شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار

قسمت شصت و چهارم برنامه مهدی یار با کارشناسی استاد حجازی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:07/10/1400

برنامه:مهدی یار

مجری:

چه تلخ می شود این لحظه ها بدون شما

چه تلخ تر همه ی عمر ما بدون شما

 

منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت

کجا روم چه کنم بی شما بدون شما

 

کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم

مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما

 

تمام لطف نفسهای ما حضور شماست

چگونه بال زنم تا خدا بدون شما

 

قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر

چه سرد می شود این روضه ها بدون شما

بسم الله الرحمن الرحیم الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

السَّلاَمُ عَلَی الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ.

عرض سلام و إرادت خدمت شما بینندگان جان منتظران جان جانان حضرت مهدی موعود (ارواحنا فداء)، عرض تسلیت و تعزیت دارم فرا رسیدن ایام فاطمیه را به محضر حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداء) و همچنین خدمت شما سوگواران فاطمی، در خدمت شما هستیم با برنامه دیگری از سلسله برنامه های مهدی یار کرسی مهدویت از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج).

همچون برنامه گذشته در خدمت کارشناس ارجمند جناب حجت الإسلام حجازی هستیم و از مباحث شان استفاده می کنیم، آقا سلام علیکم عرض تسلیت، خیلی خوش آمدید.

استاد حجازی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین له الفداء و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین إلی یوم الدین.

عرض سلام و احترام خدمت بینندگان عزیز، إن شاءالله که بحث را داشته باشیم مرضی رضای امام عصر (علیه الصلاة والسلام)، در خدمت شما هستم.

مجری:

إن شاءالله رب العالمین، خیلی ممنون و متشکر، ما مباحث و موضوعاتی که در خدمت حضرت عالی هستیم موضوع کلی اش وظائف شیعیان هست و منتظران، منتهی در جلسه گذشته رسیدیم به این مبحث که فوائد امام غائب چیست؟ که فرمودید حالا پرسشی و شبهه ی مطرح می شود که اساساً وقتی امام در غیبت هستند فوائدش چیست؟ چند فائده را هفته گذشته اشاره فرمودی فکر می کنم موضوع هم نا تمام مانده باشد، بفرمایید.

استاد حجازی:

ما هفته قبل این سؤال را مطرح کردیم که سؤال معروفی هست و طبیعتاً لازم هست که به آن پاسخ داده بشود که ما به عنوان شیعه معتقدیم که باید در هر زمانی امامی باشد اما اگر بناست در هر زمانی امامی باشد خب این امام چه ویژگی های دارد؟ چه وظائفی دارد؟ چه سود و منفعتی برای مثلاً ما شیعیان دارد یا برای بقیه امت همه انسان ها همه مخلوقات؟ و اگر بنا باشد که آن امام که شرط است در هر زمانی یک حجتی از خداوند متعال بر روی زمین موجود باشد یک امامی باشد اگر بناست این امام باشد و ما دسترسی به او نداشته باشیم و او غائب باشد چه منفعت و چه فائده ی برای این امام غائب موجود است؟ به قول معروف به صورت مختصر این سؤال که فائده امام غائب چیست؟ و گفتیم این سؤال از دو منظر ممکن هست بررسی بشود؛ یکی در پاسخ به مخالفین و دشمنان شیعه، یکی در پاسخ به شیعه و جهت بحث ما فعلاً جهت درون شیعی هست درون شیعی یعنی بحث مان بحث معرفتی هست با توجه به روایات اهل بیت احادیث اهل بیت یک بحث معرفتی را داریم انجام می دهیم که اساساً وجود امام چه فوائدی دارد؟ و آیا این سؤال و این نگاه اصلاً درست هست که من تصور کردم امام برای این خلق شده است که پاسخگوی نیازها و سؤالات من باشد؟ علت خلق امام این است بنابراین اگر او نبود و حاضر نبود و مثلاً پاسخگویی نداشت بنابراین دیگر فائده ی بر امامتش مترتب نیست فائده ی العیاذ باالله بر وجودش مثلاً اصلاً مترتب نیست، این تصور و گمان خطا، داریم عرض می کنیم که خیر اینچنین نیست ما اگر در روایات بحث امام شناسی را داشته باشیم اگر امام را درست بشناسیم جایگاه امام، شؤون امام، علت خلق امام، بحث امام شناسی امامت تبینی به قول معروف می گویند، ما یک موقع امامت تطبیقی می کنیم یک موقع امامت تبینی، امامت تطبیقی معروف هست یعنی عموم این مباحثی که امروز دارد مطرح می شود امامت تطبیقی هست عموم مباحث امامتی مباحث کلامی روائی که حتی اثبات می کند امامت امیرالمؤمنین ولایت امیر مؤمنان و ائمه طاهرین، در مقام اثبات این هستیم و بطلان عقیده خصم و منکرین امامت، اما در امامت تبینی ما می خواهیم بحث معرفتی بکنیم ببینیم جایگاه امام، شؤون امام، مقامات امام، علم امام، اینها چطور هست طبق روایات اهل بیت، صفات امام طبق روایات اهل بیت چطور هست، ما در تعریف امامت آن چیزی که معروف بین بحث های کلامی و امامتی تطبیقی این هست که

«الإمامة و رئاسة العامّة فی امور الدین و الدّنیا نیابةً عن النّبی»

این یک تعریف مشهوری هست که تفتازانی اینها هم آوردند بعد هم همین ادامه پیدا کرده، در حالی که ما وقتی در روایات وارد می شویم روایات اهل بیت این یک تعریف کلامی هست که عرض کردم جایگاهش هم جایگاهی هست که می خواهند بحث امامت تطبیقی بشود، حالا در آن جایگاه نمی خواهیم فعلاً اشکال بکنیم، ولی می خواهیم بگوییم اگر بخواهیم وارد تعریف اهل بیت از امامت بشویم به کلی متفاوت هست تعریف اهل بیت از امامت این نیست که «رئاسة فی أمر دین والدنیا نیابة عن النبی» این نیست، امام یک شخصی هست که واسطه بین آسمان و زمین هست واسطه بین خلق و مخلوقات هست خودش هم مخلوق هست اما واسطه بین خلق و مخلوق هست و حالا اموری که برای امام هست، در همین روایات اهل بیت ما اگر بخواهیم نگاه بکنیم تقریباً 4-5تا تعریف روائی ما از اهل بیت در باب امامت داریم که امام چه هست جایگاه امام چه هست، تعریف روائی امامت که حالا با آن تعریف تفاوت دارد، پس عرض مان این هست که باید بشناسیم امام را شؤون امام را جایگاه امام را، چرا خدای متعال اصلاً امام را خلق کرده؟ وقتی دانستیم علت خلقت امام را علت وجود امام را دیگر این سؤال اصلاً مطرح نمی شود که حالا اینکه من دسترسی به امام ندارم این اصلاً دیگر به ذهن من نمی آید اینقدر جایگاه امام عظیم هست رفیع هست دیگر به ذهن من نمی آید که حالا من دسترسی دارم یا ندارم مثلاً این مسئله مهمی هست، نه این دسترسی داشتن یا نداشتن هم آن در حیطه وظائف من هست در واقع؛ یعنی مربوط به من می شود که من حالا الآن که دسترسی ندارم چه وظیفه ای دارم چه کاری باید انجام بدهم؟ مأمور به چه چیزی هستم که این را هم برای ما بیان کردند.

