سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت نود و ششم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری

• در مورد ابن شهر آشوب و كتب ايشان
• دستور قرآن كريم به اسوه و الگو قرار دادن رسول اكرم (ص)
• رواياتي در مورد سيره اجتماعي ، خانوادگي و فردي رسول اكرم (ص) با استناد به منابع معتبر
• ويژگي ها و سيره اخلاقي رسول اكرم (ص) با استناد به منابع معتبر
• چرا در اهل سنت ، انگشتر به دست چپ كردن ، سنت شد ؟
• در مورد خطبه 26 نهج البلاغه


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:21/07/1402

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صلی علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر در هر کجا که بیننده برنامه خودتان آینه تاریخ هستید از شبکه جهانی حضرت ولی عصر، امیدوارم که ساعات خوب و خوشی را پشت سر گذاشته باشید و همچنین ساعات خوبی را پیش رو داشته باشید، آرزوی ما و همه دست اندر کاران در شبکه حضرت ولی عصر این است که بتوانیم ساعات خوبی را فراهم کنیم و مطالبی را خدمت شما ارئه کنیم و شما از اینکه این برنامه ها را می بینید وقتی که تمام شود، استفاده ای کرده باشید و حس خوبی به شما منتقل شود، امروز در این برنامه همچون گذشته از محضر استاد عزیزمان جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه متخصص در تاریخ و سیره بهرمند هستیم، افتخار این را داریم که در خدمت ایشان باشیم، عرض سلامی داشته باشیم و بعد ان شاءالله یکسری توضیحاتی هست خدمت شما خواهیم داد، سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه از خداوند متعال توفیقات و تأییدات روز افزون را برای همه شما طلب می کنم و ان شاءالله که خداوند متعال نصرت و یاری اش را شامل حال همه شما بینندگان عزیز و همه عالم اسلام، همه مستضعفین و مظلومین و بخصوص مظلومین غزه بفرماید، ان شاءالله این روزها روزهای دردناکی است برای عالم اسلام، جا دارد که همه دست به دعا برداریم در آنات و ساعات استجابت دعا، دعا کنیم خداوند متعال نصرت خود را شامل حال این مظلومین بفرماید، بخصوص ان شاءالله این مقدمه ای شود برای ظهور و فرج آقای عالم بشری با ظهور عالم عصر و با نابودی ظالمان بخصوص این صهیونیسم های غاصب و ستمگر،

مجری:

ان شاءالله به زودی زود ببینیم آقا آمده و ظلم را از روی زمین ریشه کن کرده باشد و عدل در تمام عالم گسترده باشد. عزیزان بیننده ان شاءالله همانطور که وعده هفته قبل هم بود استاد هم فرمودند ان شاءالله از این به بعد ما بخشی از برنامه را به صورت ثابت در خصوص سیره پیامبر اکرم (ص) ان شاءالله اختصاص می دهیم و بخش دیگر را به سؤالات شما عزیزان بیننده و مناسبت هایی که در آن هفته هست.

استاد در خدمت شما باشیم، شما در هفته گذشته  به مناسبت بسیار مبارک و میمونی که داشتیم 17 ربیع الأول میلاد پیامبر و حضرت امام صادق (ع)، بحث خیلی خوب و شیرینی را آغاز کردید برای ما، رسیدیم به ابن شهرآشوب و کتابی که داشت، یک بابی را داشت در خصوص مزاح هایی که آنجا اشاره داشتید، وقت تمام شد و گذاشتیم این هفته.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم، همانطور که فرمودید و بینندگان عزیز هم مستحضر هستند اهمیت سیره را همه واقف هستیم لذا یک بحث مستقلی درباره اهمیت پرداختن به سیره معصومان (ع) دیگر نمی کنم، به تعبیر دیگری یک سلسله مباحث نظری ما در ارتباط با سیره داریم، خود مفهوم سیره، تقسیم بندی مباحث مربوط به سیره، حجیت سیره، جایگاه و اهمیت سیره از منظر قرآن و روایات که اینها خیلی جلساتی را می طلبد که به آن بپردازیم، سراغ ذی المقدمه می رویم، یعنی خود مباحث سیره که از هفته قبل هم شروع کردیم، اشاره کردم مرحوم ابن شهرآشوب سروی مازندرانی از علمای بزرگ شیعه در قرن 6 بوده، متوفای اواسط قرن 6 هست، ایشان کتاب هایی داشته، یک کتابش که موجود است، مناقب آل ابی طالب هست که سه جلد است، درباره مناقب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) هست، پیامبر تا ائمه بعدی پرداخته، روایات را جمع کرده، در جلد اول این کتاب یک بابی دارد فی آدابه و مزاحه، درباره آداب، آداب وقتی گفته می شود در واقع این سنت ها و عملکرد های اخلاقی هست در عرصه های فردی اجتماعی خانوادگی و ابعاد مختلف، ادب در واقع یعنی بروز آن اخلاق درونی، خلق یک صفت درونی است که منشأ بروز بیرونی می شود، بروز بیرونی آن گاهی در عرصه رفتارهای فردی است، گاهی خانوادگی گاهی اجتماعی، به عنوان آداب از آن تعبیر می شود و به تعبیر دیگر همان سیره و وقتی می گوییم سیره در واقع آن مجموعه رفتارهایی است که از معصوم صادر می شود، البته سیره مختص معصوم نیست، هر کسی ممکن است سیره داشته باشد، مثلاً سیره علما را بعضی مطرح می کنند می نویسند نقل می کنند، منتهی آنچه که برای ما حجیت دارد سیره معصومین (ع) است، چون معصوم هستند، و رفتارهایی که ثبات دارد، یعنی ثابت می شود که دعو معصوم این هست که در موقعیت های مشابه دیگر هم آن رفتار را انجام بدهد، یا اگر ثابت شد چیزی سیره هست، سجیه معصوم است، دعو معصوم است، عادت مستمر معصوم هست، این می شود حجت برای ما، یعنی این طور نیست، در «قضیة فی الواقعه» یکبار یک کاری را  کرده باشد دیگر قابلیت تکرار نداشته باشد، نه در ورای رفتارهای معصوم یک منطق ثابتی وجود دارد و براساس آن منطق آن حکمت آن معیار، آن رفتار از معصوم صادر می شود، ما می خواهیم به این برسیم اگر به این رسیدیم دیگر برای ما هم این حجت خواهد شد، ما هم اگر موقعیتی برای مان پیش بیاید، همان رفتار را باید انجام بدهیم، بر همین اساس قرآن کریم در سوره مبارکه احزاب ما را مکلف می کند با تأکید که پیامبر را اسوه قرار بده

«لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا»

احزاب/21

کسی که باور به خداوند دارد و روز جزا و اهل ذکر و یاد خداوند هست بسیار، این حتماً در شخصیت و عملکرد پیامبر برای شما الگوی نیکو است

براساس این باید فرا بگیرید پیامبر چگونه عمل می کرد شما هم آنچنان عمل بکنید، لذا حجت است برای ما سیره معصوم، به جهت معصوم بودن، به جهت ارجاع قرآن ما را به سمت معصوم، که شما تقلید بکنید، معصوم را الگو و اسوه قرار بدهید، در رأس معصومان رسول خدا (ص) هست و ما مکلف هستیم ابتدا ببینیم پیامبر اکرم چگونه عمل می کرد به تبع پیامبر ائمه معصومین (ع)، تبرکاً این کتاب ابن شهرآشوب این باب فی آدابه و مزاحه را، چند روایتی را عرض کردم جلسه قبل، تلاش می کنم که در این جلسه تمام شود، حدود یک صفحه ای مانده از این آداب اما هر کدام یک جلسه بحث دارد، خیلی مفصل می توان آن محور را بحث کرد. مرحوم ابن شهرآشوب همانطور که در آغاز اشاره فرمود

«أَمَّا آدَابُهُ فَقَدْ جَمَعَهَا بَعْضُ الْعُلَمَاءِ وَ الْتَقَطَهَا مِنَ الْأَخْبَار»

می گوید بعضی از علما مجموعه اینها را از اخبار جمع کردند

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 145

و به هر یک از تک جمله هایی که پیامبر چنین بود چنین بود برای هر تک جمله روایاتی وجود دارد از این روایات آن عنوان را جمع کردند علما و شده این یک و نیم صفحه که تقریباً بسیاری از آن اصول ثابت سیره پیامبر را در اینجا آورده، چند تا قبلاً عرض کردیم، از جمله موارد که این بر می گردد به گونه ای به سیره اجتماعی رسول خدا (ص)  این است که دارد

«وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً»

پیامبر در جمع که قرار می گرفت تکیه نمی داد، اگر این را مطلق بگیریم، یعنی حتی تنهایی، یک معنا باید بکنیم، اگر در جمع بگیریم به گونه دیگری، به این معنا که در جمع پیامبر اکرم تکیه نمی داد مثل این بزرگان و ملوک و افرادی که رئیس هستند که دیگران مقابل او بنشینند، یا موهم تکبر باشد، پیامبر تکیه نمی داد با یک فاصله ای با بالش یا دیواری که بود می نشست، ناشی از همان تواضع بود، و لذا می گویند در جمع وقتی قرار می گرفت دایره وار می نشستند اصحاب دور حضرت که معلوم نمی شد که صدر مجلس کجا است، پایین مجلس کجا است، پیامبر چه کسی هست، اگر کسی قبلاً ندیده بود باید سؤال می کرد دقت می کرد و می گفت پیامبر کدام یک از اینها است، این ناشی از تواضع پیامبر هست، که شبیه این را درباره بعضی از علمایی که اینها علمای عاملین و تبعیت می کردند از سیره پیامبر نقل کردند، از جمله مواردی که من از کسانی که از نزدیک دیده بودند شنیدم، مرحوم آیت الله العظمی آقا سید احمد خوانساری که مجسمه تقوا بود، و ایشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) کنار قبر مرحوم علامه طباطبایی مدفون هستند، این بزرگوار همینطور بود، کسانی که دیده بودند می گویند با دیوار با فاصله می نشست، شاگردان و مراجعین و فلان می آمدند تیکه نمی دادند «وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً»، اگر هم بخواهیم این را یک مقدار عام تر بگیریم، بگوییم پیامبر حتی در خلوت هم تکیه نمی داد، آن را دیگر به این معنا بگیریم در محضر خدا پیامبر اکرم این تواضع را نشان می داد و همواره خود را در محضر خدای بزرگی که بزرگترین بزرگان است می نشست، آن دیگر یک حالت خاصی است که مؤدب نشست حتی در تنهایی، چون خود را در محضر خدا می بیند، این شاید از عهده هر کسی برنیاید یعنی این ادبی که حتی در خلوت، گاهی انسان چنین چیزی را الزام نمی شود که یا بگویی که هر کسی انجام می دهد چون می گوید ما در خلوت گاهی پا را باید دراز بکنیم راحت باشیم، آنجا نمی شود گفت که الزاماً یک ادب عمومی مثلاً به این معنا است، اما چون در حالات بعضی از علما مثل آیت الله بروجردی در  حالات ایشان شنیدم که ایشان در خلوت هم می نشست مؤدب می نشست خود را در محضر خدا می دید، اگر اینطور است احتمالاً اینها یک استنباطی از روایات در ارتباط با معصوم مثل همین گونه روایات داشتند

مجری:

این سختی های خاصی دارد و بالأخره ممکن است مقامات خاصی هم کسب کنند، مثل مقدس اردبیلی اینها که رعایت همین نکات ریز هست که به یک درجاتی رسیدند

استاد جباری:

بله، یعنی برای کسی است که رسیده باشد به یک ادب حضور، اگر به آن ادب حضور برسد و خود را دائماً در محضر خدا ببیند، نمی تواند غیر از این عمل بکند، چطور ما یک مهمان یا بزرگی هست پای مان را دراز نمی کنیم و مودب می نشینیم، اگر کسی رسید به آن درجه از احساس حضور در محضر الهی و ناخودآگاه با همان حالت در خلوت هم می نشیند و سعی می کند ادب را رعایت می کند، قدر متیقن در جمع هست. جمله بعدی که می آورد ناظر هست به یکی از اصول در سیره خانوادگی رسول خدا (ص) و آن این است که در خانه کار می کرد پیامبر اکرم، اینطور نبود که خادم کار بکند یا همسرش فقط کار بکند

«وَ يَخْدُمُ فِي مِهْنَةِ أَهْلِهِ»

در کارهای خانه خدمت می کرد پیامبر کار می کرد

«وَ يَقْطَعُ اللَّحْمَ»

گاهی گوشت لازم بود خورد بکند پیامبر گوشت خورد می کرد

خود این روایت حاکی از این است که، دیگر روایاتی داریم که گاهی وضعیت اقتصادی سخت بود، چند روز ممکن بود که تنور خانه پیامبر و مطبخ شان روشن نشود دودی بلند نشود، اما این را نباید مطلق گرفت برای همه زمان ها، بلکه برهه های خاصی است که بخصوص آن اوایل هجرت پیامبر (ص)، سالهای آغازین هجرت به مدینه که وضعیت اقتصادی سخت بود اصحاب صفه بودند، وقتی اصحاب صفه در آن سختی که فقط خرما می خورند تا یک غذایی گیر شان بیاید، پیامبر اکرم برای خودش نمی پسندد که بیاید غذای مناسبی بخورد، در دوره تحریم اقتصادی در مکه، اما یک گشایش هایی سالهای بعد پدید آمد از سال 4-5، غنائمی به دست مسلمان ها افتاده بود و گشایشی پدید آمد، طبیعتاً اینها حمل بر آنطور موارد می شوند که، گوشت و قربانی نصیب خانه پیامبر می شد، آنجا دارد که پیامبر گوشت را خورد می کرد و آماده می کرد برای پختن

مجری:

دارد که حتی شیر را خود پیامبر می دوشید

استاد جباری:

بله هم شتر را هم گوسفند را خود پیامبر می دوشید، یحلب الشاة، حلب شات می کرد و می دوشید شیر شتر را. جمله بعدی بر می گردد به یک خصلت از حیات فردی از سیره فردی و آن بحث غذا خوردن هست

«وَ إِذَا جَلَسَ عَلَى الطَّعَامِ جَلَسَ مُحَقَّراً»

وقتی پیامبر سر سفره می نشست محقراً می نشست

محقراً نه به این معنا که نعمت خدا را تحقیر می کرد و پاس نمی داشت حرمت نعمت را، بلکه به این معنا که شکم چرب نبود پیامبر، اینطور نبود که غذا برای او همه چیز باشد، با حرص و ولع که امثال معاویه، یک غذاهای خاصی برای معاویه علیه العنة تهیه می کردند، مغز بادام و روغن و فلان، مضیره غذای خاصی برای معاویه بود، که ابوهریره دارد که در جنگ صفین نقل شده که موقع غذا می رفت سر سفره معاویه موقع نماز می آمد کنار امیرالمؤمنین در هر دو طرف بود؛ یک کتابی محمد ابوریه دارد ابوهریره شیخ المضیره، طعنه زده به این اخلاق، منظور این است که برای ملوک و افراد جائر و ستمگری مثل معاویه با یک مقدماتی غذاهای خاصی فراهم می شد و برای شکم شان خیلی حرمت و عظمت قائل بودند که چنین غذاهایی برای آنها آماده می شد، پیامبر اکرم این چنین نبود، یعنی هرچه آماده می شد میل می کرد، چون در دنباله اش هم هست در عبارات بعدی که هرچه یافت می شد همان را می خورد، الآن واقعاً بعضی از خانم ها، بعضی از خانواده ها در زحمت هستند از جهت اینکه همسرشان هر چیزی نمی خورد، می گوید من فلان غذا را دوست ندارم، بعضی ها هم هستند بی تکلف هستند، هرچه موجود باشد به همان راضی هستند، و ایجاد زحمت نمی کند برای همسر و خانواده، در واقع این را می خواهد بگوید «جلس محقراً»؛ نکته دیگر این که در ارتباط با غذا پیامبر اکرم اهل اسراف نبود، غذا خوردن با دست آن زمان مرسوم بوده، و الآن هم در بعضی از مناطق عربی و غیر عربی شاید باشد، منتهی غذا خوردن با دستی که قبل از آن دست را می شستند و بهداشت را رعایت می کردند، تأکید بر این شده که هم قبل از غذا و هم بعد از غذا دست ها را می شستند

«وَ كَانَ يَلْطَعُ أَصَابِعَهُ»

یلطع یعنی لیسیدن، یعنی غذا را پاک کردن، اسراف حتی در حد این بقایای غذایی که در دست بود هم نمی شد، که این را بشوید، بلکه می لیسید همه بخش های غذا استفاده می شد و بعد دست را می شستند بعد از غذا، در یک روایت دیگری دارد که آنچنان با دقت پیامبر انگشتان را می لیسید که هیچ بخشی از غذا دیگر در دست نمی ماند که این نوعی اسراف تلقی شود

مجری:

برخی می گوید حتی یک جا شاید پر خوری کنند حواس شان باشد به اندازه غذا را می کشند و آن ظرف را تمام می کنند، به اندازه باشد، هم زیادی نمی خورند هم اینکه تمام می کنند، بعضی به این بهانه که می خواهم ظرف را تا انتها بخورم ممکن است اضافه هم بخورند

استاد جباری:

بله همینطور است برای اینکه هم اسراف نشود و هم پر خوری نشود، و لذا جا دارد وقتی که غذا در ظرفی کشیده می شود به اندازه باشد، همان اول انسان تصمیم بگیرد چه مقدار می خورم، اگر زیاد هست کم کند. صحنه های ناراحت کننده ای ما گاهی تجربه کردیم، حالا نمی خواهم در رسانه مکان را عرض بکنم، مثلاً یک وقتی من در یکی از دانشگاه های مهم می رفتم، گاهی به سلف مراجعه می کردم می دیدم دانشجویانی که آنجا هستند، سر میزها این غذاها بعضاً نصف آن مانده است، چگونگی غذا خوردن، هم از جهت کمیت خب کمتر جا داشت می گرفت و تمام می کرد، و هم از جهت کمیت غذا هم و کیفیت چگونه خوردن، یعنی غذا را از وسط خورده همه را آلوده کرده، در حالی که می توانست از یک گوشه ای بخورد همه را دست خورده نکند، همین ایام حج که مشرف بودیم مکه و مدینه گاهی در همین غذا خوری ها متأسفانه دیده می شد، بعضی از زوار ما اینها توجه ندارند سر میزها غذاها اضافه می ماند، خیلی اسباب تأسف می شد، مثلاً گوشت مانده برنج مانده و این را دست خورده همینطور رها می کرد و می رفت، این آمده برای حج بیت الله الحرام، اما توجه به این آدابی که جزء سیره قطعی معصومین (ع) هست، به اینها توجه نداشتند

مجری:

چقدر آثار دارد اگر همین را  مراعات کنند

استاد حسینی:

بله اگر اینها رعایت شود، در زندگی های ما این اسراف ها برداشته شود چقدر آثار اقتصادی دارد، آثار معنوی دارد، چون خود اسراف فعل حرام است و اخوان الشیاطین می شوند کسانی که واقعاً سیره شان باشد اسراف در زندگی. یک جمله دیگر هست که باز بر می گردد به یک ادب اجتماعی و آن این است

«وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ قَطُّ»

به نحوی به غذا هم مربوط می شود، «و لم یتجشأ» یعنی آروغ زدن در جمع، پیامبر اکرم آروغ نمی زد، یعنی فعلی که به گونه ای فعل نیکی شمرده نمی شود از جهت ادب اجتماعی، گاهی ناشی از پر خوری هست این مسئله، این هم جزو آداب پیامبر هست لذا کسانی که تأسی به سیره پیامبر می خواهند بکنند طبیعتاً به این مسئله باید توجه داشته باشند. باز یک ادب دیگر از آداب اجتماعی پیامبر، این است که هر کسی دعوت می کرد پیامبر را می پذیرفت

«وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْحُرِّ وَ الْعَبْدِ»

چه طرف حر باشد، از اشراف باشد، افراد عادی باشد یا عبد حتی باشد یا غلامی، پیامبر را دعوت بکند سر غذا، خب طبیعتاً غذای فرد اشرافی و فرد ثروتمند با غذای غلام متفاوت بود، پیامبر اکرم اجابت می کرد دعوت را، چنین نبود که رد دعوت بکند

مجری:

از خصلت های حسن و نیکو هم هست اجابت دعوت مؤمن اگر کسی دعوت می کرد

استاد حسینی:

بله اجابت دعوت جزو سیره های حسن هست برای مؤمن

«وَ يَقْبَلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ»

قبول هدیه، پیامبر اکرم هدیه قبول می کرد، و لذا در حالات سلمان هست ، اشاره کرده بود به اوصاف پیامبر که آن پیامبر صدقه قبول نمی کند هدیه قبول می کند، آن نشانه ای هم که بین دو کتف پیامبر وجود داشت سلمان هر سه را امتحان کرد، خرمایی آورد خدمت پیامبر به عنوان صدقه، حضرت خودشان نخوردند به بعضی از اصحاب دادند

مجری:

حاج آقا این ماجرای سلمان آمدن او خدمت پیامبر یک ماجرای خیلی شیرینی است، قبلاً هم شما اشاراتی کرده بودید خیلی مختصر، حالا اگر توفیق بود در آخر برنامه یک وقتی را بگذارید و همین را بفرمایید

استاد جباری:

شاید امروز نرسیم که این روایت را پیش می بریم اما یادآوری کنید، چون حداقل نیمی از برنامه را باید توضیح بدهیم، صدر و ذیل حیات سلمان را، به تعبیری شهید و ذبح می شود اگر نگوییم،

مجری:

ما این را می گذاریم ان شاءالله سر فرصت که در مورد سلمان فارسی صحبت کنیم

استاد جباری:

خیلی درس آموز هست حیات سلمان، هم حیات فردی، عبادی، اجتماعی و سیاسی اش، اما این هست، سلمان امتحان کرد پیامبر را، و با یقین به نبوت حضرت که آن خرما را گفت هدیه است پیامبر استفاده کرد، و پیامبر قبول هدیه می کرد، یک نکته هم باید اینجا گفت که «و لا یقبل هدیة المشرک»، مشرکین اگر هدیه می دادند به پیامبر قبول نمی کرد، چرا؟ چون نوعی منت بود، نوعی حق بود از طرف آن مشرک که بر پیامبر ایجاد می شد

مجری:

خب سلمان که الآن آمده هنوز هم اسلام نیاورده هدیه اش را قبول کرد پیامبر

استاد جباری:

راجع به سلمان مشرک نبود، اما پیامبر می دانست پیامبر که برای قبول اسلام آورده و حتی پیامبر نقش داشت در آزادی سلمان، چون عبد بود، و لذا سلمان مشرکاً نیامد خدمت پیامبر اکرم، اما آن کسانی که مشرک بودند اینها نمونه هایی یا مثال هایی دارد که الآن فرصت نیست، به عنوان مثال در هنگام هجرت پیامبر (ص)، سراقة بن مالک وقتی به تعقیب پیامبر آمد هنگام هجرت، چون مشرکان قریش جایزه تعیین کرده بودند برای کسی که پیامبر را بتواند دستگیر بکند، آمد پیدا کرد پیامبر را، 2-3 بار خواست حمله بکند بیاید سمت پیامبر پای اسب در چاله ای گیر کرد این افتاد، معلوم شد که امدادی از ناحیه خدا در اینجا دارد پیامبر را یاری می کند خواست اسب خود را هدیه کند به پیامبر، پیامبر نپذیرفت، یکی از موارد که هدیه مشرکین را نپذیرفته همین مورد است

مجری:

خب پس شما فرمودید که پیامبر یکی از سیره هایش همین قبول هدیه و دعوت بوده

استاد جباری:

در تتمه دارد که

«وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ»

ولو یک جرعه شیر بود پیامبر قبول می کرد

لازم نبود هدیه ارزشی داشته باشد «وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ»، یک جرعه شیر هم حتی اگر بود پیامبر رد نمی کرد و هدیه را قبول می کرد.

مجری:

استاد این سیره پیامبر، همین چند نمونه ای که شما گفتید، هر کدام از اینها شاید خیلی از مشکلات امروز ما و جامعه را حل کند، همین الآن شما یک اشاره خیلی کوتاهی کردید به سیره، شاید شما اشاره داشتید به جاهای متعدد، خود همین غذاهای اضافه در روزها اگر بخواهیم اینطور حساب بکنیم، شاید میلیونها فقیر اینجا بشود از همان غذاها استفاده کنند و کسی هم گرسنه نماند، یک سیره خیلی کوچکی است.

استاد جباری:

بهترین الگو هست، بهترین سرمشق هست، دستور العمل هست برای زندگی مان در این وانفسای جهان امروز که انسان ها متحیر و سرگشته هستند که چگونه عمل بکنند، چه مسیری را طی بکنند

مجری:

سیره پیامبر هم که سیره امام زمان هست قطعاً

استاد جباری:

قطعاً، یعنی باید خودمان را آماده بکنیم برای آن عصر ظهوری که امام عصر بشریت را براساس همین امور بنا است پیش ببرد تربیت بکند، یعنی بهشت بشریت در عمل به این الگوها است، باور کنید گاهی یک جمله از همین جملات منشاء رفع یک مشکل بزرگی شده مثلاً خواهیم خواند، در حالت پیامبر هست، «و کان یقبر معضرة المؤتضر إلیه» یک وقت من این را خواندم برای کسی که بین دو نفر یک کدورتی بود، او آمده بود عذر خواهی می کرد این هم نمی پذیرفت بی اعتنایی می کرد، گفتم این که پیامبر بود «و کان یقبل معذرة المؤتذر إلیه» کسی که عذر خواهی می کرد پیامبر عذر او را می پذیرفت، تو که بالاتر از پیامبر نیستی، همین باعث شد که کوتاه آمد، یعنی جملات کلیدی، رفتار انسانی و اسلامی که انسان می خواهد داشته باشد، هر کدام از اینها یک کلید است، راجع به قبول هدیه

«وَ يَأْكُلُهَا وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ»

همانطور که عرض کردم، صدقه پیامبر خودش مصرف نمی کرد، اما هدیه را قبول می کرد. باز یک ادب دیگر در ارتباط با سیره اجتماعی پیامبر

«وَ لَا يُثْبِتُ بَصَرَهُ فِي وَجْهِ أَحَدٍ»

خیره نمی شد به چهره کسی

نگاه می کرد، نگاه گذرا می کرد، و باز اثبات نظر بخصوص در جمع وقتی که پیامبر می نشست، تقسیم می کرد نظراتش را، شما وقتی که با یک جمعی صحبت می کنید، سزاوار نیست که به یک نفر فقط خیره بشوید و حرف تان را به او بزنید، این جمع همه حق دارند، مواجه با شما بشوند، شما نگاه تان را تقسیم بکنید، پیامبر این چنین بود، آن نگاه های خودش را تقسیم می کرد بین جمع، بخصوص مثل پیامبری که توقع داشتند که همه نگاه رحمت پیامبر را داشته باشند، و اینجا می فرماید که خیره نمی شده به چشم های کسی و حرف بزند؛ راجع به امام سجاد (ع) هست که «يغضي حياء و يغضى من مهابته‌. فلا يكلّم إلّا حين يبتسم» امام سجاد چشم را فرو می انداخت از حیاء و از آن ادب در مواجه جمعی، دیگران هم از عظمت و حرمت امام سجاد چشم های شان را فرو می انداختند، صحبت نمی شد مگر اینکه تبسمی حضرت می کرد، آن هیبت حضرت آن جمعیت را گرفته بود، یک مقدار جرات می کردند، جرات به تعبیر اینکه فضا باز می شد برای اینکه سخن بگویند با امام سجاد (ع)، هیبت امام سجاد می گرفت، اما عرض شده که «یغضی» چشم ها را فرو می انداخت امام سجاد، اینجا هم پیامبر در حالاتش هست که خیره نمی شد به چشم کسی هنگام سخن گفتن

«يَغْضَبُ لِرَبِّهِ وَ لَا يَغْضَبُ لِنَفْسِهِ»

غضب می کرد برای خدا بود نه برای نفس خودش

باز خیلی این بحث دارد، بحث حب و بغض فی الله که در روایت کتاب شریف کافی بابی اصلاً برای این باز کردند، مؤمن زمانی مؤمن هست که ملاک دوستی و ملاک دشمنی و بغض او فقط خدا باشد، اگر در کسی بوی خدا را دید، خصلت الهی را دید، باور نسبت به خدا را دید، اخلاق الهی را دید و هر مقدار بیشتر شد حب این می رود بالا، هر مقدار کمتر شد طرف از خدا دورتر بود حب او می آید پایین تر، اگر دشمن خدا بود این هم طبیعتاً با او دشمن هست، یعنی ملاک دوستی و دشمنی «الحب فی الله و البغض فی الله»، ائمه (ع) و اصحاب خاص ائمه این خصلت را داشتند، ملاک دوستی و دشمنی شان فقط توحید در محبت و بغض و دشمنی بود، این توحید باید در اینجا هم خودش را نشان بدهد، پیامبر اکرم هم دارد که «یغضب لربه» اگر غضبناک می شد فقط برای خدا بود «و لا یغضب لنفسه» برای نفسش نبود، امیرالمؤمنین در جنگ خندق یک شاهد هست، عمرو بن عبدود حضرت را به غضب آورد، هم آب دهان افکند به صورت حضرت هم شتم امه، دشنام داد به مادر امیرالمؤمنین، اینجا جا دارد کسی اگر به مادر کسی فحش بدهد اوج خشونت و عصبانیت و غیرت است، اما دارد که امیرالمؤنین برخاست و قدم زد و بعد آمد سراغ عمرو بن عبدود و او را به هلاکت رساند، بعد پیامبر اکرم سؤال کرد، فرمود خواستم برای خدا باشد صرفاً آنچه که انجام میدهم نه برای نفسم، قدم زدم که یک مقدار غضب من فرو بنشیند،

«يَأْكُلُ مَا حَضَرَ وَ لَا يَرُدُّ مَا وَجَدَ»

پیامبر اکرم آنچه که از غذا بود آمده بود دم دست بود آن را مصرف می کرد و آنچه که بود رد نمی کرد

بعضی ها متأسفانه دم دمی مزاج هستند هر غذایی را نمی خورند، و می گوید حتماً باید فلان جور باشد، به فلان نحو پخت شده باشد، یک مقدار باید بی تکلف باشیم از این نظرها

مجری:

الآن همین رفتار خانواده چقدر بحث خوبی است، که شما اشاره کردید به آن که در خانواده مرد چگونه باید برخورد کند، اصلاً خیلی جالب است این بحث خانواده در اسلام

استاد جباری:

خیلی مهم است، بله راجع به رنگ لباس پیامبر، پیامبر اینطور نبوده که لباسش تنها یک رنگ باشد

«وَ أَكْثَرُ ثِيَابِهِ الْبَيَاضُ»

بیشتر لباس پیامبر اکرم رنگ سفید بود

خود این سفید بودن رنگ لباس پیامبر، یک مقدار به آن بعد بهداشتی هم شاید برگردد، اهل بهشت هم هست که لباس های شان سفید هست، باز معنای این نیست که آنجا فقط سفید است اما خود سفید بودن هم موجب یک اثر روانی خوبی هست و از جهت بهداشتی هم اگر کثیف بشود و آلوده بشود زودتر خودش را نشان می دهد، اما این توضیح را عرض بکنم یک وقت بعضی از خانم ها که احیاناً دارند صدای ما را می شنوند، اینطور نیست که پس از فردا ما چادر سفید سر بکنیم یا مانتوی سفید بپوشیم، از آن طرف هم هست لباس روح، بحث مشکی بودن و رفع کراهت رنگ مشکی در عبا یا در همان چادر در روایات آمده است، بخصوص راجع به خانم ها اما لباسی که در زیر می پوشد خانم در مجلس و محفل و خانه و امثال اینها که خانواده است یا جمع خانم ها است، منظور این است که یک وقت تلقی نشود که خانم ها مطلق این جمله را بگیرند

مجری:

بحث آن هم مربوط به خانواده است، یعنی اگر زنی می خواهد لباس جذاب بپوشد باید برای همسرش باشد در آن حریم خودش رعایت کند و همینطور مرد هم ممکن است در بیرون لباس خاصی بپوشد داخل خانه لباس دیگری بپوشد، این است که سیره عاقلانه و عقلایی است.

استاد جباری:

بله، تعبیر دیگری بخواهم بکار ببرم این است که پیامبر اکرم «اصحاب المیمنه» در قرآن به کار برده شده، اصحاب راست، کارها را با طرف راست شروع کردند انجام دادند، مثلاً وارد مسجد می شوید پای راست را بگذارید، لیوان آب را دست می گیرد «اشرب بالیمین» با دست راست، غذا را با دست راست، عادت بدهیم بچه های مان را با دست راست، به اصطلاح راست دست باشند دست راست باشند، نه چپ دست، در سیره هست چنین چیزی؛ راجع به لباس پوشیدن هم حتی دارد که پیامبر اکرم

«يَلْبَسُ الْقَمِيصَ مِنْ قِبَلِ مَيَامِنِهِ»

پیراهن که می پوشید اول سمت راست را می پوشید

آدابی است که نشان می دهد اسلام برای جزء جزء رفتارهای فردی و غیر فردی دستور دارد، این نوعی نماد می تواند باشد، یعنی نمادی که ما می خواهیم جزء اصحاب یمین می خواهیم باشیم که یعنی خوش یُمن ها، خوش برکت ها

مجری:

وضو یک امر واجبی است، شستن صورت با دست راست، ابتدا با دست راست و در مسح باز ابتدا پای راست است

استاد جباری:

و بالعکس وارد جایی که مثل قضای حاجت هست با پای چپ وارد شوید، اینها نماد هست. باز یک ادب دیگری که در اینجا نقل شده این است که

«وَ كَانَ لَهُ ثَوْبٌ لِلْجُمُعَةِ خَاصَّةً»

یعنی جمعه چه ویژگی دارد؟ چونکه پیامبر برای نماز جمعه می رفتند روز عید مسلمان ها است در جمع می خواهد حاضر بشود، لباس خاصی برای جمعه داشت پیامبر، دنباله آن جمله دیگری است قبل از اینکه آن جمله را بخوانم یاد روایتی از امام صادق (ع) افتادم که فرمود «لا جدید لمن لا خلق له» لباس نو ندارد کسی که لباس کهنه ندارد، یعنی چه؟ یعنی بعضی ها هستند که لباس نو می خرند اما همان را هم می پوشند، لباس قبلی را هم می پوشند، نه در سیره معصوم هست که لباس نو را برای وقت های خاص قرار بده، مهمانی هست روز جمعه ای هست، مراسمی هست، لباس نو را برای آنجا نگهدار، لباس کهنه را برای روزمره که می وی سر کار مثلاً همان لباس کهنه را بپوش، این خود لباس پوشیدن ادب تعریف شده در سیره معصومین (ع)، «لاجدید لمن لا خلق له» بین لباس نو و کهنه شما فرق باشد که کدام را کجا می خواهید بپوشید، لذا این جمله

«وَ كَانَ لَهُ ثَوْبٌ لِلْجُمُعَةِ خَاصَّةً»

در حقیقت آن جمله امام صادق مؤیدی است برای این جمله؛ و اما بعدی

«وَ كَانَ إِذَا لَبِسَ جَدِيداً أَعْطَى خَلَقَ ثِيَابِهِ مِسْكِيناً»

برای ما هم گاهی پیش می آید لباس نو می خریم توان هم داریم که یک دست دو دست، سه دست انسان ممکن است لباس داشته باشد، لباس کهنه را پیامبر به یک مسکین می داد، اینطور نبود که همانطور حبس کند و در خانه نگهداری کند، و برای مسکین یک لباس نو حساب میشد، یعنی اینقدر نیازمند هست که خیلی هم شکر می کند و تشکر می کند، اینکه الآن در بعضی از خانواده ها هست خانم ها بخصوص متمول هم هستند، کمدهایی پر از لباس جمع کردند و سالها است گاهی یک لباس را نمی پوشد، خب اینها را بدهد به یک کسی که نیاز دارد و خانواده هایی که واقعاً در این وضعیت اقتصادی، خودشان فرزندان شان نیاز به این لباس ها دارند، اگر این خلق و خو راه اندازی شود، چقدر رفع نیاز می شود، به حمد الله یک مؤسساتی هم دیدم هست اما زیاد نیستند، که اینها واسطه گری دارند در توزیع، می گویند اقلام مصرفی تان را بیاورید ما می دهیم به نیازمندان، چه خوب می شود اگر اینها زیاد باشد و رواج پیدا کند و مردم بدانند، چون گاهی نمی شناسند می گویند ما به چه کسانی بدهیم، اگر چنین مؤسسات و نهادهای مورد اطمینانی باشد، چه وسایل خانه چه لباس و امثال اینها داده شود، آنها خودشان بین مستمندان توزیع کنند.

مجری:

یک زمانی فکر می کنم در شهرها یک جایی را گذاشته بودند، اسم آن را هم یادم رفت مهربانی داشت، که در آنجا فکر کنم دیوار مهربانی بود لباس ها را آنجا آویزان می کردند مستمندان از آنجا می بردند

استاد جباری:

بله آن هست و کار حساب شده تر هم می شود انجام داد. از این بر می گردد باز به یک جمله در ارتباط با سیره فردی پیامبر که به بحث زینت مربوط می شود، پیامبر اهل انگشتر بود، انگشتر به دست می کردند، و انگشتر را به دست راست می کردند که در آن روایات علامات المؤمن خمس امام عسکری (ع) هم هست که «تختم بالیمین» انگشتر به دست راست کردن دارد

«يَلْبَسُ خَاتَمَ فِضَّةٍ فِي خِنْصِرِهِ الْأَيْمَنِ»

در انگشت کوچک دست راستش پیامبر یک انگشتر نقره به دست می کردند

خاتم فضه یعنی انگشتری از نقره حضرت به خنصر یعنی انگشت کوچک دست راست می کردند، و سیره پیامبر راست گرایی بوده، سوء استفاده از این تعبیر راست گرا نشود، بحث سیاسی نیست یعنی از طرف راست، انگشتر هم به دست راست می کردند، گفتند به دست چپ می شود کرد اما زمانی که دست راست خالی از انگشتر نباشد به دست چپ هم می شود کرد که متأسفانه عمروعاص این را در جریان حکمیت انگشتر از دست راست در آورد به نشانه اینکه علی را عزل کردم به دست چپ کرد به نشان اینکه معاویه را نصب کردم به خلافت و بعد از آن دیگر سنت شد در میان اهل سنت، انگشتر به دست چپ کردن و بر خلاف سیره پیامبر، حالا نمی دانم چقدر رواج پیدا کرد ولی در عصر ائمه چنین چیزی بوده که امام عسکری به عنوان یک نمادی برای تشیع و مؤمن این را ذکر می کند، تختم بالیمین

مجری:

بله، یک سنتی بنی امیه اینجا گذاشته بودند شما قبلاً هم اشاره فرمودید حتی در لبیک گفتن یا در بسم الله الرحمن الرحیم، ظاهراً یک سنت هایی بود که بنی امیه اصل آن را گذاشتند هر کاری کرده بودند شده بود سنت بنی امیه که در مقابل آن سنت مؤمن و اهل بیت بود که کاملاً متضاد بود

استاد جباری:

بله این یکی از ویژگی های پیامبر هست. بعد می آید راجع به غذای پیامبر می گوید

«يُحِبُّ الْبِطِّيخَ»

پیامبر خربزه یا هندوانه دوست داشت

بطیخ هم به خربزه می گویند هم به هندوانه و از میوه های مورد علاقه پیامبر بود

«وَ يَكْرَهُ الرِّيحَ الرَّدِيَّةَ»

از بوی بد بدش می آمد

حتی ممکن است بینندگان بفرمایند این که طبیعی است، هر کسی از بوی بد بدش می آید اما پیامبر اکرم این را جبران می کرد عطر استعمال می کرد، پول زیادی گاهی پیامبر اکرم صرف می کرد برای معطر بودن، خود پیامبر که بحث بهداشت و استحمام که مورد عمل ایشان بود، و اینطور نبود که از بدن پیامبر بوی عرق مشمئز  کننده بیاید، این چنین نبود، اما با این وجود که بهداشت را پیامبر رعایت می کرد دائم شست و شو می کرد، شانه می کرد بوی خوش را هم استعمال می کرد، یعنی کسی ممکن است بیاید بویی از او استشمام نشود، اما کسی ممکن است بیاید کنار شما بوی خوش از او استشمام شود، و این در فضایی بود که رسول خدا (ص) گاهی مواجه می شد با این عرب هایی که در فضای عصر جاهلی بزرگ شدند و زیست کردن عادت کردند، می آمدند خدمت پیامبر، گاهی بدن ها بودی بدی می داد و بوی عرق می داد، بعد پیامبر کلی یک اعتراضی می کرد نه اینکه آبروی فردی را ببرد، می فرمود بعضی از افراد آیا آبی پیدا نمی کنند برای اینکه بدن شان را شست و شو بدهند و چرا خودشان را تمیز نمی کنند، پیدا است پیامبر سروکار داشته با جامعه و یک چنین وضعی و شنیدم که در این جامعه متمدن امروزی غرب و شرق، از ژاپن و امثال اینها را بگیر در غرب هم همینطور، اینها چون مثل ما شست و شو ندارند، بحث تطهیر بدن ندارند با دستمال کاغذی و امثال اینها، در همان بحث کرونا دیدیم بحران دستمال کاغذی در انگلستان و فلان و امثال اینها بعضاً پیدا شد، و این بوی مشمئز کننده ای که گاهی از اینها ساطع می شود کجا؟ و اسلامی که دستور بهداشت و شست و شو  و تطهیر بدن و پرهیز این نجاسات و اینها را داده و از آن طرف هم در سیره پیامبر استفاده از عطر و بوی خوش اینها چیزهایی است که جزو امتیازات تعلیمات اسلام هست «وَ يَكْرَهُ الرِّيحَ الرَّدِيَّةَ»

مجری:

حالا ما قبلاً هم گفت و گو کرده بودیم و امروز هم یک اشاره ای داشتید در مورد جاهلیت، که عصر جاهلیت چقدر خوب است که کسی این را خوب بشناسد و در آنجا ببیند که پیامبر چه کرده است

استاد جباری:

عبارات خیلی عجیبی هست، مثلاً خطبه 26 نهج البلاغه را هم امشب عزیزانی که در محضر نهج البلاغه هستند، خطبه کوتاهی است شاید نیم صفحه است یا یک پاراگراف است،

«إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُ شْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ»

نهج البلاغه، خطبه 26

آن خطبه جالبی است، که حضرت اشاره می کند به همین خلق و خوی  فردی بهداشتی، می گوید شما

«تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ»

آب های کدر می نوشیدید، غذاهای ضمخت غیر متلائم با بدن انسان می خوردید

در بدترین دین ها بودید، در بدترین جایگاه ها

«بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ»

در سنگلاخ ها و بین حیوانات و مار و عقرب و اینها زندگی می کردید

اینها را حضرت توصیف می کند، یکی از موارد همین است که اینجا هم اشاره کرد

مجری:

خطبه حضرت زهرا هم قبلاً شما اشاره فرموده بودید آنجا هم خیلی از این مباحث است

استاد جباری:

حضرت یاد می کند که شما این بودید و پدرم شما را به اینجا رساند،

«وَ يَسْتَاكُ عِنْدَ الْوُضُوءِ»

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 145

مسواک زیاد می زد پیامبر اکرم یکی از موارد هنگام وضو گرفتن، در روز چندبار انسان وضو می گیرد، حداقل 5بار برای 5 نوبت نماز پیامبر وضو می گرفت، و برای هر وضویی مسواک می زد پیامبر اکرم، بخصوص 5 بار بیشتر بوده طبعاً چون دارد که پیامبر فرمود که «دُمْ على الطَّهارَةِ يُوَسَّعْ علَيكَ في الرِّزقِ»، باید برای ما عادت شده باشد مسئله دوام طهارت، دائم الوضو باشیم

مجری:

آن شرایطی که در زمان پیامبر، آن شرایط خیلی سخت بوده امروز که دیگر آب همه جا دم دست هست دائم الوضو بودن چقدر راحت هست

استاد جباری:

اصلاً حالا وضو هم خیلی کار سختی نیست، با یک لیوان آب می شود وضو گرفت، امروز گاهی اسراف می کنیم در این وضوها، اما یک مشت آب برای صورت و یک مشت آب برای دست و یکی هم برای دست چپ، با سه مشت آب می شود وضو گرفت، اما بحث دوام طهارت است، یک بزرگواری بود از اهل دل ما گاهی خدمت ایشان می رفتیم ایشان در آن توصیه های اولیه ای که می فرمود، می فرمود فلانی اگر ده بار هم رفتید برای قضای حاجت، ده بار وضو بگیرید، یعنی این دوام طهارت خوب هست، اگر ما دنبال توسعه رزق هم هستیم باز این مؤثر است، خود پیامبر فرمود «دُمْ على الطَّهارَةِ يُوَسَّعْ علَيكَ في الرِّزقِ»، روزی ات زیاد می شود، یکی از اسباب وسعت روزی همین دوام طهارت است، و بحث مسواک زند عند الوضو. باز یک سیره اجتماعی است که امروز اگر عمل شود خیلی خوب است و آن این است که

«وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ عَبْدَهُ أَوْ غَيْرَهِ»

پیامبر سوار مرکب که بود در ردیف خودش کسی را سوار می کرد

امروز کسی سوار موتور شده ترک موتور کسی را سوار کند، پیامبر می رفت حرکت می کرد، کسی ایستاده بود پیامبر او را سوار می کرد، یا مسیری می رفتند تا غزوه یا سفری می رفتند، طرف شتری نداشت مرکبی نداشت، پیامبر روی ترک مرکبش او را سوار می کرد، «یردف» یعنی ارداف در ردیف خود قرار دادن، الآن خیلی ها ماشین دارند  می بینند پیاده ای کنار خیابان ایستاده، هم مسیر هستی تا انتهای خیابان که داری می روی این را سوار کن تا آنجا برسان، حداقل بخشی از مسیر را؛ عرضم اینجا است که این جملات خیلی کارساز هست یعنی همین که طرف بشنود «کان رسول الله یردف خلفه» در ذهنش باشد و مسلمان باشد، از کنار پیاده همینطور بی تفاوت رد نمی شود، یک ترمز می زند و سوار می کند تعارفی می کند، و خدا می داند گاهی این کار را انسان انجام می دهد طرف پیاده می شود دعا می کند، خدا اموات تو را بیامرزد خب چه برکاتی نصیب اموات ما می شود، از همین دعاهایی که افراد گاهی انجام می دهند

«وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ عَبْدَهُ أَوْ غَيْرَهِ»

می خواهد عبد باشد، خادم پیامبر باشد یا غیر از آن باشد فرقی نمی کرد

مجری:

حتی از خادم های شان هم اینجا سوار می کردند. خیلی متشکریم و این سیره هایی که شما الآن فرمودید چقدر تأثیر دارد الآن شما همین بحث اسراف نکردن و اینکه پیامبر توصیه می کند درست غذا خوردن همین دائم الوضو بودن، امروز یکی از مسائلی که با هر کسی که برخورد می کنیم، یکی از مسائلی که مطرح می کنند مسئله اقتصاد است، مرتب می گویند از منظر اقتصادی می نالد در حالی که همین چند نکته را داشته باشیم در کنار توکل شاید دیگر این مشکل اقتصادی حتی حل شود و دیگر شکایتی نکند در این خصوص

استاد جباری:

ثروتمندان اگر بخصوص توجه کنند اسراف های در زندگی شان را کم بکنند، بیشتر توجه به نیازمندان بکنند، اینها اصول اولیات سیره پیامبر (ص) است.

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری، استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مسائل سیره و تاریخ از تشریف فرمایی تان و دقت و حوصله ای که داشتید در ایراد این مباحث و ان شاءالله برای بینندگان هم مورد استفاده قرار گرفته باشد ان شاءالله.

خب عزیزان بیننده برنامه ما به پایان رسید و آخر برنامه در شامگاه جمعه دعای ما تعجیل فرج آقا امام زمان را از خدا می خواهیم و شما را به خدای منان می سپاریم،

اللهم عجل لولیک الفرج.

خدا حافظ.


آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

غزه سیره معصوم سیره پیامبر اکرم ص ابن شهر آشوب آداب اخلاقی رفتار معصومین ع آداب سفره اجابت دعوت مومن بهترین الگو ملاک حب و بغض عطر و بوی خوش دائم الوضو دوام طهارت وسعت رزق