شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی

قسمت بیست و سوم برنامه ایستگاه اندیشه به کارشناسی حجت الاسلام روستایی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 8 بهمن 1399

مجری:

اَعُوذُ بِاالله مِنُ الشَّیّطانِ الرَّجِیّم بِسّمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیّم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست

ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست

هر بار بی قراری زینب کبرا تو را شکست

ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه

قلبت میان غربت یک ماجرا شکست

عباس شد ستاره دنباله دار تو

عباس شد ستاره دنباله دار تو

تا کربلا رسید، و در کربلا شکست

یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین

ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) همچنین عرض تسلیت به مناسبت ایام وفات شهادت گونۀ حضرت ام البنین (سلام الله علیها) امشب هم در خدمت شما هستیم با برنامه ایستگاه اندیشه برنامه ای که این توفیق را داریم در محضر استاد حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای روستایی باشیم إن شاءالله بتوانیم امشب هم از محضرشان بسیار بهرمند بشویم و نهایت استفاده را ببریم، سلام علیکم و رحمة الله.

استاد روستایی:

علیکم السلام و رحمة الله

بنده خدمت شما و بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر(اواحنا له الفداء) عرض سلام و ادب و احترام دارم و تسلیت می گویم شهادت یا وفات شهادت گونۀ حضرت ام البنین(صلوات الله و سلامه علیها) را و امیدوار هستم که عزاداری های این عزیزان تا به این لحظه قبول درگاه حضرت حق واقع شده باشد و لطف و عنایت دستان با کفایت حضرت أبوالفضل العباس شامل حال همه ما بشود.

مجری:

الهی آمین إن شاءالله سلامت باشید، حضرت استاد ما بحثی که بسیار هم جذاب بود برای بینندگان که قبل از این فاصله ایام فاطمیه و این ویژه برنامه صدیقه شهیده آن بحثی که آغاز شده بود و بینندگان عزیز قطعاً استفاده می کردند از این بحث و جذابیت کار به خاطر آن سنخ بحث بود خیلی  وقت ها بحث می شود از این که ما چیکار باید می کردیم یا مثلاً آن جامعه چیکارهای باید می کردند و آنها انجام نشدند یک وقتی بحث اینطوری است، اما با نگاه دیگر خیلی وقت ها اینکه چه اتفاقی بالاخره افتاد یعنی عملاً اتفاق دیگری افتاد ما دیدیم که بالاخره آن جریان اسلام ناب و اسلام حقیقی منحرف شد الحمد الله بینندگان این توفیق را داشتند از مباحث بهرمند می شدند و فهمیدند که این چه اتفاقاتی منجر شد به اینکه این انحراف شکل بگیرد یعنی با دید واقعگرایانه و با دید بالاخره تاریخ گونه داریم ببینیم چه اتفاقاتی افتاده یک جریان شناسی را راه بیندازیم، الحمد الله این توفیق را داشتیم حضرت عالی این بحث را شروع فرمودید و این نکته را بسیار دقیق حضرت عالی اشاره فرمودید که در جریان شناسی خیلی مهم است که ما بخواهیم پیدا بکنیم ببینیم چه عواملی باعث می شود یک جریان منحرف بشود و آن انحراف را از اینجا حالا استارت آن را زدیم بسیار هم حالا إن شاءالله از محضرتان استفاده می کنیم که خلاصه ای هم بفرمایید که استارت آن خیلی وقت ها با این به وجود می آید و خیلی عامل مهمی می تواند باشد که به رهبر یک حکومت اینها اتهامات بزنند تا بخواهند کل یک جریانی را منحرف بکنند، حالا بخاطر اینکه هم بینندگان باز برگردند به همان صحبت های سابق و إن شاءالله بحث را بتوانیم ادامه بدهیم ممنون می شویم اگر یک خلاصه  ای از مباحث سابق ارائه بفرمایید.

استاد روستایی:

بسم الله الرحمن الرحیم

من خدمت بینندگان عزیز مان عرض کردم وقتی یک جنبش بخواهد سقوط بکند اقدامات متعددی صورت می گیرد ما یک زمانی به لحاظ اجتماعی به یک قضیه نگاه می کنیم یک زمانی به لحاظ سیاسی نگاه می کنیم اینها زوایه های دید مختلف است که ما می توانیم او را رسد بکینم حوادث و آن رخدادها را و جامعه آن روز را براساس آن نگاه تحلیل بکنیم اصطلاحاً در بحث های تاریخ تحلیلی بحث منظور به این است گاهی اوقات براساس مثلاً گفتمان سیاسی رایج، گاهی اوقات براساس گفتمان اجتماعی رایج، گفتمان علمی رایج در آن دوره یک حوادث را می شود به گونۀ دیگری فهمید، ما اینجا یک نگاهی از پنجره علوم سیاسی و از پنجره در واقع جامعه شناسی داریم این جامعه را رسد می کنیم که چه اتفاقاتی می تواند رخ دهد و چه اتفاقاتی رخ داد که مسیر خلافت منحرف شد یعنی وارد این قصه شدیم که اگر یک جنبشی بخواهد سقوط بکند رهبر آن جنبش مورد هدف قرار می گیرد اول مشروعیتش را زیر سؤال می برند، بعد اتهام مالی به او می زنند، بعد اتهام اخلاقی، در بحث مشروعیت ما بیان کردیم که نسبت به نبی مکرم اینها چند کار انجام دادند؛ اول ایجاد شک و شبهه در نبوت ایشان.

مجری:

این سه گزینه که حضرت عالی مطرح فرمودید هم مشروعیت هم اتهام مالی هم اتهام اخلاقی یک شاکله کلی است برای به انحراف کشاندن هر جنبشی که حالا خصوصاً ما می خواهیم راجع به اسلام آن را بررسی کنیم.

استاد روستایی:

بله ببینید به طور کلی می گویم وقتی می خواهند رهبر جنبش را ساقط بکنند اولاً اصل وجودش که اصلاً مشروعیت تو از کجا است این را زیر سؤال می برند و بعد هم می آیند و بحث های اقتصادی را مطرح می کنند و حتی آن جنبه اول نتوانند سعی می کنند از راه های اقتصاد وارد شوند یا در عرض هم می روند جلو، اگر آن شخصیت مذهبی و آن رهبر آن جنبش یک شخصیت کاریزماتیک باشد و یک شخصیتی باشد که خیلی به لحاظ معنویت قدرتمند باشد اینها سعی می کنند از چند جبهه به او حمله بکنند و ما نمونۀ آن را در تاریخ داریم شما ببینید این تاکتیکی که استفاده شد نسبت به زیر سؤال بردن مشروعیت نبی مکرم این را در دوره همه انبیاء ما داریم، شما ببینید در ماجرای پیامبر اول آمدند در نبوت حضرت شک و شبهه ایجاد کردند ما بلااستثناء در مورد همه انبیاء داریم اینکه مثلاً وقتی می آیند طرف را می آیند می گویند نه یک بشری مثل ما است یا می آیند می  گویند این جنون دارد یا می گویند این ساحر است، کاهن است، از دیگران یاد گرفته، اینها همه در راستای زیر سؤال بردن مشروعیت آن فرد است اتصال غیبی را می خواهند جدا بکنند قیچی کنند این را می خواهند قطع بکنند، شما در قرآن ببینید من یک مثالی خدمت تان بگویم

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا»

می گوید اینها خداوند مثال می زند به همسر دو پیامبر حضرت نوح و حضرت لوطکه اینها همسر دو پیامبر صالح خدا بودند اما این همسری به درد آنها نخورد چرا که خیانت کردند اینها، همین آیات در مورد برخی از همسران پیامبر تطبیق داده شده ما در صحیح بخاری داریم و بعضی از کتاب های دیگر در مورد همسر پیامبر که حالا من الآن موضوع بحثم نیست که بگویم مثلاً فلان و فلان زن، موضوع بحث من الآن نیست، اما حرفم این است چرا اینها در مورد اینها تطبیق داده شده؟ چرا؟ بخاطر تاتیک مشترک همسر نوح و همسر لوط و این دو نفر نسبت به پیامران شان، تاتیکی که آنها نسبت به همسرشان داشتند، تاتیکی که از اینها گزارش شده حداقل از یکشان با سند معتبر گزارش شده آن هم ایجاد شک و شبهه در نبوت آن نبی خدا است.

مجری:

هدف یکی بوده در هردو.

استاد روستایی:

مدل کار تاکتیک یکی است، چرا حضرت نوح موفق نمی شود؟ 950 سال پیامبر است خیلی حرف است یک سال و دو سال نیست اما به تصریح قرآن قلیل هستند یک عده کمی به او ایمان می آورند همسر او ایجاد شک و شبهه در نبوت او می کند در کنار سایرین و تأثیر این فرد تأثیر بسیار به سزای است چرا؟ همسر معلم بچه ها است از یک طرف یعنی کانون خانواده نقش معلمی را دارد تربیت بچه ها بخش عمده آن به عهده مادر است این یک نکته، نکته دیگر ببین همسر به آن فرد بسیار نزدیک است ما یک محرم داریم یک حلال، تفاوت است بین اینها، آن میزانی که حلال به انسان نزدیک است محرم نزدیک نیست طرف مادرش، خواهرش، عمه اش، خاله اش اینها به او محرم هستند اما همسرش حلال به او است طبیعتاً اگر این همسر بیاید در خارج یک شبهه ای یک خدشه ای نسبت به نبوت این بکند می گویند «أَهْلُ الْبَیْتِ أَدْرَی بِمَا فِي الْبَیْتِ» این در خانه است این با این زیر یک سقف این می داند اگر این گفت دیوانه یعنی دیوانه، اگر این گفت در نبوت این شک و شبهه هست یعنی هست، حالا یک زمانی یک کسی می آید صاف می گوید دیوانه، یک زمانی کسی با لفظ دیگر می گوید اما مهم این است که این تاتیک مشترک است، ایجاد شک و شبهه در نبوت پیامبر ما از خلیفه دوم نقل کردیم، از عایشه همسر پیامبر هم نقل کردیم با سند معتبر هم نقل کردیم از صحیح بخاری گرفته تا مصنف عبدالرزاق گرفته تا کتاب و الرشاد گرفته که تصریح می کند به اعتبار این روایت که می گوید احمد حنبل آورده بزار آورده دیگران آوردند اینها را بیان کردیم و اثر این مسئله را هم این ایجاد شک و شبهه را در همان حادثه آن روز در همان روز بیان کردیم در این برنامه که وقتی که این شک و شبهه ایجاد شد کار به کجا رسید صحابه به جان هم افتادند که در بعضی از تعابیر داریم اینها می خواستند نزدیک بود بکشند همدیگر را به خاطر ازدحامی که رو هم رفتند و اینها و مقابله با پیامبر کردند پیامبر فرمایش می فرمودند کسی گوش نمی داد و اینها این را بیان کردیم.

و در باب همین مشروعیت گفتیم بعضی ها آمدند به پیامبر لقب «أُذُن» دادند این گوش است هر چه به ایشان می گویند می شنود لقب «أُذُن» که بعد آمدیم از کتاب «الولایه» طبری که در واقع، البته اصل کتاب ولایت حالا اسم های مختلفی این کتاب دارد دست ما نرسیده اما از کتب دیگر آمدیم روایت آوردیم که از طبری نقل کردند که پیامبر فرمود اینقدر من در مورد شایستگی های علی بن أبی طالب بیان کردم که گفتند این گوش است هر چه علی بگوید این همان را عمل می کند اصلاً بحث، بحث امامت است روی همین بحث آمدند به پیامبر ایراد گرفتند و مشروعیت حضرت را زیر سؤال بردند، ببینید یک زمانی شما می گویید که این آدم نبی الهی است «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَو إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‌» شما این را بگذار در یک کف ترازو، این هیچ چیز از خودش نمی گوید هر چه بگوید وحی است یعنی این دهان متصل به وحی است، اما یک زمانی دهن بین است، خیلی تفاوت دارد، زمانی که شما می آیی می گویی این دهن بین است یعنی هر کسی هر چه بگوید می گوید اما زمانی که بگویی این متصل به وحی است یعنی هر کسی هر چه بگوید نمی گوید هر چه خدا بگوید می گوید اصلاً 180 درجه بین این دو مقام تفاوت وجود دارد آنها آمدند گفتند پیامبر گوش است اتفاقاً در بحث امامت هم این را گفتند یعنی پس این همان زیر سؤال بردن مشروعیت او است یعنی وقتی شما گفتید دهن بین است یعنی به وحی متصل نیست هر کسی هر چه بگوید هر کسی از راه برسد هر چه بگوید این همان را می آید تحویل می دهد تمام به همین راحتی که خدا می گوید «قُل أُذُنُ خَيرٍ لَكُم» چون اینها توطئه می کردند بعد می رفتند قسم می خوردند پیغمبر می گفت خب باشد چیکار کند رحمت للعالمین است بیاید بگوید نه تو داری خالی می بندی؟ بیاید آبرویش را ببرد؟ بیاید این را خورد بکند بین مردم؟ ایشان که نمی تواند همچین کاری بکند یک معذوریت های دارد این پیامبر باید مردم را هدایت بکند بنای کار پیامبر بصیرت دهی است بنای کار پیامبر آبرو بردن افراد نیست ولی در همین قصه یا مثلاً  می  آمدند به حکم پیامبر، ببینید شما در قرآن آیات زیادی داریم «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ» اصلاً شرط ایمان حکم قرار دادن شما است این یعنی چه؟ یعنی اصالت دادن به حکم پیامبر، این یکی، یا مثلاً آیه قرآن داریم «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» وقتی خدا و رسول یک حکمی می کنند کسی اختیار تغییر آن را ندارد این یعنی اصالت دادن به حکم پیامبر و مشروعیت دادن به حکم پیامبر، بعد می آمدند به حکم پیامبر اشکال می گرفتند چون پسر عمت بود اینطوری حکم دادی؟ بعد پیامبر ناراحت می شدند، شک داری الآن ایجاد می کنی به حکم من، پیغمبر می گفت من پیغمبر هستم بعد طرف می رفت پشت سر پیامبر غیبت حضرت را می کرد صحابه بدری هم بود می گفت بله این شخصیت است که به نفع پسر عمه اش حکم کرده بعد شکلک هم در می آورد ادای پیامبر را در می آورد دهنش را کج می کرد و قیافه اش را یعنی اینطوری می گفت و فلان ادای پیامبر را در می آورد یعنی اینها همه باعث ایضاء پیامبر بود تمسخر پیامبر بود غیبت پیامبر بود اسمش را بدری گذاشته بودند، اینها همه در راستای زیر سؤال بردن مشروعیت حکم این آقا هست وقتی که حکم این آقا عِدل حکم خدا است به تصریح قرآن در کنار حکم خدا است حالا تو بیایی این را نپذیری بعد بیایی تازه غیبت او را هم بکنی بعد مسخره هم بکنی شکلک هم در بیاوری اینها یعنی چه؟ یعنی زیر سؤال بردن مشروعیت.

مجری:

تاکتیک تماماً واحد به قول شما این تکنیک ها و وصیله های رسیدن به این تفاوت می کند.

استاد روستایی:

بله اینها همه در راستای چه است؟ برای اینکه مشروعیت این فرد زیر سؤال برود وقتی مشروعیت او زیر سؤال رفت دیگر وقتی از جانب خدا بیاید بگوید علی بن أبی طالب امام هست نمی پذیرند که حالا من بعد از اینکه بحث های دیگری داریم در قسمت های دیگر، آنها همه را که بگویم در بحث امامت این را خواهم گفت که کجا رسید به بحث امامت در آن بزنگاه زدند زیر آن کجا بود.

مجری:

سلامت باشید دقیقاً همین تاتیکی که حضرت عالی می فرمایید در جای جای قرآن ابتدای سوره معارج «سأل سائل بعذاب واقع» و اینها دقیقاً می بینیم که کأنه منتظر فرصتی بودند تا بتوانند این تاکتیک را به منصه ظهور بگذارند.

بسیار خوب حضرت استاد الحمد الله حالا بینندگان هم باز وارد بحث شدند و إن شاءالله تا انتها هم همراه ما خواهد بود، فقط یک اشاره ای حضرت عالی فرمودید به بحث اتهامات مالی، إن شاءالله بسیار دوست داریم راجع به همین موضوع هم از شما بشنویم؛ تا اینجا شنیدیم راجع به این تاکتیک اولی که این افراد بالاخره هدف اصلی شان این بود که این جنبش و این جریان حقیقی را که قرار بود برای رستگاری عالم بالاخره چرپم صلح را و پرچم هدایت را بلند بکند اینها تلاش های زیادی کردند تا این مسیر را به انحراف بکشانند، اولین چیزی که استاد اشاره فرمودند بحث این بود که اینها آمدند مشروعیت را خدشه دار بکنند اما همانطور که حضرت استاد تأکید فرمودند زمانیم که ببینند آن کسی که هدف شان هست بالاخره از یک جنبه نمی توانند فقط با او وارد مبارزه بشوند بلکه تمام قوای شان را و به اصطلاح امروزی با تمامی تاکتیک ها قصد می کنند که بالاخره یک خللی به این جریان و جنبش وارد بکنند، حضرت استاد یک اشاره ای فرمودند به بحث اتهامات مالی که اتهامات مالی را هم اینها در کنار ضربه زدن به مشروعیت اتهامات مالی را هم سعی می کردند که وارد بکنند بر حضرت آقا رسول الله (ص) اما اینکه در چه جای چنین اتفاقاتی می افتاد و حالا تفصیل ماجرا را از خود حضرت استاد بشنویم.

استاد روستایی:

ببینید در مسأله دیگری که ما باید در این قضیه ببینیم بحث اتهامات مالی است که به حضرت زده شده این اتهامات مالی در قضایای مختلف توسط افراد مختلف اتفاق افتاده، قضایای مختلف، افراد مختلف، و اتفاقاً بعضی از این افرادی که به پیامبر این تهمت را زدند پیامبر دستور داده به بعضی از افراد دیگر که بروید این را بکشید اما نکشتند او را که حالا این خودش یک باب دیگری است یعنی آن باب باز بشود یک روزی چرا اینها این را نکشتند؟ و بعد این فرد آینده چیکار کرد؟ چه چشم اندازی دیده شده بود که اینها کشته نشدند؟ این بحث ها یک مقداری دقیق و خلاصه معین و خطرناک است که حالا إن شاءالله در جای خودش باید بحث بشود.

مجری:

نسبت به این دستور پیامبر نسبت به فردی بود که اتهام مالی زده بود به حضرت آقا رسول الله(ص)؟

استاد روستایی:

بله اتهام مالی زده بود و دستور دادند باید کشته بشود اما او را نکشتند و به چه کسی دستور دادند مهم است اینها حالا یک بخش آن را من خواهم گفت ولی اینکه حالا چرا نکشتد یک بحث عمیق دیگری می طلبد که در جای دیگر باید بحث بشود و طرف بسیار ایجاد انحراف می کرد و کرد.

مجری:

بله واقعاً عجیب است و باید آدم پیگیری بکند چون حالا آن چیزی که از سیره آقا رسول الله ما سراغ داشتیم منافقین واضح را عبدالله أُبی را نمی دانم مابقی آن منافقین حقیقی را که اتفاق مالی که چیزی نیست در مقابل این کارهها، حضرت بالاخره می بخشیدند یک طوری رد می کردند و بالاخره اما این جریانی که حضرت عالی دارید اشاره می  فرمایید به نظر می رسد که خیلی فراتر از آن اتهام مالی مورد نظر هست اما حالا دیگر صلاح با حضرت عالی است.

استاد روستایی:

حالا تا جای که بتوانیم اینجا ما از این زاویه به آن نگاه می کنیم بعد حالا در یک جریان دیگر در یک برنامه دیگر باید بپردازیم که چرا او نکشتند این چرا هم خیلی مهم هست و یک تحلیل خیلی عمیق می خواهد و فکر می کنم چندین جلسه باید راجع به آن بحث بکنیم، ببینید در بعضی از روایات آمده که مرد انصاری به پیغمبر تهمت مالی زد کتاب «صحیح بخاری» چاپ دار إبن کثیر چاپ های تک جلدی چاپ اول چون چاپ سوم دیگر شش جلدی است دار إبن کثیر و بیروت و دمشق چاپ شده این، اینجا عبارتی دارد اینجا در صفحه 1526 روایتی نقل می کند در کتاب الأدب

«قال عبدالله»

صحیح بخاری، چاپ دار إبن کثیر و بیروت و دمشق، چاپ اول، تک جلدی، ص 1526، کتاب الأدب

اعمش می گوید از شقیق شنیدم، شقیق می گوید قال عبدالله یعنی عبدالله بن مسعود که

«قسم النبی قسمةً کبعض نا کان یقسم»

پیامبر تقسیم کرد مثل بعضی تقسیم های دیگر که انجام می داد

«فقال رجل من الانصار»

یک مردی از انصار (یعنی صحابه اهل مدینه) گفت

«والله إنها لقسمة ما أرید بها وجه الله»

قسم دارد می خورد

به خدا قسم این یک نوع تقسیمی است که پیامبر قصد قربت نکرده

قصد قربت در آن نشده اراده نشده یعنی نیت خدایی پیامبر را دارد زیر سؤال می برد یعنی این تقسیم کردن از باب میل شخصی است سلیقه شخصی پیامبر اصلاً قصد خدا ندارد مخالف خدا است

«قلت أما لاقولن للنبی»

 من گفتم به پیغمبر می روم می گویم

رفتم پیش پیغمبر، پیغمبر در جمعی اصحاب بودند

«فساررته»

یواشکی به حضرت گفتم

«فشق ذلک على النبی»

برای پیامبر سنگین تمام شد

«وتغیر وجهه وغضب»

پیامبر صورتشان تغییر کرد غضبناک شد

آن ناراحتی خودش را با زبان بدن نمایش داد

«حتى وددت أنی لم أکن أخبرته»

دوست داشتم نمی گفتم

«ثم قال»

حضرت فرمودند

قد أوذی موسى بأکثر من ذلک فصبر»

حضرت فرمودند که حضرت موسی بیش از این اذیت شد و صبر کرد

اینجا نمی آید بگوید این مرد انصاری چه کسی بود و نمی گوید که در چه ماجرای بود. با نقل دیگری همین آقای بخاری دارد در صفحه 1570 کتاب الأستئذان، چاپ همان دار إبن کثیر، یک جلدی، روایت 6291

صحیح بخاری، دار إبن کثیر، تک جلدی، ص 1570، کتاب الأستئذان، روایت 6291

باز همان ماجرا شقیق از عبدالله بن مسعود که پیامبر تقسیم می کرد و یک فردی چنین چیزی گفت بعد می گوید پیامبر ناراحت شد

«حتی احمرَّ وجهه»

صورت پیغمبر سرخ شد

ببینید خیلی حرف است رحمة للعالمین از شدت غضب سرخ بشود.

مجری:

بله «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» نسبت به پیامبر نازل شده حالا چه شد که اتفاقی افتاد که اینطوری شد.

استاد روستایی:

کسی که اولاً به تعبیر شما آیه «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» که ما شرح صدر به تو دادیم در موردشان نازل شده، کسی که «اِنَّکَ لَعَلَی‌ٰ خُلُقٍ عَظیم» در باره  اش نازل شده، کسی رحمة للعالمین است این در مورد اش نازل شده، کسی در باره اش نازل شده «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» اگر بد اخلاق باشی اگر قصی القلب باشی سنگ دل باشی ار دورت پراکنده می شوند، این اینقدر غضبناک می شود که صورتش سرخ می شود این ماجرا چیست؟ داستان چیست؟ که حالا من اشاره می کنم جلوتر چه بسا این در آن داستان بوده حالا جلوتر برویم معنای می شود.

مجری:

زوایای ماجرا بهتر روشن می شود.

استاد روستایی:

یک نکته ای اینجا وجود دارد پیامبر فرمودند

«رحمة الله علی موسی»

چرا نمی گوید رحمة الله علی عیسی؟چرا نمی آید بگوید رحمة الله علی عیوب؟ بحث آزار و اذیت است دیگر مگر صبر عیوب معروف نیست؟ چرا از صبر موسی صحبت می کند؟ این خیلی نکته است دقیق است ببینید قرار است بگوید این امت مثل امت یهود طابق النعل بانعل پا جای پا آنها می خواهند بگذارند یعنی هر حادثه ای در بنی اسرائیل اتفاق افتاده اینجا هم می خواهد اتفاق بی افتد، آنها آمدند تعالیم پیامبر خودشان را تحریف کردند می خواهد بگوید اینها هم همانطور دارند، اشکال های بنی اسرائیلی معروف است، اینکه دست روی حضرت موسی می گذارد اتفاقاً داستان دارد دست روی حضرت موسی می گذارد، شما ببینید وقتی تحریفات یهود را واکاوی بکینم وقتی یک بازخوانی انجام بدهیم نسبت به برخورد یهود با حضرت موسی و اعتراضات آنها و نافرمانی های آنها در عرصه های مختلف، آن وقت می توانیم یک فهمی از این بخش عبارت داشته باشیم که حضرت آمدند دست گذاشتند روی بحث آزاری که حضرت موسی دیده و صبری که حضرت موسی کرده با اینکه صبر عیوب معروف است، این نکته است این خیلی مهم است یک زمانی یک کسی در اثر یک امتحانات الهی انجام می شود مثلاً بیماری چیزی به او می دهد صبر می کند اما یک زمانی نه اینطوری نیست در اثر اشکال تراشی های بی مورد، در اثر این آزارهای این چنینی است، در اثر انحراف های از جنس توحید و شرک است، شما وقتی آمدی این فرد را که اطاعت او در عِدل اطاعت  خدا است، وقتی آمدی این فرد را که مشروعیتش به واسطه خدا ثابت شده این را زیر سؤال بردی یعنی خدا را زیر سؤال بردی توحیدت مشکل پیدا کرده، ببخشید بنی اسرائیل که گوساله پرست شدند چه شد جریان؟ همینطوری است دیگر، داستان این است واقعاً و ما بعداً هم در امت پیغمبر داریم که امثال، ببین آن جاهلیت است امثال گوشاله پرستی سامری بر می گردد به امت که محمد بن عبدالوهاب به همین تصریح می کند که اگر یک مطلب حق گفته باشد همین است.

مجری:

خیلی زیبا این تشبیهی که اینجا هم دقیقاً حضرت عالی انجام می دهید یعنی ما همین جریان عصبانیت را وقتی از خود قرآن واکاوی می کنیم ببینیم در چه جریانی بود که حضرت موسی آنچنان به برادرشان غضبناک شدند که بردارشان داشتند می گفتند که «يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي»

استاد روستایی:

ببینید عصبانیت پیامبر عصبانیت موسی اینها را بگذار کنار هم، ماجرای توحید و شرک است پیامبر اینجا می گوید توحید شما مشکل پیدا کرده وگرنه رحمة للعالمین سرخ بشود صورتشان از غضب؟ «إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» اینطوری بشود که إبن مسعود بگوید کاش نمی گفتم، إبن مسعود صحابی کمی نیست جایگاه دارد قرآن فهم است إبن مسعود، إبن مسعود پیامبر شناس است این می آید می گوید اصلاً ای کاش نگفته بودم ببینید عبارت را

«حتى وددت أنی لم أکن أخبرته»

دوست داشتم نمی گفتم

اینقدر حال پیامبر خراب شده یعنی ببینید پیامبر دارد افسوس می خورد از این انحرافی که می خواهد ایجاد بشود و بعد ادامه این ماجرا در نقل های دیگری که آقای بخاری نیاورده آن قسمت ها را که پیامبر دستور می دهد می گوید این باید کشته بشود این کسی که این حرف را زد حضرت می گوید اگر این کشته می شد دو نفر هم اختلاف نمی کردند، خیلی مهم است ماجرا، حالا برویم جلوتر؛ کتاب بعدی باز همین جای دیگر صحیح بخاری است که همین ماجرا را آورده که با عبارت «یرحم الله موسی قد أُوذی بأکثر من هذا فصبر» این آمده.

کتاب بعدی باز در همین صحیح بخاری در جای دیگر آن است که حالا من در دسترس ندارم، در صحیح مسلم این آمده و آمده که این در چه واقعه ای بوده یکی از آن وقایع را اشاره می کند؛ أبی وائل، أبی وائل کونیه همین شقیق است همین شقیقی که آنجا اسمش بود کنیه اش أبی وائل است، أبی وائل از عبدالله بن مسعود، سند همان سند است حالا چرا آقای بخاری نمی آورد یک تیکه آن را؟ الله اعلم، اما مسلم می آورد اینجا، می گوید:

«لمَّا كان يومُ حُنينٍ آثَر رسولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم ناسًا في القِسمةِ فأعطى الأقرعَ بنَ حابسٍ مئةً مِن الإبلِ»

می گوید: حضرت آمدند نقسیم بندی کردند به أقرع بن حابس صدتا شتر دادند و بعد به عُيينةَ هم همینطور و به عده ای از اشراف عرب هم یک چیزهای دادند بعد یکدفعه یک رجلی آمد گفت

«إنَّ هذه لَقسمةٌ ما عُدِل فيها»

این یک تقسیمی است که عدالت در آن رعایت نشده

«وما أُريدَ فیها وجهُ»

قصد قربت نشده

یعنی هم قصد قربت پیامبر را مورد خدشه قرار داده هم عدالت حضرت را

«قال فقُلْتُ: والله لَأُخبِرَنَّ رسولَ»

إبن مسعود می گوید گفتم به خدا قسم می روم به پیغمبر می گویم

رقتم پیش حضرت گفتم

«فتغيَّر وجهُ»

حضرت ناراحت شد

«حتی کان کاصرف ثم قال فمَنْ يعدِلُ إذا لم يعدِلِ اللهُ ورسولُه»

این خیلی حرف است پبامبر اینقدر ناراحت شده می گوید اگر من عادل نیستم، نمی گوید من عادل نیستم

«فمن یعدل»

 چه کسی عادل است اگر خدا و رسول عادل نیستند

خدا و رسول یعنی من هر کاری بکنم «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ» وحی به من می شود این کار را بکن یا آن کار را بکن، به من وحی شده چرا می آیید الکی حرف می زنید یعنی شما خدا را قبول ندارید، گفتم آن ماجرای توحید و شرک است شما خدا را قبول ندارید توحیدتان مشکل دارد که اینطوری دارید عمل می کنید، بعد فرمودند:

«یرحم الله موسی»

خدا موسی را رحمت کند 

«قد أُوذی بأکثر من هذا فصبر»

حالا این یکی، إبن مسعود هم می گوید من دیگر به پیغمبر نمی  گویم این حرف ها را.

ماجرای دیگر هم باز از همین آقا دارد نقل می کند که همان مسأله را دوباره دارد تکرار می کند و إبن مسعود می گوید اینقدر حضرت غضبناک شد

«فغضب من ذلک غضباً شدیدا واحمرَّ وجهه»

صورتشان قرمز شد

«حتی تمنیت أنی لم أذکره له»

اصلاً آروز داشتم کاش نمی گفتم

ای کاش من این حرف را نمیم زدم، اینقدر حضرت ناراحت شدند، این هم صحیح مسلم جلد دو صفحه 739 که مسلم می آید می گوید در ماجرای حنین، البته این یکی از ماجراها است.

باز همین مسأله در کتاب «المسند المستخرج على صحيح مسلم» آمده که باز یک چیزی دیگر از آن می فهمیم؛ همان سند است

«اعمش عن شقیق عن عبدالله»

المسند المستخرج على صحيح مسلم، ج 3، ص 126

روایت را می آورد بعد من کار با روایت ندارم اینجا، کار با این زیر آن دارم جلد سه کتاب المسند المستخرج على صحيح مسلم صفحه 126، بعد این قسمت

«رواح مسلم عن أبی بکر»

در صحیح مسلم از چه کسی است؟ از عبدالله بن مسعود، این یعنی چه؟ نویسنده قرن پنجم می گوید از أبوبکر یعنی تحریف صحیح مسلم یعنی مسلم بعضی از نقل ها را گزینشاً نیاورده اینجا، الان که در مسلم از عبدالله بن مسعود است این نشان دهنده چندتا مسئله است نشان دهنده این است که یا همین ماجرا را أبوبکر هم نقل کرده که بر اعتبار روایت می افزاید یا اینکه نه این رویه ی یک عده بوده که عدالت پیامبر را زیر سؤال ببرند اتهام مالی به حضرت بزنند أبوبکر یک نقل آن را نقل کرده آقای عبدالله بن مسعود یک نقل آن را نقل کرده، اما آقای مسلم دلش نخواسته بیاورد کما اینکه بخاری همین سند مسلم را می آورد حنین آن را نمی آورد، از این موارد ما زیاد دیدیم در این منابع.

مجری:

الحمد الله حاج آقا به برکت حضور شما در این شبکه ما نگاه جدیدی به بحث پیدا می کنیم یعنی علاوه برآن محتوای که هست ماورای آن را هم کما اینکه الآن مثال آن کاملاً واضح شد که چه مطلب زیبای دیگری در کنار اینکه شاید اصلاً هیچ ربطی به خود اصل محتوا هم ندارد اما از همان استفاده می شود.

استاد روستایی:

اینها خب دلالت های فرعی قصه است ببینید ما در مخصوصاً گزاره های تاریخی بینندگان عزیزمان دقت کنند که روشمند عمل بکنند فقط هم در گذاره تاریخی نیست در حدیثی هم همینطور است منتهی چون تاریخ از جنس رخداد است یک زمانی گذاره تاریخی است شما نمی دانی مقصود پیغمبر یا آن حجت خدا چیست یک چیزی حدس می زنی، اما در تاریخ نه، تاریخ یک واقعه ی اتفاق افتاده شما ممکن است در قسمت های مختلف بتوانی یک قرینه های را کنار هم بگذاری بتوانی یک معنای بیشتری از آن حدیث درک بکنی لذا توجه به دلالت های در واقع فرعی در تاریخ خیلی مهم است دلالت اصلی همان ترجمه تحت الفظی آن عبارت است اما کاهی اوقات یک خصوصیاتی یک تشبیهی در این روایت آمده یا مثلاً راویی که دارد این مسئله را نقل می کند یک شغلی دارد یک خصوصیتی دارد یک ویژگی فزیکی در بدنش دارد که در فهم این گزارش خیلی مؤثر است مثلاً هیچ وقت یک راویی که مثلاً پایش لنگ است نمی تواند از خط مقدم جبهه برای شما روایت تاریخی بگوید این نمی تواند برود آنجا مخصوصاً اگر جزء پیاده نظام باشد جزء سواره نظام هم نباشد یعنی این چیزها برای راستی آزمایی و گزارش های تاریخی این نگاه ها مؤثر است بفهمیم شرایط فریکی بدن راوی این خیلی مهم است و همانطوری که مثلاً گاهی اوقات ما از آب و هوا یک چیزهای می فهمیم در گزارش، گزارش غدیر یکی از شواهدی که ما می خواهیم از آن استفاده بکنیم برای بحث امامت أب و هوا است دیگر، یعنی هوا می آید به ما کمک می کند یک دلالت های دیگر از آن در می آید، یعنی اینها یک سری چیزها است که باید به آن دقت بکنیم.

برویم در کتاب «الفصل فی الملل و الأحواء و النحل» آقای ابن حزم آندلسی، ابن حزم یک شخصیت متعصب است، اینقدر متعصب است که آقای صفدی در کتاب «الوافی بالوفیات» می آید می گوید، در شرح حال ابن تیمیه، ابن تیمیه ای که ابن حجر عسقلانی اشاره دارد به گرایشات ضد اهل بیتی او ابن تیمیه ای که محمد ناصر الدین البانی سلفی، اشاره دارد به گرایش های ضد شیعی او، ابن تیمیه ای که علمای اهل سنت گرایش های منافقانه او را  گفتند نسبت به اهل بیت بغض آن را گفتند، امثال ابن حجر عسقلانی در «الدرر الکان» نقل می کند، آقای قماری می آورد و دیگران این ابن تیمیه با این ویژگی ها آقای صفدی در «الوافی بالوفیّات» می گوید «أری أنّ مادة کلامه» می گوید منِ صفدی می گویم منِ که اهل سنت هستم منِ که با إبن تیمیه دشمنی خاصی ندارم من می گویم این حرف هایش را از إبن حزم گرفته پس دیگر ببینیم إبن حزم چه خبر است حالا می خواهیم برویم از آقای إبن حزم یک چیزی نقل بکنیم بشناسیم این چه کسی است؛ إبن حزم «قال أبو محمد» أبو محمد خودش است می گوید

«وأیضاً فقد صح عن النبی»

صحیح است معتبر است از پیامبر نقل شده

«عظیم انکاره علی ذی الخویصره لعنة الله»

می گوید صحیح است که پیامبر به شدت ذی خویصره را انکار کرده خدا او و امثال او را لعن کند

«إذ قال الکافر»

ذی خویصره کافر گفت که

«اعدل یا محمد ان هذا لقسمة ما أرید بها وجه الله»

بخاری جانبداری کرده از یک آقای کافری نمی آورد البته دیگرانی هم جانبداری کردند از این آقا، این کافر به پیفمبر می گوید

عادل باش این تقسیمی که تو کردی وجه خدا و قصد قربت در آن رعایت نشده

«فقال رسول الله ویحک»

وای بر تو

«من یعدل»

چه کسی عادل باشد

«إذا أنا لم أعدل»

اگر من عادل نباشم

بعد اشاره می کند می گوید خدا من را امین قرار داده

«ولا تأمنونی»

ببینید باز یک دلالت فرعی می خواهم از این در بیارم؛ می گوید خدا من را عادل قرار داده «ولا تأمنونی» جمع است یعنی ذی خویصره تنها نیست وگرنه پیامبر برای یک آدم نوخاله که نمی آید صحابه ای که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» را خراب بکند «لا تأمنونی» جمع است مخاطب قرار دارد می دهد.

مجری:

اینهمه از سایر کفار حضرت آسیب دیدند اما هیچ جای نداریم که صورت شان قرمز شده باشد اینطوری بخواهند بیان کرده باشند پس حتماً یک فردی گویندۀ این بوده که جا داشته حضرت چنین ناراحتی را ابراز بکند.

استاد روستایی:

نه یک فرد، یک جریان «لا تأمنونی» شما من را امین نمی دانید شماها نه فقط آقای ذی خویصره، ذی خویصره یک نفر است، یک زمانی ببینید در ادبیات عرب ما بله یک زمانی مثلاً می گویند «کان إبراهیم أمةٌ» حضرت إبراهیم یک امت است برای خودش در چه؟ در خصال نیکو، «ماکان فرعون امة» در قرآن که نداریم که مثلاً فرعون امت است، برای حضرت إبراهیم داریم در خصال نیکو، منطق قرآن در مواجهه با گناه و ثواب چیست؟ ثواب ده برابر گناه یک برابر مگر افراد خاص که مثلاً «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ» یا مثلاً اگر شما «مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ» اینها فرق می کند نهایتاً دو برابر است گناه اما منطق قرآن می گوید این نیست که گناه را چند برابر حساب بکند یک نفر جرم کرده باشد پیامبر صحابه را مخاطب قرار بدهد این«لا تأمنونی» یعنی چه؟ یعنی جریان یک ذی خویصره نیست جریانی هست که دارند اتهام مالی به پیامبر می زنند که این جریان هسته اولیه خوارج را تشکیل دادند و عده ای اینها را نکشتند نه تنها نکشتند خانه برای شان ساختند، موقیت به اینها دادند، شغل به اینها دادند حالا در ادامه در  دوره های پسانوردی.

مجری:

پس اینها را خیلی وقت ها هم یعنی با این نگاه انسان که نگاه می کند می ببیند که به این راحتی ها هم نبوده که خیلی وقت ها بالاخره همین الآن نمونه اش را ما دیدیم که به راحتی آمدند یک سند را جابجا کردند یک نقل را جابجا کردند و اینها، اما وقتی این دلالت ها را شاید خود همان آن کسی که دارد نگارش می کند این را حواسش نیست که یکبار بگوید این را سانسور بکنیم یعنی این نوع دلالت ها مسؤن و محفوظ از خیلی از تحریف ها می مانند بخاطر همین دست نخورده که باقی ماندند چنین اقتضای دارد که از آنها چنین برداشت های زیبای را داشته باشیم.

استاد روستایی:

آن وقت جالب اینجا است همین إعدل پیامبر که گفت اگر من عادل، ببینید نگاه کنید یک تفاوت بین این گزارش و گزارش صحیح مسلم هست یعنی کسی فکر نکند که حالا ما می گوییم بخاری حنین آن را حذف کرده مسلم دیگر خیلی خوب است نه آقا مسلم چیزهای دیگر آن را حذف کرده  اولاً اسم ذی خویصره را هر دویشان نیاوردند ماجرا همین است پیامبر آنجا فرمود اگر من و خدا عادل نباشیم چه کسی عادل است، آقای مسلم اسم ذی خویصره را نیاورده از آنطرف آقای مسلم حنین را آورده اما اینکه صحابه پیامبر را امین نمی  دانستند نه همه صحابه حداقل یک جریان این ادامه آن را نیاورده که خلاصه «یأمننی الله ولا تأمنونی» شما من را امین نمی دانید این تیکه آن را باز نیاورده با اینکه ماجرا همان ماجرا است، آقای إبن حزم آندلسی می گوید «فقد صحه عن النبی» معتبر است روایت.

مجری:

«ویحک« آن را هم یعنی از آن باب که بالاخره سعی می کردند نفرین ها را ذکر نکنند آنها احساس می کنم ذکر نکردند.

استاد روستایی:

بله خیلی ببین بخواهیم تحلیل بکنیم یک چیزهای از اینها در می آید فقط در حد یک برنامه ای که ما وقت هم نداریم خیلی چیزهای کوتاه می آییم عرض می کنیم.

مجری:

یک روایت را خواستیم بررسی بکنیم که اینهمه نکات از آن در آمد.

استاد روستایی:

تا به اینجا بینندگان عزیزمان دیدند که این در ماجرای حنین، اما آیا این فقط در ماجرای حنین بوده؟ ببینید می خواهم معید برای این بیاوریم که اصلاً جریان است یک آدم نیست اما وقتی گذاره های تاریخی را زیر و رو می کنیم می بینیم نه بابا جای دیگر هم بوده این مسائل، کجا بوده؟ خیلی مهم است؛ دقت بکنید کتاب «المحلی» آقای إبن حزم می گوید:

«ورُوینا من طریق مسلم»

المحلی،ابن حزم،دار الآفاق الجیده، بیروت لبنان ، ج 11، ص 410

از زهیر بن حرب، جریر بن عبدالحمید، منصور بن معتمر از أبی وائل از عبدالله بن مسعود

«لما کان یوم خیبر»

آنجا حنین بود اینجا خیبر است

«آثر رسول الله ناساً فی القسمة»

پیامبر آمدند تقسیماتی انجام دادند

«فقال رجل والله إن هذه لقسمة ما اریده بها و جه الله»

بخدا قسم تقسیمی شده که خدا راضی نیست

یعنی قصد قربت نشده، فقط پس یوم حنین، یوم خیبر هم هست ، کتاب «المحلی» جلد 11، صفحه410 و دارالآفاق الجیده هم چاپ کرده در بیروت لبنان، خب پس این هم شد یوم الخیبر، بعد ادامه اش برویم صفحه بعد، دقت کنید اینجا می گوید

«فأتیت»

ادامه اش، این طرف آمد گفت که این قسمتی است که قصد قربت نشده، راوی که آقای ابن مسعود است می گوید:

«فأتیت رسول الله  فأخبرته بما قال»

رفتم گفتم اینطوری گفته

«فتغیر وجه رسول الله»

حضرت ناراحت شدند و چهره شان بهم ریخت

فرمودند چه کسی عادل است اگر خدا و رسول عادل نباشند، بعد ماجرای حضرت موسی را گفت، بعد آقای ابن حزم ادامه می دهد می گوید

«أمّا القائل فی قسمت رسول الله هذه قسمة ما عدل فیها و لا أرید بها وجه الله فقد قلنا إنّ هذا کان یوم الخیبر»

ما می گوییم این در جنگ خیبر بوده، قبل از اینکه پیامبر فرمان بر قتل مرتدین برایش صادر بشود

یعنی آقای ابن حزم آندلسی فقیهی ظاهری مذهب فتوا می دهد می گوید بابا این مرتد شد، آنجا هم داشت که کافر اینطوری گفت، ولی می گوید آقا پیامبر دستور به کشتن افراد نداشت و نمی توانست این را بکشد، و بعد هم می گوید

«ولیس فی هذه الخبر أن قائل هذا القول لیس کافراً»

می گوید در این هم نیامده که کافر است

حالا کاری نداریم اما صحبت اینجا است که یوم الخیبر، خب باز عرض  کنم خدمت شما نکته دیگری وجود دارد، ما از اینجا چندتا مطلب را می خواهیم در بیاوریم اولاً یوم الحنین، یوم الخیبر«لاتعملون» این یعنی چه؟ این واقعه، این واقعه و بعد هم پیامبر خطاب جمع بکار می برد شما من را امین نمی دانید، خدا امین می داند آن وقت آقای مرعشی مصیبت را جاهلیت می گفتند محمد امین، بابا ابوجهل و ابولهب، آن آدمهای لات دوره جاهلی سوسمار خورهای دوره جاهلی آنهایی که خون می خوردند در نهج البلاغه آمده، اینها می  گفتند محمد امین، شما ببینید چه جریان خطرناکی در بین صحابه رخ داده که پیامبر می گوید من را امین نمی دانید خدا امین می داند، آن موقع که اصلاً بحث خدا نبود در جاهلیت معروف بود به محمد امین، ما حرف داریم آقایان می آیند می گویند «الصحابة کلهم عدول» آقا منطق داریم ،خب من چکار کنم این صحابه را، ببین یک زمان می گویی شما داری غیر دانش بحث می کنی ذی خویسره مشکل داشت ابن حزم ما که گفت کافر، من کاری با ذی خویسره ندارم من  کار با  «لاتعمنونی» دارم، جمع، ذی خویسره اش معلوم است بقیه اش کو؟

مجری:

چون باب لاتعمنونی

استاد روستایی:

این باب است عدالت صحابه را میلرزاند، نمی توانند مطلقا آقایان بگویند من عرضم این است، چرا یک حرفی می زنی که در آن بمانی در قافیه اش بمانید؟ بفرمایید بیایید جواب بدهید شبکه های وهابی هم بیایند جواب بدهند، یعنی چه اینها چه کسانی بودند؟ خیلی  حرف ها من برای این دارم شاید دو هفته به این کار داشته باشیم حالا یک مقداری برویم جلو، خب پس جنگ خیبر، جنگ حنین «لاتعمنونی» یعنی این جریان ادامه دارد، اما یک چیز دیگر هم باز می خواهیم از آن در بیاوریم، جنگ خیبر چه کسی افتخار آفرینی کرد؟ امیرالمؤمنین علی (ع) یک زره بیاییم این را بشکافیم، جنگ خیبر را که حالا من مفصل یک روزی بحث بشود می گویم چون خیلی از این مورخین می آیند می گوید خیبر بعضی صلحاً فتح شد بعضی با جنگ اما من اعتقادم این نیست ،نظر کارشناسی تاریخی من  که در این زمینه هم مقاله نوشتم مقاله پژوهشی هم دارم چاپ شده هم هست این است که تمام خیبر فتح شده امیرالمؤنین هم همه اش را فتح کرده، تمام خیبر فتح شده صلحی در کار نیست امیرالمؤمنین هم این کار را کرده، این نظر کارشناسی تاریخی من است، آقا امیرالمؤمنین در اینجا چکار کردند؟ فتح کردند، در خیبر هیمنه قدرت یهود شکست، بنظرم می آید که اگر بخواهیم یک تقسیم دقیقی بگوییم فدک نماد اقتصاد یهود است خیبر نماد قدرت یهود است مرحب اینجا است، حالا یک وقتی بحث می شود راجع به معادن طلایی که اینجا داشتند کجا داشتند ،چه نقطه هایی بود می شود راجع به آن صحبت کرد ولی اجمالاً بینندگان مان بدانند که فدک نماد اقتصاد یهود است، خیبر نماد قدرت یهود است، حالا این قدرت به دست با کفایت امیرالمؤمنین شکست، ما همه اش شجاعت حضرت را گفتیم، ترس دیگران را هم گفتیم، اما این شجاعت و این ترس را جراحی نکردیم نشکافتیم باز نکردیم، این باز نشده، اینها رمز گشایی می خواهد، چرا ترسید؟ چرا «یجبن الناس و الناس یجبنه»؟ چرا آن یکی رفت شکست خورد فرار کرد؟ مگر می شود؟ بابا امیرالمؤمنین با یک لشکر رفت آنها هم با همان لشکر رفتند، چرا علی بن ابی طالب شکست نمی خورد فقط آیا فرد امیرالمؤمنین، ببینید ما نمی خواهیم یک کسی فکر کند نعوذ بالله می خواهیم شجاعت حضرت را کمرنگ کنیم خاک بر دهانم ابداً امیرالمؤمنین در جنگ سوار اسب تیزرو نمی شد، زره جنگ حضرت پشت نداشت، به او گفتند که « أنت محرب المطلوب» تو جنگ آور خوبی هستی چرا سوار اسب نمی شوی اسب تیزرو؟  فرمودند که «لا أکرّ اماً فرّ» من حمله نمی کنم به کسی که فرار بکند « و لا أفرّ أما الکرّ» فرار هم نمی کنم از کسی که به من حمله بکند ،نه کسی حمله بکند دنبالش می روم، نه کسی به من حمله بکند من فرار می کنم « فنبغلت تکفینی» همین قاطر کند رو بس علی است، این شجاعت حضرت است، ما که در شجاعت حضرت شکی نداریم، اما چرا امیرالمؤمنین می رود خیبر می شکند، ببینی لشکر همان لشکر است، یک لشکری از آسمان که نیامده بله داریم که میکائیل سمت راست حضرت، جبرئیل این چپ و راست حضرت را داریم که میکائیل و جبرئیل بودند، حالا یا راست جبرائیل چپ می کائیل حالا در روایت آمده اینها را داریم، اما به هر صورت امیرالمؤمنین خیبر شکن را داریم، اما لشکر که همان لشکر است، چیست جریان که یک کسی می ترسد، آیا واقعاً می ترسد؟ یا ماجرا چیز دیگر است، چرا بعضی ها نمی کشند آدم؟ چرا آقای عبد الرحمن دمشقی می گوید اگر به ما بگویید مثلاً خلیفه دوم کسی را کشته یا نکشته ما می گوییم نه نکشته، چرا نمی کشد؟ این خیلی بحث دارد و تحلیل های دقیقی دارد، می ترسم الآن توقع بکنند من بگویم همه را، حرف داریم ما با اینها، اجمالاً بگویم تقسیم کار شده، ابوسفیان، یهود، از آنطرف، مشرکین یهود اینها در جنگ های مختلف از آنطرف است، این طرف یکی باید در دل سپاه را خالی کند دیگر، پیامبر کسی را جز علی ندارد  لذا وقتی امیرالمؤمنین می رود جلو، یهودی می گوید «من أنت، أنا علی بن ابی طالب ألوتم و الله غلبتم والله» یهودی این را می گوید،  داستان دارد این، می خواهم بگویم ببنید من فقط همین را بگویم، برویم به استقابل بینندگان چون حرف دارم، من خیلی اینجا حرف دارم، اینجا می گوی «قلنا إنّ هذا کان یوم الخیبر» جنگ خیبر است معلوم است این تقسیم به امیرالمؤمنین ربط دارد، امیرالمؤمنین جنگیده امیرالمؤمنین بعد رفته فدک را گرفته، این اعتراض به علی بن ابی طالب است، می خواهند نقش آفرینی امیرالمؤمنین کمرنگ بشود این جریان مقابل، می آیند دل لشکر را خالی می کنند که لشکر شکست بخورد از آن طرف که دشمن مهاجم است، یک تقسیم کاری صورت گرفته می خواهند در منگنه بگذارند از دوطرف پرس کنند، اینجا شمشیر امیرالمؤمنین می آید وسط، چرا حضرت زهرا فرمود علت دشمنی، بغض، علت کینه علت حمله به بیت وحی شمشیر علی است چرا این را می گوید؟ نقشه خنثی کرده امیرالمؤمنین، این مهم است ما باید به این جنبه ها توجه بکنیم، ان شاء الله بقیه اش بماند برای بعد

مجری:

خیلی زیبا است واقعاً دلمان نمی آید اینها را تک تک این گزاره ها مخصوصاً از این حیث که هرچه بیشتر پیش می رویم زوایای مختلف و بیشتری برای ما روشن می شود حالا ان شاء الله، این که از خیبرش بود، به آن جریان غزوه حنین، هم که نقل شده چهار نفر بیشتر ثابت قدم نماندند، که اتفاقاً یکی از آنها همین عبد الله بن مسعود و دیگری امیرالمؤمنین، حالا اینطور که در نقل ها کاملاً ذکر شده تماماً لذت می بریم می شنویم، اما متأسفانه فرصت محدود هست، و الحمد الله که همه شما بینندگان هم عنایت دارید به برنامه و تماس های زیادی هم از جانب شما گرفته شده، آقا امین عزیز پشت خط هستند آقا امین در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

الو سلام علیکم، حال شما خوب است آقای مرعشی؟ حاج آقا حال شما خوب است؟ حاج آقا یک سؤالی من داشتم از شما، کلیپی که شما پخش کردی این همه امتیازاتی که امام علی دارند چرا خداوند به امام علی مقام نبوت ندادند؟ مقام نبوت به مراتب از مقام امامت بالاتر است، هیچ کس هم شک در آن ندارد، چرا خداوند چنین حقی به امام علی ندادند، مقام امامت را دادند که از نبوت پایین تر است؟

استاد روستایی:

چه کسی گفته مقام نبوت از امامت بالاتر است شما می دانید حضرت ابراهیم (ع) چه زمانی پیامبر شد؟ در قرآن دارد، که ماه را دید گفت «هذا ربی» خورشید را دید گفت « هذا ربی» یا مثلاً بت ها را شکست این تبر را گذاشت روی دوش بت بزرگ، شما بروید «تفسیر زاد المسیر» ابن جوزی را ببینید ذیل این آیه و تفاسیر دیگر که می آیند می گویند آن موقع، حضرت ابراهیم در یکی از این واقعه ها 15 سالش بوده در یکی از این واقعه ها 16 سالش بوده، یعنی در آن جوانی و نوجوانی حضرت ابراهیم پیامبر شده، بعد جاهای دیگر قرآن را ببینید صحبت می کند از عقیم بودن حضرت ابراهیم که وقتی آن ملائکه می آیند محضرت حضرت ابراهیم و همسرشان، صحبت از فرزند آوری که می شود همسرشان می گویند که من عقیم هستم و شوهرم پیر مرد است، «بعلی شیخا» بعد اینها می گویند نه از خدا بعید نیست، یعنی حضرت ابراهیم هنوز پیر مرد است بچه ندارد، بعد مورد امتحان واقع می شود، امتحان چیست؟ سر بریدن فرزند، همین حضرت ابراهیمی که پیامبر است، مورد امتحان قرار می گیرد، یعنی قبلش پیامبر بود فرزند نداشت الآن پیامبر است فرزند دارد، وقتی در امتحان پیروز می شود می گوید زمانی که در امتحان پیروز شد

« وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ  قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»

حالا می خواهیم به عنوان مقام بالاتر به تو امامت بدهیم، مقام امامت به تو بدهیم، ببینید شما چه زمانی ترفیع درجه می دهید؟ الآن مثلاً در نظام، یک شخصی، چه زمانی یک ستوان درجه اش می رود بالا؟ سرگرد و سرهنگ و این حرف ها، کسی می تواند بگوید درجه سرهنگی از ستوانی پایین تر است؟ نه این یک مراحلی را می گذراند بعد درجه بالا درجه بالا، در تحصیلات و فضای علمی شما نمی توانی بگویی دکتری از ارشد پایین تر است، نه تا کسی ارشد را نگذراند به دکتری نمی رسد، این ترفیع ها یعنی یک مقام بالاتر اسـت، حالا حضرت ابراهیمی که عمری پیامبر بوده، حالا می خواهد مقام امامت به او داده بشود، چه موقع مقام امامت به او داده می شود؟ بعد از پیروزی در امتحان، این یعنی مقام امامت بالاتر است، پس مقام نبوت بالاتر نیست امین عزیز.

مجری:

بسیار خب بله خدا حافظی کردند ایشان، حالا صدایشان کم شده بود ظاهراً تشکر می کنیم آقا امین الحمد الله بسیار متین سؤال پرسیدید، ان شاء الله که همیشه در راه پیدا کردن حق و حقیقت پیروز و سر افرازان شاء الله باشید،آقای نوروزی ازگرگان پشت خط هستند،آقای نوروزی درخدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام علیکم خدمت جناب استاد روستایی و شما، دوتا سؤال داشتم من، ما دوتا روایت بیان می شود که البته خودم هردو را خواندم، یکی وفات حضرت ام البنین، یک شهادت حضرت ام البنین، این یک دوگانگی است در شبکه های اجتماعی از کانالهای مذهبی این را یک صراحتاً اعلام کنید، و یکی اینها که مدعی هستند، که می گویند که خلفای اول ودوم، در جنگ ذات الثاثل آنجا خیلی حماسه آفریدند و این را هم اگر یک توضیح بدهید ممنون می شوم.

مجری:

سلامت باشید خیلی ممنون از تماس تان، حالا ما این رویه را شروع کردیم که بعد از خود تماس ها پاسخ بدهیم پس آقای نوروزی هم که دوتا سؤال پرسیدند، ان شاء الله پاسخشان را مباشرتاً همین الآن بفرمایید.

استاد روستایی:

سلامت باشید بینید ما درمورد حضرت ام البینین (س) بعضی نقل ها شده که مثلاً ایشان مسموم بودند، در بعضی منابع  مأخر، آمده که بنی امیه ایشان را مسموم کردند اصل این مسئله هیچ استبعادی ندارد، می دانید چرا؟ ماجرای کربلا با ماجرای غدیر از بعد رسانه ای یک مقداری متفاوت است، خب ما در ماجرای غدیر رسانه امیرالمؤمنین حضرت صدیقه طاهره (س) هستند، یک نفر هست، و آن افراد تأثیر گذاری که مثل حضرت صدیقه طاهره باشند ندارند حضرت، ببنید بعضی از صحابه هستند اما اگر ما تحلیل کنیم اوضاع آن روزگار را آن جایگاه را در آن جامعه نداشتند، آن جایگاه لازم را به لحاظ نگاه جامعه عرض می کنم ببین ما عمار را داریم، عمار طبق منابع اهل سنت پیغمبر فرمود

«الحق مع العمار»

حق با عمار است

اما عمار بنده بوده، برده بوده، آن جامعه متعصب عرب آن نگاه را به عمار ندارد در آن روز که حرفش را بخواهد تأثیر بگذارد در آن دوره غدیر، بله در زمان سفین دیگر جا افتاده است و خب خیلی روشنگری  می کنند اما در آن ماجرای غدیر عمار، یا جناب سلمان ایرانی است، نگاهی که در دوره پسا نبوی نسبت به ایرانی  ها و نسبت به عجم بود یک نگاه خیلی خطرناک بود، کار به جایی رسیده بود که در دوره خلیفه دوم عمر می آید می گوید اگر کسی پول نداشت خرج زندگی اش را بگذراند، همسایه عجمش را بفروشد، این نگاه وجود دارد، حالا حرف یک عجم بیاید جا بیافتد در بین مردم، خب این افرادی که دور حضرت بودند، افراد این چنینی، اینها آن جایگاه را نداشتند،

مجری:

قدرت رسانه ای نداشتند

استاد روستایی:

قدرت نداشتند، حضرت صدیقه قدرت رسانه ای داشتند، و خب حالا به حد خودشان هم فعالیت کردند، اما در ماجرای کربلا ما یک تیم رسانه ای را داریم که حضرت زینب یکی هست، حضرت رباب یکی، آقا امام سجاد، حضرت رقیه و یکی از اعضای این تیم رسانه ای حضرت ام البنین است، حضرت زینب از کربلا شروع می کند و امام سجاد حضرت ام البینین مدینه را منقلب می کند، کار به جایی می رسد که مروان حکم هم دیگر اشکش در می آید، مروانی که «أقام الخطبا» خطبائی را منصوب می کرد برای دشنام دادن به امیرالمؤمنین، اشک او هم در می آید، خب این رسانه (حضرت امیرالمؤمنین) با آن صورت قبر هایی که درست می کرد با آن گریه هایی که در بقیع می کردند این باعث می شد ارکان بنی امیه بلرزد فاطمه کلابیه جایگاه دارد، و هیچ بعید نیست که بر همین اثر بنی امیه ایشان را مسموم کرده باشند، یعنی می خواهم بگویم منطقی که پشت این گزارش منابع متأخر است همچین دور از آبادی نیست.

مجری:

انگیزه را نشان می دهد، که چه انگیزه ای داشتند،

استاد روستایی:

انگیزه را نشان می دهد که حضرت ام البنین، مسموم بشوند، اما علی ایُّ حال این را نباید فراموش بکنیم که این در منابع ظاهراً متأخر است، در منابع متقدم این را نداریم، لذا آنهایی که می گویند وفات، بلحاظ منابع متقدم می گویند، وفات هم درست از اعم از شهادت است این هم در نظر داشته باشیم، اما آنهایی که مرگ طبیعی معتقد هستند، آنها به لحاظ منابع متقدم می گویند، آنهایی که شهادت می گویند به لحاظ منابع متأخر و این منطقی که عرض کردم این را می گویند، این قرائن را در نظر می گیرند و در مورد حضرت ام البنین (س) این دو نوع قضاوت بیان می شود؛ این هم که جناب آقای نوروزی مثلاً انتظار داشته باشند ما یک بار برای همیشه حل بکنیم این شدنی نیست، چون ما همه گزارش های تاریخی که به دقت به دست مان نرسیده، ما هستیم و این قرائن لذا می گوییم احتمال هردو هست،لذا می آییم می گوییم شهادت یا وفات یا می گویید وفات شهادت گونه، مثلاً این گونه می آییم صحبت می کنیم.

مجری:

سؤال دیگری هم پرسیدند البته آقای بهادری عزیز هم پشت خط هستند، حالا سریعاً به این سؤال دوم شان هم راجع به جنگ آوری خلفاء مخصوصاً حالا جنگ ذات الثلاثل را مطرح کردند که اگر نکته ای هست بفرمایید.

استاد روستایی:

ببینید من یک مسئله را بگویم ما چطوری می توانیم بفهمیم یک فردی آن قدرت را دارد؟ در جایگاه مختلف حالات او را دیده باشیم، این یک مسئله یک مقدمه، یک مقدمه دیگر اینکه ما بیاییم قصه گوها را در تاریخ ببینیم و اینکه این قصه گوها در کی درست شدند اصلاً از چه زمانی اینها درست شد کارشان، این هم یک نکته است، راویان و مورخانی که جعل می کردند این ها را هم بیاییم ببینیم، دست یهود را هم بیاییم ببنیم، فضیلت تراشی ها را هم بیاییم ببینیم،  که بتوانیم تحلیل درستی داشته باشیم، ما در ماجرای جنگ  ها ما داریم که اینها کافری را حتی نکشتند، آقای عبد الرحمن دمشقیه این حرف را می زند، که بقول معروف نسبت به خلیفه دوم می گوید حتی کافری را نکشته در رساله دکتری  هم این می گوید، ببینی کتاب «استدلال شیعه بسنت النبویه فی میزان نقد العلمی» صفحه 1029، باب 16،

«هل قتل عمر کافراً؟»

استدلال شیعه بسنت النبویه فی میزان نقد العلمی،عبد الرحمن دمشقیه، ص 1029، باب 16،

می گوید اگر به ما بگویند آیا نزد شما دلیلی از کتب تان هست که عمر کافری را کشته باشد،

«قلنا»

ما عاجز هستیم،

«عجزنا عن ذلک»

«قلنا»

ما می  گوییم

«عجزنا عن ذلک»

ما عاجز هستیم که چنین مطلبی را بیاوریم

همچین مطلبی را ما نداریم، آقای عبد الرحمن دمشقیه شیعه که نسیت،  اتفاقاً خیلی محبت عمر را هم دارد، این نمی آورد گزین های دیگر داریم که در بعضی جنگ ها بعضی فرار ها وجود دارد چه در حنین باشد چه در احد باشد چه در خیبر باشد، اینها وجود دارد ما وقتی بخواهیم ارزیابی بکنیم یک شخصیت را خب این را باید بهش توجه بکنیم، از آنطرف وجود قصاصین که در دوره خلیفه دوم آمدند و یک سری چیزها را باب کردند برای مردم، از آنطرف راویان جعلی که آمدند یک سری چیزها را اضافه کردند در دین آوردند، مطالبی را، فضیلت تراشی هایی که یهود برای بعضی از افراد می کردند، مثل لقب فاروغی که آمدند دادند، همین آقایان یهود، خب اینها را باید ببنیم، وجود عناصر یهود و ردیابی این گزارش ها اینها خیلی مواردی است که باید ببنیم، تا آن وقت بیاییم راستی آزمایی بکنیم ذات الثلاثل چه میزانی ارزش دارد، لذا با توجه به همه اینها من به آن گزارش اعتمادی ندارم.

مجری:

احسنتم بسیار خب خیلی ممنون و همچنین تشکر می کنیم از آقای نوروزی که سؤال شان را مطرح کردند؛ آقای بهادری خدمت شما هستیم بفرمایید،

بیننده:

سلام علکیم خدمت آقای مرعشی عزیز همچنین سلام مجدد خدمت حضرت استاد روستایی بزرگوار، من چون نگاه به ساعت می کنم حضرت استاد یک بحثی داشتم ان شاء الله موکول می کنم به هفته بعد که شما هم بتوانید جواب بدهید اما همین آقای ذو الخویسره که شما فرمودید، آقا فرمودند که در همین صحیحی بخاری روایت 3344، وقتی که آقا ناراحت شدند، آقا فرمودند که از نسل این مرد قومی خارج می شوند که قرآن زیاد می خوانند و این قرآن از حنجره آنها بالاتر نمی رود، آنها مسلمان ها را می کشند و کشتار را آزاد می کنند، اگر من آنها را درک کنم و دستم به آنها برسد آنها را می کشم که خداوند قبیله وی را کشت، نام آن مرد ذو الخویسره از قبیله بنی تمیم است، خب این آقایان وهابی بزرگانشان در قدیم، یک بیت شعری گفتند در قافیه اش گیر کردند، عدالت جمیع صحابه، خب این یکی اش صحابه است، که اگر یک نفر پیغمبر را ببیند جزء صحابه حساب می شود، این را به ما جواب بدهند که مگر می شود همه صحابه عادل باشند، اگر عادل هستند پس این را بیایید برای ما روشن کنید این آقای ذوالخویسره این جرء صحابه هست یا نه؟ توهین کرده به پیغمبر یا نه؟ اینها بیایید به ما جواب بدهید، مثلاً «اصحاب کنجوم» است دیگر این صحابه مثل ستارگان می مانند به هر کدام چنگ بزنید هدایت شدید، آیا ما اگر به این آقا بخواهیم، چنگ بزنیم، از این آقا پیروی بکنیم نستجیر بالله هدایت شدیم، جواب بدهید و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مجری:

احسنتم خیلی ممونو و متشکر از آقای بهادری الحمد الله باز هم تماس شان پر بار بود و کاملاً هم مرتبط با همین مباحثی که مطرح شد ان شاء الله در پناه عنایات حضرت صاحب الزمان حضرت ولیعصر (عج) ان شاء الله همیشه موفق و مؤید باشید، جناب آقای بهادری؛ بسیار خب حضرت استاد راجع به این نگاه و این  صحبت حضرت عالی هم زیاد صحبت فرمودید، فقط وقت هم محدود است یک جمع بندی اگر بفرمایید که دیگر به انتهای بحث برسیم.

استاد روستایی:

من حیفم می آید بحث ذوخویسره کار دارد یعنی یک مقدار باید راجع به آن حرف بزنیم و این زاویه ای که آقای بهادری فرمودند من با این کار دارم، یعنی من توجه به آن دارم که ان شاء الله در جلسات آینده باید راجع به آن بحث بکنیم، افرادی که این را نکشتند و بعد چه حوادثی در تاریخ اسلام رقم خورد، بسیار مسئله مهمی است اما به هر صورت می خواهیم عرض بکنیم که جریانی که شکل گرفت که مسیر خلافت منحرف بکند از تاک تیک های مختلفی آمدند بهره بردند، آمدند مشروعیت پیامبر را زیر سؤال بردند آمدند اتهام مالی زدند، و در واقعه های مختلف، چه واقعه ای که ناظر به شخص امیرالمؤمنین بود مثل خیبر چه در واقعه های مثل حنین و افرادی هم اینجا هسته مرکزی این مسئله بودند که بعداً نقش ها در تاریخ آفریدند و من اعتقادم این هست آنهایی که باید اینها را می کشتند و نکشتند یک تقسیم کاری انجام داده بودند، چون فقط این گزارش نیست این افراد، یعنی امثال ذو خویسره و بعضی افراد دیگر که الآن نمی خواهم اسمشان را ببرم، اینها جاهای دیگر هم یک سری فعالیت های این چنینی کردن که پیامبر دستور داده بکشید آنها را ، اما نرفتند اینها را بکشند و بعد اینها یک اتفاقاتی را رقم زدند که ان شاء الله در ادامه بحث هایمان در بحث های مالی که ان شاء الله بیان بکنیم به اینها هم خواهیم رسید.

مجری:

احسنتم بسیار بهره مند شدیم و استفاده کردیم تشکر می کنیم از محضرتان حضرت استاد، همچنین تشکر می   کنیم از همه شما عزیزان که تا انتهای برنامه همراه ما بودید همچنین تسلیت عرض می کنیم باز هم وفات شهادت گونه حضرت ام البنین (س) حتماً ان شاء الله ادامه برنامه را در هفته های آتی پیگیری بکنید که به نتیجه های بسیار مطلوب و زیبایی خواهیم رسید.

اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد  آل محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 


ایستگاه اندیشه>

شبکه ولی عصر ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی