-
حبل المتین _ امامت الهی از منابع شیعه و اهل سنت 20 آذر 1401
1:24:23 دقیقه -
حبل المتین 6 آذر 1401
1:23:23 دقیقه -
حبل المتین 29 آبان 1401
1:24:34 دقیقه -
حبل المتین 22 آبان 1401
1:25:08 دقیقه -
حبل المتین 8 آبان 1401
1:26:57 دقیقه -
حبل المتین 1 آبان 1401
1:24:22 دقیقه -
حبل المتین 24 مهر 1401
1:25:20 دقیقه -
حبل المتین 17 مهر 1401
1:28:25 دقیقه -
حبل المتین 10 مهر 1401
1:25:46 دقیقه -
حبل المتین 20 شهریور 1401
1:25:49 دقیقه -
حبل المتین 13 شهریور 1401
1:22:16 دقیقه -
حبل المتین 6 شهریور 1401
1:22:33 دقیقه -
حبل المتین 30 مرداد 1401
1:22:53 دقیقه -
حبل المتین 23 مرداد 1401
1:24:32 دقیقه -
حبل المتین 2 مرداد 1401
1:24:35 دقیقه -
حبل المتین 12 تیر 1401
1:27:12 دقیقه -
حبل المتین 5 تیر 1401
1:24:29 دقیقه -
حبل المتین 29 خرداد 1401
1:23:59 دقیقه -
حبل المتین 22 خرداد 1401
1:21:57 دقیقه -
حبل المتین 15 خرداد 1401
1:23:45 دقیقه -
حبل المتین 8 خرداد 1401
1:25:33 دقیقه -
حبل المتین 1 خرداد 1401
1:21:46 دقیقه -
حبل المتین 25 اردیبهشت 1401
1:25:21 دقیقه -
حبل المتین 18 اردیبهشت 1401
1:24:47 دقیقه -
ماه خدا 26 فروردین 1401
52:13 دقیقه -
حبل المتین 21 فروردین 1401
1:22:49 دقیقه
حبل المتین _ امامت الهی از منابع شیعه و اهل سنت
قسمت صد و پنجاه و هفتم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی
دیگر قسمت ها
27/09/1401
موضوع: شش سؤال کمرشکن، از جناب «خدمتی» مدیر شبکه وهابی کلمه!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
برگی از دفتر ویژگی های حکومت حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)
لجن پراکنی «خدمتی» در شبکه وهابی: عترت پیامبر به درد ما نمیخورد!!
توجه ویژه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عترت خود، حتی در نماز واجب!
در حدیث ثقلین: «کتاب الله و عترتي» یا «کتاب الله و سنتي»!؟؟
شش سؤال کمرشکن، از جناب «خدمتی» مدیر شبکه وهابی کلمه!
اقدام غیرقابل جبران ابوبکر و عمر با احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
چرا به جای انصار و مهاجرین، «ابوهریره» ناقل احادیث پیامبر شد!؟
اهل سنت از چه زمانی اقدام به نگارش احادیث پیامبر اکرم کردند!؟
تماسهای بینندگان برنامه
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واحشرنا معهم و العن أعدائهم السلام علی حبل الله المتین و صراطه المستقیم مولانا أمیرالمؤمنین
عرض سلام و ارادت و تحیت دارم به محضر مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، مؤمنان و موالیان حضرات آل الله (صلوات الله علیهم اجمعین) در هر نقطه از جهان که هستید.
ایام فاطمیه را به محضرتان تسلیت و تعزیت میگویم. انشاءالله که طاعات و عزاداریهایتان مورد قبول محضر احدیت واقع شده باشد.
مفتخرم که امشب با برنامه «حبل المتین» از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» در خدمت شما باشم.
راههای ارتباطی ما با شما باز هست و شماره تماس برقرار است. انشاءالله دوستانم شمارههای تماس را زیرنویس میکنند. شما بینندگان عزیز میتوانید با برنامه در تماس باشید و سؤالات و نظرات خود را مطرح کنید.
امشب هم همانند دیگر برنامههای «حبل المتین» در خدمت استاد گرامی و ارجمند، کارشناس نام آشنای شبکه، حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم و از محضرشان استفاده میکنیم. حضرت استاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیه الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم.
ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را به پیشگاه مقدس مولایمان بقیه الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقهمندان به اهلبیت عصمت و طهارت تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
خدا را به آبروی حضرت صدیقه طاهره سوگند میدهم که پاداش ما را در این مصائب، فرج موفور السرور مولایمان حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد، انشاءالله.
ما طبق برنامه همیشگیمان برنامه را با یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز میکنیم، باشد که گوشه چشمی به همه ما و شما گرامیان بکند و ما را در دنیا و آخرت بیمه خودشان قرار بدهد، انشاءالله.
ز دست مردم یثرب چه آمد بر سرت مادر
که مرگ خویش را کردی طلب از داورت مادر
از این پهلو به آن پهلو مپیچ ای غمگسار من
مبادا صدمه ببیند زخمهای پیکرت مادر
تو بین دشمنان کردی حمایت از علی، من هم
جدا یک دم نگردم از کنار بسترت مادر
تو کردی پاک از چشم علی اشک غم، من هم
بگیرم اشک مظلومی ز چشمان ترت مادر
نه تنها من، در و دیوار این غم خانه میگرید
گهی بر تو، گهی بر غصههای رهبرت مادر
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
انشاءالله امیدواریم خدا عالم فرج مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم را نزدیک کند و ما شاهد آن حکومت فراگیر حضرت و گرفتن انتقام مظلومان، غمدیدگان و ستمکشان عالم توسط آن بزرگوار باشیم.
برگی از دفتر ویژگی های حکومت حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)
«مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «کمال الدین» صفحه 331 عبارتی در رابطه با قیام جهانی حضرت ولی عصر از قول امام باقر (علیه السلام) دارد. حضرت میفرماید:
«الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ »
قائم ما یاری شده به رعب و ترس است.
وقتی حضرت مهدی ظهور میکند، خدای عالم از قیام آن حضرت رعب و وحشتی در دل دشمنان ایجاد میکند که آنها جرات مقابله با حضرت را پیدا نمیکنند.
«مُؤَیدٌ بِالنَّصْرِ»
و به نصرت و پیروزی مدد گرفته است.
نصرت الهی همواره با حضرت بقیه الله الاعظم است.
«تُطْوَی لَهُ الْأَرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکنُوزُ»
زمین برای او درنوردیده میشود و تمام گنجهای زمین ظاهر خواهد شد.
مردم را آنچنان بی نیاز میکند که چشم مردم سیر میشود، طوری که کسی هدایایی از مردم را قبول نمیکند.
«یبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ»
حکومت حضرت تمام شرق و غرب عالم را فرا میگیرد.
«وَ یظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَینَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ»
خداوند به واسطه او دینش را بر همه ادیان چیره گرداند، گرچه مشرکان را ناخوش آید.
«فَلَا یبْقَی فِی الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا قَدْ عُمِرَ»
در کره زمین هیچ خرابهای نخواهد ماند، جز اینکه امام زمان آن مکان را آباد میکند.
یعنی در کره زمین دیگر مکان خراب و ناآبادی دیده نخواهد شد و تمامی کره زمین و تمامی شهرها و خرابهها آباد خواهد شد.
«وَ ینْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ ع فَیصَلِّی خَلْفَه»
و حضرت عیسی از آسمان میآید و پشت سر حضرت نماز میخواند.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 331، ح 16
امیدواریم که خداوند عالم آن روز را زودتر برساند و به ما توفیق بدهد از سربازان فداکار آن بزرگوار قرار بگیریم و از شهداء در رکابش به حساب بیاییم، انشاءالله.
مجری:
«اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَة»
فرازی از دعای عهد
السلام علی الصدیقة الشهیدة فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)
بینندگان عزیز همانطور که مستحضر هستید حدیث ثقلین محور برنامههای «حبل المتین» است و جلسات متعددی در خدمت استاد گرامی و ارجمند بودیم.
لجن پراکنی «خدمتی» در شبکه وهابی: عترت پیامبر به درد ما نمیخورد!!
در برنامه گذشته کلیپی از یکی از شبکههای وهابی پخش شد و شبهاتی مطرح شد. امشب هم کلیپ دیگری داریم. تقاضا دارم دوستان کلیپ را پخش کنند. انشاءالله ببینیم این کارشناس وهابی چه میگوید و پاسخ استاد را هم بشنویم.
کلیپ:
"اولاً موضوع «عترتي» که شما گفتید در حدیث معروف نزد اهل سنت میفرماید: «سنتي». سنت عامتر از عترت است. عترت را چه کنیم؟! آب گلاب رویش بریزیم و بخوریم؟! عترت خود با سنت کار داشت و تابع سنت بود!
مگر عترت راه دیگری غیر از سنت داشت؟! شما مصرید همانطور که شما گفتید علی و فرزندانش باید جایگزین شوند، همانطور که ما گفتیم و بقیه کنار بروند. تلاش برای همین زمینه است، والا عترت تابع چیست؟!
سؤال من این است و آخوندها جواب بدهند. عترت پیامبر از چه کسی تبعیت میکردند؟ راه و روش پیامبر یعنی سنت پیامبر. بنابراین «سنتی» میشود. پس عترت را چه کنیم؟! عترت برای زمانی است که به درد بخورد!
ما فرمایش رسول خدا را رها کنیم و فرمایش علی بن أبی طالب را قبول کنیم؟! هرگز اینکار را نمیکنیم!
رسول خدا بر علی بن أبی طالب ارجحیت دارد. علی بن أبی طالب خود مجبور به تبعیت از رسول خدا است. «ابوبکر»، «عمر»، «عثمان» و بقیه صحابه و مؤمنین مجبور به تبعیت از رسول خدا هستند.
اینجا سنت است یا عترت است؟! یعنی شما میخواهید بگویید همه را کنار بگذارید و فقط هر چه علی بن أبی طالب و فرزندانش گفتند، قبول است؟! معصوم فرموده و روایت از معصوم روایت است!! این حرفها، حرفهای من درآوردی آخوندهاست.
چرا میخواهید دنیا را وادار به ادامه دادن و تقلید از دین من درآوردی خود کنید؟! چرا میخواهید مردم را وادار کنید تا از یک دین ساختگی و مذهب بدون سند شما تبعیت کنند؟!
ما با عترت چه کنیم؟! عترت چیست؟! عترت خانواده پیامبر هستند! عترت زنان پیامبر هستند! ما باید از رسول خدا و روش پیامبر پیروی کنیم یا از زنان پیامبر و علی بن أبی طالب و امام حسن و امام حسین و سایرین پیروی کنیم؟!"
مجری:
کلیپ را دیدیم و شنیدیم. جناب آقای «خدمتی» غیر از لحن استهزاء آمیز و تمسخرآمیزش که دائماً دارد و عباراتی که بکار میبرد، شبههای را هم مطرح میکند که قصد دارد میان عترت و سنت جدایی افکند.
او میگوید عترت با سنت ارتباطی ندارد. ما با سنت کار داریم، اصلاً با عترت کاری نداریم و عملاً عترت به کار ما نمیآید. او این چنین میخواهد عترت را ساقط کند. پاسخ حضرتعالی را میشنویم.
توجه ویژه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عترت خود، حتی در نماز واجب!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله
قبل از هرچیز باید همان جمله امام سجاد (علیه السلام) را بگوییم که میفرماید خدا را شکر می گویم که دشمنان ما را از میان احمقها آفرید!
واقعاً حماقت و بیعقلی از تمام کلمات این شخص معلوم است. ایشان نمونه بارز فرمایش قرآن کریم است که میفرماید:
(خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیم)
خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آنها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.
سوره بقره (2): آیه 7
ایشان اصلاً صحبت کردن بلد نیست و به درکی از سنت و عترت نرسیده است و میگوید ما عترت را چه کنیم؟! آب گلاب بریزیم و بخوریم؟! تو حتی لیاقت نداری آب گلاب بریزی و عترت را بخوری!!
من به ایشان میگوییم حداقل به حرفهای بزرگان خودتان توجه کنید و ببینید آنها در مورد عترت چه دارند. در کتاب «دیوان» اثر «امام شافعی» آمده است:
«یا آلَ بیتِ رسولِ اللهِ حبکمُ فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فی القُرآنِ أَنْزَلَهُ»
ای آلبیت رسول خدا محبت شما واجبی است که در قرآن نازل شده است.
«یکفیکمُ منْ عظیمِ الفخرِ أتَّکمُ مَنْ لَمْ یصَلِّ عَلَیکمْ لا صَلاةَ لَهُ»
همین فخر برای شما بس که اگر انسان در نماز بر شما صلوات نفرستد نمازش باطل است.
دیوان الإمام شافعی، ج 1، ص 92، باب البحر
آقای «خدمتی»! این خیلی نکته ظریفی است. حداقل این حرفها را که بزرگانتان آوردهاند مطالعه کنید. همچنین آقای «صالحی شامی» در کتاب «سبل الهدی و الرشاد» جلد 11 صفحه 11 این قضیه را مفصل نقل میکند.
«دارقطنی» متوفای 385 هجری در کتاب «سنن» از قول «ابو مسعود انصاری» نقل میکند:
«قال رسول الله من صلی صلاة لم یصل فیها علی و لا علی أهل بیتی لم تقبل منه»
پیغمبر اکرم فرمود: اگر کسی نماز بخواند و بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد، نماز او قبول نیست.
سنن الدارقطنی، اسم المؤلف: علی بن عمر أبو الحسن الدارقطنی البغدادی، دار النشر: دار المعرفة – بیروت- 1386 - 1966، تحقیق: السید عبد الله هاشم یمانی المدنی، ج 1، ص 355، ح 6
آیا این بعد تحلیل شما از عترت و اهلبیت است؟! یعنی شما به این اندازه سواد ندارید که ببینید آقایان چه مطالبی دارند؟! «فخرالدین رازی» در کتاب «تفسیر» خود جلد 27 صفحه 143 مینویسد:
«أن الدعاء للآل منصب عظیم»
دعا و صلوات برای عترت جایگاه بزرگی دارد.
«ولذلک جعل هذا الدعاء خاتمة التشهد فی الصلاة»
به همین خاطر دعا و صلوات بر «آل» در پایان تشهد قرار گرفته است.
«وهو قوله اللّهم صلِّ علی محمد وعلی آل محمد وارحم محمداً وآل محمد»
سپس مینویسد:
«وهذا التعظیم لم یوجد فی حق غیر الآل»
این عظمت در حق غیر «آل» وجود ندارد.
این عظمت نه برای صحابه و نه برای همسران پیغمبر وجود ندارد.
«فکل ذلک یدل علی أن حب آل محمد واجب»
به طور کلی این دلالت میکند بر اینکه حب آل محمد واجب است.
این است «آل» و عترت. ایشان سپس از «امام شافعی» شعری را نقل میکند و مینویسد: وقتی من خود را به حب آل محمد نزدیک میکنم، من را رافضی میگویند.
«إن کان رفضاً حب آل محمد فلیشهد الثقلان أنی رافضی»
اگر محبت عترت رفض است، تمام جن و انس عالم شهادت بدهند که من رافضی هستم.
التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 27، ص 143، باب المسألة الثالثة
بفرمایید این هم آب گلابش! آقای «خدمتی» اگر به این حرفها گوش نمیدهید، حداقل کتاب «صحیح بخاری» را ملاحظه کنید و ببینید چه مطلبی آورده است.
در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 3190 آمده است که «کعب بن عجره» به «عبدالرحمن بن أبی لیلی» میگوید:
«ألا أُهْدِی لک هَدِیةً سَمِعْتُهَا من النبی فقلت بَلَی فَأَهْدِهَا لی»
آیا هدیهای را که از پیغمبر شنیدم برای شما نقل کنم؟ گفتند: بله.
«فقال سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ فَقُلْنَا یا رَسُولَ اللَّهِ کیفَ الصَّلَاةُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ»
پس میگوید: ما از پیغمبر سؤال کردیم که بر شما اهلبیت چگونه صلوات بفرستیم؟
قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما)
خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای کسانی که ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید.
سوره احزاب (33): آیه 56
در ادامه روایت آمده است:
«فإن اللَّهَ قد عَلَّمَنَا کیفَ نُسَلِّمُ عَلَیکمْ»
سلام دادن را میدانیم اما چگونه صلوات بفرستیم؟
«قال قُولُوا اللهم صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کما صَلَّیتَ علی إبراهیم وَعَلَی آلِ إبراهیم إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1233، ح 3190
البته من گلایهای هم از «بخاری» دارم. ایشان این روایت را چند جا بیان کرده، اما کلمه «آل» را از آن حذف کرده است. ایشان در همین روایتی که از پیغمبر اکرم نقل کرده است، مینویسد که پیغمبر اکرم فرمودند وقتی به من صلوات میفرستید، بگویید:
«اللهم صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ»
آیا این احترام به اهلبیت است؟! آقای «خدمتی» افتخار شما این است که میگویید حنفی هستید؛ راست و دروغش را نمیدانم.
اگر حنفی هستید، کتاب «المغنی» که مفصلترین کتاب احناف است را مطالعه کنید. این کتاب اثر «ابن قدامه» متوفای 620 هجری است و معاصر «ابن اثیر» صاحب کتاب «المغنی» است. ایشان در جلد اول مینویسد که وقتی تشهد میخوانید، بگویید:
«اللهم صل علی محمد وآل محمد کما صلیت علی آل إبراهیم إنک حمید مجید، وبارک علی محمد وعلی آل محمد کما بارکت علی آل إبراهیم آنک حمید مجید»
ایشان سپس مینویسد:
«وهی واجبة فی صحیح المذهب»
در مذهب صحیح این واجب است.
المغني شرح مختصر الخرقي؛ المؤلف: أبو محمد عبد الله بن أحمد بن محمد بن قدامة المقدسي الحنبلي، الشهير بابن قدامة المقدسي (المتوفى: 620 هـ)، الناشر: دار إحيار التراث العربي، رقم الطبعة: الأولى، 1405 ه، ج 1، ص 318
اگر مذهب شما صحیح است، در مذهب صحیح اینکار واجب است. اصلاً مذهب ما من درآوردی و بیاساس است. شما که میگویید مذهبتان صحیح است. حتی در تشهد نماز اگر بر «آل محمد» صلوات نفرستید، نمازتان باطل است.
اگر شما حنفی نیستید و وهابی هستید، بنده عبارتی از رئیس وهابیها خدمت شما میآورم. در کتاب «فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الافتاء» با موضوع پاسخ به مسائل شرعی که لجنه افتاء عربستان سعودی زیر نظر آقای «بن باز» هست، در جلد هفتم مینویسد:
«الصلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم واجبة عقب التشهد فی الرکعة الأخیرة من کل صلاة»
سپس مینویسد:
«أما الرکعة الثانیة من الصلاة الثلاثیة أو الرباعیة فیسن الصلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم بعد الشهادتین لعموم الأحادیث الآمرة بالصلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم»
سپس سؤال میکنند:
«ما هی صفة الصلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم»
ما چگونه بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستیم؟
«هی کما فی التشهد الأخیر لعموم الأحادیث الواردة فی ذلک، ومنها ما رواه الإمام مسلم وأحمد والنسائی رحمهم الله»
آنها اینگونه میگویند:
«قولوا: اللهم صل علی محمد وعلی آل محمد کما صلیت علی آل إبراهیم وبارک علی محمد وعلی آل محمد کما بارکت علی آل إبراهیم فی العالمین إنک حمید مجید»
سپس مینویسد:
«وفی الصحیحین عن کعب بن عجرة رضی الله عنه أن النبی صلی الله علیه وسلم لما سألوه عن کیفیة الصلاة علیه قال: «قولوا اللهم صل علی محمد وعلی آل محمد کما صلیت علی إبراهیم وعلی آل إبراهیم إنک حمید مجید، اللهم بارک علی محمد وعلی آل محمد کما بارکت علی إبراهیم وآل إبراهیم إنک حمید مجید»»
فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، نویسنده: أحمد بن عبد الرزاق الدویش، وفات: معاصر، رده: مصادر فقهی مستقل، خطی: خیر، ناشر: دار العاصمة، ج 7، ص 13، السؤال الرابع من الفتوی رقم (6744)
«عبدالعزیز بن باز» رئیس لجنه دائم افتاء عربستان سعودی، نائب رئیساش «عبدالرزاق عفیفی» و یکی از اعضایش «عبدالله بن غدیان»، «عبدالله بن قعود» هستند. اگر شما وهابی هستید، این فتواء وهابیها است.
آقای «خدمتی» اگر شما وهابی هستید این فتوای وهابیهاست. اگر شما حنفی هستید این فتوای حنفیهاست. اگر شما شافعی هستید این فتوای شافعیهاست.
حال مشخص میشود مذهب چه کسی من درآوردی است!! این چه تعبیری است که بکار میبرید؟! چرا چنین نسبت به اهلبیت وقیحانه صحبت میکنید؟! نمیدانم معنی عبارت شما چیست!!
شما از طرفی دم از محبت اهلبیت میزنید و از طرفی دیگر آن بزرگواران را مسخره میکنید! او میگوید: "اهلبیت را چه کنیم؟!"
اگر میخواهید اهلبیت را چکار کنید، کتاب «الصواعق المحرقه» را مطالعه کنید که بر ضد شیعه نوشته شده است. در جلد اول روایتی از امیرالمؤمنین آورده که ایشان میفرماید:
«تفترق هذه الأمة علی ثلاث وسبعین فرقة شرها من ینتحل حبنا ویفارق أمرنا»
این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. شرورترین این فرقهها کسانی هستند که دم از حب ما میزنند ولی اوامر ما را کنار میگذارند و به آن عمل نمیکنند.
الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 1، ص 114، الفصل الخامس فی ذکر شبه الشیعة والرافضة
او میگوید: "ما اهلبیت را چکار کنیم؟! ما سنت داریم!!" البته در این مورد صحبت زیاد است، اما به همین موارد اکتفا میکنم.
آقای «خدمتی»! پیش از صحبت کمی فکر کن و بعد صحبت کن. فرق میان انسانها و حیوانات فکر کردن است.
انسان پیش از صحبت کردن فکر میکند سپس حرف می زند، اما حیوانات به مجرد اینکه چیزی به ذهناش میآید اقدام میکند. میز بین انسان و حیوان فکر کردن است. امیدوارم این صحبتها را بشنوید و بعد از این کمی رعایت کنید.
مجری:
ان شاءالله رب العالمین، اما بعید می دانم! در این صلواتهایی که آوردید، اصلاً نامی از صحابه و تابعین نیامده و فقط «محمد و آل محمد» ذکر شده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، در هیچ منبعی نیامده است. ما «اللهم صل علی محمد و اصحابه» نداریم.
البته می گویند «حسن بصری» بدعتهایی گذاشته و مواردی را اضافه کرده است که ما خیلی به آنها نمیپردازیم، اما تشهد در نماز و صلوات بر آل محمد واجب است.
«مَنْ لَمْ یصَلِّ عَلَیکمْ لا صَلاةَ لَهُ»
طبق فتواء «بن باز» یعنی هیئت افتاء، صلوات بر محمد و آل محمد در تشهد جزء واجبات نماز است و کیفیتش را نیز بیان کرده که شما به چه نحوی بگویید.
حال نمیدانم شما در نمازتان «اللهم صل علی محمد و آل محمد» میگویید یا نمیگویید، زیرا مذهب من درآوردی برای خودتان درست کردهاید.
آقای «خدمتی» بگویید تا ببینیم نماز شما چطور است. شما در نمازتان «آل محمد» را میگویید یا «آل محمد» را میگذارید کنار و رویش گلاب میریزید!
مجری:
جناب استاد خیلی ممنون و متشکرم، به همین مقدار بسنده میکنیم. کمی توقف داشته باشیم و میان برنامهای ببینیم، مجدداً خدمت شما خواهیم رسید.
ساعد الله قلبک یا صاحب الزمان
عرض سلام، تسلیت و تعزیت مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند دارم. همچنان با برنامه «حبل المتین» از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» در خدمت شما و استاد گرامی حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم.
در بخش اول برنامه کلیپی پخش شد و به یکی از شبهات پاسخ داده شد. سپس شبهه دیگری را مطرح میکنند که حدیث مشهور نزد اهل سنت عبارت «کتاب الله و سنتی» است، نه عبارت «کتاب الله و عترتی».
همانطور که به صورت مفصل در جلسات گذشته بررسی شده است، ما میخواهیم بپردازیم به اینکه حدیث مشهور کدام است و کدام عبارت به اصطلاح مشهورتر و متواترتر است؟
در حدیث ثقلین: «کتاب الله و عترتي» یا «کتاب الله و سنتي»!؟؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای «خدمتی» خیلی شعار میداد که: «ما "عترت" را چه کنیم؟! ما به دنبال سنت هستیم، عترت هم تابع سنت است و حدیث مشهور «کتاب الله و سنتی» است.» ایشان با این حرف دارد جهل و بیسوادی خود را اثبات میکند.
در کتاب «صحیح مسلم» که از خود شماست و قبلاً هم مفصل به آن پرداختیم. تعبیر بکار رفته در این روایت این است:
«وأنا تَارِک فِیکمْ ثَقَلَینِ أَوَّلُهُمَا کتَابُ اللَّهِ فیه الْهُدَی وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکوا بِهِ فَحَثَّ علی کتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فیه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی أُذَکرُکمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیتِی»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1873، ح 2408
آقای «خدمتی»! به ما بگویید در کدام یک از کتابهای شما نظیر «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم» و «مسند احمد بن حنبل» حتی یکبار عبارت «کتاب الله و سنتی» بکار رفته شده است؟ اگر به ما بگویید، ما از شما قبول میکنیم.
«ابن تیمیه» میگوید: روایتی را که شیخین از آن اعراض کنند، آن روایت حجت نیست. من تحدی میکنم و میپرسم: در کجای کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» این عبارت به کار رفته است؟!
کتاب «مسند احمد بن حنبل» سی هزار روایت دارد که از میان هفتصد و پنجاه هزار روایت انتخاب شده است. عبارت «کتاب الله و سنتی» کجاست؟! در کتاب «صحیح ترمذی» با تحقیق آقای «ألبانی» آمده است:
«یا أیها الناس إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی»
و مینویسد:
«وهذا حدیث حسن غریب»
صحیح وضعیف سنن الترمذی، المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، مصدر الکتاب: برنامج منظومة التحقیقات الحدیثیة - المجانی - من إنتاج مرکز نور الإسلام لأبحاث القرآن والسنة بالإسکندریة، [الکتاب مرقم آلیا]، ج 8، ص 286، ح 3786
عبارت «کتاب الله و سنتی» کجاست؟! روایت دیگر چنین است:
«إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی»
من در میان شما دو چیز به یادگار گذاشتم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید.
«أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی»
حضرت در ادامه میفرماید:
«ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما»
اینها از همدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند. ببینید به این توصیه من چطور عمل میکنید.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 663، ح 3788
آیا لبیک به سخن رسول خدا این بود که اینطور مسخره بازی دربیاورید؟!! «فانظروا کیف تخلفونی فیهما» ببینید چه میکنید!
مخصوصاٌ در مورد کلمه «حتی یردا علی الحوض» قبلاً مفصل بحث کردیم. کلمه «حوض» تمام تار و پود فکری شما را از هم گسسته است. حدیث 6215 در کتاب «صحیح بخاری» چیزی برای شما باقی نگذاشته است. رسول خدا میفرماید:
«بَینَا أنا نائم إذا زُمْرَةٌ حتی إذا عَرَفْتُهُمْ»
هنگامی که من در کنار حوض کوثر ایستادهام گروهی را میآورند. وقتی آنها را شناختم آمدند کنار من تا از دست من آب کوثر بنوشند.
«خَرَجَ رَجُلٌ من بَینِی وَبَینِهِمْ فقال هَلُمَّ»
مردی از میان من و آنها خارج میشود و به این گروه میگوید: بیایید برویم.
«فقلت أَینَ»
پرسیدم: آنها را کجا میبرید؟
«قال إلی النَّارِ والله»
او قسم جلاله میخورد که اینها را به سوی جهنم میبریم.
«قلت وما شَأْنُهُمْ»
پرسیدم: چرا؟ آنها چه کردند؟
«قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَک علی أَدْبَارِهِمْ القهقری»
او میگوید: آنها بعد از تو به دوران قهقری و زمان جاهلیت برگشتند.
«فلا أُرَاهُ یخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
اصحاب من از آتش جهنم خلاص نمیشوند، مگر تعداد اندکی.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2407، ح 6215
ولی عترت جایگاهش این است تا کنار حوض کوثر از قرآن جدا نمیشود و قرآن هم از عترت جدا نمیشود. آقای «البانی» در کتاب «الأحادیث الصحیحة» جلد 4 صفحه 356 مینویسد:
«وأنا تارک فیکم ثقلین، أولهما کتاب الله، فیه الهدی والنور»
من در میان شما دو چیز به امانت میگذارم. اولین آن کتاب خداست که در آن هدایت و نور است.
«فخذوا بکتاب الله، واستمسکوا به - فحث علی کتاب الله ورغب فیه، ثم قال: - وأهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی»
ایشان در مورد سند روایت می نویسد:
«وإسناده صحیح، رجاله رجال الصحیح»
سند احمد بن حنبل صحیح است و رجال آن هم رجال صحیحین است.
سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 4، ص 356، ح 1761
هم چنین از کتابهای متعدد دیگری میآورد:
«یا أیها الناس! إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا»
ای مردم! من در میان شما چیزی گذاشتم که اگر به دستورات آنها عمل کنید، هرگز گمراه نمیشوید.
«کتاب الله وعترتی أهل بیتی»
کتاب خدا و عترت و اهلبیت من.
سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 4، ص 355، ح 1761
آقای «خدمتی»! شما که می گویید مشهور در نزد ما «کتاب الله و سنتی» هست. حال این روایات چیست؟! «احمد بن حنبل» در کتاب «فضائل الصحابه» جلد 2 صفحه 585 میگوید:
«انی قد ترکت فیکم ما ان أخذتم به لن تضلوا بعدی»
من در میان شما چیزی میگذارم که اگر از آنها اخذ کنید و به دستورات آنها عمل کنید هرگز گمراه نمیشوید.
«الثقلین واحد منهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی»
حضرت در ادامه میفرماید:
«الا وانهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»
آگاه باشید که قطعاً این دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 585، ح 990
«ألبانی» هم میگوید: روایت صحیح است. در کتاب «سنن ترمذی» نیز همین روایت آمده است و میگوید: روایت صحیح است. در روایت آمده است که در روز عرفه رسول اکرم فرمودند:
«یا أیها الناس إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی»
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 662، ح 3786
«حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد 3 صفحه 118 مینویسد:
«أیها الناس إنی تارک فیکم أمرین لن تضلوا إن اتبعتموهما وهما کتاب الله وأهل بیتی عترتی»
ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«صحیح علی شرط الشیخین»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 118، ح 4577
شما که میگویید مشهور در نزد ما عبارت «کتاب الله و سنتی» است، اما هرچه نگاه میکنیم این عبارت را نمیبینیم.
در رابطه با عبارت «کتاب الله و سنتی» من آدرسی به شما بدهم که شما ببینید داستان این عبارت چیست. البته ما بعداً در رابطه با «کتاب الله و سنتی» به طور مفصل صحبت میکنیم.
در کتاب «موطا» اثر «مالک» جلد 2 صفحه 899 حدیث 1594 بدون هیچ سند و مدرکی آمده است:
«وَحَدَّثَنِی عن مَالِک انه بَلَغَهُ ان رَسُولَ الله قال تَرَکتُ فِیکمْ أَمْرَینِ لَنْ تَضِلُّوا ما تَمَسَکتُمْ بِهِمَا کتَابَ الله وَسُنَّةَ نَبِیهِ»
موطأ الإمام مالک، اسم المؤلف: مالک بن أنس أبو عبدالله الأصبحی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - مصر --، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 899، ح 1594
خود شما میگویید حدیث بدون سند همانند خانه و ماشین بیسند است. آیا شما از ماشین بدون سند استفاده میکنید؟!
صدها کتاب شما از «صحیح مسلم»، «صحیح ترمذی» و سایر کتب همگی «کتاب الله و عترتی» آوردهاند، اما ایشان اینگونه روایت میآورد.
«سیوطی» در کتاب «تنویر الحوالک» شرحی بر کتاب «موطأ مالک» مینویسد که «ابن جزم» در کتاب «مراتب الدیانة» مینویسد:
«وفیه ثلاثمائة ونیف مرسلا وفیه نیف وسبعون حدیثا، قد ترک مالک نفسه العمل بها»
احادیث کتاب موطا مالک را شمردم و دیدم پانصد حدیث مسند و سیصد روایت مرسل دارد و هفتاد روایت آورده که خود مالک به آن عمل نکرده است.
«وفیه أحادیث ضعیفة وهاها جمهور العلماء»
این کتاب احادیث ضعیفی دارد که بشدت تضعیف شدهاند.
تنویر الحوالک، مؤلف: جلال الدین السیوطی، ناشر: مکتبه المشهد الحسینی (قاهره مصر)، ص 9، باب الفائدة الخامسة
«ابن عبدالبر» متوفای 463 هجری در کتاب «جامع بیان العلم و فضله» از قول «لیث بن سعد» میگوید:
«أحصیت علی مالک بن أنس سبعین مسئلة کلها مخالفة لسنة النبی مما قال مالک فیها برأیه»
هفتاد مسئله در کتاب مالک دیدم که مخالف سنت پیغمبر است و هفتاد مورد را با نظر خود آورده است.
«ولقد کتبت إلیه فی ذلک»
من نامه نوشتم و مالک را موعظه کردم که چرا خلاف سنت پیغمبر حرف میزنید.
جامع بیان العلم وفضله، اسم المؤلف: یوسف بن عبد آلبر النمری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 148، باب ما جاء فی ذم القول فی دین الله بالرأی والظن والقیاس
در کتاب «أضواء البیان» اثر «شنقیطی» از وهابیهای سرشناس عصر ما جلد 7 همین تعبیر از قول «ابن عبدالبر» نقل شده است که «لیث بن سعد» میگوید:
«أحصیت علی مالک بن أنس سبعین مسألة کلها مخالفة لسنة النبی مما قال مالک فیها برأیه»
هفتاد مسئله در کتاب مالک دیدم که مخالف سنت پیغمبر است و هفتاد مورد را با نظر خود آورده است.
«قال: ولقد کتبت إلیه فی ذلک»
من نامه نوشتم و مالک را موعظه کردم که چرا خلاف سنت پیغمبر حرف میزنید.
أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، اسم المؤلف: محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی الشنقیطی.، دار النشر: دار الفکر للطباعة والنشر.- بیروت. - 1415 هـ - 1995 م.، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ج 7، ص 361، باب التنبیه الثامن
ما این روایات را چه کنیم؟! اینها نشان دهنده اهداف و برنامههای شماست. «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» عبارت:
«کتاب الله وأهل بیتی عترتی»
را آورده است و مینویسد:
«صحیح علی شرط الشیخین»
ایشان در جلد 1 صفحه 171 عبارت «کتاب الله و سنتی» را میآورد و مینویسد:
«وذکر الاعتصام بالسنة فی هذه الخطبة غریب»
عبارت «وسنة نبیه» غریب و ناآشنا است.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 1، ص 171، ح 318
«حاکم نیشابوری» خود میگوید که عبارت «کتاب الله وسنة نبیه» غریب و ناآشناست، زیرا ما این همه روایت در مورد «کتاب الله وأهل بیتی عترتی» داریم.
«متقی هندی» در کتاب «کنز العمال» جلد یک روایت را میآورد و از قول «ابونصر سجزی» میگوید:
«غریب جدا عن أبی هریرة»
کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 1، ص 107، ح 955
«ابومنذر سامی» در کتاب «الزهرة العطرة فی حدیث العترة» میگوید:
«فلا یصح من هذه الأحادیث فی الاعتصام بالسنة مع الکتاب حدیث بنفسه و لا بغیره و إن ذلک غریب کما ذکر الحاکم والله أعلم»
در مورد حديث «كتاب الله و سنتي»، نه يك حديث صحيحي وجود دارد كه به آن اعتماد كنيم و نه به خاطر روايات ديگر ميتوانيم آن را تصحيح كنيم.
الزهرة العطرة في حديث العترة؛ أبو المنذر سامي بن أنور خليل جاهين المصري الشافعي، الناشر: دار الفقيه ـ مصر؛ ص 4
آقای «سقاف» یکی از علمای بزرگ اهل سنت و بزرگترین عالم سنی در اردن هستند. ایشان کتابی به نام «صحیح شرح العقیدة الطحاویة» دارند که کتاب درسی حوزههای علمیه است. ایشان در صفحه 4 میگوید:
«وأما حدیث ترکت فیکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبدا کتاب الله وسنتی الذی یردده الناس فیما بینهم ویقوله الخطباء علی المنابر فحدیث موضوع مکذوب»
اما حدیث «کتاب الله و سنتی» که اهلسنت دارند در زبانها میچرخانند و خطباء ما هم در منبرها و کارشناسان در شبکهها میگویند، حدیث جعلی و دروغ است.
«وضعه الأمویون وأتباعهم لیصرفوا الناس عن هذا الحدیث الصحیح فی العترة»
بنی امیه حدیث «کتاب الله و سنتی» را جعل کردند تا مردم را از "کتاب الله و عترتی" منصرف کنند.
«فانتبه لذلک جدا!!»
این سخن، سخن دقیق و مهمی است.
الکتاب صحیح شرح العقیدة الطحاویة أو المنهج الصحیح فی فهم عقیدة أهل السنة والجماعة مع التنقیح، تألیف: حسن بن علی السقاف القرشی الهاشمی الحسینیعفا الله تعالی عنه، دار الإمام النووی، جمیع حقوق الطبع محفوظة للمؤلف الطبعة الأولی 1416 ه - 1995 م، ج 16، ص 4، فصل فی وجوب محبة آل البیت وتوقیرهم وموالاتهم
حال علاوه بر اینکه هر کسی این عبارت را آورده است، ما آن را بررسی سندی کردیم و سند صحیحی ندارد، اما آقای «سقاف» که میگوید:
«فحدیث موضوع مکذوب وضعه الأمویون وأتباعهم لیصرفوا الناس عن هذا الحدیث الصحیح فی العترة»
این عبارت برای جدایی مردم از «کتاب الله و عترتی» است! چرا شما حرفی بی اساس میزنید؟! حال مذهب من درآوردی برای چه کسی است؟!
آن از فتوای «بن باز» و آن هم از فتوای «ابن قدامه»!! این هم که میگوید: حدیث مشهور این است. کدام مشهور؟! مشهور در میان شماهایی که یک مذهب من درآوردی دارید. ما نمیدانیم شما این مذهب را از کجا آوردهاید!!
شش سؤال کمرشکن، از جناب «خدمتی» مدیر شبکه وهابی کلمه!
بنده سؤالی از ایشان دارم و میخواهم به من جواب بدهند. امیدوارم دوستان این کلیپ را برای «شبکه کلمه» بفرستند. ایشان میگوید: "علی بن أبی طالب تابع سنت است، «ابوبکر» و «عمر» تابع سنت هستند. ما همه تابع سنت هستیم!!"
اگر شما تابع سنت هستید، ما چند سؤال از شما داریم. توهین کردن و فحاشی و مسخره کردن بد است، اما سؤال کردن که بد نیست. ما سؤالی از شما داریم. شما میگویید: "ما تابع سنت هستیم، اهلبیت را میخواهیم چیکار کنیم!!"
آقای «خدمتی» شما و هم فکرانتان میگویید تابع سنت هستید. سنت چیست؟! سنت فرمایشات پیغمبر اکرم است.
سؤال اول این است که در کتاب «تذکره الحفاظ» اثر «ذهبی» روایتی آمده است. «ذهبی» یکی از استوانههای علمی اهل سنت است. نقل شده است اهل سنت عیال کنار سفره چهار نفر هستند؛ «ذهبی»، «ابن حجر»، «مزی» و «عراقی».
اقدام غیرقابل جبران ابوبکر و عمر با احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
«ذهبی» در کتاب «تذکرة الحفاظ» جلد اول صفحه 5 از قول «عایشه» همسر پیغمبر اکرم مینویسد:
«جمع أبی الحدیث عن رسول الله وکانت خمسمائة حدیث»
پدرم تمام احادیثی که از پیامبر نقل شده بود را جمع کرد که تعداد آن پانصد حدیث شد.
پدرم تا صبح بیدار و نگران بود، هنگام صبح به من گفت: احادیث را بیاور.
«فدعا بنار فحرقها»
پدرم تمام این روایات را آتش زد و به خاکستر تبدیل کرد.
تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 5، ح 1
شما که میگویید اهل سنت هستید، مگر احادیث پیغمبر اکرم سنت نیست؟! «خطیب بغدادی» در کتاب «تقیید العلم» از قول خلیفه دوم آورده است:
«أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، بَلَغَهُ أَنَّهُ قَدْ ظَهَرَ فِی أَیدِی النَّاسِ کتُبٌ فَاسْتَنْکرَهَا وَکرِهَهَا وَقَالَ: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ بَلَغَنِی أَنَّهُ قَدْ ظَهَرَتْ فِی أَیدِیکمْ کتُبٌ فَأَحَبُّهَا إِلَی اللَّهِ أَعْدَلُهَا وَأَقْوَمُهَا فَلَا یبْقَینَّ أَحَدٌ عِنْدَهُ کتَابٌ إِلَّا أَتَانِی بِهِ «فَأَرَی فِیهِ رَأْیی»»
در این روایت آمده است که خلیفه دوم گفت: هرکس حدیث نوشته و سخنان پیغمبر اکرم را به صورت کتاب درآورده، نزد من بیاورد تا نظر خود را بگویم.
«قَالَ: فَظَنُّوا أَنَّهُ یرِیدُ أَنْ ینْظُرَ فیها وَیقَوِّمَهَا عَلَی أَمْرٍ لَا یکونُ فِیهِ اخْتِلَافٌ»
مردم تصور کردند خلیفه دوم قصد دارد دایره المعارف سنت بنویسد تا اختلافی به وجود نیاید!
«فَأَتَوْهُ بِکتُبِهِمْ فَأَحْرَقَهَا بِالنَّارِ»
تمام صحابه سخنان پیغمبر را که نوشته بودند و به صورت کتاب درآورده بودند خدمت خلیفه دوم آوردند. خلیفه تمام آنها را آتش زد و به خاکستر مبدل کرد.
«ثُمَّ قَالَ: «أُمْنِیةٌ کأُمْنِیةِ أَهْلِ الْکتَابِ؟»
تقیید العلم للخطیب البغدادی، المؤلف: أبو بکر أحمد بن علی بن ثابت بن أحمد بن مهدی الخطیب البغدادی (المتوفی: 463 هـ)، الناشر: إحیاء السنة النبویة – بیروت، ج 1، ص 52، بَابُ ذِکرِ الرِّوَایةِ عَنِ التَّابِعِینَ فِی ذَلِک
شما که میگویید ما تابع سنت هستیم، مگر این کتابها سنت نبودند؟! به ما جواب بدهید. عرض کردم ما نه توهین میکنیم و نه جسارت میکنیم و نه عبارت تند و تمسخرآمیزی هم بکار نمیبریم. این موارد را هم بزرگان شما نقل کردهاند نه ما!
بازهم آقای «ذهبی» در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد 5 صفحه 59 در این خصوص می نویسد:
«إن الأحادیث کثرت علی عهد عمر»
احادیث تا زمان عمر بن خطاب زیاد بود.
«فناشد الناس أن یأتوه بها فلما أتوه بها أمر بتحریقها»
خلیفه دوم مردم را به خدا قسم داد هرچه حدیث دارند بیاورند و تمام آنها را آتش زد.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 5، ص 59، باب 18 القاسم بن محمد
شما که می گویید ما با سنت پیغمبر اکرم کار داریم، علی بن أبی طالب و ابوبکر و عمر بن خطاب با سنت پیغمبر اکرم کار دارند. امیدوارم مرد باشید و اینها را جواب بدهید.
سؤال دوم را میخواهم از شما بپرسم. بازهم در کتاب «تذکره الحفاظ» جلد اول صفحه 2 از قول «ابن ابی ملیکه» آمده است. شما می گویید مراسیل تابعی هم حجت است. در خصوص «ابن ابی ملیکه» می گویند که در وثاقتش اجماع است.
«أن الصدیق جمع الناس بعد وفاة نبیهم فقال إنکم تحدثون عن رسول الله أحادیث تختلفون فیها»
ابوبکر بعد از وفات پیغمبر اکرم مردم را جمع کرد و گفت: شما روایاتی از رسول الله نقل میکنید و با همدیگر اختلاف دارید.
این یعنی همان سنت پیغمبر اکرم!
«والناس بعدکم أشد اختلافا»
و بعد از شما هم اختلافات مردم بیشتر خواهد شد.
حرف او بدان معناست که سنت پیغمبر اکرم مایه اختلاف مردم است.
«فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا»
از پیغمبر اکرم هیچ حدیثی نقل نکنید.
در مورد این روایت چه نظری دارید؟! شما میگویید با سنت پیغمبر اکرم کار دارید، درحالی که این آقا چنین میگوید. او در ادامه میگوید:
«فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله»
هرکسی از شما مسئلهای سؤال کرد، بگویید بین ما و شما قرآن هست.
«فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه»
هرچه قرآن گفت حلال است را حلال بشمارید و هرچه گفت حرام است را حرام بشمارید.
تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 2 - 3، ح 1
بنابراین سؤال دوم این است که ایشان میگوید از سنت پیغمبر اکرم نقل نکنید، اما شما میگویید ما با سنت کار داریم! ایشان همچنین میگوید: هرکس از شما مسئلهای سؤال کرد، بگویید داور میان ما و شما کتاب خدا است.
من میخواهم نماز صبح بخوانم. من از شما بپرسم نماز صبح چند رکعت است؟! در کجای قرآن کریم آمده است که نماز صبح دو رکعت است؟!
اصلاً میخواهم نماز رکوع نداشته باشد، در کجای قرآن آمده است که نماز رکوع دارد؟! در کجای قرآن آمده است که نماز سجده، تشهد، سلام و صلوات بر پیغمبر اکرم دارد؟! به ما جواب بدهید.
سؤال سوم این است که آقای «ذهبی» تعبیری دارد که از بیان آن خجالت میکشم. اگر یک شتر چران بیابانهای ریاض چنین صحبت کند، ما گلایه نمیکنم و میگوییم این فرد خیلی با فرمایشات رسول خدا آشنا نیست.
عدهای بودند که نزد رسول الله میآمدند و سرهایشان را روی زمین میگذاشتند و پایشان را از دیوار دراز میکردند و میگفتند: یا رسول خدا برای ما داستان بگو!
پیغمبر اکرم برای آنها آیات بهشت را میخواند، آنها میگفتند: یا رسول الله! در بهشت جنگ و جدال و کشت و کشتار هم وجود دارد؟!
رسول اکرم میفرمودند: بهشت جای کشت و کشتار نیست. آنها میگفتند: ما چنین بهشتی را که کشت و کشتار ندارد، نمیخواهیم.
اگر این افراد چنین حرفی بزنند ما گلایه نمیکنیم زیرا از آنها چنین سخنی بعید نیست، اما «ذهبی» میگوید:
«ولم یقل حسبنا کتاب الله»
نگفت بین ما و شما کتاب خداست.
«کما تقوله الخوارج»
همانطور که خوارج می گویند.
تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 2 - 3، ح 1
آقای «خدمتی» به ما جواب بدهید. در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 5345 آمده است که پیغمبر اکرم در آخرین لحظات عمرشان در بستر بیماری بودند. «عمر بن خطاب» و عدهای هم در منزل حضرت بودند. حضرت فرمودند:
«هَلُمَّ أَکتُبْ لَکمْ کتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ»
بیایید نامهای بنویسم که بعد از آن دیگر گمراه نشوید.
«فقال عُمَرُ إِنَّ النبی قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ»
عمر بن خطاب گفت: این حرف پیغمبر در اثر بیماری شدید است و طبیعی نیست.
«وَعِنْدَکمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ»
قرآن نزد شما هست و کتاب خدا برای ما کافی است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2146، ح 5345
ولی «ذهبی» میگوید:
«ولم یقل حسبنا کتاب الله کما تقوله الخوارج»
نمیدانم آقای «ذهبی» آن روز در چه حالی بوده است؟! شاید با خانمش یا کنیزهایش دعوا کرده بود! شاید به قول آقای «سجودی» وقت مواد مخدرش دیر شده بود و نمیدانست چه میگوید!!
ما که نمیدانیم، ایشان کارشناس است. آقای «سجودی» در برنامهای گفت: بعضی از علما موادر مخدرشان که دیر میشود حواسشان پرت میشود و نمیدانند چه میگویند!!
ما چنین جسارتی نمیکنیم، آقای «سجودی» باید بیاید و تشخیص دهد. این آقا که میگوید: «حسبنا کتاب الله»! آقای «خدمتی» ما این را چه کنیم؟! همچنین در کتاب «صحیح مسلم» آمده است:
«فقال النبی هَلُمَّ أَکتُبْ لَکمْ کتَابًا لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ فقال عُمَرُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ وَعِنْدَکمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1259، ح 1637
با این روایت چه کنیم؟! بازهم برگردیم و فرمایش «ذهبی» را دوباره مرور کنیم. در کتاب «تذکرة الحفاظ» جلد یک صفحه 2 و 3 آمده است که «ابوبکر» گفت:
«فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا»
از پیغمبر اکرم هیچ حدیثی نقل نکنید.
«فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله»
هرکسی از شما مسئلهای سؤال کرد، بگویید بین ما و شما قرآن هست.
«فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه»
هرچه قرآن گفت حلال است را حلال بشمارید و هرچه گفت حرام است را حرام بشمارید.
حال «ذهبی» میگوید:
«ولم یقل حسبنا کتاب الله»
نگفت بین ما و شما کتاب خداست.
«کما تقوله الخوارج»
همانطور که خوارج می گویند.
من نمیدانم آیا آقای «ذهبی» توجه داشت که در کتاب «صحیح بخاری» و کتاب «صحیح مسلم» چند مورد از قول خلیفه دوم عبارت «حسبنا کتاب الله» آمده است یا خیر؟! حال اگر یک عالم شیعه بیان میکرد:
«ولم یقل حسبنا کتاب الله کما تقوله الخوارج»
مثلاً «کلینی»، «شیخ طوسی»، «علامه حلی» و یا «علامه مجلسی» چنین حرفی زده بودند بدترین و رکیکترین کلمات را به او میگفتند و آقایان وهابی آسمان را بر سر علماء شیعه ویران میکردند. بفرمایید به ما جواب بدهید!
شما که این چنین و با این حرکات سخن میگویید و میگوید: "ما با عترت چه کار داریم! آیا باید گلاب بریزیم و بخوریم؟! ما با سنت پیغمبر کار داریم!" به ما بگویید با این صحبتها چه کنیم، اینها هم سنت پیغمبر اکرم است.
آقای «خدمتی» پنبهها را از گوشتان دربیاورید و خوب گوش دهید. بازهم در «کتاب العلم» اثر «نسائی» آمده است:
«أراد عمر أن یکتب السنة ثم کتب فی الناس من کان عنده شیء من ذلک فلیمحه»
عمر بن خطاب تصمیم گرفت سنت پیغمبر را بنویسد. او برای مردم نامه نوشت که هرکسی از سنت پیغمبر اکرم چیزی دارد، همه را محو و نابود کند.
العلم، اسم المؤلف: زهیر بن حرب أبو خیثمة النسائی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 1، ص 11، ح 26
به ما جواب بدهید این سنت را از کجا آوردید؟! شما که دَم از سنت میزنید، میتوانید بزرگواری کنید و این سنت را برای ما توضیح بدهید؟! «خطیب بغدادی» هم در کتاب «تقیید العلم» همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«أن عمر بن الخطاب أراد أن یکتب السنة ثم بدا له أن لا یکتبها ثم کتب فی الأمصار من کان عنده منها شیء فلیمحه»
عمر بن خطاب تصمیم گرفت سنت پیغمبر را بنویسد. او برای مردم نامه نوشت که هرکسی از سنت پیغمبر اکرم چیزی دارد، همه را محو و نابود کند.
تقیید العلم للخطیب البغدادی، اسم المؤلف: الخطیب البغدادی، دار النشر: دار إحیاء السنة النبویة، ج 1، ص 53، باب 1 عمر یعدل عن کتب السنن ویحرق الکتب لذلک
آقای «خدمتی» ما با این روایات چکار کنیم؟! من نمیدانم روایت دیگری را نقل کنم یا خیر.
سؤال چهارم را مطرح می کنم. «ابو زرعه» متوفای 281 هجری است، یعنی در عصر غیبت حضور داشته و معاصر امام عسکری و امام هادی (علیهم السلام) بود و هم عصر «بخاری»، «مسلم»، نسائی» و «ابو داود سجستانی» بود. او در کتاب «تاریخ» خود مینویسد که خلیفه دوم گفت:
«إِنَّ حَدِیثَکمْ شَرُّ الْحَدِیثِ، إِنَّ کلَامَکمْ شَرُّ الْکلَامِ»
حدیثی که شما نقل میکنید شرورترین و بدترین احادیث است و کلام شما بدترین و شرورترین کلام است.
«فَإِنَّکمْ قَدْ حَدَّثْتُمُ النَّاسُ، حَتَّی قِیلَ: قَالَ فُلَانٌ، وَقَالَ فُلَانٌ، وَیتْرَک کتَابُ اللَّهِ»
شما کتاب خدا را کنار گذاشته و از سنت پیغمبر صحبت میکنید و «قال فلان» می گویید!
«مَنْ کانَ مِنْکمْ قَائِمًا، فَلْیقُمْ بِکتَابِ اللَّهِ، وَإِلَّا فَلْیجْلِسْ»
هرکسی میخواهد سخن بگوید فقط باید از قرآن حرف بزند.
«إِنَّ کلَامَکمْ شَرُّ الْکلَامِ، وَإِنَّ حَدِیثَکمْ شَرُّ الحدیث»
تاریخ أبی زرعة الدمشقی، المؤلف: عبد الرحمن بن عمرو المشهور بأبی زرعة الدمشقی الملقب بشیخ الشباب (المتوفی: 281 هـ)، روایة: أبی المیمون بن راشد، دراسة وتحقیق: شکر الله نعمة الله القوجانی؛ الناشر: مجمع اللغة العربیة – دمشق، ج 1، ص 543، باب آخِرُ الْجُزْءِ الْخَامِسِ مِنْ أَجْزَاءِ أَبِی زُرْعَةَ
او دارد میگوید که ما اهل کتابیم و اهل سنت نیستیم! حال آقای «خدمتی» شما چه میگویید؟! من در این زمینه حرف زیاد دارم و نمیدانیم چه کنیم.
آقا «خدمتی» با عبارات نادرست و اداهای وقیحانه این مسائل را در مورد اهلبیت مطرح میکند. نمیدانم این افراد فردای قیامت را هم قبول دارند یا ندارند؟! نمیدانم جوابی برای آن روز دارند یا خیر!
او میگوید که ما با سنت پیغمبر اکرم کار داریم و کاری با عترت نداریم. این هم که سنت پیغمبر اکرم است! صحابه با سنت پیغمبر اکرم کار دارند.
چرا به جای انصار و مهاجرین، «ابوهریره» ناقل احادیث پیامبر شد!؟
سؤال پنجم را هم مطرح کنم. حال که بناست سؤال باران شود، آقای «خدمتی» در مواجهه با سؤالات سکته نکند خوب است.
روایتی در کتاب «صحیح بخاری» آمده است، نه در کتب «کافی»، «تهذیب الأحکام»، «وسائل الشیعه» و «من لا یحضره الفقیه»! «ابو هریره» میگوید:
«أَنَّ أَبَا هُرَیرَةَ یکثِرُ الحدیث علی رسول اللَّهِ»
شما پشت سر من حرف میزنید و می گویید که ابوهریره چقدر روایت از پیغمبر اکرم نقل کرده است.
«وَاللَّهُ الْمَوْعِدُ»
من فردا به خداوند شکایت میکنم.
«إنی کنت امْرَأً مِسْکینًا أَلْزَمُ رَسُولَ اللَّهِ علی مِلْءِ بَطْنِی»
من فرد مسکینی بودم که ملازم پیغمبر بودم و کنار سفره پیغمبر مینشستم.
«وکان الْمُهَاجِرُونَ یشْغَلُهُمْ الصَّفْقُ بِالْأَسْوَاقِ»
مهاجرین که در بازار مشغول خرید و فروش بودند.
«وَکانَتْ الْأَنْصَارُ یشْغَلُهُمْ الْقِیامُ علی أَمْوَالِهِمْ»
و انصار هم در بیابانها مشغول کشاورزی بودند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 6، ص 2677، ح 6921
وقتی مهاجرین و انصار کاری با پیغمبر نداشتند، شما سنت را از کجا آوردید؟! بازهم در حدیث 2223 از کتاب «صحیح بخاری» آمده است که «ابو هریره» میگوید:
«یقُولُونَ إِنَّ أَبَا هُرَیرَةَ یکثِرُ الحدیث وَاللَّهُ الْمَوْعِدُ»
سپس مینویسد:
«وَیقُولُونَ ما لِلْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ لَا یحَدِّثُونَ مِثْلَ أَحَادِیثِهِ»
می گویند چرا مهاجرین و انصار همانند ابوهریره روایت نقل نمیکنند.
«وَإِنَّ إِخْوَتِی من الْمُهَاجِرِینَ کان یشْغَلُهُمْ الصَّفْقُ بِالْأَسْوَاقِ»
برادرم از مهاجرین در بازار بودند و مشغول کار و کاسبی بودند.
«وَإِنَّ أخوتی من الْأَنْصَارِ کان یشْغَلُهُمْ عَمَلُ أَمْوَالِهِمْ»
برادرم از انصار هم در بیابانها مشغول کشاورزی بودند.
«وَکنْتُ امْرَأً مِسْکینًا أَلْزَمُ رَسُولَ اللَّهِ علی مِلْءِ بَطْنِی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 827، ح 2223
سنت از کجا آمده است؟! نمیدانم واقعاً فرمایشات این بزرگوار را چگونه توجیح کرده و جواب بدهیم و اشکال مطرح کنیم.
اهل سنت از چه زمانی اقدام به نگارش احادیث پیامبر اکرم کردند!؟
من از آقای «خدمتی» سؤال ششم را هم بپرسم. ایشان در یکی از کلیپهای خود میگوید: امام صادق (علیه السلام) کتاب کجا دارد؟! کتاب امام علی (علیه السلام) و کتاب امام باقر (علیه السلام) کجاست؟!
اولاً «مرحوم صاحب وسائل» در جلد 30 فایده 5 یا 4 میگوید: در زمان ائمه اطهار بیش از شش هزار و ششصد کتاب تألیف شد. اولین کتاب، کتاب «سلیم بن قیس» از اصحاب امیرالمؤمنین است. از دیگر اصحاب حضرت هم کتابهایی باقی مانده است.
امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در زمان حیات تحت فشار بودند، ولی از زمان امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) ما الی ماشاالله کتاب داریم.
شما بفرمایید یک سطر که در صد سال اول از سنت پیغمبر اکرم نوشته شده باشد را به ما نشان دهید. «بخاری» متوفای 256 و «مسلم» متوفای 261 هجری متعلق به قرن سوم هستند.
کتاب «تدریب الراوی» اثر «سیوطی» مفصلترین کتاب علم درایه است. یعنی اهل سنت قبل از «سیوطی» کتاب درایهای به این مفصلی نداشتند و ایشان در این کتاب سنگ تمام گذاشته است. «سیوطی» در کتاب «تدریب الراوی» جلد یک صفحه 89 مینویسد:
«فأول من جمع ذلک ابن جریج بمکة»
اولین کسی که سنت پیغمبر را جمع کرد ابو عبدالملک بن جریج در مکه بود.
«ابن جریج» متوفای 150 هجری است، یعنی 140 سال بعد از رحلت پیغمبر اکرم تازه در قرن دوم سنت رسول الله را نوشتند.
«وابن إسحاق أو مالک بالمدینة أو حماد بن سلمة بالبصرة وسفیان الثوری بالکوفة والأوزاعی بالشام وهشیم بواسط ومعمر بالیمن وجریر بن عبد الحمید بالری وابن المبارک بخراسان»
تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، دار النشر: مکتبة الریاض الحدیثة - الریاض، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف، ج 1، ص 89، باب الثانیة أول مصنف فی الصحیح المجرد صحیح البخاری
«ابن اسحاق» متوفای 151 هجری و «مالک» متوفای هجری 179 در مدینه هستند. «حماد بن سلمه» متوفای 167 هجری، «سفیان» متوفای 161 هجری و آخرین آنها «جریر بن عبدالحمید» متوفای 188 هجری هستند.
در این روایت آمده است این افراد اولین کسانی بودند که سنت پیغمبر را بعد از رحلت پیغمبر اکرم جمع کردند.
آقای «خدمتی» این افراد صد و سی سال بعد از رحلت پیغمبر اکرم سنت رسول الله را از کجا جمع کردند؟! وقتی چیزی نوشته نشده و کتابی وجود نداشت و همه صحابه هم از دنیا رفتهاند، سنت را از کجا جمع آوری کردند؟!
آخرین صحابه سال 104 یا 102 هجری از دنیا رفتهاند. ما صحابی که بعد از این سالها در قید حیات باشند نداریم. ما صحابی که صد و شصت سال داشته باشد نداریم. بنابراین سنت را از کجا آوردند؟!
سؤال بنده در رابطه با حرف آقای «بخاری» است که مینویسد: من احادیث خود را از میان ششصد هزار روایت انتخاب کردم!!
تمامی احادیث کتاب «صحیح بخاری» حدود دو هزار و هفتصد حدیث است. او میگوید که من تمام احادیثم را از میان ششصد هزار روایت انتخاب کردم. این خیلی عجیب است!
آقای «خطیب بغدادی» در «تاریخ بغداد» جلد 2 صفحه 8 از «محمد بن اسماعیل» میگوید:
«قال محمد بن إسماعیل أخرجت هذا الکتاب یعنی الصحیح من زهاء ستمائة ألف حدیث»
محمد بن اسماعیل میگوید: من احادیث کتابم را از میان ششصد هزار روایت انتخاب کردم.
تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 2، ص 8، ح 424
این بدان معناست که «بخاری» پانصد و نود و هفت هزار و سیصد روایت را دور ریخته و تنها دو هزار روایت را انتخاب کرده است.
این ششصد هزار روایت از کجا آمده و آقای «بخاری» تشخیص دادند که دو هزار و هفتصد روایت آن صحیح است؟!
آقای «ابن حجر» در مقدمه کتاب «فتح الباری» میگوید: جمیع احادیث «بخاری» دو هزار و ششصد و دو روایت است. البته اگر ما روایتهایی را که به صورت مرفوع معلق آورده اضافه کنیم دو هزار و هفتصد و شصت و یک حدیث میشود.
یعنی مجموع روایات کتاب «صحیح بخاری» و هزار و ششصد و دو روایت است که از میان ششصد هزار روایت انتخاب شده است.
جالب این است که «ابن جوزی بزرگ» متوفای 597 هجری در کتاب «المنتظم فی تاریخ الملوک» تعبیری دارد. ایشان در اینجا مینویسد که آقای «بخاری» میگوید:
«وأخرجت هذا الکتاب من زهاء ستمائة ألف حدیث وما وضعت فی کتاب الصحیح حدیثا إلا اغتسلت قبل ذلک وصلیت رکعتین»
من روایتهایم را از میان ششصد هزار روایت انتخاب کردم. هر حدیثی که میخواستم بنویسم ابتدا غسل کردم و دو رکعت نماز خواندم و بعد حدیث را نوشتم.
المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی أبو الفرج، دار النشر: دار صادر - بیروت - 1358، الطبعة: الأولی، ج 12، ص 115، ح 1586
یعنی آقای «بخاری» دو هزار و هفتصد مرتبه غسل کرده و دو هزار و هفتصد مرتبه دو رکعت نماز خوانده است!!
آقای «خدمتی» به ما جواب بدهید کسی که میخواهد حدیث بنویسد، باید بررسی سندی کند و ببیند سند و متن روایت درست است یا درست نیست.
همچنین باید ببیند که آیا روایت با قرآن کریم و عقل تطبیق میکند یا خیر. عقل نمیگوید برای نوشتن حدیث باید غسل کرد و دو رکعت نماز خواند!!
ما این سخن را بارها گفتیم و برای مردم هم نقل کردیم، ولی خودمان هم متوجه نشدهایم که قضیه چیست.
نکته مهم اینجاست. در کتاب «تاریخ الاسلام» اثر «ذهبی» جلد 19 صفحه 245 از قول «محمد بن اسماعیل» نقل میکند:
«أحفظ مائة ألف حدیث صحیح»
من صد هزار روایت صحیح حفظ هستم.
روایت صحیح به چه معناست؟! یعنی پیش از آن غسل کرده و دو رکعت نماز خوانده است؟!
«وأحفظ مائتی ألف حدیث غیر صحیح»
و دویست هزار روایت غیرصحیح حفظ کرده کردم.
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 19، ص 245، باب 4 الإمام البخاری
چرا دویست هزار روایت غیر صحیح حفظ کرده است؟! مگر روایت غیرصحیح سنت است؟! ما که نفهمیدیم. آقای «خدمتی» شما با این مدل بیان و حرکات دست و اداهایی که در میآورید، راز این موضوع را کشف کنید!
چرا «بخاری» از صد هزار روایت صحیح که حفظ کرده است، فقط دو هزار و هفتصد روایت را در کتابش آورده است و نود و هفت هزار و سیصد حدیث را نیاورده است!
مگر نگفته است روایات صحیح هستند؟! اگر این روایات صحیح بود، «بخاری» باید سی یا چهل جلد موسوعه مینوشت. صد هزار روایت خیلی زیاد است.
به عنوان مثال کتاب «وسائل الشیعه» سی و پنج جلد است و سی و پنج هزار روایت دارد. اگر بنا باشد صد هزار روایت باشد، باید مانند کتاب «بحارالانوار» 100 جلد میشد. چرا این صد هزار روایت را نیاوردند؟!
من نمیخواهم جسارت کنم، اما آیا این مطالب اغراء به جهل نیست؟! «بخاری» صد هزار روایت صحیح حفظ بوده و تنها دو هزار و هفتصد روایت را آورده است. ایشان همچنین دویست هزار روایت غیرصحیح حفظ بوده است!!
چرا «بخاری» به خود زحمت داده و چنین کاری کرده است؟! حفظ کردن کار سادهای نیست و زمان بر است.
بنده زمانی که جوان بودم و حافظهام کار میکرد، توانستیم نزدیک پنج هزار روایت را با کم و زیادش حفظ کنم. این کار سختی زیادی داشت. الآن هم با بالا رفتن سن بسیاری از آن روایات در ذهنم نیستند.
حال آقای «بخاری» دویست یا سیصد هزار روایت را حفظ کرده است!! از یک طرف «ابن تیمیه» میگوید: اگر روایتی در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نبود حجت نیست.
ایشان که صد هزار روایت صحیح حفظ بوده و نود و هفت هزار روایت را نیاورده است!! چرا می گویید اگر روایتی در کتاب «صحیح بخاری» نبود حجت نیست؟! اینها سؤالاتی است که امیدوارم به گوش آقای «خدمتی» برسد و به ما جواب بدهد.
مجری:
حاج آقا خیلی ممنون و متشکرم. حدود پنج دقیقهای فرصت داریم. دوستان اشاره میکنند که ظاهراً تماسی برقرار شده بود. اگر تماس هست بگویید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اگر زودتر میفرمودید ما عرایضمان را قطع میکردیم
مجری:
خواهش میکنم. نمیخواستم فرمایشاتتان را قطع کنم. ظاهراً آقای بهادری پشت خط هستند. سلام عرض میکنم خدمت شما، ببخشید که پشت خط ماندید.
تماس بینندگان برنامه:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
بنده هم سلام عرض میکنم خدمت جنابعالی و حضرت آیت الله حسینی قزوینی.
مجری:
علیکم السلام سلامت باشید.
بیننده:
حضرت آقا در کتاب «الدر المنثور» جلد 2 صفحه 169 آمده است که «عبدالرزاق» از «عبدالله بن ثابت بن حرص انصاری» نقل میکند: روزی عمر بن خطاب به محضر رسول خدا رسید و همرا خود کتابی داشت که حاوی مواضع تورات یعنی اسرائیلیات بود.
عمر بن خطاب به محضر رسول خدا عرض کرد: این کتابی است که با یک یهودی دو نفری آن را تدوین کردیم و خواستیم خدمت شما تقدیم کنیم.
رسول خدا با شنیدن این حرف به حدی خشمگین شدند که در طول عمرشان کسی حضرت را چنین ندیده بودند.
«عبدالله بن حارث» به عمر بن خطاب گفت: متوجه نیستی با این کار چقدر رسول خدا را خشمگین کردی؟! عمر بن خطاب صریحاً متوجه ناراحتی رسول خدا شد. حضرت فرمودند: اگر حضرت موسی هم الان بیاید، باید از من تبعیت کند.
عمر بن خطاب دستور داد تمام احادیث رسول خدا را آتش زدند. بنده روایات دیگری هم دارم.
به عنوان مثال در کتاب «تراتیب العاریه» جلد 2 صفحه 227 آمده است که عمر بن خطاب گفت: من خودم حوزه علمیه تشکیل میدهم و اساتیدش را خودم انتخاب میکنم تا برای صحابه تدرس کنند.
اساتید او «کعب الاحبار» یهودی و «تمیم داری» مسیحی بود که شراب می فروخت. او قطعهای زمین هم برای تشویق به «تمیم داری» داد.
بسیاری از اصحاب نزد «کعب الاحبار» یهودی علم آموخت. وقتی عمر بن خطاب به مسافرت میرفت، «کعب الاحبار» را بعنوان مفتی به جای خود انتخاب میکرد.
در کتاب «غریب الحدیث» جلد 4 صفحه 262 آمده است که جناب عمر بن خطاب رسماً به «کعب الاحبار» اجازه میداد شب و روز تورات بخواند، یعنی تورات را برای عموم تدریس میکرد.
در کتاب «جامع بیان العلم» جلد 2 صفحه 53 آمده است که تورات خوانی «کعب الاحبار» علنی بود. او ابتدا شنبهها تورات میخواند، سپس هم در روزهای زوج و هم روزهای فرد تورات خوانی برقرار بود.
در کتاب «الاسرائیلیات» کتب «تفسیر الحدیث» حدیث صفحه 96 آمده است که «کعب الاحبار» تورات خوانی را تا آخر عمرش ادامه داد. عمر بن خطاب آنقدر به حوزه علمیه یهود رسمیت داد که «کعب الاحبار» مفتی فتواهای قرآنی در فهم کلمات قرآنی شد.
در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد 3 صفحه 489 آمده است که بسیاری از اصحاب رسول خدا پس از رسول گرامی اسلام نزد «کعب الاحبار» دانشمند یهودی علم آموختند.
منظور چه بود؟! فیزیک و شیمی بود؟! آن بخش از تورات تحریف شده بود که جسارت به انبیاء گذشته را رسمیت میداد!!
در کتاب «سنن دارمی» از قول «سعد أبی وقاص» نقل شده است که او میگوید: من دو سال با پسر عمر بن خطاب دوست بودم، اما در سفر یک «قال رسول الله» از او نشنیدم.
چرا عمر بن خطاب اصرار داشت که نباید از سنت پیروی کرد و میگفت: «حسبنا کتاب الله»؟!
این اصل یک اصل یهودی بود که به او «کابالا» میگفتند، یعنی مفهوم سنت شفاهی یهود این بود: "کو آن کتابی که سنت حضرت موسی را نوشته باشد و حضرت موسی تدوین کرده باشد تا به «یوشع» بدهد؟!"
حضرت موسی فقط تورات را داشت. بنابراین از شما پیامبر اسلام هم فقط قرآن کریم را میپذیریم.
چون در دین حضرت موسی سنت شفاهی حضرت موسی ثبت نشده بود و مرجعی هم نبود، بنابراین اگر عمر بن خطاب دستور داده بود تا سنت پیامبر را آتش بزنند، این اصل یک اصل کابالای یهودی است که خلیفه دوم از آن پیروی کرد و گفت:
«أُمْنِیةٌ کأُمْنِیةِ أَهْلِ الْکتَابِ؟»
با شیوه اهل کتاب که خاص جهادیان بود به ایشان القا کردند. ممنون و سپاس گذارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
خیلی ممنون، ما هم سپاسگذاریم و از آقای بهادری تشکر میکنم. حضرت استاد لطفاً جمع بندی بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما هم از آقای بهادری تشکر میکنیم. دیگر فرصت صحبت کردن نیست. در مورد این قضایا باید بگوییم که این رشته سر دراز دارد. به قول معروف به شتر گفتند: گردنت کج است. شتر گفت کجایم راست است!!
آقای «خدمتی» شما یک دین و مذهب من درآوردی وهابی که ردیف کردهاید و دارید اینطور اهلبیت (علیهم السلام) را با این تعابیر زشت که زیبنده یک فرد یهودی یا مسیحی نیست مورد خطاب قرار میدهید، بعد میگویید من از آخوندها سؤال میکنم!
ما که تا به حال پانصد مرتبه از شما برای مناظره درخواست کردهایم و برای مناظره با شما آماده هستیم. حضرتعالی تشریف بیاورید تا صحبت علمی داشته باشیم، دعوا که با همدیگر نداریم بلکه خیلی محترمانه صحبت میکنیم.
«عِنْدَ الِامْتِحَانِ یکرَمُ الرَّجُل»
عیون الحکم و المواعظ، نویسنده: لیثی واسطی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 337، ح 5752
آنجا معلوم میشود مطالبی که میگویید و مذهبی که ترویج میکنید، مذهبی من درآوردی است یا مذهب ما مذهب من درآوردی است.
نسبت به شیعه ما حداقل بیش از پنجاه روایت در کتب اهل سنت با سندهای صحیح داریم که از رسول اکرم، حضرت امیرالمؤمنین، عایشه، «ابوسعید خدری» و «ابن عباس» نقل شده است که رسول اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند:
«فأنت یا علی وشیعتک فی الجنة»
المناقب، الموفق الخوارزمی، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، ربیع الثانی 1414، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 317، ح 318
و:
«والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة»
قسم به خدایی که جان من در دست اوست علی و شیعیانش در روز قیامت جزو رستگاران هستند.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 371
افتخار ما این است که پنجاه روایت در کتابهای شما آمده است در رابطه با اینکه مذهب شیعه مورد تأیید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. حال شما روایتی بیاورید که پیغمبر اکرم فرموده باشند:
«سیأتی رجل بعدی اسمه ابن تیمیة و هو من شیعتی و هو و أتباعه فی الجنة»
چنین روایتی را درست کنید و بیاورید تا ببینیم چنین چیزی هست یا خیر! من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
احسنتم، طیب الله أنفاسکم. خیلی ممنون و متشکرم حضرت آیت الله حسینی قزوینی، انشاءالله موفق و مؤید باشید. براساس آیه شریفه:
(أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ)
آیا کسی که شالوده آن را بر پرهیز از خدا و خشنودی او بنا کرده بهتر است، یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده.
سوره توبه (9): آیه 109
انشاءالله مشخص میشود. همین آیه حسن ختام برنامه باشد. از شما عزیزان التماس دعا فرج و دعا خیر داریم. در این ایام و این روزها ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید. تا برنامه آینده شما عزیزان را به ایزد منان میسپارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته