سایر قسمت ها
حبل المتین آیت الله حسینی قزوینی

قسمت نود و یکم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

25/06/1400

موضوع: ملاک فرقه ناجیه در دین اسلام؛ اکثریت یا اقلیت!؟

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این سخنرانی:

ذکر مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

«عمار یاسر» ملاکی روشن، برای شناخت فرقه ناجیه و فرقه هالکه!

مقدمات هشت گانه ضروری، برای ورود به بحث امامت و ولایت

ویژگی ها و معیارهای فرقه ناجیه در کلام رسول الله (صلی الله علیه و آله)

نظر قرآن کریم در خصوص اکثریت و اقلیت در ملاک حقانیت!

علما و بزرگان اهل سنت: در زمان ما تشخیص فرقه ناجیه بسیار سخت است!

شعر جالب توجه زمخشری در گلایه از رفتار و گفتار اهل زمانه!

یادی از مرحوم «آیت الله خزعلی» با خاطره ای جالب و شنیدنی!

تفسیر جالبی از مرحوم «آیة الله خزعلی» از آیه 7 سوره حمد!

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

بحمدلله باز هم در شب جمعه‌ای دیگر توانستیم این توفیق را پیدا کنیم تا در محضر شما بینندگان عزیز و ارجمند باشیم و برنامه «حبل المتین» را تقدیم نگاه مهربان همه شما گرامیان کنیم.

ان شاءالله امشب هم بتوانیم در این برنامه نهایت استفاده را از حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی ببریم.

بدون فوت وقت ابتدا سلام و عرض ادبی به محضرشان داشته باشیم و مثل همیشه بخواهیم محفلمان را به نور حضرت فاطمه زهرا منور کنند. ان شاءالله که دل‌های ما هم با این حسن مطلع زیبا، نورانی شود و بعد از آن بحثمان را آغاز خواهیم کرد. خدمت شما سلام عرض می‌کنم و در خدمتتان هستیم.

ذکر مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خدای منّان خواهانم.

طبق برنامه همیشگی یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می‌کنیم چرا که هم رضایت خدا در آن است و هم رضایت رسول و اهلبیتش و رضایت حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء).

«عمادالدین طبری» متوفای 553 هجری کتابی به نام «بشارة المصطفی لشیعة المرتضی» دارد. ایشان در صفحه 306 از «ابن عباس» نقل می‌کند که خدمت رسول اکرم بودیم. حضرت نشسته بودند که امام حسن (علیه السلام) وارد شد.

زمانی که چشم رسول اکرم به امام حسن افتاد، گریه کردند. زمانی که امام حسین آمدند، رسول گرامی اسلام گریه کردند. همینطور وقتی حضرت زهرای مرضیه و امیرالمؤمنین آمدند پیغمبر اکرم گریه کردند. اصحاب عرضه داشتند: یا رسول الله! چرا گریه می‌کنید؟!

حضرت نسبت به هریک از اهلبیت جمله‌ای فرمودند، اما نسبت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند:

«وانی رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی»

وقتی فاطمه را دیدم، به یادم آمد مصائبی که بعد از من متحمل خواهد شد.

«کأنی بها وقد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمت‌ها وغصب حق‌ها ومنعت ارث‌ها [وکسر جنب‌ها] وأسقطت جنینها»

دارم می‌بینم که ذلت وارد خانه زهرا شده و حرمت زهرا را شکستند و حق او را غصب کردند و از ارث ممانعت کردند و پهلوی او را شکستند و جنین او را سقط کردند.

«وهی تنادی: یا محمد، فلا تجاب»

حضرت بین در و دیوار صدا می زند: یا محمداه، اما کسی به او جواب نمی‌دهد.

«وتستغیث فلا تغاث»

حضرت از مردم کمک می‌خواهد، اما کسی او را کمک نمی‌کند.

«فلا تزال بعدی محزونة مکروبة [باکیة]»

بعد از من حزن و اندوه همراه با زهرای مرضیه است تا اینکه نزد من بیاید.

بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نویسنده: عماد الدین محمد بن أبی القاسم الطبری، تحقیق: جواد القیومی، مؤسسة النشر الاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین بقم؛ ص 306، ح 6

واقعاً مصائب حضرت صدیقه طاهره بسیار دردآور است. اهل سنت هم این شعر را نقل کرده‌اند:

«صبت علی مصائب لو أنها»

به قدری بعد از رسول الله مصیبت بر من وارد شد.

«صبت علی الأیام صرن لیالیا»

که اگر این مصیبت‌ها بر روز روشن وارد می‌شد به شب ظلمانی مبدل می‌شد.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 19، ص 149، باب الشعراء: (227) إلا الذین آمنوا... ..

صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء

مجری:

احسنتم، طیب الله، بسیار استفاده کردیم. بحمدالله نام بامسمای حضرت فاطمه زهرا خود تلألؤ و روشنی دارد و باید از این نام و این ذات و این وجود مقدس استفاده کرد.

ان شاءالله بتوانیم دل‌های خودمان را با تلألؤ حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) منور و مشعشع کنیم.

الحمدلله این توفیق را داریم که در ابتدای جلسات «حبل المتین» از محضر استاد استفاده می‌کنیم و دل‌هایمان را زهرایی می‌کنیم.

حضرت استاد ما بحثی را آغاز کردیم و الحمدلله حضرتعالی بیان فرمودید که ما می‌خواهیم چند جلسه‌ای مفصلاً نسبت به درس‌هایی از امامت و ولایت صحبت کنیم.

قبل از اینکه به سراغ اصل بحث برویم، اجمالاً در جلسه پیش اشاره فرمودید به معیارهایی که مشخص شده بود. حال ما مختصر مطالب جلسه پیش را از حضرتعالی طلب خواهیم کرد، اما یکی از معیارهایی که ظاهراً وجود داشت اشخاص بودند.

شخصی همانند «عمار یاسر» که بالمناسبة امروز هم نهم صفر شهادت ایشان بوده است. رسول الله کأن ایشان را به عنوان یک شخصی که خودش قرار است معیار باشد قرار دادند.

اگر امکان دارد ما دوست داریم به همین مناسبت مختصری نسبت به «عمار یاسر» بفرمایید تا ان شاءالله بحثمان را هم آغاز کنیم.

«عمار یاسر» ملاکی روشن، برای شناخت فرقه ناجیه و فرقه هالکه!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

در رابطه با «عمار یاسر (رضوان الله تعالی علیه)» مطالب بسیار زیاد هست، اما آنچه مسلم است روایتی است که «بخاری» آن را نقل کرده است. در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است که رسول اکرم فرمود:

«وَیحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیةُ»

گروه ستمگر عمار را خواهند کشت.

نکته اول این است که قاتلین «عمار» گروه ستمگر و باغی هستند. نکته دوم این است که حضرت می‌فرماید:

«یدْعُوهُمْ إلی الْجَنَّةِ»

عمار سپاه مقابل را به طرف بهشت دعوت می‌کند.

«وَیدْعُونَهُ إلی النَّارِ»

و سپاه مقابل عمار را به طرف آتش دعوت می‌کنند.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 172، ح 436

به نظر بنده اگر نبود مگر همین یک روایت در کتاب «صحیح بخاری» برای ما کافی است که ببینیم فرقه ناجیه کیست و فرقه هالکه چه کسی است. بسیار واضح و روشن است.

در رابطه با «عمار» حرف بسیار زیاد است. ان شاءالله در فرصتی مناسب عرض خواهیم کرد که قاتل «عمار» چه کسی بود و چه کسی «عمار» را کشت.

پیغمبر اکرم می‌فرماید: قاتل «عمار» در آتش است. در کتاب «منهاج السنة» اثر «ابن تیمیه» جلد ششم آمده است:

«وإن قاتل عمار بن یاسر هو أبو الغادیة وکان ممن بایع تحت الشجرة»

ابو الغادیة قاتل عمار بن یاسر یکی از کسانی است که در بیعت رضوان هم بوده است.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 6، ص 333، باب وأما قوله الخلاف الثالث فی موته

از این واضح‌تر و روشن‌تر بیان کنیم؟! من نمی‌دانم که ما به دنبال چه می‌گردیم!! آیا واقعاً این مسئله برای ما واضح و روشن نیست؟! در روایت آمده است که قاتل «عمار» در آتش است و طبق این روایت قاتل «عمار» در بیعت رضوان بوده است. از این واضح‌تر!!

مجری:

همین یک جمله چقدر شبهات را پاسخ می‌دهد و چقدر مطالب را هم واضح می‌کند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. ما در جلسه گذشته گفتیم که رسول اکرم می‌فرماید: فرقه ناجیه فرقه‌ای است که من و اصحابم بر آن هستیم. مگر «ابو الغادیة» اصحاب پیغمبر اکرم نبود؟! مگر او در بیعت رضوان نبود؟! پیغمبر اکرم می‌فرماید:

«قاتل عمار فی النار»

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 2، ص 236، ح 1846

خیلی عجیب است. وقتی «عمار» شهید شد، بسیاری از سپاهیان معاویه از جنگ دست کشیدند. معاویه گفت: چرا از جنگ دست می‌کشید؟! آن‌ها گفتند: روشن شد که ما فرقه باغیه هستیم.

معاویه گفت: مگر «عمار» را من کشتم؟! علی بن أبی طالب قاتل «عمار» است. اگر علی بن بی طالب «عمار» را نمی‌آورد و در برابر شمشیرهای ما قرار نمی‌داد، «عمار» کشته نمی‌شد.

در کتاب «البدر المنیر» اثر «ابن ملقن» جلد هشتم روایتی آمده که بسیار جالب است. در اینجا آمده است ما روایات متواتر داریم «عمار» را گروه باغی می‌کشند. معاویه گفت: ما «عمار» را نکشتیم، علی بن أبی طالب کشت. حضرت هم در جواب فرمود

«رسول الله إذًا قتل حمزة حین أخرجه»

اگر چنین باشد قاتل حمزه هم پیغمبر اکرم است.

البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر، اسم المؤلف: سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد الأنصاری الشافعی المعروف بابن الملقن، دار النشر: دار الهجرة للنشر والتوزیع - الریاض-السعودیة - 1425 هـ-2004 م، الطبعة: الاولی، تحقیق: مصطفی أبو الغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، ج 8، ص 548

این بدان معناست که رسول اکرم حضرت حمزه را در برابر شمشیر سپاهیان مکه قرار دادند و حضرت حمزه کشته شد!!

این قضایا بسیار زیاد است. الآن فرصت این مباحث نیست، اما زمانی که خواستیم در رابطه با صحابه بحث کنیم، در رابطه با آیه رضوان که آقایان بسیار روی آن مانور می‌دهند مفصل بحث خواهیم کرد که آیا واقعاً بیعت رضوان برای صحابه تضمین هست یا خیر!؟

ما بیان خواهیم کرد که پیغمبر اکرم ضمانت کرده که صحابه برای همیشه اهل بهشت هستند یا این قضیه به قدری استثناء دارد که چیزی به عنوان قاعده نمی‌شود برای آن برشمرد. ما در خدمت حضرتعالی هستیم.

مجری:

سلامت باشید، بسیار زیبا بود. الحمدلله کاملاً هم مرتبط بحث خودمان بود. عزیزانی که همراه برنامه بودند، مطلع هستند که تحقیقاً جلسه چهارم هست که ما می‌خواهیم راجع به درس‌هایی از امامت و ولایت صحبت کنیم و از محضر استاد استفاده کنیم.

قبل از اینکه بخواهیم در اصل بحث و موضوع اصلی بحث وارد شویم، از حضرت استاد درخواست می‌کنیم مختصری از مطالبی که در این سه جلسه گذشته مطرح شده است را بیان بفرمایند.

این خلاصه گویی ها بدان جهت است که هم برای افرادی که الآن همراه ما شدند بیشتر وارد بحث شوند و بتوانند با سیر برنامه آشنایی پیدا کنند و هم برای افرادی که از قبل با ما همراه بودند یادآوری شود تا با تمرکز بیشتر وارد بحث شویم و استفاده کنیم.

مقدمات هشت گانه ضروری، برای ورود به بحث امامت و ولایت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده قبل از اینکه خلاصه این سه جلسه را عرض کنم، به نکته‌ای اشاره می‌کنم. عزیزان دقت کنند ما اگر بخواهیم چه در قرآن و چه در سنت وارد بحث امامت و ولایت شویم، ناگزیر هستیم چندین مقدمه ضروری را بحث کنیم.

مادامی که این مقدمات ضروری خوب بحث نشود، در مسائل امامت با مشکل مواجه می‌شویم و مرتب باید به عقب برگردیم و جلو بیاییم. در مقابل اگر به عنوان فندانسیون بحث امامت و ولایت این چند بحث را خوب بررسی کنیم، دیگر مشکلی نخواهیم داشت.

بنده برای همه عزیزانی که می‌خواهند در بحث امامت و ولایت کار کنند، به صورت کلاسیک و دسته بندی و سرانگشتی مقدمات را مطرح می‌کنیم تا مخاطب بعد از یک ساعت بحث متوجه شود که چه بحث‌هایی را انجام دادیم و چه نتیجه‌ای گرفتیم.

مقدمه اول که ضروری است و ما در ابتدا آوردیم، بحث بشارت قرآنی بر بحث و تحقیق از مذهب بود. خداوند عالم می‌فرماید:

فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

دین و مذهبی که بر محور تقلید باشد، به درد نمی‌خورد. ما در این راستا مطالب بزرگان اهل سنت نظیر «راغب اصفهانی» و «تفسیر رازی» و نظرات «ابن تیمیه» را بیان کردیم.

ما بعد از بررسی نظرات به این نتیجه رسیدیم که اگر بخواهیم مذهب درستی انتخاب کنیم، باید مذهب‌های مخالف هم را مقایسه کنیم و ببینیم محاسن کدام مذهب، بالاتر و معایب کدام مذهب بیشتر است.

ما باید مذهبی که محاسن بالاتری دارد را انتخاب کنیم، نه آنچه پدرانمان بر آن بودند را انتخاب کنیم. بنده تنها یک آیه از قرآن کریم می‌خوانم خطاب به کسانی که مذهبشان تقلیدی است.

افراد می گویند که پدرانمان بر این مذهب بودند و من هم می‌خواهم بر این مذهب باشم و حاضر نیست در اعتقاداتش تحقیق و تجدید نظر کند. قرآن کریم در سوره مبارکه احزاب آیات 67 تا 69 نسبت به اهل جهنم می‌فرماید:

(یوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یقُولُونَ یا لَیتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولا)

در آن روز که صورت‌های آن‌ها در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خود پشیمان می‌شوند و) می‌گویند ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم.

(وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا)

و می‌گویند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند.

(رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَینِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کبِیراً)

پروردگارا! آن‌ها را از عذاب، دو چندان ده، و آنها را لعن بزرگی فرما.

سوره احزاب (33): آیات 66 – 68

این یک مقدمه ضروری است که ما عرض کردیم و پیرامون آن بحث شد. ما اعم از شیعه و سنی باید مذهبمان تحقیقی و استدلالی باشد.

بنده از همه تقاضا دارم چه کتاب‌هایی که در رابطه با شیعه نوشته شده یا کتاب‌هایی که در رابطه با اهل سنت نوشته شده را مطالعه کنند.

مقام معظم رهبری در یکی از جلسات روز غدیر فرمودند: ما داعی نداریم که بگوییم شما اهل سنت مذهبتان را تغییر بدهید، اما از علمای اهل سنت می‌خواهم کتاب «الغدیر» اثر «علامه امینی» و کتاب «المراجعات» اثر «مرحوم شرف الدین» را مطالعه کنید.

مطالعه کردن که ضرر ندارد و کفریات هم در آنجا نوشته شده نیست. در این کتاب‌ها یک سری مطالبی وارد شده و هر مطلبی هم آمده به صورت مستدل و مستند آمده است.

بنابراین اولین مقدمه ضروری برای ورود به بحث امامت تحقیق از مذهب و دست کشیدن از تقلید در مذهب است.

مقدمه دوم بحث افتراق امت است. ما در جلسات گذشته مفصل در این خصوص بحث کردیم و بنده به خلاصه‌ای از آن اشاره کردم.

مقدمه سوم حدیث:

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

است که باید خوب به آن دقت کنیم چرا که اخطار بزرگی از رسول اکرم است. طبق این روایت هرکسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است و این یک خطر جدی است.

مقدمه چهارم این است که قرآن بیانگر همه چیز است و همه چیز در قرآن موجود است، اما قرآنی که خود می‌فرماید:

(وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید، و آنچه را از آن نهی کرده خودداری نمائید.

سوره حشر (59): آیه 7

و:

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)

و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی.

سوره نحل (16): آیه 44

قرآن کریم بدون سنت هیچ مفهومی ندارد.

مقدمه پنجم مقدمه ضروری بر امامت و نقش شأن نزول در فهم آیات است.

مقدمه ششم در این خصوص است که آیا امامت از اصول دین است یا از فروع دین است. اگر امامت از اصول دین است چه لوازمی دارد و اگر امامت از فروع دین است چه توابعی دارد.

مقدمه هفتم این است که اصلاً امامت انتخابی است یا انتصابی.

مقدمه هشتم پیرامون این است که باید خوب روی الفاظ دال بر امامت کار کنیم. باید ببینیم کلمه «امام»، «خلیفه»، «خلافت»، «ولی»، «ولایت» و «مولا» هرکدام چه معنایی دارد. باید معلوم شود هرکدام از این کلمات در لغت، اصطلاح قرآن، اصطلاح سنت و اصطلاح عرف عام چه معانی دارد.

اگر ما این هشت مقدمه ضروری را روشن کردیم، وارد بحث امامت خواهیم شد و ادله عقلی و ادله نقلی امامت را از قرآن و سنت بیان خواهیم کرد.

در این صورت خیلی راحت می‌توانیم مانور بدهیم و اگر کسی سؤالی پرسید بگوییم ما در فلان مقدمه از مقدمات ضروری این مطلب را توضیح داده بودیم یا اگر کسی در رابطه با «ولی» و «مولا» سؤالی پرسید، بگوییم که در مقدمه هشتم آن را توضیح داده بودیم.

مجری:

بسیار بجا هست. ما در برنامه «حبل المتین» بارها می‌دیدیم که بینندگان تماس می‌گیرند و شبهه مطرح می‌کنند که چرا اصلاً این مباحث را مطرح می‌کنید؟! مگر این مباحث به درد دنیا و آخرت ما می‌خورد؟!

وقتی انسان این مقدمات را بداند، می‌بیند که اصلاً راه نجات در همین هست و وجوب تحقیق ضروری است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. بنابراین این هشت مقدمه یکی از مقدمات ضروری بحث امامت و ولایت است. ما باید این مقدمات را حلاجی و بحث کنیم. ما باید منابع اهل سنت را ببینیم و منابع شیعه را هم ببینیم سپس ببینیم که نتیجه چیست.

ما در جلسه اول بحث استدلال عقیده را مطرح کردیم و بیان کردیم که عقیده باید استدلالی باشد.

ما در جلسه دوم حدیث افتراق امت را آوردیم که پیغمبر اکرم فرمودند: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند. یک فرقه اهل نجات هستند و هفتاد و دو فرقه اهل آتش جهنم هستند.

ما در جلسه سوم ویژگی‌های فرقه ناجیه را از منابع اهل سنت مطرح کردیم. بعضی افراد گفتند که همه مردم در آتش جهنم هستند، الا اهل جماعت.

اهل جماعت هم ما اهل سنت هستیم. همچنین عده‌ای گفتند که یک فرقه در بهشت هستند و آن هم اهل جماعت است.

فرقه‌ای اهل نجات است که رسول اکرم فرمود بر روش من و اصحاب من باشد. فرقه‌ای اهل نجات است که بر روش و سیره و گفتار امروز من باشد و صحابه امروز گفتارشان چیست.

ملاک سیره و گفتار من و سیره و گفتار صحابه من امروز در حال حیات است، نه بعد از رحلت من.

ما این مسائل را بحث کردیم و عرض کردیم فرمایش درستی است و ما هم قبول داریم. آنچه در زمان رسول اکرم صحابه بر آن بودند کاملاً مشخص است.

«ما أنا علیه الیوم وأصحابی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 1، ص 218، ح 444

ما در زمان پیغمبر اکرم می‌بینیم اصحاب دو دسته یا سه دسته هستند. یک دسته منافقین هستند که ما کاری با آنها نداریم. این در حالی است که آقایان معتقدند منافقین هم جزو صحابه هستند. پیغمبر اکرم فرمود:

«فی أَصْحَابِی اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 2143، ح 2779

ما با آنها هیچ کاری نداریم، اما صحابه‌ای که منافق نیستند و مؤمن هستند هم دو دسته بودند.

یک دسته مطیع پیغمبر اکرم بودند، اما یک دسته با پیغمبر اکرم در زمان حیات حضرت مخالفت کردند. ما نقل کردیم «أم سلمه» و عایشه آنها را نفرین می‌کنند و می گویند:

«فقالت من أغضبک أغضبه الله»

أم سلمه گفت: چه کسی تو را به غضب آورده است، خدا او را به غضب آورد.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 315، فصل قال الرافض وأذاعت سر رسول الله

یا:

«من أَغْضَبَک یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

یا رسول الله! چه کسی تو را به غضب آورده است. خدا او را وارد آتش جهنم کند.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 879، ح 1211

ما همچنین حدیث حوض را آوردیم. در کتاب «صحیح بخاری» جلد 5 صفحه 2407 حدیث 6215 نقل شده است که رسول اکرم می‌فرماید:

«بَینَا أنا نائم إذا زُمْرَةٌ حتی إذا عَرَفْتُهُمْ»

هنگامی که من در کنار حوض کوثر ایستاده‌ام گروهی را می‌آورند. وقتی آنها را شناختم آمدند کنار من تا از دست من آب کوثر بنوشند.

«خَرَجَ رَجُلٌ من بَینِی وَبَینِهِمْ فقال هَلُمَّ»

مردی از میان من و آنها خارج می‌شود و به این گروه می‌گوید: بیایید برویم.

«فقلت أَینَ»

پرسیدم: آن‌ها را کجا می‌برید؟

«قال إلی النَّارِ والله»

او قسم جلاله می‌خورد که اینها را به سوی جهنم می‌بریم.

«قلت وما شَأْنُهُمْ»

پرسیدم: چرا؟ آن‌ها چه کردند؟

«قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَک علی أَدْبَارِهِمْ القهقری»

او می‌گوید: آن‌ها بعد از تو به دوران قهقری زمان جاهلیت برگشتند.

«فلا أُرَاهُ یخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»

اصحاب من از آتش جهنم خلاص نمی‌شوند، مگر تعداد اندکی.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2407، ح 6215

بنابراین اینکه ما بگوییم به دلیل اینکه ما اهل سنت تابع صحابه هستیم فردا اهل نجات هستیم، با روایاتی که عزیزان ما در کتب خود آورده‌اند سازگار نیست.

صحابه خود نتوانستند خود را نجات دهند. آیا می‌خواهند ما را نجات بدهند؟! صحابه خودشان نتوانستند فرقه ناجیه باشند. آیا می‌خواهند ما را جزو فرقه ناجیه قرار بدهند؟! این خلاصه بحثی بود که ما در جلسات گذشته مطرح کردیم.

مجری:

بسیار خوب. الحمدلله از یک طرف به اختصار بود، اما الحمدلله حق مطلب هم ادا شد. همانطور که اشاره می‌فرمودید ما در متن بررسی این بودیم که فرق ناجیه ای که آنها بالاخره مجبورند برایش معیار بدهند، این معیارها را فرمودید.

یکی از این معیارها اکثریت است و معیار دیگر چیزی بود که می‌گفتند صحابه بر آن بودند. بنده احساس می‌کنم بحث ناتمام مانده است. آیا ویژگی‌ها و معیارهای دیگری هم هست که آنها اضافه کرده باشند یا تنها همین دو سه ویژگی هستند؟!

ویژگی ها و معیارهای فرقه ناجیه در کلام رسول الله (صلی الله علیه و آله)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما عرض کردیم یک دسته هستند که می گویند: کسانی که اهل نجات هستند، اهل جماعت هستند. حال عرض کردیم بالاتر از سه نفر را اهل جماعت می گویند. یک دسته گفتند:

«ما أنا علیه وَأَصْحَابِی»

الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 26، ح 2641

دسته دیگر گفتند:

«ما أنا علیه الیوم وأصحابی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 1، ص 218، ح 444

یک دسته هم می گویند تمام فرق وارد آتش می‌شوند، الا سواد اعظم. کلمه «سواد اعظم» به ظاهر به معنای سیاهی بزرگی و مراد توده جمعیت و سیاهی لشکر را شامل می‌شود. کلمه «سواد» به معنای «سیاهی» است.

در کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» مطلبی در این زمینه نقل شده است. «ابن ابی شیبه» متوفای 235 هجری و استاد «بخاری» است. ایشان در جلد 7 حدیث 37892 نقل می‌کند که رسول اکرم فرمودند:

«افْتَرَقَتْ بَنُو إسْرَائِیلَ علی وَاحِدَةٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً وَتَزِیدُ هذه الأُمَّةُ فِرْقَةً وَاحِدَةً کلُّهَا فی النَّارِ إَلاَ السَّوَادَ الأَعْظَمَ»

بنی اسرائیل به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند. امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند. همگی در آتش جهنم هستند، مگر کسانی که جمعیت زیادی هستند.

کتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 554، ح 37892

همین روایت در کتاب «تاریخ واسط» تألیف «أسلم بن سهل» متوفای 292 هجری نقل شده است. در روایت آمده است:

«تَفَرَّقَتِ الْیهُودُ عَلَی وَاحِدَةٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً، کلُّهَا فِی النَّارِ. وَتَفَرَّقَتِ النَّصَارَی عَلَی ثِنْتَینِ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً، کلُّهَا فِی النَّارِ. وَإِنَّ أُمَّتِی سَتَفْتَرِقُ عَلَی ثَلاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً، کلُّهَا فِی النَّارِ إِلا وَاحِدَةً فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ: یا رَسُولَ اللَّهِ: أَخْبِرْنَا مَنْ هُمْ؟ قَالَ: «السَّوَادُ الأَعْظَمُ»»

تاریخ واسط، المؤلف: أسلم بن سهل بن أسلم بن حبیب الرزّاز الواسطی، أبو الحسن، بَحْشَل (المتوفی: 292 هـ)، تحقیق: کورکیس عواد، الناشر: عالم الکتب، بیروت، الطبعة: الأولی، 1406 هـ، ج 1، ص 235، باب محمد بن الهیثم السمسار

دسته دیگر روایاتی است که می گویند کسانی اهل نجات هستند که با اسلام و جماعت باشند. در کتاب «السنة» اثر «ابن ابی عاصم» آمده است که رسول اکرم فرمود:

«إن بنی إسرائیل افترقت علی موسی علی سبعین فرقة کل‌ها ضلالة إلا فرقة واحدة الإسلام وجماعتهم وإنها افترقت علی عیسی علیه السلام علی إحدی وسبعین فرقة کل‌ها ضلالة إلا فرقة الإسلام وجماعتهم»

حضرت در ادامه فرمودند:

«ثم إنکم تفترقون علی اثنتین وسبعین فرقة کل‌ها ضلالة إلا فرقة الإسلام وجماعتهم»

امت من به هفتاد و دو فرقه تقسیم می‌شوند. تمام آنها در گمراهی هستند، مگر دسته‌ای که مسلمان و دارای جماعت و گروه هستند.

السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 1، ص 25، ح 45

ما همه این روایات را آوردیم تا آقایان وهابی ادعا نکنند که چرا فلانی به این روایات اشاره نکرد. البته این روایت را آقای «البانی» در کتاب «السنة» می‌آورد و می گوید: سند روایت ضعیف است. حال ما کاری با اینها نداریم.

آقای «طبرانی» این روایت را در کتاب «معجم الکبیر» جلد 17 صفحه 13 می‌آورد و نقل می‌کند که پیغمبر اکرم فرمود:

«إنکم تکونون علی اثنتین وسبعین فرقة کل‌ها فی النار إلا واحدة الإسلام وجماعتهم»

شما به هفتاد و دو فرقه تقسیم می‌شوید. همه در آتش هستند الا یک فرقه که آن هم دسته‌ای است که دارای اسلام و گروه هستند.

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 17، ص 13، ح 3

«حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد اول همین تعبیر را دارد و می‌نویسد:

«أنهم یکونون علی اثنتین وسبعین فرقة کل‌ها ضالة إلا فرقة واحدة الإسلام وجماعتهم»

شما به هفتاد و دو فرقه تقسیم می‌شوید. همه در آتش هستند الا یک فرقه که آن هم دسته‌ای است که دارای اسلام و گروه هستند.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 1، ص 219، ح 445

کاملاً واضح و روشن است که این روایات می گویند: اسلام و جماعت اسلامی یعنی کسانی که مسلمان هستند و اکثریت دارند، اهل بهشت و اهل نجات هستند.

ما نمی‌دانیم در اینجا چه بگوییم و چه نگوییم. اگر سؤال خاصی دارید بنده در خدمت شما هستم.

مجری:

سلامت باشید. حاج آقا عزیزانی که همراه ما بودند می‌دانند که در جلسه پیش ما گفتیم اکثریت نمی‌تواند ملاک باشد و حضرتعالی استدلال‌هایی را ذکر کردید.

در بسیاری مواقع این بیان اینجا هم می‌تواند بیاید، اما معمولاً در ارزیابی‌های حضرتعالی ظرافت کارهایی را می‌بینیم که دوست داریم از زبان حضرتعالی بشنویم.

قبل از آن اگر اجازه بدهید یک فاصله بگیریم و یک میان برنامه ببینیم. ان شاءالله با هم همراه باشیم و ببینیم این صحبتی که این نوع کتاب‌ها نسبت به «سواد اعظم» بیان کردند و اکثریت را با بیان دیگر ذکر کردند چه معنایی دارد.

ما این مطالب را قدری موشکافانه بررسی می‌کنیم تا ببینیم آیا واقعاً چنین ملاکی می‌تواند معیار نجات باشد یا خیر. فاصله‌ای می‌گیریم، برمی گردیم و در خدمت شما هستیم.

السلام علیک یا أبا عبدالله

الحمدلله شب‌های جمعه در شب زیارتی حضرت ابا عبدالله الحسین و الآن هم که در ماه‌های اختصاصی حضرت سیدالشهدا هستیم، این افتخار را داریم تا نامی از آقا اباعبدالله ببریم و در جهت معرفت افزایی و امر به معروف و نهی از منکر قدمی برداریم.

حضرت سیدالشهدا خونشان را در راه این کار دادند و ما هم افتخار داریم به آن امام همام تأسی کنیم.

همانطور که مشاهده می‌کنید تلفن‌ها زیرنویس شده و در اختیار شماست. شما بینندگان عزیز می‌توانید با برنامه خودتان تماس بگیرید تا اگر سؤال و مطلبی هست از زبان خودتان بشنویم.

همین الآن می‌توانید تماس بگیرید. ان شاءالله عزیزان اتاق فرمان، آخر برنامه با شما تماس خواهند گرفت و صدایتان را داخل استودیو خواهیم شنید.

حضرت استاد در خصوص بحث خودمان شما بیان فرمودید که در یک سری از منابع داریم که فرقه ناجیه را سواد اعظم و توده مردم ذکر کرده‌اند. حال حضرتعالی چطور این را تحلیل می‌کنید و چطور این صحبت‌ها را باید ارزیابی کنیم؟!

نظر قرآن کریم در خصوص اکثریت و اقلیت در ملاک حقانیت!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول این است که ما ان شاءالله بعدها در رابطه با فرقه ناجیه از دیدگاه شیعه مطالبی عرض خواهیم کرد.

ما روایات متعدد داریم که پیغمبر اکرم فرمودند: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شود. بالاترین فرقه‌ای که فتنه انگیز هستند و اهل هلاکت هستند، کسانی هستند که اهل قیاس‌اند.

به تعبیر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی شیعیان هیچکدام اهل قیاس نیستند. اگر قیاسی هم هست، متعلق به آقایان اهل سنت است و باید به آن جواب بدهند. ان شاءالله در پایان بحث مفصل در این خصوص بحث خواهیم کرد.

نکته دوم این است که قرآن با منطق اکثریت کاملاً مخالف است. قرآن کریم در رابطه با اهل کتاب می‌فرماید:

(وَ أَکثَرُهُمُ الْفاسِقُون)

و اکثر آنها فاسق (و خارج از اطاعت پروردگار) می‌باشند.

سوره آل عمران (3): آیه 110

قرآن کریم نسبت به قوم حضرت موسی می‌فرماید:

(وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِین)

ولی اکثر آنها ایمان نیاوردند.

سوره شعراء (26): آیه 67

همچنین نسبت به قوم حضرت ابراهیم آمده است:

(وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِین)

ولی اکثر آنها هرگز مؤمن نبوده‌اند.

سوره شعراء (26): آیه 103

خداوند متعال نسبت به قوم حضرت نوح می‌فرماید:

(وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِین)

ولی اکثر آنها مؤمن نبودند.

سوره شعراء (26): آیه 121

همچنین نسبت به قوم حضرت هود آمده است:

(وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِین)

ولی اکثر آنها مؤمن نبودند.

سوره شعراء (26): آیه 139

خداوند متعال نسبت به قوم حضرت لوط می‌فرماید:

(وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِین)

اما اکثر آنها ایمان نیاوردند.

سوره شعراء (26): آیه 174

قرآن کریم نسبت به قوم حضرت صالح می‌فرماید:

(وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِین)

ولی اکثر آنها مؤمن نبودند.

سوره شعراء (26): آیه 158

قرآن کریم نسبت به قوم حضرت شعیب می‌فرماید:

(وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِین)

ولی اکثر آنها ایمان نیاوردند.

سوره شعراء (26): آیه 190

خداوند متعال نسبت به قوم حضرت داود می‌فرماید:

(وَ إِنَّ کثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیل)

و بسیاری از دوستان به یکدیگر ستم می‌کنند مگر آنها که ایمان آورده‌اند و عمل صالح دارند، اما عده آنان کم است!

سوره ص (38): آیه 24

خداوند متعال نسبت به قوم رسول گرامی اسلام می‌فرماید:

(أَکثَرُهُمْ لا یعْلَمُونَ)

اما اکثر آنها حق را نمی‌دانند.

سوره انبیاء (21): آیه 24

و:

(وَ أَکثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُون)

اما اکثرشان از حق کراهت دارند.

سوره مؤمنون (23): آیه 70

و:

(لَقَدْ جِئْناکمْ بِالْحَقِّ وَ لکنَّ أَکثَرَکمْ لِلْحَقِّ کارِهُون)

من به حق از طرف خدا آمدم، ولی اکثر شما حق را کراهت دارید.

سوره زخرف (43): آیه 78

و:

(لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی أَکثَرِهِمْ فَهُمْ لا یؤْمِنُون)

فرمان (الهی) در باره اکثر آنها تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمی‌آورند.

سوره یس (36): آیه 7

و:

(یلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکثَرُهُمْ کاذِبُون)

آن‌ها آنچه را می‌شنوند (به دیگران) القا می‌کنند و اکثرشان دروغگو هستند.

سوره شعراء (26): آیه 223

و:

(وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکون)

و اکثر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند مشرکند.

سوره یوسف (12): آیه 106

ملاحظه کنید تمامی این آیات اکثریت را کنار زده است. حال ملاحظه کنید قرآن کریم در خصوص اقلیت می‌فرماید:

(وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیل)

اما جز عده کمی به او ایمان نیاوردند.

سوره هود (11): آیه 40

و:

(اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکور)

ای آل داود شکر (اینهمه نعمت را) بجا آورید، اما عده کمی از بندگان من شکرگزارند!

سوره سبإ (34): آیه 13

قرآن کریم در رابطه با مطیعین از امت حضرت محمد می‌فرماید:

(ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِیلٌ مِنْهُم)

تنها عده کمی از آنها عمل می‌کردند.

سوره نساء (4): آیه 66

و:

(وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ)

و سومین گروه پیشگامان پیشگام!

(أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ)

آن‌ها مقربانند.

(فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ)

در باغهای پر نعمت بهشت جای دارند.

(ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ)

گروه کثیری از امتهای نخستین هستند.

(وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِین)

و اندکی از امت آخرین!

سوره واقعه (56): آیات 10 – 14

ملاحظه کنید «علامه طباطبایی» در کتاب «تفسیر المیزان» جلد 19 صفحه 121 می‌نویسند که مراد از (الْآخِرِین) امت پیغمبر اکرم است.

«ابن کثیر دمشقی» هم می‌گوید: مراد از (الْآخِرِین) در (وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِین) امت پیغمبر اکرم است. «مجاهد»، «حسن بصری»، «ابن ابی حاتم»، «ابن جریر طبری» هم ابن قضیه را نقل کرده است.

قرآن کریم با کسی تعارف ندارد و همانطور که ملاحظه می‌کنید نظر قرآن کریم در خصوص اکثریت و اقلیت چنین است.

مجری:

اتفاقاً انسان باید دعا کند که جزو اقلیت باشد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. رسول اکرم خود می‌فرماید: هفتاد و دو فرقه به جهنم می‌روند و تنها یک فرقه به بهشت می‌روند. حال درست نیست که ما ادعا کنیم این یک فرقه اکثریت است.

مجری:

جالب است که وقتی یک مورد در این خصوص سرچ کردم، دیدم وقتی فرعون هم می‌خواست مخالفین خود را سرکوب کند به آن‌ها می‌گفت:

(إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُون)

(و گفت) این‌ها گروهی اندکند.

سوره شعراء (26): آیه 54

و می‌گفت که به همین خاطر شما بر باطل هستید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. البته بنده عرض کردم که ما نزدیک به چهل و هشت آیه در رابطه با اکثریت و اقلیت داریم. روایتی از امیرالمؤمنین نقل شده که هم شیعه و هم اهل سنت آن را نقل کرده‌اند. در روایت آمده است:

«إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یعْرَفُ بِالرِّجَالِ»

ما نمی‌توانیم دین خدا را با افراد بشناسیم.

«بَلْ بِآیةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه»

بلکه ابتدا باید حق را بشناسیم و بعد از آن اهل حق را بشناسیم.

وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 27، ص 135، ح 33413

ابتدا باید ببینیم مراد از حق چیست و بعد از آن اهل حق و اهل نجات را بشناسیم. این قضیه بسیار واضح و روشن است.

علما و بزرگان اهل سنت: در زمان ما تشخیص فرقه ناجیه بسیار سخت است!

نکته سوم این است که بعضی از بزرگواران در همین بحث‌هایی که ما آوردیم با مشکل مواجه شده‌اند. آن‌ها می‌بینند در کنار روایت:

«ما أنا علیه وَأَصْحَابِی»

حدیث حوض و:

«ستفترق أمتی علی بضع وسبعین فرقة أعظمها فرقة قوم یقیسون الأمور برأیهم»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 4، ص 477، ح 8325

مطرح شده است. از یک طرف قرآن اکثریت را چنین تعبیر کرده است. از طرف دیگر هفتاد و دو فرقه وارد آتش جهنم می‌شوند و تنها یک فرقه نجات پیدا می‌کنند. آن‌ها معطل مانده‌اند و می گویند: اصلاً تشخیص فرقه ناجیه از فرقه هالکه امکان پذیر نیست.

«امام شاطبی» که یکی از علمای بزرگ و یکی از شخصیت‌های برجسته اهل سنت و متوفای 790 هجری است، در کتاب «الاعتصام» تمام حرف‌ها را می‌آورد و می‌گوید:

«و الحاصل أن تعیین هذه الفرقة الناجیة فی مثل زماننا صعب»

حاصل این است که در زمان ما تشخیص فرقه ناجیه بسیار سخت است.

الاعتصام، اسم المؤلف: أبو إسحاق الشاطبی، دار النشر: المکتبة التجاریة الکبری – مصر، ج 2، ص 255، باب فیرد البعض الآخر إلی ذلک الأصل بالتأویل

ایشان در قرن هفتم و هشتم هست و نزدیک‌ترین قرن به زمان پیغمبر اکرم هست و روایات بیشتری هم دست آنها هست.

جالب اینجاست که در کتاب «تفسیر المنار» که نظر «محمد عبده» و «رشید رضا» در آنجاست، در جلد هشتم به صراحت آمده است:

«وَأَمَّا تَعْیینُ أَی فِرْقَةٍ هِی النَّاجِیةَ فَلَمْ یتَعَینْ لِی إِلَی الْآنِ »

تعیین اینکه کدام فرقه ناجیه هست، تا الآن برای من روشن نشده که فرقه ناجیه و فرقه هالکه کدام فرقه است.

لازم به ذکر است که آقای «رشید رضا» یکی از ائمه سلفی و ناشر تفکرات «محمد بن عبدالوهاب» در مصر بوده است. ایشان در ادامه می‌نویسد:

«فَإِنَّ کلَّ طَائِفَةٍ مِمَّنْ یذْعِنُ لِنَبِینَا بِالرِّسَالَةِ تَجْعَلُ نفس‌ها عَلَی مَا کانَ عَلَیهِ النَّبِی وَأَصْحَابُهُ»

تمام کسانی که معتقد به نبوت پیغمبر اکرم هستند همگی معتقد که ما بر همان راهی هستیم که پیغمبر اکرم و اصحاب او بودند.

تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، المؤلف: محمد رشید بن علی رضا بن محمد شمس الدین (المتوفی: 1354 هـ)، الناشر: الهیئة المصریة العامة للکتاب، سنة النشر: 1990 م، ج 8، ص 194، باب 159

هیچ کسی نمی‌گوید ماست من ترش است!! حنفی‌ها می گویند که ما بر روش پیغمبر اکرم و اصحابش هستیم. حنبلی‌ها، مالکی‌ها، شافعی‌ها، اشعری‌ها، معتزلی ها، ماتریدی ها، وهابی‌ها، شیعیان، اهل سنت، زیدی‌ها و اسماعیلی‌ها همگی معتقدند ما همان روشی را داریم که رسول اکرم و اصحاب پیغمبر اکرم بر آن بودند.

همگان این ادعا را دارند، اما این که آیا این ادعا تا چه اندازه مورد تأیید هست یا مورد تأیید نیست را باید با معیارهای دقیق روایی و واقعیت تاریخی پاسخ داد. ما باید قرآن و سنت را ملاک قرار بدهیم و قضاوت کنیم. خداوند عالم در جای جای قرآن کریم می‌فرمایند:

(لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون)

شاید بیندیشند (و بیدار شوند).

سوره اعراف (7): آیه 176

و:

(أَ فَلا یعْقِلُون)

آیا اندیشه نمی‌کنند؟

سوره یس (36): آیه 68

قرآن کریم این همه دعوت به تفکر و تعقل و تدبر دارد. ما بیاییم قرآن کریم را ملاک قرار بدهیم و ببینیم که آیا قرآن کریم برای فرقه ناجیه شاخصه‌هایی دارد یا خیر. ببینیم آیا سنت پیغمبر اکرم برای فرقه ناجیه شاخصه‌هایی دارد یا خیر.

دلایلی که شما آوردید همگی تناقض داشت، به طوری که بزرگان شما نظیر «امام شاطبی»، «محمد عبده» و «رشید رضا» می گویند که ما اصلاً نمی‌توانیم فرقه ناجیه و فرقه هالکه را بشناسیم.

مجری:

حاج آقا ما گاهی مواقع می‌بینیم و بینندگان عزیز هم قطعاً بر این مطلب صحه می‌گذارند که بسیاری مواقع اهل سنت حدیثی را ضعیف می‌شمارند و ما آن را کنار می‌گذاریم. در مقابل گاهی اوقات توانایی این را ندارند که احادیث را کنار بگذارند.

به عنوان مثال حدیث افتراق امت به کرات و به مرآت وارد شده است که نمی‌توانند خدشه‌ای به سند آن وارد کنند، به همین خاطر می گویند که ما نفهمیدیم.

این همانند جریان اعتراف «فخر رازی» است که نسبت به عصمت صحبت کرد، اما زمانی که دید نمی‌تواند نتیجه‌ای بگیرد و دید با عقاید خودش سازگار نیست گفت که ما نمی‌توانیم معصوم را پیدا کنیم.

علمای اهل سنت فکر کرده‌اند که با یک «نمی‌دانم»، می‌توانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند، اما همانطور که اشاره فرمودید بعدها تنها چیزی که نسبت به آن مسئول هستیم همین هست که سؤال می‌شود مذهبمان چه بوده و چطور به دست آوردیم.

حضرت استاد صحبت فرمودید نسبت به افراد مختلفی که معیارهای مختلفی را بیان کردند. ما می‌توانیم یک نظر واحد را که اصحاب جماعت که خودشان می گویند ما اصحاب جماعت هستیم، همگی بر همین معیار استوار باشند و آیا معیاری را پیدا کردند؟!

شعر جالب توجه زمخشری در گلایه از رفتار و گفتار اهل زمانه!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سؤال حضرتعالی سؤال خوبی است، اما من نمی‌دانم که چه اندازه ما می‌توانیم امشب درباره آن بحث کنیم. بنده مطلبی از قول «زمخشری» نقل می‌کنم که یکی از علمای بزرگ اهل سنت و یکی از شخصیت‌های برجسته اهل سنت است.

ایشان خیلی واضح و روشن در رابطه با مذاهب صحبتی مطرح می‌کند. شعر مشهوری از آقای «زمخشری» نقل شده است که بد نیست عزیزان این شعر را هم ببینند.

«زمخشری» در حقیقت یکی از علمای بزرگ اهل سنت است و کتاب‌های زیادی دارد. ایشان متوفای 538 هجری است و یکی از اعیان قرن پنجم و ششم هجری است. بنده گمان می‌کنم شعر ایشان شعر بسیار زیبایی است. «زمخشری» می‌نویسد:

«إذا سألوا عن مذهبی لم أبح به * وأکتمه، کتمانه لی أسلم»

اگر کسی از مذهب من سؤال کند من مذهبم را آشکار نمی‌کنم و کتمان می‌کنم، زیرا کتمان مذهب برای سلامتی من خوب است.

«فإن حنفیا قلت قالوا بأننی * أبیح الطلا وهو الشراب المحرم»

اگر من بگویم حنفی هستم، می گویند که شما جوشیده انگور که حرام است را جایز می دانید.

«وإن مالکیا قلت قالوا بأننی * أبیح لهم أکل الکلاب وهم هم»

اگر بگویم مالکی هستم، می گویند که شما خوردن سگ را هم جایز می دانید.

«وإن شافعیا قلت قالوا بأننی * أبیح نکاح البنت والبنت محرم»

اگر بگویم شافعی هستم، می گویند شما ازدواج با دختر را جایز می دانید و این حرام است.

«وإن حنبلیا قلت قالوا بأننی * ثقیل حلولی بغیض مجسم»

اگر بگویم که حنبلی هستم، می گویند که شما ثقیل و حلولی و دشمن اهلبیت و مجسم هستید.

«وإن قلت من أهل الحدیث وحزبه * یقولون تیس لیس یدری ویفهم»

اگر بگویم که من اهل حدیث هستم، می گویند که آنها عقل و شعور ندارند و چیزی نمی‌فهمند.

«تعجبت من هذا الزمان وأهله * فما أحد من ألسن الناس یسلم»

من از اهل این زمان تعجب می‌کنم، زیرا هیچکس از زبان مردم سالم نیست.

الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 4، ص 310، باب شعره

ایشان معتقد است که هر مذهبی را انتخاب کنیم چیزی به ما می‌چسبانند. این قضیه همانند پدر و پسری است که با همدیگر سوار الاغ شده بودند. مردم با دیدن آنها گفتند: چقدر این پدر و پسر ظالم و بی انصافی هستند که دو نفری سوار الاغ شدند.

پدر پایین آمد و پسرش را سوار کرد، اما مردم با دیدن آنها گفتند که چقدر این پسر بی ادب است که پدرش پیاده می‌رود و خودش سوار الاغ شده است.

پسر پایین آمد و پدر سوار الاغ شد، اما مردم گفتند که چقدر این پدر بی رحم است که خودش سوار الاغ شده و پسرش پیاده می‌رود.

پدر و پسر هردو پیاده شدند، مردم با دیدن آنها گفتند که چقدر آنها بی عقل هستند. الاغ تنها می‌رود و آنها سوار الاغ نمی‌شوند!!

حال «زمخشری» می‌گوید: من از اهل این زمانه تعجب می‌کنم، زیرا هیچکس از زبان مردم در امان نیست. من هرچه بگویم چیزی به من می‌چسبانند.

«وأخرنی دهری وقدم معشرا * علی أنهم لا یعلمون وأعلم»

چه کار کنم که زمانه مرا به تأخیر انداخت و عده‌ای جلوتر از من رفتند. آن‌ها نمی‌دانستند، اما من می دانم.

«ومذ أفلح الجهال أیقنت أننی * أنا المیم والأیام أفلح أعلم»

وقتی می‌بینم افراد جاهل موفق هستند، فهمیدم که من میم هستم و ایام افلح است.

الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 4، ص 310، باب شعره

علمای اهل سنت روی «أنا المیم والأیام أفلح» دنیایی دارند. بنده دیدم در یکی از سایت‌ها جایزه گذاشته بودند که اگر کسی بتواند بگوید «أنا المیم والأیام أفلح» چه معنایی دارد این جایزه را به او خواهیم داد!!

عزیزان دقت کنند «أفلح» به کسی می گویند که لب پایینش شکاف دارد و نمی‌تواند حرف بزند. این شخص اگر بخواهد لب خود را ببندد، شکاف زیاد لبش مانع سخن گفتن اوست. «زمخشری» می‌گوید:

«أنا المیم»

من میم هستم.

زمانی که انسان میم می‌گوید، لب‌هایش بسته می‌شود. ایشان می‌گوید که درون من پر از علم است و لبم بسته است.

«والأیام أفلح أعلم»

لب ایام ترکیده است و هر حرفی می‌تواند بزند.

خلاصه این مصراع این است که باطن من مملو از علم است و کتمان می‌کنم و نسبت به هیچ کسی بدگویی نمی‌کنم، اما دیگران هرچه به دهانشان می‌آید می گویند.

من خودداری می‌کنم و نسبت به افراد و مذاهب بدگویی نمی‌کنم، اما دهان مردم گشاد است و هرچه به دهانشان می‌آید می گویند.

اگر شما در اینترنت جستجو کنید، می‌بینید که شاید پانصد سایت نسبت به کلام «زمخشری» مطلب دارند. بنده در فضای مجازی و اینترنت کم دیدم که آقایان به اندازه اشعار «زمخشری» ان قلت و اشکال داشته باشند.

آقایان روی مصراع «أنا المیم والأیام أفلح أعلم» گیر کرده‌اند، اما بسیار راحت است. اگر ما معنای «أفلح» را خوب بفهمیم، مسئله بسیار روشن است.

مجری:

حاج آقا ما تماس‌هایی هم داریم، البته بحث کاملاً ناتمام مانده است. هرطور که صلاح می دانید عمل کنید. ما تماس‌ها را بگیریم یا به بحث ادامه دهیم؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اشکالی ندارد، تماس‌ها را بگیرید.

مجری:

ان شاءالله در جلسه آینده حتماً این بحث را پی خواهیم گرفت تا ببینیم بالاخره نتیجه چه می‌شود و آیا تمامی علمای اهل سنت توانستند بر یک مذهب واحد تکیه کنند یا خیر.

فعلاً که یک نفر از آنها آمد مذهب خود را ارائه بدهد، اما سردرگمی‌ها بیشتر شد چه رسد به اینکه بخواهیم همه اقوام و مذاهب را در نظر بگیریم.

فاصله کوتاهی می‌گیریم و ان شاءالله با تماس‌های شما بینندگان عزیز همراه خواهیم شد.

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله تا اینجا توانستیم مباحث و صحبت‌هایی انجام شود که ان شاءالله در راستای معرفت افزایی نسبت به ائمه اطهار و اولیاء خودمان درس‌ها و آموزه‌هایی از امامت و ولایت را پای درس حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی فرا بگیریم.

بحث آخر ما قدری ناتمام ماند و آن هم به خاطر این بود که برسیم به تماس‌هایی که شما بینندگان گرفتید. همانطور که بارها و بارها اعلام شده است تماس‌های شما در اولویت قرار دارد. ان شاءالله در جلسات آینده بحث را پی خواهیم گرفت، همراه ما باشید.

تماس‌های بینندگان برنامه:

بدون مقدمه به سراغ تماس‌های تلفنی برویم. تماس اول آقای دکتر مهدی خزعلی هستند. آقای خزعلی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (دکتر مهدی خزعلی – شیعه):

با سلام خدمت جناب آقای قزوینی. همانطور که مستحضرید امروز بیست و پنجم شهریور ششمین سالروز ارتحال فقیه عالیقدر عالم ربانی حافظ قرآن و «نهج البلاغه» و استاد شما و به تعبیری بنیانگذار تشکیلات «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» است.

شما خاطرات بسیار شنیدنی و زیبایی از مرحوم آیت الله خزعلی دارید. خاطره‌ای بود که در منزل شما این بزرگوار شب مهمان شما بودند و رؤیایی دیدند که آن رؤیا شنیدنی است.

بنده می‌خواستم به عنوان هدیه یک شاگرد برای استادش قدری از مرحوم آیت الله خزعلی بفرمایید و آن رؤیای صادقه زیبایی که ایشان در منزل شما دیدند که تکان دهنده است را برای مردم بیان کنید تا در سالگرد ایشان توسط شاگردشان یادی شود.

مجری:

بسیار عالی، سلامت باشید. جناب آقای خزعلی از شما تشکر می‌کنیم. حاج آقا اگر صحبتی با ایشان دارید بفرمایید.

یادی از مرحوم «آیة الله خزعلی» با خاطره ای جالب و شنیدنی!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بنده از سال 1351 یا 1352 تقریباً نیم قرن با آیت الله خزعلی ارتباط داشتم. ایشان در آن زمان در قم خیابان چهارمردان مکاسب تدریس می‌کردند و ما افتخار داشتیم از محضر ایشان استفاده می‌کردیم.

البته ایشان بسیار بزرگوار بودند و همیشه سر درس می‌گفتند: فلانی در مکاسب شاگرد من بود و من در رجال شاگرد فلانی هستم. آیت الله خزعلی بسیار شکسته نفسی می‌کردند.

در طول این نیم قرن زمانی که ایشان به قم می‌آمدند، غیر از منزل ما هیچ جایی نمی‌رفتند.

روزهای یکشنبه که ایشان تدریس تخصصی تفسیر داشتند، ظهر به منزل ما تشریف می‌آوردند ناهار میل می‌کردند، استراحت می‌کردند و برای تدریس تفسیر می‌رفتند. ایشان گاهی اوقات شب هم منزل ما استراحت می‌کردند.

بنده بینی و بین ربی در طول این پنجاه سال از این بزرگوار یک عمل مکروه ندیدم، به جهت اینکه ایشان تا این اندازه ملتزم و مقید به شرع بودند. ایشان آنچه تشخیص می‌دادند درست است به آن عمل می‌کردند.

ما نمی‌خواهیم ادعای عصمت کنیم، اما الحق ایشان آنچه تشخیص می‌دادند که وظیفه‌شان هست را انجام می‌دادند.

ما سال 1371 «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» را دو نفری با آیت الله خزعلی تأسیس کردیم. ایشان چندین ماه قبل از رحلتشان طی نامه‌ای از مؤسس بودن انصراف دادند و ما به جای ایشان مؤسس این مؤسسه شدیم.

البته ایشان گفتند که مسئولیت این مؤسسه با شما باشد. زمانی که ما به منزل ایشان رفته بودیم، محافظین و دیگر دوستان از جمله آیت الله صدیقی امام جمعه محترم تهران هم حضور داشتند.

آیت الله خزعلی در جلسه بنیاد بین المللی غدیر اشاره کردند که من دیگر نمی‌توانم به کار مؤسسه بپردازم و از این به بعد آیت الله قزوینی خود مؤسسه را اداره کنند.

ما برای نظارت علمی مؤسسه از آیت الله مقتدایی تقاضا کردیم تا ایشان بر کارها نظارت علمی داشته باشند.

بنده از آیت الله خزعلی خاطرات زیادی دارم که شاید تعداد آن به دویست یا سیصد خاطره برسد.

در خصوص خاطره‌ای که ایشان اشاره کردند باید بگویم که جناب آقای «واعظ زاده خراسانی» در «مجله نهج البلاغه» شماره 4 و 5 بحثی را آورده بودند.

موضوع بحث این بود که اگر ما بخواهیم میان شیعه و سنی وحدت ایجاد شود، باید دو کار انجام دهیم. اقدام اول اینکه دست از منصوص الخلافه بودن علی بن أّبی طالب برداریم، زیرا با تکیه بر آن اهل سنت از ما گلایه می‌کنند که ما صحابه را زیر سؤال بردیم. پیغمبر اکرم علی بن أبی طالب را به عنوان خلیفه معین کردند، اما صحابه قبول نکردند.

اقدام دوم این است که ما باید به دنبال مشرعیت خلافت شیخین باشیم. بنده از طلبه‌ها و دانشجویان می‌خواهم که به دنبال ادله بگردند.

زمانی که این مقاله چاپ شد، در قم بسیار سروصدا ایجاد شد. و بعضی از مراجع الحق و الانصاف ناراحت شدند.

حضرت آیت الله سبحانی که یکی از اساتید بزرگوار ما بودند و من اصول را خدمت ایشان تتلمذ کردم، خدمت بنده تماس گرفتند و فرمودند شما پاسخی بنویسید. بنده خیلی رُک استنکاف کردم و عذر خواستم.

آقای «دین پرور» مؤسس تخصصی «مجله نهج البلاغه» لطف کردند به بنده زنگ زدند و گفتند: دوستان می گویند شما مقاله‌ای بنویسید تا ما در شماره بعد چاپ کنیم. بنده بازهم عذر خواستم.

روز یکشنبه که آیت الله خزعلی به قم تشریف آوردند، به من گفتند: همه مصر هستند که شما جوابی بنویسید. بنده عذر خواستم و توجیهی کردم که ایشان هم متقاعد شدند.

بعد از اینکه ایشان نهار میل فرمودند و استراحت کردند، بلند شدند در حالی که دیدم ایشان به طور غیر طبیعی می‌خندند. بنده گفتم: حاج آقا خیر است.

ایشان در جواب فرمودند: الآن که خوابیده بودم، در خواب دیدم که من و شما و امام رضا (علیه السلام) در جایی هستیم. شما یک تیر در دست دارید و می‌خواهید جایی را هدف قرار بدهید، اما دودل هستید.

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: قزوینی بزن و نترس. حضرت به من فرمودند: خزعلی به آقای قزوینی بگویید بزند. زمانی که تیر را زدید به هدف خورد.

حاج آقا خزعلی فرمودند: آقای «واعظ زاده» خراسانی است و امام رضا هم خراسانی است. امام رضا می‌خواهند که شما این جواب را بنویسید.

ما با توجه به سابقه‌ای که از آیت الله خزعلی داشتیم، روحیه صاف و پاکی داشتند. ایشان حافظ قرآن کریم و «نهج البلاغه» و «صحیفه سجادیه» بودند.

ما با این مباحث دل و جرئت پیدا کردیم و در عرض هشت روز مقاله هفتاد صفحه‌ای نوشتیم. این قضیه متعلق به هجده سال قبل است و اگر اشتباه نکنم تاریخ انتشار این مقاله 25 خرداد 1385 است.

ما مقاله‌ای نوشتیم که شاید اگر الآن بخواهیم چنین مقاله‌ای بنویسیم یک ماه طول بکشد. در آن زمان کامپیوتر و نرم افزارها نبود و اکثراً به صورت دستی مقاله می‌نوشتیم.

بنده به یاد دارم یک مرتبه دنبال روایتی می‌گشتم که سال‌ها قبل آن را دیده بودم. بنده هرچقدر به ذهنم فشار آوردم که این روایت را در کجا دیدم، ذهنم به جایی نرسید.

روزی داشتم در کتابخانه قدم می‌زدم که یک مرتبه کتابی را به صورت اتفاقی برداشتم. صفحه‌ای را باز کردم و دیدم روایتی که می‌خواستم در همین صفحه هست. بنده از این اتفاق‌ها در این یک هفته‌ای که این جوابیه را نوشتم زیاد دیدم.

ما مقاله را به تهران فرستادیم و با پسر جناب آقای «دین پرور» تماس گرفتم. ایشان گفتند: قبل از اینکه مقاله شما برسد، پدرم به مشهد مشرف شدند. ما با تیپاکس مقاله را فرستادیم ایشان ببینند، امضاء کنند و دستور بدهند.

ما بدون دستور ایشان نمی‌توانیم مقاله را چاپ کنیم. بنده پشت تلفن خیلی منقلب شدم و گفتم: این مقاله باید به مشهد برود و هوای مشهد هم به این مقاله بخورد بعد چاپ شود.

الحمدلله این مقاله چاپ شد و آیت الله سبحانی بزرگواری کردند دم در منزل ما تشریف آوردند و رسماً اظهار لطف کردند که الحمدلله این مقاله چاپ شد و آبرویی شد.

بنده هم در اولین فرصتی که به حرم امام رضا مشرف شدم، این مقاله را که با خط ریز در یک صفحه تایپ کرده بودم در ضریح مطهر امام رضا انداختم و با زبان الکن خود عرض کردم: یا امام هشتم این بضاعت ماست.

ما قدری ادعا هم کردیم و گفتیم: آقاجان! گمان نمی‌کنم اثر این مقاله از شعر «دعبل» کمتر باشد. همانطور که «دعبل» شعری گفت و از شما صله خواست، ما هم از شما صله می‌خواهیم.

خدا را شاهد می‌گیرم و قسم به روح امام هشتم که این مقاله باعث شد درهای زیادی به روی ما گشوده شود و بسیاری از مشکلات حل شود.

شاید همین جلساتی که داریم و خداوند به ما توفیق داده است که داریم در حد توان خودمان از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دفاع می‌کنیم، به برکت عنایت امام هشتم (علیه السلام) بوده است.

بنده نمی‌توانم بعضی از عنایات خاص را بیان کنم، اما این یکی از خاطره‌های خوب ما با آیت الله خزعلی بود. خداوند روح ایشان را شاد کند.

ما از جناب آقای دکتر مهدی خزعلی تشکر می‌کنیم که ما به یاد این بزرگوار افتادیم. آیت الله خزعلی حق زیادی به گردن ما و «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» دارند.

بیننده:

حاج آقا قزوینی مطلب دیگری در درس‌های تفسیر مسجد آبشار نزدیک به مدرسه حقانی حاج آقا می‌فرمودند. ایشان در سال 1355 اشاره‌ای به تفسیر آیه شریفه:

(وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُون)

ما در" زبور" بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان صالح من وارث (حکومت) زمین خواهند شد.

سوره انبیاء (21): آیه 105

داشتند. حاج آقا می‌فرمایند که در روایت آمده است که در آخرالزمان تمام کره ارض همانند یک سلسله اعضا به هم وصل می‌شود که از این سوی جهان به آن سوی جهان به کف دست خودشان نگاه می‌کنند انگار از این سمت اتاق تا آن سوی اتاق هستند.

اعضا با همدیگر سخن می گویند، همدیگر را می‌بینند و می‌شنوند. پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهلبیت (علیهم السلام) هزار و چهارصد سال پیش وضعیت موبایل و این ارتباطات امروز را بیان کردند.

حاج آقا خزعلی هم سال 1355 در تفسیر واقع در مسجد آبشار بیان کردند. به دلیل اینکه شما نیم قرن با حاج آقا بودید، در آن مجلس هم تشریف داشتید؟!

تفسیر جالبی از مرحوم «آیة الله خزعلی» از آیه 7 سوره حمد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

من تقریباً اکثریت دوره تفسیر حاج آقا بودم. بنده هم در جلسات مسجد آبشار و هم زمانی که درس ایشان به مسجد فاطمیه منتقل شد، در تمام درس‌های تفسیر ایشان حضور داشتم.

نکته زیبایی که ایشان داشتند و دیگر مفسرین از آن غفلت کردند، نکته‌ای است که تنها «علامه طباطبایی» اشاره و کنایه‌ای در سوره حمد دارند. ما می گوییم:

(صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لا الضَّالِّین)

راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی، نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده‌ای و نه گمراهان!

سوره فاتحه (1): آیه 7

ایشان می‌فرمودند: (غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ) مکسور است، عطف به (عَلَیهِمْ) است و مجرور (عَلَی) هست. عطف به (أَنْعَمْتَ) نیست و این تفسیر صددرصد اشتباه است.

معنای این آیه شریفه این است که خدایا مرا به راه انبیاء و اولیاء هدایت کن که این انبیاء و اولیاء (غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لا الضَّالِّین) هستند.

جالب این است که ایشان می‌گفتند من این مطلب را در جلسه‌ای گفتم. «علامه عسکری» بسیار تعجب کردند و بعد از مدت‌ها که مرا دیدند، گفتند: تفسیری که شما از سوره حمد داشتید، وقتی در نماز نیت می‌کنم از شما یاد می‌کنم.

این یکی از شاهکارهایی بود که این بزرگوار در تفسیر سوره حمد داشتند. این تفسیر را نه «شیخ طوسی» در کتاب «تبیان» دارد و نه «طبرسی» در کتاب «مجمع البیان» دارد و نه در کتاب «البرهان» و کتب دیگر بزرگان آمده است.

«علامه طباطبایی» به این مطلب اشاره‌ای کرده‌اند، اما جرئت نکردند زیاد در این قضیه ورود پیدا کنند. در مقابل آیت الله خزعلی این تفسیر را با آب و تاب در بحثشان مطرح می‌کردند.

این مطلب دقت زیبایی است، زیرا اگر عطف به (أَنْعَمْتَ) باشد باید بگوییم «غیرَ المغضوب علیهم» نه (غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ).

بیننده:

حاج آقا این را از قول «علامه عسکری» می‌فرمودند که ایشان گفتند: حالا که من اینطور سوره حمد را می‌خوانم، لذت نماز را درک می‌کنم.

آیت الله خزعلی در دوران شاگردی «علامه طباطبایی» به ایشان عرضه داشتند، اما «علامه طباطبایی» گفته بودند که من از این نکته غفلت کردم و نکته بسیار مهمی است. «علامه طباطبایی» از این تفسیر حاج آقا بسیار استقبال کرده بودند.

مجری:

دکتر خزعلی عزیز از شما بسیار تشکر می‌کنیم. عذرخواهی می‌کنیم زیرا که فرصت برنامه بسیار محدود است و فرصت به انتها رسیده است.

از اینکه یادی شد از آیت الله خزعلی که بجا هم بود از شما تشکر می‌کنیم که با تماستان این باب را گشودید. همچنین خاطره‌ای که استاد بیان فرمودند و صحبت‌هایی که بود بسیار مفید واقع شد.

ان شاءالله همه ما بتوانیم به آن درجه برسیم که این نوع توفیقات نصیب ما شود، طوری که حضرات معصومین از انسان طلب کنند و انسان را بطلبند و بگویند که الآن شما به این منصب سربازی مفتخر شدید.

بیایید و این فعالیت‌ها را در راه مکتب اهلبیت انجام دهید. وقتی انسان به این مرحله و این درجه برسد، دیگر چه خواسته‌ای از خداوند متعال دارد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اگر دوستان به سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» مراجعه کنند و در قسمت جستجو عبارت "سخنی واعظ" بنویسند، عبارت "سخنی با آقای «واعظ زاده خراسانی»" یافت می‌شود و در آنجا به فایل کامل مقاله بنده دسترسی پیدا می‌کنند.

همچنین در «سایت تخصصی نهج البلاغه» مجله «نهج البلاغه» شماره 6 این مقاله موجود است. دوستان می‌توانند این مقاله را دانلود و ملاحظه کنند.

البته در آنجا به دلیل اینکه صفحات کم مانده بود و مقالات زیادی بود، قدری مقاله را تقطیع کردند.

آیت الله سبحانی از این بابت بسیار ناراحت بودند و می‌گفتند: مسئولین کم لطفی کردند و بعضی از قسمت‌های مقاله را حذف کردند و چاپ کردند. امیدواریم این مقاله مرضی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) باشد.

مجری:

حاج آقا از محضرتان تشکر می‌کنیم. الحمدلله از جهات مختلف توانستیم این معارف را فرا بگیریم. ان شاءالله همگی بتوانیم در راه نشر معارف کوشا باشیم. بسیار از محضرتان تشکر می‌کنیم.

همچنین تشکر می‌کنیم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند، خصوصاً عزیزانی که پشت خط بودند. آقای بهادری از کرج، آقای متولی از قزوین و دیگر عزیزان پشت خط بودند، اما متأسفانه فرصت نشد تا تماسشان را وصل کنیم.

ان شاءالله در جلسات آینده خدمتتان هستیم. همچنین از همه شما بینندگان عزیز هم تشکر می‌کنم. تا دیدار آینده خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


حبل المتین>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین