-
حبل المتین 22 خرداد 1401
1:21:57 دقیقه -
حبل المتین 15 خرداد 1401
1:23:45 دقیقه -
حبل المتین 8 خرداد 1401
1:25:33 دقیقه -
حبل المتین 1 خرداد 1401
1:21:46 دقیقه -
حبل المتین 25 اردیبهشت 1401
1:25:21 دقیقه -
حبل المتین 18 اردیبهشت 1401
1:24:47 دقیقه -
ماه خدا 26 فروردین 1401
52:13 دقیقه -
حبل المتین 21 فروردین 1401
1:22:49 دقیقه
حبل المتین
قسمت صد و سی و نهم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی
دیگر قسمت ها
29/03/1401
موضوع: ذکر اسامی دوازده خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روایات صحیح السند
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
چند ویژگی عجیب از حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)
یک هدیه ارزشمند برای بینندگان برنامه!
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
روایتی شنیدنی در ذکر اسامی ائمه اطهار (علیهم السلام)
برای سعادت و عاقبت بخیری، این سه توصیه را جدی بگیرید!
روایتی ناب، از ذکر اسامی اهلبیت (علیهم السلام)
وقتی محبت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) مبلغ مسیحی را شیعه می کند!
«عاقبت بخیری»؛ مهمترین برگ دفتر زندگی انسان
تماسهای بینندگان برنامه
طبق منابع معتبر اهل سنت، هادی امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) کیست!؟
نکته ای در باب معجزه رد الشمس!
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». خیلی خوشحالیم از اینکه دوباره این فرصت نصیب ما شد تا به محضر همه شما گرامیان، برنامه «حبل المتین» را تقدیم کنیم.
برنامهای که یکشنبه شبها قرار داریم در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
ابتدا یک سلام و عرض ادبی به محضر حضرت استاد داشته باشیم و از ایشان بخواهیم مثل همیشه، با حسن مطلع برنامه، دلهای ما را زهرایی کنند و ان شاءالله زنگارزدایی شود از دلهای همه ما. سلام عرض میکنم، در خدمتتان هستیم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خدای منّان خواهانم.
ما طبق برنامه همیشگی یادی از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میکنیم و اسممان را در زمره علاقمندان و محبان آن بزرگوار قرار میدهیم، باشد که گوشه چشمی به ما نظر کند و دین و دنیا و آخرت ما را بیمه کند.
دوست دارم در غمت یا فاطمه تنها بگریم
از یتیمان تو تنها در دل شبها بگریم
دوست دارم سر فرود آرم من بی کس به چاهی
برکشم فریاد غربت، های های آنجا بگریم
دوست دارم زینب من، اشک چشمانم نبیند
گه به نخلستان و گاهی در دل صحرا بگریم
دوست دارم جانم از تن با نفسهایم برآید
بس که یا زهرا بگویم، بس که بی پروا بگریم
«نَفْسِی عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة * یَا لَیتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات
لَا خَیرَ بَعْدَک فِی الْحَیاةِ وَ إِنَّمَا * أَخْشَی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیات»
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 1، ص 240، فصل فی وفاته ع
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
مجری:
احسنتم، طیب الله. بسیار از محضرتان استفاده کردیم. الحمدلله این توفیق را داریم در ابتدای این مجالس، از کلام و زبان حضرت استاد میشنویم و دلهایمان را روانه میکنیم به ساحت مقدس حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها).
بازهم خدای متعال این توفیق را به ما داده است که از حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) بشنویم، فرزند کسی که حسن مطلع مجلس را به آن بزرگوار اختصاص میدهیم. بعد از آن طبیعی است که بخواهیم به سراغ منتقم خون آن حضرت برویم. حضرت استاد از حضرتعالی میشنویم و در خدمت شما هستیم؛
چند ویژگی عجیب از حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
ما در جلسه گذشته روایتی را از کتاب «الإرشاد» اثر «شیخ مفید» خواندیم، اما نیمه کاره ماند و قرار شد در این جلسه ان شاءالله به این روایت برسیم.
روایت از امام صادق (علیه السلام) است که میفرماید: وقتی مهدی ما قیام میکند، به عدالت حکم میکند. در زمان او کلیه ظلمها و ستمها برداشته میشود. تمام راهها ایمن میشود و یک امنیت عمومی و جهانی بر کره زمین حاکم میشود. زمین تمام برکاتش را خارج میکند.
«وَ رُدَّ کلُّ حَقٍّ إِلَی أَهْلِهِ»
حضرت، حق را از غاصب حق گرفته و به صاحب حق برمی گرداند.
«وَ لَمْ یبْقَ أَهْلُ دِینٍ حَتَّی یظْهِرُوا الْإِسْلَامَ وَ یعْتَرِفُوا بِالْإِیمَانِ»
در سراسر جهان جز اسلام هیچ دین دیگری به رسمیت شناخته نخواهد شد.
«أَمَا سَمِعْتَ اللَّهَ تَعَالَی یقُولُ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کرْهاً»
در برابر او تسلیم میشود تمام آسمانیان و زمینیان چه بخواهند و چه نخواهند.
«وَ إِلَیهِ یرْجَعُونَ»
و همه به طرف او رجوع میکنند.
مراد از «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است که همه و همه و همه تسلیم امر او خواهند شد؛ حال یک عده با اختیار و با رغبت و یک عده با زور و کراهت.
«وَ حَکمَ بَینَ النَّاسِ بِحُکمِ دَاوُدَ وَ حُکمِ مُحَمَّدٍ ع»
آنچنان که حضرت داود و رسول اکرم حکم کرده بود در میان مردم حکم میکند.
در بعضی از روایات آمده است که حضرت از متهم و مدعی شهود و بینه طلب نمیکند، بلکه به علم خود عمل میکند.
اگر کسی ادعا کرد که فلان شخص اموال مرا به سرقت برده است، حضرت از او شاهد درخواست نمیکند. به جهت اینکه حضرت علم دارد و به علم خود عمل میکند، میفرماید که فلان مبلغ اموال او را به غصب بردی و باید به او برگردانی.
این شخص هیچ راه گریزی ندارد، زیرا اگر چون و چرا کند حضرت به او میفرماید که فلان روز و فلان ساعت و فلان دقیقه چنین رفتی و تمام مشخصات سرقت را برای او بیان میکند. متهم هاج و واج میماند و میبیند که غیر از تسلیم راه دیگری ندارد.
نه تنها حضرت ولی عصر بلکه یاران آن بزرگوار هم این چنین هستند. یکی از اولیاء الهی که تشرفاتی خدمت حضرت ولی عصر داشت و آیت الله العظمی بهجت نکات زیادی از ایشان نقل کرده است مطالبی بیان میکنند.
یکی از نکاتی که ایشان دارند این است که یکی از آقایان بسیار از خود تعریف و توصیف میکرد. شخصی به او پیغام داده بود و گفته بود: وقتی مادرزنت از دنیا رفت، اولین کسی که وارد خانه شد شما و همسرت بودید.
شما صندوق را باز کردید و از داخل صندوق سیصد و پنجاه میلیون تومان پول برداشتید. خودت و همسرت به این اموال تصرف کردید و به دیگر وراث ندادید. این اموال را برگردان!
راوی نقل میکند که وقتی این مطالب را به شخص مورد نظر گفتم، رنگش همانند گچ دیوار زرد شد و گفت: چه کسی این مطالب را گفت؟! راوی گفت: تو چه کار داری که چه کسی گفت!
تو که این همه از خود تعریف و توصیف میکنی و سجاده آب میکشی و به تقوایت افتخار میکنی، زمانی که به خانه مادر همسرت وارد شدی و از صندوق پول برداشتی تقوایت کجا رفت؟!
ان شاءالله ما به دوستان قول دادیم که فصلی را برای دوستان عرض کنیم. وقتی حضرت ولی عصر میآیند، دیگر توبه برداشته میشود. کسانی که تا به حال ایمان نیاورده بودند، دیگر ایمان آوردنشان فایدهای ندارد.
ما باید خودمان را قبل از آمدن حضرت آماده کنیم. اگر به کسی بدهکار هستیم یا در حق کسی ظلم کردیم، اگر طرف را میشناسیم باید برویم و اموال او را برگردانیم و رضایت بگیریم. همچنین اگر طرف را نمیشناسیم باید به قدری رد مظالم بدهیم که یقین کنیم چیزی از حق الناس به گردن ما نیست.
بحث حق الناس چیزی نیست که خدا و ولی خداوند از آن بگذرد.
«وَ رُدَّ کلُّ حَقٍّ إِلَی أَهْلِهِ»
در آن صورت خیلی بد میشود. به عنوان مثال یک انسان شاخص و محترمی است که در میان خانواده و جامعه آبرو و حیثیت و برو و بیا دارد. وقتی این شخص میآید مردم خم میشوند و به او سلام میکنند یا به احترام او بلند میشوند.
وقتی حضرت ولی عصر میآید، یقه او را میگیرد و به او میفرماید که پول فلان شخص را خوردهای و اموال فلانی را غصب کردی. دوستان عزیز برگرداندن پول یک چیز است و رسوایی و مفتضح شدن چیز دیگری است. یکی از مصادیق:
(یوْمَ تُبْلَی السَّرائِر)
در آن روز که اسرار پنهان آشکار میشود.
سوره طارق (86): آیه 9
زمان ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.
«وَ رُدَّ کلُّ حَقٍّ إِلَی أَهْلِهِ»
حضرت در ادامه میفرماید:
«فَحِینَئِذٍ تُظْهِرُ الْأَرْضُ کنُوزَهَا وَ تُبْدِی برکاتها فَلَا یجِدُ الرَّجُلُ مِنْکمْ یوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لَا لِبِرِّه»
الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 384، فصل سیرة الإمام المهدی ع
طبق این روایت به قدری مردم ثروتمند خواهند شد که دیگر کسی پیدا نمیشود که مردم صدقات و زکات خود را به او بدهند. در حکومت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) یک فقیر پیدا نمیشود. این چنین حکومت، حکومت آرمانی است.
یک هدیه ارزشمند برای بینندگان برنامه!
انصاف نیست برای تعجیل چنین حکومتی انسان دعا نکند. انسان باید در قنوت و سجده و قبل و بعد از نماز و وسط قرآن خواندن و بعد از قرآن خواندن برای حضرت ولی عصر دعا کند. زمانی که انسان بلند میشود تا وضو بگیرد باید برای حضرت ولی عصر دعا کند.
زمانی که انسان تکان میخورد یا سر سفره غذا میخورد باید برای حضرت بقیة الله الأعظم دعا کند.
یکی از عزیزان مطلبی نقل میکرد و به لفظ جلاله قسم میخورد. ایشان میگفت والله تالله بالله آنچه می گویم واقعیت دارد. آقایی نقل میکرد که ما خیلی وضعمان از نظر مالی خراب بود.
عزیزانی که در مشکلات اقتصادی هستند به این قضیه خوب دقت کنند. ایشان نقل میکرد که بزرگی به من دستور داد و گفت وقتی غذا میخورید، بگو:
«اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان»
خدایا به احترام مولانا صاحب الزمان به ما برکت بده.
وقتی شخصی شما را مهمان میکند و سر سفره او مینشینید، می گویید: "خدا به شما برکت بدهد." وقتی کسی به ما هدیه میدهد، می گوییم که خدا به شما برکت بدهد. ما هرچه داریم از صدقه سر وجود حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) داریم.
«وَ بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»
زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 423، باب دعاء العدیلة الکبیر
نفس کشیدن ما هم مرهون عنایات حضرت ولی عصر است. این شخص نقل میکرد که مدتها بود من و اهل و عیالم گوشت نخورده بودیم. ما چند روز بعد از صبحانه و ناهار و شام گفتیم: «اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان».
بعد از مدتی آنچنان برای ما وسعت شد که هم خودمان گوشت میخوردیم و هم به همسایهها میدادیم. ما قبل از این حسرت گوشت خوردن داشتیم و میگفتیم: ای کاش میشد حداقل ماهی یک بار آبگوشت برای فرزندانمان تهیه کنیم.
من به هرکسی این قضیه را گفتم و به آن عمل کرد، گشایش عجیبی در زندگیاش ایجاد شد. این هم هدیه کوچکی برای بینندگان عزیز ما باشد.
مجری:
خیلی زیبا فرمودید. زیاد شنیده بودیم این تعبیر را که میفرمایند:
«وَ أَکثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَج فَإِنَّ ذَلِک فَرَجُکم»
برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید، زیرا فرج شما هم در فرج من است.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 485، ح 4
اما نسبت به تمامی جوانب این تعبیر جدیدی بود و چقدر وسعت دارد. قطعاً زمانی که ما برای آن کسی که آسمانها و زمین در اختیارش هست دعا کنیم با آن نگاه مهربانانه حضرت و با آن الطاف خاص حضرت، مگر ممکن است گوشه چشمی به ما نکند.
حضرت استاد بسیار از محضرتان تشکر میکنم، لطف کردید و بسیار از فرمایشاتتان استفاده کردیم.
اگر عزیزان پیگیر هستید و مشتاق هستید که این نوع صحبتها را بشنوید، ما شبهای جمعه در خدمت حضرت استاد هستیم.
در همین جلسه هم یک مقداری از آن بحث مطرح شد. اینکه ما چکار کنیم تا گناه نکنیم و همیشه ائمه اطهار را حاضر و ناظر بر اعمال و رفتارمان ببینیم.
حتماً عزیزانی که مشتاق هستند بحثهای شبهای جمعه را پیگیری کنند، ان شاءالله برنامه «اخلاق علوی و سیره مهدوی» تقدیم نگاهتان میشود.
حضرت استاد! ما در بحث درسهایی از امامت و ولایت بودیم که به جلسه چهل و چهارم رسیدیم. اگر امکان دارد مختصری از آنچه گذشته بفرمایید تا ان شاءالله سؤالات را مطرح کنیم.
خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما در گذشته بحثهایی را به عنوان درآمدی بر مباحث امامت و ولایت داشتیم. ما در مقدمات هستیم و وارد اصل بحث امامت و ولایت نشدیم. بنده گمان میکنم اینطور که ما شروع کردیم مباحث ما به چهارصد یا پانصد جلسه برسد.
ان شاءالله اگر دوستان ما بتوانند این مباحث را پیاده کنند و ویرایش کنند و مطالب گفتاری را به نوشتاری تبدیل کنند و این مباحث به چاپ برسد و در اختیار علاقه مندان قرار بگیرد، ران ملخی به پیشگاه سلیمان عالم هستی و روح عالم هستی حضرت بقیة الله باشد.
ما بحثی را شروع کردیم در رابطه با اینکه تقلید در مباحث اعتقادی باطل هست و تحقیق در میان شیعه و اهل سنت ضروری و لازم هست.
ما سپس حدیث افتراق امت را مطرح کردیم که رسول اکرم میفرماید: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. هفتاد و دو فرقه اهل هلاکت هستند و تنها یک فرقه اهل نجات هستند. لذا ما باید بگردیم و ببینیم که رسول اکرم صفات و شاخصههای فرقه ناجیه را هم بیان کردند یا خیر.
حدیث دوم حدیث «من مات بغیر امام» را آوردیم و گفتیم که پیغمبر اکرم میفرماید: هرکسی از دنیا برود در حالی که امام زمانش را نشناسد و بدون بیعت با امام زمان از دنیا رود، مرگش مرگ جاهلی است. ما آراء و عقاید علمای اهل سنت و شیعه را نقل کردیم.
حدیث چهارم حدیث «خلفائی اثناعشر» هست. طبق این حدیث رسول گرامی اسلام فرمود: خلفای من دوازده نفر هستند، نه کمتر و نه بیشتر.
ما این روایت را هم از صحاح اهل سنت و کتب معتبر شیعه نقل کردیم و رسیدیم به اینجا که در بعضی از روایات، رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین و دیگر ائمه اطهار در سیصد روایت نام تک تک ائمه اطهار را به اجمال یا به کنایه یا به تصریح آوردهاند.
مجری:
احسنتم، بسیار خوب. بلکه یکی از آن اجمالها این بود که وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین اولین خلیفه و اولین امام هست و آخرین آنها حضرت حجة (ارواحنا فداه) هست.
حال در جلسه گذشته قدری از این مطالب مطرح شد، اما اگر بخواهیم بحث را تکمیل کنیم در کتب شیعه که حضرتعالی مطالبی فرمودید. آیا در کتب شیعه تک تک اسامی ائمه اطهار به صراحت ذکر شده است، نه به آن صورت که اولین و آخرین چه کسانی اند؟!
روایتی شنیدنی در ذکر اسامی ائمه اطهار (علیهم السلام)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما در جلسه گذشته بعضی از نکات را عرض کردیم. بازهم روایتی است که اولاً بنده سند روایت را عرض میکنم تا بعد خود روایت را عرض کنم.
«مرحوم علامه مجلسی» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مرآة العقول» جلد ششم صفحه 203 میفرماید:
«الحدیث الأول: صحیح»
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 6، ص 203، ح 1
مراد همین حدیثی است که ما میخواهیم بخوانیم. «مرحوم مجلسی اول» در کتاب «روضة المتقین» جلد هشتم صفحه 601 مینویسد:
«و فی الصحیح بتسع طرق، عن أبی هاشم الجعفری عن أبی جعفر الثانی محمد بن علی الجواد علیهما السلام»
در روایت صحیح با نُه سند از ابوهاشم جعفری و از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است.
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، نویسنده: مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، محقق / مصحح: موسوی کرمانی، حسین و اشتهاردی علی پناه، ج 8، ص 601، باب فضل الأولاد
«مرحوم میرزا جواد تبریزی» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «أنوار الإلهیة» صفحه 15 مینویسد: صحیحه ای که «مرحوم کلینی» نقل کرده است. این روایت از نظر صحت چنان است که بزرگان شیعه تصریح به صحت روایت دارند.
روایت در کتاب «اصول کافی» جلد اول صفحه 525 آمده است که:
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا»
مرحوم آیت الله خوئی میفرماید: در میان «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا» اگر از «احمد بن محمد بن برقی» باشد یا «احمد بن محمد بن عیسی» باشد یا «سهل بن زیاد» باشد یکی دو نفر ثقه وجود دارد.
«احمد بن محمد بن برقی» ثقه است. «ابو هاشم داود بن قاسم» ثقه است. روایت مستقیم از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است.
در روایت آمده است که روزی امیرالمؤمنین به همراه امام حسن مجتبی (علیه السلام) در حالی که امام حسن مجتبی به دست «سلمان» تکیه داده بود، داخل مسجدالحرام شدند و نشستند.
در این هنگام مردی با ظاهری خوب و لباسی زیبا آمد و به امیرالمؤمنین سلام داد و حضرت جواب او را دادند. این شخص نشست و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین من سه سؤال از شما میپرسم. اگر به این سه سؤال جواب دادی، میفهمم کسانی که معتقد به امامت تو هستند در دنیا و آخرت اهل نجات هستند.
«فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع سَلْنِی عَمَّا بَدَا لَک»
امیرالمؤمنین فرمود: از من سؤال کن.
«قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الرَّجُلِ إِذَا نَامَ أَینَ تَذْهَبُ رُوحُهُ وَ عَنِ الرَّجُلِ کیفَ یذْکرُ وَ ینْسَی وَ عَنِ الرَّجُلِ کیفَ یشْبِهُ وَلَدُهُ الْأَعْمَامَ وَ الْأَخْوَالَ»
شخص گفت: به من خبر بدهید که وقتی انسان میخوابد روحش کجا میرود؟ چطور میشود که انسان چیزی به یادش میآید و چیزی را فراموش میکند؟ چطور میشود بعضی از فرزندان انسان به عموها و داییهایش شباهت دارد؟
«فَالْتَفَتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَی الْحَسَنِ فَقَالَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ أَجِبْهُ قَالَ فَأَجَابَهُ الْحَسَنُ ع»
امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی اشاره کردند و فرمودند: ای ابا محمد! جواب بده و امام حسن هم جواب دادند.
در اینجا توضیح نداده که جواب حضرت چه بوده است، شاید در روایات دیگر باشد.
«فَقَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِذَلِک وَ أَشْهَدُ أَنَّک وَصِی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ»
این شخص گفت: من دائماً شهادت به وحدانیت خداوند میدهم و شهادت به رسالت رسول الله میدهم و شهادت میدهم که یا علی تو وصی پیغمبر اکرم و قائم به حجت هستی.
«وَ أَشَارَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّک وَصِیهُ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ»
در ادامه آمده است:
«وَ أَشَارَ إِلَی الْحَسَنِ ع وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی وَصِی أَخِیهِ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَه»
آن شخص سپس به امام حسن اشاره کرد و گفت: وصی بعد از تو امام حسن هست و امام حسین وصی برادرش و قائم به حجت اوست.
«وَ أَشْهَدُ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَینِ بَعْدَهُ»
و شهادت میدهم امام سجاد وصی امام حسین بعد از اوست.
«وَ أَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَ أَشْهَدُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدٍ»
و شهادت میدهم محمد بن علی قائم به امر امام سجاد است و شهادت میدهم امام صادق قائم به امر امام محمد باقر است.
«وَ أَشْهَدُ عَلَی مُوسَی أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَی عَلِی بْنِ مُوسَی أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ»
و شهادت میدهم امام موسی کاظم وصی امام جعفر صادق است و شهادت میدهم امام رضا وصی امام موسی بن جعفر است.
«وَ أَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِی بْنِ مُوسَی وَ أَشْهَدُ عَلَی عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَ أَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ»
و شهادت میدهم امام جواد وصی حضرت علی بن موسی الرضا است و شهادت میدهم امام هادی وصی امام جواد و قائم به امر اوست و شهادت میدهم امام حسن عسکری وصی امام هادی و قائم به امر اوست.
«وَ أَشْهَدُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا یکنَّی وَ لَا یسَمَّی حَتَّی یظْهَرَ أَمْرُهُ فَیمْلَأَهَا عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً»
و شهادت میدهم بر مردی از فرزندان حسین که کنیه و نام او را نمیگویند تا امرش آشکار شود و زمین را از عدل و داد پر کند.
«وَ السَّلَامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ»
سلام بر توای امیرالمؤمنین و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
«ثُمَّ قَامَ فَمَضَی»
سپس بلند شد و از مسجد بیرون رفت.
«فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْهُ فَانْظُرْ أَینَ یقْصِدُ»
امیرالمؤمنین به امام حسن فرمود: یا أبا محمد! دنبالش برو و ببین کجا میرود.
«فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ع فَقَالَ مَا کانَ إِلَّا أَنْ وَضَعَ رِجْلَهُ خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیتُ أَینَ أَخَذَ مِنْ أَرْضِ اللَّهِ»
امام حسن به دنبالش رفت و فرمود: وقتی گام در بیرون مسجد نهاد دیگر ندانستم کجای زمین او را ربود.
«فَرَجَعْتُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَعْلَمْتُهُ»
امام حسن برگشت و به امیرالمؤمنین خبر داد.
«فَقَالَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ تَعْرِفُهُ»
امیرالمؤمنین فرمود: یا أبا محمد! آیا او را شناختی؟!
«قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَعْلَمُ»
امام حسن فرمود: خدا و رسولش و امیرالمؤمنین اعلم است.
«قَالَ هُوَ الْخَضِرُ ع»
حضرت فرمود: او حضرت خضر بود.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 525، ح 1
شیعه و سنی معتقدند که حضرت خضر و حضرت ادریس در قید حیات هستند و الآن هم بیش از سه هزار سال از عمر حضرت خضر میگذرد.
کسانی که در طولانی بودن عمر حضرت ولی عصر تشکیک دارند، بیایند و در رابطه با حضرت خضر و حضرت ادریس به ما جواب بدهند.
بنده عرض کردم که «علامه مجلسی اول» و «علامه مجلسی دوم» و یکی از مراجع معاصر عظام تقلید، شهادت دادند بر اینکه روایت صحیح است و نُه سند مستقل دارد.
روایت دیگر در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که دومین کتاب از کتب اربعه شیعه است. اولین کتاب اربعه شیعه کتاب «کافی» اثر «کلینی» متوفای 329 هجری است و دومین کتاب «من لا یحضره الفقیه» اثر «شیخ صدوق» متوفای 381 هجری است.
در کتاب «من لا یحضره الفقیه» جلد اول صفحه 329 روایتی نقل شده که از حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) است. این روایت هم سندا صددرصد صحیح است و هیچ شبههای در سند روایت نیست و من اشاره میکنم.
برای سعادت و عاقبت بخیری، این سه توصیه را جدی بگیرید!
نکته زیبایی است و شیعیان در زمان غیبت حتماً به آن عمل کنند. این باعث میشود که به هنگام مرگ، شیطان، ایمان ما را از ما نگیرد.
توصیه اول:
دوستان عزیز به شما توصیه میکنم که خیلی زیاد خاطر جمع به اعمالمان نباشیم. زیاد مطمئن نباشیم که اهل نماز یا اهل عبادت یا اهل روزه و چنین و چنان هستیم. اینها همگی توهمات شیطانی است.
به قول معروف جوجه را آخر پائیز میشمارند! اگر توانستیم موقع جان دادن ایمان را با خودمان ببریم و مؤمن از دنیا برویم، موفق شدهایم.
روایات متعددی در این زمینه داریم. من به دوستان توصیه میکنم کتاب «حق الیقین» اثر «علامه شبر» جلد دوم را مطالعه کنند. در این کتاب از لحظه جان دادن تا جایی که بهشتیان را به بهشت و جهنمیان را به جهنم میبرند بیان شده است.
تمام این کتاب روایت است و حرف غیر از روایت هم نزده است. بنده خودم بهتر از این کتابی ندیدم و این کتاب درسی ما در حوزه علمیه قزوین بود.
گاهی اوقات که دلمان را زنگار میگیرد، قدری این روایات را مطالعه میکنیم یا کتاب «منازل الآخرة» اثر «محدث قمی» را مطالعه میکنیم. این کتاب هم غوغاست. اگر بتوانیم این کتاب را در موبایلمان داشته باشیم خیلی مفید است.
فایل این کتاب در اینترنت هم موجود است. میتوانیم هر روز بعد از نماز صبح چند صفحه از این کتاب را مطالعه کنیم.
ما هنگام خواندن تعقیبات نماز اصلاً حواسمان نیست که چه می گوییم. باید تعقیبات را خلاصه کنیم و به جای تعقیبات کتاب «منازل الآخرة» را مطالعه کنیم تا قلبمان صفا پیدا کند.
هیچ چیزی برای صفای قلب و حضور قلب در نماز و برای تکامل روح به یاد آخرت بودن و قیامت نیست. یاد مرگ، یاد عالم برزخ و یاد قیامت کردن مایه کمال انسان است و باعث میشود علقه و وابستگی انسان به دنیایی که قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْو)
زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی است.
سوره محمد (47): آیه 36
نباشد. زندگی واقعی آخرت است. خوشا به حال کسانی که قبل از آنکه زمان مرگشان فرارسد، در اثر سیر و سلوک، برزخ و جایگاه خود را میبینند و بهشتیان و جهنمیان را مشاهده میکنند.
توصیه دوم:
یکی از چیزهایی که باعث میشود انسان در آخرین لحظه زندگی با ایمان از دنیا برود، تداوم بر خواندن زیارت جامعه کبیره است.
خداوند مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی را بیامرزد. ما هروقت خدمت ایشان میرسیدیم، ایشان به من میفرمودند: تا میتوانید از خواندن زیارت جامعه کبیره غفلت نکنید.
ایشان سپس میفرمودند یکی از خواص خواندن زیارت جامعه کبیره این است که انسان بدون ایمان از دنیا نمیرود. در آخرین لحظه زندگی، شیطان دائماً القاء و تلقین میکند و شبهاتی در ذهن انسان ایجاد میکند.
به عنوان مثال انسان به فرزندش علاقه دارد. شیطان سر فرزندش را شروع به بریدن میکند و به او میگوید که اگر «لا إله إلا الله» بگویی سر فرزندت را میبرم. بنابراین شخص از گفتن «لا إله إلا الله» منصرف میشود.
همچنین شخصی به مال خود علاقه دارد. شیطان مال او را جلوی چشمش میآورد و بنزین و کبریت هم کنار او میگذارد و میگوید که اگر «لا إله إلا الله» گفتی تمام اموالت را به آتش میکشم.
شیطان از نقاط ضعف علاقههای ما به این دنیا استفاده میکند. اگر کسی به همسرش علاقه دارد، شیطان او را به واسطه همسرش تهدید میکند و میگوید که اگر شهادتین بگویی سر همسرت را میبرم و او را تکه تکه میکنم.
بنابراین ما باید بسیار مراقب باشیم. بهترین دعایی که ما میکنیم، این است که می گوییم: خدایا عاقبت ما را ختم بخیر بگردان.
بنده بارها گفتم و شاید عزیزان شنیده باشند که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به آقای اشراقی فرموده بودند: اگر یک مخبر صادق از طرف خداوند بیاید و به تو بگوید که یک دعای مستجاب داری و یک حاجت برآورده شده داری، چه حاجتی داری؟!
آقای اشراقی نقل میکنند که من هرچه فکر کردم که چه چیزی بگویم، ترسیدم که امام اشکال کنند. من گفتم: اگر برای خودتان چنین اتفاقی بیفتد شما چه خواستهای از خداوند متعال دارید؟! امام خمینی فرمودند: من عاقبت بخیری میخواهم.
آنچه مشهور است این است که امام خمینی دستور داده بودند وقتی ایشان را به بیمارستان بردند، مرحوم آیت الله دامغانی که از اولیاء الله است بیاید و بالای سرشان دعای عدیله بخواند. آخرین لحظه عمر لحظات بسیار خطرناکی است.
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد
بنابراین اگر قلبتان شکست و در نماز حضور قلب پیدا کردید و اشکی برای امام حسین و حضرت صدیقه طاهره ریختید، دعا کنید. در روایت داریم وقتی چشمتان اشک آلود شد و اشکتان جاری شد، بدانید وقت اجابت دعاست و دعا کنید.
موقع دعا کردن از خداوند کم نخواهید. هرچه حاجتتان بزرگتر باشد، خداوند عالم قادر است به هرچه که از خداوند بخواهید.
اگر خداوند در این دنیا هم دعای شما را مستجاب نکند، در آخرت قطعاً مستجاب خواهد کرد. اگر الآن دعایتان مستجاب نشود، بعدها مستجاب خواهد شد.
توصیه سوم:
یکی از چیزهایی که ما باید از خداوند عالم بخواهیم، همین عاقبت بخیری است. یکی از اساتید ما در حوزه علمیه قزوین جملهای گفت که نزدیک به شصت سال قبل میشود.
ایشان نقل میکرد که من حدود 45 سال است که زیارت عاشورا میخوانم تنها به یک امید. شاید در این چهل و چند سال یک بار این جمله به اجابت رسیده باشد:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
خدایا حیات و زندگی من را حیات و زندگی محمد و آل محمد قرار بده و مرگ مرا هم مرگ محمد و آل محمد قرار بده.
فرازی از زیارت عاشورا
استاد ما میگفت که من در طول این چهل و چند سال که زیارت عاشورا میخوانم، تنها یک آرزو دارم و آن اینکه شاید یک مرتبه این دعا به اجابت رسیده باشد و این برای من کافی است.
آن زمان سن ما کمتر بود و قلب ما هم پاکتر بود. هرچه سن انسان بالاتر میرود، گناهش بیشتر میشود و رقت قلبی که در دوران کودکی و جوانی داشت را ندارد.
من آنچنان منقلب و متأثر شدم که شاید در طول این مدت هیچ لحظهای نیست که زیارت عاشورا بخوانم و به این جمله برسم و به یاد ایشان نباشم.
گاهی اوقات خداوند عالم از زبان دیگری برای انسان پیام میفرستد و اینها متعلق به فرد نیست.
شاید افراد زیادی هم آنجا بودند و شاید برای افراد دیگری عبارت مهمی نبود، اما من خدا را شاهد میگیرم قسم به روح امام حسین، برای من خیلی تکان دهنده بود و واقعاً لرزیدم.
من نذر کردم و بر خودم واجب کردم که حتماً زیارت عاشورا را هر روز بخوانم. بعضی از اولیاء روزی سه بار زیارت عاشورا میخوانند. آنها قبل از اذان صبح، قبل از اذان ظهر و قبل از اذان مغرب زیارت عاشورا میخوانند.
نقل شده است «مرحوم علامه امینی» را در خواب دیدند و از ایشان پرسیدند: چه آرزویی دارید؟! «علامه امینی» در جواب میگوید: آرزو دارم به دنیا برگردم و زیارت عاشورا و زیارت امام حسین بخوانم و برای امام حسین گریه کنم.
ایشان کسی است که کتاب «الغدیر» را نوشته و آن همه زحمت کشیده است! «علامه امینی» میگوید: تمام بازارها کساد است، اما بازار امام حسین در عالم برزخ خیلی شلوغ است.
روایت دیگری هم در این زمینه هست، اما اگر میخواهید میان برنامهای پخش کنید سپس این روایت را بیان کنیم.
مجری:
بله، بسیار عالی است. بشنویم در باب عاقبت بخیری و ببینیم چه کنیم تا زمانی که اجل فرا میرسد انسان با ایمان از دنیا برود و ایمان از او سلب نشود.
دستورات بسیار دستورات شیوا و روشنی بودند، اما هنوز باقی مانده است. ان شاءالله یک فاصله میگیریم، برمی گردیم و ادامه مبحث را در خدمت حضرت استاد خواهیم بود. یا علی مدد
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». الحمدلله با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم و در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم.
تا اینجا بسیار استفاده کردیم و نکات نابی را آموختیم. ان شاءالله ادامه مباحث را هم از حضرت استاد خواهیم شنید.
قبل از اینکه به سراغ مبحث مربوطه برویم این یادآوری را انجام بدهم که تلفنها را که عزیزان زیرنویس خواهند کرد در خدمتتان هست و در اختیارتان قرار دارد.
ان شاءالله با این شمارهها تماس بگیرید، عزیزان اتاق فرمان پاسخگوی شما خواهند بود. عزیزان شماره شما را میگیرند و با شما تماس میگیرند.
شما از هر راهی تماس گرفتید تفاوتی ندارد. شما میتوانید از طریق اسکایپ یا واتس آپ یا هر روشی که زیرنویس شده و در اختیارتان هست تماس بگیرید.
اگر از طریق ماهواره، سایت یا اپلیکیشن برنامه را مشاهده میکنید هیچ تفاوتی بین اینها وجود ندارد و در خدمتتان خواهیم بود.
حضرت استاد در این زمینه فرمودید که اگر کسی بخواهد آن لحظه مرگ و لحظهای که بسیار سرنوشت ساز هست تضمین کند که با ایمان بمیرد، راهکارهایی دارد.
یکی از آن راهکارها را فرمودید که تداوم بر زیارت جامعه کبیره است. فرمایشات حضرتعالی را در ادامه این مباحث میشنویم.
روایتی ناب، از ذکر اسامی اهلبیت (علیهم السلام)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
روایتی از حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است. در این کتاب جلد اول صفحه 329 باب «بَابُ سَجْدَةِ الشُّکرِ وَ الْقَوْلِ فیها» روایتی آمده است «عبدالله بن جندب» از حضرت موسی بن جعفر نقل میکند:
«تَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکرِ»
حضرت فرمودند در سجده شکر این را بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُک وَ أُشْهِدُ مَلَائِکتَک وَ أَنْبِیاءَک وَ رُسُلَک وَ جَمِیعَ خَلْقِک أَنَّک أَنْتَ اللَّهُ رَبِّی وَ الْإِسْلَامَ دِینِی وَ مُحَمَّداً نَبِیی »
خدایا تو و تمام ملائکه و پیامبران و رسل و جمیع خلائقت را شاهد میگیرم که تو پروردگار منی و اسلام دین من است و رسول اکرم پیغمبر من است.
«وَ عَلِیاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ- وَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِی بْنَ مُوسَی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی- وَ عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی أَئِمَّتِی»
بعد از اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر اکرم شهادت میدهم که علی بن أبی طالب و فرزندان او تا حضرت مهدی ائمه من هستند.
در این روایت نام حضرت مهدی آمده است. اگر عربی این روایت را هم نگفتیم، میتوانیم فارسی آن را بگوییم.
«بِهِمْ أَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرَّأُ»
من آنها را دوست دارم و ولی امر خود می دانم و از دشمنان آنها هم برائت میجویم.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 329، ح 967
وقتی محبت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) مبلغ مسیحی را شیعه می کند!
تولی بدون تبری هیچ معنایی ندارد. به عنوان مثال شما دوستی دارید. اگر با دوست خود رفیق باشید و با دشمنان او هم رفیق باشید، آیا دوست شما از شما میرنجد یا خیر؟!
در این حالت دوست شما میگوید که شما چطور دوستی هستی که با دشمنان من هم رفاقت دارید؟! این چه دوستی شد؟!
شما با من رفت و آمد میکنید و فردا هم دشمنان من در خانهات هستند و شما هم به خانه دشمنان من میروید. دوستی تو دوستی نیست!!
یک فرد عادی حاضر نیست که شما هم دوست او باشید و هم با دشمنانش دوست باشید. چنین چیزی امکان پذیر نیست. اهلبیت هم این چنین هستند. دوست داشتن اهلبیت یک بخش است و دشمن داشتن دشمنان اهلبیت هم یک چیز است.
در زیارت عاشورا در دو مورد آمده است:
«إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَة»
در فرازی دیگر آمده است:
«إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ- وَ وَلِی [مُوَالٍ] لِمَنْ وَالاکمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکم»
همچنین در جای دیگر آمده است:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک فِی هَذَا الْیوْمِ فِی مَوْقِفِی هَذَا وَ أَیامِ حَیاتِی بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ [بِاللَّعْنِ] عَلَیهِمْ وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِیک مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِ نَبِیک صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ أَجْمَعِین»
خدایا در همین جایی که نشستهام و در تمام عمرم به تو تقرب میجویم به برائت از دشمنان اهلبیت و موالات پیغمبر و آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله).
فرازهایی از زیارت عاشورا
در آخر هم ابتدا صد لعن و سپس صد سلام است. چنین نیست که ابتدا صد سلام و سپس صد لعن آمده باشد.
ما به صورت کلی می گوییم که اهلبیت را دوست داریم و دشمنان اهلبیت را هم دشمن داریم. این قانون تنها متعلق به شیعه نیست.
اگر مسیحی هم به امیرالمؤمنین علاقه داشته باشد، از دشمنان امیرالمؤمنین برائت میجوید. اگر کسی به امام حسین شناختی داشته باشد، از دشمنان او هم تبری میجوید.
بنده چند سال پیش در ماداگاسکار بودم که یکی از بهترین مناطق آفریقاست. در حقیقت این مکان گلستان آفریقاست و بسیار خوش آب و هواست. مردم این منطقه کاملاً سیاه پوست نیستند و رنگ پوستشان میان سیاه پوست و سفید پوست است.
خیلی عجیب بود که پیرمردی نزد ما آمد که مسیحی و مبلغ دین مسیحیت بود. ایشان نقل میکرد که من در اینجا چهل سال مبلغ مسیحی بودم. روزی به اصرار یکی از دوستانم شب تاسوعا در عزاداری شیعیان شرکت کردم.
منبری شروع به حرف زدن در مورد حضرت قمر بنی هاشم کرد و از ادب و فضیلت و شجاعت و وفاداری و علاقه حضرت ابوالفضل العباس به امام حسین حرف زد. او این مطالب را بیان میکرد و اشک میریخت.
وقتی که منبری فضائل حضرت قمر بنی هاشم را نقل کرد، دلم ریخت و بی اختیار اشکم جاری شد. وقتی جلسه تمام شد و به منزل آمدم، دیدم اشک امانم نمیدهد و تا صبح گریه کردم. این در حالی بود که تا به حال چنین حالی به من دست نداده بود.
وقتی انسان ده دقیقه یا نیم ساعت گریه میکند، اشک چشمش تمام میشود. این مبلغ مسیحی نقل میکرد من از ظلمی که به این آقا با این بزرگواری و محاسن اخلاقی اتفاق افتاده بود قلبم به درد آمد.
منبری نقل میکرد که دست این بزرگوار را قطع کردند، به چشمش تیر زدند و به فرقش عمود آهنین زدند. من با خود میگفتم مگر این افراد دیوانه بودند که در برابر چنین بزرگواری این جنایات را مرتکب شدند!! به جای اینکه این افراد به حضرت قمر بنی هاشم بگویند که قدمت را روی چشم ما بگذار و خاک زیر پای او را طوطیای چشم کنند، چنین جنایت کردند!!
محبت به قمر بنی هاشم و برائت از قاتلین حضرت ابوالفضل العباس مرا دیوانه کرد. صبح در خانه روحانی را زدم، داخل خانهاش نشستم و گفتم: حرفهای دیشب را تکرار کن. او حرفها را تکرار کرد و من دوباره گریه کردم.
من از ایشان خواستم در رابطه با دین اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توضیحاتی به من بدهد.
در نتیجه من که چهل سال مبلغ مسیحی بودم، با شنیدن نام حضرت قمر بنی هاشم و محاسن اخلاقی آن بزرگوار و ظلمهایی که به حضرت شده بود مذهب اسلام و شیعه را قبول کردم و حدود دوازده سال است که در اینجا مبلغ شیعه هستم. ببینید تولی و تبری چکار میکند!
«عاقبت بخیری»؛ مهمترین برگ دفتر زندگی انسان
مهم عاقبت بخیری است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
(فَإِنَّ اللَّهَ یضِلُّ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِی مَنْ یشاء)
خداوند هر کس را بخواهد گمراه سازد، و هر کس را بخواهد هدایت میکند.
سوره فاطر (35): آیه 8
مرحوم آیت الله محمد شاه آبادی استاد ما و استادزاده امام راحل در هشت سالی که ما خدمت ایشان بودیم، همیشه میگفتند: کربلا نمودار عاقبت بخیری و عاقبت به شری است.
عده زیادی همراه امام حسین آمده بودند، اما شب عاشورا که حضرت بیعت را از آنها برداشت همگی دست زن و بچه خود را گرفتند و رفتند و نماندند. آنها تا دم در بهشت آمده بودند و خداوند آنها را تا پشت دروازده بهشت آورده بود، اما برگشتند.
آیا آنها زنده مانده و عمر پانصد ساله گرفتند یا مرگ به سراغشان آمد؟! ایشان میفرمودند که در روز عاشورا، «عمر بن سعد» (لعنة الله علیه) غلامی داشت که شمشیر را به دست او داد و گفت: وارد گودی قتلگاه شو و سر امام حسین را جدا کن.
این افراد میدانستند امام حسین فرزند پیغمبر اکرم است. آنها میدانستند امام حسین فرزند حضرت فاطمه زهراست. آنها با وجود اینکه میدانستند امام حسین حجت خداوند است، اموال و ثروت و مقام، چشم آنها را کور کرده بود.
عمر بن سعد به غلام خود دستور داد که سر امام حسین را جدا کند. غلام وارد گودی قتلگاه شد تا سر امام حسین را از بدن جدا کند، اما امام حسین در همان حال نگاهی به این جوان کرد و فرمود: آیا مثل تو میخواهد دستش را به خون من آغشته کند؟!
نمیدانم نگاه امام حسین با این جوان چکار کرد که این جوان با شمشیری که آمده بود امام حسین را بکشد برگشت و با سپاه عمر بن سعد جنگید. او چند تن از سپاهیان عمر بن سعد را کشت و به شهادت رسید. او آخرین شهید قبل از امام حسین بود!
ملاحظه کنید او تا لبه پرتگاه جهنم آمده بود و چند ثانیه بیشتر با افتادن در جهنم فاصله نداشت. عاقبت بخیری به این می گویند!
ما در کتابهای شیعه و اهل سنت داریم چه بسا مردی عمل صالحین را انجام میدهد، اما عاقبت کاری میشود که خداوند عالم او را بدون ایمان و با عمل فجار از دنیا میبرد.
افرادی هم هستند که در طول عمرشان اعمال فجار انجام میدهند، اما در لا به لا، کارهایی انجام دادهاند که عنایت خداوند عالم در آخرین لحظه شامل آنها میشود و آنها با ایمان کامل از دنیا میروند.
دوستان ما را هم دعا کنید. در قنوت نمازتان بگویید: «اللهم اجعل عواقب أمورنا خیرا». زمانی که میخواهید فرزندان خود را دعا کنید، بگویید: خدایا فرزندان مرا عاقبت بخیر کن.
زمانی که پدر و مادر یا خواهر و برادر یا دوستان خود یا هرکسی که به او علاقه دارید را میخواهید دعا کنید، برای آنها عاقبت بخیری بخواهید. بهترین دعا این است که از خداوند بخواهید او را عاقبت بخیر کند.
شما هرچه برای او بخواهید، از «بلعم باعورا» بالاتر نیستید. او به اسم اعظم رسیده بود و با ملائکه حرف میزد.
(وَ آتل عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیناهُ آیاتِنا)
و برای آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم.
عاقبت چه شد؟!
(وَ لکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَث)
ولی او به پستی گرائید و از هوای نفس خویش پیروی کرد او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی دهانش را باز و زبانش را برون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین کار را میکند.
سوره اعراف (7): آیات 175 و 176
بدترین مثال و وقیحترین مثلی که از نظر عرفی قرآن کریم مطرح کرده است، قضیه «بلعم باعورا» است.
(فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَث)
این قضایا خیلی مهم است. همچنین «حر بن یزید ریاحی» تا دم در جهنم آمد. او قلب امام حسین را رنجاند و قلب فرزندان امام حسین را به لرزه آورد. او باعث شد که امام حسین از کربلا حرکت نکند و اگر آن مانع نبود شاید قضیه طور دیگری رقم میخورد.
در مقابل وقتی در آخرین لحظه با خود فکر کرد و اندیشید که به جنگ با امام حسین برود و از شفاعت اهلبیت و پیغمبر اکرم محروم شود، منصرف شد.
اگر به شخص دنیا دادند، چقدر میخواهد به او وفا کند؟! اگر تمام ثروت دنیا را به شخص بدهند، آیا ارزش این را دارد که نزد پیغمبر اکرم سرافکنده شود؟!
او به طرف امام حسین آمد. اطرافیان حضرت ابتدا خیال کردند که او برای جنگ میآید، اما مشاهده کردند که او شمشیرش را گذاشته و پوتینهایش را از گردنش آویزان کرده است. امام حسین فرمود که او برای توبه آمده است.
«حر بن یزید» آمد و امام حسین نه تنها توبه او را پذیرفتند بلکه او را جزو یاران خود قرار دادند. «حر» خواهش کرد و به امام حسین عرضه داشت: اگر توبه من پذیرفته هست، من قبل از تمام اصحابت به درجه رفیع شهادت برسم.
اولین کسی که نامش را در سرلوحه شهدای کربلا ثبت کرد، «حر بن یزید ریاحی» بود. حال اینکه او چه عملی انجام داده بود و چه کار خیری انجام داده بود و چه کار خیری پشت سرش بود بماند.
بعضی افراد می گویند ادبی که او نسبت به امام حسین داشت، باعث شد که خداوند به او توفیق داد. وقتی «حر بن یزید» در منزل قادسیه جلوی امام حسین را گرفت، حضرت فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! «حر» گفت: اگر مادرت غیر از حضرت فاطمه زهرا بود جواب شما را میدادم، اما خجالت میکشم از اینکه مقابله به مثل کنم و نام مادرت را به بدی ببرم.
بعضی افراد معتقدند همین ادبی که «حر» نسبت به حضرت صدیقه طاهره داشت، باعث شد که عاقبت بخیر شود. عنایت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شامل حال او شد و او که تا لبه پرتگاه جهنم آمده بود و چند لحظه بیشتر با آتش جهنم فاصله نداشت برگشت.
دوستان ان شاءالله تلاش کنیم که از خداوند عالم عاقبت بخیری بخواهیم و عبارت امام کاظم را هم ان شاءالله فراموش نکنیم.
بعد از نماز واجب زمانی که به سجده شکر میرویم، این عبارتها را بگوییم و در ادامه بگوییم: خدایا این عقاید را نزد تو به امانت میگذارم. خدایا لحظه جان دادن این امانتها را به من برگردان.
خدا بهترین امین است. خدا بهترین امانتدار است. وقتی اعتقادات خود را نزد خداوند به امانت گذاشتید، قطعاً در آخرین لحظه به تو برمی گرداند. ما در خدمت حضرتعالی هستیم.
مجری:
بسیار خوب، خیلی زیبا و عالی فرمودید. ان شاءالله بسیاری مواقع سجده شکر آخر نماز ما ترک نمیشود، اما حقیقتاً نمیدانیم با چه عبارتی باید این شکر را انجام بدهیم و چه درخواستی داشته باشیم. الحمدلله در این جلسه عبارتهای زیبایی شنیدیم و آموختیم.
حتماً عزیزانی که همراه ما بودند، خوشا به توفیقاتشان. اگر کسی هم یادداشت نکرده و نتوانسته قبل از این همراه ما باشد، تکرار برنامه را مشاهده کند. فایل برنامه در آرشیو سایت قرار میگیرد و برایتان این امکان فراهم هست که بازپخش برنامه را ببینید.
تماسهای بینندگان برنامه:
این این لحظه به بعد به سراغ تماسهای بینندگان برویم. آقای محمدی از اصفهان پشت خط هستند. آقای محمدی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):
سلام علیکم، شب شما بخیر.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
برنامه شما به قدری عرفانش بالاست که انسان شرمنده میشود از حضرت استاد سؤال بپرسد. خداوند شما را حفظ کند.
راستش در یکی از برنامههای دیگر، مشقی دادند. بنده میخواستم قبل از اینکه ارائه کنم از حضرت استاد سؤال کنم که خیلی اشتباه جواب ندهم.
سؤال این بود که درست است اهل سنت یا وهابیت دارند اصرار میکنند که نام ائمه اطهار در قرآن کریم نیست.
ولی علمای ما در سنوات گذشته با هزاران دلیل گفتهاند نه اینکه نباشد مستقیماً نیست و با توضیحاتی دیدگاه ما را نسبت به قرآن بازتر کردند.
راستش بنده به دنبال این گشتم که صراط مستقیم که میفرمایند نمونه اتم و اکمل آن حضرت علی بن أبی طالب است، کجای قرآن کریم پیدا میشود. ما قدری بررسی کردیم و رسیدیم به آیهای که امروز حاج آقا فرمودند که خداوند متعال میفرماید:
(مَنْ یضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِی لَه)
هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد هدایت کنندهای ندارد.
سوره اعراف (7) آیه 186
و آیاتی از این قبیل. ما نتیجه گرفتیم که این آیه را با آیه 7 از سوره رعد مقایسه کنیم یعنی کسی که هادی ندارد،
(وَ مَنْ یضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد)
و هر کس را خدا گمراه کند راهنمایی نخواهد داشت.
سوره رعد (13): آیه 33
(هاد) در سوره رعد چه معنایی دارد. ما روایات را دنبال کردیم به اینجا رسیدیم که کتابهای شیعه و سنی پر است از اینکه هادی در آیه هفتم از سوره مبارکه رعد شخص حضرت علی بن أبی طالب است و تعداد روایات هم الی ماشاءالله است.
من میخواستم ببینم که آیا ربط دادن این دو آیه به هم کار درست و شایستهای است که ما میکنیم یا خیر؟! ما به ذهنمان اینطور رسید که در (مَنْ یضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِی لَه) عبارت (هادِی) باید یک شخص باشد.
روایات شیعه و سنی هم می گویند که این هادی حتماً شخص است. همچنین از قول امام صادق (علیه السلام) هست که نه تنها علی بن أبی طالب است بلکه در ادامه ما امامان هستیم.
اگر منظور پیغمبر اکرم تنها علی بن أبی طالب باشد، این با رفتن امام از لحاظ ظاهری از دنیا از ولایت به اصطلاح این آیه دورانش تمام میشود. بنابراین هم حضرت علی بن أبی طالب و هم ائمه اطهار یکی پس از دیگری هستند.
سند آن هم در کتابهای شیعه و سنی هست. البته اینکه امیرالمؤمنین هست در کتابهای اهل سنت هست. این روایت امام هم در کتاب «اصول کافی» و کتابهای دیگر هست که ما یازده امام غیر از امیرالمؤمنین یکی پس از دیگری هستیم.
بنده میخواستم ببینم این تفسیر و این برداشت درست هست یا خیر؟! همچنین از برنامه خوبتان ممنونم. واقعاً قلب مردم با برنامه شما روشن میشود و اصلاً گرانی و سختیهای زندگی یادمان میرود.
گرانی و سختیهای زندگی در روز خاک میشود و ما شب مینشینیم و از عرفان و معرفت شما استفاده میکنیم. آجرکم الله، خدانگهدار
طبق منابع معتبر اهل سنت، هادی امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) کیست!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
دست شما درد نکند، آقای محمدی عزیز خداوند به شما جزای خیر عنایت کند. همانطور که حضرتعالی هم اشاره فرمودید بنده ابتدا منابع اهل سنت را به آقایان نشان میدهم.
در کتاب «تفسیر طبری» که «ابن تیمیه» در مورد «تفسیر طبری» و «تفسیر ابن ابی حاتم» مینویسد:
«الذین لهم فی الإسلام لسان صدق و تفاسیرهم متضمنة للمنقولات آلتی یعتمد علیها فی التفسیر»
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 179، فصل قال الرافضی البرهان الحادی و العشرون
در این کتاب جلد سیزدهم صفحه 108 ذیل آیه هفتم از سوره مبارکه رعد:
(إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هاد)
تو تنها بیم دهندهای، و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.
سوره رعد (13): آیه 7
روایتی را نقل می کند از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که:
«وضع یده علی صدره فقال أنا المنذر ولکل قوم هاد»
حضرت دستش را بر سینه خود نهاد و فرمود: من منذر و برای هر قومی هدایتگری هست.
«وأومأ بیده إلی منکب علی فقال أنت الهادی یا علی بک یهتدی المهتدون بعدی»
حضرت سپس به شانه امیرالمؤمنین اشاره کردند و فرمودند: هدایتگر قوم من تو هستی. به توسط تو هدایتگران هدایت میشوند.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 13، ص 108، باب الرعد: (7) ویقول الذین کفروا... ..
«حاکم نیشابوری» هم در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 140 همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«قال علی رسول الله المنذر وأنا الهادی»
ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 140، ح 4646
آقای «احمد بن حنبل» هم در کتاب «مسند» جلد اول حدیث 126 همین روایت را میآورد و محقق مینویسد که سند روایت صحیح است. در این روایت هم از قول امیرالمؤمنین نقل شده است:
«قال رسول اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ رَجُلٌ من بَنِی هَاشِمٍ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 126، ح 1041
ایشان در پاورقی مفصل توضیح داده است که مراد از این هادی از بنی هاشم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
آقای «ابن حجر عسقلانی» هم در کتاب «شرح صحیح بخاری» همین تعبیر را دارد و مینویسد «طبری» با سند حسن از «ابن عباس» نقل میکند که وقتی آیه هفتم از سوره رعد آمد حضرت دست خود را بر سینهاش گذاشت و فرمود:
«أنا المنذر وأومأ إلی علی وقال أنت الهادی بک یهتدی المهتدون بعدی »
من منذرم و به امیرالمؤمنین اشاره کرد و فرمود: تو هادی هستی.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 8، ص 376، باب قوله سورة إبراهیم علیه الصلاة والسلام بسم الله الرحمن الرحیم
آقای «آلوسی» هم با وجود اینکه سلفی مسلک هست، در جلد سیزدهم صفحه 108 همین تعبیر را آورده است و مینویسد: «عبدالله بن أحمد»، «ابن ابی حاتم»، «طبرانی»، «حاکم نیشابوری» و «ابن عساکر» هم این تعبیر را آورده است.
از میان کتب شیعه هم همانطور که عزیزمان اشاره کردند، این روایت آمده است. در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 191 روایتی آمده است که سند آن صددرصد صحیح است.
«علی بن ابراهیم» از پدرش «ابراهیم بن هاشم» و او از «محمد بن ابی عمیر» و او از «ابن اذینه» و او از «برید عجلی» و او از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که در رابطه با (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هاد) رسول اکرم فرمود:
«الْمُنْذِرُ وَ لِکلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ یهْدِیهِمْ إِلَی مَا جَاءَ بِه»
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 191، ح 2
در روایت سوم هم آمده است که «ابوبصیر» میگوید به امام صادق عرض کردم: مراد از (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هاد) چیست؟! حضرت فرمود:
«رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُنْذِرُ وَ عَلِی الْهَادِی»
رسول الله منذر است و علی بن أبی طالب هادی است.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 192، ح 3
حضرت در ادامه فرمودند که بعد از او ما ائمه اطهار هادی این امت هستیم. این روایت در کتب شیعه هم هست و مفصل آمده است. حضرت در ادامه میفرماید:
«ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِی ثُمَّ الْأَوْصِیاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِد»
هرکدام از ائمه اطهار یکی پس از دیگری مصداق (وَ لِکلِّ قَوْمٍ هاد) هستند.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 191، ح 2
این روایت در منابع مختلف آمده است. این روایت همچنین در کتاب «دعائم الاسلام» جلد اول صفحه 22 و کتاب «أمالی» اثر «شیخ صدوق» جلد اول صفحه 350 و کتاب «کمال الدین» صفحه 661 و 664 و 667 آمده است.
تمام منابع شیعه مملو از این است که مراد از آیه شریفه (وَ لِکلِّ قَوْمٍ هاد) امیرالمؤمنین و ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند. مرحبا به آقای محمدی عزیز که باعث شد ما این مصادر را هم برای بینندگان عزیز اشاره کردیم.
مجری:
الحمدلله، خیلی ممنونم. تشکر میکنم از آقای محمدی عزیز که از اصفهان تماس گرفتند و این مطلب را مطرح کردند. آقای علی از زنجان پشت خط هستند. آقا علی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقا علی از زنجان – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض میکنم خدمت شما مجری محترم و خالصانهترین سلامم را عرض میکنم خدمت استاد عزیز و محترم آیت الله قزوینی و دست ایشان را از راه دور میبوسم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
خواهش میکنم، بزرگوارید.
بیننده:
استاد عزیز ما در فضای مجازی میگشتیم و بحثی هم با رفقا پیش آمد که یک عده جاهل از اتباع «ابن تیمیه حرانی» اشکال میکنند به جریان رد الشمس. اشکال آنها را میشود در سه محور بیان کرد.
اشکال اول اینکه چطور حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) غفلت کردند و خورشید غروب کرد و نتوانستند نماز عصر را بخوانند.
اشکال دوم این است که ادعا میکنند همین اشکال ضربه می زند به عصمت مولا امیرالمؤمنین.
اشکال سوم اینکه می گویند که چطور این همه علما حساس بودند و چطور کائنات که دست امیرالمؤمنین بود و از ریز و درشت عالم خبر داشت، چطور حضرت متوجه نشدند که باید نمازشان را بخوانند و خورشید غروب نکند.
نکته ای در باب معجزه رد الشمس!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده جواب شما را از آقای «طحاوی» متوفای 321 هجری میدهم. کتاب ایشان کتاب درسی حوزههای علمیه اهل سنت هست. ایشان در کتاب «شرح مشکل الآثار» جلد سوم صفحه 92 مطالبی را مطرح میکند و مینویسد:
«کان رسول اللهِ یوحَی إلَیهِ وَرَأْسُهُ فی حِجْرِ عَلِی»
رسول اکرم در حال دریافت وحی بود در حالی که سر مبارکش در دامن علی بن أبی طالب بود.
«فلم یصَلِّ الْعَصْرَ حتی غَرَبَتْ الشَّمْسُ»
خورشید غروب کرد در حالی که علی بن أبی طالب نماز عصر نخوانده بود.
«فقال رسول اللهِ صَلَّیت یا عَلِی»
رسول اکرم فرمود: یا علی! نماز خواندی؟!
«قال لاَ»
امیرالمؤمنین فرمود: خیر.
«فقال رسول اللهِ اللَّهُمَّ إنَّهُ کان فی طَاعَتِک وَطَاعَةِ رَسُولِک فَارْدُدْ علیه الشَّمْسَ»
رسول اکرم فرمود: خدایا علی در طاعت تو و در طاعت رسول تو بود، خدایا آفتاب را بر او برگردان.
«قالت أَسْمَاءُ فَرَأَیتهَا غَرَبَتْ ثُمَّ رَأَیتهَا طَلَعَتْ بَعْدَمَا غَرَبَتْ»
اسماء بنت عمیس میگوید: ما دیدیم که آفتاب دومرتبه طلوع کرد و امیرالمؤمنین نمازش را خواند.
شرح مشکل الآثار، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت - 1408 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 3، ص 92، بَابٌ بَیانُ مُشْکلِ ما رُوِی عن رسول اللهِ
البته ایشان در مورد سند روایت تشکیک میکند. او در مورد «فضیل بن مرزوق» مینویسد که «مختلفٌ فیه» است. این در حالی است که «ثوری»، «ابن عیینه» و «ابن معین» او را توثیق کردهاند.
ممکن است بعضی افراد هم راوی را تضعیف کرده باشند، اما روایتی که راوی مختلف فیه دارد مورد وثوق آقایان است. آقای «ابن عابدین» در کتاب «رد المحتار» روایت را میآورد و مینویسد:
«والحدیث صححه الطحاوی وعیاض، وأخرجه جماعة منهم الطبرانی بسند حسن»
حدیث رد الشمس را طحاوی و قاضی عیاض و جماعتی از علمای شیعه از جمله طبرانی با سند صحیح نقل کرده است.
«وأخطأ من جعله موضوعا کابن الجوزی»
ابن جوزی خطا رفته که گفته این روایت جعلی است.
حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة، اسم المؤلف: ابن عابدين، دار النشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000م، ج 1، ص 360
آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» جلد ششم صفحه 221 این قضیه را میآورد و مینویسد: نه تنها برای امیرالمؤمنین بلکه برای یوشع بن نون هم آمده است.
«طحاوی»، «طبرانی»، «حاکم نیشابوری» و «بیهقی» از «اسماء بنت عمیس» آوردهاند که رسول اکرم روی زانوی علی بن أبی طالب خوابیده بودند در حالی که به حضرت وحی میشد. امیرالمؤمنین دیدند که اگر بخواهند نماز را مقایسه کنند با تکان دادن پیغمبر اکرم که دارد به آن بزرگوار وحی میشود هیچ عاقلی چنین کاری نمیکند.
اگر سر مبارک رسول گرامی اسلام روی زانوی ما هم باشد، نه تنها یک نماز بلکه هزار نماز را فدا میکنیم برای وحی که بر پیغمبر اکرم نازل میشود.
در اینجا هزاران نماز ما فدای یک لحظه و یک میلیاردم ثانیهای که بر پیغمبر اکرم وحی انجام میشود.
مجری:
همان نماز یکی از این وحیها بوده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. جوجه وهابیها نمیفهمند، ما چکار کنیم!! شکر خدای عالم که دشمنان ما را از احمقها آفریده است. این عبارات علمای خودتان است، عبارت ما که نیست.
بنده در اینجا خیلی مطالب زیاد دارم که بخواهم در رابطه با رد الشمس صحبت کنم. اگر تنها بخواهم از کتب معتبر اهل سنت با سندهای معتبر این قضیه را بیان کنم، خود یکی دو ساعت وقت میبرد.
مجری:
بسیار عالی، خیلی ممنون. به نظرم آقا علی عزیز جوابشان را گرفتند که حضرت استاد فرمودند اگر غیر از این اتفاق میافتاد انسان باید در عصمت شک میکرد، نه اینکه با مراتبی که اصل شرح جریان را توضیح دادند مطلب واضح شد.
فرصت ما بسیار محدود است. آقای بهادری پشت خط هستند. آقای بهادری در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
بیننده:
حضرت آقا! خداوند متعال در سوره جمعه آیه دوم میفرماید:
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین)
او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
سوره جمعه (62): آیه 2
حال میبینیم که در سوره مبارکه بقره آیه 129 دعای حضرت ابراهیم آمده است که میفرماید:
(رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِک وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ یزَکیهِمْ إِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیم)
پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان مبعوث کن، تا آیات تو را بر آنها بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار قادری).
سوره بقره (2): آیه 129
خداوند متعال در سوره بقره آیه 30 میفرماید:
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کلَّها)
سپس علم اسماء (علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت.
سوره بقره (2): آیه 31
سؤال من این است که آقایان وهابی به ما جواب بدهند شأن اول یک خلیفه در اسلام چیست؟! این است که تمام آیات قرآن کریم و علم قرآن را به مردم یاد بدهد، تعلیم قرآن کریم، سنت، حکمت و تزکیه را به مردم یاد بدهد.
این از وظایف پیامبران و جانشینان آنهاست. بنابراین در اسلام خلیفه نماد تعلیم است، اسلام میفرماید: ای دنیا! من دانشگاه انسان سازی هستم. برنامه کلاس سازی دارم.
ما دست آقایان وهابی را میگیریم و می گوییم: شما را به قرآن قسم! شما را به ناموستان قسم! به ما بگویید که چند کلاس سه خلیفه محترم برای مردم گذاشتند که به مردم اسلام و قرآن یاد بدهند؟!
آقایان اهل سنت نوشتند که شانزده بار آقایان در کتابهایشان نقل کردند که «کعب الأحبار» به عمر بن خطاب درس یاد میداد.
یک نفر از مسیحیها میپرسد که من میخواهم مسلمان شوم، شما مسلمانان چه چیزی نسبت به ما برتری دارید؟! عالیترین مقام شما که بعد از پیامبرتان خلیفه هست، کار این خلیفه پیغمبر چیست؟!
کار خلیفه این است قرآن یاد بدهد، اسلام یاد بدهد، حکمت یاد بدهد، اخلاق یاد بدهد. آقایان وهابی یک بار به ما نشان بدهند که این سه خلیفه یک بار کلاس تفسیر برای مردم داشتند که فرزند فعلیشان «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» است.
ما قسم میخوریم که «ابوحنیفه» درس گفته است، «محمد بن ادریس شافعی» درس گفته است، «احمد بن حنبل» درس گفته است. وهابیها به ما بگویند آیا این سه خلیفه بعد از پیغمبر اکرم قرآن و حکمت آموختند یا خیر!؟
وهابیها این سؤالات را به ما جواب بدهند، ممنون و سپاسگذارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
خیلی ممنون. تشکر میکنیم جناب آقای بهادری عزیز که بازهم موضوع و سؤال جدیدی را مطرح کردید که بسیار هم بجا بود.
تشکر میکنیم از همه شما عزیزانی که تماس گرفتید و عذرخواهی میکنیم از عزیزانی که متأسفانه دیگر فرصت نداریم تا در خدمتشان باشیم.
حضرت استاد تشکر میکنم، این جلسه هم بسیار از محضرتان استفاده کردیم. همچنین تشکر میکنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه ما بودید. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید. تا دیدار آینده خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته