آینه تاریخ

قسمت چهلم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:15/11/1400

برنامه:آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین والصلاة والسلام علی أشرف الأنبیاء والمرسلین أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین، الهم عجل لولیک الفرج.

بینندگان محترم سلام وقت شما بخیر در شب شهادت حضرت امام هادی (علیه السلام) هستیم و خدمت شما عزیزان عرض تسلیت داریم و خدمت آقا امام عصر که امام دهم ما شیعیان در واقع پدر بزرگ ایشان هست إن شاءالله که مأجور باشد حضرت امام عصر و شما عزیزان بیننده، در خدمت شما هستیم در یک همچین شبی در روز جمعه چون هفته های گذشته با برنامه آینه تاریخ از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)، همانگونه که می دانید مهمان عزیزما و استاد گرانقدر ما جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه و متخصص در مباحث تاریخ و سیره هستند، خدمت استاد عرض سلامی داشته باشیم که إن شاءالله بیشترین فرصت را استفاده کنیم از محضر استاد.

سلام وقت شما بخیر، خدمت شما عرض تسلیت دارم، خیلی خوش آمدید.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب دارم حضورشما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه هر جای که شرف حضور دارید عرض تسلیت دارم بنده هم شهادت مولا و سرورمان امام هادی (سلام الله علیه) را، إن شاءالله که خداوند اسباب قرب بیشتر به ساحت مقدس آن حضرت و همینطور نواده بزرگوارش امام عصر را نسیب همۀشما و ما بفرماید و توفیق زیارت آن حضرت را در سامرا عنقریب نصیب همه بفرماید إن شاءالله، در خدمت تان هستم.

مجری:

إن شاءالله، یک عرض تسلیت هم به خاطر درگذشت مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی داریم خدمت شما و همچنین بینندگان عزیز که بالاخره ایشان هم به صورت مرجعیت ما نیابت عام هست از امام غائب و یک طوری هم بحث وکالت که نزدیک هست به این قضیه و امام هادی (علیه السلام) و آن بحث سازمان وکالت که حضرت عالی داشتید هم ما را به جایگاه بزرگ علماء هدایت می کند و ارشاد می کند که إن شاءالله خداوند روح شان را غریق رحمت خودش بفرماند.

استاد بحث تاریخی که ما داریم و آن چیزی که الآن باید خدمت شما عرض کنیم و سؤالاتی که خدمت ما رسیده که از حضرت عالی بپرسیم از سوی بینندگان عزیز احیاناً برخی از این سؤالات هست ما سؤالات در خصوص امام هادی (علیه السلام) را داریم، یکی از مباحث سفر امام هادی (علیه السلام) از مدینه به سامرا است حالا اصلاً به آن بگوییم هجرت یا بگوییم سفر تحمیلی، عین همین سفرهای که حضرت امام رضا (علیه السلام) هم داشتند ائمه دیگر داشتند از شهری به شهر دیگر حکومت ها بردند، در این ماجرا چگونه است علت سفر و آمدن حضرت امام هادی از مدینه به سامرا را خواستند شما بفرمایید.

استاد جباری:

بله عزیزان بیننده مستحضر هستید که در دوره امامت امام هادی (علیه السلام) که از سال 220 هجری شروع شد با شهادت پدر گرامی شان امام جواد (سلام الله علیه) در بغداد امام هادی (علیه السلام) در مدینه ساکن بودند و امامت شان در آنجا آغاز شد و دومین امامی هستند که در سن طفولیت به امامت رسیدند یعنی در سن هشت سالگی مثل پدر بزرگوارشان امام جواد (سلام الله علیه) که ایشان هم در هشت سالگی به امامت رسیدند، اما آنچه که در آغاز امامت امام جواد (سلام الله علیه) رخ داد مبنی بر اینکه برخی از شیعیان به نوعی استبعاد داشتند که چگونه یک امامی در سن هشت سالگی می تواند امامت داشته باشد اما امام جواد تثبیت کرد مسئله را با پاسخگویی به پرسش ها شبهات و اظهار برخی از کرامات و اینها دیگر برای شیعه جا افتاد که بله اگر خداوند اراده کند می شود یک طفل هشت ساله نُه ساله هم متصدی امر امامت بشود لذا آغاز امامت امام هادی با دیگر آن دشواری های آغاز عصر امام جواد روبرو نبود و امامت شان در مدینه آغاز شد حدود دوازده سالی آن حضرت در مدینه بودند یعنی از سال 220 تا 232 و حدود شاید 13 سال بگوییم دقیق تر هست، در 232 هجری متوکل عباسی این خلیفه سفاک بنی عباس به خلافت رسید و حدود شاید یک سالی آغاز خلافتش متعرض امام هادی نشد، در سال 233 کسانی سعایت کردند بدگویی کردند از امام هادی (علیه السلام) برای متوکل؛ مشخصاً نامش کسی به نام عبدالله بن محمد هاشمی آمده این گویا کارگزار بنی عباس و مشخصاً حالا متوکل عباسی در مدینه بود گفتند امور مربوط به نماز و جنگ، حالا به هر حال مسائل مربوط به امور نظامی یا امور فرهنگی مدینه مثلاً نصب امام جماعت به مسجد النبی امثال اینها دیگر شاید طبیعتاً هم مراد بوده این متصدی چنین امری بوده در مدینه، بعید نیست نوعی احساس حسادت نسبت به امام هادی کرده باشد به جهت اینکه مردم همانطوری که حالا عرض خواهم کرد اقبال داشتند به حضرت در مدینه و لذا نامه ای نوشت برای متوکل و گفت اگر تو را نیازی به حرمین هست علی بن محمد را دریاب و تعبیر تحریک آمیز اینچنین به متوکل نوشت و در نقل هست که زوجه متوکل که این هم خیلی ابهام دارد مثلاً همسر متوکل آیا در مدینه بوده یا سفری به مدینه کرده بود، خود این نشان می دهد که طبیعتاً زن خیبثه ای باید بوده باشد که او هم تأیید می کند حرف این عبدالله بن محمد هاشمی را او هم به متوکل می گوید بله علی بن محمد در صدد توطئه ای است و دارد نیرو جمع می کند اموال جمع می کند و باید او را تحت کنترل درآورد و اینها، این دو امر مشخصاً گفتند باعث شد که متوکل تصمیم بگیرد که امام را به سامرا احضار بکند.

