راه روشن

قسمت چهل و چهارم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (نقد سخنان آقای هادی سروش)

 

تاريخ: 03/ 03/ 1401

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد حسین عربی نژاد

مجری:

  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ أللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَةَ وَ النَّصْر واجْعَلْنا مِنْ خَیْر أَعْوَانِهِ أَنْصَارِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه

بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خدمت شما عرض سلام و ادب و احترام دارم در هر گوشه از عالم که هستید و برنامه ما را تماشا می کنید به برنامه راه روشن، برنامه ای از شبکه جهانی حضرت ولی عصر خیلی خوش آمدید. خیلی خوشحالم که این هفته هم خدمت استاد عزیز و ارجمند حجت الاسلام والمسلمین استاد ابوالقاسمی هستیم و از بیانات ایشان در رابطه با مسائل پیرامون وحدت و پاسخ به شبهات ان شاء الله بهره می بریم. استاد خیلی خوش آمدید عرض سلام دارم.

استاد ابوالقاسمی:

سلام علیکم ورحمة الله، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر امیدوارم که موفق و پیروز باشید، ان شاء الله به لطف امام زمان بتوانیم امشب، مطالب مفیدی را خدمت بزرگواران عرض بکنم خدمت تان هستم.

مجری:

ان شاء الله متشکرم از شما امیدوارم آن چه که در این برنامه امشب، به سمع و نظر شما بینندگان عزیز و ارجمند می رسد مورد تأیید و رضایت حضرت ولی عصر (عجل الله) واقع بشود. قبل از این که وارد بحث بشویم از شما بینندگان عزیز تقاضا دارم از طریق راه های ارتباطی که دوستان زیر نویس کردند با ما در ارتباط باشید اگر سوالی دارید اگر در رابطه با شبهات پرسشی دارید یا دوستانی که مخالف نظر و عقیده جناب ابوالقاسمی و مطالب برنامه هست اگر نکته ای دارید می توانید روی خط تشریف بیاورید و از طریق فضای مجازی هم می توانید با ما در ارتباط باشید استاد در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

هفته های قبل به صورت مفصل در مورد مسئله وحدت و راهکارهای تعامل با دیگران، دیگر مذاهب و ادیان صحبت کردیم عرض شد که ائمه (علیهم السلام) یک روشی داشتند که اگر ما روایات را نخواهیم این روش را در آن ببینیم مجبور هستیم هر طریقی این روایت را کنار بگذاریم. یعنی از یک طرف نگاه می کنی اهل سنت تشییع جنازه می رفتند از طرف دیگر دعوت داشتند از طرف دیگر مناظره داشتند. آقا کدامش را ما قبول بکنیم؟

 الان یک عده می گویند شما مناظره بکنید پس دیگر به تشییع جنازه نباید بروید تمام شد. یک عده می گویند تشییع جنازه می روید پس دیگر مناظره ممنوع! عرض کردیم روش اهل بیت (علیهم السلام) دقیقاً یک روش میانه رو و بسیار مفید و تأثیر گذار بوده است، آن روش چه بود؟ مشارکت اجتماعی و وحدت را یک وحدت اجتماعی تفسیر کردند از جهت اجتماعی با آن ها بسیار خوب زندگی کردند ارتباطات بسیار صمیمی و تنگاتنگ بوده است.

اما از جهت عقیدتی تأکید فراوان بر مشخص کردن جدا بودن خودشان از دیگران داشتند که نمونه هایش را هم شب های قبل عرض کردیم، به مسجد برای نماز خواندن می آمدند پشت امام بلند بلند نماز می خواندند. چرا داری بلند بلند می خوانی؟ یا نسبت به دیگران مطالب و حقایق را می گفتند یا یک کارهای انجام می دادند هر کس می آمد می فهمید این ها یک حرف های است که با حرف های بقیه فرق می کند.

عرض کردیم در کشور ما دیدگاه های دیگری هم هست که دارند نظرات شان را مطرح می کنند زیاد هم می گویند به روایات و کلمات بزرگان هم استناد می کنند. هفته قبل بلافاصله بعد از برنامه های بنده روز بعدش یعنی روز چهارشنبه یک خبری پخش شد راجع به فرمایشاتی که یکی از بزرگواران حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در تهران سخنرانی داشتند و مطالبی در مورد ممنوعیت دعوت به تشیع مطرح کردند.

این سخنرانی تقریباً 20 و خرده ای دقیقه بود، ما قسمت های مهمش را که به بحث مربوط می شد پشت سر هم جدا آماده کردیم (البته من به خود ایشان تماس گرفتم درخواست کردم به برنامه تشریف بیاورند گفتند معذور هستند تلفنی عرض کردم تشریف بیاورند گفتند معذور هستند) گفتم ما حرف ها را مطرح می کنیم ان شاء الله به آن جواب خواهیم داد.

کلیپ اول اگر آماده است با هم ببینیم روایت های که به آن استناد می کنند از کتاب شریف کافی که ممنوع است ما دعوت بکنیم، ببینیم آیا این برداشت درست یا غلط است معارض دارد یا ندارد چطور است.

مجری:

از اتاق فرمان درخواست می کنم که کلیپ اول را پخش بفرمایید

(کلیپ اول هادی سروش)

یکی از اشتباهات ما دین داران و شیعیان این است که فکر می کنیم موظفیم که همه دنیا را و حداقل همه مملکت خودمان را شیعه کنیم، اگر کسی از شما بپرسد حاج آقا این قدر در مسجد بودی در این موضوع چه یاد گرفتی؟ نظر ائمه در این رابطه چه است؟ من کاری به نظر فلان زید و عمرو ندارم ما می خواهیم ببینیم نظر ائمه چه است؟ اصول کافی می خواهیم بخوانیم. ما وظیفه ای نسبت به شیعه کردن کشورمان، مملکت مان، استان ها، بعضی ها جاها ما وظیفه ای نداریم. اِه، جدی، بله؟ تا حالا نگفته بودند خب نگفته باشند. خیلی چیزها را نگفتند روایت در کتاب شریف اصول کافی آمده اصول کافی را بخرید در خانه داشته باشید عرض کردم ما 10 سال است داریم شرح اصول کافی می گوییم همه این مطالبی هم که در طول این 10 سال عرض شد صوتش هست. شاید یک روزی بعدها بنده نباشم این ها یک وقت پیاده بشود چاپ بشود شرح اصول کافی است، 10 سال کارمان در انصار المهدی این است. من وقت شما را تلف نکردم کتاب اصول کافی یک بابی داریم به این عنوان، عنوانش این است «بابُ ترک دعاء الناس» یعنی چه؟ یعنی مردم را از نظر دینی که می خواهی شیعه کنی به شما ارتباطی ندارد. به خدا اگر روایت نداشتیم من جرأت نداشتم این حرف ها را بزنم امام صادق می فرماید:

«اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاس‏»

امام صادق می فرماید شما شیعیان اعتقادات تان در رابطه با ما را حفظ کنید و برای خدا نگه دارید همین ولایتی که دارید این را حفظ بکنید «وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاس»؛ همه برنامه تان این نباشد که این ها را به این مردمی که شیعه نیستند حتماً باید منتقل کنید این عین بیان امام صادق است.

«فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاء»

چیزهای که مربوط به خداوند متعال است هدایت انسان ها، تشخیص حق این ها مربوط به خداست شما مسئولیتی ندارید حدیث خیلی زیبا است.

«وَ لَا تُخَاصِمُوا بِدِينِكُمُ النَّاسَ»

سر شیعه بودن با مردم دعوا نکنید. این عین بیان امام صادق است اصول کافی است سر مباحث مذهبی نزاع و ناراحتی پیش نیاورید.

«فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ»

شما اگر در مسائل دینی در جامعه باعث درگیری بشوید باعث می شود انسان ها از نظر اعتقادی آسیب می بینند. این یک حدیث است برای تان خواندم چند تا حدیث در این باب داریم؟ 7 تا حدیث داریم که امام صادق (علیه السلام) مفاد فرمایش همین است. ما مسئولیتی نداریم عرض می کنم که چه خطاهایی ما دین داران داریم و حواس مان نیست. در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) به جناب ثابت ابن ابی سعید در باب ترک دعاء الناس، صفحه 447 فرمود:

«يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ»

امام صادق می فرماید آقای ثابت ابن ابی سعید به جنابعالی چه ارتباطی دارد که چه کسی چه اعتقادی دارد؟ «مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ» چه ارتباطی به جنابعالی دارد که فلانی سنی است و شیعه نیست؟

«كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ»

امام صادق می فرماید دست بر دارید مباحث اعتقادی ارتباطی به شما ندارد. بگذارید مردم زندگی شان را بکنند. اشتباه نشود بله ما حق را بیان می کنیم، حقیقت مطلب را می گوییم فریب های که در تاریخ اتفاق افتاده آن ها را هم می گوییم، کتمان حقیقت نمی کنیم به قول استاد مطهری زبان تیز هم نداریم برای این که حقیقت را بگوییم یعنی دشنام نمی دهیم تلخ حرف نمی زنیم این ها وظیفه مان است. اما به این که کسی شیعه نیست می خواهیم شیعه اش کنیم، حالا یک کسی کارگری دارد جزء اهل تسنن است الان خیلی زیاد است یا با یکی از این شهرهای که سنی نشین هستند ارتباطی دارد آیا موظف هستیم همه تلاش مان را بکنیم شیعه کنیم این که امام صادق فرمودند:  «لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ»؛ رها کن به شما ارتباطی ندارد!!

مجری شبکه ولایت:

بینندگان عزیز کلیپ را تماشا کردید استاد در خدمت تان هستیم

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم ایشان به یک باب در کتاب شریف کافی استناد کردند (باب هم در کافی است) اما کسی که به کافی شریف مراجعه کند:

 «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص213، بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس‏‏

در فهرست ملاحظه می کنید این جا هم است. یک باب قبلش می رویم:

 «بَابٌ فِي الدُّعَاءِ لِلْأَهْلِ إِلَى الْإِيمَان‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص211، بَابٌ فِي الدُّعَاءِ لِلْأَهْلِ إِلَى الْإِيمَان ‏‏

باب دعوت خانواده به تشیع، دقیقاً قبلش است، این: «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس»، یک باب دیگر هم قبلش است. یک باب دیگر هم قبلش است:

 «بَابٌ فِي إِحْيَاءِ الْمُؤْمِن‏»

حالا اسم این باب، باب دعوت نیست روایت هایش را ببینیم می گوید به امام صادق عرض کردم:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ‏ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا»

یعنی چه؟

«قَالَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَكَأَنَّمَا أَحْيَاهَا»

فرمودند اگر او را از گمراهی به هدایت بیرون بیاورد انگار او را زنده کرده است.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص210، بَابٌ فِي إِحْيَاءِ الْمُؤْمِن، ح1 ‏‏

روایت بعدی:

«وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا قَالَ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ»

حضرت فرمودند از آتش نجاتش بدهی انگار کل مردم دنیا را نجات دادی!

گفتم:

«فَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى قَالَ ذَاكَ تَأْوِيلُهَا الْأَعْظَمُ.»

این حقیقت این آیه است حقیقتش این است که هدایت بکنی!

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص211، بَابٌ فِي إِحْيَاءِ الْمُؤْمِن، ح2

 روایت دیگر که البته این روایت می گوید:

«أَنْ دَعَاهَا فَاسْتَجَابَتْ لَهُ.»

یعنی در آن دعوت آمده، روایت را عرض خواهم کرد روایت ها را یکی یکی می خوانیم این جا با این متن آورده.

 روایت بعدی حُمران ابن اعین (رضوان الله علیه) می گوید به امام صادق عرض کردم

«أَصْلَحَكَ اللَّهُ»

خدا، زندگی تان را آباد بکند

«فَقُلْتُ كُنْتُ عَلَى حَالٍ وَ أَنَا الْيَوْمَ عَلَى حَالٍ أُخْرَى‏»

قبلاً یک جور بودم الان یک جور دیگر هستم

حُمران و کلاً خاندان زراره، خاندان مستبصر بودند می دانید عزیزان مستبصر وقتی شیعه می شوند یک بمب انرژی هستند، احساس می کنند باید تمام مردم دنیا را شیعه کنند. وقتی یک کسی همچنین تفکری دارد یک قاعده است یکی می گوید بروم بزنمش؟ دعوا شده بروم کمک کنم؟ می گویید نه، این نه یعنی حرام است بروی کمک کنی یا لازم نیست!

وقتی که طرف فکر می کند یک کاری واجب است قاعده اصولی را که همه بلد هستند یک نفری تشنه است برای تان آب بیاورم؟ نه این نه یعنی چه؟ یعنی حرام است آب بیاوری؟ نه یعنی ضرورت ندارد بیاوری بدم نمی آید این یعنی این نمی خواهم اذیتت بکنم این ها بمب انرژی بودند فکر می کردند باید همه را شیعه بکنند می گوید: «كُنْتُ عَلَى حَالٍ وَ أَنَا الْيَوْمَ عَلَى حَالٍ أُخْرَى»؛ قبلاً یک جور بودم الان جوری دیگر شدم قبلاً:

«كُنْتُ أَدْخُلُ الْأَرْض‏»

این طرف و آن طرف می رفتم

«فَأَدْعُو الرَّجُلَ وَ الِاثْنَيْنِ وَ الْمَرْأَةَ»

یک نفر یا دو نفر را دعوت می کردم

«فَيُنْقِذُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ»

خدا هر که را می خواست هدایت می کرد شیعه می شد الان دیگر نه دعوت نمی کنم جمله را نگاه کنید.

«وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تُخَلِّيَ بَيْنَ النَّاسِ وَ بَيْنَ رَبِّهِمْ»

اشکال ندارد «مَا عَلَيْكَ» گناه ندارد اگر رهای شان کنی یعنی تفکر او چه بود؟ تفکر حمران ابن اعین این بود که من اگر دعوت نکنم گناه دارد ناراحت بود احساس عذاب وجدان می کرد حضرت فرمودند «مَا عَلَيْكَ» اشکال ندارد

«فَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُخْرِجَهُ مِنْ ظُلْمَةٍ إِلَى نُورٍ أَخْرَجَهُ»

خدا اگر بخواهد اسباب هدایت فراهم می کند

 اما:

«وَ لَا عَلَيْكَ إِنْ آنَسْتَ مِنْ أَحَدٍ خَيْراً أَنْ تَنْبِذَ إِلَيْهِ الشَّيْ‏ءَ نَبْذاً»

اما این نباشد اگر دیدی یک نفری دلش آماده است به او نگویی ذره ذره به او بده پس وظیفه داریم یا نداریم؟

مجری:

بله قطعاً داریم

استاد ابوالقاسمی:

«قُلْتُ أَخْبِرْنِي»

همان روایتی که عرض کردم

«عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً قَالَ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ»

هر کس یک نفر را نجات بدهد انگار همه مردم را نجات داده است. حضرت فرمودند که از آتش و غرق شدن نجات بده سکوت کردند

«ثُمَّ قَالَ تَأْوِيلُهَا الْأَعْظَمُ أَنْ دَعَاهَا فَاسْتَجَابَتْ لَهُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص211، بَابٌ فِي إِحْيَاءِ الْمُؤْمِن، ح 3‏

بالاترین تأویل این آیه این است که یک نفسی را دعوت بکند به چه دعوت بکند؟ مشخص است به تشیع است، خودش مستبصر است این روایت در مورد استبصار است و طرف مقابل هم قبول کند سرور گرامی، روایتی که شما خواندید این: «بَابٌ فِي الدُّعَاءِ لِلْأَهْلِ إِلَى الْإِيمَان‏»؛ دقیقاً روایت قبلش همین روایت است بعد دوباره: «بَابٌ فِي الدُّعَاءِ لِلْأَهْلِ إِلَى الْإِيمَان‏» که می گوید نه خانواده را حتماً‌ دعوت بکن خدا می فرماید:

(قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا)

خود و خانواده خويش را از آتشی که هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد؛

سوره تحریم (66): آیه 6

می گوید خانواده ام سنی هستند به تشیع دعوت شان کنم؟ فرمودند بله. بعد از این یعنی با فاصله 2 روایت به: «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس» می رسد؛ یعنی مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) که خودش فقیه بوده روایات را می فهمیده، برای این که برداشت اشتباه از روایات «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس» نکنی قبلش چند تا روایت آورده یک وقت اشتباهی این ها را نفهمی این ها دارد ترک الزام برای شما می کند واجب نیست اشکال ندارد. تازه بعضی هایش هم اصلاً به این مضمونی که ترجمه کردند نیست که به آن ها هم می رسیم.

پس اولاً در خود کافی شریف قبل از همان روایات، روایات دیگری هم هست برای بزرگواران بخشی از روایات کافی شریف را در باب دعوت بخوانم ببینیم در کافی شریف در باب دعوت چه داریم؟

یکی دو تا روایت هم نیست روایات، خیلی زیاد است، پس من اول مقدمتاً روایات را می گوید بعد سراغ فرمایشات این بزرگوار می رویم که چه مطالبی فرمودند، بعد با روایات مقایسه می کنیم از جمله آن روایات، روایتی است که در کافی آمده با سند معتبر (هفته قبل هم خواندیم) که امام صادق (علیه السلام) به مؤمن الطاق فرمودند

«كَيْفَ رَأَيْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِيهِ»

وضعیت شیعه شدن مردم چطوری است؟ به دستور حضرت بصره رفته بود این روایت در کافی، جلد 8، صفحه 93، شماره 66 اسماعیل ابن عبد الخالق می گوید امام صادق به مؤمن الطاق فرمودند من هم می شنیدم فرمودند:

«أَتَيْتَ الْبَصْرَةَ»

بصره رفتی؟

«كَيْفَ رَأَيْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِيهِ»

وضعیت چطوری است شیعه می شوند یا خیر؟

«وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِيلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا»

کم هستند اما دارند شیعه می شوند.

«عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ»

امام فرمودند سراغ جوان ترها برو

«فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ»

کم سن و سال ها زود شیعه می شوند

بعد ببینیم روش دعوت حضرت چه بود؟

«مَا يَقُولُ أَهْلُ الْبَصْرَةِ فِي هَذِهِ الْآيَةِ»

با آن ها صحبت می کنی در مورد آیه:

(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏)

چه می گویند؟

«قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهَا لِأَقَارِبِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّمَا نَزَلَتْ فِينَا خَاصَّةً فِي أَهْلِ الْبَيْتِ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ (علیهم السلام)»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص93

گفت این طور می گویند فرمودند نخیر دروغ می گویند این در مورد ما اهل کساء فقط نازل شده، یعنی چطوری دعوت می کرد؟ صحبت می کرد این آیه چه است؟ این روایت چه است؟ این فضیلت چه است؟ این حدیث چه است؟

مجری:

در واقع حضرت راه کار هم می داد

استاد ابوالقاسمی:

راه کار می دادند سراغ جوان ها برو مضمون هم گفتند در همان کتاب شریف کافی آمده سندش هم معتبر است این یک روایت. روایت دیگری که باز در کافی شریف، جلد 8، صفحه 124 و 125طولانی است که امام کاظم (علیه السلام) نامه ای به علی ابن سُوید نوشتند

«كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) وَ هُوَ فِي الْحَبْسِ كِتَاباً أَسْأَلُهُ عَنْ حَالِهِ وَ عَنْ مَسَائِلَ كَثِيرَةٍ فَاحْتَبَسَ الْجَوَابُ عَلَيَّ أَشْهُراً»

در زندان بود حضرت برایش نامه ای نوشتند خلاصه چند ماه طول کشید تا به لطایف الحیل به دست حضرت رسید و بر گشت

«ثُمَّ أَجَابَنِي بِجَوَابٍ هَذِهِ نُسْخَتُهُ»

متن نامه چه است؟

‏ «وَ ادْعُ إِلَى شَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ بِمَعْرِفَتِنَا مَنْ رَجَوْتَ إِجَابَتَهُ»

هرکسی را که امید داشتی که شیعه می شود دعوتش کن

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص124 و 125

ما نمی گوییم این واجب است، اما حداقل این را مستحب حساب می کنیم نگوییم آن روایات برای ممنوعیت این کار است ما نباید این کار را بکنیم.

 سراغ روایت بعدی برویم که خیلی عجیب است در کافی شریف، جلد 2، صفحه 441 آمده معاویة ابن وهب می گوید در حال رفتن به مکه بودیم یک پیر مردی همراه مان بود آدم خیلی خوبی بود اما:

«لَا يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ يُتِمُّ الصَّلَاةَ فِي‏ الطَّرِيقِ»

شیعه نبود نمازش را کامل می خواند

«وَ مَعَهُ ابْنُ أَخٍ لَهُ مُسْلِمٌ»

پسر برادرش شیعه بود.

«فَمَرِضَ الشَّيْخُ فَقُلْتُ لِابْنِ أَخِيهِ لَوْ عَرَضْتَ هَذَا الْأَمْرَ عَلَى عَمِّكَ»

«مُسَلِّم» نه «مُسْلِم»، «مُسَلِّم» یعنی شیعه؛ پیر مرد بیمار شد به او گفتیم به عمویت بگو شیعه چه است شاید شیعه شد

«لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُخَلِّصَهُ»

خدا نجاتش بده همه گفتند آدم خوبی است ولش کن قبلاً هم عرض کردیم چون اعتقادمان این است که اگر کسی خودش ذاتاً آدم خوبی باشد و از عقلش استفاده کند خدا را با عقلش قبول کند قیامت را قبول داشته باشد، آن که بد است بد بداند خوب را خوب بداند آن که به آن رسیده نماز و روزه را انجام بدهد خدای متعال تفضلاً او را به بهشت می برد. گفتم به بهشت می رود رهایش کن تحمل نکرد رفت صحبت کرد گفت:

«وَ كَانَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) مِنَ الطَّاعَةِ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

حضرت علی بعد از پیغمبر بوده است.

«وَ كَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ الْحَقُّ وَ الطَّاعَةُ لَهُ»

حق با حضرت علی بود اطاعت برای ایشان بود

«فَتَنَفَّسَ الشَّيْخُ وَ شَهَقَ وَ قَالَ أَنَا عَلَى هَذَا»

آخرین جمله:

«أَنَا عَلَى هَذَا وَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ»

اشهد انا علیاً ولی الله نگفت، گفت «أَنَا عَلَى هَذَا»؛ پیش امام صادق (علیه السلام) رفتیم عرض کردیم این جور شد فرمودند بهشتی شد، به بهشت رفت چون فرق بین کسی که این گونه باشد و کسی که مدل اولش بود قبل از قبول ولایت بود این است که آن ها در قیامت به بهشت می روند، این ها بلافاصله بعد از مرگ بهشتی می شوند. در برزخ هم بهشت اخروی خواهند داشت

«هُوَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

تمام شد راحت شد علی ابن سیری می گوید:

«إِنَّهُ لَمْ يَعْرِفْ شَيْئاً مِنْ هَذَا غَيْرَ سَاعَتِهِ تِلْكَ»

فقط یک لحظه تشیع را فهمید.

 فرمودند:

«قَالَ فَتُرِيدُونَ مِنْهُ مَا ذَا»

چه بیشتر می خواهید؟

«قَدْ دَخَلَ وَ اللَّهِ الْجَنَّةَ.»

به خدا به بهشت رفت!

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص441، بَابٌ فِيمَا أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ ع وَقْتَ التَّوْبَة، ح1

با همین یک جمله ای که گفت این هم روایت بعدی در کافی شریف. باز از کافی برای تان روایت بیاورم سند این روایت هم معتبر است آقا دعوت به تشیع نکنیم؟ ببینیم خود حضرت چه کار کردند و چه زمانی، زمانش هم مهم است. در کافی شریف، جلد 3، صفحه 122 می گوید امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«إِذَا أَدْرَكْتَ الرَّجُلَ عِنْدَ النَّزْعِ فَلَقِّنْهُ كَلِمَاتِ الْفَرَجِ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»

اگر دیدی یکی دارد از دنیا می رود وضعیتش سخت است کلمات فرج را به او آموزش بده!

