سایر قسمت ها
حبل المتین آیت الله حسینی قزوینی

قسمت نود و چهارم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

08/07/1400

موضوع: عمل به قیاس، بزرگ‌ترین فتنه در میان امت اسلام

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

آیا این امت حق دارند بر جنازه من نماز بخوانند؟!

چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه های امامت و ولایت

وقتی انسان چشمش را روی حقایق می‌بندد!

تا به حال کسی به این کتاب منحرف پاسخی نداده است!!

آیا مجلس خبرگان رهبری ایران، الگوگیری از روش «عمر بن خطاب» است!؟

من از همه عزیزان تقاضا دارم این مناظره را مطالعه کنند!

طبق بیان روایات، بزرگ‌ترین فتنه در میان امت اسلام چه کسانی هستند!؟

حرمت عمل به قیاس در کلمات رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)

آیا انبیای الهی وظیفه ای برای تشکیل حکومت داشتند!؟

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

دارم از دنیا دلی اندوهگین

نقشی از اندوه دارم بر جبین

فتنه خیزد از جنوب و از شمال

غصه ریزد از یسار و از یمین

نیست بعد از انبیاء و اولیاء

رشته‌ای جز مهر آن حبل المتین

با ظهورش می‌شود حق جلوه گر

با حضورش می‌شود اکمال دین

کی می‌آیی ای مسیحایی نفس

کی می‌آیی ای سلیمانی نگین

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بینندگان ارجمند و عزیزانی که در هر جای عالم بیننده این برنامه هستید سلام بر شما. در خدمت شما هستیم از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» به امید انقلاب جهانی حضرت ولی عصر.

ما در برنامه هفتگی «حبل المتین» الحمدلله این توفیق را داریم تا در محضر یکی از دانشمندان دغدغه مند در حوزه معارف اهلبیت و دفاع از حریم ولایت باشیم و از مباحثشان استفاده کنیم.

گاهی اوقات که بنده در این برنامه هستم، از محضر استاد استفاده می‌کنم. بعضی از علوم علم نافع هستند و نفعشان برای دنیا و آخرت ما هست. هر چیزی که با اهلبیت مرتبط شود، برکت دنیایی و آخرتی پیدا می‌کند.

الحمدلله که ما هم توفیق داریم در برنامه‌های مختلف اعم از مجلس روضه و مجلس اهلبیت و برنامه رسانه‌ای همین که به نام اهلبیت متبرک می‌شود، می‌تواند دنیا و آخرت ما را آباد کند.

ما در خدمت شما هستیم و برای شما آرزوی صحت و سلامت داریم در هرجای عالم که هستید و بیننده این برنامه هستید.

استاد ارجمندی که سال‌هاست در برنامه «حبل المتین» معارف اهلبیت را بیان می‌کنند، حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستند که در این برنامه هم در خدمتشان هستیم.

چقدر مشتاقیم که برنامه را مثل همیشه با ذکر توسل به محضر حضرت أم أبیها حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آغاز می‌کنند. سلام علیکم، خیلی خوش آمدید، در خدمت شما هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا مولای حجة بن الحسن یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء إلا و أنتم له السبب و إلیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.

آیا این امت حق دارند بر جنازه من نماز بخوانند؟!

ما بر مبنای برنامه همیشگی‌مان که عهد و پیمانی بستیم، آغاز برنامه را با ذکر مصیبتی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) شروع می‌کنیم.

«علامه مجلسی» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «بحارالانوار» جلد 30 از کتاب «ارشاد القلوب» اثر «دیلمی» صفحه 347 مطلبی را از زبان حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نقل می‌کند.

حضرت می‌فرماید: هیزم آورده بودند درب خانه ما برای آتش زدن و سوزاندن ما. من آنها را به خدا سوگند دادم که دست بردارند و ما را یاری کنند. خلیفه دوم تازیانه را گرفت و آنچنان بر بازوی من زد؛

«فَالْتَوَی السَّوْطُ عَلَی عَضُدِی »

به طوری که تازیانه روی بازوی من پیچید.

عزیزان می‌دانند که وقتی تازیانه را محکم می‌کوبند، تازیانه نرم است و می‌پیچد.

«حَتَّی صَارَ کالدُّمْلُج»

تا همانند یک بازوبند سیاه درآمد و ورم کرد.

«وَ رَکلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ»

در را با پا فشار دادند.

«فَرَدَّهُ عَلَی وَ أَنَا حَامِلٌ»

درب روی من افتاد در حالی که باردار بودم.

«فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی»

و با صورت روی زمین افتادم.

«وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِی»

آتش شعله می‌زد و صورتم در اثر آتش سیاه و متأثر شد.

«فَضَرَبَنِی بِیدِهِ حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی»

با دست به من سیلی زدند به طوری که گوشواره‌هایم در اثر سیلی تکه تکه شد و به زمین افتاد.

«وَ جَاءَنِی الْمَخَاضُ فَأَسْقَطْتُ مُحَسِّناً قَتِیلًا بِغَیرِ جُرْم»

آنچنان فشاری بر من آمد تا اینکه فرزندم محسن بدون اینکه جرمی مرتکب شود جلوی چشمم شهید شد.

«فَهَذِهِ أُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَی؟!»

آیا این امت حق دارند بر جنازه من نماز بخوانند؟!

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 30، ص 349، ح 164

یا مولاتی یا فاطمة الزهراء أغیثینی

مجری:

اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و أمها و بنیها و سرّ المستودع فی‌ها بعدد ما أحاط به علمک

ممنونم. الحمدلله موفق شدیم در این جلسه هم با نام حضرت صدیقه طاهره برنامه را منور کنیم.

شش جلسه را پشت سر گذاشتیم و شما به شکل درس واره مباحث را بسیار قابل استفاده و دسته بندی شده مطرح می‌کنید. حضرتعالی قدم به قدم پیش می‌روید و مباحث مربوط به امامت و ولایت را مطرح می‌کنید.

بنده در چند جلسه‌ای که محضرتان حضور داشتم بسیار استفاده کردم. یادم هست بحث حدیث افتراق امت بیان شد و در روایت آمده بود که امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند.

اگر لطف کنید خلاصه‌ای از مباحث را بیان کنید تا در خدمتتان باشیم و سؤالاتی مطرح کنیم.

چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه های امامت و ولایت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

ما شش جلسه پیرامون مقدمه ضروری بر بحث امامت مطالبی بیان کردیم که تلاش می‌کنم آن را در شش دقیقه برای عزیزان بیان کنم.

درس اول ما این بود که با استفاده از آیه 17 و 18 سوره زمر اعتقادات ما باید استدلالی باشد، نه تقلیدی. اعتقادات تقلیدی از پدران و علما همان خواهد شد که خداوند عالم در سوره مبارکه احزاب آیه 67 از قول اهل آتش جهنم می‌فرماید:

(رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا)

پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند.

سوره احزاب (33): آیه 67

بعد از قول علمای بزرگ اهل سنت نظیر «فخر رازی» مطالبی آوردیم مبنی بر اینکه گفتند: دین درست و مذهب درست دین و مذهبی است که با تحقیق و مقایسه مذاهب با یکدیگر و انتخاب مذهب صحیح باشد.

در جلسه دوم بحث افتراق امت به هفتاد و سه فرقه مطرح شد. رسول گرامی اسلام فرمودند: هفتاد و دو فرقه در آتش جهنم هستند و تنها یک فرقه اهل نجات هستند. «ألبانی»، «شعیب الأرنؤوط» و «ابن تیمیه» می گویند که این روایت صحیح است.

ما در جلسه سوم معیارهایی که در کتب اهل سنت برای فرقه ناجیه آمده است را مطرح کردیم. آن‌ها بر این عقیده هستند فرقه‌ای که اهل نجات است، فرقه‌ای است که جماعت و اکثریت با اوست.

«مقدسی» در کتاب «الأحادیث المختارة» جلد 7 صفحه 89 این روایت را تصحیح کرده است. «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «النهایة» جلد اول صفحه 29 این روایت را تصحیح کرده است.

در بعضی از روایات آمده است که رسول گرامی اسلام فرمود: فرقه‌ای که بر روش من و اصحاب من هستند، اهل نجات هستند. کسانی که روش من و اصحاب من را رها می‌کنند اهل آتش جهنم هستند.

در بعضی از روایات آمده است فرقه‌ای که بر روش امروز من و در حال حیات من و اصحاب من هستند، اهل نجات هستند نه روشی که اصحاب بعد از رحلت من دارند. ملاک عمل صحابه در حال حیات رسول گرامی اسلام است.

ما روایاتی در این زمینه از کتاب «تفسیر ابن کثیر» جلد 2 صفحه 7 و کتاب «سنن ترمذی» بیان کردیم و در ادامه عرض کردیم که این روایات با حدیث حوض همخوانی ندارد.

ما در جلسه چهارم گفتیم که اهل سنت معتقدند فرقه ناجیه، «سواد اعظم» و سیاهی لشکر است. این روایت بازهم عبارتٌ أخری «جماعت» است، اما در اینجا به عنوان «سواد اعظم» است.

البته این روایات در منابع متعدد بوده است. «ألبانی» در کتاب «السنة» جلد اول صفحه 25 می‌گوید که این روایت صحیح است.

ما دیدیم بعضی از آقایان نظیر «رشید رضا» معتقدند که اصلاً امکان تشخیص فرقه ناجیه در عصر ما نیست.

امکان ندارد ما فرقه ناجیه را تشخیص بدهیم، زیرا فرق مختلفی نظیر حنفی، حنبلی، مالکی، شافعی، اشعری، معتزلی، ماتریدی و شیعی هستند و هرکسی می‌گوید که من تابع پیغمبر و اصحاب رسول الله هستم.

ما در جلسه پنجم گفتیم که آقایان اهل سنت هرکدام می گویند که ماست ما شیرین است و ماست دیگران ترش است!

افرادی نظیر «عضدالدین ایجی» معتقد است که اشاعره فرقه ناجیه هستند و معتزله و دیگران همگی اهل آتش هستند. عده‌ای دیگر معتقدند که حنبلی‌ها فرقه ناجیه هستند و می گویند:

«مَن لم یکن حنبلیاً فلیس بمسلم»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 29، ص 304، ح 4 أحمد بن الحسین بن محمد

به گفته ایشان کسی که حنبلی نباشد نه تنها اهل نجات نیست، بلکه اصلاً مسلمان نیست. «سمعانی» و دیگران هم همین مطلب را آورده‌اند.

بعضی از آقایان نظیر صاحب «بریقه محمودیه» می‌گوید که فرقه ناجیه تنها ماتریدی ها هستند. اشاعره و معتزله همگی اهل آتش جهنم هستند.

در این میان وهابی‌ها هم معتقدند که اگر در کره زمین یک مسلمان باشد ما هستیم و غیر از ما همگی اهل آتش جهنم هستند.

ما در جلسه ششم گفتیم با توجه به این اعتقادات میان پیروان فرق و مذاهب اهل سنت کشت و کشتار زیادی بوده است.

ما روایتی از کتاب «معجم البلدان» اثر «حموی» جلد اول صفحه 209 آوردیم که نقل می‌کرد میان شافعی‌ها و حنفی‌ها در اصفهان اختلاف افتاد به طوری که خانه‌های همدیگر را ویران کردند و بازار را آتش زدند.

«مستشار عبدالحمید جندی» می‌گوید: در اصفهان به خاطر نزاع میان حنفی‌ها و شافعی‌ها بازار آتش گرفت و به خاکستر مبدل شد!!

همچنین در سال 671 هجری در ری میان حنفی‌ها و شافعی‌ها جنگ مفصلی اتفاق افتاد. در سال 555 هجری در نیشابور جنگی میان حنفی‌ها و شافعی‌ها اتفاق افتاد.

در بغداد بر سر معنای «مقام محمود» فتنه عجیبی در بغداد صورت گرفت به طوری که به قتل و غارت یکدیگر پرداختند.

همچنین در بلاد ماوراء النهر وقتی والی احناف دید مسجدی برای شافعی‌ها هست، گفت: تا کی باید این کنیسه باز باشد و بسته نشود؟!! حرف ایشان اشاره به این دارد که مسجد شافعی‌ها همانند محل عبادت یهودیان است.

نقل شده است که در گیلان اگر شخصی حنفی می‌آمد او را می‌کشتند و اموال او را به عنوان غنایم جنگی بین خودشان تقسیم می‌کردند.

در اندلس مالکی‌ها اتباع دیگر مذاهب نظیر حنفی و شافعی و حنبلی را طرد می‌کردند و اگر معتزلی بود او را به قتل می‌رساندند.

این در حقیقت خلاصه‌ای از بحث شش جلسه ما بود که ما در شش دقیقه و نیم آنها را خدمت بینندگان عزیز عرض کردیم.

وقتی انسان چشمش را روی حقایق می‌بندد!

این مباحث نشانگر این است که آقایان نمی‌خواهند چشمشان را روی حقایق باز کنند. تمام این مباحث حول این مسئله است که رسول گرامی اسلام می‌فرماید امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند و تنها یک فرقه اهل نجات است.

«ابن تیمیه» هم این روایات را نقل می‌کند که ان شاءالله آن‌ها را عرض خواهیم کرد. در روایاتی آمده است:

«فأنت یا علی وشیعتک فی الجنة»

فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج 2، ص 654، ح 1115

و:

«نظر النبي إلى علي فقال هذا وشيعته هم الفائزون يوم القيامة»

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 42، ص 333

همچنین در حدیث سفینه آمده است:

«مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 2، ص 373، ح 3312

در این روایت آمده است فرقه ناجیه کسی است که از اهلبیت تبعیت کند. ما در روایات مختلف داریم که اگر میان شما اختلاف افتاد، راه علی بن أبی طالب را دنبال کنید.

بر فرض علی بن أبی طالب را هم کنار بگذاریم. چند روایت داریم که در آن آمده است اگر میان مسلمانان اختلاف افتاد ببینید «عمار» کجاست، زیرا «عمار» از حق جدا نمی‌شود. «عمار» در اختلافات با هرکسی بود، ملازم فرقه و گروهی باشید که «عمار» در آن است.

اگر ما تنها در کتب اهل سنت به دنبال فرقه ناجیه بگردیم، شاید بتوانیم بیش از بیست عنوان روایت از کتب اهل سنت بیابیم که فرقه ناجیه امیرالمؤمنین و اهلبیت است و کسانی که از اهلبیت تبعیت کردند و ولایت و امامت اهلبیت را پذیرفتند.

وقتی انسان چشمش را روی حقایق می‌بندد، باید همینطور بیاید و در نهایت هم بگوید الاغ من از کره گی دم نداشت. او در نهایت باید بگوید که ما نمی‌توانیم تشخیص بدهیم فرقه ناجیه چه کسی است!!

پیغمبر اکرم که فرمود هفتاد و دو فرقه به هلاکت می‌رسند و تنها یک فرقه اهل نجات هستند، آیا ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین کرده است یا خیر.

اگر حضرت ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین نکرده باشد و تنها آن را به ما واگذار کرده باشد، نستجیر بالله پیغمبر اکرم در حق امت خیانت کرده است و رسالت ناتمام باقی مانده است و کامل نیست.

اگر حضرت ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین کرده است، باید ببینیم که رسول اکرم چه معیارهایی برای فرقه ناجیه معین کرده است. ان شاءالله بعدها در این زمینه مفصل صحبت خواهیم کرد.

تا به حال کسی به این کتاب منحرف پاسخی نداده است!!

شخصی در مصر به نام «علی عبدالرزاق» از اساتید دانشگاه الأزهر کتابی تحت عنوان «الإسلام و اصول الحکم» می‌نویسد.

ایشان در این کتاب می‌گوید که ما اصلاً در اسلام بحثی به نام خلافت و امامت نداریم و پیغمبر اکرم هم حق تشکیل حکومت نداشتند. وظیفه پیغمبر اکرم تنها ابلاغ رسالت بوده است. مشاهده کنید در طول این صد و اندی سال چه قیامت‌هایی برپا شده است.

«شیخ الأزهر» و دانشگاه الأزهر به جای اینکه به این شبهه پاسخ بدهند، با بیست و چهار نفر از قضات نظر دادند که ایشان از اسلام بیرون رفته، باید از دانشگاه الأزهر خارج شود و تمام مدارکش باید ابطال شود، حقوقش قطع شود و خانه‌اش گرفته شود.

اگر واقعاً اسلام این باشد، واقعاً به خدا پناه می‌بریم. «دکتر محمد عماره» کتاب خود را چاپ کرده و یک مقدمه شصت صفحه‌ای بر آن دارد.

ما ان شاءالله بحث امسال خارج فقه خود را روی موضوع «فقه الحکومة» گذاشتیم. بنده عمدتاً به دنبال این هستم که این کتاب را جواب بدهم و تا به حال هم کسی به این کتاب پاسخ نداده است.

از میان شیعیان در گوشه و کنار مقالات چند صفحه‌ای در این زمینه نوشته شده است، اما کسی مفصل به این کتاب پاسخ نداده است.

یکی از علمای اهل سنت به نام «محمد الخضر حسین» جوابی به این کتاب داده است که‌ای کاش ایشان هم جواب نمی‌داد. بنده وقتی جواب ایشان را می‌خواندم، واقعاً خجالت می‌کشیدم.

«محمد حسین هیکل» زمانی که می‌خواهد از ایشان دفاع کند، به قدری دفاع وقیح و زشت و سست است که انسان خجالت می‌کشد.

همچنین «مجله الهلال» مقاله نوشته تا از این شخص دفاع کند و بگوید که ما در اسلام خلافت نداریم و اصلاً انبیاء حق حکومت نداشتند. اگر مردم انتخاب می‌کردند، مطابق همان دموکراسی که در غرب هست پیغمبران می‌توانستند حکومت کنند.

اگر چنانچه مردم انتخاب نمی‌کردند، خداوند عالم برای پیامبران و رسول اکرم حق تشکیل حکومت نداده است.

«مجله الهلال» به میدان آمده است، «المقتطف» به میدان آمده است، «شیخ محمد عبده» به میدان آمده است، «رشید رضا» به میدان آمده است.

وقتی من حرف‌های آنها را خواندم، واقعاً نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم. وقتی این افراد از اهلبیت جدا می‌شوند، ناگزیرند چنین حرف‌هایی بزنند. ما حدود چهل روایت داریم که پیغمبر اکرم فرمود:

«عَلِی أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی کلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی»

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 274 - 278، ح 25

و:

«وأنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»

السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 2، ص 565، ح 1188

و:

«عَلِی إِمَامُ کلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی»

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 281، ح 26

وقتی این روایات را قبول نمی‌کنند، همینطور در لجن گیر می‌کنند و نمی‌توانند جواب بدهند به این دلیل که در منابع خودشان هیچ مطلبی ندارند.

آقای «رشید رضا» کتابی به نام «الخلافة» نوشته است. من از بینندگان عزیز کسانی که سواد عربی دارند خواهش می‌کنم این کتاب را مطالعه کنند. این کتاب در اینترنت هم موجود است و اگر عزیزان «الخلافة + رشید رضا» را سرچ کنند، کتاب را دانلود می‌کنند.

این کتاب صد و اندی صفحه بیشتر نیست و زمانی که انسان این کتاب را می‌خواند گویا این شخص نه از قرآن کریم خبر دارد و نه از سنت پیغمبر اکرم خبر دارد.

بنده از جوانان اهل سنت خواهش می‌کنم به این مطالب دقت کنند. «رشید رضا» یکی از نابغه‌های قرن اخیر است.

ما افرادی مانند «رشید رضا» کم داریم، به طوری که تنها «مجله المنار» ایشان تا سی و شش جلد قطور به چاپ رسیده است. «تفسیر المنار» اثر «رشید رضا» جزو تفاسیر برجسته اهل سنت است.

ایشان وقتی می‌خواهد به این شبهه جواب بدهد، می‌گوید که خلافت در اسلام داریم. دلیل ما این است که بعد از رحلت پیغمبر اکرم صحابه قبل از اینکه پیغمبر اکرم را دفن کنند، ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردند. خلافت اینقدر در اسلام مهم است!!

ایشان سپس در پاسخ به این سؤال که "چرا در خلافت خلیفه دوم اجازه ندادند که مردم عمر بن خطاب را انتخاب کنند" به بن بست می‌خورد.

آیا نستجیر بالله پیغمبر اکرم به اندازه ابوبکر هم عقلشان نمی‌رسید که خلیفه معین کنند؟!

ایشان در مورد شورای شش نفره هم به بن بست می‌خورد. حال بسیاری از بحث‌هایی نظیر "اگر یک نفر مخالفت کرد گردنش را بزنید" یا "اگر دو نفر مخالفت کرد گردنش را بزنید" مطرح نشده است.

همچنین در این مباحث آمده است که خلیفه می‌گفت: "در مورد خلیفه هر شخصی که «عبدالله» پسر من طرفدار او بود را قبول کنید". این مباحث به قدری مسخره است که انسان واقعاً از بیان کردن آن خجالت می‌کشد.

آیا مجلس خبرگان رهبری ایران، الگوگیری از روش «عمر بن خطاب» است!؟

یک شب آیت الله سبحانی به بنده تلفن زدند و گفتند: شخصی از بزرگان اهل سنت چند سؤالی دارد. من ایشان را به منزل شما می‌فرستم تا با ایشان قدری صحبت کنید.

وقتی ایشان آمدند، دیدم جوانی حدوداً سی و پنج ساله و انسان ملایی بود. ایشان گفت: در حال حاضر که شما مجلس خبرگان رهبری معین کردید، این رویه را از حضرت عمر گرفتید!!

همین که خبرگان رهبری شش نفر را انتخاب کرده بودند، بهترین دلیل بر این بود که بحث خلافت شورایی و انتخاب خلیفه و عین دموکراسی مطرح شود. بنده گفتم: دموکراسی بود؟! ایشان گفت: بله.

بنده کتاب «طبقات» اثر «ابن سعد» و چند کتاب دیگر را آوردم و گفتم: خلیفه دوم نوشته است که این شش نفر را سه شبانه روز در خانه‌ای نگهدارید و یک نفر حق ندارد بیرون بیاید. اگر این سه نفر نتوانستند به نتیجه برسند، تمامی آنها را گردن بزنید!!

آیا دموکراسی این است؟! همچنین نوشته است وقتی رأی دادند اگر پنج نفر در یک طرف بود و یک نفر مخالفت کرد، باید آن یک نفر را همان جا بکشید. اگر دو نفر با آرای دیگران مخالفت کرد آنها را بکشید.

همچنین اگر سه نفر مخالفت کرد، ببینید «عبدالله بن عمر» با کدام گروه است!! حال ملاحظه کنید چند صفحه قبل آمده است که به خلیفه دوم می گویند چرا پسرت را به عنوان خلیفه معین نمی‌کنی؟! خلیفه دوم گفت: پسرم عرضه طلاق دادن زدنش را ندارد.

حال کسی که عرضه طلاق دادن زنش را ندارد، می‌خواهد در امری که مربوط به حکومت جامعه است و خلیفه و امام و حاکم است تصمیم گیری کند؟!

ایشان قدری سرش را پایین انداخت، قدری برگه‌های کتاب را زیر و رو کرد و گفت: حق با شماست!!

بعضی افراد هستند که طینت پاکی دارند. این آقایان می‌خواهند در جواب «علی عبدالرزاق» با این تفکر نسبت به خلافت سه گانه خلفای ثلاثه جواب بدهند. معلوم است که آنها در جواب گیر می‌کنند و نمی‌توانند جواب بدهند.

دوستان ملاحظه کنید در مقدمه کتاب «دکتر محمد عماره» حرف‌های «محمد حسین هیکل»، «محمد عبده» و «رشید رضا» آمده است. ببینید واقعاً این افراد چطور گیر کرده‌اند و نمی‌توانند از این بن بست خود را نجات بدهند.

یک نفر از آنها نیامده است بگوید پیغمبر اکرم در اولین روزی که در مکه مکرمه رسالت خود را اعلام کرد، دست بر روی شانه علی بن أّبی طالب گذاشت و فرمود:

«إن هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم فاسمعو له وأطیعوا»

براستی که او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. از او شنوایی داشته و یاری‌اش کنید.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه

«ابن اثیر» و دیگران هم این روایت را نقل کرده‌اند. چرا ما باید بیراهه برویم و در بیراهه به دنبال راه اصلی بگردیم؟! ما هرچه بیشتر به بیراهه برویم، از مقصد دورتر می‌شویم. بنابراین این کتاب به یک معظل برای آقایان تبدیل شده است.

من از همه عزیزان تقاضا دارم این مناظره را مطالعه کنند!

بنده چند روز پیش که خدمت آیت الله سبحانی رسیدم، ایشان کتابی به بنده لطف کردند. بنده از همه عزیزان بیننده تقاضا دارم این کتاب را که در سایت «امام صادق» هست، مطالعه کنند.

عنوان کتاب «حوارات علمیة بین العلمین» به معنای "مناظرات علمی بین دو شخصیت برجسته" است. این مناظرات میان «سید محسن امین» و «سید محمد رشید رضا» است.

بنده از همه عزیزان تقاضا دارم این مناظره را مطالعه کنند. اگر یک جوان و عالم سنی این کتاب را مطالعه کند، معتقدم پانصد درصد حقایق برایش روشن می‌شود.

مقام معظم رهبری فرمودند: ما اصرار نداریم کسی مذهب شیعه را انتخاب کند، اما از علمای اهل سنت درخواست داریم کتاب «الغدیر» و «المراجعات» اثر «مرحوم شرف الدین» را مطالعه کنند.

«سید محسن امین» یکی از شخصیت‌های برجسته شیعه و صاحب کتاب «اعیان الشیعه» هست.

«رشید رضا» در این مناظرات بیش از دویست مرتبه کلمه "فحش"، "ناسزا"، "توهین" و عبارت‌های وقیحی که اراذل و اوباش در کوچه و بازار به کار نمی‌برند، نثار شیعه و «سید محسن امین» کرده است.

مجری:

لازم به ذکر است که گفتید ایشان جزو نخبگان محسوب می‌شود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، ایشان جزو نخبگان و شخصیت‌های برجسته اهل سنت است. این نشانگر این است که این افراد حرفی برای گفتن ندارند.

بنده بارها گفتم کسی که می‌خواهد با فحش و ناسزا مطلبش را به کرسی بنشاند، دلیل این است که حرفی برای گفتن ندارد.

ایشان مبنایی را به غلط و بی دلیل و فاقد استدلال و فاقد منطق انتخاب کرده است و مجبور است مطلبش را با فحش و ناسزا به دیگران تحمیل کند.

مجری:

این شخص حرف حقی ندارد و به همین خاطر دائماً صدایش را بالاتر می‌برد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. بنابراین بحث:

«وَسَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَی ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً کلُّهَا فِی النَّارِ إلَّا وَاحِدَةً»

امت من هم به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند. همه وارد آتش جهنم می‌شوند و تنها یک فرقه نجات پیدا می‌کنند.

مجموعة الفتاوی، نویسنده: ابن تیمیة، وفات: 728، رده: مصادر عقائد سنی، خطی: خیر، چاپ: طبعة الشیخ عبد الرحمن بن قاسم، ج 3، ص 345، باب وَسُئِلَ شَیخُ الْإِسْلَامِ أَحْمَدُ ابْنُ تَیمِیة - قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ -: عَنْ قَوْلِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ " تَفْتَرِقُ أُمَّتِی ثَلَاثَةً وَسَبْعِینَ فِرْقَةً "

یک اعلان خطر جدی برای همه مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت است. روی صحبت ما تنها اهل سنت نیستند، بلکه خطاب به شیعیان هم مطرح می‌کنیم.

اگر یک جوان شیعه تنها با تقلید از علما و تقلید از پدران و اجداد خود مذهب تشیع را انتخاب کند، هیچ ارزشی ندارد.

جوان شیعه باید تحقیق و بررسی کند و ببیند واقعاً مذهبی که پدر و مادرش انتخاب کرده است، با عقل و منطق و آیات قرآن کریم و روایات تطبیق می‌کند یا نمی‌کند.

اگر دید واقعاً با عقل و منطق و قرآن و سنت تطبیق می‌کند به آن تمسک جوید و اگر دید تطبیق نکرد برود با آگاهی مذهب دیگری را انتخاب کند. البته شاید بعضی افراد این حرف بنده را نپسندد.

ما معتقدیم حقانیت مذهب شیعه به قدری روشن و واضح است که هیچ جای بحثی باقی نمی‌ماند. والله العلی الأعلی نه به خاطر اینکه من شیعه هستم این حرف را می‌زنم.

ما رگ و پوست و استخوانمان با کتب اهل سنت عجین شده است و بنده نود درصد عمرم را در این زمینه گذراندم.

گاهی اوقات دوستان مطالبی از کتب شیعه از ما می‌پرسند. بنده در جواب می گویم که اگر مطالبی از کتب اهل سنت بخواهید بنده می گویم، اما نسبت به کتب شیعه الآن حضور ذهن ندارم.

ملاحظه کنید مطالبی که در کتب اهل سنت آمده است، به قدری روشن است که همانند آفتاب در روز روشن است. حقانیت مذهب شیعه این چنین روشن و واضح است. حقانیت مذهب شیعه نه تنها در کتب شیعه بلکه در کتب وهابیت هم آمده است.

بنده حاضرم اصلاً کتب اهل سنت را کنار بگذارم و تنها با کتاب «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» ثابت کنم مذهب شیعه حق است.

آقایان وهابی چرا به میدان نمی‌آیند؟! چرا می‌ترسند؟! چرا وحشت دارند؟! چرا تنها فحش می‌دهند؟! چرا توهین می‌کنند؟! آقایان اهل سنت به میدان بیایند!! آقای «رشید رضا» به میدان آمده و دسته گل به آب داده است.

البته مناظره دیگری هم بود که ایشان برای بنده فرستاده بود، اما اسم آن را حضور ذهن ندارم.

وقتی انسان این مناظرات را می‌بیند، واقعاً خیلی متأسف می‌شود. قدرت علمی و توانایی منطق طرف مقابل در مناظرات روشن می‌شود و این بسیار واضح است. من در خدمت شما هستم.

مجری:

بزرگوارید، ما در خدمت شما هستیم. حاج آقا این قضایا به همان مسئله مبنایی و ریشه‌ای برمی گردد که در آغاز این شش جلسه مطرح کردید.

اگر روحیه تبعیت از قول احسن باشد، بسیاری از این مسائل حل می‌شود. در مقابل وقتی که تقلید کورکورانه جای آن را می‌گیرد، همین می‌شود که شاهد آن هستیم.

ان شاءالله بحث را ادامه خواهیم داد و در خدمت شما عزیزان خواهیم بود. عزیزان به سایت «امام صادق» مراجعه کنید و کتابی را که استاد معرفی کردند بخوانید.

ان شاءالله اگر از شیعیان هستید معرفتمان بیشتر شود و اگر از اهل تسنن هستید ان شاءالله آگاهی‌تان در این زمینه بیشتر شود و خیر دنیا و آخرت را در این مباحث بدانید. با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم.

از آخرین زیارتم چقدر گذشته

شب جمعه و شب زیارتی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. بسیاری از شما همانند من دلتنگ هستید، زیرا که مدتهاست نشده به خاک بوسی حرم حضرت سیدالشهدا نائل شویم. مدت‌هاست که دلمان پر می زند.

ان شاءالله به زودی با رفع این بلا بتوانیم در کمال صحت و سلامت در کنار خیل زوار حضرت سیدالشهدا راهی کربلا شویم. ان شاءالله سفر همه زائران اربعینی با خیر و برکت و صحت و سلامت همراه بوده باشد.

در خدمت شما هستیم با برنامه «حبل المتین» و در خدمت استاد ارجمند حاج آقا قزوینی عزیز هستیم. ما راجع به سیر بحث صحبت می‌کنیم، بحث دفاع از ولایت و امامت که بسیار بحث مهم و زندگی ساز است.

ان شاءالله با دقت، تمام قد و با تمام دلمان مباحث را دنبال کنیم. حضرت استاد شش جلسه صحبت کردند و این جلسه هفتم هست. در طول این مباحث راجع به فرقه ناجیه صحبت شد و هفتاد و سه فرقه‌ای که در کلام حضرت رسول آمده است.

می‌خواهم از حاج آقا قزوینی سؤال کنم که در برخی از روایات آمده است که بزرگترین فرقه از میان این هفتاد و دو فرقه دسته‌ای هستند که بر مبنای قیاس و رأی احکام دین را به دست می‌آورند. آیا روایات آن به شکل صحیح در کتب اهل سنت آمده است؟!

طبق بیان روایات، بزرگ‌ترین فتنه در میان امت اسلام چه کسانی هستند!؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در یکی از این شب‌ها بزرگواری تماس داشتند و به این روایت اشاره‌ای داشتند. ما هم قول دادیم این روایت را در فرصتی مناسب مطرح کنیم. عزیزان دیدند که ما این روایات را بررسی کردیم.

یک دسته از روایات می‌گوید که رسول گرامی اسلام فرموده است: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شود.

دسته دیگری از روایات می گوید که حضرت فرموده است: هفتاد و دو فرقه در آتش جهنم هستند و تنها یک فرقه اهل نجات هستند.

دسته سوم از روایات می گویند فرقه‌ای که اهل نجات است، اهل جماعت یا سواد اعظم یا سیاهی لشکر است. همچنین روایات دیگری می گوید پیغمبر اکرم فرموده است فرقه‌ای اهل نجات است که روش صحابه و من را در زمان حیات من دارند.

ما تمامی این روایات را پشت سر گذاشتیم، اما روایتی است که بسیاری از نکات را برای ما روشن می‌کند. این روایت در منابع متعدد اهل سنت با سند صحیح آمده است.

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی تحلیل زیبایی روی این روایت دارند. آیت الله سبحانی تحلیل زیبایی روی این روایت دارند.

علمای اهل سنت هم نظیر «ابن حزم» و دیگران که مخالف تقلید هستند هم طبق منابع شیعه این روایت را ملاک قرار دادند.

آقای «طبرانی» متوفای 360 هجری کتابی به نام «معجم الکبیر» دارد. مشهور است که روایات کتاب «معجم الکبیر» صحیح است. ایشان در این کتاب روایاتی می‌آورد که پیغمبر اکرم فرمود:

«تَفْتَرِقُ أُمَّتِی علی بِضْعٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً أَعْظَمُهَا فِتْنَةً علی أُمَّتِی قَوْمٌ یقِیسُونَ الأُمُورَ بِرَأْیهِمْ»

امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم می‌شوند. بزرگ‌ترین فتنه در میان امت من کسانی هستند که قیاس و رأی را به کار می‌برند.

این افراد کاری به کتاب و سنت ندارند، بلکه می‌خواهند با قیاس و رأی حکم الهی را به دست بیاورند.

«فَیحِلُّونَ الْحَرَامَ وَیحَرِّمُونَ الْحَلالَ»

آن‌ها حرام خدا را حلال می‌کنند و حلال خدا را حرام می‌کنند.

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 18، ص 50، ح 90

جالب اینجاست که آقای «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد چهارم صفحه 477 این روایت را می‌آورد که پیامبر فرمودند:

«ستفترق أمتی علی بضع وسبعین فرقة أعظمها فرقة قوم یقیسون الأمور برأیهم»

امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم می‌شوند. بزرگ‌ترین فرقه در میان امت من کسانی هستند که امور را با قیاس و رأی به دست می‌آورند.

«فیحرمون الحلال ویحللون الحرام»

آن‌ها حلال خدا را حرام می‌کنند و حرام خدا را حلال می‌کنند.

«هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 4، ص 477، ح 8325

جالب اینجاست که آقای «ذهبی» در پاورقی هیچ اظهار نظری به این روایت نکرده است. اگر ایشان بگوید که روایت صحیح است، مبنایش به هم می‌ریزد. اگر بگوید روایت ضعیف است، دلیلی بر ضعف روایت نیست.

البته «حاکم نیشابوری» به صراحت می‌گوید: روایت صحیح است و شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دارد.

همچنین «هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» می‌نویسد که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«تفترق أمتی علی بضع وسبعین فرقة أعظمها فتنة علی أمتی قوم یقیسون الأمور برأیهم»

امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم می‌شوند. در میان این هفتاد و چند فرقه بزرگترین فرقه‌ای که برای امت من فتنه است فرقه‌ای است که مسائل شرعی را با قیاس و رأی بدست می‌آورند.

«فیحلون الحرام ویحرمون الحلال»

آن‌ها حرام خدا را حلال می‌کنند و حلال خدا را حرام می‌کنند.

«رواه الطبرانی فی الکبیر والبزار ورجاله رجال الصحیح»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 1، ص 179، باب فی القیاس والتقلید

این مطلب بسیار واضح و روشن است. آقای «ابن حزم أندلسی» که «ابن تیمیه» بر افقهیت و اعلمیت ایشان فتوا داده است، کتابی به نام «رسائل ابن حزم» دارد. ایشان در جلد سوم صفحه 213 نقل می‌کند که پیغمبر اکرم فرمود:

«تفترق أمتی علی بضع وسبعین فرقة، أعظمها فتنة علی أمتی قوم یقیسون الأمور برأیهم فیحلون الحرام، ویحرمون الحلال»

امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم می‌شوند. در میان آن‌ها بزرگ‌ترین فرقه فتنه فرقه‌ای است که مسائل شرعی را با قیاس و رأی استنباط می‌کنند. آن‌ها حرام خدا را حلال می‌کنند و حلال خدا را حرام می‌کنند.

«فهذا أصح ما فی هذا الباب وأنقاها سنداً»

این صحیح‌ترین روایتی است که در این باب آمده است و پاکیزه‌ترین روایت از نظر سند است.

رسائل ابن حزم الأندلسی، المؤلف: أبو محمد علی بن أحمد بن سعید بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهری (المتوفی: 456 هـ)، المحقق: إحسان عباس، الناشر: المؤسسة العربیة للدراسات والنشر، ج 3، ص 213، ح 14

حال دیگر روایات را می‌شود به نوعی زیر سؤال برد، اما «ابن حزم» می‌گوید که این روایت از نظر سند هیچ اشکالی ندارد.

ایشان در ادامه بحثی دارد که در آن نسبت به اتباع «ابوحنیفه» و دیگران حمله می‌کند که بنده وارد این مباحث نمی‌شوم. بنده تندی کردن را دوست ندارم، ولو اینکه یک عالم سنی بیاید به مقدسات اهل سنت توهین کند.

ایشان نسبت به «ابوحنیفه» و «احمد» و کسانی که از ائمه اربعه تقلید می‌کنند، حمله‌های تندی دارد. ما باید به جای اینکه حمله کنیم و شروع به ناسزا گفتن کنیم، دلیل بیاوریم.

قبل از اینها هم آقای «ابن عبدالبر» در کتاب «جامع بیان العلم» صفحه 76 همین تعبیر را دارد و می‌نویسد:

«تفترق أمتی علی بضع وسبعین فرقة أعظمها علی أمتی فتنة قوم یقیسون الدین برأیهم یحرمون ما أحل الله ویحلون ما حرم الله»

امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم می‌شوند. بزرگ‌ترین فتنه در میان امت من کسانی هستند که قیاس می‌کنند. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می‌کنند.

جامع بیان العلم وفضله، اسم المؤلف: یوسف بن عبد آلبر النمری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 76، باب نفی الالتباس فی الفرق بین الدلیل والقیاس

«خطیب بغدادی» متوفای 463 هجری در کتاب «تاریخ بغداد» جلد 13 صفحه 310 این روایت را نقل می‌کند. «ابن عساکر» در کتاب «تاریخ دمشق» جلد 42 صفحه 151 این روایت را نقل می‌کند.

«رشید رضا» در کتاب «تفسیر» خود که حرف‌های استادش «شیخ محمد عبده» را آورده است، جلد هفتم صفحه 157 همین تعبیر را آورده است. ایشان در ادامه مطلبی هم دارد که صلاح نیست گفته شود.

آقای «متقی هندی» در کتاب «کنز العمال» جلد اول صفحه 210 همین عبارت را از «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» آورده است.

آقای «شنقیطی» که یکی از وهابی‌های سرشناس متأخر و متوفای 1292 هجری هست، در کتاب «اضواء البیان» که جدیدترین کتاب تفسیری وهابی است این روایت را آورده است.

ما کاری به وهابی بودن آقای «شنقیطی» نداریم، اما ایشان مردی ملاست و مطالب علمی دقیقی دارد. ایشان نسبت به شیعه حرف‌هایی می زند که اقتضای وهابی بودن آنهاست و اگر نگویند باید به وهابی بودن آنها شک کرد.

طبق اطلاعی که بنده از کتاب «تفسیر» ایشان دارم، ایشان خوب به میدان آمده است و بهتر از «ابن کثیر» وارد شده است.

بنده معتقدم در مقایسه با کتاب «المنار» اثر «رشید رضا» این کتاب امتیاز بیشتری دارد. «شنقیطی» در جلد چهارم این روایت را می‌آورد و می‌نویسد:

«تفترق أمتی علی بضع وسبعین فرقة، أعظمها فتنة علی أمتی قوم یقیسون الأمور برأیهم فیحلون الحرام ویحرمون الحلال»

امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم می‌شوند. بزرگ‌ترین فتنه در میان امت من کسانی هستند که قیاس می‌کنند. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می‌کنند.

«وهؤلاء کلهم أئمة ثقات حفاظ»

أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، اسم المؤلف: محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی الشنقیطی، دار النشر: دار الفکر للطباعة والنشر.- بیروت. - 1415 هـ - 1995 م.، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ج 4، ص 210، باب المسألة الخامسة

ایشان سپس نسبت به «جریر بن عثمان» بحثی می‌آورد که مسائل دیگری دارد. این‌ها در حقیقت مباحثی است که آقایان دارند و بنده نمونه‌هایی از آن را آوردم.

افراد دیگری هم این روایت را آورده‌اند و می‌نویسند که رسول گرامی اسلام فرمود: امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم می‌شوند. بزرگ‌ترین قوم فتنه کسانی هستند که اهل قیاس و رأی هستند.

حرمت عمل به قیاس در کلمات رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)

مجری:

حال که بحث به اینجا کشیده شد، راجع به این فرقه و حرمت عمل به قیاس در کلمات روشن حضرت رسول گرامی اسلام و صحابه بیانی داریم که حضرت صریح فرموده باشند؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سؤال زیبایی فرمودید. البته در خصوص قیاس مشهور است که آقایان حنفی‌ها اهل قیاس هستند. ولی چنین نیست و تمامی آقایان اهل سنت اهل قیاس هستند.

مالکی‌ها هم در بسیاری از موارد قیاس دارند. اگر به کتاب «المدونة الکبری» که بزرگترین کتاب فقهی مالکی‌هاست مراجعه کنید، می‌بینید که چقدر از راه قیاس وارد شده است.

همچنین کتاب حنابله و کتاب «المغنی» اثر «ابن قدامه» را ببینید که چقدر از قیاس استفاده می‌کند. اگر کتاب‌های دیگری که آقایان نوشته‌اند را ملاحظه کنید، می‌بینید که همگی از قیاس استفاده می‌کنند و برای خودشان ادله‌ای دارند.

ما در بحث فقهی که چندین سال قبل داشتیم، در این خصوص مفصل بحث کردیم که اهل سنت عبارت‌هایی آورده‌اند که رسول اکرم نسبت به یکی از صحابه فرمود: اگر رفتی و کتاب و سنت نبود چکار می‌کنی؟! او گفت: به رأی خودم عمل می‌کنم.

این روایتی جعلی و ساختگی است که ما کاری با آن نداریم، اما مشاهده کنید در کتاب «صحیح بخاری» روایتی آمده است که شوخی بردار نیست. در این کتاب حدیث 6877 آمده است که حضرت می‌فرماید:

«فَیبْقَی نَاسٌ جُهَّالٌ یسْتَفْتَوْنَ»

در امت من مردمی جاهل هستند که مردم از آنها فتوا می‌پرسند.

«فَیفْتُونَ بِرَأْیهِمْ فَیضِلُّونَ وَیضِلُّونَ»

آن‌ها به رأی خودشان فتوا می‌دهند، هم مردم را گمراه می‌کنند و هم خودشان گمراه می‌شوند.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2665، ح 6877

اگر ما گفتیم حکمی آمده است که در کتاب و سنت نیست، به این معناست که اعتراف کردیم اسلام ناقص است و آیه شریفه:

(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)

امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.

سوره مائده (5): آیه 3

را انکار کردیم. سؤال می‌کنند که ما به کره ماه رفتیم و می‌خواهیم آنجا نماز بخوانیم. قبله کدام طرف است؟! ما می گوییم که این در قرآن و سنت نیامده است. حال ببینیم رأی شما چطور است!!

همچنین شاید کسی بپرسد که به قطب شمال یا قطب جنوب رفتیم که شش ماه روز است و شش ماه شب است. آیا باید تنها یک نماز صبح و یک بار نماز ظهر و عصر و یک بار نماز مغرب و عشاء بخوانیم؟! اگر چنین باشد که بسیار کار راحت است!!

عزیزان بدانند که وقتی قرآن کریم می‌فرماید: همه چیز در قرآن آمده است، در کنار آن هم خطاب به پیغمبر اکرم می‌فرماید:

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)

و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی.

سوره نحل (16): آیه 44

ما یک سری مطالبی داریم که به صراحت بیان شده است. اتفاقاتی در زمان پیغمبر اکرم افتاده است که ائمه اطهار (علیهم السلام) حکم آن را بیان کردند. در مقابل مسائلی هست که به صورت عموم آمده است.

به عنوان مثال من می‌خواهم سؤال کنم که کشیدن سیگار حلال است یا حرام است. در زمان پیغمبر اکرم و ائمه اطهار که سیگار نبود. ما یک سری عموماتی داریم.

«کل شئ لک حلال حتی تعرف أنه حرام بعینه»

 کفایة الأصول، نویسنده: الآخوند الخراسانی، ص 341، فصل لو شک فی وجوب شئ أو حرمته

ما یک اصالت الاباحه داریم. شارع مقدس با این اصالت الاباحه دست مسلمانان را باز گذاشته است. وقتی ما چنین روایتی داریم که دست مسلمانان را باز گذاشته است، چرا برویم با رأی خودمان فتوا بدهیم؟! چرا با قیاس فتوا بدهیم؟!

مواردی هست که من نمی‌دانم این نجس است یا نجس نیست و در آن معطل مانده‌ام. الآن هم که پیغمبر اکرم نیست که از آن بزرگوار سؤال کنم و این هم یک مسئله شخصی است. شارع مقدس می‌فرماید:

«كُلُّ شَيْ‏ءٍ طَاهِرٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِر»

المقنع( للصدوق)؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على، تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏، ناشر: مؤسسة امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم‏، 1415 ق‏، ص: 15

یک حکمی است که من قبلاً می‌دانستم که به این شخص بدهکارم، اما شک دارم که بدهی خود را پرداخت کردم یا خیر.

اگر بگویم که ان شاءالله بدهی خود را پرداخت کرده‌ام، اشتباه است. وقتی شما بدهی را می دانید و قطع به پرداخت ندارید، استصحاب جاری کنید.

ما یک سری مباحثی داریم که به صورت مطلق یا به صورت عمومات که تمام احکام یا بعینه یا باطلاقه یا بعموماته در شرع وارد شده است. بنابراین پیغمبر اکرم می‌فرماید:

«فَیبْقَی نَاسٌ جُهَّالٌ یسْتَفْتَوْنَ»

این بدان معناست که این افراد خیلی جاهل هستند. وقتی از این افراد فتوا یا حکم شرعی سؤال می‌کنند یا از قرآن و سنت خبر ندارند و یا خبر دارند اما دقت تطبیق احکام کلی بر مصادیق خارجی ندارد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیکمُ التَّفْرِیع»

اصول را ما می گوییم و تطبیق آن با شماست.

وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 27، ص 62، ح 33202

اگر بگویید که من می‌خواهم با رأی عمل کنم، مشکل است.

مجری:

حاج آقا این ناظر به اتفاقی است که در زمان حیات حضرت بوده است یا دارند از آینده خبر می‌دهند؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

فرقی نمی‌کند. چه در زمان حیات حضرت باشد و چه بعد از وفات حضرت باشد. همه افراد که به رسول الله دسترسی نداشتند. حضرت در مدینه بودند، اما افراد در مکه و یمن و دیگر بلاد بودند.

امکان پذیر نبود که به محض پیش آمدن یک مشکل افراد سوار بر شتر شوند و سؤالات خود را از پیغمبر اکرم بپرسند.

بنده واقعاً نمی‌دانم بعضی از مسائل را مطرح کنم یا خیر. شخصی نزد خلیفه دوم آمد و گفت: من جنب شدم، اما آبی پیدا نمی‌کنم. چکار کنم؟! خلیفه دوم گفت: نماز نخوان. هروقت آب پیدا کردی وضو بگیر و نماز بخوان!!

ما با این روایات چکار کنیم؟! این روایت در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آمده است. قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ إِنْ کنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکم)

و اگر بیمارید یا مسافر و یا" قضای حاجت" کرده‌اید و یا با زنان آمیزش جنسی داشته‌اید و در این حال آب (برای وضو و غسل) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید، به این طریق که صورتها و دستها را با آن مسح کنید.

سوره نساء (4): آیه 43

این فرمایش قرآن کریم است و چیزی نیست که ما بخواهیم از آسمان بگردیم پیدا کنیم یا زمین را بشکافیم و از زمین بیرون بیاوریم.

حال اینکه ذیل عبارت ماجرای «عمار» را آورده‌اند، من نمی‌دانم این جعلی و دروغ است یا خیر.

در این حال «عمار» به خلیفه دوم می‌گوید: ما در فلان سفر همراه رسول الله بودیم، در حالی که محتلم شده بودیم. من در خاک غلتیدم و سپس نماز خواندم، اما تو نماز نخواندی. وقتی نزد پیغمبر اکرم آمدیم، حضرت فرمودند باید تیمم کنید و نماز بخوانید.

به عنوان مثال اگر در دریا افتادید و در حال غرق شدن هستید، اما وقت نماز رسید همانجا قبل از اینکه روح از بدنتان خارج شود نیت کنید، «الله اکبر» و «بسم الله الرحمن الرحیم» را بگویید و تا هروقت به خشکی رسیدید این به منزله نماز شماست.

نماز در هیچ حالی از ما ساقط نیست، مگر خانم‌هایی که در زمان عادت ماهیانه یا زایمان هستند که آن بحث جدایی دارد. این دو مورد مسائلی است که تفکیک شده است و غیر از آن ما در هیچ موردی نداریم که نماز ساقط باشد.

جالب اینجاست که در کتاب «تاریخ بغداد» جلد ششم از قول پسر خلیفه دوم نقل شده است که از قول پیغمبر اکرم نقل می‌کند:

«قال رسول الله من قال فی دیننا برأیه فاقتلوه»

پیغمبر اکرم فرمود: هرکسی در دین ما به رأی خود فتوا داد باید کشته شود.

ایشان در صفحه بعد هم از قول «ابن عمر» می‌نویسد:

«من قال فی دیننا برایه فاقتلوه»

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 6، ص 322، ح 3366

بازهم در کتاب «الفقیه و المتفقه» از قول «ابن عمر» آمده است:

«قال رسول الله: من قال فی دیننا برأیه فاقتلوه»

الفقیه و المتفقه، اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب البغدادی، دار النشر: دار ابن الجوزی - السعودیة - 1421 هـ، الطبعة: الثانیة، تحقیق: أبو عبد الرحمن عادل بن یوسف الغرازی، ج 1، ص 452، باب ذکر الأحادیث الواردة فی ذم القیاس وتحریمه والمنع منه

بازهم در کتاب «سیر أعلام النبلاء» اثر «ذهبی» جلد یازدهم صفحه 414 نقل شده است:

«عن ابن عمران النبی قال من قال فی دیننا برأیه فاقتلوه»

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 11، ص 414، باب 97 سوئد بن سعیدم ق

ایشان در ادامه می‌نویسد که ابتدا باید به شخص آب بدهند تا تشنه نباشد، سپس او را بکشند. در کتاب «تهذیب التهذیب» اثر «ابن حجر عسقلانی» جلد چهارم صفحه 240 از قول «ابن عمر» آمده است:

«أن النبی قال من قال فی دیننا برأیه فاقتلوة»

ایشان سپس می‌نویسد:

«فقال یحیی ینبغی أن یبدأ بسوید فیقتل»

یحیی بن معین گفت: اگر چنین است باید ابتدا سوئد را بکشیم.

تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 4، ص 240، ح 481

این شرح حال «سوئد بن سعید» است. در کتاب «صحیح مسلم» و «سنن ابن ماجه» روایاتی از این شخص نقل شده است. «ابوحاتم» گفته که این شخص صدوق و صالح و ثقه است.

ایشان می‌گوید: اگر قرار باشد هرکسی به رأی خود فتوا داد کشته شود، باید ابتدا «سوئد» که روایت را نقل کرده است باید بکشیم. این شخص خود جزو کسانی است که به رأی خود فتوا می‌دهد و به قیاس عمل می‌کند.

در این زمینه غوغایی است و انسان نمی‌داند چکار کند. ملاحظه کنید عبارتی از خلیفه دوم در این زمینه نقل شده است که بسیار عجیب است. از قول عمر بن خطاب می‌نویسند که گفته است:

«إياكم وأصحاب الرأي فإنهم أعداء السنن»

کسانی که به رأی عمل می‌کنند دشمنان سنت هستند.

إعلام الموقعين عن رب العالمين ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1973، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد،ج 1، ص 55

با این حساب اگر رأی درست باشد ما به جای اینکه روی پایمان را بشوییم باید زیر پایمان را بشوییم، زیرا جایی که با زمین ارتباط دارد زیر پاست نه روی پا!!

در مقابل مشاهده کنید روایت دیگری در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» آمده است. بنده عرض کردم وقتی انسان از اهلبیت جدا می‌شود، در منجلاب گرفتار می‌شود.

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد دوم آمده است که عده‌ای نزد «عبدالله بن مسعود» صحابه پیغمبر اکرم آمدند تا در خصوص اتفاقی که افتاده بود از او سؤال کنند.

در این روایت آمده است که مردی ازدواج کرده بود، اما قبل از اینکه با همسرش همبستر شود از دنیا رفت. آن‌ها مهریه هم معین نکرده بودند. آن‌ها پرسیدند که تکلیف چیست. «عبدالله بن مسعود» گفت:

«ما سئلت عن شیء منذ فارقت رسول الله أشد علی من هذه فأتوا غیری»

بعد از پیغمبر اکرم کسی مسئله‌ای به این مشکلی از من سؤال نکرده بود. این سؤال را از کسی دیگر بپرسید.

«قالوا فاختلفوا إلیه فیها شهرا»

آن‌ها یک ماه رفت و آمد داشتند و می‌پرسیدند که چکار کنیم.

«ثم قالوا له فی آخر ذلک من نسأل إذا لم نسألک»

سپس گفتند: اگر این مسئله را از تو سؤال نپرسیم، از چه کسی بپرسیم.

«وأنت آخیت أصحاب محمد فی هذا البلد ولا نجد غیرک»

تو برادر و اصحاب پیغمبر اکرم بودی و ما در اینجا کسی را غیر از تو نداریم.

«فقال سأقول فی‌ها بجهد رأیی فإن کان صوابا فمن الله وحده لا شریک له وإن کان خطأ فمنی والله ورسوله منه بریء»

عبدالله بن مسعود گفت: من به رأی خودم عمل می‌کنم. اگر درست بود مال خداست، اما اگر فتوای من خلاف واقع بود از من است و خدا و پیغمبر از او بیزار هستند.

«هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 2، ص 196، ح 2737

ما این روایات را چکار کنیم؟!! آیا ما نباید این روایات را ملاک قرار بدهیم؟! حال که بحث به اینجا رسید، به جهت اینکه عزیزان مخصوصاً عزیزان اهل سنت قدری مطالعه کنند مطلب دیگری در این زمینه نقل کنم.

علمای اهل سنت این مطالب را برای جوانان بیان نمی‌کنند، زیرا به صلاحشان نیست. در کتاب «المعتمد فی اصول الفقه» جلد دوم نقل شده است که از ابوبکر در رابطه با «کلاله» سؤال کردند.

شخصی از دنیا رفته است، در حالی که یک فرزند پدری و مادری دارد و یک فرزند مادری دارد. به عنوان مثال شخصی قبلاً با خانمی ازدواج کرده و از او یک فرزند دارد و با خانمی دیگر ازدواج کرده و از او هم یک فرزند دارد. این فرزندان از یک پدر و مادر هستند، اما با فرزندان قبل از یک پدر هستند و مادرشان یکی نیست. در اینجا تکلیف چیست؟!

این در حالی است که قرآن کریم آیات زیادی در خصوص کلاله بیان کرده است. خلیفه اول می‌گوید:

«أقول فیها برأیی فان یکن صوابا فمن الله وإن یکن خطأ فمنی ومن الشیطان والله ورسوله منه بریئان»

من به رأی خودم عمل می‌کنم. اگر درست گفتم از خداوند است، اما اگر خطا بود متعلق به من و شیطان است و خدا و پیغمبر از او بیزار هستند.

در ادامه آمده است «عبدالله بن مسعود» هم همین را گفت و عمر بن خطاب هم به کاتب خود گفت:

«اکتب هذا ما رآه عمر فان یکن صوابا فمن الله وإن یکن خطأ فمن عمر»

بنویس این همان چیزی است که رأی من بوده است. اگر خوب از من است و اگر بد است از عمر است.

المعتمد فی أصول الفقه، اسم المؤلف: محمد بن علی بن الطیب البصری أبو الحسین، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1403، الطبعة: الأولی، تحقیق: خلیل المیس، ج 2، ص 381، باب فی المجتهد هل له أن یقلد غیره من المجتهدین کالصحابی وغیره

بنده از شما دوستان اهل سنت تقاضا دارم مباحثی که در کتب خودتان مطرح است را ملاحظه کنید. آن‌ها را کنار هم بگذارید سپس جمع بندی کنید و ببینید نتیجه آن چه می‌شود. شما این روایات را نگاه کنید و روایات اهلبیت را هم نگاه کنید.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «جامع أحادیث الشیعة» بیش از هفتاد روایت از قول امام باقر و امام صادق و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) آورده است که می‌فرمایند: ما هرچه می گوییم از پدرانمان شنیدیم.

پدرانمان از پدرانشان و آنها از امیرالمؤمنین و آن بزرگوار از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و خداوند عالم شنیده‌اند. ما هرگز به رأی خودمان فتوا نمی‌دهیم. ما هرگز به قیاس عمل نمی‌کنیم.

ایشان نزدیک به هفتاد روایت با این مضمون جمع آوری کرده‌اند. البته ما پارسال یا دو سال پیش تمامی این روایات را در بحث خارج فقه آوردیم. در این روایات آمده است که ما هر روایاتی برای شما نقل می‌کنیم، سند آنها به پیغمبر اکرم و خداوند متعال می‌رسد.

ائمه اطهار (علیهم السلام) به صراحت می‌فرمایند که ما اهل رأی و قیاس نیستیم. این در حالی است که در بعضی روایات آمده است اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود. او گفت:

(أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین)

من از او بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک!

سوره اعراف (7): آیه 12

دوستان عزیز! حدیث افتراق امت اعلان خطری برای همه ماست؛ هم برای ما شیعیان و هم برای اهل سنت.

باید ببینیم رسول گرامی اسلام در اینجا چه راهکارهایی برای تشخیص فرقه ناجیه با فرقه هالکه گذاشته‌اند. ما باید دستمان را بالا ببریم و ببینیم رسول گرامی اسلام چکار کرده‌اند.

بنده امشب دو کتاب معرفی کردم تا دوستان مطالعه کنند. کتاب اول «حوارات علمیة بین العلمین» که حاوی مناظرات «سید محسن أمین» یکی از اعیان و مفاخر شیعه و «رشید رضا» عالم اهل سنت است.

آیا انبیای الهی وظیفه ای برای تشکیل حکومت داشتند!؟

کتاب دوم هم کتاب «رشید رضا» به نام «الخلافة» است. دوستان این کتاب را هم ملاحظه کنند و ببینند که آیا خلافت اسلامی این هست یا خیر. قرآن کریم زمانی که می‌خواهد حضرت آدم را بیاورد، می‌فرماید:

(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)

من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد.

سوره بقره (2): آیه 30

مراد از (خَلِیفَة) چه کسی است؟! شخصی می‌گفت: مگر خداوند خلیفه می‌خواهد؟! خداوند متعال در رابطه با حضرت داود مراد را روشن کرده است و می‌فرماید:

(إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)

ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم.

(فَاحْکمْ بَینَ النَّاس)

در میان مردم به حق داوری کن.

سوره ص (38): آیه 26

قرآن کریم می‌فرماید:

(لِتَحْکمَ بَینَ النَّاسِ بِما أَراک اللَّه)

تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی.

سوره نساء (4): آیه 105

قرآن کریم در جای دیگر می‌فرماید:

(إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)

من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.

سپس می‌فرماید:

(لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِین)

پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.

سوره بقره (2): آیه 124

و:

(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا)

و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می‌کردند.

سوره انبیاء (21): آیه 73

ما آیات زیادی در رابطه با خلافت و امامت انبیاء الهی داریم، آنوقت درست نیست که بگوییم در کتاب و سنت هیچ اشاره و کنایه‌ای در رابطه با خلافت و امامت نداریم و کار انبیاء هم تنها ابلاغ بوده است!!

این ادعا صحیح نیست که بگوییم اگر مردم قبول می‌کردند وظیفه پیغمبر اکرم تنها تشکیل حکومت بود، اما اگر مردم قبول نمی‌کردند و رأی نمی‌دادند تکلیف از گردن رسول الله ساقط بود.

این افراد به دنبال این هستند تا یک اسلام آمریکایی و اروپایی را به مردم تحمیل کنند. متأسفانه ما می‌بینیم افرادی از حوزویان ما هم فریب خورده‌اند و به دنبال این مسائل هستند.

البته طبق آنچه بنده اطلاع دارم این افراد نظیر «کدیور» عمدتاً ورشکستگان سیاسی هستند. این افراد زمانی که در ایران بودند طرفدار حکومت انبیاء و ائمه اطهار و ولایت فقیه بودند، اما زمانی که از ایران بیرون رفتند عقده دارند.

آن‌ها به جای اینکه ولایت فقیه که از آن ضربه خورده‌اند را رد کنند، ولایت ائمه اطهار و پیغمبر اکرم را رد می‌کنند. در مقابل کسانی هم هستند که از ولایت فقیه دفاع کنند.

تنها مانده است که این افراد ولایت خدا را رد کنند. قطعاً روزی خواهد رسید که این آقایان ولایت خداوند متعال را هم رد کنند.

ما در حال حاضر گرفتار چندین نفر هستیم که بحث‌هایی مطرح می‌کنند و کتاب‌ها و مقالاتی می‌نویسند که بنده واقعاً نمی‌دانم آنها به دنبال چه چیزی هستند و می‌خواهند چکار کنند.

معلوم نیست که آیا این افراد با این حرف‌های بی اساس و ضد قرآن و ضد روایات می‌خواهند عقده خود را خالی کنند یا عداوت خود را نسبت به نظام و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نشان بدهند یا حرفشان روشنگری است!!

اگر واقعاً حرف این افراد روشنگری است، ما برای هرگونه بحث و مناظره با این افراد آماده‌ایم. ما با یکی از این آقایان پارسال در اصفهان شش ساعت مناظره داشتیم.

آقایان می‌توانند متن مناظره ما را با آقای «احمد عابدینی» مشاهده کنند. فایل صوت و متن این مناظره در سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» موجود است.

این آقا که می‌گوید نام ائمه اطهار نیامده است و اصلاً پیغمبر اکرم به هیچ وجه به علی بن أبی طالب نگفته است که تو خلیفه و امام منصوب هستی و بحث نصب نبوده و بنی امیه این مطالب را درآورده‌اند، دلیل خود را بیاورند.

ما از ایشان دلیل خواستیم، اما ایشان در این شش ساعت یک آیه یا یک روایت نتوانست در این زمینه بیان کند.

ایشان در این شش ساعت شکست خورد و حرفی برای گفتن نداشت، اما اگر در طول این یک سال مطالعه کرده و مطالبی به دست آورده است بنده همین الآن اعلان آمادگی برای مناظره دوم می‌کنم. اگر ایشان به مطلب جدیدی رسیدند، بیایند باهم بحث کنیم.

آن زمان شبکه در اختیارمان نبود، اما مناظره به صورت زنده و اینترنتی پخش می‌شد. الآن هم ما حرفی نداریم، چه ایشان باشد و چه کسی غیر از ایشان باشد ما حاضر به مناظره هستیم.

کسانی که واقعاً نسبت به بحث ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) و ولایت پیغمبر اکرم یا ولایت فقیه حرف دارند، بنده برای مناظره حاضرم و هیچ مسئله‌ای ندارم. اگر این افراد واقعاً ما را قانع کنند، ما تابع آن‌ها می‌شویم. «نحن ابناء الدلیل»!

(قُلْ هاتُوا بُرْهانَکمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)

بگو اگر راست می‌گوئید دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید.

سوره بقره (2): آیه 111

ما که با همدیگر دعوا و پدر کشتگی نداریم و ارث و میراث تقسیم نشده هم نداریم که بگوییم به دنبال این قضایا هستیم.

بعضی افراد همانند «سروش» هستند که اصلاً با دین و خدا و پیغمبر اکرم مشکل دارند و هر روز هم حرفی می‌زنند. ما اصلاً با این افراد کاری نداریم، زیرا اصلاً ارزش حرف زدن ندارند.

در مقابل این آقایان معتقدند که ما خدا و پیغمبر اکرم و قرآن کریم و ائمه اطهار را قبول داریم، اما ادعا می‌کنند ائمه اطهار از طرف خداوند متعال و پیغمبر اکرم نه برای امامت و خلافت نصب شدند و منکر آن هستند.

ما در حال حاضر در بخش دانشنامه ولایت بیش از سیصد روایت داریم که نام ائمه اطهار (علیهم السلام) از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مکتوب آمده است و تعداد زیادی از این روایات را هم بررسی سندی کردیم.

سیصد روایت چیزی نیست که ما به سادگی بخواهیم از کنار آن بگذریم. حدیث غدیر را صد و بیست تن از صحابه نقل کرده‌اند، اما در رابطه با اسامی ائمه اطهار ما سیصد روایت داریم. آیا ما می‌توانیم سیصد روایت را نادیده بگیریم و با رأی خود نظر بدهیم؟!

اتفاقاً در آن جلسه مناظره آقای «عابدینی» داشت استنباط رأیی می‌کرد. بنده گفتم: کار شما همانند کار خلیفه اول و دوم بود. بنده همین روایت را هم خواندم. این حرف بنده به ایشان برخورد و گفت که چرا مرا با خلیفه اول و خلیفه دوم مقایسه کردید.

وقتی شما می گویید مطلبی که می گویم برمبنای استنباط شخصی من است نتیجه همین است. ما استنباط شخصی نداریم. این آیات است و این هم روایات است!!

خوارج هم همین کار را می‌کردند. آن‌ها می‌گفتند استنباط شخصی ما این است که امیرالمؤمنین کافر شده است.

اگر قرار باشد هرکسی با استنباط شخصی خودش آراء شخصی خود را به قرآن و سنت تحمیل کند، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. در این صورت اولین کسی که باید حقانیت او را اعلام کنیم، خوارج هستند.

مجری:

بسیار خوب. الحمدلله مباحث خوبی مطرح شد و بنده هم بحث را قطع نکردم تا حضرتعالی تمامی مباحث را بیان کنید.

رحمت خدا بر آیت الله مدرس که گفتند: سیاست ما عین دیانت ماست. متأسفانه بعضی افراد دیانتشان عین سیاستشان شده است. این افراد به خاطر دعواها و ادعاهای سیاسی حتی دین را زیر پا می‌گذارند و مبنای خود را زیر پا می‌گذارند!!

ان شاءالله ما در مسیر اهلبیت باشیم و همانطور که فرمودند قدر بدانیم. اگر در مسیر اهلبیت نباشیم، به گزافه گویی هایی دچار می‌شویم که حتی اگر نخبه و ملأ باشیم ته قصه به فحش و ناسزا ختم می‌شود همانطور که «رشید رضا» و دیگران بیان داشتند.

ان شاءالله زیر سایه اهلبیت باشیم، عالم به معارف اهلبیت باشیم و به دعای بزرگترها عامل باشیم. حاج آقا قزوینی عزیز از شما بسیار ممنونم. دعا بفرمایید و برنامه را به پایان برسانیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خدایا تو را به آبروی حضرت زهرای مرضیه و پهلوی شکسته و سینه مجروح و صورت سیلی خورده حضرت فاطمه زهرا سوگند می‌دهیم هرچه سریع‌تر فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان را نزدیک بگردان.

خدایا ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و مدافعین حریم و راضی به احکام و اقوال و مطیع فرامین و شهدای رکاب حضرت بقیة الله الأعظم قرار بده.

خدایا به حق حضرت فاطمه زهرا بیماری کرونا را از ایران و دیگر بلاد سریعاً محو و نابود و مضمحل بگردان.

خدایا تو را به آبروی حضرت فاطمه زهرا سوگند می‌دهیم خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار و شر دنیا و آخرت از ما دور بگردان.

خدایا به آبروی حضرت زهرای مرضیه حوائج ما و حوائج بینندگان عزیز ما را برآورده نما و دعاهای ما را به اجابت برسان.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

التماس دعا، خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


حبل المتین>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین