سایر قسمت ها
حبل المتین

قسمت نود و نهم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:29/07/1400

برنامه:حبل المتین

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج)، الحمد الله امشب هم به رسم شب های جمعه سید الیالی این توفیق را پیدا کردیم در محضرشما هستیم با برنامه حبل المتین، إن شاءالله که بتوانیم برنامۀ در خور شأن شما بینندگان عزیز و ارجمند بینندگان فاضل شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج) ارائه بدهیم و این برنامه هم مرضی درگاه حضرت ولی عصر إن شاءالله باشد.

همانطور که مطلع هستید ما در این برنامه استفاده می کنیم از محضر حضرت استاد حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی امشب هم این توفیق را داریم در محضر ایشان باشیم إن شاءالله بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم و البته حتماً عزیزانی که همراه ما بودند می دانند که در شب های جمعه و شب های دو شنبه که ما این توفیق را داریم در محضر حضرت استاد هستیم در ابتدای برنامه حسن مطلع بحث مان را یک بحثی قرار می دهیم حضرت استاد یک بالاخره نقل های می فرمایند راجع به حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) و دل های منور می شود به نور تنها زهره آسمان ولایت و امامت حضرت زهرای مرضیه، إن شاءالله امشب هم بتوانیم از این بیانات و از این خطاب های فاطمی نهایت بهره و استفاده را ببریم، سلام و عرض ادبی داشته باشیم خدمت استاد و إن شاءالله از این حسن مطلع شان بهرمند بشویم.

آیت الله حسینی قزوینی:

سلام عرض می کنم محضرتان، در خدمت تان هستیم.

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ اللهِ فی اَرضِهِ السَّلامُ عَلَیکَ یا میثاقَ اللهِ الَّذی اَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السّلاَمُ عَلَیکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکَ أیها الْمَرْئی وَ الْمُسَمِّعْ فما کان لنا امر الله و انتهم له السبب و إلیه سبیل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم ایام ولادت رسول اکرم (ص) و نوه بزرگوارش امام صادق را به پیشگاه مقدس مولای مان بقیة الله الأعظم تبریک و تهنیت می گویم خدا را به این دو نور پاک سوگند می دهم عیدی ما را فرج موفور السرور مولای مان بقیة الله الأعظم قرار بدهد إن شاءالله.

روایتی هست از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) که اگر ما هر روز این روایت را چندین بار ملاحظه کنیم یکی از بهترین راه مراقبه و بهترین روش تجمیع خواطر و توجه به خدای عالم و دوری از هر گونه ریا و غیره هست، مرحوم مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) در «بحار» جلد 23، صفحه 259 روایتی را مطرح می کند:

«مَنْ أصْعَدَ إلی اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ»

زهرای مرضیه می فرماید:

هر کس عبادت های خالصش را به طرف خدای عالم بفرستد

بحار الأنوار، مجلسی، ج 23، ص 259

«أهْبَطَ اللهُ إلَیْهِ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»

 و بهترین مصلحت ها را خدای عالم برای این فرو می ریزد

عزیزان می دانند اعمال نماز یک شرط قبولی دارد یک شرط اجابت دارد و یک شرط قبولی درگاه خدای عالم، یک دفعه ما نماز می خوانیم با تمام شرائطش (وضو، رکوع، سجده وغیره) تکلیف از ما ساقط می شود ولی آیا این قبول هم می شود؟ به پیشگاه خدای عالم هم می رود یا نمی رود؟ در روایت داریم رسول اکرم می فرماید اگر مردم ببینند چقدر از اعمال مردم می رود بالا فرو می ریزد نمی رود بالا بر می گردد تصور می کنند که هیچ عملی از بنی بشر به درگاه الهی قبول نیست و لذا در این روایت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می فرماید هر کس خالص ترین عبادتش را عبادت خالص عبادتی که جز خدای عالم چیزی در آن در نظر گرفته نشود نه فوائد دنیوی نه منافع اخروی و بگوییم خدایا

«إن تعذبنی فبعدلک»

اگر ما را بخواهی عذاب بکنی این عین عدالت هست

«غیرُ ظالمین لی»

ظلمی در حق ما نمی کنی

«وإن رَحِمتَنی فبفضلک»

اگر بخواهی مورد رحمت و بزرگواری قرار بدهی این تفضل خدا هست تفضل تو هست

ولذا ما عبادت های مان را تلاش کنیم حالا در ابتدا آن مرحلۀ که امیرالمؤمنین می رسد

«ما عَبَدتُكَ طَمَعًا في جَنَّتِكَ، ولا خَوفًا مِن نارِكَ، ولكِن وَجَدتُكَ أهلًا لِلعِبادٍ»

«وَجَدتُكَ أهلًا لِلعِباد» برای شاید ماها خیلی سنگین باشد ولی حداقلش این هست که اولین مرتبه مراقبه که مراقبۀ رضا هست ما در نظر بگیریم بگوییم خدایا رضای تو در این هست که من نماز بخوانم، رضای تو در این هست که من روزه بگیرم، رضایت تو در این هست که من غیبت نکنم، رضایت تو در این هست که من با زن و بچه ام خوش رفتاری کنم، همین مراقبه رضا که در حقیقت اولین مرتبه مراقبه هست که آقایان سه چهار مرحله برای مراقبه شمرده اند بزرگان ما، به همین شکل هم باشد کافی هست خدایا من این اعمالم را این برنامه ام را اجرا می کنم، به این برنامه گوش می دهم، به این روایت توجه می کنم، این احادیث را می خوانم، این احادیث را گوش می کنم، چون رضای تو در این هست من دارم انجام می دهم، همین برای ما کفایت می کند باعث می شود طبق فرمایش صدیقه طاهره خدای عالم بهترین چیزی که به صلاح دین و دنیای و آخرت ما هست برای ما مقدر کند و بر ما فرو ریزد إن شاءالله.

مجری:

إن شاءالله، إن شاءالله که بتوانیم این نوع توفیق عبادت و توفیق طاعت إن شاءالله نسیب ما بشود، خیلی استفاده کردیم حضرت استاد از محضرتان.

بینندگان عزیز و ارجمند همانطور که مطلع هستید ما چند جلسۀ هست الآن ما ده جلسۀ این بحث آموزه های امامت و ولایت را آغاز کردیم و امشب هم إن شاءالله جلسه یازدهمش را پی خواهیم گرفت، حتماً شمای که همراه برنامه بودید تا اینجای برنامه بالاخره دقیقاً مثل زمانی که انسان پای یک درس می رود در یک کلاس شرکت می کند چطور دنبال این می گردد که از نکته های ناب بهره بگیرد و استفاده بکند قطعاً در این شب ها و این جلسات برنامه حبل المتین ما توانستیم چنین بهره و استفادۀ را ببریم بلکه بالاتر و فزون تر از آن، حالا إن شاءالله امشب هم می خواهیم استفاده بکنیم از محضر حضرت استاد، فقط قبل آن بنابر آن سبک و سیاقی که هست از حضرت استاد بخواهیم که یک مختصری بفرمایند نسبت به حداقل جلسه گذشته تا إن شاءالله این روال بحث مان کاملاً مشخص بشود و سؤالات امشب را هم إن شاءالله از ایشان پبرسیم و در خدمت شان باشیم، در خدمت تان هستیم.

آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.

خدا را بر تمام نعمت هایش به ویژه نعمت ولایت و محبت اهل بیت سپاس می گوییم.

