سایر قسمت ها
راه روشن - نقد دگر اندیشان شیعی

قسمت هفتاد و سوم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی

ميثم تمّار و جايگاه او
ميثم تمّار و اطلاع از شهادتش و كيفيت شهادت با استناد به منابع معتبر
روايتي از پسر ميثم تمّار و بيان جايگاه عرفه با استناد به منابع معتبر
ماجراي دانشگاهي از دانشگاه هاي تهران در مورد فرد و گروهي با تفكرات غير شيعي
سوالات فردي با تفكرات غير شيعي ( به صورت مناظره ) :
سوال بيننده : آيا از منظر قرآن و عقل امكان دارد عمربن خطاب اين چنين بي حرمتي و جسارتي نسبت به حضرت زهرا (س) كند و امام علي (ع) اين جسارت را قبول كند ؟
استناد بيننده به آيه 100 سوره توبه و بحث عدالت صحابه
پاسخ به سوال بيننده در مورد استناد او و بحث عدالت صحابه
ادعاي بيننده در مورد مصاديق ( السابقون الاولون )
ادعاي بيننده در مورد بيعت رضوان و ارتباط دادن به ( السابقون الاولون )
پاسخ به ادعاهاي بيننده با استناد به منابع معتبر اهل سنت
ادعاي بيننده در مورد صلح حديبيه و روايت سانسور شده ي آن
ماجراي صلح حديبيه و استناد كارشناس از صحيح مسلم
ادعاي بيننده در مورد ضعيف بودن ( واقدي ) !
پاسخ به ادعاي بيننده در مورد تضعيف ( واقدي ) و هم رديف كردن آن با بخاري و مسلم !
حضور عبدالله بن ابي در حديبيه و بيعت كردن همه در حديبيه
تحريف آيه قرآن توسط بيننده براي درست كردن ادعاي خود !
ادعاي بيننده در مورد مطلق بودن آيه ، بدون اينكه به ادامه آيه در مورد شكستن اين مطلق بودن توجه كند
درخواست بيننده در مورد قرين آيات
پاسخ كارشناس به درخواست بيننده و سوالي جدّي و مهم از او
ادعاي بيننده در مورد آيه غار و نزول سكينه
پاسخ به ادعاي بيننده در مورد نزول سكينه در آيه غار
سوال كارشناس در بررسي آيه در مورد ( فتحاً غريبا ) و جنگ خيبر
ادعاي بيننده در مورد پيروزي ابوبكر و عمربن خطاب در جنگ خيبر !
ادعاي بيننده در مورد نزول سكينه در آيه غار به ابوبكر و آيه 40 سوره توبه
بررسي آيه 40 سوره توبه توسط كارشناس و فرار بيننده
ادعاي بيننده در مورد سياق آيه
پاسخ به ادعاي بيننده در مورد سياق آيه
ادعاي بيننده در مورد ( ان الله معنا )
پاسخ به ادعاي بيننده در مورد ( ان الله معنا ) با استناد به قرآن كريم
ادعاي بيننده در مورد ( اذ يقول ) و پاسخ به ادعاي او
ادعاي بيننده در مورد معيّت نصرت در آيه غار
پاسخ كارشناس به ادعاي معيّت نصرت در آيه غار
ادامه ادعاهاي بيننده در مورد ( السابقون الاولون ) و پاسخ كارشناس به ادعاها
تلاش بيننده براي قرار دادن ابوبكر و عمربن خطاب در ( السابقون الاولون ) ، بدون آوردن دليل
ادعاي بيننده در مورد ( مسعودي ) و روايت او و پاسخ كارشناس به سخنان بيننده
ادعاي بيننده در مورد اسلام آوردن عمربن خطاب و پاسخ كارشناس به زمان اسلام اوردن عمربن خطاب
ادعاي بيننده در مورد ( السابقون الاولون ) و مصاديق آن در منابع شيعه
استناد كارشناس به تفاسير شيعه در مورد مصاديق ( السابقون الاولون )
ادعاي بيننده در مورد ( السابقون الاولون ) از منابع شيعه ( شيخ طوسي )
بررسي و پاسخ كارشناس برنامه در مورد سخنان شيخ طوسي و منظور از ( السابقون الاولون )
منظور شيخ طوسي در مورد سبقت در ايمان و نه در اسلام با استناد به منابع معتبر
تحريف سخنان شيخ طوسي توسط بيننده در جهت اثبات سخنانش !
ادعاي بيننده در مورد ايمان آوردن و سبقت
بررسي و پاسخ به ادعاي بيننده در مورد ايمان آوردن و سبقت
ملاك قرآن كريم در مورد سابقون
سوال از بيننده در مورد مذهب او و استناد كارشناس به منابعي كه او قبول دارد براي جلوگيري از خروج پياپي بيننده از موضوعات و مطالب ادعايي اش
معرفي خدايي كه در منابع معتبر اهل سنت آمده است ! با استناد به منابع معتبر اهل سنت كه مورد تاييد بيننده است
ادعاي بيننده در مورد رضايت خداوند از صحابه
بررسي و پاسخ كارشناس برنامه در مورد رضايت خداوند از صحابه
استناد كارشناس برنامه در مورد صحابه با استناد به صحيح بخاري
ادعاهاي عجيب بيننده در مورد صحابه و اسلام صحابه ( به تعريف بخاري )
عجز بيننده در مورد پاسخ به سوالاتي ساده به دليل تناقضات فراوان در ادعاها و سخنانش
درخواست بيننده براي آوردن يك روايت در مورد منافق بودن برخي از اصحاب رسول اكرم (ص)
استناد كارشناس برنامه به روايتي از صحيح مسلم و بخاري و ... در مورد منافق بودن برخي از اصحاب از لسان رسول اكرم (ص)
منافقين ، طرف مقابل اميرمومنان علي (ع) بودند ! با استناد به صحيح مسلم و ديگر منابع معتبر اهل سنت
جمع بندي در مورد ادعاهاي بيننده و نتايج آن ادعاها
ادعاهاي بيننده در مورد ايمان و اسلام و پاسخ به ايشان
تعاريف فراوان اهل سنت در مورد صحابه و عدالت صحابه


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (نقد دگر اندیشان شیعی)

عناوین بحث: (میثم تمار، خانواده ولایی، پاسخ به شبهات، مناظره، ایمان و اسلام، بیعت رضوان، آیه غار، صلح حدیبیه، فتح خیبر، مهاجرین، صحابی، عدالت صحابه، آیه والسابقون، خدای شافعی، ابوبکر، منافقین)

 

تاريخ: 20/ 04/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعِینْ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّد وَعَجّل فَرَجَهُمْ، عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر، به برنامه راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خوش آمدید. امیدوارم بتوانیم در این دقایق و لحظاتی که در خدمت شما هستیم از محضر کارشناس محترم برنامه جناب آقای دکتر ابوالقاسمی بهرمند باشیم و استفاده کنیم.

 استاد سلام علیکم ورحمة الله خیلی خوش آمدید دهه ولایت و عید غدیر را پشت سر گذاشتیم همه مناسبت ها، مناسبت های ولایی نزول آیه ولایت، آیه اولی الأمر، آیه تطهیر و ایامی که در پیش رو داریم نزول آیه مباهله و جریان مباهله است، این مناسبت ها را تبریک می گوییم. امشب، شب شهادت حضرت میثم تمار است شهادت ایشان هم ولایتی است.

استاد ابوالقاسمی:

سلام عرض می کنم خدمت شما و خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم هرکجا که هستند موفق و پیروز باشند. این ایام مناسبت های ولایی زیادی دارد از یوم غدیر، یوم المباهله و دیگر ایامی که هست.

 یکی از اتفاقاتی که البته جانگداز بود در این ایام رخ داده شهادت جناب میثم تمار است که صاحب سر امیر المؤمنان علی ابن ابی طالب (علیه الصلاة والسلام) بود ان شاء الله که خدای متعال به ما هم لیاقت بدهد بتوانیم یک روزی صاحب سر امام مان، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم.

مجری:

جناب استاد ابوالقاسمی اگر مایل هستید کمی در خصوص جناب میثم تمار برای مان توضیح بدهید خصوصاً موضوع برنامه ما در راه روشن و موضوعاتی که این روزها در خدمت شما هستیم بحث جهاد، قیام، حکومت بخصوص در عصر غیبت است فکر می کنم جناب میثم تمار الگوی خوبی از قیام، جهاد و مبارزه در راه ولایت باشد. اگر در این خصوص صحبتی بفرمایید بعد تماسی داریم بیننده ای سوالاتی داشته و اصرار داشته از حضرت عالی بپرسد ما ایشان را داریم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم راجع به جناب میثم خودش و خانواده اش از کسانی بودند که لیاقت های بسیار بالایی پیدا کردند. خودش صاحب سِر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بود. حضرت مطالب بسیار زیادی از حقایق و وقایع نا گفتنی به دیگران را به او گفته بودند به اصطلاح گفتند که صاحب علم منایا و بلایا بود یعنی می دانست به اذن خدای متعال چه کسی چه زمانی می میرد. و می دانست که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد و این ها را هم پیامبر به امیر مؤمنان آموخته بودند و امیر مؤمنان به میثم تمار.

 اما راجع به اهل بیت او گفتیم کمتر گفته می شود بسیاری از روایات عجیب و غریب فضائل زیارت سید الشهداء در آن دوران سخت از خاندان میثم تمار نقل شده است و ثواب های بسیار زیادی را در دورانی که بقیه جرأت نمی کردند بروند آن ها از ائمه (علیهم السلام) نقل کردند.

اما راجع به خود میثم تمار در خصائص الأئمة مرحوم شریف رضی روایتی آورده از پسر میثم که از پدرم شنیدم روزی امیر المؤمنین من را خواست

«فَقَالَ لِي يَا مِيثَمُ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا دَعَاكَ دَعِيُّ بَنِي أُمَيَّةَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي»

میثم، اگر یک روزی حرامزاده بنی امیه عبید الله ابن زیاد تو را بخواهد که من از تبری بجویی چه می کنی؟

«قُلْتُ إِذًا وَ اللَّهِ أَصْبِرُ وَ ذَاكَ فِي اللَّهِ قَلِيلٌ»

یا امیر المؤمنین صبر می کنم در راه خدا هیچ است!

 فرض یک ماه یا یک سال صبح تا شب ما را شکنجه کنند اما در راه خدا باشد و اعتقادمان هم درست باشد.

«قَالَ يَا مِيثَمُ إِذًا تَكُونُ مَعِي فِي دَرَجَتِي‏»

میثم جایگاه تو در درجه من در بهشت خواهد بود.

همان جایی که من هستم تو هم می آیی میثم به عریف قومش گذر می کرد عریف یعنی مسئول اداری قومش کارهای اداری قوم را یک نفری انجام می داد. گفت فلانی روزی می آید عبید الله ابن زیاد به تو می گوید میثم را بیاور می گویی مکه بود می گوید من کار ندارم کجا است باید او را بیاوری. تو می روی در قادسیه می گردی آن جا من را پیدا می کنی پیش عبید الله می بری

«حتى يقتلني على باب دار عمرو بن حريث‏»

درب خانه عمرو ابن حریث من را می کشید

 روز سوم البته به دار می کشد، روز سوم از بینی من خون زیادی جاری خواهد شد. بعد میثم در بیابان می رفت درخت تکی در آن جا بود با دستش به درخت می زد می گفت:

«يا نخلة ما غذيت إلا لي‏»

تو رشد کردی فقط به خاطر من!

 به عمرو ابن حریث می گفت:

«إذا جاورتك فأحسن جواري‏»

وقتی همسایه ات شدم خوب مراعات من را بکن!

«فكان عمرو يرى أنه يشتري عنده دارا أو ضيعة له بجنب ضيعته فكان عمرو يقول سأفعل‏»

 عمرو ابن حریث فکر می کرد او می خواهد یک خانه کنار خانه ای او بخرد عمرو گفت باشد.

 روزی عبید الله ابن زیاد پیش عریف آن قبیله فرستاد به او گفت باید میثم را بیاوری

«يطلبه منه فأخبره أنه بمكة فقال له إن لم تأتني به لأقتلنك فأجله أجلا و خرج العريف إلى القادسية ينتظر ميثما فلما قدم ميثم أخذ بيده فأتى به عبيد الله بن زياد»

عریف گفت میثم به مکه رفته، گفت من کار ندارم اگر او را نیاوری خودت را می کشم او به منطقه قادسیه رفت منتظر شد که میثم از مکه بر گردد میثم آمد دستش را گرفت او را پیش عبید الله ابن زیاد آورد.

«فلما أدخله عليه قال له ميثم قال نعم قال ابرأ من أبي تراب»

 پیش او برد گفت: از علی ابن ابی طالب تبری بجوی!

 گفت:

«لا أعرف أبا تراب»

ابو تراب منظورت چه کسی است؟

«قال ابرأ من علي بن أبي طالب قال فإن لم أفعل قال إذا و الله أقتلك»

گفت از علی ابن ابی طالب تبری بجوی گفت اگر نکردم چه؟ گفت تو را می کشم!

«قال أما أنه قد كان يقال لي إنك ستقتلني و تصلبني على باب عمرو بن حريث فإذا كان اليوم الثالث ابتدر من منخري دم عبيط»

به من گفته شده بود که تو من را می کشی و من را درب خانه عمرو ابن حریث به دار می کشی و روز سوم از بینی من خون می آید

«فأمر بصلبه على باب عمرو بن حريث»

همان جا دستور داد دارش زدند.

 البته دار نه از گردن از زیر بغل ها و چهار میخ.

«فقال للناس سلوني سلوني و هو مصلوب قبل أن أموت فو الله لأحدثنكم ببعض ما يكون من الفتن»

غیر از امیر مؤمنان یک نفر دیگر جرأت کرد سَلونی بگوید آن هم میثم است. قسم به خدا بعضی از فتنه هایی که خواهد بود به شما خواهم گفت مردم می پرسیدند.

 «وحدَثَهم»

 این هم می گفت نماینده ابن زیاد آمد

«فألجمه بلجام من شريط فهو أول من ألجم بلجام و هو مصلوب»

به او یک دهان بندی زدند اولین کسی بود که در حال دار کشیدن دهان بند هم به او زدند.

«ثم أنفذ إليه من وجأ جوفه»

یک شخصی را فرستاد با شمشیر به شکم او زدند

«حتى مات فكانت هذه من دلائل أمير المؤمنين (علیه السلام)‏»

این یکی از معجزات امیر المؤمنین بود که خبر داده بود.

خصائص الأئمة عليهم السلام( خصائص أمير المؤمنين عليه السلام)؛ نويسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين‏ (تاريخ وفات مؤلف: 406 ق‏) محقق / مصحح: امينى، محمد هادى‏، ناشر: آستان قدس رضوى‏، مشهد 1406ق، ص54

مجری:

این ها شاید می خواستند محقق نشود ولی نتوانستند این کار را بکنند. خیلی متشکریم به خاطر این مطلبی که فرمودید مباحثی که داشتید برای بنده خیلی تازگی داشت. خاندان میثم تمار شما فرمودید این گونه در خصوص اهل بیت... یک خاندان دیگری هم هستند خاندان جناب عقیل که این ها هم همین گونه در رکاب اهل بیت بودند.

استاد ابوالقاسمی:

بله، چون اسم خاندانش برده شد در کامل الزیارت مرحوم ابن قولویه یک روایتی از ابن میثم تمار نقل می کند از امام باقر چون که زمان امام صادق (علیه السلام) زیارت کربلا مقداری رواج پیدا کرد این از امام باقر نقل کرده است.

«مَنْ بَاتَ لَيْلَةَ عَرَفَةَ فِي كَرْبَلَاءَ وَ أَقَامَ بِهَا حَتَّى يُعَيِّدَ وَ يَنْصَرِفَ وَقَاهُ اللَّهُ شَرَّ سَنَة»

اگر کسی شب عرفه در کربلا باشد و آن جا بماند و بعد فردایش بر گردد «حَتَّى يُعَيِّدَ» تا فردایش که روز عید است در آن جا عید قربان بگیرد و بعد بر گردد از شر آن سال در امان خواهد بود.

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص269

این یکی از روایاتی که پسر میثم نقل کرده است. پسر او هم عرض کردیم حداقل جزء محبین و نزدیکان اهل بیت (علیهم السلام) شناخته می شد.

مجری:

به هر حال مباحث این خاندان ها در جلسات متعدد بحث شده است بعضی خاندان ها مثل خاندان زبیر آن گونه بغض و کینه دارند بعضی خاندان ها مثل خاندان جناب میثم تمار این قدر ولایی و اهل بیتی بودند. جناب استاد ابوالقاسمی دوست بیننده ای داریم ایشان می خواستند سوالات شان را از حضرت عالی بپرسند به خاطر این که وقت در اختیارش باشد یک وقت آخر برنامه نگوید وقتم کم شد اجازه بدهید از همان ابتدای برنامه با ایشان صحبت کنیم ان شاء الله مشکلاتش حل بشود و آن مسائلی را که می خواهد شما پاسخ بدهید.

استاد ابوالقاسمی:

اجمالاً عرض بکنم دوستان در جریان قرار بگیرند از یک سال و نیم قبل دوستان در دانشگاهی از دانشگاه های تهران به من گفتند یک بنده خدایی این جا هست تفکرات غیر شیعی ترویج می کند این جا بیا جوابش را بده گفتم اگر فرصت کردم در جلسه عمومی خواهم آمد ایشان هم بیاید و سوالاتش را بپرسد ان شاء الله جواب می دهیم.

سال گذشته متأسفانه قسمت نشد چند مراسم پشت سر هم برای ما پیش آمد آن روزی که بنا بود برویم به تعطیلی خورد تعطیل رسمی سال قبل اعلام کردند، همان روزی بود که ما می خواستیم به آن دانشگاه برویم. بعدش دیگر فرصت نشد گفتند مجدداً‌ ادعا کرد من سوالاتی دارم آقایان شیعه نمی توانند جواب بدهند گفتیم باشد با شبکه تماس بگیرند جلوی همه بیننده های سوالات شان را مطرح بکنند ان شاء الله ما به این سوالات جواب خواهیم داد.

مجری:

پس جریان ایشان را هم متوجه شدیم سلام علیکم محمد آقا در خدمت شما هستیم ( ظاهرا قطع شد)

خدمت بینندگان عرض کنم علاوه بر مناسبت های ولایتی که خدمت شما تبریک عرض کردیم موضوع برنامه ما در راه روشن در این روزها بحث قیام و جهاد در عصر غیبت بود. برخی از کسانی که ادعای تدین دارند و خودشان را جزء متدینین می دانند. روایات می آورند استدلال می کنند علیه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی صحبت هایی می کنند و بر غیر شرعی بودن آن ادله ای را اقامه می کنند جناب آقای دکتر ابوالقاسمی زحمت کشیدند مسائل آن ها را خیلی خوب و زیبا برای ما تحلیل کردند.

هر کدام از اشکال ها و ادله ای که آوردند را مورد بررسی قرار دادند تا ان شاء الله اگر شک و شبهه ای برای کسی ایجاد شده باشد راه روشن متکفل همین امور است این گونه شبهات و این تاریکی ها را روشن کند تا ذهن بینندگان روشن شود. تماسی که داریم در همین راستا است در راستای روشن کردن اذهان دوستان است.

جناب آقا محمد سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم جناب اقای دکتر ابو القاسمی هستند سوالاتی که دارید پاسخ می دهند.

آقای محمد:

سلام عرض می کنم خدمت جناب ابو القاسمی و مجری محترم شبکه ولی عصر و تمام بینندگان عزیز.

استاد ابو القاسمی:

علیکم السلام ورحمت الله خدمت تان هستیم بفرمایید.

آقای محمد:

  بنده درباره شهادت حضرت فاطمه صدیقه (رضی الله تعالی عنها) یک سری سوالات بود قرار شد یک مناظره محترمانه و دوستان صورت بگیرد. بنده می خواهم اول این قضیه و داستان را در محضر قرآن و عقل بررسی کنیم. آیا امکانش است که حضرت عمر فاروق همچنین بی حرمتی به خانواده پیامبر انجام بدهند؟ آیا امکانش است که امام علی (رضی الله عنه) همچنین جسارتی را قبول کنند؟

استاد ابوالقاسمی:

دلیلت را بگو ببینیم دلیل شما چه است؟

آقای محمد:

اول این که به آیه 100 سوره توبه استناد می کنیم که الله سبحانه وتعالی می فرماید: (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ) خداوند به صراحت می فرماید اولین کسانی که به سوی مدینه هجرت کردند (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) خداوند از آن ها راضی و آن ها هم از خدا راضی هستند.

استاد ابوالقاسمی:

یک لحظه این جا صبر کنید سابقین شما می گویید در مسابقه ای به نفرات برتر جایزه داده می شود به همه شان داده می شود؟ (قطع شد) دوباره با ایشان تماس بگیرید البته من فکر کردم راجع به شهادت می خواهد صحبت کند سراغ مسئله عدالت صحابه رفت، متأسفانه مشکلی است که ما خیلی جاها با آن مواجه می شویم و آن به صورت منطقی فکر نکردن است.

یعنی استدلال های که مطرح می شود استدلال های منطقی نیست یک مثالی بزنم خیلی روشن شود شما می گویی یک شخصی خانه اش را خیلی خوب ساخته بود، زلزله آمد خانه خراب شد حالا آن طرف بگوید نه چون من خانه ام را خیلی محکم ساخته بودم دیگر نباید خراب بشود، شده می خواهی چه کارش کنی؟ این های که شما می گویی استبعاد است.

از جهت تاریخی شیعه و سنی یکی از مسلمات شان هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است مسلم تاریخی است نمی توانید منکر شوید وقتی این جزء مسلمات تاریخی است. شما می گویی یک آیه ای است این آیه را چطوری باید تفسیر بکنیم؟ شده وقتی شده شما باید بگویی این آیه را باید چه کار کرد؟ نه این که بر عکس بگویی یک آیه ای چند وجه و احتمالات مختلف دارد بعد ما بگوییم با این آیه ای که احتمالات مختلف دارد و قطعاً برداشت آن ها هم اشتباه است خیلی ساده مطرح خواهیم اگر روی خط بیاید با او صحبت می کنیم.

در اتاق فرمان گفتم، گفتم شما حتماً یک دوربین بگذارید و تماس هایتان را ضبط بکنید چون الان وسط تماس ما قطع شد ما وصلش کرده بودیم چون تجربه تلخ یا شیرین قطع تماس توسط طرف مقابل وسط مناظره را داریم می گوید ما را وصل نکردند ما قطع کردند ما همیشه در استودیو این گونه وقت ها تلفن جلوی دوربین می گذاریم و تماس ها را ضبط می کند.

اتاق فرمان دارند با او تماس می گیرند او هم رد تماس می دهد یا گوشیش را خاموش کرد یا قطع کرد یا فقط شبهه اش را انداخته باشد برای ایشان ان شاء‌ الله وصل بشود. بودند کسانی که به ایشان زنگ می زدیم می خواست بگوید دیدید این ها من را وصل نکردند تماس من را هم قطع کردند ما هم دوربین گذاشته بودیم همه را ضبط می کرد و پخش می کرد دیگر نمی توانست از این حقیقت فرار کند.

منتظر هستیم ان شاء الله بیاید اگر چه طبیعتاً نباید وقت برنامه را معطل این گونه تماس ها بکنیم، اما چون دوستان خیلی اصرار کردند گفتند ادعا دارد و سوال دارد چند وقتی است در دانشگاه صحبت کرده جالب این جاست در دانشگاه شبهه مطرح می کنند البته به نظرم صدای ایشان برایم خیلی آشنا است احساس می کنم صدایش را در تلگرام یا اینستاگرام سابقاً صدایش را شنیدم می گردم ان شاء‌ الله پیدا می کنم می آیند سوال شان را مطرح می کنند.

مجری:

صحبت های جناب استاد ابوالقاسمی را می شنیدیم تماس شما قطع شد

استاد ابوالقاسمی:

محمد آقا یک سوال خیلی ساده (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ) شما یک جا مسابقه رفتی به شما می گویند نفرات اول جایزه می گیرند شما به همه شان جایزه می دهید یا فقط به نفرات اول جایزه می دهید؟

آقای محمد:

درست است به نفرات اول ولی این نفرات اول چه کسانی بودند ما می خواهیم مشخص کنیم این نفرات اول چه کسانی بودند و شما این خانه ای که مثال زدید بعداً خراب می شود آیا خراب شد طبق همین آیه در ادامه آیه الله سبحانه وتعالی فرماید آن ها در بهشت خالدین هستند یعنی این خانه خراب نشده است.

استاد ابوالقاسمی:

صبر کن عجله نکن (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) 3 نفر اول مهاجر چه کسانی بودند؟

آقای محمد:

طبق اسناد شیعه بررسی می کنیم (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) چه کسانی بودند؟ اول این که چهار تا تفسیر در مورد این آیه است علامه طبرسی، محمد جواد مغنیه و آیت الله مدرسی می فرمایند سابقون الأولون کسانی بودند که به دو قبله نماز خواندند. آیت الله سبحانی در کتاب فروغ ابدیت می فرماید ابوبکر و عمر جزء کسانی بود که به دو قبله نماز خواندند.

استاد ابوالقاسمی:

آقا محمد یک سوال خیلی ساده برای من روایت از معصوم آوردی یا نظر یک شخص مجتهد آوردی؟

آقای محمد:

آیت الله سبحانی می فرماید

استاد ابوالقاسمی:

آیت الله سبحانی نور چشم ما، اولاً من روایت شان را ندیدم اما ته تهش نظر یک مجتهد است شما اگر ادعا ندارید باید از معصوم کلام معصوم بیاورید این همه با دوستانت کلام معصوم و روایت گفتی این همه گفتی علماء را قبول نداری الان این جا سراغ علماء رفتی!

آقای محمد:

جناب، آیت الله سبحانی از علمای برجسته شما است یا نه؟

استاد ابوالقاسمی:

جناب، من از هم علمای برجسته سنی می آورم که نظری دیگر دادند

آقای محمد:

فعلاً‌ اجازه بفرمایید تفاسیر را عرضه کنم

استاد ابوالقاسمی:

ببین دوست عزیز! شما ته ته تهش می خواهیم بگویی چهار تا عالم شیعه گفتند درست است؟

آقای محمد:

نه، من حدیث از معصومین تان می آورم

استاد ابوالقاسمی:

حدیث معتبر از معصومین بیاور که عمر جزء سابقین اولین است

آقای محمد:

یکی از تفاسیر سابقون الأولون این بوده کسانی که در بیعت رضوان حضور داشتند بیعت رضوان همان بیعتی که الله سبحانه وتعالی می فرماید: (إِنَّ الَّذِينَ يبَايعُونَكَ)

استاد ابوالقاسمی:

شما السابقون را کنار گذاشتی چون روایت برایش نداری جای دیگر رفتی!

آقای محمد:

نه دارم همان را توضیح می دهم. یک سری مفسرهای شیعه معتقد هستند سابقون الأولون با استناد به احادیث معصومین می فرماید سابقون الأولون کسانی بودند که در بیعت رضوان حضور داشتند تا این جا خوب است

استاد ابوالقاسمی:

به فرض یک نفری گفته روایت معتبر برای من ارائه کن

آقای محمد:

امام صادق در اصول کافی با سند صحیح می فرماید عمر در بیعت رضوان حضور داشته است و همچنین جابر ابن عبد الله می فرماید ما 1400 نفر در آن بیعت شرکت داشتیم جد ابن قیس که از منافقین بود کسی آن بیعت را نقض نکرد این هم در بحار الأنوار

استاد ابوالقاسمی:

محمد آقا شما از یک طرف می گویی امام صادق گفته است عمر در بیعت رضوان بوده درست است؟

آقای محمد:

بله

استاد ابوالقاسمی:

آیا امام صادق گفته هر کسی در ماجرای بیعت رضوان بوده سابقین است؟ همین الان خود شما گفتید جد ابن قیس در بیعت رضوان بود و از منافقین بود.

آقای محمد:

درست است

استاد ابوالقاسمی:

پس هر کسی در بیعت رضوان بوده است از مؤمنین نیست

آقای محمد:

اجازه بدهید حرفم را کامل کنم جابر ابن عبد الله می فرماید ما 1400 نفر در بیعت رضوان شرکت داشتیم که جز ابن قیس کسی آن را نقض نکرد بقیه تا آخر عمرشان بر آن بیعت پایبند بودند.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز، روایت را چپکی خواندی، روایت اصلاً‌ این نیست روایت در بخاری آمده است می گوید ما 1400 نفر بودیم و جز جد ابن قیس کسی از بیعت امتناع نکرد، یعنی حتی از صحابی پیامبر کسانی بودند در بیعت رضوان حاضر به بیعت با حضرت نشدند.

آقای محمد:

منظورتان همان ابن قیس است

استاد ابوالقاسمی:

بله جد ابن قیس. دوم از کسانی که در بیعت رضوان حاضر بوده آقای عبد الله ابن أُبی رئیس منافقین مدینه است با پیامبر هم بیعت کرده است شما الان ادعا کردی تا آخر عمر پیمان نشکستند درست است؟

آقای محمد:

بله

استاد ابوالقاسمی:

پس رئیس منافقین مدینه کسی که به اعتقاد اهل سنت عایشه همسر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را متهم به فحشاء کرد در بهشت است.

آقای محمد:

شما سند را می شود لطف کنید که رئیس منافقین دارد انجام می دهد؟

استاد ابوالقاسمی:

بله چرا نشود. این از چیزهای خیلی ساده است حضور عبد الله ابن أبی در بیعت رضوان. می خواهم برای شما جای دقیقش را بیاورم

«وقال لعبدالله بن أبي المشركون يوم الحديبية إنا لا نأذن لمحمد ولكنا نأذن لك فقال لا»

مشرکین به عبد الله ابن أبی که در ماجرای حدیبیه آمده بود گفتند ما به محمد اجازه نمی دهیم اما به تو اجازه می دهیم گفت نه

«لي في رسول الله صلى الله عليه وسلم أسوة حسنة وفى هذا تصريح بأن ابن أبى كان مع المسلمين فى بدر وفى الحديبية»

السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون؛ اسم المؤلف: علي بن برهان الدين الحلبي الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بيروت – 1400، ج2، ص23

جلد دوم چاپ کتاب السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون معروف به سیره حلبیه «وقال له المشرکون» دقیقاً عبارت را آورده است؛ پس آقای عبد الله ابن أبی رئیس منافقین مدینه در صلح حدیبیه بود یا نبوده است؟

آقای محمد:

جناب این روایت ضعیف است کاملا هم مجهول و منکر است حافظ ابن محمد ابن عبدالله الحکیمی فی رسالته... هذا حدیث ضعیف جدا

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز عربی خواندن الان مردم فکر می کنی داری دعا می کنی یک مقدار فارسی صحبت بکنیم این جوری خواندن فایده ندارد آیا این کلام عالم اهل سنت که می گوید: «وفى هذا تصريح بأن ابن أبى كان مع المسلمين فى بدر وفى الحديبية»، در ماجرای حدیبیه بوده این را می خواهی چه کارش کنی؟

آقای محمد:

اول این که ماجرای حدیبیه با بیعت رضوان فرق دارد.

استاد ابوالقاسمی:

نه، عجله نکن شما گفتی هر کسی در آن ماجرا بود بیعت کرده درست است؟ غیر از جد ابن قیس خودت روایت را خواندی عبد الله ابن ابی هم بود پس خودت بگو

آقای محمد: 

من گفتم آن حدیثی که ذکر کردم جابر ابن عبد الله می فرماید ما 1400 نفر بیعت کردیم که جز ابن قیس بقیه به عهدشان پایبند بودند.

استاد ابوالقاسمی:

روایت این طور نیست برای این که روشن بشود روایت را شما داری غلط می خوانی روایت را ببینیم صحیح مسلم

«سمع جَابِرًا يَسْأَلُ كَمْ كَانُوا يوم الْحُدَيْبِيَةِ قال كنا أَرْبَعَ عَشْرَةَ مِائَةً فَبَايَعْنَاهُ وَعُمَرُ آخِذٌ بيده تَحْتَ الشَّجَرَةِ وَهِيَ سَمُرَةٌ فَبَايَعْنَاهُ غير جَدِّ بن قَيْسٍ الْأَنْصَارِيِّ»

همه 1400 نفر در حدیبیه بیعت کردند غیر از جدُ ابن قیس که:

«اخْتَبَأَ تَحْتَ بَطْنِ بَعِيرِهِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي،  ج 3، ص 1483

بحث سر اصل بیعت است و همه شان هم بیعت کردند غیر از یک نفر این روایت صحیح مسلم است شما به عنوان یک سنی صحیح مسلم را قبول داری یا نداری؟

آقای محمد:

بله

استاد ابوالقاسمی:

در صحیح مسلم گفته است همه حاضرین بیعت کردند عبد الله ابن أبی رئیس منافقین مدینه هم بود چه کارش می خواهی بکنی؟

آقای محمد:

این که عبد الله ابن أبی رئیس منافقین بوده لطفا یک سند صحیح از این ارائه بدهید

مجری:

شما می آیید در آن جا به حرف علماء استدلال می کنی این جا که یک عالمی همان حرف شما را تأیید می کند چون ضد شما است قبول نمی کنی؟

آقای محمد:

شما یک روایتی ذکر کردید مبنی بر حضور رئیس منافقین در حدیبیه و من این روایت را آوردم که:

 «ضعیف جدا فیه الواقدي»

استاد ابوالقاسمی:

واقدی ضعیف است؟

آقای محمد:

بله

استاد ابوالقاسمی:

علمای اهل سنت گفتند جزء محققین علمای اهل سنت است چطوری ضعیف می شود؟

آقای محمد:

ابن حجر گفته:

«... بالوضع»

استاد ابوالقاسمی:

این که ما می گوییم آقایان اهل سنت همیشه رُک بگویم اصطلاح فارسیش دنبال دو دوزه بازی هستند شرح مقاصد می گوید حدیث غدیر را محققینی مثل خودت بخوان تصویر را داری می بینی اسم ها را بخوان رنگش را هم زرد کردیم

آقای محمد:

الان نمی بینم

استاد ابو القاسمی:

چند ثانیه دیگر می رسد

«ولم ينقله المحققون منهم كالبخاري ومسلم والواقدي»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص290

واقدی را در عرض بخاری و مسلم قرار می دهند وقتی می خواهند بگویند غدیر را نقل نکرده است نه آقا در عرض بخاری و مسلم است، وقتی که به روایتش استناد می کنی نه آقا این ضعیف است. شبیه به این در کتب اهل سنت خیلی زیاد داریم یکی دو تا نیست من صدها مورد نقد می توانم به شما نشان بدهم

آقای محمد:

من هنوز تصویر این روایت را نمی بینم

استاد ابوالقاسمی:

عبارت دیگر، کتاب تذکرة الحفاظ آقای ذهبی، جلد اول دارد:

«الواقدي هو محمد بن عمر بن واقد الواسطي مولاهم أبو عبد الله المدني الحافظ»

وقتی حافظ می گویند دیگر هیچ تضعیفی در موردش کارگر نیست.

«وهو من أوعية العلم وهو رأس في المغازي والسير»

تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، ج1، ص348

آقای محمد:

جناب اقای ابو القاسمی ببینید دارم می بینم گفتم یکی از ایراداتش واقدی است

استاد ابو القاسمی:

دوست عزیز! شما ایرادی آوردی که ایرادت وارد نیست «وهو رأس في المغازي والسير»

اقای محمد:

... ایراد حتی بدتر از واقدی این از ابن أبی صُبُره است

استاد ابوالقاسمی:

ابن أبی صَبُره؟

آقای محمد:

بله

استاد ابوالقاسمی:

کجای روایت ابن أبی صَبُره آمده است؟ مدرک روایت کجا است که در آن ابن أبی صَبُره آمده است؟ اصلاً روایت را من از کجا خواندم که شما می گویی در سندش ابن أبی صَبُره است؟

آقای محمد:

مغازی واقدی

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز متن روایت چه است؟ آن که من گفتم متن روایت چه است شما چه را داری تضعیف می کنی؟

آقای محمد:

«سمعت ابن أبي يقول - ونحن بالحديبية ومطرنا بها - فقال ابن أبي : هذا نوء الخريف ، مطرنا بالشعرى»

 

كتاب المغازي؛ اسم المؤلف:  أبو عبد الله محمد بن عمر بن واقد الواقدي الوفاة: 207 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424 هـ - 2004 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد القادر أحمد عطا، ج2، ص82

استاد ابوالقاسمی:

من اصلاً این روایت را نخواندم مگر من این روایت را گفتم؟ گفتم مشرکین پیش عبد الله ابن أبی آمدند گفتند تو به مکه برو طواف کن پیغمبر را نمی گذاریم برود. یک روایت دیگر را می خوانی می گویی در آن ابن أبی صَبُره است. دوست عزیز موضوع شهادت حضرت زهرا بود گفتیم باشد رفتی موضوع عدالت صحابه، آن هم آیه بیعت رضوان آن هم به کلام یک عالم شیعه به زور می خواهی اصرار کنی. یک سوال ساده اصحاب بیعت رضوان خودشان اعتقاد به بیعت رضوان داشتند یا نداشتند؟

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی من نمی خواهم وارد آیه بشوم فقط تفاسیری از آیت الله های شیعه را بررسی کردم در مورد سابقون الأولون شما گفتید سابقون الأولون کسانی هستند که

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز صبر کن:

«وروى عبد بن حميد عن ابن عباس أنه صلى الله عليه وسلم : لم يخدع إنسانا قط»

عبد ابن حمید از ابن عباس عبد ابن حُمید ثقه، ابن عباس هم ثقه اکثر علمای اهل سنت هم به همین استناد کردند که پیغمبر هیچ انسانی را فریب نداد

«غير أن ابن أبي قال يوم الحديبية كلمة حسنة»

عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج8، ص54

در عمدة القاری دومین شرح مهم صحیح بخاری عبد الله ابن أبی، آقای عینی می گوید در حدیبیه بود و روایت مسلم می گوید بیعت کردند هر کسی در آن جا بوده است.

آقای محمد:

لطفاً سند این روایت را کامل بیاورید من هم بررسی کنم

استاد ابوالقاسمی:

شما باید جواب بدهی علمای سنی این جا استناد کردند و طبق قواعد رجالی اهل سنت

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی «البینةُ علی المدعی» وقتی روایت ذکر می کنید باید سندش را بیاورید.

استاد ابوالقاسمی:

جداً؟ «البینةُ علی المدعی» شما برای من سند بیاور از اولش آوردی؟

آقای محمد:

بله من سند آوردم

استاد ابوالقاسمی:

سند شما روایت معتبر بود؟

آقای محمد:

اول این که از مفسران شیعه آوردم

استاد ابوالقاسمی:

من هم از مفسر سنی آوردم از مهم ترین شرح صحیح بخاری آوردم دارم مدل خودت با تو بحث می کنم

آقای محمد:

من از امام صادق آوردم از معصومین آوردم شما حتی حاضر نیستید سند این روایت را برای من بیاورید

استاد ابوالقاسمی:

آقا محمد عزیز شما گفتی امام صادق گفته است عمر در بیعت بوده اصلاً نمی گفتی خودم می گفتم بوده چون در آن سفر رفته بود. اما مسئله این است یک چیز دیگر است آیه بیعت رضوان را بد فهمیدی آیه بیعت رضوان را برایت بیاورم تا روشن بشود

آقای محمد:

اجازه می دهید آیه را بخوانم؟

استاد ابوالقاسمی:

بله

آقای محمد:

(لَقَدْ رَضِي اللَّهُ (الذینَ) إِذْ يبَايعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ)

استاد ابوالقاسمی:

یک بار دیگر آیه را بخوان

آقای محمد:

(لَقَدْ رَضِي اللَّهُ عَنِ (الذینَ) يبَايعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ) حتی خداوند از قلب آن ها هم راضی است

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز مجبور نیستی به خاطر این که استدلالت درست بشود آیه را تحریف بکنی

آقای محمد:

من آیه را تحریف نکردم

استاد ابوالقاسمی:

آیه نگفته (لَقَدْ رَضِي اللَّهُ عَنِ (الذینَ) يبَايعُونَكَ) گفته (عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يبَايعُونَكَ) فرقش چه است؟ فرقش این است که در یک سالنی هزار نفر هستند من می گویم از هر کسی در این سالن است راضی هستم یک بار در آن سالن دکتر و مهندس هم است می گویم من از همه دکترهای سالن راضی هستم یعنی از همه شان راضی هستم یا فقط از دکترها؟

شما آمدی آیه را عوض کردی (لَقَدْ رَضِي اللَّهُ عَنِ (الذینَ) يبَايعُونَكَ) از همه کسانی که بیعت کردند و حال آن که آیه قرآن می گوید خدا فقط از مؤمنین راضی شد

آقای محمد:

از عمد تحریف نگفتم

استاد ابوالقاسمی:

خیلی خوب عیب نداره از عمد نبوده (لَقَدْ رَضِي اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يبَايعُونَكَ) آن موقعی که مؤمنین بیعت کردند خدا از مؤمنین راضی شد نه از همه آن ها

آقای محمد:

باشد ما قرینه اش را ذکر می کنیم قرینه اش صفحه قبلش است (إِنَّ الَّذِينَ يبَايعُونَكَ إِنَّمَا يبَايعُونَ اللَّهَ) یعنی کسانی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند

استاد ابوالقاسمی:

بسیار عالی! ادامه اش را بخوان (فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا ينْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ) جایی که آیه مطلق بیعت کنندگان را می گوید؛ می گوید صدقه بدهی در دست خدا قرار می گیرد اما این که در دست خدا قرار گرفت یعنی من دیگر بهشتی شدم؟ شما آی مردم همه تان دارید با خدا بیعت می کنید اما حواس تان باشد اگر پیمان بشکنید خودتان ضرر می کنید.

پس وقتی مطلق بیان می کند احتمال شکستنش هم می گوید بعد (رَضِي اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ) را می گوید خدا از همه تان راضی نشده است خدا از چه کسانی راضی شده است؟ از مؤمنین راضی شده است.

آقای محمد:

شما می توانید یک قرینه بیاورید برای این آيه و آیه سابقون

استاد ابوالقاسمی:

که چه؟

آقای محمد:

مثلاً ما در اصول فقه داریم وقتی یک چیزی را می گوید در رابطه با آیه سابقون الأولون می گوید خدا از آن ها راضی است آن ها هم از خدا راضی هستند و آن ها در ادامه اش هم می گوید در بهشت خالدین هستند

استاد ابوالقاسمی:

بله سابقین اولین آن سه نفر اولش صبر کن عجله نکن (لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ) درست است (إِذْ يبَايعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا) سوال اول بر همه مؤمنین سکینه نازل می شود درست است؟

آقای محمد:

درست است.

استاد ابوالقاسمی:

چرا در آیه غار بر ابوبکر، سکینه نازل نشد بر پیامبر سکینه نازل شد؟

آقای محمد:

اتفاقاً در آیه غار سکینه نازل شد و می فرماید: (إن الله مَعنا» این مَع، مَع نصرت است یعنی

استاد ابوالقاسمی:

من اصلاً سراغ معیت نرفتم مرتب داری این طرف و آن طرف می روی.

مجری:

موضوعت یک چیز دیگر است بحثت دارد به کجا می رسد؟

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز آیه غار را نگاه کن (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ)،‌ علیهِما یا عَلَیهِ؟

آقای محمد:

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ)

استاد ابوالقاسمی:

(وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا) او را یاری کرد با لشکریانی که شما نمی بینید این هُوْ چه کسی است؟

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی شما دارید یک داستان دیگر تعریف می کنید

استاد ابوالقاسمی:

اتفاقاً شما به من گفتی آیا برای آیه بیعت رضوان قرینه ای داری؟ گفتم بله قراین خیلی خوبی دارم یکی از قراین این است آیه می گوید خدا بر مؤمنین سکینه نازل کرد اگر کسانی که در آن جا بودند همه شان مؤمن باشند چرا در آیه غار بر یکی شان سکینه نازل نشده است؟ سوال دوم ادامه همان آیه قبلی را جواب ندادی (وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا) تَه همان آیه است (لَقَدْ رَضِي اللَّهُ عَنِ (الذینَ)) نیست (عَنِ الْمُؤْمِنِينَ) است تَهش هم می گوید (وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا) خدا به مؤمنین پاداش فتح قریب خواهد داد. فتح قریب را می دانید کجا است و چه جنگی است؟ بعد از حدیبیه فتح قریب کدام فتح بود؟

آقای محمد:

فتح مکه

استاد ابوالقاسمی:

فتح قریب، فتح مکه نبود دوست عزیز چون در فتح مکه «مغانمَ کثیراً» نبود بلافاصله بعد از حدیبیه فتح مکه بود؟ چرا خجالت می کشی بگویی؟

آقای محمد:

نه چرا خجالت بکشم؟

استاد ابوالقاسمی:

چرا چون خجالت دارد بعد از صلح حدیبیه اولین جنگی که فتح قریب بود کجا بود؟ خیبر بود، خدا به مؤمنین فتح قریب خواهد داد خلفای شما در خیبر پیروز شدند یا فتح نداشتند؟

آقای محمد:

در خیبر پیروز شدند

استاد ابوالقاسمی:

پیروز شدند؟!

مجری:

کدام شان؟

استاد ابو القاسمی:

عیب ندارد خیلی سخت نمی گیریم حضرت علی پیروز شد بقیه پیروز نشدند. نگذار پرونده ها را باز کنیم چه کار کردند؟ خدا می گوید آن مؤمنین فتح قریب خواهند داشت غیر مؤمنین هم فتح قریب دارند؟ نه

آقای محمد:

یعنی در خیبر فقط امام علی پیروز شد؟

استاد ابوالقاسمی:

«کرّار غیر فرّار» را پیغمبر برای چه گفته است؟

آقای محمد:

اجازه بدهید سوالات قبلی تان را جواب بدهم شما اول گفتید سکنه بر مؤمنین نازل می شود پس چرا در آیه غار بر ابوبکر نازل نشد؟ اتفاقاً آن ضمیر به ابوبکر بر می گردد چون پیامبر آرامش داشت بلکه آرامش داشت به ابوبکر گفت (لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) وقتی این را گفت بعد از آن سکینه بر ابوبکر نازل شد.

استاد ابوالقاسمی:

خدا به پیغمبر سکینه نمی دهد؟ سوره توبه آیه 26

(ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ)

سپس خداوند «سکينه» خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهايی فرستاد که شما نمی ‌ديديد؛ و کافران را مجازات کرد؛ و اين است جزای کافران!

سوره توبه (9): آیه 26

سوره فتح آیه 26

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ)

خداوند آرامش و سکينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود

سوره فتح (48): آیه 26

چطور در جاهای دیگر سکینه بر پیامبر نازل می شود در غار بر پیغمبر سکینه نازل نمی شود؟

آقای محمد:

اصلاً شما اجازه حرف زدن نمی دهید اجازه بدهید آیه 40 سوره توبه را بررسی کنیم اول این که پیامبر چرا در آن قضیه سکینه داشت؟ چون خودش به ابوبکر می فرماید (لَا تَحْزَنْ) غمگین و ناراحت نباش (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) خدا با ماست. بعد از آن حرف سکینه نازل می شود آن هم بر چه کسی؟ مشخص است بر ابوبکر

استاد ابوالقاسمی:

قطعاً بر ابوبکر است؟!

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا)

در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايی که مشاهده نمی ‌کرديد، او را تقويت نمود.

سوره توبه (9): آیه 40

این (أَيدَهُ) چه کسی است؟ این هم ابوبکر است

آقای محمد:

(وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا) یک داستان دیگر است

استاد ابوالقاسمی:

در همان آیه و همان ماجرا است

آقای محمد:

فرقی نمی کند وقتی پیامبر به امام ابوبکر می فرماید (لَا تَحْزَنْ) غمگین مباش (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) درست بعد از آن خدا سکینه نازل می کند بر چه کسی؟ به خاطر حرف پیامبر بر ابوبکر

استاد ابوالقاسمی:

نه، حالا به شما می گویم مشکل چه بود؟ اگر ناراحت نمی شوید یک بار آیه غار را با هم نگاه بکنیم

آقای محمد:

بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

آیه غار می گوید:

(إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِي اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِي الْعُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)

اگر او را ياری نکنيد، خداوند او را ياری کرد؛ (و در مشکل ترين ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بيرون کردند، در حالی که دومين نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می ‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايی که مشاهده نمی ‌کرديد، او را تقويت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز)است؛ و خداوند عزيز و حکيم است!

سوره توبه (9): آیه 40

(إِلَّا تَنْصُرُوهُ) پیغمبر را نمی خواهید یاری کنید؟ (فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ) خدا یک جای دیگر هم یاریش کرد.

مجری:

این ضمیرها همه به پیامبر است

استاد ابوالقاسمی:

بله، خدا یک جای دیگر یاریش کرده است برای خدا یاری کردن پیامبر سخت نیست الان آن جایی که خدا می خواهد مثال بزند باید جای سخت تر باشد یا جای راحت تر؟ مثلاً شما نمی آیی کوه برویم؟ من خودم یک بار تپه رفتم، وقتی اورست بگویی خودم تنهایی اورست رفتم جایی که خدا می خواهد مثال بزند باید سخت تر باشد یا راحت تر دوست عزیز؟

آقای محمد:

منظورتان چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

(إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ) خدا آن جایی که نصرت به پیغمبر دارد جای راحت تر را می خواهد مثال بزند یا جای سخت تر را می خواهد مثال بزند؟ می گوید آی صحابه پیغمبر را رها می کنید کمک نمی کنید؟ خدا جاهای سخت تر کمکش کرد شما نبودید نه این که خدا جای راحت تر کمکش کرد شما نبودید اصلاً معنی ندارد. خدا می خواهد

مجری:

محمد آقا هنوز مفهوم بحث شما را متوجه نشد

استاد ابوالقاسمی:

خدا می خواهد یک جای خیلی خیلی سخت پیغمبر را مثال بزند درست است؟ کجا خدا پیغمبر را یاری کرد؟ در جنگ که مسلمان ها بودند چندین بار خدا بر پیغمبر سکینه نازل کرد این جا از جنگ سخت تر است یا راحت تر؟

آقای محمد:

مژده فتح از خدا گرفته بود

استاد ابوالقاسمی:

آیه غار سخت تر است یا راحت تر دوست عزیز، آیه را می خواهیم بفهمیم چرا جواب نمی دهید؟

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی من می گویم سخت بود اما مژده فتح از خدا گرفته بود لذا آرامش داشت و آرامش به ابوبکر داد.

استاد ابوالقاسمی:

کجا آمده که سکینه از خدا گرفته بود؟

آقای محمد:

اصلاً‌ از سیاق آیه مشخص است وقتی پیامبر به ابوبکر

استاد ابوالقاسمی:

اتفاقاً سیاق را خواستم بگویم تا آمدم بگویم گفتی نه

آقای محمد:

وقتی پیامبر به ابوبکر می گوید (لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) نگران نباش خدا با ماست دقیقاً بعد از آن (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) خداوند سکینه را بر ابوبکر نازل کرد.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز یک کم صبر کن

(إِلَّا تَنْفِرُوا يعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ)

اگر (به سوي ميدان جهاد) حرکت نکنيد، شما را مجازات دردناکي مي‌کند، و گروه ديگري غير از شما را به جاي شما قرارمي‌دهد؛ و هيچ زياني به او نمي‌رسانيد؛ و خداوند بر هر چيزي تواناست!

سوره توبه (9): آیه 39

(إِلَّا تَنْفِرُوا) صحابه نمی خواهید به جهاد بروید؟ خدا عذاب تان می کند یک گروه غیر شما را می آورد پیغمبر را نمی خواهید کمک بکنید؟ خدا یک جای سخت تر کمکش کرد. خدا می خواهد یک جایی که پیغمبر لشکر نداشت و برایش سخت بود را بیان کند. الان از شما مثال پرسیدم پیغمبر وقتی تنها در طائف می خواستند او را بکشند سخت تر بود یا یک نفر آدم قوی غل چماق همراهش باشد کجا سخت تر است؟

مجری:

قطعاً جایی که تنهاست

استاد ابوالقاسمی:

بله، اما خدا آن جایی که پیغمبر تنها بود را نمی گوید سخت تر می گوید یک نفری همراه پیغمبر بود از تنهایی سخت تر بود، نبودش بهتر بود شما این آیه را برای فضائل ابوبکر استناد می کنید.

آقای محمد:

اصلا قیاس مع الفارق دارید انجام می دهید

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز خدا دارد سخت ترین جا حیات پیامبر را مثال می زند می گوید به پیغمبر کمک نمی کنید؟ نکنید سخت ترین جای زندگی اش کمکش کردم کجا بود؟ تنها بود؟ نه کاش تنها بود اگر تنها بود راحت تر بود چه کسی همراهش بود؟

آقای محمد:

الان می خواهید چه را ثابت کنید؟

استاد ابوالقاسمی:

اگر شما بگویید آقای ابوبکر در این آیه همراه پیامبر بود بیشتر دارید منقصتش می کنید تا مدحش!

آقای محمد:

یک لحظه توقف کنید روی همین آیه توقف می کنیم وقتی پیامبر می فرماید: (لَا تَحْزَنْ) ای ابوبکر غمگین نباش (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) قطعاً خدا با ماست با من نیست با ماست ای ابوبکر خدا با توست این جا قطعاً به طور صراحت گفت خدا با ابوبکر است درست است؟

استاد ابوالقاسمی:

یک کلمه قبلش را نخواندی (إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ) نگفته (إذْ قالَ لصاحبِه) چرا إذْ یقولُ؟ فرق إذْ یقولُ با (إذْ قالَ) چه است؟

آقای محمد:

متوجه نشدم

استاد ابوالقاسمی:

فرق إذْ یقولُ با (إذْ قالَ) چه است که شما (یقولُ) را ترجمه نکردی؟

آقای محمد:

فرقی نمی کند در دو طرفش دارد به صاحبش می گوید

استاد ابوالقاسمی:

فرقش در این است پیغمبر (صلی الله علیه وآله) به امیر مؤمنان یک بار گفت جای من بخواب حضرت علی گفت چشم. به ابوبکر گفت ابوبکر نترس فایده ندارد دفعه دوم فایده ندارد دفعه سوم فایده ندارد (إِذْ يقُولُ) یعنی استمرار یعنی هر چه پیغمبر به ابوبکر می گفت (لَا تَحْزَنْ) فایده نمی کرد.

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی (إِذْ يقُولُ) نیست بلکه حکایت دارد استمرار یک فعل دیگری است.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز این جا در این جمله اگر می خواست استمرار را نگوید (اذ قالَ) می گفت روشن است. اما (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) پیغمبر مدام می گوید ابوبکر سر و صدا نکن، ابوبکر گریه نکن، ابوبکر ناراحت نباش، ابوبکر آرام باش فایده ندارد، پیغمبر گفت (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا)، (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) این جا یعنی چه؟ برویم قرآن را ببینیم در قرآن سوره مجادله آیه 7

(مَا يكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ)

هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمی کنند مگر اينکه خداوند چهارمين آنها است، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمی ‌کنند مگر اينکه خداوند ششمين آنها است، و نه تعدادی کمتر و نه بيشتر از آن مگر اينکه او همراه آنها است هر جا که باشند

سوره مجادله (58): آیه 7

ابوبکر، خدا با ماست می فهمد چه داری می گویی این حرف ها را نزن. دفعه دوم ابوبکر، خدا با ماست می شنود چه می گویی فایده ندارد لذا آن جا (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) خدا فقط بر پیغمبر نازل کرد (وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا) مسلمان ها شما نمی آیید لشکر بشوید؟ خدا برای پیغمبر لشکری فرستاد که شما نمی بینید.

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی این چیزهایی که می گویید هیچ ربطی به ماجرای ما ندارد اول این که شما یک استمرار از خودتان در آوردید هیچ ربطی ندارد. ثانیاً این جا به صراحت می فرماید (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا)، اذ یقول با فعل مضارع استمرار را نمی رساند یعنی همیشه استمرار را نمی رساند.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز شما یک مقداری باید بروی ادبیات عرب یاد بگیری همین طور مدام ادعا دارید می کنید یقولُ فعل مضارع دال بر استمرار همیشه همین طور است جز موارد استثناء، مخصوصاً وقتی که بعد از (إذْ) بیاد اگر ماضی بیاد دلالت بر تحقق مرةً دارد اگر مضارع بیاد دلالت بر استمرار دارد این هم یکی از قرائن شان بعد از (إذْ) آمده است. (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) را از خود قرآن آوردم (إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ) الان من و آقای غضبانی در گوشی صحبت کنیم (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) این فضیلت من می شود؟

آقای محمد:

اول این که آیه سوره مجادله ذکر کردید در مورد یک موضوع است خداوند می گوید همیشه مراقب شما هستم هر کاری بکنی نکنی مراقب شما هستم ولی آیه سوره توبه دارد در مورد این حرف می زند این معیت نصرت است.

استاد ابوالقاسمی:

شما از کجا معیت نصرت را آوردی؟ همین مشکل ما است که از خودتان ادعا می کنید

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی این معیت بعد از حزن و اندوه آمده به معنای معیت نصرت است.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز معیت بعد از حزن زمانی است که یک بار (إذْ قالَ) بگوید نه (إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ)

آقای محمد:

(إِذْ يقُولُ) همیشه برای استمرار نیست.

استاد ابوالقاسمی:

بعد از إذْ وقتی بیاید دلالت بر استمرار می کند

مجری:

اگر مغنی بخواند فکر کنم در مغنی توضیح داده است.

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی یک بار دیگر گفتم این جا معیت بعد از (لَا تَحْزَنْ) است معیت نصرت است.

استاد ابوالقاسمی:

شما اصلاً یقولُ اش را مطرح نمی کنی

آقای محمد:

شما از آیه سابقون الأولون به کجا آمدید؟

استاد ابوالقاسمی:

شما سابقون الأولون را اثبات نکردید گفتید دو تا از علمای شیعه گفتند عبارتش هم من گفتم نیاوردید

آقای محمد:

آیا برای آیه صد سوره توبه قرینه ای دارید؟ والسابقون الأولون

استاد ابوالقاسمی:

«سُبَّاقَ الْأُمَمِ ثَلَاثَةٌ لَمْ يَكْفُرُوا طَرْفَةَ عَيْنٍ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ صَاحِبُ يَاسِينَ وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ فَهُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ عَلِيٌّ أَفْضَلُهُم‏»

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد ناشر: علامه، ج‏2، ص6

اولین سابق، علی ابن ابی طالب است یک سوال خیلی ساده همه این ها آن جا بودند یا نبودند؟ خودشان فهمیدند اینی که شما می فهمی یا نفهمیدند؟ اگر بودند و فهمیدند چرا با همدیگر جنگیدند چرا همدیگر را لعنت کردند؟

آقای محمد:

شما دارید به کجا می روید؟

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز اینی که شما می گویید خود آن حاضرین نفهمیدند

آقای محمد:

صحابه به حضرت فاطمه صدیقه هتک حرمت نکردند شما می خواهید قضیه را به کجا بکشانید؟ من آیه صد سوره توبه را آوردم و از مفسران شیعه و از امامان معصوم نقل کردم که منظور از این سابقون الأولون صحابه بودند و عمر و ابوبکر شامل آن ها بودند.

استاد ابوالقاسمی:

کجا از ائمه معصوم نقل کردی که سابقون الأولون صحابه و عمر داخلش بود یک جا نقل کن از اول تا حالا یک دانه شما آوردی؟

آقای محمد:

وقتی مفسران شیعه می گویند سابقون الأولون کسانی بود که در بدر بودند یا کسانی بودند که ...

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز آقا محمد اگر مفسر من، در مقابلش برای شما شارح صحیح بخاری آوردم کلام عالم برای منِ‌ ابوالقاسمی در این بحث های کلامی حجت نیست. باید برای من روایت معصوم بیاوری باید دلیل قطعی بیاوری علاوه بر این که اصلاً آن کلمات را نمی دانم چه است باید مراجعه کنم ولی باشد هم برای من حجت نمی شود چون مسئله کلامی است.

آقای محمد:

بله حجت کلام خدا و پیامبر درست است کلام خدا اصلاً مقطعی نیست و دارد همه سابقون الأولون را ذکر می کند شما یک قرین بیاورید با سند صحیح تا ما قبول کنیم

استاد ابوالقاسمی:

با سند صحیح چه بیاورم؟

آقای محمد:

ابوبکر و عمر جزء سابقون الأولون نبودند؟

استاد ابوالقاسمی:

شما ادعا می کنید باید دلیل بیاورید

آقای محمد:

من ادعایم آیه قرآن می گوید، آیه قرآن می گوید والسابقون الأولون ابوبکر و عمر از کسانی بودند...

استاد ابوالقاسمی:

الان من می گویم من جزء سابقین اولین هستم ردش کن می گوی دلیلت کجاست؟ من می گویم ابن ملجم جزء سابقین بوده می گویی دلیلت کجاست؟ دلیل بیاور که ابوبکر و عمر جزء سابقین بودند مدام آیه خواندن حل نمی کند خود شما گفتی در ماجرای بیعت رضوان منافقین بودند از کلام علمای اهل سنت روایت برایت آوردیم عبد الله ابن أبی بوده. واقعاً نمی دانیم با این بزرگوارها چه کار کنیم؟

مجری:

ایشان گفته بود بحث من در مورد شهادت حضرت زهرا است این آیات چه ربطی به بحث هجوم به خانه حضرت زهرا دارد؟

آقای محمد:

شیخ طوسی و علامه مجلسی می فرماید سابقون الأولون کسانی بودند که به مدینه هجرت کردند شیخ مسعودی در صفحه 100 کتاب التنبیه والأشراف می فرماید:

«فکان اولهم... ابو سلمه و عمرو بن ربیعة عبدالله ابن جهش و عمر ابن خطاب»

 این هم روایتی تاریخی است.

استاد ابوالقاسمی:

تنبیه والأشراف مال چه کسی است؟

آقای محمد:

مال مسعودی است.

استاد ابوالقاسمی:

کدام مسعودی؟

آقای محمد:

مسعودی شیعه

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز مسعودی را گفتند شافعی بود

آقای محمد:

نه همین الان ویکی پدیا بزنید مسعودی را خیلی ها گفتند شیعه است

استاد ابوالقاسمی:

سه تا مسعودی داریم آن مسعودی را می گویند شافعی بوده، شیعه هم باشد باز برای من حجت نیست علاوه بر این که عمر ابن خطاب جزء اولین هجرت کننده ها نبوده است اصلاً عمر چه سالی اسلام آورد؟

آقای محمد:

سال هفتم

استاد ابوالقاسمی:

عمر سال هفتم اسلام آورد؟

آقای محمد:

سال پنجم

استاد ابوالقاسمی:

عمر سال پنجم اسلام آورد؟

اقای محمد:

بله

استاد ابو القاسمی:

عمر دو سال مانده بود به هجرت پیامبر اسلام آورده جزء آخرین کسانی است که در مکه اسلام آورد قبل از او دو تا هجرت داشتیم

آقای محمد:

این جا منظور هجرت به مدینه است این جا مهاجرین و انصار را آورد انصار کجا بودند در مدینه بودند

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز انصار در مدینه بودند عمر در مدینه نبود شما دارید خلط می کنید عمر از مکه رفته بود

آقای محمد:

مهاجرین کسانی بودند که به مدینه هجرت کردند و انصار کسانی بودند که استقبال کردند این چیز خیلی واضحی است.

مجری:

حاج آقا مهاجرین به حبشه چه؟

استاد ابوالقاسمی:

مهاجر به حبشه بود یک عده تعداد خیلی زیادی قبل از عمر به مدینه هجرت کردند

آقای محمد:

جناب ابو القاسمی این آیه دارد در مورد مهاجرین و انصار صحبت می کند و آیه واضح است در مورد کسانی که به مدینه هجرت کردند و کسانی که استقبال کردند.

استاد ابوالقاسمی:

شما کلام علماء را آوردید تفسیر قرآن شیخ مفید (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ) چه کسانی هستند؟ امیر المؤمنین، جعفر ابن ابی طالب، حمزة ابن عبد المطلب، خباب، زید ابن حارثه و عمار و طبقتُهم

آقای محمد:

جعفر ابن ابی طالب وقتی رفتند حبشه در سال هفتم زمانی که جنگ خیبر شد به مدینه بر گشتند.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز، هجرت به مدینه نگفته، مهاجرین گفته است.

آقای محمد:

مهاجرین را با چه کسی آورده است؟

استاد ابوالقاسمی:

مهاجرین از مکه هجرت کند نگفت به کجا هجرت کند؟

(أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا)

گفتند: «مگر سرزمين خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنيد؟!»

سوره نساء (4): آیه 97

یعنی شما مهاجرت به حبشه را هجرت حساب نمی کنید؟ باز یک چیز جدید درست کن.

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی اگر منظور هجرت به حبشه باشد حضرت علی جزء آیه نیست چون حضرت علی به حبشه هجرت نکرد.

استاد ابوالقاسمی:

آها! بحث سر این است که سابقین اولین چه سبقتی است؟ سبقت ظاهری است یا سبقت در ایمان است تازه سر جای اصلیت رسیدی ببینیم شیخ طوسی چه گفته است؟ این که شما شیخ طوسی می گویید الان مراجعه کردم حرف شما را نمی زند. شیخ طوسی می فرماید سبقت به ایمان نه سبقت به اسلام

«اخبر الله تعالى أن الذين سبقوا أولا إلى الايمان بالله ورسوله»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج5، ص287

اولین کاری که باید انجام می دادند چه است؟ دوست عزیز این جا چه آورد چرا این را از کلام شیخ طوسی نخواندی؟ این را شیخ طوسی گفته است.

آقای محمد:

این سند شما است

استاد ابوالقاسمی:

همان شیخ طوسی که شما الان ادعا کردی گفتی من کتابش را ندیده بودم الان مراجعه کردم سبقت به ایمان گفته چرا شما نگفتی؟ کلام شیخ طوسی را هم تحریف کرده بودی. دوست عزیز یک چیزهایی به شما گفتند خودت به شیخ طوسی مراجعه کرده بودی؟

آقای محمد:

بله شیخ طوسی می فرماید:

«أخبر الله تعالى أن الذين سبقوا أولا إلى الايمان بالله ورسوله والاقرار بهما من الذين هاجروا من مكة إلى المدينة والى الحبشة، ومن الأنصار الذين سبقوا أولا غيرهم إلى الاسلام من نظرائهم من أهل المدينة»

استاد ابوالقاسمی:

اولین کاری که باید بکنید دقت کن سبقت به هجرت را نگفته است سبقت به چه گفت است؟

آقای محمد:

شیخ طوسی این جا اقرار کردند سابقون کسانی بودند که به مدینه هجرت کردند درست یا نه؟

استاد ابوالقاسمی:

نه اصلاً این را نگفت می گوید:

«سبقوا أولا إلى الايمان بالله ورسوله»

اقای محمد:

خط پاینش

استاد ابو القاسمی:

«من الذين هاجروا من مكة إلى المدينة والى الحبشة»

اولاً حبشه را آورده که شما گفتید نه، دوست عزیز دروغ اولت گفتی حبشه نیست تصریح کرد حبشه. دو می گوید کسانی که از مکه به مدینه و حبشه هجرت کردند سابقین چه کسانی هستند؟ هر کس زودتر دوید آمد؟ انگار مسابقه دو است نه آن کسی که سبقت به ایمان به خدا و رسولش آورده در ایمان مسابقه سبقت است منطق قرآن همین است. اگر شما می خواهید منطق قرآن را یاد بگیرید قرآن می فرماید: (فاستبقوا ال)

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی این ها ایمان آوردند بعد سبقت کردند اگر این ها نمی آوردند این همه زحمت را به جان نمی خریدند به مدینه بروند.

استاد ابوالقاسمی:

محمد آقا به جای خوبی رسیدیم یک سوال پس شما اولین چیزی که باید برای ما ثابت کنی ایمان است درست است

اقای محمد:

خب!

استاد ابو القاسمی:

من که نمی خواهم به شما سخت بگیرم آیا ایمان امر قلبی است یا امر ظاهری؟

آقای محمد:

قلبی

استاد ابوالقاسمی:

آیا پیغمبر شما علم غیب دارد یا ندارد؟

آقای محمد:

خیر

استاد ابوالقاسمی:

پس پیغمبر شما هم نمی تواند ایمان را تشخیص بدهد شما از کجا فهمیدی چه کسی مؤمن است؟

آقای محمد:

شما از کجا تشخیص دادی که مؤمن نیست؟

استاد ابوالقاسمی:

من حجت ندارم به قول خودت «البینةُ علی المدعی» شما قبول داری حضرت علی مؤمن بود یا نه؟

آقای محمد:

بله

استاد ابوالقاسمی:

امیر المؤمنین است من هم قبول دارم پس شکی نداریم شما ادعا می فرمایید آقای ابوبکر و عمر داخل این آیه هستند ایمان شان را برای من ثابت کن «البینةُ علی المدعی». ثانیاً ایمان هم ثابت کردی بحث سر اصل ایمان نیست سبقت در ایمان است. اصلاً شما فرض کن ثابت کردی این ها مؤمن هستند باشد آیه دارد می گوید آن کسانی که در ایمان جلوتر از بقیه زدند نمی گوید هر کسی ایمان آورد.

آقای محمد:

این آیه همچنین چیزی نمی گوید کجا ایمان را آورده است؟

استاد ابوالقاسمی:

می گوید (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) سوال این است ملاک سبقت در قرآن چه است؟

آقای محمد:

این جا می گوید (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ) در مورد کسانی که هجرت کردند می گوید

استاد ابوالقاسمی:

یعنی هر که اسبش تندروتر بود او زودتر به بهشت می رود. ملاک قرآن نفر اول و دوم در خارج نیست

 (وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ)

و شتاب کنيد براي رسيدن به آمرزش پروردگارتان

سوره آل عمران (3): آیه 133

آقای محمد:

(وَسَارِعُوا مِنْ رَبِّكُمْ)

استاد ابوالقاسمی:

آنی که برای خدا مهم است سرعت به (سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ) سبقت در نزد خدا در چه است؟ از قرآن می خواهیم صحبت کنیم

آقای محمد:

به سوی مغفرت

استاد ابوالقاسمی:

مغفرتش شرطش چه کسی است؟ شرطش را در ادامه آيه گفت (أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ)؟

آقای محمد:

(لِلَّذِينَ آمَنُوا)

استاد ابوالقاسمی:

احسنتم پس سبقت در ایمان است.

آقای محمد:

ولی این آیه چه ربطی به آن آیه دارد؟

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز، خدا می گوید (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) خود خدا می گوید سبقت در درجات ایمانی است شما می خواهی بگویی هر که زودتر آمد مخالف قرآن می شود

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی اول این که، این آیه ذکر کردید خداوند امر می کند به ایمان دارها سبقت بگیرید به سوی مغرفت و بهشت که آماده شده برای اهل ایمان. خداوند در آیه توبه به صراحت می فرماید کسانی که اولین بار هجرت کردند به مدینه یا حبشه بود خدا از آن ها راضی است.

استاد ابوالقاسمی:

حالا که می خواهی این طرف آن طرف بروی این ها را ول کن قبول هم نمی خواهی بکنی من از تَهش بپرسم شما سلفی یا سنی هستی؟

آقای محمد:

من اهل سنت شافعی هستم

استاد ابوالقاسمی:

احادیث پیغمبر را قبول داری یا نه؟

آقای محمد:

بله اگر صحیح باشد

استاد ابوالقاسمی:

آقای بیهقی را به عنوان یک امام سنی قبول داری یا نداری؟

آقای محمد:

آقای بیهقی را قبول دارم ولی ممکن است چیزهایی روایت کرده باشد که ضعیف باشد.

استاد ابوالقاسمی:

کتابی که آقای ذهبی گفته همه روایت هایش معتبر است قبول داری یا نه؟

آقای محمد:

من گفتم هر روایتی باید سندش آورده باشد

استاد ابوالقاسمی:

سندش هم بررسی می کنیم اگر سندش صحیح بود قبول می کنی یا نه؟

آقای محمد:

الان می خواهید چه را بگویید؟ سند چه را بیاورید؟

استاد ابوالقاسمی:

چون می خواهی از تَهش شروع بکنی هر چه از قرآن می آوریم می گویی خدا این جا امر کرده انگار خدا امر می کند خدا الکی امر کرده، ببینم اصلاً خدای شما چه کسی است؟ چون شما فکر می کنید خدایی که امر می کند الکی امر کرده درست است؟

آقای محمد:

نه

استاد ابوالقاسمی:

گفتیم شهادت حضرت زهرا شما نیامدی سراغ آیه سابقون رفتی از سابقون بیعت رضوان رفتی از بیعت رضوان من قرینه اش را از خود قرآن گفتم می گویی نه آن جا نیست. برویم یک روایتی است آقای شافعی در کتاب الأسماء والصفات که در برنامه جوامع الکلم گفته این روایت معتبر است.

مجری:

جالب این است محمد آقا می آید از برخی از علماء یک قولی را به ما می گوید که باید قبول کنیم شما که می روید از بیهقی می آورید قبول نمی کند.

استاد ابوالقاسمی:

روایت از کتاب الأسماء والصفات بیهقی پیغمبر فرمود:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: « رأيت ربي جعدا أمرد»

خدا را در یک جوان مو فرفری بی ریش دیدم.

الأسماء والصفات؛ اسم المؤلف: أحمد بن الحسين بن علي بن موسى الخُسْرَوْجِردي الخراساني، أبو بكر البيهقي (المتوفى : 458هـ) الوفاة: 458، دار النشر:، ج2، ص474

سند روایت «إسنادُهُ متصل رجالهُ ثقات» نظر شما چه است؟

آقای محمد:

چه ربطی دارد می خواهید چه را ثابت کنید؟

استاد ابوالقاسمی:

می خواهم ببینم خدا شما چه کسی است؟ چون شما می گویی خدا می تواند امر کند اما الکی، خدا امر کرد آن ملاک نبود خدا گفته فقط زودتر بروید

آقای محمد:

شما از کجا به کجا رسیدید؟ الان می خواهید

استاد ابوالقاسمی:

همان طوری که شما از شهادت حضرت زهرا به بیعت رضوان رسیدی من هم رسیدم اصلاً گفتم آن به کنار چون شما آن را جواب ندادید.

آقای محمد:

من فقط آیاتی که در مورد

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز شما آن را جواب ندادی من آن پرونده را تمام شده دانستم

آقای محمد:

یک بار دیگر آن سند را نشان بدهید نگاه کنیم

استاد ابوالقاسمی:

سند، الأسماء والصفات بیهقی، ابو سعد احمد ابن محمد مالینی، ابو احمد ابن عدی الحافظ، حسن ابن علی عاصم، ابراهیم ابن ابی سوید زراع، حمّاد ابن سلمه

آقای محمد:

جلد چند صفحه چند؟

استاد ابوالقاسمی:

جلد 1، صفحه 364

«أخبرنا أبو سعد أحمد بن محمد الماليني، أنا أبو أحمد بن عدي الحافظ، ثنا الحسن بن علي بن عاصم، ثنا إبراهيم بن أبي سويد الذراع، ثنا حماد بن سلمة، وأخبرنا أبو سعد الماليني، أنا أبو أحمد بن عدي الحافظ، أخبرني الحسن بن سفيان، ثنا محمد بن رافع، ثنا أسود بن عامر، ثنا حماد بن سلمة، عن قتادة، عن عكرمة، عن ابن عباس»

پیامبر فرمود:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: « رأيت ربي جعدا أمرد»

سند بعدی:

«وأخبرنا أبو أحمد، ثنا ابن أبي سفيان الموصلي وابن شهريار قالا: ثنا محمد بن رزق الله بن موسى، ثنا الأسود بن عامر. فذكره بإسناده إلا أنه قال: « في صورة شاب أمرد جعد»

خود نرم افزار هم بررسی کرد «إسنادُهُ متصلٌ رجالُهُ ثقات» نظر شما چه است؟

آقای محمد:

الان می خواهید دقیقاً چه را ثابت کنید

استاد ابوالقاسمی:

از شهادت حضرت زهرا می خواستیم بیاییم شما جای دیگر رفتید. از خدا شروع کردیم مهم تر است آن بحث تمام شد شما سراغ آیه بیعت رضوان، سابقون و چیزهای دیگر رفتی

آقای محمد:

نه فقط در مورد آیات صحابه صحبت می کردم

استاد ابوالقاسمی:

پس شما نگو راجع به شهادت حضرت زهرا بگو می خواهم راجع به عدالت صحابه بحث کنم. ما آن جا بحث می کنیم آن هم که قبول نکردی حالا می خواهیم راجع به خدا بحث کنیم

آقای محمد:

چرا قبول نکردم شما معیت و نصرت را قبول نمی کنید و رفتید سراغ یک چیز دیگر که ربطی ندارد الان هم سراغ احادیث، اسناد و صفات آمدی نمی دانم فازتان چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز شما به جای شهادت حضرت زهرا آمدی از عدالت صحابه بحث می کنی همان مدل خودت با تو بحث کردیم آن پرونده هم تمام مگر هر چه شما گفتی من باید قبول کنم؟ معیت و نصرت، معیت سماء هم در قرآن است (الا هو معهم) آیه اش هم آوردم.

آقای محمد:

معیت بعد از (لا تحزن) آمده که مشخص است خداوند با ابوبکر است

استاد ابوالقاسمی:

آن را ولش کن این را جواب بده این را جواب نمی دهی برویم سراغ روایت بخاری، بخاری را که قبول داری؟

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی الان من هم می توانم روایت از شیعه بیاورم که خداوند در شب جمعه پایین می آید شما جوابی برایش دارید؟

استاد ابوالقاسمی:

ما بارها جواب دادیم، شما از قرآن برای ما بیاور چرا از روایات می آوری؟ (وجاء ربُک) جاءَ ربُک یعنی چه؟

آقای محمد:

خداوند آمد

استاد ابوالقاسمی:

نگو از روایت برای تان آوردم از روایت من را می ترسانی؟ من می گویم در قرآن هم آمده است اما مبنای شیعه چه است؟

آقای محمد:

نمی دانم چرا کار را به این جا کشاندی قضیه ما شهادت حضرت فاطمه زهرا بود

استاد ابوالقاسمی:

شما خودت شهادت حضرت فاطمه زهرا را مطرح کردی یا عدالت صحابی رفتی؟

آقای محمد:

من آیه آوردم که صحابه عدالت داشتند  

استاد ابوالقاسمی:

مگر شما به دوستانت نگفته بودی روایت صحیح و السند برای شهادت حضرت زهرا می خواهم؟

آقای محمد:

بفرمایید ارائه بدهید اگر دارید

استاد ابوالقاسمی:

اصلاً شما راجع به این سوال کردی یا بحث را به عدالت صحابه بردی؟ که مثلاً‌ ابوالقاسمی آماده نباشد تا گفتی 4 تا آیه هم اضافه کردم جوابت را دادم

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی طبق قرآن، آیات قرآن می فرماید خداوند از صحابه راضی است پس کسانی که

استاد ابوالقاسمی:

کدام خدا از صحابه راضی است؟ تعریف صحابی چه است؟

آقای محمد:

کسانی که به پیامبر ایمان آوردند و بر ایمان شان باقی ماندند

استاد ابوالقاسمی:

بر ایمان شان باقی ماندند درست است؟

آقای محمد:

بله

استاد ابوالقاسمی:

این تعریف را بخاری قبول ندارد شما تعریف خودتان را نگو تعریف بخاری را بگو

آقای محمد:

خب صحابی دو معنی دارد می تواند به معنای دوست باشد و به معنای یاران با وفای پیامبر باشد.

استاد ابوالقاسمی:

نه تعریفش را برایم بگو دوست نگفتند تعریف آقای بخاری از صحابی چه است؟

آقای محمد:

نمی دانم شما بیاورید

استاد ابوالقاسمی:

«وَمَنْ صَحِبَ النبي صلى الله عليه وسلم أو رَآهُ من الْمُسْلِمِينَ فَهُوَ من أَصْحَابِهِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1335

مسلمین یا مؤمنین کدامش است؟

آقای محمد:

این جا ظاهراً مسلمین گفته است.

استاد ابوالقاسمی:

بله شما چرا مؤمن گفتی که به زور عدالت را بچسبانی؟ حالا سوال آقای بخاری، مسلمان می گوید یک سوال خیلی ساده، منافقین مسلمان بودند یا نه؟

آقای محمد:

نه

استاد ابوالقاسمی:

منافقین مسلمان نبودند؟ عبد الله ابن أبی رئیس منافقین مدینه با پیغمبر حج نیامد، نماز نمی خواند؟

آقای محمد:

در قلب شان مسلمان نبودند ما دو مسلمان داریم

استاد ابوالقاسمی:

مسلمان واقعی نبودند یا مسلمان نبودند؟

آقای محمد:

اصلاً آن ها اسلام واقعی نیاوردند

استاد ابوالقاسمی:

شهادتین گفتند یا نگفتند؟

آقای محمد:

الان می خواهید چه را ثابت کنید؟

استاد ابوالقاسمی:

«فهلا شققت عن قلبه»

شما مگر قلبش را شکافتی؟ وظیفه مسلمان ها بر ظاهر است یا بر باطن است؟

آقای محمد:

بر ظاهر است.

استاد ابوالقاسمی:

در ظاهر مسلمان بودند یا نبودند؟

آقای محمد:

پیامبر مثل مسلمان ها با آن ها برخورد می کرد.

استاد ابوالقاسمی:

احسنتم پس مسلمان بودند من و شما باید تابع پیغمبر باشیم پیغمبر می گوید این ها مسلمان هستند شما دو دقیقه قبول می گفتی مسلمان نیستند.

آقای محمد:

من گفتم اسلام قلبی نیاوردند

استاد ابوالقاسمی:

به قلبی کار ندارم آیا مسلمان حساب می شوند یا نمی شوند؟

آقای محمد:

اگر منظورتان از مسلمان قلبی باشد حساب نمی شوند.

استاد ابوالقاسمی:

منظورم مسلمانی که پیغمبر تعامل مسلمان می کرد. پیغمبر با چه کسی تعامل مسلمان می کرد؟

آقای محمد:

اجازه بدهید موضوع بیشتر از این منحرف نشود

استاد ابوالقاسمی:

نه، دقیقاً همان موضوع عدالت صحابه است که شما رفتی، می خواهم همان جا باشیم سوال ساده تعریف صحابی چه است؟ بخاری می گوید مسلمانی که پیامبر را دیده است.

آقای محمد:

این جا منظور بخاری از مسلمان چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

منظورش همان مسلمان است و گرنه باید می گفت مؤمنینی که پیغمبر را دیدند به همین دلیل که شما مؤمن گفتی مسلم نگفتی شما تحریف می خواهید بکنید

آقای محمد:

شما باید ثابت کنید منظور بخاری از جعل اسلام چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

اسلام، اسلام ظاهری خود بخاری روایت آورده

 «فهلا شققت عن قلبه»

مجری:

هر که لا اله الا الله گفت مسلمان حساب می شود

استاد ابوالقاسمی:

شما کسی را که لا اله الا الله بگوید مسلمان نمی دانی؟

آقای محمد:

چرا، مسلمان می دانم

استاد ابوالقاسمی:

منافقین مسلمان بودند یا نبودند؟

آقای محمد:

اسلام ظاهری داشتند

استاد ابوالقاسمی:

بله داشتند پیامبر را دیدند یا ندیدند؟

آقای محمد:

دیدند

استاد ابوالقاسمی:

تعریف صحابی بر آن ها صدق می کند

آقای محمد:

شما یک قول بیاورید که منافقین جزء اصحاب پیغمبر بودند عبدالله ابن ابی و این ها

استاد ابوالقاسمی:

زیاد دارم یکی دو تا نه بلکه ده ها قول دارم می خواهی بدانی ابن ملجم را جزء صحابی دانستند، قاتلین عثمان را جزء صحابه دانستند قاتلین سید الشهداء را جزء صحابه دانستند این ها مؤمن بودند یا منافق بودند؟

آقای محمد:

شما می گویید منافقین جزء اصحاب پیامبر بودند

استاد ابوالقاسمی:

علمای سنی گفتند

آقای محمد:

یک روایتی چیزی بیاور که عبد الله ابن أبی جزء اصحاب پیامبر بود

استاد ابوالقاسمی:

اگر از خود پیامبر بیاورم چه کار می کنید؟

آقای محمد:

ببینم چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

در صحیح مسلم:

«قال النبي صلى الله عليه وسلم في أَصْحَابِي اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا»

پیغمبر فرمود در اصحاب من دوازده منافق است.

 

که:

 «ولا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»

بوی آن را هم احساس نخواهند کرد.

روایت هم در بخاری، هم در مسلم و هم در مسند احمد آمده است.

آقای محمد:

اول قضیه به شما گفتم اصحاب جزء یاران مؤمن پیامبر باشد می تواند فقط یار باشد این جا آن ها را مقید کرده است.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز، پیامبر می گوید در اصحاب من منافق هستند می دانی این ها چه کسانی هستند؟ کاش صحیح مسلم را نگاه می کردی می گوید به عمار گفتم

«قلت لِعَمَّارٍ أَرَأَيْتُمْ صَنِيعَكُمْ هذا الذي صَنَعْتُمْ في أَمْرِ عَلِيٍّ أَرَأْيًا رَأَيْتُمُوهُ»

عمار! این کاری که در مورد علی می کنید این قدر علی را دوست دارید خودتان می کنید یا:

«أو شيئا عَهِدَهُ إِلَيْكُمْ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»

یا پیغمبر گفته است

«فقال ما عَهِدَ إِلَيْنَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم شيئا لم يَعْهَدْهُ إلى الناس كَافَّةً»

 گفت پیغمبر چیز خاصی به ما نگفت که به بقیه نگفته باشد.

«وَلَكِنْ حُذَيْفَةُ أخبرني عن النبي صلى الله عليه وسلم قال قال النبي صلى الله عليه وسلم في أَصْحَابِي اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا»

 اما حذیفه به من خبر داد که پیغمبرم گفت در اصحاب من دوازده تا منافق است.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص2143، ح 2779

کدام ها را دارد می گوید؟ کسانی که با حضرت علی مقابله کردند

آقای محمد:

شما هزاران نفر را منافق می دانید جز چند نفر همه را منافق می دانید.

استاد ابوالقاسمی:

نه، این که فقط دوازده تا، دوازده تا به یک درجه ای از نفاق رسیدند که حتی شتر یا طناب کشتی از سوراخ هم رد بشود این ها وارد بهشت نمی شوند نه این که دیگر نیست.

آقای محمد:

شما از این روایت فقط ثابت کردید در میان یاران پیامبر دوازده منافق بود پس بقیه ایمان دار بودند درست است؟

استاد ابوالقاسمی:

نه، گفتم این می گوید دوازده تایش خیلی خیلی خراب هستند

آقای محمد:

کجا گفته است؟ می گوید در میان یاران من دوازده نفر منافق هستند پس بقیه ایمان دار بودند.

استاد ابوالقاسمی:

اصلاً فرض کنیم دوازده تا باشد مشکلی ندارد دوازده، تا این جا شبهه محصوره می شود شما روی هر کسی دست بگذاری احتمال منافق بودنش است مخصوصاً‌ منافقین چه کسانی هستند؟ کسانی که طرف مقابل حضرت علی بودند چه کسانی بودند؟ شما که می گفتی منافقین جزء صحابه نمی شوند پیغمبر گفت می شوند.

آقای محمد:

طبق آن تعریف که صحابه یاران ایمان دار بودند و بر ایمان شان باقی ماندند

استاد ابوالقاسمی:

این تعریف را بخاری هم قبول ندارد بخاری هم قبول داشته باشد سوال شما علم غیب داری لابد از پیغمبر بالاتر هستی می دانی در قلب چه کسی ایمان بود و در قلب چه کسی ایمان نبود؟

آقای محمد:

بخاری می گوید کسانی که مسلمان بودند شما از کجا اسلام فقط ظاهری را منافقون می دانید؟

استاد ابوالقاسمی:

چون که اسلام یعنی همان ظاهر، آنی که قلبی است ایمان است

(قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ)

عرب های باديه ‌نشين گفتند: «ايمان آورده‌ ايم» بگو: «شما ايمان نياورده ‌ايد، ولی بگوييد اسلام آورده‌ ايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است!

سوره حجرات (49): آیه 14

آقای محمد:

جناب ابو القاسمی شما این قضیه را نفهمیدید اسلام و ایمان زمانی که با هم بیایند معنی متفاوتی دارند ولی وقتی تنها بیایند یک معنی واحد دارند آن هم ایمان است.

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز، همیشه این طور نیست گاهی اوقات این طور است مخصوصاً‌ در باب تعریف، وقتی می خواهند تعریف علمی کنند اسلام و ایمان را ضد هم به کار نمی برند اسلام در معنی اسلام و ایمان در معنی ایمان به کار می رود.

آقای محمد:

زمانی که با هم بیایند متفاوت معنا می شوند

استاد ابوالقاسمی:

با هم بیایند متفاوت هستند اما وقتی جدا باشند دلیل نمی شود حتماً ضد هم ترجمه بشوند. دوست عزیز واقعاً از شما تشکر می کنم یک درخواست برادرانه از شما دارم شما سر همان حرف خودت راجع به روایت می خواستی بحث کنی نیامدی سراغ عدالت صحابه رفتی آیه والسابقون را گفتی گفتیم تعریف سابقون گفتی شیخ طوسی گفته، گفتیم عبارت شیخ طوسی آن نبود.

شیخ طوسی سبقت ایمانی را گفته بود هجرت به حبشه را گفته بود، نه عمر هجرت به حبشه داشت نه سبقت ایمان داشته است؛ پس کلامی هم که از شیخ طوسی نقل کردی اشتباه بود گفتیم روایت باید بیاوری گفتی نه کلام علماء ما کلام علماء آوردیم که عبد الله ابن أبی رئیس منافقین مدینه در آن بیعت بوده گفتی نه این را من قبول ندارم چون کلام علماء است. برای شما روایت آوردیم

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی آن روایت ضعیف بود که ابن أبی آن جا حضور داشتند ما ثابت کردیم آن روایت ضعیف است.

استاد ابوالقاسمی:

اصلاً آن روایت را شما نیاوردی که ضعیف باشد آنی که شما آوردی یکی دیگر بود

آقای محمد:

وقتی خداوند در سوره حجرات می فرماید (قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا) این جا اسلام و ایمان را جدا کرد چون با هم آمدند

مجری:

صحیح مسلم و بخاری اسلام و ایمان را جدا نکرد، بخاری در تعریفش اصلا بحث ایمان را نیاورده فقط اسلام گفته است

آقای محمد:

اسلام به تنهایی همان معنای ایمان را می دهد بعدش هم شما خیلی از قضیه منحرف شدید اصلاً‌ سراغ همان روایت برویم

استاد ابوالقاسمی:

مگر شما عدالت صحابه را نخواستی بیاوری خودت سراغ عدالت صحابه رفتی چرا تا به عدالت صحابه فرار می کنی؟ اصلاً‌ صحابی یعنی چه؟ آقایان اهل سنت 30 تعریف مخالف از صحابی دارند. این را شما می دانستی؟

اقای محمد:

خب!

استاد ابو القاسمی:

 کدام تعریف صحابی را شما می خواهی برای من ثابت کنی، عدالت صحابه به کدام معنا؟ 30 تا تعریف برای صحابه دارند 12 تا تعریف برای عدالت دارند خودشان نمی دانند چه دارند می گویند.

آقای محمد:

این چیزی را ثابت نمی کند ما طبق عام می گوییم صحابه کسانی که ایمان دار بودند بر ایمان باقی ماندند و آن جا که آن 12 نفر را قید کرد آن ها جزء منافقین هستند تعریف اسلام و ایمان را با هم برای تان توضیح دادم

استاد ابوالقاسمی:

پس دوازده نفر، آقا مثلا یک فرش است می دانی یک جایش نجس شده است به این شبهه محصوره می گویند پای خیس روی این فرش برود نماز نباید بخوانی، الان یک گروهی هستند اسم شان صحابی است 12 تا منافق کله گُنده داخل این ها است.

مجری:

این 12 تا معلوم نیست چه کسانی هستند؟

استاد ابوالقاسمی:

بله نمی دانیم چه کسانی هستند چه کارش کنیم؟ فقط کسی که یقین داریم مؤمن است می توانیم سراغش برویم حضرت علی را شما قبول دارید مؤمن است بله من هم قبول دارم سلمان قبول داری من هم قبول دارم، مقداد قبول داری من هم قبول دارم، عمار قبول داری من هم قبول دارم موارد غیر اتفاقی را شما باید ثابت کنی جدای از این، گفتیم سبقت در ایمان است خود خدا در قرآن گفت سبقت در ایمان؛ اصلاً شما ایمان را ثابت کردی.

(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) سبقت در ایمان که ثابت نکردی عبارتی هم که از شیخ طوسی خواندی تحریف کرده بودی آیه را هم که تحریف کردی دوست عزیز یک مقداری

آقای محمد:

کجای آیه را تحریف کردیم می شود بیاورید؟

استاد ابوالقاسمی:

(لَقَدْ رَضِي اللَّهُ عَنِ (الذین) إِذْ يبَايعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ) را من گفتم؟

آقای محمد:

من گفتم عمداً آن لفظ را به کار نبردم

استاد ابوالقاسمی:

تحریف شده ولی غیر عمدی!

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی وقتی کسی یک آیه ای را سهواً‌ اشتباه می خواند به آن تحریف می گویند؟

استاد ابوالقاسمی:

تحریف عمدی و تحریف غیر عمدی هم داریم بله علمای سنی تحریف غیر عمدی هم گفتند داریم دیگر چه؟

آقای محمد:

من می گویم سهواً آن لفظ را اشتباه کردم الان شما روی آن زوم می کنید

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز آن اشتباه عبارت شیخ طوسی هم اشتباه بود که خود شما گفتی دیدی

آقای محمد:

روایت شیخ طوسی دارد می گوید کسانی که به مدینه هجرت کردند ما هم آن را خواستیم

استاد ابوالقاسمی:

نگفت کسانی که به مدینه اولاً گفته بود کسانی که به مدینه و

آقای محمد:

و حبشه، حبشه هم شاملش بود

استاد ابوالقاسمی:

من چون ندیده بودم خبر نداشتم شما مدام داشتی می آوردی حبشه را هم گفتم، گفتی نه نیست مراجعه کردم دیدیم حبشه را هم گفته است.

آقای محمد:

ما کَی گفتیم حبشه نیست؟ گفتم این جا منظور مدینه است

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز خواهش می کنم روی آنتن بود این حرف ها را گفتی ضبط شد برای آینده خودت خوب نیست، الان دوستانت می بینند می گویند تو یک استدلال می خواستی بکنی ده جا مدام دروغ، تحریف، تقطیع و این طرف و آن طرف کردی این درست نمی شود موضوعی که خودت گفتی حاضر نشدی بیایی سه بار مدام موضوع عوض کردی. این مدل بحث کردن مدل درستی نیست.

آقای محمد:

آقای ابوالقاسمی من بارها گفتم سراغ روایت برویم شما سراغ اسماء و صفات و یا یک چیز دیگر می روید

استاد ابوالقاسمی:

دوست عزیز از اول وقت وصلت کردیم که شما باشی واقعاً واقعاً واقعاً بی تعارف می گویم اگر می دانستم می خواهی این طور بکنی از همان اول می گفتم ... می خواهی در خصوصی خودم بیا بحث کن چون که الان این جا ما 1 ساعت و 20 دقیقه آنتن به شما دادیم خود شما حاضر نشدی آن چیزی که جلوی رفقایت گفتی به آن ملتزم بشوی چند بار این جا روی آنتن حرف خودت را نقض کردی.

این مدل بحث کردن واقعاً شایسته یک جوانی که دانشجو است می گوید من اهل تحقیق هستم نیست.

آقای محمد:

جناب ابوالقاسمی من اول خواستم از عدالت صحابه بگویم که آن ها کاری که خدا از آن راضی نیست انجام نمی دادند.

استاد ابوالقاسمی:

عدالت صحابه می خواستی بگویی یا شهادت حضرت زهرا می خواستی بگویی؟ گفتم شما باید از همان اول سراغ شهادت می رفتی از شما تشکر می کنیم ان شاء الله که موفق باشید.

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای ابوالقاسمی عزیز وقت گذاشتید حوصله به خرج دادید قضاوت را به عهده بیننده ها می گذاریم این برنامه در آرشیو است تکرار برنامه را هم می توانید ببینید. خیلی ممنونم از شما عزیزان بیننده و هم استاد ابو القاسمی که حوصله به خرج دادید قابل تقدیر است این صبر و حوصله ای که داشتید ان شاء‌ الله که مورد استفاده قرار گرفته باشد. تا دیدار دیگر التماس دعا خدا حافظ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ!


  
  • احسان روشنی

    21 مرداد 1402 - ساعت 08:16

    با سلام. ما امکان تماشای برنامه ها از طریق ماهواره رو نداریم. این برنامه کلا به مناظره با یه دانشجو کم سواد اختصاص داشت که مغالطه می کرد و اینترنت ما رو هم هدر داد. لطفا متن برنامه ها رو قرار بدید ما بتونیم قبل دانلود یه نظر اجمالی توش بندازیم

    0 0

راه روشن - نقد دگر اندیشان شیعی>

میثم تمار خانواده ولایی پاسخ به شبهات مناظره ایمان و اسلام بیعت رضوان آیه غار صلح حدیبیه فتح خیبر مهاجرین صحابی عدالت صحابه آیه والسابقون خدای شافعی ابوبکر منافقین