راه روشن

قسمت پنجاه و سوم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن «مطرح کردن نظریات مختلف پیرامون قیام امام حسین (علیه السلام)»

 

تاريخ: 15/ 06/ 1401

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد حسین عربی نژاد

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان سلام عرض می کنم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار خوشحالم که این هفته هم با برنامه راه روشن در خدمت شما عزیزان هستیم و ان شاء الله مباحثی که در این برنامه مطرح می کنیم مورد قبول حضرت حجة ابن الحسن (علیه السلام) قرار بگیرد و شما هم بیننده برنامه ما باشید و ان شاء الله استفاده و بهره کافی را ببرید.

در خدمت استاد عزیز و ارجمند استاد ابوالقاسمی کارشناس توانای شبکه و برنامه راه روشن هستم استاد خدمت شما عرض سلام دارم

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام ورحمة الله، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر و امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند و ان شاء الله که این ایام، ایام نزدیک به اربعین بتوانند به صورت مطلوب و مناسب خودشان را برای عزاداری های روز اربعین آماده کنند ان شاء الله که قسمت همه مان بشود اربعین سید الشهداء کربلا باشیم. خدمت تان هستم

مجری:

جمله آشنایی که این روزها خیلی به گوش مان می رسد حلالیت طلبیدن و خداحافظی دوستان و رفقاء و نزدیکان هست برای این پیاده روی و زیارت با شکوه و حماسی ان شاء الله قسمت همه شما عزیزان و بینندگان بشود اگر عازم شدید یا عازم هستید صدای ما را احتمالاً از هر جایی از این عالم می شنوید در راه پیاده روی هستید یا برای سفر محیاء می شوید ما را از دعای خیرتان محروم نکنید.

استاد در خدمت تان هستیم این هفته هم مباحثی را می خواهیم مطرح بکنیم و فکر می کنم بینندگان مشتاق هستند بشنوند.

استاد ابوالقاسمی:

در جلسات قبل راجع به مسئله وحدت، تشیع و دیدگاه های که در این زمینه هست صحبت کردیم هفته ای که گذشت مقام معظم رهبری با مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) دیداری داشتند در آن دیدار 2 بخش سخنرانی شان مورد توجه قرار گرفت یک بخشی که خود سایت ایشان هم رویش خیلی تکیه کرد. "ایران هراسی و شیعه هراسی نشانه شکست نقشه های آمریکا است."

بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکت کنندگان در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت (https://www.khamenei.ir) هم این را گذاشته است. تأکید بر این که ما به عنوان شیعه در مقابل دشمنان ایستادیم یک کلیپی از فرمایشات ایشان هست با همدیگر ببینیم

قسمتی از سخنرانی مقام معظم رهبری:

این است که پیروان اهل بیت، مفتخرند که مهم ترین حرکت در مقابله با نظام استکباری با نظام سلطه از سوی این ها انجام گرفته خیلی شعار داده می شود آن چه که در عمل روی زمین اتفاق افتاده یک چیزی واضح و مشخصی است و او، پرچم جمهوری اسلامی است. شیعه مفتخر است به این که در مقابل نظام سلطه ایستاد سینه سپر کرد این اژدهای هفت سری را که در همه شئون زندگی کشورها و دولت ها و ملت ها به نحو ظالمانه و جبارانه شرکت می کرد این اژدها را متوقف کرد. که امروز خود آن ها اعتراف می کنند که بسیاری از خواسته هایشان به وسیله جمهوری اسلامی متوقف مانده و تخریب شده، این یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی است و این افتخار شیعه است. و این نیست مگر به خاطر الهام گیری از بیانات ائمه هدیٰ (علیهم السلام) و اهل بیت پیغمبر. این ها بودند که ما را به تدبر در قرآن و الهام گیری از قرآن تشویق و تعریض کردند آن ها بودند که معارف قرآنی را برای ما تبیین کردند. آن ها بودند که با سیره عملی خودشان به ما فهماندند که چطوری باید عمل کرد؟ از خود امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) تا حضرت عسکری (علیه الصلاة والسلام)

مجری:

کلیپ را دیدیم در خدمت تان هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

ملاحظه فرمودید من بخش های از فرمایشات ایشان را خدمت بزرگواران عرض بکنم از سایت (https://www.khamenei.ir) هم هست می فرمایند اولاً معارف اهل بیت را به جوامع مختلف منتقل کنید هم به نخبگان هم به آحاد مردم این یک نکته، این یک وظیفه سنگینی است این بر دوش مجمع است پیروان اهل بیت، مفتخر هستند که مهم ترین حرکت در مقابله با نظام استکباری از سوی این ها انجام گرفته خیلی شعار داده می شود اما یک چیز واضح و مشخص است و آن پرچم جمهوری اسلامی است هم تأکید بر جمهوری اسلامی

شیعه مفتخر است به این که در مقابل نظام سلطه ایستاد (همین که گوش دادیم) این اژدهای هفت سر که در همه شئون زندگی ظالمانه و جبارانه شرکت می کرد را متوقف کرد. این یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی است و این افتخار شیعه است. و این نیست مگر به خاطر الهام گیری از بیانات ائمه هدیٰ (علیهم السلام) و اهل بیت پیغمبر.

قبل تر فرمودند: "این ها راجع به معارف مفصل صحبت کردند معارف اهل بیت، مخصوص به یک بخش از زندگی نیست. پس در این سخنرانی اولش مفصل در مورد این که ما باید در پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) و به عنوان شیعه این مطالب را به دیگران منتقل بکنیم پس از جهت عقیدتی این وظیفه ماست بعد می فرمایند که: امروز جمهوری اسلامی متأثر از همین هندسه سیاسی امام بزرگوار است این هندسه سیاسی را برای نظام اسلامی ترسیم کرد."

(هندسه سیاسی) راجع به چه دارند صحبت می کنند؟ راجع به سیاست. وقتی راجع به سیاست صحبت می کنند در ادامه صحبت هایشان می فرمایند حالا یک سری در باب سیاسی دشمن در باب شیعه هراسی است این از جهت سیاسی، دنبال شیعه هراسی است چرا در فلان کشور، فلان جا دخالت می کنید؟ این سیاسی است. سیاست ما ایستادگی در مقابل جنایت های نظام سلطه است این عصبانی شان می کند سیاست، سیاست، سیاست مدام این ها را مطرح می کنند. مراقب باشید جنگ شیعه و سنی نشود در چه؟ سیاسی است دیگر. یک جناح سنی را با یک جناح سنی، یک جناح سنی را به یک جناح شیعه این ها کار استکبار است در چه مسئله ای با هم دعوای شان می شود؟ مسائل سیاسی این بحث، کامل سیاسی است ما اتباع اهل بیت یعنی ما شیعیان باید پرچمدار همبستگی و هم افزائی باشیم در چه؟ در باب وحدت سیاسی.

آقا تشکیل مجمع اهل بیت به معنای مقابله دشمنی با غیر شیعه نیست ما به خیلی از غیر شیعه ها کمک کردیم در چه مسئله ای؟ سیاسی، در قضیه فلسطین کمک شان کردیم بعد می آیند مطلبی که مطرح می کنند راجع به چه است؟ راجع به مسئله این که یک سری خط فاصله هایی ممکن است موجب فشارها و درگیری های سیاسی بشود کلیپ بعدی را پخش کنند

سخنان مقام معظم رهبری:

یک نکته مکملی وجود دارد دنبال این نکته دوم که عرض کردیم و آن این است که امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) به همه یاد داد که خطوط فاصلِ موجود میان آحاد جوامع اسلامی را کنار بگذارند. یک خط فاصل فقط وجود دارد و او خط فاصل میان ایمان و اسلام از یک طرف و کفر و استکبار از طرفی دیگر این را امام به همه یاد دادند. آن خطوط فاصلی که امام به ما تعلیم دادند که باید کنار بگذاریم خطوط فاصل فرقه ای است خطوط فاصل قومیتی، خطوط فاصل نژادی است و امثال این ها، خطوط فاصل حزبی است این ها را گفتند کنار بگذارید یک خط فاصل وجود دارد و او خط فاصل بین تحقق اسلام و نظام اسلامی و تجسم سیاسی اسلام است در مقابل نظام سلطه ای که در رأسش آمریکا است. این خط فاصلی است که باید برجسته باشد و امام از روز اول این را برجسته کرد نه از روز اول انقلاب اسلامی از روز اول نهضت، یعنی از آن زمانی که امام نهضت را شروع کردند 15 سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این عمل امام هم بر گرفته از آیات قرآن است (قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَينَنَا وَبَينَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ) مستندش آیه قرآن است.

این به معنای این نیست که هر کس با ما در عقیده مخالف است ما با او عداوت و بغضاء داریم نه این آیه در سوره ممتحنه است آیه دیگر هم در سوره ممتحنه است (لَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيهِمْ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) خدای متعال گفته (إِنَّمَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ) پس مستند توصیه و عمل امام عبارت است از آیات قرآن و نصوص قرآنی در این هیچ تردیدی نیست. یک خط فاصل، خط فاصل برجسته است و آن مقابله بین دنیای اسلام و دنیای کفر و استکبار است بقیه ای خطوط فاصل باید کمرنگ بشود باید مورد توجه قرار نگیرد سنی، شیعه، ایران، فلان کشور دیگر، عرب، عجم، رنگ پوست، نژاد چنین و چنان این ها باید مورد توجه قرار نگیرد.

استاد ابوالقاسمی:

آیه خیلی واضح است

(لَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيهِمْ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)

خدا شما را از نيکی کردن و رعايت عدالت نسبت به کسانی که در راه دين با شما پيکار نکردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهی نمی ‌کند؛ چرا که خداوند عدالت ‌پيشگان را دوست دارد.

سوره ممتحنه (60): آیه 8

اگر یک نفری شما را از خانه ات بیرون نکرده (أَنْ تَبَرُّوهُمْ) به او بر بکنی و احسان کنی خدا مانع نشده (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين‏) خدا می گوید به چه کسی احسان نکن؟ یعنی ارتباط اجتماعی خوب (إِنَّمَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ) پس اصلاً‌ صحبت در مورد چه است؟ در نحوه تعامل اجتماعی سیاسی است.

صحبت خیلی واضح است می فرمایند مرحوم امام از اول که شروع کردند همین را بیان کردند. مرحوم امام از همان روز اول گفتند انقلاب ما، شیعی است ولی با بقیه دشمنی نداریم شیعی هستیم اما از جهت اجتماعی، سیاسی با بقیه مسلمان ها همراه هستیم. حرف خیلی واضح است این آخر گفتند بقیه خطوط فاصل باید کمرنگ بشود مورد توجه قرار نگیرد. آقا در این آیه چه را دارد می گوید؟ رفتار اجتماعی را دارد می گوید در رفتار اجتماعی، کاری به اسلام نداشته باش بله مسیحی هم همان حق اجتماعی را دارد، اما من کاری به اسلام در بحث عقیده ام نداشته باشم؟ اسلام را در عقیده ام کمرنگ کنم؟ دیگران را دعوت به اسلام نکنم؟ آیه هیچ وقت همچنین حرفی نمی زند این که بقیه خطوط فاصل باید کمرنگ شود مورد توجه قرار نگیرد سنی، شیعه، ایران، فلان کشور، عرب، عجم، رنگ پوست، نژاد باید مورد توجه قرار نگیرد یعنی چه؟ در بحث های اجتماعی مگر نمی شود بگوییم توی زرد پوست یا رنگ سبزه باید سفید پوست بشویم؟ اصلاً مد نظر قرار نگیرد کلاً از بین برود همچنین چیزی وجود خارجی ندارد می شود؟ این طبیعتش است.

 این فرمایش، فرمایش خیلی روشن و واضحی بود. دوستان این جا را نگاه کنند جمهوری اسلامی به عنوان پرچم بر افراشته اهل بیت در مقابل نظام استکبار معتقد است در دنیای اسلام هیچ خط فاصل مذهبی، قومی، فرقه ای، نژادی حقیقی نیست.

ایشان کجا همچنین چیزی گفتند؟ و تنها خط فاصل برجسته و حقیقی، مرزبندی میان دنیای اسلام و استکبار جهانی است رهبری چه موقع فرمودند ما هیچ خط فاصل حقیقی نداریم؟ آقای گروه اخوت که یک بند ما را به مقابله با رهبری متهم می کنید رهبری کجا این جمله را فرمودند؟ اصلاً‌ این جمله کجا و آن کجا؟ فرمایشات رهبری را در روز روشن تحریف کردند آقا مطلب سایت شان هست اصلاً موضوع، بحث عقیدتی نیست موضوع بحث اجتماعی سیاسی است. بعدش هم این جملات نیست بعد آن جنبه ای که سایت رهبری گذاشته تأکید هم رویش کرده سایت رهبری، ایران هراسی و شیعه هراسی این را من چه کارش کنم؟ دارند روی شیعه تأکید می‌ کنند ما شیعیان این کار را کردیم بعد می گوید هیچ خط فاصلی اصلا حقیقی نیست.

مجری:

روی واژه سیاسی چندین بار تأکید کردند.

استاد ابوالقاسمی:

من اصلاً نمی فهمم این ها چه اصراری بر تحریف رهبر معظم انقلاب دارند؟ این افراد از تحریف رهبری سود می برند باید حواس شان را جمع کنند آن دورانی که کسی نیاید دروغ هایشان را افشاء کند گذشت یک مدتی وحدت، وحدت، تقریب، تقریب می کردند با اسم وحدت و تقریب آن تفکر افراطی خودتان را ترویج کردید الان دچار مشکل شدید. نه با حرف رهبری می خواند فقط الان تنها چیزی که دست شما مانده تحریف کردن رهبری است و این را هم ما افشاء گری خواهیم کرد هر بار شما این کار را انجام بدهید ما می آییم می گوییم این دروغ ها را شما گفتید باید بیایید و جواب بدهید. این نکته اولی که امشب می خواستم مطرح بکنم.

 اما برویم سراغ بحث اصلی مان ما در این برنامه روال برای این است مطالبی که خیلی از افرادی که شیعه هستند یا بعضی از افرادی که در ظاهر می گویند شیعه هستیم مطرح می کنند و با اعتقادات شیعی یک مقداری انحراف دارد ولو طرف تعمدی ندارد. عرض کردیم طرف، شیعه است مطالبی مطرح کرده این مطالب با خوانش رایج شیعی متفاوت است ما می آییم بررسی می کنیم آیا این فرمایشات ایشان درست هست یا درست نیست.

 یکی از اعزه ای که مطالبی در مورد عاشوراء مطرح کرده بودند جناب دکتر ابوالقاسم فنایی هستند البته ایشان راجع به اخلاق بیشتر صحبت کردند و در آن زمینه که ما ان شاء الله در نقد فرمایشات ایشان در آن زمینه هم خواهیم پرداخت. چون مطالبی راجع به دیدگاه های فقه سنتی دارند راجع به خوانش تنافی بین اخلاق و فقه مطالب زیاد ایشان فرمایشاتی داشتند ان شاء الله به آن هم خواهیم پرداخت.

 الان چون ایام، ایام محرم است و یکی از مطالبی که زیاد مطرح شده مسئله انگیزه سید الشهداء (علیه السلام) از قیام است. انگیزه های مختلفی مطرح شده یک انگیزه ای است که ایشان مطرح کردند دیگران هم مطرح کردند و الان یک گرایشی به دنبال ترویج این هستند خواسته یا نا خواسته آن را هم مطرح خواهیم کرد حتی در صدا و سیما این را مطرح کردند کلیپ را با همدیگر ببینیم راجع به انگیزه اصلی سید الشهداء (علیه السلام) از قیام چه مطرح می فرمایند؟

کلیپ صدا و سیما:

و اما این 3 تا اصل جنبه حرکت اصلی امام را می تواند توضیح بدهد بدون این که آن جنبه سیاسی و جنبه دینی این حرکت را نا دیده بگیرد. اصل اول به نظرم اصل عدالت است این را ما از کجا استفاده می کنیم؟ یکی از شواهدی که بسود این داریم البته شواهد دیگر به احتمال قوی بشود در این رابطه مطرح کرد از دو تا تعبیری که امام (علیه السلام) در آن وصیتنامه شان به برادرشان محمد ابن حنفیه قبل از خروج از مدینه داشتند. در آن جا حضرت می فرمایند من دارم از مدینه بیرون می روم برای امر به معروف و نهی از منکر بعد در انتهای آن جمله می گویند که: «وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏» این سیره در این جا به نظرم معنای دقیقش یعنی روش زمامداری، یعنی آن شیوه اداره جامعه و آن شیوه اداره جامعه در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی (علیه السلام) همین شیوه عادلانه بوده یعنی آن چیزی که برای من مهم است همین عدالت است آن امر به معروف و نهی از منکر هم بر خلاف آن تفسیری که بعضی ها از این حادثه و سخن دارند می گویند یزید قمار باز بود، سگ باز و این جور چیزها بود. منظور حضرت از امر به معروف و نهی از منکر آن مفاسدی بود که در جامعه پیدا شده بود. بعد ایشان می خواست حکومت را بگیرد از طریق حکومت می خواست مردم را امر به معروف و نهی از منکر بکند به نظرم این ها نیست چون بزرگ ترین منکری که در آن جا اتفاق افتاده بود همان تبدیل خلافت به سلطنت بود. و همان نگرشی بود که به یزید نسبت داده شد (در آن اشعار معروف) گفت که:

         «لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلَا * خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَل‏»

قدرت را یک بازیچه ای می دید می گفت بنی هاشم یک مدتی با این گوی قدرت بازی کردند حالا نوبت ماست و همان اصل «الحقُ لمن غلب» در اصالت قدرت و این جور چیزها این بزرگ ترین منکری بود که اتفاق افتاده بود و امام حسین (علیه السلام) می خواستند این منکر را تصحیح بکنند که اگر این منکر درست می شد منکرهای دیگر اصلاح خیلی از آن ها تابع این بود نمی خواهیم بگوییم آن طرف دیگر در جامعه وجود نداشت. وجود داشت ولی مهم ترین منکری که اول باید پیش از همه آن منکرات اصلاح می شد همین منکر بود!

مجری:

ایشان بزرگ ترین منکر را تبدیل خلافت به سطنت می داند

استاد ابوالقاسمی:

پس هدف سید الشهداء (علیه السلام) نهی از منکر بود اما منکرش تبدیل شدن حکومت از خلافت به سلطنت بود. همین نظریه را هم در صدا و سیما برخی از برنامه ها مطرح کردند برنامه ... مکتب مکتب اهل بیت برنامه که خیلی از قسمت هایش خوب بود بعضی از قسمت هایش یک سری مطالبی داشت که این ها حداقل قابل باز نگری است. کلیپ را با همدیگر ببینیم (کلیپ طولانی است) یک مقدار مقصود مشخص بشود دیگر کفایت می کند.

کلیپ دوم از صدا و سیما:

معاویه هنوز بر حکومت هست و گمانه مرگ و در گذشتنش هم در میان نیست بر حسب ظواهر اما این که در بین آن چند ماده این قدر تصریح دارند و جزء مفاد اصلی تعهد نامه و صلح نامه هست که عدم جانشینی معاویه توسط فرزندش. اگر بخواهیم روی این مسئله یک خرده تحلیل بکنیم که چرا این اهمیت دارد و چرا حضرت امام حسن (علیه السلام) روی این موضوع این قدر تأکید دارند؟ به نظر می رسد که این مسئله می تواند با موضوع اصلی این برنامه شما یعنی هویت مسلمانی ما مخصوصاً در دوره معاصر ارتباط برقرار بکند. این موضوع چنان که عرض کردم در کنار فساد ظاهری یزید ابن معاویه مثلاً شراب خواری او و بقیه مفاسد او به عنوان انگیزه قیام برای اصلاح بیشتر گفته می شود می تواند یک برگ دیگری از انگیزه و دلیل اقدام و قیام امام حسین را آشکار بکند تعبیر دیگر در این تعبیری که فرمودید درباره اصلاح امت جد اگر مسئله را هویتی ببینیم گویا فارغ از رواج فسادهای ظاهری یک بنیان اجتماعی سیاسی اشتباهی دارد گذاشته می شود که این بنیان، هویت جامعه را تغییر می دهد من یک خرده مثال بزنم مسئله روشن بشود. ببینید در دوره معاصر خودمان هم داشتیم این طرف و آن طرف هم می بینیم احتمال دارد فردی مثلاً مرتکب یک گناه ظاهری بشود دروغی بگوید دزدی مختصری بکند سر یک کسی را کلاه بگذارد فساد اقتصادی کوچکی داشته باشد؛ اما گویا من باب توبه این گناهان را می شود با توبه، استغفار با صدقه دادن با جریمه شدن و امثال این ها رفع کرد و خداوند انسان را می بخشد حتی حق الناس امکان بر گرداندن دارد.

اما گویا بعضی از مفاسد هست که هویت انسان را تغییر می دهد یعنی انسانی که گناهان ظاهری و دم دستی انجام می دهد گویا از باب توبه، امکان برگشت دارد و این امکان برگشت به معنای این که او هویتش تغییر نکرده به زبان عمومی تر می گویند که این هنوز ذاتش پاک است هویتش درست است ولو مثلاً فلان اشتباه را می کند اما بعضی وقت ها بعضی از گناه ها هست که ذات انسان را در معرض تهدید قرار می دهد. مثلاً به بیان عموم گفته می شود این، ذاتش درست شدنی نیست به سختی قابل برگشت است. به نظر می رسد که اگر صرف این باشد که قیام امام حسین برای چنین گناه های از خلیفه که البته در مقام خلیفه و مسئول حکومت ولو به غصب چنین گناهانی را دارد انجام می دهد و این قیام برای آن ها است چندان مسئله برای اصلاح امت خیلی اهمیتش فهمیده نمی شود؛ پس بنابراین شاید بتوان در این عبارات دنبال آن مفسده ای گشت که هویت خلیفه مسلمین را و به تبع آن امت اسلام را یا ذات آن ها را در معرض تهدید دارد قرار می دهد گویا اگر این رسم رایج بشود دیگر قابل اصلاح نیست.

پرسش:

شما می فرمایید ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) در مقابل تبدیل شیوه حکمرانی که مبتنی بر خلافت بود که این شیوه دارد به سلطنت تبدیل می شود انگیزه حضرت این بود حالا با این روایت چه کار می کنید؟ این از زبان خود ابا عبدالله مطرح شده که: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيد»، باید فاتحه اسلام را بخوانیم اگر قرار است که یک کسی مثل یزید بیاید حاکم بشود این دارد شخص خود یزید را می گوید یا در جایی دیگر حضرت می فرماید که «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِه‏»؛ کسی مثل من با کسی مثل یزید بیعت نمی کند این ها دارد شخص خود یزید را می گوید یعنی شما می گویید این ها هم به خاطر انتسابش به پدرش هست یا نه بر می گردد به فسادهای ظاهری که داشته

پاسخ:

عرض کردم یک لایه ای یا یک برگی از ماجرا طبعاً فسادهای شراب خواری او امثال این ها است که مخصوصاً برای عموم مردم قابل درک و دیدن است و می دانند که شراب خوار بودن حاکم بر خلاف سنت پیامبر و بر خلاف سنت خلفاء است؛ اما در پس این ماجرا با شخص یزید ایده سلطنت هم دارد محقق می شود

پرسش:

پس آن ایده در شخص یزید است که ابا عبدالله قیام کردند.

پاسخ:

این ایده دارد این جا متولد می شود (عرض کردم) ما قبل از این ماجرا دو الگو برای جانشینی داریم یا ولایت و امامتی که تشیع به آن قائل هستند و یا ایده خلافت که اهل تسنن به آن اشاره می کنند. اما این جا گویا دارد یک ایده سومی مطرح می شود که ویژگی اصلیش در همین است که فرزند می آید ولیعهد پدرش می شود و صلاحیت و مشروعیت حکومتش نه به علمش است نه به شجاعتش است نه به فقاهتش است نه به ولایتش است بلکه به صرف فرزند بودنش است. این دارد متولد می شود و اساس و بنیان جدیدی در اداره جامعه گذاشته می شود چرا عرض می کنم ایده جدید درباره اداره جامعه است؟ چون اگر حکمی یا احکامی توسط خلیفه ای در ذیل سنت و سیره رسول جا بجا بشود گفته می شود که این خلیفه است و فقاهت و درکی از دیانت و دین دارد و این کار را کرده. یعنی قانون و آن چیزی که نظم جامعه، جامعه را اداره می کند یک منشائی دارد این منشأ در ولایت ائمه معصومین هست.

شیعیان معتقد هستند در شرح سیره رسول و کتاب و سنت یعنی بر اساس حدیث ثقلین قانونی که امام می گذارد در مقام خلیفه، در مقام رئیس اداره جامعه قانون متأثر از کتاب و سنت است. اما قانونی که خلیفه می گذارد باز دوباره متأثر از سیره رسول و کتاب است اما قانونی که شاه و سلطان می گذارد به چه اعتباری است؟

مجری شبکه ولی عصر:

کلیپ را دیدیم البته گفتید مفصل هست ما یک بخشی از آن را دیدیم خدمت تان هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

ملاحظه فرمودید بحث سر این است که یک منکری یزید داشت انجام می داد که این منکر قبل از یزید نبوده؛ لذا سید الشهداء (علیه السلام) مجبور شد قیام بکند. در این جا یک ملاک هایی که در رابطه با شهادت سید الشهداء و نظریه ها در مورد نهضت سید الشهداء را خدمت دوستان عرض می کنم یک سری نظریه های داریم.

یک: نظریه شهادت. بعضی ادعا می کنند بر طرف کردن ظلم و افشاگری جز با شهادت و خون نمی شد و دو تا مطلب هم مطرح کردند یک: برملا کردن ظلم امویان تنها با خون سید الشهداء ممکن بود. دو: یاد آوری راه حق نیاز به یک رسانه قوی داشت که با شهادت محیاء می شد. این یک دیدگاه.

دیدگاه دومی که شهادت را مطرح کردند گفتند با جان فدا کردن به معشوقش یعنی خدا، نزدیک تر می شد خدا از او خواسته من می خواهم جانت را بدهی ببینم می دهی یا نمی دهی؟ مثل این که خدا به حضرت ابراهیم فرمود من می خواهم سر پسرت را ببری ببینم می بری یا نمی بری؟ سوم یک گناهانی شیعیان داشتند که سید الشهداء برای این که این گناهان بخشیده بشود حاضر به فدا کردن جانش شد.

اگر این چنین است پس چرا طبق اکثر اقوال سید الشهداء خواست از وسط راه بر گردد؟ چرا نظریه صلح را مطرح کرد؟ گفت من را رها کنید به مرزها بروم. به یمن می روم که دست در دست یزید بگذارم نه، گفت به یمن می روم. مگر سید الشهداء شهادت را نمی خواست که گناهان شیعیانش بخشیده بشود؟ مگر با شهادت به معشوقش یعنی خدا، نزدیک تر نمی شد؟ گفت خدایا دیگر نمی خواهم تصمیم من عوض شده بر ملا کردن ظلم و افشا گری جز با شهادت و خون نمی شد؛ پس چرا می گویند یک منطقه دیگر بروم اگر بنا است بر ملا کنم نه دیگر لازم نیست بر ملا کنم تمام شد.

پس این نظریه یک مقداری به اصطلاح امروزی باگ دارد نمی شود این را خیلی پذیرفت بله می توان این ها را به عنوان برخی نتایج مطرح کرد. نتیجه این بود که ظلم امویان افشاء یک رسانه قوی در آن دوران خفقان در اختیار اهل بیت (علیهم السلام) قرار گرفت روضه خوانی امام سجاد (علیه السلام) در کوفه و شام کردند اما آیا هدف اصلی همین بود یا منحصر در این بود؟ این می شود به عنوان یکی از گزینه ها مطرح کرد حالا نتیجه ای داشته این هم نتیجه اش.

نکته دوم چرا سایر ائمه قیام نکردند؟ یعنی بقیه نگران شیعیان نبودند؟ اگر بنا است گناه شیعیان با قیام و شهادت یک امام بخشیده بشود بقیه هم به شهادت می رسیدند همه گناه کامل بخشیده می شد.

مجری:

منظورتان به شهادت با این کیفیت است.

استاد ابوالقاسمی:

بله، این مدلی به شهادت می رسیدند خدا گناه همه مردم دنیا را می بخشید چرا این کار را نکردند؟ یا این که خدا عاشق امام حسین بوده و عاشق بقیه نبود؟ یا بقیه عاشق خدا نبودند که امام حسین حاضر شد جانش را بدهد بقیه نه عاشق نبودند. مطلب بعدی زید ابن علی پسر امام سجاد (علیه السلام) قیام کرد و با قیام او هم طبیعتاً می دانید هر کسی در راه مقابله با ظلم قیام بکند محبوب می شود. یک رسانه قویی در اختیار زیدیه قرار گرفت آن قدری که خیلی از سنی ها هم عقلامند به ایشان شدند حکومتی تشکیل دادند هنوز هم در یمن، زیدی ها هستند.

اگر بناست با قیام رسانه در اختیار اتباع قرار بگیرد همه ائمه یکی یکی قیام می کردند تا یک رسانه ای بسیار پر شور داشته باشند. چرا این قضیه صورت نگرفت؟ پس این 3 جنبه ای که مطرح کردند بر طرف ظلم یا افشاء گری در حقیقت درست کردن یک رسانه جز با خون نمی شود این نظریه اشتباه است. این که بگوییم سید الشهداء رفت تا شهید بشود (بعضی ها قیام نمی گویند) چون خدا گفته مثل به ابراهیم گفت سر فرزندت را ببر این هم که مشکل دارد. رفت تا گناهان شیعیانش بخشیده بشود این هم که مشخص است اشکال دارد این یک نظریه یا 3 تا نظریه در واقع. اما یک دلیل برای 3 تا نظریه.

نظریه دیگر، نظریه کسب فرصت بیشتر است. کسانی که قیام را قبول ندارند می گویند نه امام حسین فقط می خواست فرار بکند و زنده بماند لذا از مدینه به سمت مکه رفت و از مکه به سمت کربلا رفت. کسانی که نظریه حکومت اسلامی را قبول ندارند اغلب این نظریه را مطرح می کنند. سوال اگر سید الشهداء می خواست زنده بماند تنهایی فرار می کرد چرا خانواده اش را برد؟ آیا خانواده بردن منافات با فرار ندارد؟ من می خواهم زنده بمانم تنها می روم چند سال دیگر هم زندگی می کنم. مگر امام زمان به غیبت نرفت؟ الان در غیبت تنها است مگر یک افرادی خاص «اوحدی من الناس» که به قول عرب ها نیالهم  یا هنیئا لهم. آقا امام حسین اگر بنا بود فقط دنبال حفظ جان باشد معقول نبود با خانواده برود.

 بله یک زمانی که دیگر حکومت ممکن نبود صد در صد مشخص شد در کوفه قابلیت تشکیل حکومت نیست در آن جا آتش بس مطرح کردند (اما با عزت) این جا معقول بود که حضرت بگوید برای حفظ جانم حالا که آن هدف محقق نمی شود یک هدف دیگر، حفظ جان من باشد. یک هدف اولایی بود با تغییر وضعیت به هدف دوم منتقل شد این معقول است؛ اما به هر صورت این که نحوه حرکت سید الشهداء (علیه السلام) با آن سخنرانی های تندشان در مکه و در راه صحبت های که با دیگران کردند هیچ کدام با این که سید الشهداء می خواست زنده بماند از مدینه خارج شد سازگاری ندارد. می گوید هر کس می خواهد شهید بشود با ما بیاید.

«مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَه‏»

حاضر هستی جان بدهی با من راه بیافت (این فرار نمی شود) یک عده ای دیگر می گویند بله کسب فرصت بیشتر باشد نه برای زنده ماندن برای امتناع از بیعت، شایسته خودشان نمی دیدند با یزید بیعت بکنند. سوال مگر سید الشهداء نفرمود:

«مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْله‏»

امام سجاد (علیه السلام) مثل سید الشهداء با خود یزید هم بیعت اکراهی داشتند «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْله‏» پس چرا امام سجاد (علیه السلام) بیعت اکراهی با یزید داشتند؟ اگر مقصود این بود که فقط زنده بماند تا با یزید بیعت نکند برود یک جایی که با یزید بیعت نکند. امام سجاد چرا این کار را نکردند؟ می رفتند یک جایی که با یزید بیعت نکند.

بقیه ائمه مگر با طاغیه های زمان شان بیعت اکراهی نداشتند؟ امیر مؤمنان طبق روایت با طاغی زمانش، امام حسن با طاغی زمانش، امام زین العابدین با طاغی زمانش، امام باقر با طاغی زمانش بیعت اکراهیِ غیر مشروع از طرف آن کسی که برایش بیعت شده تهدید به قتل کرده پس این که سید الشهداء می فرمایند: «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْله‏»؛ این نیست که من رفتم تا بیعت نکنم نه مقصود و هدف چیز دیگری است.

 یا مِثلی در این وضعیت «لا یبایعُ مثلَه» در این وضعیت اگر مطلق بگوییم «مثلی لا یبایعُ مثله» فقط مثل فردی را بسنجی و نگاه به وضعیت نداشته باشی دچار مشکل می شوی قبل و بعدش، با همین یزید امام زین العابدین مجبور به بیعت شد. پس «مثلی لا یبایعُ مثله» مثل فردی نیست که من حسین امام هستم لا اُبایع مثل یزید را که خلیفه ظالم است نه وضعیت منِ سید الشهداء طوری است لذا اگر امام حسن هم در موقعیت من باشد جای یزید هم فرد دیگری باشد با او بیعت نمی کرد. در این وضعیت مثلیت، من و این موقعیت (این هم عرض کردیم)

یک عده گفتند نه حضرت برای کسب فرصت بیشتر برای حفظ احترام مکه و مدینه بودند مدینه حرم است نباید در آن خونریزی شود، مکه هم حرم است نباید در آن خونریزی بشود بله این درست است اما چرا کوفه را انتخاب کردند؟ نباید خونریزی بشود یک جای دیگر برویم. چرا به سمت کوفه رفتند؟ می تواند این جزء العلة باشد چرا آن جا را ترک کردند؟ اما این نهضت این رفتاری که از سید الشهداء (علیه السلام) سر زده است فقط با خروج از مکه و مدینه نیست. آقا امام حسین (علیه السلام) می خواست حرمت مکه حفظ بشود بیرون مکه در بیابان ها می رفت و خیمه می زد. یا به یک منطقه دیگر می رفت چرا انتخاب آن منطقه؟ یعنی یک عده می گویند بله امام حسین فرار کرد. (فرض بگیریم فرار بوده) اما نمی شود از یک جایی فرار کنی به دنبال هدف دیگری باشی یک موقعیت برای کار دیگری داشته باشی؟ چرا ممکن است.

مثال خیلی روشن و تاریخیش می گویند محمد ابن عبدالوهاب در یک منطقه ای با حاکم دشمن شد خواست فرار بکند فرار کرد رفت منطقه دیگری که دشمن این ها بودند، برای تشکیل حکومت با آن ها پیمان بستند. محمد ابن عبدالوهاب فرار کرد دنبال تشکیل حکومت نبود؟ چرا حکومت هم تشکیل داد که الان حکومت وهابی و آل سعود شد. این در جنبه باطلش، سید الشهداء در جنبه حقش. بله می خواست حرمت مکه و مدینه حفظ بشود می خواست فرصت بیشتر داشته باشد اما نه آن مدلی که شما مطرح می کنی می خواست فرار کند. (این هم نبود)

نظریه دیگر تشکیل حکومت است. تشکیل حکومت برای چه؟ دو تا مطلب می گویند یک: برای احیاء امر به معروف و اجرای قوانین بر زمین مانده یعنی حضرت خواست حکومت تشکیل بدهد تا بتواند قوانین اجتماعی اسلام را بر پا بدارد. دو: وظیفه امام این است که اگر مردم بیعت کردند تشکیل حکومت بدهد امیر مؤمنان فرمودند که خدای متعال از علماء پیمان گرفته که اگر توانستند ظلم را پا برجای نگذارند.

این هم ممکن هست ولی سوال وقتی فهمیدند چرا دیگر ممکن نیست باز بر نگشتند؟ پس این هم می تواند جزء العلة باشد اما علت تامه نیست. پس ببینید ما داریم نظریه ها را یکی یکی بررسی می کنیم نظریه بعدی گفتند امام حسین در هر صورت مجبور به جنگ بود چرا؟ این سرنوشت محتوم امام حسین بود از اول مقدر شد خدا مقدر کرده

«يَا حُسَيْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص364

شبیه به آن که قبلاً گفتیم (ماجرای حضرت ابراهیم) اما یک جنبه دیگرش مقدر شده دیگر هر کار کنی این هست. جواب مگر امام حسن (علیه السلام) نمی دانست سرنوشت محتوم معاویه خلافت است مگر مقدر نشده پس چرا با او جنگیدند؟ مگر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نمی دانستند که سرنوشت محتوم معاویه در نهایت خلافت است چرا با او جنگیدند؟ یک سرنوشت محتوم و مقدر یک چیز است با این که وظیفه من چیست خیلی فرق دارد این سرنوشت محتوم وظیفه سید الشهداء را تعیین نمی کند.

مجری:

استاد در واقع آگاهی به این سرنوشت (این طوری بگوییم) یعنی امام حسین به این ماجرا آگاه بودند ولی وظیفه شان هم چیز دیگری است.

استاد ابوالقاسمی:

طبق مبانی شیعی محتوم بودن در علم الهی ربطی به سقوط وظیفه ندارد آقا رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می خواهند عده ای را به جنگ موته بفرستند اگر فلانی شهید شد فلانی فرمانده است اگر فلانی شهید شد فلانی، اگر فلانی شهید شد فلانی. یک یهودی آن جا بود (اهل سنت گفتند) گفت همه این ها شهید می شوند. تو از کجا می دانی؟ این سنت الهی است پیغمبرها اگر می گفتند اگر شهید بشود این شهید می شود حتی اگر این طور می گفتند.

آقا رسول خدا مگر شما نمی دانید این ها شهید می شوند؟ شما این ها را کشتید مگر مجبور به کشتن این ها هستید چرا این ها را می فرستید؟ این که این ها سرنوشت محتوم شان این است دلیل نمی شود به خاطر وظیفه ای مثل جهاد، حفظ حدود و ثغور و امثال این به وظیفه شان باید بروند عمل بکنند. این نمی رسد نه باید برود. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می دانند مالک اشتر به مصر برس نیست؛ ولی آن عهد نامه را برایش نوشتند. برای چه نوشتید؟ یک وظیفه ای داریم یک رفتاری باید صورت بگیرد. پس یکی بگوید چون سرنوشت محتوم مالک کشتن بود حضرت علی او را فرستاد نه با او عهد نامه داده این برای ما خیلی مهم است.

یک عده گفتند این تصمیم یزید بود چون یزید تصمیم گرفته بود لذا سید الشهداء باید جنگ را می پذیرفت راه دیگری نداشت. تصمیم یزید است چرا همان لحظه فرار را مطرح نکردند؟ سید الشهداء فرار می کرد و تنهایی می رفت.

یک عده گفتند نجنگیدن منافی با عزت بود مثلاً این ماجرا را مطرح می کنند که وقتی خبر شهادت مسلم یا برادرانش به فرزندانش رسید گفتند ما باید از قاتلین انتقام بگیریم و اگر نجنگیم منافات با عزت دارد شما بروید انتقام بگیرید منِ حسین چرا با شما بیایم؟ عثمان (خلیفه) کشته شده باید چه کار کنند؟ باید قاتلینش را قصاق بکنند. معاویه می گویند قاتلین باید کشته بشوند حضرت علی (علیه السلام) گفتند حکومت مهم تر است یک مصلحتی است فعلاً حکومت را پا برجا بکنیم تا بعد به آن ها هم خواهیم رسید.

امام حسین نمی توانست بگوید فعلاً جان من مهم تر است؟ جان امام مهم تر است یا انتقام گرفتن برای مسلم. در جنگ احد حمزه شهید شده آقا باید برویم تا پوست از کله کفار مکه نکنیم بر نگردیم ول کردن آن ها با عزت منافات دارد. حمزه را کشتند کافر هم هستند باید برویم انتقام بگیریم نه آقا ما باید حکومت مدینه را حفظ بکنیم. پس این ها هیچ کدام این ها دلیل نمی تواند باشد این ها را مطرح نکنید.

 می رسیم به نظریه ای که بعضی اش الان مطرح شد و برخی اش را مرحوم شهید مطهری فرمودند بحث امر به معروف و نهی از منکر. دو مدل مطرح شده یک: امر به معروف خاص دو: امر به معروف عام و عمومی در همه جهات امر به معروف خاص دو تا بیان داشت (امشب پخش شد) یک: چون مدل حکومت داری عوض شد باید قیام می شد این برزگ ترین منکر بود. خلافت به سلطنت تبدیل شد (خلافت خودش هم مشروع بود) آقا آن مدلی که شما می گویید خلافت را ما قبول نداریم ما هر چیزی که با غیر اذن معصوم باشد را قبول نداریم. مثال می زنند خانه از پای بست ویران است. این چه است شما دارید مطرح می کنید؟ بله جماعت اخوان المسلمین این نظریه را دارند آن هم نه در مورد یزید در مورد معاویه و همین اشکال به این نظریه وارد می شود معاویه مدل حکومت را عوض کرد یا یزید؟ معاویه عوض کرد.

معاویه بود که غلبَ را ملاک حکومت قرار داد معاویه بود که رسماً و علناً بت فروشی کرد معاویه بود که شراب می خورد معاویه بود که گفت «لا والله الا دفناً دفنا» معاویه بود که گفت قبر حضرت حمزه را بشکافید، قبور شهدای احد را بشکافید به بهانه نهر منتقل کردن آن جا را شکافتند کلنگ به پای یکی از شهداء خورد خون تازه جاری شد دیدند خیلی دارد آبرو ریزی می شود مشخص شد بدن این شهداء بعد از این همه سال تر و تازه مانده است.

اگر مقصود تغییر مدل حکومت باشد که از زمان معاویه عوض شده بود. اگر مقصود این باشد که جانشینی یزید به جای معاویه منکر است معاویه در زمان خلافت خودش برای یزید بیعت گرفت. آن موقع امام حسن (علیه السلام) هم بود لذا امام حسن باید قیام می کرد پایه ریزی خلافت یزید از چه دورانی شده؟ آن که دارد بیعت می گیرد را شما رهایش کردید می گویید امام حسین با او نجنگید حالا که بیعت شده خلیفه شده امام حسین دارد با این می جنگند. بنا باشد با این منکر بخواهند بجنگند چه موقع باید می جنگیدند؟ زمان معاویه.

 گفتند نه ملاک انتخاب خلیفه عوض شده است و این بزرگ ترین منکر بود. ملاک انتخاب خلیفه از چه زمانی  عوض شد؟ از زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ملاک، الهی بودن است آن عوض شد. ملاک انتخاب شد، حالا چه انتخاب با قهر و غلبه باشد چه بیعت باشد ما در دموکراسی بودن همان اولی ها هم اختلاف داریم.

فرض بگیریم که آن ها با دموکراسی باشند تعیین مستقیم خلیفه بعد، حالا پسر باشد یا نباشد فرقی می کند؟ مردم راجع به عمر اعتراض داشتند

«وليت علينا رجلا فظاً غليظاً ماذا تقول لربك إذا لاقیته»

تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف:  أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج1، ص355، ح1098

 (عبارت اهل سنت است) یک آدم تند خو خلیفه شد آن هم ما قبول کنیم شورا تشکیل داد (باشد) بعد از او چه شد؟ مردم با حضرت علی بیعت کردند (باشد) معاویه چطوری خلیفه شد؟ مگر با قهر و غلبه نبود؟ گفت این که یک نفری پسرش را تعیین بکند امیر مؤمنان چه کسی را تعیین کرد؟ وهابی ها دارند همین را می گویند. می گویند اگر تعیین پسر باشد قبل از معاویه چه کسی تعیین کرد؟ امیر المؤمنین.  و حال آن که ما اعتقاد داریم انحراف در انتخاب خلیفه یا ملاک انتخاب خلیفه از زمان خلیفه اول صورت گرفته؛ پس این هم نمی تواند سبب قیام باشد بنا بود آن جا باید قیام می شد نه بعدش زمان معاویه اصلاً امیر مؤمنان نباید جنگ را تمام می کرد. آقای معاویه تو می خواهی ملاک ها را تغییر بدهی با تو صلح نمی کنم تا آخر با تو می جنگم امام حسن هم باید تا آخر با او می جنگیدند او دارد ملاک ها را تغییر می دهد. پس هر کدام باشد این نظریه قابل قبول نیست نظریات قبلی یک مقداری شاید قابل قبول بود اما این یکی خیلی دور از ملاک ها است نمی شود با ملاک های این ها جمع اش کرد.

آقا یزید فساد علنی داشت مگر قبلی ها نداشتند و این کار را نمی کردند؟ این همه بدعت گزاری ها، دیگر بدعت گزاری در دین یعنی چه؟ این که بگویی یزید به عنوان خلیفه قوانینی داشت می گذاشت که دیگر این به عنوان خلیفه بود مگر قبلی ها خودشان نقل کردند که این همه بدعت گذاشتند؟

امیر مؤمنان مگر در کتاب شریف کافی بیست و خرده ای بدعت خلفای قبلی را نمی شمارند؟ مگر آقایان اهل سنت بدعت های عثمان را نقل کردند؟ مگر خودشان بدعت های خلیفه اول و دوم را نقل نکردند؟ چرا. پس این نیست که یک نفر به عنوان خلیفه، دین را تغییر بدهد قبلی ها هم کردند قیام صورت نگرفت پس این ملاک نمی تواند باشد.

برویم سراغ نظریه دوم باب امر به معروف، این که یک امر به معروف خاص بود دلیلش هم این بود که چون مدل حکومتداری عوض شد چون ملاک انتخاب خلیفه عوض شد چون یزید فساد علنی داشت نه این ها نبود. امر به معروف عام این نظریه، نظریه شهید مطهری (رضوان الله تعالی علیه) است. می گوید ما در همه کار وظیفه داریم وقتی می توانیم امر به معروف بکنیم.

به سید الشهداء (علیه السلام) گفتند برای تشکیل حکومت بیایید و یکی از انحای امر به معروف چه است؟ تشکیل حکومت است. این نظریه با تلاش برای حفظ جان هم قابل جمع است که سید الشهداء چرا وقتی دید نمی شود گفت به مرزها بروم، به یمن یا جای دیگر بروم اما یک سوال امر به معروف وقتی یقین به عدم نتیجه داشته باشی ساقط است. آقا سید الشهداء از مدینه می دانست که این کار نتیجه ندارد نه به علم الهی آن که مشخص بود به علم ظاهری هم می دانست وقتی می گویند:

«‌َقُلُوبُهُمْ مَعَكَ وَ سُيُوفُهُمْ عَلَيْكَ.»

دلائل الإمامة (ط - الحديثة)؛ نویسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة ناشر: بعثت ص182

همه توصیه می کنند نرو، یا باید بگوییم یقینی به نتیجه نداشت احتمال می داد بشود. یقین دارند نمی شود پس یا این هدف درست نیست یا حضرت با وجود شهادت یقین به نتیجه داشتند یقین داشتند که نهی از منکر دارد صورت می گیرد ولو با کشته شدن من.

مجری:

یعنی آن وظیفه ای که فرمودید

استاد ابوالقاسمی:

احسنت، ما می گوییم زمانی که نهی از منکر نتیجه نداشته باشد ساقط است پس سید الشهداء اعتقاد دارد با شهادت من، نتیجه دارد؛ پس حکومت و چیزی ورای حکومت است. (فقط حکومت نیست) حکومت هم داخل او می شود یک نظریه، حکومت بالای امر به معروف بود در این نظریه امر به معروف بالای حکومت است که یک امر به معروفی است می شود حکومت هم تشکیل نشود اما آن نوع امر به معروف محقق بشود. آن نوع چه است؟ این را سر بسته می گذاریم پس این نظریه اجمالاً قابل قبول هست

نظریه بعدی اتمام حجت بود برای چه کسی؟ یک: برای کوفیان، کوفیان بیعت کرده بودند باید تا اتمام حجت بر آن ها پیش می رفت که این واجب امام است بر امام واجب است اگر مردم با او بیعت کردند برود.

مجری:

مثل امیر المؤمنین

استاد ابوالقاسمی:

بله این ممکن است برای تمام مردم تا قیام در این نظریه هم باید یک چیزی باش که کل مردم دنیا تا قیامت بتوانند آن را فرا بگیرند. حضرت یک تأثیری می خواهد بگذارد که آن تأثیر، ولو بعد از من هم ساری و جاری است. چون اتمام حجت برای کوفیان با شهادت دیگر تمام شد یا تا وقتی که مشخص شد کوفی ها پای عهد نمی مانند تمام شد. پس چرا باز ادامه داد؟ مشخص است یک اتمام حجتی است که این اتمام حجت برای جنس بشر است برای مسلمان ها است. برای هر کسی است که اعتقاد به سید الشهداء می تواند به نحوی پیدا بکند چه از باب انسانیتش چه از باب اسلامش چه از باب تشیع و امامتش؛ پس برخی از این نظریه ها اجمالاً قابل قبول است یا به عنوان بخشی از نتیجه یا به عنوان بخشی از هدف می تواند نتیجه باشد اما در هدف این نبوده است.

مثال: عرض کردیم این که افشاء گری بشود این داخل نهی از منکر می گنجد اما نهی از منکر بعد از خودش اگر من ببینم کاری انجام بدهم که الان شهید می شوم ولی بعد از من نتیجه اش باقی می ماند و برای آیندگان تأثیر دارد، این جا می توانم این کار را انجام بدهم به خدا نزدیک تر می شد بله این هم بود. گناه شیعیانش هم بخشیده شد اما نه به آن مدلی که مسیحی ها می گویند با مدلی که واقعاً تو اتباع پیدا بکنی تکویناً، اجمالاً این را هم می شود قبول کرد.

کسب فرصت بیشتر بله ممکن بود اما نه به آن دلیل فرار برای چه؟ برای این که بتواند اهداف نهی از منکرش را چه کار بکند؟ امر به معروفش را کامل تر بکند و امتناع از بیعت که با این جور در می آید چون من در وضعیتی هستم که نباید بیعت بکنم وضعیت من چه وضعیتی است این را عرض خواهم کرد. حفظ احترام مکه و مدینه به عنوان بخشی از علت می تواند باشد تشکیل حکومت به عنوان زیر مجموعه نهی از منکر و امر به معروف می تواند باشد.

مجبور به جنگ را عرض کردیم دلیل نمی تواند باشد که من مجبور به جنگ هستم، بله وقتی به مرحله ای رسیدم که همه راه ها بسته شد آن موقع مجبور به جنگ هست. امر به معروف و نهی از منکر هم گفتیم خاصش را نمی شود ملتزم بشویم اما عامش را که برای تمام دین، حفظ اصل دین باشد یا برای یک امر به معروفی که برای بعد از خودشان هم نتیجه اش باقی بماند. و اتمام حجت هم برای کوفی ها تا زمانی که مشخص شد بی وفا هستند مثل حضرت علی (علیه السلام) وقتی دید مردم پای بیعت نایستادند دیگر تمام شد اتمام حجت تا آن جا می تواند باشد از این جهتش. اما برای تمام تا قیامت نه این ممکن است.

 حالا ما بیاییم همه نظریه ها را که عرض کردیم کدامش درست، کدامش احتمال دارد؟ کدامش غلط است؟ این ها را گفتیم اما برویم سراغ یک جمع بندی کلی که هم این جا را حل می کند هم رفتار امام حسن (علیه السلام) را حل می کند، هم رفتار امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب (علیه السلام) را حل می کند هم رفتار سایر ائمه (علیهم السلام) را حل می کند.

مجری:

استاد اگر اجازه بفرمایید این جمع بندی را بعد از میان برنامه بفرمایید

 (میان برنامه)

مجری:

 هر که دارد هوسش نه عطشش بسم الله! بینندگان عزیز مجددا به برنامه راه روشن خوش آمدید در خدمت استاد ابوالقاسمی هستیم ان شاء الله جمع بندی نظریه های که در رابطه با قیام سید الشهداء بوده است در خدمت تان هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

نظرات را عرض کردم اما چند نکته در یکی از این نظریات که نظریه تشکیل حکومت است البته زیر مجموعه مسئله امر به معروف و نه مافوق مسئله امر به معروف. بله یکی از جنبه های خیلی مهمش این هست اما جنبه های دیگری هم هست مسئله نامه ای است که آقا سید الشهداء به معاویه نوشتند، کلام امام در دار العماره با مروان و فرستادن حضرت مسلم، حضرت مسلم برای جهاد بیعت گرفت می گویند آقا سید الشهداء دنبال حکومت نبود پس چرا مسلم بیعت برای جهاد گرفت؟ این همه بیعت برای چه است؟

خیلی این ها مهم است که متأسفانه دقت نمی کنند تلقی یزید این بود که سید الشهداء دنبال حکومت است تلقی لشکر یزید این بود که سید الشهداء دنبال حکومت است تلقی سپاه امام حسین این بود که دنبال حکومت است تلقی مردم کوفه این بود که دنبال حکومت است تلقی صحابه آن دوران این بود که سید الشهداء دنبال حکومت است همه همین را دارند می گویند.

این که یک عده الان دارند می گویند نبوده این تقریبا با مسلمات تاریخ دارد مقابله می کند همه کسانی که آن جا بودند می گویند تو دنبال حکومت هستی خودش هم می گوید بله هستم فرستاد بیعت هم بگیرند برای جهاد می گویند نه آقا تو دنبال حکومت نیستی. مشخص است این ها خیلی وارد آن جنبه اش نمی شوند که این را مطرح بکنند.

اما یک نکته دیگر عرض بکنم گفتیم ما یک نخ تسبیحی برای رفتارهای کل ائمه (علیهم السلام) می خواهیم بگوییم آن نخ تسبیح چیست؟ هدایت حداکثری مردم. آن که برای ائمه مهم است هدایت و نجات از جهنم امیر مؤمنان با آن محبتی که به انسانیت دارد یقین داریم بدون شک اگر تزاحم و تعارض و درگیری می شد بین این که یک نفر بیشتر از جهنم نجات پیدا بکند و بین این که هزاران سال حکومت بکند کدام را انتخاب می کرد؟

مجری:

قطعاً اول

استاد ابوالقاسمی:

مشخص است در ماجرای سقیفه شایعه ای مطرح کردند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) حضرت علی را عزل کرده (بارها این را مطرح کردیم) امیر مؤمنان اگر قیام می کرد، مردم به بهانه دفاع از پیغمبر (صلی الله علیه وآله) با حضرت علی درگیر می شدند و همه شان جهنمی می شدند. چون با امام دارند می جنگند بعضی از کارها را انجام بدهی جهنمی می شوی مگر این که خدا بعداً توفیق توبه به تو بدهد.

اما این، دیگر راه حلی نداشت امیر مؤمنان چه کار بکند؟

«فَصَبَرْتُ‏ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا  أَرَى تُرَاثِي نَهْبا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص48

در روایت آمده صبر کرد تا مردم جهنمی نشوند عین روایت کافی شریف است. رسید دوران عثمان در شورای 6 نفره ثابت کردند که این شایعه دروغ بوده؛ پس منِ علی حق خلافت دارم بله در آن شورا دیگر اسم من در نیامد اما مردم یواش یواش فهمیدند حق با چه کسی است؟ لذا وقتی عثمان کشته شد دور حضرت علی جمع شدند.

البته به عنوان این که می شود خلیفه بشود نه به عنوان امامت الهی هنوز توانایی تبیین امامت الهی را کامل پیدا نکرده است با توجه به این قضیه حضرت خلافت را گرفتند برای بخشی از آن اهداف، یکی این که حکومتی تشکیل بدهم رفع ظلم بکنم و از همه مهم تر تا می توانیم تبلیغ عقیده صحیح را بکنم لذا می بینیم تا فرصت پیدا می کردند بالای منبر

«فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْه واله وسلم) ‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص53، و من كلام له (علیه السلام) لما أشير عليه بألا يتبع طلحة و الزبير و لا يرصد لهما القتال و فيه يبين عن صفته بأنه عليه السلام لا يخدع‏

این قدر این را گفتند که به اشعث بر خورد علی، چرا هر چه منبر می روی می گویی در زمان ابوبکر و عمر حق من غصب شده بس است (البته قبلاً عرض کردیم) حضرت این را مطرح می کردند اما به مدلی که نه سیخ بسوزد نه کباب تندیش را می گرفتند ولی حق را کم کم مطرح می کردند.

 رسید به دوران امام حسن (علیه السلام) دیگر نمی توانند شایعه کنند که امام حسن شایستگی خلافت ندارد. برای مردم امامت الهی هنوز جا نیفتاده فقط این که حضرت علی می توانست خلیفه بشود ولذا خلیفه شده به او رأی هم دادیم قبلی ها انتخاب نبوده است. معاویه چه شایعه کرد؟ مردم، حسن حاضر هست برای خلافت جان همه شما را بدهد ولی خلافت را بگیرد. الان این جا امام حسن (علیه السلام) چه کار بکند؟ مردم به امامت الهی اعتقاد ندارند حالی شان نشده مثل تعدادی از صحابه که اصلاً نمی فهمیدند نبوت چه است؟

پیغمبر، حرف خودت یا حرف خدا هست؟ چون یک عده بد فهمیدند دیگر او پیغمبر نیست؟ چون یک عده خلافت از هارون را گرفتند دیگر هارون خلیفة الله (جانشین حضرت موسی) نیست؟ این که نمی شود اما تعدادشان زیاد بود البقیه البقیه، حسن جان ما را حفظ کن لازم نیست خلافت را بگیری ولی یک جوری خلافت را بگیر که جان ما حفظ بشود چطوری؟ گفت یک قراردادی با معاویه بنویس سن معاویه از تو بیشتر است وقتی معاویه مُرد تو خلیفه بشوی مگر تو خلافت نمی خواهی؟ خلافت بدون خونریزی البقیه البقیه ما زنده بمانیم تو هم به خلافتت برسی. نمی گوییم خلیفه نشو و اگر به تو هم نرسید شما دو تا برادر هستید (حسن و حسین) حسن هم از دنیا رفت نوبت حسین می شود که بعد از معاویه به خلافت برسد. یعنی مردم اعتقادشان بود دیگر بدون جنگ و خونریزی بدون هیچ درد سری بعد از معاویه نوبت امام حسن است.

معاویه این قرارداد را خراب کرد مثل بقیه قراردادهای که بسته بود و زیرش زد، الان بعد از معاویه اگر سید الشهداء طلب حقی که تو همان قرارداد معاویه نوشته نکند مردم چه می گویند؟ می گویند خودش نخواست ما می خواستیم خلافت را به او بدهیم تقصیر ما چه است؟ یک قراردادی با معاویه بسته بود بعد گفت نمی خواهم از این حقم گذشتم این ها خودشان نمی خواهند.

سید الشهداء این جا باید چه کار کند؟ این ها تازه گفتند حسین، تو با معاویه قرارداد بستی ما آماده هستیم برایت نامه نوشتیم تو حسن با معاویه قرارداد بستید باید بیایید در این جا اگر نرود جایگاه هدایتی اش را از دست می دهد حسین، آن موقع که به تو گفتیم بیا نیامدی الان که یزید سر جایگاهش مستقر شده آمدی؟ الان می خواهی بگویی کار یزید بد بوده؟ آن موقعی که ما طرفت آمدیم چرا نیامدی؟ یعنی دیدگاه مردم نسبت به امام اگر در آن جایگاه حضرت به سمت مردم کوفه نمی رفت جایگاه هدایتی اش را از دست می داد. لذا برای این که بیشترین امکان هدایت را داشته باشد باید به سمت مردم کوفه برود.

  ما عرض کردیم تا همان لحظه آخر هم به دنبال هدایت این ها بود. به دنبال حتی هدایت شمر و دیگران بود. این جایگاه امامت است در قرآن می گوید:

(وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)

و برای هر گروهی هدايت کننده ‌ای است.

سوره رعد (13): آیه 7

طبق روایت ما امام می شود. بعد از این ها دیگر توقع مردم از امام این نیست که بیاید بجنگد بله ما یک موقعی با شما یک پیمانی بستیم شما هم آمدید خدا خیرتان بدهد دیگر ما ول کردیم شما فعلاً کاری به خلافت نداشته باشید. امام هم در آن دوران می بیند اقبال مردم نیست راهی که می تواند مردم را ذره ذره جذب کند راه خارج از حکومت است لذا بقیه ائمه دیگر به سمت حکومت نرفتند.

یعنی یک نخ تسبیحی این جا می شود ترسیم کرد پس اگر یک دورانی هدایت مردم برای حکومت نیازمند قیام باشد لازم است اگر هدایت مردم نیازمند تشکیل حکومت باشد لازم است. اگر هدایت مردم نیازمند ترک حکومت باشد امام حسین (علیه السلام) همین کار را کردند.

محور برای تمام معصومین (علیهم السلام) هدایت بیشتر مردم است این است که راه هدایت باز بماند،‌ راه هدایت بسته نشود و بیشترین تعداد بهشتی در عالم داشته باشیم نگاه مان از این نگاه محدودِ سطحی چهار تا اتفاقی که می افتد خیلی گسترده تر بکنیم عالم که فقط بیست سال، سی سال، شصت سال، صد سال زندگی من در این عالم نیست. چند هزار سال یا هزاران سال یا میلیون ها سال قبل از این، عالم داشتیم و بعدش هم خواهیم داشت تا به بهشت و جهنم آن موقع قیامت

(فِي يوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ)

سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سال هايی است که شما می ‌شمريد به سوی او بالا می ‌رود (و دنيا پايان می ‌يابد).

سوره سجده (32): آیه 5

چندین هزار سال فقط یک روزش طول می کشد هفتاد هزار سال، یک روزش طول می کشد ما بعد داخل جهنم برویم حالا چطوری ما این ها را مقایسه بکنیم؟ می گوییم امام دنبال این بوده که مدل حکومت تغییر نکند. مدل حکومت چه تأثیری در مقابل جهنمی شدن ما دارد؟ بله اگر تغییر مدل حکومت منجر به جهنمی شدن ما بشود در مقابل این هم می ایستد.

این کار را کرد که تا خلیفه شراب خوار نشود، حالا یک خلیفه شراب خوار بشود مگر قبلش نبود؟ این در مقابل این که چه تعدادی جهنمی و چه تعدادی بهشتی بشوند ارزشمند است؟ نه. این کار را کرد برای این که چند صباحی بیشتر زنده بماند و با یزید بیعت نکند بله

«مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْله‏ »

چون من در موقعیتی هستم که قرارداد با معاویه را بستیم خودش هم گفته بعد از من تو هستی مردم هم برایم نامه نوشتند. در چنین وضعیتی «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْله‏» اما همین سید الشهداء به شهادت رسید فرزندش که مثل او بود «کلُهم نورٌ واحد» با خود یزید بیعت اکراهیِ اجباری داشته است؛ پس هر کدام از این نظریه ها را که ما بگیریم یک جایش می لنگند با نقصان دارد اما اگر نظریه امر به معروف و نهی از منکر مطلق را گرفتیم و آن را هم،‌ هدفش را هدایت گری دانستیم نه آن امر به معروفی که الان در ذهن ما جا افتاده است. یک پله تر از آن امر به معروف عادی که در ذهن ماست که بله زیر مجموعه اش می تواند تشکیل حکومت باشد می تواند ترک حکومت باشد. امر به معروف گاهی اوقات با تشکیل گاهی اوقات با ترک است.

 مقابله با ظالمین یک بار با جهاد است یک بار با روضه خوانی است یک بار با دعا است همه این ها می آیند زیر مجموعه ای که من چه تعدادی بتوانم بهشتی بیشتر درست بکنم؟ با آن دیدی که امام دارد دنبال این قضیه است.

یک تعدادی مؤمن هستند طبق روایت شیعه قطعاً این ها بهشتی هستند در عوالم قبل یا طبق علم الهی این ها بهشتی شدند یک تعدادی قطعاً جهنمی شدند خیلی بد عمل کردند یک تعدادی حد وسط هستند در این عالم باید امتحان بدهند و کار امام در این عالم چه است؟ نجات از جهنم است. هر مقداری بیشتر بتواند نجات از جهنم بدهد و دقیقاً همین رفتار با رفتارهای صدیقه طاهره (سلام الله علیها) سازگاری دارد.

امیر مؤمنان آن جا نمی تواند حرف بزند چون حرف بزند می گویند تو دنیا طلب هستی تو مقابل پیغمبر ایستادی امام حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه؟ این جا می تواند رفتار داشته باشد؛ پس ما بیاییم این نخ تسبیح را یک نخ تسبیح خیلی جامع تر و عام تر قرار بدهیم البته راجع به فرمایشات جناب آقای فنائی ما صحبت دیگر داریم دو تا مبانی دیگر شد که ان شاء الله اگر وقت شد در جلسات دیگر به آن خواهیم پرداخت.

مجری:

ممنونم مثل همیشه بهره بردیم و آن چه که من متوجه شدم از نظریه های که شما فرمودید با این نظر پایانی و جمع بندی مان در نتیجه و هدف بود که آن ها هدف، را هدایت نمی دانستند و هر کدام هایشان ایراداتی داشت.

 از شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا این زمان با ما همراه بودید و بحث ما را دنبال کردید تشکر ویژه دارم و امیدوارم که مورد توجه تان واقع شده باشد. دعای پایانی مان دعا برای فرج حضرت حجت باشد ان شاء الله «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.» التماس دعا خدا نگهدار!


  
  • راضیه سلیمیان

    21 شهریور 1401 - ساعت 10:23

    عالی بود

    0 1

راه روشن>

وحدت شیعه هراسی اسلام هراسی مجمع اهل بیت ع سیاسی رهبری کفر و استکبار عرب و عجم احسان امام منکر قیام شهادت خانواده قدرت هدف کوفیان معاویه یزید طلب حق هدایت