تاریخ بدون روتوش-مباحثی پیرامون نظر موبدان و مورخین نسبت به زادگاه زرتشت دکتر سید محمد حسینی
قسمت دوم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی دکتر سید محمد حسینی
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ:10 تیر 1399
موضوع: مباحثی پیرامون نظر موبدان و مورخین نسبت به زادگاه زرتشت
برنامه تاریخ بدون روتوش
دکتر سید محمد حسینی:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
عرض سلام و ادب خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی ولی عصر». بیننده دومین قسمت از سلسله برنامههای «تاریخ بدون روتوش» هستید.
برنامهای که در نظر دارد یک بازنگری کند در خصوص برخی گزارهها و منقولات تاریخی و ببینیم که آیا واقعیت آن چیزی است که معروف و مشهور شده است یا برخی ادعا میکنند یا خیر.
در جلسه اول هم خدمت شما توضیح دادیم که ما هم به تاریخ ایران و باستان خواهیم پرداخت و در اندیشه زرتشت بازنگری خواهیم کرد و هم به تاریخ اسلام خواهیم پرداخت.
ما در خصوص تاریخ اسلام باید مطالبی را خدمت شما عزیزان عرض کنیم و ایرادهایی که نسبت به حرکتهای برخی از مسلمین در طول تاریخ داشتیم را برای شما بیان میکنیم.
ما بدون هیچ تعصبی نسبت به عملکرد مسلمین و ایران باستان مطالبی تقدیم حضور شما میکنیم و سعی میکنیم ان شاءالله مستند و مستدل باشد.
جلسه قبل در مورد مسئلهای با شما گفتگو کردیم و عرض کردیم برخیها ادعا و استدلال میکنند به دلیل اینکه پیامبر ایرانیها زرتشت بوده است، بنابراین باید به دنبال بقیه ادیان نباشیم.
کسی مسلمان نباشد، مسیحی نباشد، یهودی نباشد به دلیل اینکه زرتشت پیامبر ایرانیها بوده است. ما عرض کردیم که این ادعا دو گزاره مهم دارد؛ ایرانی بودن زرتشت و پیامبر بودن زرتشت.
بحث ایرانی بودن یا نبودن زرتشت را آغاز کردیم و در خصوص آن با شما گفتگو کردیم. در خصوص بخش دوم هم شما تماس گرفتید و با ما صحبت کردید و پرسش و پاسخهایی را داشتیم که مکمل بخش اول بود.
این برنامه هم این چنین خواهد بود و شما میتوانید در بخش دوم تماس بگیرید و روی خط تشریف بیاورید.
ما از مخالفین دعوت میکنیم اگر پاسخی نسبت به مطالب ما دارند، به صورت علمی و مستند و مستدل و قابل دفاع ارائه کنند. شاید ما جایی اشتباه میکنیم و این باعث شود که حقیقت برای بینندگان ما واضح و مشخص شود.
البته این فرضیه که زرتشت ایرانی بوده است یا نبوده است، اگر اثبات شود ایرانی بوده است، هیچ ضربهای به اعتقادات دیگران وارد نمیکند.
در مقابل اگر اثبات شود که قضیه ایرانی بودن زرتشت در هالهای از ابهام و مخالف کتاب اوستا و مخالف ادعای بسیاری از مورخین و حتی زرتشتیها بوده است، این مسئله میتواند ضربه بدی بزند به کسانی که مدعی هستند زرتشتی ایرانی بوده است.
آنها میپندارند به دلیل اینکه زرتشت ایرانی بوده است، بقیه ادیان را کنار بگذاریم و زرتشتی شویم. البته آقایان زرتشتی این ادعا را در همایشهایشان مطرح کردند.
بنده خودم در رونمایی از کتاب «نغمههای ایران باستان» که جدیدترین ترجمه از بخش گاتاها کتاب اوستا است و «موبد نیکنام» این کتاب را ترجمه کردند و به فارسی جدید برگرداندند، حضور داشتم.
در جلسهای که در تهران برگزار شد و سخنرانها میآمدند، بنده حضور داشتم و مطالبی را میگفتند.
آنها استدلالشان بر این استوار شده بود که زرتشت پیامبر ایرانی است. ما باید به سراغ دین زرتشتی برویم و بقیه ادیان را به خاطر ایرانی بودن زرتشت کنار بگذاریم.
ما یک یا دو مورد سند به شما نشان دادیم. بنده مطالب گذشته را مرور کنم و سند جدید در مورد اینکه زرتشت ایرانی بوده است یا نبوده است را هم خدمت شما نشان میدهم.
کتاب اوستا کتاب مقدس و مورد احترام زرتشتیها و مهمترین کتاب از کتب زرتشتیهاست. این کتاب ترجمههای مختلفی دارد که من همه ترجمههای آن را تهیه کردم و مطالعه کردم و جاهایی که لازم میدانستم را تطبیق هم دادم.
کتابی که ملاحظه میکنید، کتاب «اوستا نامه مینوی آیین زرتشت» ترجمه جناب آقای «ابراهیم پور داوود» است. این ترجمه، اولین ترجمه فارسی کتاب اوستاست. انتشاراتی زرتشتیها هم این کتاب را چاپ کرده است.
ما جملهای از این کتاب را برای شما عزیزان قرائت کردیم و گفتیم که در صفحه 116 آمده است: "ای زرتشت! ای در ایران ویچ نام آور." در اینجا زرتشت را متعلق به منطقه ایران ویچ دانسته است.
این ترجمه آقای «پور داوود» است که خدمت شما نشان دادیم. بنابراین جایی که زرتشت در آنجا زندگی میکرد، منطقه ایران ویچ بوده است. حالا ببینیم منطقه ایران ویچ کجاست، سپس به سراغ اوستا با ترجمهای دیگر برویم.
این کتاب اوستا با ترجمه جناب آقای «جلیل دوست خواه» است. زرتشتیها گاهی نسبت به این کتاب اعتماد بیشتری نسبت به حتی ترجمه آقای «هاشم رضی» دارند.
ما کتاب اوستا با ترجمه آقای «هاشم رضی» را داریم. مصادر ایشان را کار و بررسی میکنیم. فکر میکنم کمتر زرتشتی باشد که کتاب اوستای او در دستانش به این روز افتاده باشد، از بس مطالعه کرده باشد. ما معتقدیم باید مستند صحبت کنیم.
کتاب اوستا ترجمه «دوست خواه» را ملاحظه میکنید. در این کتاب صفحه 139 محل فعالیت زرتشت و نام ور بودن و نامدار بودن زرتشت را در ایران ویچ مطرح کرده است که در ایران ویچ نامدار است و منطقه فعالیت او در ایران ویچ بوده است.
ما به سراغ جلد دیگری از این کتاب میرویم که در مورد منطقه مختصات جغرافیایی ایران ویچ توضیحاتی داده است. در این کتاب نوشته شده است: "نخستین سرزمین و کشوری که من (اهورامزدا) آفریدم، ایران ویچ بوده است."
سرزمین ایران ویچ چه ویژگی دارد؟ در این کتاب نوشته شده است: "در آنجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز هوا برای آب و خاک و درختان سرد است."
بنابراین زرتشت در منطقهای زندگی میکرد که ده ماه زمستان و یخبندان بوده است و دو ماه فصل سرد بوده است.
من اسکن کتاب را خدمت شما نشان میدهم، البته جلسه قبل هم اسکن این کتاب را به شما نشان دادم، اما به جهت اینکه بهتر ملاحظه بفرمایید اسکن کتاب را به شما نشان میدهم.
تنها سال چاپ کتاب فرق دارد و انتشارات «مروارید» این کتاب را به چاپ رسانده است. کتاب اوستا جلد دوم ترجمه آقای «جلیل دوست خواه».
ملاحظه کنید در این کتاب نوشته شده است: "در آنجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است."
من فکر نمیکنم منطقهای بجز قطب را بتوانیم خاستگاه زرتشت معرفی کنیم، براساس این چیزی که در اوستا چه ترجمه آقای «دوست خواه» و چه ترجمه آقای «ابراهیم پور داوود» آمده است.
مسئله مسلمی است که محل فعالیت زرتشت منطقه ایران ویچ یا ایران ویج بوده است و مسلم است که در اوستا این مسئله آمده است که ما ترجمههای مختلف را خدمت شما عزیزان نشان دادیم.
ما اسم برنامه را «تاریخ بدون روتوش» گذاشتیم. برخیها مسلمانها را متهم میکنند به اینکه مسلمانان به دنبال تحریف تاریخ بودند و هستند و حقایق را وارونه جلوه میدهند و غیره و ذلک.
البته من منکر این قضیه نیستم که تاریخ نگارانی به اسم مسلمان بودند که تاریخ را هم صادقانه منتشر نکردند. اصلاً ما ابهامی در این قضیه نداریم و اعتمادی نسبت به برخی از مورخین اسلامی به عنوان اینکه آنها را حجت بدانیم، نداریم.
ما آنها را حجت نمیدانیم. اسمشان مسلمان بوده است، ممکن است از ما بپرسند که اسم این افراد مسلمان بوده است، چرا شما می گویید که ما به آنها اعتماد نداریم؟ دلی این است که ما به دنبال حقیقت هستیم.
وقتی برای ما مسلم شد یک مورخ ولو مسلمان ولو معروف و مشهور مطالبی را آورده است که این مطالب با تاریخ به صورت دقیق همخوانی نداشته اشت، ما می گوییم که همخوانی نداشته است. ما تعصبی روی آن شخص نداریم.
ما تنها اهلبیت (علیهم السلام) را معصوم می دانیم و فقط معصومین هستند که ما آنها را عاری از خطا و اشتباه می دانیم. چه انبیاء باشند و چه اهلبیت (علیهم السلام) باشند.
من نمونه دیگری را خدمت شما نشان دهم. یکی از نام آوران زرتشتی به نام «دکتر فرهنگ مهر» که از افراد شاخص زرتشتی مذهب است و ایشان را میشناسید، کتابی تحت عنوان «دیدی نو از دینی کهن» نوشتهاند.
این کتاب، کتابی است که براساس فلسفه عقاید زرتشتیان معرفی کرده است. بنده مطلبی را در این کتاب دیدم که مطلب جالبی بود. ملاحظه بفرمایید که ایشان چه مطلبی در این کتاب آورده است.
این شخص زرتشتی و بسیار معتقد به باورهای زرتشت که کتابهایی در این زمینه نوشته و آثار متعددی هم دارد، در صفحه 123 مینویسد:
"به نظر میرسد که ساسانیان مایل بودند شروع تاریخ سلطنت خود را با آغاز هزاره یازدهم که گفته میشد، زمان ظهور هوشیدر نخستین نجات دهنده بعد از زرتشت بود برابر کنند و با این کار بر اعتبار اردشیر بابکان بیفزایند."
ایشان معتقد است که ساسانیان به دنبال این بودند که با یک تغییری که در معرفی تاریخ دارند، اعتبار حاکم خود را افزایش دهند.
"مگر در زمان ما در جشن دو هزار و پانصد ساله بنیاد گذاری شاهنشاهی ایران، در تغییر تاریخ برگونه ای عمل نشد که دو هزار و پانصد سال درست با آغاز سلطنت دومین شاهنشاه دودمان پهلوی تطبیق کند و به این ترتیب در حدود 185 سال تاریخ سلطنت ایران ندیده گرفته شد؟ جعل تاریخ، در خدمت رهبران سیاسی پدیده نوی نیست!"
مراد از "زمان ما" در اینجا قبل از دوره حکومت پهلوی است. ایشان یک عالم زرتشتی است که معتقد است در زمان پهلوی تاریخ را تحریف کردند، برای اینکه بگویند جشن دو هزار و پانصد ساله داریم.
این در حالی است که برای آنکه این مطابقت تاریخی دو هزار و پانصد ساله که ادعا میکنند دقیق باشد، 185 سال را از تاریخ ایران حذف کردند.
دلیل این کار این بود که به کار خودشان مشروعیت بدهند و یک عدد رندی را در نظر گرفتند که بگویند فلان پادشاه در ایران به پادشاهی رسیده است.
بنابراین زرتشتیان خود نسبت به این قضیه معترف هستند که در دورههای مختلف حتی تفکر زرتشتی و تاریخ ایران و باستان دستخوش تغییراتی قرار گرفت، برای اینکه برخی از پادشاهانی که در ایران بودند به پادشاهی خود مقبولیت یا مشروعیت دهند.
این نکتهای است که باید حتی کسانی که در این زمینهها می گویند ما زرتشتی و سلطنت طلب هستیم، دقت کنند. بالاخره شما تاریخ ایران باستان را دوست دارید یا دوست ندارید؟
در دوره پهلوی 185 سال از تاریخ ایران و باستان به خاطر مشروعیت یا مقبولیت دادن به کارشان حذف و سانسور شد.
این را من نمیگویم، بلکه یک موبد و دانشمند زرتشتی که از کتابهای مهمی که در زمینه فلسفه زرتشت نوشته شده است را ایشان نوشته است، نسبت به این مسئله نکاتی را مطرح کرده است.
ما گفتیم براساس اوستا ایران نمیتواند خاستگاه زرتشت و حتی منطقه فعالیت زرتشت باشد. ممکن است بعضی افراد ادعا کنند مگر تفکر زرتشتی گری در ایران گسترش پیدا نکرده بود؟ بله درست است.
مشاهده کنید کشور ایران اکثریت مسلمان و شیعه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هستند، اما این دلیل نیست که بگوییم امیرالمؤمنین ایرانی بوده است. ما معتقد نیستیم که امیرالمؤمنین ایرانی بوده است.
ما که نمیخواهیم با تعصب کارهایمان را پیش ببریم. نگاه کنید و ببینید اوستا چه گفته است.
نکته بعدی و نکتهای که حائز اهمیت است، این است که براساس گفته دانشمندان زرتشتی حتی قدیمیترین تاریخی که راجع به زرتشت سخن گفته و آن تاریخ به دست ما رسیده است، زرتشت را براساس گفته خود زرتشتیها یونانی معرفی کرده است.
اگر دقیقتر بگویم احتمال یونانی بودن را به عنوان خاستگاه زرتشت مطرح کرده است. بنده این قضیه را به صورت مستند عرض میکنم.
در کتاب «دیدی نو از دینی کهن» یا «فلسفه زرتشت» مطلبی نقل شده است. این کتاب چند صد صفحه راجع به فلسفه زرتشت توضیح داده است. ایشان در صفحه 116 جملهای دارد که تقاضا دارم آن را ملاحظه بفرمایید.
ایشان نسبت به مورخین غیر ایرانی اعتراضی دارد که من میخواهم عین جملات را برایتان بخوانم. تقاضا دارم تعجب نفرمایید. در این کتاب نوشته شده است:
"روشن نیست، چرا غربیان که در هر مورد به نوشتههای تاریخ نویسان و فلاسفه یونان استناد میکنند، هنگامی که پای تاریخ زرتشت به میان میآید می گوشند آن نوشتهها را نادیده گرفته و یا مورد تردید قرار دهند؟"
این حرف که خطاب به غربیان است به این معناست که شما که در تاریخ نویسی به بحث فلاسفه یونانی استناد میکنید، چرا در مورد زرتشت استناد نمیکنید؟ حال سؤال اینجاست که چه چیزی گفته است که استناد کنیم؟!
"دانشمندان نامدار یونان با دین و فلسفه زرتشت آشنا بودهاند و درباره آن سخن گفتهاند. قدیمترین سند موجود، نوشتهای در حاشیه کتاب الکیبیادس افلاطون است که برگردان آن به فارسی چنین است:
گفته شده است که زرتشت در حدود شش هزار سال پیش از افلاطون میزیسته است. بعضی او را یونانی و برخی از ملت ماوراء دریای بزرگ میدانند.
زرتشت دانش جهانی خود را از روان نیکویی، یعنی از بینش والا آموخت. ترجمه نام زرتشت به یونانی، استرونوتس یعنی ستاره پرست است."
من با این بخش کار ندارم. این شخص زرتشتی متنی را آورده است به عنوان قدیمیترین متنی که در خصوص زرتشت گفته شده است که در آنجا ترجمه اسم زرتشت ستاره پرست آورده شده است.
بنده فعلاً نمیخواهم به این قضیه ورود پیدا کنم، اما منجم بودن زرتشت را برخی از موبدان از جمله «دکتر ساسان فر» مطرح کردند.
حال در مورد اینکه زرتشت واقعاً ستاره پرست بوده است یا خیر که این نام را گذاشتند و زرتشتیان نقل کردند، مسئله دیگریست.
در این کتاب نوشته شده بود که برخی زرتشت را یونانی میدانند و برخی دیگر او را از ملت ماوراء دریای بزرگ میدانند. یعنی قدیمیترین سندی که در خصوص خاستگاه یا زادگاه زرتشت وجود دارد، براساس گفته دانشمندان زرتشتی یونانی بودن است.
نکتهای که هست، این است که ایشان نقل دیگری در مورد یونانی بودن میآورد. ایشان خدشهای وارد میکند، اما قدیمیترین تاریخی است که در مورد یونانی بودن ذکر شده است.
البته با ادله خدشه وارد نمیکند، بلکه برخی از ادلههایی که در مورد زرتشت آورده میشود که بگوید ایرانی بوده است و چه بوده است به شدت قابل خدشه است.
به عنوان مثال بعضی افراد ادعا کردند که زرتشت اهل سیستان بوده است. البته مطلب هم در مورد این کتاب زیاد شد، اما کتاب جالب و خوبی است و در مورد فلسفه زرتشت نوشته شده است.
ببینید کتاب «دیدی نو از دینی کهن» در مورد ادلهای که زرتشت سیستانی بوده است، چه مطلبی مطرح کرده است. جناب آقای «دکتر فرهنگ مهر» در این کتاب صفحه 128 نوشته است:
"ممکن است داستان اسطورهای که سه تخم زرتشت در دریاچهای نزدیک رودخانه هیرمند در سیستان است و سه دختر باکرهای که در آن دریاچه شنا کند، از آن تخمها بارور شده در هر هزارهای یک سوشیانت پدیدار میشود با محل زایش زرتشت بی ارتباط نباشد."
این متن بدان معنی است که زرتشتیان گفتهاند اسطورهای وجود دارد که در دریاچهای که نزدیک به رودخانه هیرمند در سیستان است، تخم گذاری کرده است.
انسان که تخم گذار نیست. حتماً اتفاق دیگری را گفتند که اگر الآن بگویم شاید برخی افراد فکر کنند گفتن این مسئله درست نباشد و ما نمیگوییم.
اتفاقی افتاد که معتقد شدند بعد از آن در سه هزار سال بعد دختران باکرهای در رودخانه شنا میکنند، به خاطر کاری که زرتشت انجام داده بود. ایشان تعبیری آورده بود که ما کاری به آن نداریم. این دخترها بارور میشوند و سوشیانت از آنها به دنیا خواهد آمد.
سوشیانت یا سوشیانس ها که موعودهای خود زرتشت هستند، بدون واسطه از نسل زرتشت خواهد شد. ایشان البته تعبیر تخم گذاری را به کار برده بود که برای من عجیب بود چرا یک زرتشتی باید چنین حرفی را بزند.
ایشان میگوید: این اسطورهای که در مورد زرتشت نقل شده است، بی ارتباط با این نیست که بعضی افراد معتقدند زرتشت در سیستان زندگی میکرده است.
این حرف بدان معنی است که اگر بعضی افراد می گویند زرتشت متعلق به سیستان واقع در ایران بوده است، به خاطر این است که می گویند خواهران زرتشت آنجا چنین کاری را انجام داده است. این ادعاها بی پایه و بی اساس است.
گذشتگان این اسطورهها را روتوش کردند، سپس به عنوان یک تاریخ مسلم تحویل برخی افراد دادهاند. ما در اینجا اجازه نمیدهیم این اتفاق بیفتد، بلکه تا جایی که میتوانیم سعی میکنیم این مسائل را به صورت مستند به نقد علمی و چالش بکشیم.
تا اینجای عرایضم جمع بندی کوتاهی داشته باشم. معتبرترین کتاب نزد زرتشتیان، زرتشت را انسانی در قطب میداند نه ایران. همچنین قدیمیترین اثر از آثار تاریخی احتمال یونانی بودن زرتشت را مطرح کرده است.
این مسئله باید برای کسانی که معتقدند زرتشت پیامبری ایرانی بود، ایجاد سؤال کند. نکتهای خدمت شما عرض کنم که خیلی جالب است. بنده کتابهای مختلفی را نگاه کردم که زرتشتیان نوشته بود.
یکی از کتابهای معروف و سرشناس، «پاسخ به سؤالات زرتشتیان» است که جناب آقای «دکتر موبد خورشیدیان» آن را نوشته بودند و به برخی از سؤالات و ابهامات پاسخ داده بودند.
خیلی جالب است اکثر زرتشتیانی که خواستند به خاستگاه یا تاریخ ولادت زرتشت بپردازند، اصلاً اشارهای به این قضیه که در اوستا سرزمین ایران ویچ یا ایران ویج مطرح شده است نمیکنند.
اصلاً انگار نه انگار که در اوستا خاستگاه یا محل فعالیت زرتشت معرفی شده است و ویژگی آن سرزمین در اوستا آمده است. آنها تا مورخین یونانی هم پیش میروند. مشاهده کردید که مورخین یونانی چه نظریاتی داشتند.
نکتهای بگویم که کار را عجیبتر و پیچیدهتر میکند. معتبرترین آثار زرتشتیان گفته بود که زرتشت در قطب می زیست. قدیمیترین آثار زرتشتیان گفته بود او در یونان می زیست.
حال برخی نویسندگان کتب معروف و مشهور تاریخی عنوان مسلمان را بر خودشان گذاشته بودند که تاریخ نگاری آنها تک نگاری نیست. آنها تنها تاریخ اسلام را ننوشتند و تنها به موضوعات تاریخ اسلام نپرداختند.
تاریخ نویسی این تاریخ نگاران عمومی است و تاریخ قبل از اسلام را هم گفتند. این تاریخ نگاران مطلب دیگری را در مورد زرتشت دارند.
این عبارت از کتاب «تاریخ طبری» است. برخی از کسانی که ادعای زرتشتی گری دارند، علیه مسلمانان زیاد به کتابهایی امثال «تاریخ طبری» استناد میکنند.
«تاریخ طبری» که یکی از مصادر تاریخی است و آقای «طبری» نویسنده تاریخ متوفای 310 هجریست. ایشان در جلد اول صفحه 317 راجع به زرتشت نوشته است:
«وکان زرادست فیما زعم قوم من علماء أهل الکتاب من أهل فلسطین» خادما لبعض تلامذة إرمیا النبی خاصا به أثیرا عنده فخانه»
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 317، باب ذکر خبر لهراسب وابنه بشتاسب وغزو بختنصر بنی إسرائیل وتخریبه بیت المقدس
آقای «طبری» به عنوان یک مورخ زرتشت را فلسطینی معرفی میکند. آیا تنها آقای «طبری» چنین ادعایی را مطرح کرده است؟!
البته ایشان از علمای اهل کتاب این ادعا را نقل میکند. حال اگر زرتشتیها خود را اهل کتاب بدانند، ممکن است علمای زرتشت را هم شامل شود. به هر حال ادعای «طبری» چنین چیزی است.
ببینید من تنها عبارت «زرادست» و «فلسطین» را جستجو زدم. در کتاب «تاریخ طبری» جلد 1 صفحه 384 عبارت دیگری آمده است.
همچنین ترجمه کتاب «تاریخ طبری» هم موجود است که آقای «پاینده» هم این کتاب را ترجمه کردهاند. در ترجمه کتاب آمده است:
"هشام گوید: ظهور زرادست که مجوسیان وی را پیمبر خویش پندارند، به روزگار بشتاسب بود و به پندار جمعی از علمای اهل کتاب زرادست از مردم فلسطین بود."
کتاب دیگر کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» است. در جلد 1 صفحه 197 آمده است:
«وفی أیامه ظهر زرادشت بن سقیمان الذی ادعی النبوة وتبعه المجوس وکان زرادشت فیما یزعم أهل الکتاب من أهل فلسطین»
الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 1، ص 197، باب ذکر ملک لهراسب وابنه بشتاسب وظهور زرادشت
کتاب بعدی کتاب «تاریخ ابن خلدون» است. ایشان در کتاب خودشان جلد 2 صفحه 189 مینویسد:
«وظهر فی أیامه زرادشت الذی یزعم المجوس نبوته وکان فیما زعم أهل الکتاب من أهل فلسطین»
مقدمة ابن خلدون، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی، دار النشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة، ج 2، ص 189، باب الطبقة الثانیة من الفرس وهم الکینیة وذکر ملوکهم وأیامهم إلی حین انقراضهم
این قضیه برای کسانی که میخواهند علمی بحث کنند، کمی سخت میشود. اگر مدعی هستید ما باید زرتشتی باشیم به دلیل اینکه زرتشت پیامبری ایرانی است، به این روایات خوب دقت کنید.
نبوت زرتشت به کنار، زیرا ما در مورد نبوت زرتشت هم بحث داریم. در مورد ایرانی بودن زرتشت اوستا قطب را بیان کرده است. قدیمیترین آثار تاریخی به اعتراف زرتشتیها احتمال یونانی بودن او را مطرح کرده است.
همچنین کتبی همانند «تاریخ طبری» و «تاریخ ابن خلدون» و «تاریخ ابن اثیر» هم گفتند که اصلاً زرتشت فلسطینی بوده است. بنابراین هیچ اتفاق نظری در این زمینه وجود ندارد به کنار، با متون تاریخی و اوستا ایرانی بودن زرتشت در تعارض و تضاد است.
تا اینجا در مورد ایرانی بودن یا نبودن زرتشت بحث کردیم. بنده نکتهای را خدمت شما عرض کنم.
البته بنده خود به عنوان یک مسلمان میتوانم شواهدی را از آثار اسلامی و روایات مبنی بر اینکه زرتشت در منطقه ایران احتمالاً فعالیت داشته است را ارائه دهم.
در مقابل یک زرتشتی و یک باستان گرا که به این آثار باستانی و تاریخی مراجعه میکند، نمیتواند اثبات کند زرتشت ایرانی بوده است و اگر هم بگوید زرتشت ایرانی بوده است به این معناست که عباراتی که در اوستا آمده را رد کرده است.
بنده تا اینجا باید این مسئله را خدمت شما عرض میکردم. ما میخواهیم آماده شویم تا تماسها و سؤالات بینندگان برنامه را هم دریافت کنیم و بشنویم. بنده در این برنامه نمیخواهم تنها متکلم وحده باشم.
نکتهای در اینجا مطرح میشود و آن این است که برخی افراد نسبت به این سؤال ما که آیا زرتشت ایرانی بوده است یا نبوده است، این پاسخ را میدهند و می گویند:
"زرتشت متعلق به هرجایی که بوده است، مهم نیست. زرتشت حرفی را آورد که بسیار حرف نو و خوبی بود. او گفت: "گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک"."
پاسخی که نسبت به این مسئله میدهیم، این است که اولاً ما براساس ادعای شما که زرتشت پیامبر ایرانی بود ایرانی بودن او را نفی کردیم و براساس اوستا و متونی که زرتشتیان و مورخین دیگر که مطلب داشتند آوردند، رد کردیم.
حال این عبارت "گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک" زرتشت که باعث نمیشود ما به ایشان ایمان بیاوریم. در مورد انتساب این جمله به زرتشت من کار ندارم و آن را کنار میگذارم و اصلاً می گویم که زرتشت خود این سه جمله را گفته است.
مسئله اساسی و اصلی این است که آیا قبل از زرتشت مردم در ایران و جاهای دیگر "گفتار بد، کردار بد، پندار بد" میگفتند که وقتی زرتشت آمد، "گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک" را گفت؟
مسئله و دعوای ما روی نیک بودن گفتار و کردار و پندار نیست، بلکه در مورد مصادیق این رفتار و گفتار و پندار است. این که بگوییم گفتار و کردار و پندار نیک داشته باشید، کسی منکر این قضیه نشده بود که زرتشت بیاید بگوید حرف جدیدی را آوردم.
مسئله مصادیق این قضیه است. در ادیان باید ببینیم که این گفتار و کردار و پندار چه گفته شده است. آیا این جمله، جمله بدی است؟ خیر؛ جمله زیبایی است، اما یکی از بدیهیات فطری هر انسانی است و اصلاً نیازی نیست که این مسئله چنین گفته شود.
مگر تکفیری و داعشی که دیگران را به ناحق میکشد، رفتار و کردار و پندار خود را بد میپندارد؟ اتفاقاً او ادعا میکند رفتار و کردار من بسیار هم خوب است.
بنابراین اینکه ما بگوییم به دلیل اینکه زرتشت گفته است: "گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک"، به همین خاطر ما پیرو ایشان شویم حرف جدیدی نبوده است.
البته در مورد ترجمه این عبارت هم بحث هست. باید مشخص شود که اصلاً پندار در ادبیات زرتشتی بوده است یا تنها به جهت اینکه هم آوایی و وزن آن درست شود این عبارت را اضافه کردند!!
زرتشتیها برخی معترض هستند و در جلساتی هم اعتراض داشتند که نسبت به ترجمه همین مسئله معترضیم.
جناب آقای «موبد کورش نیکنام» که ترجمه «نغمههای ایران باستان» را برای بخشی از اوستا که گاتاها هست نوشت، یکی از مدعوین در جلسهای که برای رونمایی از این کتاب دعوت کرده بودند ایراد گرفتند و گفتند پندار نیک که ترجمه کردید واژه دقیقی نیست.
ایشان گفتند که شما نباید پندار نیک بگویید و ما چنین چیزی را نداشتیم. ایشان همچنین میخواستند عبارت دیگری را جایگزین آن کنند.
دوستان کم کم آماده شویم تا تماسهای شما عزیزان را هم دریافت کنیم، بعد از میان برنامهای که ان شاءالله میبینیم و برمی گردیم.
واقعاً جدی عرض میکنم که به شدت استقبال میکنیم از اینکه مخالفین فکری ما و کسانی که حرف ما را نسبت به اوستا غلط میپندارند، روی خط تشریف بیاورند و مطالب و حقایق را بفرمایند.
ما تریبون خود را هنگام پرسش و پاسخ در اختیار شما قرار میدهیم تا شما سؤالات خود را طرح کنید و اجازه میدهیم مخاطب ما بهتر بتواند قضاوت کند.
حقیقتاً و واقعاً اگر مطلبی علمی و مستند و مستدل گفته شود که خدشهای نسبت به آن وارد نباشد و ما براساس آن مطلب علمی بفهمیم اشتباه میکردیم، مطمئن باشید که شخص بنده قطعاً ایراد را تصحیح خواهم کرد اگر در مبانی مطرح شده ما باشد.
میان برنامهای میبینیم و برمی گردیم و آماده میشویم تا ان شاءالله سؤالات و مطالب شما را دریافت کنیم و با شما گفتگو کنیم.
بینندگان عزیز و ارجمند ممنون از اینکه با ما همراه هستید. وارد بخش دوم برنامه شدیم که میخواهیم تماسهای شما را هم دریافت کنیم و با شما گفتگو کنیم. امیدواریم که ان شاءالله مخالفین روی خط تشریف بیاورند و مطالب ما را نقد کند.
تماس بیننده آقای داور از مشهد مقدس (شیعه):
دکتر سید محمد حسینی:
سلام علیکم و رحمة الله؛
بیننده:
سلام علیکم. جناب حسینی خوب هستید؟
دکتر سید محمد حسینی:
در خدمت شما هستم.
بیننده:
قبل از هر چیز تشکر و قدردانی میکنم و خداقوت می گویم به شما و تمام دست اندرکاران «شبکه جهانی ولی عصر» و خدا را شاکرم که اینطور مقرر کرد که شما باری دیگر و اساتید و کارشناسان محترم گرد هم بیایند و این سری مجموعهها را تولید کنید.
بنده خیلی سریع به سراغ اصل مطلب میروم. نکتهای هست که شما قبل از این هم خودتان در برنامه به آن اشاره کردید که این هم در مورد سه فرمان اصلی زرتشت "پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک" است.
اینها در واقع پایهها و مبنای اعتقادی آئین زرتشت است، اما اگر ما یک واکاوی و دقتی را در همین سه فرمان هم داشته باشیم متوجه یک تناقض و یک اشکال میشویم.
آنها کردار و گفتار را در کنار همدیگر به عنوان دو مقوله جدا از همدیگر آوردند و اشتباه هم دقیقاً در همین جاست، به این خاطر که گفتار درواقع خود یک زیرمجموعهای از کردار است.
به طور مثال من برای شما بگویم امکان ندارد که فردی وجود داشته باشد که ویژگیهایی همانند مهربانی داشته باشد.
مثلاً با اطرافیانش مهربان باشد. به فقرا کمک کند. کسی را از دست خود رنجیده و ناراحت نکند و در کل در مواجهه با دیگران محبت را پیشه کند، به طوری که به او بگویند که این آدم خوش رفتار و کردار است.
شما هیچوقت چنین کسی را پیدا نمیکنید که دارای این ویژگیها باشد و در مقابل گفتارش بد باشد.
بنده عرض کردم که کردار خود شامل گفتار هم میشود و در این سه فرمان زرتشت اگر منتسب به خود زرتشت باشد یا بعدها این را گفته باشند، همین جا هم زیر مجموعه را در کنار آن مجموعه اصلی که کردار هست آوردند. اشکال آن هم همین جاست.
دکتر سید محمد حسینی:
البته آقای داور این اشکالی است که شما نسبت به این مسئله وارد کردید. ما خیلی ایرادی نسبت به این جمله مطرح نکردیم. دیدگاه شما به عنوان یک مخاطب و محقق این است که این را مطرح کنید و زرتشتیها میتوانند نسبت به این مسئله پاسخ دهند.
اشکال ما موضع دیگری بود که آن را مطرح کردیم، اما بهرحال این کلام شما را هم شنیدیم. دست شما درد نکند.
بیننده:
البته مطلبی که من عرض کردم و اشکالی که وارد کردم، به پندار هم وارد هست. در اینجا بیشتر دو مسئله کردار و گفتار به چشم میآید. این قضیه اشکالی است که وارد هست و تناقضی است که در این سه فرمان اصلی هم وجود دارد.
دکتر سید محمد حسینی:
آقای داور از شما ممنونیم، ان شاءالله موفق باشید. ایرادی بود که ایشان نسبت به این مقوله مطرح کردند. ایراد ما نسبت به این مسئله نبود. از شما بسیار متشکریم.
تماس بعدی آقای رستمی از گلستان:
دکتر سید محمد حسینی:
سلام علیکم و رحمة الله؛
بیننده (آقای رستمی از گلستان – شیعه):
سلام علیکم.
دکتر سید محمد حسینی:
در خدمت شما هستم.
بیننده:
من جلسه قبل هم شرکت کردم و در این جلسه هم تماس گرفتم. هدف بنده هم حمایت از شماست و دعا میکنم خداوند به شما قوت و سلامتی بدهد تا ان شاءالله محکمتر برنامههایتان را ادامه دهید.
اگر اجازه بدهید بنده میخواستم دو مطلب را خدمت شما عرض کنم. مطلب اول اینکه از کتاب «احتجاج» اثر «طبرسی» روایتی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که راوی از حضرت میپرسد: آیا برای مجوس هم خداوند متعال پیغمبری را فرستاد؟
حضرت در جواب فرمودند: بله. خداوند متعال برای همه امتها پیامبری را فرستاد و برای مجوس هم نبی را فرستاد به همراه کتابی که از جانب خداوند بود و آنها آن پیامبر و کتابش را انکار کردند.
«یقُولُهُ النَّاسُ قَالَ أَ فَزَرْدُشْتُ؟»
راوی بازهم میپرسد: آیا این پیامبر زرتشت بوده است؟
«قَالَ إِنَّ زَرْدُشْتَ أَتَاهُمْ بِزَمْزَمَةٍ وَ ادَّعَی النُّبُوَّةَ فَآمَنَ مِنْهُمْ قَوْمٌ وَ جَحَدَهُ قَوْمٌ»
حضرت فرمودند: زرتشت مطلبی را آورد و ادعای نبوت کرد. عدهای از مردم به او ایمان آوردند و عدهای هم او را انکار کردند.
«فَأَخْرَجُوهُ فَأَکلَتْهُ السِّبَاعُ فِی بَرِّیةٍ مِنَ الْأَرْض»
مردم او را اخراج کردند تا اینکه در گوشهای از زمین درندگان او را خوردند.
الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 346، باب احتجاج أبی عبد الله الصادق ع فی أنواع شتی من العلوم الدینیة علی أصناف کثیرة من أهل الملل و الدیانات
این مطلب اول بود که حال ما نمیدانیم زرتشت ایرانی بود یا خیر. بنده میخواستم تنها این مطلب را عرض کنم که قطعاً خداوند متعال پیامبری را به آن دیار فرستاد. گرچه ما نمیدانیم آن پیامبر چه کسی هست.
دکتر سید محمد حسینی:
البته بعضی از روایات در مورد جاماسب یا مجوس داریم که اسامی آنها را به عنوان پیامبر آوردند. ان شاءالله بنده در جلسات آینده این روایات را مطرح خواهم کرد.
بیننده:
بازهم در کتاب «احتجاج» اثر «طبرسی» صفحه 424 حدیث بسیار جالب مناظره امام رضا آمده است که این سؤال را ما هم از فرق دیگر مخصوصاً زرتشتیهای گرامی داریم. روایت چنین است:
«دَعَا بِالْهِرْبِذِ الْأَکبَرِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع أَخْبِرْنِی عَنْ زَرْدُشْتَ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّهُ نَبِی مَا حُجَّتُک عَلَی نُبُوَّتِهِ؟»
وقتی نوبت موبد بزرگ زرشتی ها رسید، امام رضا (علیه السلام) فرمودند: به من خبر بده زرتشتی که شما گمان دارید نبی هست، چه دلیلی بر پیامبر بودن او دارید.
ایشان جملهای میآورد که بسیاری از طرفداران ادیان همین جمله را می گویند. ایشان میگوید که او کارهایی را کرد و خبر از گذشتگان در مورد این پیامبر و در مورد کارهایی که انجام داد فقط اخبارش در گذشتگان به ما رسیده است.
امام رضا در ادامه این سؤال را مطرح میکنند: مگر اخبار از ایشان برای شما نیامد که شما تبعیت کردید؟ او گفت: بله. امام رضا فرمودند: ادیان دیگر هم همینطور هستند. ادیان دیگر ازجمله دین یهودیت و مسیحیت و دین اسلام هم همین است.
به افراد خبرهایی از پیغمبرانشان، معجزات پیامبرانشان اعم از یهودیها و مسیحیها و اسلام رسید و شما آنها را ترک کردید و دین خودتان را گرفتید. این در حالی است که همگی توسط اخبار و نقلها اثبات میشود.
«فَمَا عُذْرُکمْ فِی تَرْک الْإِقْرَارِ بِهِمْ»
عذر شما در ترک آنها و تبعیت از زرتشت چیست؟
الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 424، باب احتجاج الرضا ع علی أهل الکتاب و المجوس و رئیس الصابئین و غیرهم
ما هم این سؤال را میپرسیم: شما زرتشتی بزرگوار دلیل قاطع شما بر اینکه شما به اخبار خودتان چسبیدید و اخبار متواتری که در اسلام و یهودیت و مسیحیت داریم را رها کردید؟
شما چرا آنها را رها کردید و به چه حجتی رها کردید و فقط به زرتشت و پیامبر خودتان چسبیدید؟
این در حالی است که بسیاری از امور اعم از توحید و معاد و تکالیف در مذهب شما مبهم است و با دقتی که در اسلام وجود دارد، در آنجا وجود ندارد.
من وقت شما را میگیرم. افراد دیگر قرار است روی خط بیایند و صحبت کنند. بنده خیلی خوشحالم از اینکه برنامههای شما شروع شد. من دیگر مزاحم شما نمیشوم. یا علی مدد، خدانگهدار
دکتر سید محمد حسینی:
یا علی، خدا نگهدار شما باشد. بسیار از شما ممنونم. دو روایتی که اشاره فرمودید در کتاب «الإحتجاج»
اثر «مرحوم طبرسی» هست. یکی از روایات در خصوص مناظرات امام رضا (علیه السلام) است و دیگری از امام صادق (علیه السلام) است.
وقتی در مباحث جلوتر رفتیم، زمانی که خواستیم دیدگاه اسلامی را در این خصوص بگوییم به این موارد اشاره خواهیم کرد.
تماس بعدی آقا محمد از تبریز :
دکتر سید محمد حسینی:
سلام علیکم و رحمة الله؛
بیننده (آقا محمد از تبریز – شیعه):
سلام علیکم و بینندگان عزیز و بزرگوار «شبکه جهانی ولی عصر». ان شاءالله که سلامت باشید. خدمت شما سلام عرض میکنم.
استاد حسینی مطلبی را دیدم که شما وسط برنامه مطرح کردید و یاد مسئله بسیار جالبی افتادم. مطلبی که شما گفتید از تاریخ پادشاهی پهلوی در زمان رژیم شاه چندین سال کم شده است که برای خودشان جور دربیاید.
دکتر سید محمد حسینی:
بله؛ آقایان زرتشتی این مسئله را مطرح کردند و ما سند آن را هم نشان دادیم.
بیننده:
اتفاقاً برای من سؤال مطرح شده بود، زیرا ما در شبکههای خارجی مخصوصاً شبکههایی که اپوزوسیون برنامه دارند نگاه میکنیم زیرنویس میکنند یا اول برنامهها می گویند.
آنها می گویند که امسال، سال دو هزار و پانصد و فلان سلطنتی یا پادشاهی یا پهلوی است و چهرههای برتر و شاخص اپوزوسیون به همدیگر تبریک می گویند.
بنده درخواست دارم که اگر واقعاً چنین است، آنها باید بیایند جواب بدهند. آنها به خاطر خودشان تاریخ را هم جعل کردند و تاریخ جعلی به خورد مردم میدهند و الکی ادعای ایران دوستی و ایران پرستی میکنند.
دکتر سید محمد حسینی:
ما نشان دادیم که تاریخ جعل شده است. به ادعای «دکتر فرهنگ مهر» در کتاب «فلسفه زرتشت» یا «دیدی نو از دینی کهن» این قضیه مطرح شده است.
خاندان پهلوی قدرت طلب بودند و برای اینکه به کارهای خودشان مشروعیت و مقبولیت بدهند، در دوره پهلوی سالهای سلطنتی را جابجا کردند. اجازه بدهید دوباره این قسمت را به شما نشان دهم. در این کتاب آمده است:
"به نظر میرسد که ساسانیان مایل بودند شروع تاریخ سلطنت خود را با آغاز هزاره یازدهم که گفته میشد زمان ظهور هوشیدر، نخستین نجات دهنده بعد از زرتشت بود برابر کنند و با این کار بر اعتبار اردشیر بابکان بیفزایند."
بیننده:
این افراد باید ببینند و پاسخگو باشند. اینطور نمیشود که ادعای زرتشتیت و ایران باستان و ایران دوستی کنند، بعد در اینطرف خودشان تاریخ را به نفع خودشان جعل کنند.
دکتر سید محمد حسینی:
"مگر در زمان ما، در جشن دو هزار و پانصد ساله بنیادگذاری شاهنشاهی ایران در تغییر تاریخ بر گونهای
عمل نشد که دو هزار و پانصد سال درست با آغاز سلطنت دومین شاهنشاه دودمان پهلوی تطبیق کند و به این ترتیب در حدود 185 سال تاریخ سلطنت ایران ندیده گرفته شد؟ جعل تاریخ، در خدمت رهبران سیاسی پدیده نوی نیست!"
این مطلب توسط یک زرتشتی نوشته شده است و مسئلهای نیست که ما مسلمانها بگوییم. بنده خود هم تا قبل از مطالعه این کتاب، این حقیقت را نمیدانستم.
بنده در کتاب «دکتر فرهنگ مهر» دیدم که پهلوی برای حکومت خودشان 185 سال را که ادعا میکنند ما باستان گرا هستیم کلاً حذف کردند و از تاریخ پاک کردند.
بیننده:
از شما بسیار ممنونم. بنده از شما خواهشی هم داشتم و آن این است که مدارک و اسکنهایی که در برنامه نشان میدهید، در فضای مجازی هم قرار بدهید که برای ما قابل استفاده باشد. تشکر
دکتر سید محمد حسینی:
چشم، حتماً. بسیار ممنونم از شما آقا محمد عزیز. ان شاءالله در پناه حق باشید. نسبت به این مسئله و مطالب دیگری که شاید برایتان رفته رفته عجیبتر خواهد شد.
ما گفتمان خودمان را بر اساس مستنداتی که از دین زرتشتی و ایران باستان و اسلام داریم، لیست کردیم. ما منتقد هم هستیم نسبت به اعمالی که برخی از مسلمین در طول تاریخ داشتند که آنها را هم بیان خواهیم کرد.
اگر سؤالی مرتبط با موضوعی که ما مطرح کردیم مطرح شود، ما خود را موظف می دانیم به دلیل اینکه در آن موضوع ورود پیدا کردیم سؤال وارد شود و ما به آن پاسخ دهیم.
به همین خاطر بخش دوم برنامه ما پرسش و پاسخی است که شما باید نسبت به مباحث ما طرح ایراد و بحث و سؤال کنید. این فکر کنم خیلی بهتر از این باشد که ما یک تنه برنامهها را پیش ببریم و اداره کنیم.
بنده بازهم از مخالفین دعوت میکنم اگر واقعاً پاسخی نسبت به مطالب ما دارند، مطالب ما را مطرح کنند. در حدود پنجاه دقیقهای که خدمت شما بودیم مطالبی ارائه شد که خلاصه آن را بیان میکنم.
براساس معتبرترین کتاب زرتشتیها یعنی چه ترجمه آقای «دوست خواه» و چه ترجمه آقای «پور داوود» معلوم شد که زرتشت ایرانی نبوده است. براساس قدیمیترین گزارش تاریخی احتمال یونانی بودن زرتشت را مطرح کرده است.
براساس گزارشهایی همانند گزارشهای «ابن اثیر» و «طبری» و «ابن خلدون» زرتشت فلسطینی بوده است.
چطور میتوانید ادعا کنید که ایرانی بودن زرتشت حتمی و قطعی است و چطور میتوانید ادعایی را مطرح کنید که مخالف صریح اوستایی است که شما باید به آن معتقد باشید؟
ما ان شاءالله منتظر هستیم که جلسات بعد هم نسبت به این مسائل پاسخ گویی اگر هست با ما در ارتباط باشد تا پاسخها هم مطرح شود و مخاطب ما هم بهتر بتوانند قضاوت کنند.
نکته دیگری که وجود دارد که ان شاءالله ما در برنامهها به آن ورود پیدا خواهیم کرد، یک سری احکامی است که زرتشتیها مطرح میکنند.
ما مسائلی از قبیل حقوق زنان و ازدواج موقت در زرتشت را مستند به شما اثبات میکنیم. بحث ارتداد و غیر زرتشتیها و توهین کردن و ترک کردن و مسائل این چنینی در زرتشت وجود دارد.
بحث چند همسری که برخیها خیال میکنند در ایران باستان نبوده است، صراحتاً وجود دارد. مسئلهای همانند حجاب در ایران باستان صراحتاً وجود دارد.
ما این مباحث و موضوعات را مطرح خواهیم کرد و خواهید دید که همه آنها را مستند نشان خواهیم داد.
همانطور که ما این کتابها را به شما نشان میدهیم، بسیاری از کتابهایی که از زرتشتیان داریم، عموم زرتشتیان یا ندارند و یا اگر هم دارند اصلاً مطالعه نمیکنند. ما این مطالب را برای شما کنکاش میکنیم و به شما نشان میدهیم.
حتی در مورد بحث حجاب و قضیهای که آنها ایراد میگیرند و ادعاهایی که مطرح میکنند، مسائلی مطرح شده است.
خیلی جالب است که بدانید برخی جاها افراطی در ایران باستان در خصوص مسئلهای همانند حجاب بوده است که کار را به جایی رسانده است که برای فرستادن زنها به مناطق دیگر آنها را داخل بقچه میپیچیدند.
در کتاب «ایرانیان و یونانیان» به روایت «پلو تارخ» با ترجمه و انتخاب «احمد کسروی» که در مورد اسلام رویکردهای عجیب و غریبی دارد و شدیداً با بحث اسلام مخالفتهایی دارد، مطالبی مطرح شده است.
همانطور که در مقدمه کتاب ملاحظه میکنید، «پلو تارخ» متعلق به سال 105 بعد از میلاد مسیح بوده است. این بدان معناست که دیباچهای که برای «پلو تارخ» نوشتند، متعلق به سال 105 بعد از میلاد مسیح است.
این کتاب از لحاظ قدمت به دو هزار سال قبل برمی گردد. ایشان در مقدمه کتاب توضیحاتی داده که مفصل است. به دلیل اینکه وقت برنامه رو به اتمام است دقیق نمیرسم آنها را بخوانم.
مقدمهای که مطرح شده و ویژگیهایی که کتاب «پلو تارخ» دارد، در مورد دقتشان و عدم افسانه سرایی مطالبی را مطرح کرده است.
ایشان یونانی بوده است، اما طبق ادعایی که در مقدمه این کتاب در مورد دیباچه شده است این است که «پلو تارخ» با آنکه یونانی است تعصب نژادی از خود نمینماید و فرقی میان مردم خود و دیگران نمیگذارد.
آنها گفتند که او انسان متعصبی هم نبوده است. آقای «احمد کسروی» این حرفها را مطرح میکند. ایشان در صفحه 61 مطلبی را آورده است. ملاحظه کنید که چه مطالبی از ایرانیها، مسلمانها و حتی زرتشتیها پنهان میشود که باید به آنها گفته شود.
«پلو تارخ» در این قسمت کتاب فرهنگ آن زمان را شرح میدهد. در این قسمت نوشته شده است:
"برای روانه ساختن او نیکو گینیس تدبیری بدیشان اندیشید که چون مردم آسیا به ویژه ایرانیان غیرت زنان را سخت نگه میدارند."
ایشان که متعلق به صد سال بعد از حضرت عیسی است، در ادامه مینویسد: "نه تنها همسرهای خود بلکه کنیزکان زرخرید با برگزیدگان را نیز می پابند."
در آن زمان در ایران باستان کنیز هم بوده است. فکر نکنید در ایران باستان کنیزداری نبوده است. این مطلب به این معناست که آنها هم روی همسران خود غیرت به خرج میدانند و هم روی کنیزان زرخرید خود غیرت داشتند.
کنیز به این معناست که آنها پول میدادند و زن میخریدند. این گزارش تاریخی است. بنده دهها مورد از این مسائل دارم کهان شاءالله مطرح خواهم کرد.
در ادامه آمده است: "و چنان نگاهشان میدارند که همیشه باید درون خانه باشند." در ایران باستان معتقد بودند که زن باید در خانه نشسته باشد و از خانه بیرون نرود.
در ادامه چنین است: "و از در بیرون نیایند و هرگاه سفر بکنند، آنان را در چادرهای دربسته که از هر سوی آنان را فرا میگیرد جا داده بر روی گردونهها مینشانند."
براساس این گزارش در ایران باستان خانمها را داخل بقچه میگذاشتند. آنها زنها را درون پارچهای را گره میزدند و میفرستادند تا به منطقهای دیگر بروند.
آقای «احمد کسروی» در اینجا پاورقی زده و نوشته است: "از این جمله یک مطلب تاریخی به دست میآید و آن اینکه روپوشی زنان یک عادت باستانی ایران میباشد و در آن زمانها سختگیری بر زنان فزونتر از زمان ما بوده."
روپوشی به معنای این است که زنها صورت خود را میپوشاندند. این قضیه متعلق به زمان بعد از انقلاب نیست که بگویند سخت گیری بر زنان در ایران باستان فزونتر از زمان ما بوده است، بلکه «احمد کسروی» دورههای قبل را مطرح میکند.
«احمد کسروی» در ادامه پاورقی مینویسد: "نیز از اینجا جهت نام چادر یا چادره که به پوشاک زنان گفته میشود به دست میآید، چه چادر خیمه را گویند و بایستی جهتی برای چادر نامیدن پوشاک در کار باشد."
بنده در اینجا خدمت شما توضیحی عرض کنم و آن این است که ایشان در مورد این بحث میکند که چرا هم به پوشش زنان چادر می گویند و هم به آنچه به عنوان چادر مسافرتی امروزه استفاده میشود یا چادرهایی که در بین راهها زده میشد.
ایشان در مورد اشتراک لفظی این دو قضیه میگوید که وقتی میخواستند کسی را جایی بفرستند، در چیزی شبیه به چادر میگذاشتند و آن را گره میزدند و میپوشاندند. همانند زمانی که وقتی در چادر مسافرتی هستید، کامل پوشانده میشوید.
ایشان معتقد است چادر که مانده است، از ایران باستان است و این باعث شده که به مرور گرههای چادر کمتر باشد و صورت و دستها را در ایران نمایان شده است.
«احمد کسروی» جمله دیگری آورده و جمله «پلو تارخ» را تأیید کرده است. ایشان مینویسد: "از این جمله آن جهت نیز دانسته میشود و این خود نیز دلیل دیگری بر درستی گفتار پلو تارخ میباشد."
این حرف بدان معنا است که «احمد کسروی» گفته «پلو تارخ» را تأیید میکند. کسانی که به دنبال ایران باستان هستند، چه تصور میکنند که فرهنگ آن موقع الآن به عینه باید اجرا شود؟
آنها میدانستند که براساس گزارش تاریخی زنها را داخل بقچه میگذاشتند، یا خیر؟ می دانید زرتشت راجع به حجاب چه میگوید؟ می دانید راجع به جایگاه زن چه مطالبی دارد؟ می دانید جریان غسل دادن با ادرار گاو در آئین زرتشت به چه معناست؟
آیا می دانید قضایایی که در آئین زرتشت در مورد توبیخ وجود دارد، چیست؟ آیا می دانید احکامی وجود دارد که اگر دختر و کودکی تن به همبستری ندهد، اجازه کشتن او داده میشود؟
می دانید در احکام و آئین زرتشت گفته شده است و گزارش شده است که اگر فرزند به حرف پدر گوش ندهد، پدر میتواند او را بکشد و از بین ببرد؟ این مطالب را به شما گفتند؟! خیر، نگفتند. ما این مطالب را در این برنامه مطرح خواهیم کرد.
ممنونم از شما که با ما همراه بودید. ان شاءالله جلسات بعد شاهد حضور مخالفین هم باشیم. آنها بیایند حرفشان را رک بزنند، نقد کنند و مطالب خودشان را بگویند.
چنین نباشد که برنامه ما یک طرفه پیش رود و ما فکر کنیم پاسخی نسبت به برخی از مسائل ما وجود ندارد که هیچکسی حتی برای پاسخ به سؤالات و موضوعات و مسائلی که ما مطرح کردیم، گام نمینهد.
از همراهی شما عزیزان بسیار ممنونم. ان شاءالله در پناه حق باشید. تا برنامه «تاریخ بدون روتوش» دیگر یا علی، خدانگهدار.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
حجت حمیدی
14 تير 1399 - ساعت 00:56با عرض سلام خدمت استاد حسینی
ایا برنامه ها فایل متنی هم دارن؟
چطور دسترسی داشته باشیم به فایل متنی برنامه ؟
با تشکر
ali
13 تير 1399 - ساعت 12:09سلام
صدا و تصویر سینک نیست