عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت چهل و چهارم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم الله الرحمن الرحيم
 

تاريخ: 1400/06/20

عنوان برنامه: عصر ایمان (خمس)

استاد: حجت الاسلام والمسلمین عباسی
مجری: آقای قضوانی

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما عزیزان بیننده شبکه جهانی حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و بخصوص شما عزیزانی که برنامه عصر ایمان را مشاهده می‌کنید، و این برنامه را برای دیدن انتخاب کردید، وقت شما بخیر باشد عظم الله اجورنا واجورکم در شب و روز شهادت حضرت رقیه بنت الحسین (علیهما السلام) هستیم عرض سلام و ادبی خدمت بی‌بی حضرت رقیه داشته باشیم، السلام علیکِ یا رقیه بنت الحسین و عرض سلامی هم خدمت استاد گرانقدر‌مان، مهمان برنامه و کارشناس عزیزمان جناب آقای عباسی استاد حوزه و دانشگاه داریم و خدمت ایشان هستیم و ان شاء الله با ایشان به گفتگو خواهیم نشست در خصوص مباحثی که ان شاء الله به عرض‌تان خواهیم رساند سلام علیکم استاد عزیز جناب اقای عباسی عظم الله اجورنا واجورکم!

استاد عباسی:

سلام علیکم ورحمة الله بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی‌عصر (ارواحنا له الفداه)، و همین‌طور عرض تسلیت به مناسبت ایام اسارت آل الله و شب شهادت بی‌بی جان حضرت رقیه (سلام الله علیها) امیدوارم که خدا ما را از عزاداران واقعی ایشان و پدرشان حضرت ابا عبدالله الحسین و برادران‌شان و اهل‌بیت (علیهم السلام) قرار بدهد محضر شما هستم.

مجری:

خیلی خوش آمدید به برنامه خودتان، ان شاء الله عزاداری‌های شما و همه  بیننده‌های عزیز قبول باشد. بینندگان عزیزی که برنام را پی می‌گیرند می‌دانند ما در این برنامه به نقد نو اندیشان و نو اخباری‌گران پرداختیم و مباحث خمس را جناب استاد عباسی مطرح کردند مباحث خیلی خوب و دقیقی بود واقعاً منصفانه بود کسانی که برنامه را دیدند می‌دانند.

امشب، شب شهادت حضرت رقیه است از استاد درخواست کردیم یک مقداری در این خصوص صحبت بکند بعد به بحث خودمان بر می‌گردیم، بحث پایانی مبحث خمس است که به همان بحث تحلیل خمس بر می‌گشت رسیدیم به این‌جا که تقسیمات موارد خمس از منابعی که استفاده می‌کردیم برای این مبحث؛ جناب آقای عباسی در خدمت شما هستیم شب شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) است.

الحمد لله دیشب ما در برنامه‌ی به عنوان آئینه تاریخ در خدمت آقای دکتر جباری بودیم بحث خیلی خوب و دقیقی جناب آقای جباری بیان کردند و ما استفاده کردیم از حضرتعالی هم در این خصوص دوست داریم بشنویم و بیاموزیم.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین إنه خیر ناصرٍ ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابا القاسم مصطفی محمد وعلی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین.  

یکی از مسائلی که مربوط به این روزها است بحث اسارت اهل‌بیت (علیهم السلام) و به اسارت بردن و منازل متعدد بردن تا نزد «یزید ابن معاویه علیه لعنة والعذاب» در «شام» است. از آن‌جای که این مسئله، بسیار مسئله زشت، ناگوار و تلخ است و هر کسی که مسلمان باشد و ذره‌ی بوی از اسلام برده باشد نمی‌تواند این مسئله را تحمل کند که اهل‌‌بیت پیامبر، فرزندان و دختران و زنان پیامبر بخواهند به اسارت بروند و آن فجایع نسبت به آن‌ها اتفاق بیافتد، بعضی از دشمنان اهل‌بیت ماجرای اسارت را منکر شدند؛ یعنی بیان کردند که اصلاً مطلقا اسارتی نبوده کسی به اسارت نرفته با احترام، با حفظ همه شئونات این‌ها به «شام» رفتند از آن‌جا هم به «مدینه» رفتند و هیچ جسارتی نبوده و اساساً مسئله اسارت دروغ و ساخته و پرداخته شیعه برای مطالبی که می‌خواهند بیان بکنند است.

دو تا شخصیت به صورت جدی این را منکر شدند یکی آقای «ابن تیمیه» است، البته دیگرانی هستند نمونه عرض می‌کنم «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنه» جلد 4، صفحه 559 می‌گوید:

«وفي الجملة فما يعرف في الإسلام أن المسلمين سبوا امرأة يعرفون أنها هاشمية ولا سبى عيال الحسين»

فی الجمله اصلاً و ابدا در اسلام، چنین چیزی اتفاقی نیفتاده که کسی را به اسارت بگیرند که آن خانم «هاشمیه» باشد از اهل‌بیت پیغمبر باشد، اهل‌بیت امام حسین (علیه السلام) هم به اسارت گرفته نشدند.

«بل لما دخلوا إلى بيت يزيد»

وقتی که این‌ها وارد بر خانه «یزید» شدند؛ یعنی به عنوان مهمان وارد خانه «یزید» شد دیگر نمی‌گویند کجا و با چه شرایطی!

«قامت النياحة في بيته وأكرمهم وخيرهم»

عزاداری در خانه‌اش گرفت و این‌ها را اکرام کرد و این‌ها را مخیر کرد

«بين المقام عنده والذهاب إلى المدينة»

گفت هر طور که شما دوست دارید می‌خواهید این‌جا طولانی مدت مهمان باشید می‌خواهید «مدینه» برگردید هر طور صلاح است.

 بعد می‌گوید:

«فاختاروا الرجوع إلى المدينة»

خودشان اختیار کردند که به «مدینه»‌ بروند

«ولا طيف برأس الحسين»

این اصلا یک بحث مجزا است باز یکی از چیزهای که انکار کردند اساساً سر امام حسین (علیه السلام) را از این شهر به آن شهر نبردند، ادعائی که آقای «ابن تیمیه» می‌کند.

«ولا طيف برأس الحسين»

اصلاً ماجرای بردن و گرداندن سر سید الشهداء در شهرها را منکر می‌شود. بعد می‌گوید:

«وهذه الحوادث فيها من الأكاذيب ما ليس هذه موضع بسطه»

این‌ها دروغ‌های است که مطرح کردند.

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص559

مجری:

از «کربلا» تا «شام» این همه سختی کشیدند، اسنادش جدا از خود این حرف اگر بخواهیم صحبت کنیم از «کربلا» تا «دمشق» این‌ها را بردند.

استاد عباسی:

این‌ها این‌طور ادعا می‌کنند برای احترام اهل‌بیت پیغمبر و امام حسین را آن‌جاها بردند که برای‌شان مراسم عزاداری برگزار کنند، خودشان مردان این خانواده و طایقه را می‌کشند، بعد خودشان خانواده او را در شهر خودشان می‌برند که برای آن‌ها عزاداری برگزار کنند.

در کتاب «حقبةُ من التاریخ» آقای «عثمان الخمیس» از وهابیون سرشناس کتاب مال چاپ دار الایمان است ایشان گفت:

«اما الروايات التى فى كتب المبتدعة»

روایاتی که در کتب افراد بدعتگزار است.

«کأنه أهن نساء آل بيت رسول الله وأنهن أخذن إلى الشام مسبیات، واهن هناک هذا كله كلام باطل»

هر چه نقل کردند که اهانت به زنان اهل‌بیت پیغمبر شد، این‌ها را به «شام» به اسارت، بردند و اهانت به این‌ها شد همه این حرف‌ها، حرف‌های باطل است.

 بعد می‌گوید:

«فالهاشمیات کن عزیزات مکرمات في ذلک الزمن»

این‌ها عزیز و مکرم بودند

«فالکلام الذي یقال ان یزید أنه سبی نساء اهل‌البیت باطل مکذوب»

یعنی با همه قوا از «یزید» حاضر هستند دفاع بکنند، با همه قوا مسلمات تاریخی را منکر بشوند که حالا عرض خواهم کرد.

«وما ذکر أنّ رأس الحسین ارسل الی یزید فهذا ایضا لم یثبت»

این‌که سر امام حسین را جدا کردند و برای «یزید» ارسال کردند، این‌ها هم دروغ است.

 چه کسی این دروغ‌ها را در آورد این را خدا می‌داند، که حالا عرض خواهیم کرد این اصل قصه و انکاری که آقایان انجام می‌دهند. اما آن‌چه که از اهل‌سنت به ما رسیده و در منابع اهل‌سنت موجود هست نسبت به این جنایت عظیم که یعنی هیچ اتفاقی نیفتاده باشد.

یعنی اگر سید الشهداء (علیه السلام) و فرزندان‌شان و اصحاب‌شان در «کربلا» به مرگ عادی از دنیا رفته بودند اصلاً شهادتی هم اتفاق نیفتاده بود همین مقداری که به ما رسیده نسبت به اسارت گرفتن مسئله اهل‌بیت امام حسین (علیه السلام) همین‌ مقدار کفایت می‌کند، نهایت مصیبت و نهایت شقاوت در همین مقدار است.

به بینندگان عزیز عرض می‌کنم ما نمی‌توانیم تصور دقیق و کاملی از اسارت در آن زمان داشته باشیم، الان آن چیزی که از اسارت می‌دانیم می‌گوییم یک نفر را به خاطر هر جرمی و حتی بیگناه دستگیر می‌کنند و به زندان می‌برند، این اسارت حقوقی دارد این زندانی، روزی این‌ مقدار به هوای تازه دارد باید جای مناسب به او بدهی باید از او مراقبت بکنی.

اگر یک اتفاق‌های کوچک و ضرب و شتمی پیش می‌آید، تمام فضای مجازی به هم می‌ریزد زندانبان حق ندارد با زندانی برخورد بد داشته باشد، او مالک عِرض و آبرو و جان خودش است و خیلی ماجراها دارد آن چیزی که به عنوان «سُبِیَ مَنْ سُبِی» بحث صبر و به اسارت گرفتن مطرح است، قواعدی دارد در آن دوره قواعدش وحشتناک است و آدم نمی‌تواند این قواعد را بگوید، اگر ما بخواهیم یک اشاره‌ی به آن داشته باشیم بحث کنیزی هست بحث (العیاذ بالله) ملکیت بر آن مطرح است آن چیزی که در آن دوره بوده نه این اسارتی که یک نفر دو سال، سه سال، پنج سال و... در زندان است. حکمی برایش بریده می‌شود در زندان هست همه حقوقش را دارد و شرائطی را دارد.

بله زندانی نهایتاً محروم از فضای آزاد و بیرون و از زندگی است، ولی حق ملاقات و نامه و غذا و استراحت دارد هیچ کدام از این‌ها برای اهل‌بیت سید الشهداء رعایت نشده، عرض خواهیم کرد اولین سند «الکامل فی التاریخ ابن اثیر جذری» متوفای 630 هجری قمری، دار الکتاب العربی «بیروت لبنان»،‌ صفحه 187

«ثمّ أرسل ابن زياد رأس الحسين ورؤوس أصحابه مع زحر بن قيس إلى الشام إلى يزيد ومعه جماعة»

این نسبت به سر بریده سید الشهداء و یاران ایشان

«وقيل: مع شمر وجماعة معه»

با «شمر» فرستاد و جماعتی همراه او بود

«وأرسل معه النساء والصبيان»

همراه با او، زنان و کودکان را فرستاد

«وفيهم علي بن الحسين»

در بین این‌ها علی ابن الحسین بود.

 شما فرض بکنید که با بهترین شرائط «شام» فرستاده باشند؛ یعنی با همه شرائط مناسب یعنی این‌ها در آفتاب نمانده باشند سرهای بریده جلوی روی زن و بچه نیاورده باشند، این‌ها را کتک نزده باشند این‌ها را در گرما راه نبرده باشند همه چیز را رعایت کرده باشند، همین یک کلمه‌اش که ایشان در ابتدا گفت «مع شمر وجماعةً مَعَه»، ‌«شمر» در این کاروان است همین مقدار برای این زن و بچه کفایت می‌کند!

«شمر» را نمی‌گویند قاتل سید الشهداء نیست، شقی‌ترین آدم در این جمعیت و کاروان است. بعد می‌گوید:

  «قد جعل ابن زياد الغلّ في يديه ورقبته»

«ابن زیاد» زنجیر بر گردن و بر پاها و دست‌های همه این اسراء زده بود.

 یعنی این اسراء دست‌های‌شان به زنجیر و زنجیر که به دست بود به گردن بسته بود که اگر دست را جابجا می‌کردند، یا اگر کسی بالای ناقه بخواهد چیزی را نگه دارد کاری انجام بدهد حرکتی انجام بدهد باید همراه با گردن خم می‌شدند؛ چون اگر می‌خواستند بیشتر خم بکنند به گردن فشار می‌آمد و خون جراحت بود.

«وحملهم على الأقتاب، فلم يكلّمهم عليّ بن الحسين في الطريق حتى بلغوا الشام، فدخل زحر بن قيس على يزيد»

كتاب: الكامل في التاريخ؛ نويسنده: ابن الأثير (وفات : 630)، ناشر: دار صادر للطباعة والنشر - دار بيروت للطباعة والنشر بیروت: 1386 - 1966م، ص83

ادامه روایت مفصل است که چه اتفاقی افتاده این‌ها را بر روی شتران با شرائط اقتاب یابس دارد؛ یعنی کجاوه نبود این‌ها را روی پالان شتر که این پالان شتر در جای دارد «أقتاب یابس»؛ یعنی آن پالان‌های که بسیار سفت و ضخیم و زمخت است مسافت طولانی می‌روند در آن ایام کجاوه روی شتر می‌بستند، مخصوصاً زنان و فرزندان بودند روی کجاوه نه روی خود شتر بدون این‌ها بخواهند سوار بکنند، این یک سند خدمت تان.

 سند بعدی «ثقات» آقای «ابن حبان شافعی» متوفای 354 هجری قمری است، ایشان در جلد 2، صفحه 313 دارد:

«ثم أركب الأسارى من أهل بيت رسول الله صلى الله عليه وسلم»

سوار کردند

 «من النساء والصبيان أقتابا يابسة»

این‌ها را سوار بر مرکب‌ها کردند «اقتاباً یابِسَه» بر شترهای که سوار کردند کجاوه نداشت روی پالان «اقتاب» جمع «قَتَب» یا «قِتَب» است پالان می‌شود روی این‌ها سوار کردند و این‌ها خشک و سفت و زمخت بود.

 «مكشفات الشعور»

چیزی که این اقا نقل می‌کند.

«وأدخلوا دمشق كذلك»

تا «دمشق» این‌طوری بردند و وارد «دمشق» کردند.

«فلما وضع الرأس بين يدي يزيد بن معاوية»

این‌های که می‌گویند هیچ اتفاقی نیفتاده و اصلاً سر کجا «شام» رفته است!

«فلما وضع الرأس بين يدي يزيد بن معاوية جعل ينقر ثنيته بقضيب كان في يده ويقول ما أحسن ثناياه»

الثقات؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354، دار النشر: دار الفكر - 1395 - 1975، الطبعة: الأولى، تحقيق: السيد شرف الدين أحمد، ج2، ص313

این نا نجیب، ملعون با چوب خیزرانی که در دست داشت به دندان سنایای سید الشهداء (علیه السلام) می‌زد و می‌گفت عجب سنایای زیبای!! این اتفاقات در منابع شیعه نقل نشده، بدعتگزاری شیعه نبوده منابع اهل‌سنت این مسئله را ذکر کردند و خودشان آوردند.

 آقای «ابن حجر هیثمی» متوفای 973 در «الصواعق المحرقه» جلد 2، صفحه 579 دارد:

«ولما أنزل ابن زياد رأس الحسين وأصحابه جهزها مع سبايا آل الحسين إلى يزيد»

«سبایا آلُ الحسین الی یزید»؛ اسراء از اهل‌بیت را همراه با سر سید الشهداء و اصحاب به سمت «یزید» فرستاد.

 بعد دارد «سبط ابن الجوزی» می‌گوید که:

«المشهور أنه جمع أهل الشام وجعل ينكت الرأس بالخيزران»

مردم «شام» را جمع کرد که اسراء و سر بریده را ببینند و با چوب خیزران به سر بریده سید الشهداء جسارت کرد.

«قال ابن الجوزي وليس العجب إلا من ضرب يزيد ثنايا الحسين بالقضيب وحمل آل النبي صلى الله عليه وسلم على أقتاب الجمال أي موثقين في الحبال والنساء مكشفات الرؤوس والوجوه وذكر أشياء من قبيح فعله»

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج2، ص579

از کارهای دیگرش تعجب نداریم ولی این کارها یک جنایت عظیم است که «یزید ابن معاویه» آمده انجام داده است. آقای «ابن تیمیه» منکر شد، آقای «عثمان الخمیس» منکر شده، اصلاً این‌ها دروغ است و کجا بوده چه کسی همچنین حرفی را برای شما نقل کرده؟

مجری:

جالب این است که شبکه‌های «وهابی» هم خیلی تأکید بر رفتار خوب «یزید» با اسراء دارند.

استاد عباسی:

بله فراوان در فراوان یعنی «یزید» برای‌شان این‌قدر اهمیت دارد که حاضر هستند تمام حقائق تاریخی را زیر پا بگذارند. چرا؟ چون می‌دانند اگر «یزید» این رفتار را با اهل‌بیت (علیهم السلام) کرده، این آن‌قدر زشت و شنیع و زننده است که واقعا کسی نمی‌تواند «یزید» را بپذیرد و معاویه‌ای که «یزید» را بر سر مردم آورد، این «یزید» را ولیعهد خودش قرار داد بپذیرد.

آقای «ابن عماد حنبلی» صاحب کتاب «شذرات الذهب فی اخبار من ذهب» چاپ ابن کثیر، می‌خواهم اسناد را بگویم والا اگر قرار باشد روی مطلب بخواهم تمرکز بکنم یک دانه از این‌ها برای یک ساعت عزاداری کردن و روضه خواندن کفایت می‌کند، تقریباً 17 مورد از عالم اهل‌سنت در کتاب‌های‌شان جمع آوری کردم. آقای «ابن عماد حنبلی» در «شذرات الذهب» صفحه 275 چاپ دار ابن کثیر می‌گوید:

«ولما تم قتله حمل رأسه وحرم بيته وزين العابدين معهم إلى دمشق كالسبايا»

می‌گوید وقتی حضرت را به شهادت رساندند سر ایشان را و حرم ایشان را و زین العابدین (علیه السلام) را با این‌ها به «دمشق» فرستادند «کاسبایا»!

 آقای «ابن تیمیه» بیاید بگوید «کالسبیا» یعنی چه؟ «عثمان الخمیس» بگوید «کالسبایا» یعنی چه؟ مثل کسانی که به اسارت به عنوان کنیز گرفته شدند، یعنی چه؟ این جنگ با کفار بوده، این جنگ با بت‌پرست‌ها بوده که شما کنیز گرفته باشید که شما «سبایا» همراه خودتان برده باشید.

بعد ایشان می‌گوید:

«قاتل الله فاعل ذلك وأخزاه ومن أمر به أو رضيه»

خدا لعنت کند کسی که این کار را انجام داد کسی که امر کرد، کسی که راضی به این بشود.

شذرات الذهب في أخبار من ذهب؛ اسم المؤلف: عبد الحي بن أحمد بن محمد العكري الحنبلي الوفاة: 1089هـ، دار النشر: دار بن كثير  - دمشق - 1406هـ، الطبعة: ط1، تحقيق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ج1، ص67 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

آقایانی که الی یوم القیامه راضی به این می‌شوند این هم یک مورد. باز آقای «ابن کثیر دمشقی» که ایشان شاگرد «ابن تیمیه» و سلفی العقیده است، در «البدایة والنهایة ابن کثیر» متوفای 774 هجری قمری، جلد 8، صفحه 271:

 «صفةُ مقتل الحسین»

 در باب صفت مقتل الحسین

 می‌گوید:

«واما بقية اهله ونسائه فان عمر بن سعد وكل بهم من يحرسهم ويكلؤهم ثم أركبوهم على الرواحل فى الهوادج فلما مروا بمكان المعركة ورأوا الحسين وأصحابه»

این‌ها را سوار کردند که اعزام بکنند، می‌گوید به مکان معرکه رسیدند که مکان شهادت سید الشهداء‌ بودند و دیدند امام حسین (علیه السلام) و اصحاب این‌طور:

«مطرحين هنالك بكته النساء وصرخن وندبت زينب أخاها الحسين وأهلها فقالت وهى تبكى يا محمداه يا محمداه صلى عليك الله ومليك السماه هذا حسين بالعراء مزمل بالدماه مقطع الأعضاء يا محمده وبناتك سبايا»

... که دختران تو به اسارت گرفته شده‌اند!

این کلام حضرت زینب (سلام الله علیها) است چرا این را گفتند؟ از برخورد این‌ها گفتند، از مدل رفتار این‌ها گفتند، از این‌که کسی مثل «شمر» و «خولی» همراه با این کاروان می‌کند کسی را بخواهند به اکرام ببرند قاتل برادر او قاتل پدر او را همراه می‌کنند به او می‌سپارند‌ و به او می‌گویند شما این‌ها را ببر و تحویل بده؟

«يا محمده وبناتك سبايا وذريتك مقتلة تسفى عليها الصبا قال فأبكت والله كل عدو وصديق»

...هر دوست و دشمنی بر این حال حضرت زینب (سلام الله علیها) گریه کردند.

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج8، ص193، (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

دیگری آقای «ابو الحسن اشعری» بنیانگذار مکتب کلامی «اشعری» در «مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین» صفحه 75 می‌‌گوید:

«وحمل رأس الحسین الی یزید بن معاویة فلما وضع بین یدیه نکت ثنایا التی کان النبی یقبلها بقضیبه»

شروع با آن چوب خیزرانی که در دست داشت این‌گونه زدن!

 بعد می‌گوید:

«وحمل إليه بنو الحسين وبناته وسائر نسائه على الأقتاب»

این‌ها را بر روی اقطاب نزد «یزید» بردند

 و ماجرای که از فرزندان این‌ها نقل می‌کند. باز می‌بینیم آقای «قرطبی» در کتابش جلد 6، صفحه 298 مطرح می‌کند که بله، وقتی امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند

«وقتل معه من ولده وإخوته وأهل بيته ثلاثة وعشرون رجلاً وسُبي نساؤه»

زنان این خاندان و این خانواده را این‌ها به اسارت گرفتند.

المفهم لما أشكل من تلخيص كتاب مسلم؛ قرطبی، ج6، ص298

 باز از شخصیت‌های دیگر از اهل‌سنت آقای «بلاذری» در کتاب «انساب الاشراف» صفحه 411 ماجرای حضرت زینب (سلام الله علیها) را نقل می‌کند که آمدند کنار بدن سید الشهداء (علیه السلام) رو به «مدینه» کردند و خطاب به آقا رسول الله:

«يا محمداه صلى عليك الله ملك السماه هذا حسين بالعراء مرمل بالدماه مقطع الأعضاء يا محمده وبناتك سبايا»

دختران تو به اسارت گرفته شد‌ه‌اند.

 دیگران آقای «حِصنی دمشقی» در کتاب «دفع شبه من شبه وتمرد»، جلد 1، صفحه 92 می‌گوید:

«ولما قتل الحسين بن علي رضي الله عنهما يوم عاشوراء أول سنة إحدى وستين وهو يومئذ إبن أربع وخمسين سنة ونصف سنة ونصف شهر ووقع ما وقع من السبي وحمل النساء والصبيان فلما مروا بالقتلى صاحت زينب بنت علي رضي الله عنهما مستغيثة بالنبي صلى الله عليه وسلم وامحمداه يا محمداه هذا حسين بن عراء مزمل بالدماء مقطع الإعضاء يا محمداه»

گذشت آن‌چه گذشت جنایت کردند آن‌چه جنایت کردند که یکی از آن‌ها به اسارت گرفتن بود و حمل زنان و فرزندان بود تا جای که وقتی کنار گودی قتلگاه رسیدند حضرت شکایت به «مدینه» و به جدشان آقا رسول الله کردند.

دفع شبه من شبه وتمرد؛ اسم المؤلف: تقي الدين أبي بكر الحصني الدمشقي الوفاة: 829هـ، دار النشر: المكتبة الأزهرية للتراث – مصر، ج1، ص92

من خواهشم از هر شیعه و سنی که برنامه ما را می‌بیند نسبت به این مطلب دقت و تأمل بکند، واقعا اتفاقی که این‌ها رقم زدند آن کسی که آمر بود «یزید ابن معاویه» بود این «یزید ابن معاویه» را به عنوان خلافت پذیرفته بودند.

قبل از آن «معاویه» او را به عنوان ولیعهد مشخص کرده بود، واقعاً یک بار برای همیشه ما باید تکلیف‌مان را روشن بکنیم با کسانی که این‌گونه برخورد می‌کنند این‌گونه رفتار می‌کنند این‌گونه جنایت می‌کنند این را باید روشن بکنیم.

یکی از اتفاقات این آخرین مطلبی باشد که من نقل می‌کنم در «تاریخ طبری، محمد ابن جریر طبری» متوفای 310 هجری قمری مجلد 3، حوادث سال 61، صفحه 336 به عنوان یک مورد از «ابی مخنف» نقل می‌کند که:

«عن الحارث بن كعب عن فاطمة بنت علي»

مجلس «یزید» را به تصویر می‌کشد که این اسراء را آن‌جا وارد کردند، با کمال وقاحت این‌ها می‌گویند نه برای اکرام بردند آن‌جا می‌خواستند مجلس عزاداری و نوحه برای سید الشهداء (علیه السلام) برپا بکنند، خیلی اکرام و اعزاز بود این اکرام و اعزاز را بینندگان ببینند و دل شیعه و سنی به حال اهل‌بیت پیغمبر بسوزد، به حال مظلومیت پیغمبر بسوزد که فقط 50 سال ما فاصله گرفتیم.

اگر مسلمان‌ها کمی دقت بکنند همه عزیزان دقت بکنند که در 50 سال چه اتفاقی افتاد چه بلائی سر امت پیغمبر آمد که آمدند چنین جنایتی را نسبت به اهل‌بیت پیغمبر رقم زدند؟ می‌گوید وقتی که ما در مجلس «یزید ابن معاویه» آمدیم

«رق لنا وأمر لنا بشيء وألطفنا»

یک مقداری سعی کرد جلوی مردم با ما بد رفتاری نداشته باشد.

 یک وقت یک ملعونی از اهل «شام» بلند شد به سمت «یزید» چون به مردم «شام» چه گفته بودند؟ وقتی که می‌گویم اسارت است و اسارت با آن معنای است که سَبی دارد و به اسارت گرفتن دارد، بعد کسی تعجب نکند تمام مردم «شام» تلقی‌شان همین بود که این‌ها مشت خارجی هستند، در جنگ به کنیزی و اسارت گرفته شدند و حالا این‌ها متعلق به «یزید» و اطرافیانش هستند (العیاذ بالله) می‌گوید یک ملعونی از اهل «شام» بلند شد

«قام إلى يزيد فقال يا أمير المؤمنين هب لي هذه»

این نقل از فاطمه بنت امیر المؤمنین است. از حضرت ولی‌عصر (ارواحنا له الفداه) عذرخواهی می‌کنم این واقعیت تلخی تاریخی که «فاطمه بنت علی» می‌گوید:

«يعنيني»

 من را اشاره کرد که (العیاذ بالله) این کنیز را به من ببخش!

«وكنت جارية وضيئة»

بعد می‌گوید بدنم به لرزه افتاد این اهل‌بیت پیغمبری که کسی رنگ چادر آن‌ها را در گذشته ندیده، در مجلسی قرار بگیرند که یک خبیث ملعونی درخواست بکند

«وظننت أن ذلك جائز لهم وأخذت بثياب أختي زينب»

می‌گوید من با همه وجود ترسیدم و گمان کردم الان می‌خواهد همچنین اتفاقی رقم بخورد به چادر خواهرم زینب چسبیدم!

 در عبارات دارد که حضرت زینب می‌دانستند که این اتفاق نمی‌افتد حضرت فرمودند:

«فقالت كذبت والله ولؤمت»

با برخورد تند نسبت به او گفتند: دروغ می‌گوی به خدا قسم پست هستی، بعد می‌گوید:

«ما ذلك لك وله»

این دختر نه برای تو هست نه برای او هست به این قضیه حقی ندارید.

«فغضب يزيد»

یزید عصبانی شد.

«فقال كذبت والله»

گفت: (العیاذ بالله) تو دروغ می‌گوی

«إن ذلك لي»

این حق ما است.

 «ولو شئت أن أفعله لفعلت»

اگر بخواهم انجام خواهم داد.

«قالت كلا والله ما جعل الله ذلك لك إلا أن تخرج من ملتنا وتدين بغير ديننا»

به خدا قسم یک همچنین حقی نداری مگر این‌که از ملت ما بخواهی خارج بشوی!

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص336

اگر می‌گوی مسلمان هستی تو حق نداری یک مسلمان دیگر را آن هم فرزندان پیغمبر را بخواهی به کنیزی و اسارت بگیری، مگر این‌که بخواهی از دین خارج بشوی. بعد نهایتاً یزید رها می‌کند چون می‌بیند اوضاع دارد بد می‌شود و حضرت زینب دارد پاسخ می‌دهد.

مجری:

در جای یابن الطلقا هم او را خطاب می‌کند.

استاد عباسی:

بله، ابتدای قضیه حضرت زینب (سلام الله علیها) با «یزید» سخن نگفتند وقتی «یزید» گفت تو سخن بگو حضرت به امام زین العابدین (علیه السلام) اشاره کردند، یعنی در آن مجلس حضرت زینب (سلام الله علیها) ابتدا سخن نگفتند تا جای که به همچنین ماجرای می‌رسد و قبل از آن به ماجرای شهادت رساند امام زین العابدین می‌رسد که مطرح می‌شود که به شهادت برساند.

جمع عرائض بنده، این ماجراها در تاریخ ثبت است اگر ثبت نبود و از بین رفته بود که من خیلی‌هایش را نخواندم، اگر ثبت نبود و از بین رفته بود وجود قبر کودک خردسال 3 ساله ابی عبدالله الحسین، حضرت رقیه (سلام الله علیها) در «شام» بزرگ‌ترین دلیل است وقتی که قبر امثال «یزید» از بین می‌رود و چیزی باقی نمی‌ماند قبر امثال «معاویه» از بین می‌رود و چیزی باقی نمی‌ماند.

من پی‌گیری کردم دو سه جا را به عنوان قبر «معاویه» نشان دادند، بدترین جاها و کثیف‌ترین و آلوده‌ترین جاهای «شام» بود؛ یعنی خودشان جرأت نمی‌کنند برای «معاویه» بخواهند یک قبر درست و حسابی درست کنند. یکی‌اش در «باب السلام» است و دیگری‌اش در کوچه پس کوچه است خودشان جرأت نمی‌کنند این قبر را بخواهند سر و سامان بدهند آلوده، متعفن بوی بد از آن‌جاها می‌آید، اگر طرفدار داشته باشد جرأت نمی‌کند سمت آ‌ن‌جا برود برای این‌که اصلاح بکند. الان این‌ها کجا هستند؟ و قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) آن‌طور با عظمت با احترام مورد زیارت افراد است.

 و اساساً «شام» را بهم زد این‌ها اسراء را شام نبرده بودند برای این‌که احترام کنند والا بدترین جای «شام» که خرابه «شام» است، در یک جای ویرانه که حضرت فرمودند روزها ما از گرما در امان نبودیم شب‌ها از سرما در امان نبودیم، در طول این روزهای که ما در «شام» بودیم این خانم‌ها و عمه جان‌ها با آن مریضی و با آن مصیبت زدگی امکان تکیه دادن به این دیوارها را نداشتند، این‌قدر سست بود که هر لحظه ممکن بود این دیوارها خراب بشود.

یعنی این وضعیت خرابه است و حضرت رقیه (سلام الله علیها) این «شامی» که سراسر نفرت و دشمنی با اهل‌بیت (علیهم السلام) است «معاویه» و «یزید» این‌طوری این مردم را بار آوردند که دشمنی با این خاندان بکنید به هم می‌ریزد با گریه‌های کودکانه خودش با آن شرائطی که به وجود می‌آید این «شام» را به هم می‌‌ریزد.

امام زین العابدین (علیه السلام) چون امام است زبان‌های دیگر می‌داند امام فرمودند سر شب محافظهای خرابه را غیر «عرب» گذاشته بودند که زبان ما را نفهمند نکند به ما ملاطفتی داشته باشند، ولی امام زبان آن‌ها را می‌داند نگهبان‌ها از هم سر شب سوال کردند کی از دست این‌ها راحت می‌شویم مدام شب‌ها باید بیدار بمانیم و کشیک بدهیم؟ آن یکی گفت امشب تمام می‌شود و خلاص می‌شویم. گفت چطور؟ گفت گفتند نیمه‌های شب که شد دیوارها را روی سر این زن و بچه خراب کنید همه کشته بشوند بگویید دیوارها سست بود و خراب شد و این‌ها از بین رفتند، و عمه جانم حضرت زینب با خواهرم حضرت رقیه کاری که انجام دادند یعنی با گریه‌ی که کردند به هم ریختند این سر و صدا رسید مردم «شام» آمدند خبر به قصر رسید سر بریده ابا عبدالله الحسین را فرستاد این نقشه را برملا کرد نتوانستند به این نقشه عمل بکنند.

 این مظلومیت بانوی 3 ساله‌ی که در «شام» مدفون است با آن وضعیت که این نانجیب وقتی که متوجه گریه این دختر می‌شود بنا بر نقل‌ها سر بریده پدر را جلویش قرار می‌دهد.

شما ببینید این کار خلاف همه آن چیزی است که اگر یک نفر ذره‌ی انسانیت در وجودش باشد، چون می‌گویند اگر عکسی چیزی از پدری که از دنیا رفته دم دست است این را بر دارید کودک او حتی این عکس را نبیند، این لباس را نبیند، و آثار را نبیند که اذیت نشود آن وقت سر بریده ابا عبدالله الحسین با آن وضعیتی که بعد از منزل‌های متعدد به «شام» رسیده بود می‌برد و مقابل این کودک قرار می‌دهد و آن قصه شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) اتفاق می‌افتد.

ما حضرت رقیه (سلام الله علیها) را و حضرت سید الشهداء را قسم می‌دهیم به حق 3 ساله مظلوم که این عَلمْ اهل‌بیت و عَلَمْ مظلومیت سید الشهداء در «شام» است اگر نبود شاید خیلی بیش از این انکار اتفاق می‌افتاد و آثار جنایات این‌ها را محو می‌کردند و از بین می‌بردند.

مجری:

خیلی متشکرم استاد جناب اقای عباسی، یک میان برنامه ببینیم و بعد برگردیم، فضا ان شاء الله معطر به نام حضرت رقیه (سلام الله علیها) بشود.

(میان برنامه)

مجری:

 السلام علیکم یا اهل البیت النبوه؛ مجدداً خدمت شما عزیزان مناسبت شهادت جانسوز حضرت رقیه (سلام الله علیها) را عرض تسلیت و تعزیت دارم، جناب آقای استاد عباسی خدمت شما هم عرض خسته نباشید مجدد داریم، خیلی مباحث دقیق و خوبی بود، من نمی‌دانم چه چیزی به این‌ها انگیزه می‌دهند که این‌گونه در مورد «یزید» موضع بگیرند که قطعاً قاتل امام حسین، «شمر» و «ابن زیاد» و این‌ها به دستور «یزید» آمدند و این کار را کردند. شکی در این نیست که «یزید» عامل قتل است و ما اصلاً کاری به اخبار و روایت تاریخ و فلان نداریم، دو دو تا چهار تا است قتل امام حسین به دستور «یزید» بوده، دیگر این همه دفاع از «یزید»‌ چه معنی دارد آیه قرآن می‌گوید:

(إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)

جز دوست‌داشتن نزديکانم [= اهل بيتم‌]؛

سوره شوری (42): آیه 23

نزدیک‌تر از امام حسین به پیامبر چه کسی می‌تواند باشد؟ که حالا این همه دفاع از «یزید» واقعاً چه انگیزه‌ی می‌تواند باشد، حتی قرآن را کنار بگذار خود «یزید» هم منکر می‌شود خودش هم این قضیه را می‌داند که شهادت و کشتن امام حسین عملاً کاری است که به زبان هم می‌آورد:

«لا خبر جاء ولا وحى نزل»

در مورد این بحث خیلی جا دارد اگر صلاح می‌دانید این را تکمیل کنیم بعد ان شاء‌ الله به بحث اصلی بپردازیم و موارد مصرف خمس که اشاره‌ی در جلسه قبل داشتید.

استاد عباسی:

نکته‌ی که وجود دارد آقایان به دفاع از «یزید» می‌آیند علت اصلی این است که مبنا، اشکال دارد؛ یعنی این‌ها مبناءً نمی‌توانند «یزید» را کنار بگذارند برای این‌که دشمنی مردم با «یزید» شدت پیدا نکند، و بعد متوجه مبنای باطل بشوند می‌آیند اصل واقعه را انکار می‌کنند؛ یعنی اگر قرار شد یک نفری در جایگاه خلافت رسول الله نشسته چنین جنایتی را نسبت به اهل‌بیت پیامبر انجام بدهد؛ پس این چه مدل انتخاب خلیفه است چه مدل خلیفه بر سر کار آمدنی است که می‌تواند حتی اهل‌بیت پیامبر را به شهادت برساند؟

اگر امروز هیچ کس حاضر نیست «یزید» را قبول بکند که «یزید» شراب خوار و زنا کار بود، میمون باز بود فلان و بهمان بود هیچ کس حاضر نیست گردن بگیرد که این یک آدم عاقل و درستی بود که بر سر کار بوده ما قبولش داریم پس چه کسی او را سر کار گذاشت؟ چرا باید این، بر مسلمان‌ها حاکم بشود؟ چه اتفاقی افتاده؟ این را ریشه‌یابی کنیم «یزید» از آسمان نیامده است.

«یزید» در همان جامعه بوده یک نفری یک روزی او را به ولیعهدی خودش انتخاب کرده، بر سر کار آورده پول‌های خرج کرده و رشوه‌های داده که موضع نگیرید و مقابله نکنید چرا این اتفاق افتاد؟ در طول تاریخ این یک نفر نبوده این‌ها می‌خواهند بگویند یا «عمر سعد» و «شمر» و «خولی» و «سنان» بعد «عبیدالله ابن زیاد» این همان یک نفرند که ما استثنای‌شان می‌کنیم که آدم‌های بدی هستند قاتل بودند و جنایتکار بودند.

به «یزید» هم کار نداشته باشید کسی که به «یزید» کار داشته باشد او حاکمی است که خودش را خلیفه مسلمان‌ها می‌دانست، جانشین پیغمبری می‌دانست که فرزند پیغمبر را به شهادت رساند.

 مثل آن‌جای که می‌گویند حجر ابن عدی (رضی الله عنه) را معاویه (رضی الله عنه) به خاطر این‌که حاضر نشد حضرت علی (رضی الله عنه) را لعنت کند به شهادت رساند این‌جا باید بگوییم پیدا کنید پرتقال فروش را یعنی چه؟ هم کسی که دستور می‌دهد لعن کن، (رضی الله عنه) خدا از او راضی شده بهشتی است هم کسی که حاضر نمی‌شود لعن بکند بهشتی است، هم نفر اولی که به دومی دستور داد که او را لعن بکنید آن هم بهشتی است.

معاویه (رضی الله عنه)، حجر ابن عدی (رضی الله عنه) را به خاطر این‌که حاضر نشد حضرت علی (رضی الله عنه) را لعن کند به شهادت رساند کسی این‌جا سوال نمی‌کند که برای چه حضرت علی لعن بشود؟ چرا معاویه همچنین کاری کرد؟ چطور ممکن است همانی که دستور به لعن می‌دهد (رضی الله عنه) باشد، همان آن کسی که لعن می‌شود (رضی الله عنه) باشد؟ هم کسی که حاضر نمی‌شود لعن بکند (رضی الله عنه)  چطوری است؟

مجری:

هم آن کسی که می‌کشد تعارض است.

استاد عباسی:

بله، باز آن‌که می‌کشد. این‌ها می‌خواهند بگویند یک موقعی یک لکه خون روی لباس افتاده می‌گویند این لکه خون را ما می‌شوییم پاک می‌شود. یک موقعی یک جوری یارو تصادف کرده تمام لباس تکه پاره و خونی است این را نمی‌شود درستش کرد. این‌های که انکار می‌کنند فکر می‌کنند یک لکه است آقا به اسارت گرفتن اهل‌بیت سید الشهداء (علیه السلام) که یک لکه است ما این را پاک می‌کنیم گردن «عبیدالله ابن زیاد» می‌اندازیم تمام می‌شود. این پاک شدنی نیست وقتی پاک شدنی نیست باید به این فکر کرد که چه شد یک مرتبه یکی مثل «یزید» حاکم حکومت اسلامی شد؟

 چه شد که «عبدالله ابن عمر» آن‌جا سکوت می‌کند فلانی و فلانی سکوت می‌کند و حرف نمی‌زند؟ چه شد که یک عده آدم در «مدینه» چیزی نگفتند و نتوانستند حرفی بزنند نخواستند حرفی بزنند؟ بعد جالب است «عبدالله ابن حنظله» 2 سال بعد سال 63 هجری با یک تیمی بلند می‌شوند به سمت «شام» ‌بروند ببینید آیا «یزیدی» که خلیفه مسلمان‌ها است درباره او می‌گویند میمون باز و شرابخوار است، زنای با محارم انجام می‌دهد راست می‌گویند یا نه؟

خبر هم به «یزید» می‌رسد نیم ساعت، یک ساعت این آقا از «مدینه» آمده این را بپرسد، و قصرش را ببیند و ببیند این‌های که می‌گویند راست یا نه، این نیم ساعت، یک ساعت «يزید» جلوی این چه کار کرده؟ می‌تواند در طول این زمان خودش را نگه دارد و هیچ کاری نکند ظاهراً نماز خوان و مسلمان است که «عبدالله ابن حنظله» وقتی بیرون می‌آید می‌گوید ما از پیش «یزید» بیرون آمدیم تصورمان این بود الان خدا بر «یزید» عذاب نازل می‌کند ما هم جزء عذاب سنگ بر ما نازل می‌شود و از بین می‌رویم.

یعنی این‌قدر وقیح بوده که جلوی روی این‌ها می‌دانست این‌ها آمدند تحقیق کنند، اِبا نداشت. بعد این‌ها چه آدم‌های بودند؟ آن موقع که امام حسین قیام کرد و به شهادت رسید کاری نکردند، بعد دنبال دلیل برای قیام می‌گردند؛ یعنی کشتن سید الشهداء (علیه السلام) شاید دلیل مناسب برای این‌ها نیست می‌گویند برویم ببینم آیا «یزید» واقعاً شراب می‌خورد یا نه؟

یعنی شهادت سید الشهداء العیاذ بالله به اندازه شراب خوردن برای این‌ها مهم نیست نتیجه‌اش چه می‌شود؟ نتیجه‌اش این می‌شود «مسلم ابن عقبه» را می‌‌فرستد واقعه «حَرّه» را رقم می‌زند می‌گوید 700 نفر از صحابه از مهاجرین و انصار حافظ قرآن در 3 سر بریدند، 3 روز خون و مال و جان و ناموس مردم «مدینه» را بر لشکریانش حلال کرد که می‌گوید سالیان سال هزار تا دختر از این‌ها فرزند به دنیا آوردند (حرامزاده و ... بماند) هیچ کس تا سالیان دختر می‌خواست شوهر بدهد به عنوان این‌که دختر است شوهر نمی‌داد، این به این خاطر است که آن مبنا، یک مبنا خراب و اشکال‌ داری است وقتی ما مبنا را عدالت صحابه می‌گذاریم، مبنا را خلافت از جانب پیغمبر می‌گذاریم حتی «معاویه» را صحابی و خلیفه از جانب پیغمبر می‌دانیم نتیجه‌اش «یزید» می‌شود!!

این «معاویه» از «بنی امیه» و طلقاء است که نباید حاکم می‌شد و ما به او حکومت می‌دهیم نتیجه‌ این می‌شود، بعد فکر می‌کنند اگر بگویند سر سید الشهداء (علیه السلام) در شهرها گردانده نشد این لکه ننگ پاک شد و تمام شد.

مجری:

جنایت یکی دو تا نیست که بخواهد به این سادگی باشد و کسانی که در قضیه شهادت امام حسین سکوت می‌کنند، باید منتظر همچنین اتفاقاتی باشند از حسین بالاتر کسی نبود که «یزید» آن‌گونه جسارت می‌کند و این‌گونه گستاخی معلوم است اهل «مدینه» در مقابل او ارزشی ندارند.

استاد! همین افراد را می‌بینیم وقتی این‌ها به راحتی همچنین چیزهای را منکر می‌شوند خیلی راحت خمس را هم می‌توانند منکر بشوند، و آیات قرآن و ادله‌ی که داریم همه را راحت منکر می‌شوند از این‌که فجیع‌تر نیست.

استاد اگر اجازه بدهید به بحث اصلی‌مان بر گردیم، مباحث زیادی در خصوص خمس و تحلیل خمس از حضرتعالی شنیدیم و آموختیم واقعاً این بحث یک دانشگاهی و ما واحد دانشگاهی خدمت شما گذراندیم.

به بحث آخرمان می‌رسیم که جلسه قبل ماند و به بینندگان وعده دادیم که موارد مصرف خمس را از کجا استخراج بکنیم؟ فرمودید 2 دسته است سهم سادات و سهم امام که سهم خودش 3 قسمت بود همه‌اش به امام رسید. سهم سادات هم با یک مبانی خاصی مطرح فرمودید این را از کجا استخراج می‌کنیم و از کجا این را به دست می‌آوریم؟

استاد عباسی:

آن چیزی که در رابطه با خمس اعتقاد شیعه است و همان‌طور که شما به خوبی اشاره فرمودید، به 6 قسمت تقسیم می‌شود که سهم خدا و رسول خدا و امام و نزدیکان پیامبر و یتیمان و درماندگان که از نزدیکان پیامبر از سادات هستند.

در این میان سهم خدا به پیامبر و سهم پیامبر هم به امام می‌رسد، قابل توجه آن‌های که روایت ندیده می‌آیند نظر می‌دهند می‌گویند این‌قدرش را به فلان بده این‌قدرش را این‌طوری کن همین‌طور برای خودشان در فضای مجازی نظر می‌دهند در «کافی شریف» روایتی داریم که تقسیم بندی خمس را بیان فرموده روایت اول این است:

«فَسَهْمُ اللَّهِ وَ سَهْمُ رَسُولِ اللَّهِ لِأُولِي الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وِرَاثَةً فَلَهُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ سَهْمَانِ وِرَاثَةً وَ سَهْمٌ مَقْسُومٌ لَهُ مِنَ اللَّه‏»

دو سهم را امام (علیه السلام) به وراثت می‌برد، ارثی که خدا به پیامبر، پیامبر به امام داده یک سهم هم خود دارد جمعاً 3 سهم می‌شود.

«وَ لَهُ نِصْفُ الْخُمُسِ كَمَلًا وَ نِصْفُ الْخُمُسِ الْبَاقِي بَيْنَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَسَهْمٌ لِيَتَامَاهُمْ وَ سَهْمٌ لِمَسَاكِينِهِمْ وَ سَهْمٌ لِأَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ يُقْسَمُ بَيْنَهُمْ عَلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّة»

سهمی برای یتامای از اهل‌بیت پیامبر؛ یعنی از سادات، سهمی برای مساکین‌شان، سهمی هم برای ابن السبیل از همین‌ها نه از هر ابن السبیل!

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص540، بَابُ الْفَيْ‏ءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِيرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا يَجِبُ فِيه‏، ح4‏

این 6 تقسیم در «کافی» جلد 1، صفحه 540 آمده. روایت دیگر از امام رضا (علیه السلام) است:

«عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ: سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏) فَقِيلَ لَهُ فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَلِمَنْ هُوَ فَقَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ»

آقای «احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی» از امام رضا (علیه السلام) روایت می‌کند از امام در مورد آیه مربوط به خمس سوال کردم. سوال شد آن‌چه مال خداوند است برای چه کسی است؟ ایشان فرمود که برای رسول خدا و آن‌چه برای رسول است برای امام است.

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص544، بَابُ الْفَيْ‏ءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِيرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا يَجِبُ فِيه‏، ح7‏

مطلب در «کافی شریف» جلد 1، صفحه 544. باز روایت دیگر است که «ابن بکیر» به نحو ارسال از امام باقر (علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) که سهم رسول و ذوی القربیٰ از امام است و 3 سهم دیگر از آنِ ایتام آل الرسول است، مساکین آن‌ها و در راه ماندگان آن‌ها و به دیگران پرداخت نمی‌شود.

بنابراین، این تقسیم‌بندی که الان سهم سادات و سهم امام می‌گویند، نصف می‌کنند دیگر تقسیم بر 6 نمی‌شود نصف را سهم امام می‌گویند، بر اساس این‌که اولاً یک سهمش مال خدا است یک سهم برای پیغمبر، یک سهم برای امام، سهم خدا به پیامبر می‌رسد سهم پیامبر به امام می‌‌رسد یک سهم هم خود امام داشت می‌شود 3 سهم از 6 سهم بنابراین نصف، برای امام (علیه السلام) است.

خود این هم یک ظرافت و نکته‌ی دارد الان که در دوران غیبت کبری هستیم و حتی در زمان امام یک جا به امام داده می‌شد یعنی کسی نمی‌گفت این سهم خدا، این سهم پیامبر و این سهم امام است؛ ولی باید بدانند و دانسته شود که این مسئله بر اساس این نکته است که وقتی سهم خدای متعال می‌گویند، همه آسمان‌ها و زمین برای خدا است، پیامبر هم که همه چیزی در ید قدرت پیامبر است امام هم همین‌طور؛ ولی تقسیم‌بندی که دارد می‌شود یعنی یک سهم برای خدا است در جای که خدا صلاح می‌داند.

خدا صلاحش را به چه کسی داده؟ به پیغمبرش داده، جای که پیامبر صلاح می‌داند پیامبر نیست به چه کسی واگذار کرده، به امام واگذار کرده جای که امام صلاح می‌داند. ولی این 3 قسمت است گاهی خود امام ممکن است این‌ها را مختلف خرج بکند واقعاً آن 1 قسمت مربوط به خود امام شاید آن مخارجی بشود که عرض کردیم گاهی ممکن است یک پولی را ولو به ناحق پرداخت بکنند که کسی متعرض آبروی امام نشود. ممکن است یک ناصبی و دشمنی بیاید و بخواهد آبروی امام را ببرد، امام می‌داند که او مستحق و فقیر نیست؛ اما اگر جلوی مردم به امام اصرار کرد که به من پول بدهی بر اساس مصلحت این خرج اتفاق می‌افتد.

شیعه و  علمای شیعه هم از همان ابتدا، اصلا ما نمی‌گوییم غیر از 14 معصوم کسی معصوم است، کسی هیچ اشتباهی ندارد و هیچ خطائی از او سر نمی‌زند ولی کسی که می‌آید علمای شیعه را متهم می‌کند به این‌که، این‌ها همین‌طوری (العیاذ بالله) برای خودشان یک چیزی گفتند همین‌طوری برای خودشان تقسیم و مشخص کردند.

 این واقعا در روز قیامت پاسخگوی دارد اگر ذهن یک نفر را خراب کردیم که این‌ها برای خودشان تقسیم کردند، نصف سهم سادات و نصف سهم امام، آقا روایت ندیدی چرا حرف می‌زنی؟ نخواندی روایت چرا حرفی می‌زنی؟ «شیخ مفید» روایت دیده یا تو روایت دیدی؟ بخشی از روایت‌ را من عرض کردم دقیقاً علمای شیعه بر اساس همین فتوا دادند.

مجری:

در حالی که منطبق بر آیه قرآن کریم است.

استاد عباسی:

بله بر اساس همان است منتها ما خودمان آیه قرآن کریم را بخوانیم متوجه نمی‌شویم وقتی آیه قرآن می‌فرماید پشت سر هم می‌آورد:

(لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ)

خمس آن براي خدا، و براي پيامبر، و براي ذي‌القربي و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه (از آنها) است،

سوره انفال (8): آیه 41

این یعنی چه؟ ما نمی‌فهمیم ولی این را امام معصوم برای ما توضیح می‌دهد آن 3 تا کنار همدیگر قرار می‌گیرد، سهم خدا و پیغمبر و امام کنار هم است این 3 تا ذوی القربیٰ و یتامی و مساکین از ذوی القربی است نه هر یتامی و مساکینی این‌ها کنار هم قرار می‌گیرد این را امام معصوم دارد برای ما بیان می‌کند علمای شیعه هم بر اساس همین کلام امام معصوم بیان می‌کنند.

چرا شما یک طوری حرف می‌زنید کأنه علمای شیعه برای خودشان یک چیزی ابداع کردند و یک مطلبی را بیان کردند از «شیخ مفید اعلی الله مقامه الشریف» است

«وجعل السهم الخامس على ستة أسهم، منها ثلاثة له عليه السلام: سهمان وارثة من الرسول صلى الله عليه وآله، وسهم بحقه المذكور، وثلاثة للثلاثة الأصناف من أهله: فسهم لأيتامهم، وسهم لمساكينهم، وسهم لأبناء سبيلهم»

كتاب: المقنعة؛ نويسنده : الشيخ المفيد (وفات : 413)، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة: 1410، ص277

انگار از روی روایت بیان کرده. ایشان این مطلب را در کتاب «المقنعه»‌ صفحه 277 آورده «سید مرتضی» در همین زمینه آورده:

«الخمس على ستة أسهم ثلاثة منها للإمام القائم مقام الرسول ( عليهما السلام ) وهي سهم الله تعالى وسهم رسوله " عليه السلام " وسهم ذوي القربى ، ومنهم من لا يخص الإمام بسهم ذي القربى ويجعله لجميع قرابة الرسول " عليه السلام " من بني هاشم ، فأما الثلاثة الأسهم الباقية فهي ليتامى آل محمد عليهم السلام ومساكينهم وأبناء سبيلهم»

كتاب: الانتصار؛ نويسنده: الشريف المرتضى (وفات : 436)، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة: 1415، ص225

این مطلب در «الانتصار في انفرادات الإماميّة - سید مرتضی» صفحه 225 آمده است. می‌گویند یکی بر سر شاخ بُن می‌برید، یعنی رفته روی شاخه ایستاده دارد بُن می‌برد. یکی از این آقایان می‌گویند من در مرکزی کار می‌کنم که مربوط به فلان مرجع تقلید است، آن مرجع تقلید پولی که آن‌جا خرج می‌کند از کجا دارد می‌آورد؟ دارد از وجوهات مردم خرج می‌کند بعد می‌آید ضد خمس موضع می‌گیرد.

یکی می‌گوید پس چرا مراجع نشستند چرا کل عالم تبلیغ اتفاق نمی‌افتد؟ یک مرجعی اگر یک مُبلغی به یک شهر، روستا یا استانی بفرستد از فلان روستا تماس می‌گیرند ما مبلغ نداریم، آیا فرستادن این مبلغ هزینه‌بر نیست؟ یعنی کسانی که ظاهر قصه می‌گویند ما دل‌مان برای شیعه می‌سوزد، دل‌مان برای مظلومیت اهل‌بیت می‌سوزد ای کاش یک نفر آن طرف دنیا در «آفریقا» در «آمریکای جنوبی» در «آمریکای مرکزی» در «کانادا» در «مکزیک» حرف اهل‌‌بیت را به گوش آدم‌ها برساند.

عزیز بزرگوار ما آقای «سهیل اسعد» طلبه مبلغ «آرژانتینی» 20 تا کشور در «آمریکای جنوبی» رفت و آمد در بعضی کشورها ممنوع الورودش کردند، از بس جمعیت آن کشور را شیعه کرده، نمی‌دانم تا حالا با حضور ایشان چند هزار نفر شیعه شدند، در برنامه‌ها تلویزیونی هم شرکت کردند و از رفقای ما هستند با چه باید این کار انجام بشود؟

ایشان در یک کلیسا در «مکزیک» می‌خواهد برود صحبت کند در «ونزوئلا» می‌خواهد برود صحبت کند، قرار است برود یک جایی صحبت کند آن‌ها می‌آیند هزینه ایشان را می‌دهند بیا برای ما تبلیغ اسلام بکن آیا معقول است؟ اگر این کار را کنند اصلاً معقول است ما از اموال آن‌ها استفاده کنیم، اجازه همچنین کاری داریم؟ یعنی شیعه و مبلغ شیعه خار و خفیف بشود که آن آقا می‌خواهد پول رفت و آمدش را پرداخت بکند که این دین و این مذهب بزرگ‌تر ندارد که بخواهد هزینه‌های این را پرداخت بکند، یک مسیحی و یا یک یهودی بیاید پرداخت بکند این درست است؟ شأن و عزت شیعه این است. آدم تعجب می‌کند حرف‌های نسنجیده، جوانب را ندیده می‌آیند فقط مقابله کنند.

ما در این برنامه ثابت کردیم تا کجا مصرف بشود، دست چه کسی بیاید چطور باشد ویژگی‌هایش چه است. همه این‌ها روایت و مطلب دارد چرا می‌گویید بدون روایت ادعا کردند چرا تهمت می‌زنی؟ چرا جوان شیعه را بدبین می‌کنی به این‌که بله ظاهر هیچ روایتی نبوده و این‌ها از خودشان ساختند و درست حلال بوده واجبی نبود این‌ها واجبش کردند.

 تهمت‌های بدتر از این ما کلیپش را در برنامه پخش کردیم تهمت این‌که بله (العیاذ بالله) «فخر رازی»، «علامه حلی» با آن عظمت دید که طرف مقابلش رفت و آمد و برو بیا دارد گفت ما هم این‌طرف (العیاذ بالله) برو و بیا درست کنیم. «کاشف الغطاء» را یک جور تهمت می‌زنند.

در مورد «شیخ طوسی» در برنامه خودمان آمد گفت این سنی بود و شیعه شده اصلاً او مستبصر است حرفش (العیاذ بالله) اعتباری ندارد «شیخ الطائفه» هم که حرفش (العیاذ بالله) اعتباری ندارد پس چه کسی؟ شما که دو روز در فضای مجازی سر و کله‌ات پیدا شده و یک رشته دیگر هم درس خواندی، فکر می‌کنی کتب روایت را تازه پیدا کردی از شما بیاییم دین‌مان را بگیریم مردم بیایند از شما دین‌شان را بگیرند! همین یک خورده دینی هم که باقی مانده همین را هم دارید از بین می‌برید.

شما مثل وهابی‌ها شدید بروید در کتاب علمای شیعه بگردید بگردید یک خطا پیدا بکنید آیا این درست است؟ کسی بدون خطا ما جز معصومین (علیهم السلام) نداریم هزار تا خطا پیدا کنید انسان بوده، انسان ممکن است خطا کند در علم یک جای را اشتباه بنویسد با آن شرایط نوشتن‌ها، تصحیف‌های که شده از رو می‌نوشتند و احتمال خطا بوده.

این درد است که شما بیای از عالم شیعه خطا پیدا بکنی در چشم جوان شیعه عالم شیعه را خراب بکنی چی گیرت می‌آید، که چه اتفاقی بیافتد؟ داری دین را این مدلی تقویت می‌کنی، من بیایم 5 تا 10 خطا پیدا بکنم، خطای در نوشتن، خطای در گفتن، خطای در اعراب قرآن و ... پیدا بکنم به عنوان شیعه بروم از عالم شیعه خطا پیدا بکنم بعد بیایم جوان را به عالم شیعه بدبین بکنم، این مصیبت است، آدم نمی‌داند به کسی که این‌قدر نادان است و نمی‌فهمد چه بگوید عالم شیعه را نباید خراب بکنی، حقایق تاریخی است بی‌جا کردی فکر می‌کنی شما باید هر حقیقت تاریخی را هر جای گفت و به هر شکلی بیان کرد، همه خطا دارند آیا جوان‌های سنی می‌روند در کتاب‌های علمای‌شان بگردند خطاها را پیدا کنند؟ یک موقع خطا یک چیز عجیب و غریبی است آدم آن را می‌آورد و نقد می‌کند.

مجری:

من در آن برنامه بودم با یک کلمات عجیب و غریبی توهین می‌کرد.

استاد عباسی:

بله، به این عالم و آن عالم توهین کن چه چیزی تهش می‌ماند، تا «شیخ الطائفه» را شما رفتید گفتید این سنی بوده شیعه شده، حالا در معاصرش هم همین حرف‌ها را زدند آن آقا گفت از شبکه ولی‌عصر آقای عباسی را بیرون بیانداز آقای عباسی، سنی بوده شیعه شده عقاید شیعه بلد نیست، گفتم ما که کلاً زاده «قم» هستیم یک همچنین حرفی می‌زنند. خیلی تعجب نباید بکنیم این‌ها به هر که می‌رسند اَنگ و چیزی می‌زنند.

«شیخ الطائفه» که دو تا کتب اربعه نوشته او است می‌گویند باشد کتاب اربعه نوشته باشد کتابش را می‌خوانیم روایت جمع کرده، ولی کتاب‌هایش دیگرش وای وای معلوم نیست چه باشد باید بررسی کنیم این ممکن است سنی بوده شیعه شده اعتقادات بلد نبوده، شما تا «شیخ الطایفه» را هم رفتید زدید، چه کسی تهی آن باقی مانده است؟ شما می‌گویید اخباری، من می‌گویم این‌ها اخباری هم نیستند نو اخباری‌ها، این طرفی‌ها را هم قبول ندارند.

حالا من بگردم و از کتب اخباری‌ها شروع کنم اشکال در بیاورم درست است؟ بگویم این‌جا آیه قرآن اشتباه نوشته و آن‌جا چه را اشتباه نوشته همچنین کاری درست است؟ ما همچنین مقابله بمثلی نکردیم و نمی‌کنیم و نخواهیم کرد چرا؟ به خاطر این‌که می‌گوییم همه این‌ها علمای شیعه هستند این‌که بعضی از افراد ادعا و اصرار کردند مناظره کنیم، ما با تو به اسم شیعه بیاییم در شبکه مناظره بکنیم دیگران بخندند، دیگران مسخره بکنند! نکن همچنین کار اشتباهی، تیشه را برداشتی به ریشه درختی می‌زنی که خودت روی این درخت هستی، تو که همه علما را زدی دیگر چه چیزی از دین خودت باقی می‌ماند؟ پس پدر تو دینی که گرفته بود دینش اشتباه بوده، دین جدت هم اشتباه بوده پشتوانه تو و من و همه‌مان اشتباه کردند! این به این شکلی است حالا نمی‌دانم چقدر وقت داریم؟

مجری:

استاد ده دقیقه وقت داریم، اگر در این ده دقیقه بحث‌تان را جمع‌بندی کنید ممنون می‌شوم، این افرادی که این‌گونه برای مذهب شیعه شمشیر می‌کشند و از درون آمدند، مسلماً خیلی‌های‌شان نا آگاهانه است ولی عده‌ی از این‌ها نا آگاهانه به جنگ مذهب شیعه آمدند، شاید دست در دست دشمن در این بحث گذاشتند نوع مبحث‌ها مشخص است گاهی وقت‌ها یک عده‌ی به صورت مأموریت این کار را می‌کنند.

استاد عباسی:

بله، وقتی که دو تا جبهه دارند با هم می‌جنگند، اگر دوست و دشمن مشخص باشد به عنوان مثال در یک زمین فوتبال دو تا تیم دارند بازی می‌کنند یکی‌شان سبز و یکی‌شان قرمز پوشیده این‌ها کاملاً متفاوت هستند، آن‌های که می‌خواهند به هم پاس کاری کنند می‌دانند کی به کی هست آن‌های که می‌خواهند حریف را دور بزنند می‌شناسند، ولی در ماجرای «وهابیت» خیلی روشن است مقابل‌مان «وهابی» است. «شیخ عرعور» با آن وضعیت فجیع‌اش است. «عثمان الخمیس» و «ابن تیمیه» و ... است صحنه خیلی روشن است، این دشمن ما است و دارد دشمنی می‌کند می‌گوید اهل‌بیت پیغمبر به اسارت گرفته نشدند ما هم جوابش را از کتاب‌های اهل‌سنت می‌آوریم روشن و واضح بیان می‌کنیم.

 اما در این قصه آن‌جای این مبارزه سخت می‌شود که در ظاهر قصه همه خودی هستند در یک جبهه هستند، من موقعی که می‌خواهم بزنم باید با احتیاط بزنم موقعی که می‌خواهم مبارزه کنم، با احتیاط مبارزه کنم نکند زیر دست و پا یک خودی لِه بشود، یک نادانی کسی ندانسته اشتباه کرده لِه بشود معلوم نیست و این مبارزه را سخت می‌کند.

آن جوان شیعه هم که می‌خواهد قضاوت بکند می‌گوید این می‌گوید من دوستدار حضرت رقیه هستم این هم می‌گوید من هم دستدار حضرت رقیه هستم، این می‌گوید من عزادار هستم این هم می‌گوید من هم عزادار هستم. من چه کار کنم ولی حرف‌ها متفاوت است، هم برای کسی که می‌خواهد قضاوت و طرفداری بکند به نتیجه قضیه سخت می‌شود چون آن‌جا که دو تا تیم بودند کامل نشسته بود از اول می‌گفت من طرفدار این تیم هستم.

ولی الان با یک نفر تا یک جای می‌آید بعد یک دفعه می‌‌گوید این چرا عقیده‌اش این‌طوری شد و این حرف را دارد می‌زند؟ یعنی این، قضیه را سخت می‌کند و از آن چیزهای است که در آخر الزمان مشکل ایجاد می‌کند؛ یعنی از فتنه‌های آخر الزمان است این‌که الان ما باید وقت‌مان را بگذاریم «وهابی» را رها کنیم، «یهودی» و «مسیحی» و «بت‌پرست» را رها کنیم به این‌ها بپردازیم خیلی جالب نیست.

در برنامه عصر ایمان دوره قبلی که ما داشتیم، بحث ادیان دیگر بود، بحث بی‌دینی و شیطان پرستی بود، حالا ناچار شدیم در این برنامه همچنین موضوعی را بحث کنیم می‌خواستم زود تمامش کنیم و سراغ بحث‌های دیگرمان برویم ولی نمی‌گذارند یعنی گرفتن وقت ما و وقت بیننده‌ها به این‌که ما ناچار هستیم این بحث‌ها را بکنیم.

مجری:

بحثی که الان ما داریم بحث خمس و این‌که جزء بودجه‌های این مذهب برای ترویج دین واقعی اسلام است، هدف واقعی همه ما این است که مردم به راه راست هدایت بشوند و به آن‌جای که سر منزل مقصود است به آن‌جا برسند ما این همه باید هزینه کنیم بیاییم اول این‌جا را جمع کنیم.

استاد عباسی:

 یعنی ما جبهه اصلی و دشمن اصلی را ناچار هستیم رها کنیم، بیاییم سراغ این انحرافات، الان یک عده‌ی اسم «وهابیت» را می‌شنوند حال‌شان بد می‌شود.

مجری:

کسانی که باعث همچنین چیزی می‌شوند باید بدانند روز قیامت پاسخگو باشند

استاد عباسی:

دارند انرژی شیعه را هدر می‌دهند به جای که بیایند کمک کنند، الان موقعی است که ما باید با «وهابیت» مبارزه کنیم، با «الحاد» مبارزه کنیم به جای این‌که بیایند کمک بکنند این اتفاق بیافتد انرژی ما را گرفتند که ما به آن هم نمی‌توانیم برسیم

مجری:

واقعاً از اینی که هست گمراه‌تر نشوند باید این‌طوری هزینه بشود. وقت‌مان کم است اگر جمع‌بندی دارید در این فرصت انجام بدهید که ان شاء الله به نتیجه‌ی مطلوب برسیم.

استاد عباسی:

من بعضی از موارد دیگر را می‌خواستم نسبت به تقسیم‌بندی که عرض بکنم، «شیخ طوسی اعلی الله مقامه الشریف» که ذکر ایشان به میان آمد در کتاب «النهایة فی مجرد الفقه والفتاوا» صفحه 198 که کتاب فتوائی «شیخ طوسی» است صاحب کتاب «اربعه» بوده ولی ضرورت می‌دانست کتاب فتوا برای مردم بنویسد که مردم از فتوایش اطلاع پیدا بکنند. ایشان در کتابش می‌گوید:

«قسما لله، وقسما لرسوله، وقسما لذي القربى. فقسم الله وقسم الرسول وقسم ذي القربى للإمام خاصة، يصرفه في أمور نفسه وما يلزمه من مؤنة غيره»

بخشی از خمس برای خدا است بخشی برای رسول، بخشی برای اقرباء پیامبر که این مختص امام می‌باشد و در امور خود و آن‌چه او را لازم می‌آید از معونه غیر خود استفاده بکند.

كتاب: النهاية في مجرد الفقه والفتاوى؛ نويسنده: الشيخ الطوسي (وفات: 460)، ناشر: انتشارات قدس محمدي – قم، ص198

این مطلب در کتاب «النهایة» صفحه 198 آمده است. من به بینندگان عرض کنم بین صحبت من یک صدای از بیرون به گوش می‌خورد، حزین هم است یک روضه‌ی در همسایگی شبکه جهانی ولی‌عصر در قم مقدسه در شب شهادت حضرت رقیه خاتون (سلام الله علیها) است صدای آن دارد در استدیوی ما هم می‌آید، ان شاء الله بینندگان عزیز یک سهمی از این روضه ببرند.

مرحوم «طبرسی رحمه الله» در «مجمع البیان» خمس، را به دو قسمت سهم امام و سادات تقسیم کردند که ضمن اشاره به عقیده دو نفر از تابعی‌ها به تفاوت و تشابه قول اهل‌سنت با شیعه اشاره می‌کنند از «حسن بصری» و «قتاده» روایت شده که سهم خدا و رسول، «ذی القربیٰ» برای امام قائم بعد او می‌باشد او در راه امورات خود و خانواده و مصالح مسلمین هزینه می‌کند و این مبنا، مانند مبنای ما می‌باشد.

الان آقایان می‌گویند اِ امام در امور خانواده و خانه خودش خرج می‌کند؟ بله در امور خانواده خودش خرج می‌کند؛ یعنی این مطلب باید برای ما روشن باشد و مصالح مسلمین هم جزء آن‌ها هزینه می‌کند و این مبنا مانند مبنای ما می‌باشد یعنی مبنای شیعه و سهم یتیم و مسکین و ابن السبیل گفته‌اند که این سه سهم برای همه مردم می‌باشد، به مقدار حاجت مردم در بین آن‌ها تقسیم می‌شود ولی بیان شد به نظر ما یعنی نظر شیعه این سه سهم متعلق به یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان از «بنی هاشم» می‌باشد، این هم قول ایشان در «تفسیر مجمع البیان فی تفسیر القرآن» جلد 4، صفحه 469 «صاحب جواهر» و دیگران هم مفصل در این رابطه مطرح کردند.

 در بین اهل‌سنت هم جالب است که یک تقسیم‌بندی این‌چنینی وجود دارد آن، تقسیم بندی نسبت به این ماجرا اتفاق افتاده و آن مربوط به خدا و پیغمبر و امام را مطرح کردند حالا با تعریفی که از امام دارند و بقیه سهم لذی القربیٰ را گفتند این برای همه‌شان است:

«من أغنيائهم وفقرائهم»

حتی نه فقط فقراء و تقسیم می‌شود به نسبت بین آن‌ها در جای که امکان تقسیم وجود دارد.

«وهم: اليتامى، والمساكين، وابن السبيل»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج15، ص132

این را «شافعی» گفته، «ابو حنیفه» هم نزدیک به این مطلب را بیان کرده و این در منابع اهل‌سنت «تفسیر کبیر فخر رازی» جلد 15، صفحه 132 آمده یعنی آنی که حضرت بر می‌گرداندند

«إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنَا حَرَام‏»

در همین روزها و شب‌ها در «شام» و در مسیر اگر به فرزندان چیزی به عنوان صدقه می‌دادند، حضرت زینب بر می‌گرداندند و به سمت این‌ها پرتاب می‌کردند و می‌گفتند:

«إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنَا حَرَام‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج45، ص114

یعنی ماجرای خمس برای «ذی القربی» و «بنی هاشم» جا افتاده است، و ما خواندیم روایاتی که پیامبر کسانی را مأمور جمع آوری این وجوهات کردند؛ یعنی حتی اهل‌سنت در دوره‌های مختلف می‌دانند که این حق فرزندان پیغمبر است، این حقی مالی است که خدا برای فرزندان پیامبر قرار داده، تا چه برسد که از آن طرف کسی مثل ‌«معاویه» می‌آید و هر جای که می‌بیند این‌ها هستند این‌ها را آواره می‌کند خانه‌های‌شان را تصاحب می‌کند و اتفاق‌های این‌طوری؛ ولی در بین قاطبه مسلمان‌ها این مطلب جا افتاده است وقتی می‌گوید:

(وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ)

این یعنی چون از سادات و فرزندان رسول گرامی اسلام و اهل‌بیت (علیهم السلام) هستند.

مجری:

خیلی متشکرم جناب استاد عباسی عزیز استفاده کردیم، ان شاء الله که در هفته‌های آتی موضوعات دیگری را هم بررسی می‌کنیم از حضرتعالی در برنامه عصر ایمان بیش‌تر بیاموزیم متشکریم از شما و دوباره خدمت شما و همه بینندگان مناسبت جانسوز شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) را عرض تسلیت و تعزیت دارم و ان شاء الله که برای بینندگان هم مورد استفاده قرار گرفته باشد.

شما بینندگان عزیز سوالات و مطالب خودتان را همیشه می‌توانید به سامانه‌ی شبکه جهانی حضرت ولی عصر ارسال فرمایید، فضای مجازی دائما در اختیار شما است، مباحثی خاصی در این برنامه و برنامه‌های دیگر هم مطرح شده و یا نکته‌ی خاصی دارید، مطلب خاصی و یا جواب خاصی دارید و داشتید می‌توانید ارسال کنید ان شاء الله برنامه‌های ما آن‌قدر متنوع است و در هر زمینه‌ی موضوع است که می‌شود پاسخ آن‌ها را خدمت شما رساند.

 متشکریم از همه شما، ان شاء الله این برنامه مورد استفاده قرار گرفته باشد و ان شاء‌ الله این نکات جزء صالح اعمال ما و شما در نزد خدا و آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثبت بشود. برنامه به پایان می‌رسد همه شما را به خدای منان می‌سپاریم و التماس دعا داریم، خدا حافظ و نگهدارتان.

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی اجتهاد تقلید