عصر ایمان

قسمت شصت و پنجم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: عصر ایمان (جایگاه و عظمت حضرت علی (علیه السلام)

تاريخ: 03/ 02/ 1401

استاد: حجت الاسلام والمسلمین عباسی

مجری: آقای علی سیرتی

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بینندگان عزیز و سروران گرامی از این که بیننده برنامه عصر ایمان از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شدید بسیار متشکر و سپاسگزارم

تسلیت عرض می کنم خدمت شما در شام شهادت مولی الموحدین حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) هستیم عزاداری تان قبول باشد طاعات و عبادات تان قبول باشد، ان شاء الله ما را هم از دعاهای خودتان بی بهره نکرده باشید. به لطف خدا بزرگ و مهربان در این ایام خاص، در ماه مبارک رمضان با برنامه عصر ایمان خدمت شما هستیم امیدوارم که تا پایان برنامه ما را همراهی بفرمایید.

خدمت شما و خدمت حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر عباسی عزیز هستیم، استاد عباسی مهمان برنامه ما هستند با ایشان سلام علیک می کنیم از این که محبت فرمودند دعوت ما را پذیرفتند بسیار تشکر می کنیم و این شام شهادت را خدمت استاد عزیز تسلیت عرض می کنیم استاد سلام عرض می کنم خدمت شما طاعات و عبادات تان قبول باشد و عرض تسلیت دارم خدمت تان.

استاد عباسی:

سلام علیکم ورحمة الله بنده هم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) عرض سلام و ادب و احترام دارم و همین طور عرض تسلیت به مناسبت شهادت مظلومانه و جانسوز مولی الموحدین امیر المؤمنین یعسوب الدین علی ابن ابیطالب (صلوات الله وسلامه علیه) و امیدوارم که خدای متعال ما را از عزاداران واقعی حضرت قرار بدهد و این عزاداری های ما را مرهمی بر آن سوز و آن ناله و آن ناراحتی ویژه حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) قرار دهد ان شاء‌ الله.

مجری:

در مورد جایگاه و عظمت حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) اگر به اندازه دنیا هم صحبت کنیم باز کم صحبت شده، وجود نازنین حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) مظلوم تاریخ از اول تا قیامت برای همه انسان ها شفاف است. امیدوارم که امشب خدمت شما هستیم بتوانیم از جایگاه ویژه امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب صحبت کنیم و دل های خودمان را با نام زیبای علی ابن ابیطالب (علیه السلام) صیقل بدهیم، استاد عزیز از جایگاه حضرت علی (علیه السلام) بفرمایید

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین إنه خیر ناصر ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابا القاسم مصطفی محمد وعلی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین المنتجبین سیما بقیة الله في الارضین روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

دعای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) که ابتدای برنامه بنده خواندم و شما هم زمزمه کردید از دعاهای ویژه ای است که در شب قدر، مثل فردا شبی، شب 23 هم بسیار سفارش بر خواندن و تکرار این دعا شده که ان شاء الله دعای اصلی ما و دعای ضروری و مضطر ما دعا برای تعجیل در فرج حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) باشد.

اما با توجه به این که در شام شهادت امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) هستیم نکاتی را می خواستم عرض بکنم پیرامون شخصیتی که اگر هر روز بگوییم و همه سال بگوییم باز هم کم گفته ایم و کم شنیده ایم و مظلومیت امیر المؤمنین همواره هست همان طوری که بعد از شهادت پیامبر همواره حضرت می فرمودند که:

«مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)»

من از لحظه ای که پیامبر به شهادت رسیدند همواره مظلوم بودم.

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص726

حتی زمان خلافت ظاهری شان حضرت این را باز تکرار می کردند. بعضی اعتراض می کردند که یا امیر المؤمنین آن 25 سال خانه نشینی و شرایط خاص آن چنینی بود آن محرومیت ها و آن محدودیت ها اتفاقاتی که افتاد الان که دیگر شما خلیفه مسلمین هستید، چرا باز می گویید که من همیشه مظلوم بودم و مظلوم هستم؟

حضرت فرمودند این مسئله، مظلومیت من را از بین نبرده و در دوران خلافت هم همواره این مظلومیت ادامه داشته تا به امروز تاریخ هم مظلومیت حضرت ادامه دارد و مظلومیت حضرت همین بس وقتی که افراد به دریایی از علم می رسند حاضر نمی شوند حتی یک قطره از آن دریا را درست استفاده بکنند و درست بهره برداری بکنند که این مظلومیت ابعاد مختلفی دارد.

ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن است ماه مراجعه به قرآن است. مؤمنین عزیز در این ماه قرآن بیشتر از ماه های دیگر تلاوت می کنند، ان شاء‌ الله که همیشه قرآن را تلاوت کنیم که حضرات معصومین فرمودند اگر قرار باشد کسی از غافلین به حساب نیاید باید روزانه حداقل 50‌ آیه قرآن بخواند، نه این که چند تا سوره توحید بخوانیم بگوییم 50 آیه شد بله در ثواب مثلاً 3 سوره توحید را شما بخوانید یک ختم قرآن می گویند. اما این در ثواب است نه این که در درک قرآن شما 3 تا سوره توحید بخوانید کفایت بکند.

 50 آیه ای که یک نظمی داشته باشد 50 آیه را الان راحت شده در گوشی های تلفن همراه می توانید انتخاب بکنید تلاوت روزانه در بعضی از نرم افزارها به راحتی انتخاب بکنید و هر روز 50 آیه، 3 صفحه 5 صفحه به شما عرضه می کند شما می خوانید و تیک می خورد که امروز را خواندم اگر یک روز را نخوانده باشید مشخص است که شما نخواندید می توانید روز بعد آن را به جبران آن روز بخوانید.

حضرات معصومین فرمودند اگر قرار است کسی از غافلین به حساب نیاید حداقل 50 آیه قرآن در روز بخواند. در ماه مبارک رمضان می شود خیلی از مؤمنین روزی یک جزء قرآن می خوانند تا در ماه یک بار قرآن را ختم کرده باشند. بسیار خوب و پسندیده است تقریباً روزی 1 ساعت فرصت می گذارند یا به صورت دسته جمعی در حرم معصومین (علیهم السلام) در امامزاده ها در مساجد این یک جزء قرآن را می خوانند.

اما این را باید بدانیم این قرآن اولاً عِدلی دارد قرینی دارد و مکملی به نام اهل بیت (علیهم السلام) دارد که به تنهایی این قرآن، کاری را پیش نخواهد برد اگر معصومین (علیهم السلام) نباشند. اگر مفسرین واقعی در کنار این قرآن نباشد. لذا اگر ما در ماه مبارک رمضان، روزی 1 ساعت برای قرائت قرآن وقت می گذاریم اگر بخواهیم حداقل حداقل وظیفه مان را انجام داده باشیم حق مطلب را ادا کرده باشیم باید روزی 1 ساعت هم برای اهل بیت (علیهم السلام) فرصت بگذاریم چون آقا رسول الله فرمودند:

«إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص226

اگر به این دو تا با هم تمسک بکنید، لذا اگر کسی فقط بگوید اهل بیت به قرآن کاری نداشته باشد انحراف است اگر بگوید فقط قرآن به اهل بیت کاری نداشته باشد انحراف است. «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا»؛ به هر دو تمسک بکند آن وقت حق این تمسک، جز با لااقل فرصت برابر گذاشتن محقق نخواهد شد.

 یعنی اگر روزی 1 ساعت وقت می گذاریم یک جزء قرآن می خوانیم روزی یک ساعت وقت بگذاریم از امیر المؤمنین بدانیم، امام مجتبی بدانیم، از امام حسین (علیهم السلام) بدانیم و همین طور سایر اهل بیت (علیهم السلام) لذا تصور نکنیم بگوییم قرآن خواندن در ماه مبارک رمضان سفارش شده فضیلت دارد قرآن بخوانیم که این قرآن هم باید با شرایط ویژه بخوانیم با توجه بخوانیم معانی را دقت بکنیم بخوانیم.

بله صرفاً عربی خواندن فضیلت و ثواب دارد ولی توجه پیدا بکنیم قرآنی که امروز بعد از 10 سال می خوانیم یعنی از 10 سال قبل شروع کردیم در ماه مبارک رمضان قرآن خواندن یک دور قرآن را خواندیم امروز باید متفاوت باشد و امروز باید به سمت فهم معانی رفته باشیم باید ماجراهای قرآن، داستان های قرآن، اتفاقات قرآن،‌ دیدگاه قرآن را آرام آرام متوجه بشویم.

اما اگر 1 ساعت وقت می گذاریم 1 ساعت هم باید برای امیر المؤمنین وقت بگذاریم برای اهل بیت وقت بگذاریم. برای فهم و معرفت آن ها وقت بگذاریم نه صرفاً توسل به آن ها، نه صرفاً شرکت در مجالس بلکه برای فهم معارف اهل بیت، فهم مظلومیت امیر المؤمنین و فهم قرآن با استفاده از اهل بیت (علیهم السلام) چون ما مفسری جز اهل بیت (علیهم السلام) برای قرآن نداریم.

تفسیر حقیقی در دست اهل بیت (علیهم السلام) است اگر کسی می خواهد قرآن موجب هدایت او باشد که قرآن است.

(هُدًى لِلْمُتَّقِينَ)

و مايه هدايت پرهيزکاران است.

سوره بقره (2): آیه 2

(هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ)

وسيله هدايت و بشارت برای مؤمنان است.

سوره نمل (27): آیه 2

اگر قرار است این اتفاق بیافتد حتماً و حتماً باید از مسیر و مجرای صحیح خودش باشد که:

(لَا يمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)

و جز پاکان نمی ‌توانند به آن دست زنند [= دست يابند].

سوره واقعه (56): آیه 79

فقط مطهرون هستند که می توانند دسترسی به این قرآن داشته باشند، فقط مطهرون هستند که می توانند از این قرآن بهره لازم را ببرند و به دیگران بهره بدهند. اگر غیر از این شد قطعاً‌ انحراف به بار خواهد آورد. شما تصور کنید یک داعشی در ماه مبارک رمضان روزی 10 جزء قرآن بخواند این 10 جزء قرآن (هُدًى لِلْمُتَّقِينَ) نخواهد بود، (هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ) نخواهد بود. اساسا ویژگی هدایتگری قرآن برای این تحقق پیدا نمی کند چرا؟ چون از غیر مجرای خودش، از غیر طریق صحیح خودش آمده و دارد قرآن را می گیرد؛ لذا هر چقدر که این قرآن را می خواند بیشتر دارد به سمت ضلالت و گمراهی می رود دارد بدتر از بدتر می شود، یعنی قرآن دادن دست یک داعشی، دست یک وهابی تکفیری موجب ضلالت او می شود و اوضاع را بدتر خواهد کرد شرایط او را بهتر نخواهد کرد.

شاید بعضی ها بگویند مگر می شود قرآن را شما در اختیار هر کسی قرار بدهید با قرآن هدایت خواهد شد. می گوییم بله خود خدای متعال در قرآن این را فرمودند که همین قرآن (هُدًى لِلْمُتَّقِينَ) همین قرآنی که موجب تعالی انسان است برای افراد گمراه، برای افرادی که از مسیر الهی دور هستند

(وَلَا يزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا)

و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمی ‌افزايد.

سوره اسراء (17): آیه 82

ظالم فقط کسی نیست که یک نفر را می کشد آن هم ظالم است. ظالم اصلی کسی است که دارد در حق خودش با جهل، با مسیر اشتباه جفا می کند (وَلَا يزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا)، (لَا یزِیدُ) یعنی هیچ چیزی تأثیر مثبتی نخواهد داشت در کسی که ظالم است. کسی که قرآن را منهای امیر المؤمنین می خواهد و می طلبد این قطعاً ظالم است.

قرآن را از غیر مجرای خودش می گیرد مثل این می ماند می گویند شما دارو می خواستی دارو را رفت از غیر داروخانه گرفتی، از یک دست فروش گرفتی. اولین ظلمی که داری می کنی در حق خودت داری ظلم می کنی چون این دارو را به عزیزت می دهی، به همسرت، به فرزندت می دهی می خورد و مسمومیت دارویی پیدا می کند حتی ممکن است کلیه و کبد و یا جانش را از دست بدهد.

این (لَا یزِیدُ الظَّالِمِينَ) یعنی نه تنها قرآن خواندن موجب هدایت این ها نمی شود بلکه موجب بدبختی و شقاوت این ها خواهد شد. مدام بختی روی بختی اضافه تر می شود این مصیبت و گرفتاری بیشتر می شود. لذا این اولین ظلم نسبت به خود فرد است که در جهلش افزوده می شود، مدام فکر می کند من دیندارتر هستم. مدام فکر می کند من بیشتر دارم می فهمم. مدام فکر می کند من دارم هدایت می شوم و هدایت من به این است که مظلومی را در حرم امام رضا چاقو بزنم. هدایت من به این است که بمبی را در مسجدی در افغانستان منفجر بکنم.

در همین روزهای اخیر شنیدید چند تا مسجد در افغانستان بمب منفجر شد؟ چه جنایاتی مرتکب شدند؟ بعد این را با خواندن آیات قرآن قرین می کند. این ضلالت و گمراهی است از قرآن داری استفاده می کنی که چه اتفاقی بیافتد با آن آدم بکشی؟ آدم بی گناه را ذبح بکنی، چاقو بزنی، انتحاری انجام بدهی. لذا باید از مجرای اهل بیت (علیهم السلام) باشد.

لذا عِدل قرآن کریم، اهل بیت (علیهم السلام) هستند که در ماه مبارک رمضان ما باید بیشتر به این سمت برویم باید از برویم از اهل بیت (علیهم السلام) استفاده بکنیم و خیلی زیبا است اعمالی که اهل بیت (علیهم السلام) به ما دستور دادند. نمی خواهم وارد بشوم قرآن بر سر گرفتن را بعضی از جاهلان وهابی زیر سوال بردند و جوابش هم قبلاً‌ در شبکه داده شده است.

اصلا شام شهادت مناسب نیست ما بیاییم حرف های آ ها را در این قصه مطرح بکنیم ولی زیبایی را شما ببینید اگر پیامبر فرمودند: «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا»؛ قرآن را قرین اهل بیت قرار دادند در ویژه ترین مراسم شب قدر، یکی از مراسم های مهم و اعمال مهم شب قدر که قرآن بر سر گرفتن است قرآن را بر سر می گیریم خدا را به اهل بیت (علیهم السلام) قسم می دهیم، این قرین بودن است. یعنی این قرآن بر سر ما است این قرآن تاج سر ما است افتخار ما است مادامی که اهل بیت (علیهم السلام) مفسر و مبین او هستند.

اتفاقاً وقتی به قرآن مراجعه می کنیم می بینیم قرآن سراسر اشاره به اهل بیت و ارجاع به اهل بیت (علیهم السلام) دارد، سراسر فضائل اهل بیت (علیهم السلام) و فضائل امیر المؤمنین (علیه السلام) است، چقدر از آیات قرآن در رابطه با اهل بیت و امیر المؤمنین است خیلی جالب است مطالبی که در ادامه عرض می کنم این ها از روایات اهل سنت و دیدگاه منابع اهل سنت است.

اگر کسی خود را سنی می داند و می خواهد این حرف را نپذیرد یا قبول ندارد باید برود در سنی بودن خودش شک بکند. اگر بخواهد سنی باشد و حداقل های اهل سنت را داشته باشد این کلام بزرگان اهل سنت است. مثلاً‌ تاریخ مدینه دمشق، جلد 42، صفحه 364 از ابن عباس نقل شده که:

«نزلت في علي ثلاثمائة آية»

در رابطه با حضرت علی (علیه السلام) 300 آیه در قرآن وجود دارد.

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص364

یعنی 300 آیه مستقیماً فضیلت حضرت علی و توصیف ویژگی ها و فضائل امیر المؤمنین است که همین را سیوطی از ابن عباس در تاریخ الخلفاء خودش صفحه 171 نقل کرده و همچنین دیگران نقل کرده اند. باز از ابن عباس نقل شده ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه، ج2، صفحه 373 نقل کرده که:

«ما نزل في أحد من كتاب الله تعالى ما نزل في علي»

در قرآن برای هیچ کس به اندازه آن چه که در رابطه با امیر المؤمنین آمده نیامده است.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج2، ص373

هیچ یک از صحابه پیامبر این مقدار فضیلت ندارند چقدر ارشاد قوی و خوبی است اگر قرار شد که یک رقابتی (امیر المؤمنین اصلاً با کسی قابل رقابت و مسابقه نیست که بگوییم) ولی اگر کسی واقعاً‌ به این مرحله رسید خواست بررسی بکند بررسی خیلی جالب خواهد بود.

ببینیم درباره کدام یک از صحابه پیغمبر ما این مقدار فضیلت در قرآن در رابطه با امیر المؤمنین داریم کسی می تواند به سمت این برود که با امیر المؤمنین رقابتی داشته باشد؟ 300 آیه را شما بگویید یک دهم امیر المؤمنین 30 آیه کسی در قرآن فضیلت دارد؟ چون 300 آیه حداقلی است یعنی بیش از این ها است مثلاً آقای حاکم حسکانی یک چیزی در همین تعداد در کتاب شواهد التنزیل فضائل امیر المؤمنین را آورده بعد در مقدمه اش می گوید یک آدم نفهم، نادان، جاهل، وهابی در همان دوران گفته حضرت علی اصلاً فضیلتی در قرآن ندارد.

من کارهای دیگرم را رها کردم وسط کارهایم بودم وقتی این حرف را شنیدم این قدر سوختم (یک سنی است دارد این طور حرف می زند) این قدر از این حرف آتش گرفتم چه حرف نا مربوطی دارد می زند می گوید هیچ آیه ای ندارد کارهایم را رها کردم سریع در چند روز جمع و جور کردم آن چیزهای که آماده داشتم در رابطه با حضرت علی آیاتی که یقین داشتم آماده بود و دم دست بود جمع آوری کردم کتاب شواهد التنزیل شد.

کتابی به اسم شواهد التنزیل تنظیم کرده که یک چیزی در اندازه 300 تا آیه دارد یعنی اگر این آقا می رفت دو سال، سه سال، چهار سال پنج سال وقت می گذاشت شاید 1000 تا 1500 آیه قرآن می توانست بیاورد 300 آیه قرآن، چند نفر داریم یا اصلاً کسی را داریم نه یک دهم 30 آیه باشد یک صدم امیر المؤمنین، یعنی 3 آیه مستقیم، واضح، شفاف، صریح در فضیلت او آمده باشد اصلاً قابل رقابت و قابل مقایسه نیست.

مجری:

صحبت از این است که قرآن، کتاب آسمانی و راهنمای کتاب آسمانی این دو تا از همدیگر به هیچ عنوان جدا نیستند. خیلی جالب است ما یک مسیری را می خواهیم برویم دنبال یک راه بلد می گردیم، هیچ کجا در این عالم ندیدیم به فرض مثال دنبال یک آموزش می گردیم یک معلم و استاد و دبیری دارد یک راهنمایی دارد، چطوری می توانیم بپذیریم قرآن کتاب آسمانی بدون راهنما ما بتوانیم به فیض الهی برسیم؟

هیچ کجا معنا ندارد از گذشته تا به الان این را داریم ثابت می کنیم که قرآن باید راهنما داشته باشد، آن هم کسانی جز اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نیستند. یک میان برنامه کوتاهی را با همدیگر ببینیم و بر گردیم.

(میان برنامه)

مجری:

بینندگان عزیز یک بار دیگر تسلیت عرض می کنم در شام شهادت حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) هستیم خیلی متشکرم که بیننده برنامه عصر ایمان از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) هستید. در خدمت شما و در خدمت جناب آقای دکتر عباسی عزیز هستیم در مورد جایگاه ویژه علی ابن ابیطالب (علیه السلام) از دیدگاه قرآن دارند صحبت می کنند استاد عزیز در خدمت تان هستم.

استاد عباسی:

بحثی را در رابطه با حضرت علی (علیه السلام) داشتیم که خود اهل سنت، جایگاه ایشان را در قرآن به وضوح بیان کردند، کسی قابل مقایسه با حضرت در داشتن فضائل نیست و روایتی را عرض کردیم که: «ما نزل في أحد من كتاب الله تعالى ما نزل في علي»؛ آن چیزی که در رابطه با امیر المؤمنین آمده نسبت به هیچ کسی نیامده است.

 روایت دیگری هم آقای حسکانی که عرض کردیم کتاب شواهد التنزیل را در فضیلت اهل بیت نوشت آورده از اسبغ ابن نباته از حضرت علی (علیه السلام) که:

«نزل القرآن أربعة أرباع: ربع فينا، وربع في عدونا، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحكام ولنا كرائم القران»

قرآن در چهار بخش نازل شده است.

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه‍ - 1990م، ج1، ص 59 و 62

ظاهر قرآن این است که سوره ها پشت سر هم هستند و هر سوره ای محتوایی دارد اما اگر بخواهیم از نظر مفهومی تقسیم بکنیم مثلاً یک بُعد تقسیم این است می گویند این قدر آیه در رابطه با توحید داریم، این قدر در رابطه با معاد داریم در رابطه با فرائض و ... داریم از یک جهت این گونه در این روایت تقسیم بندی شده که حضرت فرمودند قرآن 4 جزء دارد به 4 بخش محتوایی تقسیم می شود.

«ربعٌ فینا»

 یک چهارمش در رابطه با ما اهل بیت (علیهم السلام) است.

 یعنی از شش هزار و خرده ای آیه یک چهارمش یعنی تقریباً بیش از 1500 آیه در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) است.

 «وربعٌ فی عدونا»

 یک چهارم هم در رابطه با دشمنان ما اهل بیت است.

 مجموعه ای از منافقین و دشمنان مثل بنی امیه که:

(وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ)

همچنين شجره ملعونه [= درخت نفرين شده‌] را که در قرآن ذکر کرده‌ ايم.

سوره اسراء (17): آیه 60

و آیات دیگری که آمده و دشمنی ها و منافقین، سوره منافقون آمده در رابطه با منافقین:

(وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَينِ ثُمَّ يرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ)

و از (ميان) اعراب باديه‌ نشين که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدينه (نيز)، گروهی سخت به نفاق پایبندند. تو آنها را نمی شناسی، ولی ما آنها را می شناسيم. بزودی آنها را دو بار مجازات می ‌کنيم (:مجازاتی با رسوايی در دنيا، و مجازاتی به هنگام مرگ)؛ سپس بسوی مجازات بزرگی (در قيامت) فرستاده می ‌شوند.

سوره توبه (9): آیه 101

که در رابطه با منافقین عصر پیامبر آمده است. «ربعٌ فی عدونا» یک چهارم هم در رابطه با دشمنان ما است (در رابطه با دشمن) یعنی بر ضد دشمنان ما است. یک چهارم فضیلت اهل بیت و در تأیید اهل بیت، یک چهارم در رابطه با دشمنان و دشمنی آن ها و رد آن ها است.

 «وربعٌ حلالٌ وحرام وربع فرائض وأحكام »

 یک چهارم هم حلال و حرام است.

(وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَي النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يذْهِبْنَ السَّيئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ)

در دو طرف روز، و اوايل شب، نماز را برپا دار؛ چرا که حسنات، سيئات (و آثار آنها را) از بين مي‌برند؛ اين تذکري است براي کساني که اهل تذکرند!

سوره هود (11): آیه114

 (يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)

ای افرادی که ايمان آورده ‌ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان ‌گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزکار شويد.

سوره بقره (2): آیه 183

آیاتی که در رابطه با حلال و حرام آمده شراب حرام است، روزه واجب است این طوری آمده. حضرت فرمودند:

«ولنا كرائم القران»

البته این روایت بخش چهارم را مستقیم واضح نیاورده روایت دیگری در منابع شیعه در کافی شریف است. این روایت در شواهد التنزیل، جلد 1، صفحه 59 و 62 بود در تاریخ یعقوبی، جلد 2، صفحه 136 بود و بعضی از منابع دیگر اهل سنت. روایتی که کامل بخش چهارم را هم دارد در روایت صحیحه ای از ابو بصیر، از ابی جعفر (علیه السلام) یعنی امام باقر (علیه السلام) که حضرت فرمودند:

«نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ.»

قرآن و نزول قرآن و مفاهیم قرآن 4 بخش دارد.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص627، بَابُ النَّوَادِر، ح4

«رُبُعٌ فِينَا»

 یک چهارم در رابطه با ما اهل بیت است

«وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا»

یک چهارم در رابطه با دشمنان ما اهل بیت است.

«وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ»

یک چهارمی که در آن روایت ناقص بود یا افتاده یا در کتاب مطرح نشده است.

«وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ»

 سنت ها، امثال و ماجرای حضرت یوسف و بعضی از ماجراها در رابطه با حضرت موسی، حضرت ابراهیم و این ها سنن و امثالی است که در قرآن آمده است.

 «وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ»

یک چهارم هم فرائض و احکامی است که در قرآن آمده است.

این همان واجبات و محرمات است. این روایت قرینه آن روایت و روشن کننده مفهوم آن روایت می شود. لذا جایگاه امیر المؤمنین، یک جایگاه بسیار ویژه و شاخصی در قرآن است به طوری که باز آقای حاکم حسکانی از حذیفه ابن یمان از اصحاب رسول خدا که برخی او را صاحب سرّ حتی پیغمبر می دانند نقل می کند که حضرت فرمودند (یعنی در رابطه با ایشان این طور آمده) که:

«ما نزلت في القرآن ( يا أيها الذين آمنوا )»

یعنی جاهای که توضیح در رابطه با مؤمنین آمده است.

«إلا كان لعلي لبها ولبابها»

الا این که حضرت علی اصل و اساس آن تعریف و تمجید است.

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه‍ - 1990م، ج1، ص 63

روایت چقدر روایت زیبایی است که امیر المؤمنین «لُب و لباب»‌ هر تعریف و تمجیدی از مؤمنین در قرآن است هر جا در رابطه با مؤمنین گفته مثلاً شما مؤمنین این کار را انجام دادید این گونه به نصرت پیغمبر آمدید. امیر المؤمنین اصل و اساس آن است. این عبارت در کتاب شواهد التنزیل، جلد 1، صفحه 63 بود.

 در عبارت دیگری می گوید:

«إلا كان لعلي محضها ولبابها»

شبیه به همان است.

«إلا وعلي رأسها وأميرها»

هیچ آیه (یا ایها الذین آمنوا) با فضیلت مؤمنین در قرآن نیست الا این که:

«إلا وعلي رأسها وأميرها»

الا این که امیر المؤمنین رأس آن آیه و امیر و آقای آن است.

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه‍ - 1990م، ج1، ص 65

جالب است اگر بخواهیم برداشت صحیح قرآنی داشته باشیم مراجعه به قرآن داشته باشیم، یک ساعت و نیمی که ما محضر بینندگان عزیز در این برنامه هستیم این را بینندگان مان می توانند بگذارند به حساب یک روز از آن روزهای ماه مبارک رمضان که عرض کردیم در کنار یک جزء قرآن، یک جزء هم باید امیر المؤمنین بخوانند و این یک ساعت را می توانند ان شاء الله ثبت بکنند به عنوان یک جزء امیر المؤمنین و کلماتی که ما داریم از منابع نقل می کنیم کلمات ما هم نیست. ما کوچک تر و پایین تر از آن هستیم که بتوانیم مستقیماً مطلبی را در رابطه با امیر المؤمنین به بینندگان عرض کنیم.

 این مقایسه ای که قرآن علناً بیان کرده یعنی علناً جا انداخته وقتی که حضرت می فرمایند یک چهارم در رابطه با ما است یک چهارم بر ضد دشمنان ما است در رابطه با دشمنان و شناخت منافقین و اصحاب نفاق است، نتیجه اش می شود این که ابن عباس می گوید:

«ولقد عاتب الله أصحاب محمد في غير مكان»

خدای متعال اصحاب پیامبر را در جاهای مختلفی عتاب کرده است.

به اصطلاح امروزی گوش شان را تابانده توبیخ شان کرده چرا این کار را کردید چرا این کار را نکردید؟ شما کسانی بودید که همان آیاتی که در قرآن در مذمت برخی از اصحاب و بعضی از کارهای که انجام دادند البته اصحاب کارهای خوب هم خیلی انجام دادند خیلی اصحاب خوب هم داریم که واقعاً قابل تأسی هستند سلمان، مقداد، اباذر هستند و... ولی از اصحاب توبیخ هم شدند. خیلی از اصحاب توبیخ هم شدند.

در سوره جمعه دارد آن جای که پیامبر ایستاده دارد نماز جمعه می خواند وسط خطبه پیامبر کاروان تجاری می آید و پیاز فروشی می آید یک نرخ ارزانی اعلام می کند و این ها وسط سخنرانی پیامبر را رها می کنند، در حالی که قرآن تعبیرش این است که پیامبر ایستاده دارد خطبه می خواند و این ها طوری رفتند که نماز جمعه از نصاب جمعه افتاد، دیگر به نماز جمعه نمی شود ادامه داد به هم ریخت. یعنی این قدر رفتند که تعداد افراد زیر 10 نفر شد و عملاً  دیگر نماز جمعه نبود.

(وَتَرَكُوكَ قَائِمًا)

پراکنده می ‌شوند و به سوی آن می روند و تو را ايستاده به حال خود رها می کنند؛

سوره جمعه (62): آیه 11

شاید از بدترین تقدیرهای نسبت به برخی از اصحاب باشد. البته اسم بعضی ها در تاریخ است می توانند بینندگان عزیز مراجعه کنند بیان می کنم (وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) که سوره جمعه می فرماید (وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) شما ایستادی داری خطبه می خوانی رها کردند رفتند بعد پیغمبر را با چه عوض کرند؟ کاش یک چیز خیلی ارزشمندی بود کاش می گفتند در مدینه یک نفر آمده دارد به هر نفری یک مروارید ارزشمند می دهد. مثلاً یک کسی آمده دارد به هر نفری یک کیلو طلا می دهد. به هر نفری دارد چقدر زمرد می دهد. فروشنده دارد پیاز را با یک قیمت ارزان تری می فروشد عمده ای بلند شدند و رفتند!

مجری:

برخورد پیامبر به چه صورت بود؟

استاد عباسی:

پیامبر که پیامبر رحمت است پیامبر ناراحت شدند ولی حرف آخر را دارد قرآن می زند که (وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) شما ایستادی داری خطبه می خوانی چقدر این ها نادان هستند؟ چقدر این ها جاهلانه دارند برخورد می کنند؟ چقدر پیغمبر ما مظلوم است؟ پیامبر با چه عوض کردند؟ با یک چیز گران قیمت نه، با سیب زمینی پیاز برای خرید روزانه شان که آن را می شد با نیم ساعت و یک ربع تأخیر بخرند. مگر پیغمبر چقدر خطبه طولانی می خواند که شما رفتید نماز می خواندید بعد می رفتید.

مجری:

افراد قابل توجهی هستند در همین اتفاقی که افتاد؟

استاد عباسی:

بله، برخی شان اسم شان است برخی شان اسم شان نیست (وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) یعنی این قدر تعداد زیاد بود که نماز جمعه از نصاب افتاد چون مثل نماز جماعت نیست که با یک نفر هم می تواند بخواند در نماز جمعه چند نفر باید حضور داشته باشند، طوری رفتند که جمعیت از نصاب افتاد یعنی این قدر تعداد کم شد ابن عباس می گوید:

 «ولقد عاتب الله أصحاب محمد في غير مكان»؛

خدای متعال اصحاب پیامبر را در جاهای مختلفی عتاب کرده است.

«وما ذكر عليا إلا بخير»

اما هیچ کجا حضرت علی جزء این ها نیست.

تاريخ الخلفاء؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371هـ - 1952م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ج1، ص171

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج 2، ص 372

خدا اصحاب پیامبر را در جاهای مختلفی عتاب کرده شما فلان جا ترسیدید شما فلان جا فرار کردید. هیچ کجا نام امیر المؤمنین را جز به خیر، جز به تمجید چه تمجیدهای خدا از امیر المؤمنین کرده در سوره آل عمران در بحث مباهله نفس پیغمبر نامیده جزء اهل بیت، اصحاب کساء:

(اِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

خداوند فقط می‌خواهد پليدی و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

سوره احزاب (33):‌ آیه 33

نامیده است آیه 55 مائده، آیه ولایت:

(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)

سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده ‌اند؛ همانها که نماز را برپا مي‌دارند، و در حال رکوع، زکات می ‌دهند.

سوره مائده (5): آیه 55

بعد شروع می کند این (وَالَّذِينَ آمَنُوا) چه کسی است؟ (الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) داشت نماز می خواند آن شخص فقیر آمد هیچ کس کمکش نکرد امیر المؤمنین انگشتری اش را داد اشاره کرد آمد از دست امیر المؤمنین انگشتری گران قیمت و  ارزشمند را بر داشت، حین نماز هیچ کسی دیگر توجه به این شخص نکرد قرآن یک جوری دارد تعریف می کند به قول معروف می گویند یک جوری تعریف می کند آب از دهان آدم راه می افتد. آدم مبهوت می شود که: (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) در رکوع بود در نماز بود وقتی آیه بر پیغمبر نازل شد پیامبر سراسیمه سراغ امیر المؤمنین رفتند. علی چه کردی؟ خدا چطوری دارد تمجید می کند؟

یا در قضیه لیلة المبیت چقدر خدای متعال زیبا توصیف کرده:

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)

بعضی از مردم (با ايمان و فداکار، همچون علی (علیه السلام) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر صلی الله علیه وآله وسلم)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می ‌فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

سوره بقره (2): آیه 207

بعضی از مردم هستند جان شان را با خدا معاوضه می کنند، خدا بهترین خریدار جان ما است کسی که با همه وجود جانش را دارد می فروشد که در قصیه لیلة المبیت روایت، روایت خیلی عجیبی است فکر می کنم ثعلبی از مفسرین اهل سنت نقل کرده می گوید خدای متعال در آسمان (آسمان که می گوییم مقصود عالم بالا، عالم معنا) به جبرئیل و مکائیل گفت (جبرئیل و میکائیل من شما دو تا را برادر قرار دادم) جناب جبرئیل شما حاضر هستید عمرت کوتاه بشود عمل میکائیل طولانی بشود؟ گفت نه، گفت جان خودم عزیزتر از هر جانی است. به میکائیل گفت جناب میکائیل شما حاضر هستی جانت را فدا کنی جبرئیل عمرش طولانی تر بشود گفت نه. همه ملائکه شاهد این صحنه هستند گفت بروید پایین در دنیا به خانه پیغمبر بروید ببینید من علی و پیامبر را برادر قرار دادم ببینید علی برای برادرش چه کرده؟

بعد همه شاهد این صحنه هستند جبرئیل و میکائیل آمدند، دیدند بیرون در خانه 40 شمشیر برای کشتن پیغمبر از نیام بیرون آمده امیر المؤمنین جای پیغمبر خوابیده بدون هیچ واهمه و ترسی این جا یک عبارتی نقل کرده می گوید جبرئیل یک طرف بستر امیر المؤمنین، میکائیل یک طرف به شانه امیر المؤمنین زدند:

«بخ بخ لك يا ابن أبي طالب»

ای پسر ابو طالب بر تو مبارک باشد.

تاريخ اليعقوبي؛ اسم المؤلف: أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 292، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج2، ص39

ای پسر ابو طالب بر تو مبارک باشد «بخٍ بخٍ لک یابن ابیطالب» مبارک باشد چه مبارک باشد؟ بلند شو ببین خدا دارد چطوری از تو تعریف می کند؟ بلند شو ببین خدا چه مجلس فضیلت گونه ای در عالم بالا برایت راه انداخته؟ فضیلت امیر المؤمنین است بلند شو ببین خدا در عالم بالا دارد چه کار می کند، ملائکه را جمع کرده در واقع مجلسی راه انداخته فقط بگوید که علی کجا و دیگران کجا؟ بگوید بروید علی را ببینید جبرئیل و میکائیل نتوانستند به گرد پای امیر المؤمنین برسند!

وقتی پیغمبر به و می گوید علی جان خدای متعال امر کرده من به مدینه بروم، شما باید در بستر من بخوابی 40 تا شمشیر کشیده شده است امیر المؤمنین نگفتند که یا رسول الله چه اتفاقی برایم می افتد چه می شود زخمی می شوم کشته می شوم فلان؟ قطعی بود این ها می خواهند داخل خانه بریزند و آن کسی که زیر این کساء خوابیده او را قطعه قطعه کنند و خون این شخص گردن 40 نفر بیافتد که بنی هاشم دیگر نتواند انتقام بگیرد و قصاص کند.

فقط سوال کرد من در بستر شما بخوابم شما به سلامت خواهید بود؟ بعد آقا رسول الله فرمودند بله خدا این طور وعده داده حضرت فرمودند:

«فِدَاکَ اَبِیْ وَ اُمِّیْ وَ رُوْحِیْ وَ نَفسِی وَ قَلْبِیْ یَا سَیِّدِیْ یَا رَسُوْلَ اللّٰه (صلی الله علیه واله وسلم) »

همه وجود من فدای شما، این گونه فضیلت دارد و این گونه خدا متعال می آورد (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)؛ بعضی ها هستند چطوری دلبری می کنند جان خودشان را با خدا معاوضه می کنند در راه خدای متعال می بخشند روایات خیلی روایات عجیبی است. اصحاب پیامبر عتاب شدند.

«وما ذكر عليا إلا بخير»

تاريخ الخلفاء؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371هـ - 1952م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ج1، ص171

امیر المؤمنین هرگز و هرگز عتابی نسبت به او اتفاق نیفتاد، این فضائل بی نظیر، این نیاز به جزء خوانی دارد. ماه رمضان دور همدیگر جمع می شویم جزء خوانی قرآن داریم دور همدیگر جمع بشویم جزء خوانی فضائل امیر المؤمنین در قرآن داشته باشیم. جزء خوانی کرامات امیر المؤمنین داشته باشیم. جزء‌ خوانی جایگاه امیر المؤمنین داشته باشیم.

ما هنوز نشناختیم، چون کامل نشناختیم کامل عاشق نشدیم خیلی ها عشق به امیر المؤمنین دارند. همه مان محبت به امیر المؤمنین داریم اما این محبت دائماً قابل افزایش است، می شود یک جایی بگوییم دیگر بس است دیگر بالاتر از این نمی رود محبت، تمام شدنی نیست. عشق تمام شدنی نیست، بله همه با همان مقدار ذره ای که از فضائل و جایگاه امیر المؤمنین در عالم اطلاع پیدا کردیم محبت نسبت به حضرت پیدا کردیم. نمک در سفره های ما پاشیده شده همه محب امیر المؤمنین هستیم ولی این محبت، قابل افزایش است هر چه افزایش پیدا بکند رابطه مستقیم دارد هر چه افزایش پیدا بکند دینداری ما افزایش پیدا می کند، محبت ما که بالا برود دینداری ما هم بالا می رود. قرب ما به خدا هم بالا می رود نزدیک می شویم داریم تعالی پیدا می کنیم.

به کسی که روح او، وسیع است طوری که به وسعت عالم است و متصل به خدای متعال است وقتی که به او نزدیک بشویم به وسعت بی کرانی که برای خدا متعال هست نزدیک می شویم و این به ما تعالی می دهد. هر کسی که در این عالم، دیندارتر است امیر المؤمنینی تر است و هر که امیر المؤمنین تر است بیشتر به فکر است.

مگر می شود کسی امیر المؤمنینی باشد به فکر ایتام نباشد. امیر المؤمنینی باشد حقوق مردم را رعایت نکند، امیر المؤمنینی واقعی و مدام روز افزون باشد و به فکر مردم و دیگران نباشد دلسوزی نکند. هر چقدر که ما نزدیک شدیم محبت و عشق مان وسعت پیدا کرد و این نیاز به دانستن دارد تا شما ندانی، تا شما نشناسی عاشق نمی توانی بشوی معرفت نمی توانی پیدا بکنی تا معرفت پیدا نکنی محبت واقعی و عمیق و اساسی نمی توانی پیدا بکنی.

این طبیعی عالم است و تا محبت صد در صد پیدا نکنیم نمی توانیم تابع باشیم امیر المؤمنینی عمل کنیم باید امیر المؤمنینی بشویم، بعد امیر المؤمنینی عمل کنیم بعضی ها این را برعکس می کنند می گویند اول برویم ببینیم سیره امیر المؤمنین در فلان موضوع چه بوده؟ می گوید سیره امیر المؤمنین در فلان موضوع چه بوده؟ سیره عمل را کنیم اول باید عاشقش باشیم بعد این را الگو قرار بدهیم.

جوان ها و نوجوان های ما یک بازیکنی را که دوست دارند مدل او، مدل موی شان را می زنند لباس می پوشند حرف می زنند، حرکات و سکنات او را انجام می دهند یک بازیکنی که مال یک تیم دسته 3 یک کشور پرتی باشد چرا مثل او مدل مو نمی زنند؟ چرا مثل او حرف نمی زنند؟ علاقه پیدا نکردند نمی شناسند. آن را که می شناسد می گویند نوک حمله رفت، آن که گُل می زند معروف و شناخته شده است محبت ایجاد می شود محبت که ایجاد شد رفتار و سکنات مثل او می شود.

ما اول باید محبت به امیر المؤمنین پیدا بکنیم علی شناس بشویم بعد برویم مثل امیر المؤمنین رفتار بکنیم بگوییم الگو را امیر المؤمنین قرار بدهیم. خیلی جالب است خدای متعال وقتی دستور می دهد از پیامبر تبعیت کنید چطوری دستور می دهد؟ دستور تبعیت از پیامبر را در آیه ای بین دو تا محبت قرار داده (قُل) پیامبر به مردم بگو (قُل) خیلی مهم تر است آیاتی که خیلی باید تأکید بشود

(قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

بگو: «اگر خدا را دوست می داريد، از من پيروی کنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهان تان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»

سوره آل عمران (3): آیه 31

اگر خدا را دوست دارید (فَاتَّبِعُونِي) از منِ پیغمبر تبعیت کنید (يحْبِبْكُمُ اللَّهُ) خدا هم شما را دوست خواهد داشت. اصلاً موضوع دوست داشتن است از دوست داشتن همه چیز شروع می شود (إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ) اگر خدا را دوست دارید از منِ پیغمبر تبعیت کنید خدا شما را دوست خواهد داشت. تبعیت از پیغمبر بین دو تا دوست داشتن قرار داده شده چون بدون دوست داشتن نمی شود الگو قرار داد.

شما وقتی که سید الشهداء (علیه السلام) را آن قدر دوست داری؛ بچه 7 ساله 10 ساله گاهی اوقات دسته عزاداری، روز عاشوراء ساعت 7- 8 صبح در دسته هستند روزها دیگر اصلاً این ساعت بلند نمی شود یا خودش اتوماتیک بلند می شود یا می سپرد می گوید مادر، پدر من را صدا بزن به چند نفر می سپرد می گوید من جا نمانم. جا بماند چه می شود؟ نرود چه می شود؟ اصلاً‌ عزاداری نکنیم چه می شود؟

ببینید این می گوید نه کسی قرار است آن جا حضور و غیاب کند مدرسه نیست امتیاز و پول نمی دهند این می گوید من علاقه دارم عشقم است، قرار نیست حساب و کتاب پس بدهم. قرار نیست حضور و غیاب بشوم ولی دوست دارم. این محبت اگر ایجاد بشود تبعیت صد در صد می آید محال کسی بگوید من امیر المؤمنینی نیستم یا امیر المؤمنین را دوست ندارم ولی می توانم آدم خوبی باشم در همه جهات خوب عمل بکنم.

گاهی اوقات تصاویری منتشر می شود یک آدم وهابی در یک کشوری یا یک حاکم وهابی چه افطاری به مسلمان ها می دهد بعد می گوید یک طرف دارد افطاری می دهد و یک طرف دیگر فلان کار و ظلم را انجام می دهد. اگر قرار باشد که جمیع جهاد یعنی وقتی می روی می پرسی این آقا با یتیم ها این طوری است؟ به مردم هم دارد افطاری می دهد زن و بچه اش هم همزمان از دستش راضی هستند؟ همسایه هایش هم غیر ماه رمضان از دستش راضی هستند؟ یعنی جمیع جهات را نگاه می کنی می بینی این آدم، آدم خیلی خوب و موفقی است همه چیزش رو به راه است. همه چیزش رو به راه است امیر المؤمنینی است که رو به راه است از غیر مسیر امیر المؤمنین همه چیز رو به راه نیست. چرا؟ به خاطر این که،‌ این هدایت از غیر مسیر المؤمنین حاصل نمی شود لذا باید جزء بخوانیم و امروز هم برنامه ما برنامه جزء خوانی شد.

یعنی باید طوری بشود که ما مسجدی در کشورمان نداشته باشیم که ماه مبارک رمضان فضیلت گویی امیر المؤمنین در آن نباشد. شبکه تلویزیونی نداشته باشیم که در همه سال فضیلت گویی در آن نباشد. این فضیلت گویی و بیان فضائل و معارف خیلی ارزشمند است.

 اول بشنایم، اول محبت پیدا بکنیم جلب و جذب آن محبت بشویم و همه مردم مان بشوند همین طوری که دارد جذب می شود همین طور آرام آرام تبعیتش هم می آید، آرام آرام وقتی به او بگویی امام رضا این گونه فرمودند می گوید چشم؛ امیر المؤمنین فرمودند این طور باش می گوید چشم، این طور باش عمل کند و چشم بگوید باید محبت داشته باشد باید قبول داشته باشد باید خیلی دوست داشته باشد.

چون یک جاهایی با نفسش در تعارض است، حتی با دیدگاه خودش، خودش یک چیزی در ذهنش است با آن ذهنیتی در تعارض است من می خواهم ذهنیتم را کنار بگذارم بگویم امیر المؤمنین چه فرمودند؟ باید خیلی امیر المؤمنین را دوست داشته باشم و خیلی قبول داشته باشم. این دستوری نیست که تو امیر المؤمنین را دوست داشته باش، پس این گونه باش باید دوست داشته باشی و باید این گونه باشی.

باید علاوه بر این که عقل،‌ اقناع می شود دل هم اقناع بشود هم عقل هم قلب هم دل اقناع بشود رشد بکند و روز به روز این محبت بیشتر بشود هر چه این محبت بیشتر بشود دینداری ما محکم تر و قوی تر خواهد بود.

مجری:

بیننده های عزیز اگر دنبال انسانیت هستیم اگر دنبال آدمیت هستیم، اگر می خواهیم واقعاً انسان باشیم دنبال کسانی بگردیم واقعاً انسان بودند استادان عزیز در این برنامه دعوت می شوند صحبت های بسیار زیبایی می کنند، از کلام پیغمبر خدا، از خود قرآن دارند معرفی می کنند چه کسانی در این عالم انسان بودند؟ خیلی جالب است من می خواهم بهترین باشم ولی هیچ سراغ اهل بیت نرفتم بعد انتظار دارم بهترین باشم!

به قول خودشان بهترین ها شدند وهابیت را داریم که خدای بزرگ در قرآن فرمود که سر یتیم را نوازش کن به یتیم و به مال یتیم نزدیک نشو این ها آمدند یتیم ها را کشتند و سرشان را از بدن شان جدا کردند این ها به قول خودشان دنبال انسانیت هستند و هیچ وقت انسان نبودند از اول تاریخ تا به الان. کسی انسان خواهد شد که در مسیر امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب (علیه السلام) باشد این را ما نگفتیم این را استاد عباسی عزیز در این برنامه نگفتند این را قرآن گفته، قرآن هم کلام چه کسی است؟ کلام خدایی است که دنبالش داریم می گردیم.

 پس بیننده ها عزیز خطاب من به همه عزیزان است هر کسی که دنبال انسانیت است و می خواهد به خدای بزرگ برسد غیر ممکن است در مسیر اهل بیت باشد و خدای ناکرده نرسد در مسیر اهل بیت بودن در مسیر علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بودن ما را به خدای بزرگ و مهربان وصل می کند. میان برنامه کوتاهی را ببینیم و بر گردیم.

 (میان برنامه)

مجری:

بینندگان عزیز با ادامه برنامه عصر ایمان در شام شهادت حضرت علی (علیه السلام) خدمت شما هستیم، استاد سوالی را آماده کردم خدمت استاد بپرسم البته این را بدانیم شیعیان، اصلا مسیر ماها جدا است مسیر را پیغمبر بزرگ اسلام جدا کردند خدای بزرگ مسیر شیعیان را مشخص کرد در مورد وهابیت صحبت شد و مسیر وهابیت هم کاملاً معلوم است همه از این وهابیت شناخت کامل و کافی دارند.

برای ما این سوالی که خدمت استاد عزیز مطرح می کنم چیز عجیبی نیست ممکن است بعضی ها این سوال را در ذهن شان داشته باشند آن های که به فرض مثال در مسیر وهابیت هستند استاد عزیز وهابیت از قاتل امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بارها و بارها ما شنیدیم که به خوبی یاد می کنند، یک جورهای طرف او هستند و از قاتل حضرت علی (علیه السلام) دفاع می کنند ابن ملجم مرادی و دار و دسته شان این موضوع چه است؟ این ها واقعا متوجه نیستند؟

استاد عباسی:

جای تأسف است که ما باید وقت بگذاریم برای چنین موضوعی که آقایان با کمال وقاحت وقتی به ماجرای امیر المؤمنین و شهادت امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) می رسند که در این روز اتفاق افتاد نسبت به قاتل او گاهی این گونه است با مماشات و به نوعی تعریف و تمجید از او نهایتاً می گویند بله کارش اشتباه بود. اشتباه فکر می کرد. اشتباه عمل کرد. ولی تعریف کردن او خیلی درد آور و تأسف آور است یعنی ما باید برسیم به یک جایی که این ها به این راحتی این گونه زیر سوال ببرند و این گونه در رابطه با قاتل حضرت علی (علیه السلام) صحبت بکنند.

 اولاً یک چالش اولیه را عرض بکنم و آن این که اهل سنت به هر حال ابن ملجم مرادی را جزء صحابه می دانند و صحابه از دیدگاه اهل سنت همگی بهشتی هستند.

مجری:

یعنی هر کسی باشد؟

استاد عباسی:

هر کسی باشد باید این را خود اهل سنت برای ما حل بکنند بله اهل سنتی که جدای از وهابیت در رابطه با ابن ملجم صحبت کردند به ابن ملجم حمله کردند ابن ملجم را قاتل و دشمن می دانند، ولی این مطلب را باید حل بکنند که چگونه ابن ملجم هم بد است هم خوب، هم صحابه باشد و بهشتی باشد و هم از این طرف قاتل امیر المؤمنین باشد و «اشق الأشقیاء» باشد.

این که صحابه می دانند 2- 3 تا سند عرض بکنم در کتاب تجریدُ اسماء الصحابه، آقای شمس الدین محمد ابن احمد ابن عثمان ابن قایماز ذهبی،‌ متوفای 748 هجری قمری در صفحه 356 اسم ابن ملجم مرادی را جزء صحابه آورده که:

«عبد الرحمن بن ملجم المرادی قاتل امیر المؤمنین علی»

تجرید اسماء الصحابة؛ شمس الدین محمد ابن احمد ابن عثمان ابن قایماز ذهبی، ج1،ص356 ط دار المعرفة

قاتل حضرت علی، ولی صحابه هم صحابی باشد که:

«أَلصْحَابة النَّبِيِّ كُلُّهُمْ عُدُولٌ عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلين‏»

که اهل سنت معتقد هستند هم قاتل حضرت علی (علیه السلام) باشد. این تعارض را به ما جواب بدهند بالاخره باید از یکی از این دو تا دست بر داریم نمی شود هم خدا را بخواهی هم خرما. یا بگوییم همه صحابه خوب نیستند عدالت همه صحابه پذیرفته نیست این را کنار بزنیم. یا این که اگر می خواهیم او را قبول بکنیم قاتل امیر المؤمنین این را نمی توانیم بپذیریم.

مورد بعدی که می خواهم عرض بکنم این قطعی است در کتاب التوضیح لشرح جامع الصحیح کتاب آقای انصاری شافعی، متوفای 804 معروف به ابن مُلقن ایشان در کتابش جلد 20، صفحه 304 در رابطه با امیر المؤمنین وقتی صحبت می کند می گوید:

«قَتَلُهُ عبد الرحمن بن ملجم الفاتک، وإن ذکر فی الصحابة»

 

التوضیح لشرح الجامع الصحیح؛ انصاري شافعي ابن ملقن، ج20،ص304 ط دار النوادر، دمشق – سوریا

امیر المؤمنین را چه کسی کشت؟ امیر المؤمنین را ابن ملجم نامرد به شهادت رساند اگر چه اسمش در صحابه آمده چرا اسمش در صحابه آمده است. اگر صحابه به معنی این است که بله در زمان پیغمبر بود هیچی، اگر صحابه به معنی این است که همه صحابه عادل هستند در رابطه با زندگی صحابه حق تفحص نداریم نمی توانیم بررسی کنیم بگوییم این اشتباه را کرده این کار را کرده به ما ربطی ندارد اگر این است یعنی چه قاتل امیر المؤمنین است. اگر صحابه این طوری است چطور قاتل امیر المؤمنین است؟ پس عدالت صحابه زیر سوال می رود چه صحابه عادلی است که بهترین آدم عالم را کشته که روایتش را عرض خواهیم کرد روایت صحیح معتبر در منابع اهل سنت که «أشقی الأشقیاء» و «اشقی الآخرین» است این کسی که حضرت را به شهادت رساند.

یا در کتاب الإصابة فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی که جزء اصلی ترین یا اصلی ترینِ‌ افراد در رابطه با شناخت صحابه و شخصیت های صحابه است کتاب الإصابه را دارد که معروف ترین کتاب است در این کتاب جلد 8 چاپ اول شرح حال صحابه را آورده شماره 6412 می گوید: 

«عبد الرحمن بن ملجم المرادي أدرك الجاهلية»

عبدالرحمن ابن مجلم مرادی جاهلیت را درک کرده است.

 «وهاجر في خلافة عمر»

در دوران خلافت عمر هجرت کرده

 

«وقرأ على معاذ بن جبل»

معاذ ابن جبل روایت نقل کرده و...

«ثم صار من كبار الخوارج»

از بزرگان خوارج شد

 «وهو اشقى هذه الأمة بالنص الثابت عن النبي صلى الله عليه وسلم»

بدترین و پست ترین آدم عالم با نص ثابت و روایت از پیامبر

«بقتل علي بن أبي طالب فقتله أولاد علي وذلك في شهر رمضان سنة أربع وأربعين»

حضرت علی (علیه السلام) را کشت و بعد قصاص شد این در رمضان سال 44 اتفاق افتاده است.

الإصابة في تمييز الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج5، ص109

ببینید صحابی دانستن این چه معنی می دهد؟ جزء آن ها آوردن روایت آقای ذهبی را نقل کردیم که در کتاب التجریدش آورده مطلق خالص به عنوان وهابی آورده و آن قاعده ای که این ها از صحابه بیان می کنند هر کسی که صحابی شد اهل بهشت می شود باید برای این هم تطبیق پیدا بکند.

آقای ذهبی خودت داری «اشقى هذه الأمة» می گویی یا بگو دیگر این صحابه نیست با آن تعریفی که ما داریم جدا کن که نمی شود جدا بکنی چون مبنایت این بود که همه صحابه، هر که پیغمبر را دیده هر که زمان پیغمبر زندگی می کرده این «من اهل الجنة» و عادل است و شما حق نداری در رابطه با او صحبت بکنی.

حالا این مقدار اولیه نسبت به اصل ماجرا اما کسانی مثل ابن تیمیه چه گفتند و چه برخوردی داشتند؟ این خیلی نکته مهمی است که وهابی ها پا را از این هم فراتر گذاشتند. اسم این ها در صحابه آمده همه صحابه عادل و بهشتی و اهل بهشت هستند. در عین حال «أشقی الآخرین» به نص ثابت «عن النبی» روایت آقای ناصر الدین البانی وهابی هم همین است.

یعنی در کتابش به عنوان روایت این گونه نقل می کند سلسلةُ احادیث الصحیحه، محمد ناصر الدین البانی، جلد 3، صفحه 78 می گوید:

«أشقى الأولين عاقر الناقة»

پست ترین اولین

اولین منظور قبل از پیامبر اسلام، آخرین یعنی بعد از پیامبر اسلام در لسان روایت یعنی این، وقتی می گویند در اولین این گونه بوده یعنی قبل از اسلام

«عاقر الناقة»

آن کسی که بود که ناقه صالح را پِی کرد!

 چون این شتر به عنوان نماد از دل کوه بیرون آمد و به عنوان یک معجزه الهی بود به مردم گفت سمت این شتر نروید کاری با این شتر نداشته باشید، نمی دانم چرا وقتی به آدم ها گفته می شود انگار بدتر می کنند؟ رفت و این شتر را پِی کرد (کشت).

«أشقى الأولين عاقر الناقة، وأشقى الآخرين الذي يطعنك يا علي»

روایت از پیامبر است کسی که محاسن تو را با خون سر تو خضاب می کند. کسی که فرق تو را می شکافد.

«وأشار إلى حيث یطعن.»

يطعنك يا علي می گوید به فرق سر اشاره کردند که فرق سر تو خواهد شکافت این از پیش گویی های پیامبر نسبت به امیر المؤمنین است.

خود ایشان می گوید که:

«لکن الحدیث صحیح»

حدیث، حدیث صحیحی است یک نکاتی را در رابطه با روایت می گوید بعد می گوید حدیث صحیح است

«فقد جاءت له شواهد کثیرة عن جمع من الصحابة، منهم علی نَفْسُهُ، وَعمّار بن یاسر، و صهیب الرومی»

این روایت صحیح است شواهدی از جمعی از صحابه دارد که از جمله خود حضرت علی از جمله عمار ابن یاسر، و صهیب رومی که آن ها هم گفتند قاتل «أشقی الآخرین» است.

سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها؛ المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420هـ)، الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، (لمكتبة المعارف)، ج3، ص78

این ویژگی ها برایش است و همین طور در منابع اهل سنت باز با سند معتبر آقای هیثمی، متوفای 807 هجری قمری در مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، جلد 9، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت لبنان، صفحه 131 باب وفاتِهِ (رضی الله عنه) بحث شهادت حضرت علی (علیه السلام) است. روایت دومی که نقل کرده این است روایت اول هم همین را دارد:

«وعن صهيب عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال يوما لعلي رضي الله عنه»

پیامبر روزی به امیر المؤمنین فرمودند که:

 «من أشقی الأولین؟»

 أشقی الأولین چه کسی بود؟

 آقا امیر المؤمنین فرمودند:

«الذي عقر الناقة يا رسول الله»

آن کسی که شتر صالح را پِی کرد.

«قال صدقت»

حضرت فرمودند درست فرمودی

«قال فمن أشقى الآخرين»

أشقی الآخرین چه کسی است؟

«قال لا علم لي يا رسول الله»

نمی دانم شما بفرمایید.

 ای نمی دانم نه یعنی امیر المؤمنین علم ندارد امیر المؤمنین علم غیب دارند اطلاع دارند قرار است این مطلب بیان بشود برای ما که امروز بخوانیم و امیر المؤمنین ادب در مقابل پیغمبر کرد که این مطلب به این گونه بیان بشود.

«قال لا علم لي يا رسول الله قال الذي يضربك على هذه وأشار النبي صلى الله عليه وسلم إلى يافوخه»

حضرت به فرق سر و وسط سر حضرت علی اشاره کردند. آن کسی که بر فرق سر امیر المؤمنین ضربه می زند

«فكان علي رضي الله عنه يقول لأهل العراق وددت أنه قد انبعث أشقاكم يخضب هذه يعني لحيته من هذه»

یک وقتی امیر المؤمنین به اهل عراق گفتند دلم می خواهد دیگر آن موقع برسد امیر المؤمنین چقدر مظلوم است دلم می خواهد آن لحظه ای برسد که آن شقی ترین شما کارش را انجام بدهد چه کار کند؟ محاسن من را به خون سر من خضاب کند. چون آقا رسول الله پیش گویی کردند شهادت امیر المؤمنین این گونه است حضرت می خواهد آرزوی شهادت و تمام شدن ماجرا کند می گوید:

«وددت أنه قد انبعث أشقاكم يخضب هذه يعني لحيته من هذه ووضع يده على مقدم رأسه»

...بر فرق سرشان دست گذاشتند یعنی این جا را بشکافد.

 بعد می گوید:

«رواه الطبراني وأبو يعلى وفيه رشدين بن سعد وقد وثق وبقية رجاله ثقات»

بقیه رجالش هم ثقات هستند این یک نفر در آن بود این یک نفر هم توثیق شده و ثقه است.  

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص136

این روایت و پیش گویی پیامبر و أشقی الآخرین بودن ابن ملجم است. ببینیم آقای ابن تیمیه در رابطه با این شخص چه بیان می کند، که بزرگ و رهبری وهابی است و دیگران بعد به تبع او چه تصوری پیدا می کنند در رابطه با این طرف امیر المؤمنین این طرف قاتل حضرت علی (علیه السلام)

همین های که وقتی به قاتل دیگران می رسند (متن اش هست) به قاتل دیگران می رسند شروع می کنند بدترین و تندترین حرف ها را می زنند به قاتل امیر المؤمنین می رسند چه برخوردی می کنند در منهاج السنه النبویة في نقض کلام الشیعة القدریة ابن تیمیه، جلد 5، با تحقیق دکتر محمد رشّاد سالم، صفحه 47 می گوید چه اتفاقی افتاد؟ می گوید بعضی از افراد با حضرت علی دشمن شدند بحث کسانی بودند که از خوارج بودند و ...

«ولهذا قتله واحد منهم»

یکی از این خوارج که قتل امیر المؤمنین و مسلمان ها را حلال می دانست آمد به شهادت رساند.

«وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي»

«وهو عبدالرحمن ابن ملجم المرادی»

اسم عبدالرحمن ملجم مرادی را بود، باز این اسم است. اما چه بعدش می گوید:

«مع كونه كان من أعبد الناس»

در حالی که آقای ابن ملجم مرادی از «اعبد الناس» بود یعنی از بهترین مردم در عبادت بود آدم خیلی عابدی بود.

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج5، ص47

چرا داری این را می گویی که چه بشود؟ «کان مِنْ اعبد الناس» قبلش هم گفتی که این ها خون امیر المؤمنین را حلال می دانستند یعنی کشتن امیر المؤمنین را لازم می دانستند این هم «اعبد الناس» داری جرمش را کم می کنی آدم خوبی بود باز جای دیگر هم خوبی بود می گوید. عرض می کنیم که بیشتر از این ها تعریف می کند آدم خوبی بود اهل عبادت بود از آن طرف هم خیلی ها قتل حضرت علی را واجب می دانستند این هم یکی از آن ها بود ابن ملجم مرادی بود یعنی چه؟ یعنی این که خیلی هم تقصیر نداشت حضرت علی را هم واجب القتل می دانست آدم خوبی هم بود به وظیفه دینی اش عمل کرد شبیه به این می شود.

در منهاج السنه، جلد 7 آقای ابن تیمیه آن تیر اول ابن تیمیه بود این تیر دومش است صفحه 152 می گوید یک روایتی در رابطه با امیر المؤمنین داریم که یا علي:

«لا يحبك الا مؤمن ولا يبغضك الا منافق»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 -1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص648

این روایت را همه شنیدند شیعه و سنی هم متواتراً نقل کردند یا علی کسی که تو را دوست داشته باشد مؤمن است کسی که با تو دشمن باشد منافق است. این روایت برای ابن تیمیه سنگین است می گوید چرا شما این را برای حضرت علی می گویید؟ می خواهید بگویید حضرت علی خیلی افضل از بقیه است؟ می خواهید بگویید حضرت علی از عمر و ابوبکر و عثمان بالاتر است؟ این جا می خواهد جواب بدهد. دست و پا می زند این فضیلت امیر المؤمنین را پایین بیاورد کوتاه و کم بکند می گوید:

«فعلم انه لا يلزم من كون بغض الشخص من علامات النفاق أن يكون أفضل من غيره»

اولین نکته این که کسی بغضش از علامات نفاق باشد یعنی حضرت علی، پیغمبر گفته باشد «لا يحبك الا مؤمن ولا يبغضك الا منافق»؛ می گوید این فضیلت نیست این به معنای این نیست که این افضل از بقیه است اگر افضل نیست چرا بغض بقیه از علامات نفاق نیست؟ بغض این یک نفر از علامات نفاق است خیلی جالب است چرا پیغمبر می گوید بغض ایشان از علامات نفاق است و محبت ایشان از علامات ایمان است؟ محبت ایشان از علامات ایمان است. یعنی کسی محبت ایشان را دارد مؤمن است و کسی بغض ایشان را دارد یعنی منافق است بعد می گوید نه این فضیلت نیست. بخش بعدی اش:

«ولا يشك من عرف أحوال الصحابة أن عمر كان اشد عداوة للكفار والمنافقين من على»

مرحله دوم این روایت باشد گفته بغضش از نفاق و فلان است ولی شکی نیست کسی احوال صحابه را بداند می داند که عمر نسبت به کفار و منافقین از حضرت علی (علیه السلام) در دشمنی شدیدتر بود یعنی دشمنی اش با کفار و منافقین بیشتر بود.

«وان تأثيره في نصر الإسلام و إعزازه وإذلال الكفار والمنافقين أعظم من تأثير على»

نقشش در اضلال کفار و منافقین، نصرت اسلام و مسلمین بیشتر بود باید بگویید پیغمبر (العیاذ بالله) بیشتر متوجه می شود یا شما آقای ابن تیمیه یا پیروان شما؟

«وان الكفار والمنافقين أعداء الرسول يبغضونه أعظم مما يبغضون علي»

و کفار و منافقین که دشمنان پیغمبر بودند عمر را بیشتر دشمن می داشتند از این که بخواهند حضرت علی را دشمن بدارند.

 یعنی دشمنی شان با عمر بیشتر بود. دشمنی شان با عمر بیشتر بود اگر قرار بود که بغض عمر هم از نشانه های نفاق باشد پیغمبر می گفت دیگر پیامبر نگفت؛ پس هم دشمنی آن ها با او بیشتر نمی توانست باشد چون منافقین بر اساس فرمایشات پیامبر، حضرت علی را اول دشمن می دانند. درباره عمر، پیامبر نفرموده که: «لا يحبك الا مؤمن ولا يبغضك الا منافق» بلکه فرموده است:

«یَا علَی لا يحبك الا مؤمن ولا يبغضك الا منافق»؛ این جا سراغ ابن ملجم مرادی می آید از کجا شروع می کند؟ از قاتل عمر می گوید:

 «ولهذا كان الذي قتل عمر»

 آن کسی که عمر را کشت

«كافرا يبغض دين الإسلام ويبغض الرسول و أمته فقتله »

کافر بود با دین اسلام هم دشمن بود با پیغمبر و امتش هم دشمن بود پس عمر را کشت

«بغضا للرسول ودينه و أمته»

به خاطر دشمنی با پیغمبر کشت این، به این معنا ثابت نیست

«والذي قتل عليا»

اما کسی که حضرت علی را کشت ابن ملجم مرادی ببینید چه مقایسه ای می کند؟ عمر و قاتل عمر را این طوری می آورد که عمر این طوری بود اعزاز اسلام و فلان و فلان و فلان قاتلش، هم کافر بود و دشمن پیغمبر و خدا و چه و چه بود اما کسی که «قتلَ علیاً» حضرت علی را کشت

«كان يصلى ويصوم ويقرأ القران»

مسلمان بود نماز می خواند قرآن می خواند

«وقتله معتقدا أن الله ورسوله يحب قتل على»

«العیاذ بالله) حضرت علی (علیه السلام) را کشت با این اعتقاد که خدا و پیغمبر دوست دارند علی کشته بشود!

«وفعل ذلك محبة لله ورسول»

حضرت علی را به خاطر محبت خدا و پیغمبر کشت.

 این قدر نگویید آدم بدی بوده به خاطر محبت این کار را کرد حالا در پرانتز می گوید:

«في زعمه»

یعنی گمانش این طوری بود.

 دارد کارش را توجیه می کند.

«وان كان في ذلك مبتدعا ضالا»

اگر چه در این رابطه اشتباه فکر می کرد خدا و پیغمبر به شهادت حضرت علی (علیه السلام) راضی نبودند این توجیه نیست؟ شما اول از این سخنان تعریف نمی فهمید؟ می گوید این محب خدا و پیغمبر بود قرآن می خواند، نماز می خواند، روزه می گرفت چه و چه بود فکر می کرد باید حضرت علی را بکشد «محبة لله ورسول» از روی محبت به خدا و پیغمبر چون خیلی خدا و پیغمبر را دوست داشت رفت حضرت علی را کشت. در این حرف ها اشتباه می کرد ولی به خاطر محبت خدا و پیغمبر کشت. در آخرش می گوید:

 «والمقصود»

 مقصود حرف من این است که:

«أن النفاق في بغض عمر اظهر منه في بغض علي»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 -1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج7، ص152 و 153

تو می خواهی بگویی نفاق در بغض عمر وجود دارد برو از عمر تعریف بکن بگو به حضرت علی چه کار داری؟ نه من این جا باید حضرت علی را پایین بیاورم حضرت علی را تنقیص کنم دشمنی با حضرت علی بکنم که بتوانم یک چیزی بگویم که عمر را بالا ببرم این می شود آن وهابیت خالص که نمی تواند فضیلتی از فضائل امیر المؤمنین را ببیند، نمی تواند فضیلت حضرت علی را قبول بکند. بابا «أشقی الآخرین» است بعد می گوید: «محبا لله ورسوله»؛ خدا و پیغمبر را دوست داشت به خاطر خدا و پیغمبر حضرت را کشت چه داری می گویی؟ این تفکر، تفکر نهادینه شده در بین دشمنان امیر المؤمنین است. تفکر نهادینه شده در بین وهابیون است. کاری ندارم ممکن است یک نفری باشد بگوید من وهابی هم هستم این را قبول ندارم ما داریم مبنا را می گوییم حواس مان به این قصه باشد.

هزار تا تعریف و تمجید از امیر المؤمنین بکند ولی بعد آخرش بگوید ابن ملجم «محبٌ لله والرسول» نماز می خواند روزه می گرفت به خاطر خدا اصلاً آمد کشت تصورش این بود که به خدا و پیغمبر با کشتن حضرت علی محبت می کند. کسی یک روز با پیغمبر بوده باشد می تواند چنین برداشت بکند که پیغمبر راضی به شهادت امیر المؤمنین است؟

کسی یک صفحه منابع درست درمان اسلامی خوانده باشد نه شیعه، سنی خوانده باشد باب فضائل علی ابن ابی طالبِ مسلم و بخاری و فلان و فلان دیده باشد می تواند تصور این را داشته باشد که بکشیم بد نیست؟ فقط یک تصور و تفکر این طوری است که تلاش می کند دشمنی را داشته باشد و با همه وجود این دشمنی را انجام بدهد.

مجری:

خیلی متشکرم آقای دکتر از صحبت های شیرین تان استفاده کردیم. استاد عزیز در شروع برنامه از شناخت صحبت کردند چقدر هم زیبا کسی که اهل بیت را بشناسد کسی که امیر المؤمنین را بشناسد به این جا نمی رسد متأسفانه در تاریخ دیده شده صحبت های که با سند استاد عزیز به نمایش گذاشتند معلوم است که متأسفانه هیچ شناختی از امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) نداشتند و در برنامه خدمت همه شما بیننده های عزیز عرض می کنیم ما هم کور کورانه پیش نرویم. مسلمان هستیم ما مرید پیغمبر خدا هستیم در ماه مبارک رمضان هستیم ما هستیم و در محضر خدا، من و خدا هستم وقتی در محضر خدا هستیم واقعیت را باید بپذیریم همین الان هم در اینترنت و فضای مجازی می توانیم دنبال کنیم واقعیت را پیدا بکنیم بارها هم عرض کردیم همیشه سفیدی بر سیاهی رو سفید است حقانیت همیشه همیشه مثل خورشید عالم تاب دارد می درخشد.

خدا را شکر می کنم که شیعه علی ابن ابی طالب (علیه السلام) هستم و نام علی و مقام علی و جان علی در این عالم پهناور دارد می درخشد. در این شب های عزیز بخصوص فردا شب که شب قدر است ما را از دعاهای خودتان بی بهره نکنید خدا را قسم بدهیم به مولی الموحدین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) درهای رحمت به سوی همه باز هست دعای ما را بپذیرد.

خدایا تو را به علی ابن ابیطالب (علیه السلام) قسمت می دهم اللهم عجل لولیک الفرج الهی آمین یا علی مدد خدا نگهدار!


عصر ایمان>

ماه رمضان قرآن اهل بیت علیهم الاسلام علی بن ابیطالب علیه السلام فضایل و کرامات محبت دین داری ایتام الگو دوست داشتن