شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
پیامبر رحمت حجت الاسلام روستایی

ویژه برنامه پیامبر رحمت به مناسبت مبعث پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله- جلسه اول
کارشناس: حجت الاسلام و المسلمین روستایی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 20 اسفند 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

از کوه نور می آید، مردی با جام حضور. دستانش، رَحل می شود تا قرآن را در میان گیرد. در چشم هایش صداقت آیه ها، موج می زند و دلش سرشار گل نغمه های وحیانی است.می خواند، آن گونه که پروردگارش فرمان می دهد: «اقرأ باسم ربک الذی خلق». جبرئیل از شادی در خود نمی گنجد. 23 سال هم نشینی با نور.غارِ حرا، سنگینی حضور خدا را حس می کند و سنگواره ها چون بید بر خود می لرزند. سوره ها سرود می خوانند و آیه ها بی گلایه، دست به دست هم می دهند. باید تولد قرآن را جشن گرفت.

اسعد الله أیامکم عرض سلام و ادب و احترام خدمت همۀشما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) عید سعید مبعث را خدمت همۀشما مؤمنین عزیز و گرامی تبریک عرض می کنم إن شاءالله که همۀ ما مرحوم رحمت واسعه الهی حضرت رسول مهربانی محمد مصطفی (ص) باشیم، در شبکه جهانی حضرت ولی عصر این افتخار را دارم که در شب عید مبعث در ویژه برنامه مبعث در خدمت استاد و کارشناس محترم حاج آقای روستایی در خدمت شما خوبان بیننده باشیم، عرض تبریک دارم خدمت همۀشما و همچنین خدمت کارشناس محترم برنامه، از ایشان خواهش می کنم که سلامی خدمت شما تقدیم کنند تا آغازگر این ویژه برنامه در خدمت همۀشما عزیزان باشیم، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله اسعدالله أیامکم بفرمایید.

استاد روستایی:

علیکم السلام و رحمة الله اسعدالله أیامکم

بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما مجری محترم و بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر و عید مبعث را خدمت بینندگان عزیز و ارجمندمان تبریک و تهنیت عرض می کنم و همچنین وفات حضرت أبوطالب را که در این روز پشت سر گذاشتیم خدمت بینندگان مان عرض تسلیت دارم و امیدوار هستم که بتوانیم با برنامه خوبی مهمان لحظه های خوش عزیزان مان باشیم و سپاسگذار هستیم از هم اکنون که ما را مهمان نگاه های گرم خودشان می کنند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، اشاره بسیار به جای هم داشتید به روز 26 رجب سالروز وفات حضرت أبوطالب (ع) پدر بزرگوار امیرالمؤمنین، ثواب این برنامه را امشب تقدیم می کنیم به حامی پیامبر بزرگوار اسلام در دوران سخت مکه حضرت أبوطالب (ع)، حاج آقا 27 رجب تاریخی که در اذهان به عنوان روز بعثت پیامبر بزرگوار اسلام معروف و مشهور هست؛ آیا در اقوال شیعه و سنی بین امروز اتفاق نظر هست در این روز یا اقوال دیگر هم داریم؟

استاد روستایی:

البته سزاوار هست که ما قبل از اینکه در باره زمان بعثت صحبت بکنیم از دین و آئین پیامبر بگوییم؛ اما با توجه به سؤالی که شما فرمودید من زمان بعثت را چون یک بحث کوتاه است عرض می کنم و بعد إن شاءالله راجع به بقیه مباحث هم صحبت خواهیم کرد.

ببینید در این زمینه که زمان بعثت چه زمانی بوده پنج تا قول وجود دارد که البته در بین این پنج قول یک قول، قول شیعه و قول اتفاقی شیعه است در واقع، یعنی قولی که شیعه در آن اتفاق دارد یک قول است همین 27 رجب است که حالا براساس روایات و گفتار علماء من این را خدمت بینندگان مان عرض خواهم کرد؛ ببینید در کتاب «کافی» که مرحوم کلینی نوشتند چاپ دار الحدیث که چاپ 15 جلدی است جلد هفتم که بخش فروع کافی می شود، در اینجا در صفحه 598 این مطلب شروع می شود «باب صیام الترغیب» که بالاخره چه روزی روزه خوب هست گرفته بشود و اینها، حضرت فرمودند برای مسلمین غیر از دو عید (عید قربان و عید فطر) چه روزی خوب است روزه بگیریم، مطلب طولانی است تا می رسد به صفحه 599، در اینجا می گوید:

«وَ لاَ تَدَعْ صِيَامَ يَوْمِ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ»

روز 27 رجب روزه اش را فراموش نکنید

«فَإِنَّهُ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي نَزَلَتْ فِيهِ اَلنُّبُوَّةُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»

کافی، مرحوم کلینی، چاپ دار الحدیث، ج 7، ص 598-599

امام معصوم (ع) فرمودند:

 این روز را روزه اش را ترک نکنید چون این روز روزی است که نبوت بر پیامبر نازل شده و پیامبر به نبوت منصوب شدند

«وَ ثَوَابُهُ مِثْلُ سِتِّينَ شَهْراً لَكُمْ»

ثواب آن مثل شصت ماه برای شماها است

این روز 27 رجب، پس در کلام امام معصوم(ع) روز 27 رجب روزی است که در واقع پیامبر به نبوت منصوب شدند، این  روایت امام صادق(ع)، اما در این زمینه باز اقوال دیگر عرض کردم وجود دارد که مرحوم مجلسی در کتاب «بحارالأنوار» جلد 18 این مسئله ذکر می کند، چاپ دار أحیاء التراث العرب، در صفحه 190 تاریخ نبیِّنا (تاریخ پیغمبر ما)، ببینید در این پاین اقوال را می آید می گوید؛ می گوید:

«فإن العامه قد إختلفوا فی زمان بعثته علی خمسة أقوال»

بحارالأنوار، مرحوم مجلسی، چاپ دار أحیاء التراث العرب، ج 17، ص 190

می گوید:

اهل سنت در زمان بعثت پیامبر اختلاف دارند 5 قول وجود دارد

قول اول

«لسبع عشرة خلت من شهر رمضان»

17 روز از رمضان گذشته (17 رمضان)

این قول اول. قول دوم 18 رمضان، قول سوم 24 رمضان، قول چهارم 12 ربیع الأول، اما قول پنجم

«لسبع وعشرین من رجب »

قول پنجم روز 27 رجب است

«وعلی الأخیر اتفاق الإمامیه»

شیعه این قول اخیر را، اجماع شیعه و اتفاق شیعه بر این قول اخیر است

یعنی اتفاق عالمان شیعه روی 27 رجب است، البته حالا این به این معنا نیست که مطلقا مثلاً یک نفری اختلاف نداشته باشد، شاید یک کسی مثلاً یک روز دیگر را بگوید ما مثلاً بعضی از تاریخ نگارهار داریم مثل مثلاً جناب یعقوبی که حالا طبق بعضی از اقوال می گویند بالاخره ایشان شیعه هست این نه، این روز 27 رجب را نمی گوید یک قول دیگری را می گوید، اما اتفاق شیعه به این معنا است که خلاصه اکثر قریب به اتفاق علماء و اکثریت علماء این قول 27 رجب را قبول دارند حالا ممکن است بعضی هم در طول تاریخ قول دیگری را بپذیرند، این در مورد زمان بعثت.

مجری:

نکته بعد حاج آقا! حالا قول معروف این هم اگر اختلافی در آن هست بفرمایید که پیامبر در زمان بعثت چهل سال شان بوده ظاهراً، بالاخره تا چهل سالگی پیامبر زندگی کردند و بعد به نبوت مبعوث شدند؛ قبل از چهل سالگی دین و أیین پیامبر چه بوده است؟

استاد روستایی:

از چه نظر؟ از نظر مذهب شیعه یا غیر شیعه؟

مجری:

هر دوی آن را می خواهیم بدانیم، احتمال دارد مثلاً بعضی ها تصور بکنند که پیامبر چون در زمان جاهلیت می  ریستند مثلاً بت پرست بودند نعوذباالله نمی دانم موحد بودند، خب ما طبق عقاید شیعه ممکن است به چیزی معتقد باشیم هم می خواهم آن را از زبان شما صراحتاً بشنویم و هم دقیق آن را بدانیم و هم بدانیم که مثلاً اهل سنت و عامه در این مورد چه نظری دارند.

استاد روستایی:

همانطور که اشاره فرمودید ما در بحث نبوت پیامبر بالاخره اختلاف در دین پیامبر در واقع قبل از نبوت شان یک اختلافی وجود دارد که بالاخره چه بود؛ من اول نظر شیعه را می  گویم و بعد آیاتی از قرآن در این زمینه بیان می کنم و بعد می روم سراغ بالاخره چیزی که برادران اهل سنت گفتند.

کتاب «روضة الواعظین» فتال نیشابوری از علمای بزرگ شیعه که در سال 508 از دنیا رفته به شهادت رسیده، مرحوم فتال در روضه الواعظین ما همین مشخصاتی که بینندگان عزیزمان دیدند یک بحثی دارد به نام «باب الکلام فی مبعث نبینا محمد(ص)» اصلاً بحث در این که بعثت پیامبر چگونه بوده و آیاتی که بر پیامبر نازل شده چه آیاتی بوده، چون بالاخره بعضی ها آیات سوره علق را می گوید بعضی ها سوره مدثر را می گویند که حالا این در جای خودش باید بحث بشود، مرحوم فتال می گوید:

«اعلم»

بدان

«أنَّ الطائفة قد اجتمعت علی أن رسول الله کان رسولاً نبیاً مستخفیاً یصوم و یصلی علی خلاف ما کانت قریش تفعله مُذکلفه الله تعالی»

این را بدانید

«أنَّ الطائفة قد اجتمعت»

شیعه اجماع دارد

روضة الواعظین، فتال نیشابوری، متوفی 508

«الطائفه» یعنی طائفه امامیه

شیعه اجماع دارد که رسول خدا (حضرت محمد مصطفی(ص))

«کان رسولاً نبیاً مستخفیاً»

رسول بود پیامبر بود ولی پنهانی

«یصوم و یصلی»

هم نماز می خواند هم روزه می گرفت

«علی خلاف ما کانت قریش تفعله»

برخلاف آن چیزی که قریش انجام می داد

ببینید قریشی ها بالاخره یک طوافی انجام می دادند یک نمازی می خواندند اما نمازشان در قرآن می گوید دیگر سوت و کف بود، به آن صورت بود، می گوید این خلاف آن بود، حضرت از چه زمانی اینطوری بودند؟ می گوید:

«مُذکلفه الله تعالی»

از زمانی که مکلف بوده

یعنی تمام این تکالیف را انجام می داد حضرت، این نیست که مثلاً بگوییم از چهل سالگی این تکالیف را انجام می دادند نه، «رسول نبیاً ولی مستخفیاً» پنهانی، بعد می گوید

«فإذا أتت أربعون سنة»

زمانی که به چهل سال رسید

«أمر الله عزوجل جبرئیل أن یهبط إلیه بإظهار الرسالة»

خداوند به جبرئیل دستور داد که جبرئیل! برو بر پیامبر هبوط کن وارد شو بر پیغمبر و به پیغمبر بگو رسالت را حالا اظهار کن

قبل از آن «مستخفیاً» مخفیانه بود حالا در چهل سال بیا رسالتت را اظهار کن، این چه زمانی بوده؟ می گوید:

«وذلک فی یوم السابع والعشرین من شهر الله الأصم»

این روز 27 ماه رجب بوده

و بعد حالا روایتی را در این زمینه در ادامه نقل می کند، ببینید پس بنابراین بنابر نظر شیعه پیامبر اصلاً رسول و نبی بوده اصلاً موحد بوده و حتی از بعضی از آیات قرآن هم به دست می آید که بر دین حضرت إبراهیم یعنی یکتا پرستی، نه به اینکه تابع حضرت إبراهیم باشد نه، خب ایشان در واقع افضل از حضرت إبراهیم است فاضل نمی تواند تابع مفضول باشد، به معنای اینکه می گویند تابع إبراهیم است یعنی یکتا پرست، حضرت مطلقا موحد بودند، مطلقا برای آن اصنامی که در واقع و بت ها و اوثانی که عرب جاهلی داشت مطلقا احترام قائل نبود.

مجری:

استاد آن قولی که می گویند که پیامبر از همان ابتدا که فرمودید طبق این حدیث هم از زمانی که به تکلیف رسیدند نبی بودند 27 رجب سالروز آغاز رسالت شان بوده.

استاد روستایی:

اظهار رسالت وگرنه «رسولاً نبیاً»

مجری:

رسول هم بودند؟

استاد روستایی:

این مقام را داشتند اما مخفیانه، ببینید یک زمانی شما می گویی به فعلیت چه زمانی رسید؟ به فعلیتی که اظهار کرد و فلان؟ 27 رجب، اما قبل از آن بله این شأنیت، ببینید چون شاید مثلاً در ذهن این باشد که رسول یعنی إبلاغ.

مجری:

بله این تبار که حضرت محمد مصطفی (ص) نبی بودند وقتی 27 رجب فرمان اظهار رسالت را از جانب خداوند دریافت کردند بعد از آن رسول شدند، شما می فرمایید طبق این حدیث هم نبی بودند قبل از 27 رجب و چهل سالگی هم رسول بودند.

استاد روستایی:

رسول شان شأنیتی بود شأنی بود؛ ببینید یعنی در واقع این جایگاه را دارد این مقام را دارد اما چه زمانی به فعلیت می رسد؟ چهل سالگی، چه زمانی می آید بین مردم حالا از خویشان شروع می کند تا می رسد به دعوت علنی؟ آن چهل سالگی است اما قبل از آن این شأنیت و این مقام را ایشان دارا هستند و نماز می خوانند روزه می گیرند از زمانی که در واقع آن تکالیف برای شان گذاشته شده و انجام می دهد.

مجری:

این را شیعه برایش اجماع دارد.

استاد روستایی:

بله اجماع شیعه است.

مجری:

نظر اهل سنت چه است؟

استاد روستایی:

ما قبل از اینکه نظر اهل سنت را بخواهیم اینجا واکاوی بکنیم می خواهیم یک بررسی بکنیم ببینیم این حرف شیعه آیا می شود یک پشتوانه قرآنی چیزی برایش پیدا کرد یا خیر؟ آیا فقط این اعتقاد شیعه ادعای مرحوم فتال است یا مثلاً ادعای علمای شیعه است فقط؟ پشتوانه ندارد؟ ما می گوییم خیر، قطعاً پشتوانه دارد؛ ما یک آیۀ در قرآن داریم که این آیه بسیار بسیار راه گشا است؛ ملاحظه بفرمایید در قرآنکریم سوره مبارکه آل عمران آیه شماره 81

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ»

خداوند از انبیاء پیمان گرفت زمانی که به آنها کتاب و حکمت داد پیمان گرفت

سوره مبارکه آل عمرا، آیه 81

چه گفت به اینها؟ گفت

«ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ»

پیامبری بعد از شما

«ثُمَّ»

 بعد از شما می آید که تصدیق می کند آنچه شما گفته اید

اما نکته چه است؟

«لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ»

شما وظیفه دارید این انبیاء به آن پیامبری که در آینده خواهد آمد ایمان بیاورید و او را یاری کنید

این میثاق خدا است؛ به ایمان بیاورید و او را یاری کنید، وظیفه شما است، یعنی چطوری؟ ما در تفاسیر این را داریم که البته در آیات دیگر قرآن هم داریم که مثلاً حضرت عیسی «علی نبینا و آله علیه السلام» می گوید بیان می کند که بالاخره یک نبی بعد من می آید «إسمه احمد» در قرآن به صراحت آمده.

مجری:

بشارتی که پیامبران مختلف به نبی مکرم اسلام دارند.

استاد روستایی:

بله بشارت، این ایمان به پیغمبر خب معلوم است آنها اگر بخواهد خداوند می گوید شرط اینکه نبوت و کتاب و حکمت و اینها را من به شما بدهم باید به افضل انبیاء که حجت بر همۀشماها است ایمان بیاورید، این ایمانش که معلوم است اما «لَتَنْصُرُنَّهُ» چطوری است؟ یاری کردن چطوری است؟ در تفسیر طبری که از تفاسیر اهل سنت هست و حالا خیلی تفاسیر دیگر؛ این بیان می کند اقوال مختلف را می آورد بعد یک جمع بندی می کند می گوید وظیفه تمامی انبیاء این بوده که امت شان را به پیامبر آخرالزمان بشارت بدهند و به آنها بگویند شما باید به او ایمان بیاروید، حرف این است، یعنی همه انبیاء این وظیفه فقط مال خودشان نیست یاری به این صورت است که تو امتت را هم به بیعت با فرا بخوان، امتت را هم به پیروی از او فرا بخوان، این وظیفه شما است.

مجری:

این می شود مصداق آن «لَتَنْصُرُنَّهُ».

استاد روستایی:

بله، یا مصداق این یاری چه است؟ این است

«قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ»

آیا اقرار کردید؟

«وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ إِصْرِي»

پیمان من دارم با شما می بندم این پیمان و این مسئله را پذیرفتید؟

«قَالُوا أَقْرَرْنَا»

إقرار می کنیم قبول است

«قَالَ فَاشْهَدُوا»

پس شاهد باشید

«وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ»

منِ خدا هم با شما شاهد هستم

یعنی ببینید این چیزی که قرآن دارد بیان می کند، وقتی قرآن این مسئله را بیان می کند دارد از انبیاء میثاق و پیمان می گیرد که شما باید به او ایمان بیاورید او را یاری بکنید یعنی همۀتان باید بالاخره بیایید به امت تان بشارت بدهید و خلاصه آنها را به یاری و بیعت با پیامبر فرابخوانید و نمونه اش هم که حضرت عیسی در قرآن خودمان آمده در کتاب مقدس فعلی هم بشارت پیامبر وجود دارد، یعنی در کتاب مقدس فعلی هم وجود دارد، خب آیا این پیامبری که خداوند می آید میثاق از پیامبرانش می گیرد در عالَم ألَست و از تک تک آنها می آید می گوید من می خواهم به شما کتاب بدهم حکمت بدهم یک همچین پیمانی باید ببندید، آیا می تواند این پیامبر خدای ناکرده بت پرست باشد در جاهلیت یا مثلاً بخواهد حداقل برای بت ها احترام قائل باشد؟ تمام یکتا پرستان عالَم تمام دعوت کنندگان به توحید همه باید به این ایمان بیاورند آنوقت خودش بخواهد مثلاً اهتمام به بت داشته باشد؟ مگر می شود؟ پس قول شیعه که می آید می گوید اتفاق این است که ایشان چهل سالگی تازه اظهار کرد، یک همچین شخصیتی از قبل اینطوری بوده همچین مقامی داشته مزافاً به اینکه شما در کتب اهل سنت حتی، شیعه به کنار، شما حتی در کتب اهل سنت ملاحظه می کنید که حضرت آدم (ع) وقتی آن ترک اولی را مرتکب شد توسل گرفت، به چه کسی توسل گرفت؟ به نور وجود نازنین مقدس آقا رسول خدا (ص)، آقا امیرالمؤمنین (ع)، حضرت صدیقه طاهره (س)، و امام حسن(ع) و امام حسین (ع)، به اینها، به چه عنوان؟ به عنوان یک آدم معمولی؟ یا نه به عنوان حجت خدا؟ به عنوان حجت خدا است، پس اینها از قبل معلوم است نور نبوت اینها همه خلق شده همه چیز آن معلوم است، این که مثلاً یک کسی بیاید بگوید نه مثلاً اهتمام به بت داشته نه این کاملاً خلاف قرآن و خلاف روایات است.

اما من باز قبل از اینکه بخواهم نظر دیگری را بگویم می خواهم این را به شما بگویم که نه تنها شخص پیامبر مشخص بود دین  وآیینش برای انبیاء، حتی انبیاء و پیروان ادیان گذشته جانشینان پیامبر را هم می شناختند، من یک عبارتی را اینجا إن شاءالله پیدا بکنم خدمت بینندگان عزیزمان نمایش بدهم؛ ببینید یک عبارتی است در چند مصدر اهل سنت آمده نمونه آن کتاب «معرفة علوم الحدیث» آقای حاکم نیشابوری است؛ ببینید حکیم نیشابوری در معرفت علوم الحدیث چاپ دار إبن حزم، محقق احمد بن فارس السلوم این را آورده مطلب را در صفحه شماره 316، آقای أسود از عبدالله نقل می کند که ظاهراً عبدالله بن مسعود است

«قال النَّبی صلی الله علیه وآله وسلم یا عبدالله أتانی ملک»

ای عبدالله ملکی آمد پیش من

«فقال: یا محمد»

به من گفت ای محمد

«وسل من أرسلنا من قبلک من رسلنا علی ما بُعِثُوا؟»

بپرس در باره پیامبرانی که قبل از تو مبعوث شدند اینها بر چه مبعوث شدند؟

«قلتُ: علی ما بُعِثُوا ؟»

بر چه مبعوث شدن؟

«قال:»

معرفة علوم الحدیث، حاکم نیشابوری، چاپ دار إبن حزم، محقق احمد بن فارس السلوم، ص 316

یعنی آن ملک می گوید به پیغمبر می گوید بپرس از من آن انبیاء که قبل از تو مبعوث شدند هدف از بعثت شان چه بوده؟ بر چه اینها مبعوث شدند؟

«قلتُ: علی ما بُعِثُوا ؟»

«قال: علی ولایتک وولایة علی بن أبی طالب(ع)»

اینها بر ولایت شما و ولایت علی بن أبی طالب مبعوث شدند

آقای حاکم نیشابوری! این  روایت حکمش چه است؟

«قال الحاکم: تفرد به علیُّ بن جابر عن محمد بن خالد عن محمد بن فُضیل»

می  گوید آقای علی بن جابر از محمد بن خالد از محمد بن فُضیل  این را نقل کرده

«ولم نکتبه الا عن ابن مظفر»

من این روایت را از إبن مظفر گرفتم و نقل کردم

از او نوشتم

«وهو عندنا حافظ ثقة مأمون»

این آقای إبن مظفر که من آمدم این روایت را از او گرفتم نوشتم نزد ما هم حافظ است یعنی حدود 100 هزار حدیث حفظ است، نه فقط حدیث حفظ باشد نه، سند حدیث را می داند، معنای حدیث را می داند، متن حدیث را جراحی می کند، یعنی متخصص در علوم حدیث، «ثقة» آدم مورد وثوق است، «مأمون» آدم امینی است یعنی دروغ نمی گوید، من از او گرفتم.

مجری:

همین خصوصیاتی که در علم رجال بر یک حدیث صحیح بر یک راوی  نقل می کنند این راوی هر سه را دارد.

استاد روستایی:

بله، می گوید من از این گرفتم، این همینطوری است جایگاهش، یعنی حاکم می خواهد بگوید این حدیث معتبر است، حرفش این است، وگرنه معنا ندارد که بگوید این آدم مثلاً آدم ثقه و مورد امینی است و مورد خوبی است و آدم معتبری است و مورد وثوق است و این حرف ها معنا ندارد بگوید، این وقتی تأکید می کند یعنی می خواهد بگوید منبعی که من این را از آن گرفتم کاملاً منبع معتبری است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا داشتید آیاتی را می خواندید که اشاره به این داشت که پیامبر بزرگوار اسلام قبل از 27 رجب بعثت یعنی عید مبعث هم موحد بودند و بت پرست نبودند و دین شان دین یکتا پرستی بوده، اگر آیات و اشارات و روایات دیگر هم هست بفرمایید.

استاد روستایی:

در این زمینه روایت دیگری هم وجود دارد که بسیار بسیار جالب و حایز اهمیت است؛ در این روایت مربوط می شود به فتح خیبر؛ ببینید در ماجرای خیبر که همانطور که مستحضر هستید بعضی ها رفتند شکست خوردند حالا تحلیل شکست و اینها بماند که فرار اینها ترس اینها، اینها بماند، من یک تحلیل خاصی روی این دارم و این فرار را یک تاک تیک می دانم نه اینکه از روی ترسو بودن نه، این را من یک تاک تیک می دانم که حالا در جای خودش باید بحث بشود، اما اینجا قرار بود که به دست با کفایت امیرالمؤمنین (ع) قلعه خیبر فتح بشود و حضرت آمدند پیامبر ایشان را فرستادند تمام قلعه های خیبر را هم امیرالمؤمنین فتح کرده نه تنها یک قلعه مرحب را نه، خیبر یک شهر است اساساً یک شهر است حدود شش یا هفت قلعه دارد چون حالا اختلاف وجود دارد در این زمینه، یک آن، آن قلعه قموس است که مرحب یهودی در آن هست وگرنه اقتدار نظامی یهود را امیرالمؤمنین درهم شکست کل خیبر را امیرالمؤمنین فتح کرده نه فقط آن را، مقاله علمی هم در این زمینه اتفاقاً دارم، خب امیرالمؤمنین (ع) دارد که

«یهرول هرولة»

سبل الهدی و الرشاد، ج 5، ص 125

وقتی پیامبر فرمود علی جان برو و اینها را به دین خدا دعوت کن و بعد اگر قبول نکردند بجنگ و اینها، حضرت هروله کرد به سمت قلعه خیبر

 «حتی رکزها تحت الحصن»

 تا اینکه رسید پاین قلعه

«فاطلع یهودی من رأس الحصن»

یک یهودی از آن بالای قلعه گفت که

«من أنت؟ »

تو کی هستی؟

«قال علی»

در بعضی نقل ها داریم علی بن أبی طالب

من علی بن أبی طالب هستم

«فقال الیهودی: غلبتم والذی أنزل التوراة علی موسی»

به خدای که تورات را بر موسی نازل کرد شما پیروز شدید

در بعضی نقل ها داریم

«علوتم وما أنزل علی موسی»

شما پیروز شدید غلبه خواهید یافت شما برتری خواهید به خدای که بر موسی نازل شده یا به آنچه بر موسی نازل شده

«فما رجع فتح الله تعالی علی یده»

خب این در کتاب «سبل الهدی و الرشاد»، که در باره سیره پیامبر است کتاب معتبری هم هست جلد 5، صفحه 125، البته این روایت یهودی در سیره ابن هشام هم آمده که خلاصه سیره ابن اسحاق است، در خیلی کتاب های تاریخی این مسئله آمده که یهودی این حرف را زد، اما من آن تتمه و ادامه ای ار که صالحی شامی، سیوطی، مقریزی،و نبهانی، این علمای سنی نقل کردند ادامه را می خواهم بگویم، ادامه خیلی مهم است، چهار عالم اهل سنت یک مطلی را در ادامه این آوردند همه به نقل ابو نعیم اصفهانی، خب ابو نعیم اصفهانی ، مورخ است صحابه نگار است، اصلاً کسی است که کتاب های معرفة الصحابه دارد، و حلیة الأولیا دارد، خب این آدم یک حرفی زده ، و حرفش هم حرف بی راهی نیست، با رویات همخوانی دارد

«قال ابو نعیم»

ادامه اش را ببنید، می گوید بعد از این روایت ابو نعیم گفته

«فیه دلالة علی  أن فتح علی لحصنهم مقدم فی کتبهم بتوجیه من الله و جهه إلیهم و یکون فتح الله علی یدیه»

می گوید در این عبارتی که این یهودی گفته، می دانی این یعنی چه حرف این یهودی، یعنی اینکه امیرالمؤمنین آمده قلعه آنها را فتح کرده «مقدم فی کتبهم» در کتاب های یهودی ها نوشته شده بوده ، خدا به اینها گفته بوده، که اینکه فتح خدا و فتح از ناحیه خدا «علی یدیه» بدست امیرالمؤمنین است، در کتب اقوام پیشین نوشته شده بود، این در کتاب سبل الهدی و الرشاد است، آقای سیوطی کتابی دارد بنام «الخصائص الکبری» جلد 1، صفحه 418، ایشان هم وقتی می گوید یهودی آقا امیرالمؤمنین را دید گفت:

«من انت قال علی فقال یهودی علوتم و ما انزل علی موسی»

به خدایی که بر موسی نازل شده و به آنچه بر موسی نازل شده شما برتری خواهید یافت

«فما رجع حتی فتح الله علی یدیه»

بر نگشت تا اینکه خدا فتح و پیروزی را نسیبشان قرار دارد

الخصائص الکبری، ج1، ص 418

بعد ایشان هم می گوید:

«قال ابو نعیم فیه دلالة»

ابو نعیم گفته حرف این یهودی نشانگر این است که یهودی ها علم داشتند از کتب خودشان

«بتوجیه من وجه إلیهم»

به اینکه چه کسی را پیامبر به سوی آنها خواهد فرستاد

«و یکون الفتح علی  یدیه»

می دانستند چه کسی این کار را انجام می دهد، و گر نه قبل از امیرالمؤمنین مگر خلیفه اول و دوم نرفتند، چرا همچین حرفی یهودی ها نزدند؛ من حرفم چیست جناب آقای نصر اللهی، می خواهم بگویم نه تنها در کتاب های پیشین پیامبر را می شناختند، کما اینکه از قرآن بدست می آید «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ»  و امثال این آیات نه تنها در قرآن آمده خدا از انبیا پیشین میثاق گرفته، بلکه اوصیای پیامبر را هم می شناختند این نمونه اش هست، اینکه کتاب های شیعه نیست، کتاب های اهل سنت است، معنای حرف یهودی ها این است اینها می دانستند چه کسی می آید پیروز می شود.

مجری:

وقتی شخصی می آید در میانه جنگ می گوید من علی بن ابی طالب هستم تو این اسم برای گوشت آشنا است و این تاریخ را می دانی خب نشانه این است که بلاخره او یک ماقبلی یک ما به ازایی در تاریخ داشته.

استاد روستایی:

یک چیزی دارد؛ خب بنابر این من چه می خواهم نتیجه بگیرم آقای نصر الهی عزیز، نتیجه من این است، وقتی کسی اینگونه شناخته شده است خودش و جانشینش، آیا می شود این در دوره قبل از اظهار رسالت به بت احتمام داشته باشد؟ ابداً، حاشا و کلّا، همچین چیزی ممکن نیست، بنابر این نظر شیعه بر این است که وجود نازنین و مقدس و مبارک رسول خدا (ص) قبل از دوران اظاهر رسالت موحد بودند، و آن نبوت و رسالت را بصورت شأنی داشتند، اما فرمودید نظر آقایان اهل سنت را هم من خدمت شما بیان بکنم؛ در باره این نظر اختلاف وجود دارد، بعضی ها ایشان را موحد دانستند، اما یک روایتی وجود دارد در کتاب صحیح بخاری که این روایت خیلی روایت خطرناکی است، یعنی این روایت را واقعاً بدن آدم میلرزد اگر این روایت را بخواند، هیچ همخوانی با قرآن ندارد، هیچ همخوانی با شأنیت پیامبر و روایات حقه درباره ایشان ندارد، ملاحظه بفرمایید، صحیح بخاری، جلد 6، چاپ دارالفکر، صفحه 225،

«باب ما ذبح علی النصب و الاصنام»

باب آنچه قربانی می شود برای بت ها

صحیح بخاری، چاپ دار الفکر، ج 6، ص 225

این اصنام النصب دو نوع بت است؛ روایت می آید تا به اینجا می رسد

«اخبرنی سالم»

موسی بن عقبه می گوید، موسی بن عقبه یک تاریخ نگار است کتاب «المغازی» دارد، شاگر محمد بن مسلم بن شهاب ظهری است، گرایشات اموی دارند هردویشان ، چه موسی بن عقه چه ظهری،

«اخبرنی سالم»

از آقای سالم شنیدم

«أنه سمع عبد الله»

سالم از عبد الله شنیده

این عبد الله چه کسی است، شروح بخاری بینندگان عزیزمان مراجعه بکنند، این عبد الله عبد الله بن عمر است این راوی که برای سالم دارد می گوید ،عبد الله بن عمر است

«یحدث عن رسول الله»

از پیامبر دارد نقل می کند

از چه زمانی دارد نقل می کند؟ از زمان قبل از رسالت پیامبر در حالی که آقای عبد الله اصلاً قبل از رسالت پیامبر در عالم وجود نبوده، گفتند سال مبعث به دنیا آمد ایشان، در مورد تولدش گفتند سال مبعث، اصلاً قبل از رسالت پیامبر اصلاً به دنیا نیامده بوده، حالا یک همچین چیزی دارد نقل می کند:

«أنه لقی زید بن عمرو بن نفیل»

رسول خدا زید بن عمرو بن نفیل را دید

این زید بن عمرو بن نفیل چه کسی است؟ پسر عموی عمر بن خطاب است، یعنی پسر عموی پدر آقای عبد الله، خب این را دید

«بأسفل بلدح»

در پایین منطقه بلدح

در همان مکه

«و ذلک قبل أن ینزل علی رسول الله (ص) الوحی»

این قبل از این بوده که بر پیامبر وحی نازل بشود

حالا من نمی خواهم جناب آقای نصر الهی واکاوی بکنم نسب زید بن عمرو بن نفیل را به صراحت در تاریخ آمده من، حالا اجازه بدهید نقل را بخوانم و بعد در تحلیلش یک جمله ای اشاره بکنم؛ آقای زید بن عمرو بن نفیل با پیامبر ملاقات می کند، در کجا؟

«بأسف بلدح»

«فقدم إلیه رسول الله سفرةً»

پیامبر برایش سفره پهن می کند

«فیها لحم»

غذای این سفره گوشت است

«فأبی أن یأکل منها»

فأبی چه کسی؟ زید زید ابی کرد کرد گفت من نمی خورم، چرا؟

«ثم قال»

 زید گفت

«إنی ما آکل مما تذبحون علی انصابکم»

من از آن چیزهایی که شما برای بت هایتان سر می برید  نمی خورم

سفره را چه کسی انداخته؟ پیامبر، گوشت را چه کسی گذاشته؟ پیامبر، آقای زید از پیامبر وحدتر است، می گوید من از آن چیزهایی که شما برای بت هایتان سر می برید نمی خورم

«و لا أکل إلا مما ذکر إسم الله  علیه»

نمی خورم مگر چیزی که نام خدا برش برده شده

یعنی ببنید در این نقل آقای بخاری دارد پیامبر را شخصیتی جلوه می دهد که برای بت نه تنها احترام قائل است بلکه برای بت و به نیت بت همچون اعراب جاهلی قربانی هم می کند؛ این کجا و آن پیامبری که قرآن می گوید خدا از انبیاء میثاق گرفت «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ» این کجا و آن کجا؛ این پیامبر کجا و آن پیامبری که در روایات خواندیم برای بینندگان عزیزمان که نتنها به ولایت او و نه تنها به پیامبری او ادیان پیشین  اعتقاد داشتند  و می دانستند، بلکه ادیان پیشین و امت های پیشین در واقع جانشین او را هم می شناختند و اصلاً هدف از بعثت انبیا چه بود؟ «علی ما بعثوا» می گوید اینها برای چه مبعوث شدند؟ «علی ولایتک و ولایة علی بن أبی طالب» برای این اینها مبعوث شدند، این پیامبر کجا آن پیامبر کجا.

مجری:

این نگاه چقدر طرفدار دارد در اهل سنت؟

استاد روستایی:

حالا عرض می کنم، ببینید صحبت این طرفدار این نگاه من اصلاً کاری ندارم کسی طرفدار این نگاه هست یا نه، من حرفم این است این در چه کتابی آمده؟ این خیلی مهم است و چه نظری راجع به این کتاب وجود دار؟ این مسئله بسیار مهمی است و بسیار حائز اهمیت است، آقایان غیر شیعه می آیند می گویند «أصح کتب بعد کتاب الله» می گویند بعد از قرآن این صحیح ترین کتاب است، اصلاً این وقتی گفتی بعد از قرآن صحیح ترین کتاب، این باید با قرآن همخوانی داشته باشد یا نباید داشته باشد؟ این تیکه اش، من اصلاً کاری با جاهای دیگر آن ندارم کاری با بعضی روایت های که شاید بشود تعبیر افسانه ای در موردشان کرد ندارم اما حداقا همین روایت را بگذاریم کنار آیه 81 سوره آل عمران، بگذاریم کنار آن آیه ی که می گوید «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» این این را می شناختند همانطور که بچه هایشان را می شناختند یعنی چه؟  یعنی فقط می شناختند این پسر چه کسی است؟ خب چه لزومی دارد خدا بگوید یهود این اینطوری می شاخت، ببخشید همسرشان را هم می شناخت، این که می گوید آن را مثل بچۀشان می شناختند از چه حیث؟ یعنی جا و مکان و منزلت و همه چیز او را می دانستند، این معنایش این است و این یک فلش بک می زند به کتب ادیان و اُمم پیشین که می گوید در آنجا اینها علم به این مسئله داشتند، یعنی حجت بودن او نبی بودن را می دانستند، کجای این روایت با قرآن سازگار است که می آیید می گویید در بخاری به عنوان اصح کتب بعد کتاب الله آمده؟ و جالب اینجا است ببینید اینکه من می گویم آدم بدنش می لرزد یک این نسبتی که به پیامبر داده شده و دو فردی که با پیغمبر دارد مقایسه می شود.

مجری:

حاج آقا فکر کنم راجع به این شخص هم اگر فرمودید راجع به انصابش و اینها نکاتی هست فکر کنم اگر بگویید روشن تر می شود که در بخاری چه فاجعۀ رخ داده.

استاد روستایی:

من یک اشارۀ کوتاه، من خجالت می کشم از بینندگان عزی مان این عرض بکنم فقط یک جمله بگویم؛ من از ساحت مقدس رسول خدا (ص) عذرخواه هستم که در شب مبعث  شان مجبور هستم همچین کلمۀ بگویی، من معذرت می خواهم از وجود نازنین امام زمان معذرت می خواهم؛ این فرد در تاریخ به صراحت آمده حلال زاده نیست، یک شخصی که حلال زاده نیست را بر پیغمبر مقدم می کنید؟ می گویید از پیغمبر این توحیدش قوی است؟ یعنی چه؟

مجری:

آنهم به واسطه روایتی که توسط شخصی می گوید که او خودش در زمان پیغمبر نبوده اصلاً.

استاد روستایی:

اصلاً نبوده آن زمان، ببینید در زمان پیغمبر در دوره بعثت پیغمبر بوده اما آن زمانی که این ماجرا رخ می داده به قول این آقا اصلاً در عالَم وجود نیست اصلاً وجود خارجی ندارد، علاوه بر این، این را دارد بر پیغمبر نسبت می دهد، آیا این عدالت خدا را زیر سؤال می برد یا نه؟ ظلم خدا را ثابت می کند نستجیر باالله، یعنی چه؟ وقتی شما آمدی گفتی که یک شخصی وجود داشت در آن دوره قبل از نزول وحی و اینکه پیغمبر پیغمبر بشود این از پیغمبر موحدتر بود خدا شناس تر بود این نتیجه اش چه است؟ این معنایش چه است؟ این معنایش این است که خداوند یک خدا شناس تر را رها کرده است او را پیغمبر نکرده آمده یک شخصی که برای بت احترام قائل است نعوذ باالله این را پیغمبر کرده، آیا این با عدالت خدا سازگار است؟ یعنی عدالت خدا زیر سؤال می رود نعوذ باالله نستجیر باالله برچسپ ظلم به خدا می چسپد، نعوذ باالله این پیامبر می شود یک شخصیتی که در توحیدش اشکال وجود دارد و آن هم تازه جالب است این فرد موحدتر نسب آنچنانی هم ندارد، پیامبری که از آن اصلاب شامخه و ارحام مطهره متولد شده در خدا شناسی مثلاً از این فرد باید نعوذ باالله پاینتر باشد، این یک مسئله بسیار مهم هست.

مجری:

حاج آقا این بالاخره نشان دهنده تفکر است در اهل سنت دیگر، من می خواهم بپرسم از محضرتان که خواستگاه این تفکر کجا است که وقتی نبی مکرم اسلام که خاتم النبیین است در میان همه انبیاء جایگاه به این بزرگی دارد جایگاه به این عظمت دارد، پیامبری با این عظمت و با این شأن را در کتبی که و در کتابی که به نظر خودشان اصح کتاب بعد از قرآن است می آیند همچین روایتی را آنجا نقل می کنند و قسم آیه هم می خورند که تمام روایات بخاری همه صحیح است و معتبر است و هیچ اشکالی در آن وارد نیست؟ می خواهیم ببینیم که این خواستگاهی که باعث به وجود آمدن همچین تفکری می شود چه خواستگاهی است؟ این خواستگاه فکری که عرض کردم و از آن پرسیدم خیلی مهم است که همچین شأن بزرگوار و والای را اینطوری می آورد پاین، این نشانه چه است؟ دلیل این چه است؟

استاد روستایی:

ما طبیعتاً این خواستگاه فکری را باید در راوی این ماجرا پی بگیریم این یک، و دو در گرایشات نویسنده بخاری یعنی محمد بن اسماعیل بخاری، چه گرایشی این دارد؟ چه گرایشی آن راوی دارد؟ راوی عبدالله بن عمر است نویسنده کتاب هم آقای محمد بن اسماعیل بخاری، راوی این روایت حجم زیادی در بخاری روایت دارد.

مجری:

بخاری در چه سالی نوشته شده؟

استاد روستایی:

بخاری سال 256 از دنیا می رود، 194 به نظرم تولدش هست اینطوری که خاطرم هست و 256 هم از دنیا می رود یعنی قرن سه، اما گرایش این آدم بسیار بسیار مهم است که چه گرایشی دارد و این راوی چه راویی هست بسیار مهم است؛ راوی داستان ما آقای عبدالله بن عمر است که حجم انبوهی از روایت را در کتاب بخاری دارد حجم خیلی زیاد یعنی بیش از 200 و اندی روایت این در بخاری دارد، این آدم از شاگردان بسیار بسیار بزرگ کعب الأحبار یهودی است از شاگردان بسیار بسیار بزرگ، ببینید آقای محمد أبوریه از اندیشمندان اهل سنت مصر است کتابی دارد به نام «أضواء علی السنة المحمدیة» در این کتاب یک مسئله ی را باز می کند به نام اسرائیلیات و این مباحث اینچنینی که از کتاب های یهود و اینها و خرافاتی که از آنجا آمده بعد می آید بیان می کند می گوید این آقای کعب الأحبار این خرافات و اسرائیلیات را آمد منتشر کرد و دین را آمد در واقع خراب بکند با اینها، چه کسی او را کمک کرد؟

«یعاونه فی ذلک تلامیذه الکبار»

کمک کردند به آقای کعب الأحبار در این زمینه

أضواء علی السنة المحمدیة، محمد أبوریه

یعنی در نشر خرافات و اسرائیلیات شاگردان بزرگش، این «تلامیذه الکبار» چه کسانی بودند؟

«أمثال: عبدالله بن عمرو»

عبدالله پسر عمرو عاس

«وعبدالله بن عمر»

و عبدالله بن عمر

«و أبو هریره»

چندتا نقطه هم می گذارد دیگران دیگر اینجا نام نمی برد که حالا اسم آن دیگران هم معلوم است چه کسانی هستند،

مجری:

این شخص خودش سنی است؟

استاد روستایی:

بله محمد أبوریه از علمای اهل سنت است و این حرفی که دارد می زند ببینید روی هوا و هوس نمی گوید ببینید آقای محمد أبوریه شخصیتی است که بالاخره نظر مثبتی راجع به صحابه دارد انگیزۀ ندارد که بخواهد تخریب بکند، انگیزۀ ندارد که به نفع شیعه بخواهد حرف بزند نه، یک آدم روشن فکر است که دارد بررسی می کند علمی می رود جلو، ایشان می گوید آقای کعب الأحبار قرائن زیادی هم دارد حالا ما بحث مان روی کعب الأحبار نیست وگرنه راجع به کعب الأحبار و نقش او در دربارها صحبت می کردیم که در زمان های مختلفی که این آقا وجود داشته و حضور داشته در دربارها چه نقشی داشته اینها بماند ما الآن فرصت نداریم به آن بپردازیم، اما حرف مان این است که یک شخصیتی است که کعب الأحبار؛ ادعای اسلام کرده اما در باطن یهودی است و بعد می آید در اسلام خرافات و اسرائیلیات را منتشر می کند یکی از بازوان پُر توان او «تلامیذه الکبار» دیگر، شاگردان بزرگ، کبار یعنی بسیار بزرگ، شاگردان بسیار بزرگ، یک آن عبدالله بن عمر است، یک آن أبوهریره است که خود أبوهریره اینکه می گویم شاگردان بسیار بزرگ یک اشاره بکنم بد نیست؛ همین أبوهریرۀ که شاگرد آقای کعب الأحبار است کرسی درس به او داده بودند 800تا شاگرد داشت.

مجری:

رئیس جعل حدیث در اسلام.

استاد روستایی:

یعنی شما ببینید چیکار می کنند اینها، آقای عبدالله بن عمر هم در عرض او «تلامیذه الکبار» است دیگر، عبدالله بن عمر 60 سال فتوا می داد بعضی ها گفتند از زمان خلیفه اول، بعضی ها گفتند از زمان خلیفه دوم تا زمان عبدالملک بن مروان و دربار حجاج این مفتی حکومت بوده عبدالله بن عمر.

مجری:

آخر هم با پای حجاج بیعت کرد.

استاد روستایی:

بیعت کرد و به دست حجاج کشته شد که داستان دارد این مسئله، ببینید یعنی یک شخصیت عالِم درباری است و شاگرد بزرگ کعب الأحبار است همچین چیزی دارد نقل می کند، اینجا یک حلقه مفقودۀ بحث ما دارد؛ شما می توانید الآن بپرسید خب باشد شاگرد کعب الأحبار است حرفی نیست، شما داری می گویی یعنی چه؟ یعنی چه می خواهی بگویی؟ می خواهی بگویی خواستگاه این فکر یهودی است؟ می گویم بله؛ یعنی خواستگاه این فکر، فکر قرآن نیست چون ما منطق قرآن را بیان کردیم، خواستگاه این فکر تورات تحریف شده است، حلقه مفقوده که اینجا وجود دارد شما باید به من بگویید از تورات به من آدرس بده، از تورات آدرس بده گفته باشند که یک پیامبری بالاخره برای بت احترام قائل بود تا ما بفهمیم که بالاخره این حرف که آمده آقای عبدالله بن عمر شاگرد درجه اول آقای کعب الأحبار نقل می کند و در صحیح بخاری هم آمده بفهمیم این خواستگاه توراتی دارد؛ من یک نرم افزار را باز کردم این نرم افزار مژده است نرم افزار کتاب مقدس است؛ این بغل لیست کتاب های کتاب مقدس است ببینید همین اول شروع می شود صفر پیدایش، صِفر خروج، لاویان، اعداد، تثنیه، یوشع، داوران، تا می رسد به اول پادشاهان.

مجری:

الآن ما در کتاب های کتاب مقدس یک عهد قدیم داریم یک عهد جدید، یعنی تورات و انجیل.

استاد روستایی:

این عهد قدیم است.

مجری:

یعنی تورات است؟

استاد روستایی:

بله، اول پادشاهان؛ می آییم اینجا فصل یازدهم «اول پادشاهان فصل 11»، برویم سراغ آیۀ شماره 8؛ ماجرا چه است؟ ماجرا ماجرای حضرت سلیمان است می آید می گوید که سلیمان نبی برای زنان خودش بت خانه ساخت، ببینید چند ترجمه وجود دارد این ترجمه، ترجمه قدیم است من ترجمه های مختلف آن را برای بینندگان مان می خوانم؛ ترجمه قدیم می گوید:

وهمچنین به جهت همۀ زنان غریب خود که برای خدایان خویش بخور می سوزانیدند و قربانی ها می گذراندند، عمل نمود.

تورات، اول پادشاهان فصل 11، آیۀ 8

این ترجمه قدیم، حالا یعنی چه این عمل نمود؟ من بروم ترجمه های دیگر را هم نشان بدهم؛ ترجمه مژده خود این نرم افزار؛ ببینید اینجا این آیه شماره 8 در همین «اول پادشاهان فصل یازه» آیه شماره 8

او همچنین برای همسران بیگانه خود پرستشگاهایی ساخت که در آنها برای خدایان خود بخُور می سوزاندند و قربانی می کردند. 

تورات، اول پادشاهان فصل 11، آیۀ 8

این ترجمه مژده.ترجمه دری؛ باز همین «اول پادشاهان فصل یازده»، چندین ترجمه که در این نرم افزار آمده من اینجا می خوانم برای بینندگان مان

و برای هر یک از زن های خود هم یک معبد ساخت تا هر کدام شان برای خدای خود بخور بسوزانند و قربانی تقدیم نمایند.

تورات، اول پادشاهان فصل 11، آیۀ 8

این هم این ترجمه.

ترجمه تفسیری؛ باز همین «اول پادشاهان فصل 11» آیه شماره 8، این ترجمه تفسیری است دیگر قشنگ توضیح داده

سلیمان برای هر یک از زنان اجنبی نیز بتخانه ای جداگانه ساخت تا آنها برای بتهای خود بخور بسوزانند و قربانی کنند.

تورات، اول پادشاهان فصل 11، آیۀ 8

یعنی اهتمام به بت، توجه به بت، این در تورات آمده

مجری:

توسط نبی خدا؟

استاد روستایی:

بله نسبت داده شده به حضرت سلیمان، حالا همین توجه به بت، حالا باز خدا پدر تورات را بیامرزد می گوید این فقط جایش را ساخت که آنها بکشند آنها قربانی بکنند، اما در صحیح بخاری وقتی این می آید جلو تتور پیدا می کند آرام آرام، این رشد می کند می آید جلوتر یکدفعه خود نبی خدا قربانی می کند برای بت، اینجا باز می گوید فقط جایش را ساخت که آنها قربانی بکنند همسران قربانی بکنند اما آنجا دارد می گوید که خودش هم قربانی می کرد، یعنی ببینید این آقا شاگرد کعب الأحبار است؛ کعب الأحبار تابع تورات تحریف شده است، تورات تحریف شده اهتمام به بت و احترام به بت و توجه به بت را به انبیاء الهی همچون حضرت سلیمان نسبت می دهد و البته به انبیاء دیگر هم نسبت داده شده، جاهای دیگر آن بحث حتی بت پرستی انبیاء، توجه به بت نسبت داده شده، اما حرف من این است این خواستگاه، خواستگاه یهودی است، این یک نکته.

اما نکته دوم؛ گرایش بخاری نسبت به تورات چه است؟ آقای بخاری قائل به این است که تورات تحریف شده نیست لذا ولو اینکه آقای بخاری بداند که در تورات چنین چیزی به حضرت سلیمان نسبت داده شده است به اعتقاد ایشان طبیعی است دیگر، طوری نیست تورات تحریف نشده پس آقای عبدالله بن عمر! این روایت تو هم خوب است مشکلی ندارد.

مجری:

پس چون در تورات گفته است که حضرت سلیمان نبی برای اهل و عیال خودش مکانی برای پرستیدن بت درست می کرده و آنها هم قربانی می کردند و مراسم و آیین بت پرستی بجای می آوردند از این طرف هم اگر عبد الله بن عمر بگوید که پیامبر برای بت ها قربانی می کرده پس این هم خلافی درش نیست، از نظر آقای بخاری نه، چرا؟ چون خط فکری آقای بخاری گرایش علمی بخاری چیست، این است که تورات تحریف شده نیست، ببینید کتاب صحیح بخاری، اینجا در این کتاب این هم چاپ اول ، 1423 چاپ شده، در اینجا پایین صفحه 1866، کتاب التوحید، اینجا ذیل این آیه ای که می گوید که

«یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِه»

صحیح بخاری، چاپ اول، 1423، ص 1866

می گوید یحرفون یعنی یزیلون، زایل کردن،

«و لیس احد یزیل لفظ کتاب من کتاب الله عز و جل»

هیچ کس الفاظ کتاب خدا را تغیر نداده

هیچ کتابی را،

«ولکن یحرفونه»

این تحریف یعنی چه؟ جالب است، یعنی

«تأولونه عن غیر تأویل»

یعنی تفسیر دیگری ارائه دادن

و گر نه این الفاظ دقیقاً الفاظ کتاب خدا است.

مجری:

ذیل آیه قرآن مجید که راجع به عدم تحریف قرآن است،

استاد روستایی:

نه «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِه» راجع به این است که پیروان ادیان گذشته کتاب های خودشان را تحریف کردند، این دارد می گوید الفاظ تحریف نشده،

مجری:

لفظ تحریف نشده

استاد روستایی:

نه، می گوید فقط آنها یک معنای دیگر کردند، همین برداشت دیگر قراعت دیگر، قراعت یعنی به معنای فهم دیگر، می گوید همین یک تفسیر دیگری ارائه دادند، و گر نه این الفاظی که در کتب آسمانی است،

مجری:

      «کتاب من کتب الله»

استاد روستایی:

بله

    «کتاب من کتب الله ولیس احدا یزید الفظ کتاب من کتب الله»

هیچ کسی هیچ لفظی را دست نزده یعنی نه لفظی کم شده نه لفظی اضافه شده، هیچ چیز، دقیقاً این خود کتاب است، خدا است، حالا تفاسیرش مختلف است، می خواهد این را بگوید، می گوید تحریف یعنی تفسیر دیگری ارائه دادن، قراعت دیگری ارائه دادن، لفظ همان لفظ است، یعنی به باور آقای بخاری این الفاظ که در مورد حضرت سلیمان آمده وحی الهی است، بله وحی الهی است سلیمان هم همچین کاری کرد، حالا آقای بخاری چه تفسیری می خواهد از این ارائه بدهد من نمی فهمم، اما سخنم اینجا است که بخاری اعتقادش این است، نه تورات نه انجیل بلکه هیچ کتاب آسمانی دیگری لفظش تغییری نکرده، این همان لفظ وحی الهی می داند، یعنی تحریف شده به لحاظ الفاظ نمی داند، فقط می گوید آقا یک طور دیگر معنا کردند، مثل اینکه مثلاً من و شما یک جمله ای را بگوییم دوتا فهم مختلف از آن جمله ارائه بدهیم، حالا یک مقداری ممکن است به هم نزدیک هم باشد فهم مان، ولی می گوید ببینید این یک تفسیر دیگر است و یک نتیجه گیری دیگری دارد می کند، یعنی این گرایش آقای بخاری این است، گرایش آقای عبدا الله بن عمر را هم که گفتیم، شاگر کعب الأحبار است، لذا این فکری که می آید پیامبر را اینگونه معرفی می کند، که برای بت قربانی می کند یک خاستگاه توراتی دارد.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا چون که شب عید مبعث است و خیلی بحث زیبایی بود، روشنگرانه و مفید به اعتقاد بنده، راجع به زمان بعثت صحبت کردیم و اقوال را فرمودید، راجع به مکان آیا اختلافی است یا اختلافی نیست؟

استاد روستایی:

بله این را هم خیلی خوب شد که شما پرسیدید،

مجری:

چون معمولاً حاج آقا در شبکه های مختلفی این ایام که بحث می شود خیلی این حرف ها کلی است و اینطوری مثلاً دقیق معمولاً پرداخته نمی شود من می خواستم در برنامه امشب که یک مقداری دقیق تر نگاه بکنیم و همه اقوال اینها را بررسی بکنیم، بفرمایید.

استاد روستایی:

در باره بحث مکان بعثت و اینکه پیامبر کجا مبعوث شدند، یک بحثی وجود دارد در شیعه که شیعه غار حراء را نمی داند، روایات شیعه غار حراء نیست، اصلاً منطقه ابطح است، ببینید دقت کنید، در کتاب «روضة الواعظین» مرحوم فتال و کتاب های دیگر ما آمده، فتال نیشابوری در این کتاب نقل می کند، همان بالا آن نکته ای را که ایشان بیان کرد، ادامه اش می آید یک روایتی را نقل می کند

مجری:

یعنی در قول شیعه این غار حراء معروف نیست.

استاد روستایی:

نه، آنکه اتفاق شیعه است و آنکه از روایات شیعه بدست می آید سرزمین ابطح است، در دره است، از مکه بیرون است، نزدیک کوه حجون است، ولی حراء نیست، یک دره است،

« فِي يَوْمِ السَّابِعِ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ اللَّهِ الْأَصَمِّ»

در روز بیست و هفت رجب

روضة الواعظین،

میکائیل آمد از کنار جبرئیل عبور کرد گفت

«أَيْنَ تُرِيدُ»

کجا می روی

گفت خداوند یک پیامبر رحمتی را مبعوث کرده، به من گفته برو رسالت را برایش ببر، میکائیل گفت من هم با شما می توانم بیایم؟ گفت بیا، اشکال ندارد.

«فَنَزَلَا وَ وَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) نَائِماً بِالْأَبْطَحِ بَيْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليهما السلام»

رسول خدا در ابطح خوابیده بود بین امیرالمؤمنین و جعفر بن ابی طالب

«فجلس جبرائیل عند رأسه والمیکائیل عند رجلیه»

جبرئیل کنار سر مبارک پیامبر نشست و میکائیل کنار پای حضرت،

« و لم ینبه جبرئیل ینبهه إعظاماً له»

جبریئل حضرت را بیدار نکرد، بخاطر احترام به ایشان

میکائیل گفت که

«إِلَى أَيِّهِمْ بُعِثْتَ»

به سوی کدام تو مبعوث شدی؟

«قَالَ إِلَى الْأَوْسَطِ»

وسطی

«فأراد میکائیل أن ینبهه»

آمد پیامبر را بیدار کند

«فمنعه جبرئیل»

جبرئیل منعش کرد

بعد خود پیامبر از خواب بیدار شدند

«فأدی إلیه جبرئیل الرسالة عن الله تعالی»

جبریئل رسالت را به پیامبر ادا کرد از ناحیه خدا

پس در اعتقاد شیعه که قبلش هم مرحوم فتال می گوید این اجماع شیعه است، پیامبر در ابطح مبعوث شده، البته عرض کردم اقوال دیگری، نه اینکه نیست، ولی آنکه از روایت بدست می آید این است، نه غار حراء، و شما هم در خطبه قاصعه، در نهج البلاغه می بینید، «تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ، وَ تَرَی مَا أَرَی» پیامبر خطاب به امیرالمؤمنین می گوید، موقع نزول وحی، تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینی آنچه را من می بینم، آن را بگذارید بغل این روایت که امیرالمؤمنین هم کنار پیامبر است، این را می بیند و می شنود، بنابر این اصلاً غار حراء نیست، خب این یک نقل؛ در کتاب «اثبات الوصیه» مسعودی، آمده باز، چاپ بیروت دار الأضواء، در صفحه 125،

«ابتداء الدعوة النبی»

ابتدای دعوت پیامبر

اثبات الوصیه، مسعودی، چاپ بیروت دار الأضواء، ص 125

که باز اینجا همان ماجرا را نقل می کند که پیامبر، اصلاً از قبل پیامبر بود و بعد دقیقاً همان روایت

« فَنَزَلَا وَ وَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) نَائِماً بِالْأَبْطَحِ بَيْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليهما السلام»

باز همین ماجرا را نقل می کند، در کتاب «تفسیر قمی» مرحوم علی بن ابراهیم قمی، باز همین مسئله نقل شده، در صفحه 346، ذیل سوره واقعه، که سوره مکی است می  آید سند می دهد،

«اخبرنا حسن بن علی عن ابیه عن فلان»

تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ص 346

تا می رود جلو می رسد به حذیفة بن یمان و بعد از رسول خدا نقل می کند ماجرا را ذکر می کند که حضرت در کجا مبعوث شده، در کتاب «شرح الأخبار» قاضی نعمان مغربی، باز همین مسئله از حذیفه نقل می شود که داستان چه بوده و ماجرای رسالت پیامبر را اینجا نقل می کند و در باره اش صحبت می کند.

مجری:

استاد یک سؤالی این چند موردی که فرمودید، اینها هیچ کدام، هم نظر فتال نیشابوری هم این آخری تا اینجایی که دارم می بینیم، اینها دارند نظرات تاریخی را می گویند ولی متن روایت این نیست.

استاد روستایی:

نه این روایت است، بله هم تفسیر قمی هم این روایت است، «فقام النبی» پیامبر بلند شد، اصلاً ماجرا از روایت شروع می شود،

«و بأخر یرفعه إلی حذیفة الیمانی»

روایت دیگری که به حذیفه می رسد

«قال خرج إلینا رسول الله»

رسول خدا آمد ماجرا را تعریف می کند تا می رسد به این قسمت،

« إن الله إختارنا أنا و علی و حزه و جعفر یوم بعثنی برسالته و کنت نائم بالأبطح و علی نائم عن یمینی و حمزه عن یساری و جعفر عنده رجلی»

مجری:

این روایت حمزه را هم اشاره کرده

استاد روستایی:

بله، این روایت حمزه را هم اشاره می  کند، خب ولی باز بالأبطح، روایت است این نیست که

مجری:

نقطه مشترک این روایات همه آن مکان ابطح است،

استاد روستایی:

بله، و بعد باز ما روایت دیگری باز داریم، از «امالی» شیخ طوسی، عن ابی عبد الله (ع) امام صادق

«قال رسول الله رقدت بالأبطح علی ساعدی»

من در ابطح خوابیده بودم روی ساعد دستم

«و علی عن  یمینی و جعفر عن یساری و حمزه عند رجلی»

جعفر چپ من علی راست من، حمزه پایین پای من

امال، شیخ صدوق

و بعد می گوید جبرئیل و اینها آمدند تا آخر ماجرا، در کتاب «خصال» مرحوم صدوق، باز همین مسئله باز آمده، من دیگر این تیکه روایت را رنگی نکردم، اما اینکه پیامبر در ابطح به پیامبری مبعوث شد در این کتاب هم است، ببنید یک لحظه که تصویر مانیتور من بود مستندات فراوان این مسئله،

مجری:

چهار – پنج تایش را شما فرمودید

استاد روستایی:

بله، تعدادی اش را ما می آییم اینجا نقل می کنیم، برای اینکه بینندگان عزیز و ارجمند ما بلاخره

مجری:

بدانند که دارد تحقیق می شود روی مطالبی که گفته می شود

استاد روستایی:

بله همچین چیزهایی هست، وگر نه وقت نمی کنیم که تمام مستندات نمایش بدهیم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا چند دقیقه ای بیشتر فرصت نداریم؛ جناب آقای رضایی سلام علیکم و رحمة الله عید شما مبارک بفرمایید.

بیننده:

سلام الله علیکم جناب حاج آقای روستایی و جناب آقای نصر الهی و عید شما هم مبارک، سلامت باشید ان شاء الله حاج آقای روستایی عزیز اینقدر به وجد آمدم و اینقدر خدا می داند شارژ شارژ هستم، و امشب اینقدر به ما رهنمود دادید، مخصوصاً با آن آیه مبارکه، آیه 81 از سوره مبارکه آل عمران، که امشب استناد فرمودید احساس می کنم خداوند به برکت این آیه و همت والای شما ابوابی را باز کرد، ان شاء الله به دست مبارک رسول الله و همان وقتی که دست کشید روی سینه امیرالمؤمنین و حضرت فرمودند که هزار باب علم رویم باز شد که از هر بابی هزار علم، ان شاء الله از آن دست ها رسول خدا روی سینه ات بکشد، خیلی عالی، ما شاء الله، آنچه که در کنار مطالب تان من می خواستم بگویم این است که شنیدم هم مطلب هفته گذشته را و هم اینکه فرمودید که کاشف الغطا و مکی نقل می کردید، از مرحوم حضرت آیت الله سید محمد علی موحد ابطحی رضوان الله علیه، از شخصیت های بود اصفهان، و چند سالی ما اصفهان درکش کردیم و ما کاسب بودیم می رفتیم کنار درسش می نشستیم از بحثش استفاده می کردیم، آن را او نقل کرده بود راجع به جناب محمد بن ابی بکر، از ایشان شنیده بودم، این را هم که الآن می خواهم بگویم در فضائل رسول خدا که شما فرمودید قبل از بعثت و این حرف ها، از رسول خدا نقل می کردندکه فرمود خاتم الأنبیاء که من خدا را عبادت می کردم، در صورتی که آدم بین ماء و طین بود، و نماز می خواندم و هیچ نمازی را بدون فاتحة الکتاب نخواندم، این هم از نقل ایشان است؛ من یک سؤالی از شما دارم راجع به آیه 40 سوره مبارکه فتح، و فکر نمی کنم امشب هم باز بتوانم این سؤال را مطرح کنم که حقش ادا بشود به همین اندازه بسنده می کنم، که ان شاء الله جلسه آینده با شما صحبت بکنم، و سؤالم را مطرح کنم، حظی بردم که، با اینکه امروز بعد از ظهر چهارتا دندان از دندان های پیشین کشیدم دارد خون از دهانم می آید و درد شدیدی هم دارد فکم، اما واقعاً از بس حظ بردم گفتم که در برنامه شرکت کنم؛ خدا به حظ شما ان شاء الله بیافزاید در این شب مبعث خاتم النبیین، فی امان الله خدا یار شما باشد ان شاء الله.

استاد روستایی:

سلامت باشید ان شاء الله خدا به شما سلامتی و عافیت بدهد و عید شما مبارک باشد خدا نگهدارتان.

مجری:

خیلی ممنون، و متشکر جناب آقای رضایی از خمنین شهر که لطف کردید در برنامه مشارکت کردید، حالا آن سؤالتان را هم درست خودتان اشاره کردید دیگر ما امشب فرصت نداریم، البته سؤال هم فرمودند راجع به آیه 40 سوره فتح است، نکته شان را نپرسیدند.

استاد روستایی:

من فکر می کنم یک لحظه در شماره  آیه به نظرم دچار اشتباه شد، سوره فتح 29 آیه دارد، من فکر می کنم سوره دیگری مد نظرشان باشد.

مجری:

شاید، حالا ان شاء الله بماند برای شب آینده از جناب آقای روستایی خیلی تشکر می کنم، مطالب بسیار زیبا و ارزشمندی فرمودند،

جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم

پس لطف کن خودت در گوشم اذان بده

قرآن بخوان و بگو که خدا واحد است و بس

هرکه ادلّه خواست، علی را نشان بده

تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست

تنها دلیل روشنی راه تو علی ست

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

 


پیامبر رحمت >

پیامبر رحمت مبعث شبکه ولی عصر استاد روستایی