شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت ششم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:25 مرداد 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احرام خدمت همه شما بینندگان محترم و عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) تبریک عرض می کنم این ایام عزیز، ایام ولایت امیرالمؤمین را خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم عید سعید غدیر عیدالله الاکبر را پشت سر گذاشتیم روز گذشته هم 24 مباهله روز عید مباهله بود عید فراموش شده ما شیعیان تقریباً،این عید عزیز را خدمت شما تبریک عرض می کنم عیدی که به تعبیری اگر عید غدیر روز معرفی جانشین برای پیامبر بزرگوار اسلام است روز مباهله، روز معرفی جان و نفس پیامبر بزرگوار اسلام است به تعبیر آیه شریفه مباهله.

امروز هم روز نزول آیه هل آتی در وصف امیرالمؤمنین حضرت صدیقه طاهره و اهلبیت عصمت و طهارت است. سلام عرض می کنم خدمت کارشناس محترم برنامه حاج آقای عباسی، از ایشان هم خواهش می  کنم عرض سلامی خدمت شما داشته باشند تا ان شاء الله وارد بحث بشویم، سلام علیکم حاج آقا ایام بر شما مبارک.

استاد عباسی:

سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم بر همه بینندگان گرام شبکه جهانی ولیعصر(ارواحنا له الفداء) و همینطور عرض تبریک به مناسبت روز عید مباهله که دیروز بود و همینطور نزول آیه هل «اتی» سوره انسان در شأن امیرالمؤمنین صلوات الله و سلام علیه و حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها، امیدوار هستم که خدا ما را از پیروان واقعی اهل بیت علیهم السلام قرار دهد و به ما توفیق اطاعت و ولایت آنها را عنایت بفرماید.

مجری:

خیلی ممنون متشکر؛حاج آقا صحبتی که جلسات گذشته داشتیم در مورد رجوع به متخصص مبانی عقلی را فرمودین آیات قرآن را هم فرمودین وارد روایات شدیم روایتی که هفته گذشته فرمودید.

فأَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ أحدیثنا

سؤال مطرح هست که این روایت را چرا مرحوم کلینی درکتاب کافی شریف ذکر نکرده است اگر روایت مهمی بودحتماً آنجا ذکر می شد این را بفرمایید تا وارد بحث بشویم.

استاد عباسی:

بله

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصرٍ ومعین ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم مصطفی محمد و علی اهلبیته الطبین الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین.

روایتی را ما عرض کردیم محضر بینندگان عزیز در رابطه با وجوب رجوع به علما در حوادثی که در دنیا اتفاق می افتد در شرایط آخر الزمان اتفاق می افتد و برای فهمیدن وظیفه باید به علما مراجعه بشود توقیع شریف از حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء بود که راوی اصلی آن مرحوم کلینی بود، اما مرحوم کلینی این را در کتاب کافی شریف نقل نکردند و شیخ صدوق و شیخ طوسی این روایت را نقل کردند درکتب و آثار خودشان علت عدم نقل را شاید بتوانیم اینطور بیان بکنیم که حساسیت هایی در رابطه با شیخ کلینی و در زمان ایشان وجود داشت چون ایشان در دوران غیبت صغری حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء بودند و با وکلای و سفیران حضرت مهدی (عج) ارتباط داشتند. اگر ایشان این توقیع را نقل می کردند حساسیت های حکومت و دیگران نسبت به ایشان اتفاقاً بیشتر می شد و سخت تر می شد مشکلاتی را بوجود می آورد لذا دیگر در این زمان نقل نکردند تا زمان غیبت کبری، یعنی درکافی نیاوردند که درمعرض دید و خیلی بخوردهای خاص و حساسیت ها قرار بگیرد و بعد ما میبینیم که در دوران غیبت کبری حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء مرحوم شیخ صدوق متوفای 381 هجری قمری چون 329 دیگر دوران غیبت کبری حضرت ولیعصر آغاز شده و در دوران غیبت کبری هستیم ایشان متوفای 381 هستند یعنی فاصله زیادی دارند و لذا ایشان نقل کردند و حساسیت در دوره ایشان نبوده همینطور مرحوم شیخ طوسی علی الله مقامه الشریف که متوفای 460 هجزی قمری بوده که حساسیت کمتر بوده خطر کمتری نسبت به اعتقاد به مهدویت، چون بینندگان عزیز ما می دانند که به هر حال یکی از آن علت های غیبت برمی گردد به این در خطر بودن جان حضرت چون قصد کرده بودن حکومت بنی العباس که هرطوری هست حضرت را به شهادت برسانند و لذا ارتباط با ایشان سخت شد و حتی سفیران هم با مشکلاتی در این رابطه موجه بودند لذا اگر، نکته دیگر این هست که نقل روایت در کافی شریف در واقع معرفی فردی بود که مستقیم با امام زمان ارتباط گرفته چون آنجا باید سلسله سند را ذکر می کرد و شخصی که راوی هست و مستقیم از حضرت توقیع را گرفته اینجا در واقع معرفی او بود، و به خطر افتادن او بود که باز این کار.

مجری:

یعنی می شود گفت به نوعی تقیه هم بوده در آن زمان

استاد عباسی:

بله بله اساساً مرحوم کلینی هیچ توقیعی را در کتاب شان نیاوردند چون توقیع ها خلاف تقیه در رابطه با حضرت مهدی (عج) بود لذا هیچ توقیعی را شما در کافی و کلینی نمی  بینید، بله اگر ایشان ده توقع نقل کرده بود اما این توقیع را نمی آورد می گفتیم شاید مثلاً روایت را قبول نداشته که نقل نکرده اما وقتی که هیچ توقیعی را نیاورده این را هم نیاورده پس اساساً ارتباطی به باورد داشتن به این، عدم باورد نبوده ضمن اینکه کسانی که نقل کردند که شیخ صدوق باشد و شیخ طوسی باشد اینها اتفاقاً اطمینان داشتند به نقل مرحوم کلینی و با یک طیب خاطری آمدند این روایت را نسبت به، از ایشان بعنوان توقیع نقل کردند.

مجری:

یعنی نقل آنها بعد از فوت مثلاً عثمان بن سعید یا سایر نواب بوده، یعنی خطری آنها را تهدید نمی کند.

استاد عباسی:

بله در غیبت کبری است، نه، نه خطری نواب را و ناقلان این توقیع را و راوی را تهدید می کند و نه اساساً هیچ یک از سفیران حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء چون دیگر دقیقاً در دوران غیبت کبری حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء هستیم شیخ طوسی که خیلی فاصله گرفته یعنی بیش از یک قرن فاصله گرفته صد و اندی سال فاصله گرفته 329، منتهی ایشان موت ایشان 460 هست و شیخ صدوق هم بله 50 یا 60 سال تا حالا تا وفات شان حداقل 30تا مثلاً 50 سال فاصله هست که ولو اینکه مثلاً اواخر عمرشان هم نبوده باشد حداقل 20یا 30 سال دیگر مسجل شده دیگر یعنی هیچ سفیری نیست که بخواهد مرتبط با حضرت ارتباط بگیرد که چه جان او در خطر بی افتد چه خلاف تقیه باشد برای به اصطلاح ناقل روایت.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، حاج آقا سؤال دومی که مطرح هست این است که شما در متن روایت هم هست

فارجعوا إلی رواة احادیثنا

شما این را تعبیر کردید به فقها و مراجع این در کلام بزرگان و علمای شیعه سابقه داشته که این توقیع شریف را از آن استفاده بکنند برای فقها و مثلاً همین مسئله تقلیدی که موضوع بحث برنامه عصر ایمان است.

استاد عباسی:

بله همانطوری که حالا عرض کردیم روایت که روایت قطعی هست اما نقلی که علما و استنباط و استفاده ای که عما داشتند از این باز همین نکته را ثابت می کند که این برداشت هم برداشت ما نیست نسبت به روایتی که عرض کردیم. یکی را عرض می کنیم در مرحوم شیخ صدوق در پاورقی کمال الدین شیخ صدوق آمده که مرداد از راویان حدیث در کلام مبارک حضرت

والمراد بروات الحدیث الفقها الذین یفقهون الحدیث ویعلمون خاصه و عامه و محکمه و متشابه و یعرفون صحیح من سقیمه و حسنه من مختلف

مراد از راویان حدیث در کلام مبارک حضرت همان فقهای حقّه ای هستند که، همان کسانی هستند که قوّه فکر و فهم حدیث و کلام معصوم را دارند و از کلام خاص و عام و محکم و متشابه، متشابه امام معصوم در احادیث با خبراند و از احادیث صحیح از نا صحیح و حدیث حسن از غیر آن را تشخیص می دهند همان کسانی که قوه تفکیک بین کلام صحیح و غیر آن را دارند قوه تشخیص بین کلام اصیل از کلام غیر اصیل را دارند مراد حضرت از راویان حدیث آن کسانی نیستند که کتاب های معروف را مطالعه می کردند این مفصل در کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق آمده اما وقتی که ما مراجعه می کنیم به آثار می بینیم که باز مرحوم شیخ صدوق در کتاب من لایحضر الفقیه خودشان که خب یک از کتب اربعه ماهست، کتاب بسیار معتبری هست در باب فقه و آقایان هم احتمالاً باید به هر حال به این کتاب ارجاع بدهند حتی اجتهاد و تقلید را قبول ندارند روایات اینجا هست دیگر اما شما ببیندی که مرحوم شیخ صدوق در مقدمه این کتاب چه مطلب ویژه و خاصی را بیان می کند تقریباً آن پاورقی که آنجا داشتیم در من لایحضر در مقدمه من لایحضر آمده که خیلی زیبا است اگر دوستان تصویر مانیتور را لطف بکنند کتاب.

مجری:

اکمال الدین کتاب جدید تری بوده، اول کدام نگارش شده توسط شیخ صدوق.

استاد عباسی:

بنظر می آید که، من تقدم و تاخر را در ذهنم نیست اما بنظر می آید که در پاورقی محققین این کلام را از من لایحضر، چون من لایحضر در مقدمه خود کتاب و نوشته خود مرحوم شیخ صدوق هست اصل نوشته بله این هست که می خواهیم عرض بکنیم خدمت تان در کتاب من لایحضرالفقیه شیخ صدوق(علی الله مقامه الشریف) همانطور که بینندگان عزیزاین جلد کتاب است ملاحظه می فرماید و این در صفحه، و این صفحه اول آن صفحه اول که عرض کردم منظور صفحه اول کتاب که مشخصات کتاب را دارد و در صفحه دوم ایشان در مقدمات خود شان عباراتی دارند صفحه دوم به بعد، بعد می گوید:

و صنفت له هذا الکتاب

از من کتابی خواسته شده بود و من این کتاب را نوشتم در تصنیف این کتاب من اسانید کتاب را هذف کردم

لأن لا تکثر طرقه

بخاطر اینکه طرق این روایت زیاد نشود(خیلی کتاب حجیم نشود)

اگر چه فواید زیادی دارد به هر حال طرق روایات آورده بشود

و لم أُقصد فیه

و من قصد نکردم در این کتاب

چه را قصد نکردم؟ ادامه مطلب ایشان را تصویر را بی آورم، می گویند که:

  من دراین کتاب قصد نکردم کاری که مصنفین انجام می دهند

فِی إیراد جمیع ماروا

هر چه روایت یافته اند جمع می کنند

بعضی از مألفین و مصنفین کار شان این است جمع آوری کُل آن روایاتی است که به دست شان رسیده است و این هم خب یک ویژگی دارد دیگر یعنی یک قصدی از این دارند مثلاً می خواهند هر چه روایت هست در یک جا جمع آوری بشود و از بین نرود مثل کاری که مرحوم مجلسی(علی الله مقامه الشریف) انجام داده در بهار الانوار و هر چه کتاب و هر چه روایت وجود داشته تمام روایات را در یک جا جمع آوری کرده که دیگر بعد از این در واقع خب کسی نیاید بگوید آقا من روایتی داشتم شما ندید روایت را روایتی وجود داشته، هر چه هست در یک جا جمع آوری بشود تحلیل و بحث در رابطه با آن و استفاده از آن به عهده اهل ان است.

بعد جالب است بعد می گوید:

بل قصدت إلی إیرادما أفتی به و أحکم بصحته

بلکه من روایتی را اینجا نقل کرده ام

این خلاف حرفی که آقایان می گویند باید فقط نقل روایت شده باشد و اصل روایت به دست ما رسیده باشد نقل روایت باشد می گوید:

من روایاتی را اینجا آورده ام در این کتاب من لایحضروه الفقیه که فتوا دادم بر طبق آن و حکم بر صحت آن کردم، هم حکم صحت آن را کردم که یعنی روایت را قبول دارم بعد آن فتوا دادم به آن یعنی روایاتی هست ولو اینکه صحیح هستند من به آنها فتوا نداده ام یعنی استنباط من این است که از این روایت نمی شود فتوا به دست آورد، استنباط من این است که از این روایت حکم شرعی به دست نیامده است.

و أعتقد فیه

می گوید: من روایت های را آورده ام که اولاً فتوا دادم حکمی به صحت شان

و أعتقد فیه أنّه حجّة فیما بینی و بین ربّی

که این روایات، اعتقاد من این است که این روایات حجت بین من و خدا باشد من این روایات را آورده ام اینجاها.

یعنی چه؟ یعنی من روایات را نیاوردم بریزم داخل این کتاب خود مخاطب برود برداشت و استنباط بکند استفاده بکند. آقا مگر روایات اهلبیت همه قابل استفاده نیستند؟ همه آن قابل استفاده هستند که بشود از آنها استنباط بکند فقیه، حکم به صحت آنها بدهد و حجت بین آنها و خدای متعال باشد. اینها قابل استفاده هستند حالا روایت از خود امام معصوم روایت نقل می کنیم که دقیقاً روشن کننده این ماجرا هست که خود امام معصوم می گوید آقا همه روایات ما نه همه آن چه از ما به دست شما می رسد نه روایات باید پالایش بشود باید بررسی بشود در جای خودش و استنباط بشود. می گوید و آنهای که اعتقاد به حجّت شان دارند.

تقدَّس ذکره و تعالت قدرته و جمیع ما فیه مستخرج من کتب مشهورة علیها الموّل و الیها المرجع

می  گوید همه روایاتی که آوردم از کتب مشهوره آوردم من به آنها اعتماد کردم و تکیه به آنها دارم و آنها پشتوانه هستند و آنها مرجع هستند بعد می گوید مثل کتاب چه کسی، مثل کتاب نمی دانم حریز بن عبدالله سجستانی،عبیدالله بن علی حلبی علی بن مهزیار اهوازی،حسین بن سعید و دیگرانی ک از آنها روایت نقل کرده.

مجری:

همه هم از مشایخ هستند دیگر.

استاد عباسی:

همه از مشایخ هستند، نکته مهم و کلیدی در این است اصلاً اسم کتاب را چه گذاشته ایشان؟ اسم کتاب را شما بخوانید برای ما

مجری:

من لا یحضره الفقیه

استاد عباسی:

من لا یحضره الفقیه، یعنی آن روایاتی که فقیه برای فتوا دادن به آنها نیاز دارد و یادش نیست، در اختیارش نیست من همه را یک جا جمع می کنم، شما می خواهی در رابطه با نماز فتوا بدهید باز کن روایات نماز را ببین، باز کن روایات وضو را ببین، باز کن روایات صوم را ببین؛ من لا یحضره الفقیه، یعنی آن چیزی که خب، همه روایات را که حفظ نیست فقیه باید مراجعه بکند.

مجری:

آن چیزی که فقیه نیاز دارد برای فتوا

استاد عباسی:

فقیه نیاز دارد برای فتوا، خیلی جالب است آقایانی که امروز آمدندعلم برداشتند این مسئله را مطرح می کنند که آقا مردم را ارجاع بدهیم به روایات اصلاً من لا یحضره الفقیه نوشته نشده برای مردم برای همه، نوشته شده برای فقیه من لا یحضره الفقیه؛ نوشته شده که فقیه برای استنباط وقتی می آید درمقام فتوا قرار می گیرد در مقام استنباط قرار می گیرد این را در اختیار داشته باشد و بر اساس روایاتی که اینجا آمده که می گوید من روایاتی آوردم که بین من و خدای من حجت است من خودم به او فتوا دادم

مجری:

ما أفتی به

استاد عباسی:

ما أفتی به

و جالب است که باز ایشان می گوید من به او فتوا دادم اما کسی را اجبار نمی کند نمی گوید هر روایتی که فقیه به آن فتوا می دهد می گوید آن روایتی که فقیه نیاز دارد مراجعه بکند برای فتوا دادن

مجری:

باز هم فقیه آنجا استنباط و برداشت خودش هست.

استاد عباسی:

باز هم ممکن است استنباط بکند برداشت یک چیز دیگر در بیاید از کار،غیر از شیه صدوق در بیاید، غیر از شیخ طوسی در بیاید،خب مگر همین علما و اینها گاهی اوقات در استنباط اختلاف نظر نداشتند؟ بله حالا شما می گویید که اینها اختلاف نظر داشتند خب آقا پس رها بکنید برویم سراغ خود روایات اینها روایات را دیدند اختلاف نظر داشتند فقیه بودند اختلاف نظر داشتند عالم بودند اختلاف نظر داشتند اگر ما مردم خودمان مراجعه بکنیم همینطوری به روایات چه اتفاقی خواهد افتاد؟

مجری:

اختلاف نظر صدها برابر می شود.

استاد عباسی:

صدها برابر و هزاران برابر یعنی به عدد نفوسی که در عالم وجود دارد احتمالاً ما رأی و دیدگاه خواهیم داشت یک کسی بگوید این کار را انجام بده، یک کسی بگوید این کار را انجام بده، هر کسی بخاطر اینکه اینها با مبانی متقن با دهها سال درس خواندن مطالعه کردن کار کردن باز اختلاف نظر گاهی پیدا می کنند یا پیدا کردند، اگر اینها نباشد و همینطوری مراجعه باشد که در همان در مرحله اول درخیلی از این موارد اصلاً تعارض بوجود می آید و تمام اصلاً دیگر به مرحله بعد نمی رسد این هم یک قول از در واقع شیخ صدوق رحمةالله علیه.

یک کتاب دیگری را هم من ارجاع بدهد کتاب القول الرشید که عرضم خدمت تان که به قلم سید عادل العلوی هست و به نوعی زیر مجموعه از کتاب شرح و تعلیق بر کتاب عروة و منحاج المؤمنین و کتاب های دیگر مرحوم آیت الله عظما مرعشی نجفی هست اما قلم نهایی و تنظیم نهایی با سید عادل علوی هست که خود ایشان هم از علما بودند ؛ در کتاب القول الرشید فی الإجتهاد و تقلید که فقه استدلالی هست

 اینجا آن روایت را آورده

وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا

و اینگونه استدلال کرده و رجوع، بعد از نقل این روایت می گوید:

و الرّجوع الی الروات إنّما هو لمعرفت حکم الواقعه

چرا می گوید رجوع کنید به راویان حدیث برای اینکه حکم واقعه را متوجه بشوید یک اتفاقی افتاده در جامعه یک مسائلی پیش آمده بین مؤمنین بین مسلمان ها الآن حکمش را نمی دانند، نمی دانند باید چه کار کنند در این شرایط برای اینکه معرفت پیدا بکنند به حکم واقعه مراجعه به روات، حالا

فیدل علی الافتاء و الإستفتاء

پس دلالت می کند این بر إفتاء و إستفتاء

یعنی شما بلند بشودی بروید  به اصطلاح سؤال بپرسید مردم بروند سؤال بپرسند فقیه پاسخ سؤال آنها را بدهد إفتاء و إستفتاء، إستفتاء را مردم انجام می دهند إفتاء از جانب به اصطلاح فقیه آن کسی که راوی حدیث هست راوی، خب اگر قرار باشد که ما سراغ راوی عادی برویم، خب ما می رویم بعد به ما می گوید این ده تا روایت تقدیم شما ما چه کارش کنیم ده تا روایت را من می توانم به تنهایی خودم بفهمم که حکم واقعی چه هست از این ده تا روایت در بیاورم؟ می توانم آنها را باهم تطبیق بدهد، می توانم آنها را با قرآن تطبیق بدهم می توانم از آنها استنباط بکنم؟ نه بنابر این اینجا

فیدل علی الافتاء و الإستفتاء فالفقیه حجت الإمام و الإمام حجت الله

فقیه می شود حجتی از جانب امام معصوم که دارد با زحمت با تلاش خودش کلام امام معصوم را می فهمد و می فهماند.

یعنی فقط هم قرار نیست خودش بفهمد؛ می فهمد و می فهماند و از آنطرف هم خدای متعال حجت بر امام معصوم هست یعنی امام حجت را از خدا می گیرد و فقیه حجت را از امام می گیرد و به مردم منتقل می کند این چیزی که باز ایشان هم در به اصطلاح کتاب خودشان ذکر کردند و نکته خیلی قابل استفاده ای هست.

 مجری:

خیلی ممنون و متشکر من یک سؤال دیگر هم داشتم راجع به همین فکر می کنم یک قستمی از آن را در این پاسخ سؤال قبلی توضیح دادید اما خب برمی گردیم به دوستان   ماند در اتاق فرمان یک برنامه می بینیم، میان برنامه می بینیم و بر می گردیم با ادامه سؤالات در محضر استاد عباسی عزیز خیلی ممنون که ما را تماشا می کنید.

سلامی مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز دوستانی که ما را دنبال می کنند درماهواره یاهست از طریق سایت شبکه جهانی حضرت ولیعصر و همچنین از طریق اینستاگرام شبکه راه های ارتباطی با برنامه باز هست دوستان برای تان زیرنویس می کنند هم می توانید از طریق ارسال پیامک هم از طریق تماس با شبکه در برنامه حضور داشته باشید و سؤالات خودتان را از کارشناس محترم برنامه استاد عباسی بپرسید.

حاج آقا سؤالی که داشتم من عرضم به خدمت تان که یک قسمتی از آن را در همان روایتی که از کتاب، مقدمه کتاب من لایحضر الفقیه بود گفتید. این، تکلیف اینکه این راویان حدیث آیا همین فقها و مراجع امروز هستند این بصورت دقیق و روشن بخواهیم یک استدلال کاملی برایش بیاوریم آن را سؤال کرده بودند و خواسته بودند که شما این را کامل تبیین کنید.

استاد عباسی:

بله ببینید در واقع

مجری:

یعنی همان بحثی که الآن دوباره هست دیگیر، یک عده می گویند باید رفت سراغ محدث، رفت سراغ فقط روایت سراغ فقیه و فتوا نباید رفت. این می خواهم دیگر مثلاً کامل تبیین بشود که دیگر از این بحث کامل عبور کنیم ان شاء الله.

استاد عباسی:

بله ببینید بحث رجوع به روات احادیث را اینها آمدند اینطور بیان کردند که، اینها مقصود همان معنای اصطلاحی راوی حدیث هست، همانی که الآن در علم رجال و حدیث و اینها دارد، بابا این فلانی راوی حدیث است، خب اینجا هم حضرت گفته راوی حدیث دیگر پیچیده نگفته، پس برویم سراغ راوی حدیث و تمام ما در واقع مقابل این را داریم می گوییم و می گوییم آقا این مطلب به معنای راوی حدیث، راوی اصطلاحی حدیث که فقط روایت می کند حدیث را آموزه ها و علمی دارد و بیان می کند نیست بلک باید بتواند استنباط بکند و این را در واقع ما باید ثابت بکنیم.

ببینید ما معتقد هستیم که این نیست آن راوی حدیث و باید فقیه باشد و مستنبط باشد علتش این هست که به صرف نقل روایت و حفظ بودن یک روایت فرد آگاه به روایت نخواهد بود در روایات خود معصومین علیهم السلام هم آمده یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر کسی بخواهد بفهمد که باید چه کار کند ما که روایت را نمی خوانیم که فقط روایت خوانده باشیم ما یک موقع روایت فضیلت امیرالمؤمنین، روایت فضیلت می خوانیم کیف بکنیم، اما در مسئله فقه که صرفاً برای کیف کردند که نیست که روایت را می خوانیم می خواهیم ببینیم خب حالا چه کار کنم آخرش، خب حالا اگر فقط قرار است که راوی حدیث باشد چطوری می خواهد به ما بگوید فقط چه کار کنم، چرا نمی تواند بگوید آقا این روایت هست دیگر روایت را می خواند می گوید تمام شد. اگر بخواهد نگوید به ما که این کار را بکن، اگر به ما بگوید که می شود فقیه دیگر، یعنی اگر بتواند واقعاً همه زوایای حدیث را بررسی بکند به ما بگوید می شود استنباط، خب می شود خودش دیگر در واقع فقیه دیگر، اما اگر نه فقط قرار است که نقل بکند، من به او می گویم آقا چطور نماز بخوانم؟ می گوید فلان جا روایت هست این روایتش هم این است فوقش این روایت را برای ما می خواند ترجمه می کند ما می خواهیم برویم عمل بکنیم بعد به او می گوییم خب مثلاً در روایت نیامده بود که الآن اگر مثلاً سجده را مثالً اینطوری به جا آوردم چکار بکنم ساکت است دیگر چیز نمی تواند بگوید.

مجری:

پاسخی ندارد.

استاد عباسی:

پاسخی ندارد، پس این می شود راوی حدیث حالا ما به چه نیاز داریم در رسیدن به حکم خدا، حکمی که از جانب خدا آمده می خواهیم عمل بکنیم به فهم سخن اهلبیت نیاز داریم به فهم زوایای سخن اهلبیت نیاز داریم، و اینکه مثلاً آقا این زمان صدور روایت چه زمانی بوده،چه زمانی اتفاق افتاده لغت این عبارت این کلام این لغت به چه معنا هست، رجال روات، مثلاً راویان حدیث، راویان مورد اعتمادی هستند یا مورد اعتماد نیستند اینها باید بررسی بشود، علم به احراز صدور نصب پیدا بکنیم، احراز دلالت نصب، مقام بیان روایت علم به ناسخ و منسوخ به خیلی از این ویژگی ها باید ما علم پیدا بکنیم که جالب هست در یک روایت در کتاب عیون الخبار الرضا همینطور که ملاحظه می فرمایند. ایشان نقل کرده این روایت دقیقاً در واقع حلال مشکل ما در فضای معاصر و این گفتار هست.

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ

در کتاب عیون اخبار الرضا، مرحوم شیخ صدوق یک روایتی در جلد اول، صفحه261

که می شود ابراهیم بن هاشم

عَنْ أَبِي حَيُّونٍ مَوْلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ

آقا امام رضا (ع) فرمودند:

در واقع تمام کننده بحث در باب این روایت است

مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ اَلْقُرْآنِ إِلَى مُحْكَمِهِ هُدِيَ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ

اگر کسی متشابه قرآن را به محکم قرآن برگرداند این هدایت می شود.

یک آیه ای پیدا کرده آقا متشابه هست از متشابهات هست، مگر قرآن متشابهات هم دارد؟ بله دراد؛ اگر کسی به متشابهات تمسک بکند بدون اینکه برود سراغ محکمات گمراه می شود؟ بله امام رضا فرمودند گمراه می شود  و دهها روایت در این رابطه داریم پس بنابر این حتی خود قرآن هم اینطور نیست که همه آیات هر آیه ای را بخواند آدم عمل بکند تمام باشد و به اصطلاح نجات پیدا بکند، نه ممکن است به گمراهی بیفتی،چه زمانی به گمراهی نمی افتید وقتی که متشابه قرآن به محکم قرآن برگردانده می شود و استفاده می شود که این، این هم در واقع کار خود امام معصوم هست.

ثُمَّ قَالَ

بعد حضرت فرمودند  قرآن را توضیح دادند بعد فرمودند

إِنَّ فِي أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً كَمُتَشَابِهِ اَلْقُرْآنِ وَ مُحْكَماً كَمُحْكَمِ اَلْقُرْآنِ

در احادیث ما متشابهی هست مانند متشابهات قرآن و محکماتی هست مانند محکمات قرآن

فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْكَمِهَا وَ لاَ تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْكَمِهَا فَتَضِلُّوا

پس متشابهات احادیث ما را برگردانید به محکمات، اگر برنگرداندید و  فقط به خود متشابهات تمسک کردید و عمل کردید گمراه خواهید شد.

مجری:

یعنی تک روایت تک روایت نمی شود

استاد عباسی:

تک روایت تک روایت نمی شود باید کسی باشد که در مقام امکان فهم کلام معصوم را داشته باشد و این استنباط است یعنی واقعاً باید دهها سال وقت گذاشته باشد بداند آقا الآن کدام یکی از این کلام های امام معصوم محکم است یا متشابه هست، ناسخ است منسوخ است قبل بوده بعد بوده گاهی امام رضا(ع) ممکن است کلامشان نسبت به کلام یک معصوم دیگر حکم ناسخ و آن حکم منسوخ را پیدا بکند خیلی ظرائفی دارد که حالا در دسته های بعدی روایات که اصلاً وارد ابواب دیگر می شود اصلاً هولناک می   شود من مواردش را فقط برای بیننده ها عرض بکنم، لرزه به بدند آدم می افتد که یعنی ما که مثلاً حالا کمترین هستیم ده پانزده سال، بیست سال در حوزه بودیم شاید اساتیدی که سی سال چهل سال بودند واقعاً آدم حس می کند که یک بحر عمیقی هست که اثلاً خیلی دشوار است یعنی رفتن سراغ روایات و می خواهی شما یک حکمی از آن استنباط بکنی یک مطلبی می خواهی بگویی که یک نفر دو نفر صد نفر هزار نفر می خواهند به آن عمل بکنند یا نه خودت می خواهی به آن عمل بکنی و می خواهی حجت بین خودت و خدای خودت داشته باشی اینقدر ظرافت وجود دارد اینقدر مطالب، مطلب و علم برای دانستن وجود دارد تا شما به یک روایت به معنای واقعی یک روایت دست پیدا بکنید که شاید اولاً یعنی شاید اگر یک طلبه ای که تازه وارد حوزه می شود سال اول، دوم، سوم همه این مراحل را به او بگویند، بگوید آقا ما نخواستیم اصلاً نشدنی است بعد دیگر با تفضل حضرت ولیعصر اروحنا له الفداء با کمک خدای متعال افراد بعد از سالها ممارست و کار که حالا عرض خواهیم کرد بخشی ازاتفاقات را  لا أقل عرض خواهیم کرد که چه مراحلی طی می شود ان شاء الله این طلب بیننده هایمان، فکر می کنم از آن بحث های خیلی جذاب هم باشد طلب بیننده هایمان که آقا مراحل فتوا دادن که آقا چه مراحلی طی می شود؟ بگوید آقا از یک دالانی باید عبور بکند با چه وسعت و عظمتی و مراحل مختلف تا اینکه به اصطلاح یک فتوا به مرحله فتوا برسد و فقیه خیالش راحت باشد که این فتوایی که داده روز قیامت مأخوذ نخواهد بود گرفتار آن فتوا نخواهد بود ان شاء الله.

مجری:

خیلی ممنون فکر می کنم بحث راجع به این روایت که تمام شد می خواهید بروید سراغ روایت بعدی ان شاء الله.

استاد عباسی:

بله نسبت به این قصه

مجری:

حالا من فقط تتمه یا چطوری بگویم من آن چیزی که به ذهنم نزدیک است این است که حاج آقا راجع به این بحث تقلید و رجوع به متخصص آن چیزهایی که گفته می شود در این رابطه که باید به راوی مراجعه کرد به فقیه مراجعه نکرد باتوجه به شرایط فعلی و مثلاً صداهایی که بلند می شود من فکر می کنم خیلی هایش علمی و فنی نیست و واقعاً سیاسی و یکطوری حالا عوام زدگی و مثلاً جمع کردن آدم من فکر می کنم قسمت، با توجه به مباحثی که شما فرمودید در این چند هفته یعنی اینقدر محکم است همین حدیثی که از حضرت رضا صلواة الله علیه نقل کردید که، یعنی راجع به آیات قرآن می گویند هرکس متشابهش را بگیرد و محکمش را نگیرد و بعد تاکیدی که می فرمایند روایات ما مثل آیات قرآن آن هم محکم و متشابه دارد یعنی واقعاً معلوم است به لحاظ علمی و فنی و استدلالی که واقعاً نیاز به یک فقیه یا آدمی که استنباط داشته باشد علم داشته باشد این، با توجه به این مباحث فکر می کنم واقعاً کسانی که اینطوری به راحتی به مراجع به علما به حوزه می تازند و بد و بی راه می گویند و فحاشی می کنند من فکر می کنم خیلی از آن بی سوادی یا سیاسی باز یا بلاخره یک کدام از این اقسام است کار علمی نیست.

استاد عباسی:

بله ببینید نکته جالبی هست، جناب آقای نصر اللهی که من امروز که داشتم برنامه را آماده می کردم سؤال بعضی بیننده هایمان هفته های گذشته به ذهنم آمد که مطرح کردند که آقا اینها می گویند که اینها ظنّ است گمان است و قرآن گفته مثلاً به ظنّ مراجعه نکنید و بر اساس گمان انجام ندهید

مجری:

دو بار همین سؤال را پرسیدند.

استاد عباسی:

دوبار تقریباً همین سؤال بله، من داشتم به این فکر می کردم که خب حقیقتاً اگر کسی که مثلاً چهل سال پنجاه سال گاهی بعضی از مراجع ما علمای ما حفظهم الله یا مراجع گذشته رحمة الله علیهم اجمعین ، شصت سال مثلاً زمان از آنها گرفته تا واقعاً آن بحث اجتهاد را و بتوانند بحث فتوا را داشته باشند اگر با همه جوانبی که اینها در نظر می گیرند و ریزه کاری ها و علومی که دارند اگر ظنّ اینها معتبر و حجّت نیست بعد چطور می تواند مثلاً حرف یک راوی، چون یکی از همین آقایانی که آمد خلاصه خیلی شلوغ می   کند در فضای مجازی هم در این رابطه صحبت ها و بحث هایی دارد خیلی هم حتّاک و اتفاقاً بی ادب هست شاید یکی از شاخصه های بعضی از این جریان های این چنینی بخاطر اینکه جرئت بر علما پیدا می کنند

مجری:

علم و منطق که نباشد جایش را به فحاشی و بی ادبی می دهد

استاد عباسی:

و علم و منطق را می گذارند کنار بله با بی ادبی و با فحاشی و اینها هم گاهی اوقات صحبت می کند خب ادعا کرده بود که من، در یک دورۀ گفته بود که آقا من برای مردم فقه اهلبیت را بر اساس روایات بیان می کنم می خواهم این را عرض بکنم که اگر استنباطی که و کلامی که یا فتوایی که یک فقیه بعد پنجاه، شصت سال با همه آن ویژگی ها البته فقیه که می گوییم فقیه جامع الشرائط که حالا بحث تقوا و همه امور در آن رعایت شده باشد و ما اطلاع پیدا بکنیم از آن اگر او نمی شود کلامش حجت باشد به خاطر ظن و گمان بودن چطوری نقل یک آقای این  چنینی که حتی ملتزم به لباس روحانیت نماند و بلاخره از کسوت روحانیت هم خارج شد و یک ویژگی های دیگری پیدا کرد چطوری حرف این می تواند حجّت باشد. یعنی یک موقع ما می گوییم آقا ما امام معصوم حضور دارند ما هم دسترسی داریم یعنی اینطور هم نیست که مثلاً ما آمریکای لاتین زندگی بکنیم، امام معصوم مثلاً در مدینه باشند و ما اگر بخواهیم یک سؤال بپرسیم باید تا آنجا مثلاً چقدر مثلاً هزینه بکنیم چقدر راه برویم چقدر سختی بکشیم، نه اصلاً در دسترس هستند حضرت به راحتی توانستیم سؤال بکنیم این مطلب مان را می گوییم خب چه کاری هست تا معصوم هست برای چه ما برویم سراغ یک نفر دیگر این کار را انجام بدهیم ولی واقعاً وقتی که دسترسی وجود ندارد و می خواهد یک نفر به ما بگوید چه کار کن حالا یک نفر به ما بگویدچه کار کن از مجموع صدها روایت و آیۀ قرآن و استنباط به اصطلاح فقهی و اصولی یا نه یک نفر می خواهد به ما بگوید که آقا یک روایت من پیدا کردم، این روایت خیلی درجه یک، گوشه ای بوده خلاصه در یک جایی از اصول کافی آمده این روایت خدمت شما، شما برو انجام بده. خب آیا واقعاً نباید بپرسیم آقا امام رضا(ع) فرمودند که متشابه و محکم مراجعه بکن، ارجاع بده، خب الآن شما این را به متشابه و محکم ارجاع دادی؟ ناسخ را به منسوخ ارجاع دادی، عام و خاصش را در  نظر گرفتی، آیات قرآن را در رابطه با این، همین مسئله را دیدی؟

مجری:

اگر بگوید نه که خب خیلی اشکال پیددا می کند اگر آره که همان اجتهاد می شود دیگر.

استاد عباسی:

منتهی آخرش این می شود که آقا شما سراغ آن مرجع تقلیدی که پنجاه سال، شصت سال عمرش را گذاشته نرو بیا سراغ من که مثلاً پانزده سال است طلبه شدم سنم هم مثلاً چهل سال است چهل پنج سال است خب اینکه دعوت به خود شد که، دقیقاً هم همین کار را کردند هر کدام از اینها آمدند اشکال کردند آقا جمع کنید چیست، فتوا چیست، استفتاء چیست، مرجع تقلید چیست بعد آخرش مردم زنگ می زنند می گویند آقا ما چه کار کنیم بلاخره، صبر کنید خودم می گویم به شما، آقا خودم می گویم به شما این ظن نیست این یقین است؟ اگر شما عین روایت را هم به مردم نشان بدهی، این یقین آور است برای مردم؟ یعنی الآن بیننده هایی که شنیدند حرف های من را که گفتم آقا ناسخ و منسوخ داریم محکم و متشابه داریم عام و خاص داریم نمی دانم همه اینها روایت است از باب تقیه و غیر تقیه داریم  روایت صحیح و ضعیف داریم همه اینها را داریم یک روایت الآن ببینند حس می کنند که واقعاً سریع می توانند عمل بکنند یعنی یقین می کنند با دیدن این روایت؟ اتفاقاً وقتی اینها را آمدم می داند بیشتر دست و پای آدم می لرزد یعنی،آدم وقتی که این روایت را ببیند دست و پایش می لرزد حالا یک روایت از باب اخلاقی است مثلاً به ما گفته که خب مثلاً با همسایه ات خوب رفتار بکن  روایات هم مثلاً مشکل فلان چیزی که مثلاً خلاف عقل باشد را مشکلی داشته باشد یا مسئله ای داشته باشد ظاهراً ندارد خب حالا این ضربه خاصی نمی زند ولی یک موقع من می خواهم بروم یک حج انجام بدهم در عمرم یک حج می خواهم بروم انجام بدهم و آن یک حج همه زندگی من است و من قرار است روز قیامت از این حجم دفاع بکنم خب حالا چه کار کنم 500تا روایت مثلاً در باب حج بردارم برای خودم ببرم هر جا کتاب ها را ورق بزنم بروم حج را پیدا بکنم ببینم چه کار باید بکنم و می توانم با یک دانه روایت حج اعمالم را بجا بیاورم روز قیامت هم سرم را بلند بگیرم بگویم آقا من حجم را بجا آوردم الحمد الله به صحت و عافیت بجا آوردم. این واقعاً برای من جای تعجب است که چطور به خودشان می  دهند اینقدر راحت دین مردم را خراب بکنند اینقدر راحت اعتماد مردم را خراب بکنند اینقد راحت آن طمأنینه و آرامش را در انجام واجبات خراب بکنند.

مجری:

یعنی حاج آقا دقیقاً همان کارهایی که شبکه های وهابی الآن دارند بر علیه شیعه بر علیه حوزه شیعه انجام می دهند خیلی جالب است برای من کسی که مدعی مثلاً خیلی شیعه گری و ولایی بودن و اینها هست دقیقاً دارد پا جا پای شبکه های وهابی می گذارد در کوبیدن حوزه شیعه و اعتقادات شیعه و سیره شیعه از زمان شیخ صدوق فرمودین دیگر ایشان فرمودند من به این روایت، من به روایاتی که خودم افتاء می کنم آنها را آوردم یعنی از زمان شیخ صدوق از زمان غیبت، تقریباً بعد از غیبت صغری از شروع غیبت کبری تا الآن فتوا در شیعه بوده وهابیت دارد با این نظام با این مکتب فکری شیعی دارد می جنگد کسی که مدعی شیعه گری است دقیقاً همان حرف هایی که اینها  می  زنند دارند همان را همراهی می کند.

استاد عباسی:

بله، یعنی الآن واقعاً اگر ما عبارات و کلمات این آقا را در اختیار وهابیون قرار بدهیم یا وهابیون ببینند به آنها بگوییم آقا واقعاً نظرت چیست؟ واقعاً نظرت چیست ، چه حسی داری از این حرف هایی که این آقا و امثال این آقا دارند می زنند می گوید مرحباً به ناصرنا احسنت که دارند کاری که ما می خواهیم اگر ما جوان های شیعه را  آمدیم بی اعتماد کردیم به مراجع تقلید بی اعتماد کردیم به مسئله مرجعیت و فقه و غیره بردیم آنها را به سمت چه؟ بردیم آنها را به سمت لاابالیگری کنار گذاشتن احکام، اگر من اینقدر سخت بشود که هرجا رفتم مسجد ده دقیقه نمازم را بخوانم برگردم سر کسب و کارم حالا آنجا یک مسئله ای برای من پیش آمده باید بروم شروع بکنم کلاً من لایحضره الفقیه را ورق بزنم یک روایت پیدا بکنم خب دو ساعت وقتم گرفته شد کاسبیم از بین رفت در مسجد از کسی هم نمی توانم سؤال بکنم دیگر چون من الآن اگر سؤال بکنم امام جماعت که نمی آید برای من نمی آید برای من شروع کند ده تا بیست تا روایت بخواند کنار هم بگذارد او هم وقت ندارد، او هم اگر قرار باشد بشیند برای من استنباط بکند جلوی من استنباط بکند توضیح بدهد همه روایات را بیاورد او هم از زندگی می افتد خب هیچ کدام که نمی توانیم پس بگو آقا رهایش کن دیگر نماز نمی خوانم دیگر که اصلاً خیالم راحت باشد که هیچ کدام از اینها نیست و آن وقت این جوان ها این افراد پیروان تشیع اینها پشتوانه  شان چه کسی بوده؟ دلخوش به چه کسی بودند؟ دلخوش به علمای شان بودند همان کاری که وهابی ها می کنند که بزنند این علما را بگیرند از اینها همان کار را این آقایان دارند انجام می دهند در گرفتن علما.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر حاج آقا روایت بعدی را اگر صلاح می دانید وارد روایت بعدی بشویم.

استاد عباسی:

بله روایات دیگر ودسته از روایات دیگر هم هست که مامراجعه می کنیم وخواهش من این است که بینندگان عزیز این روایت نسبتاً روایت مفصل است و بسیار مهم این روایت یک در واقع همراهی داشته باشند...

مجری:

اگر خیلی طولانی است، حاج آقا معذرت می خواهم حرف تان را قطع کردم اگر خیلی طولانی است یک میان برنامه ببینیم برگردیم با روایت جدید خدمت تان.

استاد عباسی:

بله هر طور صلاح می  دانید

مجری:

پس ما به اتاق فرمان می رویم دوستان مان یک میان برنامه برای شما آماده کرده اند می بینیم و بر میگردیم با استاد عباسی در خدمت تان هستیم.

سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) می خواهستیم ادامه بحث را با حاج آقای عباسی استاد و کارشناس محترم برنامه ادامه بدهیم که تماس داریم جناب آقای هاشمی از قم سلام علیکم و رحمة الله بفرماید.

بیننده:

سلام علیکم و رحمة الله

استاد عباسی:

علیکم السلام

بیننده:

الو

مجری:

بفرماید قربان بفرماید

بیننده:

بله سلام عرض می کنم خدمت استاد عباسی محترم و شما مجری گرامی و بینندگان، سؤالی که من داشتم این هست که یکی از احادیثی که زیاد به آن استناد می کنند برای تقلید و اجتهاد و اینها همین حدیثی است که در تفسیر امام حسن عسکری هست

من کان من الفقهاء، صائناً لنفسه

این حدیث، این حدیث را شما اگر نگاه بکنید در وسائل شیعه مرحوم حر آملی قشنگ توضیح داده اند گفته اند که 

اقولو التقلید المرخص فیه هنا عندنا هو قبول الروایه لا قبول رأی و الجتها و ظن و هذا واضحٌ و ذلک لا خلاف فیه

ادامه آن را هم توضیح می دهند می گویند که

إنّ هذا الحدیث لا یجوز عند الاصولیون  الإعتماد علیه فی الاصول و لا فی الفروع

چرا؟ چونکه خبر واحد است مرسل است ظنّی السند است و متنش هم که ضعیف است بعد تازه با متواترات هم، که متواترات قطعی السند و الدلالة هم که می گوید معارض دراد این حدیث را که ایشان اینطور رد می کنند.

بعد سؤال دومم این است که.

مجری:

سؤال اول تان را یعنی می فرمایید که آن حدیث، سؤال اولتان راجع به حدیث است که می فرمایید آن حدیث قبول ندارند  امام معصوم علیهم السلام.

بیننده:

شیخ حر آملی می گویند نه قبول نیست چون پیش اصولیون هم اولاً که سندش ضعیف است چون آقایان می گویند تفسیر منصوب به امام حسن عسکری است نمی توانند تفسیر امام حسن عسکر، منصوب می دانند دلالتش را هم که می گویند مشکل دارد،چون مشکل دارد و با متواترات هم معارضه دراد، حدیث نمی توانند برای مسئله تقلید و اجتهاد و اینها.

مجری:

می فرمایید به آن حدیث نمی شود استناد کرد، خب این سؤال دومتان فقط کوتاه بفرمایید

استاد عباسی:

بله نکته دومم این است که استاد اول فرمایش شان گفتند که بحار هرچی روایت بوده جامع الاحادیث است در ظاهر اینطور نیست ایشان خیلی از روایت های کتب اربعه البته بجز کافی شریف بقیه را نقل نکردند اصلاً به همین دلیل بحار را نوشتند می گویند من دیدم که علما همه اش چسپیده اند به کتب اربعه بقیه کتاب های ما محجور مانده من نگاه کردم حدوداً ده بیست درصد از بقیه احادیث شما در کتاب بحار نیست اینطور هم نبود که علامه مجلسی هرچیز گیرش آمده باشد جمع کند فقط خواستم این را بین بکنم.

مجری:

خیلی ممنون از طریق برنامه پیگیر پاسخ به سؤالتان باشید،خیلی ممنون که تماس گرفتید  متشکرم  حاج آقا بفرمایید

استاد عباسی:

بله ممنون هستم از آقای هاشمی و تماسی که گرفتند در رابطه با اولاً عرض بکنم علامه مجلسی ما بحث مان این نبود که هرچه روایت گیرشان آمده جمع کردند منظور مان این بود که وسعت روایات و نقل در این کتاب اتفاق افتاده و خود این هم یک ویژگی دارد و کاری که شیخ صدوق علی الله مقامه الشریف انجام دادند نافی این نوع از جمع روایات توسط علامه مجلسی علی الله مقامه الشریف نیست، نافی هم دیگر نیستند؛ شیخ صدوق ویژگی کار خودشان را این بیان کردند که من روایاتی آوردم که مربوط به افتاح است اصلاً قرار است علامه مجلسی بحث فتوا و افتاح و بحث فقاهت و نقل روایت فقاهت نبوده موضوعات شان مشخص است، موضوعات دیگر را چه کردند ولی جمع آوری خیلی وسیعی چون ایشان در دورانی قرار گرفتند که دسترسی خیلی زیادی داشتند به این ماجرا و می توانستند این را بیان بکنند، جمع آوری بکنند آمده اند به صورت مفصل این را جمع آوری کردن؛ اما نسبت به مطلب دومی که گفتید آن روایت که شما می فرماید حالا ما در جای خودش مفصل بررسی خواهیم کرد اما عرض بکنیم که تنها سند، آن تنها سند نیست آن روایت که می گویند کسی آمده به آن استناد کرده و این مطلب آماده شد بله، جناب شیخ حر آملی صاحب وسائل اینجا آمدند گفتند آقا این روایت اکتفا نمی کند این روایت آن را بیان می کند ما از برخی دیگر از علما هم در جلسات گذشته نقل کردیم با اصل مسئله مثل مرحوم کمپانی، با اصل مسئله مخالف نبودند اما گفتند آقا این روایت اکتفا نمی کند بر اثبات این مطلب این یعنی نه اینکه حرف طرف مقابل را کامل قبول ندارم گفت آقا ادله ای می توانیم بیاوریم ولی این دلیل حالا به موقع خودش ما نسبت به حتی شیخ حر آملی صاحب وسائل الشیعه این بحث را مفصل خواهیم داشت که ایشان واقعاً آنطوری که اینها ادعا می کنند خلاف، مخالف با اجتهاد و تقلید هستند یا خیر ماجرا ماجرای دیگری است که مفصل بحث خواهیم کرد بنابر این یک صحبتی که ایشان داشتند اشکالی که به صحبت ایشان وارد هست این است که ایشان آمدند یک مطلبی که اولاً هنوز ما به آن استدلال نکردیم و بحثی نسبت به آن نداشتیم مطرح کردند و ثانیاً اگر این روایت را هم بتوانند این نقد جدی داشته باشند باز به بحث ما آسیبی نمی زند بخاطر اینکه ادله دیگر هم وجود دارد.

اگر آقای هاشمی لطف بکنند چه این هفته حتی باز بخواهند بیایند روی خط چه هفته های آینده نسبت به مباحثی که تا بحال ما مطرح کردیم اگر انتقادی دارند می گویند آقا شما می خواهی به فلان روایت استناد بکنی، فلان روایت اشکال دارد. خب ما که الآن به آن استناد نکردیم نسبت به این مواردی که ما استناد کردیم و آوردیم اگر می خواهند مطرح بکنند این را بیان بکنند و این را مطرح بکنند تا ما به اصطلاح بتوانیم نسبت به آن بحث و گفت و گوی خودمان را داشته باشیم.

مجری:

یعنی می فرمایید راجع به این روایت ما هفته های آینده به آن اشاره می کنیم اما تا  الآن نافی بحث ما نیست.

استاد عباسی:

بله اصلاً اینکه تا الآن که نافی بحث مانیست.نکته دیگر اینکه جناب شیخ حرآملی دررابطه بااین حدیث یک نظر و دیدگاهی دارند اگر کسی قائل به اجتهاد و تقلید نیست چه حجیتی پیدا می کند دیدگاه شیخ حر آملی، خب شیخ حر آملی یک عالم بودند دیگر یکی از علما بودند ایشان در رابطه با این روایت اجتهادشان این است که این مطلب را ثابت نمی کند. درست است؟ ایشان هم همین حرف را روی آنتن زدند گفتند آقا این روایت این اشکال را دارد، این اشکال را دارد کفایت نمی کند ما می خواهیم بگوییم الآن کلام خود ایشان چه حجیتی دارد؟ فرض بر این بود که آقا ما کاری به عالم نداشته باشیم، به فقیه نداشته باشیم که فتوا می دهد و استنباط می کند قرار بود فقط به راوی حدیث ایشان روایات وسائل را جمع کردند ما می توانیم از ایشان روایات را بگوییم بنابر در واقع مبنای آقایون اخباری بنابر این ما نمی توانیم در واقع نظر و قول ایشان را حجت بدانیم و اینها با این، در واقع این اشکال مواجه هستند ضمن اینکه،خود علامه اینکه می گویند که آقا همه این روایاتی که جمع آوری کردند خود علامه  در بحار الانوار تصریح دارد که آقا بعضی روایات که ما جمع کردیم این روایات حتی جعلی هست یعنی این روایات روایات معتبری نیست یعنی بنای علامه مجلسی این نبوده که همه روایات صحیح را جمع بکند نه ایشان موضوعاتی را می خواستند جمع آوری بکنند روایاتی را جمع آوری بکنند و می خواستند روایات را همه دسته بندی داشته باشند اما در عین حال بعضی از روایات روایات معتبری در کتاب ایشان نیست و خود ایشان هم چنین ادعایی نکرده چه برسد ما بخواهیم نسبت به ایشان این ادعا را مطرح بکنیم که همه روایاتی که ایشان آورده روایات معتبر هست.

مجری:

خیلی ممنون متشکر حالا پس ما در جای خودش به این روایتی که جناب آقای هاشیم گفتند باز می پردازیم بررسی می کنیم حتماً

استاد عباسی:

بله، بله، اما در عین حال استناد ایشان به این قول شیخ حر آملی استناد خلاف مبنایی هست ایشان نمی تواند به کلام در واقع به استنباط یک عالم استناد بکند چرا؟ چون قرار هست که ما نرویم سراغ علمایی که استنباط می کنند بر اساس دیدگاه کسانی که مخالف اجتهاد و تقلیداند بلکه فقط روایات را از آنها بگیریم بنابر این ایشان یک استنباطی کرده از این روایت ما کاری به آن نداریم ما روایت را از آن می گیریم هر روایتی که نقل کرده را، روایت را می گیریم و از آن استنباطش استفاده نمی کنیم عرض کردم این بر اساس نظر آقایان یعنی ایشان اجازه ندارد به این روایت استنباط بکند.

مجری:

یعنی اتفاقاً با مبنای ما می شود این کار را کرد با مبنای خودشان نمی شود.

استاد عباسی:

نمی شود چون آنها قبول ندارند می گویند برویم سراغ راوی حدیث دیگر و اینجا این استنباطی که ایشان کرده بحث راوی حدیث بودن نیست بلکه بحث استنباط فقهی و عالمانه هست.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر حاج آقا ادامه بحث خودمان را بفرمایید.

استاد عباسی:

بله عرضم محضرتان که روایت دسته دوم روایات در رابطه با رجوع به اصحاب اهلبیت(علیهم السلم) به افراد از کسانی که اهل استنباط هستند در رابطه با مسائل فقهی حقوقی، فقهی که مربوط به، خیلی هایش مربوط به قضاوت و مربوط به حکم شرعی در تنازعات و اینها می شود که در ضمن این روایت و در بیان این روایت امام صادق(ع) مفصل این آداب مراجعه به حدیث و نکات و ظرائفی که این ظرائف را جز فقیه نمی تواند بجا بیاورد بیان فرمودند در کتاب کافی شریف یعنی کاملاً زندگی ایشان همانطور که عرض کردیم در دوران غیبت صغرای ولیعصر ارواحنا له الفداء هست روایت از اینجا آغاز می شود و خواهشم از بینندگان عزیز این است که یک مقداری با دقت بحث را دنبال بکنند تا ماجرا روشن بشود، روایت این است

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ بْنِ اَلْحُصَيْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ

در رابطه با دو نفر از اصحاب سؤال کردند از شیعیان سؤال کردند که بین آنها منازعه ای در دین یعنی بدهی یا میراث وجود دارد که هردویش از بحث های در واقع حقوقی سخت و دشوار و پیچیده هست

فَتَحَاكَمَا إِلَى اَلسُّلْطَانِ وَ إِلَى اَلْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ

بروند سراغ سلطان و قضاتی که سلطان گذاشته آیا این جاز هست این کار را انجام بدهند

قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ

اگر کسی برود سراغ آنها برای حکم دادن در چه موضوعی در همین موضوعی که در واقع مورد سؤال هست

فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ

در حق باشد یا باطل

یعنی حق با او باشد در این میراث یا نه حق با او نباشد در هر صورت مراجعه به آن

فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى اَلطَّاغُوتِ

حکم بردن و طلب قضاوت کردن از طاغوت و باطل هست و این کار ناپسند است

وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً

هر چیزی که او حکم بکند و اینها بگیرند به باطل گرفتند باطل خواهد بود

و أن کَانَ حَقّاً ثَابِتاً

حتی اگر حق ثابت هم باشد باز هم به باطل است یعنی اجازه نداری آن را دریافت بکنی

لِأنَّهُ أخَذَهُ بِحُکمِ الطَّغُوت

چون از حکم طاغوت گرفته

بعد ادامه می دهد که حالا خدا امر کرده که کافر به طاغوت بشوید با ویژگی ها و آیه قرآن

رای می گوید:

قُلتُ فَکَیفَ یَصنَعَان

چه کار کنند اینها؟

آیه 60 سوره نسا

این خیلی نکته مهمی است گوش بدهند بینندگان

قَالَ یَنظُرَانِ إلی مَن کَانَ مِنکُم

من یک خُرده تصویر را بزرگتر بکنم که بینندگان مان بتوانند روایت را ببینند

یَنظُرَانِ إلی مَن کَانَ مِنکُم مِمَّن قَد رَوَی حَدِیثَنا

مراجعه بکنند یا ببینند که راوی حدیث ما چه می گوید

خب شاید الان بعضی از آقایان خوشحال شدند آقا راوی حدیث ما چه بگوید، آقا دیدی گفت راوی حدیث  ما خیلی خب راوی حدیث ما، چه ویژگیی؟ ویژگی ها را ببینید

وَنَظَرَ فِی حَلالِنَا وَ حَرَامِنَا

به کسی که نظر به حلال و حرام ما دارد

روای حدیث ما کسی که نظر به حلال و حرام ما دارد.

وَعَرَفَ اَحکَامَنَا

احکام ما را می داند

پس راوی حدیث ما است ولی راوی حدیثی که

نَظَرَ فِی حَلالِنَا وَ حَرَامِنَا

یعنی نظر دارد دیدگاه دارد در رابطه با حلال و حرام ما اطلاع دارد از حلال و حرام ما می داند و می شناسد احکام مارا. خب می گوید:

فَلیَرضُوا بِهِ حَکَماً

این را بروید با خیال راحت و راضی باشید که این حاکم باشد بر شما و حکم کند

فَإنِی قَد جَعَلتُهُ عَلَیکُم حَاکِماً  

من این را بر شما حاکم قرار داده ام

راحت بتوانید استفاده کنید

فَإذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَم یَقبَلهُ مِنهُ فَإِنَّمَا استَخَفَّ بِحُکمِ الله

اگر حکم بدهد به حکم ما به روایات ما  کسی قبول نکند این حکم ما را مسخره کرده

این حکم ما را سبک شمرده

وَ عَلَینَا رَدَّ

و بر ما است که او را رد کنیم

والرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللهِ

بر ما رد کرده این شخص و اگر کسی بر ما رد کند خدا را

 وَهُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرکِ بِاالله

اهمیت بحث اجتهاد و تقلید را بینندگان مان توجه بکنند ببینید ساده نینگاریم که آقا آمده یک نفر می گوید نروید حالا سراخ مراجع نروید سراغ مثلاً علما بیاید مثلاً من به شما می گویم آقا حکم تان چه است، اگر جایی حکمی داشته باشند دیدگاهی داشته باشند این دیدگاه مطابق یا دیدگاه امام معصوم و رد بکنی رد بر معصمومین و رد معصومین رد بر خدا

وَهُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرکِ بِاالله

دیگر اینقدر عقوبت سنگین ایتقدر ماجرا جدی است؟ بله اینقدر ماجرا جدی است

قُلتُ

حالا همین که جلوتر می رویم مسئله روشن تر می شود

فإن کَان کُلُّ رَجُلٍ اختَارَ رَجُلاً مِن أصحَابِنَا

اگر این دو نفری را که با هم دعوا دارند یکی شان رفت گفت آقا من این آقا را قبول دارم به عنوان روای یکیش هم گفت من آن آقا را قبول دارم به عنوان راوی اینجا باید چه کار بکنیم؟

فَرَضِیَا أن یَکُونَا النَّاظِرَینِ فِی حَقِّهِمَا واختَلَفَا فِیما حَکَمَا

آن گفت که حق با این آقا است آن هم گفت حق با یکی دیگر است خلاف هم آمدند صحبت کردند

وَ کِلَا هُمَا اختَلَفَا فِی حَدِثِکُم

نه هماینطوری دارند حرف می زنند آن می گوید آقا حق با نفر اول است و دارد دلیل هم می آورد روایت می آوردازروایت های شما این یکی هم می گویدحق با این آقا هست این هم دارددلیل می  آورداز روایت های شما.

مجری:

یعنی در حقیقت جفت شان دارند اجتهاد می کنند.

استاد عباسی:

جفت شان نه، الآن در مرحله نقل حدیث بگوییم اصلاً بگوییم همین راوی بگوییم، بگوییم راوی دوتا راوی.

مجری:

اصلاً نقل حدیث هم باشد انتخاب حدیث می شود اجتهاد دیگر

استاد عباسی:

انتخاب حدیث می شود اجتهاد بله به این می رسیم که انتخاب حدیث خودش می شود اجتهاد، ولی الآن فعلاً بگوییم روایت یعنی الآن ما بر اساس قول آقایان به این روایت مراجعه کردیم این روایت را داریم می بینیم، می گوید آقا گفت بروید سراغ یک کسی که راوی حدیث است ما هم رفتیم دوتا راوی پیدا کردیم شما راوی که پیدا کردی دارد حکم می دهد به نفع شما من هم راوی که پیدا کردم دارد حکم می دهد به نفع من؛ دوتایشان هم مشکلی ندارند، دارند، هردو هم دارند به حدیث استدلال می کنند این می گوید امام صادق فرمودند، او هم می گوید امام باقر فرمودند دوتا حکم کاملاً متفاوت چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند.

مجری:

مثلاً حاج آقا یک از آنها می گوید نمازت را در سفر مثلاً در فلان سفر کامل بخوان، یکی از آنها می گوید شکسته بخوان اصلاً یعنی دوتا روایت مختلف دارند.

استاد عباسی:

دوتا روایت مختلف دیگر و بر این موضوع

مجری:

ولی هردویشان هم استناد دارند به کلام امام معصوم

استاد عباسی:

به کلام امام معصوم. در این موضوعی که موضوع حکم دادن در مسائل اختلافات بود مثلاً یک نفر می گوید آقا بر اساسا فلان روایت امام معصوم شما که نوه هستی به شما ارث مثلاً نمی رسد او می گوید آقا شما با این وژگی که شما دارید به شما ارث می رسد هردو هم روایتش را می خوانند می گویند آقا این روایت دقیقاً کاری که آقایان اهل حدیث یعنی به عنوان اخباری و اینها توقع آن را دارند دیگر می گویند آقا اینطوری باید باشد دیگر، خب هر دو اختلاف در حدیث کردند حضرت فرمودند که ، نفرمودند که آن کسی که قشنگ تر روایت را می خواند بپرسید چندتا روایت حفظ هستی، آن کسی که پنجاه هزار تا روایت حفظ است حرف آن را قبول بکنید آن کسی که ده هزار تا حفظ هست حرف آن را قبول نکنید حضرت فرمودند:

 اَلْحُكْمُ مَا حَكَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا

آقا فقیه یعنی چه؟ شما که قرار بود دیگر طرف فقه نروید دیگر بگویید آقا راوی حدیث حکم آن است که عادل تر از این دوتا است خب عدلش اقتضا می کند که روایت درست را انتخاب کند فقیه تر از آنها هست، در دین بیشتر کار کرده

وَ أَصْدَقُهُمَا فِي اَلْحَدِيثِ

راستگوتر در حدیث هست

وَ أَوْرَعُهُمَا 

و اهل ورع تر هست

وَ لاَ يَلْتَفِتْ إِلَى مَا يَحْكُمُ بِهِ اَلْآخَرُ

تا اینجای قضیه باز یک ویژگی هایی، ویژگی های راوی حدیث بود دیگر، صدق حدیث داشته باشد، یعنی حدیث راست بگوید، نمی دانم اهل ورع باشد،عادل باشد یعنی تا اینجا خدایی سمت آنها است دیگر می گویند آقا بلاخره اینجا.

مجری:

البته افقهما نیست

استاد عباسی:

بله افقهما نیست، این که کاملاً ضد هست ولی تقریباً می چربد دیگر دو سه تیکه اش به آنها بر می گردد.

مجری:

ببیندی می شود گفت اینها از شاخصه های هم یک راوی حدیث هم یک شاخصه های یک فقیه هست شما می فرمایید باز هم تا الآن ویژگی های راوی هست حدیث است

استاد عباسی:

بله بخشی از آن، ما حکم نمی کنیم می گوییم ویژگی های راوی حدیث یک خورده می چربد که یعنی آقایان بگویند ولی افقهما را نمی توانند تقریباً توجیه بکنند ولی حالا بلاخره با اقماض می گوییم حالا بلاخره یک هیچ به نفع به اصطلاح آقایان، ادامه دارد می گوید:

قُلْتُ فَإِنَّهُمَا عَدْلاَنِ مَرْضِيَّانِ عِنْدَ أَصْحَابِنَا لاَ يُفَضَّلُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَى اَلْآخَرِ

هردو یشان عادل هستند هردو صدق حدیث دارند یعنی از نظر روایت و اینها با هم دیگر برابر هستند هیچ کدام تفضیل بر دیگری ندارد. چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند:

يُنْظَرُ إِلَى مَا كَانَ مِنْ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا فِي ذَلِكَ اَلَّذِي حَكَمَا بِهِ اَلْمُجْمَعَ عَلَيْهِ مِنْ أَصْحَابِكَ

دیگر اینجا کلاً قصه را بهم زد می گوید:

ببین کدام یکی از این دوتا روایت مورد اجماع فقها و علما قرار گرفته است 

حَكَمَا بِهِ اَلْمُجْمَعَ عَلَيْهِ مِنْ أَصْحَابِكَ فَيُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُكْمِنَا وَ يُتْرَكُ اَلشَّاذُّ اَلَّذِي لَيْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِكَ

ببین کدام روایت روایتی است که مورد اجماع هست همه به آن عمل کردند همه آن را پذیرفتند، کدام روایت، روایت شاز و نادر هست که همه نپذیرفتن

سخت شد کار یعنی باید فقیه باشد بفهمد آقا این روایت روایت هست که مجمع علیه هست یا این روایت، روایتی هست که شاز هست این هم یک مورد.

مجری:

حاج آقا تا اینجای روایت باشد ما باز یک میان برنامه ببینیم یک تنوعی در برنامه ایجاد بشود بر می گردیم در خدمت تان هستیم با ادامه روایت، در خدمت تان هستیم.

خیلی ممنون که ما را در برنامه عصر ایمان شنبه شب ها 9:30تا 11شب به وقت ایران دنبال می کنید و ان شاء الله که خداوند توفیق بدهد که همینطور در خدمت شما بینندگان عزیز باشیم. حاج آقا ادامه روایت را بفرمایید.

استاد عباسی:

بله بحث ما در اینجا بود که مراجعه بکنیم به دوتا راوی، به راوی، گفتند دوتا راوی هر کدام می روند سراغ یک راوی و آن راوی و آن شخصی که سراغش رفتند اینها ضد هم دیگر نظر می دهند و هر کدام هم به حدیث مراجعه می کنند حالا چه کار کنیم، حضرت شروع کردند ویژگی ها را گفتند. مرحله اول این بود که عدالت داشته باشد، صدق الحدیث داشته باشد، ورع داشته باشد و فقاهت داشته باشد که گفتیم آن سه تا ویژگی که گفته شده.

مجری:

ویژگی راویان است

استاد عباسی:

ویژگی راویان هست، یعنی هم ویژگی راویان هست هم این ولی خب بیشتر به ویژگی راویان می خورد و فقاهتش مربوط به فقها؛ اما مرحله بعدی گفت حالا اگر این دوتا مساوی بودند هردو صدق حدیث داشتند، راستگو بودند و ورع داشتند، تقوا داشتند عادل بودند؛ چه کار کنیم حضرت فرمودند بروید سراغ آن کسی که روایتی که نقل می کند به آن عمل شده، اجماعی هست بین علماء اصحاب بر آن اجماع کردند و آن کسی که، روایتی که نقل می کند که شاز هست و کسی به آن اعتنا نکرده مشهور نزد اصحاب نیست توجه نکنید؛ پس اینجا این راوی باید یک ویژگی بالاتری داشته باشد که اگر روایتی شاز هست را بفهمد این شاز هست یعنی اینقدر غور کرده باشد بفهمد روایت مورد اجماع را هم بفهمد

فَإِنَّ اَلْمُجْمَعَ عَلَيْهِ لاَ رَيْبَ فِيهِ

روایتی که مجمع علیه هست مشکلی ندارد شکی در آن نیست

وَ إِنَّمَا اَلْأُمُورُ ثَلاَثَةٌ

حالا اینجا حضرت فرمودند که مور سه تا هستند که حالا یا روشن هست خوبی شان طبعییت می شوند یا بیین هست حرام بودن شان که اجتناب می شوند یا امر مشکلی هست که به خدا و رسول برمی گردد و آقا رسول الله فرمودند، استناد به کلام آقا رسول الله کردند که

حَلاَلٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ

باز با این ما کاری نداریم راوی دوباره سؤال می کند

فَإِنْ كَانَ اَلْخَبَرَانِ عَنْكُمَا مَشْهُورَيْنِ قَدْ رَوَاهُمَا اَلثِّقَاتُ عَنْكُمْ

راوی یک راوی هست که خیلی دقیق دارد بحث می کند می گوید اگر دوتایشان روایتی گفتند که این روایت قطعاً از ثغه هست یعنی باز باید بررسی سندی هم بشود و مشهور هم هست روایت شاز نیست بررسی سندی اش را هم انجام دادند خب پس راوی اینجا دیگر خیلی ماشاء الله کارش زیاد شد هم باید خلاصه مورد اجماع بودن، شاز و نادر بودن را بفهمد و کار کرده باشد هم باید ثقه بودن که کدام راوی ثقه هست فلان اینها را، اینها را تا اینجا هم فهمید حضرت فرمودند نگاه کنید

يُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُكْمُهُ حُكْمَ اَلْكِتَابِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ خَالَفَ اَلْعَامَّةَ فَيُؤْخَذُ بِهِ وَ يُتْرَكُ مَا خَالَفَ حُكْمُهُ حُكْمَ اَلْكِتَابِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ وَافَقَ اَلْعَامَّةَ

اصلاً دیگر این، دیگر این تکه کامل مسئله را تمام می کند می گوید شما نگاه بکنید ببینید  حکمی که دارد می دهد، یعنی نگاه نکنید به روایتی که از ما نقل می کند ببینید حکمی که دارد می دهد موافق کتاب خدا هست؟، موافق سنت پیامبر و اهلبیت، یعنی با روایات دیگر هم تطبیق داد یا نداد بلد هست تطبیق بدهد یا نه روایتی مخالفش داریم یا نداریم بعد از آن

وَ خَالَفَ اَلْعَامَّةَ

موافق با قول مذاهب دیگر هست؟ یا مخالف با آنها هست؛ یعنی تازه باید شخص راوی اینقدر قدر باشد که بداند آقا در این مسئله حکم علمای اهل سنت چیست چون اینجا یک ملاکی را دارد حضرت بیان می کند. می گوید نگاه بکند ببیند حکم کتاب چیست، حکم سنت چیست، مخالف عامه هست یا موافق عامه هست، بعد به این اخذ بکند اگر مخالف عامه هست، اگر موافق کتاب و سنت هست این را قبول بکند و آن نفر دوم که حکمش موافق کتاب و سنت نیست و موافق با عامه هست آن را نظرش را بگذارید کنار، شما ببینید چقدر باید علم داشته باشد چقدر کار کرده باشد خب اینها می شود دیگر راوی حدیث نیست دیگر که یک روایت به دست ما بدهد بگوید برو نه این باید کار کرده باشد. باز راوی ادامه داد گفت

قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ

فدای شما بشوم یا رسول الله

أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ اَلْفَقِيهَانِ عَرَفَا حُكْمَهُ مِنَ اَلْكِتَابِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ وَجَدْنَا أَحَدَ اَلْخَبَرَيْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ اَلْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَيِّ اَلْخَبَرَيْنِ يُؤْخَذُ

می گوید اگر ما دوتا فقیه را، اگر این دوتا فقیه حکم از کتاب و سنت دادند و ما یکی از این دوتا خبر را موافق عامه دیدیم یکی از آن را مخالف عامه دیدیم کدام را باید بگیریم

حضرت فرمودند:

مَا خَالَفَ اَلْعَامَّةَ فَفِيهِ اَلرَّشَادُ

آن که مخالف عامه هست به آن روایت عمل بکنید

بعد گفت:

جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنْ وَافَقَهُمَا اَلْخَبَرَانِ جَمِيعاً

اگر دوتای شان

وَافَقَهُمَا اَلْخَبَرَانِ جَمِيعاً

آمدند با همدیگر در واقع هردوتایشان موافق بود

آن دوتا خبر که می گویند موافق بود حضرت فرمودند:

يُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ

مجری:

اینجا موافق منظور عامه هست درست است؟

استاد عباسی:

بله

نْظَرُ إِلَى مَا هُمْ إِلَيْهِ أَمْيَلُ

ببینند کدام یکی از اینها یک خورده سمت آنها هست

حُكَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ

حکام شان به کدام یک از این روایت ها نزدیک تر هستند یا رأی می دهند، قضات شان به کدام یکی از این دوتا اگر این دوتا روایت را ببریم پیش قاضی آنها قاضی شان به کدام یک از این دوتا روایت رأی می دهد.

فَيُتْرَكُ وَ يُؤْخَذُ بِالْآخَرِ

آن را بگذار کنار برو آن یکی روایت را استفاده بکن

قُلْتُ فَإِنْ وَافَقَ حُكَّامُهُمُ اَلْخَبَرَيْنِ جَمِيعاً

اگر حکام آنها هردوتا خبر را قبول کردند

حضرت فرمودند:

إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَأَرْجِهِ حَتَّى تَلْقَى إِمَامَكَ فَإِنَّ اَلْوُقُوفَ عِنْدَ اَلشُّبُهَاتِ خَيْرٌ مِنَ اَلاِقْتِحَامِ فِي اَلْهَلَكَاتِ

می گوید اینجا دیگر باید توقف بکنی

چون اینجا دیگر کار تو نیست بفهمی چیز هست باید به امام مراجعه بکنی که باز همان می شود مراجعه به کتاب و سنت و به همه مواردی که گفته شد سؤال ما این هست از این آقایان شما می گویید از کسانی که اینها را می دانند، اینها را کار کردند، علومی که در رابطه با اینها تعریف شده یعنی علمی که بفهمی که عامه چه می گویند وغیره چه می گویند وجود دارد رد قصه فقه مقارن و  جریاناتی که مربوط به روایات و فلان شان هست بحث اینکه بفهمیمی آقا کدام یکی از اینها شاز است و دارد روایت شاز را می گوید و کدام یک از این روایت های مشهور را در علم بحث شده بحث اینکه کدام راوی راوی ثقه ای هست کدام روایت موثق هست کدام روایت صحیحه هست کدام روایت ضعیف هست که اینها بحث شده شما می فرمایید ما به اینها مراجعه نکنیم به قول شما ظن و گمان هست باید به چه کسی مراجع بکنیم. کسی شما دارید که بالاتر از این بتواند اینطوری به ما روایت بدهد؟ اگر دارید که خیلی خوب است اگر واقعاً دارید روایت کسی که بتواند روایت ها را اینطور سبک و سنگین بکند اصلاً دیگر آن وقت ما اختلافی در معنا و در اصل ماجرا نداریم فقط اختلاف مان لفظی هست؛ ما یک نفری را داریم تمام این احکام الهی را می تواند استنباط بکند از روایات بیرون بکشد یک روایت را می تواند بفهمد موافق با کتاب خدا هست یا نه موافق با سنت است یا نه وافق با روایات، با به اصطلاح احکام دیگر،شاز و نادر هم نیست حدیثش، ثقه همه هست، همه اینها را می تواند بفهمد شما اسمش را بگذارید راوی ما اسمش را می گذاریم فقیه جامع الشرائط  مرجع تقلید، پس الآن دیگر اصلاً دیگر دعوای مان دعوای لفظی شد دیگر.

مجری:

در معنا هردویشان یک کار انجام می دهند

استاد عباسی:

هردویشان در معنا یک کار انجام می دهند، اگر شما کسی را ما می خواهیم که این کارهایی که این دارد انجام می دهد انجام ندهد فقط روایت به ما بدهد که خب خلاف این روایت است دیگر خب بیایید جواب این روایت را بدهید واقعاً آن موقع خلاف این روایت عمل شده اگر کسی پایین تر از این است با پایین تر از این همه علم ما قانع می شویم ظن و گمان نیست می شود یقین؛ با این همه علم می شود ظن و گمان؟ یعنی واقعاً می شود یک همچین چیزی را پذیرفت که همه این علوم یک جا  اگر جمع بشود برا ی ما ظن و گمان ایجاد می آورد و این اشکال داردظن و گمان، سراغ ظن و گمان نباید برویم اما اگر کسی 80درصد این راهم نداشت فقط ناقل روایت بود راستگو هم بود اهل ورع هم بود یک روایت برای ما نقل کرد این دیگر می شود برای ما حجت،این می شود یقین.

مجری:

اصلاً با این شروط که امام صادق(ع) فرمودند اصلاً مراجعه به تک روایت  عملاً بی فایده است یعنی شما از خودت از پیش نبردی.

استاد عباسی:

بله چون نمی رسی به حکم الهی اگر یک موقعی معارض هم ندارید

مجری:

مگر اینکه خیلی ساده و روشن باشد

استاد عباسی:

خیلی ساده و روشن باشد بله چون اگر معارضی هم ندارید مخصوصاً در این اموری که در روایت آمد میراث هست دین هست، فلان هست؛ اگر هم معارضی نداری احتمالاً طرف بلد نبوده برود سراغ چه راوی که معارض تو را بیاورد و الّا حتماً یک معارض برای تو پیدا می شد. خب فرض محال که محال نیست همه این اشکالاتی که پرسید راوی، گفت قلتُ قلتُ از حضرت سؤال کرد سؤال کرد همه اینها می تواند به اصطلاح اتفاق بیافتد  و هیچ محال نیست

مجری:

خیلی ممنون استاد عباسی عزیز تا اینجای بحث را داشته باشیم، جناب آقای حداد از همدان اگر اسم شان را درست گفته باشم، سلام بفرمایید

بیننده:

سلام علیکم و رحمة الله

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید قربان

بیننده:

من خیلی وقت تان را نمی گیرم از اول برنامه که گوش می دادیم فقط خواستم مطلبی عرض کنم که به این نتیجه رسیدم که واقعاً خدا را شکر می کنم که در اینطور مملکتی زندگی می کنم که مراجع تقلید عزیزی داریم و ما را هدایت می کنند به راه راست و واقعاً نعمت بزرگی هست این مملکت این مراجع این روحانیون که ان شاء الله ما قدر اینها را هم بدانیم تشکر می کنم از شما.

مجری:

خیلی ممنون متشکر جناب آقای حداد خدا شما را حفظ کند ان شاء الله

بیننده:

زنده باشی ان شاء الله خدا نگهدار

مجری:

سلامت باشید خدا حافظ شما. اگر نکته ای دارید راجع به صحبت ایشان و اگر نکته ای قرار هست.

استاد عباسی:

بله ممنون هستم حالا ما صحبت مان روی صحبت مان همین بود به هر حال احتمالاً باید دو طیف بیننده برنامه ما باشند کسانی که از قبل هم بحث اجتهاد و تقلید برای شان روشن بود و واضح بود و کسانی که احتمالاً یا اشکال و شبهه ای دارند یا نظر مخالف دارند خاصیت این بحث برای کسانی که نظرشان گذشته هم موافق بود این هست که الان با استدلال و دلیل یعنی خیال ما راحت می شود عرض کردم من در جلسات گذشته.

مجری:

حاج آقا خب می دانی از آنطرف خیلی شبه پراکنی و خیلی حرف هست، این طرف اصلاً حرفی گفته نمی شود خیلی معدود هست یعنی در رسانه های حتی داخلی هم راجع به این بحث که اینطوری با ظرافت تبیین بشود خیلی کم است واقعاً.

استاد عباسی:

بله لذا این با خیال راحت مراجعه کردند با خیال راحت من بدانم چون شما حتی یک کارهای خیلی ساده و جزئی شما یعنی مثلاً به یک از یک مغازه ای مثلاً سوپر مارکتی حتی مثلاً پفک و چیپس هم بخواهی بخری اگر یک کسی بیاید به شما یک اشکالی وارد بکند مثلاً بگوید که آقا این معلوم نیست جنس هایش چیست، یا مثلاً همه تاریخ گذشته است فلان است و اینها، شما حتی بروی تاریخش را هم نگاه بکنی باز هم ته دلت چرکین هست  می گویی خب حالا چه کاری هست اصلاً نخرم از این یعنی کافی است بروم از یک مغازه دیگر بخرم بعد آن وقت ممکن است اینجا ضرری آدم خیلی نمی کند حالا یک مغازه دیگر همان جنس یا جنس دیگر ولی در یک مواردی هست که گاهی اوقات آدم می افتد به، به اصطلاح شبهه و اشکالی که اصلاً زندگی انسان با مخاطره مواجه می شود یعنی این سلب اعتماد مثلاً فرض کنید سلب اعتماد بیاید بین پدر و پسر اتفاق بیافتد در خانواده اتفاق بیافتد، در امر دین اتفاق بیافتد ما همینطوری وقتی اعمال مان را انجام می دهیم خب بلاخره نمی دانیم حالا بلاخره خدا پذیرفت این عمل را نپذیرفت. گاهی اوقات یک برنامه هایی را مثل مثلاً روزه مثل حج اینها صد بار، شما ببینید با یک کاروان یک روحانی دوتا روحانی می رود و اینها دائم دارند سؤال می پرسند چون کار جدید و خاصی هست وخیلی حساس هست جزئیات دارد بعد کافی هست این سلب اعتماد بشود، نه بابا اینکه دارد می گوید اصلاً رهایش کن، خب حالا رها کنم خب چه کارکنم خب یک جایگزین درست درمانی هم ندارم،یعنی شما به ما می گویی آقا یک افرادی در این قد و قواره ولو به عنوان راوی حدیث خب شما به ما معرفی کن که آقا ما الآن از اینها نگرفتیم از چه کسی فقط اینها می آیند خراب می کنند اعتماد و تومأنینه را فقط آرامش را می گیرند بعد می گویند خدا نگهدار ما رفتیم همین آقایی که حرف های این چنینی زد و قول داد که آقا من احکام را به مردم می گویم، خب شما چرا نمی گویی به مردم، خب پس چه شد؟ خب نگفتی به مردم که جزئیات همه احکام را بیا روایت هایش را بگو دیگر، شما به جای اینکه مثلاً در پیجت بیایی به این بد و  بی راه بگویی و به آن فحش بدهی بیا شروع کن همان احکامی که قول دادی به مردم را بگو مگر  شما یک نفر، ده نفر، صد نفر را هزار نفر را شبهه ننداختی در دلشان که آقا رها کن مرجعیت چیست افتاح چیست، فتوا چیست، حکم خدا چیست، خیلی خب حالا بیا جواب همان ها را بده یعنی یک جایگزینی ،یک موقع می گویم آقا شما، خب شما اینطرف خیابان نه آنطرف خیابان خرید می کنید، یک موقع اگر در یک جاده ای هست دویست کلومتر دیگر هم پمپ بنزین نیست من به شما می گویم این پمپ بنزین آب می کند در بنزنش  من بنزین نمی زنم صد کیلومتر دیگر هم بنزینم تمام می شود می مانم وسط بیابان،خب چی شد، به یک چیزی سلب اعتماد کردی که ما به ازای آن بیچاره شدن و بدبخت شدن است یعنی دیگر من نتوانم هیچ عمل عبادیم را ب خیال راحت انجام بدهم پس یا باید رها کنم یا همواره تا آخر عمر؛ ما می خواهیم به بینندگان عزیزمان بگوییم که این مسیر مسیر روشن است مسیر شفاف و واضح هست اگر این مسیر را ما طی بکنیم، این مسیر مسیر بله، سختی هایی دارد، خود آن اعمال سختی دارد ، خود پیدا کردن مرجع تقلید با همه ویژگی ها باید شما بروی به اهلش مراجعه بکنی و انتخاب کنی مرجع تقلید را شما باز همینطوری هم نیست که شما  هر کسی آمد گفت آقا من مرجع تقلید هستم شما بیایید از او تقلید بکنید نه اینها را دارد این سختی ها را دارد ولی حالا شما رسیدی به یک نفر با همه ویژگی ها و بحث تقلید را شروع کردی دیگر الآن تا آخر عمر خیالت راحت باشد آقا من یک بار می گردم یک راننده خوب برای سفر انتخاب می کنم، یک راننده اتوبوس خوب پیدا می کنم خیالم راحت، تا آخر سفر تا مقصد به قول شما می خوابم، خیالم راحت است که آقا او می داند دارد چه کار می کند وظیفه اش را بلد است و اگر چنین نبود همواره این دلهره وجود دارد.

مجری:

خیل ممنون و متشکر حاج آقا راجع به این حدیث دوم که فرمودید بسیار حدیث مفصل و زیبایی هم بود در حد یک دقیقه جمع بندی بفرمایید که ما وقت  مان رو به اتمام هست.

استاد عباسی:

بله این روایت که از امام صادق(ع)بود در واقع در جای دیگر در کتاب قضاء و حکام خود کافی مرحوم کلینی آمده در بخشی هم که ما خدمت تان عرض کردیم آمده در باز کتاب من لا یحضره الفقیه در جلد سوم این کتاب باب الاتفاق علی عدلین فی الحکومة آنجا آمده البته خلاصه تر آمده آن افتحهما را  آنجا به اصطلاح تاکیید کرده و وجود دارد و بعد حالا باز  بخش های دیگر و  مطالب دیگر که این روایت روایت بسیار زیبایی است که  در واقع گشه ای از پرده را  برداشت که مشخص بشود برای ما که آقا چقدر جزئیات وجود دارد اگر یک نفر می آید به یک روایت استناد می کند یک روایت را بیان می کند اینطور نیست که آقا رهایش کنیم، نه در روایت دارد ما یقه اش را باید بگیریم روایت نقل کردی روایت فقهی می خواهی حکم به ما بگویی روایت نقل کردی، یاالله بگو ببینم روایتت مشهور است یا شاز هست روایت موافق عامه هست یا مخالف عامه هست موافق کتاب هست یا مخالف کتاب موافق سنت پیغمبر است این همه فروعات دارد که قصه را باید دنبال کرد و به نتیجه رسید.

مجری:

خیلی ممنون  که از بحث جامع و عالی استاد محترم کارشناس محترم برنامه جناب آقای عباسی  استفاده کردیم اول برنامه هم خدمت همه شما بیندگان عزیز گفتم در ایام اعیاد ولایت امیرالمؤمنین هستیم عید مباهله یادی بکنیم از خیلی قدیمی ها و بزگتر ها یمان که چابکی می کردند و هنگام ذکر صلوات این بیت را می خواندند این بیت فکر می کنم یکی از ابیات مشهور مباهله باشد

بارها گفت پیامبر که علی جان من است

هم به جان علی و جان پیامبر صلوات

اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی