مهدی یار

قسمت هشتاد و پنجم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام مجتهدی سیستانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 25/05/1401

برنامه: مهدی یار

مجری:

آنکه از هجر صحبتش کم شد

خواه و ناخواه عزتش کم شد

 

می خورد بر زمین هر آنکس که

با کریمان رفاقتش کم شد

 

سفره ما به نام مهدی نیست

بی سبب نیست برکتش کم شد

 

ما نه کاری برای او کردیم

و نه از طول غیبتش کم شد

 

نه گره باز شد زکار فرج

نه که اصلاً زغربتش کم شد

 

بشنو باور نکن اگر گفتند

به گدایان عنایتش کم شد

 

آبرویش به باد خواهد رفت

دل که شوق زیارتش کم شد

 

همه لطف حسین بوده اگر

نوکرش بار زحمتش کم شد

 

آفتاب هدایت هست حسین

معنی مهدویت است حسین

بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم، السلام علی المهدی الذی وعدالله عزوجل به الأمم، و علی آبائه الطیبین الطاهرین المعصومین

عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان منتظران جان جانان حضرت مهدی موعود ارواحنا فداه در هر نقطه ای از جهان، عرض تسلیت و تعزیت دارم این ایام را که ایام اسارت آل الله هست به محضر آقا و مولا یمان حضرت بقیة الله الأعظم ارواحنا فداه و همچنین خدمت شما بزرگواران و عزادار او دلسوختگان حسینی، در خدمت شما هستیم با برنامه دیگری از سلسله برنامه های مهدی یا کرسی مهدویت از جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)، این هفته و در این برنامه استفاده می کنیم از محضر کارشناس ارجمند جناب استاد حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی، حاج آقا سلام علیکم خیلی خوش آمدید در خدمت شما هستیم

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم من هم عرض سلام دارم هم خدمت شما و هم خدمت بینندگان عزیز و در این جلسه با موضوع بررسی توقیع سمری از نظر سند و محتوا در خدمت شان هستیم.

همانطور که بینندگان عزیز حتماً اطلاع دارند یکی از ادعاهای مهم جریان انحرافی احمد بصری ادعای نیابت خاصه از امام زمان (ع) هست که امام مثلاً او را مأموریت ویژه داده اند تا سفیر ایشان باشد، رسول ایشان باشد وکیل ایشان باشد، وصی ایشان باشد در تمام امورات امامت.

شیعه از حدود هزار و دویست سال پیش که آخرین نامه امام زمان (ع) به آخرین نایب شان علی بن محمد سمری صادر شده که در آن توقیع تصریح شده بود نیابت خاصه به پایان رسیده و دیگر به هیچ کس نباید نیابت داد و وصیت کرد، تا ظهور تحقق پیدا بکند اعتقاد جمیع طایفه شیعه این بود که در دوران غیبت کبری امام هیچ نمایند هیچ نایب هیچ سفیر، وکیل وصی و هر عنوان دیگری اسمش را بگذارید نخواهند داشت، به همین جهت توقیع سمری یکی از مهمترین ادله بطلان جریان احمد بصری است، و از همین رو جریان احمد بصری به شدت به این توقیع چه از نظر سند و چه از نظر دلالت و محتوا حمله می کنند تا جایی که نه تنها به پاسخگویی در چند صفحه یا در یک مقاله که اقدام به چاپ یک کتاب بر ضد توقیع سمری چه از نظر سند و چه از نظر دلالت کردند، ما در این جلسه به اقتضای وقت مقداری از آن حرف های خنده دار و سبک آنها را مورد بررسی قرار می دهیم و ان شاءالله پاسخگو خواهیم بود.

مجری:

بله بفرمایید ابتدا فکر می کنم اصل توقیع را ببینیم اصلاً چیست و اینکه سندش کجا است و اینکه چه محتوایی دارد تا ان شاءالله پاسخ بدهیم به آن

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

«يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اَللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَيْبَةُ اَلتَّامَّةُ»

بسم الله الرحمن الرحیم ای علی بن محمد سمری خدا اجر برادران تو را در مصیبت تو بزرگ گرداند، زیرا تو از امروز تا شش روز که بشماری وفات خواهی کرد لذا کارهایت را سر و سامان بده و جمع و جور بکن و به احدی وصیت نکن که جانشین تو باشد

توقیع سمری

چرا؟

فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَيْبَةُ اَلثانیه

چرا با احدی وصیت نکنم که جانشین من باشند؟ چون غیبت دوم آغاز شده، یا در بعضی نسخه ها چون غیبت تامه و کامل آغاز شده، تا غیبت صغری بود غیبت ناقص بود بالأخره یک نایب و یک رابطی بین مردم و امام بود، الآن چون غیبت تامه و کامل حاصل شده است دیگر نایب و وصی نخواهد بود،

«فَلاَ ظُهُورَ إِلاَّ بَعْدَ إِذْنِ اَللَّهِ عزوجل»

هیج ظهوری نخواهد بود بعد از اینکه خدا البته اجازه بدهد که ظهور بشود

«وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ اَلْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ اَلْقُلُوبِ وَ اِمْتِلاَءِ اَلْأَرْضِ جَوْراً»

و این ظهور هم بعد از یک زمان بسیار طولانی اتفاق می افتد آنجایی که دیگر قلب ها سنگ شده قسی شده، و زمین پر از ظلم و ستم شده

«وَ سَيَأْتِي مِنْ شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي اَلْمُشَاهَدَةَ»

به زودی کسانی سراغ شیعه های ما می آیند که ادعا می کنند که مشاهده اتفاق افتاده بین آنها با امام زمان

«أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ اَلسُّفْيَانِيِّ وَ اَلصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ»

این متن سمری است که خیلی واضح و روشن مسئله نیابت در دوران غیبت کبری را یا غیبت تامه یا غیبت ثانیه را نفی کردند، جریان احمد بصری که تا دیروز منکر علم رجال و بدعت بودن او بودند که علم رجال بدعت است و کسی حق ندارد بررسی سندی بکند اینکه راوی ثقه هست یا ثقه نیست اصلاً توصیه اهل بیت (ع) نبوده، به اینجا که می رسند تمام حرف ها یادشان می رود و شروع می کنند به اشکالات متعدد رجالی نسبت به این حدیث، اولین اشکالی که دارند گفتند سند این روایت مرسل است، چرا این حرف را زدند؟ این حرف را از مرحوم محدث نوری تقلید کردند چون آنها که علم شان فوق العاده پایین هست نسبت به این، اصلاً نمی دانند سند چه هست از این و آن می روند کلماتی جمع می کنند، حالا اگر آن بنده خدا هم اشتباه کرده باشد، اینها هم دقیقاً همان اشتباه را تکرار می کنند، و هرچه هم بگویی اشتباه است می گویند فلانی گفته، انگار که مثلاً فلانی معصوم است، یعنی در مورد علمای ما قائل به عصمت هستند در مورد امام خودشان قائل به عصمت نیستند، هرچه می گوییم احمد اینجا اشتباه گفته، می گویند گفته که گفته، امام که لازم نیست از سهو و نسیان و خطا معصوم باشد، اینجا اگر بگوییم فلان عالم اشتباه گفته می گویند نمی شود، فلان عالم به این بزرگی مگر می تواند اشتباه کرده باشد، حتماً درست گفته، خلاصه فرض شان در مورد علمای ما این است که اینها معصوم هستند لذا نمی شود به آنها اشکال کرد که فلان حرف باطل است فرض شان در مورد امام خود شان این است که معصوم نیست اشکال ندارد هرچه پرت و پلا بگوید؛ اینکه مرحوم محدث نوری فرمودند سند این حدیث مرسل است، توجه شان به کتاب احتجاج بوده، این حدیث در کتاب احتجاج طبرسی هم آمده مرحوم طبرسی 99 درصد روایاتی که نقل می کنند کلاً سند را ذکر نمی کنند، یک دفعه می گویند امام صادق اینطور فرمودند، امیرالمؤمنین اینطور فرمودند یا فوقش راوی اول را ذکر می کنند، که  مثلاً اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین اینطور نقل کرده، حالا شما سال 600 هجری چطور از اصبغ بن نباته سال 39 و 40 و 50 هجری شنید، این سلسله سند چطور به شما رسیده اینها را نیاوردند بخاطر اینکه کتاب طولانی نشود، نگاهش این بوده  که نیازی نیست سند بیاورد، اینجا این توقیع که آوردن سندش را ذکر نکردند، مرسل است، نه اینکه کلاً سند مرسل باشد، پس اگر کسی کتاب احتجاج را نگاه بکند، بله سند مرسل است، چون می گوید امام زمان (ع) اینطور فرمودند خب امام زمان با چه سندی شما ثابت کردی فرموده، اینها بنده های خدا چون بی سواد هستند می گویند که این مرسل است، نخیر محدث نوری حواس شان به احتجاج بوده در احتجاج مرسل نقل شده، اما در کتاب شیخ طوسی در کتاب کمال الدین شیخ صدوق این سند متصل هست و مرسل نیست، پس خواهشاً این حرف که سند مرسل هست جایی نفرمایید که فقط آبروی خودتان را می برید، و بی سوادی خودتان را نشان می دهید،

اشکال دومی که کردند گفتند سند مجهول است، چرا؟ بخاطر اینکه شیخ صدوق این توقیع را به یک واسطه نقل کرده، و آن نفر هم ابو محمد الحسن بن احمد المکتّب هست، این آقا در کتب رجالی هیچ چیز در موردش ذکر نشده، لذا سند مجهول می شود، جوابی که نسبت به این ماجرا داده شده، این هست که صرف اینکه اسم کسی در کتب رجال ثبت نشده باشد، دلالت بر عدم وثاقتش نمی کند، و علمای رجال قواعد و قوانیی را در رجال استنباط کردند که اگر کسی وثاقتش در کتب رجالی تصریح نشده باشد به واسطه آن قوانین و قواعد باز هم می توانیم وثاقتش را اثبات بکنیم، البته هر قاعده ای مورد اتفاق نظر نیست، قاعده ها بعضی هایش اختلافی است یعنی یک عالمی قبول دارد یک عالمی قبول ندارد، حالا در اینجا سه تا راه برای اینکه این فرد از حالت مجهولی در بیاید مطرح شده، راه اول که بعضی از بزرگان قبولش داشتند مسئله ترضی شیخ صدوق است که شیخ صدوق وقتی اسم ایشان را می آورد بعدش می گوید رضی الله عنه، می گویند این عبارت رضی الله عنه که می گوید خدا از او راضی باشد دلالت بر جلالت مقام و وثاقت فرد می کند و الّا یک عالم بزرگی مثل شیخ صدوق نمی آید برای هر کسی این تعبیر را بکار ببرد مثلاً اهل سنت برای امیرالمؤمنین می گویند رضی الله عنه، یا می گویند کرّم الله وجهه یا می گویند رضی الله عنه، یعنی اینقدر این تعبیر برایشان اهمیت دارد، برای هر کسی استفاده نمی شود، لذا بعضی ها قائل هستند، عرض می کنم این قاعده البته اختلافی هست همه قبول ندارند، ولی عده ای که هم قبول دارند که شخصی که شیخ صدوق بگوید در مورد او رضی الله عنه این یک آدم معمولی نیست یک آدم خاص و ویژه و بزرگی هست بعضی ها گفتند این دلالت بر وثاقت می کند بعضی ها که تا آن حد مثلاً نتوانستند قبول بکنند گفتند دلالت بر حُسن حال راوی می کند، لاأقل اگر جلیل القدر نیست انسان خوب و در یک حدی که بشود حدیثش را پذیرفت، لذا افرادی مثل مرحوم مامقانی قائل هستند که ایشان با این تعبیر ا گر نگوییم ثقه هست لاأقل حَسَن هست، حدیث مجهول نیست، این یک راهی که بعضی ها نقل کردند و بیان کردند، راه دوم مسئله توثیق عام هست، توثیق عام یعنی به صورت عمومی هر کس که فلان شرایط را دارد ثقه است، اسم خاصی نمی برند مثلاً بگویند هر کسی که صفوان بن یحی از او نقل بکند ثقه هست، چرا؟ چون در کتب رجالی در مورد صفوان تصریح شده که ایشان

«لایروی الّا عن ثقه»

