مهدی یار حجت الاسلام والمسلمین مجتهد سیستانی

قسمت چهل و هفتم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین مجتهد سیستانی
با موضوع مهدویت و نقد مدعیان دروغین


بسم الله الرحمن الرحیم


 
تاریخ: 1400/06/05
 

برنامه: مهدی یار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت یکایک شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج) و به برنامه مهدی یار خیلی خوش آمدید در خدمت تان هستیم در جمعه ای دیگر از شهریور ماه سال 1400، و خوشحالیم که باز هم توفیق این شد ما این برنامه را داشته باشیم و ان شاء الله پیرو مباحثی که در جلسات گذشته از این برنامه و پیرامون این برنامه گفت و گو شده و صحبت شده باز هم در خدمت شما بینندگان عزیز باشیم؛ شما می توانید سؤالت خودتان را و اطلاعاتی را که دارید، می توانید اتفاقات و صحبت هایی را داشته باشید با کارشناس محترم و سؤالاتی را که داشته باشید را  می توانید از طریق راه های ارتباطی که بصورت زیر نویس برای شما بینندگان عزیز به نمایش در می آید با برنامه در میان بگذارید.

افتخار این را دارم در خدمت کارشناس محترم برنامه استاد مجتهد سیستانی هستم، جناب آقای سیستانی سلام علیکم خیلی خوش آمدید استاد بفرمایید.

استاد مجتهد سیستانی:

سلام علیکم و رحمية الله؛ بسم الله الرحمن الرحیم من هم سلام عرض می کنم هم خدمت شما و هم خدمت بینندگان عزیز و ایام مصیبت بار عاشورا و محرم را هم تسلیت عرض می کنم خدمت تان.

مجری:

زنده باشید استاد متشکرم از شما. قبل از اینکه ما وارد بحث بشویم من کلیت برنامه مهدی یار را یک بار دیگر خدمت بینندگان عزیزی که تازه به جمع بینندگان برنامه اضافه شدند و پی گیر برنامه مهدی یار هستند بگویم که برنامه مهدی یار تقریباً می شود گفت که در نقد مدعیان دروغین مهدویت و فرقه های انحرافی آن و گمراه کنندگانی است که در مورد بحث مهدویت دارند فعالیت می کنند، خوصوصاً فرقه انحرافی احمد بصری که صحبت می کنند این فرقه های گمراه کننده و یک سری افاقاتی که از دید خودشان فکر می کنند دارند کار درست را می کنند ولی در اصل کلاً کارشان از بیخ و پایه اشتباه است.

جناب استاد مجتهد سیستانی در مورد این بحثی که حالا آقای احمد بصری دارند صحبت می کنند که در مورد بحث منکر تقلید هستند، و این تقلید را چه در احکام چه در عقاید کلاً نقد می کنند قبول ندارند یا صحبتی رویش دارند شما اگر در این مورد موضوعی است بفرمایید ممنون می شویم.

استاد مجتهد سیستانی:

بله جریان احمد بصری ادعاهای متعددی در مورد باطل بودن تقلید مطرح  می کند؛ ادعای اول این است که تقلید بدعت است، بدعتی که بعد از زمان ائمه علیهم السلام وارد دین شده. پاسخی که به این ادعای باطل داده می شود این است که ما خیلی لازم نیست خودمان را به زحمت بیاندازیم در این زمینه، اگر ما به کلام شیخ طوسی (ره) مراجعه بکنیم، ایشان یک کلامی دارند در مورد تقلید در احکام که خیلی راه گشا و خیلی هم شبهه شکن است، ایشان می فرمایند: « نظر ما این است؛ فرد عامی که قادر بر جست و جو در ادله نیست جایز است از عالم تقلید کند، و دلیل آن این است که من (شیخ طوسی) عموم طایفه شیعه را از زمان امیرالمؤمنین (ع) تا زمان خودمان این گونه یافتم» من از بینند گان عزیز درخواست دارم که این کلماتی که دارم می خوانم را دقت بفرمایند جمله جملۀ کلماتی که شیخ طوسی دارند مطرح می فرمایند کمر ادعاهای احمد بصری را در مورد بدعت بودن تقلید و باطل بودن تقلید می شکند،لذا یک مرتبه دیگر از ابتدا این کلام بسیار دقیق را مورد واکاوی قرار می دهیم و تأکید هم می کنم شیخ طوسی همان کسی است که فقط و فقط او حدیث وصیت را نقل کرده، حدیث وصیتی که تنها مستند احمد بصری برای اثبات امامت خودش هست، همان آقا این کلام را هم مطرح فرموده، یک بار دیگر از ابتدا می خوانم، خیلی آرام و شمرده دقت بفرمایند تا ببینند  چطور شیخ طوسی این ادعاها را ابطال می کند

« نظر ما این است؛ فرد عامی که قادر بر جست و جو در ادله نیست جایز است از عالم تقلید کند، و دلیل آن این است که من (شیخ طوسی که شیخ طائفه هستم اشراف کامل هم دارم به تشیع و تاریخ تشیع) عموم طایفه شیعه را از زمان امیرالمؤمنین (ع) تا زمان خودمان این گونه یافتم که به علما مراجعه می کردند و در احکام و عبادات از آنها طلب فتوا می نمودند و علما هم برای آنها فتوا می داده اند و این روش را به واسطه فتوایی که می داند جایز می دانستند و ما از احدی از آنها نشنیده ایم که به سؤال کننده بگوید بر تو حلال نیست طلب فتوا کنی و به آن عمل نمایی بلکه خودت باید مثل من بروی در ادله جست وجو کرده و خودت مثل من علم پیدا کنی، همچنین کسی از علما را نیافتم که عمل کردن به فتوا را انکار کند و عده بسیار زیادی از این علما معاصر ائمه (ع) بوده اند و از احدی از ائمه انکار روش یکی از آنها و وجوب قول بر ضد تقلید نقل نشده، بلکه ائمه همین روش علما را صحیح می شماردند، لذا اگر کسی با تقلید مخالفت کند با چیزی مخالفت کرده که خلافش معلوم است»

العدة، شیخ طوسی

حالا من برای اینکه کلمات شیخ طوسی یک مقدار روشن تر و آشکار تر برای شما جا بیافتد بعضی از فقرات این کلام را قطعه قطعه با یک مقدار توضیح بیان می کنم تا ببینید چقدر ایشان روشن و واضح بدعت بودن تقلید و دلیل نداشتن تقلید و باطل و حرام بودن تقلید را باطل می داند.

نکته اول به نظر شیخ طوسی تقلید فرد عامی که قادر بر جست و جو بر ادله نیست جایز است، یعنی اگر کسی علم این را دارد که خودش برود در ادله جست و جو کند و حکم شرعی را استنباط کند شیخ طوسی به او کاری ندارد، با افراد عامی که هیچ اطلاعی از علوم حوزوی و حتی زبان عربی ندارند، و هیچ اطلاعی از ادله احکام شرعی ندارند با آنها دارد صحبت می کند، مخاطبش چنین افرادی هستند که دسترسی به هیچ چیزی ندارند، فرد عامی که قادر در جست و جو در ادله نیست، پس اینکه جریان یمانی با نهایت بی سوادی ادعا می کند مسئله تقلید کمتر از 200 سال است که توسط فقها مطرح گشته دروغی آشکار است و هزار سال پیش این مسئله توسط تنها ناقل حدیث وصیت جایز دانسته شده، این را باید شما بدانید ما در مناظرات متعددی که بصورت مکتوب در کانالها گاهی اوقات برای مان رخ داده، بارها شده این کلام را شنیدیم که تقلید در شیعه اصلاً نبوده 200 سال است آمده، مثلاً اولین کسی که مطرح کرده صاحب عروة یزدی است، این کلام مال شیخ طوسی است هزار سال پیش است نه 200 سال پیش ، هزار سال پیش ایشان دارند می فرمایند تقلید جایز است، و البته مرادشان از جایز بودن نه جایز در مقابل واجب است، ممکن است کسی بگوید که شما می گویید تقلید واجب است شیخ فرموده تقلید جایز است؛ ما دوتا جواز داریم یک بار جواز در مقابل وجوب می آید به آن می گویند جواز به معنای اخص، یعنی واجب نیست، یک بار جواز در مقابل حرمت می آید، آیا این کار حرام است می گویند نه جایز است انجامش بدهید ،حالا جایز است یعنی مکروه است؟ ممکن است، یعنی مستحب است؟ ممکن است، یعنی مباح است؟ ممکن است، یعنی واجب است؟ ممکن است، پس گاهی اوقات جواز به معنایی می آید که حتی شامل وجوب هم می شود این را صتلاحاً می گویند جواز به معنای اعم، حالا مراد شیخ طوسی از اینکه می فرمایند تقلید جایز است، جواز به معنای اعم است، چرا؟ چون کسی در ذهنش اینطور آمده که تقلید حرام است ایشان دارند می گویند نخیر تقلید حرام نیست، چون جواز را در مقابل حرمت بکار بردند مرادشان از جواز  جواز به معنای اعم است که با وجوب هم قابل جمع است، لذا این کلام شیخ طوسی دلالت بر عدم وجوب تقلید فرد عامی که هیچ دسترسی به ادله احکام شرعی ندارد ،ناظر به جواز به معنای اخص نیست، این نکته اول.

نکته دوم شما می گویید تقلید بدعت بوده ایشان می فرماید مسئله تقلید بدعت نبوده که بعد از زمان ائمه (ع) اختراع شده باشد بلکه می فرماید در زمان تمام ائمه نه یک امام، از زمان امیرالمؤمنین تا امام زمان (ع) و در طول غیبت صغرا و نیز در طول غیبت کبری  تا زمان خود شیخ طوسی که دارند این را می نویسند، حالا فرض بفرمایید ایشان 460 فوت کرده، مثلاً 450 دارند این نکته را می فرمایند این مسئله استمرار داشته، و اصتلاحاً دارای سیره قطعی و مستمر متشرعه بوده که از نظر حجت بودن و حجیت داشتن بسیار بالاتر از یک روایت صحیح السند است، سیره قطعیه متشرعه که تمام جامعه این کار را می کردند تا زمان خود ائمه و در زمان خود ائمه، و این سیره قطعیه متشرعه در حد حدیث متواتر است، لذا اینکه احمد بصری با کمال بی سوادی ادعا می کند که شما یک روایت صحیح السند ندارید برای تقلید، ما می گوییم یک چیزی داریم خیلی بالاتر از یک روایت صحیح السند که در حد روایت متوارت است و آن سیره قطعی متشرعه که متصل به زمان اهل بیت بلکه در زمان خود اهل بیت(ع) وجود داشته و جزئی هم نبوده، همه شیعه همینطور بودند، طبق گواهی شیخ طوسی رحمة الله علیه.

نکته سوم، تقلید در زمان خود ائمه (ع) رایج بوده و از احدی از ائمه انکار روش یکی از علما و وجوب قول بر ضد تقلید نقل نشده و به اصتلاح این مسئله دارای تقریر و رضای همه معصومین (ع) هست، که باز بسیار بالاتر از روایت صحیح السند و در حد حدیث متواتر است.

نکته چهارم، تقلید کاملاً میان عموم طائفه شیعه در همه قرون رواج داشته، بگونه ای که اصلاً نیازمند تأیید  معصوم در قالب حدیث و  روایت نبوده، لذا اگر فرض بفرمایید ما هیچ روایتی در تأیید تقلید نداشته باشیم نیازی نبوده چون کاری بوده که به گواهی شیخ طوسی از زمان امیرالمؤمنین عموم طائفه شیعه داشتند انجام می دادند، تا زمان خود امام زمان (ع).

نکته پنجم، احدی از علما مخالف تقلید نبوده، علما که ما می گوییم نه علمای عصر غیبت کبری که احمد بصری بگوید اینها دچار دوره فطرت بودند و گمراه بودند، نخیر علمای دوره غیبت صغرا را هم می گوییم، علمای دوره حضور ائمه را هم می گوییم به گواهی شیخ طوسی عرض می کنیم، همه این حرف هایی که داریم می زنیم همه مطالبی است که شیخ طوسی در آن 7-8 خطی که بنده از کتاب عده ایشان خواندم مطرح فرمودند  یک مقدار فقط داریم باز می کنیم. همگی به اتفاق نظر آن را جایز می دانسته اند، لذا شیخ طوسی می فرماید ما احدی از آنها را نشنیدیم که به سؤال کننده بگوید بر تو حلال نیست طلب فتوا کنی و به آن عمل نمایی بلکه خودت باید مثل من بروی در ادله جست وجو کرده خودت مثل من علم پیدا کنی، می گوید من یکی از علما را ندیدم همچین حرفی بزند ،علمایی که ندیدم نه زمان خودم، از زمان امیرالمؤمنین (ع) تا الآن، تمام کتاب ها را گشتم همچین حرفی تا حالا از احدی نشنیدیم ،همچنین کسی از علما را نیافتم که عمل به فتوا را انکار کند، اصتلاحاً اینجا چه می خواهد شیخ طوسی بفرماید؟ می خواهد بفرماید درمورد جواز تقلید اجماع محصل قطعی از طرف همه علما در همه قرون داریم، که این مرتبه اش خیلی بالاتر از یک روایت صحیح السند و در حد حدیث متواتر است.

نتیجه ای که ما از این پنج فقره کلام شیخ طوسی گرفتیم است که، همان کلامی که خود شیخ طوسی فرمودند در آخر، اگر کسی با تقلید مخالفت کند با چیزی مخالفت کرده که خلافش معلوم است و اینکار جز از نادان یا صفی سر نمی زند؛ پس آقایان جریان یمانی آقای احمد بصری شما که تمام مستندت تک حدیث، وصیت است که شیخ طوسی فقط آن را نقل کرده همان شیخ طوسی دارد این گواهی را هم می دهد، به نظر شما شیخ طوسی نادان است؟ یا فاسق است؟ که دارد دروغ می گوید همچین گواهی را می دهد، هر کدام که باشد دیگر آن حدیثی که ایشان فقط نقل کرده به هیچ دردی نمی خورد و بی ارزش می شود، اگر هم ایشان را به عدالت و وثاقت اشراف بر مذهب شیعه و روایات و اینها قبول  دارید که  حدیث وصیتش را پذیرفتید این کلام هم کلام شیخ طوسی است، ان شاء الله عبرت بگیرید و دست از حرف های باطل بردارید.

آنچه که عرض کردیم ادعای اول آنها مبنی بر اینکه تقلید بدعت بوده و در زمان ائمه نبوده و بعداً اختراع شده، این گواهی شیخ طوسی را آوردیم تا روشن بشود. ادعای دومی که دارند این است که هیچ دلیلی بر وجوب تقلید وجود ندارد، چرا شما می گویید تقلید واجب است؟ دلیل تان چیست؟ هیچ دلیلی ندارید.

پاسخی که ما به این ادعا می دهیم این است که علمای ما تقلید را واجب نکردند بلکه یکی از این سه کار را واجب دانستند، کتب فقهی علما در بازار هست، علمای ما مثل علمای یهود نیستند که کتاب ها را مخفی بکنند در دسترس عموم نباشد که ندانند حقیقت چیست، ما شاء الله اینقدر کتب فقهی علما چاپ کردند مخصوصاً در همین مسئله تقلید و اجتهاد بروید بخوانید، هر کتاب را خواستید از هر عالمی نگاه بکنید، هر رساله ای را می خواهید باز بکنید یکی از این سه کار را واجب دانستند، یا مجتهد شدن یا احتیاط کردن، یا تقلید نمودن، یعنی گفته اند کسی که مجتهد باشد تقلید کردن بر او حرام است نه اینکه واجب باشد، کسی که می تواند طوری احتیاط کندکه به درست انجام دادن تکالیفش یقین پیدا کند تقلید کردن برایش حلال است ، نه اینکه واجب باشد، فقط در مورد کسی که نه مجتهد است تا خودش برود به ادله مراجعه کند و احکامش را استنباط کند و نمی تواند تا به یقین برسد تقلید را واجب دانسته اند، آن را هم تا چه زمانی واجب دانستند؟ تا وقتی که به قوه احتیاط یا به قوه اجتهاد نرسیده باشند، یعنی دقیقاً همان کلام شیخ طوسی بر فرد عامی که دسترسی به ادله احکام نداشته باشد. همچنین تقلید را در مسائل بدیهی مثل اصل وجوب نماز یا تعداد رکعت های نماز یا اصل وجوب روزه رمضان کسی تقلید را واجب ندانسته، اینها که تقلید نمی خواهد که، فقط در مسائلی که روشن نیست بر مکلفین و نیازمند به جست و جو در میان روایات و استنباط حکم صحیح از ادله هستند تقلید را واجب داسنتند، من به عنوان مثال کلام کسی را می آورم که خود احمد بصری کلام او را در کتاب مهمش عقائد الإسلام آورده است، مرحوم علامه شیخ محمد رضا مظفر، این کلام ایشان است که احمد هم خیلی سر و صدا کرده  که کتاب ایشان کتاب رسمی حوزه است و در  همه حوزه ها دارد تدریس می شود شما که این کتاب را اینقدر تعریف و تمجید می کنید، خب ایشان اینطور دارد می فرماید، می گوید:

«در فروع دین یعنی احکام شریعت که مربوط به اعمال می باشد اجتهاد واجب نیست، بلکه اگر آن احکام از بدیهایت قطعی دین مثل وجوب نماز و روزه و زکات نباشد یکی از این سه کار واجب است، یا مکلف اجتهاد نموده و خودش ادله احکام را بررسی کند، اگر مجتهد است، یا در اعمالش احتیاط کند اگر توانایی احتیاط دارد و یا از مجتهد جامع الشرائط تقلید نماید، یعنی از کسی تقلید کند که عاقل، عادل، مراقب نفسش، مراقب دینش، مخالف هوای دلش و مطیع دستورات امامش باشد، حال اگر کسی مجتهد نبود احتیاط هم نکرد، از مجتهد جامع الشرائط هم تقلید ننمود تمام عباداتش، (اگر مطابق حکم واقعی خدا نباشد) باطل است»

چون سه تا راه بیشتر نداشت هیچ کدامش را انجام نداد، نه احتیاط کرد، نه رفت مجتهد بشود نه تقلید کرد، همینطور گفت هر طور دلم خواست انجام می دهدم، حالا آمد و هر طور دلش خواست انجام داد،آن دنیا مشخص شد  که مخالف حکم خدا انجام داده، خب عذری ندارد، چون تو سه تا راه داشتی هیچ کدام را نرفتی گفتی هر کار دلم خواست بکنم، وقتی هیچ کدام از این سه تا راه را که داشتی نرفتی خب معذور نیستی پیش خدا عباداتت اگر خراب بوده خدا دیگر از تو قبول نمی کند، هر چند همه عمرش نماز خوانده باشد، همه عمرش روزه گرفته باشد، مگر اینکه بعداً بفهمد اعمالش مطابق نظر مجتهدی بوده که باید از او تقلید می کرده، ( یا مطابق حکم واقعی خدا بوده)؛ البته اگر این اعمال را به قصد قربت انجام داده باشد،این کلام شیخ محمد رضای مظفر است که احمد بصری کلام ایشان را در عقائی الإسلام آورده تا اشکالی بکند، خب این متن کلام ایشان است، پس علما نمی گویند بسم الله الرحمن الرحیم تقلید واجب است، می گویند یکی از این سه کار واجب است، و هر کسی که دارای پایین ترین درجه عقل باشد می فهمد ترتیب بین اجتهاد و احتیاط و تقلید یک ترتیب بدیهی  قطعی عقلی است که در بالاترین درجه قطع قرار دارد، یعنی ما هیچ راهی غیر از این سه راه نداریم برای اینکه در عصر غیبت، ادله خودمان احکام خودمان، تکالیف خودمان را بخواهیم بدست بیاوریم، یا باید مجتهد باشیم خودمان برویم سراغ روایات و آیات یا باید احتیاط بکنیم، یا اگر هیچ کدام از اینها را نمی توانیم بکنیم از کسی که رفته بدست آورده تقلید بکنیم، اینکه می گوییم عمل عوام بدون تقلید باطل است، توجه بشود، سخن ما بر سر عمل عوام است، یعنی کسی که نه علم به احادیث دارد، نه علمی به آیات دارد، نه حتی عربی می فهمد چه هست، این روایت عربی چه می گوید، نه قوائد رجال را بلد است نه علوم حدیث را می داند، خب چنین شخصی می خواهد چکار بکند؟ بلاخره مکلف است یا مکلف نیست؟ اگر می گویید مکلف نیست که شما اصلاً خارج از اسلام هستید، چون اسلام همه را مکلف می داند، اگر می گویید مکلف است خب چکار بکند وقتی هیچ چیز نمی داند، دسترسی هم ندارد کتاب را هم بگذارند جلویش هیچ چیز نمی فهمد؟ روشن است عقل می گوید برو از کسی که می فهمد بپرس، این دیگر خیلی مسئله واضحی است، لذا ممکن نیست برای فرد عامی  که بنشیند احکام را اسنتباط کند ای حتی احتیاط کند در چه احتیاط کند؟ اصلاً تو می دانی چند نوع روایت در مورد این مسئله آمده، ما سه نوع روایت داریم، دو نوع روایت داریم، چکار بکند، روش احتیاط چیست؟ وقتی کسی هیچ چیز نمی داند به نظر احمد بصری این آقا باید چکار بکند؟ همینطور رها باشد؟ با عقل جور در نمی آید این حرف لذا اینکه می گوید مردم در زمان غیبت نباید تقلید می کردند و تقلید باطل است این یک حرف کاملاً باطلی است چونکه یا مردم را شما چهارپا فرض کردید که تکلیف ندارند، مردم مثل اسب هستند، اسب هیچ تکلیفی ندارد، هیچ حرامی هیچ واجبی ندارد، نظر شما این است؟ که شما اصلاً خارج از اسلام هستی، اگر هم نظرتان این بوده که نه واجباتی مردم دارند، محرماتی دارند، این واجبات و محرمات را کسانی که نه مجتهد هستند و نه قدرت احتاط دارند  از کجا بدست بیاورند چطوری عمل بکنند به احکام وقتی اصلاً علمی به احکام ندارند؛ به عبارت دیگر مردم سواد مراجعه به قرآن و روایت را ندارند کمترین تقلیدی که می کنند، تقلید از مترجم زبان عربی است، بعضی از افرادی که اخباری مسلک هستند می گویند مردم توانایی دارند، مثلاً من لا یحضره الفقیه ترجمه شده، ترجمه اش را بردارند بخوانند، خب بزرگوار همان ترجمه را، من که نمی فهمم این درست ترجمه کرده یا نه، من که عوام هستم، همان ترجمه را من دارم از مترجم تقلید می کنم، مترجم می گوید معنای این جمله معنای این حدیث این است من هم می گویم باشد، منکه نمی فهمم درست می گوید یا نه او می گوی این است من هم می گویم باشد، روی چه حسابی این است؟، لذا کمترین تقلیدی که مردم غیر عرب و حتی مردم عرب، چون خیلی از روایات را حتی مردم عرب هم متوجه نمی شوند مثل خیلی از آیات، مثل کتاب نهج البلاغه که لغات سنگین بکار برده خود عرب ها متوجه نمی شوند، یعنی ما الآن خیلی از کتب را داریم که اینها تفسیر قرآن هستند به زبان عربی، تفسیر نهج البلاغه هستند به زبان عربی یعنی برای عرب ها نوشتند چون خود عرب ها متوجه نمی شوند، فکر نکنید اگر کسی عرب بود دیگر مشکلش حل است و دیگر تقلید نیاز ندارد، نه حتی اگر عرب باشد خیلی وقت ها مشکل دارد، کمترین مرحله تقلیدی که بکند، تقلید از مترجم است برای غیر عرب ها، تقلید از مفسر است برای عرب ها، لذا شما به هیچ وجه من الوجوه نمی توانید مطلق تقلید را از مردم جدا بدانید و بگویید که مردم خودشان بروند بدست بیاورند که قطعاً         نمی توانند این کار را انجام بدهند، از طرفی هم مسائل دین کاملاً تخصصی هست کسانی که خودشان دست در آیات قرآن دارند دست در روایات دارند می دانند که چقدر نکات ظریف و پیچیدۀ وجود دارد و اگر قرآن اینقدر دم دستی و آسان بود که صدها جلد تفسیر نوشته نمی شد برای قرآن، برای چه می آیند تفسیر می نویسند؟ اگر شما فکر می کنید هر کس همینطور سرش را بیندازد پاین برود در قرآن همه چیز را می فهمد پس برای چه می آیند تفسیر بنویسند؟ بیکار بودند هزار سال تفسیر نوشتند؟ اینهمه روات می رفتند از امام تفسیر آیه می پرسیدند؛ خودشان می فهمیدند دیگر چرا از امام می پرسند؟ نه اینطور نبوده که خودشان بفهمند، روایات ما هم همینطور است؛ اینطور نیست که روایات را همینطور همه بفهمند و إلا علامه مجلسی نمی آمد حدود سی جلد «مرآة العقول» بنویسد در شرح کتاب کافی که حدیثی است، نمی آمد یک کتاب به آن قطوری «ملاذ الأخیار» بنویسد در شرح تهذیب که همه اش حدیث است، حدیث ها را حتی می آمدند شرح می دادند یعنی خود احادیث خیلی وقت ها نیاز به توضیح و تفسیر داشت لذا است که این که شما دین را و روایات را و آیات را یک چیزهای دم دستی می دانید که هر کسی سرش را بیندازد پاین خودش می فهمد و نیازی به تقلید نبوده و تقلید باطل بوده این یک چیزی است که هر کسی که عقل داشته باشد و اطلاع و آگاهی داشته باشد می داند که باطل است و به این حرف می خندد.

نکته دیگری که خدمت تان عرض می کنم که این هم در راستای همان بحث تخصصی بودن دین هست ما در قرآن آیات متشابه داریم آیات عام داریم که در روایات تخصیص خوردند، آیات مجمل داریم که در روایات یا آیات دیگر تبیین شدند، آیات ناسخ داریم، آیات منسوخ داریم، همچنین در روایات، روایات تقیه ای داریم، روایات جعلی داریم، روایاتی داریم که در جهت خاصی صادر شدند نگاه عام ندارند، کلی از این مسائل هست که مردم هیچ اطلاعی از این مسئله ها ندارند و قطعاً اگر بخواهند همینطوری بروند سراغ قرآن، سراغ روایات، یا هیچ چیزی متوجه نمی شوند یا ممکن است فهم غلت یا فهم ناقصی داشته باشند به عنوان نمونه من می خواهم عرض بکنم مثلاً فقط در مورد احکام مشهور این است که ما 500تا آیه در مورد احکام داریم اما بالغ بر 12هزار ما حکم شرعی داریم حکم شرعی اصلی، فروعاتش را بخواهی نگاه بکنی حدود 50 هزار ما حکم شرعی داریم، در قرآن فقط 500تا است از آن 500تا خیلی هایش هم تکراری است مثلاً صدتا آیه در مورد نماز بخوانید «أقیم الصلاة»، همه اش تکراری هم خیلی دارد اینطور نیست که مثلاً 500تا حکم مستقل گفته باشد، شما بفرمایید در مورد روایات چه؟ 30 جلد ما «وسایل الشیعه داریم»، 18جلد مثلاً «مستدرک الوسائل» داریم، مردم بروند همۀ اینها را بخوانند 50 جلد حدیث بخوانند اینهمه تفاسیر بخوانند خودشان همینطور بروند بفهمند مسائل دین را، تقلید نکنند، این حرف، حرف خنده دار و باطلی است و هیچ کسی در عقلای عالَم که إشراف داشته باشد به مسائلی که دارم عرض می کنم همچین حرفی را نمی زند.

مجری:

متشکرم از شما جناب آقای استاد مجتهدی سیستانی، تا اینجا یعنی واقعاً بحثی را شما شروع کردید توضیح دادید رساندید به یک مقطعی که تمام این ادلۀ را که دارند پیاده سازی می کنند بر حالا انکار بحث تقلید و حالا شبهاتی که، شبهۀ نیست در موضوع که، یعنی واقعاً شما با توضیح کامل این را صحبت کردید که فرد عامی که می خواهد یک کاری را انجام بدهد مثل این می ماند که ما می خواهیم ورود کنیم در یک بحثی یا هر کاری که می خواهیم انجام بدهیم باید یک راهنما داشته باشیم یک تخصصی را داشته باشیم و اینجا شما این توضیح را دادید، متشکریم از شما.

بازهم در خدمت استاد مجتهدی سیستانی هستیم با ادامه مبحث، بفرمایید استاد.

استاد مجتهدی سیستانی:

خلاصۀ ادعای دوم احمد بصری این که شما می گویید کسی نباید تقلید بکند، قطعاً هم قبول دارید مردم مکلف بودند پس نظر تان این هست که همۀ مردم باید مجتهد باشند، خلاصه حرف شما این می شود چون تقلید که باطل هست همه بروند مجتهد بشوند؛ اتفاقاً فقه ها همین را گفتند شما اگر نگاه بکنید در خیلی از رساله ها کامل توضیح داده شده من حالا بخواهم آدرس بدهم رساله آیت الله سید محمد فیروز آبادی را شما نگاه بکنید آنجا کامل روشن توضیح دادند اصل اولی این هست که هر کس خودش مجتهد باشد، ما هم قبول داریم، اصل این است که هر کس خودش برود در ادله نگاه بکند، اگر مجتهد نیست لااقل احتیاط بکند که کمتر از احتیاط هم نیست چون باید همۀ روایات را بداند تا بتواند بین آنها جمع بکند و عمل بکند، اگر نه مجتهد است نه محتاط، برود از یک متخصص دین شناس به نام مجتهد که رفته یک عمر وقت گذاشته تمام ادله را، آیات، روایات و اجماع و همه چیز را دیده و عادل هم هست سخن امام را کم و زیاد نمی کند برود از او تقلید بکند، ای بابا مجتهد که معصوم نیست آمد و یک وقت اشتباه بکند؛ خب بکند هیچ اشکال ندارد چون کسی که راهی جز از این ندارد اشکالی ندارد شما فرض بفرمایید خود راوی ها هم اشتباه می کردند، مگر فکر می کنید هر راویی که پیش امام می رفته و روایتی از امام می شنیده دقیقاً همان روایت را می آمده نقل می کرده؟ گاهی اوقات ممکن بوده راوی مراد امام را اشتباه بفهمد و عمل کند و به دیگران هماشتباه توضیح بدهد و عمل کند، گاهی اوقات اصلاً حرف امام را اشتباه گفته شما در روایات بروید نگاه بکنید می گوید آمده پیش امام می گوید که من شنیدم شما چنین حرفی زدید، می گویند من اینطور نگفتم، می گوید چند نفر گفتند، می گوید من اینطور نگفتم من آنطور گفتم، پس در خود نقل روایت هم اشتباه اتفاق می افتاده، در فهم روایات هم اشتباه اتفاق می افتاده، حالا مجتهد هم بیاید اشتباه بکند فرض این است که من راه دیگری نداشتم، وقتی بنده راه دیگری نداشتم اشتباه هم بکند هم او آقا معذور است هم مَنی که به این اشتباه عمل کردم معذور هستم چون هیچ کدام از ما دوتا کوتاهی نکردیم، این خلاصۀ جواب ما در ادعای دوم.

ادعای سومی که احمد بصری و اتباع او دارند و خیلی هم مخاطب را با این ادعا گول می زنند این است که آقا یک روایت شما بردار بیار صحیح السند در مورد تقلید، شما نه آیه و نه روایتی در مورد تقلید ندارید، هیچ آیۀ به قول کلام احمد بصری در عقاید الإسلام عرض می کنم، هیچ آیۀ محکم و هیچ روایت صحیح السندی برای اثبات وجوب تقلید یا جواز تقلید می گویند شما ندارید.

 پاسخی که ما داریم؛ اولاً ادلۀ احکام منحصر در آیۀ محکم و روایت صحیح السند نیست بسیار می شود که ما از دلیل عقلی قطع پیدا می کنیم لذا با وجود حکم قطعی عقل و نیز سیره مستمر و قطعی متشرعه که شیخ طوسی به آن گواهی دادند و نیز تقریر و امضای همۀ معصومین (علیهم السلام) بر جواز تقلید که شیخ طوسی به آن گواهی دادند و نیز اجماع همۀ علمای شیعه در همۀ قرون که باز شیخ طوسی به آن گواهی دادند با اینهمه ادله محکم که در حد حدیث متواتر هست هر کدام از آنها، نیازی به آیه محکم و روایت صحیح السند وجود ندارد همچنان که دیدید شیخ طوسی برای اثبات مشروعیت تقلید به سیره قطعی متشرعه که متصل به عصر معصومین (ع) بلکه جاری در عصر همۀ آنها از امیرالمؤمنین تا امام زمان (ع) بوده و نیز امضای ائمه و اجماع همۀ علما استدلال کردند لذا این حرفی هم که شما می زنید که هیچ آیۀ نیست و هیچ روایتی نیست، بر فرض نباشد هیچ اشکالی ندارد.

ادعای چهارمی که احمد بصری با کمال بی سوادی و نادانی در خود «عقاید الإسلام» مطرح می کند این هست که ما حدیث بر ضد تقلید داریم؛ می گوییم کجاست حدیث بر ضد تقلید؟ شیخ طوسی گفت نداریم از احدی از ائمه نقل نشده بر ضد تقلید در احکام، حدیثی بیان کرده باشند، می گوید نه ما داریم، می گوییم مجاست بگو، می گوید امام صادق (ع) فرمودند:

بپرهیزید از تقلید چون کسی که در دینش تقلید کند نابود می شود، خدای متعال می فرماید اهل کتاب احبار و روهبان خود را به جای خدا به عنوان رَب برگزیدند به خدا قسم آنها برای علمای خود نماز نخوانند روزه نگرفتند بلکه علما حلالی را بر ایشان حرام کرده و حرامی را برای شان حلال کردند و عوام نیز در آن مسائل از آنها تقلید نمودند در نتیجه بدون آنکه خودشان بفهمند آنها را پرستیدند.

این روایتی است که احمد بصری زحمت کشیده البته قطعاً خودش زحمت نکشیده دیگران برایش زحمت کشیدند پیدا کردند به اسم او چاپ کردند که بله ما روایت بر ضد تقلید داریم.

پاسخی که ما از این حدیث می دهیم؛ اولاً روایت مزبور هیچ سلسله سندی ندارد شما الآن مُچ ما را گرفتی گفتی برای اثبات تقلید یک روایت صحیح السند ندارید، بحث صحت سند را مطرح کردی؛ چطور وقتی به خودت که می رسد می خواهی ابطال کنی تقلید را، می روی یک روایتی را می آوری که اصلاً سند ندارد، نه اینکه بگوییم سلسله سند دارد راویش مثلاً مجهول است یا راویش ضعیف است یا راویش مردد است بین ثقه و غیر ثقه هست، مچ ما را مثلاً می گیری که برای تقلید روایت صحیح السند نداریم بعد خودت می روی استناد به روایتی برای ابطال تقلید می کنی که از بیخ سند ندارد، یعنی یکدفعه گفته امام صادق فرمودند، امام صادق از کجا به شما رسید که همچین چیزی فرمودند؟ از روی هوا که نمی شود، از بیخ اصلاً سلسله سلسله سند ندارد این حدیث آقا جان شما می آیی در مقابل 500 میلیون 700 میلیون شیعه بر می داری می گویی تقلید باطل است بخاطریکه این حدیث را داریم، این نکته اول؛ این حدیث در هیچ کتابی حدیثی جز کتاب «تصحیح الاعتقاد» نقل نشده در مضمون منفرد است یعنی به این مضمون ما هیچ روایت دیگری نداریم حتی یک روایت نداریم که چنین مضمونی را گفته باشد، در هیچ کتاب حدیثی هم نه کتاب کافی، نه کتاب تهذیب و نه هیچ کتاب حدیث دیگر همچین حدیثی ما نداریم، در یک کتابی آمده به اسم «تصحیح الاعتقادات»، شما با این روایتی که نه سند دارد نه مصدر معتبری از نظر حدیثی دارد  شما بر می داری به این استناد می کنی برای ابطال عمل شیعۀ که هزار سال است دارند تقلید می کنند؟ واقعاً معقول است این کار؟ این نکته اول.

نکته دوم: این روایت گفت تقلید باطل است قبول؛ اما نقلید بر دو قسم است تقلید در احکام، تقلید در اعتقادات، این روایت کدام تقلید را می گوید باطل است؟ شمای احمد بصری و اتباع او اصلاً فهم این را دارید؟ یا فقط می گویید گفته تقلید باطل است پس تقلید در احکام باطل است؟ این کجا گفت تقلید در اجکام باطل است؟ کدام تقلید را می گوید باطل است؟ توجه بفرمایید؛ این روایت را چه کسی آورده؟ شیخ مفید این حدیث را در کتاب اعتقادی برداشته آروده؛ در کتاب اعتقادی چه ربطی دارد که بیاید بگوید تقلید در احکام باطل است؟ حالا استناد نکنید به اینکه علامه مظفر تقلید در احکام را هم در کتاب اعتقادی آروده چون آنها خودتان آنجا گفتید که این سابقه نداشته و اخیراً برداشتند آوردند از این حرفها، این مال شیخ مفید است هزار سال پیش است هزار سال پیش همچین کاری نمی کردند، شیخ مفید این حدیث را در کتاب «تصحیح الاعتقادات» آورده که اصلاً موضوع کتاب اعتقادات است، در فصل چه آورده؟ در فصل نهی از جدال در عقاید، یعنی نه موضوع کتاب و نه فصلی که این حدیث در آن فصل آورده شده هیچ ربطی به تقلید در احکام، اصلاً هیچ ربطی به احکام ندارد، بلکه شما اگر قبل از این حدیث کلام شیخ مفید را بخوانید ببینید چه گفته؛ ایشان فرموده:

نهی از تحقیق صحیح نیست.

کسی نمی تواند بگوید حق نداری تحقیق کنی باید تقلید کنی، ایشان می فرمایند:

نهی از تحقیق صحیح نیست.

مرادش از تحقیق، تحقیق در چه است؟ تحقیق در عقاید است، چرا؟ چون مردم عوام امکان تحقیق در باره احکام را اصلاً ندارند که من بخواهم نهی از تحقیق بکنم، من بروم بگویم آی مردم! نروید تحقیق بکنید در مورد احکام؛ اصلاً مردم سواد دارند که بروند تحقیق بکنند در مورد احکام؟ مردم سواد قرآنی دارند؟ مردم سواد روائی دارند؟ مردم سواد رجالی دارند؟ مردم سواد تاریخی دارند؟ مردم سواد اصولی دارند؟ مردم سواد ادبیات عربی دارند؟ اصلاً مردم چه دارند که بخواهند بروند که بعد من نهی شان بکنم؟ باید یک چیزی باشد که مردم بتوانند بروند بعد من بخواهم نهی شان بکنم لذا کاملاً مشخص هست این کلام شیخ مفید که در کتاب اعتقادی و در فصل مربوط به عقاید آورده شده کاملاً مشخص است که نهی از تحقیق صحیح نیست یعنی تحقیق در چیزی که مردم می توانند انجام بدهند و او تحقیق در اعتقادات است چرا؟چون اعتقادات اصول اعتقادی ما به غیر از دوتای آخرش که امامت و معاد باشد آن سه تای اولی توحید و عدل و نبوت اینها عقلی است عوام هم عقل دارند لذا وقتی برای شان معقولانه توضیح داده بشود که آیا معلول بدون علت می تواند باشد؟ می گوید نه، چون دسترسی خودش دارد می گویند تقلید جایز نیست در مسائل چون خودت می توانی بفهمی لذا می فرماید:

نهی از تحقیق صحیح نیست.

چه تحقیقی؟ تحقیق در اعتقادات

زیرا روگردانی از تحقیق منجر به تقلید می شود و تقلید به اتفاق نظر علما و نص قرآن و روایات مذموم است.

شما بفرمایید شیخ طوسی که شاگرد ایشان بود مگر نمی گفت به اتفاق علما تقلید در احکام جایز است؟ چطور می شود شیخ او بیاید بگوید استادش بیاید بگوید به اتفاق علما تقلید در احکام باطل است؟ لذا کاملاً مشخص است مراد ایشان از اینکه گفته به اتفاق نظر علما تقلید باطل است تقلید در اعتقادات است؛ بله علما تقلید در اعتقادات را به اتفاق نظر چه می دانند؟ باطل می دانند، ایشان می گوید نص قرآن گفته تقلید باطل است؛ کجای قرآن گفته تقلید در احکام باطل است؟ هر چه در قرآن هست تقلید در اعتقادات است چون پت پرست ها به پیغمبر می گفتند ما پدران ما را دیدیم بت می پرستند ما هم می خواهیم از آنها تقلید بکنیم، بت پرستی جزو احکام است یا جزو اعتقادی است؟ جزو اعتقادات است کاملاً مشخص است، می فرماید طبق روایات هم مذموم است؛ شما یک روایت غیر از این روایت که خود شیخ مفید آورده که اینهم تازه در مورد تقلید در اعتقادات است یک روایت بیاورید که تقلید در احکام باطل باشد طبق روایات، مذموم باشد، روایتی نداریم که شیخ مفید بفرماید طبق روایات مذموم است، آنچه که طبق روایات مذموم است تقلید در اعتقادات است اینکه تو بگویی چون پدران من مثلاً آتش پرست هستند من هم بدون تحقیق آتش پرستم و همین هم درست است این را روایات مذمت کردند، بعد در ادامه می فرماید امام صادق این حدیث را در مورد تقلید فرمودند، یعنی اگر چینیش کلام شیخ مفید را کسی برود نگاه بکند موضوع کتاب را نگاه بکند، موضوع فصلی که حدیث در آن آمده نگاه بکند اگر یک ذره عقل داشته باشد کاملاً برایش روشن می شود که این حدیث در مورد تقلید در اعتقادات است و هیچ ربطی به تقلید در احکام ندارد.

ممکن کسی بگوید یک فقرۀ در این روایت هست که کاملاً مشخص است در مورد احکام است چرا؟ چون می فرماید:

علما حلالی را برای شان حرام کردند، حرامی را برای شان حلال کردند.

این حرام و حلال کردن که دیگر بحث اعتقادی نیست کاملاً مشخص است بحث احکام هست؛ اما ما توضیح می دهیم که نخیر ممکن است این جزئی از عقیده آن مردم بوده که دین در دست علما است لذا حلال چیزی است که آنها از پیش خود حلال کنند، حرام آن چیزی است که آنها از پیش خود حرام کنند، ما جماعت شیعه چنین تقلیدی را قبول نداریم قطعاً اگر بدانیم یک عالِمی از پیش خود و سرخود دارد یک حرفی را می زند حرامی را حلال کرده، حلالی را حرام کرده نه تنها تقلید از او نمی کنیم که اصلاً او را کافر می دانیم، چطور می شود تو بدانی این واجب است بعد بیایی بگویی واجب نیست؟ چطور می شود تو این را بدانی حرام است بعد بیایی بگویی حلال است؟ کسی که حلال خدا را حرام کند، حرام خدا را حلال کند نه تنها ما از او تقلید نمی کنیم بلکه اصلاً کافر می دانیم او را، شیعه که چنین تقلیدی ندارد، بله اگر همچین تقلیدی باشد امام صادق (ع) طبق این حدیث فرمودند ما هم همین را می گوییم کدام شیعه هست که این را نگوید و این چه ربطی به عملکرد شیعه و مطایفه شیعه دارد؟ حالا بر فرض از این سخن هم چشم پوشی کنیم که این توضیحی که دادم، نکته دیگری را عرض می کنم؛ گاهی اوقات ممکن است مردم با علم به اینکه علمای شان در آنچه حلال و حرام می کنند دروغ می گویند و با علم به اینکه آنها فاسق اند باز بروند به حرف آنها عمل بکنند همچنانی که در حدیث تفسیر امام حسن عسکری (ع) بعد اگر فرصت شد در این جلسه برای تان می آوریم که طرف می پرسد چطور مردم یهودی که از علمای شان تقلید می کنند شما باطل می دانید تقلید آنها را و مذمت می کنید؟ امام آنجا تصریح می کنند می گویند آن تقلیدی که من دارم مذمت می کنم بخاطر این است که مردم یهود می بینند علمای یهود علناً رشوه می گیرند یعنی حق با من است رشوه می گیرد حق را می دهد به آن، من دارم می بینم این را، می بینند که علناً ربا می گیرند یعنی خود علمای پولدار پول می دادند به مردم، یک درصد بیشتری پس می گرفتند که در تورات ربا حرام بوده، می دیدند علمای شان فاسق اند و باز از آنها تقلید می کردند لذا اگر امام صادق (ع) بر فرض این حدیثی که شما آوردید را واقعاً فرموده باشند، چنین عملکری داشتند اینها؛ با علم به اینکه اینها باطل اند و فاسق اند و دارند دروغ می گویندن در احکام، باز می آمدند از آنها تبعیت می کردند لذا اگر توجه بکنید روایت دیگری ما داریم که همین آیۀ که در این حدیث مورد استناد قرار گرفته امام باقر (ع) همان آیه را در روایت دیگری می آورند و از کلمۀ استفاده می کنند که این توضیحی که بنده دادم را تأید می کند؛ امام باقر (ع) در همین آیه ی که

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ»

می فرمایند:

«وَ اللَّهِ مَا صَلَّوْا لَهُمْ وَ لَا صَامُوا»

دقیقاً مثل همین روایت امام صادق

به خدا قسم مردم برای آن علما نماز نمی خواندند که خدا گفته اینها را خدا قرار دادند (علمای شان را خدا قرار دادند)، روزه هم نمی گرفتند

چیکار می کردند؟

«لكن اطاعوهم في معصية الله»

در معصیت خدا از اینها پیروی می کردند

شما بیننده محترم! قطعاً به این مسئله توجه دارید معصیت بر عمل کسی اطلاق می شود که علم به حرام بودن آن داشته باشد و إلی اگر بنده ندانم که این شراب را بردارم بخورم کسی نمی تواند به من بگوید تو معصیت کردی شراب خوردی، من نمی دانم شراب است فکر کردم آب است خوردم، این مال این موضع، حکم هم همینطور است اگر بنده جاهل قاصر بودم نمی دانستم فلان کار حرام است یا فلان کار واجب است واجب را ترک کردم یا حرام را انجام دادم هیچ کس نمی تواند به من بگوید تو معصیت خدا کردی این کار حرام بود چرا انجام دادی یا آن کار واجب بود چرا ترک کردی، بنده علم نداشتم معصیت نکردم، اما امام باقر (ع) دارند می فرمایند اینها به واسطه اینکه از احکام علمای شان داشتند پیروی می کردند معصیت خدا را انجام دادند، یعنی چه؟ این معصیت چه زمانی معنا پیدا می کند؟ وقتی که من علم به بطلان دارم علم به حرمت دارم، یعنی می دانم این چیزی که این عالِم دارد می گوید از پیش خودش دارد می گوید بی خود دارد می گوید غلط دارد می گوید روشن است، مثلاً بیاید عالِم بگوید دروغ حلال است همه عالَم می دانند دروغ حرام است بعد من بگویم چون آقای فلانی گفته دروغ حلال است پس من دروغ می گویم، با علم به باطل بودن، با علم به اینکه این عالِم دارد دروغ می گوید و غلط می گوید تقلید می کردند لذا این می شود «أطاعوا فی معصیت الله»، پس با این روایت امام باقر (ع) هم کاملاً مشخص می شود شمای احمد بصری و اتباع تو نمی توانند با تمسک به فقرۀ که می گوید علما حلالی را حرام می کردند حرامی را حلال می کردند بگویید این روایت در مورد بحث احکام است، نخیر این روایت در در مورد بحث اعتقادات است و هیچ ربطی به بحث احکام و تقلیدی که ماهای شیعه داریم انجام می دهیم ندارد و عرض کردیم إن شاءالله اگر فرصت شد آن حدیث تفسیر امام حسن عسکری (ع) را هم می آوریم تا خیلی روشن تر و واضح تر مسئله تقلید را مورد واکاوی قرار بدهیم.

مجری:

متشکرم از شما جناب آقای مجتهدی سیستانی، تا اینجا از مبحث شما که اینقدر کامل و جامع روی بحث این ادعا داشتید توضیح می دادید خیلی ممنونم از شما، از اینجا به بعد را هم می شنویم از زبان استاد، استاد در خدمت شما هستیم بفرمایید.

استاد مجتهدی سیستانی:

احمد بصری در کتاب «عقاید الإسلام» آمد گفت که روایت بر ضد تقلید داریم؛ ما آن روایت را مورد بررسی قرار دادیم که این روایت هیچ ربطی به تقلید در احکام ندارد و ما به آن می گوییم که ما هم روایت در تأیید تقلید داریم، چطور می شود شما یک روایت بدون هیچ سندی را می بینید اما این روایت دیگر مورد بررسی قرار نمی دهید؟ البته حتماً دیدید کلمات را هم حتماً شنیدید ولی خدا نکند که گوش کسی کر و چشم کسی کور و قلب کسی و عقل کسی مهر خورده باشد که حقایق به این روشنی را و به این واضحی را نفهمد و إنکار بکند و با فریبکاری و حیله گری دیگران را هم در آن چاه تاریکی که خودش دارد سقوط می کند بکشاند و با خودش به قعر چاه تاریک ببرد، احادیث معید تقلید ما داریم؛ اولین حدیث، حدیث تفسیر منسوب هست؛ مردی به امام صادق (ع) عرض کرد:"

 اگر این مردم یهودی از تورات فقط همان چیزی را می دانند که از علمای خود می شنوند و راهی غیر از آن ندارند پس چطور خداوند ایشان را به تقلید کردن و قبول از علمای خود سرزنش نموده؟

 آنها راهی ندارند غیر اینکه از علما بروند بپرسند.

مگر نه این است که عوام یهود مثل عوام ما از علمای خود تقلید می کنند؟

ببینید این حدیث چقدر روشن است، به امام صادق (ع) دارد می گوید مردم شیعه در زمان خود امام صادق دارند از علما تقلید می کنند، از این گواهی بالاتر؟ شما می گویی تقلید در زمان ائمه نبوده، می گوید مگر مردم یهود مثل ماهای شیعه از علمای خودشان تقلید نمی کنند؟ چطور تقلید آنها را شما مذمت می کنید؟ اگر قبول از علما برای آنها جایز نبوده برای شیعه هم نباید جایز باشد، چرا تقلید شیعه اشکال ندارد تقلید آنها باطل است؟ حضرت فرمود:

 بین عوام و علمای ما و عوام و علمای یهود از یک جهت فرق است از یک جهت فرق نیست؛ از جهتی که با هم برابرند و فرق ندارند تقلید شیعه هم باطل است تقلید یهود هم باطل است.

خیلی روشن حضرت دارند می گویند

ولی از جهتی که با هم فرق دارند تقلید ما باطل نیست و درست است، آن مرد گفت ای فرزند رسول خدا این مطلب را برای من توضیح بدهید.

یعنی چه می گویید از یک جهت مثل هم اند از یک جهت فرق دارند؟ از آن جهت که مثل هم اند تقلید شیعه هم باطل است، از آن جهت که مثل هم نیستند تقلید شیعه اشکال ندارد، من هیچ چیزی نفهمیدم، حضرت فرمودند:

عوام یهود از کذب آشکار علمای خود، أکل حرام، رشوه، تغییر احکام با شفاعت و عنایت و تملق و چاپلوسی با خبر بودند و تعصب شدید شان را که آنان را از دین شان جدا کرده بود می شناختند، اینکه آنها هر گاه بر ضد کسی تعصب به خرج دهند حقوق او را پایمال می کنند، به نفع هر کس تعصب ورزند از اموال دیگران به وی عطا می کنند، به خاطر همان ها به دیگران ظلم می کنند و به خوبی دانسته بودند علمای ایشان در محرمات سقوط کرده اند، با معرفت قلوب خود (فطرت) به روشنی می فهمیدند کسی که رفتارش مانند علمای یهود باشد فاسق است و جایز نیست حرف های که از خدا و پیامبر می زند را قبول کنند.

علمای آنها این شکلی بودند مردم هم اطلاع داشتند از علمای یهود که این شکلی هستند

و عمل به مطالبی که از گذشتگان نقل می کنند روا نیست

چطور من بشود دینم را از همچین شخصی بگیرم که می دانم این چه کسی هست چه کاره هست؟

و واجب است خودشان شخصاً در باره امر رسول خدا تحقیق کنند

عقل خودشان می گفت وقتی عالِم من این است ربا می گیرد، رشوه می گیرد، فاسق است، فاجر است، متعصب کوردل است چطور من بروم از این بپرسم پیغمبر اسلام بر حق است یا نه؟ معلوم است که دروغ می گوید روشن است، بعد این خیلی عجیب است این تیکه اش:

زیرا دلایل آن حضرت آشکارتر از آن بود مخفی بماند

امام صادق (ع) می فرمایند این که من می گویم مردم یهود خودشان باید می رفتند سراغ اینکه ببینند پیغمبر اسلام آیا واقعاً پیامبر هست یا نه، به این جهت بود که ادله پیغمبر تخصصی نبود؛ اینطور نبود که علم خاصی لازم داشته باشی تا بفهمی این آقا وقعاً پیغمبر است یا نه

 ادله حضرت آشکارتر از آن بود که مخفی بماند، مشهورتر از آن بود که برای شان آشکار نگردد

لذا اگر خود مردم مستقیماً مراجعه می کردند هر کس مراجعه می کرد خودش می فهمید که این آقا پیغمبر هست یا نیست، لذا نه تنها نیازی به تقلید نداشتند چون خودشان می توانستند بروند بفهمند، این یک.

دو: علمای شان را به فسق و فجور می شناختند خبر داشتند می دانستند، حالا این را بگذارید کنار عملکرد شیعه؛ آیا مردم اصلاً از ادلۀ احکام خبر دارند که خودشان بروند ببینند؟ 30 جلد وسائل الشیعه را بروند بخرند متن عربی، 18 جلد مستدرک الوسائل را بروند بخرند خودشان ببینند احکام شان چه است اصلاً می فهمند؟ اصلاً می دانند؟ اصلاً می توانند؟ قطعاً نمی توانند، پس این را ببینید چقدر این روایت آشکار است؛ می فرماید آن که ما می گوییم تقلید آنها باطل است چون نسبت به آنچیزی که باید می فهمیدند خودشان دسترسی کامل داشتند نیازی به تقلید نداشتند، علمای شان هم فاسق و فاجر و متعصب و کوردل بودند اینها هم خبر داشتند، این چه ربطی به شیعه دارد؟ مگر شیعه از چنین عالِمی، شما کدام عالِم را می توانید پیدا بکنید علناً بیاید حرام خدا را حلال کند حلال خدا را حرام بکند؟ کتب فقهی علما در بازار هست عرض کردم علمای شیعه مثل علمای یهود نیستند که کتب را جمع بکنند تا مردم نفهمند که چه کلاهی دارد سرشان می رود، تمام کتب علمای هست در بازار، بروید ببینید برای تک تک فتاوای که داده اند ادله آوردند از آیات قرآن، از روایات، از اجماع شیعه علمای شیعه، از سیره متشرعه، از سیره عقلائیه، از قیاس اولویت، از قیاس منصوص العلة قطعی، از تنقیح مناط، از هر چیزی که به عنوان دلیل می شود در فقه استفاده کرد و اینکه آیا این دلیل واقعاً دلیل است در کتاب اصولی اش هم باز توضیح داده که بله مثلاً تنقیح مناط دلیل است به این دلیل، به این دلیل، به این دلیل، قیاس اولویت صحیح است به این دلیل، به این دلیل، به این دلیل، یعنی هم قواعد را در کتاب اصولی توضیح داده هم آن قواعد را آمده در فتوای که داده پیاده کرده و کاملاً مسئله را مسئلۀ برخورد علمی با آن کرده نه اینکه همینطور بنشیند در خانه بگوید فلان، یعنی اگر اختلاف فتوا هم شما ببینید بین علما، با در مورد آن اختلافی که دارند همۀ ادله را آوردند که من اگر این حرف را می زنم ادلۀ من این است به این روایت تمسک کردم و آن روایتی که فلان عالِم تمسک کرده مثلاً سندش مشکل دارد یا دلالتش برای من واضح نیست یا هر چیز دیگری، کاملاً مستدل، کاملاً علمی، کاملاً منطقی که هر کسی از مردم اگر خودش مجتهد بود قطعاً به همین فتوای می رسید که یا این عالِم گفته یا آن عالِم گفته، از این خارج نمی شد، نمی آمد مثلاً فکر کنید همۀ علما دارند می گویند مثلاً دختر 9 ساله مکلف بشود، یک آدم عامی برود خودش مجتهد بشود بعد بفهمد که نخیر دختر 90 ساله مثلاً مکلف می شود این یک صفرش افتاده مثلاً در کتب علما، همچین چیزی نیست اصلاً، ببینید این روایت چقدر روشن است، حالا ادامه روایت را عرض بکنم؛ می فرماید امام صادق (ع):

و عوام امت ما نیز اینچنین اند

شیعه هم اگر چنین تقلیدی بخواهد بکند تقلیدش باطل است علناً امام می فرمایند

لذا هر گاه از علمای خود فسق علنی، تعصب شدید، هجوم به هم برای متاع دنیا و محرمات مشاهده کردند و دیدند نسبت به کسی که بر ضد او تعصب می ورزند کمر به نابودیش بسته اند هر چند مستحق مصلحت خواهی باشد، به کسی به نفع او تعصب می ورزند خوبی و نیکی می کنند در حالی که شایسته خوار کردن و اهانت نمون است

اگر همچین عالِمی را دیدند شیعه

کسانی از عوام ما که از مثل چنین فقه های تقلید کنند همانند یهودی ها خواهند بود که خدای متعال به خاطر تقلید از فقه های فاسق شان مذمت شان نموده است، اما اگر فقیه مراقب نفسش، حافظ دینش، مخالف هوای دلش و مطیع امر مولایش بود برای عوام است که از چنین فقیهی تقلید کنند.

پس ببینید در این روایت اولاً امام تقلید مذموم و تقلید ممدوح را کاملاً محدوده اش را مشخص می کنند که ما یک تقلید داریم باطل است قبول هم داریم باطل است اما یک تقلید هم داریم صحیح است شما چرا تقلید صحیح را چشم پوشی می کنی و فقط تقلید را امر باطل جلوده می دهی؟ دو نوع تقلید داریم؛ تقلید از فاسق فاجر کوردل متعصب، تقلید از فاضل عالِم عادل متقی خدا ترس، چرا اینها را یک کاسه می کنید؟ این حدیث را مرحوم طبرسی هم در کتاب «احتجاج» ثبت نموده همان کتابی که در مقدمه اش اینطور نگاشته:

ما در اکثر روایاتی که آورده ایم سندش را ذکر نمی کنیم زیرا یا اجماع بر صحت آن وجود دارد، یا موافق عقل می باشد و یا در کتب شیعه و سنی مشهور بوده إلی آنچه که از امام حسن عسکری (ع) نقل می کنیم که شهرت بقیه را ندارد هر چند مطالبش دارای همان معیارها است.

الإحتجاج، نویسنده طبرسی

یعنی مرحوم طبرسی در مقدمۀ که این حرف را زده دارد گواهی می دهد این حدیثی که من الآن خواندم یا اجماع شیعه بر صحت آن هست، لذا نگویید تفسیر منسوب که سندش باطل است سندش مجهول است شما قبول ندارید، بله ما در جای خودش توضیح دادیم تفسیر منسوب سندش رواتش مجاهل هستند اما اینکه رواتش مجاهل هستند دلیل نمی شود کلاً باطل باشد، اگر که مطالبش موافق اجماع شیعه باشد یا موافق حکم عقل باشد یا مشهور باشد قابل پذیرش است و اینجا هم این مطلبی که ما الآن داریم می گوییم در مورد تقلید هم اجماع شیعه هست شیخ طوسی توضیح دادند گفتند اجماع شیعه داریم یک نفر مخالف نیست، هم موافق حکم عقل است که توضیح دادیم وقتی عامی نه مجتهد است نه می تواند احتیاط بکند راهی جز تقلید ندارد راهی جز مراجعه به عالِم ندارد مطابق عقل است، هم مشهور است که دیگر گواهی شیخ طوسی را آوردیم لذا جریان احمد بصری نمی توانند به ما اشکال بکنند که این حدیث از نظر مبانی خودتان ضعف سند دارد و نمی توانید به آن استناد بکنید نه، آنکه شما می گویید آن ربطی به این حدیث ندارد چون این هر سه معیار را دارد هم موافق اجماع است هم موافق عقل است هم مشهور است هیچ مشکلی ندارد.

جریان احمد بصری برای اینکه فرار بکنند از گیر این حدیث، به شدت به این حدیث اشکال می کنند و می توپند، کلاً اینها اخلاق زشت شان اینطور است وقتی یک حدیث به نفع شان باشد هر چه مسخه بدل داشته باشد هر سندش گیر داشته باشد هر چه دلالتش مبهم باشد زور می زنند زورهای مسخره و خنده دار که این روایت را درست کنند هم از نظر سند هم از نظر دلالت هم از نظر نسخه، حتی در مورد یک حدیث بعضی وقت ها یک جلد کتاب دارند حدیثی که کاملاً نسخه هایش مشخص است این نسخۀ که شما آوردی باطل است اکثر نسخه ها خلاف شما هست و مسائلش که اصلاً توضیح داده شده در کتب کسانی که در نقد جریان احمد بصری فعالیت دارند اما اینها یک جلد کتاب به زور و ضرب که این حدیث درست است، اما یک حدیثی که به نفع شان نیست مثل توقیع سمری؛ در توقیع سمری می گوید هر کس ادعای مشاهده بکند که البته ما در کتاب «راه های ارتباط با حضرت مهدی (ع)» توضیح دادیم مراد مشاهده در اینجا مشاهده به نحو نواب اربعه بوده یعنی ادعای نیابت بکند، هر کس ادعای نیابت بکند قبل از سوفیانی کذاب مفتر است، حدیث به این واضحی، اینقدر به این حدیث اشکال سندی و دلالی و نسخه ای و هر طوری که بگویید می کنند تا این را باطل کنند، وقتی که می رسد به تقلید، آقای احمد بصری یک حدیثی بر می دارد می آورد می گوید این ضد تقلید؛ اصلاً سند از بیخ ندارد، محتوایش را می روی نگاه می کنی اصلاً ربطی به تقلید در احکام ندارد مربوط به تقلید در اعتقادات است، مصدرش را نگاه می کنی مصدر، مصدر حدیثی نیست کتاب اعتقادی است اصلاً این حدیث در هیچ کتاب حدیثی وجود ندارد، به نفع خودشان که بشود احادیث آنطوری، ولی ما که می آوریم به ضررشان است هر طور بتوانند اشکال می کنند، حالا اینجا هم اشکالاتی کردند من بعضی هایش را خدمت تان عرض می کنم:

اولین اشکالی که جریان احمد بصری کرده به این حدیث تفسیر منصوب به امام عسکری (ع) گفته مراد از این فقها کسانی بودند که در زمان خود ائمه می زیسته اند امر دین را از خود حضرات می گرفتند، از کجا این را می گوییم؟ چون گفته یکی از صفاتی که گفت امام صادق (ع) فرمودند گفتند که مراقب نفسش باشد، مراقب دینش باشد، مطیع امر مولایش باشد؛ مطیع امر مولا بودن جز در زمانی که خود مولا حضور داشته باشد می گویند معنا ندارد و به عبارت دیگر که این عین عبارتی است که در کانال های تلگرامی به ما اشکال می کنند:

مولای این فقهای عصر غیبت کجاست که بخواهند مطیع امر او باشند؟ لذا مشخص است مراد فقهای عصر حضور اند نه فقهای عصر غیبت.

پاسخی که ما به این ادعای مضحک می دهیم این است که مطیع امر مولا بودن تلازم با حضور مولا ندارد چون امر مولا در روایات آمده، مگر مولا فقط امام زمان است؟ مگر امیرالمؤمنین مولای ما نیست؟ اینقدر ما در مداحی ها مولا مولا می کنیم امیرالمؤمنین مولای ما نیست؟ امام حسین (ع)، امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام هادی، همۀ ائمه (علیهم السلام) اینها مولای ما نیستند؟ شما دعای توسل نمی خوانید آنجا می گوید «یا أیها الموالی»؟ اینها مولای ما هستند، اینها امر نداشتند؟ اوامرشان در روایات آمده لذا اینکه شما می گویید که مولا کجاست که امرش باشد؟ امرهایش هست امر مولا های ما در روایات آمده لذا هر فقیهی مطیع روایات باشد می شود مطیع امر مولا چون اوامر آنها آنجا آمده ببینید چقدر امر، ده ها هزار امری که اهل بیت در مورد اینکه چیکار بکن چیکار نکن آنجا آوردند، پس مطیع امر مولا بودن تلازمی ندارد که در زمان حضور امام باشد، بر خلاف فقه های اهل سنت که اینها مطیع مولا نبودند چون مولا نداشتند، اینها مطیع چه بودند؟ مطیع حکم قیاس بودند، مطیع استحسان بودند، مطیع سد ذرایع بودند و چیزهای دیگر، این یک.

نکته دوم غیر از اینکه حتی در زمان خود حضور ائمه هم اینطور نبوده که هر کسی هر وقت خواست خدمت ایشان برسد، شما بروید روایات را ببینید، بارها شده کسی می آید پیش امام می گوید من اینطور نیست که همیشه بتوانم به شما دسترسی داشته باشم، چکار بکنم؟ یعنی اینطور نبوده که، شما فکر می کنید تمام شیعه در مدینه زندگی می کردند دم خانه امام صادق (ع) بودند، ما شیعه داشتیم در آفریقا، شیعه داشتیم در هند، شیعه داشتیم در حبشه، شیعه داشتیم در مناطق دور ایران که تا می خواسته به امام برسد شاید شش ماه در راه بودند، خب اینها چکار می کردند، اینها همه می رفتند از امام می پرسیدند؟این حرف ها چیست شما می زنید، اینها دسترسی به امام نداشتند، گاهی اوقات خود امام در زندان بود، امام کاظم (ع) نقل ها مختلف است یک نقل این است که 14 سال یک نقل این است که 7 سال در زندان بودند، اینها کجا بودند شما می گویید امر را از امام می گرفتند به مردم می دادند، اصلاً امامی نبود امام در زندان بوده، از کجا می خواستند امر را بگیرند، پس این امر در روایات بوده، نه اینکه از خود امام مستقیماً بروند بپرسند، یا امام هادی وامام عسکری (ع) که در منطقه عسکر بودند و خیلی کم اتفاق می افتاد که شیعه بتواند ملاقاتی داشته باشد، حتی اصحاب بتوانند ملاقاتی داشته باشند و بخواهند بپرسند این مسائل را؛ پس اینکه شما می گویید اصلاً نه در زمان خود حضور ائمه (ع) اینکه شما اینطور دارید می گویید که هرچه بوده می رفتند از خودشان می پرسیدند، این نبوده، و مطیع امر مولا بودن هم تلازمی با اینکه در زمان حضور باشد ندارد.

نکته دیگر این است که اصلاً این ادعایی که شما دارید می کنید خلاف روایت امام رضا است، امام رضا (ع) فرمودند وظیفه ما این است که قوائد کلی را به شما یاد دهیم، و وظیفه شما این است که احکام جزئی را از آنها بیرون بکشید، یعنی خود امام رضا (ع) دارند تصریح می فرمایند، اینطور نیست که از کوه تا سوزن را من بیایم به شما بگویم در احکام، من قوائد کلی را به شما می گویم جزئیات را خودتان باید استنباط بکنید، خودتان یعنی افرادی که مجتهد باشند، دیگران هم از آنها تقلید بکنند، یا امام صادق (ع) شبیه همین روایت دارد، می فرمایند

«إنّما علَينا أنْ نُلْقيَ إلَيكُمُ الاُصولَ و علَيكُم أنْ تُفَرِّعوا»

ما وظیفه ای که داریم این است که کلیات را به شما بگوییم در احکام، شما خودتان باید تفریع بکنید مصادیر را پیدا بکنید قوائد عام را تطبیق بدهید استنباط بکنید

این طور نیست که شما دارید فرض می گیرید می گویید نه اینها رفتند همه چیز را از ائمه می پرسیدند همان چیزی که می پرسیدند می آمدند به من می گفتند، اصلاً این بوده، این اسمش تقلید است؟ بینی و بین الله من بروم در خانه امام صادق (ع) بگویم آقا جان نماز سه رکعتی داریم، امام می فرمایند نه، نماز سه رکعتی نداریم، من بیایم به شما بگویم که امام صادق (ع) فرمودند نماز سه رکعتی نداریم، الآن شما مقلد من هستی؟ به این می گویند تقلید؟ امام صادق الآن دارند می فرمایند در این روایت، عوام می توانند از این فقیه تقلید بکنند، انیکه من دارم یک چیزی را از امام برای شما نقل بکنم این اسمش تحدیث است، حدیث گفتن است، نه تقلید، خب این چه ربطی دارد، لذا اصلاً کسی به این تقلید نمی گوید که راوی برود سخن امام را بشنود و دیگران به واسطه این راوی سخن امام را بشنود، اسمش تقلید نیست این، اسمش تحدیث است، امسش روایت کردن است، اسمش حکایت کردن است، کتاب لغت را قبول دارید، لغت را بخوانید، عقل دارید به عقلتان مراجعه بکنید، از کس دیگر می خواهید بپرسید که چیزی حالی اش بشود بروید بپرسید، همه اتفاق دارند بر این مسئله که به این تقلید اصلاً نمی گویند که من بروم یک روایتی را از راوی بشنوم که او دارد از امام نقل می کند، تقلید نیست، امام دارند اینجا می گویند تقلید جایز است، آن اصلاً تحدیث است، ربطی به تقلید ندارد.

نکته دیگر،  اصلاً این حدیث در باره فقهای عصر حضور است، خیلی خب عصر غیبت مردم چکار بکنند؟، بفرمایید تقلید باطل است مردم چکار بکنند، زمانی که امام خودش حضور داشت، امام صادق (ع) می فرمایند تقلید جایز است، با اینکه امام حضور داشت، یعنی مردم بدون اینکه بخواهند از فقیه تقلید بکنند، مستقیم بروند از خود امام بپرسند، می توانستند، مثلاً امام آمدند در حج بلاخره مردم دسترسی داشتند، در حج یک مقدار راحت تر بوده، در طواف بوده یا در سعی صفا و مروه بوده، یا هر جا بوده در عرفات امام درخیمه بودند می توانستند بروند بپرسند، آنجایی که مردم امام بوده و می توانستند بپرسند، امام تقلید را اجازه دادند، و اینکه شما می گویید منظور از تقلید تحدیث بوده گفتیم این باطل است صد در صد باطل است، تقلید اصلاً تحدیث نیست، تقلید یعنی تقلید، روشن است، زمانی که امام در دسترس بود مردم حق داشتند تقلید بکنند، حالا که امام در دسترس نیست وهیچ راهی ندارند اینجا باطل است تقلید بکند، معقول است واقعاً این حرفی که شما می زنید، کدام آدم عاقل است که واقعاً بتواند این حرف را بزند، چه برسد به اینکه برایش دلیل عقلی هم بیاورد، غیر از اینکه شما می گویید مولای ما، چون گفته مولا مفرد است، منظور امام زمان است، خیلی خب در توقیع اسحاق بن یعقوب امام تصریح فرمودند که

«أما الحوادث الواقعه فرجعوا فیها إلی روات حدیثنا»

توقیع، اسحاق بن یعقوب

که ما چون در این جلسه نمی توانیم فرصت نیست، ارجاع می دهیم به مکتوباتی که ما داریم یا دیگر اساتید دیگر دارند، آنجا کامل است، یا فقها چقدر توضیح دادند، از مرحوم آقای خویی، مرحوم امام خمینی، دیگران مراجعی که الآن زنده هستند، آقای مکارم، آقای صافی، دیگران که کتب فقهی دارند، مراجعه بکنید این حدیث را کامل توضیح دادند که این حدیث در مورد جواز تقلید بلکه وجوب تقلید عوام از مجتهد و فقیه است که امام زمان دستور داده است.

مجری:

استاد ببخشید پشت خط تلفن برنامه، جناب آقای حامد از خراسان جنوبی هستند، اگر اجازه بفرمایید صدای شان را بشنویم جناب آقای حامد سلام بفرمایید.

بیننده:

سلام علیکم و رحمة الله، عرض سلام دارم خدمت شما مجری بزرگوار و استاد عزیز جناب آقا مجتهد، من یک مطلبی را می خواستم بگویم در مورد همین بحث تقلیدی که استاد فرمودند می خواستم نظر ایشان را هم بدانم، یک بار یک بحثی شد با یکی از اتباع احمد پیرامون همین قضیه تقلید، خب اینها می گفتند همانطور که استاد اشاره کردند که تقلید حرام است و این حرف ها، من یک حرفی را زدم گفتم که خب چکار کنیم الآن من از چه کسی باید تقلید کنم، گفت شما باید احکام را از احمد بگیرید، گفتم خب احمد که خودش نیست الآن ما اصلاً دسترسی به این نداریم کجا است، گفت نه بلاخره یک سری نائب هایی ایشان دارد، خب نائب ها هم که اینطور که من به آن رسیدم ظاهراً اینها چهار تا فرقه شدند گفت، یکی مکتب ، یکی احلاث است، آقای رحیمی است، یکی دیگر جیش الغضب است، یکی هم عبد الله هاشم است، اینها هم هر کدام دارند همدیگر را تکفیر میکنند، احکام هم که اصلاً معلوم نیست از کجا می آورد، بعد آن وقت این دارد به ما اشکال می کند که شما چرا دارید تقلید می کنید، خب من مرجع تقلیدم که هست، اینها هم که با همدیگر اختلاف اعتقادی ندارند، همدیگر را تکفیر کنند، مبانی شان هم همانطور که استاد فرمودند مشخص است کتاب هایشان هم در دسترس است، من به ایشان گفتم خب الآن ما گمراهیم یا اصلاً شما در توهم هستید، مشخص نیست اصلاً باید چکار کنید، طرف نه خادمی می شناسد نه مکتبی دیده، بعد آن وقت اینها می آیند یک همچین مطلبی را به ما نسبت می دهند، و می گویند که شما چون تقلید می کنید گمراه هستید، به نظر من گمراه تر از این فرقه اصلاً وجود ندارد.

مجری:

بله متشکرم از شما جناب آقای حامد، استاد بفرمایید.

استاد مجتهد سیستانی:

بله من دیگر مطالب خودم را ادامه نمی دهم به حرف ایشان می پردازم، این کلامی که ایشان فرمودند که خب بیایید از احمد تقلید بکنید، من می گویم احمد رساله فقهی اش چیست تقلید بکنم از او؟ می گویند رساله فقهی اش شرائع الإسلام است، شرائع الإسلام را محقق حلی در قرن هفتم نوشته، رساله احمد رساله یکی از فقهای شیعه است با همان اسم، یعنی حتی اسمش را هم عوض نکرده، همان را گرفتند بجای محقق حلی اسم نویسنده را کنده اند نوشتند احمد الحسن البصری، فرزند امام زمان و یمانی آل محمد و موعود، مگر احمد بصری من بخواهم از او تقلید بکنم چه چیزی از خودش دارد، اصلاً چیزی ندارد، دقیقاً همان کتاب را، محقق حلی که خودش فقیه است، خودش مجتهد است، خودش اهل فتوا است، خودش تقلید را جایز می داند، حالا من در کتاب اقیانوس جهل، آن دوستانی که اطلاع دارند عقائد الإسلام را نقد کردیم، به اسم اقیانوس جهل، در آنجا ما کلام خود محقق حلی را آوردیم که ایشان علناً قائل به جواز در تقلید هستند و می گویند عوام حق دارند تقلید بکنند چون تخصص ندارند چطور احکام را بدست بیاورند، شما رفتید کتاب همان کسی که خودش قائل به جواز تقلید است، وفتوا داده و اجتهاد کرده، کتاب او را گرفتی اسمش را هم حتی حاضر نشدی عوض بکنی، یک زحمت بکشید شرائع الإسلام را بکنید یک چیز دیگر با همان اسم، برداشتی آوردی به اسم خودت چاپ کردی، خجالت نمی کشید؟ واقعاً چقدر نادانی می خواهد این کار که شما همان کتاب را با همان اسم بیاوری، حالا یک زره خلاصه ترش بکنی، و به اسم رساله خودت بدهی به مردم،حالا در این رساله چه هست؟ همان حرف هایی که بقیه زدند، اگر فقها می گویند نماز ظهر چهار رکعت است، احمد هم گفته چهار رکعت است، اگر فقها می گویند، شکیات این است، در آن رساله هم همان حرفها را نوشته، اگر فقها می گویند حجاب واجب است ، احمد هم می گوید واجب است، هرچند اتباع احمد خیلی هایشان حجاب درستی ندارند کسانی هم که در تلگرام هستند، اطلاع دارند که بعضی چقدر فاحشه و بی بند و بار و بی دین و بی همه چیز هستند، حالا کار نداریم، احمد چه دارد که تقلید از علما باطل بوده حرف های اینها بی خود بوده، من آمدم...، تو هم که همین حرفها را زدی فقط آمدی یکم اذان را دستکاری کردی، یک شهادت به مهدیین اضافه کردی، و در وضو می گویی قوزک پا را هم باید مسح بکنی، یک چیزهای خیلی جزئی، بقیه همان چیزهایی است که در رساله فقها است، پس تو که اینقدر سر وصدا می کنی، تو که چهل صفحه می آیی بر ضد تقلید در کتاب مهمت عقائد الإسلام، حرف می زنی، ادله می آوری بر ضد تقلید، تو چه آوردی، که من مثلاً وقتی فهمیدم تقلید باطل است، مثلاً چکار بکنم، چه چیز جدیدی را بدست بیاورم، احکامت هم که همان است، یعنی تو اینقدر فهم نداری، اینقدر علم نداری که لاأقل بیایی یک حرف ولو باطل یک حرف جدید بزنی، حرفی اصلاً برای گفتن نداری در احکام، لذا این که شما بگویید که از علما تقلید نکن بیا برو از احمد تقلید بکن، تقلید من از احمد تقلید از همان فقها است، چون کتاب کتاب محقق حلی برای قرن هفتم است، حرفها هم همان حرفها است، ایشان فقط آمده یک زره خلاصه کرده، یک زره دستکاری کرده، چهار جلد را کرده سه جلد، در یک جلد چاپ شده، از نظر ادبیاتی هم فوق العاده این کتاب اشتباه دارد، و احمد بصری اصلاً معروف است به این، حالا من بخواهم چند نمونه اش را عرض بکنم، مثلاً در احکام زنان قُبُل که به معنای شرمگاه زن هست، ایشان اعراب گذاشته، قُبِل، حالا اگر اعراب نمی گذاشت، می شد، اعراب گذاشته، قُبِل یعنی قبول می شود، زن قبول می شود خود را فلان کند، در نوع گویش، شما می گویید من برم تقلید بکنم از همچین آقایی؟ أَماره یعنی شانه، ایشان اعراب گذاشته إِماره، یعنی حکومت، اصلاً حکومت چه ربطی به احکام فقهی دارد، اذان را ایشان نوشته آذان، آذان یعنی گوشها، مثلاً میخواهد بگوید در اذان این را بگویید، می شود در گوشها این را بگویید، تو اصلاً نمی توانی حرف بزنی بنده خدا، من بیایم رساله تو را بردام تقلید بکنم؟ حالامن غلطهای شرائع الإسلام را یک مقدار مختصری آوردم که ایشان اصلاً در نوع گفتن احکام بدبختی دارد، و جهالت دارد و بی چارگی دارد، چه برسد که حالا بخواهد در اصل حکمی که داده بخواهیم بگوییم درست هست و مسائلی از این دست زیاد است، در شرائع الإسلامش که اصلاً  ایشان نمی تواند حرف بزند، چه برسد که بخواهد حکم شرعی را بعنوان حجت خدا به مردم ابلاغ بکند، من خیلی خلاصه عرض می کنم، مطالبی که ما در این جلسه گفتیم گوشه ای از کتاب بسیار مهم ستیزه با عقل، ستیزه باعلم، ستیزه باعالم است، که این کتاب در شرف چاپ است، مباحثی که در مورد رجال این آقا مطرح کرده، بدعت بودن رجال، بدعت بودن تقلید، حرام بودن پرداخت خمس به فقها، باطل بودن ادبیات عرب، و هرچه که این آقا در مورد عقل و عالم و فاسق بودن علمای آخر الزمان گفته ما در این کتاب آوردیم و پاسخ دادیم، یک قسمتی در مورد تقلید بود که ما در این جلسه، قسمت بسیار کوچکی از آن را مورد بررسی قرار دادیم ان شاء الله بینندگان عزیز را ارجاع می دهیم به این کتاب که حتماً این کتاب را تهیه کنند و مطالعه بکنند تا مباحثی که مطرح شده مخصوصاً درمورد تقلید و خمس که مباحث یک مقدار عامیانه تر هست، کاملاً مشخص بشود برایشان که حق چیست و حرفهای باطل احمد چرا باطل است.

مجری:

بله متشکرم از شما جناب آقای استاد مجتهد سیستانی، آقای استاد واقعاً ممنونیم از شما، که من جسارت هم نکردم، اینقدر شما کامل و جامع داشتید این بحث را توضیح می دادید، با توجه به آیات و روایات، و صحبت هایی که بود که من اصلاً این اجازه را بخودم ندادم حتی کوچک ترین صحبتی را هم در این برنامه داشته باشم و استفاده کنم از شما، از جناب اقای حامد هم تشکر می کنیم، که از خراسان با ما تماس گرفتند و حالا صحبت خودشان را کردند، همینجا برنامه را به پایان می رسانیم، از استاد مجتهد سیستانی هم تشکر می کنیم،ممنونم که بیننده برنامه خودتان بودید و ان شاء الله هر کجا هستید، ما را هم از دعای خیرتان فراموش نمی کنید،

ما دعای فرجت را همه دم می خوانیم

ما همه منتظر آمدنت می مانیم

یا علی مدد خدا نگهدار.

 


مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار حجت الاسلام والمسلمین مجتهد سیستانی