بعد فرمودند:

قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) لَوْ أَدْرَكْتُ عِكْرِمَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ لَنَفَعْتُهُ»

اگر من عِکرمه، غلام ابن عباس را که خارجی بود اما جسارت نمی کرد «لَنَفَعْتُهُ» به او سود می رساندم.

«فَقِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) بِمَا ذَا كَانَ يَنْفَعُهُ»

امام باقر به عکرمه چه سودی می رساند؟

امام صادق فرمودند:

«يُلَقِّنُهُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْه‏»

اگر امام صادق (علیه السلام) بالای سرش می رسیدند او را به ولایت تلقین می کردند که هنگام مرگش شیعه بشود.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص122، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏، ح3

دمِ مرگ هم امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) ول نمی کردند ما بخواهیم یک روایتی را ترجمه کنیم باید بقیه روایت ها را هم نگاه بکنیم آن روایت هست؟ بله، اما خود مرحوم کلینی کجا آورده؟ قبلش چه آورده، بعدش چه آورده، خود آن روایات هم قرائن دارد که عرض می کنم مقصود آن روایات چه است.

پس ما اگر بخواهیم سراغ خود کافی شریف برویم روایات الی ماشاء الله در کافی است اما آن که عرض کردم در خود آن روایات یک قید و قرینه ای آمده بعضی از این روایات را بیاورم

«بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس»

عرض کردیم در کافی شریف آمده دومین روایتی که ایشان خواندند این روایت است شماره 4 باب است

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ هَذَا لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ»

تشیع تان برای خدا باشد. تشیع تان برای مردم نباشد.

 اولاً‌ فرمودند نروید مردم را دعوت کنید نه این: «وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ»، بحث ریاء است بحث آن اعتقاد درونی است، شما کارهای تان خدایی باشد کارهای تان برای مردم نباشد.

«فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ»

اگر برای خدا بود به آسمان می رود.

«وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ»

اما اگر برای مردم کار انجام دادی اصلاً‌ به آسمان هم نمی رود.

 پس تا این جایش اصلاً ربطی به دعوت تشیع ندارد از این جا شروع می شود

«وَ لَا تُخَاصِمُوا بِدِينِكُمُ النَّاسَ»

با دین تان نروید مخاصمه بکنید

«فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِنَبِيِّهِ ص- إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ قَالَ أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص213، بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس‏‏

خوب دقت کنید حضرت 2 تا آیه برای این فرمایش شان دلیل آوردند یک: خدا می فرماید:

(إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ)

تو نمی ‌توانی کسی را که دوست داری هدايت کنی.

سوره قصص (28): آیه 56

دوم:

 (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

آيا تو می ‌خواهی مردم را مجبور سازی که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباری چه سودی دارد؟!)

سوره یونس (10): آیه 99

آیه دوم که صریح است بحث اکراه است. یعنی مردم را اکراه نکنید زور نکنید وارد اسلام بشوند آیه اول چه؟ (إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ) راجع به آیه (إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ) یک روایتی است آن روایت را بیاورم تا مشخص بشود مقصود از (إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ) چیست؟ روایت می فرماید که یک عده به امام رضا (علیه السلام) راجع به دعوت مردم حرفی زدند.

 روایت را از عیون برای شما بزرگواران بیاورم که همان روایت باشد عیون الأخبار، جلد 1، صفحه 124 این روایت را مطرح کرده روایت طولانی هم است

«سَأَلَ الْمَأْمُونُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا...»

و آیات دیگر حضرت شروع کردند صحبت کردن که شرح بدهند این جا است

«ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه‏»

همان آیه ای که حضرت خواندند

«فَقَالَ الرِّضَا (علیه السلام) حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لَوْ أَكْرَهْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاسِ عَلَى الْإِسْلَامِ لَكَثُرَ عَدَدُنَا وَ قَوِينَا عَلَى عَدُوِّنَا»

هر که را توانستید زور کنید مسلمان بشود (زور کنید اسلام زورکی) یک عده می خواستند به زور مردم را به سمت اسلام بیاورند حضرت گفتند نه من این طور نیستم.

«وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِين‏»

من همچنین کاری انجام نمی دهم!

 یا:

«وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه‏»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص135

با توجه به این قضیه به همان روایت شریفه کافی بر می گردیم، حضرت می گویند مخاصمه نکنید چرا؟ چون خدا به پیغمبر فرمود: (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ) مخاصمه یعنی چه؟ اجبار مدام زورش کنی شیعه شو، شیعه شو دو تا جمله ایشان آخر فرمایشات شان داشتند آن ها درست بود، فرمودند که ما حق را بیان می کنیم فریب های تاریخ را هم می گوییم زبان تیز نداریم، یعنی دشنام نمی دهیم؛ اما این ها ربطی به این ندارد که ما اصلاً دعوت به تشیع را بد بدانیم.

مجری:

کما این که بیان حق و حقیقت خودش نوعی دعوت هم هست

استاد ابوالقاسمی:

بعضی ها می دانند بیان حق و حقیقت خیلی حداقلی است او فقط یک ذره بگوید ما شیعه هستیم حالا چیزی که هست، نه این طور نیست ان شاء الله کلیپ های بعدی اش را پخش می کنیم و مشخص می شود پس تا این جا، آنی که ایشان فرمودند ایشان حداقلی اش را درست گفتند اما ادامه اش را که:

«وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ»

یعنی اجبار نکنید تازه «لا تدعوا» که این جا آمده روایت:

«مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُم‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص213، بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس‏‏، ح2

نکته دیگری دارد که آن هم خیلی مهم است تکه ای از این روایت را مرحوم کلینی آورده کاملش را در تُحف العقول آورده اصلاً ربطی به دعوت تشیع ندارد. بلکه در زمان امام صادق (علیه السلام) دعوت به قیام بوده است.

مجری:

بسیار عالی! استاد یک سوالی بود که البته شما هم فرمودید مسئله نزاع و خصومتی که ایشان مطرح کرد را می خواهیم یک مقدار بیشتر بدانیم.

استاد ابوالقاسمی:

نزاع و خصومت که مشخص است به حد اکراه برسد کارهای که به حد اکراه برسد اما دعوت عادی یا مناظره عادی این ها اشکال ندارد. بله آن که منهی است ما دنبال مناظرات درگیرانه برویم اما اگر طرف مقابل آمد چه؟ آن جا هیچ نهیی ندارد دستور هم دارید بروید جوابش را بدهید؛ یعنی دقیقاً به خود ائمه (علیهم السلام) می گفتند شما جنگ نروید جنگ است حضرت علی با معاویه به جنگ رفتند حضرت فرمودند شما اول تیر نیاندازید چون روایات می گویند این جنگ عقیدتی است شما نروید اکراه بکنید.

اما اگر طرف مقابل آمد چه؟ الان این همه شبکه های وهابی دارند دعوت به مناظره می کنند ما نرویم؟ مگر می شود؟ جدای از این،‌ آن هم مخاصمه است نه مناظره! لذا هشام ابن حکم با عمرو ابن عبید در بصره مناظره کرد دعوت به امامت هم کرد این ها خیلی ریزه کاری ها دارد فقط یک ظاهری از این روایت دید آقا نه این کار ممنوع است این قطعاً صحیح نیست کلیپ بعدی را ببینیم

(کلیپ دوم اقای هادی سروش)

چطوری بعضی ها این اشتباه را می کنند به 2 شکل، 2 شکل اشتباه دارند می کنند و داریم آسیب می خوریم همین الان هم داریم آسیب می خوریم، آن 2 شکل این است بعضی ها شروع می کنند از مقدسات در نگاه دیگران و به مقدسات دیگران اهانت می کنند در بلند گوهای بعضی هیئت ها اهانت می کنند. صدا پخش می شود امروز به برکت این فضای مجازی الان در جمع چند نفره ما این صدا دارد پخش می شود در سراسر دنیا می توانند این را بشنوند همین حرف های که الان داریم با هم می زنیم پخش می شود. اهانتی که کسی می کند به یک فردی که مورد احترام یک مکتب است اشتباه است بله اشتباه است ولی مورد احترام است، قرآن که دیگر متن کاملاً قابل قبول ماست قرآن می فرماید: (وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ)؛ یک وقت ناسزا نگویید حرف زشت نزنید به چه کسانی؟ به کسانی که مورد اعتقاد دیگران هست بت، قرآن بت را می گوید فحش نده چون شما اگر به بت او فحش بدهی او هم به آن چیزی که شما اعتقاد داری فحش می دهد متن قرآن است. می گوید ما می خواهیم جنایات این و آن و آن را به همه عالم معرفی کنیم، شما داری می گویی آن ها هم شروع می کنند به آن کسی که مورد ارادت شماست، امام شماست آن ها هم می گویند این یکدومین چیزی که باعث می شود ائمه ما این جور بفرمایند به شما ارتباطی ندارد کسی سنی است اعتقاد دیگری دارد، حالا تعبیر بنده است شما خیلی مدعی هستید در بحث دینداری خیلی مرد هستی دین خودت را حفظ کن؛ آیه شریفه قرآن یادم افتاد: (قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ)، نمی دانم سوره مبارکه جاثیه یا کدام سوره است (قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ)، خدا می فرماید شما آنی که موظف هستید خودت را حفظ کنی بعد که خودت را حفظ کردی تازه نوبت چه کسی می رسد؟ (أهْلِیکُمْ) خانواده محترم تان والسلاممگر ما پیامبر امت هستیم؟ وجود نازنین حضرت بقیة الله (سلام الله علیه) وقتی آمدند خودشان می دانند که باید بشریت را چگونه هدایت کنند؟ پس یکی از راه های که ما فکر می کنیم با این راه می توانیم شیعه سازی کنیم و این جا در اصول کافی، ائمه ما را نهی فرمودند ناسزا گویی به مقدسات دیگران است. این جا ما را منع کردند، قرآن هم منع فرمود. راه دیگری که بعضی از دینداران اشتباه می کنند این است فکر می کنند اگر به بهانه عزاداری بیایند و در مورد ائمه و دشمنان ائمه به صراحت چیزی را مطرح کنند این باعث می شود مردم شیعه می شوند بر عکس است آقا...

مجری شبکه ولایت:

متشکرم از اطاق فرمان، استاد کلیپ را همراه بینندگان دیدیم در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

بله، فرمودند ما نباید ناسزا بگوییم و حرف زشت بزنیم بله این که خیلی خوب است ما هم این را قبول داریم. اما آیا بیان حقیقتِ رفتارهای دیگران این هم ناسزا است؟ یا بیان ظلم های آن ها ناسزا است؟ این هم باز یکی از مسائلی است که باید یک مقدار در تبیینش دقت بکنیم در نهج البلاغه همیشه هم این روایت خوانده می شود ولی متأسفانه با بی دقتی و انتهای روایت هم خوانده نمی شود.

در نهج البلاغه دقیقاً در مقابل سب است:

«و من كلام له (علیه السلام) و قد سمع قوما من أصحابه يسبون أهل الشام أيام حربهم بصفين‏»

در زمان جنگ صفین دیدند یک عده از اصحاب دارند دشنام می دهند فرمودند:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ»

من نا خشنود می دارم که سباب باشید.

سباب نباشد آن وقت ما چه کار کنیم؟ جمله نگاه کنید چه فرمودند؟

«وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ»

بگویید چه کار کردند. الان این سرور معظم به ما گفتند که اگر بگویید چه کار کردند این سب و دشنام است، نه این دقیقاً مقابل دشنام است. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید این دشنام نیست این خارج از دشنام است. پاسخ دشنام با تبیین اعمال آن ها است که شما چه آدم های هستید؟ «وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ» دیگر چه اعمالی انجام دادند؟

«وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ»

حتی وضعیت آن ها را هم بگویید اگر این کار را کردید چه می شود؟

«كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ»

این درست ترین کلام است «اصوَب» افعل التفضیل است یعنی درست ترین کلام

«وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ»

قوی ترین دلیل شما این است.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206

این اشتباه است که اگر ما این ها را بگوییم که این ها چه کار کردند نه این دلیل خوبی نیست. امیر مؤمنین می فرماید این بهترین دلیل است ولی متأسفانه همیشه نصف روایت را می خوانیم یعنی«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ».

 یک سوال دیگر ما در روضه هایمان نیاییم تعریف کنیم چه اتفاقاتی رخ داده است؟ این سرور معظم خودشان کتاب کافی تدریس می فرمایند شرح کافی دارند در کتاب شریف کافی، جلد 1، ص460، حدیث 5 مگر روایت ندارد که صدیقه طاهره (سلام الله علیها) رسماً‌ با یکی از آن ها درگیر شدند. این یکی از روایات است. روایت بعدی باز در کافی، جلد 8، صفحه 237 می گوید حضرت برای نجات امیر مؤمنان (علیه السلام) لباس پیغمبر را روی سرشان گذاشتند و دست دو فرزند را گرفتند به مسجد آمدند و یک سخنرانی خیلی جگر سوزی کردند.

این ها که در کافی شریف آمده پس این ها را برای مردم نخوانیم؟ خود شما دارید این ها را می خوانید. این ها را بگوییم یا نگوییم؟ این ها گفته نشود در کافی هست روایت بعدی حضرت فرمودند با پیغمبر در دل می کردند:

           «قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ         لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ يَكْثُرِ الْخَطْب‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص376

این ها در کافی است جدای از این، غیر کافی که نمی گوید الی ماشاء الله روایت آمده در روایات دعوت حقیر جلسات قبل بعضی اش را خواندم ائمه (علیهم السلام) در دعوتی که به تشیع داشتند صراحتاً راجع به دیگران صحبت کردند، من بعضش را عرض می کنم یکی از روایت های بسیار مشهور که در کافی هم شبیه اش آمده بوده می گوید وقتی که طرف رفت تحقیق کرد این روایت را خواندیم گفت برو از مالک ابن انس روایت یاد بگیر رفت و پیش حضرت آمد گفت همه اش باطل است این به این دلیل و این دلیل. طرف حالش خیلی گرفته شد پیش امام کاظم آمد گفت به من بگویید

«أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) ‏وَ أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَر»

آقا مردم شیعه نمی شوند؟ چه کس گفته شیعه نمی شوند مگر در کتاب سُلیم و الإحتجاج آن روایت طولانی را نخواندیم که متأسفانه اصلاً برای مردم گفته نمی شود، اواخر حیات امیر مؤمنان (علیه السلام) بود ایشان بالای منبر رفت یک سخنرانی طولانی کرد ماجراهایی که در قبل از خودشان بود را بیان کرد بعد راوی می گوید بعد از این ماجرا، تعدادی زیادی شیعه شدند. اصلاً می گوید چون حضرت این ها را گفت مردم شیعه شدند تا آن موقع دو به شک بودند.

مجری:

چون ظلم ها را تشریع کرد جای ظالم و مظلوم مشخص شد

استاد ابوالقاسمی:

اما محترمانه و با زمینه چینی ما نمی گوییم هر جا رسیدی بیا ظلم ها را بگو، اما این هم نیست که گفتن ظلم ها حرام است. بله برای خودمان یک خط قرمزی درست کردیم که این خط قرمز اشتباه است، ائمه این خط قرمز را نداشتند. خط قرمز ائمه (علیهم السلام) احتیاط از باب تقیه بوده یا این که ذره ذره گفتنی که طرف مقابل حفظ بشود یا این که گفتن یک سری مقدماتی که بشود طرف مقابل را کنترل کرد.

اما این که مطلقا نگوییم نه این نبوده اتفاقاً‌ ائمه (علیهم السلام) گفتند اما با گرفتن زهر کلام می گوییم مثالش را عرض کردم جلسات قبل گفتیم خدا رحمت شان کند اما حق من را خوردند. خدا رحمت شان کند خیلی به من ظلم کردند. این قدر که اشعث خسته شد گفت علی، هر دفعه بالای منبر رفتی گفتی ابوبکر و عمر و عثمان حق من را خوردند بس است تو که با شمشیر دمار از روزگار لشکر عایشه، طلحه، زبیر و معاویه در آوردی. شمشیرت آن موقع کجا بود؟ هر سخنرانی کردی آخرش گفتی بله ابوبکر و عمر را خدا رحمت شان کند حق ما را خوردند!

مجری:

یا خطبه ای که امام حسن فرمودند.

استاد ابوالقاسمی:

بله خطبه ای که امام حسن خواندند و بقیه ائمه گفتند این نیست که نگفته باشند گفته شده اما زهر کلام گرفته شده فقط تبیین بکنیم ما می خواهیم حقیقت گفته بشود بدون کنایه. ما دنبال حقیقت هستیم این روش ائمه (علیهم السلام) بود، پس نیاییم بگوییم ائمه (علیهم السلام) از این کار نهی کردند و این روش اشتباه است که ما بگوییم فلانی چه کار کرد این توهین و سب است. نه فلانی چه کار کرد این دقیقاً طرف مقابل سب است امیر مؤمنان علی (علیه السلام) گفت سب، نکنید اما بگویید چه کار کردند؟ شما اگر می خواهید حرف درست بزنید بگویید چه کار کردند پس این هم راجع به این فرمایش شان؛ البته یک چیزی آخرش گفتند به ما ربطی ندارد کسی چه اعتقادی دارد چه کسی همچنین حرفی زده به ما ربطی ندارد؟ نهی از منکر پس چه است؟ رسول خدا مگر در غدیر نفرمودند:

«فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص62، احتجاج النبي (صلی الله علیه واله وسلم) يوم الغدير على الخلق كلهم و في غيره من الأيام بولاية علي بن أبي طالب (علیه السلام) و من بعده من ولده من الأئمة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين‏

همه باید به همدیگر خبر بدهید به ما ربطی ندارد؟ پیغمبر نعوذ بالله یک حرف اشتباهی زدند و پیمان بیخودی گرفتند!

مجری:

استاد یک نکته ای هم گفتند که علاوه بر آن به من ربطی ندارد وقتی امام عصر گفتند می آیند خودشان هدایت می کنند.

استاد ابوالقاسمی:

اگر نهی از دعوت است حضرت هم نباید دعوت بفرمایند چرا حضرت دعوت کند؟ اگر این کار خوب نیست و مردم هم شیعه نمی شوند پس حضرت چه کار می کند؟ معجزه می کند خوب می شوند؟ معجزه که فایده ندارد نه حضرت هم تبیین دارند لذا می فرمایند:

«إنّ جدي الحسین قتل عطشانا»

چرا ظلم ها را می گویند؟ این ها برای چه است؟ آن ماجرایی که در مدینه اتفاق خواهد افتاد تبیین حقانیت ها برای چه خواهد بود؟ برای این که مظلومیت ها مشخص بشود می گویند و ما هم باید بگوییم اما مدل گفتن با مدل نیش و کنایه زدن فرق می کند دنبال حق باید باشیم.

مجری:

بسیار متشکرم اگر اجازه بفرمایید یک تنفسی بگیریم بعد در ادامه با پاسخ به شبهات در خدمت شما عزیزان باشیم

 (میان برنامه)

مجری:

 بینندگان عزیز همچنان با برنامه های راه روشن از شبکه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) مهمان خانه های شما هستیم. در خدمت استاد ابوالقاسمی هستیم و پاسخ به شبهات، البته کلیپی که پخش کردیم به چند قسمت تقسیم کرده بودیم و استاد پاسخ کافی را دادند در مورد این که حتماً ما وظیفه داریم نسبت به بیان مسائل اهل بیت و نکته بعدی که فرمودند بیان ظلم های که به اهل بیت روا داشته شد در خدمت تان هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

مطلب دیگری که ایشان مطرح فرمودند مسئله نحوه دعوت است که دعوت اخلاقی است کلیپ بعدی را ببینیم

(کلیپ سوم اقای هادی سروش)

راه چه است؟ برای شیعه کردن عالم راه چه است؟ یک راه دیگری داریم آن هم در اصول کافی است عزیزان اگر آدم برای این کتاب اصول کافی جان بدهد سزاوار است به خدا قسم این کتاب بهشت است همه چیز و همه نیازهای معنوی ما را به ما راهنمایی می کند. راه چه است؟ راه ائمه فرمودند به ما نگاه کنید بسیار خب می خواهیم به ائمه نگاه کنیم آن ها چه می کردند ما همان کارها را بکنیم. من این روایت را می خوانم واقعش از خجالت باید سرمان را پایین بیاندازیم نه شما مؤمنین، شما که جزء خوبان هستی آن های که این بلند گوها دست شان است باید سرشان را پایین بیاندازند مثل من، که چه اشتباهاتی کردیم و داریم هزینه اش را هم می دهیم. این روایت در کتاب اصول کافی است کتاب العِشرة، عِشرة یعنی چه؟ یعنی معاشرت چطوری ارتباط داشته باشیم؟ حدیث این است آقای معاویة ابن وهب از شاگردان طراز اول کلاس امام صادق است معاویة ابن وهب، نگاه به اسمش نکن معاویه است یک آدم خیلی بزرگی است، خیلی بزرگ است که امام صادق این فرمایش را برای شان دارند معاویة ابن وهب می گوید از امام صادق (علیه السلام) سوال کردم

«كَيْفَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا وَ بَيْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَيْسُوا عَلَى أَمْرِنَا»

آقا جان بفرمایید ما با این اهل تسنن با کسانی که اعتقادات شیعه را نپذیرفتند چه کار باید بکنیم؟ وظیفه مان چه است؟ راه این است:

«قَالَ تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِكُمُ»

امام صادق به آقای معاویة ابن وهب فرمودند به ما نگاه کنید. به شما نگاه می کنیم شما چه می کنید؟ امام صادق فرمود به ما نگاه کنید

«فَوَ اللَّهِ»

چرا امام صادق قسم می خورد؟ چه شد؟ معاویة ابن وهب می گوید ما با غیر شیعیان چطوری رفتار کنیم حضرت فرمود به ما نگاه کنید وسط کلام می فرماید به خدا قسم، اصلاً قسم خوردن مکروه است جایی که ضرورت داشته باشد کراهتش بر داشته می شود، پس معلوم می شود این جا ضرورت دارد که امام صادق قسم می خورد.

«فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَيَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ»

امام صادق فرمود به خدا قسم این اهل تسنن مریض بشوند ما به عیادت شان می رویم. ما این کار را کردیم؟ دولت ما این کار را کرده؟ حاکمیت ما چنین است؟ چرا پس این قدر فاصله بین شیعه و سنی است؟ به خدا قسم این ها مریض بشوند عیادت شان می کنیم

«وَ يَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ»

هر کجا ببینیم تشییع جنازه اهل تسنن بر قرار است ما شرکت می کنیم، امام صادق به معاویة ابن وهب دارد می فرماید تعارف نیست دیگر

«وَ يُقِيمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ»

جایی گرفتار باشند در دادگاهی ما به نفع شان شهادت می دهیم، نمی گوییم حالا که سنی است بگذار کارش گیر کرده یک دانه هم من روی کله اش بکوبم.

«وَ عَلَيْهِمْ وَ يُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَيْهِمْ.»

امام صادق به معاویة ابن وهب فرمود اگر امانتی هم از این ها پیش ما باشد ما به این ها بر می گردانیم این راه برخورد است این راهی است که ما می توانیم شیعه را معرفی کنیم.

مجری شبکه ولایت:

استاد فرمودند که به ما نگاه کنید

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم اولاً این روایاتی که فرمودید هدف از آن چیست؟ دعوت به تشیع است یا نیست؟ آقا اگر ما مأموریت نداریم نه این مدلی باید مأموریت داشته باشید نه جوری دیگر، اگر مأمور هستیم از راه های درستش مگر حضرت نگفتند اهل سنت را وِل کنید آقا وِلش کن چرا به تشییع جنازه اش می روی؟ اصلاً کاری به او نداشته باش، تشییع جنازه می روی که چه بشود؟ که شیعه بشود.

