عصر انتظار

قسمت بیست و پنجم برنامه عصر انتظار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین جعفری


 

 بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 13/03/1401

برنامه: عصر انتظار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

آشنای غروب آدینه

ای صفای غروب آدینه

 

حس پنهان؛ ضمیر گمگشته

رو نمای غروب آدینه

 

ابتدای طلوع هر هفته

انتهای غروب آدینه

 

ماجرایش همیشه طولانیست

ماجرای غروب آدینه

 

چه برای خودش حکایتی دارد

قصه های غروب آدینه

 

به تو نزدیک می شوم آقا

با دعای غروب آدینه

 

«اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا وَهَبْ لَنا رَحْمَتَهُ وَ رَأفَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ»

 

عرض سلام و احترام دارم حضور همه شما بینندگان برنامه عصر انتظار از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) و خیر مقدم حضور همه شما عزیزان با عصر انتظاری دیگر در خدمت شما هستیم در شب سالگرد ارتحال بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) یاد و خاطره امام راحل و همه شهدای انقلاب اسلامی را گرامی می داریم و به روح همه شان درود و سلام و صلوات می فرستیم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، به اتفاق کارشناس محترم برنامه جناب حجت الإسلام و المسلمین حاج آقای جعفری عزیز در خدمت شما هستیم حضور ایشان سلام و خیر مقدم عرض می کنیم، سلام علیکم.

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

سلام علیکم و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و مولانا و نبینا ابی القاسم مصطفی محمد و علی عترته الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الأرضین

خدمت حضرت عالی همکاران محترم تان و بینندگان بزرگوار که برنامه را مشاهده می کنند سلام عرض می کنم.

مجری:

و علیکم السلام خب برنامه عصر انتظار طبق روال جمعه شبها در خدمت شما هستیم و هفته های گذشته را در خدمت جناب آقای سید سلیمانی بودیم، و با پروژه آخر الزمان سازی و این هفته هم در خدمت استاد جعفری هستیم و ان شاءالله بحث جدید خود شان را دارند و خدمت شما ارائه می هند.

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

بسم الرحمن الرحیم

چون حضرت عالی هم آغاز فرمایشات تان و هم اشاره ای بود به سالگرد رحلت حضرت امام و هم این ایام دهه کرامت هست ولادت حضرت معصومه (س) داریم، و پایان این دهه ولادت آقا امام رضا (ع) را داریم در این دهه زیبا و حوادثی که به عنوان سالگرد داریم رحلت حضرت امام حادثه 15 خرداد من موضوعی را می خواهم با هم طرح بحث کنیم ببینم که چقدر زمان به ما اجازه می هد، و آن این هست که ما وقتی در عصر غیبت که صحبت می کنیم، و از فقها سخن می گوییم، و وظیفه فقها را گفت و گو می کنیم،  یک عده ای معمولاً این ادبیات را بکار می برند که

«لا یقاس بآل محمد أحد»

احدی با اهل بیت (ع) قابل مقایسه نیست

و البته این سخن سخن درستی هست، احدی با اهل بیت قابل مقایسه نیست و اصلاً تصور نمی شود کرد احدی را در مقایسه با اهل بیت (ع) اما از سوی دیگر ما آیات داریم و روایاتی داریم که فقها و علما را و بلکه جامعه بشری را موظف به تأسی از اولیاء خودش می کند، موظف به این می کند که اینها اسوه بگیرند پیامبر را، شما می بینید ما در یک جایی در سوره ممتحنه وقتی صحبت می شود آنجا سخن سر این هست که به مؤمنین می فرماید که برای شما اسوه حسنه هستند کسانی که در واقع اینها همراه با پیامبر شان به قوم خودشان گفتند

«إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ»

ما از شما تبری می جوییم

ممتحنه/4

«كَفَرْنا بِكُمْ‌، بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ‌»

ما از آنچه که شما می پرستید و کفری که ورزیده اید

ما از شما و آنچه

«وَمِمَّا تَعْبُدُونَ»

از آن بری هستیم

 و این را به عنوان یک اسوه مطرح می کند که حتی قومیت نژاد گروه کشور شهر، دلیل بر این نمی شود که شما مسیر و خط تان را با مسیر انحراف و با مسیر باطل جدا نکنید، تعبیرش تعبیر اسوه بودن هست،

«أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ»

در ابراهیم و کسانی که با ابراهیم (ع) هستند

پس معلوم می شود که داستان حضرت ابراهیم و اینکه حضرت ابراهیم به آن عظمت هست معنایش این نیست که شما او را اسوه نگیرید و اگر در رابطه حضرت ابراهیم صحبت کردید، در رابطه با حوادث دوران حضرت ابراهیم صحبت کردید، در رابطه با وظایف حضرت ابراهیم صحبت کردید، وظایف امت صحبت کردید، عبرت های آن دوره صحبت کردید، بگوییم چرا با حضرت ابراهیم مقایسه میکنی، نه هیچ کس به حضرت ابراهیم نمی رسد، و بالاتر از انبیاء الهی حضرت رسول (ص) هست و اهل بیت او که اصلاً احدی با آنها قابل مقایسه نیستند، حتی اولیاء خدا، نسبت به خود ساحت مقدس پیغمبر هم هست که پیغمبر اسوه حسنه برای شما هست، «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة» اسوه حسنه برای شما هست، خب وقتی اسوه حسنه برای شما هست،  همانطور که حضرت ابراهیم اسوه حسنه هست و حضرت رسول اسوه حسنه هست یعنی چه؟ یعنی نسبت به ان اسوه نسبت به آن مسیر، نسبت به آن راهی که می روید باید آن تابلو را قرار بدهید و به سمت آن تابلو حرکت کنید، و آن را باید ملاک قرار بدهید، صحبت سر این نیست که شما مثل او خواهید شد، نه خود امیرالمؤمنین، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود شما مثل من نمی شوید، «وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ» شما مثل من نمی شوید اما مرا یاری کنید همراهی کنید، این نکته بسیار مهمی است یعنی ما گاهی وقت ها دچار یک شبهاتی می شویم که این اصلاً جریان باطل یکی از مهم ترین کارهایی که در طول تاریخ انجام داده، بحث جنگ نرم بوده، جنگ نرم یعنی چه؟ یعنی جنگی که با آن تبلیغات و شبهات و با هجمات فکری اش فکر و قلب افراد را از کار می اندازد، و فکر و قلب افراد را که از کار انداخت افراد را شبهه زده کرد از مسیر خارج می کند، کار را به جایی می رساند که فرض کنید فضای تبلیغاتی طوری می شود که عده ای بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) وقتی مطرح می شود که ایشان در مسجد شهدی شدند، گفتند مگر علی نماز می خواند؟ مسجد چکار می کرد؟ این فضایی است که تبلیغات ایجاد می کند، این را می گویند جنگ نرم، همانطور که جنگ سخت هم هست، جنگ ها و ترور ها غارتگری ها  اینها هم در حوزه جنگ سخت است، در حوزه جنگ نرم مهمترین مسئله شناخت و بصریرت هست، که آقا امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود

«لا یَحمِلُ هذَا العَلَمَ اِلاّ اَهلُ البَصَرِ وَ الصَّبر»

این علم و این مسیر را کسی نمی تواند تحمل کند نمی تواند همراهی کند مگر اهل البصر

کسی که اهل بصیرت باشد، آگاهی باشد امور را ببیند، تیزبین باشد، به ظاهر نگاه نکند، به ظاهر ترفندی که شعبده باز درست می کند گول نخورد پشت صحنه را ببیند ترفند های او را ببیند و این در مقابل شبهات نرم، و اهل الصبر کسانی هستند که مقابل آن هجمات در مقابل آن جنگ سخت اهل استقامت هستند،  که

«فَاستَقِم كَما أُمِرتَ»

دلا در عاشقی ثابت قدم باشد،  بنابر این اینجا یک فضای شبهاتی ایجاد می شود یکی همین هست که تا وقتی ما صحبت می کنیم در دوران غیبت از وظایف فقها فرض کنید که از امام (ره) از مقام معظم رهبری از علما صحبت می کنیم، از مراجع صحبت می کنیم،  بعضی از افراد یک قیافه حق به جانبی می گیرند، یک قیافه دلسوزانه برای اهل بیت می گیرند که گویا اینها بیشتر برای اهل بیت دل شان می سوزد از خود اهل بیت هم بیشتر دل شان می سوزد که

«لا يـُقـاسُ بـِآلِ مـُحَمَّدٍ»

