حبل المتین آیت الله حسینی قزوینی

قسمت هشتاد و چهارم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


 بسم الله الرحمن الرحیم

14/05/1400

موضوع: یک سؤال غمبار و دردناک از علمای اهل سنت و وهابیت!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این سخنرانی:

ذکر مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زبان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

چرا ما مسلمانان، به ریسمان الهی چنگ نمی زنیم!؟

آیه ای در شباهت حضرت نوح و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

این روایت «بضع عشرة فضائل» کار را تمام کرده است!؟

آیا این روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای ما کفایت نمی‌کند؟!

یک سؤال غمبار و دردناک از علمای اهل سنت و وهابیت!

قاتل امام حسین، فردی مورد وثوق و مورد اطمینان است!!!

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله باز شب جمعه‌ای دیگر شد و در سید اللیالی این توفیق را پیدا کردیم تا در محضرتان باشیم و برنامه «حبل المتین» را تقدیم نگاه‌های شما گرامیان کنیم.

تقریباً بیش از یک سال از این برنامه می‌گذرد و ان شاءالله که معرفت ما هم به همین میزان بیشتر و بیشتر شده باشد.

همانطور که مطلع هستید این شب‌ها و در این برنامه بخصوص در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم.

ان شاءالله امشب هم که هنوز در ایام ولایت و امامت هستیم، بتوانیم قدری بیشتر از محضرشان بهره ببریم و بیشتر بشنویم و معرفت خودمان را افزایش بدهیم.

شب زیارتی حضرت ابا عبدالله الحسین هست. همانطور که مطلع هستید، ما در شبی که این برنامه پخش می‌شود ابتدای برنامه، دل‌هایمان را روانه ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‌کنیم.

بانویی که وقتی حضرت ابا عبدالله الحسین می‌خواستند به خواهرشان قدری آرامش بدهند، ذکر و نام حضرت فاطمه زهرا را با ایشان قرین می‌کردند و همین امر بود که آرامش خاصی به حضرت زینب (سلام الله علیها) داد تا بتواند آن همه مصائب را تحمل کند.

در ابتدای برنامه از حضرت استاد خواهش کنیم که بازهم دل‌های ما را منور و زهرایی کنند. محضرتان سلام عرض می‌کنیم و در خدمتتان هستیم، ان شاءالله که بتوانیم استفاده کنیم؛

ذکر مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زبان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند، خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و توفیق همگان را از خدای منّان خواهانم.

بنده امشب می‌خواهم شهادت حضرت صدیقه طاهره را از زبان امیرالمؤمنین بیان کنم. امیرالمؤمنین جنازه حضرت فاطمه زهرا را شبانه دفن می‌کند.

معمولاً رسم هست که یک نفر جنازه را داخل قبر می‌گذارد و دو نفر از سر کفن و پایین پای کفن می‌گیرد و وارد قبر می‌کند.

شب در خانه کسی غیر از امام حسن و امام حسین و حضرت زینب و حضرت أم کلثوم و «فضه» و «اسماء بنت عمیس» نبود.

امیرالمؤمنین مانده بود که چطور جنازه را داخل قبر بگذارد، یک مرتبه مشاهده کرد دستی شبیه دستان رسول گرامی اسلام از قبر بیرون آمد و جنازه را از امیرالمؤمنین تحویل گرفت و داخل لحد گذاشت. آنجاست که حضرت امیرالمؤمنین عرضه داشت:

«السَّلَامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک النَّازِلَةِ فِی جِوَارِک»

سلام بر توای رسول الله، از من و از دخترت که به خدمت تو آمد درود.

«وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِک»

و بسیار با سرعت به تو ملحق شد.

«قَلَّ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیتِک صَبْرِی وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِی»

یا رسول الله در مصیبت فاطمه زهرا کاسه صبرم لبریز شد و طاقتم از دست رفت.

«فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَة»

یا رسول الله امانتی که در شب زفاف به من داده بودی را به تو دادم و آنچه به من سپرده بودی را به تو برگرداندم.

«أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّد»

بعد از این شب‌ها برای علی خوابی نیست و غصه‌های دل علی در فراق حضرت فاطمه زهرا تا آخر عمر باقی است.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 320، خ 202

حضرت به صراحت فرمودند که شب‌های من بدون فاطمه زهرا به سختی و دشواری سپری می‌شود.

امیرالمؤمنین تا آخر عمر یک لحظه جای خالی حضرت فاطمه زهرا و مصیبت‌های حضرت و ناله‌های شبانه و زخم‌های بدن و بازوی کبود و سینه مجروح و پهلوی شکسته آن بانوی بزرگوار را فراموش نکردند.

آن لحظه‌ای که «ابن ملجم» شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) زد، حضرت عرضه داشت:

«فُزْتُ وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ»

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام؛ ج 42، ص 239، باب 127 كيفية شهادته عليه السلام و وصيته و غسله و الصلاة عليه و دفنه

شاید یکی از معانی آن این است که دیگر از غصه‌های حضرت فاطمه زهرا راحت شدم و دیگر آن حزن سرمد من به پایان رسیده است. از این به بعد شب‌های تار و سخت من در فراق صدیقه طاهره به پایان رسیده است.

صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء أغیثینی

مجری:

طیب الله أنفاسکم، احسنتم. حضرت استاد بسیار از محضرتان استفاده کردیم. الحمدلله دل‌های ما در این شب‌ها منور می‌شود و این توفیق را پیدا می‌کنیم که دل‌هایمان را زهرایی کنیم؛ زهرا به معنای نورانی و درخشان!

ان شاءالله در این تاریکی دل‌ها و قلب‌های ما که خودمان عامل تاریکی و ظلمت آن بودیم، زهرا بتواند درخشان و متلألأ کند دل‌های غبار گرفته و زنگار گرفته را!

عزیزان گرامی همگی مطلع هستید که ما بحثی را با حضرت استاد آغاز کردیم. بحثی که در ابتدا اینطور آغاز شد که ما می‌دیدیم بحث تشتت و تفرقه‌های گوناگونی که جامعه اسلامی گرفتار آن شده است.

اتفاقاً در تمامی کتب شیعه و اهل سنت می‌دیدیم که حضرت رسول گرامی اسلام پیش بینی این تفرقه و این پراکندگی را می‌کردند.

طبیعتاً حضرت اشاره می‌کنند که اگر می‌خواهید از این نوع گرفتاری و پراکندگی و تفرقه نجات پیدا کنید، باید وحدت داشته باشید؛ وحدت حول محور اهلبیت.

رسول گرامی اسلام بارها و بارها با تعابیر مختلف این را بیان کردند که شما باید به حبل المتین متمسک شوید و همگی به یک ریسمان چنگ بزنید و آن هم صرفاً همان مطلبی است که بارها تأکید کردند و آن پیروی از اهلبیت (علیهم السلام) است.

یکی از روایات نابی که نسبت به این مطلب آغاز کردیم که اگر بخواهیم نسبت به اهلبیت معرفت پیدا کنیم و ببینیم رسول گرامی اسلام نسبت به اهلبیت چه فرمودند، «حدیث سفینه» بود. حدیثی که هر جلسه با همدیگر می‌خواندیم:

«یا عَلِی مَثَلُک فِی أُمَّتِی کمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق»

یا علی! مثل اهلبیت تو در امت من همانند کشتی نوح است. هرکسی به اهلبیت تمسک بجوید نجات پیدا کرده و هرکسی تخلف کند هلاک شده است.

الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 2، ص 573، ح 1

حضرت استاد لطف فرمودند یکی یکی وجه شبه‌های امت نوح را که در قرآن کریم آمده است بیان کردند و ما از محضرشان بهره مند شدیم.

ما تک تک آن وجه شبه‌ها را تطبیق دادیم و دیدیم کأنّ در صدر اسلام همان اتفاقات افتاده است و تمامی آنها منطبق بودند با اهلبیت (علیهم السلام).

الحمدلله تا الآن توانستیم سیزده شباهت را از زبان حضرت استاد بشنویم و چهاردهمین شباهت در قرآن کریم آمده است. ما آیات قرآن را می‌خوانیم و شباهت آنها را از زبان حضرت استاد می‌شنویم که با اهلبیت چه نوع تطبیق و تشبیهی دارند.

با عنوان شباهت چهاردهم، ما در آیه نهم از سوره مبارکه نوح این را می‌خوانیم که حضرت نوح بیان می‌فرمایند:

(ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرارا)

و آشکار و پنهان آنها را به سوی تو خواندم.

سوره نوح (71): آیه 9

حضرت نوح به صراحت می‌فرماید: من بارها و بارها به شیوه‌های مختلف چه به صورت علنی و چه به صورت سرّی آن‌ها را دعوت کردم، اما گوش شنوا نداشتند.

حضرت استاد این آیه‌ای است که در سوره نوح آمده است. ما می‌خواهیم بشنویم این نوع اعلان و اصراری که حضرت نوح داشتند را چطور با امت نبی گرامی اسلام تطبیق دهیم.

چرا ما مسلمانان، به ریسمان الهی چنگ نمی زنیم!؟

آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

حدیث سفینه یکی از احادیث مهمی است که اشاره شد با سند صحیح و معتبر در کتب اهل سنت و کتب شیعه آمده است و یکی از بهترین راهکارهای ایجاد وحدت میان امت اسلامی است.

ما به سراغ این و آن نمی‌رویم که خودشان در مسائل قرآنی معطل بودند و حتی برای حکم تیمم و حکم کلاله و دیگر احکام مشکل داشتند.

آن‌ها می‌گفتند: "ما به رأی خودمان حرف می‌زنیم. اگر درست بود از خداست و اگر نادرست بود از شیطان است، خدا و پیغمبر اکرم از او بیزار هستند."

ما به جای این، به سراغ اهلبیت (علیهم السلام) می‌رویم. آن‌ها تمام علومشان را از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فراگرفته‌اند، همو که قرآن کریم در وصف آن نازنین وجود می‌فرماید:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

ما به سراغ آن بزرگواران برویم، در کنار مائده نورانی آنها بنشینیم و دست از تفرقه و تکفیر و اهانت به مقدسات یکدیگر برداریم.

چه وهابی یا سنی آمریکایی که مقدسات شیعه را مورد تاخت و تاز قرار می‌دهد یا چه شیعه‌ای که در شبکه‌های ماهواره‌ای یا فضای مجازی مقدسات اهل سنت را مورد تاخت و تاز قرار می‌دهد، هردو به عنوان دو لبه قیچی، اسلام را نابود می‌کنند.

کشت و کشتاری که ملاحظه می‌کنید در سوریه و یمن و عراق و در حال حاضر در افغانستان رخ می‌دهد، جنگ مسلمان با کفار نیست. در این جنگ‌ها مسلمان با یهود و مسیحی و آتئیست نمی‌جنگد، بلکه مسلمان با مسلمان می‌جنگد!!

تا کی باید شاهد این کشت و کشتار باشیم؟! تا کی باید شاهد این همه جنایات و این همه وحشی گری ها در میان مسلمانان باشیم؟!

آیا وقت آن نرسیده است که سخنان نبی گرامی اسلام برای ما یک درنگ و تلنگری باشد تا به سراغ اهلبیت برویم و ببینیم اهلبیت برای ما چه مسائلی بیان کرده‌اند؟!

به تعبیر امام خمینی اگر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر در یک عصر و یک جامعه زندگی کنند اختلافی میانشان ایجاد نمی‌شود، زیرا همگی تابع دستور الهی هستند.

کسانی که دائماً کشت و کشتار و تکفیر به راه انداخته‌اند، همگی به عنوان تبعیت از شیطان و تبعیت از هوای نفس و رسیدن به مقام و قدرت و امثال آن است.

در هر صورت یکی از اینها حدیث سفینه بود که پیغمبر اکرم فرمود: داستان اهلبیت من همانند داستان کشتی نوح است.

کسانی که به حرف پیغمبر اکرم گوش کردند و سوار کشتی شدند و به سخنان رسول الله عمل کردند، نجات پیدا کردند. کسانی که با سخنان حضرت مخالفت کردند و تبعیت نکردند، هلاک شدند.

حضرت به صراحت فرمودند: هرکسی از اهلبیت من تبعیت کرد و حرفشان را گوش کرد، در دنیا و آخرت اهل نجات است. هرکسی تبعیت نکرد در دنیا و آخرت اهل هلاکت است.

دلیل اینکه ما این آیه را تا این اندازه طول دادیم، این است که در قرآن کریم در سی و چهار آیه، خداوند عالم اسم حضرت نوح را برده است. همچنین یک سوره مستقل به نام حضرت نوح در قرآن کریم آمده که بیست و هشت آیه دارد.

در سوره نوح کلمه «نوح» دو مرتبه تکرار شده است. شما دو مرتبه را از بیست و هشت حذف کنید و با سی و چهار جمع کنید. در نتیجه خواهید دید که نزدیک به شصت مورد در قرآن کریم در رابطه با حضرت نوح حرف زده شده است.

وقتی رسول اکرم می‌فرماید: مثل اهلبیت من همانند قضیه حضرت نوح و قوم نوح و کشتی نوح است با شصت آیه مواجهیم، نه یک آیه و دو آیه و سه آیه!!

آیا تدبر در این شصت آیه ما را به حقیقت نمی‌رساند؟! آیا تدبر در این آیات ما را به وحدت و رحمت و مهربانی با یکدیگر نمی‌رساند؟!

بیاییم بحث‌های علمی خود را برمبنای تعقل تنظیم کنیم و برمبنای برهان با یکدیگر بحث‌های علمی داشته باشیم، اما با همدیگر مهربان باشیم و از فحش و اهانت و جسارت اجتناب کنیم. قرآن کریم وقتی به بت پرستان می‌رسد، می‌فرماید:

(وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْم)

(معبود) کسانی را که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند.

سوره انعام (6): آیه 108

قرآن کریم به صراحت می‌فرماید که حق ندارید به بت پرستان ناسزا بگویید. آیا حرمت یک مسلمان از بت پرست کمتر است که این همه در فضای مجازی به همدیگر ناسزا می گوییم؟!

بنده واقعاً گاهی اوقات مخصوصاً در ایام غدیر می‌بینم در فضای مجازی هتاکی‌هایی از سوی بعضی از وهابیت نسبت به شیعه و حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و زیر سؤال بردن واقعه غدیر خم دارند که واقعاً قلب انسان به درد می‌آید!!

از طرفی می‌بینیم در فضای مجازی یا بعضی از رسانه‌های انگلیسی و آمریکایی بعضی از جوانان نادان و جاهل، به مقدسات اهل سنت توهین و ناسزا می گویند که واقعاً قلب انسان به درد می‌آید. من نمی‌دانم این افراد به دنبال چه می‌گردند!!

مجری:

الحمدلله بینندگان عزیز هم که همراه ما بودند، دیدند که نسبت به حضرت نوح دقیقاً همین تهدیدها و همین استهزائات و مسخره کردن‌ها وجود دارد.

به وضوح می‌بینیم دقیقاً همین رویکردی که در آن زمان نسبت به حضرت نوح داشتند را نسبت به اهلبیت (علیهم السلام) و پیروانشان دارند.

آیه ای در شباهت حضرت نوح و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

آیت الله حسینی قزوینی:

همانطور که حضرتعالی اشاره کردید، در آیه نهم سوره مبارکه نوح آمده است:

(ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرارا)

و آشکار و پنهان آنها را به سوی تو خواندم.

سوره نوح (71): آیه 9

حضرت نوح به صراحت می‌فرماید: خدایا من به صورت آشکارا و نهان با این افراد حرف زدم و آنها را نصیحت و موعظه کردم. من حجت را بر آنها تمام کردم و به صورت علنی و مخفیانه با این افراد حرف زدم، اما آنها زیر بار حرف من نرفتند.

نبی گرامی اسلام چقدر امثال این اصرارها به صورت علنی و آشکار نسبت به اهلبیت داشتند!!

بنده به سراغ کتاب‌های شیعه نمی‌روم و مطلبی از کتاب «الصواعق المحرقه» اثر «ابن حجر مکی» متوفای 974 هجری می‌آورم.

او در رابطه با اهلبیت می‌نویسد: حدیث تمسک به اهلبیت سندهای متعددی دارد و بیش از بیست تن از صحابه آن را نقل کردند. و «ابن تیمیه» هم می‌گوید:

«فإن تعدد الطرق وکثرتها یقوی بعض‌ها بعضاً حتی قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا»

کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 18، ص 26، فصل وأما قسمة الحدیث إلی صحیح وحسن وضعیف

طبق این بیان، تعدد روایت باعث می‌شود علم و یقین بیاید، ولو ناقلین روایت فاجر و فاسق هم باشند.

ایشان سپس می‌نویسد که پیغمبر اکرم در عرفه و در حجة الوداع بحث اهلبیت را سفارش کردند. همچنین در مدینه در آخرین لحظات عمرشان نسبت به اهلبیت سفارش فرمودند.

«وقد امتلأت الحجرة بأصحابه»

حجره پیغمبر اکرم مملو از صحابه بود.

گفتنی است که بزرگان صحابه بالای سر پیغمبر اکرم بودند و شخصیت‌های برجسته برای عیادت رسول گرامی اسلام رفته بودند!!

«وفی أخری أنه قال ذلک بغدیر خم»

پیغمبر اکرم در غدیر خم نسبت به اهلبیت سفارش کردند.

«وفی أخری أنه قاله لما قام خطیبا بعد انصرافه من الطائف کما مر»

الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 2، ص 440، الفصل الأول فی الآیات الواردة فیهم

نتیجه سفارشات رسول گرامی اسلام چه شد؟! آیا مشابه همان کاری که حضرت نوح (علیه السلام) مطرح فرموده بودند تکرار نمی‌شود؟!

پیغمبر اکرم می‌دانند که رمز موفقیت امت اسلامی و رمز سعادت و رسیدن به کمال امت اسلامی و رمز وحدت امت اسلامی در تمسک به اهلبیت است. رسول گرامی اسلام مکرراً اصرار می‌کنند و در موارد متعدد بحث اهلبیت را مطرح می‌کنند.

با این وجود مشاهده کنیم در صدر اسلام سخنان پیغمبر اکرم نسبت به اهلبیت عملی شد یا نشد. به قول معروف از هرکجای ضرر برگردیم، بازهم منفعت است.

حال در گذشته اشتباهاتی صورت گرفته است یا به قول شما اجتهاد کردند و در اجتهادشان هم خطا کردند. بالاتر از این نیست و نهایت همین است؛ گرچه این هم توهم هست و واقعیت ندارد.

اجتهاد در برابر نص معنا ندارد، اما با وجود اینها ما می گوییم که اجتهاد کردند و اشتباه کردند. چرا ما این اشتباه را تکرار کنیم؟!

مجری:

حاج آقا من آیه بعد را نسبت به این بخوانم که می‌فرماید:

(فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّارا)

به آنها گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است.

آیت الله حسینی قزوینی:

قرآن کریم به صراحت می‌فرماید که از این کارتان برگردید و استغفار کنید.

(یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکمْ مِدْراراً)

تا بارانهای پر برکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد.

(وَ یمْدِدْکمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یجْعَلْ لَکمْ جَنَّاتٍ وَ یجْعَلْ لَکمْ أَنْهاراً)

و شما را با اموال و فرزندان فراوان امداد کند، و باغهای سر سبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد.

سوره نوح (71): آیات 10 – 12

این افراد در برابر حضرت نوح چکار کردند؟! قرآن کریم می‌فرماید:

(لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ)

که همه شما دائماً از حالی به حال دیگر منتقل می‌شوید.

سوره انشقاق (84): آیه 19

عین همین قضیه در امت رسول گرامی اسلام انجام شد. ما چند هفته پیش کلیپی از شبکه‌های وهابی پخش کردیم که می‌گفتند اگر پیغمبر اکرم به جای اینکه بفرماید: «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ»، می‌فرمودند: "علی خلیفه من است" اختلافی نبود!!

رسول اکرم در رابطه با امیرالمؤمنین به چه عبارتی بیان کنند که شما قبول کنید؟! مردمی که حرف ما را می‌شنوید شما را به وجدانتان قسم می‌دهم، شما را به خدای لا شریک له قسم می‌دهم.

آقایان وهابی شما را به همان خدای الاغ سوار قسم می‌دهیم بیایید با همدیگر بنشینیم صحبت کنیم. بیایید بحث‌های علمی انجام شود تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و هوای نفس را کنار بگذاریم.

ما بارها روایات موجود در این زمینه را برای عزیزان نشان دادیم و بسیاری از بینندگان آنها را حفظ کرده‌اند.

این روایت «بضع عشرة فضائل» کار را تمام کرده است!؟

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد سوم نقل شده است «ابن عباس» در کنار قومی هست، در حالی که آنها به امیرالمؤمنین جسارت می‌کنند. «ابن عباس» عصبانی می‌شود، بلند می‌شود عبایش را تکان می‌دهد و می‌گوید:

«أف وتف وقعوا فی رجل له بضع عشرة فضائل لیست لأحد غیره»

اف و تف بر شما! شما در رابطه با مردی حرف می‌زنید که بیش از ده فضیلت منحصر به فرد دارد و هیچکدام از صحابه این فضائل را ندارند.

آیا از این تعبیر تندتر داریم؟! اگر در خصوص امیرالمؤمنین روایتی نباشد مگر همین یک روایت برای ما کفایت می‌کند.

بنده همیشه به دوستان توصیه می‌کنم به جای اینکه روایات مختلف را کنار هم بگذارید، همین روایت «بضع عشرة فضائل» را که «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» هردو آن را صحیح خوانده‌اند مطرح کنید. در ادامه آمده است که پیغمبر اکرم در جنگ خیبر فرمود:

«لأبعثن رجلا لا یخزیه الله أبدا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله»

فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیغمبر را دوست دارد و خدا و پیغمبر هم او را دوست دارند.

آیا فضیلتی بالاتر از این سراغ دارید؟! کدامیک از صحابه این فضیلت را داشتند؟! اگر بنا باشد عقلمان را ملاک قرار بدهیم و اصلاً هیچ روایتی در رابطه با خلافت امیرالمؤمنین نداشته باشیم جز همین عبارت برای ما کافی است.

در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» هم آمده است که خدا و پیغمبر اکرم، علی بن أبی طالب را دوست می‌دارد. آیا بهتر از این کسی هست که ما او را برای خلافت انتخاب کنیم؟!

ایشان در ادامه می‌نویسد: پیغمبر اکرم ابوبکر را فرستاد تا سوره برائت را برای مردم مکه ببرد. در این زمان جبرئیل نازل می‌شود و عرضه می‌دارد: یا رسول الله! سوره برائت را باید یا خودت ببری یا کسی که از تو هست و نفس و جان توست. حضرت هم می‌فرماید:

«لا یذهب بها إلا رجل هو منی وأنا منه»

کسی سوره برائت را قرائت نمی‌کند، مگر مردی که از من است و من از او هستم.

آیا همین یک مورد کافی نیست؟! در قضیه حدیث دار آمده است که پیغمبر اکرم خطاب به علی بن أبی طالب فرمود:

«أنت وَلِیی فی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ»

تو ولی امر من در دنیا و آخرت هستی.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2564، باب 6

ولی امر پیغمبر اکرم در دنیا مشخص است و در آخرت هم علی بن أبی طالب از طرف نبی گرامی اسلام «قسیم الجنة و النار» است. این روایات همگی در حد مستفیض است.

نقل شده است از «احمد بن حنبل» سؤال می‌کنند: این قول که می گویند علی بن أبی طالب «قسیم الجنة و النار» است درست است؟! ایشان می‌گوید: بله درست است. مگر پیغمبر اکرم نفرمود:

«لَا یحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 86، ح 78

مردم گفتند: بله. «احمد بن حنبل» گفت: مشخص است که علی بن أبی طالب «قسیم الجنة و النار» است. «حاکم نیشابوری» در ادامه روایت می‌نویسد:

«وکان علی أول من آمن من الناس بعد خدیجة رضی الله عنها»

علی بن أبی طالب اولین کسی است که بعد از حضرت خدیجه به پیغمبر اکرم ایمان آورده است.

همچنین در ادامه روایت آمده است علی بن أبی طالب کسی است که آیه تطهیر درباره او نازل شده است.

علی بن أبی طالب کسی است که در لیلة المبیت در جایگاه پیغمبر اکرم خوابید و حضرت را از مرگ قطعی نجات داد. آیا اینها کافی نیست؟! در ادامه آمده است که پیغمبر اکرم در جنگ تبوک فرمود:

«أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لیس بعدی نبی»

و:

«وأنت خلیفتی»

و:

«أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»

تو ولی امر مردان و زنان مؤمن بعد از من هستی.

«وسد رسول الله أبواب المسجد غیر باب علی»

پیغمبر اکرم درهای خانه‌های صحابه را به مسجد بست، جز در خانه علی بن أبی طالب.

«من کنت مولاه فإن مولاه علی»

تاکنون بیش از ده فضیلت برای امیرالمؤمنین در این روایت نقل شده است. تک تک این فضائل کافی بود تا مردم غیر از علی بن أبی طالب کسی دیگر را انتخاب نکنند. «حاکم نیشابوری» در مورد سند روایت می‌گوید:

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

در پاورقی هم آمده است که «ذهبی» می‌گوید: روایت صحیح است. چطور آقایان اول روایت را رها کردند و آخر روایت که می‌گوید:

«اعملوا ما شئتم»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4625

را ملاک قرار دادند که صحابه هر گناهی مرتکب شوند، بخشیده شده‌اند. آیا درست است که صدر روایت که حاوی ده فضیلت برای علی بن أبی طالب هست را کنار بگذارند، اما یک حرف بی اساس درباره «حاطب بن أبی بلتعة» را ملاک قرار دادند!؟

صحابه با استناد به این قسمت از روایت ادعا می‌کنند که پیغمبر اکرم فرموده است: کسانی که در جنگ بدر بودند، هر گناهی کرده باشند بخشیده می‌شوند.

بنده در جلسات گذشته نشان دادم که «بن عثیمین» معتقد است اگر صحابه زنای محصنه، زنای غیر محصنه، دزدی و دیگر منکرات را انجام دهند خداوند آنها را خواهد بخشید!!

چطور ذیل روایت که برای صحابه یک فضیلت توهمی است را قبول کردید، اما ده فضیلتی که تک تک آنها برای خلافت امیرالمؤمنین کافی است را قبول نکردید؟!

اگر خلیفه انتخابی هم باشد، در انتخاب کردن، کسی را انتخاب می‌کنند که افضل امت باشد و ملاک‌هایش برای مردم ملاک‌های قبولی باشد. آیا ملاک‌هایی که پیغمبر اکرم معین کرده است، همو که:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

است، برای ما کافی نیست؟! عزیزان بیننده و جوانان شیعه بازهم تکرار می‌کنم که به خودتان ببالید و افتخار کنید. مولایی دارید، معتقد به مذهبی هستید و معتقد به امامت بزرگمردی هستید که در کتب اهل سنت فضائل بی نظیر او آمده است.

مجری:

حاج آقا خیلی زیبا فرمودید. زمانی که نام امیرالمؤمنین را می‌شنویم، مسرت و سرور و شادی به قلبمان دست می‌دهد. به قول «شهریار» که چقدر زیبا این شعر را سروده است:

یا علی! نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی

بابی أنت و أمی

گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده، نه غمی

بابی أنت و أمی

تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات

علی‌ای قبله حاجات

گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی

بابی أنت و أمی

گویی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبوده است

در این غم نگشوده است

سینه هیچ شهیدی نخراشیده به سمّی

بابی أنت و أمی

حق اگر جلوه با وجه اتم کرده در انسان

کان نه سهل است و نه آسان

به خود حق که تو آن جلوه با وجه أتمی

بابی أنت و أمی

یا امیرالمؤمنین و یا علی بن أبی طالب! الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

عرض سلام مجدد دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله این توفیق را داشتیم که در محضر شما بودیم و شنیدیم از فضائل اهلبیت خصوصاً در فضائل حضرت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه). ما داشتیم حدیث سفینه را در محضر حضرت استاد تلمذ می‌کردیم.

اتفاقاً همین امروز به حدیثی در کتاب «أمالی» اثر «شیخ صدوق» برخورد کردم که در روز عید غدیر از «میثم تمار» نقل شده است که به خشکی نشستن کشتی حضرت نوح در همان روز عید غدیر بوده است.

بنابراین چقدر خوش مناسبت هست که بیشتر و بیشتر در این آیات تأمل کنیم. حضرت استاد فرمودند ما بالغ بر شصت آیه در قرآن کریم داریم که نسبت به حضرت نوح صحبت شده است.

بنابراین وقتی که می‌خواهیم این آیات را با همدیگر بخوانیم، حداقل آن عزیزانی که همراه ما بودند قدری با معرفت بیشتری بخوانیم.

به محض اینکه به این آیات رسیدیم، ذهنمان را به سراغ مثلی ببریم که رسول گرامی اسلام فرمودند و تشبیهی که انجام دادند و ببینیم این تطبیق به چه صورت هست.

حضرت نوح، کشتی نوح و اهلبیت؛ ان شاءالله با تدبر و تأمل و تعمق بیشتری به آیات کتاب الله نظر کنیم.

حضرت استاد ما در بحث اعلان و اصرار بودیم و از زبان مبارک حضرتعالی شنیدیم و در روایتی از «ابن عباس» دیدیم که چقدر مفصل با تعابیر مختلف در فضائل امیرالمؤمنین صحبت‌ها به صورت علنی و سرّی نقل شده بود.

آیا این روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای ما کفایت نمی‌کند؟!

آیت الله حسینی قزوینی:

البته این روایت شاید در بیش از سی تا چهل جلد از کتب اهل سنت از قول «ابن عباس» آمده است.

همچنین در بعضی از منابع آمده است که امیرالمؤمنین بیش از بیست فضیلت منحصر به فرد داشتند. رسول اکرم این فضائل را فرمود، اما نتیجه چه شد!؟

ما بارها گفتیم که در اولین جلسه اعلان رسالت چه اتفاقی افتاد. در کتاب «تاریخ طبری» جلد اول صفحه 542 آمده است که رسول اکرم در اولین جلسه اعلان رسالت فرمودند:

«إن هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم فاسمعو له وأطیعوا»

براستی که او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. از او شنوایی داشته و یاری‌اش کنید.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه

همچنین «ابن اثیر» در کتاب «الکامل فی التاریخ» خود جلد اول صفحه 585 همین تعبیر را آورده و می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرمود:

«إن هذا أخی ووصیتی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا»

کامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 1، ص 586، باب ذکر أمر الله تعالی نبیه بإظهار دعوته

تمامی این روایات از نظر سند صحیح است، زیرا ما بررسی سندی کردیم. هرکسی از آقایان بررسی سندی می‌خواهند، بنده همین جا سند تک تک روایات را برمبنای مبانی رجالی اهل سنت می‌آورم.

«ابن عساکر» هم در کتاب «تاریخ دمشق» جلد 42 نقل می‌کند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«إن لکل نبی وصیا ووارثا وإن علیا وصیی ووارثی»

هر پیغمبری وصی و وارثی داشت و علی بن أبی طالب وصی و وارث من است.

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضل‌ها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 392، باب آخر الجزء الثامن والتسعین بعد الأربعمائة

حضرت به همین شکل وصی خود را مطرح می‌کند. آیا اینها برای ما حجت نیست؟! همچنین در کتاب «السنة» اثر «ابن ابی عاصم» متوفای 287 هجری مطلبی در این زمینه نقل شده است. لازم به ذکر است «ألبانی» برای این کتاب شرح زده است.

ایشان در زمان غیبت صغری از دنیا رفته است و ظاهراً زمان امام هادی و امام حسن عسکری را درک کرده است. «ابن ابی عاصم» در جلد دوم صفحه 565 می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرمود:

«وأنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»

یا علی! تو جانشین و خلیفه من بر تمام مؤمنین بعد از من هستی.

السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 2، ص 565، ح 1188

ما این روایات را چکار کنیم؟! «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 148 می‌نویسد:

«أوحی إلی فی علی ثلاث أنه سید المسلمین وإمام المتقین وقائد الغر المحجلین»

ایشان در ادامه می‌نویسد:

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 148، ح 4668

آیا این روایات برای ما کفایت نمی‌کند؟! به کجا می‌رویم؟! نگذاریم اشتباهات گذشته تکرار شود. شاید حقیقت به گوش بعضی افراد نرسیده بود، اما الآن که به گوش همه می‌رسد.

یک سؤال غمبار و دردناک از علمای اهل سنت و وهابیت!

با تمام این قضایا من می‌خواهم سؤالی از شبکه‌های وهابی داشته باشم و تقاضا دارم به من جواب بدهند.

اگر شبکه‌های وهابی جواب خوبی به من بدهند، من حاضرم جایزه‌ای که در حد توان خودمان و همت بینندگانمان باشد به آنها بدهم و قول می‌دهم جوایز خوبی هم بدهیم.

امیدوارم دوستان ما این سؤال را تبدیل به کلیپ کنند و در فضای مجازی مطرح شود. این همه فضیلت در رابطه با امیرالمؤمنین است. اصلاً فرض می‌کنیم در واقعه غدیر هم پیغمبر اکرم فرموده است: هرکسی مرا دوست دارد، علی را هم دوست داشته باشد.

دوستان عزیز مشاهده کنید آقای «ابن قدامه مقدسی» یکی از علمای بزرگ و فقهای بنام حنابله است و کتاب «المغنی» هم کتاب درسی یا کتاب خارج اهل سنت است. ایشان در جلد دوم صفحه 419 مطلبی آورده است.

بنده از بینندگان عزیز تقاضا دارم به این مطلب خوب دقت کنند. این کتاب فقهی است و نظیر کتاب «جواهر الکلام» ما شیعیان است.

همانطور که ما در مبحث فقهی کتاب «جواهر الکلام» را داریم که 42 جلد است و تمام مباحث فقهی ما از طهارت تا دیات در این کتاب است، آقایان حنابله هم کتاب فقهی مفصلی به نام «المغنی» اثر «ابن قدامه» دارند.

همینطور کتاب فقهی آقایان حنفی‌ها کتاب «مبسوط» اثر «سرخسی» است. کتاب فقهی مفصل آقایان مالکی‌ها کتاب «المدونة الکبری» هست. کتاب فقهی شافعی‌ها هم کتاب «مجموع» اثر «نووی» هست.

همانطور که ما یک کتاب مفصل فقهی چهل و دو جلدی داریم، هرکدام از مذاهب هم یک کتاب سی یا چهل جلدی فقهی دارند. این چهار کتابی که عرض کردم کتاب فقهی آقایان اهل سنت است. عزیزان دقت کنند در کتاب «المغنی» آمده است:

«مَنْ شَتَمَ أَبَا بَکرٍ فَهُوَ کافِرٌ، لَا یصَلَّی عَلَیه»

هرکسی به ابوبکر ناسزا بگوید کافر است و اگر بمیرد برای او نماز میت نمی‌خوانم.

المغني؛ المؤلف: أبو محمد موفق الدين عبد الله بن أحمد الشهير بابن قدامة المقدسي (المتوفى: 620 هـ)، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عبد المحسن التركي، والدكتور عبد الفتاح محمد الحلو، ط: عالم الكتب، الرياض - السعودية، الطبعة: الثالثة، سنة النشر: 1417 هـ - 1997 م، ج 3، ص 507، فَصْلٌ : قَالَ أَحْمَدُ : لَا أَشْهَدُ الْجَهْمِيَّةَ وَلَا الرَّافِضَةَ ، وَيَشْهَدُهُ مَنْ شَاءَ، ح 1671

افراد از او می‌پرسند: او را چکار کنیم؟! ایشان در جواب می‌گوید: اصلاً به بدن او دست نزنید. او را با چوب جابجا کنید، در دره‌ای بیندازید و روی آن خاک بریزید.

ملاحظه کنید این در رابطه با ناسزا گفتن به ابوبکر است. همچنین آقای «ذهبی» در کتاب «سیر أعلام النبلاء» می‌نویسد که از «سفیان ثوری» سؤال کردند:

«عن من یشتم أبا بکر»

اگر کسی به ابوبکر ناسزا بگوید چه حکمی دارد؟

«فقال کافر بالله العظیم»

سفیان گفت: او به خدای بزرگ کافر شده است.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 7، ص 253، باب 82 سفیان ع

ایشان در ادامه می‌گوید: ما بر جنازه او نماز نمی‌خوانیم، دست به جنازه او نمی‌زنیم، غسل نمی‌کنیم، با چوب جنازه او را به داخل قبر هدایت می‌کنیم و بر او خاک می‌ریزیم!!

این حکم شتم ابوبکر بود. حال ببینیم کسی که به امیرالمؤمنین ناسزا بگوید چه حکمی دارد. آیا اینها درد نیست؟! آیا جا ندارد انسان از غصه شبانه روز گریه کند و مرگ طلب کند؟!

آقای «ابن حزم أندلسی» در کتاب «المحلی» جلد دهم می‌گوید: «عبدالرحمن» که علی بن أّبی طالب را کشت اجتهاد کرد و کار او ثواب هم دارد!!

ملاحظه کنید سب ابوبکر کفر به خداوند متعال است، اما قتل علی بن أبی طالب ثواب دارد!! آقایان وهابی ما با این فتاوی چکار کنیم؟!

کسانی که با پول‌های باد آورده این شبکه‌ها را درست کردید، به این مطالب پاسخ بدهید. این مطالب نه برای اهل سنت بلکه برای شیعه سؤال است. به این سؤالات پاسخ بدهید.

بنده یکی از سال‌ها شب نیمه رمضان با جناب «شیخ محمد بن جمیل زینو» یکی از مفتیان بزرگ مکه مکرمه و رئیس دارالحدیث مکه که دو سه سال پیش از دنیا رفت در منزلشان صحبت می‌کردم.

بنده گفتم: جوانان شیعه یک سری سؤالاتی از ما می‌پرسند. اینجا مکه و محل نزول وحی است. بنده آمدم این سؤالات را از شما بپرسم و پاسخ شما را در حوزه و دانشگاه به جوانان بگویم.

وقتی من سؤالاتم را پرسیدم، ایشان گفت: من حضور ذهن ندارم و جواب این سؤالات را بلد نیستم!! یک مفتی که نتواند جواب بدهد، چه فایده‌ای دارد؟! «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة» جلد پنجم می‌گوید:

«وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادی مع کونه کان من أعبد الناس»

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 5، ص 47، الفصل العاشر قال الرافضی ومنها ما رواه أخطب خوارزم عن النبی

تف به شرفت!! سب ابوبکر کفر بالله العظیم است، جنازه سب کننده را غسل نمی‌کنند و نماز نمی‌خوانند بلکه با چوب به قبر هل می‌دهند و روی او خاک می‌ریزند. در مقابل، زمانی که به علی بن أّبی طالب می‌رسد، قاتل حضرت «من أعبد الناس» می شود!!

آقای «ابن تیمیه» حیا کن! در کتاب «مسند أبی یعلی» در رابطه با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمده است:

«یقتلک أشقی هذه الأمة کما عقر ناقة الله أشقی بنی فلان من ثمود»

تو را شقی‌ترین فرد این امت به شهادت می‌رساند، همانطور که شقی‌ترین افراد قوم ثمود ناقله صالح را پی کردند.

مسند أبي يعلى، المؤلف: أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي، (210 - 307)، المحقق: إرشاد الحق الأثري، كتب التعليق والحواشي: محمود خليل، الناشر: دار القبلة – جدة، الطبعة: الأولى ، 1408 - 1988، ج 1، ص 286، ح 569

پیغمبر اکرم می‌فرماید که علی بن أبی طالب را شقی‌ترین انسان به شهادت می‌رساند، اما «ابن تیمیه» می‌گوید: «من أعبد الناس»!! ما نسبت به این مطالب چکار کنیم، به ما یاد بدهید.

«حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد 3 صفحه 122 روایتی نقل می‌کند و می‌گوید: این روایت صحیح است و شرایط «صحیح بخاری» را دارد. ایشان می‌نویسد:

«ویکون صاحبها أشقاها کما کان عاقر الناقة أشقی ثمود»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 122، ح 4590

اما «ابن تیمیه» می‌گوید: «من أعبد الناس»!! بنده نسبت به مطالبی که می گویم بیش از پنجاه مدرک از منابع اهل سنت دارم، اما یکی دو مورد را به عنوان نمونه می‌آورم.

وقتی این مطالب را می‌بینم، دلم آتش می‌گیرد و می‌سوزم. خدا می‌داند گاهی اوقات واقعاً احساس می‌کنم دارم از غصه سکته می‌کنم و برایم قابل تحمل نیست. بارها اتفاق افتاده است که در اتاق را بستم و با صدای بلند برای مظلومیت امیرالمؤمنین گریه کردم.

در کتاب «تهذیب التهذیب» اثر «ابن حجر عسقلانی» جلد اول آمده است:

«من شتم عثمان أو طلحة أو واحدا من أصحاب رسول الله دجال لا یکتب عنه وعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین»

اگر کسی به عثمان یا طلحه یا یکی از اصحاب پیغمبر اکرم ناسزا بگوید، دجال است و ما هیچ روایتی از او نقل نمی‌کنیم و لعنت خدا و ملائکه و مردم بر او باد.

تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 447، ح 948

بازهم در کتاب «تهذیب التهذیب» روایتی از «حریز بن عثمان» یکی از راویان «بخاری» آمده است. در کتاب «تهذیب الکمال» اثر «مزی» روایتی در خصوص «حریز» نقل شده است که چنین است:

«سألت أحمد بن حنبل، عن حریز، فقال: ثقة، ثقة، ثقة»

آقایان بیننده‌ها شما را به خداوند متعال، حضرت فاطمه زهرا و رسول گرامی اسلام سوگند می‌دهم به این مطالب خوب دقت کنید. ایشان می‌نویسد:

«سألت أحمد بن حنبل، عن حریز، فقال: ثقة، ثقة، ثقة»

سپس در ادامه می‌نویسد:

«لیس بالشام أثبت من حریز»

تهذیب الکمال، اسم المؤلف: یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ج 5، ص 572، ح 1175

آقای «ابن حجر عسقلانی» هم همین تعبیر را دارد نسبت به «حریز» کلمه «ثقه» را به کار برده است. حال ملاحظه کنید در کتاب «تهذیب التهذیب» روایتی از قول «حریز» آمده است.

علمای اهل سنت معتقدند اگر کسی نسبت به یکی از صحابه ناسزا بگوید، دجال است و روایت از او نقل نمی‌شود و لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر او باد. در کتاب «تهذیب التهذیب» آمده است:

«وکان یحمل علی علی»

حریز همیشه علیه علی بن أبی طالب حرف می‌زد.

«کان ینتقص علیا وینال منه»

علی را تنقیص می‌کرد و به ایشان ناسزا می‌گفت.

«کان حریز یقول لا أحب علیا قتل آبائی»

حریز همیشه می‌گفت: علی را دوست ندارم، زیرا پدرانم را کشته است.

«فجعل یسب علیا ویلعنه»

به همین خاطر علی بن أبی طالب را سب و شتم و لعنت می‌کرد.

شاتم ابوبکر کافر بالله العظیم است، اما شاتم علی بن أّبی طالب «ثقة، ثقة، ثقة» است. ما این درد را کجا ببریم!؟ حال قدری جلوتر بیایید. ایشان در ادامه می‌نویسد: من هفت سال با «حریز» در مسجد نماز صبح باهم بودیم.

«فکان لا یخرج من المسجد حتی یلعن علیا سبعین مرة»

او از مسجد خارج نمی‌شد، مگر اینکه هفتاد بار علی بن أبی طالب را لعنت می‌کرد.

«کان یلعن علیا بالغداة سبعین مرة وبالعشی سبعین مرة»

تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 208 و 209، باب من اسمه حریز

حال این شخص «ثقة، ثقة، ثقة» است، به طوری که در منطقه شام کسی صالح‌تر از او وجود ندارد!! شاتم ابوبکر هم کافر بالله العظیم است. ما با این روایات چکار کنیم. ما این درد را به کجا ببریم؟!

قاتل امام حسین، فردی مورد وثوق و مورد اطمینان است!!!

حال که بحث به اینجا رسید، اجازه بدهید مطلب دیگری هم بگویم. محرم نزدیک است و عشق به امام حسین در وجود تمام مردم اعم از شیعه و سنی و مسیحی و یهودی می‌جوشد.

رسول گرامی اسلام فرمود: محبت فرزندم حسین در دل‌ها می‌جوشد و این جوشش تا قیامت خاموش شدنی نیست.

در کتاب «تهذیب التهذیب» اثر «ابن حجر عسقلانی» جلد سوم مطلبی در رابطه با «عمر بن سعد» آمده است.

من نمی‌دانم این افراد چه جوابی دارند!! آقایانی که امروز در شبکه‌ها و رسانه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی این مطالب را نقل می‌کنند، خجالت نمی‌کشند؟! ایشان از قول «عجلی» در رابطه با «عمر بن سعد» می‌نویسد:

«وهو تابعی ثقة»

عمر بن سعد تابعی و مورد وثوق است.

«وهو الذی قتل الحسین»

تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 7، ص 396، ح 747

تف به شرف و وجدانت!! او امام حسین را کشته است، اما ثقه است. در مقابل شاتم ابوبکر کافر بالله العظیم است.

ملاحظه کنید «ابن حجر عسقلانی» در جای دیگر می‌نویسد:

«من شتم عثمان أو طلحة أو واحدا من أصحاب رسول الله دجال لا یکتب عنه وعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین»

ما با این دوگانگی چکار کنیم؟! جالب اینجاست که در کتاب «الجرح و التعدیل» اثر «ابو حاتم رازی» جلد ششم صفحه 111 آمده است که از «یحیی بن سعید» سؤال کردم:

«أثقة هو»

آیا عمر بن سعد ثقه است؟

ملاحظه کنید که ایشان در جواب می‌گوید:

«کیف یکون من قتل الحسین بن علی رضی الله عنه ثقة»

چطور ممکن است قال حسین بن علی (علیه السلام) ثقه باشد!!

الجرح والتعدیل، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس أبو محمد الرازی التمیمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1271 - 1952، الطبعة: الأولی، ج 6، ص 111، ح 592

آش به قدری شور شده است که صدای آشپز هم درآمده است. بنده از اینطور قضایا إلی ماشاءالله دارم، به طوری که اگر یک ماه در سی جلسه یک ساعت و نیمه از اینطور تناقضات بیان کنم بازهم کم است.

ببینید آقایان در رابطه با ابوبکر و عمر و عایشه و عثمان و طلحه و زبیر چه برخوردی دارند و در رابطه با امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین حتی امام صادق چه تعبیری دارند!! آیا فردای قیامت جوابی برای گفتن دارید؟!

خداوند «شیخ صدوق» را بیامرزد. ایشان می‌گوید: من می‌خواهم قیامت را با تمام مشکلاتش تحمل کنم و محکمه عدل امیرالمؤمنین را در آنجا نظاره کنم.

مشاهده کنید این همه فضیلت، این همه سفارش، این همه توصیه با عبارت‌های مختلف از سوی رسول گرامی اسلام مطرح شده است و این هم برخورد آقایان است!!

بنده بازهم عرض می‌کنم که بیاییم بر گذشته‌ها صلوات بفرستیم. بیاییم در عصر حاضر و عصر ارتباطات که تمام دنیا به صورت یک دهکده و خانه درآمده است، با همدیگر بنشینیم و یک راه و روش و راهکار جدیدی پیدا کنیم تا اختلافات ما را برای همیشه پایان دهد.

مشاهده کنید تمامی ناسزا گویی ها، اهانت‌ها، تکفیرها و کشت و کشتارها همگی به نام الله است. بیاییم به این کارها پایان دهیم.

راهی نیست جز آنچه رهبر فرزانه ایران فرمودند: ما باید کرسی‌های آزاداندیشی در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها ایجاد کنیم تا آقایان به اظهار نظر بپردازند.

آقای «دکتر احمد طیب»! بنده از طرف مراجع عظام تقلید قاطعانه عرض می‌کنم که شیعه آماده است.

شما در دانشگاه الأزهر کرسی آزاد اندیشی بگذارید تا علمای شیعه حرفشان را بزنند و شما هم حرفتان را بزنید. بگذارید تمام دنیا حرف ما را بشنوند و تصمیم بگیرند.

آقای مفتی اعظم عربستان سعودی «آل شیخ»! بیایید در ریاض یا مکه یا مدینه کرسی آزاد اندیشی بگذارید، بزرگان شیعه و اهل سنت را جمع کنید تا با همدیگر با مهربانی و دوستی رفتار کنند.

بگذارید بزرگان شیعه و اهل سنت استدلال خود را بر مبنای تعقل برگرفته از آیات و روایات تنظیم کنند و بگویند و مردم آزادانه انتخاب کنند. تنها آیه شریفه:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنابراین بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

برای ما کافی است.

مجری:

احسنتم، بسیار استفاده کردیم. در لا به لای این بحث‌ها بینندگان عزیز هم مشاهده کردند و ما هم از نزدیک می‌دیدیم، غیرت دینی و ولایی حضرت استاد و صحبت‌هایی که از مظلومیت امیرالمؤمنین می‌شود واقعاً دل‌ها به درد می‌آید.

آنطور که در کتاب «مسند أبو یعلی موصلی» نقل شده است و حضرت استاد هم بارها فرمودند: با شنیدن مظلومیت امیرالمؤمنین تنها دل ما که انسان‌های عادی هستیم به درد می‌آید.

پیامبری که خداوند شرح صدر به او داد، با دیدن مظلومیت‌های امیرالمؤمنین به گریه افتادند.

نقل شده است امیرالمؤمنین به رسول گرامی اسلام فرمودند: چه چیز شما را به گریه انداخته است و باعث شده که اشک از چشمانتان بیاید؟! پیغمبر اکرم فرمودند: بغض‌ها و کینه‌ها و ضغائنی که در صدور اقوامی هست که بعد از من به تو جفا می‌کنند.

پیغمبر اکرم با دیدن این مصائب به گریه افتادند، ما که جای خود داریم. ان شاءالله بتوانیم شادی خودمان را در راه اهلبیت و غم و اندوه خودمان را در راه مکتب اهلبیت قرار بدهیم. یک فاصله بگیریم، برمی گردیم و در خدمت شما خواهیم بود.

یا مولا علی! عرض سلام مجدد دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند. در بخش انتهایی برنامه و فرصتی که در اختیارمان هست، به سراغ تماس‌هایی که گرفتید برویم.

هرچند همه شما عزیزان مطلع هستید، اما قبل از آن یادآوری کنم شماره‌هایی که در اختیارتان قرار گرفته و زیرنویس شده است شماره‌هایی است که از طریق آن‌ها می‌توانید تماس بگیرید و ما صدایتان را داخل استودیو خواهیم شنید.

همچنین اگر تمایل دارید پیام بفرستید، پیامتان را به صورت صوتی و متنی بفرستید. ان شاءالله ما همین جا عرض خواهیم کرد و پاسخ را از حضرت استاد طلب خواهیم نمود.

در بخش انتهایی برنامه فرصت در اختیار همه شما عزیزان هست که بتوانیم صدایتان را بشنویم و تماس بگیرید. تماس‌های شما در لا به لای صحبت‌های دوستان هم بود مشکلی نیست. عزیزان شماره شما را ثبت می‌کنند و با شما تماس خواهند گرفت.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقا محمد از شهرکرد پشت خط هستند. آقا محمد در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا محمد از شهرکرد – شیعه):

سلام و رحمة الله محضر شما و خدمت استاد.

مجری:

سلام عرض می‌کنیم خدمت شما، در خدمتتان هستیم:

بیننده:

بنده ابتدا می‌خواستم مطلبی عرض کنم و بعد از آن سؤالی بپرسم. می‌شود مطلب را عرض کنم؟

مجری:

در خدمت شما هستیم.

بیننده:

یکی از مواردی که اثبات می‌کند منظور رسول گرامی اسلام در قضیه غدیر خم از «مولا» چه بوده است، روایتی است که «احمد بن حنبل» نقل کرده و بنده آن را از کتاب «مجمع الزوائد» می‌خوانم.

در کتاب «مجمع الزوائد» جلد نهم صفحه 103 روایتی از قول «رباح بن حارث» نقل شده است.

«قال جاء رهط إلی علی بالرحبة قالوا السلام علیک یا مولانا»

رباح بن حارث می‌گوید: گروهی از صحابه در رحبه نزد امیرالمؤمنین می‌آیند و می گویند: سلام بر توای مولای ما.

«فقال کیف أکون مولاکم وأنتم قوم عرب»

حضرت فرمودند: من چگونه مولای شما هستم، در حالی که شما قومی از عرب هستید

«قالوا سمعنا رسول الله یوم غدیر خم یقول من کنت مولاه فهذا مولاه»

سپس می‌نویسد:

«قالوا نفر من الأنصار فیهم أبو أیوب الأنصاری»

نکته‌ای که از اینجا برداشت می‌شود، این است که حضرت می‌فرماید: «کیف أکون مولاکم وأنتم قوم عرب». قوم عرب آزاده هستند و جایی که منظور هست، این است که چگونه من سرپرست شما هستم در حالی که شما گروهی آزاده هستید.

محقق کتاب در پاورقی می‌گوید: سند روایت صحیح است. «ابن حجر هیثمی» هم در صفحه بعد می‌گوید:

«ورجاله رجال الصحیح»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 103، باب قوله من کنت مولاه فعلی مولاه

محققین کتاب «مسند احمد بن حنبل» هم روایت را تصحیح کردند و روایت کاملاً از نظر سندیت صحیح است.

کاملاً واضح است که برداشت صحابه نسبت به واقعه غدیر خم سرپرستی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بوده است که این نکته به خوبی در این روایت ثابت است. اگر فرصت هست سؤالم را هم مطرح کنم.

آیت الله حسینی قزوینی:

جزاکم الله خیرا.

مجری:

احسنتم، طیب الله. بسیار مطلب مفیدی بود، از شما تشکر می‌کنیم. سؤالتان را بفرمایید.

آیت الله حسینی قزوینی:

آقا محمد البته اگر شما روایات بعد را هم ملاحظه کنید، می‌بینید که بحث مناشده امیرالمؤمنین را در رحبه مطرح می‌کند که صحابه را به خدا سوگند می‌دهد و می‌فرماید: شما را به خدا قسم در غدیر از پیغمبر اکرم چه شنیدید؟!

عده زیادی بلند می‌شوند و می گویند: ما در غدیر خم بودیم که رسول گرامی اسلام فرمودند:

«ألستم تعلمون أو ألستم تشهدون أنی أولی بکل مؤمن من نفسه قالوا بلی»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 103، باب قوله من کنت مولاه فعلی مولاه

حضرت در ادامه فرمودند: کسانی که ولایت من بر آنها تام است، ولایت علی بن أبی طالب هم بر آنها تام است. «هیثمی» متوفای 807 هجری این مناشده را هم بعد از همین قضیه می‌آورد. سؤالتان را بفرمایید.

بیننده:

روایتی هست که می‌فرماید:

«مَنْ کنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِه»

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 274، ح 25

در سند این روایت شخصی به نام «عبیدالله بن موسی» است. «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «تقریب التهذیب» جلد اول صفحه 375 در خصوص این شخص گفته شده است:

«ثقة کان یتشیع»

ثقه و متشیع بوده است.

تقریب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الرشید - سوریا - 1406 - 1986، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عوامة، ج 1، ص 375، ح 4345

همچنین «ذهبی» در کتاب «الکاشف» جلد اول صفحه 687 می گویند:

«عبید الله بن موسی أبو محمد العبسی الحافظ أحد الأعلام علی تشیعه وبدعته»

الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، اسم المؤلف: حمد بن أحمد أبو عبدالله الذهبی الدمشقی، دار النشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة, مؤسسة علو - جدة - 1413 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عوامة، ج 1، ص 687، ح 3593

«ذهبی» ایشان را بدعت گذار و متشیع معرفی می‌کند. آن‌ها می گویند این روایت با وجود چنین شخصی در سلسله سند آن واقعاً مورد پذیرش هست یا خیر؟! اصلاً از کجا معلوم که این شخص متشیع و بدعت گذار این روایت را جعل کرده باشد.

علی رغم اینکه گفتند اشکال ندارد و ما این روایت را از شیعه می‌پذیریم، اما آنها می گویند از کجا معلوم که در اینجا چیزی که موافق با مذهب آنهاست و مخالف با مذهب ماست را وارد روایت کرده‌اند.

مجری:

بسیار خوب، ان شاءالله استاد پاسخ خواهند داد. تشکر می‌کنیم آقا محمد عزیز هم از مطلبی که در ابتدا به آن اشاره کردید و هم از سؤالتان. ان شاءالله حضرت استاد پاسخگو خواهند بود.

جناب آقای بهادری از کرج پشت خط هستند، صدای ایشان را هم بشنویم. ان شاءالله انتهای برنامه هم برای غنچه‌های مهدوی فرصتی را قرار خواهیم داد تا به آنها هم بپردازیم. آقای بهادری صدایتان را می‌شنویم، بفرمایید:

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله، در خدمتتان هستیم.

بیننده:

در کتاب «الفتوح» اثر «ابن اعثم کوفی» جلد چهارم صفحه 232 نقل شده است که پس از رسیدن نامه معاویه به «مروان بن حکم» والی مدینه برای اخذ بیعت از اهل مدینه برای یزید معلون پسرش، «مروان» نامه را در مسجد نبوی روی منبر برای مردم خواند.

در متن نامه آمده بود: ای مسلمانان! معاویه بعد از خودش از فتنه می‌ترسید. بنابراین انتخاب یزید تنها راه چاره از به وجود آمدن فتنه است.

آقای وهابیون! بنده سؤالی دارم و می‌خواهم مچ وهابی‌ها را بگیرم. چرا معاویه احساس وجود فتنه را فهمید و دانست که جامعه بدون رهبر و خلیفه دچار فتنه می‌شود، اما نستجیر بالله رسول گرامی اسلام این را تشخیص ندادند؟!

آیا این خانه خرابی برای وهابیون نیست؟! تمام علمای محترم اهل سنت معتقدند که علت وجوب انتخاب یزید در شرایطی بوده است که امت مجبور بود یک نفر انتخاب شود.

حال سؤال اینجاست که آقایان معتقدند پیغمبر اکرم هیچکسی را تشخیص نداد که برای جانشینی بعد از خودش لازم باشد.

چرا معاویه‌ای که دنیایی او را مکار و خونخوارترین حاکم اسلام می‌دانند، تشخیص داد که امت حتی یک روز بدون امت و خلیفه باقی نمی‌ماند؟!

این حجتی برای تمام علمای اهل سنت و وهابیون شد بر این اساس که انتخاب یزید مشروعیت پیدا کرد در حدی که جنگ با امام حسین برای او یک وظیفه تلقی شد.

سؤال دوم این است که آیا این اسلام پیامبر اسلام بود؟! چرا رسول گرامی اسلام بعد از خودش احساس فتنه نکردند؟! آیا جریان سقیفه سرتاپا فتنه نبود؟!

در جریان کودتای سقیفه «سعد بن معاذ» رئیس قبیله خزرجی ها به آقایان گفت: ما دوازده سال از شما قریشی‌ها پذیرایی کردیم. حال که خلیفه اول را قبول ندارید، به مکه برگردید و برای خودتان خلیفه انتخاب کنید و بگذارید ما انصار هم در مدینه باشیم.

ایشان زیر پای قریشی‌ها و مهاجرین له شد و بعد هم به دستور خلیفه دوم او را ترور کردند. این فتنه نبود؟! مردم بلافاصله به خانه علی بن أّبی طالب حمله کردند و در خانه امام را آتش زدند. آیا این فتنه نبود؟!

سؤال اینجاست که آیا ابوبکر که تمام قبائل اطراف مدینه را که زیر بار خلافت او نرفتند، به بهانه اینکه مرتد شدند قتل عام نکرد؟! این در حالی است که آنها مرتد نبودند، بلکه نسبت به خلافت ابوبکر اعتراض داشتند.

در کتاب «شرح نهج البلاغه» آمده است که ابوبکر می‌گوید: بیعت با من یک فلته بود. بنابراین چطور رسول گرامی اسلام حق نصب و انتخاب خلیفه را ندارد، اما معاویه دارد و بر امت هم واجب است که اطاعت کنند؟!

همچنین در کتاب «الإمامة و السیاسة» اثر «ابن قتیبه دینوری» جلد اول صفحه 22 و کتاب «طبقات الکبری» جلد سوم صفحه 249 و کتاب «تاریخ طبری» جلد 6 صفحه 170 آمده است که عایشه و عبدالله بن عمر و معاویه در یک مورد اتفاق نظر داشتند.

آن‌ها معتقد بودند که حتی چوپان و ساربان و کارگزاران یک زمین نباید هرچه در اختیار دارند بدون سرپرست رها کنند و بروند، بلکه حتماً باید یک جانشین و سرپرست بگذارند.

این در حالی است که همه می‌فهمند گروه انبیاء و اولیاء و اوصیای خداوند متعال آنان را از این تعقل و ژرف نگری محروم می‌سازیم.

ما آنها را تافته‌ای جدا بافته می دانیم مبنی بر اینکه نستجیر بالله انبیاء الهی این درک را نداشتند که باید جانشین و وصی بعد از خود انتخاب کنند. کدام عقل و شرع می‌پذیرد که انبیاء گفتند: دین را رها کنید، هرچه بادا باد.

این بدان معناست که رسول گرامی اسلام نستجیر بالله امت عزیز و بزرگوار خود را در حد یک شتر و گوسفند نپنداشت که چنین افسار گسیخته بدون معیار و ملاک رها کند و مهر سکوت بر لب بگذارد!! به من جواب بدهید.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

طیب الله، ماشاءالله، احسنتم. مثل همیشه سؤالات بسیار متین و کارشناسی شده‌ای مطرح فرمودید. جناب آقای بهادری عزیز از شما تشکر می‌کنیم که از کرج همراه ما بودید.

حضرت استاد مجموعاً کمتر از پنج دقیقه فرصت داریم. اگر شد سؤال آقا محمد را پاسخگو باشیم و اگر شد به برنامه غنچه‌های مهدوی بپردازیم.

آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با آقا محمد که سؤال مطرح کردند، روایتی که از «هیثمی» نقل کردند روایت بسیار خوبی است. در مقابل باید به این فرمایش دقت کرد. امیرالمؤمنین با این تعبیر که می‌فرمایند:

«فقال کیف أکون مولاکم وأنتم قوم عرب»

حضرت فرمودند: من چگونه مولای شما هستم، در حالی که شما قومی از عرب هستید؟

می‌خواهند مشخص کنند که «مولا» معانی متعددی دارد. «مولا» به معنای ارباب، «مولی» به معنای عبد، «مولا» به معنای هم پیمان.

حضرت می‌خواهند بفرمایند که من با شما هم پیمان نیستم، شما از غیر عرب هستید. در حقیقت حضرت می‌خواهند در این افراد ایجاد سؤال کنند.

این افراد بی اختیار می گویند: مراد ما «مولا» به معنای هم پیمان نیست، بلکه مراد ما همان «مولا» در غدیر هست که «اولی به من نفسه».

این مطلب در روایات متعدد آمده است. آقای «هیثمی» در جلد نهم از قول «زید بن أرقم» نقل می‌کند:

«من کنت أولی به من نفسه فعلی ولیه»

هرکسی که من از خودش به او اولی هستم، علی ولی امر اوست.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 164، باب فی فضل أهل البیت رضی الله عنهم

این تعبیر «مَنْ کنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِه» در منابع شیعه در حد متواتر آمده است، به این معنا که خیلی مفصل است.

در مقابل در کتاب «معرفة الصحابة» اثر «ابو نعیم اصفهانی» نقل شده است که در قضیه شکواییه جیش یمن از قول «وهب بن جمره» نقل شده است که خدمت رسول گرامی اسلام آمدم و از علی بن أّبی طالب شکایت کردم. حضرت فرمود:

«لا تقل هذا فهو أولی الناس بکم بعدی»

معرفة الصحابة، اسم المؤلف: لأبی نعیم الأصبهانی، ج 5، ص 2723، ح 6501

این قضیه بسیار واضح و روشن است. همین تعبیر را آقای «طبرانی» در کتاب «معجم الکبیر» آورده است و می‌نویسد:

«فقال لا تَقُلْ هذا فَهُوَ أَوْلَی الناس بِکمْ بَعْدِی»

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 22، ص 135، ح 360

در رابطه با سؤالی که این عزیزمان داشتند، باید بگویم که این افراد بهانه‌های خاصی دارند. زمانی که می‌خواهند یک روایت را بپذیرند، در آنجا شیعه و غیر شیعه معنا ندارد.

در خصوص «أبان بن تغلب» که این همه روایت در کتب اهل سنت دارد، «ذهبی» در کتاب «میزان الإعتدال» صفحه 118 می‌نویسد:

«ابان بن تغلب [م عو] الکوفی شیعی جلد لکنه صدوق»

ابان بن تغلب کوفی شیعه تندی است، اما انسانی راستگو است.

«فلنا صدقه وعلیه بدعته»

صدق او مال ماست و بدعت او مال خودش.

در این حال شخصی از او می‌پرسد: شما که می گویید نمی‌توانیم از صاحب بدعت روایت نقل کنیم. ایشان در جواب می‌گوید:

«فلو رد حدیث هؤلاء لذهب جملة من الاثار النبویة وهذه مفسدة بینة»

اگر روایات بدعت گذاران شیعه را کنار بگذاریم، بخش عظیمی از احادیث پیغمبر اکرم نابود می‌شود و این یک فساد آشکار است.

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 118، ح 1252

جالب اینجاست که آقای «خطیب بغدادی» در کتاب «الکفایة» می‌گوید:

«ولو ترکت أهل الکوفة لذلک الرأی یعنی التشیع خربت الکتب»

اگر ما بخواهیم روایات شیعه را کنار بگذاریم، کتاب‌های تخریب و ویران می‌شود.

«قوله خربت الکتب یعنی لذهب الحدیث»

الکفایة فی علم الروایة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 129، باب ذکر بعض المنقول عن أئمة أصحاب الحدیث فی جواز الروایة عن أهل الأهواء والبدع

آن‌ها در اینجا چنین رویکردی دارند، اما در جاهایی که در رابطه با خلافت و فضائل امیرالمؤمنین روایت نقل شده است شیعه بوده است.

بنده در خصوص غنچه‌های مهدوی عرض کنم ما ده تن از این عزیزان را انتخاب کرده بودیم و آنها شماره حساب داده بودند. بنده از حساب «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» به حساب آقای متولی یک میلیون تومان واریز کردم.

همچنین یکی دیگر از عزیزان به نام سید محمد احمدیان از فرخ شهر زنگ می‌زدند و بسیار هم زیبا صحبت می‌کردند. بنده یک میلیون تومان به حساب ایشان هم واریز کردم.

در مقابل هشت نفر دیگر هم شماره حساب داده بودند، اما ما گفته بودیم شماره حساب متعلق به بانک ملت باشد. برای بنده واریز به حسابی غیر از بانک ملت سخت است، زیرا بعد از دو سه روز معلوم نیست واریز انجام می‌شود یا خیر.

بنده این دو مورد که دقیقاً متعلق به بانک ملت بود را واریز کردم و به آنها اعلام کردم. الباقی را به واحد مالی مؤسسه می‌سپاریم تا به حساب آنها هم واریز کنند.

ما به سه نفر دیگر که اعلام کردیم نفری یک میلیون تومان و به پنج نفر بعدی نفری پانصد هزار تومان واریز خواهیم کرد.

البته ما از این عزیزان خواهش کرده بودیم حساب به نام خودشان باز کنند. به عنوان نمونه آقای متولی حسابی به نام خودشان بود. بعضی از این عزیزان حسابی به نام پدرشان یا مادرشان بود.

خدا به این پدر و مادرها جزای خیر عنایت کند، زیرا الحق و الانصاف زحمت را هم آنها کشیدند.

خدا اینطور پدر و مادرهایی که چنین غنچه‌های مهدوی تربیت کردند را خیر بدهد. ما به وجود این برادران و خواهرانمان افتخار می‌کنیم، زیرا فرزندان خوبی تربیت کردند. ما مبالغ باقی مانده را هم واریز می‌کنیم.

مجری:

بنابراین جلسه بعد هم منتظر باشیم تا ان شاءالله بازهم از این غافلگیری‌ها که البته عزیزان منتظرش هم بودند خواهیم داشت.

حضرت استاد از محضرتان تشکر می‌کنیم، بسیار بهره مند شدیم. همچنین تشکر می‌کنیم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه ما بودید. ما را از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید. التماس دعا، خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 

 


حبل المتین>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین