سایر قسمت ها
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی

قسمت شصت و هفتم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی
(پاسخ به یکی از شبهات ضد انقلاب که تحت عنوان بنی عباس دوم و ثانی جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کنند)


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (پاسخ به یکی از شبهات ضد انقلاب که تحت عنوان بنی عباس دوم و ثانی جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کنند)

 

تاريخ: 12/ 02/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعِینْ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر، در سه شنبه شبی دیگر از شبکه جهانی حضرت ولی عصر با برنامه راه روشن خدمت شما عزیزان می رسیم و عرض سلام و ادب و احترام داریم. آرزوی ما تعجیل فرج آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هست در شبکه چهارشنبه ای که از شهر مقدس قم و مسجد مقدس جمکران که بسیاری از مشتاقان حضرتش در همچنین شبی می آیند و در مسجد مقدس جمکران نماز می خوانند و دعا می کنند برای تعجیل در فرج آقا امام عصر، ان شاء الله که موفقیت شما روز افزون باشد.

 در خدمت کارشناس عزیز برنامه جناب آقای دکتر ابوالقاسمی در این برنامه همچون برنامه های دیگر از سلسله برنامه های راه روشن هستیم، خدمت استاد عرض سلام و ادب داشته باشیم و بعد ان شاء الله در موضوع برنامه گفتگو را آغاز خواهیم کرد، سلام علیکم وقت شما بخیر، خیلی خوش آمدید.

استاد ابوالقاسمی:

و علیکم السلام ورحمة الله، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما و خدمت همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر، امیدوارم که هر کجا که هستند موفق و پیروز باشند، در خدمت شما هستم.

مجری:

ممنون از این که دعوت ما پذیرفتید و تشریف آوردید، ما چند هفته ای بحث نقد کتاب دین در ترازوی اخلاق را داشتیم که بحثش در هفته گذشته به پایان رسید. امروز می خواهیم موضوع جدیدی را خدمت شما عزیزان بیننده آغاز کنیم و یک بحث خیلی جالب و مهم و حساسی هم است بالاخره انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید و این نظام مقدس جمهوری اسلامی که در ایران پا گرفت آثار و برکات زیادی داشت و هر چیز حق و خوبی هم که باشد دشمنی دارد، کسانی هستند که بر ضد آن کار می کنند.

 عده ای کلا با اسلام و دین اسلام مخالفت می کنند، عده ای می آیند از درون خود اعتقادات ما، از درون خود دین به اسم خود دین از قرآن و حدیث شروع می کنند و انقلاب را می کوبند، امروز ما در خصوص ادعا و صحبت های این نوع مبارزین ضد انقلاب با آقای ابوالقاسمی عزیز صحبت می کنیم. استاد در خدمت شما هستیم و ان شاء الله مطلب را آغاز بکنید.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم، یکی از شبهاتی که خیلی از ضد انقلاب ها مطرح می کنند و بد نیست دوستان بدانند که این شبهات هر کسی ادعا می کند که من طرفدار دین هستم مدافع دین هستم، طرفدار ولایت هستم، این شخص واقعا طرفدار اهل بیت نیست. ممکن است که ادعایی کرده باشد بعضی از روایات را هم بخواند ولی در عمل چیز دیگری باشد، در عمل فقط دنبال سوء استفاده از روایات اهل بیت (علیهم السلام) باشد برای مشهور شدن خودش، برای سوء استفاده دنیوی که مدتی می خواهد ببرد، و این ها از بقیه افرادی که با اهل بیت (علیهم السلام) دشمنی کردند این ها ملعون تر هستند.

 یک عده از بزرگواران با قیام در زمان غیبت امام زمان موافق نبودند، الان هم یک عده ای مخالف هستند، از جهت فقهی می گویند ما روایاتی داریم که با قیام در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخالف است. در طرف دیگر علمایی هستند که می گویند ما قیام را جایز می دانیم، هم در بین آن کسانی که طرفدار قیام هستند، هم در بین کسانی که در زمان غیبت مخالف قیام بودند، افرادی بودند که این ها افراد متقی و پرهیزگار بودند، ولی برداشتت از روایات چیز دیگری است.

 اما یک عده ای آمدند و دنبال فتنه گری هستند چون کسی که مخالف قیام در زمان غیبت می شود یک سری لوازمی را هم بپذیرد. ان شاء الله بعدا به آن ها خواهیم پرداخت، فعلا با آن ها کاری نداریم، و بعضی از بزرگواران ملتزم به آن لوازم بودند، سکوت و هیچ مخالفتی با حکومت نداشتن و بحث های دیگر، یک عده ای هم که طرفدار حکومت بودند، ادعای شان این نبود که این حکومت، حکومت معصوم است، گفتند ما حکومت غیر معصومی داریم که مأذون است با اذن عام از طرف امام زمان، نه اذن خاص، پس ما اجمالا نظر خودمان را الان بگوییم چیست، حکومت قیام، قیام در زمان غیبت، به نظر ما مشروع است به شروطی، و آن شروط این است که کسی که قیام می کند مجتهد عادل باشد. دنبال خودش نباشد، اگر چنین فردی باشد قیام برای او جایز می شود، یا حتی واجب، و این برداشت را از روایت هم می توانیم ثابت کنیم، یک عده مخالف این قضیه هستند، می گویند ما در زمان غیبت باید سکوت بکنیم، اما یک عده ای یک سری ادعا هایی مطرح می کنند تا این ادعا ها را برای خودشان پلی قرار بدهند در ادعای دفاع از اهل بیت و کوبیدن حکومت، به عنوان نمونه، آقای اللهیاری کلیپ هایی از ایشان منتشر شده است به عنوان بنی عباس دوم یا بنی عباس ثانی، همین حرفی که آقای اللهیاری دارد می زند، حالا بعدا راجع به ایشان مفصل صحبت خواهیم کرد که اصلا بنی عباس ثانی داریم یا نداریم.

 برویم در سایت سازمان منافقین، حالا خودشان می گویند مجاهدین، سایت سازمان منافقین، می آید مرگ بر اصل ولایت فقیه گفته است، یک مقدمه ای، طبق روایات شیعه از نشانه های دوره آخرالزمان پدید آمدن حکومت بنی عباس ثانی است. و یک سری توضیحاتی می دهد. بعد می گوید وای بر دو گروه از امتم شیعه بنی امیه، شیعه بنی عباس، کجا بنی عباس ثانی را گفته است؟ کدام یک از این هایی که آوردید بنی عباس ثانی است؟ یک روایتی می آورد از کتاب مناقب العترة ابن فهد حلی، اصلا این کتاب موجود نیست. یک کتاب روایت الکی و جعلی، اصلا کتاب کتاب موجود نیست؛ پس ادعایی دارند می کنند و این هم یواش یواش متأسفانه من نمی دانم چرا. رفقای ما می آمدند کلیپ های ما را در سایت آپارات می گذاشتند، این ها می گفتند کلیپ ها دشمنی ایجاد می کند. در مورد بنی عباس ثانی آپارات را از این کلیپ ها پر کردند افرادی هستند در آپارات مفصل راجع به این صحبت می کنند، و متهم می کنند، هیچ کسی هم با این ها کاری ندارد، آیا مسئولین آپارات فقط نشستند آن جا کلیپ های دفاع از اهل بیت را پاک بکنند؟ و کلیپ هایی که بر ضد حکومت است آن ها را تأیید کنند و باز بگذارند؟ کانال با چند هزار طرفدار، کانالی است با 3400 طرافدار در آپارات و مفصل دارد همین مطالب را مطرح می کند.

 حالا ما برویم ببینیم آیا واقعا در روایات چیزی به اسم بنی عباس ثانی این طوری که این ها مطرح می کنند هست یا نیست؟ و در روایات در مورد بنی العباس چه آمده است؟ روایتی که مطرح می کنند اولین روایت از کتاب تفسیر قمی است، کتاب تفسیر قمی روایتی مطرح کرده است، و خودشان این جا یک نتیجه گیری خواهند کرد، در تفسیر قمی روایتی را آورده است، سند را مطرح می کند

«فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)»

علی ابن ابراهیم می گوید پدرم ابراهیم ابن هاشم از محمد ابن فضیل، از پدرش از ابی جعفر (علیه السلام) اول ما سند را بررسی بکنیم. کتاب تفسیر قمی، تفسیر علی ابن ابراهیم، خود کتاب سند ندارد، یعنی راوی این کتاب مجهول است، لذا نمی شود به این حدثنی ها اعتماد کرد.

 بله اگر این سند از علی ابن ابراهیم بود حرف علی بن ابراهیم او ثقه است، از پدرش ابراهیم ابن هاشم ثقه است، اما بعدش چه؟ حتی اگر او را هم ثقه می گرفتیم، محمد ابن فضیل در این روایت، بعضی از روایت ها محمد بن فضل شخصی است مشترک بین محمد ابن قاسم ابن فضیل و محمد ابن فضیل ازرقی، که یکی از این ها محمد ابن قاسم ابن فضیل ثقه است، ولی محمد ابن فضیل خود محمد ابن فضیل که اسمش آمده است ثقه نیست. این کدام یکی از این ها است؟ معلوم نیست، از پدرش، پدرش هم مجهول است، پس این روایت مشترک در مجهول، این کتاب کتاب معتبری نیست.

 می گوید به ابی جعفر عرض کردم، حالا ابی جعفر می تواند اگر محمد ابن فضیل، محمد ابن قاسم ابن فضیل باشد، آن طوری که یادم می آید پدرش می توانسته که امام باقر را درک کند، اما اگر محمد بن فضیل ازرقی باشد امام جواد (علیه السلام) می شود. در هر صورت این خیلی مهم نیست، یکی از معصومین (علیهم السلام) است که همه شان برای ما حجت است، پس سند روایت معتبر نیست، از همین اول عرض بکنیم سند این روایت معتبر نیست.

«قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاك بَلَغَنَا‏»

فدای شما بشوم به ما خبر رسیده است

«أَنَّ لِآلِ جَعْفَرٍ رَايَةً- وَ لِآلِ الْعَبَّاسِ رَايَتَيْنِ فَهَلْ انْتَهَى إِلَيْكَ مِنْ عِلْمِ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ»

آل جعفر یک حکومت دارد، آل عباس دو تا حکومت دارد. آیا به شما خبری رسیده است؟

حضرت فرمودند:

«أَمَّا آلُ جَعْفَرٍ فَلَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ وَ لَا إِلَى شَيْ‏ءٍ»

اصلا هیچی ندارند، و هیچ حکومتی به آن ها نمی رسد.

«وَ أَمَّا آلُ الْعَبَّاسِ فَإِنَّ لَهُمْ مُلْكاً مُبْطِئاً»

یک حکومت زیر زیری دارند، «مُبْطئا» یعنی در تقدیر است.

«يُقَرِّبُونَ فِيهِ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُونَ فِيهِ الْقَرِيبَ- وَ سُلْطَانُهُمْ عُسْرٌ لَيْسَ [فِيهِ‏] يُسْرٌ»

خیلی هم سختگیری خواهند کرد.

«حَتَّى إِذَا أَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ- وَ أَمِنُوا عِقَابَهُ صِيحَ فِيهِمْ صَيْحَةٌ- لَا يَبْقَى لَهُمْ مَنَالٌ يَجْمَعُهُمْ وَ لَا رِجَالٌ تَمْنَعُهُمْ- وَ قَوْلُ اللَّهِ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها الْآيَةَ»

وقتی که خیال شان راحت شد عذاب خدا آن ها را خواهد گرفت.

«قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَتَى يَكُونُ ذَلِكَ»

...این چه زمانی خواهد بود.

 فرمودند:

«أَمَا إِنَّهُ لَمْ يُوَقِّتْ لَنَا فِيهِ‏ وَقْتٌ»

برای ما وقتش مشخص نیست.

 اما، این اما خیلی مهم است، باز با متنش هم ما کار داریم،

«وَ لَكِنْ إِذَا حَدَّثْنَاكُمْ بِشَيْ‏ءٍ»

 اگر به شما چیزی گفتیم

«فَكَانَ كَمَا نَقُولُ»

همان طور که ما گفتیم شد.

 بگویید:

«صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»

خدا و رسولش راست گفتند.

«وَ إِنْ كَانَ بِخِلَافِ ذَلِكَ»

 اما اگر او نشد.

 یعنی ما چیزی گفتیم و آن محقق نشد، یعنی بدا رخ داده بود، باز هم بگویید

«صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ تُؤْجَرُوا مَرَّتَيْنِ»

دو برابر ثواب می برید، چرا می گوییم دال بر بدا است؟ دقیق یکی جلو می رویم.

«وَ لَكِنْ إِذَا اشْتَدَّتِ الْحَاجَةُ وَ الْفَاقَةُ- وَ أَنْكَرَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً- فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَقَّعُوا هَذَا الْأَمْرَ صَبَاحاً أَوْ مَسَاءً»

وقتی که خیلی وضع سخت شد، و مردم دیگر به هم دیگر اعتماد نداشتند آن موقع صبح یا شب منتظر سقوط ملک بنی عباس باشید.

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص310

در این روایت گفت دو تا ملک یا یک ملک؟ یک ملک، دو تا نگفت. راوی می گوید ما پرسیدیم آیا دو تا است؟ حضرت از یک ملک صحبت کردند نه از دو تا، تازه همان را هم فرمودند که احتمال بدا دارد.

 ما برویم در کتاب بحار الانوار، جلد چهار، صفحه 99، باب البدا والنسخ، اصلا مرحوم علامه مجلسی روایت را کجا آورده است؟ بدا و نسخ آورده است. دارد می گوید این روایت راجع به بدا صحبت می کند، دارد می گوید آیا ممکن است در مورد بنی العباس همان یک ملک شان، نه دو تا، در مورد زمانش بداء رخ بدهد؟ بله، درمورد زمانش هم ممکن است بداء رخ بدهد، حالا بعدا مفصل راجع به این صحبت می کنیم. اما همین روایت در کتاب دیگری به نام تفسیر عیاشی به این صورت آمده است. همان روایت از

«عن الفضيل بن يسار»

 محمد ابن فضیل یسار، از فضیل ابن یسار.

«قال قلت لأبي جعفر (علیه السلام): جعلت فداك- إنا نتحدث أن لآل جعفر راية و لآل فلان راية»

این جا دیگر اصلا رایتان هم نیست، که یک حکومت یا دو حکومت بگویند. بعد حضرت فرمودند:

«أما لآل جعفر فلا»

آل جعفر که ندارند.

«و أما راية بني فلان فإن لهم ملكا مبطئا»

ملکا درست است ملکان اشتباه است. نون این جا اشتباه است چرا؟ چون مبطئا صفت مفرد است اگر ملکان بود مبطئان می شد. این ملکاً است یک ملک دارند، یک ملک دارند مبطئ، خیلی هم کند است و طول می کشد.

«يقربون فيه البعيد، و يبعدون فيه القريب»

تفسير العياشي؛ نويسنده: محمد بن مسعود العياشي (وفات: 320)، تحقيق: الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر: المكتبة العلمية الإسلامية – طهران، ج2، ص121

در آن متن مبطنا بود در این مبطئا. این روایت هم اصلا درونش کلمه رایتان نیست، پس ما راجع به بنی العباس ثانی در کتب شیعه از معصوم چیزی داریم؟ نه، هیچی.

مجری:

آن روایت هم که شما نشان دادید در همان سایت باز آن هم همین طور بود.

استاد ابوالقاسمی:

یکی بود، علامه مجلسی هم در باب بداء آورده است. بله، در کتاب های اهل سنت این قضیه آمده است، که بنی العباس دو تا رایت دارند. در کتاب فتن نعیم ابن حماد که اصلا کتاب معتبری نیست.

«تخرج لبني العباس رايتان إحداهما أولها نصر وآخرها وزر لا تنصرونها لا نصرها الله والأخرى أولها وزر وآخرها كفر لا تنصروها لا نصرها الله»

كتاب الفتن؛ اسم المؤلف: نعيم بن حماد المروزي أبو عبد الله الوفاة: 288، دار النشر: مكتبة التوحيد - القاهرة - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: سمير أمين الزهيري، ج1، ص209

 

مجری:

شما فرمودید این کتاب در نزد اهل سنت معتبر نیست؟

استاد ابوالقاسمی:

نه در نزد شیعه معتبر است و نه در نزد سنی پس؛ ملاحظه بکنید یک روایتی از اهل سنت دارند که بنی العباس دو تا رایت دارند، دو تا ملک دارند. بله این روایت شیعیان از اهل سنت نقل کردند مثلا سید طاووس همین را نقل کرده است.

«راية بني العباس الاولى و الثانية. قال نعيم عن عبد القدّوس عن ابن عيّاش عن ثعلبة بن مسلم الخثعمي عن عبد اللّه بن أبي الأشعث، قال: تخرج لبني العباس رايتان، إحداهما أوّلها نصر، و آخرها وزر، لا تنصروها لا نصرها اللّه، و الاخرى أوّلها وزر، و آخرها كفر، لا تنصروها لا نصرها اللّه‏»

التشريف بالمنن في التعريف بالفتن‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏، (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة صاحب الأمر اصفهان: گلبهار، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر( عجل الله تعالى فرجه الشريف)، قم: 1416ق، ص89

ابن طاووس از نعیم ابن حماد نقل کرده است. هیمن نعیم ابن حماد که دیدیم. یا مناقب آل ابی طالب، از اخبار دمشق، از علمای اهل سنت نقل می کند. پس در کتب شیعه ما این را نداریم، اجمالا به بحث خودمان بر گردیم. آیا در کتب شیعه راجع به حکومت بنی العباس دو تا ملک آمده است؟ نه.

 یک روایت است متنش اختلافی است، در یک متن دو تا پرچم آمده است، و در یک متن یک پرچم. همان روایت در موردش راجع به بداء صحبت شده است. ممکن است اصلا آن چیزی که در این روایت آمده است رخ ندهد، روایت هم سندش معتبر نیست. جالب این جا است، مناقب آل ابی طالب که این روایت را از اهل سنت نقل کرده است یک کنایه خیلی خیلی بزرگ ولی زیر پوستی زده است، به صورتی که فقط کسانی که کار کرده باشند می فهمند چه گفته است، من عبارت را برای شما می آورم ببینید این جا چه گفته است.

«وَ حَدَّثَنِي ابْنُ كَادِشٍ فِي تَكْذِيبِ الْعِصَابَةِ الْعَلَوِيَّةِ فِي ادِّعَائِهِمُ الْإِمَامَةَ النَّبَوِيَّةَ»

یکی از علمای سنی بر ضد شیعه ها کتاب نوشته است.

«أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله وسلم) رَأَى الْعَبَّاسَ فِي ثَوْبَيْنِ أَبْيَضَيْنِ فَقَالَ إِنَّهُ لَأَبْيَضُ الثَّوْبَيْنِ وَ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي»

عباس را پیامبر را در دو لباس سفید دید، لباس احرام تنش بود، فرمود او دو لباس سفید پوشیده است، اما جبرئیل به من خبر داد.

«أَنَّ وُلْدَهُ يَلْبَسُونَ السَّوَاد»

فرزندان او سیاه خواهند پوشید.

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد ناشر: علامه، ج‏3، ص300

 بعد می آید می گوید عبد الله ابن احمد ابن حنبل در کتاب صفین گفت عمرو ابن العاص در روز صفین یک پرچم سیاه بالا گرفت. و در اخبار دمشق آمده است که بنی العباس دو تا پرچم دارند.

«أول الرایات السود نصر واوسطها غدر وآخرها كفر»

این جا چه کار کرد؟ عمرو ابن العاص چه ربطی به آل عباس دارد؟ این جا خیلی زیر پوستی یکی از وقایع تاریخی که خیلی ها خبر ندارند را گفته است، حالا این جا ما می رویم چه کار می کنیم، یک سری روایات دیگر از معصومین (علیهم السلام) را می خوانیم، روایات متعدد است از معصومین (علیهم السلام) که ملک بنی العباس به دست مغول ها از بین می رود. روایات متعدد از معصومین آمده است، مثلا مرحوم شیخ بهایی نقل می کند:

«ملك بني العباس عسر لا يُسر فيه»

بعد می فرمایند که چه کسی این ها از بین می برد؟

«ويسلط عليهم ملك من الترك جهوري في الصوت»

در کتاب مسند امام علی روایت را از شیخ بهائی مطرح می کند. «ویسلط علیهم» چه کسی آن ها را از بین می برد؟

«ملك من الترك جهوري في الصوت يأتي عليهم من حيث بدا ملكهم»

از کجا به آن ها حمله می کند؟ خراسان. تمام روایات نهایت بنی العباس می گوید نهایت ملک این ها از خراسان است.

«لا يمرّ بمدينة إلاّ فتحها ولا ترفع راية إلاّ نكسها، الويل الويل لمن ناواه، فلا يزال كذلك حتّى يظفر ثمّ يدفع ظفره إلى رجل من عترتي يقول الحق ويعمل به»

سپس پیروزی او به یکی از عترت من منتقل خواهد شد، به امام زمان نه به یک سیدی منتقل خواهد می شود.

«قال صاحب التاريخ: اُريد بذلك هلاكوخان حيث أتى من ناحية خراسان»

صاحب تاریخ گفته است مقصود هلاکو خان بوده است.

مسند الإمام علي (علیه السلام)؛ نويسنده: السيد حسن القبانجي (وفات: معاصر)، التحقيق : الشيخ طاهر السلامي، ناشر : منشورات مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت – لبنان: 1421، ج8، ص468

  این یک روایت. برویم روایت دوم را برای شما بیاورم، روایت دیگری است در اخبار الدولة العباسیه، آمده است، روایت را مطرح می کند که این ها تا زمانی خواهند بود  (این از خود عبد الله ابن عباس نقل شده است) این چنین می گفت که حکومت فرزندان من:

«إنّ هذا الأمر سیکون في ولدي»

علی ابن عبد الله ابن عباس از پدر جدش نقل کرده است.

 «الأمر سیکون في ولدي و الله ليكونن فيهم»

تا چه زمانی:

«حتى یملكهم عبيدهم الصفار العيون»

 آن هایی که چشم شان خیلی باریک است

«العراض الوجوه»

با صورت های صاف

«الذين كأن وجوههم المجان المطرقة»

انگار صورت های شان مثل سنگ سندان است که رویش با پتک می زدند، صاف صاف مدل چهره مغولی.این «وجوههم المجان المطرقة»، کنایه از مغول ها در آن منطقه است.

 خود ابن عباس می گفتند ما را چه کسی از بین می برد؟ مغول ها از بین می برند.

 برویم روایت بعدی را برای بزرگواران بیاوریم. از غلام امام عسکری نقل شده است، می گوید که یکی از غلامان اما عسکری (علیه السلام) که عمر طولانی هم کرده بود را ما دیدیم، در خاتمه مستدرک عبارتی را نقل می کند. می گوید شیخ جباعی نقل می کند از سید تاج الدین محمد ابن معیه حسنی که معمر ابن غوث سنبسی

«ورد الی الحلة مرتین»

دو بار به حله آمد، یک بارش برای خیلی وقت پیش بود که من نبودم، یک بارش دو سال قبل از فتح بغداد بود. پدرم می گفت من آن موقع هشت ساله بودم، بر فقیه مفید ابن جهم نزول کرد، مردم هم پیشش می رفتند، یعنی پدرم تعریف می کند وقتی که این شخص آمد فلان جا رفت. دایی من تاج الدین ابن معیه هم آن جا رفت و من هم بچه کوچک هشت ساله بودم، او را دیدم یک پیر قد بلندی بود و خیلی درشت هیکل و اسب های ارزشمند سوار می شد و چند روزی در حله بود

«وکان یحکی أنه غلمان الإمام أبي محمد الحسن ابن علي العسکری علیهما السلام»

از غلامان امام عسکری بود که ولادت امام زمان (لتراب مقدمه الفداء) را درک کرده بود، بعد پدرم می گفت که من از شیخ مفید الدین الجهم شنیدم که بعد از او نقل کرد، که به او گفتیم یک چیزی از پیشگویی های حضرت که الان نمی شود گفت را بگو، چیز که ما نباید بگوییم و پیش خودمان باید بماند.

«وکانوا یقولون أنه أخبره بزوال ملک بني العباس»

و شایع شد که این آقا در آن جلسه گفته است ملک بین العباس به زودی از بین خواهد رفت. طبق این روایت زوال ملک بنی العباس را غلام امام عسکری از کجا می دانسته است؟ هجوم مغول ها. علامه حلی در کتاب کشف الیقین می گوید یکی از پیشگویی های اهل بیت (علیهم السلام) همین بود. پدرم من هم نقلش کرده است.

«وكان ذلك سبب سلامة أهل الحلة والكوفة والمشهدين الشريفين من القتل . لأنه لما وصل السلطان هولاكو إلى بغداد وقبل أن يفتحها هرب أكثر أهل الحلة إلى البطائح إلا القليل فكان من جملة القليل والدي - رحمه الله - والسيد مجد الدين بن طاووس والفقيه ابن أبي العز»

وقتی هلاکو به بغداد رسید اغلب اهل حله فرار کردند، جز یک عده اندکی. از جمله آن عده اندک پدر من بود، این را در خود کشف الیقین نقل کرده است در خیلی جاها نقل کردند ماجرای معروفی است. همه جمله جمع شدند از جمله سید ابن طاووس بود، فقیه ابن ابی العز بود.

«فأجمع رأيهم على مكاتبة السلطان بأنهم مطيعون داخلون تحت الأيلية وأنفذوا به شخصا أعجميا»

به سلطان نامه نوشتند که ما تحت ولایت تو خواهیم بود، یک شخصی را هم فرستاند

«فانفذ السلطان إليهم فرمانا مع شخصين»

دو تا نامه فرستاد و گفت که شما اگر راست می گویید باید خودتان بیایید، پدر من گفت که اگر من تنها بیایم کفایت می کند، گفت که اگر کشت یکی مان کشته بشود، گفت باشد یکی تان بیایید. پدر من پیش سلطان مغول رفت که آمده و می خواهد حکومت بغداد را خراب بکند، گفت:

«كيف أقدمتم مكاتبتي والحضور عندي قبل أن تعلموا ما ينتهي إليه أمري»

هنوز که بغداد که ساقط نشده است، هنوز پادشاهش هست، چرا شما پیش من آمدید؟ لازمه این است که حکم بدهم شما را بکشد، خیلی جرأت می خواهد که الان تو این جا بیایی.

«فقال له والدي»

پدرم فرمود

«إنما أقدمنا على ذلك لأنا روينا عن إمامنا علي بن أبي طالب عليه السلام»

ما روایتی از امیرمؤمنان داریم که در بعضی از خطبش فرموده است

«يتخذها ولد العباس موطنا»

محل حکومت بنی العباس می شود. تا کی؟

«من سطوات الترك»

 ترک ها می آیند آن جا را می گیرند و این حکومت را بر خواهند انداخت.

«فلما وصف لنا ذلك ووجدنا الصفات فيكم رجوناك فقصدناك»

ما وقتی این صفات را در تو دیدیم فهمیدیم خودت هستی.

«الترك قوم صغار الحدق وجوههم كالمجان المطرقة»

دقیقا همان خصوصیاتی که در روایت دیگر بود.

«فطيب قلوبهم وكتب لهم فرمانا باسم والدي - رحمه الله - يطيب فيه قلوب أهل الحلة وأعمالها.»

از شیعه ها خیلی خوشش آمد، یک نامه نوشت گفت اهل حله هیچ مشکلی نخواهند داشت، جالب است که می گوید

«والأخبار الواردة في ذلك كثيرة»

روایت هایی که می گوید ملک بنی العباس به دست مغول ها از بین می روند زیاد است، یکی دو تا نیست.

كشف اليقين؛ نويسنده: العلامة الحلي (وفات: 726)، تحقيق: حسين الدرگاهي، ناشر: وزارت ارشاد، تهران: 1411، ص82 و 83

روایات در این قضیه متعدد بوده است. سید ابن طاووس هم همین را مطرح کرده است، بعد یک جمله ای دارد انتهای آن روایتی که خواندیم این بود که سلطان مغول، آن سلطانی که ملک بنی العباس را ساقط می کند حکومت را به یکی از اهل بیت می دهد.

 خود مرحوم ابن طاووس می گوید

«فوجدت حديثاً في كتاب الملاحم للبطائني عن الصادق عليه السلام يتضمّن وجود الرّجل من أهل بيت النبوة بعد زوال ملك بني العباس»

اصلا بنی العباس تمام شد.

«يحتمل ان يكون الإشارة إلينا و الانعام علينا»

مقصود این روایت احتمالا من سید ابن طاووس هستم.

 چون حکومت منطقه حله به دست ایشان افتاد، نامه نوشت که شما حاکم منطقه حله بشوید، یعنی ملک بنی العباس توسط مغول ها ساقط شد و یک نفری از اهل بیت هم بعد شان در آن جا آمد حاکم شد. یک سیدی، بعد باز تأکید می کند

«أقول: و من حيث انقرض ملك بني العباس»

ملک بنی العباس کامل منقرض شد، هیچ کسی از اهل بیت نبوده است

«يشير بالتّقي و يعمل بالهدي»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص599

 

مثل ما، ما بودیم که این کار را کردیم، و از خدا خواستم اشاره هایی به من نشان بدهد که آن اشاره ها را هم دیدم متوجه شدم که مقصود از آن روایت خود من هستم. پس تا این جا اولا چیزی به نام بنی العباس ثانی وجود ندارد، در کتاب روایت های شیعه در کتب سنی هست، دوم آن چیزی که در روایات شیعه است زوال ملک بنی العباس چه زمانی است؟ به دست کیست؟ به دست مغول ها که از خراسان هم می آیند که این هم انجام شده است. اما نکته دیگری که است، یک روایاتی در عدد خلفای بنی العباس هست که این روایات خیلی مشهور نیست، ولی شاید بزرگواران یواش یواش وجهش را فهمیدند. در کتاب منهاج البراعة آقای حبیب الله هاشمی خوئی، می گوید که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به عباس فرموده بودند

«لما قال له»

وقتی عباس به حضرت عرض کرد

«یابن أخي»

پسر برادرم

«رأيت كان قد ظهر من دبرى أربعون زنبورا»

خواب دیدم از پشت من چهل تا حشره ای که مردم را نیش می زنند بیرون آمدند، پیامبر فرمودند:

«يا عمّ سيظهر لك من صلبک اربعون رجلا»

از صلب تو چهل نفر بیرون خواهند آمد

«و يأخذون الخلافة»

و خلافت را خواهند گرفت

«فحزن العباس و هجم نفسه»

عباس ناراحت شد و خواست که خود کشی بکند.

 حضرت فرمودند:

«يا عمّ فقد قضى الأمر و حقّ بالقول و كان ذلك في الكتاب مسطورا.»

قضیه تمام شده است.

منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة( خوئى)؛ نويسنده: هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله / حسن زاده آملىٍ، حسن و كمرهاى، محمد باقر (تاريخ وفات مؤلف: 1324 ق‏)، محقق / مصحح: ميانجى، ابراهيم‏، ناشر: مكتبة الإسلامية، تهران‏: 1400 ق، ج7، ص241

پس این روایت می گوید عدد حکام بنی العباس چند تا است؟ چهل حاکم است. ما وقتی مراجعه می کنیم به عدد خلفای بنی العباس یک نکته عجیبی می بینیم، در اینترنت هم همه می توانند بروند در ویکی پدیا، اگرچه ویکی پدیا منبع معتبری نیست اما چیزهای عمومی این طوری را می شود در آورد، یک لیست از خلفا است که عکسش را ه کشیده است، جدول خلفا، تا می آید به المستعصم بالله تا این جا رنگ سبز است، از این جا رنگ زرد می شود. شجره آل عباسی، فرقش چیست؟ تا این جا توسط مغول ها منقرض شدند و بعد از آن یک عده ای رفتند در مصر ادعا کردند که ما عباسی هستیم و از آن جا مجدد حکومت کردند.

 می آید می گوید عصر عباسی اول، که اوج گرفته است یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت اسم یک نفر را این جا به عنون خلیفه نیاورده است. هشت، نه، ده، یازده، دوازده، سیزده تا پایین تر برویم این جا دوره سوم عباسی که دوره نفوذ آل بویه است، آل بویه قدرت پیدا کردند. دوره چهارم عباسی، سلاجقه، یا سلجوقی ها قدرت پیدا کردند، عدد خلفا یشان می شود 37 تا. المعتصم بالله عبد الله ابن منصور.

 یک روایت دیگری هم داریم، ملک بنی العباس با عبد الله نامی شروع می شود و با عبد الله نامی هم تمام می شود، این روایت را از کعب الاحبار نقل کردند. شروع آل عباس عمومی شان با عبد الله سفاح بود، و انتهای این دوره شان هم با عبد الله منصور بود. از آن به بعد خلفای قاهره می شود. این ها چند تا بودند؟ 37 تا. روایت چهل تا گفته بود. این سه تا چیست؟ یا فرض بکنیم 38 تا، آن یکی هم که شماره نداشته بود اگر چه آن هم حکومت خیلی محدودی داشته است 38 تا می شود این دو تا چه می شوند؟ و حال آن که روایت گفته بود تعبیر خواب تو چهل تا است.

 برگردیم به کنایه ای که در کتاب مناقب ابن شهرآشوب نقل زده بود، مناقب ابن شهرآشوب چه گفته بود؟ اگر یاد تان باشد، عمرو عاص گفته بود در جنگ جمل پرچم سیاه بلند کرد، و این را داخل حکومت بنی العباس آوردند. عمرو عاص پرچم حکومت چه کسی را بلند کرد؟ معاویه. بنی امیه، معاویه و یزید حکومت داشتند، معاویة ابن یزید چند روزی حکومت کرد، یا دو تا یه سه تا، از این به بعد منتقل می شد به بنی مروان، دو طرف می شوند بنی امیه، بنی مروان، ذریة ابوسفیان، سفیانی ها و مروانی ها. گفته بود یکی از پرچم های سیاهی که بلند شده است و عباسی است پرچم معاویه است، ما هم همین جا سر بسته نگه می داریم و خیلی بازش نمی کنیم؛ اما احتمال بدهید که آقای معاویه هم و فرزند او یزید هم یک جوری عباسی به حساب بیایند، در بحث نسب یکی از کسانی که معاویه نسبت داده می شد عباس بود حالا دیگر ما خیلی بازش نمی کنیم که قضیه چیست و چه طور بوده است، در جای خودش باید بحث بشود. اما در هر صورت معاویه و یزید و معاویة ابن یزید با این 37 تا می شوند 40 تا می شود یک ملک چهل تایی.

 اگر 38 تا حساب بکنیم، معاویة ابن یزید را حذف بکنیم، باز هم می شود چهل تا، یعنی چهل تای این ها کامل بوده است، روایات چهل تا گفته است اگر این طور فقط شما می خواهید روایتی جلو بروید باید بگویید تمام شده است؛ پس کدام روایت است که می گوید بنی العباس ثانی شما این را از کجا در آوردید؟ چه طوری است این که شما می آیید مطرح می کنید که بنی العباس این ها دو تا حکومت دارند این کجاست؟ اما یک سری روایات دیگری است که در آن بنی العباس نیامده است، یک کلمه دیگری آمده است. بنی شیصوان، مرحوم علامه مجلسی هم این را نقل کرده است، در مناقب ابن شهرآشوب هم آمده است. البته متن های این روایت خیلی با هم فرق می کنند، و اختلاف دارد، به آن خُطْبَةِ اللُّؤْلُؤِيَّةِ می گویند از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب. نقل کرده است امیرمؤمنان خطبه ای خواندن فرمودند بعد از من حکومت اموی خواهد بود

«فَارْهَبُوا الْفِتَنَ الْأُمَوِيَّةَ وَ الْمَمْلَكَةَ الْكِسْرَوِيَّةَ»

بعد آن را وصف کردند و بعد فرمودند

«فَتَوَالَتْ فِيهَا مُلُوكُ شَيْصَبَانَ أَرْبَعَةُ وَ عِشْرُونَ مَلِكاً»

24 تا ملک هستند.

«عَلَى عَدَدِ سِنِي الْكَدِيْدِ»

بر سن سال های خاصی است

«فَأَوَّلُهُمْ السَّفَّاحُ وَ الْمِقْلَاصُ وَ الْجَمُوحُ وَ الْمَجْرُوحُ»

این جا در این متن 24 تا آمده است، در متن بحارالانوار 23 تا نقل کرده است، در یک متن دیگر 25 تا نقل کرده است، این چه طوری است من نمی دانم، حالا به هر صورت این خطبه آمده است، اشاره به کدام دسته از ملک بنی العباس دارد؟ به ملک شان قبل از سلجوقی ها، ممکن است آن ها باشد، چون که:

«ثُمَّ الْفِتْنَةُ الْحَمْرَاءُ وَ الْعَلَادَةُ الْغَبْرَاءُ فِي عَقِبَهَا قَائِمُ الْحَق‏»

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد ناشر: علامه، ج‏2، ص274

این کدام دسته شان را دارد مطرح می کند؟ کدام حکومت ها است مشخص نیست، این جا گفته است 24 تا حکومت تمام شد، و این 24 تایی که حضرت گفتند همه شان گرفتند، بنی شیصوان، بنی شیوصان، بنی شیصان، همه شان گرفتند. این چگونه است؟ یا جور دیگر حساب بکنیم، 37 تا آن جا بود، دو تا هم معاویه و یزید را فرض کنیم 39 تا می شود، ما می خواهیم چهل تا را پر کنیم، چهل تا چگونه پر می شود؟ یک نفر دیگری داریم، الشیصوانی، بنی شیصوان به همان ولد عباس گفته می شد، روایت در غیبت نعمانی است.

«سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ (علیه السلام)»

از امام باقر (علیه السلام) پرسیدند

«عَنِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَ أَنَّى لَكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ»

شما را چه به سفیانی، هنوز به سفیانی خیلی مانده است.

«حَتَّى يَخْرُجَ قَبْلَهُ الشَّيْصَبَانِيُّ»

تا قبلش شیصوانی بیاید، شیصوانی بنی العباس می شود. یک نفر عباسی، کجا باید قیام بکند؟

«يَخْرُجُ مِنْ أَرْضِ كُوفَانَ»

کجا قیام می کند؟ خروجش از کجاست؟ عراق می شود، نجف و کوفه.

«يَنْبُعُ كَمَا يَنْبُعُ الْمَاءُ فَيَقْتُلُ وَفْدَكُمْ»

مثل آب جوشش می کند و گروهی از شما را خواهد کشت.

«فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ (علیه السلام)»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص302

آن موقع منتظر سفیانی باشید. این را هم که ما نگاه می کنیم، فرض بکنید از آن ها یکی هم مانده باشد، یعنی فرض بکنیم یک نفر از ولد عباس مانده باشد آن هم مربوط به ایران نیست، مربوط به عراق است، آخر من نمی فهمم این ها را چگونه از خودشان در می آورند ملک بنی العباس چه ربطی به حکومت ایران دارد؟

مجری:

کسی که بخواهد با ما مخالفت بکند این ها را درست می کند.

استادابوالقاسمی:

این ها را یک جوری به هم دیگر می چسبانند، این بخش اول صحبت های ما.

مجری:

پس یک میان برنامه ببینیم و بعد ان شاء الله در بخش دوم ببینیم بحث به کجا می رسد، و چه نتیجه خواهیم گرفت.

(میان برنامه)

مجری:

سلام بر مهدی و سلام بر شما عاشقان مهدی و عزیزانی که همچنان با برنامه راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر همراه هستید. در محضر استاد ابوالقاسمی هستیم و ان شاء الله برنامه را پی می گیریم با همین موضوعی که قبل از میان برنامه ملاحظه که عده ای ادعا کردند و مباحثی را در مخالفت با حکومت اسلامی در زمان غیبت مطرح می کنند.

 روایاتی که را که نقل کردند و به قول استاد مباحثی را که به شاید خیلی هم به هم ربط نداشته است مرتبط می کردنند و یک نتیجه ای هم گرفتند که استاد در خصوص آن ها صحبت کردند، جناب آقای ابوالقاسمی بخش اول تمام شد و خود حدیث که این ها ادعا می کردند که دو تا حکومت دارد و آن تعداد چهل نفر که اشاره فرمودید همه شان باطل شد با استدلالی که شما فرمودید.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم مجدد عرض می کنم روایت شیعی که ثابت بکند که بنی العباس دو تا حکومت دارد نداریم، یعنی دو تا حکومت مستقل، یا قطع شده است و خواهد آمد اصلا این چنین چیزی نیست. آن روایتی که هست متنش اختلافی است، در خود متن امام تأیید نکردند، در خود متن امام اشاره به بداء کردند و سند روایت هم ضعیف است.

 نکته دوم، در روایات آمده است که آخر بنی العباس با حکومت مغول خواهد بود. مغول ها هم آمدند این ها را از بین بردند، پس این چیست؟ نکته سوم این است که در مورد عدد خلفای بنی العباس چهل تا آمده است، چهل تایشان هم تکمیل کردند، اگر ما بگوییم 37 تا دو یا سه تا قبلا تکمیل کردند و یکی هم شیصوانی بعدا خواهد آمد. ما چرا می گوییم شیصوان یعنی بنی العباس؟ روایتی است که مرحوم شیخ مفید نقل کرده است از ابن ابی عمیر از ولید ابن سبیح کاملی از امام صادق (علیه السلام)

«مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ بَنِي شَيْصَبَانَ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ الْخَبَر»

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسين بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  ج‏13، ص126

اگر کسی در دیوان بنی شیصوان برود، امام صادق دارد کدام حکومت را می گوید؟ زمان ایشان کدام است؟ بنی العباس، بنی شیصوان کنایه از بنی العباس است. حالا کدام دسته از بنی العباس؟ دسته اول شان آن هایی که قدرتمند بودند، بنی شیصوان 24 تای شان را امیرمؤمنان فرمودند که قدرت پیدا می کنند این 24 تا هم تمام شده است، حالا یک نفر هم فرض بکنید شیصوانی بعدا خواهد آمد آن هم از عراق می آید آن هم اگر روایتش معتبر باشد، پس هیچ کدام این ها به آن چیزی که این ها مطرح می کنند ربطی ندارد.

 اما ما برویم یک مسئله یک مقدار عمیق تر را مطرح بکنیم این جا و مسئله جدی تر. در بعضی از روایت ها آمده است که ملک بنی العباس تا زمان سفیانی باقی است، سفیانی خواهد آمد و ملک بنی العباس را از بین خواهد برد، آیا این روایات، روایت های مورد قبولی هست یا نیست؟ این را باید چه کار بکنیم،

مجری:

اگر بخواهیم این محتوا را با آن محتوا جمع بکنیم که اصلا با هم در تعارض هستند

استاد ابوالقاسمی:

در کتاب غیبت نعمانی (رضوان الله علیه) روایتی را مطرح کرده است، البته روایات متعددی است در باب سفیانی و بنی العباس، این روایت در صفحه 315 کتاب غیبت نعمانی آمده است.

«كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا (علیه السلام) فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ»

در نزد امام جواد (علیه السلام) بودیم صحبت از سفیانی شد.

«وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ»

در روایت آمده است مسئله سفیانی از محتومات است.

«فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد»

به امام جواد عرض کردم آیا ممکن است در محتوم بداء رخ بدهد، فرمودند بله. گفتم که آقا می ترسیم در ظهور امام زمان هم بداء بشود، فرمودند نه حضرت میعاد است، یک اصطلاح داریم محتوم، یک اصطلاح داریم میعاد.

(إِنَّ اللَّهَ لَا يخْلِفُ الْمِيعَادَ)

زيرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمي‌کند.

سوره آل عمران (3): آیه 9

این را روایت را اول می آورد که یعنی در آن احتمال بداء است و بعد روایتی می آورد که به امام رضا گفتیم آیا سفیانی می آید؟

«وَ قَدْ ذَهَبَ سُلْطَانُ بَنِي الْعَبَّاسِ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّهُ لَيَقُومُ وَ إِنَّ سُلْطَانَهُمْ لَقَائِمٌ.»

دروغ می گویند، سفیانی زمانی می آید که ملک بنی العباس باقی باشد.

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص303

این ها را ما چه کار کنیم، چگونه جمع بکنیم؟ همه این ها را می گوید، آخرین روایتی که در این کتاب می آورد اواخر همان باب است، روایتی مطرح می کند می گوید اگر شما منتظر بودید که حضرت مهدی از بابی بیاید، و از باب دیگری آمد منکر او نشوید. اگر حضرت مهدی را متنظر بودید که از این دَرْ وارد بشود، اما حضرت از دَرْ دیگری آمد شما تکذیبش نکنید، منظور از این روایت چیست؟

مجری:

یعنی خود حضرت است حالا ممکن است آن علائم تغییر بکند، این چیزی است که به ذهن من می آید.

استاد ابو القاسمی:

اگر شما علامت هایی شنیده بودید، و توقع داشتید که حضرت بر اساس علامتی بیاید، اما حضرت از باب دیگری آمد، اگر شما منتظر بودید که حضرت از جایی بیاید، و از جای دیگری آمد. یا روایت دیگری که راجع به بنی العباس صحبت کرده است، ببینید که می گوید اصلا بنی العباس احتمال بداء دارند؟ باز در غیبت نعمانی روایت دیگری است از حمران نقل می کند، از امام جواد (علیه السلام):

«فَقَالَ إِنَّهُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ مَا الْمَحْتُومُ»

...حمران گفت محتوم چیست؟

«قَالَ الَّذِي لِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ»

چیزی که خدا می تواند تغییرش بدهد، خدا حق مشیت درونش دارد، خدا احتمال تغییر را درونش باقی گذاشته است.

 ولی موقف دیگر ثابت شد و دیگر تکان نمی خورد.

«قَالَ حُمْرَانُ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ أَجَلُ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْمَوْقُوفِ»

من امید دارم سفیانی جزء موقوفات باشد.

 چرا؟ چون ما ترتیب علامت هایی که شنیدیم با سفیانی خیلی راحت علامت ها را می توانیم تشخیص بدهیم؛ یعنی برنامه ما منظم می شود و می فهمیم که چی به چی است، من دوست دارم که برنامه مرتب و منظم ببینیم، حضرت فرمودند:

«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْمَحْتُومِ»

یعنی: «الَّذِي لِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ»

مجری:

پس این که بعضی وقت ها ما می گوییم «بغتة» هم ممکن است بیاید مؤید این روایت است

استاد ابوالقاسمی:

بله ممکن است بغتة بیاید. پس این روایت هایی که ما داریم راجع به مسئله سفیانی صحبت می کند، و این که سفیانی حتما باید در زمان بنی العباس بیاید، روایت این جا است:

«قُلْتُ لِلرِّضَا (علیه السلام)»

به امام رضا عرض کردم

«أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُمْ يَتَحَدَّثُونَ»

این ها می گویند

«أَنَّ السُّفْيَانِيَّ يَقُومُ وَ قَدْ ذَهَبَ سُلْطَانُ بَنِي الْعَبَّاسِ»

فرمود:

«كَذَبُوا إِنَّهُ لَيَقُومُ وَ إِنَّ سُلْطَانَهُمْ لَقَائِمٌ»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص303

این ها را بعد از روایات احتمال بداء در باب سفیانی آورده است، یعنی حواس تان را جمع کنید این هایی که من دارم می آورم ممکن است که به این صورتی که الان گفتیم نشود.

 روایت در کتاب غیبت نعمانی است که در مورد دو باب صحبت کرده بود، در آن جا دارد حضرت فرمود اگر منتظر بودید مهدی از بابی بیاید اما از باب دیگری آمد

«فلا تکذبوا»

مبادا حضرت را تکذیب کنید.

 برای خدا بداء رخ داده است، یعنی یک سری مقدمات و یک سری شروطی بوده است، بنا بوده است که اگر آن شروط محقق بشود حضرت بیاید. یک برنامه ای ما در شبکه افق به اسم برنامه بازگشت داشتیم. آن جا مفصل راجع به این علامات من صحبت کردم که این علامت هایی که در مورد ظهور حضرت آمده است فایده این علامت ها چیست؟ اگر احتمال بداء باشد پس روایت چه فایده ای دارد این همه مطلب هایی که این طور آمده است.

 نکته دوم، کلا این ها چه فایده ای دارد، من اجمالا عرض می کنم، کسانی که اعتقاد به احتمال بداء در حتی علامت ها داشتند؛ حتی آیت الله سند در کتاب فقه علائم الظهور صفحه 55، می آیند این را مطرح می کنند. یک وقت دوستان نگویند این ابوالقاسمی دارد یک حرفی می زند که هیچ کسی تا حالا این را نگفته است، خیر. در کتاب فقه علائم الظهور آقای سند صفحه 55، می آیند همین را مطرح می کنند،

«التوصیه الرابعه الوارده فی روایات الظهور»

توصیه های که آخر کتاب ایشان دارد.

«النهی عن التوقیت وتکذیب من یوقّت، وأنّ وقت الظهور هو من الغیب المستور»

در روایت های ظهور داریم که توقیف نکنید، و هر کسی در وقت ظهور از غیب مستور است.

«بل إنّ فی جمله من الروایات الاُخرى أنّ العلامات الحتمیّه أیضاً ممّا قد یقع فیها البداء أی وإن وقعت فقد لا تکون علامه موقته لظهوره»

اگر هم رخ بدهد شاید رخ داد و حضرت نیامد، یا شاید هم رخ نداد و حضرت آمد،

«بخلاف أصل ظهور المهدی عجل الله فرجه، فإنّه لا بداء فیه لأنّه من المیعاد»

پس آیت الله سند این را در کتاب شان مطرح کردند. در دو جای کتاب شان هم در صفحه 55، و صفحه 58، و در سایت شان هم مفصل راجع به این قضیه استفتاء از ایشان شده است و صحبت کردند و جواب خیلی زیبایی هم دادند.

 مرحوم علامه جعفر مرتضی (رضوان الله علیه) در کتاب توضیح الواضحات من اشکال المشکلات، صفحه 110، می آیند این مطلب را مفصل مطرح می کنند بله، ما در علامت های حتمیه هم می توانیم بداء داشته باشیم

«رفض البداء في المحتوم»

یک عده ای آمدند در محتوم گفتند بداء نیست، آن طرفی که اشکال کرده است، گفته است بداء نیست، بعد ایشان می آید مفصل جواب می دهد و می گوید چه کسی این چنین حرفی زده است، این چیزی که شما دارید می گویید اولا روایتش همان روایتی است که ما برای شما خواندیم، روایت امام جواد که گفتند احتمال بداء است، طرف گفته است ضعیف است. بالنسبت روایت داود ابن قاسم شما حکم ضعف سند کردید چون راوی اش نشناختی، اما راوی اش فلانی و ثقه است.

«وبذلک یکون السند صحیحا لوثاقة جمیع رجاله»

دوم، اصلا آن روایت ضعیف باشد، قانون بداء را که ما داریم، و بداء همه جا می آید، ممکن است بداء شامل حتمیات بشود،

«لأن المراد بالحتمیة هو أن یکون المورد من جملة المفردات الثابتة بحسب السنة الاهیة الجاریة»

توضيح الواضحات من أشكال المشكلات (مصادر سيرة النبي والائمة)؛ تألیف السيد جعفر مرتضى العاملي، الناشر: المركز الإسلامي للدراسات، ص109

حتمیت یعنی چه؟ علامت حتمی یعنی چه؟ یعنی این که با توجه به وضعیت موجود سنت الهی این است که این رخ بدهد. حالا اگر مسیر عوض شد چه؟ شما برای ظهور فقط یک مسیر ندارید چند تا مسیر دارید، چند تا احتمال دارید.

(إِنَّ اللَّهَ لَا يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ)

خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند!

سوره رعد (13): آیه 11

پس آن جریانی که آن موقع بوده است، نتیجه حتمی اش آن می شده است، می گوید لا محال این طور خواهد شد، لابد یعنی این چیزی که شما می گوید این خواهد شد؛ اما اگر شما تغییر کنید چه؟ جامعه تغییر کند چه؟ لذا مطرح می کند می گوید که ما اعتقاد داریم که در مورد علامات حتمیه هم می تواند بداء رخ بدهد. اگر کسی می خواهد مفصل مراجعه بکند، به کتاب توضیح الواضحات من اشکال المشکلات مرحوم علامه جعفر مرتضی صفحه 109 کتاب شان.

 آقای خرازی در کتاب بدایة المعارف، بدایة المعارف کتاب درسی حوزه است، نزدیک به سی سال در حوزه های علمیه تدریس شده است، حالا این که عده ای به این کتاب کم توجهی کردند و متوجه نشدند که این کتاب چه نوشته است خیلی مهم نیست، الحمد الله خدا تفضل کرد من شاید 15-16 باری این کتاب را تدریس کردم.

«وأما ما ذكر من علائم الظهور فهي ليس جميعها من المحتومات»

علائم همه اش جزء حتمیات نیست.

«مع أن محتوماتها ايضاً قابلة للتغير كما دل عليه بعض الروايات.»

حتی علامات محتومه هم قابلیت تغیر دارد.

 همان طور که در بعضی از روایات آمده است، ایشان این را قبول دارد، بنابراین کتاب رایج درسی حوزه دارد این مطلب را می گوید، می گوید که احتمال دارد در علامت های حتمی هم بداء رخ بدهد.

 مرحوم میرزا محمد تقی اصفهانی صاحب مکیال المکارم، مفصل می آید می گوید که آن جا احتمال بداء هست

«فتغیره مما لا ضیر فیه»

تغییر در جوامع یا در سفیانی هیچ اشکالی ندارد.

 در چند جای مکیال المکارم آورده است. همین را از صاحب نجم الثاقب جلد 1 صفحه 157 نقل می کند. از جلال الدین صغیر استفتاء شده است که آیا سفیانی حتما خواهد آمد؟ می گویند سفیانی محتوم است اما ممکن است در آن بداء رخ بدهد. علامه مجلسی (رضوان الله علیه) در خصوصیات می گویند احتمال دارد بداء رخ بدهد، یعنی چه؟ مثلا بنا بوده است سفیانی زمانی بیاید که بنی العباس هستند، یک باره یک تغییری حاصل بشود. یک شخصی به نام سفیانی خواهد آمد اما شاید خصوصیاتش فرق بکند، این را علامه مجلسی با تغییراتی فرمودند.

 از استاد طبسی (حفظه الله) هم مفصل در سایت شان هست، در درس خارج مهدویت شان مفصل فرمودند که در حتمیات هم ممکن است در خصوصیاتش بداء رخ بدهد. البته می گویند در اصلش رخ نمی دهد، پس با توجه به این ها اصلا فرض بگیرید آمدن سفیانی جزء حتمیات است، و سقوط حکم بنی العباس به دست سفیانی هم جزء حتمیات است. حالا بداء رخ داده است، حالا می گوییم چرا؟ نمی شود این را منکر شد، روایت های ما قاعده گفته است، گفته است در این ها احتمال بداء است، می توانید به امام اعتراض بکنید که چرا احتمال بداء است؟ خود امام می گوید این چیزی که من می گویم صد صد نیست، نود درصدی است بداء بردارد است، شما بنی العباس ثانی را از کجای این ها دارید در می آورید؟

روایتی که سندش ضعیف، متنش اختلافی، خود امام در متن مخالف حرف شما گفته است، مضمونی که شما می گویید حرف سنی ها است، با خیلی از روایت های دیگر معارض است، تازه اگر همه این ها را ما قبول می کردیم آخرش می شد یک حرف حتمی از امام، باز هم بداء بردار می شد. من نمی فهمم که چه اصراری بر این مطلب دارید که بیاید این را به این قضیه تطبیق بدهید؟ واقعا بعضی ها در مخالفت شان با این حکومت و این انقلاب خلاف شرع های خیلی زیادی می کنند، خلاف شرع های خیلی عجیبی دارند، شما با حکومت مخالف هستید...

مجری:

به چه دلیلی می آیید و قصه بافی می کنید و نتایج می گیرید که خیلی وقت ها می بینیم با توجه به این مباحثی که شما فرمودید می بینیم هیچ ربطی هم به این ها ندارد. استاد این مطلب تان اگر تمام شده است، یک نکته ای ذهن من را مشغول کرده است، شما اشاره فرمودید در برنامه بازگشت یک سری فواید علائم را گفته بودید، اگر می شود یک اشاره ای هم به این داشته باشیم، در فرع این بحث است ولی این فرع هم خودش یک جوری اصل است.

استاد ابوالقاسمی:

آن را به این خاطر که خیلی وقت گیر است اجمالا بخواهم عرض بکنم. بسم الله الرحمن الرحیم. اصلی ترین فایده علامت این است که اگر شما علامت را دیدید می فهمید در مسیر هستید، یعنی چه؟ شما از قم دارید تهران می روید، به شما گفتند از قم که به تهران می روید کیلومتر مثلا 80 یک پمپ بنزین با این اسم است، کیلومتر 100 هم یک پمپ بنزین با این اسم است. حالا فرض بکنید که در جاده قدیم هم یک این چنین پمپ بنزینی باشد. شما که الان تهران دارید می روید، یک پمپ بنزین با این علامت ها دیدید، می گویید من احتمال دارد که در مسیر دارم می روم، یعنی احتمال در مسیر بودن را می دهید، یا این که اگر علامت ها خیلی روشن باشد یقین به در مسیر بودن را می کنید. اما وقتی به شما علامت گفتند، گفتند که شما باید بروید تهران، در مسیر کیلومتر 100 هم این چنین پمپ بنزینی هست، حالا راننده شما را از جاده قدیم برد و شما این چنین پمپ بنزینی ندیدید به تهران رسیدید، این جا چه کار می کنید؟ می گویید نه چون من بیست کیلومتری تهران این پمپ بنزینی را ندیدم پس این جا تهران نیست این طوری برخورد می کنید؟ وقتی به شما علامتی گفته شد، این علامت برای این است که اگر شما از مسیر گفته شده بروید در مسیر این علامت را خواهید دید و بعدش هم به مقصد می رسید، این علامت هم دلیل بر نزدیکی مقصد است، دلیل بر این است که شما در آن مسیری که ما گفتیم هستید، اما حالا ما به تهران بدون دیدن علامت رسیدیم.

مجری:

باز هم به آن نتیجه رسیدیم ولی از راه دیگری

استاد ابوالقاسمی:

بله، فایده اصلی علامت ها همین است. اما بحث مان:

«جَاءَكُمْ مِنْ وَجْهٍ فَلَا تُنْكِرُونَه‏»

حالا این متنش به خاطر این که من باب می زدم پیدا نمی شد،

مجری:

خوب شد، این وعده ای هم که شما فرمودید الان محقق می شود.

استاد ابوالقاسمی:

در الامامة والتبصره آورده است این مطالب را، می گوید به حضرت عرض کردیم که

«مَتَى يَكُونُ؟»

فرج چه زمانی خواهد بود؟

فرمود:

«إِنْ كُنْتُمْ تُؤَمِّلُونَ»

اگر آرزو داشتید

«أَنْ يَجِيئَكُمُ مِنْ وَجْهٍ»

این جا دارد:

«ثُمَّ جَاءَكُمْ مِنْ وَجْهٍ فَلَا تُنْكِرُونَه‏»

الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ ابن بابويه، على بن حسين، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام‏،  ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف، ص94

 

اگر از در دیگری، از وجه دیگری آمد، از یک جاده دیگری رفتید به تهران، منکرش نشوید و نگویید که این چطور شد در حالی که هنوز علامت نیامده است.

مجری:

خیلی از این مباحث هست نیاز به تحقیق دارد نهایتا می گوید آن جا تحقیق بکنید، نباید انکار بکنیم.

استاد ابوالقاسمی:

لذا ما با توجه به این علامت هایی که هست امید پیدا می کنیم، یک سری علامت هایی گفته شده است، مثلا گفته شده است که سفیانی اگر بیاید به اندازه عمر یا حمل یک زن حکومت خواهد کرد.

 نکته دیگری که این جا است اجمالا این را عرض بکنم، یک سری روایت هایی است که می گوید امر بنی العباس قطع نمی شود، گاهی اوقات مخفی خواهد بود، گاهی اوقات علنی تا زمان آمدن سفیانی، حکم بنی العباس باید عباسی باشد و به دست عباس برسد، نه مرحوم امام خمینی و نه مقام معظم رهبری نسب شان به عباس نمی رسد، نسب های شان مشخص است همه این ها به اهل بیت می رسند نه به اصحاب پیامبر. و سادات عباسی، یعنی آن هایی که به عباس عموی پیامبر می رسند نه عباس بنی هاشم، ساداتی که به عباس عموی پیامبر می رسند یا هاشمی هایی که به عباس می رسند، یک سایت معروفی برای خودشان دارند، در آن جا یک نکته ای آمده است، راجع به یکی از حکام معاصر زمان ما که گفته است او عباسی است.

 «ویکیبیدیا تدرج البشیر ضمن أبرز الحکام المنحدرین من السلالة العباسیة»

عمر البشیری که در سودان بود و هنوز هم زنده است، عمر البشیر جزء حکام عباسی به حساب می آید از نسل عباس است، البته الان هم زندان است دارند سعی می کنند از زندان بیرون بیاورند، آن روزی که عمر البشیر حکومتش ساقط شد من همان روز پست دادم که امیدواریم این جا آخر ملک عباسی ها باشد؛ اما ظاهرا هنوز دوران عمر البشیر تمام نشده است، و می خواهند او را از زندان بیرون بیاورند، حالا این که چطور است، آیا فرار کرده است یا نه؟ زندان است، یا این که مرده است مشخص نیست.

مجری:

باز هم ربطی به این منطقه و کشور نداشت.

استاد ابوالقاسمی:

بله، بنابراین ممکن است آن روایت هایی که می گوید ملک عباسی ها استمرار پیدا می کند و از بین نمی رود نه این که دو تا ملک باشد، دوره هایی دوران فترت دارد، و دوره هایی دوره های جلوت و علنا حکومت می کنند. آن دور هایی که دوران فترتش بوده است مثلا این ها در یک شهری حکومت داشتند و یک گوشه ای محدود بودند، همان طور که یک دوره ای عباسی ها در جنوب ایران حکومت داشتند، یعنی در بستک و منطقه جنوب استان فارس تا هرمزگان، حکومتی از حکومت عباسی ها بر پا بوده است. در آفریقا حکومتی از حکومت های عباسی ها بر پا بوده است، این ها گوشه کنار یک سری حکومت هایی داشتند، عمر البشیر هم الان حکومت داشته است، و هنوز هم زنده است؛ بنابراین ممکن است که فرض بگیریم که عمر البشیر یکی از همین سودانی ها است و آن روایتی هم که می گوید ملک بنی العباس ادامه پیدا خواهد کرد نه آن ملک ثانی، اصلا ثانی را کنار بگذارید، ادامه پیدا خواهد کرد اشاره دارد به یک این چنین حکومت هایی که اصلا ربطی هم به ایران ندارند.

مجری:

اصلا ملک اول و دوم در آن نیست، و عباسی هستند.

استاد ابوالقاسمی:

بله نیست. خلاصه عرایض حقیر که خدمت تان مطرح می کنم. ما چیزی در روایات شیعه به اسم بنی العباس ثانی نداریم، که مستمسک آقایان باشد، آن چیزهایی هم که بعدا راجع به آن ها صحبت خواهیم کرد، در مورد استمرار ملک بنی العباس تا زمان سفیانی خود روایات گفته این ها بداء بردارد است، بداء هم نشده باشد آن شیصوانی از ایران نمی آید از عراق می آید و نمونه هایی از خلفای بنی العباس هنوز هم حاکم هستند، و اصلا ربطی به حکومت ایران ندارد. مراقب باشند بی جهت خودشان را با دروغ بستن به معصومین (علیهم السلام) گنهکار نکنند.

مجری:

خیلی متشکریم راه روشن دیگری را برای ما باز کردید، حضرت استاد دکتر ابوالقاسمی عزیز که این مباحث را با دقت و درایت و حوصله ارائه فرمودید جای تشکر و تقدیر دارد مباحث شیرین و قابل استفاده بود. امیدوارم که برای شما عزیزان بیننده هم مورد استفاده قرار گرفته باشد. انتهای برنامه ما همیشه تعجیل فرج آقا امام عصر را از خداوند متعال خواستاریم که فرج تمام مشکلات ما در فرج آقا امام عصر هست، اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ، ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید تا دیداری دیگر خداحافظ.

 


راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی>

انقلاب اسلامی اهل بیت ع قیام فتنه در عصر غیبت حکومت بنی العباس خروج سفیانی کتاب غیبت نعمانی علائم ظهور