شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار حجت الاسلام و المسلمین هوشیار

قسمت هفتم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین هوشیار


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:21 شهریور 1399

حجت الاسلام و المسلمین هوشیار:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب خدمت بینندگان گرامی برنامه مهدی یار از شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) موضوع بحث امروزمان بررسی روایات یمانی در منابع شیعه است و لازم بود بخاطر اینکه جریانی که مدعی یمانیت شده امروزه و با تدلیس روایات و با اعلام وارونگی مفاهیم روائی سعی در این دارند که بیایند مباحث را برای مردمی که مطلع نیستند از روایات یا تخصص لازم را ندارند برای شان مشتبه بکنند لذا لازم بود که ما یک بار بیاییم روایات یمانی در منابع شیعه را بررسی کنیم خدمت  دوستان.

من در آغاز بحثم یک بحثی را به عنوان مقدمه مطرح می کنم و این برای فهم روایات بسیار به ما کمک می کند یعنی نه تنها ما با این مدلی که عرض می کنم در فهم و درک و برداشت روایات در بحث یمانی می توانیم موفق باشیم بلکه در هر موضوع اعتقادی دیگر هم می توانیم به این واسطه روایات صحیح را از غیر صحیح، روایات قابل اعتماد را از روایات غیر اعتماد تشخیص بدهیم و این را هم عرض کنم خدمت شما عزیزان اینطور نیست که هر روایتی در کتاب های ولو کهن و قدیمی شیعه باشد ما به آن روایت قابل اعتماد بگوییم نه اینطور نیست شاید یک یادگاری شومی از دوران اخباری گری در بین مردم و یا در بین بعضی از اهل علم هم شاید مانده و آن هم این است که چنین باور می کنند چنین تصور دارند که هر روایتی مخصوصاً در کتب اربعه باشد به عنوان ناموس شیعه مثلاً مطرح می شود یعنی این الفاظ را به زبان می آورند در حالیکه شما می دانید وقتی که اصولی گری در مقابل اخباری گری قیام کرد یکی از مباحثی که محل بحث شان بود همین بود که آقا اینطور نیست که هر روایتی در کتب اربعه باشد ما چشم بسته آن را قبول بکنیم چنین نیست که روایاتی که در منابع شیعه هست همه شان بدون بررسی مثلاً لازم الاتباع است بلکه باید بیاییم از تخصصی که میراث اهلبیت است استفاده بکنیم و بدانیم که کدام دسته از روایات را می توانیم استفاده کنیم؟ کدام دسته از روایات می تواند برای ما اعتقاد بسازد؟ و اساساً چه روایاتی در مباحث اعتقادی می تواند برای ما نجات بخش باشد؟ خب اینها همه اش قاعده دارد، قانون دارد، تخصص دارد و اما نه اخباری ها این را نمی گفتند، می گفتند شما هر روایتی را دیدید که در کتب اربعه باشد یا در منابع کهن باشد اینها بدون بررسی ما باید از آنها تبعیت بکنیم اطاعت بکنیم و حوزه اصولی آمد که این را بفهماند این را بگوید که نه اینطور نیست ما فقط نسبت به قرآنکریم اینگونه هستیم و روایات اهلبیت(ع) که روی چشم ما جا دارند باید ما بیاییم بررسی بکنیم ببینیم که کدام روایت قطعی الصدور از معصوم است و کدام روایت قطعی الصدور از معصوم نیست یعنی به صرف اینکه روایتی در کتاب «الغیبت شیخ طوسی» باشد این برای ما در واقع حجیتی ندارد، این برای ما تکلیفی نمی سازد بلکه این اول بحث ما می شود یعنی هذا اول الکلام که ببینیم که این روایتی که در کتاب «شیخ طوسی» آمده یا این روایت که در کتاب «کافی شریف» آمده آیا از معصوم صادر شده یا نشده؟ که اینها بحث های تخصصی هستند که در جای خودش بررسی می کنیم.

آن چیزی که در این مجال بیشتر می خواهیم به آن بپردازیم این هست که آقا ما یک تک روایت در مباحث اعتقادی نمی توانیم حرفی بزنیم، یعنی هیچ گاه با یک روایت، با یک روایت در مباحث اعتقادی آن هم در بحث های اصول اعتقادی مثل بحث امامت، مثل بحث نبوت ، توحید ما نمی توانیم مسئله ای را اثبات بکنیم یا ابطال بکنیم، خب بعضی از فرقه ها اینطوری هستند به خاطر اینکه روی پایه های سست نشسته اند می آیند یک روایت را می گویند و از آن تک روایت می خواهند یک اعتقادی را اثبات بکنند با آنکه این حرف اشتباهی است باید ما در مباحثی که می خواهیم یک اصل اعتقادی را به عنوان امام برای خود مان برداریم اثبات بکنیم برویم سراغ روایات متواتر و روایاتی که اتفاقاً قرائن صحت بر آنها دلالت می کند. پس تک روایت ها در مباحث اصول اعتقادی نمی تواند برای ما اعتقاد بسازد، البته همین احمد بصری در کتاب «وصیت مقدسه صفحه 4» به این مسئله اذعان می کند اما در عمل از این تخطی می کند لذا دوستان نگاه بکنند صفحه 4 در همان مقدمه کتاب «وصیت مقدسه» می گوید که با تک روایت با خبر واحد، حالا ایشان عبارت خبر واحد را می آورد، با خبر واحد نمی شود اصل اعتقادی را ساخت، من حالا بحثم فراتر از اینها است که صحبت خواهم کرد خدمت تان، پس ابتدا ما باید بیایم چه کار باید بکنیم؟ برای اینکه بتوانیم در مباحث اعتقادی، اعتقادی را از روایات به دست بی آوریم باید برویم یا سرغ روایات متواتر، یا نه اگر می خواهیم از اخبار آحات یک اصلی را به دست بی آوریم که اگر چه خب بسیار سخت است که به نظر من امکان پذیر نیست حالا در اعتقادی که نه بلکه در فروع اعتقادی باید برویم خانواده روایت را نگاه بکنیم ببینیم که خانواده روائی چه می گویند؟ و لسان معصوم در پی اثبات چه سخنی است؟ این مسئله لازمه اش این است که ما دو چیز را مد نظر داشته باشیم برویم سراغ تاریخ، تاریخ اینجا خیلی می تواند برای ما کمک بکند یکی از ابزارهای که برای فهم روایت استفاده می شود درک تاریخ است، فهم تاریخ است که از آن دو چیز ما به دست می آوریم: یک علت صدور روایت چه بوده؟ دو انگیزه جعل چه بوده؟ یعنی وقتی که شما ولو ده تا روایت می بینید در یک مسئله ای ولو بیست تا روایت می بینید این ده تا روایت این بست تا روایت باید از دو بعد ابتدا بررسی بشوند که: یک علت صدورش از معصوم چه بوده؟ دو، نه ممکن است یک سؤالی برای ما پیش بیاید بگوییم آقا این ممکن است که اصلاً جعلی باشد، حالا آیا انگیزه جعلی برای این مسئله وجود دارد یا نه؟

بخش اول علت صدور را که محل بحث ما نیست من فقط مثالی می زنم و رد می شوم، اما بخش دوم که بحث انگیزه جعل است در آن مقام می خواهیم کمی صحبت کنیم باهم.

در بخش اول ببینید مثلاً روایاتی وجود دارد که این روایات یا 16 یا 17تا هم روایت باشد می فرمایند که قبل از قیام قائم(ع) بر پایی علم و حکومتی که بیعت گیرنده به نام قائم باشد صاحب این طاغوت است، خب 16، 17 روایت وجود دارد که بعضی از جریان ها آمده اند و خانه نشینی را از این اثبات کرده اند و می گویند که آقا ما باید در خانه بنشینیم و خود حضرت«ع» قیام بکند و کار را خودش انجام بدهد و قبل از ایشان هر کسی قیام بکند طاغوت است، لذا خانه نشینی را ترجیح داده اند و در مبارزه با ظلم و مبارزه با طاغوت اینها همراهی نمی کنند، خب این برداشت انحرافی است که من صحبت می کنم.

خب برای اینکه ما بدانیم اول اینکه این روایت جعلی است یا نه، رفتیم نگاه کردیم نه جعلی نیست اینها انگیزه جعل هم نبوده، خب چرا معصوم این حرف را فرموده؟ اول می رویم خانواده روایت را نگاه می کنیم

ببینیم که:

1-چند روایت وجود دارد؟

2-این روایت ها از کدام امام هست؟

3-در زمان آن امام که آن روایات از آن امام صادر شده و از امام دیگری صادر نشده چه حادثه و واقعه تاریخی را داشته اند ایشان؟

همین مسئله را رفتیم نگاه کردیم دیدیم که تمامی روایات که 16 یا 17تا روایت که می گویند قبل از قیام قائم هر کسی قیام بکند پرچمش طاغوت است دیدیم که همه روایات یا از امام باقر«ع» است یا از امام صادق«ع» است، از امام موسی کاظم«ع» چنین روایتی نداریم از امام رضا«ع» نداریم این روایات را، از امیرالمؤمنین علی«ع» نداریم اتفاقاً خلاف اینها را داریم که آقابیایید کمک بکنید که ما تشکیل حکومت بدهیم، از امام حسین«ع» چنین روایت داریم که بر می انگیزاند مردم را نسبت به قیام کردن، چگونه شده که فقط این روایات منع قیام خاص امام باقر«ع» و امام صادق«ع» شده؟ خب اینجا باید ما بیاییم بررسی بکنیم مسئله را، مسئله بودا شد به تعبیری، چرا امام رضا«ع» چنین روایتی را نفرموده اند؟ چرا امام کاظم«ع» نفرمودند؟ امیرالمؤمنین نفرموده اند؟ بلکه بیشترین تحرکات را ما از امام موسی کاظم«ع» داریم بر علیه حاکمیت که به مردم می گفت بیایید کمک بکنید ما علیه اینها قیام بکنیم و یکی از علل اینکه امام موسی کاظم«ع» بیشترین زندان را تحمل کرده اند همین بوده مؤمنین کمک نمی کردند حضرت در صدد برپایی دولت بود و حکومت سریع ایشان را دستگیر می کرد و سالها در زندان به سر بردند و این مسئله است.

خب چرا امام باقر«ع» چرا امام صادق«ع» فقط آن دو بزرگوار این روایت را فرموده اند؟ برویم تاریخ را نگاه می کنیم یعنی شناخت تاریخ در این مسئله خیلی اهمیت دارد، من دارم مثال می زنم که شیق اول معلوم بشود بعد برویم سراغ شیق دوم که محل بحث ما است خب آن کلیت بحث و دسته بندی را خدمت دوستان عرض کنم، رفتیم نگاه کردیم دیدیم که عجب در زمان امام باقر«ع» و امام صادق«ع» بیشترین قیام های شیعی یا انگیزه های که برای قیام و انتقام از قاتلین امام حسین«ع» را داشتند آن در آن زمان دیده می شود یعنی خب امام حسین«ع» به شهادت رسیدند قیام مختار تمام شده و طائفه های مختلفی از شیعیان به سراغ باقر«ع» می آیند آقا ما می خواهیم قیام بکنیم حضرت باقر«ع» می فرماید که آقا زمان، زمان ما نیست، آقا شرایط فراهم نیست، آقا ما نمی توانیم قیام بکنیم، می آیند حالا بعد از امام باقر«ع» سراغ امام صادق«ع» می گویند که آقا ما می خواهیم قیام بکنیم ما به شما کمک می کنیم ما پول هزینه می کنیم، بنابر مدل های مختلفی امام باقر«ع» و امام صادق«ع» اینها را آرام می کردند چون رسماً خودکشی بود آن قیام ها در تاریخ دیدیم دیگر و روایت اهلبیت هم اینها را حاکی است لذا مثلاً این را می گفتند می فرمودند که اگر ما به تعداد این بزها مثلاً یار داتشیم قیام می کردیم، خب حالا یک تعدادی به تعداد بزها می آمدند آقا ما به آن تعداد رسیدیم آقا می فرمودند نه یار واقعی نیستید یعنی یک سری بهانه ها برای آرام کردن اینها. وقتی که اشخاص تابع دلیل استدلال نباشند و به بهانه های مختلف احساساتی بشوند تحریک بشوند و بیایند امام را آزار بدهند ایام هم ایام تقیه است خب همین ادعاها همین قیام ها ممکن بود مشکلاتی را فراهم بکند، امام می گوید که اگر 313 نفر باشید من قیام می کنم آقا ما هستیم، نه شما یار واقعی نیستید، خب اینها در تاریخ بسیار آمده دیگر، یا نه اصلاً فراتر از اینها ما شدیم، آقا می گفت نه زمان، زمان ما است نه شما یار ما هستید نه شما آدم ما هستید، نهایتاً وقتی که این اصرارها زیاد شد اهلبیت«ع» ناچار  هستند یعنی آن دو امام هما ناچار هستند که بگویند آقا کلاً منع قیام تا زمان ظهور مهدی«ع» و هر کسی قبل از ایشان قیام بکند پرچمش پرچم طاغوت است اما همین را ما از امام رضصا«ع» نمی بینیم همین را از امام کاظم«ع» نمی بینیم، از امام جواد«ع» این مطالب را نمی بینیم که منع قیام بکنند بلکه آنها خود شان پا در مسیر تشکیل حکومت می گذاشتند مثل امام رضا«ع» که مقدمه ای بود، آن قبولی ولایت عهدی مقدمه ای بود برای اینکه بروند به سمت تشکیل حکومت، انسجام شیعه، که خب مأمون متوجه این مسئله شد و در مقابلش ایستاد.

پس وقتی که می خواهیم روایاتی را متوجه بشویم ده تا دوازده تا روایت است خانواده روایت را نگاه کردیم یکی از مسائلی که هست باید برویم ببینیم که آقا انگیزه صدور چه بوده است؟ چرا مثلاً یک امام یا دو امام در یک برهه تاریخی یک مطلبی را تکرار کرده اند اما امامان قبل از ایشان اصلاً چنین حرفی نفرموده اند امامان پس از ایشان اصلاً چنین حرفی را نفرموده اند. خب این یک مسئله است. پس در فهم روایت، در فهم خانواده حدیثی شناخت انگیزه صدور بسیار مهم است. این یک مسئله.

و در مسئله دوم ما می بینیم که انگیزه جعل بسیار اهمیت دارد انگیزه جعل خودش یک فضای بسیار یزرگ و تخصصی هست که هر کسی نمی تواند آن انگیزه های جعل و تحریف و وضع را متوجه بشود باید کسی باشد که تاریخ را مسلط باشد بداند تاریخ را روایات را دیده باشد همه روایات را دیده باشد با لسان معصوم آشنا باشد و او است که می تواند بیاید حرفی را بزند و بگوید آقا لسان معصوم این بوده نه اینکه یک کسی یک کتابی را باز می کند سه تا روایت می بیند دوتا روایت می بیند و همینطوری می آید مثلاً در باره ظهور یک فردی صحبت می کند، اینها طبیعتاً انحراف است شما بروید تاریخچه مدعیان دروغین را نگاه بکنید همه اینها اینطوری بوده اند از همین تک روایت ها از همین عدم دقت ها سؤ استفاده کرده اند چون علمی که در بحث شناخت روایت وجود دارد به جامعه منتقل نشده متأسفانه و مدعیان از همین سؤ استفاده می کنند سؤ برداشت می کنند.

پس شیق دوم بحث ما این است که آقا از کجا بدانیم که این ده تا پانزده تا بیست تا روایت که رفتیم بررسی کردیم در اینها جعلی اتفاق افتاده یا نه؟ تحریفی بوده یا نه؟ وضعی بوده یا نه؟ آیا ممکن است که در یک برهه تاریخی یک اتفاقاتی بی افتد یک عده ای بخاطر اینکه قیام خود شان را مشروعیت ببخشند بیایند تحریف روایت بکنند جعل روایت بکنند، روایت بسازند، خیلی راحت، خیلی راحت این کار را می کردند بعضی ها مثلاً واقفیه 40تا روایت جعل کرده اند، واقفیه 40تا روایت که جناب «شیخ طوسی» هر 40تا روایت را در کتاب «الغیبت» خودش آورده و نقد شان کرده است  عجیب است که حالا بعضی از فرقه های انحرافی می آیند ان 40 روایتی که در «الغیبت شیغ طوسی» آمده با چه نیتی؟ با نیت اینکه نقد بکند روایت را نقل می کند ریفرینس می دهند به کتاب «الغیبت شیغ طوسی» بعد می گویند آقا شیخ طوسی این را فرموده، خب «شیخ طوسی» این را نفرموده به عنوان تأیید نه به عنوان نقل بلکه روایت جعل شده واقفیه را در کتابش آورده و بلافاصله آن را نقد کرده خب لازمه اینها تطبع بررسی است. پس جعل روایت می کردند.

بیاییم سراغ بحث روایت یمانی به عنوان یک کیس بررسی بکنیم ببینیم که آیا ممکن است روایاتی که

درباره یمانی در منابع شیعه آمده اینها جعل شده باشند یعنی ساخته و پرداخته ی یک عده در یک برهه ای باشند خب بسم الله چه کار می کنیم؟ ما می آییم خانواده روایت را بررسی می کنیم خانواده روایت را می بینیم و کم کم پله به پله می رسیم به آن مسئله به آن نتیجه که آیا اساساً مسئله یمانی چیزی به نام یمانی جعل است؟ انگیزه ای برای جعل آن بوده؟ خود ساخته است روایات شان که به نام اهلبیت زده اند؟ یا نه یک چیزی است که از معصوم صادر شده؟

خب دوستان عزیز با ادمه برنامه مهدی یار خدمت شما عزیان هستیم موضوع بحث مان هم بررسی روایات یمانی در منابع شیعه است، خب ما دوتا روش را مطرح کردیم برای اینکه بدانیم روایاتی که متواتر نیستند اخبار آحات هستند و در فضای اعتقادی اینها به دست ما رسیده در منابع شیعه وجود دارد از کجا بدانیم این خانواده، خانواده روایت همان چیزی است که اهلبیت اراده کرده اند؟ حالا من از یک نگاه دیگر با یک دسته بندی متمایز دارم برای دوستان توضیح می دهم این را که عرض کردی که اولین بخش روش ما این است که ببینیم که انگیزه صدور چه بوده؟ چرا اهلبیت مطلبی را در یک برهه تاریخی صادر کرده اند؟ که این بحثش تمام شد و دوم اینکه ببینیم اساساً انگیزه جعل بوده یا نه؟ یعنی در یک برهه تاریخی ممکن است ما قرار داشیم و یک عده ای به خاطر اینکه قیام خود شان را حرکت خود شان را مشرع جلوه بدهند آمده اند شخصیت سازی کرده اند، روایت سازی کزده اند، اسطوره سازی کرده اند که آن کسان دئستانی که اهل روایت هستند، اهل مباحث حدیثی هستند، اهل تاریخ هستند اینها را به وضوح دیده اند و متوجه می شوند بیان بنده ناظر بر چه چیزی هست. لذا الان رسیدیم به بحث یمانی به عنوان یک کیس مشخص یک مورد مشخص بررسی بکنیم ببینیم که آیا انگیزه جعل و تحریف و حدیث سازی و شخصیت سازی در روایات مربوط به یمانی وجود داشته یانه؟

خب چی کار می کنیم؟ می رویم نگاه می کنیم ببینیم که اساساً چه روایاتی در منابع شیعه، ببینید بحث من فقط ناظر بر روایات شیعه است آن هم روایاتی که از اهلبیت«ع» باشد بحث در باره روایت اهل سنت نیست ما شیعه هستیم بحث روائی اهلبیتی می کنیم و روایاتی هم که از اهلبیت صادر شده نه مثلاً از «کعب الاحبار» که اتباع احمد متعدد از روایات «کعب الاحبار» استفاده می کنند شما که می گفتید ما تابع ثقلین هستیم خب من متعدد موارد دارم که شما از «کعب الاحبار» نقل روایت کردید شما از «ارتاد» نقل روایت کردید شما از «ابو هریره» نقل روایت کردید نه بحث ما بحث روایت اهلبیت«ع» است و منابع اهلبیت بیشتر یعنی بیشتر بحث من ناظر به منابع اهلبیت«ع» است که روایاتی که در این منابع شیعی آمده است این روایات را چگونه می توانیم ما قبول شان بکنیم؟

خب رفتیم روایت شیعه را نگاه کردیم منابع دسته اول دسته دوم دسته سوم را نگاه کردیم ببینیم که اساساً چند روایت در باره یمانی وجود دارد؟ خب رفتیم نگاه کردیم دیدیم ه اوضاع خیلی پریشان است مثلاً در باره شخصی که از یمن می خواهد ظهور بکند خروج بکند تعابیر مختلفی در باره اسم ایشان هست مثلاً در روایتی می گویند اسمش سعید است، یک روایت می گوید اسمش حسن است، رایت دیگر می گوید اسمش حسین است، نصر است، منصور است اسامی مختلفی، در باره نصب ایشان روایاتی مثلاً وجود دارد که بله ایشان از نسل عمویم زید است بعد یا در روایتی می گوید که ایشان از قحطانی ها است این کسی که از یمن خروج می کند، با تعابیر مختلف، و یک دسته از روایاتش را می رویم نگاه می کنیم به لفظ یمانی است یعنی شما وقتی که روایت یمانی را بررسی می کنید با دو مدل روایت مواجه می شوید یک مدل روایت، روایاتی هستند که اشاره می کند مردی از یمن خروج می کند که روایات آن شدیداً آشفته است یعنی در باره اسمش و نصبش و مدل قیامش و همه چیز اختلاف وجود دارد. یک دسته از روایات مربوط به آن شخص یا یمانی این است که به لفظ یمانی صادر شده و احمد بصری هم زیرکی کرده گفته که آقا آن روایاتی که اشاره به خروج مردی از یمن می کند آنها من نیستم، آن روایاتی که به لفظ یمانی صادر شده آنها من هستم، می گوییم باشد ما همین بخش را طبق خواسته و میل شما بررسی می کنیم، رفتیم نگاه کردیم روایاتی که با لفظ یمانی صادر شده تک تک اینها را شمردیم با هذف مکررات آنهای که تکرار شده آنها را می گذاریم کنار آن روایاتی که هست دیدیم آقا بیست تا روایت مجموعاً در منابع شیعه وجود دارد به لفظ یمانی که گاهی این یمانی در کنار خراسانی مطرح شده، گاهی این یمانی در کنار صوفیانی مطرح شده رفتیم اینها را بررسی کردیم نگاه کردیم دیدیم بیست تا روایت وجود دارد بیش از این هم نیست دوتا از این روایات از معصومین«ع» نیست یعنی نقل از معصوم نیست من حالا می رسم روایات را برای شما می خوانم إن شاءالله، دو روایت از معصوم نبود لذا ما با توجه به این که می خواهیم نقل روایت از معصوم بکنیم آن دو روایت را کنار می گذاریم اگر چه اگر بخواهیم استفاده بکنیم بر ضرر جناب احمد است چرا؟ چون یکی از آن دو روایتی که از معصومین نیست اتفاقاً می گوید که یمانی به دست صوفیانی کشت خواهد شد اما ما چون می خواهیم روایات اهلبیت را قال الصادق ها را بررسی بکنیم آن دو روایت را می گذاریم کنار این دوتا به نفع جریان احمد باشد می ماند 18تا روایت اساساً، 18تا روایت در منابع شیعه که با لفظ الیمانی صادر شده است که گاهی در کنار خراسانی است گاهی در کنار صوفیانی است این الیمانی ها را ما نگاه کردیم شدند 18تا روایت، دوباره من حالا می خواهم توضیح بدهم که این 18تا روایت چه اوضاعی دارد فعلاً وارد آن نمی شوم بیایم برویم به سمت بحث انگیزه جعلی که من مطرح کردم، آقا این 18تا روایت از کدام امام ها صادر شده؟ می رویم بررسی می کنیم نگاه می کنیم می رویم می بینیم که از این 18تا روایت 16تا روایت یا از امام صادق«ع» است یا از امام باقر«ع» است دو روایت یکی از امیرالمؤمنین«ع» صادر شده یعنی منصوب به ایشان است که در کتاب «سرور اهل ایمان آقای نیلی نجفی» مال قرن هشت است یعنی هشت قرن این روایت را ما نداشتیم یک باره در کتاب «سرور اهل ایمان» «آقای نیلی نجفی» این روایت را آورده و اساساً این برای اهل علم جای سؤال هست چگونه شد که یک روایتی هشت قرت در هیچ منبع شیعی نباشد، در هیچ منبع شیعی نباشد یک باره در یک کتابی هشت قرن بعد ببینیم که روایتی را مثلاً بزرگی آورده است اینها خب جای بحث است من رد نمی کنم جای بحث است یعنی جاب تأمل است یعنی چنین برداشت نشود که بگویم خب حالا آن که در قرن هشتی بوده پس بگذاریم کنار، نه کنار نمی گذاریم اینها جای تأمل است می خواهیم آن دقت ها و ظرافت های حدیثی را به شما عزیزان ما منتقل بکنیم اینطور نیست که هر روایتی در هر کتابی باشد ما سمع و طاعتا قبولش بکنیم بررسی می کنیم نگاه می کنیم ببینیم که صدور آن چگونه بوده؟ دلالت چیست؟ سند چیست؟ همه اینها را ما بررسی می کنیم در فهم روایت چون این بحث تخصصی است دیگر، یک بحث تخصصی است که کلام اهلبیت را بفهمیم ما.

خب از این 18تا روایت عرض کردیم که یک روایت از امیرالمؤمنین علی«ع» است در کدام کتاب؟ در کتاب

«سرور اهل ایمان» نوشته آقای «نیلی نجفی» مال قرن هشتم که آن هم محتوایش علیه جریان احمد است که آنجا هم چه می فرماید؟ می فرماید که صوفیانی بر یمانی غلبه خواهد کرد و یمانی را خواهد کشت پس این هم به ضرر جریان احمد است یعنی به نفع تان است که شما از همین الان بپذیرید این را که اصلاً چنین روایتی نیست کلاً چون بر علیه تان است دیگر، ادعای احمد بر این است که یمانی که خودش را می داند یمانی می آید صوفیانی را به قتل می رساند، این روایت از امیرالمؤمنین اتفاقاً خلاف مسئله را می گوید که صوفیانی می آید یمانی را می کشت، می ماند روایت بعدی، گفتیم 18تا روایت، 16تا روایت از امام باقر«ع» و از امام صادق«ع»، یک روایت از امیرالمؤمنین در کتاب «سرور اهل ایمان» مال قرن هشتم، یک روایت از امام رضا«ع» در کتاب «الغیبت نعمانی» این روایت آمده که آنجا هم یک چیزی مبهمی است که قبل هذا الامر الیمانی و صوفیانی و المروانی یک چنین عبارتی است حالا من دقیق در ذهنم نیست که مراد کدام امر است مشخص نیست یک تک روایتی است آنجا که از امام رضا«ع».

خب ما می آیین نگاه می کنیم می گوییم آقا کاتبۀ روایاتی مربوط به یمانی 16تای آن از امام صادق«ع» و امام باقر«ع» است و آن دوتا هم که توضیح دادم. چرا این روایات مربوط به یمانی خاص زمان امام باقر«ع» و امام صادق«ع» است؟ چرا از امام حسن«ع» نیست؟ چرا از امام حسین«ع» نیست؟ از امام سجاد«ع» نیست؟ چرا از امام موسی کاظم«ع» نیست به لفظ یمانی؟ چرا از امام رضا«ع» همین تک روایت مبهم است؟ چرا از امام جواد«عم نیست؟ چرا از امام هادی«ع» نیست؟ از امام حسن العسکری«ع» نیست؟ چرا از بیان و زبان نورانی و مبارک امام زمان به واسطه نواب نیست؟ خب ما می آییم اینجا شک می کنیم مشکوک می شویم به مسئله سریع می رویم سراغ تاریخ می بینیم که در آن زمان در زمان امام باقر«ع» در زمان امام صداق«ع» چه اتفاقاتی می افتاده؟ چه واقعه تاریخی بوده؟ چه کسی رسانه را به دست گرفته بوده؟ چه کسی تحول می آفریده؟ حالا ولو اینکه مورد تأید اهلبیت هم نبوده اما خب دستش بوده حرکت می کرده قیام می کرده می رویم می رسیم که جناب زید بن علی«ع» پسر امام سجاد«ع» جناب زید، جناب زید که خب حالا من وارد شخصیت ایشان و بحث ایشان نمی شوم فقط می خواهم آن برهه تاریخی را با هم دیگر بررسی بکنیم، جناب زید وقتی که قیامش در زمان امام باقر«ع» کلید زد و در زمان امام صادق«ع» هم به شهادت رسید خب این برهه تاریخی چه برهه ای است؟ و چه کسانی اساساً از بزرگان زیدیه همراه زید بودند و چون شاگرد امام باقر«ع» بودند و چون می خواستند که جریان خود شان را یک جریان دائمی قلمداد بکنند و اشاره به رجعت های که در اعتقادات شان هست من خواهم کرد چه کسانی بودند اینها؟ غیر از افرادی مثل ابوالجارود بود که بعضی از روایت های مهم در بین همه این 16تا 18تا روایت مال آقای ابوالجارود است یا مثلاً مال کسانی است که از فرقه جارودی است  مثل آقای ابن عقده همان روایت یمانی که بسیاری از اتباع احمد یعنی اصلاً نبض جریان احمد همان تک روایت است دیگر که می گوید: یمانی اهل الرایاتِ پرچمش هدایتگر است این روایت از آقای ابن عقده است که کسی است که از جارودیه زیدیه بوده خب پس معلوم می شود که یک اتفاقاتی در آن زمان افتاده ما می رویم سراغ تاریخ، رفتیم تاریخ را نگاه کردیم دیدیم که بزرگان و ائمه زیدیه آنهم زیدیه جارودیه اینها یا قیام های شان در خراسان بود یا قیام های شان در یمن بود حکومت های شان یا در خراسان شکل گرفت یا در یمن شکل گرفت، مثلاً در خراسان فردی به نام یحیی بن عمر که ایشان در زمان متوکل در خراسان آمد قیامش را علنی کرد در سال 249 و بعد از آن هم قیامش را در کوفه و اینها برد و نهایتاً همانجا کشته شد و خودش را خراسانی می نامید و همه مردم در آن زمان ایشان را به عنوان سید خراسانی چون سید هم بود دیگر سید خراسانی می دانستند، یا محمد بن قاسم بن علی که ایشان در خراسان در دوران آل طاهر ایشان شورش کرد در همان سال مثلاً 219 هجری قمری و از خراسان قیامش را برد به تالگان  و در تالگان کلی یار برای خودش درست کرد و همان جا هم قیام کرد، آیا لازمه این قیام ها این سلحشوری ها به تعبیری این شورش ها این مسائل کسب پایگاه اجتماعی نبود؟ لازمه اش داشتن روایاتی که مشروعیت قیام و حرکت را به مردم اثبات بکند لازمه اش چندتا روایت مثلاً منصوب به امام صادق«ع» نبود؟ چرا بود دیگر باید این روایت ها ساخته می شد اینها ببینید ما داریم اتهام زنی نمی کنیم داریم انگیزه ها را بررسی می کنیم در بررسی یک روایت یا خانواده روایات اتهام زنی نیست بررسی است ببینیم که آیا انگیزه جعلی وجود داشته یا نه فعلاً به نتیجه ما نرسیدیم داریم بررسی می کنیم می خواهم فرض های مختلف را خدمت شما عزیزان ما مطرح بکنیم ببینیم که چه فرض های وجود دارد و بعد بیایم اصلاً قبول کنیم این روایت را یا ردش بکنیم به همین سادگی که نیست بیاییم یا ردش بکنیم همینطوری بگوییم ما خوش مان نمی آید ردش می کنیم نه خوش مان می آید قبولش می کنیم، پس یک سری قیام های در خراسان از فرقه زیدیه جارودیه بود مال چه سال های؟ مال مثلاً 249 مال 219، و یک سری امامان زیدیه  جارودیه که اینها، اینها را امام می دانستند اصلاً اساساً این را عرض کنم زیدیه سه تا شاخه دارد جارودیه، سلیمانیه و بُطریه که بَطریه هم به آن می گویند هر دو درست است بُطریه دقیق تر است، اینها سه شاخه بودند که از زید جدا شدند یعنی از مذهب زیدی جدا شدند و شاخه شاخه شدند و به عنوان مثلاً زیدیۀ جارودیه ما می شناسیم جدا شدن نه به معنای این که راه شان را جدا بکنند اینها فرقه های بودند که از خود فرقه زیدیه انشعاع پذیرفتند به این تعبیر، تعبیر درست این شاید باشد، خب بعضی از اینها در خراسان قیام کردند و بعضی از اینها که فرقه جارودیه که اولین فرقه بود که از زید جدا شد اینها در یمن بودند و جالب این است که خود ابوالجارود هم خراسانی بود، من سر اینها بحث دارم ببینید دارم سؤال ایجاد می کنم که البوالجارود خودش خراسانی بود بعضی از قیام های زیدیه جارودیه در خراسان بود چون در کنار یمانی خراسانی مطرح شده درست است؟ بعضی از این قیام ها در یمن بود مثل یحیی بن حسین بن قاسم که این آقا به عنوان الهادی إلی الحق، الهادی إلی الحق، ذهن کجا رفت؟ به همان روایت، روایتی که می گوید یمانی چه کار می کند؟ شما را به سمت حق دعوت می کند، یحیی بن حسین لقبش چه بود؟ الهادی إلی الحق بود این روایت را در سند چه کسی قرار گرفته؟ آقای «ابن عقده» قرار گرفته، ابن عقده چه کسی بود؟ کسی بود که یحیی بن حسین را یکی از امامان جارودیه می دانست و این مال کجا بود؟ مال یمن بود چه کسی بود؟ به او یمانی هم می گفتند یعنی یحیی بن حسین بن قاسم معروف به الهادی إلی الحق ایشان هم یمنی بود یمانی بود و یکی از بزرگان زیدیه بود در سند آن روایتی که می گوید که یمانی شما را به حق دعوت می کند چه کسی قرار دارد؟ فردی به نام ابن عقده که در مذهب جارودیه است مال حدوداً چه سالی است مال سال 330 است حدوداً یعنی به شما عرض بکنم که آقای یحیی بن حسین مال سال 284 هست آقای ابن عقده مال چه سالی است؟ وفاتش مال 330 یا 325 آن ایام باید باشد من وفات های شان را عرض می کنم نه دوران حیات شان تاریخ ، تاریخ وفات شان هست، پس اینجا انگیزه جعل وجود دارد آقای ابن عقده شما ممکن است که اینجا جعلی را انجام دادید برای چه کسی؟ برای این که آقای یحیی بن حسین که عروف به الهادی إلی الحق هست روایتی بسازی که این روایت بگوید که یمانی شما را دعوت به حق می کند یمانی عهدالرایات هست الهادی إلی الحق، اینها را در تاریخ وقتی آدم نگاه می کند اصلاً عجیب است برای خود آدم خیلی عجیب است اما خب بعضی ها دقت نمی کنند، خب همین آقای یحیی بن حسین چه کار کرد؟ با آن پشتوانه حدیثی پشتوانه روائی که برایش ساخته بودند رفت یمانی بودن خودش را اعلام کرد در یمن حکومتی تشکیل داد و حکومت هادویه اتفاقاً تشکیل داد یمانی در آن روایت چه می گوید؟ می گوید که شما را هدایت به حق می کند یمانی عهد الرایاتِ این آقا لقبش چه است؟ الهادی إلی الحق است اسم حکومت چه است؟ حکومت و مذهب هادویه است هاودیۀ جاردویۀ زیدیه و رفت آنجا این را تشکیل داد، شما می توانید مثلاً به کتاب «الإفاده فی التاریخ ائمة الزیدیه صفحه 136» نگاه بکنید ، و منابع دیگرهم این را آورده اند داستان« یحی بن حسین بن قاسم معروف به الهادی الی الحق»، بروید این را بخوانید بعد همین فضا را بیاورید تطبیق بدهید با متن آن روایتی که می گوید یمانی مردم را دعوت به حق می کند «الهادی الی الحق» که لقب این شخص است، خب آمدیم دیدیم که عجیب است مسئله،مسئله خیلی پیچیده شد، یعنی اینکه بعضی از بزرگان مذهب جارودیه در خراسان قیام کردند،بعضی از بزرگان جارودیه در یمن قیام کردند پس نیاز به دوتا شخصیت دارند، شخصیتی بنام خراسانی، شخصیتی بنام یمانی، حالا این سفیانی چه کسی است در این وسط؟ چون مخالفین اینها دولت اموی بود معروف به نسبتی که به ابوسفیان داشتند لذا اینجا هم ممکن است که شخصیتی بنام سفیانی اضافه شده باشدکه بله خراسانی از آن سو می آید یمانی از این سو می رود و با دولية اموی و یا در ادامه اش که مثلاً که به دولت عباسی ها رسید با اینها مبارزه بکند، پس این یک انگیزه جعل است وقتی که شخصیت ها را ما بررسی می کنیم نگاه می کنیم احتمال زیاد وجود دارد در یک برهه تاریخی، حالا من تکرار می کنم، چرا روایات یمانی منسوب به امام صادق و امام باقر(ع) شده، چون آقای ابی الجارود شاگر امام باقر(ع) بوده، پس اینها نمی توانستند روایات را منسوب بکنند به چه کسی؟ به مثلاً امیرالمؤمنین، به امام حسن به امام حسین  و در کسی که می خواهد جعل روایت بکند حتماً اینها را بررسی می کند دقت نظر دارد، و خود آقای ابی الجارود هم که خراسانی بوده، و اینها اعتقاد به رجعت هم در بین شان قوی هست، یعنی اینها معتقد هستند که امامان خودشان، نه  امامان اهل بیت «علیهم السلام» که تا الآن زیدی ها 52یا 53تا امام گذراندند، معتقد هستند که هر سیدی که علیه باطل حرکت بکند شمشیر بکشد او امام است، و معتقد به رجعت تک تک آنها هم هستند می گویند همه شان یکباره جمع می شوند رجعت می کنند پس حکومت عدل جهانی شکل می گیرد اینها در مذهب خودشان می بینید قابل بررسی هم هست.

پس یک نگاه به این است که آقا اصلاً روایات مربوط به یمانی،اینها ساخته و پرداخته زیدی های جارودی باشد چون ما برای شما قرینه گفتیم، یک بزرگان بسیاری از ائمه و بزرگان اینها در خراسان قیام کردند مثل یحی بن عمر در زمان متوکل، یا مثل محمد بن قاسم بن علی که از شورش گران دوران آل طاهر بود که در خراسان شروع کرد بعد رفت در طالقان یالان زیادی، خب اینجا هم بحث طالقان هم مطرح می شود پس روایاتی که در باره قیام از طالقان هست، کدام طالقان؟ طالقان خراسان، نه طالقان ری، طالقان خراسان می شود افغانستان،لذا طبق بررسی هایی که بنده کردم آن طالقانی که چند روایت در  باره اش صحبت می کند که عده ای گنجینه هستند طلا و نقره نیستند اینها یارانی هستند عددشان 10هزار نفر یا بیشتر هست این مال طالقان افغانستان است نه طالقان ایران که الآن متأسفانه عده ای از مدعیان دروغین رفتند در طالقان آنجا خانه خریدند، زمین خریدند مسکن گزیدند، و دارند خودشان را بعنوان سید طالقانی مطرح می کنند،نه اگر کسی بنام طالقانی، اگر یاران طالقان درست باشد حقیقت داشته باشد، این مال افغانستان است ، یک، و ثانیاً دوباره اینجا انگیزه جعل را ما می توانیم بررسی بکنیم، ببینیم که این کنوز طالقان که مطرح شده آیا نسبتی با محمد بن قاسم بن علی که از خراسان به طالقان رفت و آنجا یارانش ده ها هزار نفر شدند وقیامش را اتفاقاً آنجا علنی کرد و گسترش داد به او برمی گردد یا نه خب در دوران مختلف ما می بینیم هر حاکمیتی که آمده هر حکومتی که آمده در طول سالیان سال می بینیم که اینها نیاز داشتند به پایگاه روایی، پس چون پول هم داشتند جعل روایت می کردند و یک عده هم بودند که اینها جاعل روایت بودند، روایت را جعل می کردند وپول در ازایش می گرفتند، مثلاً روایت به سند صحیح جعل می کردند، روایت مثلاً ضعیف جعل می کردند،  حالا به نسبت پولی که می گرفتند،یا نه بعضی ها به خاطر خدا روایت جعل می کردند، من مصادیق مختلفی دارم حالا اگر عمری بود در برنامه های دیگر اینها را من عرض خواهم کرد خدمت تان بعضی ها پول هم نمی گرفتند بخاطر خدا بخاطر اینکه دشمن را منکوب بکنند جعل روایت می کردند و منسوب به پیامبر اکرم می کردند،  پس اینطور نیست که هر روایتی را ما در کتاب ها دیدیم همینطور باز بکنیم، بخوانیم و بلکه بیاییم بر اساس آن یک جریانی را تشکیل بدهیم یا نه بیفتیم دنبال یک شخصی که یک اسم احمدی در روایت فلان آمده اینها اوج بی سوادی است که متأسفانه ما می بینیم اموزه بعضی ها دارند این مسائل را منتشر می کنند.

ما شق دوم  روش  مان را بررسی کردیم آن هم بحث انگیزه جعل بود روایت سازی، چه انگیزه ای اساساً ممکن است وجود داشته باشد که در یک برهه تاریخی خاص در زمان امام باقر «عیله السلام» و امام صادق«علیه السلام» روایاتی جعل شده باشد، رفتیم بررسی کردیم دیدیم که بله خب اشخاصی بودند بعنوان بزرگان زید که حکومت های متعددی را تشکیل می دادند در اقصی نقاط جاهای مختلف از افریقا بگیر تا جاهای دیگر با عنوان زیدیه حکومت می کردند حتی در مکه مدتی اینها دو سال حکومت را بدست گرفتند، وقتی می بینند که بله بزرگان شان امام هایشان یا در خراسان قیام شان را شروع کردند مثل یحی بن عمر،یا مثل محمد بن قاسم بن علی، یا در یمن این خیلی اهمیت دارد، حکومت ها را تشکیل دادند بنام یمانی،بنام کسی که اهل یمن هست و می خواهد حکومت بکند و سید هم هست می آییم متن آن روایت را نگاه می کنیم می بنیم که در یکی از روایات که نبض جریان احمد بر آن هست مثلاً عبارت:

«لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ»

آمده است، که این یمانی دعوت به حق می کند، همه اش کلمه حق دارد تکرار می شود، کلمه هدایت کردن تکرار می شود «اهدی الرایات» دارد تکرار می شود، یک وقت دیدیم که بله فردی بنام یحی بن حسین، یحی بن حسین یکی از بزرگان اینها أئمه زیدیه جارودیه بود که در سال284، آمد حکومتی را بنام دولت هادویه تشکیل داد و لقب ایشان چه بود؟ «الهادی الی الحق» بود در آن روایت هم کلمه هدایت گری بسیار به آن تصریح شده، بارها تکرار می کند و هم اینکه «لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ» دعوت به حق می کند، لقب ایشان چیست؟ «الهادی الی الحق»خب اینها انگیزه جعل است اینها انگیزه روایت سازی است که برای اینکه برای حکومت آقای یحی بن حسین یک مشروعیتی درست بشود، افرادی مثل ابن عقده که اینها روای بودند اینها محدث بودند، اینها با روایات آشنا بودند و خودشان هم در مذهب جارودیه بودند، زیدیه جارودیه بودند و اتفاقاً ایشان برای حدوداً 50سال برای بعد از آقای یحی بن حسین که این روایت را نقل کرده، معلوم بود که این روایت قبلاً جعل شده، حالا ما نمی گوییم که ابن عقده جعل کرده، ممکن است روایت در مذهب جارودیه جعل شده و ایشان می آید نقلش می کند و این نقل هم می آید در منابع شیعه قرار می گیرد و بیان می شود، پس اینها باید بررسی بشود، به این معنا نیست که حالا هر روایتی دیدیم سریع بپذیریم، یا سریع ردش بکنیم، این انگیزه جعل و روایت سازی خیلی مسئله مهمی هست که معمولاً افراد از این مسئله غافل هستند به این دقت بشود؛ می گوییم آقا نه اصلاً ما انگیزه جعلش را کاری نداریم،نه جعلی هم نبوده، می آییم از یک بعد دیگر مسئله را بررسی می کنیم می رویم این 18روایت را نگاه می کنیم، گفتیم 20تا روایت است دوتا از این روایت ها از معصوم نیست می گذاریم کنار ،اگرچه یکی از اینها  دقیقاً به ضرر اتباع احمد است چون می گوید که یمانی را سفیانی می کشد، می ماند 18تا، از این 18تا روایت رفتیم نگاه کردیم، دیدیم که فقط دو روایت که تکرار مضمون است که همین عبارت «لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ» تکرار می کند بحث دیگری نیست، همان روایت تکرار شده با یک سند دیگری، می رویم نگاه می کنیم دوتا روایت می گوید که یمانی آدم خوبی هست، یعنی اشاره می کند به خوب بودن و هدایت گر بودن یمانی، خب دوتا از اینها را گذاشته بودیم کنار دیگر چون از معصوم نبود ماند 18تا، از این 18تا، روایت دوتا روایت دیدیم که می گوید یمانی هدایت به حق می کند، یک روایت رفتیم نگاه کردیم دیدیم که عجب، این روایت می گوید که یمانی یَستَقتِلُو النَّاس بِقَتلِ الجَاهِلِیه به رویش جاهلیت مردم را می کشد پس بر سیره نبوی نیست، خب این هم می رود در یک بعدی قرار می گیرد.

می ماند چندتا روایت از این 18تا روایت؟ 15تا روایت می ماند دو روایت تصریح می کند یمانی آدم خوبی هست، یک روایت ما را مشکوک می کند در بین برزخ قرار می دهد که آیا این روایت بابش این است که یمانی آدم بدی است که با روش جاهلیت انسان ها را می کشد؟ یا چه چیزی است؟ می ماند 15تا روایت، از این 15تا روایت که در دست هست در منابع شیعه هست هیچ روایتی در باره شخصیت یمانی صحبت نمی کند فقط به صرف اینکه یک کسی به نام یمانی هست که در زمانی که صوفیانی می آید یا خراسانی می آید حضور پیدا می کند به این بسنده کرده یعنی معصوم، اگر بگوییم که جعل نیست اگر بگوییم اینها جعلی نیستند می گوییم از معصوم، یعنی معصوم در تبیین شخصیت و جایگاه یمانی سکوت کرده است، می رویم می رسیم به آن دوتا روایت، رسیدیم به اصل بحث مان خود آقای احمد الحسن چه گفته در کتاب «وصیت مقدسه صفحه 4» در مقدمه اش که حالا مقدمه از آقای علی سالم است خب کتاب، کتاب احمد است و در سایت شان هم هست می گوید که: روایت در مباحث اعتقادی به شرطی به درد ما می خورد که متوتر باشد و خبر واحد نمی تواند اعتقاد بسازد، ما سؤال می کنیم آقا شما از یمانی به دنبال چه چیزی هستید؟ دنبال اعتقاد هستید؟ بله فراتر از اعتقاد او را امام می دانید امام سیزدهم می دانید از بیست و چهار امام او را معصوم می دانید او حجّت خدا می دانید پس در صدد ساختن یک اعتقاد بسیلر خطیر و بزرگ هستید آیا با دو روایت، با وجدان جواب بدهید این را، آیا با دو روایت که می گوید یمانی پرچمش هدایتگر است می توانیم ما به اعتقاد برسی؟ و حال آنکه خود آقای احمد الحسن چه گفته؟ گفته که اعتقاد فقط با خبر متواتر، شما ممکن است بگویید آقا روایات یمانی متواتر است که اصلاً اینطور نیست با 18 روایت تواتر اثبات نمی شود آن هم با این شرایطش ممکن است شرایط تواتر رعایت بشود با ده تا تواتر اثبات بشود اما چون اینجا شرایطش رعایت نشده صدتا هم به همین مدل باشد تواتر به آن نمی گویند اینجا شما باید مشخص بکنید اگر می خواهید اعتقاد بسازید طبق بیان خود احمد در کتاب «وصیت مقدسه صفحه 4» بروید نگاه بکنید که می گوید با خبر واحد نمی شود اعتقاد ساخت آیا شما می توانید بگویید که یمانی آدم خوبی است؟ حتی خوب بودنش را نمی توانید اثبات بکنید چه برسد به حجت بودنش چه برسد به اینکه او امام باشد او واجب التعظیم باشد شما نمی توانید بگویید نهایتش اگر شما بگویید که روایات یمانی متواتر است و اگر ما کوتاه بیاییم بپذیریم به هر دلیلی می گوییم آقا اصل یمانی ممکن است متواتر باشد که من متعقد به تواتر اصل یمانی هم نیستم چون متعقد به جعل روایات یمانی هستم یعنی اینها روایت های خود ساخته است به دست زیدیه حالا به فرض اینکه بگوییم نه اینها روایات ساختگی نیستند اینها روایات قطعی الصدور هستند به فرض از معصوم هستند می گوییم این روایت ها از بین شان فقط دوتا روایت می گوید که یمانی عهد الرایات است و شما با دو روایت که یقیناً خبر واحد است و هیچ انسان عالمی نمی گوید که این دوتا خبر، خبر متواتر است نمی توانید بگویید یمانی آدم خوبی است چه برسد به اینکه بگویید یمانی حجت خدا است یا بگویید امام است نهایتاً اگر بگویید آقا روایات یمانی متواتر است من می گویم اصل یمانی متواتر است نه خوب بودن نه بد بودن حتی چون یک روایت می گوید بد است دو روایت می گوید خوب است و شما طبق خود مبنای احمد جوابی ندارید برای گفتن چون مبنای احمد این است که با خبر واحد اعتقاد ساخته نمی شود و این هم خبر واحد است دوتا روایت است که می گوید یمانی خوب است حجت خدا است نه اصلاً دوتا روایت بگوید که یمانی نعوذباالله خدا است با دوتا روایت اعتقاد ساخته نمی شود آن هم در یک بعد اصول اعتقادات ما بحث امامت، بحث حجیت، بحث عصمت اینها لازمه اش روایات متواتر است خیلی آسان گرفتید خیلی سهل گرفتین مسئله را.

خب حالا می آییم چه کار می کنیم؟ روایات را خدمت شما می خوانیم ببینیم که آن 18تا روایت چه می گویند؟ من همه روایت ها خدمت شما خواهم خواند.

1-روایت اول را رفتیم نگاه کردیم که ببینیم که روایات مربوط به یمانی آیا در باره شخصیت یمانی توضیح می دهد یا توضیح نمی دهد؟ من نه شما ببینید که با این روایات می توانید فتوا بدهید که یمانی آدم خوبی است حالا من بحث حجیت و امامت و اینها نمی کنم صرف اینکه بدانیم یمانی آدم خوبی است یا نه آدم بدی است روایت سکوت کرده مثلاً روایت اول از امام صادق«ع» در کتاب «کافی جلد 8 صفحه 225» آمده که پرسیده اند که آقا:

«مَتَى فَرَجُ شِیعَتِكُمْ»

فرج شیعه شما چه زمانی است؟

مطالبی را فرمودند رسیدند به اینجا

«وَ ظَهَرَ الشامی وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ»

تا آخر روایت

«وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِیُّ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ»

اینجا نمی گوید یمانی آدم خوب است آدم بد است، یمانی له امام است، علیه امام است این را هم نمی گوید یعنی ما از روایت حتی نمی فهمیم که یمانی در لشکر امام زمان هست یا در لشکر مقابل امام زمان هستو آن یک روایت ساختگی که اتباع احمد ساخته اند که می گویند که یمانی امیر جیش الغضب هست من درخواست می کنم همین روایت را برای من بخوانند که این روایت کجا است؟ یک روایتی از منبع شیعی از اهلبیت«ع» برای من بخوانید که بگوید یمانی امیر جیش الغضب است، تصریح می کنم روایتی برای من بی آورید که بگوید که، روایتی برای من بی آوردی از منابع شیعه و از معصومین«ع» از معصوم باشد از رسول الله باشد از امیرالمؤمنین باشد که امیر جیش الغضب را بگوید، امیر جیش الغضب تکرار می کنم، بروید دنبالش ببینید پیدا می کنید چنین روایتی که همه جا هم بگویید اتفاقاً یکی از فرقه های که از شما جدا شده و ساخته شده فرقه جیش الفضب هست بر اساس یک روایتی که وجود خارجی اساساً ندارد کمک تان می کنم یک روایتی در کتاب «الفتن ابن حماد» هست، این را حالا داخب پرانتز عرض می کنم، که آنجا می گوید که امیر العُصب، امیرالعُصب شخصی است که اسمش یمانی است امیر جیش الغضب نمی گوید امیر العُصب و آن هم روایت از معصئم نیست از پیامبر اکرم هم نیست کتاب هم کتاب سنی است «الفتن ابن حماد».

«سید بن طاووس» در «التشریف بالمنن» که سه تا کتاب سنی را از عامه خلاصه کرده، کرده یک کتاب و خودش هم در مقدمه تصریح می کند می گوید آقا این «ملاحم و الفتن» یا همان «التشریف بالمنن» این خالصه سه تا کتابی از اهل سنت است من خلاصه کردم که شما ببینید، ایشان هم وقتی که این روایت را به نقل از «ابن حماد» می آورد با لفظ امیرالغضب می آورد از چه کسی؟ از اهل سنت آن هم از «ارتاد» به نظرم باشد آنطور که در ذهنم است یعنی از پیغمبر اکرم هم نیست و شمای که می گویید ما پیرو ثقلین هستیم «ارتاد» ثقلین شما است چون «ارتاد» ثقلین شما است شما که رسول گرامی اسلام ثقل شما نیست «ارتاد» یک کسی و این روایت به اینجا آمده به این شکل.

پس امیر جیش الغضب را روایت امیر جیش الغضب که یمانی باشد که همه جا می گویید در کتاب های تان هم آوردید آن هم ریفرینس دادید به کتاب سید بن طاووس و این یک دقل بسیار بزرگی است سید بن طاووس چیزی به نام جیش الغضب نیاورده است امیرالغضب آورده آن هم به نقل از کتاب «ابن حماد» آورده که «ابن حماد» خودش امیر العُصب آورده آن هم روایت یک مال اهل سنت است دو از معصوم نیست از غیر معصوم است، چطور شد وقتی که ما حرفی از مثلاً «شیخ مفید» می گوییم بر علیه جریان شما حرفی از بزرگان شیعه می گوییم علیه شما می گویید حرف معصوم نیست ما نمی پذیریم اما در فریبکاری و در ساختن روایت، روایات افرادی که معصوم نیستند را آن هم از اهل سنت می آیید برای مردم به نام روایت معصومین جا می زنید. امیدوار هستم فکر بکنید و راه تان را انتخاب بکنید.

حالا از بحث خارج بشوییم بیاییم به بحث خودمان.

روایت اول:

«وَ ظَهَرَ الشامی وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِیُّ»

می گوید یمانی خوب است بد است چیست خلاصه یمانی خوردنی است، آشامدنی است، علیه امام است، له امام است. روایت اول.

روایت دوم:

روایتی از امام صادق«ع» فرمود که:

«خَمسُ عَلاماتٍ قَبلَ قِیامِ القائمِ الصَّیحَةُ وَ السَّفیانِیُّ وَ الخَسفُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّة وَ الیَمانِیُّ»

و به شما بگویم روایات نفس الزکیه را هم یک بررسی بکنید محمد بن حسن یکی از ائمه زیدیه جارودیه است محمد بن حسن که در مدینه هم در واقع کشته شد ایشان چه کسی است؟ ایشان یکی از ائمه زیدیه جارودیه است ببینید پازل دارد تکمیل می شود، خب وَ الیَمانِیُّ «کتاب کافی جلد 8 صفحه 310» این را آورده، نمی گوید یمانی خوب است بد است، آشامدنی است، خوردنی است، زدنی است، کشتنی است چه چیزی است این یمانی بالاخره.

روایت سوم:

از امام صادق«ع»:

«للقائم خمس علامات ظهور السفیانی و الیمانی و الصیحة من السماء و قتل النفس الزکیة و الخسف بالبیداء»

اینجا هم دوباره نمی گوید یمانی چه کسی است شخصیت توضیح داده نمی شود «کتاب الغیبة نعمانی صفحه 252»

روایت چهارم:

روایتی از امام صادق«ع»

«النداء من المهدوم والسُفیانی من المهدم و الیمانی من المهدوم و قَتلُ نفس الزکیه من المهدوم»

تا آخر روایت و این روایت هم نمی گوید که این یمانی که ما می گوییم این یمانی بالاخره چه کسی است این یمانی آدم خوب است بد است چه شخصیتی دارد. اینها بررسی باید بشود.

روایت پنجم را ببینیم که همان یک روایتی که از امام رضا«ع» هست در کتاب «الغیبة نعمانی صفحه 253»

«أَنَّهُ قَالَ: قَبْلَ‌ هَذَا الْأَمْرِ السُّفْيَانِيُّ »

قبل از این امر سفیانی است

کدام امر؟ اینطور نیست که هر جا عبارت امر آمده باشد ما بگوییم که مراد امر ظهور امام زمان«ع» است اینها ملاک هست برای تشخیص و فهم آن.

«قَبْلَ‌ هَذَا الْأَمْرِ السُّفْيَانِيُّ وَ الْيَمَانِيُّ وَ الْمَرْوَانِيُّ وَ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ فَكَيْفَ يَقُولُ هَذَا هَذَا»

آخر روایت هم دوباره مبهم است فَكَيْفَ يَقُولُ هَذَا هَذَا چه مشخص نیست روایت مبهم است، اینجا هم دوباره نمی گوید این یمانی بالاخره چه کسی است توضیح در مورد شخصیت نمی دهد.

روایت شیشم:

از امام باقر«ع»

«أنهُ قال خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْيَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ»

«کتاب الغیة نعمانی صفحه 255» خب این روایت هم می بینید که یمانی را کاملاً مبهم میگوید، این یمانی

چه کسی است؟ حالا برویم روایت بعدی را ببینیم.

روایت هفتم:

که روایتی از امام باقر«ع» هست فرمود که:

«و إن من علامت خروجهِ  خروجُ السفیانیِّ من الشامِ و خروجُ الیمانیِّ من الیمن و الصيحة من السماء في شهر الرمضان»

خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن

حالا می رسیم به بحث آن که «آقای ناظم العقیلی» می گوید که اصلاً چنین روایتی نداریم که من الیمن گفته باشد من با نسخه خطی خدمت دوستان نشان خواهم داد که روایت من الیمن دارد حالا به فرض اینکه این روایت ها جعلی نباشند. بازهم اینجا نمی گوید این یمانی چه کاره است چه شخصیتی است خوب است بد است.

روایت هشتم:

از امام باقر«ع»، ببینید روایت یا از امام باقر«ع» است یا از امام صادق«ع»

«خروجُ السفیانیِّ من الشامِ والیمانیِّ من الیمن و خسفٌ بالبیداءِ وَ قَتلُ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله بَینَ الرُّکنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکیةُ»

«کتاب کمالدین شیخ طوسی جلد یک صفحه 331»

خب پس بازهم یمانی را توضیح نداد برای ما

روایت بعدی:

از امام صادق«ع»

«خَمْسٌ علاماتٍ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ الْیَمَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْمُنَادِی یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفُ بِالْبَیْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ»

«کتباب کمالدین جلد دو صفحه 649» بازهم نگفت یمانی چه کاره است چه است تضیح نداده.

روایت دهم:

خب کم کم می رسیم به آن روایاتی که توضیحی می دهد در باره یمانی، خب رایت اول این است.

از امام صادق«ع»

«خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْيَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَق»

ذهن مبارک کجا رفت؟ به الهادی إلی الحق یحیی بن حسین، خب «کتاب الارشاد شیخ مفید جلد دو صفحه 375» در این روایت می گوید که ایشان دعوت به حق می کند، در این یک روایت، خب برویم حالا روایت ها بعدی.

روایت یازدهم:

که محمد بن مسلم ثقفی از امام باقر«ع» نقل می کند

«و من علامات خروجه خروج السفياني من الشام و خروج اليماني و صيحة من السماء في شهر رمضان» تا آخر روایت.

بازهم نمی گوید این خروج یمانی، در واقع این یمانی چه کسی است.

روایت بعدی:

از امیرالمؤمنین«ع» همان تک روایتی که عرض کردم از «کتاب سرور اهل ایمان» نوشته «آقای نیلی نجفی»، آورده که حضرت فرمود، مطلبی فرمود بعد آورد که:

«إِذْ أَقْبَلَتْ خَیلُ الْیمَانِی وَ الْخُرَاسَانِی یسْتَبِقَانِ كَأَنَّهُمَا فَرَسَی رِهَانٍ»

زمانی که لشکر یمانی و خراسانی از همدیگر پیشی می گیرند مسابقه می دهند.

 مانند اسب مسابقه ای، مانند اسبی که دارند دوتا اسب از هم دیگر پیشی می گیرند.

اینجا هم مشخص نیست مسابقه می گیرند بر علیه امام یا له امام؟ هیچ چیزی مشخص نیست.

روایت بعدی:

که در این یک روایت فقط یک شاخصه می دهد که آقا یمانی از مریدان علی یابن أبی طالب است، به امام صادق«ع» گفتن که آقا این طالب الحقی که خروج کرده

«نَرْجُو أَنْ یکونَ هَذَا الْیمَانِی»

ما امیدوار هستیم که این همان یمانی باشد

«فَقَالَ: لَا، الْیمَانِی یوَالِی عَلِیاً وَ هَذَا یبْرَأ»

این از امیرالمؤمنین برائت می جوید و حال اینکه یمانی کسی است که از مریدان امام«ع» است امیرالمؤمنین است.

خب در بین فرقه زیدیه یکی از فرقه ها فرقه بطریه فرقه ای بود که اینها درست بود امیرالمؤمنین را قبول داشتند اما اعتقاد اهل سنتی داشتند، خب این هم مد نظر باشد و در حد یک سؤال، سؤال پژوهشی در ذهن تان.

روایت بعدی:

یک روایت تا اینجا خواندیم که می گوید یمانی يَدْعُو إِلَى الْحَق روایت بعد که این را یک زره مفصل تر می گوید. اینجا سند روایت این است:

«أخبرنا احمد بن محمد بن سعید بن عقده»

خبب این آقا چه کسی است؟ این آقا از فرقه زیدیه جارودیه است

«قَالَ حَدَثَنِی احمد بن یوسف بن یعقوب ابوالحسن جوفی من کتابهِ قالَ حَدَثَنَا اسماعیل بن مهران قالَ حَدَثَنا الحسن بن علی یابن حمزه» که او واقفی است «عن أبیه» که او هم واقفی است «و  وهيب بن حفص» که او هم واقفی است.

یعنی در سند یک روایت سه واقفی وجود دارد و یک زیدیه جارودیه وجود دارد و دوتا هم مجهول وجود دارد حالا ما بررسی سندی نمی کنیم اتباع احمد ناراحت نشوند اما خب یک سؤال آقا این روایت در سندش یک زیدی جارودی وجود دارد که اساساً امام صادق«ع» را اصلاً قبول ندارد این آدم به امامامت یعنی روایتی را از امام، ببخشید باقر«ع» نقل می کند که امام باقر«ع» را به امامت نمی پذیرد این آقا بلکه چه کسی را می پذیرد؟ بلکه یاران زید را یا کسانی که بعد از زید آمدن را به عنوان امامت قبول می کند امامت را به زید می دهد این آقای ابن عقده نه به امام باقر و او آمده در سند روایت قرار گرفته و ابتدای سند است بعد دو نفر و سه نفر دیگر هم هستند که اینها واقفی هستند و ما در اصطلاح حدیثی می گوییم چنین روایتی حدیث صحیح نیست چون حدیث صحیح باید یکی از شاخصه هایش این است که روایانش امامی باشند یعنی معتقد به 12 امام باشند واقفی نباشد زیدی نباشد و غیره.

خب در روایت آمده که امام باقر«ع» فرمود:

«خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِ‌ وَ الْخُرَاسَانِیِّ فِی سَنَهٍ وَاحِدَهٍ فِی‌ شَهْرٍ وَاحِدٍ»

خب ادامه می دهد روایت طولانی است تا می رسد به اینجا:

«وَ لَیْسَ فِی الرَّایَاتِ رَایَهٌ أَهْدَى مِنْ رَایَهِ الْیَمَانِیِّهِیَ رَایَهُ هُدًى لِأَنَّهُ یَدْعُو إِلَى صَاحِبِکُمْ‌ فَإِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السِّلَاحِ عَلَى النَّاسِ وَ کُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ فَانْهَضْ إِلَیْهِ»

وقتی که این آقای یمانی خروج کرد به سویش شتاب بکن

«فَإِنَّ رَایَتَهُ رَایَهُ هُدًى وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَلْتَوِیَ عَلَیْهِ‌ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لِأَنَّهُ یَدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى‌ طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ»

لقب آن آقای یحیی بن الحسین چه بود؟ الهادی إلی الحق بود، اینها مد نظر باشد در بررسی ها و پژوهش های تان.

تا اینجا رسیدیم از بین 18 روایت به دوتا روایت این دوتا روایت چه کار می کنند؟ می گو یند یمانی کسی است که آدم خوبی است و هدایتگر است و بیش از این را فعلاً نرسیدیم. یک روایت دیگر هم هست که من آنرا هم خدمت دوستان بخوانم که به نحوی چهره منفی یمانی را مطرح می کند.

«ثم یسیرُ الیهم منصورُ الیمانیُّ»

از امام باقر«ع» است این روایت

«من صنعاءَ بجنودِه»

منصور یمانی ار صنعاء با لشکرش می آید

«وله فورة شديدة»

یک در واقع غضبی در او هست

«يستقتل الناس قتل الجاهلية»

مردم را می کشد با رویش جاهلیت

یعنی مثله می کند روش جاهلیت این بوده و این روش اهلبیت نیست

«فيلتقي هو والأخوص»

با سوفیانی رو در رو می شوند و پرچم های شان زرد است لباس شان رنگین است بین اینها قتال شدید اتفاق می افتد

« ثم یظهر الا خفس سوفیانی علیه»

و این آقای سفیانی به این آقای یمانی غلبه می کند و او را می کشد

خب اینهم یک روایتی است که اگر شما از «يستقتل الناس قتل الجاهلية» بخواهید برداشت های دیگری بکنید اشکال ندارد هر برداشتی دوست دارید انجام بدهید آقایان اتباع احمد، خب اما اینجا را چه کار می کنید که می گوید که اخوص سفیانی بر این یمانی غلبه می کند و او را می کشد، و او را می کشد در حالی که داستان شما چه است؟ این یمانی ساختگی شما می خواهد به سفیانی هم پیروز بشود سفیانی را خواهد کشت، دولت تشکیل می دهد، حکومت تشکیل می دهد و کلی در واقع فلمش ادامه دارد سریالش ادامه دار هست.

خب ما تا اینجا روایت های را خدمت شما خواندیم گفتیم که 20 روایت کلاً وجود دارد از این 2تا روایت از معصوم نیست گذاشتیم کنار، 18تا روایت به نقل از معصوم است منصوب به معصوم است و این 18تا، 2تا روایت می گوید یمانی پرچمش هدایتگر است، یک روایت می گوید که نه، نه تنها هدایتگر نیست بلکه مردم را به رویش جاهلیت می کشد و اتفاقاً سفیانی او را می کشد، 15تا روایت هم در باره توضیح یمانی سکوت کرده اند مثلاً

«الیمانی و الخراسانی کَفَرَسَی رَهَانٍ »

یمانی و خراسانی مثل دوتا اسب مسابقه ای هستند

خب که چه شود؟ مسابقه می خواهد بدهند؟ جایزه میخواهند به آنها بدهند؟ تفریح است مسئله؟ علیه

امام می روند له امام می روند؟ روایت سکوت کرده پس شما چطور می گویید روایات متواتر می گوید که یمانی حق است این روایت متواتر را به ما نشان بدهید ما ندیدیم شاید شما دیدید، شاید شما دسترسی به کتاب های در واقع شیعه دارید که ما آن کتاب ها را ندیدیم آنها را به ما هم نشان بدهید که ما هم ببینیم لطفی می فرمایید در حق ما.

پس ما چندتا فرض اینجا مطرح کردیم؟

1-فرض اصلی من بر این است که روایات یمانی اساساً جعل شده اند، روایات مربوط به یمانی چون انگیزه جعل هم در آنها وجود دارد لذا مسئله سر این است که ممکن است که اینها ساخته باشند برای یحیی یابن حسین که خب الهادی إلی الحق هم که لقبش بوده و روایت هم دقیقاً مضمونش با لقب این شخص می خورد به سال هم می خورد ابن عقده هم که بعد از ایشان هست.

نه اگر شما این را قبول نکنید می گوییم اشکال ندارد کلی این 18تا روایت از معصوم به نقل از معصوم منصوب به معصوم است که 2تای آن فقط می گوید یمانی آدم خوبی است با دوتا روایت که خبر واحد است و شما هم حتماً خبر واحد بودنش را تأیید می کنید نمی شود بگوییم که فلان شخص حجت خدا است، نمی شود گفت فلان کس معصوم است، نمی شود گفتفلان کس امام است چون خود احمد هم همین را گفته، احمد هم در کتاب «وصیت مقدسه صفحه 4» تصریح می کند می گوید آقا شما بدانید که با خبر واحد نمی شود اعتقاد ساخت باید متواتر باشد و قرائن صحت هم داشته باشد یعنی محکم کاری هم می کند اما در عمل این را نمی تواند اثبات بکند.

خب این یک بحث مان؛ و من بیایم پاسخ به آن حرف آقای نازمن عقیلی، که خب برای بعضی ها شبهه هست که می گویند آقا اساساً روایتی که بعنوان الیمانی من الیمن باشد وجود ندارد،و در یک مورد می گویند هست و من الیمنش داخل پرانتز است، فصل الخطاب اینجا نسخ خطی است که در مخازن نگهداری می شود بروید مراجعه بکنید ببینید اینها را؛ من یک مورد را خدمت شما از کتاب کمال الدین نشان بدهم، مورد اول ما که در صفحه مشاهده می کنید مشخص است زیر این عبارات خط خورده،  خروج السفیانی تقریباً وسط های صفحه هست

«و خروج السفیانس من الشام و الیمانی من الیمن»

این نسخه خطی است از کتاب کمال الدین و تمام النعمه نوشته جناب صدوق؛ نسخه بعدی را ببینید از کمال الدین ببینید که دوباره در نسخه بعدی از کتاب کمال الدین عبارت مشخص است داخل کادر زرد رنگ آمده که:

«و خروج السفیانس من الشام و الیمانی من الیمن»

یا دوباره شما در کتاب الفصول المهمه در وسط های صفحه ببینید نسخه خطی است که در وسط صفحه ببینید

«و خروج السفیانس من الشام و الیمانی من الیمن»

اینها دیگر نسخ خطی است که دیگر کسی روی اینها که نمی تواند حرف بزند، آقای احمد بصرف استناد به یک نسخه چاپی می آید کل روایات الیمانی من الیمن را رد می کند؛ پس من یک نسخه دیگر را هم نشان بدهم دوستان در صفحه نشان بدهند؛ کتاب اعلام الوری را می بینید در همان ابتدای صفحه که:

«و خروج السفیانس من الشام و الیمانی من الیمن»

در همه نسخ خطی که این روایات آمده می بینیم که الیمانی را من الیمن دانستند، اگر چه روایاتی هم هست که الیمانی را بدون یمن گفته، پس ما باید همه این روایات را کنار هم ببینیم بعد بتوانیم نسبت به آنها نظر بدهیم من بحثم را تا این حد جمع می کنم و امیدوارم که یک فضای جدیدی در باره بررسی روایات اعتقادی برای دوستان باز کرده باشم و اینکه بدانیم که این روایاتی که مربوط به یمانی هست ما از این روایات مثبت بودن شخصیت و چهره این آقای یمانی را متوجه نمی شویم، چون روایت سکوت کرده است و به آن دو روایت که هم به لحاظ سندی و هم به لحاظ دلالی اضطراب دارد تفاوت دارد مشکل دارد نمی توانیم یک اعتقاد بسازیم یک شخصیت بسازیم یک اسطوره بسازیم آن هم در مقام امامت حجت خدا باشد، فرستاده خدا باشد معصوم باشد، من الله باشد، نه نمی شود به این راحتی نیست اگر به این باشد که خب خیلی ها می توانند خودشان را معصوم بپندارند، خیلی ها می توانند خودشان را امام بپندارند، در حالی که کار با روایت تخصص می خواهد و امیدوارم کسانی که تخصص لازم در روایت ندارند ورود به این مسائل نکنند،مردم را منحرف نکنند که مطمئن باشند که قیامت نزدیک است.

خیلی خوشحال شدیم از اینکه خدمت شما عزیزان بودیم امیدواریم که اگر عمری باشد بازهم خدمت شما عزیزان برسیم، عرض ما تمام

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 


  
  • رضا روستا، کشاورز البرزی خادم سردارسلیمانی

    23 شهریور 1399 - ساعت 18:56

    سلام وقت بخیر حاجاقا
    خدا قوت تشکر از برنامه زیبا و جامع
    سوال بنده بشما نمیدونم مربوط میشه یا نه ولی با اجازه میپرسم
    حاجاقا در وسط نوحه ها کلمه حسین حسین حسین حسین حسین حسین که پشت سرهم در بلندگو گفته میشود و شنونده استغفرالله حُسدن حُسدن میشنود آیا شنیدن و گوش دادن به چنین نوحه هایی کلا گناه(.غیر جائز، مکروه... ، ) دارند یانه مشکلی ندارد؟؟؟؟
    پاسخ نظر:

     سلام علیکم
    تشکر از شما
    لطفا سوالات شرعی خودتان را از دفتر مرجع تقلید خود استفتاء نمایید.
    روابط عمومی شبکه حضرت ولی عصر (عج)

    0 0

مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار حجت الاسلام و المسلمین هوشیار