مجری:

چه امام ظاهر باشد چه غائب باشد چه امام اصلاً قیام کند قیام نکند.

استاد حجازی:

بله در هر زمانی ائمه طاهرین (علیهم الصلاة والسلام) با عدۀ از مردم مرتبط بودند با عدۀ نه، در هر زمانی ائمه تمام ائمه ما که عرض کردیم جلسه قبل تمام ائمه ما مأمور به تقیه بودند دوران تقیه داشتند دوران (928) داشتند و خیلی از دوران ها خانه نشین بودند همین که معروف هست حالا معروف هست امام صادق (علیه الصلاة والسلام) که حضرت می گویند چند هزار مثلاً دو هزار، سه هزار، چهار هزار بعضاً مثلاً شاگرد داشتند خب بعضی ها تصور می کنند بله حضرت یک محفل درسی بوده می نشستند روی منبر و می آمدند می نشستند پای درس حضرت و حضرت هم روایت می خواند و فقه می گفتند و اعتقاد، نه اینطوری نبوده اینکه معروف شده دو هزار یا سه هزار چهار هزار شاگرد بخاطر افراد متعددی هست که از مذاهب مختلف از حضرت نقل حدیث کرده بودند حالا با واسطه بی واسطه واینها، از این جهت دارند می گویند که افراد حتی بزرگان ائمه مذاهب اربعه عامه اینها هم از حضرت بعضاً نقل حدیث کردند اخذ حدیث کردند چون دست شان خالی بوده مجبور بودند بیایند یعنی آنجای هم که اخذ حدیث کردند چون مجبور بودند مخصوصاً مثلاً فرض بفرمایید در مباحث حج که معروف هست در مباحث فقهی حج تقریباً تمام مذاهب اربعه عامه دست به دامن ائمه طاهرین امام باقر و امام صادق (علیهم الصلاة والسلام) بودند چرا؟ چون چیزی از پیغمبر آنچنان نداشتند مجبور بودند سؤالات شان را حالا با واسطه و بی واسطه می آمدند می پرسیدند اما اینطور نبود که بالاخره حضرت مثلاً یک باب مفتوحی داشته باشند می آمدند اصحاب ائمه در هیئت خیار فروش و خرما فروش و اینها دیگر همه نقل هایش را شنیدید می آمدند در کوچه صدا می زدند که مثلاً ما خیار داریم یا مثلاً تمور تمور بعد حضرت به خادم شان می گفتند برو در را باز کن به او بگو بیا یک مقدار مثلاً خرما ازت بخرم، می آمد داخل خانه سؤالش را می پرسید و می رفت بیرون، اینطوری، حضرت علم داشتند که حالا این اصحاب شان هست، پس عرض مان این هست که ائمه طاهرین (علیهم الصلاة والسلام) در زمان های مختلف دچار یعنی مؤظف به تقیه بودند نه اینکه بگوییم که در برهه ای از زمان حیات شان، نه، اصلاً مؤظف به تقیه بودند همه ائمه از خود امیر مؤمنان که در زمان حضرت عبارتی که حضرت فرمود

«فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا»

در زمان صبر حضرت که مجبور بودند و مأمور بودند به صبر کردن تا زمان امام عسکری (علیهم الصلاة والسلام) همه در تقیه بودند در حجنه بودند اما در عین حال اتمام حجت هم فرمودند در همان دوره عرض کردیم در همان دوره اوائل غصب خلافت خود امیر مؤمنان (صلوات الله والسلامه علیه) حضرت احتجاج دارند در همین احتجاج طبرسی موجود هست حضرت مناشره می کنند احتجاج می کنند بر خلیفه اول و اثبات می کنند امامت خودشان را با فضائل مختلفی که هست حضرت دانه دانه می شمارند می فرمایند که مثلاً «فی أنا» این آیه قرآن نازل شده «أم انت»، او اعتراف می کند که بله «أنت» بلکه شما، بعد حضرت دوباره احتجاج بعدی احتجاج بعدی، آیات قرآن که در وصف حضرت هست، روایاتی که پیغمبر در وصف حضرت فرمودند، پس سکوت نفرمودند اینکه می گوییم صبر صبر به معنای سکوت نیست صبر فرمودند یعنی چه؟ یعنی قیام به سیف نکردند وگرنه حالا علتش بحث اش باز خیلی مفصل هست علتش خلاصتاً در یک کلمه هست در یک کلمه خلاصه می شود؛ حفظ جان خودشان و اهل بیت شان، نص عبارت پیامبر اکرم این هست

«تَحْقِنَ دَمَکَ وَ دَمَ أَهْلِ بیتک»

وصیتی که فرمود پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنان که اگر

«إن وجدت انصاراً مثل هؤلاء الأربعه»

مثل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار چهل تا

مثل این چهار نفر سلمان و ابوذر و عمار را اگر پیدا کردی، بله خب قیام کن، ولی پیغمبر می دانند که پیدا نمی کنند نیست، و بقول معروف گشتم نبود نگرد نیست، در زمان پیغمبر هم نبود چه برسد  زمان امیرالمؤمنان؛ بعد حضرت می فرمایند که اگر دیدی نیست، چکار کن؟ تنها وظیفه شما این است خون خودت و جان خودت را و جان اهل بیتت را حفظ کن، جان حسن و حسین را، چرا؟ چون اینها استدامه امامت هستند، یعنی هیچ چیزی بالاتر از جان خود امام معصوم نیست اینجا.

مجری:

اینکه می گویند حفظ دین، برای حفظ دین صبر کردند

استاد حجازی:

همین این نکته است که می گویند حفظ دین، مفهوم دین چیست؟ تعبیر دین چیست؟ دین قائم به امام است، امام است که دین را معنا می کند، امام است که به دین حقیقت می بخشد، اصلاً دینی وجود ندارد

«قد قتلوا بقتلک الإسلام»

در زیارت ناحیه مقدسه

«لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِکَ الْإِسْلَامَ، وَ عَطَّلُوا الصَّلَاةَ وَ الصِّیَامَ وَ هَدَمُوا قَوَاعِدَ الْإِیمَانِ»

همه کشته شد، چیزی نبود که، یعنی حقیقت دین این است که در روایت داریم

«إن الدین هو رجل»

دین رجل است

«فی کل زمان»

در هر زمانی یک رجلی است

دین یعنی آن، و باید آن رجل را بشناسیم که

«إنما کلف الناس الثلاث»

مردم موظف هستند به سه چیز

«معرفة الإمام»

شناخت امام

«و التسلیم له»

تسلیم او باشند

«و ردوا إلیه فی مختلفوا»

رد کنند به او و طاعت او را داشته باشند

 در چیزی هم که اختلاف می کنند رد علم به او بکنند، مردم ملکف هستند به این اصلاً دین قائم به امام است، نه اینکه امام فدای دین بشود، دین یعنی چه؟ مفهوم دین چه هست؟ یک مفهوم کلی بی معنای هست دین  یا دین همۀ این اعتقادات و احکامی هست؟ که منظومه ی از اعتقادات و احکام هست دیگر، این اعتقادات و احکام بیانش به امام هست، قِوامش به امام هست، شرطش قبول امام هست، اصلاً شرط قبول طاعت معرفت امام و ایمان به امام هست هر طاعتی، حتی شرط قبول توحید معرفة الإامام هست، شرط مطلق ایمان و حتی توحید؛ یعنی توحید کلمه توحید لا إله إلا الله از کسی قبول نمی شود إلی به معرفت الإمام به معرفت حجت، عرض کردیم امام که می گوییم در هر زمانی می شود حجت، یعنی مثلاً من بگویم لا إله إلا الله، حالا مثال هایش روایاتش زیاد هست.

مجری:

آن روایت معروف امام رضا (علیه السلام) هم همان هست دیگر و در انتها فرمودند:

«بشرطها و شروطها»

استاد حجازی:

بله

«بشرطها و شروطها و أنا من شروطها»

کلمة لا إله إلا الله هست اما این شرطش من هستم ولایت ما هست که حالا در آن ماجرا هم قشنگ هست در روایت داریم که وقتی إبلیس تعدی کرد و لعن بر او نازل شد

«فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ* وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ* قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»

بعد گفت که من یک طوری تو را عبادت می کنیم خدایا که هیچ کدام از عباد تو مخلوقات تو اینطور تو را عبادت نکرده باشند، خطاب شد که

«إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ»

من می خواهم آنطوری که خودم می خواهم اطاعت بشوم عبادت بشوم من محتاج صلاة و صوم و حج تو نیستم.

مجری:

وگرنه اینها اعمال ظاهری هست.

استاد حجازی:

بله، من طاعت را می خواهم طاعت تو امروز به چه هست؟ به این بود که سجده کنی بر آدم، نکردی، تمام شد

«فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»

من نماز و روزه که نمی خواهم، لذا در روایات داریم که

«إن لله عزوجل لهذا الخلق فی خلف کل صلاة لعنت یلعنه»

بعضی ها که حالا دشمنی با اهل بیت دارند و اینها خدای متعال بعد از هر نمازی آنها را لعن می کند، نماز می خواند اما خدا لعنش می کند، چرا؟

«بجحودهم حقنا، وتکذیبهم إیانا، خلف کل صلاة لعنة یلعنهم»

نماز دارد می خواند اما خدا بخاطر همان نماز لعنش می کند.

مجری:

در قرآن هم داریم

«وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»

استاد حجازی:

بله بخاطر همان نماز لعنش می کند چرا؟

«بجحودهم حقنا، وتکذیبهم إیانا»

چون جحود کردند در حق ما

این نماز تو داری تمسخر می کنی خدا را، این نماز تمسخر خدا هست، نمازی که من ولی او را قبول نکردم کلام إبلیس شد دیگر من ولی تو را قبول نکردم تعدی می کنم بر ولی تو، تکبر می کنم قبول نمی کنم طاعت او را اما حالا برای خودت اشکال ندارد نماز می خوانم تا قیامت، این تمسخر خدا هست خدا طاعت می خواهد، حالا عرض مان این هست که خدای متعال ائمه طاهرین (علیهم الصلاة والسلام) خلق کرده است که ما وظائفی نسبت به امام داریم و او قِوام عالم، قِوام دین به اوست، دیگر دین مفهومی ندارد به صورت مبهم مفهوم مبهمی ندارد که ما بخواهیم بگوییم مثلاً دین یک مفهوم کلی دارد و امام هست که دین را معنی می کند و حالا دیگر این مباحثی که إن شاءالله به آنها می رسیم که شرط طاعت هست، شرط توحید هست، شرط قبول اعمال هست، همه اینها، می فرماید که در روایات اهل بیت (علیهم الصلاة والسلام) ما یک بحثی داریم به این عنوان که اولاً دلیل و علت خلقت اصلاً امام هست وقتی فهمیدیم علت خلقت امام هست دیگر آن سؤال جنبی و حاشیه ای به ذهن مان نمی آید که چرا پس دسترسی به امام نداریم پس چه فایده ی دارد؟ نه اصلاً علت خلقت امام هست، علت ایجاد، علت تکمیل امام هست، روایاتی در این مفهوم فراوان إلی ماشاءالله، مثلاً در همین علت خلقت بودن امام من نُه تا باب آوردم نُه تا باب روائی که ذیل هر بابی مثلاً ده تا پانزده تا روایت، حالا در «بحار» هم ابوابش هست ابواب مختلف که ائمه طاهرین (علیهم الصلاة والسلام) علت خلقت اند اصلاً خدای معتال عالم را خلق کرد به طفیل وجود اینها به خاطر اینها که حالا عرض کردم روایاتش فراون هست مثلاً در بحار روایات مفصلی هست که خدای متعال، اینها همان ابوابی که جلد 25 «بحار» مربوط به مقامات امام و اینها می شود باب اولش ابواب خلقت نوری اهل بیت هست

«فی کیفیت خلقتهم و خلق طینتهم»

بحار الأنوار، ج 25، ب 1

روایاتی که در باره خلق نوری اهل بیت هست نور اهل بیت و طینت اهل بیت و اینها هست آنجا مرحوم مجلسی آورده، یک روایت مفصلی هست می رسد حضرت به اینجا که

«فَنَحْنُ أَوَّلُ خَلْقِ اللَّهِ وَ أَوَّلُ خَلْقٍ عَبَدَ اللَّهَ»

خلق نوری را حضرت وصل می کند خدای متعال آسمان ها را، آسمان و زمین را به نور فاطمه زهرا خلق کرد، ملائکه را به نور پیغمبر به نور امیر مؤمنان (علیهم الصلاة والسلام)، انسان ها و جن را به نور سید الشهداء (علیه الصلاة والسلام)، حورالعین را و بهشت را به نور امام مجتبی (علیه الصلاة والسلام)، خورشید و ماه را، اینها را همه را وصل می فرمایند که همه اینها اصلاً به نور ائمه خلق شده است، حالا اینکه به نورشان خلق شده معنای این خلق از نور امام چه هست آن باز یک بحث مفصلی هست، بعد می فرماید که می رسد به اینجا حالا عرض مان این هست دیگر

«فَنَحْنُ أَوَّلُ خَلْقِ اللَّهِ»

ما اولین خلق خداوند متعال هستیم

«وَ أَوَّلُ خَلْقٍ عَبَدَ اللَّهَ»

اولین خلقی که خدا را عبادت کرد

«وَ سَبَّحَهُ وَ نَحْنُ سَبَبُ خَلْقِ الْخَلْقِ»

ما اصلاً سبب خلقِ خلق هستیم

سبب نه به معنای فاعلیت، علت فاعلی نه، سبب یعنی همان علت، غایت، دلیل، دلیل خلق، علت خلق ما هستیم خدا به طفیل ما به خاطر ما

«اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً، اِلاّ لاَجْلِکمْ وَمَحَبَّتِکمْ»

این همین هست سبب خلق، بخاطر شما به محبت شما به خاطر وجودشما خلق کرد خدا

«وَ سَبَبُ تَسْبِیحِهِمْ»

نه فقط خلق شان، اگر کسی تسبیح کرده خدا را و عبادت کرده خدا را، موحد شده سبب اش ما هستیم ما به او تعلیم دادیم

«وَ عِبَادَتِهِمْ مِنَ الْمَلَائِکَهْ وَ الْآدَمِیِّینَ»

چه ملائکه چه آدمی فرقی نمی کند، حالا یک روایت زیبای دارد مرحوم سید نعمت الله جزائری، حالا چون در شبکه و اینها هستیم یک مقدار آدم گاهی اوقات اسرار اهل بیت را خیلی نمی شود.

مجری:

اصلاً تا همینجا برخی شاید برای شان یک کم متعجب کننده باشد که یعنی چه مثلاً اینهمه خلق خداوند متعال بخاطر مثلاً 14 نفر، مگر می شود؟ اینهمه خلق اینهمه مخلوقات اینهمه زمین و آسمان و کائنات.

استاد حجازی:

حالا آن خودش یک بحث مفصلی دارد می رسیم به آن، یک اشاره ی الآن من چون شما سؤال فرمودید بکنم که اصلاً یکی از علت هایش این هست که خداوند را احدی عبادت نکرد جز اینها، حق عبادتین، عابد حق فقط اینها بودند، بقیه را برای چه خلق بکنند؟ مگر به طفیل وجود اینها، عابد حق فقط امام هست فقط حجت خدا هست حالا ما می گوییم امام یک تأکید می کنیم در هر زمانی حجت، معلوم مطلق حجت خصوصاً این ائمه این معصومین اربعة عشر، می فرماید که و عبارت شان این هست، بعد رسد به اینجا همین که عرض کردیم

«فَبِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا أَکْرَمَ اللَّهُ»

همه اینها به وجود ما هست به وسیله ما هست که حالا اگر فرصت شد إن شاءالله می رسیم به اینکه «بنا عُبدالله، بنا عُرف الله ولولا نا ما عُبدالله» که روایتش به چندین سند در کافی و کتب مختلف آمده این معنایش چه هست؟ معنایش این هست که «بنا عُبدالله» دوتا معنی می توانیم داشته باشیم؛ یک معنی این هست که اگر ما نبودیم کسی عبادت را یاد نمی گرفت یعنی مسیر تعلیم عبادت همین که حضرت فرمود تسبیح، تقدیس، توحید مسیرش ما هستیم، ما هستیم که به مردم یاد دادیم ما هستیم که به همه یاد دادیم که چطور خدا را عبادت بکنند و اینها و یک معنی دومش این هست که بله «بنا عُبدالله» یعنی فقط به وجود ما هست که خدای متعال عبادت شد عابد حق، تنها عابد حق ما اهل بیت (علیهم الصلاة والسلام)، «بنا عُرف الله» تنها کسی که خدا را شناخت ما هستیم، آن روایتی که پیغمبر اکرم فرمودند که

«یا علی ما عرف اللهَ‌ إلاّ أنا وأنتَ، وما عرفنی إلاّ اللهُ وأنت وما عرفک إلاّ اللهُ وأنا»

توی علی را هم کسی نشناخت جز خدا و منِ پیغمبر اکرم، این تنها عارف معرفت الله را فقط ائمه دارد کسی دیگر معرفت الله ندارند که حالا این ازدیاد در معرفت هم حالا باز دارد چون یک صحبتی هم اخیراً شده بود بعضی ها در بحث علم امام این را هم یک اشاره بکنم که در روایات علم امام خب مفصل هست علم اولین و آخرین را امام دارد علم «ما كان ما یکون ما هُوَ كائِنٌ» را امام دارد، حالا یک عبارتی داریم برای حضرت صدیقه (سلام الله علیها) می فرماید که:

«علم ما كانَ وَ ما یکونُ وَما هُوَ كائِنٌ وَ ما لَمْ يَكُنْ»

این دیگر مخصوص صدیقه طاهره عبارت آمده، حالا نمی خواهد بگوید به ائمه دیگر داده نشده ولی مثلاً شاید به این معنی باشد که باب این علم «ما لم یکن» بابش حضرت زهرا (سلام الله علیها) چون ایام شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هست اینهم خوب هست یکی از فضائل حضرت که اصلاً این علم «ما لم یکن» عبارت «ما لم یکن» را شما هیچ جای دیگر، «ما کان، ما یکون، ما هو کائن» فراوان می بینید اما «ما لم یکن» حالا مفهومش چه هست فرقش با «ما کان، ما یکون، ما هو کائن» با «ما لم یکن» فرقش چه هست؟ که حالا بعضی ها گفتند «ما لم یکن» مثلاً امور بداعیات هست بعضی ها هم گفتند خلق علم هست یعنی علمی که خلق می شود اصلاً، اصلاً خلق می شود علم، بله، خب حالا این در روایات اهل بیت در روایات داریم که ائمه طاهرین روایاتش مفصل ابواب متعدد در ابواب علم امام مرحوم مجلسی آورده کتب مصادر ما ذکر کردند کافی و بصائر و اینها که امام (علیه الصلاة السلام) در مواقف متعدد «لو لا أن ازداد» اگر ازدیاد نشود علم ما «لنفذ ما عندنا» مثلاً ازدیاد در علم ما می شود در شب های جمعه در زمان های دیگر، می فرمایند که به علم ما ازدیاد اضافه می شود، این ازدیاد در علم یعنی معنایش این هست که نقصان بوده جهلی بوده العیاذ باالله؟ مثلاً این هست معنایش؟ نه این ازدیاد در علم همین هست که می گوییم حالا که اصلاً یکی آن به معنای همین خلق علم هست اصلاً علم خلق می شود، یک معنایش هم این هست که حالا مرحوم مجلسی و اینها هم آوردند، یک معنایش هم ازدیاد در علم این هست که همان منظور از ازدیاد در علم این هست که همان اتصال دائمی که به علم الهی دارند مخزن علم الله اند منبع علم الله اند اما این علم اینطوری نیست که مستقل از علم الله باشد یک لحظه إنقطاع نیست یک لحظه انقطاعی از علم الله نیست مخزن علم الله اند اصلاً، إنقطاعی از علم الله نیست، این را به معنای همین ازدیاد گرفته یعنی چون این استدام دارد آناًما داردخلق می شود اصلاً، همان علم کاملی که هست همان علم کامل آناًما خلق می شود و اعطا می شود، مثل خلقت هست دیگر، ما در بحث خلقت می گوییم چه؟ می گوییم خدای متعال اینطوری نیست که ما را یک بار خلق کرده باشد تمام شده باشد، نه، آناً ما یک لحظه فیض خود را از ما برداشته باشد ما معدوم می شویم مثل چه؟ مثل تکلم مثالش تکلم هست من الآن یک لحظه تکلم نکنم لب نزنم حرف نزنم کلام منقطع می شود تمام می شود دیگر حرفی نیست سکوت مطلق شد، آناً ما همینطور باید باشد إراده من باشد فعل من باشد تا تکلم هم ایجاد بشود، خدای متعال هم همینطور هست آناً ما إراده دارد و فعل اوست که ما مخلوق هستیم هر لحظه دارد خلق می کند غیر از خلق های جدیدی که هست مثلاً موالد جدید که هست نه آن، خود ما را هر لحظه دارد خلق می کند عالم را هر لحظه دارد خلق می کند، اینهم در مورد اهل بیت هم هست این علم شان آناً ما همان علمی که کامل هست نقصانی در آن نیست «ما کان، ما یکون، ما هو کان» اما همین علم آناً ما هر لحظه هر آن دارد به اهل بیت إفاضه می شود حالا بحث های روائی اش مفصل هست بخواهم شواهد بیاورم دیگر یک موقعی اگر عمری بود در بحث علم امام آنجا باید به آن پرداخته بشود، پس فرمودند که چه؟ اصلاً به سبب ما بخاطر وجود ما خدای متعال عالم را خلق کرد.

خب سیدنا مباحث هم یک مقدار مباحث سنگینی است مباحث امامت و واضح شد، فرمودید که اگر اینها در حقیقت تبیین بشود دیگر آن سؤالات حاشیه ای خود بخود حل می شود، اینکه فوائد وجود امام غائب چیست یا مثلاً سؤالاتی که در خلال این مطرح می شود، خود بخود روشن می شود اگر ما برسیم به این معرفت جایگاه امام و حجت در عالم هستی، حالا ادامه می فرمودید در مورد جایگاه حضرت بفرمایید.

استاد حجازی:

عرض کردیم که طبق روایات علت خلقت ائمه طاهرین (ع) هستند و روایت به این مفهوم زیاد هست، یعنی حجت خدا هستند، ولی خب بصورت خاص گفتیم خدای متعال به نور اهل بیت و خمسه طیبه عالم را خلق کرد، به طفیل وجود آنها عالم را خلق کرد و حتی انبیاء را و رسل را و ملائکه را، اما بلاخره در هر زمانی علت خلقت، و علت قوام زمین و زمان که «لولا الحجة لساخت الارض بأهلها» این باز در هر زمانی برای حجت آن زمان هم این مطلب وجود دارد، یعنی در زمان انبیاء گذشته زمین و زمان بخاطر وجود آنها بوده است که قائم بوده است، و حیات روی زمین ادامه داشته است، موجودات مخلوقات همه بوجود حجت آن زمان بودند که حتی در ظاهر خلق داشتند اما حتی انبیاء هم به طفیل وجود امام هست.

مجری:

معنایش این کرده زمین هست یا نه کلاً کل خلقت هست کل هستی هست؟

استاد حجازی:

باید در هر زمانی یک حجتی حی یرزق باشد، برای کل عالم هستی

مجری:

بعد این امام مخصوص همین کره خاکی است یا نه حجت کل هست

استاد حجازی:

حالا این یک بحثی دارد که نه اولاً امام که نه، امام حجت است بر همه مخلوقات «کل ما خلق الله، کل ما سوی الله» همه چیز حتی بر جمادات بحث مفصلی دارد که ولایت امام بر جمادات، بر حیوانات بر آسمان ها و ستارگان، بر جن، بر ملائکه، بر همه حتی بر انبیاء عرضه شده و آنها قبول کردند و شرط نبوت شان، شرط بعثت شان قبول ولایت ائمه بوده، این یک بحث خیلی مفصلی دارد، و اینکه چطور بر جمادات عرضه شده ذیل آن آیه

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»

احزاب /72

جلوی آن آیه یک سری روایاتی هست که باز بیان می فرماید این مفهوم را و بحث ولایتی که عرضه شد قبول نکردند، و البته بحث خلافی که انجام شد و اینها، و تطبیق کردند بر این آیه، ولی به هر حال ائمه طاهرین و حجت خدا، بصورت عام در هر زمانی اینها افرادی هستند که ولایت شان عرضه شده بر همه، که ذیل آن آیه شریفه که فرمود

«وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ»

آل عمران/81

باید به او ایمان بیاورید و او را نصرت کنید، ذیلش روایت فراوان هست، یک باب هست که مرحوم علامه مجلسی آورده که ایمان به او و نصرت کنید پیغمبر اکرم را

«و تنصرن فی ولایت علی بن ابی طالب وابلاغه»

قریب به این مضمون، که در ولایت امیرالمؤمنان و ابلاغ ولایت به امت های حتی خودشان، یعنی حتی به امت های خودشان لازم بوده ابلاغ کنند ولایت امیرالمؤمنان را، حتی انبیاء که عرض کردیم که این دیگر ولایت خاص می شود که ولایت خاصی که انبیاء هم موظف هستند او را قبول کنند، اما باز مردم هر زمانی موظف هستند ولایت حجت خودشان را، نبی خودشان را در آن زمان؛ می فرماید که در روایات باز یکی از عناوینی که داریم این است که خدای متعال به طفیل اینها خلق کرد و در هر زمانی خود حجت آن زمان کفایت می کند برای اینکه خدا، آسمان ها زمین را حیات شان را و وجود شان را ادامه بدهد بخاطر وجود آن حجت، مثلاً ببنید همان معنای عابد حقی که گفتیم نه فقط  در بحث عبادت حتی در بحث قوام زمین و زمان وجود آسمان ها و زمین، می فرماید که در کافی شریف که حضرت از موسی بن جعفر (ع)

«عن سماعة بن مهران قال لی عبد الصالح»

الکافی، ج2، ص 243

که موسی بن جعفر (ع) هست.

«يَا سَمَاعَةُ أَمِنُوا عَلَى فُرُشِهِمْ وَ أَخَافُونِي أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ كَانَتِ اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا إِلاَّ وَاحِدٌ يَعْبُدُ اَللَّهَ وَ لَوْ كَانَ مَعَهُ غَيْرُهُ لَأَضَافَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ»

در های آسمان ها و زمین و برای دنیا یک عابد واحدی کفایت می کرد که خدا را حق عبادت را انجام بدهد

«حَيْثُ يَقُولُ إِنَّ إِبْرٰاهِيمَ كٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ»

ابراهیم خودش یک امت بود همین وجود ابراهیم کفایت می کرد خدا نیازی نداشت به بقیه، در زمان ابراهیم یک ابراهیم بود که داشت خدا را عبادت می کرد؛ بعد می فرماید که

«ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ آنَسَهُ بِإِسْمَاعِيلَ»

اگر اسماعیل را هم فرستاد بخاطر این بود که انس ابراهیم باشد، وگر نه همان ابراهیم کفایت می کرد، ما نماز های مان را برای خودمان می خوانیم، من نمازم را برای معصیت ننویسند این نمازم را خیلی برد کردم،

«و اسحاق»

اسماعیل واسحاق را خدا به او داد برای انسش

«فَصَارُوا ثَلاَثَةً»

سه تا دشند که انس همدیگر باشند

«أَمَا وَ اَللَّهِ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَقَلِيلٌ»

مؤمنین قلیل هستند

«وَ إِنَّ أَهْلَ اَلْكُفْرِ لَكَثِيرٌ»

کفار زیاد هستند

حالا چقدر قشنگ است چقدر آرام می کند انسان را

«أَ تَدْرِي لِمَ ذَاكَ»

