مهدی یار

قسمت شصت و هشتم برنامه مهدی یار با کارشناسی استاد شریفی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:05/11/1400

برنامه:مهدی یار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ولعن اعدائهم.

السَّلاَمُ عَلَی الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الْأُمَمَ وَعلی آبائه الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.

عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان منتظران جان جانان حضرت مهدی موعود (ارواحنا فداء)، تبریک و تهنیت عرض می کنم ایام میلاد با سعادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را به محضر حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداء) و همچنین خدمت شما بزرگواران بینندگان همیشگی، در خدمت شما هستیم با برنامه مهدی یار کرسی مهدویت ویژه نقد مدعیان دروغین و فرقه های انحرافی از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج).

همچون برنامه گذشته در خدمت کارشناس ارجمند جناب استاد علی شریفی هستیم و از مباحث شان استفاده می کنیم.

آقا سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

استاد شریفی:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و شب بخیر خدمت شما جناب آقای صفایی عزیز، بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) و جا دارد بنده هم در اول برنامه تبریک عرض کنم خدمت شما و بینندگان عزیز و سرورمان آقا حجت بن الحسن المهدی (عج) به مناسبت این ایام و تولد بی بی دو عالم، امیدواریم که امشب هم بتوانیم به مانند هفته های گذشته آنچه که وظیفه ما هست و آن هم بیان معارف مکتب اهل بیت و رسوا کردن فرقه ها و مدعیان دروغینی که به عنوان یک جنس کپی یک جنس تقلبی در حال نشر عقاید خودشان هستند تا خودشان را جا بزنند جای اهل بیت جای آقا رسول خدا و خدا إن شاءالله از همه ما در این مسئله قبول بفرماید.

مجری:

إن شاءالله، خیلی ممنون و متشکرم، ما در ادامه بررسی افکار و انحرافات جریان احمد الحسن همانطور که عزیزان می دانند ادعاهای داشت ابتدا می آمد جایگاه ائمه اطهار (علیهم السلام) را برای خودش مصادره می کرد، بعد به سمت نبوت رفت همچنین، بعد جلسه گذشته ادعاهای پیرامون مسائل ربوبیت و الوهیت را هم دیدیم که مطرح کرد، یک مقدار حالا یک خلاصه ی و گذری هم بزنیم به برنامه قبل تا إن شاءالله آماده بشویم برای موضوع جدید.

استاد شریفی:

ما همانطور که فرمودید در جلسه گذشته شروع کردیم به نقد یکی دیگر از ادعاهای احمد که این ادعا یک ادعای کفر آمیز است آن هم ادعای الوهیت، ربوبیت و اینکه آقای احمد بصری خود خدا هست که حلول کرده است در این جسم و برای بندگان و مخلوقات خودش، نکاتی را آوردیم و بازهم این را من اشاره کنم که همانطور که شما فرمودید که فرقه ها و جریان ها و مثل جریان احمد همیشه مایه می گذارد از اهل بیت چه جای که خودش ظلمت و جهالت و موارد اینطوری دارد آن را اول نسبت می دهد به پیغمبر و اهل بیت تا رفع شبهه کند از خودش، پوشش بدهد، جای که باز می خواهد خودش را ببرد بالا باز دوباره همین کار را می کند پیغمبر و اهل بیت را می برد در آن مقامی که آن مقام مقام پیامبر و اهل بیت نیست بلکه غلو است و آن مقام مقام خاص ذات اقدس اله است و احمد این روش را بارها انجام داد، یکی از آن موردها که باز در همین بحث هم شروع شد همین بحث ادعای ربوبیت، الوهیت و خدایی هست که آوردیم در جلسه قبلی که احمد برای اینکه بخواهد بیاید ادعای الوهیت و ربوبیت کند اول از پیغمبر و اهل بیت و ائمه شروع کرده که آنها هم دارای این مقام بودند لذا تصریحش این هست که پیغمبر الله فی الخلق است که ما جلسه قبل این را مطرح کردیم که خود خدا است نه تنها صفات و بگوییم تجلی صفات نه، تجلی صفات خدا نه، خود خدا است بر روی زمین.

مطلب دیگری که از احمد اشاره کردیم که ایشان اصلاً ادعا می کند که ذات خود خدا در انسان کامل حلول کرده؛ کتاب «گزیده ای از تفسیر سوره فاتحه» که ما این را جلسه قبل هم نشان دادیم حالا از باب مقدمه این را نشان می دهم بعد وارد به بحث می شویم که خلاصه قسمت های جدیدی دیگر از این موضوع و این ادعاها و این کفریات را کنار هم بچینیم و مشخص بشود این شخص و این فرقه چه جایگاهی در کلام اهل بیت دارند و این غلوها و این کفریاتی که مطرح کردند چه پاسخی از طرف اینها برای شان از طرف این افراد هست تشریف بیاورند برنامه و دفاع کنند از این مطالب، «گزیده ای از تفسیر سوره فاتحه» آقای احمد بصری، در اینجا در صفحه 36 تصریح می کند

ذات الهی برای خلق در انسان کامل تجلی و نمایان شد

گزیده ای از تفسیر سوره فاتحه، احمد بصری، ص 36

آن هم ذات خود خدا دیگر، به هر حال هیچ جای توجیهی نیست، گفتیم احمد یک اشاره ی کرده است در رابطه با اینکه پیغمبر چرا خداست؟ بحث عدم منیت در وجود انسان، قسمتی را جلسه قبل به آن رسیدیم، این قسمت ادامه همین بحث را خدمت شما خواهم بود تا ببینیم که آقای احمد بصری دیگر چه چیزهای را ادعا کرده، پس ذات طبق این حرف خدا در انسان کامل حلول پیدا می کند، آقای احمد در کتاب «نبوت خاتمه» اش توضیح مفصل تری می دهد؛ کتاب «نبوت خاتمه» صفحه 28

حضرت محمد (ص) زمانی که در ذات الهی فنا می گشت جز خداوند واحد قهار چیزی باقی نمی ماند و جز نوری که ظلمتی در آن نبود باقی نمی گشت و او خداوند سبحان و تعالی است و آن بنده حضرت محمد که پرده و حجاب کاملاً برای ایشان باز شد و خداوند را به حق شناخت او تنها شخصی است که می تواند خداوند را به خلق به شکل تام معرفی کند و او نیز خلیفه کامل خداوند است که لاهوت در آن تجلی یافته یا ذات الهی در انسان کاملاً شناخته شود.

نبوت خاتمه، نویسنده احمد الحسن، ص 28

می گوید

 برای بهتر روشن شدن مطلب مثالی می زنم: اگر شخصی شرکت تولیدی داشته باشد که در آن ادوات و کارگرانی باشند خود مدیریت آن را به عهده بگیرد نتیجه بهتر تولید صد در صد می باشد، پس شخص دیگری خواست آن تولید را انجام بدهد

به اصطلاح می گوید جایگزینی بگذارد معاوین و نماینده ای برای خودش بگذارد بعد نتیجه تولید می شود هشتاد، با آن معاوین کسی دیگر را بگذارد می شود هفتاد، می گوید چه زمانی نتیجه تولید صد در صد است؟ موقعی که آن رئیس کارخانه یکی عین خودش را قرار بدهد به عنوان رئیس یک شرکت، یا خودش یا عین خودش که هیچ فرقی با او نداشته باشد

و در آخر شخصی را پیدا کرد که همانند خودش می باشد.

این اگر شد همان خروجی آن کارخانه می شود صد در صد، پس خدا برای اینکه بخواهد خودش را به بقیه معرفی کند باید یکی عین خودش باشد، مثل خودش، کسی که ذات خدا در او حلول کند، بعد ادامه اش چه می گوید؟ بعد مثال دیگری می زند: یک نفر آتش گرفته؛ این وقتی آتش گرفت خودش می شود آتش

ولی کسی که کاملاً در آتش بسوزد

دیگر تمام شده کلاً سوخت

حتی خود آتش شود معرفتش بطور تمام و کمال می باشد و حتی نمی شود او را از آتش تشخیص داد چون او نیز آتش شده.

یعنی این آقای بی سواد خدا را هم یک چیز یک شیء یک ماده فرض کرده می گوید حالا این ماده مثلاً این مواد شیمیایی با یک مواد شیمیایی در هم حل می شود حالا شد مثلاً از این دوتا یک مواد شیمیایی جدید می آید بیرون مثلاً، این می گوید پیغمبر خود خدا است عین خدا است چون  ذات خدا در پیغمبر حلول می کند و اصلاً بین پیغمبر و خدا قابل تشخیص نیست شما نمی توانید خدا و پیغمبر را از هم تشخیص بدهید چون پیغمبر خود خدا شده است، بعد نکته بعدی؛ مدیر کارخانه می خواهد خروجی کارخانه اش بیاید صد در صد بیرون، خدا می خواهد خودش را به بنده هایش صد در صد معرفی کند و بنده ها و مخلوقاتش خدا را صد در صد بشناسند لذا حلول می کند ذات خدا در پیغمبر، سؤال: اگر ما صد در صد خدا را شناختیم خدا محدود است یا نا محدود؟

مجری:

محدود.

استاد شریفی:

اینکه کفر است اصلاً مگر می شود خدا را ذات خدا را برای خدا حد قائل بشویم که این مثال های احمقانه را این آقا می زند؟ اینکه چیزی بسوزد کامل بسوزد می شود عین آتش؛ خدا آتش خب این شما خدا را یک شیء یک ماده یک اصطلاحاً چیز فرض کردید، این یک.

دو: شناخت؛ اینکه خدا محدود شد چون من صد در صد خدا را نشاختم ذات خدا را، اینکه جور در نمی آید که، خدا شد محدود.

مجری:

با آیه قرآن چیکار می کنند؟

«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»

استاد شریفی:

دیگر اینها را نمی دانم باید بیایند اینها را جواب بدهند، پس در جریان احمد و این ادعاها فرقی بین پیغمبر و خدا قائل نیستند، حالا نکته قشنگ اش در این مطلب بعدی است؛ «کتاب توحید تفسیر سوره های توحید» حالا توحید احمد را ما می خواهیم برای مردم معرفی کنیم؛ در این کتاب در صفحه 66 می گوید

این اسم الله که جامع صفات کمال است و به ذات اشاره دارد

کتاب توحید تفسیر سوره های توحید، ص 66-67

پس وقتی احمد می گوید پیغمبر و منِ احمد و اهل بیت و ائمه الله فی الخلق هستیم یعنی ما ذات خدا هستیم برای مخلوقات

حجابی است که بنده باید با آراسته شدن به صفات کمال الهی آن را بردارد.

پیامبر در مراحل سه گانه اول بین حق و خلق است و در نوسان است، ساعتی خاموش می شود و چیزی جز خدای قهار بر جای نمی ماند و ساعتی دیگر دوباره به آن أنانیت و هویت خویش باز می گردد.

پیغمبر گاهی وقت ها خدا است گاهی وقت ها مخلوق است، گاهی وقت ها خالق است گاهی وقت ها مخلوق است، گاهی وقت ها ذات خود خدا است حلول کرده در او، گاهی وقت ها نه، بعد گاهی وقت ها می شود آن شخصی که حالا احمد آنجای که گفتیم آوردیم در جلسات قبلی آقا بی سواد بوده، اشتباه کرده، خطا کرده، همین کارها را انجام داده بود دیگر، بعد می گفت پیغمبر هم بی سواد بوده، نسیان داشته، از مردم علم کسب کرده، پیغمبر گاهی ذات خود خدا است، گاهی یک انسان بی سواد جاهل نعوذ باالله نادانی که هم سهو می کند هم گناه می کند هم خطا می کند هم اشتباه می کند و تازه از مردم عادی علم اخذ می کند؛ یعنی شما اینها را کنار هم بگذارید این یعنی چه؟ بعد حالا صفحه بعدش که می گوید؟ صفحه 67

به همین دلیل است که وقتی حضرت إبراهیم و ملائکه پیغمبر را دیدند گمان کردند که او خدای سبحان و تعالی است زیرا آن حضرت صورتی است که بازگو کننده ی ذات الهی و لاهوت مطلق برای حلق ظهور می بخشد.

اینجا کار بدتر شد، چه شد؟ حضرت إبراهیم و ملائک هم مشرک شدند چون اینها فکر کردند پیغمبر خود خدا است.

مجری:

وقتی پیغمبر را دیدند.

استاد شریفی:

بله نتوانستند همان که گفته بود فرقی بین پیغمبر و خدا نیست اصلاً قابل تشخیص نیستند از همدیگر که این خدا است یا این پیغمبر است.

مجری:

قبلاً خدا را دیده بودند پس اینها.

استاد شریفی:

حالا الآن حضرت إبراهیم و ملائک پیغمبر را دیدند نتوانستند تشخیص بدهند و فکر کردن پیغمبر خود خدا است؛ اینکه مشرک بودن حضرت إبراهیم نعوذ باالله و ملائک را هم ثابت می کند، مگر ما اعتقاد نداریم ملائک معصوم اند؟ اینکه عصمت کل ملائک هم رفت زیر سؤال، این نکته اول؛ یعنی کل ملائک همۀشان مشرک، عصمت اینها هم رفت زیر سؤال.

نکته بعدی: حضرت إبراهیم مشرک؛ در آیه قرآن سوره بقره آیه 124 آنجا وقتی خداوند بعد نبوت مقام امامت را به حضرت إبراهیم داد بعد حضرت إبراهیم دعا کرد که خدایا این مقام را در نسل من هم قرار بده، خدا یک جواب داد یک شرطی گذاشت، شرطش چه بود؟ گفت:

«لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»

بقره/ 124

پس برای ظالمین این مقام نیست، برویم باز رجوع کنیم دوباره به آیات قرآن؛ خدا می گوید بزرگترین ظلم چه هست؟ شرک، چطور حضرت إبراهیم مشرک شد امامت گرفته؟ این پیغمبر هم که از نسل حضرت إبراهیم است، این پیغمبر هم و ائمه هم همۀ اینها طبق این مبنای احمد مشرک اند چون اصلاً نمی توانند فرق بین پیغمبر و خدا را تشخیص بدهند لذا پیغمبر را فکر کردند خداست، اینها همه که مشرک اند چطور باز خدا به اینها مقام امامت داده؟ یعنی سراسر پر از تناقض و انکار آیات صریح قرآن، با این حرف ها پیش می آید، اینها را می خواهند چطوری جواب بدهند؟

مجری:

بعد خود پیغمبر هم هیچ وقت همچین ادعای نکرد.

استاد شریفی:

اتفاقاً نکرد که ما آن طرفش را داریم اعلام برائت و بیزاری و تکفیر کسی که این عقیده را داشته باشد، حالا می آورم إن شاءالله روایاتش را، هنوز ما ورود به روایات اهل بیت نکردیم فقط داریم مزخرفات این جریان را می آوریم انصافاً خودتان قضاوت کنید اصلاً ما می گوییم نه روایتی از اهل بیت داریم نه آیه قرآن نه هیچ، چه کسی مسلمان می تواند باشد و بگوید این شخص خود خدا است ذات خدا در این حلول کرده آمده پایین؟ کدام مسلمان این را قبول می کند؟ برای همین گفتم احمد جریان احمد بصری و این فرقه آمده است به نام تشیع آبروی مکتب اهل بیت را ببرد؛ این آقا می گوید شیعه بر حق ما هستیم عقیده صحیح اهل بیت عقیده ی است که ما داریم نشر می دهیم، فردا حرف های اینها مطالب اینها در کانال های وهابی، جریان های معاند با شیعه إثنا عشری نشر پیدا می کند چه می گویند؟ توحید اهل بیت چه هست؟

مجری:

مشرک اند.

استاد شریفی:

اینها چه ادعاهای دارند؟ پیغمبر، اهل بیت، امیرالمؤمنین خود خداست بر روی زمین، ذات خدا در امیرالمؤمنین حلول کرده و این مزخرفاتی که این آقا دارد مطرح می کند.

مجری:

و بلکه این آقای که الآن ادعای نیابت می کند خودش (احمد) اصلاً دیگر خودش ادعای...

استاد شریفی:

حالا اینکه نوش جانش این آقا این اعتقادات را دارد کاری ندارم، می خواهم بگویم چگونه آمده است آبروی مکتب اهل بیت را ببرد؛ به نام شیعه دارد عقاید شیعه را می زند، به نام مهدویت دارد عقاید مهدوی را می زند، عقاید مکتب اهل بیت را می زند و اینها آن کفریاتی است که در کتب احمد به وفور به چشم می خورد، این یکی از آن ادله ما بود که ما گفتیم احمد در کتب اش چنین مطالبی را آورده و تصریح کرده پیغمبر ذات خدا در او حلول کرده و بحث ربوبیت و الوهیت برای اهل بیت تا بیاید برسد به خوش.

اما ما جلسه قبل یک نکته ی را اشاره نکرده بودیم که بیننده ی از اتباع احمد آمد و یک کنایتاً بحثی مطرح شد؛ یکی دیگر از آن مواردی که احمد آمده تصریح می کند که به اصطلا منِ احمد بصری امام هستم از اینجا شروع شد که این آقا ادعا کرد هر مخلوقی منیتی در وجودش وجود دارد؛ «متشابهات» جلد دوم، صفحه 30، پرسش 27، از یک اهانت و یک توهینی که به امام حسین مطرح کرده از ذیل یک مقطع اضافی که در دعای عرفه است که مال امام حسین نیست به نقل صریح بزرگان و علمای ما سخن صوفیه است که در یک دعا در یک نسخه ی اضاف شده، فعلاً ورود به آن نداریم قبلاً بحث مفصل کردیم، می آید احمد اینطوری جواب می دهد که می گوید

شرک نفسانی: مخفی ترین نوع شرک است که همان منیت می باشد که مخلوق را از آن گریزی نیست و این منیت او را با ظلمت و عدمی که بدون وجود آن فقط خدای سبحان و متعال می ماند در هم می آمیزد.

 متشابهات، ج 2، ص 30، پ 27

نتیجه: اگر کسی مخلوق بود منیت در وجودش هست و امام حسین یک شرک نفسانی داشت در مقابل خدا که خودش را در مقابل خدا عددی حساب می کرد آمیانه خودمان نعوذ باالله، این اهانت به امام حسین بماند، این قسمتش را کار داریم؛ پس اگر کسی منیت نداشت چه می شود؟ خود خداست چون دیگر آن مخلوق نیست خود خالق است، برای این مطلب آوردیم از کتب دیگر احمد که تصریح کرده بود پیغمبر هیچ گونه منیتی در وجودش نیست که این دلیل دوم احمد بود به اصطلاح با آن چیدمان خودش که پس پیغمبر چه می شود؟ می شود خود خدا و خالق، حالا با این مبنا می خواهیم برویم جلو؛ جالب شد امام حسین و همه مخلوقات منیت دارند شرک نفسانی دارند، پیغمبر هم طبق حرف قبلی احمد گاهی وقت ها دارد در حال تردد است، می دانید مثل چه من یادم افتاد؟ یک روایتی هست در کتب اهل سنت با سند معتبر که پیغمبر فرمود اعمال شما بر من عرضه می شود با این اعمال تان سلام شما به من می رسد جواب سلام هم پیغمبر می دهد اعمال هم عرضه می شود پیغمبر از مثلاً دیدن اعمال خوب ما خوشحال می شود از اعمال بد ما هم ناراحت می شود، اهل سنت یا بهتر بگوییم سلفیت و وهابیت و عده ای از اهل سنتی که رنگ گرفتند از اینها آقا پیغمبر، اولیاء خدا، اهل بیت از دنیا رفتند دیگر هیچ چیزی نمی فهمند تمام شد، می گوییم این روایت صحیح شما از خود آقا رسول خدا که پیغمبر همچین حرفی زده، جواب می دهند که بله ببینید اینجا خدا روح را به پیغمبر وقتی که شما سلام می دهید چه در نمازتان چه در کنار قبر رسول خدا چه از راه دور که ملائک این سلام را به پیغمبر می رسانند اینجا خدا روح را به پیغمبر بر می گرداند پیغمبر متوجه می شود جواب سلام می دهد دوباره باز روح از پیغمبر خارج می شود، پس ما می گوییم در کل کره زمین حدود هشت میلیارد آدم، هر ثانیه به ثانیه افق تغییر می کند وقت نماز است، اینهمه آدم در کل دنیا هر ثانیه دارند به پیغمبر، خصوصاً آنهایی که فقط نماز می خوانند خیلی وقت ها اصلاً بحث نماز نیست من همینجا می گویم یا رسول الله یک سلام می دهم، این روح در رفت و برگشت، خدا وکیلی با کدام عقل تان همچین حرفی را می زنید؟ که این روح پیغمبر یعنی هر چقدر فکر می کنی می بینی چقدر این جواب مضحک است که شاید کمتر از صدم ثانیه این روح می رود می آید، حالا حرف احمد هم اینها چون برادر تاتنی وهابی ها هست برادر کوچک آنهاست حرف احمد هم اینجا همین است؛ پیغمبر هی خداست هی بنده است، هی خداست هی بنده است، هی منیت دارد هی ندارد، هی منیت دارد هی ندارد، خلاصه می رود و می آید، در قضیه وفات امام زمان هم همین را مطرح کرده آنجا که جلسه قبلی آوردیم که امام زمان از دنیا رفته وفات کرده رفته به آسمان آنجا هم می گوید البته گاهی وقت ها می آید به زمین؛ موقعی که می آید به زمین دوباره باز روح بر می گردد آنجا هم بگوییم امام زمان هی روح بر می گردد می آید زمین، باز دوباره می رود بالا خدا باز قبض روحش می کند؛ یعنی دقیقاً همان چیدمان های که آنها گفتند، اینجا هم آقای احمد خلاصه همچین حرفی را زده، پس پیغمبر هم در برهه ی از زمان منیت دارد، امام حسین دارد، امیرالمؤمنین دارد، ولی خود آقای احمد برویم ببینیم آقای احمد از اینجا از این بحث منیت چه را مطرح کرده؛ کتاب «متشابهات» جلد چهارم، صفحه 108

در پایان غیبت صغرا این حجاب برای امام مهدی برداشته می شود

متشابهات، ج 4، ص 108

همان منیت

که هرگز بعد از آن هراسی به دل ایشان راه نمی یابد و هرگز شرکی از جنس غرور و منیت برای ایشان به خاطر این گشایش باقی نمی ماند.

پس نکته اول:

در پایان غیبت صغرا این حجاب برای امام مهدی برداشته می شود

یعنی امام مهدی در زمان غیبت صغرا مشرک بود منیت هم داشت، اصلاً غیبت صغرا امام زمان هم مشرک نعوذ باالله هم دچار منیت، اما چه زمانی دیگر این منیت برداشته شد که می شود خدا؟ موقعی که ایشان غیبت صغرایش تمام شد، حالا یک نتیجه هم از این بگیریم؛ غیبت صغرای امام زمان چه زمانی تمام شد؟ چند سال گذشته؟

مجری:

329 قمری.

استاد شریفی:

ظهور امام زمان هم که احمد مدعی شده که همان ظهوری که دیدار با من داشته دیگر بعدش وفات کرد و رفت، اینجا حالا احمد می خواهد ادعای خودش را مطرح کند

اما در زمان ظهور کسی که نیازمند فتح حجاب است مهدی اول می باشد

احمد هم مدعی است من الآن ظهور کردم 21 سال

او همان امنیت یافته از خوف و حراس می باشد و نیازمند، عبادت خدا بدون هیچ شرکی؛ یعنی وجودش از منیت و غرور پاک گردد و فتحی برای او حاصل گردد.

پس الآن آقای احمد دیگر هیچ منیتی ندارد 21 سال 22 سال است که آقای احمد بصری الآن دیگر شده خود خدا برای مخلوقاتش، این یک نکته، پس آن چیدمان سر این است که احمد می خواهد به همچین جای دست بزند.

مورد بعدی: احمد از آن دعای امام حسین در بحث حالا یا بحث عرفه را بگوییم یا ادعیه دیگر بگوییم یکی از جاهای که بسیار وقیحانه حرف زده ذیل ادعیه های معصومین است که مصداق خود ادعیه را خود معصوم گرفته، ما گفتیم بارها می گوییم خود احمد هم دعا دارد دیگر، برویم ببینیم احمد اینجا یکی از دعاهایش چه هست؟ دعا کرده یا اینطوری بگوییم اعتراف کرده که خدایا من از یک سگ بیمار و هار هم کمتر و پست تر هستم؛ کتاب «وصی و فرستاده امام مهدی در کتاب های تورات و انجیل و قرآن»

و بنده حقیر هرگز به ذهنم خطور نمی کند که از یک سگ مریض نیز بهتر باشم بلکه خود را گناه بزرگی می بینم

وصی و فرستاده امام مهدی در کتاب های تورات و انجیل و قرآن

علت دعای احمد چه هست؟ حالا به احمد که رسیده، ادامه می دهد پاورقی می زند می گوید این دلیل سخن احمد برای این است که او منیتی ندارد در مقابل خدا لذا خودش را هیچ پنداشته چون خود خداست اصلاً منیت وجود ندارد احمدی وجود ندارد دیگر این خداست، پس اینهم دلیل دوم ما بر ادعای احمد بر مسئله اینکه من خدا هستم چون منیت ندارم کسی هم که منیت نداشت خالق است دیگر مخلوق نیست، اینهم مورد بعدی از آقای احمد بصری، حالا دلیل منیت چه هست؟ ادله زیادی احمد آورده به اصطلاح خودش که به چه دلیل انسان دچار منیت می شود؛ یعنی چرا مخلوق دچار منیت است؟ «پاسخ های روشنگرانه» جلد چهارم، صفحه 84

چگونه بر منیت غالب شوم؟

پاسخ های روشنگرانه، ج 4، ص 84

سؤال یکی از اتباعش است

آیا مداومت بر نماز دارای آیت الکرسی و آیه های آخر سوره فلان مفید است؟ مرا به کوتاه ترین راه دلالت کنید.

آقای احمد جواب می دهد می گوید عبادت تنها باعث نمی شود که شما از منیت رهایی پیدا کنی، آنچه که باعث می شود شما از منیت رهایی پیدا کنی اخلاص است، وقتی امام حسین مشرک است یعنی چه؟ یعنی اخلاص ندارد، وقتی پیغمبر دچار منیت می شود از آن ذات خدا خارج می شود دیگر اخلاص ندارد، اهل بیت و پیغمبر و ائمه پس انسان های مخلصی نیستند این خودش یک بحث مفصل جدای می طلبد، از این می خواهیم چه نتیجه ای بگیریم؟ احمد جای دیگر تصریح می کند من، به این دلیل ما می گوییم آقای احمد ادعای ربوبیت و الوهیت کرده چون می گوید منِ احمد بصری کسی هستم که در تمام رفتار و اعمالم اخلاص نهفته است؛ «پاسخ های روشنگر بر بستر امواج» جلد 5، پرسش 412، سؤال می پرسد یکی از اتباعش

خداوند عوض شهادت امام حسین سه امر معروف داد

پاسخ های روشنگر بر بستر امواج، ج 5 پ 412

به شما چه داد که به جای حضرت عیسی آمدی به صلیب کشیده شدی و از دنیا رفتی؟ چون گفتیم احمد ادعا کرده که من بودم به جای حضرت عیسی آمدم و به صلیب کشیده شدم از دنیا رفتم در بحث عقیده به تناسخ، احمد پاسخ می دهد پاسخش این است: آنچه که خدا به من بذل و بخشش کرد این بود که عمل من برای خداوند خالص بود، دیگر من ناخالصی ندارم، پس کسی که عملش برای خدا خالص باشد دیگر منیت ندارد، کسی هم که منیت نداشت چه است؟ خود خدا است طبق مبنای آقای احمد بصری، این یک قسمت دیگر از بحث ما بود که ادعای الوهیت ربوبیت احمد را به اصطلاح با این چیدمان آمده برای خودش مطرح کرده.

مجری:

خب جناب استاد در بخش اول ادعاهای احمد مشخص شد، ادعای رهایی از منیت و در پایان هم ادعای اخلاص دیگر، اینکه به مقام اخلاص رسیده پس خودش می شود در جایگاه خالقیت و در جایگاه خداوند، حالا ببینیم که احمد در سخنان خودش در دیگر کتاب های خودش، آیا تناقضاتی هم دارد، یعنی پاسخی هم دارد به این ادعاها کسی که اگر آمد این ادعا را کرد، خود احمد در موردش چه می گوید.

استاد شریفی:

من در هر برنامه این تقریباً به این اشاره کردم، این آیه صریح قرآن است که خدا تصریح کرد که اگر این کلام کلام حق نبود در آن تعارض زیادی بود، این خیلی مهم است، یکی از راه های شناخت فرقه ها و مدعیان دروغین همین تعارض گویی و تناقض گویی است کسی زرنگ باشد با همین یک مورد می تواند حق را از باطل تشخیص بدهد، این نکته مهمی است، و این را هم بگویم، اتباع احمد آنجا که مثلاً می رسند، می گویند ببینید در روایات اهل بیت هم تعارض و تناقض هست، یعنی دوباره باز می خواهند از آنجا خرج کنند، تا برای خودشان این اشکال را رفع کنند، ما جواب می دهیم  می گوییم، از احمد اینکه آمده است قطعی است، احمد این را گفته است شما هم قبول دارید، گفته احمد هم روز هست هم شب است، اهل بیت معصوم هستند تناقض و تعارض ندارند، بلکه قولی از آ نها به ما رسیده، آیا این قول صادر شده، می گوییم چون عصمت ا هل بیت را پذیرفتیم غیر ممکن است دچار تعارض و تناقض بشوند، پس یک قولی که به ما رسیده این قول باطل است، اصلاً قبول نداریم که این کلام از امام آمده، این نکته اول، که بگوییم، دچار تعارض و تناقض پس هستند، این یک، دو نکته بعدی ما بحث تقیه را در روایات داریم، بحث شرایط زمانی و مکانی را داریم، این روایت تخصیص می خورد مثلاً ، مثال ما روایتی داریم، امام به یکی از اصحابش که در درگاه و دستگاه خلافت خلیفه زمان خودش کاره ای بود، و آنجا کار شیعیان را راه می انداخت، برای شیعیان ثمراتی داشت، وقتی به خلیفه وقت گفتند که این شخص رافضی و شیعه هست اما خبردار شد، به او نامه نوشت، گفت زین پس وضویت را به شیوه اهل سنت بگیرد، چرا داستان چه بود؟  چون خلیفه وقت با توجه به این گزارشات مخفیانه این شخص را زیر نظر گرفته بود که ببیند این شخص شیعه هست یا اهل سنت، وقتی نگاه کرد دید نه وضویش وضوی اهل سنت است، خب آیا بگوییم در روایات اهل بیت و ائمه تعارض و تناقض است که یک جا گفته اند اینطوری وضو بگیر، یک جاگفتند اینطور وضو بگیر یک جا گفتند مسح کن، یک جا گفتند پایت را بشور، نه شما اگر دقت کنید اصلاً تعارض و تناقضی نیست، اینها همه را کنار هم می آوریم، ما اصلاً قائل به تعارض گویی و تناقض گویی اهل بیت و معصومین نیستیم، اگر اینگونه واقعاً باشد من می گویم این مذهب باطل است، تعارف هم ندارم، چون خدا گفته دلیل حقانیت اینها که دچار اختلاف و تعارض و تناقض باهم نیستند، امام حسن صلح کرد، امام حسین جنگید، اگر جا عوض می شد، امام حسن می شد امام حسین، امام حسین می شد امام حسن، همین کار را می کرد، امام حسین هم در زمان امام حسن اگر خلیفه بود همین کار را می کرد که حضرت می کرد، هیچ فرق و تفاوتی ندارند، اما شما پذیرفتید تعارض و تناقض را می خواهید حلش کنید می اندازید به گردن اهل بیت، خب این بی سوادی و جهالت خودتان هست، بعد هم زیر سؤال بردن آنها است، در هر جریانی و هر موضوعی در قضیه احمد بصری، شما هرجا ورود پیدا بکنید تعارض و تناقض می بینید، احمد گفته بود فرقی بین خدا و پیغمبر نیست، مدیر یک کسی را می خواهد که عین خودش باشد، خب خدا یک کسی را می خواهد که عین خودش باشد،

مجری:

یعنی نعوذبالله خدا باید یک خدای دیگری را اصلاً خلق کند

استاد شریفی:

یک چیزی به همین شکل، خب پس می شود شرک ، می شود شرک و حلول خدا در یک جسمی، خب آقای احمد خودش همین ها را ببینید چه گفته در کتاب خودش، یادش رفته مثل خیلی از جاهای دیگر که می گفتیم یادش رفته فلان چیز را گفته، پاسخ های روشنگر بر بستر امواج جلد3، صفحه 50،

ان شاء الله در میان شما کسی نیست که معتقد باشد که خدای سبحان شریکی دارد،

پاسخ های روشنگر بر بستر امواج، ج3، ص 50

یک مدیر است یک مدیر دیگر عین خودش گذاشته، همان کارهایی که خدا می کند اینهم همان کار را می کند، این هم خدا است، می شود دوتا خدا

در میان شما کسی نیست که خدای سبحان متعال که نور بدون تاریکی است در عالمی از عالم های خلقت حلول کرده است

ذات خدا در انسان کامل حلول می کند، اینجا می گوید که نباشید کسی که همچین اعتقادی داشته باشد که خدا که نور از در این عالم که ظلمت دارد، حلول کرده،

در حالی که این عالم ها همگی ظلمتی است که با نور آمیخته شده است،

خب این یک مورد، حالا آقای احمد تو که اینها را می گویی خب خودت همچین عقایدی داری، چکار می خواهی بکنید، آنجا یک چیز گفتی، اینجا یک چیزی.

مجری:

این باز هم جزو همان کتاب های اولیه احمد است یا نه؟

استاد شریفی:

من نظرم این است حدود 200 تا کتاب این جریان  آقای احمد نوشتند، خودش حدود 50 تا صدو و خورده ای دیگر هم اتباعش، این کتاب ها کار یک نفر نیست، برای همین هم الی ما شاء الله تعارض و تناقضات است، آن عقبه ای که این کتاب ها را دارد می نویسد، یک می نویسد که همه خلفای بعد رسول خدا 12 نفر هستند آن یکی دیگر می نویسد، احمد ما هم 13 همی، کنار هم که می گذاری، اینها با هم دیگر همخوانی ندارد، خب این مورد اول، مورد دوم دوباره فتنه گوساله جلد1، جزو کتاب های اول، صفحه 42،

وی حقیقت را و معبود خود را که با چشم دیده نمی شودو به هم  در نمی آید فراموش کرد،

فتنه گوساله ج1، ص 42

قضیه سامری و گوساله سامری است که چه اتفاقی افتاد، علت شرکی که اتفاق افتادچه بود؟ می گوید این سامری چکار کرد؟

حقیقت را و معبود خود را که با چشم دیده نمی شودو به هم  در نمی آید فراموش کرد، و به نازل ترین مراتب شرک یعنی تشبیه سقوط کرد، و آنچه وجودش را آکنده بود یعنی تکبر و شرک را در قالب گوساله ای کهصدا می کرد نمایان ساخت

خب این آقا اینجا تصریحش این است که به هر حال پایین ترین رتبه شرک تشبیه است، که بگوییم خدا را به چیزی تشبیه کرده باشیم،که سامری خدا را به گوساله تشبیه کرده بود، خب آقای احمد بصری هم خدا را به پیغمبر و خودش و ائمه اثنی عشر تشبیه کرد، این هم دلیل دیگری که احمد حرفهایش با ادعای خودش جور در نمی آید، اینها از همه حرف ها کفر آقای احمد بصری توسط خود آقای احمد بصری ثابت می شود، این هم نکته ای که جا داشت باید به آن اشاره بشود.

مجری:

استاد تماسی داریم، آقای محمد جواد از اصفهان   پشت خط هستند، اگر صدای من را دارید سلام عرض می کنم.

بیننده:

الو سلام علیکم آقای شریفی حال شما خوب است؟ آقای شریفی من یک خواهش دارم از شما، اینکه راجع به فرقه احمد الحسن الیمانی اصلاً صحبت نکنید، این فرقه اصلاً دیگر واضح است باطل است، باز حالا ما یک سؤالهای واجب تری داریم در مسئله شرع و دین، اصلاً فرقه احمد الحسن دیگر از فرقه وهابیت هم مشخص است که باطل تر است، من یک سؤال داشتم راجع به عایشه،

استاد شریفی:

آقا محمد جواد من این نکته اول تان را پاسخ بدهم بعد ان شاء الله در خدمت تان هستم، اینکه شما فرمودید، اینکه شما فرمودید شما از کجا رسیدید که این فرقه باطل است از همین روشنگری ها که توسط اساتید و این شبکه و دوستان ما در فضای مجازی اتفاق افتاد، یعنی اگر نباشد بیان این مطالب  و موارد، خب انسان دچار شبهه می شود می گوید معما گر حل شود آسان شود، شما الآن اینقدر راحت رسیدی به اینکه آقا این جریان چقدر بطلانش واضح است و چقدر انسان باید کم عقل باشد دنبال این فرقه راه بیافتد همین است که لآن شما متوجه شدید دانستید، کفریاتش، عقایدش و تناقضات و تعارضاتش، پس این در رابطه با نکته اولی که شما فرمودید، ما این برنامه ها را ادامه می دهیم، افرادی هستند دچار شبهه می شوند به واسطه این فرقه ها و نشنیدند عقاید اینها را، ما اینها را بیان می کنیم، مطرح می کنیم، همینطور که هزار و اندی سال است که مثلاً در بحث امامت با مخالفین مکتب اهل بیت از اهل سنت و سلفیت و وهابیت و نمی دانم فرقه های مختلف، همین مباحث و همین آیات و همین استدلال ها مطرح می شود، چون ما هر روز با یک جامعه ای و افرادی برخورد داریم که این مطالب برایشان مشخص نشده و نشنیدند؛ حال در خدمت شما هستیم برای نکته ای که خواستید بفرمایید.

بیننده:

آقای شریفی من یک سؤال داشتم راجع به حضرت عایشه اگر می بینید مربوط به موضوع برنامه نیست، اگر هم اشکال ندارد خب من منصرف می شوم.

استاد شریفی:

حالا بفرمایید تا ببینیم سؤال تان چیست، اگر بشود سریع جمعش کرد در خدمت تان هستیم، اگر نه یک مقدار بحثش مفصل باشد می ماند برای برنامه بعد.

بیننده:

جنگ عایشه با حضرت علی که در روایت داریم که شما اعتقادت بیشتر از من است، آیا شیعه باید حضرت عایشه را لعن کند یا نه به چه چیزی باید بسنده کند؟

استاد شریفی:

حالا شما شیعه هستید آقای محمد جواد؟

بیننده:

بله من شیعه هستم امامی هستم افتخار می کنم.

استاد شریفی:

چون در کلام تشیع به کسانی که مقابل امیرالمؤمنین ایستادند معمولاً لفظ حضرت بکار برده نمی شود، این نکته اول، نکته بعدی بحث لعن، ما یک مقاله مفصلی روی سایت مؤسسه حضرت ولیعصر داریم، می توانید به آنجا رجوع کنید که بحث لعن در آیات قرآن و روایات شیعه و سنی

بیننده:

متوجه هستم آقای شریفی من جسارتاً می گویم صراحت متوجه بشوم، یعنی تکلیف عایشه بر مذهب امامیه چه می شود،

استاد شریفی:

دارم جواب تان را می دهم، یک بحث اصل لعن داریم که از آیات قرآن و روایات شیعه وسنی ثابت است، این بحثی نیست، مقاله مفصلی هم روی سایت در این مورد داریم  می توانید رجوع کنید،

مجری:

مشروعیت سب و لعن از دیدگاه اهل سنت

استاد شریفی:

بله مشروعیت سب و لعن از دیدگاه اهل سنت روی سایت هم هست، می توانید سایت مؤسسه حضرت ولعصر آنجا رجوع کنید، پس یک اصل است شیعه و سنی قبول دارند، آن هم برائت است، حتی طبق مبانی و روایتی که باز هم شیعه و سنی برایش آمده اول برائت است، یعنی ما شعار مان این است، لا إله الاّ الله اول نفی خدایان دیگر است، بعد بحث اثبات توحید خودمان،  حضرت ابراهیم در آیات قرآن در بحث مناظره نرفت اول از خدای خودش شروع کند، اول بطلان توحید ستاره پرست ها و ماه پرست ها و خورشید پرست ها را ثابت کرد، پس این نکته اول، نکته دوم بحث مصادیق است، که مصداق چه کسانی هستند، این بحث مصداق، شما چندتا مسئله را باید کنار هم بچینید، ببینید در این بحث در روایات کثیری که از اهل بیت در بحث لعن دشمنان اهل بیت آمده لفظ فلان و فلان، لفظ فلانی و فلانی آمده، یعنی حضرت همین بحث لعن را هم در بین اصحاب خودشان در بین مخالفین نه، در بین خود اصحاب خودشان هم نگاه وقتی بکنید، اکثر روایات اسم ذکر نشده، علت چیست؟ علت این است ما نیت و هدف مان هدایت مخالفین مکتب اهل بیت است، اگر شما به روشی برخورد کنید، که آنها احساس کنند شما داری به مقدسات شان توهین می کنی، قطعاً کلام شما را نمی پذیرند مقابل شما گارد خواهند گرفت و آن باعث می شود از شما دور بشوند هرچقدر که دورتر بشوند اینها در واقع از مسیر هدایت دور شدند، پس رسول خدا اسوه حسنه است، انبیاء حجت های الهی مردم را می خواهد دعوت کنند به جهنم یا به بهشت؟ نه می خواهند دعوت کنند به هدایت و بهشت، دوست عزیز ما پیرو همان اهل بیت هستیم، پیرو همان ائمه هستیم اگر هدف مان دعوت است، من نه اصل برائت را انکار می کنم، می گویم اول برائت است، نه اصل لعن را، اما شرایط دارد، باید آن شرایط حفظ بشود، یکی از مهمترین شرایط این است، آیا این عمل من اینجا باعث می شود که  مخالفین مکتب اهل بیت جذب بشوند به سمت من تا بتوانم آنها را هدایت کنم، که این دستور رسول خدا و اهل بیت هست، یا از من دور می شوند، این را شما کمی رویش تأمل بکنید، به راحتی به جواب تان می رسید، نه تنها لعن بلکه نوع صحبت ما، بفرما، بنشین، بتمرگ، هر سه یک معنا دارد، اما این لفظ را من چه زمانی بکار ببرم، کجا بکار ببرم، برای چه کسی بکار ببرم، هدف من چیست، اگر من به کسی گفتم بتمرگ، آیا توقع دارم که آن شخص جذب حرف های من بشود یا خیر؟ قطعاً کسی این سخن را به من بگوید من خودم از او بری می شوم،  این ها را باید در نظر  گرفت با توجه به آن اصلی که غیر قابل انکار و  خدشه هست، آقا محمد جواد عزیز ان شاء الله که پاسخ تان را گرفته باشید.

مجری:

تشکر می کنم از ایشان، فکر می کنم دیگر تماسی نداشته باشیم،

استاد شریفی:

یکی از دوستان ما از طریق اینستاگرام درخواست دادند، اگر ایشان وصل شد در خدمت شان در اینستاگرام باشیم، ان شاء الله.

برویم سراغ یکی دیگر از آن ادعاهای دیگر آقای احمد، ادعا اینجا بود که احمد باز به یک لفظ دیگر، و به یک طریق دیگر ادعا کرده است، که من خدا هستم، چه هست؟ ما جمله ای داریم در ادعیه مان که رسیده است از خود اهل بیت از الفاظی که برای خود خدا بکار رفته، بنام رب الأرباب، و این در روایات ما هم به آن اشاره شده، احمد تصریحش این است، کتاب در محضر عبد صالح، جلد 2،  در این کتاب صفحه 87،

مسئله باطل مؤمن و اینکه آیا او واقعاً راستگو است یا دروغگو است موضوعی است که خدا مردم را به آن مکلف ننموده، و کسی از آن خبر ندارد بجز رب الأرباب عالم که به باطن ها عالم است و نیز هر کسی که او بخواهد بدانند

در محضر عبد الصالح، ج2، ص 87

خب رب به غیر خدا اطلاق می شود، خدا در قرآن والدین را گفته رب، رب یعنی صاحب یک امری، صاحب خانه، صاحب زمین، پدر و مادر، بعنوان سرپرست اینجا می آید، اما مالک همه چیز چیست؟ خدا ست، مالک ماشین چه کسی است، مالک این زمین چه کسی است، مالک این شبکه چه کسی هست، اما مالک حقیقی خدا است، اینجا نکته این است، گاهی وقت ها این مخالفین مکتب اهل بیت می گویند که علی رب الأرض و السماء پس علی را خدا می دانید، می گوییم آقا بی سوادی، مگر هر چه رب آمد یعنی او خدا است؟ خب خدا در قرآن می گوید والدین پدر و مادر رب هستند،  پس پدر و مادر خدا هستند؟ اصلاً نفهمید یعنی چه بی سواد، اما اگر کسی گفت مالک حقیقی و اینجا کنار آن مالک حقیقی در بحث رب رب الأرباب امیرالمؤمنین هست، بله چون دیگر اینجا می شود شرک، رب الأرباب یعنی مالک واقعی و حقیقی، پیغمبر با تمام قدرتش بدون اذن خداوند پر کاهی نمی تواند جا به جاکند اگر معتقد شدی خدا متسقلاً جدای از اذن خدا قادر و صاحب قدرتی است این می شود شرک، آقای احمد هم می گوید رب الأرباب این می شود همان عالم است که باطن ها عالم است و حرفش را اینجا مطرح کرده، احمد جای دیگر می گوید رب الأرباب یعنی من احمد بصری؛ «نامه هدایت، نامه ای از طرف آقای احمد بصری در جواب پرسش های چند تن از یاران خویش» صفحه 12، یک بحثی را احمد مطرح می کند در رابطه با رؤیای یوحنا استدلال به کتب اهل کتاب که حالا اصل آن کتاب ها تحریف شده است و اینها آنها را فعلا کار نداریم، در این کتاب و در این رؤیای یوحنا یک داستانی آمده است احمد این داستان را می آورد و می گوید این مثلاً شخص در این داستان اشاره به منِ احمد بصری دارد، می گوید

سپس نگاه کردم و در این هنگام گوسفند نر را بر روی کوه صیهون ایستاده دیدم که همراه او یکصد و چهل و چهار هزار که بر روی پیشانی آنها اسم پدرش نوشته شده است، پس چه کسی غیر از اولین مؤمن از نسل امام مهدی انصار پدرش را گردهم می آورد؟

نامه هدایت، ص 12

این می گوید این گوسفند نر در کتاب رؤیای یوحنا منِ احمد بصری هستم، دیگر گفتم گوسفند و شتر هر چه مار و عقرب و کلاً هر چه در هر کتابی آمده احمد بصری است، این گوسفند را می گوید من هستم، اولین مؤمن به امام مهدی و فلان هست و فلان، ادامه اش را ببینید

اینها با گوسفند نر می جنگند و گوسفند نر بر آنها پیروز می شود زیرا او خدای خدایان است،

در متن عربی ترجه رب الأرباب است

او خدای خدایان و پادشاه پادشاهان و کسانی که همراه اویند کسانی هستند که دعوت شدند و انتخاب شدند  و مؤمن هستند.

 این ترجمه فارسی این کتاب، حالا نسخه اصلی که نسخه عربی کتاب هست را هم خدمت بیننده ها نشان بدهم، رسالة الهدایه، جناب آقای احمد در صفحه 14، چه لفظی آمده؟

«لأنه رب الأرباب»

رسالة الهدایة، احمد بصری، ص 14

 من احمد بصری همان رب الأرباب هستم، رب الأرباب هم خود خدای متعال است که عالم به باطن همه است، که حرفش را ما از احمد آوردیم، پس این هم دلیل سوم که احمد ادعای الوهیت و خدایی کرده، حالا چون وقت نیست من دوتا نمونه دیگر را فقط اشاره کنم برویم برای جلسه بعدی ان شاء الله، این است که رب الأرباب در روایات ما چه آمده در رابطه اش، روایات اهل بیت در مورد این که کسی اعتقاد پیدا کند که ذات خدا در انسان کامل حلول کرده و انبیاء و پیغمبر خدا هستند و رب هستند آن چیست؟ احمد بصری این عقاید را از کجا کپی کرده آورده، چون در منابع وقتی ما رجوع کردیم، این اعتقادات فرقه های ضاله و باطلی است مثل جریان بهائیت که همین ادعا را با همین روش ها و چیدمان آورده که ان شاء الله این سه تا بحث را من در جلسه بعدی سعی می کنم اینها را جمع کنم، دیگر بحث ادعای الوهیت احمد را هم در این سه جلسه خاتمه بدهیم.

مجری:

خیلی عالی خیلی ممنون و متشکرم، تشکر می کنم از جناب عالی جناب استاد شریفی اگر نکته ای باقی مانده در حد چند دقیقه بفرمایید

استاد شریفی:

نه نکته خاصی نیست ان شاء الله، چون نمی رسم اگر بخواهم ورود  داشته باشم بحث نمیه کاره و ابتر می ماند لذا اینها را می گذارم برای جلسه بعدی فقط امیدوارم که این آقایان بخصوص اتباع احمد گوش هایشان را باز کنند، چشم هایشان را باز کنند، یک مقداری تعقل و تفکر، چون آخر حرفشان می گویند این هم شبهه است، امام را با شبهه نمی شود شناخت، شبهه هم جوابی ندارد ولی متأسفانه این اشکالات را به مکتب اهل بیت می گیرند فقط بخاطر اینکه بتوانند خودشان را رفع رجوع کنند از این شبهات ولی بدانید که اهل بیت و مکتب اهل بیت از این شبهات با این اعتقادات بری هستند ان شاء الله در هفته بعد من اینها را بیان خواهم کرد.

مجری:

احسنتم، خیلی ممنون و متشکرم از حضرت عالی همچنین تشکر می کنم از شما بینندگان و همراهان گرامی  عذر خواهی می کنم از برخی از بیننگان که نتوانستیم تماس هایشان را بیاوریم فرصت نبود، آقای قربانی با ما تماس گرفتند که متأسفانه فرصت نیست.

انتهای برنامه این دعا را عرض کنیم که

اللهم عجل لولیک الحجة ابن الحسن الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه؛ و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

 


مهدی یار>

مهدی یار مهدویت الله صفات خالق مخلوق انتظار آقای شریفی احمد بصری مدعیان دروغین