![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
2021 January 28 - پنج شنبه 09 بهمن 1399 | ![]() |
![]() |
![]() |
دانلود صوت قسمت هجدهم برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین یزدانی بسم الله الرحمن الرحیمتاریخ : 10 آذر 1399مجری:اَعُوذُ بِاالله مِنُ الشَّیّطانِ الرَّجِیّم بِسّمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیّم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرِینَ دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد دستهايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت: خوب ميدانيد در دستانم اينک دست کيست؟ خوب ميدانيد در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آري ميشناسيدش، علي ست عرض سلام و ادب واحترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) خیلی خوشحال و خرسند هستیم که امشب هم به رسم دوشنبه شبها مهمان دیدگان شما هستیم با برنامه کلمه طیبه و این را برنامه را با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر یزدانی تقدیم نگاههای گرم شما میکنیم، سلام علیکم و رحمة الله. استاد یزدانی:سلام علیکم و رحمة الله اَعُوذُبِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ الحمد لله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ کل حمد و إليه يعود و الصلاة و السلام علي شاهد و المشهود لکل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علی عالم الغیب والشهود سیما الحجه بی الحسن المهدی المنتظر الموعود. من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) و امیدوار هستم که إشاءالله برنامه خوبی در خدمتشان باشیم. مجری:إن شاءالله حتماً این چنین هست، با روال برنامه آشنا هستید بدون هیچ مقدمهای میرویم سراغ کلیپ اول کلیپ شماره 68 را با هم میبینیم. کلیپ شماره 68:در میان این زنان مادر معاویه زن أبو سفیان هند بود رسول الله(ص) فرمایش دادند که در مورد جرم و معصیت و گناه فاحشه صحبت میکردند در مورد زنا بر اینکه یک زن نبایستی خودش را به این معصیت آلوده کند، هند یکی از حاظرین بود برایش تعجب آور بود گفت که «أو تزنی حرّه؟» آیا زن آزاد ممکن است که زنا کند؟ درست است که در واقع این بر شِرک بودند کفر بودند اما این آداب و رسوم و این مسائل به خصوص خودشان را داشتند که در واقع این به جای خود، عفت و پاکی و پاکدامنی حفظ میکردند و غیرت خیلی بالای را داشتند برای حفظ شرف خودشان، پس این غیرت در وجود آنها بوده و زمانی که رسول الله(ص) این فرمایش را دادند برای هند تعجب آور بوده که ممکن است یک زن یک زن آزاد در واقع گرفتار عمل زنا بشود؟ زمانی که هند سخن گفتند رسول الله(ص) متوجه شد و به او فرمایش دادند که آیا تو هند هستی؟ الله اکبر سبحان الله و اینجا است که هند بله در پاسخ گفتند بله من هند هستم یا رسول الله من را ببخشید، ببینید و اینجا است که رسول الله(ص) دستور ندادند که او از این جلسهی ما خارج کنید دستو بازداشت و زندان کردن او را ندادند بلکه ایمان او را پذیرفتند، پس رسول الله(ص) ایمان هند، ایمان أبو سفیان، ایمان معاویه و دیگران بعد از فتح مکی یکی پس از دیگری بلافصل پذیرفتند و بعد از آن اینها صفحهی جدیدی باز کردند. مجری:همانطور که همۀشما دیدید و ما هم با هم دیدیم این ادعای که این آقای ناکارشناس داشت این بود که اصلاً رسم نبوده که بخواهد یک فساد و فحشای در جامعه عرب متداول باشد تا جای این یک چیزی مسلمی بوده که زمانی که پیامبر به هند مادر معاویه آکلة الاکباد زمانی که پیامبر گفتند که توصیه کردند که زنا نکنید این هند گفت که مگر اصلاً زن حرَّ چنین کاری را انجام میدهد که حالا دارید شما به من چنین توصیهای میکنید؟ آیا واقعاً اینقدر استبعاد داشته در آن جامعه جاهلیت؟ استاد یزدانی:بله آدم تعجب میکند که در این زمان هم کسی پیدا میشود که بیاید از یکی مثل هند جگر خوار دفاع کند؟ آن هم از چه کارش؟ از عفاف هند جگر خوار میخواهد بیاید دفاع کند؟ خیلی عجیب است واقعاً برای من، با این همه مستنداتی که وجود دارد با این همه مطالبی که شیعه و سنی در باره هند جگر خوار نقل کرده باز کسانی پیدا میشوند میآیند از هند جگر خوار دفاع میکنند و میخواهند او را یک زن عفیفه نشان بدهند خیلی واقعاً جای تعجب است، من دیگر حالا در جوابش فقط یکی دوتا مستند از منابع اهل سنت خدمتتان نشان بدهم ببینیم چقدر... مجری:در ضمن این دقیقاً یعنی میخواهد از این استفاده بکند و کلامش را که بگوید نه جاهلیت اینقدر هم بد نبوده، اصل جاهلیت را میخواهد توجیه بکند. استاد یزدانی:بله جاهلیت زنهای آزاد اهل فحشا نبودند، کتاب معروف «مثالب العرب و العجم» آقای «أبی منذر هشام بن محمد بن سائب کلبی» معروف همان نسابه معروف هست دیگر که کتاب کتابِ معروفی هست مثالب العرب و العجم أبی المنذر هشام بن محمد بن السائب الکلبی متوفی 204 متولد سال 96 تابعی هم هست با تحقق شیخ محمد حسن الحاج مسلم الرجیلی، در دارالاندلس در بیروت چاپ شده چاپ اول چاپ 1430 سال 209 صفحه شماره 80 حدیث شماره 52 خیلی عجیب هست که مطالبی نقل می کند که ثابت میکند چقدر هند جگر خوار عفیفیه بوده. مثالب العرب و العجم، أبی المنذر هشام بن محمد بن السائب الکلبی، متوفی204 متولد سال 96، محقق شیخ محمد حسن الحاج مسلم الرجیلی، چاپ دارالاندلس در بیروت، چاپ اول چاپ 1430 سال 209، ص 80، حدیث شماره 52 در باره مسافر بن أمیه؛ مسافر بن أمیه چه کسی بود؟ «کان مسافر بن أمیه بن عبد شمس بن عبد مناف یُتَّهم بهند» از آنهای بود که متهم بود با هند رابطه دارد «و کان معاویة یقال: إنَّه من العباس بن عبدالمطلب إذا کان یُتهم بهند و کان ندیم أبی سفیان» ولی معاویه خلافش را میگفت، میگفت نه مادرم با مسافر رابطه نداشته بلکه با عباس بن عبدالمطلب رابطه داشته، حالا بگذریم من تند تند از اینها میگذرم چون واقعاً خواندش هم سخت هست «و یقال» بعضیها یک چیز دیگر گفتند «إنَّه لعمارة بن الولید بن المغیرة المخزومی» پدر معاویه کسی دیگر بود، چه کسی بود؟ تا حالا دو نفر مسافر وعباس، این نفر سوم عمارة بن ولید پدر معاویه ایشان بود، بله از رجال قریش بود زیبا بود سخی بود و چه بود از این مسائل، عماره داستان زیاد دارد بخواهیم داستان عمازة بن ولید برادر أبو جهل هست و به هر حال دیگر نمیخواهیم وارد داستانهای دیگرش بشویم، بعد ایشان شخص دیگری را نام میبرد به نام مسافر بن عمروف حالا همیشه با مسافرها بوده مسافر بن أمیه این یکی مسافر بن عمرو بوده «و کان من أشد الناس حبّاً لهند» خیلی هند را دوست داشت «فلما حملت منه خاف أن یظهر أمره فرحل إلی عمرو بن هند ملک الحیرة» به هر حال رابطهای داشتند و بچه دارد شد و حامله شد بعد ترسید که بقیه مردم بفهمند و فرار کرد از مکه رفت به منطقه حیره پیش پادشاه آنجا عمرو بن هند پیش او ماند تا از دنیا رفت و بعد أبو سفیان بااین زن ازدواج کرد و معاویه «فولدتا معاویة علی فراشه» به هر حال پسر مسافر بود ولی ازدواج کرد قبل از اینکه به دنیا بیاید دیگر از آن به بعد پسر أبو سفیان معروف شد حالا داستانهای دیگری هم نقل میکند که أبو سفیان پیش عمرو بن هند در حیره رفت و آنجا مسافر را دید و با مسافر صحبت کرد و به او گفت من با هند ازدواج کردهام و ازش سؤال کرد واقعاً این کار را انجام دادی گفت بله و بعد وقتی این شد دیگر خیلی شکمش درد گرفت و ناراحت شد و خیلی فشار عشق هند اذیتش کرد و از این عشق هند مُرد، اینهم نفر بعدی. و باز جالب است در صفحه بعد حدیث شماره 53 میگوید: «و کانت هند من المغتلمات» مثالب العرب و العجم، أبی المنذر هشام بن محمد بن السائب الکلبی، متوفی204 متولد سال 96، محقق شیخ محمد حسن الحاج مسلم الرجیلی، چاپ دارالاندلس در بیروت، چاپ اول چاپ 1430 سال 209، ص 81، حدیث شماره 53 حالا مغتلمات چه هست؟ در پاورقی توضیح داده، نمیشود خب خیلیها اینها را اینقدر صریح گفت من خلاصهاش را بگویم سانسور کنم؛ شوهری داشته هند قبل از أبو سفیان بعد شوهرش یک روز میآید میبیند که بله در خانه یک زن اجنبی هست و از این حرفها و ایشان را از خانه خودش اخراج میکند، حالا این خلاصه حرفش هست و بعد از إبن عساکر و اینها محقق مطالب را میآورد دیگر کاری به آن نداریم، میگوید: «و کان أحبّ الرجال إلیها السودان» مردان سیاه را بیشتر دوست داشت ولی اگر بچه سیاه به دنیا میآورد بچه سیاه را میکشت، دوست نداشت مردم نباید میفهمیدندبه هر حال مطالبی که درکتاب معروف مثالب العرب والعجم إبن سائب کلبی که خیلی کتاب معروفی است نسب شناس معروفی هست همه این داستانهارا میداندواین مسائل هم نقل کرده. این یک مستند.کتاب بعدی که همین را آورده «تذکرة الخواص» «سبط بن جوزی» هست که کتاب تذکرة الخواص علامه سبط بن جوزی متوفی 654، حالا مطالب متعددی را میآورد داستانی که چند وقت پیش حضرت استاد ما هم خواندند استاد أبوالقاسمی که معاویه وقتی وارد مدینه شد یک عده از این اطرافیانش مثل عمرو بن عاص و مغیره و عده دیگر آمدند معاویه تحریک کردند که امام حسن(ع) را بیاور با ایشان حرف بزنیم و دست بیاندازیم و اذیتش کنیم و از این حرفها، تهمتهای به ایشان بزنیم، هر چه اصرار کرد که نه ولی اینها باز اصرار کردند که حتماً بیاور، آمدند و اینها به امیرالمؤمنین فحاشی کردند و حرفهای توهین آمیز زدند عمرو بن عاص و مغیره و بقیه و امام مجتبی(ع) دانه دانه جداب اینها را دادند اول جواب خود معاویه را دادند، خیلی مفصل هست داستانش کتابهای متعدد اهل سنت این مطلب را نقل کرده که: «و کنت یوم بدر و اُحد والخندق» تذکرة الخواص، علامه سبط بن جوزی، متوفی 654 آقای معاویه تو همان هستی که در جنگ در در جنگ احد در جنگ خندق و در همه جنگها در مقابل پیامبر بودی و جنگیدی و بعد یک نکتهای میگوید که به هر حال مسلمانها میدانند تو کجا به دنیا آمدی چطوری به دنیا آمدی، وضعیت ولادت تو را مسلمانها میدانند، این سانسور کرده، کتابهای دیگر از جمله در «احتجاج طبرسی» و بعضی از کتابهای دیگر مفصل آورده. مجری:همان چیزی را که میدانستند را شرح کرده اند استاد یزدانی:شرح کرده حالا ایشان به هر حال میگوید که مسلمانها میدانند که تو چطوری به دنیا آمدی، بعد به عمرو بن عاص هم جالب است به عمرو بن عاص هم گفت که تو پنج تا پدر داشتی حالا به عمرو بن عاص فعلاً کار نداریم، در صفحه بعد سبط بن جوزی توضیح میدهد؛ سبط بن جوزی میگوید من این حرف امام حسن مجتبی را که به معاویه گفت را شرحش را از کجا فهمیدم؟ از این داستانی که آقای کلبی در کتاب مثالب خودش نقل کرده که: «إن معاویة کان یقال انه من أربعة من قریش معاویه چهارتا پدر داشت این مطالب همه در منابع اهل سنت است ما اصلاً کاری با آن نداریم و هیچ قضاوتی هم نمیکنیم منابع خود آنها هست و خود آنها میدانند تکلیفش چه هست، چهارتا از قریشیان بودند، چه کسانی بودند؟ عمارة بن ولید، مسافر بن أبی عمرو، أبو سفیان و عباس بن عبدالمطلب، حالا یکی دیگر را البته که فراموش کرده ایشان. مجری:طبق این نقلها یک رقابت بین خود معاویه و وزیرش بوده بر سر اینکه که کدام یکی بیشتر پدر داشته باشد. استاد یزدانی:عمرو بن عاص پنجتا بوده، حالا حرفهای دیگری میزند کل همان مطالب را توضیح میدهد و همان مطالبی که کلبی آورده بود ایشان هم به صورت خیلی خلاصهتر توضیح می دهد که چه چیزها بود و چه قضایا بوده. «زمخشری» در «ربیع الابرار» خودش ایشان هم صفحه 275 از جلد چهار چاپ مؤسسه اعلمی بیروت صفحه 275 شرح حال شماره 99 میگوید: معاویه به چهار نفر نسبت داده میشد مسافر بن أبی عمرو، عمارة بن ولید، عباس بن عبدالمطلب ویک شخص دیگر را هم به نام صباح میآورد و بعد أبو سفیان. ربیع الابرار، زمخشری، چاپ مؤسسه اعلمی بیروت، ج 4، ص 275، شرح حال شماره 99 خلاصه بحث اینکه این آقا میآید از عفت هند جگر خوار آن پرچم دار معروف، آنجا بعضیها مطالب را که کلمه مختلمات را صاحب پرچم معنا کرده، ایشان میآید از همچین آدمی دفاع میکند میگوید عفیف بوده خیلی عجیب است اگر عفت این است دیگر آدم اصلاً معنای کلمه عفت باید عوض بشود. مجری:نه تنها خودش هم عفت داشته بلکه به پیامبر هم توصیه میکردند که چرا دارید چنین حرفی را میزنید اصلاً عرب که به چنین چیزی دچار نمیشود. استاد یزدانی:و یک نکته جالبی إبن کثیر در البدایه و النهایه خودش نقل کرده این هم خیلی چیز عجیبی هست؛ «البدایه والنهایه إین کثیر» جلد شماره 8 چاپ دارالإبن کثیر در در بیروت و دمشق با تحقیق عبدالقادر ارناؤوط و دکتر بشار عواد معروف چاپ دوم چاپ 1431 صفحه شماره 172، حالا این را هم من خلاصهاش را میگویم؛ میگوید وقتی خلیفه دوم یزید بن أبی سفیان را والی شام کرد معاویه آمد و أبو سفیان به هند گفت: «کیف رأیتِ صار ابنک تابعاً لابنی؟» خیلی نکته مهمی هست، خیلی این نکتهی مهمی است «کیف رأیتِ صار ابنک تابعاً لابنی؟» چطور است که پسر تو تابع پسر من بشود؟ أبو سفیان یزید را پسر خودش میدانست معاویه را پسر هند میدانست «فقالت: إن اضطربت خیل العرب فستعلم أین یقع ابنُک مما یکون فیه ابنی» البدایه و النهایه، إبن کثیر، محقق، عبدالقادر ارناؤوط و دکتر بشار عواد معروف، چاپ دارالإبن کثیر در در بیروت و دمشق، چاپ دوم چاپ 1431، ج 8، ص 172 حالا این هم جوابش را میدهد با هم کوری میخوانند به هر حال کوری بین أبو سفیان و هند است که او میگوید یزید پسر من هست و پسر تو معاویه تابع پسر من شده هند هم جوابش را میدهد میگوید میبینیم حالا روزگار است توپ گرد هست و دنیا گرد هست و توپ میچرخد و همیشه دست شما نمیماند و این مسائل، یک نکته جالبی در این که میشود از آن استفاده کرد که به هر حال حتا أبو سفیان هم معاویه را پسر خودش نمیدانست پسر هند میدانست به همان دلایلی که کلبی مقل کرد و اینهم از عفیف اینها عیفیف وهابیها را هم شناختیم. مجری:ظاهراً طبری هم یک شعری از حسان بن ثابت نقل میکند هند الهُنود و اینها در آن مطرح است که تشابه به چنین مطالبی دارد. استاد یزدانی:این را هم من شما گفتی فقط آدرسش را میدهم چون واقعاً خواندنش خیلی درست نیست من نمیدانم چطوری، فقط آدرسش را میدهم ترجمه این شعر واقعاً تنهای آدم نمیتواند ترجمه کند گاهی این شعر را، «تاریخ طبری» چاپ دوم چاپ دارالمعارف مصر، صفحه شماره 525 حوادث سال سوم حوادث جنگ احد هست یک حرفهای آنجا یک کارهای هند انجام میدهد که من با حمزه چیکار کردم و میرود بالای کوه و آنجا رجز میخواند هند که من اینطوری کردم حضرت حمزه را، بعد حسان یک جوابی میدهد که واقعاً حتی من رفتم گشتم که ببینم ترجمه تاریخ طبری را که به فارسی ترجمه کرده اسمش یادم رفته این شعر را اصلاً نکرده ترجمه گفته یک شعری خوانده حسان رویش نشده: لَعَنَ الإِلَهُ وَزَوجَها مَعَها هِندَ الهُنودِ عَظیمَةَ البَظرِ تاریخ طبری، چاپ دوم چاپ دارالمعارف مصر، ص 525 دیگر من ترجمه نمیکنم ترجمهاش را واگذار میکنم به خود وهابیها بروند ترجمهاش را ببینند چه هست مجری:بله نوع عفاف هند را بفهمند استاد یزدانی:همه میشناختند چقدر عفاف دارد مجری:خیلی ممنون خیلی استفاده کردیم و الحمد الله این مطلب را هم که بله این عفیفههای که اینها دارند ادعا میکنند دارند از آنها طرفداری میکنند به شاید به عنوان اسوه الگوی خودشان میخواهند قرار بدهند این چنین وضعیتی دارند دیگر حالا خودشان دانند و این نصوص و متونی که از کتب خودشان نقل شده و همه هم الحمدالله از مصادر اصلی خودشان همه بینندگان اینها را دیدند.برویم سراغ کلیپ بعد کلیپ شماره 69 را با هم ببینیم. کلیپ شماره 69:سید در زبان عربی به معنی رب هست پروردگار، به معنی مالک، به معنی شریف، به معنی انسان فاضل، به معنی انسان کریم و بخشنده، به معنی اسنان صبور و کسی که اذیت و آزار مردم را تحمل میکند به اینها گفته میشود به تمام این معانی و پیامبر(ص) نهی کرده از این که شما بگویید شما سید ما هستی چون از این میترسید که آنها منظورشان رب و مالک و اینها باشد چون رب و مالک تنها الله متعال هست و به آنها فرمود که سید و سید حقیقی تنها الله متعال هست. در احادیث دیگر آمده که فردی آمد پیش پیمابر(ص) و به پیامبر(ص) فرمود که شما سید قریش هستی پیامبر(ص) در حواب ایشان هم فرمودند که سید الله هست و کسی است که سیادت و رهبری و ربوبیت و مالکیت تنها از آن اوست. و در حدیث است که پیامبر(ص) میفرماید من سید فرزندان آدم هستم در روز قیامت روزی که پیامبر(ص) برای شفاعت میرود پیش ، زیر عرش و سجده میکند بر الله متعال میفرماید من سید فرزندان آدم هستم. -یک سؤال داشتم چند روز پیش برنامه اجرا کردی شما معنی سید را به عثمان و به أبو بکر میگویند توضیح بده برای من. +آقای محمدی از کردستان معنی سید که که سیدنا أبوبکر میگویم و سیدنا عثمان؛ سید یعنی آقای ما، اصل اصطلاح سید یعنی آقا، بزرگ ما، سرور ما، به زریه رسول الله(ص) از اولاد سیدنا فاطمه از سیدنا علی رضی الله عنهما اجمعین برای اینکه از سلاله پیامبر هستند سید یعنی آقا «إنّ البنی هذا سید» رسول الله(ص) به حسن بن علی رضی الله میگوید. مجری:استاد یک زمانی شما اشاره میکردید به اینها میگفتید که با هم دیگر بالاخره بین شبکهها و بین برنامهها هماهنگ بکیند اما الآن لازم است که به اینها بگویید با خودتان هم هماهنگ باشید حالا قبل از اینکه این ناکارشناس دوم آقای خدمتی بخواهد جواب بدهد قبلش خودش آمد جواب خودش را داد، اینها قبلاً یک ادعای کرده بودند سبت به این که ما از کلمه حضرت بوی شرک میفهمیم و از این حرفها که بعدش حالا حسابشان الحمد الله به وسیله شما رسیده شد حالا چه در این برنامه چه در جاهای دیگر مفصل پخش شد که چه بلا و چه رسوای عظیمی برای اینها به همراه داشت، حالا آمدهاند جدیداً ادعای دیگری کردهاند و یک لفظ جدیدی گذاشتهاند و احتمال زیاد یک رسوای جدیدی برای خودشان، این کلمه سید را میآیند نهی میکنند و میگویند نباید چنین چیزی را بگویید. استاد یزدانی:بله معروف شده که وهابیها کلمه سید را میگوید استفاده نکنید شرک هست خصوصاً اوایلی که اینها حجاز را گرفته بودند خیلی روی این مسئله تأکید داشتند و اجازه نمی دادند کسی کلمه سید را برای شخصی استفاده کند چون میگفتند سید اسم خدا است و کسی دیگر را ما حق نداریم بگوییم سید، سید یعنی پروردگار، سید یعنی خدا سید، یعنی آقا، شما کسی دیگر را سید بگویید یعنی در داقع مشرک شدید، این آقا هم آمأ همین را گفت و فقط ده ثانیه بیشتر فاصله نداشت که باز خود آمد یک روایت از صحیح مسلم خواند که پیغمبر بزرگوار اسلام فرمودند که من سید اولاد آدم هستم که در صحیح مسلم هست صحیح مسلم حدیث 2278 که پیغمبر فرمود: «أَنَا سید وَلَد آدم» من سید فرزندان آدم هستم «سید وَلَد آدم» صحیح مسلم، ج 4، ص 1872، حدیث 2278 که میبینیددر صحیح مسلم هست جلد چهار صفحه 1872 حدیث 2278، یعنی اینقدر تناقض در مدت چند ثانیه هنوز به دقیقه نکشیده خودش آمد حرف خودش را نقص کرد جایز نیست بعد پیغمبر انجام داد، اگر شرک است اگر گناه کیبره است خب پیغمبر چرا این کار را انجام داد؟ این تناقض گویی حالا آن یکی کارشناس هم که جواب داد، این بیچاره خیلی تقصیر ندارد این کار نشناس وهابی آقای عالی خیلی به نظرم تقصیر ندارد ببینید امامشان محمد بن عبدالوهاب در کتاب «التوحید» خودش این مجموع مؤلفات محمد بن عبد الوهاب هست ،که جلد اول این کتاب کتاب التوحید هست همان اولین کتاب از کتاب مجموع مؤلفات محمد بن عبد الوهاب کتاب التوحید هست، ببینید ایشان در باب 65، چه میگوید «باب ما جاء فی حمایت النبی حمی التوحید و سده طرق الشرک» مجموع مؤلفات محمد بن عبد الوهاب، التوحید، محمد بن عبدالوهاب، ج1، باب65 پیغمبر جلوی شرک را گرفت راه های شرک را میبست، چه کار میکرد، روایت نقل میکند از عبدالله بن شخیر که «إنطلقت فی وفد بنی عامر إلی رسول الله» من رفتم پیش پیغمبر با گروه بنی عامر همین روایتی که ایشان میخواند به پیغمبر گفتیم «أنت سیدنا» تو سید ما هستی، پیغمبر گفت نه سید خدا هست، من سید نیستم، سید خدا هست، بعد ایشان روایات دیگری را میآورد و توضیح میدهد و بعد میگوید درست نیست ما غلو انجام بدهیم، سید فقط خدا هست، حق سید گفتن ما نداریم، در این باب، باب شماره 65، این حرف را میزند در همین کتاب باب شماره 53، یادش رفته بود صفحه 127، ببین چه گفته «باب لا یقول عبدی و امتی فی صحیح» مجموع مؤلفات محمد بن عبد الوهاب، التوحید، محمد بن عبدالوهاب، ج1، باب53،ص127 روایت از صحیح بخاری نقل میکند از ابو حریره که پیغمبر(ص) فرمود: «لایقل احدکم أطعم ربک و ضیّء ربک» نباید هیچ کدام از شما به غلام خودش بگوید به رب خودت غذا بده آب بیاور چه بیاور، نباید بگویید من رب شما هستم چه بگوییم؟ «ولیقل سیدی و مولای» بگو سید من مولای من هستی، مجری:نه تنها نهی نیست بلکه امر به این است که اینطور بگوید استاد یزدانی:امر به وجوب است، اگر وجوب را نرساند حداقل استحباب را میرساند، یعنی چکار کنیم با این هم تناقض، خودشان میگویند خودشان نقض میکنند، یک کتاب نوشته اگر درست حسابی با فونت درست تایپ بشود این به پنجاه صفحه نمیرسد، سراسر تناقض هست، کتاب التوحید محمد بن عبد الوهاب، یک جا میگوید شرک است، جای دیگر همان را نقض میکند، خب این چه کاری هست، این وهابی هم طبیعی است که بیاید اینطور متناقض حرف بزند و بحث سید را نفی کند آن روایتی هم که از صحیح بخاری ایشان نقل کرد محمد بن عبد الوهاب در در صحیح بخاری، چاپ عربستان است، چاپ دارالسلام، چاپ اول، چاپ 1417، صفحه 506 ، حدیث شماره 2552، کتاب العتق باب شماره 17، صحیح بخاری، چاپ عربستان، دارالسلام، چاپ اول، چاپ 1417، ص506، ح2552، باب 17 پیغمبر میگوید به من سید بگویید، در صحیح مسلم هست خودش خودش را سید میگوید، و بعد میگویید نه سید جایز نیست، این تناقض در مذهب اینها هست، شاید محمد بن عبدالوهاب بدبخت هم به هر حال تقصیر نداشته باشد خب یک روایت در بخاری هست که بگویید یک روایت است میگوید نگویید، یک روایت در ابو داوود یک چیزمیگوید ، در مسلم یک چیز دیگر میگوید، این تناقضاتی که بین روایات اینها هست، اینها را گرفتار این تناقضات و این جفنگ گوییها کرده و این کارشناس هم بدبخت گیر کرده مجری:بله فقط صرفاً همینطور که بارها و بارها هم دیدهاند تقلید صرف کرده دیگر حالا محمد بن عبدالوهاب آمده یک چیزی گفته بنده خدا آمده تقلید کرده دیگر گناهی نداشته. برویم سراغ کلیپ بعد کلیپ شماره 70 را با هم ببینیم. کلیپ شماره 70:پس خلاصه اینکه هیچ دلیلی وجود ندارد در حدیث غدیر که پیغمبر میخواست امامت علی را اعلام بکند اتفاقاً اهل سنت میگویند پیامبر میخواست برخیها البته میگویند می خواست امامت الهی أبو بکر را اعلام بکند اگر خواسته باشیم بدون دلیل صحبت بکنیم این حرف هم هست شما چه دلیل دارید که میخواسته امامت علی را اعلام بکند؟ می خواست امامت الهی أبو بکر را اعلام بکند، در نتیجه اصولاً این استدلال چوبین هست بی ارزش هست چایگاهی ندارد و ما باید آگاه و بیدار باشیم.این عقل اینها است دیگر عقل نیست کج آهک است توف بر این عقل مجری:عجب ما حالا تا قبل از این تا همین چند دقیقه پیش داشتیم میگفتیم اینها صرفاً مقلد هستند دیدیم نه از آن افرادی که دارند تقلید میکنند از إبن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و اینها یاد گرفتهاند که خودشان هم میتوانند چیز جدید بسازند، آنها آمدهاند چیزی جدید ساختهاند چرا خود این کارشناسها چیز جدید نسازند، برای اولین بار فکر میکنم حالا نمیدانم استاد بیشتر در جریان هستند آمدهاند ادعا میکنند که اصلاً حدیث غدیر اهل سنت اعتقاد دارند که حدیث غدیر آمده که خلافت الهی أبو بکر را اثبات بکند صحبت جدیدی که.. استاد یزدانی:میشود اینها را همان بدون شرح زیرش نوشت بودن شرح، پیغمبر بزرگوار اسلام در غدیر خم دست امیرالمؤمنین را بالا میبرد میگوید: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» این میگوید امامت الهی امیرالمؤمنین را که ثابت نمیکند این مقصودش أبو بکر بوده لابد، این واقعاً دیگر همان بدون شرح بهترین شرح بر این دروغگوی هست و دیگر چه بگوییم اصلاً فکر میکنم محلیل نکنیم بهتر باشد، واگذار میکنیم قضاوت را به عقل آقای سجودی که این عقل است یا کج. مجری:بسیار خوب سلامت باشید بله همینطور که بینندگان هم دیدند باز این خود اینها به عنوان میان برنامه هم میتواند باشد دیگر جای تحلیل هم ندارد این آقای که آمد گفت که همان در ابتدا دارد تصریح میکند به اینکه بله در غدیر آمده و... استاد یزدانی:میخواهید یک بار دیگر پخش کنید که دقیقاً معلوم بشود. مجری:بسیار خوب بله اگر اتاق فرمان لطف کنند و همین را دوباره نشان بدهند تا بینندگان عزیز باز هم ببینند و حالا هم فرصتی بشود برای خنده دیگر عزیزان، بفرمایید.بله بازهم الحمد الله همه دوستان عزیز این را هم مشاهده فرمودید و البته این چیز بعیدی هم نیست دیگر که اینها هر روز بخواهند یک قدم جلوتر بروند و اگر چنین برنامههای نباشد که به مقابله با اینها بپردازد معلوم نیست تا کجا میخواهند پیش بروند اول میآیند یک تحریفهای در معانی حدیث غدیر ایجاد میکنند بعدش دارند میآیند میگویند اصلاً اینکه حدیث غدیر واقع شده نسبت به فردی بوده که اصلاً اسمش در این حدیث وجود ندارد. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج إن شاء الله که بتوانیم عامل و عامل به این دستورات و فرامینی که از اهل بیت به ما رسیده باشیم تا بتوانیم إن شاء الله از سربازان آقا امام زمان قرار بگیریم.برویم سراغ کلیپ بعد اگر فرصت باشد این یک کلیپ را ببینیم و بعد آن برویم سراغ تماسهای شما عزیزان، کلیپ شماره 71 را با هم میبینیم. کلیپ شماره 71:و در روایت صحیح داریم که شما ذات اقدس الهی را میبینید واضح و روشن بدون هیچ اقباض و ابهامی «إنكم سترون ربكم كما ترون القمر لیلة البدر لا تضابون عن رؤیته» همچون که ماه شب چهارده بدون ابر بدون هیچ گرد و غباری واضح و روشن میبینید در آنجا هم ذات اقدس الهی خواهید دید با کیفیتی که لیاقت الله است سبحانه و تعالی، کیفیت برای این نتوان گفت، سؤال یک بیننده بود که آیا اگر ما به رؤیت الهی معتقد باشیم آیا جهت برای خداوند معین نکردیم؟ یا کیفیت؟ خیر ما میگوییم بدون کیفیت، زمانی که شما کل و تمام کیفیت را از صفات الله برداشتید مشکلی برایشما ایجاد نمیشود مشکل معدله و مشکل کسانی که صفات الله را تعطیل میکنند شبهه تشبیه است ولی زمانی که شما کیفیت را از این صفت برداشتید مشکل تشبیه هم حل میشود تمام شد. بسیار خوب این جزو ایده هر مسلمان هست خلاف آن شما عقیده اسلام و مسلمانان را انکار کردهاید اگر که بگویید الله را نمیبینید یا رؤیت نمیشود. مجری:تا اینجای برنامه ما مفصل این دانش اینها را در زمینه علوم منقول اینکه بخواهیم بگوییم بله چنین روایتی هست نیست چه چیزی اینها پیدا کردهاند و اینها تا حالا زیاد دیدیم و دیدیدم که بسیاری از وقتها اینها اصلاً بی اطلاع هستند یا اینکه خودشان را به بی اطلاعی از این علوم منقول میزنند، در این کلیپی هم که تماش کردید این هم از ایدههای علوم معقول این کارنشناسها به قول استاد بود که دارد میگوید بله بالاخره خداوند را میشود با چشم دید، حالا اینکه ما بخواهیم بگوییم چطور ممکن است با چشم ببینیم و بخواهیم درست بکنیم این را که بالاخره خداوند نباید کیفیتی داشته باشد و اینها میگوییم که بله خب ما کیفیت را برمیداریم وقتی کیفیت را برداریم پس میشود با چشم سر هم اینها را دید، اینهم از نوع علوم معقول اینها که اینطور دارند بحث میکنند.حالا آیا خداوند را میشود با چشم سر دید یا نمیشود دید؟ استاد یزدانی:خیلی بحث مهمی هست یکی از مباحث مهم بین شیعیان و کل تقریباً مخالفین شیعه همین هست غیر از معتزله که اینها میگویند خدا را میشود دید، در کجا میشود دید؟ در قیامتش را همه متفق هستند که میشود در قیامت خدا را دید، چطوری میشود دید؟ همانطور که ماه شب چهارده را با چشم میبینید خدا را هم همانطور میبینید، بعد می گوید این دیده شدن کیفیت ندارد خب داری کیفیتش را هم مشخص میکنی دیگر، یعنی همانطور که ماه را داری میبینی سمت ماه نگاه میکنی خدا را همانطور میبینی دیگر کیفیت مشخص است و کیفیت ندارد یعنی چه؟ مگر میشود چیزی دیده بشود ولی کیفیت نداشته باشد؟ برای دیده شدن هر عقلی هر عاقلی این را تصدیق میکند که شما بخواهی یک چیزی را ببینی باید چندتا شرط باشد در آن؛ نور به اندازه کافی باشد نه خیلی کم باشد نه خیلی زیاد، آنقدر کم نباشد که نشود دید تاریک باشد، آنقدر هم زیاد نباشد که اصلاً نشود دید، الآن شما خورشید را بخواهی نگاه کنی که نمیتوانی تمام جزئیاتش را ببینی چون نور خیلی زیاد هست پس نور به اندازه باشد، فاصله نه خیلی دور باشد نه خیلی نزدیک، اینقدر نزدیک نباشد که به چشمت چسپیده باشد، اینقدر دور هم نباشد که نتوانی ببینی، بعد در یک جای مشخص در یک فاصله مشخص نشسته باشد، یک مکانی را باید اشغال کرده باشد چیزی را میخواهی ببینی باید یک مکانی را اشغال کرده باشد، همۀ اینهای که دارند میگویند باید حتماً، شما که خدا را میبینی همه اجزای خدا را میبینی احاطه بر تمام اجزای خدا داری؟ یا بعضی از اجزایش را میبینی؟ فقط مثلاً کمر خدا را میبینی شکم خدا را میبینی، همه اینها کیفیت است نمیشود بگوییم خدا را میبینیم کیفیت ندارد اصلاً امکانپذیر نیست عقل این را باور نمیکند عقل هیچ عاقلی این را باور نمیکند من یک چیزی را ببینم کیفیت نداشته باشد، اگر میخواهی چیزی را ببینی باید این شرایط در آن باشد و این شرایط هم قطعاً جسم بودن خدا را ثابت میکند، خدای که جسم باشد، خدای که مکان داشته باشد، خدای که مرکب باشد این خدا به درد پرستش نمیخورد، خدای که آنجا نشسته اینها میگویند خدا در آسمان هست روی کرسی خودش هست، خدا قبل از آسمان کجا بود؟ آسمان که قبل از خدا خلق نشده دیگر، خود خدا آسمان را خلق کرده قبل از اینکه آسمان را خدا خلق کند کجا بوده؟ قبل از اینکه عرش را خلق کند کجا بوده؟ قبل از اینکه کسی را خلق کند کجا بوده؟ اینها به هر حال مجبور هستند کیفیتش را برای ما مشخص کنند، علاوه بر این حالا من قیماتش را خدمتتان خواهم گفت که دقیقاً صورت خدا را اینها دیدهاند و چهرهاش را دیدهاند با همان کیفیتی که در این دنیا میبینند، خیلی از علمای اهل سنت صریح گفتهاند خدا را میشود در همین دنیا دید در همین دنیا خدا را دیده، چه کسی دیده؟ پیغمبر ما دیده، مطلب زیاد هست در این باره ما قبلاً گفتیم همه مباحثش را فقط یکی دوتا مستند من از إبن تیمیه و سایر پروانشان خدمتتان نشان بدهم: کتاب «الوصیة الکبری إبن تیمیه»، الوصیة الکبری نامهای که إبن تیمیه به اتباع عدی بن مسافر أموی نوشته است کل مشخصاتش که دیگر بینندگان عزیز میبینند چاپ اول چاپ 1408 صفحه شماره 72 میگوید در اینکه پیغمبر را در قیامت میبینند روی این مسئله بحثی نیست بحث ندارد نه صحابه بحث داشتند، اما نزاع چه است اختلاف سر چه است؟ «و إنما کان النزاع بین الصحابة فی أن محمداً(ص) هل رأی ربه لیلة المعراج؟» الوصیة الکبری، إبن تیمیه، چاپ اول چاپ 1408، ص 72 آیا رسول خدا در شب معراج خدا را دیده یا ندیده؟ إبن عباس و اکثر علمای اهل سنت چه میگویند؟ «إن محمداً(ص) رأی ربه لیلة المعراج» در همین دنیا پیغمبر وقتی معراج رفت خدا را دید، دیده شدن خدا در این دنیا چطوری است؟ همه میدانیم دیده شدن چطوری هست در دنیا چیزی را آدم ببیند جسم نباشد امکان ندارد باید جسم باشد تا دیده بشود. این یک مستند حالا مستند در این باره زیاد هست من یکی دوتا فقط، باز یک روایتی که همه اینها نقل کردهاند، خدای که پیغمبر دید شب معراج چطوری بود؟ قیافهاش چه شکلی بود؟ شکلش و همه اینها را روایت صحیح السند تصحیح کردهاند روایتش را که اینطوری حالا من فقط یک مستند از آقای سماری بخوانم، معروف کارشناس یکی از شبکههای وهابی است آقای سماری الآن هم زنده است و میتوانند برنامهشان را ببینند، کتابی دارد به نام «نقض عثمان بن سعید» مال آقای دارمی هست ایشان این کتاب را تحقیق کرده، آقای دارمی این کتاب را در جواب آقای عثمان بن سعید جهمی نقل کرده متوفی 290 هست آقای دارمی و آقای منصور بن عبدالعزیز سماری این کتاب را تحقیق کرده چاپ اضواءالسلف در عربستان سعودی، بابی باز کرده به عنوان چهره خدا چطوری هست حالا روایات متعددی که من خدا را اینطوری دیدم و آنطوری دیدم و تا میرسیم به صفحه 440 که: «رَاَیتُ رَبّی عَزّوَجَلَّ شابٌّ اَمرَدٌ، جَعدُ ، قُطَطٌ عَلَیهِ حِلیَهٌ حَمراءٌ» نقض عثمان بن سعید، درامی،متوفی 290، محقق منصور بن عبدالعزیز سماری، چاپ اضواءالسلف در عربستان سعودی، ص 440 خدا را که من دیدم جوان بود پیر نشده بود خدا امرد بود هنوز ریش در نیاورده بود موهای پر پشتی داشت اینقدر پر پشت که تا لاله گوشش آویزان شده بود «عَلَیهِ حِلیَهٌ حَمراءٌ» یک ابای سرخ رنگی هم روی دوش خدا بود حالا این روایت را چه کسانی نقل کردهاند؟ چه کسانی تصحیح کردهاند؟ مفصل در صفحه 442 میگوید چه کسانی تصحیح کرده «فالحدیث صحیح» این حدیث صحیح است نقض عثمان بن سعید، درامی،متوفی 290، محقق منصور بن عبدالعزیز سماری، چاپ اضواءالسلف در عربستان سعودی، ص 442 حدیث شاب امرت، حدیث صحیح است «صححه أحمد» احمد بن حنبل تصحیح کرده، أبو زرعة الرازی تصحیح کرده، إبن صدقه تصحیح کرده، خلال تصحیح کرده، أبو الحسن بشار، أبو طالب العشاری، طبرانی، أبو یعلی، إبن تیمیه، إبن کثیر، احمد محمد شاکر، البانی و دیگران، اینهمه محقق، اینهمه عالم از علمای اهل سنت و وهابی و سلفی که این روایت را تصحیح کردهاند که خدا یک جوانی است که هنوز ریش در نیاورده موهای پر پشتی دارد ابای آنچنانی دارد بعضی از روایاتش دارد کفشهای طلای دارد در یک باغ سر سبزی هم خدا ایستاده، خدا چطوری است؟ کیفیت پس چه است؟ اگر این کیفیت نیست کیفیت چه هست؟ حالا ما قبلاً چون بحث کردیم دیگر به آن نمیپردازیم، اما روایت در قیامتش را که دیده میشود حتی گفتهاند اگر خدا جسم هم باشد چه اشکالی دارد؟ دیده میشود حتی اگر جسم باشد، ببینید إبن عثیمین از این وهابیهای امروزی است متوفی 1420 هست کتابی دارد به نام «شرح العقیدة الواسطیه»، اصل عقیدة الواسطیه مال إبن تیمیه هست محمد الصالح العثیمین متوفی 1421 یا 1420، این کتاب را شرح زده مجلد اول چاپ دارإبن جوزی در ریاض عربستان سعودی، اینهم مشخصاتش هست، در عربستان سعودی این کتاب چاپ شده چاپ ششم 1421 صفحه 458 میگوید آنهای که میگویند خدا دیده نمیشود یک دلیل عقلی میآورند و آن این که اگر خدا دیده بشود باید جسم باشد، هر عاقل این را میگوید، جواب میدهیم چه جواب میدهیم؟ میگوید جسم بشود: «أنه إن کان یلزم من رؤیة الله تعالی أن یکون جسماً؛ فلیکن ذلک» شرح العقیدة الواسطیه، محمد الصالح العثیمین، متوفی 1421 یا 1420، چاپ دارإبن جوزی در ریاض عربستان سعودی، چاپ ششم 1421، ج 1، ص 458 خب جسم باشد، بابا خدا اگر جسم باشد جسم نیاز دارد که یک چای بنشیند آن جا را چه کسی خلق کرده؟ خدا خلق کرده؟ قبل از اینکه آنجا را خلق کند کجا مینشسته؟ نیاز به این هست که حرکت کند از یک جای یک جای دیکر بنشیند این حرکت یعنی خدا جسم است، همه اینها عوارض زیادی دارد خدای که در یک جای مشخص بنشیند محدود هست در یک حدی حالا اینها میگویند روی عرش مینشیند چهار انگشت از این طرف چهار انگشت از این طرف آویزان میشود چون میگویند بحث خدا را، خدا وقتی روی عرش مینشیند خدا بزرگتر است یا عرش بزرگتر است؟ بحث مهمی است دیگر، اگر بگوییم عرش بزرگتر از خدا است خب الله اکبر ما همیشه شعار میدهیم الله اکبر خدا از همه چیز بزرگتر است پس باید بگوییم خدا بزرگتر است،خدا جقدر بزرگ است؟ چهارانگشت باز خدا از هر دو طرف آویزان میشود، این خدای این ها است. و باز روایتی که اینها در صحیح بخاری و مسلم نقل کردهاند، من باز از منابع وهابیها بخوانم که دقیق این روایت را آوردهاند، «کتاب التوحید صحیح بخاری» «عبدالله بن محمد الغنیمان» چاپ دارالعاصمه در عربستان سعودی جلد دوم، همه این روایات را آورده چاپ 1422 و سال 2001 در ریاض عربستان سعودی، اینکه خدا در قیامت دیده میشود آیا منافقین هم میبینند یا نمیبینند بحث مفصلی است حالا بعضیهایشان گفتهاند منافقین هم میبینند خدا را، میگوید: «فیأتیهم الله، و تبقی هذه الأمة فیها منافقوها فیأتیهم الله، فیقول أنا ربکم» کتاب التوحید صحیح بخاری، عبدالله بن محمد الغنیمان، چاپ دارالعاصمه در عربستان سعودی، چاپ 1422، سال 2001، ج 2 خدا میآید خودش را معرفی میکند من خدای شما هستم، اینها قبول نمیکنند، ما تو را نمیشناسیم، ما اینجا میمانیم تا خدای خود ما بیاید، یک کسی در قیامت میآید خودش را خدا معرفی میکند مردم باور نمیکنند میایستند، روایت از صحیح بخاری مسلم هست، ما اینجا ماندیم تا خود خدای ما بیاید، بعد از چند وقت «فإذا جاء ربنا عرفنا» اگر خدا بیاید ما میشناسیم او را بعد خدا دوباره می آید میگوید: «أنا ربکم، فیقولون أنت ربنا» بله تازه شناختند که این خدا است، جالب است.باز روایت بعدی: باز این در صحیح بخاری هست «فیأتیهم الله فی الصورة التی یعرفون» کتاب التوحید صحیح بخاری، عبدالله بن محمد الغنیمان، چاپ دارالعاصمه در عربستان سعودی، چاپ 1422، سال 2001، ج 2 آن صورتی را که قبلاً از خدا دیده بودند در قیامت خدا با همان صورت میآید و اینها میشناسند، خیلی عجیب است، ما شناختیم «أنت ربنا فیتبعونه» یعنی این روایتی که در صحیح بخاری هست در صحیح مسلم هست در بقیه کتابها که دیگر فراوان نقل کردهاند نشانه این هست که همه مؤمنین خدا را در قبل از قیامت هم دیدهاند بعد آنجا با یک قیافه دیگر میآید و وقتی با آن قیافه میآید اینها قبول نمیکنند تا آنکه با آن قیافه اصلی میآید، با قیافه اصلی میآید این نشانه این هست که خدا حتی چهرهاش را عوض میتواند بکند، این تحویل و تحولی که در خدا است خدا یک روز به یک چهره است یک روز به یک چهره است با چهره اول میآید مردم را امتحان میکند نه تو خدای ما نیستی خدای ما جوان بود ریش نداشت حتماً اینجا یک ریش هم گذاشته خدا عینک دودی هم زده، نه خدای ما این شکلی نبود، میرود خدا لباس عوض می کند چهره عوض میکند شاید ریشش را میتراشد با چهره امرد خودش میآید و بله به همان خدای ما هستی، از کجایش میشناسند حالا؟ از ساق پایش میشناسند، ساق پا را کجا دیدید؟ باز همین روایت عجیب هست در صحیح بخاری بحث ساق اینها هم هست در جاهای مختلف صحیح بخاری هست که اینها خدا را از ساق پایش می شناسند، «صحیح بخاری» جلد شش روایت شماره 7001 که میگوید خدا را میبینند، از کجا میبینند؟ از ساق پایش خدا ساقش را برهنه میکند خدا را از ساق پایش می شناسند، حالا ساق پای خدا چه ویژگیهای دارد إبن قیم الجوزیه مفصل بحث کرده ساق پای خدا خیلی بزرگ است. مجری:ای بابا وقتی که اینطوری شروع بکنند دیگر تا ته آن همینطوری باید تعلیقه بزنند و مشخصات را زیادتر بکنند استاد یزدانی:اصلاً راه ندارد این توحیدی که اینها دارند توحید بسیار مضحکی است من عذرخواهی میکنم واقعاً اگر انسان از اهل بیت(ع) دور بشود بخواهد توحید اینها را دنبال بکند راهی جز این ندارد که خدای جسمانی با ویژگیهای جسمانی را قائل بشود که دستهای مختلف دارد سهتا دست دارد دوتا پا دارد کمر دارد، چشم دارد، گوش دارد، لب دارد، می خندد، خسته میشود، ناراحت میشود، خوشحال میشود، ساق دارد ساقش گنده است، نمیدانم چه هست و از این حرفها، این خدای است که اینها میپرستند، بعد میگوید شما به این خدا شرک نورزید نگویید نمیدانم یا رسول الله که به این خدا مشرک میشوید ما اصلاً میخواهیم به این خدا مشرک بشویم این خدای که شما قبول دارید را خدای کعب الاحبار است خدای یهود هست خدای که پیغمبر ما در قرآن معرفی کرده نه دست دارد نه پا دارد نه ساق دارد نه ریش دارد نه، حالا أبو یعلی حرفهای دیگر میزند که من فکر میکنم به بینندهها بپردازیم إن شاءالله فرصت شد باز هم بحث خدا را پیش خواهیم کشید و بعضی از مباحثش را إن شاءالله خدمتتان خواهیم بود. مجری:إن شاءالله أحسنتم بسیار زیبا و دلنشین، همین هم یک جملۀ کلمه قصار را از استاد بگیریم که اگر شما به ما میگویید مشرک بله ما مشرک هستیم به این خدای که شما دارید تشبیه و تجسیم میکنید برای ما. و حالا در این نوبت فرصت به شما عزیزان رسید تا صدایتان را بشنویم، اولین تماسی که پشت خط هستند آقا امیر حسین هستند که ار گرگان با برنامه خودشان تماس گرفته اند، در خدمتتان هستیم آقا امیر حسین بفرمایید. بیننده:سلام عرض میکنم خدمت استاد یزدانی و مجری عزیز، استاد دوتا سؤال داشتم یکی اینکه میخواستم چندتا توثیق از علمای سلفی و اهل سنت برای ابو یعلای فرا بخوانید من یک کار تحقیقاتی خودم دارم، و اینکه استاد یزدانی:برای چی؟ متوجه نشدم بیننده:چندتا توثیق ازابو یعلای فراحنبلی استاد یزدانی:این از بزرگانشان است اصلاً نیاز به توثیق ندارد شما در سیر اعلام النبلاء شرح حال ایشان را ببینید مفصل آمده، سیر اعلام النبلاء ذهبی، آنجا ابو یعلاء فرا مفصل آمده بیننده:و اینکه میخواستم این را جواب بدهید گوش میدهم برنامه را، و اینکه میدانیم اینها تعبیر لفظ را جایز نمیدانند و میخواهم بدانم دلیلش چیست این چه سودی برایشان دار، این را بگویید، یک نکتهای هم داشتم ، یک کلیپی را چند وقت پیش پخش کرده بودید که اقای خدمتی گفته بود که شیعیان قرن سه به بعد به وجود آمدند اصلاً نبودند در صدر اسلام اینها، یک سؤالی برایم پیش آمده سالهای است که اینها دارند میگویند که شیعیان امام حسین را کشتند، یک سؤالی پیش میآید اگر شیعیان امام حسین را به شهادت رساندند پس بودند دیگر، خب پس این حرف شما چیست، اگر نه شیعیان امام حسین را به شهادت نرساندند خب پس چرا سالها هست دارید این را میگویید، بلاخره یکیش هست، یعنی یا شیعیان امام حسین را به شهادت رساندند پس آن موقع بودند، یعنی یا شیعیان امام حسین را به شهادت نرساندند، پس ثابت شد که شما دروغ میگویید، پس یا الان دارید دروغ میگویید، یا تا الآن داشتید دروغ میگفتید، یا اینکه کلاً دروغگو هستید که گزینه سومی به نظر من درست است استاد یزدانی:اگر همین الان صفحه مانیتور بنده را نگاه کنید، سیر الأعلام النبلاء جلد 18، صفحه،89، «القاضی ابو یعلی البغدادی محمد بن حسین؛ الإمام العلامه شیخ الحنابله القاضی ابو یعلی» سیر الأعلام النبلاء ج18، ص89 بعد مفصل دیگر توثیقاتش را هم میآورد، همین هم کافی است برای توثیقش امام علامه، شیخ الحنابله، قاضی و...، مجری:آقا امیرحسین بله ظاهراً قطع کردند،بسیار خب بله احسنتم این هم از حالا سفارشی که داشتند ان شاء الله در این تحقیقاتشان هم ان شاء الله به سرانجام برسد؛ تماس بعدی آقای علی کرمی هستند، آقا علی بفرمایید در خدمتتان هستیم. بیننده:الو سلام علیکم، و سلام خدمت حضرت محمد و خاندان طاهرینش خصوصاً حضرت محمد (ص) و خصوصاً شما کارشناس و مجری برنامه، یک انتقاد داشتم یک سؤال، انتقادم برای برنامه دیشب بوده ، حالا میگویم من چون خیلی نمیشناسم مجریها و کارشناسها را چون آقای مرعشی و آقای قزوینی را من اسمشان را بلد هستم، مجری دیشب یک مقدار تند شد با آن اقایی که از کرمان شاه تماس گرفته بود، حالا ما خودمان واقفیم که اینها تماس میگیرند یکم لجوج هستند، وقتی که هرچه برایشان برهان و دلیل میآورند، ولی به حالت انتقادی دارم میگویم با سیره اهل بیت با آنها برخورد کنند، مهربان با آنها برخورد کنند، مثلاً آخرش مجریتان ناراحت شده بود یک مقدار؛ و سؤالی که داشتم این است که ما همان قدر که علاقه داریم برنامه شما را ببینیم همانقدر هم علاقه داریم به این شبکههایی که فارسی زبان وهابی میآیند همین کلیپهایشان را میگذارید، با آنها هم حرف داریم، تماس بگیریم با آنها حرف بزنیم، اگر بتوانید در اینستاگرام یا همین جا بگویید که شبکهشان کجا هست و چطور میشود به آنها دسترسی داشت و آنها را پیدا کنیم و با آنها تماس بگیریم به هر حال سؤالهایی که داریم از آنها هم بپرسیم، که مثلاًت چیزهایی که میگویند را مجری:ان شاء الله ، احسنتم آقا علی تشکر میکنیم، و ان شاء الله انتقاد شما را هم حالا همین الآن تا داغ هست و فرمودید ان شاء الله پاسخ بدهیم که ما به هیچ وجه قصد تندی نداریم ، اگر میبینید هم که زمانی در لحن و در بیان به یک جایی رسیده میشود به خاطر این هست که بخواهیم ان شاء الله به تمامی مخاطبینی که تماس میگیرند بخواهیم بپردازیم و صدای همه شما بینندگان را بشنویم ، بعضی وقتها اگر یک تایمر باشد کاملاً مشاهده میکنید که عزیزانی که از مخالفین هستند شاید چندین برابر فرصتی که به آنها داده میشود چندین برابر عزیزانی هست که حالا عقیدهشان موافق با عقیده ما هست و این را در نظر بگیرید که بلاخره این برنامهای که تهیه شده و هزینههایی که هست نمیشود تمام این را اختصاص داد به یک نفر که بخواهد حالا به صورت غیر علمی بخواهد بحثی را انجام بدهد؛ تماس بعد اقای علیزاده از تهران، بفرمایید آقای علیزاده بیننده:سلام علیکم خسته نباشید، با عرض سلام خدمت حاج آقای یزدانی و آقای مرعشی عزیز، حاج آقا من البته عذر خواهی میکنم یک سؤال خارج از برنامه جهت اطلاع خودم داشتم، من از این جهت عذر خواهی میکنم، من میخواستم کتاب صحیح بخاری و مسلم و مسند را تهیه کنم برای خودم این در گوگل میروم یکی میگوید هشت جلد هست، یکی مینویسد شش جلد هست یکی مینویسد چهار جلد است، یا مثلاً یکی مینویسد یک جلدی هست این را میخواستم بنده را اگر ممکن است، حالا الآن هم نشد در برنامههای بعدی چون من نمیخواهم وقت برنامه را بگیرم یک راهنمایی بنده را بفرمایید که من دیگر در تهیه اینها اشتباه نکنم استاد یزدانی:بله بهترین چاپ همان چاپهای عربستان هست که یک جلدی هست، همان یک جلدیها را شما البته فکر نکنم چاپ عربستان اینجا در ایران گیر بیاید ، یک جلدیهایش را اگر خواستید تهیه کنید حتی مسند احمد را هم بیت الأفکار دولیه زده، ولی خب یک بحثی هم هست که شما برای چه باید این کتابها را تهیه کنید، چرا باید پول خرج کنید آن هم خب قیمتهای گزافی دارد این کتابها، اینها هستند در اینترنت، اگر میخواهید تحقیق بکنید هم متنش هست در اینترنت هم همه چاپهای مختلفش را گذاشتند در اینترنت دیگر نیاز نیست شما پول بدهید، حالا اگر علاقه دارید پول بدهید ، فقط برای کسی که اهل تحقیق هست خریدن این کتابها جایز هست ، چون پولی که میدهید به نوعی کمک هم به آنها هست، حالا این کتاب را بخوانید مشکلی برایتان پیش بیاید یا نیاید، البته کتاب اینقدر چیز هست که مشکل عقیدتی برای شیعه پیش نمیآید ، ولی خب چرا باید آدم پول بدهد بابت این کتابها در اینترنت هست من که یک بار خریدم پشیمان شدم آن هم دادم به یک کسی دیگر و هیچ وقت دیگر پول ندادم بابت این کتابها همهاش در اینترنت هست مجری:احسنتم الحمد الله ، بسیار خب تشکر میکنیم از آقای علیزاده که با ما همراه بودند حالا این لابه لا دوتا سؤال از عزیزان باقی ماند یکی اینکه ، آقا امیر حسین داشتند می پرسیدند حالا ان شاء الله وصل میکنیم بیننده بعدی را هم ، آقا امیر حسین سؤالشان این بود که چرا اهل سنت تأویل را نمیپذیرند، چه دلیلی دارد که این کار را دارند انجام میدهند ، و حالا بعد از آن هم صحبتی که کردند که صحبتی که کردند که کاملاً هم حر ف به حقی بود که اینها دارند میگویند که شیعیان بودن که آقا ابی عبدالله را به شهادت رساندند از آن طرف دارند میآیند میگویند که شیعه قرن سه به بعد به وجود آمده پس این تناقض را باید اینها یک طوری خودشان حل بکنند اول، آن وقت بخواهند پاسخگو باشند که این را هم بسیار مدبرانه فرمودند و لذت بردیم. خب حالا نسبت به سؤال شان که چرا تأویل را نمیپذیرند. استاد یزدانی:بله خیلی عجیب هست که اینها نمیپذیرند بحث تأویل را دلیلش را نگفتند، که چرا ما تأویل را نمیپذیریم، کتابهای متعددش را مثلاً ببینید تأویل ار ابن تیمیه گفته کفر هست، ما چون قبلاً اینها را مفصل بحث کردیم، مثلاً آقای لجنه دائمی افتاح عربستان سعودی در کتاب خودش در همین، کتاب «فتاوی الجنه» جلد سوم مفصل بحث کرده که فتاوی الجنه، لجنه دائمی، ج3اولین کسی که انکار کرد این صفات را جعد بن درهم بود، او صفات خدا را تأویل میبرد ،حرفشان این هست که خدا در قرآن گفته من دست دارم، خدا در قرآن گفته من چشم دارم، پا دارم، «و جاء ربک» این جاء معلوم است باید پا داشته باشد «و جاء ربک و المکل صفاً صفا» خب این نیاز به پا دارد نیاز به دست دارد، خدا در قرآن گفته من اینها را دارم و ما حق تأویل نداریم اینها را مجری:یعنی کسی که آنها بخواهند آن را معصوم بدانند به او اقتدا بکنند بخواهند بگویند که، مثل ما که ائمهای درایم که تماماً میدانیم اینها میتوانند مفسر قرآن باشندو این ار تأویل بکنند چنین افرادی نداشتند اینها بخاطر همین هم نتوانستند استاد یزدانی:حالا بحث تأویل بحث مفصلی هست دیگر نمیشود الآن در این زمان کوتاه به آن پرداخت اینها از این جهت میگوید خداوند در قرآنش برای خودش دست و پا و چشم و گوش و همه چیز قائل شده ما چرا باید اینها را انکار بکنیم، باید به همان معنای حقیقیاش باشد، اگر پا دارد خدا همان پای حقیقی هست ،اگر دیده میشود واقعاً حقیقتاً خدا دیده میشود دیگر، اگر دست هست حتماً باید به معنای ظاهریش بگیریم اینها ظاهر گرا هستند، ما حق اینکه از ظاهر گرایی دست بکشیم نداریم و خلاف ظاهر گرایی را اینها کفر میدانند باید همه چیز را به ظاهرش عمل کنیم این هم به هر حال حرفهایی است که از ابو یعلای فرای حنبلی یاد گرفتند و همینطور احمد بن حنبل اینها ظاهر گرا بودند برای اولین بار ظاهر گرایی را ترویج کردند حدیث ظاهرش قرآن هم ظاهرش باطن ندارد قرآن اگر بخواهند بگویند قرآن باطن دارد ،خب با معتزله هم صدا میشوند، خب اینها معتزله را کافر میدانند اگر بخواهند تأویل ببرند با جهمیه هم صدا میشوند و جهمیه را اینها کافر میدانند، معتزله را کافر میدانند شیعه را کافر میدانند به هر حال ظاهر فقط ظاهرش برای ما حجت هست، در حالی که اگر بخواهیم به ظاهرش بخواهیم عمل کنیم ظاهر آیات را بگیریم خب خیلی از آیات قرآن کریم ما درایم که اصلاً غیر قابل تأویل هست، قبلاً چون اینها را بحث کردیم ، مثل وجه خدا که اینها میگویند خدا صورت دارد دیگر ،حالا در قرآن کریم آیهای داریم که خداوند میگوید همه چیز از بین میرود فقط صورت خدا هست که از بین نمیرود حالا من آیهاش را پیدا کنم که چه سورهای بود، سوره مباکه قصص آیه شماره 88، که همه چیز از بین میرود « لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» همه چیز در از بین میرود قبل از قیامت فقط و جه خدا میماند، خب این وجه را اگر بخواهیم صورت خدا معنا کنیم، یعین نعوذ بالله خدا جسم است دست و پایش مثل بقیه مخلوقات ،دست و پای خدا از بین میرود فقط صورت خدا میماند ،اگر ما باشیم شیعه باشد این را تأویل میبرد، معتزله این را تأویل میبرد ولی اینها میگویند نه ،ما از این آیات صدها آیه دیگر داریم که غیر قابل تأویل هست و اگر بخواهیم تأویل نبریم دچار کفر گویی میشویم مثل همین دست و پای خدا تا گردن خدا از بین میرود فقط صورتش میماند، و این هم قابل قبول نیست. مجری:بسیار خب تشکر میکنیم از کرمان شاه عزیزی پست خط هستند آقای چیا پشت خط هستند در خدمتتان هستیم بفرمایید بیننده:سلام من دوتا سؤال در مورد آیه «اکملت دینکم» درام ، یکی اینکه بر طبق این آیه پس ولایت امیرالمؤمنین از اولین آیهای است که برای رسول الله نازل شد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» جزء اسلام بوده و دوم اینکه مجری:سؤال اولتان را دوباره بفرمایید متوجه نشدم بینده:من سؤالم این است که «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» که بر رسول الله نازل شد ولایت امیرالمؤمنین جرء این آیه بوده پس جرء اسلام است یعنی در همه ارکان اسلام ولایت بوده چون فرمودند اکملت دینکم این را میخواستم یک توضیح بدهید استاد یزدانی:چه کسی گفته این حرف را که جزء اسلام بود از روز اول بیننده:خب معنای ظاهری که استنباط خودم هست حالا میخواهم شما به عنوان مفسر برای من توضیح بدهید، بعد سؤال بعدی من همین است که وقتی که رسول الله این را فرمودند یعنی تا لحظهای که ایشان این موضوع بر غدیر را مطرح فرموندن دین ناقص بوده، پس کسانی که ولایت امیرالمؤمنین را قبول نکردهاند بر دین ناقصی که قبل از این گفته بوده چسپیدند و ولایت را چون قبول نکردهاند چون اگر رسول الله آن روز اعلام نمیکردند دین تا قیامت ناقص میماند وقتی ایشان دین را تکمیل کردند و کسانی که دین تکمیل را نپذیرفتند در دین ناقص دارند عبادت میکنند، من میخواهم این را توضیح بدهید که من روشن بشوم ممنون. استاد یزدانی:یک سؤال میشود از شما بپرسم؟ بیننده:بله در خدمت هستم استاد یزدانی:همان لحظه اول همه اصول اسلام نازل شد؟ همان لحظه اول؟ همه چیزهای که جزء ارکان اسلام هست مثلاً حج جز ارکان دین است دیگر درست است؟ توضیح میدهم خدمتتان که همه آن احکام الهی همه ارکان دین اسلام همان روز اول که نیاز نبود لازم بشود تدریجی به مرور روز اول توحید بعد مثلاً ماه بعد فلان حکم فلان حکم تا میرسیم به سالهای سوم و چهارم هجرت که زکات نازل میشود بعد از آن یواش یواش حجاب نازل میشود خب همه اینها جزء ارکان دین هست، زکات جزء رکن است، روز اول همان لحظه اول که وجوب نماز هم بر پیغمبر نیامده بود اگر کسی الآن نماز نخواند دینش ناقص است کسی که الآن نماز را قبول نداشته باشد دینش ناقص هست، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) هم در همان لحظه اول بر کسی واجب نبود تا در روز غدیر خم پیغمبر در آنجا اعلام عمومی ولایت امیرالمؤمنین دین در آنجا کامل شد، قبل از آن کسانی که از دنیا رفتند به هر چیزی که تا آن روز نازل شده بوده عمل کرده بودند با دین کامل مردند، هر کسی تا آن روز مثلاً یک کسی روز اول هجرت از دنیا رفته، سال اول هجرت از دنیا رفته، خب این که هنوز زکات برایش واجب نشده، هنوز خمس غنایم که دستورش نیامده که ، هنوز که حجاب نیامده ، خیلی از احکام در مدینه نازل شده، خب اینها از دنیا رفتند میروند جهنم با دین ناقص؟ نه اینطوری نیست، شهدای احد شهدای بدر هیچ کدام زکات نپرداختند ، چون هنوز بر آنها واجب نشده بود، زکات هم جزء ارکان دین هست، نمیشود کسی بگوید ارکان دین نیست و زکات را بخواهد انکار بکند نه، تا آنروز هرچه از احکام الهی نازل شده طبقش عمل بشود با دین کامل از دینا رفته اما بعد از غدیر دیگر نیست ، بعد از غدیر که دیگر خدا ولایت امیرالمؤمنین را بر همه واجب کرده خدا از اسلام کسی که بعد از غدیر ولایت امیرالمؤمنین را نپذیرد راضی نیست و دین آن شخص کامل نیست. مجری:بسیار خب، خب آقای ثنایی ان شاء الله که پاسخ خودتان را گرفته باشید استاد یزدانی:باز یک ضرب المثل هست که قانون عطف به ما سبق نمیشود الآن اینجا هم همین طور است احکام الهی که امروز نازل میشود دیگر کسانی که هنوز این حکم را نشنیدند از دینا رفتند شامل حال آنها نمیشود مجری:بسیار خب ، خب آقای ثنایی پشت خط هستید، عذر خواهی میکنم عزیزان دیگری هم پشت خط هستند اگر اجازه بدهید دیگر عزیزان را متصل بکنیم و شما را به خدا بسپاریم، بله خب قطع کرند ظاهراً، بله الآن اربتاط وصل شده با آقای چیا ،آقای چیا در خدمتیم بفرمایید بیننده:اول از همه سلام درام خدمت آقای یزدانی کارشناس برنامه و همچنین جناب آقای مرعشی مجری محترم، ببخشید اگر ممکن است من حرفم را کامل بزنم بعد سؤالم را در آخر میپرسم مجری:بسیار خب آقای چیا ما مجموعاً چهار دقیقه وقت داریم ، حالا این را صادقانه خدمتتان عرض کردیم یک فرصتی برای جواب هم بگذارید بفرمایید در خدمتتان هستیم بیننده:سؤالم در مورد امامت بود، امامت حضرت علی و بقیه امامهای دوازدهگانه شما ،خواستم در مورد این بپرسم امامت از نظر شما یک مقام و جایگاهی بالاتر از نبوت است، همه پیامبرها نبی بودند و مقام نبوت را داشتند ولی مقام امامت را تعداد معدودی داشتند، به همراه دوازده امام درست است؟ اگر مقام امامت اینقدر مهم هست چرا حضرت علی آنطور که پیامبر برای پیامبری خودش جنگید، یعنی مشکلاتی برایش پیش آمد و همه مشکلات را به جان خرید و حضرت علی همچین چیزی را انجام نداد، مثلاً به پیامبر توهین کردند از شهرش در به درش کردند، بعد به او توهین کردند به او گفتند تو ساحر هستی، مجنون هستی، و صحابهاش را شهید کردند ولی با همه این وجود از مأموریت خودش دست نکشید، ولی حضرت علی این کار را نکرد. مجری:بسیار خب ، بله سؤالتان رسید و استاد یزدانی:آقای چیای بزرگوار آیه مبارکه سوره بقره آیه 124، را شما یک بار بخوانید « وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» هستید آقای چیای بزرگوار؟ بیننده:خب بله الآن صدایتان میآید استاد یزدانی:خب حضرت ابراهیم (ع) این آیهای هست که آخرهای عمر حضرت ابراهیم نازل شده اگر بخواهیم امامت را مساوی با نبوت یا پایینتر از نبوت بگیریم حضرت ابراهیم این همه زحمت کشید، آن بتها راش شکست در جوانی بود، آیه قرآن هست که جوان بود، داخل آتش افتاد، پسرش اسماعیل را وقتی به دنیا آمد آن را برد در یک بیابانی رها کرد پسرش را ذبح کرد، خیلی 12تا امتحان بسیار سخت علمای اهل سنت نوشتند برای حضرت ابراهیم، بعد از این همه زحمات ،خدا دوباره او را به مقام امامت رساند، گفت «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» اگر قرار باشد مقام امامت از نبوت پایینتر باشد حضرت ابراهیم جایزه گرفته ارتقاء یافته یا مقامش پایینتر آمده؟ بیننده:ببینید در قرآن میفرماید مقام و جایگاه پیامبران بعضیهایشان از بعضیها بالاتر است ولی این دلیل نمیشود که این فقط تعداد معدودی از پیامبران و امامهای ما دارند استاد یزدانی:بله بعضی از پیامبران امام بودند، بعضیهایشان نبودن، الآن بحث حضرت ابراهیم است، حضرت ابراهیم یک عمر پیامبر بود بعد آن همه زحمات خدا گفت من تو را الآن به مقام امات رساندم خب این تنزل پیدا کرده یا ارتقاء پیدا کرده؟ بیننده:الآن چه میگوید این آیه آخر نبوت، اصلاً این آیه زندگی حضرت ابراهیم است چه ربطی اصلاً به ائمه دارد، استاد یزدانی:به ائمه ما هیچ ربطی ندارد، این به مقام امامت ربط دارد ، این آیه ربطی به ائمه ما ندارد ما کی گفتیم از امامت ائمه ما ثابت کنیم، میخواهیم ثابت کنیم امامت غیر از نبوت است، امامت بالاتر از نبوت است، از این آیه استفاده میشود که امامت اولاً الهی هست خدا میگوید عهد من است و عهد من به ظالمین نمیرسد «لا ینال عهدی لظالمین» «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» من تو را جعل میکنم من مقام امامت را به تو میدهم، مردم نمیدهند، ما از این ثابت میکنیم امامت الهی هست وامامت بالاتر از مقام نبوت است الآن شما بگو کسی در امتحاناتش موفق بشود باید ارتقاء پیدا کند یا تنزل؟ بیننده:خداوند در قرآن میفرماید «محمد رسول الله» یعنی با صراحت اعلام میکند پیامبر فرستاده من است،ولی در مودر حضرت علی استاد یزدانی:آقای بزرگوار اصلاً بحث را جای دیگر نکشان، سؤال من خیلی ساده هست، خیلی واضح است ،کسی بعد از این همه امتحان باید تنزل پیدا کند یا جایزه بگیرد؟ بیننده:خب چرا حضرت علی بخاطرش نجنگید استاد یزدانی:آقا سؤال را ولش کن آنها بحثهای دیگر است، اینجا را میخواهم بگویم، میخواهم ببینم مقام امامت بالاتر است یا نبوت؟ بیننده:حضرت علی باید مقامش بالاتر است قطعاً باید بخاطرش بجنگد با مخالفین استاد یزدانی:جنگید تا جایی که در توانش بود امیرالمؤمنین جنگید، این بحث را دیشب حضرت آیت الله قزوینی مفصل بحث کردند بعد هم مفصل همین هفته بحث خواهند کرد، من این سؤال را از شما دارم، حضرت ابراهیم بعد از سالها زحمت کشیدن ، خیلی سؤالم واضح است بخدا نمیدانم چرا فرار میکند از جواب دادن به این سؤال، بعد از این همه زحمت کشیدن رسید به مقام امامت این مقام امامت بالاتر از نبوت بود یا پیایینتر بود ارتقاء یافت یا تنزل یافت؟ بیننده:من هنوز مقام امامت را مقام الهی نمیدانم، مقام امامت یک مقام دنیایی است، یک مقامی است که در حد صحابه یا مردم استاد یزدانی:خدا میگوید «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» خدا میگوید «لاینال عهدی؛ إنّی جاعلک» بعد تو میگویی، واضح است دیگر خیلی صریح است این، آیه خیلی صریح است به خدا خدا در سر پل صراط وقتی آنجا میگیرد دیگر بهانههای شما را نمیپذیرد، صریح واضح خدا میگوید «إنّی جاعلک» من دارم جعل میکنم من تو را به مقام امامت رساندم، اگر قرار بود مردم برساند خب مردم جمع میشدند حضرت ابراهیم بیا تو امام شو، نه عهد من است و بالاتر است اگر قرار باشد، پایینتر باشد یعنی نعوذ بالله حضرت ابراهیم در امتحاناتش رفوضه شده خدا از مقام نبوت این را تنزل داده به مقام امامت و این خلاف آیه قرآن هست، قدم به قدم ما باید مباحث را پیش برویم ،اولاً مقام امامت الهی هست، امامت بالاتر از نبوت است، و بعد آرام آرام آیا امیرالمؤمنین امام بود یا نبود ،اگر امام بود چرا دفاع نکرد که ان شاء الله مفصل خدمتتان بحث خواهیم کرد مجری:آقای چیا همانطور که خودتان هم اشاره کردید، و استاد هم فرمودند این پله پله هست دیگر همان خیلی بجا سؤال اولتان راجع به همین بود الحمد الله هم استاد با صبر و متانت کامل پاسخگو بوند ان شاء الله که استفاده کرده باشید، بسیار خب ، بسیار کوتاه اگر فرصت هست آقای افشاری را هم وصل بکنیم وخیل کوتاه و مختصر بفرمایید که ان شاء الله مشکلی در پخش پیش نیاید و به مشکل نخوریم، بفرمایید آقای افشاری بیننده:سلام علیکم، سلام خدمت مجری محترم و استاد محترم، خیلی خلاصه بگویم خدمتتان، یک مبحثی مطرح شد که چرا اهل سنت تأویل را قبول ندارند، من فکر میکنم مربوط به آیه 7سوره آل عمران باشد که در آنجا خلاصه میگوید که آیات قرآن را خدا به دو قسمت محکمات و متشابهات تقسیم کردند و در نهایت گفتند یک سری افراد میرودند دنبال متشابهات بخاطر اینکه در قلوبشان مرض وجود دارد و یا برای فتنه میروند دنبال متشابهات، اما ادامه آخرش گفته خداوند سبحان فرمودن که « وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» حالا اختلاف ما شیعیان با اهل سنت این است که آنها میگویند، نه آنجا باید سر «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ» آنجا باید وقف کنیم «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» ادامه جمله بعد است یعنی فقط خدا تأویلش را میداند نه «راسخون فی العمل» ما میگوییم نه «راسخون فی العلم» نگفته علما گفته «راسخون فی العلم» یعنی در واقع اهل بیت ما، یعنی اهل بیت معصومین هستند اینها، حالا یک دعوایی هست که آنها میگویند نه راسخون، ما میگوییم اگر «راسخون فی العلم» همین علمای عادی، علمای اهل تسنن، یا علمای عادی شیعیان بودند اگر اینطوری بود دیگر نباید علما باهم اختلاف میداشتند، باید یک تأویل بیشتر ارائه نمیکردند، پس منظور از اینجا، منظور از راسخون فقط اهل بیت معصومین هستند و السلام بعد آنها برای اینکه زیر بار این حرف نروند میگوید نه تأویلش را فقط خدا میداند و خدا هم از آن به بعد هیچ وقت تأویلش را نخواسته ادامه بدهد یعنی قرآن تأویل تأویل نیست، همهاش را باید محکم بگیریم و هرچه هم که میبینیم مثلاً وقتی میگوید خدا صورت دارد وجه دارد دست دراد باید بگوییم حتماً دست دارد نمیشود تأویلش کرد. مجری:احسنتم بسیار خب جامع و کامل هم الحمد الله اشاره کردید فرصت هم بسیار محدود هست، ما هم مشتاق هستیم همانطور که عزیزان تشریف میآورند و سؤال را جواب میدهند اهل سنت عزیز هم پاسخگوی این شبهات و این سؤالاتی که در این برنامه انجام میشود باشند و منتظر آنها هم هستیم، خیلی تشکر میکنیم استاد از محضرتان ، عذر خواهی میکنیم وقت بسیار کوتاه هست و اشاره میکنند که فرصت به پایان رسیده، از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند هم تشکر میکنیم و ان شاء الله تا برنامه آینده شما را به خداوند میسپاریم. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
پاسخ: