شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار

قسمت هفتاد وپنجم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام هوشیار


 

بسم الله الرحمن الرحیم

20/02/1401

برنامه: مهدی یار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم، السلام علی المهدی الذین وعد الله عزوجل به الأمم و علی آبائه الطیبین الطاهرین المعصومین

عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان منتظران جانان حضرت مهدی موعود ارواحنا فدا در هر نقطه ای از جهان، تسلیت و تعزیت عرض می کنم فرا رسیدن 8 شوال سالروز تخریب مزارات قبرستان مطهر بقیع را به محضر حضرت بقیة الله الأعظم ارواحنا فدا و همچنین خدمت شما بزرگواران، در خدمت شما هستیم با برنامه دیگری از سلسله برنامه های مهدی یار کرسی مهدویت از شهر مقدس قم، جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) و از شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج)  امروز بهره می بریم از کارشناس محترم جناب حجت الإسلام و المسلمین استاد هوشیار، حاج آقا سلام علیکم خوش آمدید.

حجت الاسلام هوشیار:

سلام علیکم و رحمة الله، عرض سلام دارم خدمت بینندگان گرامی اجازه بفرمایید که برنامه امروز را با دعای سلامتی حضرت صاحب الزمان شروع بکنیم و با بحث مفهوم شناسی تعجیل در امر ظهور در خدمت تان باشیم ان شاء الله

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

ما در خدمت شما هستیم جناب آقای صفایی

مجری:

همانطور که فرمودید موضوع، موضوع مفهوم شناسی بحث تعجیل هست، خب سؤال را اینگونه آغاز کنم که اساساً معنای تعجیل و عجله چیست، آیا می توانیم بگوییم که تعجیل و عجله یک بار معنایی مثبت یا منفی در بطن خودشان دارند، آیا می توانیم بگوییم یک جاهایی کارکرد منفی دارند، یک جاهایی کارکرد مثبت دارند یا خیر؟ بفرمایید.

حجت الاسلام هوشیار:

بله خب یکی از بحث های بسیار مهم در مباحث مهدویت مباحث مربوط به تعجیل و عجله خواهی و استعجال هست، که برخی از روایات را ما می بینیم که ما را دعوت می کنند برای منع از تعجیل یعنی می گویند که شما عجله نکنید و عجله برای شما هلاکت آور هست، برخی از دعاها هستند که برخلاف آن هستند که اتفاقاً مضمونش بر این است که دعا بکنید برای تعجیل فرج ظاهر اینها تعارض است، یعنی تعارض ظاهری دارند، بلاخره ما دعا بکنیم برای اینکه تعجیل بشود، یا ما نهی از تعجیل شدیم، یا نه معنای تعجیل در این دسته دعاها در این دسته از روایات چیز دیگری است، در آن دسته از دعاها و روایات چیز دیگری هست چگونه اینها حل می شود، بله بهتر است که اول وارد معنای تعجیل در امر ظهور بشویم ببینیم که معنای تعجیل چیست و ما را اساساً از چه نهی کردند و یا به چه امر کردند،  حالا من آن معنای نهی را بر اساس روایات یک بررسی مختصری بکنم که شاید امروز بحث زیادی داشته باشیم امیدوارم که برسیم در برنامه بر این زمان که ارائه همه مطالب امروز مان هست.

امام صادق (ع) درباره واژه یمارّون توضیح می داد، مفضل بن عمر سؤال پرسید گفت که یا رسول الله

«فما معنی یمارون»

معنای یمارون چیست

کسانی که می شتابند، حضرت فرمود

«قَالَ یَقُولُونَ مَتَی وُلِدَ»

آنها کسانی هستند که در بحث ظهور امام زمان می گویند «متی ولد» چه زمانی متولد می شود،

«و من رأی»

چه کسی دیده او را؟

«و أین یکون»

چه زمانی می آید کجا هست؟

«و متی یظهر»

چه زمانی ظاهر می شود

کجا ظاهر می شود، همه سؤالاتی کی و کجا و چگونه ها در بحث ظهور،

«و کل ذلک»

هر سؤالی در این خصوص، کجا هست،  چکار می کند، کی می آید چگونه می آید، چرا نمی آید، حضرت فرمود همه اینها،

«و کل ذلک اسْتِعْجَالًا لِأَمْرِ اللَّهِ»

همه اینها مصادیق عجله کردن در امر خداوند است

« وَ شَکّاً فِی قَضَائِهِ»

و همه اینها مصداق شک و تردید در امر خدا است

«وَ دُخُولًا فِی قُدْرَتِهِ»

و همه اینها مصداقی برای دخالت در قدرت و امر وقضاء الهی است

خب این معنای عجله مشخص شد طبق فرمایش امام صادق (ع)، خب خیلی ها هستند در جامعه سؤال از ما می پرسند، پس چرا ظهور نشد، چرا آقا نمی آید پس کی می آید، چگونه می آید، چرا دیر شد، ما این همه دعا کردیم، ما این همه کار انجام دادیم، پس کی می خواهد ایشان بیاید، حضرت می فرمایند همه این سؤالات از یک چشمه می جوشد، سرچشمه همه این سؤالات این است که شما شک در قضاء خدا دارید،

«شَکّاً فِی قَضَائِهِ»

یعنی یقین ندارید، خب ما می خواهیم یقین داشته باشیم، می گوید صبر کن، این سؤالات بنی اسرائیلی را ترک بکن، یعنی به تعداد این سؤالات بنی اسرائیلی کی، کجا، چگونه، چرا، اما، اگر، می گویند همه اینها «شکاً فی قضائه» هست تو یقین نداری، تو شک درای، می گوید نه تو یقین نداری، پش چکار بکنم، آن بخش دوم صحبت می کند،

«وَ دُخُولًا فِی قُدْرَتِهِ»

تو می خواهی دخالت بکنی در حیطه اختیارات خدا، بعضی می گویند بلند شوید جمع بشوید کاری انجام بدهیم، چرا شیعه نشسته است، کاری کنید حضرت بیاید، او منتظر ما هست، ما منتظر او نیستیم، می گوید نه جمع کن این حرف ها را، همه این حرف ها «دخولاً فی قدرته» هست، تو دوست داری در حیطه اختیارات خدا وارد بشوی، اینها را دیگر امام صادق می فرماید، همه اینها «استعجالاً لأمر الله» هست، عجله کردن در امر خدا هست، هر کسی عجله کند هلاک می شود، خب معنای عجله چیست؟ هر کسی بی تاب این سؤالات است، پس چکار بکنیم؟ کلی روایت داریم صبر بکنید، هر کسی صبر بکند نجات پیدا می کند، هر کسی عجله کند هلاک می شود، حالا معنای صبر چیست صحبت می کنیم، این یک خلاصه ای از معنای تعجیل در بحث ظهور هست، که برخی عجله می کنند، و هلاک می شوند، و همه مدعیان دروغین مهدویت از همین عجول بودن ما شیعیان در امر ظهور سوء استفاده کردند، یعنی شخصی آمده گفته دنبال چه کسی هستی، دنبال چه هستی، گفته من دنبال امام زمان هستم نمی دانم چه زمانی می آید، نمی دانم از کجا می آید، تو می دانی از کجا می آید؟ می گوید بله من می دانم از کجا می آید برویم به تو نشان بدهم، می برد یک شخص دیگری را نشان می دهد می گوید بله این خود امام زمان است، این پسر امام زمان هست، این یمانی هست، این فلان هست این بهمان هست، یعنی اینکه امام صادق فرمود هر کسی عجله کند هلاک می شود، هلاکت چرا؟ چون شما بستر گمراه شدن را در خودت داری پرورش می دهی، شک ضمینه گمراهی است، یقین ضمینه هدایت است، اگر ما یقین داشته باشیم هیچگاه این سؤالات اصلاً به ذهن ما نمی آید، اگر شک داشته باشیم، حضرت می گوید این سؤالات را می پرسی، می گوید همه این سؤالات یعنی «شکاً فی قضاء»، خب این معنای عجله است، حالا آیا ما موظف به عجله کردن هستیم یا نه شاید الآن برخی از بینندگان بگویند عجب آدمی هست این،  پس ما دوست نداشته باشیم حضرت بیاید، شوق نداشته باشیم؟ ما شوق داریم اما عجله نمی کنیم، عجله کردن یعنی اینکه بی تابی کردن در اینکه کی می آید، اما آن کسی که صبر می کند و منتظر است، او به فکر کی می آید کجا می آید نیست، دنبال انجام وظایف خودش در قبال حضرت است، حضرت می گوید تو چکار داری من چه زمانی می آیم، تو وظیفه ات را خوب انجام بده، تو تکلیفت را بشناس، عمل بکن، معرفت به من داشته باش، همان خطایی که اهل کوفه انجام دادند بدون اینکه تکلیف را بشناسند عجله کردند حسین بیا، حسین بیا، و خودشان هم علیه او ایستادند، یا او را یاری نکردند، به هر معنایی، و نکند ما هم تاریخ اهل کوفه را تکرار بکنیم، من گاهی می گویم در این برنامه هم شاید گفته باشم، که هر دعایی که می کنیم «اللهم عجل لولیک الفرج» یک امضا پای تومار دعوت حضرت است، یعنی یابن رسول الله بیا، و خداوند وقتی که مهدی ظهور کرد و ما آمادگی دفاع از ایشان نداشتیم، به لحاظ درونی خودمان را نپخته بودیم و ایشان را ترک کردیم و یاری نکردیم، تک تک این امضاهای زیر تومار علیه ما می خواهد شهادت بدهد، همانگونه که آن امضاهایی که زیر تومار دعوت حسین بن علی نقش بست اینها می خواهد در آن دنیا علیه این افراد شهادت بدهد، شما دعوت کردید اما یاری نکردید، خب دعوت نکنیم؟ نه دعوت بکنیم خیلی هم خوب هست، اما آیا معرفت مان چگونه هست، چقدر آمادگی داریم، ما اگر آماده بودیم و حضرت آمد او را یاری خواهیم کرد، اما اگر آماده نبودیم و آمد چکار باید بکنیم، آن موقع قطعاً در مقابلش می ایستیم  چون ترس جان داریم ترس از دست دادن مال داریم، و او را ترک می کنیم یاری نمی کنیم، پس چه درد مان هست که بگوییم بیا ترکش بکنیم؟ تنهایش بگذاریم، معنای عجله این است، اما دعا کردن، ما دعا بکنیم یا دعا نکنیم، اتفاقاً بعضی از دعاها هست که می گوید خدایا به من توفیق بده که دعا نکنم برای تعجیل در فرج، فرج به معنا، به معنای ظهور، پس آن دعاهایی که می گوید «اللهم عجل لولیک الفرج» آن دعا به چه معنا است، آنجا فرج به معنای ظهور نیست، فرج به معنای گشایش است، فرج عام هست، گشایش مشکلات شیعه هست، که مشکلات ما شیعیان مشکلات خود حضرت است، و ما دعا می کنیم برای گشایش خودمان، برای کشایش همسایه مان، قلب امام زمان از مشکلات اقتصادی و مشکلات امنیتی و هزاران مشکلات شیعیانش بدرد می آید، ما به قلب نازنین ایشان دعا می کنیم، خدایا فرج برسان برایش، گشایش برسان برایش، یک فرحی برسان بر او که دلش آرام بشود، دل حضرت بی تاب است از این مشکلات شیعیان، ناراحت است اینها را روایات می گویند من از خودم نمی گویم، حرف احساسی و ذوقی و سلیقه ای که نمی خواهیم بگوییم ما، پس آن دعاهایی که می گوید«اللهم عجل لولیک الفرج» این عجل لولیک الفرج، فرج به معنای ظهور است؟ نه فرج به معنای ظهور نیست، و هیچ قرینه ای آنجا نیست که این فرج را به معنای ظهور حضرت به ما اثبات بکند، فرج یک معنای مشخصی دارد گشایش است،  حالا در مقابلش ما دعاهایی داریم که خلاف این را بگوید؟ بگوید خدایا توفیق را بده به من که من عجله نکنم برای ظهور حضرت، توفیق به من بده که من دعا نکنم تعجیل در ظهور حضرت را، و خیلی عجیب هست، دعایی هست که در کتاب کمال الدین و تمام النعمة جلد2، صفحه 512 آمده، نوشته شیخ صدوق هست، یک کتاب معتبر در بحث مهدویت که این دعا را آورده، بخش از این دعا این است

«ثَبِّتْنِی عَلَى طَاعَةِ وَلِیِّ أَمْرِکَ»

من را بر طاعت ولی امرت ثابت کن

کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج 2، ص 512

«الَّذِی سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِکَ وَ بِإِذْنِکَ غَابَ عَنْ بَرِیَّتِکَ»

آن ولی امری که تو او را از خلقت پنهانش کردی، وبه إذن تو از خوبان تو هم ایشان غایب شده

حتی از خوبان تو هم به إذن توی خداوند غایب شده،

«وَ أَمْرَکَ یَنْتَظِرُ»

امر تو همین است که منتظر باشید

«وَ أَنْتَ الْعَالِمُ غَیْرُ الْمُعَلَّمِ بِالْوَقْتِ الَّذِی فِیهِ صَلاحُ أَمْرِ وَلِیِّکَ فِی الْإِذْنِ لَهُ بِإِظْهَارِ أَمْرِهِ»

و تو آن عالمی هستی که به هیچ کسی یاد ندادی زمان و امورات بحث ظهور حضرتت را

یعنی زمانش را به هیچ کسی نگفتی اما تو می دانی،

«وَ کَشْفِ سِتْرِهِ»

و کشف ستره

«فصبّرنی علی ذلک»

پس به من صبر بده بر امر غیبت حضرت

«حَتَّى لا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ»

خیلی زیبا است،

«فصبّرنی علی ذلک»

صبر بده به من

که من نخواهم تعجیل آن چیزی که تو به تأخیر انداختی، در بحث ظهور، مشخص درباره بحث ظهور است، می گوید به من صبر بده، تو غایبش کردی، از خوبانت هم تو غایب کردی، خدایا به من صبر بده بر این غیبت و باز صبر بده تا اینکه من نخواهم تعجلی ا أخرت را، آن چیزی که تو به تأخیر انداختی من دوست نداشته باشم که جلو بیافتد، چون تو خواستی تأخیر بشود من که نخواستم،  خب تو خواستی پس من که نمی توانم دخالت کنم در امر تو،

مجری:

بر اساس یک مصلحتی چون قبلش هم مصلحت آمده بود،

حجت الإسلام هوشیار:

بله می گوید که تو سترش کردی حتی از خوبانت و تو بهتر می دانی اینها را من که نمی دانم، دست من بود غایبش نمی کردم، دست تو است غایبش کردی، و تو به تأخیر انداختی منکه به تأخیر ننداختم،  و من را توفیق بده تا دوست نداشته باشم تعجیل مأخرت را، جلو انداختن آن چیزی که تو به تأخیر انداختی،

«وَ لا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ»

برعکسش هم هست، حالا آن چیزی که تو دوست داری جلو بیافتد به من توفیق بده که من تأخیر آن را دوست نداشته باشم، خب خدایا تو دوست داری که در بحث ظهور تعجیل بشود؟ پس من را آماده کن که من با ولی امر تو همراهی بکنم، و کراهت نداشته باشم از تعجیل در ظهورش،

«وَ لا کَشْفَ مَا سَتَرْتَ»

و به من توفیق بده که من دوست نداشته باشم کشف آن اسراری که تو سترش کردی

ما نمی دانیم چرا غیبت شده، ما نمی دانیم چرا طولانی شده، ما نمی دانیم چه زمانی می خواهد بیاد،

مجری:

کما اینکه دلیل غیبت هم گفتند سری از اسرار الهی است،

حجت الإسلام هوشیار:

احسنت، چقدر روایت است که می گوید که چرا غایب شده می گوید سری از اسرار خداوند است، کی می آید می گوید سر است، چرا طولانی می شود، می گوید سر است، پس ما کی آگاه بشویم از این سر، می گوید بعد از ظهورش شما آگاه می شوید، کنکاش نکنید کما اینکه بنی اسرائیل این کار را  کردند،

«وَ لا کَشْفَ مَا سَتَرْتَ وَ لا الْبَحْثَ عَمَّا کَتَمْتَ»

می گوید به من توفیق بده که دوست نداشته باشم بحث کردن در خصوص مسائلی که تو آن را  کتمان کردی

چه چیزی را کتمان کرده؟ علت غیبت را، طولانی شدن غیبت را، کی می خواهد ظهور بکند، چرا غایب شده، همه اینها را کتمال کرد، طبق همین دعا،

مجری:

یا یک موضوعات حاشیه ای محل زندگی حضرت، زن فرزند،

حجت الإسلام هوشیار:

همه اینهایی که مصداق عجله کردن در بحث ظهور است،

«وَ لا الْبَحْثَ عَمَّا کَتَمْتَ»

به من توفیق بده من دوست نداشته باشم بحث کردن درباره آن چیزی که تو کتمانش کردی

«وَ لا أُنَازِعَکَ فِی تَدْبِیرِکَ»

به من توفیق بده که من نزاع نکنم درباره آن تدبیر تو

تدبیر تو چیست؟ تأخیر بوده، من چه دعوایی با تو دارم، دیدید بعضی ها دعوا می کنند با خدا، خدایا ما پیر شدیم پس کی می خواهی برسانی، اربده می کشند دیدید بعضی ها را که اصلاً مثل اینکه طلبکار هستند از خدا، این دعا می گوید که به من توفیق بده ادب این را بده، که

«وَ لا أُنَازِعَکَ فِی تَدْبِیرِکَ»

اصلاً نزاع نکنم با تو درباره تدبیر تو، تو بهتر می فهمی، تو می دانی که موسی امت چه زمانی بیاید، تو می دانی عیسی امت چه زمانی بیاید، تو می دانی که رسول الله امت چه زمانی باید بیاید و تو بهتر می دانی که مهدی امت کی باید بیاید

مجری:

و اگر هم  بخواهی بک شبه امرش را اصلاح می کند

حجت الإسلام هوشیار:

امرش را اصلاح می کند دست او است،  و ما مکلف به اطاعت هستیم ما بیش از این تکلیف نداریم ما اطاعت می کنیم، و مشغول کارها هستیم، مشغول زندگی هستیم، مشغول  عمل به واجباتیم، مشغول ترک محرماتیم مشغول امور سیاسی مان هستیم، مشغول مبارزه با ظالم هستیم، دفاع از مظلوم و هر کاری که خداوند از یک مسلمان خواسته را ما باید در زمان انتظار انجام بدهیم، اصلاً انتظار غیر از این باشد اصلاً خیلی دیگر خنده دار است، یعنی همه همینطور خانه بنشینیم ظالم بیاید به سر ما بزند بگوییم باشد ان شاء الله خدا چلاقت می کند،

مجری:

و فقط اکتفا کنیم به آن دعا

حجت الإسلام هوشیار:

و فقط اکتفا کنیم که ان شاء الله امام زمان می آید و انتقام ما را از شما می گیرد،  خب این دیگر خیلی بد است، اصلاً شأن انسانیت پایین آمده، و کلی آیات قرآن را با این دیدگاه باید بگذاریم کنار،  چقدر خدا ما را توصیه کرده که  در مقابل ظالم بایستید از مظلوم دفاع بکنید، امر به معروف بکنید، نهی از منکر بکنید، خب اینها همه اش آیات قرآن است، و چقدر روایت داریم برای این بحث، پس اینکه می گوییم عجله نکنیم، منتظر باشیم ما منتظر بودن سست و بی حال و بدون تکلیفی را نمی گوییم هیچگاه، اتفاقاً می گوییم منتظر کسی است که شب و روز نداشته باشد، در اینکه امام زمان چه زمانی می آید؟ نه منتظر امام زمان در چه باید شب و روز نداشته باشد؟ در وظایف خودش، در آن احساس تکلیفی که به همسایه دارد، در آن احساس تکلیفی که دارد، می خواهید شیعه واقعی را بشناسید؟ شیعه واقعی کسی است که درصد دغدغه اش نسبت به سایر مسلمین بالا باشد، حالا دغدغه فقط همین بنشیند بگوید که ببینید فلسطین چه شد، ببینید فلان جا چه شد، ببینید شیعیان فلان منطقه چه شدند، ببینید چقدر مظلوم هستند، این نه، شب و روز نداشته باشد با فعل خودش این را نشان بدهد، یعنی برود آستین ها را بالا بزند، منتظر نباشد که فلان مجموعه و فلان نهاد می خواهد چکار بکند، خودش برود کار بکند، به این می گویند شیعه، این شیعه است، شب و روز ندارد در کار، برای خدمت به ولیعصر و شیعیان او شب و روز ندارد، این آدم اگر ظهور حضرت را هم ببیند جزو سربازان حضرت است قطعاً اما من که شب و روز می نشینم فقط مثل بعضی از پیر زنها که فقط نفرین می کنند، بنشینند خانه خب چون توان جسمی ندارند که کاری انجام بدهند، ما همینطور بنشینیم فقط بگوییم خدا ذلیل تان بکند، خدا بیچاره تان بکند، نه این بدرد نمی خورد، شیعه باید شب و روز نداشته باشد در کار کردن، در تلاش کردن، در خدمت به ولیعصر،

«وَ لا أَقُولَ لِمَ»

این آخرش خیلی جالب است 

«وَ لا أَقُولَ لِمَ»

به من توفیق بده  که نگویم چرا

«کیف وَ مَا بَالُ وَلِیِّ الْأَمْرِ لا یَظْهَرُ»

چرا ولی امر ظهور نمی کند

یعنی اصلاً به ما گفتند که دعا کنید که خدا به شما توفیق بدهد که این سؤالات را از خدا نپرسید، بعد بعضی ها می روند بالای منبر داد می زنند ای مردم بیایید جمع بشوید یک کاری بکنیم، حضرت را بکشیم بیاوریم، مگر دست ما است که بیاوریم؟ مگر ما چکاره هستیم، تو برو وظایف خودت را انجام بده،  تو وظایفت را ترک کردی، ذهن مردم را مشغول می کنی که بیایید فلان

مجری:

فقط حضرت بیایند،

حجت الإسلام هوشیار:

فقط حضرت بیایند، حالا خب خودمان چکار بکنیم، الآن ما یک کاری انجام بدهیم، مگر حضرت رفته تا بیاید، این خیلی سؤال مهمی است، اصلاً چه کسی می گوید حضرت رفته؟ اینکه من حضرت را نمی بینم یعنی رفته؟ اینکه الآن من خدا را نمی بینم با چشم یعنی خدا رفته خدایی نیست؟ اینکه من عقل خودم را با چشم نمی بینم یعنی عقلی ندارم؟ روح خودم را با چشم نمی بینم یعنی من روح ندارم؟ امام زمان نرفته او از ما غایب شده، غایب از نظر شده به مصلحت خدا ما نمی بینیم او را، پس لازم نیست کاری بکنیم حضرت بیاید، حضرت هست، او اگر منتظر ما باشد، منتظر یک سری انجام وظایف از طرف ما هست، بله او منتظر هست چرا منتظر ما نیست، منتظر هست ببیند که ما برای شیعیانش در زمان غیبت یک خدمتی می کنیم یا نه؟ دغدغه ای داریم یا نه؟ از پولی که ماهانه در می آوریم ده ریالش را صرف شیعیانش می کنیم یا نمی کنیم

مجری:

کما اینکه خود حضرت فرمودند دیگر در آن «الإجتماع بینکم» فرمودند که اگر اجتماع داشته باشید این امر تأخیر نمی افتد

حجت الإسلام هوشیار:

بله من خواهم خواند این روایت را،  یک توضیحاتی هست که بیشتر اتفاقاً باید در موردش صحبت بکنیم،  همه اینها به این معنا است که این سؤالات را کنار بگذارید؛ یک روایت از امام صادق خواندم این هم دعایی هست در کمال الدین آمده است که آخرش دیگر کامل می کند می گوید

«و لا أقول»

به من توفیق بده

«و لا أقول لم»

برا چه رفته؟

بعد یک عده می گویند فلسفه رفتنش، من چه بدانم فلسفه رفتنش را، خود روایات می گویند سر اسـت، نه شما  می دانید به ما نمی گویید، بعد چون ذهن دنبال این سؤال است یک مدعی پیدا می شود می گوید که بیا من به تو بگویم، می دانی چرا رفته از دست همین روحانیت مثلاً رفته، بعد او می گوید من نمی دانستم،  آره اتفاقاً از دست این علما رفته، فرقه همینطور شکل می گیرد، فرقه می آید به آن سؤالی که ذهن تو را مشغول کرده،  به او جواب می دهد، حالا بگذریم از اینکه این  سؤال اساساً سؤال منطقی هست یا غیر منطقی هست،  اینکه می گوید «لم» چرا رفته، می گویم من نمی دانم چرا رفته، چون روایت می گوید سری از اسرار خداوند است،  خب وقتی من نمی دانم چه به تو بگویم، این سؤال ذهن این جوان را اذیت می کند، می گوید رفتم پیش فلانی جواب نداشت، جوابی نیست، چرا جوابی نیست، چون حضرات فرمودند که سری از اسرار خداوند است، خب من نمی توانم جواب سازی کنم برایت،  بعد آن فرقه انحرافی می گوید اتفاقاً فلانی نمی دانست ما می دانیم بیا، چهارتا روایت را کنار هم تقطیع می کند، تحریف می کند، و یک بسته آلوده ای را به جوان می دهد، حالا این جوان چرا دچار این شبهات شده، چون ما متعبد بودن را بلد نیستیم، اطاعت کردن را بلد نیستیم، منتظر بودن را بلد نیستیم، این اشکال تربیتی ما است، خیلی از اشکلات تربیتی ما منجر به انحرافات اعتقادی می شود، صبور نیستیم، عجول هستیم، وقتی که عجول باشیم در امور زندگی در امور اعتقادی هم عجول می شویم،  بنی اسرائیل چرا فریب سامری را خوردند و گوساله اش را؟ چون عجله کردند، موسی رفت به تأخیر افتاد، بعد اینها هم دوست داشتند سریع موسی و خدایش را ببینند، یعنی از خدایش یک اطلاعات به دست بیاورند، خب سامری آمد گفت می خواهید خود خدای موسی را نشان بدهم؟ عجله کردند و پذیرفتند اینها هم و آن اتفاقات زیاد که قرآن گفته چه بلاهایی سرشان آمد

«وَ لا أَقُولَ لِمَ وَ کَیْفَ وَ مَا بَالُ وَلِیِّ الْأَمْرِ لا یَظْهَرُ»

چرا ولی امر ظهور نمی کند؟ می گوید توفیق بده اینها را نپرسم

«وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ»

می گوید اینطوری نگو

«وَ مَا بَالُ وَلِیِّ الْأَمْرِ لا یَظْهَرُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ»

نگو که خدایا پس این ولی امرت چرا ظهور نمی کند در حالی که زمین پر از ظلم و جور شده

می گوید خدای توفیق بده که من با تو اینطوری حرف نزنم، چقدر الآن در جامعه اینطور حرف می زنند، می گویند دیگر فساد همه جا را گرفته چرا نمی آید حضرت؟  می گوید خدای توفیق بده من اصلاً اینطور حرف نزنم،  دیگر این حرف ها را ترک بکنم، نگویم خدایا دیگر زمین پر از ظلم و جور شده،  بلاخره دیگر مهدی را می فرستی یا نه؟ بفرست چرا ایشان ظهور نمی کند، دعا می گوید که من نمی خواهم دیگر اینطوری حرف بزنم با تو، می گوید فقط این را بگو

«وَ أُفَوِّضُ أُمُورِی کُلَّهَا إِلَیْکَ»

بگو خدایا من همه امورم را به تو تفویض کردم

من خوشبختی را می خواهم برای خودم و مؤمنین، تو دوست داری مهدی را ما ببینیم و خوشبخت بشویم، یا نبینیم و خوشبخبت بشویم، تو چه دوست داری؟ خدا یا تو چه دلت می خواهد، تو چه مصلحت می دانی برای ما

«وَ أُفَوِّضُ أُمُورِی کُلَّهَا إِلَیْکَ»

همه اموراتم را تفویض کردم به تو

چقدر دعای جالبی است یعنی این دعا، این چهار پنج خط خواندم، همه شبهات را پاسخ می دهد به شرط اینکه ما به روایات ارزش قائل بشویم، متأسفانه به حرفهای احساسی و ذوقی برخی خیلی ارزش قائل هستیم، به اندازه سر سوزن متأسفانه به روایت ارزشی قائل نیستیم، روایت این را می گوید، بعد یک عده ای می روند با یک حرف های احساسی بالای منبر و در کتاب و کجا و کجا، بعد می گویند، ما باید بخواهیم حضرت بیاید، ما باید فلان کنیم، یک کاری بکنید، یک شب قدری بود من دیدم یک آقایی می گفت که اگر غیرت داشته باشید فردا صبح حضرت می آید، یعنی چه، چکار کنیم، من چکار کنم  غیرت داشته باشم که حضرت فردا صبح بیاید، در حالی که دعا چیزهای دیگر می گوید،  خب این یک بخش مطلب.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، البته برخی از علما هم در لسان شان آمده که شما فرج شخصی تان را اول بخواهید، قبل از آن فرج عام، شاید یک تعبیر اینطوری باشد که پس قبل از اینکه آن شرایط آماده بشود اگر ما بخواهیم عجله کنیم اصلاً آن اتفاق شاید خراب بشود، اصل آن مصلحت شاید نباشد، ولی اینکه این تعارضات را چطور حل کنیم، بالاخره هنوز این سؤالات در ذهن ما می ماند، که قطعاً خداوند متعال عالم به  وظیفه خودش هست، یعنی خداوند وظیفه خودش را به نحو احسنت انجام می دهد و خود حضرت و اینکه ما باید وظایف مان را آشنا باشیم،  خب اینکه فرمودید در بخش اول برنامه، اما باز هم یک مقدار بین این دو موضع یک مقدار هنوز شاید حل نشده باشد این تعارضات، بفرمایید در خدمت هستیم.

حجت الإسلام هوشیار:

خب ما آیا موظف هستیم دعا کنیم یا نه؟ بله دعا می کنیم اشکال ندارد که،  اصلاً از معصوم هم نباشد ما دعا می کنیم، چون دلمان می خواهد حضرت را ببینیم، این یک مسئله است، خدایا من دوست دارم ولی امر تو را ببینم، خدا می گوید آفرین که به فکر ولی امر من هستی، گاهی من فکر می کنم وقتی دعا کردم باید حتماً مستجاب بشود، یعنی یک توقعی دارم، آخر این دعا خیلی جالب بود می گوید که

«وَ لا أَقُولَ لِمَ وَ کَیْفَ وَ مَا بَالُ وَلِیِّ الْأَمْرِ لا یَظْهَرُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ»

یعنی طرف یک نوع دعوا دارد با خدا، زمین پر از جور شده پس چرا ظهور نمی کند ولی امرت،

مجری:

یا پس کی می خواهی بیایی، این حالت عطاب گفتن

حجت الإسلام هوشیار:

احسنت یک مدل است، یکبار من می گویم خدایا من دوست دارم ولی امر تو را ببینم، این نکت لطیف و زیبا است، بله دوست داریم ببینیم، همانطور که دوست داریم برویم نجف اشرف زیارت بکنیم، دوست داریم یک امام دیگر را در خواب ببینیم، در بیداری ببینیم، دوست داریم ظهور حضرت را ببینیم،  در رکاب ایشان باشیم، اصلاً این دیدن موضوعیت دارد، ما که نمی گوییم غیبت و ظهور یکی است، نه اینطور نیست،  غیبت و ظهور خیلی فرق دارد، ما یکبار خود حضرت را ببینیم البته به شرط اینکه معرفت داشته باشیم،  یکبار حضرت را نبینیم و مطیعش باشیم، بالاخره این دیدن خیلی مسئله خاصی است اما بعضی هستند همه فکر و ذکر را جمع کردند به اینکه نه ما باید  حضرت را ببینیم کاری کنیم او بیاید، تا او نیاید نمی شود، می گوییم تو این حداقلی هایت را انجام نمی دهی، بعد به آن حداکثری فکر می کنی؟ تو یک صدقه به همسایه ات نمی دهی تو بعد می خواهی حضرت را ببینی در لشکرش باشی؟ تو برایت مهم نیست که یک دختر جوان جهیزیه دارد یا ندارد، اصلاً مهم نیست برایت مهم این است که دختر خودت سربلند از خانه ات برود بیرون، بعد تو می خواهی در صف یاران حضرت باشی؟ تو کلاً به خودت فکر می کنی،  کسی که به خودش فکر بکند اصلاً این نسبتی با امام زمان ندارد، خودخواه با امام چکار دارد، این آدم اصلاً فعلاً لنگ می زند، روایات می گویند در زمان غیبت حضرت بروید خود سازی بکنید، که اگر در این خود سازی  از دنیا رفتید خدا ثواب یاران حضرت را به شما می دهد، مثل کسی هستید که شهید می شوید در محضر حضرت هم هستی، اینها مسئله را عوض می کند و إلّا بله ما دعا می کنیم برای حضرت، حضرت بیاید، من خودم دعا می کنم، دیگران دعا می کنند، من در منبرهایم دعا می کنم، ما خیلی دوست داریم جمال حضرت را ببینیم، اما این دوست داشتن، نباید دوست داشتن الکی باشد، دوست داشتن باید یک پشتوانه معرفتی داشته باشد، الکی الآن من به شما یک پیامک بدهم  خیلی دوستت دارم، بعد شما می گویی این دوست داشتن به چه دردی می خورد من دو روز پیش به تو گفتم فلانی تو پول داری دستت، به من قرض بده یک میلیون ده میلیون قرض بده، و تو ندادی و داشتی ندادی، این نوشتن به چه درد من می خورد؟ خب تو می توانی الآن به درد حضرت بخوری اما نمی خوری، بعد می گویی من دوست دارم حضرت را ببینم؟ اینها تعارض است در رفتار ما، اینها باید درست بشود، که اگر مطمئن باشید ما شیعیان ما مسلمین ما مؤمنین،  ما انسان ها اصلاً بحث شیعه و سنی نکنیم اصلاً ما انسان ها اگر به فکر همدیگر باشیم جهان آباد است،  و حضرت وقتی آمد می خواهد این فرهنگ را جا بیاندازد که ای انسان بفکر آن انسان دیگر هم باش، و ما هم الآن می توانیم در حد خودمان در خانواده خودمان در آن وسعت قلمرو مدیریتی خودمان در خانه در اداره در هر جایی که هستیم، می توانیم این فرهنگ را جا بیاندازیم و چقدر روایت داریم برای این مسئله، اما ما از اینکه عجله بکنیم نهی شدیم؛ یک مثال بزنم، برای یک دختری خاستگار می آید و این دختر بنا هست که می گویند ساعت 4-5 بعد از ظهر 9 شب 10 شب مثلاً خواستگار می خواهد بیاید، این دختر خودش را آماده می کند، و مرتب می کند گاهی به آینه نگاه می کند از مادر می پرست مادر چطور شدم خوب شدم؟ و منتظر است که داماد بیاید و در حال تحرک و خانه تمیز کردن و همه چیزهایی که یک دختر مرتب انجام می دهد، تا اینجا می شود منتظر، او یک متنظر خوبی است، منتظر فعالی است، و دارد به آینه نگاه می کند نکند لباسم بد باشد، به مادر می گوید به خواهر می گوید، این معنای انتظار درست است،  حالا اگر این دختر از پنجره بیرون را نگاه کند، گوشی را بردارد زنگ بزند به آن خواستگار کی می آیید، برود سر کوچه در را باز کند، مادر چه می گوید، می گوید دختر چرا عجله می کنی آبرویمان رفت، و ای بسا در همین عجله کردن ها اتفاقاتی بیافتد که اصلاً خواستگاری بهم بریزد، در بحث ظهور تا زمانی که ما منتظر هستیم،  خب این پسندیده است، وقتی که آمدیم سراغ این کارهای بیهوده و بچگانه و خارج از منطق معنا استعجال تازه روشن می شود، خب بعضی چه می گویند می گویند برویم در بیابان ها بگردیم حضرت را پیدا بکنیم، مگر حضرت در بیابان هست؟ من می شناسم عده ای را شبها فانوس برمی دارند می روند بیابان ها فریاد می زنند، یابن الحسن یابن الحسن کجا هستی، یکبار استغاثه می کند طرف می گوید مثلاً کجایی حضرت بیا، یکبار می رود در بیابان دنبالش بگردد، یعنی گویا حضرت در بیابان ها است، و در بیابان ها می تواند پیدایش بکند با فانوس آن هم، اینها معنای استعجال است یا یکبار شما می نشنید دعا می کنید، آقا جان ما دوست داریم ببنیم شما را خدایا ببینیم حضرت را، این چقدرخوب و زیبا است،  یکبار طرف عجله می کند کار غیر منطقی انجام می دهد، اینها دو مقوله است، ما از عجله کردن به این معنای مضموم نهی شدیم و چقدر روایت داریم، من چندتا روایت بخوانم، امام صادق فرمود

«انما هلك الناس من استعجالهم لهذا الامر»

مردم هلاک شدند بخاطر اینکه دراین امر عجله کردند

خب یک عده ای دور زید بن علی (ع) جمع شدند فکر کردند او همان قائم است، و هلاک شدند، یک عده ای دور محمد بن حنفیه جمع شدند با این نیت هلاک شدند یک عده رفتند گرد اسماعیل جمع شدند بعد هلاک شدند، همینطوری افراد مختلف فرقه های مختلف و هلاکت های مختلف

«انما هلك الناس من استعجالهم لهذا الامر. ان الله لايعجل لعجلة العباد»

خدا با عجله بندگانش عجله نمی کند

خیلی عجله درای آقا بیاید؟ خدا می گوید منکه بازیچه تونیستم، تو را من خلق کردم، تو که مصالح جهان را نمی فهمی، این من خدا هستم که می دانم،

«ان الله لايعجل لعجلة العباد»

ادامه روایت

«ان لهذا الامر غاية ينتهي اليها»

برای امر ظهور یک غایتی وجود دارد که باید به آن انتها برسد

باید به آن وقت معلومی که من خدا می دانم برسد

«ان الله لايعجل لعجلة العباد»

خدا با عجله بندگانش علجه نمی کند

چرا؟

«ان لهذا الامر غاية ينتهي اليها»

برای امز ظهور یک پایان زمانی هست یک غایتی هست که باید به آن انتها برسد،

«فلو قد بَلَغوها لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا»

که اگر به آن زمان برسد خدا در امر ظهور نه ساعتی تأخیر می کند نه تعجیل می کند،

این ساعت را چه کسی می داند، این ساعت را خدا می داند، درباره قیامت هم همین واژگان استفاده شده و در روایاتی از رسول الله آمده که «مثله کمثل الساعة» مثل ظهور مثل ساعت قیامت اسـت، که وقتی ساعت قیامت رسید

«لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا»

درباره ظهور حضرت هم همین را می فرماید امام صادق که بدانید برای این امر یک غایتی هست یک زمانی هست، دست و پا نزن، این وقت خواهد رسید قطعاً هم  خواهد رسید، کی خواهد رسید ما نمی دانیم، علمش را خدا به کسی نداده، أسباب جلو افتادنش را خدا به کسی نداده، أسباب به تأخیر انداختنش را هم خدا به کسی نداده چون امر خدا است، وقتی امر امر خدا است دست من و تو که نیست الآن این امرو خلقت دست چه کسی بوده، دست خدا بوده، بشر می تواند این خورشید را جابجا بکند؟ نمی تواند، همه ما جمع بشویم ببینیم می توانیم مانع طلوع خورشید بشویم یک ثانیه؟ مانع غروب خورشید بشویم یک ثانیه،بگوییم یک ثانیه می خواهیم تأخیر کنی، نمی شود امر خدا است، ظهور می گوید که این هم امر خداوند است، در غیبت نعمانی آمده، در کافی آمده، کافی جلد1، صفحه 369، در کتاب غیبت نعمانی صفحه 299، خیلی روایت جالبی است، در روایت دیگر خیلی جالب هست اینها، امام باقر فرمود

«وَ أَجَلٍ مُسَمًّی لِوَقْتٍ مَعْلُومٍ {فَ} لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ»

خب این آیه را خواندند حضرت که آن اجلی که آن تاریخی که برای وقت مشخص تعیین شده بعضی ها هستند که شما را درباره آن تاریخ وقت مشخص ناشکیب می کنند، شما را به عجله می اندازند در مورد آن وقت مشخص

«إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»

آنها نمی تواند مانعی بشود در امورات در مقابل خداوند

«فَلَا تَعْجَلْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَعْجَلُ لِعَجَلَهْ الْعِبَادِ»

حضرت می گوید که این در بحث ظهور هم هست، در مباحث ظهور عجله نکن چون خداوند عجله نمی کند با عجله بندگانش،

«وَ لَاتَسْبِقَنَّ اللَّهَ فَتُعْجِزُکَ الْبَلِیَّهْ فَتَصْرَعُک»

بر خدا پیشی نگیر که اگر این کار را بکنی گرفتاری ها تو را ناتوان و ذلیل می کند

 طرف آمده می گوید من پسر امام زمان هستم یک عده ای عجله می کنند به او لبیک می گویند، همه چیز را از دست می دهند، شأن و اعتبار و زندگی زن و همسر و بچه و همه چیز را از دست می دهد، اعتقادش را از دست می دهد، همه چیز می رود یعنی کل دنیا و آخرتش می رود، می گوید اگر این کار را انجام بدهی دچار گرفتاری هایی می شوی که ناتوان و زمین گیر می شوی، خب چرا عجله می کنی؟ امر خدا وقتی آمد همه انسان ها در روی کره زمین متوجه می شوند، یا در روایت دیگر امیرالمؤمنین فرمود

«وَ لاَ تُحَرِّكُوا بِأَيْدِيكُمْ وَ سُيُوفِكُمْ فِي هَوَى أَلْسِنَتِكُمْ»

خودتان را اینطرف و آنطرف نزنید، زبان را به گزافه گویی باز نکنید، شمشیرتان را لکی نچرخانید،

نگویید ما یار حضرت هستیم و ما فلان،

«وَ لاَ تَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ يَعْجَلِ اَللَّهُ لَكُمْ»

در آن چیزی که خدا بر شما عجله نکرده شما هم عجله نکنید، 

و این روایات ها خیلی زیاد هست، امام صادق (ع) فرمود که

«ما تستعجلون بخروج القائم»

چرا عجله می کنید به خروج قائم

یعنی اصلاً ناراحتی در بیان حضرت مشخص است،

«ما تستعجلون بخروج القائم»

چرا علجهم می کنید به خروج قائم؟

«والله ما لباسه إلا الغليظ»

لباس او چیزی جز لباس خشن نیست

یعنی سبک او این است یعنی آمد فکر نکنید لباس فاخر اشرافی می خواهد بپوشد، حریر را، بعد شما هم که یاران شیعیان هستید به شما هم لباس حریر بپوشاند، کیف بکنید و فلان، ذغال به دستت می گیرد آتش به دستت می گیرد، که تو بفهمی که اوضاع چه هست

«والله ما لباسه إلا الغليظ، ولا طعامه إلا الشعیر»

غذای او غذای درشت وسخت و جوین و فلان است

«شعیر الجشب»

«وما هو إلا السيف والموت تحت ظل السيف»

و فقط این است که در کار او شمشیر هست، و مگر هم زیر سایه شمشیر است

اینها را برای چه کسی گفته؟ اینها آن کسانی هستند که خودشان را آماده نکردند بلحاظ معرفتی، بعد می گوید آقا بیاید، می گوید اتفاقاً آقا بیاید گردن تو را خواهد زد، تو که به خانواده ات ظلم می کنی، تو که به زنت ظلم می کنی، تو که به بچه ات ظلم می کنی، آمد اول گردن تو حواله شمشیرحضرت است، تو که به همسایه ات را ظلم می کنی، تو که هوای همسایه خودت را نداری، تو که شب تا اینجا می خوری، بعد سیر هستی ا صلاً به فکر مستمندان نمی افتی، تو که فقط به فکر بچه خودت هست، می گوید اگر اینطور باشد سر و کار تو با شمشیر است، پس برای چه عجله می کنی؟ از جانت سیر شدی، ما ازا ین مسائل بسیار دور هستیم و حواسمان به این مسئله نیست که هر چقدر درا ین گونه موارد عجله بکنیم خودمان را به هلاکت انداختیم، بحث در این باره بسیار زیاد است.

مجری:

جمع بندی کنیم، اینطور که برداشت کردیم، خب اصل دعا کردن که در روایات هست فرمودید که اصل دعا را قطعاً انکار نمی کنیم اما اینجا استعجال است، استعجال هم شاید معنی اش این بشود وقتی که انسان ها سراغ حواشی بروند سراغ حاشیه ها بروند از آن اصل و از آن وظیفه ای که دارند غافل می شوند،  یعنی باید به وظایف خودشان آگاه بشوند، و وظایف و تکلیف خودشان را عمل کنند، حالا چه حضرت آمدند چه نیامدند، اگر آمدند در دوران زندگی و حیات ما که خب، اگر هم نیامدند ما طبق روایت اگر عمل کرده باشیم کأنه که در خیمه حضرت و در رکاب حضرت بودیم

بفرمایید در حد یک دو دقیقه جمع بندی را.

حجت الإسلام هوشیار:

ببینید جمع بندی کاملاً درستی داشتید ما نه به این فکر می کنیم که دلها نخواهد آمدن صاحب الزمان را، اتفاقاً برعکس دلها باید بخواهد حضرت را، آیا دلها خواست حضرت بخاطر خواست دلها ظهور می کند، نه این نیست پس این خواستن دلی به چه درد می خورد؟ این یک نوع تقرب را بوجود می آورد، خود این عبادت است، اینکه من ولی خدا را دوست داشته باشم این دوست داشتن برای من ثواب می آورد،  این دوست داشتن بعد تربیتی دارد، اینکه من شب و روز تلاش می کنم که خدایا کاش می شد ببینیم حضرت را حداقل البته خب این دوست داشتن که پشتوانه عملی داشته باشد،  اینها عبادت است، خیلی خوب است، اما اگر هیمن ها منجر به این شد که بیایم کارهای نپخته ای انجام بدهیم،  که گاهی جان شیعیان را به خطر می اندازیم، کار نپخته ای انجام بدهیم که گاهی اعتقادات شیعیان را به خطر می اندازیم

مجری:

و محو موضوع مهدویت بشود، اصلا سبک کردن موضوع مهدویت و انتظار بشود.

حجت الإسلام هوشیار:

قطعاً همین هست بله، شما اگر تاریخ مدعیان مهدویت را مطالعه بفرمایید صد در صد مدعیان از همین روحیه عجول بودن مسلمین سوء استفاده کردند،  یعنی آمدند گفتند که می دانید مهدی چه زمانی می آید؟ زمانی می آید که ظلم و جور زیاد باشد، خب الآن ظلم و جور زیاد است، می گویند راست می گویی، خب خدا هم که دروغ نمی گوید، پس حتماً الآن مهدی آمده، برویم دنبال مهدی، می گوید بلند بشویم برویم می روند اینجا و آنجا می گردند، یک علی محمد شیرازی یک دفعه پیدا می شود، که ظاهرش سید است چهارتا حرف عالمانه به زبان می آورد و ادعا هم می کند، می گویند پیدا کردیم، ببین صغری و کبری را، الآن می بینیم در جامعه جهانی ظلم و جور هست از اینطرف هم که خدا فرموده ظلم و جور شد مهدی می آید، خدا هم که دروغ نمی گوید، پس حتماً یک مهدی آمده برویم پیدایش بکنیم،  و با هیمن نگاه می روند دنبال مهدی و کسانی که مدعی دروغین مهدویت باشند می آیند از این فضا سوء استفاده می کنند و شیعیان را گمراه می کنند.

یک روایت پایانی را من بخوانم که خیلی روایت جالبی است، ذیل آیه قرآن کریم که فرمود

«أَتي‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»

نحل/1

امام صادق فرمود که این آیه درباره مسئله ظهور است،

«أَتي‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ؛ قال هو امرنا»

این درباره امر ما هست که خدا فرمود که

«أَتي‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»

امر خدا می آید پس عجله نکنید

یعنی به موقع امر خدا می آید محقق می شود، پس عجله نکنید، امام صادق فرمود که

«قال هو امرنا»

این امر ما هست که خداوند می آورد آن را

«أن لا تستعجل به»

اینکه عجله نکنید درباره اش،

«حتي يؤيده الله بثلاثة أجناد: الملائکة و المؤمنين و الرعب»

عجله نکیند که خدا هرگاه خواست او را می آورد و او را به سه لشکر یاری می کند، لشکری از ملائکه، لشکری از مؤمنین، و لشکری از ترس،

که به دل دشمنان ترس می افتد،

«و خروجه کخروج رسول الله»

مدل خروج صاحب الزمان (ع) مثل خروج رسول الله هست،

«و ذلک قوله تعالی»

خب مدل خروج حضرت چگونه بود، اینگونه بود ملائکه یاری می کردند، که خدا فرمود که شما آن تیر ها را نمی انداختی این ما بودیم که می انداختیم خب ما یعنی همین ملائکه به یاری شما آمده بودند، بعد مؤمنین به یاری پیامبر رفتند، ولو اندک بودن، و ترس بر دل دشمن همیشه می افتاد، مثلاً در فتح مکه، ما دیدیم که ترس بر دل دشمن افتاد و تسلیم شدند بدون جنگ و خونریزی،

«کما اخرجک ربک من بیت بالحق»

در این آیه قرآن، عجله نکنیم هر موقع خدا صلاح دانست با لشکری از ملائکه با لشکری از مؤمین، با لشکری از رعب، خودش اینها را جمع می کند و یاری می کند، ممکن است این تعداد مؤمنین 50 نفر باشند، یا همان 313 نفر باشد و بیش از آن هم نباشد ممکن است تعداد ملائکه صدها هزار نفر باشد کما اینکه  تعداد لشکر رسول الله در فتح مکه بسیار اندک بود و آنها چقدر قدرت داشتند، اما ترس به دل آنها افتاد موسی یک نفر بود بنی اسرائیل هم یاری نمی کرد او را، همیشه قر می زدند و این موسی یک لشکر تک نفره توانست همه اینها را از دریا رد بکند نجات بدهد فرعون را بکشد، لشکرش را نابود بکند، خدا اگر بخواهد همه اتفاقات می افتد که خدا خواهد خواست مهدی ظهور خواهد کرد، بر لشکریان ظلم و جور و فساد غلبه خواهد کرد و ما هم وظیفه مان مشخص است، تا زمانی که حضرت را نمی بینیم باید در اطاعت حضرت باشیم جزو یاران حضرت باشیم شب و روز نداشته باشیم برای یاری حضرت، و وقتی ظهورش را دیدیم باز هم از خدا توفیق می طلبیم که در رکاب حضرت باشیم و شب و روز نداشته باشیم باز هم در دفاع از حضرت، این است و جز این نیست.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم فکر می کنم بحث واضح شد الحمد الله رب العالمین، خیلی ممنون و متشکرم، تشکر می کنم از جناب عالی جناب استاد حج الإسلام و المسلمین هوشیار و همچنین شما بینندگان و همراهان عزیز و ارجمند به انتهای برنامه می رسیم دعای همیشگی ما البته این هست.

اللهم عجل لولیک حجة ابن الحسن الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من خیر اعوانه و أنصاره وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه

تا برنامه آینده همه شما عزیزان را به ایزد منان می سپارم و سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


مهدی یار>

مفهوم شناسی تعجیل ظهور عجله کردن شک در قضا و قدر آمادگی قبل ظهور اهل کوفه اللهم عجل لولیک الفرج دعوت دعا فرج و گشایش