می دانی چرا مؤمنین قلیل هستند و کفار زیاد هستند

شلوغ است، عالم شلوغ است دنیا سر و صدا است،

«أَ تَدْرِي لِمَ ذَاكَ فَقُلْتُ لاَ أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ»

سماعة می گوید عرض کردم نمی دانم آقا جانم به فدایتان

«فَقَالَ صُيِّرُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِينَ»

اینها را هم خدا خلق کرد که این هم انس برای مؤمنین باشند

وحشت نگیردشان در عالم، در عالم مؤمن کم است، مؤمن هم بنا است مؤمن باشد خلقت و طینتش مهم است، لقمه ای که خورده مهم است و بعد هم خدای متعال اراده کرده، و آن علمی که خدا داشته است و علمی که از ابتدا داشته بخاطر همین ها، خدای متعال می داند از اول چه کسی مؤمن هست چه کسی کافر است، چه کسی منافق است، چه کسی ابتدأً منافقاً نفاقاً اظهار ایمان میکند بعد کافر می شود، چه کسی اول ممکن است کافر باشد بعد داخل در دایره مؤمنین می شود، بله اینها را همه خدای متعال عالم است، لذا فرمود که اگر خدای متعال بخواهد کسی را داخل در این امر بکند، یک ملکی را می فرستد « فیأخذو فی رغبته و یدخله فی هذا الأمر» بخواد کسی را خدا وارد بکند، می کند، اینطور نیست که فکر کنید همه اش دست شما است فقط من زور بزنم، بله باید ابلاغ بکنم اتمام حجت بکنم، بیان بکنم، وظیفه مان هست واجب شرعی مان هست، نشر محاسن کلام اهل بیت، نشر امر اهل بیت، ابلاغ ولایت اهل بیت، می خواهد بگوید که آخرش دست شما نیست، «من یهدی الله فهو یهتدون، و من یضل فلن تجد له سبیلا» خدا کسی را می خواهد هدایت می کند، «من یضل الله فلا هادی له» کسی که خدا گمراهش کرده هدایت برایش نیست؛ خب از گردن می گیرد او را داخل می کند، ما گاهی خیلی عصبانی می شویم ناراحت می شوم، غصه می خوریم، وظیفه مان را انجام بدهیم، اما اینکه مثلاً در مناظره این از انحراف خارج شد یا نه این خیلی دست من نیست، من مهم این است که بگویم دارم وظیفه ام را انجام می دهم، سعی کنم در انجام وظیفه اش، بله خدای متعال یک موقعی من را واسطه می کند برای هدایت یک انسانی؛ که پیغمبر اکرم به امیر المؤمنین فرمود: «لَأَنْ یَهْدیَ اللهُ بِکَ رَجُلاً خَیْرٌ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أو غربت»، یک نفر به دست تو هدایت بشود، ما باید تلاش بکنیم که شاید ما واسطه باشیم در هدایت، برای هر چیزی خدا وسائطی گذاشته، برا رزقش هم حتی وسائطی گذاشته، پدر و مادر رازق هستند برای فرزند شان، اما رازق حقیقی نیستند، رازق حقیقی خدا است، امام هم واسطه فیض هست، واسطه رزق است، رازق هست، چرا چون واسطه رزق هست، اما رازق حقیقی که خلق رزق می کند، امام نیست، آن رازقیت حقیقی که خلق رزق است، رزاقیت به معنای خلق رزق است، اما از یک جهت دیگر از نگاه دیگر، این بحث هایی که گاهی وقت ها می شود، امام رازق هست یا رازق نیست، اینها را باید درست نگاه کرد، ببینید آن کسی که می گوید امام رازق هست چه می گوید، آنکه می گوید امام رازق نیست چه می گوید، یک موقعی هم بعضی ها مریض هستند مثل بعضی از غلات و نصیریه و سوفه و اینها، آنها از این یک معنای تفویضی از رزق و خلق و اینها دارند، تا حالا خلق البته تفویض در خلق نشده،  تفویضی که خدای متعال می فرماید که «فوض إلی نبیه» این تفویضی که شده است، می خواهیم بگوییم که خدای متعال در هر چیزی واسطه ای گذاشته ما هم ممکن است واسطه ای باشیم در هدایت  می فرماید که «سیروا انساً للمؤمنین» انسی برای مؤمن قرار داده شدند، و مؤمن می رود در خیابان، نه اینکه خدای متعال اینها را علت بخاطر این خلق کرده باشد، بلاخره مؤمن می رود می بیند گاهی وقت ها اینها واسطه خدمت به مؤمنین می شوند، گاهی وقتی می گویند فلان کافری که این کار را کرده و فلان خدمتی کرده، خدا اصلاً او را واسطه قرار داده که یک خدمتی بکند که این خدمت به مؤمنین هم برسد، در دستگاه خدا اینها چیز عظمین نیست، چیزی نیست که در دستگاه خدا و خالقیت خدا اینها به چشم بیاید، فلانی مثلاً فلان چیز را اختراع کرده، او کافر بوده، اما الآن مؤمنین هم دارند استفاده می کنند، خدا اتفاقاً او را خلق کرده که انس للمؤمنین باشد، او اصلاً بنا است بیاید خدمت کند برای مؤمن در دستگاه الهی؛ باز در روایت دیگر می فرماید که :

«ليس كل من قال بولايتنا مؤمنا»

هر کسی که ادعای ولایت بکند این هم مؤمن نیست،

الکافی

«ولكن جعلوا انسا للمؤمنين»

اما بعضی اینها را هم ما قرار دادیم برای اینکه انس برای مؤمنین حقیقی باشد

یعنی حتی در دایره ظاهری ایمان هم خدای متعال بعضی ها را درست است به ظاهر مؤمن هستند و در باطن، اما اینها را خدا گذاشته برای اینکه انس مؤمن باشند، حالا ممکن است «جعلوا انسا للمؤمنين» را مؤمن حق را بگوییم منظور همان امام هست، خود امام باشد که به نسبت امام هیچ کس آن ایمان حقیقی را ندارد، آن معرفت حقیقی را ندارد، ممکن است بگویم نه حالا بلاخره مؤمنین حقیق که هستند ولی بعضی در ظاهر ممکن است اظهار ولایت بکنند اما واقعاً هم مؤمن نباشند، این هم هست.

نکته بعد اینکه پس داریم عرض می کنیم که علت وجود امام صرفاً این نیست که پاسخگوی نیازهای ما باشد، پاسخ گوی سؤالات ما باشد، نکته بعد اینکه ما در خود این روایات داریم این مطلب را که اصلاً در مورد امام این مطلب وجود دارد که امام می تواند پاسخ بدهد می تواند پاسخ ندهد،  این را باید مد نظر داشته باشیم، مرحوم علامه مجلسی در بحار جلد 23، که کتاب امامت هست، باب 9، می آورد که

«أنهم علیهم السلام الذکر و اهل الذکر»

بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج23، باب 9

اینکه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» چه کسانی هستند؟ منظور اهل بیت هستند، روایاتی که ذیل این آیه قرآن هست، خیلی روایات زیاد است،

«و إنهم مسئولون»

باز روایتی که می فرماید، مسئولون

«و انه فرض علی شیتهم المسئله»

بر شیعه فرض هست که سؤال کند

خیلی دقیق است، واقعاً این اعجوبه هایی که تا همین امروز واقعاً در شناخت در معرفت در زحمت کشیدن بینظیر بودند، در عنوان باب همه حرف ها را زده،

«و انه فرض علی شیتهم المسئله»

بر شیعه فرض هست که سؤال کند

«و لم یفرض علهم الجواب»

بر امام واجب نیست که جواب بدهد

 که عرض کردیم، «مثل الامام مثل الکعبة اِذْ تُؤْتی ولا تأتی» مثل امام مثل کعبه است ما باید برویم محضر امام، کعبه نمی آید سمت من، بیایید من را حج کنید، یک روز در قم هستم یک روز در مشهد هستم بیایید من را حج کنید، نه باید بروید به سمت امام، مثلاً می فرماید که در بصائر،

«قال الله تعالی فاسئلوا اهل الذکر و هم الأئمه»

این اهل ذکر ائمه هستند

از امام رضا (ع)

«إن کنتم لا تعلمون»

اگر نمی دانید بروید از آنها سؤال کنید

«فعلیهم أن یسألوهم»

بر مردم است که سؤال کنند

«و لیس علیهم أن یجیبهم»

بر امام نیست که جواب بدهند به اینها

«إن شاءُ اجابوا و إن شاءُ لم یجیبوا»

اگر بخواهند جواب می دهند اگر هم خواستند جواب نمی دهند

حالا چرا جواب نمی دهند باز یک بحث مفصلی دارد، چرا جواب نمی دهند، خب باید به ما جواب بدهند، نه نباید جواب بدهند، آن چیزی که  جدای از بحث تقیه، حالا این هم ممکن است در تقیه هم بیاید، ولی آن چیزی که ممکن است در یک زمان نباید گفته بشود، اصلاً زمانش نرسیده باشد، آن چیزی که تقیه است اجوای تقیه ممکن است باشد یعنی امام ممکن است یک چیزی را نمی گوید بخاطر تقیه،  یا اینکه او اضاعه سر می کند حالا تقیه در همه چیز هست حتی در فروعات احکام، خیلی از این حرفهایی که ما الآن داریم می زنیم اصلاً خلاف تقیه است، و می فرماید که باید بیایند سؤال بکنند از امام، اما امام هم جواب نمی دهند، یک موقع هم هست، ظرفیت طرف نیست، اصلاً نیاز نیست دیگر امام بیشتر از این بگوید، همین قدر قدر ظرفت یک دریا است، تو یک لیوانی، یکی دیگر یک پارچ آبی است، یک زراره ای هست، یک محمد بن مسلمی هست که اینها خودشان دریاهایی هستند، نه به نسبت علم امام، اما خودشان دریا اصلاً ظرفیت را دارند که به اندازه یک دریا علم درون خودشان داشته باشند، یا بعضی از اصحاب خاص ائمه که اهل سر و اینها بودند، سلمان ها اباذر ها، و بعضی ها هم نه این ظرفیت را ندارند، امام به حد ظرفیت خودشان، به آنها می دهد، یک دریا است یکی لیوان است، یک پارچ آب است، هر کسی یک ظرفیتی دارد، به نسبت علم امام همه معدوم هستند، آن روایتی که امام (ع) فرمود که «و من عنده علم الکتاب» حضرت فرمود مثل یک ذبابه ای که بالش را در آب دریا بزند و یک تری بگیرد این علمش در مقابل علم امام اینطوری بود، اینها همه یک نمی از بال مگسی است که از آب دریا بردار، تازه این هم مثالی است که امام زدند و کوچکترین مثال است، خب پس بر امام نیست که جواب بدهد، خب وقتی ما این را فرض کردیم فهمیدیم، به این نکته می رسیم که در روایات فراوانی که علت و حکت غیبت را بیان کردند، آثار غیبت را بیان فرمودند و فرمودند که در دوره غیبت امام عصر (ع) مؤمن این مقامات را دارد، این جایگاه را دارد، عمل او چندین برابر می شود، همه فضائلی که برای مؤمن در دوران غیبت بیان کردند،  و خب بعضی از چیزهایی که هست مثل غربال و تمحیص و امتحان و لزوم امتحان و افتتان خلق، می فهمیم که اینها در غیبت امام عصر (ع) حکت هایی هست فقط بحث بحث سؤال کردن نیست، یعنی فرقی ندارد خدای متعال می گوید تو در زمان امام عصر حاضر باشی یا در زمان امام غائب اصلاً یک موقعی امام نباید به شما بگوید، حالا چه برای من شعیه چه برای عموم شیعه، یک زمانی رسیده است، یک دوران غیبتی است که ممکن بود در زمان موسی بن جعفر (ع) حضرت در زندان بودند این دوران بود، غیبت بود، و شیعه نمی توانست مسائل را بپرسد، و در یک زمان دیگری هم دوران غیبت است، سالش بیشتر است مدت زمانش بیشتر است، ولی بلاخره این است که بر امام نیست که حتماً جواب بدهد، نمی خواهد جواب بدهد امام نباید جواب بدهد، به علت های متعدد، یکی از علت هایش همین است که شیعه امتحان بشود، آن چیزی که لازمه هدایت است، برای هدایت شدن لازم است آن را امام بیان کرده، اتمام حجت شده این را با بحث اتمام حجت خلط نکنیم، اتمام حجت شده بیان شده من اگر بخواهم هدایت بشوم اینطور نیست که دستم از هدایت کوتاه باشد، دیگر حجت برای من تمام نشده، بگویم امام نیست من نمی توانم هدایت بشوم، همان مثال خورشید پشت ابری که عرض کردیم، دارد نور می تابد به تو، برو استفاده کن، تو خودت را کردی در سیاه چاله محبوس کردی بعد می گویی نه خورشید هم پشت ابر هست، هر وقت آمد بیرون من می آیم، خورشید داردی می تابد مشکل از من است، اما بله دسترسی به امام به علت هایی ممکن است نباشد، اما اگر حاضر هم باشد به شما می گوید بروید جواب نمی دهم، درخانه شان امام صادق (ع) مدتها در خانه را بستند، راه نمی دادند، اصحاب خاص را راه نمی دادند حضرت، حالا علت چه بود، ممکن است تقیه و خوف بوده، خوف بر جان خودشان، خوف بر جان اصحاب،

مجری:

حفظ جان امام

استاد حجازی:

بله حفظ جان امام (ع) در دوران غیبت تصریح شده به آن که در دوران غیبت یکی از علت هایی که حضرت مخفی هستند از مردم علت نهایی غیبت خوف نیست، اینطور فکر نکنند که امام خائف است بخاطر همین غائب شده، چون بنا است امام قیام کند، اینطور بگوییم چون هنوز موعد قیام امام نرسیده است، این امامی که هنوز موعد قیامش نشده است «و لیس فی عنقه بیعت أحد» و بعیت احدی هم نباید به گردن او باشد، ختنه ای با تواقیت ندارد، بر خلاف ائمه قبلی اجداد طاهرینش این امام دوتا حالت دارد، یا باید بین مردم زندگی بکند یا باید مخفی بشود، اگر بین مردم زندگی بکند، خب همه تواقیت می دانند این امام است، از همان لحظه ولادت امام هنوز به دنیا نیامده دنبال این بودند،

مجری:

و می دانند که این قیام خواهد کرد،

استاد حجازی:

بله لذا در روایت مربوط به میلاد هم هست داریم، قبل از میلاد حضرت بنی العباس دنبال این بودند که می دانستند که فرزند امام عسکری قائم است، دنبال این بودند که امام عسکری (ع) آیا پسردار می شود کی به دنیا می آید سریع حضرت را به قتل برسانند، لذا کیفیت ولایت امام عصر (ع) اعجازی بود، کیفیت حمل مادرشان (س) هم اعجازی بود، چون می دانستند اینها، پس این امام یا باید بین مردم باشد، خب اگر بین مردم زندگی بکند می کشندش، پس چاره ای ندارد جز اینکه مخفی بشود، پس خود خوف علت نیست، نفس خوف علت نیست، چون بنا است غایب باشد، چون بنا است قیام نکند موعد قیامش فرا نرسیده است، خدای متعال برای حفظ جانش او را مخفی می کند، برای حفظ جان وقت حمله می کنند، یا باید بجنگد با دشمنانش با این همه حکام طاغوتی که در تاریخ تا حالا بوده، یا باید بجنگ و جگ با سیف بکند که نقض غرض می شود، هنوز موعد قیام نرسیده، یا بنشیند در خانه اش خب می آیند می کشندش، پس بخاطر اینکه موعد قیام نشده حضرت خائف هستن.

نکته بعدی که جلسه بعد هم یک اشاره کردیم این است که گفتیم در بحث معرفت و ایمان سه تا عنوان داریم، یک مسیر توحید منحصر در امام هست دو دلیل وشرط قبول توحید و ایمان امام هست، پس مسیر توحید منحصر به امام است کسی نمی تواند به توحید برسد جز از طریق امام، جز از مسیر امام، هر کس بدون بیان امام که گفتیم بصورت مطلق حجج الهی، هر کس بدون بیان حجج الهی و از مسیر حجج الهی، این ادعای ما است تأکید می کنیم، محدیثین شعه متکلمین شیعه تأکید کردن که ادعای ما است هر کس از غیر مسیر انبیاء و ائمه ادعا کرده که من می توانم به توحید برسم یا دچار تشبیه شده یا دچار تجسیم شده، یا دچار همه خدایی و چند خدایی، این ادعای ما است همه ادیان همه مذاهبی که بعد از  حتی انبیاء شان به انحراف رفتند، نه اینکه خود  ادیانی که سالم بودند و انبیاء بود، نه بعدش به انحراف رفتند مسیحیت و یهودیت، اینها همه دچار تشبیه و تجسیم هستند، وهابیت می بینید صراحتاً به صراحت دیگر بحث توحیدی، صراحتاً قائل به تجسیم و تشبیه هستند؛ مسیر توحید منحصر در وجود امام هست و حالا روایتی که جلسه قبل عرض کردیم اشاره کردیم، روایت شریف از امام صادق (ع) هست، می فرماید که «نحن اصل کل خیر و من فروعنا کل برّ فمن البرّ التوحید» ما اصل خیری هستیم، یکی از روایاتی که می توانیم ذیلش این مفهوم را بیان کنیم، روایات زیاد هست، این را بعنوان شاهد آورده، یک از شواهد، ما اصل هر خیری هستیم، و از فروع ما هر بری است، همه خیر ها و بر ها از فروع ما است، بعد می فرماید

«فمن البرّ التوحید» 

خب آقا ما یک محکماتی داریم، یعنی چه فمن البر التوحید، معنایش چیست، یعنی مثلاً سوفی مسلک است یا غلات و اینها امام یعنی خدا است؟ نه این معنا نیست، پس معنای فمن البر التوحید چیست؟ حالا بقه اش

«و الصلاة و الصیام و کظم الغیظ و عفو عن المصیب و رحمة الفقیر، و تعهد الجار و الإقرار بالفضل لأهله»

همه اینها صلاة و صوم و کظم غیظ و فرو بردن غضب و غیض و عفو از کسی که به انسان ظلم کرده، و رحمت بر فقیر و تعهد الجار نسبت به همسایه ها، انسان متعهد باشد،

«و الإقرار بافضل لأهله»

 فضل هر اهل فضل را بداند که مصداقش امام هست،

«و عونا اصل کل شر»

و هر شری همه از عدو ما است،

«و من فروعهم کل قبیح و فاحشه»

وهر بدی و فاحشه ای از فروع آنها است،

«فمنهم»

از آنها

«الکذب و البخل و النمیمة و القطیعه و أکل الربا»

ربا دروغ و غیبت همه اینها

«و أکل مال التیم»

خوردن مال یتیم

«بغیر حق، و تحد الحدود»

همه حدودی که تحدی می شود

«التی امر الله و رکوب الفواحش ما ظهر منها و ...»

همه فواحش اینها  اصلش چه هست

«و الزنا و سرقه و کل موافق ذلک من ال قبیح، فکذب من زعم أنه معنا وهو متعلق لفروع غیرنا»

دورغ می گوید کسی تصور کند از ما است ما برود سراغ عدونا، غیرنا

اینجا دیگر  غیرنا است، یعنی مطلق از ما عدو و غیر عدو، مسیر منحصر در ما است، مسیر اخذ همه چیز، این می شود همه چیز، «و من فروعنا» دیگر حالا

«متعلق بعروة غیرنا»

مفهوم را بیان می کند معنای حدیث را بیان می کند، که عرض کردم یکی از معانی اش را، از غیر ما برود علم بگیرد، از غیر ما بخواهد توحید را بگیرد، «من فروعنا فمن البرّ التوحید» آن بری که از فروع ما است توحید است، یعنی برود از غیر ما بخواهد توحید را بگیرد، از غیر ما بصورت مطلق بخواهد توحید بگیرد، چه برسد به احکام پس این اختصاص به بحث اعتقادی ندارد،  اختصاص به بحث احکام ندارد، اختصاص به فروعات و مسائل شرعی ندارد در اصل اینکه بدیهی تر است، که در توحید من باید بروم سراغ امام، چون اصل دین است توحید پس لازمه اش رجوع به امام است، و حالا معنای دوم هم اینکه اصلاً امام (ع) شرط خود توحید است یعنی خود وجود امام شرط توحید است به این معنا که من خدا را نمی توانم بشناسم جز با معرفت امام، که این حالا بحثش مفصل است، ان شاء الله اگر عمری بود جلسه آینده در خدمت بینندگان عزیز باشیم.

مجری:

تشکر می کنم جناب استاد حجازی و همچنین شما بینندگان عزیز و ارجمند

درد ما از هجر يوسف کمتر از يعقوب نيست

او پسر گم کرده بود و ما پدر گم کرده ايم

تا برنامه آینده که باز هم ان شاء الله میهمان شما هستیم شما را به خالق یکتا می سپارم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار مهدویت انتظار استاد حجازی احمد بصری مدعیان دروغین