شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مصابیح الدجی

ویژه برنامه مصابیح الدجی با کارشناسی حجت الاسلام الیاسی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:15/11/1400

ویژه برنامه مصابیح الدجی

مجری:

من دعای عهد میخوانم بیا

بر سر این وعده میمانم بیا

با تجلی های پر هیبت بیا

از میان پرده غیبت بیا

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت یکایک شما بینندگان عزیز محترم و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)، امشب شب شهادت امام دهم امام هادی (علیه السلام) هست ویژه برنامه مصابیح الدجی را تقدیم نگاه تان می کنیم تا إن شاءالله ذره ای مورد عنایت حضرت صاحب الزمان قرار بگیرد، امام دهم یکی از مظلوم ترین ائمه هست یکی از کسانی که شاید اگر حمله به حرمش اتفاق نمی افتاد خیلی از ماها هنوز حتی عکس گنبد و بارگاه سامرا را ندیده بودیم، خوشحالیم که می توانیم در این شبی که حضرت صاحب الزمان عزادار هستند به عزای جدشان برنامه ای را تولید بکنیم راجع به کرامات، راجع به زندگی، راجع به عصر امام هادی و حرکات و کارهای ایشان صحبت بکنیم، مهمان عزیزی لطف کردند و در این برنامه افتخار حضور به ما دادند تا إن شاءالله در کنارشان صحبت بکنیم بیاموزیم و إن شاءالله همانطور که عرض کردم دغدغه همیشگی مان یعنی مورد عنایت حضرت حجت قرار بگیریم، حجت الإسلام والمسلمین استاد هادی الیاسی خطیب توانا استاد گرانقدر حوزه که إن شاءالله در این برنامه در خدمت شان هستیم.

استاد سلام علیکم و رحمة الله.

حجت الاسلام الیاسی:

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین والصلاة والسلام علی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین.

بنده هم عرض سلام و عرض تسلیت دارم خدمت شما جناب آقای حسینی عزیز و همه بینندگان محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه عاشقان و شیعیان و پیروان و دلباختگان حضرت هادی (علیه السلام) که امشب قلوب شان معطوف به سامرا و مرقد شریف امام هادی است ما هم از دور عرض ادب می کنیم به ساحت مقدس این امام همام در سامرا و این برنامه ای که خدمت شما هستیم در رابطه با شخصیت و جایگاه و سیره زندگانی حضرت هادی (علیه السلام) إن شاءالله مورد توجه حضرت ولی عصر قرار بگیرد.

مجری:

سلامت باشید خیلی ممنونیم که دعوت ما را پذیرفتید، بفرمایید که بپردازیم به موضوع و به نوعی ویژگی خاص عصر زندگی امام هادی؛ ما بارها موارد مختلفی را شنیدیم اما شاید خیلی درک نکنیم برای مان سخت باشد که واقعاً زمان امام هادی چه عصری بوده چه دوره ای بوده و چطور این مکاتب اهل بیت را توانستند همچنان به ما منتقل بکنند؟ بفرمایید خواهش می کنم ما در خدمت تان هستیم.

 حجت الاسلام الیاسی:

من قبل از ورود به این بحث اجازه بدهید یک زندگانی مختصری به قول امروزی ها یک بیوگرافی کوتاهی از زندگانی امام هادی (علیه السلام) عرض بکنم تا با زندگی این امام همآشنا بشویم و بعد کم کم وارد عصر امام هادی بشویم.

نام مبارک شان علی بن محمد که معروف شدند به هادی، مادرشان حصرت سمانه بودند که در 15 ذی الحجه سال 1212 در اطراف مدینه حضرت متولد شد، شهادت شان هم 3 رجب سال 254 هست بنابراین عمر شریف شان چیزی حدود 41 سال می شود، در سال 220 و بعد شهادت پدرشان امام جواد (علیه السلام) به امامت رسیدند تقریباً 33 یا 34 سال مدت عمر امامت این امام بود، چیزی حدود 20 سال از عمرشان را در مدینه مشرف بودند و مابقی عمرشان تا آخر که به شهادت منجر شد را در سامرا و در تبعید از وطن و مدینه و جایگاه اصلی خودشان به سر بردند و در همین مکانی هم که هست که خانه امام هادی بود حضرت اینجا به شهادت رسید، امام هادی در یک محله ی به نام عسکریه ساکن داده شد در واقع این امام و فرزندشان امام حسن (علیه السلام) به خاطر سکونت در این منطقه معروف شدند به عسکریین که این لقب بیشتر البته به امام یازدهم ما انتصاب پیدا کرد که به حضرت می گفتند امام عسکری.

مجری:

اما به مرقدشان به طور کلی عمدتاً گفته می شود عسکریین.

حجت الاسلام الیاسی:

بله امامین عسکریین، این منطقه هم یک منطقۀ بود که بیشتر به خاطر سکونت لشکریان حکومت بنی العباس تأسیس شد چون یک حکومت گسترده ای داشتند و لشکر زیادی هم داشتند حضور این لشکریان و خانواده های شان در بغداد که محل پایتخت حکومت بنی العباس بود یک مشکلاتی را ایجاد کرده بود، به پشینهاد سران حکومت یک جای خوش آب و هوا یک منطقه ی که هم برای سکونت خوب باشد هم برای استقرار اینها انتخاب شد که حاشیه رود دجله بود و بیرون از بغداد با فاصله، آنجا را شروع کردند به خانه سازی که یک جایش دیگر تقریباً منطقه مرکزی و امنیه بود که آن همین منطقه فعلی است و اینقدر هم ویلاها و خانه های بزرگی این سران لشکر درست کرده بودند که به طوری که مثلاً هر کسی آنجا را می دید لذتبخش بود برایش می گفتند

«سُرِّ مَن رَأیٰ»

البته امام هادی (علیه السلام) در منطقه کاملاً نظامی در منطقه به دور از این تشریفات سکونت داده شدند در یک خانه محقر و کوچک که بعدها در همین اتاق هم مدفون شدند و بعد این اتاق و خانه به پسرشان امام عسکری (علیه السلام) رسید ایشان هم در همین اتاق کنار پدرشان دفن شدند و بعد هم این مکان الآن متعلق به امام زمان (ارواحنا له الفداء) هست، یک وقتی من با رفقا به زیارت امام عسکریین که می رویم که إن شاءالله قسمت بشود همه به زودی مشرف بشویم به سامرا، به دوستان عرض می کردم که جای که قسم حضرت عباس بخوریم که اینجا خانه امام زمان و خانه امام بوده همینجا هست اصلاً هیچ شکی در آن نیست چون خانه ی است که محل دفن امام هم بوده این را می توانیم در سامرا ببینیم و الآن آنجا متعلق به امام زمانما هست خدا إن شاءالله قسمت کند که این جا مشرف بشویم، به هر حال حضرت در این دوره امامت تقریباً 33 یا 34 ساله با پنج یا شش نفر از خلفای عباسی هم هم عصر بودند بیشتر از همه با متوکل عباسی؛ تقریباً 15 سال از عمرشان را یعنی عمر امامت شان با متوکل عباسی هم عصر بودند از سال تقریباً 232 تا 247، حضرت در این دوران سختی های را هم کشیدند متوکل هم در آن اخبار و اتفاقاتی که امیرالمؤمنین در روایات فرموده بودند و نام خلفای بنی العباس را هم در آن روایت ملاحِم و فتن که پیشگویی اخبار آینده است حضرت بیان می کنند می فرمایند

«عاشرهم اکفرهم»

دهمین اینها از همه کافرتر است

یک کافر داریم یک اکفر داریم یعنی حضرت می خواهد بفرماید این از کافر هم بدتر بود متوکل عباسی که وقتی حالا فرصت بشود من خدمت تان در رابطه با زندگی او عیاشی او و سبک زیست او اگر سخن بگویم دشمنی که نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) داشت خود همه بینندگان عزیز قضاوت خواهند کرد، حالا من اجازه بدهید چندتایش را بشمارم کم کم وارد سیره امام هادی هم بشویم، گفتیم که بیشترین دوره حیات امام هادی با همین شخص بود متوکل عباسی، أبوبکر خوارزمی در عصر آل بویه و در قرن چهارم بوده یک رسائلی دارد در رسائل خودش توصیف می کند متوکل و بعضی از اتفاقات این دوره امام هادی را؛ می گوید هنگامی که یکی از پیشوایان هدایت، تازه اسم هم نمی برد نمی گوید امام هادی نمی گوید مثلاً امام جواد یا امام عسکری، می گوید یکی از پیشوایان هدایت و خاندان نبوت از دنیا می رفت کسی او را تشییع نمی کرد ولی برای دلقک آل عباس تمام قضات إقامه عزا می کردند؛ یعنی یک دلقک در دربار اگر از دنیا می رفت تمام قضات حکومتی تمام این عمال حکومتی اینها می آمدند إقامه عزا می کردند اما یک نفر از عالمان شیعه از خاندان پیغمبر اگر از دنیا می رفت هیچ کس اصلاً به روی خودش هم نمی آورد که شما ببینید امام هادی در خانه خودش و در اتاق خودش دفن می شوند حتی تشییع هم ندارد، می گوید علویان حتی برای یک وعده غذا در روز هم منع می شدند در حالی که متوکل عباسی دو هزار کنیز داشت که تمام خراج مصر، اهواز و حجاز صرف عیاشی و خوانندگی این کنیزکان و مجالس طرب در دربار می شد، اینها گزارشات أبو بکر خوارزمی است، می گوید چه بگوییم در باره قومی که قبر امام حسین (علیه السلام) را شخم زدند؛ این کاری که بود متوکل انجام داد، و در آن به زراعت پرداختند و زائران قبرش را به شهرها تبعید و آواره کردند، علویان از شدت سختی در این عصر یعنی از سال 219 هجری قمری تا 270 هجده تا قیام کردند به خاطر سختی که حکومت بنی العباس و به ویژه متوکل عباسی که یکی از خونخوارترین اینهاست که امیرالمؤمنین می فرماید «أکفرهم» نسبت به شیعیان و علویان داشت، نمونه هایش جریان شهادت إبن سکیت است که بخاطر یک اعتراف این عالِمی که نحوی بود این عالِمی که بلیغ و ادیب بود کتاب های بلیغانه از او هست حتی استاد فرزندان متوکل هم هست وقتی از او پرسید که بچه های من را بیشتر دوست داری تا بچه های علی بن أبی طالب؟ آنجا تقیه نکرد گفت همه فدای یک تار موی فرزندان امیرالمؤمنین، دستور داد زبانش را از پس گردنش بیرون کشیدند و او را به شهادت رساندند، یا شلاق زدن نصر بن علی جُهمی که هزار ضربۀ شلاق خورد برای نقل یک فضیلت از علی بن أبی طالب (علیه السلام)، تازه سنی بود همه آمدند شهادت دادند این رافضی نیست این شیعه نیست، فقط چرا؟ چون یک فضیلت برای علی بن أبی طالب در آن دوران نقل کرده، این یک نمای کلی است از وضعیت سختی که شیعه یا علویان در این دوره داشتند، البته از یک طرف حکومت ها مواجه بودند با جوامع شیعی؛ ما در بعد از شهادت امام سجاد (علیه السلام) جامعه شیعه نداریم، چرا مثلاً شیعیان در مناطقی در عراق، بصره و کوفه هستند که بعد از حادثه عاشورا توسط قیام های اتفاق می افتد کم کم از بین می روند و بعد هم معاویه وقتی حکومت را به دست می گیرد مغیره را آنجا می گذارد زیاد بن أبی را آنجا می گذارد و بعد هم در حکومت عبدالملک مروان وقتی که حجاج بن یوسف ثقفی در عراق به عنوان فرماندار گماشته می شود تقریباً شیعه تار و مار می شود به طوری که امام سجاد می فرمایند ما دیگر بیست تا محب برای مان باقی نمانده، اما با تدبیر اهل بیت (علیهم السلام) بعد از عاشورا این جامعه شیعه دوباره متولد می شود دوباره پرورش پیدا می کند تربیت پیدا می کند در تمام حوزه ها متخصص می شوند در فقه در احکام در تفسیر در علوم مختلف و در نواحی مختلف حکومت اسلامی اینها کم کم جامعه تشکیل می دهند، برای همین شما در زمان امام هادی (علیه السلام) شهرهای شیعه نشین را می بینید که از طریق روات حدیث و از طریق وکلای که این سازمان وکالت تقریباً از زمان امام صادق (علیه السلام) پی ریزی می شود در زمان امام کاظم (علیه السلام) رسماً به کار گرفته می شود تا در زمان امام جواد و امام هادی و امام عسکری دیگر به اوج خودش می رسد که دیگر ما در زمان غیبت امام زمان (ارواحنا له الفداء) در غیبت صغرا و بعدش هم غیبت کبرا ابتدا چهارتا نائب داریم یعنی این سازمان کارهای خودش را کاملاً دارد انجام می دهد ارتباطات با امام را انجام می دهد و بعد هم می شود غیبت کبرا؛ این شیعه باید به یک خود تربیتی و یک خود محوری برای رسیدن به هدف در دل خودش برسد، این توسط امام تشکیل می شود توسط امام دارد رهبری می شود، این شده، در قم، در اهواز، در بلخ، در بخارا، در مصر، در عراق، در تمام اینجا حتی در اطراف افغانستان ما جامعه شیعه را می بینیم که اینها وکیل دارند از طرف امام، این یک مقداری برای دستگاه حکومت سخت هم بود، البته شیعیان کسانی که پیروان راستین اهل بیت بودند سعی می کردند که قیامی را انجام ندهند اما گاهی بخاطر برخی از قرائت ها که باید قیام کرد مقابل حاکم جور، افرادی که پیروان اهل بیت (علیهم السلام) یا دوستداران اهل بیت بودند یا در قالب علویان بودند اینها قائل به قیام می شدند یک قیام های را بخاطر این سختی ها بخاطر این فشارها و تمام اهرم های فشار و سرکوبی که حاکمان برای شیعیان و علویان انجام می دادند این قیام ها شکل می گرفت، اینها باعث می شد که امام هم در محدودیت قرار بگیرد بطوری که بعضی از این قیام ها را منتسب می کردند به امام.

مجری:

دقیقاً می خواستم بگویم؛ فکر می کنم خیلی جاها که اسم گذاری می کردند و بنا را بر این می گذاشتند دنبال بهانه هم بودند که حتماً کار امام بوده.

حجت الاسلام الیاسی:

بله و البته امامان ما کاملاً خودشان را از این قیام ها جدا می کردند؛ از زمان امام صادق (علیه السلام) تا بقیه امامان که بخاطر حفظ جان خود امام و شیعیان و پیروان امام، وگرنه چیزی از شیعه باقی نمی ماند، در واقع بعد از عاشورا عده ای فکر کردند که قرائت صحیح از شیعه یعنی یک امام قائم به سیف؛ فکر می کردند یعنی این، حتی به بعضی از امامان ما هم می آمدند می گفتند چرا شما قیام نمی کنی؟ یار که داری و بارها و بارها پیش امام باقر آمدند پیش امام صادق آمدند پیش امام کاظم آمدند، ولی یک قرائت دیگر هم قرائت اهل بیت (علیهم السلام) بود که انقلاب را از حالت انقلاب مسلحانه بیایند به انقلاب فرهنگی و علمی تغییر بدهند یعنی درست کردن جامعه شیعه، منسجم کردن جامعه شیعه از فکر، از اعتقاد صحیح، از اخلاق درست، این کم کم بدنه جامعه شیعه را درست بکند تا بعد لوازم برای تشکیل حکومت فراهم بشود، این قرائت اهل بیت (علیهم السلام)  جواب هم داد و شما می بینید که بعد از گذشت تقریباً از عاشورا سال 61 تا دوران امام هادی (علیه السلام) که دوران شهادت حضرت 254 هست این دوران تقریباً صد و خُردۀ سال 170 سال چقدر شیعه گسترش پیدا کرده نه با آن قیام ها نه با آن شمشیرها، البته آنها بعضی های شان واقعاً بخاطر سختی های حکومت این کارها را می کردند اما امام می خواستند راه درست را نشان بدهند که این قیام صد نفره این قیام هزار نفره این قیام پنج هزار نفره به پیروزی نمی کشد کار، ماندگار نیست، ماندگاری در این دوره تبعیت از امامی است که او تکلیف را خوب تشخیص می دهد، گاهی من یک فکری دارم من یک فعلی را فکر می کنم الآن این کار را انجام بدهم می آمد محمد حنفیه به امام حسین می گفت الآن این کار را نکن؛ او امام است او فقط فعل الآنش را که نمی بیند او تمام جوانب را بررسی می کند و اگر اقدامی می خواهد انجام بدهد اقدام او اقدامی است که نه برای شیعیان عصر خودش، برای شیعیان إلی یوم القیامه باید یک دستگیره نجات و هدایت باشد، اینکه اسم بنا هم شده مصابیح الدجی؛ یعنی این فعل امام این رفتار امام این حرف امام یک چرا هدایت است نه فقط برای شیعه عصر خودش، باید ماندگار بماند، تفاوت فعل امام هم همین بود امام هادی (علیه السلام) در این دوره همین کار را انجام دادند، شاید بعضی ها سؤال بکنند امام هادی چیکار کرد؟ بعضی ها می گویند امام عسکری مثلاً در این دوران امامتش که کوتاه هم بود چیکار کرد حضرت؟ حرف همین است ما باید اولاً رفتار هر امام را در یک بستۀ امامت 250 ساله اهل بیت ببینیم؛ یعنی اینها امام بودند اینها مسؤول هدایت مردم اند، پس دوره امامت اینها اولاً از امامت امیرالمؤمنین شروع می شود تا امام عصر یعنی دوران حضور و ثانیاً هر امام در عصر خودش بنا به مصلحت و اقتضائات زمان یک کاری را انجام می دهد که این هدایت آسیب نبیند این دین آسیب نبیند این مردم آسیب نبینند، به بهترین نحو از این پیچ تاریخی هم دین به سلامت عبور داده بشود هم شیعه، پس بیاییم هر امام را در دوره خودش فعلی را که انجام داده کاری که انجام داده اقدامی که انجام داده را با توجه به این دو محور افقی و عمودی نگاه کنیم؛ یک محور عمودی یعنی در مسیر امامت، یک محور افقی یعنی آن عملکرد خود امام در این مسیر، این معنی پیدا می کند.

مجری:

خیلی ممنونم، صحبت های خوب و جالبی بود و این نگاه خیلی جالب بود به این دلیل که امروزه هم ما متأسفانه این را می بینیم که به قول شما یک طورهای ماها به زعم خودمان و با عقل محدود خودمان بنا را بر این می گذاریم که مثلاً من صلاح می دانم که فلان مرجع فلان عالم این کار را انجام بدهد و این اتفاق بر می گردد خیلی وقت ها، الآن مثلاً خیلی وقت ها ما می بینیم به زعم خودمان راجع به این حتی صحبت می کنیم که چرا امام حسین (علیه السلام) آن کار را کرد؟ این کار را می کرد بهتر بود، اصلاً نمی دانم چه اصطلاحی را بتوانم که قشنگ کلمه را بیان بکند آن هم اینکه وقتی امام زمان آنجا وجود دارد دیگر اصلاً ما چه تصمیمی می توانیم بگیریم، به قول شما امام کسی هست که نه فقط حال، گذشته و آینده را می بیند آینده شیعیانش را می بیند، امیدوارم به این درک برسیم و اعتقاد داشته باشیم، یک تعبیری یکی از کارشناسان برنامه ما دارد که ما الآن یتیمان صاحب الزمانیم، و این اعتقاد را إن شاءالله داشته باشیم که امام زمان مان هم برای ما این کار را قطعاً می کنند و این اتفاق می افتد.

تا اینجا گفتیم از کلیت زمان چون زمان خیلی سختی را گذراندند امام هادی خیلی دشواری ها زیاد بوده، بفرمایید خواهش می کنم به ادامه بحث بپردازیم.

حجت الاسلام الیاسی:

عصر امام هادی (علیه السلام) قطعاً باید یک ویژگی خاصی نسبت به امامان پیشین خودشان و دو امام بعد خودشان داشته باشد این ویژگی خاص را باید پیدا بکنیم این نقطه عطف در سیره مبارک امام هادی (علیه السلام) شناسایی همین ویژگی خاص هست مثلاً من اگر بخواهم اشاره بکنم عصر امیرالمؤمنین را ما در دو ویژگی می توانیم ببینیم یکی سکوت امیرالمؤمنین است؛ سکوت امیرالمؤمنین به معنای عدم قیام است یعنی عدم دست به شمشیر بردن، نه به معنای سکوت و خانه نشینی که یک انسان حالا من تعبیرم تعبیر درستی به ساحت مقدس امیرالمؤمنین نیست یعنی نمی خواهم بگویم یک انسان کاملاً بی تفاوت نسبت به اداره امور عالم، ما اگر بخواهیم امیرالمؤمنین را فقط در حد یک مشاوره دادن به خلفاء و اینها این که اصلاً جایگاه حضرت نیست حضرت دارد هدایت را مسیر هدایت را برای امامان و همینطور شیعه مرتفع می کند هموار می کند و این وظیفه امامت خودش را باید انجام بدهد حالا این بحث خلافت و مدیریت سیاسی مردم اگر به دست شان باشد این کار تسریع پیدا می کند برای خود مردم خوب است اما حالا که مردم نیامدند حضرت باید شیعه و هدایت و آن اسلام ناب را از پیغمبر محفوظ بکند، در عصر امام حسن (علیه السلام) آن جریان سازش و مصالحه حضرت برای حفظ و مصلحت اسلام و شیعه؛ این می شود یک نقطه خاص، دوباره در عصر سیدالشهداء با اینکه سیدالشهداء ده سال تقریباً دوران امامت شان است و حرکت عاشورا و شهادت امام حسین در سال آخر عمرشان است اما با اینکه این سال آخر عمر اتفاق می افتد اما می شود نقطه عطف، هر امام همینطور، در مورد امام رضا (علیه السلام) تقریباً حضرت 18 سال عمر امامت شان هست این اتفاقات ولایت عهدی و این مناظرات در دوران مأمون و با نصاری نجران در مرو همه در سه چهار سال آخر عمر حضرت است ولی این می شود نقطه عطف، پس ما یک ویژگی خاص را در عصر یک امام پیدا می کنیم این ویژگی را نگاه می کنیم می بینیم که آن مسیر امامت در این عصر اینگونه تبلور پیدا می کند، در عصر امام هادی (علیه السلام) چه هست؟ البته واقعاً بررسی آن بیشتر از یک جلسه کار می برد چون ما بخواهیم درست تحلیل بکنیم رفتار یک امام معصوم (علیهم السلام) را در این دوره، کامل باید شرائط عصر آن امام را هم بسنجیم؛ از یک طرف مردم چگونه زندگی می کردند یعنی ناس، وقتی ما می گوییم ناس یعنی تمام فرقه های السلام، تمام گرایش های مذهبی، از یک طرف شیعه یعنی پیروان حضرت امام هادی (علیه السلام) در چه وضعیتی بودند؟ از یک طرف حکومت چه رفتاری داشت؟ گاهی یک حاکم می شود منصور دوانیقی سخت می گیرد بر امام، یکی می شود هارون الرشید امام را به سیاه چال می برد، یکی می شود مأمون امام را به کرسی ولیعهدی دعوت می کند، پس رفتار خود آن حاکم هم برای ما مهم است گرایش های مذهبی آن حاکم هم مهم است هارون رشید اهل حدیث ها را یک مقداری به آنها بال و پر می داد، از این طرف مأمون می آید مقابل پدرش و برادرش امین اهل حدیث را کنار می گذارد به معتزله بال و پر می دهد اعتزالیون و اهل تعقل و اینها را یک مقداری تقویت می کند برای کنار زدن آن عقبۀ اهل حدیث یعنی قدرت پیدا کردن خودش، پس اینها مهم است که ببینیم چه رفتاری را دارند انجام می دهند، اینها برای واقعاً درک شرایط عصر، برای تحلیل اقدام امام هم خیلی مهم است، ما در عصر امام هادی (علیه السلام) در دورۀ قرار می گیریم که احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از زمان امام باقر و امام صادق بین مردم پخش شده که راوی می گوید من در زمان امام رضا وارد مسجد مدینه شدم در گوشه گوشه این مسجد افرادی را دیدم که می گفتند «حدثنی جعفر بن محمد» ما را امام صادق (علیه السلام) حدیث کرده؛ یعنی احادیث منتشر شده، مردم در واقع خط و مرز اعتقادی خودشان را می شناسند آن دوران تقیه شدید هم بعد از امام رضا (علیه السلام) کنار گذاشته شده، اولین امامی که برائت را به عنوان یک تیز رسمی برای شیعه بیان می کند امام رضا (علیه السلام) هست که

«ولایتنا البرائة من اعدائنا»

ولایت ما اهل بیت (علیهم السلام) یک بالش برائت از دشمنان ما هست؛ یعنی رسماً برائت از دشمنان را می آید مطرح می کند امام رضا (علیه السلام)، حالا اظهار برائت یک امر دیگری است می خواهم بینندگان عزیز یک مقداری این را فرق بگذارند، اصل برائت را مطرح می کنند اما اظهار برائت یک چیز دیگری است من یک نمونه مثال بزنم؛ ببینید مثلاً ما تقیه را از قرآن داریم مثلاً ما در باره تقیه در قرآن آیه داریم حضرت عمار مثلاً برای حفظ جانش در مکه تقیه کرد وقتی پدر و مادرش به شهادت رسیدند او تقیه کرد نجات پیدا کرد، دیگران او را مسخره می کردند، آیه نازل شد که نه او تقیه کرده، اما اینکه تقیه که یک اصل دینی است بعنوان یک تز برای حفظ شیعه استفاده بشود از چه زمانی است؟ از زمان امام سجاد (ع) که رسماً حضرت می فرماید 

«التقیة دینی و دین آبائی»  

می شود تقیه برای حفظ تشیع، خب این تقیه بطور شدید هست، باید شیعیان ما کتمان بکنند

«کتمان سرنا جهاد فی سبیل الله»

این توصیه ها هست، هر چیزی را فاش نکنید امام به بعضی از راویان می فرمایند چرا احادیثی که من برای شما می گویم در بازار کوفه دارد پخش می شود، نروید همه جا پخش نکنید، به اهلش بگویید جابر بن یزید جوفی، اگر کسی را پیدا کردید گفت سینه ام سنگینی می کند، حضرت فرمود برو یک چاله ای بکن به چاله بگو به کسی اگر پیدا نکردی نگو، پس فعلاً می شود اصل، اصل تقیه، عصر، عصر حفظ خب این می شود یک استفاده از یک موضوعی که گاهی اصلش در دین هست اما بطور رسمی بعنوان تز بیان نشده، برائت از دشمنان هم بوده چیز عجیبی نیست، برائت مصداقی داشتیم حتی ما در کوفه، مثلاً بحث رافضی از اوخر دوره امام سجاد (ع) به شعیه منتسب می شود بخاطر سب خلفاء بعضی ها بودند در کوفه خلفاء را سب می کردند به اینها می گفتند رافضی که مقالات متعددی در این زمینه نوشته شده، اهل مطالعه بهتر از من مستحضر هستند، اما اینکه رسماً یک امام در کرسی عمومی بیاید برائت را بیین بکند و خط مرز بگذارد یا ما یا غیر ما این را ما از زمان امام رضا (ع) می بینیم، پس شیعه در  اعتقادات خودش در احکام خودش در تفسیر خودش خط ها را پیدا کرده مرز ها مشخص است حالا امام هادی می خواهد چکار بکند برای این شیعه، این شیعه الآن احتیاج به تعمیق بخشی در باور و اندیشه دارد، باور یعنی اعتقاد به یک چیزی اما اندیشه یعنی چهار چوب ساختن یعنی حد و مرز مشخص کردن نظریه پردازی کردن، ما باور به عصمت امام را از روایات امیرالمؤمنین داریم از آیات قرآن

«إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»

این مقام عصمت است، اما اینکه کسی بیاید عصمت را قشنگ تبین بکند مشخص بکند چهار چوب هایش را این از زمان شاگردان امام صادق (ع) به بعد درست می شود، یک سری از آقایان هم این خط مرز بین باور و اندیشه را وقتی مشخص نکردند یک مقداری به ورته اشتباه افتادند که فکر می کنند باور به عصمت از زمان امام صادق به بعد شروع شده نه باور به عصمت بوده، اندیشه سازی برای عصمت اینکه قشنگ بیایند تبین بکنند، یا شاگردانی بیایند متکلمین، ولی باور به عصمت بوده ما در باور به اعتقادات امامیه مقالات متعددی نوشته شده می توانم ارجاع بدهم اگر کسی دوست دارد مدارس کلامی اهل بیت انتشارات دارالحدیث این کتاب را چاپ کرده، یا مدرسه کلامی مدینه، مقالات متعددی در رابطه با باور به اعتقادات امامیه، امام هادی (ع) می خواهد بیاید آن باور ها را تعمیق بدهد عمق بدهد باید چکار بکند حضرت؟ در این راه، خیلی زیبا امام هادی (ع) از یک بستر برای تعمیق بخشی و ایمن سازی باور امامیه یا شیعه استفاده می کند که ما هم باید بنشینیم و لذت ببریم، آن چیست؟ بکار گیری زیارت و متن زیارت برای تعمیق بشخی به باور امامیه، باور شیعیان کاری است که امام هادی (ع) انجام می دهد.

ما از امام هادی (ع) دوتا زیارت زیبا به یادگار داریم، این دوتا زیارت واقعاً از حیث متن سند و محتوا بی نظیر اند یعنی وقتی می گویم بی نظیر یعنی واقعاً نظیری ندارند، نه اینکه بقیه زیارات قابل استفاده نباشد نه با این ویژگی، کدام ویژگی؟ یک زیارت غدیریه امیرالمؤمنین (ع) که از امام هادی رسیده  و دو زیارت جامعه کبیره که این را هم از امام هادی (ع) ما به یادگار داریم، ما زیارت های معتبری داریم مثل زیارت امین الله که از امام سجاد و امام باقر (ع) به ما رسیده این زیارت معتبری است، ولی فضای محتوای زیارت جامعه واقعاً وقتی نگاه می کنیم معارف ناب امامت است، این مصابیح الدجی مثلاً این عبارتی است از همین زیارت جامعه اینها و خیلی عبارت های دیگر که باید حتماً امشب بینندگان عزیز یک فرصتی بگذارند و با این نگاه زیبا با این نگاه نوش جان کردن معارف این زیارت را بخوانند که ان شاء الله یک روزی هم مقابل امام هادی بایستند در سامرا این زیارت را بخوانند البته این زیارت برای تمام امامان معصوم است و آن عبارت آخرش که برای امیرالمؤمنین تغیر پیدا می کند می توانند آن را بخوانند و حتی برخی نوشتند به نیابت برخی از تمام امامان هم می شود خواند فقط آن یا ولی الله را بکنند یا اولیاء الله عبارت ها یک جاهایی جمع باید بسته بشود اما این زیارت و زیارت غدیریه هردوی این زیارت ها یک متنی دارد که ما در بقیه زیارت ها نمی توانیم پیدا کنیم؛ خب زیارت غدیریه امام هادی (ع) در مسیر رفتن به سامرا و بغداد در روز غدیری می رسند محضر امیر مؤمنان (علیه السلام) این زیارت را می خوانند زیارت ثبت می شود زیارتی است پر از فضیلت، استناد فضائل امیرالمؤمنین به آیات قرآن، استناد فضائل امیرالمؤمنین به سنت پیغمبر، عبارت ها و فضائلی که در هیچ کجا در زیارت ها ما نمی توانیم پیدا بکنیم، اینکه این فضائل امیرالمؤمنین این حجمه از فضیلت ها که مستند به نص آیات قرآن یا اشاره به یک آیه قرآن یا اشاره به سنت پیغمبر هست در یک متن زیارت چه را می خواهد به ما برساند؟ که مردم باید با غدیر آشنا بشوند و فضائل امیرالمؤمنین، حالا چرا متن زیارت؟ این را حتماً عرض کنم خدمت تان، یا زیارت جامعه کبیره؛ زیارت جامعه کبیره را وقتی نگاه می کنیم این حجم از معارف نابی که حتی برخی در درک این معارف چون یک مقداری سخت بوده برای شان آمدند متن زیارت را زیر سؤال بردند یا من بارها دیدم که برخی از وهابی های که یک مقداری کوته فکر اند در درک معارف اهل بیت و معارف دین، می آیند به برخی از این نصوص و برخی از عبارت های جامعه کبیره ایراد وارد می کنند و می گویند این مثلاً مصداق این اشتباه این اشتباه که در حالی که اینها همه اش تأویل و توجیه دارد و اصلاً هیچ تعارضی با متن قرآن ندارد بلکه این مقامی از مقامات امام (علیه السلام) هست و این مقام را فقط باید درک کرد و فهمید.

حالا من می خواهم اگر اجازه بدهید این تعمیق بخشی یک مقداری در چند مرحله خدمت تان عرض بکنم؛ ببینید اولاً امام برای این کار از متن زیارت استفاده می کنند، چرا زیارت؟ زیارت یک اصل واقعی و بدون تردید در اسلام است یعنی اهل سنت و برخی از آنها البته که شد شدالرحال و حرکت به سمت زیارت امام را حرام می دانند اینها تکفیری ها هستند وگرنه برادر بزرگ محمد بن عبدالوهاب که رئیس فرقه وهابیت هست سلیمان بن عبدالوهاب خودش اتفاقاً کتاب دارد در رابطه با اثبات زیارت، اثبات رفتن به زیارت و خیلی ها این را قبول دارند اما حالا تکفیری ها و وهابی ها این را نمی پذیرند و یک استنادات بی پایه و سستی دارند، اینها پاسخ داده شده فقط باید رجوع بکنند ببینند؛ یعنی نه اینکه ما فقط کتاب بنویسیم، می خواهم بگویم برادر بزرگ محمد بن عبدالوهاب هم کتاب نوشت و این اعاده خرافی برادر کوچک تر خودش را رد کرد «الردُ علی الوهابیة» کتابش، زیارت یک اصل مورد پذیرش بود جابر بن عبدالله انصاری که یکی از صحابی پیغمبر است اولین زائر قبر امام حسین است یعنی او که یکی از صحابی جلیل القدر هست او از مدینه حرکت می کند تا خبر شهادت امام حسین را می گیرد در حالی که نابینا هم هست سخت است این راه برایش، با عدۀ از مردم مدینه و برخی از بزرگان مثل عطیه عوفی اینها می آید تا اربعین به زیارت امام حسین (علیه السلام) برسند و می رسند و غسل می کند قدم هایش را کوچک بر می دارد کوتاه بر می دارد و وقتی عطیه سؤال می کند پاسخ می دهد که چه ثوابی دارد، این صحابی است دیگر، اینها هم صحابی اند، پس این اصل مورد پذیریش بوده، آن وقت اصل زیارت اهل بیت به ویژه امام حسین (علیه السلام) در بین شیعه بعد از روایاتی که امام سجاد، امام باقر، امام صادق (علیهم السلام) برای زیارت امام حسین بیان کردند دیگر عجیب است اینهمه باب زیارت دیگر؛ کتاب «کامل الزیارات» مرحوم إبن قولویه (رحمة الله علیه) مملو از این روایات زیباست برای سیدالشهداء (علیه السلام) در مناسبت های مختلف، این در بین شیعه جا افتاده بود حالا یک داستان خیلی جالبی هم هست عرض کردم که متوکل عیاش بود و یک حرم سرای عجیبی هم داشت، نوشتند که یک شبی عدۀ از این خانوم ها را کار داشت و هر کدام از اینها یک ظاهراً سرپرستی داشتند، اینها را صدا می زند که مثلاً آن گروه بیایند امشب می خواهم با آنها باشم، می گویند آنها نیستند، کجا هستند؟ چرا بدون اجازه من رفتند؟ بفرستید دنبال شان، می فرستند دنبال اینها، اینها بعد از دو سه روز بر می گردند رفته بودند بیرون بغداد، خانومی که مسؤول اینها هست می آید مقابل متوکل، می گوید آن شب چرا نبودید؟ گفت ما داشتیم می رفتیم به حج، گفت الآن؟ ایام اول شعبان؟ چه حجی؟ نه رجب است نه ذی القعده است نه ذی الحجه، شما برای چه دارید الآن می روید حج؟ گفت نه ما داریم به حج حسین (علیه السلام) می رفتیم؛ یعنی این خانوم حتی با اینکه مثلاً در دربار کار می کرده در دربار متوکل، با اینکه شاید یک عقاید صاف و شفافی در تبعیت از اهل بیت نداشته باشد اما اینقدر فرهنگ زیارت سیدالشهداء در بین مردم حتی مردم بغداد رسوخ کرده که اینها هم عاشق امام حسین و زیارتش، حج امام حسین می گوید چه حجی؟ می گوید زیارت نیمه شعبان سیدالشهداء؛ می خواستیم به زیارت نیمه شعبان برسیم، این در کتاب های تاریخی موجود است و خیلی ها هم نوشتند به خاطر همین بود شاید متوکل حساس شد به زیارتی که مردم زیارت امام حسین (علیه السلام) همچین باروی به آن دارند اینقدر معتقدند و کم کم دستور داد که اول منع بکنند این مراتبی داشت دیگر؛ پول بگیرند مثلاً هر کسی می خواهد برود باید اینقدر پول بدهد، پول ها را زیاد کرد عوارض را زیاد کرد، بعد عوارض را برداشت تحدید جانی گذاشت، منع کرد، بعد دستور داد قبر را تخریب بکنند، بعد قبر را اصلاً شخم بزنند اصلاً هیچ اثری نباشد از امام حسین (علیه السلام)، فکر کرد با این کار می تواند زیارت مردم  را کمرنگ بکند، الآن در عراق واقعاً من خودم نیمه شعبان بودم شما گروه های مختلف مردم را می بینید یعنی تیپ و ظاهر مردم را وقتی نگاه می کنی فرهنگ زیارت بین مردم هست یعنی این زیارت اربعین امام حسین (علیه السلام) که قبل از کرونا واقعاً جهانی بود و بخاطر این منع و حصری که به خاطر کرونا ایجاد شد یک مقداری تبلیغاتش کم شد، یک وقتی من تقریباً سال 95 بود با یک گروهی از رفقا بودیم یک جوانی را دیدیم که تیپ و ظاهرش یک مقداری نمی خورد به ماها، یک مقداری غربی طوری بود، رفتیم سلام علیک کردیم انگلسی صحبت می کند، یکی از رفقای ما زبان دان بود شروع کرد با او صحبت کردن؛ از کجا آمدی؟ یکی از ایالت های آمریکا آمده بود 18 سالش بود، اینجا چیکار می کنی؟ گفت آمدم زیارت امام حسین در اربعین، تنها؟ بله، تک و تنها از آن طرف دنیا بلند شدی آمدی اینجا برای چه؟ پدر و مادرت؟ گفت پدر و مادر من سر کار می روند نمی توانستند بیایند، پدر و مادر خرج من را دادند گفتند تو برو به نیابت از ما زائر امام حسین در اربعین باش، حتی مادرش شیعه نبود پدرش شیعه بود مادر سنی بود اما این اعتقاد به زیارت امام حسین را داشت، آمده بود تازه آن موقع 95 هنوز خطر داعش بود، می خواهم بگویم که این فرهنگ پس اصل وجود فرهنگ زیارت در بین مردم، این یک.

دو: نیاز به متن زیارت، حالا همه ماها وقتی می رویم جلوی امام می ایستیم خوب است با خود امام درد دل کنیم دست بزنیم اعتقاد مان این است که این امام حی و میت ندارد او می شنود کلام ما را «يَسْمَعُونَ كَلامِي وَ يَرُدُّونَ سَلامِي» سلام ما را پاسخ می دهند کلام ما را می شنوند اعتقاد ما این است  ما درست است از این فقد یک قبر و بارگاه و اینها، بعضی ها فکر می کنند ما به زیارت این ضریح می رویم به زیارت این قبر می رویم به زیارت این گنبد می رویم، نه ما به زیارت امام می رویم اما اینها مثل این جلد قرآن است که این متن قرآن را داخل یک جلد شکیلی قرار دادند، عشق و إرادت ما هست، شما قرآن را نمی آوری بگذاری مثلاً زیر پا، می گذاری تاقچه یک جای قشنگ می گذاری قرآن را، قبر امام هم برای ما این قدر محترم است مزار امام برای ما محترم است، این متن هم مورد نیاز است یعنی کسی که به زیارت می رود دوست دارد علی رغم حرف های که خودش می زند یک وقتی آدم یادش می رود چه می خواهد بگوید یعنی شما هزارتا دعا داری می روی پیش امام معصوم می روی زیارت همه دعاهایت یک موقع ذهنت فراموش می شود آنجا گفتند دعای عالیة المضامین را بخوان، مثلاً داریم بعد از زیارت این دعا دعای خوبی است قفل زبان ما را باز می کند در خواستن از خدا.

مجری:

خیلی وقت ها آدم وقتی می رود آنجا این قفل شدن زبان شاید از سر خجالت باشد یعنی به این نگاه می کنیم که من چه بندۀ بودم چیکار کردم، انگار یک جای با خودمان می گویم اصلاً رویم نمی شود این را بخواهم خصوصاً در حاجت های دنیایی با اینکه خودشان از ما خواستند بارها به ما گفتند که بخواهید از ما، اما به قول شما خیلی وقت ها آدم می رود آنجا با هزاران فکر دیگر چون ما از نگاه خودمان می بینیم دیگر، حالا کاری نداریم نگاه نمی کنیم به اینکه امام رضا (علیه السلام) حتی آمد در خواب آن فرد و اجازه نداد دعای نوشته بشود روی در که مبادا گناهکاران وارد حرم نشوند، می دانیم که امام ما اینطوری است اما به قول شما گاهی اوقات خودمان که می رویم انگار یک کم زبان قفل می شود یک کم شاید روی مان نمی شود یک وقت های چیزی بگوییم.

حجت الاسلام الیاسی:

حالا این متن زیارت به ما کمک می کند و خیلی وقت ها ما اصلاً آداب سخن گفتن را هم باید یاد بگیریم مثلاً می خواهد برود پیش یک شخص مهمی سخنرانی بکند صحبت بکند، یکی از دوستان ما چند وقت پیش می خواست جلوی مقام معظم رهبری متنی را بخواند دو هفته درگیر بود که من این متن را می خواهم بنویسم یعنی در پنج دقیقه ی که وقت دارم چه بگویم؟ فکر می کرد مشاوره می رفت مثلاً با افراد مختلف دردها را لیست کرد، نقاط ضعف را لیست کرد، نقاط قوت را نوشت تا یک متنی در بیاورد، این امام معصوم به ما می خواهد یاد بدهد که اگر مقابل یک امام ایستادی این متن متن زیارت است اینگونه با خدا سخن گو، با این شخصیتی که مقابلش ایستادی اینگونه صحبت کن، حضرت به سعد فرمود یا سعد

«عِنْدَكُمْ لَنا قَبْرٌ»

از ما نزدشما یک قبری هست، می گوید گفتم فاطمه بنت موسی (حضرت معصومه (سلام الله علیها)) ایشان را می فرمایید؟ حضرت فرمود بله اگر رفتی به زیارتش اینگونه بخوان؛ بی ایست مثلاً اول تکبیر، بعد اینگونه، بعد شروع کن السلام علی، یک به یک سلام ها را بده تا إلی آخر، این را امام دارد یاد می دهد هم برای ایشان هم برای هر کسی که از این به بعد خواست برود به زیارت حضرت معصومه، پس نیاز بودن یک همگانی بودن زیارت، دو نیاز بودن به متن زیارت، سه آمادگی زائر در پذیریش دریافت معارف در لحظه زیارت، اینهم خودش یک امر دیگری است؛ یعنی یک وقت های ماها بخاطر درگیری در امور دنیوی پذیرش معارف برای مان سخت می شود این قلب گاهی زنگار می گیرد قرآن هم می فرماید

«كَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ، لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا»

بعضی ها دل دارند اما نمی فهمند، این دل یعنی درک معارف

«وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا، وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا»

قرآن می فرماید اینها این محل دریافت های معارف شان مسدود شده، بخاطر چه بوده؟

«أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»

اهل غفلت بودند، دنیا ما را دچار غفلت می کند دیگر، حضور نزد امام یکی از خوبی هایش این است که انسان را از غفلت خارج می کند زنگار را از دل می برد، از مهم ترین ثمرات زیارت غفران الهی است آمورزش خطاست گناه اینها از بین می رود، وقتی گناه و زنگار گناه از دل من پاک شد دریافت معارف برای من آسانتر می شود پس آن لحظه زیارت لحظه خوبی است شما خیلی از جوان ها را می بینید مثلاً در حرم امام حسین نشستند گریه می کنند، مثلاً نشستند نماز شب می خوانند، اینها در خانۀشان نماز صبح شان هم قضا می شود اما وقتی می آیند کنار امام رضا ساعت ها می نشینند عبادت می کنند.

مجری:

انگار فضای امنی پیدا می کند دیگر.

حجت الاسلام الیاسی:

اصلاً می شود، مختلف الملائکه هم هست دیگر اینجا محل محل عبادت است مکان مکان نزول رحمت خدا است اینجا می شود دریافت معارف، پس این سه.

و چهار گسترش متن زیارت؛ شما شاید کتاب مثلاً «کتاب الحجه» کافی را در خانه خیلی از مردم نبینید مثلاً ما کتاب های معرفتی زیادی داریم «المحاسن» مرحوم برقی، مثلاً کتاب «بصائر الدرجات» مرحوم صفار، بعضی از شیعه ها اسمش را هم نشنیدند اصلاً نمی دانند این کتاب چه هست در آن چه بوده در صورتی که این کتاب پر از معارف است یا کتاب «اصول کافی» یا کتاب های مرحوم شیخ صدوق، یا دیگران، اما مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی را همه جا می بینید حتی در مغازه ها هم هست در مبایل ها هم هست همه دارند و خیلی وقت ها مثلاً روایت امام رضا (علیه السلام) در مرو که می شود حدیث امامت که آن هم معارف است شما آن را نمی بینید که مثلاً بعضی ها خوانده باشند اگر سؤال کنید روایت امام رضا در مرو حدیث امامت امام رضا را خواندی؟ شاید از هر هزارتا شیعه بگوید پنج تای شان شاید خوانده باشند، ده تای شان خوشبینانه اش بگوییم، اما زیارت جامعه کبیره را یک بار همه خواندند آن هم بخاطر حضور در فرهنگ زیارت، نیاز به متن زیارت و آن حس و حالی که حالا شاید در خانه خودش حوصله نداشته اما رفته پیش امام یک ساعت وقت داشته نشسته مقابل امیرالمؤمنین چه زیارتی بخوانم؟ حالا زیارت امین الله خواندنش پنج دقیقه است ده دقیقه است اما زیارت جامعه اگر بخواهد بخواند مثلاً بیست دقیقه وقت می خواهد، می گوید من یک ساعت وقت دارم اینجا زیارت جامعه را، من دیدم زیارت حامعه را بعضی ها در بعضی از زیارت ها با اشک می خواندند، متن زیارت هم می شود در دسترس قرار می گیرد؛ یعنی این متن زیارت همه جا، پس امام هادی دارد از یک بستری استفاده می کنند که این بستر خیلی هم فراگیر است اتفاقاً، این بستر را انتخاب کرده برای انتقال معارف که این معارف به جان همه شیعه خانه همه شیعه برود یعنی تک تک آدم ها تک تک مردم چون می آیند به زیارت، چون در زیارت به متن نیاز دارند، چون در زیارت آماده پذیریش هستند حالا این معارف را دریافت بکنند این معارف هم به جان می نشیند.

مجری:

خیلی ممنونم متشکرم از بیانات ارزشمندتان خیلی زیبا بود خیلی قشنگ رسیدیم به این و نتیجه گیری که داشت.

ای دومین إبن الرضا امام هادی

تنهای شهر سامرا امام هادی

از شهر جدت دور افتادی یک عمر

بودی به غربت مبتلا امام هادی

خیلی غریبی مثل بابا مثل جدت

تنها و به درد آشنا امام هادی

جای شما عرش است نه خان و صعالیک

وای از غریبی شما امام هادی

گاهی شبانه ریختند در خانۀتو

نامردهای بی حیا، امام هادی

آقا شنیدم که تو را از خانه بردند

پای برهنه بی عبا امام هادی

آقا شنیدم که گریبانت گرفتند

مثل علی مرتضی امام هادی

بزم شراب و هتک حرمت وا مصیبت

چه کرد با قلب شما امام هادی

دیدی به چشم خود ندارند هاشمیات

چادر سر سجاده ها، امام هادی

سادات را کشتند در پیش نگاهت

در بین آن دیوارها امام هادی

کندند قبرت را به پیش چشم هایت

ای وای از این آزارها امام هادی

آقا بمیرم که شدی در شهر غربت

مسموم از زهر جفا امام هادی

امروز آقا زاده جسمت را کفن کرد

در بین اشک و ناله ها امام هادی

قربان آن جسم و صلیبی که تن او

جای کفن شد بوریا، امام هادی

جسم شما بر روی دست و جسم جدت

در زیر سُم اسب ها، امام هادی

جسم شما شد دفن، اما جسم جدت

عریان به خاک کربلا امام هادی

جسمش به خاک و اهل بیتش دست بسته

بنشسته روی ناقه ها، امام هادی

آجرک الله یا صاحب الزمان، شعر خیلی دلسوز بود می خواستم بخش هایش را فقط بخوانم دلم نیامد حقیقتاً، الآن که این شعر را خواندم اجازه می خواهم که استاد هم لطف بکنند و یک کم از روضه بگوییم، حیف است، شب شهادت است یک کم فیض ببریم از این منظر، بفرمایید.

حجت الاسلام الیاسی:

این اتفاقاتی که در بخش قبل خدمت شما عرض کردیم همه اینها روز به روز بر محبوبیت و ارتقاء جایگاه امامان اهل بیت (علیهم السلام) و امامان معصوم ما در بین مردم می افزود تا جای که حتی دیگران و از مذاهب دیگر هم إرادت به اهل بیت ما داشتند، این إرادتمندی به اهل بیت و عمق نفوذ جایگاه اهل بیت در بین مردم از طرفی احساس خطری بود که دشمنان و حاکمان برای جایگاه خودشان داشتند یعنی جایگاه خودشان را با این اتفاقات در خطر می دیدند، برای اینکه امام هادی (علیه السلام) را از مردم و شیعیان و علویان در مدینه جدا بکنند، بارها و بارها حضرت را تبعید کردند، به سامرا که دیگر در این مرتبه آخر حضرت را نگه داشتند، چندبار به بغداد و چند بار هم به سامرا، که یک بار همانطور که در شعر هم آمده بود، حضرت را برای اینکه جایگاهش را تخریب بکنند در خان سعالیک، خان سعالیک یک کاروان سرای آشفته و  مثلاً از لحاظ طبقه اجتماعی پایینی بود  که امام هادی را گذاشتند در این کارون سرا بماند بیرون بغداد، حضرت جایگاه خودشان را داشتند و در برخی از نقل ها آمده که مرحوم شیخ حرعاملی در کتاب  اثبات الهدی، جلد3، صفحه 371، یک اتفاقی را نقل کرده که خیلی جالب است و این نشان دهنده جایگاه امام هادی (ع) بین مردم آن زمان است که یک شخصی است بنام یوسف بن یعقوب که نصاری هم بود، یعنی مسیحی هم بود توسط متوکل عباسی احضار شد به دربار در بغداد، پیش خودش گفت که با این شرایط اگر متوکل کسی را احضار می کرد ممکن بود زنده برنگردد، از خونخواری او همه خبر داشتند، گفت چه کنم؟ شنیده بود که شیعیان و مردم در گرفتاری به امام هادی متوسل می شوند  صد سکه نظر امام هادی کرد که گفت اگر من از دربار سالم بیرون برگشتم این سکه ها را می دهم به امام هادی، خب رفت کارش انجام شد و متوکل هم به او آسیبی نزد آمد بیرون گفت حالا وقت ادای نظر هست اما من که خانه امام هادی را بلد نیستم در بغداد این زمانی است که حضرت در بغداد بودند، گفت اگر این امامی باشد که شیعه ها می گویند این مرکب باید مرا به در خانه او ببرد، یعنی باز این را هم شنیده بود می دانست که امام هادی (ع) اینقدر جایگاه دارد، نشست روی این مرکب مرکب را حرکت داد این الاغ رفت در کوچه ها چرخید چرخید یک جایی وایستاد دوباره حرکت داد دید این الاغ حرکت نمی کند یک کسی که رد می شد گفت این خانه چه کسی است؟ گفت اینجا خانه علی بن محمد الهادی است در باز شد خادم امام صدا زد یوسف بن یعقوب بیا داخل از مرکبش پیاده شد آمد مقابل امامش نشست امام او هست اما معرف به این امام ندارد، حضرت فرمود آن صد سکه ای که نظر ما کرده ای را بده این شد دوتا، یک اولاً اینکه نظر کرده بود و امام از این نظر درونی خودش که هیچ کس جز او و خد خبر نداشت خبر به او داد، دیگر معجزه از این بالاتر نمی شود اینکه حضرت عیسی (ع) می فرماید که من از چیزهایی خبر می دهم که در درون خانه شما است خب این می شود یک اخباری که خدا در اختیار من قرار داده یعنی من خبری غیر از اینکه شما می دانید دارم یعنی من ارتباطی دارم غیر از ارتباطات شما، ارتباط آسمانی دارم امام هم دارد این را بیان می کند به این شخص، خب دو اینکه تو جان سالم بدر بردی بخاطر نظری که داشتی و مرکب تو، تو را آورد تا اینجا، صد سکه را گذاشت مقابل امام، حضرت می خواستند با این دریافت خبر بدهند که ما از نذر تو خبر داریم به او فرمودند که نمی خواهی به ما ایمان بیاوری؟ یک لبخندی زد و گفت هرچه شما بگویید، حضرت دوباره یک خبر دیگری را دادند، فرمودند تو به ما ایمان نمی آوری، اما بخاطر همین محبتی که به ما داری خدا در نسل تو شیعه ما قرار می دهد حتی خبر از فرزندان او هم داد، بعد حضرت فرمود والله قسم هر کسی به ما محبتی داشته باشد ثمره اش را در این دنیا می بیند اما در قیامت نجات جزو ولایت ما اهل بیت نیست، این را هم آنجا امام هادی بیان کردندن این نقلی که مرحوم شیخ حر عاملی رحمة الله علیه دارند که برای یوسف بن یعقوب هست ناقلش هم حبة الله بن  ابی منصور هست این نشان دهند چه چیزی هست؟ عمق نفوذ و جایگاه امام هادی بین مردم این برای دشمنان شان مثل متوکل سخت بود، با یک سری از رفتار ها سعی می کردند جایگاه حضرت را از بین ببرند تخریب بکنند مثلاً دستور می داد که نیمه شب بریزند به در خانه حضرت حضرت را بیاورند احضارش بکنند در مجالست متعددی امام هادی را احضار کردند، حتی یکبار وقتی نیمه شب حضرت را وارد کردند بر متوکل مست بود، خب اینها عیاشی می کردند رسماً اشاره کردند به حضرت، حضرت فرمودند که گوشت و پوست ما از این حرام و نجس بری است، گفتند پس اشعاری را برای ما بخوان، حضرت فرمود من را رها کن، امتنا داشتند از خواندن این اشعار وضع مناسبی نداشت متوکل اصرار کرد یا شعر بخوان یا تحدید کرد حضرت را، حضرت شروع کردند اشعاری را در مزمت دنیا خواندن، وقتی این اشعار را خواندند همه تحت تأثیر قرار گرفتند که نوشتند حتی خود متوکل ملعون هم گریه کرد «حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ» تا این اشک هایش ریخت روی محاسنش «و بکی الحاضرون» حتی اطرافیان هم گریه کردند «و دفع إلی علی اربعة آلاف دینار» چهار هزار سکه داد به امام هادی «ثم رده إلی منزله مکرما» اینقدر تأثیر داشت سخنان امام هادی (ع) او که در مستی و در حالت سکران قرار داشت با اشارة امام هادی و با این اشعار و با این حال امام هادی این امامی که دلها را متوجه خدا می کند به هم ریخت و این متوکل که اکثرهم، بهم ریخت و بعد دستور داد امام را با احترام برگردانند، البته اینجا این کار را انجام داد و  چندبار قصد جان امام را داشت حتی یکبار هم راوی می گوید آمدم در خانه حضرت دیدم قبری را کندند در همین شعر هم بود گریه ام گرفت، آقا فرمود چرا گریه می کنید، گفتم آقا قبر شما را کندن کنار تان، حضرت فرمود از این شخص به من آسیبی نمی رسد و متوکل مرد اما بعد از او جانشین او امام هادی را به شهادت رساند، اما خیلی اذیت کرد متوکل امام هادی (ع) را تا اینکه حضرت مسموم شد، یک نقلی هم هست در رابطه با لحظات آخر عمر شریف امام هادی است، که ابو دعامه یکی از دوستان حضرت است می گوید در آن روزهای آخر عمر شریف امام هادی در بستر بیماری و شهادت بود بخاطر سمی که به حضرت داده بودند رفتم برای احوال پرسی، امام هادی را وقتی که دیدم حضرت فرمود که یا ابو دعامه حق تو بر من واجب شد می خواهی حدیثی برایت نقل بکنم تا خوشحال بشوی؟ یعنی همین رفتن محضر امام یک حقی پیدا کردی حالا امام می خواهد این حق را پاسخ بدهد می خواهی یک حدیثی برای بگویم این روایت خیلی زیبا به ما یاد می دهد، یعنی کسی که به منظر امام می رود برای زیارت امام او را تکریم می کند، دست خالی نمی گذارد بیرون بروند حتی امام به اوب دعامه می گوید که تا اینجا که آمدی حقی پیدا کردی، می خواهی یک حدیثی به تو بگویم عرض کردم بله آقا حتماً به آن نیاز دارم حضرت این حدیث را بیان می کنند که پدرم فرمود از پدرش علی بن موسی الر ضا از پدرش موسی بن جعفر یک به یک بیان کرد، از علی بن ابی طالب که او ا ز رسول خدا (ص) که او فرمود این چنین بنویس که بسم الله الرحمن الرحیم» یعنی رسول خدا به امیرالمؤمنین می فرماید اینگونه بنویس که حالا این را امام هادی دارد بیان می کند

«بسم الله الرحمن الرحیم الایمان ما وقرته القلوب و صدقته الاعمال، و الاسلام ماجری به اللسان وحلت به المناکحة»

یک فرقی دارند بین ایمان  و اسلام حضرت می گذارند

مروج الذهب، مسعودی، ج 4، ص 171

این فرق را پیغمبر گذاشته اما این روایت را دارد امام هادی (ع) برای ابو دعامه بیان می کند که این صحیفه را امیرالمؤمنین نوشته که پیغمبر فرموده که این یک به یک به ما ارث رسیده، این را مروج الذهب مسعودی، نقل کرده در جلد4، صفحه 171،

«الایمان ما وقرته القلوب»

ایمان آن چیزی است که دل او را بپذیرد،

امام هادی (ع) دارد بیان می کند

«و صدقته الاعمال»

مستحضر هستید آقای حسینی می فرمایند ایمان سه مرتبه دارد اول «اقرار بالسان،  اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد الرسول الله» این می شود اقرار به شهادتین و مسمان شدن اما فقط همین کفایت می کند، نه این تازه قدم اول ورود به دین است بعدش می شود چه؟ اقرار بالسان و تصدیق بالقلب می فرماید دومین مرحله ایمان این است که قلب بپذیرد ایمان را اگر من فقط زبانم بگوید و قلبم نپذیرد که می شوم منافق، نفق مگر چیست؟ نفاق یعنی اینها به ظاهر یک چیزی را می گویند به باطن یک چیز دیگری را عمل می کنند

«إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»

منافقین همینطور بودند آمدندد پیش مؤمنین می گفتند «إنّا معکم» ما با شما هستیم، از آن طرف می رفتند پیش دوستداران خودشان حذب شیطان می گفتند نه ما با شما هستیم پس نفاق داشتند حضرت هم می فرمایند که ایمان همین است، تصدیق قلب باید باشد « و صدقته الأعمال» آن سومی که می شود بعد از تصدیق قلبی «عمل البالجوارح» می شود یعنی از کوزه همان طراوت که در او است، اگر من ایمان در قلبم باشد  چشمم گناه نمی کند، گوشم گناه نمی شوند، زبانم در کنترل است، پس اگر من واقعاً یک مقداری در اعمال و رفتارم اهل معصیت هستم باید ایمانم را یک مقداری تقویت کنم، اما فرمود اسلام این نیست اسلام «ما جری به اللسان» بله به زمان جاری می شود «و حلت به المناکحة» الآن می خواهد اذواج شکل بگیرد یک عقدی خوانده می شود از دنیا می رود مثلاً یک آداب اسلامی رعایت می شود این اسلام هست اما واقعاً ایمانی که در جان بنشیند و این ایمان یک گوهر الهی است باید واقعاً تصدیق قلبی باشد.

مجری:

توصیه خاصی می توانیم گوییم از زبان امام هادی و بطور کلی از ائمه؟ که بتوانیم این را عملی بکنیم.

حجت الاسلام الیاسی:

امام رضا (ع) در رابطه با همین موضوع می فرمایند ایمان دو نوع است یک نوع ایمان ایمان مستودع هست، یک نوع ایمان، ایمان مستقر و ثابت است اگر که ما می خواهیم مستودع باشد یعنی بله همان امانتی و عاریتی اگر می خواهیم مستقر باشد چه؟ باید به دل بنشیند، خب ما دشمن داریم دیگر دشمن ما هم شیطان است می خواهد ایمان ما را بدزدد باید محکم نگاهش داریم مثل گلی که شما آوردید در خانه این گل را باید احیاء بکنید، چکارش باید بکنم؟ نورش را مراقبت بکن، آب مناسبی به این گل بده کودش را، آفات، اگر دیدی حشره ای آفتی چیزی گرفته مراقبت کن، ایمان هم همین است، این ماه رجبی که می آید، این ماه شعبانی که می آید، ماه رمضانی که می آید اینها همه دوباره گرد گیری است از دل تقویت ایمان زنده کردن ایمان است، این اذکار، این استغفار، این زیارات، این توسلات همه اینها برای حفظ آن ایمان است که شیطان از کف ما نبرد، به روایات امام رضا می فرماید اگر مُستودع باشد «سَلَبَهُ اللَّهُ قَبْلَ الْمَمَاتِ» خدا قبل از مرگ می گیرد، ایمان ایمان محکمی نبود حزب باد بودند امروز اینطوری فردا آنطوری، اما اگر محکم باشم می مانم.

مجری:

چون دو نوعش را ما داریم می بینیم؛ الآن خیلی ها هستند که ادعا می کنند که ما این ایمان را داریم اما در رفتارشان ما مشاهده نمی کنیم، و نوع دوم افرادی هستند که در رفتار و به ظاهر ما می بینیم از آنها، اما به قول شما در دل شان احساس می کنیم این وجود ندارد و این آخرالزمان نگهداشتن دین...

مجری:

بعضی ها بله متأسفانه فقط از اسلام یا از شیعه یک اسمی را، ما گاهی می گوییم برخی از ماها شناسنامه ای مسلمانیم شناسنامه ای شیعه هستیم اسماً، بین من و آن شیعه ی که مرضی رضای اهل بیت هست خیلی فاصله هست، شیعه بودن یا همین مؤمن بودن هم اعتقادات است هم اخلاق هست هم احکام است؛ یعنی سه تایش را ما باید داشته باشیم، یک وقت من اعتقاداتم خوب است اخلاقم بد است حضرت هم می فرماید

«کُونُوا لَنَا زَیناً»

زینت ما باشید

یا مثلاً در احکام موالات ندارم؛ آن که موالات در احکام نداشته باشد کم کم اعتقادتش هم از بین می رود، شیطان اول نمی آید بگوید که خدا نیست، اول می گوید نماز حالا الآن شد نشد، کم کم پله پله تخریب می کند، خانه را می خواهند تخریب بکنند می آیند اول شروع می کنند در و پنجره را در می آورند، بعد می آیند مثلاً کم کم سقف را خراب می کنند، بعد آهن ها را در می آورند، بعد یکدفعه شما بعد از سه روز می بینید خانه نیست؛ ایمان هم همین است ما باید این احکام یعنی موالات در دین، احکام، پایبندی به اعمال را داشته باشیم اخلاق مان هم خوب باشد اینکه

«إنما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»

اعتقادات هم که می شود آن پایه و اساس ساختمان، سعی کنیم به این نزدیک بشویم و از اهل بیت مدد بگیریم به هر حال ما می خواهیم یک قُله ی را داریم می خواهیم به سمت قُله حرکت بکنیم و باید در این مسیر مدد بگیریم از کمک اهل بیت إن شاءالله.

مجری:

خیلی ها این را مطرح می کنند که مثلاً دوره زمانه دوره زمانه سختی شده دیگر دین نگهداشتن راحت نیست و غیره، اما ما به زندگی امام هادی هم وقتی توجه می کنیم دیگر چه سخت تر از این که امام هادی در شهری بودند که عمده آدم ها و شهروندانش ناصبی بودند یعنی نه صرفاً سنی، امام هادی حرمی را داشتند که می گویم آن زمان بحث حالا متأسفانه حملۀ که اتفاق افتاد و تخریب گنبد و بارگاه، فکر می کنم حاج آقای بندانی همیشه این را بارها این را تکرار کردند که کلاً فکر می کنم هفت تا خادم داشته و آنها هم سنی بودند و همان ها را حالا چون سنی بودند نکشتند و می گوید چند روز بعد آمدند دیدند گلدسته سالم است آن را هم خراب کردند و می گویم تا وقتی آن شاید اتفاق نمی افتاد خیلی از شیعیان حتی اطلاعی نداشتند از آن جریان، به قول شما سال 95-96 حالا آخرین بار فکر می کنم دیگر 98 بود قبل از کرونا که توفیق شد حرمین توانستیم برویم همچنان اثرات آن گلوله ها و آن اتفاقات هست، می خواهم بگویم یک در مظلومیت اینها و دو اینکه برای آنها همه چیز راحت نبوده که چه خود ائمه چه اطرافیان شان با آن شرائط سخت توانستند حفظ کنند توانستند نگهدارند چرا ما نتوانیم واقعاً؟

حجت الاسلام الیاسی:

بله حالا همین که می فرمایید مثلاً یکی از شاگردان امام هادی (علیه السلام) و امام جواد همین حضرت عبدالعظیم حسنی است حضرت عبدالعظیم از مدینه هجرت می کند بخاطر اینکه جانش را حفظ بکند دینش را حفظ بکند در تقیه می آید در شهر ری زندگی می کند در تقیه شدید، حالا ما الآن قشنگ در شهر شیعه در کشور شیعه سر بلندیم اعتقاد مان را فریاد می زنیم نشستیم اینجا داریم قشنگ از اهل بیت می گوییم اینها همه اش نعمت است، می گوییم سخت است آخرالزمان، هر دورانی سختی خودش را داشته، برای حفظ دین هر دورانی البته این کلی است دیگر اینها همه اش دوران استضعاف ولی خدا است که از زمان سقیفه شروع شده و باید این را امام زمان باید بردارد این استضعاف برداشته می شود با دولت حضرت و با حکومت حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) همه مؤمنان قدرت پیدا می کنند، این دوران از زمان امیرالمؤمنین حضرت أبا ذر تبعید شد دیگر شما بیایید تا زمان امام هادی و حالا یک وقت های شیعه در یکی از برهه های یک جاهای یک مقداری قدرت پیدا کردند مثلاً داشتیم دیگر در حکومت صفوی، حکومت آل بویه، حکومت مثلاً مصر، یا الآن مثلاً، یا در عراق مثلاً بعضی از مناطق شیعه ها می توانند مثلاً در همین پیاده روی اربعین وقتی خاطره تعریف می کردند 80 سال پیش شبها باید حرکت می کردند مخفیانه باید می رفتند می گفتند حکومت بعث اجازه نمی دادند، هر زمانی سختی خودش را دارد عرض کردم دیگر در زمان امام حسین (علیه السلام) می شود شهادت، در زمان امام هادی می شود انقلاب فرهنگی، این فرق می کند، ما هم الآن بالاخره سختی را داریم هر کسی، اینها توجیه دور شدن از اهل بیت و توجیه عمل به گناه نمی شود.

مجری:

اصلاً هنر همین است ما اگر قرار باشد صرفاً در راحتی باشیم که هنر خاصی نکردیم و گفتم البته ما می توانیم بگوییم ضعفی داریم یک دلشکستگی داریم و آن این است که یتیم هستیم امام زمان مان الآن بالای سرمان از نظر ظاهری و در واقع فزیکی وجود ندارد و این خیلی تلخ است این خیلی دردناک است چون با همه آن سختی ها بالاخره به یک طریقی سعی می کردند خودشان را مثلاً برسانند خدمت امام هادی و باقی ائمه و ببینندشان مثلاً از آنها راهنمایی بگیرند، اما چقدر سخت است واقعاً نبودن امام زمان.

حجت الاسلام الیاسی:

امشب که شب شهادت امام هادی (علیه السلام) هست و شام جمعه، قطعاً امام زمان ما مشرف اند سامرا، در ابتدای سخنم عرض کردم اینجا منزل امام زمان است خوشا به حال کسانی که امشب مشرف اند سامرا و محضر امام هادی و امام عسکری (علیهم السلام)، امشب داغدار جد بزرگوارشان هستند و عزادار این جد، امام غریب، امامی که تمام عمر خودشان را برای هدایت گذاشتند اصلاً اسم شان هادی بود هادی اگر توی که کسی گم نمی شود، و در کنار این مضجع نورانی امشب عزادار اند، ما هم از راه دور عرض تسلیت می گوییم محضر مبارک شان و عرض تعزیت إن شاءالله که روزی این مزار و این قبر إن شاءالله مملو از حضور عاشقان و شیعیان باشد و در شب شهادت همانطوری که در کربلا همانطوری که در نجف در قم در مشهد شیعیان جمع می شوند هم اینجا هم شیعیان مظلومی که در مدینه هستند قبور ائمه مظلوم ما در بقیع إن شاءالله این مظلومیت ها برطرف بشود و ما برای اهل بیت مان عرض ادب بکنیم، از همینجا از راه دور عرض سلام می کنیم به محضر حضرت ولی عصر و همچنین عرض ادبی به ساحت مقدس امام هادی (علیه السلام، خداوند متعال إن شاءالله دنیا و آخرت ما را از دامان پر مهر اهل بیت (علیهم السلام) و ولایت شان جدا نکند.

مجری:

إن شاءالله، خیلی ممنونم، متشکریم از استاد الیاسی عزیز خیلی لطف کردید باعث افتخار بود، خیلی ممنونم که ما را همراهی کردید توفیق بود که توانستیم با ویژه برنامه مصابیح الدجی در شب شهادت امام هادی (علیه السلام) در خدمت تان باشیم، مثل همیشه در پایان خطاب به حضرت صاحب الزمان عرض کنیم که ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا، خیلی ممنونم.

الهم عجل لولیک الفرج.

 

 

 

 


  
  • حسین حکیمی

    22 بهمن 1400 - ساعت 19:46

    سلام بسیار عالی بود

    0 0

مصابیح الدجی>

شهادت امام هادی علیه السلام عسکریین بغداد بنی العباس منطقه نظامی سامرا سیره امام هدایت شیعه