بله «لا يـُقـاسُ بـِآلِ مـُحَمَّدٍ» ولی خود اهل بیت معیار و اسوه هستند وقتی اهل بیت (ع)  مطرح می کنند که ما حجت بر علما هستیم، و علما حجت بر شما هستند به چه معنا است؟ به معنای این هست که اینها شاخص و معیار هستند، یعنی فردا اگر کاری را انجام دادیم و به ما گفتند چرا انجام دادید، اگر گفتیم فقیهی که ما تشخیص دادیم او اعلم هست او از همه عاقل تر هست اقوای به امر دین هست، من بر دستور او عمل کردم حجت دارم و الّا حجتی ندارم، این خیلی نکته مهمی است، ، همانطور که ما نسبت به اهل بیت (ع) اگر بر مسیر اهل بیت (ع) رفتیم حجت داریم و الّا هیچ حجیتی نداریم، خب این یک مسئله مهمی است که اگر ما اسوه بودن را مطرح کنیم آن موقع آیا اسوه از حضرت رسول (ص) آیا اسوه اهل بیت از اهل بیت (ع) اسوه گرفتن فقط به یک سری سنن و یک سری سنت های مستحبی است در حوزه اخلاق و آداب که فرض کنیم مثلاً مسواک زدن نظافت در شب نشسته آب خوردن این خصوصیات و آن آداب  و سنت هایی است که بله آنها را هم انجام می دهیم، آیا فقط اینها است یا نه امور دیگری هم قابل تأمل است، من باز در این موارد این آیه را خدمت تان عرض می کنم که خداوند وقتی از پیامبر(ص) سخن می گوید، مطرح می فرماید اینگونه مطرح می کند که می فرماید

«مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ تَراهُم رُكَّعًا سُجَّدًا»

شما وقتی اینها را  می بینی حضرت رسول یاران و همراهانش را می بینی اینها کسانی هستند که در سجده و رکوع هستند،

فتح/29

«يَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا ۖ سيماهُم في وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ ۚ»

بعد این ویژگی که اول مشخص می کند چه هست؟ که اینها اشداء علی الکفار هستند، و رحماء بینهم، اگر این ویژگی پیامبر اسوه بودن پیغمبر در این خصلت ها هم هست، در رحماء بینهم هم هست، اگر جامعه مؤمنین، اگر افرادی به نام اسلام به جامعه مؤمنین خشونت را ترویج می کنند، اگر نسبت به جامعه مؤمنین این تهمت کفر را به هم نسبت می دهند، اگر تفکری در جامعه مسلمان ها رخ می دهد و کسانی که ادعای پیغمبر دارند، بر خلاف روایات فریقین بر خلاف روایات شیعه و سنی که هر کس بر قبله ما نماز بخواند، هر کس از ذبیحه ما، یعنی مدل اسلامی ذبح انجام بدهد، و هر کس شهادتین را بگوید او از ما است و مسلمان هست، و آنچه که بر مسلمان هست بر او هست، و او حفظ هست در واقع مانند یک مسلمان خون او حفظ هست، جان او حفظ هست، احترام دارد و حق ندارد کسی به او تهمت کفر بزند، اگر کسی تهمت کفر بزند کفر به خود او بر می گردد، اما می بینیم یک عده ای رحماء بینهم را فراموش کردند، و در جامعه مؤمنین دست به جنایاتی می کنند که نمونه اش مثل داعش و اینها است که در طول تاریخ متأسفانه آبروی اسلام را بردند، و اینها ابزارهایی شدند که چهره ساحت مقدس پیغمبر را بد جلوه بدهند، این خصلت یا اشداء علی الکفار، اگر جامعه ای که با پیغمبر هستند، جامعه ای که مؤمنین هستند خط مرز شان را با دشمن مشخص نکنند، اگر با دشمنان زد و بند داشته باشند شما می بینید در یک جریانی که  در این چند ساله دارد رخ می دهد و افرادی با اسرائیل دارند نزدیک می شوند با این رژیم غاصب دارند نزدیک می شوند این بر خلاف مسیر پیغمبر هست، اشداء علی الکفار نیستند ایها، با اینکه روایات مختلف از شیعه و اهل سنت هست در جایگاهی که یهود و صهیونیست دارند در مقابل مسیر حق، این البته منظور آن عالمان باطل و آن جریان صهیونیست هست، و الّا ممکن است که یهودی هایی هم باشند که منصف باشند و حق را بپذیرند، و در طول تاریخ هم بوده اند، همانطور که مسیحی های زیادی بودند که حق را پذیرفتند  و همراهی کردند این دین معیار جنگ نیست، بلکه آن باطل بودن مسیر است که معیار آن مبارزات هست، و افرادی که کافر هستند افرادی که در مقابل می ایستند اگر جامعه مؤمنین نسبت به اینها منظور از کافر هم کافر حربی است نه هر کسی که بگوید من اسلام را قبول ندارد، ممکن است کسی اسلام را قبول نداشته باشد، یا مطالعه نکرده یا خبر ندارد، این همه آدم ها دارند زندگی می کنند، اما با اسلام و مسلمان ها سر ستیز و جنگ ندارند ما با آنها جنگی نداریم، جنگ برای کسانی هست که یا «لا ایمان لهم» عهد و پیمان شان را زیر پا می گذارند یا دست به حرب و جنگ می زنند، بعد در ادامه وقتی اینها را مثال می زند، مثل یک زرعی که در تورات و در انجیل مثال زده که این مثل یک زرع و گاهی است که چنین رشد دارد، و بعد می گوید زارع از رشد او تعجب می کند، یک تعبیر را به کار می برد می فرماید

«لِيَغيظَ بِهِمُ الكُفّارَ»

این ویژگی پیامبر و یاران او این هست که «یغیظ بهم الکفار» دشمنان از اینها عصبانی می شوند، یعنی اینها آدم های بی خاصیتی نیستند اثر گذار هستند، دشمن از آنها می ترسد، دشمن از آنها حساب می برد، حالا این را نگاه کنید باز ما یک تعبیر دیگری در قرآن  داریم که می فرماید شما راهی نمی روید و مسیری را نمی روید که در آن مسیر، که این را یک وقت حاج آقای قرائتی بکار می بردند می فرمودند که این در بحث هایی مثل راهپیمایی  و هم همین را دارد می گوید که

«لَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ»

راهی را نمی پیمایند که از او دشمن به خشم می آید

توبه/120

در قرآن می فرماید

«إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ»

بر آنها عمل صالح مکتوب می شود

توجه بفرمایی این در سوره توبه آیه 120 هست، قبلی را که خواندم سوره فتح آیه 29 بود، این سوره توبه آیه 120 این آیه را دارد که وقتی سخن از مؤمنین می گوید، می فرماید مؤمنین راهی را نمی روند در راه خدا قدمی را بر نمی دارند، کاری نمی کنند مگر اینکه دشمنان از اینها عصبانی می شوند این برای آنها عمل صالح نوشته می شود؛ خستگی و تشنگی و همه اینها را که تحمل می کنند و دشمن از آنها عصبانی می شود بر آنها اجر مکتوب می شود، این آیه نکته دیگری دارد که نشان می دهد که اصلاً اگر ما بخواهیم اسوه بگیریم از پیغمبر برای دوستانی که شاید جدید مرتبط شدند با این برنامه این را عرض می کنم، که ما در دوران غیبت آنچه که هست این است که نه در دوران غیبت در دوران حضور اهل بیت (ع) هم احدی با اهل بیت قابل مقایسه نیست، اما این معنایش این نیست که ما اهل بیت را از ساحت الگویی خارج کنیم، این معنایش این نیست که بگوییم دست ما کوتاه و خرما بر نخیل، اگر اینطور بود پس چرا انسان آفریده شد، پس چرا اسوه مطرح شدند، وقتی اسوه مطرح شدند یعنی آن جهت و آن مسیر و آن قدم پایت را سعی کن جای پای پیغمبر بگذاری، تعبیری که را راجع به حضرت سلمان گفته می شود، این نکته مهم است و این راه بسته نیست و این راه وظیفه ما است، وقتی علما در عصر غیبت وظیفه دارند  آن راه را بروند و حجت اهل بیت (ع) بر مردم هستند، یعنی قرار است از این اسوه بگیرند، نه فقط در یک سری سنت های مستحبی  فردی یا اجتماعی عادی، که مثلاً اعتکاف را بجا بیاورند، این که نیست، بلکه این ویژگی ها هم هست، لذا رسیدیم به بعضی ویژگی ها، گفتیم این ویژگی ها این است که پیامبر و کسانی که با او هستند یا حضرت ابراهیم و کسانی که با او هستند، کسانی هستند که مسیر شان و خط شان با انحراف و با خط شان در مقابل دشمنان انسانیت دشمنان بشریت و دشمنان دین کاملاً مشخص است، نمی شود فقهی در عصر غیبت باشد «یغیظ بهم الکفار» نباشد، اگر «یغیظ بهم الکفار» نبود معلوم است در اسوه بودن مشکل دارد، معلوم است اسوه گیری خوبی نتوانسته بکند، و جالب این است که این روایت را هم خدمت تان عرض کنم، این روایتی که حتماً شنیدید که فرمودند وقتی آمد خدمت امام کاظم (ع) آنجا امام این را فرمودند، فرمودند که

«أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنِ اِرْتَبَطَ دَابَّةً مُتَوَقِّعاً بِهِ أَمْرَنَا وَ يَغِيظُ بِهِ عَدُوَّنَا وَ هُوَ مَنْسُوبٌ إِلَيْنَا أَدَرَّ اَللَّهُ رِزْقَهُ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ وَ بَلَّغَهُ أَمَلَهُ وَ كَانَ عَوْناً عَلَى حَوَائِجِهِ»

فرمودند مگر نمی دانی فلانی که کسی حتی دابة و مرکب خودش را با این هدف گذاری ببندد، با این هدف گذاری مرکب داشته باشد که «مُتَوَقِّعاً بِهِ أَمْرَنَا» هدف گذاری اش امر ما است، تحقق ولایت الهی است، تحقق آن اهداف الهی اسـت، و ویژگی بعدی، «وَ يَغِيظُ بِهِ عَدُوَّنَا» شاخصه دیگرش این است که «وَ يَغِيظُ بِهِ عَدُوَّنَا» دشمن را به خشم بیاورد دشمن را به غیظ بیاورد، «قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» تعبیر قرآن است،  از عصبانیت بمیرد، خب پس این مشخص است یک خطی وجود دارد، نه اینکه ما بیاییم بحران درست کنیم، نه اینکه در گیر کنیم، نه  شاخص دارد، حتی کافری که با ما عهد و پیمان نشکسته کافری که با ما جنگ نکرده ما حق نداریم به او تعرض کنیم، حرمت دارد سر جای خودش، اینجا این تعبیر را می گوید، «مُتَوَقِّعاً بِهِ أَمْرَنَا وَ يَغِيظُ بِهِ عَدُوَّ الله» دشمنان خدا را به خشم بیاورد «وَ هُوَ مَنْسُوبٌ إِلَيْنَا» و او منصوب به ما است و در این مسیر هست خدا رزق او را زیاد می کند شرح صدر به او می دهد او را به مقصد می رساند و در حوائج او یاری گر او است،  بنابر این ما وقتی نگاه می کنیم در حوزه اسوه بودن یک شاخص اسوه بودن در این است که کسانی به واقع اهل بیت (ع) و ساحت مقدس پیغمبر اسوه آنها است که این شاخصه در آنها باشد شاخصه ای که حتی انتظار آنها «یغیظ به عدوالله» باشد، انتظار آنها دشمن را به خشم بیاورد، و اگر اینگونه نباشد معلوم است از ساحت الگو گرفتن خارج هستند، معلوم است این بکار عصر غیبت نمی آید بکار عصر ظهور هم نمی آید، عصر حضور هم نمی آید، این یک مطلب مهم در بحث اسوه بودن، نکته دومی که وجود دارد این هست که با آن سؤال دوباره بر می گردیم که بنا نیست کسی با اهل بیت (ع) مقایسه بشود ولی معنایش این نست که بگوییم پس ما اصلاً به این سمت حرکت نکنیم، نه «اعنونی» باید یاری کنیم باید حرکت کنیم و تلاش کنیم، برای این یاری و حرکت و تلاش باز من یک شاخصه دیگر را مطرح می کنم، ببینید حتی ما بخواهیم نگاه بکنیم بر این ویژگی که برای فقیه گفته اند، حداقلش این است حالا ما آنکه «جعلته علیکم حاکماً» آن ادله عقلی ادله نَقلی آن را اصلاً حتی آیات را هم اگر شد می رسم، ولی من به یک حداقل اشاره می کنم تا به آیات برسیم، در حداقل هم که آدم نگاه می کند می بیند در حداقل این است که «فللعوام أن يقلدوه» فقها را گفتند بعد گفتند مردم باید از اینها پیروی و تقلید کنند، اینجا سؤال این است و من دعوت می کنم منصفان را به تأمل در این موضوع، اگر گفتیم مردم باید از اینها تقلید کنند،  یعنی کسانی که فقیه نیستند، کسانی که خودشان قدرت تشخیص را ندارند باید از فقیه تقلید بکنند، چگونه این امکان دارد؟ این زمانی امکان دارد که فقیه در مسائل مختلف رفتار گفتار و راهبری داشته باشد، هم مسئله را بشناسد و هم یک موضعی بگیرد که من بتوانم از او تقلید کنم، اما اگر فقیه صورت مسئله را به زعم خودش پاک کرد، گفت من کاری ندارم، داعش حمله کرده می گوید من کاری ندارم، حوادث مختلف در جهان دارد رخ می دهد می گوید من کاری ندارم، خب تو صورت مسئله را پاک کردی، صورت مسئله پاک کردن که جای پیروی ندارد، جای تقلید ندارد، مثل اینکه شما الآن خدای نکرده در یک حادثه ای تصادف من گیر کردم بعد بگویم خیلی خب من کاری ندارم، خب من کاری ندارم ندارد خب چه بکنیم، این حادثه که پیش آمده را چکار باید کرد، نمی شود بگوییم که به من ربطی ندارد، اگر گفتی به من ربط ندارد این شاخصه نه الگو برداری از اهل بیت و پیامبر است، چون آنها هیچ وقت نمی گفتند به ما ربطی ندارد، و نه مدلی است که بشود از آن تقلید کرد، من که نمی توانم در مسائل مختلف پشت سر هم چشم هایم را ببندم، بگویم ان شاءالله نیست، حوادث مختلف در جهان رخ می دهد بعد بگویم بله فقیه من گفته ما کاری نداریم، خب ما کار نداریم یعنی چکار کنم، یعنی چه؟ اگر اتفاقی در عالم افتاد اگر آمدند غاصبینی حمله کردند حرم مطهر بقیه را تخریب کردند ویران کردند از بین بردند چندین بار حمله کردند حرم مطهر آقا امیرالمؤمنین در نجف حرم امام حسین (ع) در کربلا را غارت کردند توهین کردند بی ادبی کردند من چه کنم، فقیه می گوید نه من کاری ندارم، خب یعنی چه من کاری ندارم، پس من چه چیزی را تقلید کنم، من کاری ندارم که من خودم هم بلد هستم بگویم،  این که 

«امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الی رواة حديثنا»

یعنی چه؟ یعنی در حوادث مختلفی که رخ می دهد، در اتفاقات مختلف که رخ می دهد،  بروی و او جواب داشته باشد، اگر جواب نداشته باشد که فایده ندارد، اصلاً این هم نکته دوم؛ پس نکته اول نکته اسوه بودن است، که اهل بیت (ع) اسوه هستند، هرچند ما به آنها نمی رسیم، اسوه اند یعنی تاریخ آنها عبرت هست، نکته دوم بحث تقلید هست که من را عرض کردم، گرچه ما وقتی نگاه می کنیم به عنوان نکته سوم که حالا داریم می رسیم بر این موضوعی که گفت و گو را شروع کردیم و آن موضوع این بود که آیا در عصر غیبت مثلاً اتفاقی مثل قیام حضرت امام (ره) 15 خرداد، آیا این حوادث مختلف آیا قیام هایی مثل مشروطه آیا قیام های مختلفی مثل میرزا کوچک خان آیا اتفاق های مختلفی که در طول تاریخ رخ داده آیا قیامت زید، آیا قیام یحیی آیا قیام شهید فخ، آیا این قیام های مختلفی که در طول تاریخ رخ داده، این قیام ها بر خلاف مسیر اهل بیت (ع) بوده آیا لازم هست تک تک این قیام ها بطور خاص مجوز داشته باشد؟ یعنی آیا مدل، مدل مثل نیابة خاصه هست، که مثلاً نیابة خاصه را امام عصر (ع) چهار نفر را نام برده مثل او باید باشد؟ قیام شان هم باید به همین صورت باشد؟ حرکت شان هم باید به همین صورت باشد؟ دفاع شان هم باید به همین صورت باشد؟ این سخن محوری ما است که من آغاز صحبت را با این گفتم، گفتم شبهه می کنند که تا می گوییم اهل بیت این کار را کردند، می گویند اهل بیت کجا ما کجا، بالاخره اهل بیت قرار است اسوه ما باشند، قرار نیست که ما این را حذف کنیم، دوم فرمودند که

«الْعَارِفُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ»

اگر کسی که زمان  خودش را بشناسد

در بعضی از تعابیر داریم که

«إذا تَغَيَّرَ السُّلطانُ تَغَيَّرَ الزمانُ»

وقتی حکومت ها عوض می شوند زمانه عوض می شود

اگر کسی زمان خودش را نشناسد من چه چیز او را تقلید کنم؟ او چه می داند حوادث واقعه چیست که من با او همراهی کنم، و نکته بعدی رسیدیم به این موضوع که این حوادث مختلف این قیام هایی که در طول تاریخ رخ داده، آیا ما می توانیم به یک سخن بگوییم که حالا برخی روایات را افراد ببینند و روایات دیگر را نبینند، این روایات را مطرح بکنند که امام فرمود که در خانه خود بنشینید، امام فرمود هر رایتی تا ظهور از  علائم طاغوت است، این روایات را بگیرند بگویند خب این حاکم بر روایات دیگر است و حرف تمام هست، آیا اینگونه هست یا نه جای گفت و گو دار؟

مجری:

بسیار خب خیلی ممنون و سپاس گذارم.

