تاریخ بدون روتوش

قسمت شصت و دوم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی دکتر حسینی
موضوع: واکاوی در مورد تاریخ ایران باستان «ایرانی‌ها و اعراب»


 عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

موضوع برنامه: واکاوی در مورد تاریخ ایران باستان «ایرانی‌ها و اعراب»

تاريخ: 24/ 01/ 1401

استاد: آقای دکتر حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند شما بیننده قسمت 21 از فصل 2 دوم سلسله برنامه های تاریخ بدون روتوش هستید، برنامه ای که قرار است ان شاء‌ الله برخی از موضوعات مهم تاریخی را بررسی بکند و در فصل اول که متمرکز بر موضوع زرتشت بودیم فصل دوم مباحثی از تاریخ ایران باستان را داریم خدمت شما عرض می کنیم.

بحث هخامنشیان را شروع کردیم و دوره کوروش را گفتیم بحث فتح بابل را گفتیم منشور کوروش را گفتیم موضوعاتی که باید به آن پرداخته می شد در این زمینه را با شما مرور کردیم به قضیه کمبوجیه رسیدیم که به عنوان جانشین کوروش در دوره هخامنشیان قدرت را به دست گرفت و عملاً‌ شاهنشاه جهان شد چون تا زمانی که کوروش، قدرت هخامنشیان را به دست گرفته بود و داشت فتوحات مختلف خودش را انجام می داد و کشور گشایی خودش را انجام می داد با مادها می جنگید، با شرق ایران می جنگید، با شمال شرق ایران می جنگید و با بابل جنگید بابل را که فتح کرد تقریباً دولت های مهم از بین رفته بودند و ذیل هخامنشیان قرار گرفته بودند.

فقط یک مصر و فراعنه مصر باقی مانده بود که قدرت مستقلی داشتند اما دوره کمبوجیه که آقا زاده کوروش بود مصر هم توسط آقای کمبوجیه فتح شد، این جلسات مختلفی که ما در مورد کمبوجیه داشتیم یکی از دلایلش این بود که به کمبوجیه خیلی کمتر از کوروش در تاریخ پرداخته شده و اخیراً هم آن چه که دارد در مورد‌ آقای کمبوجیه مطرح می شود یک اسطوره سازی به همراه روتوش فراوان است.

البته این را هم باید بگوییم یونانیان در تاریخ نگاری شان نکاتی را در مورد کمبوجیه گفتند که برخی جاها در مورد اساس مسئله ای که دارند نقل می کنند و برخی جاها در مورد شدت موضوعی که دارند مطرح می کنند و آب و تاب دادن نسبت به آن ما یک سری انتقادات داریم و در خلال برنامه دیدید ما بعضی وقت ها نظرات مختلف را مطرح می کنیم. گاهی نتیجه می گیریم گاهی نتیجه گیری را به قسمت های بعد واگذار می کنیم و گاهی هم نتیجه گیری را به شما عزیزان واگذار می کنیم.

روال برنامه به این شکل است در برنامه وقتی یک سری موضوعات گفته می شود گاهی صرفاً‌ نقل می شود و به جای خودش به آن پرداخته می شود. امشب که ما می خواهیم بحث فتح مصر را جمع بندی بکنیم نیاز هست برخی از موضوعاتی که شاید در این روال مبهم باقی مانده خدمت تان بگوییم. امشب به چند تا موضوع خیلی مهم می خواهیم بپردازیم یکی مراحل مختلفی است که مصر فتح شد. بخشی از آن مرور گذشته است با توضیحات بیشتر بخشی از آن عناوین جدید خدمت تان می گوییم و به دو تا سوال مهم و اساسی در مورد فتح مصر می خواهیم جواب بدهیم و لازم است در پاسخ ما به بحث آشوری ها هم بپردازیم که مصر را حدود 100 سال قبل از هخامنشیان فتح کرده بودند.

اما در قسمت 21 از فصل دوم تاریخ بدون روتوش آن چه که می خواهیم خدمت شما تقدیم بکنیم می بینیم عناوین را ان شاء الله توضیح می دهم با پاور پوینت این جلسه یک مقدار کار داریم، بخش دوم برنامه بر می گردد به زمان شما بینندگان عزیز، موبدان عزیز و ارجمند، مبلغین زرتشتی اگر بخواهند تماس بگیرند عزیزان زرتشتی اگر خواستند تماس بگیرند به آن 3 تا سوال اساسی ما جواب بدهند.

3 تا سوالی که مدت ها است بدون جواب مانده یکی این که زرتشت کِه بود آیا پیامبر بود یا پیامبر نبود؟ بعد این که زرتشت چه دوره ای زندگی می کرد؟ در مورد هر کدام از این ها مفصل در فصل اول چند قسمت برنامه داشتیم و سومین موضوع این که زرتشت کجا بود؟ شما که می گویید پیامبر پارسی گوی ایرانی است ایرانی بودن زرتشت مخالف آن چیزی است که در اوستا آمده است.

نکاتی که امشب می خواهم خدمت شما عرض بکنم بخش اولش به مراحل حمله و تسخیر مصر توسط هخامنشیان بر می گردد. چند مرحله تقسیم بندی کردیم 20 مرحله برایش آوردیم البته این 20 مرحله را تقسیم بندی ما است ممکن است بعداً به آن اضافه بشود یا کم و یا ادغام بشود یا این که کسی نظر دیگری داشته باشد به هر حال آن چه که در مورد فتح مصر توسط هخامنشیان می خواهیم به شما ارائه کنیم 20 مرحله است.

در تصویر پاور پوینت نماد کمبوجیه و کسی که زیر دستش هست و دستگیر شده سامتیک یا سامتیخ است، سمت راست تصویر نقاشی معروف در مورد فتح مصر است که البته از فیل در آن استفاده کردند یک مقدار سخت است قبول این که در فتح مصر از فیل استفاده می شد، فضای جغرافیایی منفیس این چنین نبود که با فیل بخواهی واردش بشوی و بجنگی و فیل تاب آن فضای جغرافیای را داشته باشد. حالا اگر سندی وجود داشته باشد بحث دیگری است ما ندیدیم اما نقاشی معروف و مشهوری در مورد فتح مصر است. فتح مصر توسط هخامنشیان چه مراحلی داشته است؟

مرحله اول: آقای کوروش بابل را فتح می کند احتمالاً آخرین نقطه ای که فتح کرده به احتمال بسیار زیاد و آن جا یهودی ها را اخراج می کند، ما گفتیم چرا از بابل اخراج کرد (آزاد نکرد) یا کوچاند به کجا؟ به مرزهای مصر و به نوعی مقدمات فتح آخرین حکومت باقی مانده در سرزمین های میانی را مهیا کرد. آقای کوروش در زمان حیات خودش مقدمه فتح مصر را چید.

مرحله دوم: کوروش کشته می شود و یکی از فرزندانش به نام کمبوجیه جانشین کوروش به حکومت می رسد این که واقعاً آیا کوروش فرزندش کمبوجیه را برای بعد از خودش به عنوان جانشین قرار داده است یا نه بردیا باید جانشین کوروش می شده است بخصوص آن ماه های آخر کوروش محل بحث و نزاع ما است در جلسات بعدی به این مسئله خواهیم پرداخت.

مرحله سوم: کمبوجیه که به عنوان آقا زاده کوروش جانشین کوروش و دومین پادشاه سلسله هخامنشیان می شود اوضاع را اولاً‌ کنترل می کند چون کوروش دیگر بین هخامنشیان نیست ممکن است یک سری قیام ها رخ بدهد که برخی از گزارش ها دلالت دارد که در بابل هم قیام رخ داد با صحت و سُقمش فعلاً کار نداریم موضوع بحث نیست.

اما کمبوجیه اوضاع را کنترل می کند و در بابل می ماند و حدود 5 سال مقدمات حمله به مصر را طرح ریزی می کند. برخی از این عناوینی که دارم خدمت تان می گویم از لحاظ زمانی در موازات و کنار هم قرار دارند ولی ما چرا به عنوان مرحله این جا آوردیم؟ به خاطر این که نکته مهمی بوده و در فتح مصر بسیار اثر گذار بوده است. اما روالی که داریم در این 20 عنوان خدمت تان می گوییم روال تاریخیش تقریباً پشت سر هم است مگر آن جای که با در موازات همدیگر بودند.

مرحله چهارم: آماسیس، فرعون مقتدر مصر است که بعد از 33 یا 34 سال فرعون بودن در مصر می میرد، فرزندش سامتیک فرعون مصر می شود. این ها از فراعنه دودمان 26 مصر بودند. یعنی در بین هخامنشیان کوروش می میرد جانشینش کمبوجیه می شود. در مصر فرعون مصر می میرد جانشینش سانتیک می شود.

مرحله پنجم: موقعی که آقای سامتیک می خواست به عنوان فرعون جدید مصر تاجگذاری بکند باران می بارد اتفاقاتی می افتد که از همان زمان شایعه بین مردم می افتد که حکومت سامتیک در مصر پایدار نخواهد بود. درست است که بارش باران ربطی به هخامنشیان نداشت که ما الان جزء مراحل فتح بیاوریم ولی یک: زمینه سازی کرده. دو: این زمینه سازی به گفته برخی از محققین بر اساس صحبت های افراد پیش گویی بوده که تحت تأثیر مردم پارس قرار داشت یا خودشان شاید پارسی بودند. یعنی زمینه را آماده کردند که سامتیک از قدرت کنار گذاشته بشود.

مرحله ششم: فانِس به عنوان یک خائن اطلاعات استراتژیک مصر را نزد کمبوجیه لو داده و راه های ورود به مصر را افشاء می کند. فانِس چه کسی است؟ ما چند نفر داریم که از حکومت مصر به سمت کمبوجیه می آیند، حتی قبل از حمله و به کمبوجیه یک سری راه ها را نشان می دهند برای این که راحت تر بتواند مصر را فتح بکند.

در مورد شخصیت فانس در جلسات قبل برای تان توضیح دادم اما به خاطر اختلافی که بین فانس و فرعون وقت می افتد نزد کمبوجیه می آید برخی از گزارش های تاریخی می گوید افرادی هم به دنبالش فرستادند که فانس را بر گرداند این نشان دهنده این است که فانس، شخصیت مهمی بود و اطلاعاتی که علیه مصر لو می داد اطلاعات استراتژیکی بود که بر علیه حکومت مصر می شد از آن استفاده کرد.