یک گزارشی هم هست که امام (سلام الله علیه) وقتی می فهمد چنین سعایتی شده نامه ای می نویسد به متوکل و انکار می کند این اتهامات را رد می کند اینهایی که علیه آن حضرت گفته شده بود و لذا متوکل نامه ای می نویسد برای حضرت و با عنوان اینکه ما مشتاق دیدارشما هستیم محترمانه به حضرت می گوید که شما خودتان با هر کس که صلاح می دانید عزم رحیل کنید بیایید به سامرا ما مشتاق هستیم شما را دیداری داشته باشیم و اینها و در پی این مسئله یحی بن هرثمه که یکی از نظامیان معروف دستگاه بنی عباس هست او را با 300 نفر می فرستد و به اینها می گوید که شما زاد و توشه و بار و اینها را در کوفه بگذارید و سبک بار بروید یعنی سریع بروید خودتان را به مدینه برسانید از راه بادیه بیابان و اینها و بیاورید علی بن محمد را الهادی را بیاورید همراه خودتان به سامرا و اینها وقتی که وارد مدینه می شوند و مردم مدینه متوجه می شوند هدف اینها را که برای چه آمدند یک ولوله ای برپا می شود و در گزارش آمده که هرچند به شکل شورش نشد اما مردم به صورت آرام هم که شده اعتراض خودشان را اظهار می کردند گریه می کردند اظهار نگرانی می کردند و همین عبدالله بن محمد هاشمی که کارگزار متوکل در مدینه بود به همراه یحی بن هرثمه هر دو می آیند خدمت امام هادی و می گویند تا سه روز شما آماده بشوید برای حرکت و آن وقت خانه امام را هم شروع می کنند به گشتن، خود این نشان می دهد که پس مأموریت اینچنین داشتند و ظنین شده بودند نسبت به امام که آیا سلاحی چیزی در خانه جمع کرده یا نه، هیچ چیزی پیدا نمی کنند قرآن و کتاب های علمی و ادعیه و بعضی از کتب حدیثی اینها را در خانه حضرت پیدا می کنند و گفته شده که خود همین یحیی بن هرثمه همین نوع برخورد با امام و اینکه این اتهامات اتهامات پوچی بوده موجب گرایش او به امام می شود گرایش او به تشیع می شود این در گزارش هست که جزو یکی از کسانی می شود که در عینی که در دستگاه عباسی بود اما متمایل به امام هادی (علیه السلام) بوده، این در واقع مقدمه ای می شود.

 مردم مدینه هم همانطور که شما هم اشاره فرمودید چنین سابقه ای را داشتند دیگر مدت زمان زیادی نگذشته بود از احضار امام رضا (علیه السلام) حدود 30 سال قبل تقریباً 30-32 سال قبل امام رضا (علیه السلام) احضار به مرو شده بود و بعد خبر شهادت حضرت را دریافت کرده بودند لذا سابقه خوشی نداشتند از این احضارها، امام جواد (سلام الله علیه) سفر کرده بودند به بغداد بعد خبر شهادت حضرت را دریافت کرده بودند، لذا همین طبیعتاً طبیعی بود موجب نگرانی اینها بشود، امام (سلام الله علیه) حرکت می کنند به سامرا و عیال حضرت هم ملحق می شوند به حضرت برخلاف امام رضا (علیه السلام) که آن حضرت تنها رفتند و بعد خانواده اش در مدینه ماندند چون دیگر مشخص بود امام هادی (علیه السلام) در سامرا خواهد ماند و خانواده اش هم ملحق به حضرت شدند.

مجری:

چند ساله بودند حضرت امام هادی (علیه السلام)؟

استاد جباری:

امام هادی سال 233 حرکت کردند به سمت سامرا، ولادت حضرت 212 هست، 21 ساله تقریباً، حضرت در 21 سالگی عازم سامرا می شوند و طبعاً ازدواج کرده بودند چونکه امام عسکری (علیه السلام) در مدینه در 231 متولد شده امام عسکری تقریباً دو ساله هست در این تاریخ که همراه پدرشان به سامرا تشریف می برند و دیگر در همانجا بودند امام عسکری تا زمان شهادت پدرشان امامت شان و به این ترتیب، این پس مرحله آغازین حرکت حضرت هست از مدینه به سامرا با این تفصیلی که عرض شد، حالا تفاصیلی در روایات هست از معاجز کرامات حضرت در مسیر و اینها مثلاً اینکه گفته شده که حضرت در یک جای با اینکه در بیابان حرکت می کردند و هوا هم ابری نبود و بارانی نبود اما این دُم اسب شان را حضرت بستند چون در باران ها دُم را می بستند که یک وقت این گِل و آب و اینها را در حین تکانش به راکب و سوار نپاشد و لباس مثلاً بارانی پوشیدند حضرت، تعجب می کردند چیزی نگذشتند که بله هوا آبر آمد و بارانی شد و اینها، این گونه کرامات هم در مسیر این همراهان حضرت که مأمورانی که فرستاده شده بودند در گزارش هست که از حضرت مشاهده کردند، حضرت وارد سامرا که شدند در آغاز متوکل خواست حضرت را تحقیر بکند یک گزارشی مرحوم شیخ مفید دارد در این باره آن این هست که حضرت را در خان صعالیک؛ خان کاروانسرا، صعالیک به معنای جمع صعلوک به معنای افراد رانده شده، بی جا، درمانده، فقیر، گاهی هرزه، امثال اینها، یک کاروانسرای بود اینها معمولاً می رفتند در آنجا می خوابیدند و ساکن بودند جای خوبی نبوده در واقع، در شأن حضرت نبوده، یک روز متوکل دستور می دهد حضرت را آنجا ساکن کنند یعنی از همان آغاز زهر چشم را می گیرد و در واقع هدف اصلی خودش را در عمل نشان می دهد و همانجا دارد که یکی از شیعیان صقر نامی خدمت می رسد و می بیند آن وضعیت را و خیلی ناراحت می شود و حضرت هم دلداری اش می دهد صحنه ای را حضرت نشان می دهد می گوید که اگر ما بخواهیم از این صحنه های برزخی همراه ما هست و آنجا به نوعی کرامت حضرت به این صحابه نشان می دهد چون او را خیلی نگران می بیند حضرت از این جهت، این گزارش هم هست، و بعد دیگر حضرت می رود در خانه ای که برای حضرت در نظر گرفته شده ساکن می شود که در عسکری بوده عسکری می گویند به حضرت که درستش هم همین هست با «ک» هست دیگر چون اصلش عربی است گاهی با «گ» تلفظ می کنند، در عسکر در جای بوده که وسط در واقع پادگان بوده منطقه نظامی بوده، منطقه نظامی را هم حالا عزیزان بیننده اهل فضل هستید و مستحضرید اینکه می گوییم عسکر منطقه نظامی چرا؟ مگر سامرا منطقه نظامی بوده؟ به این جهت بله؛ از این جهت که قبل از متوکل خلیفه قبلی واثق بود خلیفه قبل از واثق هم معتصم بود، معتصم عباسی چون مادرش از نژاد ترک بود لذا به این ترکانی که از ماوراءالنهر احیاناً آورده می شدند به منطقه اسلامی به اینها خیلی علاقه داشت یک عُلقه ی داشت با اینها، اینها همینطور آورده بود در قلمرو خودش در بغداد چون پایتخت قبلاً بغداد بود و اینها هم در بغداد خیلی اذیت می کردند و می تاختند در بازار بغداد و فلان، خیلی تعدادشان هم زیاد شده بود مردم بغداد شاکی شدند از حضور اینها در شهر و کثرت اینها، لذا معتصم یک وقتی برای تفریح و شکار و اینها که رفته بود به منطقه سامرا رسید آنجا را مناسب دید برای اینکه بنای شهر بشود و اینها تصمیم به این گرفت و لذا در سال 221-222 اوائل امامت امام هادی (علیه السلام) سامرا بنا شد.

مجری:

به عنوان یک شهرک نظامی عمل می کرد.

استاد جباری:

بله و لذا اینکه امام هادی آورده شدند به سامرا و گفته شده در عسکر جا داده شده در وافع در یک جایی در خانه ای جای داده شدند که اطراف آنجا محل حضور همین ترکان بود.

مجری:

همین های که مردم بغداد را بالاخره اذیت می کردند با یک همچین اخلاق های خشین امام هادی را در اینجا اسکان کردند.

استاد جباری:

بله در چنین جای ساکن کردند و لذا آن حضرت هم به عسکری ملقب هست و فرزندش امام حسن عسکری هم همینطور، به امام حسن بیشتر این لقب داده شده در حالی که امام هادی هم در همین منطقه بودند عسکریین می گویند به این دو بزرگوار و خود این ترکان هم جریانی دارد اینها دخل و تصرف شان در حاکمیت های عباسی که اینها از جهت قدرت گاهی به آنجا رسیدند که خلیفه عوض می کردند گاهی، می آمدند و همراه با یکی از همین شاهزاده های بنی عباس بعضی از این ترک ها را تحریک می کردند می آمدند خلیفه ای را از مسند خلافت بر می داشتند یکی دیگر را بر جایش می نشاندند مثلاً راجع به همین معتز که به شهادت رساننده امام هادی (علیه السلام) هست همین قصه هست که در باره معتز این ترکان آمدند و او را پایش را می گرفتند و بر زمین می کشیدند چون او گرایش به سمت برخی از احالی اهل مغرب و اینها پیدا کرده بود از غلامانی که آنجا آورده شده بودند او را تعذیب اش کردند از خلافت عزلش کردند و بعدش هم بردند زندانی اش کردند در یک اتاقی درش را گچ گرفتند و همانجا مُرد، حالا این شعر هم بد نیست که دوتا سردار ترک بودند در همین دوره متوکل وصیف و بغا لذا اینها دخل و تصرف های که در حکومت می کردند یک شاعری شعر جالبی می گوید

خلیفة فی قفص بین وصیف و بُغا

 یقال ما قالا له کما یقول الببغاء

این خلیفه مثل یک طوطی است که در قفسی یک طرف قفس این وصیف ایستاده یک طرف هم بغا ایستاده و همان چیزی را می گوید که اینها بعد او القا و دکته می کنند

یقال ما قالا له کما یقول الببغاء

مجری:

أحسنتم، حاج آقا ما الآن از خلال صحبت های شما تقریباً متوجه شدیم که معتز که قاتل حضرت امام هادی (علیه السلام) هست دیگر، واثق که بعد از آن می شود در واقع حضرت امام هادی (علیه السلام) در دوره امامت شان با واثق و متوکل و معتز می شوند هم دوره، چون سؤال بعدی ما در همین خصوص است که خلفای معاصر حضرت امام هادی کدام هستند؟ و کدام یکی قاتل حضرت امام هادی شده؟ این را هم برای مان بیان کنید، فرمودید که معتز عامل قتل هست ولی در این خصوص هم برای ما بیان کنید ممنون می شویم.

استاد جباری:

دوره امام هادی (علیه السلام) آغاز امامت آن حضرت معاصر با معتصم عباسی است معتصم فرزند هارون بود برادر مأمون و اینها و به شهادت رساننده امام جواد (علیه السلام)، معتصم تا حدود 227 یعنی چیزی حدود نُه سال یعنی 218 مرگ مأمون هست و آغاز خلافت معتصم تا 227، نُه تا ده سال تقریباً آغاز دوره خلافت معتصم عباسی است و بعدش واثق به خلافت می رسد؛ واثق چیزی حدود تقریباً پنج سال از 227 تا 232 دوران واثق هست در 232 متوکل به خلافت می رسد که فرزند معتصم بوده.

مجری:

که در واقع یک سال بعد حضرت امام هادی را احضار می کند.

استاد جباری:

بله اسمش جعفر بوده لقب متوکل، حالا جالب است همینجا عرض بکنم که بر امام هادی (علیه السلام) القاب متعددی ذکر کردند یکی از معروف ترین لقب های حضرت متوکل است و در روایت هست که حضرت نهی می کرد شیعیان را که آن حضرت را به این لقب صدا بکنند بخاطر تقیه چون خود متوکل عباسی هم این «المتوکل علی الله» هر کدام یک القاب دروغین اینچنین برای خودشان انتخاب می کردند.

مجری:

القابی که برداشتند ظاهراً هم شاید خبر دارند از القاب ائمه و خودشان احتمالاً نسبت می دهند دیگر.

استاد جباری:

بله حالا ممکن است اما بالاخره اینها تمام، مأمون مثلاً لقب است، معتصم لقب است، رشید برای هارون لقب است و الواثق باالله لقب است اسمش چیز دیگر است، متوکل همینطور متوکل علی الله، بعد از متوکل فرزندش منتصر می آید آن هم لقب است، اینها اسم های شان چیز دیگر است اسامی معمولی است و القابی برای خودشان انتخاب می کردند و بله در 232 متوکل به خلافت می رسد حدود 15 سال، 15 سال دوره خلافت متوکل هست که دوره بسیار سختی است دوره خلافت متوکل و اذیت های متعدد حالا فرصت بشود من دو سه نمونه را از برخوردهای بسیار بد و تلخ متوکل با امام (علیه السلام) عرض بکنم کارهای شنیعی انجام داد از جمله از شنیع ترین کارهایش بحث منع زیارت أبا عبدالله (علیه السلام) و شخم زدن و به آب بستن قبر مطهر أبا عبدالله (علیه السلام) جزو کارهای سخیف متوکل بود که امام هادی (علیه السلام) معاصر با این دوره هست، یا مثلاً به تمسخر گرفتن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، این یکی از نواصب هست با اینکه بنی العباس که اینها با بنی امیه متفاوت بودند اینها قرب داشتند قرب نسبی داشتند به ائمه (علیهم السلام) اما یک ناصبی مثل متوکل پدید بیاید که در مجلسش مجلس بگیرد و کسی را یک دلقکی را مأمور بکند که ادای امیرالمؤمنین را در بیاورد و تمسخر بکند امیرالمؤمنین را در آن مجلس که به حدی شد که فرزندش منتصر رگ غیرتش جوشید و اعتراض کرد به پدرش، به پدرش اعتراض کرد نسبت به این تمسخری که به امیرالمؤمنین کرد و متوکل هم پاسخ خیلی زشتی داد به این پسر، یک شعر بدی خواند

غار الفتى لابن عمّه

مصره دومش را عرض نمی کنم، خیلی پاسخ زشت و بی ادبانه ای داد که می گویند همین موجب شد که منتصر کینه پدر را در دل بگیرد همراه بعضی از همین ترکان بریزد و پدر را بکشد و متوکل به دست فرزندش منتصر کشته شد، متنصر در 247 به خلافت رسید به جای پدرش، اما یک سال بیشتر حدود در مسند خلافت نبود او را مسموم کردند و از بین بردند، به جای او مستعین آمد؛ باز این هم یک المستعین باالله اینهم لقب بود مستعین بر خلافت نشست و مستعین فرزند معتصم است ظاهراً، حدود چهار سال تقریباً مستعین بر مسند خلافت بود تا 252، بعد معتز آمد؛ معتز که همین کسی است که امام هادی (علیه السلام) در دوره او به شهادت رسید در 252 تا 255 حدود سه سال دوره معتز بود که معتز را هم عرض کردم همین ترکان ریختند و او را به قتل رساندند یعنی حبسش کردند و در مبحس را بستند و در همانجا به هلاکت رسید و مهتدی را آوردند بر سر کار؛ مهتدی هم دوره زیادی یک سال بیشتر نبود، مهتدی دیگر آغاز دوران امامت امام عسکری (علیه السلام) هست و اقداماتی هم حالا انجام داد حالا بخواهم تشبیه بکنم مهتدی چیزی مثل عمر عبدالعزیز است یک اقدامات اصلاحی خواست انجام بدهد در دوره کوتاه خلافتش مثل عمر بن عبدالعزیز که در دوره بنی امیه یک سری اقدامات اصلاحی انجام داد مثل منبع سب امیرالمؤمنین و بازگرداندن فدک و اینها، در باره مهتدی هم چنین چیزی گفتند، حالا به هر حال منظور معتز بود شهادت امام (سلام الله علیه) در دوره معتزل عباسی است و گزارش ها معید این بحث شهادت هست مسمومیت امام هست جهت اینکه عمر امام هادی (علیه السلام) عمر زیادی نبود 212 ولادت حضرت است 254 شهادت حضرت (سلام الله علیه) است 42 سال بیشتر حضرت عمر نکرده و مشخص است...

مجری:

واقعاً بعد از امام رضا (علیه السلام) أبناء الرضا همه در سنین جوانی به شهادت رسیدند 25، 29 واقعاً سنی نیست که.

استاد جباری:

بله عمر های غیر طبیعی، و فرزندش امام عسکری که کمتر از پدر بزرگوارشان در 28-29 سالگی آن حضرت به شهادت می رسند امام جواد هم همینطور در سن پایین و جوانی.

مجری:

واقعاً خیلی دردناک است حالا کسی تصور کند حالا پدرها مثلاً فرزندشان جوان شان خدا حفظ کند همه جوان ها را، وقتی نگاه کند این فرزند مثلاً 25 ساله در چه حالتی هست و آنطوری تصور کند که امام به شهادت رسیده یا فرضاً حالا کسی که چهل چهل و یک سالش هست به آن نگاه کند آن وقت بیشتر حس می کند چقدر این حادثه دردناک و سوزناک هست.

استاد جباری:

بله و به هر حال امام در سامرا به شهادت می رسند و باز اینجا گزارش ها حاکی از این است که با اینکه امام در تحت نظر بودند در عسکر بودند اما در نزد مردم سامرا چه جایگاه امام در طول این حدود بیست سال تقریباً بیست و یک سال 233 تا 254 بیست و یک سال تقریباً دوران اقامت شان است اما چه محبوبیتی نزد بدنه مردم حضرت پیدا کردند که دارد وقتی که امام به شهادت رسیدند غوغا شد در سامرا و تشییع جنازه اینقدر مردم حضور پیدا کرده بودند که حرکت در روایت هست که دشوار بود سخت بود مثلاً مردم تنه می زدند به همدیگر که جسد مطهر امام را در منزل غسل دادند و امام عسکری خودشان نماز خواندند بعد بردند در بازار در سوق دارد حالا یک سوقی بوده در آنجا بردند و آنجا هم یکی از کارگزاران خلافت عباسی او هم نمازی بر بدن امام خواند و بدن مطهر را بر گرداندند به منزل و نبردند مثلاً در آن قبرستان عمومی شهر دفن بکنند بدن بازگردانده شده به منزل و در منزل خود حضرت که الآن همین حرم مطهر امام منزل امام هادی و امام عسکری و امام عصر (سلام الله علیهم) بوده و آنجا دفن می شود با حضور امام.

مجری:

سلام الله علیهم اجمعین، استاد خیلی متشکریم خیلی استفاده کردیم، این شرایطی که الآن شما از این خفای معاصر امام هادی برای ما توصف کردید یک شرایط خیلی سختی است در آن زمان و حالا با آن شرایط مردم اینگونه با امام هادی نمی دانم نوع ارتباط شان چگونه بوده با امام هادی، بلاخره چند سال قبل قرار است امام زمانی بیاید که پیامبر اکرم در مورد ایشان فرموده غیبت می کند، غیبت صغری است، غیبت کبری هست و همینطور هم قبلاً هم اشاره داشتید که حضرت زهرا (س) در آن حدیثی که فرمودید آنجا هم اشاره شده به این بحث ، هم ائمه در مورد غیبت امام زمان صحبت کردند، طبیعتاً آن مردمی که امام هادی (ع) را دیدند و معاصر ایشان بودند خیلی نزدیک هستند به بحث زمان غیبت امام، چگونه این زمینه سازی آنجا ایجاد شد با آن شرایط سختی که بوده.

استاد جباری:

بله در ارتباط با امام هادی (ع) همانطور که شما هم اشاره فرمودید دوره بسیار حساسی است، از دو منظر عرض می کنم، یکی همین قرب زمانی به غیبت صغری امام عصر (عج) که مسئله غیبت را تقریباً تمامی معصومان به آن اشاره کردند، در روایاتی که از پیامبر بوده از امیرالمؤمنین از حضرت زهرا همینطور، اشاره کردند و حتی اینکه دو غیبت خواهد داشت، «احدهما أطول من الأخرى» یک طولانی تر هست، این اشاره شده بود، پس کاملاً مشخص بود در روایاتی امام هادی (ع) این یک جهت که نزدیکی زماین به مسئله غیبت، نکته دوم هم حساسیت وضعیت امام هادی به لحاظ همان چیزی که اشاره شد، یعنی احضار حضرت به سامرا، یک وقت حضرت در دمدینه هست دست شان باز است برای اینکه  تبیین داشته باشند، آماده کنند شیعیان را، نمایندگان را بفرستند به نقاط مختلف حضور داشته باشند، یک وقت هست در سامرا تحت کنترل است امام هادی (ع)، تحت کنترل شدید است جاسوسان تحت نظر دارند امام را، و هر شیعیه اینطور نیست که راحت بتواند محضر امام (ع) برسد، در خانه امام وارد بشود و جانش هم در امان باشد،  اینها را که عرض می کنم از نقلیات متعدد قابل استفاده است، بخصوص هرچه نزدیک تر می شویم به دوره غیبت، یعنی امام عسکری (ع) وضعیتش خیلی دشوارتر از پدر گرامی شان امام هادی (ع) هست، و حتی زندان هایی برای امام عسکری (ع) گزارش شده، درباره امام هادی به آن شکل نه، اما در باره امام عسکری این نشان می دهد هرچه که پیش می رود حکومت حساس تر می شود، این گزارش را داریم هم راجع به امام هادی، هم امام عسکری (ع) که شیعیان مستقیماً حضورشان نمی توانستند برسند، صبر می کردند در هر هفته یک روز یا دو روز،حداقلش یک روز که امام موظف بود تشریف ببرد به دارالخلافه، و حضور پیدا کند نزد خلیفه یا نزد وزیر خلیفه در این مسیر که امام حرکت می کرد شیعیان فرصت را مقتنم می شماردند گاهی بصورت بسیار سریع و مخفی سؤالی  از امام می پرسیدند و حاجت شان را مطرح می کردند، گاهی حتی در اینجا هم در امان نبودند یعنی اگر می آمدند از امام می پرسیدند آن ناظران حکومتی می دیدند و شناسایی می کردند، لذا در اینطور وقت ها گاهی امام با اشاره به طرف می گوید که حرفی نزن، و امام عبور می کند، می داند که یک جاسوس اینها را تحت نظر دارد، این هم یک نکته  که کار را بسیار سخت می کند، با این وجود می بینیم که امام هادی (ع) از دو طریق آماده می کند شیعه را برای ورود به دوره غیبت صغری و بعد غیبت کبری، یکی تبیین ها است اینکه بیان می کند بزرگان شیعه اکابری از شیعه که گاهی محضر حضرت می توانند برسند در سامرا، به ایینها بیان می کنند که «الخلف بعدی ابنی الحسن فکیف بکم من بعده» این روایت در کتاب شریف کمال الدین مرحوم شیخ صدوق ابوابی دارد، ایشان از تمامی معصومان روایاتی که معصومین (ع) در باره حضرت مهدی بیان کردند، یکی پس از دیگری در آن باب ها آورده، در باره امام هادی (ع) چند روایت آورده، مثلاً روایتی از ابو هاشم داوود بن قاسم جعفری است، درباره این وکلایی مثل ابو هاشم بیشتر باید سخن گفت، این شخصیت بسیار برجسته ای است، ابو هاشم داوود بن قاسم جعفری، می گوید چون از نسل جعفر بن ابی طالب بوده، و محضر امام هادی را درک کرده، محضر امام جواد را درک کرده، محضر امام عسکری را درک کرده، اوایل غیبت صغری را درک کرده، و عنایت خوبی ابناء الرضا به این داشتند و گزارش های خوبی درباره کرامات این ائمه اخیر (ع) نقل شده از ابو هاشم، شخصیت بسیار برجسته ای بوده، یکی از روایاتش این را می گوید

«قال سمعت ابالحسن صاحب العسکر (ع)»

ابالحسن گفته می شود مراد امام هادی است در اینجا، البته گاهی لقب الثالث یا ابو الحسن ثالث چون ابوالحسن در سند روایات مطلق که می آید معمولاً امام کاظم منظور هست،  و ابوالحسن ثانی امام رضا علیه السلام ابوالحسن ثالث امام هادی (ع) در اینجا چون قرینه مشخص است ابو هاشم جعفری هست معلوم است مراد امام عسکری صاحب العسکر قطعاً امام هادی است، می گوید از ابوالحسن صاحب العسکر شنیدیم

«یقول الخلف من بعدی ابنی الحسن»

جانشین بعد از من فرزندم حسن هست

«فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف»

شما چه خواهی کرد با جانشین بعد از جانشین من

می گوید به حضرت عرض کردم که

«و لما جعلنی الله فداک»

منظورتان چیست؟

فرمود

«لإنّکم لا ترون شخصه»

چون شخصش را نمی بینید امام شما است و شخص او را نمی بینید

«ولا یحلّ لکم ذکره باسمه»

اسمش را هم نمی توانید ببرید

خب عزیزان بیننده مستحضر هستید عدم جواز نام امام عصر (عج) در آن دوره ای بود که در روایت هم آمده فکر کنم نائب دوم هست این روایت که، وقتی از او پرسیده شد که چرا اسمش را نباید ببریم جایز نیست، گفت به جهت اینکه حکوم تصور می کند که امام عسکری از دینا رفته فرزندی از خود بجای نگذاشته، شما که نام او را ببرید محمد بن الحسن بگوید اینها دنبال صاحب اسم می گردند، دنبال مکانش می گردند و به زحمت می اندازند شیعیان را، الآن دیگر منتفی شده این زمینه کاملاً مشخص است، اما آن زمان حتی اسمش را هم حتی جایز نبود بردن

«ولا یحلّ لکم ذکره باسمه فقلت: فکیف نذکره؟»

ابو هاشم می گوید به حضرت عرض کردم که چگونه از او یاد بکنیم،

«فقال: قولوا الحجّه من آل محمّدعلیهم السلام»

بصورت کلی در لفافه، الحجّة من آل محمد دیگر منظورش مراد هر کسی باشد از آل پیامبر، این یک روایت است که امام (ع) درواقع دارد راه نشان می دهد به شیعیان که در آینده چگونه رفتار بکنند، در ارتباط هم خبر می دهد حضرت از امام عصر و غیبت امام و هم اینکه چه تعبیری بکار ببرند که به خطر نیفتند؛ روایت بعدی روایتی است از اسحاق بن محمد بن ایوب می گوید

«سمعت ابالحسن علی بن محمد (ع)»

از ابالحسن علی بن محمد بن علی بن موسی از امام هادی شنیدم که

«یقول صاحب هذا الأمر من یقول الناس لم یولد بعده»

صاحب این امر، یعنی امر امامت آن کسی که قائم امر این امت هست کسی است که مردم در باره اش خواهند گفت که هنور متولد نشده،

«الناس یقول الناس»

منظور الناس در اینجا بدنه مردم هستند، عامه هستند نه شیعه و إلّا شیعه که معتقد به ولادت حضرت هست الآن در میان اهل سنت کم نیستند بسیار هستند کسانی که اعتقاد رایج هست میان آنها، جز قلیلی همین هست که بله ما قائل به مهدی از آل پیامبر هستیم اما او قبل از ظهورش متولد خواهد شد و الآن هنوز متولد نشده، امام دارد این دیدگاه را اشاره می کند، یک روایت دیگر است، باز هم روایت ثقل که دیگر عرض نمی کنم، که خدمت امام هادی می رسد در آغاز ورود امام به سامرا و سؤال می کند از امام درباره یک روایتی که

«لاتعادوا الایام فتعادیکم»

معنایش را می پرسد امام می فرماید که مراد ما هستیم، اینکه با ایام دشمنی نکنید که با شما دشمنی می شود می گوید ما هستیم،

«نعم الأیام نحن»

ما هستیم،

یعد حضرت توضیح می دهد این معنا را  و می فرماید که روز شنبه اسم رسول الله متعلق به پیامبر هست، روز یک شنبه متعلق به امیرالمؤمنین، دو شنبه به حسن و حسین (ع)، سه شنبه به امام سجاد و باقر و صادق (ع9، چهار شنبه به امام کاظم و امام رضا و امام جواد و أنا، یعنی من امام هادی این چهار امام مربوط به چهار شنبه که در مفاتیح هم آن زیارت ائمه (ع) و پنج شنبه ابنی الحسن، پنج شنبه متعلق به فرزندم حسن هست،

«و الجمعه ابن ابنی»

روز جمعه متعلق به فرزند فرزندم هست

«و إليه تجتمع عصابة الحق»

گروه حق دور او جمع می شوند و به سوی او می روند

«وَ هُوَ اَلَّذِي يَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»

خبر می دهد امام از نقش امام عصر (عج)

«فهذا معنی الأیام و لا تعادوهم»

این هم یک روایت است، حالا من غیر از اینکه امام (ع) درباره خود امام عصر و ویژگی های آن حضرت اینچنین بیان داشتند، درباره دوره غیبت صغری و اینکه شیعه در آن دوره چگونه وضعیتی خواهد داشت و چگونه مدیریت می شود امور شیعه، یکی دوتا روایت هست از کتاب ا لغیبه مرحوم شیخ طوسی.

مجری:

این فرمایش شما که در مورد ادعا و ایام خاصی که در خصوص حضرات ایام هفته را فرمودید که روز جمعه متعلق به امام عصر (عج) هست یاد یک نکته ای افتادم که از علامه امینی نقل می کردند برخی از اساتید که ایشان می گوید، سه مدرسه اهل بیت برای ما باز کردند برای بحث معارف مان، یکی بحث دعا که برای خدا شناسی است، و روایات و احادیث که علوم هست یکی بحث همین زیارات و دعاهایی که مخصوص ائمه اطهار هست که یکی از همین مدرسه زیارت مدرسه جالبی بود که حضرت عالی الآن به آن اشاره کردید که با اشاره به اینکه ما زیارت ائمه و حتی آن زیارت جامع کبیره هم که دیگر، نهایت همچین مدرسه ای است برای شناخت امام و معرف امام، پس این خیلی جای مهمی دارد که امام هادی این روزهای ایام را چه بسا این بیان را داشت، فقط شاید هم می خواستند این نکته مهم را در آن شرایط سخت و آن خفه قانی که بوده برای ما برسانند.

استاد جباری:

و ای کاش خداوند توفیق بدهد به همه ما که این زیاراتی که در مفاتیح هست روز شنبه پیامبر یک شنبه فاطمه و امیرالمؤمنین، و همینطور مقید باشیم، خود این ارتباط مستمر با معصومین در طول هفته را به نحوی تضمین می کند و طبیعتاً کسی که در طول هفته به یاد معصومین هست حتماً آنها هم عنایت خاصی به او دارند، در صفحه 215 کتاب الغیبه مرحوم شیخ طوسی، چاپ دار الکتاب الإسلامیه بیروت صفحه 215 یک روایتی است از احمد بن اسحاق قمی، احمد بن اسحاق هم باز  از اصحاب برجسته امام هادی امام عسکری امام عصر، یعنی سه امام را درک کرده دوره شان را، آن هم باز یک بحث مفصلی دارد احمد بن اسحاق و  توفیق بشود که در برنامه ای عرض بکنیم.

مجری:

حالا قبلاً هم ما معرفی کرده بودیم که  کتابی که حضرت عالی تدوین کردید در خصوص سازمان وکالت فکر می کنم از همین بزرگواران هم در آنجا ذکر شده و  بیننده ها هم  می توانند حتی مراجعه کنند به آن کتاب و اینها را بیشتر بشناسند.

استاد جباری:

بله به مناسبت معرفی بیش از 90 وکیل از امام صادق تا امام عصر آنجا احمد بن اسحاق اشعری قمی هم مفصل معرفی شده در کتاب سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، او نقل می کند که کاملاً ثقه هست و بزرگوار هست، و عزیزانی هم که در کرمانشاه و سر پل زهاب و اینها ساکن هستند حرم ایشان آنجا هست و مورد زیارت هست و قبر با شکوهی دارد، ایشان می گوید

«دخلت علی ابالحسن علی بن محمد (ع) فی یوم من الأیام»

روزی وارد بر امام هادی(ع) شدم

«فقلت: یا سیدی! أنا أغیب و أشهد، و لا یتهیأ لی الوصول الیک»

گاهی من حضور شما می توانم برسم گاهی نمی توانم موانع گاهی وجود دارد، راه من دور است از قم باید بیایم تا سامرا، و ساکن قم بوده ایشان، وکیل موقوفات  در قم بوده ایشان، احمد بن اسحاق موقوفاتی که شیعیان وقف ساحت مقدس ائمه کرده بودند متولی امور موقوفات بوده، اینها را رسیدگی می کرده و اینها، می گوید من همیشه نمی توانم خدمت شما برسم

«فقول من نقبل و امر من نمتثل»

ما اگر خدمت شما نتوانیم برسیم نزد چه کسی برویم

این هم همینجا در ادامه آن عرایض قبلم اشاره بکنم که وقتی به سامرا می آمدند طبیعتاً همیشه امکان رسیدن محضر اما و رفتن به خانه امام نبود یکی از کسانی که نقش بسیار مهمی داشت در فع خطر از شیعیان همین وکلا بودند که عثمان بن سعید امری که الآن در همین روایت هم اسمش هست سر وکیل بود به تعبیری ما در همان کتاب، وکیل و سر وکیل یعنی وکلا در نواحی مختلف حضور داشتند اما همین وکلا هم گاهی موظف بودند نزد یک وکیل برجسته ای که او واسطه بین آنها و مردم هست مراجعه کنند، عثمان بن سعید امری که بعد شد نائب اول امام عصر (عج) و در روایت هست از 10 سالگی وارد خانه امام هادی (ع) شده و در خدمت حضرت قرار گرفته، شخصیت بسیار برجسته ای هست، این احمد بن اسحاق به حضرت عرض می کند که

«قول من نقبل»

سخن چه کسی را بپذیریم

«امر من نمتزل»

امر چه کسی را امتثال بکنیم

«فقال لی هذا ابو عمرو الثقة الأمین»

ابوعمرو کنیه همین عثمان بن سعید بوده

«هذا ابو عمرو»

اشاره به عثمان بن سعید می کند

«الثقة الأمین»

امام مهر تأیید می زند، هم مورد اعتماد و هم امین

«ما قاله لکم فأنی یقوله»

دیگر امام مطلق این را تأیید می کند هرچه گفت از جانب من گفته رد خور ندارد

«مَا قَالَهُ لَكُمْ فَعَنِّي يَقُولُهُ وَ مَا أَدَّاهُ إِلَيْكُمْ فَعَنِّي يُؤَدِّيهِ»

اگر چیزی به شما داد نامه ای داد وجهی داد چیزی داد یقین بدانید که از جانب من هست.

مجری:

این خودش یک نوع اشاره است به بحث مرجعیت که چقدر جایگاه مهمی دارند علماء در عصر غیبت که اینها در واقع دارند کلام ائمه را به ما می رسانند و باید احترام شان و جایگاه شان حفظ بشود در جامعه امروز.

استاد جباری:

بله امام به گونه ای تأیید می کند که دیگر مورد اطمینان باشد برای شیعیان، می گوید

«فَلَمَّا مَضَى أَبُو الْحَسَنِ»

بعد از شهادت امام هادی

«وَصَلْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ابْنِهِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِ‌»

خدمت امام عسکری رسیدم

«ذَاتَ يَوْمٍ»

یک روزی

«فَقُلْتُ لَهُ مِثْلَ قَوْلِي لِأَبِيهِ»

همان سخنی که به امام هادی عرض کرده بودم گفتم که ما بالاخره خدمت شما نرسیدیم پیش چه کسی برویم و سخن چه کسی را بپذیریم؟

«فَقَالَ لِي هَذَا أَبُو عَمْرٍو الثِّقَةُ الْأَمِينُ»

دوباره همان تکرار این أبو عمرو ثقه هست امین هست

«ثِقَةُ الْمَاضِي»

مورد اطمینان ماضی یعنی پدرم امام هادی بود

«وَ ثِقَتِي فِي الْمَحْيَا وَ الْمَمَاتِ»

مورد اطمینان من هست چه در حیات من چه در بعد از وفات من

دارد حضرت اشاره به غیبت می کند در واقع

«فَمَا قَالَهُ‌ لَكُمْ فَعَنِّي يَقُولُهُ وَ مَا أَدَّى‌ إِلَيْكُمْ فَعَنِّي يُؤَدِّيهُ»

هر چه گفت از جانب ما گفته هر چه داد به شما از جانب ما داده

این راوی روایت می گوید

«قال أبو علی: قال أبوالعبّاس الحمیریّ: فکنّا کثیرًا ما نتذاکر هذا القول و نتواصف جلالةَ محلّ أبی‌عمرو»

این سخن هر دو امام را در شأن عثمان بن سعید مکرر ما می گفتیم در ارتباط با عثمان بن سعید عمری، این یک روایت که نشان می دهد که امام در واقع دارد تمحید می کند زمینه سازی می کند برای ورود شیعیان به دوران غیبت صغرا.

یک روایت دیگر هست که باز جالب است مرحوم شیخ طوسی نقل می کند از إبن برینه کاتب

«قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ الشُّرَّافِ مِنَ الشِّيعَةِ»

بعضی از بزرگان شیعه امامیه.

مجری:

در کتاب همان «الغیبه» خودشان هست؟

استاد جباری:

بله، نقل می کند تا می آید به چند نفر می گویند که

«دَخَلْنَا عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ (علیه السلام) بِسُرَّ مَنْ رَأَى وَ بَيْنَ يَدَيْهِ جَمَاعَةٌ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهِ بَدْرٌ خَادِمُهُ»

این دیگر در واقع دارد ادامه مسیر معرفی عثمان بن سعید را ذکر می کند توسط امام عسکری (علیه السلام) که می گوید گروهی از شیعیان یمن وارد بر امام عسکری شدند ما هم آنجا بودیم و گفته شد که

«هَؤُلَاءِ نَفَرٌ مِنْ شِيعَتِنَا بِالْيَمَنِ»

تا اینکه امام عسکری (علیه السلام) فرمودند که

«فَامْضِ فَائْتِنَا بِعُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ الْعَمْرِيِّ»

برو عثمان بن سعید را خبر کن، می گوید چیزی نگذشت که او وارد شد و امام فرمود که

«امْضِ‌ يَا عُثْمَانُ‌ فَإِنَّكَ الْوَكِيلُ وَ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ عَلَى مَالِ اللَّهِ وَ اقْبِضْ مِنْ هَؤُلَاءِ النَّفَرِ الْيَمَنِيِّينَ مَا حَمَلُوهُ مِنَ الْمَالِ»

برو این وجوهاتی که اموالی که اینها آوردند تحویل بگیر، به حضرت عرض کردیم که

«يَا سَيِّدَنَا وَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ لَمِنْ خِيَارِ شِيعَتِكَ»

پیداست برای عثمان جایگاهی شما قائل هستید

«وَ لَقَدْ زِدْتَنَا عِلْماً بِمَوْضِعِهِ مِنْ خِدْمَتِكَ وَ إِنَّهُ وَكِيلُكَ وَ ثِقَتُكَ عَلَى مَالِ اللَّهِ»

ایشان وکیل و مورد اعتمادشماست، فرمود

«نَعَمْ وَ اشْهَدُوا عَلَى أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ سَعِيدٍ الْعَمْرِيَّ وَكِيلِي وَ أَنَّ ابْنَهُ مُحَمَّداً وَكِيلُ ابْنِي مَهْدِيِّكُمْ»

فرزندش محمد بن عثمان هم وکیل فرزند من مهدی شماست

اینها به هر حال اقدامات امامین عسکریین (علیهم السلام) برای ورود به شیعه، و آن بحث سازمان وکالت هم که اشاره کردم خیلی عجیب است که حالا راجع به امام هادی بالخصوص که امام حدود بیست سال بیست و یک سال در سامرا حضور دارد تحت نظر هست اما به اصطلاح وکلا در نواحی مختلف چه نواحی عراق مثل کوفه، مثل بغداد، مثل بصره، یا نواحی شمالی عراق مثل موصِل و اینها شیعیان حضور داشتند و نواحی متعدد ایران از نواحی غربی ایران بگیرید مثل همین کرمانشان قَرمَسین؛ قَرمَسین منطقه نزدیک همین کرمانشاه فعلی منطقه شیعه نشین بوده، منطقه همدان، منطقه قم، منطقه آوه، مناطق شمالی ایران تبرستان، مناطق شرقی ایران خراسان مثل سبزه وار، نیشابور، تا می رود جاهای افغانستان فعلی مثل کابل و مرو و هرات و امثال اینها، شیعیان در نقاط مختلف در اینجا حضور دارند و ارتباط با امام دارند به واسطه همین وکلا، امام نصب وکیل کرده و حتی دیگر من فرصت نیست عرض بکنم در نامه ای دارد که مرحوم کشی در رجالش آورده آن نامه را که امام به دوتا از وکلایش در منطقه کوفه و مناطق اطراف کوفه عرض السواد عیوب بن نوح و إبن عبد ربه دوتا وکیل حضرت داشته آنجا، گویا این دوتا وکیل یک مقدار در امور مربوط به منطقه تحت قلمرو مأموریت خودشان دخالت می کردند خبر به امام می رسد امام نامه می نویسد به هر دو می گوید به آنچه که مؤظف هستید شما عمل بکنید دخالت در کار همدیگر نکنید که موجب به خطر افتادن شما و ما می شود؛ این نشان می دهد که امام با اینکه آنجا تحت کنترل نظر و اینهاست اما چه نظام دقیقی را، چقدر دقیق و چقدر خبر دقیق به امام می رسید و امام (سلام الله علیه) در جای خودش هشدارهای لازم را می دهد و امر را تحویل می دهد به دوران بعد از خودشان امام عسکری و آن حضرت هم وارد می کنند شیعه را به آرامی به دوران غیبت بدون اینکه لطمه اساسی به بدنه شیعه بخورد یعنی می آموزند به شیعه در این دوره ها، این نکته را هم بد نیست عرض بکنم نقل سخن مسعودی است مسعودی در اثبات الوصیه صاحب اثبات الوصیه که این غیر از آن مسعودی صاحب مروج الذهب هست در اثبات الوصیه تعبیر اینچنین دارد می گوید عسکریین (امام هادی و امام عسکری) اینها به گونه ای عمل می کردند که شیعیان را عادت بدهند به شرائط دوران غیبت و در حجاب قرار می گرفتند «یحتجبان»، چطور در حجاب؟ یعنی تلاش می کردند که ارتباط مستقیم با مراجعین و شیعیان نداشته باشند چرا؟ چون شیعیان بناست وارد بشوند به دوره ای که آنجا دیگر نزد وکلا بابد مراجعه داشته باشند حواله می دادند شیعیان را بیشتر نزد وکلای شان و بیشتر از طریق مثل عثمان بن سعید و اینها.

مجری:

استاد دوتا سؤال همین الآن به دست ما رسیده چون اشاره کردید به بحث ترکان و اینها دوستی پرسیده که این ترکان چگونه آمدند در حکومت؟ فکر می کنم در زمان مأمون عباسی دیگر چون قلمرو رسید به سمت شرق آسیا، ترکان وارد حکومت عباسی شدند.

استاد جباری:

بله اما بیشتر معتصم همانطور که عرض کردم.

مجری:

و بحث دوم که یکی سؤال کرده که دختر امام هادی نامش عایشه هست این برای من هم جالب بود که فکر می کنم...

استاد جباری:

این یک تصحیف است در واقع.

مجری:

 که در واقع عالیه باید باشد.

استاد جباری:

عالیه یا علیه چون شبیه هست با عایشه حالا چه کسانی تعمد داشتند این را عایشه کنند.

مجری:

متشکریم استاد خیلی استفاده کردیم، از شما تشکر می کنم و آخر برنامه هم دعای فرج آقا امام زمان هست و شما را به خدای منان می سپاریم.

الهم عجل لولیک الفرج.

 


آینه تاریخ>

شهادت امام هادی علیه السلام آیت الله صافی گپایگانی هجرت مدینه سامرا سال 20هجری امامت