راه روشن

قسمت چهل و دوم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن

 

تاريخ: 20/ 02/ 1401

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد حسین عربی نژاد

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّبِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ؛ بینندگان عزیز و ارجمند سلام و شب همه تان بخیر و شادی، بسیار خوشحال و خرسندم که از شبکه جهانی حضرت و لی عصر در قالب برنامه راه روشن امشب هم مهمان خانه های شما هستیم و خوشحال می شویم که ما را تا انتهای برنامه همراهی بفرمایید. امروز سالروز تخریب قبور ائمه بقیع به دست وهابیت خبیث هم بود که این عمل شنیع را در همیشه تاریخ محکوم می کنیم و امیدواریم که دولتمردان ما علاوه بر دغدغه های شخصی و غیر شخصی شان این مطالبه به حق ما را هم در دستور کار خودشان قرار بدهند و این مسئله را در مجامع عمومی و بین المللی احقاق حق کنند.

خوشحالم که در این برنامه هم در خدمت استاد عزیز و کارشناس محترم برنامه استاد ابوالقاسمی هستم استاد خدمت شما عرض سلام دارم و شب تان بخیر بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام ورحمة الله، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت شما و خدمت همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر و امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند و امروز را که سالگرد تخریب قبور ائمه (علیهم السلام) در بقیع و دیگر اولیاء الهی حضرت ام البنین و دیگران در بقیع است خدمت همه بزرگواران تسلیت عرض می کنم در خدمت تان هستم.

مجری:

خیلی ممنونم، بینندگان عزیز همچنان در رابطه با مسئله و موضوع وحدت پویا بحث و بررسی می کنیم و مدتی است که در جلسات متعدد در خدمت شما هستیم این هفته هم به همین مسئله اختصاص دارد استاد در خدمت شما هستیم با موضوع این هفته.

استاد ابوالقاسمی:

در مورد مسئله بحث تخریب قبور ائمه بقیع مطلبی را عرض بکنم، گاهی اوقات یک سری مسائلی در طول تاریخ است به شدت تغییر کرده آن چیزی که سنت بوده واقعاً صد و هشتاد درجه عوض شده در کتب اهل سنت آمده:

«ومما كفرت به العلماء الحجاج»

العقد الفريد؛ اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م، الطبعة: الثالثة، ج5، ص43

از چیزهای که علماء به خاطر آن حجاج ابن یوسف را تکفیر کردند این بود که گفت چرا مردم به طواف قبر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) رفتند؟ علماء او را تکفیر کردند الان وهابیون می گویند شما کافر هستید چون می خواهید بروید دور قبر پیغمبر زیارت کنید طواف هم نه زیارت می خواهید بکنید.

مجری:

آن جا را تکفیر کردند این جا

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً بر عکس شده زمان قدیم حتی آقای ابن تیمیه می گوید اگر کسی اعتقاد به سماع موتیٰ (مرده می شنود) نداشته باشد شبهه کفر دارد. الان بر عکس شده می گویند شما چون اعتقاد به سماع موتیٰ دارید کافر هستید. نمونه دیگر الحجج الباهرة، جلال الدین دوانی صدیقی، متوفای 928 هجری یعنی 5 قرن قبل می گوید از شبهات رافضه:

«و منها: قولهم لعوام السنیة: أنتم مالکم قباب»

اصلا شبهات شیعیان این است ما شیعیان گنبد داریم شما سنی ها گنبد ندارید یعنی ما اولیاء الهی داریم چون گنبد نشانه اولیاء‌ الهی بود. ما قبور اولیاء الهی داریم شما سنی ها ندارید. چه جواب می دهد؟

«ویالله العجب ما أبهتهم بالزور ألم ینظروا إلی أتباع أبی بکر و عمر رضی الله عنهما کالاولیاء من أهل السنة مثل سیدی أحمد والهواری والسبکی و أبی الوفاء وعبدالقادر الجیلانی و ابن الهیتي و ابن أدریس و أبی حنیفة والامام أحمد بن حنبل وأمثالهم»

چقدر شیعه ها دروغگو هستند آیا نگاه نکردند سنی ها اتباع ابوبکر و عمر چقدر گنبد دارند مثل سیدی احمد، هواری، سُبکی، ابی الوفاء، عبدالقادر گیلانی، ابن الهیتی، ابن ادریس، ابو حنیفه، امام احمد و امثالهم

«أصحاب قباب کثیرة في العراق»

در عراق ما اهل سنت خیلی گنبد داریم

«لو عددنا ذکرهم لطال»

اگر ما بگوییم چند تا گنبد داریم خیلی طول می کشد

«وهم مالهم غیر ثلاث قباب ظاهرة في العراق: الحسین، و موسی الجواد و علي رضی الله عنه»

اما شیعه ها فقط 3 تا گنبد دارند حسین، موسی، جواد و علی (رضی الله عنه) قبر حضرت علی هم مخفی است مشخص نیست شیعه ها الکی می گویند. علاوه بر این ما اهل سنت گنبد روی قبر ابوبکر و عمر را داریم. اصلا می گفت دعوا سر این است شیعه ها می گویند ما گنبد داریم شما ندارید الان می گویند چرا شما شیعه ها گنبد دارید ما اهل سنت نداریم؟ قضیه کامل بر عکس کردند در طول تاریخ عرف طبیعی این بوده زمان متوکل، علمای اهل سنت متوکل را توبیخ کردند مورد شتم و دشنام و لعن قرار دادند چون قبر امام حسین (علیه السلام) را خراب کرد. عادی عادی بود تو خراب کردی باید دشنامت داد شیعه نه اهل سنت این کار را می کردند الان می گویند شماها چرا آن طرفی هستید؟ ماجرا خیلی بر عکس شده بعد می گوید جواب بده مسلمات تاریخ را چه جوابی به شما بدهیم این قدر واضح هست شما تاریخ را بر عکس کردید.

مجری:

افتخارشان این بوده که گنبد داشتند

استاد ابوالقاسمی:

افتخارشان این بوده ما گنبد زیاد داریم شما شیعه ها از ما کمتر دارید الان بر عکس شده می گوید شما کافر هستید چون گنبد دارید. چه وضعیتی با این آقایان داریم. این یک مقدمه که می خواستم عرض بکنم اما مقدمه دوم برای بحث امشب مطرح بکنم یکی از درخواست های عمومی همه شیعیان و نه فقط شیعیان بسیاری از اهل سنت دنیا از وهابیت این بوده است که آقایان وهابی بقیع را باید آباد بکنید. مقام معظم رهبری و دیگران بارها فرمودند برای ما تعارف بردار نیست اما یک اتفاقی افتاد از باب مظلومیت ائمه بقیع که شیعه و سنی می دانند از آن باب نمی خواهم بگویم. یک متنی است که ... مدیا گذاشته بود می گوید شورای فرهنگ عمومی کشور به درخواست ما به این که شما یک روز به نام روز بقیع تصویب بکنید اهل سنت مگر با بقیع دشمن هستند؟

مجری:

خیر

استاد ابو القاسمی:

از اهل سنت هم قبر خلیفه سوم عثمان آخر بقیع بوده ... گنبد داشت، همسران ائمه آن های که اهل سنت به آن ها علاقمند هستند و آن های که ما به آن ها علاقمند هستیم همه یک جا بودند گنبد داشتند. قبر حضرت ام البنین (رضوان الله علیها) آن جا بوده قبر ائمه شیعه آن جا بوده گنبد داشتند آن ها به عنوان علماء می شناسند. قبر عباس عموی پیغمبر آن جا بوده گنبد داشته. اتفاقاً گنبد روی قبر عباس عموی پیغمبر و ائمه شیعه یکی بوده یعنی شیعه و سنی هر دو با هم مطالبه گر هستند که آن جا گنبد ساخته بشود. گفتند ما درخواست داریم یک روز به عنوان روز بقیع مشخص بشود چه جوابی به ایشان دادند؟ پیشنهاد روز بقیع در جلسه 575 مورخ 6/ 4/ 91 به دلیل مغایرت با سیاست های حکومت در خصوص وحدت شیعه و سنی به تصویب نرسید. درخواست روز بقیع منافات با وحدت شیعه و سنی دارد؟

مجری:

خیر مطالبه اهل سنت هم است

استاد ابوالقاسمی:

بله، پس این چه است؟ این همان چیزی که ما برایش این برنامه را درست کردیم این تفکر که وحدت شیعه و سنی مانع بسیاری از رفتارهای عادی شیعه می شود ولو رفتارهای مشترک شما با اهل سنت، این قدر فهم و سطح سواد وحدتی آقایان پایین است اصلاً نمی دانند وحدت چه است؟ مسئولین، شورای فرهنگ عمومی این ها می خواهند برای مردم فرهنگ سازی بکنند. شورای فرهنگ عمومی طبق این خبری که این جا زدند ان شاء الله که درست نباشد امیدواریم خبرش الکی باشد. شورای فرهنگ عمومی گفته "به دلیل مغایرت با سیاست های حکومت در خصوص وحدت شیعه و سنی روز بقیع نمی توانیم بگذاریم" این یعنی چه؟ چه ربطی به وحدت شیعه و سنی دارد؟ مثلاً‌ بگوییم ما به خاطر وحدت شیعه و سنی روز قدس نمی توانیم بگذاریم چون روز قدس بگذاریم الان وهابی های که با اسرائیلی ها ارتباط دارند به آن ها بر می خورد پس ما روز قدس هم نباید بگذاریم با وحدت شیعه و سنی منافات دارد.

درخواست عموم شیعه و سنی آزاد سازی قدس برای مسلمان ها است می گویند یک عده وهابیت می گویند لازم نیست البانی نه، می گوید ما بگوییم این منافات با وحدت شیعه و سنی دارد پس روز قدس هم نداشته باشیم. بقیع از این جهتش با قدس چه فرقی می کند؟ چه ارتباطی به بحث وحدت شیعه و سنی دارد؟ ارتباطش این است که این آقایان آن قدر فهم شان از مقوله وحدت غلط است که این بلا را دارند سر کشور ما می آورند.

مجری:

استاد در واقع این قدر بدیهیات را نمی فهمند و نمی دانند که فرق بین اهل سنت و وهابیت را هم متوجه نیستند.

استاد ابوالقاسمی:

بله، دقیقاً این نکته ای است که می خواستم مقدمتاً راجع به بقیع صحبت کنم که این یک مطلب مسلم برای اهل سنت بوده دنبال دلیل برایش نگردید، مطلب خیلی مسلم بود ایشان دارد می گوید داشتن گنبد افتخار بود.

 هفته قبل یک مطلبی در مورد نامه حضرت علی (علیه السلام) عرض کردم حضرت فرمودند من نامه ای برای شما می نویسم که این نامه را هر هفته در نماز جمعه بخوانید. متن آن نامه را پیدا کردم در جاهای مختلفی است نامه طولانی است یک متنش غارات ثقفی است غارات ثقفی برای ما معتبر نیست، حداقل به عنوان یکی از منابعی که نقلش کرده بعضی از جاهایش را برای شما می آورم. می گوید حضرت فرمودند:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَصْغَوْا إِنَائِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِي وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ فَسَلَبُونِيهِ»

خدایا قریش حق من را گرفتند. به من می گویند:

«فَكَانُوا يَسْمَعُونِّي عِنْدَ وَفَاةِ الرَّسُولِ (صلّى اللّه عليه و آله) أُحَاجُّ أَبَا بَكْر»

شنیدند من با ابوبکر محاجّه کردم که حق با من است

«وَ أَقُولُ: يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكُمْ مَا كَانَ فِينَا مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ يَعْرِفُ السُّنَّةَ وَ يَدِينُ دِينَ الْحَقِّ فَخَشِيَ الْقَوْمُ إِنْ أَنَا وُلِّيتُ عَلَيْهِمْ أَنْ لَا يَكُونَ لَهُمْ فِي الْأَمْرِ نَصِيبٌ مَا بَقُوا...»

الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج‏1، ص203 و 204

این ها ترسیدند اگر من به خلافت برسم چیزی به آن ها نرسد. حرف های حضرت خیلی صریح است این یک متنش است البته عرض کردم تازه این متن ضعیفش است (متن الغاراتش است) متن های کامل تری در کشف المحجة دارد می گوید امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب نامه ای فرستادند

«كَتَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ كِتَاباً بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ أَمَرَ أَنْ يُقْرَأَ عَلَى النَّاسِ»

 هر هفته نمی گوید دستور دادند این نامه برای مردم خوانده بشود همه را جمع کردند بعد در ادامه این طور می گوید حضرت فرمودند:

«فَدَعَا كَاتِبَهُ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِي رَافِعٍ فَقَالَ لَهُ أَدْخِلْ عَلَيَّ عَشَرَةً مِنْ ثِقَاتِي».

ده نفر از آدم های معتبر را بیاور.

«فَقَالَ: سَمِّهِمْ لِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.»

گفت آقا جان چه کسانی را می خواهید؟

«فَقَالَ: (أَدْخِلْ أَصْبَغَ بْنَ نُبَاتَةَ، وَ أَبَا الطُّفَيْلِ عَامِرَ بْنَ وَائِلَةَ الْكِنَانِيَّ، وَ رَزِينَ بْنَ حُبَيْشٍ الْأَسَدِيَّ، وَ جُوَيْرِيَةَ بْنَ مُسْهِرٍ الْعَبْدِيَّ، وَ خِنْدَفَ بْنَ زُهَيْرٍ الْأَسَدِىَّ، وَ حَارِثَةَ بْنَ مُضَرِّبٍ الْهَمْدَانِيَّ، وَ الْحَارِثَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْوَرَ الْهَمْدَانِيَّ، وَ مِصْبَاحَ النَّخَعِيَّ، وَ عَلْقَمَةَ بْنَ قَيْسٍ، وَ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ، وَ عُمَيْرَ بْنَ زُرَارَةَ) فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُمْ»

حضرت گفتند: اصبغ ابن نباته، ابو الطفیل عامر ابن واثله، رَزین ابن حبیش یا هُبیش، جویریه، خندف بان زهیر اسدی، حارثه، اعوَر، مصباح نخعی، علقمة ابن قیس، کمیل ابن زیاد، عمیر ابن زراره آمدند حضرت فرمود:

«خُذُوا هَذَا الْكِتَابَ، وَ لْيَقْرَأْهُ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي رَافِعٍ وَ أَنْتُمْ شُهُودٌ»

نامه را بگیرد عبید الله ابن ابی رافع با حضور شما بخواند

«كُلَّ يَوْمِ جُمُعَةٍ»

هر هفته خوانده بشود

«فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ عَلَيْكُمْ فَأَنْصِفُوهُ بِكِتَابِ اللَّهِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ»

اگر کسی اعتراض کرد بگویید بین ما و شما کتاب الله است.

كشف المحجة لثمرة المهجة؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: حسون، محمد، ناشر: بوستان كتاب‏، قم‏: 1375ش، ص236

یعنی چه؟ یعنی دقیقاً با همان مدلی که با اهل نهروان رفتار کردیم آن ها دشمن شما به حساب می آیند بعد متن نامه را مطرح می کنند در آن بسیار زیاد راجع به گرفتن حق شان صحبت کردند این یک عبارت دیگر که بعضی از بزرگواران و دوستان که مدرکش را نیاز داشتند.

مجری:

اسم کتاب را یک بار دیگر بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

کشف المحجه در فصل الخامس والخمسون والمائة. جای دیگری که این روایت آمده باز آن جا هم طولانی است در المسترشد آمده

«خَطَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ»

بعد از فتح مصر سخنرانی کردند فرمودند:

«وَ إِنِّي مُخْرِجٌ إِلَيْكُمْ كِتَاباً‏»

یک نامه ای برای شما نوشتم.

 «وَ كَتَب»

 این نامه را نوشتند پیغمبر که از دنیا رفت

«قَدْ كُنْتُ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ مِنِّي بِقَمِيصِي‏ فَسَارَعَ الْمُسْلِمُونَ بَعْدَه‏»

من از همه شایسته تر به خلافت بودم اما مسلمان ها عجله کردند.

 گمان نمی کردم حق من را بگیرند

«فَقَالَتْ: إِذَا لَمْ تُسْلِمُوهَا لِعَلِيٍّ فَصَاحِبُنَا سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَيْرِهِ!»

رفتند گفتند حالا که خلافت را به علی ابن ابیطالب نمی خواهید بدهید به سعد ابن عبادة بدهید.

المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب عليه السلام؛ طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم (وفات: ق 4)، محقق / مصحح: محمودى، احمد، ناشر: كوشانبور، ص 409 و 410

دعوا شد او گفت نه ابوبکر و او گفت فلان حضرت می گویند من باید خلیفه می شدم این صحبت ها چه است امیر المؤمنین کردند؟ این هم از المسترشد، حدیث 141، صفحه 409 آمده بخش های از این خطبه در نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 86 و 202 آمده

«‌اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص246 (نرم افزار حامع الاحادیث نور)

یا آن قسمت های که راجع به جنگ جمل حضرت صحبت کردند که چه کارهای کردند. یا این که به من گفتند علی ابن ابیطالب تو حریص هستی این ها در نهج البلاغه آمده بخش هایی از این خطبه است کامل نیست. این راجع به مسئله هفته گذشته باقی مانده بود.

 در ادامه مقوله وحدت در سیره اهل بیت (علیهم السلام) یک نکته ای باید عرض کنیم اهل بیت (علیهم السلام) چه کار می کردند؟ این را بدانیم ائمه (علیهم السلام) هم تأکید بر وحدت اجتماعی داشتند هم تا حد امکان یک کاری می کردند مردم بفهمند ما با بقیه فرق داریم، مدل ما با بقیه فرق دارد. و این کارها خیلی وقت ها عمومی بود خیلی وقتی خصوصی، یعنی این که اظهار فرق برای این که مردم بفهمند یک چیزی این جا هست. یک عبارتی است با سند صحیح در قرب الإسناد، در این کتاب روایت را مطرح کرده که آقا امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) مسجد می رفتند. شما به مسجد می روی امام جماعت، مروان است امام جماعت، ابو هریره است پشت سرشان نماز می خواندند ببینید چطوری می گوید؟ قرب الإسناد، صفحه 114، حدیث 397

«كَانَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يَقْرَآنِ خَلْفَ الْإِمَامِ»

امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) وقتی نماز جماعت می رفتند خودشان هم می خواندند.

قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص114

چه کسی در نماز جماعت پشت سر امام می خواند؟ برای چه در نماز جماعت پشت سر امام می خواندند؟ در مسجد امام حسن و امام حسین ایستادند مروان هم مثلاً امام جماعت است دارد نماز می خواند امام حسن و امام حسین حمد و سوره می خوانند برای چه این کار را می کردند؟ مگر وحدت نمی گویید؟ چرا وحدت باید باشد همین که مسجد برای نماز شرکت کرده وحدت از باب تقیه است. اما پس چرا قرآن می خواندند؟ وحدت هم باید به نحو درست انجام شود، تقیه هم باید به نحو درست از بین ببریم یعنی چه؟ یعنی باید به سمتی برویم که هدایتگر مردم باشیم می فهمند یک فرقی است. این که شما می روی به اهل سنت کمک می کنی هیچ علامتی از علامت های شیعه بودن نداری هیچ فرقی ظاهراً با یک عزیز اهل سنت در کمک به او نداری این فایده ای دارد؟

مجری:

مسئله تبیین اتفاق نمی افتد

استاد ابوالقاسمی:

بله، ائمه در مسجد هستند امام جماعت هم است اگر می گفت چرا داری می خوانی می گوید پشت سرت هستم ایستادم وحدت را به هم نزدم پس چرا می خواند؟ این خیلی حرف است. الان فرض کنید مراجع فتوا بدهند مکه می روید شما شیعه ها پشت سر اهل سنت بخوانید اما حمد و سوره تان را بخوانید. اگر بخواهیم این مدلی عمل بکنیم همین باید بشود. آن آقایی که در یکی از شهرها رفته بود بی هیچ مقدمه ای نماز عیدش را با عزیزان اهل سنت خوانده بود این رفتار شما با این رفتار اهل بیت (علیهم السلام) سازگاری دارد؟ یک مقداری بدانیم اهل بیت چه کار کردند؟ تقیه هم بوده در همان جو تقیه، اصرار بر رفتارهای هدایتی داشتند یک کاری می کردند به آن اصطلاحی که ما داریم رفتارهای شان پیشرو بوده است، رفتار پیشرو یعنی چه؟ یعنی در ذهن هر کس می دید سوال ایجاد می کرد که قضیه چه است چرا این ها این طور هستند؟ شما رفتارهای شیعه گری تان در باب جاهایی که وحدت هست باید این طور باشد قاعده اش این است.

مجری:

با علم به این که می دانیم در آن زمان دست ائمه خیلی بسته بود یعنی خفقان خیلی شدید بوده و با زمان حاضر اصلاً قابل مقایسه نیست باز هم این پیشرو بودن و این تفاوت را ایجاد می کردند.

استاد ابوالقاسمی:

بله با وجود این ایجاد می کردند وقتی این قدر این ها اصرار داشتند ما باید آگاه سازی بکنیم به مردم بگوییم ما یک فرقی با بقیه داریم. بله ما وحدت اجتماعی را به هم نزدیم به مسجد هم آمدم با شما نماز هم خواندم اما این مقدار به من حق بده با شما فرق داشته باشم که بفهمند من چه کار دارم می کنم؟ لذا روایتی است در کتاب بصائر الدرجات آمده در کافی شریف هم آمده من به جفت متن ها اشاره می کنم. در کتاب بصائر الدرجات روایت در صفحه 275 آمده

«حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُلَانٍ الرَّافِعِيِّ قَالَ: كَانَ لِيَ ابْنُ عَمٍّ يُقَالُ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ كَانَ مِنْ أَعْبَدِ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ كَانَ يَلْقَاهُ السُّلْطَانُ وَ رُبَّمَا اسْتَقْبَلَ السُّلْطَانَ بِالْكَلَامِ الصَّعْبِ يَعِظُهُ وَ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ»

یک پسر عموی داشتم خیلی عابد بود این قدر که خود اهل سنت فکر می کردند جزء اولیاء است، جرأت نمی کردند به او حرف بزنند سلطان می‌ آمد آقای سلطان چرا این طور کردی؟ چرا ظلم کردی؟ سلطان به او حرف نمی زد.

«وَ كَانَ السُّلْطَانُ يَحْتَمِلُ لَهُ ذَلِكَ لِصَلَاحِهِ»

چون آدم خیلی خوبی بود سلطان هم تحمل می کرد.

«فَلَمْ يَزَلْ هَذِهِ حَالُهُ حَتَّى كَانَ يَوْماً دَخَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) الْمَسْجِدَ فَرَآهُ فَأَدْنَى إِلَيْه‏»

 

 بر همین حالت بود تا یک روزی آقا امام کاظم (علیه السلام) به مسجد آمدند او را دیدند پیش او رفتند. اهل بیت سوال ایجاد می کنند ول نمی کردند

«يَا أَبَا عَلِيٍّ مَا أَنَا أَحَبَّ إِلَيَّ مَا أَنْتَ فِيهِ»

امام کاظم فرمودند خیلی از اخلاقت خوشم می آید

«وَ أَسَرَّنِي بِكَ»

تو را می بینم خیلی خوشحال می شوم

«إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَتْ لَكَ مَعْرِفَةٌ»

اما تو معرفت نداری

«فَاذْهَبْ فَاطْلُبِ الْمَعْرِفَةَ»

برو معرفت یاد بگیر!

«قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَعْرِفَةُ فَقَالَ لَهُ اذْهَبْ وَ تَفَقَّهْ وَ اطْلُبِ الْحَدِيثَ قَالَ عَمَّنْ قَالَ؟ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ وَ عَنْ فُقَهَاءِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ»

عرض کرد آقا معرفت چه است؟ گفتند برو و حدیث یاد بگیر. از چه کسی یاد بگیرم؟ حضرت یک جایی دست گذاشتند که دیگر هیچ کس نمی توانست رویش حرف بزند حدیث اهل مدینه، اهل مدینه اصل حدیث اهل سنت هستند.

«الرأيُ کوفي والحدیثُ مدنيٌ»

قیاس مال اهل کوفه بود حدیث مال اهل مدینه.

 از چه کسی؟ (این جا باید مالک ابن انس باشد نه انس ابن مالک اشتباه شده است) از مالک ابن انس از فقهای اهل مدینه حدیث شان را بگیر

«ثُمَّ اعْرِضِ الْحَدِيثَ عَلَيَّ فَذَهَبَ»

بعد بیا به من حدیث شان را بگو رفت.

«وَ تَكَلَّمَ مَعَهُمْ»

حدیث را یاد گرفت

«ثُمَّ جَاءَهُ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِ»

 یک ماه شاگردی رفت یک کتاب حدیث یاد گرفت به فرض مثلاً موطأ مالک را یاد گرفت پیش امام کاظم (علیه السلام) آمد گفت خوب است دیگر امام فرمودند نه

«فَأَسْقَطَهُ كُلَّهُ»

گفتند تمام روایت جعلی است تمام حدیث اهل مدینه که اصل حدیث اهل سنت بود، امام کاظم را این کار را کرد؟ با وحدت نمی خواند بحث علمی دیگر منافات ندارد این تعارف ها را ندارد.

«ثُمَّ قَالَ لَهُ اذْهَبْ وَ اطْلُبِ الْمَعْرِفَةَ وَ كَانَ الرَّجُلُ معينا [مَعْنِيّاً] بِدِينِهِ فَلَمْ يَزَلْ مُتَرَصِّداً أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) حَتَّى خَرَجَ إِلَى ضَيْعَةٍ لَهُ فَتَبِعَهُ وَ لَحِقَهُ فِي الطَّرِيقِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْتَجُّ عَلَيْكَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ»

دوباره فرمودند برو معرفت یاد بگیر او رفت ماند چه کار کند؟ امام کاظم (علیه السلام) یک باغی داشتند یک روزی به باغ شان می رفتند این هم دنبال حضرت رفت در راه به حضرت گفت آقا از شما به خدا در روز قیامت شکایت می کنم.

«فَدُلَّنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ»

به من معرفت را یاد بدهید

«قَالَ فَأَخْبَرَهُ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)»

گفتند امیر المؤمنین خلیفه بوده است.

«وَ قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

آقا همین دیگر هیچی نگفتند؟ فقط ایجابی؟ نه.

«وَ أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ»

گفتند ابوبکر و عمر هم این طور بوده

«فَتَقَبَّلَ مِنْهُ»

قبول کرد.

 «ثُمَّ قَالَ فَمَنْ كَانَ بَعْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) قَالَ الْحَسَنُ (علیه السلام) ثُمَّ الْحُسَيْنُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ سَكَتَ»

قبول کرد بعد از امیر المؤمنین چه کسی؟ امام حسن و امام حسین تا نوبت به خودشان رسید.

«قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَنْ هُوَ الْيَوْمَ»

پرسید الان امام چه کسی است؟

«قَالَ إِنْ أَخْبَرْتُكَ تَقْبَلُ قَالَ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَنَا هُوَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَشَيْ‏ءٌ أَسْتَدِلُّ بِهِ»

فرمودند که اگر به تو بگویم قبول می کنی؟ گفت بله تا این جایش را از شما قبول کردم فرمودند چون قبول می کنی معجزه هم به تو نشان می دهم. معجزه چه است؟ گفتند برو به این درخت بگو به سمت من بیاید.

«قَالَ اذْهَبْ إِلَى تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ أَشَارَ إِلَى أُمِّ غَيْلَانَ فَقُلْ لَهَا يَقُولُ لَكِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ أَقْبِلِي»

بگو موسی ابن جعفر می گوید بیا رفت و گفت هی درخت موسی ابن جعفر می گوید بیا.

«قَالَ فَأَتَيْتُهَا قَالَ فَرَأَيْتُهَا وَ اللَّهِ تَجُبُّ الْأَرْضَ جُبُوباً حَتَّى وَقَفَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ أَشَارَ إِلَيْهَا فَرَجَعَتْ قَالَ فَأَقَرَّ بِهِ ثُمَّ لَزِمَ السُّكُوتَ فَكَانَ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ يَتَكَلَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ وَ كَانَ مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ يَرَى الرُّؤْيَا الْحَسَنَةَ وَ يُرَى لَهُ ثُمَّ انْقَطَعَتْ عَنْهُ الرُّؤْيَا فَرَأَى لَيْلَةً أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِيمَا يَرَى النَّائِمُ فَشَكَا إِلَيْهِ انْقِطَاعَ الرُّؤْيَا فَقَالَ لَا تَغْتَمَّ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا رَسَخَ فِي الْإِيمَانِ رُفِعَ عَنْهُ الرُّؤْيَا.»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص254

درخت زمین را شکافت (طبق روایت) به سمت حضرت آمد. امام کاظم (علیه السلام) برای چه این سوال را در ذهن او ایجاد کرد؟ آیا همین طوری ولش کرد؟ یک فرقی بین ما و دیگران هست. همه می دانستند حدیث اهل بیت با حدیث بقیه فرق می کند برای چه می دانستند؟ آیا ائمه (علیهم السلام) در این قضیه کوتاه آمده بودند؟ در باب عقیدتی و تبیینی کوتاه آمده بودند؟ بله بعضی از مسائل هست جلسه قبل هم گفتیم حضرت با کنایه می گفتند، نام نمی بردند یا اگر نام می بردند امیر المؤمنین گفت چه کسی صدایش را جلوی پیغمبر بلند کرد؟ گفت بگو عامر، معمر، عمر، عمار که و که و که یکی از این پنج شش تا اسم بود. دارد سوال ایجاد می کند ائمه (علیهم السلام) هیچ همین طوری ول نمی کردند. مگر تقیه به اوج اوج اوجش برسد تازه گفتیم امام حسن (علیه السلام) در اوج درگیری با معاویه است معاویه روی منبر بود امام حسن (علیه السلام) سخنرانی کردند گفتند حق ما را خوردند ولی نمی گوییم چه کسی؟ در آن وضعیت این مدلی صحبت کرده الان می گوید اصلاً نگو از اساس هیچی نگو. از آن طرف می گوید بقیع، با اهل سنت منافات دارد نگو، روز بقیع چه منافاتی با اهل سنت دارد؟ شما متصدی فرهنگ هستی نمی دانی فرقش چه است؟ این جزئیاتش را خیلی عادی است ندانند این هم یک مسئله.

روایت را از کتاب شریف کافی عرض کنم همین روایت در کتاب شریف کافی از همان راوی در جلد اول، صفحه 353 آمده است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُلَانٍ الْوَاقِفِيِّ»

علی ابن ابراهیم از پدرش از محمد ابن فلّان واقفی حرف واقفه روایت های در مورد موسی ابن جعفر را قبول می کردند مشکلی با این قضیه نداشتند. ماجرا را تعریف می کند موضوع امام کاظم است می گوید:

«كَانَ لِيَ ابْنُ عَمٍّ يُقَالُ لَهُ- الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ كَانَ زَاهِداً وَ كَانَ مِنْ أَعْبَدِ أَهْلِ زَمَانِهِ...»

ماجرا را مطرح می کند این جا فقط حضرت می گویند گفت:

«اذْهَبْ فَتَفَقَّهْ وَ اطْلُبِ الْحَدِيثَ قَالَ عَمَّنْ قَالَ عَنْ فُقَهَاءِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ثُمَّ اعْرِضْ عَلَيَّ الْحَدِيثَ قَالَ فَذَهَبَ فَكَتَبَ ثُمَّ جَاءَهُ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِ فَأَسْقَطَهُ كُلَّهُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص353

همان در بصائر هم آمده بود.

مجری:

خط بطلان بر همه آن

استاد ابوالقاسمی:

دارند نه آقا اهل بیت نمی گفتند نه می گفتند هیچ ابائی هم نداشتند پس این هم به عنوان یک مقدمه. البته روایاتی که نشان دهنده این است که ائمه (علیهم السلام) حتی اگر خیلی از مسائل را نمی گفتند اما این ایجاد سوال را می کردند یکی دو تا نیست صدها روایت است روایت های دعوت به تشیع، روایت های پاسخ به شبهات اگر ما می گوییم 60- 70 تا روایت است، روایت های ایجاد سوال در سیره اهل بیت (علیه السلام) صدها روایت است. می گوید حضرت یک کاری می کرد با بقیه فرق داشت، شیعیان یک طوری رفتار می کردند با بقیه فرق داشتند در جامعه بودند اما یک سری علامت های داشتند. این ها نشان دهنده این است که شما باید حتماً یک کاری بکنید یک نشانه ای داشته باشید طرف بپرسد شما چرا این طوری هستید؟ این مقدار در او ایجاد سوال بشود و بعد بیاید از شما سوالاتش را بپرسد.

ما در باب مسئله وحدت باید بدانیم مسئله اختلاف را ائمه (علیهم السلام) داخل مقوله وحدت گنجاندند، نگفتند حالا چون وحدت است ما هیچ خلافی نداشته باشیم، هیچی نشان ندهیم تقیه صرف باشد رفتارهای مان کاملاً مطابق با خواست طرف مقابل باشد نه وحدت بوده اما یک کارهای با علامت استفهام بزرگ انجام می دادند.

مجری:

با یک زیرکی خاصی انجام می داد که آتویی دست حکومت داده نشود.

استاد ابوالقاسمی:

بله. اما مسئله بعدی که باز در مقوله وحدت باید بدانیم یک بحث بسیار مهم است شما دعوت به تقریب می کنید بسیار خوب است ضرورت دارد که ما حتماً دعوت به تقریب می کنیم بله بسیار خوب است ضرورت دارد که ما حتماً دعوت به تقریب بکنیم و رفتارهای تقریبی هم داشته باشیم؛ اما همان طور که مرحوم آیت الله مصباح (رضوان الله علیه) فرمودند و ما جلسه اول بعضی هایش را عرض کردیم. این که وحدت بگویید اما طرف مقابل هیچ رغبتی به وحدت نداشته باشد و شما را یا تکفیر می کند یا بهانه های می آورد که آن بهانه ها نشدنی است. این جا چه کار کنیم؟ آیا در این جا می شود به سمت وحدت رفت؟ ایشان می گویند نه معنی ندارد به سمت وحدت بروید. مرحوم آقای بروجردی گفته بودند در چنین وقت های (مضمون کلام شان) شما وقتی به سمت آن ها بروید احساس می کنند شما به آن ها نیاز دارید. متوجه قضیه نمی شوند قبول هم نمی کنند اتفاقاً در رفتارهای طلب کارانه و مخالف تقریب شان راسخ تر می شوند.

مجری:

همان لجاجت شان

استاد ابوالقاسمی:

طبیعی هم است طرف به شما زور می گوید شما مدام باشد، چشم، چشم می گویید با خودش می گوید مثل این که واقعاً من زور دارم زوری هم ندارد ولی تصور می کند زور دارد. یکی از چیزهای که الان در کشور ما متأسفانه بر عکس دارد مطرح می شود، من در بعضی از جلسات هم گفتم اولاً دشمن انگاری اهل سنت بارها بنده عرض کردم اعتقاد دارم خیلی از عزیزان اهل سنت بر اساس روایات بهشت می روند. اما در طرف مقابل یک عده این ها را دشمن معرفی کردند هیچی علاوه بر دشمن انگاری عموم آن ها حالت تحریک کننده هم دارند می گویند نمی دانی سنی ها چقدر بچه آوردند؟ این درست نیست واقعیت جامعه ما این نیست. بله فرض کنیم اگر آمار بقیه استان ها 2 است آن جا 3 است اما استان هم استانِ مشترک است همان طوری که اهل سنت فرزند زیاد دارند شیعه ها هم فرزند زیاد دارند فرقی نمی کند.

و بعد خیلی هم اگر زیاد فرزند بیاورند به فرض فلسطینی ها 10 میلیون هستند اسرائیلی ها و مخالفین شان 8 میلیون، این ها نفری 5 تا بچه بیاورند آن ها 4 تا تعادل خود به خود به هم می ریزد، اما وقتی اهل سنت طبق بیشترین آمارها 8 تا 10 درصد هستند و شیعیان حدود 90 درصد هستند اصلاً نمی شود این آمار تغییر بکند. پس چرا این قدر تأکید می کنند این ها زیاد هستند و چنین و چنان هستند علت چه است؟

مجری:

داستان مسئله رسانه ای است

استاد ابوالقاسمی:

چرا رسانه ای این قدر بزرگ می کنند؟ آن کسانی که به اسم اهل سنت به دنبال باج گیری هستند دست شان پر تر می شود، نه ما زیاد هستیم از ما باید بترسید نه ما زیاد هستیم باید مراقب ما باشید نه زورم من زیاد است اگر نه کشور را به هم می ریزم نه من چنین و چنان می کنم. این ها را ترساندند علت مطرح کردن این قضایا به این صورت بله آن چیزی که خطر برای کشور ماست پیر شدن جمعیت است برای عموم است چه شیعه چه اهل سنت. و آن چیزی که خطر است هم برای ما هم برای اهل سنت درست شدن سلفیت است، چه شیعه برود سلفی بشود مثل قرآنی ها چه سنی بروی سلفی بشود داعشی و وهابی بشود این خطر است. تبدیل شدن شیعه یا سنی به سلفی خطر است.

 ما اهل سنت را خطر نمی دانستیم و نمی دانیم آن چیزی که خطر است آن کسانی هستند که به دنبال سوء استفاده هستند و امتیاز گیری و برای امتیاز گیری ادعا می کنند در رسانه ها بازوهایی دارند خودشان مطرح می کنند ما چنین و چنان هستیم ما 35 درصد هستیم ما 40 درصد هستیم ما 50 میلیون نفر هستیم.

مجری:

استاد یک تنفس و میان برنامه ای داشته باشیم بعد در خدمت تان هستیم.

(میان برنامه)

مجری:

 «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ» با ادامه بحث وحدت در خدمت تان هستیم استاد تفاوت ها را گفتیم که ائمه (علیهم السلام) در همه محافل مسئله تفاوت خودشان را ابراز می کردند و روایت ها را هم خواندید در خدمت تان هستیم

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض شد ائمه (علیهم السلام) اصرار داشتند بر این که تمییز از جهت عقیدتی باشد، اما از جهت اجتماعی نه همیشه همراهی صورت بگیرد. یک مسئله ای که مطرح کردیم، رفتیم به طرف مقابل دست وحدت، دست تقریب دراز کردیم طرف مقابل هم طبیعتاً‌ باید همراه با ما بشود خیلی هایشان همراه می شوند ولی بعضی ها هستند همراه نمی شوند، آیا این که ما برویم به سمت آن کسانی که همراه نشدند مایی که دست تقریب،‌ دست وحدت دراز کردیم به سمت طرف مقابل وحدت اجتماعی، تقریب اجتماعی آیا امتیازی از طرف مقابل طلب کردیم؟ نه.

معنی دارد طرف مقابل هم در این قضیه از ما امتیازی طلب بکند؟ نه، ما عرض کردیم در باب تقریب نباید بیاییم ادعا بکنیم که وحدت به معنی وحدت اعتقادی است ما از طرف مقابل نمی خواهیم به خاطر وحدت اجتماعی دست از اعتقاداتش بر دارد شما اعتقاداتت را داری ما هم اعتقادات مان را داریم. طرف مقابل هم همین طور باید باشد.

آقای گرگیج در سایتش پایگاه رسمی اطلاع رسانی آقای گرگیج شیخ التفسیر مولانا محمد حسین گرگیج "در دفاع از مسائل عقیدتی اهل سنت تا پای جان ایستاده ایم. می آید مطالبی مطرح می کند در تشکیل وحدت بین مذاهب خاطر نشان ساختند مسائل عقیدتی هر مسلمان مختص خودش است و نباید عقاید و باورهای خود را بر وی تحمیل کنیم. افرادی که از وحدت و مجمع تقریب سخن به میان می آورند اظهار دارند معنای وحدت این است که نباید یک سنی عقیده خود را رها کند و مانند برادران شیعه عمل کند. این را بگویید" این را بارها گفتند منظور وحدت اجتماعی است "با تأکید بر اتحاد و انسجام مسلمین و عدم تحمیل باورهای خود به دیگران خطاب به آنان توصیه کردند ما باید در کنار یکدیگر قرار بگیریم اتحاد و انسجام خود را حفظ کنیم و هر کدام مطابق با باور خودش عمل کند. ما حق نداریم به برادران شیعه که به اقامه تراویح اعتقاد ندارند باور خودمان را به آن ها تحمیل کنیم ایشان تخریب افرادی که از عقاید خود دفاع می کنند را نا درست خواندند" آقا یک شیعه از عقیده خودش دفاع کند چطور آقای گرگیج می گوید تخریب بکنید کسی که از عقیده اش دفاع می کند اشکال دارد "تقریب به معنای ذوب و تخریب یکدیگر و تحمیل باورهای خود به دیگران نیست. نباید کسی که از عقیده خود دفاع می کند را در تمامی میادین تخریبش کنیم چنین عملی از نظر شریعت و انسانیت نا درست است، ما باید به باورهای خودمان پایبند باشیم نباید به شخصی که از عقاید خودش دفاع می کند برچسب های مختلفی زده شود."

 این راجع به این مسئله که عبارتش را عرض کردیم. این آقا می گوید برای تقریب شیعه، شیعه بماند سنی هم سنی بماند اگر هم از عقیده اش دفاع کرد مشکلی ندارد. آن وقت همین آقا یک سخنرانی دیگری دارد آن سخنرانی را با همدیگر ببینیم مشخص بشود

کلیپ شماره یک – مولوی گرگیج

آسیب های که دعا بکنید من در این وقت کم بتوانم ادای دین بکنم، آسیب های که ما را از هم فاصله می دهند چه هستند؟ یک: غاصب و کافر و ظالم گفتن خلفای ثلاثه (نعره تکبیر) دو: مسئله غصب کردن فدک از فاطمه زهرا (رضی الله تعالی عنها)، (تکبیر) سه: مسلمانان اهل سنت را به عنوان دشمنان آل بیت معرفی کردند (تکبیر) چهار: قاتل دانستن حضرت عمر به عنوان قاتل حضرت فاطمه زهرا و آن را شهیده گفتن (تکبیر) پنج: قائل بودن به ارتداد صحابه (تکبیر) عزیزان من این ها پنج تا آسیب هستند. تا این ها بر طرف نشوند اختلاف ما بر طرف نخواهد شد. (تکبیر) و مجموعه های تقریب هم زحمت نکشند که تقریبی نخواهد بود (تکبیر)

مجری شبکه ولی عصر:

البته بیشتر ما تکبیر شنیدیم تا اصل ماجرا

استاد ابوالقاسمی:

اصلاً به آن جنبه هایش کار ندارم جنبه روانی و فشار، یک شیعه همین طوری صحبت کند چه برخوردی با او می شود؟ آنی که برای من مهم است، ما آمدیم بارها گفتیم مجامع تقریبی مان آن های که درست جلو رفتند گفتند ما دنبال وحدت اجتماعی هستیم دنبال تقریب در مسائل اجتماعی هستیم آقای کرگیج هم می گوید نباید کسی را اجبار کرد به خاطر تقریب دست از عقیده اش بر دارد. جای دیگر سخنرانی می کند نه آقا برای تقریب باید دست از این اعتقادات بر دارند کاری به این نداریم مثلاً ما اهل سنت را دشمن اهل بیت بدانیم نمی دانیم ارتداد صحابه این طور که می گوید نیست اما بحث شهیده دانستن حضرت زهرا (سلام الله علیها)، بحث فدک، بحث خلفاء نمی توانیم بگوییم فدک نبوده ما بگوییم تاریخ عوض می شود؟ بخاری و مسلم گفتند این یک بحث است.

اما آن که مهم است به این جنبه اش کار نداریم شما می آیید از یک طرف می گویید با این آقایان تقریب داشته باشیم ما مشکلی نداریم ما حاضر به تقریب اجتماعی هستیم، اما وقتی پای عمل و مرحله عمل می رسد نه ما نمی توانیم با شما تقریب داشته باشیم چرا؟ چون شما این اعتقادات را دارید. چطور شیعه بخواهد به سمت شما بیاید تقریب داشته باشد شما حق دارید اعتقادات خودتان را داشته باشید هر چیزی دلت خواست می توانی بگویی آقا اعتقاد من است حق دارم. شما نباید دست بر داری اما شیعه باید دست بر دارد؟ پس در واقع تقریبی که بعضی از این آقایان مطرح می کنند این است که من شیعه را می بینم که دست از عقیده اش بر داشته اما سنی دست از عقیده اش بر نداشته این تقریب می شود!

مجری:

تقریب یک طرفه

استاد ابوالقاسمی:

بله، و همین مدل رفتارها وقتی که کسی می گوید من فقط به این شروط، تقریب قائل هستم نمی دانم شاید ایشان دست از صحبت هایش بر داشته باشد، اما با همین موضع گیری ها او را به عنوان یک الگوی وحدت معرفی کردن، به عنوان الگوی تقریب معرفی کردن امتیازهای هم اگر می خواهد داده بشود به این افراد داده بشود. این درست است؟ دو دو تا چهار تا است مشخص است.

 برویم نمونه دیگری ببینیم از همین مدل صحبت ها آقای سربازی کتاب خلفای راشدین از دیدگاه امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب، محمدعمر سربازی نقش بندی، صفحه 43 "یگانه راه ایجاد برادری و وحدت معنوی آن چه لازم است ایجاد اتحاد و وحدت معنوی است که یگانه راهش هم آن است که اعتقاد تفویض، بدا، تبریٰ و تقیه را کنار گذاشته و حقانیت صحابه خصوصاً‌ خلفای اربعه و ازواج مطهرات و اهل بیت را یک صدا اقرار کنیم و بدان معتقد شویم" اگر می خواهید وحدت باشد این طور باید باشید. خسته نباشید خیلی زحمت کشیدید. این چه مدل دعوت به تقریب است؟

مجری:

استاد در واقع ما اهل سنت بشویم

استاد ابوالقاسمی:

بله، در جای دیگر دارد: "یگانه راه ایجاد برادری و وحدت معنوی" در همان صفحه است "و دست تطور خود را به جرم انتقاد در حق آن ها را ملوث ننماییم کتاب ها و اوراق مطائن را نظر آتش یا محو آب کنیم و بر ماضی صلوات گوییم." ول کن چه کار داری تاریخ چه بود؟ این که ما بر ماضی صلوات گوییم یعنی چه؟ یعنی نه بگوییم شما حق هستید نه ما حق هستیم. اصلاً‌ سکوت کنیم پس چرا دو خط قبلش می گویی حقانیت خلفاء اربعه را ثابت کنیم؟ آقا ول کن خلفای اربعه چه کسانی بودند کنار بگذار تمام شد بر ماضی صلوات نه ما نباید ول کنیم شما باید ول کنید. ما بر گذشته نمی فرستیم شما صلوات بفرست این مدل وقتی در بین طرف مقابل دارد جا می افتد و آن کسانی که الگوهای این ها به حساب می آیند این گونه رفتار می کنند این الگوها باید عوض بشود. تا زمانی که این الگوها عوض نشود همین آش و همین کاسه است.

یا در بین اهل سنت ایران، وهابیت هم دقیقاً‌ همین مدل است این مدلش هیچ فرقی با وهابیت نمی کند عبدالعزیز بن عبدالله بن باز:

«التقریب بین الرافضة واهل السنة غیر ممکن»

تقریب ممکن نیست چرا؟ چون عقیده ما با شیعه ها فرق می کند. ما اعتقاد به توحید داریم شیعه ها اعتقاد به توحید ندارند، چون ما اعتقاد به توحید داریم شیعه اعتقاد به توحید ندارد نمی شود این می گوید شما اعتقاد به خلافت ندارید این می گوید شما اعتقاد به توحید ندارید نمی شود. در هر صورت نمی شود تا وقتی که اعتقادت را عوض نکنی من با تو وحدت نخواهم داشت این باید در طرف مقابل اصلاح بشود و باید رویش کار بشود، نه این که روی شیعه کار بکنید آن طرف هم شما کار کن در این قضیه چقدر آن طرف کار کردید؟ اثری دیده شد رفتاری در این قضیه داشتید یا فقط این طرف را می خواهید کار کنید؟

مجری:

ما سکوت کنیم آن ها حرف شان را بزنند.

استاد ابوالقاسمی:

کتاب مسئلةُ التقریب آقای غفاری

 «الفصل الثانی هل من طریق للتقریب؟»

  آیا راهی برای تقریب است؟ من این ها را قبول ندارم عرض کردم این حرف ها اشتباه است، دارم می گویم همین اشتباهات در خیلی از داخلی ها است اما برای اصلاحش رفتند؟ خیر، فقط یک طرفه دارد برخورد می شود این مشکل است. می گوید مسائل تقریب

«لم تصل إلی علاج في هذا الشأن الخطیر والأمر العسیر»

در این مسئله خطرناک به نتیجه ای نرسیدیم این مسئله خلاف یک مشکل جدی است چرا؟ چون ما در اصول عقاید با آن ها مشکل داریم

«ولهذا بعدت الشُقة بین الفریقین»

راه خیلی دور است

«و وصلت محاولات التقریب إلی طریق مسدود فهل من طریق لحل هذه العقیدة؟»

آیا راهی است؟ جواب

«لا سبیل إلی رفع الخلاف وتحقیق التقارب والروافض مصرون علی شذوذهم عن جماعة المسلمین»

آقای شیعه تا زمانی که اصول اعتقادات تان را عوض نکنید ما نمی توانیم با شما تقریب داشته باشیم. اصول اعتقاداتت را عوض کن ما با تو تقریب پیدا می کنیم. این نگرش یک نگرش اشتباه جدی به مسئله تقریب است اما وقتی طرف مقابل این نگرش را دارد تا وقتی این نگرش را دارد اول برو این نگرش را اصلاح کن بعد صحبت از تقریب بکن. تا وقتی طرف مقابل، شما را تکفیر می کند مرحوم آقای مصباح می گویند تا وقتی تکفیرت می کند تقریب معنی ندارد تقریب با چه؟ تو را تکفیر کرده من هم می گویم چشم سرم را بزن این می شود.

مجری:

در داخل می فرمایید خیلی ها از این نگرش حمایت می کنند

استاد ابوالقاسمی:

بله متأسفانه کتاب دیگر آقای سالوس "مع الاثنی عشریة في الاصول والفروع" در این کتاب چاپ 7، مقدمه می گوید من 40 سال است کتاب های اثنی عشریه را مطالعه می کنم با علمای شان ارتباط داشتم شیخ محمد مدنی از دعوتگران به تقریب که اعتقاد داشت شیعه مذهب پنجم است من را به این راه کشاند. اما وقتی مراجعه کردم دیدم نه امر، بر خلاف تصورات دعوت گران تقریب است چون عقیده توحید

«عقیدتهم في الامامة»

 عقیده شیعه ها در امامت و فروعات آن مانع تقریب است شیعه ها دست از امامت بر دارند تقریب صورت می گیرد. او می گفت دست از اعتقادات شان در رابطه با توحید بر دارند این می گوید دست از امامت بر دارند این می گوید دست از خلفاء بر دارند شیعه نباش با تو تقریب می کنیم. این مدل دیدگاه را اولین کاری که آقایان باید برای اصلاحش انجام بدهند در مسئله تقریب اصلاح این است. آقای قرضاوی از دعوتگران به سمت تقریب بود همین الان در سایتش یک عنوان است

«مبادئ التقریب بین السنة والشیعة»

مبانی تقریب سال 2007 یک دانه دیگر دارد:

«التقارب بین المذاهب مضیعة للسنة النبویة»

تقارب بین مذاهب از بین برنده سنت است.

در سال 2015 این حرف را زده است. سال 2007 می گفت باید تقریب باشد 2015 می گفت تقریب باشد اهل سنت از بین می روند. و این جا می گوید

«قال الشیخ العلامه یوسف القرضاوي إنه لم یجد أي فائدة للتقریب بین المذاهب الإسلامیة خاصة مع الشیعة»

هیچ سودی در تقریب نیست و هیچ فایده ای جز تضییع سنت نیست چرا؟ چون شیعه ها خیلی تعصب دارند اعتقادات شان چنین و چنان است. آقای قرضاوی شما از اول اعتقادات شیعه را نمی دانستی؟ یعنی چه تعصب دارند؟ یعنی تو تقریب کردی که شیعه را عوض کنی؟ بعداً یک عبارتی است می رسیم نه آقای قرضاوی نقشه اش از تقریب این بود که من دنبال تقریب بروم به اسم تقریب جلوی ترویج تشیع را بگیرم. یعنی چه؟ بگویم می خواهی تقریب باشد حرف نزنید ده سال دوازده سال کار کنیم ببینیم می شود جلویش را گرفت یا نه؟ بعد دیدند این تقریب هم که باشد باز نمی شود مردم حق را نبینند حق را می بیند شیعه می شود. گفت نه آقا ما اصلاً‌ تقریب نخواستیم.

 اما این نکته اش مهم است که هدف او از تقریب چه بود؟ جالب است مبادی التقریب اش را ببینیم بعضی حرف هایش در بحث سال 2007 خیلی زیبا بود می گوید مبادی تقریب به این صورت است

«أولا معرفة الآخر من مصادره»

عقیده طرف مقابل را از کتب خودش بشناسید. نه این که بگویی منِ‌ شیعه در کتاب هایم این گونه راجع به توی سنی گفتم نه با سنی کتاب هایش را ببین سنی را برود کتاب های شیعه را ببیند خیلی خوب و عالی است. نگوییم شیعه ها اعتقاد به تحریف دارند کتاب های شیعه را ببینید قرآن شیعه ها با قرآن ما یکی است فرقی نمی کند. این یک. خودش دقیقا می آید می گوید مسئله تحریف را مطرح می کند. مسئله سجده روی خاک کربلا را مطرح می کند می گوید این ها مشکلی ندارد.

«حسنُ ظن بالآخر»

ما حسن ظن داشته باشیم این هم بسیار عالی حسن ظن خوب است

«التعاون في المتفق علیه»

در مسائل متفق علیه همکاری بکنیم مسائل متفقٌ علیه چه است؟ ایمان به خدا، به قیامت، به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، به قرآن است به شهادتین است، به نماز است، به زکات است، به روزه است، به حج است و بعد این جا خیلی مهم است که مغفول مانده

«التحاور في المختلف فیه»

مسائلی که در آن اختلاف است در موردش گفتگو بکنیم و می گوید این هم فقط بین ما و شیعه نیست چون رشید رضا سلفی بود بقیه سنی ها را تکفیر می کرد می گوید رشید رضا یک قاعده ای گفته که ما باید

«نتعاون فيما اتفقنا علیه، و یعذر بعضنا بعضا فیما اختلفنا فیه»

این قاعده طلایی است

 «ونتحاوَر»

 بعضی از معاصرین ما این را هم تغییرش دادند این طور می گوید:

«نتعاون فیما اتفقنا علیه، و نتحاور فیما اختلفنا فیه»

این را دوست ما آقای عبد الحلیم محمد ابو شُقه گفته این حرف بسیار خوبی است. گفتگو در مسائل اختلافی. پنجم: رفتارهای تحریک کننده نداشته باشیم بله حرف بسیار خوبی است رفتارهای که می گوید شیعه ها رافضی هستند از آن طرف سنی ها را ناصبی می گوید درست نیست رفتارهای تحریک کننده نباید باشد. ششم:

«المصارحة بالحکمة»

ما حکیمانه بیاییم صریح صحبت بکنیم نفاق نداشته باشیم به علمای شیعه هم گفتم

«لیس من الحکمة أن نخفي کل شیء»

مخفی نکنیم سکوت نکنیم نگوییم حالا بعداً استخوان لای زخم درست نکنیم

«ندعه معلقا دون أن نجرو علی إثارته أو الکلام فیه»

نگذاریم راجع به آن صحبت بشود این که نگذاریم صحبت بشود این مشکل تقریب است حل مسئله تقریب نیست حرف بسیار خوبی است.

«فهذا لا یحل مشکلة»

این مشکلی را حل نمی کند درمان نیست

«او یقرب بین الفریقین خطوة واحدة»

حتی یک قدم هم جلوگیری از گفتن مسائل در تقریب کمک نمی کند این را آقای قرضاوی زمانی که رهبر تقریب بود تصاویرش با سید حسن نصرالله و کنفرانس تقریب است بزرگ ترین شخصیت تقریبی به ایران می آمد ایشان بود این حرف ها را زده. می گوید من این ها را مطرح کردم بسیار مهم است ولی:

«ومن هنا أقول»

چون که رُک باید صحبت کنیم می گوییم جاهایی که سنی ها هستند شما نیایید ترویج تشیع بکنید سنی ها هم نروند بین شیعه ها ترویج بکنند برای این که درگیری از بین برود و فتنه بر طرف بشود این را من رُک به برادران مان در ایران گفتم. مسئله هفتم:

«البعد عن شطط الغلاة»

نیاییم دچار فتنه تندروها بشویم یک نفری یک تندروی کرد پای مذهب نگذاریم تکفیر نکنیم. هشتم مراقب دسیسه ها و نقشه ها باشیم. نهم در جاهای که مشکلات است به هم کمک بکنیم. تقریباً خیلی خوب بود جز آن یک جمله ای که گفته بود هدفش از تقریب بود. رُک گفتم این که ما حقیقت را بگوییم حقیقت این است که نگذاریم یک سنی، شیعه بشود این گفتن حقیقت است؟ حقیقت این است که نگذاریم یک شیعه سنی بشود؟ اگر واقعاً‌ حق هر طرفی بود بله مثل فلان مذهب پول می دهد می گوید هر که سنی می شود 10 میلیون تا 12 تومان می دهیم از کویت، امارات و عربستان پول، گندم و چه و چه بدهند این اشکال دارد.

مجری:

گفتند با حکمت

استاد ابوالقاسمی:

بله، اما این که ما بیاییم و حق را روشن بکنیم مگر نگفتید مسائل اختلافی را بیان بکنید این که نباید مشکل داشته باشد و می دانید علت این که آقای قرضاوی چپ کرد چه بود؟ این بود که پسرش شیعه شد. رفتند پسرت را مستقیم به تشیع دعوت کردند؟ نه وقتی شما برای تقریب آمدی زمینه گفتگوها باز شد پسرت می رود کتاب های شیعه را مطالعه می کند می بیند حرف شیعه درست است و شیعه می شود. به خاطر همین قضیه پسر من شیعه شده من می خواستم با این کار جلوی شیعه شدن مردم را بگیرم بر عکس پسرم شیعه شد!

مجری:

یک جایی حرف درست زد و الگو قرار گرفت فرزندش هم تبعیت کرد

استاد ابوالقاسمی:

بله. این یک مسئله ای است که ما خوب باید دقت بکنیم در باب تقریب، طرف مقابل نباید توقع زیادی داشته باشد از باب تقریب بخواهد امتیاز گیری بکند. امتیاز دادن برای تقریب اگر واقعاً دلش برای دین سوخته نگران دین است نگران مسئله فلسطین است نگران وحدت مسلمان ها است نگران استکبار است نگران سلطه غرب بر مسلمان ها است نگران گسترش رسانه های فاسد و مفسد در بین مسلمان ها است آیا در چنین جایی امتیاز گیری می کند؟

امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب می گوید من حریص ترین فرد بر وحدت امت اسلامی بودم این جا امتیاز گیری کردم؟ یک بار مسئله تقیه است که قبلاً‌ عرض کردیم اگر این مسئله رخ ندهد ما کلاً از بین می رویم نه راهی برای خودمان باقی می ماند و نه دیگران هدایت می شوند چون ملاک اصلی را قبلاً هم عرض کردیم برای اهل بیت هدایت بوده. اگر ما حکومتی داشته باشیم که این حکومت نتواند کسی را هدایت کند بلکه منجر به گمراهی بشود قاعده است این جا نداشتن حکومت از داشتنش اولویت دارد. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می بیند اگر بخواهد الان خلافت را بگیرد متهم به دنیا طلبی می شود یک شایعه ای پخش کردند که علی را پیغمبر عزل کرد علی هم الان بخواهد درخواست خلافت کند یعنی پیغمبرم عزلم کرده بود مخالف پیغمبر می شوم هیچ راهی برای هدایت باقی نمی ماند. این جا رفتن دنبال خلافت ضربه زدن به باب هدایت است.

یک بار بر عکس است ما یک حکومتی داریم تلویزیون این حکومت می تواند با ترویج معارف مردم را هدایت بکند هیچ مانعی هم الان نیست مثل مدل حضرت علی (علیه السلام) به خلافت رسیدند ذره ذره شروع کردند گفتن، گفتند گفتند گفتند کار به جایی رسید اشعث خسته شد (جلسه قبل گفتیم) چرا روی هر منبری می روی می گویی حق من را خوردند! بس کن این مدل ما باید جلو برویم.

پس این که شخص بیاید برای مسئله تقریب، برای مسئله وحدت درخواست امتیاز بکند یعنی در تقریب این آدم صادق نیست بله در چنین وضعیتی اگر ما مجبور به تقیه هستیم آن قدر ضعیف هستیم که نمی توانیم خودمان را حفظ کنیم و نمی توانیم مایه هدایت دیگران بشویم بقیه مقوله ها را مطرح نکنند این که مهم است هدایت است اگر چنین وضعیتی است در چنین جایی ما حتی امتیاز هم می دهیم و هیچ امتیازی هم نمی گیریم چون برای حفظ و بقاء این کارها را باید انجام بدهیم این جا فرق می کند. مثال آن دو زن، دو تا زن بودند سر یک بچه دعوا داشتند پسری است یکی می گوید من مادرش هستم آن یکی می گوید من مادرش هستم پسر هم آن موقع قند و نبات بود. همه مادرها پسر می خواستند در زایشگاه دعوا شد این می گوید این پسر مال من است آن یکی می گوید این پسر مال من است. حضرت علی (علیه السلام) چه کار کردند؟ گفتند قمبر شمشیر را بیاور آقا شمشیر برای چه؟ حضرت فرمودند این بچه را نصف می کنم نصف برای این زن و نصف دیگر برای زن. یکی از زن ها گفت من نخواستم گفت این بچه را به آن زن بده، چرا؟ چون تو امتیاز دادی چون اگر این جا امتیاز نمی دادی فرزند از دست می رفت. اگر واقعاً در مقوله هدایت، هدایت به قیامت مربوط است در دنیا هزار تا حکومت هم بگیریم اصلاً‌ ما یک حکومتی درست کنیم از شرق تا غرب عالم یک تمدن اسلامی اسمش بشود اما مردم بهشتی نشوند و جهنمی بشوند این چه فایده ای دارد؟ تأثیری دارد؟ ملاک و هدف مان باید مشخص باشد.

در چنین حالتی ما چه کار باید بکنیم؟ اگر حکومتی داریم و این حکومت فرض بگیریم که دارد از بین می رود در این جا باید امتیاز بدهیم در حالت عادی چه دلیلی به امتیاز دهی است؟ دلیلی وجود ندارد. نکته دیگری که این جا باید عرض بکنیم یکی از مسائل، مسئله استبصار است که این را به شدت جزء امتیازهای خودشان می دانند. امتیاز طلبی ها، آقای قرضاوی می گفت اگر وحدت می خواهید نه شما نباید استبصار داشته باشید. ما کار عمومی هم نمی کنیم تبلیغ عادی دین مان را می کنیم آقای گرگیج می گفت از دین تان دفاع کنید نه من از دینم دفاع می کنم یکی سنی بشود اشکالی ندارد. یکی دیگر بیاید از دینش دفاع بکند شیعه بشود این اشکال دارد.

 به عنوان نمونه در سایت آقای عبدالحمید 14 اردیبهشت 1397 این برای چه زمانی است؟ برای آن دورانی که در خوزستان یک سری فعالیت های نظامی صورت دادند چه شیعه، چه سنی رفتند سلفی شدند عملیات نظامی کرد دعوا شد ریختند چند تا از سلفی ها را گرفتند. ببینید ایشان چه می گوید؟ "همان طور که در موضوع اظهار تغییر عقیده از سنی به شیعه آزادی وجود دارد متقابلاً نیز باید این آزادی وجود داشته فردی که تغییر عقیده می دهد و عقیده اهل سنت را اختیار می کند بر اساس قانون اساسی هیچ کس حق ندارد او را تحت تعقیب یا فشار قرار بدهد." آقا مگر کسی سنی بشود تحت تعقیب قرار می دهند؟ در کشور ما کسی بگوید من سنی هستم تحت تعقیب قرار می گیرد؟ کجا همچنین چیزی آمده؟ نه یک عده که سلفی شده تحت تعقیب قرار گرفته بعد از آن طرف، ایشان با اشاره به پخش برنامه های در بعضی از شبکه های ماهواره ای داخلی و تلویزیون رسمی کشور، مواردی بوده است که در شبکه های ماهواره ای و بعضاً در شبکه های رسمی صدا و سیمای کشور از افرادی دعوت کردند و آن ها را به عنوان هدایت یافته یاد کردند که مذهب شان از سنی به شیعه تغییر داده اند. ما در قبال این گونه اقدامات سکوت اختیار کردیم. سکوت اختیار کردید؟ خسته نباشید آن موقعی که آقای تیجانی را صدا و سیما آورد آقای حسام العماد را صدا و سیما آورد شما سکوت اختیار کردید؟ گفتید این ها دروغگو هستند و چنین و چنان هستند این ها شیّاد هستند هنوز در سایت هایتان است. سکوت اختیار کردید؟!

"گفتیم اگر واقعاً‌ این تغییر عقیده به خاطر منافع دنیوی صورت نگرفته است حق قانونی هر شخص است" خیلی عالی الان طرف در خوزستان 20- 30 میلیون گرفته سلفی شده همه می دانند خیلی هایشان پول دادند چون پول داد به خاطر پول و منافع دنیوی رفته سلفی شده حقش است؟ این بر عکس است، نه آقا این جا اگر یک نفر سنی در یمن به خاطر تحقیق شیعه شده می گوید نه این نباید می شد این دنیا می خواست دروغ دارد می گوید الکی است، باید جلویش گرفته بشود چرا پخش کردید؟ از آن طرف شیعه پول بگیرند سلفی بشود نه این حقش است مشکل ندارد چرا تحت فشار قرار می دهید؟ یک کلیپی هفته قبل دیدم خیلی غصه خوردم یک بانویی است در منطقه سیستان و بلوچستان می گوید من مستبصر شدم برادرم و پدرم ریختند من را کتک زدند در یکی از همین گروه ها گذاشتم که آقایان تقریب افراطی در آن هستند گفتند این ها تقصیر خودشان این ها پرچم بلند می کنند. گفتم آقا طرف در خانه اش است دختری شیعه شده در خانه خودش خواسته نماز شیعه بخواند در کشور شیعه این پرچم بلند کردن است؟ نیامد در خیابان بگوید آی مردم من شیعه شدم کاری نداشته طرف در بسیاری از روستاها است معروف و زیاد است طرف تا شیعه بشود خانواده زن سریع پیش مولوی می روند این شیعه شده زن طلاق، این چه کاری شما دارید انجام می دهید؟ محروم از ارث، زن طلاق و کتک می شود.

 چند سال قبل زاهدان رفتم آن موقع برو بیای شبکه ولایت بود زاهدان منبر داشتم جلوی مسجد امام علی (علیه السلام) رسیدم پیاده شدم یک پراید جلویم ایستاد طرف پایین آمد من را شناخت گفت حاج آقا ماشینم را نگاه کن، نگاه کردم دیدم جای سوراخ سوراخ گلوله روی ماشینش بود گفتم این چه است؟ گفت من شیعه شدم برادرم با کلاش به ماشین من رگبار بست در رفتم این است این واقعاً!

آقا استبصار خیلی خوب ان شاء الله مفصل هفته های بعد راجع به استبصار صحبت خواهم کرد هدف بعضی از این آقایان از تقریب چه است؟ امتیاز گیری در باب استبصار، اصلاً‌ هدف شان دقیقاً‌ این است آقای قرضاوی را دیدید می گوید من به سمت تقریب آمدم یک حرف به شما بزنم جلوی استبصار را باید بگیرید. سمت ما نیایید تقریب هر چه دل تان بخواهد قبول می کنم اما برای چه؟ برای این سمت تقریب آمدم که سنی، شیعه نشود. آقا ما پول نمی دهیم سنی، ‌شیعه کنیم داریم عقیده خودمان را می گوییم دیگران هم عقیده شان را بگویند هر کس حرفش حق است قبول کنید خودتان گفتید حرف حق گفتن مشکل ندارد دفاع از حضرت علی مشکل ندارد. ائمه (علیهم السلام) هم این روش را داشتند مقام معظم رهبری هم تأکید کردند مواردش را ان شاء‌ الله هفته های بعد مفصل مطرح می کنیم.

مقوله استبصار این هفته مقدمتاً عرض کردیم چرا یک عده در کشور ما با استبصار مخالفت می کنند؟ جلوی استبصار را می گیرند؟ ولو استبصار شخصی باشد طرف در جلسه سخنرانی کرده گفته اگر کسی گفت من می خواهم شیعه بشوم جلویش را بگیرید چون به ضرر ما است یعنی چه جلویش را بگیرید؟ می گویند ما سنی انقلابی داشته باشیم بهتر از شیعه است. این چه حرفی است؟ ائمه (علیهم السلام) این طور رفتار می کردند؟

پس مقدمه کل بحث های جلسه آینده مان این که یک عده می آیند جلوی استبصار را می گیرند همان طوری که برداشت های اشتباه از وحدت بود این هم یکی از برداشت های اشتباه از وحدت است که ما باید جلوی استبصار را بگیریم تا وحدت حاصل بشود چرا؟ چون یک عده از امتیاز گیرهای مقوله وحدت امتیازی که می خواستند چه بود؟ این بود که سنی، شیعه نشود. آقا شیعه، سنی شد سنی که نه بعضی شان فریب می خورند سلفی می شوند اگر شیعه ای سلفی بشود همان طوری که تعداد زیادی از سنی ها، شیعه می شوند. اگر یک شیعه ای سلفی بشود نه حق دارد نباید تحت تعقیب قرار بگیرد. رفت بمب گذاری و عملیات انتحاری و به گروه داعش پیوست نه تحت تعقیب قرار ندهید. از آن طرف یک نفر اهل سنت در یمن یا تونس شیعه شده باشد تلویزیون ما نشان بدهد می گویند چرا این کار را کردید؟ چرا این دروغ ها را پخش می کنید؟

پس مبنای این تفکر که باید جلوی استبصار گرفته بشود اساساً معارض با تفکر اصیل تقریبی است یعنی مبنای تقریب بر عدم امتیاز گیری است؛ اما آن کسانی که جلوی استبصار را می گیرند به خاطر تقریب دارند امتیاز دهی برای تقریب است نه اگر امتیاز دهی برای تقیه است آن تقیه یک مقوله است امتیاز دهی برای تقریب نه اصلاً جایز نیست. این ها با همدیگر نباید خلط بشود.

مجری:

ممنون و متشکر از شما مثل همیشه استفاده کردیم و بهره بردیم و ممنون از شما بینندگان عزیز که با ما در این مسئله همراه بودید و نگرش یک طرفه به تقریب واقعاً مطرح شد و ان شاء ‌الله در هفته های آینده در رابطه با مسئله استبصار کامل تر صحبت خواهیم کرد.

تن خو به قفس دارد/ جان زاده پرواز است/ این ماهی تنگاب و آن ماهی دریایی است/ در من غزلی اینک دنبال تو می گردد/ ای آن که تو را دیدن انگیزه گویایی.

«التماس دعا خدا نگهدار»

 


  
  • رضایی

    17 فروردين 1402 - ساعت 18:22

    گرگیج ناصبی پست فطرت هست

    0 0

راه روشن>

تخریب قبور ائمه بقیع وحدت شیعه و سنی گنبد و حرم روز بقیع قدس فرق اهل تسنن با وهابیت وحدت اعتقادی و اجتماعی تقریب مذاهب گرگیج