کلمه طیبه

قسمت هفتاد و سوم برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام یزدانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 02/03/1401

برنامه: کلمه طیبه

مجری:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)، خب الحمد الله باز در دوشنبه شبی دیگر این توفیق را پیدا کردیم تقدیم بکنیم محضر همه شما گرامیان برنامه کلمه طیبه را، برنامه ای که الحمد الله این توفیق را داریم در  محضر حضرت استاد حجت الإسلام و المسلمین دکتر یزدانی هستیم ان شاءالله امشب هم بتوانیم از کلیپ هایی که پخش می شود نکته های خوبی را برداشت بکنیم، برای پیدا کردن راه درست برای انتقاد کردن و ان شاءالله زدودن شبهات، ابتداً یک سلام و عرض ادبی داشته باشیم خدمت حضرت استاد بعد از آن روند برنامه را پی خواهیم گرفت، سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم.

استاد یزدانی:

سلام علیکم و رحمة الله

أعوذ باللّه من الشّیطان اللّعین الرّجیم بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین والمعصومین لا سیما مولانا و مقتدانا الحجة بن الحسن المهدی (عج).

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج).

مجری:

سلامت باشید خیلی ممنون خب همانطور که شما بینندگان هم مستحضر هستید در ابتدای برنامه های کلمه طیبه و خیلی دیگر از برنامه های شبکه جهانی حضرت ولیعصر به این نام پر مسمّی حضرت مهدی (عج) متمسک می شویم، می شنویم یک روایتی را تا ان شاءالله این اشتیاق مان شوق مان نسبت به آن حکومت جهانی ان شاءالله بیشتر و فزون تر بشود، در همین راستا حضرت استاد اگر مطلبی نسبت به حکومت جهانی حضرت آقا ولی عصر (عج) آماده هست استفاده می کنیم از محضرتان.

استاد یزدانی:

طبق روال همیشگی ما قرار هست یادی بکنیم از صاحب اختیار مان و مولای مان و آقای مان و همه کاره عالم حضرت ولی عصر (عج) روایتی هست از حضرت علی (ع) که روایت بسیار زیبایی هست در کتاب شریف کمال الدین صفحه 524، روایت 4 از روایت حضرت امام عسکری (ع) که حسن بن محمد بن صالح بن بزار می گوید

«سمعت الحسن بن علی العسکری علیهما السلام یقول»

شنیدم که امام عسکری می فرمود

«إن ابنی هو القائم من بعدی و هود الذی یجری فیه سنن لأنبیاء بالتعمیر و الغیبة»

این پسر من حاکم بعد از من خواهد بود او همان کسی است که سنت انبیاء درباره او در موضوع عمر طولانی و غیبت اجرا خواهد شد

در واقع دارد امام عسکری (ع) به یک شبهه جواب می دهد به یک شبه ای که هنوز در عصر آن حضرت مطرح نشده ولی امام می داند که در عصر غیبت چنین اتفاقی خواهد افتاد یک عده ای خواهند آمد و به اینکه چرا امام زمان عمر طولانی کرده ایراد خواهند گرفت، چرا امام زمان حضرت مهدی غیبت کرده ایراد خواهند گرفت امام جواب می هد می گوید اگر عمر طولانی می گویید برخی از پیامبران مثل حضرت آدم مثل حضرت نوح، مثل حضرت الیاس، مثل شیث پسر حضرت آدم، خیلی از پیامبران را ما داریم که اینها عمر طولانی داشتند، مثل حضرت خزر، حضرت خزر حداقل در زمان حضرت موسی زنده بود، در زمان پیغمبر زنده بوده، در زمان حضرت امام زمان هم خواهد بود، و دلیل از کتاب های شیعه و سنی ما برایش داریم، حضرت عیسی چند صد سال، حداقل 700 سال قبل از حضرت مهدی زنده بوده حالا کمتر یا بیشتر، و تا امروز زنده است، در زمان ظهور هم خواهد آمد و همراه حضرت مهدی و پشت سر حضرت مهدی هم نماز خواهد خواند، خب اگر قرار باشد عمر طولانی ایراد باشد اشکال باشد عجیب و غریب باشد پیامبران زیادی بودند در طول تاریخ که اینها عمر طولانی داشتند و بعضی از اینها همراه امام زمان هستند، مثل حضرت عیسی، اگر بگویید از دنیا رفته و بر می گردد، خب رجعت را قبول کردید، این کار را برای شما بدتر می کند، اگر نه قبول کنید که حضرت عیسی عمر طولانی داشته از آن زمان تا امروز، خب دیگر درباره عمر طولانی حضرت مهدی هم نباید ایراد و اشکالی باشد، همینطور بحث غیبت، حضرت موسی از بین قوم خودش غائب شد مدت طولانی، و خیلی از پیامبران از بین قوم شان طولانی مدت غائب شدند و دوباره برگشتند، حضرت امام عسکری می فرمایند که سنت انبیاء در بحث تعمیر عمر طولانی و غیبت درباره فرزند من هم اجرا خواهد شد،

«حتی تقسو القلوب»

تا جایی که قلب ها بخاطر طولانی شدن دوران غیبت سنگ می شوند،

دلها سخت می شود، در این دوران کسی بر امامت آن حضرت ثابت قدم نمی ماند

«إلا من کتب الله عزوجل فی قلبه الایمان و أیده برح منه»

چه کسانی در دوران غیبت، در این دوران طولانی بر امامت حضرت مهدی ثابت قدم می ماند، کسی که خدا در قلب او ایمان را کاشته باشد، نقش بسته باشد ایمان در قلب او به وسیله خداوند و خداوند او را با روح خودش تأیید کرده باشد، این تیکه ای از آیه قرآن کریم است حالا کار داریم با این تیکه از آیه و ان شاءالله در بحث پاسخ به شبهاتی که از کلیپ ها پخش خواهیم کرد به این تکیه خواهیم پرداخت.

مجری:

سلامت باشید ان شاءالله پس این هم مقدمه ای خواهد بود ان شاءالله کلیپ را هم خواهیم دید، تشکر می کنم الحمد الله این توفیق را داریم در مطلع این برنامه ذهن های مان را الهی می کنیم و به آن چیزی که خداوند دستور دارد که فرج ما و گشایش کارها به دست آن بزرگوار هست متمسک می شویم، ان شاءالله بتوانیم که سرباز خوب و حقیقی برای آن وجود نازنین باشیم.

بسیار خب شروع بکنیم، برویم با هم کلیپ اول را ببینیم برمی گردیم و به نقد آن خواهیم نشست.

کلیپ:

عرض کنم که چون آخر سوره یوسف است یکی در رابطه با همین سجده، اینجا آمده که یوسف را سجده کردند، و در سوره بقره و سوره های دیگر داریم که فرشتگان آدم را سجده کردند،  از این بعضی سوء استفاده می کنند می گوید سجده درست است، اولاً این سجده سجد عبادت نیست، سجده عبادت در هیچ دینی برای غیر خدا جایز نبوده، اصلاً تمام انبیاء را خدا فرستاده برای همین هدف که ای مردم مرا عبادت کنید و غیر مرا عبادت نکنید،

«اعبدوااللّه مالكم من اله غيره»

عبادت فقط برای خدا است، خدا را عبادت کنید غیر از خدا هیچ ذاتی که لایق عبادت باشد وجود ندارد

مؤمنون/32

پس سجده عبادت در هیچ دینی در هیچ آیینی از دین آدم گرفته تا دین محمد (ص) برای غیر خدا نبود، اما ادای احترام به شکل سجده که این را می گویند سجده تعظیمی سجده تعظیمی یعنی طرف را خدا نمی دانی معبود نمی دانی ولی به او احترام قائل هستی برایش رکوع می کنی یا سجده می کنی، این در ادیان گذشته بوده، در دین ما نیست، دلایل زیادی ما داریم که در دین ما نیست،  چیزی که در ادیان گذشته بوده نباید برای ما دلیل باشد، به قول بعضی ها در ادیان گذشته چیزهای دیگر هم بوده،  برادر و خواهر باهم دیگر ازدواج نمی کردند؟ در دین حضرت آدم، در دین خود حضرت یعقوب یک مرد دو خواهر را همزمان عقد می کرد، دو زن داشت هر دو با هم خواهر بودند، دو زن خود حضرت یعقوب در آن دین اشکالی نبود، لذا هرچه که در دین های گذشته است ما نباید اینها را انجام بدهیم،  اینها در ادیان گذشته بوده، و دلیلش که ما می گوییم در دین ما نیست خیلی زیاد هستند آیات هستند احادیث هستند،  یکی از آن احادیث این است که صحابی آمد گفت یا رسول الله اجازه بدهید من رفتم پیش کشورهای دیگر رفتم، پیش پادشاهان دیدم، پادشاهان روم و ایران مردم شان پادشاهان خودشان را ادای احترام می کنند می آیند سجده می کنند،  ما می خواهیم شما را سجده بکنیم، رسول الله (ص) ناراحت شد، و فرمود که

«لو كنت آمرا احدا ان يسجد لأحد»

اگر من دستور می دادم کسی را که برای کسی سجده کند

«لأمرت المرأة ان تسجد لزوجها»

به من زنها دستور می دادم هر روز شوهران شان را سجده بکنند،

چون شوهر خیلی حق دارد

«لِمَا جَعَلَ الله لَهُمْ عَلَيْهِنَّ مِنَ الْحَقَّ»

این در مشکات هست، که خدای تعالی برای آنها چنین حقی گذاشته، و بعد رسول الله (ص) فرمودند، سجده در گذشته بوده، ادای احترام برای زنده ها نه برای قبرها در همان شرعیت سجده برای قبر نبوده،  رسول الله (ص) می فرماید

«لعن الله یهود و النصاری»

خداوند یهود و نصاری را لعنت و نفرین کند

که

«اتخذوا قبور انبیائهم مساجد»

قبرهای انبیاء را سجده گاه قرار دادند،

اگر کسی بگوید در گذشته سجده درست بوده، آن سجده یعنی ادای احترام بوده برای زنده نه برای قبر، برای قبر در همان ادیان هم جایز نبوده، در هیچ دینی برای قبر سجده کردن جایز نبوده برای نمادی از نمادهای غیر الله جایز نبوده، و سجده برای غیر خدا شرک است، و یکی از مصادیق بارز عبادت برای غیر خدا است، نباید هیچ کسی از این نوع احادیث از این نوع آیات که مربوط به شرایع من قبلنا هستند، شریعت های گذشته هستند ما خودمان یک دین و آیین کامل داریم، قانون چه ای داریم، قرآن همه چیز را مشخص کرده

«و أن المساجد لله»

تمام اماکن سجده برای الله،

چند تفسیر کردند، یا تمام انواع سجده ها برای خدا، هیچ کسی را غیر از خدا شما سجده نکنید و غیر از خدا صدا نزنید، پس در رابطه با تحریم سجده برای غیر الله صراحتاً آمده به هیچ وجه جایز نیست سجده ای که آنها کردند، سجده عبادت نبود، سجده تعظیم بوده، در دین ما هم سجده تعظیم منسوخ شده حرام است، جایز نیست.

مجری:

بسیار خب دیدیم باز این کلیپ را که همیشه تقریباً استاد یک دانه کلیپ از این آقای مولوی عبدالغنی داریم، متأسفانه نمی دانم چه دسته گلهایی به آب می دهد که  تمام شدنی هم نیست، و البته آن حساسیتی که بارها به آن اشاره فرمودید وجود دارد که حالا باز هم اگر مصلحت بود بیان می فرماید، طبق این کلیپی که بینندگان عزیز هم دیدند بحث این بود که  سجده تعظیم اگر سابقاً هم بوده در اسلام چنین چیزی نداریم چرا که روایت داریم که هیچ کس حق ندارد بر کسی حتی به عنوان تعظیم هم حتی سجده بکند.

استاد یزدانی:

بله همانطور که گفتیم بارها ایشان معاون آموزش دارالعلوم زاهدان است و مدرسه ای که برای اهل سنت است ولی متأسفانه هر هفته و کلاً در طول ماه مبارک رمضان ایشان شده بود بلند گوی وهابیت، بلند گوی سلفی ها، و حرف هایی می زد که با کتاب ها و فتاوی و سخنان مفتی های خود دارلعلوم زاهدان در تضاد بوده که هفته های پیش گفتیم و ایشان متأسفانه همینطور می تازد و حرف های وهابیت را در بین این طلبه های بدبختی ک آنجا نشستند و متوجه هم نیستند همینطور پخش می کند.

مجری:

خیلی جالب هم هست، استاد حضرت عالی هم اشاره می فرمایید اینکه، این کلیپ هایی را هم که اینجا می بینید از همان شبکه های وهابی خیلی گرفته شده، و اینها به صورت تدوین شده کاملاً منظم یکی از برنامه های روتینی که شبکه های وهابی دارند همین هست که صحبت های ایشان را پخش بکنند حتماً به عنوان یکی از بزرگترین استاد هایی که در این شبکه ها فعالیت می کند.

استاد یزدانی:

البته ما این را از سایت خودش گرفتیم، از پیج اینستاگرام شخصی خودش گرفتیم از شبکه های وهابی نگرفتیم، ولی شده بلند گوی وهابی ها در داخل ایران، بحث سجده برای غیر خدا، این بحثی نیست که شیعه در آن تردید داشته باشد که سجده عبادی برای غیر خدا شرک است، شک و شبهه ای در این مسئله ما نداریم و هیچ مسلمانی ندارد، ولی خب ایشان روی این مسئله تأکید می کند هدفش چیز دیگری است،  سجده ای که بعضی از مردم می آیند سجده شکری انجام می دهند در برابر حرم های ائمه اهل بیت (ع) می خواهد بگوید شیعه مشرک است به این دلیل که بعضی از شیعیان می آیند و برای ائمه در حرم ها سجده انجام می دهند، در حالی که آن سجده شکر است و تعظیم در برابر امام هم نیست، بلکه سجده شکر است، که خدایا شکر که ما را دوباره توفیق دادی که بتوانیم اینجا به زیارت پیامبر و به زیارت امیرالمؤمنین به زیارت امام حسین و سایر ائمه برسیم، اصلاً سجده شکر است، اما ایشان گفت آن سجده ای که ملائکه در برابر آدم انجام دادند، سجده عبادی نبوده، و همینطور سجده ای که حضرت یعقوب (ع) و فرزندانش در برابر حضرت یوسف انجام دادند، سجده عبادی نبوده، این خلاف حرف بزرگ شما ابن تیمیه است، ابن تیمیه می گوید این سجده عبادی است، چرا؟ چون خدا دستور داده، خدا به ملائکه دستور داد در برابر آدم سجده کنید، چون دستور خدا است، این می شود عبادت، چرا نباید عبادت باشد، اما عبادت آدم نیست، عبادت خدا است، چون هر نوع اطاعتی از خداوند عبادت خدا به حساب می آید، می خواهد سجده در برابر آدم باشد یا هر عمل دیگری، ببینید ابن تیمیه در کتاب مجموع فتاوی خودش، مفصل از حرف هایی که ایشان زد جواب می دهد، شما حتی از ابن تیمیه هم جلو زدی، یک خورد ترمز کن ببینیم که بزرگت ابن تیمیه چه می گوید، حداقل کتاب های ایشان را بخوان و بعد بیا اظهار نظر کن، مجموع فتاوی ابن تیمیه جلد4، که در وازرت اوقاف عربستان سعودی در سال 1425 این کتاب چاپ شده، صفحه 360، می گوید

«و رابعها ابو یوسف و إخوته خروا له سجداً»

پدر یوسف با برادران یوسف در برابر یوسف به سجده افتادند

مجموع فتاوی، ابن تیمیه ج 4، وازرت اوقاف عربستان سعودی، سال 1425، ص 360

«و یقال کانت تحیتهم»

این کار، سجده در برابر همدیگر تحیت آنها بوده

یعنی می خواست مثلاً احترام کند، همین که می خواهی وارد بشوی، تحیت شان این بود که این کار را انجام بدهند

«فکیف یقال إن السجود حرام مطلقاً؟»

چطور می شود گفت که سجده به صورت مطلق حرام است

«و قد کانت البهائم تسجد للنبی (ص) و البهائم لا تعبد الا الله»

بهائم در برابر پیغمبر سجده می کنند

در حالی که بهائم که نمی آیند مشرک بشوند، بهائم اگر قرار باشد کسی را عبادت بکنند، فقط خدا را عبادت می کنند، چون آنها دیگر اختیار ندارند کاری غیر از چیزی که خدا برایشان مقدر کرده انجام بدهند

«فکیف یقال یلزم من السجود لشیء عبادته؟»

چطور می شود گفت که هر سجده ای عبادت هست،

«و قد قال النبی (ص) و لو کنت آمراً أحداً أن یسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها»

همین روایتی که ایشان استدلال کرد به آن، می گوید این روایت دلیل بر این هست که هر سجده ای به معنای عبادت آن شخص نیست، چرا؟

«و معلوم أنه لم یقل لو کنت آمراً أحداً أن یعبد»

این سجده به معنای عبادت نیست،

 به این معنا نیست که پیغمبر می گوید من اگر قرار بود دستور بدهم کسی غیر خدا را عبادت کند دستور می دادم زن شوهرش را عبادت بکند، نه بابا فکر بکنید یک کم، وقتی پیغمبر می گوید اگر جایز بود من این دستور را می دادم، یعنی شرک نیست این کار، چون پیغمبر هیچ وقت اصلاً تصور اینکه دستور به یک عمل شرکی بدهد، قابل تصور نیست؛ بعد شروع می کند، هفتمین آن، حالا سه تایش را جا انداخته چه بوده من نمی دانم، 

«و سابعها و فی التفسیر أن یقال أما الخضوع و القنوت بالقلوب و الإعتراف بالربوبة و العبودیه فهذا لا یکون علی الإطلاق الّا لله سحانه و تعالی وحده و فی غیره ممتنع باطل. و أما السجود فشریعة من الشرائع»

بحث ایشان که می گفت در امت های گذشته جایز بوده، در امت ما جایز نیست، جواب می دهد می گوید اینطوری نیست، دقت کن،

«و أما السجود فشریعة من الشرائع إذ أمرنا الله تعالی أن نسجد له، ولو أمرنا أن نسجد لأحد من خلقه غیره لسجدنا لذلک الغیر طاعة لله غزوجل»

اگر خدا به ما دستور بدهد در برابر غیر خدا سجده کنیم

خدا به ما دستور بدهد اطاعت از این دستور خدا عبادت هست یا نیست، طاعت خدا هست یا نیست، اصلاً  خدا دستور بدهد در برابر ملائکه ما سجده بکنیم، خدا هرچه دلش بخواهد دستور می دهد، در برابر آدم سجده بکنیم، این اطاعت از دستور خدا هست یا نیست، اگر ما انجام بدهیم، خب اطاعت از دستور خدا است، وقتی اطاعت از دستور خدا باشد یعنی عبادت خدا است، مثل سجده ما در برابر کعبه، ما الآن رو به قبله سجده می کنیم، سجده ما برای خدا است یا برای کعبه است،

مجری:

یک زمانی دستور آمده بود به سمت بیت المقدس سجده بکنید، بعد عوض شد

استاد یزدانی:

بله ما بیت المقدس پرست بودیم؟ نبودیم،  الآن هم کعبه پرست نیستیم ما، ما داریم برای خدا رو به قبله سجده می کنیم، ملائکه هم در برابر آدم وقتی سجده می کردند، به دستور خدا رو به آدم سجده می کردند، این عبادت آدم نبود بلکه عبادت خدا بود، بعد

« فسجود الملائکه لآدم عبادة لله و طاعة له»

سجده ملائکه در برابر آدم عبادت خدا بود اطاعت از دستور خدا بود

این تقرب به سوی خداوند بود

«و هو لآدم تشریف و تکریم و تعظیم»

برای آدم چه بود؟ تشریف و تکریم و تعظیم و احترام و این مسائل بود، نه عبادت، عبادت آدم نبود، احترام آدم بود به احترام آدم سجده کرد در برابر شان، ملائکه همه سجده کردند، در برابر آدم اما عبادت خدا بود احترام آدم بود،خب اگر یک شیعه ای هم مثلاً پیدا بشود، حالا که ما کمتر می بینیم، می آیند در برابر حرمی سجده شکر انجام داد چه اشکالی دارد، حتی فرض را بگیریم سجده کرد در برابر امامی، این سجده امام عبادت امام نیست، سجده برای خدا است و احترام برای این شخص است، این هم جواب آقای ابن تیمیه، شما دیگر یک طوری سرعت را گرفتی که دیگر  از ابن تیمیه هم جلو زدی، دیگر از نمرود هم در کفر جلو می زنند بعضی ها، بحث بعدی که مهم است در همه مسائل عبادی نیست شخص است، شما در برابر کعبه سجده می کنید اگر به این نیت باشد که کعبه را عبادت بکنی قطعاً مشرک هستی، اما به گفته ابن تیمیه اگر کسی در برابر بتی سجده بکند، یک بتی را بگذارد سجده کند اما قصدش عبادت خدا باشد، این حرام است؟ ابن تیمیه می گوید حرام نیست، این بزرگ شما است ابن تیمیه در همین کتاب مجموع فتاوی خودش، جلد14، صفحه 120،می گوید

«فلوقدر أنه سجد قدام وثن»

اگر تصور بشود کسی سجده بکند در برابر بتی

در برابر قدم بتی، ولی قلباً سجده اش برای چه کسی باشد؟ برای خدا باشد

«لم یکن ذلک کفرا»

این کفر نیست،

کسی در برابر پاهای بتی بیافتد و سجده کند اما قصدش سجده برای خدا باشد، ابن تیمیه بزرگ شما می گوید این کفر نیست، چرا؟ چون نیت مهم است، «إنما الأعمال بالنیات»، این دیگر روایت متواتر شیعه و سنی است، روایتی که شیعه هم اعتقاد دارد متواتر است، شما سنی ها می گویید، معتبر ترین روایت همین است، «إنما الأعمال بالنیات» اعمال عبادی بخصوص بستگی به نیست شخص دارد، اگر شما رو به قبله سجده کنی، رو به قبله نماز بخوانی، اما وسطش ریا باشد این قبول است؟ طبعاً قبول نیست، سجده باید برای خدا باشد قربة ا لی الله باشد، ونیتت باید برا خدا باشد، می خواهد رو به کعبه باشد، می خواهد رو به حرم باشد، می خواهد رو به آدم باشد، می خواهد رو به یوسف باشد، هرچه باشد اگر نیتت خدا باشد هیچ اشکالی ندارد همانطور که ابن تیمیه بزرگ شما گفته،  ایشان استدلال کرد به روایتی از صحیح بخاری و صحیح مسلم، این روایت الآن من نشان بدهم، که در صحیح بخاری است و صحیح مسلم، جاهای دیگر، اولاً 9 جای صحیح بخاری و مسلم  این روایت آمده که رسول خدا (ص) در آخرین بیماری خودش در آن بیماری که دیگر از آن شفا پیدا نکرد،

«فی مرضه الذین لم یقم منه»

چه فرمود در این بیماری خودشان؟

«لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد»

لعنت خدا بر یهود و نصاری که قبرهای انبیاء شان را محل سجده قرار دادند، سجده میکردند قبور انبیاء شان را

لعنت خدا بر آنها باد، چه زمانی این حرف را پیغمبر زده؟ در آخرین لحظات عمر خودش، در آن بیماری آخر خودش، روایتی دیگر نقل شده که وقتی پیغمبر به حالت احتضار افتاد در آن لحظات آخر خودش، آن پارچه ای که روی صورتش بود کنار می زد، و آن را وقتی که از صورتش کنار می زدند، پیغمبر می فرمود

«لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد»

پس این حرف ها برای آخرین لحظات  عمر پیغمبر است، باز صحیح بخاری دقیقاً همان مطلب، باز صحیح بخاری همان روایت، باز صحیح مسلم هم دقیقاً همین را نقل کرده، که پیغمبر در آن بیماری که دیگر از آن بلند نشد، این حرف ها را می زد، باز غیر از صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن نسائی دو جای صحیح مسلم و دو جای سنن نسائی، هم این قضیه آمده؛ جوابی که ما به ای می دهیم، همان جوابی است که خیلی های دیگر دادند، پیغمبر این حرف را درآخرین لحظات عمر خودش زده،  و طبق گفته شما طبق اعتقاد شما طبق 7 روایتی که در صحیح بخاری هست، در صحیح مسلم هم سه جایش آمده، پیغمبر در آخرین لحظات عمر خودش نعوذبالله هزیان می گفت، حرف های پیغمبر در آخرین لحظات عمرش به هیچ وجه حجت نیست، چون به قول شما به قول بزرگ شما پیغمبر در آن لحظات بیماری بر او غلبه کرده بود،

«قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ»

داریم مثل خودشان حرف می زنیم، نیایند ایراد بگیرند که کفر آمیز داری حرف می زنی، بله واقعاً این حرف ها حرف های درستی نیست، ولی ما داریم طبق منطق شما حرف می زنیم، پیغمبر در آخرین لحظات عمر خودش، حرف های عجیب و غریب زیاد می زد و نعوذبالله هزیان می گفت و یکی از حرف هایی که زده و نعوذبالله هزان هست همین است،

«لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد»

چرا می گوییم هزیان هست نعوذبالله، به این دلیل که با صریح آیات قرآن کریم در تضاد هست، آیات متعدد در قرآن کریم هست، که یهودی ها نه تنها احترامی برای پیامبران شان قائل نبودند بلکه همیشه پیامبران شان را می کشتند، 5تا آیه حداقل در قرآن کریم داریم که قوم موسی، آمدند به موسی گفتند

«لن نصبر علی طعام واحد»

تا آنجایی که خداوند می فرماید،

«و باءوا بغضب من الله  ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات اللهو یقتلون النبیین بغیرالحق»

شما این روایتی که از پیغمبر تان نقل کردید طبق این روایت پیغمبر گفت خدا لعنت کند یهود و نصاری را که قبول انبیاء شان را محل سجده قرار دادند،

سجده می کردند، یعنی باید خیلی احترام قائل باشند، برایشان، در حد خدایی باید بالا برده باشند دیگر ولی قرآن چه می گوید؟ قرآن می گوید این یهودی ها خیلی آدم های بدی بودند،  کافر بودند به آیات خدا، چرا؟

«یقتلون النبیین بغیرالحق»

بقره/61

سوره آل عمران، آیه 21،

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ...»

آل عمران/21

سوره آل عمران آیه 112، همه این آیات درباره یهودی ها است، که اینها

«وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ»

آل عمران/112

پیامبران را بی خود و بی جهت می کشتند، بدون اینکه حق کشتن داشته باشند،  سوره مبارکه آل عمران، آیه 181،

«لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ ۘ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ»

آل عمران/181

سروه مبارکه نساء آیه 155،

«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا»

نساء /155

جواب این روایتی که این آقا استدلال کرد چه هست؟ خلاصه بحث روایت در صحیح بخاری و مسلم آمده؟ بله آمده اما چه زمانی پیغمبر این حرف را زده؟ در آخرین لحظات عمر خودش، طبق گفته بزرگ شما پیغمبر هرچه در آخرین لحظات عمر خودش گفته بخاطر غلبه بیماری بر او و نعوذبالله هزیان گفته از جمله هزیان ها همین هست که

«لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد»

در حالی که این با قرآن در تضاد هست، اینجا ما می توانیم همان شعار خودشان را بدهیم، که «قد غلبه الوجع عندنا کتاب الله، حسبنا کتاب الله»، کتاب خدا هست، خدا در قرآنش به ما می فرماید که یهودی ها پیامبران شان را می کشتند، هیچ احترامی نه برای حضرت موسی قائل بودند، نه برای حضرت هارون، نه برای حضرت یوشع بن نون، بلکه آنها پیامبران شان را می کشتند، 5 آیه در قرآن کریم هست، و این روایت مخالف نص صریح قرآن کریم هست پس ما نمی توانیم این روایت را از شما بپذیریم.

مجری:

غذر خواهی می کنم، ابن حجر هم باز در فتح الباری آورده، اینها بلاخره نمی توانند از صحیح بخاری به این راحتی ها بگذرند، با همان توجیه که اینها به عنوان بت پرستش می کردند این مساجد را در نظر گرفتند و اشاره کردند که اصلاً این که تعظیماً له باشد هیچ اشکالی ندارد.

استاد یزدانی:

بله، ما در قرآن کریم آیه دیگری هم داریم که عده ای آمدند قبول اصحاب کهف را می خواستند رویش مسجد بسازند، و خداوند این داستان را نقل کرده و هیچ ایرادی نگرفته، نگفته کارتان بد هست، تقریر خداوند در اینجا بهترین دلیل هست بر اینکه سجده کردن یا مسجد ساختن روی قبور هیچ اشکالی ندارد، بزرگان شما گفتند، ابن جوزی شما، بینید در زاد المسیر، و صدها نفر می شود پیدا کرد از علمای شما که مؤمنان میخواستند روی قبور اصحاب کهف مسجد بسازند، زاد المسیر آقای ابن جوزی، چاپ اول، چاپ مکتب الإسلامی، چاپ 2002، صفحه 845، ذیل آیه 21 سوره کهف،

«قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا»

کهف/21

وقتی آمدند و با جنازه های اصحاب کهف رو به رو شدند یک عده ای گفتند

«فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا»

ما روی اینها بنیان بسازیم بنایی بسازیم

حالا به قول اینها بگوییم حرمی بسازیم، خانه ای بسازیم، اینها یک عده ای بودند

«قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا»

مسجد بسازیم روی اینها، چرا باید بنای دیگری بسازیم، ابن جوزی میگوید این نزاعی که داشتند درباره این نزاع 5 قول هست، قول اول

«إنهم تنازعوا فی البنیان و المسجد»

نزاع سر این بود که ما بنا بسازیم روی این قبور یا مسجد بسازیم

«فقال المسلمون»

مسلمان ها گفتند،

«بنی علیهم مسجدا لأنه علی دیننا»

ما یک مسجد روی قبور اصحاب کهف بسازیم

چون آنها پیرو دین ما بودند، مشرکون چه گفتند

«نبنی علیهم بنیانا»

مشرکین هم گفتند بیاییم یک بنایی بسازیم،

«لأنه من اهل سنتنا»

چون این مشرکین چه بودند؟

 از اهل سنت مشرکین بودند

«قاله ابن عباس»

این کلام کلام ابن عباس است

پس مردم دو دسته شده بودند، یک عده که مسلمان ها بودند اینها می گفتند ما مسجد می سازیم، چرا؟ چون اینها پیرو دین ما هستند، یک عده که مشرک بودند می گفتند ما برایشان بنا می سازیم چرا؟ چون اینها از اهل سنت ما هستند، خب کدام را می پذیرید شما حرف مشرکان را می پذیرید یا حرف مسلمان ها را می پذیرید خدا هر دو را نقل کرده و هیچ ایرادی نگرفته، پس نه بنا ساختن روی قبور اشکال دارد و نه مسجد ساختن، تازه مسلمان ها این حرف را زده خدا هم هیچ ایرادی نگرفته تقریر خداوند هم برای ما حجت هست و هیچ اشکالی نباید داشته باشد، این پس مسجد سازی با این روایتی که ایشان خواند،

«لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد»

با این آیه در تضاد هست، خداوند این داستان را نقل کرده و هیچ ایرادی نگرفته، باز بغوی همین حرف را زده در تفسیر خودش، تفسیر البغوی، یا معالم التنزیل، جلد5، چاپ دار الطیبه ریاض عربستان، سال 1411، صفحه 160، از ابن عباس نقل می کند ذیل همین آیه 21 سوره کهف که ابن عباس می گفتند

«ینازعون فی البنیان»

درباره بنایی که قرار بود روی این ساختمان ساخته بشود نزاع کردند،

تفسیر البغوی، ج 5، چاپ دار الطیبه ریاض عربستان، سال 1411، ص 160

مسلمان ها گفتند بیاییم یک مسجد بسازیم،

«یصلی فیه الناس لأنهم علی دیننا»

بیاییم روی این قبور یک مسجدی بسازیم چون اینها مسلمان هستند مثل ما

مشرکان گفتند بیاییم یک بنا بسازیم چون اینها از فامیل های ما هستند، آن اهل سنتنا داشت، این اهل نسبنا دارد،  خب چکار کنیم، کدام را قبول کنیم، به هر حال خداوند این مسئله را نقل کرده و هیچ ایرادی هم به آن نگرفته و حتی مفتی بزرگ شما مفتی محمد شفیع عثمانی هم در تفسیر معارف القرآن خودش، جلد8، همین را آورده، تفسیر معارف القرآن دانشمند عالم اسلام حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی، دیگر این مفتی اعظم دیوبندی ها است، که شما هم دیوبندی می دانید خودتان را، درست است؟ و آقای محمد یوسف حسین پور سرپرست حوزه علمیه عین العلوم گشت سراوان، الآن دیگر از بزرگان شما است می شناسید  همه تان ایشان هم این کتاب را ترجمه کرده، در جلد8، صفحه 352، همین آیه را می آورد،

«قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا»

تفسیر معارف القرآن، محمد شفیع عثمانی دیوبندی، ترجمه محمد یوسف حسین، ج 8، ص 352

صفحه شماره 353، می گوید

کسانی که بر امر خود غالب بودند یعنی اهل حکومت که در آن زمان بر دین حق استوار بودند گفتند ما در نزد آنان مسجدی می سازیم تا که مسجد علامت این هم باشد  که ایشان خود عابد بودند و معبود نبودند، و در عمارت دیگر این احتمال وجود داشت که آیندگان آنها را معبود خویش قرار دهند

پس ما باید مسجد بسازیم، صفحه 354 دوباره می گوید

تا اینکه اهل حق بر توحید یقین داشتند برا آن کشور مسلط شدند و پادشاهان انسانی نیک و صالح بود

صفحه 355،

پادشاه با جمع زیادی از اهالی شهر به غار رسیدند آنگاه تملیخا گفت تو قدری صبر کن تا که من جلوتر رفته رفقایم را از حقیقت امر آگاه کنم، که اکنون پادشاه شخص مسلمان و موحدی است، و ملت هم مسلمان می باشند، و برای ملاقات شما آمده اند

صفحه 356، همینطور 357، 358 دقیقاً همین را تأکید می کند که کسانی که می خواستند روی قبور اصحاب کهف مسجد بسازند مؤمن بودند موحد بودند، مسلمان بودند، اینها می خواستند روی قبور مسجد بسازند، خدا هم این داستان را نقل کرده، هیچ ایرادی هم نگرفته، شما از خدا هم بالاتر هستی؟ دیگر شما از ابن تیمیه که جلو زدی، دیگر داری از خدا هم جلو می زنی، خدا یک داستانی را نقل می کند نمی گوید شرک است کفر است، شما می گویید شرک است و کفر است و جایز نیست، در امت های گذشته اگر جایز بوده الآن جایز نیست،ا ین حرف هایی که می زنی، با هیچ معیاری قابل سنجش نیست، با هیچ معیاری نمی سازد این حرف های شما

مجری:

عذر خواهی می کنم چون همین نکته را هم خود مولوی عبدالغنی گفت، هم شما تکرار کردید، نسبت به اصل خود این شبهه، یعنی شبهه این بشود که صرفاً ایشان گفت باشد ما قبول داریم که قبلاً چنین چیزی جایز بوده، اما الآن امروز دیگر جایز نیست بخاطر این روایتی که  هست، کاری نداریم که ابن تیمیه و قرآن و همه اینها هم چنین چیزی را گفتند، اما اگر شبهه این بوده اما بخاطر این روایت الآن دیگر نسخ شده این حکم؟

استاد یزدانی:

آنکه نسخ پذیر هست، احکام فقهی است، اینکه می شود یک روزی عوض بشود حکمش آن احکام فقهی است در احکام فرعی نماز را الآن ممکن است یک زمانی 5 رکعت باشد، خدا بخواهد این را تغییر بدهد به چهار رکعت، طبق مصلحتش، به قول ایشان باید بحث بشود مفصل که زمان حضرت آدم ازدواج با خواهر جایز بوده، حالا این ازدواج با خواهر بوده یا نبود، 1400 سال است مسلمان ها روی آن بحث می کنند،  به نتیجه نرسیدند، یا دروغی که گفت زمان حضرت یعقوب ازدواج با دوتا خواهر جایز بوده، اینها افسانه هایی است که یهودی ها ساختند و واقعیت ندارد، هیچ دلیلی هم برایش وجود ندارد، بر فرض همه اینها درست باشد،  این احکام فقهی است ممکن است در یک شریعتی جایز باشد در شریعت بعدی خدا دلش بخواهد تغییر بدهد.

مجری:

چه فرقی می کند با اینجایی که ما داریم بحث می کنیم

استاد یزدانی:

اما این بحثی که ما می گوییم، بحث شرک و کفر است، در بحث شرک و کفر خدا نمی آید یک روز برای خودش شریک پیدا کند روز بعد دک (اخراج) کند این شریک را، اینطوری نمی شود، در مباحث کلامی در مباحث اعتقادی دیگر تغییر نداریم، نمی شود بگوییم شرک در زمان حضرت یوسف جایز بوده در زمان حضرت موسی حرام شده،  این قابل قبول نیست، هیچ مسلمانی این را نمی پذیرد، در مسائل توحیدی نظر خدا عوض نمی شود، اصلاً مصلحت عوض نمی شود، چون این مسائل  طبق مصلحت ذاتی یک چیز هست هیچ وقت خدا برای خودش شریک را جایز ندانسته و جایز نمی داند، اینکه بگوییم سجده عبادی در زمان پیامبران گذشته جایز بوده الآن حرام شده، این نشانه این هست که این آقا با هیچ چیزی آگاهی ندارد، نه از آیات قرآن کریم نه از  اعتقادات مسلمان ها، قیاس استفاده می کنند، مباحث فرعی فقیهی را با اصول دین مقایسه می کند، قیاس مسائل فرعی فقهی با اصول دین، در اصول دین ما تغییر و تبدیل نداریم، که بگوییم پیامبر امروز پیامبر هست فردا پیامبر نیست، نه امروز خدا خدا هست فردا نیست، دیروز بوده امروز نیســت، اینطوری نمی شود، در اصول دین تغییر نداریم، اما در مسائل فقهی بله،

مجری:

خیلی زیاد می بینیم این نکته را در بحث توسل مثلاً می گویند آنجایی که اگر به آثار پیامبر باشد اشکالی ندارد، این شرک است و چه هست و چه هست،

استاد یزدانی:

خب اگر شرک باشد آن زمان هم شرک است دیگر، شکر که قابل عوض شدن نیست

مجری:

بسیار خب خیلی ممنون و متشکر خیلی مفصل جایش هم بود واقعاً با این همه  تک تک صحبت هایی که کرد الحمدلله نقد شد و شما بینندگان عزیز هم خب قاضی این صحبت ها خواهید بود قطعاً.

خب برویم باهم کلیپ دوم را ببینیم بر میگردیم و به نقد آن خواهیم نشست.

کلیپ:

بعد حالا مدالی که خدا به آنها می دهد، دقت کنید در مقابل این ایمان شان به الله و آخرت، محبت شان برای خدا و پیامبر اعلان برائت آنها از خویشاوندان خداوند در مقابل این ایمان شان و این کارهای شان چه وعده هایی به آنها داده، چگونه آنها را معرفی کرده، وقتی ما به کتاب های تفسیر هم مراجعه می کنیم می بینیم که البته چندین اقوال مختلف دارد که در مورد چه کسانی نازل شده، حالا که در جنگ بوده، در غیر جنگ بوده، خداوند دارد این صفت انسان مؤمن را می گوید، اولین کسان و اولین قومی که وارد این آیه می شوند اصحاب رسول الله (ص) هستند، حالا ببینیم، خداوند به آنها چه پاداشی داده، چه مدال هایی در گردن آنها آویخته، در قلب هایشان، اولاً

«أولئک کتب فی قلوبهم الإیمان»

مجادله/22

این یک اولین پاداش شان، دوم

«وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»

این دو تا، اینکه در دنیا است، بعد سوم

«وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا»

سوم، بهشت هایی که وارد می شوند، چهارم

«رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»

این چهار تا، پنجم

«أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ»

که حز الله هم،

«أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

حالا برگردیم اولین قضیه که ذکر فرمودند،

«أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ»

خداوند در قلب های اینها ایمان نوشته است

چقدر آیه پر محتوا است، در قلب های شان ایمان نوشته شده، یعنی پاک نمی شود دیگر، این تعبیر را دقت کنید، نوشته است، خدا نوشته، «کتب»  دیگر قابل تغییر یافتن نیست، اسلوب هایی که قرآن مثلاً فرض کرده،  و دیگر تغییر نمی یابد، «کتب علیکم الصیام» مثلاً بر شما فرض شده، کتب، از اسلوب  کتب، نفرمودند که «فُرضَ علیکم» بلکه کتب، نوشته شده، یعنی اینکه دیگر تغییر نمی یابد، محو نمی شود از بین نمی رود، اینجا هم در مورد اصحاب رسول الله این را می گوید، در قلب های شان ایمان را نوشت، نفرمودند که «کُتِبَ فی قلوبهم» «کَتَبَ» خداوند در قلب های شان نوشته است، با اینکه حتی کُتِبَ هم باشد خب چه کسی می نویسد، چه کسی امر می کند، چه کسی فرض می کند، اینها خدا است، اما اینجا مشخص کرده اینکه چه کسی الله نوشته،

«کَتَبَ فی قلوبهم الإیمان»

خداوند در قلب های شان ایمان را نوشته اند

 آیا می شود بعد از این تأییدیه ای که قرآن  داده، آیا می شود واقعاً کسی بیاید ادعا کند و بگوید که اصحاب رسول الله (ص) بعد از رسول الله دچار ارتداد شدند، مرتد شدند؟

مجری:

بله مثل همیشه دیدیم، هر چند وقت یکبار حتماً ما باید یکی از این کلیپ ها را پخش بکنیم، اینها دائماً مشغول این هستند که آن اساس و بنیان مذهب خودشان که بر اساس عدالت صحابه هست، این را یک دیواری است که هر لحظه دارد می ریزد، بلاخره یک چیزی باید یک چیزی بگذارند زیرش تا بخواهد این محکم بشود، چیزهای جدید پیدا می کنند، حالا الآن با تمسک به این آیه، می خواستند اثبات بکنند که این ایمانی که وارد در قلب اینها شده به هیچ وجه قابل تغییر نیست، و دلیل مسلم و مسجل قرآنی بر عدالت صحابه هست.

استاد یزدانی:

به آیه بسیار خوبی اشاره کردند، آیه بسیار جالبی هست، کلمه حزب الله در قرآن کریم دو جا استفاده شده ،کلمه حزب الله را اگر در قرآن کریم دوستان عزیز سرج بزنند، یکبار در سوره مبارکه مائده آیه 56، یکبار هم در سوره مبارکه مجادله آیه شماره 22، که ایشان استدلال کرده به این آیه

«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

مجادله/22

خیلی آیۀ پر محتوایی است به قول ایشان،  خدا می خواهد بگوید حزب الله چه کسانی هستند، در این دوتا آیه می گوید حزب الله باید چه ویژگی هایی داشته باشد، معرفی حزب الله است، هر کسی حزب الهی هست، باید این دوتا ویژگی را داشته باشیم، ویژگی اول در سوره مبارکه مائده آیه شماره 56و 55 آمده چه هست؟

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»

مائده/55

«وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»

در این آیه خداوند بال اول یک مؤمن را دارد ترسیم می کند، مؤمن باید ولایت داشته باشد، مؤمن باید ولایت مدار باشد،  چکار بکند؟ ولایت خدا را ولایت پیغمبر خدا را  و ولایت آن کسی که در حال رکوع نماز زکات داد را بپذیرد ولایت چه کسانی را؟ خدا پیامبر خدا و آن مؤمنان اگر اینها را بپذیرد می شود جزو حزب الله،  می آید جزو حزب الله

«فإن حزب الله هم الغالبون»

حزب الله هم همیشه پیروز است

پیروزی نهایی از آن حزب الله است، این یک ویژگی، خدا می گوید ولایت مدار باشید تا جزو حزب الله باشید؛ ویژگی دوم سوره مبارکه مجادله آیه شماره 22، آخرین آیه سوره مبارکه مجادله، خداوند در اینجا می گوید شما علاوه بر ولایت مدار بودن باید استکبار ستیز هم باشید، چه هست؟ کسانی که با خدا و پیغمبرش جنگیده اند دشمنی کرده اند را دوست نداشته باشید، یعنی از آنها باید بیزار باشید، از کسانی که در بربر خدا ایستاده اند با خدا مبارزه کردند، دشمنان خدا آنها را دوست نداشته باشید، یعنی از آنها اعلام بیزاری بکنید، اصلاً پیدا نمی شود مؤمنی، که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد اما کسانی که با خدا و پیغمبر او جنگیده اند را دوست داشته باشد، اصلاً پیدا نمی شود کسی مؤمن باشد به خدا و قیامت و کسانی را دوست داشته باشد که با خدا و پیغمبر او جنگیده اند، نزاع کرده اند، دشمن بودند، موحد نبودند مشرک بودند، حتی اگر آنها پدران شان باشند، حتی اگر فرزندان شان باشد، حتی اگر برادران شان باشد، آن دشمنان خدا، یا از قبیله شان باشند، چرا پیدا نمی کنید مؤمنی که به خدا و پیغمبر ایمان دارد، چون خدا در قلوب آنها ایمان را کاشته، خواندیم در روایتی که درباره حضرت امام زمان (ع) بود، آنهایی که پای بند می مانند بر امامت حضرت ولی عصر کسانی هستند که

«کتب الله عزوجل فی قلبه ایمان و أیده بروح منه»

در بحث روایت ابتدای بحث خدمت تان گفتیم، اینها کسانی هستند که خداوند با روحش اینها را تأیید کرده، خداوند اینها را وارد بهشت خواهد کرد، آن بهشتی که

«من تحت الأنهار خالدین فیها»

خدا از آنها راضی است آنها هم از خدا راضی هستند،

«رضی الله عنهم و رضوا عنه»

آنها از خدا راضی هستند، خدا از آنها راضی است

و آنها چه کسانی هستند؟

«اولئک حزب الله»

اینها حزب الهی هستند

«ألا إن حزب الله هم المفلحون»

پس حزب الله دوتا ویژگی دارد، سوره مائده آیه 55، ولایت مدار باشید، سوره مبارکه مجادله آیه 22 از دشمنان خدا بیزار باشید، ایشان از این آیه استفاده می کرد برای عدالت صحابه، یک خورده انصاف داشته باشید اگر قرار باشد این عدالت صحابه را ثابت بکند، خب عدالت همه مسلمان ها را باید ثابت بکند، این ویژگی است که مخصوص صحابه نیست، درست است در زمان پیغمبر نازل شده، اما دلیل نمی شود که مخصوص آنها باشد، پس برای ما هم هست، پس ما هم همه مان عادل هستیم، اینکه نمی شود، تازه مگر همه صحابه اینطوری بودند؟ مگر خدا گفته همه صحابه «کتب الله فی قلوبهم الإیمان»، نگفته که، کسانی را گفته که این ویژگی را باید داشته باشند،  اگر کسی پیدا شد که اعلام بیزاری کرد از دشمنان خدا «اولئک کتب فی قلوبهم الإیمان و أیدهم بروح منه...» و حزب الله هستند اینها، خیلی جالبی است، سؤال می کنیم آقای حسینی بزرگوار، آیا واقعاً شما به این آیه عمل کردید یا نکردید؟ من می گویم شما به این آیه عمل نکردید، نه به آیه 55 مائده عمل کردید که ولایت مدار نیستید نه به این آیه عمل کردید، چرا؟ چون شما از دشمنان خدا همیشه تجلیل می کنید، آنهایی که با خدا جنگیده اند، آنهایی که با پیغمبر خدا جنگیده اند را دوست دارید،  چه کسانی هستند آنها؟ من برای تان چند تا روایت بخوانم از منابع اهل سنت، آنهایی که با امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب جنگیدند، روایت در صحیح ترین کتاب های شما آمده با سند صحیح هم آمده علمای شما وهابی ها هم تصحیح کردند، شما دشمنان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را تکریم می کنید یا از آنها متنفر هستید؟ دشمنان امیرالمؤمنین را، شما تکریم می کنید آنها را، ولی خدا و پیغمبر خدا چه می گوید؟ صحیح جامع الصغیر آقای البانی، جلد2، چاپ المکتب الإسلامی بیروت چاپ سوم، چاپ 1408،  صفحه 735، پیامبر بزرگوار اسلام چه می فرماید؟

«عادی الله من عادی علیاً»

خدا دشمن است با کسانی که با امیرالمؤمنین دشمن باشند

صحیح جامع الصغیر، البانی، ج 2، چاپ المکتب الإسلامی بیروت، چاپ سوم، چاپ 1408،  ص 735

خب دشمنان امیرالمؤمنین چه کسانی بودند؟ خودتان بگویید، چه کسانی با امیرالمؤمنین دشمنی کردند مصداق و تعیین آنها با شما، کسانی که با امیرالمؤمنین دشمنی بکنند، در واقع با خدا دشمنی کردند، و ما نباید آنها را دوست داشته باشیم، چون خداوند صریح در اینجا فرموده،

«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ...»

ولی شما آنها را دوست دارید، شما احترام زیادی برای آنها قائل هستید، اصلاً همین آیه را خواندید که دشمنان اهل بیت (ع) را  تبرئه بکنید، بگویید آنها مؤمن بودند در حالی که اینطوری نبودند؛ روایت بعدی

«من آذی علیا فقد آذانی»

روایتی که در کتاب های شما با سند های صحیح نقل شده، از جمله در المستدرک علی الصحیحین، جلد3، صفحه 131، چند تا روایت پشت سر هم آمده، هر سه تایش سندش صحیح است، هم از نظر آقای حاکم نیشابوری، هم از نظر آقای ذهبی، روایت اول

«من سب علیاً فقد سبنی و من بنی فقد سب الله تعالی»

هر کس به امیرالمؤمنین فحاشی بکند به پیغمبر خدا فحاشی کرده است هر کس به پیغمبر فحاشی بکند در واقع به خدا فحاشی کرده، خدا را سب کرده

چه کسانی به امیرالمؤمنین سب می کردند؟ چه کسانی به ایمرالمؤمنین فحاشی می کردند در منبر شان در نماز شان، در قنوت نماز شان؟ دیگر مصداقش را خودتان می دانید، لازم نیست من بگویم،  روایتش در صحیح مسلم و جاهای دیگر آمده،  شما آنها را دوست دارید یا دشمن هستید با آنها؟ شما آنها را دوست  دارید، پس این آیه

«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ»

شامل حال شما نمی شود چون خلافش را شما انجام دادید؛ روایت بعدی از ابی ذر،

«من أطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من اطاع علیاً فقد اطاعنی و من عصی علیاً فقد عصائنی»

آیه واضح است هر کسی از امیرالمؤمنین اطاعت کند در واقع از خدا اطاعت کرده، ولی شما آنهایی که با امیرالمؤمنین دشمنی کردند را احترام می کنید بجای اینکه از آنها اعلام بیزاری بکنید؛ روایت بعدی

«جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَسَبَّ عَلِيًّا عِنْدَ ابْنِ عَبَّاسٍ»ش

یک شخصی از شام آمد به امیرالمؤمنین جسارت کرد در حضور ابن عباس،

ابن عباس به او گفت ای دشمن خدا

«آذَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّ»

تو پیغمبر خدا را اذیت کردی

«إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا لَوْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَيًّا لَآذَيْتَهُ»

پیغمبر الآن اگر اینجا بود تو پیغمبر را اذیت کرده بودی

فحاشی کرد به امیرالمؤمنین و شما این فحاش ها را دوست دارید، به این فحاش ها احترام می گذارید  به آنهایی که به امیرالمؤمنین روی منبر پیغمبر فحاشی می کردند؛ روایت بعدی

«یاعمرو أما والله لقد آذیتنی، فقلت أعوذ بالله أن أؤذیک یا رسول الله قال رسول الله (ص) بلی من آذی علیاً فقد آذانی»

هر کس علی را اذیت بکند پیغمبر را اذیت کرده

و شما اینهایی که امیرالمؤمنین را اذیت کردند را دوست  دارید یا از آنها بیزار هستید، آقای وهابی آقای حسینی، شما آنهایی را که امیرالمؤمنین را در جنگ جمل و بدر اذیت کردند، قبل و بعدش آنها را دوست دارید یا از آنها متنفر هستید انصافاً، شما اینها را دوست دارید، بر خلاف آیه قرآن کریم دارید عمل می کنید

مجری:

حاج آقا اگر امکانش هست این دعای قبل همین آیه را هم ببینیم آنهایی که پیامبر را اذیت می کنند حالا این حزب الهی که این آقای حسینی می گفت همین بود، این دعای قبلش

«إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ»

آیه قبل آن هم مشخص کرده دیگر،

استاد یزدانی:

بله مشخص کرده،

«إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ»

و آیه قبلش

«اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ»

شما حزب شیطان هستید، چرا؟ چون از آنهایی که خدا و پیغمبر خدا را اذیت کردند، از آنها بیزاری نمی جویید، بلکه آنها را دوست دارید، و شما نمی توانید بگویید این آیه برای ما هم هست، شامل حال ما هم می شود، شامل صحابه هم می شود، نه شامل همه صحابه نمی شود، بلکه یک عده شان واقعاً به این آیه عمل کردند، و ما آنها را خیلی دوست داریم، آنهایی که به این آیه عمل کردند، متنفر بودند از دشمنان خدا و پیغمبر ما آنها را به شدت دوست داریم، ولی شما کسانی را دوست دارید که در برابر خدا ایستادند با خدا جنگیدند، با پیغمبر خدا جنگیدند، همان هایی که با امیرالمؤمنین جنگیدند؛ باز روایت بعدی نشان بدهم که خیلی روایت جالبی هست در حرب لمن حاربکم، متعدد علمای اهل سنت این مطلب را نقل کردند، روایتی که با سند های  معتبر نقل شده، فقط یک دانه از اینها را از یکی از علمای بزرگ اهل سنت خدمت تان نشان بدهم، احکام القرآن آقای جصاص،  این روایت جالبی را می آورد و بعد یک استنباط قشنگی می کند از آن، احکام القرآن، جلد4، جصاص دیگر از بزرگان شما است، چاپ بیروت، در سال 1412، صفحه 51، باب حد المحاربین، روایت را نقل می کند از سدی صبح

«مولی ام سلمه عن زید بن أرقم أن النبی قال لعلی و فاطمه و الحسن و الحیسن أنا حرب لمن حاربتم سلم لمن سالمتم»

پیغمبر خدا به امیرالمؤمنین فاطمه زهرا امام مجتبی و امام حسین سید الشهدا (ع) فرمودند من در جنگ هستم با هر کسی که  با شما بجنگد، من در صلح هستم با هر کسی که با شما در صلح باشد

احکام القرآن، جصاص، ج 4، چاپ بیروت، سال 1412، ص 51، باب حد المحاربین

بعد آقای جصاص چه می گوید،

«فأستحق من حاربهم اسم الحارب لله و لرسوله و إن لم یکن مشرکاً»

کسانی که با خدا  امیرالمؤمنین جنگیدند، در واقع با پیغمبر خدا جنگیدند محارب با پیغمبر هستند، محارب با خود خدا هستند حتی اگر مشرک هم نباشند

در ظاهر مؤمن هستند، در ظاهر خال المؤمنین هستند، اما در واقع با پیغمبر خدا جنگیدند، با خدا جنگیدند، اینها «محارب لله و لرسوله» هستند، ولی شما اینها را شدید دوست دارید، شدید هم دوست دارید، از امیرالمؤمنین هم بیشتر دوست دارید، از حضرت زهرا هم بیشتر دوست دارید، و از اینها دفاع می کنید، پس این آیه مبارکه ای که شما به آن استدال کردید اصلاً شامل شما نیست، نمی شود، شما حزب الله نیستید، شما حزب الشیطان هستید، و شما کسانی را دوست دارید که با خدا و پیغمبر محاربه کردند،  آنها همان هایی هستند که با امیرالمؤمنین جنگیدند؛ در مسند احمد در مسند ابن ابی شیبه آمده در خیلی از کتاب ها این روایت آمده،  و سند روایت هم معتبر هست از دیدگاه شما، و شک و شبهه ای در اعتبار این روایت نیست، همینطور که آقای البنای در صحیح جامع الصغیر خودش این روایت را آوده، صحیح جامع الصغیر آقای البانی محمد ناصر الدین البانی، المجلد الأول، صفحه 306، که پیغمبر خطاب به امیرالمؤمنین فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین فرمودند

«أنا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم»

هر کس با شما بجنگد من با آنها جنگیدند، هر کس با شما در صلح و سازش باشد من با آنها در سازش هستم

جامع الصغیر، محمد ناصر الدین البانی، ج 1، ص 306

این سخن پیغمبر بزرگوار اسلام هست، و هیچ شک و شبهه ای در آنها نیست، و هر کس هم امیرالمؤمنین را دوست داشته باشد در واقع پیغمبر خدا را دوست دارد،  این روایت هم در مستدرک علی الصحیحین هست،  آقای حاکم نیشابوری جلد3، صفحه 141، خیلی روایت قشنگی هست، خیلی روایت زیبایی هست، هم حاکم گفته سندش صحیح است، هم آقای ذهبی گفته شرایط بخاری و مسلم را دارد این روایت، می گوید یک شخصی آمد به سلمان گفت،

«ما أشد حبک لعلی»

چرا اینقدر علی را دوست داری؟

مستدرک علی الصحیحین،  حاکم نیشابوری ج 3، ص 141

یا سؤالی بوده یا اعتراضی از لحن روایت نمی شود استفاده کرد که کدام بوده، سؤال بوده یا اعتراض سلمان در جواب گفت

«قال سمعت رسول الله یقول»

شنیدم که پیغمبر می فرمود

«من احب علیاً فقد احبنی و من أبغض علیاً فقد أبغضنی»

هر کسی علی را دوست داشته باشد، انگار پیغمبر خدا را دوست دارد، هر کسی دشمن علی باشد هر کس بغض و کینه علی در دلش باشد انگار بغض پیغمبر را در دل داشته،

و شما مردم و شما وهابی ها، و شما پیروان بنی امیه امیرالمؤمنین را دوست ندارید، چون دشمنان او را دوست دارید، کسانی را دوست دارید که با امیرالمؤمنین جنگیدند شمشیر زدند در برابر امیرالمؤمنین صد هزار نفر را کشتند، شما اینها را دوست دارید، پس این آیه

«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»

این آیه شامل شما نمی شود، شامل کسانی می شود که از دشمنان خدا و پیغبر که در واقع همان  دشمنان اهل بیت هستند اعلام بیزاری می کنند، بیزار هستند از آنها حتی اگر پدران شان باشند، حتی اگر فرزندان شان باشند، برادران شان باشند یا از قوم و قبیله شان باشند،

«اولئک کتب الله فی قلوبهم الإیمان»

خدا ایمان را در قلب چه کسانی کاشته؟ در قلب آن مؤمنانی که از دشمنان خدا بیزار هستند،

«و أیدهم برح منه»

خدا آنها را با روح خودش تأیید کرده،

خدا کسانی را که از دشمنان خدا بیزار باشند وارد بهشت می کند، آن بهشتی که ابدی هست، خدا از آنها راضی هست، آنها هم از خدا راضی هستند،  و آنها حزب الله هستند،

«اولئک حزب الله علی إن حزب الله هم المفلحون»

پس کلمه حزب الله در قرآن دو جا استفاده شده، یکجا که ولایت مداری را ثابت می کند ما باید ولایت مدار باشیم، یک جای دیگری برائت و بیزاری از دشمنان خدا را ثابت می کند،  و این دو بال را فقط شیعه دارد، و شما ندارید، چون دوست دارید دشمنان خدا را، آنهایی که با امیرالمؤمنین دشمنی کرده اند، دشمن خدا هستند، و شما آنها را دوست دارید، برای آنها احترام قائل هستید، محبت آنها در دل شما هست، و انکار هم نمی کنید، و به این آیه استدلال کردید که همان ها را تبرئه بکنید، همان هایی که با امیرالمؤمنین جنگیدند را تبرئه بکنید.

مجری:

بسیار عالی، حال اینها هم دست بردار نیستند، بلاخره به هر روشی شده اینها می خواهند این جمعیت صحابه را که جمعیت کمی هم نیستند، کارهای کمی هم انجام نداده اند، اینها را به هر روشی هست داخل یکی از این آیات بکنند اما خب اگر مرز بان هایی وجود داشته باشند تا صیانت بکنند از این محتوای اصیل و ناب قرآنی قطعاً به این توطئه ها و به این دسیسه ها نمی توانند تمسک بکنند تا موفق بشوند به انجام آن کارهایی که نیت پلید شان را به اثبات برسانند.

در انتها هم فرصت محدودی هست فکر نمی کنم به کلیپ بعد برسیم، اگر نکته ای هست نسبت به اصل این مطالب اشاره بفرمایید

استاد یزدانی:

حالا که بحث فضائل امیرالمؤمنین و محبت امیرالمؤمنین شده من یکی دوتا روایت دیگر هم خدمت تان بخوانم، اینها هم روایات جالبی هست از کتاب های اهل سنت با سند معتبر.

روایتی که در کتاب إتحاف الخيرة المهرة نقل شده که آقای البوصيري آورده در این کتاب،  إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة، آقای امام احمد بن ابی بکر بن اسماعیل بوصیری متوفای 840، چاپ مکتبة الرشد ریاض، المجلد تاسع، اینها را می خوانیم لذت ببریم از فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و آنهایی که نمی توانند این فضائل را بشنوند عصبانی بشوند و ناراحت بشوند، صفحه 267، خیلی روایت قشنگی هست، که پیغمبر بزرگوار اسلام یک روز می آید امیرالمؤمنین را می بیند، یک جایی روی خاک ها نشسته بوده می فرماید

«قم و الله»

بلند شو قسم به خدا

که من تو راضی می کنم، چطوری راضی می کنم؟

«أنت أخی و أبو ولدی»

تو برادر من هستی تو پدر فرزندان پیغمبر هستی

امام حسن و امام حسین،

«تقاتل عن سنتی»

تو برای دفاع از سنت من خواهی جنگید

امیرالمؤمنین بعد از پیامبر با چه کسانی جنگیده؟ با همان هایی که وهابی ها دوست دارند،

«تقاتل عن سنتی و تبرئی ذمتی من مات فی عهدی فهود کنز الله»

هر کس در زمان من بمیرد مؤمن مرده و مسلمان مرده قطعاً گنج الهی نصیب او می شود

«و من مات عهدک فقد قضی نحبه، و من مات یحبک بعد موتک»

اگر کسی بمیرد بعد از مرگ تو و تو را دوست داشته باشد،

«ختم الله له بالأمن و الإیمان ماطلعت شمس  او غربت»

اگر تا قیام قیامت کسی با محبت امیرالمؤمنین از دنیا برود خداوند

«ختم الله له بالأمن و الإیمان»

خدا برای او مهر امنیت را تضمین کرده، زیر پرونده تو این مهر را زده که تو در امان هستی، چه امروز بمیری چه فردا، تا قیام قیامت،

«و من مات یبغضک مات میتة جاهلیة و حوسب بما عمل فی الإسلام»

کسی که با بغض امیرالمؤمنین از دنیا برود او دیگر مرگش مرگ جاهلی است، دیگر مسلمان نمی میرد، و همه اعمالی که در دوران اسلام انجام داده حساب می شود برایش

یک کسی که به مرگ جاهلی مرده ولی همه اعمال بدی که انجام داده همه اش به پایش نوشته می شود، روایت را ابو یعلی نقل کرده، راویان این سند هم همه ثقه هستند، این فضیلت از فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) که اگر کسی محبت امیرالمؤمنین را داشته باشد خداوند خودش تضمین کرده بر امن و امنیت و ایمان او

مجری:

اینجا بگوییم «کتب فی قلوبهم الإیمان»

استاد یزدانی:

«کتب فی قلوبهم الإیمان»

و اگر  کسی با بغض امیرالمؤمنین بمیرد جایش کجا است؟ جهنم است، او با مرگ جاهلی مرده او دیگر مسلمان نمی میرد، خداوند او را محشور می کند با همان هایی که دوست دارد، با همان هایی که با امیرالمؤمنین جنگیده خدا او را با همان ها محشور می کند، و قطعاً اهل جهنم خواهد بود، این روایت که خواندیم و ان شاءالله که خداوند ثواب آن را به ما بدهد و ان شاءالله همه بینندگان عزیز هم شریک شدند در ثواب خواندن این روایت در فضائل امیرالمؤمنین که روایت داریم در منابع اهل سنت در منابع شیعه که «ذکر علی عبادة»

مجری:

ان شاءالله قبول باشد از همه شما، و همه شما بینندگان عزیز و ارجمند، خب خیلی استفاده کردیم این جلسه هم لطف فرمودید، تشکر هم می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه امشب، برنامه کلمه طیبه همراه ما بودید تا دیدار آینده خدا نگهدار.

 


کلمه طیبه>

پاسخ به شبهات وهابیت سجده برای غیر خدا سجده شکر تعظیم قبور عمل به دستور خدا حزب الله مومن