حالا بحث این که در دادگاه اگر حقی دارد واجب است باید برویم فرقی نمی کند امانت داده بله باید بر گردانیم ولی برای تشییع جنازه اش چرا؟ شرکت در نماز جماعتش چرا؟ آن برای چه است؟ دعوت بشود دیگر اگر بنا است دعوت کنیم پس یک وظیفه ای داریم شما می خواهید بفرمایید وظیفه هست اما یک جور دیگر؛ اما این جور دیگر را تمام روایات را نگاه بکنید و همین روایاتی که شما اشاره فرمودید یک تتمه ای دارد که باز متأسفانه این تتمه خوانده نمی شود غصه مان از این روایاتی است که ناقص خوانده می شود.

در تُحف العقول این روایت آمده در حکایات شیخ مفید آمده در کتاب زیادی دیگری هم آمده متن ها مختلف است این دیگر سبک ترین و ساده ترین متن است نمی خواهم سنگین کنم حضرت فرمودند که:

«صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ»

بروید در قبیله هایشان نماز بخوانید. تشییع جنازه شان بروید. بیمارهای شان را عیادت کنید. حقوق شان را بدهید. همان روایتی که ایشان گفتند اگر شما اهل تقوا باشید

«قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ اتَّقُوا اللَّهَ»

یعنی این شیعه است ما خوشحال می شویم

«وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً»

زینت ما باشید مایه آبرو ریزی ما نباشید.

دوستی ها را به سمت ما جمع کنید بدی ها را دور کنید هر خوبی برای ما گفته بشود ما اهلش هستیم هر بدی گفته بشود ما اهلش نیستیم آن خوبی های که باید گفته بشود چه است؟ در متن های دیگر دارد «فهکذا فقول» که عرض می کنم.

«لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ»

ما در کتاب خدا حقی داریم

 حق برای ما در کتاب خدا قرار داده شده اولی الأمر

«وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ»

ما بستگان پیغمبر هستیم آیه ثقلین

«وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللَّهِ»

ما از طرف خدا پاک شدیم

«لَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا كَذَّابٌ»

هر کس بگوید آیه تطهیر در مورد غیر ما است دروغ گفته است.

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص488

و بعد از این بیان می فرمایند سند صحیح اش را برای بزرگواران بیاورم عرض کردیم به عنوان مثال در مستطرفات فی السرائر همان روایت را می آورد

«لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ وِلَادَةٌ طَيِّبَةٌ فَهَكَذَا فَقُولُوا»

نام كتاب: السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي( و المستطرفات)؛ نويسنده: ابن ادريس، محمد بن احمد (تاريخ وفات مؤلف: 598 ق‏)، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن‏، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏: 1410 ق‏، ج3، ص650

سندش هم صحیح است این های که گفتم بروید بگویید به چه کسی بگوییم؟ به اهل سنت بگویید.

مجری:

همان جاهایی که می رویم در واقع برای عیادت و ... می رویم

استاد ابوالقاسمی:

یعنی این ها باشد که بتوانید با آن ها حرف بزنید، اما این که فقط حرف بزنید مشخص است نمی شود شما تشییع جنازه اش برو حرفت هم بزن، شما نماز جماعت شان برو فضائل اهل بیت را هم بگو نه فضائل عادی، خصائص را بگو چیزهای که فقط برای اهل بیت است ادله حقانیت این چیزها را هم بگویید و هدف اصلیِ اصلی تأکید ایشان در کتاب شریف کافی است خیلی هم عالی است.

کاش به همان کتاب شریف کافی ما واقعاً عمل بکنیم در کافی شریف 2 تا روایت در جلد 3، صفحه 124 آمده ابوبکر حضرمی می گوید یکی از بستگانم بیمار شد به دیدنش رفتم گفتم فلانی یک نصیحتی برایت دارم قبول می کنی؟ گفت بله گفتم بگو:

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فَشَهِدَ بِذَلِك‏ فَقُلْتُ إِنَّ هَذَا لَا تَنْتَفِعُ بِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مِنْكَ عَلَى يَقِينٍ فَذَكَرَ أَنَّهُ مِنْهُ عَلَى يَقِين‏»

گفت. گفتم این فقط با یقین بگویی گفت نه من یقین دارم.

گفتم بگو:

«أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ فَشَهِدَ بِذَلِكَ فَقُلْتُ إِنَّ هَذَا لَا تَنْتَفِعُ بِهِ حَتَّى يَكُونَ مِنْكَ عَلَى يَقِينٍ فَذَكَرَ أَنَّهُ مِنْهُ عَلَى يَقِين‏»

گفت، گفتم باید با یقین بگویی گفت بله گفتم بگو

«أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَصِيُّهُ وَ هُوَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مِنْ بَعْدِهِ فَشَهِدَ بِذَلِكَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّكَ لَنْ تَنْتَفِعَ بِذَلِكَ حَتَّى يَكُونَ مِنْكَ عَلَى يَقِينٍ فَذَكَرَ أَنَّهُ مِنْهُ عَلَى يَقِينٍ ثُمَّ سَمَّيْتُ الْأَئِمَّةَ رَجُلًا رَجُلًا فَأَقَرَّ بِذَلِكَ »

گفتم باید یقین داشته باشی گفت باشد یکی یکی گفت سپس بقیه ائمه را گفتم آن هم با یقین گفت مدتی نگذشت که مرد سر و صدا هم بلند شد من هم رفتم:

«فَقُلْتُ كَيْفَ تَجِدُونَكُمْ... فَرَأَيْتُ عَرَاءً حَسَنا‏»

یک وضعیت خیلی خوب دیدم گفتم چه شده؟ گفت فلانی از دنیا رفته داریم عزاداری خوبی برایش برگزار می کنیم و آن زن گفت من آن شب او را در خواب دیدم، خواب چه بود؟ دیدم آن آقا زنده است به او گفتم نمردی؟ گفت چرا مردم

«وَ لَكِنْ نَجَوْتُ بِكَلِمَاتٍ لَقَّنِّيهَا أَبُو بَكْرٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَكِدْتُ أَهْلِكُ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص123، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏، ح4

اگر ابوبکر حضرمی این ولایت ائمه را به من نگفته بود هلاک می شدم. با آن ها خوب باشید که بتوانید موقع مرگ هم تلقینش بکنید.

 روایت بعدی روایت را عرض کردیم از امام باقر (علیه السلام) می گوید غلام حضرت آمد گفت عکرمه دارد می میرد امام باقر (علیه السلام) رفتند بعد بر گشتند گفتند اگر می رسیدم نجاتش می دادم دیر رسیدم.

«فَلَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ عِنْدَ الْمَوْت‏ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْوَلَايَةَ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص123، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏، ح5

یعنی امثال عکرمه را که خوارج بود اِبازی بود، سُفری بود امثال عکرمه را همان طور که می گوید:

«صِلُوا عَشَائِرَكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُم‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص636، بَابُ مَا يَجِبُ مِنَ الْمُعَاشَرَة‏، ح5

«عشائِرَکُم» یعنی چه کسی؟ یعنی سنی ها «عُودُوا مَرْضَاهُمْ» یعنی چه کسی؟ یعنی اهل سنت چون قبائل مشترک بود تازه 2 نفر شیعه شده بودند «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ» یعنی چه؟ یعنی بستگان اهل سنت تان! «عِنْدَ الْمَوْتِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْوَلَايَةَ.»؛ بله آن رفتارهای خوب هم باید باشد که جذب ما بشوند خود این نشانگر این است که ما دعوت را قبول داریم یک دعوت باید باشد. دو این رفتارهای خوب برای چه است؟ ذاتاً این ها ارزشمند است که ما بتوانیم با آن ها نماز بخوانیم یا هدف دیگری دارد؟ نه این ها هدف دیگری دارد.

مجری:

یک هدف اصلی دارد

استاد ابوالقاسمی:

آن هدف چه است؟ رسیدن به این ها است. مثالش را قبلاً‌ عرض کردیم یک عده داشتند کار می کردند یک عده خیابان را می کندند یک عده هم پر می کردند گفت چرا این طوری می کنید؟ گفت ما 3 گروه بودیم یکی می کَند یکی لوله می گذاشت یکی پُر می کرد حالا آن که لوله می گذاشت نیامده ما کارمان را داریم انجام می دهیم. آنی که «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ عِنْدَ الْمَوْت»؛ این نه، روایتش را نخواندیم «فهکذا فقولوا» روایتش را نخواندیم چه کار می کنید؟ ما فقط می رویم نماز جماعت با آن ها می خوانیم، این که معنی ندارد این همه ما داریم پشت سر شیعه فاسق نماز نخوان، می شود همین طوری بروی پشت سر غیر شیعه نماز بخوانی؟ این مشخص نمی شود!

مجری:

مشخص است که هدف چیز دیگری است

استاد ابوالقاسمی:

هدف چیز دیگری است این هدف را ما متأسفانه گم کردیم نیامدیم همین روایت کافی شریف را بخوانیم و یک کلیپ دیگر هست فقط اشارتا این را عرض می کنم

(کلیپ چهارم از اقای هادی سروش)

در این هیئت نورانی در طول بیش از 10 سال آن چه که ما خدمت شما تقدیم می داشتیم، در واقع شرح کتاب اصول کافی بود کتاب اصول کافی، مهم ترین متن حدیثی ما شیعیان است. منسوب به حضرت بقیة الله (علیه السلام) این جمله است که فرمود: «الکافیُ کافٍ لشیعتنا»؛ کتاب کافی برای شیعیان ما کفایت می کند این کتاب مجموعاً 8 جلد است که 2 جلد آن اصول کافی است و بقیه آن فروع کافی است.

مجری شبکه ولایت:

این بخش را هم دیدیم استاد در خدمت تان هستیم

استاد ابوالقاسمی:

این سرور معظم نکته ای راجع به «الکافی کافٍ لشیعتنا» فرمودند ما دقت کنیم این عبارت «الکافی کافٍ لشیعتنا» صحیح نیست. این را اصلاً ما در روایات مان نداریم، بزرگان ما هم به صراحت رد کردند ما نیاییم همین طور مطرح بکنیم. حضرت آیت الله العظمی مکارم و دیگر بزرگواران در صفحه هایشان گذاشتند و همه هم تأکید کردند که «الکافی کافٍ لشیعتنا» اصلا و به هیچ وجه صحیح نیست.

 دوستان در اینترنت جستجو بزنند «الکافی کافٍ» برای شان ده ها سایت می آورد با حروف فارسی جستجو بزنم سایت پرسمان،‌ سایت مرحوم علامه عسکری، الشیعه وبلاک و خیلی جاهای دیگر راجع به آیا کافی برای شیعه کافی است؟ مثلاً سایت حضرت آیت الله مکارم را بیاورم، آن چه در میان عامه مردم شایع شده است که این کتاب توسط نایب چهارم یعنی ابو الحسن علی ابن محمد ثمری (رضوان الله علیه) به امام عرضه شده و ایشان در تأیید آن فرمودند «الکافی کافٍ لشیعتنا» چندان مورد قبول علمای بزرگ تشیع نبوده و اصل و اساسی برای این ماجرا وجود ندارد.

فقط یک عبارت در میان روایات شیعه در تفسیر حرف کاف یا کاف، هاء، یاء، عین، صاد آمده که امام صادق فرمودند «کاف، کافٍ لشیعتنا» یعنی حرف کاف در کاف، هاء، یاء، عین، صاد برای شیعیان ما کفایت می کند و شاید عده ای از افراد نادان روایت را تحریف کرده به صورت «الکافیُ کافٍ لشیعتنا» در آورده اند. پس این «الکافی کافٍ لشیعتنا» هم صحیح نیست قطعاً شکی در این نداریم.

این اجمال مطالبی است که ما عرض کردیم فرمایشات ایشان را جنبه اصلی اش را نقد داشتیم جنبه های که فرعی است ان شاء الله این مطالبی هم که عرض کردیم به هیچ وجه ما قصد نه جسارت داریم و نه قصد توهین به کسی داریم آنی که برای ما مهم است تعیین و تشخیص سیره اهل بیت (علیهم السلام) در مسئله دعوت است. که باید مشخص بشود و بیشترین ضربه ای هم که ما خورده ایم از این نبوده که دعوت کردیم از این بوده است که جلوی روش صحیح دعوت را گرفته اید این مهم ترین ضربتی بوده که ما خوردیم. اما اگر به روش درست دعوت رفته بودیم الان با این همه امکاناتی که ما داشتیم خیلی باید جلوتر می بودیم.

مجری:

بسیار ممنون و متشکرم، استاد در واقع تفکر تقریب و وحدت که هفته های پیش هم خیلی در موردش بینندگان عزیز صحبت کردیم این تفکر را اگر دوستان ما اصلاح بکنند قطعاً کار گشا خواهد بود و گرفتار این مسائل نخواهیم شد. ممنونم مثل همیشه از بیان و پاسخ به شبهاتی که فرمودید بهره بردیم. در انتهای برنامه یک تماس داریم آقای محمدی از اصفهان سلام عرض می کنم

بیننده آقای محمدی از اصفهان:

سلام علیکم، خدمت استاد محترم هم سلام عرض می کنم اول یک تشکر از برنامه خوب و دقیق شما داشتم، برای این برنامه خیلی دقیق زحمت می کشید و ما خیلی استفاده می کنیم بخصوص خانواده ام اهل قرآن و تفسیر هستند و بنده زاده، دوره کارشناسی ارشد در رشته حدیث و قرآن دارد می خواند از برنامه شما خیلی استفاده می کند البته یک سوالی پیش آمد این جمع روحانی که دارند صحبت می کنند به نظر نمی رسد که الفبای حدیث و روایت، صغری و کبرا و مقدمه را نمی دانند. یک چیزی که برای ما پیش می آید من نمی توانم بفهمم که ایشان بلد نیست این چیزهای که دانشجوی مبتدی من می داند که باید حدیث ها را کنار هم بگذارد مقدمه کدام است و مؤخره کدام است گروه حدیثی تشکیل بدهد کنار هم بگذارد این را در همین برنامه ها و اساتیدش یاد گرفته در حالی که یکی دو سال پیش رشته اش مدیریت بازرگانی بوده، اما به خاطر علاقه اش رفته فهمیده این کار را بکند شما که توضیح می دهید ما خیلی خوب می فهمیم. اما این روحانی با این سن و سال و سابقه آیا تعمدی است؟

استاد ابو القاسمی:

خدمت شما عرض می کنم

مجری:

استاد پاسخ شما را می دهند البته استاد در تفاوت دیدگاه ها است

استاد ابوالقاسمی:

یک نکته ای عرض بکنم باب تأکید دعاء الناس چند تا روایت داشت؟ فقط 2 تا روایتش را خواند، بنده احساس می کنم ایشان مراجعه به سایت یکی دیگر از بزرگواران کردند با توجه به حُسن ظنی که به آن بزرگوار داشتند، مطالب را به این صورت خواندند اما متأسفانه در کشور ما گروهی هستند که روایات را گزینشی مطرح می کنند و چون ما و دیگران به آن ها حسن ظن داریم سراغ شان می رویم بله حرف های خیلی خوبی زدند. این را گفته پس لابد جمع کرده خودمان دنبال جمع اش نمی رویم اما اگر بفهمیم آن طرف نه گزینشی عمل کرده، چنین مشکلات برای ما پیش نمی آید قطعاً‌ این بزرگوار هم چون عرض کردم دقیقاً ترتیب روایاتی که انتخاب کرده بودند و فرمایشات شان مطابق فرمایشات سایت دیگری است من این را نگفتم اما احساس کردم از آن جا گرفتند لذا این مشکل برای شان پیش آمد.

مجری:

اگر یک کمی بیشتر غور می کردند و تحقیق می کردند این مشکلات پیش نمی آمد متشکرم. آقای محمدی ممنونم از تماسی که با ما داشتید ارتباط مان قطع شد فرصت هم به پایان رسیده متشکر از استاد عزیز استاد ابوالقاسمی همه شما بینندگان عزیز و ارجمند. مستی نه از پیاله نه از خُم شروع شد / از جاده سه شنبه شب قم شروع شد. التماس دعا خدا نگهدارتان.


راه روشن>

وحدت شیعه اعتقادات اصول کافی هدایت دعوت به تشیع مستبصر اهل سنت