راه روشن

قسمت سی برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 عنوان برنامه: راه روشن (وحدت)

تاريخ:28/ 10/ 1400

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالقاسمی

مجری: خدا بنده لو

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما همراهان گرامی شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف). به رسم شب های چهارشنبه در خدمت شما با برنامه راه روشن هستیم، قبل از هر سخنی لازم می دانم عرض وقت بخیر خدمت کارشناس محترم برنامه حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالقاسمی داشته باشم. استاد سلام علیکم شب شما بخیر.

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام ورحمة الله اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين اللهم صل علي محمد وال محمد، اللهم صل علی محمد المصطفي و علي المرتضي و فاطمه الزهرا و الحسن الرضا و الحسين المصفّی و جميع الاوصياء مصابيح الدجی وصل علی من بيمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء مولانا صاحب العصر والزمان.

عرض سلام دارم خدمت شما جناب اقای خدا بنده لو و خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی ولی عصر و امیدوارم که این بحث های که امشب مطرح می شود به برکت امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) مفید فایده باشد. خدمت تان هستیم.

مجری:

ان شاء الله، استاد ابوالقاسمی همان طور که بینندگان عزیزمان مستحضر هستند چند جلسه ای هست در خدمت شما با موضوع وحدت هستیم دومین موضوعی که در این مسئله مورد بررسی قرار گرفت این است که با چه کسی و چه زمانی نباید وحدت کرد؟

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم ما در مورد وحدت، مسائلی را مطرح کردیم یکی از سوالات اساسی که در باب وحدت بسیار مهم است، عرض کردیم شهید مطهری کتابی نوشته جاذبه و دافعه حضرت علی (علیه السلام) حضرت جاذبه داشت دافعه هم داشت. تمامی بزرگوارانی که متولیان اصلی فکر وحدت و جهت ده بودند آن ها آمدند یک خط های ترسیم کردند.

مقام معظم رهبری وقتی شیعه انگلیسی فرمودند سنی آمریکایی هم کنارش گذاشتند نه با شیعه انگلیسی نه با سنی آمریکایی؛ پس ما یک خط قرمزهای در باب وحدت باید داشته باشیم، آیا این خط قرمزها را آمدند ترسیم کنند؟ ملاک سنی آمریکایی بودن چه است؟ آن کسانی که می خواهند پیرو رهبری باشند آیا این ها را پی گیری کردند؟ کسانی که می گویند ما تابع افکار و آراء شهید مطهری هستیم آیا کتاب جاذبه و دافعه را آمدند بخش دافعه اش را تطبیق بکنند؟ نصف کتاب است شاید بیش تر از نصف باشد.

دافعه حضرت علی (علیه السلام) خیلی زیاد است نسبت به معاویه و عمرو ابن العاص و که و که و که همه این ها باید مورد بررسی قرار بگیرد. اما متأسفانه تا کنون چنین چیزی مطرح نشده؛ اما قبل از آن من، چون اساس عرائضم را بر فرمایشات مرحوم آیت الله مصباح یزدی قرار داده بودم و رهبر معظم انقلاب هم هفته گذشته در سخنرانی شان از ایشان با اوصاف بسیار مهمی یاد کردند. این نظریه پرداز و دانشمند آگاه راجع به تمامی این مسائل با حساب و کتاب صحبت کرده نه این که فقط بله وحدت خوب است.

مجری:

به تعبیری آگاه به مبانی رهبری

استاد ابوالقاسمی:

آگاه به مبانی رهبری هم بوده. ایشان در سایت شان مراتب وحدت در اصول گرایی همایش جبهه پایداری پنجشنبه 6 مرداد 1390 وحدت مطلوب را مطرح می کند در این جا نکته سوم "این که حقی که می تواند محور وحدت باشد" اولاً محور وحدت باید حق باشد.

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)

و همگی به ريسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت‌]، چنگ زنيد ، و پراکنده نشويد!

سوره آل عمران (3):‌ آیه 103

نه این که سر هر چیزی با همدیگر وحدت بکنید.

مجری:

استاد این یعنی چه شاید خیلی ها ندانند؟

استاد ابوالقاسمی:

یعنی این که ما پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را داریم، گفت آقا من با شما اشتراکی ندارم، لذا با شما وحدت ندارم دعوت به حق می کنم. اگر بنا باشد سر هر چیزی وحدت بکنیم سر زندگی مشرکانه با هم وحدت بکنیم، سر زندگی که شما مشرکین دارید با هم وحدت بکنیم همین مدلی جلو برویم همه با هم این طوری مشرکانه جلو برویم!

مجری:

با همین قوانین؟

استاد ابوالقاسمی:

وحدت باید دور محور حبل الله باشد، اگر دور محور حبل الله نباشد فایده ندارد. علاوه بر این می فرمایند چون که حق، محور وحدت است خود حق، درجاتی دارد لذا آن وحدت مراتبی دارد حقی که می تواند محور وحدت باشد مراتبی دارد هم چنان که دل بستگی به آن حق و شناخت آن نیز مراتبی دارد دو جنبه خیلی دقیق.

یک بار ما سر حق با هم وحدت می کنیم من و شما می گوییم محور ما اهل بیت (علیهم السلام) است، دلبستگی من و آشنایی من از اهل بیت چقدر است؟ دلبستگی و آشنایی شما از اهل بیت چقدر است؟ ما دو تا نمی توانیم به یک اندازه اهل بیت را محور قرار بدهیم.

مجری:

یعنی مراتب دارد؟

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً همین ایشان می فرماید محوریتی که من برای اهل بیت و وحدت آن ها قائل هستم خیلی قوی تر از محوریتی است که طرف مقابل قبول دارد. محور وحدت آن حقی است که شناخت، گرایش و رفتار بر اساس آن شکل گرفته است، اما آیا سطح شناخت همه مردم با هم برابر است؟ این که می گوییم اسلام، محور وحدت بعد یک مرتبه طرف می زند با آمریکا وحدت می گیرد و ارتباط بر قرار می گند.

مجری:

اسلام او این شکلی است.

استاد ابوالقاسمی:

اسلام او این شکلی است، دیدگاه او از اسلام این است؛ لذا باید وحدت با او نه به اندازه قدر مشترک مان، قدر مشترک شما اسلام است محور وحدت ما و شما اسلام است، بله محور وحدت اسلام است اما آن طرف مقابل چه مقدار اسلام شناس است؟ وحدت به اندازه اسلام نیست وحدت به اندازه شناخت او از اسلام است.

مجری:

برای من مبهم شد یعنی طبق این دیدگاه زمانی که من با شما اختلاف داشته باشم در مراتب شناخت اسلام نمی توانم با شما وحدت کنم؟

استاد ابوالقاسمی:

در همان مقداری که شناخت دارید می شود وحدت داشت.

مجری:

یعنی اگر من فقط محب اهل بیت هستم.

استاد ابوالقاسمی:

فقط در همان مقدار محبت می شود با شما وحدت داشت. نگوییم اهل بیت محور وحدتِ تامّه بین ما و شما است این اصلاً معقول نیست، شما اهل بیت را به اندازه یک کسی دیگر اندازه کسی دیگر قبولش داری من می گویم اهل بیت مهم تر از وحدت است این جا می گوید اهل بیت نشد فلانی، من نمی گویم اهل بیت نشد فلانی، اصلاً معقول نیست من بیایم بگویم من و شما سر اهل بیت وحدت کنیم و شما اهل بیت را در عرض هزار نفر دیگر می دانی. 999 نفر رد شد به اهل بیت میرسی، من اهل بیت را نفر اول می دانم. من وحدتم با شما در مقدار چیست؟ در مقدار معرفت شما از اهل بیت (علیهم السلام) است.

مجری:

شاید این سوال پیش بیاید من نسبت به پیغمبر شاید اعتقاداتی داشته باشم که او را اهل سهو و نسیان بدانم

استاد ابوالقاسمی:

بله طبیعتاً شما دقت کنید ما هر مقداری که طرف ملتزم به این محور وحدت بود ما هم در مقابل همان مقدار، نمی گویم ما نباید وحدت کنیم اتفاقاً باید بگردیم همین یک ذره، یک ذره ها را جمع بکنیم.

مجری:

به همان اندازه قدم بر داریم

استاد ابوالقاسمی:

بله به همان اندازه قدم بر داریم نه این که نشد کنار برویم، اتفاقاً هدف وحدت (وَاعْتَصِمُوا وَلَا تَفَرَّقُوا) است. باید جلوی تفرقه را بگیریم اما این که جلوی تفرقه را بگیریم توهمی؟ روی توهم بارش کنیم یا روی حساب و کتاب بارش کنیم؟ این که ما یک وحدتی داشته باشیم که هیچ حساب و کتابی ندارد یک مرتبه می بینیم علی با حوضش ماند، اسم وحدت بوده حساب هم روی شان باز کردیم هیچ اتفاقی هم نیفتاد به ضررت هم تمام شد به آن می رسیم.

آیا سطح شناخت همه مردم با هم برابر است؟ شناخت انسان ها گاه در حد تباین و تضاد با یکدیگر اختلاف دارد و گاه از جهت شدت و ضعف متفاوت است. لذا مراتب وحدت، بی شک آن جا که اختلاف در شناخت ها در حد تباین و تضاد باشد و همدیگر را نفی کنند وحدتی حاصل نخواهد شد. وحدت، آن جا ممکن است که شناخت ها با هم قرابت داشته باشد و همسو باشد.

این خیلی مهم است مدام می آید می گوید ما در خدا و پیغمبر و همه چیز وحدت داریم.

مجری:

این خیلی کلی است.

استاد ابو القاسمی:

این شناخت طرف مقابل از وحدت نیست. الان ابوالقاسمی صحبت نمی کند این فرمایشات، فرمایشات مرحوم آیت الله مصباح یزدی، اسلام شناسی که رهبری تأییدش کرده، در سایت شان هم هست حرف هم منطقی است اصلاً‌ آقای مصباح نفرموده باشند حرف، حرف منطقی است. ما این طور باید جلو برویم.

حتی در همین جا نیز مراتب شناخت، متفاوت است ظن، علم، یقین، ایمان، هدایت هم مراتب مختلف دارد قرآن می فرماید:

(وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ)

کسانی که هدايت يافته‌اند، خداوند بر هدايت شان می ‌افزايد و روح تقوا به آنان می ‌بخشد!

سوره محمد (47): آیه 17

(وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَينَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يكْسِبُونَ)

اما ثمود را هدايت کرديم، ولی آنها نابينايي را بر هدايت ترجيح دادند؛ به همين جهت صاعقه -آن عذاب خوارکننده- به خاطر اعمالی که انجام می ‌دادند آنها را فرو گرفت!

سوره فصلت (41): آیه 17

چقدر زیبا، ثمود را هدایت کردیم اما گمراهی را بر هدایت این ها، برتری دادند. سراغ گمراهی رفتند؛ یعنی التزام آن ها به محور وحدت که هدایت بود یک التزام بسیار سطحی و ابتدایی بود. این ها گفتند پیغمبر داریم بله طرفدار پیغمبر هستند معجزه برای شان آمده؛ اما آیا حضرت صالح با آن کسانی که معجزه برای شان آمد و پیغمبرشان صالح را قبول داشتند درواقع در یک جبهه بودند؟ نه.

ایمان همه یکسان نیست معرفت ها هم در یک حد نیست دلبستگی ها و عشق ها نیز به یک اندازه نیست، می شود آن را بین صفر و بی نهایت درجه بندی کرد. البته بی نهایت عشق برای خدا است این را مطرح می کنند هم چنان که بی نهایتِ علم نیز از آنِ اوست ما باید برای شناخت حقیقت تلاش کنیم این اعتصام بحبل الله یعنی همین و یقین و دلبستگی خود را به حق بیشتر کنیم.

مجری:

استاد یعنی طبق این بیان، در وحدت حرکت اصلاحی باید شکل بگیرد؟

استاد ابوالقاسمی:

بله دقیقاً اصلاً‌ وحدتی که بدون اصلاح باشد فایده ندارد.

مجری:

این خیلی نکته است به نظرم خیلی تفاوت ایجاد می کند.

استاد ابوالقاسمی:

در دیدگاه ها طبیعتاً فرق می کند ما وقتی عرض کردیم اصلاً مبنای یک عده ای بر پلورالیزم مذهبی است جلسه اول این موضوع همین را گذاشتیم گفتند نه حرکتی نیاز نیست او هر چه بود، بود این هم هر چه بود، بود. این وحدت اصلاً معنی ندارد اختلاف باشد بهتر است.

مجری:

یعنی این، کامل شما را خلع سلاح می کند و هیچ حرفی نمی ماند.

استاد ابوالقاسمی:

می فرماید همه ما خوبی را دوست داریم اما برای تحقق آن همه به یک اندازه فداکاری می کنیم؟ در روایات برای مان 7 یا 10 سهم بر شمردند بالتبع آن که یک سهم دارد نباید فکر کند که همه باید در حد او باشند و آن که 7 سهم دارد نیز نباید ایمان خود را بر کسی که صاحب 1 سهم است تحمیل کند. بنابراین با توجه به این که مبادی رفتارهای ما یعنی شناخت ها، گرایش ها دارای مراتبی است طبعاً نزدیکی و هم سویی رفتارها نیز مراتب دارد.

بعد می گوید یک عده ذاتاً انسان های جامع گرا هستند و اگر کسی ضد جامعه انسانی حرکت کند با او دشمنی پیدا می کنند. پس انسانیت، محور وحدت با آن ها می شود.

مجری:

چیزی که شاید ما با غربی ها بخواهیم ارتباط داشته باشیم.

استاد ابوالقاسمی:

بله ما بخواهیم با یک مسیحی ارتباط برقرار کنیم می گوییم در باب انسانیت ما با شما وحدت داریم، امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در نهج البلاغه در نامه به مالک چه می فرمایند؟

«وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ»

یک درجه وحدت پایین پایین داریم آن چه است؟

مجری:

شباهت در خلقت.

استاد ابوالقاسمی:

انسان ها در خلقت شان همه یک چیزهای دوست دارند در آن مقدار با آن کافر هم می شود وحدت کرد

«إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّين‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص427، خطبه 53

یک مقداری این، گرایش دینی اش بالاتر است. مرحله بعدی بعد از این مرحله می فرمایند که یک عده خدا باور هستند وحدت ما با خدا باورها بیشتر است. در میان خدا باورها نیز محبت ما نسبت به کسانی که به ادیان و انبیاء الهی معتقد هستند بیشتر است. و نسبت به دسته پیشین در دایره تنگ تری قرار می گیرند بعد در این میان علاقمندی و ارتباط ما نسبت به کسانی که اسلام را قبول دارند بیشتر و در نتیجه وحدت مان با آنان نیز مستحکم تر است.

مجری:

آیا می شود این طور گفت اگر ما یک کفه ترازو فرض بکنیم یک کفه ما وحدت را می گذاریم در مقابل غربی ها، در مقابل اهل سنت همیشه در کفه دیگر، اختلافات هم است این را نباید منکر بشویم درست است؟

استاد ابوالقاسمی:

بله، طبیعی اش این است باید دقت بکنیم. بعد این بزنگاه فرمایش ایشان است می فرماید وحدت علاقمند و ارتباط ما در میان مسلمان ها با شیعیان بیشتر است. اگر چه در دایره شیعیان گناهکاران هم هستند؛ ولی ما آن ها را هم دوست داریم و برای شان استغفار می کنیم بنابراین دایره وحدت با شیعیان باید قوی تر از دایره وحدت با غیر شیعیان باشد به مقدار اشتراکی که با او داریم.

در دایره شیعیان می توانیم دایره کوچک تری ترسیم کنیم آن ها کسانی هستند که اهل کمالات هستند، آیا محبت ما به شیعه ای که خدای نکرده آشکارا معصیت می کند نسبت به آن که تظاهر به فسق نمی کند یکسان است؟ مسلماً این گونه نیست. یعنی ما به عنوان یک مسلمان معتقد به خدا با کسانی که بهترین شناخت، بیشترین دلبستگی را نسبت به حقایق دینی و ارزش های اسلامی انقلاب دارند و بهترین فداکاری را در راه تحقق اهداف و ارزش های اسلام انجام داده اند بهتر می توانیم همکاری کنیم.

این خیلی دو دو تا چهار تا است، لذا در جلسه اولی که این بحث ها را مطرح کردیم فرمایشات آقای مبلغی این که اگر کسی نتواند با شیعه وحدت بکند به طریق اولیٰ نمی تواند با غیر شیعه وحدت بکند. این فرمایش شان را ما قبول داریم و این جا هم آقای مصباح تأکید کردند. تو وقتی با کسی که اشتراکات بسیار زیادی با تو دارد نمی توانی وحدت بکنی طبیعتاً با اهل سنت هم نمی توانی وحدت بکنی. لذا ما در مرحله اول دنبال وحدت درون شیعی هم باید برویم.

وقتی اشتراکات مان بیشتر است چرا از این استفاده نکنیم؟ با یک نفری اشتراکات مان 2 درصد است با یکی 50 درصد نباید استفاده بکنیم؟

مجری:

سوال پیش می‌ آید سوالی که حداقل برای من ایجاد می شود این که اختلافات را باید چه کار بکنیم؟

استاد ابوالقاسمی:

این که اختلافات را چه کار باید کرد؟ بعداً مطرح می کنیم الان فعلاً مشخص بشود اول با چه کسی باید وحدت کنیم و چه مقدار؟

مجری:

یعنی شما می فرمایید ما هر قدمی که بتوانیم در راه وحدت بر داریم بر می داریم درست است؟

استاد ابوالقاسمی:

بله، با هر کسی با آن کافرش هم به میزانی که می توانیم باید برویم وحدت بکنیم.

(لَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيهِمْ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)

خدا شما را از نيکی کردن و رعايت عدالت نسبت به کسانی که در راه دين با شما پيکار نکردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهی نمی ‌کند؛ چرا که خداوند عدالت ‌پيشگان را دوست دارد.

سوره ممتحنه (60): آیه 8

خدا می فرماید یک کافر به شما ظلم نکرده شما به او احسان بکنی خدا دوست دارد. نه این که این اشکال ندارد خدا دوست دارد؛ یعنی این مقدار وحدت با او، وحدت اجتماعی با او در این مقدار مورد رضایت خدا است. آن هم می گوید: (يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ). بعد مثال های مطرح می کنند مثال سید حسن نصر الله (حفظه الله) و مثال دیگران را مطرح می کنند می فرمایند هر چه شناخت، دلبستگی ها و اراده ای که منشأ رفتارها می شود نسبت به فرد یا مجموعه ای عمیق تر و شدیدتر باشد می تواند وحدت مؤثرتر و قوی تر را به وجود بیاورد.

مطالبی که بیان شد مدلی شبیه دوایر متحد المرکز را پیش روی ما قرار می دهد، بنابراین گرچه ما به همه کسانی که به این کشور اسلامی دلبستگی دارند غیر از آن های که عناد داشته باشند و دنبال بر اندازی باشند علاقه و با آن ها ارتباط داریم و خیرشان را می خواهیم؛ اما ارتباط و اتحاد ما با همه یکسان نیست بلکه این اتحاد و ارتباط با عده ای در این حد است که تنش ایجاد نشود. خصومت و بد گویی نباشد.

خوب دقت بکنید خیلی مهم است ایشان ابوالقاسمی فرمایشات رهبری را نمی خواهد تحلیل بکند، مرحوم آیت الله مصباحی یزدی می خواهد فرمایشات امام و رهبری در مورد وحدت را تحلیل بکند. به نظر می رسد تأکیداتی که حضرت امام (رحمه الله) و مقام معظم رهبری (حفظه الله) نسبت به وحدت ما با فرقه ها،‌ طوایف و اقوام مختلف داشته و دارند بیشتر ناظر به همین امر است که رفتارها به تخاصم نیانجامد.

مجری:

یعنی ایشان حد را تعیین می کند؟

استاد ابوالقاسمی:

حد، تعیین شده حد وحدت ما با فرقه ها، طوایف و اقوام مختلف زمانی که در سایر اهداف با ما همسو نباشند فقط چه است؟ این که به تخاصم نیاجامد.

مجری:

به نظرم خیلی حد روشنی است.

استاد ابوالقاسمی:

روشن و معقول است. یعنی همین که انسان روابط دوستانه اش را حفظ کند تا سبب بدبینی نسبت به تشیع و نظام اسلامی و مسئولین کشور نشود یک نوع وحدت است. بعد یک نکته زیبای می گویند البته با بعضی از برادران اهل تسنن می توان وحدتی به مراتب قوی تر از این برقرار کرد. بنده با مرحوم ماموستا شیخ الإسلام بسیار مأنوس بودم رابطه بنده با ایشان در مجلس خبرگان از بسیاری از هم قطاران و دوستان مان بیشتر بود. ایشان نیز اظهار علاقه شدیدی می کرد حتی می گفت به دوستان بگو این معشوق من است ایشان سنی بود؛ اما آن چنان به اهل بیت، تشیع، امام و مقام معظم رهبری عشق داشت که شاید بسیاری از شیعیان چنین عشقی را نداشتند!

مجری:

این تفسیری را که می کنند خیلی مهم است.

استاد ابوالقاسمی:

پس لازم است عواملی را که زمینه وحدت را بیشتر می کند تقویت کنیم این (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ) یعنی همین عواملی که موجب وحدت ما و دیگران می شود تقویت کنیم. نه این که همین طور بگذاریم باشد کارش نکنیم باید مدام در او اضافه کنیم.

مجری:

اصلاً نباید عقب گرد داشته باشیم.

استاد ابوالقاسمی:

بله، ولی به طور عموم هر چه جهات اشتراک بیشتر باشد زمینه وحدت نیز بیشتر است. این یک سری فرمایشات ایشان که به صراحت و با دقت و حساب و کتاب نه این که یک آدمی بی حساب و کتاب بگوید من می خواهم وحدت بکنم همین طور روی هوا حرف بزند. ایشان با حساب کتاب می گویند من با اهل سنت فرمایشات امام را دیدم فرمایشات رهبر معظم انقلاب را دیدم نظرشان در مورد وحدت این است که وحدت، وحدت اجتماعی است.

باید کاری کنیم جامعه از هم نپاشد ایجاد تخاصم نشود. یعنی چه؟ یعنی ایجاد تخاصم نشود دیگر ما هر چه توانستیم جلو برویم! نه حد و مرز همین جا است. بله اگر یکی قدم پیشتر گذاشت آمد و گفت من جانم را برای فلان مسئله می دهم این قدر ابراز علاقه می کند تمام نیروهایش را برای تحقق آن هدف مشترک بین ما و او بسیج می کند در این جا وحدت ما و او هم بیشتر می شود.دو دو تا چهار تا است.

مجری:

یعنی کاملاً با توجه به قدم های که طرف مقابل بر می دارد ما هم همان طور رفتار کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

فرمایشات مرحوم آیت الله العظمی بروجردی را قبلاً پخش کردیم گفتند بیایید شروع کنید نامه نگاری هایی بین خودتان و الازهر را پخش بکنید گفتند نخیر. این ها فکر می کنند چیزی شده؟ فکر می کنند ما به آن ها نیاز داریم توقع شان بیشتر می شود نباید یک کاری کنیم توقع طرف مقابل بالا برود. حد و مرز این جا است با شما تا این مقدار حد و مرز داریم تمام شد دیگر بیشتر از این نگوید چون فرض کنید ما چون وحدت داریم ما هر چه خواستیم به عقاید شما تشکیک بکنیم شما هم جواب ندهید.

تا می آییم جواب بدهیم وحدت، وحدت، وحدت، این فرمایش مرحوم آقای مصباح را شما می خواهید چه کار کنید؟ فرمایشات رهبر معظم را می خواهید چه کار کنید؟ فرمایشات مرحوم امام را می خواهید چه کار کنید؟ ابوالقاسمی نیست که این حرف ها را می زند. اما بعد از این که مشخص شود و حد و مرزها معلوم شد که هر چیزی یک حد و مرزی باید داشته باشد اصلاً بعضی افراد هستند نباید با آن ها وحدت داشته باشیم.

یعنی حد و مرز با آن ها عدم وحدت است جاذبه و دافعه حضرت علی (علیه السلام). آن ها چه هستند؟ دوباره سراغ فرمایشات مرحوم حضرت آیت الله مصباح برویم ببینیم. پایگاه آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی تاریخ 8- 11- 90 اظهارات مهم آیت الله مصباح در باب وحدت گروه های سیاسی کشور، مطرح می فرمایند که اساساً وحدت با برخی از مردم خلاف عقل است. معنای وحدت این نیست که برویم با دشمنان و آن های که به خون ما تشنه اند و ارزشی برای دین ما قائل نیستند زیر یک چادر زندگی کنیم. کسانی که سال ها با حمایت های مالی آمریکا و دیگر کشورها تلاش کردند تا حرکت بر اندازان را شکل بدهند تصور امکان وحدت، امکان وحدت با سران فتنه و حامیان آن ها به منزله تصور امکان بیعتِ امام حسین با شمر در صحرای کربلا است.

بعد می آید ملاک می دهند وحدت با دشمنان، بزرگ ترین حماقت است. کسی که با شما دشمنی می کند بزرگ ترین حماقت است. تا زمانی که یک محور مشترک وجود نداشته باشد وحدت نیز نمی تواند شکل بگیرد. این ضمیمه ای همان حرف های آن سخنرانی شان است. اگر قطبی یا محوری وجود داشته باشد می توانیم به شکل گیری یک مجموعه امیدوار باشیم، ولی اگر زیر مجموعه های یک گروه دارای گرایش متفاوت باشند این مسئله سبب ایجاد اصطکاک خواهد شد، که در نتیجه یا نیروهای هر دو دسته خنثی خواهد شد یا نا امیدی گروهی و نفع دیگری را به دنبال خواهد داشت.

پس این وحدت، سودی ندارد. این وحدتی که این گونه باشد بدون یک محور مشترک باشد به اسم این که شما مسلمان هستی اگر مسلمان هستند این همه مسلمان داشتیم که منافق شدند.

مجری:

البته در آن صحبت قبلی شان هم آن مرز را به نظرم بیان کردند که این جا تفسیر مصداقی شد آن مرز تخاصم

استاد ابوالقاسمی:

بله مرز تخاصم بود این که نه فقط اسلام بگوییم، التزام عملی تو به اسلام چقدر است؟

مجری:

و احترام متقابل هم همین طور

استاد ابوالقاسمی:

احترام متقابل تو نسبت به ما چقدر است؟ یک بار مسئله تقیه است. این که ما داریم مطرح می کنیم وحدت است یک بار مسئله تقیه است این ها را با هم نباید خلط بکنیم. حضرت هارون نگفت از باب این که من آن ها را (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ) دیدم سمت شان رفتم. آن ها گوساله پرست بودند آن جا داشت فتنه ایجاد می شد از باب تقیه نزدیک بود من را بکشند می گوید به من حمله کردند.

(إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يقْتُلُونَنِي)

اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزديک بود مرا بکشند.

سوره اعراف (7): آیه 150

آن جا از من، کاری بر نمی آمد آن جا مجبور هستم تقیه بکنم. تقیه یک مقوله است ممکن است به خاطر تقیه دشمن قدرتش خیلی زیاد است، ما حتی مجبور باشیم برویم در یک کشوری زندگی بکنیم با آن ها تقیتاً‌ بگوییم نه اعتقادات شما درست است، شیعیان گفتند اصلاً یزید حاکم.

مجری:

پس این تلقی که وجود دارد که من در یک سخنرانی از مولوی عبدالحمید دیدم تلقی اش از ما شیعیان این بود که ما اصلاً وحدت را تقیه ای می دانیم؛ پس تلقی اشتباه است.

استاد ابوالقاسمی:

اساساً ربطی ندارد تقیه یک مقوله است وحدت یک مقوله دیگر است.

مجری:

به نظرم خیلی تفاوت ایجاد می کند.

استاد ابوالقاسمی:

ممکن است در نتیجه گاهی نتایج شان یکی بشود من با شما زندگی مسالمت آمیزی دارم از باب تقیه هم با شما زندگی مسالمت آمیزی دارم مصداق شان یکی می شود. اما این که دو مقوله فکری مختلف هستند اصلاً خیلی واضح و روشن است یکی (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ) هست یکی:

(إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَينَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي)

ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويی تو ميان بني اسرائيل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی!

سوره طه (20): آیه 94

چرا چون که: (إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يقْتُلُونَنِي) آیا گوساله پرستی حبل الله است؟

مجری:

پس وقتی ما از وحدت صحبت می کنیم این تلقی ایجاد نشود که ما از سر تقیه داریم صحبت می کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

حتماً باید خیلی حواس مان را جمع بکنیم دوباره عرض می کنم مرحوم آیت الله العظمی بروجردی گفتند این که ما داریم سمت آن ها می رویم زیاد نروید فکر کنند ما در موضع ضعف هستیم لذا با ضعف داریم سمت شان می رویم تقیه است ما الان به سمت الأزهر داریم می رویم از باب (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ) داریم می رویم نه از باب ضعف مان. نباید با هم خلط بشود دو تا مقوله مختلف هستند این یک فرمایش!

مجدداً در مورد همین بحث های که مرحوم آیت الله مصباح مطرح کردند یک سخنرانی در تاریخ 1- 12- 1389 اگر کسی طالب وحدت است باید گوش به فرمان رهبری باشد. این را سیاسی مطرح کردند اما عقیدتی اش هم همین است کسی بگوید رهبری چه حقی دارد در تعیین امام جمعه های ما دخالت کند؟ رهبری چه حقی دارد در تعیین متون درسی ما دخالت بکند؟ آیا این تابع رهبری است؟ اگر طالب وحدت است مشخص است، می آید جمله ای را مطرح می کند این خیلی خیلی مهم است با اشاره به مراتب ایمان واقعی آن را ملاک در مراتب محبت دانست.

دقیقاً‌ همان بحثی که محور بحث ایشان بود ملاک در خودی بودن، ایمان واقعی است. دل چه اندازه خدا و اسلام و اهل بیت را باور دارد؟ این باور مراتب دارد، محبت هم باید مراتب داشته باشد هر کس ایمانش قوی تر است محبتش به خدا و اولیاء خدا بیشتر است و باید بیشتر دوستش بداریم. جامعه اسلامی این طور است این جامعه ابتدا با یک نهال کوچکی پدید می ‌آید کم کم رشد می کند و جهان را فرا می گیرد.

اگر بنا شد در خود این جامعه علف های هرز مسمومی پیدا شود که نهال های دیگر را هم بخشکاند این علف هرزه دیگر شوخی بردار نیست، اگر به خانه خودت حمله کرده بودند آن جا می نشستی تماشا می کردی؟ اگر به دخترت حمله کرده بودند همین جا می نشستی تماشا می کردی؟ مگر این اسلام ناموس خدا نیست؟ مگر تشیع به اعتقاد ما ناموس خدا نیست؟ مگر این نظام ناموس امام زمان نیست؟ ما ببینیم می خواهند به این ناموس الهی خیانت کنند بنشینیم ببینیم چه می شود؟ یا بگوییم باید با این ها وحدت داشته باشیم؟

مجری:

اصلاً دیگر این جا معنی ندارد

استاد ابوالقاسمی:

وحدت با چه کسی؟ وحدت با دشمنی که می خواهد ریشه ما را بکند وحدت است یا حماقت است! مگر قرآن نفرموده:

(أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ)

در برابر کفار سرسخت و شديد.

سوره فتح (48): آیه 29

آن کسی که می گوید باید با آمریکا و اسرائیل ساخت از آن ها فرمان می گیرد پول از آن ها می گیرد حمایت از آن ها می گیرد آیا با آن باید رُحماء باشیم یا اشداء؟ این جا، جای وحدت است؟ خیلی مشخص است. می فرمایند اگر به ناموس الهی دارد تعدی می کند که اسلام است.

مجری:

به مراتب حساس تر است.

استاد ابوالقاسمی:

به مراتب ما باید حساس تر باشیم این خیلی مسئله واضحی است.

مجری:

اخیراً مسئله غیرت دینی که رهبری هم فرمودند

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً رهبری فرمودند کسی که در غیرت دینی اسوه بود مرحوم آیت الله مصباح یزدی بود اسوه است این فرمایشات شان است اگر یک کسی می خواهد ریشه فکری شما را بخشکاند هر روز شبهه مطرح می کند شما با او وحدت می کنید؟ اصلاً وحدت با چنین فردی معنی دارد؟

مجری:

یا می گویی مثلاً من مواضع ام را نمی گویم کوتاه می آیم

استاد ابوالقاسمی:

وحدت با کسی که می خواهد ریشه ما را بکند وحدت است یا حماقت؟ این ریشه عقیدتی ما را می خواهد بکند ایشان خیلی روشن صحبت کرده پس با دشمنان وحدت کردن اصلاً معقول نیست و حماقت هم است. این عین فرمایشات مرحوم آیت الله مصباح یزدی است. فقط متأسفانه من غصه می خورم فرمایشات ایشان در باب وحدت را نیامدند.

البته من این کار را کردم در مجله صراط کلاً نظام فکری ایشان را در باب وحدت جمع آوری کردم یک کنفرانسی هم داریم و اساتید آن مجموعه آیت الله مصباح هم گفتند نظرات ایشان خیلی صریح تر از این در سخنرانی خصوصی شان آمده، این که ما داریم می گویید شاید یک ذره 95 درصد صحبت کرده گفتند نه صد در صد در جلسات خصوصی همین ها را دقیقاً‌ گفته نظام فکری همین است.

وقتی شخص روی حساب و کتاب صحبت بکند نمی تواند غیر از این بگوید، بله یک کسی فقط شنیده وحدت خوب است اگر وحدت خوب است شما میروی خرابکاری هم می کنی.

«مَنْ عَمِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِح‏»

اگر بدون علم وارد بشوی خرابکاری هایت از نتیجه های خوبی که می گیری بیشتر خواهد بود.

نام كتاب: مجموعة ورّام‏؛ نويسنده: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 605 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مكتبه فقيه‏، قم‏: 1410 ق‏، ج2، ص242

این مقدمه اول در رابطه با مسئله وحدت که با چه کسی نباید وحدت کرد؟ ایشان به صراحت فرمودند با کسی که دشمن باشد. با کسی که به دنبال از بین بردند ریشه های فکری ما است طبیعتاً‌ با چنین فردی نمی شود وحدت کرد. علاوه بر این ایشان مسئله انسجام جامعه را مطرح کردند و بعد از جهت سیاسی، ملاک های سیاسیش را گفتند دقیقاً همین ملاک های سیاسی چون ملاک یکی است در باب عقیده هم راه گشا است.

در تاریخ چهارشنبه 26 خرداد 1389 درس های اخلاق فتنه جلسه 21 فتنه های آینده و وظایف ما، ایشان در این جا اولاً پیش بینی راجع به وضعیتی که دشمنان در آینده خواهند داشت مطرح می کنند و حرف ها، حرف های بسیار دقیقی است؛ اما آن چیزی که راجع به انسجام مطرح می کنند وظیفه سوم باز به حفظ وحدت جامعه بر اساس محور حقی که دین معرفی می کند بر می گردد.

ایشان هیچ جا دست از کلمه وحدت حول محور حق بر نداشتند، اصلاً نمی شود وحدت باید محور حق باشد. جامعه احتیاج به انسجام دارد اگر در جامعه پراکندگی پیدا شود رو به زوال خواهد رفت. گرچه عموم مردم موظف هستند به نحوی در این کار مشارکت داشته باشند و سعی کنند دنبال هر کسی نروند، نخبگان خودشان می توانند عامل اختلاف باشند. می توانند دعوت به نفس کنند لیدر حزب شوند هر چه من می گویم عمل کنید.

باید خواص، سعی کنند با هم، هم فکری کنند اگر جایی اختلاف دارند با مشورت، دلسوزی، خیرخواهی اختلافات شان را خود حل کنند از طرفی دیگر اگر فهمیدند که کسانی سوء قصد دارند و فریب خورده و عامل بیگانه هستند آن ها را طرد کنند. این جا دیگر جای حفظ وحدت نیست، اگر کسی از وحدت قصد سوء دارد، تا می خواهند با او برخورد کنند وحدت می گوید هر وقت خودش می خواهد حرف بزند ما حق مان است. این سو استفاده می کند یا نمی کند؟

مجری:

خیلی آشکار

استاد ابوالقاسمی:

باید این ها را طرد و بایکوت کامل کرد تا دیگر نتوانند از موقعیت ها سوء استفاده کنند خودشان را جا بزنند و منشأ فساد بشوند. نسبت به سایر افراد اگر اشتباهاتی هم دارند اغماض کنند و سعی کنند اختلافات را حل کنند قرآن می فرماید: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)؛ حبل الله، پیغمبر و قرآن معرفی شده مادامی که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در جامعه بود مصداق حبل الله بود قرآن می گوید:

(وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)

و خدا و پيامبر را اطاعت کنيد، تا مشمول رحمت شويد!

سوره آل عمران (3): آیه 132

بعد از پیامبر اطاعت از امام معصوم را واجب کرد. محور حبل الله چه کسی است؟ امام معصوم. بعد از اطاعت امام معصوم اطاعت از کسی که انعکاس نور امامت در جهان و سایه امام غایب در جامعه است مرجعیت و رهبری ولی فقیه، باید آن محور را تقویت کرد همه را حول آن جمع کرد. اگر حول این محور جمع شدند امکان اتحاد با آن ها وجود دارد. اگر حول این محور جمع نشدند ابتدا باید با نصیحت آن ها را دعوت کرد و اگر از آمدن آن ها مأیوس شدیم باید آن ها را طرد کرد.

این جا دیگر جای حفظ وحدت و هماهنگی و ایرانی هستیم و مسلمان هستیم و این حرف ها نیست، باید طرد بشود. محور وحدت را می گوید چه است؟ محور وحدت آن است که همه مسلمان، طالب حق، پیرو ولی فقیه هستیم.

مجری:

استاد یک سوالی در ذهن من شکل گرفت این دیدگاه دقیقاً نفی می کند آن دیدگاهی که گفت ما برای حفظ وحدت از تبلیغ دست می کشیم، کاملاً نفی می کند یعنی اگر ما بخواهیم کسی را بیاوریم حول محور مرجعیت، رهبری باید تبلیغ بکنیم.

استاد ابوالقاسمی:

باید تبلیغ بکنیم لازمه اش تبلیغ است یعنی طرف که خود به خود عاشق رهبری نمی شود خود به خود عاشق ائمه نمی شود.

مجری:

این تبلیغ هم به هر حال لوازمی دارد یعنی من هر چقدر فکر می کنم می بینم من نمی توانم بیایم از نظام رهبری صحبت بکنم، در حالی که عیب های نظام های دیگر را برای مردم نگویم. آیا امکان دارد؟

استاد ابوالقاسمی:

اصلاً فرض کنیم شما می خواهید از رهبری صحبت بکن،ید وقتی شخصی می خواهد بیاید تابع رهبری بشود به چه عنوان تابع رهبری می شود؟

مجری:

این هم یک نکته است به چه عنوانی واقعاً؟

استاد ابوالقاسمی:

به چه عنوانی قبول می کند؟ بله یک انسان حق طلب هر کسی را به عنوان یک حق طلب در کنار و عرض او نشان بدهند این جا حق طلب هست از مذهب خودمان هم است. لذا این جا اولیٰ است، بله با حق طلبی جذبش کردی اما باید یواش یواش این را قوی تر بکنی که همین جا بماند سراغ جای دیگر نرود؛ اما اگر فقط شما حق طلبی گفتی پس فردا یک حق طلب دیگر کنارش می گذارند در ظاهر این هم سریع فریب می خورد این از خودمان هست حق طلب هم است به طریق اولیٰ باید سمتش برویم.

همین طوری کشورها را خراب می کردند خیلی ساده بوده، این که مثلاً‌ در کشورهای که اخوان المسلمین نفوذ کرد و می خواست حکومت های بلوک شرقی را خراب بکند گفتند بلوک شرقی ها همه اشتراکی هستند ما برای شما یک فکر اسلام اشتراکی می آوریم، مسلمان هست اشتراکی هم است خبر نداشتند این اسلام اشتراکی، یک حربه ای بود برای این لیبرال ها روی کار بیایند.

اشتراکی بودن خیلی برای شان بهتر از لیبرال بودن بود. بهتر بود نمی گویم درست بود. وقتی نامه نگاری های سفارت انگلستان با آن ها است ارتباط تنگاتنگ شان با سفارت انگلستان هست.

مجری:

جریان اخوانی؟

استاد ابوالقاسمی:

خیلی هایشان، طرف تبعید می شد سریع در سفارت انگلستان می رفت تحصن پیدا می کرد آن ها به او کمک می کردند این ها است. این ها می آمدند برای این که ظاهر اسلام اشتراکی آن موقع برای مردم اشتراکی بودن جذاب بود. گفتند الان این اشتراکی است کافر است یک اشتراکی مسلمان کنارش می گذاریم؛ اما اشتراکی مسلمان در ظاهر، ظاهراً مسلمان است خیلی بهتر است برایشان جذابیت بیشتری دارد. لذا جذب آن می شد بعد کلاً فاتحه اشتراکی بودن خوانده شد این ها هم گفتند نه آقا اشتراک چه است مُرسی روی کار آمد اولین کاری که کرد با آمریکا و اسرائیل بست.

مجری:

در صورتی که حرف ها یک چیزی دیگر بود.

استاد ابوالقاسمی:

این ها اساساً گفتند ما اشتراکی هستیم حرف ها است.

مجری:

پس به این سادگی نمی شود از کنار قضایا رد شد؟

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً در باب حق طلبی و ولایت فقیه هم همین است اگر شما ولی فقیه را فقط و فقط به عنوان حق طلبی جلویش گذاشتی، پس فردا یک نفر دیگر با اسم حق طلبی با مذهب و دین خودشان جلویش می گذارند.

مجری:

صرفاً فرض بفرمایید بگویند رهبر سیاسی

استاد ابوالقاسمی:

بله کنارش یک شخص دیگر را می گذارند آن موقع می گوید نه حرف این با آنی که رهبر است و حق طلب شیعه ها است در تعارض افتاد این جا کدام مقدم است طبیعتاً‌ وحدت من با رهبر حق طلبِ هم مذهب و هم دین خودم بیشتر از آن است. لذا سریع فریب می خورم اما وقتی شما به مقدار حق طلبی توانستی جذبش بکنی باید سریعاً تمامی راه کارهای جذب او به دیگر کسانی که ادعای طلبی ظاهری دارند را قطع بکنی اگر این کار را نکنی پس فردا همین مایه اختلاف و درگیری شما می شود.

البته این به آن معنا نیست که شما آن جا بروی درگیری و دعوا ایجاد بکنی، با روشنگری با تبیین ما به تبیین های ائمه (علیهم السلام) می رسیم. حضرت علی (علیه السلام) خلیفه شد به عنوان خلیفه چهارم. خدا حفظ کند حضرت الله جوادی آملی همین ایام آن سخنرانی معروف حضرت علی را خواندند که هر هفته راجع به سقیفه در نماز جمعه ها صحبت بکنید.

مجری:

من آن کلیپ را دیدم خیلی جالب بود.

استاد ابوالقاسمی:

امیر مؤمنان می فرماید هر هفته در نماز جمعه هایتان راجع به سقیفه صحبت کنید، برای چه؟ برای این که اگر شما الان که می توانید راجع به سقیفه صحبت نکنید الان که به عنوان خلیفه اسلامی سراغ منِ علی آمده اند راجع به سقیفه صحبت نکنید پس فردا باید سراغ خلیفه پنجم بروید، باید سراغ خلیفه ششم بروید سراغ خلیفه هفتم. اما اگر راجع به سقیفه صحبت کردید محور عوض می شود آن موقع امام اول می شود می رود سراغ امام دوم؛ یعنی دقیقاً‌ راهکار، یک راهکار مشخصی است.

مجری:

ولی متأسفانه ما می بینیم که برنامه سوره فصل سقیفه را گذاشت

استاد ابوالقاسمی:

ولی باید از جهت منطقی از جهت حساب و کتاب جلو بروی، قاعده اش این است شما وقتی قدرت دستت است اگر آگاه سازی نکنی وقتی با یک رقیب درگیر شدی می توانی آن موقع آگاه سازی بکنی؟ نمی شود معنی ندارد.

مجری:

این راهی است که علمای ما برای ما ترسیم کردند.

استاد ابوالقاسمی:

راهی است که امیر مؤمنان ترسیم کرده، سخنرانی های متعددی امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در زمینه آگاه سازی داشتند. خیلی خیلی مهم است همین که به حضرت گفتند شما بیا خلافت را بگیر، اما راجع به ابوبکر و عمر هیچی نگو. خلیفه سوم بشو اما راجع به آن ها هیچی نگو حضرت قبول کردند؟ خیر.

چقدر اهمیت دارد این که بتوانم در یک جایگاهی قرار بگیرم که حق را روشن بکنم. اگر من در یک جایگاهی قرار بگیرم که نتوانم حق را روشن بکنم نتوانم مشخص کنم تبیین کنم که آن روش های قبلی اشتباه بوده من اصلاً این جا را نمی خواهم.

مجری:

خیلی عجیب است شهید مطهری فریاد می زند می گوید یک دروغ مصلحتی می گفتی و کار تمام می شد.

استاد ابوالقاسمی:

حضرت علی یک دروغ مصلحتی می گفت نه من اگر این جا دروغ مصلحتی بگویم آن ها همین را می خواستند پس فردا می گفتند علی به شرطی که گذاشته بود عمل نکرد علی را عزل بکنیم و دیگر خلافت به حضرت علی (علیه السلام) نمی رسید.

مجری:

و نشان می دهد که چه موضوع مهمی برای حضرت امیر است.

استاد ابوالقاسمی:

این که هر هفته راجع به آن صحبت بکنید این که من راضی نیستم به این دو نفر مشروعیت بدهم، ماجرایش مفصل است چرا این شرط را گذاشتند؟ چون در خود شورای 6 نفره حضرت علی (علیه السلام) می دانید تا خود شورای 6 نفره حتی بعضی از افراد شورا فکر می کردند حضرت علی از خلافت عزل شده، پیغمبر در غدیر علی را گفت اما بعدش عزلش کرد، روز آخر علی را عزل کرده باور طلحه در ظاهر ادعایش این بود.

امیر مؤمنان گفتند طلحه چه کسی این مطلب را به تو گفته که پیغمبر من را عزل کرده؟ فلانی فلانی گفتند پیغمبر فرموده:

«لا تجتمع النبوة والخلافة في بيت واحد»

فلانی و فلانی گفتند خودش من را در شورای 6 نفره گذاشته چطوری «لا تجتمع»؟ اگر بنا است جمع بشود در شورا هم نباید من را بگذارد آن جا دچار مشکل شدند تازه معلوم شد حق با علی است.

مجری:

تناقضِ حرف در آمد

استاد ابوالقاسمی:

لذا شرط گذاشت گفت علی خلیفه می شوی اما راجع به آن دو تا حرف نزن. پرونده آن ها بسته گفتند نخیر، اگر بنا باشد من فقط خلیفه باشم این به درد نمی خورد اگر بنا باشد ما رهبری را فقط به عنوان یک حق طلب نشان بدهیم و بیشتر از این نتوانیم او را نشان بدهیم. ارزش دارد؟ نه چون خلیفه اسلامی همان محور حق طلبی است.

«رِئَاسَةٌ عَامَّةٌ في أُمُورِ الدِّينِ وَالدُّنْيَا نيابه عن النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم»

 الفواكه الدواني على رسالة ابن أبي زيد القيرواني؛ اسم المؤلف: أحمد بن غنيم بن سالم النفراوي المالكي الوفاة: 1125، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1415، ج1، ص106

الصوارم المُهرقة في نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهيثمي)؛ نويسنده: شوشترى، نور الله بن شريف الدين‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1019 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مطبة النهضة، تهران: 1367ق، ص170

اما این خلافت اسلامی را این طوری من قبول نمی کنم، چون هر خلیفه ای که هر طور اجتهاد کرد درست بشود بعد از آن هم یکی بیاید می گوید علی هم مثل آن ها بود هیچ فرق نمی کند.

 پس خوب دقت بکنید ما یک دستور العملی از زمان پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) داریم انبیاء گذشته هم شبیه همین داشتند امیر مؤمنان هم به همان عمل کرده این که ما باید بیاییم مرزبندی بکنیم. وحدت با هر کسی چقدر؟ بیش از حدش ضرب المثل هست که می گویند به مرده اگر رو بدی کفنش را نجس می کند. دیگر به هر کسی بیش از حد بهاء بدهی پس فردا می آید سوار شما می شود.

مجری:

اگر بخواهیم خیلی واضح تر بگوییم هیچ گاه شما از مواضع خودت نباید دست بکشی، مگر این که همان طور که شما فرمودید اصلاً وحدت، مقوله جدای از تقیه است مگر این که تقیه اقتضاء بکند.

استاد ابوالقاسمی:

تقیه، گاهی اقتضای دست بر داشتن از ثابتات دارد؛ اما وحدت دست برداشتن از ثابتات نیست چنگ زدن به ثابتات است (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ). تقیه یعنی دست بر داشتن از ثابتات به مصلحتی به مصلحت حفظ آن ثابت اقویٰ اما وحدت یعنی چنگ زدن به ثابتات کاملاً با اختلاف دارند و متفاوت هستند.

مجری:

استاد اگر صلاح بدانید یک میان برنامه ای کوتاه داشته باشیم و بعد بر گردیم در خدمت شما باشیم.

(میان برنامه)

مجری:

 بینندگان عزیز عرض شب بخیر مجدد دارم با ادامه برنامه راه روشن مهمان دیدگان شما هستیم. استاد با بحث وحدت در خدمت تان بودیم فرمودید مرز وحدت، تخاصم است و کلماتی از علامه مصباح یزدی (رحمة الله علیه) آوردید با ادامه بحث در خدمت تان هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض شد که مرحوم آیت الله مصباح یزدی با جمع آوری آیات، روایات یک نظامی برای مسئله وحدت مطرح کردند که محور وحدت حق است و چون تمسک به حق، تشکیکی است لذا میزان وحدت هم تشکیکی می شود. اگر کسی حقی که ما به آن اعتقاد داریم در زمینه اهل بیت (علیهم السلام) قبول ندارد وحدت با او تنها و تنها وحدت اجتماعی آن هم به مقدار عدم تخاصم است. این عین فرمایشات ایشان بود.

اما برویم سراغ برخی روایات که با بعضی نباید وحدت داشت در کافی شریف، جلد 8، صفحه 374، روایت 562 روایتی را مطرح می کند می گوید:

«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ حَلَقٌ فِي الْمَسْجِدِ يَشْهَرُونَّا وَ يَشْهَرُونَ أَنْفُسَهُمْ»

زمان تقیه بود یک عده ای در مسجد مدام می آیند اسم ما را می برند، یعنی خودشان را مستقل از جامعه می کنند چون آن زمان، زمان تقیه بود.

«أُولَئِكَ لَيْسُوا مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ»

نه آن ها از ما هستند نه ما از آن ها هستیم.

مجری:

یعنی می گفتند ما شیعه هستیم

استاد ابوالقاسمی:

بله

 «أَنْطَلِقُ فَأُوَارِي وَ أَسْتُرُ فَيَهْ تكُونَ سِتْرِي هَتَكَ اللَّهُ سُتُورَهُمْ»

من می رویم از دست این ها پنهان می شوم خدا آن ها را رسوا کند.

«يَقُولُونَ إِمَامٌ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا بِإِمَامٍ إِلَّا لِمَنْ أَطَاعَنِي»

قسم به خدا من امام نیستم جز برای کسی که از من اطاعت کند.

اسلام، محور اشتراک ما است. قسم به خدا اسلام محور اشتراک نیست مگر به کسی که تابع اسلام باشد. قرآن، ملاک اشتراک است، قسم به خدا قرآن ملاک اشتراک نیست جز برای کسی که تمسک به قرآن بکند. این که فقط بگوییم اسلام، قرآن، کعبه نه میزان تمسک به این ها موجب اشتراک می شود. بله این ها موجبات اشتراک هستند اما در میزان تمسک به اسلام!

مجری:

یعنی هر حدی که ما قبول داریم؟

استاد ابوالقاسمی:

بله، نه این که حدی، هر کسی هر مقداری این ها را قبول دارد تا همان حد ما با او وحدت داریم.

«أَ لَا يَكُفُّونَ اسْمِي مِنْ أَفْوَاهِهِمْ»

چرا این ها اسم من را از دهان خودشان نمی اندازند؟

«فَوَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ فِي دَارٍ»

از خدا می خواهم من و آن ها در یک خانه جمع نشویم.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص374

یعنی چه؟ یعنی منِ امام با آن ها وحدت ندارم. امام رسماً می گوید ممکن است یک نفری اسمش شیعه باشد اما چون از منِ‌ امام تبعیت نمی کند اصلاً هیچ اسمش شیعه است، اما یک نفری اسمش شیعه نیست ده درصد تابع ائمه است این جا اتباع او از ائمه از کسی که اسمش شیعه است بهتر است، لذا میزان اشتراک با او و وحدت با او از کسی که تشیع فقط و فقط لقلقه لسان است بیشتر می شود.

ما می بینیم ائمه برخی از اهل سنت دعا کردند برخی از کسانی که اسم شان شیعه بوده نفرین کردند، همین برای ما روشن می کند دقیقاً همین ملاک وحدت و ملاک تباعد، جاذبه و دافعه می شود. شبیه همین مطلب را یکی از بزرگان فعلی وحدت حضرت آیت الله اراکی یک مصاحبه ای داشتند این مصاحبه در سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه آمده است.

عنوانش محور امت واحده اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اطاعت، وحدت اسلامی تاریخ انتشار 3- 9- 1397، منبع (KHAMENEI.IR) اراکی محسن یعنی صحبت های آقای اراکی در سایت رهبری هم هست. می آید به همین عبارت استناد می کند اگر کسی شبهه کند که شما چرا مدام دم از وحدت می زنید چرا میان شیعه دنبال وحدت نیستید؟ منظور برخی از افراد است که به نام شیعه به دنبال تفرقه اندازی هستند. باید به آن ها گفت به دلیل همین روایات ما اصلاً آن ها را شیعه نمی دانیم. امام صادق می فرماید:

«فَوَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ فِي دَارٍ»

با اینان در یک جا نمی شود.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص374

معنایش این است که با این ها اصلاً نمی شود وحدت داشت. همین مطلب در مورد غیر شیعه هم است. یک نفری که به طریق اولیٰ آن جا است می گوید اسمش هم شیعه نیست هیچ مقدار از این ملاکات اشتراک را هم ندارد ما با آن هم وحدت نباید داشته باشیم پس این را اجمالاً قبول دارند. از آقای اراکی بود که کسی که اسمش شیعه است نباید (نه این که حالا می شود نه) اصلا نباید با او وحدت داشت.

عبارت دیگری است از حجت الاسلام شهریاری ایشان در مصاحبه ای که الان در اینترنت هم است خبرگزاری کار ایران حجت الاسلام شهریاری شاخص همکاری در جهان اسلام معیت با رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) است. می فرمایند که یک عده افرادی هستند که با صهیونیست ها در خفا جلسه می گذارند این ها با ظاهر اسلام هم سازگاری ندارند. کاش این افراد حداقل مثل گذشته ظاهر اسلام را حفظ می کردند حجت الاسلام شهریاری افزود شما زمانی می گفتید کالاهای صهیونیستی باید تحریم شود. مطرح می کند ما با این ها مخالف هستیم این چه صلحی است که در درون جان تان شکل نمی گیرد اما با دشمنان جهان اسلام و کفار شکل می گیرد؟ ما با این ها مخالف هستیم این ها را معیار وحدت نمی دانیم بلکه آن را ناقض وحدت می دانیم و با کسی که از معیت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) سر باز بزند اسمش مسلمان است. این جمله خیلی مهم است هیچ وقت نمی شود وحدت کرد؛ پس این بزرگوارانی که الان در رأس تقریب هستند خودشان می دانند که با بعضی افراد نمی شود.

مجری:

شیعه یا غیر شیعه نیست

استاد ابوالقاسمی:

بله ملاک عرض کردیم مرحوم آیت الله العظمی خیلی زیبا گفتند تمسک به حق است. هر مقدار شما تمسک به حق داشتید با شما می شود وحدت کرد هر مقدار تمسک به حق نداشتی آن مایه افتراق است. اگر اسم شما شیعه است صِفر درصد تمسک به حق داری وحدت با شما نداریم اگر شما اسمت شیعه نیست اما پنجاه درصد، چهل درصد، سی درصد تمسک داری در همان سی درصد با شما وحدت داریم. اگر شما شیعه هستی و در تمسک پنجاه درصدی هستی، ما با شما پنجاه درصد وحدت داریم پنجاه درصد اشتراک داریم، این ها یک ملاک روشن و واضحی است که خیلی منطقی، خیلی حساب و کتاب شده است.

 اما برویم سراغ آن افرادی که یا ملاک هایی که می گوید که با بعضی ها نباید وحدت داشت یک: دور بعضی مسائل نباید وحدت داشت (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)؛ پس اگر غیر حبل الله بود نباید وحدت داشت.

مجری:

یعنی به چه معنا؟ چون ما آمدیم گفتیم ملاک مان این است هر قدم که طرف مقابل در وحدت بر می دارد، ما همان مقدار با او وحدت داریم. سوال من این است یک مصداقی یک مسیحی آیا اعتصام به حبل الله دارد؟

استاد ابوالقاسمی:

بله، اعتصام به حبل الله در استکبار ستیزیش در آن مقدار انسانی اش!

مجری:

شما حبل الله را یک معنای عام گرفتید.

استاد ابوالقاسمی:

حبل الله همان حق است. تمسک به حق تشکیکی است حق، تشکیکی است تمسک به آن تشکیکی است حق یک چیز بیشتر نیست ما قائل به پلورالیزم نیستیم اما آن تمسک به حق درجات دارد، هر مقداری به حق تمسک کرد همان مقدار ما با او وحدت خواهیم داشت. مسیحی باشد، مسلمان باشد، شیعه باشد، سنی باشد، فرق نمی کند، پس اگر دنبال وحدت دور محور غیر حق بودند به عنوان مثال سید جمال الدین اسد آبادی آزادی خواهی داشت. ما با خود سید جمال در آن مقدار تلاشش برای آزادی خواهی اشتراک داریم اگر آن هم واقعی باشد اما در بیش از این، او می خواست یک مذهب جدید درست بکند، مذهب شبیه قرآنی ها در این هم با او اشتراک داشته باشیم نه، با او تعارف نداریم.

 یا افرادی که می گفتند شیعیان دست از تشیع شان در این مقدار بر دارند این که دیگر تمسک به حق نیست.

مجری:

طبیعتاً همچنین اعتقادی موجب متلاشی شدن اعتقادات می شود.

استاد ابوالقاسمی:

درست است. پس موضوع اول محور حق است اگر وحدت دور غیر محور حق بود، ما این وحدت را نمی خواهیم. دو: اگر کسی به آن محور تمسک ندارد هر مقدار تمسک داشت با او وحدت داریم هر مقدار دور از محور بود با او نباید وحدت داشت.

 سوم: وضعیت داخلی شیعه است و جامعه اسلامی به عنوان مثال گاهی اوقات ما اگر کاری انجام بدهیم این کار به ضرر اعتقادی ما تمام می شود، برای شما مثال می زنم رهبر معظم یک فرمایش هایی راجع به تقیه در مورد مهر گذاشتن دارند. مهر گذاشتن ممکن است یک در هزار مهر نگذاشتن در مسجد الحرام، یک در هزار به نفع تشیع باشد.

 اما این که ما هر جا رفتیم نشان ندهیم که تعداد شیعیان در دنیا زیاد است الان شیعه یک مذهب است طرفدار زیاد دارد الان شما مکه بروی یک دانه شیعه می بینی دارد با مهر نماز می خواند بقیه دارند بی مهر نماز می خوانند می گوید این رافضی این جا برای چه آمد بگیریم کتکش بزنیم.

مجری:

در حالی که اگر همه مهر بگذارند این اتفاق نیفتد

استاد ابوالقاسمی:

اما اگر ببیند هزار نفر در مسجد الحرام دارند با مهر نماز می خوانند این می گوید این قدر شیعه است؟ ممکن است خودش موجبات ترویج بیشتر باشد، تقویت بیشتر حق باشد وقتی الان ما را به عنوان یک مذهب قبول کردند آن جا می توانیم برویم حج انجام بدهیم رهبری گفتند من چندین بار تأکید کردم قضیه مهر گذاشتن را ضرورت نمی دانم اما آقایان اصرار دارند.

در این جا وضعیت داخلی ما به نحوی است این حرکتی که ممکن است موجبات وحدت ولو جزئی باشد این را ما نپسندیم. فرمایش مرحوم آیت الله بروجردی در مورد دیدار پادشاه عربستان با ایشان در همین مقوله است. ما الان یک مذهب مستقل شدیم وضعیت داخلی ما یک گروه مستقل قدرتمند است که اگر پادشاه این جا دیدن من بیاید به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) نرود در این جا موجب وهن ما شاید حساب بشود لذا من این مقدار وحدت را نمی خواهم.

پس گاهی اوقات وقتی ما قدرت پیدا کردیم روایت هم دارد راجع به آن مفصل صحبت می کنم، یک گروهی شدی این گروه، نه از دیگران کلاً جدا بشود که بگویند این ها اصلاً ما را مسلمان نمی دانند، نه آن قدر با دیگران هضم بشود که بگویند نه این ها هم که هیچی نیستند. هم باید استقلال مان حفظ بشود هم باید همراهی مان با دیگران حفظ بشود هر دو باید باشد.

مسئله بعدی یکی از شروط وحدت این است که این وحدت، منجر به گمراهی شیعیان نشود. یعنی چه؟ آمد خدمت امام صادق (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) 4 یا 5 تا روایت است از امام سجاد هم شبیه آن نقل شده، گفت یک نفری هست که اسیر رومی ها شده می خواهند او را بکشند و یک نفر اسیر عقیدتی دست نواصب شده می خواهند او را گمراه بکنند و من فقط یکی از این دو تا را می توانم نجات بدهم کدام را نجات بدهم؟ یک نفر اسیر جسمی شده می خواهند او را به قتل برسانند شخص دیگری اسیر عقیدتی شده می خواهند گمراهش کنند من یا باید این جا بایستم اینی که الان اسیر عقیدتی شده جواب شبهاتش را بدهم یا باید راه بیافتم لب مرزهای روم بروم پول بدم آن اسیر جسمی را آزاد بکنم کدام اولیٰ است؟

حضرت چند جور جواب دادند. من جواب ها را یکی یکی عرض می کنم، یکی از جواب ها این است که اگر آن شخصی که اسیر است در مرزهای روم به دست رومی کشته بشود کجا می رود؟ به دست ظالمین کشته شد چه اتفاقی برایش می افتد؟ بهشت می رود. اما اگر این کسی که الان در این جا است گمراه بشود وقتی مرد کجا می رود؟ حالا 40 سال بیشتر زندگی کرد. مُرد کجا می رود؟ جهنم می رود! خودت بگو کدام یک از این ها ارزشش بیشتر است؟ این که او الان بهشت می رود اگر رها بشود و این الان جهنم می رود اگر رها بشود خودت انتخاب کن مشخص است.

مجری:

یعنی حضرت ملاک را دستش دادند.

استاد ابوالقاسمی:

بله شخص دیگری شبیه این سوال کرد حضرت فرمودند که اگر تزاحم باشد بین نجات جان یک گنجشک در حال غرق شدن و یکی از اولیاء الهی در حال غرق شدن. این طرف یک گنجشکی در برکه آب افتاده دارد غرق می شود آن طرف یکی از اولیاء الهی کدام را نجات می دهی؟ گفت مشخص است آن ولی الهی. فرمودند سوالی که تو پرسیدی فرقش از فرق بین نجات دادن این گنجشک و آن ولی الهی بیشتر است. اصلاً‌ جای سوال ندارد.

 این راجع به زمانی که وحدت موجب گمراهی عقیدتی شیعیان بشود البته خوب دقت کنید گمراه عقیدتی با نرسیدن بعضی مطالب فرق می کند، این دو تا با هم در تعارض نیست یک بار می گوید اگر این ها گفته نشود این آقا بهشتی است اما اطلاعاتش کمتر است نه این جا حفظ جامعه ارزشش بیشتر است چون با حفظ جامعه می توان افراد خیلی بیشتری هدایت کرد از جهنم نجات داد. اما یک بار نه اصلاً گفته نشود جهنم می روند در این جا گفتن اولویت پیدا می کند.

 پنجم: شروط اجرای وحدت است وحدت باید راهبرد داشته باشد وقتی شما بدون راهبرد می خواهی دنبال وحدت بروی این جا چه کار باید کرد؟ ضررش بیشتر می شود، شما دچار معضلاتی می شوی که در قبلی ها مطرح شد یعنی چون شما راهبرد را تنظیم نکردی یک عده شیعیان جهنمی می شوند، جامعه ات دچار مشکل می شود به اهدافی که از آن جامعه دنبالش هستی نمیرسی. وحدت حول محور باطل پیش می آید و خیلی مشکلات دیگر پس وقتی راهبرد نداری هم نباید به سمت وحدت بروی.

مجری:

اگر موافق باشید چون وقت برنامه کم است یک تماس داریم آقای عزیز زاده از اردبیل سلام علیکم

بیننده آقای عزیز زاده از اردبیل:

سلام علیکم در مورد فاطمیه دو تا شبهه داشتم می توانم بپرسم؟

مجری:

بله در خدمت تان هستم.

عزیز زاده:

 یکی این که در خانه حضرت فاطمه زهرا به غیر از حسنین و امام علی (علیه السلام) و خود حضرت فاطمه زهرا از یاران هم بودند وقتی که حضرت فاطمه زهرا پشت دَرْ قرار گرفتند قبل از این که حضرت محسن (علیه السلام) سقط بشوند چرا بقیه صحابه نیامدند کمک کنند همان های که در خانه بودند؟

مجری:

سوال بعدی تان را هم بفرمایید بعد پاسخ استاد را می شنویم.

عزیز زاده:

سوال بعدی وقتی که هنوز حضرت محسن (علیه السلام) به دنیا نیامدند چطور آن ها فهمیدند پسر است و اسم محسن گذاشتند؟

مجری:

خیلی ممنون.

استاد ابوالقاسمی:

شما روی خط تشریف داشته باشید. جواب سوال دوم روشن است پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به نظر ما شیعه ها علم غیب دارد یا ندارد؟

عزیز زاده:

بله درست است علم غیب دارند.

استاد ابوالقاسمی:

امیر مؤمنان علم غیب دارد یا ندارد؟ صدیقه طاهره دارد یا ندارد؟

عزیز زاده:

دارند.

استاد ابو القاسمی:

خدای متعال به مریم وحی کرد که ما به تو پسر می خواهیم بدهیم، حضرت مریم از کجا فهمید فرزندش پسر است؟

عزیز زاده:

بله درست است.

استاد ابو القاسمی:

 خدای متعال به زکریا وحی کرد که می خواهیم به تو پسر بدهیم از کجا فهمید که این فرزند پسر است؟ چطور به آن ها می شود به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نمی شود؟

آن وقت اهل سنت می گویند ابوبکر خلیفه اول خودش فهمید در شکم همسرش دختر است و این را جزء کرامت های او می دانند. چطور ممکن است؟ مسئله بعدی مگر ما نمی گوییم فرزند سقط شده.

«وَلَداً تَامّا»

 آیا بعد از سقط می دانستند که پسر است نمی توانست رویش اسم بگذارد؟ اولاً مستحب است حتی اگر ندانی جنسیت فرزند چیست نامگذاری بکنید وقتی هم که سقط شد مشخص است پسر بوده دیگر چه مشکلی است اصلاً فرض کنید علم غیب هم در کار نیست.

مجری:

یعنی حتی دیدگاه شیعی هم بر فرض عدم علم غیب است.

استاد ابوالقاسمی:

بله هیچ مشکلی نیست.

مجری:

آقای عزیز زاده سوال و نکته دیگری هست؟

عزیز زاده:

ببخشید در مورد علم غیب بحث شد، این جا یک سوال دیگر می آید وقتی علم غیب داشتند چرا قبل از آن حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا از خانه خودشان به یک خانه دیگر می رفتند؟

استاد ابوالقاسمی:

آقای شریفی مفصل جواب دادند، این کلیپ وهابی است که اسمش را موحد گذاشته جوابش خیلی ساده است.

مجری:

می گویند مستند یک حرف بس است.

استاد ابوالقاسمی:

بله مستند یک حرف بس است هم در سایت شبکه است هم در اینستاگرام شبکه است. اما جوابش هم خیلی ساده است خدا مگر نمی دانست شیطان می خواهد گمراه بشود و آدم را گمراه کند؟ چرا جلویش را نگرفت؟

عزیز زاده:

 برای این که امتحان مردم بشود.

استاد ابو القاسمی:

 برای این که امتحان مردم بشود. همان کسی که علم غیب را به اهل بیت داده گفته نباید شما از این علم در این جا استفاده کنید مهاجمین امتحان بشود خیلی روشن است.

اما راجع به آن مسئله ای که شما مطرح می کنید راجع به این که چرا در مورد بقیه صحابه کاری نکردند عبارتی است در کتب مختلفی آمده که این طور است:

«و ما كان في الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسين»

در آن هجومی که منجر به شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) شد، آن موقع در خانه جز علی، فاطمه، حسن و حسین نبود.

 این در کتاب های مختلفی نقل شده.

« ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى القت الجنين من بطنها وكان يصيح احرقوا دارها بمن فيها وما كان فى الدار غير على وفاطمة والحسن والحسين»

الملل والنحل؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد الشهرستاني الوفاة: 548، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1404، تحقيق: محمد سيد كيلاني، ج1، ص57

«ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّى ألقت الجنين (المحسن) من بطنها و كان يصيح: احرقوا دارها بمن فيها، و ما كان في الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسين»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج28، ص204

چون راوی های اهل سنت می گویند این قضیه دروغ است. اما ما شیعیان نه این را به عنوان یک ماجرا قبول داریم در کتب شیعه هم آمده. پس در آن هجوم غیر این ها کسی در خانه نبود.

مجری:

تصور این که یاران بودند اصلاً‌ اشتباه است.

استاد ابوالقاسمی:

یاران در خانه نبودند بیرون بودند. اما چرا دست به شمشیر نبردند؟ چرا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) پشت در نرفت؟ علت هم مشخص است امیر مؤمنان متهم به دنیا طلبی شده، شایع کردند حضرت علی را پیغمبر عزل کرده چندین نفر شاهد بلند شدند قسم دروغ خوردند، هر کاری حضرت علی بکند متهم به دنیا طلبی می شود لذا دستور داد گفت:

«ائتني به بأعنف العنف»

برو علی را بیاور و به زور بیاور. برای چه به زور بیاور؟ مگر علی چه کار کرد؟ علی را راحت می شود آورد. نه علی را که می خواهید بیاورید به زور بیاورید هدف چه بود؟ در اخبار الطوال دینوری و در انساب الأشراف آمده است.

«ائتني به بأعنف العنف»

أنساب الأشراف؛  اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج 1، ص 253

دستور داد که علی را به زور بیاورید هدف این بود حضرت علی عصبانی بشود دست به شمشیر ببرد، بگویند دیدید پیغمبر، علی را عزل کرد که نفاق علی را نشان بدهد. علی 23 سال داشت ظاهر سازی می کرد، ما همین را می خواستیم نشان بدهیم ولذا وظیفه حضرت علی (علیه السلام) چیست؟ این که هیچ کاری بهانه دست طرف مقابل بدهد انجام ندهد. خب هدف دیگری بود آن ها می گفتند:

«احرقوا دارها بمن فيها»

به صراحت می گفتند خانه را با هر کس در آن هست به آتش بکشید.

 همان که می گوید:

«و ما كان في الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسين»

فریاد می کشیدند که:

«احرقوا دارها بمن فيها»

خانه را با اهلش به آتش بکشید!

الملل والنحل؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد الشهرستاني الوفاة: 548، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1404، تحقيق: محمد سيد كيلاني، ج1، ص57

 

در این جا اولاً: می خواهند حضرت علی را متهم به دنیا طلبی بکنند دو: خانه را می خواهند با اهلش به آتش بکشند. چه کار باید کرد؟ حضرت علی نباید دست به شمشیر ببرد باید صبر کند بگوید نه من به هیچ وجه دنیا طلب نیستم.

مجری:

یعنی هر چقدر تنش بیشتر این ها زودتر به هدف شان می رسند.

استاد ابوالقاسمی:

بله، در این جا دیدند حضرت علی بیرون نمی آید خانه را به آتش بکشید مدام سر و صدا می کردند چون می دانید هیزم آوردن چند ساعت طول کشید. یک صبح تا غروب مشغول این بازی روانی بودند. حضرت علی هیچ کار نکردند در این جا اگر خانه را به آتش می کشیدند چه می شد؟ امیر مؤمنان، امام حسن، امام حسین، صدیقه طاهره همه به شهادت می رسیدند.

قرآنی که امیر مؤمنان گردآوری کرده بود تمام علوم قرآنی در آن بود از بین می رفت، نه قرآنی باقی می ماند نه عترتی. امیر مؤمنان هم نباید هیچ کاری بکند این جا چه کسی دست به کار شد؟ صدیقه طاهره (سلام الله علیها) پشت در آمد چه کار کرد؟ آن ها می خواستند خانه را به آتش بکشند اگر خودشان داخل خانه بیایند می توانند به آتش بکشند؟ طبیعتاً خانه ای که خودشان می خواهند وارد بشوند به آتش نمی کشند.

لذا صحبت که کردند می گوید من غضبناک شدم نتوانستم تحمل کنم وارد خانه شدم و وقتی حضرت علی او را به زمین زدند بعد از آن جسارتش و بیرون رفت می گوید:

«نَجَوْتُ مِنْ أَمْرٍ عَظِيمٍ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج30، ص294

یعنی حساب این جا را نکرده بودم این در نقشه و طرح ما نبود، این در طرح ما این بود که علی متهم بشود خانه به آتش کشیده بشود؛ اما این که من بخواهم وارد خانه بشوم این کار جان اهل بیت (علیهم السلام) را نجات داد. لذا امیر مؤمنان نمی توانست این جا بیاید درگیر بشود آن که تدبیر انجام داد و نگذاشت خانه بالکامل به آتش کشیده بشود، جان این چند نفر حداقل حفظ شد جان امیر مؤمنان، امام حسن، امام حسین حفظ شد قرآنی که امیر مؤمنان گردآوری کرده بود حفظ شد این کار صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بود.

مجری:

خیلی ممنونم آقای عزیز زاده از تماس تان از اردبیل. یک پیام صوتی هست با هم می شنویم

تماس صوتی:

سلام عرض می کنم خدمت استاد ابوالقاسمی عزیز و مجری محترم برنامه سوالی داشتم خواستم اگر می شود برایم توضیح بفرمایید. ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه خودش بیان می کند که اهل سنت از جمله امامان اربعه اهل سنت هرگز از امیر المؤمنین حضرت علی (علیه السلام) تبعیت نکردند، من یک قسمتی از عبارتش را دارم که می گوید:

«أفتى بقول أبي بكر و عمر لا بقول علي»

اگر ممکن است این را از همان قسمت الجوابش تا آخر ترجمه بفرمایید و توضیح بدهید خیلی ممنون متشکر یا علی خدا حافظ.

مجری:

خیلی ممنونیم از تماس و پیام تان.

استاد ابوالقاسمی:

سریع بخوانم در منهاج السنه، جلد 7، صفحه 530 راجع به فقهای مذاهب اهل سنت صحبت می کند می گوید:

«قال الرافضي و في الفقه الفقهاء يرجعون إليه»

رافضی گفته است در باب فقه، فقهاء به اهل بیت مراجعه می کردند.

 «و الجواب أن هذا كذب بين»

 جواب این که، این دروغ است.

«فليس في الأئمة الأربعة و لا غيرهم من أئمة الفقهاء من يرجع إليه في فقهه»

هیچ کدام نبودند در فقه شان به او مراجعه بکنند.

«أما مالك فان علمه عن أهل المدينة و أهل المدينة لا يكادون يأخذون بقول علي»

مالک تابع اهل مدینه بود و اهل مدینه اصلاً‌ به حضرت علی کار نداشتند.

«بل اخذوا فقههم عن الفقهاء السبعة عن زيد و عمر و ابن عمر و نحوهم»

بلکه از فقهای سبعه می گرفتند.

«أما الشافعي فانه تفقه أولا على المكيين أصحاب ابن جريج كسعيد بن سالم القداح و مسلم بن خالد الزنجي و ابن جريج اخذ ذلك عن أصحاب ابن عباس كعطاء و غيره و ابن عباس كان مجتهدا مستقلا و كان إذا أفتى بقول الصحابة أفتى بقول أبي بكر و عمر لا بقول علي و كان ينكر على علي أشياء ثم أن الشافعي اخذ عن مالك ثم كتب كتب أهل العراق و اخذ مذاهب أهل الحديث و اختار لنفسه و أما أبو حنيفة فشيخه الذي اختص به حماد بن أبي سليمان و حماد عن إبراهيم و إبراهيم عن علقمة و علقمة عن ابن مسعود و قد اخذ أبو حنيفة عن عطاء و غيره و أما الإمام أحمد فكان على مذهب أهل الحديث...»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص529 و 530

شافعی از مکّی ها یاد گرفت و از اصحاب ابن جريج مثل سعيد بن سالم قداح و مسلم ابن خالد زنجي و دیگران... شافعی از مالک گرفته. ابو حنیفه که اصلاً به روایت کار نداشت. امام احمد که بر مذهب اهل حدیث بود. پس هیچ کدام شان از حضرت علی (علیه السلام) علم شان را نگرفتند.

اما این ادعای که کرده ما ابن عباس را در این جا می بینیم ابن عباس شاگرد حضرت علی (علیه السلام) بود، آن فقهای سبعه ای که مطرح کردند خود عمر گفته:

«لا أبقاني الله لمعضلة لست لها يا أبا الحسن»

كتاب: ألف سؤال وإشكال؛ نويسنده: الشيخ علي الكوراني العاملي (وفات: معاصر)، ناشر: دار السيرة بيروت – لبنان: 1430- 2009م، ج3، ص435

خود ابن مسعود شاگرد فقه امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بوده و دیگران؛ پس خود آن 7 نفری که شما مطرح می کنید شاگردی نه کامل، نه اتباع کامل اما شاگردی حضرت علی (علیه السلام) را کردند. نه فقط فقهای مذاهب اربعه بلکه اساتید این فقهای مذاهب اربعه شاگردی امیر مؤمنان علی (علیه السلام) را کردند.

مجری:

خیلی ممنونیم از استاد ابوالقاسمی عزیز وقت برنامه به پایان رسید تا برنامه دیگر «یا علی مدد خدا نگهدار»


راه روشن>

راه روشن دکتر ابوالقاسمی وحدت پاسخ به شبهات روشنگری شهید مطهری آیت الله مصباح یزدی رهبری مبانی