شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
کلمه طیبه حجت الاسلام یزدانی

قسمت بیست و یکم برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین یزدانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 1 دی 1399

مجری:

اَعُوذُ بِاالله مِنُ الشَّیّطانِ الرَّجِیّم بِسّمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیّم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

عرض و ادب و احترام دارم خدمت همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) امشب هم این افتخار را داریم که با برنامه کلمه طیبه مهمان دیدگان پُر فروغ شما باشیم و امشب هم به رسم این برنامه این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمین دکتر یزدانی باشیم و از محضرشان بهرمند بشویم إن شاءالله، سلام علیکم و رحمة الله

استاد یزدانی:

سلام علیکم و رحمة الله

اَعُوذُبِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ  بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ الحمد لله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ کل حمد وإليه يعود و الصلاة والسلام علي شاهد و المشهود لکل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب و الشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود.

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج).

مجری:

اولین کلیپی که آماده شده کلیپ شماره 79 هست با هم می بینیم.

کلیپ شماره 79:

+ در مورد جنگ تن به تنی که بین حضرت علی و عمرو بن عبد ود در کتاب های سیرت می آید شیخ البانی در سلسله احادیث ضعیفه(سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ في الأمة)مجلدیک صفحه 577 است، اگر شما این را بدانید که لعمرو بن ود این را بزنید در مکتبه شامله می آید می گوید که

«و قصة مبارزة علی رضی الله عنه لعمرو بن ود و قتله إیاه مشهورة فی کتب السیرة»

می گوید این مشهور است در کتاب های سیرت

«و إن کنت لا أعرف لها طریقاً مسنداً صحیحاً، و إنما هی من المراسیل و المعاضیل»

می گوید روایت صحیحی که مسند باشد وجود ندارد در این مورد بلکه مرسل هست یعنی روایت های که در این مورد آمده صحت ندارد مسند نیست، پس امام البانی در این مورد می گوید که اصلاً نیست سند صحیحی و ثانیاً اصلاً جنگ مستقیم و تن به تنی رخ نداده اصلاً، تنها تیرهایی که از همدیگر انداخته می شد از پشت خندق، بخاطر وجود خندق نمی توانستند گذر کنند حالا هر آن چیزی گفته شده، یا فاصله کمی یک جایی بوده توانسته از آنجا عبور کند، نه هیچ کدام صحیح نیست

«قلت و قصة مبارز علی عنه لعمرو بن ود و قتله ایاه مشهورة فی کتب السیر و إن کنت لا أعرف لها طریقاً مسنداً صحیحاً و إنما هی من المراسیلی و معاضیل»

بعد می گود که سیر بن هشام نگاه کن دلایل النبوه بیهقی  هست، سیر بن کثیر هست، خب این را حتی حاکم این را نقل کرده  ولی خب سند صحیحی این قضیه ندارد

- یعینی مابرز علی (رض) با عمرو بن عبدود

+ فقط چیزی که می گوید شیخ البانی که در کتاب های سیره آمده اما سند درستی ندارد آنچه که مسلم هست این است که درگیری مستقیم رخ نداده تیرهایی از هم دیگر انداخته می شد سعد ابن معاض بر اساس یکی از تیرهایی که انداخته می شود مجروح می شود و بعد به شهادت می رسد،

- چون آنگونه که در بعضی از کتب سیرة آوردند این است که انگار می گویند که عمر بن عبدود رد می شود از خندق

+ یک قسمتی را می گویند کمتر بوده فاصله توانسته با اسب بپرد، در حالی که اینحجا شیخ البانی می گوید هیچ کدام از اینها صحت ندارد که اصلاً کسی از خندق رد شده باشد کسی رد نشده از خندق به طور کلی پشت خندق از هم دیگر تیر می  انداختند.

مجری:

بله این هم از اوضاع این افراد که انسان اینها را می بیند معنای ناصبی و معنای آن بغضی که اینها در دلشان نسبت به امیرال مؤمنین و آن اتفاقاتی که افتاده انسان اینجاها برایش روشن می شود که واقعاً چنین افرادی هم داریم که تمام تلالش خودشان را می کنند تا بلاخره یک طوری یک ضربه ای بزنند به  این نور خدا و آگاه نیستند که وعده خدا هست که «و الله متم النوره و لو کره » این آقایان وهابی، بسیار خب حضرت استاد اینها ادعایی که می کنند این است که اصلاً چنین پیکاری اتفاق نیافتاده و اصلاً بلکه در مرحله بالاتر اصلاً کسی از خندق امکانش نبوده که بخواهد عبور بکند که بعدش بخواهد جریان پیکار حضرت امیرالمؤمنین با عمرو بن عبدود، اصلاً می گوید چنین چیزی افسانه است و وجود نداشته.

استاد یزدانی:

بله خیلی طبیعی است که خب اینها علیه امیرالمؤمنین اینطوری موضع گیری بکنند و فضائل امیرالمؤمنین را یکی یک منکر بشوند ، خب از وهابی جماعت غیر از این نباید انتظار داشته باشیم بخصوص که از کسانی که اینها دوست دارند هیچ گونه حرکتی در جنگ خندق دیده نشده همینطور بقیه جنگ ها ،در هیچ جنگی اینها کاری برای مسلمان ها نکردند می بینند که از یکطرف هیچ خبری نیست، هیچ فضیلتی، هیچ شجاعتی، جنگی حتی یک تیری انداخته باشند برای بعضی های دیگر نقل نشده از آن طرف همه چیز برای امیرالمؤمنین هست، خب این باعث می شود که حسادت اینها گل کند،عصبانی بشوند ناراحت بشوند ، و سعی کنند که منکر بشوند فضائل امیرالمؤمنین را ولی خب منکر شدنی نیست، راهی برای این کار وجود ندارد، روایت ها با سند صحیح نقل شده کتاب های شیعه که فراوان است من فقط برای تیمن و تبرک این روایت را  از کتاب« المزار الکبیر» محمد بن جعفر مشهدی خدمت بینندگان عزیز نشان بدهم که خیلی خیلی روایت زیبایی هست، همان زیارت غدیریه معروف که از زبان امام عسکری (ع) از امام هادی نقل شده  و یکی از بهترین زیارت نامه های امیرالمؤمنین  هست و من پیشنهاد می کنم که بینندگان عزیز هر زمان حتی امام رضا هم مشرف شدید این زیارت نامه را بخوانید سراسر فضائل امیرالمؤمنین هست، بنشینید روبه قبر امام رضا (ع) و با امام رضا تکرار کنید این فضائل بی نظیری را که امام هادی (ع) نقل کرده  و لذت ببرید از این زیارت نامه بسیار زیبا و روایاتی که خلی قشنگ است، در کتاب «المزار الکبیر» صفحه 273، خیلی روایت طولانی هست که می فرماید

«وَ أَنْتَ الْمَخْصُوصُ بِعِلْمِ التَّنْزِيلِ وَ حُكْمِ التَّأْوِيلِ وَ نَصِّ الرَّسُولِ وَ لَكَ الْمَوَاقِفُ الْمَشْهُودَةُ وَ الْمَقَامَاتُ الْمَشْهُورَةُ وَ الْأَيَّامُ الْمَذْكُورَةُ يَوْمَ بَدْرٍ وَ يَوْمَ الْأَحْزَابِ»

المزار الکبیر، محمد بن جعفر مشهدی، ص 273

روز احزاب چه روزی بود؟ جنگ های مشهور داری نبردهای بسیار مشهوری داری شما در روز بدر روز فلان دانه دانه می شمارد اینها را بعداً، اما روز احزاب

«إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»

آن روزی که چشم ها تار شده بود اینقدر مشرکین فشار آورده بود بر اثری فشاری که مشرکین آورده بود فشار عصبی که بر مسلمان ها آمده بود دیگر چشم های مسلمان ها نمی دید تار شده بود، جان شان و گلوگاه شان رسیده بود، این گزارشی است که خدا دارد از جنگ خندق می دهد ترسیم می کند جان این مسلمان ها به گلوگاه شان رسیده بود داشتند جان می دادند  از ترس از وحشت، به خدا گمان بد بردند خدا به ما وعده پیروزی داده بود ولی چه شد؟ بعد می گوید

«هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِيدا»

اینجا بود که خدا مؤمنین را امتحان کرد زلزله شدیدی اتفاق افتاد، نه این زلزله زمین لرزه، اینکه مؤمنین آمدند و آنجا کاری انجام دادند مثل یک زلزله همه چیز را هم پاشید دشمن را، منافقین و آنهای که در قلب شان مرض بود چه می گفتند؟ خدا وعده دروغ به ما داده، اما یک عده ای هم می گفتند

«يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا»

مردم مدینه جای شما اینجا نیست در بروید فرار کنید و فرار کردند یک عده ای که کار به آنها نداریم، تا آنجای که خداوند می فرماید

«وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلا إِيمَانا وَ تَسْلِيما»

اما مؤمنین وقتی احزاب را دیدند تازه بر ایمان شان افزوده شد گفتند این همان وعده ای هست که خدا و پیغمبر به ما داده، چه کسانی بودند؟ بروید کتاب های تاریخی را بخوانید یک عده ای فرار کرده بودند رفته بودند در یک باغی قایم شده بودند روایتش هست دیگر نمی خواهم به آنها چون ارزش ندارد من به آنها بپردازم اصلاً نمی پردازم که چه کسانی بودند و کجا مخفی شده بودند، اما امیرالمؤمنین چه کار کرد؟

«فَقَتَلْتَ عَمْرَهُمْ وَ هَزَمْتَ جَمْعَهُمْ»

تو بودی که عمرو را کشتی عمرو بن ود را کشتی و با همین کشتن کُل جمع احزاب از هم پاشید و جنگ تمام شد.

حالا زیاد هست داستان در کتاب های شیعه که فراوان از شیخ مغید و شیخ طوسی و سید مرتضی اینها همه نقل کرده اند و از اهل سنت هم مفصل این داستان نقل شده، آقای آلبانی همانطور که ایشان گفت در کتاب «سلسلة الاحادیث ضعیفه» خودش جلد اول چاپ ریاض چاپ 1412 می گوید بله این روایت ضعیف است روایت شماره 400

«و قصة مبارزة علی رضی الله عنه لعمرو بن ود و قتله إیاه مشهورة فی کتب السیرة»

سلسلة الاحادیث ضعیفه، آلبانی، چاپ ریاض چاپ 1412، ج 1، روایت 400

اما سند صحیح ندارد من سند صحیحی ندیده ام، کور بشود چشمی که ندیده باشد چون همین روایت را ایشان قبل از آن از نظر ذهبی را نقل می کند و نظر حاکم را نقل می  کند ولی روایت های قبل و بعدش را نمی بیند، حالا ببینید من روایت حاکم نیشابوری را خدمت تان نشان بدهم المستدرک حاکم نیشابوری «المستدرک علی الصحیحین» «حاکم نیشابوری» جلد شماره 3، چاپ دوم، چاپ 1422، چاپ دارلکتب العلمیه بیروت لبنان روایت شماره 4326، از اینجا شروع می شود که

المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، چاپ دوم، چاپ 1422، دار کتب العلیمیه، بیروت لبنان، ج3، روایت، 4326

 آقای شمس الدین الذهبی در تلخیص المستدرک می گوید صحیح است، سند این روایت صحیح است؛ از فلانی از فلانی از ابن عباس نقل شده، تا آنجایی که  بحث امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)

«و قتل من بنی عامر بن لؤی عمرو بن عبد ود»

از بنی عامر از چه کسی کشته شد، عمرو بن عبد ود، چه کسی کشت؟

«علی بن ابی طالب مبارزة»

علی بن ابی طالب با او مبارزه کرد و او را کشت

ذهبی چه گفته بود؟ سندش صحیح است ،حاکم نیشابوری چه می گوید؟ سندش صحیح است ولی بخاری و مسلم نقل نکردند، حالا از کجا می گویم آقای البانی دیده، ببینید روایت بعدی هم است که از بهز بن حکیم از پدرش، از جدش، نقل شده، و باز روایت بعدی از  ابن شهاب ظهری نقل شده که باز حاکم نیشابوری می گوید سندش صحیح است شرایط بخاری و مسلم را دارد، و بعد ببینید، روایت 4327، را آقای البانی دیده که حاکم نشابوری، آقای ذهبی گفته که،

«قبح الله رافضیا افتراه»

زشت باد چهره آن رافضی که این روایت را جعل کرده

همین مطلب را آقای البانی آنجا نقل کرده بود، پس دیده روایت را می گوید من ندیدم، یعنی این روایت 4327 را دیده، چطور شده که روایت 4326 را ندیده باشد، چطور شده که روایت 4328، را ندیده، روایت وسطی را دیده ، تضعیف کرده،

«لمبارزة علی بن ابی طالب لعمرو بن عبد ود  یوم الخندق افضل من اعمال امت الی یوم»

این را دیده تضعیف کرده چطور قبل و بعدش را ندیده، آن سند صحیح را چرا ندیده؟، سندی که هم حاکم تصحیح کرده هم ذهبی تصحیح کرده و بعد می گوید من ندیدم، روایت بعدی را چرا ندیده، 4329، را چرا ندیده؟ که همان روایت مفصل داستان مبارزه امیرالمؤمنین و آمدن عمرو بن عبد ود را نقل کرده، اشعاری که امیرالمؤمنین آنجا خوانده در وصف پیروزی خودش مفصل اینها را نقل کرده ، تا روایت 4330، 4331، را هم نقل کرده، و بعد آخرش می گوید من چرا اینها را مفصل نقل کردم؟ به این دلیل بود که عده ای از خوارج تصور می کردند که محمد بن مسلمه هم ضربه ای زده به عمرو بن عبد ود ، من می خواستم ثابت کنم که تنها کسی که در این جنگ شرکت داشت و هیچ کس امیرالمؤمنین را همکاری نکرد امیرالمؤمنین بود فقط،

«إن عمرو بن عبد ود لم یقتله و لم یشترک فی قتله غیر المیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)»

فقط امیرالمؤمنین تک و تنها بود هیچ کس شرکش نبود، می گوید اینها همه را من آوردم، خب چهار پنج تا روایت می آورد که  دوتایش را تصحیح می کند، یکیش که قطعاً صحیح است که هم حاکم تصحیح کرده هم ذهبی تصحیح کرده، و بعد جالب است آقای ذهبی در پاورقی یکی از این روایات ، می گوید این روایتی که اسحاق نقل کرده «مستقسیاً» «و ذکر بن اسحاق مبارزته علیاً مستقسیاً» این آقای ابن اسحاق هم  مفصل این روایت را نقل کرده، خب شما چرا این روایت را ندیدی و می گویی من نمی شناسم؟  متأسفانه خب ناصبی است دیگر ناصبی را چکار می شود کرد، و از اینها گذشته خود ابن تیمیه در جاهای مختلف در چندین جا از کتاب های خودش این داستان را نقل کرده که امیرالمؤمنین عمرو بن عبد ود را کشته، «مجموع فتاوی»، جلد4، چاپ عربستان سعودی، صفحه شماره 492، که حالا می خواهد  اینجا بگوید که آقا، جنگ خیلی جنگ سختی نبود، و جنگ همگانی صورت نگرفت ولی خب کشتن عمرو بن عبد ود را نمی تواند منکر بشود

«و فیها قتل علی عمرو بن عبد ود العامری»

مجموع فتاوی، ابن تیمیه، چاپ عربستان، ج3، ص492

باز در همین جلد صحفه 494، باز همین داستان را نقل کرده، باز در مجموع فتاوای، جلد28، صفحه 464، همین را نقل کرده، در کتاب الفتاوی الکبری نقل کرده، و کتاب های متعدد خودش، بنابر این سند کاملاً صحیح است این که آقای البانی بیاید یک روایتی را تضعیف کند تضعیف البانی به چه دردی می خورد؟ چرا نمی روید تحقیق بکنید؟ شما کارشناس هستید مثلاً دارید برای بیننده فضائل امیرالمؤمنین را می خواهی بگویی یک سره فضائل امیرالمؤمنین را منکر می شوی یک سره می زنی همه را، آقای حاکم نیشابوری می گوید سند آن درست است، ذهبی می گوید صحیح است، آقای البانی می گوید من نمی شناسم، تو نمی شناسی یا خودت را به نشناختن زدی؟ و واقعاً جای تأسف دارد کاملاً روایت صحیح است فضیلت بزرگ امیرالمؤمنین خصوصاً در قیاس با بقیه که حالا من نمی خواهم به آنها بپردازم که چطوری ترسیده بودند و راه فرار را، حتی در جنگ خندق فرار کرده بودند رفته بودند در یک باغ قایم شده بودند.

مجری:

اینها کأنه آمده اند یک منهج جدید را یک مسلک جدید رجالی را به وجود آورده اند به صورت که دارند می آیند بر خلاف سبکی که عقلایش همین هست اینها آمده اند می بینند که اگر یک حدیثی را مثلاً ده نفر نقل کرده اند ده تا سند مختلف ده نفر نقل کرده اند می گردند یک جای یک نفر را پیدا می کنند یک ضعفی داشته باشد آن 9تا سند دیگر را کاملاً رها می کنند می گویند چونکه یک نفر اینجاها بوده یک از ناقلنی که اینجا هست اینطوری فلان مشکل را داشته پس کلاً روایت را بگذاریم کنار، البته این سبکی است که فقط مختص روایتی است که نسبت به فضائل امیرالمؤمنین و اینها هست وگرنه نسبت به خودشان که دنبال همان ها می گردند تا آنها را بولد بکنند.

کلیپ بعدی کلیپ شماره 80 هست با هم می بینیم.

کلیپ شماره 80:

-آقای ترشابی جلسه گذشته اگر یادتان باشد در رابطه با امامت الهی علی بن أبی طالب من به حدیثی استناد کردم که پیامبر فرمودند «وأنت خليفتي في كلِّ مؤمنٍ مِن بعدي» و عرض هم کردم که جناب آلبانی بخاری زمان آن را تصحیح کرده و این روایت را قبول کرده که پیامبر فرمود که جانشین من در بین همه مؤمنان پس از من و شما گفتید که بعضی ها این را تضعیف کرده اند بعضی ها این را قبول کررده اند شما لطف کنید ضعف این روایت را ثابت کنید و إلا باید امامت الهی علی بن أبی طالب را قبول کنید.

+آقای رضا شما چرا صحبت های ما را نصفش را می آورید من دوتا مطلب ذکر کردم؛ یکی گفتم که برخی ها این روایت را تضعیف کرده اند و بعد گفتم فرض بر این بگیریم که دیدگاه کسانی را بپذیریم که این روایت صحیح است، در اصطلاح محدثین به یک چنین روایاتی که یک فرد روایت بکند جمع کثیر روایت نکنند به آن می گویند خبر واحد، اگر یک روایتی جمع خیلی کثیری روایت بکنند که توافق شان بر کذب محال باشد به آن می گویند متواتر خبر متواتر مثلاً کل قرآنکریم متواتر هست به این معنی که از دوران صحابه هزاران نفر آن را حفظ کرده اند و روایت کرده اند تا امروز هم هزاران نفر و میلیون ها نفر حفظ و روایت کرده اند این متواتر هست یعنی مو لای درز آن نمی رود یعنی کسی نمی تواند بگوید که این درست نیست و خبر واحد آن هست که یک نفر یا تعداد اندکی روایت بکنند که به حد تواتر نرسد حالا این خبر را می گویند خبر واحد، خبر واحد نمی تواند نزد همه نزد شیعه نزد سنی نزد همه کسانی که ادعای اسلام دارند که یک اصل اعتقادی را ثابت بکند مثلاً نبوت را ما با یک حدیث خبر واحد ثابت بکنیم یا معاد را با یک خبر واحد ثابت بکنیم یا توحید را با یک خبر واحد که یک نفر نقل کرده ثابت بکنیم این ممکن نیست در نتیجه شما بر فرض بگیرید که این روایت صحیح است یک خبر واحد هست، خبر واحد نزد علماء علم یقین نمی آورد که بتواند اصلی از اصول دین را اثبات بکند در نتیجه فرض بر این بگیریم که یک روایت درست باشد در آن این احتمال وجود دارد که یکی از راویان اشتباه کرده باشد و ما متوجه آن خلال آن نشده باشیم وگرنه مسئله ی به این بزرگی که امامت الهی علی بن أبی طالب بود باید صدها نفر آن روایت می کردند من جمله خود علی بن أبی طالب خودش صحبت می کرد که این صحبتی نیست.

-در مورد اینکه گفتید امامت جزو اصول دین است و جزو مسائل اعتقادی است شما که بحث امامت را جزو مسائل فروع می دانید شما نباید در مورد این مطلب حرف بزنید این در مورد اندیشه امامت باید در آن حوزه بحث بشود شما که این بحث را فروع می دانید نمی توانید به اینکه چون خبر واحد است پس نمی تواند قابل قبول باشد.

+من بگذارید یک جمله برای ایشان هم بگویم کاملش بکنم که خب ما که اصلی از اصول دین نمی دانیم ما که مشکلی نداریم اصلاً، شما که اصلی از اصول دین می دانید باید با تواتر اثبات بکنید با قرآن اثبات بکنید نه با یک خبر واحدی که در باره صحت و سقم آن اختلاف نظر وجود دارد.

مجری:

این هم از آقای ترشابی دوتا سؤال توسط بیننده مطرح شد و ایشان هم مطالبی را گفتند و آنها این بود که یکی اینکه نسبت به خبر واحد بودن و ضعیف بودن این روایت «وأنت خليفتي في كلِّ مؤمنٍ مِن بعدي» که اگر متواتر باشد که دیگری به ضعیف و صحیح بودن آن نداریم اما اگر خبر واحد باشد باید طبیعتاً صحت آن اثبات بشود، این در یک مرحله، در مرحله دوم اگر هم صحت آن ثابت شد طبق چیزی که بیان شد این است که چون که از اصول دین هست پذیرش امامت پس ما نمی توانیم با صرف چنین روایتی بخواهیم امامت را اثبات بکنیم.

استاد یزدانی:

متأسفانه این آقا با قواعد احتجاج و استدلال آشنا نیست إنگار، طبق مبنای که خود این وهابی ها قبول دارند امامت جزء اصول دین نیست جزء فروع دین هم نیست حتی، اصلاً می گویند هیچ نه پیغمبر در باره آن حرف زده نه خدا در باره آن حرف زده پس چیزی نه پیغمبر در باره آن حرف زده نه خدا در باره آن حرف زده نه جزء اصول می تواند باشد نه جزء فروع می تواند باشد جزء هیچ چیزی نمی تواند باشد اصلاً جزء دین نباید باشد اصلاً دینی نباید باشد مبنای شان این است، حالا اگر یک روایتی ولو ضعیف هم باشد باید اینها بپذیرند چون مرتبه بالای برای آن قائل نیستند مثل ما نیستند که، بیننده هم همین را اشاره کرد بیننده بسیار خوب مان اسمش من یادم رفت فاضل هست ایشان و استدلال خیلی قشنگ کرد، متأسفانه تماسش را قطع می کند بعد که قطع کرد می گوید قطع شدی؟ خودش قطع کرده، اجازه نداد حرف بزند، اولاً مبنای شما این است که خلافت یک امر دنیوی هست و اصلاً امر دین نیست در همچین چیزی اگر پیغمبر اظهار نظری کرده باشد روایت معتبری باشد چرا نمی پذیرید؟ چرا باید تواتر داشته باشد همچین چیزی؟ چیزی که شما اصلاً اعتقاد ندارید به اینکه دینی هست اگر یک روایت واحد هم در مورد آن از پیغمبر باشد چرا نمی پذیرید؟ چرا باید متواتر باشد؟ مگر شما برای خلافت أبو بکر و عمر روایت دارید؟ که تکفیر کردید هر کس خلافت أبو بکر و عمر را قبول نداشته باشد از اسلام خارج است کافر است کشتن او جایز است، حتی کشتن او واجب است، تبری گفته باید کشته بشود، مگر برای آن روایت دارید؟ یک سند ضعیف بیاورید که پیغمبر گفته باشد خلیفه بعد از من فلانی است، ندارید روایت اینطوری صریح ندارید، اما از آن گذشته چه کسی گفته که امامت جزء اصول دین نیست؟ من یکی دوتا تعبیر از بزرگان شما بیاورم متأسفانه خیلی خبر ندارد ایشان.

کتاب «السیاسة الشرعیه» آقای «إبن تیمیه حنبلی» امام شما خدای شما پیغمبر شما که در عربستان سعودی وزارت اوقاف عربستان سعودی هم این کتاب را چاپ کرده در سال 1419 صفحه شماره 129 یک فصلی را ایشان اینجا باز کرده با این عنوان که واجب است

«أَنْ يُعْرَفَ أَنَّ وِلَايَةَ أَمْرِ النَّاسِ مِنْ أَعْظَمِ وَاجِبَاتِ الدِّينِ»

ولایت بر مردم از بزرگ ترین واجبات دینی است

«بَلْ لَا قِيَامَ لِلدِّينِ وَلَا لِلدُّنْيَا إلَّا بِهَا»

نه دنیا را می شود بدون حاکم و امیر پیش برد و نه آخرت را

السیاسة الشرعیه، إبن تیمیه حنبلی، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ 1419، ص 129

باید باشد، حتی از پیغمبر نقل می کند سه نفر یک جای سفر رفتید یک نفر را به عنوان امیر خودتان انتخاب کنید، می گوید تجربه هم ثابت کرده که باید حتماً خلیفه تعیین شده باشد، کجا است روایت در باره این قضیه؟ چرا از پیغمبر روایتی ندارید که خلافت بعد از من آقای فلانی است؟ مگر پیغمبر نمی فرماید که از اعظم واجبات دین است؟  شما از کجا فهمیدید؟ شما چطور فهمیدید؟ از چه طریقی فهمیدید که اعظم واجبات دینی است؟ مگر واجبات دین را نباید پیغمبر بگوید؟ مگر پیغمبر نباید بیان کند؟  خدا نباید بیان کند که این واجب دینی است آن هم از اعظم واجبات دینی؟ پس چرا خدا و پیغمبر حرفی نزده در باره آن؟ این یک محطلب.

و باز آقای قرطبی، خیلی از علمای اهل سنت صریح گفته اند امامت رکنی از ارکان دین است کتاب تفسیر قرطبی تفسیر «الجامع الاحکام القرآن» آقای قرطبی، جلد اول، تحقیقی آقای دکتر عبدالله عبدالمحسن الترکی، مؤسسة الرسالة بیروت چاپ کرده چاپ اول چاپ 1427 صفحه شماره 396 بحث جالبی را پیش می کشد خیلی جای تحلیل زیاد دارد می گوید

«ثم ان الصدیق لما حضرته الوفاة عهد الی عمر فی الامامة»

الجامع الاحکام القرآن، قرطبی،محقق آقای دکتر عبدالله عبدالمحسن الترکی، چاپ مؤسسة الرسالة بیروت، چاپ اول، چاپ 1427، ج 1، ص 396

خلیفه اول وقتی در حالت احتضار بود چیکار کرد؟ وصیت کرد که بعد از من چه کسی امام باشد؟ عمر بن خطاب باشد

حالا چرا پیغمبر نکرده بود؟ سنت پیغمبر این بود که بعد از خودش انتخاب نکند چرا خلیفه اول انتخاب کرد؟ چرا انتخاب کرد؟ از آن طرف می گویند دلیل بر مشروعیت خلافت ما اجماع هست، کجا است اجماع؟ پس یک نفر انتخاب کرده، أبو بکر را هم یک نفر انتخاب کرده بعد دوباره همان که أبو بکر را انتخاب کرده توسط أبو بکر بعد از خودش نائب شده که امیرالمؤمنین هم به این اشاره کرده حالا کاری به این نداریم، بعد ایشان از این چه استنباط می کند؟

«فدل علی وجوبها»

واجب است ما حتماً انتخاب کنیم

«و أنها رکن من ارکان دین الذی به قوام المسلمین»

امامت رکنی از ارکان دین است که قوام مسلمان ها به همین امامت است

خب یک چیزی که رکنی از ارکان دین هست پیغمبر چرا رهایش کرده خدا چرا نگفته رکنی از ارکان دین را این یک سؤال بسیار مهم است واقعاً من این سؤال را همیشه از سنی ها دارم، خدا در باره همه چیز حرف زده در قرآنش در باره حیض و خون و سگ و همه چیز حرف زده، پیغمبر در باره مسواک زدن حرف زده در باره راه رفتن در باره اینکه کفشت چه رنگی باشد عبایت چه رنگی باشد عمامه ات چه رنگی باشد، دستشویی چطوری برو چطوری بیابیرون همه را حرف زده اما درباره رکنی از ارکان دین حرف نزده خب این سؤال را جواب بدهید به ما چرا؟

مجری:

آن چیزی که استواری دین به آن است را رها کرده حالا به تعبیر خودشان

استاد یزدانی:

چیزی که قوام مسلمان ها به آن است رکنی از ارکان دین پیغمبر ساکت شده، و بعد آنها فهمیدند، از چه فهمیدند؟ چون خلیفه اول انتخاب کرده اینها فهمیدند که رکنی از ارکان دین است، خب خیلی مهم است این سؤال باید جواب بدهند که چرا پغمبر حرف نزده، بنابر این اینکه اینها می گویند رکنی است این حرف بی خودی است، علمای شما گفتند از بزرگ ترین واجبات دین است و رکنی از ارکان دین هست، پس شما هم باید برایش دلیل بیاورید ما هم برایش دلیل می آوریم، اما دلیل ما چیست؟

مجری:

بله نسبت به خود اصل چنین تعبیری، نسبت به خود همین روایت که الآن گفته بودند

استاد یزدانی:

بله اصل روایت، دقیقاً می خواستم الآن همان اصل روایت را برایتان بخوانم، کتاب «السنه ابن ابی عاصم»، و خب خیلی ها نقل کردند این را در خیلی از کتاب ها نقل شده اما تعبیر زیبا و قشنگ آقای ابن ابی عاصم، متوفی 287، با تحقیق آقای محمد ناصر الدین البانی، چاپ المکتب الإسلامیه بیروت صفحه 565، این روایتی که خیلی واضح است روشن است و هیچ شک و شبه ای هم دیگر در آن نیست پیغمبر می فرمایید

«أنت خلیفة من کل مؤمن من بعدی»

السنة، ابن ابی عاصم، تحقیق محمد ناصر الدین البانی، چاپ المکتب الإسلامیه بیروت، ص565

به امیرالمؤمنین می فرماید:

تو خلیفه من هستی بعد از من در میان همه مؤمنین

خب اگر بقیه مؤمن هستند اگر شما مؤمن هستید باید بپذیرید که خلیفه بعد از پیغمبر امیرالمؤمنین است، نه بعد از عثمان، بعد از پیغمبر پیغمبر می گوید بعد ازمن خلیفه من امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب است، و آقای البانی می گوید اسناده حسن بخاطر ابی بلج می گوید، در حالی که ابی بلج هیچ گونه تضعیفی ندارد، تنها تضعیفی که اینها نقل کردند از آقای بخاری است و او هیچ سندی ندارد و تهمت است، آقای بخاری در هیچ کتابی از کتاب های خودش ابو بلج را تضعیف نکرده بقیه از او نقل کردند در حالی که دروغ است، چرا؟ چون ابو بلج هر کجا می رسد فضائل امیرالمؤمنین را نقل می کند، و چون فضائل امیرالمؤمنین را زیاد نقل کرده تضعیف شده بیچاره، حالا فرقی هم ندارد.

مجری:

حالا ایشان هم گفت حسن، شما دارید می گویید صحیح

استاد یزدانی:

حسن یا صحیح فرقی در احتجاج ندارد، از نظر اینها احتجاج روایت صحیح و حسن در مرتبه احتجاج با هم هیچ تفاوتی ندارد،؛ خب این یک تصحیح.

آقای دکتر و پروفسر باسم بالفیصل الجابره جلد اول از همین کتاب، ایشان هم در دار السمیعی در ریاض این کتاب چاپ شده ایشان هم دقیقاً همین روایت را می آورد می  گوید «اسناده حسن»،حالا کاری نداریم همین روایت با تعبیر های دیگر در «مستدرک حاکم» آمده در «مسند احمد» آمده و خیلی از کتاب های دیگر  که هرچند آنها کلمه «من بعدی» را ندارند، « و أنت خلیفتی من بعدی» « و أنت خلیفتی فی کل مؤمنین» را ندارد، ولی این کامل ترین روایت هست در این باره؛ حالا آقایان می گویند روایت واحد نمی تواند در اعتقادات حجت باشد نمی شود اعتقادی را ثابت بکند، خب از قدیم این حرف ها را می زدند، اصولی های سنی همیشه این حرف را می زدند، از این حرف ها زیاد بود ولی خب علمای محدث اهل سنت به شدت علیه اینها موضع گیری کردند، سلفی ها به شدت علیه اینها موضع گیری کردند، و ببینیم چه گفتند حالا من یکی دوتا مستند نشان بدهم «فتاوی الجنه الدائم  للبحوث العلیمه والإفتاء عربستان سعودی» چاپ دار العاصمه در ریاض عربستان سعودی، جلد5، چاپ اول، چاپ 1416، صفحه 13، بحث حجیت خبر واحد است، ایشان می گفت چون خبر واحد است ما قبول نمی کنیم نمی شود با آن اصول اعتقادات را ثابت کرد؛ حالا ببینیم اینها چه می گویند، جواب داده:

«إذا ثبت حدیث الآحاد عن الرسول»

اگر ثابت شد یک حدیث از پیغمبر هست

حدیث واحد، حدیث خبر واحد

«کان حجة فی ما دل علیه اعتقاداً و عملاً بإجماع اهل السنة»

اهل سنت اجماع دارد هم در مباحث اعتقادات و هم در مباحث فقهی برای ما  حجت است

«و من أنکر الإحتجاج بأحایدث الآحاد بعد إقامة الحجة علیه فهو کافر»

اگر کسی بخواهد انکار کند حدیث آحاد را قبول نکند، برایش اول اقامه حجت می کنیم، آقا قبول کن یعنی چه قبول نمی کنی، فلانی گفته، فلانی گفته، اگر قبول نکرد«فهو کافر»؛ این هم لجنة إفتاء دائمی عربستان سعودی؛ آقای البانی دوتا کتاب تخصصی در بحث حدیث حجیت حدیث نوشته، یک کتاب دارد به نام «الحدیث حجة بنفسه فی عقائد و الأحکام» هم در عقیده و هم در احکام، محمد ناصر الدین البانی، چاپ اول، چاپ 1425، در مکتبة المعارف ریاض، صفحه 60، ایشان، اصلاً اسم کتاب مشخص هست چه هست، مفصل حرف می زند

«و بالجمله فأدلة الکتاب و السنه و عمل صحابه و اقول علما تدل دلالتاً قاطعه من وجوب الأخذ بحدیث الآحاد فی کل ابواب الشریعه سواء کان فی الإعتقادیات أو العملیات و أن التفریف بینهما بدعةٌ»

الحدیث حجة بنفسه فی عقائد و الأحکام، محمد ناصر الدین البانی، چاپ اول، چاپ 1425، مکتبة المعارف ریاض، ص 60

حدیث حجت است، چرا؟ چون خدا گفت چون پیغمبر گفته حدیث حجت است، چون صحابه عمل کردند به حدیث واحد، اقوال علماء دلالت قطعی می کند که ما باید حدیث واحد را هم در اعتقادات و هم در فقه، کسی فرق بگذارد آقا این حدیث خبر واحد است من متواتر می خواهم، می گوید این آدم بدعت گذار است، این حرف را سلف نمی زد، این جدیدها می زنند،

«و هذا التفریق باطل بإجماع الأمه»

 این فرق گذاشتن باطل است به اجماع همه مسلمان ها

حالا مفصل حرف زده من دیگر خیلی نمی پردازم و کل کتاب خواندی است و یک کتاب دیگر دارد «وجوب الأخذ به حدیث الآحاد فی العقیده» دیگر تخصصی، خاص آمده جواب آقای ترش آبی را داده، محمد ناصر الدین البانی، رسائل الدعوة السلفیه، صفحه 5، همان اول کتاب، اولین بحثی که می کند این هست که می گوید

«ذهب بعضعم إلی انه»

وجوب الأخذ به حدیث الآحاد فی العقیده، محمد ناصر الدین البانی، رسائل الدعوة السلفیه، ص 5

می گوید بعضی ها نظرشان این است که عقیده فقط با دلیل قطعی ثابت می شود، فقط حدیث متواتر باشد،  فقط آیه باشد

«لا تثبت العقیده إلا بالدلیل القطعی بالآیه أو الحدیث متواتر تواتراً حقیاً»

ما در عقیده نیاز درایم به آیه، نیاز داریم به حدیث متواتر قطعی

مثل آقای ترش آبی که می گفت، و می گویند که احادیث آحاد که  مفید علم نیست، عقیده با آن ثابت نمی شود، جواب می دهد می گوید این حرف اصلاً درست نیست ، به چه دلیل؟ دلیل اول: این قول بدعت است

«أنه قول مبتدء محدث»

این قول بدعت است تازه است

«لا أصل له فی الشریعة الإسلامی الغرّاء»

در اسلام این حرف ریشه ندارد

در شریعت اسلامی این حرف ریشه ندارد حرف تازه ای است غریب است

«و هو غریب عن هدی الکتاب و توجیحات السنه»

دور است از کتاب و سنت، وهیچ کدام از سلف صالح این حرف ها را نزده

«بل ولا خطر لهم علی بالٍ»

حتی تصورش را هم نمی کردند، صحابه حتی تصور هم نمی کردند که ما برای اثبات حقایق باید حدیث متواتر داشته باشیم.

مجری:

کارشان هم سخت می شد البته بیشتر بخواهیم بگوییم

استاد یزدانی:

بله می گوید این در دین حنیف، مشخص است که از دیدگاه دین حنیف، دین اسلام این امور بدعت باطل است، مردود هست، روایت از پیغمبر نقل می کند که

«إیّاکم و محدثات الأُمور فإنّ کل محدثةٍ بدعه و کل بدعة الضلاله و کل ضلالة فی النار»

دلیل دومش چیست؟ دلیل دوم این است که اگر ما بخواهیم این حرف را بزنیم صدها حدیث صحیح را باید بگذاریم کنار، این هم حالا مفصل حرف زده دیگر به همین اندازه کفایت می کند؛ و آقای «ابن قیم الجوزیه» کتابی دارد به نام «الصوائق المرسله» که این را آقای محمد بن الموصلی، مختصر کرده، از شاگردانش است، جدل اول، چاپ اول، چاپ 1425، مکتبة الأضواء السلف، در ریاض عربستان سعودی هم این کتاب را چاپ کرده، صفحه 362، می گوید

الصوائق المرسله، محمد بن موصلی، چاپ اول، چاپ 1425، مکتبة الأضواء السلف، ریاض عربستان، ج1، ص 362

گاهی می گوید اخبار و آحاد

«فلا یحتاج بها فی المسائل القطعیه التی یطلب منها الیقین»

می گوید گاهی بعضی ها می گویند اخبار آحاد نباید به آن احتجاج کنیم، در مسائل قطعی که نیاز به یقین دارم، مثل همین اصول دینی که ایشان می گفت ما نیاز به یقین دارم، باید قطعی باشد بعضی ها این حرف ها را می زنند، می گوید

«فأرضیتم به ذلک إخوانکم من الملاحده أعداء الدین»

می گوید چکار کردید شما با این حرف، می خواهید چکار کنید؟ می خواهید راضی کنید برادران ملحدتان را؟ آیا هدفتان از این حرف که می زنید ما در مسائل قطعی نیاز به چه داریم و اخبار آحاد فایده ندارد می خواهید چه کسی را راضی کنید؟

«فأرضیتم به ذلک إخوانکم من الملاحده أعداء الدین فهذه ثمرة عقولکم»

این می گوید اینها حرف هایی که از عقل شما نشأت می گیرد، حاصل عقل شما است حاصل استدلال های عقلی شما است،

«فعلی عقولکم العفاء»

خاک بر این عقل شما

«فإنکم هادیتم المعقول و المنقول»

شما هم دشمن عقل هستید هم دشمن نقل هستید

بعدش اشعار دیگری هم دارد که دیگر نیاز نیست به آن بپردازیم، به هر حال آقای ترش آبی، آقای ابن قیم الجوزیه شاگر ابن تیمیه دارد چه می گوید؟ می گوید اگر کسی بگوید ما برای مسائل قطعی که نیاز به یقین دارد به حدیث واحد احتجاج نمی کنیم باید حدیث متواتر باشد این هدف رضایت خدا نیست، هدفش رضایت ملحدین است، این چیزی است که از عقل آقای ترش آبی نشأت گرفته، خاک  بر این عقل، من نمی گویم، آقای ابن قیم الجوزیه می گوید

«فعلی عقولکم العفاء فإنکم هادیتم المعقول و المنقول»

باز در همین کتاب جلد 4، صفحه 1472 دیگر مفصل حرف می زند ایشان کسانی که گفتند ما خبر واحد عمل می کنیم

«فمن من نص علی أن خبر واحد یفید العلم»

خبر واحد مفید علم است یقین می آورد

الصوائق المرسله، محمد بن موصلی، چاپ اول، چاپ 1425، مکتبة الأضواء السلف، ریاض عربستان، ج 4، ص 1472

چه کسانی گفتند؟ مالک گفته امام تان، شافعی گفته، احمد بن حنبل گفته، اصحاب ابو حنیفه گفتند دیگر چه کسی ماند، همه گفتند دیگر، داوود بن علی ظاهری گفته، محمد بن حزم آندلسی گفته، حسین بن علی کرابسی گفته حارث بن اسد محاسبی گفته و بعد از ابن خوار من داد نقل می کند که ایشان در کتاب اصول فقهش گفته این خبر واحد علم ضروری می آورد، نظر مالک همین است، و مفصل دیگر کسان دیگری را هم می آورد از افراد مختلف از مذاهب مختلف از سلیقه های مختلف که اینها همه گفتند که خبر واحد مفید علم است، شما می گویید برای امامت برای ما خبر متواتر بیاور، خبری که پیغمبر گفته امیرالمؤمنین بعد از من خلیفه است متواتر نیست، علمایتان می گوید نه نیاز نیست خبر متواتر، فقط خبر واحد باشد، خبر واحد هم مفید علم است، مالک شافعی احمد بن حنبل اصحاب ابو حنیفه و اصحاب ظاهری و ابن تیمیه و ابن قیم همه اینها همه شان گفتند، این چه چیز جدیدی است که شما پیدا کردید؟ از این گذشته مگر برای خلافت امیرالمؤمنین فقط همین یک روایت را داریم؟ مگر فقط همین یک روایت است که شما می گویی خبر واحد است، شما یک کلمه یک لفظ پیدا کن که اگر پیغمبر گفته بود من می پذیرم، من الآن ببینید چهارده تا کلمه را جمع کردم می توانم نشان بدهم چهارده تا کلمه ای که ، مولی، ولی ، اولی ، خلیفه، امام، قائد، سید، وصی، وارث ، هادی، واجب الإطاعه، نفس پیامبر، صدیق اکبر، باب حته، فاروق اعظم، خیر امه، شما یک جمله ای را بگو که پیغمبر اگر می گفت.

مجری:

در هر کدام از این پوشه ها هست

استاد یزدانی:

همه اش اسکن است، دانه دانه اسکن هست، حالا من یک دانه از ایها را نشان بدهم از آقای البانی، «صحیح سنن ترمزی» آقای البانی، جلد3،  که پیغمبر بزرگوار اسلام می فرماید

«و هو ولی کل مؤمن بعدی»

صحیح سنن ترمزی، آقای البانی، ج 3

سند هم صحیح است، تک تک اینها که آوردم سند صحیح آوردم  از کتاب های اهل سنت.

تو ولی هر مؤمنی بعد از من هستی

دیگر چه بگوید پیغمبر که تو قبول کنی؟ خلیفه، پغیمبر گفته خلیفه،  مولی گفته، ولی گفته، حاکم گفته، وارث، وصی، چه می خواهید؟

مجری:

پس خاصتاً در همین مسئله امامت خیلی بالاتر از تواتر ما داریم،

استاد یزدانی:

خیلی بالاتر از تواتر مگر یک روایت است که شما قبول نکنید؟ اولاً متواتر است، ثانیاً نیاز نیست متواتر باشد، شما چرا می گویید این حرفی که می زنید بدعت است،  و مطالبی که گفتیم و دیگر تکرار نمی کنیم.

مجری:

بیسیار خب الحمد الله، خیلی جامع  و کامل الحمد الله از هر زاویه حضرت استاد شروع کردند، اگر بخواهید همین خبر واحد را بگیرید که دارد می گویید ضعیف است خب اولاً فهمیدیم که صحیح است ، اگر بخواهید بگویید خبر واحد را ما قبول نداریم که تمام علماء چیدیم و حضرت استاد فرمودند و اشاره هم کردند، الحمد الله شما هم همه اسکن ها را دیدید که خود علما دارند می گویند که تک تک اینها هرچند خبر واحد باشند اما مفید این هست که در عقیده بخواهند تأثیر بگذارند، مضاف بر اینکه در نهایت هم شاید چیزی به تواتر امامت در کتب خود شما پیدا نشود که این همه احادیث مختلف و به صورت متواتر در آن ذکر امامت حضرت امیرالمؤمنین در آن آمده باشد.

برویم سراغ تماس های شما عزیزان، آقا علی از تبریز بفرمایید.

بیننده:

عرض ادب و احترام دارم خدمت فخر الشیعه حاج آقای یزدانی بزرگوار و عرض ادب درام حضور جناب آقای مرعشی بزگورا، من چند روز پیش زنگ زده بودم درباره آن کتاب پرسیدم متأسفانه وقت نشد یا شما یادتان نشد به حاج آقا قزوینی نگفتید این را پاسخ بدهند، احتمالاً وقت نشد، و بعد از آن با حاج آقا ابوالقاسمی بزگوار حرف زدم منتهی ایشان هم گفتند بهتر است، آن سند را بیاورید بعد بحث کنیم،  حاج آقا یک کتابی است که قبلاً هم مطرح کردم، در باره این موضوع که اینها یک شخصی به اسم آقای حسین علی امیری، آن کتاب را نوشته و من خواندم آن را و به وضوحدیدم، برایم خیلی جالب بود، چون ما مکاتب خودمان را می بینیم، مکاتب آنها را نمی بینیم، علمای ما چندین بار گفتند برای حقاینیت شیعه بروید کتاب های آنها را بخوانید

مجری:

اسم کتاب را هم دوباره بفرمایید

بیننده:

کتاب پاسخ به شبهات قزوینی، در آن کتاب دوتا شبهه مطرح شده، حالا شبهات دیگر را هم من دیدم و باعقل خودم سنجیدم دیدم که کلاً  مسئله را یک طور پاک کردند در واقع از زیر آن فرار کردند، امام دوتا مسئله را من در آن کتاب دیدم یکیش را گفتند که شما امامت را  که در قرآن آمده حضرت ابراهیم امام شدند، خب حضرت ابراهیم اول پیامبر بودند بعداً امام شدند، پس حضرت علی هم باید اول پیامبر می بود بعداً امام می شد، این شبهه ای که آمده می خواستم جواب بدهید، این یک مسئله، مسئله دوم هم آوردند گفتند که آن حدیث ثقلین، ایشان به زعم خودش اینطوری تفسیر می کند ،می گوید حدیث ثقلینی که در کتاب طبرانی، در کتاب «المعجم الکبیر» جلد5، صفحه 186، آمده گفته که در آن موقع هم که آن حدیث ثقلین در آنجا مطرح شده به دو دلیل ضعیف است اولش این است شخصی به اسم شریک قاضی ، بخاطر ذهن نامناسبی که داشت، از آن نقل شده، و ثانیاً شخصی به اسم قاسم بن حسن وجود دارد که هم بخاری و هم

استاد یزدانی:

چه روایتی بود متوجه نشدم

بیننده:

حدیث ثقلین

استاد یزدانی:

حدیث ثقلین متواتر است، فرض کنید ده تا سندش هم ضعیف، از هفتادتا سند، ده تایش ضعیف، بیست تایش ضعیف، سی تایش ضعیف، خب اینکه مشکلی درش نیست،

بیننده:

درست است بله چون نه ایشان مدعی هستند که این را حاج آقا قزوینی فرمودند که به این استناد فرمودند می خواستم این را بررسی کنید، این دوتا سؤال من بود که می  خواستم حدیث ثقلین در طبرانی

مجری:

بسیار خب تشکر می کنیم آقا علی، ان شاء الله حتماً پاسخگو هستیم، هرچند کاملاً سؤال های شما هم محفوظ بود بنا هم بوددرجلسه آینده ان شاء الله مطرح بشود اماحالا سؤال راپرسیدید پاسخش را از حضرت استاد خواهیم شنید، بسیار خب، آقا محسن از تهران بفرمایید.

بیننده:

سلام عرض می کنم خدمت شما و استاد گرامی آقای یزدانی عزیز، خدمت تان عارضم آقای یزدانی استاد، اول اینکه درباره شخصیت ابن تیمیه و عقاید ایشان بگویید، چون من یک کتابی خواندم تعریفش از ابن تیمیه بود اگر همین باشد چون چیزی که خواندم این بود، بعد چیز خوبی در آن کتاب نخوانده بودم، یعنی چیزهای خیلی بدی خواندم در آن کتاب، دیگر از آنجا انزجارم نسبت به ابن تیمیه شروع شد،  و اینکه یک روایت دیگر است خواستم ببینم سندش چطور است؟ در کتب خودمان است، روایت در صفحه استاد ابوالقاسمی هم هست

«يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ»

حالا ادامه هم دارد.

مجری:

بله، بسیار خب حالا ان شاء الله همین کفایت می کند

بیننده:

و اینکه در این صفحه اینستگرام استاد ابوالقاسمی هم هست این روایت

استاد یزدانی:

خب زیرش کامنت بگذارید بپرسید دیگر

بیننده:

و اینکه درباره شخصیت ابن تیمیه و عقاید اینهم ممنون می شوم از شما،

استاد یزدانی

سلامت باشید، سندش خیلی سند طولانی است، حالا بررسی سند طولانی کتاب مناقب فضل بن شازان هست دیگر، محمد بن علی بن حسین بن شازان، سند طولانی است بررسی این سند طولانی خب وقت گیر هست الآن فرصتش نیست ولی هست دیگر این روایت،

«يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ اِبْنَتِي فَهُوَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا»

خب اگر سندش هم ضعیف هم باشد اینقدر ما در تأیید این جملات از پیغمبر روایت داریم در کتاب های شیعه و سنی که ضعف این روایت جبران می شود.

بیننده:

متشکرم،

مجری:

خدا حفظتان کند آقا محسن، سلامت باشید خدا حافظ شما،

استاد یزدانی:

برای تک تک این فضائلی که اینجا برای حضرت زهرا(س) ما از کتاب های شیعه و سنی برای تک تک عباراتش روایت داریم از کتاب های شیعه و سنی، شاید هم صحیح باشد ، چون در یک کتابی است که خیلی  ناشناس است روایت را نمی شناسم.

مجری:

بله حالا ان شاء الله بله راهکار خوبی هم دادند استاد دیگر، زیر همان کامنت بگذارید حتماً استاد ابوالقاسمی پاسخگو هستند؛ خب برویم به سرخه آقا حسین پشت خط هستند در خدمت  هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام علیکم، بنده یک مطلبی را عرض کنم و یک سؤال بپرسم، من به نظرم برای هر عقل سلیمی، یا هر عقل نا سالمی،دیگر معلول جسمی هم باشد ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) را دیگر می آید قائل می شود، چطوری بگوییم ، عقلی ثابت بکنیم، نقلی ثابت بکنیم، امام های خودتان گفتند، این ثابت شده است و دیگر اینهاهم ، هرچه این وهابی ها هم دست و پا می زنند مثل آدمی است که افتاده در لجن هرچه دست و پا می زند بیشتر فرو می رود، و فکر می کند دارد با این دست و پا زدن خودش را نجات می دهد که اینطوری نیست، ان شاء الله با همان ابن تیمیه محشور می شوند، به نظر من در کنار امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) برنامه ان شاء الله در دراز مدت به سمتی برود که مثلاً امامت امام سجاد را بیاید از قرآن ثابت بکند، امامت اما باقر، امام کاظم، امام هایی که شاید جزو امام های ما هستند ولی کمتر اسم شان می آید امیدوارم که این اتفاق بیفتد چون بحث ثابت کردن امامت، از قرآن برای بیندگان شیعه هم بسیار جذابیت خواهد داشت، این مطلب ، حالا اگر اجازه بدهید سؤالم را بپرسم، سؤال من این است که آیا قرآن در متنش تحریف می شود یا نه ، بعضی از موقع ها من در روایت می خوانم که قرآن چند جا اسم امیرالمؤمنین آمده حذف شده، مثلاً مثل آن لسان صدق نیست که به نحو دیگری خوانده بشود، کلاً اسم حذف شده، اگر این اتفاق افتاده باشد که اینکه ما بگوییم قرآن معجزه است و تحریف نمی شود زیر سؤال می رود، بی زحمت این را برای من توضیح بدهید،

مجری:

بسیار خب، ان شاء الله بررسی خواهیم کرد،

آقا علی از تبریز سؤال شان در اصل به این کتاب بود اما از این کتاب سؤالی که در آورده بودند نسبت به این بود که حضرت ابراهیم ابتدا مقام نبوت را داشتند بعدش به امامت رسیدند، پس امیرالمؤمنین اگر قرار است به این استدلال و استناد بکنیم، پس باید اول دارای چنین مقامی بوده باشد بعدش بخواهیم امامت را ثابت بکنیم.

استاد یزدانی:

بله، آن آیه ما به آن استدلال می کنیم برای اینکه ثابت کنیم امامت الهی است، خدا صریح می گوید من امام ار انتخاب می کنم و امامت عهد من هست، و بعد از امتحان های فراوان حضرت ابراهیم به مقام امامت می رسد و ما می گوییم به این دلیل امامت بالاتر از نبوت است، به این دلیل که حضرت ابراهیم (ع) بعد از آن امتحان های سخت در اواخر عمر به مقام امامت رسیده باشد و مقام امامت از مقام نبوت پایین تر باشد خب حضرت تنزل پیدا کرده، بجای اینکه ارتقاء پیدا بکند، خب مقامش آمده پایین تر، به جای اینکه جایزه بگیرد تنبیه شده، خب این قابل قبول نیست، ولی خب چه کسی گفته امام همه جا نیاز هست این امتحانات را بگذراند تا به مقام امامت برسد، ما در قرآن داریم که اصلاً یک کسی اصلاً امتحان نشد، ببینید آیه 247 و 246، سوره مبارکه بقره،  از حضرت طالوت (ع) که بنی اسرئیل آمدند پیش پیامبرشان حزقیل، یا سموئل، آمدند پیش پیامبر از بنی اسرائیل که شما یک کسی را برای ما انتخاب کن، که بعد خود آن رفت پیش خداوند، پیغمبر رفت از خداوند سؤال کرد و خداوند در جوابش گفت که طالوت امام باشد

«وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا»

خدا انتخاب کرده، بنی اسرائیل هم می فهمیدند که خدا باید انتخاب کند آمدند پیش پیغمبر، پیغمبر هم خودش نظر نداد از خدا سؤال کرد و خداوند هم طالوت را برای آنها انتخاب کرد، خب طالوت مگر قبلش پیامبر بود؟ پیامبر کس دیگری بود، حالا فرض کنیم پیامبر باشد، مگر امتحان شده بود، کو امتحاناتش، خدا خواست انتخاب کند، چرا انتخاب کند خدا؟ خدا خودش می گوید به دو دلیل انتخاب کردم من آن را ، چرا؟

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»

خدا خودش انتخاب کرده، خدا خودش علم لدنی داده، خدا خودش قدرت جسمانی به این امامش داده است به این دو دلیل، و بعد خود خدا صریح می گوید

«وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ»

خدا به هر کسی که دلش بخواهد حکومتش را می دهد

قدرتش را می دهد امامت را می دهد، اصلاً به شما چه ربطی دارد؟ خدا خواست امتحان می کند، خواست امتحان نمی کند، خواست به این آقای پول دار می دهد خواست به این فقیر می  دهد، شما برای خدا تعیین تکلیف نکنید چرا؟

 «وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ»

ملک مال خدا است، حکومت مال خدا است به هرکسی دلش بخواهد می  هد، اینجا هم خدا خواسته به امیرالمؤمنین بدهد، شما حسادت می کنید چرا به فلانی نداد، خدا نخواست، خدا خواست به امیرالمؤمنین داد پیغمبرش در غدیر خم دست امیرالمؤمنین را بالا برد دست کس دیگر را بالا نبرد، امتحانش هم کرد یا نکرد، اصلاً به شما ربطی ندارد به ما هم ربطی ندارد خدا انتخاب کرده، حضرت ابراهیم را امتحان کرد بعد از امتحان های سخت به مقام امامت رساند، طالوت را نه، با اینکه حضرت ابراهیم پیامبر الوالعزم است، کلی امتحان شد، ولی طالوت نه پیامبر الوالعزم هم نباشد اختلاف است که پیامبر بوده یا نبوده ولی خدا خواست به او علم لدنی داد به او قدرت فوق بشری داد از همه قدرتمند تر بود و او را به مقام امامت رساند و ملک خودش را به طالوت داد بدون اینکه امتحانش بکند.

مجری:

گاهی وقت ها ما این را به صورت عقلی می شنیدیم الحمد الله الآن هم به صورت تجربی اش را هم کاملاً شنیدیم خیلی هم جذاب و شیوا بود.

استاد یزدانی:

حالا در دنیا هم ما داریم بعضی ها هستند سنی ندارند مثلاً در همین شهید زین الدین، 21سالش هست 22 سالش هست می شود سرلشکر ولی یکی دارم 60 سالش است با ستوانی مثلاً  بازنشسته می شود ولی یکی در 21 سالگی به مقام سرلشکری می رسد خب این مردم می شانختن فرمانده ها می شناختن که این ارزشش را دارد قدرتش را دارد لیاقتش را دارد، انتخابش می کنند ولی بعضی ها بعد از 50 سالگی مثلاً  بشوند سرهنگ و هیچ وقت هم به سرلشکری شاید نرسند.

مجری:

احسنتم بسیار خب، سؤال دیگری هم داشتند که الحمد الله پاسخ داده شد آقا محسن سؤال شان مانده بود که شخصیت ابن تیمیه و عقاید شان، فقط تماس های زیادی هست، خیلی مختصر بفرمایید.

استاد یزدانی:

دیگر این باید یک وقت مفصل پرداخته بشود به آن

مجری:

بسیار خب، برویم سراغ تماس ها

استاد یزدانی:

حدیث ثقلین را هم سؤال کردند الآن من از معجم کبیر طبرانی پیدا کردم 11تا حدیث فقط آقای طبرانی نقل کرده هر کدام که ضعیف باشد بلاخره یک صحیحی در این 11تا هستف فرض کنیم از این 11تا 5تایش ضعیف، خب 6تای دیگش صحیح است دیگر، 7تا ضعیف، 4تای دیگرش که صحیح است، یک دانه صحیح 10تا ضعیف، ضرر نمی زند هیچ وقت ضعف یک سند به بقیه موارد، اصلاً فقط مگر طبرانی نقل کرده همه نقل کردند نزدیک 70 سند  دارد.

مجری:

آقا حسین از سرخه پرسیده بودند راجع به تحریف در متن قرآن آیا چنین چیزی ما معتقد هستیم؟

استاد یزدانی:

خب نظر اختلافی هست، از علمای اهل سنت خیلی ها را داریم قائل به تحریف قرآن بودند، فراوان داریم، یک کتابی است که آقای نجار زادگان نوشته ایشان، کتاب «عدم تحریف قرآن»، مفصل ایشان شیعه و سنی را بحث کرده، خب خیلی از علمای اهل سنت بودن قائل به تحریف قرآن بودند، بعضی از علمای شیعه هم بودند که قائل به تحریف معنوی بودند، خب ممکن است یک کسی هم باشد قائل به تحریف لفظی باشد حالا اینها مهم نیست ، ولی آن چیزی که مهم است این است که خداوند گفته من حافظ قرآن هستم و خود خداوند وعده حفظ قرآن را داده دیگر،

مجری:

بله بسیار خب اشاره هم کردند که تحریف ناپذیری قرآن؛ بله آقا امین از تهران پشت خط هستند در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام علیکم، خسته نباشید، حاج آقای یزدانی من یک سؤال از شما داشتم، حاج آقا غیر از امام علی یعنی هیچ کس در اسلام شجاعت نداشته؟ فقط امام علی داشته؟

استاد یزدانی:

امیرالمؤمنین در قیاس با بقیه شجاع تر بود، بعضی ها اصلاً شجاع نبودند ترسو بودند در همه جنگ ها فرار می کردند ولی امیرالمؤمنین در هیچ جنگی فرار نکرده خصوصاً در جنگ احزاب ، خصوصاً در احد، خصوصاً در جنگ حنین، خصوصاً در جنگ خیبر، آنجا بعضی ها فرار کردند ولی امیرالمؤمنین فرار نکرد، شجاع زیاد بود، مقداد شجاع بود، ابو دجانه شجاع بود، حضرت حمزه (سلام الله علیه) شجاع بود، جعفر طیار شجاع بود، شجاع زیاد بود، ولی بین امیرالمؤمنین با قیاس با بقیه امیرالمؤمنین اشجع الناس بود و دیگر خودشان گفتند تعبیرات در باره شان هست دیگر

بیننده:

یعنی از خلفا کسی شجاعت نداشت دیگر درست است؟

استاد یزدانی:

یعنی چه متوجه نشدم

بیننده:

ببینید امام علی، یعنی از خلفا کسی شجاعتی نداشته در تاریخ درست است؟

استاد یزدانی:

شما ثابت کن خلیفه اول و دوم و سوم مثلاً در جنگ احد یک نفر را کشتند، در جنگ بدر در جنگ خیبر در جنگ احزاب  اینه شجاع بودند.

بیننده:

خب گوش کن

مجری:

آقا امین حاج آقای حضرت آیت الله قزوینی راجع به فرار خلفاء صحبت کرند آنجا هم سرچ بکنید می آید

بیننده:

امام علی در بستر پیغمبر خوابید درست است؟

استاد یزدانی:

بله سند صحیح داریم

بیننده:

خب چه کسی که شبانه با پیغمبر راه افتاد رفت؟ حضرت ابوبکر صدیق بود یا نبود؟

استاد یزدانی:

نه نبود، روایت بیاور که بود

بیننده:

گوش کن آقا جان در کتاب های دینی که آموزش و پرورش چاپ کرده شما بخوان هست،

استاد یزدانی:

خب باشد از قرآن می خواهی بحث کنیم همین قضیه را ؟

بیننده:

شما اجازه بده، در زمان خلیفه دوم بالای ده تا کشور را ایشان به اسلام آورد، ایشان رفت و آن کشور ها را فتح کرد، ایران شما را، شما را حضرت عمر مسلمان کرد، مصر و سوریه و آذر بایجان

استاد یزدانی:

خودش آمده بود در این جنگ ها؟

بیننده:

اینها شهامت نیست؟ ده تا کشور را بیاوری به اسلام زمیمه کنی شهامت نیست؟

استاد یزدانی:

خودش آمده بود  در این جنگ ها؟ سوره مبارکه توبه آیه شماره 40 را می شود بخوانی برای من؟

بیننده:

حرف من را گوش کن

استاد یزدانی:

نه آیه را بخوان آرام آرام می آییم جلو، ببینید شما حرف هایت را زدی دیگر

بیننده:

یک کلمه بگویید، خلیفه باشی، فرمانده سپاه باشی، ده تا کشور را

استاد یزدانی:

آیه 40سوره توبه را می خوانی؟

بیننده:

من گوش نمی دهم شما گوش ندادی

استاد یزدانی:

گوش دادیم دیگر

بیننده:

خب نه جواب ندادی،

استاد یزدانی:

می خواهم جواب بدهم می گذاری جواب بدهم یا نه؟

بیننده:

شما اول جواب من را بده

استاد یزدانی:

خب جواب را می خواهم بدهم  دیگر،

بیننده:

نه یک کلمه بگو شهامت داشت یا نه

استاد یزدانی:

آقا آیه قرآن را بخوایم، از قرآن بحث کنیم یا نه؟

مجری:

بسیار خب حاج آقا اگر اجازه بدهید نه با این سبک نمی شود عزیزان اتاق فرمان هم اشاره می کنند که کیفیت برنامه پایین می  آید

استاد یزدانی:

ایشان حرف می زند می گوید جواب من را بده، خب بگذار حرف بزنم، من فقط یک سؤال کوچک از ایشان دارم هنوز هستند پشت خط حتماً

«إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ»

خداوند سکینه اش را بر پیغمبرش نازل کرد، چرا بر همراهش نازل نکرده؟ آقا امین،

مجری:

بسیار خب نه البته این قطع شدن

استاد یزدانی:

خیلی خب، ببینید بحث شجاعت و اینها را حضرت آیت الله قزوینی مفصل بحث کرده، بارها تحدی کرده شما یک دانه مستند از کتاب های خودتان نشان بدهید که اینها یک مگسی را از روی شانه پیغمبر پرانده باشند، مثلاً در جنگ خیبر احد فلان و فلان، خب اگر شجاع بودند در جنگ های زمان پیغمبر چرا نبودند؟ شجاع بودند، باشد اشجع الناس، زمان پیغبر اینها چکاره بودند؟ زمانی که پیغمبر سه سال در شعب ابی طالب بود اینها کجا  بودند، امیرالمؤمنین هر شب جای پیغمبر می خوابید، اینها کجا بودند نیامدند کمک پیغمبر؟ یکی از رفقا می گفت می توانستند بیایند بغل کوه مثلاً یک موزی بگیرند بیاندازند داخل شعب، نمی توانستند؟ خب چرا نکردند، چرا هیچ کاری برای پیغمبر نکردند، در جنگ بدر کجا بودند اینها، چه کسی را کشتند؟ در جنگ احد کجا بودند، در جنگ خیبر کجا بودند؟ خب شجاعت بعد از پیغمبر؟ زمان پیغمبر کجا بودند.

مجری:

خود حضرت عالی هم یک مقاله مفصل در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) دارید که عزیزان می توانند مراجعه بکنند و مفصلاً راجع به این مطلب هم مطالب آورده شده؛ آقای احمدی از قم پشت خط هستند، آقای احمدی در خدمت تان هستیم،

بیننده:

سلام علیکم خدمت استاد یزدانی و شما آقای مجری محترم که سید بسیار دوست داشتنی هستید، در رابطه با این مسئله امامت وهابی ها می آید می گوید که چرا در قرآن نیامده، در حالی که وقتی از خود اینها یک سؤال بکنی، می گوید یا سنت باشد یا مثلاً در قرآن، خب حال پیغمبر از کتب خود اینها با سند های مختلف، با حدیث های موثق آمد حضرت علی (ع) را نه در یک جا در چند جا بلکه دوازده امام را در چند جا معرفی کرد ، بیان کرد با توجه به اینکه در قرآن هم به صورت صفت بیان شده، حالا آمده گیر کرده که امام، امام، حال گیرم که آن امام اصلاً ربطی به امام شیعیان نداشته باشد ولی خود اینها که قائل هست که سنت آمده پس چرا اینها اینقدر گچ کاری می کنند خلاصه خود را به آن طرف می اندازند؟ من این سؤال را از وهابیت دارم که آیا شما تنها قرآن را قبول دارید یا سخنرانی پیغمبر را هم قبول دارید؟ اگر سخنرانی پیغمبر را قبول دارید که صدها حدیث در این زمینه آمده، این یک نکته.

نکته دیگر: این امین و امثالهم آمده اینجا مثلاً بحث اعتقادی است او آمده از جنگ های چه و چه صحبت می کند که در فلان کتاب در دبستان اینطور آمده بود، اینها باید مطالعه بکند یک مقداری وقت مردم را نگیرد اگر واقعاً به حق می خواهد برسد قرآن و عطرت را بگیرند احادیث را بگیرند تا مسئله برای دیگران خدشه دار نکنند. متشکر التماس دعا.

مجری:

آقا علی کرمی پشت خط هستند، آقا علی بفرمایید

بیننده:

سلام علیکم، سلام خدمت سیدین بزرگوار، یک جوابی به امین می خواستم بدهم بعد سؤالم را بپرسم این جنگ هایی که کردند آقای یزدانی و آقای مرعشی، خود عمر و ابوبکر شرکت داشتند در این جنگ های بعد از پیامبر؟

استاد یزدانی:

نه در هیچ جنگی چه در زمان پیغمبر چه بعد از پیغمبر در هیچ جنگی خودشان حاضر نبودند

بیننده:

بعد در این کشور گشایی هایی هم که کردند به آقا امین بگویید در این کشور  گشایی ها با تمام مهمات و افرادی که بود که پیامبر فراهم کرده بود دیگر حالا دست هر کسی می دادی می توانست استفاده کند از این همه نفرات و از این همه امکانات و دیگر دست علی (ع) اگر می بود که دیگر احسن استفاده را از آن می کرد؛ بعد سؤالم این است که ما ادعیه ای که داریم در شیعه ادعیه از اهل بیت (ع) زیاد داریم ادعیه ای دارند از طرف خلفای راشدین مثلاً مثل ابوبکر عثمان عمر، ادعیه ای دارند حالا ما اطلاعی از این نداریم دیگر شما حتماً اطلاع دارید.

مجری:

بسیار خب  ان شاء الله مطرح خواهیم کرد و پاسخ را هم خواهیم شنید، نسبت به این عزیزانی که تماس می گرفتند و سعی داشتند به آقا امین جواب بدهند ما همیشه مشتاق هستیم و با وسواس خاص و امانت داری خاصی تمام عوامل شبکه تلاش می کنند که  همه عزیزان متصل بشوند و ماصدایشان را بتوانیم بشنویم ولی همان طور که اقتضای کیفیت برنامه هست بحث بکنند که الحمد الله بیندگان هم همگی خودشان فاضل هستند و بهترین قضاوت کنندگان خود شما بینندگان هستید.

بسیار خب راجع به سؤال آقا علی کرمی که نسبت به ادعیه آیا ادعیه ای داریم  که آنها نقل کرده باشند؟

استاد یزدانی:

من ندیدم تا حالا ادعیه ای  از بزرگان اینها؛ ما از امیرالمؤمنین دعای کمیل را داریم  و صدهای دعای دیگر و خود نهج البلاغه کافی است برای اینکه معرفی کند امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) و میزان علم و آگاهی امیرالمؤمنین را ولی از آنها من واقعاً ندیدم، یعنی اگر آنها یک دعایی داشتنددر سطح دعای کمیل قطعاً تا حالا مطرح می کردند، من ندیدم که دعایی از آنها نقل شده باشد، یا خطبه ای از خطبه های آنها مثلاً  که از نظر فصاحت و بلاغت مثلاً در سطح یکی از خطبه های نهج البلاغه باشد من ندیدم حالا اگر داشتند، آنها هم ندیدند کسی که مطرح کنند.

مجری:

بله خود استدلال هم خیلی جالب بود که اگر بود نمی آمدند یک سری فضائل ساختگی که بعضی از کتاب ها حتی به صورت ضعیف هم نقل نکردند اینها را بخواهند بسازند برایشان.

استاد یزدانی:

بله ، مقاله ای هم  که من پیشنهاد می کنم ایشان بخواندند در همان سایت تحقیقاتی مؤسسه حضرت ولی عصر (عج) یک مقاله ای هست آنجا غار را سرچ بزنند، پیدا می شود یا متن آیه را سرچ بزنند پیدا می شود، مفصل دیگر آنجا بحث کردیم، و بحث شجاعت ها و اینها را هم، هم در شبکه حضرت ولیعصر و هم در سایت آنجا مفصل مقاله هست بخوانند، و این سؤالی که ایشان جواب ندادند و نمی خواستند، از من می گوید جواب بده، نمی گذارند من جواب بدهم، بابا زمان پیغمبر اینها کجا بودند؟ باشد شجاع، زمان پیغمبر کجا بودند؟ خب جواب بدهید به این سؤال ها شجاعت شان بعد از پیغمبر گل کرد، خب زمان پیغمبر هم شجاع بودند بد نبود.

مجری:

بسیار خب خیلی استفاده کردیم حضرت استاد از محضرتان مثل همیشه، و همچنین تشکر می کنیم از همه شما بینندگان عزیز  و ارجمند که امشب هم تا پایان برنامه با برنامه خودتان همراه بودید، تا دیدار آینده و برنامه دیگر خدا نگهدار همه شما.

«اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد»

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 


کلمه طیبه >

شبکه ولی عصر کلمه طیبه استاد یزدانی