دست انداز_ تحریف و کتمان در منابع اهل سنت

قسمت هفتم برنامه دست انداز با کارشناسی حجت الاسلام بهرامی زاد و استاد شریفی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:03/10/1401

برنامه: دست انداز

استاد شریفی:

بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

سلام عرض می کنم خدمت همه شما بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر(عج) خوشحالیم که بار دیگر با برنامه دست انداز در خدمت شما هستیم در ایام ماه مبارک رجب ماه شادی اهل بیت، در خدمت شما هستیم با موضوعی که چند جلسه ای شروع کردیم کتمان تحریف حقایق و عدم بیان حقایق تاریخی در مبانی اهل تسنن و در خدمت استاد عزیز جناب آقای بهرامی هم هستیم، سلام علیک با ایشان داشته باشیم بر میگردیم باز در خدمت شما خوبان خواهیم بود، سلام علیکم جناب آقای بهرامی شب شما بخیر.

حجت الاسلام بهرامی زاد:

علیکم السلام و رحمة الله، سم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

خیلی خوش آمد می گویم  اینکه دوستان عزیز بینندگان گرامی برنامه ما را مشاهده می کنند ان شاءالله بحث های ما قابل استفاده باشد برای دوستان، حتماً رفقای عزیز بینندگان گرامی با دقت بیشتر این مباحث را دنبال بکنند

استاد شریفی:

ان شاءالله، خب همینطور که مستحضر هستید و در مقدمه هر برنامه هم موضوع برنامه مطرح می شود ما این موضوع را شروع کردیم تحت این عنوان که ربطی به مذهب و عقیده ندارد که ما بگوییم چه مذهبی داریم، چه اعتقادی داریم، چه دینی داریم، آیا تحقیق در مورد یک مطلبی که می خواهیم به آن مطلب و آن عقیده ایمان پیدا کنیم لازم است یا خیر؟ خریدی داریم حتی یک میوه، کدام میوه فروشی میوه ارزانتری دارد، کدام میوه فروشی میوه بهتری دارد، کدام میوه فروش کدام کاسب شخصیت خودش انسان صادق امانتدار و راستگو است، اینها را انسان ملاحظه می کند برای خرید جزئی مثل یک میوه، حالا می خواهیم عقیده اخذ کنیم می خواهیم سرنوشت خودمان و نهایت اتفاقاتی که قرار است به واسطه این عقیده و اعمال و رفتار ما برای ما نوشته شود را انتخاب کنیم که چگونه و چه عقیده ای را اخذ کنیم به عنوان یک عقیده صحیح، ربطی به دین و مذهب و اعتقاد هم ندارد، احتیاج به آیات قرآن و روایات هم نیست اصل این مسئله فطری و عقلی است که همه انسان ها برای سرنوشت خودشان نگران هستند و به خاطر همین نگران بودن تحقیق می کنند اما وقتی رجوع کردیم به مبانی و کتب برادران اهل تسنن مان به یک نکته عجیبی رسیدیم اینکه ما حق نداریم در مورد گذشتگان و در مورد افرادی که معتقد هستیم، این نکته خیلی قشنگ است، معتقد هستیم باید به سیره و سنت آنها عمل کنیم، سیره و سنت آنها است که ما را به سرانجام و مقصود می رساند، انسان های بسیار پاک و خوبی که حتی برای آنها قائل به عصمت شده باشیم، اما از اینطرف می گوییم هیچ حق نداریم در مورد اینها تحقیق کنیم، خب وقتی حق نداریم تحقیق کنیم چگونه به این رسیدیم که اینها خوب بودند، چگونه تشخیص بتوانیم بدهیم خوب و بدی های اینها را، باز چگونه بتوانیم تشخیص بدهیم که چه افراد منافق صفتی در بین اینها بودند که خودشان را در لباس دین و در لباس این افراد جا زدند، چطور اصل را از کپی تشخیص بدهیم، اصلاً امکان پذیر است؟ ما اصلاً چطور به این رسیدیم که این افراد، افراد درستی بودند وقتی اساساً نمی توانیم در مورد این افراد تحقیق کنیم، مگر چه اشکالی پیش می آید؟ خود خداوند در قرآن در مورد انبیاء و حجت های الهی خودش ارسال کرده، مطلب می گوید صفات اینها را می گوید، دستور می دهد شما تحقیق کنید در مواردی، مصادیق آن را ذکر می کند، داستانهای مختلفی را حکایت های مختلفی را نقل می کند که ما درس عبرت بگیریم از گذشتگان، آیات آن را ما جلسه اول خواندیم، آیا می شود بدون تحقیق به این نتیجه رسید و بعد ادعا هم بکنیم که فقط ما بر حق هستیم، آیا امکان پذیر است؟ نمی دانم در این دو سه جلسه ای که ما در خدمت شما بودیم این مطالب مطرح شد ما هنوز جوابی از مخالفین مکتب اهل بیت نگرفتیم چه در شبکه و چه در فضای مجازی، فعلاً همه سکوت کردند از آقایان اهل تسنن یا شاید هم دارند به مبانی خود عمل می کنند، یعنی اینکه در مورد صحابه و افرادی که مدعی هستیم دین به واسطه آنها به دست ما رسیده است باید لب ها را بست و هیچ چیز نگفت، مطالبی را جلسات قبل برای شما مطرح کردیم، موارد و مطالب دیگر را هم در این جلسه در خدمت شما خواهیم بود، با جناب استاد بهرامی؛ اولین مطلبی که من باز دوباره در همین موضوع و حول همین موضوع خدمت شما مطرح خواهم کرد، کتابی است به نام العواصم من القواصم، نگرشی به موضع صحابه پس از وفات رسول خدا، نگرشی به موضع صحابه خب این یعنی چه؟، وقتی شما در مورد صحابه می خواهی بنویسی حقایق صحابه را می خواهی بیان کنی اسم کتاب را هم این می گذاری، آیا نباید صداقت داشته باشی و صادق باشی و آنچه که واقعاً اتفاق افتاده را بیایی بیان کنی؟ خب وقتی کتابی اینطور نوشته می شود علی القائده انسانی که مدعی است که امانتدار است و می خواهد نقل قولی کند برای دیگران باید اول و آخر مطلب تا انتها را بیاورد و بنویسد، آیا همچین اتفاقی افتاده است و همچین علمایی که کتاب نوشته اند آیا واقعاً این مطالب را گفته اند؟ برویم با مطالب آنها آشنا بشویم تا ببینیم این صداقت و این امانت را داشتند یا خیر، کتاب العواصم من القواصم نگرشی به موضع صحابه پس از وفات رسول خدا (ص)، نوشته امام محمد بن ابی بکر بن العربی، تعلیق و تحقیق از  محب الدین الخطیب و محمود مهدی الإستانبولی، از محققین معاصر اهل تسنن، در این کتاب در صفحه 232، مطلبی را آورده می گوید

در عقیده طحاویه و شرح آن آمده است

العواصم من القواصم نگرشی به موضع صحابه پس از وفات رسول خدا (ص)، امام محمد بن ابی بکر بن العربی، تعلیق و تحقیق از  محب الدین الخطیب و محمود مهدی الإستانبولی، ص 232

کتاب درسی اهل سنت و کتاب عقیدتی اهل سنت، یک کتاب دست سوم و چهارم و به قول آقای سجودی گنجی شافعی و ینابیع الموده نیست، کتاب عقیدتی و کتاب درسی اهل تسنن است، مهمترین کتاب اهل تسنن در مباحث عقیدتی یکی از آنها این است، می گوید

و علمای سلف از سابقین و تابعین پس از آنها که اهل خیر اثر، فقه و نظر می باشند

حالا محدث است، کتاب تاریخ نوشته کتاب فقهی نوشته، کتاب حدیثی نوشته، صحابه تابعین  و علمای پس از تابعین، فقیه است مفسر است، کلامی است، اصولی است تاریخ نوشته، هرچه هست،

فقط به خوبی یاد خواهند شد

فقط باید در مورد آنها خوب بگوییم

فقط به خوبی یاد خواهند شد و کسی که آنان را به سوء و زشتی یاد کند بر راه مسلمانان نیست

دیگر صحابه تنها نه، صحابه تابعین علمای پس از تابعین، یعنی تا به امروز هم همین است فقط شما حق دارید خوبی شان را بگویید طعن و کنایه و مطلبی که اینها زیر سؤال بروند اگر این را بیان کردی شما از دایره اسلام و مسلمین خارج هستید، حالا من سؤال می پرسم اصلاً این تحقیق است؟ می شود در مورد این گفت که این محقق است، این آقا عالم است این آقا منصف است؟ واقعاً اگر همچین سؤالی ما بپرسیم چه پاسخی شما اهل سنت برای آن دارید، دوباره در همین کتاب در صفحه 234، محقق می آید یک مطلبی را می گوید

در مورد عمار در صحیحین آمده است که او را گروهی باغی خواهند کشت

العواصم من القواصم نگرشی به موضع صحابه پس از وفات رسول خدا (ص)، امام محمد بن ابی بکر بن العربی، تعلیق و تحقیق از  محب الدین الخطیب و محمود مهدی الإستانبولی، ص 234

که بحث آن مفصل است ابوالقادیه قاتل حضرت عمار جزو کسانی بود که در بیعت رضوان بود که اهل سنت می گویند همه آنها بهشتی هستند و خدا اینها را بخشیده و هیچ اشکالی هم به اینها نمی شود گرفت که در کلام رسول خدا می گوید این شخص و کسانی که حضرت عمار را کشتند باغی هستند، یا در رایت دیگر می گوید حضرت عمار به بهشت بشارت می دهد و دعوت می کند، قاتلین عمار به جهنم، تناقض و تعارض زیاد است حالا ما سؤال می پرسیم از اهل تسنن این روایت ها، شما می گویید خدا از ابوالقادیه قاتل عمار راضی است بهشتی است، روایات صحیح شما می گوید این جهنمی است، خب آقایان چه پاسخ می دهید، آقای احمد بن حنبل پاسخ داده ادامه اش، می آید می گوید

و احمد بن حنبل چه زیبا می گوید که من در جنگ میان آنان دخالت نمی کنم، یعنی اینکه آنچه که علی و برادرانش بر سر آن با یکدیگر منازعه داشتند به علت اجتهاد و تأویلی که خود آنان از من به آن آگاه تر هستند من در میان آنان دخالتی نمی کنم و این موضوع را از مسائل علمی که به من ارتباط داشته باشد نیست

می گوید به من چه، به من چه ربطی دارد که دو تا صحابی باهم درگیر شدند به من چه ربطی دارد که دو گروه از اصحاب پیغمبر باهم دیگر درگیر شدند همدیگر را فحش دادند، همدیگر را لعن کردند، همدیگر را هم کشته اند، همدیگر را هم به قتل رساندند به من چه ربطی دارد، چطور آقای احمد بن حنبل به شما چه ربطی دارد؟ دلیلی اینکه می گویی به من ربطی ندارد چون پاسخی برای آن ندارید، چون این روایات شما و عقاید شما، روایات صحیح شما مخالف است با عقل، مخالف است با روایات دیگر، مخالف است با آیات قرآن مگر می شود شما بگویی هر کس به صحابه طعن وارد کند کافر است و زندیق از اینطرف صحابه باهم رحماء بینهم بودند، خیلی باهم مهربان بودند با کفار اینها شدید بودند، اینها باهم بجنگند همدیگر را فحش بدهند، همدیگر را لعن بکنند همدیگر را هم بکشند بعد هر دو هم بهشتی، باز در روایات یکی می شود جهنمی یکی می شود بهشتی، اینقدر کلاف سردرگمی هست که آقای احمد بن حنبل و احمد بن حنبل ها به این نتیجه رسیدند که ما دهان مان را ببندیم بگوییم به ما چه، به شیعه که رسید می توانیم سریع بگوییم کافر است و خون او مباح است و  اینها زندیق هستند و اینها خنزیر هستند و...، ولی به این موارد رسید ما ساکت می شویم دهان مان را میبندیم می گوییم به ما چه، ادامه اش را ببینیم، می گوید که

این موضوع علمی که به من ارتباط داشته باشد نیست تا اینکه حقیقت حال فرد فرد آنان را بدانم

خب این هم جالب است آقای احمد می گوید من حقیقت فرد فرد صحابه را چون نمی دانم پس ساکت می شوم، خب شم اگر حقیقت حضرت عمار را نمی دانید، حقیقت امیرالمؤمنین را نمی دانید، پس چطور ادعا می کند ما باید از این صحابه تبعیت کنیم، جایی که بخواهید تعریف و تمجید کنید رگباری می آورید اینها این فضائل را داشته اند، کتاب ها می نویسید در فضیلت معاویة بن ابی سفیان، اینجا که می رسد ما نمی دانیم اینها که هستند، شخصیت شان را نمی دانیم باطن شان را نمی دانیم، اما به جای دیگر که رسید یک کتاب در فضائل آنها جعل می کنیم، ادامه اش

و من مأمور شدم که برای آنان استغفار طلبیده و قلبم از کنیه نسبت به آنان سلیم باشد و مأمور گشته ام که آنان را دوست داشته باشم و آنان را یاری کنم و همه آنان سوابق و فضائلی دارند که هرگز به هدر نخواهد رفت

چطور شما گفتید من اصلاً اینها را نمی شناسم، نمی دانم چیست داستان آنها، از آنطرف می گویی اینها سابقه داشتند فضیلت داشتند، مأمور شدم آنها را یاری کنم، مأمور شدم آنها را دوست داشته باشم، چطور کسی را که نمی شناسید، نمی دانید چه کار کرده و چه کار نکرده را مأمور هستید که یاری کنید، آدم کسی را که نشناسد پشت سر او راه می افتد؟ چطور می گویید ما نمی شناسیم از این طرف می گویید سابقه دارند فضیلت دارند، آقای احمد بن حنبل ها جز اینک خودتان را و عقیده تان را با گفتن این مطالب نزد دیگران سخیف نشان بدهید و اینکه یک جای کار می لنگد چیزی دیگری نیست، امیدوارم امثال احمد بن حنبل ها و اتباع اینها پاسخی برای این سؤالات ما داشته باشند .

خب برویم جناب آقای بهرامی را ببینیم چه برای ما حاضر کرده و چه آماده کرده در همین موضوع، جناب آقای بهرامی بسم الله ما در خدمت شما هستیم

حجت الاسلام بهرامی زاد:

بسم الله الرحمن الرحیم، مقدمه ای که شما فرمودید خودم فکر می کردم به آن دیدم مقدمه بسیار مهمی است، یعنی تمام این نکات تمام این مباحثی که ما مستند به کتاب های اهل سنت می گوییم یک طرف آن مقدمه شما یک طرف که شما مخاطبین برادران عزیز چه شیعه، چه اهل سنت و هر انسانی که آزاد فکر است، شما دعوت می کنید فکر بکند، تفکر بکند، امیرالمؤمنان (ع) در نهج البلاغه هست که می گوید، البته مضمون سخن مبارک هست، می گوید خداوند تمام انبیاء الهی را فرستاد، آدم، موسی، عیسی، ابراهیم (ع) ارسال رسل، هزاران پیغمبر با این همه سختی هایی که کشیدند، اینها را فرستاد برای چه؟ مولای متقیان می گوید، می گوید امیرالمؤمنین (ع) می گوید که پیغمبر ها را خداوند فرستاد تا دفائن العقول روشن بشود، دفائن جمع دفینه است، یک چیز بسیار گران قیمتی که زیر زمین مخفی است، طلای ناب، طلای قرمز حالا در اصطلاحات است، پیغمبر ها آمدند این چیز بسیار با ارزش را از فکر ما، از ذهن ما، از روح و روان ما از وجود ما اینها را پرورش بدهند دفائن العقول، عقل ها معرفت ها، تمام انبیاء الهی آمده اند برای این، بعد شما قرآن را نگاه بکن برادر عزیز من خب قرآن آیا فقط خوبی های پیغمبر ها را گفته، بدی ها دشمنانش را نگفته، بدی ها دشمنان انبیاء الهی را نگفته؟ در قرآن شجرة طیبه هست، شجرة خبیثه هم هست، نور هست ظلمات هست، ماجرای حضرت موسی هست، داستان های فرعون هم هست

استاد شریفی:

حتی جناب استاد ترک اولی بعضی از انبیاء که مراتب عصمت شان پایین تر از نبی مکرم و حضرات معصومین ما است را حتی آنها را هم خدا در قرآن ذکر کرده.

حجت الاسلام بهرامی زاد:

بله خداوند در بیان حقایق حیا ندارد شوخی ندارد مرّ حقایق را خداوند در قرآن گفته، بعد ببینید دوستان، ارسال رسل امیرالمؤمنین (ع) گفت برای این است که فکر ها آزاد شود، جهالت ها خارج شود، کل خلاصه قرآن دو کلمه است، گفتن حق و نماینده های حق که انبیاء الهی هستند، گفتن باطل و نماینده های باطل، همین که ما در نماز می گوییم «اهدنا الصراط المستقيم» صراط کسانی که خدا به آنها نعمت داده و صراط آنهایی که خدا از آنها بغض دارد، حالا این مقدمه را گفتم که تأکید حرف شما باشد که هر حرکتی، هر کاری که جلوی فکر انسان را بگیرد، جلوی شعور ما را بگیرد این حرکت ضد قرآن است و این حرکت ضد فلسفه ارسال تمام انبیاء الهی است، آن کسی که می آید می گوید کتاب آتش بزن، جلوی حضرت ابراهیم، حضرت موسی، جلوی پیغمبر ما ایستاده، جلوی قرآن ایستاده، مثال می خواهم بیاورم از کتاب های معتبر اهل سنت ، کتاب السنة برای ابوبکر خلال است، از کتاب های قدیمی اهل سنت هم هست، در دار الرایه چاپ شده، متوفای 311، از قدیمی ترین کتاب های روایی اهل سنت هم هست، ماجرای خیلی عجیبی نقل می کند ایشان در کتاب، خیلی واقعاً جای تفکر دارد، یکی از آن افرادی که دشمن تفکر پیغمبر ها است، دشمن تفکر منطق قرآنی است را امروز می خواهیم برای شما معرفی بکنیم، سند روایت هم صحیح است «اسناده صحیح» ایشان می آید ماجرایی نقل می کند می گوید که

«فضل بن زیاد حدثنا»

کتاب السنة، ابوبکر خلال، متوفای 311، دار الرایة، ح 822

از ابا عبدالله من شنیدم که یک کسی یک کتابی به او داد، دوستان ببینید که خداوند به قلم قسم خورده، در قرآن خود به علم و دانش اینقدر بها داده، گفته که

«فیه احادیث مجتمعة»

یک احادیثی در این کتاب جمع شده بود

که این احادیث چه ویژگی داشت؟

«ما ینکر فی اصحاب رسول الله (ص) و نحوه»

در این احادیث، ما یک اصطلاح بین محدثین داریم مثلاً می گوید مثالب بعدی ها بعضی از افراد مطاعن، یک اصطلاح دیگر هم داریم به نام نکیر، «ما ینکر فی اصحاب رسول الله (ع)» منظورش این است فلان صحابه یک بدعتی انجام می داده، صحابه دیگر می آمده او را انکار می کرده، می گوید این چه کاری بود کردی؟، من دو تا مثال ساده برای شما بزنم آقای شریفی، متعدد در کتاب های اهل سنت آمده، من در تاریخ طبری خدمت دوستان بیاورم برای سند آن، دارند که وقتی که عثمان به خلافت رسید سال اول، سال دوم، تا سال 6-7 خلافت خودش نماز های دو رکعتی را دو رکعت می خواند، سال آخر خلافتش که نماز مسافر که واجب است که دو رکعت به صورت قصر خوانده شود ایشان آمده بدعت ایجاد کرد، خب عبدالرحمن که از صحابی بزرگ است آمد به او گفت که

«قد صلی بالناس اربعاً»

خبر به او دادند عبدالرحمن عثمان آمد نماز مسافر را چهار رکعتی خواند

«بأصحابه رکعتین»

در حالی که خود عبدالرحمن به اصحابش دو رکعت می خواند، حالا ایشان(عبدالرحمن) می آید می گوید که آقای عثمان اینجا من و تو کنار پیغمبر دو رکعت نماز مسافر نخواندیم؟ می گوید بله، می گوید زمان ابوبکر دو رکعت نخواندیم؟ بله، زمان عمر دو رکعت نخواندیم؟ بله، سال های اول خودت دو رکعت نخواندی؟ بله، پس چرا الآن چهار رکعت خواندی؟ این الآن آمد انکار کرد، نکیر، این اصطلاح است، یا مورد دیگر متعدد هست یا مثلاً خود عبدالله بن مسعود به شدت اعتراض کرد به عثمان، عثمان این زید بن ثابت چه کسی هست که مسئول جمع آوری قرآن قرار دادی، این زید بن ثابت وقتی که من 60-70 تا سوره از پیغمبر حفظ کرده بودم این بچه یهودی بود «له ذوابتان»، از اینها فراوان در کتاب های اهل سنت هست، حالا ایشان آمده مطرح کرده، گفته که این کتاب اینگونه احادیثی داشت، صدها حدیث که صحابه نسبت به همدیگر انکار می کردند، مثلاً می گفتند این کار شما بدعت آمیز هست، می گوید ایشان

«فنظر فیه»

یک نگاهی کرد به او

 گفت

«ما یجمع هذه الّا رجل سوء»

 این احمد بن حنبل گفت این آدمی که این احادیث را جمع کرده خیلی آدم بدی است رجل سوء هست، بعد در ادامه می گوید که، حالا جالب اینجا است

«بلغنی عن سلام بن أبی مطیع»

یک راوی است این سلّام ببینید شرح حال او را، چون اینها در فهم روایات دخیل است ذهبی در شرح حال او می گوید که سلام بن ابی مطیع، بخاری از او نقل روایت دارید، مسلم دارد ترمزی دارد نسائی دارد می گوید «الإمام» یعنی هر جرحی که به او وارد بشود دیگر مسموع نیست جایگاه بالایی دارد «الثقه» به شدت مورد اعتماد «القدوة» این آقا رهبر مان هست، اهل بصره هم هست، حالا این سلام با این جایگاه ببینید دوستان چکار می کرده، می گوید به من خبر رسید از این آقای سلام بن ابی مطیع که

«أنه جاء إلی ابی عوانة»

آمد پیش ابی عوانة

ابی عوانه مثل سلام جایگاه بسیار بالایی دارد

«فاستعار منه کتاباً»

گفت یک کتابی که دم دستت هست به من امانت بده

عاریه بدهد آن کتابی که دستش بود، حالا این کتاب چه بود؟ همان کتابی که الآن بحثش بود

«فیه بلایا مما رواه الأعمش»

آن بالا ها، حالا این هم می گوید بالا ها همان احادیث منکری هست که گفتیم ،نکیر می کردند اصحابه به هم اعتراض می کردند، راوی آن هم اعمش بوده ان شاءالله اعمش را هم ما توضیح می دهیم چه کسی هست، اعمش از امامان بزرگ اله سنت است ولی اهل کوفه است، این درگیری بین بصری ها و کوفی ها بوده، کوفی ها طرفداران حضرت علی بودند بصری ها طرفداران خلیفه سوم بودند، می گوید

«فدفعه إلی أبی عوانة»

این کتاب ها را داد به او

سلّام این کتاب ها را به امانت گرفته بود، دقت کنید دوستان، راوی اگر اهل خیانت در امانت باشد دیگر انسان نباید به احادیث او اعتماد بکند، چه کار کرد؟

«فأحرقه»

آن حقایقی که، اختلافاتی که صحابه باهم دیگر داشتند در امور دینی ایشان آتش زد بعد مصیبت این نیست، مصیبت این است که این تز آتش زدن، تز سانسور را آمده اند به آن وجه دینی دادند، در ادامه آمده گفته که

«فقال رجل لأبی عبدالله أرجو أن لا یضره ذلک شیئاً إن شاءالله»

ان شاءالله از خدا می خواهم این خیانت در امانت کرده کتاب مردم را به امانت گرفته آتش زده ان شاءالله فردای قیامت ضرری به او نرساند، احمد بن حنبل می گوید ضرر که نمی رساند هیچ

«بل یؤجر علیه ان شاءالله»

اصلاً مصیبت بزرگ این است ثواب می برند برای سانسور، برای خیانت در امانت، برای آتش زدن، واقعاً از این فکر از این تز فکری شما انتظار دارید حقایق نقل شود برای شما؟، تز فکری که آتش زدن حقایق را می گوید یک کار خیلی خوبی است، شما انتظار دارید مثلاً اختلافات صدیقه طاهره (س) با خلفا مطرح شود، واقعاً همان نکته اولی که شما گفتید جا دارد که بنشینیم فکر بکنیم، فکر آن دفینته بسیار با ارزشی است که پیغمبر ها آمده اند آن را پرورش بدهند.

استاد شریفی:

حالا یک نکته ای که من به ذهنم رسید خب باز یک تناقض و تعارض دیگر از این روایت و  عقیده اهل سنت در می آید، اینها می گویند پیغمبر فرمود اصحاب من به مانند ستارگان هستند که به هر کدام اقتدا کنید هدایت می شوید، ما جلسات قبلی هم مطالبی آوردیم ان شاءالله در ادامه بحث هم خواهیم آور که صحابه هر کاری کرده باشند اجتهاد کردند، به خطا هم رفته باشند یک ثواب برده اند، حق انتقاد و نقد هم که به اجتهاد صحابه نیست، حالا یک سؤال پیش می آید این روایت السنة ابن خلال که با سند صحیح هم نقل شده که احمد بن حنبل می گوید انسان بد و انسان پستی این روایت ها را می نویسد و جمع می کند که آن کسی که نوشته و جمع کرده، خودش از امامان اهل سنت است، این سؤال پیش می آید، خب این روایات اجتهادات صحابه است، دو تا نکته، یک صحابه اختلاف عقیدتی باهم داشتند پس از این ثابت است، پس اینکه هیچ اختلافی بین آنها نبوده، اختلاف عقیدتی هم داشتند خب همه شان هم درست است به هر کدام هم رجوع کنیم هدایت می یابیم، در اینجا چطور آقای احمد می آید می گوید که اینها را آتش بزنیم از بین ببریم و هر کس هم اینها را بنویسد آدم پستی هست، اینکه اجتهادات صحابه را نوشته، چه می خواهند اهل سنت، یعنی دوباره یک تناقض و یک تعارض دیگر، از بین بردن این کتاب طعن به صحابه مگر نیست؟ چون به هر حال اجتهادات صحابه را داری زیر سؤال می بری، خب خود احمد بن حنبل، سلام بن ابی مطیع، خود ابوعوانه و دیگرانی که مبانی این را دارند خود اینها چه می شوند؟ کسی که به صحابه طعن وارد کند، من از شرح عقیده طحاویه خواندم، این از دایره اسلام خارج است، از دایره مسلمانی خارج است، خب باز هم شما بیننده اهل سنت ما فکر نمی کنید که یک جای کار می لنگد؟، آمدیم ابرو را درست کنیم زدیم چشم را هم کور کردیم، یک مقدار در این درایه های احادیث روایات که خودتان گفتید، یک مقدار فهم تان را بیشتر بکار بیندازید ببینید چقدر است این تناقض و تعارض آشکار است، حالا نکته ای که شما گفتید در این روایت که احمد می گوید انسان پستی هست که این کتاب را نوشته، چه کسانی هست، ابوعوانه است مثل اینها، مثل همین در مورد علمای اهل سنت باز گفته شده من یک نمونه آن را خدمت شما نشان می دهم، کتاب مقام صحابه، تألیف مولانا مفتی محمد شفیع عثمانی، از علمای بزرگ دیوبندی پاکستان، ترجمه مولوی عبدالرحمن سربازی، امام جمعه اهل تسنن کنونی چابهار، در این کتاب فصلی را دارد به نام موضوع مشاجرات صحابه که از همینجا ثابت می شود که صحابه باهم مشاجره و دعوا داشته اند ولی متأسفانه ما در خطبه های نماز جمعه آقایان هر چیزی می شنویم، هر چیزی می بینیم، هر تناقض و تعارض و دروغی را متوجه می شویم هر اخبار کذب و شایعه ای را آقایان می خوانند الّا کتاب های خود شان را ما یک خواهشی از علما و بخصوص ائمه جمعه اهل تسنن داریم، یک زحمتی بکشید انصافاً می گویم کتاب های خودتان را بیایید در نماز جمعه تان بخوانید، چرا شما همین کتاب های خودتان را نمی خوانید، چرا شما همین مطالب کتاب هایی که نوشتید یا ترجمه کردید را هم برای مردم اهل تسنن خودتان در نماز جمعه های تان نمی خوانید، علت نخواندن آن چیست؟ جز این است که به این مبنا عمل می کنید؟ مشاجرات صحابه، می گوید

وقتی حافظ حدیث امام عبدالبر در موضوع معرفت صحابه کتاب جالب خود الإستیعاب فی معرفة الأصحاب را نوشت علمای امت با نگاهی تقدیر و تشکر آمیز توجه کردند

مقام صحابه، مولانا مفتی محمد شفیع عثمانی، ترجمه مولوی عبدالرحمن سربازی

یکی از مهمترین کتاب هایی که در مورد صحابه در نزد اهل سنت نوشته شده کتاب الإستیعاب ابن عبدالبر است، خب معروف هم هست مشهور هم هست، آقای عثمانی هم اینجا تصریح می کند

ولی چون در آن بعضی روایات تاریخی غیر مستند

که این تیکه آن دروغ است، حالا فعلاً کاری نداریم نمی خواهیم این را نقد کنیم، می گوید

چون در آن بعضی روایات تاریخ غیر مستند درباره مشاجرات صحابه نوشته بود اغلب علمای امت و  ائمه حدیث این عمل را برای این کتاب یک عیب و لکه بزرگ دانسته اند؛ علامه ابن صلاح امام حدیث قرن هشتم می فرماید:  معرفت صحابه علمی است بسیار بزرگ که مردم در این باره کتاب های زیادی نوشته اند که از با ارزش ترین و سودمند ترین آنها کتاب الإستیعاب هست به شرطی که آن را با آوردن  بسیاری از آنچه بین صحابه بطور مشاجره گذشته بود و با آوردن بسیاری از حکایات منقوله از مورخان به جای محدثین معیوب نمی ساخت و بر مورخان این نحوه فکر غالب است که می خواهند روایات کثیره را جمع کنند و مخلوط می سازند صحیح و سقیم را؛ همچنین سیوطی در تدریب الراوی نقل می کند

چه می گوید؟ می گوید

درباره علم معرفت صحابه بحث کرده در کتاب تدریب الراوی و از کتاب استیعاب علامه ابن عبدالبر  تقریباً با همان الفاظ یاد کرده و بعد نقل کرده که در آن از ذکر روایت تاریخی در بحث مشاجرات صحابه شدیداً اعتراض کرده است به ابن عبدالبر. سایر محدثان در فتح المقیث و غیره بر این نحوه عمل ابن عبدالبر اشکال وارد کرده اند

چرا؟ چون در این کتاب مطالبی است روایاتی است، اقوالی است که درگیری های بین صحابه نقل شده اینکه این آقا الآن ادعا کرده غیر مستند و ضعیف این هم باطل است چون به جای خودش همه اینها را ما از کتب صحیح و با سند صحیح نقل می کنیم، مثل حرفی که در مطلب گذشته نشان دادم که می گوید در صحیحین وارد شده وقتی می گوید صحیحین بالاترین درجه اعتبار یک حدیث این است که اتفاق شده باشد بر آن حدیث هم بخاری و هم مسلم، که پیغمبر فرمود کشنده عمار اهل باغیه است، خب اینکه روایات صحیحه شما است، آن هم در صحیحین هر دو کتاب آمده، پس بحث غیر مستند بودن آن کذب است، اما از یک چیزی ناراحت هستند، چرا؟ چون در این کتاب نقل شده درگیری ها و دعواها و بُکش بُکش ها و فحش و فحش کاری های صحابه با همدیگر، اینجا دیگر کتاب الإستیعاب با اینکه بهترین کتاب است باید زیر سؤال برود، چون ابن عبدالبر حق اینکه اینجا بخواهد بیاید چنین کتابی را بنویسد و چنین مطالبی را بیاید نقل کند ندارد، حالا آیا واقعاً می شود گفت به اینها منصف بوده اند؟ می شود گفت اینها انصاف داشته اند؟ می شود گفت امانتدار بودند؟، من سؤال را طرح می کنم امیدوارم مخالفین مکتب اهل بیت پاسخی برای آن داشته باشند.

استاد بهرامی بسم الله دیگر چه مطلبی از کتب اهل تسنن دارید بر اصل کتمان و تحریف؟

حجت الاسلام بهرامی زاد:

مطالب که خیلی زیاد است، در مورد قبلی که خدمت بینندگان عزیز توضیح دادیم در آن آمده بود که آن رجل السوء حالا می گوییم رجل سوء چه کسی هست، آمده آن نکیر ها اختلافاتی که بین صحابه در امور دینی بوده را نقل کرده بوده، ببینید دوستان من امروز فکر می کردم قبل از برنامه دیدم این سانسور اینها دو تا حربه دارد، یک حربه آن این است که «الإمساک عمّا شجر بین الصحابه» اختلافات و درگیری های صحابه را نقل نکنید، به بهانه همین آن حربه دوم این است که فضائل مولای متقیان نقل نشود

استاد شریفی:

البته این نکته را بگویم جناب استاد که شاید این را فرمودید، ما در ادامه این بحث بیننده ها در جریان باشید، ادامه این بحث چون ما الآن فعلاً سر علت های اینکه به چه دلایلی دارد این اتفاقات می افتد خیلی ورود نکردیم، ما در ادامه بحث چند مورد را مصداقی کار خواهیم کرد، یک روایت هایی که اصل آن چه بوده؟ مثلاً در فلان کتاب این روایت چه آمده و بعداً این روایت در کتب دیگر چطور نقل شده که تقطیع شده اول و آخر روایت زده شده، بعضی کلمه ها حذف شده، با این نگاه که این روایت در فضیلت اهل بیت هست، و چه جعل فضیلت هایی باز اتفاق افتاده، ما اینها را به صورت مصداقی و کلاً با موضوع خاص مطرح خواهیم کرد، این را گفتم که بینندگان ذهنیت شان آمده باشد برای برنامه ما با این مقدمه ای که شما چیدید.

حجت الاسلام بهرامی زاد:

بله بینندگان عزیز ما روی آن فکر می کردیم دو تا هدف خیلی مهم یا دو تا مثلاً وجه متفاوت از این قائده ای که علمای خودشان در حدیث در کلام در رجال متعدد دارند که بدی های صحابه را نقل نکنید، اختلافات صحابه را نقل نکنید، یکی این است، آن قسمت دوم این است که تا می توانید فضائل اهل بیت را نگویید، خدمت شما گفتم که احمد بن حنبل گفته بود این رجل سوء آدم بد آمده درگیری های اصحاب را گفته، آن رجل سوء دوستان سلیمان بن مهران الأعمش است، شرح حال او را برادران عزیز ببینید در سیر اعلام النبلاء ذهبی دارد که سلیمان الأعمش، سلیمان بن مهران الکاهلی عین، یعنی کتب ستة از او نقل روایت کرده اند «الإمام، شیخ الإسلام شیخ المقرئین و المحدثین» مقرء یعنی اساتید، به قول امروزی ها می گویند استاذ الأساتذه بزرگ شان است، بعد ایشان اهل کوفه است، در آن زمان، زمان اعمش و اساتید زمان بخاری شهر کوفه معروف بوده به شهر شیعیان، نقطه مقابل شهر بصره بوده، که معروف بوده به شهر ناصبی گری، در مطلب قبلی من خدمت دوستان نشان دادم که آن سلام اهل بصره بود، آن کسی که کتاب را آتش زد، دوستان این دو تان نکته را شما داشته باشید تقابل فکر ها را می خواهم خدمت شما بگویم که اینها دنبال چه چیزی بودند، باز هم یک روایت دیگر از السنة ابوبکر خلال، گفتیم شرح حال او را خدمت دوستان، از معتبرترین کتاب های روایی اهل سنت است این روایتی که خدمت دوستان می خواهم عرض بکنم «اسناده صحیح» سند آن هم معتبر است یعنی کسی که اهل حدیث است کسی که دنبال حقایق است این برایش حجت است بینی و بین ربه، ایشان آمده نقل روایت کرده باز هم همان سلام بن ابی مطیع هست می آید می گوید که سلام گفت که محمد بن علی به من نقل می کند که «حدثنا یحیح» تا اینجا که

«جاء سلام بن ابی مطیع إلی ابی عوانه»

آمد پیش ابی عوانه

کتاب السنة، ابوبکر خلال، متوفای 311، دار الرایة، ح819

همان ماجرا است ولی یک توضیح و تفسیر بیشتری دارد می آید به ابی عوانه می گوید

«هات هذه البداع التی قد جئتنا بها من الکوفه»

دوستان دقت کنید می گوید این بدعت هایی که، حالا منظور او از بدعت ها کتاب های حدیثی بوده  بدعت هایی که از شهر کوفه برای ما آوردی سلام خودش اهل بصره است، می گوید بدعت هایی که از شهر کوفه برای ما آوردی بیاور ببینم چیست می گوید این بنده خدا ابوعوانه کتابش را در آورد داد به سلام

«فأخرج إلیه ابوعوانه»

ابو عوانه کتاب هایش را در آورد داد به سلام، سلام چه کار کرد؟

«فألقاها فی التنور»

انداخت هم را سوزاند

به همین سادگی

استاد شریفی:

شاید می خواسته نان بپزد هیزم نبوده

حجت الاسلام بهرامی زاد:

دیگر حالا ببینید مصیبت اینجا است، آنهایی که می سوزاندند چه بوده؟ می گوید از خالد پرسیدم در این کتاب هایی که انداختند سوزاندند

«کتبه»

دوستان دقت کنید کتبه، یک کتاب نه، دو کتاب نه، سه کتاب نه، چندین کتاب، شاید بشود بگوییم هزاران حدیث که ایشان آورده و اینها را سوزاندند، می گوید گفتم مگر در این کتاب های حدیثی چه بود که سوزاندند می گوید اینها احادیث اعمش از سالم بن ابی الجد عن ثوبان، ثوبان از آن نور چشمی های امیرالمؤمنین هست، از آن یاران ناب صحابه هم هست، از آن یاران ناب امیرالمؤمنین هست، می گوید احادیثی که اعمش از این صحابی بزرگ نقل کرده

استاد شریفی:

سند را که نگاه می کنم همه اینها از بزرگان است یعنی از ابو عوانه شما بگیرید تا خود ثوبان چون سند الآن چهار نفر شد، دقت کنید برادران اهل تسنن این وسط عبدالله بن سبع یهودی و اینها نیست از ابی عوانه شما بگیرید بیایید تا ثوبان نویسنده کتاب تا نفر آخر که صحابه است که حدیث را نقل می کند همه از بزرگان شما امام حافظ، ثقه استاد الأساتید و ...، حالا این آقایان بدعت نوشتند اهل بدعت بودند تا آن صحابه ای که در کتاب هست، برویم ببینیم آن بدعتی که نوشته شده و حدیثی که می گویند بدعت است و نقل شده چیست.

حجت الاسلام بهرامی زاد:

خیلی جالب است دو مورد از احادیثش می آورد می گوید که این سلسله سندی که استاد ما آقای شریفی مطرح کرد، یک لطیفه ای یادم بیندازید خدمت تان بگویم بر اساس پاورقی این کتاب، می گوید که دو تا حدیث است می گوید یک حدیث دارد که

«قال رسول الله (ص) استقیموا لقریش، الأئمة من قریش»

شما در امور حکومتی باید تابع قریش باشید

«هو اشباهه»

حالا نمی گوید اشباه اینها چه کسانی هستند، شاید مثلاً اشباه این استقیموا لقریش این باشد که استقیموا لبنی هاشم، مثلاً «علی خلیفتی فیکم» بحث های سیاسی

«قلت لخالد و أیش»

دیگر چه؟ می گوید

«حدیث علی»

که چه گفته امیرالمؤمنین

«أنا قسیم النار»

روایت صحیح بخاری است که امیرالمؤمنین «یجثوا علی رکبتیه» به زانو می نشیند امیرالمؤمنین «بين يدي الرحمن للخصومة» در دادگاه عدل الهی امیرالمؤمنین می گوید خداوندا هر کسی که دشمن من هست مجازاتش کن، اولین شاکی روز قیامت مولای متقیان است، ببینید برادران عزیز

«أنا قسیم النار»

امیرالمؤمنینی که براساس روایات قطعی اهل سنت همه بچه شیعه ها و اهل سنت باید این روایات را حفظ باشند امیرالمؤمنینی که پیغمبر به او وصیت کرد که یا علی «لا یحبک إلّا مؤمن و لا یبغضک الّا منافق» ایمان و نفاق محوریت آن ایمان دوستی امیرالمؤمنین نفاق که منافقین در پایین ترین درکات جهنم هستند بغض مولای متقیان است، می گوید این حدیث در آن بود که امیرالمؤمنین حق و باطل را جدا می کند، امیرالمؤمنین قسیم النار و الجنة هست، حالا آن نکته ای که آقای شریفی شما خیلی خوب به آن اشاره کردید حالا دوستان پاورقی کتاب را ببینید، این شماره دو «أنا قسیم النار» روی حدیث آمده چه گفته؟

«لم أجد الحدیث»

حدیث را پیدا نکردم

آقا «لم أجد الحدیث» یعنی چه؟ حدیث خودش اینجا سند گفته، سند صد در صد صحیح گفته،

استاد شریفی:

پیدا نکردی که چون کتاب ها را سوزاندی

حجت الاسلام بهرامی زاد:

حالا از داخل یک کتاب هم آقای شریفی از هزاران حدیث اعمش که سوزاندید یک دانه آن به مکر الهی رسیده دست ما که امیرالمؤمنین چه کسی هست؟ «قسیم النار و الجنة» هست تازه در پاورقی کتاب آمده که «لم أجد الحدیث» شما کور دل هستی که «لم أجد الحدیث» حدیث اینجا جلوی چشمت هست،

«أعمش عن سالم بن ابی الجد، عن ثوبان قال قال رسول الله(ص)»

دیگر سند معتبر تر از این؟ فکر وقتی بسته باشد، فکر وقتی با تعصب باشد روایت جلوی چشمش هست می گوید نمی بینم ندیدم، کار این کسی که آمده و تحقیق این کتاب را انجام داده با کار همان سلام هیچ فرقی ندارد او سوزاند این هم جلوی چشمش بود انکارش کرد.

استاد شریفی:

من یک نکته ای را هم خدمت بیننده ها بگویم این نکته جالبی هست، این است که سند که ما نگاه کردیم صد در صد معتبر است و صحیح است، من الآن یک دفعه به ذهنم رسید، سند صحیح اعلائی است، آن هم فضیلت یکی مثل امیرالمؤمنین خلیفه چهارم اهل سنت، من یک سؤال دارم اول اگر حدیث فضیلت امیرالمؤمنین خلیفه چهارم شان نه دشمن اهل بیت که حب او را جزء ایمان می دانند، نمی توانند تحمل کنند و این فضیلت های امیرالمؤمنان را کتاب هایش را آتش می زنند، اگر یک روایتی آمد که یک عده از صحابه زیر سؤال می رفتند با این چه برخوردی دارند، بعد چطور اهل سنت از ما توقع دارند، که در کتب اهل تسنن، مثال روایت بیاورید صحیح باشد  که آن هم با ریز، حمله به خانه حضرت زهرا شده باشد، لگد به پهلوی حضرت خورده باشد حضرت سیلی خورده باشد، شلاق خورده باشد بعد مشخص باشد به کجا آسیب رسیده، اینطور ریز می خواهند، بعد اینها را هم که تازه بیاوریم نه باید شنبه باشد، روایت هم قبل از ظهر باشد، وقتی چنین مبنایی شما دارید، وقتی این است عقیده تان و این است رفتار تان روایات فضیلت اهل بیت را آن هم امیرالمؤمنان را اینطور با آن برخورد کردید، چطور از من بچه شیعه امروز شما برادر اهل تسنن من این توقع را دارید که من از کتب شما یک روایت با این مباحث ریز بیاورم

حجت الاسلام بهرامی زاد:

حالا کتبی که سانسوری جریانی شده، وقتی احمد بن حنبل با آن جایگاهش می آید می گوید رجل السوء این رجل سوء اثر دارد

استاد شریفی:

که البته من اینجا بگویم این رجل سوء که می گوید صرفاً اعمش را نمی گوید آدم بدی هست هر کسی که این کار را بکند، هر کسی که بیاید بنویسد روایاتی که این صحابه زیر سؤال برود این انسان پست و انسان بدی هست

حجت الاسلام بهرامی زاد:

قضاوت های رجالی شان را ببینید روی پیش زمینه های اعتقادی شان هست، قضاوت های رجالی شان حتی اعمش ابوعوانه و اینها که از بزرگترین ائمه حدیثی اهل سنت هستند به خاطر یک روایت نقل فضیلت آمده گفته که رجل سوء است

استاد شریفی:

بحثش این است که کتاب را سوزانده اند، یک مبنای دیگر هم اهل تسنن دارند، مبنا این است اصلاً روایت سندش ضعیف که این صحیح اعلائی بود، مگر شما اهل تسنن وقتی روایت فضیلت صحابه ای که قبول دارید از اولی و دومی و سومی و دیگران را نقل می کنید و  ما می گوییم سند این روایت کتاب خودت را برای من می شود بررسی کنی؟ مگر نمی گویید در باب فضائل نیازی به سند صحیح وجود ندارد؟ و همان سند ضعیف هم باشد ما از آن عقیده مان را اخذ می کنیم، کتاب مجالس قطب الإرشاد برای جناب آقای مولوی محمد عمر سربازی، جلد اول، صفحه 273، مجلس بیست دوم، خوب دقت کنید

عمل نمودن بر حدیث ضعیف در باب فضائل جایز است

قطب الإرشاد، محمد عمر سربازی، ج1، ص 273

سؤال 173: آیا عمل نمودن بر حدیث ضعیف جایز است؟

جواب: در باب فضائل اعمال عمل کردن بر حدیث ضعیف درست است عمل به حدیث ضعیف بر ضعیف بودن آن حدیث اعتقاد داشته باشد اکابر و علمای دیوبند قائل هستند که عمل کردن بر حدیث ضعیف درست است البته در باب فضائل مولانا بنوری این مسئله را در شرح ترمذی همراه با اقوال علماء نوشته اند

خب چطور جای دیگر در باب فضائل عمل به حدیث ضعیف

حجت الاسلام بهرامی زاد:

خب استاد شریفی این نکته می ترسم فراموش شود به معاویة بن ابی سفیان که برسد با این حال که بزرگان اهل سنت بخاری و استادش اسحاق بن راهویه و بزرگانی دیگر آمدند گفتند که یک دانه حدیث صحیح هم برای فضائل معاویه نیست، نقد کتاب تطهیر الجنان و اللسان، نویسنده ابن حجر حیتمی است، همان کسی که ضد شیعه هم کتاب دارد آمده کتاب نوشته برای اثبات فضیلت برای معاویه به معاویه که برسد دوستان ببینید روایت برای معاویه آمده آمدند گفتند سند آن ضعیف است ایشان آمده گفت که

«الذی اطبق علیه أئمتنا»

آن کسی که اجماع کردند اطباق کردند همه شان آمدند گفتند ائمه ما، کدام ائمه؟ هم فقها هم اصولیین، هم حفاظ که حدیث ضعیف

«أن الحدیث الضعیف حجة فی المناقب»

 به معاویه که می رسد حجة، به مولای متقیان که می رسد متواتر هم باشد قبول نیست، این دوگانه ها را برادران عزیز، حرف آخر من این هست همان که استاد شریفی اول بحث گفت، عقل، عقل، عقل، شعور، شعور، شعور، فکر بکنید ببینید این دوگانه ها چیست

استاد شریفی:

ممنونم آقای بهرامی عزیز متشکر و همچنین تشکر از شما بینندگان عزیز امیدواریم که کمی تأمل بدون تعصب، راه حق از باطل تشخیص آن همین نکته است خیلی هم زحمت ندارد، موفق و مؤید دعای اول و آخر ما

اللهم عجل لولیک الفرج

یا علی مدد.


دست انداز_ تحریف و کتمان در منابع اهل سنت>

تحریف کتمان سیره و سنت صحابه تابعین ارسال رسل کتمان حدیث کتاب سوزی اهل سنت امیرالمومنین ع ایمان و نفاق