شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی

قسمت بیست و چهارم برنامه ایستگاه اندیشه به کارشناسی حجت الاسلام روستایی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ :15 بهمن 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

مژده که باغِ نبی، یاس شکوفا شده

مژده که باغِ نبی، یاس شکوفا شده

دسته گلی مثل مه هدیه به دنیا شده

صورت هستی همه خُرم و زیبا شده

صورت هستی همه خُرم و زیبا شده

هر چه که بود و نبود یک شبه معنا شده

ضمن عرض سلام و شب بخیر فرا رسیدن میلاد موفور و سرور خانم فاطمه زهرا(س) را خدمت شما بینندگان محترم شبکه حضرت ولیعصر(عج)  تبریک و تهنیت عرض می کنم، یک تبریک ویژه دیگر هم خدمت مادران و بانوان پیرو مکتب حضرت فاطمه زهرا(س) و خیلی خوشحال هستم که در شام میلاد خانم فاطمه زهرا(س) با یکی دیگر از برنامه  های ایستگاه اندیشه مهمان دیدگان شما هستیم اجازه می خواهم قبل از هر چیز دیگری عرض سلام و شب بخیری داشته باشم خدمت کارشناس محترم برنامه حجت الاسلام و المسلمین روستایی، حاج آقا سلام علیکم.

استاد روستایی:

علیکم السلام و رحمة الله،بنده هم خدمت حضرت عالی و بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی ولیعصر (عج) عرض سلام و ادب و احترام دارم و خُرسند هستم که در شام میلاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (صلوات الله وسلامه علیها) مهمان دیدگان این عزیزان شدیم من هم به نوبه خودم این عید عزیز را به مادران سر زمینم تبریک و تهنیت عرض می کنم مخصوصاً آن مادرانی که رهرو راه حضرت صدیقه طاهره (س) هستند در تمامی جنبه  ها.

مجری:

خیلی ممنون هستیم از شما استاد گرانقدر، آنطور که بنده اطلاع دارم استاد با توجه به اینکه ما در سالروز میلاد خانم فاطمه زهرا(س) هستیم موضوع خاصی از جانب شما در برنامه مطرح خواهد شد تحت عنوان جایگاه بانوان در دوران پیامبر و در دوران بعد از ثقیفه، خیلی ممنون می شوم راجع به این توضیح بفرمایید.

استاد روستایی:

بسم الله الرحمن الرحیم

ما اگر بخواهیم تحلیل درستی از یک زمان را داشته باشیم طبیعتاً اکتفا به یک سری نقل ها کفایت نمی کند ما وقتی درک درستی از شرایط سیاسی، شرایط اجتماعی، شرایط فرهنگی، شرایط اعتقادی یک جامعه پیدا کردیم طبیعتاً تحلیل درستی می توانیم ارائه بدهیم اصلاً شرط تاریخ تحلیلی این است که در واقع از علوم مختلف کمک بگیرد از مؤلفه  های مختلفی بهره ببرد یعنی ببینید یک زمانی شما فقط می خواهید در حد نقل بسنده بکنی خب می آیی یک متنی را مطالعه می کنی و روایت می کنی اما این متن چه میزان صحیح است معلوم نیست، نویسنده چه گرایشی دارد، چه گرایش فرهنگی، چه گرایش اجتماعی، چه گرایش سیاسی، چه گرایش اعتقادی دارد، اینها همه تأثیر دارد در نوشتن آن بنابراین ما باید یک فهمی از شرایط زمان و مکان داشته باشیم و براساس آن بیاییم تحلیل مان را ارائه بدهیم، ما اگر بخواهیم در واقع جایگاه بانوان را در عصر نبوی بفهمیم پیش از آن لازم است یک توجه به عصر جاهلی داشته باشیم؛ در عصر جاهلی نسبت به خانم ها یک گزارش های مختلفی به دست ما رسیده و از مبادی مختلف از جاهای مختلف، بعضی از این گزارش ها قطعی است صدورشان یعنی شک و شبهه ای در آن گزارش وجود ندارد چون در برخی از متون مقدس آمده مثلاً مثل گزارشاتی که در کتاب قرآنکریم کتاب الله آمده این کتاب کتاب خداوند است اجماع امت اسلامی بر این صورت گرفته که تحریف نشده این کتاب حداقل آن تحریف زیاده ندارد این اجماع امت در این قصه آن تقریباً می شود گفت است که تحریف به زیاده در قرآن نیست و صدور آن قطعی است پیامبر این را بیان کرده و این صدور این کتاب و آیات این قطعی است خب یک سری آیاتی در باره دوران جاهلیت در این قرآن وجود دارد.

مجری:

یعنی شما می خواهد این نگاه تاریخی تان معطوف به متن قرآنکریم باشد؟

استاد روستایی:

نه عرض کردم ببین من وقتی می خواهم دوره جاهلیت را درک بکنم باید اخبار در این زمینه را بررسی کنم دیگر، یکی از منابعی که می تواند روایت کند عصر جاهلی را برای ما که اتفاقاً آن گزاره های که در آن منبع آمده قطعی الصدور است و شک و شبهه ای در صدور آن نیست مطمین هستیم این حتماً صادر شده قرآن است نمی خواهیم معطوف به قرآن بکنیم یک منبع بسیار مهم است چون ببینید ما مثلاً نقل های دیگری داریم حتی مثلاً سنت را داریم اما سنت با توجه به اینکه توسط یک سری افراد روایت می شود و ممکن است نقل به معنا شده باشد عین آن واژگان نباشد و ممکن است که انگیزه های مختلفی در روایت این گزارش برای ما در واقع رُخ داده باشد و سد راه این نقل قرار گرفته باشد و فیلترهای متعددی جلوی این روایت را گرفته باشد لذا آن روایت را نمی توانیم بگوییم قطعی الصدور، تازه بعد از اینکه ما می آییم این روایت را بررسی می کنیم سند و دلالت و این حرف ها را می گوییم بالاخره ظنی الصدور، قطعی الصدور زمانی می توانیم بگوییم که مثلاً دیگر متواتر است دیگر می گوییم این یقینی است این قطعی است یقین آور است به این معنا مثلاً وگرنه مثلاً در حالت عادی ما روایت خب بالاخره صدور آن معلوم نیست قطعی باشد باید مواردی بررسی بشود، اما در مورد قرآن این قطعیت صدور هست و ما علاوه بر بالاخره گزارش های که داریم یکی از آن مبادی بالاخره گزارشات تاریخی برای ما متن مقدس قرآن است از اینجا ما می توانیم یک گزارش دقیق را حداقل در آن بخشی که قرآن پرداخته را استفاده بکنیم خب ما می بینیم در قرآن نسبت به زن در عصر جاهلی یک نگاه وجود دارد که نگاه خیلی وحتشناکی است دختران زنده به گور می شوند کشته می شوند که قرآن می گوید «بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» به کدام گناه بالاخره اینها کشته می شوند، یا مثلاً در مورد دختران وجود دارد که وقتی به طرف خبر می دادند که خدا دختری به او داده چهره اش سیاه می شد یعنی نه تنها اقدام به قتل آن بچه و زنده به گور کردن می کند بلکه چهره اش هم تغییر می کند.

مجری:

استاد می توانیم بگوییم به لحاظ فرهنگی جامعه دختر را نمی پذیرفته؟

استاد روستایی:

حالا همین، همین را می خواهم عرض بکنم ببینید به لحاظ فرهنگی در همه قبائل اینطوری نبود و حالا یک زمینه های هم دارد این بحث زنده به گور کردن و اینها که حالا موضوع بحث ما آن زمینه ها نیست که به چه دلیل این به این سمت مثلاً بعضی از قبائل  مثل بنی تمیم به چه دلیل به این سمت و سو رفتند این زمینه اش حالا مورد بحث ما نیست اما می خواهم بگویم یک همچین منطقی وجود دارد مثلاً طرف وقتی می خواست زایمان بکند آن مادر محترمه کنارش یک چاله درست می کردند که اگر مثلاً فرض بکنید این بچه دختر بود همانجا بیندازند در چاله، به این میزان، با اینکه خب مثلاً دختر در نگاه دینی مایه رحمت است اصلاً جلوه رحمت الهی است و بالاخره پیامبر مباهات می کند به وجود دختر نازنین و مطهرۀ مثل فاطمه زهرا(س)، لذا در دوره جاهلی این وضعیت هست نسبت به زنان، نگاه که به زنان وجود دارد یک نگاه جنس دوم است جنس دسته دوم، ببینید یک زمانی شما می گویی نگاه جنس اول و دوم یعنی مذکر و مؤنث، نه این نگاه نیست این نگاه جنسیتی است اما نه، نگاهی که این زن را در واقع به عنوان آن ارزش  های انسانی که برای مرد قائل است برای این قائل نیست این زن به ارث می رسد در دوره جاهلی، نه تنها ارث نمی برد بلکه به ارث می رسد، این زن از حقوق اجتماعی برخوردار نیست البته در اینجا ما استثناء های هم مثل حضرت خدیجه(س) داریم در این شک و شبهه ای نیست اما من برآیند کلی آن جامعه را دارم می گویم نگاهی که به زن وجود دارد یک نگاه عذرخواه هستم شهوانی است و حد اقلی، شاهد این عرض من چیست؟ وجود ده مدل ازدواج در دوران جاهلیت یک مدل آن این است که یک خانمی بالاخره یک آقای به خواستگاری او می رود و یک ازدواج رسمی صورت می گیرد اما نُه مدل دیگر طور دیگر است شما نگاه کنید نکاح البدل مثلاً فرض بکنید که، من عذر خواه هستم از بینندگان عزیزمان، دو فرد که با هم مثلاً دوست بودند اگر مثلاً یک کسی از همسر او خوشش می آیید او از همسر این با هم عوض می کردند یک مدت، نکاح استبضاع مثلاً، نکاح الخدن طرف مثلاً ازدواج های دوستانه، نکاح الشغار نکاح های مختلفی که در آن دوره وجود داشته، خود این نکاح ها و آن ماهیت این نکاح ها را که ما می رویم بررسی می کنیم می فهمیم که نگاه نگاه شهوانی است به زن در آن دوره، یعنی ارزش های اجتماعی، ارزش های سیاسی آن زن اصلاً دیده نمی شود در آن جامعه و به عنوان یک جنسی که فقط برای رفع شهوت یا مثلاً یک جنسی که شرور در آن نهفته شده همه شرها مثلاً در دوره جاهلیت داریم که مثلاً می گویند یک آقای دید که یک خانمی دارد رد می شود روی سرش آتش است مثلاً حالا در یک ظرفی فرض کن مثلاً آن موقع خب کرسی مثلاً اگر می گذاشتند منقل داشت و این منقل ذغال داشت و یک چیزی می گذاشتند روی سرشان یک بالشتکی چیزی بعد این منقل آتش را می گذاشتند روی این که سرش هم نسوزد، بعد داشت رد می شد طرف نگاه کرد گفت «ناراٌ علی النار» آتش روی آتش، یا مثلاً دید که یک خانمی را به وضع بدی مثلاً فرض کنید این را کشتند آویزان کردند به درخت بعد طرف نگاه کرد گفت که ای کاش همه درخت ها همچین میوۀ بدهند همچین ثمری بدهند، یا مثلاً یک کسی داشت بالای خانه اش یک خطی می نویشت یک تابلوی می خواست بالای خانه ای نصب بکند که مثلاً در این خانه شر وارد نمی شود طرف آمد رد شود نگاه کرد گفت بنویس «إلی المرءَ» جزء زن، زن شر است، این نگاه در دوران جاهلیت وجود دارد و به قدری این نگاه حاکم است در آن جامعه که حتی در عبادات شان می  گفتند مثلاً خانم ها عریان دور کعبه طواف بکنند البته اگر از قریش یک لباسی به عاریه می گرفت به امانت می توانست بگیرد خب هیچ وگرنه عریان طواف می کردند که پیامبر با همه اینها مبارزه می کند، خب در دوره جاهلی به این صورت است اما من می خواهم یک نقلی را در اینجا بگوییم و در خدمت شما باشم که این نقل از خلیفه دوم هست در کتاب «مسند أبی داود الطیالسی» جلد اول اینجا یک مطلبی را می آید مطرح می کند دقت بکنید

«عن إبن عباس»

مسند أبی داود الطیالسی، جلد اول، ص 27

می گوید :

«أقبلنا مع عُمر»

می گوید با عمر داشتیم می آمدیم تا اینکه رسیدیم به منطقه مرَّالظهران و حالا یک مطالبی را بیان می کند که می خواهد در باره عایشه و حفصه سؤال بپرسد عمر اینجا یک جمله  ای می گوید این در جلد اول صفحه 27 کتاب هم هست عمر می گوید:

«کُناَّ فی الجاهلیَّة لا نَعتَدُّ بالنساء»

اصلاً ما در دوره جاهلیت زنان را به حساب نمی آوردیم

«ولا نُدخِلُهُنَّ فی شَیءٍ من أُمورِنا»

در هیچ کاری اینها را دخالت نمی دادیم

ابدا یعنی نه در عرصه های اجتماعی، نه در عرصه های سیاسی، هیچ چیزی، هیچ نظری، هیچ حرف، هیچ حقی ندارند، من وقتی به شما عرض کردم که این زن به ارث می  رسید دیگر می گوید تو خودت بخوان حدیث مفصل از این مجمل طرف وقتی شوهرش از دنیا می رفت و حالا مثلاً آن شوهر یک پسری داشت از یک زن دیگری یک پسر بزرگی داشت این زن به ارث می رسید به آن پسر، اگر مثلاً این ظاهر زیبا داشت آن را دوست داشت به ازدواج دیگری در می  آورد مهریه  اش را می گرفت برای خودش، اگر نه این کار را نمی خواست بکند این زن را نگه می داشت تا از دنیا برود و تمام اموالش را این تصاحب بکند، این نگاه در دوران جاهلیت وجود داشته یک نگاه در واقع پیشانبوی است قبل از پیغمبر این نگاه وجود دارد اما در دوره پیامبر طبیعتاً متفاوت است.

مجری:

استاد حقیقتاً شما که این مسئله را بیان فرمودید شاید یک سؤالی که اینجا مطرح می شود در ذهن مخاطبین ما این است که خب شما حقوق، آمدید و از قرآن به عنوان یک گزارش تاریخی قبول کردید که دوران جاهلیت را بیان می کند که نگاه به زنان چه جایگاهی داشتند و چه نگاهی بوده، حالا شاید این سؤال مطرح بشود که خب خود قرآن راجع به حقوق زنان چه منطقی را در پیش گرفته؟ خودش چه بیانی را داشته و خودش چه حقوقی را برای زنان مطرح کرده؟

استاد روستایی:

ما در قرآن کریم یک سری اشتراکات تکوینی و یک سری اشتراکات تشریعی برای زن و مرد داریم یعنی منطق قرآن کاملاً خلاف منطق دوران عرب جاهلی است ببینید تساوی در ماهیت، من اول یک دور این لیست را می خوانم و بعد دانه دانه آیات آن را به سرعت قرائت می کنم؛ تساوی در ماهیت نگاه قرآن به زن نگاه جنس دسته دوم نیست نه، در عرض مرد است ماهیت شان کاملاً یکی است ببینید ما در کتاب مقدس یعنی تورات و انجیل تحریف شده یک نگاهی به زن داریم و یک نگاهی به حضرت هوا داریم که متأسفانه در منابع غیر شیعی هم این نگاه وجود دارد.

مجری:

از آنجا آمده یعنی؟

استاد روستایی:

بله یعنی ببینید این زن را منبع شر می داند اصلاً می گوید تمام مصیبت های که به حضرت آدم به وجود آمد و از بهشت طرد شد بخاطر هوا بود.

مجری:

بله این بین مردم هم معروف است استاد.

استاد روستایی:

می گویند بخاطر این بود این چیزی است که در انجیل آمده در تورات آمده یعنی در کتاب مقدس و در منابع اهل سنت این وجود دارد که از آنجا گرفته شده اما قرآن می گوید نه این حرف ها نیست تساوی در ماهیت وجود دارد اینکه شما بگویی این منبع شرور است این نمی دانم اصلاً شیطان اگر این نبود دیگر گول نمی زد، حالا گول که به معنای ترک اولی نه به معنای نعوذ باالله گناه، اینطوری نیست در منطق قرآن، قرآن می گوید در تکامل معنوی اینها با هم مساوی هستند، قرآن می گوید در انتخاب حق و باطل زن و مرد با هم مساوی هستند، قرآن می گوید در انجام تکالف الهی با هم مساوی هستند، قرآن می فرماید در استقلال اجتماعی و سیاسی اینها با هم مساوی هستند، تساوی در مالکیت اقتصادی و تساوی در حقوق خانوادگی، این منطق قرآن است، من از هر کدام حالا آیات متعدد دارد ولی من برای هر کدام یک دانه را اشاره بکنم؛ مثلاً شما ببینید در بحث تساوی در ماهیت می گوید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ»

ای مردم

سوره مبارکه نساء، آیه اول

خطاب به همه مردم است

«اتَّقُوا رَبَّكُمُ»

شما تقوا پیشه کنید نسبت به خداوند

«الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ»

یک نفس

«وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها»

و از همان نفس واحده زوج آدم هم خلق شده

نه اینکه هوا از آدم خلق شده باشد، یک نگاه وجود دارد که از دنده چپ آدم خلق شد این نیست

«خَلَقَ مِنْها زَوْجَها»

از همان نفس واحده این خلق شده

آیات دیگری هم دارد در این زمینه ما فقط همین یک دانه آیه اول سوره نساء.

مجری:

البته استاد این که می فرمایید مثلاً از دنده چپ آدم خلق شده اینها متأسفانه باورهای هستند که در عرف گاهاً می بینیم نهادینه شده خیلی خوب است که شما به اینها می  پردازید و بیشتر بپردازید چون واقعاً نیاز است.

استاد روستای:

حتی در ادبیات این راه پیدا کرده شعر طرف می خواند که نمی دانم زن از دنده چپ شد آفریده که از چپ راستی هرگز ندیده از این چیزها قرائت می کنند در ادبیات حتی وارد شده این مسئله اما منطق قرآن و منطق مکتب اهل بیت(ع) این نیست ببینید در منطق قرآن تکامل معنوی تساوی در تکامل معنوی

«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»

آبه 124 سوره نساء

هر کس که کار خوب انجام بدهد

«مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى»

هیچ فرقی نمی کند نیا بگو حضرت هوا منبع شرور است و بعد حضرت آدم هم دیگر خلاصه اگر این نبود این دیگر مثلاً از بهشت طرد نمی شد، چه حرفی است، منطق خداوند درست است این کتاب کتاب قرآن است بعد از حضرت آدم است اما صحبت در اینجا است این منطق خدای آدم است منطق خدای آدم می گوید

«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌»

فرق ندارد نمی گوید حالا مذکرها شش تا ثواب مؤنث ها چهارتا ثواب، اینطوری نمی گوید.

مجری:

در واقع ادیان در ماهیت با هم متفاوت نمی توانند باشند.

استاد روستایی:

تفاوت ندارند ببینید در این تعالیم الهی، بله ممکن است در حالا در  نوع دستورات یک مقداری با هم تفاوت داشته باشد اما اینکه در اصل این تکامل در اصل این کمال در اصل این تعالیم الهی قطعاً ادیان با همدیگر برابر هستند فرقی نمی کنند.

نکته سوم تساوی در انتخاب حق و باطل؛ فرقی نمی کند من مثلاً یک آیه برای باطل می خوانم یک آیه برای حق؛ مثلاً می  گوید:

«الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»

«مُنَافِقُونَ مُنَافِقَاتُ» یعنی ما هم می توانیم مرد منافق داشته باشیم هم زن منافق، یا مثلاً

«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ»

چه زن منافق چه مرد منافق، کفاری که حالا چه مرد کافر چه زن کافر جهنم است وعده.

این در انتخاب باطل، حالا در انتخاب حق شما اینجا را ببینید

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ‌»

سوره مبارکه آله عمران، آیه 33

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌» خدا آدم، نوح، آل إبراهیم و آل عمران را بر عالمیان برگزید، این آیه 33 سوره آل عمران، در همین سوره آل عمران آیه 42 و 43

«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ»

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ‌» «إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ»

سوره مبارکه آله عمران، آیه 42 و 43

مجری:

یعنی اگر برگزیدن باشد هم زن هم مرد.

استاد روستایی:

این وجود دارد فرقی نمی کند پس در انتخاب حق در انتخاب باطل هر دو تساوی دارند این منطق قرآن.در انجام تکالیف؛ هم زن هم مرد تساوی دارند فرقی نمی کند چه امر الهی باشد چه نهی الهی، ببینید در اوامر الهی مثلاً نمونه  اش

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ»

روزه بر همه واجب است، یا مثلاً شما ببینید

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ»

سوره مبارکه نور، آیه 30

آقایان چشم های تان را حفظ بکنید، آیه 30 سوره نور، بعد آیه 31 می گوید

«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»

اینها هم باید چشم شان را از نامحرم حفظ بکنند، در اوامر الهی کاملاً در انجام تکالف الهی برابر.

مجری:

حالا شاید یک سؤالی اینجا مطرح بشود شاید مسئله جهاد مطرح بشود که این هم از، استثنائات را هم بفرمایید.

استاد روستایی:

حالا می رسیم آن را هم عرض می کنم، اما در نواهی نهی های که خدا کرده باز هم با هم برابر هستند انجام تکالیف الهی چه در انجام یک امر الهی چه در اجتناب و دوری از یک امر الهی برابر هستند

«السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما»

«الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي»

فرقی نمی کند هر دو باید کنار بروند، هر دو اگر تکلیفی هست برای هر دو است، اگر حقوقی هست برای هر دو است، اینهم نسبت به این.

تساوی در استقلال اجتماعی و سیاسی؛ ملاجظه بکنید در سوره های مختلف مثلاً یک نمونه

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ»

می  گوید:

 مؤمنین و مؤمنات بعضی های شان سرپبرست بعضی دیگر هستند

«يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»

فرقی نمی کند استقلال دارند در مسائل اجتماعی

«وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»

ببینید حتی در اعطای زکات اینها با همدیگر کاملاً برابر هستند.

مجری:

اینها بر می گردد به مؤمنون و مؤمنات

استاد روستایی:

مؤمنون و مؤمنات فرقی نمی کند

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ»

إلی آخر

«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ»

یعنی ببینید مثلاً در بحث های سیاسی حالا ما روایاتی را ارائه می دهیم که مردان با پیامبر بیعت کردند به عنوان یک مسئله سیاسی، قرآن می گوید یا رسول الله زمانی که زنان مؤمنه هم آمدند با تو بیعت کردن با اینها بیعت کن

«فَبَايِعْهُنَّ»

با آنها بیعت کن

یعنی در امور سیاسی فرقی نمی کند چه آن چه این هر دو مشارکت دارند و این تساوی وجود دارد. در بحث مالکیت اقتصادی؛ دقت بکنید کاملاً هر دو، می آید می گوید که

«لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»

مرد هر چیزی که به او برسد کسب و کاری داشته باشد و چیزی کسب بکند حالا چه عمل باشد چه مسائل اقتصادی باشد

«لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا»

حقی دارد، زن هم اگر کسبی و کاری داشته باشد حق دارد، یا مثلاً در بحث ارث می گوید اگر یک مردی بود که کلاله یعنی خواهر یا برادر از او ارث می بردند یا زنی که برادر یا خواهری دارد سهم هر کدام شان یک ششم است چه برادر چه خواهر و بعد می گوید اگر بیش از یک نفر باشند آنها در یک سوم شریک هستند پدر و مادر یک ششم ارث می  برند، ببینید مالکیت اقتصادی اینجا برابر است نمی آید مثلاً بگوید پدر یک پنجم مادر یک هشتم نه، می گوید

«وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ»

اینها تساوی دارند در این قصه مالکیت اقتصادی، البته بله ممکن است در یک آیه ارثی مثلاً یک جای یک مردی بیشتر ببرد یک جای هم زن بیشتر ببرد.

مجری:

بله دقیقاً این مغالطه ای که گاهی می شود و آن فقط یک قسم از احکام اسلام را می گیرند که جای که مثلاً برادر بیشتر از خواهر ارث می برد، داریم که زن خیلی بیشتر ار مرد ارث می برد.

استاد روستایی:

بله ببینید مثلاً در همین ماجرای که اگر یک مردی از دنیا برود پدر و مادری داشته باشد و یک تک دختر پسر هم ندارد، این دختر یک سوم اموال را می برد، پدر و مادر روی هم یک ششم، خب این الان یک سوم را برده این از آن پدر خیلی بیشتر برده با اینکه او مذکر است، اینها جزئیات مسئله است اما صحبت ما در چه است؟ در بحث اصل مالکیت است.

مجری:

و این ثابت می کند استاد به نظرم که نگاه جنسیتی نیست اتفاقاً، حکمتی است یعنی پشت نگاه یک حکمتی است.

استاد روستایی:

اصلاً نگاه قرآن در اصل مالکیت اقتصادی جنسیتی نیست بله ممکن است حالا یک جای این بیشتر ببرد ممکن است جای آن بیشتر ببرد در حتی بحث دیه هم همینطور است یک جای زن بیش از شش برابر مرد دیه اش است در یک جای،  جای که مثلاً مرد ذمی باشد زن مسلمان باشد اینجا زن بیش شش برابر دیه اش است بنابراین حالا ما کاری نداریم با آن کم و بیشتر اصلاً موضوع بحث ما آن نیست ما اینجا بحث مان در اصل مالکیت اقتصادی است اما در جاهلیت این نبود.

اما در حقوق خانوادگی؛ باز این تساوی برقرار است شما ببینید وقتی که می خواهد راجع به إکرام پدر و مادر صحبت بکند می گوید

«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً»

هم پدر هم مادر، یا مثلاً می گوید

«وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»

نمی گوید «وَبِالْوَالِدَ إِحْسَانًا» نه، «بِالْوَالِدَيْنِ» تساوی در حقوق خانوادگی، اگر ما قرار است به یک کسی بالاخره احترام بگذاریم هر دو، یا مثلاً نسبت به امر ازدواج؛ نمی  آید بگوید که فکر پسرهای تان باشید اصلاً دخترها را بی خیال یا فکر دختر باشید پسرها را بی خیال، اینطوری نمی گوید، می فرماید سوره نور آیه 32

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‌ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ»

سوره مبارکه نور، آیه 32

ببینید «مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ» چه برده های مرد غلام ها چه کنیزها اینها را باید به ازدواج در بیاورید فرقی نمی کند، نه که بگوییم این کنیز با نمی دانم غیر کنیز فرق می کند یا بگوییم این کنیز است آن عبد است این عبد بالاخره مرد است توان کار دارد به این توجه کن، اصلاً اینطوری نیست قرآن می گوید در حقوق خانوادگی ازدواج یک حق است به هر دو را باید توجه بکنیم، بنابراین ببینید منطق قرآن زنان این حقوق را دارند حالا یک زمانی شما می آیید می گویید مثلاً بعضی از احکام را مردها دارند زنان ندارند مثلاً فرض کنید که جهاد مرد دارد زن ندارد، ما نمی گوییم زن جهاد ندارد اتفاقاً جهاد زن به حسب خودش است هر کدام یک مدل است ببینید شما یک زمانی یک مأموریتی برای فردی تعریف می کنی می گویی آقا وظیفه شما این است و ظیفه آن یکی آن است این به معنای محرومیت آن یکی نیست اتفاقاً ما اگر بخواهم حالا بحث بکینم زنان در میدان های جنگ هم حضور داشتند ما در عصر نبوی زنانی را داریم که اینها برای مداوا به جنگ می روند، زنانی را در عصر علوی داریم که اصلاً نیروی اطلاعاتی عملیاتی هستند نیروهای اطلاعاتی عملیاتی اتفاقاً افراد بسیار تیز هوش انتخاب می شدند برای کار اطلاعاتی در جنگ یا خیلی مأموریت های دیگر، یعنی اتفاقاً از اینها هم استفاده می شد در همان جهاد اما چطوری، یک زمانی مثلاً یک کسی را می فرستد خط مقدم شمشیر بزند خب فزیک زن معمولاً اینطوری نیست نمی گوییم مثلاً زن توانمند و ورزشکار و اینها نداریم.

مجری:

استثناء استاد وجود دارد

استاد روستایی:

وجود دارد استثناء همه جا «ما مِنْ عامٍّ اِلاّ وَ قَدْ خُصَّ» هر جای استثناء وجود دارد اما صحبت اینجا است که من از این در جهاد استفاده می کنم به عنوان نیروی اطلاعاتی، از آن یکی به عنوان شمشیرزن کما اینکه از مرد هم ممکن است به عنوان نیروی اطلاعاتی، یا مثلاً یک جای ممکن است یک زمانی هم شمشیر دست این زن بدهیم مثل کجا؟ مثل ماجرای جمل آقا امیرالمؤمنین وقتی خواست عایشه را بفرستد خانه خودش زنانی را لباس نظامی بر آنها پوشاند و شیمشیر و تشکیلات و که اینها دور عایشه باشند، اینجا هم شمشیر دستش می دهد، این هم استفاده است در جهاد هم هست استفاده می کند منتهی ما مأموریت ها را تقسیم می کنیم شما در همان جبهه جنگ هم مثلاً می آیی تقسیم بندی می کنی آقا شما مثلاً به اصطلاح امروزی نیروی تخریبچی باش، شما نیروی اطلاعاتی باش، شما مثلاً نیروی نمی دانم چه چه باش، هر کدام را یک وضعیتی برای شان قائل می شوی، لذا در بحث جهاد هم استفاده می شود منتهی هم نوع جهاد آن در بعضی از روایات متفاوت است و هم مسؤلیتی که در همان قتال دارد متفاوت است اما به طور کلی برآیند کلی منطق قرآن این است که برای زن و مرد یک سری اشتراکات و در واقع تساوی های تکوینی و تشریعی برقرار است و دارد.

مجری:

خیلی ممنون هستیم استاد استفاده بردیم از محضرتان.

همان زمان که در آفاقِ عرش , دیده شدی

برای قصه‌ی لولاک , برگزیده شدی

تو میوه‌ی ملکوتی که در شب معراج

به اذن حضرت پروردگار , چیده شدی

با این سؤال در خدمت استاد روستایی بودیم که حقوق زنان به لحاظ منطق قرآن چه هست و استاد در چند بیان و چند فراز بیان فرمودند، اما سؤالی استاد الآن از محضرتان دارم این است که حالا منطق قرآن را شناختیم تا حدودی به صورت خیلی گذرا البته رد شدیم از آن، به لحاظ منطق سنت حقوق زنان در اسلام چگونه هست؟

استاد روستایی:

بحث حقوق زنان در منطق سنت یک بحث خیلی دامنه داری است من توصیه می کنم خانم های محترمی که بحث ما را دنبال می کنند اگر واقعاً می خواهند منطق سنت را دریابند و به دست بیاورند کتابی هست به نام «زن در چشم پیامبر» این را سرکار خانم دکتر ناهید طیبی نوشتند که از بزرگواران هستند و از افرادی هستند که در عرصه زن پژوهی فوق العاده قدرتمند و با سابقه و فعال هستند بیش از 30 عنوان تألیف دارند و در زمینه مخصوصاً مادران ائمه به اعتقاد بنده قدر قدرت ترین زن و دانشمندترین زنی در این زمینه هستند کتاب های متعددی دارند کتاب شان به عنوان «زن در چشم پیامبر» خیلی قشنگ است کتاب مختصری است حدود مثلاً صد و شصت هفتاد صفحه اما هم شیرین است بیان و هم زیبا است در واقع مطالبی که در آن کتاب ارائه شده و نگاه پیامبر در حد حالا مختصر نه خیلی مفصل تحلیل شده در باره زنان، این بحث خیلی مفصل است ما بخواهیم این را بررسی بکنیم نگاه پیامبر به شغل زنان است و خیلی مطالب دیگر، اما خب ما طبیعتاً در این فرصت محدود به آن میزان نمی توانیم بحث بکنیم لذا نمی از یمی را می خواهم بیان بکنم و اکتفا می کنیم به در واقع منابع اهل سنت و یک روایت را در این زمینه بیان می کنیم؛ ببینید کتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد 16 چاپ دار الحدیث قاهره چاپ اول، 1416 به چاپ رسیده این کتاب، در صفحه 395 روایت 22599 که در پاورقی آمده «إسناده صحیح» یعنی این سند معتبر است و قطع و ارسالی در این سند و جود ندارد آقای عبادة بن صامت می گوید

«و کان احدٌ نالقباء»

یکی از نقباء بود

مسند احمد بن حنبل، چاپ دار الحدیث قاهره، چاپ اول، چاپ 1416، ج 16، ص 395، ر 22599

اینها دوازده نقیب بودند که آمدند پیش پیامبر و با پیامبر بیعت کردند بعنوان اینکه ما تا جان و مال مان در خدمت شما هستیم، اینها از انصار بودند از اهل مدینه بودند ایشان می گوید:

«بایعنا رسول الله بیعة الحرب»

پیامبر با ما بیعت کرد به نوع بیت حرب

بیعت جنگ، یعنی تا پای جان در رکاب حضرت باشیم،

« و کان العبادة من الإثنا عشر الذین بایعوا فی العقبة الاولی»

عبادة از آن دوازده نفری بود که در عقبه اولی با پیامبر بیعت کردند

مفاد بیعت چه بود؟

« علی بیعة النساء فی السمع و الطاعة فی عسرنا و یسرنا و منشطنا و مکرهنا و لا ننازع فی الأمر أهله و أن نقول بالحق حث ما کانت لا نخاف فی الله لومة لائم»

مفاد بیعت ما دقیقاً همان مفادی بود که پیامبر با زنان بیعت کرده بود،

مفاد بیعت همان مفاد بیعت با زنان بود، یعنی ببینید پیامبر (ص)  به زن اصالت داده، و حتی مفاد بیعت مردان بر اساس مفاد بیعت او چیده می شود، زن مقدم می شود، ببینید اصلاً 180 درجه برگشت نسبت به فرهنگ جاهلی است، در فرهنگ جاهلی زن اصلاً هیچ حقی ندارد، اینجا مقدم است، و مفاد بیعت را بر اساس همان می چیند، می گوید این باید باشد، در شنیدن اطاعت کردن، سختی آسانی، اختیار اجبار در همه حالت

« و لا ننازع فی الأمر أهله»

این یک عنوان بسیار کلیدی است، یکی از آن مفاد بیعت این است که ما فی الأمر، ألأمر در روایات شیعه و سنی ناظر به امر امامت است، لذا مثلاً شما می بینید وقتی آقای مسیلمه کذاب می آید می خواهد با پیامبر بعیت کند کسی که ادعای پیامبری خودش دارد و به دروغ خودش را پیامبر می داند مسیلمه، ایشان وقتی می آید می گوید اگر پیامبر امر بعد از خودش را به من بدهد «تبعته» از او تبعیت می کنم بعد پیامبر می فرمایند که

«لو سألتنی هذه القطعه ما عطیتک و لن أتعدی امر الله فیک»

جانشینی من امر خدا است به تو نمی دهم

اما می گوید اگر پیامبر به من عطا بکند امر بعد از خودش را اصلاً امر یعنی امامت، می گوید ما یکی از مفاد بیعت مان این بود که بیعت زنان هم همین بوده

«لاننازع فی الأمر أهله»

در امر امامت با اهلش نزاع نکنید

یعنی زنان حق رأی داشتند در امور سیاسی،

مجری:

خب استاد البته یک نکته ای که شاید بینندگان مان هم حتماً به آن توجه دارند این است که ما باید ببنیم در چه زمانی این امتیاز دهی در این محدوده به زنان داده شده، زمانی که به قول شما دوران جهالیت آن حقوق برای زن در نظر گرفته شده بوده، یک نگاه شهوانی حداقلی در آن حد و اندازه

استاد روستایی:

عرض کردم اصلاً فوق حداقل، زن در ازدواجش حق اظهار نظر نداشت در طلاق به شدت به بدترین شکل ممکن باید از عده می آمد بیرون که حالا بحث هایش مفصل است.

مجری:

ای کاش وقت بود بیشتر راجع به این صحبت می کردید

استاد روستایی:

بله اگر ان شاء الله یک موقعی توفیق باشد می شود راجع به آن بحث کرد اما ما الآن فرصت مان محدود است و باید این مسئله را پیش ببریم، اما صحبت ما اینجا است در آن دوره که زن به این شدت مورد هجمه قرار دارد پیامبر می آید او را بر مردان مقدم می کند، منطق سنت این است و حق رأی به او می دهد و در امور سیاسی صاحب نظر است، می گوید «لا ننازع فی الأمر أهله» نزاع نباید بکنید، همانطور که مرد همچین تعهدی می دهد زن هم همچین تعهدی دارد، در دوره نبوی بنابر این شما در قرآن می بینید که با زنان هم بیعت شده در سوره ممتحنه آمده، نه فقط یک اموری که مربوط به مردم باشد نه همه امور

مجری:

که در این روایت هم بیت النساء منظور همان بیعت هست؟

استاد روستایی:

آن هم هست، ببینید ما یک بخش این است، چون آن آیه یک مقداری از اینها را گفته همه را نفرموده، قرآن طبیعتش این است که کلیات مسئله را بیان می کند اما مثلاً با یک عبارتی که فرموده «وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ» در هیچ معروفی با شما عصیان شما را نکنند، این مسئله را فهمانده که دایرۀ این بیعت یک دایره خیلی وسیعی است که در قرآن به آن اشاره شده، دقت بکنید آن آیه قرآن آیه 12 سوره ممتحنه

«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ ۙ فَبَايِعْهُنَّ»

زمانی که آمدند برای این چیزها بیعت بکنند با آنها بیعت کن

ممتحنه 12

اما این طبیعتاً آن بیت النساء معروف نیست، مثلاً در این ماجرا ما هند را هم داریم که مثلاً می آید بیعت می کند، و به همه مفاد هم نپرداخته بخشی را آمده پرداخته، خب اینجا ملاحظه بفرمایید در این روایتی که من خدمت بینندگان عزیزمان قرائت کردم، یکی از این مفاد بیعت چیست؟

«و لا ننازع فی الأمر أهله و أن قول بالحق حث ما کان»

همیشه حق بگوییم و در راه خدا  از سرزنش هیچ کس نترسیم در این عبارات که مفاد بیعت النساء هم هست زن حق سیاسی دارد حق رأی دارد در جامعه لذا شما ببینید از زنان بیعت گرفته می شود اتفاقاً عمر بن خطاب را هم پیامبر می فرستد طبق نقل های اهل سنت که برو با زنان بیعت کن برای پیامبر و در روایت شیعه هم داریم که در ماجرای غدیر زنان هم بیعت می کنند و در ماجرای ثقیفه زنان بیعت نمی کنند، حالا ان شاء الله در ادامه به آن خواهم پرداخت، اما صحبت من این است که در منطق سنت زن حق رأی و نظر دارد آن هم در امور کلان جامعه رهبر جامعه یعنی از الآن پیامبر دارد می گوید مفاد بیعت این است، یک وقت نکند مقابل علی بن ابی طالب کسی بایستد جنگی برپا بکند،

«و لا ننازع فی الأمر اهله»

یعنی ما مثلاً وقتی می خواهیم واقع جمل را می خواهیم مورد سنجش وارزیابی قرار بدهیم یک زمانی زا نگاه «و قرن فی بیوتکنّ» به آن نگاه می کنیم، که قرآن فرموده این زنان باید در خانه شان بنشینند زنان پیامبر حق فعالیت تعارضی و سیاسی به این معنا ندارند که با حجت حق در بیاویزند و به جنگند، یک زمانی از نگاه پیامبر نگاه می کنیم که اینها بیعت کردند بر این که در امر امامت نزاع نکنند سوای اینکه در خانه شان بنشینند در امر امامت نزاع نباید بکنی، بله یک زمانی می خواهی امر امامت را تقویت بکنی، آن تقویت دین است تقویت نبوت است اما نزاع ممنوع است؛ پس بنابر این در منطق سنت جناب آقای خدا بنده به این صورت است که زنان حق رأی و نظر در امور کلان جامعه را دارند.

مجری:

درست است؛ اما استاد حالا یک سؤالی که مطرح می شود ما می دانیم که زمانی که پیغمبر اکرم، حالا چه قبل از تشکیل حکومت اسلامی چه بعد از تشکیل حکومت اسلامی همیشه با یک جریان نفاقی در حال مبارزه بودند، سؤال این است که آیا جریان نفاق رویکرد خاصی نسبت به حقوق زنان داشت یا آنها با اسلام موافق بودند یا مخالف بودند، در دوران پیامبر اکرم، جریان نفاق رویکردشان نسبت به حقوق زنان چه بود؟

استاد روستایی:

بله، ببینید ما قبلاً راجع به بعضی از افراد صحبت کردیم که لازم است اینجا من یک اشاره بکنم، ما قبلاً راجع به شخصیت عبدالله بن عمر بحث کردیم، در ماجرای آن اسامی فتوا دهندگان به شهادت امام حسین، عبارتی را گفتیم نسبت به عبدالله بن عمر به نقل از «مروج الذهب» مسعودی، که مسعودی بیان می کرد که آقای عبدالله بن عمر عثمانی مذهب بود، یعنی دشمن امیرالمؤمنین بود، و در دوره پدرش هم عرض کردیم که ایشان مفتی بود و از شاگردان ویژه کعب الأحبار بود، حالا من ان شاء الله یک موقعی پرونده او و دیگران را به درستی باز می کنم، راجع به ارتباط هایی که در دوران پسا نبوی صورت گرفت مرجعیت علمی در دوره پسا نبوی به کجا رسید، مفصل باید راجع به آن ان شاء الله در یک برهه ای صحبت کنیم.

مجری:

البته یک اشاره هایی هم داشتید در برنامه های گذشته حالا اگر کسی خواست می تواند آن آرشیوها را هم ببیند.

استاد روستایی:

بله آنها را می شود اشاره کرد اما ما ان شاء الله بحث آن جریان های در عصر نبوی را که برای سقوط حنبش و کسانی که آمدند انحراف مسیر خلافت را ایجاد بکنند، آن بحث را که ما مطرح بکنیم یک سری جریان های اجتماعی را در عصر نبوی خواهیم داشت، و بعد از آنها می رسیم به بحث پسا نبوی، شاید یک سال دیگر بشود، شاد هم حالا زودتر اگر عمرمان کفاف بدهد و توفیق داشته باشیم، ان شاء الله آنجا بیشتر حرف می زنیم؛ اما حرف ما اینجا است، این شخصیت یک شخصیتی است که بلاخره با کعب الأحبار دم خور است، این دشمن امیرالمؤمنین است و یک شبه هم اینطوری نشده، مرید معاویه است،مرید یزید است یک شبه این آدم اینطوری نشده، و نسبت به شخص امیرالمؤمنین هم یک نگاه تند دارد و مثلاً می آید می گوید در بخاری روایت داریم که ما صحابه را می گفتیم ابابکر و عمر و عثمان و الباقی سوی، یعنی امیرالمؤمنین را حتی بر بقیه صحابه هم برتر نمی داند، یک نگاه این چنینی دارد، لذا در پازل جبه منافقین می شود ببنیم این را، در پازل جریان نفاق این را ما می توانیم ببنیم، یک نقلی در کتاب بخاری وجود دارد که عمدة القاری عینی این را شرح داده، دقت بکنید، من از کتاب «عمدة القاری» نمایش می دهم جلد 20، چاپ دار الکتب العلمیه، در صفحه 236، یک نکته ای را می گوید و بعد این پایین این توضیح می دهد

«عن ابن عمر کنّا»

عمدة القاری شرح صحیح بخاری، ، چاپ دار الکتب العلمیه، ج 20، ص 236

می گوید کنّا، ما، باز هم کنّا است یعنی جریان است، فرد نیست، نمیگوید کنتُ،

«کنّا نتّقی الکلام و انبساط إلی نسائنا علی عهد النبی»

در دوره پیامبر ما حواسمان بود که با زنها چطوری حرف بزنیم و نسبت به گشایش امور دخالت دادن آنها در امور و غیره، حواسمان بود ، پرهیز داشتیم، حواسمان بود اینها را دخالت بدهیم، چرا؟ انگیزه مان چه بوده؟

«هیبة أن ینزل فینا شیءٌ»

از ترس اینکه نکند یک آیه ای بیاد علیه ما رسوا بشویم

«فلما توفی النبی تکلمنا و انبسطنا»

زمانی که پیامبر از دنیا رفت هجمه ما به زنان مان شروع شد

در دوره از نبوی از ترس اینکه آیه علیه ما نازل نشود، ببینید اصلاً خود این متن آن ماجرای نفاق ازش در می آید.

مجری:

پرهیز در کلام را گذاشتیم کنار دیگر درست است؟

استاد روستایی:

بله دیگر فهش می خواستیم بدهیم، انبساط یعنی چه، یعنی عرصه را باز بگذاریم برای این، می گوید ما آن موقع می ترسیدیم عرصه را باز نگذاریم، اما زمانی که پیامبر از دنیا رفت «إنبسطنا» دیگر به اینها تنگ گرفتیم، دیگر آن پرهیز را نداشتیم، که بدرستی با اینها برخورد بکنیم، زمانی که پیامبر از دنیا رفت چرا می گویم آقا جریان نفاق، اصلاً خود شما ببنید می گوید از ترس اینکه اینطوری نشو، یعنی ظاهر و باطن یکی نیست، از ترس است؛ خب حالا چرا من این را ربط می دهم به حقوق زنان، آقای عینی گفته دقت کنید.

« کنّا نتّقی أین الجتنب الکلام الذی یغشی منه سوء العاقبه»

می ترسیدیم یک حرفی بگوییم عاقبت مان بد بشود یک آیه ای نازل بشود

«و الإنبساط عین التقی أیضاً الإنبساط إلی نسائنا»

حواسمان بود این زنان را بدرستی حدود و قصور و اینها را رعایت بکنیم، می گوید

«أراد به»

منظور عبدالله بن عمر چیست؟

«التقصیر فی حقهنَّ و ترک الرفق»

می گوید مقصودش این است که ما در حق زنان مقصر بودیم حق اینها را رعایت نمی کردیم، و مدارا نمی کردیم با زنان مان از ترس چه؟ «هیبةً» از ترس نزول آیه، بنابر این جریان نفاق با این واژه کنّا می فهماند که چکار دارد می کند، در دوره نبی مراعات می کنن، همان چیزهایی که پیامبر می گوید در مورد زنان مراعات می شود لذا عرض کردم خود عمر بن خطاب پیش قدم می شود و می رود برای بیعت گرفتن از زنا، حالا اگر این نقل درست باشد و آن چیزی که بلاخره آقایان روایت کردند، اما در دوره بعد از پیامبر چه؟ نخیر دیگر این پرهیز نیست، چون می گوید قرآن تمام شد دیگر قرآنی نازل نمی شود، پس دیگر هر کاری می خواهند بکنند، بکنند، حق این زنان را زیر پا بگذاریم له کنیم از بین ببریم این موضع جریان نفاق هست.

مجری:

خیلی ممنون استاد از محضرتان تا به این لحظه استفاده کردیم؛ استاد با توجه به اینکه بتوانیم تماس هایی را هم داشته باشیم و صدای بینندگان عزیزمان را بشنویم در استودیو اگر اجازه بدهید می خواهم برای اینکه شاید یک سری از بیننده ها تازه بحث ما را دنبال کرده باشند یک شکلی از بحث برای ما داشته باشید.

استاد روستایی:

با توجه به اینکه در روز میلاد حضرت زهرا (س) را پشت سر گذاشتیم و در شام میلاد حضرت صدیقه طاهره (س) به سر می بریم، آمدیم یک بحثی را مطرح کردیم که جایگاه زنان در دوران پیامبر و در دوران بعد از پیامبر یعنی دوران ثقیفه چگونه بوده، تحلیل تاریخی خواستیم ارائه بدهیم در این زمینه، آمدیم گفتیم در دوره جاهلیت که زنان اصلاً حقی نداشتند، یک مقدمۀ از دوره جاهلی گفتیم منطق قرآن را اشاره کردیم که در منطق قرآن در یک سری موارد مردان و زنان اشتراکات تکوینی و تشریعی دارند، منطق سنت را گفتیم، که گفتیم در حتی سطوح عالی مدیرتی جامعه خداوند آمده حقی برای زنان قرار داده در اصل اینکه با پیامبر بیعت بکنند، این بیعت البته به معنای حجیت دادن به پیامبر نیست، در منطق ما آن حجیت پیامبر یا حجیت امام با خدا است، انتساب الهی است این بیعت برای پذیرش آن تکالیف است و پایبند بودن و وفادار بودن به آن مسئله و گفتیم در زمینه امامت هم همینطور زنان بیعت کردند و این زنان حق نزاع نداشتند چه زنان چه مردان با آن امام جامعه

مجری:

در غدیر هم زنان بیعت کرده بودند

استاد روستایی:

بله بله ، عرض کردم در منابع شیعه داریم و جریان نفاق را اشاره کردیم که این جریان نفاق در دوره پیامبر نسبت به حقوق زنان چه روکردی داشتند، گفتیم اینها در دروه پیامبر از ترس اینکه آیۀ علیه آنها نازل نشود و رسوا نشوند حق زن را رعایت می کردند، اما بعد از پیامبر نه دیگر گفتند قرآن دیگر نازل شده تمام شده، دیگر هر کاری دلشان خواست انجام دادند در این مسئله.

مجری:

بله استاد البته من با توجه به اینکه این بحث خیلی بحث ویژه ای هست و من خودم واقعاً لذت بردم از این بحث تا یه این لحظه بدون اغراق، ما می توانیم قول این را داشته باشیم که یک جلسه دیگر حداقل روی این بحث ما بمانیم.

استاد روستایی:

بله ما خب یک بحثی داریم به عنوان تغییر رویکرد که بلاخره در دوران ثقیفه آیا این تغییر رویکرد صورت گرفت؟ و چگونه شد؟ یعنی زنی که در امور عالی جامعه می آید بیعت می کند و صحبت می کند و مشارکت دارد این زن در دوران ثقیفه چه بلای سرش آمد؟ جایگاه این زنان در دوران ثقیفه به کجا رسید؟ چه شد؟

مجری:

پس یک بحثی هم ما در آن حیطه تاریخی داریم.

استاد روستایی:

بله و بعد انگیزه این تغییر رویکردها، چون این تغییر رویکرد جدی وجود دارد ما مثلاً در دوران بعد از پیامبر هفت مدل گزارش داریم نبست به تغییر رویکردی که نسبت به زنان صورت گرفته که کوچکترین آنها عدم دخالت زنان در امور سیاسی است و خیلی موارد دیگر، هفت مورد داریم که باید راجع به آن بحث بکنیم و اینکه انگیزه این تغییر رویکرد چیست ما معتقد هستیم یک تغییر صد و هشتاد درجه ای صورت گرفته و یک بازگشت و یک در واقع فلش بکی به دوران جاهلیت وجود دارد در این دوره نسبت به بانوان و جنس زنان.

من یک نکته را خاطرم رفت که بگویم خدمت بینندگان عزیزمان، این را لازم می دانم بیان بکنم؛ ببینید گفتم جریان نفاق یاد مسئله ای افتادم این شبکه های وهابی از قدیم کر و فرهای می کردند که مناظره بکنیم بیاید مناظره و خلاصه ندای أن الحق سر می دادند و ما بارها و بارها وبارها اینها را دعوت کردیم اینها یک افرادی را آوردند در شبکۀشان که آبروی شان را ببرند آقای دمشقیه را آوردند گفتند مناظره، تا ما آمدیم زنگ زدیم مناظره فرار کرد آبروی شان را بردند، تحاد العیمی را آوردند گفتند مناظره، گفتیم باشد ما آماده هستیم زنگ می زنیم زنگ هم زدیم فرار دوباره خلاصه راه فرار را بر قرار ترجیح داد و آبرویش را بردند، الآن هم یک شخصیت را دیگر را آوردند احمد الکاتب، خودش اصلاً صحبت مناظره نکرده اینها صحبت مناظره کردند که بله این می خواهد مناظره بکند، ما آمدیم گفتیم ما آماده هستیم و اینها حتی زنگ نزدند به بخش فنی ما که هماهنگی های فنی را انجام بدهند برای مناظره، ما اعلام آمادگی کردیم و بعد هم گفتند که نه ما می خواهیم با یک فرد ناشناس مناظره بکنیم ما گفتیم نه از شبکه به شبکه، فرکانس به فرکانس، تصویر به تصویر آماده مناظره هستیم و اینها این کار را نکردند و فرار کردند فرار را بر قرار ترجیح دادند اینها و ما این را پیروزی خودمان تلقی می کنیم بارها و بارها از گذشته تا کنون ما زنگ زدیم دعوت کردیم و اینها کوچکترین هماهنگی را حتی با بخش فنی ما نکردند حتی حاضر نشدند یک پیامی به این دایرکت اینستاگرام ما بدهند چون می ترسند و ما این را پیروزی خودمان تلقی می کنیم به لطف الهی و خواهشی که من از بینندگان عزیزمان دارم فردا شب به برنامه اینها زنگ بزنند همین آقای که آقای ملا زاده به او می  گوید بی عقل به برنامه اش زنگ بزنند و بگویند آقا علت این فرارتان چیست این را بگویید واقعاً این را درخواست بکنید این مطالبه مردم ما است و مردم ما من خواهشی که دارم این را از اینها بخواهند.

مجری:

خیلی ممنون استاد در خدمت تان هستیم، فکر می کنم که آقای حسینی از تهران پشت خط هستند،

آقای حسینی سلام علیکم

بیننده:

سلام علیکم و رحمة الله خسته نباشید، سؤال من یک مقدار سنگین است إن شاءالله که بتوانید قشنگ توضیح بدهید استفاده کنیم.

استاد روستایی:

إن شاءالله توفیق داشته باشیم.

بیننده:

در مورد آیه 65 سوره مبارکه زُمر خدای متعال به پیغمبر خودش می فرماید که

«وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ»

یعنی قبل از تو از پیغمبران

«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ»

زمر 65

خب قطعاً همه می دانند که پیغمبر که مشرک نمی شود که و انتظاری هم نیست که پیغمبر مشرک بشود ولی خدای متعال حتماً یک مسئله ای را در این آیه شریفه می خواهد مطرح کند، آیا این آیه در مورد مسئله معرفی جانشین پیغمبر که یک شأن و امر الهی هست یا خیر؟ یعنی اگر پیغمبر جانشین خودش را مصداقاً به مردم معرفی نکند و این امر را که یک امر الهی هست به مردم واگذار کند، آیا این مسئله شریک کردن مردم در امری که مربوط به خدا هست مخصوص خدا هست، هست یا خیر؟ یعنی چیزی که مردم نباید دخالت کنند و مخصوص خدا است بیایند دخالت کنند که در ادامه همین آیه می فرماید که

«لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»

همانطور که پیغمبر را باید خدا معرفی کند جانشینش را هم باید خدا معرفی کند، و نسبتی که می خواهم با بخش امشب ما مطرح بشود  این است که بیعت زنان با پیامبر در واقعه غدیر در مورد امیرالمؤمنین و نزول آیه قرآن در بیعت زنان و تأکیید بر عدم شرک که همان آیه که اول بحث خدمت شما خواندم در مورد همین مسئله هست یا خیر، همانطور که در سورکه مبارکه محمد از ارتداد امت صحبت می شود آیه 25 سوره مبارکه محمد و حبط عمل دارد خدای متعال صحبت می کند و از بین بردن رضایتی که قبلاً گفته بودند، اینها می گویند خدا از صحابه راضی بوده بعد آیه 28 سوره محمد هم همین را می فرماید که بخاطر اینکه رضایت خدا را با این کارشان دارند از بین می برند، قبلاً اثبات شده، سخن به میان آورده شده، آیا این بحث در مورد ولایت و جانشینی هست یا نه؟ یعنی اگر پیغمبر معرفی نکند شریک کردن مردم و حبط عمل محسوب می شود یا نه؟ این را استاد می خواهم توضیح بدهند.

مجری:

خیلی ممنون آقای حسینی از تماس تان؛ آقای نوروزی از گرگان پشت خط هستند سلام علیکم آقای نوروزی

بیننده:

سلام علکیم خدمت جناب عالی و حضرت استاد روستایی، تبریک عرض می کنم خدمت شما، یک مسئله ای هست که اینها دو هفته پیش مطرح کردند، یک حرفی است که می گویند که این آخوندها باعث اختلاف هستند و از این حرف ها، یک مطلبی را  به نقل از کتاب «روضه کافی» جلد 8، صفحه 325 و 326، که می گوید که  در بحث بیعت رضوان حضرت رسول (ص) عثمان را می فرستد برای مذاکره به مکه، بعد می گوید شایعه شد که سفیر پیغمبر یعنی عثمان را به شهادت رساندند به نقل از آنها، کفار مکه، بعد می گوید پیغمبر به نیابت از عثمان دست راستش را می گذارد در دست چپش بعد این بیعت می کند، و می گوید این دلیل بر دوستی عثمان و حضرت علی و حضرت رسول است، می گوید این آخوندها انگار که این آخوندها از انقلاب 57 این اسلام را آوردند، این شیعه را آوردند، در صورتی که شیعه از 1442 سال در بدو اسلام بوده، این را یک محبت کنید توضیح بدهید ممنون می شوم من.

مجری:

خیلی ممنون از تماس تان آقای نوروزی شب تان بخیر خدا نگهدار.

بله استاد سؤال اول اینکه آیه 65 سوره زمر بصورت خلاصه بخواهم بگویم آیا دلالت بر مسئله ولایت می کند و این را اگر کسی بخواهد تحدی بکند از امر ولایت بخواهد حبوط عمل و اینها مطرح بشود.

استاد روستایی:

ببینید ما در بعضی روایات این مسئله را داریم امام صادق (ع) ببیندی در «تفسیر نور الثقلین» جلد 4، صفحه 497، دارد که امام صادق در مورد تفسیر آیه فرمودند

«یعنی إن اشکرت فی الولایة»

اگر شریک بدانی در ولایت

غیر او را شما عملت حبط می شود، بلکه باید خدا را عبادت بکنی و از شاکرین باشی؛ روایتی در این زمینه باز وجود دارد که مخاطب قرار داده امت را  و بحث ولایت اشاره شده، ببینید این مسئله اتفاقاً قابل دریافت است از همین آیه چون وقتی ما اعتقاد پیدا کردیم که امامت به انتساب الهی است ، کما اینکه گفتیم این در منابع اهل سنت هم ثابت می شود بی شک و تردید با سند معتبر هم ثابت می شود، وقتی امامت شد به انتساب الله تبارک و تعالی، طبیعتاً اگر این امر امامت اعلام نشود یا اینکه این امر امامت خدشه ای درش وارد بشود بدرستی عمل نشود یعنی انکار خداوند صورت  گرفته، حالا آنجا در مورد روایت امام صادق بحث ولایت الله مد نظر است، اما حرف ما این است که اگر این اتفاق افتاد کسی آمد امامت امیرالمؤمنین (ع) را زیر سؤال برد در واقع ولایت الله را نپذیرفته، چرا ولایت الله را نپذیرفته؟ خداوند ولایت بر همه بندگان دارد «إنّما ولیکم الله»  این خدایی که ولی است این خدایی که سرپرست است، می گوید باید سرپرست تو این باشد وقتی که حرف آن خدا را انکار کردی و نپذیرفتی و آمدی کودتا کردی و فرد دیگری را آمدی در جایگاه بزرگان نشاندی این یعنی ولایت خدا را نپذیرفتی و لذا «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» باعث حبط اعمال می شود این می تواند اشاره به این مسئله داشته باشد از خود آیه هم بدست می آید.

مجری:

همچنین در آیه 28 سوره محمد و 25همان سوره هم  همین مسئله مطرح می شود دیگر درست است با همین بیان می شود

استاد روستایی:

بله، آیه  28 سوره محمد و 25 سوره محمد

«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ۙ الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ»

محمد 25

ببینید بحث ارتداد یک عده است که به گذشته برگشتند، این یک آیه است، آیه 28 هم که بحث در باره  حبط اعمال یک عده ای دارد که اینها تابع شیطان بودند و سِخَت خدا را داشتند این هم بله می تواند اشاره داشته باشد، چرا؟ ما در آیه دیگر داریم که در مورد اصحاب پیامبر می  فرماید که

«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ»

قبل از او رسولانی آمده

آل عمران 144

می گوید که اگر او از دنیا برود یا کشته بشود شما به اعقاب خودتان برمی گردید «ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ» به اعقاب خودشان اینها برمی گردند، اینجا در آیه 28 هم دارد می گوید یک عده ای آمدند و به گذشته خودشان برگشتند بعد از اینکه هدایت برای شان آشکار شد ،خب آقا ما وقتی بیاییم دوران پسا نبوی را تحلیل بکنیم دوره بعد پیامبر چه اتفاقی افتاده؟ که خداوند می فرماید اگر پیامبر از دنیا برود شما به گذشته برمی  گردید، فارق بین دوره پیامبر و دوره گذشته چیست، ولایت پیامبر را پذیرفتند در سایه پذیرش ولایت پیامبر ایمان بخدا و توحید آوردند دیگر، حال وقتی که می خواهد این مرتد بشود یعنی به گذشته بر گردد یعنی این ولایت پیامبر را قلم گرفته طبیعتاً توحید هم از بین رفته، خب چطوری ولایت پیامبر قلم گرفته می شود؟ چطور «النَّبِیُّ اَوْلَی بالمؤمنین من انفسهم» قلم گرفته می شود؟ زمانی که شما او را در تصمیم گیری مقدم بر خودت نکنی، پیامبر آمده گفته تصمیم خداوند این است که علی بن ابی طالب امام باشد وقتی که شما این را زیر سؤال بردی مرتد شدی و مصداق ارتداد و به قهقراء برگشتن اینجا رخ داده، لذا این آیه هم می تواند ارتباط داشته باشد.

مجری:

درست است، سؤال آقای نورزی هم که گفتند در «روضه کافی» جلد 8، صفحه 325، و اینکه در بیعت رضوان پیامبر اکرم عثمان را فرستادند به مکه و شایعه شهادت عثمان مطرح شد پیامبر به نیابت از عثمان دست راستشان را در دست تچپ قرار دادند و بیعت کردند. زمان مان هم بسیار محدود است استاد

استاد روستایی:

بله، حالا اگر برسیم من حرفی ندارم، چون من این چاپی که من دارم با این عبارت ایشان ظاهراً نمی خورد، ببینم اینجا راجع به بحث صلح حدیبیه هست که اصلاً ما در ماجرای صلح حدیبیه یک بحث های خیلی متعددی داریم اگر اجازه بدهید که عین عبارتشان را من پیدا بکنم دقیقاً که بعد ان شاء الله راجع به آن مفصل صحبت می  کنیم، ابتدای برنامه آینده، چون روایت خیلی طولانی است، ابتدای برنام آینده مان راجع به آن صحبت می کنیم.

مجری:

ان شاء الله پس این سؤال می ماند برای برنامه آینده، استاد اگر فرمایشی ندارید که با بینندگان مان خدا حافظی کنیم.

استاد روستایی:

بزرگوارید عرض کنم خدمت شما نه، ان شاء الله ما از آقای نوروزی عزیز عذر خواهی می کنیم که روایت هم بسیار طولانی است طبیعتاً باید فضای روایت را من توضیح بدهم راجع به آ صحبت بکنیم و این را کامل بیان بکنیم

مجری:

پاسخی از آن در نمی آید

استاد روستایی:

همین، بحث زیاد می شود و إلّا من در خدمت ایشان هستم هیچ مشکلی هم ندارد ان شاء الله ما هفته بعد هم موضوع بحث مان راجع به همین تغییر رویکرد است نسبت به بانوان که چرا اتفاق افتاد و انگیزه چه بود و سعی می کنیم در ابتدای برنامه سؤال آقای نوروزی را جواب بدهیم.

مجری:

ان شاء الله

زهرا اگر نبود جهان جنبشی نداشت

خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت

پروردگار تحت حدیثی بیان نمود

خلقت بدون فاطمه پیدایشی نداشت

خیلی ممنونیم که تا به این لحظه با ما همراه بودید شب تان بخیر یا علی مدد خدا نگهدار.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 



ایستگاه اندیشه>

شبکه ولی عصر ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی