مهدی یار حجت الاسلام حجازی

قسمت چهل و نهم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام حجازی
با موضوع مهدویت و نقد مدعیان دروغین


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 1400/06/19

برنامه:مهدی یار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت یکایک شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) خیلی خوش آمدید به برنانه مهدی یار، افتخار این را دارم در جمعه دیگر که متعلق به ساحت مقدس حضرت حجت (عج) هست در خدمت شما بینندگان عزیز هستیم با برنامه مهدی یار، امیدوارم که تا پایان برنامه ما را همراهی بفرمایید.

در خدمت کارشناس محترم برنامه استاد سید محمد مهدی حجازی هستیم، جناب آقای حجازی سلام علیکم خوش آمدید استاد.

استاد حجازی:

علیکم السلام و رحمة الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین

عرض سلام و احترام دارم خدمت بینندگان شنونده گان عزیز و إن شاءالله این أیام عزا و مصائب آل الله (علیهم الصلاة و السلام) أیامی باشد که بتوانیم به أحسن وجه عرض ارادت بکنیم به پیشگاه حضراتش و آنچه که از طاعات و عبادات و مراثی و بکاء و اشکی بر سیدالشهداء (ع) داشته اند مرضی رضای خدای متعال و امام عصر (علیه الصلاة و السلام) قرار بگیرد، در خدمت شما هستم.

مجری:

متشکرم ممنونم از شما جناب آقای حجازی ممنون که امروز در خدمت شما هستیم در برنامه مهدی یار، بحث این برنامه مهدی یار که در خدمت استاد حجازی هستیم بحث وظایف ما شیعیان در عصر غیبت هست بیشتر آن یک منتظر واقعی یک شیعه واقعی چه وظایفی دارد با توجه به اینکه اینهمه انحرافات هست اینهمه شبهات هست دارند کار می کنند روی این مباحث و مسائل که حالا امروز باز با توجه به اینکه تقریباً پنج جلسه قبل جناب آقای حجازی تشریف آورده بودند برنامه مهدی یار و حالا صحبت های را کردند آیاتی روایاتی را داشتند، باز از جناب آقای حجازی درخواست می کنم که یک خلاصۀ از برنامه های قبل برای شما بینندگان عزیز داشته باشند بفرمایند تا إن شاءالله شما هم در جریان برنامه و مباحث قبلی قرار بگیرید تا إن شاءالله مبحث امروز را شروع کنیم و إن شاءالله تا پایان در خدمت تان هستیم، جناب آقای حجازی بفرمایید.

استاد حجازی:

بله ما تقریباً پنج جلسه که فرمودید در خدمت بینندگان عزیز بودیم با موضوع وظایف شیعه در عصر غیبت اما طبیعتاً چون فاصله افتاده بود بین برنامه ها و حالا باز از آخرین جلسۀ هم که داشتیم یک مدتی تقریباً یک ماه و خُردۀ فاصله افتاده لذا توصیه شما مناسب هست و إن شاءالله یک سر فصلی فهرستی از آنچه که در این پنج جلسه عرض کردیم را خدمت بینندگان باز ذکر می کنیم برای یاد آوری، هر کدام از این عناوین یک عنوانی است از روایات اهل بیت یعنی این که ما داریم عرض می کنیم قبلاً در جلسات قبل مفصل برای هر کدام از این عناوین روایاتش را خوانده ایم برای هر کدام از اینها بعضاً بالای ده روایت بیست روایت و حتی پنجاه شصت تا روایت برای هر کدام از این عناوین وجود داشته.

مقدمۀ که عرض کردیم در باره فضل شیعه در دوران غیبت بود عرض کردیم که دوران غیبت دورانی هست که هرچند تاریک است پر از شبهه است پر از فتنه است اما برای شیعه و برای مؤمن برکت است چرا که مؤمن اجری که دارد در دوران غیبت امام عصر اجر و مقام و قربی است که سایر مؤمنین و شیعیان ندارند در سایر دوران ها حتی در دوران حضور ائمه، بعد عنوان اول که به عنوان وظیفه عرض کردیم بحث تمسک به امر اول بود که بحث مفصلی بود که آنچه که انسان اعتقاد دارد اعتقاد اولیه شخص هست قبل از غیبت امام عصر انسان به همان عقیده پایبند باشد عقیده جدیدی را اخذ نکند دنبال ادعای جدیدی حرف جدیدی نرود.

عنوان دوم:

 «اَحبِب مَنْ كُنْتَ تُحِبُّ وَ أَبْغِضْ مَنْ كُنْتَ تُبْغِضُ»

 یعنی محبت ولایت و برائت از همان کسانی که ولایت شان را داشت و برائت آنها را داشت؛ دوستی و محبت محمد و آل محمد و برائت از اعداء اهل بیت، این خودش یک شاخصه است یک ملاک است یک معیار است و یک دستمایه خوبی است برای نجات، یعنی خود جدا از بحث ولایت، برائت از اعداء اهل بیت خودش خیلی جاها کمک می کند برای نجات، گاهی وقت ها صرف ولایت کمک کننده نیست تا انسان دشمن را نشناسد اعداء را نشناسد و بعد ببیند چه کسانی در صف اعداء اهل بیت هستند آن موقع خیلی راحت تر می تواند بشناسد مسیر حق را.

عنوان سوم معرفت الإمام بود «إعرف إمامک» که فرمودند امامت را بشناس حالا باز بحث مفصلی هست که درجات معرفت چه است.

عنوان چهارم آن بود که عرض کردیم با توجه به روایاتی که می فرمایند ظهور امام عصر ظهور عام و همگانی است انسان گوش فرا ندهد و منتظر ظهورها و ادعاهای مخفیانه و سری و غیبی نباشد ظهور امام عصر یک ظهور آشکاری است و گوش و چشم و ذهن و عقلش متمسک باشد به آن ظهور آشکاری که در روایات سفارش شده است و ویژگی هایش هم بر شمرده شده است که عرض کردیم.

عنوان پنجم تسلیم امر الهی بودن است یعنی انسان تسلیم باشد و اعتراض نکند و شکایت نکند نسبت به غیبت امام عصر و خدای متعال نستجیر باالله، بداند که غیبت عرض کردیم برای مؤمن رحمت است در عین سختی های که دارد اما انسان باید تسلیم باشد همین مقام تسلیم خودش یک درجاتی دارد که حالا باز بحث مفصلی است.

عنوان ششم برائت از مدعیان دروغین و شناخت مدعیان دروغین و فرقه های که در دوران های مختلف می آیند که عرض کردیم بعضی از اینها باز مثل فرق غلات هستند که ویژگی های که دارند را عرض کردیم.

عنوان هفتم عدم توقیت و تکذیب وقاتون کسانی که تعیین وقت می کنند برای ظهور امام عصر (علیه الصلاة والسلام).

عنوان هشتم عدم استعجال؛ عجله نکند انسان حالا رفتارها حرکت ها حرف های که از آنها بوی استعجال می آید.

و عنوان نهم احیاء امر اهل بیت و إنقاذ أیتام آل محمد از جنگ نواصب که خودش یک باب مهمی و بزرگی است روایاتش را مفصل ما در جلسه عرض کردیم که از وظایف شیعه در دوران غیبت آن است که همین کاری که الآن دارد انجام می شود و خیلی از  بزرگان و اساتید دارند انجام می دهند و این شبکه مبارک هم هدفش همین است که کمک بکند به إنقاذ ایتام آل محمد از چنگ نواصب، دشمنان، شبهه افگنان، این وظیفه مؤمنین و شیعیان است در دوران غیبت، خصوصاً وظیفه علماء.

و عنوان دهمی که عرض کردیم بحث انتظار فرج بود که انسان منتظر ظهور امام عصر باشد و این معنای انتظار را عرض کردیم.

و عنوان یازدهم بحث تمحید بود و دوری از دعاوی تمحیدی که این را باز مفصل عرض کردیم در یکی دو جلسه و اینکه معنای تمحید غلط چه معنای دارد و تمحید درست باز چه معانیی می تواند داشته باشد و نقد آن معانیی که برای تمحید هست.

اما عنوانی که امروز می خواهیم وارد آن بشویم عنوان دوازدهم این است؛ تکذیب مدعیان مشاهده، ما یک اشارۀ آخرین جلسۀ که بودیم در حد دو سه دقیقه آخر برنامه یک اشارۀ کردیم و گفتیم مأکول کردیم به این برنامه که إن شاءالله توفیقی باشد در این برنامه وارد آن بشویم و الحمد الله امروز رسیدیم به آن، ما در روایات اهل بیت (علیهم الصلاة والسلام) ویژگی های برای دوران غیبت امام عصر بیان شده است یکی از نکاتی که در باره غیبت امام عصر بیان شده است و خیلی کمک کننده است و نجات بخش است آن است که ذکر شده است در دوران غیبت امام عصر ویژگی و ماهیت این غیبت این هست (غیبت کبرا)، دوتا غیبت داریم صغرا و کبرا یا غیبت اولی یا ثانیه، در روایات بیشتر الأولی و ثانیه آمده است غیبت اول و دوم، فرمودند:

«إحداها صغیرة و إحداها کبیرة (طویلة)»

غیبت دوم طولانی تر است، ویژگی های که برای این غیبت دوم بیان کردند ماهیتش این است که کسی در این غیبت با امام عصر ارتباط ندارد یعنی باب ارتباط، نیابت، سفارت، وکالت، همۀ اینها مسدود است هیچ کدام از اینها وجود ندارد، حالا نکته این هست که ما وقتی فهمیدیم که باب نیابت و سفارت بسته است یک توقیعی داریم معروف است توقیع علی بن محمد سمری (رضوان الله تعالی علیه) آخرین نائب از نواب اربعه، جناب علی بن محمد سمری حالا جلسه قبل عرض کردیم یک اشاره به بحث نیابت و نواب اربعه کردیم دیگر نمی خواهیم تکرار بکنیم، جناب علی بن محمد سمری (رضوان الله تعالی علیه) یک توقیعی از امام عصر به دست ایشان  رسید و این توقیع را نقل فرمودند و این توقیع در طول تاریخ تشیع از ابتدای غیبت کبرا تا امروز یکی از مهم ترین اسناد شیعه است برای اینکه بداند در دوران غیبت چه باید انجام بدهد یکی از مهم ترین، یعنی شما تمام کتب مهدویتی را که ببینید و تمام مقالات مهدویتی که حالا مربوط به این بخش باشد می بینید که تأکیدشان و صحبت شان در باره این توقیع علی بن محمد سمری است چرا؟ چون توقیع باب نیابت، سفارت، ادعا، وکالت همۀ اینها را می بندد ما اگر این توقیع را خوب فهمیدیم درک کردیم شبهاتش را درست پاسخ دادیم دیگر به طریق اولی اصلاً نوبت به پاسخ دادن به شبهات مثلاً امثال احمد اسماعیل همبوشی و بابیت بهائیت و غالیانیه و حیدر المشتت و سَرخی و اینهای که می آیند و می روند تمام هم نمی شوند تا دوران ظهور تا ظهور امام عصر هم ادامه دارد این داستان، وعده اهل بیت این است که این فتنه ها این غربال ها ادامه دارد، اینها دیگر اصلاً نیاز نیست به اینها پرداختن، حالا بله ما می پردازیم همۀ شبهات را هم جواب می دهیم و داده این الحمد الله دوستان ما رفقا و بالاخره دوستانی که در این موضوع مشغول هستند و مشغول بودیم از همان اول هم هر چه شبهه از این فرقه ها وارد شده است همه را جواب دادیم ریز به ریز نکته به نکته، هیچ چیزی را نگذاشتیم باقی بماند، اما بالاخره می خواهیم بگوییم همین کفایت می کند همین توقیع سمری، در باره توقیع سمری چند نکته وجود دارد که باید به آنها بپردازیم؛ نکته اول در باره این توقیع آن است که حالا متن توقیع را می خوانیم إن شاءالله، آن است که بعضی ها ادعا کرده اند که این توقیع شریف (توقیع علی بن محمد سمری) خبر واحد است و مضمون این توقیع و خبر شاهدی ندارد این مضمون مضمونش متفرد است خبر سنداً احد است خبر واحد است و مضمون هم متفرد است چرا؟ چون گفتند که ما در روایات دیگری این مضمون را نداریم که در دوران غیبت امام عصر هیچ کس حضرت را مشاهده نمی کنند لقاء با حضرت ندارد دیدار با حضرت ندارد، از طرف دیگر هم چه؟ می آیند معارضاتی برایش ذکر می کنند می گویند ما به وضوخ مثلاً دیده ایم خیلی از علماء بزرگان رفتند محضر حضرت رسیدند دیدند لقاء های با حضرت داشتند، اینها را به عنوان نقد و به عنوان معارض با این توقیع ذکر می کنند؛ نکته اول اینکه ما اولاً قبل از اینکه وارد متن توقیع و مدلول توقیع بشویم باید ببینیم که این ادعا درست است یا نه که مضمون این توقیع سمری مضمونش متفرد است و خبر خبر واحد است از حیث مضمون و دلالت؛ ما می گوییم نه اینطور نیست اگر ما دقت بکنیم در روایات اهل بیت می بینیم که به وضوح این توقیع که از خود امام عصر است نه فقط از خود امام عصر، از ائمۀ که قبل از امام عصر بودند هم این مضمون رسیده است به ما که چه؟ که در دوران غیبت کسی ملاقات و مشاهده و رؤیتی با امام زمان (علیه الصلاة والسلام) ندارد، من همینجا در پرانتز یک نکتۀ را عرض بکنم قبل از اینکه وارد آن قسمت دوم بحث مان بشویم که بینندگان چون الآن می دانم منتظرند می خواهند ببینند که ما اصلاً کل بحث مان این بحثی که الآن می خواهیم وارد بشویم یعنی ما به صورت کلی می خواهیم نفی بکنیم و تکذیب بکنیم هر رؤیتی؟ یعنی این همه داستان های ملاقات، رؤیت ها، مشاهدات، تشرفاتی که به محضر امام عصر (ع) بوده است که معروف هست خیلی هایش اینها دروغ است؟ راست است؟ نه ما این حرف را نمی زنیم که دروغ است اما حرف مان چه هست؟ حرف مان این هست که توقیع را اولاً درست بفهمیم و بعد با ملاکاتی که در روایات اهل بیت هست و در توقیع شریف هست بفهمیم که کدام تشرفاتی که نقل می شود را می توانیم قبول بکنیم و کدام تشرفاترا نه، مأموریم به تکذیب آن و اجازه قبول کردن نداریم، نه فقط قبول نکنیم تکذیب بکنیم امر به تکذیب شده.

مجری:

یعنی اینجا ابتداً ما باید فهم از این توقیع را داشته باشیم که یعنی دقیقاً توضیح خودش کامل هست که چه نقدی را چه اربتاطی را ما قبول کنیم چه ارتباطی را قبول نکنیم.

استاد حجازی:

أحسنتم، ملاک را دست ما می دهد توقیع بعد آن دیگر هر چیزی که هر تشرفی که هر داستانی که نقل شد از ملاقات ها یا رؤیت های با امام عصر آن را عرضه می کند به توقیع، ملاک دارد.

مجری:

سند صحت این ارتباط را هم ما از اینجا باید استخراج کنیم.

استاد حجازی:

عرض کردیم در روایات اهل بیت این مضمون و مدلول به تواتر رسیده است ما بیش سی و خُردۀ روایت به این مضمون داریم من چندتا اصلی هایش را یک دو سه تایش را در حد فرصت عرض می کنم؛ یک روایت روایتی است در کتاب شریف «کفایت الأثر» که از کتب مهم و منابع مهم امامتی ما است حدیث مفصل است از پیغمبر اکرم، حضرت ائمه را یک به یک نام می برند تا می رسند به اینکه امام دوازدهم را می فرمایند حجتی از حجت های خدا است که ویژگی اش این است که بعد از اینکه غیبتی دارد ظهور می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند بعد حضرت می فرمایند:

«ذلک الذی یغیب عن شیعته و اولیائه غیبة لایثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان»

این امام همان امامی است که غیبتی دارد

«عن شیعته و اولیائه»

از شیعیانش و اولیاءاش دوستانش

این یعنی چه؟ یعنی مطلق، اطلاق دارد از شیعیانش و اولیاءاش حضرت غائب است، یعنی مطلق است همه را دربر می گیرد هر کسی مصداق شیعه است هر کسی مصداق اولیاء اهل بیت است و اولیاء امام عصر است محبین و کسانی که قبول ولی، ولی اینجا به معنای مفعول شیء یعنی کسی که قبول کرده است ولایت امام عصر را، و کسانی که چه؟ نه فقط اینها و کسانی که خداوند متعال قلوب آنها را امتحان کرده است به چه؟ به ایمان که ثابت قدم بمانند در دوران غیبت بر ولایت اهل بیت، و بعد حضرت شروع می کنند ادامه دادن تا اینکه جابر که راوی این خبر است از حضرت می پرسد که یا رسول الله

«فَهَلْ لِشِیعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ؟»

وقتی این امامی که شما فرمودید امام دوازدهم غائب است آیا شیعیان انتفاعی هم دارند؟

چه نفعی دارد همان شبهۀ مکرر، حضرت فرمودند که

«إِنَّهُمْ لَیَسْتَضِیئُونَ بِنُورِهِ وَ یَنْتَفِعُونَ بِوَلَایَتِهِ فِی غَیْبَتِهِ کَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ»

مثل مردمی که از خورشید استفاده می کنند اینها هم استفاده می کنند

ظهور این  روایت چه است؟ آن است که مثل خورشیدی که پشت ابر است همه مردم استفاده می کنند از برکات خورشید پشت ابر، نوری که خورشید پشت ابر دارد مردم استفاده می کنند گیاهان، حیوانات، ماهی های دریاها، همه چیز همه استفاده می کنند اما این خورشید را نفس خورشید را نمی بینند هیچ کس هم إنکار نمی کند وجود خورشید در آسمان را، چون ابر هست و مانع است نمی گوید خورشید نیست، نکته اش اینجاست که حضرت این انتفاع و مثال زدن به «کَانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ من خلف سَحَابٌ» این انتفاع را حضرت عام گرفتند یعنی برای همه اینطوری استفاده است فرقی نمی کند ؛ پس این سؤالی که اول کردیم که آیا  مضمون توقیع سمری که حضرت می فرمایند در آن توقیع که هر کس ادعای مشاهده بکند کذاب است این مضمون مؤیدی دارد در روایات ما عرض کردیم بله این روایت به وضوح همین را دارد می گوید، مضمون همان مضمون است کسی هم حضرت را نمی بیند، ملاقاتی با حضرت نیست، ارتباطی با حضرت نیست.

روایت دوم که به همین مضمون می خواهیم اشاره بکند، از امام رضا (ع) در عیون اخبار الرضا،

«كأني بالشيعة عند فقدهم الثالث من ولدي»

می بینم شیعیانم را زمانی که سومین فرزند من (امام رضا) از دنیا می رود

عیون اخبار الرضا

یعنی چه؟ سومین فرزند امام رضا چه کسی است؟ امام عسکری (ع)، یعنی بعد از شهادت امام عسکری فتنه ای ایجاد می شود

«الثالث من ولدي يطلبون المرعى فلا يجدونه»

دنبال یک چراگاه می گردندند اما پیدا نمی کنند

بخاطر اینکه امام شان از آنها غائب است، خب این روایت هم عمومیت دارد، یعنی حال تمام شیعیان همین است، شیعیان دسترسی به امام شان ندارند و امام شان از آنها غائب است و دسترسی به امامی که بخواهند از او استفاده بکنند ندارند.

باز روایت سوم می فرماید که

«الأمیر المؤمنین (ع) للقائم منا غیبة طویل»

یک غیبتی دارد که طولانی است

«کَأَنِّی بِالشِّیعَهِ یَجُولُونَ جَوَلَانَ فِی غَیْبَتِهِ یَطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا یَجِدُونَهُ»

باز همان مضمون

دنبال چراگاهی می گردند مثل چهارپایانی که  دنبال چراگاهی می گردند چوپانی هم ندارند و کسی را هم ندارند که آنها را هدایت بکند و کمک بکند، و حیران و سرگردان هستند به امام شان هم دسترسی ندارند. این فتنه ای است که در آن دوران است، پس این هم باز عمومیت دارد که نه در دوران غیبت کسی دسترسی به امام ندارد و این اطلاق دارد همه شیعیان این حالشان است، این نکته اش این است که این روایات وقتی دارند صحبت می کنند، ماهیت دوران غیبت را این بیان می کنند که شیعه، «بما هو شیعه» حتی خوبان شیعه ،حتی کسانی که «امتحن الله قلبه للایمان» حتی اینها هم دسترسی به امام ندارند.

روایت چهارم می فرماید که از مفضل بن عمر

«قال ابو عبد الله (ع) در غیبت نعمانی، امام صادق از امیر المؤمنان نقل می فرماید که  حضرت خطبه ای را خواندند و فرمودند که زمانی می رسد که در آن زمان هیچ کس نجات پیدا نمی کند

«إلّا النوم»

غیبت نعمانی

بعد راوی می گوید که

«قیل یا امیرالمؤمنین و من نوم»

مقصود از نوم چیست؟

حضرت فرمودند

«قال الذی یعرف الناس و لا یعرفونه»

 کسی که مردم را می شناسد اما مردم او را نمی شناسند

یعنی سرش به کار خودش است دنبال سر و صدا نیست، دنبال شهرت نیست ،دنبال دیده شدن نیست

«و اعلم أن العرض لا تخلوا من حجت للله عز و جل»

بعد حضرت ادامه می دهند که این حجت گاهی وقتها از مردم غائب می شود تا اینجا که می فرماید

«و لکن الحجة یعرف الناس و لا یعرفونه کما کان یوسف یعرف الناس و هم له منکرون»

یک زمانی می رسد که امام مردم را می شناسد، امام حاضر است ناظر است احاطه دارد بر مردم اما مردم امام را نمی بینند

این عمومیت دارد برای همه هم صادق است مثل یوسف، یوسف چه بود؟ حضرت مثال هم زدند به یوسف، یوسف چه بود؟ آن موقعی که در مصر بود نه فقط اهل مصر، حالا روایات دیگر هم هست، نه فقط اهل مصر حتی برادرانش وقتی وارد بر او شدند او را نشناختند، هیچ کس از اهل مصر نمی دانست که این یوسف است، هیچ کس، نه پادشاه مصر می دانست، نه افرادش می دانستند، نه عزیز مصر می دانست، نه حتی مؤمنین به یوسف می دانستند که این یوسف بن یعقوبی است که مثلاً پیغمبر خدا است.

مجری:

در عین حالی که در بین مردم هست حضور دارد یعنی کامل مشرف به همۀ امور هست ولی دیگر تقریباً می شود گفت که چشمان گنهکار ما هست که آقا را نمی بیند.

استاد حجازی:

کسی شناخت به حضرت معرفت به حضرت، این نکته مهم است که معرفت وقتی اینجا می فرماید غیر از رؤیت است یعنی ممکن است مثلاً حالا در بعضی از روایات هم داریم این مضمون را که وقتی حضرت ظهور می فرمایند خیلی ها می گویند که ما دیده بودیم حضرت را، یعنی چهره مبارک حضرت را دیدند اما نشناختند، اصلاً یکی ممکن است بگوید من در کربلا حضرت را دیدم بالا سر سیدالشهدا إن شاءالله خدا روزی مان کند بریم زیارت آنجا هم بالاخره چشمان مان به جمال آقا بیفتد ولو نشناسیم، ولی یکی می گوید در کربلا دیدم، یکی می گوید در موسم حج دیدم که عین روایات هست که «یحضر الموسم» حضرت در موسم حج حاضر می شوند «يعرف الناس ولا يعرفونه» حضرت مردم را می شناسند اما مردم حضرت را نمی شناسند، در منا عرفات حضور دارند، هر کسی یک جایی ممکن است حضرت را دیده باشند مؤمنین.

روایت دیگر؛ حضرت فرمودند:

«إنّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ»

این روایت روایت معروفی است باز در غیبت نعمانی که برای صاحب این امر دوتا غیبت است

«إحداهُما تَطولُ، حتّى يقولَ بعضُهُم : ماتَ، وبعضُهُم يقولَ: قُتِلَ»

اینقدر طولانی می شود یکی از این دو غیبت (غیبت دوم) که بعضی ها می گویند مُرده یا کشتن او را اصلاً

 دیگر ناامید می شوند منحرف می شوند مرتد می شوند

«و بعضُهُم يقولَ: ذَهبَ، فلا يَبقى على أمرهِ مِن أصحابِهِ إلاّ نَفَرٌ يَسيرٌ»

دیگر خیلی از شیعیان به انحراف می روند یک عده قلیلی می مانند

«لا يطلع على موضعه أحد»

این نکته اش مهم است؛ به موضع آن حضرت و به محل آن حضرت، یعنی چه؟ یعنی ارتباط آن حضرت شناخت آن حضرت هیچ کس اطلاع ندارد هیچ کس آگاهی ندارد

«مِنْ وَلِيٍّ وَلاغَيْرِهِ»

چه از دوستان حضرت یا غیر دوستان حضرت

یعنی دوست دشمن هر کسی را که تو بگویی، این اصلاح دارد اصلاً دیگر حضرت اسم هم می برند

«لا يَطَّلِعُ عَلي مَوْضِعِهِ اَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَلاغَيْرِهِ»

هیچ کس اطلاعی از حضرت ندارد ارتباطی با حضرت ندارد

«إلا المولى الذي يلي أمره»

غیر از آن مولا (خادم) خادمی که امور امام را بر عهده دارد

یک خادمی حضرت دارند کارهای حضرت را انجام می دهد همدم حضرت هست ارتباط با حضرت دارد او هست او ارتباط با حضرت دارد ولی او بنا نیست که بیاید با مردم رفت و آمد بکند حرف جابجا بکند حرف رد و بدل بکند، پس ببینید تا حالا پنج تا روایت.

باز روایت ششم که در ذیل این آیه شریفه که

«قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ»

فرمودند امام باقر (علیه الصلاة والسلام)

«عن أبی جعفر (علیه الصلاة والسلام) فقال هذه نزلت فی القائم (علیه الصلاة والسلام) یَقُولُ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُکُمْ غَائِباً عَنْکُمْ لَا تَدْرُونَ أَیْنَ هُوَ فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ ظَاهِرٍ یَأْتِیکُمْ بِأَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ حَلَالِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ حَرَامِهِ؟ ثُمَّ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا جَاءَ تَأْوِیلُ هذه الْآیَةِ وَ لَا بُدَّ أَنْ یَجِی‏ءَ تَأْوِیلُهَا»

حضرت فرمودند اینکه در آیه شریفه می فرماید:

 «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ»

 بگو اگر آن زمانی که آن آبی که شما می نوشید آن آب دیگر از بین برود فروکش بکند چه کسانی خواهد ماء معین برای شما بیاورد آب گوارای آشامیدنی برای شما بیاورد؟

حضرت فرمودند این در باره حجت است امام حجت قیام کننده است، آن زمان که، چه زمانی؟

آن زمانی که صبح می کنید و می بینید امام تان غائب است

یعنی در دوران غیبت او به سر می برید

«لَا تَدْرُونَ أَیْنَ هُوَ»

اصلاً نمی دانید کجا هست و دسترسی ندارید به اخبار آسمان ها، به اخبار زمین، به حلال، به حرام

به خیلی چیزهای جدید، بله ائمه گذشته نقل فرمودند آنچه که لازم است برای اینکه من در دوران غیبت به انحراف نروم را بیان فرمودند ولی بالاخره هر زمانی انسان محضر امام می رود از اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام و امور جدید و بالاخره اینها سؤال می پرسد اما نیست انسان در اختیارش نیست امام معصوم، حضرت فرمودند این مصداقش امام عصر (علیه الصلاة والسلام) هست، ببینید اطلاق یعنی همۀ مؤمنین دچار این بلا هستند بالاخره که دسترسی به امام شان ندارند حداقل برای اخذ علوم، برای اینکه این ماء معین را از دستان با برکت امام عصرشان بگیرند و بی آشامند و سیرآب بشوند از علم امام عصر که این ماء معین علم امام است اینجا دیگر تعویل به علم است، از علم امام عصر بی آشامند و سیرآب بشوند اما همه محرومند و این محرومیت عام است مطلق است.

و حالا روایت آخری که من می خوانم می فرماید در «کمال الدین» از امام باقر (علیه الصلاة و السلام) که:

«وامّا شبهه من يوسف بن يعقوب‏ فالغيبة من خاصته و عامته»

حضرت فرمودند: امام عصر یک سری شباهت های به انبیاء الهی دارد به نوح، به إبراهیم، به موسی، به عیسی، بعد فرمودند رسیدند به اینجا که شباهتش به یوسف چیست؛ فرمودند:

«فالغيبة من خاصته و عامته»

غائب است هم از خاصه اش هم عامه اش

یعنی چه؟ یعنی هم از نزدیکان خودش؛ یعقوب نمی دانست یوسف کجاست، ببینید حضرت باز می فرمایند:

«و اختفائه من اخوته و اشکال امره علی ابیه یعقوب مع قرب المسافة بینه و بین ابیه و اهله و شیعته»

با اینکه راهی هم نبود راه شان فاصلۀشان خیلی نبود اما نه پدرش می دانست نه برادر هایش می دانستند نه شیعیانش نه اهلش، هیچ کس نمی دانست واقعاً یک غیبت تامه داشت یوسف در آن سالیان متمادی نزدیک به چهل سال، هیچ کس هم او را نشناخت، حضرت فرمودند امام عصر هم اینطوری هست هیچ احدی حتی خاصه حضرت، چه عامه چه خاصه اینها ارتباط با حضرت ندارند و شناختی از حضرت ندارند.

 پس در مجموع این روایت های که عرض کردیم حالا گفتم سی تا روایت است اینها را شاهد آوردم چون مهم است که خیلی اشکال می شود به این توقیع گاهی اوقات و از جمله از همین فرقه احمد اسماعیل همبوشی یکی از شبهات شان به این توقیع همین است که اشکال می کنند می گویند ما توقیع را قبول نداریم تکذیب می کنند اشکال می کنند می گویند چرا؟ چون مضمونش متفرد است، اما ما عرض کردیم که نه این خبر خبر متواتر است مضموناً و در روایات فراوان بیان فرمودند اهل بیت که در دوران غیبت هیچ ارتباط با امام عصر (علیه الصلاة والسلام) ندارد و این ماهیت و خاصیت غیبت کبرا اصلاً همین است و وجه تمایز غیبت کبرا با غیبت صغرا اساساً همین است که حالا إن شاءالله باز عرض خواهیم کرد.

مجری:

متشکرم از شما جناب آقای حجاز که تا تقریباً می شود گفت که این 35 دقیقۀ که از برنامه مان سپری شده شما ابتداً یک خلاصۀ را فرمودید از برنامه های قبل و نقریباً می شود گفت که هفت تا روایت هم از اینکه عدم مشاهده امام را برای ما داشتید تا اینجا، ممنونیم از شما.

استاد حجازی:

اما متن توقیع سمری می خواهیم ببینیم که این متن دلالتی به چه مطلبی دارد جدا از آن که عرض کردیم شواهد و معیداتی برای این حدیث وجود دارد که مضمونش را متواتر می کند؛ متن توقیع مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) ناقل این توقیع است در کتاب «کمال الدین» و مرحوم شیخ طوسی هم در «الغیبه» خودشان ایشان هم به چندین سند از مرحوم شیخ صدوق باز همین را نقل می کند ایشان می فرماید:

«حدثنا أبو محمد الحسن بن احمد المکتب قال: کنت بمدینة السلام»

کمال الدین، شیخ صدوق

الغیبة، شیخ طوسی

راوی این حدیث چه کسی است؟ شیخ صدوق نقل می کند از أبو محمد حسن بن احمد مکتب، اینجا باز یک شبهۀ مطرح شده است از طرف اتباع احمد اسماعیل و بعضی ها که خواستند در این توقیع شبهه بکنند گفتند که این روایت و این توقیع این خبر خبر مرسل است و اشکال کردند در سند این حدیث؛ ما عرض می کنیم که نه این سند ارسال ندارد چرا؟ چون این شخصی که راوی حدیث است و حدیث را برای شیخ صدوق نقل کرده است، یعنی جناب ابو محمد حسن بن احمد مکتب، خودش از مشایخ و اساتید شیخ صدوق است؛ لذا شیخ صدوق نیازی به واسطه بین شیخ صدوق و حسن بن احمد مکتب نبوده است، بعضی ها تصور کردند که اینجا فاصله ای بوده است لذا باید واسطه ای باشد، واسطه ذکر نشده است حدیث ارسال دارد، نه خود حسن بن مکتب از مشایخ شیخ صدوق است و شیخ صدوق از او نقل روایت دارد، بنابر این هیچ ارسالی در سند حدیث نیست مستقیم از شیخ صدوق از حسن بن احمد، حسن بن احمد هم از شخص سموری که آخرین سفیر امام عصر بوده و زمان شان هم کاملاً زمان یک سانی است، حسن بن احمد مکتب با مرحوم شیخ سموری در یک زمان زندگی می کردند حیات شان یک زمان بوده است.

نکته دوم آن است که بعضی ها گفتند که ابو محمد حسن بن احمد مکتب ایشان مجهول است و توثیقی ندارد اما این هم باز غلط است اولاً که ما این را یقین داریم که ایشان از مشایخ شیخ صدوق است ،این را مفصل رجالیون ما نقل کردند، مرحوم آیت الله خوئی ایشان هم نقل کرده اسنادش را آورده دیگر فرصت نیست نمی خواهیم وارد بحث بشویم.

مجری:

اثبات شده است

استاد حجازی:

بله نمی خواهیم وارد بحث رجالی اش بشویم. اما نکته دوم آن است که ایشان از جناب ابو محمد حسن بن احمد مکتب از کسانی است که توثیق عام دارد؛ یعنی ممکن است در کتب رجالی ما بصورت خاص توثیقی برای ایشان ذکر نشده باشد اما بعضی از امورات هستند که شواهد و قرائنی هستند برای توثیق بعضی از اشخاص، حالا بحث مفصلی دارد، یکی از این توثیقات عام ترضی یکی از بزرگان و اعاظم شیعه بر شخص است، این ترضی را ما در مود حسن بن احمد مکتب از طرف  شیخ صدوق داریم، یعنی شیخ صدوق (رض) از حسن بن احمد می خواهد حدیث نقل بکند می فرمایند رضی الله عنه، و این ترضی شیخ صدوق از استادش این یکی از توثیقات عام است، حالا جدا از خود مشیخه بودن، جزو مشایخ شیخ صدوق بودن این را هم بعضی ها جزو توثیقات عام گرفتند حالا این هم بعنوان توثیقات عام ذکر شده است؛ بلاخره این توثیق عام را خیلی از علما قبول دارند، حالا بعضی ها هم ممکن است در آن اشکال کرده باشند اما خیلی از علما قبول دارند و در مجموع اگر نگوییم!؛ مرحوم آقای مامقانی می نویسد در مجموع حتی اگر نگوییم این حدیث حدیث صحیحی است حسن کالصحیح است، حدیث حسنی است که مانند صحیح است این ثابت است و یقینی است، لذا اشکالاتی هم که عرض کردیم هیچ کدام وارد نیست.

نکته دیگر این است که جناب شیخ صدوق (رض) این حدیث را شخص شیخ صدوق از خود حسن بن احمد مکتب که نقل می فرماید می گوید «حدثنا» حدیث کرد برای ما؛ یعنی چه؟ حالا ما یک بحثی داریم که بحث مفصلی است نمی خواهیم خیلی واردش بشویم و توضیحاتش را بدهیم؛ طرق تحمل حدیث، یعنی وقتی کسی حدیثی را نقل می کند یک شاگردی از استادش از شیخش حدیثی را اخذ می کند این را به چه طریقی اخذ کرده روش اخذ حدیث چطور بوده است، سماعی بوده یا بصورت کتابت بوده است یا اجازه بوده است، یا وصیت بوده است، یا وجاده بوده است هر کدام از اینها یک جایگاهی دارد، ما اینجا می بینیم وقتی که  جناب شیخ صدوق (رض)  نقل می کند از شیخ خودش اینجا بصورت سماع دارد نقل می کند «حدثنا» یعنی حدیث کرد، حالا «سمعت» می گویند معمولاً عامه بیشتر «سمعت» بکار می برند ولی ما در شیعه «حدثنا» هم وقتی داریم از آن سماع بر می آید و غیر از این کتابت هم هست، یعنی هم سماع است هم کتابت از خود حسن بن احمد مکتب هم کتابت کرده است این  نسخه را، چرا؟ چون خودش در عبارت می فرماید که

«کنت بمدینة السلام»

من در مدینة السلام یعنی شهر سامرا که دار السلام هم می گفتند

«فی السنة التی توفی فیها الشیخ علی بن محمد الثموری قدس الله روحه، فحذرته قبل وفاته بایام»

چند روز قبل از فوتش رفتیم خدمت ایشان

«فأخرج إلی الناس توقیعاً نسخته کذا...»

یک توقیعی را داد نشان من داد،

مردم دیگری هم بودند و این توقیع را آورد که نسخه این توقیع این است؛ پس این نکته اش چیست؟ که ایشان نسخه برداری کرده است کتابت کرده است هم اجازه داشته است هم کتابت کرده است.

مجری:

اشاره به مکتوب بودن خود این توقیع است

استاد حجازی:

بله ارزش این توقیع را خیلی بالاتر می برد.

می فرماید بسم الله الرحمن الرحیم، متن نامه امام عصر (عج) است می فرماید:

یا علی بن محمد الثموری اعظم الله اجر اخوانک فیک فإنک میت ما بینک و بین ستة ایام»

تو شش روز دیگر می میری

یعنی حضرت زمان دقیق مشخص کردند، خب این خودش علامتی است از طرف حضرت برای اینکه اثبات بکند، این نکته خیلی مهم است کسی که می خواهد بگوید این توقیع دروغ است، همین خبر غیبی امام عصر (عج) که شش روز دیگر علی بن محمد سموری از دنیا می رود و وفات می کند خود این اثبات صحت توقیع است که دیگر کسی نمی تواند اشکال بکند، نه چه کسی گفته این توقیع از طرف امام زمان است؟ خود این خبر غیبی دلیل بر صدق است؛ جدا از اینکه آن توثیق خاصی که نواب داشتند این دیگر بدیهیات شیعه بود که این نواب صادق هستند در کلامشان؛ بعد فرمودند پ

«فأجمع امرک ولاتوص إلی احد یقوم مقامک بعد وفاتک»

امورت را جمع کن اما وصیت به کسی نکن

کسی را وصی خودت قرار نده که جانشین تو باشد، قبل از این جانشین داشتند نواب اما الآن دیگر جانشینی تو نداری

«فقد وقعت غیبة التامه»

غیبت تامه واقع شده

«فلا ظهور إلّا بعد اذن الله عز و جل»

هیچ ظهوری نیست جز وقتی که خدا اذن بدهد

ببینید ظهور در ماقبل غیبت است، غیبت واقع شد، هیچ ظهوری نیست، این خیلی مهم است در مقابل غیبت ظهور آمده، یعنی ظاهر شدن مطلقا وجود ندارد. و این غیت تامه باز خیلی حرف درش هست غیبت تامه حالا عرض می کنیم

«وذلك بعد طول الأمد، وقسوة القلوب، وامتلاء الأرض جورا، وسيأتي شيعتي من يدعي المشاهدة»

بعد از اینکه ظلم و جور در زمین پر می شود و بدان

«سیأتی شیعتی»

می آیند سراغ شیعیان من کسانی که ادعای مشاهده می کنند

«ألا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو كذاب مفتر»

هر کس ادعای مشاهده بکند قبل از خروج سفیانی و صیحه که دوتا علامت از علامات محتوماً و مهم ترین محتومات هم همین دوتا هستند (صیحه و سفیانی) قبل از این دوتا یعنی هر دویش باید واقع بشود با یک دانه اش هم نه، هر دوتایش، وقتی هر دوتایش واقع شد آن موقع تازه اگر کسی ادعای مشاهده کرد ممکن است، یعنی ظهور بعد از این است چون حضرت فرمودند غیبت یعنی چه؟ مقابل غیبت ظهور است یعنی چه؟ یعنی وقتی این دوتا واقع شد تازه ظهور آغاز می شود دوره ظهور آغاز می شود و کسی قبل از اینها بگوید دروغگو است.

«ولاحول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم قال فنسخنا هذا التوقیع»

ما نوشتیم نسخه برداری کردیم به إذن خودش اجازه خودش

 حالا نه فقط ایشان کسان دیگری هم یعنی معلوم می شود بودند

«وخرجنا من‌ عنده، فلما کان الیوم السادس عدنا إلیه وهو یجود بنفسه»

وقتی شش روز شد بعد رفتیم و دیدیم بله دارد جان می دهد

«فقیل له»

بعضی ها به او گفتند که

«من‌ وصیّک من بعدک؟»

وصی ات چه کسی است؟

گفت که

«فقال: «للَّه امر هو بالغه‌»، ومضی رضی اللَّه عنه»

دیگر امر دست خدا است و همان کاری که امام عصر دستور فرمودند

یعنی باز بعضی ها دنبال این بودند که یک حرفی از او بکشند یک چیزی، گفت نه دیگر امام عصر دستور دادند.

نکتۀ که در این توقیع وجود دارد این است که ببینید ما از متن این توقیع چند مطلب را به دست می آوریم؛ متن توقیع چهار مطلب را چهار مرحله دارد:

مرحله اول چیست؟ مرحله اول این است که توقیع بیان می کند که اتمام و ختم به نیابت شده است نیابت تمام شده است، این مرحله اول است یعنی حضرت می فرمایند که:

«ولاتوص إلی أحد»

دیگر به کسی وصیت نکن

یعنی چه «ولاتوص إلی أحد»؟ یعنی نیابت تمام شده است به عنوان نیابت دیگر به کسی وصیت نکن، پس این مرحله چه است؟ اثبات می کند پایان نیابت را.

مرحله دوم چه است؟ بیان اتمام غیبت غیر تامه؛ یعنی چه؟ حضرت می فرمایند که غیبت تامه آغاز شد غیبت غیر تامه هم تمام شد، غیر تامه یعنی چه؟ غیبت صغرا، تامه یعنی غیبت کبرا، یعنی چه؟ یعنی دوران غیبت غیر تامه تمام شد غیبت تامه ویژگی اش چه بود؟ خاصیتش چه بود؟ فرقش چه بود با غیر تامه؟ فرقش این بود که اینجا می فرماید در غیبت تامه مشاهده دیگر نیست اما در غیبت غیر تامه مشاهده بود، پس این مشاهده غیر از نیابت است این نکته مهم است بعضی ها خیلی از حالا حتی بزرگوارانی که خواستند در باره این توقیع بنویسند یک اشکالی که مرتکب شدند این است که تصور کردند که این توقیع دارد صرفاً و فقط و فقط نفی می کند نیابت را، نه اینطور نیست بالاتر از نیابت دارد نفی می کند اگر فقط خود نیابت بود فقط نفی نیابت بود با همان جمله اول مشخص شد حضرت فرمودند که «ولا توص إلی أحد» نیابت هم تمام شد معلوم شد دیگر باب نیابت بسته شد دیگر اینکه تکرار کردند که «سيأتي شيعتي من يدعي المشاهدة» این برای چه است؟ می گویند نستجیر باالله حرف حضرت عوض می شود، پس این مشاهده را بعضی ها گفتند منظور از مشاهده نیابت است یعنی اگر کسی ادعای نیابت کرد باید تکذیبش کنید نه هر کسی که ادعای مشاهده کرد؛ ما می گوییم نه، نیابت یک حرف هست مشاهده یک حرف است،در مرحله اول حضرت نیابت را نفی کردند با چه عبارتی؟ با اینکه وصیی تو نداری نیابت تمام شد وصایت تمام شد دستگاه وکالت تمام شد، حالا نیابتی که می گوییم قبلاً هم عرض کردیم نیابت و وکالت دوتا اصطلاح است آن چیزی که درست تر است بحث اصطلاح وکالت است وکالت اصح است امام معروف به نیابت هم شده، این وکالت یا نیابت تمام شد وصیت نکن، اما یک حرف جدیدی هم حضرت دارند می زنند؛ می گویند یک ویژگیی دارد بالاتر از آن بحث نیابت، این دوران غیبت تامه ویژگی اش چه است؟ کسی مشاهده نمی کند حضرت را.

پس نکته اول نیابت تمام شد، نکته دوم دوران غیبت غیر تامه تمام شد دوران غیبت تامه است، نکته سوم مشاهدۀ وجود ندارد، نکته چهارم هم خبر غیبی در باره مدعیان مشاهده، یعنی چه؟ حضرت را دارند از غیب خبر می دهند می فرمایند «وسيأتي شيعتي من يدعي المشاهدة» بدان از همین الآن که تو از دنیا بروی به زودی زود شروع می شود ادعاهای مشاهده، ببینید حضرت چه پیشگویی و واقعاً هم شروع شد وقتی در تاریخ می بینیم می بینیم از همان سال های ابتدایی که غیبت کبرا آغاز شد آمدند در بین شیعه مدعیان دروغین از غلات و فرق متعددی که بودند ادعاهای ارتباط با حضرت و وکالت و نیابت و غیره و غیره، پس این چهارتا عنوان را در توقیع ما می بینیم لذا این نکته را خیلی باید به آن دقت داشته باشیم که توقیع صرفاً در صدد نفی نیابت نیست بلکه خیلی بالاتر از نیابت را دارد نفی می کند، چه را دارد نفی می کند؟ مشاهده را، حالا مشاهده را ببینیم معنایش چه است؛ مشاهده از باب مفاعله است یکی از معانی مفاعله باب مفاعله مطاوعه است یعنی چه؟ یعنی مشاهده افعالی که می روند در باب مفاعله افعال طرفینی اند مثلاً شما می گویید مناظره، مناظره یعنی چه؟ یعنی دو نفر با هم گفتگو می کنند مباحثه، یعنی چه؟ یعنی دو نفر با هم بحث می کنند یک نفر نمی شود مباحثه، یک نفر با خودش حرف بزند نمی گویند مباحثه کرد می گویند خطابه کرد صحبت کرد تکلم کرد، مکالمه یعنی چه؟ مکالمه یعنی طرفینی دو نفر اما یک نفر برای خودش حرف بزند می گویند تکلم کرد نمی گویند مکالمه کرد، طرفینی، در مشاهده این نکته مهم است که در مشاهده ما می گوییم که هر دو نفر باید در این مشاهده شریک باشند یعنی چه؟ یعنی آن کسی که «وسيأتي شيعتي من يدعي المشاهدة» کسانی می آیند که ادعای مشاهده می کنند یعنی چه؟ نیابت نه، نیایت که معلوم است باطل است، مشاهده، مشاهده یعنی از شهود می آید یعنی دیدن، می بیند همین شهود، دیدن مثل رؤیت است، فرق مشاهده بعضی ها گفتند مشاهده غیر از رؤیت است؛ نه همان با رؤیت یکی است، اما شهودی که دیدنی که دو طرف در آن دخیل باشند یعنی من دخیل بودم در دیدار با امام زمان، امام زمان هم دخیل بوده، اینطوری بگوییم به شما یعنی من هم می دانستم یا می توانستم ارتباط با حضرت مثلاً برقرار کنم، درست است ادعای نیابت ندارم اما مثلاً می دانستم حضرت فلان جا هست رفتم آنجاحضرت را دیدم، یا می دانستم اگر بخواهم حضرت را ببینم در فلان جا می توانم ببینم یا فلان مکان می توانم ببینم.

مجری:

یعنی من اطلاعی از حضور داشتم.

استاد حجازی:

بله من یک دخل و تصرفی و یک موضوعیتی در این ملاقات داشتم در این تشرف داشتم، این نکته مهم است که طرف خودش را دخیل بداند در این رؤیت و تشرفی که دارد اتفاق می افتد ادعا می کند، این در باره مشاهده.

نکته دوم در باره خود ادعا است «وسيأتي شيعتي من يدعي المشاهدة» ادعای مشاهده می کند یعنی چه؟ یعنی اینکه ما لازم نیست بگوییم هیچ کس با حضرت ارتباط ندارد، نه، همانطور که خواندیم گفتیم «لا يَطَّلِعُ عَلي مَوْضِعِهِ اَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَلاغَيْرِهِ اِلّا مَولَی الَّذي يَلي اَمْرَهُ» حضرت خادمینی دارند، حالا آن خادم یک دانه که نیست در طول زمان ها متفاوت است ممکن است همان زمان چندین خادم اصلاً باشند این مولا که می فرماید ممکن است جمع باشد طوری نیست؛ بلاخره خادمینی دارند، پس ما نمی گوییم که هیچ کس با حضرت ارتباط ندارد، خود حضرت می فرمایند ،حضرت نمی فرمایند که هیچ کس با من ارتباط ندارد، من پیش هیچ کس نیستم، هیچ کس من را نمی بیند، نه می فرماید اما شما یک وظیفه ای دارید، وظیفه شما این است که هر کس ادعای مشاهده را کرد شما باید تکذیبش کنید، یعنی اگر کسی هم با امام عصر ارتباطی داشته نه بعنوان ارتباط نیابتی  یعنی همین خادم حضرت، که بعضی از این روایت ها «و ما بثلاثین من وحشة» آن را تعبیر کردند به اینکه همین خادمین حضرت هستند در هر زمانی که ابدال و اوتاد و اینها که حالا بحثش مفصل است، این را داریم که افرادی هستند خادم حضرت هستند مونس حضرت هستند اما هیچ وقت نمی آیند بگویند ما با حضرت هستیم ما حضرت را می بینیم ما با حضرت ملاقات داریم، پس حضرت نفی نمی کنند اینکه ارتباطی باشد، نفی می کنند ادعای مشاهده را؛ وظیفه شما این است که هر کس آمد ادعای مشاهده را کرد تکذیبش کنید؛ حرف اصلی ما امشب این است نه فقط نیابت ادعای مشاهده، هر کس ادعای مشاهده کرد با آن شرطی که در مشاهده گفتیم او کذاب و مفتر است، او را باید ما تکذیبش بکنیم، مأموریم به  تکذیب کردن و این باب خیلی از آفت ها و  مصیبت ها را روی ما می بندد.

درباره این مشاهده که عرض کردیم وقتی ما می آییم در تشرفات نگاه می کنیم با این صفاتی که گفتیم در جمع بندی به یک نکته ای می رسیم ، به این نکته می رسیم که آنچه که از تشرفات نقل می شود باید چندتا ویژگی داشته باشد. ویژگی اول این است که ادعای ارتباط مستمر نباشد، جدا از نیابت گفتیم اصلاً دیگر نیابت را شما داخل نکنید گفتیم باطل است، اما همین مشاهده گفتیم وقتی طرفینی است این دیگر ادعای ارتباط مستمر نباشد، نه اینکه بگوید هر وقت من بخواهم نامه بنویسم به حضرت می توانم حضرت را ببینم

مجری:

ادعا بکنیم هر روز ما ارتباط داریم.

استاد حجازی:

هر روز هم نه بگوید یک موقع اگر بخواهم می توانم ببینم حضرت را

مجری:

درست است من حالا بحث هر روز که داریم چون زمان زیاد است

استاد حجازی:

بله خیلی ها هم هر روز می گویند، مثلاً می گویند آقا من هر روز هم بخواهم می توانم حضرت را ببینم یعنی استمرار، ما گاهی وقت ها اگر بخواهیم قبول بکنیم بعضی از تشرفات را آن چیزهایی که یقین بکنیم به صحتش یقیناً یکی از ویژگی های مهمش این است که کسی که عالمی بوده است بزرگی بوده است با تقوایی بوده است که تشرفی از او نقل شده است هیچ وقت این ادعا را نکرده که من خودم دخیل بودم، مثلاً می گوید یک جایی یک دفعه حضرت را اتفاقی دیدم و بعد هم حضرت دیگر نبودند، و حضرت یک جمله ای به من گفتند، هیچ دخل و تصرفی خودش در این ملاقات نداشته، مثلاً آن چیزی که معروف است از مرحوم سید بحر العلوم رضوان الله علیه در آن قضیه عزای طویرج که آمد آن دسته طوریج و یک دفعه دیدند سید عمامه و همه را کنار گذاشت و دوید میان جمعیت و سؤال کردند و ایشان عرض کرد که بله وقتی دیدم حجت بن الحسن در میان دسته دارد به سر و رویش می زند، از تشرفات معروفی است که از فرزندان و نوادگان مرحوم سید بحر العلوم نقل شده است، راوی اش یکی از نوادگان خود مرحوم سید بحر العلوم است و مکتوب هم شده، خب ایشان دخلی نداشته، در روز عاشورا در عزای طوریج بوده یک دفعه وجود حضرت را دیده حالا از هیبت حضرت از نورد چهره حضرت از وجنات حضرت، بلاخره فهمیده حضرت هستند و بعد هم او هم بی تاب شده و مثل حضرت سر را بهرنه کرده و میان جمعیت به سر و صورت زده، این دخل و تصرفی نداشته پس اگر عناوینی آمد جدا از نیابت، نایب لازم نیست بگوید من نائب هستم همین که بگوید من مثلاً بله ممکن است من بتوانم فردا هم یا یک سال دیگر اصلاً یک قرار دیگر هم با حضرت دارم، یا مثلاً بگوید دفعه قبل که رفتم؛ مثل همین احمد اسماعیل بصری همین را می گوید، در ملاقات هایی که نقل می کند، می گوید مثلاً من دفعه اول حضرت را در امام زاده سید محمد دیدم، این عین نقلش هست، می گوید در امام زاده سید محمد شهر بلد در آنجا دیدم حضرت را، بعد حضرت به من گفتند دفعه بعد فلان زمان فلان تاریخ باز بیا آنجا، همین دلیل بر کذب است .

مجری:

زمان قرار ایجاد کردند

استاد حجازی:

 یعنی یک قرار جدیدی باز گذاشته یک قرار دومی قرار دوم هم بیا فلان جا، این هم می آید می گوید من باز هم دفعه بعد هم قرار است بروم پیش حضرت، این دلیل بر کذب است.

نکته دوم اینکه عرض کردیم در همین مشاهده بی خبری، یعنی اصلاً خبر ندارد که بنا است حضرت را ببیند، یک دفعه اتفاق افتاده است و عموماً هم هنگام رؤیت نشناخته این خیلی مهم است، یعنی عموم آن چیزی که اگر بخواهیم ما بگوییم بعضی از این تشرفاتی که صحیح هستند نکته اش این است که در هنگام رؤیت و آن زمانی که در محضر حضرت بودند اصلاً التفاتی به این نداتشند که  این شخصی که دارند با او تکلم می کنند حضرت است بعد از افتراقی که حاصل شده مثل همان قضیه مرحوم علامه حلی و اینها که نقل می کنند بعد از افتراقی که حاصل شد تازه فهمید که این حضرت بودند، یعنی حتی در زمان ملاقات هم متوجه این مطلب نشدند، پس این نکته دوم.

نکته سوم اینکه پیام یا امری رد و بدل نشده باشد، این خیلی مهم است، چرا؟ چون به محض اینکه پیام آمد وسط می شود نیابت، نیابت یعنی چه؟ مگر کار نواب چه بود؟، کار وکلا چه بود؟ کار نواب و وکلا این بود که پیام های حضرت و نامه های حضرت می دادند دست به دست می کردند و به افراد می رساندند؛ اگر یک نفری آمد گفت من حضرت را دیدم خب حضرت مثلاً یک فتوای جدید دادند در مورد اینکه فلان کار حلال است، یا فلان کار حرام است، فلانی آدم خوبی است، فلانی آدم بدی است، از فلانی تبعیت کنید، همه اینها دلیل بر کذبش است، اگر پیامی رد و بدل کرد همه اینها دلیل بر کذبش است، لذا این را خیلی راحت به شما عرض بکنم با این ملاکات اگر برویم جلو؛ حالا من جلسه قبل هم که یک کتاب را معرفی کردم « کتاب آقای شیخ ید الله دوز دوزانی» کتاب خوبی است «التحقیق الطیف حول توقیع الشریف» ایشان در این کتاب همین بحث سموری و همه اینها را بحث کردند، یک مقداری یک تعدادی از تشرفات معروف را هم آوردند بررسی کردند، و اینکه چطور است این تشرفات، چطور می توانیم قبول بکنیم یا نکنیم؛ خب ما اگر بخواهیم واقعاً بررسی بکنیم با این نگاه اگر بخواهیم بررسی بکنیم، خیلی از این چیزهایی که دیگر امروز همه این طرف و آن طرف می شود و هر کس از خواب بیدار می شود و هر کس یک چیزی می بیند توهمی می کند، حالا خیلی نخواهیم وارد جزئیات بشویم، هر کس هوا و هوسی به کله اش می زند، می آید فردا ادعا می کند که بله من امام زمان را دیدم در مکاشفه دیدم در خواب دیدم، نه اینها خیلی راحت بگویم 95 درصد آنچه که امروز دارد در لسانها می چرخد بعنوان تشرفات با امام زمان 95 درصد راحتی می توانیم بگوییم دروغ است، مأمور هستیم به دروغ، گفتن و تکذیب کردنش، و حالا نکته ام این بود، ببینید گاهی وقت ها اگر این باب را ما بستیم دیگر دچار آفت ها نمی شویم حتی بعضی هایی که آمدند به بعضی از بزرگان دروغ بستند، یعنی خود آن بزرگ وقتی بررسی می کنیم، ممکن است برای بینندگان سؤال پیش بیاید، خب اصلاً از بزرگان نقل شده، ما وقتی بررسی می کنیم می بینیم خود آن بزرگ، خود آن عالم این حرف را نقل نکرده، بعداً یک نفری آمده برای اینکه خودش را منصوب کند به او و ادعا می کرده که من شاگر فلان عالم هستم، برای اینکه خودش را ببرد بالا، می گفته فلان عالم این کرامت ها را داشت، اینطور مشاهدات داشت با حضرت، تشرف داشت محضرت حضرت، هرچه می گردی می بینی از خود آن طرف چیزی پیدا نکردی.

مجری:

اینجا هم تصرف روی آن ارتباط بوده

استا حجازی:

بله، حالا می خواهیم بگوییم اینها، این چنین نیست که به این راحتی باشد کسی بخواهد هرچه آمده و بر لسان ها، این مخالف با حکمت غیبت است، با غرض از غیبت است، حالا چه رسد به اینکه فرض بفرمایید یک نفر بخواهد بیاید نقل بکند، و بعد هم قداست می دهند به طرف، یعنی وقتی می آیند برای یک نفری نقل تشرفی می کنند در اذهان کسانی که ارادت دارند علاقه دارند به آن شخصیت حتی اگر شخصیت سالم باشد، یک موقع شخصیت اصلاً شخصیت باطلی است، مثلاً بعضی از اینهایی که صوفی مسلک هستند ادعای تصوف و عرفان و اینها دارند ،مدعیان عرفان حالا اینها اصلاً معلوم است، همین گفتنش معلوم است دروغ گو است، دروغ گو بودنشان معلوم است، خاطره نقل بکند یا نکند، از اعتقادات شان معلوم است اصلاً اینها  کذاب هستند، عقاید باطل شان، اما آن چیزی هم که از آدم سالمی هم نقل شده باشد، وقتی نقل تشرفی می کنند، این در ذهن ناخدآگاه مخاطب من ایجاد می کند که بله این شخص مقدسی شد، دیگر پس هرچه می گوید، هر اعتقاداتی که گفته، هر حرفی که زده، هر کلامی که گفته، هر موضع اجتماعی سیاسی که گرفته همه حق است، دقت فرمودید که چه رسد به اینکه بیایند نقل بکنند، برای اینکه یک قداستی به یک نفر بدهند بگوید بله فلان شخصیت فلان عالمی که در فلان جریان جایگاهی دارد حضرت آمدند در عالم یا مکاشفه یا بیداری حضرت او را خواباندند و لبانشان را به لبانش گذاشتند و لبانش را بوسیدند و علوم را به او انتقال دادند علوم شان را، و علومی که این آقا دارد می گوید مثلاً از علوم الهی است، این چقدر حرف سخیفی است، توهین به امام عصر است، جسارت به امام عصر است، و حرف حرف سخیفی است و  مخالف روایات است و بعد هم همین که عرض کردم، یعنی این را یک ملاکی می کنند، یعنی یک حقانیت بخشی به آن اعتقادات شان به آن مکتب شان، به آن رفتار هایشان، بلکه یک کسی ممکن است بگوید نه ما این را بعنوان قداست نمی خواهیم این را دلیل بگیریم بر اینکه حرف های طرف مقابل همه اش درست است، اینها دلیل و ملاک بر درست بودن حرف آن شخص نمی خواهیم بگوییم، ولی بلاخره روی مخاطب هم این اثر را می گذارد، هر چند اینکه عرض کردم کسانی که این حرف را می زنند دنبال همین هستند، یعنی اصلاً به این استدلال می کنند می گویند چون فلانی در مکاشفه دیده امام زمان آمده لبانش را بوسیده است پس علوم اهل بیت رفته در سینه او پس هرچه که دارد او می گوید درست است، یعنی این را اصلاً دلیل کردند، خب دیگر شما نه بحث علمی می توانید بروید با این بکنید، نه بحث روایی می توانید بکنید، نه بحث عقلی می توانید بکنید هرطور بحث بکنید نه آقا این علمش را از آل محمد گرفته از امام زمان مستقیماً مشافعتاً علومش را از امام، لسانش را در لسان، امام زمان لسان در لسان این گذاشته یا لب به لب این گذاشته، اینها جسارت است، خب اینها را باید بابش را بست، یعنی تا موقعی که اینها بابش بسته نشود این اراجیف در جامعه ما باشد هر روز یک نفری می آید یک ادعایی می کند و  علی محمد باب هم می آید حسین علی بهاء هم می آید احمد همبوشی بصری هم می آید، ببینید حرف در این است یعنی کسی که همچین ادعایی می کند رؤیا را حجت می داند، این مکاشفات را حجت می داند و به اینها حجیت می بخشد و این را دلیل  می گیرد برای وثاقت فلان شخص یا صدق حرف های فلان شخص یا فلان عالم این دیگر نمی تواند فردا بیاید جلوی من ادعا بکند علی محمد باب دروغ گو است، احمد همبوشی بصری دروغ گو است، می گویم نه تو هم دروغ می گویی، تو اصلاً عقیده نداری این دروغ می گوید اگر بگوید که احمد همبوشی بصری دروغ گو است، چرا؟ چون خودت هم همان مصیری را داری می روی که احمد رفت، احمد همبوشی بصری می گوید من خواب امام زمان را دیدم، مکاشفه امام زمان را کردم، امام زمان گفت تو حق هستی، تو هم داری همین حرف را می زنی، می گویی فلانی مکاشفه امام زمان را کرد، امام زمان به او گفتند تو حق هستی، خب چه فرقی دارد، احمد همبوشیه دروغ گو است تو راست گویی؟ اگر بگوییم ملاک روایات است ما بر اساس روایات و بر اساس علوم اهل بیت فهمیدیم که احمد همبوشیه بصری باطل است، و بر اساس علوم اهل بیت فهمیدیم که فلان آقا حق است می گوییم خب پس ملاک چیست؟ ملاک شد علوم اهل بیت، ملاک شد اعتقادات، ملاک شد آیات و روایات، پس چرا می آیی به فلان تشرف یا به فلان مکاشفۀ فلان بزرگ تان تمسک می کنی برای اینکه به او قداست ببخشی در اذهان اتباع خودتان و دوستان خودتان، و جریان خودتان، چرا می آیی این را نقل می کنی بعنوان اینکه پس این چون این مکاشفه را دیده آنچه که از علوم دارد نقل می کند اینها علوم اهل بیت است، این را دلیل کردی برای اینکه آنچه که نقل می کند علوم اهل بیت است، خب اتباع احمد هم همین حرف را می زنند، می گویند آنچه که احمد می گوید علوم اهل بیت است هرچه با آنها بحث می کنیم می گوید نه اینها علوم اهل بیت است، اینها همه اش درست است، چرا؟ چون امام زمان را دیده، چون پسر امام زمان است و امام زمان در مکاشفه به او گفته تو پسر من هستی علومم را هم دادم به تو، این دروغ می گوید کسی که این حرف را می زند، پس مادامی که این بابش بسته نشود، باب امثال بابیت و بهائیت، همبوشی حیدر مشتت و اینها هم بسته نمی شود، این باب باید بسته بشود، باب این ادعاها باید بسته بشود، و همین توقیع سموری هم برای همین است، ما تا موقعی که سستی بکنیم نسبت به این روایات و بی اهمیت باشیم نسبت به این روایات.

مجری:

اینجا دقیقاً آمده خودش بند به بند توضیح داده، یعنی می شود گفت که خط به خطش را توضیح داده از همان توقیع سموری که رسیده به دست مان که حالا آمدند صحبت کردند بند به بند این دارد خودش توضیح می دهد، اگر ادعا کردند اینجا کذب است، اگر ادعا شد اینجا به این صورت است.

پس متن توقیع سموری را جناب آقای استاد حجازی توضیح دادند، ملاک های بحث تشرف را حالا آن  صحت را برای ما بیان کردند و حالا ادامه این روایت را از زبان ایشان می شنویم بفرمایید.

استاد حجازی:

سلامت باشید، خب عرض کردیم با توجه به این روایت چندتا ملاک پس باید داشته باشیم اگر بخواهیم قبول بکنیم، اولاً اینکه ادعای مستمر ادعای ارتباط مستمر نباشد ،کسی نگوید ارتباط من مستمر است یا بعداً باز هم ارتباطی هست، حتی نه دائمی، بگوید مثلاً بنا است دوباره ببینم. دوم اینکه این مشاهده بدون وعده قبلی باشد بی خبر باشد و شناخت و چیزی هم حاصل نشده باشد ابتدأً و سوم اینکه پیام و امری رد و بدل نشده باشد، چرا؟ چونکه آنچه که می خواهد به عنوان تشرف بیان بشود و ادعا بشود اگر درش پیامی رد و بدل بشود  حکم شرعی بخواهد رد و بدل بشود، حکم اما دیگر حکم است دیگر تمام است، وقتی بخواهد کسی حکمی را رد و بدل بکند، و پیامی را رد و بدل بکند تبدیل شده به یک نائب، تبدیل شده به سفیر و وکیل و این همان مواردی که عرض کردیم و منهیاتی که عرض کردیم در روایات متعدد است این شامل آن می شود، اما نکته چهارم اینکه مخالف با اصول و عقاید و شرع نباشد، یعنی آن تشرفی که دارد نقل می شود این دیگر بدیهی است، موضوع تشرف یا وقایعی که دارد در آن تشرف نقل می شود مخالف با اعتقادات صحیح نباشد، کما اینکه خیلی هم داریم،  موارد فراوان داریم مخصوصاً از اینهایی که اعتقادات صوفیانه و اینها داشته اند و ادعای عرفان و اینها بعضاً دارند تشرفاتی نقل می کنند که بله مثلاً فلان شخص حضرت را دید و حضرت آمدند با او نشستند و فلان حرف بی ادبانه را زدند یا مثلاً فلان مطلبی را گفتند که یقیناً مخالف با اعتقادات بدیهیات شیعی هست مثلاً حالا نسبت به فلان امام مثلاً چیزی گفتند یا گفتند فلان آقا بالاتر از فلان امام است فلان شخص بالاتر از فلان امام است، فلانی پشت سر فلانی نماز خوانده، امام سجاد پشت سر آقای فلانی نماز خوانده، چیزهای که اصلاً بدیهی است دروغگونه است و مخالف با اعتقادات است مخالف با شریعت است و نکته پنجم اینکه از ثقات باشد از افراد ثقه باشد و آن شخصی که نقل شده است از او در مقام اثبات جایگاه و مقامی چیزی برای خودش نباشد و نکته اش این است این که دارم می گویم آن چه که عرض کردم یک تعداد خیلی محدودی و خیلی کمی که شاید انگشت شمار باشند واقعاً انگشت شمار، شاید به تعداد انگشتان دست نرسند از تشرفاتی که با این ملاک ها همخوان است همخوانی دارد بتوانیم پیدا بکنیم اگر و البته ممکن است ملاک های سخت تری هم باز ما بگذاریم که دیگر همان هم همخوانی نداشته باشد حالا فعلاً همین های که دست پاین اش را گرفتیم با این ملاک ها، آن تشرفاتی که با این ملاک ها همخوانی داشته باشد آن چیزی که نقل شده است کسی که نقل کرده است عموماً اینطوری بوده است که اصلاً در زمان حیات خودش امر کرده است که این را نقل نکنید برای کسی، یعنی چه؟ یعنی دنبال این نبوده که برای خودش جایگاهی را مقامی را یک قداستی را بخواهد مثلاً برای خودش معرفی بکند این هم باز خودش خیلی مهم است یعنی یک نفر می آید می گوید من امام زمان را دیدم اینطوری گفت اینطوری گفت با امام زمان رفتم کربلا مکه چرخیدم فلان اتفاق ها افتاد؛ این معلوم است می خواهد برای خودش یک قداستی را ایجاد بکند، اما این نه، باید طرف و بعد هم شخص شخص عالِم باشد متقی باشد از علمای شیعه باشد ثقه باشد سالم العقیده باشد با تقوا باشد که این دیگر خودش واقعاً ملاکی است که سخت است و همین کار را سخت می کند و خیلی خوب است، اما آن چیزهای که ما در اقسام تشرفاتی که می بینیم نقل می شود و می تواند هر کدام از اینها یک شاهدی باشد برای کذب بودن و تکذیب آن تشرف؛ اولاً تشرفاتی که نقل شده است اصلاً مربوط به دوران غیبت کبرا نیست حالا اینهای که مثلاً موجود است بعضی هایش مربوط به دوران غیبت صغرا است اما در «کافی شریف» مواردی داریم که ارتباط های که با حضرت بود «باب فی ذکر من رأه» اینطوری می آورند کسانی که حضرت را دیده اند یا ارتباط های که داشته اند وکلای متعددی که با واسطه بودند مثلاً، اینها بعضی های شان اصلاً بعضی چیزهای که نقل می شود مربوط به غیبت صغرا است و مربوط به غیبت کبرا نیست و این نکته را هم عرض بکنم خیلی نکته مهمی است؛ ببینید اینکه ما داریم می گوییم علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) که حقیقتاً فصل الخطاب است در تمام این مباحث، نظر علامه مجلسی نه در گذشته در همین امروز نظر علامه مجلسی فصل الخطاب است، مرحوم علامه مجلسی در جلد 51 و 52 و 53 «بحار» که مربوط به امام عصر (علیه الصلاة والسلام) است ایشان وقتی وارد می شود روایات امامت امام عصر، روایات ولادت امام عصر، وصایای به امام عصر اینها را همه را می آورد تا می رسد به روایت های که مربوط به «فی ذکر من رأه» کسانی که امام عصر را دیده اند و بحث نواب و سفارت ها و اینها، اینها را هم ذکر می کند تا می رسد به توقیعاتی که هست از حضرت صادر شده در زمان غیبت صغرا اینها را هم ذکر می کند، اما علامه مجلسی تا 800 سال بعد از غیبت کبرا از ایشان حضور داشته در این 800 سال می توانست خیلی موارد را جمع بکند از تشرفات، اما شما می بینید مرحوم علامه مجلسی از بعد از غیبت صغرا یعنی بعد از توقیع سمری که نقل می کند و آغاز غیبت کبرا هیچ تشرفی ایشان نقل نمی کند خیلی نکته مهمی است که چرا علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) هیچ تشرفی برای دوران غیبت کبرا نقل نکرده یعنی خیلی راحت می توانست یک بابی را باز بکند به عنوان تشرفات دوران غیبت کبرا، حالا غیر از آن ماجرای جزیره خضرا که آن یک چیزی است که حالا به عنوان اصلاً یک ماجرای خاصی یک اتفاقاتی خاصی که ایشان هم می گوید می گوید در یک کتابی دیدم که از خزینه امیرالمؤمنین مثلاً پیدا شده بود و این ماجرا در آن نقل شده بود حالا بحث های که روی آن هست، من می خواهم بگویم آن یک داستان مکتوب خاص خودش است، اما برای دوران غیبت کبرا ایشان خیلی راحت می توانست ده ها مورد و صدها مورد از این تشرفات را بیاورد و جمع بکند با آن احاطۀ هم که داشت با آن اطلاعاتی هم که داشت دسترسی های که داشت به موارد متعدد کتب؛ چرا نیامده ایشان یک بابی را به عنوان تشرفات در «بحار» بیاورد؟ حالا این نکته مهم است بعضی ها این اشتباه را هم می کنند بعد در «بحار» که چاپ شد «بحاری» که چاپ کردند آمدند کتاب «جنت المأوی» مرحوم محدث نوری را تتمۀ جلد 53 «بحار» آمدند تتمه این چاپ کردند بحاری که علی 110 جلدی آقای بیروت آمدند در این چاپ کردن «جنت المأوی» مرحوم محدث نوری در آن جنت المأوی چه است؟ تشرفات ذکر شده است بعضی ها خلط می کنند یعنی می روند مثلاً در بحار نگاه می کنند یا سیرچ می کنند فکر می کنند این مال بحار است؛ نه این مال بحار نیست مال مرحوم محدث نوری است این تشرفاتی که نقل شده و همان اشکالاتی که در آن عرض کردیم خیلی ها در خیلی هایش هست، پس اولاً خیلی هایش مال غیبت صغرا است اینها اصلاً ارتباطی ندارد، دوماً خیلی از این تشرفاتی که نقل می شود برای افراد مجهول یا متهم است خیلی هایش است که مخصوصاً در زمان ما مخصوصاً در این قرن اخیر می توانیم بگوییم بیش از 90 درصد تشرفاتی که در این قرن اخیر نقل شده است و دارد منتشر می شود از افرادی است که اعتقادات غلطی داشتند اصلاً اعتقاداتی صحیحی نداشتند که حالا عرض کردیم با چه روحیات و اعتقاداتی بودند از تصوف و عرفان های باطل و غیره، نکته سوم؛ بعضی از این چیزهای که به عنوان تشرف نقل می شود اصلاً خواب و اینها است خواب دیده یا مثلاً در عالَم مکاشفه بوده است یا غیره، خواب و رؤیا و اینها است که این را هم به عنوان تشرف نمی توانیم قبول کنیم تشرف نیست خواب دیده است یا مثلاً مکاشفه اینها تشرف نیست، نکته چهارم؛ بعضی از اینها تشرفات حدسی است یعنی چه حدسی است؟ یعنی مثلاً طرف داشته می رفته یک اتفاقی برایش افتاده یک نفر آمده یک کاری برایش کرده این احتمال داده که آن شخص امام زمان باشد؛ به این نمی گوییم تشرف، نمی شود عنوان تشرف رویش گذاشت این را هم باید بگذاریم کنار، نکته پنجم؛ بعضی های که مثلاً فرض بفرمایید حالا این در مباحثی دارد مربوط به مباحث طلسم و سحر شعبده و از این چیزها، بعضی ها مثلاً یک صدای می شنوند که حالا در مکاشفات و اینها هم بعضاً می رود که خیلی هایش مال جن و شیاطین و اینها هم هست در روایات هم هست در روایات صریحاً بیان شده که شیطان تکلم می کند با افرادی که آنها را تحت تسلط خودش می آورد حالا مخصوصاً فرقه های باطل و اینها بیشتر که یک مثلاً صدای می شنود بعد هم فکر می کند که این مثلاً صدای امام زمان است و اینها را هم به عنوان تشرف نقل می کند، نه اینها هیچ کدام تشرف نیست، مورد ششم؛ اینکه مثلاً فرض بفرمایید یک اتفاقی افتاده برایش یک توسلی کرده به حضرت؛ مثلاً مریض داشته توسل کرده به حضرت و بعد هم حالا مریضش شفا پیدا کرده یا مثلاً چیزی را می خواسته توسل کرده به امام عصر، این معجزه رخ داده و توسلش گرفته و این اتفاق برایش افتاده این را مثلاً می آیند به عنوان تشرف نقل می کنند این ربطی به تشرفات ندارد، یک نفر آمده مثلاً کارش را راه انداخته مثلاً بدیهی داشته سختی مالی داشته یک نفر آمده کارش را راه انداخته این را مثلاً به عنوان تشرفات امام زمان بعد هم گفته آن کسی که کار من را راه انداخت او مثلاً از طرف امام زمان بوده و وکیل امام زمان بوده و فرستاده امام زمان بوده، نه اینها ربطی به تشرف ندارد، باز موردهای دیگری که زیاد می بینیم مثلاً عرض کردم بعضی ها آمدند کمک کردند به یک کسی یک جایی یک کمکی به طرف کرده است این خیال کرده است و در تصورش و گمانش این بوده است که این شخصی که مثلاً من دیدم امام زمان است، یا یک جایی با یک نفر در حرم مثلاً در کربلا، من خیلی اینطوری خودم دیدم می آیند مثلاً از ما سؤال می کنند می گویند حاج آقا ما یک بار در کربلا نشته بودیم فلان جا بودیم و یک نفر کنارم نشست و حرف زدیم و وقتی رفت من فهمیدم امام زمان بود، گفتم نه امام زمان نبوده طبق توقیع سمری من به او نمی گوییم حالا ممکن است امام زمان بوده ممکن هم نبوده، من به او می گوییم نه امام زمان نبوده خیالت هم راحت جایی هم نرو نقل بکن دروغ هم به امام زمان نبند، نه امام زمان نبوده مطمئن باش امام زمان نبوده، از همان حرف های که می زنی همان حالاتی که داری در آن چیزی که حدسیاتی که داری می زنی حدس می زنی که امام زمان بوده نه اینها نمی شود اسمش را بگذاری تشرف و بروی این طرف و آن طرف نقل بکنی برای خودت، بیشتر مردم را جامعه را توهمی بار بیاوری که هر کسی هر جا هر چیزی ببیند بیاید بگوید من امام زمان را دیدم و این هم به او می گوید من امام زمان را دیدم، این هم تصدیق می کند، نه.

و بعضی از تشرفاتی که عرض کردیم با موضوعات توهین آمیزی است که حالا خیلی زیاد است بخواهیم وارد آن بشویم و بعضی هایش هم که گفتیم با وعده و وعید در آن بوده است مقاماتی را حضرت به طرف داده اند عنوانی را به طرف داده اند تعظیم اش کرده اند تکریمش کرده اند بعد هم می گویند اتباعش این را نقل می کند که امام فرمود که این شخص این جایگاه را دارد این شأنیت ها، همۀ اینها دلیل بر تکذیب است و با آن ملاکاتی که گفتیم عرض کردم آن ملاکاتی هم که برای قبول اگر بخواهیم بگیریم به این راحتی نمی شود انسان بخواهد تشرفی را نقل بکند و ما صرفاً اگر هم با توجه به این توقیعی که نقل کردیم صرفاً اگر بخواهیم تشرفی را قبول بکنیم صرفاً از این بابت است که علمای که ثقه اند و اگر یقین بکنیم حالا این را دیگر با در پرانتز عرض بکنم بنده به شخصه بنده حقیر شخص خودم آن چه که در اسناد گشته ام یک تشرف صحیح السند پیدا نکردم، من یک تشرف صحیح السند پیدا نکردم که از شخص ثقه به سند صحیح از ثقه نقل شده باشد، اگر به کسی منصوب کرده اند دیگرانی که نقل کرده اند از آن شخص اینها هم ثقه نبودند در اینها خُرده شیشه های بوده است، آن بزرگ اگر خوب بوده است سر جای خودش مقدس اردبیلی بوده است او مقدس اردبیلی نگفته اینهایی که بعداً آمدند نقل کردند اینها معلوم نیست چه کسی بوده اند، اما حالا با این ملاکاتی گفتیم اگر آن کسی می خواهد با این ملاکات قبول بکند اما به این راحتی نیست و بحث تشرف بحث مهمی است که خیلی باید به آن دقت بکنیم رویش کار کنیم در جامعه مان و خصوصاً مردم حواس شان جمع باشد نسبت به آن چیزی که می شنوند و إن شاءالله خداوند به ما و شما توفیق بدهد در تبعیت از فرامین اهل بیت و امام عصر.

مجری:

إن شاءالله، خیلی متشکرم از شما جناب آقای حجازی واقعاً ممنونیم از شما اینقدر کامل جامع ابتداً توضیحات را رساندید به این جا و واقعاً ممنونیم از شما إن شاءالله که این توفیق را داشته باشیم، خیلی متشکرم از شما ممنون از شما بینندگان عزیز که تا این لحظه بیننده برنامه خودت مهدی یار بودید، التماس دعای یا علی مدد خدا نگهدار تان.

 

 


مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار حجت الاسلام حجازی مدعیان دروغین