شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت هشتم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 29 شهریور 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم یا اهلبیت النبوه

روز اول صفر و سالروز ورود کاروان اسرا و اهلبیت«ع» به شهر شام را خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم عرض تسلیت دارم و امیدوار هستم که عزاداری های تان قبول باشد و این عبادت این عزاداری إن شاءالله مرضی رضای حضرت حق و حضرت حجت و حضرت سید الشهداء واقع شده باشد، ابتدای برنامه یک چند بیت شعر خدمت تان قرائت بکنم راجع به امروز إن شاءالله بعد از آن در خدمت استاد محترم حاج آقای عباسی خواهیم بود.

دروازه ورودی شهر است و ازداحام

بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام

این ازدحام و هل هله ها بی دلیل نیست

یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام

در این دیار هل هله و پای کوبی است

انگار رسم تسلیت و عرض احترام

با کینه علی همه شهر آمده اند

با کینه علی همه شهر آمده اند

بر پا شده دو باره هیاهوی انتقام

إن شاءالله که توسلات و توجهات همه شما به دستگاه سیدالشهداء و این عزاداری ها مورد توجه حضرت واقع بشود.

حاج آقای عباسی سلام علیکم و رحمة الله خواهش میکنم اگر صحبتی دارید و سلام دارید خدمت بینندگان            

بفرمایید تا ما برای بحث در خدمت تان باشیم.

استاد عباسی:

سلام علیکم و رحمة الله بنده هم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولیعصر«ارواحنا له فداء» عرض سلام و ادب و احترام دارم و همینطور تسلیت عرض می کنم ایام مصیبت و اسارت آل الله را، آیام ورود پر حضن و اندوه و پر مصیبت اهلبیت سیدالشهداء«ع» به شام را تسلیت عرض می کنم امیدوار هستم خدای متعال ما را از عزاداران واقعی سید الشهداء«ع» قرار دهد. محضر شما هستم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، من هم به خاطر اینکه یک یاد آوری بشود از جلسات گذشته برنامه عصر ایمان که شنبه شب ها در خدمت تان هستیم یک مقدمه خیلی مختصری عرض بکنم از آن نکات و روایات و بیاناتی که حاج آقای عباسی داشتند و إن شاءالله به بحث امروز مان هم خواهیم رسید.

در ادامه دلیل ها برای رجوع به متخصص و رجوع به فقیه مجتهد برای گرفتن فتوا ادله عقلی را فرمودند حاج آقای عباسی آیات قرآن را گفتند و رسیدیم به روایات اهلبیت«ع» این روایات را دسته بندی های که کردند استاد عباسی تا امروز:

 دسته اول بود که چندتا روایت گفتند و تحلیل کردند در این دسته وجوب رجوع به علما یعنی روایاتی که دال بر وجوب رجوع به علما است.

 دسته دوم ارجاع شیعیان به فقهای اصحاب که برای هر کدام از اینها در برنامه های که خدمت تان بودیم و در آرشیف شیکه جهانی ولیعصر(عج) هم موجود است روایات متعددی را گفتند.

 دسته سوم آن دسته از روایاتی بود که آموزش اجتهاد بود نسبت به اصحاب.

دسته چهارم شروط فتوا دادن بود و امروز هم دسته پنجم و حالا إن شاءالله ادامه روایت را در خدمت تان هستیم. حاج آقا بحث در اختیار شما است بفرمایید.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین انه خیرناصرٍ ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدناو نبینا ابوالقاسم       

 

مصطفی محمد و علی اهلبیته الطبین الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین.

بحثی که محضر بینندگان عزیز مان بودیم در رابطه با اجتهاد و تقلید نیازمند پیگیری در واقع همه بحث های هست که ما در این جلسات خدمت بینندگان عزیز مان عرض کردیم، ادله قرآنی را مطرح کردیم، ادله عقلی را مطرح کردیم، دلیل روایت را در دسته های مختلف از روایات متعدد عرض کردیم که اینها بسیار شان به تنهای و بخش از آنها در کنار یکدیگر می توانند به روشنی مقصود ما را بیان بکنند و البته در ادامه برنامه بعد از این که ما ادله اثبات بخش اجتهاد و تقلید را نقل کردیم و بیام کردیم حتماً به ادله رد پاسخ به ادله ای که مخالفین اجتهاد و تقلید مطرح می کنند خواهیم رسید و اشکالات آنها و انتقادات آنها را هم مطرح خواهیم کرد و پاسخ خواهیم داد و یگانه روایاتی که مورد جه آنها یا مورد استناد آنها باشد.

دسته های مختلف روایات را عرض کردیم به پنجمین گروه از روایات رسیدیم روایاتی که از وجود نازنین معصومین«ع» رسیده و مضمون این روایات یعنی دسته پنجم از روایات این هست که عده ای محضر امامان معصوم«ع» رسیده اند در دوره های مختلف و عرضه داشته اند محضر معصوین که ما در شهر دوری زندگی می کنیم و دسترسی برای پرسیدن سؤالات محضر شما نداریم یعنی این طور نیست که من مثلاً هفته یکبار روز یکبار بیایم و سؤال دینی و شرعی خودم را از شما بپرسم چه کار باید بکنم؟ و معصومین«ع» آنها را به افرادی ارجاع دادند به اشخاصی با اسم ارجاع دادند برای اینکه بروند و معالم دین را مسائل دینی را احکام را بروند از آنها بگیرند، به بعضی از اینها اشاره می کنم و توضیح تکمیلی را عرض می کنم؛ به عنوان نمونه در روایتی که در «وسائل الشیعه شیخ حُر عاملی» آمده جلد 27 این کتاب و صفحه 138، ملاحظه می فرماید در این روایت، روایت چهارم است باب و حالا روایت 33419

«عن محمد بن عبدالله حمیری و محمد بن یحی جمیعاً عن عبدالله بن جعفر حمیری عن احمد اسحاق عن أباالحسن«ع»»

شیخ حُر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، روایت 4، باب روایت 33419، ص 138

که از امام هادی«ع» می آید سؤال می کند شخص

«سألته و قُلتُ من أعامِل؟»

من با چه کسی تجارت بکنم رفت و آمدم با چه کسی باشد؟

«و عمَن آخذ»

از چه کسی من بگیرم دین را بگیرم

«و قول من أقبل؟»

قول چه کسی را من قبولم بکنم؟

حضرت فرمودند:

«العمری ثقتی»

آقای عمری ثقه ی من هستند

«فما أدَّی إلیک عنّی فعنّی یؤدی و ما قال لک عنّی فعنّی یقول، فسمع له و أطع فإنه الثقة المأمون»

گفت که برو از آقای عمری بگیر آن معالم دین را استفاده بکن قول او را قبول بکن  هر چه که برای تو بیان می کند از جانب من بیان می کند از جانب من ادا می کند، هر چیزی که می گوید از جانب من می گوید

«فسمع له و أطع»

پس از او بشنو و اطاعت بکن

«فإنه الثقة المأمون»

او ثقه راستگو و امانت دار هست

بعد می گوید من رفتم همین سؤال را از امام عسکری«ع» هم مطرح کردم

«و سألت أبا محمد«ع» عن مثل ذلک، فقال: العمری و أبنه»

عمری که عثمان بن سعید هست و فرزندش محمد بن عثمان عمری

«ثقتان»

هر دو نزد من ثقه هستند

«فما أدَیا إلیک عنّی فعنّی یؤدّیان»

هر چیزی که این دوتا به شما می گویند از دین از جانب من می گویند

«و ما قالا لک فعنّی یقولان»

آنچیزی که بیان می کنند از جانب من بیان می کنند

این تفاوت این دوتا در این هست آن مطالبی که می گویند آن مطالبی که دستور می دهند یا امر می کنند یا انجام می دهند هردوی اینها چه گفتار اینها گفتار من امام معصوم به حساب می آید چه رفتار و برخورد اینها و تعامل اینها با شما

«فإنَّهما الثقتان المأمونان»

هر دوی اینها مورد اطمینان و از جانب من هستند

ببینید  خیلی روایت، روایت زیبای هست وقتی که شخص می رسد محضر امام معصوم و می خواهد کسی را به او معرفی بکند که کأنه خدمت امام معصوم رسیده قول او مانند قول امام معصوم باشد و خیالش راحت باشد که برود و معالم دین را از او بگیرد حضرت او را راهنمای می کند یک فردی را دارد حضرت معرفی می کنند این نکته، نکته ی مهمی است یک فردی را دارد حضرت معرفی می کند که او به هر حال معصوم نیست یعنی به هر حال احتمال خطا در بیان و گفتار او وجود دارد درست است آدم ثقه ی هست درست است آدم مورد اطمینانی است ولی خود امام معصوم نمی شود و حضرت در اینجا نگفته اند که نه شما باید بلند شوی حتماً راه بیفتی بیایی از من بپرسی می دانند که این نشدنی است از بین مثلاً افرادی که مورد حضرات معصومین هستند شیعیان هستند ممکن است از هر هزار نفر پنج نفر بتواند اصلاً این مسیر و مسافت را تحمل کنند برود آنجاها، بعد اگر برود خب یکبار می رود وقتی برگشت امروز رسید داخل شهرش یک هفته ده روز یک ماه در صفر بوده تا امام معصوم را دیده سؤالش را پرسیده سؤالی جدیدی این مرتبه پیش آمد خب این اگر بخواهد دو مرتبه برود خب پس رزق زن و بچه اش را چه کسی باید تأمین بکند؟ زندگی زن و بچه اش را چه کسی باید تأمین بکند؟ خستگر و مشکلات صفر را چطوری می خواهد تحمل بکند؟ ممکن است برگشت و مریض شد در مریضی اتفاقاً سؤالی دارد، اینجا خیلی جالب هست که حضرت اینگونه ارجاع می دهند.

مجری:

سؤالی که پیش می آید اینجا این است که جناب عمری یا همان جناب عثمان بن سعید را که معرفی کردند ایشان را شما می فرمایید به عنوان فتوا دهنده، اگر کسی اشکال کند بگوید به عنوان یک راوی ثقه معرفی کردند، بگوید روایت ما را ایشان می داند شما به ایشان مراجعه کنید ایشان به شما روایت بخواند این عنوان است یا آن عنوان که ما می خواهیم به آن برسیم که فتوا می دهد و مجتهد است؟

استاد عباسی:

سؤال بسیار خوبی است حالا من در ذهن خودم این بود که باز جای دیگر به این مطلب می رسیم اما اینکه فرمودید در واقع جلوتر این را پاسخ می دهیم خیلی هم خوب هست، ببینید بله این اشکال، اشکال خوبی است که آیا مقصود راوی نیست؟ نمی خواهد راوی را بگوید؟ اینجا بر می گردد به این نکته که چندتا مسئله را ما باید از روایت استفاده بکنیم، یک مطلب این است که شخص می گوید آقا من سؤالاتی دارم گیرهای دارم در زندگی ام بسیاری از روایت های متعارف معصومین را ممکن است شخص بداند اما گیر دارد و سؤال دارد و ابهام دارد، حضرت نفرمودند روایات ما دست فلانی هست برو روایات را از او بگیر روایات را از او بشنو گفتند سؤالات خود را از او بپرس، سؤالت را از او بپرس بعد او چه جوابی به شما می دهد؟ دوتا وضعیت مشخص کرده اند یک جای که قولی می گوید که آن قولی می گوید که قول ما است که اینجا را می توانیم بگوییم آقا روایت است مقصود شان روایت باشد ممکن است بگوییم اعم از روایت است یعنی مطلبی که او می گوید به شما حرف ما را می رساند و با استنباطی که او مطرح می کند، ولی این بخشش را ما می گذاریم می گوییم باشد ما این بخش را پذیرفتیم مقصود روایتی است که از کلام معصوم می آید، اما بخشی دیگری که اتفاقاً اول هم بیان کرده اند امام معصوم اینکه آن چه که او برخورد می کند، او رفتار می کند، او دستور می دهد، او آموزش می دهد آموزش ما است یعنی یک چیزی وراتر از قول اگر صرف قول باشد خب روایات ما دست فلانی است شما بروید استفاده بکنید ولی یک موقعی ورای این هست که در یکی روایتی که الان عرض می کنم باز هم در «وسائل الشیعه» هست خیلی واضح این مسئله معلوم می شود. در کتاب «وسائل الشیعه» جلد 27 کتاب صفحه 147در اینجا روایت باز خیلی روایت زیبای هست نقل روایت تا می رسد حسن بن علی بن یقطین از امام رضا«ع» که می گوید گفتم که:

«لا أکاد أصل إلیک أسألک عن کل ما أحتاج علیه من معالم دینی»

من نمی توانم بیایم هر چیزی که از معالم دینم می خواهم بپرسم از شما بپرسم به دینم دسترسی پیدا بکنم سؤالاتم را از شما بپرسم

حضرت فرمودند:

«أفیونس بن عبدالرحمن ثقة آخذ عنهم ما أحتاج إلیه من معالم دینی؟ قال نعم»

گفتم آقا جان از یونس بن عبدالرحمن، آیا یونس بن عبدالرحمن را شما ثقه می دانید؟ بپرسم هر چیزی که می خواهم بپرسم؟ حضرت فرمودند بله

این سؤال این نیست من به شما و روایات تان دسترسی ندارم، به شما برای سؤالاتی که برای من جدید ایجاد می شود چون بسیاری از روایات، اینجا نمی گوید من دسترسی به شما و روایات تان پیدا نمی کنم بگوید برو روایت را بپرس، اینجا معالم دین را می گوید من می خواهم سؤال بپرسم آن هم از معالم دینم بپرسم همه معالم دینم را می خواهم بپرسم حضرت می فرمایند که بله برو از فلانی بگیر تصرف بکن، یونس بن عبدالرحمن که از اصحاب حضرت هست، خب ببینید آیا واقعاً آنقدر روایت از امام رضا«ع» در اختیار یونس بن عبدالرحمن است که دقیقاً هر چه می گوید بگوید این روایتش در اختیار شما؟ این روایت را شما بگیرید؟ آیا آن ایام یونس بن عبدالرحمن همیشه دسترسی به امام معصوم دارد؟ مثلاً مثل دوران فعلی تلفن بوده ارتباطات مجازی بوده؟ که بتواند همه سؤالاتش را هر کسی ازش سؤال پرسید بگوید صبر کنید من شب به شب با تلفن یا فضای مجازی سؤالات را می پرسم به شما می گویم، نه دسترسی نبوده با همان مقدار داشته ها چون سؤالات مردم بسیار متفاوت است ببینید این روایت را بگذارید کنار آن روایاتی که به اصحاب شان آموختند وقتی گفت پایم زخم شده چیکار کنم برای مسح کشیدن؟ حضرت بلافاصله جواب نداد حضرت فرمودند که به آن آیه ی از قرآن مراجعه بکن که اسلام را دین یُسر قرار داده نه دین عُسر یعنی دارد یاد می دهد چطوری استنباط بکن الان به چه آیه ی باید استناد بکنی. و نکته جالب این که اتفاقاً

اگر صرفاً هم گفته باشد که اینها یعنی روایت بروید روایت بپرسید از یونس بن عبدالرحمن روایت بپرسید از فلانی روایت بپرسید، اگر صرفاً روایت هم باشد انتخاب روایت از روایات به عهده چه کسی است؟ اینجا استنباط دارد می کند یا نمی کند؟

مجری:

انتخاب روایت هم شما می فرمایید همان اجتهاد است؟

استاد عباسی:

اجتهاد است چون دارد از بین روایات  انتخاب می کند می گوید حکم سؤال شما جواب سؤال شما این هست از این روایت امام رضا«ع»، خب شما از کجا فهمیدی که این روایت امام رضا«ع» جواب این سؤال است؟ شاید آن یکی روایت باشد، روایت معارض این شاید باشد، هم دارد روایت را می بیند انتخاب می کند و هم برداشت می کند از روایت چون خیلی از اوقات خود روایت وقتی می بینیم...

مجری:

بنابر تزاهم ادله و روایت هم چقدر روایت های اینطوری داریم که انتخابش واقعاً اجتهاد است دیگر به نظر من

استاد عباسی:

بله باید اجتهاد بکند تا به این دسترسی پیدا بکند. این هم یک روایت، باز که برویم جلوتر روشن تر می شود برای بینندگان مان.

باز در همان جلد 27 از «وسائل الشیعه»

مجری:

مثلاً حتی می شود گفت ممکن است، اینطور به ذهن من آمد که مثلاً جناب یونس بن عبدالرحمن«رح» مثلاً در شهری بودند شاید افرادی دیگر هم بوده اند شاید مثلاً امام ایشان را به عنوان اعلم آن شهر هم مثلاً شاید با کسی که می تواند بهترین فتوا را می دهد معرفی کرده.

استاد عباسی:

بله یک نکته همین هست که افرادی زیادی اگر صرف راوی می بود که خیلی راوی بود چرا امام معصوم بیاید حصر بکند در یک نفر؟ یک نفر را به صورت واضح و بین بیا بکند؟ و جالب است حالا می رسیم بعضی از این شخصیت ها افرادی هستند که در دوره خود شان در شرح حال خود شان در زمان خود شان هم معروف به فقیه هستند معروف به راوی نیستند صرف راوی نیستند جلسه درس داشته اند شاگردانی داشته اند و فقیه بوده اند فتوا می دادند که حالا روایات بعدی که بیان بشود تقریباً کامل این قصه حل می شود یعنی مشخص می شود که مقصود همین هست. در صفحه 148 همان جلد 27 «واسائل الشیعه» باز این یک روایت دیگر هست.

شخص آمد گفت که:

«عن عبدالعزیز بن المهتدی قال، قلت للرضا«ع» إنَّ شُقَّتی بعیدة»

خانه من راهش مسیرش دور است به شما

«فلست أصل إلیک فی کل وقت»

نمی توانم هر دقیقه بلند شوم بیایم محضر شما هم وقت شما را بگیرم هم اینکه خودم از زندگی بی اُفتم

«فآخذ معالم دینی عن یونس مولی آل یقطین؟»

می توانم دینم را معالم و معارف دین را از یونس مولی آل یقطیت بگیرم؟

حضرت فرمودند:

 «نعم»

این یک روایت، حالا باز به یک روایت واضح تر می رسیم که شما ببینید که اصلاً خیلی عجیب و غریب است در کتاب اختصاص «شیخ مفید علی الله مقامه الشریف»، صفحه 93،روایت می گوید که :

«عن احمد بن محمد بن عیسی، عن احمد بن ولید، عن علی بن مسیّب،»

علی بن مسیّب می گوید من به امام رضا عرض کردم که منزل من دور است

« شِقّتی بَعیدَةٌ وَ لَسْتُ اصِلُ الَیک فی کلِّ وَقْتٍ، فَمِمَّنْ آخُذُ مَعالِمَ دینی»

حضرت فرمدند:

فقال علیه السلام: مِنْ ذکریابْنِ آدَمَ القُمّی، الْمَأمُونِ عَلَی الدّینِ وَ الدُّنْیا».

یعنی یک ویژگی هایی را در نظر گرفتند و جالب است این آقای ذکریابن آدم فقیه هست قم، قبر ایشان هم الآن در قم هست دیگر، در قبرستان شیخان قم، قبر ایشان هست و مورد زیارت هم قرار می گیرند، و این شخصیت یک شخصیتی هست که اهل فقاهت است، صرفاً یک راوی عادی نیست؛ بعد ابن مسیب می گوید:

« فلما انصرفت قدمنا علي زكريا بن آدم، فسألته عما احتجت اليه»

نسبت به هر چیزی که من به آن احتیاج داشتم رفتم سؤالاتم را پرسیدم.

هر سؤالی که شما فکر بکنید، چون آقا امام رضا «علیه السلام» فرمودند:

« الْمَأمُونِ عَلَی الدّینِ وَ الدُّنْیا»

سؤال:آیا زکریابن آدم احتمال اشتباه در آن وجود دارد یا ندارد؟

مجری:

اصلاً یا دسترسی به این روایات و تعدد روایات در موضوعات مختلف اصلاً نمی دانم کسی می تواند این همه روایت حفظ بکند؟

استاد عباسی:

کسی می تواند این روایات را دقیقاً دسته بندی شده یک طوری داشته باشد که هر کسی آمد گفت آقا فلان مشکل را دارم، این هم بگوید آقا روایت مورد نظر شما این است، همین را هم استنابط هست، یعنی همین هم مغالطه ای است از جانب جریان اخباری گری که می گویند نه بگو چه روایتی را استفاده کردی ما با آن روایت کار داریم، باید بیاید به ما بگوید که چه روایتی استفاده کرده است، ما می گوییم اولاً که همین که روایتی را پیدا می کند از  بین روایت ها و نظر می دهد این خودش می شود اجتهاد، این را قبول دارید؟خب پس اصل اجتهاد را قبول کردی چرا؟ بخاطر اینکه ممکن است یک نفر اشتباه یک روایتی را بعنوان روایت مورد نظر انتخاب بکند و به شما بگوید، و به شما هم که نشان می دهد شما هم متوجه نشوید، او

متوجه نشد شما هم متوجه نشدید، این هم که خطا می شود دیگر، پس این هم حجت نمی شود برای شما دیگر، بخاطر اینکه شما که متخصص نیستید بفهمید کدام روایت را درست استفاده کرده، انتخاب کرده یا غلط انتخاب کرده، او هم که متخصص هست ممکن است به اشتباه بیفتد؛ پس این به اشتباه رفتن، چون در اینجا می گفتند که شما در اجتهاد متعارف در تقلید متعارف ممکن است شما از قول این آقا طبعیت می کنی، ولی این آقا اشتباه بکند، شما هم اشتباه کردید دیگر،پس این یقین آور نیست دیگر، می گوییم آقا اگر اینجا یقین نیست هیچ جای دیگر هم یقین نیست، اگر اینجا نتوانی یقین بکنی، نتوانی علم پیدا بکنی، ظنّ راجح پیدا بکنی جای دیگر هم نمی توانی پیدا بکنی بخاطر اینکه در آن موارد هم به همین شکل هست؛ این هم یک روایت به محضر شما.

مجری:

یک سری سؤالاتی که در ذهن من می آید، یک مقداری که صبر می کنم روایت بعد را می خوانید، آن سؤالات پاسخ داده می شود ولی بازهم من عرض می کنم خدمت تان چه سؤالی در ذهنم بود؛ روایت اولی که خواندید از امام عسگری که راجع به حضرت عثمان بن سعید و محمد بن عثمان بود من در ذهنم این بود که این دو نفر از نواب خاص هستند شاید اشاره به آن نواب خاص بودن است و عمومیت پیدا نمی کند برای سایر فقها و علما ولی در روایت های بعدی که خواندید یونس بن عبدالرحمن، ذکریا بن آدم و علی بن یقطین نه دیدم که آن سؤال من پاسخ داده شد و عمومیت دارد نسبت به همه علما فقط مخصوص نواب خاص نیست این معین کردن فرد و عالم و فقیه و فتوا دهنده معرفی کردن.

استاد عباسی:

ببینید روایات، روایات بسیار زیادی هست و ما نمونه و مشت نمونه خروار داریم بیان می کنیم برای بینندگان مان که ائمه«ع» در دوره های مختلف چه بحث امام رضا«ع» بوده، امام هادی«ع»، امام عسکری«ع» ارجاع دادن به دیگران، یک دسته روایت بود که ارجاع برای قضاوت بود که خود قضاوت هم بر اساس احکام دین بسیار دشوار هست و تسلط بر منابع دینی و روایات و آیات می خواهد، یک بخش هم اینجا که اصلاً مستقیماً خود معالم دین را، از خیلی این افراد می پرسیدند خب شما کجا هستی؟ آن کسی را که به ذکریا بن آدم ارجاع دادند یک نفر نبود که اهل شام باشد و ذکریا بن آدم در قم بگوید خیلی خب یا من یا ذکریا بن آدم در قم این دوتایش همان شد که، این فرد اهل همدان بود همدان با او فاصله اش خیلی زیاد نبود که شخص می گوید من برگشتم در مسیر بازگشت در قم که نزدیک به همدان بود سؤالاتم را پرسیدم از او و «28:52» که می خواهد مراجعه بکند می پرسد و یک نکته جالبی است این در این روایت آمده که من در مسیر بازگشت رفتم سؤالاتم را از این شخص پرسیدم یعنی از ذکریا بن آدم پرسیدم، این سؤالاتی که داشت چرا همانجا نپرسید از امام معصوم؟ چرا امام معصوم نگفت حالا که تا اینجا آمدی همین سؤالات را بپرس از این به بعد سؤال پیش آمد برو پیش ذکریا بن آدم؟ چون ائمه معصومین می خواهند مردم را آموزش بدهند به این امر، اگر این عادت بکند هر سؤالی که دارد برود پیش امام معصوم بپرسد این یاد نمی گیرد که با علما رفت و آمد داشته باشد یاد نمی گیرد که سراغ فقها برود، بعد هم که رفت و آمد پیدا می کند اگر پنج تا ده تا سؤالش را امام معصوم جواب می داد بقیه را ارجاع می داد آنجا می رفت آنجا احتمالاً به دلش نمی نشست ممکن است به دلش نشیند دیگر، آقا من کلام امام معصوم را شنیده ام حالا ذکریا بن آدم با من حرف بزند ممکن است من دیگر اصلاً قبول بکنم حرف او را سخت می شود برایم دیگر من جواب سؤال یک و دو و سه و چهار را رفتم از خود امام معصوم پرسیده ام حالا می خواهم بروم از این آدم بپرسم هر چه که این عالم باشد شاگرد، شاگرد، شاگرد امام معصوم است در درجات بسیار پاین تر از امام معصوم هست دیگر ممکن است خیلی سختم باشد از ابتدا امام معصوم وقتی که فرد دارد نزدیکی های آن شخص در آن منطقه در آن محله در آن جا ارجاع می دهد که این ارجاع دادن را یاد بگیرند افراد متوجه بشوند که در مسائل در معالم دین در مسائل دینی و سؤالات دینی باید بروند و سؤال بپرسند این خیلی روشن از جانب امام معصوم اتفاق می افتد.

من روایت دیگری را عرض بکنم که باز این روایت خیلی روشن مسئله را حل می کند در بسیاری از منابع ما آمده حالا ما از بحار الانوار روایت کامل را آوردیم بحار الانوار علامه مجلسی«علی الله مقامه الشریف»در جلد 47 چاپ دارالاحیاء التراث العربی صفحه 407 در روایت اینطور آمده، روایت را خیلی از بینندگان مان احتمالاً شنیده باشند از هشام بن سالم هست با سندی که نقل کرده که:ما نزد امام صادق«ع» نشسته بودیم جماعتی از اصحاب بودند شخصی از شام آمد اجازه گرفت وارد شد سلام به حضرت کرد حضرت امر کردند که بنشیند بعد حضرت سؤال کردند:

«ما حاجتک أیُّهاالرجل؟ »

چه می خواهی؟

او گفت شنیده ام که شما عالم هستید هر چیزی که ما از شما بپرسیم از شما بپرسند شما پاسخ می دهید من آمده ام تا با شما مناظره کنم ،یعنی آمده بود برای مناظره با امام صادق و احتمالاً چون اهل شام بود و در شالم نصب و ناصبی گری زیاد بود آمده بود که حضرت را به نوعی در مناظره شکست بدهد در اصطلاح خودش و یک ابرو ریزی راه بی اندازد بگوید من سؤال کردم و نتوانست جواب بدهد، حضرت فرمودند مشکلی نیست در چه چیزی می خواهی مناظره کنی؟ گفت می خواهم در رابطه با قرآن و آن إسکان و خفض و نسب و احکام و آدابی که قرآن دارد مناظره کنم، حضرت فرمودند:

«یا حمران دونک الرجل»

با ایشان مناظره کن

شخص گفت که:

«إنما اُریدک أنت لا حمران»

من می خواهم با شما مناظره کنم

با شاگرد شما کاری ندارم حضرت فرمودند که شما مناظره کن اگر.

«إن غلبت حمران فقد غلبتنی»

اگر شما او را شکست دادی من را شکست دادی

سؤال کردند و بحث کردند گفتند:

«کیف رأیت یا شامی؟ قال رأیته حاذقا ماسألته عن شیء إلاأجابنی فیه»

خیلی وارد بود هر چه سؤال کردند جواب داد گفت خیلی خب،

گفت من می خواهم با شما مناظره بکنم در علم عرب در علوم عربی حضرت گفتند که:

«یاأبان بن تغلب ناظره»

مناظره کردند تا جای که دیگر نتواند نفس بشکد و فرار بکند با او مناظره کرد تا ساکت شد

گفت من می خواهم با شما در فقه مناظره کنم 

شاهد مثال ما اینجا است اینکه در همه موضوعات مناظره می کند و شکست می خورد یکی از موضوعات فقه است حالا ممکن است بگوییم در ادبیات عرب که اشکالی ندارد که دیگران هم ممکن است وارد باشند، حضرت گفت با فلانی مناظره کن در مثلاً علوم قرآن با فلانی مناظره کن اشکالی ندارد ولی در فقه دقیقاً محل شاهد مثال ما هست در فقه چون فقه، فقه اهلبیت«ع» هست او قرار است در فقهی مناظره و گفتگو بکند که روایت خود معصوم است.

مجری:

اتفاقاً یک نکته ای هم که من الان متن روایت را هم دیدم اصلاً این روایت همین اصل بحث موضوع برنامه ما است رجوع به متخصص یعنی در ادبیات رجوع به أبان بن تغلب، در فقه رجوع به زراره، در موضوع اول رجوع به حمرا یعنی این رجوع به متخصص را انگار امام صادق«ع» به ما درس دادند در عر موضوعی باید مراجعه کنیم به متخصص.

استاد عباسی:

یعنی معصومین در هر موضوعی متخصصینی تربیت کرده اند بنای شان بر این بوده، بنای شان بر این نبوده راوی تربیت کنند که صرفاً بتواند روایت اهلبیت«ع» را بیان بکند بنای شان بر این بود متخصص تربیت بکنند که آن متخصص در حد از تخصص باشد که بتواند پاسخ سخت ترین سؤالات را، مناظره سخت ترین سؤالات است مناظره طرف نیامده که تازه علم آموزی کند آمده که شکست بدهد پس بنابر این مشکل ترین سؤالت را می پرسد شاگردهای پرورش داده اند که سخت ترین موضوعات را بتوانند پاسخ بدهند، حالا ما باز عرض کردیم که موضوعات دیگر را ما می گوییم که آقا آنها موضوعات دیگر است این فقه نیست چون فقه شخص می خواهد عمل بکند و روز قیامت پاسخگو باشد در پیشگاه خدای متعال، این مورد فقه آن دقیقاً در موضوع

 است یعنی صد در صد در موضوع است که من می خواهم با فقه با شما مناظره کنم  حضرت فرمودند، نگفتند که این فقه یعنی روایت ما دیگر فقه دست ما اهلبیت است کسی دیگر اجازه ورود ندارد، فرمودند:

«یازرارة ناظره»

که باز شخص شامی ماظره کرد تا جای که دیگر نتوانست حرفی بزند سکوت پیشه کرد و بعد بقیه موضوعات که گفت در کلام می خواهم مناظره کنم فرمودند:

«یامؤمن الطاق ناظره»

در موضوعات دیگر همینطور بحث در امامت و غیره بحث می کنند و مناظره می کنند که روایت، روایت بسیار زیبای هست و نشان دهنده همین ماجرا است که معصومین«ع» هم خود شان اهل تربیت شاگرد در موضوعات مختلف از جمله فقه بودند وقتی فقه تربیت می کنند این با راوی حدیث، اگر قرار بود که راوی تربیت بکنند می نشستند شروع می کردند بیان روایت وافراد نگارش آن روایت، آقا شما راوی هستید فقط باید می گفتند که چطوری روایت را به دیگران بیان بکنید چطوری منتقل بکنید مثلاً راوی به روای که می رسد چه ویژگی های باید داشته باشد اینها را نهایتاً می گفتند ولی وقتی می گویند فقه و دارد در فقه مناظره اتفاق می افتد شخصی که مناظره در فقه می کند باید بتواند استنباط بکند یعنی باید در لحظه تصمیم بگیرد در مقابل سؤال این شخصی که از شام آمده است امام صادق«ع» را شکست بدهد چه بگوید که پاسخ دقیق و صحیح باشد و آبرو حفظ شود و این می شود استنباط اگر شما به این نمی گویید استنباط خب بگویید اسمش چه است ما هم به همان اسم صدا بزنیم یعنی دیگر اینجا می شود دعوا بر سر یک اسم و إلا اگر این دارد به سخت ترین موارد از روایات انتخاب می کند استناد می کند استباط می کند این دقیقاً همان اجتهادی هست که مصطلح امروز هست.

مجری:

البته اینی که می فرمایید که واقعاً یک اسمی رویش بگذارید ما هم همان را صدا بزنیم الان این در سؤالاتی هم که برای ما می آید این مسئله هست یعنی دو سه تا سؤال آمده فهم های کلی هر دو سه تا سؤال یک مسئله است می گویند که حاج آقا هنوز یک روایتی که دقیقاً بگوید شما به مقلد رجوع بکنید نگفته اند و ما

همه جا این بوده که راوی و روایت آن همان بحث اخباری گری آنهای که می فرمایند خیلی روایت بخوانید از بین همه این ادله ای که شما گفتید ادله عقلی، آیات قرآن و این دسته بندی  دقیقی که در احادیث کردید و دارید ارائه می دهید باز هم می گویند که باید روایتی که گفته باشد تقلید بکنید انگار دنبال کلمه تقلید هستند فقط در روایات.

من فکر می کنم جوابی که در ذهنم می رسد می گویم آقا بفرمایید امام علی امام و خلیفه اول است چرا نام علی در قرآن نیامده مثلاً یعنی اشکال این تیپی است به نظر من.

استاد عباسی:

ببینید این نکته واقعاً شاید به عنوان بهانه گیری ما بخواهیم به آن عنوان بدهیم اما باز ما نمی گوییم بهانه گیری نه می گوییم اشکال سخت گیری که حالا بگوییم که باید کلمه تقلید با همین عنوان امروزی و ببینید بزرگوار ما بسیاری از مباحث و مسائل دینی مان مثلاً شما بروید در روایات بگردید پیدا بکنید که جایی آمده باشد که روایت صحیحه داریم و روایت موثقه داریم؛ اینها جعل اصتلاح از کلمات معصومین است، شما یک روایت پیدا بکنید امام معصوم گفته، اگر روایت صحیحه بود و تعریف صحیحه را امام معصوم گفته باشد، نداریم چنین چیزی، اینها اصتلاحاتی هست که در علومی که مربوط به علوم دین هست، بجای اینکه بیایند همه حرف های امام معصوم را بیاورند بگویند ، راوی باید این ویژگی ها را داشته باشد، روایت باید این ویژگی ها را داشته باشد و همه جا دوباره تکرار بکنند، یک بار گفتند روایت صحیحه، به روایتی می گویند که راوی هایش این ویژگی ها را دارند، روایت این ویژگی را دارد، مواردش را گفته اند بعد می گویند از اینجا به بعد ما اسمش را گذاشتیم صحیحه، بعد می گوییم صحیحه محمد بن مسلم، موثقه یونس بن عبد الرحمن؛ و إلّا شما در روایات معصومین موثقه پیدا می کنید، صحیحه پیدا می کنید؟ نه, این کلمات را ما به آن می گوییم، در روایت گفته «فرجعوا إلا روات حدیثنا» با آن توضیحی که می دهد، در روایت گفته وقتی که می خواهید قضاوت بکنید، قضاوت تان را پیش حاکم جور نبرید، ببرید پیش اصحاب ما، بعد گفتند چه اصحابی، گفت آن کسی که این روایت را بهتر می فهمد، و آن کسی کسی که بهتر می تواند استبط بکند، 100مورد را بیان کردند، اسم این را شما تقلید نمی گذارید؟، اجتهاد نمی گذارید؟ هر چیزی که شما اسمش را می گذارید ما به همین اسم صدایش می کنیم، ولی واقعیت این است، واقعیت این نیست که باید رفت سراغ، یک راوی و استفاده کرد، حالا به این خواهیم رسید ، شاید این نیاز به بررسی بیشتر داشته باشد؛ چرا حضرات معصومین اینقدر صریح نگفتند؟ چون شاید اینقدر صریح زمان خود معصومین می گفتند چون باید هم یاد می دادند، هم جلو گیری می کردند از بعضی  از آسیب ها و آفت ها  چون در زمان حضور معصوم بود ممکن بود یک عده ای انحراف بروند ،ممکن بود بحث فقاهت و مثلاً فتوا و غیره خلط بشود با آن فتوای بالقیاس که ما این همه روایاتش را خواندیم دیگر، که حضرت فرمود آقا فتوا به قیاس نده، به غیر علم نده، خب یعنی یک فتوای درستی وجود دارد که می گوید فتوای این مدلی نده، خب پس چه مدلی فتوا بدهم؟ چون باید می گفت کلاً فتوا نده، اگر حرف شما بود می گفتید کلاً فتوا ندهید، به شما ربطی ندارد فتوا بدهید همه چیز دست ما هست، ما باید بیان بکنیم، امام آمدند موارد انحرافی را گفتند، شاید اگر صریح تر از این واضح تر از این بیان می شد زمان خود ائمه معصومین، ممکن بود یک تالی فاسدهایی داشته باشد، چون باید بیاید تا این مسئله مثل مواردی که عرض کردم.

مجری:

مثلاً عده ای مقام فقاهت را در مقابل ولایت علم بکنند یا مثلاً.

استاد عباسی:

بله آن موقع افرادی بودند که فقیه مذاهب دیگر بودند و شاید ارجاع مستقیم به اهل فتوا با مسائل خودش گرفتاری های این مدلی را ایجاد می کرد عده ای به اشتباه می افتادند،لذا پله پله ببینید در روایات معصومین، یک جا آمدند برای قضاوت گفتند، حضرت فرمودند قضاوت را ببرید پیش افرادی که این ویژگی ها را دارند، یک جایی گفتند که حالا من معالم دین را از چه کسی بگیرم؟ اینجا شروع کردند دارند افراد را معرفی می کنند، باز در این روایت هم کلی نگفتند که آقا بروید خودتان هر کسی را دلتان می خواهد ولی در روایت توقیع شریفی که  از حضرت گفتیم یا روایت که در رابطه با امام عسکری در رابطه با ویژگی های فرد هست که اینها باید با تقوا باشند می بینیم آقا از معصومین یک به یک وقتی رفته جلوتر انگار مردم دارند آماده می شوند تا زمان امام حسن عسکری، و زمان غیبت صغرا مردم دارند آماده می شوند برای عصر غیبت و برای مسئله فتوا که شما ببینید هنوز در دوران غیبت صغرا افراد فرد مشخص می شود، یعنی باز دوباره اینجا گفته نمی شود کلی بروید، چرا؟ چون مردم هنوز هم باید آماده بشوند، آمادگی را پیدا بکنند و از یک جایی به بعد دیگر فرد مشخص نمی شود، می گویند فلانی تو دیگر آخرین نفر هستی دیگر کسی را معرفی نکن جایگزین خودت، چون اینجا جایی هست که ما ویژگی ها را گفتیم و مردم این آمادگی را پیدا کرده اند که بروند سراغ فقه های صحیح فقه های که آن ویژگی لازم  را داشته باشند شرایط مطلوب و مورد نیاز را داشته باشند از اینجا به بعد دیگر ارتباط مستقیم با امام معصوم قطع است از طریق خود آن نواب خاص هم قطع می شود تا به آن نواب عام این کسانی که علم به روایات دارند علم به آیات قرآن دارند قرار نیست فقط روایت به مردم معرفی بکنند از آیات قرآن از روایات استنباط می کنند و آن استنباط را برای مردم بیان می کنند.

مجری:

حاج آقا در خدمت تان هستیم فرمودید که دسته ی جدیدی از روایات را می خواهید بفرمایید.

استاد عباسی:

این دسته از روایات که دسته ششم و آخرین دسته از روایات هست در رابطه با جریان فتوا و اجتهاد و تقلید روایاتی هست که ائمه معصومین به اشخاص به صورت مستقیم امر می کنند که شما بنشینید و فتوا بدهید یا اگر آنها نشسته اند و فتوا می دهند ائمه معصومین این کار آنها را تأیید می کنند که سه روایت من می خواهم در این باب خدمت بینندگان عزیز مان عرض بکنم که مسئله کاملاً روشن بشود برای بینندگان عزیز مان.

روایت اول از «رجال نجاشی» است در رابطه با «أبان بن تغلب»، کتاب «رجال نجاشی» متوفی 450 هه ق چاپ جامع مدرسین حوزه علمیه قم در باب الالف أبان بن تغلب بن رباح که در رابطه با این شخصیت در اینجا توضیح داده شده یکی از مواردی که ایجا نقل کرده روایتی که ایجا نقل کرده این هست که امام باقر«ع» به أبان فرمودند:

«إجلس فی مسجد المدینه وافت الناس, فاني احب ان يرى في شيعتي, مثلك»

بنشین در مسجد مدینه و فتوا بده به درستی که من بسیار دوست دارم که در شیعیانم کسی مثل تو را داشته باشم یا مثل تو را ببینم

رجال نجاشی، متوفی 450 هه ق، چاپ جامع مدرسین حوزه علمیه قم، باب الاف

این روایت خیلی روایت جالب و عجیبی است امام باقر«ع» خود شان هم در مدینه هستند اما به شاگرد شان أبان بن تغلب می گویند شما بنشین و فتوا بده پاسخ سؤال های فقهی مردم را، تازه این مثلا سؤالات اعتقادی و اینها نیست مستقیم سؤالات فقهی یعنی قرار هست بنشیند به عنوان شاگرد حضرت ولی در محل افتاه، دیگر حالا اگر عزیزی دنبال روایت سریع می گوید خب شاید ممکن است بگویند که وافت الناس این نگفته که اجتهاد و تقلید نگفته مثلاً فتوا، وافت الناس فعل امر همان فتوای است که ما دنبال آن می گشتیم دقیقاً امر به اینکه شخص باید بیاید بنشیند و فتوا بدهد از اصحاب حضرت هست.

مجری:

یعنی این فرموده یک اشاره مستقیم است دیگر در

استاد عباسی:

این دیگر اشاره مستقیم است کلمه فتوا با واژه امر وافت فتوا دادن امر به فتوا دادن در این عبارت استفاده شده. این یک روایت در این باب.

روایت دیگر در «وسائل الشیعه شیخ حُر عاملی» است شیخ حُر عاملی در جاد 16 این کتاب صفحه 233 و 234 روایت می گوید که:

«عن معاذ بن مسلم النحوی عن أبی عبدالله«ع»»

معاذ بن مسلم می گوید امام صادق«ع» فرمودند:

«بلغنی أنک تقعد فی الجامع»

خبر به من رسیده که تو در مجامع می نیشینی

«فتفتنی الناس»

فتوا می دهی برای مردم

بعد می گوید: گفتم بله و من می خواستم قبل از اینکه از اینجا خارج بشوم از شما در این رابطه سؤال بکنم، یعنی او هم دنبال این بوده که بپرسد آیا اصلاً این کار من درست است یا نه، اینجا حضرت باید خیلی تند برخورد کنند دیگر اگر قرار باشد فتوا درست نباشد، ادامه داد این شخص که

 «إنّي أقعُدُ في المَسجِدِ ، فَيَجيءُ الرجُلُ ، فَيَسألُنِي عنِ الشيءِ»

من در مسجد می نشینم شخص می آید از من سؤال می کند در رابطه با یک موضوعی

«فإذا عَرَفتُهُ بالخِلافِ لَكُم  ، أخبَرتُهُ بما يَفعلونَ»

اگر این شخص سنی باشد من بر اساس مذهب خود شان جواب خود شان جوابش را می دهم

«يَجيءُ الرجُلُ أعرِفُهُ بِمَوَدَّتِكُم، فَاُخبِرُهُ بما جاءَ عنكُم»

اگر کسی باشد که محب شما باشد بر اساس مبانی شیعه و بر اساس روایات شما برایش پاسخ می دهم

و یک نفری هم گاهی می آید

«يَجيءُ الرجُلُ لا أعرِفُهُ و لا أدري مَن هُو»

نمی شناسم چه کسی است و چه کسی است بعد می گویم که

«فَأقُولُ  : جاءَ عن فلانٍ كذا  و جاءَ عن فلانٍ كذا»

یعنی می گویم سنی ها این حرف را می زنند شیعه ها هم این حرف را می زنند تو هم از هر کدام هستی همان را انجام بده

«فَاُدخِلُ قَولَكُم فيما بينَ ذلكَ»

قول شما را هم بین اقوال می آورم

یعنی نظر فقهی شما را هم بین نظرها می آورم می گویم اگر پیرو أبو حنیفه هستی فتوایش این است اگر پیرو امام صادق«ع» استی فتوایش این است، حضرت فرمودند:

«فقالَ لي : اِصنَعْ كذا»

این کار را انجام بده، این کار، کار درستی است

نشسته در مسجد از جانب اهلبیت فتوا می دهد هم به شیعه نظر شیعه را می گوید هم به سنی نظر سنی را می گوید فتوای اهلبیت را دارد بیان می کند، خب سؤال؛ اهلبیت فتوای مستقیم دارند در همه موضوعات؟ نه روایاتی دارند که از این روایات باید استنباط بشود فتوای مستقیم فتوای خاص در همه موضوعات از اهلبیت«ع» نداریم ما، می گویند اگر اینطور بود دیگر نمی گفتند روایات ما را با قرآن بسنجید روایات ما را با روایات دیگر بسنجید ببینید اگر روایتی از روایات ما بر خلاف قرآن هست یکی موافق قرآن هست آن را اخذ بکنید نگاه کنید اگر روایتی از روایت ما با اهل سنت نزدیک است یک روایت دورتر آن روایت را استفاده بکنید، اگر قرار بود که همه روایات اهلبیت یا نظرات اهلبیت فتوای خاص باشد پس دیگر هیچ کدام از اینها جایگاهی نداشت و حکمی نداشت. این هم یک روایت. روایت آخر در نهج البلاغه امیرالمؤمنین من یک اشاره داشته باشم، نهج البلاغه امیرالمؤمنین با تصحیح دکتر صبحی صال در صفحه 457 نوشته و نامه 67 که به عامل شان به مکه نوشته شده

«أَمَّا بَعْدُ، فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ "وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ»

یکی از دستورات شان این است:

 که حج را به پا کن و تذکر به ایام خاص و ایام الهی داشته باش

«وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ، فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ»

برای آنها بنشان در مسجد برای مردم شهر خودت (که مکه باشد) کسانی را بنشان که فتوا بدهند برای آنها 

«فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ»

هم فتوا دهنده بگذار هم مدرس برای تدریس علوم الهی

مدرس که مشخص است یک نفر می خواهد این علم را تا انتها برود می آید می نشیند و مقدمات تدریس علم برایش فراهم می شود شخص می آید پله پله آموزش می دهد اما یک گروه دیگر هستند آن هم کسانی که فتوا می دهند مفتییانی که باید بیایند بنشینند فتوا بدهند و افراد وقتی که به فتوا دهنده مراجعه می کنند مانند رجوع زمانی نیست که می روند می نشینند سر کلاس، در فتوا شخص فتوا می گیرد می رود

سراغ عمل کردن یک ساعت و دو ساعت و پنج ساعت نمی نشیند آنجاها ولی یک عده ای هم باید باشند که بیایند و بنشینند علوم الهی را یاد بگیرند و آموزش ببینند به صورت وسیع تر که اینها می شوند شاگردانی که قرار است آینده خود اینها عالمان بشوند و درس را به دیگران تحویل بدهند، پس یکی از چیزهای ضروری که امام«ع» به استاندار شان در مکه می نویسند این هست که شما کسی را مشخص بکن که فتوا بدهد برای اینها، اگر فتوا دادن بد هست بگوید سؤالهای  مردم را جمع کن با اولین پیک برای من بفرست خودم نظر خواهم داد نیازی به این نیست که بگوید:

«فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ»

بنشان آنجاها کسی را که برای آنها بخواهد فتوا بدهد و نظرات فقهی و استنباط فقهی داشته باشد

 واقعاً این شیش دسته از روایات چه به تنهای چه وقتی مخصوصاً کنار هم قرار می گیرند، ما فهم مان را از دین فهم یک روق کاغذ کتاب یک روایتی نباید داشته باشیم فهم مان را باید فهم مجموعی داشته باشیم ما اگر قرار است که دیندار خوبی باشیم باید روایات را مثل آن کسی نباشیم که یک تیکه آیه قرآن را گرفته بود که وقتی که شما مثلاً شرب خلق کردید

«لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى»

خودش گفته وَ لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ آیه قرآن گفته دیگر پس نباید برویم سراغ نماز، در همه اوقات، بعد می گوید خیلی خب حالا الان که مست هستیم که نباید برویم سراغش دیگر به طریق اولی، خب در همه اوقاتش کجا است؟ شما ادامه اش را بخوان گفته وَأَنْتُمْ سُكَارَى، بعد این ممکن است از این برداشت کند لَا تَقْرَبُوا، وَأَنْتُمْ سُكَارَى پس معلوم است که خیلی اوقات می گوید مسلمان امکان دارد که مست باشد و می تواند، آیات دیگر را بیاور که گفته شراب ننوشید مست نباشید اینها ناپاک اند، اگر قرار باشد ما به یک آیه قرآن مراجعه بکنیم این وقعاً ذلالت است اگر قرار باشد یک روایت را فقط و فقط بدون توجه به هیچ روایتی، از کجا معلوم همان یک روایت، روایت تقیه ای نباشد، همان یک روایت، روایتی است که عام است نیاز به خاص دارد، مطلق است نیاز به مقید دارد، کلی مقدمات نیاز دارد برای اینکه فهمیده بشود این روایات، خب وقتی نمی شود فهمیده بشود این قطعاً کارای برای ما نخواهد داشت.

مجری:

سؤال کرده بودند آن «فللعوام ان یقلدوه» این را فرمودید روایت نیست نیست یک گفته ای است از

استاد عباسی:

روایت هست اما روایت متقن، چون در تفسیر قمی آمده و نسبت به تفسیر قمی حرف های دارند ما استناد به آن روایت نکردیم تا حالا و جزء این دسته از روایات ما نیست جزء روایاتی است که به نوعی روایات ممکن است نیاز به تأمل بیشتر و نیاز به کار بیشتر به عنوان معید بحث قابل استفاده است ولی از این حس که نسبت به سند اشکالاتی بعضی از افراد گرفته اند ما آن را به عنوان روایت مورد احتجاج، این شیش دسته روایات، روایات مورد احتجاج ما هستند و مورد استناد ما هستند روایت های معتبر هستند حال صحیح و السند چون عبارت خاص است دیگر روایت معتبر که می گوییم خب ممکن است صحیح و السند نباشد موثق باشد یعنی درجات دیگری از روایاتی که این روایت ها معتبر هستند ما روایات معتبر را از مجامع معتبر آوردیم که غالباً این دیگر در این ایام روایات از کتب اربعه بوده یا کتاب های که خیلی نزدیک به عصر معصومین«ع» بوده  و روایات معتبری در آنها آمده و انتصاب روایت و کتاب به صاحب کتاب و انتصاب روایت انتصاب روشن و مشخص است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر،حاج آقا عرضم به خدمت تان که من می خواستم یک سؤالی بپرسم ولی قبلش می خواهم که شما از این دسته ششم چون برداشت خود من این بود که در این سیر روایت و دسته بندی که فرمودین بخاطر آن بحثی که ما داریم با عده ای که خیلی اصرار دارند روی بحث فتوا، کلمه افتاح، یا فقط صرف روایت خواندن، این دسته ششم فکر می کنم خیلی دسته مهمی بود در این دسته هایی که ذکر کردید و خب مثلاً این آخری که قشنگ فرمودند فتوا بده یا مثلاً اینطور دوست دارم که شما اینطوری باشید به اصحاب شان؛ یعنی اصحابی هستند که روایت حفظ هستند و روایت بلد هستند یکی از این اصحاب آمده نشسته در مسجد و فتوا داده فرمودند من اینطوری دوست دارم، دوست دارم اصحاب من اینطوری باشند یک جمع بندی راجع به این دسته ششم بفرماید، من یک سؤالی هم دارم خدمت تان بپرسم.

استاد عباسی:

بله ببینید نکاتی در باب این دسته از روایات وجود دارد به ویژه آن روایاتی که مربوط به عبان بن تغلب که از اصحاب است، و فقیه وارسته است، یعنی واقعآً اهل علم هست طوری که حضرت می فرمایند من دوست دارم مانند تو در شیعیانم وجود داشته باشند،که خب یک نکته اش همین هست که، مانند تو در شیعیانم وجود داشته باشد، یعنی دوست دارم فقیهان زیادی باشند، و فقهای زیادی و اهل فتوا دادن، نکته دیگری نگفتند حضرت که،چون ببینید حضرات معصومین مثل عموم مردم نیستند که یک کلامی را بگویند خیلی مجمل وقتی که امکان استفاده یا سوء استفاده از یک کلامی وجود دارد درواقع وقتی که در موضعی قرار می گیرند که موضع بیان دیدگاه شان هست، دیدگاه شان را واضح و شفاف بیان بکنند؛ اگر شخصی یک کلامی را یک طوری ناقص بگوید که قابلیت سوء استفاده داشته باشد، آن سوء استفاده بر عهده اوهم خواهد بود، حالا امام معصوم«علیه السلام» می خواهند بگویند «عبان بن تغلب» بنشیند در مسجد چه کار کند، روایت بیان بکند؟ آنطوری که جریان های اخباری گری و غیره می گویند، یا نه فتوا بدهد آنطوری که ما می گویم، خب اگر حضرت می خواستند بگویند روایت بگو خب می گفتند روایت بگو، و آن وقت روایت گویند که فراوان بود در آن وقت که، این همه شاگرد داشتند حضرت، به عبان بگویند تو بنشین در مسجد روایت بگو،خب بقیه چه کار کنند، بقیه هم می توانند روایت بگویند، راوی فراوان بوده، حضرت از کلمه روایت، نگفتند بنشین و روایت بخوان، فرمودند بنشین و فتوا بده، خب وقتی می گویند فتوا بده، در واقع مقصود شان را بیان کردند، مقصودشان دقیقاً فتوا دادن است، خب وقتی فتوا می دهند، آیا مردم با فتوای کسی مثل عبان بن تغلب، باید بعنوان فتوایی که فتوای امام معصوم هست برخورد کنند یعنی تبعیت کنند؟ یا نه تبعیت نکنند، اگر تبعیت بکنند می شود تقلید دیگر، اینطرف یک فتوا دهنده ای داریم، اگر قرار است که مردم استفاده نکنند از فتوای او،پس اصلاً چرا امام به ایشان می گوید بنشین فتوا بده، این که کار بیهوده ای هست تو بنشین برای خودت فتوا بده مردم هم می آیند از من سؤالات شان را می پرسند حل می شود می روند؛ این خیلی کار بیهوده ای هست یک کسی مثل عبان بن تغلب بنشیند در مسجد فتوا بدهد برای چه کسی فتوا بدهد؟ برای کسی که می آید از او تبعیت می کند تقلید می کند؛ پس به روشنی دارد حضرت بیان می کند که باید یک عده ای، یعنی باید مردم تقلید بکنند، باید مردم بروند بپرسند از عبان بن تغلب، یا خودشان برسند به جایی که بشوند عبان بن تغلب، یا اگر نمی رسند بروند سراغ عبان بن تغلب، و دین را از عبان بگیرند، که عبان فقیه هست که عبان روایات و آیات در دست او است، قدرت مند است می تواند استنباط بکند،و حضرت فرمودند چیزی که ما نیاز داریم زیاد باشد این است، که افرادی مثل او بتوانند این کار را انجام بدهند، لذا این دسته از روایات، تصریح به اینکه فتوا بدهید، و جالب است که حتی حضرت امیرالمؤمنین«ع» بعنوان یکی از وظائف استاندار خودش در مکه مشخص می کند،یعنی مردم را اجازه نده سرگردان باشند  هر روز بلند شوند از مکه بیایند مدینه، هر روز از مکه بیایند کوفه، بیایند و بروند و خیلی سخت شان بشود، یعنی محیا کردن این مسئله که مردم راحت دم دست مسائل شرعی شان را داشته باشند، که اگر امیرالمؤمنین«ع» این نکته را، ایشان عالم تر از همه عالم تسلط دارند و این نکته را می دانند که مردم حوصله ی وقت گذاشتن زیاد به هر دلیلی، برای گرفتن مسائل دینی ندارند، حتی شما دیدید وقتی رساله توضیح المسائل در خانه مردم است به این آسانی به آن مراجعه نمی کنند، بد است ولی روحیتاً افراد اینطور هستند، دلشان می گویند آن چیزی که من می گویم نفهمیدم دقیقاً چه شد، این را من بیایم از امام جماعت مسجد بپرسم، این فتوا را بپرسم خیالم راحت تر است،خب یعنی امیرالمؤمنین می داند که مردم مراجعات عمیق تر اینطوری انجام نمی دهند، دستور می دهد به حاکم شان شما کسی را بگذار در مسجد الحرام که پاسخ سؤالات مردم را بدهد و پاسخ گویی داشته باشد.

مجری:

یعنی می فرمایید برای یک دسته از مردم امیرالمؤمنین امر به یاد دادند روایت به آنها نمی کند می گوید اینها حوصله این کار را ندارند که بیایند، بخواهند روایت حفظ بکنند و خودشان از داخل روایت انتخاب بکنند،شما بعنوان حاکم و والی یک نفر را بنشان آنجا و جواب مردم را بدهند

استاد عباسی:

جواب سؤالات مردم را بدهند چون اصلاً مقدور نیست برای اینها که این همه روایت را بخواهند خوشان ببینند تتبع بکنند، ببینند حکم شرعی مسئله شان الآن کدام یک از این روایات هست.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر خب حاج آقا آن سؤالی که من داشتم، سؤالم را می خواهم اینطور مطرح بکنم، آن کسانی که آن طرف بحث هستند می گویند که عمل به روایت یقین آور است، درست است؟ یعنی اینها یک نوع روایت معصوم صحیح موثق است وعمل به این روایت یقین آور است، در صحبت های شما هم بود که فرمودید که بلاخره عبان بن تغلب یا یونس بن عبد الرحمن و هر کدام یکی دیگر از بزرگواران و اصحاب ائمه اینها ممکن است فتوا می دهند ولی ممکن است در فتوا دادن اشتباه بکنند درست است؟ با اینکه امکان اشتباه دارند باز هم امام امر کرده؛ خب اگر کسی سؤال بکند بگوید آقا این، یعنی همان سؤآل اولی که در ذهن من بود باز هنوز یک مقداری از آن باقی است که ممکن است این رجوع به علماء برای فتوا دادند یا مخصوص نواب اربعه باشد یا افرادی که امام مشخص کرده، می گوید این آقا یک آدم وارسته و عالمی هست،ممکن است اشتباه بکند اما چون امام معرفی کرده گفته به فلانی مراجعه کنید، به یونس، بع عبد الرحمن به ...، خب این آن ظن را خیلی کم می کند امکان اشتباهش را و بازهم نزدیک به یقین است حالا کسی را، الآن در زمانی که ما هستیم امام معصوم کسی را برای ما معرفی نکرده؟ مثلاً یا ما خودمان شناختیم یا عده ای از علمای دیگر معرفی کردند، اینطور امکان اشتباه خیلی بالا نمی رود ، اصل آن فتوا دادن و مراجع به مرجع تقلید خیلی طبق ادله آنها زیر سؤال نمی رود؟

استاد عباسی:

ببینید اگر بنا بر این باشد که امام معصوم «علیه السلام» یک افراد خاصی را برای شرایط خاصی زمان خاصی مشخص بکنند مردم مراجعه بکنند، خب ما که دیگر خیال مان راحت است، آن کسی که امام معصوم معرفی می کند واقعاً با همه احتمالی که وجود دارد ولی احتمال می آید به نزدیک صفر می رسد چون می گوییم این را امام معصوم معرفی کرده اما آیا قابل پذیرش است که امام معصوم برای مردم زمان های دیگر یعنی به فکر هزار نفر، دو هزار نفر، ده هزار نفر، صد هزار نفر هستند ساکن شیعه نشین در آن زمان به فکر آنها بوده باشند بگوبند ذکریا ابن آدم، بگویند آبان بن تغلیب تو بنشین در مدینه فتوا بده اما میلیون ها مسلمان ده ها و صدها میلیون شیعه را در دوره های دیگر تا عصر فعلی ما در قرن مثلاً  15 هجری قمری رها کرده باشند بگویند من به شما کاری ندارم من برای آن مردم خاص در مدینه أبان را گذاشتم برای آن همدانی ذکریا بن آدم در قم را معرفی کردم ولی من به شما کاری ندارم، قاعده به دست را بله خود شان مستقیم معرفی نکرده اند اما قاعده ای را هم نباید به دست بدهند؟ بگویند عین همین قاعده شما با همین مدل برخود بکنید بله شما ضریب خطای تان یک خُرده می رود بالاتر اما طرف مقابلش چه است؟ طرف مقابل این کار چه است؟ ما می گوییم فرض را بر این بگذاریم امام معصوم کسی را معرفی نکرده اند و نباید هم سراغ کسی برویم چون ضریب خطا پیدا می کنیم طرف مقابل چه؟ شما به من بگو پس من با این مردم چه کار کنم؟

مجری:

فکر می کنم که طبق مبنای که ما داریم همین بیانی که شما می فرمایید آنهای که می گویند فقط روایت یا فقط نص از امام معصوم آنها در حقیقت الآن باید به ما جواب بدهند

استاد عباسی:

شما از طرف آنها به ما بگو که اگر قرار هست که ما یک درجه پایین تر یعنی ما عثمان بن سعید را ما نداریم الآن، که مستقیم به ما معرفی بکند که این درست است، ما خیال مان راحت باشد اگر ما خودمان نرویم بگردیم یک نفری را که سائلاً لنفسه باشد مطعاً لأمر مولا باشد  مخالفاً لهوا باشد،نباید برویم پیدا بکنیم، پس چکار کنیم؟

مجری:

من فکر می کنم یک جوابی برایش دارم از جانب آن دوستانی که اینطور فکر می کنند ولی فکر می کنم دوباره بر می گردم سر همان خانه اول آنها می گویندبه روایت مراجعه کنید، یعنی همان دعوای اول دیگر دوباره.

استاد عباسی:

به روایت مراجعه بکنید الآن این آقایی که شغل اداری دارد نمی دانم کاسب هست به کدام روایت چطور مراجعه بکند؟، به کتب اربعه مراجعه بکند؟ کتب اربعه ای که اول ب بسم الله باید برود بگردد بگوید کتب اربعه را ترجمه دارش را به من بده اول برود عربی یاد بگیرد، اگر عربی یاد نمی گیرد بگردد دنبال ترجمه دارش که نیست، همه کتب اربعه ما که ترجمه نشده، ترجمه دارش موجود نیست، برود سراغ واسائل الشیعه برود سراغ کتاب های این چنینی، بعد حالا سراغ روایت رفت عربی یاد گرفت بعد آن وقت برای هر یک مسئله ای که نیاز دارد چقدر وقت بگذارد همین الآن پایش بریده می خواهد مسح بکشد،خب یک سؤال یک دقیقه از امام جماعت مسجد می پرسد مسحش را می کشد، حال فرض بکنید که اجازه ندارد از کسی بپرسد، باید قین آور باشد برایش برود سراغ رویات، چندتا روایت باید برود بخواند به چندتا آیه قرآن باید مراجعه بکند؟ بعد آن وقت این می داندکه؟ اینها چطور تعارض هایش را حل بکند؟ تعادل و تراجیح بلد هست؟ کدام روایت صحیح هست کدام ضعیف است می داند؟ مگر اینکه مثل برخی از جریان های اخباریگری بگویم آقا خب، روایت ها را ما می گوییم صحیح است از دم، بررسی سندی هم نیاز نیست، حالا اینها را هم حل بکنیم تعارض هایش را می خواهد چه کار بکند؟ یعنی می خواهیم بگوییم که اگر اینها بخواهند اسم فتوا را و غیره را می خواهند بگذارند چاله مثلاً که بگوییم آقا یک خطایی دارد، احتمال دارد خطا بروید، این را رها کردند و رفتن سراغ اینکه خودمان بریم سراغ روایات یا برویم سراغ یک نفری که بنشیند حال داشته باشد هر حکمی را گفتیم بگوید روایتش این است و آن است و توضیح بدهد چرا این هست، چرا آن هست تا برای ما یقین آور بشود، افتادن به چاه هست،  چون دیگر اساساً99%مردم کلاً باید رها بکنند بیخیال بشوند، چون آقا این که نشد که، حقیقت قضیه من 12ساعت سر کارم هستم یک ربع آن وسط مغازه ام را می بندم می روم نماز می خوانم و بر می گردم، خب اگر قرار باشد من سر هر سؤالی بروم بنشینم کار و زندگی ام را رها بکنم300تا روایت نگاه بکنم نتوانم آخر هم به جمع بندی برسم، این ضررش بیشتر است، این دور شدن از یقین و علم هست یا نه آن .

مجری:

آن دوستانی که مثلاً اخباریگری شیوه شان هست با مسائل مستحدثه جدید چه کار می کنند؟ مثل اهل سنت می گویند مسکوت بماند حرام است یا نه.

استاد عباسی:

باید دید که اصلاً چیزی می توانند پیدا بکنند یا نه،همین مسائل غیر مستحدثه هم آیا واقعاً می تواند هر نفر به نفرشان به نتیجه برسد که آقا این 50روایت 10روایت 20روایت با آیه قرآن جمعش چه می شود؟ کدام روایت صحیح است کدام روایت ضعیف است همان هم نمی توانند برسند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر حاج آقا سخن پایانی اگر دارید در حد یک یا دو دقیقه ، فکر می کنم آن بحث روایت که تمام شد این شش دسته و ان شاء الله هفته آیند و برنامه آینده ما موضوع جدید داریم، راجع به این بحث روایت اگر نکته خاصی دارید کلام پایانی بفرمایید.

استاد عباسی:

ما خدمت بینندگان باز همین را تأکیید بکنیم که فهم از دین نباید به صورت تک ورقی، تک روایتی، تک آیه ای اتفاق بیفتد، بزرگترین اشتباه این است که ما دنبال این باشیم آقا یک روایت به من بگو من تمام بشود بروم، شش دسته روایت داریم جمع روایات می شود این چیزی که ما خدمتان عرض کردیم و خود روایات را هم خیلی واضح و شفاف و مدل های مختلف ائمه معصوم«علیهم السلام» قصه اجتهاد را قصه تقلید را، قصه رفتن سراغ متخصص را برای ما بیان کردند گاهی در قصه فتوا است گاهی در قصه قضاوت است گاهی در قصه آموزش است و جمع اینها می شود همین مطلبی که در باره اجتهاد و تقلید عرض کردیم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، بحث روایات را هم امشب خدا توفیق داد به پایان رساندیم هفته آینده با موضوع جدید تحت همین مو ضوع اصلی برنامه یعنی اجتهاد و تقلید با بیانات جدید حاج آقا ان شاء الله در خدمت تان خواهیم بود.

 خیلی ممنون که ما را تماشا کردید ما را تحمل کردید سؤالات تان و پیام هایتان را از طریق هایی که شبکه برایتان زیر نویس می کند و  دوستان آماده می کنند برای ما ارسال بکنید من از استاد محترم حاج آقای عباسی خواهم پرسید.

«اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی