شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
حدیث غربت حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی و دکتر حسینی

ویژه برنامه حدیث غربت به مناسبت ایام شهادت حضرت رقیه و امام حسن مجتبی علیهما السلام
به کارشناسی استاد ابوالقاسمی و دکتر سید محمد حسینی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 2 مهر 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مضمون به مضمون کشف کرده لایه هایش را

وقتی که چیده بر عبا آرایه هایش را

در این غزل مسرع به مسرع زخم شمشیر است

می چیند از روی زمین سرمایه هایش را

باید که از هم بگسلد این کوه این پیکر

تا دین حق محکم نماید پایه هایش را

اجر رسالت روزی اولاد زهرا شد

اجر رسالت روزی اولاد زهرا شد

زهرا، همان که در دعا همسایه هایش را

این سوره کامل ترین انسان تاریخ است

از روی نی بشنو شکوه آیه هایش را

از روی نی بشنو شکوه آیه هایش را

من داغدار کودکی هستم که در صحرا

پیری به غارت می برد پیرایه هایش را

هرگز حسین بن علی تنها نخواهد ماند

دنیا ببین هر اربعین مشایه هایش را

اول سلام و بعد سلام و سپس سلام

با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام و درود و تسلیت و تعزیت ابتدا تقدیم به ساحت مقدس امام زمان (عج)، و بعد از آن هم سلام و عرض تسلیت ما را در شام شهادت حضرت رقیه بنت الحسین پذیرا باشید، امیدوارم که هرجا هستید ، سرمایه اهل بیت که همان محبت شان هست مثل کوه پشتوانه زندگی شما و بچه هایتان باشد؛ بازهم در حدیث غربت، در یکی از اندوهناک ترین ایام سال در خدمت شما گرامیان هستیم، که بیننده شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) هستید، عرض سلام و تسلیت دارم خدمت کارشناس و استاد گرانقدر استاد ابوالقاسمی، استاد خیلی خوش آمدید.

استاد ابوالقاسمی:

سلام و رحمت الله بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) عرض سلام دارم و این ایام را که شام شهادت شاهزاده حضرت رقیه (سلام الله علیها) و ایام شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) بنابر آن نقل مشهور نزد قدما هست را خدمت هم عزیزان و سروران تسلیت عرض می کنم.

مجری:

خدا شما را حفظ بکند و تمام کسانی که در راه اشاعه فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) تلاش می کنند.

جناب استاد اگر اجازه بدهید ما دیشب قرار بود از محضر استاد سید محمد حسینی، دوست و برادر ارجمندم استفاده بکنیم مقدور نبود ، امشب اگر دوستان من در اتاق فرمان این ارتباط شکل گرفته به اطلاع من برسانند که برویم سراغ سید محمد عزیز؛ بله الآن ارتباط مشکلش حل خواهد شد؛ آقا سید محمد سلام و عرض ادب ئ و عرض تسلیت خدمت شما.

استاد حسینی:

و علیکم السلام و رحمت الله، من هم خدمت شما تسلیت عرض می کنم فرا رسیدن سال روز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را و عرض سلام دارم خدمت کارشناس محترم و عزیز برنامه دکتر حجت الإسلام ابوالقاسمی و خدمت همه بینندگان عزیز و ارجمند، إن شاء الله که عزاداری هایمان در این ایام مقبول درگاه احدیت واقع شده باشد إن شاء الله.

مجری:

إن شاء الله، آقا سید محمد شب شبه حضرت رقیه بوده وهست و می خواهم از محضر حضرت عالی استفاده بکنم من و تمام بینندگان محترم مان حضرت عالی برای ما در باره مدارک وجودی حضرت رقیه بنت الحسین (سلام الله علیها) صحبت بفرمایید

استاد حسینی:

بسیار ممنونم بله، در مورد وجود نازنین حضرت رقیه(سلام الله علیها) کتابی هست تحت عنوان، تحقیق و پژوهشی پیرامون حضرت رقیه(س)، نوشته آقای جعفر تبریزی؛ آقای شیخ جعفر تبریزی فرزند مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی هستند و کتابی را نوشته اند در مورد حضرت رقیه (سلام الله علیها) که محوریت مطالب کتاب، اعتقادات، و بیانات مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی هست و سفری که به شام داشتند، آنجا در صفحه 318، مطلبی را از مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی نقل می کنند که:

ما موظف هستیم که در عصر غیبت به هر شکل ممکن از مبانی حقه دفاع کنیم و اجازه ندهیم عده ای با القای شبهات عوام از مؤمنین را فریب دهند،و من تا زنده هستم اجازه نمی دهم عده ای بی سواد و سر سپرده عوام از مؤمنین را فریب دهند اگر کوتاهی کند کسی فردای قیامت مسئول هست و در آخرت حسرت خواهد خورد تحقیق و پژوهشی پیرامون حضرت رقیه(س)، آقای جعفر تبریزی،ص318این سخن و کلام ایشان ناظر بر بخشی از کلام برخی افرادی است که در مورد وجود نازنین حضرت رقیه(سلام الله علیها) گاهی با تشکیک خواستند وارد بکنند، یا برخی عباراتی را استفاده کردند که بوی تشکیک و بوی ایجاد شبهه در مورد حضرت رقیه(سلام الله علیها) دارد، دلیل این مسئله چه هست؟ البته این کتاب هم کتاب مناسبی هست،تحقیق و پژوهشی پیرامون حضرت رقیه(س) حول و هوش 300 صفحه هست پی دی اف اش در فضای مجازی موجود است، بینندگان عزیز می توانند دانلود کنند استفاده بکنند هرچند مطالب فراتر از آن 300 صفحه ای هست که در این کتاب گفته شده و آورده شده.

تاریخ نگاری عموماً در دست مخالفین اهل بیت (علیهم السلام) بوده  و افرادی که تاریخ نگاری می کردند عموماً کسانی بودند که میانه خوبی با اهل بیت نداشتند این یک واقعیتی است در تاریخ اسلام، ما در

مباحث تاریخی این را باید به آن توجه بکنیم؛ در مورد حضرت رقیه (سلام الله علیها)، وجود نازنین حضرت یکپارچه برائت از دشمنان است، یکپارچه نشان دهنده ظلم دشمنان است، وجود نازنین و مقدس حضرت رقیه(سلام الله علیها) قابلیت مساوغه از طرف مخالفین شیعه را هم نداشته و ندارد شما ببینید برخی ها هستند، مثلاً امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خب دیگران می گویند خلیفه چهارم ما هم هست برخی از وهابی ها می گویند خب صحابه هم هست، یعنی بنحوی برای خودشان از این عنوان می خواهند استفاده ای  بکنند، یا در مورد وجود حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخی ها هم می آیند می گویند فرزند پیامبر ما هم هست، صحابیه هست، فلان هست، ولی وجود نازنین حضرت رقیه (سلام الله علیها) چون از صفر تا صد زندگی ایشان نشان دهنده ظلم بنی امیه بود، نشان دهنده ظلم غاصبین بوده در حق اهل بیت (علیهم السلام) به هیچ عنوان قابل مصادره نیست ،  چه ها می گویند راجع به حضرت رقیه، مجبور می شوند که وجود مقدس ایشان را در تاریخ کم رنگ جلوه بدهند، یک جاهایی بخواهند حذف و سانسور کنند؛ ملاحظه بفرمایید در کتاب مطالب السؤول که نویسنده اش جناب آقای محمد بن طلحه شافعی است، اصلاً شیعه مذهب نیست حالا ممکن است محبتی از اهل بیت در دلش هم وجود داشته باشد همان طور که در دل خیلی از اهل سنت محبت هست ولی شیعه امیرالمؤمنین و شیعه اهل بیت (علیهم السلام) نیست جناب آقای محمد بن طلحه شافعی،متوفای 652،هست ایشان در مطالب السؤول می آید در مورد فرزندان سید الشهداء (علیه السلام) که صحبت می کند، آنجا این را ذکر می کنند که فرزندان حضرت از  اولاد ذکور و فرزندان پسر 6نفر هستند و از دختران4نفر، روی هم ده فرزند را برای ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) ایشان آوردند، البته اهل سنت هستند ولی ذکر می کنند، و 6فرزند پسر، علی اکبر، علی اوسط که امام سجاد (علیه السلام) می داند ایشان هم علی اوسط را، علی اصغر، محمد ،عبدالله ، جعفر، 6فرزند پسر امام حسین(علیه السلام) خب و أما البنات، اما دختران امام حسین(علیه السلام ) چه کسانی هستند؟ گفته بود 4فرزند دختر دیگر، زینب و سکینه، و فاطمه، نام یک فرزند از فرزندان دختر امام حسین(علیه السلام) نمی آید ایشان وقتی که این عبارت را می آوردند نقل می کنند، می گویند که گزارش های دیگری در مورد فرزندان امام حسین هست اما اشهر این است، بعضی ها می آیند می گویند قرن 4 و5 حضرت رقیه بعنوان فرزند دختر امام حسین (علیه السلام) مطرح شده، بابا محمد بن طلحه شافعی متوفای 652، می گوید اقوال متعدد هست اشهر این است که 4فرزند دختر امام حسین دارد، یکی از آنها نامش زینب است، یکی سکینه است، یکی فاطمه است، و یک فرزند دیگر که این فرزند چهارم نه اسمش فاطمه است، نه سکینه است، و نه زینب است، خب ما با قرائن دیگر و با مطالب دیگر که در کتب انساب آمده کاملاً متوجه می شویم که این نامی که آورده نشده رقیه است، یعنی نظر مشهور این است البته فرزندان امام حسین(علیه السلام) هم، چون روایت داریم معصومین(علیهم السلام) فرزندان را بنام فرزند پسر را امیرالمؤمنین علی و فرزند دختر را به اسم فاطمه می گذاشتند، حالا بعداً اگر اسم دیگری برایشان انتخاب می شده، یعنی عرف بوده است که فرزند فاطمه هم بگذارند بخاطر همین بعضی ها گفته اند فاطمه صغیره که در بعضی از گزارش ها آمده است منظور حضرت رقیه(سلام الله علیها) است اما اینجا یک فرزند چهارمی هست که نه نامش زینب است، نه سکینه است و نه فاطمه است،نامش رقیه(سلام الله علیها) است اما اینجا نام فرزند امام حسین، اسم یک فرزند آورده نمی شود، خب چرا نقل نمی شود؟ حالا من البته بدبینیم در اینجا به شخص محمد بن طلحه شافعی بر نمی گردد می گویم شاید فضا آن موقع اینطوری بوده است که جرعت آوردن نام حضرت رقیه(سلام الله علیها) وجود نداشته؛ جالب است بدانید همین عبارت را علامه مجلسی (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب کشف الغمه می آید نقل می کند.کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة(ع)، ج2، ص248،همین عبارت را که چهار فرزند دختر امام حسین(علیه السلام) در نقل مشهورتر داشته اند که یکی از آنها نامش آورده نشده و قطعاً حضرت رقیه (سلام الله علیها) هست، و می رسیم إن شاء الله به همین نام هم آقای علی بن محمد بن احمد مالکی، این هم معروف است به بن صباغ مالکی در کتاب: ألفُصولُ ألمُهمّة فی مَعْرِفَة ألأئمَّة، صباغ مالکی،ج 2، ص 851، می آورد یعنی شیعه و اهل سنت هم آمدند این را نقل کردند مرحوم مرعشی، در کتاب:شرح احقاق الحقش،مرعشی، ج11، ص451همین عبارت است، عبارت جناب محمد بن تقی شافعی را آورده نقل کرده؛ جالب است بدانید داستان طفل صغیره امام حسین(علیه السلام) در کتابی به اسم کتاب الهاویه آورده شده ، نویسنده کتاب قاسم بن محمد بن احمد المعمولی است، کتاب الهاویه بصورت کامل به دست ما نرسیده از بین رفته

است، امام از آنجایی که خداوند عالم اراده کرده بود عبارتی که در کتاب الهاویه آمده بود در مورد صغیره امام حسین(علیه السلام) توسط (شیخ عماد الدین حسن بن علی بن محمد بن علی طبری) یکی از علمای شیعه است آن را دید ایشان ودر کتاب کامل بقایی آورد نقل کرد، کتاب الهاویه از بین رفت ولی آن بخشی که در خصوص صغیره امام حسین(علیه السلام) بود به إذن خداوند و با نقلی که در کامل بهایی آمد باقی ماند، کتاب را از بین بردند اما آن بخشی که راجع به حضرت رقیه (سلام الله علیها) بود بخاطر اینکه به دست این دانشمند عالم شیعه افتاد باقی ماند و نقل شد.

جالب است بدانید ادله در مورد حضرت رقیه( سلام الله علیها)؛ خدا گواه هست من  سال گذشته که تمرکز کردم روی این بحث کار کردم اینقدر تعجب کردم به کسانی که می خواهند تشکیک وارد کنند،که الآن به یقین می گویم هر آن کس که مطالعه کند راجع به حضرت رقیه(سلام الله علیها) و با تشکیک از او یاد بکند عناد دارد بخاطر اینکه اینقدر گزارش در موردش داریم، ببینید در روایات شخصی است به اسم سیف بن عمیره، سیف بن عمیره از اصحاب امام صادق(علیه السلام) است، اشعاری را دارد در مورد کربلا آنجا نام حضرت سکینه (سلام الله علیه) و نام حضرت رقیه (سلام الله علیها) را آورده عین نام رقیه(سلام الله علیها) در اشعاری که از سیف بن عمیره نقل شده است آمده و ذکر شده؛ در مقاتل نفس المهموم،کتاب مقتل است،کتاب در مورد مصائب عاشورا است و بعد از آن؛ در کتاب نفس المهموم،از کتاب کامل بهائی که کامل بهائی از کتاب الهاویه نقل کرده داستان صغیره امام حسین (علیه السلام) را آمده است نقل کرده، در تاریخ کتاب المنتخب فی جمع المراثی و الخطب یا همان معروف است منتخب طُرَیْحی که فخر الدین طریحی آمده این کتاب را نوشته، این نویسنده اش فخر الدین طریحی نویسنده کتاب مجمع البحرین و تفسیر غریب الگوهر هم هست، همان دانشمندی است که معمولاً به آن اسم هم شناخته می شود، البته نمی گوییم آنچه که در کتاب منتخب طریحی آمده است قطعاً صحیح است این را نمی گوییم ولی دراین کتاب هم به صغیره امام حسین (علیه السلام ) به وجود مبارک حضرت رقیه (سلام الله علیها) اشاره شده، در کتاب انساب آقای ابن فندق بیهقی که از علمایی هست که بزرگان ما با جلالت و کرامت از ایشان یاد کردند در کتاب :لباب و انساب، بیهقی،ج1،ص355، عبارت شان این است:

«ولم یبق من اولاده الا زین العابدین علیه السلام و فاطمة و سکینة و رقیة»

ببینید این کتاب،کتاب نسب شناسی است، این کتاب کتاب روضه هم نیست ولی وقتی که می آید می گوید فرزندان امام حسین(علیه السلام) چه کسانی باقی ماندند، این ولم یبق ظاهراً منظور همان اتفاق عاشورا است، که در کربلا اتفاقی که افتاد، چه فرزندانی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) باقی ماندند ایشان به عنوان یک نسب شناس می گوید، زین العابدین (علیه السلام ) امام سجاد (علیه اسلام) باقی ماند، فاطمه، سکینه، رقیه، حالا برگردیم به آن عبارتی که «محمد بن طلحه شافعی» در کتاب «مطالب السوؤل» داشت آنجا گفته بود زینب بوده است از فرزندان فاطمه بوده است از فرزندان و سکینه بوده است و نامی را نیاورده بود و ذکر نکرده بود باز با همین قرینه مشخص می شود که آن نامی که آورده نشده رقیه(سلام الله علیها) بوده که اینجا در این کتاب «نصب شناسی» آمده و تصریح شده نام همان رقیه آمده است حالا برخی ها گفته اند زبیده است بعضی ها گفته اند فاطمه صغیره است اما نام رقیه هم از نام های حضرت رقیه(سلام الله علیها) بوده است که در کتاب «نصب شناسی» ما می بینیم به همین عنوان آورده شده، خیلی جالب است «مرحوم سید محسن امین» سید محسن امین از علما و بزرگانی است که کسانی که با شخصیت شان و با عبارات کتب ایشان آشنای دارند می دانند از علمای بسیار سخت گیر است در سختگیری آن قدر ایشان پیش روی کرده که یک جاهای که برخی از مباحث که برای ما الان جز بدهیات است را ایشان در آن تشکیک وارد کرده با این وجود «آقای سید محسن امین» در کتاب خود شان «اعیان الشیعه» اعیان الشیعه کتابی است که بزرگان شیعه را نام برده بزرگان شیعه را معرفی کرده ذیل رقم 6674 می نویسد رقیه بنت الحسین(علیه السلام) و هیچ بحث تشکیک و شک و شبهه ای اصلاً این عالم سختگیر به وجود نازنین حضرت رقیه(سلام الله علیها) وارد نکرده و در آنجا آمده نه خیلی جالب است اصلاً، عرض کردم خدمت تان که افرادی مثل «ابن صباح مالکی» افرادی مثل «طلحه شافعی» که اینها از علمای اهل سنت بودند اشاره کردند به وجود نازنین طفیل صغیر حضرت امام حسین(علیه السلام) یا عبارتی را آورده اند که دلالت بر وجود این صغیر دارد که توضیح دادم خدمت تان.

«عبدالوهاب محمد بن احمد شافعی مصری معروف به شعرانی» است ایشان متوفای سال 1973،هست

عبارتی را دارد در کتاب المنل باب 10، نقل می کند،البته من کتاب المنل ایشان را ندیدم،بقیه کتاب ها را که عرض می کنم تماماً مراجعه مستقیم به آنها داشتم آنجایی هم که لازم بوده به نسخه خطی اش مراجعه کردم، کتاب المنل را به نقل از کتاب های دیگر دیدم که نقل کرده ولی اینقدر نقل زیاد بود که برایم مسلم شد در کتاب المنل باب 10، عبارتی را آورده است برای عبدالوهاب محمد بن احمد شافعی، که همان معروف شعرانی است، ایشان می گوید که در نزدیک مسجد جامع دمشق یک بقعه و مرقدی وجود دارد که مرقد حضرت «رقیه سلام الله علیها» است، آنجا در درگاه این مرقد این عبارت نوشته شده:

«هذا البیت، بقعة شرِّفت بآل نبی صلی الله علیه و آله  و بنت الحسین الشهید (علیه السلام) رقیه (سلام الله علیها)»

بابا عالم اهل سنت می گوید من در شام بودم،حادثه هم مربوط به چند صد سال قبل است، می گوید اینجا بقعه ای وجود دارد که اینجا بر سردرش هم نوشته است اینجا بقعه رقیه بنت الحسین(سلام الله علیها) هست، یا آقای قندوزی حنفی در جناوی الموده ج3، ص79، عبارتی را از امام حسین (علیه السلام) می آورند که این عبارت در کتب مختلفی آمده اما چون ایشان قندوزی  حنفی است بلاخره حنفی مذهب هست اینها را دارم نقل می کنم که دارد علمای اهل سنت دیگر وجود حضرت رقیه(سلام الله علیها ) را ذکر کردند

«ثمّ نادی»

امام حسین (علیه السلام) در لحظات آخر ندا دادند

«یا ام کلثوم، یا سکینه، یا رقیه»

صریح واضح اسمت حضرت رقیه در وداع امام حسین(علیه السلام) آمده است؛ همین عبارات وداع در کتاب لحوف سید بن طاووس که مرحوم سید بن طاووس می دانید در روایت هم ایشان تبهر داشته است کتاب مقتل ایشان وقتی که آمد ، کتاب لحوف جایگاهی داشت که بقیه کتاب ها دیگر کمتر مورد رجوع واقع شد، وکتاب لحوف سید بن طاووس یک کتاب برجسته است در بین کتب مقتل، بر اساس آن نسخه ای که آقای بخشایشی آمده است ترجمه کرده است صفحهت 104، این عبارت را آورده است

«یا أُختا، یا ام کلثوم، أنتِ یا زینب، و أنتِ یا رقیه، و أنتِ یا فاطمه، و أنتِ یا رباب»

رقیه (سلام الله علیها) در عبارات وداع امام حسین (علیه السلام) در کتب شیعه در کتب اهل سنت در مقتل، در انساب، در تاریخ، درشعر، در همه اینها آمده است و ذکر شده است. جالب است این عبارتی که خدمت تان عرض کردم در عبارت وداع که نام حضرت رقیه(سلام الله علیها) در همان عبارت وداع آمده باشد قبل از اتفاق نقوضی که نسخه ترجمه شده اش توسط آقای بخشایشی آمده هم در ینابیع الموده، آقای قندوزی آمده است و هم شرح الحقاق الحق مرحوم مرعشی،که تسلتی داشتند عجیب در مورد بحث نسخه شناسی و اینها در ج11،ص633، آمده، یعنی همین عبارت رقیه در کلمات وداع امام حسین(علیه السلام) در کتاب المجالس العاشوریه فی الماتم الحسینه، جناب آقای شیخ عبد الله حاج حسن آل درویش، ص395، آمده؛ موسوعه کلمات امام حسین، که دانشگاه امام صادق(علیه السلام)  چاپ کردند، ص581، دقیقاً همین عبارت آمده. گذشته از اینها، خداوند متعال برای اثبات وجود حضرت رقیه (سلام الله علیها) و علاوه بر اینکه مکر دشمنان را به خودشان برگرداند و اینها نتوانستند این وجود را از تاریخ حذف بکنند کما اینکه جسم ایشان را از تاریخ حذف کردند، جسم را توانستند حذف بکنند، حضرت را از بین بردند دق مرگ کردند حضرت رقیه (سلام الله علیها) را اما نتوانستند نام ایشان را پاک بکنند از تاریخ و از بین ببرند در کنار این گزارش های تاریخی، در کنار این گزارش هایی که در انساب و در اشعار و در کلام حتی مخالفین شیعه وجود دارد،کراماتی از حضرت رقیه (سلام الله علیها) هم دیده شد که این دیگر حجت را برای هر کسی دیگر تمام کرد مثلاً آن جریان آب آمدن به قبر حضرت رقیه که ظاهراً محدود به یکبار هم نبوده ولی یکی از آن اتفاقات مربوط به گزارشی است که آیت الله حاج میرزا هاشم خراسانی در کتاب منتخب التواریخ دارد، ایشان خودش مستقیم از «شیخ محمد علی شامی» نقل می کند، شیخ محمد علی شامی را بعنوان یکی از علما و فضلای جلیل القدر به هر حال شیعه از ایشان یاد می کند، که ایشان یعنی «شیخ محمد علی شامی» از جد مادری شان«سید ابراهیم دمشقی» نقل کردند، سید ابراهیم دمشقی هم از فرزندان، نوادگان سید مرتضی اعلم الهدای است، عالم سر شناس شیعه، این جریان آب آمدن به قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) را نقل کرده است که سه دختر داشت ایشان و در خواب هرسه

دیدند حضرت رقیه گلایه از آمدن آب به قبر مطهر ایشان و بعد در بار چهارم به خواب خود جناب آقای سید ابراهیم دمشقی می رود و بعد می آیند و برای بحث ترمیم قبر بدن مبارک حضرت رقیه (سلام الله علیها) وجود نازنین ایشان را سالم می بینند، سه روز طول می کشد تعمیر کردن، به هر حال قبر مطهر ایشان که گذارش هم باز به صورت کامل اگر خواستید ببینید در همین کتاب تحقیق و پژوهشی پیرامون حضرت رقیه(س) آنجا هم آمده و ذکر شده و هیچ راهی را برای انکار باقی نگذاشته است؛ اما دوتا بحث مطرح می شود دو شبهه گاهی پرتکرار است در همین مسئله حضرت رقیه (س) که من می خواهم به اینها هم بپردازم کی این است که برخی می گویند و تصور می کنند و به زعم شان فکر می کنند که شهید مطهری منکر وجود حضرت رقیه(س) شده، مختصر بخواهم خدمت تان عرض بکنم  داستان از چه قرار است ببینید شهید مطهری کتابی را دارد تحت عنوان حماسه حسینی که البته شهید مطهری در زمان حیات شان از این کتاب بی خبر بودند چون کتاب حماسه حسینی را شهید مطهری ننوشتند، بعد از ایشان سخنرانی هایی که ایشان در محرم داشتند علی رغم اینکه شهید مطهری تأکیید کرده بودند سخنرانی های من نباید بدو تحقیق مجدد بدون ملاحظه مجدد تبدیل به کتاب بشود، بعد از شهید مطهری متأسفانه این سخنرانی های ایشان را آوردند تبدیل به کتاب کردند شد کتاب حماسی حسینی، البته مطالب خوبی هم در کتاب حماسه حسینی هست،مطالب دیگری هم هست که باید بررسی بشود،بقول خود شهید مطهری که من توسیه می کنم هر کس خواست کتاب حماسه حسینی شهید مطهری با بخواند، حتماً حتماً و حتماً کتاب کربلا فوق الشبهات علامه سید جعفر مرتضی عاملی را هم بخوانند، چون آن کتاب یک سری نقایصی که در نگارش این کتاب توسط دیگران نه خود شهید مطهری رخ داده است را آمده است پرداخته و برخی از ادعاهایی که آمده و مطرح شده است را بررسی مجدد کرده و نتیجه گیری جدیدی علامه سید جعفر مرتضی در کتاب کربلا فوق الشبهات شان دارند ترجمه به زبان فارسی هم شده این کتاب؛ در کتاب حماسی حسینی، شهیدمطهری  یک عبارت آمده که داستان طفل صغیری که بهانه پدر را می گرفت داخل پرانتز شهید مطهری آنجا در یاد داشت های شان نوشته بودند رجوع شود به کتاب نفس المهموم، خب اولاً  آیا حضرت رقیه (س)، داستان این صغیره در کتاب نفس المهموم آمده است یا نه؟ بله آمده است و ذکر

شده است،نکته بعدی این است که نکته بعدی این است ، این جمله، جمله ای نیست که شهید مطهری در کتاب شان نوشته باشند و جمله ای نیست که شهید مطهری حتی در سخنرانی هایشان گفته باشند، این جمله بعدها توسط افراد بد سلیقه و کج سلیقه اضافه شد به متن سخنرانی شهید مطهری  و متأسفانه در کتاب حماسه حسینی ایشان هم منتشر شد ، در حالی که عبارت شهید مطهری نبود حتی آقای دکتر سروش معلوم الحال هم کی عبارتی دارد می گوید این یادداشت های شهید مطهری حکم لباس زیر شهید مطهری را داشته، با آن بیرون نمی شود بیای، اینا تحقیق مجدد نیاز دارد، اینها باید بررسی بشوند،من خودم الآن یاد داشت های مختلف دارم، عبارات مختلفی که اگر کسی به تنهایی نگاه کند شاید مثلاً فکر بکنند که بنده مثلاً قائل به فلان اعتقاد هستم در حالی که این اعتقاد من نیست آن یاد داشت و برداشتم در موردش تحقیق کنم در موردش کار کنم، این یاد داشت شهید مطهری را آمده اند متأسفانه وارد کتاب حماسه حسینی کرند حالا حجت بنده برای این مسئله که با این قاطعیت می گویم این جمله شهید مطهری نیست و  اضافه شد به کتاب حماسه حسینی چه است، دوستان عزیز مراجعه بفرمایید که مطالب شهید مطهری در چند جلد تحت عنوان «مجموعه آثار شهید مطهری» شد در مجموعه آثار که مراجعه بفرمایید آنجایی که آن بخش مربوط به سخنرانی است که تبدیل شد به کتاب حماسه حسینی ابتدای آنجا توضیحی آمده در کتاب مجموعه آثار و گفته شده است اینجا ما خالص سخنان شهید مطهری را آوردیم و إضافاتی ندارد آنجا که مراجعه می کنی هیچ عبارتی راجع به صغیره امام حسین(ع) در تشکیکات و بخش تعریفات عاشورا وجود ندارد جمله قبل که در کتاب حماسه حسینی که راجع به حضرت رقیه است در مجموعه آثار آمده جمله بعد آمده اما این جمله راجع به صغیره امام حسین(ع) به هیچ عنوان در مجموعه آثار شهید مطهری وجود ندارد، در فایل صوتی که تبدیل شده است به کتاب حماسه حسینی مراجعه کنید این کلام شهید مطهری وجود ندارد متأسفانه به کتاب شهید مطهری اضافه شد و این را باید مردم بدانند شیعیان بدانند شهید مطهری منکر حضرت رقیه(سلام الله علیها) نشده است به هیچ عنوان، این یک مسئله.

مسئله دوم گزارشی است در فضای مجازی برخی سایت ها منتشر کرده انداز آقای رجبی دوانی، دوستان

رجبی دوانی به عنوان یک مورخ که ایشان آمده است عباراتی را دارد که بوی تشکیک در خصوص وجود نازنین حضرت رقیه(سلام الله علیها) را می دهد، بنده خودم با آقای رجبی دوانی صحبت کردم در مورد این مسئله و فایل صوتی مکالمه ما هست چون جلسه ای بود ظبط می شد این، انتهای جلسه ما بحثی را با هم دیگر داشتیم در این مورد آن هم هست و ظبط شده و من دارم آن فایل صوتی را دکتر رجبی دوانی بر خلافی آنچه را که برخی از سایت ها از ایشان بخش کرده اند با یقین و با شدت زیاد معتقد به وجود حضرت رقیه(سلام الله علیها) بودند و می گفتند شواهد ادله فراوانی برای حضرت رقیه وجود دارد و گفتند به هیچ عنوان ایشان منکر وجود حضرت رقیه(سلام الله علیها) نشده اند.

پس آن شهید مطهری که برخی ها می گویند خود شان منکر حضرت رقیه نشده بنده خدا هم بی خبر بوده اند در زمان حیات شان که همچین چیزی قرار است از ایشان نقل بشود بعد از شهادت شهید مطهری آمده اند بعضی ها این را وارد کتب شهید مطهری کرده اند.

و این هم بحث آقای رجبی دوانی که خود شان محکم منکر این هستند زمانی خدای نکرده منکر وجود حضرت رقیه(سلام الله علیها) شده باشند.

آنهای که دست می خواهند بزنند به تضعیف این مباحث و مسائل باید تقوا داشته باشند باید سطح علم خود شان را افزاریش بدهند باید زانو بزنند در محضر علمای شیعه و ببینند که علمای شیعه چه گفته اند مثل همین عباراتی که جناب آقای مروان میزرا جواد آقای طبریزی داشته مطالبی که در سفری که در شام داشتند فرمودند آنجا و برخی ها برای اینکه به هر حال شاید اسمی مطرح کنند از خود شان گاهی می آیند مطالبی را مطرح می کنند که به هیچ عنوان توانایی اثبات علمی آن را ندارند چون این همه مدت بعضی ها آمدند منکر شدند یک نفر شان را دیده اید بایید بنشیند رو به روی کسانی که کار کرده اند در مورد وجود نازنین حضرت رقیه(سلام الله علیها) مناظره مردانه داشته باشند ببینند ادله اینها که منکر می شوند واقعاً چه است؟ نمی بینید شما واقعاً ندا نمی کند کسی را که منکر باشد و جرأت بحث علمی را در این زمینه داشته باشد چرا؟ چون خود شان می دانند در چنده چیزی ندارند و می دانند اگر پا به عرصه گفتگوی علمی و مناظره رو در رو بگذارند اینها هستند که بی آبرو می شوند بخاطر اینکه به دنبال زیر سؤال بردن یک از سری مسائل قطعی در تاریخ اسلام و در خصوص حادثه کربلا و اتفاقاتی که بعد از عاشورا بوده اند.

مجری:

بزرگواری کردید سید ارجمند إن شاءالله که امشب این صحبت ها یک مشت محکم باشد به دهان یاوه گویانی که تشکیک می کنند در وجود مقدس و نورانی یکی از با برکت ترین مخلوقات این عالم به نام حضرت رقیه(سلام الله علیها).

سپاسگذاری می کنم و از محضر شما خدا حافظی می کنم

استاد حسینی:

ممنون هستم از شما متشکر هستم از وقتی که در اختیار بنده قرار دادید و متشکر هستم از استاد ابوالقاسمی عزیز  یا علی مدد التماس دعا خدا نگهدار.

مجری:

هم چنان با ویژه برنامه حدیث غربت در خدمت شما هستیم، نیمی از برنامه را با ذکر نام و یاد رقیه(سلام الله علیها) سپری کردیم و از اینجا به بعد می خواهیم همگی دسته جمعی برویم درب خانه یکی از غریب ترین آدم های که روی این زمین بوده و هست آقا امام حسن مجتبی(علیه السلام).

جناب استاد در خدمت شما هستیم اگر اجازه بدهید با طرح این سؤال که راجع به هفت صفر که آستانه آن قرار داریم حضرت عالی توضیح بفرمایید و اینکه چقدر این هفت صفر محکم است و شهادت امام حسن(ع) در چنین روزی واقع شده است.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از اینکه وارد این بحث بشوم من یک نکته ای در مورد تکمیل فرمایشات جناب استاد حسینی عزیز در مورد اعتقاد شهید مطهری به حضرت رقیه عرض بکنم، دوستان خیلی ها می دانند ما اصالتاً تهرانی هستیم و از منطقه دولاب تهران شهید مطهری در آن ایامی که در تهران بودند در آن منطقه زیاد منبر می رفتند و در جاهای دیگر تهران هم خیلی از کسانی که، خب آن منطقه دولاب به عنوان دارالمؤمنین تهران شناخته می شود و در خیلی از سخنرانی های ایشان اهالی منطقه ما شرکت می کردند بسیاری از کسانی که پا منبری های ثابت یا به اصطلاح زیاد شهید مطهری بودند نقل می کردند که ما خود مان پای روضه ایشان از ایشان روضه حضرت رقیه(سلام الله علیها) را شنیدیم پس اصلاً ممکن نیست که ایشان خودش منکر حضور رقیه(سلام الله علیها) باشد منکر شهادت باشد و همانطوری که جناب استاد حسینی فرمودند این مطلبی است که متأسفانه در یاد داشت ها بوده حالا ایشان خواستند جواب بدهند مثلاً اشاره به بعضی از اعتقادات اشتباه در این قضیه بکنند چه بوده دیگر این متأسفانه در این چاپ های کتاب حماسه حسینی به متن اضافه شده است.

اما برویم سراغ مسئله روز هفتم صفر، می دانید که در قدیم به خصوص در حوزه نجف آن شهادتی که مرسوم بود برای امام حسن مجتبی(علیه السلام) می گرفتند روز هفت صفر بود حتی در ایران نقلی که شنیدم در زمان «آقای بروجردی» و «آقای حائری» در ایران هم رایج هفت صفر بوده ولی خب با توجه به بعضی از نقل های که بوده 28 صفر را هم گرفته اند و یواش یواش آن 28 بر هفتم غلبه پیدا کرده، اما مدارکی که برای عزاداری امام حسن مجتبی در روز هفتم صفر است یکی آن در کتاب «دروس مرحوم شهید اول» وقتی فهرست ائمه را مطرح می کند که در کتاب «مزار» خودش آن بخش زیارت نامه ها

«الثانی: الإمام الزکی أبو محمد الحسن بن علی (علیهم السلام) سید الشباب اهل الجنة»

دومین نفر امام حسن بن علی(علیه السلام) است سید شباب اهل الجنة

در مدینه روز سه شنبه نیمه ماه رمضان سال دوم هجری به دنیا آمد و مرحوم شیخ مفید فرموده اند سنة ثلاث (سال سه)واین اختلاف شمارش بخاطر این بود که آیا سالی پیامبر(ص) هجرت کردند را سال صفر حساب بکنیم یا سال یک؟ آنهای که آن سال هجرت پیامبر را سال صفر حساب کرده اند از آن سال به بعد را سال یک گرفته اند گفته اند امام حسن سال دو متولد شده اند، آنهای که گفته اند ما این را سال یک می گیریم یک سال اضافه می کنند می گویند سال سه. این راجع به زمان ولادت شان.

«و قبض بها»

و در مدینه به شهادت رسیدند

«مصموماً»

چه روزی؟ دقیق هم می گوید روز پنج شنبه

«سابع صفر»

هفتم صفر

در سال 49 یا سال پنجاه هجری، نگاه بکنید شما این که این بحث هفتم صفر عزاداری بشود برای امام حسن مجتبی این جزو صحبت های مرحوم شهید اول است که دیگر یکی از بزرگترین جایگاه ها را در بین علمای شیعه دارد.

شبیه همین کلام را «مرحوم حسین بن عبدالصمد عاملی» پدر «شیخ بهایی» مطرح کرده اند که من عبارت ایشان را هم برای بزرگواران ارائه بکنم، در کتاب «وصول الاخیار إلی اصول الاخبار» از کتب مشهور در باب «علم درایه» است که یکی از کتب مشهور شیعی علم درایه است، می آید در مورد ائمه صحبت می کند

«و أما الحسن إبنه»

امام حسن فرزند امیر مؤمنان

«فهو الامام الزکی أبو محمد سید شباب أهل الجنة»

ولادت شان در مدیه روز سه شنبه نیمه ماه رمضان سال دوم هجری بود

دوباره می گویند شیخ مفید گفته سال سه

«واصطفاه ربه إلیه مسموما»

با سم از دنیا رفتند در مدینه روز پنج شنبه هفتم

«سابع شهر صفر»

هفتم ماه صفر سال هفت یا هشت بعد از شیعه

 یعنی سال  47 یا سال 48، این عبارت دوم که پدر شیخ بهایی باز بز بزرگان علما است.

خود «مرحوم شیخ بهایی» در کتاب «توضیح المقاصد» عبارتی ک از ایشان بیان می شود به این صورت است:

«شهرُ صفر»

در مورد ماه صفر صحبت می کند اتفاقاتی که در ماه های مختلف افتاده

«ولد الامام أبو جعفر محمد الباقر (علیه السلام) و ذلک فی المدینه سنة 57 سبع و خمسین السابع فیه»

هفتم آن ماه چه اتفاقی رخ داد؟

«وفاة الإمام أبی محمد الحسن السبط (علیه السلامم)»

28 صفر نفرموده اند چندم گفته اند؟ هفتم صفر

«و ذلک فی المدینة سنه 49 تسع و اربعین»

در سال 49 هجری از دنیا رفتند و عمر حضرت

«سبعا و اربعین سنة»

47 سال عمر شان بود

این یک روایت دیگر.

کلام دیگری که ما داریم «مرحوم کاشف الغطا» از بزرگان علمای شیعه در کتای «کشف الغطا» خودش که معروف ترین اثر فقهی ایشان است می آیند در جلد یک صفحه 96 همین طور مطرح می کنند

«الثانی: ولده الحسن (علیه السلام) و هو الإمام إبن لإاما الزکی ولد باالمدینه یوم الثلاثاء»

کاشف الغطا، ج 1، ص 96

تا آنجا که می فرمایند

«واصطفاه ربَه مسموماً فی المدینة ایضاً یوم الخمیس سابع صفر سنة سبع اَو ثمان اربعینو قیل سنة خمسین من الهجره عن سبع و اربعین سنة»

این هم عالم بعدی. پس نظر مربوط به شهادت حضرت در هفتم صفر یک نظر غیر مشهور نیست بلکه یک نظری است که نزد علما خیلی شهرت داشته .

بیاییم یک کم متأخرتر، آیا در بین متأخرین هم کسی هست این نظر را داشته باشد؟ یا فقط تا آن زمان بوده و دیگر این نظر منسوخ شده، نه می رسیم به «صاحب جواهر»، مرحوم صاحب جواهر همین عبارت را در کتاب خود شان آورده اند در «جواهر الکلام» جلد 20 صفحه 87 این را مطرح کرده اند.

«و علی کل حال فمنهم الحسن بن علی (علیهما السلام) أبو محمد سید شباب اهل الجنة ولد باالمدینه یوم الثلاثاء منتصب شهر رمضان »

صاحب جواهر، جواهر الکلام، ج 20، ص 87

همان عبارت شیخ مفید را می آورد

«و قبض بها مصموماً یوم الخمیس سابع صفر سنة تسع و اربعین»

تا آخر عبارتی که مطرح کرده اند

پس این نظر یک نظر محجور نیست یک نظری است که بسیاری از علما اعتقاد داشته اند.

خودم «مرحوم شیخ عباس قمی(رضوان الله تعالی علیه)» که صاحب مفاتح الجنان است مؤلف مفاتح الجنان است و از علمای بسیار متقی و پرهیزگار شیعیان است و کثرت فعالیت ایشان و کثرت تألیفات شان و مطالعات شان و دیانت شان زبان زد خاص و عام بود در زمان خود شان و لذا این اثر را در کتاب خود شان مفاتح الجنان ما می بینیم، ایشان هم در کتاب «الانوار البهیه» صفحه 89 می آیند مطرح می کنند که امام حسن مجتبی (علیه السلام) روز پنج شنبه هفتم صفر سال 49 از دنیا رفتند.

خب این یک نظر بسیار جا افتاده بین علما بوده لذا ما احتراماً برای امام حسن مجتبی (علیه السلام) و خیلی از علمای معاصر هم فتاوای شان را الحمد الله جمع کردند آقایان که ما چه روزی برای امام حسن(ع) عزاداری بکنیم، یک روز 28 صفر عزاداری می کنیم اما می فرمایند نه روز هفتم صف را هم همانطوری که بسیاری از علما گرامی داشتند مناسب است که ما عزاداری بکنیم، البته نظر 28 صفر هم یا اواخر صفر، حالا یا 28 یا اواخر صفر یکی از نظر های است که این نظر هم بین علمای ما بزرگانی بودند از علما که طرفدار این نظر بودند، «مرحوم شیخ مفید»، «مرحوم شیخ طوسی»، «مرحوم شیخ طبرسی»، «مرحوم اردبیلی»، «مرحوم علامه حلّی»، «سید محسن امین» و «سعد بن عبدالله اشعری قمی»، «مرحوم نوبختی»، «مرحوم کلینی»، «مرحوم تبری شیعه»، «مرحوم خزاز»، «مرحوم فتاح النیشابوری» اینها هم اعتقاد به آخر صفر داشتند لذا مناسب است که ما جمعی بین هر دو نظر بکنیم و در هر دو مناسبت برای سبط رسول خدا(ص) عزاداری بکنیم.

مجری:

ای غریبی، ای غریبی که غربت چشمت غزل ناب آشنایی شد

حس و حالت به شعر جان بخشید حُسن تو آیت خدایی شد

چهل و هفت گردش کامل سهم دنیاست از تو

اما دل آنقدر حول محورت چرخید که دل آسمان هوایی شد

صلح تو جنگ نا برابر بود

قلم عهد نامه خنجر بود

شاهد این مثال آوردم پسرت را که کربلایی شد

ای نگاهت به سبزیی قرآن صوت بارانی تو المیزان

هر که از جام تو عسل نوشید

چشم هایش طباطبائی شد

دو برادر نگو دو نیمه سیب

هر دو بودید کم سپاه و غریب

پس چرا آستان تو خاکسیت

او چرا گنبدش طلایی شد

جاده های که منتهی به تو اند از حدود مدینه می گذرند

و به یاد زمین می اندازند که چرا ماه مجتبی ئی شد

کربلا و مدینه و کوفه با زیارات غیر معروفه

همه را گشتم و نفهمیدم این غزل عاقبت کجایی شد

سر سفره امام حسن کریم اهلبیت نشستیم، جناب استاد مظلومیت ارث مادری اهلبیت است ارثی است که از مادر شان صدیقه طاهره(سلام الله علیها) به ارث برده اند اما مظلومیت امام حسن یک داستان دیگر است یک تراژدی بسیار غم انگیز است و یک اقیانوس وسیع است، راجع به مظلومیت امام حسن(ع) هر چند غیر ممکن است اما در این دقایق باقی مانده صحبت بکنید.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم

این مسئله مظلومیت امام حسن مجتبی(ع) یک مسئله ای است که ما فقط برای مدارک آن وگرنه نه برای درک مظلومیت، برای بیان مدارکش باید یک محرم و صفر کامل بنشینیم و آنچه مدارک در کتب شیعه و سنی در مورد مظلومیت امام حسن مجبی(ع) است را بیان بکنیم، من بعضی از اینها را خدمت شما عرض می کنم فهرست وار فقط یعنی نمی خواهم الان وارد بشویم حالا هر مقداری فرست شد ادامه اش را ما وارد جزئیات خواهیم شد.

آن ماجرای مدینه اتفاقی که در زمان شهادت حضرت زهرا(س) افتاد و همراهی امام حسن مجتبی با حضرت صدیقه طاهره و دیدن آن ماجراها در روایات ما آمده، من حالا اگر یکی یکی اینها را عرض بکنم یکی این ماجرا.

بعد در زمان امیر مؤمنان حضرت علی یابن أبی طالب(ع) مظلومیت های مختلف حضرت علی را ایشان دیده اند هر طور توهین ها و جسارت های که شده و بعد از شهادت امیر مؤمنان، در همان زمان امیر مؤمنان هم بی وفای های مردم را دیدند از اینجا به بعد وقتی به شهادت رسیدند مظلومیت های مستقیم امام حسن(ع) معلوم می شود، این مظلومیت های مستقیم بعضی هایش را خدمت بزرگواران عرض بکنم یکی اینکه حضرت طبق روایت اهل سنت، البته من وقتی خودم نگاه می کنم به این عبارت تمام بدنم به لرزه در

می آید از بی وفایی واز حقارت دشمنان امیر مؤمنان حضرت علی یابن أبی طالب، عبارت اینطور است می

گوید که:

وقتی که معاویه با امام حسن(ع) قرار داد بست آتش بست امضاء کرد یکی از بندهای صلح نامه این بود، در کتاب «المختصر في اخبار البشر، تاریخ أبو الفداء» این عبارت آمده:

«وَ کانَ الذی طَلِبهُ الحسن»

آن چیزی های که امام حسن(ع) درخواست کرده اند

یکی آن این بود که

«وان لا یسب علیاً»

معاویه دیگر به امیر مؤمنان دشنام ندهد

«فلم یجبه الی الکف عن سب علی»

گفت نه این را من قبول نمی کنم

گفت این را در متن قرار داد نباید بیاوری

« وان لا یسب علیاً فلم یجبه الی الکف عن سب علی»

مظلومیت با ببینید:

« فطلب الحسن ان لا یشتم علیاً وهو یسمع»

حضرت گفتند اقلاً جایی که من هستم به پدرم دشنام نده

« فاجابه الی ذلک»

گفت باشد این مقدار قبول می کنم

«ثم لم یف له به»

به همین مقدار هم وفا نکرد معاویه 

یعنی در مقابل روی سبط پیامبر به نفس پیامبر دشنام می داد، آن وقت یک عده، خدا رحمت کند مرحوم امام خمینی را می گوید واقعاً کسی هست دیگر الآن بخواهد از معاویه دفاع بکند؟ یک عده متأسفانه بیایند از معاویه دفاع بکنند و جایگاه او را بخواهند ببرند بالا مگر می شود چنین کسی را جایگاهش را بالا برد؟ این یکی از مظلومیت ها، مظلومیت دیگر اینکه خود امام حسن مجتبی (عیله السلام) را مورد جسارت قرار می دادند، عبارت را ارائه بکنم از کتب اهل سنت، که در کتاب اعلام الناس بما وقع للبرامکة مع بنی العباس، محمد دياب الإتليدي این را نقل کرده است، در کتاب های دیگری هم آمده می گوید:

«إجتمع عند معاوية عمرو بن العاص»

یک رضی الله عنه هم آورده حالا؛ در المحاسن و الاضداد آمده در المحاسن و المساوی آمده، کتاب آقای بیهقی و در اعلام الناس، حالا چون این متن اعلام الناس یک مقدار مرتب تر از بقیه نقل کرده، او از ثمرات الاوراق از الأجوبة الهاشمیه نقل می کند

«فمن أجل ذلك »

از بزرگترین عبارات بلاغة هاشمی ها این است که:

«اجتمع عند معاوية عمرو بن العاص والوليد بن عقبة، وعتبة بن أبي سفيان، والمغيرة بن شعبة، فقالوا: يا أمير المؤمنين، ابعث إلى الحسن بن علي رضي الله عنهما يحضر لدينا»

بفرست پیش حسن بیاید اینجا در جلسه ما

«قال لهم: ولم؟»

برای  چه؟

نگاه کنید چقدر اینها بی حیا هستند، تفریح شان

«كي نوبخه»

می خواهیم دست بیاندازیم او را توبیخ اش بکنیم

«ونعرفه أن أباه قتل عثمان»

می خواهیم به او بگوییم که پدر او بود که عثمان را کشت

معاویه خب می شناخت

«فقال لهم معاوية: إنكم لن تطيقوه»

شما توانایی مقابله با او را ندارید

«ولن تنتصفوا منه»

نمی توانید آن چیزی که می خواهید از او بگیرید

«ولا تقولوا له شيئاً إلا كذبكم»

هرچه به او بگویید او جواب تان را خواهد داد و این که گفتید ثابت می کنید دروغ است

«ولا يقول لكم ببلاغته شيئاً إلا صدقه الناس»

و آنقدر بلیغ هست،آنقدر دقیق دلیل می آورد که هرچه بگوید مردم تأیید می کنند

گفتند نه بفرست:

«فإنا نكفيه»

ما بلد هستیم چه کار کنیم

معاویه فرستاد

«فلما حضر قال: يا حسن! إني لم أرسل إليك»

گفت من نفرستادم

من یکی را بگذار کنار حسابم را

«ولكن هؤلاء أرسلوا إليك، فاسمع مقالتهم»

امام حسن فرمودند که:

«فليتكلموا»

صحبت کنند ما می شنویم

عمرو بن العاص بلند شد حمد و ثنای الهی و سپس گفت یا حسن آیا می دانی که پدرت اولین فتنه گر بود؟ اولین کسی که بدنبال خلافت بود،دنبال ملک بود، دنبال دنیا بود، دیدی خدا با او چکار کرد؟ ولید بن عقبه سخنرانی کرد گفت شما بنی هاشم دامادهای عثمان بن عفان بودید؛ اضهار طرفینی است یعنی بعنوان کسی که پدر زن یا داماد را بکار می برند

«فنعم الصهر كان لكم لقربه من رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ »

او دامادخوبی بود چون نزدیک پیامبر بود

 «يقربكم»

شما را در دربارش راه می داد شما را بالا می برد جایگاه تان را اما شما بنسبت به او بغی کردید سرکشی کردید او را کشتید

«وقد أردنا قتل أبيك فأنقذنا الله منه»

ما می خواستیم پدرت را بکشیم ولی خدا ما را از دست او نجات داد

نگاه کنید چه بی ادبانه

«ولو قتلناه ما كان علينا ذنب»

اگر می کشتیمش هم گناه نداشتیم

نعوذبالله انگار مثلاً یک موجودی که اصلاً خونش ارزشی ندارد، هیچ گناهی نداشتیم، عتبه بلند شد گفت:

«يا حسن، إن أباك قد تعدى على عثمان فقتله حسداً على الملك والدنيا»

پدر تو بر عثمان تعدی کرد و او را بخاطر حسادت بر ملک و دنیا کشت

و خدا هم ملک را از او گرفت هم از دنیا،ما می خواستیم پدرت را بکشیم ولی خدا او را کشت؛ مغیرة بن شعبه بلند شد:

«وقال كلاماً سبا لعلي»

ببینید دیگر بکجا رسیده، حالا آن قبلی ها را نقل کرده این را دیگر نمی تواند نقل بکند

«وتعظيماً لعثمان»

«فقام الحسن، رضي الله عنه»

امام حسن بلند شدند

«فحمد الله»

خدا را شکر گفتند

«وأثنى عليه، وقال: بك أبدأ يا معاوية»

 

اول از تو شروع می کنم

«لم يشتمني هؤلاء»

فقط اینها فهش به من نمی دهند

«ولكن أنت تشتمني»

تو هم به من دشنام می دهی

«وعداوة وخلافاً لجدي رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ آله وَسَلَّم»

تو هم بغض داری هم عداوت داری، هم عمداً می خواهی تعمداً مخالفت با پیامبر (ص) بکنی

بعد رو کرد به مردم، گفتند شما را به خدا قسم می دهم، این کسی که اینها دشنامش دادند، پدرم آیا او اولین مسلمان نبود؟ و اولین کسی که به هر دو قبله،هم به بیت المقدس هم به کعبه نماز خواند؟ و آن زمان تو ای معاویه کافر بودی؟ دوم: در بدر پرچم مسلمان ها، پرچم پیامبر در دست پدرم بود، پرچم مشرکین در دست تو معاویه بود، آیا یادتان است آن روزی که معاویه آمد برای پدر بزرگم نامه بنویسد، پیامبر فرستاد گفت بیا، نماینده آمد گفت پیغمبر معاویه دارد غذا می خورد، سه بار فرستادند، گفت حالا صبر کن پیغمبر بگذاز غدای مان تمام بشود

«كل ذلك يقول هو يأكل»

هر سری می آید دارد غذا می خورد

گفت آقا پیغمبر اصلاً محلی به دستور شما نمی دهد، پیغمبر فرمودند:

«لا أشبع الله بطنه»

خدا شکمش را سیر نکند

معاویه از شکمت سؤال کن ببین سیر می شود یا نه؟

«يا معاوية! أما تعرف ذلك من بطنك؟»

تو که خبر داری در شکمت چه خبر است

اصلاً یک ضرب المثل شد نزد اهل سنت و مسلمان ها

«کأن فی اعماقه معاویه»

کسی که خیلی می خورد می گویند انگار در شکمش معاویه است؛ گفتند تو که خودت می دانی دیگر هرچه می خوری سیر نمی شوی، شما را بخدا قسم می دهم خبر دارید که معاویه یک روزی پدرش را سوار بر مرکبی می کشید، سوار بر شتری بود، برادرش هم از پشت سر هول می داد؛ پس پیغمبر آن حرف را زد :

«ثم قال »

حذف کرده، چه را حذف کرده؟

«لعن الله قائد و سائق و راکب»

خدا هر سه تایشان را لعنت کند

«وأنت تعلم ذلك»

خودت هم خبر داری

«هذا كله لك يا معاوية»

این را همش خرج تو

اما تو ای عمرو عاص:

«فقد تنازعك خمسة من قريش»

پنج نفر از قریشیان نسبت به تو تنازع داشتند

که تو فرزندشان هستی

«فغلب عليك شبه الأبهم»

تو شباهت به فلانی پیدا کردی

«وهو أقلهم حسباً وأسوأهم منصباً»

او پست ترین فرد بین این پنج نفر بود

و تو در بین قریشیان ایستادی و گفتی

«إني شانيء محمداً بثلاثين بيتاً من الشعر»

من با سی بیت شعر پیغمبر را مورد توبیخ و توهین قرار می دهم

پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم ) فرمود خدا یا من که :

«لا أحسن الشعر»

در کتب شیعه آمده که من اصلاً نباید شعر بگویم

«اللهم العن عمرو بن العاص بكل بيت لعنة»

به ازای هر بیتی یک لعنت برای او بفرست

و سپس پیش نجاشی رفتی

«بما عملت وعلمت»

رفتی خودت می دانی چه کار کردی،

در مسیر، یک کارهای بسیار زشت و زننده ای انجام داد

«فكذبك وردك خائباً»

نجاشی تو را تکذیب کرد

می خواستی بروی سراغ جعفر بن ابی طالب را از حبشه برگردانی برای شکنجه و کشتن، ولی او تو را تکذیب کرد با نا امیدی برگشتی

«فأنت عدو بني هاشم في الجاهلية والإسلام»

تو در جاهلیت و اسلام دشمن ما بودی

«فلا نلومك على بغضك الآن»

ما ملامت نمی کنیم تو را که الآن با ما دشمنی داری

اما تو ای ابن ابی معیط چرا تو را من ملامت کنم به پدرم دشنام می دهی؟ پدرم تو را بخاطر شراب خوردن شلاق زده 

«وقد جلدك أبي في الخمر ثمانين جلدةً وقتل أباك صبراً بأمر جدي»

و پدر تو جزو فتنه گرهای بود که حکم مفسد فی الارض بر او واجب شد و پدر من حکم مفسد را به دستور پیغمبر بر پدرت جاری کرد

«وقتله جدي بأمر ربي»

و پیغمبر به دستور خدا پدر تو را کشت

«ولما قدمه للقتل»

وقتی می خواستند بکشند او را گفت:

«من للصبیة بعدی یا محمد؟»

دیشب هم عرض کردم

پیغمبر این دختر من چه؟

«فقال جدی: لهم النار»

گفت همه شان می روند در آتش

دخترت و هر چه فامیل داری همه یکجا می روند در آتش، نگران نباش آنها هم به تو در جهنم ملحق می شوند

«فلم یکن لهم عنده جدی غیر النار»

خانواده تو نزد پیغمبر جای شان جز در آتش نیست

«و لم یکن لهم عنده أبی غیر السوط و السیف»

و پدر من هم شمشیر کشیده خانواده تو را کشته و با شلاق شماها را آدم کرده

«و أما أنت یا عتبة فکیف تعیب أحداً بالقتل و لا تعیب نفسک»

عتبه تو می گویی پدرم چرا کشته آسمان را؟ اما خودت آن کارهای که کردی آنها را عیب نمی دانی؟

«فلم لا قتلت الذی و جدته علی فراشک مضاجعاً لزوجتک ثم أمسکتها بعد أن بغت»

تو که خبر داری همسرت در خانه چه کار کرد با چشم دیدی و برخورد نکردی تو الان غیرت برای

من نشان می دهی؟

تو در خانه ات با چشم دیدی تو برای من غیرت نشان نده برای کشته شدن عثمان

«و أنت یا أعور ثقیف»

تو ای چپ چشم قبیله ثقیف

«ففی أي شیء تسب علیاً؟»

برای چه به علی دشنام می دهی؟

«أفی بعده من رسول اللَّه»

از پیغمبر دور بود؟

«أم لحکم جائر فی رعیته فی الدنیا؟ »

بر رعیتش حکم جور کرد؟

« فان قلت فی شیء من ذلک »

اگر ادعا کنی علی از پیغمبر دور بود یا ادعا کنی ظلمی به مردم کرده

«کذبت»

دروغ گفتی

«وکذبک الناس»

مردم هم می دانند تو را تکذیب می کنند و اگر گمان داری که علی عثمان را کشته

«فقد کذبت وکذبک الناس»

ادامه اش لازم نیست

«فقال لهم معاویۀ: ألم أقل لکم لا تنتصفون منه»

گفتم که با حسن بن علی درگیر نشوید

«فواللَّه لقد أظلم علی البیت حتی قام»

قسم به خدا خانه را برای من تاریک کرد

سیاه شد دنیا جلوی چشمانم تا زمانی که بلند شد و رفت

این یکی از ماجراهای امام حسن(ع). کسی که سبط پیغمبر است کار به جای رسیده بیایند در رویش اینطوری توهین به خودش و به پدرش بکنند، و صحابه ای زیادی بودند که در کتب اهل سنت نقل شده متأسفانه صحابه به امام حسن(ع) دشنام داده اند، دیگر می خواهند چیکار بکنند؟ مروان حکم به امام حسن(ع) دشنام داده، مغیرة بن شعبه به امام حسن(ع) دشنام داده و دیگران، اینها یک بخشی از مظلومیت های حضرت است.

بخش دیگری از مظلومیت ها، می دانید امام حسن(ع) در زمان جنگ جمل ناقه عایشه پَی کرد و جنگ جمل را آن ضربت حسنی به پایان رساند طبق روایات اهل سنت، می خواهم یک مقدمه بگویم نمی خواهم بازش بکنم خود اهل سنت می دانند عایشه همسر پیغمبر یک سری فتاوای فقهی خاصی داشته از جمله این فتوای فقهی ای بوده است که زن در مقابل برده اش لازم نیست حجاب داشته باشد، همه مسلمان ها بر عکسش را می گویند که اگر مردی کنیزی بگیرد و اگر آن کنیز  شوهری نداشته باشد این مرد می تواند به این کنیز بدون حجاب نگاه بکند، اما در مورد اینکه یک زنی اگر غلامی خرید بتواند بی حجاب جلوی او باشد نه هیچ کسی نگفته این فتوا فقط از عایشه نقل شده از همسر پیغمبر(ص) در کنار از کتاب «سنن کبرای نسائی» است .

مجری:

جناب استاد جناب آقای بهادری از کرج پشت خط هستند، اجازه می فرمایید ارتباط وصل بشود؟

استاد ابوالقاسمی:

بله بله

مجری:

جناب آقای بهادر سلام علیکم

بیننده:

علیکم السلام و رحمة الله خدمت استاد علوی و خدمت حضرت استاد بزرگوار و دوست داشتنی جناب

آقای ابوالقاسمی عزیز

مجری:

خدا حفظ تان کند در خدمت  هستیم آقای بهادری

بیننده:

استاد ابوالقاسمی من سؤالم این است آقایان اعتقاد دارند ، مثلاً

«اصحابی کالنجوم، بایهم اقتدیتم اهتدیتم»

صحابه مثل ستارگانی می مانند که به هر کدام چنگ بزنی هدایت شده ای

این آقایانی که الان شما اسم بردید کدام مسلمان وجدانش قبول می کند به این صحابه ای که دور امام حسین(ع) گرفتند و دارند نستجیرُباالله نستجیرُباالله امام حسین(ع) را دارند توهین می کنند آدم به اینها تمسک کند چنگ بزند آخر این چه منطقی است؟ معاویه دستور می دهد صحابه رسول خدا را بکشند مثل حجر بن عدی، عمار یاسر، عمرو بن حمق خزاعی و خیلی های دیگر، اصحابی که در کنار آقا امیرالمؤمنین علی(ع) بودند در جنگ صفین صریحاً آقایان وهابی گفته اند معاویه حق داشته صحابه همراه امام علی(ع) را بکشد ولو علی یابن أبی طالب در میان آنها باشد اشکال ندارد باید کشته بشود، کل علمای اهل سنت محترم نوشته اند همه صحابه عادل هستند آخر این چه دین و مسلکی است؟ که حاکم است دستش باز است می تواند صحابه ای که عادل هستند بکشد خودش هم فاسق است ولی می گویند فاسق نیست یعنی قاتل و مقتول همه اهل بهشت هستند آخر این چه دینی است؟ ما واقعاً استاد أبوالقاسمی باید از وجدان های اهل سنت و وهابیون بپرسیم شما روز قیمامت ندارید؟ شما به معاویه می گویید رضی الله عنه اجتهاد کرد ولی خطا کرده « اجتهد و اخطا» و این حکم اسلام است و مشروع، یعنی کل صحابه ناب را کشته ولی از عدالت ساقط نشده، وجداناً آقایان اهل سنت این «قیلکم رسول الله اسوةٌ حسن» است واقعاً؟ یعنی رسول مکرم اسلام 23 سال زحمت کشید برای اسلام که نتیجه اش این بشود؟ وجداناً بیایید جواب ما شیعیان را بدهید، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

مجری:

خدا حفظ بکند شما را ممنون هستم آقای بهادری و خوش به سعادت شما با این غیرت دینی تان.

جناب استاد اگر پاسخی توضیحی چیزی لازم هست بفرمایید.

استاد أبوالقاسمی:

بله دیگر فرمودند:

«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»

آیا پیغمبر(ص) چنین کاری انجام می داد که این صحابه اش این کار را انجام داده اند؟

برگردیم به آن بحثی که عرض می کردیم، عایشه همسر پیامبر(ص) در مقابل برده ها حجاب نداشت در کتاب «سنن نسایی» جلد اول صفحه 113 می گوید:

بله من برده عایشه بودم می آمدم اما و پرده ها را اینها به اصطلاح مانع برایش نمی گذاشتند می گوید تا زمانی که آزاد شدم، روزی که آزاد شدم گفت فردا بی اندازید دیگر از امروز آزاد شده نباید ما را ببیند.

در کتاب «الطبقات الکبرا» جلد 8 صفحه 178 می آید می گوید چون، یک روایتی است در بخاری می گوید:

همسران پیغمبر دو حزب بودند یک حزب ام سلمه بود یک حزب دیگر عایشه و حفصه و بقیه زن ها، می گوید همسران پیغمبر، حالا این همسران ام سلمه داخل آن نیست قطعاً، می گوید:

«وَ رُبَما کان سَطراً واحداً»

از همه برده می انداختند برای شان که نبینند شان

«إلا المَملوکین وَ المکاتبین»

جز برده های شان

«فإنهن»

فقیهه شان هم عایشه بود دیگر به فتوای او عمل می کردند

«کنَ لا یحتجبن منهم»

اینها از آنها حجاب نمی گرفتند

طبیعتاً فتوای عایشه همسر پیغمبر بوده، بعد این چه ربطی به مظلومیت امام حسن دارد؟ می آید روایتی نقل می کند که:

«قال سمعت ابن عباس و بلغه أن عائشه احتجبت من الحسن بن علی»

از امام حسن رو می گرفت تو جلوی برده هایت بی حجاب هستی که این فتوا خلاف فتوای همه مسلمان ها است اما جلوی نوه شوهرت با حجاب هستی؟ مگر به تو نامحرم است؟ بله می خواست بگوید امام حسن به من نامحرم است قصدش این بود دیگر، این جلوی این همه آدم حجاب ندارد پشت برده نمی نشیند جلوی نوه شوهرش با حجاب می نشیند؟ نمی گذارد او را ببیند؟ و بعد می گوید:

«کان الحسن و الحسین لا یریان امهات المؤمنین»

نمی توانستند بقیه همسران پیغمبر را هم نمی گذاشتند ببیند

«فقال ابن عباس إن رؤیتهن لهما حل»

ابن عباس گفتند این چه کاری است می کنید حلال است ببینند 

یعنی همسر پیغمبر دارد می گوید نه من ام مؤمنین هستم مادر توی حسن نیستم من تو را مؤمن نمی دانم، دیگر از این مظلومیت بالاتر شما می خواهید؟ با امیر مؤمنان جنگیده امام حسن را هم اینطور می کند. در کتب متعددی این قضیه نقل شده، این یکی دیگر از مظلومیت های امام حسن(ع).

من یک عبارت دیگر را هم بخوانم، یک ماجرای است خیلی ها خبر ندارند شهادت امام حسن(ع) چطور رخ داد، باز هم به خاطر کینه های بود که همین دربار خلفاء و دور و بریانش از امام حسن(ع) داشتند، آن ماجرای که یزید نامه ای فرستاد معاویه برای جعده همسر امام حسن که اگر حسن را مسموم کنی من به تو چنین مقدار پول خواهم داد و تو را همسر یزید خواهم کرد خب این مشهور است اما این سم چطور به دست جعده رسید؟ «تبصرة العوام» منطوب به «سید مرتضی بن داعی حسنی رازی» از علمای سر شناس مورخ است این کتاب کلامی خیلی با ارزشمند است این کتاب، در این کتاب خیلی نکاتی آمده که بقیه جاها پیدا نمی شود صفحه 258 می گوید:و معاویه چون می خواست که زهر به حسن بن علی دهد کسی را فرستاد به قیصر روم و از وی طلب زهر کرد گفت پارۀ زهر فرست تا به پسر آن دهم که دعوای نبوت کرد و خلق را در رنج افکند، قیصر جواب داد که او رنجی به من نرسانده است در ملت و دین ما روا نباشد که کسی که به او رنجی نرسانیده باشد قصد او کنیم، معاویه بار دیگر تحفه های بسیار از حلّه ها و غیر آن بدو فرستاد و گفت دفع شر ایشان کردن از خلق از اهم مهمات است، قیصر چون حله ها و تحفه ها بدید خوشش آمد پارۀ زهر به وی فرستاد معوبیه آن را به مروان فرستاد به مدینه رسول و او ایسونیه

این را شاید تا حالا هیچ کس از عزیزان نشنیده باشند ایسونیه کنیزک عمر را که ماشطه بخواند و زهر بدو سپرد و او شیر به عبیدالله عمر داده بود و امیرالمؤمنین علی عبیدالله را به قصاص هرمزان کشته بود و این حکایت مشهور است و أیسونیه عداوت علی و فرزندان در دل داشت و زن حسن بن علی را بفریفت تا آن زهر به حسن داد.

مجری:

ممنون هستم از شما جناب استاد، همانطوری که ابتدای بحث گفتید واقعاً محرم و صفرهای نیاز است که بنشینیم و از مظلومیت های امام حسن صحبت بکنیم.

حسن سهم پیامبر شد حسین اما علی را داشت

حسن بیش از حسین آینه ی پیغبرش بوده

شما را به خدای بزرگ و مهربانی می سپاریم که سرمایه ی محبت اهلبیت را در دل های ما به ودیعه نهاد، یا علی مدد التماس دعا.اللهم عجل لولیک الفرج

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


حدیث غربت>

حدیث غربت شبکه ولی عصر استاد ابوالقاسمی دکتر سید محمد حسینی