شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
آینه تاریخ

قسمت سی و هشتم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:01/11/1400

برنامه:آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین.

بینندگان محترم سلام وقت شما بخیر خوش آمدید به برنامه آینه تاریخ که از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) تقدیم حضورشما می شود برنامه ای که هر هفته در همین ساعت و در شامگاه روز جمعه روزی که متعلق به آقا امام عصر هست و توقع داریم که إن شاءالله به زودی زود هر چه سریعتر به إراده الهی ظهور حضرت فرا برسد در یک همچین روزی و إن شاءالله جشن ظهور حضرت را بگیریم، یک بار دیگر در خدمت شما هستیم و از کارشناس محترم برنامه جناب استاد و دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه بهرمند بشویم و سؤالات تاریخی شما عزیزان را خدمت استاد عزیزمان مطرح کنیم.

سلام علیکم استاد خیلی خوش آمدید در خدمت شما هستیم.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

حضورشما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز برنامه هر جای که شرف حضور دارید عرض سلام و وقت دارم از خداوند متعال توفیقات روزافزون برای همۀشما طلب می کنم و تبریک عرض می کنیم میلاد مسعود مولاة و سرورمان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را که در شب میلاد آن حضرت قرار داریم، إن شاءالله که همه مشمول عنایات و توجهات خاص آن حضرت باشیم.

مجری:

خیلی متشکرم، ما هم متقابلاً خدمت شما تبریک عرض می کنیم ایام میلاد با برکت حضرت فاطمه زهرا (سلام الل علیها) را و همچنین خدمت عزیزان بیننده.

یکی از مباحثی که مطرح می شود بحث الگوی حسنه است که قرآن کریم پیامبر اکرم را به عنوان بهترین الگو معرفی می کند و طبیعتاً خلیفه پیامبر اهل بیت هستند قرآن و اهل بیت در حدیث ثقلین و دوازده خلیفه هم که روایتی هست که همه قبول دارند، طبیعتاً ما بعد از پیامبر باید از اهل بیت الگو برداری کنیم و از آنها الگو بگیریم که یکی حضرت زهرا (سلام الله علیها) هست، بحثی شده که 1400 سال حداقل از آن زمان دارد می گذرد جامعه امروز با تفاوت ها و اینهمه تغییراتی که صورت گرفته چگونه می توانند زنان ما یک الگوی خوبی حضرت زهرا داشته باشند در آن شرائط زندگی ایشان در آن سال ها و در آن سرزمینی که امروز با آن خیلی تفاوت دارد؟

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش تازه ی نیست البته شبهه ی هست که خیلی وقت ها کسانی که می خواهند اشکال بکنند به گاهی اصل اساس اسلام گاهی هم به این فرع مسئله یعنی سیره معصومین (علیهم السلام) این شبهه را مطرح می کنند آنهایی که حالا «فی قلوبهم مرض» تلاش می کنند که با همین شبهه ی که به ظاهر زیباست اما در واقع پوچ و توخالی هست می گویند بله هزار و چهار صد و اندی سال از ظهور اسلام گذشته و اسلام برای کسانی با آن شرائط در جزیرة العرب و مردم آن زمان احکامی آورده و امروزه خیلی چیزها متفاوت شده شرائط زندگی متفاوت شده جامعه ها مدرن و متمدن شده بنابراین آن چیزهای که اسلام آورده پاسخگو برای امروز نیست، گاهی هم وقتی که بحث سیره اهل بیت (علیهم السلام) مطرح می شود شبیه همین اشکال را مطرح می کنند که شما می گویید پیامبر اکرم، فاطمه (سلام الله علیها) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به عنوان الگو هستند برای بشریت، بله برای زمان خودشان ممکن است الگو بوده باشند اما برای امروز چه با توجه به این تغییر شرائط آنها انسان های مال هزار و چهار صد و اندی سال قبل بودند و برای همان ها بودند برای انسان های امروزی با این پیشرفت های که از جهت علمی صورت گرفته جوامع متفاوت شده معیارها متفاوت شده و امثال اینها دیگر آنها چگونه می توانند الگو باشند؟ دو سه نکته را من عرض می کنم که در واقع هم پاسخ به آن شبهه اول هست راجع به اصل اسلام و هم پاسخ به این شبهه مربوط به الگو بودن معصومین (علیهم السلام):

یک نکته اینکه اولاً ما باید قدردان و شاکر باشیم نسبت به خداوند متعال که دینی و شریعتی کاملی مانند اسلام را عرضه کرد، الگوهای کاملی مثل رسول خدا (ص) و اهل بیت طاهر آن حضرت مطهر آن حضرت را برای بشریت قرار داد، کسی در قبال الگو قرار داده شدن برای او نباید اعتراض بکند بلکه شاکر باید باشد مثال عرض می کنم مثلاً اگر پدری دست پسرش را گرفت برد به مدرسه ای و او را تحت تعلیم یک معلمی قرار داد معلم هم درس را آموخت به او سرمشق داد و روش نوشتن، خواندن، امثال اینها را به او آموخت این نمی تواند بیاید اعتراض به او بکند که چرا داری به من درس می آموزی چرا سرمشق می دهی که من بر اساس آن بنویسم بلکه طبعاً باید شاکر باشد که دارد به او چیزی یاد می دهد راه و رسم نوشتن، خواندن و دیگر علومی که معلم می آموزد، این یک نکته، بالاخره نسبت به الگو و اسوه باید شاکر و قدردان بود نه اینکه اعتراض کرد و اینها.

ممکن است که بگویند که بله الگو و اسوه ی که مطابق شرائط زمانه باشد و اینها نه کسانی که مال 1400 سال قبل اند؛ باز با یک مثال وارد می شوم بعد آن پاسخ اصلی را عرض می کنم، فرض کنید در همین مثالی که عرض کردم پدر فرزند را ببرد در یک مدرسه ای که معلم 70 ساله در آنجاست معلم 70 ساله که مثلاً 50 سال قبل این رفته و در دانشگاهی درس آموخته و معلم شده و تحصیل کرده معلم شده و آمده 50 سال است دارد تدریس می کند، این دانش آموز نمی تواند اعتراض بکند بگوید که من معلمی می خواهم که تازه از دانشگاه فارخ التحصیل شده باشد نه کسی که 50 سال قبل فارغ التحصیل شده، معلم به روز می خواهم، در پاسخش می گویند که آنچه که این معلم می آموزد و آنچه که معلم 50 ساله معلمی که 50 سال قبل تحصیل کرده با این که امروز فارخ التحصیل شده اینها هر دو روش چگونه نوشتن را به تو می آموزند مثلاً الفبای اینها که تفاوتی نمی کند زبان فارسی را که دارند به این می آموزند که تفاوتی نکرده و هر دو یک چیز را دارند می آموزند، آنچه که در ارتباط با معصومین (علیهم السلام) می خواهم عرض کنم این هست که معصومین آمدند شیوه انسان شدن را به انسان ها بیاموزند شیوه حرکت در مسیر سعادت را به انسان ها بیاموزند روش درست عمل کردن را به انسان ها بیاموزند، انسانیت که تغییر نکرده اصول انسانی که تغییر نکرده و در تمام زمان ها چه هزاران سال قبل چه هزار سال قبل چه هزار سال بعد انسانیت بر اساس یک موازین و مناط و معیارهای تعریف می شود.

 یک مقدمه بود، حالا به صورت خاص در باره فاطمه (سلام الله علیها)؛ فاطمه (سلام الله علیها) آنچه که به ما به عنوان یک الگو می آموزد و درس هست برای ما و الگو هست برای ما در واقع آن اصول کلی اخلاقی و رفتاری است که یک انسان باید داشته باشد بر آن اساس جامعه هم به لحاظ مادی و روابط فردی خانوادگی اجتماعی و هم به لحاظ روابط انسان با خداوند متعال به گونه ای عمل بکند که در مسیر سعادت، یقین داشته باشد در سیر سعادت قرار دارد، من همینجا عرض بکنم اگر بنا باشد ما فقط به فکر دنیای مان هم باشیم اصلاً کسانی که این شبهه را مطرح می کنند به آنها می گویم! ما اگر فقط برای دنیای مان هم بخواهیم کار بکنیم و روابط اجتماعی سالمی داشته باشیم باز گریز و چاره ی نداریم جز اینکه سراغ دین برویم، اصلاً به دین به عنوان امر آخرتی هم نگاه نکنیم همین دین هست که به انسان ها درس عدم ظلم و درس هم زیستی مسالمت آمیز و درس انفاق و درس احسان و درس ایثار، باز مثال عرض بکنم؛ الآن سیل آمده در برخی از مناطق کشورما؛ چه کسانی در خط مقدم کمک رسانی به سیل زدگان قرار دارند جز کسانی که نیروهای ارزشی هستند نیروهای دیندار هستند؟ کسانی که از دین به دور هستند از اینها خیلی کمی اندکی در حد صفر گاهی انسان در اینطور مناطق مشاهده می کند مثلاً سپاه می آید حضور پیدا می کند نیروهای بسیج حضور پیدا می کنند نیروهای مردمی که پایبند به دین و مبانی ارزشی و اخلاقی هستند حضور پیدا می کنند، لذا اگر برای دنیای مان هم بخواهیم ما تلاش بکنیم طبیعتاً باید برویم سراغ دین و تعالیم دینی، حالا فاطمه (سلام الله علیها) شخصیتی هست که دو منظر را باید در ایشان نگاه کرد و ببینیم که الگو می تواند باشد برای امروز یا خیر:

نکته اول معصوم بودن فاطمه هست؛ ما یقین داریم که از یک شخصیتی داریم تبعیت می کنیم که به اقرار قرآن به اقرار رسول خدا (ص) و مضامین روائی که وجود دارد فاطمه (سلام الله علیها) جزء اهل بیت آیه تطهیر «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا» از مصادیق بیین اهل بیت هست دیگر فاطمه، مطهره هست، پیامبر اکرم (ص) رضای فاطمه را رضای خدا دانسته، غضب فاطمه را غضب خدا دانسته؛ این یعنی عصمت، این یعنی معصومه بودن، این یعنی فاطمه هیچگاه کاری انجام نمی دهد سخنی نمی گوید که مستحق مجازات بشود، کسی فاطمه را اذیت بکند پیامبر را اذیت کرده، پیامبر را اذیت کند خدا را اذیت کرده و بنابراین نشان می دهد که فاطمه هیچگاه فعلی و قولی از او صادر نمی شود که مستحق اذیت بشود که در آن صورت دیگر اینطور نیست که اذیت فرد خطا کار که اذیت پیامبر نیست مستحق اذیت است، این تعابیر صراحت در معصومه بودن فاطمه (سلام الله علیها) دارد و امت متفق اند در این باره دیگر کسی شبهه ی ندارد، این یک نکته، چه کسی بهتر از یک معصومه که او را برای خودمان الگو قرار بدهیم؟

و نکته دوم هم اینکه فاطمه انسان کامل هست و جامع هست جامع با این توضیحی که عرض می کنم؛ بعضی از انسان ها هستند حالا بانوان را عرض می کنم برخی از بانوان هستند که اینها مادران خوبی هستند برای بچه های شان اما همسر خوبی نیستند نوبت به شوهر که می رسد کم شوهر می گذارد بد اخلاقی می کند اما برای بچه هایش مادر خوبی هست، گاهی هر دو هست هم مادر خوبی هم همسر خوبی اما فرزند خوبی نیست نوبت پدر و مادرش که می رسد کم آنها می گذارد دیگر تمام زندگی اش را وقف شوهر و فرزندانش کرده در حالی که والدین هم حقوقی دارند، ممکن است فرزند خوبی باشد خواهر خوبی نباشد به خواهرش خوب نرسد حقوقی آنها دارند، مثلاً عروس خوبی نباشد، دختر خواهر خوبی نباشد مثلاً نسبت به خاله اش، نسبت به عمه اش، نسبت به دایی اش، عمویش، امثال اینها خویشان، گاهی همه اینها هست اما بنده خوبی نیست بعضی ها هستند زندگی خانوادگی را خوب می رسند اما وقت عبادت که می رسد اصلاً کوتاهی می کنند نسبت به عبادت نسبت به حقوقی که نسبت به خداوند متعال بر گردن انسان هست و باید آنها را ایفا بکند توجه به آن ندارد، گاهی آن هم هست اما در عرصه اجتماع توجه به دیگران ندارد نسبت به افراد مستمند نیازمند خیراتی که به هر حال یک زن می تواند در جامعه داشته باشد می تواند معلم خوبی باشد نیست، می تواند فردی در جامعه مفید باشد نیست یا مثلاً در عرضه سیاسی اهتمام لازم را ندارد آنجا که مثلاً باید رأی بدهد حضور پیدا نمی کند بی تفاوت است و نسبت به ظلم بی تفاوت است و امثال اینها، اینها را عرض کردم از باب اینکه اگر ما دنبال یک الگوی باشیم که هم بنده خوبی است نسبت به خداوند متعال و هم دختر خوبی است نسبت به پیامبر و هم همسر خوبی است نسبت به علی و هم مادر خوبی است نسبت به فرزندانش حسنین و زینبین (علیهم السلام) و هم فامیل خوبی است مثلاً با مادر شوهری مثل فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) سال ها فاطمه زندگی کرد یعنی بعد از ازدواجش تا دو سال، قبلش هم که به عنوان یک فامیل با او در ارتباط بود دیگر، در یک خانه زندگی می کردند فاطمه بنت اسد بعد از ازدواج فاطمه در خانه فاطمه بود کارهای خانه را با هم انجام می دادند تاریخ هیچ گزارشی ندارد برای ما که اختلافی میان اینها رخ داده باشد، و نسبت به پیامبر اکرم چگونه بود؟ پیامبر اکرم در اوج محبت نسبت به فاطمه، فاطمه در اوج محبت نسبت به پدرش، نسبت به همسرش چگونه بود که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اقرار می کرد که فاطمه

«نعم العون على طاعة اللَّه»

بهترین کمک هست در مسیر طاعت الهی برای من

فاطمه هیچگاه من را مخالفت من را نکرد من را به غضب نیاورد و این توصیفاتی که، کارهای فاطمه را؛ خاندار خوبی بود فاطمه حالا روایتی هست که امیرالمؤمنین توصیف می کند که فاطمه در خانه من بود

«قال امیرالمؤمنین لرجُلاٍ من بنی سعد»

که فاطمه (سلام الله علیها) در خانه من بود و آنقدر آب آورد با مشک که اثر بند مشک بر روی بدن فاطمه اثر گذاشت، آنقدر خانه را جارو زد که گاهی این غبار بر روی او می نشست، زیر دیگ را آنقدر می دمید گاهی که آتش روشن بکند و غذا طبخ بکند که لباسش دودآلود می شد و اینها و همین کارهای که یک بانو در خانه انجام می دهد امیرالمؤمنین در آن روایت توصیف می کند، مادر خوبی بود برای فرزندانش مادری که فرزندان را هم به نیازهای مادی فرزندان توجه دارد هم به نیازهای معنوی فرزندان و حالا گاهی مادران عزیز شعر می خوانید یا شعر یاد می دهید به فرزندان تان گاهی می فرستید به بعضی از مهد کودک ها که به بچه اشعار بی محتوا گاهی یاد می دهند یا رقص یاد می دهند امثال اینها به هر حال فاطمه (سلام الله علیها) ببینید دو بیت شعر نقل شده فاطمه (سلام الله علیها) امام حسن را بازی می داد در طفولیتش و این دو بیت را

اِشْبَهْ اَباکَ یا حَسَنُ

وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ

وَاعبُد اِلهاً ذامِنَنِ

وَ لا تُوالِ ذَاالإحَنِ

هر مصرع این دو بیت شعر را که تحلیل بکنیم یک درس در آن هست:

اِشْبَهْ اَباکَ یا حَسَنُ

ای حسن شبیه پدرت باش؛ در واقع دارد امام حسن را تعلیم می دهد می گوید که پدرت فرد عادی نیست دارای فضادل هست تو هم سعی کن شبیه او بشوی

وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ

این بحث ظلم ستیزی را دارد به فرزندش از ظفولیت یاد می دهد

وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ

از گردن حق این تناب را این بندها را باز کن، نگذار حق در بند باشد؛ در واقع ظلم ستیزی را از طفولیت و حق گرایی را دارد به فرزندش می آموزد

وَاعبُد اِلهاً ذامِنَنِ

عبودیت را دارد به فرزندش در این مصرع می آموزد؛ خداوندی که صاحب تمامی نعمت ها و منت ها بر بندگان هست او را عبادت کن

 وَ لا تُوالِ ذَاالإحَنِ

از افراد پست و افراد دارای کینه و انتقام و امثال اینها از اینها تبعیت نکن؛ یعنی اینکه الگوی تو چنین کسانی نباشد، دو بیت شعر است فاطمه (سلام الله علیها) در طفولیت، بچه را باید با یک چنین اشعاری با یک چنین تعالیمی تربیت کرد، مادر اینچنین است فاطمه، همسر آنچنان است، دختر آنچنان است، عابد آنچنان است روایت معروفی است که شبی فاطمه در محراب ایستاده بود و نور فاطمه نور عبادت فاطمه طلعلُع می کرد به آسمان ها که در آن روایت دارد که فرشتگان می دیدند نور فاطمه را که خب از همینجا آن روایت دیگری که هست راجع به نماز شب خوان ها کسانی که تهجد دارند که نورهای اینها از زمین مثل نور ستارگان که از آسمان طلعلُع دارد بر زمینیان، نور نماز شب خوان ها و اهل تهجد در دل شب طلعلُع دارد برای آسمانیان و پیامبر اکرم (ص) آنجا فرمود که

«فاطمة بَضْعَةٌ مِنِّي ‏وَ رُوحِيَ‏ الَّتِي‏ بَيْنَ جَنْبَيَّ»

فاطمه مثل این روح من است که بین دو کالبد من قرار دارد

«مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا»

وقتی که در محرابش می ایستد خداوند به فرشتگان خطاب می کند که

«انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ»

بنگرید به کنیزم فاطمه که چگونه در محراب عبادت ایستاده به عبادت من

«تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا»

وجودش از خشیت من به لرزه افتاده

و خداوند افتخار می کند در آنجا به وجود فاطمه و عبادت فاطمه و بعد در ادامه اش دارد که شاهد باشید که من شیعیان فاطمه را مسؤون کردم ایمن کردم از عذاب آتش و عذاب غضب من، و در عرصه اجتماعی هم که دیگر کولاک کرده فاطمه (سلام الله علیها) شاخص ترین زنی که در تاریخ می توانیم یاد کنیم که اینچنین حضور پیدا کرد ولو یک بانو اما با رعایت تمامی حدود به مسجد می آید پشت پرده و خطبه غراء را با آن مضامین بلند که برایش شرح ها نوشتند ایراد می کند، در جای خودش می رود نزد غاصب و مراجعه می کند مراجعه شخصی می کند و وقتی هم که تعدی به خانه اش می کنند با تدبیر و زیرکی وصایای را می کند که بر اساس آن وصایا إلی یوم القیامه غاصبان را مفتضح بکند مهاجمان را مفتضح بکند که آنها را اجازه نده در تشییع من حضور پیدا بکنند شبانه من را دفن کن که این علامت سؤال را تا ادامه تاریخ بگذارد، عرضم در اینجاست ما اگر بخواهیم دنبال یک الگوی باشیم که برای ما در همه این عرصه ها درس آموز باشد طبیعتاً باید سراغ چنین شخصیتی برویم، آخرین نکته ی که عرض می کنم همانطور که در آغاز اشاره کردم ما دنبال اصول رفتاری هستیم اصول مثلاً فرض کنید اصل ظلم ستیزی، اصل عدم انظلام ظلم نپذیرفتن، اصل ایثار، اصل انفاق، اصل همزیستی مصالمت آمیز با مسلمانان، اصل خوشرویی، اصل عبادت، اینها اصول کلی هستند که در زمان ها تغییر نمی کند اصول اخلاقی که تغییر نمی کند اینطور نیست که انفاق آن زمان خوب بوده امروز بد باشد، ایثار آن زمان خوب بوده باشد امروزه مثلاً حمکش عوض شده باشد، اصول اخلاقی ثابت است و ما از معصوم این اصول ثابت اخلاقی و رفتاری را در واقع استنباط می کنیم یا در عرصه خانواده چگونگی رفتار با همسر، بحث مهریه مثلاً فاطمه مهریه اش مهریه اندکی بود، نوع رفتار با همسر؛ پیامبر اکرم تقسیم کار کرد اینکه

«علي فاطمة ما دون الباب، و علي عليّ ما خلفه»

کارهای بیرون از خانه مال علی، کارهای داخل خانه مال فاطمه که حضرت فرمود که

«فَلَا یعْلَمُ مَا دَاخَلَنِى مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِكْفَائِى رَسُولُ اللَّهِ تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ»

هیچ کس جز خدا نمی داند که از این تقسیم کاری که پیامبر کرد که من را از همدوشی با مردان نامحرم باز داشت که چقدر شاد شدم

فاطمه کسی است که از همدوشی با مردان نامحرم ناراحت است، اصل وجود حریم لزوم حریم میان زن و مرد در عرصه اجتماع چیزی که الآن جهان غرب دارد به آن می رسد، الآن کسانی که در اوج فضای فاسد جهان غرب در غلطیدند الآن رفتند به این سمت که باید یک حریم های میان زن و مرد وجود داشته باشد مدارس دخترانه پسرانه باید از هم جدا بشوند، این چیزهای است اصول ثابتی است که اگر ما.

مجری:

در خبرها هم آمده که حتی بعضی از مدارس را جدا کردند از هم.

استاد جباری:

اتوبوس های شان حتی اینها متروهای شان و امثال اینها را جدا کردند دارند بر می گردند به همان اصولی که به قول این مستشکل 1400 سال پیش شما می خواهید ما را با آن سمت ببرید، خودشان دارند می روند به این سمت و این اصول ثابتی که لزوم وجود حریم؛ زن می تواند در اجتماع حضور پیدا کند کار بکند اما با حفظ حریم ها که به سلامت روحی روانی و جسمی زنان طبیعتاً نزدیک تر هست.

مجری:

من لابه لای صحبت های حضرت عالی یک سؤالاتی را می دیدم که بدست من رسیده بحث همین الگو برداری از حضرت زهرا (سلام الله علیها) توسط حضرت حجت حتی در کمال دین ذکر شده که حضرت زهرا الگوی خود حضرت هم هست یعنی کسی که معتقد هست به امامت دوازده امام که دیگر شکی نباید بکند، اگر احیاناً در ذهنش هم رسوباتی است از این افکاری که در این طرف آن طرف منتشر می شود در روزنامه ها یا در شبکه های ماهواره ای، خیلی راحت می شود.

استاد جباری:

بله اشاره خوبی فرمودید، روایت ظاهراً در «الغیبه» مرحوم شیخ طوسی هست ضمن توقیعی این را مرحوم شیخ طوسی نقل می کند توقیعی است که به بعضی از شیعیان إبن أبی غانم و امثال اینها که سؤال داشتند راجع به اینها و تعبیر این هست ضمن آن توقیع

«إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِ اللّه ِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ»

امام عصر می فرماید در دختر پیامبر برای من أسوۀ نیکوست، فاطمه ی که برای امام زمان انسان کامل أسوه هست طبیعتاً برای انسان های دیگر به طریق أولی أسوه است.

مجری:

خیلی متشکرم، باز یک سری سؤالاتی می آید لابه لای صحبت های حضرت عالی مثلاً همین شعری که شما فرمودید که حضرت زهرا به امام حسن (علیه السلام) آموزش می داد، عده ی بر می دارند حالا نمی دانم حالا تغییر کرده در تاریخ نقل شده یک اشاره مختصری هم خواستند بکنید که پس این شعر چیست که با اینکه حضرت استاد فرمودند آیا در تعارض نیست که «أنتَ شَبیهٌ بِأَبی لَستَ شَبیهاً بِعَلی»؟ آیا این می شود اصلاً بگوییم این واقعیت دارد یا بحث دیگری در آن هست؟

استاد جباری:

بله آن تعبیر را اینطور که یادم هست در فکر کنم شعر مناقب آل أبی طالب ابن شهرآشوب است در آنجا دارد که این را به امام حسین می فرماید، آن را به امام حسن تو

 اِشْبَهْ اَباکَ یا حَسَنُ

وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ

به امام حسن، و به امام حسین فرموده که

«أنتَ شَبیهٌ بِأَبی لَستَ شَبیهاً بِعَلی»

که این منشأ پرسش شده و خیلی مشکوک است که واقعاً آیا.

مجری:

بلاخره دوتا شعر الآن هست حالا شاید خیلی با منطبق هم نباشند.

استاد جباری:

یعنی مثل شعر اول که کاملاً مضمونش مشخص است اما این که وجهش چه کسی هست که امام حسین را به پیامبر شبیه می کند نه به علی لذا این شعر خیلی قابل تأیید شاید نباشد این شعر دوم که نسبت داده که حضرت خطاب به امام حسین می گفته اما شعر اول کاملاً معلوم است.

مجری:

حالا سؤال دیگری هم هست در بحث همین الگو برداری از حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خصوص اینکه حالا اینها نمی دانم از چگونه حالا بعضی ها اصلاً غرض و مغرض اند، بعضی ها نه، واقعاً سؤال است برای شان که می گوید خب ما داریم که خاطر حالا روایتی که هست که می گویند حضرت علی (علیه السلام) رفته خواستگاری دختر أبو جهل، حضرت زهرا (سلام الله علیها) ناراحت شدند و قهر کردند با حضرت علی، مثلاً حالا ایشان قهر کرده با همسرشان چگونه ما می توانیم الگو برداری کنیم؟

استاد جباری:

بله با کمال تأسف باید عرض بکنم که جناب بخاری آن حدیث متواتر «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» را نقل می کند بخاری نقل می کند این را و دیگر محدثان اهل سنت خب فراوان نقل کردند که پیامبر فرمود فاطمه پاره تن من است کسی اگر او را اذیت کند من را اذیت کرده کسی من را اذیت کند خدا را اذیت کرده، از آن طرف هم در همین صحیح بخاری در حداقل سه جا این تعبیر هست که فاطمه (سلام الله علیها) بعد از آن تعدیاتی که نسبت به آن حضرت صورت گرفت و غصب فدک شد و اینها و اعتراض کرد و أبو بکر حاضر نشد چیزی به فاطمه عطا بکند از میراث فاطمه از فدک لذا

«فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ»

حضرت ترک کرد

یا

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ علي ابي بكر»

غضب کرد بر أبی بکر

و او را ترک کرد و

«فَلَمْ تُكَلِّمْهُ»

با او صحبت نکرد

«حَتَّى تُوُفِّيَتْ»

تا زمان رحلت شان

که خب در این برنامه زیاد گفته شده و در این شبکه و امثال اینها همه مستحضرید، در واقع کسانی امثال بخاری، دیگرانی دیدند که کنار هم بگذارند این دو روایت را اینکه اذیت کردن فاطمه به منزله اذیت پیامبر هست و اذیت خدا و از آن طرف هم ثابت شد که فاطمه اذیت شد دیگر از ناحیه خلفاء و غضبناکی بر آنها از دنیا رفت بدون رضایت از آنها از دنیا رفت، آمدند دستان جعالی قاعدتاً در زمان بنی امیه و امثال اینها که به امر معاویه.

مجری:

قبلاً پرونده اش را شما اینجا باز کردید و خیلی واضح فرمودید.

استاد جباری:

بله خواندیم روایت مفصلی، به امر معاویه که دوران جعل حدیث بر علیه امیرالمؤمنین و بر نفع خلفاء و بعضی از صحابه رسمیت داده شد آمدند روایتی را نقل کردند که بخاری در سه جا این را نقل می کند، آقای بخاری متأسفانه در سه جا در جلد چهار صحیح بخاری صفحه 83، جلد 5، صفحه 22 و جلد هفت صفحه 37، روایت مسور بن مخرمه هست تنها ناقلش این آقای مسور هست مسور بن مخرمه هست و او چیزی را نقل می کند که من یک مقدار توضیح بدهم این را هم به لحاظ سندی هم به لحاظ دلالی.

مجری:

بله اشاره داشتید به برخی اسناد و مباحثی که میخواستید در خصوص این روایتی که مجعول هست خواستگاری امیرالمؤمنین (ع) از دختر ابی جهل و آن سؤالی که مطرح شده بود، که چگونه می شود حضرت زهرا با همسرش قهر کرده،

استاد جباری:

بله عرض کردم که زمینه هایی متأسفانه اینگونه روایات جعل شد برای اینکه نتیجه بگیرند که اینطور نیست که تنها دیگران فاطمه را اذیت کرده باشند، خود شوهرش هم او را اذیت کرده، رفته خواستگاری از دختر ابو جهل که بعنوان فرعون مکه مطرح بوده، دشمن ترین دشمنان پیامبر (ص) که بیشترین اذیت را به پیامبر در مکه انجام داده و در رأس اذیت کنندگان بود، و جنگ بدر را اصلاً ابوجهل تحریک کرد و آن سپاه را حرکت داد، بعد ببینید علی (ع) هم رفته دختر او را خواستگاری کرده، و به فاطمه هم برخورده نعوذ بالله، و شکوه به پیامبر کرده، پیامبر هم رفته روی منبر بر روی منبر شکوه از علی کرده، و گفته که کسی حق ندارد با دختر دشمن خدا اذواج بکند، و شنیدم کسی رفته چنین کاری کرده بعد پیامبر از دیگر دامادهایش تمجید کرده که یکی از فرزندان عبد الشمس که شاید همان عثمان است چون عثمان از بنی امیه بود، از داماد دیگر در روایت دیگر بخاری تمجید کرده که ابی العاص بن ربیع بود که شوهر زینب بود و از او تمجید کرده و چنین چیزی، بعد علی دست برداشته، خلاصه این جریان این است که با توضیحی خود نقل بخاری را عرض می کنم، چون برای نقدش لازم است که اشاره به این قسمت بشود، مسور بن مخرمه که حالا در ادامه حال این را از جهت رجالی عرض خواهم کرد که چگونه شخصی بوده، و طبیعی است از چنین شخصی که روایت علیه علی (ع) نقل بکند، حالا با توصیفی که از او شده اصلاً این کار را نکند تعجب دارد، تنها راوی اش همین آقا است، و ابن شهاب زهری، نقل می کند به این راوی، که محمد بن عمرو بن حلحلة است، او می گوید که ابن شهاب زهری به من نقل کرده که امام سجاد یعنی علی بن حسین

«حدثه أنهم حین قدموا المدینه»

امام سجاد بعد از اینکه به مدینه آمدند بعد از اسارت، به ابن شهاب اینطور نقل کرده

که مسور بن مخرمه می آید نزد امام سجاد و به حضرت عرض می کند

«هل لک إلیَّ من حاجة تأمرنی بها؟»

شما حاجتی دارید که من انجام بدهم،

حضرت فرموده که نه، مسور می گوید که

«فهل أنت مُعطِیَّ سیف رسول الله (ص)؟»

شمشیر پیامبر را می دهید به من

«فإنّی أخاف أن یغلبک القوم علیه»

می ترسم که اینهایی که دشمن شما هستند بیایند شمشیر پیامبر را که نشانه و یادگار پیامبر هستند بگیرند از شما

بگذار پیش من باشد که امن تر باشد، می گوید تا اینجایش طوری نیست، یک خیر خواهی است، اما از این به بعدش چه ارتباطی دارد، بعد می گوید که

«و أیم الله لئن أعطیتنیه لا یُخلَص إلیهم أبداً»

بعد می آید می گوید

«إنّ علی بن أبی طالب (ع) خطب ابنة أبی جهل»

بدون هیچ مقدمه ای و ارتباطی که چه ربطی دارد می آید به امام سجاد می گوید شمشیر پیامبر که پیش شما است بدهید من امانت نگهدارم، بعد یک دفعه می رود سراغ بدگویی از امیرالمؤمنین، هیچ ارتباطی بین این دو مشخص نیست، و آن وقت به امام سجاد از جدشان بدگویی بکند، چه زمانی؟ در این لحظاتی که با این دلهای آزرده و مصیبت زده، با آن حادثه کربلا، دارد نمک می پاشد روی زخم امام سجاد، عبارت قبلی اش، دارد می خواهد دلجویی بکند، بگوید شمشیر را بدهید پیش من و اینجا دارد نمک می پاشد روی زخم با این کلماتش، که می گوید

«خطب ابنة أبی جهل علی فاطمه»

علی بن ابی طالب خواستگاری کرد دختر فاطمه را بر فاطمه

در حالی که فاطمه را داشت،

«فسمعت رسول الله (ص)»

حالا همینجا عرض بکنم نکته ای که بعد عرض خواهم کرد، که سن این ولادت سال دوم هجرت بوده،  و در مکه بوده، سال 8 هنگام فتح مکه می شود، 6 سال که اسلام آورده، و هنگام فتح مکه آمده به مدینه بعد از فتح مکه در 6 سالگی، هنگام رحلت پیامبر هم 8 ساله بوده، چنین  کسی می گوید در سن بین 6 تا 8 سالگی که آمده به مدینه و می گوید که

«فسمعت رسول الله (ص) یخطب الناس فی ذلک على منبره هذا، و أنا یومئذ مُحتلم»

بچه 6 ساله تا 8 ساله می گوید «یومئذ محتلم»، خب اینها را در لابه لای روایت عزیزان دقت بکنید که یک چنین اشکالاتی از جهت سند بر این وارد هست، و می گوید من هم چنین وضعی داشتم، آن روز

«فقال: إنّ فاطمة منّی، و أنا أتخوّف أن تُفتَن فی دینها»

پیامبر فرود که فاطمه از من است می ترسم که نسبت به دینش دچار فتنه بشود و کاستی بشود

«ثم ذکر صهراً له من بنی عبد شمس»

بعد پیامبر خوب تعریف کرد از یک دامادی از بنی عبد الشمس بود،

طبیعتاً عثمان هست داماد پیامبر که از نسل بنی عبد الشمس است عثمان است

«فأثنى علیه فی مصاهرته»

کاملاً مشخص است که در مقابل امیر المؤمنین که بنا شد که روایات جعل بشود حضرت را تنقیصش بکنند، نقطه مقابل عثمان را بعنوان داماد دیگر پیامبر ببرند بالا،

«فی مصاهرته إیّاه»

آن داماد در دامادی برای پیامبر خیلی خوب عمل کرد، و پیامبر از او تعریف می کند، تا آخر روایت

«فصدَقَنی، و وعدنی فوفى لی، و إنّی لست أُحرِّم حلالاً، و لا أُحلُّ حراماً»

پیامبر در روی منبر می گوید که این چنین نیست که من یک حلالی را حرام بکنم، حرامی را حلال بکنم،

«و لکن و الله لا تجتمع بنت رسول الله (ص) و بنت عدو الله أبداً»

اما دختر پیامبر باد ختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمی شود،

این یک روایتش هست؛ روایت دیگر را همین مسور بن مخرمه نقل می کند،  که بقولی از امام سجاد مثلاً نقل می کند که مسور بن مخرمه به امام سجاد اینطور گفته  که

«إن علی خطب بنت ابی جهل فسمعت بذلک فاطمه»

علی خواستگاری کرد دختر أبو جهل را و خبر به فاطمه (س) رسید

صحیح بخاری روایت3450

«فَأَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ يَزْعُمُ قَوْمُكَ أَنَّكَ لَا تَغْضَبُ لِبَنَاتِكَ»

قوم تو تصورشان بر این است که تو إرق دخترانت را نداری، دفاع از دخترانت نمی کنی غضب بر دخترانت نمی کنی

«وَهَذَا عَلِيٌّ نَاكِحٌ بِنْتَ أَبِي جَهْلٍ»

این علی رفته دختر ابی جهل را خواستگاری کرده،

پیامبر هم برخواست

«فَسَمِعْتُهُ حِينَ تَشَهَّدَ»

بعد از نماز فرمود که

«أَمَّا بَعْدُ أَنْكَحْتُ أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِيعِ»

مراد همان شوهر زینب داماد دیگر پیامبر است،

«فَحَدَّثَنِي وَصَدَقَنِي وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَسُوءَهَا»

فاطمه پاره تن من است و من کراهت دارم، ناپسند است نزد من که چیزی او را اذیتش بکند بدی در حق او روا بشود

«وَاللَّهِ لَا تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ وَاحِدٍ»

نزد یک نفر دختر و دختر دشمن پیامبر جمع نمی شود

«فَتَرَكَ عَلِيٌّ الْخِطْبَةَ»

این باعث شد که علی خواستگاری را رها کرد،

مجری:

این نقل ها در صحیح بخاری است؟

استاد جباری:

بله در بخاری است، متأسفانه در آدرس هایی که عرض کردم،جلد4،

مجری:

پس بخاری در واقع این را گفته این حدیث هیچ ریشه ای ندارد، و نقلش هم،خوب نیست، جعلی است و ساختی در دوره بنی امیه بخصوص معاویه، خب پس اصل بحث که ایشان مطرح کرده اصلاً کلاً از اساس باطل می شود کسی که  سؤال را مطرح می کند و می گوید چگونه می شود از همچین چیزی الگو برداشت، اصلاً از اساس باطل است با سیره و منش اهل بیت قابل تطبیق نیست،

استاد جباری:

باطل است و لذا شخصی که این سؤال را مطرح کرده یک نقل باطل و محرف و غلطی را شنیده و بر آن اساس آمده آن را مطرح کرده، اما پیدا است که این شبهه در زمان امام صادق مطرح بوده، لذا در یک نقلی است که این نقل را مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی در صفحه 165، آورده القمه، راوی معروف که خدمت امام صادق رسیده، می گوید من خدمت امام صادق رسیدم صالح نامی است از علقمه نقل می کند، که

«قال الصادق جعفر بن محمد»

الأمالی، شیخ صدوق، ص 165

مقدمه ای دارد روایت تا اینجا می آید، علقمه می گوید که به امام صادق عرض کردم که

«یا ابن رسول الله إن الناس ینسبوننا إلى عظائم الأمور و قد ضاقت بذلك صدورنا»

مردم یک نسبت هایی به ما شیعیان می دهند، ما دلمان خیلی گرفته و تنگ شده بخاطر این تهمت هایی که نسبت به ما می دهند،

حضرت فرمود که یا علقمه،این قابل توجه عزیزانی که بخاطر دین داری بخاطر تشیعه و اینها گاهی امروزه بخصوص که این ارزش ها کمرنگ شده، در اذیت هستند در تهمت هستند، بخصوص افراد دین دار و ارزشی،خیلی در اذیت هستند، تهمت ها دروغ ها، نسبت های ناروا، تحقیر ها،

مجری:

متأسفانه گاهی مواقع در جامع می بینیم، حتماً بینندگان ما همچین موردهایی داشتند، بخاطر برخی از مسائلی که مقید هست، بعضی او را گرفته که این چه هست،

استاد جباری:

بله امام دلداری می دهد با این بیان فرمود که

«یا علقمة إن رضا الناس لا یملك و ألسنتهم لا تضبط»

جلوی زبان مردم را که نمی شود گرفت بنا نیست که ما رضایت همه مردم را بخواهیم جلب بکنیم

«و كیف تسلمون مما لم یسلم منه أنبیاء الله»

پیامبران الهی را تهمت می زدند  شما که جای خود دارید

 رسل انبیاء، حجت های الهی، بعد حضرت چند نمونه ذکر می کند، مگر به یوسف نسبت زنا ندادند، که با زلیخا که مثلاً بخاطر آن مگر به زندان نیافتاد، مگر

«أ لم ینسبوا داود»

مگر به حضرت داوود نسبت دروغ تمع در همسر اوریاء را ندادند

معلوم است که گفتند، که حضرت رفت نعوذبالله پشت بام برای کبوتر بازی و نگاهش به همسر اوریا در خانه همسایه افتاد اوریا که فرمانده سپاه بود او را فرستاد به نقطه دور دستی که کشته بشود، در جنگ که داوود بورد همسر او را تصاحب بکند، که این نسبت دروغی است که به پیغمبر الهی متأسفانه در این کتاب های اهل کتاب زدند، و بعضاً در این کتب ما هم آمد، یعنی دوره اسلامی از اسرائیلیاتی که نقل شد که امیرالمؤمنین می فرمود که اگر کسی این قصه تهمت به حضرت داوود را نقل بکند دو حد بر او جاری می کنم، یک حد فریه، و دوم که افتراء به پیامبر الهی بسته شده، امام فرمود که مگر به حضرت داوود چنین نسبتی را ندادند، مگر به امیرالمؤمنین علی (ع) چنین نسبتی ندادند، که اینجاحضرت این را اشاره می کند، به علی گفتند که بخاطر دنیا طلبی دست کشید از کار و

«أنه كان یطلب الدنیا و الملك»

علی دنبال دنیا و ملک و حکومت و اینها است

«و أنه كان یؤثر الفتنة على السكون و أنه یسفك دماء المسلمین بغیر حلها»

و اگر در علی خیری بود خلافت دستور به خالد نمی داد که برو علی را به قتل برسان، گفتند این بخاطر این بود که علی دنبال فتنه بود لذا ابوبکر و عمر دستور دادند به خالد بن ولید که برو سر نماز علی را بقتل برسان که دستور عملی نشد،

«اراد أن یتزوج ابنت ابی جهل علی فاطمه»

امام می گوید مگر به علی چنین نسبت دروغی را ندادند که علی می خواهد دخترابو جهل را خواستگاری بکند

«و أن رسول الله شكاه على المنبر إلى المسلمین»

پیامبر شکوه از علی کرده روی منبر

«فقال إن علیا ع  یرید أن یتزوج ابنة عدو الله على ابنة نبی الله ألا إن فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی و من سرها فقد سرنی و من غاظها فقد غاظنی»

امام صادق هم در این روایتی که مرحوم صدوق در امالی نقل می کند اشاره به این می کند بعنوان یکی از تهمت هایی که به امیرالمؤمنین (ع) زدند بنابر این موضع ائمه نسبت به این تهمت مشخص است، براساس این روایات؛ حالا ادامه دراد، امام می فرماید که چقدر تفاوت هست میان این تهمت هایی که به علی می زنند بعنوان فردی که عصیان خدا و رسول را کرده و آن کسانی که علی را انقدر بالا می برند در حد ربوبیت و اینها، علی را خدا می دانند، بعضی هم به علی نسبت عصیان خدا و رسول می دانند، این یک نقلی که از ائمه (ع) هست در نقد این؛ اما روایاتی که ما در باره امیرالمؤمنین به لحاظ مبانی کلامی خب قطعاً نمی توانیم پذیریم این راعلی (ع) معصوم است، فاطمه معصوم است، هیچگاه معصوم کاری می کند که بر خلاف خواست و میل یک معصومه باشد، اینها هم در یک مسیر  واحد هستند، شعر معروف جان گرگان و سگان از هم جدا است، متحد جانهای شیران خدا است،  هم در یک مسیر حرکت می کنند، دو معصوم یا اصلاً هزار معصوم کنار هم باشند هیچ اختلافی اینها با هم ندارند، چون هم مسیر واحد دارند، افزون بر این در روایت داریم، مثلاً در کشف الغمة اربلی جلد1، صفحه 352، از امیرالمؤمنین نقل شده،

«فوالله ما أغضبتها و لا اکرحتها و علی»

قسم بخدا من هیچگاه فاطمه را به خشم نیاوردم، اورا اکراه بر کاری نکردم

کشف الغمة، اربلی، ج1، ص 352

«حتی قبضه الله عزوجل»

تا از دنیا رفت

«لا اغضبتنی ولاعصت لی امرا»

او هم مرا به غضب و خشم نیاورد و عصیان من را نیاورد،

«ولقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان»

مجری:

این رابطه زنا شویی که در بین حضرت زهرا و حضرت علی  هست این است، نه آنکه آنجا برداشت کردن، استاد تلفنی است می خواهیم بشنویم اگر اجازه فرمایید، بعد از آن بحث را تکمیل کنیم، جناب آقای بهادری سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم.

بیننده:

علیکم السلام و رحمة الله، سلام مجدد دارم خدمت جناب آقای دکتر جباری بزرگوار، آقای دکتر تا آنجایی که ما در تاریخ رفتیم، می گویند بعد از  شهادت پیغمبر یهودیان آن روزی، توسط زید بن ثابت یهودی تازه مسلمان شده، مقداری پول توضیع کردند برای انتخاب جناب ابوبکر، بعد از مدتی همه تلاش کردند که خلافت را از ابوبکر بگیرند ولی جناب ابوبکر زیر بار نرفت، تا اینکه بین ابوبکر و جناب عمر درگیری شد، من می خواهم ببینیم این در کجا آمده مطالب در کنزل العمال، خبر 14175، تاریخ ابو زرعه دمشقی صفحه 44، مروج الذهب هم نوشته، یک نفر یهودی جناب ابوبکر را کشت، یعنی این سه نفر، جناب خلیفه دوم، اسید بن حضیر و عثمان سه نفری رفتند به خانه ابوبکر او را زهر داند همانجا او را خفه کردند، چون شرکت در مجلس ختم برگزار نشد، این را کتاب های اهل سنت محترم نوشتند، ما شیعه ها ننوشتیم، گریه ممنوع اجازه ندادند، اذان صبح برسد، نه کسی غسل ابوبکر را دید، نه دفن کردن او را دید، نحوه مرگش را هم کسی ندید، این را می خواستم شما اگر می دانید توضیح بدهید راجع به این قصه ممنون و سپاس گذارم.

مجری:

خیلی ممنون، واقعاً سؤالش هم سؤال جالبی بود یکی از سؤالاتی که ما هم داریم همین است که در 22 جمادی سال مرگ ابوبکر هست،

استاد جباری:

بله مناسبت با ایام هم دارد، دو سه نکته ای که فرمودند، کلی عرض می کنم، تفسیرش را می گذاریم برای هفته بعد، کلی اش این است مسمویت ابوبکر نقل شده، اسنادش را ان شاء الله عرض می کن، و لذا شبانه دفن شدن ابی بکر نقل شده، چندین نقل داریم در الطبقات الکبری ابن سعد، از عایشه نقل می کند، غیر از آن هم باز هست که ابوبکر شب از دنیا رفت و شبانه او را دفن کردند، بدون اینکه مردم را خبر کنند، خب این خودش مسئله را مشکوک می کند، و می گوید بردیم و کنار پیامبر دفن کردیم، اینکه چه کسانی متهم هستند در این قصه، طبیعتاً باید از این نقل ها جست و جود کرد از آن کسانی که ذینفع در ماجرا بودند، من چون این بحث ناقص می ماند، این را می گذاریم هفته بعد ان شاء الله وعده می کنیم، که مفصل می رسیم به این بحث.

غیر از آنچه که عرض کردم، از بیان امیرالمؤمنین، (ع) که نوع ارتباط زنا شویی که با حضرت زهرا که فرمود مخالفت من را نکرد، من او را به غضب نیاوردم، و اکراه بر کاری نکردم، اما خود این راوی، تنها راوی این قصه مسور بن مخرمه،  اولاً این از جمله مریدان ابن زبیر بوده، خب عبد الله بن زبیر در مکه بوده، همراه ابن زبیر بوده که سپاه یزید حمله به مکه می کنند، و به منجنیق می بندند، با سنگی که از آن سپاه یزید پرتاب می شود این کشته می شود، مسور، همراه بوده با ابن زبیر، ابن زبیری که معروف است در خطبه ها نمازش، صلوات نمی فرستاد، این روایت حالا فرصت نیست، در انساب الأشراف بلاذری نقل می کند

«ان من أعظم ما أنکر على عبد الله بن الزبیر ترکه ذکر رسول الله صلى الله فی خطبته»

از بدترین کارهایی که به ابن زبیر نست دادند این است که صلوات نمی فرستاد، ذکر پیامبر را در خطبه نمی کرد

انساب الأشراف، بلاذری

«وقوله حین کلم فی ذلک»

وقتی به او اعتراض کردند گفت

«إن له أهیل سوء»

گفت پیامبر یک اهلک بدی دارد

«إذا ذکر استطالوا ومدوا أعناقهم لذکره»

وقتی که نام جدش را بشنوند گردن فراز می کنند، و افتخار می کنند می گویند او جد ما است

لذا تنها کسی که در تاریخ نقل شده حتی در بنی امیه هم من ندیدم که اینها صلوات نفرستند، اما ابن زبیر از خباثتش بود، حالا این رابطه خوبی با ابن زبیر داشت، رابطه خوبی با خوارج داشت، طبق شواهدی که ذهبی در سیر اعلام النبلاء  می گوید

«کانت الخوارج تغشاه و ینتحلونه»

اینها می پذیرفتند همراه خوارج بود با آنها گرم می گرفت،

طرفدار معاویه بود، ذهبی می گویدکه از عروه نقل می کند، که

«فلم اسمع المسور ذکر معاویه إلّا صلی علیه»

مسور بن مخرمه همیشه نام معاویه می آمد درود می فرستاد بر معاویه

و نکته دیگر سن مسور هست که همانطور که عرض شد سال دوم هجری متولد شده، سال هشتم، در مکه مواجه بوده با فتح مکه و بعدش هم می آید به مدینه، طبیعتاً طفلی که در 7-8 سالگی است و می گوید «أنا محتلم» اینها را چطور انسان می تواند باور بکند، و نکته دیگر هم عدم امکان تاریخی ماجرا است، چرا؟ چون این دختر ابو جهل که می گویند نعوذبالله امیرالمؤمنین رفته به خواستگاری او اصلاً در معرض شوهر کردن نبود، بلکه شوهر داشت، اولاً این مشرک بود، در فتح مکه از روی اکراه اسلام آورده، و بعدش هم با عطاب اسید با او ازدواج کرد، تا رحلت پیامبر هم همسر او بوده، پس علی (ع) کی رفته به خواستگاری او، تا فتح مکه مشرک بود، طبق نقل الطبقات الکبری دارد که  بعد از

«لما کان یوم الفتح اسلمت ام حکیم بنت حارث بن هشام امرأة اکرمة بن ابی جهل و عطتت رسول الله (ص) فبایعته جویره بنت ابی جهل»

وقتی که مکه فتح شد، همسر اکرمة بن ابی جهل آمد نزد پیامبر اسلام بیاورد همراه او جویریه هم آمد، جویریه می شد خواهر شوهرش، دختر ابو جهل خواهر اکرمة ابی جهل، جویریه هم است

«اسلمت و بایعت و تزوجها عطاب بن اسید»

 که والی مکه شد، عطاب با او ازدواج کرد،

بعد از آن هم با عوان بن سعید بن عاص ازدواج کرد،

«فلم تلد له شیئا»

در نقل دیگر الإذتیعاب و اینها است که

«فلم یضل عطاب امیراً علی مکه حتی قبض رسول الله (ص)»

عطاب بن اسید همواره در مکه بود تا رحلت پیامبر

این یکی؛ و نکته دیگر دشمنی او این اسلامش یک اسلام ظاهری بود، در نقل انساب الأشراف بلاذری، جلد1، صفحه 355 هست،  که وقتی مکه فتح شد، وقت ظهر شد اذان گفت بلال بر پشت کعبه، و قریش هم روی این کوه ها داشتند نگاه می کردند، اینجا دارد که وقتی گفت

«اشهد أن محمد رسول الله (ص)، قالت جویریه بنت ابی جهل»

این زن گفت که

«لقد اکرم الله ابی حین لم یجهد نحیق بلا فوق الکعبه»

گفت خوب شد پدرم از دنیا رفت این صدای حیوان بلال را از روی کعبه نشنید،

این نشان می دهد که اسلامش هم اسلام سوری است، و ظاهری بوده، و بعدش هم یک تعبیری از او نقل شده در اخبار مکه ازرقی آمده

مجری:

در بغض او از امیرالمؤمنین شکی نیست که عدو امیرالمؤمنین هست،

استاد جباری:

بله این تعبیرش که می گوید،

«لقد رفع الله ذکر محمد»

خداوند نام محمد را بالا برده

«و أما نحن سنصلی»

ما نماز می خوانیم،

«و لکن لا نحب من قتل الأحب»

دوست نداریم کسانی که محبوب ما بودند را کشتند

خب مشخص است که چنین کسی با یک چنین وضعیتی علی (ع) برود خواستگاری چنین کسی.

مجری:

خیلی ممنون استاد وقت مان به پایان رسید متأسفانه مباحث بسیار مهم هست، ولی خب متأسفانه وقت مان به پایان رسید نتوانستیم بیش از این در خدمت شما باشیم ان شاء الله در برنامه های بعد، بیشتر این بحث را خواهیم کاوید.

از شما تشکر می کنم، آخر برنامه هست و تعجیل فرج آقا امام زمان را از خداوند خواستاریم، از شما هم تشکر می کنیم، خصوصاً آقای بهادری که تماس گرفت ان شاء الله پاسخ سؤال تان را در جلسه بعد، استاد خواهند داد.

اللهم عجل لولیک الفرج

خدا حافظ.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


آینه تاریخ>

حضرت زهرا علیها سلام وصایا اصول رفتاری آینه تاریخ تاریخ اسلام دکتر جباری شبهات تاریخی الگو سیره اسلام