شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت هفدهم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 15 آذر 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج)، خیلی خوشحال هستیم که بار دیگر در برنامه عصر ایمان در خدمت همه شما هستیم، درخواست می کنم از استاد و کارشناس محترم مان حاج آقای عباسی که با شما عرض سلامی داشته باشند تا برنامه را شروع کنیم. حاج آقا سلام علیکم.

استاد عباسی:

سلام علیکم و رحمة الله

بنده هم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولیعصر(ارواحنا له الفداء) عرض سلام و ادب و احترام دارم امیدوار هستم هر جای این عالم هستید اوقات خوبی را سپری کرده باشید و تحت توجهات خاصه حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداء) زندگی خوب و ایمانی داشته باشید.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، طبق روال مباحث برنامه عصر ایمان استاد و کارشناس محترم برنامه در حال بررسی ادله مخالفین اجتهاد و تقلید بودند مباحث روایی، فکر می کنم که آخرین جلسه باشد که ما این ادله روایی مخالفین را بررسی می کنیم و از جلسه بعد با مباحث جدید در خدمت تان هستیم؛ حاج آقا بفرمایید

استاد عباسی:

بله «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم  مصطفی محمدو علی اهل بیته الطبین الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین إلی قیام

یوم الدین»

خب بحثی را داشتیم در رابطه با ادله ای که در رابطه با اجتهاد و تقلید و در رابطه با نفی اجتهاد بعد از اینکه ادله اثباتی را مطرح کردیم مطالبی را در رابطه با روایات عرض کردیم، دسته ها و تعدادی از روایات را عرض کردیم امشب هم یکی از روایات را مطرح می کنیم محضرتان و در رابطه با این روایت هم پاسخی را محضر شما خواهیم داشت، روایت در کتاب «اصول کافی» هست ارز کتب اربعه شیعه، تألیف مرحوم کلینی، در جلد1، این کتاب، منشورات الفجر بیروت لبنان و صفحه 34، حدیث شماره 17 در این باب

«علی بن ابراهیم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقه؛ قال حدثنی جعفر عن أبیه، أنَّ علیا(ع) قال من نصب نفسه للقیاس لم یزل دهره فی التباس و من دان الله بالرأی لم یزل دهره  فی الرتماس قال و قال ابو جعفر (ع) من أفتی الناس برأیه فقد دان الله بما لا یعلم و من دان الله بما لا یعلم فقد ضاد الله حیث احل و حرم فیما لایعلم»

اصول کافی، کلینی، منشورات الفجر بیروت لبنان، ج1،ص34، ح 17

روایت از اما باقر (ع) بعد از آن مرحله اول و بخش اول و بخش دوم که روایتی از امام باقر (ع) نقل می کند اگر کسی فتوا بدهد به مردم به رأی و نظر خودش بر اساس رأی خودش نظر بدهد و فتوا بدهد برای مردم «فقد دان الله بما لا یعلم» این مردم را به دین خدا خوانده به آن چیزی که نمی دانسته یعنی بدون علم مردم را به دین خدا دعوت کرده و

«و من دان الله بما لا یعلم»

طوری که نمی داند از روی ندانسته ها مردم را به دین خدا دعوت کند

«فقد ضادَّ الله حیثُ أحلَّ و حرَّم فیما لا یعلم»

در واقع اقدام به مقابله با خدا کرده ضدیت با خدا کرده دشمنی با خدا کرده و  ویژگی این هم ویژگی این هست که

«حیثُ أحلَّ و حرَّم فیما لا یعلم»

چون حلال کرده است و حرام کرده است چیزی که نمی دانسته،یعنی با ندانستن و علم نداشتن اقدام به حلال کردن و حرام کردن مطالب کرده و این می شود ندانسته خدا را دینداری کردن یا مردم را ندانسته به دینداریی که از روی علم نیست دعوت کرده.

مخالفین اجتهاد با توجه به این روایت می گویند کسی که بر رأی خودش فتوا بدهد مردم را به نحو مجهول به دین خدا فرا خوانده یعنی مردم را به گونه ی به دین خدا دعوت می کند که خودش هم نسبت به آن علم ندارد و این را آورده اند روی موضوع اجتهاد و فتوای که از جانب علماء مطرح می شود.

در پاسخ باید عرض بکیم که در اینجا روایت مربوط است به حُرمت افتاه بر اساس ظن و گمان شخصی افراد یعنی اینکه شخص بر اساس آن چیزهای که مورد تأیید اهل بیت(ع) نیست که عرض کردیم مثل قیاس و استحسان و اینها بیاید و فتوای را بدهد، در واقع با این شکل فتوا دادن دارد به چیزی فتوا می دهد که آن مستند شرعی ندارد مستند به اهل بیت(ع) ندارد، این را باز ما توضیح می دهیم و باز هم مفصل در رابطه با این بحث خواهیم کرد که آنچه که در اصول فقه از جانب علمای شیعه امامیه مطرح شده اینها بر مبنای رویات اهل بیت(ع) و آیات قرآن هست یعنی از این حیث این ظن و گمان معتبر هست بر خلاف آن ظم و گمانی که به صورت شخصی هست که این برگرفته از کلام معصوم هست قاعده و قواعد آن بر اساس آن چیزی هست که در مبانی معصومین(ع) آمده است.

مجری:

حاج آقا من تا اینجای از بحث در این هفته های که در خدمت تان هستیم در این برنامه متوجه شدم این هست که هر جای که خارج از روایت بر مبنای اصولیه و بر مبنای عقل هر جا که علما فتوا می دهند آن کسانین که مخالف هستند یعنی اخباری ها، این را می گویند فتوای به غیر روایت فتوا به رأی و فتوا به غیر علم، یعنی ما بر این هم یک جوابی فکر می کنم کامل تری می خواهد یعنی این که بگوییم این ظن و گمانی است که بر مبنای روایت است خب این نمی گویم جوابش ناقص هست یعنی با آنها به تفاهم نمی رسیم، آنها این را قبول ندارند یک جواب جدید می خواهند من حس می کنم.

استاد عباسی:

اینکه این مطلب را نپذیرند ما حالا کلام خودمان را کامل می کنیم، بر اساس این نکته هست که فتوای به غیر علم و فتوای به ظنی که ظن راجح نیست و مورد تأیید و پذیریش نیست تفاوت اینها با فتوای به علم چه است؟ فتوای به علم فتوای مستند به معصومین(ع) هست، اگر بر اساس چیزی که خود اینها هم می گویند و این در واقع اشتراکی هست که ما از کلام معصومین، چون تأکید زیادی دارند می گویند کلام معصومین باید در واقع فضای زمانی کلام معصوم سنجیده بشود، در زمان معصومین افراد و جریان های وجود دارند که اینها دارند با موارد دیگر غیر از آنچه که نزد اهل بیت(ع) هست فتوا می دهند برای مردم که می شوند علمای اهل سنت که دارند فتوای به غیر علم می دهند ظنیات خودشان ظنیاتی که اینها اطمینان آور نیست و ظنیات راجحی نیست، ظنیاتی که مستند نیست، فتوای به غیر علم، فتوای ظنی آن فتوای هست که برطی به روایات معصومین(ع) ندارد مستند از روایات معصومین(ع) نیست بر گرفته از روایات معصومین(ع) نیست، من دیدگاه یکی از علما را در رابطه با همین مسئله نقل می کنم؛ یکی از آن مراجع معاصر ما حضرت آیت الله سبحانی وقتی این روایت را نقل می کنند می فرمایند که:

 حاصل کلام در مورد این روایاتی که بیان شد و شیخ حر عاملی در باب های مختلفی در ابواب صفات قاضی بیان کرد بلکه این روایات را برای از بین بردن عمل فقهای عامه و قضاوت شان بیان کرده اند که در اصول و فروع به کلام اهل بیت(ع) استناد نمی کنند، اصلاً بیگانه ای از کلام معصومین هستند و فتواهای اخذ می کنند و به قول این و آن با تکیه بر معیارها و اصول نهی شده قضاوت می کنند.

مجری:

یعنی تقریباً یک جورهای ایشان شأن نزول آن روایت را می گویند که یعنی این روایتی که امام فرموده امام باقر(ع)، در مقابل اهل سنت است ولی الآن اخباری ها این را دارند در مقابل خود شیعه به کار می برند.

استاد عباسی:

در مقابل خود شیعه به کار می برند، ایشان در جای دیگر می فرمایند در کتاب «رسائل اصولیه» صفحه 55 که مراد از رأی فتوا دادن بدون دلیل قطعی با سند صحیح است به دلیل این کلام امام باقر(ع) که فرمودند هر کس به رأی خود به مردم فتوا دهد ندانسته خدا را دینداری کرده است، بخاطر همین اصحاب قیاس و مانند أبوحنیفه و مدرسه او را اصحاب رأی توصیف می کنند، چرا؟ بخاطر اینکه مستند به رأی خالی است مستند به هیچ چیزی نیست، برگرفتۀ اصول و ضوابط او که حالا عرض می کنیم که اصلاً این اصول را چه کسانی آوردند و چه کسانی، البته توضیحات مختصر را در سیر برنامه عرض کردیم، ولی به صورت ویژه تر می خواهیم برویم سراغ علماء و این را در ادامه بحث مان حتماً به آن خواهیم پرداخت با توجه به طرح بحثی که محضر شما داشتیم که چه علمای آورده اند بحث علم اصول را و چگونه استنباط کرده اند و آیا کسانی که امروز اخباری ها دم از آنها می زنند به عنوان علمای اخباری، واقعاً بسیاری از اینها اخباری بودند؟ یا خیر اینها هم اصولی بودند اما بر گرفته از روایات؟ بله در یک دوره ای کلام هماره با ورایت بوده، در یک دوره ای بیان روایت زیادتر اتفاق می افتاده با توجه به نزدیکی عصر امام معصوم، یعنی کلام را هم حتی شما ببینید ما گاهی اوقات نسبت به سی سال قبل مان کلمات علماء را وقتی الآن پخش می کنند مثلاً کلیپ او را پخش می کنند می بینیم که بیان یک مقداری برای ما، اُنس با آن بیان نداریم یعنی نمی توانیم دقیقاً آن بیان را، زبان روز نیست زبانش با زبان ما متفاوت است، باز گاهی اوقات بعضی ها، و هر چه این مسئله فاصله بیشتری پیدا می شود از عصر امام معصوم، نیاز به این توضیح و نیاز به بیان این استنباط و آمدن سراغ کلمات افراد و زمانی که می خواهند استنباط بکنند مشخص تر و روشن تر می شود.

مجری:

من فکر می کنم استاد حالا در هفته های آینده و طبق روالی که برای مباحث تان دارید باید ما یکی دو برنامه را فکر می کنم اخصاص بدهید به این که مثلاً این اصول عملیه ی شیعهاز کدام روایات، مثل همان مثالی که هفته گذشته زدید راجع به اصل استصحاب که از روایات امام صادق(ع) راجع به وضو  نماز پرسیده بودند که «لا تنقض الیقین»، فکر می کنم هم باید آن برای بینندگان توضیح داده بشود که این اصول عملیه که می گوییم این فتوا به رأی مجتهد نیست فتوا به اصولی است که این اصول برگرفته از کلام معصوم است و در مقابل آن باید اصول عملیه ی اهل سنت هم گفته بشود مثل قیاس و اسحتسان که مثلاً مثل این روایت اصول کافی این را امام باقر(ع) در رد مکتب أبو حنیفه گفته اند و در رد قیاس و استحسانی که اهل سنت می کنند و آن فتوای به رأی را برای أبو حنیفه گفته اند، این طرف بعضی از آقایان می آیند جمله ای که برای مخالفین گفته شده را حواله می دهند بر می گردانند به خودمان.

استاد عباسی:

بله و یک نکته را هم به این اضافه بکنیم؛ ما مواردی را إن شاءالله ذکر خواهیم کرد از علمای که به اصل و اساس روایات دسترسی داشتند یعنی علمای تراز اول ما که خودشان صاحبان کتب اربعه و کتاب های اصلی بودند و در واقع نمی توانیم بگوییم آنها روایت را ندیده بودند یا اطلاع نداشتند که مواردی در آثار خود آنها وجود دارد این باز به عنوان مثال این چنینی که فتوای داده اند چون روایت اصلاً نبوده در آن موضوع و فتوای داده اند بر اساس مبانیی که در اختیارشان قرار گرفته یعنی روایت در آن موضوع نیست در واقع همان ضرورتی که اقتضا می کند اصلاً اصول عملیه باشد روایت مستقیم در آن باب وجود ندارد، از یک روایت یک اصلی برداشت کرده اند یک، دو از یک منابع عقلی قطعی مثل حالا مثالش را خواهیم زد که مثلاً اجتماع ضدین هست برداشت کرده اند چون دوتا مسئله پیش می آید یکی آیات و روایات هست که مبنای اصولی هست، یکی هم خود عقل هست آن هم نه عقلی که حالا یک اشکالی که دیدم فراوان بزرگواران مطرح کرده اند حالا کسانی که بیننده های مان بودند  به عنوان سؤال هم مطرح کرده اند این که اگر عقل باشد عقل این یک چیزی می گوید عقل آن یک چیزی می گوید همه عقل ها متفاوت است، نه این تعریف عقل کاملاً مشخص است یعنی عقل مستقلات عقلیه، آن مواردی که همه عقل ها بر سر آن اتفاق نظر دارند، نه این موارد اختلافی که به معنی عقل عرفی هست که آدم فکر می کند این کار هم درست است، این کار هم بد نیست، إن شاءالله این هم هست، اینها نه، آن عقل های قطعی مثل حالا اجتماع ضدین که مثالش را هم خواهم زد که کجا کدام یکی از فحول و مراجع و علمای تراز اول، نه مراجع معاصر، علمای تراز اول عصر نزدیک به غیبت امام معصوم آمده اند بر اساس آن فتوا داده اند و نظر داده اند.

مجری:

حالا راجع به آن مسئله هم همان علمای نسل او به اصطلاح یک سؤال دارم؛ توضیح تان راجع به این روایت و این روایتی که بیان کردید تمام شد؟

استاد عباسی:

بله

مجری:

استاد سؤال پرسیده بودند که مؤلفین کتب اربعه مثل شیخ طوسی، شیخ صدوق، مرحوم کلینی (رحمت الله علیهم اجمعین) اینها همه کتاب های که نوشته اند بر مبنای روایت بوده و بر طبق همان روایت ها هم عمل می کردند و پاسخ سائلین و کسانی هم که سؤال می پرسیدند بر مبنی روایت می دادند و آنجا اصول عملیه نبوده و فتوا به رأی نبوده، راجع به این اگر پاسخی دارید بفرمایید.

استاد عباسی:

این کلام را آمده اند مطرح کرده اند که صاحبان کتب اربعه همه آنها در واقع از بزرگان اخباری بخواهند باشند و کتاب ها بر اساس روایات باشد، به تبع اگر این کلام درست باشد این است که دسترسی به روایات داشتند و توانسته اند با روایات هر آنچه که لازم هست را بیان بکنند نمونه اش هم مطلبی که در رابطه با مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه مطرح کرده اند که جلسه قبل هم به آن اشاره کردیم که در مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه آن چیزی که وجود دارد در واقع روایات هست و ایشان یک کتابی را نوشته که مطرح می کنند که درخواست از ایشان شد و ایشان کتابی را نوشت مانند کتاب مَن لایَحضَرُهُ الطَّبیب که اگر چای فقیه نبود و دسترسی نبود اینها بخواهند به این کتاب استناد بکنند و استدلال بکنند.

پاسخ دادیم که اولاً جای که فقیه نیست از این کتاب قرار شد که استفاده بکنند اما با مراجعه به این کتاب ما می بینیم که جاهای متعددی یعنی در بخش های مختلف از این کتاب شیخ صدوق(اعلی الله مقامه الشریف) که صاحب این از کتب اربعه شیعه هست فتوای خودشان را مطرح کرده اند یا روایت نبوده در مَن لایَحضَرُهُ، در جای که روایت نبوده فتوای خودشان را مطرح کرده اند یعنی بدون اینکه استناد به روایتی باشد فتوای شان را بیان کرده اند و فتوا داده اند که ببینیم این اخباری بودن نیست یعنی اگر اخباری بود فقط باید ایشان روایت مطرح می کردند، نمونه من عرض بکنم؛ یک نمونه در کتاب «مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه».

مجری:

یک نمونه اش را بخواهید بفرمایید یعنی چند مورد هست.

استاد عباسی:

بله موارد متعدد هست حالا الآن اشاره به بعضی از موارد می کنم؛ باب کراهیة الوصیة إلی المرأة، ایشان یک بابی را آورده که مطرح کرده که، ورایت از امیرالمؤمنین هست

«المرأة لا یوصی إلیها لأنَّ الله عزَّوجلَّ یقول: و لا تؤتوا السفهاء أموالکم»

مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه، باب کراهیة الوصیة إلی المرأة

که به سفهاء اموال تان را نسپارید، به زن وصیت نکنید، بعد روایت از امیرالمؤمنین است که به زن وصیت نکنید با یک مطلبی، بعد روایت دوم را هم آورده در همین منظومه هست اما چه می گوید می گوید

«قال مصنف هذا الکتاب»

مصنف این کتاب ایجا فتوای ایشان هست، چون ایشان فقط روایت نقل کرده یک جا یک توضیح کوچکی داده در ذیل روایت آنجا دیگر نگفته «قال المصنف هذا الکتاب»، غالباً جایی که گفته

«قال مصنف هذا الکتاب رحمه الله إنما یعنی کراهة إختیار المرأة للوصیه فمن أوصی إلیها لزمها القیام علی ما تؤمر به و یوصی إلیها فیه إن شاء الله تعالی»

یعنی ایشان آمده دقیقاً نهی امام معصوم را دوتا روایت آورده در نهی امام معصوم ولی گفتند به معنای حرمت نیست به معنای کراهت است اگر کسی خواست وصیت را انجام بدهد به زن این لازم الإجرا خواهد بود، این یک مورد که این کراهت اصلاً مشخص نیست که ایشان بخواهد، چون موارد دیگر است که روایتی را در حرمت می آورند، روایتی را در جواز می آورند و جمع می کنند ولی اینجا از مواردی است که  ایشان هیچ روایتی وجود ندارد مبنی بر اینکه این روایت روایت است که جوازی هم وجود داشته باشد ولی خود ایشان مطلب را بردند روی جواز؛ مورد دیگر در کتاب

مجری:

شاید چون بقیه روایت ها مطلق است یعنی مطلق عمل به وصیت است، اینجا نهی از عمل به وصیت است که توسط زن بخواهد اجرا بشود اینجا کراهت آورده

استاد عباسی:

در رابطه با زن این روایتش خیلی روایت مستقیمی است ، یعنی باب روایت روایت خیلی مستقیم است اما در عین حال ما مورد دیگر ذکر می کنیم تا قصه روشن بشود، در صفحه 135، جلد4، روایتی را از امیرالمؤمنین آوردند و نقل کردند که

«من جدّد قبراً أو مثّل مثالاً فقد خرج من الإسلام»

اگر کسی قبری را تجدید کند یا تصویری را به تصویر بکشد از إسلام خارج شده

مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه، شیخ صدوق، ج4، ص135

این روایت از امیرالمؤمنین ظاهر روایت و ترجمه، ایشان می فرماید

«وختلف مشایخنا فی معنا هذا الخبر»

مشایخ ما در معنی این خبر با هم اختلاف کردند

یعنی آقایانی که می گویند که فقط روایت بخوانید مشایخ شیخ صدوق، این کتاب را هم ایشان می گویند برای مردم نوشتند دیگر، مشایخ شیخ صدوق در این روایت اختلاف کردند در معنی روایات، وقتی در معنی روایت اختلاف می کنند، اگر قرار است صرف روایت را برای مردم بخوانند خب همه صرف روایت را می خوانند که عمل کنند دیگر

مجری:

شیخ صدوق که تقریباً زمان غیبت صغری می شود دیگر درست است؟ مشایخ ایشان یعنی منظور چه می شود؟

استاد عباسی:

آورده ذکر کرده از اصحاب اجماع هستند

«قال محمد بن حسن الصفّار رحمه الله هو جدّد بالجیم لا غیر و کان شیخنا محمد بن حسن بن أحمد بن ولید یحکی  عنه أنه  قال لا یجوز تجدید القبر و لا تطیین جمیعه بعد مرور الأیام علیه و بعد ما طیّن فی الأول و لاکن إذا مات میّت و طیّن قبره  فجائز أن یرمّ سائر القبور من غیر أن یجدد»

این تجدید قبر و اینها به معنای اصل معنایش به معنای این است که قبری را نبش قبر بکنند، و ایشان با توضیحاتی که می دهند نبش قبر بکنند، بعد دو مرتبه آورده که

«و ذکر عن سعد بن عبدالله رحمه الله، أنه کان یقول إنّما هو من حدّد قبراً - یعین به من سنّم قبراً»

قبری را بپرستد بت قرار بدهد قبری را؛ باز

«ذکر عن أبی عبدالله البرقی أنه قال إنّما هو من جدث قبراً و تفسیر الجدث القبر فلا ندری ما عنی به و الذی أذهب إلیه أنه جدّد بالجیم»

باز می گوید ایشان را هم من اینطوری گفتم، گفتم «من جدث قبراً» ما نمی فهمیم، بعد نهایتاً می گوید

«معناه نبش قبراً لأن نبش قبراً فقد جدّد»

اگر کسی نبش قبر بکند که استخوان ها را دور بریزد یا آن جنازه را بگذارد کنار جنازه دیگر دفن بکند این را مقصود هست بعد شروع کردند توضیح خودشان در تا می رسد به اینجا، می گویند که، اقوال را نقل کردند می گویند

«و الذی أقوله فی قوله علیه السلام»

آن چیزی که من می گویم در رابطه با قول امام معصوم این است

«من مثّل مثالاً»

که آن بخش دوم روایت بود

«یعنی به أنّه من أبدع بدعة و دعا إلیها»

نه اینکه یک نفر اگر تمثالی درست بکند، نقاشی بکند، به معنای  اینکه یعنی بدعتی ایجاد بکند و دعوت بکند به این بدعت منظورم این است

«أو وضع دیناً»

یا یک دین جدیدی درست بکند این «خرج من الإسلام» است،

مجری:

چقدر متفاوت می شود استاد

استاد عباسی:

چقدر متفاوت می شود بله

«و قولی فی ذلک قول أئمتی علیهم السلام»

مشایخ هم آنها راگفتند ولی حرف من حرف اهل بیت علیهم السلام است؛ حالا سؤال جناب شیخ صدوق مشایخ شما گفتند آنها می خواستند حرف امام معصوم را بزنند دیگر، شما هم می خواهی حرف امام معصوم را بزنی؛ هواسش هست شیخ صدوق که من هم می خواهم همان حرف امام معصوم  را بزنم آنها هم همینطور بودند، نه این به معنای این است که آنها نمی خواهند حرف امام معصوم را بزنند منظورشان این است که  من چیزی که از حرف امام معصوم می فهمم و می گویم نظر معصومین این است ،چطور این را درست می کند و اصلاح می کند می گوید حالا

«فإن أصبت»    

اگر من درست می گویم بر خلاف نظر مشایخم، من دارم درست فتوا می دهم، چون فتوا است دیگر این صرف ترجمه روایت نیست، سه تا بزرگان مشایخ ایشان یک طور دیگر معنا کرده ایشان دارد یک طور دیگر معنای می کند

«فإن أصبت فمن الله  علی  ألسنتهم»

اگر من درام دقیقاً حرفی که معصومین می خواهند را می زنم این آن چیزی است که خدای متعال بر زبان آنها جاری کرده

«و إن أخطأت فمن عند نفسی»

 اگر اشتباه می کنم اشتباه از من شیخ صدوق است

چه می خواهیم برداشت کنیم از اینجا «و إن أخطأت فمن  عند نفسی» یعنی اینکه ایشان دارد بیان می کند که من دارم فتوا می دهم آخر قصه، اگر فتوا نیست صرف فهم روایت است که بشود اخباری گری دیگر «و إن أخطأت فمن  عند نفسی» ندارد دیگر، شما دارید روایت را توضیح می دهید برای مردم، بعد هم وقتی که دارد می گوید مشایخ ما در این قضیه اختلاف کردند، یعنی همان مسیرهایی که شما می گویید در رابطه با روایت اینها رفتند باز هم این روایت را نتوانستند درست معنا بکنند، نتوانستند به یک نظر مشترک برسند، آقا شما اینقدر اشکال می گیرید می گویید آقا ، مجتهدین چرا با همدیگر اختلاف نظر پیدا می کنند؟ بخاطر اینکه رأی و نظر شخصی خودشان را می خواهند بگویند، ولی اگر برویم سراغ راویان احادیث کسی که محدث باشد، روایت را می گوید ترجمه هم می کند شما هم می فهمی، من روایت را خواندم ترجمه هم کردم بینندگان عزیز خودشان فتوا برداشت بکنند، نظر فقهی برداشت بکنند، شیخ صدوق می گوید سه تا از اساتید من از بزرگان دین که اینها از اصحاب اجماع هستند یعنی هر روایتی نقل می کنند اینها روایات شان مورد تأیید و پذیرش است اینها اختلاف کردند پس می خواستند فتوا بدهند که  اختلاف کردند چون به قول شما اگر روایت بود که اختلاف نمی کردند و خود ایشان هم می گوید من هم که درام این کار را انجام می دهم ، من هم این مسئله را رقم می زنم، یعنی من هم اگر خطا کردم «فمن عن نفسی» چرا؟ بخاطر اینکه این صرف نقل روایت نیست، فتوایی است که شیخ صدوق دارد بیان می کند این یک مورد از این موارد باز موارد دیگر هست، یک مطلب دیگری باز ایشان دکر کرده در صفحه 191، جلد1، می گوید

«فی رسالة أبی رضی الله عنه إلیَّ»

مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه، شیخ صدوق، ج1، ص191

چون یک روایت از امام صادق(ع) نقل کرد

«عن المکان یکون فیه الغبا فأنفخه إذا أردت السجود فقال لا بأس»

حالت خاک و غبار گرفته در جایی که می خواهم سجده بکنم و قتی می خواهم اراده سجده بکنم آیا جایز است سجده بکنم حضرت فرمودند اشکال ندارد

ایشان در ادامه می گوید:

«و فی رسالة أبی – رضی الله عنه – إلیَّ»

پدرم نامه ای نوشته به من

در نامه پدرم می گوید:

«و لا تنفخ فی موضع سجودک»

در محل سجده ات فوت نکن

«فإذا أردت النفخ فلیکن قبل دخولک فی الصلاة»

روایت امام معصوم می گوید اشکالی ندارد، ایشان می گوید پدر من در نامه ای که به من نوشت به من اینطوری گفت، حالا در جاهای دیگر هم گفته که پدر من مطالبی که گفته اینها درست است نمی دانم صحیح است، اینها فتاوای کلمات خوبی هست و باید انجام بشود، بلافاصله بعد از این روایت این را می آورد و ما دیگر روایت دیگری نداریم یعنی چه؟ امام معصوم گفت اشکالی ندارد، می گوید پدر من گفته که:

«و لا تنفخ فی موضع سجودک»

این یک مورد.

مجری:

اگر می خواهید این کار را بکنی قبل از صلاة انجام بدهید.

استاد عباسی:

باز روایت از امام صادق(ع) است

«إنما یکره ذلک خشیة أن یؤذی من إلی جانبه»

دوست ندارم این اتفاق رقم بخورد بخاطر اینکه ممکن کسی که کنارت ایستاده اذیت بشود، یعنی اینکه فوت می کنید شما می ریزد روی او اذیت می شود، این روایت بعدی از امام صادق(ع).

باز می گوید: مکروه است

«أن یمسح الرَّجل التراب عن جنهته و هو فی الصلاة، و یکره أن یترکه بعد ما  صلّی فإن مسح التراب من جبهته و هو فی الصلاة فلا سیء علیه لورود الرُّحصة فیه»

آنجا اجازه داده شد این کار را نکنید اما مکروه است که

 «یمسح الرَّجل التراب عن جنهته و هو فی الصلاة»

که خاک را از روی صورتش پاک بکند در حالی که در نماز هستید

خب این معنای روایت است، یعنی حضرت فرمودند یک جمله نقل شده «إنما یکره ذلک خشیة أن یؤذی

من إلی جانبه» می ترسند که نفر کناری اذیت بشود، اینکه ایشان فتوای

«و یکره أن یمسح الرجال التراب عن جبتهة و هو فی الصلاة»

در حالی که در نماز خاک را از روی پیشانی اش بردارد 

رفت به سجده مهر بود و خاک بود خاک آلود بود پیشانی اش خاکی بود این را بردارد با این روایت چه سازگاری دارد مگر اینکه ایشان استنباط کرده باشد که اگر کسی دست به پیشانی می کشد این خاک را پاک می کند ممکن است که این خاک روی نفر کنار دستی اش، که مثلاً در نماز اگر کنار دستش ایستاده باشد روی آن بریزد و این موجب ایضاء او بشود، خب برداشت کراهت از این جریان به معنای اینکه حضرت فرمود:

«إنّما یکره ذلک خشیة أن یؤذی من إلی جانبه»

و آن وقت کراهت کامل بگوییم که اگر در نماز کسی آمد و خاک را از روی پیشانی برداشت در حالی که روایت بالا اگر این روایت از امام صادق(ع) همان روایت و یا در فضای آن روایت باشد، آن برای موضع سجده است اما ایشان کراهتی که ذکر کرده اند مر بوط به مسح کردن پیشانی زمانی که خاک آلوده شده باشد که دیگر این موضع سجده نیست به معنای که محل سجده، بله بگوییم این موضع سجده این هم موضع سجده این را پاک کردیم ولی کنار دستی اذیت شد یا نشد؟ کنار دستی وجود دارد یا ندارد؟ کراهت دیگر کراهت مطلق است در حالی که روایت گفت اگر کنار دستی اذیت شد ولی ایشان چه فتوای دارد می دهد؟

مجری:

کراهت مطلق

استاد عباسی:

گفته که من می گویم مکروه است، فتوای خودش را گفته و روایت با فتوا، الآن ما بخواهیم از شیخ صدوق قبول بکنیم چطوری باید قبول کنیم؟ من یک آدم عادی رفته ام محضر شیخ صدوق هزار و چهار صد سال هم فاصله نداریم نزدیک عصر معصومین هستیم صاحب کتب اربعه است، من به ایشان می گویم الآن این فتوای که شما داده اید با آن روایت و من اگر اطمینان پیدا نکردم چیکار کنم؟ به اینها باشد می گویند شیخ صدوق را هم بگذار کنار برو دو باره سراغ...

مجری:

یعنی یک بحثی بود و آن بحثی که در فضای مجازی بود که علمای نسل اول یا همان زمان ائمه معصومین یا مثلاً غیبت صغرا و علمای همان غیبت صغرا و بعد از غیبت صغرا اینها همه کتبی که نوشته اند کتب روایی بوده و وقتی کتب روایی نوشته اند یعنی نیاز جامعه مؤمنین هم با همان کتب روایی بر طرف می شده و استدلال شان این بود که پس آن مواحتیاج به اصول عملیه و فتوای علماء نبوده، شما الآن با این بیانی که داشتید نشان دادید که در کتاب مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه که یکی از کتب اربعه هست و مؤلفش هم شیخ صدوق هست و هم عصر غیبت صغرا است در آن کتاب هم شیخ صدوق آمده فتوا داده بعضی جاها که روایت نداشتیم البته باز آقایان می توانند بگویند که ما اینجا به فتوای شیخ صدوق عمل نمی کنیم جای که روایت فقط هست ما فقط به روایت عمل می کنیم.

استاد عباسی:

من می گویم یک سؤال ما را باید جواب بدهند که چرا شیخ صدوق که اینهمه دسترسی به روایات داشته خودش کتاب روایی نوشته چرا سراغ فتوا رفته؟ اگر نیازی نبود اگر ما نیاز به فتوا نداریم با روایت کفایت می کند چرا آن کسی که خودش این روایات را نقل کرده از معصوین، خودش برای ما به یادگار گذاشته این کتاب را، مثل که شما بگویید نه ایشان گفته که گفته ما کاری به کارش نداریم ایشان اشتباه کرده.

مجری:

خودتان فرمودید مثلاً شیخ طوسی که دو کتاب از کتب اربعه مطعلق به ایشان است، ایشان مثلاً کتاب اصولی هم دارند ولی در طبقه بندی علماء شیخ صدوق را تقریباً اخباری محسوب می کنند.

استاد عباسی:

بله در طبقه علماء

مجری:

یعنی با وجود این طبقه بندی باز هم ایشان فتاوای دارند.

استاد عباسی:

فتاوای دارد در کتاب شان، هم فتوای بدون استناد شرعی بودن اینکه یعنی در واقع روایت مستقیم برایش وجود داشته باشد یعنی از اصول استفاده کرده اند و هم اینکه مواردی دارند که همانطور که عرض کردیم اختلافاتی وجود داشته و در این اختلافات ورود پیدا کرده اند فتوا داده اند و نظر داده اند.

مجری:

حالا راجع به این بحث من یک سؤالی هم دارم اما قبل از آن عرض کنم خدمت بینندگان عزیز و محترم؛ ما از هفته گذشته هم یک کلیپی بود راجع به یکی از همین آقایانی که مخالف بحث اجتهاد و تقلید هستند، آن از هفته گذشته ماند من اگر سؤالم را مطرح می کردم می ترسیدم که بماند دوباره برای هفته بعد، آن کلیپ را ببینیم بعد از آن کلیپ پاسخ استاد و کارشناس محترم برنامه را هم ببینیم اگرفرصت داشتیم من سؤالی که مربوط به این بحث هست را خدمت استاد مطرح می کنم.

کلیپ:

و کسی که قائل به این بشود یا منکر به این بشود اینطوری نیست که او نزد ما کافر باشد، من همین کسانی که قائل به مرجعیت هستند قائل به تقلید هستند من قداست آنها را قبول دارم مثلاً مانند مقدس اردبیلی، حالا شاید من نمی دانم قائل به اجتهاد و تقلید بوده یا نبوده حالا فرض بکنیم قائل به اجتهاد بوده، دستش را هم می بوسیم تکریم هم می کنیم نهایت توقیر هم می کنیم و مثل خیلی کسانی سید أبوالحسن اصفهانی مثلاً مرجع تقلید بود بزرگ بود و عظیم بود و چه کسی است که ایشان را تکریم نکند و تعظیم نکند و ما این را نمی گوییم کسی که مرجع شده یا قائل به اجتهاد و تقلید شده او حتماً فاسد و فاجر است، من چند مرتبه گفتم و بیان کردم که این کسانی که این حرف را گفته اند اینها از روی تأویل باطل استدلال باطل قائل به این مسئله شده اند این تأویل شان را و این استدلال شان را ما قبول نداریم اینها دلیل مذهبی را دلیل دینی را اشتباه فهمیده اند غلط استنتاج کرده اند یک مسائلی را درست نفهمیده اند و إلا نه اینها فاسق بودند نه فاجر بودند نه من معلون بودند.

آنچه که واجب هست اتباع کلام اهل بیت(ع) است غیر کلام اهل بیت(ع) مبرءالذمه نیست قوم بی دین قوم منحرف، فتوای این جماعت خلاف نصوص متواتر است خلاف آیات قرآنکریم است، غیر از حجیت کلام معصوم واجب الاتباع بودن که وظیفه هر مکلف است که پیدا بکند به قدر توانش پیدا بکند که رسول الله(ص) چه فرموده اند، غیر از این است؟ غیر از این است عزیزان من؟ بالبداعه شما به آن کدام فاسق فاجر بگویید که حدیث رسول الله(ص) مبرءالذمه نیست، شما به من بگویید کدام فاسق فاجر این کلام را می گویند؟ مجتهدین مبرءالذمه نیست می گویند.

اینها حرف های پیش پا افتاده زیاد گفته اند مجتهدین و علماء کسانی که بله به غیر از کلام اهل بیت(ع) چیزهای دیگر را مصدر علم قرار داده اند منبع علم قرار داده اند، اینها حرف های پیش پا افتاده زیاد گفته اند ناقص است  در فهم این روایات و حدیث، در همین چند شب این چند روایت را که ما نشان دادیم بینندگان عزیز این افتضاح است اصلاً این اعلام طائفه هستند اینها درست است یا؟ این قدر از شهرت، این قدر مشهور، این قدر اینها مال امام(ع) را جمع کردند، اینقدر مردم دست اینها را بوسیدند که اینها علم اینها، اینها اعلم هستند، شما دیدید بینندگان عزیز که اینها چطور راجل هستند چطور ضعیف هستند.

مجری:

استاد خیلی متناقض بود حالا من می خواهم که شما توضیح کامل را بفرمایید.

استاد عباسی:

یکی از ادعاهای ایشان و خیلی از این آقایانی که به اصطلاح مخالفت و دشمنی با جریان مرجعیت و اجتهاد و تقلید دارند حرف شان این هست که اینها را ما آدم های خوبی می دانیم مجتهدین را افراد صحیحی می دانیم، فقط اینها اشتباه کرده اند و به اشتباه رفته اند نه ما تکفیرشان می کنیم نه فاسق و فاجر، خطاب فسق و فجور نسبت به اینها می دهیم و نه دشمنی با اینها می کنیم، ما فقط می گوییم این شیوه اینها درست نیست، این ادعای اینها، ولی در عمل می آیند شروع می کنند بد و بیراه گفتن، شروع می کنند تفسیق کردن و فاسق و فاجر و نمی دانم بی دین و اینها نسبت دادن به علماء، نه این مدل ایشان باشد مدل خیلی از این آقایان هست که دشمنی می کنند و عداوت به خرج می دهند کلمات خیلی زشت، ما کلمات مربوط به موضوع اجتهاد و تقلید و إلا دیگر می روند وارد صحبت در رابطه با مراجع که می شوند شخص مراجع که می شوند که دیگر حتی به مرحله لعن که ایشان می گوید بر خلاف نصوص، در نصوص هست که مثلاً کسی که شیعه هست لعن نباید بشود با او برخورد اینچنینی نباید بشود با او صحبت بشود، راحت لعن می کنند، راحت ناسزا می گویند، راحت دشنام می دهند، یکی از چیزهای هم که ما حاظر به مناظره با ایشان نیستیم همین که اهل دشنام دادن، اهل فحاشی کردن، که حالا ما نیاوردیم این را که از لعن نسبت به مراجع معاصر ما و مراجع گذشته دارد تا هتک حرمت و توهین های بسیار بسیار رکیک از علماء، حالا اینجا در یک بخشی از کلیپ می گوید که نه ما اینها را مقدس بودن اینها را ما قبول داریم، خوب بودن این ها را ما قبول داریم، اهل علم بودن اینها را قبول داریم، اما در عمل به اینها که می رسد شروع می کند جای که عصبانی می شود جای که آنجا شروع می کند بد و بیراه گفتن فُحش و ناسزا گفتن و سؤال ما واقعاً همین هست که اگر اینها قرار هست که اینطوری رمی بشوند این مراجع این علماء این شخصیت ها اینطوری بشوند جایگزین شما برای اینها چه کسی هست؟ جایگزین شما چه کسی است؟ جایگزین شما خودت هستی؟ که خودت 20 سال لباس اهل علم پوشیده بودی بعد آمدی گفتی من اشتباه کردم اصلاً این لباس حجیت ندارد باید عوض بکنم.

مجری:

باز هم یعنی حرف های که زدند ایشان به نظر من حاشیه ای بود یعنی فنی و علمی نبود اینکه ما اینها را مقدس می دانیم علماء را ولی خب فحش شان نمی دهیم لعن شان نمی کنیم که می فرمایید بعداً این کار را کرده اند بنده هم نمونه هایش را دیده ام مفصل، بعد آنجای که می گویند علماء تفسیر به رأی می کنند و عمل به رأی می کنند دلیلی بر آن ارائه نمی کنند.

استاد عباسی:

حالا دلیل در بعضی از جاها آمده این آقا مثلاً دلیل بیان کرده اند اما واقعاً وقتی ما دلیل هایش را هم بررسی می کنیم که حالا بررسی خواهیم کرد جلسات گذشته بررسی کردیم باز هم از ایشان و امثال ایشان افراد دیگر بررسی خواهیم کرد که دقیقاً برای بینندگان عزیز ما روشن بشود که اینها وقتی حرف از دلیل بر ضد مرجعیت و  اصول فقهی که اصول فقهی راجح شیعه هست می زنند منظورشان چه هست.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر،تماس داریم جناب آقای چیا از کرمانشاه سلام علیکم بفرمایید

بیننده:

سلام علیکم خسته نباشد، ببخشید من یک سؤال دارم قبل از اینکه شروع کنم از شما إذن می خواهم صحبت هایم را کامل بکنم شاید یک دقیق دو دقیقه طول بکشد بعد در خدمت تان هستم.

سؤالم این است؛ چرا شیعه و عقاید شیعه در قرآن جای ندارد؟ یعنی ما نمی توانیم عزاداری را از قرآن اثبات کنیم، زیارات را همچنین، توسل، امامت، ولایت و خیلی چیزهای دیگر که شیعه با آنها برجسته شده، چرا همچین چیزهای را ما نمی توانیم از قرآن اثبات کنیم؟

مجری:

عرض می کنند کارشناس محترم برنامه پاسخ شما را می دهند، خیلی ممنون که تماس گرفتید. جناب آقای حسین ادهم از سمنان سلام علیکم بفرمایید

بیننده:

سلام علیکم خسته نباشید، بنده یک سؤالی داشتم؛ به جای اینکه از آقای الله یاری شما کلیپ بگیرید جوابش را بدهید، به نظر من هر دو که ادعای شیعه بودن دارید، به نظر بنده حقیر یک وقتی را تعیین بکنید مناظره بکنید تا برای مردم همه چیز روشن بشود یا ایشان می گوید من غلط کردم یا اینکه به هر حال دیگر حقیقت معلوم می شود، شما مجبور نباشید که بروید کلیپ از ایشان تقطیع بکنید و بیاورید اینجا جواب شان را بدهید، یک مناظره علمی حالا مؤدبانه با اینکه من می دانم ایشان ادب ندارند ولی اگر این بستر فراهم بشود به نظر من خیلی بهتر است. ممنون از شما.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر،جناب آقای عباسی سؤال آقای چیا از کرمانشاه؛ عزاداری، زیارت، امامت، ولایت، اینها در قرآن نیست و جزو عقاید شیعه هست.

استاد عباسی:

من تشکر می کنم از بینندگان عزیز مان بزرگوارانی که تماس گرفتند.من نسبت به ایشان عرض بکنم که اتفاقاً ما عرض می کنیم که عقائد شیعه در قرآنکریم موجود هست، قبل از اینکه بگویم کدام عقاید شیعه در قرآن به عنوان مثال بگویم که موجود است این را عرض بکنم که ما قرآنکریم به علاوه سنت پیامبر را حجت می دانیم و ملاک عمل می دانیم و سنت اهل بیت(ع)، یعنی اینطور نیست که قرار است همه مطالب در قرآن باشد چه رفتاری در اعمال و احکام، چه در رابطه با اعتقادات، مثلاً در رابطه با اعمال آیا بقیه مسلمان ها و شیعه می توانند از قرآن تعداد رکعات نماز را بگویند؟ خیر تعداد رکعات نیامده، کلیات معارف آمده و ما استفاده می کنیم اما آن چیزهای که ایشان به عنوان مثال گفتند در قرآنکریم نیست؛ بزرگوار مراجعه بفرمایند و بینندگان عزیز مان به سوره حضرت یوسف آیات مثل آیه 84 جای که حضرت یعقوب بر فرزندی که زنده و در قید حیات بود ولی او را نمی دید آنقدر اندوهگین شد که

«قَالَ یَأَسَفَى‏ عَلَى‏ یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ‏»

سوره مبارکه یوسف، آیه 84

خیلی بردبار بود خیلی کظم غیظ می کرد خیلی ناراحتی را فرو خورد اما آنقدر گریه کرد که

«وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ»

چشم های او از حالت گریه از شدت گریه سفید شد چشم هایش کور شد، اگر برای یوسفی که او را نمی بیند می شود آنقدر در گریه کند که چشم های او نابینا شود و خدا می گوید اتفاقاً این گریه گریه ای است که کظم غیظ است و صبری هست «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ» خدای متعال مدح می کند حضرت یعقوب را می گوید چقدر خوب صبر کرد در برابر این مصیبت، حالا اگر ما برای أبا عبدالله الحسین(ع) که آنگونه به شهادت رسیدند و از اولیای الهی بودند با آن ویژگی ها به شهادت رسیدند حالا اگر گریه کنیم که چشم های مان هم سفید نشود فکر نمی کنم یک نفر را پیدا کنید در گریه سید الشهداء از مؤمنینی که گریه کرده اند چشم هایش سفید شده باشد مثل حضرت یعقوب، بنابر این ما اقتدای به حضرت یعقوبی که در قرآن می گوید:«فَصَبْرٌ جَمِيلٌ» به او اقتدا کردیم.

می گویند در رابطه با امامت آیه نیست؛ حضرت إبرهیم وقتی که در آیه 124 سوره بقره مراجعه بکیند این امامت عامه اصل امامت، آیه 124 سوره بقره

«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ»

ابتلاع پیدا کرد إبرهیم به کلمات و توانست از این امتحان سر بلند بیرون بیاید، بعد خدای متعال گفت:

«قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً»

ما تو را برای مردم امام قرار دادیم

پس امامت را امام را خدا باید قرار بدهد

«وَ مِنْ ذُرِّیَّتی»

گفت از ذریۀ من

«لایَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ»

عهدی از ظالمین، عهد من به ستمکارن نمی رسد، امامت را خدا باید قرار برهد، باید آن کس که امام می شود ستمکار نباشد، خدا

«إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ»

که حالا جاهای مختلف دارد

«اني جاعل في الأرض خليفة»

سوره مبارکه بقره، آیه 124

مجری:

از ذریه حضرت إبراهیم باشد

استاد عباسی:

و این نباید از ستکاران باشد، این هم در رابطه با امامت.امامت خاصه هم می خواهند آیه 55 سوره مائده آیه ولایت هست، آیه 67 سوره مائده آیه ابلاغ هست در غدیر نازل شده  شرح نزول را ببینند.

مجری:

آیه که زیاد هستند من تعجب می کنم که می گویند نداریم

استاد عباسی:

فراون هست، در رابطه با عزاداری می خواهید داریم، در رابطه با علم غیب می خواهید داریم، در رابطه با شفاعت طلبی می خواهید داریم، در رابطه با توسل می خواهید آیه 35 سوره مائده آیه وسیله هست

«وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ»

آیه 64 سوره سوره نسا، ببینید فراوان ما آیات داریم ضمن اینکه ما قرآنی به معنای اینکه بگوییم فقد قرآن، این را هم شیعه رد می کند هم حتی اهل سنت، چرا؟ بخاطر اینکه آن قرآنکریمی که این آیات را آورده آیارت فراوان آورده نسبت به پیغمبر

«لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»

یعنی اینکه پیامبر باید تبیین بکند، قرآن با تبیین پیامبر و اهل بیت مورد قبول و پذیریش است و إلا گمراهی می شود موجب گمراهی می شود موجب ذلالت می شود همانطوری که می گوید:

«هدي و رحمة للعالمين»

«هُديً وَ رَحْمَةٌ لِلنَّاسِ»

موارد این چنینی می گوید، از آن طرف هم می گوید

«وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً»

ظالمین بهرۀشان از قرآن چیزی جز خسارت نخواهد بود

مجری:

پاسخ سؤال آقای ادهم از سمنان را من عرض می کنم، یک تماس دیگر بگیریم جناب آقای امین از تهران

سلام علیکم بفرمایید.

بیننده:

سلام خسته نباشید، حاج آقای وقتی مخالف های تان زنگ می زنند لطفاً بگذارید حرف شان تمام بشود تماس را قطع نکنید هفته پیش تماس ما را قطع کردید.

استاد  عباسی:

حالا امروز بفرمایید کلام تان را کامل بکنید ما خدمت شما هستیم، هفته پیش هم قطع نکردند صحبت شما تمام شد پاسخ هم دادیم زمان کم بود حالا بفرمایید.

بیننده:

اول در مورد آقای الله یاری؛ این آقای الله یاری دست پرورده خودشان است در حوزه عملیه قم درس خوانده از ماست که بر ماست مال خودتان است؛ نکته دوم، حاج آقا من هفته پیش از شما پرسیدم یکی از بینندگان پیام داده بود ام فروه با ابوبکر صدیق چه نسبتی دارد شم صراحتاً گفتید هیچ نسبتی ندارد درست است؟ شما گفتید ام فروه با ابوبکر صدیق هیچ نسبتی ندارد درست است یا نه؟

مجری:

نه شما سؤال تان را برعکس پرسیدید اشتباه پرسیدید و نسبت را جا به جا پرسیدید که آقای عباسی هم خنده کردند

بیننده:

مجری پرسید پیام خواند حاج آقا گفت هیچ نسبتی ندارد، بعد من را اینقدر هول کردی من اشتباه پرسیدم، اجازه بده اول مجری

مجری:

خودتان هول شدید ما کاری نکردیم، عرض کردم سؤال را اشتباه پرسیدید حاج آقا فرمودند که شما سؤال را دارید اشتباه می پرسید و بعد شما قطع کردید گفتید پریدید تو حرف من

بیننده:

مجری از شما پرسید شما گفتید نسبت ندارد درست است یا نه؟

استاد عباسی:

آقای امین آقا اگر من الآن جواب بدهم وارد حرف شما شدم یا نشدم تکلیف من را روشن کن، الآن باز هفته آینده می آیی می گویی شما پریدید وسط حرف من الآن

بیننده:

آقا گوش کن مجری پیام خواند حاج آقا گفت هیچ نستبتی ندارد، آقای حاج آقا مجری از شما چه پرسید، مجری پرسید، یک از بیننده ها پیام داده بود خلیفه اول با امام جعفر صادق نسبت دارد ، حاج آقا به صراحتاً گفت نه من برنامه را روی فلش ریختم  فردا می گذارم فضای مجازی  من می گویم این آقای روستایی دروغ می گوید

استاد عباسی:

آقای امین آقا گوش بده

مجری:

آقای امین آقا این سؤالتان را پرسیدید دیگر، الآن ببینید اینطوری بحث می کنید  فرصت برنامه تمام می شد بعد می گویید نپرسیدیم، سؤالتان از استاد ایناست که امام صادق با خلیف اول نسبت دارد یا نه ، خب این سؤالتان تمام شد سؤال دیگر هم دارید؟

بیننده:

نه جواب بدهید دارد یا ندارد؟

مجری:

جواب می دهند خدمت تان سؤال دیگر دارید یا ندارید؟

بیننده:

نخیر ولی من آن را روی فلش ریختم ظبط کردم می گذارن فضای مجازی  و می گویم هم شما دروغ می گویید هم حاج آقای روستایی دروغ می گوید

مجری:

آقای آقا امین سؤال دیگر دارید یا ندارید خیلی خب این سؤال شما را آقای  استاد عباسی جواب می دهند.

استاد عباسی:

شما همین الآن اسم من را هم حتی دارید اشتباه می گویید، شما می گویی من می خواهم بگویم آقای روستایی دروغ می گوید روستایی یک استاد دیگر هست.

مجری:

این سؤال شما را حاج آقای عباسی جواب می دهند خیلی ممنون که تماس گرفتید، حاج آقا قبل از اینکه سؤال دوم شان که نسبت امام صادق با خلیفه اول بود راجع به اللهیاری گفتید، آقای اللهیاری همین الآن با همه نقدهایی که ما به ایشان درایم و اصلاً تأییدشان نمی کنیم جناب آقای آقا امین تنها اشکالی که به ایشان وارد است حرف هایی که می زنند در یک استودیویی در منزل خودشان جایی نشستند دارند صحبت می کنند ایشان را می فرمایید که از ماست که بر ماست یعنی حاصل حوزه شیعه می دانید ایشان را، نهایتاً یک جایی نشستند دارند نظرات خودشان را می گویند ،ما هم خیلی به ایشان انتقاد داریم و اصلاً از ایشان دفاع نمی کنیم، حوزه اهل سنت که از این دست گل ها بسیار دارد آقای ریگی را مشاهده بکندی چقدر جنایت کردند در ایران حاصل حوزه علمیه اهل سنت است القائده طالبان اصلاً در این زمینه به صلاح شما به عنوان یک برادر اهل سنت نیست که بخواهید مثلاً آقای اللهیاری را دسته گل بگویید، یک نگاهی به جنایت های قضیه تاسوکی و نمی دانم کشت و کشتارها و انفجار مسجد امیرالمؤمنین زاهدان و آن فجایعی که ریگی به بار آورد و دیگر دانش آموختگان حوزه اهل سنت اگر بیاندازید اصلاً همچین حرفی را در این شبکه نمی زنید؛ آقای امین آقا پرسیدند که آقای اللهیاری اینطوری گفتند من ایشان را  پاسخ دادم قبل از اینکه حاج آقا پاسخ سؤال آقا امین را هم بدهند راجع به آقای ادهم هم قبل از تماس جناب آقای ادهم از سمنان فرمودندایشان در مناظره هم به مراجع هم به علما فحاشی می کنند لعن کردند و شرایط مناظره الآن نیست اگر شرایط مناظره با ایشان فراهم بوشد حتماً شبکه استقبال می کند ولی ایشان قطعاً پیش شرط های شبکه برای مناظره را قبول نمی کنند؛ حاج آقا سؤال آقا امین را بپرسید که نگویند پاسخ ندادید.

استاد عباسی:

بله نسبت به سؤال آقا امین خب هفته گذشته مطرح کردند من نمی دانم ما گر حرفی بزنیم در میان کلام ایشان می گوید آقا حرف زدید اجازه ندارید صحبت کنید، اگر ما صحبت نکنیم هم خب می گویند شما جواب ندادید، ببینید در رابطه با ام فروه صحبتی که  مطرح کردند یک قول این است که ام فروه ارتباطی به ابوبکر نداشته باشد و از نوادگان ابوبکر نباشد که این سند هم دارد؛ اما قول رایج این است که ام فروه از نوادگان محمد بن ابی بکر است از نسل محمد بن ابی بکر است از این جهت می شود از نسل محمد بن ابی بکر از حیص مادر یکی از نوادگان هست، خب یک شخصیت یک بانوی بسیار مکرمه مجلله اینچنینی محمد بن ابی بکر در خانه امیرالمؤمنین بزرگ شد در کودکی ابوبکر از دنیا رفت أسماء بنت امیس که نزد اهل بیت از جایگاه بالایی برخوردار هست همسر امیرالمؤمنین شد و محمد بن ابی بکر ربیبه امیرالمؤمنین شد و در خانه امیرالمؤمنین بزرگ شد و شخصیت بسیار والایی هست و طرفدار امیرالمؤمنین هست، از شیعیان امیرالمؤمنین، و قائل به  ولایت و امامت امیرالمؤمنین، لذا این یک نکته، اگر آن قول را بگوییم که من خودم قائل به آن هستم که  آن از شخصیت دیگری هست و  از نسل ایشان نیست، اما نظر رایج الآن بر این هست که ، آنچه در تاریخ آمده ام فروه باشد و ام فروه از نسل محمد بن ابی بکر باشد

مجری:

ولی روایت از این طرف هم داریم که نفی کننده این باشد

استاد عباسی:

بله روایت از این طرف هم داریم که نفی کننده این باشد، و نکته دیگر اینکه  امام صادق(ع) فرمودند که

«ولایتی من علی بن ابی طالب أحب إلیّ من ولادتی منه»

اینکه من فرزند امیرالمؤمنین هستم این افتخارش خیلی کمتر از این است که من شیعه امیرالمؤمنین هستم، و ولایت و مودت امیرالمؤمنین را دارم، لذا اگر هر کسی ولایت امیرالمؤمنین را دارد و جزو موالیان امیرالمؤمنین است این ارزشمند است، لذا ولادت به تنهایی ما مگر در فرزندان اهل بیت امام زاده هایی نداشتیم که این امام زاده ها گمراه شدند منحرف شدند و یک عده ای را به گمراهی بردند مگر به ما گفتند هر کسی امام زاده بود إلّا و لابد اگر فرزندان اهل بیت بود این مورد اطمینان  و وثوق هست؟ نخیر اینگونه نیست و این نکته، نکته مهمی هست که ولایت امیرالمؤمنین اولویت دارد بر همه اینها و این هم اگر بوده از نسل محمد بن ابی بکری که  آنگونه در خانه امیرالمؤمنین و اسمائی که همسر امیرالمؤمنین شده و در خانه امیرالمؤمنین بزرگ شده.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر از توضیح استاد محترم، یک توضیحی هم عرض کنم راجع به این جنجالی که آقا امین عرض کردند، پرسیدند که آیا ام فروه از نوادگان امام صادق هست؟ که استاد خندیدند و گفتند که نه ، بعدش هم که تماس قطع شد گفتند که شما سؤال را دارید اشتباه می پرسید من جوابت رامی دهم با همه اینکه سؤالت اشتباه هست، ولی باز هم فرصت نشد آن نکته ای که گفتند این بود که ام فروه را می خواستند ایشان ثابت بکنند که از نوادگان ابوبکر هستند و امام صادق مثلاً نسل آقای ابو بکر هستند، ولی خب سؤال ایشان را اشتباه گفتند و ما خندیدیم به سؤال اشتباه؛ جناب آقای هاشمی از قم بفرمایید.

بیننده:

سلام عرض می کنم خدمت استاد گرامی مجری محترم و سایر بینندگان؛ من با توجه به اینکه وقت کم هست سریع می روم سر اصل مطلب، استاد شما فرمودید که شیخ صدوق فتوا دادند در  چند جا در کتاب «من لا یحضر» این عبارت بحار الأنوار را شما توجه بفرمایید جلد 10، صفحه 405، می گوید که من حرف های شیخ صدوق را می آورم چرا؟

«انّما أوردناه‏ لكونه‏ من‏ عظماء القدماء التابعين‏ لآثار الائمة النجباء عليهم السّلام الذين لا يتّبعون الآراء و الأهواء و لذا ينزل أكثر أصحابنا كلامه و كلام أبيه (رضي اللّه عنهما) منزلة النصّ المنقول و الخبر المأثور»

بحار الأنوار، مجلسی، ج10، ص405

یک جای دیگر من در آثار پدر شیخ مجلسی خوانده بودیم که اصلاً ایشان اهل فتوا نیست فتوایی هم که ایشان می زند نص کلام معصوم است، این دوتا را شما جواب بدهید یک، دوماً که من هفته قبلی هم یک سؤال پرسیده بودم  که مقدمت مرعات القول ایشان گفته تمام روایات کافی در صدورش از معصوم شکی نداریم بررسی رجالی فقط برای تخییر و ترجیه بین اخبار معارض است

استاد عباسی:

بله بله کلام شما در این رابطه درست بود  مطلبی که فرمودید در آن رابطه درست بود که  ایشان می گوید ما همه رویات را قبول داریم اما در رابطه باترجیح بین اینها از خود این هم باز دو مرتبه می شود بررسی روایات در رابطه با استدلال، ولی آن کلام شما درست بود در  مقدمه مرعات القول آن گونه هست.

بیننده:

بله خب این کلام شیخ صدوق هم که مثل نص خبر است این را هم بی زحمت جواب بدهید.

استاد عباسی:

خب مثل نص خبر، ببینید من موارد را عرض کردم، باز هم از این موارد هست بله چون در فضای روایت اهل بیت هست این همان می شود مجتهدی که  دارد «عن علمٍ» فتوا می دهد، چون در فضای روایات معصومین هست، وقتی که روایات دیگر را دیده آنجایی که روایت نیست بر مبنای آن دارد فتوا می دهد، آنجایی که روایت چیز دیگری است مثلاً إلّا و لابد حرمت است حتی اگر دلیلی بر اینکه این تبدیل به کراهت بشود نداریم ، یا جاهایی در رابطه با مقدمه واجب از طریق مقدمه واجب، لذا این مثل کلام معصوم است همین به منزله این است که 80 در صد 90 در صد روایات آورده چون ما عرض کردیم ایشان را ما به معنای مجتهد اصولی، چون اصول بعد از ایشان دارد تکامل پیدا می کند، ایشان هنوز حرف از اصول نمی زند، مبنایش روایات است، بعد از ایشان می رویم سراغ شیخ مفید سید مرتضی و شیخ طوسی، شیخ مفید، اینها دیگر کامل اصول دارند می آورند ولی ایشان نه عالم اصولی هست ولی فضای ذهنی، اینکه آقا یک جایی ما واقعاً روایت نداریم، یا یک جایی روایت نیاز به تبیین دارد و تبیین اتفاق می افتد.

مجری:

آقای هاشمی من فکر می کنم اینجا اتفاقاً شما مؤیید آقا عباسی باشید، حرف شما هم همین است دیگر بر اساس فهم روایات، حالا فهم از روایات یک بار می شود استخراج فتوا بر مبنای اصول عملیه یا اصول عقلی مثلاً یک بار می شود آن موقع مجتهد در فضای روایات همانطور که استاد عباسی گفتند و فهم شان از روایات از مجموع روایات یک استنباطی را بیان می کنند شما حرف تان این است اگر حرف تان این باشد که یعنی تأیید کننده حرف آقا عباسی هستید یا چیز دیگری می خواهید بفرمایید؛ قطع شدند حالا اگر امکان دارد یک بار دیگر آقای هاشمی را بگرید که در این بحث شرکت کنند بحث قشنگی بود.

حاج آقا من اتفاقاً یک نکته ای هم که می خواستم عرض کنم  و گفتیم بعد از کلیپ و این داستان های تماس و اینها، فکر می کنم صحبت آقای هاشمی هم یک مقداری همین باشد شیخ صدوق آن موقع از آن فضا و تسلتی که بر روایات داشتند و از مجموع روایات یک جایی می آیند و یک فتوایی می دهند  و این فتوا هم خب در «من لا یحضره الفقیه» هست یعنی در یکی از کتب اربعه، یعنی پس اصل فتوا دادن ثابت است، یعنی اینکه یک مجتهدی یک عالمی بر اساس فهم از مجموع روایات یک فتوایی بدهد؛ من فکر می کنم بحث راجع به این باشد که فهم از روایات یک موقع منجر می شود به فتوا یک موقع برداشت از اصول عملیه و این اصول عقلی منجر می شود به فتوا، فکر کنم اختلاف اینجا باشد ، یعنی بعضی آن فهم از روایات فتوای آنجا را قبول داشته باشند ولی فتوای اینجا را قبول نداشته باشند.

استاد عباسی:

خب ببینید این یک جورهایی در واقع تبعیضی هست که دلیلی برایش و جود ندارد، وقتی که یک موقع می گوییم که فقط دارد روایت را توضیح می دهد، دقیقاً حرف  هایی که ما پخش هم کردیم از آقای اللهیاری  و دیگران هم گفتند، می گویدند آقا روایت را توضیح بدهید، حتی دوتا روایت را کنار هم قرار بدهید انتخاب بکنید، جمع بکنید

مجری:

من هم اتفاقاً گفتم حرف شما حرف سنجیده ای است که همین اصلاً شما ما قائل به هستیم که شما همینقدر که ترجمه می کنی یعنی برداشتت را از روایات می گویی، راجع به این بحث تجدید قبر که مطرح شد این با ترجمه کردن می شود فهم از روایت درست است؟

استاد عباسی:

حتی ورای ترجمه یعنی اصلاً «مثل مثالاً» را اصلاً یک چیز دیگر دارد ترجمه می کند ، روای از ترجه است، و کامل دارد فتوا داده می  شود در اینجاها.

مجری:

آقای هاشمی آن عرض قبلی بنده را شنیدید شما قربان؟ من عرض کردم خدمت تان که  من فکر می کنم اینجا در این مورد آخر که  در این برنامه مطرح کردید شما مؤید حرف آقای عباسی هستید که شیخ صدوق آنجا بر اساس فهمش از روایات بلاخره دارند فتوا می دهند دیگر این  مطلب را قبول دارید شما؟

بیننده:

من این را قبول دارم من می گویم این علما که اینجا می خواهند مثلاً یک برداشتی از احادیث بکنند نمی گویند که فهم ما از احادیث است، فلان عالم این را گفته فلان عالم این را گفت خب حالا دیگر فهم علما از این حدیث را می آیند جمع می کنند، آن هم فهمی که صد تا اشکال ممکن است به آن وارد باشد.

استاد عباسی:

خب الآن از کجا می  فهمید ک به فهم شیخ صدوق در این رابطه اشکال نیست و ما می توانیم اعتماد بکنیم اطمینان بکنیم؟

بیننده:

چون ما می دانیم که شیخ صدوق اهل فتوای به رأی نیست

استاد عباسی:

این فتوای به رأی که دارید می گویید ببنید الآن ما اگر مجتهدی دارد فتوا می دهد اگر نیاید روایتش را بگوید یا روایتش وجود نداشته باشد یا جایی باشد که روایت نیست با جایی که شیخ صدوق می گوید که آقا من این روایت را این می فهمم بر خلاف اصحاب اجمال، برقی و دیگران که فهمیدند، بر خلاف بزرگان و مشایخم، نظر آنها را می گوید بعد می گوید نظر خود من این هست و خلاف آنها هست و با روایت و ترجمه روایت هم سازگاری ندارد ما  چطوری این روایت را بپذیریم از آن ؟ این فتوا را چطور از او بپذیریم ؟

بیننده:

ایشان را ما می شناسیم  ایشان یک کتابی دارد به نام «معانی الأخبار» حدیث را با حدیث معنی کردند آیا بقیه علما اینطوری هستند؟

استاد عباسی:

خب نه، یعنی اگر یک مرجع تقلیدی صاحب کتاب روایت بود در روایت مسلط بود ما شناختیم آن قابل تقلید است درست است؟ یعنی مرحوم آیت الله بروجردی که کتاب جامع الأحادیث شیعه داشت اینجا دیگر تقلید از ایشان چون یک کتاب حدیثی مفصل در همه ابواب فقهی نوشته ، حالا هر فتوایی داد ما از او تقلید می کنیم دیگر درست است؟

بیننده:

اولاً اینکه قضیه آیت الله بروجردی فرق می کند با شیخ صدوق، شیخ صدوق خیلی به عصر ائمه نزدیک تر است ایشان دلائل بیشتری داشتند تا آقای بروجردی مبانی ایشان هم با شیخ صدوق فرق می کند، اصلاً قضیه شان فرق می کند.

مجری:

آقای هاشمی نکته شما را استاد عباسی شنیدند و  پاسخ می دهند حالا اگر باز کافی نبود ما در خدمت شما هستیم

استاد عباسی:

هفته بعد آقای هاشمی یک کم زودتر بایید چون ایشان دارد فنی صحبت می کند، هفته دیگر یک کم زوردتر شما تماس بگیرید دوستان  شما را وصل بکنند که ما چند دقیقه ای را در همین موضوع کردیم

مجری:

بله مفصل بتوانیم صحبت بکنیم چون بحث قشنگی است بحث جناب آقای هاشمی با حاج آقای عباسی چون بحث فنی و علمی است و بدور از جنجال و هیاهو و اینها هست  بحث علمی زیبایی هست و برای همه بینندگان هم قابل استفاده است و من هم از ایشان تشکر می کنم  و به همین خاطر هم گفتم که مجدد وصل کنند؛ اما آقای مؤذن از تبریز ما تماس آقای مؤذن را بشنویم باز اگر فر صت داشتیم خدمت آقای هاشمی برمی گردیم؛ آقای مؤذن سلام علیکم بفرمایید.

بیننده:

عرض سلام خدمت حضرت استاد آقای عباسی و مجری محترم، یکی دوتا سؤال داشتم یک سؤالم این است که در روایتی که ائمه که می فرمایند به صحابه شان که می  فرمایند من از

مجری:

دوستان صدای آقای مؤذن ضعیف است لطفاً بلند کنید

بیننده:

در بعضی از روایات ما می بینیم که ائمه به اصحابشان فرمودند که به فلان مکان یا به فلان شهر یا به فلان موضوع فتوا بدهید یا مثلاً یونس بن عبد الرحمن که ما  می بینیم که از طرف ائمه  اینها صاحب فتوا هستند، یا در بعضی از روایات مثل همنطور که  مثلاً بعضی از شیعیان می آمد خدمت ائمهم امام می فرمایند در فلان مکان فلان شخص از صحابه است او کافی است در آنجا برای شما از او فتوا بگیرید ، نظر اخباریون یا آنهایی که اخباری بودند  در رابطه با این احادیث موضع شان چیست؟ مگر اینها صراحت ندارند که ائمه می فرماید از طرف امام فتوا بدهند، سؤال دیگرم این است که در رابطه با شیخ مفید فرمودید و شیخ فلاح مگر اینها فتوا نمی دادند فکر کنم حول و هوش یک مدت طویلی بعد از شیخ صدوق هستند که اینها صاحب فتوا بودند فتوا هم می دادند موضع اخباریون در مورد اینها چیست؟ به اینها که می رسند به این فقهای عظم الشأن که فتوا می دادند در رابطه با اینها موضع شان چیست؟

مجری:

می گویم خدمت تان آقای مؤذن ما وقت ما بسیار کم است، دوتا سؤال شما را استاد شنیدند بنده هم شنیدم حتماً پاسخش را از طریق شبکه دنبال بکنید اینجا با شما خدا حافظی می کنیم چون وقت ما خیلی

کم هست، حاج آقا کلاً دو دقیقه وقت داریم دوتا سؤال هم آقای مؤذن پرسیدند.

استاد عباسی:

 بله سؤال دوم شان این بود که مگر

مجری:

شیخ مفید هم فتوا دادند  و نظر اخباریون راجع به فتوا دادن این علما چیه؟

استاد عباسی:

بله اینها یک نکته ای را مطرح می  کنند آقایان اخباری می گویند که آقا فتوای اینها روایات بوده و در رابطه با اصحاب ائمه می گویند روایات بوده چون ایشان اصحاب أئمه را هم گفتند می گویند روایات بوده روایت می گفتند برای مردم  و مستند به روایت می گفتند و در رابطه باشیخ مفید و اینها هم باز همین را می گوید که اینها روایت می گفتند نه اینکه فتوا مستند به روایت می گفتند که حالا ادله آوردیم باز هم دلیل می آوریم هفته آینده مفصل که  اینها فتاوایی دارند که  مستند به روایت نیست  یعنی مستقیم از روایت گرفته نشده، یا مستند را به هیچ عنوان بیان نکردند مثل «المغنه» شیخ مفید که  اصلاً کتاب رسالة ایشان هست و کلاً فتوا هست، آقایان اخباری در رابطه با این نمی توانند یک جواب دقیق و روشن و مشخصی داشته باشند.

مجری:

سؤال اول هم که راجع به نظر اخباری ها اصحاب اهل بیت را گفتند

استاد عباسی:

اصحاب اهل بیت راگفتند فتوا بدهید، آنجا هم باز در واقع حرف خودشان  و نظر خودشان را  تحمیل به روایات می کنند می گویند که در روایات گفته شده که شما فتوا بده این فتوا منظورش روایت خواندن هست نه فتوا دادن، مثلاً روایت ما خواندیم از «رجال نجاشی» امام باقر فرمودند

«إجلس فی مسجد المدینه و أفت الناس فإنّی أحب دن یری فی شیعتی مثلک»

یعنی اینکه بنشین و فتوا بده، عبارت از فتوا دادن است گفتند از زکری بن آدم در قم برو دینت را بگیر نگفتند برو روایت ما را بگیر و إلّا روایت را بیان می کردند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر از استاد محترم خیلی با حوصله جواب دادند این برنامه هم به پایان رسید صلوات آخر برنامه را تقدیم می کنیم به  روح شهید بزرگوار تاریخ اسلام میرزا کوچک خان جنگلی از مفاخر ایران 11آذر سالگرد ایشان بود و میرزا کوچک خان جنگلی که سالها با انگلیس  با استعمار جنگیدند از خروجی های حوزه علمیه شیعه هستند.

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته




عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی