دانش افزایی فاطمی 6 - غضب حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی
ویژه برنامه دانشافزایی فاطمی به مناسبت ایام فاطمیه - جلسه ششم
با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی
بسم الله الرحمن الرحيم
تاریخ : 25 دی 1399
عنوان برنامه: دانش افزای فاطمی «غضب حضرت فاطمه (سلام الله علیها)»
استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالقاسمی
استاد ابوالقاسمی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الحمد لله رب العالمين اللهم صلی علي محمد وال محمد، اللهم صل علی محمد المصطفي و علي المرتضي و فاطمه الزهرا و الحسن الرضا و الحسين المصفّی و جميع الاوصياء مصابيح الدجی وصل علی من بيمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء مولانا صاحب العصر والزمان
عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت شما بینندگان عزیز و گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر»! ان شاء الله هرکجا که هستید موفق و پیروز باشید. با ویژه برنامه دانش افزایی فاطمی خدمت شما بزرگواران هستیم.
موضوعی که در این قسمت خدمت شما مطرح خواهد شد، مسئلهی غضب حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است.
کسی که میخواهد در مسئله غضب با دیگران مورد صحبت قرار بگیرد، با دیگران احتجاج بکند باید چند مسئله را مد نظر خودش قرار بدهد، اولین قضیه متونی است که در مورد غضبناک شدن رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) به سبب غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
ما هیجده متن در کتب اهلسنت داریم، روایاتی است که اهلسنت نقل کردند که پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) به هیجده مدل مطرح کردند که اگر فاطمه غضبناک بشود من غضبناک میشوم.
اول:
«أحب ما سرّها»
هر چیزی که او را خوشنود کند، من را خوشنود میکند.
مختصر تاريخ دمشق؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (المتوفى: 711هـ) الوفاة: 711، دار النشر:، ج5، ص415
دوم:
«أكره أن تحزن أو تغضب»
من اگر او ناراحت بشود و یا غضبناک بشود ناراحت میشوم.
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج7، ص301
سوم:
«أَكْرَهُ أَنْ يَسُوءَهَا»
من خوش ندارم چیزی موجبات آزردگی او را فراهم کند.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1364، ح3523
چهارم:
«أكره ما ساءها»
هرچیزی که فاطمه او را ناخوشنود بداند، ناپسند بداند من او را ناپسند میدانم.
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص411
پنجم:
«لا أحب أن تجزع»
دوست ندارم ببینم از چیزی بیتاب شده است.
سيرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازي)؛ اسم المؤلف: محمد بن إسحاق بن يسار الوفاة: 151هـ، دار النشر: معهد الدراسات والأبحاث للتعريف، تحقيق: محمد حميد الله، ج5، ص238
ششم:
«لا أحب أن تحزن»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص754
هفتم:
«من آذاها فقد آذاني»
هرکس او را بیازارد من را آزار داده است.
المنة الكبرى شرح وتخريج السنن الصغرى؛ اسم المؤلف: محمد ضياء الرحمن الأعظمي الوفاة: 458، دار النشر: مكتبة الرشد - السعودية/ الرياض - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، ج9، ص165
هشتم:
«مَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»
هرکس او را به خشم بیاورد من را به خشم آورده است.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة:
256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
یا:
«مَنْ أغْضَبَهَا فقَدْ أغْضَبَنِي»
عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج16، ص249
نهم:
«يبسطني ما يبسطها»
هر چیزی که موجب گشودگی قلب او بشود موجب گشودگی قلب من میشود.
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص168
یا:
«ويبسطني ما بسطها»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص758
«يرضيني ما أرضاها»
هرچیزی که او را خوشنود بدارد، من را خوشنود میکند.
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي
بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج70، ص21
دهم:
«يَرِيبُنِي ما رَابَهَا»
هرچیزی که احساس ناپسند به آن داشته باشد من به آن احساس ناپسند دارم.
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1902
یا:
«يريبني ما أرابها»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص756
یازدهم:
«يسخطني ما أسخطها»
هرچیزی که موجب سخط و ناراحتی فاطمه بشود، موجب ناراحتی من میشود.
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج70، ص21
دوازدهم:
«يسرني ما يسرها»
فيض القدير شرح الجامع الصغير؛ اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوي الوفاة: 1031 هـ، دار النشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ، الطبعة: الأولى، ج4، ص421
سیزدهم:
«يغضبني ما أغضبها»
كتاب الشفا(م)؛ اسم المؤلف: القاضي عياض(م) الوفاة: 544، دار النشر:، ج2، ص23
چهاردهم:
«يغيظني ما يغيظها»
هرچیزی که موجب غیظ و خشم او بشود، موجب غیظ و خشم من میشود.
البحر الزخار؛ اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار الوفاة: 292، دار النشر: مؤسسة علوم القرآن , مكتبة العلوم والحكم - بيروت , المدينة - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ج6، ص150
پانزدهم:
«يقبضني ما يقبضها»
هرچیزی که موجب گرفتگی دل فاطمه بشود، موجب گرفتگی دل من است.
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص172
شانزدهم:
«ينصبني ما أنصبها»
هرچیزی که تقابل با فاطمه باشد، تقابل با من است.
النهاية في غريب الحديث والأثر؛ اسم المؤلف: أبو السعادات المبارك بن محمد الجزري الوفاة: 606، دار النشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م، تحقيق: طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي، ج5، ص61
هفدهم:
«يُؤْذِينِي ما آذَاهَا»
هرچیزی که او را آزار بدهد من را آزار میدهد.
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 1902، ح 2449
بر اساس آنچه که در کتب اهلسنت آمده، پیامبر با هیجده بیان فرمودند ارتباط قلبی بین من و فاطمه (سلام الله علیها) این است. اینها را چه کسانی نقل کردند؟ آیا اینها را شیعیان نقل کردهاند؟ نه، اینها در کتب اهلسنت از شش صحابی نقل شده است.
از امیرالمؤمنین (علی ابن ابیطالب)، از «ابوهریره دوسی»، از «انس ابن مالک»، از «عمرو ابن حزم انصاری»، از «عبدالله ابن زبیر» و از «عایشه» دختر ابوبکر!
اینها علاوه بر آن روایت دروغینی است که از «مسور ابن مخرمه» نقل کردهاند که «مسور» میگوید (نعوذ بالله) علی به خواستگاری دختر «ابوجهل» رفت و حضرت زهرا ناراحت شد و پیغمبر بالای منبر گفتند فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد من را به اصطلاح آزرده است.
آن وقت حضرت علی هم گفت من نمیخواهم پیغمبر را ناراحت کنم، لذا دست از این خواستگاری بر داشت. این ادعاهای که مطرح میکنند درست نیست. یک عده میگویند آقا اگر شما روایت «مسور» را قبول نکنید دیگر این روایت:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
را ما چه کار کنیم؟ این اصلا ربطی به آن قضیه ندارد. متن اصلی اینطور بوده که در چند کتاب آمده است. پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) داشتند صحبت میکردند فرمودند:
«أي شئ خير للمرأة فسكتوا»
بهترین چیز برای یک زن چیست؟ همه ساکت شدند.
امیر مؤمنان میگویند من نزدیک خانه بودم رفتم از حضرت زهرا پرسیدم که نظر شما چیست؟
«قالت: لا يراهن الرجال»
وضعیتشان طوری باشد که مردها او را نبینند.
« فذكرت ذلك للنبي صلى الله عليه وسلم»
امیر مؤمنان میگوید این را به پیامبر عرض کردم
«فقال: إن فاطمة بضعة مني»
فاطمه پاره تن من است.
سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1414هـ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ج11، ص45
پس روایتی آنکه آنها ادعا میکنند، اصلا ما به ان نیاز نداریم. بله آقای «بخاری» هم روی ناصبیگری خودشان متن را نقل کرده؛ اما اینکه ما به آن اعتقاد داریم اصلا نیازمند آن نیستیم.«انس ابن مالک»هم شبیه همین رانقل کرده،«عمرو ابن حزم انصاری» هم این را نقل کرده، فقط همین مقدار:
«فاطمة بضعة مني یسخطني ما اسخطها»
ربطی به خواستگاری ندارد، از «عبدالله ابن زبیر» همینطور این را نقل کردند، از خود «عایشه» این را نقل کردند؛ پس این روایت در نزد اهلسنت بیش از حد تواتر نقل شده، مافوق تواتر نقل شده، این شش صحابی به علاوه «مسور» حالا سرجمعشان هفت تا است، و هیجده متن دارد.
اما برویم سراغ آن چیزی که در مورد تحقق غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل شده است.
خیلی عجیب است ما در کتب مختلف میخوانیم که رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) رحمت للعالمین است، نماد رحمت خدا در روی زمین بوده کفار قریش میآمدند به حضرت جسارت میکردند، حضرت برخورد تند نداشتند؛ اما در یک روایتی که در کتابهای مختلف؛ حتی «بخاری» هم به ان اشاره شده است؛ ولی «بخاری» خلاصه آن را آورده است.
در کتاب «صحیح بخاری» جلد 1، صفحه 194 اینطور آمده میگوید پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) در کنار کعبه نماز میخواندند:
«إِذْ قال قَائِلٌ منهم»
اینجا نگفته چه کسی است.
«ألا تَنْظُرُونَ إلى هذا الْمُرَائِي»
آیا این شخص ریا کار را نمیبینید؟
«أَيُّكُمْ يَقُومُ إلى جَزُورِ آلِ فُلَانٍ فَيَعْمِدُ إلى فَرْثِهَا وَدَمِهَا وَسَلَاهَا فَيَجِيءُ بِهِ ثُمَّ يُمْهِلُهُ حتى إذا سَجَدَ وَضَعَهُ بين كَتِفَيْهِ»
چه کسی حاضر است در منطقه فلانجا برود و آلودگیهای شتران قبیلهی بنی فلان و خون آنها و چربیها و کثافتهای درون شکمشان را بیاورد و وقتی پیغمبر به سجده رفت آن را روی سر پیغمبر خالی بکند.
«فَانْبَعَثَ أَشْقَاهُمْ»
یکی از آنها رفت.
«فلما سَجَدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَضَعَهُ بين كَتِفَيْهِ»
پیامبر اکرم که در سجده رفتند آن رای روی سر پیامبر ریخت.
«وَثَبَتَ النبي صلى الله عليه وسلم سَاجِدًا فَضَحِكُوا حتى مَالَ بَعْضُهُمْ إلى بَعْضٍ من الضَّحِكِ»
پیغمبر در همان حالت سجده ماندند، اینها شروع کردند به خندیدند و تمسخر کردن.
«فَانْطَلَقَ مُنْطَلِقٌ إلى فَاطِمَةَ عليها السَّلَام»
یک شخصی پیش حضرت زهرا رفت.
«وَهِيَ جُوَيْرِيَةٌ»
یک دختر خردسالی در آن زمان بود.
«فَأَقْبَلَتْ تَسْعَى»
حضرت زهرا آمدند.
«وَثَبَتَ النبي صلى الله عليه وسلم سَاجِدًا حتى أَلْقَتْهُ عنه»
پیامبر همینطور در حال سجده ماندند تا زمانی که حضرت زهرا اینها را از پیامبر جدا کردند.
«وَأَقْبَلَتْ عليهم تَسُبُّهُمْ»
حضرت زهرا میگوید تسب مقصود لعنت است. شروع به لعنت آنها کرد.
«فلما قَضَى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الصَّلَاةَ»
نماز پیامبر که تمام شد.
پیامبری که هیچ بار اینها را نفرین نکرده بود، پیغمبری که همیشه برای آنها طلب هدایت میکرد اینجا چون غضب حضرت زهرا محقق شد.
«قال اللهم عَلَيْكَ بِقُرَيْشٍ اللهم عَلَيْكَ بِقُرَيْشٍ اللهم عَلَيْكَ بِقُرَيْشٍ»
خدایا قریش را نابود بکن.
«ثُمَّ سَمَّى»
سپس اسم برد
«اللهم عَلَيْكَ بِعَمْرِو بن هِشَامٍ وَعُتْبَةَ بن رَبِيعَةَ وَشَيْبَةَ بن رَبِيعَةَ وَالْوَلِيدِ بن عُتْبَةَ وَأُمَيَّةَ بن خَلَفٍ وَعُقْبَةَ بن أبي مُعَيْطٍ وَعُمَارَةَ بن الْوَلِيدِ»
«عبدالله» راوی روایت میگوید:
«فَوَاللَّهِ لقد رَأَيْتُهُمْ صَرْعَى يوم بَدْرٍ ثُمَّ سُحِبُوا إلى الْقَلِيبِ قَلِيبِ بَدْرٍ»
همه اینها را در روز «بدر» دیدم کشته در چاه بدر افتادند
«ثُمَّ قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأُتْبِعَ أَصْحَابُ الْقَلِيبِ لَعْنَةً»
پیامبر فرمود اصحاب قلیب لعنت را پشت سر خودشان بردند.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص194، ح498
لعنت آنها تمامی ندارد. پیغمبری که رحمت للعالمین است، اهل «مکه» را نفرین نکرده بود، وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضبناک شدند طبق روایات اهلسنت در متون دیگر دارد وقتی پیامبر شروع کرد: «اللهم علیک علیک»، این بار که دیدند قضیه جدی است فرار کردند. مبادا چشم پیامبر به ایشان بیفتد و اسم آنها را هم پیامبر ببرد. چون این بار حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضبناک شدند.
اما بیرویم سراغ شبهاتی که در مورد غضب حضرت زهرا و حدیث غضب حضرت زهرا مطرح شده است.
قبل از آن هم من یک نکتهی را عرض کنم علاوه بر این ما یک روایت دیگری هم داریم چند متن دیگر که همین مقدارش برای اثبات ما کفایت میکند. روایتی که حضرت فرمودند:
«حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُم، وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُم»
جزء فضائل فاطمة؛ اسم المؤلف: ابن شاهين الوفاة: 385 هـ ، دار النشر :، ج 1، ص 29
یا:
«حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم؛ وسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُم»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص767
این روایت هم ضمیمه روایتهای قبلی است. روایت دیگر پیغمبر فرمودند:
«یا فاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك»
فاطمه خدای متعال به خاطر غضب تو غضب میگیرد و به خاطر رضایت تو نا خوشنود میشود.
در کتابهای متعدد اهلسنت، در کتاب «مجمع الزوائد هیثمی» روایت را آورده، جلد9، ص 203:
«عن علي قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن الله يغضب لغضبك»
در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
«ويرضى لرضاك»
در باب حضرت زهرا مطرح کرده است.
«رواه الطبراني وإسناده حسن»
این را «طبرانی» نقل کرده و سندش هم معتبر است.
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص203
پس غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) حکمش برای ما مشخص شد. در کتاب «معجم الکبیر طبرانی» با تحقیق «حمدی عبدالمجید السلفی» همین روایت را مطرح کرده است.
«أن اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَيَرْضَى لِرَضَاكِ»
«فی هامش الاصل»
در حاشیه اصل بوده
«هذا حدیث صحیح الاسناد»
یعنی خود «طبرانی» این چنین گفته بوده است.
«وروی من طریق علي (علیه السلام) رواه الحارث عن علي وروی مرسلا وهذ الحدیث احسن شئٍ رأیته وأصح اسناد قرأته»
این سند بهترین سندی است که من خواندم، چرا؟
«حدثنا حُسَيْنُ بن زَيْدِ بن عَلِيٍّ عن عَلِيِّ بن عُمَرَ بن عَلِيٍّ عن جَعْفَرِ بن مُحَمَّدٍ عن أبيه عن عَلِيِّ بن الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بن عَلِيٍّ رضي اللَّهُ عنه عن عَلِيٍّ رضي اللَّهُ عنه قال قال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم لِفَاطِمَةَ رضي اللَّهُ عنها أن اللَّهَ يَغْضِبُ لِغَضَبِكِ وَيَرْضَى لِرَضَاكِ»
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج22، ص401
همه از اهلبیت هستند،همه از بزرگان اهلبیت هستند؛پس ما اینها رامطرح کردیم.امادرطرف مقابل آقای«ابن تیمیه»در کتاب «منهاج السنة» جلد چهارم می آید می گوید:
«وأما قوله يا فاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك فهذا كذب منه ما رووا هذا»
... اصلا این روایت دروغ است، این روایت نقل نشده است.
منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص248
آقای «ابن تیمیه» شما کجایی؟ این روایت در کتب اهلسنت آوردند، خود علمای اهلسنت این روایت را تصحیح کردند.
پس سراغ شبهات «يغضب لغضبك ويرضى لرضاك» بیرویم. اولین شبههی که مطرح میکنند مسئله خواستگاری دختر «ابوجهل» است.
ادعا کردند این ماجرا مربوط به خواستگاری از دختر «ابوجهل» است، حضرت علی رفته از دختر «ابوجهل» خواستگاری کرده، بعد پیامبر ناراحت شدند و حضرت زهرا هم ناراحت شدند و پیغمبر این حدیث را فرمودند.
ما ببینیم نظر شیعیان در این قضیه چیست؟ «الامالی شیخ صدوق الشیخ الجلیل الاقدم أبي جعفر محمد ابن علی ابن حسین بابویه قمی» در چاپ مؤسسه الاعلمیه «بیروت» المجلس الثانی والعشرون، مجلس بیست دوم، صفحه 83، حدیث شماره 3 روایتش را مطرح میکند.
«علقمه» میگوید پیش امام صادق (علیه السلام) بودم به حضرت عرض کردم آقا شهادت چه کسی قبول میشود و شهادت چه کسی قبول نمیشود؟ حضرت شروع کرد به صحبت کردن.
بعد میگوید من به حضرت عرض کردم:
«يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه إِنَّ النَّاسَ يَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ»
اهل سنت به ما یک اتهاماتی میزنند.
«وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِكَ صُدُورُنَا»
سینههایمان تنگ شده، خیلی برایمان سخت است.
الان را نگاه نکنید که اینقدر راحت عقیده شیعه در دسترس است، مجالس است، آن موقع برای پیدا کردن کوچکترین اطلاعاتی باید چند صد کیلومتر و هزاران کیلومتر میرفتند تا یک راوی پیدا کنند که یک نفر همین مطلب را داشته باشد، تا بفهمند حق چیست.
فَقَالَ (علیه السلام) يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ»
فرمودند: رضایت مردم به دست نمیآید
«وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ»
نمیشود زبانهای مردم را قفل زد و نگهداشت.
«وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ»
چطور میخواهید شما سالم بمانید، از چیزی که پیغمبران از آن سالم نماندند.
به پیغمبران اتهام زدند، میخواهید به شما اتهام نزنند.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ (علیه السلام إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا»
آیا به «یوسف» دروغ نبستند که میل به فحشا داشت؟
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا أَيُّوبَ (علیه السلام) إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِيَ بِذُنُوبِهِ»
آیا به «ایوب» اتهام نزدند که به خاطر گناهانش مبتلا شد؟
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِيَاءَ فَهَوِيَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا»
آیا به « داود » دروغ نبستند که به دنبال یک پرندهی زیبای رفت تا چشمش به یک زن خوش
سیمای افتاد، و بعد علاقمند به آن زن شد، لذا شوهر آن زن را به جنگ فرستاد وقتی شوهرش کشته با آن زن ازدواج کرد!
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى إِلَى أَنَّهُ عِنِّينٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً»
آیا به «موسی» نسبت ندادند که او توانایی بچه دار شدن نداشته، و بعد آن ماجرای خنده داری که در کتاب «صحیح بخاری» نقل کردند، که ایشان لباسش را روی سنگی گذاشت، سنگ هم لباسهای موسی را برداشت و برد حضرت موسی هم برهنه آمد دنبال آن سنگ تا وارد شهر شد مردم دیدند نه حضرت موسی مشکلی ندارد.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْيَا»
آیا به تمام انبیاء نسبت ندادند که ساحر هستند و دنیا طلب هستند؟
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ (علیها السلام) إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِيسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ يُوسُفُ»
آیا به حضرت «مریم» دروغ نبستند که «عیسی» را از یک نجاری به اسم «یوسف» باردار شده است؟
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا نَبِيَّنَا مُحَمَّداً (صلی الله علیه واله وسلم) إِلَى أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ»
آیا به پیغمبر ما (صلی الله علیه واله وسلم) دروغ نبستند که او شاعر و مجنون است؟
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوِيَ امْرَأَةَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ يَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ»
آیا به او دورغ نبستند که او هوا و یا میل ازدواج با همسر «زید» ابن حارثه را داشت آنقدر فشار آورد تا زید او را طلاق داد؟
اینها همه دروغ است.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ»
آیا به پیغمبر دروغ نبستند که برای خودش در روز «بدر» یک غنیمتی برداشت یک پارچهی سرخ رنگی؟
«حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ- وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُل يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ»
تا آخر آن پارچه پیدا شد و پیغمبر از تهمت بری شد و با آمدن این آیه مشخص شد پیغمبر اهل خیانت نیست.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ص يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ (علیه السلام)»
آیا نگفتند پیغمبر روی هوای نفسش در مورد علی پسر عمویش این حرفها را میزند؟
«حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ»
تا خدا آنها را تکذیب کرد و آیه نازل شد:
«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى الْكَذِبِ فِي قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ»
آیا نگفتند پیغمبر دروغگو است.
«حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ»
تا این آیه نازل شد:
«وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا»
«وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لَقَدْ قَالَ يَوْماً عُرِجَ بِيَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِيلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَيْلَتِهِ»
پیغمبر میگفت من دیشب معراج رفتم، گفتند دیشب در همین بستر خودش بوده، از بسترش
تکان نخورده است.
«وَ مَا قَالُوا فِي الْأَوْصِيَاءِ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ»
تهمتهای به اوصیاء الهی زدند خیلی بیشتر از اینها است.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ (ع) إِلَى أَنَّهُ كَانَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمُلْكَ»
آیا اتهام به حضرت علی (علیه السلام) اتهام نزدند که دنیا طلب و ملک طلب بود؟
متأسفانه روایتش هم در «بخاری» است و «ابن تیمیه» هم این قضیه را تأیید میکند.
«وَ أَنَّهُ كَانَ يُؤْثِرُ الْفِتْنَةَ عَلَى السُّكُونِ»
که حضرت علی علاقمند به جنگ و فتنه بود، بیشتر از اینکه علاقمند به آرامش باشد.
«وَ أَنَّهُ يَسْفِكُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِغَيْرِ حِلِّهَا»
و خونریز مسلمانان است، خون حلال را به زمین میریخته است.
«وَ أَنَّهُ لَوْ كَانَ فِيهِ خَيْرٌ مَا أُمِرَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِضَرْبِ عُنُقِهِ»
و اگر علی اهل خیر بود و خوب بود، ابوبکر به «خالد» دستور نمیداد گردن او را بزند.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ»
اینها دروغهای است که اینها به اهلبیت بستند.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ (علیه السلام) أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِي جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ شَكَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِيِّ اللَّهِ»
آیا به حضرت علی نسبت ندادند که میخواست با دختر «ابوجهل» ازدواج کند و پیغمبر روی منبر شکایتش کرده و گفته علی میخواهد با دختر عدو خدا در کنار دختر پیغمبر خدا ازدواج کند
«أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِي ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) يَا عَلْقَمَةُ»
ای علقمه!
«مَا أَعْجَبَ أَقَاوِيلَ النَّاسِ فِي عَلِيٍّ (علیه السلام)»
چقدر حرفهای مردم در مورد حضرت علی عجیب است.
«كَمْ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ»
چقدر فاصله است بین کسی که میگوید:
«إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ»
او خدایی است که پرستیده میشود
«وَ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ»
کسی که میگوید این گناهکار است.
الامالی؛ شیخ صدوق محمد بن على ابن بابويه قمی، چاپ مؤسسه الاعلمیه «بیروت»، ص83، المجلس الثانی والعشرون،ح 3
نظر اهلبیت (علیهم السلام) در مورد خواستگاری دختر «ابوجهل» مشخص شد؛ اما در کتب اهلسنت هم مدارک متعددی در مورد دروغ بودن این خواستگاری وجود دارد، از جمله از جهت تاریخی این خواستگاری ممکن نیست.
«مسور ابن مخرمه» که راوی این روایت است یک بچه سالی است که خودش میگوید در همان زمانی که من این روایت را نقل میکردم میگوید:
«أَقْبَلْتُ بِحَجَرٍ أَحْمِلُهُ ثَقِيلٍ»
یک سنگی داشتم میآوردم
«وَعَلَيَّ إِزَارٌ خَفِيفٌ»
یک لباسی داشتم
«فَانْحَلَّ إِزَارِي»
آن لنگی که بسته بودم باز شد.
«وَمَعِيَ الْحَجَرُ لم أَسْتَطِعْ أَنْ أَضَعَهُ حتي بَلَغْتُ بِهِ إلى مَوْضِعِهِ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ارْجِعْ إلى ثَوْبِكَ فَخُذْهُ ولا تَمْشُوا عُرَاةً»
سنگ را زمین نگذاشتم، رفتم رساندم به آنجای که میخواستم بروم پیغمبر گفت برو لخت راه نرو زشت است.
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص268، ح341
«مسور ابن مخرمه»ی که در آن زمان بچه سالی بوده، عقلش نمیرسیده، لباس را باید بپوشد، آن وقت میآید ماجرای خواستگاری حضرت علی به اصطلاح دختر «ابوجهل» را نقل کند. آن هم پیغمبر روی منبر فرمود هیچ کس غیر از تو ندیده است.
یا در «سیر اعلام النبلاء» راجع به «مسور ابن مخرمه» میگوید:
«قال الزبير بن بكار كانت الخوارج تغشاه وينتحلونه»
«خوارج» دور و بر او جمع میشدند.
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج3، ص391
و رهبر «خوارج» بود «ینتحلونه» همه اینها دور و بریهای «مسور» بودند، آیا «مسور ابن مخرمه» دروغگوی که با این خصوصیات است، روایتش را میشود قبول کرد؟
یا جای دیگر الان ما جلوی اهلسنت به اهلبیت صلوات بفرستیم بگوییم «آل محمد» اینها بگویند چرا «آل» را میگویید؟
«فلم أسمع المسور ذكر معاوية إلا صلى عليه»
هر وقت بحث «معاویه» میشود «مسور»، «صلی الله علیه» میگفت!
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج3، ص151
چنین آدمی آمده این روایت دروغ را نقل کرده، روایتی که هم مخالف قرآن و تاریخ است، و هم مخالف دیگر روایات اهلسنت است؛ پس این شبهه که جواب داده شد.
شبهه دیگری که مطرح میکنند «ابن تیمیه» مطرح کرده سند ندارد اولاً که:
«یغضب لغضبک»
آن:
«إنّ الله یغضب لغضبک»
را گفته سند ندارد باقی را در «بخاری» و دیگر کتابها آمده نمیتواند منکر بشود؛ اما راجع به همان «إنّ الله یغضبُ لغضبک» جالب است خود «ابن تیمیه» آمده در جای دیگر میگوید بله، بعضی از اولیاء الهی هستند که خدای متعال به خاطر غضب آنها غضب میگیرد.
از یک طرف میگوید مگر میشود خدا به خاطر غضب فاطمه، غضب بگیرد؟ بعد در «مجموع الفتاوای»ش جلد 10، صفحه 58 میگوید:
« لأن المحب يحب ما يحب محبوبه ويبغض ما يبغض محبوبه ويوالى من يواليه ويعادي من يعاديه ويرضى لرضاه ويغضب لغضبه ويأمر بما يأمر به وينهى عما ينهى عنه فهو موافق له في ذلك»
محب، در همه چیز با محبوبش موافقت میکند.
«وهؤلاء»
اولیاء الهی!
«هم الذين يرضى الرب لرضاهم ويغضب لغضبهم إذ هم انما يرضون لرضاه ويغضبون لما يغضب له»
غضب آنها غضب خداست؛ چون آنها تنها و تنها در جای که خدای متعال غضبناک میشود غضبناک میشوند.
ملاحظه میفرمایید این روایت را خود «ابن تیمیه» تأیید میکند. بعد به حضرت زهرا که میرسد میگوید نه «إنّ الله یغضبُ لغضبک» معنی ندارد.
سرور زنان اهل بهشت، بزرگ بانوی دو عالم، برترین بانوی بهشت «یغضبُ لغضبک» نمیشود باشد اما برای بقیه میشود!!
جالب است همه آن کسانی که میگویند در کتب اهلسنت در موردشان «یغضبُ لغضبه» آمده همه آنها بر ابوبکر غضبناک شدند، فاطمه زهرا که گذشت بعد خود «ابن تیمیه» میگوید:
«كما قال النبى صلى الله عليه وسلم لأبى بكر في طائفة فيهم صهيب وبلال»
طائفهی بودند «بلال» و «صهیب» بین آنها بود.
«لعلك أغضبتهم»
ابوبکر نکند آنها را به غضب آوردی.
«لأن كنت أغضبتهم لقد أغضبت ربك»
اگر اینها را به غضب بیاوری پروردگار را به غضب آوردی!
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج10، ص58
این هم راجع به این روایت و شبهاتی که دارد؛ پس تا اینجا ما اولاً متون مختلف این حدیث را نقل کردیم رواتش را عرض کردیم، مواردی از تحققش در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را عرض کردیم، بعضی از شبهاتش را مطرح کردیم اینکه، این مربوط به ماجرای خواستگاری از دختر «ابوجهل» است، جواب دادیم اینکه سند این روایت را بعضی گفتند ضعیف است جواب دادیم. ان شاء الله یک میان برنامه ببینیم و باقی شبهات و مسائل را در ادامه برنامه خدمت تان مطرح خواهیم کرد.
(میانبرنامه)
استاد ابوالقاسمی:
عرض سلام مجدد دارم خدمت شما بینندگان، در مورد مسئله غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشتیم صحبت میکردیم؛ اما برویم سراغ بحث اصلی که مسئله غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر حاکمیت است و آن کسانی که «فدک» را از حضرت گرفتند و به خانه حضرت هجوم بردند آیا غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر آنها محقق شده است یا خیر؟
در کتب اهلسنت روایات متعددی آمده در معتبرترین کتبشان «صحیح بخاری» روایتی است، ملاحظه میفرمایید «صحیح بخاری دار ابن کثیر» صفحه 762، حدیث 3093:
« فَقال لَهَا أبو بَكْرٍ »
ابوبکر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرضه داشت.
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال لَا نُورَثُ»
پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند، ما ارث به جا نمیگذاریم!
«ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»
آن چیزی که ما ترک کردیم و باقی گذاشتیم صدقه است.
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضبناک شدند.
«فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ»
با ابوبکر قهر کردند.
«فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»
تا زمانی که از دنیا رفتند و به شهادت رسیدند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ابوبکر غضبناک بودند.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1126، ح2926 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
این در معتبرترین کتاب اهلسنت در «صحیح بخاری» آمده، این را میخواهند چه کارش کنند؟ بگویند سند روایت ضعیف است؟ یا آن حکم غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضب پیامبر است غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضب خداست آن را میخواهند منکر بشوند؟
من در جلسه اولی که خدمت بزرگواران بودم عبارتی را مطرح کردم که حتی در کتب اهلسنت در «تفسیر بغوی» جلد 3، صفحه 409 آمده اگر کسی دشمن اهلبیت (علیهم السلام) بشود به صورت تکوینی بر او غضب عالم خواهد بود.
«قال نعم أما القنبر فيقول اللهم العن مبغضي محمد وآل محمد»
پرندهها دشمنان اهلبیت را لعنت میکنند.
تفسير البغوي؛ اسم المؤلف: البغوي الوفاة: 516، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ج3، ص409
در کتب اهلسنت «تفسیر بغوی» آمده، آقای «ابن تیمیه» گفته این تفسیر از روایات جعلی خالی است، هر چه در آن باشد روایتهای است که قابل قبول است. میگوید پرندهها دشمنان اهلبیت را لعنت میکنند، اگر واقعاً منِ «ابوالقاسمی» اگر بیایم به عنوان یکی از دشمنان اهلبیت شناخته بشوم و دشمنی با اهلبیت بکنم، تکویناً این اتفاقات بر سر من خواهد آمد هر کسی باشد برای ما فرقی نمیکند.
الان اگر یک نفری بیاید سوال بکند شما که این روایات را دارید، از آن طرف روایت متواتر دارید غضب صدیقه طاهره (سلام الله علیها) غضب رسول خداست و غضب رسول خدا، غضب خدا، یا روایت مستقیم که:
«قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم) لفاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك»
فاطمه جان! خدای متعال به خاطر غضب شما غضب میکند به خاطر رضایت شما خشنود میشود
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح4730 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
میخواهند چه کار بکنند؟ حتی خودشان گفتهاند غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطرش خیلی بزرگ است. کتاب «الصواعق المحرقه» میآید میگوید اگر کسی یکی از فرزندانش را اذیت کند، نه خود فاطمه را، یکی از فرزندانش را اذیت کند:
«فقد تعرض لهذا الخطر العظيم»
خودش را در معرض این خطر بزرگ قرار داده است که خدا از او غضبناک بشود.
«لأنه أغضبها»
چون فاطمه را به غضب آورده است.
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج2، ص507
میخواهند این را چه کارش بکنند. آیا میخواهند بگویند ابوبکر حضرت زهرا را به غضب نیاورد؟ نمیتوانند چنین چیزی بگویند. آیا میخواهند بگویند غضب فاطمه (سلام الله علیها) به خاطر امر دنیوی بوده است؟ چنین چیزی نمیتوانند بگویند.
از خود «ابن تیمیه» آوردیم میگوید اینهای که اولیاء الهی باشند روی هرچیزی غضب بکنند، پیغمبر و خدا به خاطر آن غضب میکنند؛ چون اینها به خاطر مسائل دنیوی غضب نمیکنند. بحث مسئله دنیوی نبوده است.
اگر بیایند بگویند که روایت ضعیف است میگوییم در معتبرترین کتابهایتان است، بیایند بگویند حضرت علی هم غضب در آورده میگوییم نه آقا این روایت دروغ است، در کتب شیعه که سند صحیح ندارد در کتب شما هم خودتان گفتید «مسور» راوی روایت این خصوصیات بوده و این وضعیتش بوده است.
این مطالب اینها را به دست و پا انداخته که چه کار بکنیم و چطور بیاییم این را توجیه بکنیم؟ آمدند روایتی جعل کردند، آن روایت چیست؟ روایت به این صورت است در کتاب «طبقات الکبری – ابن سعد» روایتی آورده است.
«عبد الله بن نمير حدثنا إسماعيل عن عامر»
«عبدالله ابن نمیر» حدثنا اسماعیل از «عامر ابن شراحل شعبی»، «شعبی» هم از ناصبیها و دشمنان اهلبیت است. صحابی هم نیست میگوید:
«جاء أبو بكر إلى فاطمة حين مرضت فاستأذن »
وقتی حضرت زهرا بیمار شد ابوبکر آمد اجازه خواست.
«فقال علي هذا أبو بكر على الباب فإن شئت أن تأذني له»
امیر مؤمنان فرمود ابوبکر دم دَرْ است، اجازه میدهید؟
«قالت وذلك أحب إليك»
حضرت زهرا فرمودند شما دوست داری اجازه بدهم؟
«قال نعم»
فرمودند بله.
«فدخل عليها واعتذر إليها وكلمها فرضيت عنه»
با ایشان صحبت کردند...
حالا آقای «شعبی» تو که ناصبی هستی، مخالف «بخاری» نقل میکنی ما چه کارش کنیم.
«فدخل عليها واعتذر إليها وكلمها فرضيت عنه»
الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج8، ص27
یکی از توجهیاتششان است. اصلا این صراحتا مخالف روایت «بخاری» است. یک بار دیگر روایت «بخاری» را ببینیم:
«فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»
تا زمانی که از دنیا رفت با او قهر بود.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1126، ح2926 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
نمیتوانند این را قبول کنند. توجیه دیگری برای این قضیه مطرح کردند، آمدند گفتند نه ما یک سری روایاتی داریم که نشان میدهد این قهر، یک قهر خاص بوده است.
از جمله روایتی است که میگوید حضرت زهرا در مورد آن ماجرا با ابوبکر صحبت نکرد، در کتاب «مصنف – عبدالرزاق» اینطور آورده است:
«فهجرته فاطمة فلم تكلمه في ذلك حتي ماتت»
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج 5، ص 472
آمدند گفتند این یک غضب خاص است، صحبت نکردن خاص است. این را چطوری جواب بدهیم؟ آیا برای این هم جوابی است؟ خود اهلسنت هم جواب این را دادهاند گفتهاند این روایتها، روایتهای غیر معتبر است. روایت معتبر ما این روایت است که در «صحیح بخاری» هم آمده است.
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ»
قهر کردند.
«فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح2926
و این قهر نه اینکه در ماجرای خاص صحبت نکردند، «تکلمه فی ذلک» نیست که توجیه بکنند. دارد: «فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ» به صورت مستمر این قهر و این هجران ادامه پیدا کرد «حتى تُوُفِّيَتْ» تا زمانی که حضرت صدیقه طاهره از دنیا رفتند.
این را چطور توجیه میکنند و چه توجیهی میخواهند برایش بیاورند؟ جوابی برایش ندارند. در چندین جا این را علمای اهلسنت مطرح کردند.
عبارتی که آقای «ترمذی» دارد اول بیاورم یکی از توجیهی که عرض کردیم اقای «ترمذی» مطرح کرده است. ایشان میگوید اینکه حضرت فرمودند من با شما صحبت نمیکنم مقصود این است که در ماجرای فدک دیگر با شما صحبت نمیکنم:
«لَا أُكَلِّمُكُمَا أَبَدًا فَمَاتَتْ ولا تُكَلِّمُهُمَا قال عَلِيُّ بن عِيسَى مَعْنَى لَا أُكَلِّمُكُمَا تَعْنِي في هذا الْمِيرَاثِ أَبَدًا أَنْتُمَا صَادِقَانِ»
الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - -، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ج 4، ص 157
یعنی حضرت زهرا گفت من با شما دیگر حرفی ندارم، حق با شما بود، من از آن اشتباهی که کردم بر گشتم!اما در کتاب «امتاع الاسماء مقریزی» میگوید این تأویلی که این اقا مطرح کرده است، این تأویل:
«غیر موافق علیه»
اصلا این قابل قبول نیست.
ایشان روایت را مطرح میکند میگوید «ترمذی» این را گفته:
«قالت والله لَا أُكَلِّمُكُمَا أَبَدًا فَمَاتَتْ ولا تُكَلِّمُهُمَا قال عَلِيُّ بن عِيسَى مَعْنَى لَا أُكَلِّمُكُمَا تَعْنِي في هذا الْمِيرَاثِ أَبَدًا أَنْتُمَا صَادِقَانِ»
بعد آقای «مقریزی» دارد:
«قال مؤلفه»
آقای «مقریزی» میگوید:
«تأويل علي بن عيسى بن يزيد البغدادي هذا »
این تأویل آقای «علی ابن عیسی»
« غير موافق عليه»
این را ما قبول نداریم!
«فقد روى الليث، عن عقيل، عن أبي شهاب، عن عروة، عن عائشة»
که فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
«طلبت فاطمة ميراثها في أبيها من أبي بكر، وفي الحديث: فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت»
یا عبارت دیگر:
«فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت»
كتاب: إمتاع الأسماع؛ نويسنده: المقريزي، تحقيق: تحقيق وتعليق: محمد عبد الحميد النميسي، ناشر : منشورات محمد علي بيضون، دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان چاپ : 1420 - 1999 م، ج13، ص159
میگوید اصلا نمیشود همچنین حرفی زد و همچنین توجیهی کرد که شما دارید میگویید، این مخالف روایات صحیح و صریح ما است.
یا عبارتی که آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباري» مهمترین شرح «صحیح بخاری» آورده است:
«فغضبت فاطمة فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته في رواية معمر فهجرته فاطمة فلم تكلمه حتى ماتت»
بعد میگوید:
«وكذا نقل الترمذي عن بعض مشايخه أن معنى قول فاطمة لأبي بكر وعمر لا أكلمكما أي في هذا الميراث»
من با شما دیگر راجع به این ارث حرفی ندارم، حرف شما درست است.
«وتعقبه الشاشي»
شاشی از علمای اهلسنت اینطور گفتهاند:
«بان قرينة قوله غضبت تدل على أنها امتنعت من الكلام جملة»
نه اینکه فقط در آن زمینه صحبت نکرد، نه از سخن گفتن مطلقا امتناع کرد.
«وهذا صريح الهجر»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت ، تحقيق: محب الدين الخطيب ج 6 ص 202
اینکه میگوید: «فلم تزل مهاجرته حتى ماتت» که در اینجا هم آورده این کلمه صریح است نه اینکه برداشت ما باشد و لازمه غضبت باشد، اگر آقای «شاشی» آمده غضبت را مطرح کرده ما میآییم «فلم تزل مهاجرته» را من «ابن حجر عسقلانی» میگویم این را میخواهند چه کار کنند؟ توجیهات الکی برای روایت نیاورند. هیچ جوابی برای غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) ندارند.
این از یک طرف که ثابت میشود حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ابوبکر غضب گرفته، حکم غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم که مشخص است در جلسات قبل هم ما مطرح کردیم حضرت نفس پیامبر و پاره تن پیامبر است، «بضعةُ منی» و سایر خصوصیاتی که دارد.
اما با توجه به همه اینها یک عده آمدند و توهین به حضرت زهرا (سلام الله علیها) کردند، از جمله آقای «ابن عثیمین» در «شرح صحیح مسلم» خودش «الفضیلةُ شیخ العلامة محمد بن صالح العثیمین» میگوید:
«فهجرته فلم تکلمه نسأل الله أن یعفو عنها»
نمیگوید از خدا میخواهیم ابوبکر را ببخشد میگوید از خدا میخواهیم فاطمه را ببخشد!
«وإلا فأبوبكر ما استند إلي رأي، وإنما استند إلي نص»
ابوبکر، اجتهاد خودش را نگفت حرف پیغمبر را داشت میگفت.
«وكان عليها رضي الله عنها أن تقبل قول النبي صلي الله عليه وسلم»
باید حرف پیغمبر را قبول میکرد
«ولكن كما قلت لكم قبل قليل»
اما همانطور که قبلاً گفتم (نعوذ بالله) از این کلامی که به کار برده است.
«عند المخاصمه»
این دعوای که بین حضرت زهرا و ابوبکر شد
«لا يبقي للإنسان عقل يدرك به ما يقول أو ما يفعل»
(نعوذ بالله) میگوید انسان در دعوا دیگر عقلش کار نمیکند جنون آنی میگیردش.
«فنسأ الله أن يعفو عنها»
از خدا میخواهیم فاطمه را ببخشد که چرا بر ابوبکر غضب کرده!
عجیب است خدا حضرت زهرا را ببخشد که چرا حضرت زهرا بر ابوبکر غضب گرفته؟ خدا نباید ابوبکر را ببخشد، بخشش باید از طرف خدا برای حضرت زهرا بیاید او گناه کرده.
«وعن هجره خليفه رسول الله»
چرا فاطمه با خلیفه پیغمبر قهره کرده؟ نباید قهر میکرد!
نتوانست توجیه بکند آن توجیهاتی که بقیه آوردند خودش میداند کارگر نیست، نه سند روایت غضب ضعیف است نه میشود گفت غضب موقتی بوده، نه میشود گفت بحث فقط در مورد «فدک» بوده، نه کلاً فرمودند با او صحبت نمیکنم لذا مانده چه باید جواب بدهد گیر کرده.
یا شخص دیگری از علمای اهلسنت در کتاب «فواتح الرحموت» نسخه خطیاش را ما داریم میگوید:
«واهل البیت کسائر المجتهدین یجوز علیهم الخطأ في اجتهادهم»
اهلبیت هم میتوانند اجتهاد اشتباه کنند.
ممکن است گناه کنند:
«وقوعهم في الذنب غير مناسب لمرتبتهم من غير تعمد»
البته گناه عمدی نه
«كما وقع من سيدة النساء رضي الله تعالى عنها»
همانطوری که فاطمه زهرا
«من هجر انها خليفة رسول الله صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه وسلم حين منعها فدك من جهة الميراث»
این «فهَجَرته» را نتوانسته توجیه بکند یک هجرانی اینجا است اینجا چه کار بکنیم؟ بگوییم آیا ابوبکر در اینجا باید جواب پس بدهد اگر این را بگوییم که حرف، حرف شیعه است؛ لذا میگوییم حضرت زهرا در اینجا اشتباه کرده؛ اما آیا این حرف یعنی اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) قهر کردند اشتباه کردند؟
یک عدهی میگویندبله،پیغمبر فرمودند که مسلمان حق نداردبابرادر مسلمانش بیش از 3 روز قهربکند؛لذا حضرت زهرا کار خلاف شرع انجام داده است.
میگوییم دست شما درد نکند شما میخواهید دین را به حضرت زهرا یاد بدهید؟ کتاب «جواهر العِقدین فی فضل الشرفین» آقای «سمهودی»، «القسمُ الأول فی العلم، مطبعة الآنی، بغداد» میآید در اینجا عبارتهای مختلفی مطرح میکند، در صفحه 213 میگوید این روایت را در «حدیث کعب» داریم که:
«جائز أن يهجر المرء أخاه إذا بدت ( له ) منه بدعة أو فاحشة»
اگر شخصی از برادر مسلمانش بدی دید بدعتی دید کار فاحشه و زشتی دید میتواند با او قهر بکند اشکال ندارد.
« حتی أن يكون هجرانه تأديبا له وزجرا عنها»
تا او تأدیب بشود از باب نهی از منکر قهر کردن با گنهکاران اشکال ندارد
«وقال أبو العباس القرطبي فأما الهجران لأجل المعاصي والبدعة فواجب استصحابه إلى أن يتوب من ذلك»
اگر اعتقاد داشتی شخصی گناه کرده، اهل بدعت است باید با او قهر بکنی تا وقتی که توبه کند.
طرح التثريب في شرح التقريب؛ اسم المؤلف: زين الدين أبو الفضل عبد الرحيم بن الحسيني العراقي الوفاة: 806هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 2000م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق: عبد القادر محمد علي، ج8، ص92
در روایت «بخاری» چه بود؟
«فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»
فاطمه زهرا تا از دنیا رفت از هجرانش بر نگشت.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح2926
یعنی ابوبکر تا وقتی که حضرت زهرا از دنیا رفت حضرت زهرا را راضی نکرد؛ یعنی ابوبکر تا زمانی شهادت حضرت زهرا توبه نکرد.
«وقال ابن عبد البر أيضا»
«ابن عبدالبر» میگوید:
«أجمع العلماء على أنه لا يجوز للمسلم أن يهجر أخاه فوق ثلاث»
درست است نباید بیشتر از 3 روز قهر کرد.
«إلا أن يخاف من مكالمته وصلته ما يفسد عليه دينه أو يولد به على نفسه مضرة في دينه أو دنياه »
مگر اینکه ارتباط با او موجب فساد دینی و ضرر دینی و دنیوی بشود.
«فإن كان كذلك رخص»
اما اگر اینطور باشد اجماع علماء است که این کار اشکال ندارد.
طرح التثريب في شرح التقريب؛ اسم المؤلف: زين الدين أبو الفضل عبد الرحيم بن الحسيني العراقي الوفاة: 806هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 2000م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق: عبد القادر محمد علي، ج8، ص92
چندین نفر گفتند «نووی» و دیگران گفتند که اگر چنین باشد این کار اشکال ندارد تماسی داریم آقای «صفری» از «مریوان» سلام علیکم
بیننده آقای صفری از مریوان:
سلام استاد «ابوالقاسمی»، بنده خیلی به شما ارادتمندم یک سوالی داشتم در کتاب «امالی شیخ مفید» صفحه 49- 50 گفته شده یک شخصی در یک منطقهی خارج از «مدینه» حضرت علی را دید که در حال فرار است و گفته که عمر آمده خانه ما را آتش زده و من هم فرار کردم، میخواستم این حدیث، سندیت دارد چون اگر اینطور باشد ببخشید حضرت علی بزدل حساب میشود.
استاد ابوالقاسمی:
نه، روایت اینچنین نیست آن روایت که دارند میگویند بعد از ماجرا است، اولاً سند روایت ضعیف است. ثانیاً آن روایت میگوید بعد از این ماجرا حضرت علی را در منطقه «اوالی» دیدند و حضرت علی گفتند بله به خانه من هجوم آوردند و من را مظلوم قرار دادند؛ یعنی دیگر من در «مدینه» نمیتوانم بمانم. در کتب اهلسنت است.
بیننده:
«شبکه کلمه» دیشب همین حدیث را گفتند مردم خیلی واکنش نشان دادند و خیلیها باور کردند که واقعاً سندیت دارد.
استاد ابوالقاسمی:
نه اصلاً اینطور نیست و روایت هم ربطی به زمان درگیری ندارد برای بعد از زمان درگیری است.
بیننده:
تشکر
استاد ابوالقاسمی:
در «صحیح مسلم» شما نگاه کنید میگوید:
«وكان لِعَلِيٍّ من الناس وِجْهَةٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ فلما تُوُفِّيَتْ»
تا وقتی فاطمه زنده بود، یک ذره به حضرت علی محل میدادند نه «وَجهٌ کامل»، «وِجْهةٌ» وقتی که حضرت زهرا به شهادت رسید.
«اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ الناس»
مردم هیچگونه ارتباطی نداشتند.
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1380، ح1759
تازه این «وِجْهَةٌ» در کتب شیعه چه آمده؟ اینکه حضرت علی میگفتند من سلام میکنم، جواب سلامم را هم نمیدهند تازه این مقدار ارتباط بوده میگوید «لهُ وِجْهَةٌ» این روایت که در کتاب «شیخ مفید» مطرح کردند، نه برای زمان درگیری آن که مشخص است روایت چه است نه شیعه و نه سنی قبول دارد که حضرت آنجا را رها کرده باشد و رفته باشد.
آن روایت برای بعد از آن ماجرا است که حضرت علی میفرماید من در «مدینه» میماندم چه کار بکنم در باغات «مدینه» میرفتم آنجا سر در چاه میکردم.
از همه عزیزانی که تا الان بیننده ما بودند تشکر میکنیم ان شاء الله که این بحثها مفید برای همه عزیزان باشد و بتوانند استفاده بکنند موفق و مؤید باشید.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»