شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار - جریان شناسی فرقه احمد بصری آقای علی شریفی

قسمت دوم برنامه مهدی یار با کارشناسی علی شریفی و با حضور حجت الاسلام هوشیار
تا چه میزان با فعالیت مدعیان مهدویت در ایران آشنا هستید؟
چرا با فعالیت های مدعیان مهدویت مقابله می شود؟


بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 13 تیر 1399

استاد شریفی:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و شب به خیر خدمت شما بینندگان عزیز، میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت آقا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) را تبریک عرض می‌کنم، با دومین برنامه مهدیار در خدمت شما هستیم در این جلسه مهمان عزیزی داریم جناب آقای استاد «هوشیار» در خدمت ایشان هستیم با سلامی گرم از طرف بنده و شما به ایشان در خدمت ایشان هستیم، جناب استاد «هوشیار» خیلی خوش آمدید عرض سلام خدمت شما داریم

استاد هوشیار:

بسم الله الرحمن الرحیم لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وصلی الله علی محمد وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین اللهم صلی علی محمد وآل محمد.

بنده عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما و بینندگان محترم و گرامی برنامه مهدیار دارم. میلاد با سعادت حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) را خدمت شما و تمامی شیعیان حضرت علی ابن ابی‌طالب (علیه السلام) تبریک عرض می‌کنم، ان شاء الله که حالمان در این روزها خوب باشد و درراه خدمت به دین توفیق داشته باشیم تحت توجهات این حضرات ان شاء الله قرار بگیریم.

استاد شریفی:

بنده هم خدمت شما خوشامد عرض می‌کنم، خیلی خوش آمدید و خوشحال هستیم که در خدمت شما هستیم. بینندگان عزیز دومین برنامه ما، موضوعش بحث جریان شناسی یکی از مدعیان دروغین مهدویت در عصر حاضر، جریان آقای «احمد بصری» به عنوان یکی از مدعیان مطرح بحث مهدویت است، این جریان حدود تقریباً 20 سال پیش از «عراق» شکل گرفت و امروز متأسفانه در کشور عزیز ما «ایران» دارای فعالیت گسترده‌ی است.

امشب می‌خواهیم با جناب استاد «هوشیار» بحث و گفتگوی داشته باشیم تا یک مقدار شما بینندگان عزیز با جریان شناسی این فرقه آشنا بشوید جناب استاد «هوشیار» این فرقه 20 سال پیش در «عراق» شکل گرفت الآن وضعیت این فرقه و جریان در «عراق» چگونه است؟ چطور این‌ها از «عراق» به «ایران» کوچ کردند؟ اگر یک مقدار برای ما و بینندگان توضیح بدهید ممنون می‌شوم.

استاد هوشیار:

همان‌طور که فرمودید این جریان حدوداً از سال 2000 میلادی از «عراق» آغاز به کار کرد، و اولین مقصد خودش را در همان سال به «ایران» داشت؛ یعنی به محض این‌که جریان، اعلام و ادعا شد اولین کار خودشان را «ایران» می‌دانستند و امروز هم می‌بینیم همین اتفاق افتاده، نوک پیکان به سوی «ایران» است و این دعوت انحرافی که اتفاق می‌افتد با تمام قوای‌شان در «ایران» اتفاق می‌افتد.

اگر چه در کشورهای دیگر هم تبلیغ می‌کنند مثل «افغانستان»، «عراق» یا «سوریه» و جاهای دیگر اما بیش‌تر تمرکز این جریان به سمت «ایران» است به چه دلیلی «ایران» را انتخاب کرده‌اند، به دنبال چه هدفی هستند چه کار می‌خواهند بکنند؟ آیا هدفشان سیاسی است یا نه یک هدف اعتقادی دارند؟ این‌ها را توضیح خواهیم داد.

اما امروز می‌بینیم که در «عراق» تبلیغ آن‌چنانی برای این جریان نمی‌شود اگر چه دفاتری دارند در «عراق» چون قانون مدنیت حاکم است هرکسی با هر تفکری ولو انحرافی تا زمانی که دست به سلاح نشده باشد و کار نظامی انجام نداده باشد می‌تواند مکتب و دفتر داشته باشد، و تبلیغ بکند و کسی هم متعرض این مسئله نمی‌شود، چون در قانون‌شان است و این قانون مدنیت را «عراق» دارد.

این‌ها هم از همین قانون استفاده کردند و دفاتری دارند کارهای انجام می‌دهند و آموزش می‌دهند؛ اما تمامی حواس این جریان به سمت «ایران» است و سعی می‌کنند که در «ایران» پایگاهی برای خودشان درست بکنند که بارها هم در گفتگوهایشان می‌بینیم که به این اشاره کردند که در «ایران» به ما پایگاه و اردوگاه و زمین بدهید که قائم از «ایران» بیاید قیام بکند، از این نوع حرف‌ها داشته‌اند و باز هم دارند.

استاد شریفی:

آیا این سؤال را می‌شود مطرح کرد یا این استدلال را سال 2008 این‌ها یک قیام مسلحانه‌ی در «عراق» انجام دادند، شما فرمودید در «عراق» آزادی اعتقادی تا جای است که فرقه و گروه و جریانی دست به اسلحه نبرده باشد، این جریان حدود 12 سال پیش در «عراق» یک قیام مسلحانه‌ی را انجام داد کشته‌های زیادی در این مسئله اتفاق افتاد جنایات ناجور و سنگینی در این مسئله شد.

حتی جالب است اعترافاتی از مسئول دفتر «احمد بصری» آقای «حسن حمامی» هم بعد از دستگیری‌‌اش است، این نگرشی که ما رجوع و کوچ به «ایران» کنیم این مطلبی که شما فرمودید خدمت بینندگان عزیز عرض کنم مطلب جناب استاد «هوشیار» کاملاً صحیح است بنده به عنوان یک شاهد عینی خدمت شما عرض می‌کنم.

سال گذشته ما اربعین مشرف شدیم و به زیارت رفتیم روبروی موکب آقای «احمد» ما هم موکب داشتیم، و فعالیت این‌ها را خنثی می‌کردیم، جناب استاد «هوشیار» نکته‌ی که برای من خیلی جالب بود این‌ها زوار «عراقی» را در موکب راه نمی‌دادند یا پذیرش نمی‌کردند یا اگر می‌آمدند، در حد یک پذیرای خیلی مختصر و آن شخص را از موکب بیرون می‌انداختند.

فقط زوار «ایرانی» با این‌که نفرات اصلی که جلوی موکب ایستاده بودند همه‌شان «عراقی» بودند؛ ولی فقط زائر «ایرانی» را پذیرش می‌کردند زائران کشور خودشان را پذیرش نمی‌کردند؛ همین که شما فرمودید الآن جامعه هدف «ایرانی ها» شده است.

 آیا این تحلیل درست است که این‌ها بعد از سال 2008 که در «عراق» به بن‌بست رسیدند با توجه به رصدی که ما داریم در «عراق» این‌ها تقریباً جذب نیروی‌شان به صفر رسیده، این‌ها بعد از قضیه 2008 به «ایران» کوچ کردند این تحلیل به نظر حضرتعالی درست است؟

استاد هوشیار:

سال 2008 که این اتفاق افتاد طبیعی است طبق همان قانون از فعالیت این‌ها جلوگیری شده باشد و شد؛ یعنی از سال 2008 رسماً فعالیت این‌ها در «عراق» تعطیل تا 2012 شد و می‌‌بینیم که این‌ها هیچ تبلیغی نداشتند حتی در «ایران» هم بسیار کمرنگ بودند، حد فاصل بین 2008 تا 2012 را دوران سکوت جریان می‌دانم.

اگر چه ممکن است به فکر بازسازی و این بحث‌ها برای خودش بوده باشد؛ اما نمود عینی نداشته و کار نمی‌کردند و در «عراق» کاملاً مخفی و خاموش بودند و از سال 2012 دیدیم که دوباره موکب‌هایشان راه افتاد، مکتب و دفاتر در «عراق» شروع به کار کردند؛ اما برای «عراقی ها» جذب خاصی نداشتند چرا که این‌ها در آن زمان رسوا شدند.