نقل نمی کند روایت را مگر از ثقه

چون بعضی ها، کم بودند ولی بودند، بعضی ها حساسیت داشتند حدیثی را نقل بکنند که راوی اش ثقه باشد، اینکه هر کسی هرچه که نقل کرد بخواهند اینها هم نقل بکنند بگویند قضاوتش با شنونده اخلاق شان اینطور نبوده، الآن هم شاید بعضی ها باشند، بعضی از بزرگان ما که هر کس هرچه گفت اینها نقل نمی کنند، مگر استادش گفته که بسیار آدم جلیل القدری بوده، یا هم درسش گفته که بسیار آدم جلیل القدری بوده روی جلالت قدر برای اینکه خبر را نقل بکنند تأکید داشتند، خب این می شود یک قاعده پس هر کسی که صفوان از او نقل کرده ثقه هست ولو اسمش در کتب رجال نیامده باشد، ولو در موردش نگفته باشند این آقا ثقه هست، اما آن توثیق عام را تصریح کردند، حالا در مورد ایشان هم شیخ طوسی یک کلامی دارد در کتاب غیبت طوسی که می گوید توقیعات امام زمان (ع) را افراد ثقه از نواب اربعه نقل می کردند بصورت عمومی یک قاعده داده، خب این توقیع را هم این آقا نقل کرده پس ایشان هم ثقه هست، باز دوباره  تذکر می دهم این قاعده البته اختلافی است آیا مراد شیخ طوسی این برداشتی است که شما کردید یا مسئله چیز دیگری بوده عده ای برداشت شان این هست، پس اینکه می گویید سند مجهول است علی الإطلاق هست نخیر طبق این دو مبنایی که الآن عرض کردیم سند مجهول نیست و سند صحیح است. نکته سومی هم که بعضی ها ذکر کردند بحث استاد فرد ثقه هست، اگر شخصی استاد یک انسان جلیل القدری بوده این عرفاً دلالت می کند که خود او هم جلیل القدر بوده، این سه تا راه ذکر شده، باز دوباره تأکید می کنم هیچ إبایی هم از تکرار و بیان این مطلب ندارم که این سه قاعده که گفتیم اختلافی هست ولی بالأخره عده ای قبول دارند و اینکه شما بگویید علی الإطلاق می آیید می گوید سند مجهول است این حرف باطلی است طبق مبانی سه گانه ای که الآن عرض کردم سند صحیح است، ولی این مبانی اختلافی هست عده ای هم قبول ندارند.

اشکال سومی که اینها کردند برای اینکه توقیع سمری را رد بکنند، گفتند ناقلش قبولش نداشته، ناقل این حدیث آن را قبول نداشته، بعد شما انتظار دارید بقیه قبولش بکنند؟ می گوییم ناقل چه کسی هست، می گویند شیخ طوسی، می گوییم شیخ طوسی چطور این را قبول نداشته؟ آنها ادعا می کنند که محتوای این توقیع نفی مشاهده است، مشاهده هم یعنی دیدن، یعنی هیچ کس امام زمان را در زمان غیبت کبری نمی بیند، در حالی که خود شیخ طوسی قضیه تشرف علی بن مهزیار را در همان کتاب غیبت طوسی نقل کردند، پس خود کسی که این توقیع را نقل کرده، ناقلش مخالفش هست و قبولش ندارد، این هم از کمال بی سوادی اینها است، این نکته ای که می خواهم عرض بکنم تا حالا جایی گفته نشده و بنده بالای 50، 60 جلد کتاب مهدوی مطالعه کردم متأسفانه هیچ کدام ملتفت نشدند، این کلام برای محدث نوری است، محدث نوری برای اینکه بخواهد بگوید افراد زیادی امام زمان (ع) را دیدند ایشان هم یک حملاتی به این توقیع دارد، از جمله که گفته سندش مرسل است که ما عرض کردیم سند مرسل نیست، یک کلامی دارد که همین کلامی است که اینها گرفتند از محدث نوری برای اینها نیست صد سال پیش کس دیگری گفته، گفته ناقل آن به آن عمل نکرده، اینها فکر کردند منظور ایشان که گفته ناقل به آن عمل نکرده همان تشرف علی بن مهزیار را نقل کرده منظور این است، نخیر تشرف علی بن مهزیار در زمان غیبت صغری اتفاق افتاده و هیچ ارتباطی به این توقیع سمری ندارد، و محدث نوری هم مافوق تصور این هست که نداند علی بن مهزیار در غیبت صغری تشرف داشته، اصلاً کلام محدث نوری ناظر به نقل قضیه ابن مهزیار نیست، این برای بار اول دارد گفته می شود، در جامعه مهدوی توجه به این قصه نشده، چون محدث نوری نگفتند منظورم چیست، فقط گفتند ناقلش مخالفت کرده، منظور محدث نوری از اینکه گفته ناقلش مخالفت کرده این است که شیخ طوسی یک کلامی دارند که آن هم از استاد شان سید مرتضی گرفتند می فرماید در فواید امام غایب می خواهند صحبت بکنند، یکی می گویند این امامی که هیچ کس نمی بیند به چه دردی می خورد، شیخ طوسی می فرمایند ما دلیلی نداریم که هیچ کس امام غایب را در زمان غیبت نمی بیند، بلکه ممکن است اکثر شیعه ها ببینند، و نگویند، و هر کس از حال خودش خبر دارد، این کلام شیخ طوسی است، یعنی شیخ طوسی مخالف این هست که کسی نتواند در زمان غیبت کبری امام زمان را ببیند این ندیدن را مخالف هستند، مفاد توقیع سمری هم طبق نظر عده ای بحث دیدن است که می گوید هیچ کس نمی تواند ببیند، چون شیخ طوسی قبول ندارد این مسئله را شد مخالف توقیع سمری، پس اینکه شیخ طوسی طبق نظر محدث نوری ناقل توقیع سمری هستند و مخالفش هم هستند این جمله هست، نه نقل تشرف علی بن مهزیار، حالا شیخ طوسی مخالف توقیع سمری است؟ نخیر، چرا؟ چون شیخ طوسی مثل بسیاری از بزرگان تصور و تفکر شان نسبت به توقیع سمری این است که این نمی خواهد بگوید کسی امام زمان را نمی بیند می خواهد بگوید نایب ندارند، لذا نقل تشرفات در قِبَل کبری را هم مخالف این توقیع نمی دانند، من الآن بخواهم نام ببرم افراد متعددی هست، هم در آن زمان و هم در زمانهای معاصر از جمله آیت الله صافی گلپایگانی (ره) ایشان را هم توقیع سمری را صد در صد قبول داشتند، تشرفات را هم صد در صد قبول داشتند و به شدت دفاع می کردند در کتاب منتخب الأثر، به شدت کلماتی دارند که تأکید و تصریح و اینها که امام زمان دیده شدند و دیده می شوند در زمان غیبت کبری توقیع سمری را هم قبول داشتند، خب چطور هم آن را قبول دارند هم این را؟ چون مفاد توقیع سمری را نفی مشاهده نمی دانستند، نفی رؤیت نمی دانستند، آنها می گفتند منظورش از مشاهده، مشاهده به همراه ادعای نیابت است یعنی مفاد توقیع سمری نفی نیابت است نه نفی رؤیت پس شیخ طوسی اصلاً مخالف توقیع سمری  نیست این هم باز از بی سوادی شما است که رفتید یک کلامی از یک کس دیگر برداشتید آوردید که آن بنده خدا روی یک تصوراتی آن کلام را فرمودند و آن تصور چون غلط بوده کلام هم غلط است، لذا تقلید شما هم باطل هست و غلط،

سه تا اشکال تا الآن مطرح کردیم اشکال اول این بود که این سند مرسل است، که عرض کردیم این مرسل نیست شما از محدث نوری تقلید کردید، اشکال دوم این بود که این سند مجهول است، عرض کردیم این علی الإطلاق مجهول نیست طبق سه تا مبنا این آقا ثقه هست و سند صحیح است، اشکال سوم این هست که تنها ناقل یا حالا تنها هم نگوییم چون شیخ صدوق اول نقل کردند بعد شیخ طوسی ناقل با آن مخالفت کرده، حالا من قبل از اینکه اشکال چهارم را بخواهم عرض بکنم، شما می گویید ناقلش با آن مخالفت کرده پس باطل است؟ این کمال حماقت شما را نشان می دهد، چون حدیث وصیت تنها ناقل شیخ طوسی است، این تنها ناقل شیخ طوسی نیست، اصل این را شیخ صدوق نقل کرده، شیخ طوسی بعد از ایشان کمتر از صد سال بعد از ایشان نقل کرده و دیگران نقل کردند، اما حدیث وصیت تنها ناقلش شیخ طوسی است که با آن مخالفت کرده، چطور مخالفت تنها ناقل نسبت به حدیث وصیت اشکالی ایجاد نمی کند، آنجا بی خود کرده، عالم که معصوم نیست ما که مقلد علما نیستیم همینطور شروع می کنند به حرف های بی ارزش و سبک اینجا که می رسد ناقلش مخالفت کرده پس حدیث باطل است و دیگر قابل پذیرش نیست، حدیث وصیت خیلی مخالفت شیخ طوسی صریح است، خیلی عجیب است چون ایشان اول فصلی که باز کردن اصلاً عنوان باب را این قرار دادند که ائمه 12 نفر هستند نه یک نفر بر اینها اضافه می شود نه یک نفر از اینها کم می شود، بعد که این روایت ها را نقل می کنند که لا به لای آن حدیث وصیت است، آخرش هم می گویند به حمد خدا آنهایی که 13 امامی شده بودند می گفتند امام زمان یک بچه ای دارد، او باید امام بشود، به حمد خدا اینها منقرض شدند، این کلام شیخ طوسی است، خدا را حمد می کنند از این، و بعد هم می فرمایند که پس به روایات متواتر ثابت شد که ائمه 12 هستند نه یک نفر کمتر نه یک نفر بیشتر،  دوتا کتاب هم دارند به اسم العقاید الجعفریه و یکی هم اقتصاد فی ما یتعلق بالإعتقاد، در این دوتا کتاب هم یک کلمه از مهدیین صحبت نکردند بحث 12 امام را آوردند و بعد هم بحث رجعت زمینی چطور آنجا مخالفت شیخ طوسی که تنها ناقل این حدیث است اشکال ایجاد نمی کند اما به توقیع سمری که می رسد اشکال ایجاد می کند؛ این هم تتمه اشکال سوم.

مجری:

اشکال چهارمی هم وجود داد؟

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

متعدد دیگر

مجری:

بحث توقیع امام زمان ارواحنا فداه به نایب چهارم جناب سمری بود و اینکه آمدند اشکال کردند آقایانی که خیلی دوست دارند وصایت را مطرح کنند خب قطعاً با آنها با مبانی شان سازگار نیست، آمدند این را اشکال مطرح کردند از باب سندی، از باب محتوایی و حالا فرمودید که کتابی هم در رد این توقیع نوشتند و ظاهراً بیشتر کتاب هم اختصاص به بحث سندی دارد، لذا به دلیل اهمیتش دارد این موضوع را مطرح می فرمایید، بفرمایید در خدمت تان هستیم.

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

اشکال چهارمی که مطرح کردند که روی آن هم خیلی مانور می دهند این هست که توقیع سمری خبر واحدی هست و خبر واحد در مسائل اعتقادی  حجیت ندارد، جوابی که ما می دهیم این است که اولاً خود احمد بصری قبول دارد که خبر واحد مقرون به قرینه قطعیه، قطعی است و در حکم خبر متواتر است پس خبر متواتر بالاتر از این نیست که ما قطع و اطمینان و یقین می دهد که این از امام صادر شده، حالا اگر یک خبر واحدی هم بود که به ما قطع و اطمینان می دهد که از امام صادر شده ولو واحد باشد این خبر باز قطعی است و می تواند مستند اعتقادی قرار بگیرد، حالا قرینه قطعیه اش چیست؟ قرینه قطعیه اش دقیقاً همان استدلالی است که آقایان جریان احمد بصری برای اثبات اعتبار حدیث وصیت مطرح می کنند، آنها می گویند که اگر این حدیث باطل است وصیت پیغمبر کجا است، یک حدیث شما بیاورید که محتوای وصیت پیغمبر را بیان کرده باشد، مگر می شود پیغمبر بدون وصیت امت را رها کنند و برود و هیچ نگوید لذا لازمه عقلی این مسئله این هست که حتی اگر تمام راوی های حدیث وصیت کذاب جعال وضاع باشند، این حدیث معتبر است و باید آن را بپذیرید، این کلام آقایان اتباع احمد بصری است، ما همین سؤال را از آقایان کم اطلاع و کم سواد می پرسیم آیا می شود امام زمان (ع) یک دفعه باب نیابت را ببندند بدون اینکه هیچ اطلاعی به امت بدهند که باب نیابت بسته شده یا بسته نشده یا هر چیزی، یک دفعه غیبت کبری شروع بشود امت را رها کنند، بدون اینکه یک کلمه حرف بزنند که تکلیف ما در این زمانی که شما رفتی و دیگر نایبی هم نیست یا قرار است بعداً بیاید چه بشود، تکلیف ما چیست؟ نایب قرار است باشد، قرار است نباشد، قرار است بعداً بیاید، کسی شما را می بیند در غیبت کبری نمی بیند، هیچ چیز نگویند یک دفعه بروند، چطور آن پیغمبری که معصوم بود که البته به نظر شما معصوم نیست پیغمبر، چطور ایشان حق نداشت امت را رها بکند بدون وصیت بدون توصیه که چکار بکنید، و استدلال شما ثابت می کن که حدیث وصیت معتبر است اما امام زمان یک دفعه رها می کنند می روند هیچ چیز هم نمی گویند، خب آقا توقیع سمری باطل، آخرین نامه امام زمان که تکلیف امت را در غیبت تامه یا غیبت ثانیه، یا غیبت کبری مشخص کرده است که قرار است چه اتفاقی بیفتد بیاورید ما توقیع سمری را بگذاریم کنار، آنجا دلیل می شود دلیل قطعی برای حدیث وصیت، قرینه می شود قرینه قطعی، خبر واحد شاز که دو تا راوی کذاب جعال هستند و چهار تا راوی هم مجهول علی الإطلاق هستند آنجا می شود صحیح السند معتبر و اصلاً لازم الإتباع، چون هیچ وصیت دیگری از پیغمبر نقل نشده، اینجا که می رسد این حدیث باطل است و اشکال هم ندارد امام زمان رها بکنند بروند بدون هیچ توصیه ای، لذا طبق همان استدلال خودتان از آنجایی که قطعاً معقول نیست امام امت، امت را رها بکند بدون اینکه بگوید چه باید بکنند، و هیچ نامه دیگری نسبت به غیبت کبری از امام زمان (ع) در کتب ما وجود ندارد غیر از همین توقیع سمری که توضیح دادند که باب نیابت بسته شده غیبت کبری آغاز شده، من تا قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی نمی آیم، چون هیچ حدیث دیگری در این زمینه وجود ندارد این می شود قرینه قطعی بر صدور این حدیث از امام زمان (ع)، پس این هم شد خبر واحد مقرون به قرینه قطعیه، این یک نکته، اینهایی که عرض می کنم شاید تا حالا جایی بیان نشده یا به این گونه بیان نشده، لذا مقتنم بشمارند این حرف ها را، چون توقیع سمری یک سد بسیار، بسیار رفیع و محکم در برابر تمام مدعیان دروغین است، تا هزار سال دیگر هم هر مدعی بیاید هر ادعایی نسبت به مسئله مهدویت بخواهد بکند همین توقیع سمری کمرش را می شکند، لذا اینها می خواهند توقیع سمری را بزنند تا بتوانند خودشان را نگاه دارند در انظار مردم توجه بشود که این توقیع خیلی توقیع متقن است؛ نکته دوم ین هست که اصلاً ماهیت توقیع امکان نداشته متواتر بشود، چرا؟ چون یک نفر از امام دارد نقل می کند، اما یک نایب که بیشتر ندارند، نایب که خود معصوم نیست، از خود معصوم باید متعددی نقل بشود، وقتی یک نفر فقط با معصوم ارتباط دارد اصلاً امکان ندارد تواتر خبر، اگر می گویید نه از طبقه بعدی باید تواتر بشود که آن دیگر تواتر نمی شود، اگر می خواهید روی اصطلاح داریه بیایید جلو، تواتر یعنی در تمام طبقات، و طبقه اول فقط یک نایب است، یک نفر فقط دارد از آن معصوم نقل می کند، مثل اینکه امام حسین (ع) مسلم را فرستادن، بگویند شما  که می گویید من را امام حسین فرستاده، بگوییم تو یک نفر هستی ما چطور اعتماد بکنیم،  اصلاً امکان ندارد تواتر در همه سلسله روات نسبت به توقیعات اتفاق بیفتد.

اشکال دیگر که مطرح می فرمایند این آقایان می گویند که این حدیث معارض دارد، و معارضاتش هم همین تشرفاتی است که شما نقل می کنید که اصرار هم دارید تشرف اتفاق افتاده خب اگر تشرف اتفاق افتاد پس توقیع باطل است.

مجری:

حالا من نمی دانم چرا روی آن بحث وصیت خیلی تأکید نمی کنند، روی تشرف تأکید می کنند،

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

خودشان می دانند،

مجری:

حالا آن اول که وصیت را کامل گفتند، «فلا توص»، وصیت را رد کردند آن را رها می کنند روی تشرف هستند

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

نکته اول این هست که اولاً همانطور که شما فرمودید صدر حدیث و توقیع در مورد نفی وصیت است، شما چکار به آخرش دارید فعلاً سرش را بگیرید، این تیکه که عظم الله را می گذاریم کنار

«وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ»

به احدی وصیت نکن که جانشین تو باشد بعد از وفاتت

چرا؟ اینجا فاء آمده، فاء اصطلاحاً در ادبیات عرب که این آقایان اصلاً ادبیات عرب هم سرشان نمی شود، فاء تفریع است، یعنی دارد علت را بیان می کند،

«فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَيْبَةُ اَلثانیه»

چرا من وصیت نکنم به شخص دیگری، چرا یک نایب دیگری بعد از من نباشد،

«فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَيْبَةُ اَلثانیه»

یا طبق بعضی نسخه ها الغیبة التامه، برای ما فرقی نمی کند ما اصرار به تامه نداریم، چون بعضی ها می گویند تامه نیت ثانیه است ثانیه باشد فرقی نمی کند، چون این غیبت دوم اتفاق افتاده دیگر به کسی وصیت نکن، شما این را به هر آدم عاقلی نشان بدهید می گوید پس دارد می گوید در غیبت دوم، حالا می خواهد اسمش تامه باشد می خواهد نباشد، در غیبت دوم دیگر بحث نیابت وجود ندارد،

مجری:

بحث وصایت کلاً بابش بسته شد

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

کلاً بسته شد، نیابت و سفارت و وکلات هر عنوانی که می خواهد بگیرد، دوباره من متن را عرض می کنم خدمت تان

«وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ»

به احدی وصت نکن که بعد از تو بخواهد نایب بعدی بشود

جانشین تو بشود و باز بخواهد با من ارتباط داشته باشد، چرا این کار را نکنم؟

«فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَيْبَةُ اَلثانیه»

چون غیبت دوم اتفاق افتاد

غیبت دوم چون شروع شده، حالا اسمش را کبری می خواهی بگذار می خواهی نگذار، تامه می خواهی بگذار می خواهی نگذار، چون ما روی آن کلمه تامه عرض کردم، چون در اکثر نسخه ها نیست این تامه ما روی آن مانور نمی دهیم، چون بعضی ها می گویند گفته غیبت تامه، فرقش با غیبت قبلی این است که غیبت قبلی ناقص بوده یعنی تایب داشته، این یکی تام است یعنی نایب ندارند، بعد عده ای اشکال می کنند که این استدلال شما روی یک نسخه هست اکثر نسخه ها ثانیه است لذا بنده تأکید می کنیم همان ثانیه، ما کار نداریم که ثانیه است یا تامه هست، هرچه هست، این غیبتی که الآن اتفاق افتاد که بعد از غیبت شما قرار است شروع بشود، چون این غیبت اتفاق افتاده دیگر به احدی شما وصیت نکن، بحث نیابت و وصیات و سفارت و وکالت طبق تصریح این توقیع کاملاً بسته شده، بله شما چسبیده اید به آن آخرش که

«وَ سَيَأْتِي مِنْ شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي اَلْمُشَاهَدَةَ أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَ»

که خب این را هم عرض کردیم اکثر علماء قریب به اتفاق علمایی که این توقیع را مورد بررسی و شرح و تفسیر قرار دادند نظر شان این است که مراد از این مشاهده صرف رؤیت نیست، چون صرف اینکه یکی بیاید بگوید من امام زمان را دیدم، هیچ مشکل اعتقادی هیچ مشکل اجتماعی، هیچ مشکل فرهنگی، هیچ مشکلی برای کسی ایجاد نمی کند، مثلاً مرحوم آقای مرعشی بگویند بنده امام زمان را دیدم، داشتم از تشنگی می مردم امام زمان را دیدم، گفتم یا صاحب الزمان، صدایشان زدم، دفعه امام زمان ظاهر شدند جواب به من داند بعد غایب شدند، چه مشکلی ایجاد می کند در اعتقادات، صرف اینکه کسی بیاید ادعای رؤیت بکند اصلاً اشکالی ایجاد نمی کند در شیعه آن که بخواهد اشکال ایجاد بکند، بخواهد انحراف ایجاد بکند، این هست که ادعای نیابت بکند، یعنی بگوید من امام را دیدم که، یک که دارد، که مثلاً گفتند از طرف من نایب هستید یا برو این پیام را به شیعه ها برسان که این کارها را بکنند، آن کارها نکنند، و بعد برای خودش دفتر و دستک درست بکند، یعنی همان بحث نیابت، اکثر علما نظر شان این هست، حالا یک عده ای از دوستان بزرگوار هم نظر شان این است که نخیر بحث مشاهد است، حالا آنها جای خودش بررسی شده، چون خیلی هم بحث مفصلی است من نمی توانم باز بکنم، و الّا مشکلی در آن زمینه هم نداریم که حالا «من ادعی المشاهده» را بیاییم مفصل بررسی بکنیم که علمای نظر شان چه هست قرائنی بیاوریم شواهدی بیاوریم که روشن بکند مراد از مشاهده صرف رؤیت نیست، من فقط بعنوان یکی از جواب ها، چون بنده تقریباً در کتاب طریق الهدایه فکر می کنم هفت تا جواب و هفت تا دلیل آوردیم که حتی این قسمت آخرش هم مربوط به نفی نیابت و سفارت است، نه نفی رؤیت، ولی یک دانه را عرض می کنم از علامه شیخ محمود عراقی در دارالسلام که ایشان گفتند

«فهو کاذب مفتر»

مفتر یعنی تهمت زده، ایشان می گوید صرف اینکه بگوید من امام زمان را دیدم هیچ تهمتی متوجه امام زمان نیست، تهمت در جایی هست که بگوید من امام زمان را دیدم امام به من، یک چیزی بخواهد به امام بچسباند، سفارتی وکالتی، نیابتی یک چیزی دادند، این است که اینجا می شود تهمت، و الّا صرف اینکه من بگویم من در نماز بودم، در نماز یک دفعه امام زمان (ع) رفتند سمت ضریح و بعد غیب شدند این چه تهمتی به امام زمان است

مجری:

مفترش دیگر اینجا بی معنی می شود،

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

این یکی از ادله ای است که علمای بزرگ که اسم هایشان را هم من در کتاب طریق الهدایه مفصل آورده ام، در کتاب راه های ارتباط با حضرت مهدی (ع) هم هست؛ این یک از ادله ای هست که علما اکثر علما قریب به اتفاق شان می گویند منظور از مشاهده هم باز مشاهده ای است که ملازمه با بحث نیابت و سفارت باشد و الّا این چه افترایی به امام زده شد که صرفاً بگوید من امام را دیدم

مجری:

یا کلاً اصلاً بحث پیام آوری باشد، پیامی پیغامی چیزی و نسبت دادن به امام

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

بله امام مثلاً به من وکالتی سفارتی یک چیزی داده باشد اینجا بشود افترا والّا صرف دیدن که نمی شود، این یکی از ادله ها هست،

ما عرض کردیم ما اصلاً کاری به ذیل روایت نداریم صدر خیلی روشن و واضح است و هیچ معارضی هم ندارد، این که شما می گویید معارض دارد دورغ محض است هیچ معارض ندارد.

نکته بعدی که اینها گفتند همین بحث تشابه درونی و بیرونی است اینها می گویند که شما اختلاف دارید که این حدیث و این توقیع دارد نفی رؤیت می کند یا نفی نیابت، بالأخره همین الآن خود ما هم تصریح کردیم که بعضی ها گفتند دارد نفی رؤیت می کند و قائل هستند هیچ کس امام زمان را نمی تواند ببیند، حالا افراد خیلی کمی هستند ولی قائل هستند، خب پس این توقیع شد متشابه ما الآن نمی دانیم، امام چه فرمودند، امام زمان را نمی شود دید، یا نایب امام زمان نمی شود بود، در زمان غیبت کبری، ما می گوییم خب خدا را شکر احمد بصری دو تایش را ادعا کرده، هم ادعا کرده که من پدرم را دیدم در یک ملاقاتی، هم بعداً ادعا کرده که پدر من به من وصایت و رسالت و نیابت و وکالت داده لذا دو تایش را احمد بصری ادعا کرده و هر کدامش که باشد این حدیث تکذیب کننده او است، اگر این حدیث مفادش نفی رؤیت است شما ادعا رؤیت کردید، شما دروغ می گویید، اگر این حدیث مفادش نفی نیابت است شما ادعای نیابت کردید شما دروغ می گویید، پس ما دو تا جواب دادیم، اولاً به نظر ما این حدیث هیچ تشابهی ندارد، عرض کردم اکثریت قریب به اتفاق علما نظر شان این است که این حدیث نفی رؤیت نمی کند بلکه نفی نیابت دارد می کند بخاطر اینکه قصه های تشرفات بسیار متقن و به قول مرحوم آیت الله صافی متواتر هست، و سند بعضی هایش صحیح اعلائی هست و حتی خود محدث نوری در کتاب نجم ا لثاقبی که دارند قصه هایی که نقل می کنند، پنج تا از قصه های تشرفات را بلاواسطه نقل می کنند، یعنی خودشان آن شخص ثقه ای که امام زمان (ع) را دیده خود محدث نوری ایشان را ملاقات کرده، قصه را از خودش شنیده، اصلاً واسطه  ای وجود ندارد که بخواهیم بگوییم اینها که بودند چه چیزی بودند، که از جمله مرجع تقلید شیعیان در بصره مرحوم آقا سید مهدی قزوینی است که ایشان مرجعیت شیعه در بصره را داشتند، شخصاً ایشان امام زمان را دیدند و بعد هم برای محدث نوری نقل کردند محدث هم در کتاب آورده، از جمله آقا شیخ مؤمن بغدادی است که بسیار قصه زیبایی دارد تقریباً دو سه صفحه هم طول کشیده، طولانی است، خیلی قصه لطیف و زیبا و قشنگی است، محدث نوری خودش رفته از خود آقا شنیده، اصلاً هیچ واسطه ای وجود ندارد که بعضی اشکال می کنند این واسطه ها چون ما نمی شناسیم مثلاً می گویند آقای فلانی گفت که فلانی گفت که فلانی گفت من امام زمان را دیدم، اینها چه کسانی هستند؟ نه اینجا پنج تا قصه دارد که اصلاً واسطه وجود ندارد لذا چون اقایان تشرفات را صد در صد قبول دارند که اتفاق افتاده اکثریت قریب به اتفاق علما نظر شان این هست که این توقیع در مورد نفی رؤیت صحبت نمی کند، در مورد نفی نیابت است، حالا ما عرض کردیم ما اصلاً کاری نداریم، حالا به قول شما یا این است یا آن هست، شما دو تایش را ادعا کردید، اگر یکی را ادعا می کردی، می گفتی از کجا معلوم حدیث این را گفته که بخواهد من را تکذیب بکند شاید منظورش آن بوده، شما هم ادعای رؤیت کردید هم ادعای نیابت کردید، لذا مفاد حدیث هر کدام که باشد شما کذاب مفتر و تهمت زننده خواهید بود، این برای تشابه درونی است تشابه بیرونی، امام فرمودند تا قبل از خروج سفیانی و قبل از صیحه ظهور اتفاق نمی افتد، یا مشاهده اتفاق نمی افتد، سفیانی چه کسی هست؟ ما نمی دانیم، صیحه چیست؟ ما نمی دانیم، لذا غایتش مجهول است اینکه گفتند تا این اتفاق نیفتد ما برنامه نیابت یا برنامه رؤیت نداریم اینها چون مصادیقش مجهول است و روایاتش خیلی مختلف است در معرفی کردن صیحه که صیحه چه زمانی اتفاق می افتد آیا رجب است، آیا محرم است، آیا ذی الحجة است، آیا رمضان است، مفادش چیست، مفادش تأیید امیرالمؤمنین است، معرفی قائم است، تأیید شیعه ها است، تکذیب خلفا است، مفادش هم معلوم نیست چیست؟ و از سفیانی هم همینطور، سفیانی کجا کشته می شود، پرچمش چه رنگی است چه کسی می کشد او را، اینها همه هست، اینها که می گوییم حرف های احمد بصری و اتباعش هست البته، اینها حرف های ما نیست، جوابی که ما در کتاب نبرد دادیم، این هست که آقایان اتباع احمد بصری خیلی در این زمینه مباحث و گفت و گویی که با ما دارند فریب کاری می کنند، خیلی، جایی که می خواهند یک چیزی را متشابه و نامفهوم جلوه بدهد می گردند هر نقل پرت و پلا و بی خود و بی سندی را پیدا می کنند، تا بیایند بگویند اینجا مواردش خیلی مختلف گشته شده، و این تشابه دارد و قابل پذیرش نیست،  جایی که نمی خواهند یک حقیقتی را بپذیرند هر چه سند معتبر برایشان می آوریم همه اینها را رد می کنند، علناً تصریح می کند یکی از مبلغین شان می گوید اگر هزار تا حدیث معتبر ضد حدیث وصیت بیاورید آن هزار تا باطل است این درست است، چون ما این را قبول داریم، این می شود فریب کاری، این می شود حیله گری، این می شود بازی کردن با دین خدا ما باید ببینیم واقع این حدیث در چه سطحی است قابل پذیرش هست یا نیست، آن حدیث در چه سطحی است، نه اینکه چون این را قبول کردم آن هزار تا با اینکه سندش معتبر است، حالا شما در مورد سفیانی و در مورد صیحه هر نقلی را هر گفت و گویی را هر متن عربی را می آورید ردیف می کنید مخصوصاً از اهل سنت می روید هرچه گفتند و نگفتند جمع می کنید می آورید می ریزید جلوی تان می گویید وای این همه حدیث مختلف داریم و الّا سفیانی طبق احادیث معتبر شیعه خیلی وضعیت معلومی دارد، یک شخصی است از نسل ابو سفیان در منطقه شامات که شامل دمشق و فلسطین و اردن و این مناطق می شود، یک شورشی به پا می شود، شورش های مختلفی می شود یکی هم این است، این در آن شورش ها پیروز می شود حکومت آن مناطق را به د ست می گیرد بعد حمله می کند به عراق شیعیان عراق را می خواهد کشتار بکند، تا وقتی صیحه ظهور می کند حمله می کند به مدینه که امام زمان (ع) را به شهادت برساند حضرت می روند مکه در راهی که اینها دارند تعقیب می کنند حضرت را خسف بیداء می شود، حضرت هم رسیدند به مکه اعلام خروج می کنند تمام می شود، سفیانی خیلی قضیه اش مشخص است، قضیه صیحه هم خیلی مشخص است، صیحه طبق روایات معتبر عرض می کنم اینکه هر نقلی شما بیاورید بعد بگویید این صیحه در این وقت است در این وقت است، نه طبق روایات معتبر که قابل پذیرش و اعتماد باشد صیحه در سحر 23 رمضان زده می شود، مفادش چیست؟ مفادش هم معرفی قائم است، حالا بیشتر از آن هم خواست باشد اشکال ندارد، تأیید امیرالمؤمنین هم باشد چه اشکالی دارد، مثلاً یک صیحه دو تا جمله بگوید که مثلاً «إن الحق العلی و القائم المهدی» چیز خاصی نیست، دوتای آن باشد، لذا نه سفیانی مشکل دارد، تشابه دارد و نه صیحه مشکل دارد و تشابه دارد، و این حدیث توقیع سمری نه تشابه درونی دارد و نه تشابه بیرونی.

مجری:

بله، فکر می کنم در حد پنج دقیقه فرصت داریم

حجت الإسلام و المسلمین مجتهد سیستانی:

من هم اشکال آخر را مطرح می کنم و دیگر به محتوا نمی پردازم، آخرین اشکالی که این آقای ناظم العقیلی کرده، آقای ناظم العقیلی در آن قضیه که می خواسته بگوید من ایمان آوردم، آنجا تصریح می کند که من وقتی ایمان آوردم که منطق مظفر می خواندم، ایشان منطق مظفر را وقتی که ایمان آوردند دیگر نخواندند بقیه اش را رها کردند، لذا خیلی در منطق ضعیف هستند، ایشان یک اشکال منطقی می کند به توقیع سمری و آن این هست که قضایایی که گفته می شود، جملاتی که گفته می شود گاهی اوقات سور دارد، گاهی اوقات سور ندارد، سور به این معنا است که محدوده اش را معین می کنند که این برای همه هست یا برای بعضی ها هست، به این می گویند قضیه مسوره، با سین نه با صاد، اگر که نگفتند این برای همه است یا برای بعضی ها است به آن می گویند قضیه محمله، در قضیه محمله که گفته نشده این قصه برای همه هست یا نه، شما نمی توانید بگویید هر کسی، اینطور نمی توانید ترجمه کنید، باید بگویید بعضی از کسان، حالا برویم سراغ توقیع سمری با این توضیحی که دادم، آنها می گویند در توقیع سمری نگفته هر کسی ادعای مشاهده بکند، هر را از کجا شما می آورید، نگفته جمیع من الدعی المشاهده، کلمه جمیع را نیاورده، نگفته «کل من ادعی المشاهده»، لذا فوقش ثابت می شود که بعضی از کسانی هک ادعای نیابت می کنند دروغ می گویند، بعضی های شان هم راست می گویند، بیشتر از این ثابت نمی شود، اینها قضیه محمله است، جوابی که ما دادیم، البته در کتاب نبرد ما جواب ها متعدد دادیم، اصلاً ثابت کردیم این اشکال فقط و فقط ناشی از نادانی و حماقت می تواند باشد، که امام بیایند بفرمایند که بعضی از کسانی که ادعا می کنند دروغ می گویند، اصلاً این گفتن دارد؟ در تاریخ بشریت همیشه بعضی از کسانی که ادعا می کردند دروغ می گفتند، اصلاً گفتنش چه ارزشی برای من دارد، بعد آن بعضی ها چه کسانی هستند که من بفهمم دروغ می گویند، فقط امام می گوید بعضی از کسانی که می آیند ادعا می کنند اینها دروغ می گویند، آدم عاقل قبول میکند، معاذ الله بعد امام معصوم بیاید اینطور حرف بزند، شما خودتان را فقط مسخره کردید با این اشکالات، حالا این اشکالات متعدد است، من فقط این را نمی خواهم بگویم، همین قصه منطق آقای ناظم العقیلی را بگویم که یک بار دیگر برود منطق مظفر را مطالعه بکند بد نیست.

قضایای مسوره درست است که باید سور داشته باشند یا به عبارتی حد داشته باشند، که بگوید این برای کل است یا برای بعضی هست، اما آیا سور فقط منحصر به لفظ کل و جمیع است در زبان عربی، یعنی اگر عرب بخواهد بگوید هر کسی یا همه فقط باید از لفظ کل و لفظ جمیع استفاده بکند؟ همان شیخ طوسی که این آقایان اینقدر سنگش را به سینه می زنند و تنها ناقل حدیث وصیت هست در کتاب عدّه وقتی می خواهد الفاظی که دلالت بر جمع و به معنای همه  و هر کس بکند، وقتی می خواهد الفاظ را بشمارد اولین لفظی که می شمارد من شریطیه است، ببینید من عبارت توقیع را بخوانم،

«وَ سَيَأْتِي مِنْ شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي اَلْمُشَاهَدَةَ أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ»

اولین لفظی که شیخ طوسی در کتاب عده به عنوان لفظی که دلالت بر معنای کل و جمیع و همه می کند لفظ من شرطیه است، آن لفظی که دلالت بر همه نمی کند من موصوله است، من بخواهم الآن ترجمه بکنم تا بینندگان روشن بشود برایشان، من موصوله می شود کسی که، کسی که یعنی همه افراد یا بعضی ها؟ نمی گوید بعضی ها، اما من شرطیه اصلاً ترجمه اش می گوید هر کسی من الآن می خواهم شرط بگذارم می گویم هر کسی در امتحان قبول شود، فلان قدر به او جایزه میدهم، این شامل چند نفر می شود؟ هر عاقلی می داند که شامل همه می شود، یعنی اگر همه تان هم قبول بشوید همه تان، یک نفر قبول بشود یک نفر، من شرطیه شما چون نمی فهمید قضیه مسوره چیست، و قضیه محمله چه هست، یا می فهمید دارید بازی می کنید با توقیع سمری این اشکال را کردید، شیخ طوسی آنجا  تصریح کردند آیات قرآن هم، تمام آیات قرآنی که من شرطیه در آن آمده همه به معنای آن است، هر کس گناه کند به جهنم، یعنی بعضی از کسانی که گناه کنند می روند به جهنم؟ هر کس عمل صالح انجام بدهد و ایمان بیاورد می رود بهشت، یعنی بعضی ها می روند بهشت، بعضی ها نمی روند بهشت؟ اگر عمل صالح داشته باشند، احد الناسی از عقلا احد الناسی از مسلمان ها همچین احتمالی حتی نداده که من شرطیه به معنای هر کس نباشد یعنی بعضی ها، لذا است که آیات قرآن کاملاً واضح است حتی در زبان فارسی هم بنده مثال زدم، بگویم هر کس از چراغ قرمز رد بشود جریمه دارد، یعنی همه، هر کسی می خواهد باشد، ده نفر، صد نفر اگر همه تان هم رد بشوید جریمه دارید، یا یک نفر تان، یعنی آن کسی که می خواهد این کار را بکند تعداد آن برای ما مشخص نیست یک نفر هست یا چند نفر، ولی هر کسی این کار را بکند، حالا امام می فرماید که هر کسی ادعای مشاهده بکند قبل خروج سفیانی و صیحه «فهو کاذب» یک نکته ای هم عرض بکنم که همیشه بعد من شرطیه فاء می آید، اینجا فاء آمده هر کسی ادعا بکند «فهو کاذب» پس او دروغگو هست، اما بعد از من موصوله نباید  فاء بیاید، چون من موصوله یک نقشی دارد مبتدایی است چیزی است بعدش باید یک چیز دیگری بیاید فاء نباید بیاید، مگر در یک جای خاصی که مشخص باشد که مبتدی اینجا معنای شرطیت به خودش گرفته که بعد بخواهد فای شرطیت داشته باشد، پس نکته آخری که ما عرض کردیم این است که این قضیه، قضیه مسوره هست نه محمله، دوتا دلیل هم آوردیم، یک دلیل قرینه قطعی و عقلی بود که اصلاً معنا ندارد امام بیایند بگویند بعضی از کسانی که ادعا خواهند کرد بعداً می آیند ادعا می کنند بعضی از اینها دروغ می گویند، اولاً این گفتن ندارد خب خودمان می دانیم مدعی دروغین همیشه بوده، ثانیاً به چه درد ما می خورد، آن بعضی ها چه کسانی هستند، که من بشناسم آنها را، صرف اینکه بعضی دروغ می گویند من که هدایت نشدم با این، باید یک علامت و نشانه ای بگذاری که من دروغگو را بشناسم پس اصلاً گفتن ندارد امام معصوم هیچ وقت نمی آید همچین کاری بکند، نکته ثانی هم این است که اینجا من شرطیه است، من شرطیه اولین لفظی که شیخ طوسی از الفاظ کل و جمیع آنجا مطرح کردند در کتاب عده همین من شرطیه هست دوبار هم تصریح می کند که من شرطیه اینجا قضیه مسوره می سازد و دلالت بر معنای کل و جمیع می کند.

مجری:

احسنتم، خیلی ممنون و متشکرم جناب استاد مجتهد سیستانی استفاده کردیم ان شاءالله که خداوند قلوب همه ما را به نور معارف اهل بیت (ع) روشن کند، همچنین تشکر می کنم از شما بینندگان و همراهان عزیز و ارجمند پایان بخش برنامه عرضه می داریم که

یارب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 


مهدی یار>

توقیع سمری وصیت نائب امام مدعیان دروغین احمد بصری غیبت صغری غیبت کبری