آفتاب یلدا

قسمت بیستم برنامه آفتاب یلدا به کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین سخنور


 

بسم الله الرحمن الرحیم

18/02/1401

برنامه: آفتاب یلدا

مجری:

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی

چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

 

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

 

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

بسم الله الرحمن الرحیم، سلام و عرض ادب خدمت بینندگان فرهیخته گلپایگانی هستم از مجموعه برنامه آفتاب یلدا اگر برنامه های گذشته ما را دیده باشید سعی داشتیم، مروری داشته باشیم بر فرقه های انحرافی با اساتید عزیز و ارجمند و شرح و تفصیلی در حد  توان از نظر زمان، بر انحرافات و تفکر و شناخت تفکر انحرافی این مجموعه ها، این قسمت هم در خدمت استاد عزیز هستیم، حجت الإسلام و المسلمین استاد سخنور سلام و عرض ادب.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم عرض سلام و خسته نباشید دارم خدمت شما همکاران زحمت کش تان و آن امیدوارم که طاعات و عبادات تان قبول باشد ان شاء الله ایام ماه مبارک رمضان توفیق نبود خدمت تان باشیم ولی به حمد الله و المنة موفق شدیم که مجدداً خدمت شما و بینندگان عزیز باشیم.

مجری:

به تعبیری بعد از شب های قدر سال عبادی تقدیری ما شروع می شود، خدا را شکر که تقدیر شد و توفیقی که خدمت شما و بینندگان عزیز باشیم، ادامه بحث های گذشته را داریم استاد بسم الله.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

انبیاء گذشته می آمدند و بشر را به سمت و سوی بندگی خدا دعوت می کردند، توحید را به آنها می آموختند، آنها یک یک معلم توحید بشریت بودند، چگونه به خدا معتقد بشویم، چگونه با خدا سخن بگوییم، چگونه چگونه چگونه، هیچ کدام از انبیاء الهی و سفیران حق وقتی از بین امت شان می خواستند بروند، عمرشان تمام می شد، هیچ کدام دین شان را گارانتی نکرد، ضمانت نکرد، که به این متمسک بشوید و تمام،  اما رسول خاتم حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبد الله (ص) دینش را گارانتی کرد، وقتی که داشت از دنیا  می رفت فرمود

«اِنّی تارِک فِیکُمُ الثَّقَلَیْن کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا ابداً»

اگر به این دو متمسک بشوید هرگز گمراه نخواهید شد

ما دامی که به این دوتا چنگ بزنید، جالب اینجا است که پیغمبر اینطوری هم نمی کند که یکی بلندتر و کوتاه تر، نه دو انگشت را به این شکل کنار هم می آورد پیغمبر

«ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا ابداً»

خب ما برای فهم عرفان برای فهم توحید برای فهم سلوک برای فهم تزکیه نفس، برای فهم توحید برای فهم آداب بندگی باید برویم سراغ این دو، «لَنْ تَضِلُّوا ابداً» یعنی اگر از این ریل خارج شدی، هر ثانت انحراف بروی جلوتر این زاویه گسترده تر می شود و پرت می شوی، سر از ترکستان در می آوری چون تو از آن ریل خارج شدی، دیدیم واقعاً بعد از 1400سال بهائیت از ریل خارج شد، وهابیت از ریل خارج شد، و هر کسی از این ریل خارج شد دیدیم که واقعاً یک فرقه ای شد و یک انحرافی، خب ما این چند قسمت در مورد انحرافات تصوف صحبت کردیم،  در مورد ولایت در تصوف در مورد شریعت و حقیقت و طریقت، در مورد خیلی چیزها صحبت کردیم، اما این یکی دو جلسه آتی دوست دارم بپردازیم به دیدگاه اهل بیت در مورد صوفیان ببینید ما عرض کردیم جلسات نخستین این برنامه تصوف در قرن دوم و در زمان امام صادق شکل گرفت اگر خاطر مبارک بینندگان باشد عرض کردیم که ابتدا زهد افراط گونه بود، و درقرن دوم همین زهد افراط گونه به اسم تصوف ادامه ره داد، عثمان بن شریک، ابو هاشم کوفی معروف به صوفی، در زمان امام صادق همان زهد افراط گونه را به اسم تصوف ادامه داد، خب به طبع باید اهل بیت یک واکنشی نشان بدهند ما یک طوایف و دسته هایی از روایات داریم که می آید به بحث تصوف می پردازد، به شدت نکوهش می کند، و به شکل تعجب آوری، به شکل بهت انگیزی اهل بیت واکنش شدید به این جریان انحرافی نشان می دهند،

مجری:

یک موضع گیری صریح و تند

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

و واقعاً تعجب آور، در زمان امام صادق خیلی فرقه ها شکل می گیرد، فرقه های کلامی، ماتریدیه قدریه، یهود بوده آن زمان، چرا اهل بیت در مقابل یهود همچین موضع سنگینی نگرفتند، چیزی شبیه آن روایت امام رضا (ع) در بحث مکاشفه خواندم در آن جلسه که یک نفر می آید پیش امام رضا (ع) عرض می کند که یونس بن ظبیان است، می گوید در طواف بودم شبی دیدم یک ندایی فوق رأسی که می گوید

«یا یونس إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»

طه/14

دارد برای امام رضا تعریف می کند یک نفر،  راوی شخص ثالث است می گوید یک نفر داشت این را تعریف می کرد برای امام رضا که یونس بن ظبیان در طواف این را دید،

«غَضَباً لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ»

امام رضا غضبی کرد که عنان از دستش رفت

این برداشت راوی است و  الّا امام که در شدت غضب عنان از دست نمی دهد، می گوید غضباً لم یملک نفسه، اصلاً کنترل را از دست داد،

مجری:

غلیظ ترین حالت قابل تصور

 

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

بعد فرمود

«قم أنی لعنک الله»

بلند شو از پیش  من خدا لعنتت کرند

لعنتی که  تطبیق دارد الف الف لعنة، هر لعن خدا لعنت می کند هزار بار که از هر لعن هزار بارف هزار بار از این لعن، لعن در بیاید که هر کدام از این لعن ها تو را به قعر جهنم ببرد

«أشهد أنه ما ناده الی ابلیس»

من امام رضا شهادت می دهد که ندا نکرده او را مگر ابلیس

و حضرت می فرماید ابو الخطاب در درک اسفل است با آن ابو ظبیان، و شروع می کند حضرت چنان با این برخورد می کند، چه بوده یابن رسول الله، در طواف بوده یک ملکی از آسمان صدا زده که از جانب خدا، که خدا دارد به ای یونس می گوید دیگر

«یا یونس إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»

خب چرا همچین واکنشی به این شدت، بعد راوی می گوید وقتی که طرف بلند شد برود حضرت فرمود «قم أنی» بلند شو برو خدا لعنتت کند، بلند شد برود ده قدم نرفت سمت در، چیزی که از او باید دفع می شد از دهانش خارج شد، «فوقع میت» اتفاد مرد، امام رضا فرمود که همین الآن ملکی آمد ، چنان بر فرق او کوبید که آنچه از او باید خارج می شد از دهانش خارج شد و برد او را در هاویه، در جهنم، چرا؟ چون حضرت می داند که اگر باب قصه ای که یک ملک دیدم به من گفت فردا در مکاشافه چنان به من گفتند و پس فردا در خواب و رؤیا چنین گفتند، در و دکانی می شود که امروزه داریم می بینیم، تازه حضرت همچین واکنش هایی داشته، خب در مقابل یهود همچین واکنشی داشته یا کفار، با زندیق می خواهد مناظره بکند، حضرت می فرماید برادر زندیق من، برادر مسیحی، برادر زندیق من ولی جریان تصوف یک جریانی است که گرگ در لباس میش است،  حرف های خوشگل می زند از معارف الهی می خواهد با تو صحبت بکند، از سیر و سلوک از تذکیه نفس از پیش رفت های معنوی، گرگی است در لباس میش، یهود که می بنیم یهودی است،  مسیح مسیحی است، گبر هم می دانیم گبر است، زندیق هم می دانیم زندیق است، متریالیس است، امانیست هست کومونیست هست، می دانی این را، ولی آن صوفی با یاعلی و یا زهرا می خواهد این را دعوت به نفس بکند، که در ولایت در تصوف خواندیم او می خواهد بگوید من ولی الله حق هستم، و چرندیاتی که این چند جلسه به آن پرداختیم، پس حضرات اهل بیت یک واکنش هایی نسبت به این جریان داشتند، یک دسته از روایات می آید بررسی می کند جریان تصوف را، و جریان تصوف را مورد نقد و بررسی قرار یم دهد، و در این روایت کلمه تصوف هم آمده، یک دسته از روایات داریم که می آید شخصیت های صوفیان را نقد می کند و نکوهش می کند، مثل سفیان ثوری، مثل حسن بصری مثل ابو هاشم کوفی که نامش را بردیم، و...، یک طائفه و یک دسته از روایت می آید اتوار  و آداب و سلوک صوفیان و عقاید صوفیان را مورد نقد قرار می دهد و به شدت نکوهش می کند، این سه دسته روایات است که به آن خواهیم پرداخت؛ بعضی از افرادی که به شدت فریفته تصوف هستند و به گونه ای می توان اینها جریان سازان یا لیدر های تصوف حوزوی هستند، حتی با عمامه روی سرشان به شدت گنابادیه را تأیید می کنند، به شدت ذهبیه را تأیید می کنند، به شدت صوفیان سنی را تأیید می کنند، صوفیان شیعه را تأیید می کنند،  بعضی از این ا فراد خنده دار است این حرف شان یعنی یک تلاش مذبوحانه است، اما خوب است اگر کسی شنید این پاسخ را داشته باشد که فریب این تزویر اینها را نخورد، بعضی آمدند گفتند که ببینید روایات نقد تصوف همه جعلی است، چرا؟ چون از کتاب حدیقة الشیعه مرحوم مقدس اردبیلی نقل شده، دیدند که نمی توانند خود مقدس اردبیلی را بزنند، چون مقدس اردبیلی کمر همتی بر علیه تصوف بست، در اوج قدرت، بیچاره کرد صوفیان را و آبروی رفته آنها را بیشتر برد، از روایات از مقابله عملی واقعاً مجاهدت کرده مرحوم علامه بزرگ مقدس اردبیلی، صوفیان و حتی تصوف حوزوی عمامه به سر دید با خود مقدس اردبیلی نمی تواند در بیافتد، چون او را نمی شود نقدش کرد، این دیگر مشخص است، دیگر نمی توانید بگویید مقدس اردبیلی منحرف بوده، خودت را خراب می کنید اگر بخواهی در موردش صحبت بکنی، مثل اینکه بیایی بگویی شیخ صدوق شیعه نبوده، خب با این حرف خودت را خراب کردی، اینها دیدند مقدس اردبیلی را نمی توانند خرابش بکنند، آمدند گفتند اصلاً حدیقة الشیعه برای مقدس اردبیلی نبوده، مثل اینکه بگوییم بحار الأنوار برای علامه مجلسی نبوده،  انتسابش را بیا شما اثبات بکن، اولاً که شهرت در انتساب یک اثر به مؤلفش یک دلیل بسیار قانع کننده بر همین انتساب است، مثل اینکه شما اثبات بکنید که عیون اخبار الرضا برای شیخ صدوق است، بسم الله الرحمن الرحیم بفرمایید اثبات کنید برای من، شهرتی که هر کس عیون اخبار الرضا را دیده می گوید برای شیخ صدوق است دیگر اثبات نمی خواهد، اثبات کنی که اصول کافی برای شیخ کلینی است،  اصلاً اثبات نمی خواهد این شهرت است، و یک کتابی هم زیبا است تألیف شده ر اثبات این انتساب، ما می گوییم اصلاً حدیقة الشیعه برای مرحوم مقدس اردبیلی نبوده، روایات جعلی، اصلاً همه چیز، کافی را چه می گویید، درکافی روایات مذمت صوفیه هست، بابی دارد در کافی شیخ کلنی، باب دخول صوفیه بر امام صادق (ع)، که صوفیه آمدند وارد شدند،بابی ترتیب می دهد در کافی، وارد شدند که یابن رسول الله شما یک زره زهد بفرمایید، چرا زهد نمی کنید، آمدند امام صادق را نصیحت کنند، در امالی شیخ طوسی است، که افرادی هستند که می گویند

«یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم»

این در امالی طوسی است، در عیون اخبار الرضا بابی هست، باب دخول صوفیه بر امام رضا، که آمدند که امام رضا این چه لباسی است شما می پوشید، یک زره پشمینه بپوش یک زره زهدی داشته باش، این مثلاً آن دسته اول، می خواهم بگویم در کافی در عیون در امالی طوسی هست، حالا حدیقه جعلی شد؟ چشم روایاتش همه جعلی؟ انتسابش هم صحیح نیست، چشم مماشات دارم  می کنم، ولی اینها همه قابل اثبات است، کافی، عیون، و امالی طوسی را چکار کنیم،  در کافی هست، نقد حسن بصری، «فلیذهب حسن یمناً و شمالا» هیچ جا علم صحیح پدا نمی کنید مگر در این خانه، در مورد سفاین ثوری است که روایتی را خواندیم فکر می کنم، حالا باز تکرار می کنم، که امام باقر اشاره می کند به سفیان ثوری و ابوحنیفه که حلقه ای تشکیل داده بودند داخل مسجد الحرام و می فرماید که

«إن هؤلاء الأخبابث»

این خبثا اگر می نشستند داخل خانه و سد از سبیل الله نمی کردند مردم سراغ ما اهل بیت می آمدند،  دسته دوم کدام بود، گفتیم روایاتی که می آید نقد شخصیت ها را می کند، خب این هم در کافی است، در عیون هست، و در کتب، معتبر شیعه است، عقاید شان برو إلی ماشاء الله در کتاب التوحید شیخ صدوق، اصول کافی، عیون اخبار الرضا، کتب صدوق و مفید و از علما و متأخرین، مشهون بر رد عقائد کفر بوده  آنها، در توحید شان در تشبیه شان در بحث ولایت شان که می گویند ائمه را می گویند ما ولایت در تصوف، می گوید ولایت در نوعیه اگر خاطر تان باشد، معتقد به ولایت نوعیه است می گوید تو بیا سیر و سلوک کن تا تو هم امام زمان بشوی،  من امام زمان شدم و فانی فی الله شدم که گذشت، خب چقدر روایت بر علیه این عقاید انحرافی داریم؟ پس منحصر در حدیقه نیست فرافکنی نکنید، پس هم انتساب حدیقة الشیعه درست است، هم روایتش درست است هم آبروی رفته شما با این دست و پا زدن ها بر نمی گردد.

مجری:

هم انحصار به این کتاب نیست

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

هم انحصار به این کتاب نیست، شما حدیقه را زدی کافی را می خواهی چکار کنی، عیون را چکار کنی، امالی طوسی را چکار کنی، بعضی از روایات را ببینیم جالب است، دسته اول از روایاتی که می آ ید جریان تصوف را می پردازد، این سفینة البحار شیخ عباس قمی را مراجعه بکنند بینندگان خیلی عالی است در جلد5، نسخه ای که من دارم صفحه 200، ماده صوف، را اگر بیننده ها آنجا مراجعه بکنند که ما گفتیم صوف اصلاً به معنای پشمینه پوشی و صوفی هم از همینجا بود که به اسم پشمینه پوشی آمد، اگر از صفّه است، منتسب به اصحاب صفّه بوده، باید بگویید صفینه می شود، یا می گوید از فلسفه گرفته شده که با سین باشد، از صوف آمده خودشان هم معتقد هستند از صوف آمدهف  سفینة البحار شیخ عباس قمی چاپ قم هست، چاپ اول، جلد5 صفحه 200، منهاج البرائة فی شرح نهج البلاغه، مرحوم خوئی، جلد14، صفحه 3، خود ماده صوف، آقای شیخ عباس قمی چقدر معتبر است ما می گوییم محدث قمی، شمایی که دوتا هو هو می کشی و آرم سایتت خود هو است و عمامه سرت گذاشتی یک جوانک هستی، می آیی نقد می کنی او محدث قمی است مفاتیح الجنانش را ما کنار قرآن همه در خانه داریم، این را دیگر نمی توانی نقدش بکنی، این را دیگر نمی توانی بگویی روایت نمی شناخت بعد تو جوانک می توانی روایت بشناسی،  محدث قمی در سفینة البحارش این روایات را آورده و بیا و ببین چه کولاکی کرده آنجا، یک روایت این است؛ پیغمبر اکرم (ص) می فرماید

«لاَ یَقُومُ السّاعَهُ عَلی اُمَّتی حَتّی یَقُومَ قَوْمٌ مِنْ اُمَّتی اِسْمُهُمُ الصُّوفِیَّهُ»

قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه یک امتی از من بیایند اسمشان صوفی است،

«لَیْسُوا مِنّی»

از من نیستند

«وَ اِنَّهُمْ یَحْلِقُونَ لِلذِّکْرِ»

حلقه می زنند برای ذکر

«وَ یَرْفَعُونَ اَصْواتَهُم»

صداها را بلند می کنند

اگر کلیپ های سماع یادشان باشد چه سر و صداهایی بود،

«يظنّون انّهم علي طريقتي»

فکر می کنند ما بر طریقت پیغمبر هستند

«بل هم اضلّ من الکفار»

دوگونه می شود معنایش کرد، گمراه کننده تر از کفار یا گمراه تر از کفار؛ گمراه کننده تر از کفار که این همه جلسه صحبت کردیم، واقعاً با آن ظاهری که دارند

«و هم اهل النار لهم شهيق الحمار»

تعبییر پیغمبر است، صدای چهارپایان را دارند، کلیپ ها را از جلسات قبل اگر یادتان باشد که چه نعره هایی می کشیدند، شما اینطور می خواهید عبادت خدا بکنید؟

روایت بعدی پیغمبر اکرم (ص) می فرمایند به ابوذر، در امالی شیخ طوسی است، صفحه 539، وسائل الشیعه محروم شیخ حر عاملی محدث کبیر، جلد5، صفحه 35،

«یا اباذر یکون فی آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم»

پشمینه پوشی را پیشه می کنند در زمستان و تابستان

وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 35

«یرون الفضل لهم بذلک علی غیرهم»

فکر می کنند که اینها بهتر از بقیه هستند

شما که کاسب هستی، شما که کارخانه داری، شما که بیزینس من هستی شما که دنبال کاسبی خودت هستی، من هم هستم که پشم می پوشم در زمستان و تابستان ذکر می گویم و چنین هستم و چنان هستم، خب من که می آیم زمستان و تابستان پشم می پوشم و ادای زهد و سیر و سلوک درام، خودم را برتر از بقیه می دانم؟

«یرون أن لهم الفضل لهم بذلک علی غیرهم»

یک نکته را دوست دارم بگویم، بینندگان این فریب را مچ شیطان را اینجا می خواهم باز کنم کلک هایش را بگویم، همیشه در ادیان ضربه های به دین را همین افراد زدند، افرادی بودند که قدرت داشتند علوم غریبه بلد بودند،  و همیشه در مقابل جریان حق حرکت می کردند، اگر یادتان باشد قبلاً اشاره کردم چه کسانی آمدند به فرعون گفتند قرار است موسی بیاید، دروغ گفتند؟ راست گفتند، منجمین بودند صحره بودند، کاهنین بودند، آنلاین هم می آمدند فوری خبر می دادند، الآن نتفه اش منعقد شده، الآن چند ماهش است، مادرش باردار هست، دنیا آمد، و جالبتر اینجا است که آنلاین خبر می دهند از موسی ولی وقتی موسی در کاخ فرعون است نمی توانند خبر بدهند، خدا جلوی دید شان را می گیرند، تو که آنجا را خبر می دادی اینجا را چرا نمی توانی؟ چون خدا بخواهد کاری را انجام بدهد

«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»

هر آنکس پف کند ریشه اش بسوزد، در کاخ فرعون نمی توانند خبر بدهند، اینها بر ضد نبوت و بر ضد توحید دارند کار می کنند، علوم غریبه بلد هستند:؟ بله، علم غیب دارد خبر می دهد؟ بله، از غیب دارد خبر می دهد، بله از ستاره شناسی و فلان، جریان مشابه این قصه را حضرت ابراهیم هم دارد، که خبر می دهند به نمرود که قرار است یک بت شکنی بیاید بساط بشکنی را جمع بکند، مخفیانه و در غاری می گذاشت مادر ابراهیم، ابراهیم را رشد ابراهیم زیاد بود به اعجاز و اینکه توانست زنده بماند، این جریانی که علوم غریبه داشتند، با ترک حیوانیات ترک لذایذ، گوشت حیوان نخورند و ...، یک سری قدرت ها شیطان به آنها می داد، این افراد رفته رفته در گذر زمان آمدند وارد جریان دین شدند و از درون دین با خود دین مقابله کردند، همین افراد آمدند زمان موسی شده موسی هم از دنیا رفته تورات هم آورده، یک سری افراد آمدند کنج عزلت گرفتند ترک حیوانیت کردند، دائم الذکر شدند و ریاضت کشیدند و...، شما مشغول کاسبی تان بودید ما رفتیم در بیابان در غارها نشستیم ریاضت کشیدیم شیطان هم یک سری قدرت ها به ما داد.

مجری:

استاد،  یک مرحله بالاتر خدمت تان عرض کنم، یک حدیث خیلی خاص است، من هرجا جرعت نمی کنم این را بگویم، برای اینکه توضیحش اگر از بیان قوی نباشد ممکن است اشتباه باشد، اما اینجا خوب این حدیث جا می افتد، از معصوم هست قریب به این مضمون، گناهی که پس از  آن توبه باشد بهتر از عبادتی است که بعدش تکبر باشد، بعد اینجا این خیلی خوب جا می افتد یعنی ممکن است از این حدیث برداشت های غلط بخواهد یکی داشته باشد، نه این یک تیکه را اینجا داشته باشد، گناهی که بعدش توبه باشد بهتر از عبادتی است که بعدش تکبر باشد.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

علتش این است که می گوید من چهار رکعت نماز خواندم می گویم ببین من که از آقای گلپایگانی خیلی بهتر هستم عمامه ندارم که دارم، ریش هایم بلندتر نیست که هست، آخوند نیستم که هستم، تازه دیشب نماز شب هم خواندم، الآن هم تازه روزه هستم، خب این یعنی برو خودت را گم کردی، اینکه من ده شب نماز شب خواندم احساس می کنم از همه برتر هستم در خیابان راه می رم، اینطور هم نگاه می کنم، برو خودت نگاه کن نماز شبت توفیق شیطان بوده نه خدا، ولی وقتی که من گناه می کنم می گویم سخنور خجالت نکشیدی تو غیبت کردی؟ تو دل یک کسی را شکاندی؟ تو شرم نکردی؟

مجری:

پذیرشم می رود بالاتر یعنی آن کسی که گناه کرده، من به دوستان هم گفتم یک کسی که دزدی می کند می رود هرچه هم لاتی کند، هرچه هم خیالش نباشد حرم آقا امام رضا می رود ته دلش می گوید آقا غلط کردیم، آقا ببخشید، اما آن که تکبر از عبادت دارد، هیچ وقت می رود حرم آقا امام رضا بگوید، آقا امام رضا ببخشید که ما تکبر از عبادت داشتیم.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

اینجا حرف می چسبد، صوفیه وارد می شود بر امام رضا حتی نصیحتش هم می کند، نه تنها شکست ندارد در خودش می گوید برویم یک زره امام رضا را نصیحت بکنیم این چه لباس هایی است شما پوشیدین، می رود امام صادق را نصیحت بکند، می گوید برو این شیطان است عبادت نیست، در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس، بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است، خودت را گم نکنی، حرف اینجا است، همین  افراد آمدند کنج عزلت گرفتند ریاضت، یک سری قدرت ها پیدا کردند، خب الآن بسم الله الرحن الرحیم آمدند وارد امت یهود شدند،

«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ»

احبار و رهبان شان را پرستیدند، اینها آمدند گفتند ما احبار یهود هستیم، شما می خواهی بفهمی باطن تورات چیست؟  شما که دنبال کاسبی و کشاورزی و دامداری هستی،  من هستم که رفتم یک عمر زحمت کشیدم بخواهم بفهمم باطن قرآن چیست، باطن تورات چیست؟ آنچه که من می گویم،  اینها با این تزویر و فریب شیطان توسط این مهره ها توانست خیلی راحت انحراف ایجاد بکند و تحریف بکند،  در مسیحیت همینطور یک سری رفتند کنج عزلت عرفان مسیحیت رفتند یک گوشه، آمدند گفتند شما من را قبول نمی کنید که من باطن تورات را بلد هستم، الآن بگویم چکار کردی، ظهر چه خوردی، شما هم می گویید راست می گوید چشم برزخی دارد او، و امروز هم یک سری افراد می آیند می نشینند می گویند ما از باطن دین خبر داریم، فقها و علماء که می گویند شک بین سه و چهار چه هستند، در شریعت و پوسته مانده اند، قشری هستند باطن دین را بیا از من بپرس من به تو بگویم باطن این قرآن چیست، دو خط قرآن بگذار جلویش اگر بتواند بخواند، کلیپش هست، دو خط قرآن را نمی تواند بخواند، بعد ادعا می کند من علم لدنی دارم من فلان دارم، این همان ریل خراب است، 

«یرون الفضل لهم بذلک علی غیرهم»

فکر می کنند خیلی بهتر از بقیه شان هستند

چرا؟ چون اینجا یک زهدی کردند پشمینه پوشی کردند،

«اولئک یلعنهم ملائکة السماء و الارض»

ملائکه آسمان و زمین اینها را لعنت می کنند

همان گناه کرد و توبه کرد خیلی بالاتر از اینها است، که دوتا پشم پوشیدی می روی امام صادق نصیحت کنی؟ اینقدر خودت را دیگر گم کردی، می روی امام رضا نصیحت کنی؟

حدیث صحیح است سندش احمد بن محمد بزنتی است، مردی عرض کرد به امام صادق (ع)، این را هم آدرسش را عرض بکنم، 111، میرزا حبیب الله خوئی  در منهاج البرائة، چاپ 14، جلد14، صفحه 7، و سفینة البحار شیخ عباس قمی، بینندگان عزیز همان صاحب مفاتیح الجنانی که می خوانید، اگر مفاتیح الجنان اعتبار دارد، کتاب محدث قمی هم اعتبار دارد،  اگر کسی بیاید اعتبار محدق قمی را بزند، مفاتیح الجنان را هم باید بگذارد کنار، روایتش را هم باید بگذارد کنار، به درد نمی خورد، جلد 5، صفحه 188، سند صحیح احمد بن محمد بزنتی، امام صادق (ع)، می گوید یک نفر آمد به امام صادق (ع) عرض کرد که

« قال: قال رجل من أصحابنا للصادق جعفر بن محمّد عليه السّلام: قد ظهر في هذا الزمان قوم يقال لهم الصوفية»

حضرت دارد عرض می کند که امروزه یک قومی ظاهر شدند به آ نها می گویند صوفیه

سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج5، ص 188

«فما تقول فيهم؟»

نظر حضرت عالی چیست؟

نکته: یک این تأیید می کند که قرن دوم زمان امام صادق این صوفیه شکل گرفته، به اسم تصوف،

«قد ظهر في هذا الزمان»

این تأیید می کند همان تئوری را که در قرن دوم صوفه هم بود، دو اینکه چقدر خوب است هر اتفاقی که برای ما پیش آمد برویم دو زانو بنشینیم خدمت امام صادق و اهل بیت و قرآن و روایات بگوییم، لب بگشا تا همه شکر خورن زآب دهانت رطب تر خورند، لطف آنچه تو اندیشه حکم آنچه تو فرمایی، من که هستم، چون مرده شوم خاک مرا گم سازید احوال مرا عبرت مردم سازید؛ شما چه می فرمایید یابن رسول الله، این خیلی خوب است این همان است که «لن تضلوا ابدا» ببینیم او چه می گوید،

«فما تقول فیهم؟»

اینها آمدند، نظر مبارک حضرت عالی چیست، من فکر می کنم از جیبم نظریه در بیاورم اینها را رها کن، برو ببین امام صادقت چه گفته بچه شیعه، برو ببین امام رضا چه گفته عاشق امام رضا،

«فما تقول فیهم؟»

مجری:

بله استاد بفرمایید

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

در این حدیث بودیم که یک نفر آمده خدمت امام صادق (ع) یک جریانی اتفاق افتاده در زمان امام صادق و می خواهد نظر حضرت را بداند،

«قد ظهر في هذا الزمان قوم يقال لهم الصوفية»

که عرض کردیم قرن دوم شکل گرفت تصوف

«فما تقول فيهم؟»

نظر مبارک حضرت عالی چیست؟

«قال عليه السّلام: انّهم أعداؤنا»

اینها دشمن های ما هستند

«فمن مال اليهم فهو منهم و يحشر معهم»

نه اینکه بروی بیعت کنی، نه اینکه بروی خانه قاه، نه اینکه بگویی من صوفی هستم، نه میل به تصوف، «من مال إلیهم» یعنی میل به درآویش پیدا بکنی، مایل باشی به تصوف، مایل باشی به عرفان، «فهو منهم» این تعبیری که عرض کردم شدت برخورد کردند، در مورد یهود شما اگر میل به یهود پیدا کنی، یهودی هستی؟ ابدا، میل به افکار کومونیست، نه هنوز موحد هستید، میل پیدا کردید، ولی در مورد صوفیه نه حضرت می فرماید

«فمن مال اليهم فهو منهم و يحشر معهم»

با همان ها محشور می شوی،

با سفیان سوری، با حسن بصری، با أبو هاشم کوفی، میل پیدا کردی مگر شوخی است؟ و جالب اینجا است

«و سيكون أقوام يدّعون حبّنا و يميلون اليهم»

بعضی از افراد در آینده می آیند که ادعای محبت ما اهل بیت را می کنند و میل به صوفیه پیدا می کنند

معلوم می شود که صوفیه شیعه نبودند، و جالب اینجا است نه ادعای تشیع می کنند، نه شیعه هستند نه محب هستند، ادعای حب ما را می کنند، نه اینکه محب هستند ادعای حب ما را می کنند، «یعدعون حبنا»

مجری:

یعنی این دوتا اصلاً با هم جمع نمی شود

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

«و سيكون أقوام يدّعون حبّنا و يميلون اليهم»

بعضی از افراد در آینده می آیند ادعای محب ما را می کنند میل به صوفیه دارند

«و يتشبّهون بهم»

خودشان را شبییه به صوفی ها می کنند،

اینها عرفان است، یک گیسی هم بلند می کند یک ریش و پشمی

«و يلقّبون أنفسهم بلقبهم»

پیر طریقت ما است، مرشد و شیخ طریق،

«و يلقّبون أنفسهم بلقبهم و يأوّلون أقوالهم»

شرح بر گفتار بایزید بسطامی، بنشین دو جلد کتاب بنویس، که بایزید که دارد می گوید من خدایم من خدایم من خدا، منظورش این نیست، منظورش این است که بله خدا هم خیلی خوب است، عبادت کنید خدا را، شروع می کند یک تأویلاتی که اصلاً خود آن خشص هم باور بفرمایید اصلاً در مخیله اش نبوده که همچین حرفی زده، ولی این آقا چنان گریبان چاک می دهد که بگوید نه منظورش معارف عالیه سیر و سلوک بوده، شروع می کند تأویل کردن، جلد جلد کتاب بنویس که هرچه آقایان گفتند مثلاً اینطور است، این آقا بیاید بگوید نه منظورش آن چیز خیلی عالی بوده گفتم، یک دیدم شاعر دو نطقه دارم می روم کشمش بخرم عرق سگی بزنم در خیابان بخورم اربده بزنم بشوم شارح دو نقطه، می گوید می خواهم سجاده بردارم بروم مسجد نماز بخوانم، اصلاً دارد یک چیز دیگر می گوید، ولی تلاش خودش می کند که توجیهش بکند،

«و يأوّلون أقوالهم»

تأویل می کنند که نه منظورش این است

«ألا فمن مال اليهم»

مگر یک خط بالاتر نفرمودید «فمن مال إلیهم فهو منهم و یحشر» باز داری یک خط پایین تر تأکید می کند، نه

«ألا فمن مال اليهم»

آگاه باشید کسی که میل به آنها بکند

«فلیس منّا»

از ما اهل بیت نیست

«و انّا منه براء»

ما از او بیزاریم،

«و من ردّهم»

اما نه یکی بیاید این صوفیه را رد بکند، به چالش بکشدشان، آبرویش را ببرد تو مدعی هستی الکی می آیی ادعای خدا و امام زمانی

«ومن ردّهم و انکر علیهم كان كمن جاهد الكفّار بين يدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»

مثل کسی است که جلوی پیغمبر دارد از جان پیغمبر دفاع می کند

من نقد صوفیه را مقدس می دانم بقول امام صادقم، خیلی دلم را گرم می کند این روایات،  که در راه هم ثابت باشم، من احساس می کنم مجاهدت دارم می کنم، در مقابل پیغمبر دارم از جان پیغمبر دفاع می کنم؛ آقا فرموده، اینها شیادانی هستند که در قالب دین آمدند جوان ها را از ریل اهل بیت خارج بکنند، بیا من به تو ذکر و چلس بگویم بیا من به تو بگویم سیر و سلوک چیست، بیا حرف من را گوش کن، با من بیعت کن، مطیع محض من باش، حرف من را بشنو حتی خلاف اهل بیت خلاف شریعت گفتم تو باید حرف من را بشنوی، آقا همه اش من من من، من خدا شدم، من دیشب در مکاشفه دیدم چنین، من امروز صبح در شهود دیدم چنان، من در معراج رفتم، الآن من را بردند به عرش، ، آقا دوکان و دستگاه هایی که کتاب کتاب باید بیایم اینجا وقت بگذارم ساعت ها وقت بگذریم که ببینیم چقدر ادعا دارند اینها و دعوت به نفس می کنند لذا حضرت تأکید دارد

««ألا فمن مال اليهم فلیس منّا و انّا منه براء»

ولی اگر بروید رد بکنید، بینندگان عزیز رد بکنید انکار شان بکنید، حالا روایت دیگر را می خوانم، مجاهده کردید هر انکار صوفیه جهاد است، دفاع از جان نفیس رسول الله است، اسماعیل بن بزی از امام رضا (ع)، مستدرک الوسائل مرحوم محدث قمی، جلد12، صفحه 323، سفینة البحار محدث قمی، جلد5، صفحه 197، سند صحیح است از اسماعیل بن بزی، امام رضا (ع) به سند صحیح

«عن احمد بن محمد بن .... اسماعین بن بزی، عن الرضا (ع) أنه قال»

سفینة البحار، محدث قمی، ج 5، ص 197

امام رضا (ع) می فرماید که

«من ذکر عنده صوفیه»

کسی که اسم صوفی ها جلویش برده بشود

داره برنامه را می بیند اسم صوفیه برایش می آید، یک درویش دیدم صوفیه،

«من ذکر عنده صوفیه و لم ینکرهم بلسانه و قلبه»

به زبان و دلش انکارشان نکند

بگوید اینها گمراه هستند،

«و لم ینکهم بلسانه و قلبه»

منکرش نشوند با قلب و زبانش

«فلیس منا»

 از ما اهل بیت نیست

«و من انکرهم»

اما کسی که انکارش بکند

همینطور که نشستی اسم صوفیه می آید می گویی خدا لعنت کند صوفیان را اینها از اهل بیت نیستند،

«فکأنّما جاهد الکفار بین یدی رسول الله»

داری از جان پیغمبر دفاع می کنی

این هم دلگرم کننده است.

مجری:

یک نکته جالبی که الآن می شود توجه کرد آن حدیثی است که فرمودید فرد آمد خدمت آقا امام رضا (ع) و از قول یک کسی گفت، این مصداق این است که تمایل پیدا کرد است، یعنی فقط نگفته او درست گفته همیچن در دلش اینها داشته می گفته چقدر جالب، و یک چیزی هم که من آن وقت داشتم فکر می کردم بعد به آن رسیدیم ما داریم که مسلمان را در هیچ شرایطی نمی شود لعنش کرد، پس اینها از حلقه اسلامی به دور هستند، از مسلمان ها به دور هستند،

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

حالا البته نمی توانیم بگوییم کافر فقهی هستند، ولی بله  داری یک چیز دیگر می گویی، یک دکان دیگر زدی برای خودت، داری مردم را دعوت به خودت می کنی، تبعیت از تو بکنند، هرچه تو می گویی گوش بکنند، برای خودت دکان زدی، باید بفرستی سراغ اهل بیت، ما که هستیم، بفرست بگو من چه می دانم،  بروید از اهل بیت دین تان را بگیرید، بروید از اهل بیت توحید تان را بگیرید، عرفان می خواهید اهل بیت، دین می خواهید اهل بیت، فروعش را می خواهی، اهل بیت، اصول می خواهی اهل بیت، من که هستم، کار را خرابش کرده، باز یک روایت دیگر که خیلی نکته دارد، در آن، محدث قمی، سفینة البحار، جلد 5، صفحه 200، امام رضا (ع)، می فرماید که

«لا يقول بالتصوف أحد إلا لخدعة أو ضلالة أو حماقة»

مجری:

خدعة، ضلالة، حماقت،

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

«لا يقول بالتصوف أحد»

هیچ کست، حصر می آورد، در بحث ادبیات عرب دارد، که این حصر می آورد، یعنی حصراً این سه تا است،

«لا يقول بالتصوف أحد»

هیچ کس معتقد به تصوف نمی شود،

قائل یعنی اعتقاد پیدا بکند، یا فریب کار است، من دکان زدم  که مرید جمع کنم، منکه می دانم این خبرها نیست معراج کجا بود،عرش کجا بود، من خودم که می دانم که، بقیه را دارم گول می زنم، ولی خودم که از خودم خبر دارم،

«إلّا لخدعة»

یک دسته هستند از صوفیان که می خواهند کلک بزنند و فریب کار هستند، می خواهند مرید جمع بکنند، می خواهند مال دنیا جمع بکنند، می خواهند شهرت جمع بکند، می خواهد بگوید من خوبم، می خواهند دست و پایش را بوس کنند، حب ریاست دارد یا هر چیزی که تو بگویی، دارد کلک می زند،

«إلّا لخدعة أو ضلالة»

یا کلک نمی خواهد بزند آمده در خانه قاه دنبال معارف است، می خواهد واقعاً از این دسته انداز های نفس خلاص بشود، می خواهد نفسش را به بند بکشد و تربیت بکند، چون ندیده حقیقت را و حرف زده گمراه شده، دنبال اهل بیت نرفته، اگر دنبال اهل بیت می رفت غنی می شد از این قصه ها ندیده، گمراه شده،

«لا يقول بالتصوف أحد إلا لخدعة»

فریب

«أو ضلالة»

یا نه دنبال معارف می خواهد برود گمراه شده بنده خدا،

«أو حماقة»

یا بعضی ها خیلی آدم احمقی هستند، ببخشید تعبیر امام رضا است، حمق که داریم فحاشی نیست، بعضی از افراد هستند که واقعاً انسان های احمقی هستند، و إلّا شما جانت مالت ناموست را می گذاری در اختیار یک انسان دیگر، که امکان دارد هر نوع سوء استفاده ای بکند، این جز حماقت هیچ نیست، خیلی محترمانه است، یعنی حضرت دارد می فرماید واقعاً این جز حماقت نیست، چطور مالت جانت، ناموست را می گذاری در اختیار کس دیگر، که بعنوان اینکه می خواهد معارف عالیه را به شما یاد بدهد، استاد اخلاق است، دم در ایستاده نمی دانم بگویم یا نگویم، واقعاً گاهی اوقات یک دلم می گوید بگویم بیننده ها متوجه بشوند اینها شیاد هستند کلاه بردار هستند، بروید در خانه اهل بیت نیاز به هیچ احدی پیدا نمی کنید، اصلاً احتیاج ندارید به غیرش، خانمش را تنها فرستاده داخل خانه، استاد اخلاق بعد برنامه هایی داشتند داخل خانه و بعد آمده بیرون زنش مو خیس هست، گفته کجا تو که رفته بودی عرفان یاد بگیری شکایت کرده شوهر از آن شیاد که این چه جنایتی کرده به اسم عرفان و معارف پرونده اش هنوز باز است، نمونه ها هست اصلاً شرمم می آید بگویم واقعاً به زبان بیاورم، خیلی از افراد بودند زنگ زده از شهرستان که من می خواهم ازدواج کنم با یک آقایی، گریه می کرد می گفت با این آقایی که من آشنا شدم گفت به من گفته که من شیخ پیر طریقت من صوفیه هستند درویش هستند پیر طریقت من گفته که باید این خانمی که می خواهی با او ازدواج بکنی، خیلی عذر خواهی می کنم از بینندگان عزیز و محترم، باید بیاید اینجا عریان بشود ببینم که بفهمم این به درد تو می خورد یا نه، ای شیاد، ای بی غیرت، چطور غیرتت اجازه می دهد که ناموست را ببری عریان کنی که او می خواهد ببیند که بگوید به دردت می خورد یا نه، چقدر تو غیرت را باختی، چقدر عقل را باختی، این اسمتش حماقت نیست، جز حماقت اسم دیگری می توانیم برایش بگذاریم؟ گفتم خواهر من دینت را به یک شوهر نفروشی که بروی دینت را بفروشی اصلاً مجرد بمان تا آخر عمرت، دینت را خراب نکنی، انسانیت حیا و عفافت را خراب بکنی هستی زن حیا اش هست، حیا ات را خراب کنی، عفتت را خراب بکنی که می خواهم شوهر بکنم، نکن مجرد بمان، ببین چقدر او شیاد است، که چقدر نفوذ پیدا کرده، و چنان مخ این را خمول کرده، که تمام هستی یک کرد غیرتش هست بگذارد کنار و ناموسش را بیاورد عریان؟ او چقدر شیاد است و این چقدر احمق است، و آن خواهر چقدر گمراه بود که می خواست حرفش را قبول کند، در این جریان هر سه مدل هست، او گمراه شده فکر می کند نه اینها واقعیت است، گمراه شده اگر گمراه نبود، تردید نمی کرد زنگ بزند یک کارشناس پیدا بکند ببینم واقعاً درست است این کار؟ و از گمراهی رهایی یافت بخاطر اینکه توانست یک مشورت بکند، و او چقدر احمق است که آمده این کار را بکن، و او چقدر شیاد و کلاه بردار است، چقدر خبیث و پلشت که با ناموس مردم بخواهد همچین کاری انجام بدهد.

مجری:

استاد زمان تمام شد، معمولاً قصه این چنین است داستان مباحث در یک زمان تازه پخته می شود تازه شکل می گیرد و ما باید محروم بشویم از ادامه و البته ان شاء الله خدا توفیق بدهد برای ادامه بحث، آنچه که در مجموعه این یک ساعت گذشته به آن رسیدیم احادیث خیلی سنگینی است، و من خودم را عرض می کنم چرا اینقد کم شنیدیم؛ اگر نکته آخر هست بفرمایید که زمان پایان یافته.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

لقمه امام زمان خوردم، به مردم هم می گویم مردم هرچه خواستید بروید در خانه امام زمان بگیرید دنبال این شیاد ها نروید، آقا و کریم تر از اینها پیدا نمی کنید، ما قصه سکندر و دارا نخوانده ایم، از ما بجز حکایت شیر خدا نپرس لقمه اینها را خوردیم و در خانه اینها بودیم و از اینها می گویم، غیر از این هم امیدواریم به زبان مان نیاید هیچ وقت تا آخر عمر خدا عافیت تان بدهد ان شاء الله.

مجری:

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه

برای عده‌ای، ولی چه خوب شد نیامدی

یا علی التماس دعای فرج.


آفتاب یلدا>

نقد صوفیه سلوک قرآن و اهل بیت علیهم السلام مقدس اردبیلی مفاتیح الجنان سماع طریقت حیا و غیرت