در «عراق» مرجعیت جایگاه ویژه خودش را دارد، و وقتی که دیدند این جریان حضرت آیت‌الله العظمی «سیستانی» دارد کار می‌کند و از طرفی حضرت آیت‌الله العظمی «سیستانی» علیه این‌ها حکم صادر کرد، که این‌ها را جمع بکنید و این کار هم انجام شد و اتفاق افتاد، به خاطر سخن حضرت آیت‌الله «سیستانی» طبیعتاً «احمد» بخش معظمی از مخاطبین خودش را در «عراق» از دست داد.

در این زمان ما دیدیم این‌ها در «عراق» کمرنگ و کمرنگ‌تر شدند و از طرفی هم که جریان دچار چهار شاخه شده بود، همین جریان را در «عراق» به تحلیل برد ناچار این‌ها نوعی کوچ کردند به سمت «ایران» یا جاهای مثل «سوئد» و «آلمان» و ... اما آنجا موفقیتی نداشتند در «عراق» در نظر خودشان به یک ثباتی رسیدند و دیدند که در «ایران» به راحتی می‌توانند تبلیغ بکنند و یک عده‌ی هم به ایشان ایمان آوردند و سرمایه «احمد الحسن» در «ایران» سرمایه‌ گذاری شد.

استاد شریفی:

جناب استاد در نکات‌شان دو تا مطلب فرمودند جریان «احمد» در «عراق» رسوا شد آیت‌الله «سیستانی» هم بر ضد این جریان موضع گرفت، کلیپی داریم برایتان پخش خواهیم کرد سخنان جناب آقای «حسن حمامی» است بعد همان درگیری و قیام مسلحانه در «عراق» انجام دادند، این آقا بازداشت اعترافات قشنگی می‌کرد، این اعترافات را که شما گوش کنید متوجه می‌شوید چرا در «عراق» رسوا شدند و چرا حضرت آیت‌الله العظمی «سیستانی» دستور دادند که جلوی این فرقه ضاله باید گرفته بشود؟ کلیپ شماره 1 را با هم ببینیم

«کلیپ شماره 1، اعترافات «حسن حمامی» به زبان عربی»

این مدعی ادعا می‌کند که من فرستاده امام مهدی (علیه السلام) هستم، و ادعا می‌کند که یمانی است. و مردم از روی غفلت در دین‌شان از او تبعیت می‌کنند اسم او «احمد اسماعیل... گاطع» است.

پرسش:

پس ادعا می‌کند که یمانی است و فرزند امام مهدی (علیه السلام) بله؟

پاسخ:

بله.

پرسش:

نقش شما در این مجموعه چه بود؟

پاسخ:

امام جمعه و جماعت در «نجف اشرف» و مسئول مکتب. این عملیات باطلی که رخ داد عملیاتی است که نه خدا، نه دین و نه وجدان را خشنود نمی‌کند. کشتار افراد بی‌گناه، افسران پلیس و گارد ملی. من نمی‌دانستم این جماعت (انصار و سید ع) این‌گونه باطل بودند.

استاد شریفی:

عزیزان آقای «حسن حمامی» قبلاً ادعا کرده بود که این کلیپ تقطیع شده است، چون کلیپی که در فضای مجازی بود کلیپی بود که در همین مصاحبه ایشان تقطیع شده بود، بعضی مقاطع‌اش را قطع کرده بود برای این‌که کلیپ، کوتاه‌تر بشود این کلیپی که الآن ملاحظه فرمودید کلیپ کامل بود نه تقطیع شده و جالب بر این است که این کلیپ خود جریان «احمد»، چند شاخه و چند فرقه شده، دو تا فرقه اصلی این‌ها «جریان رایات» و «جریان مکتب» که در «نجف» است.

این کلیپ توسط «جریان رایات» که بر ضد «مکتب نجف» است پخش شده؛ یعنی کلیپ کامل را فرقه دیگری از جریان «احمد» چند روز پیش پخش کردند، من از عمد آرم این جریان را نگرفتم که با آرم خود این‌ها پخش بشود، بینندگان عزیز این آقا صاحب مسئول دفتر آقای «احمد بصری» است، این آقا دستگیر می‌شود می‌بینید چه اعترافاتی انجام می‌دهد.

علت این‌که این‌ها باطل هستند و در «عراق» رسوا شدند این بود به «ایران» کوچ کردند همان‌طور که جناب استاد «هوشیار» فرمودند. حالا جناب استاد «هوشیار» این‌ها یک شانتاژ و مظلوم نمای دارند انجام می‌دهند، ما در «ایران» آزادی بیان و آزادی عقیدتی نداریم چرا ما دستگیر می‌شویم چرا نسبت به ما، نظام و مردم و شیعیان و علماء حساس هستند؟ اگر این را توضیحی بدهید ببینیم آیا واقعاً مظلوم نمای این‌ها بر حق است یا نه باطل است؟

استاد هوشیار:

من اول یک توضیحی در مورد کلیپ آقای «حسن حمامی» بدهم که چگونه می‌شود یک شخصی مثل «حسن حمامی» که از ابتدا با جریان بوده، به محض این‌که دستگیر می‌شود شروع به اعتراف می‌کند و می‌گوید این‌ها باطل هستند، همین آقای «حسن حمامی» بعد از این‌که همه مشکلات و محدودیت‌ها رفع می‌شود دوباره برمی‌گردد و مسئول مکتب می‌شود و باز مسئولیت دارد.

این برمی‌گردد به یک قانونی در فرقه‌ها یک فرقه یا یک فرقه‌ی قابلیت دارد که 180 درجه چرخش پیدا بکند؛ یعنی امروز ممکن است به این سمت نماز بخواند به خاطر مصالحی فردا قبله‌اش را عوض بکند حتی در مورد قبله هم ما می‌‌بینیم این اتفاقات می‌افتد الآن «رایات سوت» به سمت «پترا» دارند نماز می‌خوانند و آنجا را کعبه خودشان می‌دانند کلیپ‌هایشان موجود است و منتشر کردیم.

لذا اصلاً جای تعجب ندارد که چرا «حسن حمامی» و «حسن حمامی»ها یک دفعه می‌آید زیر همه چیز می‌زند و می‌گوید این‌ها باطل بودند و همان آدم دوباره خلاف حرف پیشین را می‌گوید، و می‌گوید حق‌اند؛ یعنی به بحث‌های سابق خودش بر گشته، این به روح فرقه‌ی بودن برمی‌گردد، فرقه ثبات و مبنا ندارد از هر سمتی که باد بوزد به آن سمت فرقه‌ی و افرادی که در فرقه‌ها هستند می‌روند.

آقای «حسن حمامی» هم مثل او لذا این‌ها افراد منحرفی هستند که به دنبال مطامع خودشان هستند و از هر طرفی که منافع‌، در درآمد، و جایگاهشان، جایگاه اجتماعی‌شان به دست بیاید این‌ها در آنجا می‌نشینند.

استاد شریفی:

چه بسا که این اتفاقات دوباره تکرار هم بشود؛ یعنی باز هم تسلیم بشوند باز هم بگویند «احمدی» اصلاً در کار نیست و دوباره بعد از چند مدت این آقا همان آدم بشود

استاد هوشیار:

متعدد از انصار و اتباع «ایرانی‌»شان پیش خود من اعلام کردند که جریان باطل است، صحبت کردیم حتی این را نوشتند من نوشته‌هایشان را دارم نوشتند که باطل است خدا از ما بگذرد و ... همان افراد دوباره دارند تبلیغ جریان می‌کنند؛ یعنی افرادی که جذب شده بودند بعد اعتراف کردند مکتوبش کردند که ما اشتباه کردیم ما نفهمیدیم و منحرف شدیم، همان‌ افراد الآن دوباره مبلغ جریان هستند. این کار در فرقه عجیب نیست در هر فرقه‌ شاید در «وهابیت» و «بهائیت» هم ببینید سؤال دوم‌تان را فراموش کردم

استاد شریفی:

سؤال این بود که این‌ها مظلوم نمای می‌کنند ما آزادی عقیدتی و آزادی بیان نداریم آیا این حقیقت دارد؟ در کشور ما همچنین مسئله‌ی است برای‌شان مشکلاتی درست می‌شود علتش چه است؟

استاد هوشیار:

ما دو چیز داریم یکی آزادی بیان است یکی آزادی عقیده است، من می‌توانم در خانه خودم بنشینم و به هر اعتقادی که می‌خواهم در بیایم، معتقد به «احمد» یا «محمود» بشوم به هر کس که دوست دارم، در چهاردیواری خودم معتقد باشم و فکر بکنم و حتی بی‌دین بشود در خانه خودش است به کسی هم اعلام نمی‌کند در ذهن خودش برای خودش!

این آزادی عقیده است این همه جا است در ‌«ایران» هم است هرکسی می‌تواند به عقیده‌ی که می‌خواهد در بیاید، کسی نمی‌گوید اجبار نیست نه تو باید به این عقیده در بی آیی؛ اما وقتی که آمد این را اعلان و بیان کرد و ده نفر دیگر را هم سعی کرد که به سمت این اعتقاد جذب بکند اینجا است که در هر کشوری شما ببینید یا این‌طور بگویم در اغلب کشورها می‌گویند نه شما حق ندارید که آن‌ اعتقاد باطلت را بیان بکنی.

به طور مثال فرقه‌ی به نام «فرقه‌های همجنس‌گرا» است که پشتش هم یک سری تفکرات و تشکیلاتی است؛ یعنی فقط فعل نیست این هم یک اعتقاد است یعنی وقتی با یک شخص همجنس‌گرا شما صحبت بکنید کلی برای شما در مورد فلسفه این کارش صحبت می‌کند یعنی برای خودش فلسفه دارد ولو باطل؛ پس یک فکری ولو باطل پشتش دارد.

این آقا آیا اجازه دارد بیاید در مدرسه بچه‌های ما تبلیغ بکند؟ اگر شاهد چنین اتفاقی شدیم من، شما هرکسی دیگر، یا هرکدام از بیننده‌ها که یک چنین شخصیتی آمده در مدرسه فرزند ما تبلیغ کرده اولین واکنش ما چه است؟ سراغ مدیر می‌رویم، سراغ آموزش و پرورش می‌رویم و سراغ محاکم قضائی می‌رویم و پیگیری می‌کنیم چون چنین شخصی حق ندارد.

این را از نگاه خود آن آقای که در آن تفکر است ببینید می‌گوید ما دنبال اعتقاد هستیم. اعتقادمان به این است چرا با ما با خشونت رفتار می‌کنید؟ پس هرکسی در هر عقیده‌ی خودش را محق می‌داند، می‌گوید من اعتقادم است چرا با من داری با خشونت برخورد می‌کنی؟ چرا من را از مدرسه بیرون می‌اندازی؟ اما این‌ را باید از نگاه شما که ترس از این داری که فرزندت، خانواده‌ات و جامعه آسیب ببیند باید از نگاه شما ببینیم.

والا شما با هر «وهابی» صحبت بکنید می‌گوید اعتقادمان این است چرا با ما مخالفت می‌کنید؟ با هر «بهائی» صحبت بکنید، بعضی از «بهائی»ها ممکن است در زندان هم باشند صحبت می‌کنیم ناراحت است من یک اعتقادم چرا مخالفت می‌کنی؟ و هر شخص دیگری اما وقتی این را از نگاه جامعه می‌بینیم جامعه می‌گوید نه باید میکروب‌زدای بکنیم.

امروز اگر همین جناب «کرونا» به سخن در بیاید به عنوان یک موجود ممکن است که از خودش دفاع بکند؛ اما ما مسئولین بهداشت را مؤاخذه می‌کنیم که چرا مبارزه‌ش نشده یا شده یا کمتر شده در هر صورتی این را به طور مثال عرض کردم.

 فرقه، شبهه، بحث‌های اعتقادی مثل یک ویروس است و ما و مسئولین وظیفه دارند که مردم را صیانت بکنند و نگه دارند. پشتوانه این حرف من کلی روایت است مثلاً روایت‌های متعددی داریم با این عنوان که مراقب بچه‌هایتان از شر «نواصب» باشید «نواصب» که نمی‌کشتند «نواصب» منحرف می‌کردند.

استاد شریفی:

به لحاظ اعتقادی از قتل هم اهمیتش در روایات ما بیش‌تر است

استاد هوشیار:

و از طرفی هم نجات یک شخصی از انحراف اعتقادی مانند زنده کردن کل انسان‌های عالم است، در روایت‌های ما آمده؛ پس این را باید از یک زاویه منطقی ببینیم درست است آن آقا می‌گوید من یک اعتقاددارم من دارم عقیده‌ام را بیان می‌کنم اولاً که آزادی بیان به این عنوان نیست که شما بی آیی هر اعتقادی که داری به زبان بیاوری و بعد بروی تبلیغ بکنی.

ثانیاً شما به عنوان یک شخص محدودیتی داری شما باید جامعه را آسیب نرسانی ولو در ذهن خودت شما یک آدم به حقی هستی و از آن قانون تبعیت بکنی قانون کشور ما هم این است، مثل خیلی از کشورها که تبلیغ فرقه‌های ضالّه، اعتقاد باطل جرم است و با جریان «احمد اسماعیل» هم اگر مقابله می‌شود یک بُعدش مسئله این است که دارند یک فرقه ضالّه‌ی را این‌ها تبلیغ می‌کنند که این فرقه ضالّه چندین هدف دارد، یکی از هدف‌هایش براندازی نظام است.

کما این‌که «احمد اسماعیل» در کتاب‌هایش به این تصریح کرده عجیب است بعضی موقع‌ها ما با این‌ها صحبت می‌کنیم، می‌گویند آقا نه ما با نظام مشکل نداریم ما با کسی مشکل نداریم ما آدم خیلی خوبی هستیم، می‌گوییم ما قسم شما را باور کنیم یا دم خروس را؟ در کتاب‌های «احمد» این‌ها موجود است که «احمد» علیه «جمهوری اسلامی» صحبت کرده، علیه «رهبری» صحبت کرده قصد و تمام هدفش این است که براندازی بکند. لذا گاهی می‌بینیم که از بُعد سیاسی هم محکوم می‌شوند؛ چون به عنوان یک جریان برانداز حساب

می‌شوند، من معتقد هستم جریان ‌«احمد اسماعیل بصری» و جریان ‌«احمد الحسن» بارها هم این را گفتم پیش از این‌که یک جریان اعتقادی باشد یک جریان سیاسی برانداز است؛ یعنی این جریان، طراحی شده بر علیه شیعه‌ی که دارای قدرت نظامی و حکومتی است برای این شیعه، پس چرا «ایران» را هدف گرفتند؟

پاسخ سؤال ما به خاطر این‌که در «ایران» یک حکومت شیعی مستقر شده، و این برای دشمن خطر است طبیعی است که دشمن تمام زمانش را بگذارد که چنین شیعه‌ی را براندازی بکند.

استاد شریفی:

استاد از این مطالب شما جمع‌بندی بکنم این‌ها از «عراق» کوچ کردند و به «ایران» آمدند دو تا کشور اصلی هدف قرار گرفته «عراق» و «ایران» به عنوان دو کشور شیعی که دارای یک حکومتی در دنیای امروز است کوچ کردند و داخل «ایران» آمدند مدعی هستند که ما آزادی بیان و عقیده نداریم که شما تصریح کردید آزادی بیان و عقیده نباید با قانون یک کشور تعارض داشته باشد.

وقتی با آن قانون تعارض پیدا کرد دیگر اسمش آزادی بیان نیست بلکه خارج شدن از خطوط قرمز و محدودیت‌های است که هر کشوری به عنوان قانون خودش در کشور دارد اجرا می‌کند. بعد گفتید اهداف مختلفی دارند اصلی‌ترین هدف این‌ها براندازی نظام است در هر جای دنیا فرقی نمی‌کند «ایران» باشد یا «آمریکا»، «اروپا»، «آفریقا» باشد هر گروهکی بخواهد امنیت کشور را و آن نظامی که در آن کشور مستقر است با آن مخالفت کند و قیام مسلحانه داشته باشد درواقع آن کشور و آن نظام با او مقابله خواهد کرد.

برای این مطلبی که حضرت استاد فرمودند من کلیپ دوم را خدمت بینندگان عزیز پخش می‌کنم، تلفن‌ها هم زیر نویس شده بعد از پخش کلیپ در تماس‌ها در خدمت شما هستیم خوشحال می‌شویم که اتباع «احمد» تماس بگیرند مطالبی که گفته شده را نقد کنند اگر سخنی دارند، اگر استدلالی دارند اگر ادله ما را باطل می‌دانند ما با جان و دل استقبال می‌کنیم سخن دوستان را بشنویم امیدواریم که بتوانیم یک بحث علمی و خوبی داشته باشیم.

ذیل بحث استاد کلیپ شماره 2 را پخش خواهیم کرد تا برای شما ثابت بشود آن افرادی که در «ایران» به واسطه جریان «احمد» دستگیر می‌شوند، بحثشان آزادی بیان و آزادی عقیده نیست، بحثشان براندازی نظام است و این ربطی به «احمد» هم ندارد.

 بنده نوعی هم اگر بخواهم چنین فعالیتی انجام بدهم قطعاً فردا نظام با من برخورد می‌کند، ربطی هم به نظام «جمهوری اسلامی ایران» ندارد در همه جای دنیا این مسئله وجود دارد کلیپ شماره 2 را می‌بینیم و بعد در خدمت شما بینندگان عزیز هستیم.

«کلیپ شماره 2، دستگیری اتباع «احمد بصری»... براندازی یا عقیده؟!»

«حسین موسوی» از لیدرهای اصلی «احمد بصری»:

اما این‌که تا تبری نجوییم آزاد نمی‌کنند اشتباه است، بنده تبری نجستم آزاد شدم آقای «کهن دژ» تبری نجست آزاد شد. چرا این حرف را می‌زنید؟ بلکه سفت و سخت ایستادیم گفتیم روی ایمان‌مان هستیم، دعوت‌ را منتشر هم خواهیم کرد؛ اما خطوط قرمز شما را رعایت خواهیم کرد. یعنی این‌که با بخش معتدل‌شان حرف زدیم گفتیم ما دشمن شما نیستیم عقیده‌مان با شما فرق می‌کند. مگر سنی‌ها در این کشور نیستند؟ مگر «یهودی»ها نیستند؟ مگر «نصارا» نیستند؟ ما هم شیعه اثنی عشری هستیم معتقد به ظهور هستیم و آمدن یمانی و فرستاده امام زمان؛ شد حتی قول دادند اگر علیه نظام صحبت نکنیم، کسی را نگیرند، فراموش می‌کنید در «عراق» اعدام کردند در «ایران» یک انصاری را اعدام کردند، در «اطلاعات» به خودِ بنده گفتند شما با نظام کاری نداشته باشید، اهانت نکنید، علیه نظام تبلیغ نکنید ما با شما کاری نداریم.

در «دادگاه ویژه روحانیت» آقای «انصاری» که تندترین فرد آن دادگاه است به بنده گفت آقا شما اگر کاری با نظام نداشته باشی، ما با عقیده شما کار نداریم ما می‌گوییم دو دو تا چهار تا شما هم بگویید دو دو تا پنج تا؛ یعنی از نظر ما غلط هم باشد به ما چه ربطی دارد به خودتان مربوط است. آنی که مهم است وقتی صوتی بیرون می‌آید و کانال‌های رسمی هم پخش می‌کنند که ولی امر مسلمین «یزید» آن موقع دیگر انتظار همه چیز را داشته باش.

انتظار نداشته باش که بگوید ولی امر مسلمین «یزید»، بعد هم «اطلاعات» ببرنت دسته گل بدهند بگویند آفرین چه حرف خوبی زدی! و الآن در «شادگان» آقای «ذوالفقاری» نامی متعادل کار کردند حسینیه دارند، حسینیه‌شان هم چند هفته پیش که بنده «شادگان» بودم رفتیم «انصار» آمدند جمع شدند نشستیم هیچ کس هم کاری نداشت «اطلاعات»‌ هم این حسینیه را می‌دانست کجاست.

اما وقتی می‌گویی «یزید»، «شمر» ولی امر مسلمین «یزید» این نظام طاغوت و باطل است بعد 70 نفر جمع می‌شوید و یک جا می‌نشینید می‌گویند این‌ها جمع شدند که براندازی کنند چون معتقد هستند که نظام باطل و طاغوت است.

آقایان در «عراق» اعدام کردند در «حسینیه انصار» ریختند تعدادی از «انصار» را شهید کردند، «انصاری» هستند 8 سال است در زندان هستند چرا نمی‌فهمید؟ در «ایران» به جز دو سه نفر که ماها هستیم، بیش‌تر از دو ماهی در زندان نگه داشتند فهمیدن این کار مشکل است؟ «الیاس» را گرفتند می‌دانستند که مسئول است این دفعه که «اهواز» رفته خودش این را می‌گفت.

می‌گفت از همه کارهایم خبر داشتند 2 ماه نگذشت ولش کردند، جناب «میمزه» را گرفتند می‌دانستند که خادم «تهران» است و می‌دانستند چه کاره است 2 ماه بیش‌تر نگه‌اش نداشتند آخر این‌ها را نمی‌فهمید؟ درک و فهمش را ندارید که فرق اعدام و حبس ابد و 8 سال زندان و شکنجه را با فرق 2 ماه زندان با چلو کباب را بفهمید؟

استاد شریفی:

اتباع «احمد»، این‌ها را نمی‌فهمید؟ فرق چلو کباب خوردن را با اعدام و زندان‌ها و حبس ابدها در کشورهای دیگر برای اتباع «احمد» متوجه نمی‌شوید، باز هم می‌گویید ما در «ایران» آزادی نداریم! شرحش باشد با جناب استاد «هوشیار» ما در خدمت شما هستیم بفرمایید.

استاد هوشیار:

اول این‌که در مورد شخصیت آقای «موسوی» من یک توضیحی بدهم که بینندگان با این شخص آشنا بشوند، ایشان «عضو سازمان منافقین» بوده اسنادش هم موجود است و سال‌ها در «ایران» از مبلغین و دست اندرکاران «سازمان منافقین» بوده، نه تنها ایشان بلکه افراد دیگری هم اسامی‌شان را اگر لازم شد عرض می‌کنم.

بعدش که از «ایران» فرار کرد و در «سوئد» مستقر شد، آنجا هم ایشان «مسئول تدارک خانواده‌های سازمان مجاهدین» یا همان «سازمان منافقین» را داشته و بعد یک باره ایشان مبلغ جریان «احمد اسماعیل بصری» شد، و گفت که یمانی آمده، حالا به طُرقی وارد «ایران» شد و این جریان را در «ایران» با همراهی بعضی از افراد دیگر ترویج دادند.

همان ابتدا با آقای «کهن دل» آشنا شدند البته آقای «موسوی» به من می‌گفت آقای «کهن دل» من را وارد این جریان کرد در هر صورت ایشان یک پیشینه این‌چنینی دارد. من معتقد هستم که این جریان به خاطر نفوذ و حضور و وجود اعضائی از «سازمان منافقین و مجاهدین» یک رنگ دیگری پیدا می‌کند، مسئله تغییر پیدا می‌کند و این‌که مدیران این جریان مخصوصاً در «ایران» یا در کشورهای «اروپایی» می‌بینیم که اعضای «سازمان منافقین» است.

مثلاً فردی به نام «سیامک بهجت‌نژاد» که اسمش را عوض کرده به نام «حسین بهجت‌نژاد» شده، ایشان مجموعاً 20 سال در «آمریکا» و «اتریش» زندگی کرده، 20 سال فعال «سازمان مجاهدین یا منافقین» بوده الآن از مبلغین جریان «احمد اسماعیل بصری» است. یا آقای «فهیمی» که هم سن و سال آقای «موسوی» است ایشان هم همین‌طور عضو سازمان بوده از فعالین این جریان بوده و افراد دیگری که بودند و اسامی‌شان را داریم و اسنادشان موجود است.

لذا حضور اعضای «سازمان منافقین» در خود این جریان آن حضور فعال به عنوان رأس یا دست اندرکاران جریان خودش یک علامت سؤال بسیار بزرگی را می‌طلبد که مخاطبین ما باید به این فکر بکنند چگونه شد افرادی که تا دیروز بچه‌های مردم را زنده به گور می‌کردند امروز آمدند مبلغ مهدویت شدند چرا؟ غیر از این است که یک مأموریتی دارند؟ خود مخاطبین باید فکر بکنند این در مورد شخصیت ایشان!

حالا چرا ایشان اینجا آمده بود، به تعبیری ریش سفیدی می‌کرد؟ یک دعوای بین این‌ها شد، آقای «فتحیه» و مریدان ایشان بسیار علیه نظام تبلیغ و توهین می‌کردند، به «رهبری» و «مراجع» توهین می‌کردند، طبیعی است که به لحاظ قانونی خود این‌ها جرم حساب می‌شود. در هر کشوری هم این‌طوری است و حساسیت‌ها تشدید می‌شود.

آقای «موسوی» دیدند حساسیت‌ها تشدید شده آمدند گفتند که نه آقا ما با نظام مشکل نداریم، اصلاً رهبری ما «سید خراسانی» است ایشان از یاران یمانی خواهد بود، ما برای ایشان نامه نوشتیم ما از ایشان اجازه گرفتیم این حرف‌ها کلاً دروغ بود. شما به نظام توهین نکنید علیه نظام کار نکنید بحث‌ هم بحث اعتقادی است و بحث اعتقادی هم جرم نیست.

یعنی می‌خواست بگوید آن یک دعوای زرگری بود که تب قضیه را بخواباند، فلسفه این صوت همین بود که ایشان یک جای این صحبت را کرده است؛ اما مسئله اینجا است که این جریان بحثش، بحث اعتقادی نیست، بحث‌های اعتقادی ویترین قضیه است طبیعی است اگر جریانی می‌خواهد به «ایران» بیاید و به طور مثال در قشر مذهبی کار بکند ابتدای کار بسم الله الرحمن الرحیم نمی‌آید منکر خدا بشود. منکر مهدی بشود طبیعی است مهدی را هم قبول می‌کند و بگوید که ما مبلغ مهدی هستیم با پُز مهدویت و نگاه مهدویتی بیاید برای فریب مخاطبین‌شان این بسیار کاراتر است، اینجا هم این‌طوری است؛ پس بحث، بحث اعتقادی نیست که آقای «موسوی» می‌گوید بحث، بحث براندازی است فرق این‌ها، این است. «موسوی» می‌گوید بی سر و صدا براندازی بکنید، آن‌ها می‌گفتند نه ما باید با داد و بیداد براندازی بکنیم؛ یعنی هر دو یک تفکر دارند در مورد شیوه اختلاف است.

استاد شریفی:

تحلیل من این است چون آقای «موسوی» کار تشکیلاتی کرده، «عضو سازمان مجاهدین خلق» بوده، می‌داند اگر مستقیم وارد این فضا بشود قطعاً این جریان توسط مسئولین امنیتی کشور جمع خواهد شد؛ لذا به صورت زیرزمینی دارند حرکت می‌کنند چون این‌ها خودشان چند تا فرقه و گروه شدند، اما آنچه که در این کلیپ جالب بود همین بحث بود که این آقا تصریح می‌کند اگر ما صرفاً کار اعتقادی بکنیم نیروهای امنیتی کشور کاری به کار ما ندارند.

موقعی ما را دستگیر می‌کنند که ما بیاییم در بحث براندازی نظام کار کنیم، که من خدمت شما و بینندگان گفتم هرکسی در هر جای دنیا و در هر کشوری این کار را انجام بدهد قطعاً با او برخورد می‌شود، دیگر اینجا نمی‌تواند ادعا کند ما آزادی بیان و آزادی عقیده نداریم حرف آقای «موسوی» اثبات سخن ما بود که شما آزادی عقیده دارید اما این کاری که شما دارید انجام می‌دهید دیگر آزادی عقیده نیست براندازی نظام است از بین بردن امنیت در کشور است.

متشکرم آقای «هوشیار» بینندگان عزیز زیادی پشت خط هستند اولین بیننده جناب آقای «حسینی» از «مشهد» سلام علیکم خدمت شما میلاد آقا علی ابن موسی الرضا را تبریک عرض می‌کنیم در «مشهد» نایب الزیاره ما باشید در خدمت شما هستیم بفرمایید

بیننده(آقای حسینی از مشهد):

سلام علیکم ورحمة الله بنده هم سلام عرض می‌کنم خدمت شما آقای «شریفی» عزیز و آقای «هوشیار»، خواستم در جوار آقا علی ابن موسی الرضا ولادت ایشان را تبریک بگویم و نکته‌ی که اینجا مطرح است این است که ما چندین و چند سال است به صورت مجازی و حضوری با این جماعت بحث و مناظره می‌کنیم.

نکته‌ی که همیشه در بین عوام الناس افتاده و کسانی که با این جمع آشنا هستند این است که این جریان قشر مذهبی را جذب کرده و اکثر و یا تمام افرادی که به این جریان جذب شدند مذهبی‌ها هستند؛ ولی وقتی ما با این جماعت برخورد می‌کنیم حضوری یا حتی مجازی می‌بینیم؛ می‌بینیم که این‌ها دسته کم خیلی خوب باشند این است که بی‌دین نباشند. ریشه ادعای که این‌ها مذهبی هستند از کجا شکل گرفته؟ به نظرم این سؤال خوبی است که اگر لطف بشود بررسی دلیلش چه است شاید خیلی کمک کند به آن ذهنیتی که برای عده‌ی به اشتباه ایجاد شده ممنون و متشکر.

استاد شریفی:

چشم آقای «حسینی»! من فقط یک نکته‌ی را خدمت شما عرض کنم بحث دسته‌بندی همان کسانی که جذب این جریان می‌شوند، خودش یک بحث مفصلی می‌طلبد که ما ببینیم دسته‌بندی افراد چطور است؟ چه کسانی که علی الظاهر اهل علم هستند این یک دسته، مذهبی‌های که جذب این جریان می‌شوند یا یک سری افرادی که وقتی نگاه میکنیم همان‌طوری که آقای«حسینی»فرمودند انسانهای مذهبی نیستند.

آقای «حسینی» اگر دارید که از طریق سایت یا اینستاگرام و درگاه‌های که دارد پخش می‌شود کتاب «غیبه شیخ نعمانی» است ایشان از علمای متقدم ما است. این نکته امروزه نیست این از دیروز تا به امروز ادامه دارد و ادامه هم خواهد داشت، ایشان در آن زمان تصریح می‌کند که افراد مختلفی، جریان‌های مختلفی خارج از شیعه اثنی عشری ایجاد شدند.

ببینید ایشان چه می‌فرمایند؟ می‌گوید هرچند برای‌شان روایت شود در آن دقت نمی‌کنند و دقیقاً نظیر کسانی هستند که اصلاً برای‌شان روایت نشده است چنانچه امام صادق فرمود جایگاه و منزلت شیعیان ما در نزد ما به قدر روایاتی است که از ما نقل کردند و درکی که از کلام ما کردند چرا که روایت نیازمند فهم است و اکثر کسانی که داخل در این مذاهب شدند مذاهب غیر شیعه اثنی عشری که شیعیانی بودند گمراه می‌شوند داخل فرقه‌های دیگر می‌روند.

ایشان تصریح می‌کند می‌گوید آن کسانی که داخل در این مذاهب شده‌اند هرکدام با حال و هوای وارد شدند، برخی بدون در پیش گرفتن یک رویه مشخص و بدون علم و آگاهی وارد دینداری شدند این‌ها به محض برخورد با یک شبهه ساده سرگردان می‌شوند، عده‌ی دیگر به خاطر دنیا و بهره‌های ناچیز آن وارد دین شدند و همین که فریبکاران و دنیا پرستان آنان را به طرف دنیا جذب کنند ایشان هم تحت تأثیر قرار گرفته و دنیا را بر دین ترجیح می‌دهند.

در ادامه تصریح می‌کند و تعدادی دیگر به دین گرایش پیدا کردند؛ اما با ایمانی سست، بی‌پایه و در عمق باورش اعتقاد محکمی به آنچه که می‌گوید ندارد دقیقاً عین کلیپ آقای «حسن حمامی» که نشان دهنده این است که اعتقادی به «احمد» ندارد فقط یک بازیچه است چون یک اهدافی در این جریان دارد که با توجه به جریان «احمد» به آن اهدافش می‌رسد. بعد می‌گوید با این محنت و آزمایش سنگینی که اولیاء الهی حدود 300 سال است که نسبت به آن ما را هشدار می‌دهند و مواجه می‌شوند متحیر شده و متوقف می‌شوند.

ببینید آقای «حسینی» این کلام «شیخ نعمانی» تصریح بر این می‌کند در آن زمان حدود 1000 سال پیش، 900 سال پیش آنجا هم مردم همین‌گونه بودند، ما باید اتباع «احمد» را و کسانی که جذب این فرقه‌ها می‌شوند دسته‌بندی کنیم شامل کدام یک از این‌ها می‌شود. شما فرمودید که به اصطلاح این‌ها کسانی هستند که علی الظاهر همه‌شان می‌گویند ما اهل علم هستیم و مذهبی هستیم به دنبال مهدی هستیم، آیا جناب استاد «هوشیار» واقعاً این‌گونه است یا باید این دسته‌بندی را دقت کنیم.

استاد هوشیار:

عرض سلام خدمت آقای «حسینی» ممنون از سوال‌تان، این سوالی که فرمودید سؤال بسیار خوبی است و به نظر من می‌شود یکی دو جلسه در مورد این سؤال و این موضوع صحبت کرد و ریشه‌یابی بشود که اصلاً چرا بعضی‌ها جذب فرقه‌ها می‌شوند و معمولاً چه دسته و قشر از افراد جامعه جذب می‌شوند؟ همه که به فرقه‌ها جذب نمی‌شوند در طول تاریخ می‌بینیم یک عده خاصی جذب فرقه می‌شوند بقیه دارند زندگی خودشان را انجام می‌دهند.

آن یک عده خاص، چه شاخصه‌ی دارند که فرقه‌ی می‌شوند جذب فرقه‌ها می‌شوند یا فرقه‌های مثلاً اخلاقی و عرفانی و یا فرقه‌های اعتقادی و دسته‌های مختلف. یک نکته‌ی را عرض بکنم در مورد این‌که اصلاً در فرقه آیا علمی است یا نه؟ بعد به پاسخ سؤال برسیم، اولاً که در هیچ فرقه‌ی علم نیست چون در فرقه علم باشد دیگر فرقه انحرافی نمی‌شود حق می‌شود اگر علم درست و حقیقی باشد؛ یعنی حق آنجا باشد.

اما مثل سراب چرا یعنی آب نیست اما سراب هست تا دل‌تان بخواهد و چنین وانمود می‌کنند که اصلاً علم اینجا است علم جای دیگری نیست و شما بعضی موقع‌ها با اتباع «احمد» صحبت می‌کنی می‌گوییم چرا به سمت این جریان رفتی، چه می‌گوید؟ می‌گوید من دیدم که در کتاب‌های «احمد» علم می‌جوشد من از این‌ها دو تا سؤال می‌پرسم یک: آیا شما کتاب‌های دیگران را خواندی، با کتاب‌های «احمد» تطبیق دادی که به این رسیدی؟ طبیعتاً نه.

که اگر بگوید می‌گویم اسم دو تا کتاب را بگو که نمی‌داند یعنی کتاب‌های دیگران را اصلاً نخوانده و ثانیاً اصلاً خود کتاب‌های «احمد» را شما خواندی؟

استاد شریفی:

اصلاً مرحله بعدی برویم کسی می‌تواند بفهمد این کتاب علم است که خود او یک سر رشته‌ی داشته باشد خودم و بیننده‌ها را راحت کنم آیا اتباع «احمد» عموماً انسان‌های اهل علم و با سوادی هستند؟

استاد هوشیار:

پس بحث، بحث علمی نیست بحث چه است؟ بحث، بحث روان‌شناختی است منی که جذب یک فرقه‌ی می‌شوم مقهور مباحث علمی نمی‌شوم اقناع علمی نمی‌شوم، من مقهور رفتارها و آن نمایش‌های فرقه می‌شوم مثل یک کسی که می‌رود یک تأتری را ببیند و از آن تأتر لذت می‌برد.

یا شعبده بازی می‌کنند از آن شعبده بازی ولو این‌که می‌داند همه‌اش دروغ است اما لذت می‌برد و سعی می‌کند که فکر کند همه این‌ها درست است کسی که جذب یک فرقه می‌شود با احساسات جذب فرقه می‌شود بعد از این‌که جذب فرقه شد سراغ چهار تا آیه و حدیث می‌رود به خاطر این‌که حرفی هم برای گفتن داشته باشد.

پس در فرقه‌ها بحث علمی نیست که ما مخاطب علمی را جستجو بکنیم؛ چون علم نیست عالم هم سراغ این بحث‌ها نمی‌رود چه قشری سراغ این‌ها می‌روند؟ افراد مختلفی هستند افرادی هستند که از عموم مردم مثل کسبه و قشر کارگر باشند و تعداد قابل توجه‌شان همین است؛ یعنی همان توضیح جناب «نعمانی» بسیار بجا و جالب است افرادی هستند که اهل روایت و درایت نیستند چون تخصص‌شان این نیست به آن‌ها توهین نیست تخصص‌شان این نیست.

تخصص در بحث دیگری دارند اما چون مقهور آن نمایش می‌شوند و آن فریب‌ها را متوجه نمی‌شوند این‌ها سریعاً جذب جریان می‌شوند یک عده‌ی هستند که هیچ اعتقادی ندارند من دفعات زیادی با این‌ها صحبت کردم یا پیشینه‌شان را مطالعه کردم، افرادی هستند که اصلاً‌ اهل نماز نیستند طرف نماز نمی‌خواند روزه نمی‌گیرد، هیچ اعتقادی به دین ندارد الآن مبلغ یمانی شده و شمشیر هم به دست می‌گیرد می‌گوید من گردن «حسن» و «حسین» و ... را می‌زنم. من این افراد را می‌شناسم ایشان تا حالا در عمرش اصلاً نماز نخوانده

استاد شریفی:

فرمودید می‌شناسم افرادی را که اصلاً نماز نخواندند و وارد این جریان شدند من فکر می‌کنم دلیل قوی‌تر از سخن حضرتعالی برای اتباع «احمد» برای ما، حرف شما حجت برای اتباع «احمد» حرف خود «احمد» باشد. بینندگان عزیز آقای «احمد» کتابی دارد به نام «نامه هدایت» نویسنده هم خود آقای «احمد» است، ایشان تصریح می‌کند به اتباع خودش می‌گوید که به مردم حق را معرفی کنید مردم را دعوت کنید همه را به این سفره‌ی که از آسمان نازل شده دعوت کنید.

پس ممکن است بعضی‌ها روی این سفره حاضر نشوند چه کسانی حاضر نمی‌شوند؟ آن‌های که به ظاهر نماز و دعای خود را طولانی می‌کنند؛ پس علی الظاهر کسانی که نماز خوان هستند سر سفره «احمد» نمی‌روند و جذب «احمد» نمی‌شوند بلکه آن‌های روی این سفره حاضر می‌شوند که زناکار و شراب‌ خوار و خطا کار هستند پس به سوی خدا توبه کنید.

یعنی خود آقای «احمد» به عنوان امام این جریان، قصد ما اصلاً توهین نیست همه توبه کردند می‌خواهم بگویم اصلاً این‌طوری نیست ولی می‌خواهم بگویم خود امام این‌ها می‌گوید آن‌های که اهل نماز و روزه و عبادت هستند، آن‌ها سر سفره من نمی‌آیند افرادی می‌آیند که این صفات را دارند، حداقل با همین اسکن با خیلی از مطالبی که نشان دادم می‌گویند اگر واقعاً این باشد ما از اساس می‌گوییم این قضیه باطل است. بیننده بعدی جناب آقای «احمد»‌ از «دزفول» سلام علیکم

بیننده( آقای احمد از دزفول):

سلام علیکم ورحمة الله عرض سلام و ادب دارم خدمت شما برادر عزیزم استاد «شریفی» و مهمان گرانقدر برنامه‌تان، من در تأیید صحبت استاد گرانقدر که فرمودند بحث این‌ها واقعاً اعتقادی نیست، من احساس می‌کنم اهل تحقیق و مطالعه نیستند در تأیید صحبت‌های استاد من با یکی از این‌ها بحث می‌کردم طلبه هم است اسم نمی‌آوریم خدای نکرده بحثی نشود.

با این آقا وقتی صحبت کردیم شما دنبال فرقه «احمد الحسن» رفتی، این آقا گفت چون استادم آقای فلانی اسم ایشان را به احترام خود ایشان نمی‌آوریم، می‌گوید چون استادم دنبال این‌ها رفته من هم می‌روم؛ حتی اگر به جهنم هم برود باز من دنبالش جهنم می‌روم، برای من خیلی عجیب بود استاد همین آقا شنیدم وقتی یک عده رفتند با او حرف زدند تا به صورت علمی متوجه‌اش کنند او گفت من به تأسی از استاد عرفان و اخلاقم آقای فلانی دنبال این جریان رفتم، این مخالف آموزه‌های ما است.

در روایتی آمده پیامبر به مردم فرمودند خودتان را از آتش جهنم نجات بدهید، سرقت نکنید بعد رو کردند به مردم گفتند حتی اگر دخترم فاطمه سرقت بکند، دستش را قطع می‌کنم، قرار نیست اگر کسی خطائی کرد هرکسی می‌خواهد باشد من بگویم اگر به جهنم رفت من به دنبالش می‌روم پس تحقیق چه شد؟ مگر دین ما نیست که اول بسم الله با «اقراء» شروع شده:

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»

بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفريد

سوره علق (96): آیه 1

با مطالعه شروع شده «اقراء» امر است بخوان خدا می‌گوید تحقیق و مطالعه کن این است دین ما، مگر شب اول قبر نیست که ائمه فرمودند وقتی آن دو تا ملک می‌پرسند خدا و پیغمبرت و امامت چه کسی است همه را که جواب دادی آخر سر دو ملک بزرگوار می‌پرسند این‌ها را از کجا گفتی؟ اگر بگوید مردم گفتند من هم گفتم چنان ضربه‌ی به او می‌زنند که قبرش پر از آتش می‌شود، این که نشد ما بیاییم بگوییم چون استادم گفته من هم می‌گویم حتی اگر به جهنم برود من هم به دنبالش می‌روم. استاد عزیز این تازه ملاها و آخوندهایشان هستند بقیه که هیچ آن‌ها را من کار ندارم!

استاد شریفی:

«احمد» آقا این بنده خدای که شما فرمودید آن روایت:

«علي مع الحق والحق مع علي»

تاریخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج14، ص320

را احتمالاً اشتباهی اسم استادش را جا گذاشته فکر می‌کند، هر کس هر چه گفت ما باید پشت سرش راه بیافتیم همیشه می‌گویند ما فقط «ثقلین» می‌گوییم همان‌طوری که شما فرمودید وقتی با آن‌ها وارد بحث می‌شوم تهش می‌شود این روایت را «ثقلین» می‌گوید شما باطل هستی می‌گوید نه از نظر من چون فلانی آدم خوبی بوده و ایمان آورده من هم ایمان می‌آورم.

این همه آیات قرآن کفار و مشرکین را مذمت کرده چرا شما ایمان نمی‌آورید؟ چون پدران و آباء و اجداد ما به این دین بودند؛ یعنی دقیقاً مصداق «احمد بصری» آیاتی است که خدا در قرآن ذکر می‌کند که ما داریم می‌بینیم چرا ایمان آوردی؟ چون فلان استادم، فلان دوستم، فلان هیأتی ایمان آورده من هم ایمان آوردم همین مطلبی که شما گفتید، در خدمت شما هستیم آقای «احمد» بفرمایید

بیننده:

نکته آخر را بگویم مطلب را جمع‌بندی کنم تا وقت عزیزان گرفته نشود، این صحبتی که کردیم ملاها و آخوندهایشان هستند بقیه را کار ندارم، این را می‌خواهم خدمت شما بگویم هیچ کدام این‌ها با تحقیق و مطالعه نیست، دیشب یکی از همین آقایان می‌گوید «شیخ طوسی» در «الغیبه» صفحه 314 گفت حدیث وصیت در بحث مهدیین به صورت متواتر و نسل به نسل به ما رسیده است.

من کتاب «الغیبه شیخ طوسی»‌ را برداشتم نگاه کردم دیدم دقیقاً همان صفحه‌ی را که این آقا دارد آدرس می‌دهد دیدم یک کلمه خدا می‌داند «شیخ طوسی» نه در مورد مهدیین دارد صحبت می‌کند نه بحث وصیت است بحث دیگری دارد می‌گوید ایشان دارد حدیث 12 امام را دارد بحث می‌کند می‌فرماید این‌که امامان ما 12 تا هستند این مطلب به صورت نسل به نسل و متواتر به ما رسیده اصلاً حدیث وصیت و مهدیین در کار نبود، از کتاب عکس گرفتم و دوباره سراغش رفتم آقای بزرگواری که خودت را طلبه می‌دانی «شیخ طوسی» اصلاً کلمه‌ی در مورد مهدیین و وصیت حرفی نزده.

می‌گوید اتفاقاً چند صفحه بعد این‌های که به 13 امام اعتقاددارند و اعتقاددارند که حضرت مهدی فرزندی دارد و قرار است بعد از امام بیاید و امامت را بگیرد گفتار بی‌اساس آن‌ها باطل و رد ادعای این‌ها از بدیهیات است. آقای «شریفی» و استاد عزیز ببینید ایشان در جوابم چه می‌گوید. در جوابم می‌گوید «شیخ طوسی» بی‌خود کرده که گفته تا همین الآن من داشتم با شما بحث می‌کردم وقتی از «شیخ طوسی» می‌خواستی یاد کنی می‌گفتی بزرگ‌ترین عالم شیعه، فخر شیعه، افتخار شیعه، بزرگ‌ترین عالم رجال شیعه «شیخ طوس» این حرف را زده الآن می‌گویی بی‌خود می‌گوید!

استاد شریفی:

«احمد» آقا ممنونم 5 دقیقه بیش‌تر وقت نداریم بیننده دیگر پشت خط است ممنونم لطف کردید. آن مطلبی که فرمودید بنده اسکنش را خدمت بینندگان نشان می‌دهم سخن شیخ الطائفه «شیخ طوسی» را کتاب «الغیبه شیخ طوسی» ایشان بعد از بیان حدیث وصیت تصریح می‌فرماید رد کسانی که به 13 امام اعتقاد داشتند همان‌های که گفتند حجة ابن الحسن اولادی دارد و پس از ایشان فرزند‌شان به امامت می‌رسد قولی بی‌اساس این‌ها هم باطل است، همان مطلبی بود که «احمد» آقای عزیز بیان فرمودند تشکر می‌کنم از «احمد» اقای عزیز ان شاء الله برنامه‌های بعدی در خدمت شما باشیم بیننده بعدی آقای «جعفری» از شهر «جهرم» سلام علیکم

بیننده (آقای جعفری از جهرم):

عرض سلام و ادب و احترام و وقت دارم خدمت جناب آقای «شریفی» و کارشناس محترم برنامه آقای‌ «هوشیار» عزیز. سه تا مطلب می‌خواستم خدمت‌تان عرض کنم اگر مقدور است پاسخ اجمالی به این مطالب بدهید هواداران فرقه «احمد بصری» ادعای کردند من می‌خواهم از صحت و سقم این ادعا مطلع بشوم که «احمد بصری» ظاهراً اوائل دهه 80 به حضرت آقا حضرت آیت‌الله «خامنه‌ی» نامه‌ی دادند جهت درخواست مساعدت برای آغاز قیام درست است؟

استاد شریفی:

سوال‌تان را بفرمایید از استاد سؤال می‌پرسم

بیننده:

همچنین چیزی بوده یا نه؟ دو: آیا این فرقه به 13 امامی اعتقاددارند یا نه؟

 

استاد شریفی:

این فرقه به 24 امامی معتقد هستند نه 13 امامی، این فرقه معتقد هستند ما 24 امام داریم آقای «احمد» امام 13 است و تا 24 امام از نسل «احمد بصری» است

بیننده:

ما با این عزیزان بحث و گفتگو داریم همچنین چیزی را رد کردند گفتند 13 امامی وجود ندارد طبق فرمایش رسول اکرم ما 12 امام داریم حرف ما را تأیید می‌کنند اعتقاد به 13 امام ندارند.

استاد شریفی:

مطالب خود «احمد» را خدمت شما نشان می‌دهم در ادامه همین مباحث ادعای امامت «احمد» را طی چند جلسه بحث خواهیم کرد تمام مستنداتش را آنجا هم خدمت شما نشان خواهم داد سؤال دیگرتان.

بیننده:

مطلب سوم بودجه این گروه از کجا تأمین می‌شود؟ ایام اربعین مواکب خیلی زیادی در «عراق» دارند، اربعین سال گذشته در این مسیر می‌رفتیم دیدیم افرادی عمامه به سر و روحانی بودند جلوی ما را گرفتند خیلی مهمان نوازی و خوشامد گوی و عرض ادب و احترام به ما داشتند، گفتند خبردارید که یمانی ظهور کرده ما یک سری سوالات خدمت‌شان عرض کردیم متأسفانه نتوانستند به ما جواب بدهند گفتند امام زمان غریب شده نماینده امام زمان در غربت و مظلومیت است، دارند او را محجور می‌کنند. رژیم «ایران» آزادی بیان ندارد، افرادی که روحانی هستند و مبلغ فرهنگ مهدویت هستند و جزو «انصار» هستند رژیم «ایران» دستگیر کرده است. 

استاد شریفی:

ممنونم اقای «جعفری» عذر می‌خواهم ما چون 2 دقیقه بیش‌تر وقت نداریم از محضر شما خداحافظی می‌کنم، من فقط یک اسکن نشان بدهم کتاب «وصیت مقدس» جناب «احمد بصری»‌ در این کتاب ایشان در صفحه 81 تصریح می‌کند مقام او، خلیفه‌ی از خلفای الهی و امامی از امامان اهل‌بیت است که ان شاء الله به جای خودش در قسمتی که ادعای امامت «احمد» را می‌خواهیم مطرح کنیم به طور مفصل اسکن‌ها را ارائه خواهیم کرد.

جناب استاد در حد 2 دقیقه نامه‌ی که آقای «احمد» به رهبری نوشتند آیا این صحت دارد؟

استاد هوشیار:

یک سوالی کردند و شما اسکنش را نشان دادید خیلی مختصر توضیح بدهم در کتاب‌های دیگرشان مثل کتاب «احمد موعود» که آقای « علا سالم» نوشته آنجا تصریح می‌کند که «احمد» امام 13 از 24 امام است؛ یعنی تصریح به اسم است که بعداً در زمان مناسب در مورد همین مسئله صحبت خواهد شد.

در مورد نامه‌ی که این ادعا شده، بله یک نامه‌ی را «مکتب احمد» به رهبری نوشتند صرف نوشتن است، گاهی می‌بینیم که بعضی‌ها نامه سرگشاده می‌نویسند به خیال این‌که به دست رهبری رساندند یک نامه‌ی در یک کانالی منتشر می‌کنند «احمد» هم همین‌طور یک نامه‌ی را خطاب به رهبری منتشر کرد که شما باید «ایران» را به ما تحویل بدهید و این امانتی که دست شماست به ما برسانید این مسئله بود.

یک نامه‌ی را همین آقای «حسین موسوی» تنظیم کرد، به مکتب نشان داد و آن‌ها هم تأیید کرده بودند و آن را به واسطه یکی از سخنران‌ها گویا به بیت رساندند و آن‌طور که ادعا شده به دست رهبری رسیده و ایشان هم مخالفت خودشان را در مورد این جریان ابراز کردند، و الآن هم در حال حاضر چون این را من باید تصریح بکنم بعضی از اتباع «احمد» می‌گویند رهبری هم ایمان آورده اما تقیه می‌کند!!

متأسفانه با همین حرف‌ها بعضی‌ها را منحرف می‌کنند، رهبری به «احمد بصری» ایمان نیاورده بلکه از مخالفین جدی جریان است چرا؟ چون ایشان مستقیم دو تا نماینده تعیین کردند، یکی برای «دادگاه ویژه روحانیت» و یکی برای «دادسرای عمومی» که خاص وظیفه‌شان بررسی همین پرونده‌ها است که با جدیت در مورد این پرونده‌ها کار بشود.

استاد شریفی:

شاید تقیتاً کسانی که می‌خواهند در این جریان فعالیت کنند با آن‌ها برخورد شود

استاد هوشیار:

بله، یعنی تقیه در برخورد. پس دو تا نامه به این شکل بوده است؛ خود نامه نوشتن چیزی را اثبات نمی‌کند خیلی‌ها به رهبری نامه می‌نویسند و می‌گویند که شما حق نیستید این کسی که نامه می‌نویسد می‌گوید شما حق نیستید با این نامه خودش حق نمی‌شود در مورد پول‌های که به دست می‌آید جریان «احمد» از کجا پول می‌آورد؟ «وهابیت» از کجا پول می‌آورد؟ «بهائیت» از کجا پول می‌آورد؟ جریان‌ها برانداز نظام در فتنه‌های مختلف از کجا پول می‌آورند؟

جریان «احمد» هم از همان‌جا پول می‌آورد، پول‌های که از کشورهای مختلف به آن‌ها می‌رسد از کاش بخش دوم کلیپ «حسن حمامی» زمان بود پخش می‌کردیم که آنجا تصریح می‌کند می‌گویند این پول‌ها را از کجا آوردید؟ می‌گوید از «دبی» و «امارات» برای ما پول ارسال می‌کنند، این پول‌ها از چه جیب و منبعی می‌آید؟ مشخص است.

بخشی از حمایت‌ها به این شکل است و بخشی از حمایت‌ها متأسفانه یک بُعد فرقه این است که فرقه‌ی را استمثار می‌کند افرادی در این فرقه و جریان هستند که خانه‌اش را فروخته و پولش را برای «مکتب احمد» در «نجف» فرستاده و این‌ها سوار بر جهالت مردم شده‌اند و دارند تمام پس انداز زندگی‌ و همه درآمدشان را با این امید که به ما پول بدهید در مقابل «سفیانی» بیاستیم دارند پول جمع می‌کنند؛ پس این پول از کجا می‌آید کاملاً مشخص است که از کدام منبع دارد تأمین می‌شود.

استاد شریفی:

به قول آن بیننده بزرگوار می‌گوید من چون استادم به این ایمان آورده به جهنم هم برود من می‌روم، این استادش هم اگر فردا طلب پول کند همین افراد ساده هر چقدر پول هم که استاد‌شان خواسته باشند در اختیارش قرار می‌دهند، همان‌طور که فرمودید این‌ها حتی خانه‌های‌شان را برای «مکتب احمد» می‌فروشند این‌ها می‌گویند تقلید باطل است شما مقلد هستید، اصلاً در توهم هستند نه کسی را دیدند نه «احمدی» را دیدند؛ حتی نماینده‌های «احمد» در «عراق» را ندیدند شاید با 10 تا واسطه است به صرف این‌که مکتب گفته است پول بریزید خودشان هر چقدر پول باشد واریز می‌کنند

استاد هوشیار:

من یک توضیح دیگر بدهم شاید در «ایران» 60 درصد اتباع «احمد» به «احمد» ایمان نیاوردند به «عباس فتحیه» ایمان آوردند این‌ها مقلد «عباس فتحیه» هستند «عباس فتحیه» به فرض رفته مطالعه کرده به چند مطلب رسیده، بحث باطل و حق بودنش را نمی‌گویم آمده آن‌ها را بازگو کرده عده‌ی که هیچ سواد خواندن و نوشتن ندارند به تقلید از «عباس فتحیه» تعیین مسیر کردند و به «احمد» ایمان آوردند، اگر تقلید باطل است تقلید شما که باطل‌تر است. با این حساب خیلی از شماها که شیعیان «عباس فتحیه» هستید باید برگردید چون در کار‌تان تقلید کردید.

استاد شریفی:

متشکر از حضرت استاد، ایشان نکته‌ی را فرمودند مطلب از جناب آقای «علا سالم» اسکنش را برای این بیننده بزرگوار نشان بدهم از باب این‌که ما سخنی که در این شبکه می‌گوییم سخنی است که مطالب را مستند می‌کنیم کتاب «قبل از طوفان دوم احمد موعود علا سالم» یکی از افراد جریان «احمد بصری» از بزرگان این جریان صفحه 49 "«قائم احمد» آن سیزدهمین از 24 امام است."

گفتم ان شاء الله سر فرصت در بحث امامت مفصل روی این موضوع بحث خواهیم کرد از جناب استاد «هوشیار» تشکر می‌کنیم، امشب با مطالب‌شان ما را مستفیض فرمودند، از شما بینندگان عزیز هم تشکر می‌کنیم بخصوص عزیزانی که تماس گرفتند، از بزرگواری که پشت خط بودند عذرخواهی می‌کنیم نشد بیش‌تر از این از عزیزان استفاده کنیم ان شاء الله در برنامه‌های بعد در خدمت شما عزیزان هم خواهیم بود شما را به خدای بزرگ می‌سپارم یا علی مدد خداحافظ.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

 


مهدی یار - جریان شناسی فرقه احمد بصری>

شبکه ولی عصر مهدی یار علی شریفی حجت الاسلام هوشیار