دست انداز_ تحریف و کتمان در منابع اهل سنت

قسمت پنجم برنامه دست انداز با کارشناسی آقای شریفی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:12/10/1401

برنامه: دست انداز

استاد شریفی:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام خدمت همه شما عزیزان، سروران، گرامیان و خوبان خودمان و بیننده های شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) خوشحالیم که بار دیگر در خدمت شما هستیم با برنامه جدید دست انداز و چند جلسه ای که در خدمت شما بودیم و موضوعی را مطرح کردیم تحت عنوان زن از منظر اهل تسنن، در این جلسه با موضوع جدید ان شاءالله در خدمت شما خواهیم بود، موضوعی که از امشب و از این هفته در خدمت شما هستیم بحث تحریف و کتمان حقایق از منظر اهل سنت هست، ببینید دوستان عزیز ما فارق از هر گونه تعصب مذهبی مطالب را ارائه می دهیم و از شما هم خواهش داریم و دوست داریم که بدون تعصب مذهبی به مباحث بنگرید و قضاوت کنید اگر حرفی کلامی و سخنی و نقدی هم دارید می توانید با برنامه و این شبکه مقدس تماس بگیرید و مطلب تان را ارائه بدهید برای رسیدن به یک مذهب و عقیده ای که ادعا کنیم مذهب حق است و اعتقاد صحیح هست لازمه اش تحقیق است، و بعد از آن مسئله تحقیق، یا بهتر بگوییم قبل از اینکه بخواهیم به مرحله تحقیق برسیم خالی الذهن بودن خودمان از تعصب مذهبی است، من شیعه اگر بخواهم تحقیق کنم در مورد مذهب و عقیده خودم علی القائده باید آن تعصب شیعه گری خودم را کنار بگذارم و شروع کنم به تحقیق تا برسم به آنچه که، بگویم آنچه که اعتقاد به آن دارم حق است و با دلیل و مدرک به این حق و حقانیت رسیدیم و این خیلی نکته مهمی است، به تبع وقتی کسی که می خواهد تحقیق کند و تحقیق کرد و بعد می خواهد دیگران را هدایت کند به عنوان کسی که از مرحله تحقیق عقیده را اخذ کرده الآن شده عالم دین و شده یک محقق، و بر آن محقق لازم و واجب است که حقایق دینی و تاریخی را در آنچه که به آن رسیده بنویسد. ما در این جلسات و در این موضوع می خواهیم تک به تک این موضوعات را و این مراحل را در منابع اهل سنت بررسی کنیم که ببینیم آیا یک، می توانیم به منابع اهل سنت اعتماد کنیم، آیا علما و محققین اهل تسنن، منصف با وجدان و امانتدار بوده اند که این موارد را نقل کنند، آن اختلافات عقیدتی را، و آنچه که در صدر اسلام گذشته، اینها را ما ان شاءالله قصد داریم گام به گام با شما عزیزان و خوبان پیش برویم.

در قرآن وقتی که انسان دقت کند و تأمل کند آیات بسیاری است که خداوند دستور داده است به ما که در مورد امت های گذشته خود مان در مورد رفتار ها و شخصیت های گذشته تحقیق کنیم از آنها درس عبرت بگیریم و با توجه به این نکته و این مطلب حق را از باطل تشخیص بدهیم، اگر قرآن را بخواهیم چند قسمت بکنیم یکی از آن قسمت های قرآن، یکی از اجزاء قرآن، بیان قصص و حکایت های گذشته و تاریخ امت های گذشته و  افراد گذشته است، که خداوند به واسطه این قصص قرآنی و این گزاره های تاریخی می خواهد حق را از باطل جدا کند و ما را متوجه کند که چه مطلبی حق است، و چه باطل است و چه اتفاقاتی حول این موضوع افتاده است، مثلاً سوره نمل آیه 69 خدا تصریح می کند در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید، این یکی از آن آیات است، یا سوره آل عمران آیه 137،

پیش از شما سنت هایی وجود داشت پس در روی زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان آیات خدا چه بود

آل عمران/137

سوره انعام

بگو در روی زمین گردش کنید سپس ببینید سرانجام تکذیب  کنندگان آیات الهی چه شد

انعام/11

سوره انعام آیه11، سوره یوسف آیه109، سوره نحل آیه36، و از این آیات و از این موارد الا ما شاءالله در قرآن آمده است و اشاره شده به این نکته، پس در مرحله اول خداوند به ما دستور داده است که در رابطه با گذشتگان خودمان اطلاع کسب کنیم، حکمت آن و دلیل آن چیست در این مسئله و در این موضوع، حکمت و دلیل آن این است که ما می توانیم حق را از باطل و باطل را از حق تشخیص بدهیم، پس بعضی از افرادی که اساساً این مسئله را مسئله تحقیق در امور گذشتگان را زیر سؤال می برند حرف اینها خلاف آیات قرآن است، و علتی دارد که ان شاءالله در این برنامه به آن خواهیم رسید؛ عده ای از مخالفین مکتب اهل بیت بخصوص رسانه ها و شبکه های وهابی، این را ما به کرات دیدیم، وقتی نقل می کنیم حوادث و حواشی صدر اسلام را تاریخی که خود اهل سنت آنها را بیان کرده، آقا شما در مورد صحابه این اعتقاد را دارید، در مورد شیخین این اعتقاد را دارید، در مورد خلفا این اعتقاد را دارید، در مورد بزرگان خودتان و عقاید خودتان این اعتقاد را دارید، محترمانه و مؤدبانه کتب اهل تسنن را باز می کنیم می گوییم این روایت این هم با اعتراف به صحت روایت از علمای شما با بررسی سند و به اعتراف علمای خودتان که این مطلب را پذیرفته اند، این عقیده شما با این روایات سازگاری ندارد، چه در مورد افراد چه در مورد عقاید دیگر؛ اینجا یک نکته ای را آقایان اشاره می کنند که اینها امتی بودند و گذشتند و رفتند، سوره بقره آیه 141، اینها امتی بودند و گذشتند و رفتند، ما مسئول نیستیم در قبال اینها، پس در مورد گذشتگان حرفی نباید بزنیم، به ما چه ربطی دارد؟ خب یک تعارض و تناقضی پیش می آید این همه آیاتی که از قرآن مطرح کردیم، من تقریباً حدود نیم ساعت قبل از برنامه که داشتم کار علمی ام را انجام می دادم برای آمادگی این برنامه، حدود 14-15 تا آیه قرآن در رابطه با اینکه خدا دستور داده است، که چند نمونه از آن را ذکر کردیم، در مورد گذشتگان تحقیق کنید، و اتفاقاً توبیخ کرده است که کسانی که این عمل را انجام نمی دهند، چرا این کار را انجام نمی دهید، به چه دلیلی دنبال بررسی گذشتگان تان نیستید تا از آنها درس عبرت بگیرید، آیا قرآن و خداوند دچار تناقض گویی شده؟ یا نه فهم و برداشت عده ای از علمای اهل تسنن نسبت به این آیه اشتباه هست که الآن خدمت شما عرض می کنم، کتابی است به نام کتاب مقام صحابه، تألیف مولانا مفتی محمد شفیع عثمانی، ترجمه عبدالرحمن سربازی، امام جمعه اهل سنت چابهار، صفحه6 مقدمه کتاب، کلام خود آقای مولوی عبدالرحمن سربازی است، ایشان می گوید

به همین جهت امروز می بینیم عده ای به حمایت از حضرت علی (ع) و همراهانش و گروهی به پشتیبانی جناب معاویه و  طرفداران او و همچنین عایشه و طلحه و زبیر،

مقام صحابه، مولانا محمد شفیع عثمانی، ترجمه عبدالرحمن سربازی، ص 6

هر کدام از اینها سخنانی و کلامی در رابطه با عقاید خود شان و دفاع از عقاید شان می گویند که این موجب اختلاف بین مسلمین است، بعد به همین آیه 141 سوره بقره و 134 سوره بقره استدلال می کند، که اینها امتی بودند و گذشتند و رفتند، عمل شان برای خود شان هست و ما حق اظهار نظر در این مورد را نداریم می گوید

این روش عملی بیهوده و بی سود عنوان گردیده است زیرا از مشغول شدن به چنین مباحث پوچ برای مسلمانان جز نکبت و بدبختی چیزی دیگر عاید نخواهد شد و اگر سودی در آن وجود دارد صرفاً از آن دشمنان اسلام و به ضرر اسلام است

آقای عبدالرحمن سربازی این آیه را می آورد و می گوید به واسطه این آیه ما حق اینکه در رابطه با گذشتگان خودمان تحقیق کنیم و از تحقیق مان عقیده اخذ کنیم نداریم، به ما هیچ ربطی ندارد اینها گذشتند و رفتند، خب این خلاف آیات قرآن است، و اگر من قرار باشد هیچ تحقیقی در مورد گذشتگان خودم، هیچ تحقیقی در مورد بزرگان صدر اسلام نداشته باشم، هیچ تحقیقی در مورد کسانی که از آنها می خواهم دین را اخذ کنم نداشته باشم، خب عملاً چطور می توانم این دین را بگیرم الآن من بچه شیعه امروز اگر مرجع تقلیدی دارم، وظیفه شرعی من این است که تحقیق کنم در مورد آن مجتهد و آن مرجع تقلیدی که می خواهم به عنوان مرجع از او استفاده کنم، و باید برای من عدالت و وثاقت و شرایطی که در عقیده شیعه هست، آن ثابت بشود و بعد من از این شخص تقلید کنم، حالا اینکه الآن امروز زنده است و ما داریم می بینیم هم عصر خودمان است، وظیفه شرعی من این است که بدون تحقیق حق تقلید ندارم، چگونه بیایم دینی را اخذ کنم که1400 سال پیش اما از بزرگان آن دین و کسانی که دین از طریق آنها به دست من رسیده است، حق اینکه در مورد آنها تحقیق و کنکاش کنم ندارم، اصلاً این با عقل سازگاری دارد؟ اما چرا علمای اهل سنت این را گفته اند و اشتباه شان چیست و تفسیر این آیه چیست، چون اگر این کلام آقای عبدالرحمن سربازی باشد بطور قطع و یقین خداوند در قرآن دچار تناقض گویی شده و حرف او خلاف عقل هم هست، کتاب تفسیر تبیین الفرقان، برای بردارد جناب آقای عبدالرحمن سربازی است، برای مولوی محمد عمر سربازی است، برادر ایشان پاسخ جناب عبدالرحمن را داده، جلد3، صفحه 361 می گوید این آیه مرادش این است  هر دو آیه، چون می گوید دو تا آیه است به این عنوان

هر دو آیه مصداق و مقصد واحدی دارند و این تکرار صرفاً برای تأکید و مبالغه و تحذیر از افتخار به آبا و اکتفا بر خوبی آنان است

تفسیر تبیین الفرقان، محمد عمر سربازی،ت ج3، ص361

داستان این آیه چیست؟ اهل کتاب نصارا و یهود در قبال اسلام و پیغمبر ایمان نمی آوردند می گفتند ما گذشتگان مان آدم های خیلی خوبی بودند آبا اجداد مان، همان خوب بودن آنها برای ما کفایت می کند، ما نیازی به ایمان به اسلام نداریم، خدا این آیه را فرستاد مخاطب این آیه اهل کتاب هستند یک، یهود و نصارا، که گذشتگان شما از دنیا رفتند اعمال آنها برای خودشان اعمال شما برای خودتان، شما حق ندارید بگویید چون پدر من انسان خوبی بود من کارم درست است، پدر من آدم مؤمنی بود من هم بهشتی هستم و اهل ایمان و مؤمن هستم، نه او رفتار و اعمالش برای خودش تو رفتار و ایمان و عقیده ات برای خودت، اصطلاحاً تو را در قبر او نمی گذارند، او را هم در قبر تو نمی گذارند، اینکه من بگویم آبا اجداد من انسان های خوب و مؤمنی بودند، پس من هم خوب هستم، نه این نیست، این آیه یعنی این، و آقای مولوی محمد عمر سربازی تصریح می کند که این آیه برای تأکید و مبالغه و تحذیر از افتخار به آبا و اکتفا بر خوبی آنان است، بعد در صفحه بعد می آید می گوید

خداوند متعال به بنی اسرائیل می فرماید گذشتگان شما برای خود یک امت بودند که اکنون رفته اند و سرگذشت آنان ربطی به حال شما ندارد، به کارنامه نیک آنان افتخار نکنید چون هرچه کردند برای خودشان کردند شما فکری به حال خود بکنید و دست از مخالفت با قرآن و آخرین رسول خداوند متعال بردارید

این جواب آقای مولوی محمد عمر سربازی به برادر خودش جناب آقای مولوی عبدالرحمن سربازی است؛ نفر بعدی که ذیل این آیه ما مطلب ایشان را می خواهیم ارائه بدهیم که آقایان اهل سنت امثال آقای مولوی عبدالرحمن چابهاری، شبکه های وهابی، بفهمند تفسیر شان از این آیه اشتباه است، تفسیر معارف القرآن دانشمند عالم اسلام حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی، مترجم حضرت مولانان محمد یوسف حسین پور، جلد1، در اینجا در ذیل همین آیه141 سوره بقره، خلاصه تفسیر، ایشان می فرماید

این گروهی از آن بزرگواران بودند که در زمان خویش گذشتند کردار آنان به درد آنان می خورد، و کردار شما به درد خود شما می خورد و از شما نسبت به کردار شما سوالی نخواهد شد

تفسیر معارف القرآن، محمد شفیع عثمانی، ترجمه محمد یوسف حسین پور، ج1، آیه141 بقره

بعد در ادامه ام تصریح می کند که از آنها نفعی به شما نمی رسد، یعنی عمل آنها و رفتار آنها ربطی به شما ندارد، پس تفسیر صحیح این آیه، این نکته بود، چون همیشه ما دیدیم مخالفین ما از این آیه استفاده می کنند، آقا باید ساکت باشی حق نداری در مورد گذشتگان حرف بزنی، در صورتی که این نیست، فهم صحیح این آیه این بود که من دو تا از علمای اهل سنت معاصر را آوردم که فهم صحیح این آیه و مراد این آیه چیست، برویم مورد بعدی باز جالب است، جناب آقای مولوی عبدالرحمن سربازی، حالا من اینها را اشاره می کنم چون مخاطبین اهل سنت ما برادران اهل سنت ما در ایران هستند و من هم سعی می کنم در برنامه های خودم بیشتر موارد و مطالب را از کتب علمای اهل سنت داخل کشور بخصوص معاصرین بیاورم که اهل سنت با اینها مأنوس هستند؛ مورد بعدی گفتیم رجوع به تاریخ، مبنای قرآنی مبنای عقلی و مبنای روایی دارد، باید ببینیم گذشتگان مان چه بودند چه کسانی بودند رفتار شان صداقت شان، وجدان شان، انصاف شان، عقیده شان، چه بوده که بخواهیم از طریق اینها ما حق را بشناسیم، این خیلی مهم است، خب آیات قرآن را آوردیم پاسخ آن شبهه را هم دادیم، اما یک نکته دیگری علمای اهل سنت تصریح کردند که اساساً تحقیق در تاریخ در مورد گذشتگان بخصوص صحابه نه تنها یک فضیلت نیست، نه تنها یک فضیلت علمی نیست، بلکه اصلاً یک بیماری علمی است، بطور مثال دوباره در همین کتاب مقام صحابه در مقدمه کتاب، جناب آقای مولوی عبدالرحمن در صفحه19، می آید می گوید

در مسائلی که صحابه باهم اختلاف نظر داشتند، اگر رأی گروهی را بنابر اصول اجتهاد ترجیح داده و بر آن عمل شود اشکالی ندارد زیرا عمل کردن بر دو نظر متضاد امکان ندارد

مقام صحابه، عبدالرحمن سربازی، ص19

اعتراف اول ایشان تصریح می کند که صحابه دو تان نظر متضاد باهم داشتند، پس این نبوده که دو تا صحابه همه باهم هم رأی باشند، دو تا نظر متضاد، هر دو هم می شود حق باشد؟ خود آقای عبدالرحمن سربازی می گوید نه، اصلاً امکان ندارد که هر دو حق باشد، بعد می آید می گوید  بر آن عمل شود اشکال ندارد یعنی شما ترجیح بدهید کدام درست است بر آن عمل کنید

اشکالی ندارد زیرا عمل کردن بر دو نظر متضاد امکان ندارد ولی این موضوع از اینکه یکی از شخصیت های آنها مورد انتقاد قرار گیرد جایز نیست

شما حق انتقاد به آن شخصی که به خطا و اشتباه رفته است را ندارید

بیماری تحقیق: از جمله موارد خوب و بدی که از اروپا به ممالک اسلامی وارد شده است یکی نظریه تحقیق و تنقید در هر شیئ است

آقای عبدالرحمن سربازی می گوید اینکه شما در هر موضوعی می خواهی بروی تحقیق کنی و محققانه و با علم به آن برسی این یک بیماری است که از اروپا آمده است، از کشور های استعماری آمده به نام بیماری تحقیق، برویم ببینیم این بیماری تحقیق که ایشان می گوید چیست، صفحه21

جرح و تنقید آزادانه قرار دادن جز خدمات علمی و از علائم محقق بودن شان قرار گرفته است نسبت به اسلاف امت و پیشوایان مذهبی روا داشتند این نوع جرم و ستم از دیر باز معمول بوده است، ولی حالا پیشرفت نموده و به صحابه کرام نیز رسیده است. تعداد زیادی از نویسندگان و اهل قلم که خود را اهل سنت و جماعت می نامند بهترین مصرف توانایی علمی و  تحقیق را بر این مقرر نمودند که شخصیت های عظیم صحابه کرام مورد قضاوت، جرح و تنقید قرار گیرند

 فرقه گمراهی بر صحابه کرام تبرا می کنند به عنوان یک فرقه خاص مشهور و شناخته شده است و نه تنها عموم مسلمانان از سخنان آنان متأثر نمی شوند بلکه نفرت می کنند

خب کنایه ای هم به صورت کنایه به شیعه هم متلکی آقای عبدالرحمن سربازی زده

ولی اکنون این فتنه در میان خود مدعیان به نام اهل سنت و جماعت به وجود آمده است

حرف آقای عبدالرحمن سربازی، می گوید یک بیماری تاریخی و یک بیماری علمی ورود پیدا کرده که نه تنها شیعه بلکه اهل سنت هم به این بیماری دچار شده اند، بیماری چیست؟ اینها شروع کردند به کنکاش در کتب در مورد شخصیت صحابه، نقد می کنند، تحقیق می کنند، جرح وارد می کنند، نقد وارد می کنند و  اشکال به صحابه دارند می گیرند، اساساً تحقیق در مورد صحابه از نظر آقای عبدالرحمن سربازی و بسیاری از اهل تسنن که خواهیم آورد، اساساً اجماع اهل سنت بر این مسئله است که حق تحقیق در مورد صحابه اصلاً ندارید، و این یک بیماری علمی است که دارد در جامعه اهل تسنن هم ورود پیدا می کند،؛ خب آیات قرآن را گفتیم عقل هم هست روایات هم برایش هست که ما باید رجوع کنیم به گذشتگان به تاریخچه گذشتگان تا درست عبرت بگیریم تا حق را از باطل تشخیص بدهیم، به چه دلیلی، سؤال اول اهل تسنن اساساً تحقیق در مورد گذشتگان و کسانی که واسطه اند ین رسول خدا و ما که دین را بخواهیم از آنها اخذ کنیم به چه دلیلی اصل این تحقیق در مورد این افراد را حرام می دانند، این سؤالی است که اهل تسنن باید جواب بدهند، چرا وقتی همین مقدار که گفتیم، صحابه دیگر حق نداریم اصلاً ببینیم این آقا چه کسی بوده، اهل سنت می گویند 120 هزار صحابه رسول خدا داشته، از این 120 هزار نفر، نقل کردند که 10 هزار نفر شناخته شده اند در کتب رجالی و علمای اهل سنت برای آنها در بحث رجال مطلبی را آورده اند، یعنی یک چیزی حدود بین 90 تا 95 درصد از صحابه رسول خدا مجهول هستند، اصلاً شناخته شده نیستند، ما صحابه رسول خدا را باید با ایمان بشناسیم نه با اسلام ظاهری، ایمان یک امر باطنی است، ما که نمی توانیم قلب و باطن کسی را بشکافیم به این عنوان که ببینیم این شخص مؤمن واقعی هست یا خیر اینکه در زمان رسول خدا  بین اصحاب رسول خدا منافق بوده ست و خود رسول خدا به آن اشاره کرده روایات بخاری و مسلم است که در برنامه آینده خواهیم آورد، اینکه در حدیث حوض پیغمبر تصریح می کند کثیر از صحابه رسول خدا بجز تعداد خیلی کمی بقیه همه مرتد می شوند و در حدیث حوض بحث ارتداد اینها در صحیح بخاری و مسلم مطرح شده، خب ما چگونه باید اینها را بشناسیم، صرفاً یک نفر پیغمبر را دیده است و اظهار اسلام به پیغمبر کرده، همین کفایت می کند؟  حق هیچ گونه تحقیقی نداریم، خب این خلاف قرآن روایات و عقل است و چرا اهل تسنن یک حصاری کشیده اند دور این افراد، افرادی که خود شان هم می گویند مجهول هستند، به چه علت حق تحقیق در مورد اینها نیست، این را هیچ عاقلی نمی پذیرد؛ امیدواریم برادران اهل تسنن ما یک مقدار روی این قضیه تأمل کنند و فکر کنند.

مطالبی را مطرح کردیم در اولین قسمت از موضوع تحریف و کتمان حقایق تاریخی از زبان و لسان علمای اهل سنت، آیاتی را آوردیم بر اصل این موضوع، شبهه مطرح شده ای که از طرف مخالفین هست را هم آوردیم و از زبان خود شان هم پاسخ دادیم که ما طبق مبانی قرآنی و عقل باید رجوع کنیم به گذشته و ببینیم کسانی که می خواهیم از آنها دین بگیریم چه افرادی بودند، اما اهل تسنن می گویند شما حق تحقیق، فقط حق تحقیق در مرحله اول در مورد صحابه و آن افرادی که در صدر اسلام بودند را ندارید، علت چیست؟ ان شاءالله در ادامه و در مباحث بعدی خواهیم رسید به این مطلب  امیدواریم اهل تسنن بزرگوار ما هم به این سؤال ما پاسخ بدهند.

در خدمت یکی از عزیزان هستیم از طریق برنامه لایو در خدمت شان هستیم سلام علیکم اگر اسم بزرگوار تان را بفرمایید ممنون می شوم

بیننده:

و علیکم السلام بنده همافر هستم آقای شریفی، عرض به خدمت تان با توجه به موضوع برنامه این سؤال در ذهن من و احتمالاً دیگر دوستان هم ایجاد بشود که این سابقه تحریف و کتمان از کجا شروع شد؟ یعنی در واقع یک چیزی باید موجود باشد که بعد اینها شروع کردند به تحریف و کتمان، اگر لطف کنید راجع به این یک توضیح بدهید ممنون می شوم.

استاد شریفی:

جناب آقای همافر شما یک مقدار جلو رفتید، چون ما این برنامه مان در این موضوع یکی از جلساتی که شاید چند جلسه هم طول بکشد همین مسئله است، ریشه این نکته که چرا اهل تسنن گفتند نباید در این مورد مطلبی را بیان کرد به دو تا نکته بر می گردد، یک اینکه خود شان معترف هستند اگر در مورد گذشتگان تحقیق بشود مردم نسبت به صحابه بدبین می شوند، این نکته اول؛ اما آن نکته ای که شاید شما منظور تان باشد، این است که  اهل تسنن در کتب خود شان و در این بحث شما این نکته را گفتند که منع حدیث شد بعد از شهادت رسول خدا، در زمان خلیفه اول، خلیفه دوم، خلیفه سوم، تا زمان عمر بن عبدالعزیز که کسی حق نوشتن حدیث و کتابت نداشت، علت آن چیست؟ حالا علت هایش را در آن برنامه ای که موضوع مان این است خواهیم آورد که به چه علتی خلیفه اول نگذاشت کسی احادیث پیغمبر را بنویسد و بلکه احادیث پیغمبر را آتش زد، خلیفه دوم چرا حتی صحابه ای که اصطلاحاً در جریان موافق خود شان هستند مثل آقای ابوهریره را حتی شلاق زد و کتک زد و زندانی کرد برای اینکه نقل می کرد احادیث رسول خدا را، پس دو تا علت دارد یکی ریشه در سیره بزرگان خود شان و خلفا شان هست، دوم خود شان به این رسیده اند که علت آن این است که صحابه زیر سؤال می روند که ان شاءالله در ادامه برنامه ما این موارد و این مطالب را مستنداً خدمت شما ارائه خواهیم کرد، در خدمت تان هستیم اگر سؤال دیگری دارید.

بیننده:

پس در واقع بعد از بازه زمانی که شما می فرمایید که اینها رسم خلفا شان بر این بود که مانع بشود از کتابت احادیث پیغمبر (ص) از یک بازه ای اینها کتابت شده، آن اختلافات و یکسری از اختلافات حتی با سانسور بیان شده و از یک زمانی باز اینها آمدند دیدند حتی آنهایی هم که در این خفقان نوشته شده به ضرر شان هست و باید آنها را هم کتمان کنند.

استاد شریفی:

دقیقاً درست فرمودید یعنی آن موقعی که شروع شد نوشتن احادیث در زمان بنی امیه با دو تا نگاه، اینها که دارم می گویم همه اش در منابع برادران اهل سنت ما هست، خود شان اعتراف دارند، که یک قسمت آن جعل فضیلت برای بزرگان خود شان بود، دو انکار فضائل امیرالمؤمنین و اهل بیت بود، این دو تا را کنار هم بگذارید وقتی می خواهد این مطلب بیاید به صورت قطعی خود به خود این مسئله ثابت می شود که جعل اتفاق افتاده از آن طرف تحریف و کتمان هم اتفاق افتاده، چون فضائل امیرالمؤمنین و اهل بیت باید از بین برود، پس اینها هر جایی فضیلت می دیدند نمی نوشتند، فضیلت جعل می کردند، و از آن طرف موارد و مطالبی که باعث می شد صحابه و بزرگان شان زیر سؤال بروند، آنها را هم تحریف می کردند، با وجود این موارد این همه مطلب ضد عقاید اهل تسنن در کتب شان آمده و در مرحله آخر گفتند اصلاً حرام است نقل کردن این مورد، همینطور که حرام است تحقیق کردن در مورد عمل و سیره صحابه.

بیننده:

چون فرمودید سؤال من برای جلسات بعدی تان هست زیاد به این مانور نمی دهم ان شاءالله در همان جلسات تان اگر عمری بود خدمت تان می رسم، ولی در یک لایوی شما داشتید با یکی از همین نواصب که یک جمله ای را گفتید فکر می کنم تکرار آن جالب است، چراغی را که ایزد بر فروزد هر آن کس پوف کند ریشش بسوزد، حالا من این ری سیو را گفتم که دوستان بتوانند راحت تر آن لایو پیدا کنند، که مرتبط با همین موضوع بود و خیلی اسناد خوبی را هم شما آنجا مطرح کردید را دسترسی داشته باشند، ان شاءالله موفق باشید.

استاد شریفی:

خیلی متشکر و ممنون ما را هم دعا کنید یا علی مدد.

متشکر از این بیننده عزیز و بزرگوار، اگر دوستان دیگر هم تمایل با مشارکت برنامه و طرح سؤال داشتند یا نکته و مطلبی خوشحال خواهیم شد که از طریق تماس تلفنی یا برنامه لایو در خدمت شان باشیم، بخصوص برادران اهل تسنن مان، فضا یک فضای علمی است در خدمت شما، اولویت برنامه هم با شما است.

برویم ادامه بحث مان را داشته باشیم، تا اینجا آمدیم که الآن می خواهیم بیاییم بگوییم عقیده اهل تسنن در مورد بیان حقایق صدر اسلام چیست، این نکته مهمی است، از آقای ابن تیمیه شروع کنیم که خدای وهابیت و سلفیت و شبکه های وهابی است، که پیغمبر مطلب خلاف واقع می گوید، صحابه و خلفا مطلب خلاف واقع گفته اند، اما در همین شبکه های وهابی مثل شبکه کلمه، یکی مثل آقای عقیل هاشمی یا همان که آقای ملا زاده استادش می گفت عقیل بی عقل، می گفت من تحدی می کنم، یک مورد بیاورید که ابن تیمیه خلاف واقع سخن گفته باشد، پس از آقای ابن تیمیه این را شروع می کنیم، نظر اهل تسنن و سلفیت و وهابیت در مورد نقل وقایع تاریخی و مشاجرات صحابه چیست؟ کتاب منهاج السنة ابن تیمیه، از جزء الرابع در این کتاب ابن تیمیه تصریح می کند، صفحه 448، که این عقیده اهل سنت است، چه عقیده ای، چه چیزی جزء عقاید اهل سنت است؟ که کتمان کنند درگیری و اختلافات بین صحابه را، حق گفتن آن را ندارند، این را کتمان می کنند، و در مجموع الفتاوی خودش، جلد20، صفحه394، باز اینجا می آید می گوید عده ای می آیند می گویند که باید از نقل درگیری های صحابه پرهیز کرد و این نظر، نظر مشهور اهل مدینه و اهل حدیث است که از رسول خدا هم در این مورد احادیث صحیحی برای ما وارد شده، لذا علمایی که کتب اعتقادی می نویسند به عنوان عقاید اهل سنت در این مسئله عدم مشارکت در جنگ های زمان فتنه و پرهیز از نقل درگیری های صحابه را نقل کردند، که یعنی من ابن تیمیه می گویم، ما عقیده مان این است، حق نداریم درگیری های بین صحابه، حوادث و مشاجراتی که بین خود صحابه اتفاق افتاده اینها را بیان کنیم، اصلاً حق نداریم، اهل حدیث و مردم مدینه هم به همین اعتقاد بودند، علمایی که کتاب های عقیدتی اهل سنت را هم می نوشتند این را آوردن به عنوان یک عقیده صحیح اهل سنت بیان کردند که ما حق اینکه این موارد را در کتاب ها بنویسیم و بیان کنیم نداریم، خب این از آقای ابن تیمیه، شاید یک نفر بگوید این ابن تیمیه است ما به ابن تیمیه کاری نداریم، او وهابی است و ما قبولش نداریم، برویم کتب عقیدتی اهل تسنن را ببینیم، چون ابن تیمیه گفته علمایی که کتاب های عقیدتی می نویسند این را نقل کردند در کتب شان، ببینیم راست گفته واقعاً این مبنا مبنای عقیدتی اهل تسنن است؟ شرح عقاید اهل سنت، تألیف دکتر عبدالملک السعدی ترجمه امیر صادق تبریزی مریوانی، اهمیت این کتاب این است دوستان عزیز ، که این کتاب شرحی است بر کتاب القاید النسفیه تألیف عمر بن محمد نسفی که با عنوان القاید نیز نامیده می شده است همچنین جزء کتب درسی حوزه اهل سنت می باشد و در پیش گفتار مترجم هم تصریح شده که

این کتاب جزء کتاب های درسی طلاب علوم دینی اهل سنت است در رشته فقه شافعی  دانشگاه تهران و جزو کتب درسی آموزشی کردستان و همچنین در دانشگاه آزاد اسلامی کردستان تدریس می شود

شرح عقاید اهل سنت، عبدالملک السعدی، ترجمه امیر صادق تبریزی مریوانی،

پس دقت کنید یک کتاب اعتقادی، دیگر کتاب حدیثی و روایی  و تاریخی نیست که بگویند هرچه گیرش آمده نوشته، ضعیف است موضوع است کذب است، کتابی است که تمام فیلتر ها را رد کرده، نقل کردند علمای رجال اهل سنت برای اخذ عقیده از روایات شاید حدود 100 تا، فیلتر گذاشته شده که این روایت از این 100 تا فیلتر باید رد شود تا از آن ما عقیده را اخذ کنیم، کتاب یک کتاب عقیدتی است، آن هم کتاب درسی حوزه های دینی اهل تسنن، چه گفته اینجا؟ صفحه 292،

اما دشنام دادن به صحابه و بدگویی و ایراد گرفتن از آنان، وارد شدن در این بحث که بعضی از آنها راه ثواب رفتند و برخی خطا کردند قطعاً حرام است و چه بسا که منجر به کفر باشد

شرح عقاید اهل سنت، عبدالملک السعدی، ترجمه امیر صادق تبریزی مریوانی، ص 292

بد گویی به کنار، اهانت به کنار با این کاری نداریم، اساساً این که شما راه بیفتی دنبال اینکه اینها چه کار کردند، کدام شان به حق بودند، کدام شان  بر حق نبودند، کدام خطا کردند اشتباه کردند، کدام راه شان درست بود، صرف اینکه شما بخواهی راه بیفتی، تحقیق کنی در مورد صحابه و آن کسانی که به قول خود اهل سنت دین مان را بخواهیم از آنها اخذ کنیم، این نه تنها حرام است بلکه موجب کفر خواهد شد، این را شما در کدام جامعه عاقل می توانید مطرح کنید، خب من قرار است از این دینم را بگیرم، حق ندارم تحقیق کنم که اصلاً چکار کردند؟ در اختلافات حق با چه کسی بوده، به چه دلیل حق با این طرف بود با آن طرف نبوده؟ مبانی حق را می خواهم تشخیص بدهم، می گوید نه تنها شما حق ندارید و این حرام است، بلکه موجب کفر خواهد شد، بعد در پاورقی ببینید چه می گوید علت،

چون باعث تفرقه و تضعیف دین می شود

همان نکته ای که به این بیننده عزیز قبلی گفتم، تحقیق در مورد صحابه سیره آنها،

باعث تفرقه و تضعیف دین می شود مگر در مواردی که علما در آن متفق القول باشند آن هم با رعایت ادب و پرهیز از هر نوع جسارت و گستاخی

تازه اگر شما تحقیق هم کردید، آن هم در موردی که همه علما متفق القول به این اجماع رسیدند که این صحابه آدم خوبی بوده و ...، حق نداری از دایره ادب خارج شوی، دایره ادب یعنی چه؟ در موارد گذشته و موارد آینده خواهیم آورد، اینکه اساساً نقد کنی صحابه را، این است که اساساً بگویی این اشتباه کرده در این مورد، حق این را نداری چون این بی تربیتی و بی ادبی به صحابه است، حالا بالاتر که هیچ دیگر، بخواهی طعن وارد کنی بخواهی زیر سؤال ببری که این موجب کفر است و  خروج از ایمان طبق مبانی اهل تسنن، خب این نکته اول؛ برویم کتاب بعدی، کتابی است باز کتاب عقیدتی است، عقاید اهل سنت و جماعت، مؤلف مولانا مفتی محمد طاهر مسعود، مترجم مولوی ابراهیم گرگیج، بسیاری از علمای اهل تسنن به این کتاب تقریر زدند و تأیید کردند حالا اینجا در صفحه اول یکی یکی آمده مطرح شده  همه بزرگان اهل تسنن هستند از علمای مختلف کشور های مختلف که این کتاب را تأیید کردند از جمله آنها من یک تأییدیه آورده ام

تقریظ خلیفه ارشد حضرت قطب الإرشاد مولانا محمد عمر سربازی شیخ الحدیث مولانا عبیدالله

عقاید اهل سنت و جماعت، محمد طاهر مسعود، ترجمه ابراهیم گرگیج

ایشان می آید می گوید

کاری که عزیز مان جناب مولوی ابراهیم گرگیج با ترجمه کتابی در همین باب به زمینه فارسی انجام دادند بسیار به جا بود و در واقع ضرورت تألیف یا ترجمه چنین  اثری به زبان فارسی شدیداً وجود داشت

پس ببینید کتاب، کتاب عقیدتی اهل تسنن است، و کتابی که مورد تأیید خود علمای اهل سنت هست و این گونه به آن تقریظ زدند، صفحه 204

تمام صحابه عادل، مؤمن کامل و بهشتی هستند

عقاید اهل سنت و جماعت، محمد طاهر مسعود، ترجمه ابراهیم گرگیج، ص204

پس این عدالت صحابه که یک عده ای امروز منکر آن می شوند که ما نگفتیم منظور از عدالت صحابه، یعنی اینکه همه صحابه بهشتی هستند، ما همچین حرفی را نزدیم، ما نگفتیم عدالت صحابه یعنی همه صحابه ایمان شان کامل است، ما این را نگفتیم، کتب عقیدتی تان یا دروغ می گوید، یا علمای شما دروغ می گویند، یا این شبکه ها و بعضی افرادی که وقتی در سؤالاتی که دوستان شیعه می پرسند از اینها در بحث عدالت صحابه، آنجا بخاطر اینکه پاسخی ندارند اصل قضیه و صورت مسئله را پاک می کنند، ما همچین حرفی را نزدیم این کتاب عقیدتی شما است،

تمام صحابه کرام عادل، مؤمن کامل و بهشتی هستند، تمام صحابه بر حق، معیار حق  و از انتقاد بالاتر هستند

اصلاً حق انتقاد ندارید شما به صحابه، به این دلیل است که حق تحقیق ندارید در مورد صحابه، چون وقتی تحقیق کردید چه اتفاقی می افتد؟ به جایی خواهید رسید که به عده ای از کسانی که مدعی هستند صحابه رسول خدا هستند نقد وارد خواهید کرد، خود به خود این اتفاق می افتد، وقتی می بینید خلاف قرآن خلاف سیره و سنت رسول خدا، خلاف دستورات خدا و پیغمبر عمل می کنند و با همین عمل خلاف هم از دنیا می روند، با بدعت هایی که در دین گذاشتند از دنیا می روند، خب شما به عنوان منتقد ورود پیدا می کنید، اینها عمل خلاف قرآن و دستور رسول خدا انجام دادند، بدعت در دین گذاشتند، مخالفت با پیغمبر کردند، می گوید چون شما به اینجا خواهید رسید، و صحابه از هرگونه نقد و انتقادی بالاتر هستند، لذا حق تحقیق در مورد رفتار و سیره صحابه را ندارید؛ باز مطلب بعدی و شخص دیگر در این مورد، خلفای راشدین از دیدگاه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، تألیف محمد عمر سربازی نقشبندی

ظاهراً بیننده ای داریم این بیننده عزیز را بگیریم چون احتمال دارد بخواهم این مطلب را بخوانم شاید به وقت نرسیم، جناب آقای بهادری بزرگوار تماس گرفتند از کرج در خدمت جناب آقای بهادری باشیم  بعد من مطلب آقای محمد عمر سربازی را هم می خوانم، سلام علیکم جناب آقای بهادری عزیز

بیننده:

علیکم السلام خدمت جناب آقای شریفی بزرگوار، استاد عزیز رسول خدا بارها فرمودند نقل حدیث از یهود ممنوع، یعنی نه تکذیب شان کنید نه تصدیق، از یهود و نصارا چیزی نپرسید، حالا این دسته روایاتی که اهل سنت فقط در جلد5، در درالمنصور، در صفحه 147 از16 منبع، رسول خدا نقل کردند، تنها در درالمنصور جلد3، صفحه 79، رسول خدا در ضمن یک سخنرانی4 بار فریاد کشید یا محشر الأنصار، ای جامعه انصار «خالفوا اهل الکتاب» با اهل کتاب به مخالفت برخیزید، به هر حال جناب عمر بن خطاب می خواست با دستور رسول خدا  مخالفت کند، و علی بن ابی طالب را که رقیب خودش می دانست و مرجع اسلام هم بود می خواست ایشان را از مرجعیت بگذارد کنار، و بتواند جناب خلیفه زیر سایه یهود به خلافت برسد، عملاً هم با رسول خدا مخالفت کرد، هم شاگردی اهل کتاب را پذیرفت و به خلافت رسید و شد امیرالمؤمنین، روایاتی رسید از رسول خدا در خصوص حرام بودن نقل اخبار یهودی در کتب اهل سنت بیش از 45 طریق استاد شریفی می رسد، اما جناب خلیفه کاری کرد که تنها در درالمنصور، جلد3، از صفحه 121 تا 126 یعنی تنها در 6 صفحه، 108با از تورات نقل مطلب کرده، عملاً ثابت شد روایات یهود بر تمام بدنه روایات اهل سنت ابتلای کامل پیدا کرده، عملاً زیر سایه سیاست های خلیفه بود، در خیز اول روایات رسول خدا را متوقف کرد، و در خیز دوم اسرائیلیات را تزریق کرد بارها هم رسول خدا فرمودند «حدثوا عن بني اسرائيل ولا حرج» یعنی حدیث از بنی اسرائیل نقل نکنید، ماجرای بنی اسرائیل را نقل کنید که برای صحابه بشود عبرت که، آن صحابی بنی اسرائیل سر حضرت موسی چه بلایی آوردند، آقای عمر گفت نه رسول خدا گفته نقل از یهود بکنید، یاران جناب خلیفه در خیز چهارم آمدند عنوان اهل سنت را هم از علی گرفتند. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

استاد شریفی:

دست شما درد نکند جناب آقای بهادری عزیز، نکته ای که فرمودید ان شاءالله در برنامه های آینده ما این را اشاره خواهیم کرد و به آن خواهیم رسید، حال من فقط یک مطلب را خدمت شما ارائه کنم نسبت به موضوعی که فرمودید بحث ورود اسرائیلیات به اسلام، تفسیر معارف القرآن باز هم جناب آقای مفتی محمد شفیع عثمانی، ایشان در این کتاب تصریح می کند

اسرائیلیات عبارت از روایاتی است که از اهل کتاب یهود نصارا به ما رسیده است

منشاء این گونه روایات از آنجا سرچشمه گرفته که عده ای از صحابه کرام و تابعین قبل از مشرف شدن به اسلام با مذاهب گوناگون اهل کتاب رابطه و تعلق داشتند و پس از مشرف شدن به اسلام و آموختن قرآن کریم ملاحظه نمودند که بسیاری از حوادث مهم گذشته را که در کتب مذاهب قبلی به ویژه یهود خوانده بودند در قرآن نیز مورد بررسی قرار گرفته، بنابر این هنگام برخورد با این وقایع آنها را به گونه ای در کتب مذاهب سابق خود خوانده بودند با مسلمانان در میان می گذاشتند، سرانجام این وقایع به نام  اسرائیلیات در تفاسیر جای گرفت

تفسیر معارف القرآن، محمد شفیع عثمانی

تازه خیلی کف آن که با نگاه همه جانبه مثبت آقای مفتی محمد شفیع عثمانی نگاه کرده اعتراف به این نکته است، اسرائیلیات از طریق صحابه وارد اسلام شد، آنها خلط کردند بین کتاب و نوشته های یهود با قرآن و اسلام و چون دیدند شباهت هایی دارد مطالب یهودی ها را به جای مطالب آقا رسول خدا در کتب تفسیری جای دادند، تازه این هنوز کف آن است که ما ثابت خواهیم کرد، مطالبی که آقای بهادری هم فرمودند و خدا خیر شان بدهد که اساساً ورود این اسرائیلیات یک قسمت آن عمدی بوده است، برای اینکه عقاید را به انحراف بکشانند و یک عده ای از بزرگانی که رسول خدا آنها را معرفی کرده اینها کنار زده بشود.

ممنون از جناب آقای بهادری تشکر می کنم از مشارکت تان و مطلبی که گفتید، خب دقایق دیگری که در خدمت تان هستیم من سریع این نکته آقای محمد عمر سربازی را بخوانم، آقای مولوی محمد عمر سربازی در کتاب خلفای راشدین از دیدگاه امیرالمؤمنین، تصریح می کند، یک تذکر مهم صفحه 39

در رابطه با جرح و تنقیص صحابه حرف و قلم هیچ احدی تحت هیچ شرایطی اعتبار ندارد حتی ائمه مذاهب اگر فرضاً شخصی رهبر امت علامه دهر غوث زمان جامع کمالات هم باشد علیه صحابه بدون تأویل لب گشایی یا قلم فرسایی کند باز هم قول و گفته و  نوشته وی قطعاً فاقد اعتتبار است، در مورد لغزش های صحابه خود خداوند و  رسولش داوری نموده اند و نیازی به دخالت و داوری و  تجزیه و تحلیل ما وجود ندارد

خلفای راشدین از دیدگاه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، تألیف محمد عمر سربازی نقشبندی، ص39

ببینید بیننده های عزیز، رفتید تحقیق کردید کتابی را برداشتید مطالعه کردید، تاریخ حدیث، روایت، تفسیر که فلان افرادی که ما دین مان را به واسطه آنها داریم می گیریم چنین رفتاری اعمالی بدعت هایی گناه هایی مخالفت با خدا و پیغمبر کردند، آقای مولوی محمد عمر سربازی می گوید، نه تنها تحقیق که حرام است، حتی هر کتابی را هم که شما در آن آمده باشد نقل مشاجرات صحابه آن حوادث و رفتار های اینها در صدر اسلام که موجب بشود شما بدبین بشوید به این افراد، خود کتاب و خود نویسند هم از ارزش ساقط و باطل است نه خودش جایگاهی دارد، نه کتاب او جایگاهی دارد، خب خیلی رک و راحت، هیچ بدی از صحابه قبول نیست، اصلاً شما حق نداری هیچ مطلبی که ثابت بشود اینها به مسیر اشتباهی رفتند یا عمل اشتباهی را انجام دادند، حق نوشتن هم نداری و این کتاب ها اعتبار هم ندارد، نویسنده و مؤلف آن هم بی اعتبار است، تمام شد رفت، من چطور باید تحقیق کنم، من چگونه می توانم دینم را اخذ کنم، واقعاً انصاف داشته باشید شما برادران اهل سنت من، این سؤال من را پاسخ بدهید، وقتی حق تحقیق ندارم، وقتی مطلبی بر ضد خلفا و صحابه آمده باشد، همه آنها باطل است بدون دلیل، کتابش باطل است نویسنده و مؤلف آن باطل است و اصلاً حق اظهار نظر و فکر روی این رفتار صحابه ندارم چطور می توانم تشخیص بدهم حق را از باطل، چگونه می توانم تشخیص بدهم فرقه ناجیه که رسول خدا فرمود امت من به 73 فرقه تقسیم می شوند و فقط یک فرقه، فرقه ناجیه است، این فرقه ناجیه را من چطور می توانم پیدا کنم؟ وقتی نه می توانم تحقیق کنم، نه آن مصدر هایی که باید به آن رجوع کنم، آنها حجت هستند و آنها اعتباری دارند، علت این مطلب ضد عقل و ضد قرآن و ضد روایات رسول خدا چیست؟ امیدوارم برای آن پاسخی داشته باشید.

ممنونم از اینکه وقت تان را در اختیار بنده قرار دادید، قسمت اول برنامه ما به پایان رسید ان شاءالله باشید در ادامه و در هفته های بعد با همین موضوع و مطالب دیگر، موفق و مؤید دعای اول و آخر ما

اللهم عجل لولیک الفرج

یا علی مدد.


دست انداز_ تحریف و کتمان در منابع اهل سنت>

زن در صدر اسلام قرآن تحقیق از گذشتگان شناخت حق صحابه عدالت صحابه ابن تیمیه کتب اهل سنت