رفتند فانس را بر گردانند بر اساس برخی از گزارش ها فانس دستگیر شد اما فانِس حیله ای را به کار برد که بعضی از جزئیاتش در تاریخ آمده است توانست از دست شان فرار بکند و به سمت کمبوجیه می رود و به کمبوجیه مشورت می دهد که چطوری بیا بر فرعونی که من از آن سرزمین آمدم غلبه کن.

هفتمین مرحله: اعراب و یهودی های هستند که برای گذار حکومت هخامنشیان از بابل تا مصر چون بابل با مصر مرز صحرای سینا و مرز دریایی دارد اعراب و یهودی ها آمدند شرایط عبور لشکریان هخامنشی از صحرای سینا را مهیا کردند که این ها بتوانند راحت تر عبور بکنند. در این بین برخی از یهودی ها از رفتار کوروش خوشحال بودند طبیعی بود که از فرزند کوروش حمایت بکنند البته یک اختلافی بین یهودی ها آن زمان در بیت المقدس بوده است که در قضیه اخراج یهودی ها به آن اشاره کردم.

اعراب هم با ایرانی ها در قضیه فتح عملاً همراه می شوند البته این جا اعراب داریم می گوییم آن موقع شاید عبارت اعراب برای شان استفاده نمی شده است و ظاهراً‌ اولین بار در دوره داریوش هست که برای آن منطقه، سرزمین اعراب، عَربیا استفاده شده که برخی ها می گویند اسم یک قوم از اقوام مختلف و آن بادیه نشینانی بودند که در صحرای سینا بودند در شبه عربستان بودند و بعد بر سایر گروه های که در آن جا بودند غلبه پیدا کردند با ریشه شان فعلاً کار نداریم فقط خواستم این را خدمت تان عرض کردم آن موقع شاید عرب صدای شان نمی کردند.

مرحله هشتم: فینیقی ها به عنوان کسانی که حتی از یونانی ها ظاهراً‌ در قضیه ساخت کشتی و نیروی دریای قوی تر بودند آمدند برای آقای کمبوجیه کشتی های 3 پارو ساختند، کشتی های تیرِیرم کشتی های بود که 3 پله پارو زن داشت سرعتش بیشتر از کشتی های معمولی بود و قدرت مانور جنگی را برای این کشتی ها بسیار افزایش داده بود.

مرحله نهم: پلوک راتس که به عنوان مزدور فراعنه در دریای اژه بود چون در دوره آماسیس از سمت شرق که داشت تصرف می کرد یک مقدار آن جا موفق نبود حتی تسلط کاملی روی سوریه نتوانست داشته باشد به سمت غرب و دریای اژه رفت آن جا پلوک راتس یک عملاً‌ دزد دریای ماهر و یک جنایتکار بود. داستان جالبی هم دارد که پلوک راتس چطور پلوک راتس شد؟ پلوک راتس می آید قدرت دریایی مصر را دست می گیرد از فراعنه پول دریافت می کند خودش هم در منطقه دریای اژه قتل و غارت می کرد و فراعنه هم ظاهراً‌ خیلی کاری با او نداشتند از فرعون پول می گیرد کشتی می سازد. بعضی ها گفتند 300 تا کشتی کوچک داشت 50 تا تیریرم آن موقع شاید داشته باشد در مورد این که تیریرم آن موقع توسط فینیقی ها ساخته شده یا یونانی ها ساختند در مورد قدرت دریای این که فینیقی ها قوی تر بودند یا یونانی ها بحث زیاد است. ولی شواهد تاریخی دارد مقدم بودن فینیقی ها را ثابت می کند پلوک راتس همه آن کشتی ها که با پول فرعون ساخته بود در دریای اژه بود این ها را در اختیار کمبوجیه قرار داد

دهمین مرحله: لشکریان هخامنشی هم با حیله که بعضی هایش را جلسه قبل خدمت تان عرض کردم با استفاده از نمادهای حیوانات که برخی از مورخین گفتند و هم با جنگ و کشت و کشتار وارد مصر می شود درگیری هم اتفاق می افتد. درگیری ها کوتاه مدت هم نبود فکر کنید یک روزه می توانستند مسیر خودشان را باز کنند.

برخی از گزارشات چند هفته درگیری در برخی از مناطق را می گوید در آخر مصری ها فرار می کنند به منفیس می روند و در آن جا تجمع می کنند از خودشان و منطقه ای که داشتند دفاع می کنند منتها هخامنشی ها جنگاوری بهتری داشتند ابزار بهتری برای جنگ چه زمینی و چه دریایی ظاهراً داشتند و حیله های هم برای جنگ داشتند باعث می شود که منفیس محاصره بشود بعد از آن منفیس فتح بشود.

مرحله یازدهم: سامتیک 6 ماه بعد از آماسیس فرعون مصر شده بود واقعاً فرعون بیچاره مصر بود و خیلی سیاه بخت بوده و شرایط خاص تقریباً هیچ چیزش به یک فرعون شباهت نداشت به نسبت بقیه فراعنه سامتیک فرعون جدید مصر شکست می خورد تسلیم می شود البته زنده می ماند.

مرحله دوازدهم: اوجائور سنه یا اوجاهور سِنِت یا هوجائور سنِه ثبت های مختلفی برای اسمش داشته ظاهراً مصری و یونانی اش متفاوت بوده به عنوان یک خائن راه های فرعون شدن را به کمبوجیه آموزش می دهد ایشان بسیار تسلط داشته است هم به اعتقاداتی که در مصر حاکم بوده به تابوهای که آن جا بوده یک پزشک اول دنیا بود.

چون بهترین پزشک مصر بود مصری ها هم بهترین پزشک ها را داشتند البته این که عبارت دنیا را تکرار می کنم منظورم سرزمین های میانی است. این جا فعلاً‌ با چین و آمریکای مرکزی کار ندارم چون اصلاً تبادل اطلاعاتی منطقی بین این ها وجود نداشت از همدیگر هم احتمالاً بی خبر بودند اوجائور سنه به کمبوجیه یاد می دهد که تو نه به عنوان یک فاتح مصر و به عنوان یک غریبه بلکه چطور به عنوان یک فرعون جدید در مصر ظاهر بشوی؟

مرحله سیزدهم: پایه های مشروعیت کمبوجیه به عنوان فرعون با شایعه ای نژادش نسبت به آپریس و انتخاب نامی جدید برای او مستحکم می شود. این را خدمت تان توضیح بدهم نام جدید یعنی چه؟ یعنی آقای اوجائور سنه وقتی آقای کمبوجیه وارد مصر شد با نام کمبوجیه نه چون می دانید کمبوجیه اسم فارسی است و کامبیز که ما الان داریم استفاده می کنیم نام کمبوجیه در دو سه تا ملت تغییر پیدا کرده کامبیز شده کامبیز همان کمبوجیه است.

آقای کمبوجیه وقتی وارد مصر شد آقای اوجائور سنه به عنوان مشاور فراعنه یا فرعون سابق و پزشک اول دربار و یک فرد بسیار اثر گذار که شاید بشود گفت بعد از آماسیس که سامتیک فرزندش بود و نفر بعدی که بسیار مهم بود شاید اوجائور سنه بوده. ایشان نام جدید برای کمبوجیه می گذارد می گوید تو را باید به این اسم به عنوان یک فرعون صدا بکنند آن اسم وجاهت داشته باشد.

اتفاق بعدی چه است که این جا یک مقداری توضیح نیاز دارد در مصر یک شایعه ای می افتد هرودوت هم همین را نقل کرده است، یک مقداری عقب تر بیایم، برخی از گزارشاتی که هرودوت دارد، این گزارش ها، گزارش های ایرانی ها یا مصری ها است که در بینشان معروف و مشهور بوده و هرودوت وارد کتاب خودش کرده است، برخی از این ها را خودش ادعا می کند که من دیده ام ولی برخی از اتفاقات را می گوید که من شنیده ام، یک نکته اساسی بگویم، من در یکی از برنامه ها در چند جلسه قبل گفتم که دختر یکی از فراعنه با کوروش بر اساس گزارش هرودوت از ایرانی ها ازدواج کرده است، هفته قبل در برنامه قبل اول گفتم با کمبوجیه به نقل از پارسیان ازداواج کرده و بعد گفتم با کوروش ازدواج کرده، نقل کمبوجیه و نقل کوروش دوتا است، برخی از این گزارش هایی که در کتاب امثال هرودوت آمده است اقوالی است که معروف و مشهور می شده است در بین ایرانی ها یا در بین مصری ها آنچه که از گزارش های مختلف فهمیده می شود، که به شما می گویم چگونه با کوروش ازدواج کرده بود آن دختر یا با فرزندش کمبوجیه ازدواج کرده بوده، برخی گزارشات در مصر شایع می شود مبنی بر اینکه آقای کمبوجیه از نسل فراعنه است، خب آقای کمبوجیه کجا بوده است؟ در بابل بوده است، چه طوری از نسل یکی از فراعنه است؟ چه بسا این داستان جعل شد که آقای کوروش یا کمبوجیه آمدند دختر آماسیس را خواستگاری کردند، گفتند که آقا شما دختر خانمتان را به ما بدهید، آقای آماسیس فرعون قبل از سامتیک و پدر سامتیک می شد، ایشان آمد به جای اینکه دختر خودش را بفرستد، دختر فرعون قبلی را فرستاد، یعنی سامتیک دختر آپریس را فرستاد، اگر این دختر فرعون با کوروش ازدواج کرده باشد این احتمال وجود دارد که کمبوجیه پسری باشد از کوروش که از مادری فرعون زاده است، پس نسلش به فراعنه می رسد، این خودش مقدمات مشروعیتش را تثبیت می کند، البته فراعنه همیشه این طور نبوده که نژاد روی کار بیایند، بعضی وقت ها با یاغی گری و قیام بوده یا هر تعبیری که بخواهیم استفاده بکنیم ولی به هر حال یک شخصی فرزند فرعون قبل بوده باشد یا فرعون های قبل بوده باشد این یک زمینه پذیرش بیشتری را دارد، آقای هرودوت دوتا گزارش آورده است، یک گزارش از پارسی ها، یک گزارش هم از آقای هرودوت از مصری ها نقل می کند.

مصری ها گفتند دختر آپریس با کوروش ازدواج کرده است، اما ایرانی ها گفتند دختر آپریس با کمبوجیه ازدواج کرده، حالا مستنداتش را هم به شما نشان می دهم چون به بخش سیزدهم رسیدیم این را بینید و متوجه بشوید که یک بار ما کوروش و یک با ما گفتیم کمبوجیه این مشکل پیش نیاید، من اسکن این بخش را همین جا به شما نشان بدهم تا برایتان مشخص بشود، ما چند تا ترجمه داریم از کتاب تاریخ هرودوت این ترجمه آقای مازندرانی است که ملاحظه می فرمایید، کتاب آقای هرودوت ترجمه آقای مازندرانی در فصل نوزدهم، ایشان می گوید کمبوجیه بر رأی و تحریک یکی از مصری ها که با آماسیس به واسطه اینکه او را از زن و فرزندانش جدا ساخته و به ایرانیان تسلیم کرده بود دل پر کینه ای داشت، یکی دیگر از همان مزدور ها را دارد اشاره می کند و نقل می کند که من خودم معتقدم این داستان در مصر ساخته شد برای اینکه فضای پذیرش کمبوجیه مهیا بشود، و این یکی از کار های رسانه ای بود که هخامنشیان انجام دادند، زمینه سازی رسانه ای بوده که انجام داده بودند. بعد می گوید قاصدی نزد آماسیس فرستاد و دخترش را به زناشویی خواست، این شخص آمد تحریک کرد دودمان هخامنشیان را که باید شما به هر حال با دختر فرعون ازدواج بکنید، یک مقداری هم من از ترجمه دیگری به شما نشان بدهم که در آن بهتر به این قضیه پرداخته است، ترجمه جناب آقای ثاقب فر، که ترجمه روان تری دارد، ترجمه کتاب آقای هرودوت آقای ثاقب فر، ایشان می آید باز در همان بخش ترجمه کتابش را که آورده درمورد کمبوجیه می گوید که به مصر لشکر کشید، علت لشکر کشی چه گفته است؟ همین داستان ترجمه اش را از ایشان ببینیم.

 کوروش زمانی که زنده بود سفیری نزد آماسیس فرستاد و خواسته بود تا او بهترین چشم پزشک کشور خود را به ایران بفرستد، چشم پزشک که می آید؛ چون آماسیس این چشم پزشک را فرستاده به سمت ایران، چشم پزشک ناراحت از دست آماسیس که چرا من را از سرزمین و خانواده خودم دور کردی، و حالا چه کار می کنند؟ میروم و رقیب تو را تقویت می کنم تا دلم خنک بشود (زبان حال این شخص را اگر بگوییم) آمده بود از زن و کودکانش این شخص را جدا کرده بود، و این آمد چه کار کرد؟ کمبوجیه را تحریک کرد که دختر آماسیس را خاستگاری کند، اگر کمبوجیه ازدواج کرده باشد با دختر آماسیس دیگر خود کمبوجیه نمی تواند از نسل فرعون باشد، ولی اگر پدرش کوروش ازدواج کرده باشد با دختر آپریس می تواند از نسل فراعنه باشد. این شخص چه می دانست؟ بر اساس آنچه که هرودوت آورده است، می دانست آماسیس اگر دخترش را بفرستد برای شاه ایران چه اتفاقی می افتد؟ تحقیر می شود آماسیس، دخترش را فرستاده برای شاه ایران، اگر دخترش را نفرستد، زمینه این فراهم می شود که هخامنشیان بخواهند حمله بکنند به مصری ها به خاطر این توهینی که مصری ها به ایرانی ها کرده اند، از خاندان آپریس فرعون پیشین مصر، یک دختری با ویژگی هایی که برایش آورده باقی مانده بود آماسیس این دختر را به جامه ای فاخر و سر و زیوری فراوان آراست و به عنوان دختر خود به دربار ایران فرستاد، یعنی دختر فرعون قبلی را فرستاد، چندی بعد روزی کمبوجیه آمده بود با این دختر داشت صحبت می کرد به اسم پدرش صدا کرد و آن دختر لو داد که من دختر آماسیس نیستم، من دختر آپریس هستم که به یاری مصریان از تخت به زیر کشیده و او را به قتل رسانیدند. این سخنان چنان کینه و خشمی در کمبوجیه برانگیخت که به سوی مصر لشکر کشید، این روایتی است که چه کسانی می گویند؟ ایرانی ها می گویند.

 یک روایت هم آقای هرودوت دارد از مصری ها: آقای شاه پور شهبازی در کتاب کوروش کبیر شان زندگی و جهانداری کوروش کبیر جناب آقای شاه پور شهبازی، ایشان آمده در کتابشان در صفحه شماره 418، دلائل لشکر کشی به مصر، این دلیل، دلیل خنده داری می تواند باشد به نسبت ادله دیگری که ممکن است وجود داشته باشد که هخامنشیان بخواهند مصر را فتح کنند، ولی به عنوان یک گزارش تاریخی می خواهیم به این بپردازیم، از هرودوت نقل می کند که پارسیان یعنی ایرانی ها گویند کوروش به چشم دردی دچار آمد، قضیه این خواستگاری را مطرح می کند، ولی زمانی که می آید در صفحه شماره 419 مسئله را نقل می کند می نویسد، هرودوت می نویسد، جناب آقای شاه پور شهبازی از هرودوت نقل می کند، این داستان مصریان به گونه ای دیگر هم می گفتند، چه می گفتند مصری ها؟ این کوروش بود که دختر آماسیس را بخواست نه کمبوجیه! مصری ها می گفتند بابای کمبوجیه با دختر یکی فراعنه ازدواج کرده است، به همین خاطر نسلش می رسد به فراعنه، و آماسیس دختر آپریس را برای کوروش فرستاد، و کمبوجیه که از این شاه دخت بود، یعنی کمبوجیه می شود فرزند آن فرعون، که هم از کوروش است و هم از آن فرعون، برای کوتاه کردن دست آماسیس از سرزمین نیاکان خود به مصر سپاه آورد و بر تخت پدر بزرگ خود نشست، پس در نتیجه احتمالا این قضیه ازدواج، قضیه ای باشد که در مصر ساخته شده باشد برای مشروعیت دادن به کمبوجیه که بخواهد فرعون باشد، و نسلش را به یکی از فراعنه برساند.

 یک سوال من می خواهم که مطرح کنم، برای کسانی که مطالعات تاریخی دارند، آماسیس 43 یا 44 سال فرعون بود در مصر، اگر آماسیس دختر خودش یا دختر فرعون قبلی را به عنوان دختر خودش برای کمبوجیه فرستاده باشد، یعنی زمان پادشاهی کمبوجیه باشد، 44 سال گذشته است از عمر چه کسی؟ از عمر آماسیس، چه چیزی می خواهم بگویم خدمت شما؟ می خواهم بگویم که آپریس پدر این دختر باید 44 سال قبل مرده باشد، اگر این دختر سال آخر زندگی آپریس به دنیا آمده باشد، حالا برخی ها مدت حمل را خیلی طولانی تر از این حرف ها گفته اند، ولی عاقلانه اش را در نظر بگیریم شما فکر کنید که آقای آپریس که توسط آماسیس کشته شده، این سال آخر دخترش به دنیا آمد، اصلا یک سال بعدش به دنیا آمد خوب است، آقای آماسیس که 43/44 سال فرعون بود دختر فرعون قبلی در قید حیات بوده، یعنی این دختر حداقل 43 سال سنش بوده است، چه طور بوده این دختر را می خواستند خواستگاری بکنند برای ازدواج؟ نمی گویم امکان ندارد، ولی آن وصفی که برای این دختر خانم آورده اند با این دو دوتا چهار تای معقول جور در نمی آید، پس احتمالا می شود به صورت قطعی گفت که این دختر با کمبوجیه ازدواج نکرده است، اگر ازدواجی بوده، با کوروش بوده است، که این ازدواج را هم ما معتقدیم ساخته و پرداخته بعد از فتح مصر بوده است، پس این دختر خانم اصلا وقتی 43/44 سال قبل پدرش مرده، باید سنش حداقل 43/44 سال باشد، من نمی دانم برخی ها چرا نسبت به این مسائل توجه نمی کنند؟ نمی گویم امکان ندارد آن دختر تا آن سن وجود نداشته باشد و بعد فرستاده باشند، ولی به هر حال در تحلیل های تاریخی این مسائل مهم است، پس منظور از مرحله سیزدهم که گفتیم پایه های مشروعیت کمبوجیه به عنوان فرعون با شایعه ی نژادش نسبت به آپریس و انتخاب نامی جدید برای مستحکم می شود را بخش اول این عنوان را برای تان سعی کردم مختصر توضیح بدهم که به چه شکل بوده است.

مرحله چهاردهم: سامتیک فرعون مصر می شود، بعد از آن شکست می خورد، این جا در مرحله چهاردهم این سامتیک تبعید می شود، نمی کشندش قطعا، ولی فرزندش را هخامنشیان می کشند، این یعنی چه؟ یعنی نسل فراعنه که از آماسیس بوده است و سامتیک بوده است این جا از بین می رود، احتمالا از بین می رود نسل فراعنه، که بعدا فرزند این سامتیک نخواهد قیام بکند، کار هوشمندانه ای کردند برای قدرت خودشان، حالا به درست و غلط بودن کار الان ما کاری نداریم، ولی کار مشخص است که با یک تدبیری برای حفظ قدرت بوده است.

مرحله پانزدهم: برخی نیرو های یونانی و حتی مصری به کمک لشکریان هخامنشی می آیند و او به سمت جنوب مصر لشکر کشی کرده و برخی سرزمین های جدا شده از مصر را به حکومتش ملحق می کند، یعنی زمانی که این ها آمدند مصر را برای منطقه شمالی آفریقا را گرفتند، لشکر کشی کردند و به سمت جنوب مصر رفتند، که برایتان از روی نقشه توضیح دادم، این مرحله با یکی از مراحل بعدی که برایتان می گویم هم زمانی دارد.

مرحله شانزدهم: کمبوجیه سه لشکر یکی برای فتح کارتاژ که مصر کنونی است، دومی برای تصرف حبشه، و لشکر سوم که می گویند لشکر پنجاه هزار نفری بوده را برای فتح لیبی می فرستد، حالا این لیبی آن زمان چه وسعتی داشته و اینکه چه اعتقاداتی داشته اند و چه گروهی بودند، این بحث سر جای خودش، برای همین لشکر سوم اگر پنجاه هزار نفر بوده باشد، خیلی لشکر مهمی است، با پنجاه هزار نفر کوروش بابل را فتح کرد، بابل مستحکم دیوار و قلعه دار آماده نبرد و رزم از یک سری جهات، البته فرسایشی شده بود، ولی آماده جنگ بودند، چون قبلش با آشوری ها درگیر شده بودند، توسط پنجاه هزار نفر از کوروش شکست خورد، ولی این جا کمبوجیه می آید پنجاه هزار نفر بر اساس برخی از گزارشات تاریخی- را می فرستد برای بحث فتح لیبی، برای این لشکر چه اتفاقی می افتد؟ لشکر پنجاه هزار نفری کمبوجیه گم و ناپدید می شود، هنوز که هنوز است بعد از حدود 2500 سال هر چند مدت یک بار برخی ها می گویند که ما لشکر کمبوجیه را پیدا کردیم، یک تعدادی جمجمه و اسکلت و لباس رزمی پیدا می کنند، که این هیچ مطابقتی با آن ویژگی های لشکر پنجاه هزار نفری کمبوجیه فعلا نداشته این هایی که تا الان گفته اند ما پیدا کردیم، پنجاه هزار نفر لشکر بر اساس گزارشات تاریخی در زمان کمبوجیه گم می شود، بخی ها مثل همین هرودوت آمده اند و گفته اند که این ها درگیر طوفان شن شدند، و به این دلیل که درگیر طوفان شن شدند این ها از بین رفتند و رخی ها هم گفته اند که این ها اسطوره است و واقعیت ندارد، بعضی ها هم گفته اند که فتح آن بخش که لیبی محسوب می شود نیاز به 50000 نفر نداشته که این خیلی منطقی نیست، چرا که خیلی منطقی بود که آن ها بسیار اعتقادی آمون را می پرستیدند و بسیار سر سخت بودند روی بحث اعتقادات خودشان، شاید نیاز بوده که بیشتر مقاومت می کردند، شاید نیاز بوده که لشکریان بیشتری آن جا را فتح بکنند، و از طرف دیگر شما وسعت را هم که نگاه بکنید به نسبت، معقول است که بگوییم 50000 نفر را هم برای آن جا فرستاده باشد، با توجه به اینکه بسیاری از یونانی ها هم در سپاه مصر هستند و کمبوجیه عملا دستش باز است برای لشکر کشی ها در مصر، از خود مصری ها و از خود یونانی ها می تواند برای چنین کاری استفاده بکند.

مرحله هفدهم: در خود مصر اتفاقات ناگواری مثل ضربه به گاو آپیس اتفاق می افتد، اما با تدبیر اوجااورسنه اوضاع کنترل می شود، یک مشاور دارد آقای کمبوجیه به نام اوجااورسنه که بعدا حتی به داریوش هم مشورت داد، و حفظ کرد داریوش را و خیلی کمکشان کرد، بعد از این که گاو آپیس، گاو مقدس مصری ها، توسط کمبوجیه زخمی و کشته شد، ببینید گزارش های تاریخی دلالت بر این دارد که آقای کمبوجیه این گاو آپیس را بعد از اینکه فهمید می پرستندش زخمی کرد، گاو آپیس کشته شد، توسط مصری ها مخفیانه دفن شد، برخی از باستان گراهایی ک می خواهند از کمبوجیه یک اسطوره بسازند می گویند نه الان معبد گاو آپیس پیدا شده و البته الان گاو درونش نیست، که حالا غارت شده یا چیز دیگری، و چیزی هم پیدا نشده و آن جا خالی است، ولی مهر کمبوجیه در این معبد هست، این ها با هم قابل جمع است، نمی شود بگوییم چون مهر کمبوجیه در آن معبد است، پس در نتیجه کمبوجیه نمی تواند قاتل گاو آپیس باشد، چون قتل گاو آپیس یک مسئله ظاهرا مشهور و معروف شد در مصر، خیلی برایشان مهم بود و خیلی جلوی دیدشان بود، این گاو را می آوردند بزرگ می کردند و خیلی به آن رسیدگی می کرند، و زمانی که می مرد، اگر گاو نر بود یک برخورد، گاو ماده یک برخورد بحثش مفصل است، خیلی خوش به حال این گاو می شد در آن دوره زندگی که داشته و بعضی اوقات مومیای می شد، ممکن است آقای کمبوجیه گاو آپیس را زخمی کرده باشد براساس آن زخم گاو آپیس مرده باشد، ولی زمانی یک کسی مثل اوجااورسنه در کنارش هست به او مشورت داده باشد که حالا چه گونه این مسئله را در کشوری که این قدر روی گاو آپیس حساس هستند جمع کنیم، و اگر ثابت بشود که گاو آپیس مورد احترامت نیست ممکن است که مردم علیه تو قیام بکنند، یا قدرتت را بتوانی در این منطقه از دست بدهی، یا تقلیل پیدا بکند، پس قابل جمع است که در مصر گاو آپیس توسط آقای کمبوجیه زخمی شده باشد، کشته شده باشد، و بعد خود آقای کمبوجیه هم در معبد و محل دفنش شرکت کرده باشد و چه بسا مهر هم زده باشد، نزدیک سه سال در مصر بوده حالا یک کاری را اولش انجام داده، در هنگام فتح انجام داده، بعد از چند ماه آمده روال خودش را برای حفظ قدرت اصلاح کرده است.

مرحله هجدهم: این است که کمبوجیه حدود سه سال فرعون مصر می ماند، تا به او خبر می دهند شخصی که مدعی است بردیا برادر اوست در شرق حکومتش قیام کرده است، البته برخی از گزارش های تاریخی می گوید که آقای کمبوجیه داشت به سمت ایران باز می گشت، خبر که به او رسید سرعتش را افزایش داد برای اینکه برگردد، خبر چیست؟ کوتاه ناگوار برای آقای کمبوجیه، بردیا برادر تو قیام کرده و حکومتت دارد متزلزل می شود.

 سوال اگر کمبوجیه مطمئن بود که بردیا برادرش کشته شده است چرا خودش برگشت؟ فقط در مصر سه لشکر مهم و اساسی برای فتح راه انداخته است، اگر یک شخصی صرفا دروغی بوده باشد، حالا مثلا گئوماتا چه بود من جلسات بعد به شما می گویم، یک شخصیتی صرفا دروغی ادعایی مطرح کرده است، نیازی بود آیا واقعا خود کمبوجیه بخواهد برگردد و بخواهد با او مقابله بکند؟ پس احتمال این وجود دارد -این مقدمه اش را می گویم جلسات بعد با این کار داردم - بردیا برادر کمبوجیه کشته نشده باشد، درست است که دستور ممکن است داده باشد کمبوجیه که برادر را بکشید و داریوش هخامنشی دارد این را در کتیبه بیستون می گوید، ولی خود بردیا در جایی نداریم که خود کمبوجیه مستقیم و به صورت مباشر برادرش بردیا را کشته باشد، آیا ممکن نیست این وسط شخصی که واسطه بوده است بین کمبوجیه برای کشتن برادرش بردیا دروغ گفته باشد؟ قسمت های بعد ان شاء الله باهم خواهیم دید.

مرحله نوزدهم: و بسیار مهم است این مرحله، و بسیار تاریک و مبهم است، یعنی کلا در بین هخامنشی ها مرگ ها مشکوک و مبهم است، مرگ کوروش، مرگ بردیا، مرگ کمبوجیه، کمبوجیه به طرف شرق حرکت می کند، و حالا بعضی ها گفته اند در سوریه و بعضی ها گفته اند در بابل، با مرگی مشکوک کشته می شود، این بیست مرحله فتح مصر توسط هخامنشیان، خب، درباره مرگ کمبوجیه چه گفته اند؟ کمبوجیه چطور مرد؟ جناب آقای پیرنیا تاریخ ایران باستان، جناب آقای حسن پیرنیا که در کتابش بعضی جا ها حرف، حرف خود آقای پیرنیا است، و برخی جا ها آقای پیرنیا دارد نقل قول می کند، ایشان در کتابشان چه می نویسد؟ در صفحه شماره 443 از جلد اول، آقای کمبوجیه هنگام سوار شدن بغتتا زخمی به کمبوجیه وارد آمد و از آن درگذشته، ولی داریوش در کتیبه مذکور گوید که کمبوجیه به دست خود کشته شد، کمبوجیه دارد به سمت ایران بر می گردد، کشته می شود، چه شده؟ آقای داریوش که با فاصله ای بعد از کمبوجیه می شود پادشاه می گوید که خودش به دست خودش کشته شد، حالا بعضی ها ترجمه می کنند به خود کشی و بعضی ها هم می گویند به دست خودش کشته شد، چه شد که کمبوجیه در بین راه کشته شد؟ چرا اینقدر مبهم؟ جناب آقای داندامایف ببینید چه گفته است، تاریخ سیاسی هخامنشی، جناب آقای داندامایف ترجمه آقای فرید جواهر کلام، ایشان می گوید که در خلال مدت سه سالی که کمبوجیه در مصر اقامت داشت و به ایران باز نگشت، در کشورش نا آرامی آغاز گردید، در ماه مارس، سال 522 پیش از میلاد، اخباری را از طرف ایران دریافت کرد مبنی برا این که برادر جوانش بردیا طغیان کرده است و شاه ایران شده است، بعضی ها می آیند می گویند این بردیا یک بردیای دروغین بوده است، آن کسانی که جزء خاندان های حکومتی به حساب می آمدند، خانواده کوروش به حساب می آمدند، واقعا این خواهرش نمی دانست که این برادرش هست یا نیست؟ یعنی یک نفر می آید طغیان می کند، بعد خبر به کمبوجیه می رسد که اصلا ایران را گرفته است، چه کسی هست ایشان، می آید به دروغ می گوید من همان کسی هستم که قبلا کشته شده است، بعد مردم باور کردند؟! کمبوجیه در بازگشت به ایران شتاب کرد، ولی در حین راه در موقعی مرموز زندگی را بدرود گفت، خیلی مبهم است، مرگ کوروش مبهم است، مرگ کمبوجیه هم مبهم است، مرگ بردیا را حالا چه گفته شده را می رسیم و درموردش با شما صحبت خواهم کرد.

 یک نکته خیلی جالب نشانتان بدهم، مرتبط با برخی اخبار هم هست که این روز ها منتشر شده است درباره یک شیء منتسب به دوره هخامنشیان، کتاب داریوش و ایرانیان که میداید دیگر والتر هینس نوشته است آقای پرویز رجبی هم آمده این را ترجمه کرده است، در این کتاب یک نکته ای و یک مسئله ای آمده است، صفحه شماره 133 می گوید در ماه ژوئن 522 پیش از میلاد طبیعتا منظور است دیگر، کمی پیش از تاج گذاری مُغ در پارس، کمبوجیه در سوریه خود را با دشنه خودش زخمی کرد، بعد می گوید احتمالا در جنوب حلب آن مناطق بوده است، با چه زخمی شد؟ درمورد یک وسیله و ابزاری ایشان دارد صحبت می کند که این وسیله، وسیله مهمی است، یک ابزاری که با آن کشته می شود کمبوجیه و احتمالا این وسیله بعد ها در دست چه کسی دیده می شود؟ می خواهم خیلی ساده به شما بگویم، بعد ها در دست چه کسی دیده می شود؟ داریوش. می گوید که روایت در این جا اندکی آشفته است، بله روایت ها آشفته است چون این ها مشخص است که خواسته اند یک سری جا ها را روتوش کنند، واضح است در مورد مرگ کمبوجیه آقازاده کوروش روایت های مرگش آشفته است.

اما به نظر می رسد که شاهنشاه یعنی کمبوجیه وقتی می خواست سوار اسب بشود خودش را زخمی کرد. بعضی وقت ها یک سری گزارش های تاریخی می‌ آیند می خواهند یک مسئله ای را ساده حل کنند ولی واقعاً جوابش به این سادگی ها نیست. کمبوجیه، شاهنشاه دنیا می شود مصر را فتح می کند از بابل به سمت مصر لشکرکشی می کند خودش فعال، آن جا تبدیل به فرعون می شود پسر کوروش جنگاور است جنگ دیده احتمالاً در قضیه فتح بابل هم بود است.

از فتح بابل 9 سال می گذشت اگر بخواهیم بگوییم آن موقع کمبوجیه 20 ساله بود در فتح بابل هم بود بجز آن افرادی که گفتند وقتی کمبوجیه به قدرت رسید 7 سال داشت اگر همان هم باشد پدرش کوروش را درک کرده این آدم فرزند کوروش، کوروشی که در جنگاوری شک و شبهه ای وجود ندارد این قدر که بعضی ها متوهمانه گفتند ایشان شاه نبوده است یک سرباز خیلی رشید بود.

این آدم این قدر بی عرضه است می خواهد سوار اسب بشود خنجرش پایش را پاره می کند و همان باعث می شود بمیرد؟ نمی گویم غیر ممکن است ولی احتمالش خیلی کم است. یک دشنه ای هست با آن دشنه می گویند خودش را زخمی کرده بعد می گویند این دشنه را روی ران راست می بستند می گویند از غلاف رها شده بود آقای کمبوجیه هم حواسش نبود موقعی که می خواست روی اسب بپرد این دشنه وارد پایش شده است.

ایشان در یک کتاب تصویری آورده (تصویر شماره 339) می گوید می توان در یافت که دشنه ای که این زخم را به وجود آورده چگونه بوده است؟ در هر حال این همان دشنه کوتاه داریوش است که سهپسالار لشکریان کمبوجیه بوده و در فتح مصر هم بوده دشنه ای که کمبوجیه با آن کشته می شود در دست داریوش است.

در نگاره مسطح تخت جمشید برای شاهنشاه این دشنه را حمل می کنند یک توضیحاتی در مورد این ابزار می دهد الان با آن کار ندارم، اما تصویرش را می خواهم به شما نشان بدهم ببینید که این ابزار به چه شکل است؟ می گوید در ماه ژوئیه 522 کمبوجیه بر اثر مسمومیت از این زخم کشته شد فاصله ای هم نیست حتی آن های که زمان و روز مشخص کردند گفتند 10 روز بعدش مُرد که همانش مشخص نیست دقیق باشد ممکن است در جا کشته شده باشد.

در تصویر نوشته همان دشنه ای که احتمالاً آقای کمبوجیه با آن کشته شد تصویرش را ایشان می گوید کجا دیده می شود؟ یا همان دشنه یا شبیه به همان احتمال است برای داریوش دیده می شود. فکر نمی کنم خیلی سخت باشد احتمال و تخمین زد که چه کسی باعث شد کمبوجیه کشته بشود؟ یک گزارش دیگر ببینیم جناب آقای شاهپور شهبازی در این مورد چه گفته؟ زندگی و جهانداری کوروش کبیر آقای شاهپور شهبازی در کتاب شان، صفحه 429 نکته ای را می ‌آورد می گوید چه لشکریان به منطقه سوریه رسیدند آن جا در منطقه ای کمبوجیه به مرگ خدای در گذشت (احتمالاً کمبوجیه تیر غیب خورد چون قاتل نباید مشخص بشود چه کسی بود؟) بدین گونه که پایین نیامِ تیغ او افتاده بود وی بی آن که از این موضوع آگاه باشد بر اسب پرید و نوک تیغ باعث شد که رانش زخمی بشود و بمیرد.

از این زخم بود که وی از جهان برفت. پسر کوروش، فاتح مصر سوار اسب می خواهد بشود نمی تواند خنجر خودش را کنترل بکند وارد پایش می شود و باعث مرگش می شود. یک داستان قهرمانانه تری باید می آمدند جعل می کردند اگر می خواستند یک همچنین چیزی را بیان بکنند. در کتاب داریوش و ایرانیان، تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان ایشان در صفحه 133 یک جمله ای می گوید بعد از کشته شدن کمبوجیه

می گوید این دشنه باعث شد که کمبوجیه کشته بشود بعد یک سری توصیفاتی در موردش دارد که جنسش چطوری می تواند بوده باشد؟ کمبوجیه در نتیجه این دشنه مسموم می شود و می میرد، اما برای داریوش (با مرگ کمبوجیه) طنین سرنوشت به صدا در آمده بود. ادامه بحث را خدمت تان می گویم اگر مخالف تماس گرفت ان شاء الله بلافاصله سراغش می رویم. و اگر نه دوستان ما صبر و تحمل دارند که بحث تمام بشود بعد شنونده سوالات شان باشیم.

یک شبهه است که جدیداً زیاد دارد مطرح می شود از سمت باستان گراهایی که در بحث باستان گرایی افراط می کنند یا اسطوره سازی دارند می کنند و شبهه، شبهه جالبی است که این سوال و این شبهه باید پاسخ داده بشود نسبت به ما و امثال ما که نسبت به تاریخ ایران باستان با دید و رویکرد انتقادی داریم نگاه می کنیم. در قسمت های گذشته به آن اشاره ای کردم به زبان ساده، آشوری ها مصر را گرفتند ولی مصری ها آشوری ها را بیرون راندند چرا با هخامنشیان همچنین کای نکردند؟

نتیجه ای که می خواهند بگیرند این است که هخامنشی ها حکومت مطلوبی در مصر داشتند ولی این را فراموش نکنید یکی از جدی ترین اسنادی که ما از وضعیت مصری ها بعد از فتحش توسط کمبوجیه داریم همان کتیبه اوجائور سنه است که گفته بود اوضاع برای مردم خیلی بد شد که قبلاً این قدر برای مردم بد نبود ولی ما آمدیم شرایط و اوضاع را کنترل کردیم. ترجمه اش را از کتاب داریوش دادگر جناب آقای دکتر شروین وکیلی برای تان نشان دادم.

اما می خواهیم ببینید ادله ما در این زمینه چه است؟ و نکاتی که ما داریم در مورد تفاوت آشوری ها که به مصر حمله کرده بودند 100 سال قبل از کمبوجیه با هخامنشی های که حمله کرده بودند چه بوده؟ چرا مصر، علیه تصرف هخامنشی ها قیام نکرد؟ باید یک سری مقدمات و ویژگی های از خود مصر به شما بگویم تا بعد برسیم به مسئله آشوری ها و آن شبهه را هم جواب بدهم.

نکته اول این است نظام مصر، نظام فرعون برده بود که در بین مردم نهادینه شده بوده مورخین برای تمدن مصر حدود 5 هزار سال قدمت قائل می شوند بین مردم کاملاً این مسئله ظاهراً نهادینه شده که اگر تو برده ای، برده ای و فرعون، فرعون است. تو برده و برده زاده هستی باید بردگی ات را بکنی؛ مردمی نبودند که زمینه های آزادی در آن ها مهیا باشد که این ها بخواهند به فکر قیام و یک سری کارها باشند. ولی همه این ها اماهای دارد که در ادامه تکمیل می شود.

نکته دوم: کمبوجیه نه به عنوان مهاجم، بلکه به عنوان فرعون جدید معرفی شد و فراعنه ای مانند آماسیس لزوماً از نسل فرعون قبلی نبودند مردم می پذیرفتند. اولاً این که نیازی نبود لزوماً فرعون حتماً فرزند فرعون قبل باشد. ثانیاً برای کمبوجیه گفته بودند که از نسل فراعنه قبل است. پس مردم به کمبوجیه با این شرایطی که درست شد و امشب هم برای تان برخی اسناد را نشان دادم دیدشان نسبت به کمبوجیه یک فرعون بود نه یک مهاجم که بخواهند او علیه قیام بکنند.

نکته سوم: مصری ها خود را متعبد به اجرای فرمان های فرعون می دانستند و تخلف از آن گناه یا توبه بود اصلاً این طوری به دنیا آمده بودند این طوری آموزش دیده بودند که این ها برده های فراعنه هستند وقتی کمبوجیه فرعون شد دیگر علیه او قیام نمی کنند. البته باز می گویم همه این ها اماهای دارد که ان شاء الله بحثم تکمیل می شود.

نکته چهارم: مصری ها اقتدار و جنگجو بودن لشکر فراعنه برای او فضیلت و یک امر لازم می دانستند و کمبوجیه هم یک فاتح و شاهنشاه محسوب می شود اصلاً مردم مصر، فرعونی را که قاطعانه حمله می کرد و یک جایی را می گرفت دوست داشتند یک سیستمِ زیست اجتماعی و سیاسی برای شان شده بود.

فرعونی را می پسندند (نه این که فرعونی را بگوییم که دنبال صلح و دوستی است) فرعونی که برود کشور گشایی کند. فرعونی که مقتدر باشد. فرعونی که بتواند کارهای بزرگی انجام بدهد و کمبوجیه یک سری ویژگی های که در ذهن مردم بود را داشت چطور؟ یک: کمبوجیه بعد از این که فرعون شده بود بخش های جنوبی مصر آن زمان را داشت به حوزه تمدنی خودش ملحق می کرد. و این برای مردم مصر با آن رویکرد و ذهنیتی که داشتند یک چیز مطلوب و لازم برای فرعون بود.

دو: حاکم جدید مصر بزرگ ترین حکومت دنیا را در اختیار داشت. چه از این بهتر برای مردمی با آن فرهنگ در مصر زندگی می کردند که یک فرعون داشته باشند بزرگ ترین پادشاه دنیا باشد که کمبوجیه این ویژگی را داشت بزرگ ترین از بابت وسعت جغرافیایی تحت کنترل شان را دارم می گویم.

نکته پنجم: مهره های اساسی که در دودمان 26 فراعنه بودند با خیانت در حال خدمت در دربار کمبوجیه بودند. یک: این اتفاق مشروعیت کمبوجیه را نزد مصری ها تأیید می کرد می گفتند همین های که با فرعون قبلی بودند داشتند کار می کردند و عبادتگاه های ما را آباد می کردند همین ها آمدند و دارند از کمبوجیه دفاع و حمایت می کنند.

نکته ششم: چنین اتفاقی باعث اقتدار زیاد کمبوجیه در ساختار مصر شده بود فاصله بین فرعون و فاصله بین مردم مصر توسط افرادی داشت پُر می شد که همان فانس، اوجائور سنه را کمبوجیه نگه داشت و از آن ها استفاده کرد حتی پلوک راتِس این ها واسطه بین کمبوجیه و مردم شده بودند. عملاً احساس تفاوت خیلی خاصی نمی کردند و این مزدورانی که به دولت قبلی مصر خیانت کرده بودند و حالا کار گزاران حکومت هخامنشیان شده بودند خیلی کمک کردند در برقراری ارتباطی که هخامنشیان با مردم داشتند.

نکته هفتم: کمبوجیه نسل آخرین فراعنه دودمان مصری را با کشتن فرزند سامتیک که او هم فرزند آماسیس فرعون قبل بود از بین برده بود. آقای کمبوجیه سامتیک فرعون را نگه داشت تبعید کرد فرزندش را کشت لشکریان هخامنشیان این کار را کردند عملاً فرزندی نبود که بخواهد ادعا بکند من می خواهم فرعون باشم و کمبوجیه در فرعون بودن مشروعیت ندارد.

نکته هشتم: بار بردگی برای ساخت و سازهای سنگین و طاقت فرسای آن زمان بر دوش مردم کمتر احساس می شد. تمدن مصر چند تا مؤلفه دارد یکی از این مؤلفه ها (تمدن می گویم باز تکرار کنم دارم با تسامح تمدن می گویم برخی اوقات من تمدن می گویم حقیقت تمدن را بخواهیم بررسی بکنیم شاید بعضی از این ها از داخل دایره تمدنی بیرون بیافتند ولی آن چه که معروف و مصطلح و مشهور است را می گویم)

تمدن مصر، یکی از پایه هایش ساختمان های بزرگ و غول پیکری است که ساختند و هنوز هم دارید می بینید اهرام مصر بعید است کسی تصویرش را تا حالا ندیده باشد مردم نیروی کار ارزان بودند دائم برای فرعون ساخت و ساز می کردند معابد و بناهای عظیم را می ساختند با آن ابزار آلات ابتدایی که در آن زمان وجود داشت.

فرعون جدید آمد درست است کمبوجیه به عنوان فرعون معرفی می شود ولی طبیعتاً وقتی درگیر جنگ شد این قدر به آن ساخت و سازها اهمیت نمی دهد از لحاظ اعتقادی دیگر برایش اهمیت فراعنه قبل را ندارد.

نکته نهم: بخشی از مصری ها عملاً از مرکز کوچ داده شدند یک تعدادی از مصری ها را سمت شوش و ایران برای ساخت و سازها و کارهای دیگر آوردند یک تعداد از مسیرها که به شما گفتم فکر کنم 16 بحث من از مراحل فتح مصر خدمت شما گفتم آن ها چند دسته شدند بعضی از مصری ها در لشکریان کمبوجیه ‌آمدند و شروع به جنگ و درگیر شدن با مناطقی مصر آن زمان شدند همه شان در منِفیس متمرکز نبودند.

قیام بخواهد در یک روستایی در مصر صورت بگیرد هخامنشیان را نمی توانند بیرون بریزند باید در مراکز مهم قدرت و مراکز مهم اداره آن والی یا آن حکومت شان رخ می داد. این تمرکز زادیی عملاً روی این ها به یک نحوی انجام شده بود برخی ها را برای ساخت و ساز به سمت شرق فرستاده بودند و بخشی برای جنگ به مناطق جنوبی فرستاده شده بودند.

نکته دهم: مقدمات قیام که مهم ترین آن ها مبارزه با مهاجم به خاطر تغییرات ساختاری اعتقادی، اجتماعی مبنایی بود رخ نداده بود یا ملموس نبود مردم چرا قیام کنند؟ می خواستند قیام بکنند در زمان آماسیس قیام می کردند در زمان 6 ماهه سامتیک قیام می کردند چرا قیام نکردند؟ چون به هر دلیلی می پذیرفتند الان یک دولت جدید آمده است کمبوجیه آمده آن جا را گرفته تغییر محسوسی برای شان حاصل نشد که بخواهند قیام کنند.

نکته یازدهم: امیدی به موفقیت شورش ها وجود نداشت چرا؟ به چه دلیل؟ اول این که قدرت هخامنشیان در آن زمان بی رقیب بود اصلاً هخامنشیان در زمان کمبوجیه به قدرتی رسیدند که دومی در دنیا ندارند. علیه چه کسی می خواهند قیام کنند؟ بزرگ ترین حکومت کره زمین؟

نکته دوازدهم: عناصر مهم فراعنه با کمبوجیه همراه شدند این باعث می شود مردم بگویند بخواهیم علیه چه کسی قیام کنیم؟ اگر بخواهیم قیام کنیم چه کسی را فرعون بگذاریم؟ وقتی که مهره های مهم با قدرت حالِ حاضر همراه شدند. مزدوران قدرتمند سابق با کمبوجیه همراه شده بودند همان های که نظامی بودند. همان های که جنگاوری داشتند. خشونت داشتند. دریادار بودند و کارگزاران نظامی دوره های قبل بودند هم به کمبوجیه پیوستند مردم چه امیدی دارند بخواهند موفق بشوند و علیه هخامنشیان قیام بکنند؟

مصری ها هیچ هم پیمان یا یاوری نداشتند هیچ کس هم کنار مصری نبود که بخواهند با مصری ها هم پیمان بشوند و علیه هخامنشیان بخواهند بجنگند کدام دولت شان؟ آن از عرب ها که به هخامنشیان کمک کردند. آن از یهودی ها که هخامنشی ها را کمک کردند. آن از کسانی که در سمت دریای اژه و آن جزایر بودند و وضعیت کشتی هایشان که به این طرف پیوسته بود. آن از فینیقی ها که به هخامنشیان پیوسته بودند. آن از بابلی ها که توسط هخامنشیان قبل از مصر فتح شده بود. آن از یونانی ها که یک بخشی از آن ها در سپاه آماسیس بودند و در حال حاضر هم در سپاه کمبوجیه هستند.

بخشی از مصر، متشکل از اقوام دیگر مانند یونانی ها بود که این جا خدمت تان عرض کردم یونانی های انگیزه ای نداشتند که بخواهند قیام بکنند گفتند ما می خواهیم برویم سرزمین های را فتح بکنیم یک حکومتی آمده است و جدید است در آن حکومت می رویم و به فتوحات کمک می کنیم. مردم از همان ابتدا با سایر بخش های آفریقا درگیر جنگ شده بودند.

یکی از دلایلی که این ها قیام نکردند چه بسا آن باشد که مردم همان اولش وقتی که کمبوجیه به قدرت رسید این ها را درگیر جنگ داخلی در قاره آفریقا کرد. این ها را دسته بندی کرد و لشکری کرد و عملاً فرصت قیام نداشتند البته این را می شود ذیل همان تمرکز زدایی هم آورد ولی این درگیر جنگ شدن مهم است و کمک می کرد. این 10 تا عاملی که ما آوردیم با چند تا زیر مجموعه ای که داشت باعث شد که مصری ها علیه هخامنشی ها قیام نکنند یک سوال و شبهه مهم که چند دقیقه قبل به آن اشاره کردم.

 چرا مصری ها، آشوری ها را بر خلاف هخامنشی ها بیرون راندند؟ خودمان می خواهیم شبهه مطرح کنیم خودمان می خواهیم به ‌آن جواب بدهیم. می خواهم علیه خودم شبهه مطرح کنم شما می گویید مصری ها این ویژگی ها و تابوها و اعتقادات را داشتند آن موقع هم که مصر بود آشوری ها حمله کردند چرا این اتفاق نیفتاد؟ چرا این موانعی که برای قیام بود آن زمان وجود نداشت؟ حالا می خواهم به این شبهه جواب بدهم

یک: آشوری ها بیش از 50 سال در مصر بودند یعنی این که شما تصور بکنید شب گذشته مصر را گرفتند فردایش مصری ها، آشوری ها را بیرون راندند این نیست.  چندین سال آشوری ها در مصر بودند. نکته دوم: آشوری ها درست نظامی حمله کردند و مصر را تصرف کردند اما ثبات این فتح به واسطه پیمان های دو جانبه ای بود که بین مصری ها و آشوری ها منعقد شده بود. پیمان نامه های داشتند برخی از این ها در تاریخ معروف و مشهور است این ها با این پیمان نامه ها مصر را حفظ کرده بودند نه این که خودشان بخواهند آن جا بایستند و لزوماً حکومت بکنند.

نکته سوم: آشوری ها، هرگز از مصر به صورت دفعی اخراج نشدند به خاطر همین است وقتی شما به تاریخ آشوری نگاه بکنید برای همین موضوع که انتهای قضیه آشوری ها در مصر چه شد؟ یکی از بزرگواران کارشناس را گذاشتم ساعت ها روی همین تمرکز و مطالعه کرد که نتیجه را مستند به ما بدهد به همراه تصویر کتاب ها و کتبی که مطالعه کرده است. آشوری ها از مصر به صورت دفعی اخراج نشدند که شما بگویید این هفته آشوری ها از مصر بیرون رانده شدند این عناوین را کنار هم ببینید تا به جمع بندی برسیم.

نکته چهارم: درگیری داخلی آشوری ها آن ها را تضعیف کرده بودند نه قیام مردم علیه آن ها در مصر اصلاً بعد از آن چند ده سالی که آشوری ها در مصر بودند و دفعی هم از مصر خارج نشدند و تاریخش دقیق مشخص نیست چه از مصر خارج شدند؟ این قیام مردم نبود که آشوری ها را بیرون راند بین آشوری ها درگیری های داخلی به وجود آمده بود.

