-
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:18:48 دقیقه
عصر ایمان 6 شهریور 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:25:35 دقیقه
عصر ایمان 16 مرداد 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:25:41 دقیقه
عصر ایمان 9 مرداد 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:25:32 دقیقه
عصر ایمان 2 مرداد 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:25:02 دقیقه
عصر ایمان 26 تیر 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:20:32 دقیقه
عصر ایمان 12 تیر 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:22:42 دقیقه
عصر ایمان 5 تیر 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:26:04 دقیقه
عصر ایمان 8 خرداد 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:24:00 دقیقه
عصر ایمان 25 اردیبهشت 1400 -
حجت الاسلام و المسلمین عباسی
01:18:43 دقیقه
عصر ایمان 11 اردیبهشت 1400
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی
قسمت چهل و سوم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی
دیگر قسمت ها
بسم الله الرحمن الرحيم
تاریخ: 1400/06/13
استاد: حجت الاسلام والمسلمین عباسی
مجری: آقای قضوانی
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر، به استودیوی شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برنامه عصر ایمان خوش آمدید، ان شاء الله با کارشناس محترم برنامه جناب آقای عباسی استاد حوزه و دانشگاه در خصوص نقدی که به اندیشههای اخباری گریها و نو اخباری و نو اندیشان در این زمینه ما بحث میکردیم و موضوعمان در این جلسات اخیر در خصوص خمس است. خدمت استاد عباسی عرض سلامی داشته باشیم ان شاء الله برنامه را آغاز کنیم، سلام علیکم وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید عظم الله اجورنا و اجورکم در ماه محرم هستیم.
استاد عباسی:
سلام علیکم ورحمة الله بنده هم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداه) عرض سلام و ادب و احترام دارم و همینطور عرض تسلیت به مناسبت ایام اسارت اهلبیت (علیهم السلام) و ایام حزن و اندوه ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) امیدوارم که خداوند متعال عزاداریهای ما و شما را به کرمش قبول بفرماید و ما را از موالیان و شیعیان و عزاداران حقیقی سید الشهداء قرار دهد.
مجری:
ان شاء الله که خداوند عزاداریهای ما و شما و همه بینندگان عزیز را مقبول درگاه الهی قرار بدهد روز گذشته هم شهادت حضرت امام سجاد (علیه السلام) به روایتی بود، این مناسبت را هم خدمت شما و هم بینندگان محترم تسلیت عر میکنم. بینندگان محترم همانطور که مستحضر هستید ما در جلسات اخیر در خصوص خمس گفتگو کردیم و جناب آقای استاد عباسی در خلال صحبتهایشان و در میان مباحثی که داشتند بحث خمس را به خوبی بررسی کردند که واقعاً جای تقدیر دارد ان شاء الله که خداوند از شما قبول کند و جزء صالح اعمال ما و شما قرار بگیرد.
قطعاً این کاری که شما کردید و این زحماتی که کشیدید درواقع یک جور تعظیم شعائر الهی است و مورد توجه آقا امام زمان ان شاء الله قرار خواهد گرفت، ما تقریباً بحث خمس را به پایان رساندیم به بحث متولی امر خمس میخواهیم بپردازیم همانطور که در جلسه قبل وعده دادید و اشاره داشتید به اینکه متولی خمس، در زمان حضور مشخص است که خود امام است بحث اصلی ما در زمان غیبت است در خدمت شما هستیم.
استاد عباسی:
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین إنه خیر ناصرٍ ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابا القاسم مصطفی محمد وعلی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین. اللهم کل ولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه، في هذه الساعة وفي کل الساعة ولیا وحافظا وقاعدا وناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا.
بحثی که درباره خمس داشتیم با پایان بررسی روایات تحلیل جلسه گذشته خاتمه پیدا کرد و بنایمان بر این بود که ان شاء الله بتوانیم بعضی از مباحث تکمیلی را این جلسه محضر بینندگان عزیزمان عرض بکنیم، یکی از بحثهای که گاهاً در فضای مجازی مطرح میکنند اینکه به چه کسی باید خمس پرداخت بشود؟ متولی اخذ خمس چه کسی است؟
در مقابل این مسئله را مطرح میکنند که اصلاً نیازی نیست ما خمس را بخواهیم به دست مرجع تقلید بدهیم خودمان برویم و در مصارفی که در آیه قرآن، در روایات گفته در همان مصارف خرج بکنیم و پرداخت بکنیم و دیگر نیازی به پرداخت به مرجع تقلید نباشد، در حالی که فتاوای مراجع عظام از گذشته تا به امروز این بوده که باید به دست مرجع تقلید داده بشود و از جانب مرجع تقلید اخذ بشود.
چون با دیگر امور مانند هدایا، مانند نذورات و ... متفاوت است، چون بخشی از این مال مربوط به امام معصوم (علیه السلام) است و خرج کردن آن مال، در محلی که مورد رضایت امام معصوم است باید به دست وکلای امام معصوم اتفاق بیافتد، در زمان غیبت صغری یا حضور، وکلای خاص حضرت و در زمان غیبت وکلای عام باید پرداخت بشود.
قبل از اینکه دیدگاه علماء را در این رابطه مطرح بکنم چند نکته و دلیل را در رابطه با این مسئله عرض میکنم که روشن کننده بحث است. الان هم اشاره داشتم در زمان حضور اموال یا به دست امام معصوم یا به دست وکلای امام معصوم میرسید، از زمانی که سازمان وکالت به راه افتاد بسیاری از اموال به معنای اموال شرعیه نه اموال عادی، اموال شرعیه مانند خمس در اختیار وکلای امام بود.
این وکلای امام هم دو دسته بودند بعضی از وکلاء مستقیم از جانب امام تعیین شده بودند که این را در بحث سازمان وکالت عرض کردیم آن وکیل اصلی در منطقه در بلاد، مثلا وقتی که وکیلی در «قم» و اطراف «قم» که «قم» تا «همدان» و شهرهای دیگر و تا «ساوه» را زیر نظر داشت آن را امام مشخص میکردند و بعد وکلای خردتر در شهرها توسط اینها مشخص میشدند، و باز خود آنها وکلای خردتری در روستاها و نواحی و مناطق یک شهر داشتند. آنها وظیفه داشتند میرفتند محاسبه میکردند و اموال را اخذ میکردند.
بنابراین ما در عصر معصومین (علیهم السلام) ما هم وکیل بلا واسطه داشتیم که خود امام مشخص میکردند که در این هیچ حرفی نیست خود امام کسی را که واجد صلاحیت میدانند مشخص میکردند، و هم وکیل با واسطه که به دست وکلاء انتخاب میشدند و همه اینها مجاز در اخذ بودند.
بنابراین در عصر خود معصومین هم به هیچ عنوان کسی اجازه نداشت خودش خمس خودش را خرج بکند، بله اگر اجازه میگرفت مثلاً میگفت من فقیری در فامیل دارم بخشی از این مبلغ را سیدی میشناسم ممکن بود اجازه بگیرد و ببرد آن با اجازه امام یا وکیل امام اتفاق میافتاد.
نکته دیگر وکلای ائمه در آن دوره قطعاً معصوم نبودند، حضرت به فردی اعتماد میکردند بر اساس ظواهر و ویژگی تقوا و ... و گاهی اوقات هم خلاف آن چیزی که در ظاهر بود در میآمد، یا شخص ممکن بود در باطن منحرف باشد یا نه آدم خوبی بود و بعد اموال را که اخذ میکرد دچار انحراف میشد از این اموال، خرج شخصی میکرد از این اموال در راه غیر خودش صرف میکرد یا این اموال را نزد خودش نگه میداشت.
مجری:
فرمودید وکلای که اصلاً منکر امامت امام رضا شدند.
استاد عباسی:
بله، و منکر امامت شدند و یک فرقه جدید درست کردند بنابراین اصلا آن حالت تقدس و قدسی که ما فکر میکنیم اگر یک نفری را امام، وکیل انتخاب کرد پس این تالی تلو معصوم است، معصوم نمیگوییم ولی محال است که از او خطائی سر بزند نه، بودند کسانی که از آنها خطا هم سر میزد بنابراین اگر در دوران حضور آن بوده در دوران غیبت با چه دلیل و مدرکی این مدل را ما باید عوض بکنیم؟
یعنی دوران ائمه معصومین مبنا بر اساس قبض خود امام یا وکیل امام بوده، چه حجیت و دلیل و منطقی داریم که اجازه داشته باشیم بگوییم تا آن دوره توسط ائمه یا وکلای ائمه، اما الان دیگر نیاز نیست خودتان بروید پرداخت بکنید این یک مسئله و یک نکته که دلیلی برای این ماجرا است، در این ماجرا هم من میخواهم تأییدی که بر وکلا وجود دارد که همین سیستم وکالت در زمان غیبت صغری اتفاق افتاده است.
غیبت صغری یک نمونه محدود و کوچکی از غیبت کبری است، یعنی علت اینکه از دوران حضور، ما یک مرتبه وارد دوران غیبت کبری نشدیم اینکه مردم آمادگی پیدا بکنند در دوران غیبت صغری، مردم ارتباطای با امام معصوم داشته باشند وکیل باشد نامه از جانب امام باشد تا مردم عادت بکنند.
مجری:
یک اتفاقاتی هم باید آنجا بیافتد، مسائل سلبی است یک وقتی اتفاقی میافتد در زمانی که غیبت کبری است مردم آمادگی داشته باشند.
استاد عباسی:
بله، لذا این جریان وکالت به دوران غیبت کبری منتقل میشود، میخواهم یک ماجرای را بگوییم از تشرفهای خدمت حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداه) که از جهات مختلفی برای همه ما درس آموز است، یک جهتش مرتبط به پاسخ همین سوال است بحث وکالت، جهات دیگری دارد که اشاره خواهم کرد آن هم تشرف «حاج علی بغدادی» که افرادی این ماجرا را نقل کردند.
جناب «علامه میرزای نوری» در کتاب «جنت المأوا» مفصل این ماجرا را نقل کرده، بعد مرحوم «آشیخ عباس قمی» در کتاب «مفاتیح الجنان» خودش کتاب «مفاتیح الجنان» غالباً دعا و ذکر است اما این تشرف را کامل اینجا نقل کرده و خود ایشان میفرمایند از چیزهای که مناسب است نقل شود حکایت سعید صالح صفی متقی «حاج علی بغدادی» است که شیخ ما یعنی مرحوم «نوری» در «جنت المأوا» و «نجم الثاقب» نقل فرموده که اگر نبود در این کتاب شریف مگر این حکایت متقنه صحیحه که در فواید آن بسیار است و در این نزدیکیها واقع شده هر آینه کافی بود! یعنی هیچی نقل نمیکرد جز این ماجرا برای ما کفایت میکرد.
یعنی این کتاب، ارزش مطالعه دارد چون ماجرا، ماجرای خیلی زیبای است، مرحوم «میرزای نوری» خودش «حاج علی بغدادی» را از نزدیک دیده و حکایت را از زبان خودش شنیده ایشان نقل میکند میگوید در ماه رجب سال گذشته که مشغول تألیف کتاب «جنت المأوا» بودم برای زیارت مبعث عازم «نجف اشرف» شدم بعد به «کاظمین» رفتم، بعد از تشرف و زیارت خدمت جناب عالم عامل و سید فاضل «آقا سید حسین کاظمینی رحمة الله علیه» که در «بغداد» ساکن بود رفتم و از ایشان تقاضا کردم که آقای «حاج علی بغدادی» را دعوت بکند تا قصه ملاقاتش با حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداه) را نقل بکند، ایشان قبول کرد دعوتش کرد میگوید همین که آمد با مشاهده او آثار صدق و صلاح از سیمایش به قدری هویدا بود که تمام حاضران در آن مجلس با تمام دقتی که در امور دینی و دنیوی داشتند یقین و قطع به صحت واقعه پیدا کردند.
خیلی ماجرا جالب است درخواست میکنم بینندههایمان زیادی دقت و توجه بکنند نقل «حاج علی بغدادی» این است: میگوید من 80 تومان سهم امام به گردنم بود لذا به «نجف اشرف» رفتم. 80 تومان آن زمان خیلی مبلغ زیادی بود آنجا 20 تومانش را به جناب «شیخ مرتضی اعلی الله مقامه» دادم، 20 تومان دیگرش را به «شیخ محمدحسن مجتهد کاظمینی» دادم، 20 تومان به «شیخ محمدحسن شروقی» دادم، به مراجع و وکلای مختلف امام پرداخت کرد میگوید 20 تومان دیگر به گردنم بود قصد داشتم وقتی به «بغداد» برگشتم به «شیخ محمدحسن کاظمینی آل یاسین» بدهم. مایل بودم وقتی به «بغداد» رسیدم در ادای آن عجله بکنم میگوید روز پنجشنبهی بود به «کاظمین» به زیارت حضرت موسی ابن جعفر و امام جواد (علیهما السلام) رفتم و بعد خدمت ایشان رسیدم مقداری از آن 20 تومان را دادم بقیهاش را هم وعده کردم به محض اینکه اموالی دارم به فروش رفت این مبلغ را خدمت ایشان پرداخت بکنم. همان روز عصر به سمت «بغداد» حرکت کردم ایشان از من درخواست کرد که بمانید و مهمان ما باشید من گفتم نه من یک کارگاه شَعر بافی داشتم و آن موقع رسم بود که پنجشنبه به پنجشنبه حقوق و دستمزد کارگرها را میدادم من به جهت اینکه دَینی به گردنم نماند و آنها هم منتظر هستند به سمت «بغداد» حرکت کردم تا بروم و مزد اینها را پرداخت بکنم. میگوید حرکت کردیم و یک سوم راه را رفته بودم، یک سید بزرگواری را دیدم که دارد از روبروی من از سمت «بغداد» به سمت من میآید همین که به سمت من آمد دستهایش را باز کرد «اهلاً وسهلاً» گفت و من را بغل کرد و با من معانقه کرد همدیگر را بوسیدیم میگوید بر سرش یک عمامه سبز رنگی داشت و یک خال درشتی بر صورت داشت، من که او را نشناختم که ایشان چه کسی است. به من گفت «حاج علی» خیر باشد کجا داری میروی؟ گفتم «کاظمین» را زیارت کردم دارم به «بغداد» بر میگردم، ایشان فرمود شب جمعه است برگرد «کاظمین» بمان، گفتم یا سیدی من امکانش را ندارم کار دارم و باید بروم به کارهایم برسم حضرت فرمودند که امکانش را داری بر گرد تا من برای تو شهادت بدهم که تو از موالیان جدم امیر المؤمنین و از شیعیان و موالیان ما هستی «شیخ کاظمینی آل یاسین» که قبلا پیشش رفته بود او هم برای تو شهادت بدهد که دو نفر برای شما شهادت داده باشند چون میگویند دو شاهد بگیرید بر کار نیک و کاری که خدای متعال امر کرده، میگوید این مطلبی که این سید گفتند اشارهی بود به آن چیزی که من در دلم نیت کرده بودم که وقتی من «شیخ» را دیدم از او درخواست بکنم یک چیزی برای من بنویسد شهادت بدهد که من از موالیان اهلبیت هستم باز حواسم جمع نشد که چه است؟ گفتم تو از من چه میدانی؟ چطوری میخواهی شهادت بدهی شما که من را نمیشناسی من را تازه دیدی؟ فرمودند کسی که حق او را به او رساندی چگونه میشود که تو را نشناسد؟ گفتم چه حقی؟ گفت آن چیزی که به وکلای من رساندی - شاهد مثال ما اینجا است - یعنی این دوران غیبت کبری است معاصر است.گفتم وکلای شما چه کسانی هستند؟ گفت «شیخ محمدحسن» که در «نجف» بردم دادم، گفتم او وکیل شماست؟ گفت بله وکیل من است، میگوید اینجا در ذهنم خطور کرد که چطور این سید من را نمیشناخت ولی من را با اسم صدا زد گفت «حاج علی بغدادی»، بعد گفتم شاید او من را میشناسد ولی من فراموش کردم از قدیم یک جای من را دیده و اسم من را میداند. باز با خودم گفتم که احتمال دارد که این سید نیازی دارد میخواهد از سهم سادات یک چیزی میخواهد نیازی دارد و میخواهد از سهم سادات یک چیزی از من بگیرد، آمده دارد با من صحبت میکند و این را انجام بدهد. گفتم اگر میشد از سهم امام به او میدادم سهم سادات حساسیت سید فقیر و اینها است به او گفتم که از حق شما پولی نزد من بود میگوید به زبان من هم این جاری شد که از حق شما پولی به گردن من بود به آقای «شیخ محمدحسن» مراجعه کردم و باید با اجازه او چیزی به دیگران بدهم یعنی نمیتوانم بدون اجازه او، شما مبلغی میخواهید بدهم، حضرت یک تبسمی کردند، سیدی که هنوز ایشان نمیداند چه کسی است حضرت تبسمی کردند گفتند بله بعضی از حقوق ما را به وکلای ما در «نجف» هم رساندی، این ذهنیتی که این پیدا کرده که شاید ایشان بخواهد پولی دریافت بکنند گفتم آنی که دادم قبول است؟ گفتند بله قبول است. یعنی وصولش درست است و رسید میگوید با خودم گفتم که این سید چه کسی است که این علمای اعلام و بزرگوار را میگوید وکیل من هستند و در رابطه با آنها اینطوری صحبت میکند یک مقداری تعجب کردم. گفتم البته علماء، وکلای سادات هستند در گرفتن سهم سادات بعد رساندن آنها شاید از این جهت میگوید چون سید است میگوید در گرفتن سهم امام وکیل ما بوده، هنوز برایش جا نیافتاده یعنی متوجه قصه نشده بعد میگوید ایشان به من فرمودند برگرد و دوباره جدم را زیارت کن، من برگشتم دست چپ من را در دست راست خودش نگه داشته بودند به صورت قدم زنان به سمت «کاظمین» میرفتیم، راه افتادیم دیدم سمت راست ما یک نهر آب بسیار زیبا و خیلی جالبی در جریان است، درختان مرکبات و لیمو و غیره موجود است، آن زمان هم موسم دار و درخت و میوه و اینها نبود من هم گذشته رفتم اینچنین ندیدم چطور این اتفاق افتاد؟ گفتم این نهر و درختان چه است؟ ایشان گفتند هر کس از دوستان و موالیان ما جدم ما و ما را زیارت بکند اینها برای او فراهم و مهیا میشود.
حالا نزدیک اربعین هستیم یاد بکنیم ایام پیاده روی اربعین چیزهای در معرض و غذاهای در معرض زائرین ابا عبدالله الحسین قرار میگیرد که هیچ مناسبتی نه با آب و هوای شاید «عراق» و حتی وضع زندگی مردم «عراق» ندارد، آنها با جان و دل این را برای زائرین امام حسین (علیه السلام) تهیه میکنند.
گفتم یک سوال دارم گفت بپرس گفتم مرحوم «شیخ عبدالرزاق» مدرس بود روزی نزد ایشان رفتم میگفت کسی که در تمام عمر خودش روزها را روزه بگیرد و شبها عبادت بکند 40 حج و 40 عمره به جا بیاورد و در میان «صفا» و «مروه» از دنیا برود؛ ولی از دوستان امیر المؤمنین نباشد برایش فایده و ثمرهی ندارد گفت بله به خدا این مطلب درست است ایشان فرمودند بعد، از احوال یکی از خویشاوندانم سوال کردم گفتم آیا او از موالیان امیر المؤمنین است؟ گفتم بله او و هر که متعلق به تو است اینها همه از موالیان و شیعیان امیر المؤمنین هستند باز سوال کردم جریان، جریان مفصل است.
مقصودم این است اگر کسی خواست مراجعه بکند هم اگر کسی خواست در اینترنت تشرف «حاج علی بغدادی» بزند موجود است و روایت کامل است و هم در «مفاتیح الجنان» که الحمد لله در خانه همه کتاب «مفاتیح» است اگر باز بکنند ادامه داستان هم داستان جالبی است ولی چون طولانی است من دیگر ذکر نمیکنم. مسئله ما این است ایشان وقتی پیش وکلای حضرت میروند مورد تأیید حضرت هستند. اصلا تشرف به محضر حضرت به این واسطه اتفاق میافتد که ایشان حساب مالیش، حساب روشنی است هم حساب مالیش روشن است به نسبت پرداخت خمس و سهم امام به وکلای حضرت؛ چون ایشان هم نمیشناخته کدام یک از این وکلاء هستند به نوعی به وکلای مختلف پرداخت میکرده و ... و هم از جهت اینکه ایشان حساب و کتابش با مردم هم روشن است. میگوید حقوق هفتگی اینها را میخواهم پرداخت بکنم نگران این ماجرا هست که باید حقوق را پرداخت بکند این هم یک ویژگی دیگر، واقعاً جای عبرت است که اگر کسی قربة الی الله برای کسب رضای خدای متعال، این دغدغه را داشته باشد که بینی و بین الله من پرداخت خمس خواهم داشت به این خاطر که من دَینم را نسبت به دین و امام زمان ادا بکنم از مال غیر در زندگی من نباشد.
آن وقت این میشود که حضرت تصدیق میکند و شهادت میدهد به اینکه شما از موالیان ما هستی و این نهر و این برکاتی که شما اطراف خودمان میبینی اینها آثار آن ماجرا است.
مجری:
چیزی که در موضوع ما است همین است که ایشان رفته سهم امام را به علمای داده که علماء وکلای عام حضرت در زمان غیبت کبری هستند و حضرت هم تأیید کرده است اگر اجازه بدهید ما یک میان برنامه ببینیم و بعد بر گردیم ان شاء الله بحث را بعد از میان برنامه ادامه بدهیم، عزیزان بیننده منتظر ما باشید بعد از یک فاصلهی کوتاه ان شاء الله خدمت تان بر میگردیم.
(میانبرنامه)
مجری:
در خدمت شما عزیزان بیننده همچنان با برنامه عصر ایمان و از شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، ان شاء الله همچنان گفتگویمان را با جناب آقای استاد عباسی در خصوص مباحث خمس و متولیان خمس ادامه میدهیم.
استاد عباسی خسته نباشید استفاده کردیم از این مبحثی که اشاره داشتید تا اینجا ما فهمیدیم که بحث مال و اینکه انسان میتواند با مال اینگونه جلب رضایت خدا را داشته باشد، با حساب کتاب صاف و سالم با مردم و این هم قطعاً جزء جهاد حساب میشود در قرآن کریم هم آمده که انسان باید با مال و جان در راه حق جهاد کند، جدا از بحث خمس چقدر آثار و تبعات دیگری هم داشت با ادامه بحثمان در خدمت شما هستیم.
استاد عباسی:
البته روایات دیگری هم از اهلبیت (علیهم السلام) خواندیم آثار عملی خمس و پرداخت خمس عرض کردیم به عنوان یک واجب عبادی است. نکته بعد بعد از قصه وکالت و جریان استمرار ماجرای وکالت و سازمان وکالت عرض کردیم مطرح میشود این نکته است زمانی که قرار میشود این خمس را پرداخت بکنیم در بحث مصارف خمس عرض میکنیم آن چیزی که در آیه قرآن آمده 6 مصرف است.
(أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ)
هرگونه غنيمتي به دست آوريد، خمس آن براي خدا، و براي پيامبر، و براي ذيالقربي و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه (از آنها) است،
سوره انفال (8): آیه 41
(لِلَّهِ، وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى)؛ این 3 تا که بعد میگویند سهمی که مال خدا است از خدا به پیامبر میرسد از پیامبر به امام میرسد که این 3 تا سهم امام میشود ماجرایش را توضیح میدهیم که نصف سهم امام و نصف سهم سادات فقیر میشود. نسبت به سهم سادات فقیر شاید بگوییم باید به سادات فقیر برسانیم خب اجازه بدهید به سادات فقیر برسانیم دیگر این نیاز به وکیل و اینها ندارد.
البته بعضی فتوا به این شکل دادند یا فتوا دادند یا اجازه دادند که سهم سادات را مردم خودشان پرداخت بکنند سهم سادات فقیر میشود، بعضی از مراجع هم اجازه ندادند گفتند این اگر باشد مدیریت این به مشکل میخورد کسی فامیل نزدیکش از بستگانش از سادات فقیر است این خمس زیادی دارد پرداخت میکند این دم دستش است مبالغ زیادی به این میرسد و یک کسانی هستند که هیچ مبلغی به آنها نرسد.
ممکن است ضرورت اقتضاء بکند که در یک جاهای خاصی برای سادات فقیر که اطرافشان از غیر مذهب شیعه زیاد باشند و این موجب وهم شیعه باشد یا آنها به این سادات فقیر سرکوفت بزنند که شما شیعه و سادات هستید اینقدر فقیر هستید شاید مرجع تقلید لازم بداند که آنجا برای آنها بیشتر خرج بشود تا برای این افراد یا موارد دیگر.
کلیت این قضیه را اگر ما بخواهیم در سادات فقیر عرض بکنیم دو تا قول وجود دارد یک قول اینکه آن را هم باید الزاماً به مجتهد داد یا اجازه از مجتهد گرفت یک قول هم اینکه نه، میشود مستقیم پرداخت کرد به خاطر اینکه دقیقاً مشخص است که سادات فقیر با این ویژگیها به آنها پرداخت بکند.
مجری:
من فکر کنم شما به این بحث خواهید پرداخت الان به ذهنم آمد در بحث روایات اشاره داشتیم یا نه در زمان حضور ائمه (علیهم السلام) همینطوری بوده سهم سادات را خدمت امام میآورند؛ یعنی موردهای داریم که اتفاق افتاده باشد که به امام بدهند و امام بین سادات تقسیم کند؟
استاد عباسی:
بله، چون آن سادات هم 3 تا تقسیم پیدا میکند
(وَالْيتَامَى، وَابْنِ السَّبِيلِ)؛ ابن السبیل بودن یتیم بودن است این باز هم تقسیمبندی دارد، بله در زمان امام هم غالباً یا با اجازه پرداخت میکردند یا با اجازه به دیگران میدادند ولی نسبت به دوران غیبت این اجازه را از جانب بعضی از فقهاء، بعضیها فتوا دادند که نیاز نیست اشکال ندارد شما خودتان پرداخت کنید بعضیها هم گفتند ما اجازه میدهیم، مثلاً الان بعضی از مراجع اجازه میدهند بعضی از مراجع هم اجازه نمیدهند میگویند بیاورید پرداخت کنید بعد اگر سید فقیری دارید بگویید بخشی از این را ما به خود شما بر میگردانیم دست گردان میکنیم اجازه میدهیم شما پرداخت بکنید.
اما نسبت به سهم امام تقریباً اتفاقی است حرف ما هم در اینجا این است که خدا و پیامبر و امام اگر قرار است دست اینها برسد در زمان حضور دست اینها میرسید یا دست وکیل میرسید، در زمان غیبت مستقیم دست اینها نمیرسد دست وکیل قرار است برسد اگر قرار باشد وکیل نتواند در آن مسیری که معتقد است در زمان امام به امام میرسید اگر آن نتواند پس چه کسی باید این کار را انجام بدهد؟
چون در امور دیگری در زمان امام مثلاً امام «ولی من لا ولیَ لَه» است امام خیلی از مبالغ و وجوهات دیگر را هم دریافت میکند.
مجری:
در بحث ارث ما این را داریم کسی که وارث ندارد آخرش به همانجا میرسد
استاد عباسی:
بله، در زمان غیبت چه اتفاقی میافتد، در زمان غیبت چه کسی باید بر عهده بگیرد؟ تقریباً همه میگویند باید یک حاکم شرع بر عهده بگیرد. حاکم شرع چه کسی است؟ همان وکلای عام امام زمان هستند اگر کسی وارث ندارد اگر کسی ولی دمی ندارد قرار است پرداختی اتفاق بیافتد، مثلاً در یک جریانی ضربهی به او خورد و از دنیا رفت کشته شد کسی هم نیست دیه این شخص را پرداخت بکند دیه این شخص را باید حاکم شرع پرداخت بکند.
این حاکم شرع باید پولی دستش آمده باشد که این دیه را پرداخت بکند نمیشود بگوییم یک خرجی بتراشیم؛ اما مبلغی هم در اختیار او نباشد لذا در این امر، ما نمیدانیم این کاملاً سلیقهی میشود ما بگوییم به دست یک نفر، دو نفر، ده نفری که اینها مجتهد جامع الشرایط هستند عمری را در این راه گذراندند در مسائل دینی تأمل کردند و مصالح شیعیان و ...
بگوییم اینها سلیقهی عمل میکنند، اگر از اینها گرفتیم بقیه سلیقهی عمل نمیکنند؟ یعنی سلیقه 5 نفر 10 نفر را ما داریم سلب میکنیم میگوییم چون ممکن است سلیقهی عمل کنند یک جای خرج کنند که ما ندانیم حالا میشود سلیقه میلیونها نفر من به سلیقه خودم میخواهم بکنم مثال زدیم گفتیم من میگویم این کتاب باید چاپ بشود او میگوید این مسجد باید ساخته بشود او میگوید عزای امام حسین بگیریم.
هر که یک سلیقهی دارد این مفسدهاش خیلی بیشتر است تا اینکه ما بگوییم بگردید یک مرجعی تقلیدی پیدا بکنید با تقوا و جامع الشرائط و همه ویژگیها باشد به او بدهید که او با آن شرائط خاص پرداخت بکند و مسائل را جلو ببرد.
مجری:
به نظر امام نزدیکتر باشد
استاد عباسی:
بله، موارد دیگر هم عرض کردیم که به همین صورت است یعنی بقیه مسائل مالی اسلام وقتی میبینیم ما برای خمس بویژه شاید روایات مستقیم نتوانیم پیدا کنیم گفته باشد به این آقا بدهید؛ ولی میبینیم هر جای که مسئله مالی دینی مطرح میشود میگویند باید یا به امام برسد یا به وکیل امام برسد و این جزء مختصات و خصوصیات ولی امام است که آن حاکم شرع مانند امام «ولی مَن لا ولی لَه» هست.
مبالغی که مربوط به برائت از ذمه و ... است باید در اختیار او قرار بگیرد کسی که ارثی از او به جا مانده و وارثی ندارد در اختیار او قرار بگیرد جای که دیه باید پرداخت بشود او باید پرداخت بکند اگر متولی این امر وجود ندارد و خیلی از امور دیگر و اساساً اگر او را به عنوان زعیم امر دین معرفی کردند باید امکان و اختیاری داشته باشد که امور دین مردم را بحثهای مالیش را هم اداره بکند.
نمیشود از یک عالمی توقع داشته باشیم بگوییم چرا یک نفر شاگرد تربیت نمیکنی بیاید جواب سوالهای ما را در فلان جا بدهد؟ چرا چهار تا کتاب چاپ نمیکنی که جواب شبهات داده بشود؟ با چه پول و با چه امکانی؟ یعنی توقعاتی از یک عالم دین به معنای مرجع تقلید با آن وسعت مراجعه وجود دارد که اینها جز به اینکه یک منبع مالی در اختیارش باشد تحقق پیدا نمیکند.
تعارف نداریم مگر میشود بدون داشتن مبالغ مالی و در اختیار مبالغ مالی کلاً همینطوری همه این کارها را انجام داد، شما میخواهی یک نفر را مأمور کنی فلان جا برود باید برایش بلیطی بگیری یا وسیلهی تهیه بکنی امکانی تهیه بکنی تا این کار انجام بشود، افراد میخواهند بیایند و سوالات شرعیهشان را از دفتر مرجع تقلید بپرسند این دفتر خانه شخصی این مرجع تقلید نیست این دفتر را در یک جا و با یک امکانی تهیه بکند افراد اینجاها میآیند کولری نیاز هست یا نیست؟ یا نه ما بگوییم در خیابان بایستید هر که رد شد سوالاتتان را بپرسید.
ببینید حرفهای که میزنند یک مقداری به ماجرا فکر نمیکنند که معقول باید نگاه بکنیم، اموری که میخواهد انجام بشود هزینههای در پی دارد از کجا باید این هزینه پرداخت بشود؟ عرض کردیم اگر قرار باشد این هزینه به دولتها موکول بشود امروز در ایران جمهوری اسلامی است دولتی خاص داد و جمهوری اسلامی بدهد.
مجری:
40 سال پیش که در این کشور جمهوری اسلامی نداشتیم
استاد عباسی:
بله دولت جمهوری اسلامی نداشتیم، اگر قرار بود از سلاطین گرفته میشد و از حکومتها گرفته میشد کلی عوارض دیگر داشت آن وقت «میرزای شیرازی» نمیتوانست بگوید: «الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان» به حکم محاربه با امام زمان میباشد، وابستگی مالی به شاه مملکت ندارد که نتواند از او انتقاد بکند این استقلال مالی است که اینها امروز صبح اجازه نداشته باشند بیاند بگویند مثلاً اینجا را برای دفترتان به شما دولتی دادیم الان ببخشید میخواهیم به یک اداره و یا نفر دیگری بدهیم اینجا را نیاز داریم شما بلند شوید از اینجا بروید استقلال مالی اهمیت دارد.
حالا ما به مواردی از دیدگاههای علمای شیعه بپردازیم باز این مسئله یک مسئلهی نیست که بگوییم مال 20 یا 50 سال، 100 سال پیش است، علماء یک چیزی درست کردند و گفتند نه، از گذشته به صورت جدی در این رابطه بحث داریم و علماء هستند.
مجری:
کاش قضایای همینی که فرمودید یک سازمان وکالتی را قبلاً شما توضیح داده بودید آن وکیل در جای که میخواست وکیل امام باشد آیا محلی برای مراجعه مردم داشته یا نداشته، هزینههای داشته یا نداشته؟ اگر ما این را بخواهیم بیشتر در موردش بحث کنیم میرسیم به این نتیجه که یک چیز کاملاً عادی است.
همانطور که در آن زمان، یک وکیل نیاز داشت یک جای داشته باشد که مردم به او مراجعه کنند یعنی اینطوری نبوده که به قول شما در کنار خیابان مردم سوال بپرسند.
استاد عباسی:
بله و آن وقت اقتضائات زمانها در یک دورهی بوده که ساختمانی هم داشتند شاید هزینهی هم بابت گرمایش و سرمایش نیاز نبود پرداخت بکنند، مثلاً برقی نبود با حداقل هزینه اداره میشد افرادی بود وقتی جلوتر میرویم این هزینهها بیشتر میشود چون توقع مردم این است که مرجع تقلید یک سایتی داشته باشد هر موقع که مردم سوالی دارند به آنجا مراجعه کنند و جوابشان را از آنجا بگیرند، این یک زیرساختی میخواهد و هزینهی برای راه اندازی این سایت میخواهد. یک هزینهی برای نگهداری این سایت میخواهد اینکه افرادی آنجا هستند اینها را واقع بینانه است.
یعنی ما نمیخواهیم بگوییم باید کارها به خاطر خدا باشد، آقا به خاطر خدا باشد راه اندازی سایت، هزینه دارد پاسخگوی تلفنی که الان اکثر دفاتر مراجع دارند دو نفر، سه نفر پنج نفر نشستند دارند خدمات میدهند این پاسخگوی تلفنی هزینه دارد، سایت هزینه دارد، برقراری این سایت و نگهداری و پاسخگوی آنلاین و فلان هزینه دارد و روز به روز این هزینهها درواقع بیشتر میشود.
یک موقعی بوده که یک نفر در «نجف» نشسته بوده، دو نفر آدم هم داشته ولی الان، رفت و آمدها و حضورها و مخارج وجود دارد، اینها به اقتضای زمان انجام میشود باز هم تأکید میکنم هیچ کدام از اینها به این معنا نیست که ما نباید مراقبت در خرج داشته باشیم اگر در اختیار مرجع تقلید قرار میگیرد اولاً گفتیم کسی که میخواهد پرداخت بکند تمام دقتش را انجام بدهد که با ورع بودن و با تقوا بودن و غیره و اینها اطمینان پیدا کند.
آنی هم که دریافت میکند باید همه تلاشش را بکند که مراقبت در خرج کردن داشته باشد؛ ولی بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم در عادیترین شرائط در معمولیترین خرج، مخارجی این ماجرا دارد در گذشته بوده الان هم هست مواردی که یک مرتبه نیاز میشد که یک اتفاقی را مرجع تقلید در یک جای دور دستی رقم بزند ما الان داریم من نمیخواهم ویژه نام ببرم.
داریم در یک منطقهی که آنجا یک ضعف فرهنگی جدی است، یا یک حملهی از جانب دشمن مثلاً وهابیت اتفاق افتاده مرجع تقلید رفته آنجا با یک هزینه بالای حوزه علمیه راه انداخته، مثلاً در «بشاگرد» منطقه محروم است آنجا مسجد ساختن 3 برابر مسجد در «قم» و «تهران» و «تبریز» هزینه دارد؛ چون گاهی اوقات مصالح را باید از دور دست با ماشین و ... به آنجاها برسانند. ولی نگه داشتن و حفظ شیعه به ساخت این مسجد، این حسینه و این اقدام در اینجا است.
خیلی از بینندههای عزیز ما اطلاع ندارند؛ چون مراجع ما نمیتوانند بیایند واضح و شفاف خیلی از موارد را بیان بکنند وقتی کسی اطلاع داشته باشد ما ارتباط داریم در دفاتر مراجع میبینیم یک جای قصه دین دارد پر رنگ میشود و رفت و آمد اتفاق میافتد و تبلیغ اتفاق میافتد و ساخت اتفاق میافتد با یک هزینه بالای که آنجا احساس خطر نسبت به شیعه دارد میشود.
این را نمیشود همینطوری بگوید بانی گفت شما این مبلغ فلان جا خرج بکن و این کار را انجام بده آن بانی اگر هم بخواهد این کار را انجام بدهد خیلی موقعها میپرسد چرا باید انجام بدهم؟ خود آن ماجرا لوث و برملاء و روشن میشود در حالی که مرجع تقلید باید این وسعت عمل را داشته باشد، اجازه را داشته باشد یک جای برای یک امری هزینه کند که آنجا هزینه کردن نیاز است برای چه؟ برای حفظ اصل تشیع یا حفظ شیعیان!
من این را با چشم خودم دیدم، گاهی اوقات در یک روستای 40 خانوار شیعه و بقیه دیگران در آنجا به دست مرجعیت یا به اجازه و امر مرجعیت یک مرکز دینی بنا شده و یا حسینیه و مسجد ساخته شده، که اصلا برای شیعه در آنجا عظمت شده، من وقتی با شیعههای آنجا صحبت میکنم شیعیان آنجا دارند بال میآورند؛ یعنی اینها احساس میکردند که پایین هستند خار و خفیف هستند به آنها اهانت و برخورد میشد الان برای خودشان یک مرکز تجمع پیدا کردند.
شاید کسی بگوید اینها که اینقدر هزینه ندارد بله، یک جای 100 متری، 200 متری میگوییم یک هزینهی دارد ساخته میشود و تمام میشود؛ ولی باز دو مرتبه خود این یک نگهداری دارد کنارش بیت العالمی ساختن، هوای اینجا را داشتن روحانی برای اینجا فرستادن، مبلغ برای اینجا فرستادن و برگزار کردن مراسمها همه اینها قصه و ماجرا دارد و نیازمند هزینه است و آن درایتی که مراجع عظام تقلید در این امور انجام میدهند.
شما میبینید در یک جاهای دور دستی شیعه حفظ و نگه داشته شده و دارد توسعه پیدا میکند و مردم دسترسی دارند؛ بنابراین یکی از امور همین هزینهها و خرجهای است که باید نظام مرجعیت در اختیارش باشد برای انجام امور دینی مردم؛ یک نفر دفتر مرجع تقلید میآید میخواهد یک رساله تهیه بکند این توقع دارد میگوید من از فلان جا بلند شدم به «قم» آمدم رفتم دفتر مرجع تقلیدم یک رساله میخواهم تهیه بکنم پول هم ندارم.
مرجع تقلید میگوید خیلی خب این کتاب را بگیر 200 هزار تومان هم باید پرداخت بکنی بله درستش چه است؟ درست این است هر کسی میخواهد دینداری بکند برود برای دینداریش خرج کند، برود کتاب بخرد درستش این است؛ ولی آیا واقعاً برای همه مقدور است؟ یا آیا واقعاً اینطور در ذهن آدمها است توقع نمیکنند ما دفتر مرجع تقلید آمدیم یک رساله از او میخواستیم میخواهیم تقلید کنیم و به احکام دین عمل کنیم، بعد به ما میگوید برو از بازار تهیه کن. درستش آن است که مردم بروند از بازار بخرند چون دین خودشان است ولی توقع دارند به ما مراجع کرده است.
مجری:
ممکن است آن طرف اصلاً امکان خرید آن کتاب را نداشته باشد
استاد عباسی:
بله، یک نفر به منِ طلبه مراجعه میکند یک کتاب را وسعم است بخرم، اما اگر مراجعه روزی 100 نفر شد من همه زندگیام را هم بگذارم نمیتوانم روزی 100 تا کتاب به مردم هدیه بدهم و این کتاب مورد نیاز مردم است مردمی که یا پول ندارند یا در این سطح دینی و معنوی نیستند که بروند بخرند مثلاً پول دارد؛ ولی میگوید من حاضر هستم پول بابت غذا بدهم ولی بابت کتاب دینی ندهم. این را باید حمایتش کرد تا به اینجا برسد که نه تنها برای خودش میگیرد برای دیگران هم کتاب بگیرد و هدیه بدهد.
متأسفانه ما در همین ایرانمان داریم، شخص آمده ادنا گرایشی به مسیحیت پیدا کرده بهترین کتاب مقدس را یعنی از نظر چاپ کتاب، زیباترین چاپ و بهترین چاپ هدیه برایش از خارج از کشور آمده، فقط اعلام کرده من گرایش پیدا کردم هنوز مسیحی هم نشده بهترین کتاب با جلد عالی در خانه آمده، من با چشم خودم دیدم برایشان آمده و کتاب مقدس را دریافت کردند.
آیا میشود در دنیای که ادیان دیگر اینطور دارند برای دینشان هزینه میکنند در اینجا مراجع دینی ما کاری نکنند؟ مثلاً آدم میفرستند، پزشک میفرستند، همراهش کشیش و راهبه میفرستند، کشور آفریقای برود آنجا رایگان مداوا کند رایگان مرکز پزشکی میزنند وقتی رایگان مداوا شد به او بگویند که این مال دین مسیحیت است و دین مسیحیت اینطور است، در این دنیا با این ویژگی ما بگوییم نه ما هیچ دفتری نمیزنیم، سایت هم نمیزنیم هر که سوال دارد بلند شود حضوری بیاید و هر که هم کتاب میخواهد خودش بخرد هیچ تبلیغاتی نمیخواهیم بکنیم، آقا این نشدنی است.
کسانی که زیرآب خمس را میزنند و با خمس مقابله میکنند حواسشان باشد خواسته و ناخواسته دارند به ترویج تشیع و گسترش تشیع ضربه میزنند یعنی بحث این نیست که بگوییم وجوهات در اختیار مرجع تقلید قرار نمیگیرد وقتی قرار نگرفت اختیاراتش محدود میشود امکان کارش محدود میشود نمیتواند آن کار گذشته را انجام بدهد.
مجری:
بعضی از شبکههای بیگانه رسماً این را اعلام کردند ما آمدیم در این وادی که شیعه تضعیف بشود؛ چون یک حکومت شیعی در یک جای هست میخواهند آن حکومت را تضعیف کنند اول مذهبش را میزنند از جنبههای متعدد و خودشان خیلی به صراحت اعلام کردند ما از این باب وارد این قضیه شدیم، این بحث خیلی بحث طویلی است ما وقتی بخواهیم خوب فکر کنیم به روز بخواهیم باشیم باید حداقل از آنها کمتر نباشیم اگر بیشتر نباشیم، از ادیان دیگر و از کسانی که مقابل ما جبهه گرفتند نباید کمتر باشیم فکر میکنم هر چیزی باید مقابل بمثل باشد و هم عقلی و شرعی است از هر جنبهی که بخواهیم به آن نگاه کنیم یک امر عقلی است.
استاد عباسی:
بله، امروزه جریانهای که مقابل ما هستند مثل جریان «وهابیت»، «مسیحیت تبشیری»، «فراماسونها» و خیلی از جریانهای دیگر اینها دارند به شدت کار میکنند و هزینه میکنند برای یک نفر هزینههای سنگین میکنند که آن یک نفر را جذب بکنند.
مجری:
گاهی اوقات متأسفانه شاید از روی غفلت است، برج شیطان در کنار «مسجد الحرام» با آن عظمت ساخته میشود همه به آن نگاه میکنند بَه چقدر عظمت دارد و با همان حتی آن مذهب منحرف را تبلیغ کردند، ببینید «وهابیت» چه کار کرده و چه ساخته، وقتی از طرف شیعه یک همچنین چیزهای بخواهد ساخته بشود سریع سرکوب میشود. یک میان برنامه ببینیم بعد ان شاء الله در خدمت شما و بینندگان محترم باشیم.
(میانبرنامه)
مجری:
السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک؛ این مناسبتها و این روزها ایام عزاداری و سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) است، همانطوری که جناب آقای عباسی هم اشاره داشتند به اینکه بوی اربعین است ان شاء الله این توفیق را داشته باشیم که همه ما در پیاده روی اربعین شرکت کنیم.
جناب آقای عباسی در خدمت شما هستیم به مباحث بسیار کاربردی اشاره داشتید بالاخره انسان باید به روز زندگی کند، همانطور که قدیم سوار شتر، اسب و اینها میشدند با چارپایان این طرف و آن طرف میرفتند، امروز دارند با ماشین میروند، و طبیعتا هزینههای یک ماشین شاید از یک چارپا خیلی بیشتر باشد، حالا ما بگویم مثل قدیم با اسب این طرف و آن طرف بیرویم! و این مباحث به روز خیلی واقعا مهم است که ما به روز زندگی کنیم و مسائل را با امروز تطبیق دهیم و خیلی مباحث دقیقی است ان شاء الله که بینندگان خودشان مستحضر هستند کسانی که در این زمینه دارند کار میکنند به قول معروف نمیگوییم آگاهانه، بلکه ناآگاهانه وارد این قضیه شدند بیدار بشوند. در خدمت شما هستیم.
استاد عباسی:
من مواردی را میخواهم از دیدگاه علمای امامیه اشاره کنم، که این میتواند حجت باشد وقتی موارد متعدد، در قرون متعدد آمدند گفتند شرعا وقتی این دَین، چون این دَین شرعی است، این یک پولی نیست که انسان همینطوری هدیه بدهد، فی سبیل الله باشد و همینطوری یک پولی پرداخت کند یک امر شرعی است فرد میخواهد پرداخت کند باید قصد قربت کند پرداخت کند و آن کسی هم که میخواهد دریافت کند قصد قربت کند و دریافت کند برای اینکه مخارج که متعلق به آن است را انجام بدهد.
لذا اگر قرار است ما برئ الذمه بشویم باید یک حجتی داشته باشیم، برای این طرفش حجت نداریم که اگر من خودم بدهم برئ الذمه میشوم دلیلی نداریم، برای آن طرف دلیل و قرینه داریم چه آن مواردی که عرض کردیم و چه دیدگاه علما و فتوای علما که ما وظیفه داریم تقلید را ثابت کردیم وظیفه داریم تقلید کنیم.
چند مورد را به عنوان نمونه عرض میکنم. «ابو الصلاح حلبی» متوفای 447 هجری قمری در کتاب «الکافي في الفقه» ایشان میگوید:
«يجب على كلّ من تعيّن عليه فرض زكاة أو فطرة أو خمس أو أنفال أن يخرج ما وجب عليه من ذلك إلى سلطان الإسلام المنصوب من قبله سبحانه إو إلى من ينصبه لقبض ذلك من شيعته ليضعه مواضعه، فان تعذّر الأمران فإلى الفقيه المأمون»
برای کسی که برای پرداخت زکات، فطریه، خمس، انفال واجب شده، آن را باید به سلطان اسلام که از طرف خدا منصوب شده بدهد؛ یعنی اهلبیت (علیهم السلام) یا کسی که از طرف سلطان منصوب شده تا آنها را از پیروانش بگیرد مثل وکلای مستقیم. اگر در جای ساکن بود که از این دو تا معذور بود باید به فقیه مورد اطمینان بدهد.
كتاب: الكافي في الفقه؛ نويسنده: أبو الصلاح الحلبي (وفات: 447)، تحقيق: رضا أستادي، ناشر: مكتبة الإمام أمير المؤمنين علي (ع) العامة – اصفهان، ص172
ما یا به امام دسترسی داریم که به امام بدهیم، یا به وکیل خاص امام دسترسی داریم به وکیل خاص امام میدهیم اگر نشد، به وکیل عام امام به فقیه جامع الشرایط پرداخت میکنیم. این یک مورد در کتاب «الکافي في الفقه» صفحه 172 است.
مورد دیگر «ابن حمزه طوسی» متوفای حدود 550 از علمای شیعه در کتاب «الوسیله الی نیل الفضیلة» آورده است که مورد چهارم تقسیم خمس:
«يكون إلى الإمام إن كان حاضرا»
تقسیم خمس با امام است اگر حاضر باشد.
«وإلى من وجب عليه الخمس إن كان الإمام غائبا وعرف صاحبه المستحق، وأحسن القسمة»
در صورت که غائب باشد به عهده کسی است که خمس بر او واجب شده در صورتی که مستحق را بشناسد و تقسیم را بلد باشد.
«وإن دفع إلى بعض الفقهاء الديانين ليتولى القسمة كان أفضل»
و اگر خمس را به بعضی از فقها بدهد تا از طریق آنها تقسیم شود بهتر است.
«وإن لم يحسن القسمة وجب عليه أن يدفع إلى من يحسن من أهل العلم بالفقه»
اما اگر خودش تقسیم را بلد نبود واجب است که به عالم فقه پرداخت نماید.
كتاب: الوسيلة؛ نويسنده: ابن حمزة الطوسي (وفات: 560)، تحقيق: الشيخ محمد الحسون / إشراف: السيد محمود المرعشي، ناشر: منشورات مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي، مطبعة الخيام – قم 1408، ص137
یعنی بفرمایید اگر کسی هم بخواهد به فتوای ایشان در آن دوره میخواسته پرداخت کند، باید یقین میداشته که من بلدم که شش قسمت، این قسمتها هرکدام کجا هستند و در چه جایی و با چه ویژگی باید خرج بشود که این باز خودش دوباره همان فقهی جامع الشرایط میشود.
چون فرد عادی من نمیدانم که باید دقیقا این موارد را کجا خرج کنم و در چه شرایطی پرداخت کنم؟ این هم یک مورد. این در کتاب الوسیله الی نیل الفضیلة، صفحه 137.
فرد دیگر «محقق حلی» متوفای 676 از علمای قرن هفتم هجری قمری است. ایشان در کتاب «شرایع الاسلام» میگوید:
«يجب أن يتولى صرف حصة الإمام في الأصناف الموجودين، من إليه الحكم بحق النيابة»
واجب است سهم امام در راه مستحقین را کسی به عهده بگیرد که از امام معصوم نیابت دارد
«كما يتولى أداء ما يجب على الغائب»
همانگونه که او عهده دار واجبات افراد غایب است.
كتاب: شرائع الإسلام؛ نويسنده : المحقق الحلي (وفات : 676)، تحقيق: مع تعليقات: السيد صادق الشيرازي، ناشر: انتشارات استقلال – طهران، أمير – قم: 1409، ج1، ص138
یعنی چطور فقها افراد غائب مثل همان که عرض کردیم کسی که ارثی ازش به جا میماند ورثه ندارد، و خیلی از موارد کسی که همسرش غایب شد، قدیم خیلی پیش میآمد که میرفتند و در مسافرت از دنیا میرفتند اطلاع رسانی هم نمیشد، معلوم نمیشد که چه شد.
مثلا دو سال، سه سال، پنج سال میگذشت نمیآمد، این خانم چه کار کند؟ اگر قرار شد که این خانم طلاق داده بشود یا عده وفات بگیرد بعد ازدواج کند، این به دست چه کسی بود؟ به دست حاکم شرع بود. امورات و اگر قرار بود ارثی از او تقسیم شود، وقتی مشخص نیست کجا است آیا از دنیا رفته یا زنده است؟ چه کسی اجازه دارد تصمیم بگیرد؟ آدمها همینطوری اجازه دارند ارث را تقسیم کنند بگویند نیامد.
چون اگر بعد بر گردد چه اتفاقی میافتد؟ اینها همه حکم شرعی دارد. لذا عهده دار این کار مجتهد جامع الشرایط به عنوان حاکم شرع است. میگوید باید سراغ اون رفت:
«لأنه نائب الإمام (عليه السلام) ومنصوبه»
نائب امام و منصوب از جانب امام او است.
این مطلب در کتاب «شرایع الاسلام في مسائل الحلال والحرام» جلد 1 صفحه 167 است.
مجری:
خود ائمه به ما دستور دادند که در زمان غیبت به راویان و کسانی که در این زمینه کار کردهاند مراجعه کنید.
استاد عباسی:
بله آن را به صورت کلی که داریم در مسائل مالی هم ویژه است.
مجری:
البته بینندهی شاید شبهه برایش پیش بیاد که کجا و نائب امام چگونه است؟ این نائب عام است همان که شما اشاره داشتید.
استاد عباسی:
بله، دیگری باز «علامه حلی اعلی المقامه الشریف» متوفای 726 هجری قمری از علمای قرن هشتم هجری قمری و از مفاخر شیعه میفرماید:
«ومع حضوره عليه السلام يجب دفع الخمس إليه»
اگر امام حاضر باشند که باید خمس را به ایشان پرداخت کرد.
«ومع الغيبة يتخير المكلف بين الحفظ بالوصية إلى أن يسلم إليه، وبين صرف النصف إلى أربابه وحفظ الباقي، وبين قسمة حقه على الأصناف وإنما يتولى قسمة حقه عليه السلام الحاكم»
كتاب: قواعد الأحكام؛ نويسنده: العلامة الحلي (وفات: 726)، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة 1413، ج1، ص365
یعنی چه؟ یعنی با وجود حضور امام واجب است خمس به ایشان داده بشود و در زمان غیبت شخص مخیر است بین اینکه با وصیت این مال را حفظ کند، که تقریبا الان نشدنی است که آقا مثلا شخص جدا کند از مالش آن هم مالی باید باشد که ارزشش از بین نرود مثلا طلا باشد این را در گاو صندوق نگهدارد بعد به فرزندش وصیت کند که بدهد به فرزندش و بدهد به فرزندش تا به دست امام برسد.
یعنی زمانی که امام ظهور کردند، این شخص برود پرداخت کند که این تقریبا نشدنی است، با این فاصله زمانی که در معرض تلف است چه کسی میتواند یک همچنین چیزی را ضمانت بدهد که این وصیت واقعا ادامه پیدا کند.
و یک مدل دیگرش هم اینکه بین اینکه نصف را مستحقش مصرف کند که همان سهم سادات که گفتیم اجازه دادند مابقی را حفظ کند و بین اینکه خمس را در بین اصناف تقسیم کند همانا متولی سهم امام (علیه السلام) حاکم است.
یعنی باز آن قسمت سهم امام مربوط به حاکم است، حاکم که میگویند یعنی حاکم شرع، نه حاکم به معنای سلطان و پادشاه، حاکم شرع یعنی کسی که درواقع امور دین در اختیار او است و مرجع تقلید است. این مطلب هم در کتاب «قواعد الاحکام» جلد 1 صفحه 365 است.
باز مورد دیگر «شهید اول» متوفای 786 هجری قمری است وقتی یک طیف وسیعی از علمای امامیه میآیند در یک موردی اینگونه نظر میدهند، آدم این را هم میداند که اینها بدون مبنا حرف نمیزنند. چرا فکر میکنیم ما با مبنا حرف میزنیم متوجه میشویم اما عظیمی از علمای امامیه متوجه نمیشدند، مبنا نداشتند ببینید خود این مدل حرف زدن و تفکری که این آقایان نو اخباری آمدند مطرح کردند این منافات با آن چیزی که دین برای ما مطرح میکند دارد.
«شهید اول» میفرماید در زمان غیبت گفته شده خمس دفن میشود یا ساقط میشود و یا در ذریهی پیامبر و فقرای امامیه در حالی مستحب است ثبت میشود و یا به آن وصیت میشود. قول نزدیکتر آن است که سهم اصناف به آنها داده شود اما در سهم امام تخییر بین دفن است. - این هم یک قول است که دفن را مطرح کرده است در آن موقع که شهید میزیسته است- یا به وصیت کردن نسبت به آن، رساندن سهم اصناف در شرایط سختی با اذن نائب امام در زمان غیبت است و آن فقیه عادل امامی است که جامع شرایط فتوا دادن باشد.
در زمان غیبت باز میگویند که رساندن سهم اصناف در آن شرایط با اذن امام و با اذن نائب امام یعنی مرجع تقلید است و باید از طریق ایشان برسد. این مطلب هم در کتاب «الدروس الشریعه في فقه الامامیه» جلد 1 صفحه 262 آمده است.
باز در جای دیگر «شهید اول» میگوید اجرای حدود و تعزیرات بر امام و نائب او وظیفه است و در عصر غیبت وظیفه فقیه است که در صورت امکان به اجرای آن بپردازد و بر مردم واجب است تا از فقیه جامع الشرایط پشتیبانی کنند و در صورت امکان از آنان که شایستگی برای اجرای احکام ندارند جلوگیری نمایند و نیز بر فقیه واجب است که در صورت امنیت فتوا دهد و بر مردم لازم است که در مرافعات و حل اختلافهای خود نزد فقیه جامع الشرایط بروند.
مجری:
در چنین جایی که سهم خود امام است، در مسائل شخصیشان هم مراجعه ارحجیت دارد.
استاد عباسی:
بله، همچنین «ابن فهد حلی» متوفای 841 قرن نهم میفرماید:
«وفي حال الغيبة يصرف النصف إلى مستحقه»
در زمان غیبت نصف خمس صرف مستحق میشود، یعنی سهم سادات!
«ويصرف مستحقه عليه السلام على الأصناف مع قصور كفايتهم»
سهم امام هم بین مواردی دیگری که باید خرج شود، خرج میشود.
«ويتولى ذلك الفقيه»
متولی این خرج کردن فقیه است.
كتاب: الرسائل العشر؛ نويسنده: ابن فهد الحلي (وفات : 841)، تحقيق: السيد مهدي الرجائي / إشراف: السيد محمود المرعشي، ناشر: مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي العامة - قم المقدسة: 1409، ص184
نه اینکه افراد خودشان اجازه داشته باشند خرج کنند. این مطلب در کتاب « الرسائل العشر – ابن فهد حلی» صفحه 184 آمده است.
مجری:
جالب است شخصیتهای که میبینیم از همان ابتدای دوران غیبت تا قرون متعدد که شما دارید یکی یکی میشمارید، از چهار و پنج نفر که مؤلفین کتب اربعه است و کتب احادیثی ما است و بعد از آن که اجتهاد است از محقق حلی و علامه حلی همینطور تا متأخرین آمدیم؛ یعنی مرتب این بحث مراجعه به مرجع تقلید و مسائل دینی و بخصوص الان بحث ما که خمس است متولی این امر چه کسی است؟ این همیشه بوده و هیچ وقت منقطع نشده است مثلا بگوییم در یک دورهی قطع شده و بعدا دوباره به آن نظریه برگشتند یعنی مال امروز و دیروز نیست.
استاد عباسی:
قطعا همینطور است و من واقعا توصیه و درخواستم از بینندگانی که دوست دارند این است که یک مقداری بیشتر مباحث را پیگیر باشند زندگی نامه علما را بخوانید، یعنی خواهشم این است که زندگی نامه علمای گذشته یعنی هرکدام از این علما یک ماجراهای دارند یعنی زندگی نامههای عجیب و غریب دارند ما اینجا همینطوری داریم به خاطر ضیق وقت «شهید اول»میگوییم، اینکه «شهید اول» کی بود، چه کار کرد و چه زندگیی داشت؟
مجری:
اینکه آخرش چه شد
استاد عباسی:
بله، آخرش چه شد ما ببینیم که چه زحماتی کشیدند امروز یک عدهی آمدند چوب حراج دارند به مفاخر شیعه و به اعاظم شیعه میزنند، با این مدل دارند همه چیز را نابود میکنند، بدانیم اینها چه کسانی بودند؟ «ابن فهد حلی» کی بود؟ «محقق ثانی» کی بود؟ «محقق کرکی» کی بود؟ اینها چه شخصیتهای بودند؟ و زندگی نامه اینها جمع شده تحقیقاتی شده و چاپ شده و فکر میکنم یکی از مجموعهها به نام پژوهشکده باقر العلوم یک مجموعه کتابی دارد به نام «گلشن ابرار» شاید بالای 20 جلد تا حالا شده باشد، اگر بینندگان عزیزمان خواستند تهیه کنند موجود است.
البته مختصری درباره زندگی نامه این علما و اینها در اینترنت موجود است اگر سرچ بکنند. در «ویکی شیعه» و «ویکی پیدیا» موجود است؛ اما کتاب «گلشن ابرار» که چاپ شده اصلا ظرائفی از زندگی نامه علمای گذشته جمع آوری شده بسیار، بسیار خاندنی است، بسیار، بسیار درس آموز است و آن وقت ما میفهمیم که این دین همین طوری در دست ما نرسیده، این طور نیست که بگوییم کتاب است، یک تعداد کتابی که ما این کتابها را داریم و الان هم داریم میشنویم و میگویند متوجه میشویم واقعا این نیست یعنی خون دلی خورده شده.
مجری:
همین که کاغذ الان راحت در اختیار من و شما است، همین کاغذی که من الان در دستم گرفتم.
استاد عباسی:
همین اینترنت راحت در اختیار است زندگی نامهها، مطالب و روایات...
مجری:
چقدر راحت من میتوانم یک مطلبی را بنویسم بروم تحقیق کنم، شما تصور این را بکنید صد سال، دویست سال پیش این کاغذ با چه سختی تهیه میشد. من خیلی زیاد گفتم نمونهی دارم پنجاه سال پیش که طرف با چه سختی کاغذ تهیه میکرد که یک یاداشت در داخلش انجام دهد.
استاد عباسی:
بعد اینها تحت فشار حکام بوده در سختیها بوده در نداریها بوده، در بگیر و ببندهای که مثل شهید اول و شهید ثانی بعضی کتابها را در فرار نوشتند و بعضی کتابها را در زندان نوشتند. با یک شرایط بسیار سختی این کار را انجام دادند.
لذا قدردان دین بودن خیلی مهم است اگر کسی شکر افراد را به جا نیاورد شکر خدا را نمیتواند به جا بیاورد؛ یعنی مقدمه شکر گذار خدای متعال بودن اینکه شکر گذار افراد باشیم. این دین همین مقداری که دست ما است همین طوری به دست ما نرسیده است خون دلها خورده شده است. یعنی خون دل نه، واقعا خونها داده شده تا این دین به دست ما رسیده است من هِیْ اسمها را میبینم حرص میخورم که دارم عجلهی دارم رد میشوم واقعا فرصت برنامه هم نیست من بخواهم یک به یک در مورد همه این شخصیتها صحبت کنم.
کاش اصلا یک برنامهی در شبکه باشد که هر عالمی یک ساعت و دو ساعت حرف برای گفتن درباره او است. کی بود چه بود و چه اتفاقی در زندگی او افتاد. چه ریاضتها و سختیهای کشید، شهر به شهر دنبال علم بلند میشدند میرفتند مثلا شخص از «قم» رفته به «نیشابور» و از «نیشابور» به کدام شهر برای اینکه مطلب و روایتی به دست بیاورد و یا حقیقتی را به دست بیاورد.
مجری:
همین نمونهی که شما گفتید «شهید اول» و «شهید ثانی» به خاطر فتوا دادن و به خاطر حفظ این دین اینها چه عاقبتی پیدا کردند.
استاد عباسی:
بله جانشان را دادند.
مجری:
شما مثال «شهید ثانی» را در جلسه قبل اشاره داشتید که آخرش او را در آتش سوزاندن اگر واقعا برای حق و حقیقت اینگونه مبارزه نمیکرد این دین با این همه مباحثی که در آن است واقعا به دست ما میرسید با این شرایط؟ خیلی واقعا این نکته مهمی است که شما اشاره کردید.
استاد عباسی:
خدمت تان عرض کنم من دو سه مورد دیگر اشاره میکنم. مرحوم «محقق ثانی» متوفای 940 ببینید ما قرن به قرن جلو آمدیم از قرن چهار و پنج جلو آمدیم. ایشان میفرماید:
«وإنما يتولى قسمة حقه (علیه السلام) الحاكم»
متولی تقسیم حق امام حاکم شرع میباشد.
كتاب: جامع المقاصد؛ نويسنده: المحقق الكركي (وفات: 940)، تحقيق: مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث، ناشر: مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث - قم المشرفة: 1408، ج3، ص56
یکی از علتهایش را هم عرض کردیم، غیر حاکم شرع نمیتواند، نزدیک به آن بعد نیست وقتی ما مرحله به مرحله میخواهیم بگوییم یک شخصی با آن عظمت کی میتواند نزدیک به او فکر کند؟ کسی که عمری را در روایات اهلبیت گذرانده باشد، عمری را در دین گذرانده باشد، دیگران خیلی دروتر هستند.
وقتی که قرار است یک هزینه بشود این هزینه مطابق با آن چیزی باشد که کلی وجوه شرعی پیدا میکند یعنی شما گاهی اوقات یک جای میخواهی هزینه بکنی، آیا میتوانی مثلا زوایای کار را ببینید که اینجا دینی بر عهده ما نیاید مشکلی برای ما ایجاد نکند و مسائل دیگرش رعایت بشود. این هم یک مورد که ایشان میفرمایند و مطلب در کتاب «جامع المقاصد في شرح القواعد» جلد 3 صفحه 56 آمده است.
دیگری «شهید ثانی» متوفای 966 اواخر قرن ده ایشان میفرماید:
«وليس له أن يتولي إخراجه بنفسه إلى الأصناف مطلقا»
كتاب: الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية؛ نويسنده: الشهيد الثاني (وفات : 965)، تحقيق: إشراف: السيد محمد كلانتر، ناشر: منشورات جامعة النجف الدينية، مطبعة الآداب - النجف الأشرف: 1387 - 1967 م، ج2، ص79
میگوید مطلقا بر گردن صاحب مال نیست که خودش متولی اخراج خمس به اصناف بشود، خودش برود پرداخت کند. چه امام را پیدا کند و چه امام را پیدا نکند، نباید خمس را برای غیر حاکم شرعی ببرد که اگر برای غیر حاکم ببرد ضامن است؛ یعنی اگر برد به دیگران داد و خودش همینطوری بدون اجازه گفت آقا نه من خودم متوجه میشوم چه کار کنم. میدانم صلاح چه است این روز قیامت اگر به ایشان گفتند چرا؟ دلیلی ندارد ضامن است.
بحث ما این است که شما وقتی دست مرجع تقلید میدهی اگر در جای خودش هم خرج نشود شما تلاشت را کردی، گشتی مرجع جامع الشرایط پیدا کردی به او دادی، اگر روز قیامت به شما بگویند چرا؟ میگویی به این دلیل، به این دلیل و به این دلیل؛ اما اگر خودت آمدی و خرج کردی و آن خرج مورد رضای خدای متعال نبود در جای که باید باشد نبود روز قیامت شما ضامن هستی، روز قیامت کان پرداخت نکردی.
میگویند شما چرا پرداخت کردی؟ میگویی اقا من به نظرم آمد، میگوید به نظرت آمد مستند به کدام آیه، به کدام روایت، و به کدام دلیل شرعی و به کدام فتوای عالم بوده که انجام دادی؟ جوابی باقی نمیماند.
لذا این یکی از مسائل خیلی مهم حتی در امور دیگر زندگی ما هم میآید، یعنی ما همواره باید مراقبت کنیم که برای کارهایمان حجت شرعی داشته باشیم، خیلی کارها را به خاطر دل مان انجام میدهیم حجت شرعی نداریم.
من یک برخورد تندی با یکی میکنم حجت شرعی هم برایش ندارم، میگویم دلم خنک شد، یعنی واقعا شما اجازه داری به خاطر دل خنک شدن یک برخورد خاصی انجام دهی. به خاطر دل خنک شدن یک پولی را در یک جایی خرج کنی، اصلا خرج کردنهای ما ایا نباید حساب و کتاب داشته باشد؟
یعنی در مسائل دیگر زندگیمان هم همینطور است که ما در روز قیامت از ما سوال میشود این پول را برای چه اینجا خرج کردی و به چه عنوان این کار را انجام دادی؟ لذا باید برایش حجت شرعی داشته باشیم، در این مسئله که مسئله دینی است به طریق اولی است، این دیگر واجب اندر واجب است که شما حجت شرعی داشته باشی بخواهی برایش دلیل داشته باشی و بحث را انجام بدهی.
مجری:
ما در مورد خرج خودمان باید اینقدر حواسمان باشد که درست در جای خودش خرج شود. چه رسد به حقوق الهی.
استاد عباسی:
بله چه برسد به مالی که مربوط به امام است. مطلبی که گفتم در کتاب «الروضة البهیة في شرح اللمعة الدمشقیه» جلد 2 صفحه 79.
یک مورد هم از «علامه مجلسی» خدمت تان عرض کنم، در کتاب «جواهر» به نقل از «علامه مجلسی» به این شکل امده، یعنی صاحب جواهر به نقل از علامه مجلسی نقل کرده است.
«وأكثر العلماء قد صرحوا بأن صاحب الخمس لو تولى دفع حصة الإمام (عليه السلام) لم تبرأ ذمته»
(خیلی مهم است) اگر کسی که به او خمس واجب است این برئ الذمه نمیشود.
«بل يجب عليه دفعها إلى الحاكم»
باید به حاکم شرع بدهد. باید به مجتهد جامع الشرایط بدهد.
بعد ایشان میگوید:
«وظني أن هذا الحكم جار في جميع الخمس»
جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام؛ المؤلف: النجفي، الشيخ محمد حسن (المتوفى1266هـ)، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر: دار الكتب الاسلامية تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش. ج16، ص178
مجری:
حتی سهم سادات
استاد عباسی:
حتی سهم سادات؛ یعنی به گمانم که درستش این است که در موارد دیگر هم همینطور است که باید در مورد خودشان مصرف شود. در موارد مصرف خمس عرض میکنیم بر اساس روایت خود سهم سادات باز دوباره سه بخش است. آیا شما میتوانی بر اساس هر بخشش یک سوم یک سوم بری سید ابن السبیل پیدا کنی، سید یتیم پیدا کنی؟
یعنی باز خود آن هم ماجرا دارد، اگر بخواهی دقیقا طبق آیه قرآن عمل کنی خود آن هم دو مرتبه ماجرا دارد شما نمیتوانی موردی را بیایی انتخاب کنی و مشخص کنی که موارد این چنینی را داشته باشد لذا باید حتما بر اساس آن چیزی که حاکم شرع بیان میکند داشته باشد. این مطلب در کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام» جلد 16 صفحه 178، به نقل از «علامه مجلسی»!
مجری:
طبیعتا نظر خودش هم همین است.
استاد عباسی:
بله، مرحوم « ملا احمد نراقی» متوفای 1245 هجری قمری است. درواقع ما در قرن سیزده رسیدیم. ایشان در کتاب «مستند الشیعه» این طور میگوید مباشرت فقیه عادل در تقسیم نصف خمس اصناف یعنی غیر از سهم امام بنا بر قول حق شرط نیست. ایشان میگوید به نظر ما برای نصف سهم سادات شرط نیست که حتما مباشرت داشته باشد. به خاطر این اصل همین است بر خلاف نظر برخی که نظر مباشرت فقیه را در آن شرط میدانند و برخی از بزرگان...
مجری:
در زمان خودش افرادی هم بودند که همین شرط را در سهم سادات هم داشتند. خودش تأیید است.
استاد عباسی:
بله، و برخی از بزرگان این نظر را به مشهور نسبت میدهند. بعد خود ایشان در ادامه در رابطه با سهم امام میگوید:
«وهل تشترط مباشرته في تقسيم نصف الإمام، كما هو صريح جماعة أم لا، والحق: هو الأول»
یعنی شرط است که مباشرتا این را انجام بدهد.
« إذ قد عرفت أن المناط في الحكم بالتقسيم هو الإذن المعلوم بشاهد الحال، وثبوته عند من يجوز التقسيم إجماعي ولغيره غير معلوم، سيما مع اشتهار عدم جواز تولي الغير، بل الاجماع على عدم جواز تولية التصرف في المال الغائب، الذي هذا أيضا منه، خصوصا مع وجود النائب العام، الذي هو أعرف بأحكام التقسيم وأبصر بمواقعه .
چرا که دانسته شد ملاک در حکم به تقسیم اذن و اجازهی است که از شاهد حال معلوم است و ثبوت مباشرت فقیه در تقسیم نزد کسی که تقسیم را جایز میداند اجماعی است. اما برای غیر آن معلوم نیست خصوصا با وجود شهرت و اینکه غیر از فقیه جایز نیست متولی خمس شود، بلکه اجماع شده است بر عدم جواز تصرف در مال امام غائب خصوصا با وجود نائب عامی که نسبت به احکام تقسیم داناتر است و نسبت به مواقع خمس بیناتر است.
میگوید اجماع هم شده، سهم امام صد در صد باید در اختیار قرار بگیرد، به خاطر اینکه کسی حق ندارد مال امام را تقسیم بکند وقتی که موارد مصرف را نمیداند. آن مرجع جامع الشرایط میتواند به خاطر که میداند براساس روایات در کجا باید خرج کند. این هم یک مورد. در خدمت شما هستم.
مجری:
سلامت باشید اگر نکتهی خاصی نیست ما این برنامه را به پایان برسانیم و اگر نکتهی است درتکمیل بحث بخواهیم استفاده کنیم در خدمت شما هستیم. بحث موارد مصرف خمس را هم تا حدودی هم در این جلسه گذشته و هم در جلسه روشن کردید. اگر نکتهخاصی نیست فکر میکنم بد نیست که یک جمع بندی داشته باشید از کل این مباحثی که تا به اینجا داشتیم.
استاد عباسی:
بله، تا به اینجا ما امدیم بحث اینکه چه کسی میتواند در خمس تصرف کند و خمس را خرج کند این را عرض کردیم، ان شاء الله جلسه آینده ما یک بحث دیگر و مهم داریم و آن باب روایاتی که تقسیم بندی کردهاند. آقا این تقسیم بندی از کجا آمده است اینکه نصف سهم امام و نصف سهم سادات و موارد این چنینی؟ آن هم دو مرتبه یک بحثی است که مطرح میکنیم و ان شاء الله پاسخ به سوالاتی که در مواردی مطرح شده است را میدهیم.
مجری:
ما الان در این سلسله جلساتی که در خدمت شما بودیم، اصل خمس را شما بیان فرمودید، و نظر مخالفین خمس و کسانی که قائل به تحلیل خمس بودند، ادلهی که میآوردند، روایاتی که میآوردند همه را مطرح کردید، و به تفصیل دلیل آنها را بیان کردید و بعد مفصل آنها را نقد و بررسی کردید و در نتیجه دیدیم که آنها نظرشان با وجوه متعدد نظر درستی نبوده چه از نظر شرع و چه از نظر عقل و چه از نظر اجماع و مباحثی که بالاخره در اینجا است.
و بحث متولیان این امر را هم از ادله شرعی و عقلی و حتی از نظر علما در طول تاریخ و قرون متعدد اشاره داشتید و ان شاء الله یک بحثی میماند در خصوص موارد مصرف خمس که از کجا این موارد استنباط شده و به دست ما رسیده است. که این برای جلسه بعد میماند.
خیلی متشکریم از شما بابت این زحماتی که میکشید اگر لطف بفرمایید آخر این برنامه دعا را شما را بفرمایید و ما آمین بگوییم و برنامه را به پایان ببریم.
استاد عباسی:
مهمترین دعای ما درخواست تعجیل در فرج حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه است. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر؛ خدایا به محمد و آل محمد قسمت میدهیم به ابا عبدالله الحسین (علیه اسلام) قسمت میدهیم دلهای ما را به نور معرفت اهلبیت روشن و منور بگردان، ما را به وظایف شرعی خودمان و وظایف دینی خودمان اشناتر بگردان، ما را با واجبات الهی مأنوس با محرمات الهی نامأنوس و غریبه قرار بده و در این ایام مرضای اسلام همه آنهای که گرفتار این بیماریها هستند خدایا بیماریها را مرتفع و مرضای شیعه را شفا عنایت بفرما. بالنبی واله.
مجری:
اللهم صلی علی محمد و ال محمد، متشکریم از همه شما عزیزان که بیننده برنامه خودتان عصر ایمان بودید. این برنامه هر هفته در همین ساعتها تقدیم حضور شما میشود ان شاء الله که برنامه مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. آخر برنامه هم تعجیل فرج آقا را از خدای متعال خواستاریم. اللهم عجل لولیک الفرج، خدا نگهدار.