مهدی یار

قسمت هفتاد و یک برنامه مهدی یار با کارشناسی استاد مجتهدی سیستانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:03/12/1400

برنامه:مهدی یار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ولعن اعدائهم.

السَّلاَمُ عَلَی الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الْأُمَمَ وَعلی آبائه الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.

عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان منتظران جان جانان حضرت مهدی موعود (ارواحنا فداء) در هر نطقۀ از این جهان، إن شاءالله که تحت توجهات و عنایات خاصه حضرت شان زندگی تان پر از خیر و نور و برکت باشد و غمی جز غم دوری یار در دل تان بر قرار نباشد، در خدمت شما هستیم با برنامه دیگری از سلسله برنامه های مهدی یار کرسی مهدویت از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)، این هفته را در خدمت جناب حجت الإسلام والمسلمین مجتهد سیستای هستیم و از مباحث شان استفاده می کنیم.

حاج آقا سلام علیکم خیلی خوش آمدید، بفرمایید.

استاد مجتهدی سیستانی:

سلام علیکم و رحمة الله

من هم هم خدمت شما هم بینندگان عزیز سلام عرض می کنم و اعیاد رجبیه را هم تبریک می گویم.

مجری:

چون این هفته را در خدمت حضرت عالی هستیم موضوع تک جلسه را اختصاص می دهیم به بررسی علایم حتمیه ظهور؛ همانطور که عزیزان مستحضر هستند ما پیرامون علایم ظهور دو قسم علامت داریم یک سری علایم علایم حتمیه یا محتوم هستند و دیگری علایم غیر حتمیه که این جلسه را به علایم حتمیه ظهور اختصاص می دهیم، بفرمایید در خدمتیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که عزیزان اطلاع دارند برای قائم موعود (علیه السلام) علایمی در روایات اهل بیت (علیهم السلام) بیان شده که برخی از آن علایم توصیف به محتوم یا در زبان عامیانه ما توصیف به حتمی شده (علامت حتمی)، در این جلسه قصد داریم که روایاتی که این علایم را بیان کردند مورد بررسی قرار بدهیم تا مخاطب را ایمن بکنیم از اینکه خدای نکرده در برابر دعوت فتنه های فرقه های منحرف و باطل گمراه نشوند که ادعا می کنند علایم حتمی مثلاً اتفاق افتاده و مثلاً قائم موعود هم ظهور کرده، اما قبل از اینکه وارد این بحث بشویم که بخواهیم روایات را مورد بررسی قرار بدهیم چندتا نکتۀ بسیار مهم و ضروری را باید بینندگان عزیز مورد توجه قرار بدهند؛ نکته اول خلط علایم با شرایط و نیز حوادث دوران غیبت هست؛ این نکته بر برخی مخفی مانده که گاهی روایات در صدد بیان اتفاقات و حوادث دوران طولانی غیبت هستند، گاهی در صدد بیان شرایط ظهور و گاهی در مقام بیان علایم ظهور، یا ظهورش هم اگر نگوییم دقیق تر است چون توضیح اش را بعد می دهم، علایم خالی، فرق مورد اول با دو مورد بعدی این است که زمان رخداد حوادث دوران غیبت حد فاصل بین غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) تا ظهور ایشان می باشد که فعلاً تا الآن 1200 سال به خودش اختصاص داده و بین برخی از اینها صدها سال فاصله بوده و اینها تلازمی هم با ظهور ندارند فرض بفرمایید اگر گفته شده مثلاً اضمحلال دولت بنی عباس که البته این یک بحث تخصصی دارد که این مرادش چه بوده، فرض را بر این بگذاریم که مرادش همان از بین رفتن بنی عباس توسط هولاکو خان بوده، آن چه زمانی بوده؟ مثلاً قرن هفت بوده، الآن قرن 15 هست، چقدر فاصله شده؟ اینطور پس نبوده که اگر آن دولت مضمحل بشود بعدش بخواهد ظهور اتفاق بیفتد آن حوادث دوران غیبت را داشتند مطرح می کردند ممکن است صد سال بعدش ممکن است هزار سال بعدش ظهور بشود، اما شرایط و علایم کاملاً با ظهور حضرت قائم (علیه السلام) گره خوردند با این تفاوت که علامت فقط راه شناخت یک چیز است ولی شرط سبب ساز آن چیز است وقتی می گویند فلان چیز شرط این هست مثلاً شرط اینکه این لامپ روشن بشود این است که برق وصل باشد مثلاً این وصل بودن برق سبب ساز هست برای اینکه لامپ روشن بشود البته در کنار اسباب دیگر، این اولین نکتۀ بود که پس باید مورد توجه قرار داد، عرض کردیم خیلی ها از این غافل شدند مثلاً در کتاب «نوائب الدهور» حدود 396تا مورد را ذکر می کند همه اش به عنوان علایم در حالی که اینها خیلی هایش اصلاً از علایم نیست اینها حوادث و اتفاقاتی بوده خیلی هایش که قرار بوده در طول دوران غیبت رخ بدهد و ارتباطی با ظهور هم نداشته مربوط به غیبت است.

نکته دوم این هست که بگوییم علایم ظهور یا بگوییم علایم خروج؛ حتماً می دانید که طبق بعضی روایات بین ظهور و خروج حضرت قائم (علیه السلام) سه ماه و اندی فاصله است من به عنوان نمونه چندتا روایتی که اینها سندهایش طبق تحقیق معتبر هست خدمت تان عرض می کنم:

روایتی داریم که می فرماید:

«یَخْرُجُ الْقَائِمُ یَوْمَ السَّبْتِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ الْیَوْمَ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ»

قائم (علیه السلام) در روز شنبه روز عاشورا روز شهادت امام حسین (علیه السلام) خروج می کند

در حالی که روایات متعدد داریم که صیحه ظهور 23 رمضان است.

روایت دیگری را عرض می کنم که این هم سندش طبق تحقیق معتبر هست:

«يُنَادَي بِاسمِ القَائِمِ فِي لَيلَهِ ثَلاثٍ وَ عِشرِينَ»

صیحه ظهور در شب 23 رمضان داده می شود، اما

«وَ يَقُومُ فِي يَومِ عَاشُوراء»

اما روز خروج شان روز عاشورا است که حالا روایت یک ادامه ی هم دارد که فعلاً مورد بحث ما نیست.

مجری:

قیام همان خروج هست؟

استاد مجتهدی سیستانی:

بله این جای خودش توضیح دادیم که قیام به معنای همان قیام به سیف هست، روایت دیگر داریم که:

«ان القائم ینادی اسمه لیلة ثلاث و عشرین و یقوم یوم عاشورا»

حالا چون روایات متعدد هست نیازی نیست ما همه اینها را مورد بررسی قرار بدهیم، فقط عرض کردیم که طبق این روایات که تقریباً ما که حالا جستجو کردیم نُه تا روایت پیدا کردیم در این زمینه و تصریحات بزرگان هم هست مثل مرحوم طبرسی و دیگران که تصریح کردند که بین ظهور و خروج مقداری فاصله هست که همین سه ماه و اندی است.

 این بین ظهور و خروج که فاصله هست این علایمی که ذکر شده مال ظهور حضرت یا مال خروج است؟ اینها متأسفانه در زبان عامیانه همه اش را می گویند علایم ظهور مثلاً علایم ظهور حتمی است و غیر حتمی، علایم ظهور چندتا هست؟ نمی دانم حتمی هایش چندتا هست؟ غیر حتمی هایش چندتا هست؟ این یک تعبیر عوامانه است اگر ما هم بعضی وقت ها من یا حالا دیگر دوستان تسامح می کنیم و می گوییم علایم ظهور، اینها همه اش علامت ظهور نیست بلکه بعضی از این علامت ها قبل از ظهور اتفاق می افتد بعضی از این علامت ها مقارن با ظهور اتفاق می افتد و بعضی از این علامت ها هم بعد از ظهور و تا فاصله خروج اتفاق می افتد، اینهم نکته دوم که باید قبل از بررسی علایم محتوم مورد توجه قرار بگیرد.

نکته سوم این هست معیار شناخت محتوم و غیر محتوم چیست؟ این را خیلی ها سؤال می پرسند که علایم محتوم را همیشه گفتید به ما، علایم غیر محتوم کدام اند؟ آیا ما روایتی داریم بگوید که مثلاً این و این و این و اینها غیر محتوم اند؟ همچین تعبیری ما داریم؟ در جواب عرض می کنیم هر علامتی که در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نه توصیف به محتوم شده و نه آنچنان رویش تأکید شده چون بعضی علامت ها هست قسم خوردند که إلا و لله به خدا قسم بالله و تاالله که این اتفاق می افتد؛ این دیگر همان عبارت محتوم است دیگر، یا روایتی داریم از امیرالمؤمنین (علیه السلام)، همان مضمون را باز امام مثلاً حسین (علیه السلام) فرمودند، همان مضمون امام باقر (علیه السلام)، همان مضمون امام صادق (علیه السلام)، همان مضمون امام کاظم، می بینید ائمه متعدد روی این محتوان روی این علامت روی این مورد تأکید داشتند هی بیان شده هی بیان شده ده تا روایت از امام صادق (علیه السلام)، چندتا روایت از این امام، چندتا روایت از آن امام، اینهم می رساند که مثلاً این محتوم است قرار است انگار حتماً بشود که هی دارند می گویند، اگر یک علامتی نه توصیف به محتوم شد و نه در روایات اهل بیت (علیهم السلام) هی مورد تکرار و تأکید قرار گرفت اگر اینطور نبود آن علامت می شود علامت غیر محتوم، حالا هر چه می خواهد باشد، پس نیازی نیست که در روایات تصریح به این بشود که این علامت غیر محتوم است، نه، همان علائمی که ما فهمیدیم محتوم است بقیه اش هر چندتا بود ده تا صدتا است با به قول «نوائب الدهور» مثلاً 396 تایش، حالا هر چه که هست آنها همه اش می شود غیر محتوم یعنی ممکن است اتفاق بیفتد و ممکن است اتفاق نیفتد، آن چیزی که ما در این جلسه می خواهیم بررسی بکنیم علامت های است که تصریح به محتوم و حتمی شدنش شده یعنی کار نداریم به علامت هایی فقط قسم یاد کردند یا بارها تکرار کردند که این اتفاق می افتد نه، آن علامت هایی که روایتی گفته این محتوم است ما می خواهیم آن را مورد بررسی قرار بدهیم.

مجری:

حالا قبل از اینکه به آنها بپردازیم این سؤال را مطرح کنم که این دسته بندی آیا در خود روایات آمده یا نه یک دسته بندی فنی است؟

استاد مجتهدی سیستانی:

علایم محتوم و غیر محتوم؟

مجری:

نه، کلاً این سه دسته ای که فرمودید؛ حوادث، شرایط و علایم و خود علامت محتوم و غیر محتوم.

استاد مجتهدی سیستانی:

بله اینها بعضی هایش با عنوان «اَشْراطُ السّاعه» از آنها تعبیر شده که «اَشْراط» همان جمع حالا شرط بگیریم «ساعه» هم بعضی حالا حمل بر قیامت کردند بعضی ها هم حمل همان ظهور یا خروج کردند، اما در مورد اینکه بگوییم مثلاً حوادث قبل از ظهور، شاید به این تعبیر الآن در ذهنم نباشد اما از بیان روایات کاملاً این به دست می آید که بعضی از چیزها مربوط به دوره غیبت هست مثلاً می فرمایند وقتی که امام شما غیبت بکند چنین می شود و چنان می شود؛ این اصلاً ربطی به ظهور ندارد، بعد اینها را می آیند می نویسند مثلاً می گویند مثلاً یکی از علائم ظهور این است که ربا رواج پیدا بکند؛ این از علایم ظهور نیست.

مجری:

تطبیق اش هم می دهیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

تطبیق هم که حالا باز یک اشتباه دیگری هست، این اصلاً از عائم ظهور نیست ربطی به ظهور ندارد ممکن است وقتی ربا رواج پیدا کرد 700 سال بعدش ظهور بشود چون این اصلاً به عنوان علامت مطرح نشده این می فرماید که چگونه خواهید بود که وقتی امام شما غایب شود مثلاً چنین شود چنان شود حالا این ممکن است دو سال بعد از غیبت امام، ممکن است ده سال، ممکن است صد سال، ممکن است 700 سال، این ارتباطی با ظهور ندارد، پس اینکه حالا اسمش آمده باشد یا نه خیلی مهم نیست اما ماهیتاً کاملاً مشخص هست که بعضی از اینها حوادث دوران غیبت است نه علایم ظهور، بعضی هایش شرائط هست و بعضی هایش هم علامت ظهور هست، این نکته سوم.

نکته چهارمی که باید مطرح بکنیم و این هم بسیار مهم است معنای محتوم بودن علامت چه هست؟ یعنی چه یک علامتی حتمی است؟ یک علامتی محتوم است؟ پاسخ این مسئله یکی از کلیدی ترین موضوعات مربوط به علائم می باشد که در مقالات متعدد و بعضی وقت ها کتاب ها حتی مستقلاً این مطرح شده که علائم محتوم و غیر محتوم اصلاً یعنی چه، طبق تعریف لغت و همچنین توضیح روایات و همچنین فهم عرفی محتوم یعنی چیزی که هیچ راهی جز اتفاق افتادنش وجود ندارد و به عبارت علمی بدا در آن رخ نمی دهد و همین تنها ممیز بین علامت محتوم و علامت غیر محتوم است اما برخی از دوستان اخیراً با توجه به برداشتی که از قدرت مطلق خدا دارند که خدا وقتی قدرتش مطلق هست پس هر کاری بخواهد می تواند و همچنین تکیه بر یک روایت ضعیف السندی که از فردی به نام خالنجی ثبت شده که این آقا هیچ روایتی در هیچ کتاب دیگری در هیچ موضوعی ندارد یعنی فقط و فقط یک روایت به اسم این آقا ثبت شده و آن اینکه مثلاً گفته که در امر محتوم بدا رخ می دهد، با تیکه بر این تک روایت ضعیف و از نظر راوی هم کاملاً شاذ بعضی از دوستان بزرگوارمان چنین ادعا کردند که قائم می تواند بدون هیچ کدام از علائم ظهور بکند، چرا؟ چون خدا قدرت مطلق دارد ممکن است إراده بکند هیچ کدام از این علائم اتفاق نیفتد و حضرت هم ظهور بفرمایند، ما در کتاب «فاصله زمانی بین ظهور تا خروج امام زمان (علیه السلام)» سعی کردیم که نظریه تحقیقی عدم رخداد بدا در علائم محتوم و حتی در جزئیات این علائم را ثابت بکنیم و در آنجا بیان کردیم که نظر عموم علمای شیعه در طول تاریخ تشیه هم همین بوده که بدا در علائم محتوم اتفاق نمی افتد.

مجری:

در اصلش یا در زمان اتفاقش؟

استاد مجتهدی سیستانی:

حتی در جزئیاتش هم ما نداریم کسی بیاید این را بگوید، اخیراً مثلاً بعضی از دوستان یا نویسندگان اینطور مطرح کردند که شاید مثلاً روایت خالنجی منظورش بدا در جزئیات بوده، البته علامه مجلسی هم یک احتمال فقد به عنوان صرف احتمال این را مطرح کرده که شاید منظورش این باشد که ما در آن کتاب مفصل توضیح دادیم که وقتی یک روایتی سندش مجهول است و راویش هم صد در صد شاذ است و هیچ میراث علمی دیگری برای ما نیاورده نمی شود با چنین روایتی بیاییم در مقابل مثلاً صدتا دویست تا روایت که در مورد علائم محتوم صحبت کرده و تأکید کرده و اسنادش هم معتبر هست این را عَلَم بکنیم و قائل بشویم که ممکن است امام زمان (علیه السلام) بیایند بدون هیچ علامتی، حالا من برای اینکه ثابت بشود یک مقداری که علمای ما عقیدۀشان این بوده دو سه تا از کلمات علماء را اینجا برای تان می خوانم:

اولین عالِمی که نام می برم مرحوم نعمانی هست؛ مرحوم نعمانی به عنوان اولین کسی که در رابطه با اثبات وجود امام زمان (علیه السلام) و راست بودن غیبت ایشان و علائم ظهور آن حضرت کتابی با فاصله ده سال بعد از غیبت کبرا نوشتند یعنی بعد از اینکه غیبت کبرا شروع شده حدود ده سال بعدش ایشان این کتاب را نوشته یعنی کل غیبت صغرا را درک کرده ایشان با اوائل غیبت کبرا؛ یعنی کاملاً متصل به عصر معصوم و نواب اربعه و اینها.

مجری:

حدود 339 یا 340.

استاد مجتهدی سیستانی:

مثلاً در آن حدودها بودند، ایشان می فرماید:

این نشانه های که امامان (علیهم السلام) ذکر فرمودند با فراوانی آنها و به هم پیوستگی و تواتر آن روایت ها و متفق بودن شان لازم می سازد قائم ظهور نکند مگر بعد از فرا رسیدن و تحقق آن نشانه ها.

دیگر از این واضح تر نمی شود صحبت کرد

 قائم ظهور نمی کند مگر بعد از فرا رسیدن و تحقق آن نشانه ها زیرا ایشان خبر داده اند که گزیری از وقوع آنها نیست و حتماً باید واقع شوند و ایشان راستگو هستند تا آنجا که به ایشان عرض شد ما امیدواریم آنچه در باره قائم آرزو می کنیم تحقق یابد ولی پیش از او سفیانی در کار نباشد، ایشان فرمودند به خدا قسم سفیانی از حتمیات است و از وقوع آن گریزی نیست، سپس وجود نشانه های پنج گانه را که برترین دلائل و برهان ها بر ظهور حق پس از آنهاست مورد تأکید قرار داده اند همانگونه که امر تعیین وقت ظهور را باطل اعلام داشته و فرموده اند هر کس برای شما تعیین وقتی را از ما روایت کند هر کس که باشد از تکذیب او پروا نداشته باشید.

حالا چون عبارت ایشان یک مقدار طولانی هست ما نیازی نیست ادامه این عبارت را بخوانیم آن تیکه ی که می خواستیم کاملاً صریح در این مطلب بود.

سخن دومی که عرض می کنیم از شیخ طوسی است رئیس مذهب شیعه؛ ایشان به عنوان کسی که سومین کتاب مهم در مورد امام زمان (علیه السلام) و غیبت ایشان و علائم ظهور و پاسخ به شبهات مهدویت را نگاشته و با دو واسطه به عصر غیبت صغرا می رسد یعنی ایشان به واسطه شیخ مفید، شیخ مفید هم به واسطه استادشان می رسند به غیبت صغرا، خیلی فاصله ندارند، ایشان می فرمایند:

خبرهایی که داده شده بر دو قسم است؛ قسمی که در مفاد آنها تغییر جایز نیست و قسمی که تغییر آن فی نفسه جایز است چون شروطش متغیر شده پس مصلحتش هم تغییر یافته، ما این را جایز می دانیم که بعضی چیزها را ائمه خبر بدهند

اما اینها با یک شرایطی قرار بوده اتفاق بیفتند، می فرمایند:

مثل خبر دادن از حوادثی در آینده مگر اینکه خبر به گونه ای باشد که یقین شود مفاد آن تغییر نخواهد کرد.

 اگر همچین خبری داشته باشیم دیگر نمی توانیم ادعای احتمال وقوع بدا در آن بکنیم

و برای همین بسیاری از وقایع مقرون به حتم گشته

یعنی وقتی امام می خواستند بگویند یک کاری قرار است بشود می گفتند این «من المحتوم» یا «من الحتمیات» چرا؟

تا ما بدانیم آنها از مواردی است که هرگز تغییر نمی کنند و به دین جهت ما به آنها قطع پیدا می کنید که اینها حتماً اتفاق می افتد.

اینهم کلام شیخ طوسی و به عنوان آخر عرائض در این نکته سخن مرحوم آیت الله خوئی را ذکر می کنم که می فرمایند

«إنّ البَداء الذی تقول به الشیعه الإمامیه إنّما یقع فی القضاء غیر المحتوم، أمّا المحتوم منه فلا یتخلّف»

آن بدائی که شیعه امامیه به آن قائل است در مورد قضائی است که محتوم نباشد اما قضائی که محتوم باشد «لا یتخلف» این دیگر هیچ راهی ندارد إلا اینکه اتفاق بیفتد. این چهارتا نکته بسیار مهم بود برای زمینه سازی نسبت به ورود به بحث علائم محتوم که خدمت شما عرض کردم.

مجری:

جناب استاد تا اینجا یک مقدمه ی مطرح شد من به صورت خیلی خلاصه این مقدمه را عرض کنم؛ در حقیقت فرمودید که ما حوادث داریم شرایط داریم و علائم داریم و فرمودید که حوادث یک اتفاقاتی بوده که حد فاصل غیبت حضرت است و ظهور حضرت و شرایط و علایم و اینجا فرمودید که تفاوت علائم و شرایط چه هست، اینکه تفاوت علائم ظهور یا خروج چه هست و اینکه معیار شناخت محتوم و غیر محتوم چه هست و اینکه معنای محتوم بودن علائم چیست که اینها را مفصل توضیح فرمودید که فرمودید که در علایم حتمیه بدا هم حاصل نمی شود، حالا می رسیم به خود علایم حتمیه که چه هستند، بفرمایید.

استاد مجتهدی سیستانی:

همانطور که همه بینندگان عزیز حتماً اطلاع دارند پنج تا علامت به عنوان علائم محتوم معروف هست و روایات متعددی هم دارد حالا در همه اش البته اینها توصیف به محتوم نشده ولی روایات متعددی دارد اما روایت هایی که معتبر هم باشد و گفته باشد اینها محتوم هستند روایت معتبر هم داریم، اینها را من بخواهم ذکر بکنم سفیانی هست، خروج سفیانی، خروج یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و خسف بیداء، روایات متفق هستند که خروج سفیانی اولین علامتی است که قبل از ظهور رخ می دهد و خسف بیداء آخرین علامتی است که بعد از ظهور و قبل از خروج اتفاق می افتد، همچنان که صیحه آسمانی جهانی را مقارن با ظهور می دانند و قتل نفس زکیه را باز بعد از ظهور و قبل از خسف بیداء معرفی کردند لذا در مورد ترتیب چهارتا از اینها اختلافی ما نداریم که ابتدا سفیانی هست بعدش صیحه می شود بعدش قتل نفس زکیه هست و در پایان خسف بیداء است، هر ترتیب دیگری اگر در کتابی یا در سخنرانی گفته شده این از روی سهو است و إلا روایات کاملاً در این باره روشن و واضح است، فقط یکی از این علامت ها مورد اختلاف قرار گرفته و آن علامت یمانی هست که آیا یمانی قبل از صیحه ظهور خروج می کند بر ضد سفیانی یا بعد از صیحه ظهور، توضیح آنکه طبق روایات متعدد ابتدا سفیانی در منطقه شام خروج می کند و حکومت تشکیل می دهد، بعد لشکری برای کشتار شیعیان به عراق می فرستد، پس از چندی صیحه آسمانی ظهور در جهان طنین انداز می شود و حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور کرده و به مدینه به صورت نیمه علنی حضور می یابد، سفیانی که خبر مهدی (علیه السلام) را می شنود لشکری به سوی مدینه گسیل می دارد و در این بین آن حضرت شخصی از سادات بسیار بزرگوار را به مکه می فرستند تا ظهور ایشان را به صورت علنی اعلام کند که مردم مکه ایشان را در کنار کعبه سر می برند ایشان همان نفس زکیه هست، امام قبل از رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، رهسپار مکه می شوند و لشکر سفیانی در تعقیب ایشان به سمت مکه می تازد که ناگهان زمین بیداء که بیرون از مدینه هست دهان باز می کند و همه اینها را می بلعد به غیر از دو یا سه نفر که این اصطلاحاً به آن می گویند خسف بیداء، خسف یعنی فرو رفتگی در زمین، بیداء هم یعنی یک زمین صحرای صافی که بی آب و علف باشد، اینها همه اش مشخص است، اما در مورد اینکه یمانی که به مقابله با سفیانی می رود قبل از ظهور است یا بعد از صیحه ظهور، این مورد اختلاف قرار گرفته، البته این را باید عرض بکنیم سفیانی در شام پیروز هست و هیچ صحبتی هم از مقابله یمانی با او نیست یعنی در شام خروج می کند و تشکیل حکومت می دهد، در مورد مدینه هم که تصریح روایات است به دست خود خدا لشکر نابود می شود، اینجا هم پس رد پای از یمانی وجود ندارد، تنها جایی که برای مقابله یمانی با سفیانی ما می توانیم فرض بکنیم همان عراق هست که او به عراق می تازد برای کشتار شیعیان عراق و یمانی می تازد به عراق و که بخواهد لشکر سفیانی را پس بزند، آیا این تاختن قبل از صیحه ظهور هست یا بعد از صیحه ظهور؟ فعلاً آنچه که در ذهن دوستان و بزرگواران هست همین است که یمانی علامت دوم هست یعنی سفیانی خروج می کند یمانی به مقابله با در عراق می رود بعد صیحه اتفاق می افتد صیحه می شود علامت سوم، بعد قتل نفس زکیه و بعد هم خسف بیداء، اما ما در کتاب نبرد لااقل دوتا روایت که البته از نظر سندی قابل اثبات نیستند ولی بالاخره از نظر محتوا دوتا روایت آنجا ذکر کردیم در یکی از پاورقی ها که ظاهرش این هست که یمانی بعد از صیحه ظهور و قبل از خروج امام زمان (علیه السلام) خروج دارد، حالا این را هم بالاخره دوستان در نظر داشته باشند ترتیب چهارتا از این علائم هیچ اختلافی در آن نیست اتفاق روایات اتفاق علماء، اما در مورد یمانی که علامت دوم هست یا سوم یک اختلافی وجود دارد، در مورد سفیانی که بخواهیم عرض بکنیم بیشترین روایات در مورد سفیانی از بین این پنج تا وارد شده به گونه ای که از امام اول امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا امام آخر حضرت بقیة الله (صلوات الله و سلامه علیه و عجل الله فرجه) همۀشان بر سفیانی تأکید داشتند، من فقط یکی دوتا سه تا روایت که اینها همه سندهایش هم معتبر هست جدا کردم می خوانم:

أبو حمزه می گوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم که پدرتان امام باقر می فرمودند که

«إِنَ‏ خُرُوجَ‏ السُّفْیَانِیِ‏ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ»

خروج سفیانی حتمی است کاریش نمی شود کرد

«قَالَ لِی نَعَم»

امام صادق گفتند بله پدرم همین که گفتند درست است، سند معتبر است.

عبدالملک بن اعین می گوید به امام باقر (علیه السلام) در مورد قائم صحبت کردم که

«أرجو أن يکون عاجلاً ولا يکون سفياني»

من امید دارم خیلی زود اتفاق بیفتد بدون که سفیانی بیاید

«فقال: لا والله»

نه به خدا قسم

«إنَّه لمن المحتوم»

او حتماً حتمی استد

«الذي لا بدَّ منه»

هیچ راهی نیست که فقط باید سفیانی بیاید بعد قائم بیاید، اینهم یک روایت.

و روایتی که با نُه طریق ثبت شده که پنج تا از سندهایش معتبر هست هر سه تا حرکت سفیانی را مطرح کرده حالا من خلاصه اش را عرض می کنم؛ همان که عرض کردم امام باقر (علیه السلام) می فرماید سفیانی در شام خروج می کند با دوتا پرچم می جنگد آن دوتا پرچم را شکست می دهد و حکومت را قبضه می کند بعد

«يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ»

بعد در حرکت دومش به عراق حمله می کند به کوفه و

«يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ»

و در آخر هم می فرستد به مدینه

«فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ»

و مهدی که در مدینه هست کوچ می کند

«مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ»

از مدینه می رود مکه

«فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ»

فرمانده لشکر سفیانی به گوشش می رسد که مهدی از مدینه رفته

«فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ»

لشکر را می فرستد به دنبال حضرت که حضرت را بگیرند حالا به قتل برسانند یا هر کار، دستگیر بکنند

«فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً»

حالا کار نداریم

«فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ»

اینها می رسند به سرزمین بیداء که بیرون مدینه هست و بی آب و علف است

«فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ‌»

ای بیداء همه اینها را فرو بگیرد و

«فَيَخْسِفُ بِهِمْ»

زمین دهن باز می کند همه اینها را می خورد

«فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ»

فقط سه نفر زنده می مانند از این لشکر، بقیه همه نابود می شوند.

مجری:

در مورد درگیری سفیانی و یمانی کجا آمده؟

استاد مجتهدی سیستانی:

در مورد درگیری سفیانی و یمانی حالا این را هم بگویم بعد وارد آن می شوم، اینهم سندش معتبر هست

«كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلَامَةً»

اینقدر سفیانی مهم هست که می گویند همین سفیانی را شما بشناسید بفهمید دیگر بس است بقیه علائم مثلاً برای تان خیلی...، اینقدر یعنی تأکید روی سفیانی شده.

علامت دوم علامت حالا طبق عرض کردم مشهور که می گویند علامت دوم یمانی هست ما هم همینطور می رویم جلو علامت یمانی است؛ در مورد یمانی لااقل چهارتا بحث هست:

یک: زمان خروج او که عرض کردیم طبق لااقل دوتا روایت ظاهرش این هست که بعد از صیحه ظهور و بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) این آقا خروج می کند به عراق که لشکر سفیانی را دفع بکند ولی فعلاً مشهور این است که قبل از صیحه خروج می کند، ما هم خیلی نمی خواهیم حالا به این بپردازیم.

نکته دوم مکان خروج او هست.

نکته سوم این است که آیا یمانی از علائم محتوم هست؟

و نکته چهارم هم این هست که راه شناخت یمانی چه هست؟ ما یمانی را از کجا بشناسیم؟

در مورد زمانش یک روایاتی ما داریم در مورد زمان خروج یمانی که ما این را در کتاب «نبرد» به صورت مفصل و در بعضی کتاب های دیگر مثل «فاصله زمانی» هم آوردیم که آیا یمانی یکی داریم یا دوتا، چرا اینطور می گوییم؟ چون از یکی دوتا روایت اینطور مثلاً خواستند بعضی ها برداشت بکنند که یمانی قبل از سفیانی هست، از آن طرف روایاتی داریم که یمانی با سفیانی خروجش در یک روز است، نمی شود که هم قبلش باشد هم در یک روز باشد لذا خواستند نتیجه بگیرند پس ما دوتا یمانی داریم که ما در جای خودش عرض کردیم که این روایت ها دوتا شما برداشتید آوردید دوتایش سندهایش ضعیف هست و از نظر محتوا هم قابلیت این تطبیق را دارد که بگوییم یمانی با سفیانی همزمانی دارند چرا؟ چون آن روایتی که گفته یمانی در یک روز با سفیانی خروج می کنند سندش معتبر نیست که ما بخواهیم آن را ملاک قرار بدهیم و روایات دیگر را بخواهیم طور دیگری توجیه بکنیم یا دوتا یمانی از آن دربیاوریم، از طرفی اینکه گفته در یک روز هستند احتمال دارد تأکید و مبالغه بر این باشد خیلی نزدیک به هم اند نه اینکه حتماً در یک روز باشند، نکته سوم هم این هست که ما الآن توضیح دادیم سفیانی سه تا حرکت دارد حرکتی در شام، حرکتی در عراق و حرکتی در مدینه، اینکه مثلاً گفتند یمانی قبل از سفیانی باشد ممکن است نسبت به حرکت سوم سفیانی گفته باشند یعنی یمانی و حرکت دومش، آنجا که گفتند همزمان هست نسبت به حرکت دوم سفیانی گفته باشند چون سه تا حرکت دارد و اینها در روایات هم یک مقداری افرادی که شاید خیلی دقت نکردند برای شان اشتباه رخ داده و ما این را در کتاب «فاصله زمانی» به تفصیل وارد شدیم که سفیانی سه تا حرکت دارد و این همزمانی خروج یمانی با حرکت سفیانی قطعاً نمی تواند مربوط به مدینه یا مربوط به شام باشد باید مربوط به عراق باشد که بتواند معنی پیدا بکند مقابله یمانی با سفیانی چون در شام که سفیانی هیچ مقابلۀ یمانی ندارد در مدینه هم که اصلاً لشکرش توسط خود خدا از بین می رود، بعد یک نکته دیگر هم عرض بکنم؛ این روایتی که حالا اینها بعضی های شان هم جزء فرقه های منحرف هستند و خیلی رویش مانور می دهند اصلاً یک آن روایت نیست یعنی می گوید محمد بن مسلم گفت، اصلاً از امام نقل نکرده حالا من می خواهم متنش را بخوانم:

«يخرج قبل السفياني مصري ويماني»

قبل از اینکه سفیانی خروج کند یک آدم مصری و یک آدم یمانی خروج می کند، این گفته محمد بن مسلم است اصلاً به امام نسبت داده نشده که شما این را حدیث و معتبر می دانید و اینهم که بگویید خب محمد بن مسلم که از خودش حرف در نمی آورد پس حتماً از امام شنیده خب بقیه سند هم مشکل دارد سند همه اش معتبر نیست که بگوییم ما قطع پیدا کردیم که محمد بن مسلم همچین حرفی زده پس چون همچین حرفی زده و ایشان هم از خودش حرف در نمی آورده پس از امام شنیده، نه، بقیه سند هم در آن راوی های مشکل دار وجود دارد و اصلاً ثابت نیست حتی محمد بن مسلم همچین حرفی زده باشد لذا اینکه شما بخواهید از این صحبت که یک روایتی که عرض کردم به معصوم اصلاً نرسیده و روایت نیست بخواهید بگویید که قبل از سفیانی، یمانی داریم، از آن طرف بخواهید بگویید که

«خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْيَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ»

بگویید که اینجا تصریح شده که یمانی و سفیانی در یک روز خروج می کنند پس ما دوتا یمانی داریم، نخیر ما دوتا یمانی نداریم تمام روایاتی که در مورد یمانی آمده روی یک یمانی تأکید و تکیه دارد و این برداشت غلطی است و اینکه اتباع احمد بصری برای فرار از واقعیت اینکه احمد بصری اصلاً یمانی نیست ادعا می کنند ما دوتا یمانی داریم این اشتباه محض هست.

من چون فرصت نیست دیگر این هفت تا روایت را نمی توانم بخوانم فقط عرض می کنم هفت تا روایت در مورد زمان خروج یمانی داریم که آیا قبل از سفیانی است، مقارن سفیانی است، بعد از سفیانی است إن شاءالله آنهایی که علاقه داشتند خودشان به کتاب «نبرد» یا کتاب «فاصله زمانی» مراجعه بفرمایند و این مسئله را آنجا مطالعه کنند.

اما در مورد مکان یمانی؛ یمانی از کجا خروج پیدا می کند؟ اتباع احمد برای اینکه احمد بصری از یمن نیست از بصره آمده اسمش را هم یمانی گذاشتند آمدند ادعاهای متعدد و خنده داری می کنند که یمانی از یمن نیست، یکی از حرف های که زده شده این است که «خروجُ الیمانیِّ من الیمنِ» می گویند که در نسخه های خطی کمال الدین نیست و در نسخه های چاپیش هست و این را علماء نمی گویند مخفی کاری می کنند یمانی از یمن نگفته یمانی از یمن است، یمانی فقط گفته «خروج الیمانی»، توضیحی که ما می دهیم این هست که مرحوم شیخ صدوق دوتا روایت دارند در مورد اینکه «خروج الیمانی من الیمن»؛ در یک روایتش هم در خود کمال الدین و هم در بحار الأنوار و در تمام نسخه های خطی و غیر خطی «من الیمن» وجود دارد و این را دیگر دوستانی که اسکن کردند عکس های کتاب کمال الدین را در کانال های مختلف گذاشتند دیگر دوستان اطلاع دارند اگر بخواهند خودشان می روند مراجعه می کنند در هر نسخه خطی که الآن در دسترس است از کمال الدین «من الیمن» وجود دارد، در یک نقل دیگری که اتفاقاً آن نقلی که سندش معتبر است «من الیمن» در همه نسخه ها هست، در یک نقل دیگری که سندش گیر هم دارد راویش مجهول هست در خود کما الدین «من الیمن» هست در نقل بحار الأنوار از کمال الدین «من الیمن» نیست، اینها بدون اینکه توجه بکنند یا شاید توجه هم دارند و می خواهند فریبکاری بکنند آن روایتی که سندش معتبر است و هم کمال الدین و هم بحار الأنوار و هم هر کسی از کمال الدین نقل کرده و هم هر نسحه ی از کمال الدین وجود دارد در آن «من الیمن» هم هست آن را نمی گویند، آن روایت دیگری که در کمال الدین«من الیمن» هست در نقل بحار الأنوار از کمال الدین «من الیمن» نیست آن را اصرار می کنند که «من الیمن» وجود ندارد پس یمانی از یمن نیست، پس این نکتۀ اول که حالا ما اگر بخواهیم کتاب ها را هم ذکر بکنیم خیلی زیاد هست کتاب های که از کمال الدین آوردند همۀشان «من الیمن» در آنها هست حتی آن نقلی که بحار الأنوار «من الیمن» ندارد کتاب های دیگر از کمال الدین آوردند و «من الیمن» در آنها وجود دارد، پس این بحث «من الیمن» حرف بی خودی است که می گویند در نسخه ها وجود ندارد.

نکته دیگری که عرض می کنیم اصلاً به صورت طبیعی یمانی اسم منسوب به یمن است کسی که اهل یمن باشد یا یک نسبت به آن می خورد می شود یمانی، ایران ایرانی، عراق عراقی، یمن می شود یمنی نمی گوید، یمانی می گوید مثل ری را می گویند رازی فخر الرازی مال همین ری خودمان بوده یا أبوالفتوح رازی مال ری خودمان بوده، ری را وقتی که می خواستند نسبت بدهند می گفتند رازی، یمانی هم منسوب به یمن هست یعنی مال یمن است، وقتی که می گویند «خروح الیمانی» اصلاً نگویند از کجا خروج می کند کاملاً مشخص است که از یمن خروج می کند، منی که مثلاً ایرانی هستم که نمی روم از آمریکا خروج بکنم که، من در همین منطقه خودم بالاخره عِده و عُده دارم زندگی کردم، و اما اینکه ما بگوییم که منظور از یمانی که از یمن باشد مثلاً یعنی دو هزار سال پیش اجدادش مثلاً در یمن بوده؛ هیچ کس همچین حرفی نمی زند، اصلاً کسی به دو هزار سال پیش نگاه نمی کند به 500 سال پیش هم نگاه نمی کند لذا اینکه می آیند تطبیق می دهند بعضی وقت ها می گویند فلانی مثلاً در لبنان سید یمانی است، این لبنانی است، می گویند نه 300 سال پیش نسلش می خورد به فلان، اصلاً همچین چیزی نداریم ما بخواهیم اینطوری فکر بکنیم خیلی از کسانی که الآن می گویند ایرانی هستند ایرانی نیستند، کل سادات ایرانی نیستند چون سادات بالاخره نسل شان می خورد به اهل بیت، اهل بیت هم همه عرب بودند پس بگوییم شما ایرانی نیستید، اصلاً با قانون اساسی نمی سازد مثلاً کسی که سید است چون ایرانی نیست نباید حکومت بکند مثلاً یا رئیس جمهور بشود با وزیر بشود، اصلاً این پذیرفته است؟ یا حتی من نمی خواهم حالا نام ببرم بعضی از بزرگانی بزرگانی بزرگان ما که الآن ایرانی هستند با سه تا واسطه جدشان هندی است پس بگوییم اینها مثلاً چیکاره بودند در ایران مثلاً چرا مسؤولیت داشتند اینها؟ اینطور کسی حساب نمی کند لذا اینکه احمد بصری می گوید من سید هستم و چون 1400 سال پیش جدم پیغمبر مثلاً اهل مکه بوده مکه هم جزء یمن بوده پس من یمانی هستم، نخیر، یمانی یعنی کسی که همین الآن مال یمن است یمانی باشد، اینهم پس در مورد زمان خروج یمانی و مکان خروج یمانی.

یک شبهه ی هم اخیراً یک بنده خدای کرده بود که یمانی همان خراسانی هست پس یمانی از ایران خروج می کند؛ آن را هم حالا ما جای خودش توضیح دادیم که این برداشت هم برداشت صد در صد غلطی هست لذا به این نکته هم نمی پردازیم.

نکته بعدی که گفتند راه شناخت یمانی چه هست؟ عرض کردیم اگر شما تابع اهل بیت هستید امام صادق (علیه السلام) فرمودند که سفیانی به عنوان علامت برای شما بس است اصلاً نیازی نیست یمانی را بشناسید، حالا اگر اصرار دارید که یمانی را بشناسید طبق همان روایاتی که گفته خروج یمانی با خروج سفیانی همزمان است یا بالاخره نزدیک به هم هست وقتی سفیانی خروج کرد پس از چندی خیلی فاصله کمی هم هست خیلی کم هست، پس از چندی یمانی هم خروج می کند شناخته می شود که این آقا یمانی است چون باید به مقابله با سفیانی برود و یمانی کار دیگری ندارد.

مجری:

دیگر هر تطبیقی قبل از آن باطل است.

استاد مجتهدی سیستانی:

بله، آخرین نکتۀ که در مورد یمانی می خواهیم عرض بکنیم بعضی از دوستان ما منکر این هستند که اصلاً یمانی جزو علائم محتوم است، چرا؟ می گویند اینکه شما می گویید یمانی جزو علائم محتوم باشد فقط در دوتا روایت آمده، یمانی آمده در روایات آمده اما اینکه بگوید «الیمانی من المحتوم، خروج الیمانی» این فقط در دوتا روایت آمده یکی کتاب غیبت نعمانی یکی هم کتاب کمال الدین، حدیث غیبت نعمانی اتفاقاً در نسخه بحار و در نسخه إثبات الهداة کلمه محتوم ندارد یعنی نگفته «الیمانی من المحتوم» فقط گفته «الیمانی، والسفیانی، والفلان»، این کلمه «من المحتوم» را ندارد، پس این دوتا روایت یکی آن هم باز گیر پیدا کرد که در نقل بحار و اثبات الهداة «من المحتوم» ندارد، روایت کمال الدین سندش معتبر است اما همان روایت را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده آن هم «من المحتوم» ندارد، لذا اصلاً اینکه یمانی محتوم باشد می گویند قابل اثبات نیست، توضیحی که ما دادیم این هست که اولاً نسخه علامه مجلسی از کتاب غیبت نعمانی نوسان دارد یعنی بعضی جاها ثبتی که مرحوم علامه مجلسی کردند از غیبت نعمانی درست است کاملاً مشخص است این متن درست است آن متنی که الآن در نعمانی چاپ شده این غلط است چون اصلاً معنا را نمی رساند معلوم است که یک کلمۀ افتاده یا اصلاً فعل مثلاً مؤنث است یا فعل معلوم بوده اینجا مجهول است یا هر چیزی دیگری، گاهی اوقات برعکس است نسخۀ که الآن ما از یمانی داریم در بازار چاپ شده این صحیح است و نسخۀ که الآن از بحار چاپ شده گاهی اوقات سند خیلی خراب است یعنی سند کاملاً اسم چیز دیگر شده مثلاً در نسخه مثلاً نعمانی هارون بن مسلم هست و همین درست است، در بحار همین الآن زده مروان بن مسلم که مثلاً نمی دانیم چه کسی هست و نسخه بحار غلط است لذا صرف اینکه در کتاب بحار الأنوار نقل مرحوم نعمانی «من المحتوم» نیاورده دلیل نمی شود که کار بحار درست بوده و نسحه اصلی نعمانی «من المحتوم» نبوده، نخیر، نسخه بحارالأنوار گاهی اوقات درست نقل می کند گاهی اوقات غلط نقل شده حالا دلیلش هم باید جای خودش بررسی بشود، پس این از بحار.

نسخه اثبات الهداة هم که کلاً در نقل احادیث غلط خیلی دارد یعنی اصلاً کسی روی نقل اثبات الهداة تکیه نمی کند نسبت به اینکه بخواهد تصحیح بکند یک متنی را لذا نقل بحار و نقل اثبات الهداة را ببوسید بگذارید کنار، فعلاً آنچه که ما داریم نقل غیبت نعمانی است که در آن «من المحتوم» هست، اما اینکه می گویند روایت کمال الدین روایت کافی ندارد؛ اولاً چه کسی گفته روایت کافی روایت کمال الدین؟ روایت کمال الدین یک خط است، روایت کافی سه خط است، صرف اینکه سندش هم شبیه هم است دلیل نمی شود اینها حتماً یک روایت باشد، ممکن است یک روایت باشد ممکن است دوتا روایت باشد لذا در یک روایت آمده «من المحتوم» در روایت نعمانی هم آمده «من المحتوم»، در یک روایت دیگری «من المحتوم» نیست و اینکه در یک جا باشد و یک جا نباشد اینها از نظر اصولی می گویند با هم مشکلی ندارند چون نفی نکرده نگفته محتوم نیست فقط چیزی نگفته ولی این گفته محتوم هست لذا اینهم نکتۀ را ثابت نمی کند، بماند که نقل مرحوم کلینی در این حدیث در روضه کافی هست نه در اصول کافی و نه در فروعش و کسانی که اهل تحقیق باشند اطلاع دارند کاملاً که کتاب روضه کافی هم از نظر سند و هم از نظر محتوا اشکالات عدیدۀ به آن وارد هست برخلاف اصول کافی که بسیار بسیار معتبر است و همچنین فروع کافی که خدشه ی کسی به آن ندارد اما روضه کافی این شکلی نیست چون هم سندهای عجیب غریب در آن هست هم مطالب عجیب غریبی در آن هست که بعضی ها اصلاً گفتند شاید مال مرحوم کلینی نباشد این تیکه اش، لذا اینکه در روضه کافی این مسئله آمده یا نیامده این خیلی چیزی را ثابت نمی کند بماند که ما در ابتدا عرض کردیم لازم نیست حتماً یک علامتی تصریح به محتوم شدنش بشود تا ما بگوییم علامت محتوم، اگر صدتا روایت داریم در مورد سفیانی هی قسم یاد می کنند إلا لله سفیانی می آید یعنی محتوم است دیگر، در مورد یمانی هم  حدود سی تا روایت ما داریم و می شود کسی با تکیه بر همین ها بگوید که نه، چون تأکید شده یمانی هست، پس یمانی هم جزو علائم محتوم است، این که من تا الآن عرض کردم در مورد دوتا از علائم بود علامت سفیانی و علامت یمانی، علامت سوم صیحه آسمانی هست که جهانی هست یعنی هر کسی با هر زبانی که دارد به زبان خودش این صیحه را می شنود که در 23 رمضان صیحه داده می شود که ظهور امام مهدی (ع) را بشارت می دهد، البته ما یک نکته ای را عرض کردیم که طبق ظاهر بعضی روایات یک صیحه هم در زمان خروج ایشان داریم، آیا این قابل اثبات هست یا نیست، ان شاء الله باید جای خودش مورد بررسی قرار بگیرد، فقط گوشه ذهن مان باشد که  بعضی از روایات ظاهرش این را می رساند که یک صیحه خروج هم ممکن است باشد، اشکالاتی فرقه باطل احمد الحسن کردند به صیحه، و صیحه را تأویل بردند به خواب، و گفتند صیحه یعنی آدم خواب ببیند که چه کسی قائم اس، که در کتاب خواب نما ما اینها را بصورت مفصل مورد بررسی قرار دادیم و باطل بودنش را هم معرفی کردیم، علامت چهارم قتل نفس زکیه هست، من فقط یک روایت که طبق تحقیق سندش معتبر هست از امیرالمؤمنین (ع) می خوانم، روایات دیگر هم دارد که دیگر حالا فرصت نیست،

«قتل نفس حرام»

کشن کسی که حرام بوده او را بکشی

«فی یوم حرم»

 در روزی که در آن روز حرام است کسی کشته بشود

یعنی جزو ماه های حرام است، یعنی ذی الحجة

«فی بلد حرام»

 در شهری که حرام است در آن شهر خون ریزی بشود

یعنی مکه

«عن قوم من قریش»

یعنی سید هست از بنی هاشم

«والذي فلق الحبة وبرأ النسمة مالهم ملک بعده غیر خمس عشرة لیله»

 بعد از این قتل، فقط 15 شب  طول می کشد تا قائم (ع) خروج بکنند

 این هم علامت چهارم و من دیگر روایات دیگر را نمی خوانم، یک نکاتی هم در مورد نفس زکیه هست که در کتاب فاصله زمانی ذکر کردم؛ علامت پنجم را هم فقط یک روایت معتبر می خوانم

«مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا بُدَّ أَنْ یَکُونَ مِنْ قَبْلِ قِیَامِ الْقَائِمِ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ و قتل النفس زکیه و المنادی من السماء»

از علائم محتومی که هیچ چاره ای  جز اتفاق افتادنش وجود ندارد قبل از قیام قائم خروج سفیانی ، خسف بیداء قتل نفس زکیه و ندای آسمانی است

در این روایت دیگر چهارتایش هم ذکر شده بغیر از یمانی و برای ما کاملاً این مسئله روشن است، چندتا علامت دیگر هست که بعنوان محتوم در بعضی روایات ذکر شده که این روایات یا سندش ضعیف است یا از نظر محتوا چیزی که برداشت شده را نمی گفته، من این ها را فهرستی چهارتا مورد هست عرض می کنم دیگر تحقیرش ان شاء الله در یک وقت دیگری؛ یکی اختلاف بنی عباس هست که ما در جای خودش توضیح دادیم، این جزو علائم محتوم نیست، محتوم هست، جزو علائم نیست، جزو حوادث محتوم است، یعنی بنی عباس قرار بوده قرن هفت مثلاض مضمحل بشوند؛ یکی طلوع خورشید از مغرب هست، که این از محتوم هست اما جزو علائم ظهور  و خروج نیست بلکه مربوط به اشراط قیامت هست، قبل از قیامت حتماً دنیا طوری به هم می ریزد که خورشید از مغرب طلوع می کند، این را هم در جای خودش ما ده تا روایتش را آوردیم، مورد بررسی قرار دادیم که این هم ربطی به ظهور ندارد، علامت سوم گفتند خروج خراسانی از محتوم هست که حتی یک حدیث معتبر در این زمینه که این از محتوم باشد و جود ندارد؛ و آخرین مورد هم گفته شده ظهور کف دستی در آسمان از محتوم است، در این باره هم سه تا روایت وجود دارد هرسه روایت از نظر سند مشکل سندی دارند و  قابل اثبات نیستند،  لذا این چهارتا علامتی که ذکر شده یا مربوط اصلاً به علائم ظهور نیستند هرچند سندش معتبر است، یا سند اصلاً ندارد تا قابل اثبات بشود که اینها از علائم محتوم اند، لذا آنچه که از علائم محتوم وجود دارد همان پنج موردی است که عوام الناس و مردم کوچه و بازار هم تا یک حدی شنیدند خروج سفیان، خروج یمانی برای مقابله با لشکر سفیانی در عراق، صیحه آسمانی جهانی در 23 رمضان، قتل نفس زکیه 15 روز قبل از خروج امام مهدی (علیه السلام) و خسف بیداء دو روز یا یک روز قبل از رخداد خروج.

مجری:

 یک سؤال: فرمودید که امکان بدا در مورد حتمیات وجود ندارد، در غیر حتمیات اما امکان بدا وجود دارد.

استاد مجتهدی سیستانی:

اصلاً غیر حتمی معنایش این است غیر حتمی است دیگر یعنی معلوم نیست اتفاق بیفتد، اصطلاحاً در روایت به این گفتند موقوف

«من الأمور محتوم و من الأمور موقوف»

روایت داریم سندش هم درست است، طور دیگر هم حالا گفته شده که بعضی از علائم یا بعضی از امور محتوم اند، بعضی از علائم و بعضی از امور موقوف هستند، آنجا توضیح داده شده که موقوف یعنی چیزی که «فیه المشیه» یعنی ممکن است خدا اراده بکند اتفاق نیفتد، اما محتوم «لا بُدَّ منه» دیگر راهی نیست و باید اتفاق بیفتد.

مجری:

أحسنتم، خیلی ممنون و متشکرم جناب استاد مجتهدی سیستای انتهای برنامه است دعا بفرمایید إن شاءالله تا برنامه به پایان برسد.

استاد مجتهدی سیستانی:

من دعا می کنم که إن شاءالله خدای متعال همه ما را از منتظران واقعی حضرت بقیة الله (عج) قرار بدهد و همچنین هر چه بیشتر بر اطلاعات مهدوی خودمان هر روز بی افزایم مطالعه بکنیم سخنرانی های محققین گرامی را گوش بدهیم تا از فتنه های آخرالزمان و فرقه های باطلی که می خواهند با دسیسه گمراه بکنند شیعه را و افراد را از اعتقادات صحیح و سالم شان، إن شاءالله در امان بمانند، والحمد لله رب العالمین.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، و تشکر می کنم از شما بینندگان و همراهان گرامی.

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدايا به سلامت دارش

تا دیدار دیگر شما را به ایزد منان می سپارم والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


مهدی یار>

علائم حتمی ظهور پاسخ به شبهات مهدوی خروج سفیانی صیحه آسمانی نفس زکیه خروج یمانی خصم بیدا شرایط ظهور موعود حوادث زمان غیبت عراق شام مدینه