می خواهیم ادامه بدهیم بحث را با این سؤال از خدمت جناب استاد جعفری که با توجه به اینکه وظیفه علما و عهده داری علما را مطرح فرمودید آیا در قرآن کریم هم به این بحث اشاره شده یا خیر؟

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

بله ما در سوره مائده که اصلاً سوره ولایت مطرح هست، و آن جایگاهی که شأن ولایت را درباره دین مطرح می کند و برای اهل بیت(ع) مطرح می کند آیه 44 مطرح می کند که

«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا»

ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود، و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند اینها برای یهود حکم می کردند،

مائده/44

«يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ»

اینها بر اساس تورات و بر اساس این نور و هدایت بر یهودی ها حکم می کردند، در ادامه دارد

«وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ»

همچنین علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده بود و به آن آگاه  بودند و گواه بودند حکم می کردند

«فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ»

خیلی تعبیر عجیبی است، این تعبیر کاملاً مطرح می کند و بعد هم مطرح می کند که

«وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ»

کسانی که تسلیم حکم خدا نباشد و بر اساس آن حکم نکنند، بر حکم خدا که نازل شده حکم نکنند اینها کافر هستند

این آیا به صراحت مطرح می کند که غیر از انبیاء که بر دستور آیات الهی حکم می کردند، و بر بنی اسرائیل و بر یهود حکم می کردند هیچ کس نمی تواند بگوید که پیامبران و اینها حکومت نداشتند، نه پیامبرانی بودند حکومت داشتند خیلی از پیامبران هم به شکل های مختلف حکومت داشتند، گاهی وقت ها مستقیماً مثل حضرت سلیمان مثل حضرت داوود گاهی وقت ها افرادی را منصوب می کردند

«وَابْعَثْ لَنا مَلِکاً»

که اینها گفتند یک کسی را برای ما منصوب کن

بقره/ 246

پیامبر کسی را مأمور این کار کرد، کسی را منصوب کرد تحت فرمان پیغمبر کار را پیش ببرد، بعد می فرماید همچنین علما «وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ» این نکته مهم است، این فاعل هستند، یعنی اینها هم مثل پیامبران نه اینکه پیامبران بر اینها حکم کنند، اینجا فاعل هست یعنی

«يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ»

حکم می کردند بر اساس این تورات که خدا هدایت و نور در آن بود پیامبران

و همینطور حکم می کردند بر اساس این تورات «وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ» و علما و ربانیون و دانشمندان بر اساس آن حکم می کردند، و جالب این است که یک آیه دیگر در همین سوره مائده آیه 63 می فرماید

«لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ»

چرا علما و دانشمندان یهود مردم را از آن قول باطل شان و از حرام خواری شان مانع نمی شوند بد کاری می کنند

مائده/63

منع از حرام خواری نمی کنند، نهی از حرام کاری نمی کنند، جلوی آنها را نیم گیرند، جالب هست در آن آیه 44 یک تعبیری دارد که خیلی عجیب است، عین تعبیری است که ما در رابطه با ولایت آقا امیرالمؤمنین در آیه اکمال داریم، به پیامبر می فرماید که «فلا تخشوا النّاس و اخشون» این تعبیری است که از مردم نهراسید و من را حساب بکنید، آیه دیگر هم «إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» اصلاً این خشیة الهی شاخصه عالمان حق است، البته درجات دارد، در اوجش اهل بیت هستند، و احدی به آن اوج نمی رسد، ولی در پایین باقی علما وظیفه دارند، اینجا می فرماید علمای یهود ربانیون و احبار یهود حکم می کردند بر اساس کتاب و تورات، بر اساس آن داوری می کردند و حکم می کردند، این نبوده که فقط به مردم بگویند خوب است و بد است، اینکه حکم نشد که، این نبوده است که فقط قضاوت کنند، بگویند شما بد کردی شما خوب کردی، اینکه مشکل حل نمی شود، « يَنْهَاهُمُ » نمی شود که، اگر یک نفری فقط بیاید، گرچه همان هم اگر باطل حاکم باشد سر اینها را می برند اگر کسی بخواهد بگوید این بد است، می کشند او را، این در زمانی نهی از أَكْلِهِمُ السُّحْتَ که تو قدرت داشته باشی، این مدل حکم پیامبران را این آیه به احبار و علما نسبت می دهد بعد هم می گوید از احدی نترسید این فتوا دادن نیست، فقط فقاهت نیست، این داوری و حکومت است و جدا از این تعبیر روایات متعدد، یک وقتی خدمت حضرت آیت الله مؤمن بودیم، ایشان در ارتباط با ولایت فقیه مفصل کتاب دارند و بحث کردند و گفت و گو کردند، یکی از اساتید ما جناب استاد پور سید آقا از ایشان پرسیدند که در این سالهایی که شما بحث ولایت فقیه را مطرح کردید و بالاخره درگیر کارهای شورای نگهبان و مسائل این مسائل بودید آیا نگاه تان تغییر هم کرده؟ چطور هست نگاه تان در بحث ولایت فقیه؟ ایشان گفتند که نه تنها تغییر نکرده بلکه محکم تر شده، بعد این را فرمودند، فرمودند ما ادله مان در بحث ولایت فقیه مثلاً مقبوله عمر بن حنظله آن هم بحث این روایت ها نیست، گرچه اینها هم جای گفت و گو دارد، ما حرف مان این است، مثال این است که آقا امیرالمؤمنین وقتی که مردم بعد از کشته شدن خلیفه سوم آمدند سراغ حضرت امیرالمؤمنین آقا چه فرمودند؟ فرمودند

«لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ»

اگر حضور یاران نبود و حجت بر من تمام نمی شد که یار ناصر و اعوان داریم،

بعد فرمود

«و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ»

و خدا پیمان نمی گرفت از علما

«أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ»

اگر خدا پیمان نگرفته بود از علما که بر شکم بارگی ظالمان و بر مظلومیت و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند به هیچ عنوان قبول نمی کردم

بعد ایشان می فرمودند این «و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ» منظور از علما فقط اهل بیت (ع) نیست، در رأس اهل بیت (ع) هستند، برای همه علما این وظیفه است، لذا وقتی زید بن علی (ره) قیام می کنند، و افرادی می آیند مثلاً مثل جریانی که مأمون با امام رضا (ع) گفت و گویی دارد امام رضا (ع) می فرماید زید بن علی بن الحسین، ایشان برای خدا قیام کرد، «جَاهَدَ فِي اللَّهِ أَعْدَاءَهُ» «تقل فی سبیله» برای خدا قیام کرد، «غضب لله جاهد اعدائه» برای خدا به خشم آمد در راه خدا قیام کرد، بعد هم می فرماید که «و لو ظفر لوفا» اگر هم پیروز می شد، چون هدف اهل بیت و رضایت اهل بیت (ع) بود، اگر هم پیروز می شد به وظیفه اش عمل می کرد، و وفا می کرد به عهد خودش امام رضا(ع) فرمودند که جد من امام صادق (ع) این را فرمودند که

«و لقد استشارنی»

قبل از قیامش با من مشورت کرد

من گفتم که وضعیت این است تو را می کشند، و در خرابه تو را به دار آویزان می کنند، مثل اینکه مثلاً به امام حسین (ع) خبر شهادتش داده شده این معنای آن این نیست که تو نباید این کار را بکنی و بعد جمله بعدی این است، امام فرمود وقتی خارج شد فرمود

«ویلن لمن سمع النائیته فلم یجبه»

وای بر کسی که ناله هل من ناصر او را بشنود و او را یاری نکند،

خب یعنی چه؟ یعنی آیا می شود بگوییم این قیام باطل است چرا؟ چون ما روایاتی داریم در اینکه روایت را تحلیل کنیم که اصلاً آن جریان هایی مثل ابو مسلم خراسانی جریان هایی که به نام اهل بیت قیام می کردند اهل بیت فرمودند هر کس قیام کرد با او همراهی نکنید و الّا جوجه های بازیچه سیاست بازان می شوید، شرایط که فضا آمده نبود افراد قیام می کردند اهل بیت می فرمودند ببینید شرایط چطور است، و الا خود همین اهل بیت می فرمودند که مردی از قم بر می خیزد یک عده ای با او همراهی می کنند مثل پاره های فولاد هستند حوادث اینها را از میدان بدر نمی کند، توکل شان بر خدا است بعد می فرماید «والعاقبة للمتّقین» از جنگ ها خسته نمی شوند و پیروزی هم با اینها است، خب این معلوم است هر کس قیام کرد این نیست که باطل باشد، یا روایت دیگر می فرماید که امام (ع) می فرماید که یک عده قیام می کنند حق شان را مطالبه می کنند به آها نمی دهند، قیام می کنند بعد می فرماید که  قتلاهم شهداء» کشته های اینها شهید هستند، بعد هم می فرماید اینها وصل به ظهور هستند، اگر قیام باطل بود که امام معصوم شهادت را برای اینها نمی گفت، اینکه بخش نامه بنیاد شهید نیست که بگوییم اگر کسی در هنگام وظیفه کشته شد شهید محسوب می شود، این بحث مقام معنوی امام معصوم دارد مقام معنوی را تأیید می کند،  لذا این عبارت که کسی بیاید روایاتی در رابطه با قیام ها را بدون اینکه تحلیل کند بدون اینکه بفهمد بیاید این را حاکم قرار بدهد بگوید هر قیامی باطل است این نه با عقل سازگار است نه با مسیر اهل بیت (ع) سازگار است،  آن سخن امام حسین (ع) فرمودند که

«مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ»

یعنی هر کسی ببیند کسی که حق را باطل می کند سلطانی که حق را باطل می کند و بر علیه او نایستد با آن باطل هم عذاب هست.

خب این تعبیر تعبیری هست که برای یک زمان نیست، لذا عدم فهم برخی روایت ها نمی شود ما را از آن مسیر جدا بکند، ما این مسیری که داریم و وظیفه ای که داریم وظیفه مان مشخص است،  من اجازه بدهید یک عبارت دیگر را هم بگویم در همین روایاتی که با آن مأنوس هستیم،  شما رساله را که باز می کنید، اول رساله وقتی می خواهد ویژگی فقیه را بگوید، می گوید فقیه چیست؟  فقیه کسی است که «حافظاً لدین» هست، «مطیعاً لأمر مولا» هست، اینها را مشخص می کند، حالا سؤال این است فقیهی که حافظاً لدین هستی یعنی چه؟ یعنی دین خودش را حفظ می کند؟ خب اینکه هر انسانی باید دین خودش را حفظ کند، گرچه برای فقیه سخت ترا است چون شرایط او شرایط مشکل تری است ولی آیا این را فقط می خواهد بگوید یا نه حافظا لدین، و اصلاً دینی که فقیه باید به آن و بر اساس آن عمل کند چه دینی است او چه وظیفه ای دارد دین مگر تکلیف و وظایف او نیست که باید انجام بدهد، فقیه چه تکلیف و ظیفه ای دارد، آیا می تواند فقیه عهده دار امر دین خدا نشود، آیا فقیه می تواند عهده دارد امر ایتام آل محمد نشود، و به کمترین بسنده کند؟ آیا فقیه می تواند بگوید که من همین مقدار، رفع تکلیف می کند؟ بله یک وقت شرایط نیست، عِده و عُده نیست اهل بیت هم گاهی عِده و عُده نبوده شرایط هم نبوده، اما اگر می شود عِده و عُده فراهم کرد، اگر می شود شرایط را فراهم کرد، آن موقع آیا فقیه می تواند حافظ دین باشد ولی به وظیفه عمل نکند؟ آیا می تواند دین خود را حفظ کند وظیفه خودش را انجام ندهد، لذا این نکته مهم است، یک نکته دیگر هم عرض کنم، در اینکه خب حالا فقهای متعددی هستند، این فقهای متعددی که قرار است اهل بیت را اسوه قرار بدهند،  قرار است این مسیر را اسوه قرار بدهند و این الگو را بردارند چه کسانی حق و شایسته هستند برای این امر، این را هم باز آقا امیرالمؤمنین فرمودند، فرمودند

«أَیُّهَا النَّاسُ، إِن أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الاْمْرِ»

شایسته ترین افراد بر این امر حکومت و ولایت چه کسانی هستند؟

«أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فِیهِ»

کسانی شایسته تر به امر حکومت و ولایت هستند که قوی ترین باشد

قوی ترین بر امر دین باشد و اعلم به امر الله باشد، و بهتر بداند وظیفه چیست، بهتر شرایط را بداند، بهتر بداند چه کاری باید بکند، اگر اینطور شد معلوم می شود «أعلم بهذا الأمر» فقط آگاهی به یک سری مسائل فقهی نیست، آن هم فقه به معنای اصطلاحی که ما با آن مأنوس هستیم، یعنی فقط این کافی نیست، بلکه فقه به معنای بالاتر است، به معنای این است که بتواند امور را تدبیر کند بتواند امور را پیش ببرد، بتواند همانطور که گفتم عارف به زمانش باشد، که امور بر او مشتبه نشود، اگر کسی نمی تواند یا نمی داند اطرافش چه می گذرد، اگر کسی دوست و دشمن برای او جلوه گری شان یکسان است، نمی تواند تشخیص بدهد دوست و دشمن را، اگر کسی به تعبیر آقا امیرالمؤمنین علی (ع) که فرمود

«لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»

برای فقیه مهم تر است کسی می تواند این امر را عهد دار بشود و تحمل این امر را بکند که اهل بصر باشد بشناسد شبهات را امور را بشناسد، اما اگر یک فقیهی آمد و این را نتواند بشناسد اگر مصلحت جامعه را نداند، اگر شرایط جامعه را نداند مسئله فرعی و اصلی را تشخیص ندهد، یک مسئله حاشیه ای او را از مسیر خارج کند، این فقیه نمی تواند عهده دار امور باشد، این خیلی مسئله مهمی است، لذا کسی می تواند عهده دار امر باشد، که اقوای بر امر دین باشد، و اعلم به امر خدا در امر دین باشد، این خیلی مهم است باید یک آگاهی و آن تدبیر و مدیریت مسیر را در واقع آگاه باشد و بداند؛ این هم نکته دیگری که در این بحث قابل گفت و گو هست

مجری:

اقوی منظور همین است که در علم دین قوی تر باشند دیگر بله؟

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

آگاه باشد به امر دین، یعنی تمام این امر دین هست، یعنی امور را بداند مصلحت دین را بداند، مصلحت جامعه مؤمنین را بداند، مثال عرض کنم، وقتی که حضرت امیرالمؤمنین (ع) می بینند اصل اسلام در خطر است، اصل اسلام دارد از بین می رود آنجا حتی شهادت حضرت زهرا (س) را هم مجبور هست تحمل کند، این یعنی اقوی بودن و آگاه بودن به امر دین، یعنی مصلحت اینکه حفظ دین بالاتر از مسائل دیگر است، متوجه هستید چه می گویم؟ حفظ اصل دین،  این آگاهی و اقوی بودن بر امر دین هست، نه صرفاً اینکه چند تا مسئله بلد باشد، خب این نکته ای که عرض کردم، پس ما تا الآن این را گفتیم که ما شاخصه هایی که داریم در این اسوه برداری از اهل بیت (ع) یکی از آن «يغيظ به عدونا» یکی این است، اگر ما در این مسیری اسوه برداری دشمن جهتش معلوم نباشد جهت گیری اش معلوم نباشد خیلی  بد می شود، یک وقتی یک نکته ای را یکی از برادران بزرگوار این جمله را مطرح می کردند که شما اگر از فرعون بپرسی که بزرگترین دشمن تو چه کسی هست، فرعون به صراحت مطرح می کند می گوید موسی (ع) اگر از نمرود بپرسی می گوید ابراهیم (ع)، اگر همینطور بیایی جلو اگر از ابوسفیان بپرسی ساحت مقدس پیغمبر را می گوید، اگر از معاویه بپرسی امیرالمؤمنین را مطرح می کند، اگر از معاویه بپرسی امام حسن را مطرح می کند، از یزید بپرسی امام حسین را مطرح می کند، یعنی همینطور که شما می آیید جلو مهمترین دشمن و آن دشمن شماره 1 را این جهت را معلوم می کند امروز هم با همه احترام به همه بزرگان و علما و شخصیت های بزرگوار امروز هم اگر از دشمن بپرسی و از آمریکا بپرسی از دشمنان اهل بیت بپرسی اینهایی که به ساحت مقدس پیغمبر توهین می کنند، اینهایی که فیلم بر توهین بر امام رضا (ع) اکران می کنند و به اصطلاح حامی اش می شوند و هزینه می کنند، اینهایی که بالاترین توهین به صاحت مقدس قرآن سوزی و این تعابیر را بکار می برند، اگر از اینها بپرسید دشمن ترین شما و دشمن ترین کس در مقابل شما چه کسی هست، با کمال صراحت جمهوری اسلامی و حضرت آقا رهبر انقلاب را معرفی می کنند، با همه احترام به همه بزرگان دیگر، اما این نکته نکته مهمی است یعنی ما باید این را توجه کنیم که یک ویژگی یغیظ به عدو الله است، حالا اگر فقیهی دشمن اصلاً او را حساب نمی کند، هیچ غیظی اتفاق نمی افتد، قرآن می فرماید «قل موتوا بغیظکم» اگر غیظی از من رخ نمی دهد برای دشمن معلوم است یکجای کار می لنگد، یکجای کار مشکل دارد، دومین نکته گفتیم، ما قصد مان مقایسه با اهل بیت اصلاً نیست، اما دست اسوه برداری را نباید قطع کنیم، این خطایی است که وجود دارد، نه اهل بیت (ع) به عنوان یک اسوه هستند، و باید از این اسوه برداریم، بعد گفتیم خب در عصر غیبت وقتی ما نگاه می کنیم می بینیم که این را آیات و روایت همانطور که در عصر پیامبران قبلی هم مطرح می کردند می فرمایند همانطور که انبیاء می آمدند بر تورات و بر کتب آسمانی در بین مردم حکم می کردند داوری می کردند، و رهبری می کردند، احبار و روحانیون هم این کار را انجام می دادند و حتی منع می کند در سوره مائده که چرا این کار را نمی کردید، حتی آن تعبیری که

«فلا تخشوا النّاس و اخشون»

از مردم نگران نباشید و نگران وظیفه باشید

این تعبیری که نسبت به آیه اکمال به کار رفته همین آیه نسبت به علما بکار رفته، و بعد می گوید چرا علما وظیفه خودشان را انجام ندادند؟ مقابل قرار بگیرند، خب این نشان می دهد علما وظیفه دارند، و گفتیم خداوند عهد و پیمان گرفته بر علما که مبادا در مقابل شکم بارگی ظالمان و گرسنگی مظلومان سکوت کنیم، این عهد و پیمان از همه علما است، و حتی وقتی قیام زید مطرح می شود، امام می فرماید «کان من علمای آل محمد» آدم دین شناس است، فقیه هست، می شناسد راه را برای خدا قیام کرده، این شاخص است، پس شاخص این است که عالم چنین وظیفه ای دارد و وظیفه اش این مسیر هست، حالا وقتی این را گفتیم آن موقع می رسیم به اینکه ما در عصر غیبت و در این دورانی که به سر می بریم این شاخصه وجود دارد اما می بینیم که جریان مقابل هم بی کار ننشسته این جریان مقابل چند نوع رویارویی دارد یک رویایی با شبهات و تردید ها است، یعنی شروع می کند شبهه ایجاد کردن تردید ایجاد کردن، این همیشه بوده، در مقابل همه پیامبران بوده، و فضای به تعبیر امروز می گویند جنگ نرم، یعنی جنگی که فکر و قلب افراد را نشانه می گیرد، و وقتی افراد زاویه باز کردند هرچه بیشتر جلوتر می روند این درجه اش بیشتر می شود دورتر  می شوند، فکر و مغز ها، کا را به جایی می رسانند که در حکومت حتی امیرالمؤمنین علی (ع) که امام معصوم است، اما اشعث ها کار را به جایی می رسانند که فضا طوری می شود که افراد سخن امیرالمؤمنین را هم گوش نمی دهند، در جریان حکمیت که بر امام تحمیل می کند، امام می فرماید لاأقل بگذار عبدالله بن عباس باشد، یا بگذارید مالک برود برای گفت و گو می گویند نخیر فقط ابو موسی اشعری، یعنی فضا اینطوری می شود، کار را به جایی می رسانند که افراد مقابل امیرالمؤمنین می آیند و می ایستند و می گویند که اینها مسلمان هستند تو مقابل اینها برای چه داری می ایستی، کار را به جایی که اینها گول آن قرآن های سر نیزه کرده را می خورند اینها همه در فضای شبهات و تردید ها است، و من نمونه هایی را می خواهم خدمت شما عرض کنم که این نمونه ها در عصر غیبت و در دوره ما هم هست، و برای ما عبرت است، مثلا یکی از نمونه ها این هست که شما ببینید در رابطه با آقا امیرالمؤمنین (ع) که این شبهاتی است نسبت به خود رهبر قیام نسبت به امام، نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) می گفتند که

«حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ و غیرها إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي؟»

کار را به جایی رساندند این فضای تبلیغاتی نسبت به امام، گفتند امام آدم شجاعی است ولی رهبری بلد نیست، مدیریت بلد نیست، رها کند برود این بلد نیست رهبری بکند،

این تعبیر نسبت به امیرالمؤمنین امام معصوم بکار می برند افراد جامعه بعد ایشان می فرماید، که چه می گویید شما، آیا کسی در قریش هست که از نظر جدیت در جنگ همانند من باشد؟ که من هنوز 20 سالم نشده بود که آمده رزم بودم و مشق جنگ می کردم در میدان ها و الآن که بیش از 60سال سنم رفته ولی

«لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع»

اما کسی که اطاعت نکند کاری از او بر نمی آید

او نمی تواند مدیریت کند، اگر قرار باشد دستور رهبری را گوش ندهند مشکل به کجا بر می گردد، مشکل به رهبر است که خیر خواهی و نصیحت می کند؟ همین نمونه واکسن، به لطف خدا الآن آمار تلفات در ایران به صفر رسیده این همتی بود که با همه مشکلات و با کار شکنی ها و متأسفانه باید زودتر از اینها می شد، اما وقتی همراهی می کنند حرف رهبر را گوش می دهند، می آییم به سر اینکه ما واقعاً روی پای خودمان بایستیم، و چشم مان به اف ای تی اف و چیز دیگر نباشد،  آن موقع می توانیم کا را انجام بدهیم فرمود

«لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع»

اما اگر همراهی نکنند، بله امام معصوم هم باشد تدبیر و مدیریتش مشکل پیدا می کند، یا مثلاً می گفتند که معاویه از حضرت علی (ع) سیاست مدار تر است او بهتر مدیریت بلد هست، او بهتر کار را بلد هست، که فرمود

«وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَهُ بِأَدْهَی مِنّیِ وَلَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ»

معاویه از من سیاست مدار تر نیست، آگاه تر نیست،  ولی او روشش خیانت کردن و فسق و فجور و کلک بازی هست،

بعد باز به همین صورت شما نگاه کنید نسبت دورغ ها و نسبت های مختلف، مثلاً حتی در زمان خود پیغمبر آقا امیرالمؤمنین می فرماید که اینها در زمان خود پیغمبر به پیغمبر نسبت دروغ می دادند تا جایی که

«إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ [وَهَماً] وَهْماً؛ وَ [قَدْ] لَقَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ "مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»

در عهد پیغمبر در زمان پیغمبر بر پیغمبر دروغ می بستند، تا جایی که روزی پیغمبر ایستاد و اینگونه فرمود کسی که بر من به عمد دروغ ببندد جایگاهش آتش است

 خب این در زمان خود پیغمبر است، این نسبت دروغ دادن که کاری ندارد، یک جمله را بالا پایین کردن، یک نمونه ساده بگویم چون شب رحلت حضرت امام هست، آقای امیر انتظام وزیر دولت موقت است، مطرح کرده بود که آب و برق را مجانی می کنیم، اول انقلاب این را مطرح کرده بود، امام صحبتی فرموده بودند در فیضیه منتهی فضای تبلیغاتی که الآن مطرح می کند گاهی وقت ها می گویند امام گفت آب و برق را مجانی می کنیم پس چه شد؟ امام نه در بهشت زهرا این را گفتند، بلکه سخن شان در فیضیه بودند، بعد از صحبت امیر انتظام به تعبیری حایشه به حرف امیر انتظام بود، که شما به این قانع نباشید که بگویند آب و برق را مجانی می کنیم، بلکه رشد و تکامل و معنویات را در نظر بگیرید، یعنی شهید زین الدین که می گوید مهم نیست که حتی ما شهید بشویم یا نشویم، مهم اسلام است، یعنی دغدغه و رشد تان این باشد، تعالی تان این باشد،  اما این جمله را تقطیع کردند بالا پایین کردند 40 سال است بدون در نظر گرفتن جنگ و تحریم و متأسفانه مسئولین گاهی وقت ها ناکار آمد پشت سر هم اسلام و نظام اسلام و  انقلاب اسلامی و امام را به یک دروغ متهم می کنند، خود حضرت امام در وصیت نامه اش دارد که من وقتی زنده بودم، در زمان حیات من دروغ هایی را به من نسبت می دهند، بعد از این هم ممکن است افراد دروغ هایی بگویند، که دیدید حتی مقام معظم رهبری بحث تحریف امام را مطرح کردند، که یک عده ای کمر به تحریف امام بسته اند، این نکته مهمی است که دشمن روش او این است مثلاً یک نمونه دیگر از این تهمت ها بگویم مثلاً تهمت حریص بر حکومت بودن که به حضرت علی (ع) می زدند، که می گفتند تو حرص حکومت داری، دنیا خواه هستی، خود حضرت می فرماید، که اگر من از قدر و منزلتم سخن بگویم، که جایگاه من چه هست، پیغمبر وصیت فرمود به من بارها من را معرفی کرده، همه می دانند جایگاه من را اگر این را بگویم می گویند بر حکومت حریص هستی، اگر ساکت باشم چیزی نگویم می گویند ترسیده، آن هم با این همه مبارزات و جنگ ها، بعد می گوید

«فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ»

یا تعبیری دارد که در آن شورا می گوید

«و قد قال لي قائل: إنك على هذا الأمر يا ابن أبي طالب لحريص»

به من گفت تو حرص می روزی برای حکومت دنیا خواه هستی

«فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي‏  دُونَهُ»

چقدر حضرت مظلوم هست حضرت فرمود که شما، ظاهراً سعد بن ابی وقاص بوده ،که

به من گفت که تو حرص بر این حکومت می زنی، گفتم نه شما حریص تر هستید،  من به خلافت سزاوار تر هستم ،جایگاه من را شما می دانید من نزدیک تر هستم، من حق خودم را می طلبم، یعنی حقی که برای هدایت خود شما است، و شما میان من و حق من مانع می شوید و هر موقع خواستم مانع می شوید

می گوید وقتی من این را گفتم دیگر سعد هیچ جوابی نداشت بدهد و ساکت شد، باز تعابیر مختلفی در این موضوع است که نشان می دهد که این شاخصه یعنی باطل گاهی وقت ها می آید تو بر باطل هستی، حالا من یک مثال ساده عرض کنم چون شب ارتحال حضرت امام هست و دوستان هم در واقع با انصاف به این  موضوع قضاوت می کنند، مثلاً به این صورت مثلاً گاهی وقت ها مطرح می کنند که چرا رها نمی کنند حکومت را؟ مگر امیرالمؤمنین حکومت را رها کرد؟ بله تا زمانی که مردم نیامده بودند سراغ او تا زمانی که با او بیعت نکرده بودند تا زمانی که امر بر او ثبت نشده بود، بله اما وقتی امر بر او ثبت شد وقتی تکلیف بر او شد تا روزی که زنده بود اجازه نداد اشعث ها به نام مردم حکومت را متزلزل کنند، تا روزی که بود اجازه نداد با غارتگری های معاویه ها و آن کتاب الغارات و موارد دیگر که آمده نمونه ها را، بگویند برو کنار، نخیر شما حریص تر هستید،  تا زمانی که این عهد و پیمان هست تا زمانی که شهدا و این مسیری که برای او بیش از 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند، تا زمانی که این نقض نشده است بله مشکلات هست شکی نیست، مگر یاران امیرالمؤمنین همه مالک أشتر بودند مگر یاران امیرالمؤمنین همه عمار بودند؟ مگر افرادی که دور و بر امیرالمؤمنین بودند افرادی مثل زیاد ابن ابیه نبودند که ظلم ها کرد که امیرالمؤمنین (ع) چقدر از او ناراحت بود که او را عزل کرد، یا مثلاً مگر افرادی مثل عثمان بن حنیف نبودند، مگر افرادی نبودند که امیرالمؤمنین روی منبر به صورت خودشان زدند، فرمودند اینها اموال بیت المال را بالا کشیدند بله این به معنای توجیه عملکرد بعضی ها نیست اشتباه نکنید اما عرض من این است آن مسیری که بر او عهد و پیمان بستند فقیه حق ندارد بگوید من بگذارم کنار نخیر مگر به دست خودت هست، تو در دوران غیبت موظف هستی  این امر را عهد دار بشوی، تا زمینه را برای ظهور حضرت محیا کنی، و ما مردم هم موظف هستیم همراهی کنیم «لا رأي لمن لا يطاع» اگر همراهی نکردیم مقصر  آن فقیه نیست چنانچه اگر مردم همراهی نکردند مقصر امیرالمؤمنین نیست، درست است لذا فقیه حق ندارد امری که بر عهده او گذاشته شده و بر او تثبیت است و وظیفه اش را باید انجام بدهد دیگران که به نام مردم دیگران که بر اساس جناح بندی ها خودشان یک روز اگر همراه جناح آنها باشد هیچ مشکلی نمی بینند، یک روز اگر جناح با جناح های آنها نباشد، کوچکترین مسئله را  بزرگ نمایی و سیاه نمایی می کنند، داد و فریاد می زنند، نه شما مردم نیستید، شما همان اشعث بن قیس هایی هستید که جنگ برده به خیمه معاویه رسیده را تبدیل به شکست کردید.

مجری:

در خدمت شما عزیزان هستیم  به اتفاق کارشناس محترم جناب حجت الإسلام حاج آقای جعفری عزیز که با بحث وظیفه علما و عهد داری امور علما در خدمت شما عزیزان بودیم و مباحث را مطرح کردیم ان شاء الله جمع بندی برنامه را در خدمت شان هستیم.

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

خواهش می کنم، تا اینجا گفتیم که جریان باطل در مقابل جریان حق شبهات و تردید هایی ایجاد می کند این فقط برای عصر غیبت نیست در زمان حضور اهل بیت (ع) هم این داستان بوده، شبهات را گفتیم موارد و فضای تبلیغاتی که بر علیه آقا امیرالمؤمنین در ارتباط با حضرت رسول (ص) ایجاد می کند، یکی از آن مواردی که وجود دارد این است که جالب است و متأسفانه گاهی وقت ها هجمه و شبهات نسبت به رهبر این مسیر هست، مثلاً  نسبت کشتن به امیرالمؤمنین دادند در رابطه به عثمان که این را دیدید چه فتنه ها راه انداختند، می گفت که جای شهید را عوض کردند،  دیدید که تاریخ معاویه به ثمرة بن جندب 400 هزار دینار دارد برای اینکه بیاید آن آیه که فضیلت امیرالمؤمنین لیلة المبیت بود این را به ابن ملجم نسبت بدهد  و آن آیه ای که برای منافقین هست نسبت به امیرالمؤمنین این ملعون ها و این افراد این کارها را کردند در طول تاریخ، ثمرة بن جندب ملعون و بالاخره این افراد این مسیر را انجام دادند، مدل دوم ایجاد شبهه و نسبت شبهه دادن و شبهه ایجاد کردن نسبت به خود دین هست،  این نسبت به رهبر دین و خود دین است، اینها صنف های مختلفی دارند، گاهی وقت ها نسبت به کارگذاران دین است، شما نسبت به کارگذاران دین، کار کردند قیس بن سعد، اینقدر فضای تبلیغاتی ایجاد کردند از طریق معاویه و از طریق دوستان غافل که مجبور شد امیرالمؤمنین او را از آن جایگاه بردارد، یعنی فضای تبلیغاتی سنگین که حتی حضرت امیر المؤمنین مجبور شد به مصلحت آن را بردارد، با اینکه خیلی شخصیت با عظمتی بود قیس بن سعد، یک سری شبهات هم نسبت به اصل دین است، این شبهه اصل دین چیز جدیدی نیست، اینکه بحث سکولاریسم مطرح می کنند، جدایی دین از سیاست چیز هایی که با ادبیات مختلف بکار می برند، گاهی وقت ها ادای دل سوزی برای دین قرار می دهند، اینها چیز جدیدی نیست که طرف بر می گردد می گوید آقا اگر عالمان عهده دار دین بشوند مردم نسبت به دین بدبین می شوند، به عالمان توهین می شود، خب اگر قرار بود به عالمان تازه اگر درست انجام بدهند، غلط ها هیچ من می گویم حتی عالمان اگر هیچ خطایی نداشته باشند، حالا تازه خطایی هم دارند معصوم که نیستند،  حتی اولیاء الهی که خطا نداشتند را شما ببینید ساحت مقدس پیغمبر قبل از اینکه به مردم بگوید بت نپرستید محمد امین بود، مورد محبت همه بود اما روزی که فرمود بت نپرستید روزی که فرمود سیاه و سفید فرقی نمی کنند،  و حق نداری دیگران را استثمار کنید کسانی که زندگی شان با استثمار دیگران پیش می رفت و کسانی که با بت فروشی و بت سازی و تحمیق دیگران کارشان پیش می رفت مقابل پیغمبر ایستادند، همان ها به پیغمبر گفتند ساحر همان ها به پیغمبر گفتند مجنون، همان ها به پیغمبر گفتند کذاب، اگر قرار بود انبیاء و اولیاء فقط دنبال تقدس و اینها باشند که به درد نمی خورد، اصلاً قرار نیست کاری را بردارند که  همین شبهه را نسبت امام حسین (ع) آمد پیشنهاد داد وقتی یزید ملعون در خواست بیعت کرد فرستاده یزید در مدینه آمد به امام حسین (ع) پیشنهاد داد گفت که من

«انی لک ناصح فاطعنی ترشد»

من یک پیشنهادی دارم خیر خواه تو هستم، گوش بده به نفع تو هست،

امام فرمود چه می گویی،  گفت

«بایع یزید بن معاویه فإنه خیر لک فی الدارین» «خیر لک فی الدین و الدنیا»

خیلی عجیب است یعنی یک آدمی که تکلیف و وضعیت او یک جریان باطلی وجود داری این آمده به امام حسین (ع) پیشنهاد می دهد که با یزید بیعت کن چرا؟ چون خیر دنیا و آخرت تو هست، یعنی در مسجد پیغمبر بنشین عبادت بکن،  نمازت را بخوان، دعایت را بکند اعتکافت را بکن،  خیر دنیا هم هست، اگر مواجب خلیفه را قبول نمی کنی، احترام خلیفه را قبول نمی کنی،  کسی به تو بی احترامی هم نمی کنید، اگر با این استدلال اگر بخواهد کسی پیش بیاید اهل بیت هم نباید کاری می کردند، شما جالب هست ببینید این نمونه را خیلی مهم است که علما و فقهای ما اگر کاری نکنند، طبق روایات و طبق تعبیری که امام حسین (ع) در منا با علما دارد مورد توبیخ و نفرت اهل بیت (ع) قرار می گیرند اگر به وظیفه شان عمل نکنند،  حالا گیرم یک عده ای به اینها بگویند خیلی خوب تازه این هم نیست، وظیفه دارند مگر می تواند فقیه خودش را کنار بکشد بگوید به من ربطی ندارد؟ لذا توقع اینکه یک نفر بگوید شما کاری نداشته باشد، تا فقها احترام داشته باشند، مگر فقها برای احترام آمده اند در میدان؟ فقها وظیفه شان را باید انجام بدهند ولو به کشته شدن باشد، مگر اهل بیت (ع) برای احترام آمدند در میدان، نخیر آمدند وظیفه شان را انجام بدهند، لذا توقع این موضوع، بله باید درست کار انجام بشود باید آگاهانه انجام بشود، این سر جای خودش، اما توقع توقع غلطی هست، حتی با معصوم ترین حکومت این اتفاق نیفتاد،  شما می گویید احترام، نخیر شهید مطهری در این کتاب جاذبه و دافعه حضرت علی(ع) می فرماید اینقد که حضرت علی (ع) جاذبه بالا داشت و عاشقانی در طول تاریخ داشته از مسیحی و غیر مسیحی از آن طرف بالاترین دافع ها را دارد و دشمنان سر سخت در طول تاریخ خواهد داشت، دو راه هست کاملاً مشخص است، بنابر این من در بحث دوم شبهاتی که ایجاد می کنند، شبهات این است که نسبت به اصل دین که دین وظیفه ندارد، دین چکار دارد، و عیجب این است در تاریخ این روایت را ببینید که وقتی خلافت را از امیرالمؤمنین غصب کردند نخستین بار ابوبکر چنین ادعایی کرد که

«قد سمعت رسول الله یقول»

من شنیدم پیغمبر گفت که

«إنّا أهلُ بَيتٍ اخْتارَ اللّه ُ لَنا الآخِرَةَ على الدُّنيا»

ما اهل بیت برای آخرت هستیم و ما پیامبر برای آخرت هستیم

«فإنّ الله لم يكن ليجمع لنا أهل البيت النّبوّة و الخلافة»

نبوت و خلافت بر ما جمع نمی شود،

ما آدم آخرت هستیم ما کاری به دنیا ندارم که و اینطوری آمدند غصب کردند، با یک تحریف با یک شبهه، با یک نسبت غلط، خیلی عجیب است که آقا دین آمده کار آخرت را درست کند، ببخشید مگر آخرت غیر از مسیر دنیا است؟ دین آمده کار فردی را انجام بدهد، ببخشید شما می شود یک مثال فردی بزنید که اصلاً در آن ساحت اجتماعی نباشد؟ یک مثال ساده، مثلاً شما اول رساله را باز می کنید اول چه مباحثی است؟ بعد از اجتهاد و تقلید بحث طهارت و نجاست هست، شما در حوزه نجاست یکی از نجاست هایی که مطرح می شود اهل کتاب هست، کفار و اهل کتاب این یعنی چه؟ حالا این نجاست منظور نجاست باطنی است؟ یعنی دست به آنها بزنیم نجس نیست باطن آنها چون از مسیر حق باطل است نجس هست،  من حرفم این است، همین مسئله جزئی در نجاست من نگفتم حدود نگفتم جهاد نگفتم امر به معروف این کار را اصلاً نگفتم حرف صاحب جواهر را هم نگفتم، که این کاروان مسائل مختلف اگر کسی بگوید که این متولی نمی خواهد طعم فقه را نچشیده، آن را هم کاری ندارم، من همین ساده را می گویم، می گویم همین نجاستی که مطرح هست آیا این موضوع در رابطه با اهل کتاب و کفار غیر از ساحت اجتماعی است؟ غیر بحث مراودات اجتماعی است؟ اصلاً آیا انسان می تواند تنها زندگی کند؟ اگر نمی تواند تنها زندگی کند یعنی چه؟ یعنی باید تدبیر امور داشته باشد، یعنی امور ارتباطات اجتماعی دارد، یعنی طبیعی است، و چه چیزی بهتر و شایسته تر و اصلاً حق مدیریت برای انسان را دارد که انسان هیچ چیز نمی داند از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود من تو حوزه فردی خودم نمی دانم، تو حوزه ارتباطات با دیگران می فهمم؟ بگویم من خودم تجربه کنم الآن هزاران سال است انسان دارد تجربه می کند می فهمد انسان، می داند که نمی داند، به قول انیشتین می گوید، من می دانم و که علم من نسبت به نادانی من یک برگ کاغذ هست در برابر هزاران کاغذ از هزاران کتاب که نخواندم، به قول ابو علی سینا انسان می داند که نمی داند.

در دوران غیبت این وظیفه وظیفه ی فقها و علما هست که عهده دار امر باشند، و باید زمینه را برای ظهور آمده  کنند، حضرت امام گامی را برداشت که امروز به لطف خدا با همه مشکلاتی که وجود دارد، و مشکلاتی که خود بیگانگان می گویند ما انجام دادیم، جالب است بیگانگان می گویند ما ایجاد کردیم و یک سری عیادی آنها نمی خواهند این را قبول کنند، و یک سری نفوذی های اینها مشکلاتی که ایجاد کردند تنبلی ها و سستی ها و راند ای جنائی و مسائل دیگر، اما آنچه که هست این هست که ما مسیری که داریم طی می کنیم، وظیفه ای که فقها دارند غیر از این نیست، وظیفه فقها عهده داری امر در عصر غیبت است و امام هادی (ع) فرمود اگر این علما نبودند که مردم به سمت امام زمان (ع) سوق می دادند «الدّاعينَ إلَيهِ ، و الدالّينَ عَلَيهِ» احدی نمی ماند جز اینکه در دام شیطان گرفتار می شد، و علما هستند که مثل یک ناخدایی بر قلب ها بر کشتی قلب های افراد ناخدایی می کند.

مجری:

خیلی ممنون و سپاس گذارم بسیار بهرمند شدیم از بیان ارزشمند جناب حجت الإسلام و المسلمین حاج آقای جعفری عزیز از نگاه های خوب شما عزیزان بیننده صمیمانه سپاس گذارم خدا قوتی هم عرض می کنیم به عوامل اتاق فرمان در این برنامه و شبکه جهانی حضرت ولی عصر(عج) و تا برنامه ای دیگر همه شما عزیزان را به خدای بزرگ و مهربان می سپارم خدا نگهدار.


عصر انتظار>

جنگ نرم بصیرت اهل بیت علیهم السلام اسوه و الگوی همیشگی عصر غیبت ولایت فقیه