آشوری ها را بخواهم تشبیه بکنم مثل ماری که زخمی شد دور خودش پیچید از مصر، عقب رفت نه این که مصری ها قیام کرده باشند و آن ها را بیرون رانده باشند. نکته پنچم: قیام های خرده مصر معمولاً‌ خاندانی و فرعونی برای باز پس گیری قدرت کامل گذشته بود نه قیام های مردمی، آقایانی که می گویید چرا مصری ها علیه هخامنشی ها قیام نکردند؟

اصلاً قیام های که در مصر رخ می داد قیام مردمی نبود حتی در دوره آشوری ها، هسته های بودند خاندانی، حکومتی بودند وابسته به فراعنه بودند. وابسته به معابد بودند این ها قیام می کردند که قدرت را بخواهند به صورت کامل به دست بگیرند. نکته ششم: آشوری ها بر خلاف هخامنشیان خود در نقش فراعنه حاضر نشدند بلکه معمولاً فرعون مزدور آن ها در مصر حضور داشت. یعنی چه؟ کمبوجیه به عنوان فرعون در مصر ظاهر می شود ولی آشوری ها خودشان به عنوان فرعون در مصر نیامدند در نهایت فراعنه ای که در مصر بودند مهره های این ها بودند روی کار می ماندند که البته همان ها هم به آشوری ها خیانت می کردند ولی مهره های بودند که گذاشتند کمبوجیه خودش آن جا فرعون شد آشوری ها این کار را نکردند. پس این که خود کمبوجیه در مصر فرعون می شود زمینه شورش را از بین می برد یا بسیار تضعیف می کند.

 نکته هفتم: آشوری ها در حدود سال 612 پیش از میلاد به خاطر ضعف و درگیری داخلی از بین رفتند 612 پیش از میلاد شروع از بین رفتن آشوری ها است یا 612 نباید آشوری ها را در صحنه تاریخ محسوب کنیم آن بحث دیگری است.

اما سال 612 آشوری ها خودشان درگیر شدند. خودشان به مشکل بر خوردند. خودشان تضعیف شدند و وقتی دولت مرکزی آشور از بین رفت شما انتظار دارید در مصر باقی بمانند؟ عقب رفتند پس این دلیل عقب رانده شدن آشوری ها لزوماً انقلاب های مصری نبود. این بحث را قبلاً‌ اشاره کردم که آشوری ها را مصری ها بیرون کردند الان دارم برای تان دقیق تبیین می کنم با یافته های جدید که خدمت تان ارائه می دهم.

آشوری ها قدرت و تسلط هخامنشیان را در موقعیت مشابه نداشتند. آن زمان آشوری ها برای حفظ بقای خودشان درگیر بودند هخامنشیان اصلاً مشکلی نداشتند و کسی جرأت نمی کرد به برای تصرف یا تضعیف هخامنشیان نگاه بکند آن اتفاقاتی هم که بعد از کمبوجیه افتاد جنگ های داخلی بود. بردیا هم داخلی است این قدر هخامنشی ها قدرت داشتند. آشوری ها این طوری نبودند با مادها و بابلی ها درگیر بودند.

نکته نهم: دودمان 26 فراعنه بعد از حمله آشوری ها در حال احیاء مصر بود و این دودمان، عملاً بخشی اساسی از توانایی مصر در زمان اوج قدرت را از دست داده بود. دودمان 26 مصر که آخرین دودمان فراعنه مصری است یک توضیحی هم راجع به آن قبلاً‌ دادم کمبوجیه دودمان 27 می شود دودمان 29- 30 مصری را گفتند. برخی ها را هم گفتند که این فرعون بود و مصری بود ولی هیچ کدام از این ها عملاً فرعون نیستند مثل آماسیس آن قدرت را داشته باشد.

خرده فرعون های کوچک هستند که همه این ها تحت حاکمیت هخامنشیان هستند تا بعدش اسکندر می آید و دوره ای که اسکندر آمد ان شاء‌ الله به تاریخش می رسیم. دودمان 26 که آماسیس بود این ها یک بازگشت به درون، دوره احیاء خودشان را دارند و مصر از داخل در حال احیاء کردن خودش است سنت های گذشته اش را می خواهد زنده بکند. به اصطلاح امروز ملی گرایی را می خواهد در مصر جا بیاندازد که قدرتی که در دودمان 25 و 24 از دست داده بود و تضعیف شده بود این قدرت دوباره بر گردد اصلاً نه آشوری ها با هخامنشیان از لحاظ قدرت قابل مقایسه هستند و هخامنشیان بسیار قدرتمندتر از آشوری ها هستند طبیعی است که علیه آن ها قیام نشود و نه دودمانی که در مصر حاکم است دودمان 26 قابل مقایسه با دودمان های قبلی است که جلوی آشوری ها ایستاده بودند.

دودمان 26 بسیار ضعیف تر شده بود اصلاً‌ این همه مزدور که در دوره دودمان 26 است چرا مزدور هستند؟ چرا خود مصری ها نیستند؟ به خاطر این که هنوز نتوانستند همه جا را بگیرند. یک نکته تاریخی بگویم کوروش می میرد یا کشته می شود اما مصر هنوز نتوانست بر سوریه مسلط بشود و پس بگیرد. یعنی این قدر اوضاع و شرایط مصر نا مساعد است. هر چند که آماسیس فرعون مقتدری است ولی در آن دوره دارد خودش را احیاء می کند و می خواهد قدرت مصر را احیاء بکند ولی به آن بلوغ و قدرتش نرسید.

نکته دهم: عناصر مهمی در حاکمیت مصر، صرفاً مزدوران حکومتی بودند که هیچ دلبستگی واقعی به حاکمیت مصریان نداشتند و برای آن ها تنها منافعی که از فراعنه دریافت می کردند مهم بود. یک سری افرادی در حکومت مصر هستند اصلاً‌ برای شان مهم نیست چه کسی حاکمیت را در زمان کمبوجیه به دست گرفته؟ آماسیس بعد سانتیخ بوده الان هم کمبوجیه آمده فرقش برای من چه است؟

مثلاً من می خواهم یک نظامی سرباز در لشکر مصر باشم فرعون هر که می خواهد باشد می خواهیم بجنگیم برای راه خدا نمی خواهیم بجنگیم شبهات دینیش را بررسی بکنیم ببینیم این جهادی که شرعاً اعلام شده جایز است یا خیر؟ برای شان مهم نبود چرا بخواهد بیاید قیام بکند؟ ترجمه دیگرش این است بسیاری از مردم مصر انگیزه ای برای قیام علیه کمبوجیه نداشتند.

چند نکته در این خصوص بود چطور شد رابطه مصری ها با آشوری ها متفاوت از رابطه مصری ها و هخامنشیان بود؟ و این که وضعیت آشوری ها در مصر چه تفاوتی با وضعیت هخامنشیان در مصر داشت؟ مجبور بودم این حوادث و عناوین را بگویم از اسکن ها صرف نظر می کنم و اسناد را به وقتش یا اگر مناظره و بحثی شد بقیه اسناد را ان شاء الله نشان خواهم داد. سراغ تماس ها برویم آقا سید مبین از تبریز سلام علیکم

بیننده آقای سید مبین از تبریز:

سلام علیکم آقا سید ببخشید من راجع به مکان تولد زرتشت می خواستم بگویم در یکی از پیج های مخالفین (زرتشتی ها) یک مطلبی دیدم گفتند زرتشت، در نواحی سبلان امروزی هست آن جا زمستان خیلی زود شروع می شود حداقل 10 ماه زمستان دارد چون همین الان سبلان خیلی سرد است

استاد حسینی:

آقا سید مبین واقعاً دامنه سبلان 10 ماه یخ بندان و 2 ماه بسیار سرد است این قدر که خاک هم از این سرما اذیت می شود؟

آقای سید مبین:

نمی دانم

استاد حسینی:

یک ذره فکر بکنید متوجه می شوید

آقای سید مبین:

درست است 10 ماه نمی شود ولی می گویند در اطراف سبلان زمستان خیلی زودتر شروع می شود

استاد حسینی:

اصلاً شما بگیرید پاییز و زمستان یخ بندان کامل 6 ماه، 3 ماه آن جا کم می‌ آورند 9 ماه می شود بعدش بهار را باید حساب بکنیم 3 ماه قبلش را هم باید این ها محاسبه بکنند 10 ماه یخ بندان معنایش واضح است حرف هم، حرف یک دانه مورخ نیست. حرف اوستا است 6 ماه این جا حساب کنید 4 ماه دیگر باید به این یخ بندانش اضافه بکنید که 10 ماه بشود 2 هم باید به سرد بودن آن جا اضافه بکنید. این قدر سرد باشد که سرمایش باعث اذیت جامدات هم بشود.

یعنی هیچ عقل سلیمی این عبارات قابل مطابقت دادن با سبلان نیست سبلان در یک کشور دیگری هم نیست اتفاقاً من بهار به سبلان رفتم

آقای سید مبین:

علاوه بر همین حرف می گویند چون چند هزار سال قبل بود امکانش بوده یک حرف دیگری می زنند می گویند اسم قبلی سبلان، سابالان در زبان ترکی به معنی گیرنده وحی می شود که تقریباً منطبق با محل زرتشت می شود

استاد حسینی:

گیرنده وحی می شود باز این چه ربطی به زرتشت دارد؟

آقای سید مبین:

می گویند زرتشت پیامبر بود به او وحی می شد

استاد حسینی:

برای این که محل ولادت زرتشت را بخواهند اثبات بکنند می روند سراغ اسم یک محل، گیر می کنند با سوال دیگر ما که زرتشت کِه بوده آیا واقعاً پیامبر بوده یا پیامبر نبود؟

آقای سید مبین:

به خاطر این چیزهای که گفتند برایم سوال شد

استاد حسینی:

خیلی واضح و مشخص است خودتان هم می توانید به این جواب بدهید این ویژگی جغرافیایی انطباقی ندارد با آن چه که در اوستا آمده آقا سید مبین اگر انطباق داشت (همان دوستان تان که به شما این جواب را دادند خودشان روی خط می آمدند) یک نکته ای برای من فرستادند بخوانیم ببینیم چه است؟ در مورد دودمان 26 و آشوری ها دقیقاً نمی دانم چه عبارتی را گفتم احتمال دارد در عبارت خطا کرده باشم. دوباره به شما می گویم دودمان 26، دودمانی است که فراعنه به دنبال احیاء خودشان بودند و دوست داشتند که یک بازگشت به درون داشته باشند فراعنه مصری هم بودند به قدرت بر گردند از مزدورانی استفاده می کردند چون خودشان این قدر قدرت نداشتند که جای آن مزدورها را بخواهند پر بکنند پلوک راتس و دیگران، اگر خود مصر تواناییش را داشت پلوک راتس را آن جا نمی گذاشت. اگر مصر می توانست سوریه را می گرفت. اگر مصر دودمان 26 می توانست نواحی جنوبی اش را دوباره بر می گرداند و به حکومت خودش ملحق می کرد. همه این ها نشان دهنده این است که فراعنه بسیار تضعیف شده بود در حالی که می خواستند قدرت قبلی خودشان را احیاء بکنند و بر گردانند هخامنشیان به آن ها حمله کردند.

این باعث می شود که قدرتی نداشته باشند که بعدش بخواهند قیام بکنند یعنی تضعیف قدرت دودمان 26 ارتباط مستقیم با عدم قیام شان در دودمان 27دارد. کتاب مصر باستان این کتاب، کتاب معروف و مشهوری است ترجمه خانم آزیتا یاسائی، نویسنده بِرِندا اسمیت است نویسنده کتاب بعید است یک مورخ جانداری باشد. ولی کتاب، کتاب معروف و مشهوری است حتی کتاب صوتی این کتاب هم در فضای مجازی وجود دارد.

چون بحث ما در مورد آشوری ها است و آ‌شوری ها در مورد دعوای که با مصر داشتند خیلی محل اختلاف ما نیست و مثل دوره هخامنشیان نیستند بگوییم برخی ها می گویند روتوش شده برخی ها می گویند نه در حق شان اجحاف شده محل دعوا نیست. از این کتاب می خواهم بیاورم و به راحتی قابل دسترس است.

حقیقتش آن چه که ما جاهای مختلف دیدیم می خواستیم با چند تا اسکن بیاوریم این کتاب تقریباً یک جا آورده ولی باز تأکید می کنم کتاب، کتاب نسبتاً معروف و مشهوری در مورد بحث تاریخ مصر است ساده هم است صفحاتش هم کم است حدود صد ده تا صد بیست تا صفحه بیشتر ندارد ولی نویسنده اش مورخ نیست. منتها گفته های که این جا آورده عملاً در جاهای مختلف مراجعه بکنیم اصل و اساسش در این بخشی که ما می خواهیم بخوانیم می توانید ببینید.

ایشان در صفحه 116 کتاب می گوید در سال 670 پیش از میلاد آشوری ها به مصر حمله کردند بعد از این که آشوری ها حمله کردند چه اتفاقی افتاد؟ در تفاوت حمله آشوری ها به مصر با تفاوت رویکرد و حمله هخامنشیان این سند را می خواهم خدمت تان نشان بدهم. آشوری ها سران دلتا را مجبور کردند که به عنوان تابعین امپراطوری آن ها سوگند وفاداری یاد کنند. گفتند بیایید با همدیگر هم پیمان بشویم. در ادامه می گوید آشوری ها یکی از آن ها را به نام نِکوی اِکوم سایسی به عنوان والی تعیین کردند سپس به کشورشان باز گشتند چه کسانی را؟ مصری ها را. به محض خروج آشوری ها شورش آغاز شد. مهره، مهره خودشان بود چه کار کرده؟ نِکو در آن میان سر دسته فتنه گران بود همان مهره ای که از مصریان گذاشته بودند سر دسته فتنه گران علیه آشوری ها شده بود.

در قضیه ای که هخامنشیان مصر را گرفتند کمبوجیه را در رأس کار گذاشتند تمام شد. آشوری ها دوباره برای تثبیت برتری شان به مصر باز گشتند. جلوتر یک سری توضیحات می دهد تصویری هم آورده قضیه درگیری آشوری ها و مصری ها را ترسیم کرده که به چه شکل بوده است؟ صفحه 118 نکاتی را دارد چون فرصت نیست مجبور هستم از خواندن یک بخشی از این ها صرف نظر بکنم ولی در خلال صحبت هایم به آن اشاره کردم. صفحه 119 در تصویر، سلطان بابل که مصری ها را از خاور نزدیک بیرون کرد و مصر را به انحطاط نهایی سوق داد. یعنی سطح مصر، گلی بود که با پاسِ گل آشوری ها توسط هخامنشیان زده شد، ولی سرانجام که نبوکِد نصر سلطان بابل، شکست خورد بابل در آن زمان قدرت عظیم خاور نزدیک بود و جانشین آشوری ها شده بود یعنی چه؟ یعنی آشوری ها این قدر تضعیف شده بودند که بابل هم آن جا را گرفته بود.

نبوکد نصر، مصری ها را از خاور نزدیک بیرون راند و به سمت مصر بر گرداند نکته دیگر دوران سائیتی در حکومت مصر با پیدایش قدرت جدید در خاور نزدیک به نام هخامنشی که در سال 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد پایان یافت. بعد از حمله، هخامنشی ها بیش از 1 قرن به عنوان سلسله 27 در مصر حکومت کردند. آن ها 50 سال حکومت کردند هخامنشی ها بیش از یک قرن 150 حکومت کردند.

چه زمانی تمام می شود؟ این یک بحث دیگری است چون بعد از این که فتح مصر تمام می شود اسکندر می آید بعد اعراب مسلمان به مصر حمله می کنند قبل از آن یونانی ها حمله می کنند با حمله کمبوجیه به مصر آن دوره مصر تمام شد و دیگر تکرار نشد. بعد از این که هخامنشی ها به مصر حمله می کنند مصر یکی از ایالات امپراطوری هخامنشی می شود در سال 400 قبل از میلاد این جمله را دقت بفرمایید یک تعبیری ایشان به کار برده است برخی ها ممکن است بگویند این تعبیر دقیق نیست ولی ما می خوانیم.

 در سال 400 قبل از میلاد مصری ها چندین مرتبه شورش کردند 400 قبل از میلاد چه دوره ای است؟ هنوز باقیمانده هخامنشیان در آن جا هستند (با این جمله کار دارم) و سر انجام از زیر یوغ ایران خارج شدند، یعنی بعد از شورش های که انجام دادند. پس نیایید بگویید خیلی حکومت خوبی در مصر توسط هخامنشی ها پیاده شد و به این دلیل بود که مصری ها شورش نکردند.

اگر بنا بود حکومتی مثل آشوری ها حکومت کند مصری ها قطعاً شورش می کردند. تفاوت های فتح و حکومت داری در زمان آشوری ها و هخامنشیان را برای شما مرور کردیم و با همدیگر دیدیم. یکی اعتراض کردند گفتند شما در مورد حاکم بابل گفتید این شخص موحد بوده در بابل پادشاه آخری که قبل از کوروش آمد جالب است بدانید آخرین پادشاه بابل کمبوجیه است یعنی تمدن بابل هم دیگر تمام شد.

دوست عزیزمان هفته قبل زنگ زدند گفتند چطور شما می گویید تمدن در بابل از بین رفت مؤلفه هایتان چه است؟ بابل سلسله پادشاهی بود نبوکد نصر بود رسید به کوروش بعد از کوروش به کمبوجیه رسید بعد از کمبوجیه تمام شد کمبوجیه آخرین شاه در بابل بود همه چیزش حَل و هضم در حکومت هخامنشیان شد برخی از مؤلفه هایش را یک مدت حفظ کرد ولی الان اثری از حکومت بابل شما نمی بینید.

حاکمی که در آن جا بوده است ما گفتیم موحد بوده؟ من این جمله را یادم نمی آید گفته باشم که حاکم بابل، آدم موحدی بوده دو تا احتمال می دهم یا این را نگفتم یا یک عبارتی را دیده بودم داشتم از روی آن عبارت می گفتم به چه عنوان؟ به این عنوان که بت پرست نبوده بله برخی ها گفتند که موحد بوده منتها موحد بودن به چه عنوان؟ به عنوان این که بت پرست نبوده است.

بعضی ها عموماً می گویند به سمت ستاره پرستی و مهر پرستی بوده گفتند که همچنین اعتقادی داشته؛ حاکم بابل نه انسان مؤمنی بوده که کوروش به آن جا حمله کرده هیچ کدام از این ها نبود. آن چه که ما در تاریخ داریم کوروش نه خدا پرست بوده است به معنای موحد بودن نه یافته های که از منشور کوروش داریم این را می رساند نه گزارش های تاریخی این را می رساند نه دشمن شان در تاریخ همچنین مسئله را بگوید که او موحد بوده است این مسئله قابل اثبات نیست. الواحی که در بابل باقی مانده است 9 سال آخر عمر کوروش بود در آن 9 سال آخر در بابل بود این ها نشان می دهد کوروش این حرف های مشرکانه را زده است چطور می شود این را حذف بکنیم مگر این که از اساس این مستندات را بخواهیم زیر سوال ببریم که مستند جایگزین نیاز دارد و مستند جایگزینی هم ما برایش تا این جا ندیدیم.

نه زرتشت را می توانیم مؤمن و موحد بدانیم بر اساس آن چه که خدمت تان عرض می کنیم و نه کوروش را می توانیم مؤمن و موحد بدانیم بر اساس گزارش ها و اسناد تاریخی و نه کوروش را می توانیم زرتشتی بدانیم که البته من با قضیه زرتشتی بودن یا نبودن کوروش هم کار دارم. ان شاء الله می خواهم به آن بپردازم آن جا جدی تر به مسئله خواهیم پرداخت.

ممنونم از شما مخاطبین عزیز که با ما همراه بودید باز مخالف تماس نگرفت باز موبد عزیز زرتشتی روی خط نیامد باز مبلغ زرتشتی نیامد باز عزیز زرتشتی نیامد که بخواهد حتی تلاش بکند نسبت به این سوال ها پاسخگو باشد می دانیم این سوالات پاسخی ندارد اما می خواهیم که به این سوالات فکر بکنید و آن چه که این سوالات را زیر سوال می برد همان تقابلی است که بخواهید با اسلام ایجاد بکنید که بحمد لله فکر می کنم دیگر واضح شده.

ولی ما همچنین سوال مان را می پرسیم و تکرار هم خواهیم کرد در جاهای مختلف هم تکرار خواهیم کرد همین روال تاریخ بدون روتوش را ان شاء الله ادامه می دهیم بهتر هم ادامه خواهیم داد به حول و قوه الهی از همراهی شما ممنونم التماس دعا یا علی مدد خدا نگهدار!

 

 


  
  • محمد عرب

    28 فروردين 1401 - ساعت 02:27

    بی نظیر و عالی..خداوند اجرتون دنیوی و اخروی تون رو ان شا الله هزار برابر کند.

    1 0

تاریخ بدون روتوش>

کوروش هخامنشیان کمبوجیه فتح مصر داریوش آشوری ها زرتشت بابل آماسیس فرعون فانس