شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت بیست و دوم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 11 بهمن 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض سلام و ادب و احترام خدمت همۀشما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) در خدمت تان هستیم شنبه شب ها با برنامه عصر ایمان امیدوار هستم که تا پایان برنامه با ماه همراه باشید و از مباحث این برنامه هم إن شاءالله استفاده بکنیم در کنار هم، این برنامه عصر ایمان هم مثل ساید برنامه ها در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حاج آقای عباسی هستیم از ایشان خواهش می کنم که عرض سلامی خدمت شما داشته باشند در ادامه برنامه در خدمت شما بینندگان عزیز و استاد و کارشناس محترم برنامه خواهم بود، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید بفرمایید.

استاد عباسی:

سلام علیکم و رحمة الله

بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم محضر بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولیعصر(ارواحنا له الفداء) امیدوار هستم که در پناه حضرت ولیعصر زندگی خوب و ایمانی داشته باشید و برنامه ما بتواند پاسخی باشد به سؤالات شما و دغدغه  های دینی  شما.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، برنامه عصر ایمان همانطور که بینندگان و کسانی که هر هفته ما را دنبال می کنند در جریان هستند اختصاص دارد به موضوع اجتهاد و تقلید، این برنامه هم یکی دیگر از همین مباحث را إن شاءالله در خدمت شما خواهیم بود، حاج آقا یکی از مسائلی که مطرح می کنند مخالفان بحث اصول در حوزه ها می گویند که، یکی از شبهات این است می گویند که شما در اصول فقه از قیاس استفاده می کنید و قیاس مطعلق به اهل سنت است و در روایات معصومین(ع) از قیاس نهی شده، پاسخ شما به شبهه و به این اشکال چیست استاد ؟

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین و به نستعین إنه خیر ناصر و معین ثم صلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم مصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین إلی قیام یوم الدین»

یکی از نکاتی که مطرح می شود همین سؤالی است که شما بیان فرمودید نسبت به قیاس که قیاس در دین نهی شده روایات از معصومین داریم در نهی از قیاس اما به نوعی قیاس باطل که در اهل سنت وجود داشته در شیعه ورود پیدا کرده و به خاطر اینکه این قیاس ورود پیدا کرده بنابراین این اصول باطل هست اصول فقه شیعه یا اجتهاد یا مسئله تقلید باطل هست و ما نمی توانیم تقلید بکنیم بخاطر اینکه دارد از این قیاس استفاده می شود؛ برای اینکه مسئله روشن بشود من هم ارکان قیاس را می گویم هم روایات نهی از قیاس را می گویم و هم انواع قیاس را می گویم و آن قیاسی که مورد نظر هست چه در جهت مثبت آن چه در جهت منفی آن عرض می کنم؛ ارکان قیاس را برای اینکه برای اینکه روشن باشد بحث ما، چهار رکن دارد قیاس اولین رکن آن آن اصل یا «مقیسٌ علیه» هست یعنی آن چیزی که دارد از آن قیاس اتفاق می افتد آن شیئ اصلی که حکم آن روشن است مثلاً حرام بودن شراب حکمش روشن است این می شود اصل یا «مقیسٌ علیه».

دومی فرع یا «مقیس» هست آن چیزی که ما می خواهیم حکم آن را به دست بیاوریم مثلاً «نبیذ» آب مثلاً انگری که حالا جوشیده یا نجوشیده به شکل های مختلف آن چیزی که ما حکم آن را نمی دانیم به آن می گویند «مقیس».

سومین رکن حکم است؛ حالا حکم شراب چه بود؟ حرمت، این می شود حکمی که ما می خواهیم قیاس بکنیم بگوییم که فلان شیئ مثلاً «نبیذ» هم حرام هست این هم می  شود حکم.

چهارمین هم علت هست یعنی جهت اشتراک این دوتا؛ یک جهت اشتراکی از این دوتا گرفته می شودمثلاً می گویند که این مست کننده است این هم مست کننده است، این مثلاً رنگش این رنگی است این هم رنگش این رنگی است یعنی وجه اشتراک این دوتا می شود آن علتی که ما این قیاس را داریم انجام می دهیم چون اگر یکی بدون هیچ علتی انجام بدهد قیاس را که خنده دار است می گویند مثلاً این در مثلاً قهوی است پس باید مثلاً زمین هم قهوی رنگ باشد چرا؟ اصلاً نمی داند چرا حکم آن باید این باشد هیچ اشتراکی بین این دوتا وجود ندارد و قتی اشتراکی نباشد دیگر قیاسی هم در واقع اتفاق نمی افتد.

مجری:

پس یک «مقیسٌ علیه» داریم، یک «مقیس» داریم، یک حکم داریم و یک علت.

استاد عباسی:

حالا نسبت به روایات ما روایاتی داریم در نهی از قیاس، نگرانی هم نداریم ما هم قبول داریم که این قیاس نباید اتفاق بیفتد، یک اشاره ای من به بعضی روایات می کنم مثلاً از کتب متقدم ما در بحث های روائی «محاسن برقی» هست محدث جلیل احمد بن محمد بن خالد برقی در جلد اول این کتاب که مجموعه جهانی اهل بیت این کتاب را چاپ کرده در صفحه 339 روایتی را آورده روایت 695 از کل و 97 از باب

«عن محمد بن مسلم عن أبی عبدالله علیه السلام فی کتاب اَدب امیرالمؤمنین علیه السلام»

محمد بن مسلم حالا با سند تا محمد بن مسلم و ایشان از امام صادق(ع) در کتاب آداب امیرالمؤمنین

«لا تقیسوا الدین فإن أمر الله لا یقاس و سیأتی قوم یقیسون و هم أعداء الدین»

در دین قیاس انجام ندهید امر خدا با قیاس قابل فهم نیست قابل روشن شدن نیست مورد قیاس نباید قرار بگیرد و در آینده خواهند آمد قومی که اینها قیاس انجام می دهند و اینها دشمنان دین هستند.

المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، چاپ مجموعه جهانی اهل بیت، ج 1، ص 339، روایت 695 از کل و 97 از باب

این یک روایت واضح و روشن در رد قیاس. در «کافی شریف» کافی مرحوم کلینی باز روایتی آمده در جلد یک صفحه 34، کتاب شریف کافی جلد اول از کتب اربعه شیعه، منشورات الفجر بیروت لبنان، صفحه 34 از جلد یک روایت 15

اصول کافی، مرحوم کلینی، چاپ  منشورات الفجر بیروت لبنان، ج 1، ص 34، ر 15

عن أبان بن تغلب هست از امام صادق (علیه السلام ) که

«إن السنة لا تقاس»

سنت پیامبر اهل بیت منظور دین در مسائل فقی مورد قیاس قرار نمی گیرد

«ألا ترى أن امرأة تقضي صومها ولا تقضي صلاتها»

حالا در جای دیگر این بحث اتفاق افتاده خیلی هم جالب هست حالا بینندگان عزیز ما بدانند که یک سؤالی بین اهل بیت یا اصحاب اهل بیت با دیگران مطرح شد که اینجاها خلاصۀ آن آمده که نماز مهمتر است یا روزه مهمتر است؟ شخص ممکن است بگوید نماز مهمتر است در دین، بعد حضرت فرمودند خب پس چرا نماز خانمی که در شرایط خاص هست نماز نمی خواند چرا این نماز را نیاز نیست قضا کند بعد از اینکه به شرایط عادی بازگشت اما اگر روزه اش قضا شده باید روزه اش را بگیرد؟ حضرت اینجا به همین مسئله که چند مورد در گفتگوها تا حالا پیش آمده یعنی در روایات هست که پیش آمده همین عنوان را دارد که قیاس ها قیاس های اشتباهی از کار درآمده که

«إن السنة لا تقاس ألا ترى أن امرأة تقضي صومها ولا تقضي صلاتها»

آیا نگاه نمی کنید خانمی را که در شرایط خاض وقتی روزه نمی گیرد یا نماز نمی خواند آن نمازش را دیگر لازم نیست قضا بکند اما روزه را باید قضا بکند

بعد فرمودند:

«يا أبان! إن السنة إذا قيست محق الدين»

اگر سنت مورد قیاس قرار بگیرد قطعاً دین از بین می رود.

روایات فراوانی در این رابطه وجود دارد در همین باب روایات بالای همین روایت و بعد همین روایت فراوان هست و غالب موارد بر می گردد به قیاسی که در اهل سنت اتفاق افتاده.

مجری:

همین دو خط بالای این قسمتی که شما رنگ زر هم کردید آن هم یک روایتی بود در مورد قیاس اگر اشتباه نکنم.

استاد عباسی:

بله هر دو روایت هم روایت بالایی دقیقاً که

«إن أصحاب القياس طلبوا العلم بالقياس فلم يزدادوا من الحق إلا بعدا إن دين الله لا يصاب بالقياس»

روایت قبل آن هم باز در رابطه با قیاس هست شخصی آمد گفت ما نگاه می کنیم مثلاً در یک موضوعی روایتی پیدا نمی کنیم وقتی که روایت پیدا نکردیم می آییم یک حکی قیاس می کنیم یک حکمی به اصطلاح می دهیم حضرت فرمودند

«ومالکم وللقیاس؟»

شما را دیگر چه به قیاس؟

حق ندارید این کار را بکنید این مال دیگران است

«انما هلک من هلک من قبلکم با لقیاس»

اینهای که اشتباه رفتند در مذاهب به انحراف کشیده شدند اینها با قیاس به انحراف کشیده شدند

«ثم قال:اذا جاء کم ما تعلمون فقولوا به و ان جاءکم ما لا تعلمون فها و اهوی بیده الی فیه»

دست گرفتند جلوی دهان شان گفتند شما وقتی که واقعاً یک حکمی را ندانستید اجازه قیاس ندارید بگویید خب حالا دیگر پیدا نکردیم روایت آن را پس قیاس می کنیم قیاس کردن باطل هست، حالا روایت ادامه دارد که نسبت به أبو حنیفه و قیاس ها و اینهای که اتفاق افتاده.

مجری:

اصل بحث که استاد روشن است قیاس در روایات معصومین(ع) نهی شده، چه مطلبی اتفاق افتاده که این اتهام را اخباری ها یا مخالفین سایر مخالفین اعم از اخباری ها و دیگرا متوجه اصولین می کنند؟

استاد عباسی:

ببینید این روایات در رابطه با قیاس روایات فروانی هست اصل نگرانی نگرانی به جای است که ما واقعاً نشنیدیم «هلک مَن هلک مِن قبلکم» یعنی مثل آنهای که قبل از ما از بین رفتند به هلاکت رسیدند یعنی به اشتباه افتادند حکم های باطل دادند یا اعداءالدین نشود این نگرانی نگرانی به جای است خیلی خب بله این نگرانی را همۀ علمای دین داشتند یعنی علمای دین این دغدغه را داشتند که نکند یک موقع به قیاس بیفتند منتهی قیاسی که در این روایات آمده یک نوع خاصی از قیاس هست که آن نوع نوع باطلی هست انواع دیگر قیاس اصلاً این قیاس اسم گذاری نمی شود یعنی ما چون چاره ای نداریم می گوییم نوعی از قیاس، در واقع آنها دیگر قیاس نیست، این قیاسی که در روایات معصومین آوردند روایات آن هم خیلی روایات جالبی هست در رابطه با مجرا آوردند.

مجری:

اگر اشکال بکنند که این قیاسی که در روایات ذکر شده به صورت مطلق ذکر شده و شما نمی توانید یک قسمت آن تخصیص بدهید.

استاد عباسی:

الآن وقتی انواع آن را بگوییم می بینیم که خود آیات و روایات همین کار را کردند یعنی ما وقتی انواع را بگوییم بدهی است یعنی عقلی است اصلاً روشن و واضح است که چرا اصلاً آنها این مدل قیاس نیست حالا می گوییم الآن انواع قیاس را؛ یکی از قیاس ها قیاس «منصوص العله» هست قیاس منصوص العله یعنی ما در آن چهار رکن گفتیم مقیسٌ علیه، مقیس، حکم و علت خب حالا این  علت اگر در کلام امام معصوم یا در قرآن ذکر شده باشد که علت چه است آنجای که به اشتباه می فتند چون اصلاً علت حکم را ما نمی دانیم ما فقط حکم را شنیدیم.

مجری:

فقط شنیدیم مقیسٌ علیه شبیه به مقیس است پس حکم شان یکی است، شما می فرمایید در قرآن یا روایات جای آمده در کلام معصوم یا کلام خداوند که گفتند مقیسٌ علیه مثلاً حرام است به این علت.

استاد عباسی:

به این علت، وقتی علت را می گویند یعنی علت حکم بیان شده یعنی مشخص است در شراب یک چیزی به نام مُسکر بودن وجود دارد که این علت این حکم است پس مُسکر بودن هر چیزی که مُسکر اسن باید حرام باشد چرا؟ چون علت این حکم شراب که گفته به خود شراب کار نداشته به آن علت کار داشته که مُسکر بودن هست، در جاهای دیگر ما نمی دانیم علت چیست ممکن است فقط بخاطر شباهت بین مقیس و مقیسٌ علیه بیاییم بگوییم این دوتا عین هم هستند اما در آن موردی که می دانیم.

مجری:

آن مثال اشتباه آن فکر کنم همین مثال نماز و روزه زنی که عادت ماهیانه است فکر کنم خیلی مثال روشنی باشد می گوید خب وقتی نماز او نیاز به قضا شدن ندارد چون نماز هم مهمتر است وعمود دین است و رکن دین است پس مثلاً روزه خود را هم نمی خواهد قضا بکند در حالی که می فرمایند روزه او باید قضا بشود.

استاد عباسی:

بله یا آنجای که در ابتدا می گوید که کدام یکی از این دوتا در دین مهمتر است همینطوری با توجه به مرتکزات ذهنی خودش می گوید نماز مهمتر است نماز «الصلاة عمود الدین» فلان و اینها، بعد ولی در واقع که می آییم در حکم که می آییم می بینیم که خب حکم این، این یک حکم شرعی است با آن که ما می گوییم نماز سطون دین است وغیره کاملاً متفاوت هست، اینجا در واقع در مثال بالا صورت قیاس که صورت کاملاً دقیق و قطعی هست که «الخمر حرام لأنه مُسکر» چون مُسکر هست بعد مثلاً شراب خرما هم مُسکر است پس شراب خرما هم حرام است، نبیذ مثلاً مسکر است اگر مُسکر باشد پس به اصطلاح حرام است مثال های که داریم عرض می کنیم.

مجری:

استاد این مبنا را اخباریین قبول دارند یا ندارند؟

استاد عباسی:

بله این منصوص العلة را غالباً یعنی حالا آنها بعضی شان چه کردند ولی این قابل اشکال گرفتن نیست چون علت حکم را خود امامم معصوم بیان کرده ولی بعضی همین را هم می گویند کلاً از بیخ ما هیچ نوع قیاسی را به اصطلاح حاظر نیستیم بپذیریم در حالی که این دیگر قیاسی است که جالب است در امامیه یعنی در شیعه امامیه اساساً به این قیاس نمی گویند چون حکم آن را داریم از خود روایت می گیریم لذا خیلی از اخباری ها همین مطلب را هم قبول دارند می گویند قیاس منصوص العله، اگر این را هم نتوانند قبول بکنند خیلی از احکام را باید بریزند دور خیلی از احکام را نباید به آنها دسترسی پیدا بکنند، لذا می گویند این حجت ثابته است ما چندتا از علماء را به اصطلاح داریم که ثابت بودن این را یعنی قطعی بودن نزد همه را، مثلاً در کتاب «اصول استنباط» آمده قیاس منصوص العله حجت آن نزد ما ثابت است لاکن از قیاس چیزی در آن نیست، یعنی قیاس نیست در واقع، منصوص العله از آن چیزهای است که حکم آن با سنت ثابت است، از خود امام معصوم ما یاد گرفتیم «لأنه مُسکر» بعد رفتیم مُسکر را پیدا کردیم مواردی که مُسکر هستند  پیدا کردیم گفتیم آنها هم این وژگی و این حالت را دارند، این قسم از قیاس که در واقع قیاس نیست و مورد استفاده است و مورد نهی اهل بیت هم نیست.

قیاس دوم که این دیگر خیلی واضح و بدیهی است دیگر همه بیننده های ما خیلی راحت می توانند تصدیق بکنند هیچ توضیح جدی نیاز ندارد معروف به قیاس «اولویت» است که اصلاً می توانیم قیاس آن را برداریم بگوییم اولویت، یعنی چه؟ در قرآن در سوره اسراء آیه 23 آمده، آیه شریفه می فرماید نسبت به پدر و مادر

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ

«وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا»

سوره مبارکه اسراء، آیه 23

آیه می گوید:

 این را خدا حکم کرده بر شما که

«أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ»

فقط خدا را عبادت بکنید و بپرستید

«وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»

که حالا اهمیت احسان به والدین و اینها متأسفانه در این دوره زمانه خیلی لنگ می زند دیگر، این از آن مواردی است که حالا واقعاً گیر داریم در آن. می گوید وقتی رسیدند

«إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا»

وقتی اینها یک شان یا دوتای شان به پیری رسیدند سن بالا رسیدند

چون آن موقع که اینها سن شان کم هست جوانتر هستند خب ما که نمی توانیم به آنها زور بگوییم کسی نمی تواند با آنها بد رفتاری کنند چون صراحتاً داریم الآن کسانی الحمد الله زورمند هستند که می توانند پدر و مادر جوان شان را جسارت و اهانت بکنند دعوا بکنند کتک کاری بکنند و غیره، خدا چه دستور می دهد؟ می گوید

«فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ»

به آنها اف نگو

یک نفر داشت مادرش را کتک می زد دور از جان همه بینندگان عزیزمان دور از محضرشان داشت کتک می زد آمدند گفتند که آقا خلاف شرع است خلاف قرآن است داری مادرت را کتک می زنی، گفت نه قرآن گفته «فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ» اُف نگو به آنها من هم اُف نمی گویم فقط کتک می زنم یکبار هم در زندگی اف نگفتم، خب این یعنی چه؟ این طرف قضیه همان قاعده اولویت است که همه می فهمند وقتی قرآن می گوید اُف نگو اُف یعنی کوچک تر حد از اهانت و اذیت حالا اُف بعضی از علماء می گفتند که مثلاً می گوید آخ خسته شدیم یک آخی می گویند حوصلۀشان سر می رود از پدر و مادر یک آخ می گویند که مثلاً فلان این دیگر کم ترین مقدار است اُف، از این همه عقلای عالم چه می فهمند؟ یعنی به طریق اولی فحش هم نده، به طریق اولی ناساز نگو، کتک نزن، صدایت را بلند نکند یعنی این وقتی می گوید اُف این اُف یعنی کمترین مقدار، این یک مثال آن خیلی روشن می شود قاعده اولویت یعنی اگر یک فقیهی رفت سراغ این آیه نویشت اُف گفتن به پدر و مادر حرام است «علی ظاهر هذه الآیة» آیه 23 سوره اسراء، خب این در کنار می تواند ادامه بدهد بگوید که زدن هم حرام هست، ناساز گفتن هم حرام هست، صدا بلند کردن هم حرام هست، هر چیزی که موجب رنجش آنها؟ خب بله خدا اُف را که گفته خدا با اُف که مشکل نداشته بگوید مثلاً اگر به پدر و مادر اُف بگویی خیلی کار بدی است ولی مثلاً هر نوع اهانتی دیگر می توانی انجام بدهی، این یک آیه قرآن.

مجری:

پس می فرمایید اصلاً این ممکن است قیاس نامگذاری نشود اصلاً این قاعده اولویت است ولی یک شباهتی با قیاس دارد.

استاد عباسی:

بله قاعده اولویت است، بله شباهت دارد می گوییم این شباهت بخاطر اینکه می گوییم خب زدن هم اذیت می کند هر دو ریشه اش اذیت است چون این ریشه را نیاز نیست که قرآن یا روایات به ما بگویند این به طریق اولا فهمیده می شود یعنی آنجا نیاز بود بگویند یک جاهای نیاز است بگویند چون ما نمی دانیم صلاة مهمتر است واقعاً نزد خدا یا روزه، الان نماز را باید قضا بکنیم یا روزه را باید قضا بکنیم اگر مثلاً قضا شد نسبت مثلاً به خانم ها یا موارد خاص، اما اینجا خیلی واضح است اصلاً دارد می گوید در عرف خودمان هم هست می گوید اگر تو توانستی یک دانه شاهد بیاوری من این سرزمین را به شما واگذار می کنم چه برسد به اینکه 50تا شاهد بیاوری، من که 50تا شاهد دارم، او می گوید یک دانه می گوید آقا اقل قضیه، این هم می گوید «فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ».

یک مثال دیگر باز از قرآن بزنم؛ سوره زلزال آیه 7 سوره زلزال و بعد آیه 8 سوره زلزال

«فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ»

اگر کسی به اندازه مثالی (یعنی اندازه کمترین حدا ممکن)

سوره مبارکه زلزال، آیه 7_8

این ذره را گفتند که این موقوع که نور می افتد در شعاع خورشید این ذرات معلق در هوا را می بینیم به این می گویند ذره، می گوید اگر کسی به اندازه یک سر سوزن این ذره کار خیر انجام بدهد «یره» خدای متعال می بیند او را و محاسبه می شود برایش، خب حالا این به معنای این است که خب دیگر حالا اگر من یک کار خوب خیلی بزرگ انجام دادم العیاذ باالله خدا نمی بیند دیگر؟ نه آن را هم می بیند خدا، خدا می خواهد بگوید اگر به این اندازه کم و ریز هم باشد از قلم نمی افتد چه برسد به بزرگترها، می گوید من از وسائل خانه یک سورن هم برای خریدن وسایل خانه جا نگذاشتم وقتی می خواستم وسایل خانه را بخرم، سوزن جا نگذاشتن یعنی ممکن است مثلاً یخچال جا گذاشته باشم یخچال را نخریده باشم؟ این وقتی می خواهد بگویید سوزن یعنی می خواهد بگوید هیچ چیزی جا نمانده آن کمترین و پاین ترین است، می گوید

 «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ»

می گوید من اگر بزنم یک آدم بکشم که خیلی جرم بزرگی است دیگر پس این را دیگر خدا ثبت نمی کند خدا آن گناهان کوچک کوچک را ثبت می کند، این را می گوییم قیاس اولویت دیگر خیلی واضح و روشن دیگر فکر نمی کنم اصلاً نیازی به توضیح جدی داشته باشد، این می شود قیاس اولویت یا قاعده اولویت که اصلاً خیلی واضح، روشن، شفاف که این قطعاً مورد اشکال نیست یعنی این مفهوم اولویت را همه به اصطلاح متوجه می شوند.

مورد اشکال آن جای هست که ما نمی دانیم چیست بعد می آییم خودمان سعی می کنیم یک چیزی درست بکنیم به دست بیاوریم به این می گویند قیاس مستنبط العله، قیاس مستنبط العله یعنی چه؟ یعنی علت آن را امام معصوم نگفته، قرآن نگفته، قاعده الویت و آن یکی هم نیست یک فقیهی یک شخصی دارد استنباط می کند، استنباط می کند که این علت حکم چیست، خب علت حکم را وقتی معصوم نگفته پس برایش چیزی هم ندارد دیگر حدس می زند به ذهنش می آید سرایت می دهد حکم این را به حکم آن، مثال اشتباه گرفتن آدم ها که اشتباه می گیرند آدم ها را در این قصه بیان بکنم یک روایتی که خیلی ماجرا را روشن می کند برای ما؛ در «وسائل الشیعه» شیح حر عاملی در جلد 29 از این کتاب صفحه 352

وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج 29، ص 352

این روایتی هست حالا با سند از أبان بن تغلب می گوید به امام صادق(ع) عرض کردم که

«مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ قَطَعَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ اَلْمَرْأَةِ كَمْ فِيهَا»

دیۀ مردی که یک دست یک زن را قطع کرده یکی از انگشت ها را قطع کرده الآن چقدر باید برای این دیه پرداخت بکند؟ حضرت فرمودند

«عَشْرٌ مِنَ اَلْإِبِلِ»

ده تا شتر

گفتم اگر دوتا انگشت را قطع بکند چه؟ دوتا انگشت قطع بشود؟ می گوید حضرت فرمودند

«قَالَ عِشْرُونَ»

گفتم اگر سه تا انگشت قطع بشود چه؟ حضرت فرمودند

«ثَلاَثُونَ»

یعنی چه؟ یعنی 30تا

«قُلْتُ قَطَعَ أَرْبَعاً»

گفتم اگر حالا چهارتا را قطع بکند

حضرت فرمودند 20تا، تا سه تا ده تا ده تا اضافه شد اینجا حضرت فرمودند 20تا باید بشود 20تا شتر باید بدهید، خیلی تعجب کرد

«قُلْتُ سُبْحَانَ اَللَّهِ»

گفتم سبحان الله

«يَقْطَعُ ثَلاَثاً فَيَكُونُ عَلَيْهِ ثَلاَثُونَ»

سه تا انگشت قطع می شد 30تا باید می داد چهارتا شد شما می فرمایید 20تا؟ پاسخ حضرت چیست؟

«وَ يَقْطَعُ أَرْبَعاً فَيَكُونُ عَلَيْهِ عِشْرُونَ»

حالا که چهارتا شده می  گویید 20تا شتر باید بدهد؟

«إِنَّ هَذَا كَانَ يَبْلُغُنَا وَ نَحْنُ بِالْعِرَاقِ فَنَبْرَأُ مِمَّنْ قَالَهُ وَ نَقُولُ اَلَّذِي جَاءَ بِهِ شَيْطَانٌ»

می گوید این حکم را به ما گفتند در عراق کسی آمد روایت را نقل کرد نگفت مثلاً امام صادق(ع) یا مامتوجه نشدیم به هر شکل، حکم را اینطوری داد یعنی به سه تا که رسید شد چهارتا گفت که حکم آن این است که 20تا می شود ما تعجب کردیم گفتیم نه اینطوری نیست

«اَلَّذِي جَاءَ بِهِ شَيْطَانٌ»

این العیاذ باالله می گوید شیطان این حکم را داده حالا مگر می شود 30تا بوده یک دفعه بشود 20تا؟ حضرت گفتند

«فَقَالَ مَهْلاً يَا أَبَانُ»

ساکت شو یا أبان

این چه حرفی است داری می زنی

«مَهْلاً يَا أَبَانُ هَذَا حَكَمَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»

این حکم رسول خدا است (ص)

«إِنَّ اَلْمَرْأَةَ تُقَابِلُ اَلرَّجُلَ إِلَى ثُلُثِ اَلدِّيَةِ»

زن با مرد در دیه برابری می کند در دیه اعضاء و جوارح تا یک سوم دیه مرد

یعنی تا زمانی که به یک سوم دیه مرد برسد اینها با هم برابری می کند یعنی یکی پیش می رود یک سوم که بیشتر بشود

«فَإِذَا بَلَغَتِ اَلثُّلُثَ رَجَعَتْ إِلَى اَلنِّصْفِ»

بر می گردد یک مرتبه به نصف

یعنی شد چهارتا برگشت به 20تا شتر

مجری:

دیه انسان صد شتر است تا 30تا هنوز به آن حد به ثلث نرسیده

استاد عباسی:

بله وقتی از ثلث می گذرد بر می گردد به نصف

مجری:

می شود چهل چون سه تا چهل تا می شود 120 تا اگر از آن حد چیز بیشتر بشود دارد بر می گردد به قبل.

استاد عباسی:

بر می گردد به «إِلَى اَلنِّصْف» بعد فرمودند اینجا

«يَا أَبَانُ أَنَّكَ أَخَذْتَنِي بِالْقِيَاسِ وَ اَلسُّنَّةُ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ اَلدِّينُ»

تو به قیاس عرض کردی فکر کردی که اولی، دومی، سومی، تا سه تا رفته پس چهارمی هم باید ده تا شتر اتضافه بشود، نه چه کسی گفته، حکم خدا را، این حکم فقهی است خدا باید مشخص بکند قانونی هم اگر داشته باشد قانون آن نزد ما است قانون آن این است که بر می گردد از ثلث که رفت بالا بر می گردد به نصف، این آن قیاسی است که مورد نهی است و قیاس اصطلاحی است واقعی این قیاس است بله مورد نهی است نباید اتفاق بیفتد نباید از این از این استفاده کرد این اولویتی که بگویید که 40تا به طریق اولی باید مثلاً باشد این ظنی و گمانی بوده این شخص خودش از پیش خودش این مطلب را در آورده و این به اصطلاح جایز نیست این اتفاق بیفتد.

مجری:

مجموع روایاتی که پس در مورد روایات نهی از قیاس داریم و می گوییم قیاس کار اهل سنت است و کار حالا مذاهب دیگر است همین قیاس است یا اقسام دیگری هم دارد؟

استاد عباسی:

همین قیاس است.

مجری:

قیاس مستنبط العله قیاسی که فقیه خودش استنباط بکند بگوید به نظر من این دوتا عین هم هستند.

استاد عباسی:

علت آن این است علت را خودش دربیاورد یا از روی شباهت مقیس و مقیس علیه با هم بگوید، بگوید انگشت که دیگر انگشت است دیگر این گفته ده تا پس این 20تا، این 30تا، این هم باید باشد 40تا، چرا؟ چون اینها همه انگشت هستند این علت این حکم که از 40تا چرا بر می گردد به 20تا را نمی داند و نمی داند خدا چه حکمی کرده فقط براساس این و إلی ممکن است چیزهای دیگر وجود داشته باشد ولی در قیاس اولویت دیگر اصلاً اولویت است دیگر روشن است دیگر یا منصوص العله آنجای که البته منصوص العله هم در آنجای هست که ما مطمئین می شویم که علت واقعی و علت صد در صدی حکم هست مورد دیگری ندارد اینها...

مجری:

استاد روایاتی که امر النهی از قیاس است در زمان پیامبر که نیست دیگر بعد از زمان خلفاء که این اتفاقات افتاد ائمه نهی کردند در زمان خود پیامبر(ص) که ما روایت نهی...

استاد عباسی:

بله من ندیدم حداقا من ندیدم روایتی از پیامبر تا امیرالمؤمنین را که امام صادق(ع) از ایشان نقل می کند در این قصه به اصطلاح داریم اما من ندیدم که از خود پیامبر چون ظاهراً دیگر حالا در زمان پیامبر یک سری از جزئیات هنوز اولاً به این حد بیان نشده و تکمیل نشده ثانیاً دیگر خود رسول خدا وجود دارند و مذاهب فقهی و افرادی که در فقه کار می کردند پیدا نشدند که این انحرافات بخواهد شکل بگیرد به این شکل.  

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، خیلی ممنون که تا اینجای بحث برنامه عصر ایمان را دنبال کردید طبق روال چند هفته گذشته که بنا داریم بعد از اینکه آن دوره اصلی ادوار فقه و اصول و اتفاقاتی که از زمان غیبت صغرا تا الآن در حوزه های شیعه و علماء اتفاق افتاده را استاد ذکر کردند برای تا در چند هفته روال مان این بود که پاسخ به شبهات و حرف های هم که در فضای مجازی در این زمینه هست زده بشود، یک کلیپ می بینیم بر می گردیم با پاسخ و توضیحات حاج آقای عباسی در خدمت تان خواهیم بود.

کلیپ:

برای اینکه فکر نکنید حالا این مطلبی که فقط ما فهمیدیم نخیر آقاجان قرن ها این را علمای شیعه گفتند شیح حر عاملی را اگر بشناسید ایشان 30 جلد کتاب در فقه دارد که علمای امروزی علمای اصولی امروزی مراجع در تمام حوزه ها کتاب ایشان کتاب اصلی تدریس فقه هست آنجای که می خواهند نظرها و قیاس ها را بررسی کنند می روند سراغ اصول ولی در کتب فقهی کتاب «وسائل الشیعه» از حر عاملی همین روایت «فللعوام ان یقلدوه» از امام حسن عسکری(ع) را وقتی که می آورد آخرش ایشان چندتا نکته را می گوید، می گوید آقاجان این اولاً منظور از تقلید اخذ رأی ظنی مجتهدین که الآن باب شده نیست بلکه این اخذ قول و اخذ روایت بوده و ضمناً اصولین نمی توانند به این روایت استناد بکنند در آن چیزی که می خواهند معنی خاصی که مد نظرشان است تقلید و علت اینکه این روایت از نظر آنها خبر واحد ظنی الصدور است و اینها نمی توانند به آن احتجاج کنند و ضمن اینکه این مطلب در واقع این خبر خلاف آن متواتر است در روایات ما که از حیث دلالت که از حیث تعداد و بنابراین اگر هم باشد به تقیه صادر شده و این را شیح حر عاملی می گویند در کتاب خودشان در کتاب «وسائل الشیعه» و ضمناً ایشان در جلد 27 همین کتاب وسائل الشیعه اساساً بابی را باز می کنند که بیش از 30 روایت در آن ایشان ذکر کردند اسم باب را هم گذاشتند باب عدم جواز تقلید از غیر معصوم برای اخذ رأی او و عمل به آن، یعنی ایشان بیش از 30تا روایت آورده در کتب فقهی و این را برای شما نمی آیند بررسی کنند ولی می آیند این روایت را می گیرند یک جمله از یک صفحه می بُرند و اینطوری برایش توضیح می دهند، اساساً اگر هیچ دلیل دیگری ما نداشتیم در اینکه بر شما واجب است که تحقیق کنید در روش نحقیق علمای خودتان، همین یک دلیل که یک تیکه از یک کلامی را می بُرند روحانیون عزیز و به شما می دهند در اثبات تقلید کردن همین کافی بود که شما مظنون بشوید و شک کنید به این قضیه و بروید تحقیق کنید، التماس دعا دارم از شما یا علی.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا چرا یک تیکه را می بُرید و فقط همان یک تیکه را نشان مخاطبین خودتان می دهید؟

استاد عباسی:

بله گذشته یک اعتراضی داشتند که کلیپ های ایشان هم بُریده می شود و اینها که الآن کامل دیگر تا ممنون و التماس دعا یاعلی هم ما گذاشتیم دو دقیقه و خُرده ای که آقا کلام همین است دیگر اگر جای هم پیدا کردند که به اصطلاح ما تقطیع کردیم که کلام ایشان یا دیگران فهمیده نشود ما نداریم قطعاً اگر هم داشتیم که ما عذر خواهی می  کنیم.

مجری:

روال شبکه بر مبنای بحث علمی است و در بحث علمی این است که کلام طرف مقابل را تقطیع بکنیم آن خلل به بحث علمی است.

استاد عباسی:

ایشان مقصودشان از تقطیع یک تقطیع دیگر هم بود ایشان می گفتند که اصلاً کلاً روایات را اینها می آیند تقطیع می کنند، الآن ما اکثر روایاتی که می خوانیم غالباً همۀشان را می  خوانیم اگر ذیلی هم داشته باشد ما نخوانیم ادامه داشته باشد آن ذیل باز مُخل به صدر روایت نیست دیگر چون فرصت نداریم وگرنه آهای که لازم بود مثل این روایت که دیدید کامل روایت را بیان کردیم، گذشته هم ما در برنامه مفصل روایات مربوط به تقلید چه در اثبات چه در نفی روایات را مفصل خواندیم بحث کردیم کامل روایت را هم نشان دادیم کامل بوده، ایشان آمدند گفتند «وسائل الشیعه» کتاب فقهی هست و اینها هر جا در فقه می خواهند مراجعه بکنند به این مراجعه می کنند در قیاس و نمی دانم غیره اصول می روند جاهای دیگر؛ این کتاب کتاب فقهی نیست حالا شما یک مقداری تأمل داشته باشید بالاخره یک مطالعاتی، این کتاب کتاب روایت است بله روایات فقهی هست دسته بندی روایات فقهی دارد ولی کتاب فقهی به معنای فقهی نیست جمع آوری روایات است دسته بندی روایات است از مرحوم شیخ حر عاملی خدا خیرشان بدهد رضون الله تعالی علیه که این کتاب را آوردند جمع کردند، اگر بخواهیم قائل بشویم فقهی هست براساس آن چیزی که در ابواب آن آورده مثلاً گفته باب تحریم فلان تحریم شراب، خب اگر باب تحریم آورده و اینها معنیش می شود فقه پس ایشان هم مجتهد بوده دیگر پس ایشان هم استدلال کرده دیگر دفته روایت های را جمع کرده که مورد نظرش بوده و قبول داشته مورد تأییدش بوده فتوایش مطابق با آن بوده در این کتاب آورده اگر این را می خواهید بگویید.

بعد در رابطه با روایت «فللعوام ان یقلدوه» البته ما جزء روایات خود اصلاً نیاوردیم یعنی جزء روایاتی که ما در تأیید آوردیم با اینکه شما آن موقع پرسیدید می گویند «فللعوام ان یقلدوه» گفتیم آقا ما این روایت را نمی آوریم جزء اینها، روایت دیگر واضح تر شفاف تر خیلی هست اما در عین حال می گویند این روایت را ایشان آورده اما ایشان توضیح داده که این مقصود آن چیزی که اصولیون می خواهد را نمی رساند، خب این توضیحی که داده این می شود استنباط ایشان یا می شود متن روایت؟ روایت می گوید «فللعوام ان یقلدوه» این توضیحی که ایشان می دهد نظر ایشان است شما که دیگر نباید بیایی به نظر یک نفر استناد بکنی شما می گویی به اخبار مراجعه کنیم دیگر، باز ایشان می گوید که ایشان بابی را آورده روایاتی را جمع کرده مقابل این قضیه؛ باز هم این نظر ایشان است اینکه ایشان می گوید به این نمی توانند استناد بکنند چون خلاف آن متواتر است باز این هم نظر شیخ حر عاملی است شما بیان دارید می کنید بر فرض که نظر ایشان دقیقاً همین باشد نظر ایشان هست شما چرا داری حرص می خوری؟ شما که گفتید نظر افراد قبول نیست باید به خود روایات مراجعه بکنیم خب به خود روایات مراجعه بکینم این است.

یک چیزی گفت ایشان که خب نشان می دهد که واقعاً نیاز به مطالعه دارند و مطالعات شان کم هست اینکه آقا این خبر واحد هست و شما خبر واحد را ظنی الصدور می دانید و نمی توانید مراجعه بکنید؛ این دیگر از آن حرف های خنده دار است خب خبر واحد است مگر ما خبر واحد را کلاً گذاشتیم کنار؟

مجری:

البته به همان روایت «فللعوام ان یقلدوه» می گویند یک خبر واحد است.

استاد عباسی:

خبر واحد است شما نمی توانید به آن مراجعه بکنید چون از دید شما ظنی الصدور است پس نمی تانید شما به آن مراجعه بکنید؛ آقا چه کسی گفته به خبر واحد نمی شود مراجعه کرد؟

مجری:

اتفاقاً اخباری ها که به همه اخبار می گویند اصلاً هیچ چیز رجالی آن را هم بررسی نکنید.

استاد عباسی:

نه این می گوید شما چون اصولی هستید اجازه ندارید به این روایت مراجعه کنید چون خبر واحد است و شما اصولیون خبر واحد را قبول ندارید ظنی الصدور می دانید؛ می گوییم این چه حرفی است مگر ما الآن اینهمه مراجع ما دارند به روایات استناد می کنند دارند به روایت متواتر، مگر ما داریم روایات متواتر تعداد بالا در همه موضوعات؟ خیلی قلیل اصلاً واقعاً روایت های متواتر به این معنا نداریم چندتا روایت متواتر محدودی وجود دارد در ابواب فقهی مثل الآن همین قصه دیه مگر ما روایات متواتر داریم؟ این باز دوباره از ندانستن قول اصولیون است یعنی ایشان چون نمی داند می گوید خبر واحد است پس ظنی الصدور است شما اصلاً حق ندارید به این مراجعه کنید، این هم یک نکته.

اگر هم می گوید برای شما نمی خوانند خب واقعاً دیگر حالا این را بیننده ها قضاوت بکنند که خوانده می شود یا نمی شود و اینکه یک تیکه از کلام را می بُرند هم باز بیننده های عزیز قضاوت بکنند، ما می خواهیم بگوییم که حرف ما در نقد و یا رد این کلیپ صحبتی که از ایشان پخش کردیم این هست که ببینید ندانسته آمدن در یک موضوعی وارد شدن یک و بعد با اتهام زنی حرف های کلی نقد آمیز آقا روحانی ها برای شما روایت نمی خوانند، نمی دانم برای تان بحث نمی کنند، می بُرند، روایات را بُریده بُریده برای شما می آورند، آقا این واقعاً تشویش ذهن مؤمنین و متدینین نیست  این مدلی صحبت کردن؟ بیست و خُردۀ جلسه است ما آمدیم دانه دانه آیه، روایت، مطلب و همه برنامه  ها، شما ببینید برنامه های دیگر شبکه باز غیر از این کار را دارند انجام می دهند؟ این واقعاً درست نیست ببینید شما می خواهی کلام خودت را ثابت کنی ثابت کن حرف خودت را می خواهی ثابت کنی ثابت کن با دلیل خودت ولی این مدلی ذهن افراد را مشوش نکن که اینطوری می کنند بعد با یک عمومیتی آقا روحانیون نمی آیند برای شما بخوانند، آقا پنج نفر نخواندند صد نفر دیگر هم دارند می خوانند 95 نفر دیگر هم دارند می خوانند از هر 100 نفر 5 درصد روایت را نخوانند برای مردم خب مردم هم عقل دارند متوجه می شوند اگر یک منبری را ببیند که این منبر مفید نیست روایت نیست نمی دانم برنامه ای ببینند که استنادات ندارد می گویند فلانی استنادات ندارد ما دیگر مراجعه نمی کنیم برنامه اش را نمی بینیم منبرش را شرکت نمی کنیم، طلبه هم بخواهد پای درس کسی را برود می گوید پای درس فلان استاد نمی روم بخاطریکه اینطوری است، این مدلی صحبت کردن به نظرم واقعاً شایسته نیست.

مجری:

استاد در باب آن روایتی که گفتند که جناب شیخ حر عاملی (رحمة الله علیه) در یک بابی که یک سری روایات.

استاد عباسی:

خواندیم ما روایتش را، همان روایاتی که من در برنامه خواندم مذمت تقلید شما گفتید این روایت ها را دارد از «وسائل الشیعه» خواندیم جمع کرده ایشان بله، آنها ما گفتیم تقلید اعتقادی عمده اینها تقلید در اعتقادات بود ما جواب هایش را دادیم کامل، تقلید به اصطلاح در اعتقادات بود آن موارد ذیل آیاتی بود که آن آیات باز دو مرتبه مربوط به تقلید در اعتقادات است تقلید در فقه نیست و دیگری تقلیدی هست که حتی وقتی خلاف آن ثابت بشود باز حرف را باز تأیید بکنیم و به اصطلاح ادامه بدهیم ولی اصل باب باب اعتقادات است.

مجری:

می  خواستم به همین اشاره بکنم یک سری از این روایت های که در برنامه ذیل بحث در قسمت های اول ابتدایی باز هم بینندگان عزیز می توانند مراجعه بکنند کامل برنامه های عصر ایمان در سایت شبکه موجود است قسمت آرشیف آنجا می توانند مراجعه بکنند و ببینند روایات را خواندیم و شما فرمودید و خاطرم هست بخاطر همین پرسیدم که مثلاً یک جایی بود مثلاً تقلید از اهل سنت بود تقلید از کسی که نظرش در مقابل نظر امام معصوم است و نظرش در مقابل قرآن است گفتند از این شخص تقلید نکن یا حتی تقلید از مشرکان هست، این مجموعه ای که از عدم تقلید بوده در موضوعات مختلف را شیخ حر عاملی جمع کرده ایشان می آیند همه را نسبت می دهند به این که شما از علماء و مراجع نباید تقلید بکنید.

استاد عباسی:

بله دقیقاً همینطور است دقیقاً همین هست ببینید حالا این را بارها توضیح دادیم.

مجری:

این هم باز همان از عدم اطلاع مخاطب که مثلاً یک روایت هست «فللعوام ان یقلدوه» این خبر واحد است سند آن ضعیف است، من خاطرم هست شما در برنامه گفتید این روایت خیلی معروف است ولی ما به آن استناد نمی کنیم به روایت های قوی و صحیح دیگر استناد می کنیم این را نقل می کنند بعد می گویند بابی هم ایشان بعد از این روایت جمع کرده 30تا روایت در باب جواز عدم تقلید، خب این روایت ها که همۀ آن را ما بحث کردیم.

استاد عباسی:

ضمن اینکه اصلاً قرارذ نبود که ما مقلد آقای شیخ حر عاملی باشیم دیگر شما که دارید تقلید را رد می  کنید ما هم که مقلد شیخ حر عاملی نیستیم که، ایشان ناقل روایت است دستش درد نکند همان حرفی که آقای هاشمی آمد در رابطه با شیخ طوسی زد گفت آقا این روایت نقل کرده ما روایتش را می گیریم به نظرش کاری نداریم حالا اینکه ایشان نظرش این است که اینها این هست یا این نیست.

مجری:

آن قسمتی هم که ذیل این روایت گفتند که این روایت برای فلان است پس این هم می شود نظر شیخ حر عاملی و استنباط ایشان است و خارج از کلام معصوم است.

خیلی ممنون و متشکر از استاد و کارشناس محترم برنامه تماس داریم به صورت تصویری و اسکایپ با جناب آقای حسینی، آقای حسینی سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید به برنامه عصر ایمان بفرمایید.

بیننده:

عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و همکاران محترم تان کارشناس محترم و همه بینندگان، خب عرض شود خدمت تان که در باره همین شبهه ای که افرادی که شبهات مختلفی هم در زمینه اجتهاد و تقلید مطرح کردند، خواستم عرض کنم که این افراد علاوه بر این مسائلی که در اجتهاد و تقلید مطرح کردند که خب متأسفانه می بینیم که خیلی شبهات بی مایه و سطحی و بدون اطلاع دقیق از مثلاً زمینه های علمی و تخصصی اجتهاد و تقلید این شبهات را مطرح می کنند، همینطور هم متأسفانه در فلسفه و عرفان و سایر رشته های دیگر هم به همین نحو ورود کردند، متوجه هستید منظورم را که اینها همینطور که در علوم مختلف نقلی مثلاً اجتهاد و فقه مباحث مربوط به رجال و اینها خیلی سطحی وارد مطالب شدند و بدون تخصص کافی بدون اطلاع از زمینه ها و اصطلاحات و مفاهیم اصلی و حقیقی آن علم شروع به نقد کردند ما شاهد همین مسئله هستیم در زمینه تصوف عرفان فلسفه و سایر جنبه ها و زمینه های مختلفی که ورود کردند به همین شکل بوده، از جمله اینکه ، حالا من می خواستم یک قسمتی از برنامه های ایشان را هم نشان بدهم، که آماده نشد، که بتوانم این برنامه را خدمت تان نشان بدهم، در پیج شان هست در فضای مجازی که بار گذاری کردند، اینها ورودی که کردند به مسائله عرفان، من از شما می پرسم ببینید چطور اینها ورود کردند در اولین جلسه ای که به عرفان مثلاً ورود می کنند، اینها مطلب را اینطور شروع می کنند که عرفان اسلامی را با سحر و جادو و معجره وعرفان اینها را در واقع همه را دقیقاً در  یک راستا و در یک ردیف قرار می دهند، و اینطور نقد را شروع می کنند، که این واقعاً هر کسی که زره  ای به این مسائل اشراف داشته باشد، در این زمینه ها مطالعه کرده باشد، چه موافق چه مخالف، اینقدر قدر متیقن هست و روشن هست، که این نحوه ورود به بحث، نحوه ورود تخصصی نیست، و باز نکته  دیگری که از نقد های این افراد ما شاهد هستیم، مثلاً من خب یک اشاره مستقیم بکنم، که نشان می دهد واقعاً بی مطالعه بوده و بدون اطلاع و تخصص بوده، اینکه من از ایشان دیدم که یک جا نقل قولی دراند از «اشارات التنبیهات» ابن سینا که آن را هم از روی شرح و ترجه و اینها یک قسمتی را می  خوانند، بعد نکته قابل توجه اینجا است که ایشان یک متن کمتر از یک خطی را ارجاع می دهند و بعد می فرمایند که این مطلب را ابن سینا خیلی در لفافه گفت، مطلب ابن سینا چه هست، مطلب ابن سینا تقسیم بندی در امور خارق العاده است که اتفاقاً ابن سینا در همین مبجث دارد تفاوت روش عرفانی، روش شهودی با تفاوت روشهای ریاضت، مثل سحر جادو و این مسائل را بیان می کند تبیین می کند، بعد ایشان از عدم اطالعش  می آید این خط را ارجاع می دهد به اشارات و تنبیهات ابن سینا، و بعد می گوید که یعنی عین لفظ را می گویم، کاش می توانستم کلیپ را آماده کنم که اینجا بتوانم خدمت  تان نشان بدهم، که می گویند ابن سینا این قسمت را خیلی در لفافه گفته و برداشت من این است، تقسیم بندی که می کند ابن سینا، می گوید یکی از اقسام امور خارق العاده این است که با ارتباط با سماء و ارتباط با عوالم دیگر هست، ایشان می گویند که برداشت من از این مطلب این است که ارتباط با اجنه است، و ابن سینا این را خیلی در لفافه گفته، و مثلاً یعنی با یک نگاه خیلی ساده متوجه می شویم که اینها دارند بین عرفان کرامت اعجاز اینها همه را می آورند در یک دسته ای و بعد اینها را مقایسه می کنند با روش های سخیفی مثل ریاضت های مرتاض ها که شاید گاهی اوقات به یک مقاماتی هم دست پیدا کنند به صورت ظاهری و اینها، اینها را در یک دسته قرار می دهند و بعداز بی اطلاعی خودشان اظهار می کنند می گویند که اینها، در لفافه گفتن، وبرداشت من این است که جن گیری و فلان ومسئله ریاضت، مرتاض ها اینها را مطرح می کنند، در صورتی که حالا من همین، ارجاع ایشان را توضیح بدهم، کاش ایشان می خوانندند و بیشتر مطالعه می  کردند و همین کتاب اشارات را همان نمد 7-8-9-10 را می خواندند، که از نمد، 8 به بعد کلاً مباحث در باره تبیین دقیق این مسائل امور باطنی و علوم مختلف و روش های مختلف  شهودی و عرفانی است، اصلاً یکی از نمدهای این کتاب مقامات العارفین است که اینها را بطور دقیق، انواع مکاشفات، انواع مقامات انواع قدرت های باطنی، معرفت های باطنی را تبیین می کنند با راه شناخت اینها با راه مقایسه اینها، راه تشخیص صحیح و غلط دراین کتاب.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حاج آقای عباسی شما نکته ای دارید؟

استاد عباسی:

ممنون نه استفاده کردیم خدا خیرشان بدهد

مجری:

آقای حسنی اگر لطف کنید در حد یک دقیقه جمع کنید مبحث تان را من سپاس گذار خواهم بود از شما،

بیننده:

سلامت باشید خیلی ممنونم، عرض شود که مطل اصلی این است که این افراد همانطور که در رشته های نقلی این مسائل را بطور سطحی مطرح می کنند، و اشعار بی اطلاعی خودشان را می کنند در واقع، اینها همینطور هم در علوم عقلی و علوم شهودی هم همین زمینه را دارند و متأسفانه از بی اطلاعی خودشان گاهی حمله هایی می  کنند و بصورت به روش های غیر علمی نقدهایی را وارد می کنند که اصلاً نمی شود اسمش را نقد گذاشت.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر جناب آقای حسینی از تماس شما و توضیحاتی که در ضمن همین بحث فرمودید، متشکرم خدا خیرتان بدهد؛ جناب آقای محزون سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید،

بیننده:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض ادب دارم خدمت همه دوستان بزرگوار بینندگان محترم شبکه جهانی ولیعصر (عج) و بخصوص خدمت استاد عباسی بزرگوار و مجری محترم برنامه، خیلی متشکر از اینکه شبکه ولیعصر به این موضوع بسیار مهم و کاربردی که این روزها در فضای مجازی هم بسیار مخاطبین با آن موجه هستند ورود کرده و مسائل را بطور مدون وعلمی دارید پیگیری می کنید، بنده خب شاید همانطور که دوستان بشناسند از فعالان فضای مجازی در عرصه اعتقاد و مسائل ایدئولوژیک هستم،از آنجایی که برای خودم وظیفه می دانم از باب «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» دوتا تشکر ابتداءً بکنم، یکی از عده ای از افراد و اساتید و فعالانی که در عرصه فضای مجازی که امروز به فرموده رهبری عزیزمان مردم ملت ما تنفس خودشان را در فضای مجازی انجام می دهند و اهمیت بسیار بالایی دارد عده ای از دوستان خالصاً و مخلصاً و بدون هیچ گونه چشم داشتی، بدون هیچ گونه جیره و مواجبی، آمدند  به عرصه تقابل با نحله های فکری متعددی که علیه تشیع ناب دارند فعالیت می کنند، یک تشکر ابتداً از آن گروه از دوستان و اساتید می کنم که در فضای مجازی مشغول هستند، و یک تشکر ویژه هم باز هم از شبکه ولیعصر می کنم که حلقه اتصال بین فضای مجازی و شبکه های ماهواره ای را ایجاد کردند، تا ان شاء الله بهتر بتوانند این مسائل را پیگری بکنند مخاطبین، عرض کنم که در آذر ماه 96، بود که  در شبکه مجازی اینستاگرام لایو، های دو نفره آمد و با ایجاد این قابلیت، یک سری لایوهای چالشی در موضوعات اعتقادی هم پیش آمد، که نحله های فکری متعددی بودند که عرض کنم، چه برون دینی و چه درون دینی، مقابل تشیع سعی بر تقابل استدلالی داشتند، از همان برهه که حدود سه سال پیش بود یک جریان، یا انحرافی بگذاریم اسمش را یا به هر شکلی تحت رنگ و لعاب اخباری گری ایجاد شده بود که عمدتاً این افرادی که فعال در این جبه بودند، سواد تخصصی و سوادی که علم دین را آموخته باشند نداشتند، اما ادعای آنها به حدی بود که یک وقت سر از تکفیر بزرگان در می آورد یا سر از توهین به بزرگان تشیع در حال حاضر و پله پله در طی این سه سال، فعالیت خودشان را تشدید بخشیدند تا اینجا که اخیراً عرض کنم، صراحتاً اصل مرجعیت و نیابت عام در عصر غیبت را نفی می کنند زیر سؤال می برند و اینها، مطلب اول که بخواهم عرض بکنم این است که دوستان بزرگوار مخاطبین گرامی این افراد اخباری نما هستند یا نو اخباری هستند، اخباری حقیقی افرادی مثل مرحوم صاحب حدائق بودند که شیخ یوسف بحرانی (رح) چقدر نقل می کند از اقوال فقهایی که اصولی بودند، اخباری واقعی از علمای سلف ما، مثلاً مرحوم شیخ حر عاملی بوند صاحب وسائل که عرض کنم برای توجیه روایات خودشان استناد می کنند به مرحوم شیخ طوسی که اصولی بوند، خود مرحوم صاحب حدائق در مقدمه حدائق یک سری از مباحثات و بحث های اصولی را مطرح می کند، مثلاً در آنجا بحث اجماع را بحث حقیقت شرعیه را بحث اصول عملیه را می آید مطرح می کند و وام می گیرد از اصول اصلاً اینطور نبوده که علمایی که اخباری بودند اخباری واقعی اینگونه بیایند از اساس بیایند نفی بکنند و بخواهند از اساس خدای نکرده توهین بکنند، لذا اینگونه افراد دوستان بزگروار نو اخباری یا اخباری نما هستند که عمدتاً هم در صدد مسائل دیگری هستند، ما هم به حول و قوه الهی در طی این سه سال متعدداً با اینها مباحثه و مناظره داشتیم و همواره هم آماده هستیم، خود حقیر بعنوان کمترین فعال مجازی، دوستان اگر رجوع بکنند مباحثات ما بطور کامل با اینگونه افراد انجام شده یعنی اینطور نیست مسائل جدیدی را مطرح بکنن، می توانند دوستان در یو تویوپ سرچ بکنند، مثلاً بنویسند مناظره محزونی حقیر و دیگر دوستان، همین پری شب جناب استاد فتحی با یکی از این نو اخباری ها که حالا سبقه تکفیری گری هم متأسفانه دارند یک مباحثه و مناظره ای انجام دادند دحدود 7 ساعت، یعنی بطور کامل مباحث مطرح شد یک پک کامل و جامعی بود در تقابل استدلالی و دینی بین اصولیون و اخباری نماها و آن عده ای که خودشان را اخباری می دانند، دوستان می توانند رجوع کنند مثلاً  اینستاگرام پیج اسلام کده کاملاً موجود است و قابل دسترس است منتهی این افراد از آنجایی که به نوعی خلاف جهت آب شنا می کند، فکر می کنند که نزد مخاطب عام یک حرف جدیدی دارند می زنند، طبعاً این گونه مسائل هم بایک جذابیتی نزد مخاطب عام مواجه هست، وگر نه این مباحث کلش مطرح شده و به آن پرداختیم و اساساً دوستان عزیز و بزرگوار اخباری گری همان به شکل سلفش هم در مجامع علمی تشیع امروزه اصلاً حضور ندارد وجود ندارد، شما مثلاً حوزه علمیه نجف را ببیندی تمام حوزه های علمیه اش، اصفهان همچنین، مشهد همچنین، قم که بطریق اولی، در مجامع علمی این مباحث اصلاً وجود ندارد اخباریون در صده های گذشته بوند یک عرض اندامی کردند، واصولیون توانستند با تقابل استدلالی صحیح غلبه بکنند بر کل مشی و  روش اخباری گری، لذا اینکه یک عده می آیند خودشان را از بدنه تشیع معرفی می کنند و اصل واساس مرجعیت را نفی می کنند یا مراجع عظام تقلید را توهین می کنند، مثلاً صراحتاً می آیند اعلام می کنند که در رساله های مراجع تقلید اینها به طور الکی و از خودشان آمدند اینها را نوشتند مبنای دینی و روایی ندارد، این تهمت بستن به مراجع عظام تقلید هست، لذا دوستان بزرگوار هم باید با روش روشنگری با روش حقیقت مداری، این تقابل را انجام بدهند تا مخاطب عام بداند، که اینها نه اخباری هستند، نه در صدد دلسوزی برای تشیع هستند، اینها روش شان شبیه روش وهابیت هست، شبیه روش آتئیست ها هست که می آیند شبهه پراکنی می کنند، یک شبهه را می آیند بزرگ نمایی می کنند و به طریق شبهه پراکنی می خواهند اصل را زیر سؤال ببرند، این اتفاقاً در مسائل راهبردی، اشکال اساسی است.

مجری:

البته جناب آقای محزون هر دو طرف ماجرا هست، یعنی هم اخباری هایی هستند که می گویند ما اصل یک سری چیزهایی که اصولیون به آن قائل هستند ما قبول داریم و به آن احترام می گذاریم و حتی یکی از دوستانی که از همین طیف هست، و در برنامه ما هم چندین بار هم آمدند و حالا نظرات حاج آقا را نقد کردن، حاج آقا نظرات ایشان را نقد کردند، و صحبت کردیم باهم، ایشان می گویند یعنی طبق روایات، یعنی روایت خواندند که اگر این بنا به اصطلاح فرو بریزد، بنای دین در جامعه به اصطلاح فرو بریزد، اصولیین و اخباریین همه باهم فرو می ریزند، این طرف ماجرا است، اما متأسفانه یک قسمت هایشان که رسانه ای تر هستند، و واقعاً هم مشخص نیست دنبال چه هستند، حق باشما است یعنی کارشان فقط توهین است.

بیننده:

بله من اصلاً قصدم جمع بستن نبوده که بخوام کل را بگویم، اما ببینید

مجری:

بله آن قسمت حق با شما است اتفاقاً آنهایی که رسانه ای تر هستند، و در فضای مجازی معمولاً هستند، آنها کارشان فقط همین توهین و تعنه و تمسخر و این مسائل است، جناب آقای محزون اگر لطف کنید در حد یک دقیقه جمع بندی بفرمایید.

بیننده:

بله من عرضم این است که ما همواره آماده مناظره با اینگونه افراد هستیم، پیرامون موضوعات مختلفی که رویش مانور می دهند، البته عرض کردم یک سلسله مناظرات ما با اینها داشتیم و پرداختیم و تمام شده، الآن باز هم آمدند ادعاهایی می کنند، و در خواستی که از شبکه عزیز ولیعصر دارم این است که وارد بحث مستقیم با این افراد نشوید، دوستان می توانند در همین مناظره دو شب پیش بروند رجوع بکنند که اینها آیا از حیث علمی، ابتدائیات دین شناسی حرفی برای گفتن داشتند؟ چه برسد به اینکه با شبکه رسمی مثل شبکه ولیعصر بخواهند وارد بحث مستقیم به شکل مناظره بشوند، ما خودمان در فضای مجازی دوستان عزیز هستند، حالا این کمترین ایفای نقش می کنیم انجام وظیفه می کنیم و این بعنوان جمله آخر فقط این را بگویم که ثمره اینگونه رفتارهای این قشر، التهاب آفرینی در قشر مذهبی ما و مخدوش کردن آرامش اعتقادی قشر مذهبی هست ،که چندین سال معتقد به مرجعیت و اینها بودند از اساس یک عده ای بیایند به اسم تشیع بخواهند از رگ و ریشه این اساس مرجعیت را نفی بکنند، و مطلب ما، سؤال ما این هست که اینگونه مباحث تخصصی باید در مجامع علمی به آن پرداخته بشود نه اینکه در تیریبون ها عمومی فضایی که قشر خاکستری و عوام غیر متخصص حضور دارند، بخواهید یک طرف بگویید وحکم بدهید، حکم دینی بخواهید بدهید، نفی بکنید، یا توهین بکنند و العیاذ بالله سر از تکفیر حضرات و بزرگانی همچون عرفا و مراجع بزرگوار ما در بیاورد، من خیلی متشکر هستم از شما، التماس دعا خدا حافظ.

مجری:

خیلی متشکرم از شما، استاد خیلی نکته دقیقی گفتند جناب آقای محزون این تبدیل شده، یعنی تا قبل از این چند سال و این ظهور به اصطلاح نو اخباری ها، حمله از طرف وهابیت بود از طرف بهائت بود  از طرف آتئئیست ها بود به شیعه و به حوزه الآن یک جناه دیگر هم اضافه شده و در کنار آنها دارد حمله می کند.

استاد عباسی:

بله متأسفانه حالا با هر نیتی ما بقول معروف خوش بین نیستیم به اینها بخاطر اینکه اثرات کار اینها را دیدیم اما با هر نیتی حتی با نیت بسیار پایین که مثل اینکه جلب افراد و مشتری به خودشان داشته باشند متأسفانه در این فضا ورود کردند، من همین را می خواستم توضیح بدهم که واقعاً دوستانی هستند که دارند در فضای مجازی فعالیت می  کنند زحمت می کشند مقابله می کنند این مناظره دو شب قبل من بخش هایی اش را دیدم، حدود 7 ساعت بود، فکر می کنم یک رکورد است، یعنی من به نظرم آمد که بعد از آن سخنرانی 8 ساعته فکیل کاسرو، در مجلس کوبا در توضیح لایحه بودجه ای که داده بود، فکر می کنم حتی از 7 ساعت هم رد شد یعنی یک چیزی در حدود 7 ساعت و نیم، که حالا این لایوهایی که سیو کردند یک ساعت یک ساعت موجود هست، در همین صفحه ای که فرمودند اسلام کده که خب واقعً بحث علمی خوبی و مفصلی در باب علم رجال و اجتهاد و تقلید واینها و این فضا فراهم هست،

مجری:

خیلی ممون و متشکر جناب آقای سید جلال از کرج، سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید.

بیننده:

سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسی بزرگوار و مجری محترم، من دو نکته موجب شد که تماس بگیرم با شبکه شما و وقت شما و بینندگان تان را بگیرم،نکته اول که می  خواهم عرض کنم اول تقدیر و تشکر از شما و شبکه هست که با اینکه هجمه های وهابیت در این چندین ماهه بر علیه فاطمیه بر علیه باورهای تشیع هست وقت تان را گذاشتید در خصوص پاسخ به شبهاتی که افراد علمش را ندارند ونفهمی خودشان را غالب می کنند به مخاطبین واینطور وقت شما عزیزان را می گیرند که به جایی اینکه به فعالیت اصلی خودتان بپردازید باید بیایید و شروع بکنید به گفتن بدیهیات یک علمی که این افراد بالکل منکرش هستند، دومین نکته ای که می خواهم مطرح بکنم خدمت شما همین مناظره ای بود که هم جناب محزون و هم استاد عباسی بزرگوار مطرح کرد، ببینید در آن مناظره شخصی آمده بود داشت مناظره می کرد با استاد فتحی عزیز از اساتید حوزه علمیه، که همین فردی که شما در شبکه تان نشان می دهید و نقد می کنید صحبت هایش را بعنوان استاد قبولش دارد یعنی شخصی هست که آنجا که لایو می گیرند ایشان را می آورد بالا که تأیید بکند صحبت هایشان را، و یک طوری با ایشان هست، بعنوان یک استاد در این زمینه، ایشان حتی از خواندن عربی ساده یک کتاب هم عاجز بود، یعنی کسی  که، همین فردی که شما دارید نقدش می کنید استاد این فرد از خواندن یک عربی ساده عاجز بود یا از اصطلاحات اصولی مثل ارتکاز را نمی دانست چه هست، یعنی موقعی که ارتکاز را آمد مطرح کرد در قالب پاسخ به سؤال ایشان اصلاً متوجه نشد، که دوباره پرسید که استاد فتحی بخواهند دوباره توضیح بدهند، نکتۀ مهمی که اینجا است این است که استادان اینها که در مناظره دو شب پیش همینطوری که اشاره کردند استاد عباسی بزرگوار، اساتید اینها آمدند و حتی بدیهیات را نمی دانند، حتی اصطلاحات را نمی داننند، حتی از خواندن یک عربی عاجز هستند، و تأسف اینجا است که این افراد می آیند و وقت و انرژی یک شبکۀ که باید ابتدا به وهابیت و بهائیت جواب می  داد، الآن باید بیاید به کسانی که حتی ابتدائیات و بدهیاتش را هم نمی دانند در خصوص مثلاً علم رجال و اصول بیاید و این کار را انجام بدهد و پاسخ به این افراد بدهد، و بنده واقعاً تقدیر و تشکر می کنم از شما استاد بزرگوارم جناب آقای عباسی و هم از شبکه محترم تان امیدوارم که موفق و مؤید باشید و همینطوری علمی و کوبنده پاسخ کسانی که در واقع مخالف مذهب تشیع هستند، چه وهابیت، چه بهائیت و چه سایرشان در این بین هم به این مباحث می پردازید بنده لازم دیدم که تقدیر و تشکر بکنم و چندتا نکته از آن لاوی که استاد این فرد مفتضح علمی شد را خدمت تان عرض بکنم که دوستان بروند ببینند و لذت ببرند، بنده عرض خاص دیگری ندارم و اگر اجازه بدهید مرخص بشوم از حضورتان.

مجری:

خواهش می کنم خیلی ممنون و متشر جناب آقای سید جلال خدا خیرتان بدهد، حاج آقا اگر نکته ای دارید بفرمایید،

استاد عباسی:

نه تشکر من هم تشکر می کنم از همراهی بزرگواران

مجری:

خب حاج آقا از آن نکته اول برنامه که فرمودید از بحث قیاس، اگر نکته ای هست بفرمایید ضمن اینکه من یک سؤال هم دارم دیگر خورد به کلیپ و اینها طول کشید، من فکر می کنم بحث اصلی مخالفین قیاس از اخباری ها بحث استفاده از عقل است، درست است استاد؟ یعنی اصلاً کلاً منکر نقش عقل در استنباط و حکم یا در فهمیدن روایت یا در هر مسئله ای که مرتبط با حدیث و آیه و اینها هست، یعنی قرار دارد، یعنی می گوید آقا شما هرجا از عقل استفاده بکنید به هر نحوی این اشکال دارد دیگر، و گرنه آن اولویت و منصوص العلّه به راحتی قابل فهم است،

استاد عباسی:

بله ببنید یک نکته ای که وجود دارد در رابطه با برداشت اخباری ها از عقل که البته کاملاً متغییر هستند، یعنی افرادی، جریان هایی از اخباری ها عقل را می گویند ما قبول داریم حالا اینکه در عمل چقدر قبول داشته باشند، با آنکه در بیان گفته می شود می گویند اگر عقل قطعی باشد با این شرایط با این شرایط خب که بعضی از شرایط را ما هم قبول داریم یعنی، ما نمی گوییم عقل به معنای عقل عرفی بی در و پیکر، که من به عقلم می رسد که نماز صبح سه رکعت باشد بهتر است بگویم بله، قطعاً هیچ اصولی هم این مطلب را نمی گوید، مراد از عقل قطعاً این نیست، اما یک بخشی هم آمدند این را منحصر کردند به چه؟ منحصر کردند به فهم اولیه آن هم از روایات، یعنی بخشی از اینها می گویند روایت، فقط روایت، آن هم ظاهر روایت، و فهم اولیه از روایت، عقل کجا کارکرد دارد؟ همین فهم اولیه از روایت، و در علوم دیگر در ریاضی و در غیره و اینها چه دارد در این مورد، وارد نمی شود در حالی که فراوان در فراوان، بعنوان هم در روایت مان هم در آیات مان، هم تأکید بر عقل و تفکر عقلایی شده و هم ان شاء الله من جلسه آینده این را مفصل تر توضیح می دهم با توجه به اینکه زمان مان کم هست، هم تأکید بر عقل شده و هم اتفاقاً عقل را بعنوان حجت باطنی پذیرفته.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حالا پس اگر قرار شد هفته دیگر هم به همین موضوع بپردازیم، من سؤالم را هفته دیگر بپرسم چون تماس داریم و بارها عرض کردیم خدمت تان اولویت ما در برنامه ضمن اینکه آن چهار چوب بحث و اصول برنامه سازی حفظ بشود این است که بتوانیم ارتباط بیشتری با مخاطبان و همراهان خودمان داشته باشیم، جناب آقای هاشمی از قم سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید.

بیننده:

الو سلام عرض می کنم خدمت آقای عباسی، آقای نصر اللهی و بینندگان محترم، البته قرار بود که زودتر وصل بشوم ولی نمی دانم چرا نشد من خیلی از حرف هایم را باید فاکتور بگیرم، ابتداء یک تشکر می کنم از آقای پور مسعود، که هفته قبلی بعد از بنده تماس گرفتند ایشان دقیقاً مبنای ما را تأیید کردند، که ایشان گفتند که درست است که ابوهریره آدم دروغگویی بوده ولی خب چه بسا یک آدم دروغگو حرف راستی هم بزند، و شیخ صدوق وقتی از او روایتی نقل می کند، روایت از او نقل می کند، یعنی درست بود آن حرفش دروغ نبوده جعلی نبوده، واقعاً روایت بوده قرینه داشته، این دقیقاً همان حرف ما محدیثین است که می گوییم درست است که روایاتی داریم در کتب معتبرمان، سنداً ضعیف هستند، اما قرینه داریم بر صحت شان، من خیلی تشکر می کنم از آقای پور مسعود که حرف ما را تأید کردند؛ نکته دوم آیا عباسی بزرگوار به نظرشان کسی حدیث متواتر را انکار بکند حکمش چیست؟ می خواهم بگویم که سید مرتضی در رسائل شان جلد 1، صفحه 66، طبق این نسخه ای که در مکتب اهل بیت است ایشان می  فرمایند:

 

«قلنا اول ما نقوله فی هذا الباب أنه لیس کل مارواه اصحابنا من الخبار و اودعه فی کتبهم و إن کان مستنداً إلی روات معدودین من الآحاد معدوداً فی الحکم الأخبار الأحاد بل اکثر هذه الأخبار متواتر موجب للعلم»

من می خواهم بگویم کتب اربعه ما معتبر است روایاتش، خیلی کم به تعداد انگشتان یک دست شما شاید روایات جعلی پیدا بکنید، حالا او را ما با آن کنار می آییم می گوییم وقتی دست ما اینقدر پر باشد ما نیاز نداریم برویم سراغ اصول این اصولی که اینقدر به قول آقای نصر اللهی

استاد عباسی:

یک لحظه یک لحظه همینجا بایستید، می خواستم نتیجه گیری تان را بشنوم، نتیجه گیری تان از این بود که ما نیازی نداریم، برویم سراغ اصول یا نیازی نداریم برویم سراغ علم رجال، کدام یک از این دوتا؟

بیننده:

هر جفتش،

استاد عباسی:

خب هر جفتش پس من عرض بکنم خدمت شما، ببینید شما نظرتان این است، حالا اینکه می فرمایید که چون این روایات داریم نیاز نیست برویم سراغ اصول که این حرف تان بطلانش خیلی واضح است، چرا؟ بخاطر اینکه اگر صرفاً کتب اربعه کفایت می کرد در استنباط و رسیدن به احکام دیگر نیازی به وسائل الشیعه نبود، نیاز به این همه مجامع روایی دیگر نبود، و همین که،

بیننده:

این حرف منحصر در کتب اربعه نیست، من که گفتم روایات کتب ما معتبر است منظورم فقط کتب اربعه نیست

استاد عباسی:

نه خب همان دیگر ببینید الآن افراد مردم ، شما اول گفتید کتب اربعه حالا کتب اربعه معتبر است اگر معتبر هم باشد باز اگر کامل بود که نیاز به وسائل الشیعه نبود باز هم همین ها برداشت و فهم از آن نیاز به علم اصول دارد، یعنی شما اینجا می توانید بگویید آقا علم رجال قیچی، خیلی خب علم رجال را ما قیچی می کنیم می گذاریم کنار، که آن هم برایش حرف دارم، اما اصول را شما نمی توانید قیچی بکنید، چرا، چون این همین روایاتی که شما می گویید، باز سؤالی که از ما شما جواب ندادید، دو هفته قبل توقف کردید، گفتید می روم می آیم جواب می دهم همین بود که همان روایات باب مرجحات که این گفته یک مرجح ما داریم در رابطه با راوی، یک مرجح ماداریم صدور، تقیة بوده غیر تقیة بوده مخالف با اهل سنت و غیره گفتیم آقا ترتیب این مرجحات را شما از روایات چطور می خواهید استنباط بکنید استفاده بکنید.

بیننده:

بله قرار من هفته قبلی جواب بدهم که وقت من را خیلی کم گذاشتید،

استاد عباسی:

خب نه بحث های دیگر گفتید اول باید آن را جواب می داید، حالا الآن هم مرتبط با همین است،

مجری:

آقای هاشمی قبلاً هم گفتند من ارجاع می دهم به هفته های گذشته این اصول را قبول ندارند یک اصول دیگر را قبول دارند در عین حال، می گویند یک اصولی از آن روایات برداشته می شود که نزد اساتید ما است تعدادش هم خیلی زیاد بود آقای هاشمی، دست است چندتا بود تعدادش؟

بیننده:

از «الفصول المهمه»، شیخ حر عاملی که تکمله وسائل است من آن را به اشتباهاً گفتم تکمله مستدرک، سه هزار روایت است،

مجری:

نه یک تعدادی از اصل گفتید، گفتید این اصول از آن روایات برداشت می شود

استاد عباسی:

نه ایشان سه هزار روایت، آن کتاب یک کتاب دیگری بود که 15-16 تا اصل بود که اصلاً گفتیم اینها نه کفایت می کند نه خود این حجیت دارد.

مجری:

خب دیگر، نه حرف من این است آقای هاشمی می گویند این اصول قبول نیست آن اصول قبول است، اما الآن می گویند کلاً اصول قبول نیست

استاد عباسی:

آن اصول روایت است اصلاً آن اصولی که ایشان دارند می گویند «الفصول المهمه» شیخ حر عاملی، خودش دوباره روایت است دوباره خود آن روایت نیاز به فهم نیاز به بحث ، نیاز به برداشت و استنباط دارد، ببینید باز هم می شود فهم شیخ حر عاملی، باز هم می شود استنباط شیخ حر عاملی، این را الآن شما بگویید، در مراجحات همان سؤالی که دو هفته قبل هم داشتیم، مراجحات را شما در اینجا چظور می توانید انجام بدهید؟

بیننده:

الآن خیلی جوابش راحت است، شما روایت عمر بن حنزله که ما می گوییم روایت معتبر است، شما حالا چون از نظر سند ضعیف است به او می گویید معقوله همان روایت را اگر بخوانید آنجا مسئله حل است

استاد عباسی:

چطوری حل است؟

بیننده:

آنجا امام می گوید که اول این کار را بکن نبود برو این کار را بکن،

استاد عباسی:

بابا روایت دیگر هم داریم، بزرگوار من به شما گفتم دسته هایی از روایات هست، جمع بین اینها دو مرتبه چطور اتفاق می افتد یک نفر باید بنشیند

بیننده:

می شود آن روایت را نشان بدهید یا بفرستید من به شما بگویم؟

استاد عباسی:

باشه می خواهید من برایتان می فرستم چون الآن بخواهم نشان بدهم که ربع بیست دقیقه، اصلاً هفته آینده اول من روایات باب مرجحاتر ا بحث می کنم، یعنی برای شما می آورم شما ببین در برنامه حالا بیرون هم شد برایتان می فرستم، که روایات مختلف است از داخل این روایات اینکه اولین مرجح را ما کدام در نظر بگیریم، دومی را کدام در نظر بگیریم، این دوباره نیاز به استنباط دارد، این یک نکته، نکته دیگر شما گفتید که روایات را از آن نقل می کنیم، با اینکه سند ضعیف باشد یا راوی مشکل دار باشد و اینها که تعدادش هم کم است، قرینه داشته، ما هم این را قبول داریم، ما باز علم رجال را دو مرتبه یک نکاتی داریم عرض می کنیم ما که نمی گوییم کلاً اگر یک روایتی، کدام فقیهی اصولی راوی، روایتی یک راوی اش مشکل دار بوده، ضعیف بوده روایت را گذاشته کنار؟ همه اصولیون دنبال این می روند که قرینه پیدا کنند، بعضی روایات را با شهرت فتوایی درست می کنند، بعضی روایات را با شهرت روایی، با قرینه های دیگر با مسائل دیگر، چه کسی نقل کرده کجا نقل کرده، همه اینها ماجرا دارد، اصلاً حرف این نیست علم رجال به معنای این نیست که حرف اول و آخر است، یعنی ما می آییم روایت را بررسی می کنیم یک نفر در آن ضعیف باشد روایت را می گذاریم کنار، می گوییم، نه اتفاقاً تمام تلاش،

بیننده:

اتفاقاً آقای قزوینی همین را گفتند گفتند اگر روایت سندش صحیح بود تازه اول بسم الله است چند دقیقه پای درس ایشان بنشینید.

استاد عباسی:

خب باشد اگر سندش هم صحیح نبود باز دو مرتبه وجه استفاده از این روایت را که دور نمی اندازند که، کنار نمیم اندازند که، بله اگر روایت صحیح بود این مقصود این است که اگر روایت صحیح بود اول «هذا اول الکلام» بله اول کلام به معنای اینکه حالا باید برویم ما جمع بین روایات داشته باشیم، روایات را مراجعه به ارجاع به قرآن بدهیم، تعارضات بین روایات را حل بکنیم، دلالت را حل بکنیم، موارد دیگر را، بله این حرف درست است اما این به این معنا نیست که اگر روایت صحیح السند نبود، مگر همه روایت را ما سند صحیح اللهی است که بگوییم همه ثبةٌ ثقةٌ مثلاً همه شیعی بودند من اصحاب ائمه بودند، نه، همین مَقبوله عُمَر بْن حَنْظَله، روایت های دیگر هم داریم فراوان داریم در آن سنی هست ولی استفاده شده در فقه ما، پس این خود این نه از جانب شما از جانب بعضی که مطرح می کنند یک تهمت است به اصولین که اینها به روایت بی اعتنا هستند، روایت را می اندازند دور، روایت را می گذارند کنار، آقا اینطور نیست علم رجال یک ابزار است ولی این ابزار را ما مطلق قبول نداریم مطلق استفاده نمی کنیم خود آقای خویی هم این کار را نکرده خود آقای خویی روایی که صد در صد هم گفته این راوی ضعیف است اما گاهی روایتش را قبول کرده و علت داشته.

مجری:

با قرینه قبول کرده

استاد عباسی:

با قرینه قبول کرده با استنادات دیگر قبول کرده با شهرت فتوایی قبو کرده.

بیننده:

شما بفرمایید کاربرد رجال چیست پس؟

استاد عباسی:

کاربرد علم رجال همین کاربرد رجال این است که ما در برخورد اولیه وقتی به یک روایت می رسیم وقتی به راوی می رسیم ما این روایت را یک بررسی اجمالی انجام بدهیم این نباشد که چشمم بسته برویم سراغ روایات به هر روایتی، بله روایات «من لا یحضر» حجت است برای چه کسی حجت است؟ برای مرحوم شیخ صدوق برای ما هم از این هست که او در عصر معصومین هست کلاً معتبر است اما با این ویژگی.

مجری:

جناب آقای هاشمی إن شاءالله هفته آینده من به دوستان یاد آوری می کنم که اگر شما نکته ای داشتید تماس شما را زودتر إن شاءالله بگیرند که إن شاءالله بحث مفصل تر و جدی تری با هم داشته باشیم چون فرصت گذشته من حاج آقا معذرت خواهیم می کنم دیگر برای جمع بندی و نکات پایانی برنامه هم فرصتی نیست، خیلی ممنون که برنامه عصر ایمان را تماشا کردید.

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و  عجل فرجهم

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی