سایر قسمت ها
حبل المتین آیت الله حسینی قزوینی

قسمت هشتاد و هفتم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

31/05/1400

موضوع: اساسی‌ترین فلسفه قیام حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این سخنرانی:

ذکر توسلی به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

اساسی‌ترین فلسفه قیام حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

پیشینه و فرجام ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

قیام سیدالشهداء (سلام الله علیه) زمینه سازی برای حکومت جهانی!

بالاترین مقام در سیر و سلوک عرفانی

آنچه که مایه ثبات قدم آیةالله حسینی قزوینی در مسیر دفاع از ولایت شد!

درک جایگاه حقیقی امام، بالاترین بهره در عزاداری حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

گمشده ای که با دستان مرحوم آیت الله شاه آبادی پیدا می شود!

با این زیارت ناب، مقام حقیقی امام معصوم را بشناسید!

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

از شأن علی فقط خدا آگاه است

از دامن او دست خرد کوتاه است

گفتیم علی بن أبی طالب کیست

گفتند محمد بن عبدالله است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بینندگان ارجمند سلام بر شما، ان شاءالله که هرکجا هستید در پناه حضرات معصومین باشید و دل و چشمتان به نور آل الله روشن باشد.

ما با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم، برنامه‌ای که سالهاست به صورت مستمر در خدمت معارف اهلبیت است و با حضور استاد ارجمند کارشناس دغدغه مند عرصه معارف اهلبیت، حضرت آیت الله حسینی قزوینی برگزار می‌شود.

من هم توفیق دارم در این برنامه مثل شما در محضر ایشان باشم و از بیانان ایشان استفاده کنم. سلام علیکی با ایشان خواهیم داشت و ان شاءالله بحث را آغاز خواهیم کرد. سلام علیکم، عزاداری‌ها قبول باشد، بفرمایید:

ذکر توسلی به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این کره خاکی ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند، خالصانه‌ترین سلامم را همراه با تسلیت و تعزیت ایام شهادت جانسوز سرور آزادگان و یاران باوفایش تقدیم می‌کنیم.

ما طبق برنامه همیشگی برای اینکه بتوانیم دین و دنیا و آخرتمان را بیمه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کنیم، یادی از آن مظلومه دو سرا می‌کنیم.

«مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد پنجاه و سوم تعبیری دارد. البته این تعبیر در موارد زیادی آمده است، حال بعضی افراد تشکیک می‌کنند و می گویند که اگر ما بخواهیم وحدتی برگزار شود باید دست از فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا برداریم.

«مرحوم شهید مطهری» در کتاب «امامت و رهبری» که در حقیقت آخرین کتاب این بزرگوار بود، در صفحه 21 و 22 می‌نویسد:

"وحدت از ضروریات دین اسلام است، نه مذهب. معنای وحدت این نیست که ما بخواهیم از اصل خودمان عدول کنیم یا از اهل سنت بخواهیم از اصلشان دست بردارند. ما به خاطر وحدت حاضر نیستیم از یک مستحب کوچک یا یک مکروه کوچک دست برداریم و این چنین توقعی هم از اهل سنت نداریم."

حال بعضی افراد قدری اشتباه فهمیده‌اند و این مسائل را زیاد روشن نکرده‌اند. «علامه مجلسی» می‌فرماید:

«وَ جَمْعِهِمُ الْجَزْلَ وَ الْحَطَبَ عَلَی الْبَابِ لِإِحْرَاقِ بَیتِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ زَینَبَ وَ أُمِّ کلْثُومٍ وَ فِضَّةَ»

آتش و هیزمی جمع کردند تا در خانه امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و زینب و أم کلثوم و فضه را آتش بزنند.

دلیل اینکه «علامه مجلسی» نام این بزرگواران را می‌آورد، این است که می‌خواهد بفهماند در درون خانه این بزرگواران بودند.

«وَ إِضْرَامِهِمُ النَّارَ عَلَی الْبَابِ»

و آنها به در خانه آتش زدند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 18، باب 28 ما یکون عند ظهوره ع بروایة المفضل بن عمر

در روایت دیگر هم آمده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: مادامی که دود از در خانه علی بن أبی طالب بالا نرفت، حاضر به انجام بیعت مصلحتی نشد.

واقعاً قلب آدم می‌سوزد بر آنچه که بر حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) گذشت. یک فرزند بیشتر از رسول گرامی اسلام باقی نماند و خداوند عالم هم صریح‌تر از این آیه نمی‌توانستند بیان کنند:

(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)

بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم.

سوره شوری (42): آیه 23

مردم زمان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) باید در برابر این آیه عرض می‌کردند: یا فاطمة الزهراء! قدم خود را بر زمین نگذار و روی چشم ما قرار بده.

مردم باید خاک زیر قدم‌های حضرت فاطمه زهرا را به عنوان تبرک سرمه چشم خود برمی داشتند. متأسفانه مردم به این صورت با حضرت صدیقه طاهره برخورد کردند. شاعر می‌گوید:

فتادم زیر ضرب تازیانه بارها از پا

ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی

به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه

که اینجا کشته راه ولایت گشته بانویی

مدینه ثبت کن این را که در امواج دشمن‌ها

حمایت کرد از دست خدا بشکسته بازویی

صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء

مجری:

اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و أمها و بنیها و سرّ المستودع فی‌ها بعدد ما أحاط به علمک

قبول باشد عرض مصیبتی که داشتید و ذکر توسلی که شد. حاج آقا قزوینی ما یاد می‌گیریم که همیشه باید دست به دامن اهلبیت باشیم. بیش از همه و پیش از همه توسل است.

گاهی اوقات در کنار مباحث علمی و مباحث نظری، بسیار به توسل و خلوت و اتصال قلبی که ایجاد می‌شود نیاز داریم که الحمدلله از بزرگانی همانند شما بهره مند می‌شویم.

آیت الله حسینی قزوینی:

ما در روایات زیاد داریم که ائمه اطهار به حضرت صدیقه طاهره متوسل می‌شدند. نقل شده است امام باقر، امام صادق، امام هادی و حضرت ولی عصر به حضرت فاطمه زهرا متوسل می‌شدند. در روایت آمده است:

«ولی فی ابنة رسول اللّه اسوة حسنة»

عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال(مستدرک سیدة النساء إلی الإمام الجواد، نویسنده: بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمد باقر، ج 11، ص 8، پ 2

محور حضرت فاطمه زهراست، همانطور که در صلوات مخصوص حضرت فاطمه زهرا می‌خوانیم: «فاطمة و أبیها و بعلها و أمها و بنیها و سرّ المستودع فیها».

مجری:

الحمدلله؛ خدا را هزار مرتبه شکر که دست به دامن چنین اهلبیت بزرگوار و کریمی هستیم. ان شاءالله دنیا و آخرت همین گونه باشد.

اگر شب‌های گذشته «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» را دنبال کرده باشید، می دانید که الحمدلله توفیق داشتیم سیزده برنامه با عنوان «کشتی نجات» به محضر شما عزیزان تقدیم کنیم.

مباحثی پیرامون عاشورا با حضور کارشناسان ارجمند در عرصه‌ها و فضاهای مختلف طرح کردیم.

ما بحثی با آیت الله حسینی قزوینی داشتیم که بسیار بحث دلچسبی هم بود. در آن جلسه و آن برنامه هم شور اشک و هم شعور بحث موج می‌زد، اما بسیاری از مباحث ما باقی ماند.

الحمدلله توفیق داریم در این برنامه آن مباحث را ادامه بدهیم و راجع به قیام حضرت سیدالشهدا بازهم بشنویم.

حتماً شما هم زیاد شنیدید که علت‌ها و حکمت‌های فراوانی برای قیام حضرت سیدالشهدا نام برده شده است. این هم در بیانات خود حضرت هست و هم در تحلیل‌هایی که علما و دانشمندان و اندیشمندان داشتند.

ما می‌خواهیم از حاج آقای قزوینی بپرسیم اساسی‌ترین فلسفه قیام حضرت سیدالشهدا چه بوده است؟!

اساسی‌ترین فلسفه قیام حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

یکی از بزرگان و اعاظم که خود از اولیاء الله و اوتاد است، تعبیر زیبایی دارد. ایشان می‌گوید: افراد بسیاری آمدند و از کلمات امام حسین (علیه السلام) استفاده کردند که فرمود:

«وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 44، ص 329، ح 2

حضرت به صراحت می‌فرماید که من برای اصلاح در امت جدم قیام کردم. همچنین در جای دیگر آمده است که امام حسین می‌فرماید:

«فَآمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکر»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، نویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 252، ح 4

حضرت همچنین می‌فرماید:

«قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّیطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَن»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 44، ص 382، باب و

ایشان می‌گفت که اینها هست و نیست. ایشان مثالی می‌زد و بنده هم اوایل محرم اشاره‌ای به آن داشتم.

زمانی که حضرت سیدالشهدا می‌خواست به طرف کوفه حرکت کند، افراد بسیاری با حضرت مخالفت کردند و گفتند: یابن رسول الله! نروید، زیرا که مردم کوفه نسبت به امیرالمؤمنین وفایی نداشتند تا نسبت به شما داشته باشند.

در کنار افرادی که با حضرت صحبت کردند، «محمد حنفیه» برادر حضرت بود. ایشان خیلی اصرار کرد و با حضرت بحث کرد و تقریباً حضرت را متقاعد کرد که به طرف یمن برود، زیرا مردم یمن دوستدار اهلبیت و امیرالمؤمنین بودند.

«محمد حنفیه» بعد از آن صحبت به دیگران بشارت داد که من امام حسین را متقاعد کردم تا به طرف کوفه نرود و مسیر را به طرف یمن تغییر بدهد.

فردا صبح حضرت غافله را راه انداختند و کاروان به طرف کوفه حرکت کرد. وقتی «محمد حنفیه» این قضیه را شنید بسیار ناراحت شد، دوان دوان آمد و عرضه داشت: آقاجان! مگر شما دیروز به من قول ندادید که به طرف کوفه نروید و به طرف یمن بروید؟!

حضرت فرمود: «محمد حنفیه» شما ما را نشناختید و جایگاه ما را نمی‌دانید. یک بار به آسمان نگاه کن. «محمدحنفیه» به آسمان نگاه کرد و دید تمام صفوف ملائکه است.

حضرت فرمود: تمام ملائکه و عالم هستی در اختیار ما هستند. آیت الله العظمی خوئی تعبیری دارند و می‌نویسند:

« لاشبهة في ولايتهم على المخلوق باجمعهم كما يظهر من الاخبار لكونهم واسطة في الايجاد وبهم الوجود، و هم السبب في الخلق، إذ لولاهم لما خلق الناس كلهم وانما خلقوا لاجلهم وبهم وجودهم وهم الواسطة في افاضة، بل لهم الولاية التكوينية لمادون الخالق »

مصباح الفقاهة من تقرير بحث الاستاذ الاكبر آية الله العظمى الحاج السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي دامت افاضاته لمؤلفه الميرزا محمد علي التوحيدي التبريزي، المطبعة الحيدرية النجف 1374 ه‍ 1954م، ج6، ص 36

همچنین «مرحوم کمپانی (رضوان الله تعالی علیه)» که یکی از مراجع بزرگ و استاد آیت الله العظمی خوئی هست، می‌فرماید:

«لهم الولایة المعنویة و السلطنة الباطنیة علی جمیع الأمور التکوینیة و التشریعیة»

ائمه اطهار ولایت معنوی و سلطنت باطنی بر تمام امور تکوین و تشریع دارند.

حاشیة کتاب المکاسب، نویسنده: اصفهانی، محمد حسین کمپانی، ج 2، ص 379، ح 337

همچنین امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید: ائمه اطهار (علیهم السلام) سلطه و سلطنت مطلقه بر کل ماسوی الله دارد.

سلطه ائمه اطهار بر جهان هستی همانند سلطه ما بر اعضای بدنمان هست. امام خمینی همچنین می‌فرماید: اسم رحمن و رحیم تابع وجود مقدس ائمه اطهار هستند.

امام حسین بخشی از قدرت خود بر عالم هستی را به «محمد حنفیه» نشان دادند و در ادامه فرمودند: قدرت ما این است، اما من دیشب رسول اکرم را در عالم رؤیا دیدم.

البته ما تصور می‌کنیم که ائمه اطهار رؤیا می‌بینند، زیرا وقتی آن بزرگواران واسطه فیض هستند اگر خواب بروند دیگر نمی‌توانند واسطه فیض باشند.

به تعبیر یکی از آقایان امروز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) فیض را از حضرت حق می‌گیرد و بر تمام عالم هستی پمپاژ می‌کند، نه تنها کره زمین.

حضرت در ادامه فرمودند رسول اکرم را در خواب دیدند که فرمودند:

«فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاک قَتِیلا»

خداوند می‌خواهد تو را شهید نظاره کند.

رضا و مشیت و اراده خدا در این است و من برای رضای خدا می‌روم. همانطور که قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللَّه)

و شما چیزی را نمی‌خواهید مگر اینکه خدا بخواهد.

سوره انسان (76): آیه 30

ائمه اطهار جز ارادة الله چیزی اراده نمی‌کنند و جز مشیة الله در وجود مبارکشان چیز دیگری نیست. ائمه اطهار عبد محض هستند، همانطور که ما قبل از اینکه رسالت رسول گرامی اسلام را گواهی بدهیم، عبودیت حضرت را گواهی می‌دهیم و می گوییم:

«أشهد أنّ محمدا عبده»

این به معنای مطیع محض بودن خداوند عالم است و عین ربط و عین حضور ذات اقدس ربوبی هستند.

«محمد حنفیه» عرضه داشت: حال که چنین است، چرا اهل و عیال خود را با خود می‌برید؟! این مردم رحم نمی‌کنند!! حضرت فرمود: اتفاقاً رسول اکرم فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاهُنَّ سَبَایا»

اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، مترجم: فهری زنجانی، احمد، ص 65، باب المسلک الأول فی الأمور المتقدمة علی القتال

«محمد حنفیه» تسلیم شد و دیگر حرفی برای گفتن نداشت. وقتی رسول گرامی اسلام این چنین حرفی فرمودند، امام حسین هم مخالفت امر رسول اکرم و خداوند متعال را نمی‌کند.

بنابراین اولین نکته‌ای که در قیام امام حسین (علیه السلام) هست، این است که گمشده‌ای برای امام حسین است و آن هم رضایت و محبت خدا و تحقق ارادة الله است.

وقتی تحقق ارادة الله شد، هم «فَآمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکر» است و هم احیای شریعت پیغمبر اکرم است و هم «قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّیطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَن» است. در حقیقت تمام اینها در کنار تسلیم ارادة الله است.

مجری:

یک حرکت توحیدی.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله، یک حرکت توحیدی محض و حرکت عبودیت محض که خداوند عالم اینطور می‌خواهد و امام حسین هم تسلیم است. بنابراین مشاهده کنید در تمام این مسیر اتفاقاتی افتاد که اشاره مهم آن همین است.

حضرت علی اکبر (علیه السلام) قضیه‌ای نقل می‌کند که نشانگر اوج ادب حضرت است. در زیارت عاشورا از میان هفتاد و دو تن تنها اسم یک نفر آمده است و حتی اسم قمر بنی هاشم هم نیست. در زیارت عاشورا می‌خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَینِ وَ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ»

فرازی از زیارت عاشورا

همه علمای شیعه اتفاق نظر دارند که مراد، حضرت علی اکبر است، زیرا زیارت متعلق به شهدای کربلاست. بعضی افراد تصور می‌کنند مراد امام سجاد (علیه السلام) است، در حالی که زیارت عاشورا متعلق به شهدای کربلاست.

ما نمی‌دانیم حضرت علی اکبر چه مقامی نزد خداوند متعال دارند، اما نکته جالب اینجاست که حضرت در میانه راه روی شتر خوابشان برد و وقتی از خواب بیدار شد عرضه داشت:

(إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون)

ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم!

سوره بقره (2): آیه 156

از میان افرادی که در کنار امام حسین بودند، حضرت علی اکبر جلو آمد و عرضه داشت:

«مِمَّ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعْت»

پدر جان! برای چه استرجاع نمودی و حمد خدا را بجای آوردی؟

حضرت فرمود: من یک لحظه خوابم برد. در خواب دیدم که منادی ندا می‌کند: این کاروان می‌رود و مرگ به استقبال آن‌ها می‌آید.

معمولاً کسی که خبر مرگ و شهادت می‌شنود ناراحت می‌شود و می‌گوید که برگردیم. ادب حضرت علی اکبر اقتضا کرد که بفرماید:

«أَ لَسْنَا عَلَی الْحَق»

آیا ما حق نیستیم؟

«قَالَ بَلَی»

حضرت فرمود: بله.

«قَالَ فَإِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوت»

حضرت علی اکبر فرمود: اگر ما برحق هستیم، چه باکی از مرگ!!

روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، نویسنده: فتال نیشابوری، محمد بن احمد، ج 1، ص 180، باب مجلس فی ذکر مقتل الحسین ع

عبودیت محض و سلم محض الهی و مطیع ارادة الله و مطیع مشیة الله به این معناست.

مجری:

در اینجا حضرت سیدالشهدا حضرت علی اکبر را دعا کردند.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله. همچنین مشاهده کنید امام خمینی در واقعه عاشورا تعبیری داشتند که بنده آن را چندین بار شنیده‌ام.

وقتی مصیبت به انسان می‌رسد، انسان ناراحت می‌شود و حالت گرفتگی پیدا می‌کند و صورتش غمناک می‌شود. در مقابل روز عاشورا هرچه مصیبت پشت سر مصیبت می‌آمد، حضرت بشاش‌تر می‌شدند و سیمای مبارکشان خوشحال‌تر می‌شد.

این به جهت آن بود که حضرت به طرف رضای خداوند می‌رود و خداوند عالم این را می‌خواهد. حضرت می‌اندیشید که من مهم نیستم، مهم این است که خداوند چه می‌خواهد. اراده من مهم نیست، اراده خداوند مهم است.

بنابراین در لحظه آخر که حضرت در گودی قتلگاه افتاده بود، سر مبارکش را روی خاک گذاشت و فرمود:

«الهی رضا برضاک و تسلیما لامرک»

فلسفه قیام امام حسین (علیه السلام) این است. در کنار اینکه رضای الله است، رضای حضرت هم در آن است. خداوند عالم صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاده است و تمام انبیاء الهی بشارت آمدن رسول اکرم را دادند.

پیشینه و فرجام ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

من در بحث ولایت، بحثی تحت عنوان پیشینه ولایت و فرجام ولایت داشتم. بنده در آنجا از منابع اهل سنت مطالبی ذیل آیه شریفه:

(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رُسُلِنا)

از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس.

سوره زخرف (43): آیه 45

آوردم. آقای «ابن عساکر» در کتاب «تاریخ دمشق» جلد 42 صفحه 241 و «حاکم نیشابوری» در کتاب «معرفة علوم الحدیث» صفحه 96 و «خوارزمی» در کتاب «مناقب» خود صفحه 312 و «ثعلبی» در کتاب «تفسیر» خود ذیل این آیه مطلبی آورده‌اند.

وقتی رسول اکرم در معراج با انبیاء نماز خواندند، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر پشت سر حضرت نماز خواندند. یکی از ملائکه آمد و عرضه داشت:

(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رُسُلِنا)

از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس.

حضرت فرمودند: چه سؤالی بپرسم؟ ملائکه در پاسخ گفت که بپرس:

«علی ما بعثوا»

هدف بعثت شما چه بوده است؟

«قال قلت علی ما بعثوا»

پیغمبر اکرم می‌فرماید که من گفتم: هدف بعثت شما چه بوده است؟

«قال علی ولایتک وولایة علی بن أبی طالب»

همه پیامبران جواب دادند: هدف بعثت ما ولایت تو و ولایت علی بن أبی طالب بوده است.

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضل‌ها وتسمیة من حل‌ها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 241، ح 9519

همچنین در کتاب «الکشف و البیان» آمده است:

«قال: قلت: علی ما بعثوا»

پیغمبر اکرم می‌فرماید که من گفتم: هدف بعثت شما چه بوده است؟

«قال: علی ولایتک وولایة علی بن أبی طالب»

الکشف والبیان (تفسیر الثعلبی)، اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان - 1422 هـ-2002 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ج 8، ص 338، باب الزخرف: (45) واسأل من أرسلنا... ..

در کتاب «مناقب» اثر «خوارزمی» هم آمده است:

«علی ولایتک وولایة علی بن أبی طالب»

هدف بعثت ما ولایت تو و ولایت علی بن أبی طالب بوده است.

المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، وفات: 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، چاپ: الثانیة، ربیع الثانی 1414، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 312، ح 312

در کتاب «شواهد التنزیل» اثر «حسکانی» هم آمده است:

«علی ماذا بعثکم الله قبلی؟ قالوا: علی ولایتک یا محمد وولایة علی بن أبی طالب»

شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، نویسنده: الحاکم الحسکانی، وفات: ق 5، رده: مصادر تفسیر سنی، خطی: خیر، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1411 - 1990 م، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی - طهران / مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة – قم، ج 2، ص 223، ح 855

مشاهده کنید خداوند عالم صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را فرستاده است. نکته‌ای که بسیار جالب است، این است که وقتی حضرت آدم از بهشت بیرون آمد و چندین سال به خاطر بیرون آمدن از بهشت گریه کرد خداوند را به حق خمسه طیبه سوگند داد.

بنا به نقلی حدود هفت هزار سال از خلقت حضرت آدم می‌گذرد و هفت هزار سال مانده بود که پیغمبر اکرم به دنیا بیاید. حضرت آدم وجود این اسماء مبارک را از کجا می‌دانستند؟!

اجازه بدهید این مطلب را هم از منابع اهل سنت نشان بدهم تا دوستان ملاحظه کنند. در کتاب «تفسیر الدر المنثور» اثر «سیوطی» آمده است:

«اللهم إنی أسألک بحق محمد وآل محمد»

در ادامه آمده است:

«سأل بحق محمد وعلی وفاطمة والحسن والحسین ألا تبت علی فتاب علیه»

الدر المنثور، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1993، ج 1، ص 147، باب البقرة: (37) فتلقی آدم من... ..

«ابن تیمیه» در کتاب «مجموع الفتاوی» وقتی به این روایت می‌رسد اسم پیغمبر اکرم را می‌آورد، اما اسم امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین را حذف می‌کند که این هم دلیل بر نفاق این مرد است. او می‌نویسد:

«یا رب بحق محمد إلا غفرت لی»

کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 2، ص 151

از کوزه برون همان تراود که در اوست!!

قیام سیدالشهداء (سلام الله علیه) زمینه سازی برای حکومت جهانی!

بنابراین امام حسین (علیه السلام) در کربلا می‌خواهد ارادة الله محقق شود. ارادة الله این است که از حضرت آدم تا حضرت عیسی همه انبیاء الهی آمدند و بشارتی دادند.

بشارت این است که روزی خواهد آمد که دین اسلام توسط رسول گرامی اسلام و اهلبیتش در جهان مستقر خواهد شد. لازم به ذکر است اسلام به معنای اسلام در برابر مسیحیت نیست، بلکه مراد تسلیم امر الهی است.

این ارادة الله است که باید دین اسلام در کره زمین جهانی شود، به این معنا که در کره زمین هیچ صدایی غیر از «لا إله إلا الله» شنیده نشود.

امام حسین (علیه السلام) در کربلا می‌خواهد مقدمات و زمینه سازی این حکومت جهانی را پایه ریزی کند. اگر این قیام نبود، دودمان بنی امیه این دشمنان سرسخت قرآن و اسلام اثری از اسلام باقی نمی‌گذاشتند.

بنی امیه بیست و یک سال علیه پیغمبر اکرم جنگیدند. آن‌ها سیزده سال در مکه و هشت سال در مدینه با رسول گرامی اسلام جنگیدند. امیرالمؤمنین در نامه شانزدهم «نهج البلاغه» به خداوند قسم شدید و غلیظ می‌خورد و می‌فرماید:

«فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکفْرَ»

قسم به خدایی که دانه را شکافت کسانی که در فتح مکه مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تنها کفر خود را مخفی کردند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 374، خ 16

از میان کتب اهل سنت همین تعبیر در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد اول صفحه 113 از قول «عمار بن یاسر» نقل شده است.

بنابراین این افراد می‌خواستند از اسلام و قرآن اثری باقی نماند و نام رسول الله در کره زمین برای همیشه محو شود.

نقل شده است پسر «طلحه» که عمری در رکاب رسول الله جنگید و آخر در برابر اسلام ایستاد، زمانی که اهلبیت وارد شام شدند در برابر امام سجاد ایستاد و عرضه داشت: یابن رسول الله! امروز پیروز چه کسی هست؟!

در حقیقت او طعنه می‌زد و می‌خواست بفهماند که شما شکست خوردید و بنی امیه پیروز شدند. حال اگر کسی که از اسلام خبر ندارد این حرف را بزند، مشکلی نیست.

کسی که در خاندانی مثل «طلحه» بزرگ شده است و در رکاب پیغمبر اکرم شمشیر زده و سابقه درخشانی دارد، این حرف را می زند.

امام سجاد در جواب فرمود: زمانی که وقت نماز ظهر رسید و اذان و اقامه گفتی، ببین چه کسی پیروز شده است. آنجا مشاهده کن که در اذان و اقامه نام بنی امیه را می‌بری یا نام رسول الله را می‌بری!!

امام حسین (علیه السلام) با شهادتشان و حضرت زینب با آن برنامه‌های رسانه‌ای جهانی و مدیریت‌های بی نظیر بحرانی که داشتند، اسلام را پیروز کردند. اگر ما بخواهیم یک نمونه برای مدیریت بحران در تاریخ بشریت مثال بزنیم، بهتر از حضرت زینب نداریم.

حضرت زینب از لحظه آغاز روز عاشورا مدیریت داشت تا لحظه‌ای که حضرت در شام یا مصر از دنیا رفت. ورق به ورق زندگی حضرت زینب (سلام الله علیها) احیای شریعت و احیای هدفی است که سیدالشهدا پایه ریزی کرد.

شاید آخرین جمله حضرت سیدالشهدا به حضرت زینب این باشد: مأموریت من تمام شد و رسالت من به پایان رسید. از این به بعد رسالت تو آغاز می‌شود و تو نباید بگذاری که این خون‌ها به هدر برود.

تو باید پیام قیام مرا به مردم برسانی. مبادا صبر و شکیبایی را از دست بدهی و «لا حول و لا قوة إلا بالله» را فریاد بزن!

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای

نبرد رگی گر نخواهد خدای

بنابراین مشاهده کنید وقتی حضرت زینب کبری در برابر «عبیدالله بن زیاد» که تمام وجودش آغشته به خون مظلومان است قرار می‌گیرد، چطور حرف می زند.

همچنین مشاهده کنید حضرت در برابر یزید چطور شجاعانه حرف می زند. حضرت زینب بنی امیه را برای همیشه رسوا می‌کند و شریعت را احیا می‌کند.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به شهادت رسیدند، مردم شام گفتند: علی بن أبی طالب که نماز نمی‌خواند، برای چه به مسجد رفته بود!! مشاهده کنید حضرت زینب کبری شام را چطور متحول کرد.

اگر فرصت باقی بود بنده عرض خواهم کرد که اهل سنت می گویند: تعداد چهل نفر از یاران حضرت ولی عصر کسانی هستند که اهل شام و سوریه هستند.

حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) کاری کردند که چهل نفر از اوتاد که عالم هستی توسط آنها تدبیر می‌شود، اهل شام هستند.

به قول «ابن تیمیه» اهل شام همگی ناصبی بودند. زمانی که بعضی از صحابه همانند «زید بن أرقم» و دیگران نامی از حدیث غدیر می‌آوردند، مردم اعتراض می‌کردند که مگر می‌شود اینجا از غدیر حرف زد. مردم بالای منابر علی را سب و لعن می‌کنند!!

حضرت زینب کبری همان شام را تبدیل کرد به کشوری که چهل تن از اوتاد از آنجا هستند.

بنابراین اصل قیام حضرت سیدالشهدا این بود که ارادة الله و مشیت الله را تحقق بدهد و به ما بفهماند راه رسیدن به الله، راه رسیدن به کمال و راه رسیدن به خلافة الله، تسلیم امر الهی بودن است.

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند

بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

همه و همه یک جمله است و آن هم تسلیم امر الهی بودن است.

مجری:

خیلی استفاده کردیم، خیلی ممنونم.

آنچه در عشق خیر الکلام است، آنچه در صبر حسن ختام است، آنچه در وصف او عقل خام است، آنچه کار رسول و امام است، مدح زینب (علیها السلام) است.

سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور

الحمدلله در برنامه‌ای حضور داریم که به نام حضرت سیدالشهدا است. حضرت سیدالشهدا، أبا عبدالله هستند. ان شاءالله ما هم عبدالله باشیم و همان فلسفه‌ای که حاج آقای قزوینی گفتند یعنی قیام حضرت سیدالشهدا را احیا کنیم. به قول «دکتر قزوه»:

هنگامه برون شدن از خویش چون حسین

راهی برو که بگذرد از مسجد الحرام

اگر مسیر ما هم توحیدی باشد و در مسیر عبودیت الهی باشد، دنیا و آخرتمان آباد خواهد شد. ان شاءالله اینگونه باشد و ما هم بتوانیم در سایه لطف حضرت أبا عبدالله الحسین از بندگان خوب الهی باشیم.

ما از اصلی‌ترین فلسفه قیام حضرت سیدالشهدا شنیدیم که تمام علت‌ها و حکمت‌های دیگر ذیل این مبحث قرار می‌گیرند. بازهم از آیت الله قزوینی بابت این بحث تشکر می‌کنم.

سؤال بعدی بنده شاید ادامه همین بحث باشد. خداوند آقای «مؤید» را حفظ کند. ایشان یک رباعی دارند که بسیار زیباست و می گویند:

آن کشته که دین زنده ز نامش باشد

پاینده نماز از قیامش باشد

فرض است بر او گریه، ولی برتر از آن

سرمشق گرفتن از مرامش باشد

الحمدلله ما باید هزار مرتبه خدا را شکر کنیم که این روزها و شب‌ها در جلسات عزای حضرت سیدالشهدا حاضر شدیم. حال اگر بخواهیم بیشترین بهره را ببریم و کمی خاص‌تر از مجالس حضرت سیدالشهدا استفاده کنیم، باید چکار کنیم؟!

بالاترین مقام در سیر و سلوک عرفانی

آیت الله حسینی قزوینی:

اگر بخواهم در یک جمله بگویم، این است که بالاترین بهره برداری ما از عزای حضرت سیدالشهدا، شناختن معصوم و امام است.

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

نقل شده است عارفی می‌رفت و دید شخص نابینایی پشت یک در مانده است و مرتب داد می زند و به مردم می‌گوید که کمک کنید در را به رویم باز کنید. عارف گفت: خوشا به حالت که در را پیدا کردی. ما عمری می‌گردیم، اما هنوز در را پیدا نکردیم.

مشکل اساسی ما این است که اهلبیت را نشناختیم. همانطور که ائمه اطهار می‌فرمایند:

«بِنَا عُرِفَ اللَّهُ»

اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد، باید ابتدا ما را بشناسد و بعد خدا را بشناسد.

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 145، ح 10

تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که خیلی غوغاست. حضرت می‌فرماید:

«مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیة»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 26، ص 1، ح 1

بنده نمی‌خواهم خیلی در فازهای عرفانی و فلسفی بروم. یکی از توفیقاتی که داشتم، این است که هشت سال در محضر آیت الله شیخ محمد شاه آبادی استاد زاده امام خمینی بودیم و خارج اسفار و خارج عرفان و اخلاق را خدمت ایشان خواندیم.

بنده از محضر ایشان خیلی استفاده کردم. من گاهی اوقات می‌دیدم زمانی که خدمت امام خمینی نام استادشان آیت الله شاه آبادی می‌آید، می گویند: «شیخنا شاه آبادی روحی له الفداء».

بنده تعجب می‌کردم که چرا امام خمینی این تعبیر را در مورد ایشان به کار می‌برند، زیرا که این تعبیر در مورد حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) به کار می‌رود. در مقابل به کار بردن این تعبیر نسبت به استاد امام خمینی برای بنده بسیار سنگین بود.

ما در آن زمان طلبه جوانی بودیم. الحمدلله رب العالمین خداوند متعال حافظه خوبی به ما داده است که از این بابت خدا را شاکر هستیم. از ابتدای ورود ما به حوزه علمیه در قزوین از نظر حافظه در میان دوستانمان ضرب المثل بودیم.

مجری:

الحمدلله که به خوبی از آن استفاده کردید و در خدمت معارف اهلبیت است.

آیت الله حسینی قزوینی:

الحمدلله. خداوند آیت الله فاضل لنکرانی را بیامرزد. ما آخرین دوره کفایه در سال‌های 1355 و 1356 خدمت ایشان بودیم.

ایشان هرگاه مرا می‌دید، می‌گفت: "خوشا به حالت چه شغلی انتخاب کردی، شغلتان دفاع از امیرالمؤمنین است." بنده داستان‌های زیادی در این زمینه دارم.

مجری:

قطعاً داستان‌ها شنیدنی است. این داستان‌ها برای ما جوان‌ترها و بینندگان عزیزی که این برنامه را می‌بینند و حتی غیر شیعیان شنیدنی است.

این داستان‌ها به دلیل اینکه تجربه است، بسیار می‌تواند برای ما آموزنده و عبرت انگیز و در مسیر اهلبیت دلگرم کننده باشد.

آیت الله حسینی قزوینی:

اولاً ما هرچه داریم از فضل الهی است.

«اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک»

مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، ج 1، ص 63، باب دعاء آخر

آن ذره که در حساب ناید ماییم. چند شب قبل یکی از بزرگان لطف کرده بودند و به دیدن ما تشریف آورده بودند، در حالی که ما به قدری به ایشان عقیده داریم که دست و پای ایشان را می‌بوسیم.

بنده به ایشان گفتم: شما در مراحل سیر و سلوک عرفانی از یافته‌هایتان به ما بدهید. ایشان در جواب گفت: من به این نتیجه رسیدم که هیچ نیستم. بنده گفتم: این بالاترین مقام است که انسان به مرحله‌ای برسد که بگوید؛

(أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّه)

شما (همگی) نیازمندان به خدا هستید.

سوره فاطر (35): آیه 15

این بالاترین مقام است که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در کتاب «نهج البلاغه» از آن با تعبیر؛

«وَ أَمَاتَ نَفْسَه»

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 337، خ 220

یاد می‌کند. حضرت به صراحت می‌فرماید: بالاترین مرتبه عبودیت این است که نفس کشته شود. انسان باید به مرحله‌ای برسد که بگوید:

(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.

سوره بقره (2): آیه 115

هرکجا نگاه کنید وجه الله است. چشم وجه الله است. زبان وجه الله است. حرف زدن وجه الله است.

(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)

و:

(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید)

و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!

سوره ق (50): آیه 16

آنچه که مایه ثبات قدم آیةالله حسینی قزوینی در مسیر دفاع از ولایت شد!

چیزی که برایم مایه دلگرمی شد و در این فاز ثابت قدم ماندم، این بود که با یکی از علمای بزرگ اهل سنت بحثی داشتیم.

این بحث به اینجا منجر شد که ایشان روزی با بنده تماس گرفتند و گفتند که می‌خواهم به ایران و قم بیایم و می‌خواهم چند نفر از بزرگان حوزه باشند، حرف‌هایی دارم.

بنده فهمیدم که بحث‌ها و مناظرات ما تأثیرگذار بوده است. آقایانی که به منزلمان دعوت کرده بودیم آیت الله خزعلی و آیت الله سبحانی و آیت الله مقتدایی و آیت الله شبیری زنجانی حضور داشتند.

ما از این جلسه فیلمبرداری کردیم، اما ایشان گفتند که بنده راضی نیستم این فیلم منتشر شود به جهت اینکه جانم در خطر است.

ایشان شروع به صحبت کرد و گفت: بعد از بحثی که با ایشان داشتیم حضرت فاطمه زهرا را در خواب دیده بودند.

ایشان قضایا را نقل می‌کردند و به قدری سوزناک بود که بنده مشاهده می‌کردم اشک از محاسن آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله سبحانی و آیت الله مقتدایی و آیت الله خزعلی قطره قطره می‌چکید.

ایشان در همانجا اظهار شهادتین گفتند و شهادت به ولایت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دادند، سپس سؤالاتی هم داشتند. بنده فهمیدم دعای رسول گرامی اسلام در غدیر خم که فرمودند:

«وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه»

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 47، ح 183

به اجابت رسیده است. شاید توفیق الهی بود و خداوند خواستند به ما نشان بدهند این حرکات بی اثر نیست. الحمدلله در بحث‌هایی که در مکه مکرمه داشتیم، عده‌ای از وهابی‌هایی که عقیده وهابی دارند شیعه شدند و الآن هم مبلغ شیعه هستند.

چندی قبل شخصی از کشور تاجیکستان زنگ زد و گفت: به برکت مباحث شما خانواده هفده نفره ما شیعه شدند.

همچنین چندی قبل خانمی از کردستان با همین برنامه تماس گرفت و مردم همگی شنیدند.

ایشان گفت: شوهر من سنی بود و من بیست و پنج سال با ایشان زندگی کردم. ایشان بعد از یکی دو ماه که برنامه‌های شما را دید شیعه شده و زندگی من نورانیت خاص و جدیدی پیدا کرده است و من احساس می‌کنم خوشبخت‌ترین زن هستم.

مجری:

این ادامه همان حرکت حضرت سیدالشهدا است که تا لحظه آخر می‌خواستند دستگیری کنند تا مردم را نجات بدهند. الحمدلله حضرتعالی در همین مسیر حرکت می‌کنید و این همان دلگرمی‌هایی است که حضرتعالی بیان کردید.

درک جایگاه حقیقی امام، بالاترین بهره در عزاداری حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

آیت الله حسینی قزوینی:

بنابراین مشکل اساسی ما این است که ائمه اطهار را نشناختیم. زیارت جامعه کبیره سندا صددرصد صحیح است و نزدیک به ده نفر از بزرگان و مراجع به صحت سند زیارت جامعه کبیره شهادت دادند.

خواندن این زیارتنامه نزدیک به پانزده تا بیست دقیقه طول می‌کشد و ما اواخر زیارتنامه یک جمله می گوییم و آن هم این است:

«فَبِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیک أَسْأَلُک أَنْ تُدْخِلَنِی فِی جُمْلَةِ الْعَارِفِینَ بِهِمْ»

خدایا تو را سوگند می‌دهم به حق حضرت محمد و آل محمد که بر خودت واجب کردی مرا در دسته عارفین به محمد و آل محمد قرار بدهی.

آخرین چیزی که ما از خداوند عالم می‌خواهیم، این است. قبل از آن می گوییم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیک مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ الْأَخْیارِ- الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی»

خدایا اگر من کسی نزدیک‌تر و مقرب‌تر از حضرت محمد و آل محمد پیدا می‌کردم به درگاهت می‌آوردم، اما مقرب‌تر از آنها نزد تو کسی نیست.

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 617، ح 3213

در رابطه با معرفت امام حرف زیاد است، مخصوصاً معرفت و نورانیت. بنده خیلی دوست دارم که بتوانم چندین جلسه در رابطه با معرفت نورانی اهلبیت حرف بزنم.

وقتی انسان گرم می‌شود مطالبی بیان می‌شود و بعد پشیمان می‌شود که چرا این مطالب را بیان کرده است. بعضی اسرار وجود دارد که تحمل آن برای افراد عادی مشکل است.

«حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَک مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، نویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 21، ح 4

بعضی از مقامات ائمه اطهار طوری است که شاید ذهن‌های ما نتواند بپذیرد. ما با وهابیت کاری نداریم و به آنها می گوییم:

(قُلْ مُوتُوا بِغَیظِکم)

بمیرید با همین خشمی که دارید.

سوره آل عمران (3): آیه 119

بنده می‌خواهم یک نکته را خدمت عزیزان عرض کنم و باید این نکته را خوب در نظر بگیریم. ائمه اطهار (علیهم السلام)، انبیاء الهی و اولیاء واسطه فیض هستند.

اگر این قضیه برای ما خوب جا بیفتد، هر آنچه که می‌خواهد از طرف ذات اقدس ربوبی به ما برسد واسطه این فیض اهلبیت (علیهم السلام) هستند.

ما از قول علمای بزرگ اهل سنت داریم که می گویند: حضرت موسی به برکت حضرت محمد و آل محمد از دست فرعون نجات پیدا کرد. همچنین نقل شده است حضرت عیسی، حضرت شیث و حضرت داود به برکت رسول اکرم از مشکلات نجات پیدا کردند.

بنده در فرصتی مناسب از منابع اهل سنت با عبارت‌های دقیق نقل می‌کنم که اگر انبیاء بزرگ الهی از مشکلات و گرفتاری‌ها نجات پیدا کردند و به مقامات بالا رسیدند، همگی به برکت رسول اکرم و اهلبیت گرامی‌اش بوده است.

آقای «آلوسی» به صراحت می‌گوید: واسطه وجود تمام انبیاء رسول اکرم بوده است. البته ایشان اهلبیت را حذف می‌کند، اما فرقی نمی‌کند. خمسه طیبه همگی یک نور بودند، این نور دو قسمت شد و یکی رسول اکرم و دیگری امیرالمؤمنین شد.

«أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ کلُّنَا مُحَمَّد»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 26، ص 6، ح 1

اگر سلامتی به ما می‌رسد، اگر نفس کشیدن به ما می‌رسد، اگر روزی به ما می‌رسد، اگر باران به ما می‌رسد یا هر چیزی که به ما می‌رسد به واسطه ائمه اطهار است.

اگر خدای ناکرده بلایی هم به ما می‌رسد، در اثر گناهان ماست. خداوند اراده کرده و از کانال اهلبیت به ما می‌رسد.

بنده در اینجا قبل از اینکه بعضی از مطالب شیعه را بیان کنم، عبارتی از «ابن تیمیه» بیاورم تا حجت بر وهابیت تمام شود. در کتاب «مجموع الفتاوی» اثر «ابن تیمیه» جلد چهارم آمده است:

«وَأَمَّا النَّفْعُ الْمُتَعَدِّی وَالنَّفْعُ لِلْخَلْقِ وَتَدْبِیرُ الْعَالَمِ فَقَدْ قَالُوا هُمْ تَجْرِی أَرْزَاقُ الْعِبَادِ عَلَی أَیدِیهِمْ»

بعضی از علمای بشر به مرتبه‌ای می‌رسند که تدبیر عالم هستی توسط آنها صورت می‌گیرد.

مجموع الفتاوى؛ المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728 هـ)؛ المحقق: أنور الباز - عامر الجزار، الناشر: دار الوفاء، الطبعة: الثالثة، 1426 هـ / 2005 م، ج 4، ص 379، باب الْوَجْهُ الرَّابِعُ

مشاهده کنید بحث بر سر علمای بشر است. اگر «ابن تیمیه» گفت علمای آدمیین می‌توانند به مرحله‌ای برسند که همه نفع و روزی‌هایی که به خلایق می‌رسد توسط آنهاست و تدبیر عالم توسط علمای ابرار است، قضیه روشن می‌شود.

حال ما کاری نداریم علمای ابرار چه کسانی هستند، اما ایشان هم معتقد است که ما در عالم هستی افرادی داریم که خداوند عالم توسط آنها عالم را تدبیر می‌کند.

این گفتار نه کفر است و نه شرک است، زیرا «ابن تیمیه» آن را آورده است. اگر چنین باشد باید بگوییم که اولین مشرک عالم «ابن تیمیه» است. بنده همیشه مثالی می‌زنم و می گویم که خداوند عالم می‌فرماید:

(اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها)

خداوند ارواح را به هنگام" مرگ" قبض می‌کند.

سوره زمر (39): آیه 42

اگر چنین هست عقیده ما مبنی بر اینکه عزرائیل قبض روح می‌کند شرک است. قرآن کریم از طرف دیگر می‌فرماید:

(قُلْ یتَوَفَّاکمْ مَلَک الْمَوْتِ الَّذِی وُکلَ بِکم)

بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده (روح) شما را می‌گیرد.

سوره سجده (32): آیه 11

طبق این آیه شریفه ملک الموت از طرف خداوند عالم برای قبض روح اذن دارد. در حقیقت قبض روح عزرائیل، قبض روح الله است. اگر قبض می‌کند به اراده الله است و چون الله اراده کرده است، عزرائیل قبض روح می‌کند.

ما در روایت داریم که شخصی از رسول اکرم سؤال می‌کند: عزرائیل یک نفر است، در حالی که در یک ساعت هزاران انسان و حیوان قبض روح می‌شوند.

حضرت در جواب می‌فرمایند: تمام عالم هستی جلوی عزرائیل همانند یک طبق است و هرلحظه نگاه می‌کند تمام خلایق را در آنجا می‌بیند.

این جواب آن دسته از وهابی‌های بی حیاست که می گویند وقتی شما در ایران یا تاجیکستان یا روسیه به حضرت علی متوسل می‌شوید، حضرت علی که در نجف است چطور می‌شنود؟!

خدایی که به ملک الموت این قدرت را داده است تا همه خلائق را در یک لحظه ببیند، عاجز نیست که به امیرالمؤمنین این قدرت را بدهد تا در یک آن سلام تمام کسانی که به حضرت اظهار ارادت می‌کنند را پاسخ بدهد. این افراد خداوند و ائمه اطهار را نشناختند.

نکته دوم اینکه در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد دهم روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به نقل از رسول گرامی اسلام آمده است که می‌فرماید:

«البدلاء بالشام وهم أربعون رجلا کلما مات رجل أبدل الله رجلا مکانه یستقی بهم الغیث وینتصر بهم علی الأعداء ویصرف عن أهل الشام بهم العذاب»

ما در روایت داریم این چهل نفر جزو کسانی هستند که از شام به سپاه حضرت مهدی (ارواحنا فداه) می‌پیوندند.

یکی از بحث‌هایی که خیلی شیرین است، این است که اصلاً یاران حضرت مهدی چه ویژگی‌هایی دارند و از کجا هستند. تمام این ویژگی‌ها در روایات شیعه و اهل سنت آمده است.

ایشان در مورد سند روایت می‌نویسد:

«رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 10، ص 62، باب ما جاء فی الأبدال وأنهم بالشام، ح 16671

طبق این روایت عذاب از مردم توسط این ابدال برداشته می‌شود و باران به واسطه آنها نازل می‌شود و اگر کسی بخواهد بر دشمن پیروز شود توسط آنها پیروز می‌شود.

ما از اینطور موارد در کتب اهل سنت الی ماشاءالله داریم. این افراد معتقدند افرادی در کره زمین هستند که از نظر عبودیت به جایی رسیده‌اند که واسطه فیض هستند.

حال زمانی که از «بن باز» در رابطه با «ابن تیمیه» سؤال می‌کنند، او ادعا می‌کند که «ابن تیمیه» جزو ابدال و کسانی است که خداوند به برکت او به خلائق روزی می‌دهد!!

این در حالی است که «ابن تیمیه» می‌گوید: شیطان به صورت من مجسم می‌شود و مردم را گمراه می‌کند!!

مجری:

آن‌ها نفس این موضوع را قبول دارند.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله، نفس موضوع را قبول دارند و در مصداق آن به مشکل برخورده‌اند. ما خواستیم ثابت کنیم این قول که عده‌ای واسطه فیض هستند و تدبیر عالم هم به اذن الله توسط آنها صورت می‌گیرد را وهابیت و «ابن تیمیه» قبول دارند. حال به موارد شیعه می‌رسیم.

مجری:

تا شما استراحتی کنید، فاصله‌ای می‌گیریم سپس برمی گردیم و این موارد را مشتاقانه خواهیم شنید. هرجای عالم هستید، زیر سایه اهلبیت باشید.

در خدمت شما هستیم با برنامه «حبل المتین» و ان شاءالله که همیشه دستمان به دامن بزرگان عالم و واسطه‌های فیض حقیقی عالم باشد و ان شاءالله حرکت توحیدی اهلبیت در زندگی ما هم جاری و ساری باشد.

حاج آقا قزوینی فرمودند برای اینکه بیشترین بهره را از عزای حضرت سیدالشهدا و ذکر توسل به حضرت سیدالشهدا بگیریم، باید سعی کنیم شناخت و معرفتمان را بیشتر کنیم.

یک تعبیر برای اینکه شناخت بیشتر شود، این است که بدانیم حضرات معصومین بین خالق و مخلوقین واسطه فیض هستند و ان شاءالله ما هم با تمام دلمان به این باور برسیم. استاد می‌خواستند به موارد آن اشاره کنند که در بیان شیعیان چگونه است.

گمشده ای که با دستان مرحوم آیت الله شاه آبادی پیدا می شود!

آیت الله حسینی قزوینی:

البته من جمله‌ای در رابطه با آیت الله شاه آبادی بیان کنم. بنده عرض کردم که در آثار حضرت امام خمینی می‌دیدیم که وقتی به استادشان آیت الله شاه آبادی می‌رسند، عبارت (روحی له الفداء) را به کار می‌بردند.

برای بنده بسیار جای سؤال بود که چطور ایشان برای غیر معصوم این تعبیر را به کار می‌برد. ما در دوران جوانی سؤالات و شبهات زیادی به ذهنمان می‌آمد و از بعضی بزرگواران و مراجع فعلی سؤال می‌کردم.

حافظه قوی داشتن هم دردسر است، زیرا دائماً درگیر سؤال و شبهه می‌شود. گاهی اوقات مراحلی در انسان است که اصلاً یک مرتبه این شبهات سراسر وجود انسان را می‌گیرد، به طوری که اگر نتواند به این شبهات پاسخ بدهد خیلی خطرناک است.

بنده از بعضی اعاظم سؤال می‌کردم و به بنده جواب می‌دادند. ضمن اینکه ما از آن بزرگواران تشکر می‌کنیم، اما نه تنها شبهه من پاسخ داده نمی‌شد بلکه سؤال دیگری هم درست می‌شد.

بنده مدت شش ماه یا یک سال با خودم جنگ داشتم که چرا این سؤالات دائماً به ذهن من می‌آید.

مجری:

شما آن زمان بیست و پنج سال داشتید.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله. بنده با آیت الله شیخ محمد شاه آبادی که یکی از بزرگترین فرزندان آیت الله شاه آبادی استاد امام هست و افضل است آشنا شدم. ایشان تنها فرزند آیت الله شاه آبادی هستند که درس خارج داشتند.

یک شب من بعد از نماز مغرب و عشاء در خیابان سمیه خدمت ایشان رفتم که در زیرزمین وسیعی بودند.

وقتی بنده سؤال اول خود را مطرح کردم، خدا را شاهد می‌گیرم که ایشان طوری به من جواب دادند که مبهوت ماندم چرا چنین سؤال روشنی به ذهن من آمده است. پاسخ سؤال من همانند روز روشن بود.

بنده با توسل به حضرت فاطمه معصومه سؤال دوم و سؤال سوم خود را مطرح کردم و احساس کردم گمشده خود را پیدا کردم.

زمانی که ایشان زنده بودند، یک روز در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سخنرانی داشتم و صحبت ایشان شد.

بنده گفتم: اگر امام نسبت به پدرشان (روحی له الفداء) گفتند، بنده اگر تا آخر عمر پای ایشان را ببوسم در برابر استفاده‌های معنوی و علمی که کردم خیلی کم است.

در حال حاضر زمانی که مشغول نماز می‌شوم، توصیه‌های ایشان همواره در ذهنم است. ما سال 1363 با ایشان آشنا شدیم، اما توصیه‌های ایشان در رابطه با کیفیت و چگونگی نماز را در ذهن دارم.

توصیه‌های ایشان در نماز مبنی بر این بود که انسان باید چه مطالبی در نظر داشته باشد، مخصوصاً علم و حضور مطلق. انسان همواره باید احساس کند عین ربط و عین حضور حق است و آیت الله شاه آبادی روی این قضیه خیلی تکیه داشتند.

در حال حاضر که از این قضیه حدود چهل سال می‌گذرد، هیچ نمازی نیست که بنده بخوانم و فرمایشات ایشان جلوی چشمم نباشد.

به قول امیرالمؤمنین علم این نیست که ما در مدرسه یاد بگیریم. یک مرتبه علومی را در مدرسه یاد می‌گیریم که مصداق آیه شریفه:

(وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَة)

و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند.

سوره بقره (2): آیه 129

است و یک مرتبه:

(وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُکمُ اللَّه)

از خدا به پرهیزید و خداوند به شما تعلیم می‌دهد.

سوره بقره (2): آیه 282

است. این هم یک راه است که تقوا داشته باشید تا خداوند عالم به شما علم بدهد. این علم غیر از علمی است که ما در تحصیل در مدرسه یاد می‌گیریم.

الحق و الانصاف کمتر روزی است که بنده ایشان را ولو با ذکر یک صلوات یاد نکنم. واقعاً شاکله فکری توحیدی و معرفت ائمه اطهار توسط این بزرگوار در من ایجاد شد.

با این زیارت ناب، مقام حقیقی امام معصوم را بشناسید!

در رابطه با مقام ائمه اطهار به دوستان این توصیه را می‌کنم که «مرحوم محدث قمی» در کتاب «مفاتیح الجنان» زیاراتی برای امام حسین نقل کرده است. زیارت امام حسین در روز عاشورا، زیارت امام حسین در مبعث، زیارت امام حسین در نیمه شعبان.

ایشان سپس زیارات مطلقه امام حسین را می‌آورد. اولین زیارت مطلقه ایشان را «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد چهارم صفحه 331 و «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «من لا یحضره الفقیه» جلد 2 صفحه 598 آورده است.

جالب اینجاست که «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «من لا یحضره الفقیه» می‌نویسد که من در کتابم این زیارت امام حسین را آوردم؛

«لِأَنَّهَا أَصَحُّ الزِّیارَاتِ عِنْدِی مِنْ طَرِیقِ الرِّوَایةِ وَ فِیهَا بَلَاغٌ وَ کفَایة»

زیرا از طریق روایت و سند صحیح‌ترین روایت نزد من است و در این روایت هرچه گفتنی بوده گفته شده است.

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 598، ح 3200

«مرحوم شیخ صدوق» گفته است که این روایت صحیح‌ترین روایات است. راوی که «حُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْر» هست، می‌گوید: من با «یونس بن ظبیان» و «مفضل بن عمر» و «ابو سلمه» خدمت امام صادق بودیم که نامی از امام حسین ذکر شد.

ما گفتیم زمانی که می‌خواهیم امام حسین را زیارت کنیم، چکار کنیم؟! حضرت فرمود سه مرتبه بگویید: «صلی الله علیک یا أبا عبدالله». همین قدر کفایت می‌کند و یک زیارت امام حسین در پرونده اعمال شما نوشته می‌شود.

البته بنده عرض کردم که روایت از امام صادق (علیه السلام) است. «صفوان» خدمت حضرت می‌رسد. حضرت می‌فرماید که امام حسین را زیارت کنید. «صفوان» عرضه می‌دارد: فاصله ما خیلی دور است و الآن هم حکومت‌ها اجازه رفتن نمی‌دهند.

حضرت فرمود اگر شما به بالاترین نقطه خانه خود بروید، به سمت راست و سمت چپ و بالاسر نگاه کنید و رو به کربلا کنید و بگویید:

«السلام علیک یا أبا عبدالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته»

خداوند عالم ثواب زیارت امام حسین در کربلا را در پرونده اعمال شما می‌نویسد. راوی می‌گوید: وقتی من این مطلب را از امام صادق شنیدم، هر روز چندین بار به پشت بام می‌رفتم و به سمت راست و چپ و بالاسر نگاه می‌کردم و رو به کربلا می‌گفتم: «السلام علیک یا أبا عبدالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته»

در مقابل «صلی الله علیک یا أبا عبدالله» زیارت داخل خانه است. شخصی از من سؤال کرد «صلی الله علیک یا أبا عبدالله» صحیح است یا «السلام علیک یا أبا عبدالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته»؟!

خداوند عالم به بنده این توفیق را داده است که هر روز چندین بار به پشت بام می‌روم و این چنین به حضرت سلام می‌دهم.

مجری:

گویا راوی «سدیر صیرفی» است.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله. ایشان می‌گوید که من هر روز چندین بار بالای پشت بام می‌رفتم و این عمل را انجام می‌دادم.

مجری:

چقدر برای ما دلگرم کننده و آرامش بخش است. بخصوص الآن که از زیارت از نزدیک دور هستیم، زیارت از راه دور هم برای ما نعمتی است که خداوند به ما عنایت کرده است.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله. اگر انسان روزی پنجاه مرتبه پشت بام برود و این زیارت را بخواند، پنجاه زیارت امام حسین در کربلا در پرونده اعمال او نوشته خواهد شد. بهانه‌ها بسته شده است.

حضرت در ادامه فرمودند: وقتی امام حسین شهید شدند هفت آسمان و هفت زمین تمام خلائق و بهشتیان و جهنمیان بر امام حسین گریه کردند. اگر شما خواستید زیارت کنید، این زیارت را بخوانید.

بنده به همین خاطر می گویم که اگر فلسفه عزاداری‌ها معرفت ائمه اطهار باشد، ارزشمند است. یکی از بهترین بهره برداری ما از عزاداری‌ها شناختن امام است. یکی از مقامات امام، واسطه فیض بودن ایشان است.

«بِکمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکمْ یخْتِمُ اللَّه»

آغاز عالم هستی با شما بوده و فرجام عالم هستی هم با شماست.

در این زمینه حرف بسیار است. عبارت: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی» را هم شیعه دارد و هم اهل سنت دارد.

«وَ بِکمْ یمْحُو مَا یشَاءُ وَ بِکمْ یثْبِت»

اگر گناهی از پرونده اعمال ما محو می‌شود یا چیزی تثبیت می‌شود توسط شماست.

«وَ بِکمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا»

اگر زمین درختان را می‌رویاند به سبب شماست.

«وَ بِکمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا»

اگر درختان میوه می‌دهند به واسطه شماست

«وَ بِکمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا»

اگر باران می‌بارد، واسطه فیض شما هستید.

«وَ بِکمْ یکشِفُ اللَّهُ الْکرْب»

به سبب شماست که خداوند مشکلات مردم را برطرف می‌کند.

بیت القصیر زیارت امام حسین اینجاست و اگر ما به اینجا برسیم، می‌توانیم بگوییم پله اول معرفة الإمام و معرفة الله را پیدا کردیم.

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیکمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکم»

ارادت خدا در امور عالم ابتدا به قلب شما نازل می‌شود و از آنجا منتشر می‌شود.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 4، ص 576، ح 2

امروز حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) فیض را از ذات اقدس ربوبی می‌گیرد و به تمام عالم پمپاژ می‌کند. هرچه در عالم هستی می‌بینیم، همگی جلوه رسول اکرم و ائمه اطهار است.

امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایة» مطلبی در این زمینه دارند. بنده معتقدم کتاب «مصباح الهدایة و الولایة» نتیجه شاگردی مرحوم آیت الله شاه آبادی بوده است. ایشان در صفحه 57 از استادشان «شیخ محمد رضا قمشه‌ای» نقل می‌کنند:

«فالحقیقة المحمّدیة هی الَّتی تجلَّت فی صورة العالم»

حقیقت محمدی است که در عالم تجلی کرده است.

«والعالم من الذرّة إلی الدرّة ظهورها وتجلَّیها»

عالم هستی از ریزترین تا درشت‌ترین آن ظهور و تجلی سلسله جلیله محمدیین هستند.

مصباح الهدایة إلی الخلافة والولایة، نویسنده: السید الخمینی، ص 57، باب نور 20

اگر ما به این مرحله از معرفت رسیدیم، همه چیز حل است. یکی از بزرگان که در حرم مطهر حضرت معصومه قسمت بالاسر دفن است و بسیار زیاد خدمت حضرت ولی عصر رسیده است، می‌گوید:

«علی بن مهزیار» دوازده سال به مکه رفت تا امام زمان را ببیند. اگر ایشان یک بار از من سؤال می‌کرد، به او می‌گفتم: اگر یک بار به کربلا می‌رفت همان مرتبه اول به زیارت حضرت ولی عصر مشرف می‌شد.

ایشان نقل می‌کند که من داشتم به طرف کربلا می‌رفتم. در مسیر نزدیکی‌های قصر شیرین به چوپانی برخوردم. ما که چیزی برای خوردن نداشتیم، از ایشان درخواست کردیم که در ازای پول قدری شیر یا خوراکی دیگر به ما بدهد.

چوپان از من سؤال کرد که کجا می‌روی؟! من گفتم: به زیارت امام حسین می‌روم. ایشان گفت: مگر زیارت امام حسین دور و نزدیک دارد؟! امام حسین مشرف بر تمام عالم هستی است. همانطور که خداوند متعال؛

(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید)

و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!

سوره ق (50): آیه 16

است و هر لحظه صدا بزنیم الله می‌شنود، امام حسین هم می‌شنود. مگر شما وقتی سلام می‌دهید جواب امام حسین را نمی‌شنوید؟! من گفتم: خیر.

چوپان گفت: والله من هرگاه سلام می‌دهم، با دو گوشم صدای نازنین امام حسین را می‌شنوم که می‌فرماید: «علیکم السلام و رحمة الله و برکاته».

من مبهوت ماندم که یک چوپان به این مرحله از معرفت رسیده است که کربلا نرفته کربلایی شده است. این شخص امام حسین را مشرف بر تمام عالم هستی بر خودش می‌داند.

امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایة» می‌نویسند: علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خودش نافذتر است. آنچه ما علم به خودمان داریم، علم حضوری است. علم ائمه اطهار به ما از علم ما بر خودمان به مراتب قوی‌تر است.

«احمد بن أبی نصر بزنطی» در منزل امام رضا (علیه السلام) حضور داشت که قدری دیر شد. حضرت فرمود: خادم در اتاقی که هرشب می‌خوابم، رختخوابی که هرشب روی آن می‌خوابم را پهن کن تا «احمد بن أبی نصر بزنطی» روی آن بخوابد.

من داخل رختخواب رفتم و داشتم از خوشحالی بال در می‌آوردم، زیرا که در خانه امام زمان بودم و سرم را روی متکایی که هرشب امام زمان روی آن می‌خوابد خوابیده بودم.

یک لحظه مشاهده کردم امام رضا در زدند و فرمودند: آقای «ابی نصر بزنطی»! خوابیدن در خانه امام شرف نیست، شرف به تقواست.

(إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم)

گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

سوره حجرات (49): آیه 13

شاید ما به آنچه که از زاویه ذهنمان می‌گذرد توجه نداشته باشیم، اما حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) و حضرت سیدالشهدا به اذن الله تبارک و تعالی بر همه چیز آگاهند.

چیزی از ائمه اطهار مخفی نیست و تمام عالم هستی همانند کف دست برای آن بزرگواران روشن است. اگر ما به این مرحله از معرفت الامام برسیم، قدم در پله اول نردبان هزار پله‌ای گذاشتیم.

حال پله‌های دیگری هم هست که اگر توفیق داشته باشیم و صلاح باشد، بعضی از آنها را برای بینندگان عزیز بیان می‌کنیم.

مجری:

بسیار خوب، خیلی استفاده کردیم، خدا حفظتان کند. شبکه به نام حضرت ولی عصر است. اگر ما با این باور از حضرت یاد کنیم و به یاد حضرت باشیم، چقدر زندگی ما متفاوت می‌شود.

ان شاءالله اینگونه باشد و ان شاءالله باورمان روز به روز و لحظه به لحظه نسبت به حضرات معصومین و به لطف و دعای خودشان عمیق‌تر و دقیق‌تر شود.

تشکر می‌کنم از آیت الله حسینی قزوینی عزیز با مباحث خوبی که مطرح کردند. ان شاءالله نام و یاد اهلبیت (علیهم السلام) نور زندگی ما باشد.

همچنین از شما بینندگان عزیز تشکر می‌کنم که با برنامه «حبل المتین» همراهی کردید. در کمال صحت و سلامت زیر سایه اهلبیت باشید. یا علی مدد، خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

بسم الله الرحمن الرحیم

04/06/1400

موضوع: پاسخی به شبهه افکنی مخالفین، در مسئله تقلید در مکتب تشیع!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این سخنرانی:

دست توسلی به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین نکردند؟!

روایتی عجیب و قابل تأمل در فضیلت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

قلب «شمس الدین ذهبی»، ملاکی جدید در قبول یا رد یک روایت!!

ما نمی توانیم با شما بحث و مناظره کنیم ولی فحش و اهانت می توانیم!!

شبهه ای جالب بر ضد مذهب تشیع که امام مهدی (سلام الله علیه) پاسخ دادند!

این اعتقاد «ابن تیمیه» و «آلوسی» باید ملاک کار باشد!

آیا در منطق قرآن، همه صحابه، عادل و مبرّای از گناه هستند!؟

پاسخی به شبهه افکنی مخالفین، در مسئله تقلید در مکتب تشیع!

برخی از علمای بزرگ اهل سنت که مذهب خود را تغییر دادند!

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا می‌خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد

کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت

که حتی ماورای دیده روح الامین باشد

علی حبه جنة قسیم النار و الجنة

خدا می‌خواست آن باشد خدا می‌خواست این باشد

به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست

که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد

به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان

به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد

غزل لطف خداوند است شاعرها خبر دارند

غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد

الحمدلله الذی جعل کمال دینه و تمام نعمته بولایة أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه).

بینندگان ارجمند سلام علیکم، ایام ان شاءالله بر شما متبرک باشد به نام حضرت سیدالشهدا و پر از نور و برکت باشد و هرجای عالم هستید زیر سایه اهلبیت (علیهم السلام) در کمال صحت و سلامت باشید.

الحمدلله افتخار داریم در شب جمعه و در شب زیارتی حضرت سیدالشهدا در خدمت شما باشیم و در این ایامی که به عزاداری سالار شهیدان مشغول هستیم و الحمدلله متبرک هستیم، به شما عرض سلام و ارادت داشته باشیم و از شما التماس دعا داشته باشیم.

«حبل المتین» را می‌بینید؛ برنامه‌ای که سال‌هاست با حضور آیت الله حسینی قزوینی به تبیین معارف اهلبیت می‌پردازد.

الحمدلله باعث افتخار و مباهات است که ما هم در این برنامه باشیم و سهمی داشته باشیم و از محضر این دانشمند فرزانه استفاده کنیم و ان شاءالله بهره ببریم.

در خدمت آیت الله حسینی قزوینی حضور داریم و عرض سلام می‌کنیم. خیلی ممنونیم از حضورتان، عزاداری‌ها مقبول، بفرمایید:

دست توسلی به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکّده السلام علیک یا حجة الله و دلیل إرادته

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ همچنین خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این کره خاکی بیننده برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند، خالصانه‌ترین سلاممان را تقدیم می‌کنیم و موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانیم.

ما طبق روال همیشگی آغاز برنامه را با یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) شروع می‌کنیم، باشد که دین و دنیا و آخرتمان را بیمه آن بزرگوار کنیم.

اگر اهلبیت گوشه چشمی هم به ما نگاه کنند، نه تنها مشکلات دین و دنیا و آخرت ما حل می‌شود بلکه در بالاترین قله‌های کمال و هستی قرار می‌گیریم.

«سلیم بن قیس» در کتاب مشهور خودش روایت بسیار مفصلی نقل می‌کند که وقتی اهلبیت در منزل رسول اکرم بودند؛

«أَقْبَلَ عَلَی ابْنَتِهِ فَقَالَ: إِنَّک أَوَّلُ مَنْ یلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیتِی»

پیامبر رو به حضرت صدیقه طاهره کردند و فرمودند: تو اولین نفر از اهلبیت من هستی که به من ملحق می‌شوی.

در اینجا بنده به یکی از شبهات وهابیت پاسخ بدهم. آن‌ها ادعا می‌کنند اولین کسی که به رسول الله ملحق شد، حضرت محسن (علیه السلام) بود. حضرت در اینجا می‌فرماید:

«مِنْ أَهْلِ بَیتِی»

مراد از اهلبیت امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین در زمان رسول الله و بعد هم ائمه دیگر هستند. حضرت محسن و حضرت زینب و حضرت أم کلثوم مقام بسیار بالایی دارند، اما ما آنها را جزو اهلبیت نمی‌دانیم. بعد فرمود:

«وَ أَنْتِ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

و تو سرور زنان اهل بهشت هستی.

کتاب سلیم بن قیس الهلالی، نویسنده: هلالی، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 907، باب الحدیث الحادی و الستون

حال کسی که رسول اکرم او را "سرور زنان اهل بهشت" خطاب کنند، باید چه احترام و جایگاهی در میان مردم داشته باشد. حضرت فاطمه زهرا پاره تن رسول الله است، به طوری که پیغمبر اکرم بارها فرمودند:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510

قرآن کریم به صراحت می‌فرماید:

(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)

بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم.

سوره شوری (42): آیه 23

اما با حضرت چه کردند؟!

«وَ سَتَرَینَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیظاً حَتَّی تُضْرَبِی»

بعد از من ظلم و ستم‌هایی می‌بینی تا جایی که تو را کتک می‌زنند و پهلوی تو را می‌شکنند.

آیا واقعاً نتیجه (قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) همین شد؟!

بهر ذی القربی مودت خواست قرآنت ولی

جز به قتل من ادا حق ذوی القربی نشد

«وَ یکسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِک»

و یکی از دنده‌های پهلویت را می‌شکنند.

کتاب سلیم بن قیس الهلالی، نویسنده: هلالی، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 907، باب الحدیث الحادی و الستون

نمی‌دانم این افراد فردای قیامت در محکمه عدل الهی چه پاسخی دارند و می‌خواهند چه جوابی به حضرت صدیقه طاهره و رسول گرامی اسلام بدهند.

من هرچه فکر می‌کنم، می‌بینم بر فرض پیغمبر اکرم رسول خدا نبود بلکه یک انسان عادی بود که عرب را از وحشی گری و سوسمار خوری و جنگ‌های چهارصد ساله نجات داد و آنها را با اخلاق انسانی و کرامت انسانی آشنا کرد. آیا حقش این بود؟!

همسری چون من به راه شوهر خود جان نداد

کودکی چون محسنم قربانی بابا نشد

خدایا خودت بین حضرت زهرای مرضیه و کسانی که در حق او ظلم روا داشتند حکم کن، زیرا تو «احکم الحاکمین» هستی؛

«وَ نِعْمَ الْحَکمُ اللَّه»

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 417، خ 45

صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء

مجری:

گلی که عالم از او تازه بود پرپر شد

یگانه کوکب باغ وجود پرپر شد

شب شهادت زهرا، علی به خود می‌گفت

گل محمدی من چه زود پرپر شد

اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و أمها و بنیها و سرّ المستودع فی‌ها

آیت الله حسینی قزوینی:

در ادامه شعر شما هم شعری یادم آمد که حیفم می‌آید نخوانم.

من علی‌ام که خدا قبله نما ساخت مرا

جز خداوند و نبی فاطمه نشناخت مرا

من که یکباره در قلعه خیبر کندم

غم زهرا به خدا از کمر انداخت مرا

مجری:

قبول باشد، الحمدلله. خوشا به جلساتی که با نام حضرت فاطمه زهرا و ذکر توسل به حضرت صدیقه طاهره آغاز می‌شود.

الحمدلله این رویه را از بزرگترها یاد می‌گیریم و حاج آقای حسینی قزوینی هم ملزم هستند که جلسات را با ذکر توسل به حضرت فاطمه زهرا آغاز کنند. قطعاً برکت و نور و سعادت و سلامت در چنین جلساتی هست.

حاج آقای قزوینی پیش از محرم بحثی را ارائه کردید. عرض کردم سال‌ها این جلسه و برنامه را دارید و الحمدلله به تبیین و تعمیق و گسترش معارف اهلبیت موفق هستید.

معمولاً راجع به بحث وحدت مسلمین صحبت‌های زیادی می‌شود، اما گاهی اوقات راهکار نمی‌دهیم. این وحدت حول چه محوری باید باشد؟! نقطه مشترکی که همه مسلمین آن را پذیرفته باشند و حول محور آن اتحاد و وحدت شکل بگیرد.

حضرتعالی گفتید که راه ایجاد این وحدت تبعیت از اهلبیت است. بالاخره در حدیث ثقلین که رسول گرامی اسلام آن را فرمودند و اهل سنت هم قبول دارند و روایات دیگر آمده است:

«علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628

راه برای همه روشن و مسیر شفاف است. حال بعضی افراد به خاطر تعصب‌ها و تقلیدهای کورکورانه‌ای که دارند، راه صواب را از ناصواب تشخیص نمی‌دهند. حال چکار کنیم این تقلیدها را کنار بگذارند؟!

آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین نکردند؟!

آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

نکته زیبایی فرمودید. رسول گرامی اسلام در طول بیست و سه سال در موارد متعدد دو نکته را بیان کردند و این دو نکته باید برای ما ملاک باشد. نکته اول این است که حضرت فرمودند:

«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی علی ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ مِلَّةً کلهم فی النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً»

بعد از من امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند. همه آنها در آتش هستند، الا یک فرقه که اهل نجات است.

الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 26، ح 2641

این روایت در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد اول صفحه 129 و کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» اثر «البانی» هم آمده است.

این روایت جزو روایاتی است که مجمع علیه شیعه و سنی است و هیچ کسی نمی‌تواند در آن تردید داشته باشد. ان شاءالله ما چندین جلسه به طور مفصل در رابطه با این روایت صحبت می‌کنیم.

هر فرقه‌ای معتقد است که ما جزو فرقه ناجیه هستیم. معتزله خود را فرقه ناجیه می‌داند، اشاعره خود را فرقه ناجیه می‌داند، ماتریدیه خود را فرقه ناجیه می‌داند. همچنین حنبلی‌ها می گویند:

«مَن لم یکن حنبلیاً فلیس بمسلم»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 29، ص 304، ح 4 أحمد بن الحسین بن محمد

در مقابل وهابی‌ها می گویند تنها ما مسلمان هستیم و غیر از ما همگی کافر و اهل جهنم هستند. بنده در اینجا تنها نکته‌ای عرض کنم و سؤالی از جوانان اهل سنت بپرسم.

الحمدلله ما احساس می‌کنیم جوانان اهل سنت یا بیدار شدند و یا در حال بیدار شدن هستند. تعصب‌هایی که در گذشته بوده است را در جوانان نمی‌بینیم.

الحمدلله در میان جوانان شیعه هم بعضی مسائل اعتقادی خرافی کم کم کنار گذاشته می‌شود و روشن می‌شوند و با احادیث اهلبیت آشنا می‌شوند. جوانان شیعه در فضای مجازی با وهابی‌ها، آتئیست ها و فرق نوظهور مناظره می‌کنند.

بنده آخرشب که فضای مجازی را در تلگرام یا واتس آپ یا اپلیکیشن های دیگر مرور می‌کنم، واقعاً لذت می‌برم از اینکه می‌بینم جوانان اینطور در صحنه حضور دارند. به تعبیر مقام معظم رهبری، جوانان افسران جنگ نرم فضای مجازی هستند.

ما واقعاً خوشحال هستیم که یک بیداری خوبی در میان جوانان اعم از شیعه و اهل سنت ایجاد شده است. حال بنده می‌خواهم سؤالی مطرح کنم، اما نمی‌خواهم الآن جواب آن را دریافت کنم و می‌خواهم بینندگان عزیز کمی روی آن فکر کنند.

رسول گرامی اسلام فرمود: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شود. تنها یک فرقه اهل نجات است و هفتاد و دو فرقه هلاک می‌شوند.

آیا رسول اکرم ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین کردند یا نکردند؟! آیا حضرت ویژگی‌های فرق باطله را معین کردند یا نکردند؟! اگر رسول گرامی اسلام ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین نکردند، نستجیر بالله در حق امت ظلم کرده‌اند!!

اهمیت این بحث تا جایی است که اصلاً اساس شریعت بر این مبناست. اصلاً انبیاء آمدند؛

(لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِم)

تا مردم را از تاریکیهای (شرک و ظلم و طغیان) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و صلح) به فرمان پروردگارشان درآوری.

سوره ابراهیم (14): آیه 1

کدام ظلمتی بالاتر از ورود در فرقه هالکه است؟! اگر رسول اکرم معین کرده است، فرقه هالکه را چه کسانی دانسته و فرقه ناجیه را چه کسانی دانسته است؟! ما این مسائل را از زبان رسول گرامی اسلام بشنویم و خودمان اجتهاد نکنیم.

ما باید تقلید را کنار بگذاریم و ببینیم رسول اکرم در رابطه با فرقه ناجیه چه فرموده است. یعنی باید ملاک این باشد!

(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُول)

و هر گاه در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید.

سوره نساء (4): آیه 59

این بحث نزاعی است. اصلاً ما شیعیان هم کنار برویم، آقایان اهل سنت هم بین خودشان اختلاف زیادی دارند به طوری که به تکفیر یکدیگر پرداخته اند.

چند شب قبل دیدم حاج آقای ابوالقاسمی به تکه‌هایی اشاره کرده بودند، اما قضیه بسیار فراتر از اینهاست. اگر وهابیت را کنار بگذاریم، تکفیری که میان فرق اهل سنت هست بین شیعه و اهل سنت وجود ندارد.

قتل و غارتی که میان اهل سنت اعم از حنفی‌ها و حنبلی‌ها و شافعی‌ها و مالکی‌ها اتفاق افتاده است، در طول این هزار و چهارصد سال میان شیعه و اهل سنت اتفاق نیفتاده است!!

آیا مسئله‌ای با این اهمیت که پیغمبر اکرم می‌فرماید هفتاد و دو فرقه اهل هلاکت هستند و تنها یک فرقه اهل نجات هستند، چطور ناگفته باقی مانده است؟!

(وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوه)

و اینکه این راه مستقیم من است از آن پیروی کنید.

راه خدا یک راه بیشتر نیست، اما راه شیطان؛

(وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل)

و از راههای مختلف (و انحرافی) پیروی نکنید.

سوره انعام (6): آیه 153

و زمانی که به شیطان می‌رسد جمع به کار می‌برد و می‌فرماید: راه‌هایی که به شیطان منتهی می‌شود زیاد است. راه‌های انحرافی دست انداز و دره و پستی و بلندی دارد، در مقابل (صِراطِی) به معنای راه صاف است که (مُسْتَقِیماً) هم کنار آن می‌آید.

(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم)

ما را به راه راست هدایت فرما.

سوره فاتحه (1): آیه 6

به معنای راهی است که واقعاً مستقیم است و همانند (السُّبُل) نیست که چپ و راست باشد. این سؤالی است که ما می‌پرسیم و تقاضا داریم دوستان فکر کنند تا ببینیم رسول اکرم معین کرده است یا خیر.

روایتی عجیب و قابل تأمل در فضیلت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

نکته‌ای که حضرتعالی در خصوص بحث حدیث ثقلین اشاره فرمودید، شاید بتوان گفت در کتب شیعه و اهل سنت جزو متواترات است و کسی نمی‌تواند منکر حدیث ثقلین باشد. حضرتعالی اشاره‌ای به روایت:

«علی مع القرآن والقرآن مع علی»

داشتید. یک عدل ثقلین قرآن کریم و عدل دیگر آن اهلبیت است. ثقلین همانند دو کفه ترازوست که یک طرف آن قرآن کریم و طرف دیگر اهلبیت است. پیغمبر اکرم می‌فرماید: اگر به قرآن و اهلبیت عمل کردید نجات پیدا می‌کنید، در غیر این صورت گمراه می‌شوید.

گمراه شدن به معنای قرار گرفتن در فرقه هالکه است. در مقابل در روایت «علی مع القرآن والقرآن مع علی» رسول اکرم همه را یکجا آورده است و می‌فرماید: در همین کفه‌ای که اهلبیت است، قرآن هم همین جاست و تصور نکنید قرآن جای دیگر است.

این روایت بسیار عجیب است. این روایت در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد سوم صفحه 134 نقل شده است و می‌نویسد:

«علی مع القرآن والقرآن مع علی»

علی با قرآن است و قرآن هم با علی است.

این بدان معناست که در همان کفه‌ای که علی بن أبی طالب هست، قرآن هم هست. اگر به کفه قرآن هم نگاه کنید، آنجا هم علی است.

اگر بخواهید یک کفه را به صورت درست انتخاب کنید، علی آنجاست. اگر قرآن را انتخاب کنید علی در کنار قرآن است و اگر علی را انتخاب کنید قرآن در کنار علی است. این نکته ظریفی است و عزیزان باید به آن دقت کنند.

«لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

این دو هرگز از همدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، ح 4628

در خانه اگر کس است، یک حرف بس است! «لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض» به این معناست که در دنیا علی با قرآن است و قرآن هم با علی است. در عالم برزخ و قیام هم این چنین است تا به حوض برسد و از حوض دیگر وارد بهشت شود.

به عبارت بهتر تا دم در بهشت قرآن کریم و علی بن أّبی طالب یکی هستند. نه علی بن أبی طالب از قرآن کریم جداست و نه قرآن کریم از علی بن أبی طالب جداست.

مجری:

تکلیف کسانی که قرآن می‌خوانند و ارادتی به امیرالمؤمنین ندارند، چیست؟!

آیت الله حسینی قزوینی:

همین می‌شود.

«مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَبَداً»

اگر به هردو تمسک کردید، هرگز گمراه نخواهید شد.

المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، نویسنده: طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، محقق / مصحح: محمودی، احمد، ص 559، ح 237

قرآن با علی و علی با قرآن باعث هدایت است، در غیر این صورت باعث ضلالت و گمراهی است که مصداق بارز فرقه هالکه است.

مجری:

این حرف ما نیست، بلکه حرف رسول گرامی اسلام است.

آیت الله حسینی قزوینی:

جالب اینجاست که هم «حاکم نیشابوری» می‌گوید روایت صحیح است و هم «ذهبی» می‌گوید روایت صحیح است. «ذهبی» معمولاً در روایت‌های مربوط به فضائل علی بن أبی طالب اشکال می‌کند.

قلب «شمس الدین ذهبی»، ملاکی جدید در قبول یا رد یک روایت!!

به عنوان مثال رسول گرامی اسلام در روایتی می‌فرماید: "هرکسی علی را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هرکسی علی را دشمن بدارد مرا دشمن می‌دارد"، اما «ذهبی» که از نظر سندی و دلالتی نمی‌تواند به روایت اشکال بگیرد، می‌گوید:

«حدیثا فی فضائل علی یشهد القلب انه باطل»

قلب من شهادت می‌دهد که روایت باطل است.

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 213، ح 293

بنده روزی با چند تن از دانشجویان دانشگاه أم القری کنار بیت الله الحرام مناظره می‌کردیم. عشق ما به این است که با آنها بحث‌های علمی کنیم.

ما بعد از نماز مغرب پشت مقام ابراهیم با همدیگر مناظره می‌کردیم. آن‌ها این روش مناظره را دوست دارند، زیرا ما هر حرفی می‌زدیم با ذکر شماره جلد و صفحه از کتب خودشان می‌زدیم.

بنده از آنها سؤالی پرسیدم و گفتم: شما در کتاب‌های رجالی تک تک راویان را بررسی می‌کنید و اگر تمام راویان ثقه بودند می گویید روایت صحیح است.

شما با این مبنای ذهبی باید چیزی هم در قسمت تعادل و ترجیح خودتان اضافه کنید سپس برگردید ببینید قلب «ذهبی» هم شهادت به صحت روایت داده است یا خیر، زیرا آن متمم است!!

اگر سند روایت صحیح باشد، اما قلب «ذهبی» بگوید که من این روایت را باطل می دانم نمی‌توانید به این روایت عمل کنید!!

به قدری تعارض و تناقض در مطالب هست که اگر انسان یک سر سوزن تعصب را کنار بگذارد، مسئله برایش کاملاً روشن است.

بهترین راهی که ما بتوانیم پرده‌های تعصب را کنار بزنیم، فرمایش قرآن کریم است. خداوند متعال در سوره زمر آیه 17 و 18 می‌فرماید:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

مراد شخصی است که قول شیعه را می‌شنود، قول سنی را می‌شنود، قول وهابی را می‌شنود، قول مسیحی را می‌شنود، قول یهودی را می‌شنود و بهترین آنها را انتخاب کند که او را به فرقه ناجیه می‌رساند.

فرقه ناجیه این شخص را داخل صراط مستقیم قرار می‌دهد. جالب اینجاست که خداوند متعال می‌فرماید:

(أُولئِک الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِک هُمْ أُولُوا الْأَلْباب)

آن‌ها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

کسانی که اقوال و مذاهب و ادیان مختلف را بررسی می‌کنند و بهترین آنها را انتخاب می‌کنند، کسانی هستند که خداوند عالم آنها را هدایت کرده است و دارای عقل هستند. عقل سالم در آنهاست، مابقی همه دیوانه هستند.

به عنوان مثال بنده که شیعه هستم، از کجا می دانم که شیعه بر حق است. باید تحقیق و بررسی کنم، زیرا ممکن است غیر از شیعیان افرادی باشند که مطالبشان به حق نزدیک‌تر باشد.

ما نمی توانیم با شما بحث و مناظره کنیم ولی فحش و اهانت می توانیم!!

بنده سال 1374 به مکه مکرمه مشرف شده بودم. زمانی که به مدینه رفته بودم، به مرکز «رابطة العالم الإسلامیة» رفتم که بزرگترین مرکز فرهنگی وهابیت است. این مرکز همانند سازمان تبلیغات اسلامی ما به توان صد یا دویست بود.

بنده در گذشته هم عرض کردم مرکز «رابطة العالم الإسلامیة» یک مرکز فرهنگی است و هیچ کشور اسلامی در دنیا نیست که این مرکز در آن شعبه نداشته باشد. این مرکز در سازمان ملل عضو مراقب دارد، در سازمان یونیسف و یونسکو عضو رسمی دارند.

بنده علی رغم توصیه دوستان تنها به این مرکز رفتم، زیرا دوستان دائماً گوشزد می‌کردند که آخر وهابی‌ها شما را می‌کشند. بنده گفتم: آرزوی قلبی من است که خون کثیفم به خاطر امیرالمؤمنین ریخته شود.

بنده با دوازده تن از اساتید که تقریباً فارغ التحصیلان دانشگاه اسلامی مدینه بودند و در دانشگاه تدریس می‌کردند، دو ساعت و نیم صحبت کردم.

زمانی که بحثمان کم کم به مشاجره می‌کشید، به آنها گفتم: من هیچ مسئولیت سیاسی در ایران ندارم.

بنده تنها به عنوان یک استاد در حوزه علمیه تدریس دارم، گاهی اوقات هم در دانشگاه تدریس می‌کنم و از نظر سیاسی و اقتصادی هیچ انتصابی به جمهوری اسلامی ندارم.

اگر در این جلسه به من ثابت کنید مذهب حنفی حق است، والله تالله بالله در همین جلسه مذهب حنفی را به عنوان مذهب خودم انتخاب می‌کنم و از مذهب شیعه تبری می‌جویم.

اگر ثابت کنید مذهب مالکی یا شافعی یا حنبلی حق است، من در همین جا این مذهب را به عنوان مذهب جدید خود انتخاب می‌کنم. شرط من این است که استدلال کنید و با دلیل بیان کنید، زیرا قرآن کریم می‌فرماید:

(فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

اگر من تشخیص دادم که این مذهب از مذهب شیعه بهتر است، همین جا آن مذهب را انتخاب می‌کنم. همچنین با مسئولیت خودم با روزنامه‌ها یا صدا و سیما مصاحبه هم می‌کنم تا تمام ملت عربستان سعودی هم بشنوند.

بنده همان زمان گفتم که ما نزدیک به پانزده سال است گواهی اجتهاد و دکترای حوزه علمیه دارم. آن زمان ما دکترای هلند را نداشتیم. بنده همچنین گفتم که حدود چهل جلد تألیفات دارم، طلبه عادی نیستم و در قسمت‌های فرهنگ شیعه هم کارهایی کردم.

این اقدامات بنده برای شما برند است، زیرا باعث تقویت جوانان شما می‌شود و چه بسا بسیاری از شیعیان هم وقتی از این قضیه باخبر شوند به طرف شما بیایند.

خدا را شاهد می‌گیرم که این افراد قدری به همدیگر نگاه کردند و والله العلی الأعلی عین جمله‌شان این بود که گفتند: ما نمی‌توانیم با شما بحث کنیم. ما استادی داریم که الآن برای تدریس به دانشگاه مدینه رفته است. شما بعد از مغرب با ایشان بحث کنید.

بنده گفتم: شما همگی استاد دانشگاه و مفتی هستید. وقتی شما نمی‌توانید اثبات کنید مذهبی که انتخاب کردید حق است و برای حقانیت مذهب خود دلیل ندارید، چطور استادی هستید!؟

اگر یک فرد عادی یا چوپان و شترچران باشد، ما از او توقع نداریم. در مقابل شما که خود را به عنوان استاد دانشگاه معرفی می‌کنید، این حرف از شما پذیرفته نیست.

نزدیک‌های اذان ظهر بود که ما با این اساتید خداحافظی کردیم و برگشتیم. البته خیلی دوست داشتم دومرتبه به آنجا بروم، اما استخاره کردم و استخاره بد آمد و نرفتم.

البته رفتن ما فایده‌ای هم نداشت، زیرا در مکه هم زمانی که بحث می‌کردیم در نهایت می‌گفتند فلان استاد ما هست و با او بحث کنید. زمانی که نزد استادشان می‌رفتیم، می‌دیدیم غیر از فحش و ناسزا هیچ چیزی بلد نیست.

آن‌ها زمانی که از جواب دادن عاجز می‌مانند، شروع به توهین و فحاشی می‌کنند. فردا هم برچسبی می‌زنند که فلان شخص ضد دولت عربستان سعودی است و شروع به پرونده سازی می‌کنند. بنده در این زمینه تجربه‌های بسیاری دارم.

شبهه ای جالب بر ضد مذهب تشیع که امام مهدی (سلام الله علیه) پاسخ دادند!

در رابطه با این آیه شریفه در کتاب «مفردات راغب» یکی از کتب معتبر اهل سنت مطلبی در این زمینه آمده است. «راغب» متوفای 502 هجری است و در رابطه با مفردات قرآن کریم خوب کار کرده است. ایشان ذیل آیه شریفه:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

می نویسد:

«أی الأبعد عن الشبهة»

یعنی گفتاری که از شبهه به دور است.

المفردات فی غریب القرآن، نویسنده: الراغب الأصفهانی، وفات: 425، رده: مصادر تفسیر سنی، خطی: خیر، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1404، ناشر: دفتر نشر الکتاب، ص 119، باب حسن

گفتار بدون شبهه به این معنا که در «سبل» نیفتاده و در «صراط مستقیم» است. صراط مستقیم که شبهه ندارد.

بنده عرض کردم در طول بیش از بیست سال در طول دویست جلسه مناظره‌ای که داشتم، الحمدلله تا به حال اتفاق نیفتاده است که وهابیت شبهه‌ای وارد کنند و من نتوانتم پاسخ بدهم.

این نشانگر جایگاه ما نیست، بلکه نشانگر اهلبیت است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«حَاجُّوا النَّاسَ بِکلَامِی»

با مردم با سخنانی که از من فراگرفتید مناظره کنید.

«فَإِنْ حَاجُّوکمْ کنْتُ أَنَا الْمَحْجُوجَ لَا أَنْتُم»

پس اگر شکست خوردید، شکست شما شکست من است.

إعتقادات الإمامیة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 43، باب [11] باب الاعتقاد فی التناهی عن الجدل و المراء فی اللّه عزّ و جلّ و فی دینه

مجری:

یعنی شکست نمی‌خورید.

آیت الله حسینی قزوینی:

یعنی هرگز شکست نمی‌خورید!! در ماجرای مناظره «حمران بن أعین» با مرد شامی نقل شده است که مرد شامی به امام صادق عرضه داشت: من آمدم با شما مناظره کنم، نه با شاگردان شما. حضرت فرمود:

«إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِی»

اگر بر حمران پیروز شدی بر من پیروز هستی.

رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 276، ح 494

امام صادق شاگردان خود را بسیار زیبا تربیت کرده است. این‌ها همگی نشانگر این است که اهلبیت (علیهم السلام) در رابطه با حقانیت مذهب شیعه از چیزی فروگذار نکردند. هرآنچه لازم بود ما بدانیم را اهلبیت (علیهم السلام) بیان کردند.

بنابراین اگر ما فرمایشات اهلبیت را ملاک قرار دهیم، قطعاً در هیچ مسئله‌ای شکست نخواهیم خورد. این افتخار مذهب شیعه است.

بنده در اینجا نکته‌ای را خدمت عزیزان عرض کنم. بنده این تعبیر را خیلی دوست دارم. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «کمال الدین» جلد 2 صفحه 462 مطلبی را مطرح می‌کند.

«سعد بن عبدالله قمی» یکی از شخصیت‌های برجسته شیعه بود، به طوری که در مناظراتی طولایی داشت. ایشان اواخر عمر امام حسن عسکری (علیه السلام) در مناظره با یکی از نواصب در جایی گیر کرد.

مرد ناصبی به او گفت: حقانیت مذهب اهل سنت یک دلیل بسیار محکم دارد. زمانی که پیغمبر اکرم می‌خواستند به هجرت بروند، به غار رفتند و ابوبکر را با خود بردند. حضرت می‌دانست که بعد از خودش ابوبکر خلیفه خواهد شد و اگر او از بین برود جایگزین ندارد.

در مقابل رسول اکرم به علی بن أبی طالب دستور دادند که در رختخواب در جای حضرت بخوابند، زیرا اگر علی بن أبی طالب کشته می‌شد جایگزین داشت. بنابراین حضرت، ابوبکر را با خود برد و علی بن أبی طالب را در رختخواب خود خواباند!!

«سعد بن عبدالله» می‌گوید: من با ایشان بحثی کردم، اما او از حرف‌های من قانع نشد. بعد از این جلسه با مشکلات فراوان خدمت امام حسن عسکری رسیدم. لازم به ذکر است امام حسن عسکری هم زندانی بودند و هم زندانی نظامی بودند.

داستان این مناظره طولانی است و حدوداً چندین صفحه است. «سعد بن عبدالله» نقل می‌کند که خدمت امام حسن عسکری رسیدم و دیدم آقازاده خردسالی آنجاست که جمالش همانند قرص قمر می‌درخشد.

عده‌ای از قم آمده بودند و سؤال می‌پرسیدند. آقازاده پاسخ سؤالات آنها را می‌دهد و امام حسن عسکری هم ساکت است. قبل از اینکه سؤالم را مطرح کنم، امام حسن عسکری فرمود: مشکلی که با ناصبی داشتی را از مولایت حضرت مهدی بپرس!

او نقل می‌کند بدون اینکه مشکل خود را بازگو کنم حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) فرمودند: در بحث‌های شما با شخص ناصبی او گفت به دلیل اینکه ابوبکر هیچ جایگزینی نداشت پیغمبر اکرم او را با خود به غار برد. از آنها سؤال کن شما می گویید:

«الْخِلاَفَةُ بَعْدِي ثَلاَثُونَ سَنَةً ثُمَّ تَصِيرُ مُلْكاً عَضُوضاً»

خلافت نبوی بعد از من سی سال است و بعد از آن سلطنت شروع می‌شود.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 8، ص 77، ح 4101

اهل سنت معتقدند که خلافت نبوی سی سال بیشتر نیست. سی سال هم مدت عمر چهار خلیفه است.

گفتنی است سال 11 هجری ابوبکر به خلافت رسید و بعد از سی و پنج سال امیرالمؤمنین به شهادت رسیدند. با شهادت امیرالمؤمنین سی سال تمام شد.

حضرت فرمودند که بپرسید این روایت را قبول دارید یا قبول ندارید. اگر این روایت را قبول ندارید؛ «الْخِلاَفَةُ بَعْدِي ثَلاَثُونَ سَنَةً ثُمَّ تَصِيرُ مُلْكاً عَضُوضاً» معنا ندارد.

اگر این روایت را قبول دارید، معلوم می‌شود پیغمبر اکرم می‌دانست خلیفه بعد از او ابوبکر است بعد از او عمر بن خطاب است بعد از او عثمان است و بعد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

اگر پیغمبر اکرم می‌دانستند که خلفای بعد از من چهار نفر است، باید این چهار نفر را با خود به غار می‌بردند. چرا تنها ابوبکر را با خودشان بردند؟! چرا عمر بن خطاب و عثمان را با خود نبردند؟! آیا آنها جایگزین داشتند؟!

شما معتقدید که رسول اکرم می‌خواستند خلیفه چهارم را به کشتن دهند. شما معتقدید بعد از من خلافت سی سال است و این چهار نفر خلیفه هستند.

«سعد بن عبدالله» نقل می‌کند که وقتی این پاسخ را به ناصبی گفتم، سرش را پایین انداخت و از غصه صورتش قرمز شده بود و نمی‌دانست چکار کند. اهلبیت (علیهم السلام) می‌فرمایند:

«حَاجُّوا النَّاسَ بِکلَامِی»

با مردم با سخنانی که از من فراگرفتید مناظره کنید.

«فَإِنْ حَاجُّوکمْ کنْتُ أَنَا الْمَحْجُوجَ لَا أَنْتُم»

پس اگر شکست خوردید، شکست شما شکست من است.

کلام اهلبیت برگرفته از وحی است. کلامی که برگرفته از وحی باشد، شکست نمی‌خورد. مگر وحی شکست می‌خورد تا کلامی که برگرفته از وحی باشد شکست بخورد!؟ ما احساس می‌کنیم وقتی «راغب اصفهانی» ذیل آیه شریفه:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

می‌نویسد:

«أی الأبعد عن الشبهة»

یعنی گفتاری که از شبهه به دور است.

مراد مذهبی است که از شبهه دورتر است، به این معنا که هر شبهه‌ای بیاید همانجا بر سر شبهه می‌کوبد و پاسخ می‌دهد. در حقیقت شبهه‌ای نیست که این مذهب نتواند به آن پاسخ بدهد.

ما الآن با عزیزان اهل سنت و وهابیت تحدی می‌کنیم. آن‌ها می‌توانند از طریق تلفن یا اسکایپ ده شبهه مطرح کنند.

ما بارها به کارشناسان شبکه‌های وهابی گفتیم که برای مناظره حاضریم. مراجع عظام تقلید اعلام کردند که ما حاضر به مناظره هستیم، اما از میان علمای اهل سنت یا وهابیت یک نفر اعلام نکردند که ما حاضر به مناظره با شیعه هستیم.

آن‌ها می‌توانند قوی‌ترین شبهه‌ای که می‌توانند بر مذهب شیعه وارد کنند را مطرح کنند. بنده به عنوان یک بچه طلبه و شاگرد مراجع عظام تقلید و کسی که نود درصد عمرش را صرف مباحث کلامی و ولایی کرده است، حاضرم به این شبهه پاسخ بدهم.

اگر واقعاً نتوانستیم جواب بدهیم، شکستمان را اعلام می‌کنیم و مذهبمان را جلوی مردم تغییر می‌دهیم.

مجری:

بسیار خوب، خیلی ممنونم. الحمدلله بررسی و مطرح کردن مباحث علمی و اندیشه‌ای که جای خود دارد و در این جلسات اتفاق می افتد، اما اشارات به خاطرات هم بسیار جذاب است. اشاره به خاطرات برای ما بسیار شیرین است و دلمان را قوی می‌کند.

الحمدلله در برنامه‌هایی که بنده خدمت شما بودم، از این اتفاقات و خاطرات و مرور تاریخ شفاهی زندگی شما هم بی بهره نبودیم و ان شاءالله در برنامه‌های بعدی هم خدمت شما باشیم. همچنان در قالب برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم.

در هر مصیبت و محنی فابک للحسین

عزاداری‌هایتان قبول باشد. تصاویری که دوستان ما پخش می‌کنند و چشم ما هم به این تصاویر روشن می‌شود، تصاویر زنده حرم حضرت سیدالشهدا است.

ان شاءالله به زودی به دعا و عنایت حضرت صاحب الزمان به حق همین شب جمعه زیارت بامعرفت کربلا نصیب همه ما شود و بتوانیم زیر قبه دعاگوی همه باشیم، علی الخصوص برای فرج حضرت صاحب الزمان دعا کنیم.

در خدمت شما هستیم با برنامه «حبل المتین» و در خدمت استاد ارجمند دانشمند فرزانه آیت الله حسینی قزوینی هستیم و ادامه بحث را می‌شنویم.

حضرتعالی از تقلید کورکورانه گفتیم و اینکه قرآن هم مسیر صحیح را به ما نشان داده است. اقوال را بشنویم و راه احسن و قول احسن را انتخاب کنیم.

زمانی که بحث تقلید شد، همانطور که شما فرمودید و به خاطره هم اشاره داشتید ما در اصول دینمان تقلید نداریم.

در مقابل وهابیت بسیار شیعیان را بابت تقلید نقد و مذمت کردند، فراتر از آن جسارت‌های بسیار وقیحانه به خاطر تقلید علیه شیعه دارند. حال می‌خواهیم ببینیم راجع به تقلید در میان صحابه و تابعین چه نظری آمده است؟!

این اعتقاد «ابن تیمیه» و «آلوسی» باید ملاک کار باشد!

آیت الله حسینی قزوینی:

بنده نکته‌ای را در رابطه با عرایض قبلی‌ام نسبت به همان آیه بیان کنم که تقریباً همین مسئله را هم روشن می‌کند. آقای «آلوسی» که سلفی العقیده است، در کتاب «روح المعانی» جلد 23 زمانی که به آیه شریفه:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

می رسد می‌نویسد:

«مدح لهم بأنهم نقاد فی الدین»

مراد کسانی هستند که واقعاً نقد دینی دارند. دین در اینجا دین رسول الله نیست، بلکه دینی است که انتخاب کرده است. آیا دینی که من انتخاب کردم اشکال دارد یا ندارد؟! آیا مذهبی که من انتخاب کردم انتقاد پذیر است یا خیر؟!

«یمیزون بین الحسن والأحسن والفاضل والأفضل»

تشخیص می‌دهند بین مذهب حسن و احسن و مذهب فاضل و افضل.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 23، ص 252، باب الزمر: (18) الذین یستمعون القول... ..

مراد خلیفه حسن و احسن و خلیفه فاضل و افضل است. متأسفانه «ابن ابی الحدید» می‌گوید:

« الحمد لله الذي ... قدم المفضول على الأفضل لمصلحة اقتضاها التكليف»

شرح نهج البلاغة؛ تألیف: ابن ابي الحديد مدائني، عزّ الدين بن هبة الله (656)، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اوّل، 1418هـ. ق؛ ج 1، ص 3، المقدمه

منطق قرآن کریم چنین است که می‌فرماید:

(أَ فَمَنْ یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إِلاَّ أَنْ یهْدی فَما لَکمْ کیفَ تَحْکمُون)

آیا کسی که هدایت به حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند، شما را چه می‌شود؟

سوره یونس (10): آیه 35

کسی که می‌خواهد هدایتگر باشد، باید خودش هدایت شده باشد. در رابطه با فاضل عبارت افضل آمده است.

متفق علیه همه فرق اسلامی است که افضلیت بر سه چیز است؛ یا باید در علم باشد یا باید در شجاعت باشد و یا باید در عدالت باشد. اگر ما بخواهیم امامی انتخاب کنیم، باید در این سه خصوصیت افضل باشند.

حال ما بیاییم دور از تعصب بررسی کنیم که در علم، علی بن أبی طالب افضل بود یا دیگران افضل بودند؟! همینطور در شجاعت و عدالت، علی بن أبی طالب افضل بود یا دیگران افضل بودند؟! این بحث عقلی است.

ما اصلاً آیات و روایاتی که در رابطه با امیرالمؤمنین هست را کنار می‌گذاریم و تنها حرف «آلوسی» را مبنا قرار می‌دهیم. بنابراین مبنا این است که ما در مباحث دینی بین فاضل و افضل باید افضل را انتخاب کنیم.

«ابن تیمیه» هم در این زمینه نکته‌ای دارد که برای آقایان وهابی بسیار نکته زیبایی است. ایشان می‌نویسد:

«انْتِقَالُ الْإِنْسَانِ مِنْ قَوْلٍ إلَی قَوْلٍ لِأَجْلِ مَا تَبَینَ لَهُ مِن الحَقِّ هُوَ مَحْمُودٌ فِیهِ»

اگر کسی مذهبی انتخاب کرد و سپس به سراغ مذهب دیگری رفت کار بسیار خوبی است.

«بِخِلَافِ إصْرَارِهِ عَلَی قَوْلٍ لَا حُجَّةَ مَعَهُ عَلَیهِ وَتَرْک الْقَوْلِ الَّذِی وَضَحَتْ حُجَّتُهُ»

بخلاف اینکه اصرار کند بر مذهبی که دلیل قاطع بر صحت او ندارد.

الفتاوى الكبرى؛ المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ)، الناشر: دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م؛ ج 5، ص 125، مَسْأَلَةٌ فِي رَجُلٍ تَفَقَّهَ فِي مَذْهَبٍ مِنْ الْمَذَاهِبِ الْأَرْبَعَةِ

بنده با یکی از اعاظم که شاید اگر نام او را ببرم غالب بینندگان عزیز ما اسم او را شنیده باشند، بحث می‌کردم و به او گفتم: شما و علمایتان بیایید با همدیگر بنشینیم و صحبت کنیم. ایشان گفت: علمای ما در بحث و مناظره توان بحث با شما را ندارند.

آیا این هم شد حرف؟!! وقتی شما می گویید که ما چنین توانی نداریم، چطور از مذهبتان دفاع می‌کنید!!

در اینجا مثلی هم تعریف کنم. نقل شده است بنده خدایی نسبت به آذری‌ها و شمالی‌ها و مردمان دیگر شهرها جوک می‌گفت. او کنار بیت الله الحرام رفت، توبه کرد و گفت: دیگر بعد از این جوک نمی‌گویم.

همانجا شخصی آمد و پرسید: قبله کدام طرف است؟! او گفت: خدایا از جوک گفتن توبه کردم، اما خاطره که می‌توانم بگویم!!

آیا در منطق قرآن، همه صحابه، عادل و مبرّای از گناه هستند!؟

یک سال سوم شعبان ما را به رضوان شهر در استان گیلان دعوت کرده بودند. در آن جلسه حدود دویست و پنجاه تن از علمای شیعه و از اهل سنت حضور داشتند.

اهل سنت گیلان و رضوان شهر و خلخال مردم بسیار شریفی هستند و بنده از ادبشان خیلی خوشم می‌آید. آن‌ها انسان‌های مؤدبی هستند و تا به حال ندیدم نسبت به شیعه جسارتی کرده باشند. آن‌ها بسیار اهل تعامل با شیعه هستند.

ما در این جلسه در رابطه با امام حسین و فضیلت حضرت در کتب شیعه و اهل سنت صحبت کردیم.

بعد از طرح این مباحث آنها نامه‌ای به ما دادند که در آن نوشته بود: این مباحث در کتب ما هم هست. ما در رابطه با صحابه یک بحث اختلافی داریم. حضرتعالی که از قم آمدید مباحث اختلافی را مطرح کنید تا ببینیم چه مطلب جدیدی دارید.

بنده این نامه را کنار گذاشتم، اما دیدم چندین نامه درخواست با همین مضمون برایم ارسال شد.

امام جمعه محترم رضوان شهر موضوع خاصی معین کرده بودند و زمانی که موضوعی معین می‌شود ما نمی‌توانیم نسبت به موضوع دیگری بحث کنیم.

جلسه از ساعت 8 صبح تا 12 ظهر طول کشید. در زمان استراحت و میان برنامه حدود ده نفر از آقایان اهل سنت کنار میز ما آمدند و گفتند: شما که از قم آمدید، مطلب جدیدی در مورد صحابه مطرح کنید.

بنده با امام جمعه محترم رضوان شهر مشورت کردم و ایشان گفتند: شما همین مسئله را مطرح کنید.

ما بحث را شروع کردیم و گفتیم: شما بر این عقیده هستید که اگر صحابه گناه و معصیتی هم مرتکب شوند، خداوند عالم از آن‌ها می‌بخشد و می‌فرماید:

«اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَکمْ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 79، ح 600

در مقابل قرآن کریم چنین نمی‌فرماید و چند مورد از آیات قرآن کریم بیان کردم. به عنوان مثال قرآن کریم می‌فرماید:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید.

سوره حجرات (49): آیه 6

در این آیه شریفه کلمه (فاسِقٌ) آمده است. امکان ندارد که خداوند صحابه را (فاسِقٌ) خطاب کند، اما ما بگوییم که آنها عادل هستند. این آیه در مورد «ولید» است. قرآن کریم همچنین در مورد «ثعلبة بن میمون» می‌فرماید:

(فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَه)

این عمل (روح) نفاق را در دلهایشان تا روزی که خدا را ملاقات کنند.

سوره توبه (9): آیه 77

خداوند عالم این مسلمان و صحابی را منافق می‌داند. حال ما بگوییم که منافق به بهشت می‌رود!!

بنده چند مورد از کتب صحاح اهل سنت نقل کردم که در زمان پیغمبر اکرم صحابه شراب خوردند و رسول الله بر آنها حد جاری کرد.

همچنین نقل شده است که صحابه در زمان خلیفه اول دزدی کردند و خلیفه بر آنها حد جاری کرد یا در زمان خلیفه دوم شراب خوردند و بر آنها حد جاری شد. موارد از این قبیل زیاد است.

بنده گفتم: اگر صحابه واقعاً عادل هستند و همگی اهل بهشت هستند، مگر می‌توان بر اهل بهشت هم حد جاری کرد؟!

بحث از طرح این مباحث شخصی از اهل سنت بلند شد و گفت: حاج آقا بحث‌هایی که شما کردید، بحث‌های جدید است و ما الآن آمادگی پاسخگویی نداریم. اگر جلسه دیگری ترتیب دهید، ما از علمای دیگر دعوت می‌کنیم تا با شما در این زمینه بحث کنند.

بنده گفتم: من افتخار می‌کنم. هرکدام از شما برای بحث بیایید یا سایر عزیزان از شهرهای دیگر بیایند قدمشان روی چشم ماست.

امام جمعه محترم رضوان شهر میکروفن را از من گرفت و خواست قدری قضیه را تلطیف کند، اما خراب کرد و گفت:

"حاج آقا حسینی قزوینی آماده هستند و این بحث هم بحث اختلافی و علمی خوبی است. شما اگر کسی را در داخل کشور پیدا نکردید تا این مباحث را مطرح کند، از خارج کشور افرادی را دعوت کنید تا این مباحث را مطرح کنند."

حرف امام جمعه رضوان شهر به اهل سنت حاضر در جلسه برخورد و کم کم جلسه را ترک کردند.

مجری:

جوابی ندادند؟!

آیت الله حسینی قزوینی:

نه، هیچ جوابی برای گفتن نداشتند. آن‌ها گفتند: ما برای اولین بار است این مباحث را می‌شنویم و تا به حال به این حرف‌ها توجهی نداشتیم.

مجری:

فرصتی برای تحقیق و تأمل گرفتند، اما حاصلی نداشت.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله. در حالی که قرآن کریم می‌فرماید:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا)

من نمی‌توانم صحابه را عادل خطاب کنم!! مراد از (فاسِقٌ) شخص یهودی و زرتشتی و مسیحی نیست، بلکه مراد صحابه است. کلمه (فاسِقٌ) بسیار واضح و روشن است و ما نمی‌توانیم در برابر آن صحابه را «عادلٌ» خطاب کنیم.

ما نزدیک به دوازده آیه در مذمت صحابه داریم. شیعه صحابه را بر دو دسته می‌داند؛ یک دسته کسانی هستند که مؤمن بودند، عادل بودند، به دستورات خداوند و پیغمبر اکرم عمل می‌کردند و در زمان رسول الله عده‌ای از آنها به شهادت رسیدند.

ما از این صحابه توقع شفاعت داریم. این دسته از صحابه بعد از رسول الله هم همان مسیر عمل به قرآن کریم و دستور پیغمبر اکرم را رعایت کردند.

«مرحوم شیخ طوسی» در کتاب «رجال» خود نزدیک به چهارصد و پنجاه تن از صحابه را نام می‌برد که در منابع روایی و اسانید روایات ما هستند و ما به روایات آنها عمل می‌کنیم.

وهابیت ادعا می‌کنند که شیعه تمام صحابه غیر از سه یا چهار نفر را کافر می‌دانند، در حالی که اینها حرف‌های مفت است که می‌زنند.

مجری:

کسانی که هم اسما و هم رسماً با رسول گرامی اسلام بودند، نه اینکه تنها همراهی کرده باشند و در مرام و جهت گیری خلاف دستورات حضرت عمل کرده باشند.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله. بنابراین ما معتقدیم در میان صحابه هم عادل وجود دارد و هم فاسق وجود دارد. ما به عدول صحابه احترام می‌گذاریم و به روایات آنها عمل می‌کنیم.

ما موارد زیادی در کتب «کافی»، «تهذیب الأحکام» و «وسائل الشیعه» داریم که سند روایات از اهل سنت است.

آقای «سکونی» که نزدیک به هشتصد روایت نقل کرده و از امام صادق و امام باقر هم روایاتی آورده است، خود اهل سنت است و ما به روایات او عمل می‌کنیم. ملاحظه کنید فقهای ما در کتب فقهی به روایات سکونی عمل می‌کنند یا نمی‌کنند.

ما امثال این روات زیاد داریم. «شیخ طوسی» در کتاب «العدة» می‌گوید: بعضی از اهل سنت هستند که علمای شیعه بر عمل به روایات آنها اجماع دارند.

آیا کسی بالاتر از «عبدالرحمن» پسر خلیفه وجود دارد؟! او شراب خورده بود و ظاهراً یک بار در مصر به دستور حاکم مصر حد خورد و یک بار هم در مدینه حد خورد. او به خاطر حدی که پدرش به او زد، مریض شد و از دنیا رفت.

حال کسی که دو بار به خاطر شراب حد می‌خورد را عادل بنامیم؟! اگر این شخص عادل است، چرا به او حد زدند؟!

همچنین یکی دیگر از صحابه شراب می‌خورد و نماز صبح را چهار رکعت می‌خواند. اطرافیان به او می گویند که نماز صبح دو رکعت است، اما او می‌گوید که از سر عشق نماز صبح را چهار رکعت می‌خوانم و اگر بیشتر هم بخواهید می‌توانم بخوانم!!

«خالد بن ولید» که خود صحابی است، «مالک بن نویره» را می‌کشد و به همسرش هم تجاوز می‌کند. خلیفه دوم در مورد او می‌گوید: قسم به خدا که تو را سنگسار می‌کنم.

حال یا خلیفه دوم اشتباه می‌کند که می‌گوید تو را سنگسار می‌کنم یا این صحابی اشتباه کرده که مرتکب چنین خطایی شده است!! خلیفه دوم در رابطه با او می‌گوید:

«قتلت امرأ مسلماً ثم نزوت علی امرأته والله لارجمنک بالجنادل»

تو مسلمانی را به قتل رساندی سپس به همسر او تجاوز کردی. به خدا سوگند تو را سنگسار می‌کنم.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 6، ص 323، فصل فی خبر مالک بن نویرة الیربوعی التمیمی

ما بارها گفتیم که احترام به اهل سنت واجب است و اهانت به مقدسات اهل سنت گناه کبیره است.

تأکید بنده تا جایی است که بعضی از ولایی‌ها علیه بنده در فضای مجازی غوغا به پا کردند و می گویند که آقای قزوینی گفته است اهانت به مقدسات اهل سنت از گناهان لا یغفر است.

بنده بر این عقیده هستم و این عقیده را هم از قرآن و اهلبیت گرفتم. امام صادق (علیه السلام) به کسی که به مقدسات اهل سنت توهین می‌کند، می‌فرماید:

«مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یعْرِضُ بِنَا»

حضرتعالی که اهل علم هستید، می دانید که معمولاً در کتب اعتقادی روایتی را می‌آورند که قنطره های رجال را گذرانده باشد. «شیخ صدوق» این روایت را به عنوان عقیده شیعه آورده است.

این روایت در کتاب «بحارالانوار» جلد 71 صفحه 217 هم نقل شده است. روایت چنین است:

«وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیهِ السَّلَامُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَی فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکمْ وَ یسَمِّیهِمْ»

افرادی به امام صادق عرضه داشتند: یابن رسول الله! ما در مسجد فردی را مشاهده می‌کنیم که آشکارا به دشمنان شما دشنام می‌دهد و آنها را نام می‌برد.

«فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یعْرِضُ بِنَا»

امام صادق فرمود: چه مرضی دارد؟ لعنت خدا بر او باد! با این کارش زبان دشمنان را علیه ما باز می‌کند.

إعتقادات الإمامیة (للصدوق(، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 107، باب الاعتقاد فی التقیة

وقتی امام صادق چنین شخصی را لعنت می‌کند و معلوم است که این گناه لا یغفر است، این نقطه ضعف برای ما می‌شود.

یکی از آقایان در فضای مجازی نوشته بود که من به حرم حضرت رقیه رفته بودم و آقای قزوینی را لعنت کردم.

بنده گفتم که ما در روایت داریم اگر کسی را لعنت کنند که مستحق لعن نباشد، لعنت به خود لعنت کننده برمی گردد. در حقیقت ایشان خود را لعنت کرده است.

نقل شده است «ملأ نصرالدین» با پسرش سوار الاغ می‌رفتند. مردم با یکدیگر می‌گفتند: چقدر انسان‌های بی رحمی هستند.

پسر «ملأ نصرالدین» پایین آمد و پدر روی الاغ بود. مردم با یکدیگر می‌گفتند: چقدر پدر بی رحمی است که پسرش را پایین آورده و خود سوار شده است.

«ملأ نصرالدین» خود پیاده شد و پسرش را سوار کرد. مردم با یکدیگر می‌گفتند: چقدر پسر بی رحمی است که خودش سوار الاغ شده و پدر را پیاده کرده است.

در نهایت هردو از الاغ پیاده شدند و الاغ جلوتر از آن‌ها می‌رفت. مردم با یکدیگر می‌گفتند: چقدر پدر و پسر بی عقلی هستند که الاغ را جلو انداختند و پیاده می‌روند!!

مجری:

حاج آقا قزوینی مبنا و اصول و روشی که قطعاً خداپسندانه است، به حرف چند دقیقه قبل شما برمی گردد که باید مبنا و حرفمان را از اهلبیت بگیریم.

اگر با معیار امام صادق جلو برویم، نه مذمت این دسته و نه لعن و نفرین دسته دیگر انسان را از راهش دور نمی‌کند. به قول شما ان شاءالله اهلبیت هوایمان را دارند.

آیت الله حسینی قزوینی:

قطعاً هوایمان را دارند. کارشناسان «شبکه وصال» چندین مرتبه گفتند که اگر دستمان به آقای قزوینی برسد، گردنش را طوری می‌زنیم که خودش هم متوجه نشود. بنده گفتم: اگر دستتان نمی‌رسد، آدرستان را بدهید تا من بیایم ببینم چه غلطی می‌کنید!!

این چنین افراد بارها گفته‌اند و تهدید کرده‌اند. البته این تهدیدها برای ما بشارت است. بنده بارها گفتم که من دو بار عید غدیر در حرم مطهر امام رضا بودم.

بنده از حضرت خواستم که اگر قرار است به مناسبت عید غدیر به بنده عیدی بدهد، شهادت در مسیر جدت امیرالمؤمنین را نصیب من بگردان. حال بنده نمی‌دانم این عرض ما مقبول امام رضا (علیه السلام) قرار گرفته است یا خیر.

مجری:

ان شاءالله این سعادت در رکاب امام زمان نصیبتان شود.

آیت الله حسینی قزوینی:

ان شاءالله. بنده جواب شما را هم در جلسه بعدی مطرح خواهم کرد.

مجری:

حال که چند دقیقه فرصت داریم، بنده می‌خواستم راجع به بحث تقلید سؤال بپرسم. نظر علمای اهل سنت به ویژه «ابن تیمیه» که بزرگ وهابیت است، راجع به بحث تقلید چیست؟!

پاسخی به شبهه افکنی مخالفین، در مسئله تقلید در مکتب تشیع!

آیت الله حسینی قزوینی:

کتاب «جامع بیان العلم و فضله» کتاب درسی حوزه‌های علمیه اهل سنت و وهابیت است. این کتاب که در حقیقت کتاب رجال و درایه است، اثر آقای «ابن عبدالبر» صاحب کتاب «الإستیعاب فی معرفة الأصحاب» است.

ایشان متوفای 463 هجری است و با «شیخ طوسی» و «سید مرتضی» و «شیخ مفید» معاصر بوده است. ایشان در این کتاب از «عبدالله بن مسعود» نقل می‌کند:

«لا یقلدن أحدکم دینه رجلا»

هرگز در دینتان از کسی تقلید نکنید.

«إن آمن آمن وإن کفر کفر»

اگر آن شخص ایمان آورد شما هم ایمان بیاورید و اگر روزی از دین بیرون رفت شما هم می‌خواهید بیرون بروید.

جامع بیان العلم وفضله، اسم المؤلف: یوسف بن عبد آلبر النمری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 114، باب فساد التقلید ونفیه والفرق بین التقلید والاتباع

این تعبیر، تعبیر بسیار عجیبی است.

مجری:

این تردید در اصل دین یعنی اصول است؟!

آیت الله حسینی قزوینی:

این قول صحابه است. حال که نظر علما را بیان کردید، ملاحظه کنید «ابن أبی العز حنفی» متوفای 792 هجری هم مطلبی در این زمینه آورده است. ایشان در حقیقت با «ابن تیمیه»، «علامه حلی»، «ابن کثیر» و «ابن قیم» معاصر بوده است.

بنده می‌خواهم اینها را کنار هم بیاورم تا آقایان بدانند که هرکدام از این علما معاصر چه افرادی بودند. ایشان در اینجا می‌گوید:

«والتعصب علی نوعین»

تعصب دو نوع است.

«فمن تعصب لواحد معین غیر النبی کمالک وأبی حنیفة والشافعی وأحمد»

هرکسی برای غیر از پیغمبر اکرم نظیر مالک و ابوحنیفه و شافعی و احمد تعصب داشته باشد.

«ورأی أن قول هذا هو الصواب الذی ینبغی اتباعه دون قول الأئمة الباقین»

مثلاً معتقد باشد که قول ابوحنیفه درست است و من باید از او تبعیت کنم.

«فهو جاهل ضال»

این شخص جاهل و گمراه است.

الاتباع، اسم المؤلف: صدر الدین ابن أبی العز الحنفی، دار النشر: عالم الکتب - لبنان - 1405 هـ، الطبعة: الثانیة، تحقیق: محمد عطا الله حنیف - عاصم بن عبد الله القریوتی، ج 1، ص 79، باب انتهى

دقت داشته باشید در اینجا دیگر بحث دین مطرح نیست و حتی بحث‌های فقهی و احکام را هم دربر می‌گیرد. همچنین «ابن عابدین» هم در این زمینه نظری دارد.

معمولاً آقایانی که می‌خواهند به درجه افتاء برسند و مفتی شوند، یکی از کتاب‌هایی که باید خوانده باشند کتاب «رد المحتار» اثر «ابن عابدین» هست و برای این کتاب احترام ویژه قائل هستند. ایشان در کتاب «رد المحتار» می‌گوید:

«فَتَحَصَّلَ مِمَّا ذَکرْنَاهُ أَنَّهُ لَیسَ عَلَی الْإِنْسَانِ الْتِزَامُ مَذْهَبٍ مُعَینٍ»

حاصل این بحث این است که انسان نباید روی یک مذهب معین ملتزم باشد.

رد المحتار على الدر المختار، دارالنشر: دار الفکر، بيروت، چاپ دوّم، 1412 هـ. ق، ج1، ص 75

مراد این است که انسان باید تحقیق کند و اگر مذهب دیگری حق بیشتری داشت و احسن بود و از شبهه به دور بود، باید آن مذهب را انتخاب کند.

«خطیب بغدادی» در کتاب «تاریخ بغداد» جلد سیزدهم عبارتی دارد. راوی می‌گوید که من به «ابوحنیفه» گفتم:

«یا أبا حنیفة هذا الذی تفتی والذی وضعت فی کتبک هو الحق الذی لا شک فیه»

ای اباحنیفه! فتاوی که صادر می‌کنی و در کتاب‌هایت آوردی، این‌ها را حق می دانی که شکی ندارد؟

«قال فقال والله ما أدری لعله الباطل الذی لا شک فیه»

او گفت: به خدا سوگند نمی‌دانم حق است یا حق نیست، شاید باطلی است که شکی در آن نیست.

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 13، ص 424، باب ذکر ما قاله العلماء فی ذم رأیه والتحذیر عنه إلی ما یتصل بذلک من اخباره

آقایانی که در شبکه‌های وهابی ادعا می‌کنند شیعه تقلید می‌کند و تقلید کار میمون و گوسفند است، به ما جواب بدهند!!

حضرتعالی هم اشاره کردید که وهابیت به تقلید شیعه جسارت می‌کنند، اما لازم به ذکر است که شیعه به هیچ وجه در اعتقادات تقلید ندارند.

اصول دین توحید و نبوت و عدل و امامت و معاد است. هرکسی باید به اندازه عقل و درک خودش به اینها برسد. شیعه نمی‌تواند در اصول دین تقلید کند.

نقل شده است در زمان رسول اکرم پیرزنی ریسندگی داشت. رسول گرامی اسلام از او سؤال کرد: با چه چیزی خدا را شناختی؟! پیرزن چرخ ریسندگی را ول کرد و گفت: با همین خدا را شناختم!! حضرت فرمودند:

«علیکم بدین العجائز»

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه( ط- القديمة)؛ نويسنده: مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى‏، تاريخ وفات مؤلف: 1070 ق‏، محقق / مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، قم‏، 1406 ق‏، نوبت چاپ: دوم، ج 14، ص 264

صحابه تعجب کردند که این چکار کرد. دستگاه ریسندگی قرقره‌ای دارد که می‌چرخد و پشم و پنبه را می‌ریسد و به صورت نخ درمی آورد.

پیغمبر اکرم فرمود پیرزن جواب خوبی داد و گفت: این وسیله ریسندگی احتیاج به من دارد که باید او را بچرخانم و اگر دست از کار بکشم این چرخ متوقف می‌شود.

پشت عالم هستی و کرات و خورشید و آسمان که می‌چرخد کسی هست که اگر نباشد همه متوقف می‌شوند و دیگر شب و روز و آفتاب و ماه نیست.

ما به هیچ وجه در مباحث اعتقادی تقلید نداریم، اما در مباحث احکام تقلید می‌کنیم. امکان ندارد هرکسی خود مجتهد شود و احکام را به دست بیاورد.

تقلید در زمان ائمه اطهار هم بوده است. بارها اتفاق افتاده است که راوی می‌گوید: یابن رسول الله! من راهم دور است و نمی‌توانم خدمت شما برسم.

حضرت از او پرسیدند: نزدیک کوفه هستی؟ مرد گفت: بله. حضرت فرمودند: احکام خود را از مردی که در اینجا نشسته سؤال کن و به هرآنچه که گفت عمل کن. شخص می‌گوید نگاه کردم و دیدم «زراره» در آنجا نشسته است.

همچنین نقل شده است «یونس بن عبدالرحمن» در بصره نماینده امام رضا (علیه السلام) است. افرادی خدمت حضرت می‌رسند و عرضه می‌دارند:

«إِنِّی لَا أَلْقَاک فِی کلِّ وَقْتٍ فَعَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی»

حضرت در جواب می‌فرمایند:

«خُذْ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَن»

وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 27، ص 148، ح 33449

دقت داشته باشید در این روایت صحبت از «مَعَالِمَ دِینِی» است، نه اعتقادات. همچنین در مورد «زکریا بن آدم» آمده است که افرادی خدمت حضرت رسیدند و عرضه داشتند:

«شُقَّتِی بَعِیدَةٌ وَ لَسْتُ أَصِلُ إِلَیک فِی کلِّ وَقْتٍ فَعَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی؟»

حضرت فرمود:

«مِنْ زَکرِیا بْنِ آدَمَ الْقُمِّی الْمَأْمُونِ عَلَی الدَّینِ وَ الدُّنْیا»

الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: القائینی، محمد بن محمد الحسین، ج 1، ص 589، ح 914

در روایت دیگری آمده است:

«الْعَمْرِی وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّیا إِلَیک عَنِّی فَعَنِّی یؤَدِّیان»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 330، ح 1

این روایات نشانگر این است که مشروعیت تقلید از یک عالم به دین و مجتهد در دین در زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) هم بوده است.

افراد بسیاری بودند که خدمت ائمه اطهار می‌رسیدند و عرضه می‌داشتند: سؤالات متعددی برای ما به وجود می‌آید و به شما دسترسی نداریم. چکار کنیم؟! حضرت شخصی معین می‌کردند و می‌فرمودند که سؤالات خود را از او بپرسید.

در مقابل بعضی افراد هم بودند که ماجراجو و غالی و دروغگو و کذاب بودند. ائمه اطهار (علیهم السلام) این افراد را رسوا کردند.

حضرت در خصوص شخصی به نام «مغیرة بن سعید» می‌فرمایند که او کذاب است و به سمت او نروید. حضرت همچنین در رابطه با «یونس بن ظبیان» می‌فرماید:

«لَعَنَ یونُسَ بْنَ ظَبْیانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ یتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ کلُّ لَعْنَة»

رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 364، ح 673

ما وقتی دو دسته روایات را کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم که ائمه اطهار (علیهم السلام) نسبت به افراد عالم ثقه دستور می‌دهند که معالم دین خود را از او یاد بگیرید.

اهلبیت (علیهم السلام) همچنین نسبت به آن دسته از علمایی که دین و آخرت را به دنیا فروختند، مذمت کردند.

ان شاءالله ما امسال می‌خواهیم بحث «فقه الحکومة» را شروع کنیم. در اینجا باید کاملاً مشخص شود که اهلبیت (علیهم السلام) برای ارجاع مردم به روات ثقه عنایتی داشتند. این برای شیعه به یک فرهنگ تبدیل شده است. وقتی در روایت آمده است:

«إِنِّی لَا أَلْقَاک فِی کلِّ وَقْتٍ فَعَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی فَقَالَ خُذْ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَن»

به این معناست که راوی می‌داند امام صادق تنها قول عالم ثقه را قبول دارد و کلیات برای همگان روشن شده است. در حقیقت این برای مردم به فرهنگ تبدیل شده است، اما از مصداق سؤال می‌کنند.

مجری:

بسیار خوب. ما راجع به بحث تقلید و اخذ اصول عقاید دین تا حدودی با نظر اهل تسنن آشنا شدیم. راجع به شیعه هم صحبت شد و در خصوص تهمت‌هایی که زدند مطالبی بیان شد و این مسائل روشن شد.

حال می‌خواهم بپرسم از لحاظ مصداقی از میان علمای بزرگ اهل تسنن در طول تاریخی که داشتند، آیا کسی بوده است که از مذهبی به مذهب دیگر برود؟!

آیا اتفاق افتاده است که شخص فهمیده باشد مذهبی که داشتم حق نبود و مذهب دیگری را انتخاب کند؟!

برخی از علمای بزرگ اهل سنت که مذهب خود را تغییر دادند!

آیت الله حسینی قزوینی:

سؤال خطرناکی پرسیدید! در کتاب «طبقات الشافعیة الکبری» اثر «سبکی بزرگ» که یکی از اعاظم فقهای اهل سنت و متوفای 771 هجری است مطلبی در این زمینه آمده است. ایشان معاصر «ابن تیمیه» و «ذهبی» و «علامه حلی» و دیگر علما بوده است.

ایشان در جلد هشتم اسم آقای «مبارک بن مبارک» یکی از علمای بزرگ اهل سنت را می‌آورد و می‌گوید:

«وکان فی أول أمره علی مذهب أبی حنیفة ثم انتقل إلی مذهب الشافعی»

او ابتدای امر حنفی مذهب بود و سپس مذهب خود را به شافعی انتقال داد.

طبقات الشافعیة الکبری، اسم المؤلف: تاج الدین بن علی بن عبد الکافی السبکی، دار النشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع - 1413 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ج 8، ص 354، ح 1248

همچنین در کتاب «ذیل تاریخ بغداد» جلد 19 صفحه 62 آمده است:

«أحمد بن علی بن محمد بن برهان الوکیل، أبو الفتح الفقیه الشافعی، تفقه فی صباه علی مذهب أحمد بن حنبل علی أبی الوفاء بن عقیل، ثم انتقل إلی مذهب الشافعی»

المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن أیبک بن عبد الله الحسینی عرف بابن الدمیاطی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان / بیروت، ج 19، ص 62، ح 39

ایشان ابتدا حنبلی بوده سپس مذهب خود را به شافعی تغییر داده است. همچنین در رابطه با «آمدی» که یکی از علمای بزرگ و مفاخر اهل سنت است، آمده است:

«سیف الدین الآمدی کان فی أول اشتغاله حنبلی المذهب وانحدر إلی بغداد وقرأ بها علی ابن المنی أبی الفتح نصر بن فتیان الحنبلی وبقی علی ذلک مدة ثم انتقل إلی مذهب الإمام الشافعی رضی الله عنه»

وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، اسم المؤلف: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن خلکان، دار النشر: دار الثقافة - لبنان، تحقیق: احسان عباس، ج 3، ص 293، باب 432 السیف الآمدی

همچنین در شرح حال «ابو المظفر سمعانی» صاحب کتاب «الأنساب» آمده است:

«ولما انتقل أخوه جدنا الإمام أبو المظفر من مذهب أبی حنیفة إلی مذهب الشافعی رحمهما الله هجره أخوه أبو القاسم وأظهر الکراهیة وقال: خالفت مذهب الوالد، وانتقلت عن مذهبه»

الأنساب؛ المؤلف: عبد الكريم بن محمد بن منصور التميمي السمعاني أبو سعد (المتوفى: 562هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن يحيى المعلمي اليماني، الناشر: مجلس دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد، الطبعة: الأولى، 1382 هـ - 1962 م؛ ص 8، المقدمه

آقای «مناوی» در کتاب «فیض القدیر» یک دسته از این افراد را برشمرده است و بنده بسیار از این کار ایشان خوشم آمد. ایشان که متوفای 1250 هجری است، در این کتاب که شرح کتاب «جامع الصغیر» اثر «سیوطی» می‌نویسد:

«وقد انتقل جماعة من المذاهب الأربعة من مذهبه لغیره»

تعدادی از بزرگان ما از مذهب خودشان به مذهب دیگر منتقل شدند.

ایشان سپس مثال می زند و می‌نویسد:

«عبد العزیز بن عمران کان مالکیا فلما قدم الإمام الشافعی رحمه الله تعالی»

عبدالعزیز بن عمران ابتدا مالکی بود و سپس به مذهب شافعی تغییر مذهب داد.

«وأبو ثور من مذهب الحنفی إلی مذهب الشافعی»

ابو ثور ابتدا مذهب حنفی داشت و سپس به مذهب شافعی رفت.

«وابن عبد الحکم من مذهب مالک إلی الشافعی ثم عاد»

عبدالحکم از مذهب مالکی به مذهب شافعی رفت و دوباره به مذهب قبلی خود برگشت.

«وأبو جعفر بن نصر من الحنبلی إلی الشافعی»

ابو جعفر بن نصر از مذهب حنبلی به مذهب شافعی رفت.

«والطحاوی من الشافعی إلی الحنفی»

طحاوی از مذهب شافعی به مذهب حنفی رفت.

«والإمام السمعانی من الحنفی إلی الشافعی»

امام سمعانی از مذهب حنفی به مذهب شافعی رفت.

«والخطیب البغدادی والآمدی وابن برهان من الحنبلی إلی الشافعی»

خطیب بغدادی و آمدی و ابن برهان از مذهب حنبلی به مذهب شافعی برگشتند.

«وابن فارس صاحب المجمل من الشافعی إلی المالکی»

ابن فارس صاحب کتاب المجمل از مذهب شافعی به مذهب مالکی برگشت.

«وابن الدهان من الحنبلی للحنفی ثم تحول شافعیا»

ابن دهان ابتدا حنبلی بود سپس به مذهب حنفی تغییر داد و دوباره به مذهب شافعی پیوست.

«وابن دقیق العید من المالکی للشافعی»

ابن دقیق عید از مذهب مالکی به مذهب شافعی رفت.

لازم به ذکر است که ایشان یکی از استوانه‌های اهل سنت است.

«وأبو حیان من الظاهری للشافعی»

ابو حیان أندلسی ابتدا بر مذهب ظاهری بود و سپس شافعی شد.

فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی، دار النشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر - 1356 هـ، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 211، باب 1 باب الهمزة مع الحاء المهملة

آقایان یا از این قضایا خبر ندارند و یا آنها را مطرح نمی‌کنند. این در حالی است که اگر یک نفر از مذهب حنفی به مذهب تشیع تغییر مذهب داد، دنیا را بر سر او خراب می‌کنند.

بنده به یاد دارم حدود دوازده سال قبل «دکتر تیجانی» با «دکتر عصام» مذهب خود را تغییر دادند و در صدا و سیما گفتگو داشتند.

در مقابل بعضی افراد علیه آنها قیامت به پا کردند و می‌گفتند: آن‌ها چرا مذهب خود را تغییر دادند، آن‌ها دین ندارند و باید از اسلام بیرون بروند!!

اگر واقعاً شما مذهب شیعه را یکی از مذاهب اسلامی می دانید، بحثی باقی نمی‌ماند. ما اسامی بزرگان شما را آوردیم که از مذهب شافعی به مذهب حنفی یا از مذهب حنفی به مذهب مالکی یا از مذهب مالکی به شافعی تغییر مذهب دادند.

آیا بزرگان شما هم کافر و مرتد شدند؟! آیا می‌توانید افرادی مانند «آمدی»، «خطیب بغدادی» یا «سبکی» را به واسطه تغییر مذهبشان مرتد بخوانید؟!

حال اگر کسی از مذهب اهل سنت به مذهب شیعه تغییر مذهب داد، ادعا می‌کنید که او مرتد شده است!!

مجری:

بنده سؤالات دیگری هم داشتم. بزرگان اهل سنت غالباً به شافعی نزدیک شدند و چه بسا شافعی از دیگر مذاهب به شیعه نزدیک‌تر است. این خود جای سؤال دارد، اما وقت گذشته است.

ان شاءالله توفیقی باشد و در برنامه بعد خدمت شما باشیم. بسیار از حضورتان استفاده کردیم، خدا حفظتان کند.

تشکر می‌کنم از آیت الله حسینی قزوینی برای فراهم کردن این جلسات در راستای بیان معارف اهلبیت و تشکر می‌کنم از شما که می‌بینید و می‌شنوید و با دقت برنامه‌ها را دنبال می‌کنید.

ان شاءالله زیر سایه حضرات معصومین در کمال صحت و سلامت باشید. التماس دعا، خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


حبل المتین>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین