سایر قسمت ها
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی

قسمت شصت و هشتم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی
(قسمت دوم پاسخ به شبهات ضد انقلاب که تحت عنوان بنی عباس دوم و ثانی جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کنند)


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (قسمت دوم پاسخ به شبهات ضد انقلاب که تحت عنوان بنی عباس دوم و ثانی جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کنند)

 

تاريخ: 19/ 02/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعِینْ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه الطَیبنَ الطَاهرین أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مَوْلانا صَاحِبَ العَصرِ وَالزَمان. بینندگان محترم، سلام وقت شما بخیر، از شبکه جهانی حضرت ولی عصر با قسمت دیگر از برنامه راه روشن در خدمت شما هستیم.

هدف برنامه راه روشن کشف برخی از شبهات است و حل برخی از مشکلاتی که در جامعه مطرح می شود به خصوص که بعضی از مسائلی که به روزتر هست و در جامعه بیشتر منتشر شده است.

 کارشناس عزیز ما استاد گرامی مان جناب آقای دکتر ابوالقاسمی هستند، خدمت استاد عرض سلامی بکنیم و ان شاء الله برنامه را آغاز بکنیم، سلام علیکم ورحمة الله جناب آقای ابوالقاسمی عزیز!

استاد ابوالقاسمی:

و علیکم السلام ورحمة الله، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما جناب آقای غضبانی و خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر، امیدوارم که هر کجا که هستند موفق و پیروز باشند، در خدمت تان هستم.

مجری:

خیلی متشکرم، ان شاء الله بتوانیم در خدمت شما و بینندگان عزیز باشیم و دقایق خوبی را برای بینندگان فراهم کنیم و ان شاء الله جزء صالح اعمال حضرت عالی و بنده و همه عزیزانمان و بینندگان عزیز باشد.

 از جلسه قبل ما یک موضوعی را مطرح کردیم در خصوص این که در گوشه و کنار کسانی که با انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی مخالفت هایی می کنند، یک عده ای از ابتدا کلا مخالف هستند؛ اما عده ای در لباس دین شروع می کنند به مخالفت کردن و این حکومت و نظام را می خواهند سست عنصر بکنند و بگویند که از اساس باطل است.

 جناب آقای ابوالقاسمی شما در جلسه قبل در این خصوص پرداختید و برخی از ادله ای که این ها اقامه می کردند را مطرح کردید و پاسخ دادید. در این موضوع اگر شروع کنید ممنون می شویم و ان شاء الله در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم ما در جلسه گذشته آمدیم و ادعا هایی که مطرح می شود، یکی از ادعا های بسیار رایج، شبهاتی که بسیار مطرح می کنند، این است که حکومت ایران، حکومت بنی العباس ثانی است.

 ما آمدیم در جلسه قبل اساسا روایت دو حکومت بنی العباس، دو پرچم بنی العباس را مورد بررسی قرار دادیم، متن شیعی سندش ضعیف بود، خود متنش اختلافی بود، در همان متن روایت اشاره به بداء شده بود که ممکن است در این روایت، در این اتفاق بداء رخ بدهد.

 علاوه بر این، این متن در کتب سنی هم آمده است مطابق با نص متن اهل سنت است. علاوه بر این مرحوم ابن شهرآشوب کنایه زده بود که مقصود از دو حکومت بنی العباس حکومت بنی امیه و بنی العباس است که جهتش را هفته قبل ما اشارةً عرض کردیم.

 بنابراین روایت دو پرچم بنی العباس، بنی العباس ثانی اصلا در نزد شیعه اعتباری به هیچ وجه نمی تواند داشته باشد؛ یعنی حتی اگر کسی بگوید سند برای من مهم نیست، متن برای من مهم است، من اخباری هستم، آقای اخباری، شما که اخباری هستید، دو تا متن از یک روایت است، فرض کنیم همه سند ها هم درست است، اما وقتی که یک روایت دو جور نقل شده است می خواهی چه کار بکنی؟

وقتی در متن همان روایت آمده است ممکن است که در این بداء رخ بدهد می خواهی چه کار بکنی؟ وقتی همان روایت طبق گفته علما بر دو دسته بنی امیه و بنی العباس تصریح شده است می خواهی چه کار بکنید؟ در روایت هم نیامده بود این روایت تا زمان ظهور این ها هستند؛ پس ما مفصل راجع به این صحبت کردیم.

 این که بنی العباس توسط مغول ها از بین رفتند، تعداد زیادی روایات آوردیم از کتب شیعه و بیان کردیم، روایات متعددی است؛ اما یک سری روایاتی است هم شیعی و هم عامی، دلالت دارد یا ادعا شده است که این ها برای بقای بنی العباس تا زمان ظهور امام زمان دلالت دارد بنی العباس خواهند بود.

 ما راجع به این هم هفته قبل اجمالا صحبت کردیم، گفتیم اولا در روایت گفته است این ها خواهند بود که الان هستند، ملک گفته است ولی نگفته است کجا. در سودان، عمر البشیر بود، در جنوب ایران قبل از انقلاب یک گروهی در جنوب ایران سمت بستک حکومت عباسی ها بوده است، قبل از دوران پهلوی. در چندین کشور حکومت این ها بوده است، پس حتی اگر به این معنا بخواهیم بگیریم ربطی ندارد.

 نکته سومی که عرض کردیم گفتیم تمام روایاتی که اشاره به ملک بنی العباس کرده است ملک را در کجا دانسته است؟ در عراق دانسته است. حالا امشب هم مجدد به این اشاره خواهیم کرد، یک جنبه خیلی مهم است که به این اشاره خواهیم کرد، و روایات می گوید از عراق و اصلا به ایران ربطی ندارد، یعنی شما که می خواهید روایت را قبول بکنید برو در عراق دنبال این بگرد، چرا دارید در ایران دنبالش می گردید؟ خسن و خسین دو دختر مغاویه که نمی شود.

 اما سراغ روایات مربوط به بقاء بنی العباس تا زمان ظهور بیرویم. این روایات، از معصومین مختلفی نقل شده است که من این ها را خدمت شما عرض می کنم. ادعا شده است، نه این که همه اش هم دلالت داشته باشد. مثلا من بعضی از این ها را برای شما نقل بکنم که قرائتی که آوردند جالب است در یک کتابی این را آوردند به عنوان بقای بنی العباس تا زمان ظهور، در کتاب غیبت نعمانی است، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند به عباس:

«وَيْلٌ لِوُلْدِكَ مِنْ وُلْدِي»

در کتاب الغیبة نعمانی این طور دارد:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِأَبِي يَا عَبَّاسُ وَيْلٌ لِذُرِّيَّتِي مِنْ وُلْدِكَ وَ وَيْلٌ لِوُلْدِكَ مِنْ وُلْدِي»

عباس، ذریه من از نسل تو دچار مشکلات زیادی می شوند، ذریه تو هم از نسل من دچار مشکلاتی می شوند.

 این چه ربطی به این دارد که تا زمان ظهور خواهند بود؟

«‏إِنَّ الْأَمْرَ سَيَكُونُ فِي وُلْدِي.»

عباس به این نتیجه رسید که حکومت به ولد من خواهد رسید!

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص248

این کجایش به زمان ظهور مربوط می شود؟ یعنی خیلی از روایاتی که می آیند ادعا می کنند که دلالت بر بقا تا زمان ظهور دارد اصلا ربطی نیامده است؛ پس با تکثر این روایات نمی توانند فقط بگویند چون که این ها تکثر دارند دیگر تا زمان ظهور باقی می مانند، اول ببینید حجم مشترکش چیست؟

روایت دیگری است، این روایت را از امیرمؤمنان نقل کردند، روایت سندش چیست؟ از عمر ابن سعد یا عمرو ابن سعد، اگر عمر ابن سعد باشد که اصلا ارزش ندارد، عمرو ابن سعد باشد او هم مجهول است. امیرمؤمنان فرمودند قیامت نمی شود تا این که چشم دنیا کور شود و آسمان سرخی بیاید.

 بعد فرمودند:

«تَظْهَرُ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ»

یک گروهی در کوفه خواهند آمد

«يَدْعُونَ لِوَلَدِي وَ هُمْ بِرَاءٍ مِنْ وَلَدِي»

ادعا دارند طرفدار ذریه من هستند ولی بری هستند.

«تِلْكَ عِصَابَةٌ رَدِيئَةٌ لا خَلاقَ لَهُمْ عَلَى الْأَشْرَارِ مُسَلَّطَةٌ»

این ها خودشان بر اشرار مسلط می شوند.

«وَ لِلْجَبَابِرَةِ مُفَتِّنَةٌ وَ لِلْمُلُوكِ مُبِيرَةٌ تَظْهَرُ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ»

در کوفه ظاهر می شوند، اصلا حکومتش در کوفه است.

«يَقْدُمُهُمْ رَجُلٌ أَسْوَدُ اللَّوْنِ وَ الْقَلْبِ رَثُّ الدِّينِ لَا خَلَاقَ لَهُ مُهَجَّنٌ زَنِيمٌ عُتُلٌّ تَدَاوَلَتْه أَيْدِي الْعَوَاهِرِ مِنَ الْأُمَّهَاتِ مِنْ شَرِّ نَسْلٍ لَا سَقَاهَا اللَّهُ الْمَطَرَ‏»

یک شخص سیه چرده رهبر آن ها است، قلبش هم سیاه است، دین ندارد، بی اخلاق است، حرام زاده است.

«فِي سَنَةِ إِظْهَارِ غَيْبَةِ الْمُتَغَيِّبِ مِنْ وَلَدِي صَاحِبِ الرَّايَةِ الْحَمْرَاءِ وَ الْعَلَمِ الْأَخْضَرِ أَيُّ يَوْمٍ لِلْمُخَيَّبِينَ بَيْنَ الْأَنْبَارِ وَ هِيتَ»

در سال ظهور فرزند من که غایب است.

بعد دارد:

«ذَلِكَ يَوْمٌ فِيهِ صَيْلَمُ الْأَكْرَادِ وَ الشُّرَاةِ وَ خَرَابُ دَارِ الْفَرَاعِنَةِ وَ مَسْكَنِ الْجَبَابِرَةِ وَ مَأْوَى الْوُلَاةِ الظَّلَمَةِ وَ أُمَّ الْبِلَادِ وَ أُخْتِ الْعَادِ»

در آن سال چه اتفاقی رخ می دهد مسکن جبابره، دار فراعنه خراب می شود، آن جا کجا است؟

«تِلْكَ وَ رَبِّ عَلِيٍّ يَا عَمْرَو بْنَ سَعْدٍ بَغْدَادُ»

آن جا بغداد است.

«أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْعُصَاةِ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ بَنِي الْعَبَّاسِ»

لعنت خدا بر سرکشان بنی امیه و بنی العباس

«الْخَوَنَةِ الَّذِينَ يَقْتُلُونَ الطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي»

که ذریه پاکیزه من را خواهند کشت.

«وَ لَا يُرَاقِبُونَ فِيهِمْ ذِمَّتِي وَ لَا يَخَافُونَ اللَّهَ فِيمَا يَفْعَلُونَهُ بِحُرْمَتِي»

دوباره:

 «إِنَّ لِبَنِي الْعَبَّاسِ يَوْماً كَيَوْمِ الطَّمُوحِ وَ لَهُمْ فِيهِ صَرْخَةٌ كَصَرْخَةِ الْحُبْلَى»

بنی العباس یک روزی مثل زنی که هنگام زایمانش است از درد و غصه فریاد خواهند کشید.

«الْوَيْلُ لِشِيعَةِ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مِنَ الْحَرْبِ الَّتِي سَنَحَ بَيْنَ نَهَاوَنْدَ وَ الدِّينَوَرِ»

وای بر طرفداران ذریه عباس از جنگی که بین نهاوند و دینور رخ می دهد.

تِلْكَ حَرْبُ صَعَالِيكِ شِيعَةِ عَلِيٍّ يَقْدُمُهُمْ رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ اسْمُهُ عَلَى اسْمِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) مَنْعُوتٌ مَوْصُوفٌ بِاعْتِدَالِ الْخَلْقِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ نَضَارَةِ اللَّوْنِ لَهُ فِي صَوْتِهِ ضِجَاجٌ وَ فِي أَشْفَارِهِ وَطَفٌ وَ فِي عُنُقِهِ سَطَعٌ أَفْرَقُ الشَّعْرِ مُفَلَّجُ الثَّنَايَا عَلَى فَرَسِهِ كَبَدْرٍ تَمَامٍ إِذَا تَجَلَّى عِنْدَ الظَّلَامِ»

این جنگی است که ضعفای شیعه علی با آن ها خواهند داشت، یک شخصی از همدان که اسمش هم نام پیامبر است فرمانده آن ها خواهد بود، خیلی خوش قیافه است، حسن الخلق است، چهره اش درخشان است، سوار بر یک اسبی...

«يَسِيرُ بِعِصَابَةٍ خَيْرِ عِصَابَةٍ أَوَتْ وَ تَقَرَّبَتْ وَ دَانَتْ لِلَّهِ بِدِينِ تِلْكَ الْأَبْطَالِ مِنَ الْعَرَبِ الَّذِينَ يَلْحَقُونَ حَرْبَ الْكَرِيهَةِ»

یک گروهی از شیعیان ما حمله می کنند به این ها، این ها اهل دین هستند.

«وَ الدَّبْرَة يَوْمَئِذٍ عَلَى الْأَعْدَاءِ»

و آن روز ذریه عباس شکست خواهند خورد.

«إِنَّ لِلْعَدُوِّ يَوْمَ ذَاكَ الصَّيْلَمَ وَ الِاسْتِئْصَالَ.»

آن روز این دشمنان ریشه کن خواهند شد.

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص148 و 149

این که دارد این جا مطرح می کند، چه چیزی را دارد می گوید؟ آقا این زمان ظهور را می گوید؟ می گوید از همدان یک شخصی می آید؛ پس امام زمان نیست. دوم گفته است که از شیعیان علی است، نه از ولد علی. سوم نگفته است که در زمان ظهور این اتفاق رخ می دهد، کجایش این طور بوده است؟ به چه دلیل ما این را قبول بکنیم که این مربوط به زمان ظهور می شود؟ سند روایت هم که گفتیم ضعیف است از عمر سعد آمده است. یعنی می آیند یک سری روایت های عربی می خوانند، چون عربی خواندند دیگر درست است، این که سند نشد.

 روایت دیگری است، این روایت هم باز در کتاب غیبت نعمانی آمده است، از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) که حضرت فرمودند:

«مُلْكُ بَنِي الْعَبَّاسِ يُسْرٌ لَا عُسْرَ فِيهِ»

این ها به راحتی حکومت خواهند کرد، درد سر ندارند.

«لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمُ التُّرْكُ وَ الدَّيْلَمُ وَ السِّنْدُ وَ الْهِنْدُ وَ الْبَرْبَرُ وَ الطَّيْلَسَانُ لَنْ يُزِيلُوهُ»

هر کس به جنگ این ها بیاید، نه.

 تا زمانی که:

«يُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عِلْجاً يَخْرُجُ مِنْ حَيْثُ بَدَأَ مُلْكُهُمْ»

یک عجلی، یک غلامی از همان جایی ملکشان شروع شد، که خراسان است، به آن ها حمله می کند، هر کجا که برسد می گیرد.

«فَلَا يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يَظْفَرَ»

پیروز می شود

«وَ يَدْفَعَ بِظَفَرِهِ إِلَى رَجُلٍ مِنْ عِتْرَتِي»

و محل ملک بنی العباس را به یکی از عترت من واگذار می کند.

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص250

سوال مگر ما هفته قبل عبارت مرحوم بحرالعلوم را نخواندیم، که گفت مقصود از این روایت آن سیدی که ملک این منطقه را می گیرد من هستم. می گوید آن ها گرفتند، یک علجی، یک غلامی از سمت خراسان حمله کرد و ملک بنی العباس را از بین برد، و آخرش هم به «رَجُلٍ مِنْ عِتْرَتِي» داد. این چه ربطی به امام زمان دارد، چون «رَجُلٍ مِنْ عِتْرَتِي» آمده است امام زمان می شود؟ پس این روایت هم مرتبط نمی شود، سند روایت هم که معتبر نیست.

 روایت دیگری است این روایت یک مقدار شاید با یک سری دقت هایی دلالت داشته باشد.

مجری:

مگر این که قرینه و توجیه بیاورد که دلالت داشته باشد.

استاد ابوالقاسمی:

بله، در کتاب غیبت نعمانی، سند روایت چند تا حسن یا موثقه دارد؛ ولی سند صحیح نیست، ابایة ابن ربعی می گوید رفتم خدمت امیرمؤمنان من با چهار نفر دیگر که من از همه جوان تر بودم، گفتم آقا

«مَا أَنْصَفَكَ الْقَوْمُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ»

مردم با شما خوب تا نکردند

«فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ بِكَ الْمَذَاهِبُ يَا ابْنَ أَخِي وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَلْفَ كَلِمَةٍ لَا يَعْلَمُهَا غَيْرِي وَ غَيْرُ مُحَمَّدٍ ص وَ إِنَّهُمْ لَيَقْرَءُونَ مِنْهَا آيَةً فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِيَ»

غصه نخور من یک چیز هایی می دانم که اصلا این ها غصه نیست، یک زمانی است که:

«وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ وَ مَا يَتَدَبَّرُونَهَا حَقَّ تَدَبُّرِهَا»

اشاره می کند که من دابة الارض هستم، یک زمانی مثل همه کفار و منافقین باید بیایند جلوی من سر تعظیم فرود بیاورند و من همه را داغ خواهم گذاشت.

«أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِآخِرِ مُلْكِ بَنِي فُلَانٍ قُلْنَا»

آیا به شما خبر ندهم از آخر ملک بنی فلان؟ این بنی فلان کیست؟ اسم نبرده است، گفتیم:

«بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ»

فرمود:

 

«قَتْلُ نَفْسٍ حَرَامٍ فِي يَوْمٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ عَنْ قَوْمٍ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ»

یک گروهی از قریش یک نفس حرام را در روز حرام در مکه خواهند کشت، قسم به کسی دانه را شکافت.

«مَا لَهُمْ مُلْكٌ بَعْدَهُ غَيْرُ خَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً»

پانزده شب بیشتر فرصت ندارند، از بین خواهند رفت.

«قُلْنَا هَلْ قَبْلَ هَذَا أَوْ بَعْدَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ»

«فَقَالَ صَيْحَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ وَ تُوقِظُ النَّائِمَ‏ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا»

قبلش چیزی است؟ فرمودند بله، قبلش صیحه ماه رمضان است...

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص258

این روایت دارد در این جا مطرح می کند که امیرمؤمنان فرمودند که ملک بنی فلان چه زمانی از بین خواهد رفت؟ ظاهرش بعد از صیحه و نزدیک ظهور است. اما این بنی فلان چه کسانی هستند آیا اسم برده شده است؟

مجری:

اسم برده نشده است، اگر کسی بخواهد توجیه کند شروع به این حرف زدن ها می کند.

استاد ابوالقاسمی:

لذا نمی شود به صراحت گفت مقصود کیست، بخصوص این که ما طبق روایت دو تا مقتول داریم، یک مقتول در مکه داریم، یک مقتول در مدینه داریم. و آن مقتول در مکه توسط لشکر سفیانی یا نیروهای سفیانی کشته خواهد شد، یعنی کسانی که با سفیانی در ارتباط دارند.

مجری:

اگر بخواهیم تطبیقش بدهیم

استاد ابوالقاسمی:

فلان باز به بنی امیه بر می خورد به عباس مربوط نمی شود، چرا؟ چون که سفیانی از بنی امیه است، آن قریشی های مکه هم رفقای سفیانی هستند، لذا این هم باز به آخر ملک بنی عباس بر نمی گردد، پس تا این جا ما روایتی داشتیم که ثابت کند این ها باقی می مانند تا زمان ظهور امام زمان؟ یا تا نزدیک های ظهور؟ خیر

مجری:

با آن صراحتی که این ها بخواهند استدلال بکنند نه.

استاد ابوالقاسمی:

ما داریم به ترتیب زمانی جلو می رویم، از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت آوردیم، از امیرمؤمنان آوردیم. می رسیم از محمد حنفیه، دوستان می گویند محمد حنفیه معصوم نیست، حالا با معصوم ارتباط داشته است، خودش هم که از خودش چیزی نقل نمی کند، نزد ما شیعیان هم آدم ثقه ای است، لذا روایتش را به عنوان روایت از اهل بیت، با این که اسم نبرده است ما روایت از اهل بیت قبول می کنیم.

«سَمِعْتُ مُحَمَّدَ ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ إِنَّ قَبْلَ رَايَاتِنَا رَايَةً لِآلِ جَعْفَرٍ وَ أُخْرَى لِآلِ مِرْدَاسٍ»

قبل از رایت ما دو تا رایه دیگر است، یکی برای آل جعفر است، دیگری برای آل مرداس است.

 ما هفته قبل روایت را خواندیم که گفتیم اصلا آل جعفر ملک ندارند، پس این چیست؟ این جا می گوید:

«فَأَمَّا رَايَةُ آلِ جَعْفَرٍ فَلَيْسَتْ بِشَيْ‏ءٍ وَ لَا إِلَى شَيْ‏ءٍ»

این ها حکومت نیستند فقط یک نیروی نظامی هستند که درگیری دارند با یک گروهی، حکومت دست این ها نیست.

مجری:

یعنی به عنوان یک گروه شورشی که حکومت به دست نمی آورند، جزء مخالفین هستند.

استاد ابوالقاسمی:

«فَغَضِبْتُ وَ كُنْتُ أَقْرَبَ النَّاسِ إِلَيْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ»

من ناراحت شدم، و عصبانی شدم و کنار حضرت بودم گفتم

«إِنَّ قَبْلَ رَايَاتِكُمْ رَايَاتٍ»

قبل از این که پرچم شما بیاید پرچم هایی می آید؟

فرمودند:

«إِي وَ اللَّهِ إِنَّ لِبَنِي مِرْدَاسٍ مُلْكاً مُوَطَّداً لَا يَعْرِفُونَ فِي سُلْطَانِهِمْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ»

بنی مرداس که باز گفتند کنایه از آل عباس است، یک ملک خیلی راحتی دارند و هیچ خیری هم در آن نخواهد بود.

«سُلْطَانُهُمْ عُسْرٌ لَيْسَ فِيهِ يُسْرٌ»

خودشان راحت حکومت می کنند، اما مردم زیر دست آن ها بد بخت و بی چاره هستند.

«يُدْنُونَ فِيهِ الْبَعِيدَ وَ يُقْصُونَ فِيهِ الْقَرِيبَ حَتَّى إِذَا أَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ وَ عِقَابَهُ»

تا جایی که دیگر خیال شان راحت بشود

«صِيحَ بِهِمْ صَيْحَةً لَمْ يَبْقَ لَهُمْ رَاعٍ يَجْمَعُهُمْ وَ لَا دَاعٍ يُسْمِعُهُمْ»

یک ندایی بلند خواهد شد که همه این ها را از بین خواهد برد.

 بعد محمد حنفیه قسم خورد که این ها از بین خواهند رفت، گفتم

«فَمَتَى يَهْلِكُونَ»

چه زمانی هلاک می شوند؟

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص292

گفت زمانش را نمی شود مشخص کرد، ولی بدان یک زمانی است که مردم خیلی بد با هم دیگر برخورد می کنند.

 این روایت گفته است که تا زمان ظهور هستند یا گفته است که ملک طولانی دارند کدامش است؟

مجری:

ملک طولانی و راحتش را گفته است ولی نهایتش را نگفته است.

استاد ابوالقاسمی:

چطور از بین می روند؟ سفیانی این ها را از بین می برد؟ نیامده است. سند روایت چطور است؟ سندش هم ضعیف است.

مجری:

این ها شاید آمدند خودشان توجیه کردند که این صیحه را با آن صیحه تطبیق دادند و ادعای این طوری کردند که هیچ ربطی هم ندارد.

استاد ابوالقاسمی:

اما سراغ روایت بعدی برویم روایت بعدی از امام باقر (علیه السلام) از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل شده است. این روایت را امام باقر نقل کردند، این که من تأکید می کنم از امام باقر (علیه السلام) است چون به یک نتیجه مهمی در آخر این بحث می خواهیم برسیم؛ یعنی دوستان دقت بکنند تا چه دورانی ما احادیث ملک بنی العباس را داریم، این از جهت تاریخی خیلی حرف دارد.

باز در غیبت نعمانی، نکته بعدی، تمام روایاتی که می خوانم از کتاب است؟ غیبت نعمانی، چرا بقیه علما این روایت ها را نقل نکردند؟ این دو تا سوال بماند، ما از امام کاظم (علیه السلام) به بعد هیچ روایتی معتبری در باب و قضیه آل عباس نداریم. چرایش را عرض می کنم، با این که امام رضا (علیه السلام) دوران مأمون بوده است، راحت می توانستند بگویند، ولی این حرف ها را نگفتند، امام جواد نگفتند، امام هادی و امام عسکری نفرمودند، در روایت های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیامده است، علمای شیعه هم این روایت ها را نقل نکردند جز نعمانی، چرایش به دلیل این که (اجمالا می گویم) در این روایات بداء رخ داد. این اتفاقاتی که می گویند بنا بوده است ملک بنی العباس تا سفیانی طول بکشد، سالش هم معلوم بوده است، ولی با احتمال بداء، چون بداء رخ داد، رخ داده است دیگر برای چه نقلش بکنند، دیگر نقلش نمی کنند.

مجری:

خیلی از روایت هایی هم که در جلسه قبل فرمودید به این بداء خیلی اشاره شد.

استاد ابوالقاسمی:

حالا این هفته هم اشاره خواهد کرد، روایت بعدی از امام باقر (علیه السلام) از امام سجاد (علیه السلام)

«أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ بَعَثَ إِلَيْهِ مَنْ يَسْأَلُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ»

ابن عباس یک کسی را فرستاد آقا امام سجاد

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا)

اي کساني که ايمان آورده‌ايد! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنيد! و در برابر دشمنان (نيز)، پايدار باشيد و از مرزهاي خود، مراقبت کنيد

سروه آل عمران (3): آیه 200

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا) یعنی چه؟ حضرت عصبانی شدند، یعنی کنایه می زد که امام سجاد بروید جهاد، مرابطه کنید، حضرت به آن سائل گفتند:

«وَدِدْتُ أَنَّ الَّذِي أَمَرَكَ بِهَذَا وَاجَهَنِي بِهِ»

آرزو داشتم آن کسی که به تو گفت این حرف را به من بزنی خودش این جا بیاید. ظاهرا ابن عباس حالا این که کدام یکی شان است نمی دانم، اواخر دوران امام سجاد یک درگیری هایی با حضرت پیدا کرده بود

«قَالَ نَزَلَتْ فِي أَبِي وَ فِينَا»

اصلا این آیه برای ما نازل شده است، اصلا این یا ایها الذین آمنوا ما هستیم.

«وَ لَمْ يَكُنِ الرِّبَاطُ الَّذِي أُمِرْنَا بِهِ بَعْدُ»

هنوز زمان آن مرابطه نرسیده است، آن در زمان:

«وَ سَيَكُونُ ذَلِكَ ذُرِّيَّةً مِنْ نَسْلِنَا الْمُرَابِطُ»

در زمان دریه ما خواهد آمد، و بدانید که در صلب عباس گروهی هستند که برای جهنم خلق شدند و گروهی را از دین خارج خواهند کرد و زمین را از خون فرزندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) سرخ خواهند کرد، آن زمان است که:

«وَ يُرَابِطُ الَّذِينَ آمَنُوا»

انتظار می کشند، مرابطه یعنی شمشیر به دست همه منتظر هستند تا دشمن بیاید.

«وَ يَصْبِرُونَ وَ يُصَابِرُونَ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص199

یعنی در زمان ذریه بنی العباس شیعیان باید انتظار امام زمان بکشند ولی از زمانی که امام زمان به غیبت رفتند زمان بنی العباس بود، شیعیان منتظر امام هستند، ولی گفته است این بنی العباس وای می ایستند تا زمانی که امام زمان بیایند؟ نه در روایت نیامده است. این هم راجع به این روایت.

 روایت بعدی سندش حسن است، ولی دلالتی بر این قضیه ندارد و از امام باقر (علیه السلام) است.

مجری:

این روایت هم از همان کتاب نعمانی است؟

استاد ابوالقاسمی:

بله، این روایت هایی که می خوانیم به جز یکی دو تایش همه اش از غیبت نعمانی است. از امام باقر (علیه السلام) دیگر از این جا به بعد روایت امام باقر (علیه السلام) شروع می شود، روایت هم طولانی است، و به گفته بزرگواران سند روایت حسن است.

«إِذَا رَأَيْتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ شِبْهَ الْهُرْدِيِّ الْعَظِيمِ»

زمانی که شما از سمت مشرق آتش بزرگی دیدید، مثل هردیی بزرگ.

 هردی یک چیزی بود از گِل سرخ درست می کردند و رویش هم زرد چوبه می زدند، یعنی یک رنگ سرخ و زرد و بزرگ هم بود.

«تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ سَبْعَةً»

سه شبانه روز یا هفت شبانه روز این آتش طول می کشد، آن موقع منتظر فرج باشید.

بعد می فرماید صیحه آسمانی فقط در ماه رمضان است. بعد گفتند که این صیحه چه اتفاقاتی رخ می دهد، جبرئیل می آید ندا می دهد، فردایش شیطان می آید ندا می دهد که عثمان مظلوم کشته شده است.

بعد دارد:

«وَ قَالَ (علیه السلام)»

 روایت دیگری از حضرت:

«لَا يَقُومُ الْقَائِمُ»

حضرت ظهور نمی کنند

«إِلَّا عَلَى خَوْفٍ شَدِيدٍ مِنَ النَّاسِ وَ زَلَازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلَاءٍ يُصِيبُ النَّاسَ وَ طَاعُونٍ قَبْلَ ذَلِكَ وَ سَيْفٍ قَاطِعٍ بَيْنَ الْعَرَبِ وَ اخْتِلَافٍ شَدِيدٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ تَشْتِيتٍ فِي دِينِهِمْ وَ تَغْيِيرٍ فِي حَالِهِمْ حَتَّى يَتَمَنَّى الْمُتَمَنِّي الْمَوْتَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً مِنْ عِظَمِ مَا يَرَى مِنْ كَلَبِ النَّاسِ وَ أَكْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَخُرُوجُهُ (علیه السلام) إِذَا خَرَجَ يَكُونُ عِنْدَ الْيَأْسِ وَ الْقُنُوطِ مِنْ أَنْ يَرَوْا فَرَجاً فَيَا طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَهُ وَ كَانَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ نَاوَاهُ وَ خَالَفَهُ وَ خَالَفَ أَمْرَهُ وَ كَانَ مِنْ أَعْدَائِهِ»

مگر زمانی که مردم خیلی در ترس باشند، زلزله زیاد باشد، فتنه باشد، بلا باشد، طاعون باشد، عرب شمشیری آمده باشد و تکه و پاره شده باشند، مردم خیلی درگیری داشته باشند، دین شان پراکنده شده باشد، حال شان تغییر کرده باشد، صبح و شب آرزوی مرگ می کنند از بس که می بینند مردم به جان هم افتادند و دارند همدیگر را می خورند، زمانی حضرت می آید که همه نا امید باشند، دیگر هیچ امیدی به خوشی ندارند، خوش به حال کسی که در آن زمان حضرت را درک بکند و یاور حضرت باشد.

«وَ قَالَ (علیه السلام)»

دوباره روایت بعدی

 «يَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِيدَةٍ»

حضرت که بیایند دوباره امر جدیدی می آورند، کتاب جدید، سنت جدید.

 «وَ قَضَاءٍ جَدِيدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِيدٌ»

این جدید یعنی تازه شده، جدید عربی است نه فارسی، جدید در عربی یعنی تر و تازه، امر را که می آورد حکومتش تر و تازه است، کتاب قرآنش تر و تازه است، سنتش تر و تازه است، برای عرب خیلی سخت است.

«وَ لَيْسَ شَأْنُهُ إِلَّا الْقَتْلَ»

اگر کسی با حضرت مقابله بکند حکمش قتل است، این دیگر تعارف بر دار نیست، سپس حضرت فرمودند:

«إِذَا اخْتَلَفَ بَنُو فُلَانٍ فِيمَا بَيْنَهُمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ فَانْتَظِرُوا الْفَرَجَ»

وقتی که بنو فلان بین خودشان اختلاف کردند از موقع انتظار بکشید.

«وَ لَيْسَ فَرَجُكُمْ إِلَّا فِي اخْتِلَافِ بَنِي فُلَانٍ»

از آن موقع است که مقدمات ظهور فراهم می شود.

 وقتی که اختلاف کردند، منتظر باشید و امید صیحه آسمانی را داشته باشید، و خروج امام زمان را، اما حضرت قیام نمی کند تا زمانی که بنو فلان در بین خودشان اختلاف بکند، این طور که باشد

«فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ طَمِعَ النَّاسُ فِيهِمْ»

مردم آن موقع طمع پیدا می کنند که بنی العباس یا بنو فلان را از بین ببرند.

«وَ اخْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَ خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ»

آن موقع است که اختلاف خواهد شد و سفیانی خروج خواهد کرد.

«وَ قَالَ لَا بُدَّ لِبَنِي فُلَانٍ أَنْ يَمْلِكُوا»

آن ها باید مالک بشوند.

«فَإِذَا مَلَكُوا ثُمَّ اخْتَلَفُوا»

مالک که شدند دوباره اختلاف می کنند.

«تَفَرَّقَ مُلکَهُمْ»

ملک شان از هم می پاشد

«وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ»

امر شان از هم می رود.

«حَتَّى يَخْرُجَ عَلَيْهِمُ الْخُرَاسَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ»

خراسانی و سفیانی می آیند.

 اما این جا را خوب دقت بکنید

«هَذَا مِنَ الْمَشْرِقِ وَ هَذَا مِنَ الْمَغْرِبِ»

یکی از شرق است و یکی از غرب. شرق و غرب کجا؟ محوریت را کجا گرفتید آقا جان؟

«يَسْتَبِقَانِ إِلَى الْكُوفَةِ كَفَرَسَيْ رِهَانٍ هَذَا مِنْ هُنَا وَ هَذَا مِنْ هُنَا»

یعنی مرکز بنی العباس حکومت شان کجا است؟ اصلا ایران که خراسان به حساب می آید تحت سلطه بنی العباس نیست، چون خراسانی به این ها حمله می کند. پس باز هم این ادعا که می کنند که ایران ملک بنی العباس است، آخر روایت ها داد می زند می گوید ملک بنی العباس کجا باید باشد؟ اگر باشد عراق است، اگر باشد، که من چرایش را بعدا می گویم.

 بعد فرمودند از بین رفتن ملک بنی فلان مثل شکستن کوزه است، مثل یک کسی که در دستش یک کوزه است راه می رود می افتد و کوزه می شکند، یک لحظه می بینیم که می گوید آهْ

«فَذَهَابُ مُلْكِهِمْ هَكَذَا أَغْفَلَ مَا كَانُوا عَنْ ذَهَابِهِ»

اصلا باورشان نمی شود.

«وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ قَدَّرَ فِيمَا قَدَّرَ وَ قَضَى وَ حَتَمَ بِأَنَّهُ كَائِنٌ لَا بُدَّ مِنْهُ أَنَّهُ يَأْخُذُ بَنِي أُمَيَّةَ بِالسَّيْفِ جَهْرَةً وَ أَنَّهُ يَأْخُذُ بَنِي فُلَانٍ بَغْتَةً»

و امیرمؤمنان بر منبر کوفه فرمودند خدای متعال از چیز هایی که مقدر کرده است این که بنی امیه با شمشیر از بین بروند و بنی فلان هم ناگهانی از بین خواهند رفت.

 به دست چه کسی؟ این جا دیگر نیامده است، بعد فرمودند که باید این چنین بشود که:

«عَبْداً عَنِيفاً خَامِلًا أَصْلُهُ يَكُونُ النَّصْرُ مَعَهُ أَصْحَابُهُ الطَّوِيلَةُ شُعُورُهُمْ أَصْحَابُ السِّبَالِ سُودٌ ثِيَابُهُمْ أَصْحَابُ رَايَاتٍ سُودٍ وَيْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُمْ»

یک بنده تند خود که پیروز خواهد شد، مو هایش بلند است، لباس های سیاه تن شان است، پرچم های سیاه دستشان است، می آیند

«يَقْتُلُونَهُمْ هَرْجاً»

همه را از دم می کشند.

خدا مسلط می کند آن ها بدون هیچ رحمتی بر این ها، آن ها را خواهند کشت، در کنار

«مَدِينَتِهِمْ بِشَاطِئِ الْفُرَاتِ الْبَرِّيَّةِ وَ الْبَحْرِيَّةِ»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص255 تا 257

باز می گوید مدینه بنی فلان، یعنی بنی العباس کجاست؟ کنار رود فرات است. باز چه ربطی به ایران دارد، من واقعا متوجه نمی شوم این ها خودشان را به خواب زدند. نمی خواهند ببینند که این روایات چه می گوید

مجری:

البته یک مشکل اساسی حالا به این خاطر که این برنامه هم راه روشن هست و ما می خواهیم بیننده ها هم خودشان این ها را خوب یاد بگیرند یک موقع به راحتی و به سادگی برخی از حرف های غلط را نپذیرند.

 نکته دقیقش شاید همین باشد که شما فرمودید این که یک نفر دنبال یک هدفی است و برای آن هدف شروع به دلیل تراشیدن می کند، از همین جا شروع می کنند، من که این را گوش می کنم حواسم باشد که یک موقع در این تله و در این چاه نیفتم.

استاد ابوالقاسمی:

این خیلی مهم است که شخصی خودش را با روایات تطبیق می دهد، یا روایات را با خودش تطبیق می دهد. این خیلی مهم است، فرمایشی بسیار دقیق.

(میان برنامه)

مجری:

یا مولانا یا صاحب الزمان، السلام علیک یا مولا، اللهم عجل لولیک الفرج، شب های چهارشنبه شهر مقدس قم میزبان مشتاقان آقا امام عصر هست و کسانی که به مسجد جمکران می آیند و یک همچنین شبی را ارج می نهند و خودشان را به آقا نزدیک تر می کنند، و حاجتی که دارند خدمت آقا عرض می کنند که ان شاء الله در یک این چنین شبی برآورده بشود.

 از همه عزیزان التماس دعا داریم، جناب آقای ابوالقاسمی همچنان در استدیوی شبکه جهانی حضرت ولی عصر هستند و برنامه راه روشن را تقدیم حضور شما می کنیم. چه قدر این مباحث مهم است، بالاخره این نوع ارتباطی که شما دارید بین این مباحث ایجاد می کنید علاوه بر این که از نظر محتوایی برای ما مفید است، شیوه کار هم شیوه جالبی است.

 یک نکته ای هم شما فرمودید، من دوست داشتم که این را یادآوری بکنم، و برای خودم هم خیلی جالب بود، یک سری کلمات و کلید واژه ها مشترک است در برخی از موارد، صیحه، صیحه است، سفیانی، سفیانی است، شهر حرام، شهر حرام، در مکه، کسی کشته می شود، و این کلمات را بدون توجه کسی بشوند ممکن است برخی از این کلمات به ذهنش بیاید که چه قدر جالب است، این ها ارتباط نزدیک دارند یک بنی آن جا است، حالا نمی گوید که بنی فلان است یا بنی عباس است، این از کجا می آید؟ این صیحه ای که در این مطرح می کند آیا ربطی به آن دارد، یا آن سیدی که قرار است آقا امام عصر باشد و منجی عالم بشریت، با آن سیدی که از شیعیان باشد، اصلا خیلی با هم متفاوت است، این نکاتی است که شما فرمودید و ما باید حواس مان به این ها هم باشد در صحبت هایی که می شنویم یک وقتی اشتباه نگیریم و آن را سریع قبول بکنیم، در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

روایت بعدی، این روایت را شاید بتوان گفت تنها روایت جدی ای است که غیر از غیبت نعمانی بقیه کتاب ها هم نقلش کردند از جمله ارشاد شیخ مفید، اختصاص، غیبت شیخ طوسی، خرائج قطب راوندی، المستجاد مرحوم علامه حلی. می دانید کتاب المستجاد برگزیده روایات معتبر بود، لذا می توان این روایت را به عنوان یک روایت معتبر از جهت سندی به حساب آورد. سراغ متن روایت برویم، از همان غیبت نعمانی که اولین متن هست می خوانیم، سند هم چند طریق دارد، یعنی به خاطر این که چند طریق دارد دیگر ما خیلی مته به خشخاش نمی گذاریم در این قضیه فقط می خواهیم متن را ببینیم، امام باقر (علیه السلام) فرمودند

«يَا جَابِرُ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا»

جابر بچسب به زمین تکان نخور.

 البته این روایت یک مقدمه ای دارد که آن مقدمه اش این جا نیامده است در جای دیگر عرض می کنم، جابر وقتی دیدی این اتفاق رخ داد بچسب به زمین، نه این که مطلقا هیچ کاری نکن. وقتی دیدی فلان اتفاق رخ داد که حالا به روایتش می رسیم که همان روایت احلاس هم هست و خیلی ها هم متأسفانه به این استناد خواهند کرد وقتی به حلاس احداث می رسیم راجع به آن صحبت می کنیم، این حدیث احلاس یک مقدمه دارد و یک مؤخره، برای یک دوره خاصی است، می گوید در آن دوران هیچ کاری نکن، تو صبر بکن

مجری:

الان این حدیث در غیبت نعمانی بدون آن مقدمه نقل شده است.

استاد ابوالقاسمی:

بله، تا زمانی که علامت ها را ببینی اگر درکش بکنی، که به نظر من

«وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ»

آن زمان را درک نخواهی کرد، اولینش اختلاف بنی العباس است.

«وَ لَكِنْ حَدِّثْ بِهِ مَنْ بَعْدِي عَنِّي»

به بعدی ها از من نقل بکن، یعنی این که بعدی ها ممکن است درک بکنند.

«وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَف قَرْيَةٌ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَة وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَة‏»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص280

این ها همه اتفاقاتی است که پشت سر هم رخ می دهد، می آید درگیری می شود بین اصهب، ابقع، سفیانی، دیگر هیچی از این جا ها ما صحبتی از بنی العباس نمی بینیم، حتی درگیری بنی العباس با سفیانی را نداریم.

 این روایت هم می گوید زمانی که اختلاف بنی العباس رخ داد شما چه کار بکنید؟ منتظر بقیه علامت ها بشوید، تا قبل از آن بقیه علامت ها منتظر نباشید، و حتی تو هم اختلاف بنی العباس را درک نخواهی کرد، این چه ارتباطی دارد به این که تا زمان ظهور ادامه بکند؟ یعنی سند این روایت معتبر است ولی دلالت بر تقارن ندارد.

مجری:

هر وقتی که این اتفاق بیفتد حالا ممکن است پانصد سال بعد این علائم بیاید ولی باید بعد از آن منتظر باشیم.

استاد ابوالقاسمی:

یک جمله ای است این جمله را شعرانی نقل می کند از استادش حسن العراقی، جمله مهمی است، می گوید که حسن العراقی خودش مهدی را دیده است، سنی است ولی می گوید حسن العراقی مهدی را دیده است، و حضرت به او فرمودند که من از نسل امام عسکری هستم و خصوصیات دیگر.

 بعد حضرت فرمودند تا زمانی که سال 1150 بشود منتظر ظهور من نباشید، اگر بنا است باشد بعد از آن خواهد بود، حالا بعدش چه زمانی؟ اولین علامتی که توی حسن العراقی باید منتظرش باشی سال 1150 به بعد است، تا آن موقع منتظر نباشید. اولین علامتی که شما شیعیان زمان امام باقر باید منتظر باشید اختلاف بنی العباس است، اصلا قبل از آن منتظر هیچ چیز نباشید، چون یک عده گفتند که ما شمشیر های مان را آویختیم بغل خودمان می گذاریم، اسب مان هم آماده است بازار را هم تعطیل کردیم و منتظریم که شما ظهور بکنید، قیام بکنید

مجری:

این ها در زمان خود ائمه بوده است؟

استاد ابوالقاسمی:

بله، گفتند این که آماده باش، به زمین بچسب هیچ کار نکن، برای آن زمان است، الان زندگی عادی ات را بکن، زندگی فعلا زندگی عادی باشد، این روایت دارد این را می گوید: «وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ»؛ اصلا تو درکش نمی کنی تو خودت را مشغول این علامت ها نکن، این علامت ها به تدریج می آید.

مجری:

این قضایا یک مفهوم قشنگ از انتظار به ما می دهد، این انتظار به چه معنا است، یک وقت انتظار این است که شمشیر آماده دستت باشد این انتظار است، یا انتظار یک چیز دیگر است.

استاد ابوالقاسمی:

این روایت را هم ما خدمت تان عرض کردیم، سراغ روایت بعدی بیرویم. باز از امام باقر (علیه السلام) است، باز هم در غیبت نعمانی و سندش هم ظاهرا ضعیف است. این روایت راجع به درگیری قرقیساء یا قرقیسیاء است، یک منطقه ای است امام باقر فرمودند

«إِنَّ لِوُلْدِ الْعَبَّاسِ وَ الْمَرْوَانِيِّ لَوَقْعَةً بِقِرْقِيسَاءَ»

امام باقر فرمودند ولد عباس با مروانی در قرقیساء درگیری خواهند داشت.

«يَشِيبُ فِيهَا الْغُلَامُ الْحَزَوَّرُ وَ يَرْفَعُ اللَّهُ عَنْهُمُ النَّصْرَ»

جوان در آن درگیری پیر می شود، خدا از آن ها نصر را بر می دارد

«وَ يُوحِي إِلَى طَيْرِ السَّمَاءِ وَ سِبَاعِ الْأَرْضِ»

به پرنده آسمان و درنده زمین وحی می شود

«اشْبَعِي مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِينَ»

از گوشت جبار ها خودتان را سیر کنید

«ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ»

سپس سفیانی خروج خواهد کرد.

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص303

اولا این روایت سندش ضعیف است. ثانیا درون این روایت آمده است وقتی که بنی العباس جنگیدند تمام شد سفیانی ظهور می کند وحال آن که در بعضی از روایت ها نقل کرده است که نخیر نمی شود سفیانی بیاید مگر این که بنی العباس هنوز امر شان پا برجاست. پس این روایت هم معارض دارد.

 ثانیا این روایت یک «ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ» که دارد دیگر شما عربی بلد هستید، در عربی ثم گاهی اوقات برای بیان زمان است گاهی اوقات برا ترتیب ذکری است، ترتیب ذکری مثلا در قرآن می گوید، خدا زمین را آفرید

(هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ)

او خدايي است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براي شما آفريد؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چيز آگاه است.

سوره بقره (2): آیه 29

سپس آسمان را هم آفرید، این سپس به معنای زمان نیست که اول زمین را خلق کرد بعد آسمان، اصلا برعکس است، لازم نیست همیشه پشت سر هم ها با یک زمان مشخصی باشد، این ثم یعنی این اتفاق هم رخ خواهد داد، یک سری اتفاقات رخ می دهد، از جمله درگیری بین عباسی و مروانی، از جمله خروج سفیانی، و شاهد این مطلب چندین روایت شبیه همین است که وقتی می گوید «ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ»، چه چیزی را دارد مطرح می کند؟ می گوید راستی سفیانی هم خروج خواهد کرد، یک زمانی سفیانی هم خواهد آمد.

 البته استاد جناب آقای نجم الدین طبسی که خدا به ایشان سلامتی کامل بدهد ان شاء الله ایشان فرمودند که این روایت سندش حسن است، حالا یک اختلاف نظری ظهرا داشته باشیم، حسن نیست این روایت، حالا ایشان می فرمایند سندش حسن است. نکته دیگر اغلب مطالبی که امشب دارم عرض می کنم ایشان در درس خارج شان مفصل راجع به این ها کار کردند و این ها را هم مطرح فرمودند.

 این که مثلا ما گفتیم که دلالت بر اتصال ندارد یک روایتی است، این روایت را با هم ببینیم، در فتن نعیم ابن حماد، آمده است که می گوید یک روزی ابن عباس رفت پیش معاویه رفت. معاویه گفت

«يا أبا العباس هل يكون لكم دولة»

ابن عباس حکومت به شما هم می رسد؟

«قال اعفني من هذا يا أمير المؤمنين»

ول کن اگر بگویم تو ناراحت می شوی به تو بر می خورد.

«قال لتخبرني»

باید به من خبر بدهی.

 «قال نعم وذلك في آخر الزمان قال فمن أنصاركم قال أهل خراسان قال ولبني أمية من بني هاشم نطحات ولبني هاشم من بني أمية نطحات»

ما با شما درگیری داریم و شما هم با ما درگیری دارید.

«ثم يخرج السفياني»

آخرین کسی که می آید سفیانی است.

كتاب الفتن؛ اسم المؤلف: نعيم بن حماد المروزي أبو عبد الله الوفاة: 288، دار النشر: مكتبة التوحيد - القاهرة - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: سمير أمين الزهيري، ج 1   ص 202

 

این که بنی امیه با بنی هاشم درگیری دارند، بنی هاشم چه زمانی بنی امیه را از بین بردند؟ سقوط بنی امیه بود و تمام شد «ثم يخرج السفياني»، این برای چه زمانی است؟ این ثم یعنی آخر آخرش سفیانی خواهد آمد.

 پس این: «ثم يخرج السفياني» ها برای ترتیب زمانی نیست، نمی شود از این روایت ها برداشت کرد که بلافاصله بعد از این یا یک سال، دو سال بعدش سفیانی می آید، آن هم باشد عرض کردیم با بقیه روایت هایی که سفیانی خودش از بین برنده بنی عباس است با آن ها هم در تعارض است.

مجری:

آن هایی که خودشان عرب زبان هستند این نوع صحبت ها را که می شنوند بهتر متوجه می شوند.

استاد ابوالقاسمی:

بله دقیقا همین طور است.

 سراغ روایت بعدی برویم. روایت بعدی باز به همین قرقیسیاء اشاره دارد، اما در کتاب شریف کافی است، از امام باقر (علیه السلام)

«يَا مُيَسِّرُ كَمْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ قِرْقِيسَا»

بین شما و قرقیساء چه قدر فاصله است؟

عرض کردم:

«قَرِيبٌ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ»

نزدیک به ساحل فرات است.

«فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ سَيَكُونُ بِهَا وَقْعَةٌ لَمْ يَكُنْ مِثْلُهَا مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَا يَكُونُ مِثْلُهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ»

 فرمودند آن جا درگیری خواهد بود که از زمان خلقت عادم، از خلقت آسمان و زمین تا حالا نبوده است.

«مَأْدُبَةٌ لِلطَّيْرِ»

این جا سفره حیوانات خواهد شد.

«تَشْبَعُ مِنْهَا سِبَاعُ الْأَرْضِ وَ طُيُورُ السَّمَاءِ»

جنگی می شود، جنازه ها روی زمین می ماند و هیچ کس هم آن ها را بر نمی دارد.

«يُهْلَكُ فِيهَا قَيْسٌ»

قیس چیست؟

«وَ لَا يَدَّعِي لَهَا دَاعِيَةٌ»

می گوید هیچ کسی از این ها طرفداری نخواهد کرد.

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج8، ص 295

این قیس را گفتند که احتمالا عباس بوده است که شده است قیس، یعنی ولد عباس همه شان از بین خواهند رفت. قیس یک قبیله کوچک هستند، این مأدبه ای که از زمان خلقت عالم تا حالا نبوده است، برای تیره قیس است؟ اصلا تیره قیس معنی دارد؟ مثلا 40000 نفر، می گوید از زمان خلقت آدم و عالم تا حالا نبوده است. کل تیره قیس در آن جا از بین می روند، تمام شد. ظاهرا می گویند که به عباس بر می گردد، این روایت در کافی شریف است سندش معتبر نیست؛ ولی از باب کتاب شریف کافی برخی ها به این توجه کردند، ولی باز متنش متن قیس آمده است برای بنی العباس نیست، لذا این روایت را هم نمی شود استناد کرد.

 تا حالا ما ده تا روایت مطرح کردیم. سراغ روایت یازدهم برویم از امام باقر (علیه السلام) باز این روایت به غیبت نعمانی بر می گردد. این روایت از این جا قرائنی که برای شما نسبت به مسئله بداء عرض کردم روشن می شود.

 در غیبت نعمانی روایت آورده است از امام باقر (علیه السلام) امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال فرد قیام خواهند کرد، بعد فرمودند:

«إِذَا اخْتَلَفَتْ بَنُو أُمَيَّةَ وَ ذَهَبَ مُلْكُهُمْ ثُمَّ يَمْلِكُ بَنُو الْعَبَّاسِ»

بنو امیه که رفتند و ملک شان که رفت بعد نوبت چه کسی می رسد؟ بنی العباس.

«فَلَا يَزَالُونَ فِي عُنْفُوَانٍ مِنَ الْمُلْكِ وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَيْشِ حَتَّى يَخْتَلِفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ»

در دوران جوانی ملک هستند، در حال عیش و نوش هستند که یک باره دعوایشان می شود، یعنی ملک شان به پیری نمی رسد.

«فَإِذَا اخْتَلَفُوا ذَهَبَ مُلْكُهُمْ وَ اخْتَلَفَ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْقِبْلَةِ»

همه مسلمان ها با هم دعوایشان می شود، شرق دعوایش می شود، غرب دعوایش می شود.

«وَ يَلْقَى النَّاسَ جُهْدٌ شَدِيدٌ مِمَّا يَمُرُّ بِهِمْ مِنَ الْخَوْفِ فَلَا يَزَالُونَ بِتِلْكَ الْحَالِ حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ»

کل حکومت ها بهم می ریزند، مردم بدون حکومت می شوند، همه همدیگر را دارند می درند، همه در ترس هستند، این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد تا یک منادی از آسمان ندا دهد، وقتی ندا داد:

«فَإِذَا نَادَى فَالنَّفِيرَ النَّفِيرَ»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص263

این اختلاف بین بنی العباس «ذَهَبَ مُلْكُهُمْ وَ اخْتَلَفَ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ»، اهل شرق و غرب دچار اختلاف خواهند شد، مسلمان ها دچار اختلاف خواهند شد. «فَلَا يَزَالُونَ بِتِلْكَ الْحَالِ»، این استمرار خواهد داشت، چند سال؟ معلوم نیست.

 ما می گوییم شاید بشود این روایت را یکی از روایاتی گرفت که دلالت دارد، نمی شود که گفت مردم هزار سال از دوران بنی العباس بگذرد یزالون در حال خوف از بی حکومتی باشند. بله دوران های زیادی دوران های بی حکومتی، درگیری بین حکومت ها بوده است؛ اما هزار سال دیگر به این روایت نمی خورد. لذا شاید بشود از این روایت این مسئله را که عرض کردیم برداشت کرد، یعنی در کل این روایت ها تا حالا همین یک روایت یک مقدار از آن بوی کلمه بنی العباس می آید، بنی العباس در آن است و اشاره هم دارد به این که بنی العباس تا نزدیکی ظهور خواهند بود.

مجری:

باز این جا از مکان و ظرف مکانی هیچی نگفته است.

استاد ابوالقاسمی:

راجع به مکان صحبت نشده و سندش هم معتبر نیست. از کدام معصوم بود؟ از امام باقر (علیه السلام) هنوز روایت های امام باقر هستیم، روایت بعدی.

مجری:

شما که این ها را می فرمایید همان نکته را می خواهید بگویید در غیبت نعمانی تا زمان امام باقر و نهایتا امام کاظم این بحث است و بعدش دیگر خبری نیست.

استاد ابوالقاسمی:

بله، روایت بعدی که من برای شما بخوانم روایتی است باز از امام باقر (علیه السلام)

«لَا بُدَّ أَنْ يَمْلِكَ بَنُو الْعَبَّاسِ»

باید بنی العباس حاکم بشوند، مقدر شده است که بنی العباس مالک بشوند.

«فَإِذَا مَلَكُوا وَ اخْتَلَفُوا وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ خَرَجَ عَلَيْهِمُ الْخُرَاسَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِقِ وَ هَذَا مِنَ الْمَغْرِبِ يَسْتَبِقَانِ إِلَى الْكُوفَةِ كَفَرَسَيْ رِهَانٍ»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص259

شبیهش را قبلا خواندیم. پس این روایت می گوید کلمه بنی العباس آورده است، در آن جا بنی العباس نبود، در این یکی بنی العباس آمده است سندش ضعیف است؛ اما می گوید جایش کوفه است. پس این روایت باز از روایاتی است که احتمالش است یعنی دلالت دارد بر این که سفیانی به بنی العباس نزدیک است ولی محلش را کجا بیان کرده است؟ کوفه بیان کرده است.

 روایت بعدی که جلسه قبل هم خواندیم، امام باقر (علیه السلام) فرمودند شیصوانی از کجا قیام می کند، از کوفان، شیصوانی که گفتیم مقصود از شیصوانی همان خلیفه عباسی است از کوفان قیام می کند.

«سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ (علیه السلام) عَنِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَ أَنَّى لَكُمْ بِالسُّفْيَانِي»

راجع به سفیانی سوال کردم، گفتند که سفیانی هنوز مانده است.

«حَتَّى يَخْرُجَ قَبْلَهُ الشَّيْصَبَانِيُّ»

باید شیسوانی بیاید.

««يَخْرُجُ مِنْ أَرْضِ كُوفَانَ يَنْبُعُ كَمَا يَنْبُعُ الْمَاءُ فَيَقْتُلُ وَفْدَكُمْ»

از کوفه بیرون خواهد آمد...

«فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيَّ»

آن موقع دیگر بعدش منتظر سفیانی باشید.

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص302

پس سه تا روایت اشاره به این مطلب دارد، سه تایش هم سند هایش ضعیف است، که این ها تا زمان سفیانی هستند ولی جایشان کجا است؟ کوفه و عراق، ساحل فرات.

 روایت بعدی از امام باقر (علیه السلام) از پدرشان نقل شده است، یعنی از این جا به بعد وارد روایات امام صادق (علیه السلام) می شویم، تا حالا روایت های امام باقر بود الان امام صادق است، این روایت در قرب الاسناد آمده است.

«وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قُرْبِ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، حَكَاهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: أَوَّلُ عَلَامَاتِ الْفَرَجِ سَنَةَ خَمْسٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ»

از حضرت سوال کردند، آقا ظهور چه قدر نزدیک است؟ حضرت فرمودند پدرم گفته است اولین علامت سال 195 قمری خواهد بود.

«وَ فِي سَنَةِ سِتٍّ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ»

 در سال 196

«تَخْلَعُ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا»

عرب زمام را کنار می گذارند.

«وَ فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ يَكُونُ الْفَنَاءُ»

سال 197 فناء خواهد بود، کشتار شروع می شود.

«وَ فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ يَكُونُ الْجَلَاءُ.»

سال 198 مردم از خانه های شان بیرون می روند، مجبور می شوند از شهر ها کوچ کنند.

«فَقَالَ: أَ مَا تَرَى بَنِي هَاشِمٍ قَدِ انْقَلَعُوا بِأَهْلِيهِمْ وَ أَوْلَادِهِمْ؟ فَقُلْتُ: فَهُمُ الْجَلَاءُ؟»

بنی هاشم از شهرشان باید بروند جای دیگر این جلاء می شود.

«وَ فِي سَنَةِ تِسْعٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ يَكْشِفُ اللَّهُ الْبَلَاءَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»

سال 199 آن موقع ان شاء الله بلا بر طرف می شود.

«وَ فِي سَنَةِ مِائَتَيْنِ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ».

و در سال 200 آن چا خدا مقدر کرده است رخ خواهد داد.

«فَقُلْنَا لَهُ: جُعِلْنَا فِدَاكَ، أَخْبِرْنَا بِمَا يَكُونُ فِي سَنَةِ الْمِائَتَيْنِ. قَالَ: «لَوْ أَخْبَرْتُ أَحَداً لَأَخْبَرْتُكُمْ، وَ لَقَدْ خَبَّرْتُ بِمَكَانِكُمْ، مَا كَانَ هَذَا مِنْ رَأْيِي أَنْ يَظْهَرَ هَذَا مِنِّي إِلَيْكُمْ، وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِظْهَارَ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ لَمْ يَقْدِرِ الْعِبَادُ عَلَى سَتْرِهِ».

 

 گفت که آقا جان سال 200 چه می شود؟ گفتند اگر به کسی گفته بودم به شما هم می گفتم. اما خدای متعال نمی خواهد که گفته بشود.

بعد می گوید به حضرت گفتم:

«فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّكَ قُلْتَ لِي فِي عَامِنَا الْأَوَّلِ- حَكَيْتَ عَنْ أَبِيكَ»

شما قبلا از پدرتان نقل کردید

«أَنَّ انْقِضَاءَ مُلْكِ آلِ فُلَانٍ عَلَى رَأْسِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ، لَيْسَ لِبَنِي فُلَانٍ سُلْطَانٌ بَعْدَهُمَا.»

بنی العباس سال فلان از بین می روند.

«قَالَ: «قَدْ قُلْتُ ذَاكَ لَكَ».فَقُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ، إِذَا انْقَضَى مُلْكُهُمْ»

...آقا این ها بروند

«يَمْلِكُ أَحَدٌ مِنْ قُرَيْشٍ يَسْتَقِيمُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ؟»

دیگر حکومت را باز کسی می گیرد؟ فرمودند

«فَقَالَ: لَا»

فرمودند نه

«قُلْتُ: يَكُونُ مَا ذَا؟»

بعدش چه می شود؟

«قَالَ: «يَكُونُ الَّذِي تَقُولُ أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ».

...تو اصحابت

«قُلْتُ: تَعْنِي خُرُوجَ السُّفْيَانِيِّ؟ فَقَالَ: لَا.فَقُلْتُ: قِيَامَ الْقَائِمِ؟ قَالَ: يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ قُلْتُ: فَأَنْتَ هُوَ؟»

یعنی سفیانی می آید؟ گفتند نه، قیام قائم است؟ گفتند که هرچه که خدا بخواهد، عرض کردم شما حاکم می شوید فرمودند:

«قَالَ: لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ قَالَ: «إِنْ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ عَلَامَاتٌ، حَدَثٌ يَكُونُ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ ».

قبل از این امر علاماتی است که در حرمین رخ خواهد داد.

نگاه کنید این روایت می گوید بعد از انقضای ملک بنی فلان سفیانی نیست. زمان هم دارد در قرب الاسناد هم آمده است ما این را چه کار بکنیم؟ قرب الاسناد که ارزشش برای ما خیلی بیشتر از کتاب غیبت نعمانی است.

 حالا به هر صورت این روایت یک سری زمان هم مشخص کرده است ولی سال در آن نیامده است. می گوید به حضرت گفتیم که انتهایش چه، یعنی نزدیک است برای ما ما چه کار بکنیم رزق و روزی داریم؟

«إِنَّهُمْ قَوْمٌ مَلَأٌ وَ نَحْنُ نَحْتَمِلُ التَّأْخِيرَ، فَنُبَايِعُهُمْ بِتَأْخِيرِ سَنَةٍ؟»

قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص371

ما یک گروهی هستیم می خواهیم معامله بکنیم می ترسیم بهم بریزد معاملات مان درگیری بشود مشکل می شود. می گوییم یک سال دیر تر، دو سال دیر تر، سه سال دیر تر، حضرت فرمودند بیشتر از سه سال طول نمی کشد اگر بنا باشد اتفاقی باشد تا سه سال رخ می دهد.

 یعنی زمانی که حضرت این را گفتند، گفتند تا سه سال دیگر این قضیه رخ می دهد، حالا این که چیست معلوم نیست، ولی اشاره تقریبا به چیست؟ به انقضای ملک بنی العباس، یعنی مقدر بود ملک بنی العباس در آن سال از بین برود و تمام بشود؛ پس ما یک دورانی که امام صادق (علیه السلام) دارند تند تند در آن علامت ها ساقط شدن بنی العباس را می گویند دیوار مسجد کوفه خراب شد مطمئن باشید بنی العباس سقوط می کند، فلان اتفاقا رخ، یکی یکی دارند این ها را می گویند، یعنی روایت ها امام صادق (علیه السلام) یک روایت هایی است که خیلی نزدیک به زمان از بین رفتن بنی العباس بویش به نظر می رسد این را حضرت فرمودند.

 اما می رسیم به امام کاظم (علیه السلام) برای این که خیلی هم وقت گذشته است اگر فرصت شد روایت ها امام صادق را جلسه آینده می خوانیم، چرا که می خواهیم که امشب بحث را ببندیم، فقط این دست دوستان برسد که چه اتفاقی دارد رخ می دهد، چه اتفاقاتی است، و بعد از آن اگر رسیدیم مفصل روایت ها را مطرح خواهیم کرد، یک روایتی است، به این روایت زیاد استناد می کنند، از امام کاظم (علیه السلام) است، باز در غیبت نعمانی است، می گوید به حضرت عرض کردم، همراه امام موسی ابن جعفر بین مکه و مدینه بودم، این برای چه زمانی می شود؟ برای اواخر حیات موسی ابن جعفر یا اوایل حیات شان؟ چون بعدش که زندان بودند، فرمودند:

«يَا عَلِيُّ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ خَرَجُوا عَلَى بَنِي الْعَبَّاسِ لَسُقِيَتِ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ»

اگر همه مردم بر بنی العباس خروج کنند همه شان کشته می شود تا زمانی که سفیانی بیاید.

«قُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي أَمْرُهُ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ»

عرض کردم محتوم است؟ فرمودند بله، محتوم را هفته قبل ترجمه اش را گفتیم، بعد یک مقداری فکر کردند و فرمودند

«مُلْكُ بَنِي الْعَبَّاسِ مَكْرٌ وَ خَدْعٌ»

ملک بنی العباس مکر و خداع است. این قدر کم می شود که همه می گویند

« يَذْهَبُ حَتَّى يُقَالَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ»

دیگر هیچ چیزی از آن باقی نماند، یک ذره یک ذره کم می شود.

«ثُمَّ يَتَجَدَّدُ حَتَّى يُقَالَ مَا مَرَّ بِهِ شَيْ‏ءٌ.»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص302

دوباره زیاد می شود و می گویند هیچ چیزی از آن کم نشده است کامل کامل بوده است. این چیزی که در این روایت آورده است سندش معتبر است؟ خیر، این سندش معتبر نیست.

در روایت بعدی دقیقا بعد از همین آورده است می گوید در سفیانی که محتوم است امام جواد فرمود ممکن است بداء رخ بدهد.

«كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا (علیه السلام) فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ»

سند روایت هم معتبر است، صحبت از سفیانی شد.

«وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ.»

در روایت گفته است که محتوم است، به امام جواد گفتند که ممکن است بداء رخ بدهد؟ فرمودند بله، گفتند که در مورد امام زمان چه؟ فرمودند نه آن میعاد است.

روایت بعدی، بعد از امام کاظم (علیه السلام) روایت امام رضا (علیه السلام) است، این روایت امام رضا هم ضعیف است، می گوید به امام رضا عرض کردم

«قُلْتُ لِلرِّضَا (علیه السلام) أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُمْ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ يَقُومُ وَ قَدْ ذَهَبَ سُلْطَانُ بَنِي الْعَبَّاسِ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّهُ لَيَقُومُ وَ إِنَّ سُلْطَانَهُمْ لَقَائِمٌ.»

خدا مشکلاتت را برطرف بکند، می گویند سفیانی زمانی می آید که ملک بنی العباس رفته باشد، فرمودند دروغ می گویند، زمانی می آید که ملک بنی العباس هست.

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص303

پس این روایت هم استمرار را اثبات می کند ولی این روایت ضعیف است، پس ما برای بعد از امام صادق (علیه السلام) نه زمان اما کاظم، نه زمان امام رضا، روایت معتبری یا حتی حسنه ای که دلالت کند بنی العباس تا زمان ظهور باقی می ماند یا تا زمان سفیانی نداریم. این که شما دارید می گویید اصلا نداشته باشیم از امام های قبلی که داریم، از امام های قبلی هست، آن را باید قبول کرد.

 سراغ یک روایت بسیار مهم در همان غیبت نعمانی می رویم، این روایت را هم در کافی آورده است بر خلاف سایر روایات غیبت نعمانی که گفتیم آن ها را هیچ کدام نقل نکردند جز یک روایت را که آن یک روایت، روایت مفصلی بود و دلالت هم به این قضایا نداشت.

روایتی است مرحوم کلینی در باب تنفیض آورده است، یک بخشی از این روایت را یا شبیهش را ما جلسه قبل خواندیم که در همان روایت هایی که دو تا رایه ادعا شده بود گفتیم متن درستش یک رایه است، در آن روایت راجع به بداء آمده بود، این روایت را ببینید در کافی شریف است، می گوید به امام باقر (علیه السلام) یا امام جواد ظاهرا امام جواد است.

«قُلْتُ لِهَذَا الْأَمْرِ وَقْتٌ»

وقت خاصی دارد؟ فرمودند

«كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّ مُوسَى (علیه السلام لَمَّا خَرَجَ وَافِداً إِلَى‏ رَبِّهِ وَاعَدَهُمْ ثَلَاثِينَ يَوْماً فَلَمَّا زَادَهُ اللَّهُ عَلَى الثَّلَاثِينَ عَشْراً»

حضرت موسی وقتی بیرون رفت گفت سی روز دیگر بر می گردم، رفتند خدا چه کار کرد؟ ده روز بیشتر کرد، 40 روز شد.

«...فَإِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ»

اگر حدیثی به شما گفتیم

«فَجَاءَ عَلَى مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ»

دقیقا همانطوری شد که ما گفتیم

«فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ»

خدا راست گفته است.

«وَ إِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ فَجَاءَ عَلَى خِلَافِ مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ»

اما اگر حدیث را گفتیم ولی آن نشد، موسی گفته بود که سی روزه بر می گردم، وعده شد چهل روز.

«فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ»

باز هم بگویید خدا راست می گوید.

«تُؤْجَرُوا مَرَّتَيْن‏»

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج1، ص 361

یعنی نسبت به این علامت ها این هایی که ما داریم می گوییم اصلا موردش مورد علامات ظهور است. ممکن است بداء رخ بدهد.

 سراغ روایت بعدی برویم خیلی خیلی مهم است این روایت که گفتیم در کافی شریف آمده است در کتاب غیبت هم است. حسن ابن علی ابن یقطین، از برادرش حسین، از پدرشان علی ابن یقتین نقل کرده است، راوی روایت سیاری است، سیاری ضعیف است، ولی روایت در کافی است، از این جهت ما به برداشت مرحوم کلینی فعلا کار داریم و به سند روایت کار نداریم. می خواهیم بگوییم دیدگاه مرحوم کلینی چه بوده است که این روایت را آورده است؟ روایت قبلی گفته بود ممکن است که علامت ها بداء رخ بدهد، این روایت را ببینید.

«عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَا عَلِيُّ الشِّيعَةُ تُرَبَّى بِالْأَمَانِيِّ مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَةٍ»

شیعه دویست سال است که با امید زنده است، با امید دارد بیرون می رود، با امید دارد رشد می کند.

 بعد می گوید:

«قال و قال يقطين لابنه علي بن يقطين»

یقطین به پسرش علی ابن یقطین گفت... علی ابن یقطین که بود؟ از اصحاب امام کاظم که وزیر دربار هارون بود، شیعه مخفی بود، آن جا تقیه می کرد، پس زمان زمان چه کسی است؟

مجری:

زمان امام کاظم (علیه السلام)

استاد ابوالقاسمی:

پدرش به او گفت علی تو که شیعه امام کاظم هستی و ارتباطت خوب است یک سوال برای من می پرسی یا این که خودت یک جواب به من می دهی؟

«ما بالنا قيل لنا فكان»

فرق ما با شما چه بود، ائمه به ما می گفتند همان می شد.

«و قيل لكم فلم يكن»

اما به شما گفتند ولی نشد. این نشد در چه ماجرایی است؟ در غیبت نعمانی نگاه بکنید چه می گوید؟

«قال يقطين لابنه علي بن يقطين ما بالنا قيل لنا فكان و قيل لكم فلم يكن»

عبارت را ببینید:

«يعني أمر بني العباس»

امر بنی العباس که محقق نشد، خودت وزیر بنی العباس هستی، پس امر بنی العباس چه چیزیش محقق نشده است؟ چه چیز ائمه در مورد بنی العباس گفتند که رخ نداد؟ تمام شدنش بود. بنابود که سال دویست چه اتفاقی رخ بدهد؟ مثلا بنا بود که ضعیف بشوند، دعوا بشود، 170 دعوا بشود، 180 بیشتر بشود، سال 200 حکومت بنی العباس تمام بشود. به ما گفته بودند که بنی العباس ضعیف می شوند، در کافی این یک تکه را نیاورده است. در غیبت نعمانی این یک تکه را آورده است، پس دقت بکنید که بفهمید روایت دارد چه می گوید، پسرش جواب داد:

«فقال له علي إن الذي قيل لكم و لنا كان من مخرج واحد»

آن چیزی که به ما گفته شد و آن چیزی که به شما گفته هر دو از امام بوده است، امامی که آن را گفته است و رخ داده است معلوم است که درست می گوید.

«غير أن أمركم حضر وقته فأعطيتم محضه»

وقتی به شما گفته شد «فأعطيتم محضه» صد در صد پذیرفتید، گفتید هر چه هست چشم.

«فكان كما قيل لكم و إن أمرنا لم يحضر فعللنا بالأماني فلو قيل لنا إن هذا الأمر لا يكون إلا إلى مائتي سنة أو ثلاثمائة سنة»

امر ما رخ نداد، پس با آرزو ها داریم خودمان را مشغول می کنیم، اگر به ما می گفتند این امر جز 200 سال یا 300 سال دیگر رخ نمی دهد.

«لقست القلوب و لرجع عامة الناس عن الإيمان إلى الإسلام»

همه دل ها سنگ می شد، اغلب مردم از دین بر می گشتند.

«و لكن قالوا ما أسرعه و ما أقربه تألفا لقلوب الناس و تقريبا للفرج.»

الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص296

اما حضرت ذره ذره گفتند که عجله نکنید، زمان شما نمی شود اما بنی العباس از بین می رود، زمان نمی شود از بین می رود، کم کم مردم را کشاندند که بتوانند تحمل بکنند، و روایت ها را هم یک طوری گفتند که قابلیت بداء در آن باشد. من سی دارم می روم بعدش بر می گردم، بعدش کی بر می گردم؟ بنی العباس که از بین رفتند بعدش سفیانی می آید، بعدش چه زمانی؟ می گوید یک طوری صحبت کردند که دل ها آماده فرج بشود و کافر نشوند، این نباشد که کلا از دین زده بشوند، پس خوب دقت کنید می گوید آن چیزی که ما تصور داشتیم از ازبین رفتن بنی العباس، روایت ها می گفت که بنی العباس به دست چه کسی از بین می روند؟ به دست سفیانی، آن توقعی که ما داشتیم از زمان امام باقر (علیه السلام) که بنی العباس به دست سفیانی از بین می روند رخ نداد. یعنی بداء شده است.

 لذا ما دیگر این مطلب را در امام های بعد از امام صادق (علیه السلام) نداریم هیچ جا، گفتم دو تا روایت از امام کاظم و امام رضا ضعیف است، و دیگر هیچ روایتی نیامده است، با این که در زمان امام باقر روایت پر است، زمان امام صادق روایت پر است، اگر چه خیلی هایش ضعیف بود و دلالت نداشت، ولی به هر صورت این ها روایات را جمع کرده بود.

اجمالا آن روایاتی که می گوید زمان بنی العباس تا زمان سفیانی استمرار پیدا می کند به گفته بقیه این روایت در آن چه اتفاقی رخ داده است؟ بداء رخ داده است.

مجری:

البته این نکته ای که شما فرمودید بحث بداء خیلی بحث مهم و شیرینی است، ما در اصول کافی هم دیشب یک ویژه برنامه راجع به اصول کافی رفتیم حالا بیننده شاید خیلی با آقای عباسی برنامه را دیده باشند با این کتاب آشنا شدند، آن جا وقتی این حدیث را شما فرمودید تتمه ای دارد که نقل نکرده است من این به ذهنم آمد که چون موضوع هستیم بحث بداء بوده است، چون که شیخ کلینی ادامه نداده است، نعمانی بحثش غیبت است.

استاد ابوالقاسمی:

اصلا مهم نیست که بنی العباس یا کس دیگر، مهم این است که بدائی می خواهد رخ بدهد.

مجری:

بدائی که رخ می دهد آن مهم است. و این نکته ای که شما فرمودید باز یک نکته زیبای دیگری را به من منتقل کرد غیر از این مباحثی که فرمودید، که روایت داریم:

«ما عبدالله بمثل البداء»

این بداء چه قدر مهم است در آثاری که شما فرمودید، یکی دو تا از آثارش را هم که اشاره کردید و خیلی نکته مهمی بود، دست شما درد نکند اگر نکته خاصی نیست این برنامه را همین جا به پایان برسانیم.

استاد ابو القاسمی:

نه نکته ای خاصی نیست.

مجری:

 خیلی متشکرم جناب آقای دکتر ابوالقاسمی عزیز، از وقتی که گذاشتید در خدمت بینندگان بودیم خیلی خوشحال شدیم. ان شاء الله که مورد استفاده قرار گرفته باشد و بتوانیم در جلسه بعد با یکی دیگر از برنامه های راه روشن میزبان جناب آقای ابوالقاسمی باشیم ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید تا دیدار دیگر التماس دعا داریم و از خداوند متعال تعجیل فرج آقا را خواستاریم اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ



راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی>

پاسخ به شبهات حکومت ایران حکومت بنی العباس کتاب غيبت نعمانی ظهور بداء بنی امیه خروج سفیانی