سایر قسمت ها
ادله عقلی امامت ( دلالت حدیث منزلت 2) آیت الله حسینی قزوینی

قسمت دویست و پنجاه و ششم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله حسینی قزوینی و اجرای آقای اسماعیلی


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه حبل المتین - 27/07/1404 (قسمت دویست و پنجاه و ششم)

عنوان برنامه: ادله عقلی امامت (دلالت حدیث منزلت 2)

کلیدواژه: حبل المتین؛ حدیث مناشده؛ ادله عقلی امامت؛ حدیث منزلت؛ اسناد حدیث؛ منزلت؛ صحابه و حدیث منزلت؛ عمر بن خطاب؛ جنگ خیبر؛ آیه مباهله؛ وضو؛ مسح؛ امامت؛ سعد بن أبی وقاص!

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: آقای علی اسماعیلی

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

علیٌ حبه جنة

قسیم النار و الجنة

وصی المصطفی حقا

إمام الإنس و الجنة

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

سلام و درود خدمت شما دوستان عزیز، بینندگان گرانقدر و بامحبت و باصفای «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». خیلی خوش آمدید به برنامه زنده «حبل المتین».

خیلی دوستان عزیز بیننده شبکه عرض ارادت دارم. خیلی خوشحالم که امشب هم با افتخار با شما هستیم.

طبق معمول یکشنبه شب‌ها با برنامه زنده حبل المتین در خدمت شما هستیم. چند هفته‌ای است که برنامه‌مان ساعت 20 شروع می‌شود.

بنده این را بدان جهت می گویم که عزیزانی که ساعت 20:30 منتظر هستند بدانند که چند هفته‌ای است ما ساعت 20 برنامه را پخش می‌کنیم.

ما به مدت 90 دقیقه در خدمت شما هستیم. طبق معمول بخش اول گفتگو و بحث ما مباحث درس‌هایی از امامت و ولایت هست. ما به بحث ادله عقلی امامت و ولایت رسیدیم که طرح این موضوع را در زمان مناسب خواهم داشت.

قاعدتاً بخشی از برنامه هم به مخاطبین عزیزمان اختصاص پیدا خواهد کرد. ما هفته گذشته تلفن خیلی زیاد داشتیم و یک سری سؤالات داشتیم که عجله‌ای شد.

امشب اگر بتوانیم مدیریت کنیم و کمی زودتر ارتباط‌ها را وصل کنیم خیلی خوب است تا برسیم تلفن‌های بیشتری را در خدمت مخاطبین باشیم.

ما بارها گفتیم که واقعاً برای ما تفاوتی نمی‌کند عزیزی که روی خط ارتباطی برنامه می‌آید عزیزان شیعه ما، عزیزان اهل سنت ما یا آقایان وهابی هستند. این فرصت در اختیارشان هست که روی خط ارتباطی برنامه بیایند و مطالب و نکاتشان را بیان کنند.

ما طبق معمول یکشنبه شب‌های «حبل المتین» در محضر استاد و بزرگوار و گرانقدر و فرزانه‌مان حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ ما طبق برنامه همیشگی‌مان که بینندگان عزیز در جریان هستند طلیعه عرایضمان را با یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می‌کنیم.

اگر یک لحظه از این برنامه‌ها مورد توجه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) باشد، تمام امور دنیوی و اخروی و دینی ما حل خواهد شد.

باغبان در باغ بود و باغ را آتش زدند

باغ را در پیش چشم لاله‌ها آتش زدند

نمی‌دانم آن وقتی که در آتش گرفت بچه‌های کوچک و نازدانه یعنی امام حسن، امام حسین و حضرت زینب یا طفل شیرخواره حضرت أم کلثوم چکار می‌کردند؟!!

آتش افروزان گلچین در حصار شعله‌ها

غنچه را چیدند و گل را هم جدا آتش زدند

هست و بود مرتضی یک لاله بود، آن هم بسوخت

یعنی آنکه هرچه بود از مرتضی آتش زدند

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که شعله‌های آتش در صورت حضرت صدیقه طاهره اثر گذاشت و در اثر شعله آتش و دود آتش صورت حضرت فاطمه زهرا کبود شد. نمی‌دانم فردای قیامت چه جوابی دارند!!

دوباره شب شد و سر درد دارد

بمیرم باز مادر درد دارد

پس از فصلی پر غم یک سخن گفت

عزیزم زخم بستر درد دارد

شبی آهی کشید و زیر لب گفت

خدایا مرگ کمتر درد دارد

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

صلی الله علیک أیتها الصدیقة الشهیدة

خیلی ممنون و متشکرم. با نام و یاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) مثل همیشه برنامه امشبمان را آغاز کردیم. ان شاءالله حضرت مادر به ما توجه و عنایت کند و مورد دعای حضرت فاطمه زهرا قرار بگیریم.

البته ما یقین داریم و خیالمان راحت است که فردای قیامت حضرت مادر أم أبیها ما را رها نمی‌کند و کمکمان می‌کند و نگاهمان می‌کند و ما را سوا می‌کند از کسانی که این محبت در دلشان نیست و حتی بغض در دلشان هست.

با افتخار در خدمت شما هستیم. عرض کردم که درس‌هایی از امامت و ولایت با موضوع ادله عقلی امامت و ولایت موضوع بحث ماست.

ما رسیدیم به بحث حدیث منزلت. یکی از استدلال‌هایی که وجود نازنین مولای متقیان امیرمؤمنان آقاجانمان حضرت علی بن أبی طالب (روحی له الفداء و جسمی له الفداء) در شورای شش نفره ارائه فرمودند بحث حدیث منزلت بود.

این یک ادله عقلی و منطقی است برای اینکه آن بزرگوار جایگاه خلافت و امامت و وصایت و جانشینی بعد از پیامبر را دارند.

ان شاءالله می‌خواهیم بحثمان را ادامه بدهیم و از حضرت استاد درخواست می‌کنیم خلاصه‌ای از بحث گذشته بفرمایید تا ان شاءالله من سؤالات جدید را بپرسم.

موضوع: خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون حدیث منزلت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر رب اشرح لی صدری و یسرلی أمری و أحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی

همانطور که عزیزمان هم اشاره داشتند بحث ما پیرامون ادله عقلی امامت بود. عرض کردیم گیریم که آیاتی در رابطه با ولایت و امامت امیرالمؤمنین نیست و احادیثی مثل حدیث دار و حدیث غدیر و حدیث وصایت و حدیث خلافت نیست.

فرض می‌کنیم رسول گرامی اسلام انتخاب امام را به عهده مردم گذاشته‌اند و مردم هم معمولاً در میان افرادی که صلاحیت دارند یا اصلح هستند برای امامت و خلافت انتخاب می‌کنند.

حال ما می‌خواهیم ببینیم آیا از امیرالمؤمنین افضل بعد رسول الله بود یا نبود؟! اگر بود خیلی بهتر است. آقایان برای ما بیان کنند تا ما هم مستفیض و مستبصر شویم.

اگر نیست که قطعاً نیست، بعضی از دوستان ما در مباحث اعتقادی‌شان تجدید نظر کنند تا خدای نکرده نشود که یک مرتبه وارد قبر شوند و ببینند که تمام اعمال گرد و غباری شد و رفت و تأسف بخورند!!

قطعاً عزیزانی که صدای ما را در طول این بیست و پنج سال شنیدند، به یادشان می افتد که فلانی بارها گفت وقتی ما از دنیا رفتیم دیگر امکان برگشتن و تجدید نظر در مباحث اعتقادی نیست.

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در شورای شش نفره نزدیک به پنجاه مورد از فضائل خود را مطرح کرده است که عمده این پنجاه مورد بحث ادله عقلی بود.

امیرالمؤمنین به صراحت پرسیدند: کدام شما اولین نفری بودید که ایمان آوردید؟! کدام از شما اولین نفری بودید که اسلام آوردید؟! کدام از شما از نبی گرامی اسلام دفاع کردید؟! کدام یک از شما دشمنان اسلام را چنین و چنان کردید؟!

کدام یک از شما در خانه‌تان در قضیه سد الأبواب به روی منزل رسول الله باز ماند؟! کدام یک از شما بودید که در جنگ خیبر رسول اکرم پرچم را به دست او داد و فرمود: هم او خدا و پیغمبر را دوست دارد و هم خدا و پیغمبر او را دوست دارد؟!

حاضرین در آن جمع در تمام موارد گفتند: قسم به خدا فقط شما بودید که این فضائل را داشتید!!

دوستان عزیز این قضیه در تاریخ برای متفکرین و کسانی که عقل و فکر و اندیشه خودشان را به کار می‌اندازند باقی ماند. خردمندان قضاوت کنند که امیرالمؤمنین قبل از اینکه انتخابی شود، این اتمام حجت را کرد.

آیا این آقایان از صحبت‌های امیرالمؤمنین قانع نشدند؟! آیا نگفتند قسم به خدا ما هیچکدام از این فضائل را نداریم؟!

چرا علی بن أبی طالب را انتخاب نکردند و به دنبال کسی دیگر رفتند؟! آن هم آن فساد بزرگ را در جامعه اسلامی ایجاد کرد. در نهایت هم همین صحابه جمع شدند و او را کشتند!!!

امیرالمؤمنین در نامه خود به «مالک اشتر نخعی» تعبیر خیلی سنگینی دارند و می‌فرماید:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار»

اسلام در دست اشرار به اسارت گرفته شده بود.

«یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»

در مسائل دینی ملاک آنها هوای نفس خودشان بود و از دین دنیاطلبی را می‌خواستند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، خ 53

نتیجه انتخاب غیر صالح همین خواهد شد!! آقایان می گویند که «عبدالله سبأ» از مصر نیرو آورد. بر فرض که «عبدالله سبأ» نیرو آورد، این صحابه غیرتشان کجا رفته بود؟!

صحابه‌ای که در جنگ بدر بودند، در جنگ احد بودند، در جنگ خیبر بودند، در دوران ابوبکر و عمر بن خطاب این همه فتوحات کردند. چرا صحابه نیامدند از عثمان دفاع کنند؟!!

همچنین طبق تعبیری «طبری» و «ابن اثیر» دارد صحابه‌ای که در مدینه بودند به صحابه‌ای که خارج از مدینه بودند نامه نوشتند که اگر دنبال دین می‌گردید به مدینه بیایید. خلیفه شما دین اسلام را نابود کرده است. به داد دین اسلام برسید!!!

همین افراد جمع شدند و او را کشتند. «ابن عباس» می‌گوید: من دیدم که علی بن أبی طالب در قتل عثمان گریه می‌کند. گفتم: چرا در قتل عثمان با وجود این همه فسادش گریه می‌کنید؟!

حضرت فرمود: ابن عباس! من برای کشتن عثمان گریه نمی‌کنم. من برای این گریه می‌کنم که حرمت خلیفه اسلام به هم ریخت و خلیفه کشی در اسلام آغاز شد.

ببینید نتیجه انتخاب نادرست یعنی همین! علت اینکه امیرالمؤمنین نزدیک به پنجاه فضیلت از خودش را بیان می‌کند تا اندیشمندان جهان و عقلای عالم بیایند قضاوت کنند همین است.

اگر این پنجاه مورد فضیلت را کسی ندارد و تنها این شخص دارد، چرا او را انتخاب نکردید؟!!

مجری:

اگر در مورد انتخاب اولین و دومین خلیفه اشتباه کردید، دیگر بهانه‌ای نیست!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

یکی از قضایایی که امیرالمؤمنین مطرح کرد، این بود که فرمود آیا غیر از من در حق کسی پیغمبر اکرم فرمود:

«أنشدکم بالله أمنکم من جعله رسول الله (صلی الله علیه وآله) من نفسه کهارون من موسی غیری؟»

به خدا سوگند آیا در میان شما غیر از من کسی هست که پیغمبر اکرم در حق او فرموده باشد که او برای من به منزله هارون برای حضرت موسی است؟

«قالوا: اللّهمّ لا»

گفتند: به خدا خیر.

مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، وفات: 410، رده: مصادر انساب ومعاجم مختلف، خطی: خیر، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد سین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - 1382 ش، چاپخانه: دار الحدیث، ناشر: دار الحدیث، شابک: 964-7489-08-0، ص 130 - 133، ح 162

همگی گفتند: به خدا سوگند تنها در حق تو حدیث منزلت آمده است و در حق هیچکدام ما نیامده است.

ما سپس وارد شدیم و گفتیم که حدیث منزلت یکی از احادیث معتبری است که در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آمده است و راهی برای منکرین از نظر سند نیست. «ابن عبدالبر» نسبت به حدیث منزلت می‌نویسد:

«وقال له أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی وروی قوله أنت منی بمنزلة هارون من موسی»

سپس می‌نویسد:

«جماعة من الصحابة وهو من اثبت الآثار وأصحها»

عده‌ای از صحابه این روایت را نقل کرده‌اند و آن صحیح‌ترین روایات است.

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 1097، ح 1855

بعضی افراد می گویند که پنج هزار سند برای این روایت در منابع اهل سنت موجود است و متواتر بودن روایت را قطعی کرده‌اند. همچنین بعضی افراد شبهاتی به حدیث منزلت وارد کردند که ما بعضی از آنها را جواب دادیم و بعضی دیگر را در پایان جواب می‌دهیم.

معمولاً مبنای آقایان این است که اشکال سندی کنند، اما در اینجا راهی برای اشکال سندی نیست. همچنین می گویند که راوی فلان حدیث شیعه است. به عنوان مثال رسول اکرم فرمودند:

«أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

شاید این روایت در پنجاه مورد از کتب اهل سنت با سند قطعی آمده است. آقای «مبارکفوری» در کتاب «شرح سنن ترمذی» می‌نویسد: این روایت را آورده‌اند، اما راویان آن شیعه هستند!

«جعفر بن سلیمان» و «اجرح کندی» دو تن از راویان این روایت است که شیعه هستند. آن‌ها به خاطر تثبیت اعتقادات خودشان این حدیث را جعل کرده‌اند.

ما که می گوییم تو راست می گویی، لعنت به پدر دروغگو!!! دوستانی که بحث‌های خارج فقه ما را در حوزه علمیه پیگیری می‌کنند، می‌دانند که ما الآن نزدیک به چند جلسه به این شبهات پاسخ می‌دهیم.

جواب‌هایی که ما می‌دهیم خیلی منطقی بدون فحش و توهین است و ثابت کردیم اشکالی که این آقایان می‌کنند از روی هوای نفس است. اشکال این آقایان مبنا ندارد و با مبنای اهل سنت سازگار نیست.

آقای «جعفر بن سلیمان» یکی از روات کتاب «صحیح مسلم» است و همه آقایان قدیما و حدیثا ایشان را ثقه می‌دانند. حتی آقای «البانی» می‌گوید: اگر یک راوی در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» بود، محکوم به وثاقت است.

«جعفر بن سلیمان» که روایت «أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة» را آورده است، از رجال «صحیح مسلم» است.

چرا دارید این همه افتضاح به بار می‌آورید و آبروریزی می‌کنید؟!! تصور می‌کنید که اگر حرفی زدید و چند نفر از حمقاء آن را از شما قبول کردند، تا ابد همینطوری می‌ماند؟!

وقتی این حرف‌ها نقد می‌شود و این نقدها در رسانه‌ها مطرح می‌شود، آبرو و حیثیتی برای شما نمی‌ماند!! در این صورت معلوم می‌شود که دیگر حرف‌های شما هم از همین قبیل است.

این بی انصافی‌ها، این بی وجدانی‌ها، این زیر پا گذاشتن شرافت آبروی شما را می‌برد. شما یک اعتقاداتی برای خودتان درست کردید، هرچه خلاف این اعتقادات بود باید چنین و چنان کرد!!

ما این قضیه را مفصل مطرح کردیم و گفتیم که صحابه نقل کردند، متواتر هم هست و هیچ شک و شبهه‌ای در آن نیست.

عرض کردم شبهات اساسی که این افراد نظیر «ابن تیمیه ناصبی» و دیگران دارند را در آخر مطرح خواهیم کرد. ما در خدمتتان هستیم.

مجری:

حضرت استاد خیلی ممنون و متشکرم. بعضی افراد ممکن است بگویند که حدیث منزلت بحث فضیلت امیرالمؤمنین است و پذیرفتیم، اما این تنها اشاره به فضیلت امیر مؤمنان دارد.

حال من می‌خواهم این را بپرسم که آیا ما می‌توانیم از حدیث منزلت افزون بر فضیلت که قطعی و روشن است و کسی نمی‌تواند آن را انکار کند، استدلال بر خلافت حضرت هم داشته باشیم یا خیر؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما در این خصوص هفته گذشته هم مطالبی بیان کردیم، اما ناتمام ماند. من خیلی به اختصار مطالبی بیان می‌کنم و رد می‌شوم تا سؤال بعدی عزیزمان را داشته باشم.

آقای «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 110 روایت مفصلی از قول «ابن عباس» نقل می‌کند. حضرت فرمود:

«أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لیس بعدی نبی إنه لا ینبغی أن أذهب إلا وأنت خلیفتی»

من از مدینه به طرف جنگ تبوک قدم بیرون نمی‌گذارم، مگر اینکه اعلام کنم خلیفه بعد از من تو هستی.

«قال بن عباس وقال له رسول الله أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

آقایانی که می گویند پیغمبر اکرم غیر از علی بن أبی طالب افراد دیگری را هم جانشین کرده است، به ما جواب بدهند. به عنوان مثال پیغمبر اکرم افرادی نظیر «ابن أم مکتوم» را جانشین کرده است.

حضرت نسبت به کدامیک از آنها فرموده است: «أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لیس بعدی نبی»؟! حضرت نسبت به کدامیک فرموده است: «لا ینبغی أن أذهب إلا وأنت خلیفتی»؟!

آن‌ها تنها در یک مورد جانشین بودند و آن هم نماز خواندن به جای پیغمبر اکرم بود. شما پنجاه مورد هم می‌آورید که وقتی پیغمبر اکرم بیرون از مدینه رفتند برای خود جانشین معین کردند، اما تمام آنها جانشین برای نماز خواندن بودند.

چرا دارید بی انصافی می‌کنید؟! قیامتی هم هست! محشری هم هست! بهشتی هم هست! جهنمی هم هست!

(فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ)

پس هر کس به اندازه سنگینی ذره‌ای کار خیر انجام داده آن را می‌بیند.

(وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَه)

و هر کس به اندازه ذره‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند.

سوره زلزله (99): آیات 7 و 8

در کتاب «السنة» اثر «ابن ابی عاصم» که «ناصرالدین ألبانی» آن را تحقیق کرده است، آمده است که پیغمبر اکرم فرمود:

«أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنک لست نبیا إنه لا ینبغی أن أذهب إلا وأنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»

السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 2، ص 565، ح 1188

ایشان در مورد سند می‌نویسد که «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» گفته‌اند روایت صحیح الإسناد است. من هم آن را قبول دارم.

«احمد بن حنبل» در کتاب «فضائل الصحابه» همین تعبیر را آورده است. «هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» جلد نهم صفحه 110 همین روایت را آورده است و در آخر هم می‌نویسد:

«خلفتک أن تکون خلیفتی قال أتخلف عنک یا رسول الله قال ألا ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی»

و در آخر می‌نویسد:

«رواه الطبرنی فی الأوسط ورجاله رجال الصحیح»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 110، باب منزلته رضی الله عنه

معمولاً «رجال الصحیح» که می گویند انصراف به «بخاری» می‌رود. اگر «رجال الصحیحین» بگویند انصرافش به هردو کتب صحیحین می‌رود.

آقایان معتقدند تمام راویانی که در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آمده است آنجایی که «بخاری» و «مسلم» به آن روایت استدلال کرده است، راویانش همه ثقه هستند.

اگر به عنوان شواهد و توابع آورده است ما حرفی نداریم. آقایان معتقدند که بعضی از آنها ثقه هستند، بعضی حسن هستند، بعضی‌ها هم ضعیف هستند.

عزیزانی که به شبهات پاسخ می‌دهند و در مناظرات شرکت می‌کنند حواسشان باشد که راویان «بخاری» و «مسلم» سه دسته هستند.

دسته اول راویانی است که آنها به روایاتش استدلال و احتجاج کرده است. همه علمای اهل سنت قدیما و حدیثا معتقدند که این راوی ثقه است.

دسته دوم اینکه یک مرتبه «بخاری» روایتی می‌آورد و می‌گوید که این روایت شاهدی هم دارد. ایشان می‌گوید روایتی که به عنوان شاهد آورده است خیلی زیاد حساب و کتاب ندارد.

دسته سوم اینکه روایتی می‌آورد و می‌گوید: «و تبعه فلان». روایتی که مثلاً «ابوهریره» آورده است را فلان آقا هم تبعیت کرده است. آنجایی که تابع هست را ما به هیچ وجه کاری نداریم.

البته وهابی‌ها از این مطالب چیزی سردر نمی‌آورند، زیرا به قدری بی سواد هستند که اصلاً سر درنمی آورند که شواهد و توابع چیست. وقتی هم که توضیح می‌دهیم متوجه نمی‌شوند.

بازهم آقای «ألبانی» این روایت را در کتاب «السنة» می‌آورد. کتاب «مسند أحمد بن حنبل» این روایت را آورده است. کتاب «فضائل الصحابه» این روایت را آورده است.

کتاب «کنز العمال» اثر «متقی هندی» در جلد یازدهم صفحه 606 حدیث 32931 این روایت را آورده است. کتاب «مجمع الزوائد» در جلد نهم صفحه 119 هم این روایت را آورده است.

یکی از علمای بزرگ اهل سنت نکته‌ای زده است. آقای «دکتر احمد محمود صبحی» استاد دانشگاه اسکندریه مصر کتابی به نام «نظریة الإمامة لدی الشیعة الإثنی عشریة» دارند.

ایشان در این کتاب عقاید شیعه را آورده و نقد کرده است. من که بخشی از این کتاب را دیدم نقد ایشان منصفانه است، یعنی ارزش دارد که انسان پاسخ بدهد.

بعضی افراد نظیر «عثمان الخمیس» و «عبدالرحمن دمشقیه» عقل درست و حسابی ندارند و هرچه از دهانشان بیرون آمده نوشته‌اند و ارزش جواب دادن ندارند. در مقابل بعضی افرادی هم هستند که نقد درست و حسابی دارند.

خود ما هم کتاب «أصول مذهب الشیعة الإثنی عشریه» اثر «دکتر ناصرالدین قفاری» را نقد کردیم و هشت سال زحمت کشیدیم جواب دادیم.

آیت الله العظمی سبحانی هم می‌فرمودند که ایشان جواب شما را دیده و متوجه شده که کار اشتباهی کرده و به خاکی زده است. ایشان در مقاله‌ای از نوشتن این کتاب اظهار ندامت کرده است. هذا من فضل ربی!

دوستانی که اهل فضل هستند از سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» جوابی که ما دادیم را مشاهده کنند. اصل کتاب هم در اینترنت موجود است.

ما در جوابیه خود به سه شبهه ایشان پاسخ دادیم. جلد اول حاوی شبهات آیات ولایت است، جلد دوم شبهات احادیث ولایت است و جلد سوم شبهات مربوط به مهدویت و شبهات مربوط به توسل است که این آقا در کتابش آورده است.

لازم به ذکر است که هر جلد حاوی هشتصد صفحه است. این‌ها ارزش دارد، اما بعضی از کتاب‌ها هستند که اصلاً ارزش جواب دادن ندارند.

بعضی از بزرگواران نظیر آیت الله العظمی میلانی و آیت الله العظمی کورانی لطف کردند. من خیلی موافق نیستم که ما برای هر تازه به دوران رسیده‌ای وقت بگذاریم و بخواهیم جواب بدهیم.

«دکتر احمد محمود صبحی» استاد الفلسفة الإسلامیة در دانشکده ادبیات دانشگاه اسکندریه مصر که یکی از دانشگاه‌های پرطمطراق جهان اسلام است، در کتابشان صفحه 225 حدیث منزلت را می‌آورد و می‌نویسد:

«ا ینبغی أن أذهب إلا وأنت خلیفتی "»

در ادامه می‌نویسد:

«ولا شک إن هذه العبارة تجعل من الحدیث نصا جلیا فی إمامة علی»

شکی نیست این جمله رسول اکرم یک نص جلی و آشکاری است که امامت امیرالمؤمنین را ثابت می‌کند.

«یحسم کل اختلاف»

این حدیث اختلافات بین المذاهب را از بین می‌برد.

«ویضع حدا للتفسیرات المتباینة آلتی استخلصتها الفرق من دلالة الحدیث»

تمام تفسیرات متباینی که فرق اسلامی در دلالت حدیث آورده است.

این قضایا کاملاً نشانگر این است که این عبارت کاملاً واضح و روشن است و راهی جز این ندارند که بگویند حدیث منزلت که در ذیل آن «أنت خلیفتی» آمده است، اگر ما واقعاً عقل درست و حسابی داشته باشیم تمام اختلافات حل می‌شود.

این آقا هم که شیعه نیست، بلکه سنی مذهب و استاد دانشگاه است. ایشان یک شخصیتی است که چندین سال است در دانشگاه تدریس می‌کند، چنین حرفی زده است.

واضح و روشن است که مسئله خلافت در حدیث منزلت یک امر ثابتی است، مگر اینکه کسی بخواهد خود را به آن راه بزند.

یکی از وهابی‌ها می‌گفت: «ابن تیمیه» گفته است توسل شرک است. اگر پیغمبر اکرم از قبر زنده شود و بگوید که توسل شرک نیست ما از او نمی‌پذیریم. نوش جانتان، مبارکتان باشد!

امیدواریم خداوند شما را با «ابن تیمیه» و «ابن قیم جوزیه» و «محمد بن عبدالوهاب» محشور کند هرکجا هستند. اگر آنها بهشت هستند ان شاءالله خداوند شما را به بهشت ببرد و اگر جهنم هستند خداوند شما را آنجا ببرد.

ان شاءالله خداوند ما را با «قنبر» غلام امیرالمؤمنین محشور کند و در کنار سایه فضه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) محشور کند. ان شاءالله ما را در کنار اصحابی نظیر «میثم تمار»، «سلمان»، «ابوذر» محشور کند.

ما نمی‌گوییم که خداوند ما را با امیرالمؤمنین محشور کند. اگر خداوند کرم کرد ما که کرم خدا را رد نمی‌کنیم، اما اگر هم جوار امیرالمؤمنین را نصیب ما نکردند ما را در کنار «قنبر» غلام حضرت هم ببرند راضی هستیم. ما در خدمت شما هستیم.

مجری:

ممنونم از شما. این هم دعای خوبی بود. ما همیشه گفتیم کسانی که خیلی علاقه مند به این افراد هستند چه خلفا باشد، چه معاویه باشد، چه یزید باشد، چه برخی از بزرگان وهابی باشد دعا می‌کنیم در حقشان که با آنها محشور باشند.

دعایی که استاد فرمودند خیلی دعای خوبی است. ان شاءالله شما در قیامت با این افراد محشور شوید و ما هم با مولا و آقایی که استاد اشاره کردند با «قنبر» مولا ما را محشور کنند راضی هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

«قنبر» جدا از امیرالمؤمنین نیستند. آقایان فکر نکنند که ما داریم کم فروشی می‌کنیم. وقتی می گوییم که خدا ما را با «قنبر» محشور کند، «قنبر» از علی بن أبی طالب جدا نیست.

وقتی که می گوییم خدا ما را با «فضه» محشور کند، «فضه» از حضرت فاطمه زهرا جدا نیست.

مجری:

همانطور که در دنیا کنار مولا بودند، در آخرت هم کنار حضرت خواهند بود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، هیچ شک و شبهه‌ای نیست. خدا بیامرزد وقتی که اسم «میثم تمار» را می‌آورم، از خوشحالی بال درمی آورم و جگرم خنک می‌شود.

وقتی که امیرالمؤمنین می‌فرمایند: میثم! از تو می‌خواهند که از من برائت بجویی. چکار می‌کنی؟! میثم گفت: نمی‌کنم. حضرت فرمود: دست تو را می‌برند. میثم گفت: این کار را نمی‌کنم. حضرت فرمود: پای تو را هم می‌برند. میثم گفت: این کار را نمی‌کنم.

حضرت فرمود: زبان تو را هم می‌برند. میثم شروع به گریه کردن کرد. امیرالمؤمنین فرمود: حق داری گریه کنی، این شکنجه‌ها سخت است. میثم گفت: آقاجان! مگر دست و پا و زبان من ارزش این را دارد که آنها را فدای شما کنم؟!

ببینید چقدر ادب و معرفت داشت!!! وقتی «عبیدالله بن زیاد» او را بالای دار کشید، دست و پای او را قطع کرده بودند و خون داشت فواره می‌زد.

او با همان حال می‌گفت: ای مردم! همین چند لحظه‌ای که عمر دارم جمع شوید تا از علی بن أبی طالب برای شما بگویم. «عبیدالله بن زیاد» دستور داد که زبان او را هم قطع کنید تا در همین یکی دو دقیقه‌ای که عمر دارد از علی بن أبی طالب بگوید!!

ملاحظه کنید همین قضیه باعث شده است که «میثم تمار» جهانی شده است. ببینید «عبیدالله بن زیاد» از او پرسید: علی بن أبی طالب به تو چه گفته است؟! میثم گفت: حضرت فرمود دست و پا و زبان تو را می‌برند.

«عبیدالله بن زیاد» گفت: من زبان تو را نمی‌برم تا ثابت کنم علی بن أبی طالب دروغ گفته است!!

خدایا چه نعمتی به ما دادی. خدایا به اندازه تمام شکر انبیاء و ملائکه و رسل و بندگان و جن و انس که شکر می‌کنند برای ولایت شکر می‌کنیم. خدایا به اندازه‌ای شکر می‌کنیم که ارزش جلال و عظمت تو را دارد.

خدایا بر نعمت ولایت تو را شکر می‌کنیم. خدایا نعمت ولایت را از ما نگیر. خدایا دنیا و آخرت ما را در سایه سار ولایت اهلبیت قرار بده.

مجری:

حال که کار به اینجا کشید و فضا در کنار مباحث استدلالی و منطقی و سندی که استاد فرمودند کاملاً احساسی شد، فضای برنامه را مزین و متبرک کنیم به نام نامی مولا.

می دانم هرکدام از شما عزیزان بیننده که الآن پای تلویزیون نشستید، اشک در چشمانتان جاری شده است و قلب و وجودتان به تپش و حرکت شروع کرده است.

وقتی نام امیرالمؤمنین می‌آید ما که نمی‌توانیم خاک پای «میثم تمار» هم باشیم، اما عرض می‌کنیم: آقاجان! همه وجودمان به نام شما، به یاد شما، به عشق شما، به محبت شماست.

از کودکی پدر و مادر ما به ما یاد دادند دستمان را به بازو و زانو بگذاریم و «یا علی» بگوییم و آرزو داریم تا لحظه آخر هم نام مولا امیرالمؤمنین بر زبان ما باشد و ان شاءالله مولا دست همه ما را خواهد گرفت.

جانم علی! هر عزیزی که پای تلویزیون نشسته است یک «یا علی» جانانه از ته قلبش بگوید و یک نفس عمیق بکشد حالش جا می‌آید و جگرش خنک می‌شود و حال دلش خوب می‌شود با نام نامی مولا و آقایمان امیرالمؤمنین.

من داشتم با خودم فکر می‌کردم که حتی اگر این دنیا به ما عنایتی از سمت مولا نشود و اگر در برزخ و قیامت عنایتی نشود و بگویند این شیعه به درد بخور ما نبوده است، اما آن لحظه جان کندن که دیگر خودشان فرمودند همه می‌بینند و نمی‌شود کاری کرد.

ان شاءالله آن لحظه برای ما شیرین باشد اگر چشمانمان به جمال نورانی مولایمان در لحظه آخر افتاد، حداقل آقا را بشناسیم.

در برخی از نقل‌ها آمده است که بعضی‌ها لحظه جان کندن و مردن حضرت امیرالمؤمنین را می‌بینند، اما نمی‌دانند این آقا کیست.

بعضی افراد می‌بینند و می‌شناسند و لذت می‌برند و مرگ برایشان شیرین می‌شود. بعضی افراد هم که عمری بغض و کینه داشتند یا محبت نداشتند، شاید بی تفاوت از کنار جمال نورانی آقا رد شوند.

ما می‌خواهیم که در آن لحظه آخر که آقا خودشان فرمودند: «فمن یمت یرنی»، حضرت را ببینیم و بشناسیم و از مردنمان لذت ببریم و دیدن جمال آقا برای ما شیرین باشد ان شاءالله.

عزیزان همچنان با شما هستیم. ساعت 20:47 دقیقه است و برنامه زنده «حبل المتین» که یکشنبه شب‌ها تقدیم حضور شما می‌شود.

ما تصمیم گرفتیم که کمی زودتر تلفن‌ها را وصل کنیم، اگر فرصت شد ادامه مباحث را خواهیم داشت. عزیزانی که روی خط ارتباطی می‌آیند آقایان اهل سنت اولویت هستند.

دوستان اتاق فرمان آماده هستند که اگر عزیز اهل سنت بخواهد روی خط بیاید اولویت با این عزیزان یا آقایان وهابی است. این فرصت برایشان هست که روی خط ارتباطی بیایند.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقای آقاجانی از قم مقدس روی خط هستند. خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید:

بیننده (آقای آقاجانی از قم – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب خدمت استاد قزوینی بزرگوار و مجری گرامی.

مجری:

ممنون.

بیننده:

بنده زنگ زدم که هم از زحماتتان تشکر کنم، زیرا واقعاً در سطح جهانی این همه تبیین و این همه دلایل قوی و جدال احسن می‌کنید.

سؤالی هم که داشتم این است که حضرت استاد قزوینی در یکی از برنامه‌هایشان در رابطه با ظلمی که به آل الله در عاشورا شد گفتند و آن هتک حرمت‌هایی که شد و چادر از سر آل الله کشیدند.

سؤالی که داشتم این است که من در مسجدی پای منبر یک بزرگواری بودم. ایشان می‌گفتند که در عاشورا هتگ حرمت شد و چادر از سر آل الله کشیدند.

به جهت اینکه آن بزرگواران آل الله هستند خداوند آنها را در حجاب‌هایی از نور قرار داد که هیچ نامحرمی نتوانست آنها را ببیند.

آیت الله قزوینی همین را گفتند که هتک حرمت کردند و چادر کشیدند. سؤال من این است که آیا زبانم لال کسی اهلبیت را دید یا حرف همین منبری درست است که در حجاب‌هایی از نور بودند و آنها را از دید نامحرم حفظ کرد؟! در پناه امام زمان باشید.

مجری:

یا علی، خدا نگهدارتان باشد آقای آقاجانی. سرکار خانم دورچه ای از تهران روی خط ارتباطی هستند. خدمت شما سلام عرض می‌کنم خواهرم، بفرمایید:

بیننده (خانم دورچه ای از تهران – شیعه):

سلام علیکم و رحمة الله. ممنون از برنامه خوبتان. سلام و عرض ادب خدمت حضرت استاد.

من سؤالی راجع به آیات داشتم. من داشتم ذیل آیات را می‌خواندم از تفسیر روایی یا تفسیرهای دیگر به سوره نجم رسیدم. وقتی به آیات ابتدایی سوره نجم رسیدم، دیدم که خداوند یک معجزه بزرگ پیغمبر اکرم را می‌فرماید.

اولاً می‌خواستم شأن نزول این آیه را از زبان حضرت استاد بشنوم که وقتی ماه فرود می‌آید با شأن نزولش چه هست و اینکه می‌فرماید بعد از این توصیف پیغمبر اکرم است که ایشان جز وحی بیان نمی‌کنند و بر زبانشان نمی‌آید.

در مورد همین معجزه بزرگ پیغمبر اکرم که ماه در خانه امیرالمؤمنین می‌آید و معجزه بزرگی که می گویند ماه بر سر خانه هرکسی فرود بیاید او امام بعد از توست. می‌خواستم در این مورد حضرت استاد بیشتر توضیح بدهند. تشکر

مجری:

ممنونم، خدانگهدارتان باشد. امین آقا از تهران بیننده بعدی ما روی خط هستند. خدمت شما سلام عرض می‌کنم:

بیننده (امین آقا از تهران – شیعه):

سلام، خسته نباشید.

مجری:

ممنونم.

بیننده:

خدمت حاج آقا هم سلام عرض می‌کنم. می‌خواستم از حاج آقا بپرسم که در کتب اهل سنت در رابطه با ابوبکر و عمر هیچ فضیلتی ذکر نشده است؟!

به عنوان مثال چاهی کنده باشند و وقف کرده باشند یا به مستمندان کمک کرده باشند یا کمک کرده باشند و جهیزیه‌ای جور کرده باشند. می‌خواستم ببینم آیا حدیث درستی وجود دارد که نقطه مثبتی در اعمال آنها ذکر کرده باشد یا خیر.

مجری:

بسیار خوب، ممنونم، موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. آقای بهادری عزیزمان از کرج روی خط هستند. آقای بهادری خدمت شما سلام عرض می‌کنم:

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

علیکم السلام و رحمة الله. خدمت حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی هم عرض سلام مجدد دارم.

حضرت آقا می‌خواهم در مورد کتک خوردن صحابه توسط خلیفه صحبت کنم. آن‌ها که می گویند همه صحابه عادل هستند، هیچکسی به اندازه خلفایی که آقایان مدعی هستند عادل هستند صحابه را نزده است.

طبق نقل «واحدی» صاحب کتاب «المغازی» جلد نهم و کتاب «الغدیر» متواتر است که «ابن مسعود» می‌گوید: اگر مرا کتک زدند و دنده‌ام شکسته است و دارم می‌میرم قاتل من «ابن زمعه» می‌باشد که کافر است.

کسی که مورد احترام پیغمبر اکرم و دیگران بوده است را خانه نشین کردند. کسی که نور چشم پیغمبر اکرم و مورد احترام اهل سنت و شیعه است. او می‌گوید که به دستور عثمان مرا کشتند و «ابن مسعود» دو سال قبل از فوت عثمان فوت کرد.

سؤال من این است که طبق منطق آقایان وهابی عثمان صحابه پیغمبر اکرم را کشت و اشکال پیدا نکرد. اگر ما شیعیان انتقاد کنیم می گویند اشکال دارد.

عثمان اجازه نداد «ابن مسعود» پایش را از مدینه بیرون بگذارد تا زمانی که فوت کرد. آیا او صحابه بود یا نبود؟! بسیاری از صحابه اجازه خروج از مدینه را نداشتند، مگر با اجازه خلیفه.

عمر بن خطاب جلوی «طلحه» را گرفت و گفت: کجا می‌خواهی بروی؟! آیا می‌خواهی بروی قرآن را تفسیر کنی؟! «طلحه» گفت: به خدا قسم می‌خواهم به حج عمره بروم.

آیاتی درباره «ابن مسعود» نازل شده است. «ابن ماجه»، «مسلم نیشابوری»، «تفسیر طبری»، «ابن عساکر»، «قرطبی»، «ابن کثیر»، «در المنثور» و «تفسیر شوکانی» می گویند که سوره انعام آیه شریفه 52 در خصوص شش نفر است.

یکی از مصادیق این آیه آقای «ابن مسعود» است. بنابراین جناب خلیفه مردی را زده و خانه نشین کرده است که در مورد صداقت و ایمان او آیه نازل شده است.

دومین صحابه «عمار یاسر» است که مخالف عثمان بود. عثمان هم او را گرفت. او گفت: من سخنگوی مخالفین تو هستم. عثمان گفت: ای فرزند دارای ثلاثه بت! علیه من توطئه می‌کنی؟!

«عمار یاسر» را به قدری کتک زدند که بیهوش شد و او را بیرون انداختند. حضرت أم سلمه همسر پیغمبر اکرم از آن محل می‌گذشت. ایشان دستور داد که او را به منزل «أم سلمه» آوردند.

«عمار یاسر» حتی نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را نخواند تا میانه شب وقتی به هوش آمد نمازها را خواند. ایشان گفت: خدا را شکر اولین روزی نیست که برای رضا خدا کتک می‌خورم.

در کتاب «أنساب الأشراف» اثر «بلاذری» جلد 5 صفحه 48 آمده است که عثمان خودش به قدری «عمار یاسر» را زد تا بیهوش شد.

در صفحه 49 آمده است که هردو دست و دو پای «عمار یاسر» را همانند پدر و مادرش به چهار میخ کشیدند و به این شکل کشته شد. عثمان با چکمه‌ای که به پا داشت ضربه‌ای به شکم «عمار یاسر» زد که او دچار فتق شد با وجود اینکه در سن پیری بود.

سؤال ما این است که نخستین ثمره‌ای که از خلافت عثمان منسوب از طرف عمر بن خطاب بود برای اسلام چه بود؟!

یعنی حاصل این حکومت این شد که مسابقه برد و باخت از طریق کبوتر بازی و تیراندازی با نوعی از فلاخم بوده است. عاقبت حکومت اسلامی عمر بن خطاب با نسب عثمان قرار بود چه شود؟!

در کتاب «شرح ابن ابی الحدید» جلد 2 صفحه 49 می‌گوید که عده‌ای از اهل مدینه و سایر مسلمانان به تمام مسلمانان نوشتند: اگر غرض شما جهاد و کشتن دشمنان اسلام است برگردید و عثمان خلیفه منسوب عمر بن خطاب را بکشید.

مسلمانان مصر پاسخ مثبت دادند و همکاری انقلابیون مدینه عثمان را کشتند و ثابت کردند که دشمن در سقیفه به درون جهان اسلام نفوذ کرد است و منع انتشار اصحاب در سراسر جهان اسلام این بود که مانع انتشار فساد خلافت در سراسر جهان شود.

با قتل عثمان و افشا شدن فساد لایه‌های درونی خلافت سقیفه ای این ترس ناکام ماند و کل جهان اسلام با فساد موجود در درون خلافت سقیفه ای آشنا شد.

مردم به صورت دسته جمعی و مجمع به سوی خانه امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب سرازیر شدند و از ایشان درخواست کردند خلافت مسلمین را پذیرفته و اوضاع جهان اسلام را به فضای عدل رسول خدا بازگرداند. یا علی مدد، خدانگهدار

مجری:

خیلی ممنونم آقای بهادری عزیز، خدا نگهدارتان باشد. آقای فرخی از مازندران روی خط هستند. آقای فرخی خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید:

بیننده (آقای فرخی از مازندران – شیعه):

سلام علیکم، وقت شما بخیر.

مجری:

ممنونم.

بیننده:

خدمت استاد هم سلام عرض می‌کنم. من خیلی تعمد دارم که تکرار کنم مرز بین اهل سنت و سلفی‌ها. واقعیت این است که تمام قصه‌هایی که این صد سال اخیر اتفاق می افتد منشأ آن این موضوع است.

حدیث منزلت را در این اواخر که خودم بیشتر اینها را می‌بینم، بی اندازه زیر سؤال می‌برند. بنده یک مرتبه این مطلب را گفتم و دوست داشتم یک بار دیگر در دو دقیقه دوباره تکرار کنم به خاطر اینکه مقطعی که حدیث صادر می‌شود مهم است.

این مقطع حدود پانزده ماه قبل از اینکه پیغمبر اکرم از دنیا برود و بعد از اینکه مکه فتح شده است و قلمرو اسلامی محدود به مدینه نیست و تمامی شبهه جزیره را در بر دارد و اصلاً فضا به این شکل است.

اینجاست که ما مثلاً عدم تبعیت اینها را از صحابه را می‌بینیم. «سعد بن أبی وقاص» می‌گوید: اگر من جای علی می‌بودم چنین و چنان! این بدان معناست که حضرت اینقدر فضیلت دارد.

از طرف دیگر حرف‌هایی که منافقان راجع به حضرت امیرالمؤمنین می‌زنند، در همین احادیث مشخص است و سلفی‌ها می‌آیند پیرو همین حرفی می‌شوند که منافقان می‌زدند.

در نهایت «عبدالله بن أم مکتوم» را علم می‌کنند، شخصی که نابیناست و در متون به صراحت مشخص است. در تمامی جنگ‌ها نظیر بدر و خندق و قبل فتح مکه شما در نظر بگیرید همین آدم چون نابینا بود در مدینه می‌ماند و در جنگ تبوک هم ماند.

حال این افراد جمله‌ای که استاد قزوینی گفتند را نمی‌خوانند، اما می گویند که «عبدالله بن أم مکتوم» جانشین پیغمبر اکرم بود و بحث‌هایی به این شکل خیلی زیاد است.

من جمله‌ای هم راجع به «اویس قرنی» بگویم. «اویس قرنی» کسی است که دوستان بخوانند ببینند پیغمبر اکرم چه جمله‌ای را راجع به «اویس» گفت.

همین «اویس قرنی» در جنگ صفین تنه به تنه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می‌ایستد و اصلاً و ابداً ما در اینجا نمی‌بینیم که این افراد تبعیت از صحابه داشته باشند و آن طرف قصه که شام معاویه است را خیلی به آن دل بسته‌اند. ممنون و متشکرم

مجری:

خیلی ممنونم، موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. آقای حسینی از مشهد روی خط ارتباطی هستند. سلام به شما، بفرمایید:

بیننده (آقای حسینی از مشهد – شیعه):

سلام علیکم.

مجری:

ارادتمندم.

بیننده:

می‌خواستم از حاج آقا بپرسم در جنگ جمل که این همه مسلمانان کشته شدند، خون آنها به گردن «طلحه» و «زبیر» است یا خانم عایشه؟!

سؤال دوم این است که وقتی ما با اهل سنت بحث می‌کنیم، اولین سؤالشان این است که می‌پرسند در کجای قرآن کریم اسم حضرت علی آمده است؟!

یک ساعت پیش «شبکه کلمه» را می‌دیدم و همه آن‌ها می‌گفتند که در کجای قرآن کریم آمده است روزی امام زمان خواهد آمد؟! خیلی ممنونم، خدانگهدار

مجری:

خدانگهدارتان باشد. آقای رضایی از بندرعباس بیننده بعدی ما روی خط هستند. آقای رضایی سلام به شما، بفرمایید:

بیننده (آقای رضایی از بندرعباس – شیعه):

سلام علیکم حاج علی آقا اسماعیلی عزیزمان، شب شما بخیر.

مجری:

ممنونم، بفرمایید.

بیننده:

من خدمت حاج آقای قزوینی سلام عرض می‌کنم، شب جنابعالی هم بخیر باشد، ان شاءالله شب خوبی داشته باشید.

مجری:

سلامت باشید، بفرمایید برادر.

بیننده:

حاج آقا می‌خواستم قدری درباره آیه نور برایمان توضیح بدهید. چرا اولیاء خدا بیشتر برای اذکار به این آیه رجوع می‌کنند؟! دستورالعملی هم در خصوص آیه نور برای ما بفرمایید.

می‌خواستم به حاج آقا بگویم که ما شب‌های جمعه نمی‌رسیم بحث‌های عرفانی و اخلاقی شما را گوش بدهیم. اگر می‌شود وسط هفته هم برنامه‌ای داشته باشید و برایمان پخش کنید تا بشنویم.

مجری:

موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. فعلاً دوستان تلفن دیگری را وصل نکنند تا ببینیم چه می‌شود. ابتدا به سؤالاتی که مطرح شده است بپردازیم.

استاد آقای آقاجانی از قم در خصوص واقعه عاشورا و بعد از عاشورا که شما فرمودید و جسارتی که به آل الله داشتند گفتند که یک منبری اشاره کرده است که خداوند اهلبیت را در حجابی از نور قرار داده است تا کسی اهلبیت را نبیند.

ما برای این مطلب سند و مطلبی داریم یا خیر؟! اصلاً آل الله بعد از واقعه عاشورا حجابشان مکشوف شد؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

قضیه برداشتن چادر و معجر به این صورت بود که در صدر اسلام رسم بر این بود کنیزان بدون چادر و معجر در جامعه مطرح بودند و کسانی که آزاده بودند با چادر و مقنعه بودند.

تحلیل بنده این است که این خبیث‌ها در کربلا چادر و معجرها یعنی روسری‌های آل الله را برداشتند و متعرض لباس‌های بدن نشدند.

سپاهیان آل الله را در مسیر کوفه تا شام و همینطور از کربلا تا کوفه با این حال آوردند تا بگویند ما یک سری کنیزهایی را داریم به اسارت می‌بریم. هدف آنها در حقیقت تخفیف و تنزیل مقام و تحقیر اهلبیت بوده است.

در خصوص اینکه اهلبیت نوری داشتند بنده در روایات ندیدم. همچنین در مکاشفه هم نشنیدم. اگر باشد که هیچ مسئله‌ای نیست که اهلبیت (علیهم السلام) در نور بودند و رفتند و آمدند.

خدایی که بخواهد اهلبیت را در نور قرار بدهد، با طی الأرض هم آنها را به شام می‌برد و دیگر لازم نیست که این همه راه بروند.

مجری:

استاد یک نقلی هست که می گویند چادرها را از سر کشیدند، اما یک حجاب نهایی بر سر اهلبیت بوده است و سرشان عریان نشده است. در حقیقت حجاب اصلی که بوده برداشته شده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آن بحث جدایی است. اگر واقعاً ما یک مدرکی داشته باشیم، در فرمایشات حضرت زینب (سلام الله علیها) آمده است:

« أَ مِنَ الْعَدْلِ یا ابْنَ الطُّلَقَاءِ »

این فرمایش حضرت زینب کبری است که در شام هم این تعبیر را حضرت بیان می‌کنند.

«أَ مِنَ الْعَدْلِ یا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُک حَرَائِرَک وَ إِمَاءَک وَ سَوْقُک بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَبَایا قَدْ هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ وَ یسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِل»

اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، مترجم: فهری زنجانی، احمد، ص 182، باب المسلک الثالث فی الأمور المتأخرة عن قتله صلوات الله علیه

این عبارت همچنین در کتاب «ابو مخنف» آمده است. این تعبیر، تعبیر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) است. ما نمی‌توانیم این را به این سادگی مطرح کنیم.

«هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیتَ وُجُوهَهُنَّ»

سترهای آن‌ها هتک شده است و صورت‌های آنها برای مردم نمایان شده است.

اهلبیت رسول الله همگی با پوشیه بودند و چنین نبود که کسی صورت آن بزرگواران را دیده باشد.

بنابراین وقتی که اهلبیت رسول الله در شام وارد می‌شوند، حضرت به سپاهیان می‌فرمایند که سرها را قدری جلوتر ببرید تا مردم به سرهای بریده نگاه کنند و به زن و بچه‌ها نگاه نکنند.

اگر اهلبیت رسول الله حجاب داشتند، امام سجاد و حضرت زینب بابت این قضیه نگرانی نداشتند.

این مطالب در منابع ما هست. حال اگر یک روایت صحیح السندی بیاید مبنی بر اینکه کسی به صورت مستقیم از حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) شنیده باشد، ما می‌بوسیم و روی چشممان می‌گذاریم.

ما از خدایمان هست که بگوییم اسرا همگی در هاله‌ای از نور بودند و کسی هم آنها را ندید. همچنین به جای اینکه بگویند خاندان پیغمبر اکرم را به زنجیر بسته بودند و زنجیر را هم از زیر شکم شترها بسته بودند چنین است.

مجری:

در زیارت ناحیه که از امام زمان هم هست، بحث اسارت برای حضرت خیلی سنگین است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

همانطور که در زیارت ناحیه هم آمده است کاملاً مشخص است که آل الله از خیمه‌ها بیرون می‌روند در حالی که سرهایشان عریان هست. سپاهیان عمر بن سعد معجرها و چادرها را غارت کردند، نه اینکه آنها را برداشتند تا اهلبیت را تحقیر کنند!!

در کربلا سپاهیان دشمن معجرها و چادرها را غارت کردند و دزدیدند که آن بحث جدایی است.

بعد از این قضیه عبیدالله بن زیاد می‌توانست روسری و چادری به اهلبیت رسول الله بدهد، اما برای تحقیر آن بزرگواران و نمایش دادن اینکه دارد کنیز به اسارت می‌برد همانند کنیزها با سرهای برهنه در جامعه آشکار کردند.

مجری:

خیلی درد است. شاید این مصیبت از شهادت امام حسین بدتر باشد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خیلی برای حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) سخت است که حتی وقتی می‌خواهد برای زیارت قبر جد بزرگوارش برود، شب‌ها حضرت را می‌بردند که نامحرم ظاهر حضرت زینب را نبیند.

حضرت فاطمه زهرا در وسط زنان خطبه می‌خواندند که مردم چشمشان به حضرت فاطمه زهرا نیفتد.

ما که اینقدر می‌سوزیم، معلوم نیست قلب مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) چقدر می‌سوزد!!

«فَلَأَنْدُبَنَّک صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»

المزار الکبیر، نویسنده: ابن مشهدی، محمد بن جعفر، محقق / مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 501، باب 9- زیارة أخری فی یوم عاشوراء لأبی عبد اللّه الحسین بن علی صلوات الله علیه

فدای قلب سوخته‌ات مهدی جان! حضرت می‌فرمایند که در مصیبت جدم اگر اشک چشمش تمام شود خون گریه می‌کنم.

مجری:

واقعاً این درد و این غم و این مصیبت خیلی سخت است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خیلی سخت است! هر روز برای حضرت زینب کبری تا آخر عمر عاشورا بود.

مجری:

علت اینکه حضرت زینب کبری بعد از واقعه عاشورا دوام نیاورد همین بود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. حضرت سه سال بعد از عاشورا از دنیا رفتند. حتی نقل شده است در آخرین لحظه‌ای که حضرت زینب کبری داشتند جان می‌دادند، دیدند دستش روی قلبش است.

زمانی که می‌خواستند دست حضرت را از روی قلبشان بردارند، دیدند که همان پیراهن خونین امام حسین را روی قلبش گذاشته است.

واقعاً درد است که حضرت زینب کبری پیراهن خونین را روی قلبش گذاشت و جان داد. مشخص است که شبانه روز حضرت زینب کبری گریه و ضجه و ناله بود.

حتی زمانی که حضرت به شام آمدند، با همسرشان شرط کردند که مرا داخل شام نبر نمی‌توانم تحمل کنم. صحنه‌هایی که در شام دیدم برای من قابل تحمل نیست.

بنابراین شما می‌بینید قبر حضرت رقیه داخل شام است، اما قبر حضرت زینب کبری حدود دوازده کیلومتر خارج از دمشق و بیرون شام است.

مشخص است که حضرت زینب کبری در سه سال و اندی از عمرشان شبانه روزشان ضجه بود.

مجری:

صلی الله علیک یا أبا عبدالله

بازهم نام و یاد حضرت سیدالشهدا مطرح شد. حضرت صاحب الزمان اشاره فرمودند که هر روز دو وعده برای امام حسین گریه می‌کند.

گاهی اوقات که توسلی و عرض ارادتی هست و بعضی از آدم‌های کج فهم به ما خرده می‌گیرند که چقدر شما گریه می‌کنید و چقدر روضه می‌گیرید.

بیاییم خودمان را جای امام زمان بگذاریم و ببینیم که حضرت فرمودند: من روزی دو بار صبح و شام در عزای جدم گریه می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آیت الله العظمی مقتدایی می‌گفتند که مرحوم آیت الله کلباسی صاحب کتاب «سماء المقال» هر روز بعد از نماز صبح روضه حضرت علی اصغر می‌خواندند و بعضی از اشعاری را می‌خواندند.

افرادی هستند که حتی صبح و ظهر و شب روضه حضرت زهرا و حضرت سیدالشهدا را می‌خوانند و اشک می‌ریزند.

هم اینها فردا می‌خواهند بیایند و هم ما می‌خواهیم فردا برویم. اصلاً به نظر من زندگی بدون گریه بر امام حسین پوچ است. اگر بیست و چهار ساعت از عمر ما بگذرد و یاد امام حسین نباشیم و اشکی برای امام حسین نریزیم.

خدایا به خودت واگذار می‌کنیم، ما نمی‌دانیم. خودت نظری کن و خودت همه ما را کمک کن.

مجری:

خیلی ممنونم. خانم دورچه ای از تهران در خصوص سوره مبارکه نجم و آیات ابتدایی و شأن نزول آن پرسیدند. ایشان پرسیدند معجزه‌ای که در این سوره نام برده است چه بوده، جزئیات آن را بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با قضیه شأن نزول سوره نجم ما هم در کتب اهل سنت و هم در کتب شیعه مطالبی داریم. بنده تنها یک آدرسی را عرض می‌کنم برای عزیزانمان. در رابطه با آیه شریفه:

(وَ النَّجْمِ إِذا هَوی)

سوگند به ستاره هنگامی که افول می‌کند.

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید.

سوره نجم (53): آیات 1 – 3

آقایان می‌توانند به کتاب «شواهد التنزیل» اثر «حسکانی» جلد دوم صفحه 279 و «تفسیر الکبیر» اثر «فخر رازی» جلد 29 صفحه 260 و کتاب «تفسیر الطبری» جلد 27 صفحه 57 و کتاب «الدر المنثور» جلد ششم صفحه 121 مراجعه کنند.

از میان کتب شیعه کتاب «تفسیر القمی» جلد 2 صفحه 341 و کتاب «الاحتجاج» اثر «طبرسی» جلد 1 صفحه 274 مراجعه کنند.

در رابطه با شأن نزول هم اجازه بدهید به کتاب «تأویل الآیات» اثر «مرحوم استرآبادی» اشاره کنم.

«لَمَّا أَوْقَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یوْمَ الْغَدِیرِ افْتَرَقَ النَّاسُ ثَلَاثَ فِرَقٍ»

بعد از اینکه امیرالمؤمنین در غدیر خم به عنوان ولی مسلمین معرفی شد، مردم سه دسته شدند.

«فَقَالَتْ فِرْقَةٌ ضَلَّ مُحَمَّدٌ وَ فِرْقَةٌ قَالَتْ غَوَی وَ فِرْقَةٌ قَالَتْ بِهَوَاهُ یقُولُ فِی أَهْلِ بَیتِهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ»

عده‌ای گفتند: پیغمبر اکرم با این کار گمراه شد. فرقه‌ای گفتند: پیغمبر اکرم از راه به در شد. فرقه‌ای هم گفتند که از روی هوای نفس اهلبیتش را معرفی کرد.

«فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ النَّجْمِ إِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکمْ وَ ما غَوی وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحی»

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، نویسنده: استرآبادی، علی، محقق / مصحح: استاد ولی، حسین، ص 604، باب سورة النجم و ما فیها من الآیات فی الأئمة الهداة

در کتاب «أمالی» اثر «شیخ صدوق» هم روایت خیلی زیبایی آورده است. پیغمبر اکرم فرمود:

«یا عَلِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ لَقَدْ وَجَبَتْ لَک الْوَصِیةُ وَ الْخِلَافَةُ وَ الْإِمَامَةُ بَعْدِی»

قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد، وصیت و خلافت و امامت بعد از خودم را برای تو قطعی کردم.

«فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَی وَ أَصْحَابُهُ لَقَدْ ضَلَّ مُحَمَّدٌ فِی مَحَبَّةِ ابْنِ عَمِّهِ وَ غَوَی وَ مَا ینْطِقُ فِی شَأْنِهِ إِلَّا بِالْهَوَی»

منافقین در رأس آن عبدالله بن أبی و اصحاب او گفتند: محمد در محبت پسرعمویش گمراه شد و از راه به در شد.

«فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی وَ النَّجْمِ إِذا هَوی یقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَالِقُ النَّجْمِ إِذَا هَوَی»

سپس می‌فرماید:

«ما ضَلَّ صاحِبُکمْ یعْنِی فِی مَحَبَّةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ ما غَوی»

اینکه دارید می گویید پیغمبر اکرم در محبت علی گمراه شد چنین نیست.

«وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی یعْنِی فِی شَأْنِهِ- »

محمد در شأن علی از روی هوا حرف نمی‌زند.

«إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحی»

الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 565، ح 4

مجری:

خیلی ممنونم حضرت استاد، به همین مقدار کفایت می‌کنیم. سؤال بعدی ایشان در خصوص فرود آمدن ماه در خانه امیرالمؤمنین و بحث امامت یا هر امامی که به امامت می‌رسد. چنین چیزی داریم؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با اینکه قضیه ستاره آمد، در بعضی از روایات شیعه داریم. بنده در کتب اهل سنت مطلبی در این خصوص ندیدم. رسول اکرم فرمود: اگر شما شک دارید اگر فردا ستاره جدی بر بالای خانه هر شخصی آمد، او خلیفه و جانشین من است.

مردم شب تماشا کردند که این ستاره در داخل منزل امیرالمؤمنین فرود آمد. همچنین آمده است که نورش به صورت شدید بر آنجا تابیده شد و همین باعث شد که بعضی از منافقین شرمنده شدند و دوستان امیرالمؤمنین خوشحال شدند.

مجری:

خیلی ممنونم. امین آقا از تهران گفتند: در منابع و کتب اهل سنت فضیلتی برای خلفای سه گانه هست یا خیر؟! آیا نقل شده است که کار خیر یا کمکی انجام داده باشند؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

فضیلت دو نوع است. یک دسته این است که پیغمبر اکرم فرموده باشند ابوبکر اهل بهشت است، ابوبکر در آسمان‌ها چنین است. همانطور که نقل کرده‌اند در عرش الهی نوشته است: محمد رسول الله، ابوبکر صدیق، عمر فاروق، عثمان ذوالنورین.

این‌ها چیزهایی است که همه بعد از رفتن ابوبکر و عمر بن خطاب جعل شد. این احادیث در زمان معاویه جعل شد.

ما بارها گفتیم کاری به دیگر کتب نداریم، احادیثی که در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است در ضروری‌ترین وقتی که خلفا به آن نیاز داشتند در سقیفه بوده است. در سقیفه مهاجرین و انصار بر سر و کله هم می‌زدند.

اگر ابوبکر یا عمر بن خطاب یکی از این روایت‌ها را می‌خواند دیگر مسئله تمام بود. در انتخاب عمر بن خطاب همه صحابه من جمله امیرالمؤمنین و «طلحه» و «زبیر» اعتراض کردند. در روایت آمده است:

«فقال الناس تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ»

توده مردم اعتراض کردند و گفتند: فردی بداخلاق و تندخو را بر ما خلیفه قرار دادی که اگر خلافت را به دست بگیرد بدتر هم خواهد شد.

«فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر»

جواب خدا را چه خواهی داد وقتی به ملاقاتش بروی از اینکه عمر را بر ما خلیفه قرار دادی؟!

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056

ابوبکر در همانجا باید می‌گفت که پیغمبر اکرم فرمود: عمر بن خطاب فاروق این امت است. ابوبکر در همانجا باید می‌فرمود که عمر بن خطاب از هر کوچه‌ای برود، شیطان از آن کوچه نمی‌رود!!

اگر ابوبکر یکی از این مطالب را می‌گفت، قضیه تمام می‌شد و می‌رفت. چرا این مطالب را نگفت؟!

علاوه بر این در دوران خلافت خلفا چرا این احادیث مطرح نشد؟! عثمان را کشتند و نسبت به زنش بدترین بی احترامی را کردند.

اگر او یکی از این روایات را می‌گفت، مردمی که آنجا بودند صحابه بودند و از او قبول می‌کردند. مشخص است که این روایات جعلی است.

حال در خصوص اینکه این افراد کارهایی کردند، قطعاً در طول عمرشان یک سری کارهایی انجام دادند. ما که منکر این قضایا نیستیم. شاید آنها چاهی کنده باشند، مزرعه‌ای را آباد کرده باشند، برای فقرا احسانی کرده باشند.

ما منکر این قضایا نیستیم. هر انسانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان این کارها را انجام می‌دهد.

ما یک استادی داشتیم که می‌گفت: مگر «داروین» کار خوب نکرده است؟! مگر «کارل مارکس» در دوران زندگی خود هیچ کار خوبی نکرده است؟! قطعاً آنها هم یک سری کارهای خوب کردند. این کارهای خوب قطعاً اتفاق افتاده است.

(فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ)

پس هر کس به اندازه سنگینی ذره‌ای کار خیر انجام داده آن را می‌بیند. و هر کس به اندازه ذره‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند.

سوره زلزله (99): آیات 7 و 8

خداوند عالم مهربان است، طرف حساب هرکسی باشد. ابوبکر باشد، امیرالمؤمنین باشد، سلمان باشد، خالد باشد. اگر کار خیری انجام داده باشند خداوند برای کار خیرشان پاداش می‌دهد. اگر کار شری انجام داده باشد هم به آنها جزا می‌دهد.

اگر بخواهیم بگوییم آنها هیچ کاری نکردند هم به نظر من بی انصافی است. وقتی ما با کسی مخالف هم هستیم، نباید نسبت به او بی انصافی کنیم.

مجری:

اما غالب احادیث و روایاتی که فضیلت خلفا را مطرح کرده است همگی ساخته بنی امیه است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

همه را بنی امیه ساخته‌اند. ما معتقدیم بنی امیه همه این مطالب را از زبان پیغمبر اکرم ساخته‌اند. اگر این مطالب بود در شورای شش نفره مطرح می‌کردند، جایی که امیرالمؤمنین پنجاه مورد از فضیلت خود را مطرح فرموده است.

امیرالمؤمنین یک روز یا دو روز بعد از رحلت پیغمبر اکرم به مسجد می‌آید و فضائل خود را مطرح می‌کند. حضرت با ابوبکر فضائل خود را مطرح می‌کند. قبل از این در جمع مهاجرین و انصار فضائل خود را مطرح می‌کند.

بازهم در دوران عثمان در جمع دویست نفره فضائل خود را مطرح می‌کند. خلفا فضائل خود را در کجا مطرح کردند؟!

مجری:

استاد از شما ممنونم. آقای حسینی گفتند: در جنگ جمل خون این همه انسان که کشته شد بر گردن کیست؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ان شاءالله در قیامت تقسیم بندی می‌کنند که خون این جنگ به عهده چه کسی بوده است! ما که داور نیستیم و خدا هم نیستیم.

مجری:

شواهد تاریخی معلوم است که خون این جنگ بر گردن چه کسانی است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عاقلان دانند که قضیه چیست و برای چه جنگ جمل شروع شد. آیا سرکردگان این جنگ می‌خواستند مرتدی را مسلمان کنند یا کافری را مسلمان کنند؟! هدفشان چه بوده است؟!

عایشه هرگاه به یاد جنگ جمل می‌افتاد اشکش جاری می‌شد و می‌گفت: چه اشتباه بزرگی کردم! «طلحه» و «زبیر» هم در همان جنگ جمل به دست نیروهای خودی کشته شدند و آقایان نتیجه را دیدند.

آیا آقایان اجتهاد کردند؟! ما که نمی‌دانیم آیا اجتهاد کردن در برابر امام معصوم جایز است یا خیر؟!

مجری:

سؤال بعدی‌شان هم این بود که گفتند: گاهی اوقات وهابی‌ها شبهه می‌کنند که در کجای قرآن کریم اسم حضرت علی (سلام الله علیه) آمده است. در این اواخر هم می گویند ظهور حضرت ولی عصر در کجای قرآن کریم آمده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا فداه) «دکتر رضایی اصفهانی» مقاله‌ای دارند که سیصد و بیست و چهار آیه‌ای که در حق حضرت مهدی در قرآن کریم آمده است را تحت عنوان گونه شناسی مهدویت جمع آوری کرده‌اند.

دوستان اگر در اینترنت "گونه شناسی مهدویت" یا "آیات مهدویت" را جستجو کنند، تمام این آیات را می‌بینند. البته ایشان حدود هفتاد و دو آیه را با مدارک شیعه و سنی آورده‌اند.

مجری:

خیلی ممنون. آقای رضایی از بندرعباس هم اشاره کردند به آیه نور و اینکه گاهی بزرگان به این آیه رجوع می‌کردند یا سفارش می‌کردند و دستورالعمل حضرتعالی هم اگر نکته‌ای هست بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

متأسفانه در این قسمت الآن حضور ذهن ندارم. حال هفته آینده خدمتشان عرض می‌کنم. آنچه بزرگان ما به ما توصیه کردند سوره یس هست که از آن به قلب قرآن توصیف می‌شود.

همچنین بزرگان به سوره توحید توصیه کرده‌اند که هر یک سوره توحید ثواب یک سوم قرآن کریم را دارد. در حقیقت اگر کسی سه بار سوره توحید را بخواند گویا قرآن کریم را ختم کرده است.

همچنین سوره مذمل برای گرفتاری‌های مادی و گشایش در زندگی خیلی مؤثر است. سوره مریم برای فتوحات معنوی خیلی اثرگذار است.

بنده خودم ملتزم هستم سوره‌هایی که نام بردم را هر روز می‌خوانم. معمولاً به جهت اینکه ما این سوره‌ها را می‌خوانیم امیدواریم اثر خوبی داشته باشد.

نقل شده است که زیارت آل یاسین را بخوانید و بعد از آن هم سوره یاسین را بخوانید. معمولاً زمانی که این سوره را می‌خوانم به حضرت نرجس خاتون مادر بزرگوار حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) هدیه می‌دهم.

بنده هر روز سوره مذمل را بعد از نماز صبح می‌خوانم و اثرات زیادی هم از خواندن این سوره دیدم.

مجری:

حضرت استاد از شما ممنونم، سایه‌تان مستدام باشد. سؤالاتی که مطرح شده بود را پرسیدیم. آقای فرخی از مازندران و آقای بهادری هم نکاتی را گفتند که استفاده کردیم.

از حضرت استاد ممنونم، بزرگواری کردند. همچنین از تک تک شما مخاطبین و دوستان عزیز و بینندگان نازنین که برنامه امشب «حبل المتین» را همراهی کردند ممنون و سپاسگذارم.

ان شاءالله که همه ما مشمول دعاهای وجود نازنین مولایمان حضرت صاحب الزمان (ارواحنا له الفداء) قرار بگیریم.

در پناه حضرت حق باشید و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی (سلام الله علیه). خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 


ادله عقلی امامت ( دلالت حدیث منزلت 2)>

حبل المتین ادله عقلی امامت حدیث منزلت حضرت امیرالمومنین دلالت حدیث منزلت عثمان عايشه جنگ جمل طلحه زبير عدالت صحابه حجاب خلافت حضرت زینب