بحث ما الآن چند جلسۀ هست در رابطه با حدیث افتراق امت بود که نبی مکرم فرمودند امت من بعد از من گرفتار اختلاف خواهند شد گرفتار تفرقه خواهند شد نه یک فرقه نه دو فرقه، 73 فرقه می شوند از این 73 فرقه فقط یک فرقه می روند بهشت، 72 فرقه وارد آتش جهنم می شوند، ما این را از منابع اهل سنت منابع شیعه آوردیم در اینکه این روایت قطعی هست و متواتر هست هیچ شبهۀ نیست و علمای اهل سنت برای ویژگی های فرقه ناجیه مطالبی را فرموده بودند مثل اینکه

«ما أنا علیه أصحابی»

یا

«مَا أَنَا عَلَيْهِ اَلْيَوْمَ وَ أَصْحَابِي»

اینها را ما آوردیم و نقد علمی هم داشتیم و گفتیم اگر این هست الآن فرقه های اهل سنت یکدیگر را تکفیر می کنند تفسیق می کنند و غیره، اینها با این سخنان شان تطبیق نمی کند و این نکته را هم من که در هفته وحدت قرار داریم هم از شیعیان هم از عزیزان اهل سنت آنهایی که از بنده حرف شنوی دارند بیاییم گذشته را فراموش کنیم نبش قبر نکنیم علمای ما چیزی گفتند علمای شما چیزی گفتند بیایید به قولی بر گذشته ها صلوات بفرستیم یک خانه جدیدی آغاز کنیم و ببینیم امروز آنچه که می تواند وحدت میان امت اسلامی را تأمین کند و در برابر دشمن همه را در صفحه واحد قرار بدهد چه هست، حالا من مخالف با این همایش های وحدت نیستم خیلی خوب هست همین که علماء دور هم جمع می شوند فرمایشاتی دارند از هیچ خیلی بهتر هست، ولی آیا سودی هم نتیجۀ هم دارد یا ندارد؟ من به نظرم می رسد با توجه به تجربۀ که بنده دارم و از تمام این قضایا هم مطلع هستم افرادی که تأثیر گذار هستند در جهان اسلام چه در شیعه چه در اهل سنت چهار نفر پنج نفر از بزرگان شیعه چهار نفر پنج نفر از بزرگان اهل سنت که حرف آنها فصل الخطاب هست برای همه اینها بیایند جمع بشوند یک منشوری را بنویسند و امضاء کنند و إبلاغ کنند و هر کس برخلاف این منشور حرکت کرد برای او هم مجازاتی معین بشود هم از نظر شیعه هم از نظر اهل سنت و ما به هیچ وجه دنبال این نیستیم سنی ها را بیاییم شیعه کنیم آنها هم نباید انتظار داشته باشند که شیعه ها بروند سنی بشوند، شیعه در شیعه بودنش بماند با اعتقاداتش، سنی هم سنی بودن بماند با اعتقاداتش، بحث های علمی هم بشود هیچ اشکالی ندارد ولی اهانت ها، جسارت ها، شماتت ها، سَبّ ها، شتم ها که هر دو طرف را جریحه دار می کند اینها مشخص بشود اینکه من بیایم فرض یک مطلبی در رابطه با خلیفه اول از صحیح بخاری نقل کنم بگویند این عواطف ما را جریحه دار می کند یا آن بیاید یک مطلبی از کتاب کافی نقل کند من بگویم شما عواطف شیعیان را جریحه دار کنید اینها بیاید همه نوشته بشود بحث بشود صحبت بشود یک جلسه، دو جلسه، ده جلسه، بیست جلسه و این منشور به عنوان منشور وحدت در کل جهان اسلام منتشر بشود، اگر این باشد قابل اجرا هم باشد و ضامن اجرایی هم داشته باشد، هر سال می آیند بزرگواران زحمت می کشند چه از شیعه چه از عزیزان اهل سنت داریم ما می بینیم چقدر هم زحمت می کشند چقدر تلاش می کنند و چقدر هزینه های می شود در ایام وحدت و یک قطعنامۀ پایان نامۀ هم قراعت می شود و تمام می شود می رود که آیا این به عنوان ضامن اجرایی هم داشته است یا نداشته است، ما بارها گفتیم بهترین راه ایجاد الفت و وحدت میان امت اسلامی جمع شدن در کنار مائده اهل بیت عصمت و طهارت هست.

مجری:

إن شاءالله، إن شاءالله که این فرمایش حضرت عالی را بشود نمی دانم حالا به هر طریقی که هست بیشتر پخش کرد چونکه ما بارها و بارها دیدیم در این ایامی که مخصوصاً در ایامی که به نام وحدت و اینها می شود بسیار از این شعارها و صحبت های فرمایشی که به قول حضرت عالی هیچ نوع ضمانت اجرایی ندارند اما با آن پیشنهاد حضرت عالی که یک منشوری تدوین بشود با اصول و ارکان خاص خودش، قطعاً می تواند بسیار از آن شعارزدگی ها فاصله بگیرد و عملی بشود إن شاءالله.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله این منشوری که ضامن اجرایی داشته باشد، منشور که ضامن اجرایی نداشته باشد مثل همین قطعنامه ها می شود و هیچ فایدۀ نخواهد داشت و هر چه آقایان کار می کنند خلاصه یکی حالا از شیعه از سنی می آیند این برنامه ها را به هم می زنند و قانون شکنی می کنند و این راه هم باز بشود حالا فرقی نمی کند یک عالِم شیعی وقتی بخواهد بیاید سنت شکنی کند وحدت شکنی کند راه را باز می کند برای سنی، سنی هم وحدت شکنی بکند راه باز می شود برای این طرف و لذا ما باید دقت کنیم همه ملتزم باشیم و اگر کسی هم ملتزم نیست البته منشور نوشته بشود، مبهم نشود مراد از وحدت چه هست؟ مراد از وحدت این هست که شیعه را بیاوریم سنی کنیم همه را وحدت؟ سنی را بیاوریم همه را شیعه کنیم وحدت؟ یا دیگر بالاترین چیزی که آقایان می گویند ما مشترکات را بگیریم و آنهایی که اختلافی هست اینها را کنار بگذاریم؟ شما بیایید به ما بگویید از توحید گرفته تا حدود دیات و مسائل اخلاقی ما در هر کجا می بینیم اختلاف هست نه تنها میان شیعه سنی، میان خود اهل سنت اختلاف هست، یک چیزی بگوییم که عملی بشود یک شعاری که خودمان هم ملتزم نیستیم و معتقد نیستیم بله اینکه خدای عالم واحد هست همه معتقدیم، اینکه رسول اکرمی هست پیغمبری آمده، حالا این چه ویژگی دارد چه صفاتی دارد چطوری بوده معصوم هست وغیره همه می رود زیر پوشش اختلاف، قرآنی هست ولی این قرآن مخلوق هست مخلوق نیست، متشابهاتی دارد، محکماتی دارد، شأن نزولی دارد، همه می رود تحت پوشش اختلاف، اگر مراد از نکات وحدت این هست که بله أیها الناس خدا هست و خدا واحد هست ولی چه صفاتی دارد حرف نزنید؛ این خدا در عرش پاین هست سوار الاغ می شود نمی شود، جسم هست جسم نیست حرف نزنیم این درست هست، قرآن کتاب آسمانی هست در آن هیچ شکی نیست ولی دیگر از داخل قرآن حرف نزنیم ما، معاد فردا همه جمع می شوند برای قیامت ولی چطوری هست هیچ حرف نزنید، ببینید اگر این باشد، ببینید ما خودمان را فریب ندهیم یعنی یک چیزی بگوییم که واقعاً شدنی باشد، ما یک جلسۀ در همین هفته وحدت یکی از اعاظم که از دنیا رفته از مقامات رده خیلی بالای والا بودآمد سخنرانی کرد و ما هم بودیم آنجا، گفت ما 99 درصد با اهل سنت نقاط مشترک داریم یک درصد نقاط اختلاف داریم، من به یک نوعی خودم را رساندم گفتم حاج آقا این 99 درصد شما یک پنج دانه اش را برای ما بگویید ببینیم کدام هست؟ یک حرفی بزنیم که خودمان به آن نخندیم، بله موارد اختلافی زیاد داریم ولی موارد اختلافی نباید تبدیل بشود به درگیری و نزاع و شتم و نادرستی، همانطوری که فرض بفرمایید الآن در معاصرین را می گوییم گذشته را اصلاً نمی خواهیم بگوییم ما، الآن آیت الله العظمی خوئی در یک مسئله یک طور فتوا داده، امام راحل یک طور فتوا داده، آقای وحید یک طور فتوا داده، آقای مکارم یک طور فتوا داده، این اختلاف هست آیا این اختلاف باعث می شود مقلدین این بیایند به آن مرجع توهین کنند؟ مقلدین او بیاید به این مرجع توهین کنند؟ اگر همین را ما در موارد اختلافی شیعه سنی رعایت کنیم هم اهل سنت احساس کنند اگر ما می گوییم امام معصوم هست اجتهاد کردیم و اجتهاد مان به این رسیده، اگر ما می گوییم علی بن أبی طالب خلیفه منصوب هست از کتاب سنت ما اجتهاد کردیم به قطع رسیدیم، یا اگر فرض شما معتقدید آقای أبوبکر خلیفه اول هست دلیل قاطعی دارید اجتهاد کردید این باید برای من در این حد محترم باشد برای علم شما تحقیق شما و تلاش شما احترام قائل شوم، نقد هم بکنم از نقدش هم شما ناراحت نشوید همانگونه که اگر شما آمدی عقیده من را نقد کردی من نباید ناراحت بشوم ، نقد عقیده یک چیزی هست جسارت به عقیده یک چیز دیگری هست و لذا إن شاءالله امیدواریم این عزیزانی که سردم دار وحدت هستند به این نکته برسند إن شاءالله، ما بالاترین آرزوی مان این هست که سنی با سنی بودنش، شیعه با شیعه بودنش با هم مثل برادر زندگی کنند.

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»

«وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ»

این حبل الله را هم پیدا کنیم همه به این حبل الله چنگ بزنیم.

 و آقایان مطالبی گفته بودند در رابطه با فرقه ناجیه، ما گفتیم در کتب شیعه و اهل سنت هم مطالبی بود ما آوردیم، جلسه گذشته رفتیم سراغ آقای عمار که این واقعاً مایه خیلی تأسف هست که یکی از بیننده ها هم زنگ زد که ما روایتی آوردیم که پیغمبر اکرم فرمود اگر مردم دچار اختلاف شدند

«فإذا إختلف الناس فلزم إبن سمیه عمار بن یاسر»

اختلافی میان صحابه افتاد ببینید عمار در کدام جبهه هست آن جبهه حق هست، یعنی این دیگر اوج مظلومیت امیرالمؤمنین هست که ما بخواهیم با حضور عمار در جبهه علی (علیه السلام) حقانیت علی را اثبات کنیم ولی دیگر چون آورده بودند آقایان ما هم آوردیم این را نقل کردیم حالا شاید کسی امیرالمؤمنین را قبول نکند ولی عمار را قبول بکنند حالا شاید بعضی ها پیدا بشوند، این را هم ما مطرح کردیم.

مجری:

سلامت باشید خیلی عالی، فقط حالا ما یک قولی هم دادیم به بینندگان عزیز و آن بالاخره می خواهیم صحبت بکنیم راجع به این شبهات و سؤالاتی که ممکن هست در همین مطلب به وجود بیاید و آن این هست که حضرت استاد با این بیان خدمت تان عرض بکنم؛ بالاخره همین الآن که ما داریم این روایت را می شنویم از آقا رسول الله، طبیعتاً می گوییم همۀ افراد باید ترک می کردند گروه مخالف عمار را آن فئه باغیه را و می آمدند در همین لشکری که عمار بود می آمدند به خیلی مؤمنان و مسلمانانی که در رکاب آقا امیرالمؤمنین بودند می شتافتند در صورتی که ما می بینیم چنین اتفاقی نیفتاد، نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد بلکه بعد از شهادت خود عمار هم باز آنها خیلی های شان ماندند در همان لشکر در لشکر معاویه و نیامدند به لشکر امیرالمؤمنین بپوندند، نمی دانم این جاها آیا توجیهی مطرح شده بود؟ آیا فریبکاریی باز به وجود آمده بود؟ یا اینکه بالاخره خیلی بعید هست اینها همینطوری با وجود این روایت زیبا باز بمانند بر همان مکتب قبلی خودشان.

آیت الله حسینی قزوینی:

حالا قضیه عمار که جای خود دارد، یک روزی خود مقام معظم رهبری یک مطلبی را فرمودند که طلحه و زبیر در جنگ جمل در جبهه مقابل امیرالمؤمنین بودند امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمد چیکار کرد؟ اینها را نصیحت کرد و گفت ما یک زمانی در یک جبهه بودیم اینهمه سابقه داشتیم اینهمه چنین کردیم اینهمه چنان کردیم، این فرمایش ایشان بود در 24/12/79 و همچنین مطلبی در 12/9/88 بود سخنان رهبری در سالگرد رحلت امام بود، گفت آقای طلحه یادت می آید ما در یک جبهه بودیم در رکاب پیغمبر می جنگیدیم پیغمبر در حق ما اینطوری گفت؟ زبیر یادت می آید؟ اینها یادشان آمد و دست از جنگ با علی برداشتند ولی به تعبیر رهبری نیامدند در سپاه علی، از جنگ کناره گیری کردند از اصل جنگ، همین هم خوب بود همین اندازه هم که متوجه شدند که در برابر علی بی ایستند این کار کار اشتباه هست این خیلی خوب بود خیلی عالی بود، ولی امیرالمؤمنین دیگر به معاویه نمی توانست بگوید آقای معاویه یادت می آید ما در یک جبهه بودیم؟ با هم در رکاب پیغمبر علیه مشرکین می جنگیدیم؟

مجری:

چه قیاس زیبایی.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله که البته بعضی از این آقایان اعتراض کردند که بله مقام معظم رهبری خلاف وحدت حرف زده، حالا چون وحدت هنوز مشخص نشده هر کس با سلیقه خودش یک برداشتی از وحدت دارد.

مجری:

به معاویه نمی توانست اینطور بگوید چونکه همیشه در آن جبهه أبو سفیان بود.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله همیشه در جنگ بدر و غیره همواره در جبهه مخالف بود، چه بگوید؟ بگوید ما در یک جبهه بودیم؟ در یک جبهه نبود علی با معاویه.

در قضیه عمار هم به همین شکل هست اینها وقتی می آید ما جلسه گذشته آوردیم بر اینکه دیگر وقتی خود صحیح بخاری در چند جا اعلام می کند که عمار را گروه ستمگر می کشد؛ «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی بیت الأفکار دولیة، که در دو جا این بود در حدیث 447

«عمار تقتله الفئة الباغیة یدعوهم إلی الجنة ویدعونه إلی النار»

عمار آنها را به بهشت دعوت می کند آنها عمار را به جهنم دعوت می کنند

صحیح بخاری، چاپ بیت الأفکار دولیة عربستان سعودی، ح 447

بعد عمار می گوید:

«أعوذ باالله من الفتن»

به خدا پناه می برم از این فتنه

حالا بعضی از شارحین نمی دانم بگویم به عقل شان باید فاتحه بخوانیم الرحمن بخوانیم؟ همین «أعوذ باالله من الفتن» را ملاک قرار دادند که عمار معلوم نیست حق باشد، پیغمبر می گوید «یدعوهم إلی الجنة»، وقتی یک همچین فتنۀ بیاید عمار می گوید خدایا به تو پناه می بریم از این فتنه، ما را ثابت قدم بدار همانطور که پیغمبر به ما بشارت داده ما جزء دعوتگر به طرف بهشت باشیم نلغزیم، دیگر عمار از حضرت یونس بالاتر که نیست یک آنی خدای عالم به خودش واگذاشت سر از شکم ماهی در آورد خدا که شوخی ندارد با کسی، بلعم باعورا با آن عظمتی که خدا به او داده بود و به قول آقایان علم لدنی داشت اسم اعظم در اختیارش بود به کجا رسید؟ ماها نباید بیاییم بگوییم چون عمار گفته «أعوذ بالله من الفتن» پس معلوم نیست عمار جزء اهل نجات باشد، نمی دانم این عقل این آقایان چه شده یعنی وجدان شان برای اینکه بیایند چیزهای که در ذهن شان پروراندند این را تثبیت کنند یک حرف های می زنند، رسول اکرم نماز می خواند یا نمی خواند؟ ما کاری با خلفاء نداریم

 «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»

 می گفت:

 خدایا من را به صراط مستقیم هدایت کن

یعنی پیغمبر شک داشت که که در صراط مستقیم هست؟ یک حرفی بزنید مرغ پخته به ریش شما نخندد، یعنی واقعاً نمی دانم من بعضی وقت ها بعضی از توجیهات این بزرگان شان مثل إبن بطال و مثل بدرالدین عینی و إبن حجر و این فحول، نخبه های اهل سنت اینها که دیگر جزء ارکان اهل سنت هستند می خواند آدم واقعاً تأسف می خورد که اینطور توجیهات ناموجه دارند.

مجری:

ما همین جلسه پیش نسبت به آن حدیث سفینه می خواندیم و تشبیه های که وجود داشت که حضرت نوح چقدر از این می نالید که

«وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ»

هر وقت آمدم آنها را دعوت بکنم به حق

«لِتَغْفِرَ لَهُمْ»

آنها چیکار می کردند؟

«جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ»

دقیقاً همچین برخوردی را انجام می دادند این دست های شان را انگشتانشان را می گذاشتند در گوش شان این پیراهن شان را بر سر شان می کشیدند که حق را نبینند و با همین توجیه ها خودشان را گول می زدند.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله واقعاً همینطور هست، یا حدیث 2812

«یدعوهم إلی الله»

عمار اینها را به الله دعوت می کند

صحیح بخاری، ح 2812

ولی آنها عمار را به آتش دعوت می کنند، با توجه به این دیگر جای شبهه برای ما نمی ماند.

آقای ذهبی در «میزان الإعتدال» یک حرف قشنگی دارد خیلی حالا ایشان دیگر چطوری بوده اول شب خوابیده بوده خلاصه خسته نبوده و فکرش هم خوب کار می کرده در «میزان الإعتدال» در جلد دوم، صفحه 236 می گوید:

«سمعت رسول الله یقول: قاتِلُ عمار فی النار»

میزان الإعتدال، ذهبی، ج 2، ص 236

این دیگر خیلی واضح هست

کسی که عمار را می کشد در داخل آتش جهنم هست

بعد می گوید:

«وهذا شیء عجیب»

این چیز خیلی عجیبی هست

«فإن عماراً قتله أبو الغادیه»

عمار را أبو الغادیه کشته

أبو الغادیه چه کسی هست؟ اینهم امام وهابی ها پیغمبر وهابی ها «منهاج السنة» إبن تیمیه جلد ششم

«وإن قاتل عمار بن یاسر هو أبو الغادیة، وکان ممن بایع تحت الشجرة»

منهاج السنة، إبن تیمیه، ج 6

جزء بیعت رضوان بوده همان که

«لقد رضی الله عن الذین یبایعونک تحت الشجرة»

آقای عینی! آقای إبن بطال! آقای إبن حجر! آقای إبن حزم! آقایان دیگر! یا از معاصرین ما آقای رشید رضا! آقای محمد عبدو! آقای محمد حسین هیکل! اینهایی که شما می آیید شیعه را مورد تاخت و تاز قرار می دهید که خدای عالم در قرآن از صحابه اظهار رضایت کرده شما چرا قبول ندارید قرآن را؟ آقا بفرمایید قاتل عمار

«ممن بایع تحت الشجرة وهم السابقون الأولون»

جزء السابقون الأولون هست

مال إبن تیمیه هست دیگر، دوباره این قاتل عمار فی النار به قدری ما داریم در کتاب های بزرگ اهل سنت إلی ماشاءالله، ببینید إبن سعد در «طبقات» در جلد سوم، صفحه 198

«قاتل عمار فی النار»

الطبقات الکبری، إبن سعد، ج 3، ص 198

إبن عساکر در جلد 43، صفحه 476

«وقاتل عمار فی النار»

تاریخ مدینه دمشق، إبن عساکر، ج 43، ص 476

طلمسانی «الجوهرة فی نسب الإمام علی» صفحه 101

«قاتل عمار فی النار»

الجوهرة فی نسب الإمام علی، طلمسانی، ص 101

بلاذری در «انساب الأشراف» جلد اول، صفحه 174

«قاتل عمار فی النار»

انساب الأشراف، بلاذری، ج 1، ص 174

آقای ذهبی هم که دیگر گل سر سبدشما هست در «میزان الإعتدال» خواندیم گفت

«قاتل عمار فی النار»

میزان الإعتدال، ذهبی

قاتل عمار چه کسی هست؟

«ممن بایع تحت الشجرة»

چه شد؟ به قول آن بابا می گفت چه می خواستیم چه شد، بعد جالب این هست که إبن تیمیه در «مجموع فتاوی» آمده یک اعترافی کرده من گمانم خواب آلود بوده این را نوشته یا یک مقداری مصرف زیاد کرده بوده حواسش نبوده، در جلد چهارم تعبیرش این هست که

«وکان سب علی ولعنه من البغی الذی استحقت به الطائفة أن یقال لها: ألطائفة الباغیة»

مجموع فتاوی، إبن تیمیه، ج 4

که اصلاً همین که معاویه و یارانش علی را سب می کردند ما می توانیم بگوییم اینها جزء طائفه طغیانگر هستند طائفه ستمگر هستند، طائفه ستمگر هم که چه هست؟ حکم شان مشخص هست و جالب اینجاست حالا فرمودید آقایان چه توجیهی دارند؟ آقایان من شاید یک مقداری اشاره کلی کردم دوست داشته باشند یک مقداری مصداقی ما بحث کنیم؛ این «شرح صحیح بخاری» هست مال آقای إبن بطال هست، آقای إبن بطال متوفی 449 هست إبن حجر 852 هست یعنی حدود نزدیک چهار صد سال از إبن بطال عقب هست، عینی هم 855 هست سه سال بعد از إبن حجر هست، ولی ایشان مال قرن چهارم پنجم هست 449 یعنی 450، یعنی دقیقاً 400 سال قبل از إبن تیمیه، یعنی قدیمی ترین شرح صحیح بخاری هست که الآن دست ما هست، در جلد دوم وقتی می آید به این حدیث می رسد

«یدعوهم إلی الجنة ویدعونه إلی النار»

شرح صحیح بخاری، إبن بطال، متوفی 449، ج 2

عمار سپاه مقابل را به بهشت دعوت می کند، سپاه مقابل یعنی سپاه معاویه او را به آتش دعوت می کند، بعد می گوید:

«إنما یصح ذلک فی الخوارج الذین بعث إلیهم علی عماراً لیدعوهم إلی الجماعة»

این در حق خوارج درست هست چون علی بن أبی طالب عمار را فرستاد به خوارج نهروان که آنها را دعوت کند به جماعت

یعنی به بهشت دعوت کند، والله من نمی دانم دوستان شما بیایید قضاوت بکنید

«ولیس یصح فی أحد من الصحابة»

این در رابطه با صحابه جایز نیست ما همچین حرفی بزنیم

آقای إبن بطال! همین خوارج صحابه نبودند؟

«لا یجوز لأحد من المسلمین أن یتأول علیهم إلا أفضل التأویل»

باید ما نسبت به صحابه بهترین تأویل را بکنیم چون خدای عالم فرموده:

«کنتم خیر أمة أخرجت للناس»

شما بهترین امتی هستید که در میان مردم هستید

«کنتم خیر أمة» بنده هم جزء امت هستم دیگر، آقای إبن بطال! یزید هم که امروز به درک واصل شده خدا لعنت کند یزید را طرفدارانش را مدافعینش را و دوستدارانش را به اشد عذاب در دنیا و آخرت گرفتار کند آن هم امت محمد بود شمر هم امت محمد بود، اینها همه، حجاج هم امت محمد بود

«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»

آل عمران /110

برو ببین شأن نزولش چیست؟ همینطوری بشینی کنار سفره و زن و بچه ات بیاید یک چایی و قهوه ای برایت درست کند و یک مقداری سر حال بیایی شروع کنی حرف زدن و نوشتن،  بعد می گوید

«قال المفسرون هم اصحاب الرسول الله  و قد صح أن عماراً بعث  علی إلی الخوارج یدعوهم إلی الجماعة التی فیها العصمة بشهادة الرسول لا تجتمع أمتی علی ضلال»

ببینید بگوییم «الحمد الله الذی جعل اعدائنا من الحمقا» ما می ترسیم بگویند جسارت کردید، بفرمایید دوستان عزیز این عبارت را عزیزان قشنگ ببینند، مفسیر گفتند که اینها اصحاب پیغمبر بودند،

«قد صح أن عماراً»

حالا کلمه «ُهُم»، قطعاً می خواهد برگرداند به کسانی که در رکاب امیرالمؤمنین بودند، صحیح است اینکه عمار را علی فرستاده باشد به خوارج

«یدعوهم إلی الجماعة التی فیها العصمة»

دعوت کند به جماعتی که این جماعت معصوم هستند

به شهادت پیغمبر

«لا تجتمع أمتی علی ضلال»

امت من بر ضلالت اجتماع نمی کند،

یعنی می گوید علی بن ابی طالب و اصحابش معصوم بودند عمار رفت خوارج را دعوت کند به این جماعتی که معصوم هستند، آقای ابن بطال علی بن ابی طالب در برابر خواج نهروان شد معصوم، در برابر معاویه هم معصوم هست یا معصوم نیست، در برابر طلحه و زبیر هم معصوم هست یا معصوم نیست، خب بفرمایید دیگر، کسانی که در خوارج نهروان با علی بودند در  جمل هم همان ها بودند در صفین هم همان ها بودند، خدای عالم می خواهد اینها را رسوا کند به دست  خودشان ،«یخربون بیوتهم بأیدیهم و أید المؤمنین» می گوید به جماعتی که در آن عصمت است، «لا تجتمع أمتی علی ضلال» یعنی می خواهد ثابت کند سپاه علی دارای عصمت است، خب سپاه علی اگر دارای عصمت شد پس این حرفهای چرندی که بعداً داری می زنید اینها چیست، آی دنیا عمار در جنگ صفین شهید شده، خوارج نهروان بعد از قضیه حکمین و بعد از تمام شدن است که خوارج نهروان درست شده، اینکه عمار را «  بعث  علی إلی الخوارج» چیست؟ من نمی دانم یعنی واقعاً بعضی وقت ها، حالا یک دفعه این است که می آید یک توجیهی می کند به بعضی از  آیات و غیره، یک دفعه یک چیزی می کند که حتی موش ها و گربه ها هم  به این می خندند، دیگر مرغ پخته دیگر حیفش می آید دیگر بخندد، جالب این است، من دیدم آش بقدری شور شده آشپز ها هم دادشان در آمده، این کتاب فتح الباری هست، جلد 1، برای آقای بخاری است، ایشان می گوید

«إبن بطال تبعاً للمهلب»

فتح الباری، بخاری، ج1

گفته این در حق خوارج است، و در رابطه با صحابه ما نمی توانیم بگوییم، چون معاویه با اصحاب بوده، این اصحاب «یدعون إلی النار» ما نمی توانیم قبول کنیم، ولی خوارج «یدعون إلی النار» بودند بعد می گوید،

«و فیه نظر من اوجه»

چند تا اشکال دارد این حرف

یکی

«أن الخوارج إنما خرجوا علی علیّ بعد قتل عمار بلا خلاف»

خوارج بعد از شهادت عمار  در برابر علی قیام کردند

خوارج که بودند عمار شهید شده بود و تمام شده بود و رفته بود؛ حال من نمی دانم

«بلا خلاف البین... فإن ابتدا امر الخوارج کان عقب التحکیم و کان التحکیم کان عقب إنتهاء القتال بصفین و کان  قتل عمار قبل ذلک قطعاً»

اصلاً صفین تمام شد تحکیم صورت گرفت، معاویه رفت جای خودش علی هم آمد جای خودش خوارج قیام کردند، یعنی عمار را از قبر زنده کرد علی بن ابی طالب فرستاد خوارج را؟ نمی دانم، من که چیزی نتوانستم حالی ام بشود اگر شما متوجه شدید بزرگواری کنید این حقیر را هم راهنمایی بفرمایید.

و بعد از ایشان هم عینی هم در عمدة القاری، آمده می گوید در جلد4، ایشان هم همین حرف را می زند می آید می گوید

«إنما یصح هذا فی الخوارج الذی بعث علیهم علی عمار یدعوهم إلی الجماعة»

عمدة القاری، عینی،ج4

بعد ایشان می گوید که این صحیح نیست،

«لأن الخوارج إنما خرجوا علی علی رضی الله عنه بعد قتل عمار بلاخلاف بین اهل العلم»

و نکته جالب این هست که من مصدرش را نتوانستم پیدا کنم چه کسی گفته است ولی ابن حجر ناقلش است، ابن حجر هم یکی از استوانه های اهل سنت است دیگر در جلد 1، فتح الباری، صفحه 451، ایشان می گوید

«و یمکن حمله علی أن المراد بالذین یدعونه إلی النار کفار قریش کما صرح به بعض شراع»

فتح الباری ، ابن حجر، ج 1، ص 451

مراد از این افرادی که حضرت عمار آنها را دعوت می کرده برای بهشت اینها کفار بهشت بودند،کفار قریش در زمان پیغمبر بوده

«عمار تقتله الفئة الباغية يدعوهم إلى الجنة ويدعونه إلى النار»

این برای بعد از پیغمبر، بعد از خلیفه اول ،دوم، سوم است، «تقتله الفئة الباغیة» این باغیه ای که قاتل عمار هست «یدعونه إلی النار»،کفار قریش این را از کجا آوردید شما ؟ دوباره اینها زنده شدند، البته این حرف را دیدم «فتح الباری» هم از قافله عقب نمانده می گوید:

«أجاب بعضهم بأن المراد بالذین یدعونه إلی النار کفار قریش».

مجری:

حاج آقا البته حضرت عالی حمل به صحتی داشتید نسبت به این گفتید، اگر باز هم بفرمایید.

آیت الله حسینی قزوینی:

بله ببینید اینها الحق و الإنصاف من به نظرم نگفتند چه کسی گفته، گفتند بعضی از شراح، ای کاش اسم این شراح را آورده بودند ما می رفتیم پیدا می کردیم کلام قبل و بعدش چه بود، کلام قبل و بعدش اگر روشن بود خیلی مسائل برای ما روشن می شد که این که می گوید عمار مشرکین قریش را دعوت می کرده این قضیه اش چه هست، من به نظرم حرف صحیحی زده اند هر کس زده حرف صحیح زده که مشرکین قریش را عمار دعوت می کرده به بهشت مشرکین قریشی که در کجا؟ در صفین در بابر علی بودند، من برای این چندتا دلیل می آورم:

یک: آقای عبدالله پسر احمد بن حنبل کتابی دارد به نام «السنة» روایت هم صد در صد دوستان صحیح هست در این کتاب «السنة» در جلد دوم امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که وقتی دستور حمله به سپاهیان معاویه را صادر می کند قیس بن أبی حازم می گوید شنیدم علی فرمود:

«انغروا الی کذا، انفروا إلی بقیة الأحزاب»

حرکت کنید به سوی بقیۀ احزاب

السنة، عبدالله، ج 2

جنگ احزاب چه زمانی بوده؟ در زمان پیغمبر که تمام مشرکین، یهودی ها، مسیحی های پیمان شکن همه جمع شده بودند اسلام را از بیخ ریشه کن کنند، می گوید اینها بقیه همان جنگ احزاب هستند، یعنی همان کفار قریش و یهودی های پیمان شکن هستند، تا اینکه گفت:

«إلی من یقول: کذب الله و رسوله»

کتاب شیعه نیست دوستان عزیز این را آقای عبدالله پسر آقای احمد بن جنبل زده آقا زاده احمد بن حنبل می زند می گوید علی گفت این سپاه معاویه می گویند:

«کذب الله و رسوله»

خدا پیغمبر دروغ گفته

و ما می گوییم:

«صدق الله و رسوله»

از این بهتر؟ از این شاهد قشنگتر می خواهیم داشته باشیم؟ اینی که گفته کفار قریش را دعوت می کرده به بهشت و کفار قریش عمار را دعوت می کردند به آتش حرف قشنگی زده، ولی عرض کردم نمی دانیم چه کسی بوده من هم خیلی دوست دارم بدانم اینی که آقای بدرالدین عینی، إبن حجر عسقلانی می گویند بعضی از شراح گفتند مراد از «یدعونه إلی النار» کفار قریش اند چه کسی بوده این قشنگ در خال زده، راویش هم اسماعیل بن إبراهیم معمر هست از راویان صحیح بخاری هست ثقه هست، عبدالله بن نمیر هست ثقه هست، سلیمان بن مهران ثقه هست، قیس بن أبی حازم ثقه هست، اینها همه چه هستند؟ جزء ثقات هستند.

مجری:

خیلی زیبا حاج آقا مخصوصاً یعنی ما نگاه می کنیم آنجا در همان کفار قریشی که در جنگ احزاب و آن جریان ذوالفقار امیرالمؤمنین بود دقیقاً باز هم به جنگ همین امیرالمؤمنین و همین ذوالفقار آمدند که نتیجه اش را هم دیدند.

آیت الله حسینی قزوینی:

خیلی قشنگ هست یعنی این روایت همه چیز را روشن می کند توجیهات بلاموجه علماء را کاملاً روشن می کند، ما بیاییم جوان های مان را فریب ندهیم بیاییم بگویم قضیه از این قرار هست این مباحثی که رسول اکرم فرموده الان هم که هفته وحدت هم هست بیاییم همین تعبیری که علمای ما آورده اند که شما ملازم باشید با آن سپاهی که عمار هست چون عمار همواره با حق هست عمار همواره با کتاب هست کتاب قرآن هست، ببینیم عمار در طول تاریخ افرادی که در جبهه عمار بودند کیها بودند این می شود یکی از نکاتی که ما بتوانیم وحدت برقرار بکنیم از اختلاف اجتناب بکنیم و هیچ راهی نیست به تعبیر خود رهبری برای وحدت جز جمع شدن در کنار سفره آسمانی اهل بیت و به سخنان اهل بیت گوش دادن، هیچ راهی نیست، منحصرترین راه این هست که همه مسلمان ها بیاییم در کنار اهل بیت چون اهل بیت را هم ما قبول داریم هم شما قبول دارید، صحابه را با هم اختلاف داریم شما می گویید همۀ صحابه عادل اند، ما می گوییم نه، صحابه تعدادی عادل بودند به تعبیر شیخ طوسی نزدیک دوازده هزار نفر ما امید شفاعت داریم، این را هم دروغ می بندید به ما که می گویید شیعه صحابه را کافر می داند این دروغ هست این باید در این هفته وحدت روشن بشود که این افتراءهای که می زنید دست از این افتراءها بعضی ها بردارند بعضی از بزرگان اهل سنت جلوی این افراد را بگیرند که این افتراءها را به شیعه نزنند و این باعث اختلاف، درگیری، فتنه، قتل و کشت و کشتار نشود، ما می گوییم صحابه دو دسته بودند یک دسته آدم های خوبی بودند، یک دسته هم آدم های خوبی نبودند، هم قرآن هم سنت، همین آقای أبو غادیه که جزء بیعت کنندگان در رضوان بوده پیغمبر می گوید:

«قاتل عمار فی النار»

دیگر چیکار کنیم ما؟ یعنی بگوییم نستجیر باالله پیغمبر اشتباه کرده نستجیر باالله علماء اشتباه کردند؟ یا نه، ما اشتباه می کنیم؟

مجری:

الحمد الله خیلی زیبا و خیلی هم جذاب بود بحث امشب، حالا بالاخره امروز هم که روز به درک واصل شدن یزید هم بود بی مناسبت هم نبود ما یک ویژه برنامه گذاشتیم برای خودش و پدرش، البته نمی دانم اگر پدرش بوده باشد.

برویم سراغ تماس های شما بینندگان عزیز و ارجمند، جناب آقای بهادری هستند از کرج، در خدمت تان هستیم آقای بهادری بفرمایید.

بیننده:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می کنم، حضرت آقا حضرت رسول اکرم اسلامی که معرفی کرد فرمودند:

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی (سنتی)»

یعنی دو سر چشمه، بعد از شهادت ایشان کودتای سقیفه وقتی صورت گرفت و جانشینی به حق او را که علی بن أبی طالب بود از خلافت کنار زدند در شورای چند نفره آقای أبوبکر شد خلیفه، ایشان خودش بود و قرآن و فتواهای خودش، حالا در مورد خالد بن ولید که بخاطر تجاوز به همسر مالک بن نویره او را مجازات نکرد گفت ایشان اجتهاد کرده با اینکه زنا فعلی هست که از انسان سر می زند، برای پرداخت نکردن زکات هم به أبو بکر آن کسانی که رفتند مأمورانی که زکات جمع کنند چون گفتند ما أبو بکر را به عنوان جانشین پیغمبر قبول نداریم ایشان دستور داد همه را قتل عام کردند با اینکه اینها مسلمان بودند قرآن را قبول داشتند قبله را قبول داشتند، بعد از ایشان هم آقای خلیفه دوم وقتی به قدرت رسید گفت هر چه قرآن بگوید اسلام هست هر چه رسول خدا بگوید اسلام هست هر چه أبوبکر بگوید اسلام هست هر چه منِ عمر هم بگویم اسلام هست و هر چه یهودیان هم به دین اسلام تزریق بفرمایند اسلام هست یعنی شد اسلام چهار منبعی و در زمان فوتش هم نمی خواهد بگوید ای علی باید از یهود اخذ حدیث بگویی، بگوید من دارم می میرم حالا که وصیت می کنم به توی علی که اسلام چهار منبع دارد چهار سر چشمه دارد اگر بپذیری ای علی تو خلیفه هستی و اگر قبول نداری خلیفه نمی شوی، امام هم گفت مبارک خودتان باشد من نمی پذیرم از نگاه منِ علی اسلام همان قرآن هست و سنت پیامبر

«اطيعوالله و اطيعوالرسو»

اسلام اطیعوا أبوبکر و اطیعوا عمر ندارد اگر بخواهید من خلیفه بشوم خدا و رسولش را قبول دارم و به رسمیت می شناسم، عمر هم گفت به شما نمی دهیم، آقای عبدالرحمن بن عوف گفت شما باید بگویید به عثمان این کار را بکند، پاس ندهد حکومت را عثمان، ایشان هم قبول کرد گفت اسلامی را می پذیرم که دارای چهار سر چشمه باشد قرآن، سنت پیامبر، سنت أبوبکر و سنت عمر، عثمان هم که وقتی خلیفه شد به قدرت رسید حاصل شد حاصل اسلام چهار سر چشمه بودن برای اجتهاد شد، شد رانت خواری بخور بخوری که تا حالا اسلام به خودش ندیده بود، اسلامی که از انحصار خداوندی و از انحصار رسولش خارج بشود می شود اسلامی دارای پنج سرچشمه یعنی اسلام آقای عثمان هم وارد این حلقه شد، آنچه که از تاریخ اسلام از قلم عالمان محترم اهل سنت خارج شده اینطور می شود نتیجه گرفت که آقایان وهابیون فعلی قرآن شان اسلام شان در زمان پیامبر فقط قرآن بود

«حَسْبُنَا کتَابُ اللَّه»

زمان أبوبکر کنترل نشد همه چیز شد اسلام، هر چه أبوبکر بفرماید اسلام هست، زمان عمر هم شد پنج منبع؛ قرآن حجت، سنت رسول خدا حجت، سنت أبوبکر حجت، سنت عمر حجت، سنت یهود هم

«حدثوا عن بني إسرائيل ولا حرج»

پس سنت عثمان شد رانت خواری، سؤال من این هست که مرجعیت در اسلام آن بلایی که سر امام علی آوردند بلایی که سر امام حسن و امام حسین آوردند و دیگر ائمه معصومین آوردند چه کسی بود؟ آقایان می فرمودند مبدأ اسلام همان قرآن هست و سنت پیامبر تمام و آنچه که اهل بیت از قرآن و حدیث پیغمبر استنباط کردند در زمان پیامبر گفتند

«حَسْبُنَا کتَابُ اللَّه»

فقط قرآن، زمان ابوبکر هم معلوم نشد چه شد، زمان عمر هم شد پنج منبع، امام هم به آقای عمر فرمود، شما همان کسی نبودی آقای عمر که گفتی اسلام مساوی است با کتاب الله، امروز چطور می گویی اسلام چهار سرچشمه دارد، چهار مرجع دارد اسلام عوض شده آقای عمر؟ آقای عمر امروز تحمیل می کنی که اسلام چهار مرجع دارد، شما عمر دیروز نیستی که می گفتی اسلام یک سرچشمه دارد «حسبنا کتاب الله» ای رسول خدا، امروز به من می گویی اسلام چهار مرجع دارد، قرآن سنت پیامبر سنت ابوبکر و سنت عمر، من اسلامی که دارای چهار سرچشمه باشد قبول نمی کنم؛ این نمونه ای بود از جنایات سیاسی فرهنگی و اجتهادی سقیفه که در تاریخ اتفاق افتاده از همه صاحبان فکر و اندیشه متوازعانه خواهش می کنم در این بخش که خواندم برایشان، اجتهاد بفرمایند، به علمای محترم اهل سنت هم عرض می کنم این تاریخ شما است اگر قابل عرضه هست بفرمایید، و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مجری:

علیکم السلام، احسنتم بسیار عالی مثل همیشه متقن و مستدل و اتفاقاً مطالبی که خیلی جالب استفاده می کنیم که جای تقدیر و تشکر هم دارد.

آیت الله حسینی قزوینی:

البته من یک نکته ای را عرض کنم جناب آقای بهادری عزیز که یک مقدار البته الفاظ ما یک طوری بیان بشود که بعضی ها تصور نکنند که قصد جسارت هست، ولی من برای اینکه فرمایش ایشان را از کتب اهل سنت که نگویند ایشان حرف بی اساس زد، کتاب الموافقات فی اصول الشریعه، برای ابو اسحاق شاطبی است، از قهرمانان اهل سنت است، در جلد4، ایشان در اینجا صفحه 74 می گوید

«سنة الصحابه رضی الله عنهم سنة یعمل علیها و یرجع إلیها»

سنت صحابه سنتی است که هم قابل عمل است هم قابل رجوع است

الموافقات فی اصول الشریعة، ابو اسحاق شاطبی، ج4، ص 74

یعنی سنت صحابه هم دوش به دوش سنت پیغمبر هست هیچ فرقی بین سنت پیغمبر یا سنت صحابه نیست، آقای ماوردی از قهرمانان کلام است در کتاب «الحاوی الکبیر» در فقه مذهب امام شافعی، جلد2، ایشان می گوید

«قوله من السنة یحتمل أن یکون اراد به سنة رسول الله  أو سنة الصحابه»

مراد شافعی که گفته سنت، یا مرادشان سنت پیغمبر است یا سنت صحابه است

«و أیهما کان فالإقتداء به حسن»

چه سنت پیغمبر باشد چه سنت صحابه باشد اقتدا کردن به آن صحیح است

و مطالب متعدد دیگر یعنی یک مورد دو مورد نیست این آقایان آورده اند سنت صحابه را هم اضافه کردند به سنت رسول الله ولی اهل بیتی که پیغمبر عدل قرآن قرار داده بود

«انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی»

«إنی ترکت فیکم خلیفتی کتاب الله و عترتی و اهل بیتی»

کاملاً کنار گذاشته شده، اگر ما می آییم می گوییم اهل بیت این را گفته اند، نه آقا این همه روایت ها مرسل است و شما از خودتان در آوردید، اهل بیت نمی تواند باشد، یعنی اهل بیت نمی تواند سنتش بیانگر سنت پیغمبر باشد ولی صحابه سنتش با سنت پیغمبر هیچ تفاوتی ندارد، اینها یک نکاتی است که ما باید یک مقداری دقت بکنیم در این وضع و اوضاع جهانی ، یعنی واقعاً من این اختلافاتی که داریم می بینیم در جهان اسلام چه میان شیعه و سنی چه میان داخل بعضی فرق شیعی، و چه در میان خود فرق اهل سنت، خیلی درد آور است، من معتقدم برای قلب مقدس حضرت ولیعصر ارواحنا فداء خیلی سنگین است که این مسلمانها به جان هم افتادند، مسلمانها مسلمانها را می کشند قربة الی الله، این بالاترین درد است ،که ما عقلای قوم باید بنشینند یک فکر اساسی برای این کار انجام بدهند، و این هم مادامی که آمریکا و اسرائیل در کشور های اسلامی نفوذ کرده اند، و اعمال نفوذ می کنند ،و اینها تصمیم گیر هستند، یقین بدانید خوشبختی برای مسلمانها امکان پذیر نیست، بحرینی که به زور از ایران جدا شده، اگر بنا باشد ما به تاریخ قبل حداقل مرزهای قبل از 50 -60 سال برگردیم خیلی از مسائل حل می شود، آمده برای اینکه بخواهد خودش را حفظ بکند رفته زیر پالان اسرائیل دارد مخفی می شود، اسرائیل مثل سگ دارد از ایران می ترسد، وحشت دارد، پدر بزرگ اسرائیل آمریکا دارد می ترسد، شما رفته اید آنجا برای اینک از ایران در امان باشید؟ اخیراً آقای اردوغانی که دیگر تمام حیاتش مرحون ایران هست که اگر همت ایران نبود در آن کودتا این آقا رفته بود در آن زیر زمین با موبایل داشت پیام می فرستاد، یعنی تمام هستی اش مدیون ایران هست، حالا امروز آمده شاخ و شانه می کشد، یا آذربایجان، که مشخص است شما حد و حدود ها را ببینید ، حتی همین اقا که یک کلیپی پخش کردند در فضای مجازی می آید نقشه آذر بایجان را می بیند می گوید، آذر بایجان کجا است پس؟ می گوید یک زمانی نبود در این تاریخی که نوشته اند و بعداً می گوید نه من این را قبول ندارم پس کجا به دنیا آمده ام من؛ شما که عددی نیستید شما به اندازه یک انگشت کوچک نه، لنگه کفش آمریکا نمی توانید باشید او دارد از ایران حساب می برد و حشت دارد می ترسد تا شما که باشید که اینطور دارید شاخ و شانه می کشید.

مجری:

بله همه اینها عبرت است ان شاء الله  که همه آنهایی که دنبال پیدا کردن حق و حقیقت هستند، قطعاً حق واضح هست، بتوانند بخوبی این راه را هم پیدا بکنند به آن برسند.

بسیار خب باز هم تشکر می کنیم از جناب آقا بهادری عزیز، تماس بعد جناب آقای هاشمی هستند از قم، آقای هاشمی در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام عرض می کنم خدمت استاد حسینی قزوینی مجری گرامی و بینندگان محترم؛ استاد سؤالم در رابطه با این سخن ابو حنیفه است که «لو لا السنتان لهلک النعمان» این عبارت بجز در تحفه اثنا عشریه دهلوی مصدر دیگری هم دارد که اقدم از این باشد؟ این را می خواستم بی زحمت پاسخ بدهید

آیت الله حسینی قزوینی:

من فقط عرض کردم در همین تلخیص تحفه اثنا عشری که آلوسی تلخیص کرده صفحه 10 یا 9 ایشان در آنجا این تعبیر را دارد و آقای اسد حیدر در کتاب «الإمام الصادق و المذاهب الربعه» آنجا من دیدم این را، بنده در این دو سه جا دیدم، قطعاً آقای آلوسی که این کتاب را علیه شیعه نوشته، آقای دهلوی که بر ضد شیعه نوشته وقتی اینها می آیند همچین تعبیری را بکار می برند، چون ما خیلی کتاب ها را دسترسی نداریم.

مجری:

بله اما اینها بلاخره اقرار عقلا علی انفسهم هست که کاملاً این را دیدیم. حضرت استاد یک مطلبی را دیگر بعید است برسیم تماس ها را وصل بکنیم اما خیلی از عزیزان تقاضا کرده بودند که باز هم مثل همیشه حضرت عالی این فرصت انتهایی را اختصاص بدهیم به مولا و صاحب مان صاحب العصر و الزمان، ان شاء الله از محضر تان بهره مند بشویم ضمن اینکه برخی از عزیزان هم که عزیزان بیماری داشتند و الآن در بستر بیماری هستند ،حاج حسین ابراهیمی که شدیداً التماس دعا داشتند از حضرت عالی و همه بینندگان عزیز  هم ان شاء الله برای شفای شان دعا بکنند و خیلی از  عزیزانی که پیام دادند برای ما ان شاء الله این فرصت انتهایی که می خواهیم متوصل بشویم و بشنویم از حضرت صاحب العصر و الزمان و ان شاء الله ثوابش را هم هدیه بکنیم برای سلامتی این بیمارانی که مد  نظر هستند.

آیت الله حسینی قزوینی:

ما در رابطه با حضرت ولیعصر جمله ای از آیت الله بهجت نقل کردیم، پنج تا مسئله، حالا نمی دانیم دوباره ما تکرار می کنیم مثل فبأی آلاء ربکما تکذبان که سی  و چند بار خدا تکرار کرده ، که ایشان پنج تا نکته فرمودند، یک: صحب برمی خیزید رو به قبله دست به سینه به امام زمان سلام بدهید از آقا بخواهی شما را از لغزش ها حفظ کند.

دو: برمی خیزید بگویید یا صاحب الزمان،

سه: می نشینید بگویید یا صاحب الزما، من از بینندگان عزیز می خواهم دوباره سؤال کنم، امروز ما چند بار نشستیم، چند بار ایستادیم، چند مرتبه به یاد حضرت ولیعصر بودیم

چهار: تکان می خورد بگویید یا صاحب الزمان، یعنی زندگی تان را به نام نامی حضرت ولیعصر گره بزنید، مثلاً اگر یک کسی یک عزیز ترین عزیزش رفته سفر یا گم شده یا همین خانواده های محترمی که عزیزان شان را الآن 25 سال 30 سال هست خبر ندارند ، خب شما بروید در زندگی اینها می بینید تکان می خورند یاد عزیزشان  می کنند، می نشینند اسم فرزند شان را می برند، بلند می شوند، اسم فرزند را می آورند، غذا می خواهد بخورد بیاد فرزندش هست، ببینید ما اینطوری به یاد امام زمان باشیم،

پنج: و آخر شب هم رو به قبله باز سلام بدهیم به حضرت ولیعصر از حضرت بخواهیم اگر لغزشی در روز از ما سر زده ما را مورد عفو قرار بدهد پیش خدا شفاعت کند.

روایتی را از کمال الدین شیخ صدوق نقل کردیم، صفحه 369 که امام موسی بن جعفر می فرماید

«یغیب أن ابصار الناس شخص و لا یغیب أن قلوب المؤمنین ذکره»

حضرت مهدی از چشم ها پنهان است ولی از قلب ها غایب نیست

کمال الدین، شیخ صدوق، ص 369

یعنی آن قلب همواره به یاد او هست. من یکی از عزیزان را یاد دارم یک غذای لذیذی می خواهد بخورد می گوید خدایا ای کاش الآن امام زمان هم بود من نمی خورد این غذا را خدمت ایشان تقدیم می کردم ،می گفت  من یک میوه خوب و خوشمزه وقتی می خواهم بخورم می گویم ای کاش حضرت ولیعصر بود این میوه را آماده می کردم خدمت ایشان می دادم، همه وقت حتی سر سفره هم  بیاد او باشیم؛ داریم می خوابیم ای کاش حضرت ولیعصر بود اینجا رخت خوابش بود من پایین پای حضرت رخت خوابم را پهن می کردم و جای پای حضرت، پای حضرت را که شاید ما لیاقتش را نداشه باشیم، جای پای حضرت را می بوسیدم، یعنی اینطوری باشد، در دعاها هم آمده البته مرحوم شیخ صدوق در کتاب کمال الدین آورده، روایت خیلی مفصل هست دعا از امری است که می گوید همیشه بگویید

« اللهم و لا تسلبنا الیقین لطول الأمد فی غیبته و إنقطاع خیره عنا و لا تنسنا ذکره»

خدا یا یاد امام زمان را از دل من بیرون نبر ، من را گرفتار فراموشی یاد حضرت نکن

«و لا تنسنا ذکره»

خدا یا کاری نکن من یاد امام زمان را فراموش کنم

اگر اینطوری بودیم زندگی ما گره خورد با نام نامی حضرت ولیعصر ارواحنا فدا، او هم قطعاً به یاد ما هست، یکی از اعاظم را می گویند وقتی که می نشست می خواست درد دل کند می گفت آقا جان قسم به مادرت زهرا تو را از پدرم بیشتر دوست دارم، تو را از مادرم بیشتر دوست دارم، تو را از زن و بچه هم بیشتر دوست دارم، قسم به مادرت زهرا خودت هم می دانی تو را از خودم هم بیشتر دوست دارم، اگر اینطور ما بتوانیم و این فرصتی بشود یادی که امام صادق (ع) دارد از حضرت ولیعصرچگونه حضرت در غیاب حضرت ناله می کند زجه می زند اشک می ریزد در فراق حضرت، یاد بگیریم از ائمه (ع) اینطوری ان شاء الله بیاد مولای مان  بقیة الله الأعظم باشیم؛ ما برای شفای همه مریض ها و این میرض های مورد نظر این آیه را پنج مرتبه بخوانیم

«اعوذ بالله من الشطان الرجیم، اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ»

خدا به آبروی رسول اکرم و آقا امام صادق بر همه بیماران لباس عافیت بپوشان حوائج همه ما و بینندگان عزیز ما را برآورده نما و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مجری:

احسنتم بسیار استفاده کردیم حضرت استاد از محضر تان و همچنین تشکر می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه ما بودید، همراه برنامه حبل المتین بودید ،ان شاء الله شبها و روزها خواب و بیداریم ما امام زمانی باشد تا دیدار آینده خدا نگهدار.


حبل المتین>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین