شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
راه روشن- نقد سخنان «دکتر سروش» پیرامون وحی حجت الاسلام ابوالقاسمی

قسمت هشتم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 9 مهر 1399

استاد ابوالقاسمی:

آعوذ باالله من الشیطن الرجیم بسم الله الرحن الرحیم الحمدالله رب العالمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ المُصْطَفي وَ عَلِيٍّ المُرْتَضي وَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ وَ الحَسَنِ الرِّضا وَ الحُسَيْنِ المُصَفّي (المُصْطَفي) وَ جَمِيعِ الأَوْصِيآءِ مَصابِيحِ الدُّجي وَ صَلی علی مَن بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجودِهِ ثَبَتَتِ الاَرضُ وَ السَّماء مَولانَا صَاحِبَ اَلعَصرِ وَ اَلزَّمَان (عج).

عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت شما عزیزان و گرامیانی که برنامه های ما را از شبکه جهانی ولیعصر پیگیری می کنید با برنامه راه روشن در خدمت تا هستیم برنامه ای که وظیفه ای که به گردن خودش گرفته است پاسخ دادن به کسانی است که خود شان را دیگر اندیشان شیعی معرفی می کنند می گویند ما شیعه هستیم ولی این شیعه ی که ما هستیم با شیعیان که شما هستید فرق می کند شما و مراجع و علما و دوازده سیزده قرنی که یا چهارده قرنی که از صدر اسلام گذشته شما شیعیان غالی هستید ما آمدیم شیعه را اصلاح کنیم  همه شان هم همین حرف ها را می زنند همین مدل حرف ها را.

 و شروع سخنان ما با بیان نظریات آقای سروش بود من اول چون یک فاصله ای بین برنامه ما افتاد بخاطر این چند هفته تعطیلی که بود خدمت تان عرض بکنم که خلاصه بحث های ما چه بود تا حالا، اولین مسئله: آقای سروش تمام تلاشش را برای پاین آوردن جایگاه رسول خدا(ص) انجام داده است یعنی پیغمبر را در حد یک انسان عادی که یک سری تجربیات فرا زمینی یا فرا حالت عادی داشته یک تجربه های، حالا او می گوید به اصطلاح رؤیاهای رسولانه یک سری چیزهای حالت خواب دیده و آن حالت خواب را آمده برای ما تفسیر کرده و این چیزی که تفسیر کرده شده قرآن نعوذباالله و بعد می آیند می گویند فرق بین قرآن و حدیث قدسی چه است؟ می گوید حدیث قدسی یعنی هر چیزی که من می گویم خدایی است دیگر من حرف غیر خدایی نمی زنم، بعد می آیند جای دیگر از او می پرسند اینهای که در عالم هست؟ می گوید همه

چیز خدایی است حرف های همه خدایی است، یعنی حرف های همه حدیث قدسی است آن خواب های هم که پیغمبر دیده و گفته شده قرآن و بعد هم چیزی که ادعا می کند می گوید بله آن قرآن هم کلام خدا نیست و اینها حرف های است که پیغمبر خودش دیده و خودش دارد بیان می کند البته حالا او چه دیده چه بیان می کند را ما امشب می خواهیم به آن بپردازیم.

این یک سری مقدماتی که ما از آقای سروش آوردیم، در طرف مقابل همین آقای سروشی که ما را متهم به غلو می کند در باب عصمت، در باب علم غیب و در باب دیگر مسائل همین شخصیت می آید در مورد کسانی که خودش خیلی به آنها إرادت دارد مثل آقای مولانا ادعا می کند بله مولانا معصوم بوده، مولانا علم غیب داشته، کتاب مولانا مثل قرآن است، مولانا تمام برداشت هایش وحیانی است و چنین و چنان یواش یواش درجه مولانا را بالا می آورد، پس خوب دقت کنید یک مرحله اول جایگاه رسول خدا(ص) را آورد پاین، جایگاه اهلبیت را که دیگر خیلی آورد پاین دیگر حالا اهلبیت را اصلاً در حد حتی خیلی از آن برداشت ها و خواب های رسولانه هم نمی داند، او را که آورد پاین شروع می کند به معادل سازی بعضی ها را در جایگاه پیغمبر قرار می دهد برای چه؟ برای اینکه این مقام را از یکتا بودن خارج بکند افراد دیگری هم در اینجا قرار بده، وقتی اینها افراد دیگری قرار گرفتند آن موقع جا برای خودش هم باز می شود که کلیپ های متعددی دیدیم امشب هم إن شاءالله مجدد آنها را خواهیم دید که می آید می گوید بله همان تجربه های که پیغمبر داشته و مولانا هم مثل پیغمبر داشته یا بهتر من هم همان تجربه ها را دارم، من هم در همان حد هستم، من هم با آنها فرقی ندارم، خب آقای سروش شما که با آنها فرقی نداری، شمای که با آنها هم اُفق هستی، شمای که با آنها در تجربیات یکسان شدی شما نظرت راجع به شریعت چه است؟ می آید یک سری حرف ها راجع به شریعت می زند می گوید اولاً انسان می تواند به مرحله ای برسد که عبادات را ترک بکند کلاً؛ این مرحله اول که کلیپ هایش را مفصل دیدیم، بعد می آید می گوید اصلاً حالا اگر نمی خواهد ترک بکند اگر حالا به آن معرفت نرسیده که بتواند عبادات را ترک بکند اما انسان گاهی اوقات به یک مراحلی می رسد که خود رقص برای او نماز به حساب می آید لازم نیست شما نماز بخوانی می توانی با رقص و با دف و تُمبور و با سماء و با کارهای اینچنینی همان چیزی که در نماز پیغمبر داده می شد در رقص

به شما داده بشود، دقیقاً همان عبادتی که پیغمبر با نماز انجام می داد شما با رقص انجام بدهید، و موسیقی را عبادت می داند رقص را عبادت می داند، خب حالا اینها را که حل کردی آقای سروش، شراب را چطوری حل می کنی؟ می آید می گوید شراب در بهشت همه می گویند حلال است چرا؟ چون در بهشت همه آدم های خوب هستند چون خوب هستند شراب که می خورند خوبی بیرون می ریزد اما آدم های بد در بهشت نیستند لذا نمی توانند از شراب استفاده کنند یعنی چه؟ شما اگر باطنت خوب است شراب بخور جز خوبی از باطن تو بیرون نخواهد آمد.

 بعد می آید می گوید ما دو مدل گناه داریم یک گناه حق الله یک حق الناس یا چیزهای که اخلاقاً بد است، آن چیزهای که خدا گفته انجام ندهید یواشکی انجام بدهید کسی نبیند کسی نفهمد اشکال ندارد حتی اگر اینها را بیرون هم آمدی انجام دادی کسی نباید به تو گیر بدهد، نکته بعد؛ اساساً شما یک کاری انجام دادی و دیگران خواستند به تو گیر بدهند نه فقه را نه، فقه باید فدای اخلاق بشود، خیلی اخلاق مدارانه اگر کسی یک گناه ولو خیلی خیلی بزرگ انجام داد باید با اخلاق با او برخورد کرد، می گوییم آقای سروش ملاک اصلی شما اخلاق است؟ می گوید نه هنر اساس است هنر در بند اخلاق نیست، جشن هنر شیراز هنر بود دیگر، تراوش می کند اصلاً کاری به اخلاق ندارد این را ما باید مقدس بدانیم این را باید ارزشمند بدانیم وقتی هنر می آید جلو ولو بَلَغَ ما بَلَغ هر چه که بود تراوشات درونی بود دیگر باید قبول کنیم، این شریعتی که آقای سروش می خواهد در اختیار ما قرار بدهد که کلیپ هایش را مفصل ما دیدیم.

اما امشب دیگر می خواهیم آن آخرین حرفی که آقای سروش زد و بعدش هم دیگر گیر کرد و بیشتر از آن نتوانست جلو برود خودش هم متوجه شد دیگر واقعاً حرفی برای گفتن ندارد بحث تعبیر رؤیاهای پیغمبر(ص) است، ایشان اول می خواهد تغریب به ذهن بکند به قول خودش می گوید می خواهم یک چیزی بگویم که همه تان درک کرده باشید بدانید وهی چه است، وحی همان خواب است و خواب نیازمند معبر است پیغمبر هم این چیزهای که برای مان در قرآن گفته همه آن خواب است، حالا البته بعضی چیزهای دیگری هم گفته یک دوتا کلیپ هست حالا معرفی می کنم کسانی که می خواهند واقعاً با نهایت حرف آقای سروش آشنا بشوند این کلیپ را از او ببینند گرچه طولانی است ولی مناسب است برای اینکه بفهمند ایشان پشت پرده اش چه کار می خواهد بکند و چه می خواهد بگوید، البته خب ما قبلاً تناقضات ایشان را گاهی اوقات کلیپ های پخش کردیم در عرض بیست ثانیه تناقضات خیلی واضح داشته حالا در سخنرانی در فاصله تقریباً ده دقیقه تناقض داشته یا با فاصله یک ربع. کلیپ شماره یک را با همدیگر ببینیم من راجع به آن صحبت خواهم کرد.

کلیپ شماره 1:

دکترسروش:

خواب می دیده که دریا آتش گرفته، خواب می دیده که جانوران آنجا پرسه می زنند، خواب می دیده که شتران آبستن هم آن میان ویلان افتاده اند، خواب می دیده که وهوش محشور شده اند، خواب می دیده است که گویی پرده از روی آسمان برداشتند إِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ، کشط دقیقاً یعنی پرده را از روی چیزی برداشت، خواب می دیده و همین ها را هم در خواب می دیده یعنی خورشید گرفته را در خواب می دیده، ستارگان تاریک شده را در خواب می دیده نه اینکه به او گفته اند برو بگو که یک روزی ستاره ها تاریک می شود خود او در رؤیا ستاره های تاریک شده را می دیده، درندگان را می دیده، شتران را می دیده و عین اینها را آمده با ما در میان نهاده که دوستان، عزیزان، مستمعان، صحابیان، مسلمانان من در خواب دیده ام ستارگان گرفته شده خورشید خسوف یافته، شتران حاملۀ سرگردان اینها را من در خواب دیده ام و در کنارش هم در خواب دیده ام که  بهشتی هست و جهنمی هست یک چنین فضای فوق القاده عجیب و پُر همهمه و پُر مشغله ای را من دیدم، حالا نوبت ما است اگر کسی در خواب خورشید را دید آیا به معنای خورشید است؟ همچنان که اگر کسی، آن پادشاه در خواب گاو را دید منظور گاو بود؟ منظور یک سال، گاو چاق یعنی سال پُر نعمت، گاو لاغر که دید یعنی سال قحطی، یوسف که در خواب دید که ستارگان او را سجده می کنند آیا ستاره معنی ستاره بود؟ به معنای برادرانش بود که او را سجده می کردند و هر خوابی از این قبیل از قدیم در کتاب های خواب گذاری در مثال های خیلی رایج و معمولی بود که می آوردند من جمله می گفتند کسی هست نزد استادش و گفتد دیشب خواب دیدم که دارم جواهر به گردن خوک آویزان می کنم، گفت معنی اش این است که تو یک علمی را به یک نا اهل می آموزی و در خواب اینچنین مصور شده است، نه سخن از

خوک است نه سخن از جواهر است، ولی این تصویر دلالت بر این دارد که تو علمی را به نااهل بیاموزی؛باز گفتند کسی نزد استادش رفت و گفت که من در خواب دیدم که شیر می خورم، گفت یک علمی نصیب تو می شود، برای اینکه شیر غذای جسمانی است کنایه است از علم که غذای روحانی و روحی است و امثال اینها دیگر امروزه مسئله خواب و اینها بسیار بسیار فراتر از این حرف ها رفته است و در روان کاوی و روان شناسی و روان پزشکی اینها مورد مطالعات بسیار زیاد قرار گرفته و حاجت نیست من در اینجا اشاره به اینها بکنم فقط می خواهم بگویم که اولاً خواب .... یعنی فرهنگی من اگر خواب خورشید ببینم خیلی فرق دارد با اینکه یک چینی خواب خورشید ببیند، یا یک مکزیکی خواب خورشید ببیند همیشه خورشید بک معنا نمی دهد، توجه بکنید ستاره همه جا یک معنا نمی دهد، خورشید همه جا یک معنا نمی دهد، پیوند دارد با کل فرهنگی که شما در آن فرهنگ متولد شدید خب اگر اینطور است ما باید دنبال این برویم که اگر کسی در عربستان آن روز هر کس باشد پیامبر یا مردم عادی خورشید را در خواب ببیند معنایش چیست؟ اگر کسی در عربستان آن دوره و در دل فرهنگ قبائلی آن عصر چیزی مثل خورشید گرفته را در خواب ببیند  این تعبیرش چیست، اصلاً ببینید که این چقدر فرق دارد با اینکه شما بگوید که یک روزی خواهد  آمد که خورشید خواهد گرفت، فاصله این دو قول را شما خیلی خوب احساس می کنید یعنی آنهایی که به من حمله کردند حق داشتند، گفتند که تو یک چیزی را که ما خیلی با آن راحت بودیم و خوب می فهمیدیم برداشتی یک چیز عجیب و غریب که تا حالا هیچ کس نگفته به جایش گذاشتی حق هم داشتند بنده مرتکب چنین گناهی شدم.

استاد ابوالقاسمی:

بله ملاحظه فرمودید این فرمایشات آقای سروش دیگر خیلی تقریباً در این کلیپ سریح است که آقا آن چیزی که پیغمبر گفته خواب دیده همان خواب هایش را آمده تعریف کرده فقط پیغمبر چون خیلی فصیح بوده خواب هایش را خوشکل تعبیر کرده برای ما دقیقاً همان چیزی که در خواب دیده را آمده برای ما گفته و خواب بستگی به خیلی عوامل دارد فهم خواب، آن آشکالی هم آن سری که  آقای سروش آمد در شبکه بی بی سی یک شِبهه مناظره ای داشت و یک دو جلسه آن را نقد کردیم و بعدش هم جرأت برای جواب پیدا نکرد یکی از اشکالات اساسی ما آن موقع همین بود خب آقای سروش این چیزی که شما مطرح می کنید، البته جالب است آقای سروش هر کسی نقد می کند خیلی سریع سعی می کند یک جوابیه ای بدهد اما خب دیگر ما الان چند جلسه راجع به ایشان کلیپ هایش را پخش کردیم تناقضات را آوردیم یک اشاره ما ندیدیم از ایشان که بله یک همچین چیزهای هست از همه چیز گفت در سخنرانی های اخیرش غیر از این نقدها.

خب ایشان می آید می گوید پیغمبر(ص) خیلی قشنگ خواب هایش را بیان می کرده همان چیزی که می دیده می گفته خواب ایشان هم حالا مطابق با واقع است یا نه به همین می خواهیم برسیم، ولی خلاصه این چیزی که اشان می دیده تصوراتی بوده که ایشان داشته، پیغمبر یک جوانی بوده که یتیم بزرگ شده خیلی سختی کشیده، خب یک جوان سختی کشیده در ذهنش یک سری تصورات گاهی اوقات تیره و تاری دارد و خب حالا این جوان سختی کشیده در جو عربی بوده شتر زیاد می دیده بیابان زیاد می دیده تصوراتش اینطور است، حور العین دیگر حالا مثلاً یکی از تجار آنجا یک حور العینی داشته یک بانوی خیلی خوشکل داشته تصور حور العینی داشته این تصورات خودش را، در خواب که چیزی را که نتوانی تصور کنی که نمی بینی که، مثلاً من در خواب یک چیزی را ببینم که نتوانم تصور بکنم، همان تصورات خودش را دیده با همان زبان خودش هم گفته، خب حالا این را شما تصور کنید چقدر بد می گوید من نه من خیلی جایگاه پیغمبر را بالا آوردم چون من می گویم پیغمبر داشته می دیده، خوب دقت بکنید می گوید من جایگاه را بالا برده ام چون می گویم پیغمبر دیده بقیه می گویند پیغمبر می شنیده، حالا اینکه می گوید پیغمبر می شنیده ما به صورت مفصل راجع به آن صحبت می کنیم آیا پیغمبر واقعاً علما گفته اند می شنیده یا چیز دیگری مطرح کرده اند به آن خواهیم رسید، اما به هر صورت این کلیپ را ما از ایشان دیدیم، یک کلیپ دیگر هم دارد شبیه همین حرف را زده در تکمیله همین حرف ها با فاصله دو سه دقیقه آن را هم ببینیم دقیقاً تکرار همین حرف ها است یک مقدار مشخص شده ایشان مقصود شان این نبوده که سهو به اصطلاح بیان داشته باشند دقیقاً همین را می خواسته بگوید. کلیپ شماره دو را با هم دیگر ببینیم.

کلیپ شماره 2:

دکتر سروش:

ما باید درست اینطوری تصور کنیم که یک کسی به نام پیامبر در خواب دیده که ستارگان به سوی شیاطین تیر می افکنند، خواب رؤیای آن بزرگوار بوده شما چرا این را به معنای بیداری گرفته اید؟ ما حالا باید برویم ببینیم اگر یک کسی 14 قرن پیش در خواب ببیند که تیر به سوی شیاطین افکنده می شود این معنایش در بیداری چه است؟ همان که اگر ببینیم که یک کسی دارد جواهر به گردن خوکان آویزان می کند معنایش در بیداری چه است؟ نباید بگوییم جواهر همان جواهر است خوک هم همان خوک است هیچ کدامش اینها نیست قسمتی از این معانی از این زبان خواب یا زبان رؤیا یا زبان وحی مفسران ما را به تکلف های عظیم افکنده است.

استاد ابوالقاسمی:

خب ملاحظه کردید یعنی پیغمبر در حد یک شاعری که، چون شعرا در به اصطلاح تعبیر آن چیزی که دارند خیلی قشنگ ترسیم می کنند تصویر سازی می کنند هر چه قدر تصویر سازی بالاتر برود قدرت شعر گویی هم بالاتر می رود پیغمبر قدرت تصویر سازیش در مردم آن دوران از همه بالاتر بود خیلی بهتر از بقیه صحبت می کرد و آن چیزهای هم که در خوابش دیده حالا دیگر به اصطلاح سنگی آمده به شیطانی خورده همان را برای ما گفته ما این را نباید بگوییم که شیاطین به وسیله سنگ ها رجم می شوند. اینها را ایشان فرمود اما یک سؤال، سؤال خیلی ساده؛ آیا آن چیزی که پیغمبر می بیند ولو شفافِ شفاف ببیند ما به شفاف بودن و نبودنش کار نداریم، آن چیزی که پیغمبر می بیند ولو شفافِ شفاف ببیند آیا این واقعاً مطابق با واقع است یا مطابق با واقع نیست؟ خوب دقت کنید آقای سروش وحی را چیزی جز خواب نمی بیند یک بار می گوید پیغمبر یک خوابی می بیند که ممکن است این خوابش را به او طور دیگری نشان بدهند اما با وحی معنی این خواب را می فهمیم، خب اینجا یک مفسری برای این خواب داری یک مفسری یک مکملی برای این خواب داری که نگویی این خوابش را چپکی دیده پس اشتباه رفته مقصود را نفهمیده، اما یک بار می گویی نه این است و جز این نیست که وحی همان خواب است، پس شما اگر اعتقاد داشته باشی که خواب را ممکن است اشتباه ببینی دیگر هیچ راه تصحیحی برای خواب نداری، زمانی که شما می گویی من خواب می بینم وحی چیزی غیر از خواب است خب می گویی آن وحی می آید می گویی آقا این خوابی که دیدی مقصود این بوده هدف این بوده پشت پرده اش این بوده، اما یک بار می گویی کلاً وحی خواب است آن موقع اگر اشتباه دیده باشی چه کسی می خواهد درستش کند؟ آن هم خواب را که مفسر نیاز دارد. ما کلیپ شماره سه را ببینیم که آیا، دو مقول است یک  آیا انبیاء خواب شان درست بود و دقیق خواب می دیدند یا ممکن بود چپکی خواب ببینند؟ دو آیا برداشت شان و تفسیر شان از آن خواب چپکی یا از آن خواب درست، درست بوده یا ممکن است اشتباه باشد؟ کلیپ شماره سه را با همدیگر ببینیم اینجا به زنگاه بحث آقای سروش است جای که آقای سروش هیچ جوابی برایش ندارد جای که آقای سروش در آن گیر کرده و بعد توضیح می دهم دو قسمت دو ساعت و خُرده ای آمده تقریباً چهار ساعت و نیم صحبت کرده اسم را این گذاشته که خواب های پیغمبر را چطوری باید تفسیر بکنیم، شما در این دو ساعت چهار ساعت و نیم همه چیز می بینی جز اینکه ماها چه تفسیر بکنیم فقط همان تکرار حرف های قبلی، خب آقا یک ملاکی به ما بده که خواب ها با چه چیزی باید تفسیر بشود چه علمی است که می آید و این خواب ها را تفسیر می کند؟ اینجا جوابی نمی دهد. کلیپ شماره سه را با هم ببینیم.

کلیپ شماره سه:

یکی از خواب های پیامبر که در مورد جنگ است خود قرآن می گوید که ما در خواب مسئله را عوضی به پیغمبر نشان دادیم

«و إذ یقللکم فی اعینهم»

ما به پیغمبر جمعیت لشکر مقابل را کم نشان دادیم در حالی که بیشتر بود پیغمبر هم رفت به آنها گفت که این دشمنان ما تعدادشان کم است برای اینکه اینها روحیه بگیرند و در جنگ پیروز بشوند این یکی از نکات است و من این را در نوشته های خودم آورده ام که اتفاقاً لزوماً آنچه که در خواب دیده می شود در بیداری نیست، حتی در خواب پیامبر؛ نکته دوم خواب حضرت ابراهیم است که خب ایشان دید که فرزندش را قربانی می کند البته عموم مفسران هیمنطوری معنی کردند ولی بد نیست ما یک قول دیگر هم در این باب بشنویم و آن قول یکی از اکابر عرفای اسلام است به نام محی الدین عربی، ایشان می گوید که بله ابراهیم در خواب دید که فرزندش را قربانی می کند ولی خوابش را درست تعبیر نکرد، فکر کرد آدم اگر خواب می بیند بچه اش را دارد می کشد معنایش همین است که بچه ات را بکش، این دقیقاً همانی است که  اگر زبان خواب را آدم بداند این کار را نمی کند، و محی الدین صریحاً در آنجا در کتاب فصوص الحکم می گوید که ،نه تعبیر خواب یک علم دیگری لازم دارد که  آن را ابراهیم نمی دانست و ابراهیم گمان کرد که هرچه در خواب می گویند، معنایش همان است که در بیداری آدم می پندارد،لذا دست بچه اش را گرفت و برد و  خواست که او را قربانی کند و بعد حوادث دیگری پیش آمد و او را از آن عمل باز داشتند.

استاد ابوالقاسمی:

خب ملاحظه فرمودید، اینجا است که آقای سروش دیگر مجبور است به دست و پا زدن بیفتد، چرا؟ یک سؤال، قرآن گفته پیغمبر خوابت را اشتباه دیدی؟ قرآن که خودش خواب اشت، خب شاید این چپکی باشد شاید پیغمیر واقاً در خوابش اینها را کم ندیده آمدند به پیغمبر گفتد که، پیغمبر تو اینها را کم دیدی، و حال اینکه پیغمبر زیاد دیده باشد، شما که می گویید چپکی می شود که باشد، پس شاید این اشتباه بوده و آن درست بوده، یعنی قبلاً پیغمبر اینها را زیاد دیده باوجود اینکه زیاد دیده در خوابش به او گفتند تو اینها را زیاد دیدی، این یک نکته، نکته دوم شما می گویید که پیغمبر در خواب آنها را کم دید، خب آنها را کم دید پس خواب پیغمبر مطابق واقع نبود، لزوماً آنچه در خواب دیده می شود در بیداری نیست، حتی خواب پیامبر، خب پیغمبر اشتباه دیده حضرت ابراهیم هم اشتباه دیده، آن وقت همان اشتباهات را آمدند برای ما تفسیر کردند حالا در یک خواب دیگری آمده گفته بله آن چیزی که دیدی اشتباه بود حلش بکن، از کجا معلوم بقیه خواب هایشان اشتباه نباشد آقای سروش، این را آقای سروش گفته ، دقیقاً در همان برنامه با فاصله شاید ده دقیقه آمده و می گوید نه  خواب پیغمبر درست است، چون اینجا اگر قبول کند که خواب اشتباه است  گیر می کند، کلیپ شماره 4را با همدیگر ببینم تا متوجه این تناقض بشوید

کلیپ شماره4:

دکتر سروش:

کسی را که شما نبی می دانید و به دلائلی قانع شده اید که او واسطه ای هست بین حق و بندگانش یا واجد یک توانایی های خارق العاده ای است برای کشف حقایق در این صورت به اکتشافات او به تجربه های معنوی و روحی او حرمت می گذارید و آنها را  صحیح می دانید، خواب هر کسی نیست، ادعای هر کسی نیست، کسی است که شما قبلاً به پیامبری او ایمان آورده اید و اعتقاد حاصل کردید، اگر نه خب خواب یک انسان عادی باشد البته آدم تردید می کند ممکن است خواب آشفته باشد ولی خب خواب های پیامبران مثل همانی است که حافظ گفت :

سحر کرشمه چشمت به خواب می دیدم

زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست

از آن خوابهایی است که بهتر از بیداری است و عالی تر و کاشف تر از بیداری است

استاد ابوالقاسمی:

کسی که به هر نحوی حالا قبول کردید نبوتش را یک عمری از او راست شنیدید به اکتشافات او وتجربه های معنوی او حرمت می گزارید آنها را صحیح می دانید، خودش دارد می گوید چپکی دیدم، آقای سروش شما دارید می گویید پیغمبر خودش گفته من چپکی دیدم من چطور بیایم به خواب او حرمت بگذارم؟ شما صراحتاً می گویی حضرت ابراهیم چپکی دیده بد فهمیده، من چطور بیایم به آن چیزی که ابراهیم دیده حرمت بگذارم  ابراهیم خواب دید سر بریده  تمام شده، خب اشتباه دیده مگر شما هیمن حرف را ده دقیقه قبلش نزده بودید؟ اینها را چطور می خواهی جمع کنی آقای سروش؟ من چطور می توانم اطمینان به خواب های یک پیغمبر پیدا بکنم و چطور می توانم اطمینان به تفسیر یک پیامبر از خواب پیدا بکنم؟ این چیزی است که شما باید جواب بدهید، من واقعاً غصه می خورم حالا باید این تعبیر را هم قبلاً گفته ام؛ دوتا فایل ایشان صحبت کرده 2ساعت 27دقیقه و 50ثانیه یک جلسه اش هست تازه، دوساعت و نیم یک جلسه اش، عنوانش را هم خودشان چه زده اند؟ روش تعبیر رؤیای رسولانه یک از دو ½، و یکی دیگر دکتر سروش دوباره دو از دو 2/2 روش تعبیر رؤیا 2ساعت و 7دقیقه، یعنی چند؟ 4ساعت و 35 دقیقه ایشان صحبت کرده روش تفسیر رؤیا را بگوید، دریغ از یک روش درست برای تفسیر ارئه کردن، همه چیز گفته غیر از این و همه جوره پیغمبر را زیر سؤال برده هرچه خواسته در این دو کلیپ گفته یک روش درست ارائه نکرده و لذا من هرچه گشتم این دوتا کلیپ را جای دیگر پیدا نکردم، خب برای چه این کار را می کنی آقای سروش  خیلی ساده است این سؤال ما را جواب بده شما، شما از یک طرف می گویید به تجربه های معنوی حرمت بگذارم، خب خود او حرمت قائل نیست برایش، خودش دارد می گوید من چپکی دیدم.

یک مطلب دیگر، یک سؤال خیلی ساده مگر نمی گویی خواب ممکن است چپکی باشد خب پیغمبر حضرت ایراهیم را خواب دید اصلاً شاید ابراهیمی وجود خارجی ندارد، اصلاً شاید ابراهیمی در کار نیست، اصلاً شاید قصه ذبح ابراهیمی در کار نیست، اصلاً شاید ماجرای خواب دیدن ابراهیمی در کار نیست، چطور شما می گویی پیغمبری که خواب دیده یک سنگی به یک شیطانی خورده نه سنگی هست و نه شیطانی هست و همه آن خواب است؟ خب پیغمبر یک خواب ببیند که یک نفری به اسم ابراهیم آمده خواب دیده بچه اش را هم سر بریده یا سر نبریده، به چه دلیل شما می گویی اصلاً ابراهیمی وجود دارد؟ به چه دلیلی می گویی اصلاً این سر بوده؟ شاید چپکی بوده واقعاً، گیر اینجا است آقای سروش شما پا را در یک جای گذاشتی دیگر نمی توانی برگردی یعنی یک حرفی زدی از اول تا آخر قرآن دیگر ممکن است اشتباه بشود، حالا شاید بیننده ها سؤال کنند خب آقا ابوالقاسمی،شما مسلمان ها و شما شیعه هایی که دگر اندیش نیستید چطور تفسیر می کنید، خیلی ساده است، پیغمبر در خواب آنها را کم دیده است اما خودش می داند که اینها زیاد هستند، این یعنی چه؟ یعنی با وجود زیاد بودن کم هستند، یعنی این را درک می کند بالوجدان، واقعایت آنها، آنها با وجود اینکه 10هزار نفر هستند به اندازه 10نفر هم قدرت ندارند، و همین را پیغمبر می آید به می گوید اینها قدرت ندارند توانایی ندارند ما پیروز هستیم، این چه اشکالی دارد آقای سروش، این گیری پیدا می کند، جالب اینجا است بقیه اش در خواب نیست، آقای سروش گفت خواب دیده پیغمبر این تهش را می خواهی چه کار کنی؟

«وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا»

همانطوری که پیغمبر در خوابش اینها را کم دید مسلمان ها در خارج هم اینها را کم می دیدند واقعاً، باطن اینها را مسلمان ها داشتند می دیدند ،خب این را می خواهی چه کارش کنی مسلمان ها هم خواب دیدند؟ مسلمان ها هم در حالت رؤیاهای رسولانه بودند؟ نه داشتند باطن آنها را می دیدند خواب هم در کار نبود واقعیت بود

«وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ»

خدا آنها را در چشم شما کم کرد

«لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا»

خدا می خواست آن چیزی که محقق شده واقع بشود

واقعیت آنها را ببینید بدانید اینها توانایی ندارند، بدانید اینها قدرت واقعی ندارند، به جنگ شان بروید اما اگر این را نمی دانستید فکر می کردید اینها قدرت ظاهری شان است، جرعت جنگ شان را پیدا نمی کردید، خب آقای سروش ما که خیلی راحت این را تفسیرش می کنیم، بعد همچین می آید می گوید مسلمان ها نمی توانند این را تفسیر کنند و در تفاسیر گیر کردند و راهی برایش ندارند، نه خیلی ساده است در نظر ما، اصلاً هم مشکل نیست، ماجرای حضرت ابراهیم چه؟ آقای سروش در ادبیات عربی اصلاً هیچ تخصصی ندارد یک حرف هایی می زند

«إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ»

من در خواب دیدم تو را سر بریدم ، تمام شد سرت جدا شد،یا آن حالیتی که چاقو را گذاشتم دارم سر را می برم دیدم

«إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ»

بعدش هم نمی گوید رأیتُ می گوید أری، منامی که دارد می گوید مثل آن منامی که شما می گویید نیست، من دارم می بینم یک شب هم نیست، دو شب هم نیست، مستمراً می بینم این را

«أَنِّي أَذْبَحُكَ»

که من در حال ذبح تو هستم

و لذا خدای متعال به ابراهیم چه می گوید؟

« فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ»

وقتی هردو تسلیم این امر شدند و او را جبینش را روی خاک گذاشت

« وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ»

صدا زدیم ابراهیم خوابت تعبیر شد

دقیقاً همینطور بودی تو در خواب، به همین مرحله رسیدی، مرحله بعدش را در قرآن آورده که می گویید سر را برید اشتباه  کرد اشتباه خواب دیده بود؟ نه ابراهیم تا همینجا را دیده بود، و امتحان هم همین است، اگر شما بدانید بعدش چه اتفاقاتی می افتد که امتحان نمی شود که

« إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ»

ابراهیم نمی دانست بعد از این چه می خواهد بشود

چه اتفاقی رخ خواهد داد، دیگر آنها را ندیده بود در خوابش، پس این م باز برداشت غلط شما از یک آیه قرآن است، اشتباه شما تفسیر کردید آیه را و آن آقای ابن عربی هم اشتباه کرده مثل شما.

خب تا اینجا مشخص شد که آقای سروش یک مبنایی گذاشته برای تفسیر قرآن برای فهم قرآن که اگر ما این مبنا را بخواهیم وارد بشویم، دیگر نه خواب هایی که خودش می گوید پیغمبرها دیدند درست است، و نه تفسیرهایی که برای آن خواب ها می کنند درست است، به چه دلیل تفسیر هایشان درست است، چون یک خواب دیگر می بینند؟ یا چون به منبع وحی وصل هستند؟ ما در علوم تجربی اش  داریم می لنگیم، در علوم روان شناختی اش آن هم روان انسان  درست تشخیص بدهیم که یک روان انسانی که به قول شما مثلاً چهل سال از زندگی اش گذشته و یک عالمه تجربه های تلخ و شیرین در زندگی اش داشته، و تصورات خاصی در ذهنش نقش بسته، این آدم خوابش به چه معنا می شود واقعاً جز کسی که احاطه به ذات این شخص از ابتدا تا انتها داشته باشد می تواند بفهمد خواب او چیست؟ خودش که از اول تا آخر با ذات خودش بوده نمی داند تعبیر خوابش چه می شود، اشتباه فهمیده به نظر شما، پیغمبر را می گوید اشتباه فهمیده آن وقت شمایی که در آن زمان نیستید می خواهی بگویی بله جو 1400سال قبل این بوده لذا خورشیدی

که ایشان در خواب دیده به این معنا می شود، و پیغمبر هم یک سری سختی هایی کشیده بوده این هم که اینطوری می شود تعبیر خوابش این می شود واقعاً این کار را می شود کرد؟ ممکن هست همچین حرفی؟ بگو آقا به نظر من قرآن دیگر قابل فهم نیست مطلقا اساساً قابل فهم نیست و ارزشی ندارد ،برویم سراغ همان مثنوی که ما راه انداختیم و بله یک دکانی راه انداختیم و می گوییم چه؟ از قِبَل او داریم هر جلسه این طرف و آن طرف سخنرانی می رویم یک پولی می گیریم و ایطوری، غیر این که نیست، بعضی ها را هم گول می زنی می گویی ما به درجات کشف و چه و چه رسیدیم.

خب آقای سروش شما که این حرف ها زدی درست است می گویی خواب همان وحی است پیغمبر هم در خوابش ممکن است اشتباه بکند و پیغمبری هم که در خواب ممکن است اشتباه بکند ممکن است که تفسیر اشتباه هم بکند، خودت یک حرف های قبلاً زده بودی گفتی من از خواب یا از همان رؤیا یا از همان وحی توانستم این نظریه را و نظریه بی صورتی و اینها را درست بکنم درست است؟ ما کلیپ های شما یک بار دیگر با هم ببینیم، کلیپ شماره پنج که می آید می گوید راز دانی همان وحی است.

کلیپ شماره 5:

حقیقت این است که راز دانی یک چیزی است معادل با گشودگی وجودی آدم یعنی آدمی فراخ می شود، آدمی بزرگ می شود، آدمی چشم تازه ای پیدا می کند گوش تازه ای پیدا می کند و مثلاً وحی چه است؟ شما اشاره به رؤیا اینها کردید وحی همان راز دانی هست دیگر چیزی دیگری نیست.

استاد ابوالقاسمی:

وحی همان راز دانی است چیزی دیگری نیست، خب همین وحیی که راز دانی است آقای سروش شما از راز دانی ها دارید؟ این را ما قبلاً دیدیم مفصل ولی باز باید ببینیم تا مشخص بشود این آقای سروش واقعاً چه کار دارد می کند، کلیپ شما ره شیش را با هم ببینیم.

کلیپ شماره 6:

حیقیت این است که کشف اینکه خدای مولانا چطور خدای بود چندان هم آسان نیست من شخصاً پس از سال ها آشنای با مولانا سال ها درس گفتن و عورِ در کلمات او و خواندن شروح بسیار در باره مثنوی مولانا

و غزلیات او پس از رُخ دادن پاره ای از پدیدارها بر من تا حدودی توانستم با خدای مولانا آشنای حاصل کنم و درکی که او از جهان ماورای طبیعت داشته است و به زبان خود عارفان تجلی که خدا بر مولانا کرده است او چگونه خود را به او نشان داده است و مولوی از این سو او را چگونه دیده است و آنگاه در اشعار خود گنجانیده است.

استاد ابوالقاسمی:

ملاحظه فرمودید بله برای ایشان تجلی های شده خدا را دیده، پیغمبر یک شیطانی را ببیند که یک سنگی به او می خورد نه این خواب دیده نه من خدا را دیده ام خدا تجلی کرده دیدم اینها را. کلیپ بعدی را با همدیگر ببینیم، این آقای سروش باید با او اینگونه صحبت بشود.

کلیپ شماره 7:

بگذارید یک حادثه ای را برای تان بگویم من یک وقتی تمرین های یوگایی می کردم و خب خیلی مفید بود کاملاً به یاد دارم که در منزل مان بودم زیر زمینی ما داشتیم که اتاق من بود آنجا کتابخانه من بود آنجا می رفتم و تنها به اتاق خلوتی داشتم و مطالعه می کردم، یکبار که به پشت افتاده بودم پس از تمرین های تنفسی و غیره و چشم من بر هم بود یک مرتبه یک صحنه عجیبی برای من ظاهر شد، پاره ای از این صحنه این چنین بود که یک موجودی را می دیدم که هیچ شکلی نداشت، ولی دائماً یک چیزهای از او فرو می ریخت، فرو می ریخت، فرو می ریخت و لی موجود ارتفاع پیدا می کرد،فقط تا همین جایش را من می گویم، عرض می شود که وقتی که چشمم را گشودم ابتدا فکر کردم که چیزی عجیبی نبود خب چیزی مثل خواب ها دیگر، بعد که راجع به آن فکر کردم دیدم نه این حادثه باید بیش از این باشد، اولین چیزی که به نظر من آمد پس از این واقعه این شعر مولانا بود که:

صورت از بی صورتی آمد برون

باز شد که انا الیه راجعون

دیدم که گویی یک چیزی است که صورت ها از او فرو می ریزد که دائماً به صورت دو امر ضد که بر چیزی سوار شده اند یکی یکی از او جدا می شوند، و این خالص تر می شد و خالص تر می شد و برتر می شد، مثل

اینکه لباس ها به ترتیب از تن او کنده می شود و این برهنه تر می شود برهنه تر می شود، من این شعر مولانا را بارها خوانده بودم و خدایش من معنایش را نمی فهمیدم من به دنبال آن واقعه بود که این شعر را خیلی خوب فهمیدم من پنج تا سخنرانی به دنبال آن حادثه کردم تحت عنوان صورت و بی صورتی که الان در سایت من هست ، و نوارهایش هم هست، وقتی که هنوز از آن تجربه خیلی گرم بودم و خوب می فهمیدم که دارم چه می گوییم من آن بحث های صورت و بی صورتی را انجام دادم وقتی سالهای حدود 1376 و 77.

استاد ابوالقاسمی:

بله ملاحظه کردید تمرین های یوگا می کرده ایشان خلوتی داشته یک بار به پشت افتاده بوده و پس از تمرین های تنفسی صحنه عجیبی برایش ظاهر می شود موجودی که شکلی نداشته ولی دائماً چیزهای از او فرو می ریخته و بعدش هم می گوید تا همینجایش را می گویم دیگر بعدش چه اتفاقاتی افتاد تجلی خدا بر من را نمی گویم بعدش هم می گوید این قاعدتاً باید چیزی بیش از تصورات عادی باشد و بعد هم فهمیدم که این همان صورت از بی صورتی آمد برون، باز شد «إنّا إلیه راجعون». آقای سروش «إنا إالیه راجعون» نه «إنا منه ذاهبون» چپکی دیدی همانطوری که شما ادعا می کنی پیغمبر نعوذباالله چپکی دیده خب شما چپکی دیدی إنا إالیه راجعون که این نیست برعکس داری می گویی این «إنا منه ذاهبون» است این مبدأ است نه معاد إنا إلیه راجعون معاد است همین قدر متوجه نشدی؟ بعد می گوید این را من فهمیدم، نه آقا، متأسفانه آقای سروش، شاید حالا آن صورت از بی صورتی اش جور دربیاید اما إنا إلیه راجعون را می وخواهی چه کار بکنی؟ نگاه کنید الان من بیایم بگویم آقای سروش شما در خوابت چپکی دیدی آقای سروش شما تفسیرش را اشتباه فهمیدی چه جوابی می خواهد بدهد؟  آیا جوابی برای اینکه واقعاً آن چیزی که دیده مطابق واقع است دارد؟ خب پیغمبر ما را هم اشتباه می گوید دیده حضرت ابراهیم را هم که می گوید اشتباه دیده خب شما که از آن دوتا بالاتر نیستی مگر خودت را بالاتر بدانی، شما دفقیقاً همان چیزی که دیدی درست بوده؟ نه شاید اصلاً صورت از بی صورتی نیست چیزی دیگری بوده، علت اینکه، مدرک اینکه، دلیل اینکه می گویی این چیزی که شما دیدی واقعاً درست است با این که ادعا داری آن

چیزی که پیامبر ما دیده اشتباه بوده آن چیزی که حضرت ابراهیم دیده چه است؟ مدرک ارائه کنید آقای سروش جدا از اینکه اصل ادعای شما را هم نمی توانیم قبول کنیم البته حالا وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ.

نکته دوم:دلیل اینکه برداشت شما از این رؤیا درست بوده چه است؟ یک نفر معبر باید باشد مگر شما معبر هستی؟ مگر شما کُنهِ وجود خودت از ابتدا تا إنتها را می شناسی؟ ابراهیم نشناخت شما می شناسی؟ پیغمبر نعوذباالله می گویی نشناخت شما می شناسی؟ اینها چطوری می خواهی جمع بکنی آقای سروش؟ آینها مطالبی است که شما باید برایش جواب داشته باشی، اینکه یک چیزی را به عنوان نظریه بگویم پیغمبر را نعوذباالله بیارم پاین مولانا را ببرم بالا خودم را ببرم بالا نظریه نمی شود اینکه در یک جلسه ای بنشینی در عرض ده دقیقه دوتا تناقض داشته باشی این نظریه نمی شود و تناقضات قبلیت هم مه إلا ماشاءالله دیدیم، این مدل برای گمراه کردن شیعیان نیا، دوباره شروع کرده این چند وقت دارد زید تشیع صحبت می کند خب آقا بحث کن دیگر واقعاً زشت است برای شما واقعاً ارزش ندارد بر زید دین و تشیع صحبت کردن که خودت هم می دانی واقعاً چیزی غیر از این عقیده نمی تواند درست باشد.

یک کلیگ دیگر هم داریم ازایشان شبیه همین کلیپ، کلیپ شماره هشت را هم با هم ببینیم که ببینیم از این ادعا ایشان کم ندارد قبلاً هم دیده بودیم ولی مجدد ببینیم.

کلیپ شماره 8:

قرار شده است که در غروب غم انگیز پائیزی من از بوی خدا با شما سخن بگویم و اگر هم بتوانم و خدا یاری کند بوی هم از او به مشام شما برساند، حقیقت ایت است که یعنی این را از سر صدق و حقیقت می گویم وقتی من این عنوان را پیشنهاد کردم برای سخنرانی در اینجا احوال ویژه ای داشتم احوال روحی ویژه ای داشتم متعلق به سه هفته پیش و پیش خود گمان می بردم که بوی خدا را می شنوم مایل بودم که آن را با شما هم در میان بگذارم ولی الان سه هفته از آن وقت گذشته است و من دیگر در آن احوال نیستم و نمی توانم آن چیزی را که بر من گذشته است و تجربه ای را که شخصاً داشته ام با شما در میان بگذارم و از آن بوستان بوی تر و تازه ای را به مشام شما برسانم اما آن چه را که می گویم تحلیل و تبیین

هول و هوش بوی خدا است بدون اینکه بتوانم تجربه مستقیم خود را که اکنون سرد شده و درگذشته با شما در میان بگذارم، من قبل از این هم سالها پیش تجربه دیگری داشتم در باب صورت و بی صورتی که در شرح احوال خودم آورده ام در یک بار پس از پاره ای از تمرین ها من به وضوح می دیدم که صورتها از بی صورتی فرو می ریزند بعد از آن بود که من معنی شعر مولانا ررا که گفت صورت از بی صورتی آمد برون، باز شد که انا الیه راجعون فهمیدم تا آن موقع من اصلاً معنای این بیت را در نمی یافتم بعد از آن بود که من حقیقتاً وجدان کردم و تجربه کردم این بزرگوار چه می گوید و به دنبال آن چندین سخنرانی کردم تحت عنوان صورت و بی صورتی که اکنون موجود است و در حقیقت آن چه را که بر من منتشر شده بود کوشیدم تا به نحو کلامی و فلسفی تبیین کنم.

استاد ابوالقاسمی:

خب ملاحظه فرمودید ایشان فقط یک دانه خواب نداشته، خواب های متعدد داشته، حتی در یکی از کلیپ هایش می گوید آن چیزهایی که من دیدم بقیه آقایان یک هزارمش را هم ندارند اینهایی که من دارم من هزار برابر دیگران از این چیزها دارم؛ خب حالا هزار برابر دیگران چپکی دیده باشی هزار برابر دیگران ندانی تعبیرش چه می شود، چه فایده ای دارد؟ شمایک نظریه ای دادی که در واقع خراب کردی همه چیز را حالا تو هم یکی از همان خراب ها، بلد هستی آباد بکنی جایی را یا فقط داری خراب می کنی؟ جز تخریب اعتقاد شما کار دیگری بلدی؟ این نظریه ات هم که از اول تا آخر تخریب همه تصورات در مورد قرآن و دیگر چیزها بود که خودت هم نمی توانی حل کنی، حرف خودت را هم نمی توانی به کرسی بنشانی؛ اما یک مطلبی را آقای سروش گفته که این مطلب به نظر حقیر خب از جهت علمی قابل استدلال نیست ،می آید می گوید که من نظریه ای بهتر از بقیه نظریه ها دادم چون در بقیه نظریه ها پیغمبر فقط یک خطی می بیند و می خواند برای مردم، یا ببخشید پیغمبر یک چیزی می شنود و همان را برای مردم می گوید، اما در نظریه ای که من دارم پیغمبر همه واقعیت ها را دارد می بیند، خب این فرمایش شما یک چیزی است که از مبانی شیعی به دور است، حالا بله ممکن از با بعضی از مبانی اهل سنت تطبیق بکند، اما با مبانی شیعی جور در نمی آید چون شیعیان اعتقاد دارند که رسول خدا«صلی الله علیه و آله و السلّم» بر اساس آیه:

«يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ»

آن چیزی که بیان می کرد از رو هم می دید، در کتاب معانی الأخبار شیخ صدوق روایتی مطرح می کند، می گوید:

معانی الأخبار، شیخ صدوق

«سألت أبا جعفر محمد بن علی الرضا علیهم السلام»

از امام جواد علیه السلام پرسیدم

«یا ابن الرسول الله لم سمی النبی صلی الله علیه و آله و سلّم الأمی؟»

چرا به پیغمبر می گویند امی؟

فرمودند:

«ما یقول الناس»

اهل سنت چه می گویند

«قلت یزعمون أنه سمی الأمی لأنه لم یکتب»

می گویند ایشان امی بوده چونکه بلد نبود بنویسد، بی سواد بود

محو أمیت، کلاس های محو أمیّت یعنی کلاس های سواد آموزی، برطرف کرن بی سوادی، پیغمبر امی بود نعوذبالله بلد نبود بنویسد

«فقال علیه السلام:کذبوا علیهم لعنة الله»

دروغ می گویند خدا لعنت شان کند کسانی که این اتهام را به پیغمبر می زنند

«أنی ذلک»

مگر می شود

 و حال آنکه خدای متعال در قرآن می فرماید:

«هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته»

تلاوت کردن اساساً از رو خواندن است در لغت بعد می آید می گوید که

«یعلمه الکتاب و الحکمة»

و به آنها نوشتن می آموزد

پیغمبر نوشتن می آموزد

«فکیف کان یعلمهم ما لا یحسن»

چطور چیزی که بلد نیست خودش انجام بدهد به دیگران آموزش می دهد

«و لقد کن  رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم قرء و یکتب»

پیغمبر هم خواندن بلد بود هم نوشتن

«باثنین و سبعین أو بثلاثه و سبعین لسانا»

هفتاد و دو یا هفتاد سه زبان بالفعل می توانست بخواند و بنویسد

پیغمبر امی بود چون از اهل مکه بود و مکه امهات القری است و خدا می فرمایدک

«لتنذر ام القری و من حولها»

یعنی پیغمبر مکی؛ پیغمبر ما از رو می خوانده، آنچه که بیان می کرده جلوی چشمش می دیده، کربلایی کاظم می گفت من قرآن را نور می بینم، وقتی از او می پرسیدند می گفت من دارم جلویم می بینم نور را، نعوذبالله پیغمبر از کربلایی کاظم کمتر بود؟ شما اقلاً می خواهی یک نظریه بدهی یک زره بیا راجع به آن قرآنی که به کربلایی کاظم داده شد جست وجو بکن، ببیند او چه حرف هایی می زده، می خواهی یک مقداری ساده سازی بکنید بر اساس آن مدل موجودی که چهل سال پنجاه سال فاصله دارد شما بیا نظریه پردازی کن نه بر اساس توهمات خودت، اقلاً یک جا را دیده باشی بگویی من یک نمونه را بررسی کردم بر اساس این نمونه احتمالاً اینگونه خواهد بود، شما فقط به همان نمونه خواب خودت آمدی و می خواهی کل دنیا را ، نبوت و پیغمبر را هم با همان بسنجی؛ خب اینکه درست نمی شود، خب پیغمبری که می خوانده، پیغمبر، چگونه اینها را می دیده، من چند مطلب را باید از خود قرآن به عزیزان نشان بدهم، یک مسئله، کلماتی که خدای متعال به حضرت آدم داد، در آیه 30سوره بقره، وقتی می آید ماجرا را مطرح می کند

«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»

می آید در ادامه می گوید چه شد که ملائکه قبول کردند آدم را بعنوان اینکه این جایگاه را دارد

« وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»

به آدم اسماء را یاد دادیم

«ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ»

کسی که ادبیات عرب کار کرده می داند اینجا ضمیر هاء آمده ،اینجا ضمیر هم آمده بخواهد به اسماء برگردد باید  ضمیر هاء برگردد، چرا ضمیر هم دوباره آورده؛ خدای متعال به آدم همه اسماء را یاد داد، سپس ایشان را بر ملائکه عرضه کرد، یعنی آن اسماء حقیقت اسماء و جاندار بودند، کلمه خالی نیست که یک نوشتۀ باشد در این عالم ما کلمات را نوشته می بینم اما در عالم های دیگر جلوی ملائکه اینها حقیقتی دارند باطنی دارند جاندار بودند، که ما اعتقاد داریم که این کلماتی که آدم «علی النبینا و آله و علیه السلام» اینها را فرا گرفت و بعد به ملائکه عرضه شد، در کتب اهل سنت هم آمده وجود مقدس ائمه «علیهم السلام» بوده خب این یک؛ جای دیگر می آید می گوید چه؟ در سوره نساء آیه 171،

«إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ»

عسیی بن مریم رسول خدا بود

«وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ»

عسیی کلمه بود؟ خدا آن کلمه را انداخت یا پرتاب کرد یا منتقل کرد به مریم با گفتن، القاء کلمات یعنی چه؟ یعنی با گفتن،عسی با گفتن به مریم منتقل شد وَكَلِمَتُهُ ، کلمه بود با گفتن به مریم منتقل شد؛ زمان قدیم می آمدند در یک نخی می دمیدند اما دمیدن در موقع این فوت کردن یک وردی می خواندن به این می گفتند دمیدن، می گوید جبرئیل آمد دمید در وجود حضرت مریم عیسی را، خب جبرئیل هم حامل وحی الهی است دیگر می گوید من خودم می خواهم به تو فرزند بدهم، آیه را بیاورم

«إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ»

من نماینده پروردگار هستم

«لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا»

خودم می خواهم به تو بچه ای بدهم

یک کلمه گفت به حالت دمیداً وجود عیسی از آن ملک جلیل القدر الهی که جبرئیل باشد منتقل شد به حضرت مریم «سلام الله علیها» در جبرئیل به صورت یک کلمه بود در وجود حضرت مریم به صورت یک انسان، خب اگر ما بیایم بگوییم تمامی کلمات یک باطنی دارند، حالا این باطن چیست، که بعضی می گویند همان اعداد است؛ من طور دیگر برای تان تفسیر کنم و ترسیم کنم که راحت تر بشوید.

بحث به آنجا رسید که: راجع به صحبت های آقای دکتر سروش در مورد آن نظریه ای که دارد رؤیاهای رسولانه و اشکالاتی که داشته صحبت می کریم، بحث به اینجا رسید که خب ما یک سری واقعیت هایی در این عالم داریم آقای دکتر سروش ادعا کرده که نظریه او از بقیه نظریه ها بهتر است چون ادعا می کند پیغمبر یک چیزی دیده، حالا آن که دیده چه بوده، یک توهمی بوده یک خیالی بوده یک اشتباهی بوده همان را هم بد فهمیده، بعد مایی که اعتقاد داریم حالا طبق آنکه ایشان ادعا می کند، پیغمبر یک چیز را دقیق شنیده از خدا و همان را دقیق منتقل کرده، نظریه ایشان از ما بهتر است، اما عرض کردم آن چیزی که ما در معارف شیعی داریم این نیست که ایشان ادعا می کند بر اساس روایاتی که ما داریم بر اساس آن چیزی که  از آیات به دست می آید اولاً کلمات در آن عالم، هر کدام یک وجودی دارند، و بخصوص بعضی از آنها وجود ذی روح هستند که آنها وجود ائمه«علیهم السلام» یا دیگر مخلوقات می تواند باشد؛ خب اینها که اینطور هستند من یک مثال برای شما بزنم تا مشخص بشود مقصودم چیست از این بحث ها یک بار شما پشت دستگاه کامپیوتر نشستید، یک تصویری را می خواهید منتقل کنید به جای دیگر و وسط هم یک دستگاهی گذاشتند، مثل آن کامپوترهای قدیم که کدهای باینری می آمد چشمک می زند، چراغ ها روشن و خاموش می شود، صفر و یک ها روشن می شود، این صفر است این یک است صفر است این یک است؛ شمایی که آشنایی به کدهای باینری داری، می گویی بله دارد چنین چیزی می  آید، چنین اطلاعاتی دارد می آید مثل اینکه مُرس می زدند، یا مثلاً تلگرام می زدند، می گوید این چیزها دارد می آید، اما یک بار اینهایی که تلگرام می آید کنار همدیگر می گذاری در آن نهایت یک تصویر جلوی شما نقش می بنندد شما

تصویر دارید می بینید آن چیزی که به رسول خدا (ص) وحی می  شد، حضرت در آن واحد هم سماء داشته و می شنیده و هم کلمات را به چشم می دیده و هم باطن کلمات را می دیده؛ و لذا می فرماید:

«مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلى‌ قَلْبِكَ»

روح الأمین به قلب شما نازل شد

اینها را به قلب شما نازل کرد و قلب شما دید آن حقایق را پیغمبر نه اینکه شنید، آقای دکتر سروش یک مقداری در مبادی ابتدائی وحی تحقیق بکن، ما وحی را شنیدن خالی نمی دانیم وحی را ادارک تام می دانیم ادراک تام یعنی چشم می بیند گوش می شنود، تمع را احساس می کند، مشامش احساس می کند، و نه فقط برای پیامبر، اینقدر این ادراک تام بود گاهی اوقات دور و بری های پیغمبر هم بوی خوشش را احساس می کردند که دارد به حضرت وحی می شود، بوی خوش آن آیات را درک می کردند گاهی اوقات، پس واقعاً نظریه شما به نسبت به آن چیزی که ما در آیات و روایات داریم اصلاً یک چیز خنده دار به حساب می آید، جایگاه وحی را در آنجا آوردید پایین، اینقدر، بعد می گوید پیامبر یک یتیمی بوده و به سختی بزرگ شده و یک چیزهایی دیده و یک تصوراتی داشته و یک شتری، این است اتفاً پیغمبر نعوذبالله؟ ما اعتقاد داریم:

«كُنْتُ نَبِيًّا وَآدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَالطِّينِ صبّحنا فصبحة الملائکه، حللنا فحللة الملائکه،کبرنا فکبرة الملائکه»

ما اعتقاد داریم اینها معلم تمام ملائکه بودند

«خزنة وحی الله»

تمام وحی الهی را اینها دارند در درون خودشان گرد آوری می کنند

یعنی تمام اشیاء را به حقیقتش می شناسند، لذا آن تصوری که می بیند تصور اشتباهی نیست که حالا یک تصویر سازی ذهنی باشد نه آدم «علی نبینا و آله علیه السلام» توانست بفهمد آن اسماء چه هستند، پیغمبر ما که اصل آن اسماء بود، ملائکه هم نتوانستند واقعیت را بعدش را هم ببینند

«لاعلملنا إلّا ماعلمتنا»

فرقش است، 9 هزار ده هزار فرقش است، اصلاً قابل قیاس اینها با همدیگر نیستند، پیغمبر یک ادراک تام

داشته با تمام اعضایی که قابل حس هستند وجودش به صورت کامل درک می کرد آن وحی را، چشم می دید، گوش می شنوید، زبان طعمش را احساس می کرد، شیرینی وحی را حلاوت وحی را آوردند بعضی وقت ها، بوی خوشش را بعضی وقت ها احساس می کرد، نه اینکه بعضی وقت ها، همیشه در واقع، وقلبش هم او را درک می کرد به صورت کامل این را دریافت می کرد و آن حقیقت بود، بله وقتی می آید برای منی که من فقط دارم با این دستگاه صفر و یکش را می بینم برای من این کلمات دیده می شود، من فقط در حد همین کلمات و این چراغ روشن خاموش شدن ها می فهمم اما آن تصویر اساسی را پیغمبر (ص) دارد می بیند؛ اصلاً قوه درک او با قوه درک من فرق می کند، او توانایی فهمیدن آن وحی را پیدا کرده، لذا ما اصلاً نباید اینها را با همدیگر قیاس کینم، آقای سروش، پس اینهم که شما می آیی می گویی نظریه من از نظریه مسلمان ها یا شیعیان عادی بهتر است به این دلیل که من می گویم دیده، شما در واقع دارید می گوید پیغمبر همین چراغ های صفر و یک را دارد می بیند و بعد توجه نمی کنی که بقیه مسلمان ها دارند می گویند پیغمبر یک چیزی مثل سینما G4، جلویش است گوش هایش هم دارد می شنود طعم هم احساس می کند، بینی اشم هم دارد درک می کند، همه را باهم یک جا درک می کند، شما آن را با این قیاس می کنی؟ آن از این بهتر است؟ تازه شما آن دستگاهی که دارید می گویید خطا می کند و در طتبیق دادن هم اشتباه می کند، ما می گوییم:

«مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ»

نه اشتباه ندیده آقای سروش، این شما هستی که داری اشتباه می بینی؛ اما یک نکته ای من قبلاً هم راجع به صحبت های آقای سروش گفته ام؛ آقای سروش یک مطلبی را در ضمن حرف هایش گفته، می گوید این خواب است، خب اینکه شما دارید می گویید خواب است آقای سروش یک حرفی کفار قریش گفته بودند یک حرفی کفار قریش مطرح کرده بودند، آن را من با نظر شما با همدیگر می خواهم، قیاس بکنم که ببینیم آیا واقعاً حرف شما فرقی با حرفی که آن قبلی ها می زدند و ادعا می کردند دارد یا خیر؛ خب یک تماس داریم آقای فتحی از زنجان، سلام علیکم آقای فتحی

بیننده:

سلام استاد معظم حاج آقای ابوالقاسمی، سلامت باشید ان شاء الله، حاج آقا عرضم به خدمت شما، من تحلیلم از صحبت هایی که آقای سروش کردند این است، با یک نگاهی به صحبت های اینها بکنیم این را ما خواهیم فهمید که خیلی از این مباحث که می فرمایید اینها بیان می کنند  و انحرافاتی که دارند بیشتر بخاطر دوری از مکتب اهل بیت است، بخاطر این است که از جاهای دیگر از افرادی که سالیان سال است، صدها سال است در مقابل مکتب اهل بیت «علیهم السلام» اینها دکان باز کردند مثل صوفیه و آقایان وحدت وجودی ها که اصلاً واقعاً انسان نگاه می کند واقعاً تمام عقاید نشأت گرفت از افکار باطل اینها است اگر حاج آقا حرفم صحیح است بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

بله قطعاً درست است اینها آمده اند و می خواهند پیغمبر(ص) را پایین بیاورند و خودشان را بالا ببرند و لذا همین حرف های سطح پایین را  مطرح می کنند و گمان می کنند عالم همین مقداری است که آنها شیاطین دارند به آنها نشان می دهند متأسفانه.

بیننده:

حاج آقا من یک مثال از حرف های آقای سروش بزنم یکی این که بنده یک تحقیقاتی داشتم ایشان در دفاع از مولوی بر می گردد می گوید که این آقای مولوی در یوان خودش صراحتاً آمده ولایت و امامت را اثبات کرده و می خواست که مولوی را تطهیر کند در حال که در اشعار مولوی انحرافات خیلی زیات از بزرگان ما مثل «مرحوم علامه جعفری» خود شان مفسر دیوان مولوی است خودش اصلاً آمده  صراحتاً می گوید خیلی جاها آمده بالاخره از غاصبین ولایت حتی معاویه حتی یزید مثل آن بیتش که می گوید:

کور کورانه نرو در کربلا

چون نیفتی چون حسین اندر بلا 

خیلی جاها آمده دفاع کرده و این آقای سروش به نظرم ادامه راه آنها را می رود مدعیان باطل عرفان مدعیان باطلی که در شکل عرفان می آیند در داخل شان متصوفه هستند و آقایان وحدت وجودی به نظرم اینها تمام نشأت گرفته از حرف های آنها است و بالاخره هر کجا که بالاخره این افراد بوده اند متأسفانه افکار انحرافی خود شان را نشر داده اند.

استاد ابوالقاسمی:

بله دقیقاً درست است

بیننده:

سلامت باشید استاد همین جا، جا دارد از زحمات حضرت عالی که به عنوان یک استاد معظم گردن همه بنده و امثال بنده حق دارید تشکر کنم سلامت باشید ان شاء الله

استاد ابوالقاسمی:

موفق  مؤید باشید خدا نگهدار؛ بله آن آیه را هم پیدا کردم، در ماجرای آن پادشاه مصر که آقای سروش هم که به آن استناد کرد  که بعد گفت خواب های انبیاء هم همینطور است، در جواب خواب  گذارهای متخصص چه به او گفتند؟

«قالو اضغاثُ احلام»

گفتند این خواب های در هم تنیده است

«و ما نحن بتأویل  الأحلام بعالمین»

ما تأویل این خواب ها را نمی دانیم

نمی گوید این خواب ها تعبیر ندارد،  می گوید اینها تعبیر دارد ما تعبیرش را نمی دانیم، خواب گذارهای مصری که جادوگر بودند ستاره شناس بودند و اینقدر با جن و اینها ارتباط داشتند گفتند ما تعبیر این را نمی دانیم، نمی گفتند ندارد، یعنی یک خوابی است در هم پیچیده، مثل خوابی که پیغمبر دید، بجای اینکه تصویر را دقیقاً شفاف و صاف ببیند که ببیند لشکری که دارند در مقابلش می آیند لشکر زیادی هستند، تصویر را در هم پیچیده دید، مثل یک لنزی که یک مقدار کجی داشته باشد، شما دیگر تصویر را صاف نمی بینید، به این می گوید اضغاث و احلام، باید دقیقاً بیایی مقابل آن یک لنزی بگذاری که بتواند آن نورها را به زاویه قبلشان برگرداند تا یک تصویر صاف شما ببینید، خب اولین اتهامی که خیلی عجیب است خیلی عجیب

است، اولین اتهامی که کفار قریش به رسول خدا(ص) زدند چه بود؟ اینکه پیغمبر دارد خواب می بیند و خواب هایش هم خواب های در هم تنیده است و هیمن ها را دارد می آید به ما می گوید، نگاه بکنید:

«بل قالوا»

اولین چیزی که گفتند چه بود؟

« اضغاثُ احلام»

مرحله اول گفتند اینها خواب های در هم تنیده است، بعد یک زره بالاتر رفتند، گفتند:

«بل افتراه»

نه اصلاً خواب نیست، خواب هم نمی  بیند دارد دروغ می گوید

«بل هو شاعر»

نه او دارد تصویر سازی می کند

البته تصویر سازی که با جن همراه بود چون شعر را در آن زمان با جن همراه می دانستند، یعنی می گفتند یک آدمی است با جن ارتباط دارد و قوه تصویر سازی خوبی هم دارد دارد برای ما مطرح می کند، خب یعنی ما مسلمان ها، ما شیعه ها غالی به نظر آقای سروش، اگر بخواهیم دست از غلو برداریم اولین کاری که باید بکنیم چه کار است، باید برویم بشویم در حد اولین ادعای کفار  قریش، نه آن ادعای آخرش، حالا اگر می گفت یک جنی است، چون بعضی از اینها هم صوفیه می گویند حالا این شیاطین و اینها دربان های بهشت هستند اینها خیلی ملائکه خوبی هستند شما نمی دانید و بعداً می فهمید و امام الموحدین، همه این حرف ها را دارند قبلاً در شبکه ولایت  مفصل عبارتش را آورده بودیم که بله شیطان امام الموحدین است، شما نمی دانید شیطان چه کار کرده، شیطان باطن را فهمیده شیطان حقیقت سؤال خدا را فهمیده، و گفته جز برای خدا سجده نمی کنم، لذا پیغمبر هم الآن کل عالم را دارد چپکی می بیند؛ مرحله سوم می شود شعر

«بل هو شاعر»

مرحله اول اضغاث و احلام است؛ ما اگر بخواهیم دست از تشیع غالی به نظر آقای سروش برداریم باید

برویم در اولین مرحله تعارض کفار قریش با رسول خدا«ص»، تازه باید بیاییم بگوییم پیغمبر اضغاث و احلام داشته پیغمبر یک خواب های در هم تنیده ای می دیده که حالا ممکن است خودش تفسیرش را بفهمد ممکن است خود هم نفهمد، آیا واقعاً این نظریه چیزی برای ما اضافه می کند که آقای سروش چند سال است دارد با آب و تاب مطرحش می کند یعنی واقعاً، من چون دوستان می دانند وقتی می خواهیم به یک نفری جواب بدهیم دیگر می نشینیم تا گاو و ماهی حرف هایش را گوش می دهیم هر چه صحبت دارد و هر چه مطلب دارد و هر چه نوشته دارد باید بنشینیم بخوانیم درباریم حرف ها را الان هم ملاحظه می کنید ما هر چه داریم مطرح می کنیم از خود شان است کنار همدگیر می گذاریم و این روش خیلی خوب جواب می دهد همه حقیقت حرف ها را می فهمند.

آقای سروش واقعاً من خسته شده ام، کل صحبت های آقای سروش از اول صحبت هایش تا حالا هر آنچه من گوش دادم سر جمع به اندازه پنج ساعت منبر نمی شود حالا ایشان تمسخر هم می کند گاهی اوقات منبری ها را، سر جمع کلش آن به اندازه پنج ساعت منبر، همه آن تکرار است دوستان بروند گوش بدهند ببینند آیا غیر این است؟ خلاصه اش این است که ما آوردیم عرض کردیم، یعنی واقعاً اگر ارزش داشت هم یک چیزی، من خودم گاهی اوقات دیگر کلافه می شوم می گویم خب این را که در فلان سخنرانی گفته این هم فلان سخنرانی، این هم فلان سخنرانی، این هم فلان سخنرانی، فقط مثل وهابی ها که می آیند حرف ها را با هم ترکیب می کنند یک کتاب جدید، کتاب جدید، کتاب جدید، چه فایده علمی رای مردم دارد اینها واقعاً؟ غیر از این پنج شیش ساعت حرف چیز اضافه ای داری شما مطرح بکنی؟ تئوری جدیدی داری؟ اضافه بر این می توانی جلوتر بروی؟ رسول خدا«ص» 1400 سال قبل قرآن را آورده هنوز که هنوز است با خواندن قرآن هر بار که می خوانیم چیزهای جدید پیدا می کنیم شما هزار ساعت شاید بیشتر سخنرانی داری هر چه گوش می دهیم دارد کمتر می شود تناقضات بیشتر می شود اینها فرق بین کلام شما و وحی است که متوجه اینها نمی خواهی بشوی، اینها فرق بین خواب های شما و آن وحی است که به خدا وصل است

«کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ اصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اکلَها کلَّ حینٍ بِاذْنِ رَبِّها»

هر آن ما داریم اُکل و نتایج وحی الهی را می بینیم اما آن چیزی که به شما وحی شده نتیجه اش کجاست؟ آیا رشد داشت؟ یا نه دیگر نهایت به همین حرف ها رسیدی و تمام شد چیز دیگری هم برای گفتن نداری، لذا اصلاً در فکر این نباش که خودت را با پیغمبر«ص» قیاس بکنی و بگوی من هم افق با او هستم و چیزهای که او دیده دیده ام و مولانا هم افق او است نه، ماجرای أبو علی سینا و شاگردش درس عبرت باید باشد برای خیلی ها، شاکرد أبو علی سینا آمد به او گفت که تو که خیلی کارها بلد هستی حتی شاید سحر هم خوب بلد باشی و طبیعت را خوب شناختی خیلی مسائل یاد گرفتی چرا ادعای نبود نمی کنی؟ گفت که صبر کن، صبر کن حالا برایت می گویم، نیمه های شب شد به او گفت که، زمستان هم بود، گفت برو از حیاط یک زره یخ بشکن برای من آب بیار، حالا این با ناراحتی گفت نمی شود صبح برایت بیاورم بگذار بعداً و چه و فلان، گفت الان برو، هر چه اصرار کرد که سرد است من بروم یخ می زنم بگذار بخوابیم، أبو علی سینا به او گفت که پیغمبر«ص» یک دینی آورده هر روز آذان گفته می شود به ازای هر وعده ای که اذان گفته می شود مردم می روند آب بر می دارند وضو می گیرند نماز می خوانند خود پیغمبر هم اینجا نیست خودش هم به آنها نگفته، این فرق نفس پیغمبر«ص» با نفس شما است، این فرق جایگاه واقعی پیامبر«ص» با ادعاهای شما است که شما خودت را با او یکی می دانی اما أبو علی سینا می گوید نگاه کن پیغمبر 1400 سال قبل یک مطلب گفت یک دستور داد هنوز که هنوز است همه ما داریم اطاعت می کنیم اما من هستم به توی که نزدیک ترین شاگردم هم هستی دستور می دهم گوش به حرفم نمی دهی، این تأثیر نفس رسول خدا«ص» است و البته حالا ضمیمه بکنم با وجود نفس پیامبر با وجود آن قدسیت اگر یک عده ای با او مخالفت کنند أبو لهب ها و أبو جعل ها و منافقینی که در صدر اسلام بودند دیگر آنها چه افرادی هستند که همین هم جواب شما است که چرا خدای متعال آن عذاب ها را بر سر شان خواهد آورد ، چون یک سری شبهات هم در مورد عذاب دارند که ما إن شاءالله ابن شبهات را، به نظرم دیگر پرونده ایشان را می بندیم اگر جوابی دادند توانستند مطلبی را إراد به این تناقضاتی که ما مطرح کردیم بگیرند و جواب بدهند خب إن شاءالله ادامه خواهیم داد اگر نه ما إن شاءااله می خواهیم برویم سراغ نمونه های دیگر از  افرادی که خود شان را به عنوان دیگر اندیش معرفی می کنند تا واقعاً ببینیم آیا اینها معرفت دینی دارند یا نه فقط اینها تراوشات ذهنی ناقص خود شان را از باب وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ برای دیگران مطرح می کنند.

از همه عزیزانی که تا الان بیننده ما بودند تشکر می کنیم إن شاءالله که موفق و معید باشید والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


راه روشن- نقد سخنان «دکتر سروش» پیرامون وحی>

شبکه ولی عصر راه روشن استاد ابوالقاسمی